آيت الله بروجردي و بهائيان

مشخصات كتاب

نويسنده: رجبي (دواني)،محمد حسن
نشريه: تاريخ » تاريخ معاصر ايران » تابستان 1388 - شماره 50

آيت‌الله بروجردي و بهائيان (نگران از نفوذ)

پس از سقوط ديكتاتور پهلوي در شهريور 20، انتظار مي‌رفت كه مبارزه‌اي پيگير از سوي روحانيت با عوامل و اركان نظام ديكتاتوري آغاز شود، اما اين مبارزه به دلايل گوناگون چون: وعده‌هاي سران رژيم (بويژه شاه جوان) به جبران گذشته، بازشدن نسبي فضا براي برگزاري مراسم ديني و از سوي ديگر تبليغات سازمان‌يافته ضد اسلامي و انحرافي در جامعه از سوي حزب توده، كسروي و نيز بهائيان كه با سوء استفاده از وضعيت آشفته كشور، به تضعيف باورهاي مذهبي جامعه مي‌كوشيدند، مدتي طول كشيد تا قوام لازم را بيابد و نخست در جنبش ملي كردن صنعت نفت و سپس در خيزش خرداد 42 به نقطه عطف خود نزديك شود. لذا، در بدو امر، بخش عمده‌اي از توجه و تلاش علما، صرف بازستاندن اماكن اشغال شده ديني، احياء شعائر مذهبي، رفع منع حجاب، و مبارزه با تبليغات ضد اسلامي گروههاي مزبور، بويژه بهائيان ـ كه مورد سخن ماست ـ گرديد؛ حركتي كه البته، يكسره از صبغه «سياسي» خالي نبود و خصوصا در بحبوحه مبارزه با منع حجاب، مرجعيت شيعه (آيات عظام قمي و بروجردي) تا مرز تهديد دستگاه به قيام پيش رفتند. نفوذ بهائيان در سطوح اداري كشور كه از عصر مشروطه آغاز شده بود، در زمان سلطنت رضاخان ادامه يافت و روز به روز آنها بيشتر بر مناصب كليدي كشور دست يافتند. اين امر، كه با تبليغات بهائيگري و اسلام ستيزي همراه بود، موجب رنجش و نگراني علما و مردم متدين گرديد. زماني كه آيت‌الله بروجردي از نجف به بروجرد بازگشته و در آنجا مورد احترام عموم مردم و اهالي غرب كشور بودند و به تدريس و امامت جماعت و حل و فصل امور شرعي مردم اشتغال داشتند، بهائيان، بروجرد را جولانگاه تبليغات خود قرار داده بودند. به نوشته مرحوم علامه دواني: «در سالهايي كه فرقه ضاله بهائي، فعاليت خود را در بروجرد به خصوص در ادارات دولتي تشديد كرده بودند، معظم‌له مجدانه به مقابله پرداختند. سعي ايشان در ابتداي امر بر اين بود تا از راههاي قانوني جلو فعاليت‌هاي آنها را كه روز به روز بيشتر مي‌شد و حتي تا بدانجا رسيده بود كه يكي از مدارس ديني شهر را تخريب و به جاي آن دبيرستاني بنا نهادند، سد كنند؛ ولي زماني كه بي‌توجهي و مسامحه مركز را در اين مورد مشاهده نمودند، خود مستقلا دست به كار شده و به عنوان اعتراض به اين امر، از شهر خارج شدند. خبر عزيمت ايشان در اندك مدتي مردم شهر و نواحي را به تظاهرات و اجتماع در تلگرافخانه واداشت. دولت پس از مشاهده اين اوضاع، احساس خطر نموده و سعي در مراجعت ايشان به شهر مي‌نمايد. بزودي محافل و مجالس اشكار بهائي‌ها تعطيل و افراد منحرف از ادارات شهر منتقل مي‌گردند و ايشان با اعزاز تمام به شهر مراجعت مي‌نمايند». [1] . آقاي واعظ‌زاده در مصاحبه با مجله حوزه مي‌گويد: «اصلا مبارزه با بهائيت توسط آيت‌الله بروجردي شروع شد. ايشان خطر بهائيت را خيلي جدي مي‌گرفت... آقاي منتظري با يكي از مبلغان بهائيت، مكاتبه داشت و شبهات را پاسخ مي‌داد، مي‌گفت آيت‌الله بروجردي نوشته‌هايي كه بين من و آن مبلغ بهائي رد و بدل مي‌شود؛ مي‌بيند». [2] . ايشان، در ماه رمضان آن سال، يك ماه تمام منبر رفته و پيرامون مهدويت امام زمان‌عج از قول علماي اهل‌سنت و شيعه و رد نظرات بهائيان، به نحوي مستدل سخن گفتند. [3] پس از ورود به قم نيز، با اشاره به روشي كه در ارائه مباحث بر ضد بهائيان در بروجرد داشتند «به جناب آيت‌الله صافي توصيه كردند كه كتابي با همين سبك [مستدل و با استناد از روآيات عامه و خاصه] درباره حضرت به رشته تحرير درآور و مقدمات نگارش كتاب ارزشمند منتخب‌الاثر از همين جا فراهم آمد». [4] . به گفته آيت‌الله سبحاني: سال 1331 مرحوم بروجردي جمعي از فضلاي آن روز حوزه (نظير حضرات آقايان حسينعلي منتظري، ابراهيم اميني و احمدي شاهرودي) را براي خنثي كردن تبليغات بهائيان به فريدن اصفهان اعزام كرد. [5] . پس از كودتاي 28 مرداد و سركوب احزاب و جمعيتهاي سياسي، و سيطره جو خفقان و سانسور بر كشور، نفوذ بهائيان در دستگاههاي دولتي گسترش يافت تا آنجا كه عبدالكريم ايادي (از خانواده قديمي و متنفذ بهائي) پزشك مخصوص و محرم اسرار شاه شد. ارتشبد حسين فردوست، ضمن ارائه اطلاعات ارزشمندي راجع به ميزان نفوذ و قدرت او و بهائي‌ها در دربار، دولت و ارتش پهلوي، او را «سلطان واقعي» و بدون تاج و تخت و «راسپوتين ايران» مي‌نامد كه بيش از هشتاد شغل پولساز داشت. [6] . تير 1334 طي نامه‌اي به نخست وزير، با اشاره به پيگيري ناقص او در اجراي نظريات ايشان راجع به بهائيان كه به نظر شاه رسيده بود، متذكر مي‌شود كه نامه ايشان به شاه متضمن چاره‌جويي بود و درخواست شده بود كه در صورت عدم پاسخگويي قوانين موجود، قوانين لازمه را در مجلس تصويب كنند تا عمليات سابقه اين فرقه دوباره تكرار نشود. [7] با توجه بدانچه گفته شد مرحوم فلسفي تصميم گرفت در رمضان 1334، در سخنراني‌هاي خود كه مستقيما از راديو پخش مي‌شد به افشاي خطر سياسي بهائيان در كشور پردازد. وي در اين زمينه با آيت‌الله بروجردي مشورت كرد و پس از موافقت و دستور آيت‌الله، جريان را به اطلاع شاه نيز رساند و چنان كه گذشت، با موافقت شاه روبه‌رو گرديد. [8] وي سپس از وعاظ تهران خواست كه در منابر حساس ماه رمضان، يكصدا بر خطر رسوخ بهائيان در اداره امور كشور تاكيد و به مردم هشدار دهند. [9] خود نيز از آغاز رمضان، در سخنرانيهاي مهييج و پرشور خود، بشدت به بهائيان حمله كرد و با وجود تهديدات علم (وزير كشور) و شاه، [10] همچنان به سخنان خود ادامه داد. نفوذ و قدرت روزافزون بهائيان در پستهاي حساس سياسي، اقتصادي و اداري كشور، و تشنج‌آفريني‌ها و جنايات هولناك صهيونيست‌مابانه آنان نسبت به مسلمانان در جاي جاي كشور، و بي‌تفاوتي و بعضا همدستي ماموران دولتي با ايشان در طول آن سالها، چنان نفرت و انزجار عميق و وسيعي بين مردم مسلمان نسبت به بهائيان ايجاد كرده بود كه پس از پخش سخنان مهيج و افشاگرانه فلسفي از راديو، مردم يكباره خروشيدند و تظاهرات پرشكوهي عليه بهائيان به راه انداختند و مجدانه در صدد برآمدند كه براي هميشه ريشه و آثار آنها را از كشور بركنند. رژيم شاه كه انتظار چنان واكنش گسترده‌اي را از سوي مردم نداشت، ناچار با آنان همصدا شد و پيش از آنكه كنترل امور را از دست دهد، وارد عمل گرديد و مراكز بهائيان را قبل از تصرف از سوي مردم، اشغال كرد. (اين نكته حائز اهميت است كه در اعلاميه‌ها و سخنان مقامات دولتي، به جاي تاكيد بر «تصرف» حظيرة‌القدس و ساير مراكز بهائيان، همواره واژه «اشغال» به كار مي‌رفت كه اعتراف تلويحي به مالكيت فرقه بر آن مراكز را دربر داشت). به عبارت ديگر، ماموران نظامي و انتظامي با اشغال خطيرة‌القدس و ساير مراكز بهائيان در كشور، از آنها در مقابل خشم ويرانگر مردم مسلمان حراست كردند. به قول مرحوم فلسفي: «هيجان عمومي و نگراني از حركت مردم، شاه را بر آن داشت كه دستور بسته شدن حظيرة‌القدس را صادر كند و به دنبال آن، نيروهاي فرماندار نظامي آنجا را اشغال كردند. او در ابتدا اين كار را اقدامي مذهبي جلوه داد و خود را مصمم به برخورد با بهائي‌ها وانمود كرد و به همين دليل نيز جامعه روحانيت از وي تشكر نمود و آن اقدام را مورد حمايت قرار داد». [11] آيت‌الله ميرسيد محمد بهبهاني در تلگرامي به شاه (18 ارديبهشت 34) از اقدامش در بستن حظيرة‌القدس تشكر كرد و در تلگرام ديگر به آيت‌الله بروجردي آن روز را براي مردم عيد شمرد. آقاي بروجردي نيز در پاسخ، تلگرامي به اين شرح مخابره كرد: «تلگراف مبارك، حاكي از اقدام شخص اعليحضرت همايوني در بستن و ضبط محوطه‌اي كه فقط براي تبليغات ضد ديانت مقدسه اسلام ـ كه طبعا موجب عدم وحدت مليت است و بلكه ضد استقلال مملكت و ضعيف نمودن مقام سلطنت بنا شده ـ موجب مسرت گرديد. البته عموم مسلمانان جهان و علماي اعلام، بلكه حضرت ولي عصر ارواحناله الفداه از اين اقدام مسرور هستند. مي‌توان گفت به نظر عقلاي مملكت، از وظايف حتميه سلطنت به شمار مي‌رود. مرجو آن‌كه خداوند عز شانه، ديانت مقدسه اسلام و سلطنت ايران را از گزند دشمنان و اخلالگران حفظ فرموده و وجود مبارك را براي مسلمين مستدام بدارد». [12] . متعاقب آن در 20 ارديبهشت، 5 تن از علماي تهران براي ابراز تشكر از اقدام شاه در بستن حظيره، در كاخ مرمر با شاه ملاقات كردند. [13] آيت‌الله بروجردي نيز در نامه‌اي به آقاي فلسفي، ضمن تقدير و تشكر از سخنراني‌هاي ايشان، به ادامه مبارزه و مقابله جدي با بهائي‌ها تاكيد كرد: «...خدمات پرقيمتي را كه اين چندروزه نسبت به ديانت مقدسه اسلام، بلكه مطلق ديانات و نسبت به قران كريم بلكه مطلق كتب سماوات و نسبت به استقلال مملكت و حفظ مقام سلطنت و دولت و ارتش و تمام افراد ملت ايران و مسلمانان جهان آنجام داده‌ايد و مقداري از پرده ضخيمي را كه يك حزب سياسي به اسم مذهب بهائي روي منويات خود گسترده و متجاوز از سالها در حدود صد سال [است] كه با تشكيلات منظم و صرف پولهاي گزاف مجهول‌المخزن و تبليغات دامنه‌دار خود، علنا بر ضد مذهب رسمي مملكت كه بالطبع موجب وحدت مليت است و سرا بر عليه سلطنت و حكومت كوشش مي‌كنند، بالا زده و مقداري از آنها را مكشوف نموده‌ايد، موجب مسرت حقير و عموم مسلمانان، بلكه مسرت حضرت ولي‌عصر ارواحنافداه مي‌باشد». در ادامه، آسيب حزب بهائيت به استقلال كشور را بسيار شمرده و هشدار داد كه اعضاي اين حزب در بسياري از شئون كشور نفوذ كرده‌اند و لازم است ادارات و مراكز حساس و وزارتخانه‌ها از اين عناصر تصفيه شوند. [14] . علاوه بر منبرهايي كه هر روزه ماه رمضان از راديو پخش مي‌شد، مرحوم فلسفي در تاريخ 16، 19 و 20 ارديبهشت همان سال، طي مصاحبه‌هايي با روزنامه كيهان، نظريات و برنامه‌ها و انتظارات آيت‌الله بروجردي و ديگر علما و مردم را تشريح كرد. ايشان بابيت و بهائيت را ساخته و پرداخته استعمار و در خدمت آن دانست و راجع به تشنج‌آفريني‌هاي چند سال اخير بهائيان در كشور، افزود كه بر اساس لوحي كه از اين فرقه به دست آمده، به آنان بشارت داده شده كه در سال 1335 شمسي، در ايران به قدرت خواهند رسيد، لذا اين تشنجات از نظر آنان، مقدمه و زمينه قدرت‌نمايي آنهاست. وي درباره پيگيري مساله خاطرنشان ساخت: «حضرت آيت‌الله بروجردي و آيت‌الله بهبهاني و محافل روحاني، نسبت به طرد فرقه بهائي از جامعه ايراني توجه كامل دارند و پيوسته با دربار، دولت و مجلسين براي از بين بردن آثار آنها در تماسند. اين فعاليت كه مورد توجه افكار عمومي است تا جايي كه در مسلمانان آرامش خاطر به وجود آيد دنبال خواهد شد». راجع به ساختمان حظيره نيز يادآور شد: «پس از مشاورات زياد، مقامات روحاني و دولتي به اين نتيجه رسيده‌اند كه بايد عمارت حظيرة‌القدس را ويران كرد، چون اگر باقي بماند هر مؤ‌سسه‌اي هم در آن كار كند، باز بهائي‌ها به عنوان يك «مكان مقدس» از آن، استفاده تبليغاتي خواهند كرد... بنابراين محو آثار و بقاياي آنها نيز حتمي و واجب است». همچنين، ضمن بيان مخالفت روحانيت با هر گونه بي‌نظمي و تاكيد بر انجام اقدامات قانوني، افزود: «در مذاكراتي كه امروزه با آقاي علم، وزير كشور، به عمل آمد ايشان اظهار داشتند كه امر مبارزه با فرقه بهائي مورد توجه كامل دولت است و ديشب نيز در هيات دولت مورد مشاوره قرار گرفت و قرار است بسياري از نمايندگان مجلس، آمادگي خود را در تصويب طرح وكلاي مجلس شوراي ملي، تصميم لازم اتحاذ كنند. بسياري از نمايندگان مجلس، آمادگي خود را در تصويب طرح غيرقانوني شناختن فرقه بهائي اعلام داشته‌اند. چون موكلين شهرستان‌ها با تلگراف‌ها و نامه‌ها و تقاضاهاي خود، از وكلا مي‌خواهند كه هرچه زودتر در اين باره تصميمي اتخاذ و براي ريشه‌كن كردن بقاياي اين فرقه اقدام كنند و من اطمينان دارم كه وكلاي مجلس، مسلمان و علاقه‌مند به دين مبين اسلام بوده و در اجراي تقاضاهاي موكلين خود كوشا مي‌باشند. وكلاي اقليتهاي كليمي، ارمني و زرتشتي نيز با عصبانيت تمام، نسبت به فرقه بهائي ابراز تنفر مي‌كنند و حتي در اين باره پيشقدم شده و با عده‌اي از نمايندگان مسلمان، براي تصويب طرح غيرقانوني شناختن فرقه بهائي، فعاليت مي‌كنند». [15] . اما برغم انتظار علما در پيگيري مساله و آنجام اقدامات عملي در آن باره، دولت پس از ماه رمضان هيچ اقدامي نكرد و طرح تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي ملي مبني بر غيرقانوني بودن فرقه بهائي و اخراج آنها از ادارات دولتي نيز به بهانه «مطالعه و بررسي كامل»، ناكام ماند. [16] مدتي بعد حتي حظيرة‌القدس و ديگر مراكز ديگر بهائيان كه به اشغال فرمانداري نظامي درآمده بود، به آنها بازگردانده شد. [17] در آن شرايط، امام خميني نيز از كساني بود كه بر تداوم مبارزه با بهائيت و پاكسازي دستگاههاي دولتي از نفوذ آنها پاي مي‌فشرد و در ملاقات با آيت‌الله بروجردي بر لزوم پيگيري امر تاكيد مي‌كرد. [18] . هر چند كه آيت‌الله بروجردي از سالها پيش به اين نتيجه رسيده بود كه رژيم پهلوي به دليل نفوذ بهائيان در دستگاههاي دولتي و وابستگي رژيم به قدرتهاي خارجي، جرات اقدام لازم عليه بهائيان را ندارد و لذا از آن مأيوس شده بود، اما تا پايان عمر مبارزه با بهائيان، از دغدغه‌هاي اصلي وي بود. از اين‌رو به امر ايشان؛ مرحوم علامه دواني در 1338ش مامور ترجمه جلد 13 بحارالانوار گرديد. علامه دواني جريان ديدار خود با آيت‌الله بروجردي و اصرار و تاكيد ايشان در ترجمه آن كتاب را به اجمال شرح داده‌اند كه بيانگر توجه فراوان آن مرحوم به مبارزه با تبليغات بهائيان است. سرانجام كتاب در اواخر شعبان 1380 (بهمن 39) منتشر شد و مرحوم دواني قبل از آغاز ماه رمضان، يك نسخه از آن را توسط آقا محمدحسن (فرزند آيت‌الله بروجردي) به ايشان داد. آقا محمدحسن (فرزند آيت‌الله) نقل مي‌كرد: «وقتي كتاب مهدي موعود را به ايشان دادم به قدري خوشحال شد كه حد نداشت. پيوسته آن را مي‌خواندند و بعد از مطالعه هم در طاقچه پشت سرشان مي‌گذاشتند. اغلب شبهاي ماه رمضان را به مطالعه آن مشغول بودند و به شما دعا مي‌كردند و مي‌گفتند: بسيار خوب ترجمه و چاپ شده است». [19] . مخلص كلام آن كه در بين مراجع شيعه، آيت‌الله بروجردي بيش از ديگران نسبت به امر بهائيت حساسيت نشان مي‌داد و مبارزه با آن را به صورت فردي يا جمعي و در ابعاد سياسي و فرهنگي تا پايان حيات پربركتش ادامه داد.

پاورقي

[1] علي دواني. مفاخر اسلام. جلد دوازدهم: آيت‌الله عظمي بروجردي...، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ چهارم، با تجديدنظر و اضافات، 1379، صص 110ـ 109 و 112.
[2] مجله حوزه، ش 44ـ 43، صص 235ـ 231.
[3] علي دواني. مفاخر اسلام. جلد دوازدهم: آيت‌الله عظمي بروجردي...، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ چهارم، با تجديدنظر و اضافات، 1379، صص 110ـ 109 و 112.
[4] «نقدها را بود ايا كه عياري گيرند؟»، علي حقيقت‌جو، چشم‌انداز ايران، خرداد و تير 1379، ش 5، ص 47، به نقل از آيت‌الله سبحاني.
[5] نقدها را بود ايا كه عياري گيرند؟، همان، ص 47.
[6] ظهور و سقوط سلطنت پهلوي. ج 1: خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست. انتشارات اطلاعات، 1369، صص 374 و 375.
[7] خاطرات و مبارزات...، صص 190ـ 189.
[8] محمدحسين منظورالاجداد، مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست، تهران، شيرازه، 1379، صص 499ـ 498.
[9] همان، ص 191.19. [
[10] همان، صص 196ـ 192؛ گفتگوهاي من با شاه (خاطرات محرمانه اسدالله عَلَم)، زير نظر عبدالرضا هوشنگ‌نهاوندي. تهران، طرح نو، چاپ سوم، تابستان 1371، صص 67ـ 66.
[11] خاطرات و مبارزات...، صص 193 و 194.
[12] همان.
[13] همان.
[14] همان، ص 195.
[15] همان، صص 196 و 197.
[16] كه لايحه غيرقانوني بودن بهائيت را به مجلس بردند تا وكلا آن را تصويب كنند و رسما غيرقانوني باشند و اشخاص منتسب به آنها را از ادارات دولتي طرد و جلو فعاليتهاي خائنانه آنها را بگيرند، سردار فاخر حكمت، رئيس وقت مجلس شوراي ملي، جلو آن را گرفت و گفت: مساله بهائي‌ها و جلوگيري از فعاليت آنها يك مساله مذهبي است و جاي آن مجلس نيست.» ايشان در ادامه مي‌نويسد: «سر و صداي زيادي به راه افتاد و بگومگوها شد كه چرا آن فرد خائن، جلو اين كار را گرفت. در نتيجه لايحه مسكوت ماند و كم‌كم از حدت موضوع كاسته شد. آيت‌الله فقيد از وقفه كار، فوق‌العاده ناراحت بودند. من همان موقع مقاله‌اي در هفته‌نامه نداي حق نوشتم و سخت به سردار فاخر تاختم. وقتي به منزل آقاي فلسفي رفتم، گفت: مقاله‌تان را خواندم، بسيار عالي بود.» نقد عمر؛ زندگاني و خاطرات، تهران، نشر رهنمون، 1382، ص 216.
[17] علامه دواني، دليل عمده ناكامي آن اقدام را اقدامات لابي بهائيان و فشار سياسي روِ‌ساي جمهور وقت امريكا و انگلستان و درخواست نخست‌وزير وقت هند از دولت ايران مي‌داند. همان، ص 215.
[18] «بيان وصف تو گفتن نه حد امكان است. گفتگو با استاد جعفر سبحاني». كيهان فرهنگي، سال ششم، خرداد 1368، شماره 3، ص 2.
[19] علي دواني. زندگاني زعيم بزرگ عالم تشيع آيت‌الله بروجردي. تهران: چاپ دوم، با تجديدنظر و اضافات 1371، ص 358ـ 356.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».