اقتباس بهاء الله از صوفيان

مشخصات كتاب

برگرفته از: سايت بهائي پژوهي

اقتباس بهاء الله از صوفيان

بهائيان وقتي در توجيه ادعاي خدائي و خدا آفريني بهاءالله در تنگنا قرار مي گيرند مثل خود ميرزا به مطالب كهنه صوفيان متوسل مي شوند و مقلد وار سخنان آنها را در قالب الفاظ در آورده و ناشيانه به اسم مظهريت ارائه مي كنند و براي ناآگاهان از فرهنگ صوفيان حرف هاي نو جلوه مي دهند. آنها در اين سناريو اين چنين مقدمه چيني مي كنند:
1-مقام حضرت بهاء الله در چنان رتبه اي است كه كسي نمي تواند به آن پي ببرد.
2-ما چون نمي توانيم خدا را بشناسيم: «بنابراين حضرت بهاالله كسي هستند كه در عالم امر و خلق به جاي خدا هستند.»
3-بنابر نص كتاب اقدس:"ان اول ما كتب الله علي (العباد را شما جا انداخته ايد) عرفان مشرق وحيه و مطلع امره الذي كان مقام نفسه في عالم امر و الخلق..."
يعني نخستين چيزي كه خداوند براي بندگان واجب فرموده است، شناختن مشرق وحي و مطلع امر است كه مقام خود خدا در عالم امر و خلق است.
4-حضرت بهاء الله در عالم امر و خلق خداست ولي در عالم حق خدا نيست.. به نظر مي رسد گاهي از اوقات تلخيص و نقل مطالب خودش در رد مطلب كافي است. آنها از يك سو مي گويند مقام حضرت بهاء الله در چنان رتبتي است كه شناخت ايشان ممكن نيست و از اين معرفت استغفار مي كنند و مي گويند: در مورد مقام حضرت بهاالله استغفار لازم است زيرا خلق به عالم امر پي نبرد زيرا رتبه او بالاتر است و ما پايين تر همانطور كه امر نمي تواند به عالم حق و ذات لا يدرك پي برد. يكي از اصول بهايي اين است كه هيچ رتبه اي نمي تواند رتبه مافوق خود را ادراك كند. (مكاتيب جلد 3 و همچنين در كتاب مفاوضات) نبات به ادراك حيوان نمي رسد، حيوان به ادراك انسان و به همين ترتيب انسان هم نمي تواند به ادراك مظهر امر الهي برسد و مظهر امر نيز نمي تواند به ادراك خدا برسد. حضرت محمد نيز مي گويند "ما عرفناك حق معرفتك" تو را آن طور كه حق شناختن توست نشناختيم (كتاب اربعين از شيخ بهايي) در نتيجه ما هم نمي توانيم مظاهر امر الهي را بشناسيم و هر چه بگوييم خطا كرده و گناهكاريم... راستي شگفت انگيز نيست؟ آنها از يك سو از اقدس نقل مي كنند كه نخستين چيزي كه بر بندگان واجب است شناخت بهاء الله است و از سويي ديگر از اين كه بهاء الله را بشناسند استغفار مي كنند!!! ديده بگشاييد اي خردمندان! نكته ي مهم تر را كه جداگانه و به تفصيل بحث خواهيم كرد آن است كه اين حرف ها هيچ تازگي ندارد و در آن دوراني كه جناب بهاء الله در كوه هاي سليمانيه با نام مستعار درويش محمد به سر برده است، از دراويش و صوفيه آموخته و به عنوان يك مطلب بدع و بكر به خورد احبا داده است. لازم است سخنان عرفا و صوفيه را در اين مقوله نقل كنيم: سخن عارفان به اجمال و اختصار آن است كه: خداوند در جلوه هاي گوناگون متجلي مي شود و هر لحظه به شكلي در مي آيد. گزيده ي برخي از اشعار مولوي را در اين باب مي آورم: هر لحظه به شكلي بت عيار در آمد، دل برد و نهان شد هر دم به لباس دگر آن يار برآمد، گه پير و جوان شد... گه نوح شد و كرد جهاني به دعا غرق خود رفت به كشتي گه گشت خليل و ز دل نار برآمد، آتش گل از آن شد يوسف شد و از مصر فرستاد قميصي روشن كن عالم از ديده ي يعقوب چو انوار برآمد، تا ديده عيان شد حقا كه همو بود كه مي كرد شباني اندر يد بيضا گه چوب شد و بر صفت مار بر آمد زان بحر كفان شد صالح شد و دعوت همه زان كرد به خلقان از بهر صلاحي ناقه شده و از دل كهسار برآمد، في الحال عيان شد خلاصه اشعار را ادامه مي دهد و مي گويد كه ايوب و يونس و موسي و عيسي و محمد و آدم همه همو(خود خدا) بودند. تا آن كه مي گويد: حقا كه هم او بود كه مي گفت أنا الحق، در صوت الهي منصور نبود آن كه بر آن دار برآمد، نادان به گمان شد بررسي درست و غلط بودن اين حرف ها سخن ديگري است، اما مهم آن است كه جناب بهاء الله به پيروي از دراويش و صوفيه و عرفا، بياناتي در هم آميخته و در پي آن ادعاي من يظهره اللهي كرده است. اين مقامات را پيش از ايشان امثال منصور حلاج و بايزيد بسطامي و محيي الدين عربي و لاهيجي نيز داشته اند. آنان اصولاً تعينات را در عالم كثرت مي بينند و در عالم وحدت همه چيز را يكي مي شمارند. از همين روست كه مي گويند: چون كه بي رنگي اسير رنگ شد موسي اي با موسي اي در جنگ شد يعني موسي و فرعون در عالم وحدت يكي هستند و اين عالم كثرت است كه آنان با هم دعوا و ستيز دارند. و باز از همين روست كه جناب بهاء الله هر زمان خود را در يك حالت مشاهده مي كرده است. به برخي حالات درويشي ايشان توجه كنيد: يك جا چنين مي گويد: (به راستي مي گويم ولِوَجهِ الله مي گويم، اين عبد و اين مظلوم شرم دارد خود را به هستي و وجود نسبت دهد تا چه رسد به مقامات فوق آن. و در جا و حالتي ديگر چنين مي گويد: (قُل يا هؤلاءِ فَأبشِروا في تِلكَ الأيّامِ الَّتي فيها أَتَي اللهُ في ظُلَلٍ مِنَ الرُوح) بگو اي مردم پس شما را مژده باد در اين ايامي كه خدا در سايبانهائي از روح آمده است در جائي براي بابي هاي بغداد مي نويسد: (اين نامه از نمله ي فانيه به سوي احباي خدا ارسال مي شود) نمله ي فانيه كه مي دانيد يعني چه؟ يعني مورچه ي بي مقدار نابود شدني! ولي در جايي ديگر خود را فرستاده خدا مي خواند: (قَد بَعَثَنِيَ اللهُ و أرسَلَني إلَيكُم بِآياتٍ بيّناتٍ) همانا خدا مرا برانگيخت و با نشانه هاي آشكار به سوي شما فرستاد. در مقابل ناصرالدين شاه قاجار خود را اين گونه توصيف مي كند: (يا مَلِكَ الأرضِ إسمَع نِداءَ هذا المَملُوك! إنّي عبدُ آمنتُ بِالله و آياته)- آغاز لوح سلطان- اي پادشاه روي زمين نداي اين برده ي زرخريد را بشنو. به درستي كه من بنده اي هستم كه به خدا و آياتش ايمان آوردم. لكن در لوح سيّاح به ميرزا علي مراغه اي چنين فرمان مي دهد: (أن يا عَلي فَاشهد بِأنّي ظُهورُ اللهِ في جَبَروتِ البَقاء و بُطُونُه في غَيبِ العماء... و كلٌ خُلِقُوا بِأمري) اي علي پس شهادت بده كه محققاً من ظهور خدا در جبروت هستي و بقاء هستم و حقيقت دروني او در غيب ناديدني مي باشم... و همه به فرمان من آفريده شده اند. و بالاخره وقتي بازار الوهيت و ربوبيت را آشفته مي بيند، دعوي خدا آفريني مي كند. (اظهار ربوبيت و الوهيت بسياري نموده. حضرت قدوس روحي له الفداء يك كتاب در تفسير صمد نازل فرمودند از عنوان كتاب تا نهايتش إنّي أنَا الله است و جناب طاهره إنّي اَنَا الله را در بدشت تا عنان آسمان بِأعلي النِداء بلند نمود و هم چنين بعضي احبا در بدشت و جمال مبارك در قصيده وَرقائيه مي فرمايند: كُلُّ الاُلُوهِ مِن رَشحِ أمري تَأَلَّهت و كُلُّ الُربوبِ مِن طَفحِ حكمي تَرَبّت) يعني همه ي خداها از قطره هاي كوچك فرمان من به خدائي رسيدند و همه ي پروردگارها از زيادي و ريزش حكم من به ربوبيت نائل آمدند. به اين ترتيب روشن مي شود كه اصولاً از منظر عرفان و تصوف، اين مقامات به هيچ روي نشانه ي پيامبري و آوردن دين جديد و ديگر مقاماتي كه بهاء الله براي خودش قائل بوده، نيست. همه ي بزرگان عرفان، از اين حالات داشته اند چنان كه خوانديد جناب قدوس و طاهره قرة العين هم از اين حالات روحاني! داشته اند. خلاصه آن كه حضرت بهاء الله با اين بيانات كهنه و قديمي كه از آموخته هاي ايشان در كوه هاي سليمانيه و در دوران آموزش هاي درويشي بوده است، چيز تازه اي نياورده اند و بالاخره آن كه اثبات اين مقامات براي ايشان به جز ادعاي صرف، چگونه ممكن است؟!

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».