علامه ملا محمد اسماعيل خواجويي مازندراني اصفهاني
مهدي آقابابايي
مقاله اي كه پيش رو داريد پيرامون، يكي از بزرگترين فقهاء، مجتهدين، علما و عرفاي الهي اصفهان حكيم مولي اسماعيل بن محمد حسين بن محمد رضا مازندراني اصفهاني مي باشد كه به جهت سكونت در محله خواجو به خواجويي شهرت يافته است. وي حلقه ي ارتباط حوزه ي علميه اصفهان در عهد صفوي و دوره ي قاجاريه است. به عبارت ديگر وجود ارزشمند اين عالم موجب گرديد فلسفه ي غني و پربار عصر صفويه كه با هجوم افاغنه در معرض نابودي قرار گرفته بود حفظ شود و با رساله هاي پرشمار و شاگردان بزرگي كه تربيت نمود به دوره ي قاجاريه منتقل گردد.
ملا اسماعيل خواجويي از احياگران حكمت و فلسفه در اصفهان پس از حمله افاغنه به اين شهر به شمار مي آيد. (1)
از لحاظ موقعيت مكاني نيز اين تكيه در قسمت لسان الارض تخت فولاد قرار گرفته و در بين تكاياي موجود در تخت فولاد از تقدس و احترام ويژه اي برخوردار است. در سال 1378 ه. ش به منظور احترام و بزرگداشت مقام ملا اسماعيل خواجويي بقعه اي با سبك معماري امروزي بر مزار آن علامه فقيد ايجاد گرديد كه در ساخت آن از مصالح بتون و آجر تزييني استفاده شده است.
اين تكيه در رديف اولين تكاياي تخت فولاد به شمار مي آيد كه بيشترين عالم مدفون در حوزه ي فلسفه و حكمت را در خود جاي داده است. (2)
صاحب حديقه الشعراء مي نويسد:
يكي از بزرگترين علماي عصر افشاريه است كه در بين علماي مدفون در تخت فولاد صاحب بيشترين كتاب و رساله ي علمي مي باشد چنانكه در برخي منابع بيش از سيصد اثر بر وي نام برده اند. (3)
سال تولد اين عالم بزرگ به درستي مشخص نيست
ولي به نوشته ي غفاري، سن شريف او هنگام وفات از هشتاد سال متجاوز بوده است. وي مي نويسد: «چون سن شريف آن جناب معلوم و مسوّد اوراق نبود از آن جهت به ذكر آن مبادرت ننمود نهايت از تلامذه آن جناب و كساني كه به خدمت ايشان فايز گرديده بودند معلوم نمود عمر ايشان از هشتاد متجاوز بود.» (4) بنا بر اين مي توان حدس زد كه در حدود سال 1090 به دنيا آمده است. (5)
ايشان در حكمت، فقه، تفسير و حديث صاحب نظر بود و در عبادت نيز اشتغال بسيار داشت.
زاهد، گوشه نشين و عزلت گزين بود، از مردماني كه براي دنيا، تحصيل علم مي نمود نفرت داشت. در عمل به سنت هاي پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرو گذار نبود و اخلاص تمام به ساحت ائمه ي اطهار عَلَيْهمُ السَّلَام داشت. در انجام هر عملي نيز قصد قربت مي نمود و از غير خدا قطع نظر داشت و در اجراي احكام الهي نيز تلاش بسيار مي نمود.
ارزش تأليفات وي در آن است كه زماني به نگارش آن آثار محققانه پرداخت كه علماء و بزرگان دين مورد هجوم شديد افغان ها قرار گرفته بودند و تمركز حواس و حال تحقيق از دانشمندان رفته بود. اما در اين زمان علامه خواجويي با نگارش چنان آثار ارزشمندي در كليه علوم اسلامي توانست خلأ تأليفات و تحرير را در اين دوره ي آشوب و هرج و مرج پر نمايد. در مقدمه ي حاشيه ي اربعين شيخ بهايي نوشته است:
«... من اين كتاب را زماني گرد آوردم كه تن و جان مردم همه كِدِر و تيره گشته بود و ريختن خون مؤمنان حلال گشته و
زن ها و ناموس مردمان به دست ستمگران و كافران افتاده و باران بلا و ستمگري از همه سو مي باريد.» (6)
در برخي از منابع نيز از وي به عنوان «معلم ثالث» ياد شده است. كه نشان از موقعيت علمي والاي وي دارد. (7)
از علما و عرفاي معروف زمان خود و بعد از خود بوده كه معاريف علما و حكماي زمان بعد، نسبت اسنادشان با اوست، مانند ملا مهدي نراقي كاشاني و آقا محمد بيد آبادي و ميرزا ابوالقاسم مدرس خاتون آبادي و ملا محراب حكيم و غير از اينها بزرگان علماء و حكماء.
ملا اسماعيل خواجويي خط را خوب مي نوشته و علاوه بر مراتب علميه و مكارم ظاهره داراي مقامات روحاني بوده كه معاصرين او نسبت به او اظهار اراده داشتند، حتي نادرشاه كه حالت تصلّب او معلوم است باز به آخوند ملا اسماعيل خواجويي ارادت مي ورزيده و به احترام او قيام مي كرده، حتي محله ي خواجو و بستگان او را از تحميلات خود [كه] يكي از اسباب خرابي آخري اصفهان شد معاف مي داشته [است]. (8)
در منشأ احترامات نادرشاه از او معروف است يك حكايتي كه وقتي مردم از آخوند به اصرار خواهش كردند كه پيش نادر شاه توسط كند و رفع تعديّات او را بنمايد، آخوند بدون مضايقه با اين كه در آن وقت شهرتي نداشت، خصوص در دربار، برخاست و به منزل نادر رفت و اتفاقًا هيچ كجا از او جلوگيري نشد تا وارد بر شخص نادر شاه شد و نادر هم در ملاقات او از جاي خود بلند شده بود و به او احترام زيادي كرد و توسطات او را پذيرفت، وقتي كه آخوند از
منزل نادر خارج شد از اطرافيان خود سؤال مي كند كه چرا آخوند را راه دادي كه بر من وارد شود، گويند ميرزا مهدي خان جواب داده بود به همان سبب كه شخص شما از او استقبال و احترام كرديد؛ نادرشاه زياد اصرار حيرت مي كرده است از هيبتي كه از آخوند به او و اطرافيانش اثر كرده بود.
موقعي هم نادر شاه به منزل او رفته و با او غذا خورده است كه فقط نان و ماست بوده، پس از صرف ناهار از آخوند ظرف ماستي مي خواهد آخوند به عذر اين كه شير گاو ما فردا سهم شريك ماست و ما حق نداريم تا پس فردا، فرستادن كاسه ي ماست را جهت نادر، موكول به دو روز بعد مي نمايد.
نظير اين قضيه، قضاياي ديگري از كرامات آخوند يا اخلاق او در افواه مشهور است، بالاجمال تفصيل حالات آخوند كه نزد كسي تحصيل نموده غيره، منضبط نيست و عمده ي سبب كمي شهرت او تصادف اوست با زمان انقلابات اواخر صفويه به بعد و مسلمًا مراتب او از هر حيث بيشتر از معاريف آن دوره بوده است. وفات او در سنه 1173 و قبر او نزديك مقبره ي فاضل هندي در وسط ساير قبور واقع است. تأليفات او در فقه و رجال و كلام و عرفان و غيره بسيار مي باشد. (9)
عالم رباني و فقيه صمداني، حكيم متالّه و محدث كبير از بزرگان علما و دانشمندان عهد نادري كه در جامعيت علم و عمل و زهد و عرفان و احاطه در انواع فنون عقلي و نقلي بسيار كم نظير است.
مرحوم علامه وارسته و فقيه نامي، ملا محمد اسماعيل خواجويي (قدس سره) كه
سراسر عمر شريف خود را در راه تحصيل علم و نشر آن سپري نمود و با آثار ارزشمند خود روح تازه اي به كالبد علم و فقاهت دميد، توانست در عصري كه با هجوم دشمنان قسم خورده ي اسلام به مركز تشيع مي شد، مباني اصيل تشيع را حفظ نمايد و با نوشتن آثار بسيار محققانه و گران سنگ به روند تحقيق و پژوهش در مجامع علمِي و فرهنگي رونق تازه اي بخشيد.
نام شريف او محمد و مشهور به اسماعيل فرزند محمد حسين فرزند محمد رضا فرزند علاء الدين محمد مازندراني اصفهاني مشهور به خواجوييست.
شهرت وي به مازندراني از اين جهت است كه اصالت ايشان از مازندران و شايد ولادت آن بزرگوار در منطقه مازندران بوده است اما تاكنون معلوم نشده كه از كدام شهرهاي مازندران مي باشد و در هيچ يك از آثار او ديده نشده كه محل ولادت و نياكان خود را نام ببرد و در اكثر آثار خويش خود را مازندراني معرفي مي نمايد.
اما شهرت وي به اصفهاني براي آن است كه محل نشو و نما و كليه ي مراحل تحصيل علم و تأليف را در شهر اصفهان سپري نموده، تا آن كه در شهر مذهبي اصفهان، ديده از اين جهان بربست و در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.
شهرت وي به خواجويي نيز به جهت آن است كه او در واقعه ي هجوم افغان ها به اصفهان در سال 1133 ه. ق و تخريب اين شهر به دست نابكار آنها و هتك حرمت علماء و دانشمندان و به شهادت رسيدن جمعي از آنها و مفقود شدن جمعي ديگر، به محله ي خواجو كه در آن زمان خارج از شهر اصفهان
بوده پناه برد و در آن محل اقامت گزيد و از اين جهت به خواجويي شهرت يافت.
نام بلند علامه خواجويي در اكثر تراجم با كمال تكريم ذكر شده و از مقام شامخ علم و تحقيق او نيز به نحو شايسته اي ياد شده است. از آثار گران سنگ وي نام برده شده است. (10)
كه از علماي هم عصر مرحوم خواجويي بوده در كتاب «تتميم الامل الآمل» درباره ي شخصيت وي چنين مي نگارد:
«علامه خواجويي يكي از دانشمندان و فرزانگاني است كه تا عمق علوم و معارف رسيد و ميان علما مشهور به فضل گشت، هر عالم و جاهلي شخصيت والاي وي را شناخت. او زمام تحقيق كامل را به دست گرفته، به طوري كه هر فاضلي بدان اعتراف نموده است.»
او يكي از پهلوانان كلام و فحول علم مي باشد و زيادي فضلش گوياي امواج درياهاست و كوه هاي سر به فلك كشيده در مقابل علم و فهمش همچون نقطه اي مي باشد.
از يكي از ثقات و بزرگان شنيدم كه ايشان كتاب شفاي ابن سينا را 30 مرتبه ملاحظه فرموده، يا به خواندن و يا به تدريس و يا به مطالعه، از ديگري شنيدم كه گفت: از كتاب شفاي من چند ورق افتاده بود علامه خواجويي آن را از حفظ بيان فرموده سپس آن را با نسخه صحيح مقابله نمودم، كاملًا صحيح بود، مگر در يك حرف يا دو حرف كه تفاوت داشت.
همه ي كتب حكمت و كلام و اصول پيش وي بسيار آسان بود، تا آنجا كه مورد تعجب علما و دانشمندان و فرزانگان قرار گرفت، آنها با خود چنين مي گفتند: «ان هذا لشيء عجاب، ان هذا لشيء يراد».
آن بزرگوار به اين
گونه @توغل در حكمت و معرفت تام داشت. در فقه و تفسير و حديث و در تمام اين گونه علوم صاحب تحقيق بود و آيتي عظيم از آيات الهي و حجتي از حجج بالغه ي الهي بود.
با اين همه، به عبادت اشتغال بسيار داشت، زاهد، گوشه نشين و عزلت گزين بود. از مردماني كه براي دنيا، تحصيل علم مي نمود نفرت داشت. در عمل به سنت هاي پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دقيقه اي فروگذار نمي كرد و اخلاص بسيار به ساحت حضرات ائمه ي اطهار عَلَيْهمُ السَّلَام داشت.
در محكم نمودن عقايد راستين اصرار شديد مي ورزيد و داراي همت بلند در اجراي حدود الهي بود. (11)
در كتاب رُوضاتُ الجَنَّات درباره ي شخصيت وي چنين مي گويد:
عالم جليل مولانا اسماعيل خواجويي، عالميست بارع و حكيميست جامع و ناقديست بصر و محققيست نحرير. از اجلاي متكلمين و فقهاي @اذكياء است. داراي هوشي سرشار، فطرتي شريف، نفسي سليم، هيبتي عظيم و روحي قويست و نيز قلبي پاك، درون تزكيه شده، زهدي فراوان و اخلاقي پسنديده دارد و مستجاب الدعوه و بي ادعا مي باشد و در ديده ي پادشاهان و اعيان عظيم و سربلند است. نادرشاه با آن سطوت و صولتي كه داشت به كسي از علماي عصر خود اعتنايي نداشت، اما در مقابل شخصيت والاي علامه خواجويي خاضع بوده و دستورات و اوامر وي را بي چون و چرا اجرا مي نمود. اين خود نتيجه ي زهد وي بود. از خوراك و نوشيدني و لباس به اندكي بسنده مي كرد و از غير خدا قطع نظر داشت و در آنچه مي كرد قصد قربت مي نمود.
سپس چنين مي نگارد:
«اين شيخ جليل القدر متأسفانه در بد زماني قرار گرفت، زماني كه به
جهت استيلاي افغان بر ممالك ايران علم و دين ياري نمي شد و روزگار حلال شمردن ناموس و خون و اموال شيعيان در همه جا، مخصوصاً اصفهان بود. اين امور سبب شد كه نامي از اين مرد بزرگ در ميان اصحاب نماند و بدين جهت تاريخ ولادت و اساتيد و شاگردان ايشان معلوم نيست و آثار ارزشمندش مفقود گرديده است. آن بزرگوار مَحبَّت بسياري نسبت به سادات و اولاد حضرت زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا داشت و كمال اخلاص خود را نسبت به ايشان ابراز مي نمود او داراي مقام بلند و كرامات باهره بود. همچنين دست خط آن بزرگوار به دو گونه نسخ و نستعليق، بسيار زيبا و خوش باقي مانده است. (12)
افغان ها در سال 1122 ه. ق به ايران يورش بردند و در سال 1135 ه. ق موفق به استيلاي بر ايران شدند اين استيلاء تا 1142 ه. ق به درازا كشيد. در اين سال ها از بي تدبيري حاكمان ايران و سبعيت مهاجمان، ايران در نكبت و بدبختي فرو رفت و هراس، گرسنگي، ناامني و ستم همه جا را فرا گرفت.
مرحوم ملا اسماعيل خواجويي، در متن اين فتنه ها زندگي مي كرد و رنج ها و مصيبت ها و بلاهاي فراواني را تحمل نمود. علماء و بزرگان فراواني در اين واقعه ي بزرگ مورد حمله قرار گرفتند، كه بعضي از آنها به درجه ي شهادت واصل و جمعي از آنها بعد از اين واقعه مفقود شدند و هيچ اثري از آنها تاكنون به دست نيامد. جمعي ديگر از آنها براي هميشه از اصفهان هجرت نمودند.
شهر اصفهان كه مركز حوزه ي علميه تشيع بود و مملو از بزرگان و دانشوران، پژوهشگران و محققان بود،
از آنها خالي گرديد. مراكز علمِي و فرهنگي فراواني در اين شهر ويران شد و كتابخانه هاي عظيم اصفهان نيز دست خوش اين حوادث دردناك قرار گرفت.
مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي (قدس سره) در اين باره مي فرمود: «منبع سوخت يكي از حمام هاي بزرگ اصفهان مدت ها از كتاب هايي بود كه از كتابخانه هاي عمومِي و شخصي گرد آوري شده بود.»
باري بعد از فتنه ي چنگيز، ايران و ايرانيان مانند چنين بلايي را به ياد ندارند.
علامه خواجويي در قلب اين وقايع دردناك توانست با همت والاي خود و نيز با تحصيل، تدريس، تأليف و تحقيق اندكي از اين خلأ را پر نمايد و در اين راستا متحمل رنج هاي فراواني شد.
او در پايان كتاب «الاربعون حديثًا» كه يكي از آثار برجسته و محققانه ي وي مي باشد، درباره ي اين واقعه ي بزرگ چنين مي نويسد:
اين كتاب را در زمان و مكاني گرد آوردم كه ديده ها و دل ها پريشان مي گشت و خون مؤمنين ريخته مي شد و عرض و ناموس مردم هتك مي گرديد و اموال و اولاد مردم به غارت و اسيري مي رفت و درياي انواع ظلم و ستم موج مي زد و ابرهاي پي در پيِ ناراحتي ها و غم ها سايه افكنده بود، زمان هرج و مرج و فتنه بود، همه مضطرب و ناراحت، فكرها مشغول و مشوش بود، در چنين حالي بود كه اين كتاب را تأليف نمودم.
همچنين در پايان كتاب «مِفْتَاحِ الْفَلَاحِ و مِصْبَاحُ النَّجَاحِ» در شرح دعاي صباح مي نويسد:
«اين شرح را در آغاز جواني شروع كردم و در انتهاي پيري به پايان بردم، در حالي كه عمرم به تاراج رفت و مرگم نزديك شد.
دليل اين به درازا كشيدن، گرفتاري ها و مرارت هاييست كه شرحش موجب
طولاني شدن مطلب مي شود و خردها را هراسان مي سازد و باعث پريشاني خاطر دوستان مي گردد، فقط به خدا و پيامبرش و نيز خاندان او شكايت مي برم.»
علامه خواجويي از ابتداي فتنه تا پايان آن، در فاصله بسيار نزديك در كنار شهر اصفهان مي زيست و تمام رويدادها را زير نظر داشت و اين ناراحتي ها و مصائبي كه جامعه ي اسلامي را در بر مي گرفت، نظاره گر بود و مي ديد شهري كه از علماء و بزرگان مملو بود چه بر سر او مي آيد و از آن امنيت و الفت كه در ميان مردم بوده هيچ خبري نيست و هر كسي در مقام نجات خود و زن و بچه هاي خود مي باشد و با وجود اين ناراحتي ها توانست مقاومت نمايد و چهره ي درخشان پرفروغي از خود در صفحه تاريخ بگذارد. (13)
متأسفانه نام تمام مشايخ او و شرح همه ي مراحل تحصيلي كه در اصفهان طي نموده به دست ما نرسيده است، علت آن، همان قرار گرفتن آن بزرگوار در تمام دوران فتنه افغان است، به جز او بسياري از دانشمنداني كه در اين عصر قرار گرفته بودند نيز شرح حال كاملي از مراحل تحصيلي آنها در دست نيست، در اينجا به شرح حال چند نفر از مشايخ ايشان كه باقي مانده مي پردازيم:
كه يكي از مفاخر عالم تشيع بود و مورد توجه و مورد توجه علماء و دانش پژوهان عصر خود واقع شد و حدود نود سال عمر نمود. در حالي كه هيچ گونه تغييري در ذهن و حواس وي حاصل نگرديد.
علامه خواجويي از ايشان اجازه روايتي دارد. (14)
لازم به ذكر است كه مرحوم محدث جليل القدر حاجي نوري در خاتمه مستدرك، سلسله ي اجازات بزرگان را به علامه خواجويي و سپس به مرحوم شيخ حسين ماحوزي مي رساند. (15)
، صاحب كتاب «الاكليل» و تأليفات گوناگون ديگر. او در سال 1080 ه. ق متولد شد و در علم رجال و درايه سر آمد عصر خود بوده است، مرحوم محقق خوانساري در روضات احتمال داده است كه علامه خواجويي در علوم رجال و درايه نزد ايشان تحصيل كرده باشد. (16)
متوفاي 1137 ه. ق كه از چهره هاي برجسته ي علمي عصر خود بوده و بعيد نيست كه علامه خواجويي در علم منقول از ايشان بهره مند باشند.
، كه در اين دو بزرگوار اخير از مشاهير و علماي عصر خود در علم معقول بوده اند. (17)
محق خواجويي در يكي از رساله هاي خود به يكي از اساتيدش اشاره كرده كه زماني نزد او به دانش اندوزي مشغول بوده ولي بعدها به سبب اختلاف مشرب با او، از او فاصله گرفته است. (18)
با وجود اين كه در منابع نامي از اساتيد محقق خواجويي برده نشده، اما خوشبختانه دو تن از معاصران ايشان به تفصيل اساتيد خود را ذكر كرده اند. آنان اساتيد شاخص دوراني هستند كه محقق خواجويي در آن به تحصيل پرداخته است.
شيخ محمد علي حزين لاهيجي، اديب و شاعر دانشمند، يكي از معاصران محقق خواجوييست كه تا قبل از فتنه ي افغان تحصيلات خود را در اصفهان، به پايان رسانده است. وي در تاريخ و سفرنامه ي خود به تفصيل از اساتيد و معاصران خود به شرح زير ياد كرده است. كه عبارتند از:
1 - ميرزا ابوطالب لاهيجي؛
2 - مجتهدالزمان آقا هادي مازندراني (متوفاي 1120 ه. ق)؛
3 - فاضل نحرير ميرزا كمال الدين حسين فسوي؛
4 - قدوه الحكماء شيخ عنايت الله گيلاني؛
5 - سيد المتبحرين امير سيد حسن طالقاني؛
6 - فاضل محقق ميرزا محمد طاهر قائيني.
1 - كمال الدين محمد فسوي؛
2 - محمد شفيع جيلاني؛
3 - سيد ناصر الدين احمد مختاري؛
4 - محمد جعفر كشميري؛
5 - حاج محمد نصر گلپايگاني؛
6 - مولي علي نقي خبّاز؛
7 - شيخ محيي الدين حويزي؛
8 - حاج محمد اسماعيل خاتون آبادي. (19)
از اساتيد ديگر وي سيد محمد حيدر عاملي ذكر شده است. (متوفي 1139 ه. ق) مي باشد صاحب تفسير انيس سلطان المؤمنين. (20)
به نوشته استاد جلال الدين همايي: ظهور وي با سخت ترين ايام پر حادثه اصفهان از فتنه شوم افاغنه تا دوره زنديه مصادف بود كه هزاران عالم دانشمند با خروارها آثار علمِي و ادبي چنان محو و نابود شدند كه نام و نشاني از آنها باقي نماند. حيات اين مرد در آن دوره با اشتغال و استغراق در كارهاي علمي از عجايب قدرت الهيست كه چراغ وجود او را در تندباد حوادث نگاه داشت تا پرتو علوم و معارف اسلاف را به اخلاف رسانيد و هر چه از آثار علوم عقلي و نقلي بعد از دوره فترت مي بينيم از بركات وجود وي و دست پروردگان و تلاميذش از قبيل آقا محمد بيد آبادي و ملامحراب گيلاني و ميرزا ابوالقاسم مدرس خاتون آبادي و ملا مهدي نراقي و امثال ايشان است. (21)
علامه خواجويي در برخي از آثار خود به عدم وجود مجتهد در روزگار خود در اصفهان اشاره كرده و اجتهاد معاصرين خود را كه مبادرت به دادن فتوا يا قضاوت كرده اند نفي مي كند. وي در مواردي به برخي از معاصران خود اشاره نموده و تعريضاتي به آنان دارد و در يك مورد در حاشيه به نام دو تن از آنان تصريح نموده است.
او
در آغاز رساله تزويجيه از اين كه يكي از قاضيان، دختري را بردي كه قبلًا با مادر آن دختر زنا كرده عقد نموده بر آشفته و او و ساير قاضيان زمان خود را مشمول حديثي مي داند كه قاضيان را به سه گروه تقسيم كرده و هر سه را اهل آتش مي داند. (22)
زمانه اي كه علامه خواجويي در آن به سر مي برد دوراني حساس و پر مخاطره بود؛ چرا كه در اثر فتنه ي افغان چراغ علم و حكمت در شهر اصفهان به خاموشي گراييد و پس از رفع شر آنان از اين شهر، در اثر مساعي محقق خواجويي و معاصرينش، حيات دوباره اي به پيكره ي علم و دانش دميده شد. مهم ترين رجال معاصر علامه در اصفهان عبارتند از:
1 - حاج اسماعيل اصفهاني خاتون آبادي
2 - مولا محمد جعفر كرباسي.
3 - مير محمد حسين خاتون آبادي.
4 - سيد صدرالدين رضوي قمي.
5 - ميرزا محمد رحيم سبزواري.
6 - شيخ محمد بن محمد زمان كاشاني.
7 - ميرزا ابراهيم قاضي خوزاني.
8 - ملا محمد مهدي هرندي.
9 - ميرزا محمد تقي الماسي.
10 - شيخ زين الدين خوانساري.
11 - سيد ماجد كاشاني (23)
در محضر مبارك محقق خواجويي فضلي زيادي گرد آمده و به استفاضه از او مي پرداختند. وي بسياري از رسائل و آثار فقهي خود را به درخواست شاگردانش به رشته تحرير در آورده است. از اين رو در آثار فقهي او كه در سال هاي 1156 ه. ق به بعد تأليف شده اشاره به شاگردان يا دوستانش ديده مي شود كه از او درخواست تأليف رساله و بيان نظريات فقهي اش را خواستار شده اند.
اينك نام بعضي از شاگردانش را در اينجا مي آوريم:
مرحوم ملا مهدي نراقي اكثر مراحل تحصيلي علم را نزد علامه خواجويي گذرانده و مدت سي سال در محضر پر فيض وي شب و روز سپري نمود. بعد از طي مراحل تحصيل در اصفهان به كاشان مراجعت كرد. در آن زمان شهر كاشان از علما و دانشمندان خالي بود. به بركت وجودش شهر كاشان مملو از علماء و بزرگان گرديد. در سال 1209 ه. ق در شهر كاشان در گذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. (24)
ايشان از فقهاي مبرز شيعه و جامع معقول و منقول كه در علم اخلاق سر آمد بوده و كتاب جامع السعادات او در اين علم بسيار مشهور است. (25)
از اعاظم فلاسفه الهي و عالمان عارف كه علوم عقلي و نقلي را نزد آقا محمد بيد آبادي و ديگران تحصيل كرده و نزد سيد قطب الدين محمد نيريزي شيرازي از اقطاب سلسله ذهبيه عرفان آموخته و در تصوف و عرفان چندان مشهور بوده كه در بلاد ايران و عراق عرب، عموم فضلا و ارباب سير و سلوك وي را مي شناخته اند. (28)
عالم جامع مدرس شهير اصفهان كه سال ها در مدرسه چهارباغ تدريس پرداخته و اولين كسيست كه در اصفهان به لقب مدرس شهرت يافته است. (30)
از فقهاي بزرگ شيعه و شاگردان نامي محضر وحيد بهبهاني كه در پايان عمر به شهادت نائل گرديده و به شهيد رابع ملقب گرديد. وي در سال 1152 ه. ق متولد شد. صاحب رُوضاتُ الجَنَّات در كتاب علماء الاسره وي را شاگرد شيخ حسين شهري و محقق خواجويي دانسته است. (31)
وي در ماه مبارك رمضان 1218 ه. ق در مشهد به شهادت رسيد.
از فقهاي بزرگ و شاگردان مبرز محضر علامه وحيد بهبهاني كه در ايام اقامت در اصفهان از محضر محقق خواجويي و آقا محمد بيد آبادي بهره برده است. (32)
در منتخب معجم الحكماء در صفحه 51 در شرح حال ايشان آمده است كه تلمذ نموده در علوم عقليات در اصفهان از محضر حكيم اسماعيل بن محمد حسين خواجويي. (33)
در منتخب معجم الحكماء در صفحه 51 مي نويسد: ايشان قرائت كرد در محضر علي بيد آبادي گيلاني و اسماعيل خواجويي. از آثارش تفسير «تحفه الخاقان» و «شرح نهج البلاغه» شهرت دارد. (34)
عالم عامل و فاضل كامل، از علماي بزرگ عصر خود كه به نوشته مرحوم سيد طه بهشتي: از شاگردان ملا اسماعيل خواجويي بوده است. وي در سال 1195 ه. ق وفات يافت و در تخت فولاد اصفهان جنب ديوار مصلي مدفون گرديد. (جمعه سوم جمادي الاول / 1195 ه. ق) (35)
مجموعه اي از اجازات داد شده به وسيله ي ملا اسماعيل خواجويي نزد يكي از فضلاي حوزه علميه قم موجود است. (36)
ملا محمد اسماعيل خواجويي داراي تأليفات فراواني است. او در كليه ي علوم و معارف از خود آثاري جاويد به يادگار گذاشته است.
آنچه قابل توجه است آنكه آثار ايشان عمومًا برخوردار از تحقيق و تدقيق مي باشد. او در آثارش موضوع مورد بحث را درست نقد و بررسي مي نمايد.
جاي بسي تعجب است كه علامه خواجويي برخي از اين آثار ارزشمند و محققانه را در زماني تأليف كرده است كه علماء و بزرگان دين، مرود هجوم شديد افغان ها قرار گرفته بودند و تمركز حواس و حال تدقيق از ميان دانشمندان رفته بود، آنها تنها به فكر حفظ جان، عِرض و ناموس، اولاد و اموال خود بودند. اما در اين ميان علامه ي خواجويي آثار بسياري گران سنگ و محققانه در كليه ي علوم، از فقه، اصول، حديث، رجال، حكمت، كلام و غيره از خود به يادگار گذارد و توانست با همت والاي خود خلأ تأليف و تحرير را در اين دوره فترت پر نمايد.
صاحب رُوضاتُ الجَنَّات شمار آثار ايشان را صد و پنجاه اثر ذكر كرده است، اما بنا به گفته ي صاحب حديق الشعراء آثار ارزشمند ايشان به سيصد اثر گرانبها مي رسد و بر اكثر كتب علوم حوزوي حاشيه دارد.
متأسفانه بخش مهمي از آثار ايشان به صورت نسخه اصلي باقي مانده و در زواياي كتابخانه ها خاك مي خورد.
استاد همايي مي نويسد: از مؤلفاتش حدود 150 كتاب مختصر و مفصل به فارسي و عربي در فنون مختلف ادب و فقه و كلام و حديث و غيره باقي مانده كه پاره اي از آنها به خط خودش كه اتفاقًا شيرين و خوش اسلوب مي نوشته و قسمتي به خطوط ديگران به نظر راقم سطور رسيده اكثر مؤلفاتش انشاء و پر فايده است. (37)
برخي از آثار علامه خواجويي در كتاب الذَّرِيعَة و آثار فقهي آن فقيه متبحر نيز در كتاب ارزشمند «مقدمه اي بر فقه شيعه» به وسيله محقق ارجمند آقاي سيد حسين مدرسي طباطبايي معرفي شده است.
خوشبختانه بسياري از آثار ايشان در كتابخانه ها محفوظ مانده است. چنانچه علامه طهراني درالذَّرِيعَة از مجموعه اي از رسائل ايشان كه در اختيار مرحوم آيت الله خادمي اصفهاني بوده نام برده است. در كتابخانه هاي ملك، آستان قدس رضوي و آيت الله مرعشي نيز مجموعه اي از رسائل فقهي و كلامي او وجود دارد.
توسط محقق بزرگوار جناب حجت الاسلام سيد مهدي رجايي كه كتاب احوال و آثار علا مه خواجويي از او مي باشد كه ايشان حدود هشتاد اثر از آثار گرانبهاي علامه را جمع آوري نموده و پس از تحقيق منتشر نموده است كه ابتدا آن 80 اثر را همراه با سال چاپ و نشر و سپس بقيه آثار علامه را ذكر خواهيم نمود.
يكي از بهترين آثار علامه مي باشد كه داراي تحقيقات و نكات جالبيست در سال 1155 ه. ق تأليف يافته است و اين رساله در 8 فصل مي باشد.
در ذكر فضائل حضرت اميرالمؤمنين و ائمه ي اطهار عَلَيْهمُ السَّلَام و اين كه ايشان افضل از جميع انبياء غير از پيغمبر آخرالزمان مي باشند و با آيات و روايات بي شماري بر اين مطلب استدلال شده است.
رساله ايست مبسوط در فضيلت اكرام و ذريه ي حضرت فاطمه زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا و اين كه منتسب به آن حضرت از مادر مستحق خمس مي شوند و صدقه بر او حرام است.
تحقيقيست در معني ناصبي از جهت لغت و اصطلاح و اين كه كدام فرق از فرق اسلام محكوم به ناصبي بودن مي باشد و اين كه ناصبي بر دو صنف است، صنفي محكوم به قوانين اسلام است و صنفي خارج از اسلام و محكوم به كفر است.
رساله مختصريست در توجيه مناظره ي شيخ مفيد با قاضي عبدالجبار معتزلي در مسألة خلافت اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام. (اين هشت رساله در مجموعه نخست از رسايل اعتقاديهي نويسنده در سال 1411 ه. ق چاپ و نشر گرديده).
رساله اي استدلالي در بيان استحباب رفع يدين در حال قنوت است.
رساله ايست استدلالي پيرامون روايتي از پيامبر اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و اين كه آيا وكيل و ولي در طلاق به منزله ي زوج مي باشند يا خير؟
رساله ايست بسيار متقن و متين در عدم جواز نظر به چهره ي نامحرم، مگر مواردي كه استثناء شده است.
رساله ايست مبسوط در بيان احكام خمس و مصارف آن در زمان غيبت و داراي يك مقدمه و 4 فصل و خاتمه مي باشد. فصل اول: در اثبات وجوب خمس در اين زمان، فصل دوم: در اين كه قول به سقوط خمس ضعيف است؛ فصل سوم: در اين كه وصيت به خمس و دفن آن ضعيف است. فصل چهارم: در تعيين كسي كه ولايت دارد.
رساله ايست استدلالي در جواز توالي در عمره ي مفرده و مناقشه در اقوال ديگران.
رساله ايست استدلالي در جواز نكاح بين دو خواهر و برادر رضاعي و رد رساله ي مولي ابي الحسن فتوني نباطي، كه قائل به حرمت شده است.
رساله ايست استدلالي در جواز تعويل بر دخول وقت به هر نشاني كه حاصل شود، از اذان مؤذن يا خواندن خروس، يا وقت ساعت و غير آن، اگر چه علم براي او حاصل نشود.
رساله ايست استدلالي پيرامون حديث منقول در تهذيب از امام صادق عَلَيْهِ السَّلَام درباره ي مردي كه شخصي را از كوفه نايب گرفت كه براي او حج بگذارد و آن شخص از بصره نيت نيابت نمود و امام عَلَيْهِ السَّلَام فرمود: اشكالي ندارد اگر تمام مناسك حج را آورده باشد.
رساله ايست استدلالي در عدم استحباب روشن نمودن شمع و چراغ در شب اول نزد مرده و اين كه دليلي بر استحباب اين عمل نداريم.
رساله ايست استدلالي پيرامون حديث منقول از پيامبر اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و اين كه آيا وضو گرفتن با آب گرم شده با آتش جايز است يا خير؟
رساله ايست استدلالي پيرامون مسأله مذكور و بررسي جوانب مسأله.
رساله ايست استدلالي در بيان افضيلت خواندن تسبيحات اربع در ركعت سوم و چهارم بر خواندن سوره ي حمد.
رساله اي استدلالي و تحقيقي پيرامون مسأله وجوب غسل مس ميت.
رساله ايست استدلالي پيرامون خريد و فروش گوشت و پوست و هر آنچه تذكيه در آن معتبر است.
رساله ايست استدلالي در جواز پوشيدن حرير خالص براي زنان و اطفال و كراهت آن براي مردان مگر در حال ضرورت و جنگ.
رساله ايست استدلالي در اين حكم غسل جنابت قبل از است براي مني.
رساله ايست استدلالي در عدم سقوط دعوي مدعي با قسم خوردن منكر، با وجود ان كه جماعتي از فقهاء فرموده اند كه حق او ساقط مي شود و اين رساله در چهار فصل است.
رساله ايست استدلالي در وجوب زكات غلات بعد از اخراج مؤونه سال و خراج آن است.
رساله ايست استدلالي در حرمت نماز جمعه و عدم وجوب عيني آن در زمان غيبت و رد بر رساله ي الشهاب الثاقب فيض كاشاني به صورت قال اقول. (از شماره ي 9 تا اينجا در مجموعه نخست از رسائل فقهي نويسنده در سال 1411 ه. ق چاپ و نشر گرديده است).
در اين رساله اثبات نموده كه اين روايت از ابوهريره منقول است و اين روايت مخالف قرآن كريم و روايات معتبر مي باشد و مردود و مطروح است.
رساله ايست بسيار لطيف پيرامون حديث مذكور و علت قتل.
رساله ايست پيرامون حديث مذكور از رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و معني علم و چگونگي معرفت النفس و الرب.
رساله ايست توضيحي پيرامون تحلّه القسم.
رساله ايست پيرامون حديث فوق از امام صادق عَلَيْهِ السَّلَام چگونگي انس گرفتن مردگان با زندگان هنگام حضور زندگان بر سر آنها و وحشت مردگان هنگام دور شدن زندگان.
رساله ايست لطيف پيرامون حديث مذكور در فقيه و مراد زا نظر و عالم در حديث.
رساله ايست لطيف پيرامون حديث مروي در كمال الدين مرحوم صدوق كه از حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف سؤال نمودند از تفسير آيه ي شريفه كه حضرت موسي عَلَيْهِ السَّلَام چه پوشيده بود كه مأمور به نزع آن شده بود؟
رساله ايست بسيار محققانه و عالمانه پيرامون تعيين شب قدر كه اعمال در آن شب مقدر مي شود، با اين كه افق در آن شب در اطراف عالم مختلف است و ايشان اختيار مي نمايند تعيين شب قدر را در آن افق كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف وجود دارند.
اصل كتاب از علامه حلي (قدس سره) مي باشد كه جواب سؤالات سيد مهنّا بن سنان مدني را داده و مرحوم خواجويي حاشيه اي بر اين جواب ها دارد.
رساله ايست مبسوط در معني عدالت و اين كه عدالت به چه چيز حاصل مي شود و چگونه زايل مي شود و نقد و بررسي كلام فقها در مسأله عدالت و اين رساله داراي 3 باب است، باب اول در تعريف عدالت و اركان آن، باب دوم: در اخبار داله بر اعتبار عدالت در امام جمعه و جماعت، باب سوم: در بيان اين كه ادله ي اشتراط عدالت در شاهد و راوي.
رساله ايست لطيف پيرامون حديث مذكور در كمال الدين شيخ صدق (ره) كه از امام صادق عَلَيْهِ السَّلَام سؤال مي شود كه آيا ملائكه مي خوابند؟ حضرت در جواب فرمودند: هيچ زنده اي نيست مگر آنكه مي خوابد.
رساله ايست مبسوط و استدلالي در اين مسأله اختلافي بين متكلمين و حكماست در اين كه آيا غير از خدا، بقيه ي موجودات چه مجرد و چه مادي فاني مي شود يا نه؟ و آيا چيزي با خداوند باقي مي ماند يا نه؟
رساله ايست پيرامون حديث منقول در تفسير قمي كه از امام محمد باقر عَلَيْهِ السَّلَام سؤال مي شود از آيه ي شريفه ي «مثل كلمه خبيثه كشجره خبيثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار».
شرحيست لطيف پيرامون كلام حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام در نهج البلاغه «انا لا نملك مع الله شيئًا و لا نملك الا ما ملكنا»، در شرح مبسوط راجع به جبر و تفويض، قضا و قدر و آنچه از آيات و روايات استفاده مي شود، محققانه بحث نموده است.
رساله ايست پيرامون حديث مذكور كه از حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام منقول است در مَحبَّت و موالات اهل بيت عصمت و طهارت عَلَيْهمُ السَّلَام و معني فقر.
رساله ايست علمِي و تحقيقي پيرامون 5 مسألة حديثي در مسائل مختلف.
رساله ايست پيرامون حديث مذكور در اصول كافي كه از حضرت امام صادق عَلَيْهِ السَّلَام راجع به اين آيه شريف سؤال نموده اند.
رساله ايست پيرامون حديثي كه در فقيه و تهذيب از حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام از رسول گرامي اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم منقول است كه آن حضرت فرمود:
يَا عَلِيُّ لَأَنْ أُدْخِلَ يَدِي فِي فَمِ التِّنِّينِ إِلَي الْمِرْفَقِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَسْأَلَ مَنْ لَمْ يَكُنْ ثُمَّ كَان
در اين رساله مكاشفه اي از نويسنده ذكر مي شود.
(از شماره 28 تا اينجا در مجموعه دوم از رسائل اعتقادي نويسنده در سال 1411 ه. ق چاپ و منتشر گرديده است).
رساله ايست در بيان طلاق رجعي و حقيقت آن و آنكه عقد نكاح چگونه زايل مي شود.
رساله ايست تحقيق پيرامون حديث مذكور كه شيخ طوسي (ره) آن را تهذيب روايت نموده است.
رساله ايست بسيار عالمانه و محققانه پيرامون چگونگي ارث بردن زوج از زوجه و اين رساله در يك مقدمه و 4 فصل و خاتمه مي باشد. مقدمه در بيان عام و خاص؛ فصل اول: در بيان آيه شريف: «و لكم نصف ما ترك»؛ فصل دوم: در ميراث زوجه با ولد؛ فصل سوم: در ميراث زوجه از املاك؛ فصل چهارم: در مراد از ابنا در اخبار و خاتمه در جمع بين اخبار متعارض در مسأله.
رساله ايست استدلالي در 6 فصل در بيان احكام حبوه و آنچه پسر بزرگ به تنهايي ارث مي برد.
رساله ايست استدلالي در حرمت تزويج زن مؤمن و شيعه به مرد سني و مخالف و همچنين حكم تزويج مرد مؤمن و شيعي به زن سني. اين رساله در 13 فصل است.
رساله ايست علمِي و محققانه در اين كه آيا مستحب است شهادتين و غير آن بر كفن نوشته شود يا خير؟
رساله ايست در بيان حكم نماز نافله و مستحبي خواندن قبل از نماز عيد و بعد از آن.
رساله ايست استدلالي در بيان عدد كفن ها براي مرده.
رساله ايست محققانه در اين كه هنگام ضرورت آيا نوشيدن شراب جايز است؟ اين رساله در 4 فصل است: فصل اول: در بيان آيه ي شريفه «انما الخمر و الميسر»؛ فصل دوم: در جواز مداوا نمودن به خمر براي ضرورت؛ فصل سوم: در جواب از مانعين؛ فصل چهارم: در تشخيص ضرورت، اين رساله را علامه خواجويي براي سيد محمد مير طاهر تأليف نموده است.
رساله ايست استدلالي در هشت فصل در بيان حكم صادر شدن حدث اصغر در اثناء غسل و اين كه آيا غسل باطل مي شود يا خير؟
سي مسأله فقهي و غير فقهي محققانه و عالمانه نقد و بررسي شده است.
رساله ايست در بيان استحباب بالا بردن كامل دستها در حال دعا.
رساله ايست علمِي و استدلالي در اين كه بلوغ در پسر و دختر به چه محقق مي شود.
رساله ايست در حكم كسي كه نماز جماعت را در اثناي نماز درك كند.
رساله ايست بسيار عالمانه و محققانه و مبسوط در بيان چگونگي ثبوت هلال اول ماه.
رساله ايست استدلالي در اين كه آيا جايز است پوشيدن لباس طلا و يا زرباف براي مردان و با آن نماز چگونه است.
رساله ايست در بيان مسأله مذكور و نقد و بررسي كلام محقق سبزواري كه اين نكاح را به نحو كراهت تجويز فرموده اند.
مناظره نويسنده است با يكي از اساتيد خود كه نام وي را نبرده است و اين كه كسي مستحق منصب افتاء نمي شود مگر آنكه جامع جميع شرايط افتاء باشد.
رساله ايست استدلالي در اين كه اگر شخصي در مرض موت وصيت نمود آيا وصاياي او منجّز است يا خيز؟
(از شماره 46 تا اينجا در مجموعه دوم از رسايل فقهي نويسنده در سال 1411 ه. ق چاپ و منتشر گرديده است).
كتابيست بسيار عالمانه و محققانه و جامع مي باشد و در مسائل مختلف بحث نموده و اكثر مسايل آن فقهي مي باشد، جوانب هر مسأله را كه مطرح نموده نقد و بررسي كامل كرده و حق سخن را ادا نموده است. اين كتاب شريف در سال 1412 ه. ق به وسيله انتشارات كتابخانه مرحوم آيت الله خادمي نشر يافته است.
كتابيست كه اين جانب از مجموع آثار علامه خواجويي استخراج نموده ام و داراي نكات بسيار ارزشمند تفسيري مي باشد.
كتابيست بسيار گران قدر در شرح دعاي صباح كه منسوب به حضرت اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب عَلَيْهِ السَّلَام مي باشد و شامل مباحث كلامِي و فلسفي مي باشد. اين كتاب را نويسنده در جواني تأليف نموده و در آخر عمر شريف با اصلاحاتي آن را تكميل كرده است.
اين كتاب در سال 1414 ه. ق به وسيله انتشارات بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي چاپ و منتشر گرديده.
كتابيست بسيار ارزشمند و گران مايه در مباحث رجال و درايه و نقد و بررسي بعضي از مسائل رجالي و سندي. اين كتاب بسيار عالمانه و محققانه نوشته شده و مورد توجه شايان دانش پژوهان و محققان قرار گرفته است و داراي نكات بسيار ارزشمند رجالي مي باشد. اين كتاب در سال 1413 ه. ق به وسيله ي انتشارات بنياد پژوهش هاي اسلامي چاپ و منتشر گرديده.
كتابيست بسيار گران مايه و ارزشمند و تعليقهايست بسيار عالمانه و محققانه بر كتاب شريف مشرق الشمس تأليف علامه دوران نادره ي زمان شيخ بهايي (قدس سره).
اين كتاب شريف همچنان در سال 1414 ه. ق همراه با متن محققانه ي كتاب به وسيله ي انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي چاپ و منتشر گرديده است.
كتابيست بسيار جامع و داراي نكات ادبي و كلامِي و مبسوط و به راستي يكي از آثار افتخار آقرين علامه خواجويي مي باشد و مقام علمِي و ادبي خود را در اين اثر گرانسنگ به ظهور رسانده و يادگار عليم و ادبي براي مجامع علمي به وديعه گذاشته است.
اين كتاب شريف در سال 1415 ه. ق همراه با متن محققانه ي كتاب به وسيله ي انتشارات جامعه ي مدرسين قم چاپ و منتشر گرديده.
كتابيست بسيار ارزشمند شامل مباحث تفسيري، حديثي، فقهي، اصولي، كلامي، رجالي و ادبي و مباحث گوناگون ديگر و اكثر مباحث آن شرح احاديث دشوار مي باشد و وجوهي فراوان در معني احاديث بيان فرموده است و يكي از آثار بسيار جامع و مفيد مي باشد.
رساله ايست فارسي و مبسوط در بيان مباحث اصول دين براي عموم مردم.
رساله ايست فارسي شامل كليات مباحث اصول دين مي باشد.
شرحيست فارسي و بسيار مبسوط و محققانه و عالمانه پيرامون حديث مناظره ي مامون با علماي عصر خود در مسأله اثبات خلافت و امامت و فضايل ومناقب حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام.
اين حديث در كتاب عُيُون أَخْبَارُ الرِّضَا شيخ صدوق (ره) مذكور است و علامه خواجويي آن را بسيار سليس و روان شرح داده و ادلهي متقنهي ديگر در هر مسأله به رشته تحرير در آورده و يكي از كتابهاي ارزشمند در مسأله ي اثبات خلافت حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام مي باشد. اين سه رساله ي آخر به وسيله ي اينجانب در سال 1415 ه. ق چاپ و منتشر گرديده است. (38)
رساله ايست فارسي در تعيين روز نوروز و برخي از آداب و اعمال اسلامي در اين روز و يكي از آثار بسيار ارزشمنديست كه در اين موضوع نوشته شده است. اين رساله در دفتر چهارم ميراث اسلامي ايران به وسيله ي كتابخانه ي آيت الله العظمي مرعشي نجفي چاپ و منتشر گرديده است.
از فقيه و محدث و حكيم عارف مشهور ملا محسن فيض كاشاني، تنها نسخه خطي اين اثر پربار كه شامل 320 برگ است در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي نگهداري مي شود. (39)
اثر گران قدر فقيه بزرگ شيعه ملا احمد اردبيلي در بحث آيات الاحكام. (40)
اين اثر ارزشمند تاكنون به چاپ نرسيده و نسخه اي از آن در فهارس معرفي نشده است. به لطف الهي آقاي حجت الاسلام قاسم رحيمي در كاوش هاي خود به نسخهي خطي آن در يكي از كتابخانه هاي شخصي اصفهان دست يافت و اين نسخه اصل است ولي از ابتدا تا انتها افتادگي داشته و از اين رو تاكنون ناشناخته مانده است. (41)
اثر فقهي گران قدر فقيه محقق سيد محمد عاملي، اين حواشي مفصل ترين اثر فقهي محقق خواجوييست كه در دو جلد تدوين گشته است. جلد اول تعليقه بر كتاب طهارت و صلات و جلد دم تعليقه بر كتاب خمس تا حج است و در سال 1172 ه. ق تأليف شده است. (42)
نسخه خطي جلد دوم اين كتاب در مركز احياء ميراث اسلامي قم نگهداري مي شود ولي متأسفانه از جلد اول آن نسخه كاملي در دست نيست. (43)
مراحل استنتاج و تحقيق اين هشت رساله از شماره 4 تا 11 تمام گرديده و آماده چاپ و نشر مي باشد.
رساله ايست در رد محقق خوانساري و دفاع از سيد داماد (قدس سره) اين رساله در مجموعه منتخبي از آثار حكماي ايران چاپ شده است.
رساله ايست استدلالي در مسأله مذكور، نسخه اي از آن در مجموعه اي از آثار نويسنده در كتابخانه آستان قدس رضوي به شماره 11198 وجود دراد.
رساله ايست عربي و مبسوط، در رساله ي فارسي اصول الدين بدان اشاره نموده است.
مرحوم صفايي در كتاب «كشف الاستار» (1 - 133) اين كتاب را در شهر اصفهان ديده كه مانند رسائل متكلمين نوشته شده و نامي از آن در رُوضاتُ الجَنَّات / ج 1 / ص 118 و الذَّرِيعَة / ج 1 / ص 321 آمده است.
رساله ايست استدلالي در رد برخي از بزرگان عصر نويسنده. اين رساله با يك مقدمه و دو فصل و خاتمه مرتب شده است، مقدمه در ذكر رسوم قرآن و تعريفات آن، فصل اول در احاديث وارد شده در باب قرآن از طريق اهل تشيع و تسنن، فصل دوم: پاسخ برخي از شك ها و شبه ها و خاتمه در جمله اي از اخبار.
اصل اين رساله به خط نويسنده در كتابخانه ي حضرت آيت الله العظمي نجفي مرعشي (قدس سره) به شماره 3023 موجود است.
نامي از اين رساله در صفحه اول از «رساله ي عدليه» ذيل فهرست آثار نويسنده آمده است.
در روضات / ج 1 / ص 118 آمده است كه: تعليقات ايشان بر كتاب اربعين شيخ بهايي در حدود هفت هزار بيت است و مشحون است از تحقيقات و نكات دقيق.
نسخه اي از آن را صاحب الذَّرِيعَة / ج 6 / ص 51 در كتابخانه ي سلطان المتكلمين به صورت غير مدون ملاحظه نموده است.
نامي از اين رساله در صفحه اول رساله ي عدليه در ليست آثار نويسنده به ميان آمده است.
اين رساله در صحفه ي اول رساله ي عدليه در ليست آثار نويسنده ذكر شده است.
رساله ايست در مسأله نماز وتيره، نام اين رساله در صحفه ي اول رساله ي عدليه در ليست آثار نويسنده ذكر شده است.
در برخي از تراجم بدان اشاره رفته است. شايد علامه خواجويي تنها برخي از فقرات آن را شرح كرده باشد.
صاحب الذَّرِيعَة اين رساله را در كتابهاي نوادگان مرحوم يزدي كه از اصفهان خريداري شده ملاحظه نموده است.
نام اين رساله در صحفه ي اول رساله ي عدليه در ليست آثار نويسنده ذكر شده است.
رساله ايست استدلالي در حرت غناء و نقد و بررسي كلام محقق سبزواري صاحب ذخيره و كفايه در مسأله حرمت غناء، نامي از آن در الذَّرِيعَة / ج 16 / ص 60 و رُوضاتُ الجَنَّات / ج 1 / ص 118 آمده و نسخه اي از آن در كتابخانه ي دانشگاه تهران موجود است.
رساله ايست در مباحث شفعه، اين رساله در صفحه ي اول رساله ي عدليه در ليست آثار نويسنده ذكر شده است.
اين رساله در صفحه ي اول رساله ي عدليه در ليست آثار مترجم ذكر شده است.
محقق خواجويي سر انجام پس از عمري بسيار پربار كه در راه كسب معرفت و ترويج دين مصروف شد در سن افزون از هشتاد سالگي چشم از جهان فرو بست و در مزار منور تخت فولاد مدفون گرديد. بر سنگ نوشته مزار او علاوه بر متن عربي زيبايي كه به بيان مقامات علمِي و معنوي وي پرداخته اشعاري از شاعري با تخلص دبير آمده است. متن سنگ چنين است:
بِسْمِ اللَّه الرحمن الرحيم الا ان اولياء الله لا خوفٌ عليهم و لا يحزنون. الْحَمْدُ لِلَّه الذي تفرّد بالعز و البقاء و قهر عبادته بالموت و الفناء و صلي الله علي محمد و آله سادات الوري و بعد فقد ثلم في الاسلام ثلمةٌ لا يسدها شيءٌ حيث انتقل عن منزل العناء و الشده و محل الفناء و المحنه الي دار القمامه و الرحمه و محفل البقاء و النعمة الامامم الفاضل الكامل العابد العارف العالم العامل الزاهد، زبدة العلماء الراسخين و خلاصة الحكماء المحققين و نقاوة الفقهاء المجتهدين، وارث علوم الانبياء و المرسلين، اسوة ناشري احاديث خاتم النبيين و عترته الطاهرين، حاوي مآثر الماضين علي النهج المبين و جامع معالم العالمين علي الوجه المتين، فريد العلماء في عصره و زمانه، زين الفضلاء في دهره و أاوانه، شمس فلك العلم و الافضال، مركز دايرة الفضل و الكمال، جامع المعقول و المنقول، حاوي الفروع و الاصول، فخر الواصلين، قطب العارفين، مُرشد السالكين، ابذل المدققين، افضل المحققين، خاتم المجتهديد، العالم الرباني و لفقيه النوراني، مولانا محمد اسماعيل المازندراني، اسكنه الله في بحبوحة جنة النعيم و آواه الي
مقام امين كريم و قد ارتحل عليه الرحمه و الرضوان في حادي عشر شهر شعبان و صار من كرامته تاريخ عام رحلته:
نورالله الجليل مقبرتة
رفع الله في الجنان منزلته 1173
اللهم اغفر لمحمد حسين.
حيف كز گردش سپهر دو رنگ
صبح عيش جهان به شام رسيد
آه كز دور چرخ، دوران را
گشت چون شب سياه، روزِ سفيد
عالمي رخت بر بست از عالم
كه چو او ديده زمانه نديد
فاضلي رفت از جهان كه چو او
در جهان كس نديد و كس نشنيد
گشت يعني نهان ز چشم جهان
فلك اجتهاد را خورشيد
كرد ملا محمد اسماعيل
از جهان جا به جنت جاويد
آن كه در بزم معرفت همه كس
ميِ عرفان ز جام او نوشيد
سال تاريخ او دبير نوشت:
خانه علم منهدم گرديد. (45)
بزم معرفت (مشاهير تخت فولاد اصفهان تكيه محقق خواجوي)، رحيم قاسمي ناشر: كانون پژوهش، چاپ اول، 1388 شمسي.
احوال و آثار ملا محمد اسماعيل خواجويي، گرد آورنده: سيد مهدي رجايي، چاپ اول، زمستان 1378 ش، انتشارات نقش مانا.
تخت فولاد اصفهان، سيد احمد عقيلي، ناشر: كانون پژوهش، چاپ سوم، 1388 ش، با همكاري مجموعه تاريخي و فرهنگي مذهبي تخت فولاد) دانشنامه تخت فولاد اصفهان.
رجال و مشاهير اصفهان، مؤلف: مير سيد علي جناب، تدوين و تصحيح: رضوان پور عصار، ناشر: سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، مركز اصفهان شناسي و خانه ملل، چاپ اول 1385.
تاريخ اصفهان، (مجلد ابنيه و امارات)، جلال الدين همايي، نشر هما، 1381 ش.
تتميم الامل الآمل / شيخ عبدالنبي قزويني، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي.
(1) - تخت فولاد اصفهان / ص 94 - 95.
(2) - تخت فولاد اصفهان / ص 95.
(3) - حديقه الشعراء / ج 2 / ص 1074.
(4) - گلشن مراد / ص 391.
(5) - بزم معرفت / ص 21.
(6) - تخت فولاد اصفهان / ص 99 - 100 به نقل از حسيني زنوزي، رياض الجنه / ج 3 / ص 72.
(7) - همان / ص 100.
(8) - تذكره القبور / ص 38 - 39.
(9) - رجال و مشاهير اصفهان / ص 222 - 223.
(10) - احوال و آثار علامه محمد اسماعيل خواجويي / صص 5 و 6
(11) - تتميم الامل الآمل / ص 67، احوال و آثار علامه خواجويي / ص 7 و 8 و نجوم السماء، مرحوم ميرزا محمد علي كشميري / ص 268 - 269.
(12) - رُوضاتُ الجَنَّات / ج 1 / ص 114؛ مستدرك الوسايل / ج 3 /
ص 396؛ كشف الاستار / ج 1 / ص 132 و احوال و آثار علامه خواجويي / ص 8 و 9.
(13) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 19 - 16.
(14) - لؤلؤه البحرين / ص 6.
(15) - خاتمه مستدرك / ج 3 / ص 396.
(16) - رُوضاتُ الجَنَّات / ج 3 / ص 261.
(17) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 25 - 26.
(18) - بزم معرفت / ص 24.
(19) - بزم معرفت / صص 28 - 35.
(20) - همان / ص 38.
(21) - تاريخ اصفهان، فصل تكايا و مقابر / ص 332.
(22) - بزم معرفت / ص 49؛ به نقل از الرسائل الفقهيه / ج 2 / ص 449.
(23) - بزم معرفت / ص 62 - 50.
(24) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 27.
(25) - بزم معرفت / ص 64.
(26) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 28.
(27) - همان / ص 28.
(28) - بزم معرفت / ص 66.
(29) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 28.
(30) - بزم معرفت / ص 63.
(31) - همان / ص 66.
(32) - همان / ص 67.
(33) - همان / ص 69.
(34) - همان / ص 70.
(35) - همان / ص 70.
(36) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 28.
(37) - تاريخ اصفهان / ص 333.
(38) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 63 - 51.
(39) - بزم معرفت / ص 75؛ فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه مجلسي / ج 38 / ص 612.
(40) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 66؛ در رُوضاتُ الجَنَّات / ج 1
/ ص 118 نامي از آن آمده است.
(41) - بزم معرفت / ص 75.
(42) - فهرست نسخه هاي خطي مركز احياء ميراث اسلامي / ج 5 / ص 111.
(43) - بزم معرفت / ص 75.
(44) - آثار و احوال علامه خواجويي / ص 67.
(45) - احوال و آثار علامه خواجويي / ص 84؛ بزم معرفت / صص 87 و 88.