اميت پيامبران

مشخصات كتاب

برگرفته از: سايت بهائي پژوهي

اميت پيامبران

يكي از سنت هاي الهي در ارسال رسل و فرستادن انبيا همواره اين بوده، كه فرستاده ي خداوند از علم لدني الهي بهرمند بوده است و لذا نيازي به اكتساب علوم بشري نداشته است و اين امر خود نشانه اي از الهي بودن اين فرستاده مي باشد، لذا ست كه در مورد پيامبر اسلام از تعبير امي به معناي درس ناخوانده استفاده مي شود. جناب علي محمد شيرازي هم چون ادعاي پيغمبري داشته اند در صفحه 9 صحيفه عدليه اين ادعا را مطرح كرده اند ايشان در توصيف خود مي نگارد: «در اعجميين نشو و نما نموده و در اين آثار حقّه نزد احدي تعليم نگرفته بل اُمّي صرف بوده در مثل اين آثار» جناب عبدالبهاء نيز مي گويند: نورانيّت مظاهر مقدسه بذاتهم است، نمي شود از ديگري اقتباس نمايند. ديگران بايد از آنها اكتساب علوم و اقتباس انوار نمايند نه آنها از ديگران. جميع مظاهر الهيه نيز چنين بودند: حضرت موسي، حضرت عيسي،....، حضرت باب و حضرت بهاءالله در هيچ مدرسه اي داخل نشدند. يكي از سنت هاي الهي در ارسال رسل و فرستادن انبيا همواره اين بوده، كه فرستاده ي خداوند از علم لدني الهي بهرمند بوده است و لذا نيازي به اكتساب علوم بشري نداشته است و اين امر خود نشانه اي از الهي بودن اين فرستاده مي باشد، لذا ست كه در مورد پيامبر اسلام از تعبير امي به معناي درس ناخوانده استفاده مي شود. جناب علي محمد شيرازي هم چون ادعاي پيغمبري داشته اند در صفحه 9 صحيفه عدليه اين ادعا را مطرح كرده اند ايشان در توصيف خود مي نگارد: «در اعجميين نشو و نما نموده و در اين آثار حقّه نزد احدي تعليم نگرفته بل اُمّي صرف بوده در مثل اين آثار» جناب عبدالبهاء نيز مي گويند: نورانيّت مظاهر مقدسه بذاتهم است، نمي شود از ديگري اقتباس نمايند. ديگران بايد از آنها اكتساب علوم و اقتباس انوار نمايند نه آنها از ديگران. جميع مظاهر الهيه نيز چنين بودند: حضرت موسي، حضرت عيسي،....، حضرت باب و حضرت بهاءالله در هيچ مدرسه اي داخل نشدند. در اين نوشتار بر آنيم تا اين ادعاي ايشان را بررسي كنيم و ببين تا چه ميزان به واقعيت نزديك است براي اين كار به كتب بزرگان بهايي مراجعه مي كنيم: در كتاب تلخيص تاريخ نبيل، كه مهمترين تاريخ بهائيان است، در صفحات 63 و64 چنين آمده است: «خال حضرت ايشان را براي درس خواندن نزد شيخ عابد بردند،... شيخ عابد مرد پرهيزگار محترمي بود و از شاگردان شيخ احمد و سيد كاظم رشتي به شمار ميرفت...» مطالع الانوار عربي، صفحه 159: وَ كَتَبَ ميرزا أبُوالفَضل في كِتابٍ خَطّيٍّ بِأنَّ البابَ كانَ يَبلُغُ مِنَ العُمُرِ سِتَّةَ أو سَبعَ سَنَواتٍ عِند ما دَخَلَ مَدرَسَةَ الشَّيخِ عابد وَ كانَتِ المَدرَسَةُ تُعرَفُ بِاسمِ قَهوَةُ أولياء وَ مَكَثَ البابُ فيها خَمسَ سِنينَ تَعَلَّمَ فيها مَبادي اللُّغَةِ الفارسِيَّةِ و في أوَّلِ رَبيعِ الأوَّلِ سَنَة 1257 هِجرِيَّةِ عادَ إلي بَلَدِهِ في فارس بَعدَ أن مَكَثَ في النَّجِفِ وَ كَربَلاء سَبعَةُ أشهُرٍ» ميرزا ابوالفضل گلپايگاني (بزرگترين مبلغ بهائي) در كتابي به خط خودش نوشته است كه باب شش يا هفت ساله بود كه در مدرسه شيخ عابد داخل شد و مدرسه به قهوه اولياء معروف بود و باب پنج سال در آنجا مبادي و پايه هاي زبان فارسي آموخت و در آغاز ربيع الأول سال 1257 - پس از اين كه هفت ماه در كربلا و نجف اقامت داشت- به شيراز برگشت. خود جناب باب در بيان خاطرات ايام كودكي در كتاب بيان عربي در ص25 مي گويد: قُل أن يا مُحَمّدُ مُعَلِّمي فَلا تَضرِبني... وإذا أرَدتَ ضَرباً فَلا تَتَجاوزَ عَن الخَمس ولا تَضرِب عَلي اللَّحم...«بگو اي محمد آموزگار من، مرا كتك مزن،... و چون خواستي بزني بيشتر از پنج ضربه و نيز بر گوشت بدنم مزن...» و اين نشان مي دهد كه سيد باب در كلاس درس حضور مي يافته و پيداست كه وي خاطره بدي از تنبيهات معلمش داشته است. فاضل مازندراني مبلغ شهير بهائي در بخش سوم تاريخ ظهور الحق اين موارد را برمي شمرد: - در ص 97 به حضور باب در حوزه ي درس سيد كاظم در كربلا اشارتي دارد. - هم چنين در ذيل صفحات 200 و 437 دو سند تاريخي را شاهد مي گيرد بر اينكه ميرزا علي محمد پيش از وفات سيد رشتي چندين ماه در كربلا به درس او مي آمده و تا سيوطي و حاشيه ي ملا عبدالله خوانده بوده است. همين نويسنده، در كتاب اسرار الآثار مواردي از مكتوبات سيد باب را درج كرده كه در آنها از سيد كاظم رشتي به عنوان معلم تعبير شده: - در ص 35 جلد اول مي نويسد: «و در توقيعي است: و أمّا ما رأيتَ مِن آياتِ مُعَلِّمي... كه مراد از معلم حاجي سيد كاظم رشتي مي باشد» - در ص 61 و 62 جلد دوم از آغاز تفسير بقره اين عبارت را آورده: «ثُمَّ جاءَ خَبَرُ فَوتِ الجَليلِ وَ العالَمِ الخَليل مُعَلِّمي رَحمَةُ اللهِ عَلَيهِ مِن هُنالِك» كه در اين سخن به فوت معلمش حاجي سيد كاظم رشتي در كربلا اشاره مي كند. دوستان بهايي براي توجيه اين مساله به تاويلاتي روي مي آورند تا اين تناقض را حل كنند و آنها مي گويند منظور از اميت جناب باب اين است كه ايشان به شيوه متداول روز درس نخوانده اند و به شيوه اي ديگر درس خوانده اند در پاسخ اين عزيزان بايد گفت: اولاً: طبق اسناد و شواهد تاريخي كه در بالا آمده اتفاقاً جناب باب به شيوه و رسوم آن روزگار درس خوانده اند ايشان ابتدا مبادي و پايه هاي زبان فارسي را خوانده اند و بعد به كربلا رفته اند و در درس سيد كاظم رشتي حاضر شده و تا سيوطي و حاشيه ملا عبدالله درس گرفته اند. ثانياً: بيان شد آنچه كه در ادعاي اميت پيامبران مهم و مورد استناد است درس ناخواندگي فرستادگان الهي است و اينكه علوم ايشان بايد لدني و وهبي باشد و نبايد علوم اكتسابي داشته باشند بنابراين در اين مساله شيوه و روش كسب علم مهم نيست بلكه اصل مساله درس خواندن مورد بحث است. بنابراين مشخص شد بنابر اسناد و شواهد تاريخي خود بهائيان ادعاي امي بودن جناب باب ادعاي باطل و دروغين مي باشد و لذا ايشان چون داراي علم الهي نبوده اند و علم اكتسابي بشري داشته اند لذا نمي توانند فرستاده ي الهي باشند و بنابراين خود به خود ادعاي پبغمبري ايشان هم باطل مي باشد. يكي از ادعاهاي جناب بهاالله همچون جناب باب مساله اميت يا همان درس ناخواندن و عدم كسب علوم به شيوه متداول روز مي باشد. ايشان چون ادعاي پيغمبري داشته اند خواسته اند به شيوه انبيا پيشين كه داراي علم الهي لدني بودند و علمشان را به صورت اكتسابي به دست نياورده بودند، داعيه ي پيغمبري خود را از اين طريق به اثبات برسانند لذا در موارد مختلف اين ادعا را مطرح كرده اند از جمله: چنان كه در نامه به ناصرالدين شاه مي نويسند: " ما قَرئتُ ما عِندَ النّاسِ مِنَ العُلُومِ وَ ما دَخَلتُ المَدارِسَ. فَسئَلِ المَدينَةَ الَّتي كُنتُ فيها لِتُوقِنَ بِأنّي لَستُ مِنَ الكاذبين " يكي از ادعاهاي جناب بهاالله همچون جناب باب مساله اميت يا همان درس ناخواندن و عدم كسب علوم به شيوه متداول روز مي باشد. ايشان چون ادعاي پيغمبري داشته اند خواسته اند به شيوه ي انبيا پيشين كه داراي علم الهي لدني بودند و علمشان را به صورت اكتسابي به دست نياورده بودند، داعيه ي پيغمبري خود را از اين طريق به اثبات برسانند لذا در موارد مختلف اين ادعا را مطرح كرده اند از جمله: چنان كه در نامه به ناصرالدين شاه مي نويسند: " ما قَرئتُ ما عِندَ النّاسِ مِنَ العُلُومِ وَ ما دَخَلتُ المَدارِسَ. فَسئَلِ المَدينَةَ الَّتي كُنتُ فيها لِتُوقِنَ بِأنّي لَستُ مِنَ الكاذبين " من از علوم بشري چيزي نخوانده ام و به مدارس نيز نرفته ام و اگر مي خواهي بداني كه دروغ نمي گويم از هم شهريان من بپرس. مقاله ي شخصي سياح ص 117 جناب فاضل مازندراني در كتاب اسرار الآثار، جلد يك، صفحه191 از قول جناب بهاءالله چنين آورده است: " إنّا ما قَرَئنا كُتُبَ القَومِ و ما أطلَعنا بِما عِندَهُم مِنَ العُلُومِ. كُلَّما أرَدنا أن نَذكُرَ بَياناتِ العُلَماءِ وَ الحُكَماءِ يَظهَرُ ما ظَهَر فِي العالَمِ وَ ما فِي الكُتُبِ وَ الزُّبُرِ في لوحٍ أمامَ وَجهِ رَبِّكَ نَري وَ نَكتُبُ " هر آينه ما كتاب هاي مردمان را نخوانديم و از علومشان آگاه نيستيم هر آن گاه كه خواستيم بيانات عالمان و حكيمان را يادآور شويم در پيش روي پروردگارت آنچه در كتب و صحف عالم بود آشكار مي گشت ما هم مي ديديم و مي نوشتيم. دوستان بهايي با استناد به اين مطلب سعي بر اثبات امي بودن جناب بها و لدني دانستن علوم ايشان دارند. در حالي كه بررسي كتب جناب بهاءالله نشان مي دهد كه اين سخن، داعيه اي گزاف و خلاف است و منقولات ايشان از راه مطالعه ي مستقيم كتب به دست آمده و علومشان اكتسابي است نه الهي. به برخي شواهد بر اين مدعا اشاره مي كنم: 1- آواره در ص 256 و 257 الكواكب الدرية ج يك مي نويسد: "و در سن صباوت چون به خواندن و نوشتن پرداخت بر اهميت خود بيفزود و در انظار جلوه اي غريب نمود و چون به حدّ بلوغ بالغ گشت به مجامع و مجالس وزراء و بزرگان و علما و امرا و اركان دولت خود را به نطق و بيان و عقل و وجدان معرفي فرمود. " 2- در ص 143 كتاب ايقان راجع به حاج كريم خان كرماني چنين آمده: اين بنده اقبال به ملاحظه ي كلمات غير نداشته و ندارم و ليكن چون جمعي از احوال ايشان سؤال نموده و مستفسر شده بودند لهذا لازم گشت كه قدري در كتب او ملاحظه رود و جواب سائلين بعد از معرفت و بصيرت داده شود! باري كتب عربيه او به دست نيفتاد! تا اين كه شخصي روزي ذكر نمود كتابي از ايشان كه مسمي به ارشاد العوام است در اين بلد يافت مي شود... با وجود اين، كتاب را طلب نموده چند روز معدود نزد بنده بود و گويا دو مرتبه! در او ملاحظه شد. از قضا مرتبه ي ثاني جايي به دست آمد كه حكايت معراج سيد لولاك بود. جناب ميرزا حسينعلي نوري چگونه مي تواند داراي علم لدني باشد و چگونه مي تواند داعيه ي امي بودن داشته باشد در حالي كه براي پاسخگويي به سوالاتي كه در مورد حاج كريم خان كرماني از ايشان مي شود مجبور به مراجعه به كتب ايشان مي شود و دوبار يكي از كتابهاي ايشان را مطالعه مي كند. چگونه شده است كه اين بار مطالب اين كتاب براي ايشان بدون مطالعه گشوده نشده است و ايشان مجبور به مطالعه اين كتاب شده اند؟!! 3- در صحيفه ي شطيه كه در ص 285 رحيق مختوم و ص330 جزء چهارم مائده ي آسماني آمده، چنين مي نگارد: " و در فرقان بسيار آيات دليل بر اين است، اگرچه نفس آيه در نظر نيست! و لكن مضامين آن آيات بدين قرار است مثلاً «هُوَ الَّذي خَلَقَكُم وَ رَزَقَكُم أفَلا تُبصِرُون وَ هُوَ الَّذي أنبَتَ مِنَ الأرضِ نَباتاً حَسَناً أفَلا تُؤمِنُون وَ أنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً أفَلا تَشكُرُون وَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأرضَ وَ ما بَينَهُما وَ أسكَنَ الجِبالَ! فَضلاً مِن عِندِهِ وَ قَليلاً مِنكُم ما تَفقَهُون! " چطور است كه جناب بهاءالله كه داعيه ي امي بودن و آشكار شدن محتواي صحف و كتب براي خويش را دارند، به محتواي مهمترين كتاب آسماني يعني قرآن احاطه ندارد و محتواي اين كتاب براي ايشان آشكار نمي شود و آيات قرآن را اشتباه مي نگارد؟؟!! از همين موارد به خوبي برمي آيد كه ايشان صاحب علم لدني نبوده، زيرا اگر چنان مي بود، چرا ايشان نتوانسته است كتب عربي حاج كريم خان را ببيند؟ و چرا چند شبانه روز كتاب إرشاد العوام را عاريه گرفته است؟ و چرا دو مرتبه آن را خوانده است؟ و چرا اصل آيات قرآن را نتوانسته ببيند كه مضامين ساختگي و مغلوطي از آنها را نگاشته است؟ و بسياري چراهاي بي جواب ديگر؛ و سرانجام هر حق جوي بصيري گواهي مي دهد كه داعيه ي اميّت ايشان نادرست و مبطل دعاوي ديگرشان است. لذا با اثبات عدم اميت جناب بها بر اساس موارد فوق كه از كتب و اسناد معتبر خود بهائيان انجام شده مشخص مي گردد كه داعيه ي نبوت ايشان هم داعيه اي گزاف و بيهوده مي باشد و ايشان به اين ترتيب نمي توانسته اند پيامبر خدا باشند، زيرا شرط اول پيغمبري كه اميت و بهرمندي از علم وهبي الهي مي باشد را دارا نبوده اند.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».