الوتر الموتور و المنتقم الموعود

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران84-45962

سرشناسه : مهدي پور، علي اكبر

عنوان و نام پديدآور : الوتر الموتور و المنتقم الموعود/ مهدي پور، علي اكبر

منشا مقاله : ، موعود، ش 48، (آبان 1383): ص 44 - 47.

توصيفگر : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم

توصيفگر : ظهور منجي

توصيفگر : احاديث

توصيفگر : رجعت

نقد و بررسي چند حديث مشهور

امسال در حالي به استقبال يكهزار و يكصد و هفتادمين سالروز ميلاد مسعود «موعود كعبه» مي رويم كه آستان ملك پاسبان «مولود كعبه» مورد تهاجم شديد استكبار جهاني و ايادي داخلي آن قرار دارد و كهنسال ترين آكادمي علمي شيعيان سخت ترين روزهاي خود را در حيات علمي هزارساله پشت سر مي گذارد.بسيار طبيعي است كه شيعيان شيفته و منتظران دلباخته منجي جهاني و مصلح آسماني، در كوران حوادث خونبار و بحران جنايات مرگبار، بيش از هر مقطع ديگري به ياد انتقام الهي، در انديشه منتقم جهاني و در انتظار بيرون آمدن آن دست انتقام خدايي از پشت پرده غيبت طولاني باشند.باز هم بسيار طبيعي است كه در اين مقاطع حساس، يك سلسله ترديدها و شبهات حساب شده، از سوي تئوري پردازان و كارشناسان مغرض مسائل منطقه اي و دشمنان قسم خورده اسلام كه توسط دوستان ناآگاه نيز بزرگنمايي شده، اذهان جمعي را به خود مشغول سازد.پيش از اين، در برخي از فصلنامه هاي فرهنگ مهدويت، مطالبي تحت عنوان «بررسي چند حديث شبهه ناك پيرامون آفتاب عالمتاب» به دوستداران فرهنگ مهدويت تقديم شده و شماري از احاديث مشهور ولي بي پايه مورد بحث و انتقاد قرار گرفته، در اين نوشتار نيز به ابعاد ديگري از اين مسأله مي پردازيم و يادآور مي شويم كه حق مطلب در چند صفحه ادا نمي شود و بحث كامل، تأليف كتاب مستقلي را طلب مي كند.

دست انتقام الهي در آستين غيبت

يكي از اسامي گرامي آن ويرانگر كاخهاي ظلم و استبداد و بازستاننده حقوق از دست رفته توده هاي مظلوم جهان، حضرت بقيةاللَّه ارواحنا فداه، «منتقم» است.واژه منتقم در احاديث فراواني به «دست انتقام الهي» اطلاق شده، كه به برخي از آنها در اينجا اشاره مي كنيم:1. خداوند منان

در شب معراج چهره درخشان امام زمان (ع) را چون خورشيدي فروزان به پيامبر عظيم الشأن اسلام ارايه داده فرمود:يا محمد و عزّتي و جلالي، إنّه الحجّة الواجبة لأوليائي والمنتقم من أعدائي. [1] .اي محمد به عزت و جلالم سوگند كه او حجت واجب بر دوستان من، و منتقم از دشمنان من است.2. نيز در شب معراج در همين باره فرمود:و هذا القائم الّذي يحلّل حلالي و يحرّم حرامي و به أنتقم من أعدائي. [2] .اين ايستاده همان است كه حلال مرا حلال و حرام مرا حرام مي كند، من به وسيله او از دشمنانم انتقام مي گيرم.3. روز عاشورا پس از هنگامه شهادت، فرشتگان به ضجّه درآمدند و عرضه داشتند: بار خدايا با حسين، برگزيده تو و فرزند پيامبرت چگونه رفتار كردند؟! خداوند شبح حضرت قائم (ع) را براي آنان نمودار ساخت و فرمود:بهذا أنتقم له من ظالميه. [3] .با همين - ايستاده - انتقام حسين (ع) را از ستمگرانش مي گيرم.4. حضرت موسي بن جعفر (ع) در تعقيبات نماز عصر عرضه مي داشت:و أن تعجّل فرج المنتقم لك من أعدأك. [4] .و در فرج منتقم خود از دشمنانت تعجيل بفرما.نوفلي - راوي حديث - به امام كاظم (ع) عرض كرد: اين دعا در حق چه كسي است؟ فرمود:ذلك المهديّ من آل محمّد (ص). [5] .اين دعا در حق حضرت مهدي از آل محمد (ع) مي باشد.آنگاه به تفصيل از سيرت، صورت و نشانه هاي ظهورش سخن گفت. [6] .5. احمد بن اسحاق قمي [7] به امام عسكري (ع) در سامرا عرض كرد: امام بعد از شما كيست؟امام (ع) برخاسته به اندرون رفت، فرزند دلبندش را كه حدوداً سه ساله بود و

چهره اش چون ماه چهارده شبه مي درخشيد وارد مجلس كرد و خطاب به احمدبن اسحاق فرمود: اگر نبود كه تو در نزد خدا و حجج الهي عزيز و گرامي هستي، من فرزندم را به تو نشان نمي دادم.احمد بن اسحاق از نشان امامت پرسيد، يك مرتبه آن نور ديده لبهاي نازكتر از گل اش را حركت داد و به عربي فصيح فرمود:أنا بقيّةاللَّه في أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثراً بعد عين. [8] .من تنها بازمانده الهي هستم، من دست انتقام الهي از دشمنان اويم، پس از مشاهده ديگر از نشانه مپرس.در احاديث ياد شده، واژه «منتقم» به آن حضرت اطلاق شده است.يكي ديگر از القاب گرامي حجت خدا «الثّائر» از ريشه «ثأر» مي باشد. «ثأر» در لغت به معاني زير آمده:1. خون مطالبه شده [9] مقابل «طلّ» به معناي خون هدر رفته؛ [10] .2. طلب خون؛ [11] .3. خون. [12] .بر اين اساس «ثائر» به معناي خونخواه و طالب خون است. [13] .ولي خونخواهي كه تا انتقام خونش را نگيرد آرام نشود. [14] . «ثائر» يكي از القاب حضرت بقيةاللَّه، ارواحنا فداه، است، كه خداوند منان در شب معراج حضرت مهدي (ع) را با اين لقب به حبيبش معرفي نمود:6. حضرت احديت جلّت عظمته، در شب معراج پس از بيان خلعت نوراني چهارده نور پاك، خطاب به خواجه لولاك فرمود:يا محمد! آيا دوست داري آنان را مشاهده كني؟حضرت ختمي مرتبت عرضه داشت: آري، پروردگارا.خطاب شد به طرف راست عرش بنگر.چون نگريست، نور حضرت زهرا و ائمه هدي (ع) را در حال قيام و مشغول عبادت مشاهده نمود و حضرت مهدي در ميان آنان چون ستاره اي فروزان مي درخشيد.يا

محمد! هؤلاء الحجج، و هذا الثّائر من عترتك. [15] .اي محمد! اينها حجتهاي من هستند و اين «خونخواه» عترت تو مي باشد.در اين حديث شريف خداوند وليّ خودش را به عنوان «ثائر» يعني منتقم و خونخواه عترت پيامبر معرفي نموده است.در بسياري از زيارات مأثور از پيشوايان معصوم از امام حسين (ع) «ثاراللَّه» تعبير شده، از جمله در فرازي از زيارت عاشورا [16] مي خوانيم:السلام عليك يا ثاراللَّه وابن ثاره. [17] .اگر معناي «ثار» : طلب خون يا خون طلب شده باشد، معناي اين فراز از زيارت عاشورإ؛ چنين مي شود:سلام بر شما اي خون طلب شده الهي و پسر خون طلب شده الهي.يعني: خونخواه امام حسين و پدرش اميرالمؤمنين (ع) حضرت احديت است.و اگر «ثار» به معناي خون باشد، معناي فراز ياد شده چنين مي شود:سلام بر شما اي خون خدا و پسر خون خدا.در اين صورت اضافه «ثار» به سوي لفظ جلاله از باب اضافه تشريفيه مي شود، همانند اضافه بسياري از واژه ها به لفظ جلاله، يعني همانگونه كه به كعبه: «بيت اللَّه» ، [18] به حضرت عيسي: «روح اللَّه» ، به حجرالاسود «يمين اللَّه» ، [19] به امير مؤمنان: «حبل اللَّه» ، و «عين اللَّه» ، «جنب اللَّه» و «لسان اللَّه» مي گوييم [20] به امام حسين (ع) نيز «ثاراللَّه» مي گوييم.7. در فرازي از زيارت عاشورا مي خوانيم:فأسأل اللَّه الذي أكرم مقامك، أن يكرمني بك و أن يرزقني طلب ثارك مع إمام منصور من آل محمد (ص). [21] .از خداوندي كه جايگاه ترا گرامي داشت، مسألت مي كنم كه به جهت تو مرا نيز گرامي بدارد و روزي كند كه خون ترا در محضر امام نصرت يافته از آل محمد (ع) مطالبه نمايم.8. و در فراز

ديگري از آن مي خوانيم:و أن يرزقني طلب ثاركم مع إمام مهدي ظاهر ناطق بالحق منكم. [22] .مرا روزي كند كه در خدمت حضرت مهدي به حق ناطق، كه از شما خاندان ظهور خواهد كرد، خون شما را مطالبه نمايم.9. در يك حديث طولاني امام صادق (ع) فضايل، مناقب و ويژگيهاي اصحاب خاص حضرت مهدي (ع) را مي شمارد، از جمله مي فرمايد:شعارهم يا لثارات الحسين. [23] .شعار آنها «اي منتقمان خون امام حسين» است.10. امام رضا (ع) در مورد 4000 فرشته اي كه از روز عاشوار در كنار قبر امام حسين (ع) منتظر ظهور منتقم آل محمد (ع) هستند، مي فرمايد:شعار آنها: يا لثارات الحسين! است. [24] .يعني: اي خونخواهان حسين (ع). [25] .يكي ديگر از اسامي حضرت بقيةاللَّه، ارواحنا فداه، «الموتور» است، چنانكه حضرت رسول اكرم (ص) فرمود:و هو الطّريد الشّريد الموتور بأبيه وجده. [26] . «مؤتور» از ماده «وتر» به معاني زير آمده است:1. خون؛ [27] .2. فرد؛ [28] .3. نقص؛ [29] .4. صاحب خون و طلب كننده آن؛ [30] .5. كسي كه خوني از او ريخته شده و خونش گرفته نشده؛ [31] .6. جنايتي كه بر كسي وارد شده. [32] .به اولياي دم از اين جهت «مؤتور» گويند كه خون عزيزش ريخته شده، نقصي بر جمع او وارد شده، تنها گشته، خون عزيزش گرفته نشده، او طالب و منتقم خون عزيز خود مي باشد.پس معناي فراز بالا چنين مي شود:او رانده شده از وطن است كه خون پدر و نياكانش بر زمين مانده.از اينجاست كه در دهها زيارت مأثور از پيشوايان معصوم به امام حسين (ع) نيز «الوتر الموتور» تعبير شده [33] يعني خون بر زمين مانده.امام حسين

(ع) «مؤتور» است (خون بر زمين مانده) و فرزند رشيدش حضرت بقيةاللَّه ارواحنا فداه نيز «الموتور بابيه وجده» يعني صاحب خون و خونخواه پدر و نياكان بزرگوارش.در اينجا اشاره به اين نكته خالي از فايده نيست كه خون در ميان مانده منحصر به سالار شهيدان نيست و صاحب خون تنها حضرت بقيةاللَّه نيست، بلكه همه امامان معصوم صاحب خون و همه خونهاي به ناحق ريخته شده در طول تاريخ، مورد مطالبه است:11. امام صادق (ع) مي فرمايد:ألا و بناتدرك ترة [34] كلّ مؤمن. [35] .آگاه باشيد كه خون هر مؤمني به وسيله ما گرفته مي شود.12. و در زيارت مأثور از آن حضرت آمده است:بكم يدرك اللَّه ترة كلّ مؤمن. [36] .خداوند به وسيله شما خون هر مؤمني را مي گيرد.13. و لذا در فرازي از دعاي ندبه [37] مي خوانيم:أين الطّالب بذحول الأنبياء و أبناء الأنبياء. [38] .كجاست خونخواه پيامبران و فرزندان پيامبران. «ذحول» جمع «ذحل» به معناي طلب كيفر جنايت [39] دقيقاً همانگونه كه بر مقتول واقع شده است. [40] .يعني آن دست انتقام الهي هر جنايتي را كه بر يكي از پيامبران و يا پيامبرزادگان واقع شده، دقيقاً همانگونه كه انجام شده، از ستمگران انتقام مي گيرد.14. و در فراز ديگري آمده است:أين الطّالب بدم المقتول بكربلا. [41] .كجاست طلب كننده خون شهيد كربلا؟.15. در ذيل آيه شريفه: أذن للّذين يقاتلون بانّهم ظلموا. [42] از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:اين آيه در حق قائم (ع) است كه در هنگامه ظهور، خون امام حسين (ع) را مطالبه مي كند و مي فرمايد:نحن أولياء الدّم و طلاّب الترّة. [43] .ما اولياي دم و طلب كنندگان خون - عزيزانمان -

هستيم.در برخي از منابع به جاي «الترّة» ، «الدّية» آمده، [44] يعني ما اولياي دم و طالبان ديه هستيم، و در يك مورد «الثرّة» آمده [45] كه اشتباه است.16. در ذيل آيه شريفه: و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه سلطاناً [46] روايت شده كه منظور از «مقتول» امام حسين (ع) و منظور از «وليّ او» قائم (ع) است. [47] .در ادامه آيه شريفه آمده است: فلا يسرف في القتل؛ كسي كه مظلومانه كشته شود براي وليّ او سيطره قرار داديم، پس در كشتن اسراف نكند.امام باقر (ع) فرمود:الإسراف في القتل أن يقتل غير قاتله. [48] .اسراف در قتل آن است كه به جز قاتل شخص ديگري را بكشد.17. مرحوم كليني با سلسله اسنادش از سيف بن عميره، از اسحاق بن عمار [49] در تفسير اسراف در اين آيه شريفه از امام كاظم (ع) روايت كرده كه فرمود:نهي أن يقتل غير قاتله أو يمثد بالقاتل. [50] .خداوند نهي فرموده از اينكه جز قاتل شخص ديگري را بكشد و يا قاتل را مثله كند.آنچه در اين دو حديث شريف در تفسير واژه «اسراف» در آيه شريفه آمده، كاملاً منطقي و مطابق با ضوابط شرع و محكمات عقيدتي و فقهي ما است، ولي در مقابل حديث ديگري در همين رابطه نقل شده كه با ضوابط فقه شيعه و محكمات اعتقادي ما سازگار نيست و احتياج به نقد و بررسي دارد و اينك متن حديث:مرحوم كليني، از علي بن محمد (قتيبي)، از صالح (بن ابي حمّاد)، از حجال (عبداللَّه بن محمد اسدي)، از برخي از اصحابش (؟)، در تفسير آيه و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه سلطاناً فلا

يسرف في القتل. [51] .از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:نزل في الحسين (ع)، لو قتل أهل الأرض به ما كان سرفا. [52] .در حق امام حسين (ع) نازل شده، كه اگر همه اهل زمين را در مقابل او بكشد اسراف نخواهد بود!!در منابع فراوان اين حديث به نقل از مرحوم كليني آمده است. [53] .

بررسي حديث از نظر سند و محتوا

اين حديث عليرغم وقوع آن در كتاب شريف كافي قابل اعتماد و استناد نيست، كه در اينجا به طور فشرده به برخي از اشكالهاي سندي و محتوايي آن اشاره مي كنيم:اما از نظر سند1. مرحوم كليني آن را از «علي بن محمد بن قتيبه نيشابوري، شاگرد برجسته فضل بن شاذان نقل كرده، كه به تصريح آيت اللَّه خويي قدس سره وثاقتش ثابت نشده [54] تنها «كشي» بر او اعتماد كرده، مرحوم «نجاشي» پس از ستايش فراوان از كشي فرموده: او به كثرت از ضعفا روايت مي كند. [55] .2. علي بن محمد نيز آن را از «صالح بن ابي حماد» روايت كرده، كه نجاشي امر او را ملتبس دانسته، [56] ابن غضائري او را تضعيف كرده [57] و علامه درحق او توقف نموده است. [58] .3. صالح بن ابي حماد نيز آن را از «حجال» نقل كرده، و حجال در ميان سه نفر مشترك است، ولي در اينجا منظور «عبداللَّه بن محمدي اسدي» مي باشد. [59] .4. حجال بدون ترديد مورد اعتماد است [60] جز اينكه ايشان از برخي از اصحاب نقل كرده و از او نام نبرده و خود از كساني نيست كه مرسلاتش در حكم مسند باشد. [61] .5. علامه مجلسي نيز به ضعف سند روايت به صراحت داوري كرده است. [62] .اما

از نظر محتوامتن حديث نيز مشكلاتي دارد كه برخي از آنها اشاره مي كنيم:1. اين حديث معارض است با حديث ديگري كه مرحوم كليني در تفسير همين آيه از امام كاظم (ع) روايت كرده كه فرمود:منظور از اسراف كه خداوند از آن در اين آيه نهي فرموده آن است كه به جز قاتل، شخص ديگري را بكشد و يا قاتل را مثله كند. [63] .2. اين حديث معارض است با حديث امام باقر (ع) در تفسير همان آيه كه فرمود:اسراف در قتل آنست كه به جز قاتل شخص ديگري را بكشد. [64] .3. اين حديث معارض است با حديث امام صادق (ع) در تفسير همين آيه كه فرمود:اسراف در قتل آن است كه بيش از يك نفر در برابر يك نفر كشته شود. [65] .4. اين حديث معارض است با بيان ابن عباس، شاگرد برجسته حضرت علي (ع) كه در تفسير همين آيه فرمود:اسراف در قتل آن است كه جز قاتل، شخص ديگري را بكشد. [66] .5. اين حديث معارض است با بيان سعيد بن جبير و ديگر ياران در تفسير آيه شريفه كه فرمودند:اسراف در قتل آن است كه بيش از يك نفر در برابر يك تن كشته شود. [67] .6. اين حديث معارض است با اقوال مفسران بزرگي چون شيخ طوسي كه همان دو معني رإ؛ در تفسير اين آيه نقل كرده اند. [68] .7. اين حديث مخالف است با وصيت امير مؤمنان (ع) كه در وصيت خود خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمود:هرگز نبينم كه به بهانه كشته شدن من خون مسلمانها را بر زمين بريزيد، آگاه باشيد كه براي من جز قاتلم را نكشيد. [69]

.8. اين حديث معارض است با مسلمات فقه جعفري كه اگر بيش از يك نفر در قتل كسي شركت كنند، وليّ دم مي تواند همه آنها را بكشد، به شرط اينكه ديه مازاد به يك تن را به اولياي دم بپردازد به اجماع طائفه اماميه، [70] احاديث نيز در اين رابطه بسيار است. [71] .9. اين حديث مخالف است با اهتمام خاص اسلام بر رعايت دقيق آداب و احكام اسلامي، حتي در مورد قاتلان امام حسين (ع).از امام صادق (ع) پرسيدند: آيا خوردن مال ناصبي جايز است؟ فرمود:كسي كه به تو امانتي سپرده و از تو انتظار خير دارد، امانتش را به او برگردان، اگر چه قاتل امام حسين (ع) باشد. [72] .10. اين حديث معارض است با آيه شريفه: لاتزر وازرة وزراخري كه در پنج سوره آمده است و ما ان شاء اللَّه در شماره ديگري به تفصيل در اين زمينه سخن خواهيم گفت.علامه مجلسي علاوه بر تصريح به ضعف سند حديث، به جهت ناسازگاري متن آن با محكمات عقيدتي ما به توجيه آن پرداخته مي فرمايد:احتمال مي رود منظور از اسراف در اين آيه از نظر كثرت نباشد، بلكه منظور اين باشد كه اگر همه مردم روي زمين در قتل آن حضرت شركت كنند، يا به آن رضايت دهند، كشتن آنها اسراف نباشد. [73] .در اين رابطه نيز گفت و گو خواهيم داشت.

پاورقي

[1] شيخ طوسي، الغيبة، ص148، ح109؛ فرات كوفي، تفسير فرات، ج1، ص75، ح48؛ حمويني، فرائد السمطين، ج2، ص319؛ حر عاملي، اثبات الهداة، ج1، ص549؛ خاتون آبادي، كشف الحق، ص114، ح17.

[2] شيخ صدوق، كمال الدين، ج1، ص253، باب 23، ح2؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص379.

[3] شيخ طوسي،

الأمالي، ص418، مجلس 14، ح89؛ مجلسي، بحارالانوار، ج45، ص221.

[4] شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص74، كتاب الصلاة، ح92.

[5] سيدابن طاووس، فلاح السائل، ص200، فصل 21.

[6] مجلسي، بحارالانوار، ج86، ص81.

[7].

[8] شيخ صدوق، كمال الدين، ج2، ص384، باب 38، ح1.

[9] ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، ج1، ص397. [

[10] ابوهلال، الفروق اللّغويه، ص253.

[11] خليل، ترتيب العين، ص114.

[12] طريحي، مجمع البحرين، ج2، ص234.

[13] ابن اثير، النهاية، ج1، ص204.

[14] ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص77.

[15] طوسي، الغيبة، ص148، ح109؛ ابن شاذان، مائة منقبه، ص65، منقبت 17؛ خوارزمي، مقتل الحسين، ج1، ص147، فصل 6، ح23؛ حمويني، فرائدالسمطين، ج2، ص320، ح571؛ بحراني، غايةالمرام، ج7، ص88، ج7، ص88، ح27.

[16] عليرغم برخي از افراد استاد نديده كه عنوان «علامه» را يدك مي كشند و در سند زيارت عاشورا ترديد مي كنند، زيارت عاشورا سند بسيار قوي دارد، علاقمندان به كتاب «شفاء الصدور» از ميرزا ابوالفضل تهراني، ج1، ص30-78 و «اللّؤلؤ النّضيد» از شيخ نصراللَّه شبستري، ص9-71 مراجعه فرمايند.

[17] شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص774.

[18] سوره بقره (2) آيه 125؛ سوره حج (22) آيه 26.

[19] ابن أثير، النهايه، ج5، ص300.

[20] صدوق، التوحيد، ص165، ب22، ح2؛ تستري، احقاق الحق، ج4، ص285؛ بحراني، غايةالمرام، ج4، ص8، ب42، ح3؛ قندوزي، ينابيع الموده، ج3، ص401، ب95، ح1.

[21] ابن قولويه، كامل الزيارات، ص177، ب71، ح8.

[22] شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص775.

[23] علامه مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص108.

[24] شيخ صدوق، الأمالي، ص112، مجلس 27، ح5.

[25] براي شرح واژه «لثارات الحسين» ر.ك: تهراني، شفاء الصدور، ج1، ص227.

[26] كليني، الكافي، ج1، ص323، ب نص بر امام جواد، ح14؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص276؛ طبرسي، اعلام الوري، ج2، ص92.

[27] ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، ج6، ص84.

[28] طريحي، مجمع البيان، ج3، ص508.

[29] رازي، مختار الصحاح، ص707.

[30]

طريحي، همان، ص509.

[31] ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص205.

[32] ابن اثير، النهايه، ج5، ص148.

[33] علامه مجلسي، بحارالانوار، ج101، ص200؛ 223؛ 260؛ 291؛ 290؛ 337؛ 353؛ 360.

[34] در مثال واوي معمولاً واو از اول آن حذف مي شود و به جاي آن تاء به آخر آن افزوده مي شود، مانند «وعد» و «عدة» ؛ «وثق» و «ثقة» ، در اينجا نيز واو «وتر» افتاده و تايي به آخر آن آمده «تره» گفته شده.

[35] جاحظ، البيان والتبيين، ج2، ص50؛ ابن عبدربه، العقد الفريد، ج4، ص157.

[36] كليني، الكافي، ج4، ص576؛ طوسي، تهذيب الاحكام، ج6، ص55؛ صدوق، الفقيه، ج2، ص359.

[37] جمعي از بيمار دلان در سند دعاي ندبه نيز ابراز ترديد كرده اند، در اين رابطه ر.ك: «با دعاي ندبه در پگاه جمعه» ص40-63، نشر موعود.

[38] ابن المشهدي، المزار الكبير، ص579.

[39] خليل، ترتيب العين، ص284.

[40] ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، ج2، ص370.

[41] ابن المشهدي، همان.

[42] سوره حج (22) آيه 39.

[43] حر عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص552؛ فيض، تفسير صافي، ج5، ص145؛ بحراني، المحجه، ص142؛ مجلسي، بحارالانوار، ج51، ص47.

[44] علي بن ابراهيم، تفسير قمي، ج2، ص85؛ بحراني، تفسير البرهان، ح6، ص565.

[45] طريحي، مجمع البحرين، ج3، ص234.

[46] سوره اسراء (17) آيه 33.

[47] عياشي، تفسير عياشي، ج3، ص50؛ حر عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص552؛ بحراني، تفسير البرهان، ج6، ص87.

[48] همان.

[49].

[50] كليني، الكافي، ج7، ص371.

[51] سوره اسراء (17) آيه 33.

[52] كليني، الكافي، ج8، ص212، ح364.

[53] استرآبادي، تأويل الآيات، ج1، ص280؛ بحراني، تفسير البرهان، ج6، ص85؛ همو، حليةالأبرار، ج5، ص406؛ مشهدي، كنزالدقايق، ج7، ص403؛ فيض، تفسير صافي، ج4، ص408؛ حويزي، نورالثقلين، ج3، ص162.

[54] خويي، معجم رجال الحديث، ج9، ص54.

[55] نجاشي، رجال، ص372، رقم 1018.

[56] نجاشي، رجال، ص198، رقم 526.

[57] ابن الغضائري، رجال،

ص70، رقم 73.

[58] علامه، رجال، ص230.

[59] مدرس، ريحانة الادب، ج2، ص22.

[60] نجاشي، رجال، ص226، رقم 595.

[61].

[62] مجلسي، مرآت العقول، ج26، ص238.

[63] كليني، الكافي، ج7، ص371.

[64] عياشي، تفسير، ج3، ص50؛ حر عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص552؛ بحراني، تفسير البرهان، ج6، ص87؛ همو، حلية الأبرار، ج5، ص405.

[65] كليني، الكافي، ج7، ص285.

[66] ثعلبي، تفسير الكشف والبيان، ج6، ص97.

[67] سيوطي، الدّر المنثور، ج4، ص181.

[68] طوسي، التّبيان، ج6، ص476.

[69] نهج البلاغه، بخش نامه ها، وصيت 47.

[70] ابن زهره، غنيه، سلسلة الينابيع الفقهيه، ج24، ص244.

[71] كليني، كافي، ج7، ص283.

[72] كليني، كافي، ج8، ص245، ح448.

[73] مجلسي، بحارالانوار، ج44، ص219.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109