مهدي منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و سير تاريخي و نشانه‌هاي ظهور

مشخصات كتاب

عنوان : مهدي منتظر (عج) و سير تاريخي و نشانه هاي ظهور
پديدآورندگان : امام دوازدهم محمد بن حسن(عج)(توصيف گر)
عبدالله اميني(مترجم)
بدري، سامي، 1945-(پديدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : عقايد شيعه اماميه
عقايد مسيحيت
علايم ظهور امام مهدي ( ع )
آخرالزمان
عقايد يهوديت
عقايد اهل سنت
حكومت امام مهدي ( ع )
مهدويت امام مهدي ( ع )
ظهور منجي
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكي
شناسه : oai:tebyan.net/7069
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/12/14
تاريخ تغيير ركورد : 1387/12/14
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

ارتباط مهدي با پايان سير تاريخ‌

بيشتر فلاسفه‌ي پوزيتيويسم به ويژه ماركسيست‌ها در سده‌ي نوزدهم و بيستم، درباره‌ي سنت‌ها و مرحله‌هاي تاريخ به بحث پرداخته‌اند.بهترين دست آوردي كه ماركسيسم، به انديشه‌ي بشري تقديم كرد، اصل جبر تاريخي [1] و كوشش براي كشف سنت‌ها و مراحل تاريخ، نيز اهميت شناخت قوانين آن براي پيش‌بيني مسير حركت تاريخ و پي‌آمدهاي آن بود. ماركسيسم درباره‌ي شناخت سنت‌هاي تاريخ و نقش آن در ارتقاي بينش و آگاهي انسان و تأثير فعاليت‌هاي مثبت در رويكرد مرحله‌ي تاريخي كه انتظار آن مي‌رود، نيز كاوش مي‌كند.اما ماركسيسم با انكار وجود خداي متعال و تحريف دين الهي در برخورد و تعامل با پيامبران، گرفتار لغزش شد، كه پي‌آمد آن، عدم موفقيت در كشف مراحل كلي حركت تاريخ و شناخت سنت‌هايي است كه مقطع كنوني و گذار را به مرحله‌ي آينده انتقال مي‌دهد و در پايان محتومي نگه مي‌دارد.انديشه‌ي بشري از راه افكار ماركسيستي، در سده‌ي 19 ميلادي، جبر تاريخي را درك كرد و به كشف مراحل و مقاطع جبري تاريخ و قوانين كلي آن پرداخت، اما در كشف خود به راه اشتباهي رفت. [2] در مقابل، انديشه‌ي نبوي، از آغاز پيدايش در بيش از هزار سال پيش، تصور خود از حركت جامعه‌ي بشري را براساس جبر تاريخي نهاد و انديشه‌اي روشن از سنت‌ها و مراحل تاريخ را تقديم كرد.ميراث ديني يهوديان و مسيحيان و مسلمانان، نصوص مشتركي را درباره‌ي سنت‌هاي تاريخي به گزارش پيامبران، در بر دارد و پژوهشگران مي‌توانند بگويند باور ديني به سنت‌هاي تاريخي، از مهم‌ترين اعتقادات اساسيِ مشترك ميان اديان سه گانه‌ي اسلام، يهوديت و مسيحيت است.مايلم تأكيد كنم متون ديني كه ميراث اديان سه گانه‌ي مذكور است، اطلاعات يكساني توسط شخصيت‌هاي تاريخي ارايه مي‌دهد كه حركت و نهايت تاريخ براساس آن پايه‌ريزي مي‌شود.بنابراين، در برابر ما فقط انديشه‌ي مشتركي درباره‌ي نهايت سير تاريخ نيست، بلكه انديشه‌هاي هم‌خوان شخصيت‌هاي تاريخي است كه از متون ديني به دست مي‌آيد. به سبب وجود متوني كه از شخصيت‌هاي تاريخي سخن مي‌گويد، قرائت‌ها و تفسيرهاي گوناگوني يافته مي‌شود كه ما را در برابر مصداق‌هاي مختلفي از يك انديشه قرار مي‌دهد. البته راه گفت و گوي آرام علمي براي اديان سه گانه و گرايش‌ها و مذاهب، براي راه‌يابي و وصول به قرائتي يكسان از متون، باز است.پس از اين مقدمه مي‌توان گفت:به اعتقاد شيعه، وجود مهدي موعود، حجت بن الحسن العسكري، فرزند حسين مظلوم و شهيد، با مراحل و سنت‌هاي سير تاريخ مرتبط است، چنان كه اين سخن را تمامي پيامبران توسط متون اساسي مانند قرآن و تورات و انجيل گفته‌اند.سير اعتقادات شيعي، به گواه ميراث معتبرش، مدعي است كه مهدي موعود (عج)، قهرمان پايان تاريخ است. متون شيعي، مهدي موعود (عج) را «محمد بن الحسن العسكري، فرزند حسين مظلوم شهيد» مي‌داند. متون دينيِ مسيحي و يهودي نيز وي را مشخص كرده‌اند.گواه انديشه‌ي ما، تأكيد قرآن است كه پايان درخشان تاريخ، به خواست خدا حتمي است و خداوند در قرآن و كتاب‌هايي كه بر پيامبران پيشين فرستاده، آن را بيان كرده است. قرآن تأكيد دارد كه خبر بعثت پيامبر مكي، در تورات و انجيل هست. اهل بيت‌عليهم السلام در سخنان خود تأكيد دارند كه كتاب‌هاي پيشين [تورات و انجيل] به محمد و اهل بيتش بشارت داده است. علي و حسين و مهدي‌عليهم السلام در اين كتاب‌ها نام برده شده‌اند، چنان كه از پيامبرصلي الله عليه وآله نام برده شده است.

اعتقاد مشترك اديان سه گانه‌ي آسماني درباره‌ي پايان تاريخ‌

پيروان اديان سه گانه‌ي آسماني (مسلمانان، مسيحيان و يهوديان) باور دارند آينده‌ي نهايي مسير زندگي خاكي، پيروزي ايمان بر كفر، حاكميت حق و علم و عدالت اجتماعي و عبادت خداي متعال، وراثت زمين به صالحان، پايان خرافات و گمراهي و ستم و تمامي گونه‌هاي انحراف است. نيز اتفاق نظر دارند شخصي كه خداوند عهد و پيمانش رابه دست او تحقق مي‌بخشد، از فرزندان ابراهيم بوده‌است و شريعتي كه بِدان حكومت مي‌كند، آيين موسي نيست، بلكه دين پيامبري است كه خداوند در آخر زمان، وي را مبعوث مي‌كند و اُمّي‌ها [اهالي مكه (اُم القري) ] منتظر اويند. [3] .در قرآن كريم، سوره‌ي انبيا (21) آيه‌ي 105 آمده است:و ما بعد از تورات، در زبور داوود نوشتيم [و در كتب انبياي پيشين وعده داديم ] كه بندگان نيكوكار من، مُلك زمين را وارث و متصرّف خواهند شد.مزمور 37 كتاب مقدس خطاب به داوود چنين مي‌گويد:كار اشرار تو را نگران نكند و بر گناه كاران حسرت مبر؛ زيرا مانند گياه، زود پژمرده مي‌شوند و مثل علف سبز، تند خشك مي‌گردند. بر پروردگار توكل كن و كار خير انجام بده. با خيال آسوده، در زمين سكناگزين و امانت‌دار باش. به پروردگار اميدوار باش تا آرزوي قلبي‌ات را برآورد. راهت را براي پروردگار خالص ساز و بر او توكل كن تا كارت را بر عهده گيرد و بي‌گناهي‌ات را مانند نور، آشكار كند و مثل خورشيد تابان، حقّت را ظاهر سازد. در پيشگاه پروردگار، آرام گير و با شكيبايي، در انتظار [فرمان] وي باش و به آن‌كه به كمك نيرنگ، در تلاشش موفق مي‌شود، حسرت مبر. خود را از غضب نگه دار و خشم را ترك كن و براي انجام شر، متهوّر مباش؛زيرا اشرار در مي‌مانند، اما منتظرانِ [فرمان] پروردگار، وارثان خيرات زمين اند. به زودي، شخص شرير نابود مي‌شود و اگر در پي وي باشي، او را نخواهي يافت. اما نيكوكاران، خيرات زمين را به ارث مي‌برند و به فيض صلح و سلامت مي‌رسند... خير كمي كه راستگو داراست، بهتر از ثروتِ بسيار اشرار است؛زيرا دستان اشرار به زودي مي‌شكند، اما پروردگار نيكوكاران را پشتيباني خواهد كرد. پروردگار به روزگار افراد باكمال، آگاه است و تا ابد، ميراث‌شان پاينده خواهد بود... از شر دور باش و خوبي كن كه تا ابد آرام باشي؛ زيرا پروردگار عدالت را دوست دارد و از پارسايان حمايت و تا ابد آنان را حفظ مي‌كند. اما ذريه‌ي اشرار نابود مي‌شوند. درستكاران، خيرات زمين را به ارث مي‌برند و تا ابد در آن مي‌مانند. دهان راستگو، هميشه سخن حكمت‌آميز مي‌گويد و به سخن حق، برتري مي‌يابد. آيين معبودش، در دلش ثابت است و گام‌هايش متزلزل نيست. شرير در كمين درستكار است و تلاش در كشتن وي دارد، اما پروردگار نمي‌گذارد او به چنگ شرير افتد و به وقت محاكمه، محكوم گردد. منتظر [فرمان ] پروردگار باش و هميشه در راهش رَوْ، تا مقامت را رفيع كند و زمين را مالك شوي و شاهد نابودي اشرار باشي.مي‌بينم شخص شرير [كه در دنيا به ظاهر] پرثمر و پرسايه مانند درختي سبز و ريشه‌دار در زمين اصلي خود است، پس از مدتي، ديده نمي‌شود. به دنبال آن هستي، ولي اثري از آن نمي‌يابي.كمال را در نظر گير و مستقيم بنگر؛ كه پايان چنين انساني، سلامت است. اما همگي عصيان‌گران هلاك مي‌شوند و نهايت اشرار، فناست، ليكنرهايي و رستگاري نيكوكاران، از جانب خداست و او به هنگام تنگي، دژ و امان آنان است. به حق، پروردگار كمك‌شان مي‌كند و از اشرار نجات‌شان مي‌دهد و رهايي مي‌بخشد؛ زيرا زير حمايت پروردگارند.

اختلاف نظر مسلمانان و مسيحيان و يهود در هويت رهبر موعود الهي و كتاب وي‌

در هويت شخصي كه خداي متعال به دست وي، رخداد بزرگي را كه انتظار مي‌رود، به اجرا مي‌گذارد، اختلاف نظر است. مسلمانان و يهود و مسيحيان، نظر گوناگوني در اُمتي كه رهبر بزرگ الهي، از آن است و شريعت الهي كه بِدان عمل مي‌كند، دارند.همگي مسلمانان معتقدند وي از ذريه‌ي اسماعيل و از فرزندان محمدصلي الله عليه وآله خاتم انبيا و از نوادگان فاطمه، دخت پيامبر است و امتِ اين رهبر [موعود] ، امت محمد است و آيينش، شريعت محمد مي‌باشد.ابي داود و ابن ماجه و ابن حنبل و طبراني و حاكم در مستدرك و ديگران از قول پيامبر روايت كرده‌اند:اگر از دَهْر (دنيا) جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند مردي از اهل بيتم را برمي‌انگيزاند كه زمين را چنان كه پر از ستم شده‌است، پر از عدل و داد خواهد كرد.نيز فرمود:مهدي از عترت من، از فرزندان فاطمه است.اما يهود و مسيحيان معتقدندكه وي از ذريه‌ي اسحاق، از فرزندان يعقوب و از نوادگان داوود است. مسيحيان مي‌گويند: اين رهبر [موعود ] اسراييلي، مسيح عيسي بن مريم است كه به دست يهود كشته شد. خداي متعال، وي را زنده كرد و از ميان مردگان برانگيزاند و به آسمانش بُرد و در آخر دنيا، وي را مي‌فرستد تا توسط وي، وعده‌اش را تحقق بخشد.يهوديان مي‌گويند: وي [: رهبر موعود] هنوز زاده نشده است.آيه‌ي 20 اصحاح [: سوره] 17 سِفْر تكوين [: پيدايش] به وعده‌ي خداي متعال به اسماعيل اشاره دارد:«اي اسماعيل! سخنت را درباره‌ي وي [: رهبر موعود] شنيدم. مَنَم آن‌كه مباركش مي‌گردانم و رشدش مي‌دهم و توانش را بسيار بسيار مي‌كنم و دوازده رهبر مي‌زايد و امت عظيمي قرارش مي‌دهم».«حنان ايل»؛ مفسّر يهودي در حاشيه بر اين آيه مي‌گويد:از پيش‌گويي اين آيه، 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله‌ي اسماعيل) [با ظهور اسلام در سال 624 م] امتي عظيم گردند. در اين مدت، اسماعيل مشتاقانه منتظر بود وعده‌ي الهي محقق شود و عرب بر عالَم چيره گردند. ولي ما كه ذريه‌ي اسحاق هستيم، تحقق وعده‌ي الهي كه به ما داده شده بود، به سبب گناهان‌مان، به تأخير افتاد، اما حتماً وعده‌ي الهي، در آينده محقق خواهد شد. پس نبايد نوميد شويم. [4] .در سِفْر اشعيا 111 آمده است:از تنه‌ي «يسَّي» شكوفه مي‌رويد و از ريشه‌اش، شاخه سبز مي‌شود. روح پروردگار، روح حكمت و هوشمندي، روح مشورت و توان، روح معرفت و ترس از پروردگار، بر «يسَّي» مستقر مي‌شود و شادي‌اش در تقواي پروردگار خواهد بود. به آن‌چه چشمانش مي‌بيند، قضاوت نخواهد كرد و به آن‌چه گوش‌هايش مي‌شنود، حكم نخواهد نمود. براي مسكينان، به عدل قضاوت مي‌كند و براي بينوايان زمين، به انصاف حكم مي‌نمايد. با دهان و زبانش، زمين را مجازات خواهد كرد و به نَفَسي كه از ميان لبانش بيرون مي‌شود، منافق را مي‌ميراند. او لباس نيكي مي‌پوشد و كمربند امانت‌داري مي‌بندد. در نتيجه [و در پرتو حكومت عادلانه‌اش] گرگ با ميش خواهد زيست و پلنگ در كنار برّه خواهد نشست و گوساله و شيرِ درنده همدم خواهند شد و همه‌ي حيوانات با هم چرا خواهند كرد و بچه‌ي خردسالي، همگي را خواهد راند. گاو و خرس با هم به مرتع خواهند رفت و كرّه‌هاي‌شان كنار هم خواهند بود. شيرِ درنده مثل گاو، علف خواهد خورد و كودك شيرخواره، در امنيت، كنار لانه‌ي مار، بازي خواهد كرد و بچه‌ي خردسال، دستش را داخل لانه‌ي افعي مي‌كند و بدو آسيبي نمي‌رسد. در هر كوه قدسي، آدميان اذيت نمي‌شوند و بدي نخواهند كرد؛ زيرا زمين، از معرفت پروردگار پر خواهد شد، چنان كه دريا از آب پر است. در آن روز، اصل و نسب «يسَّي» پرچم‌دار [هدايت ] امت خواهد بود و همگي مردم (Gentiles) زير پرچم وي خواهند آمد و بِدو نظر خواهند داشت و جايگاه «يسَّي» رفيع خواهد شد.آيا رهبر موعود از فرزندان اسحاق يا اسماعيل است؟ تفصيل سخن در اختلاف مسلمانان و مسيحيان و يهود، با تحقيق در اين مسأله ممكن است: پيامبري كه اُمّي‌ها [=مردم يا اهالي اُم‌القري (مكه)] منتظر اويند، عيسي است يا محمدصلي الله عليه وآله؟ وارث ابدي امامت ابراهيم كيست؟ آيا اسماعيل و ذريه‌ي برگزيده‌ي وي هستند يا اسحاق و فرزندان برگزيده‌ي او؟ و رهبر الهي كه بي‌آن‌كه گناهي كرده باشد، كشته مي‌شود و كشتن وي سبب هدايت بسياري خواهد شد، كيست؟ چنان كه كشته شدن وي سبب حفظ و نشر دين مي‌شود و نسلي از ذريه‌ي او، روزگار درازي خواهند زيست و آينده‌ي روشن تاريخ بشريت، به دست آنان محقق خواهد شد.علماي مسلمان و بسياري از علماي يهودي و مسيحي، درباره‌ي «رهبر موعود از نسل كيست» و «پيامبر آخرالزمان كيست» بحث كرده و پيروي خود از پيامبر و اهل بيتش را اعلام نموده‌اند. [5] .درباره‌ي «كشته شدن رهبر موعود»، مسيحيان پيرو «پولِس» به تفسير متوني پرداخته‌اند كه ازمردِ دردها و رنج‌ها سخن مي‌گويد و چنان كه قوچ ذبح مي‌شود، كشته خواهد شد. اينان معتقدند وي عيسي بن مريم است. اما تطبيق متون، متناسب با او نيست؛ زيرا عيسي، ذريه و نسلي نداشت كه روزگار دراز يا كوتاهي زندگي كنند.

اختلاف شيعه و سني در رهبر موعود

شيعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسكري است كه سال 256 هجري متولد شد و والدش [امام] حسن عسكري بر امامت وي تصريح كرده است. سپس به اذن خدا، او غيبت صغري و كبري مانند عيسي نمود. غيبت صغري هنگامي بود كه خدا، وي را از نيرنگ حكومت عباسي نجات داد. وي از هنگام تولد، مخفي مي‌زيست و پدرش او را [از ديده‌ها ] پنهان مي‌كرد. پس از وفات پدرش در 261، شيعيان را توسط وكيلانش (نواب اربعه) راهنمايي مي‌كرد. نيابت اينان 69 سال (261 - 329) به طول انجاميد.غيبت كبري، پس از وفات نايب چهارم (علي بن محمد السمري) آغاز شد. به هنگام وفات، وي به شيعه گفت: نايبي خاصي پس از او نخواهد بود تا خداي متعال، وليّ‌اش را در آخر زمان ظاهر كند.سنّي‌ها معتقدند مهدي هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنيا مي‌آيد.تفصيل سخن در اختلاف شيعه و سنّي درباره‌ي ولادت رهبر موعود و اين‌كه وي فرزند [امام ] حسن عسكري است يا در آينده متولد مي‌شود، با تحقيق در اين مسأله ممكن است. پيامبر جانشين و اوصيايي معصوم دارد و نقل سخنِ پيروان از امامان‌شان پذيرفته مي‌شود؛ زيرا مانند پيروان مذاهب ديگرند كه به نقل از رهبران مذهبي خود، مسايل فقهي و تاريخي را روايت مي‌كنند.تمامي شيعه از زمان قديم، اتفاق نظر دارند كه پيامبر از امامان نام برده، شمارشان را گفته و هر امام، امام بعدي را معرفي كرده‌است. [امام] حسن عسكري خبر داده است فرزندي دارد كه وصيّ وي است و مهدي منتظر مي‌باشد.گواه شيعه بر بيان امامتِ الهيِ اهل بيت توسط پيامبر، حديث ثقلين [كتاب اللَّه و عترتي ] و حديث سفينه [مَثَل اهل بيتي كَمَثَل سفينة نوح...] است. دليل شيعه بر شمار امامان، حديث اثني‌عشر [اثني عشر نقيباً] است و گواه بر اين‌كه نخستين امامان الهي، علي سپس حسن، بعد حسين‌اند، حديث غدير [من كنت مولاه فعليّ مولاه] و حديث منزلت [اَنْتَ مِنّي بمنزلة هارون مِن موسي...] و حديث كسا و حديث الحسن و الحسين سِبْطٌ مِنالأسباط است كه همگي در احاديث معتبر سنّي روايت شده‌اند.گواه امامت نُه فرزند [امام] حسين، احاديث وصيت در كتاب‌هاي معتبر شيعه است، مانند فرمايش امام باقرعليه السلام كه كليني روايت كرده‌است:يكون تسعة أئمة مِن ذرية الحسين بن علي، تاسعهم قائمهم.نُه امام از فرزندان حسين بن علي‌اند، كه نُهمي قائم است.امام صادق فرمود:آيا مي‌پنداريد اوصياي ما هر كه را بخواهند وصي مي‌كنند؟ نه، واللَّه! اين عهد و گفته‌اي به جا مانده از رسول اللَّه درباره‌ي امامي پس از امامي ديگر است تا به وي [=مهدي موعود (عج) ] پايان پذيرد.در خبري ديگر است:تا به صاحب الامر ختم شود. [6] .مشخصه‌ي سيره‌ي ائمه‌ي نه گانه، در اختيار داشتن كتاب‌هاي جامعه و جفر است كه امام علي به نقل از پيامبر، در ديدارهاي خصوصي كه داشتند، نوشت و اخبار غيبي و كراماتي كه از امامان ديده شد كه جز از برگزيدگان مورد تأييد خداوند، ساخته نيست.برادران اهل سنّت كوشيده‌اند ادعاي نام بردن امامان و نخستين امام؛ علي‌عليه السلام توسط پيامبر را رد كنند. اينان مي‌گويند: احاديث نبوي كه گواه ادعاي شيعه است، دلالت ندارد يا سند آن ضعيف است، اما علماي شيعي با سني‌ها مناقشه كرده، اشتباه اهل سنّت را بيان كرده‌اند.برخي فرقه‌هاي شيعي به ويژه زيديه، امامت دوازده امام را نپذيرفته‌اند، اما علماي شيعي بِدانان پاسخ داده‌اند.برخي نويسندگان معاصرنيز مي‌گويند: مهدي متولد نشده است؛ زيرا فقط يك فرقه از دوازده فرقه‌ي پيرو حسن عسكري، معتقد به ولادت مهدي‌اند. «نوبختي» در كتاب «فِرَق الشيعه» و اشعريِ شيعي در «المقالات و الفِرَق» چنين گفته‌اند.جواب اينان را به تفصيل در كتاب «حول امامة اهل البيت و وجود المهدي» داده‌ام.

غيبت به معناي وانهادن عمل به احكام اسلامي نيست‌

غيبت به معني توقّف عمل به احكام اسلام نيست. چگونه مي‌تواند چنين باشد، در حالي كه وجود اوصياي پيامبر، براي حفظ اسلام است تا راهي صحيح براي كساني باشد كه مي‌خواهند به دين عمل كنند. امامان اين وظيفه را به بهترين صورت انجام داده‌اند، بدين سان كه گروهي امين را براي فراگير علوم تربيت كرده‌اند.پذيرش حكومت بر جامعه‌ي اسلامي توسط امامان، جزئي از فعاليت‌هاي اينان بود، اما شرط اساسي براي پذيرش حكومت، كه وجود ياوراني شايسته و پيرو امامان است، فراهم نشد. چنان كه امير مؤمنان فرمود:اما والذي فلق الحبّة و برأالنسمة، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر لألقيتُ حبَلها علي غاربها و لسقيت آخرها بكأس اوّلها.سوگند به آن‌كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! اگر بيعت كنندگان نبودند و ياران، حجت بر من تمام نمي‌نمودند، رشته‌ي كار را از دست مي‌گذاشتم و پايانش را چون آغازش مي‌انگاشتم.غيبت امام، راه چاره‌اي الهي در برابر مكر عباسي‌ها بود كه خواستند امام را بكُشند، اما خداي متعال مي‌خواست او را حفظ و براي روز موعود ذخيره كند. بارزترين حكمت غيبت و سرّ آشكارش در مورد امت ويژه (شيعه‌ي اهل بيت) دادن فرصتي به ميراث داران ائمه بود كه مسؤوليت فكري و علمي و سياسي خود را بر اساس فهم بشرِ غير معصوم، از قرآن اجرا كنند و ميراث فكري را كه تجربه‌ي معصومانه‌ي پيامبر و امامان برجا گذاشته بود، انجام دهند. انديشه‌ي بازگشت معصوم غايب در آخر زمان و ظهور دوباره‌ي وي در صحنه‌ي اجتماعي و سياسي، براي ارزيابي تجارب گذشته‌ي غيرمعصومانه‌ي بشر است. نيز كشف ميزان تأثير و صدق تعبير و درستي تجربه‌هاي بشر و تحقق وعده‌ي الهي [در برقراري عدالت كامل و حكومت صالحان] است. [7] .مفهوم انتظار فرج، مربوط به مهدي محمد بن حسن عسكري است كه رانده شده و مخفيانه زيست و هنوز وجود شريفش در اين حال است. خدايا! در فرج وليّ‌ات؛ حجت بن الحسن، تعجيل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست كه مهدي موعود (عج)، رهبر معصوم آنان است كه براي انجام وظيفه‌ي خاص الهي آماده شده است. تقدير خداست كه پايان سرنوشت زمين، چنين باشد و حضرت عيسي‌عليه السلام او را كمك كند. بنابراين، حكمت وجود اين اعتقاد در شيعه روشن مي‌شود، گرچه سنّيان به مهدي موعود (عج) و غايب كه رانده شده و نگران [وضع امت ] است، ايمان ندارند.

نشانه‌هاي ظهور

احاديثي كه از نشانه‌هاي ظهور مهدي سخن مي‌گويد، چه در كتب شيعه و چه سني، غالباً درباره‌ي دو موضوع بحث مي‌كند:نخست: حوادث مستقل و جداگانه‌اي كه رخ خواهد داد.دوم: وضع اجتماعي و سياسي و تكنولوژي (فن‌آوري) كه جهان، پيش از ظهور دارد. به عبارت ديگر، وضع دنياي سياست و اجتماع و فن‌آوريِ پيش از ظهور را براي ما ترسيم مي‌كند.در مورد رويكرد دوم، هر كه درباره‌ي نشانه‌هاي ظهور پژوهش كند، درمي‌يابد كه جهان كنوني، از هر وقت ديگري، به زمان ظهور نزديك‌تر است.از جنبه‌ي تكنولوژي، احاديث از جهاني سخن مي‌گويد كه در آن هواپيماهايي است كه مسافران را از كشوري به كشور ديگر مي‌بَرَند و ايستگاه‌هاي راديويي به تعداد مردم دنيا وجود دارد كه مي‌تواند خبر را در آن واحد، براي تمامي دنيا پخش كند و تلفن‌هاي تصويري هست و هر كه در مشرق است، صداي برادرش رادر مغرب مي‌شنود و چهره‌ي او را مي‌بيند و رايانه‌هاي دستي وجود دارد كه داراي برنامه‌هاي گوناگون است و دارنده‌اش را از همراه داشتن هزاران كتاب، بي‌نياز مي‌كند.از جنبه‌ي اجتماعي، احاديث از وضع اجتماعي سخن مي‌گويد كه زنان، لباس مُدي پوشيده يا برهنه‌اند كه گوياي كشف حجاب يا آرايش‌هاي جاهلانه است و انواع منكرات به ظهور مي‌رسد كه پيش از پيدايش، آدمي تصورش را نمي‌كرد.از جنبه‌ي سياسي، سخن از كشف معبد هيكل‌سليمان مي‌گويد كه لازمه‌ي بر پايي دولت اسراييل در دل جهان عرب و اسلام است. نيز وجود جنبش‌هاي اسلامي در جوامع مسلمان كه تلاش دارد حكومت اسلامي بر پا كند، اما بسياري از افراد مجاهد زنداني مي‌شوند. هم‌چنين از تأسيس دولتي در مشرق سخن مي‌گويد كه زمينه ساز دولت مهدي است. نيز اختلاف كارگزاران شيعي و چند گانگي سخن‌شان كه با بيعت با مهدي، وحدت كلمه پيدا مي‌كنند. هم‌چنين مهديان دروغيني ظاهر مي‌شوند. تمامي آن‌چه برشمرديم، در احاديث نشانه‌هاي ظهور آمده است.

تشخيص مدعيان مهدويت‌

تنها اصلي كه مي‌توان براي شناخت مدعيان دروغ‌گوي مهدويّت، بدان اعتماد كرد، تأييد و امداد الهي است كه توسط مدعي راست‌گوي مهدويّت نشان داده مي‌شود. وي نبوت خاتم و جنبش اوصياي پيامبر را كه پدرانش بودند، تصديق مي‌كند. اين كاري لازم براي مدّعي نبوت و رسالت است. امداد و تأييد الهي، با ظهور عيسي بن مريم نشان داده مي‌شود كه قرآن، قصه‌ي وي را گفته است كه مردگان را زنده مي‌كرد و كور مادر زاد و مبتلايان به پيسي را شفا مي‌داد. [8] .اين اصل، راه را بر هر مدّعيِ دروغيني مي‌بندد، خواه شخص به عمد دروغ گويد يا قرباني مكاشفه‌ي عرفاني پنداري شود، مانند آن‌چه براي «مهدي سوداني» پيش آمد كه پنداشت مهدي موعود (عج) است. وي خيال كرد پيامبر به او گفته كه مهدي موعود (عج) است. مهدي سوداني در يكي از نوشته‌هايش در تاريخ 16 شعبان 1299 هجري مي‌گويد:سيد وجودصلي الله عليه وآله به من خبر داد: من مهدي منتظرم. پيامبر چندين بار مرا بر كرسي‌اش نشاند و خلفاي چهارگانه [=ابوبكر، عمر، عثمان و امام علي] و قطب‌ها [ي دراويش ] و خضرعليه السلام حضور داشتند، و مرا با ملايكه‌ي مقرّب و اولياي زنده و مرده از فرزندان آدم تا زماني كنون، نيز جنّيانِ مؤمن، تأييد و ياري كرد.در هنگام جنگ، سيد وجودصلي الله عليه وآله به عنوان امام و فرمانده‌ي سپاه حاضر مي‌شود؛ نيز خلفاي چهارگانه و قطب‌ها و خضر حاضرند. حضرتش، شمشير نصرت و پيروزي را به من داد و فرمود: با داشتن آن شمشير، كسي بر من پيروز نمي‌شود، گرچه گروه انس و جن باشند.آن گاه سرور وجود فرمود... پرچمي از نور برافراشته مي‌شود و در جنگ، همراه من است. عزراييل پرچم‌دار است. از اين رو، يارانم ثابت قدم مي‌شوند و در دل دشمنانم، ترس افكنده مي‌شود و هر كه با من دشمني كند، خداوند خوارش مي‌كند. پس هر كه به راستي سعادتمند باشد، مي‌پذيرد من مهدي منتظرم. اما خداوند در دل كساني كه جاه‌طلب‌اند، نفاق مي‌افكند. پس به سبب حرص بر جاه‌طلبي، مرا تصديق نخواهند كرد... سيد وجودصلي الله عليه وآله به من دستور داد به منطقه‌ي «ماسه» در كوه قدير هجرت كنم و از آن جا به تمامي مكلفان، دستور كلي را بنويسم. ما هم به اميران و بزرگان ديني نوشتيم، اما بدبختان نپذيرفتند و درستكاران تصديق كردند... سيد وجودصلي الله عليه وآله سه بار به من خبر داد: آن‌كه در مهدويّت تو شك كند، به خدا و رسول كافر شده است.تمام آن‌چه درباره‌ي خلافتم و مهدويّت به شما گفتم، در بيداري و در حال صحت، سيد وجودصلي الله عليه وآله به من گفت، بي آن‌كه مانعي شرعي باشد. نه خوابي بود و نه ربايشي و نه مستي و نه ديوانگي.... [9] .وي در نامه‌ي ديگري مي‌گويد:اگر من نوري از جانب خدا نداشتم و رسول‌اللَّه‌صلي الله عليه وآله تأييدم نكرده بود، توان كاري نداشتم و روا نبود برايتان سخني بگويم. آن‌چه گفتم كه پيامبر فرمود، به دستور رسول اللَّه بود. به من اخباري گفت كه اوليا و علما از آن خبر ندارند. بايد بدانيد جز به دستور پيامبر يا فرشته‌ي اِلهام كه از طرف پيامبر اجازه دارد، كاري نمي‌كنم. ايشان به من خبر داد: امت به دست من هدايت خواهد شد، بي آن‌كه رنج‌هايي را كه پيامبر تحمل كرد، بر دوش كشم.من از نور دل پيامبر آفريده شده‌ام. ايشان به من بشارت داد يارانم مانند اصحاب ايشانند و رتبه و درجه‌ي [ملت من و] عوام نزد خدا، مانند رتبه‌ي شيخ عبدالقادر گيلاني است. [10] .محتواي دو نامه نشان مي‌دهد: دليل راستي مهدي سوداني، مدّعي مهدويّت، فقط گفته‌ي خودش است و دليلي ديگر در تأييد وي يافت نمي‌شود؛ افزون بر اين‌كه پيروزي جنبش وي كه ادعا داشت با امداد الهي پشتيباني مي‌شود، تحقق نيافت.به تصوّر شيعه، مهدي، انسان مشخصي است كه فرزند [امام] حسن عسكري است و در 255 (يا 256) هجري زاده شده و از قرن سوم تا پانزدهم هجري با مردم زندگي مي‌كند، تا هر وقت كه خدا بخواهد. پس بايد اين مطلب را با دليل ثابت كند؛ يعني معجزه داشته باشد، چنان كه آصف بن برخيا؛ وزير سليمان معجزه نشان داد، در حالي كه پيامبر نبود. وي تخت ملكه‌ي سبا را در كم‌تر از چشم بر هم زدني حاضر كرد. در آيات 38 - 40 سوره‌ي نمل آمده است:سليمان گفت: اي بزرگان! كدام يك از شما، تخت او را براي من مي‌آورد، پيش از آن‌كه به حال تسليم نزد من آيند؟عفريتي از جن گفت: من آن را نزد تو مي‌آورم، پيش از آن‌كه از مجلست برخيزي و من نسبت به اين امر توانا و امينم.اما كسي كه دانشي از كتاب [آسماني] داشت، گفت: پيش از آن‌كه چشم بر هم زني، آن را نزد تو خواهم آورد!هنگامي كه سليمان، تخت را نزد خود ثابت و پابرجا ديد، گفت: اين از فضل پروردگار است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به جا مي‌آورم يا كفران مي‌كنم و هر كسي شكر كند، به نفع خود شكر مي‌كند و هر كس كفران كند [به زيان خويش نموده است؛ كه ] پروردگار من غني و كريم است!».طريق ديگر اثبات امامت مهدي (عج) اين است كه راه‌هاي عادي را به كار گيرد كه نشان دهنده‌ي عمر بسيار وي و هويتش باشد. مثلاً به اهالي لندن بگويد: در قرن دهم ميلادي، از كشورشان عبور كرده و نامه‌اي را به خط خود بر پوست آهو در فلان منطقه نهاده كه در آن زمان كتاب‌خانه‌ي شهر بوده است، اما بر اثر عوامل مختلف، كتاب‌خانه از بين رفته است. سپس به انگليسي‌ها بگويد: مي‌توانيد چند متر بكَنيد تا بر كتاب‌خانه‌ي از بين رفته، دست يابيد كه در آن اسناد قابل قبولي است. مي‌توانيد فلان پرونده را باز كنيد و نامه‌ي مرا بيابيد و اين، نسخه‌ي دوم آن است.همين كار را با روس‌ها و ايراني‌ها و چيني‌ها و ديگران كه در زمان ظهورش زنده‌اند، مي‌تواند انجام دهد. مي‌بايست درخواست وي نشان دهنده‌ي درايت و آگاهي‌اش از حلقه‌هاي گم‌شده‌ي مهم براي هر كشوري باشد، تا اهالي را به فعاليت و كنكاش براي كشف حقيقت وا دارد. مي‌بايست از موضع و موقعيتي قوي و برتر، خواسته‌اش را مطرح كند، كمي پيش از آن‌كه در ظهور دولتش موفق شود، تا ادعا و درخواستش، به عنوان رييس دولتي باشد كه داعيه دارد و توانمند است و تحرك مي‌آفريند و شگفتي‌هاي بسيار دارد. اگر سال 1455 هجري، 2034 ميلادي ظهور كند و ادعا نمايد محمد بن حسن عسكري است و عمرش 1200 سال است، در حالي كه سي ساله به نظر مي‌رسد، مسلّماً سياستمداران آن زمان خواهند پنداشت ديوانه است يا خرفت شده است، اما وقتي ادعا و درخواستش را بشنوند و ببينند وي هزينه‌ي كنكاش و پي‌آمدهاي جنجال برانگيز را مي‌پردازد و دانشمندان هر كشور، نتايج را ارزيابي خواهند كرد، هر كه موافق ادعاي وي است، با او همراه خواهد شد و ديگران به آزمايش و كنكاش دست خواهند زد.

ويژگي‌هاي دولت مهدي

دولت مهدي - كه انتظار آن مي‌رود - بدان معنا نيست كه اسلام معطل بماند، تا پس از ظهور مهدي، دولت اسلامي برپا شود، بلكه به معناي ايجاد دولت خاصي است كه نمونه‌ي كوچك آن، دولت و مُلك سليمان بود. مُلك و حكومت سليمان، با نيروهاي جن و باد و حيوانات و نيز انسان‌هاي مؤمن، پشتيباني مي‌شد. مزيت دولت مهدي بر دولت سليمان، اين است كه بر تمامي زمين حكم مي‌راند و دولتي پس از آن نيست و به قيامت صغري متّصل است، سپس زندگي بر كره‌ي خاكي پايان مي‌پذيرد. قرآن به قيامت صغري در آخر الزمان در آيات 82 - 88 سوره‌ي نمل اشاره كرده است:و هنگامي كه فرمان عذاب آن‌ها رسد [و در آستانه‌ي رستاخيز قرار گيرند] ، بنده‌اي را از زمين براي آن‌ها خارج مي‌كنيم كه با آن‌ها تكلم مي‌كند [و مي‌گويد:] مردم به آيات ما ايمان نمي‌آورند. [و به خاطر آور] روزي را كه ما از هر امتي، گروهي را از كساني كه آيات ما را تكذيب مي‌كردند، محشور مي‌كنيم و آن‌ها را نگه مي‌داريم تا به يكديگر ملحق شوند!تا زماني كه [به پاي حساب] مي‌آيند، [خدا به آنان] مي‌گويد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد و درصدد تحقيق برنيامديد؟! شما چه اعمالي انجام مي‌داديد؟!در اين هنگام، فرمان عذاب به خاطر ظلم‌شان بر آن‌ها واقع مي‌شود و آن‌ها سخني ندارند كه بگويند.آيا نديديد كه ما شب را براي آرامش آن‌ها قرار داديم و روز را روشني بخش؟! در اين امور، نشانه‌هاي روشني است براي كساني كه ايمان مي‌آورند [و آماده‌ي قبول حق‌اند] . [و به خاطر آورند] روزي را كه در صور دميده مي‌شود و تمام كساني كه در آسمان‌ها و زمين هستند، در وحشت فرو مي‌روند، جز كساني كه خدا خواسته است و همگي با خضوع در پيشگاه او حاضر مي‌شوند.كوه‌ها را مي‌بيني و آن‌ها را ساكن و جامد مي‌پنداري، در حالي كه مانند ابر در حركت‌اند. اين صنع و آفرينش خداوند است كه همه چيز را متقن آفريد. او از كارهايي كه انجام مي‌دهيد، مسلّماً آگاه است.

توضيح بيشتر آيات‌

إذا وقع القول عليهم؛ يعني وقت مشخص و حادثه‌ي موعود رخ نمايد.دابة؛ به هر جنبنده بر روي زمين مي‌گويند، چنان كه در آيه‌ي 56 هود آمده است:هيچ جنبنده‌اي نيست مگر اين‌كه خدا بر آن تسلّط دارد.در سوره‌ي نمل به معناي انسان مرده‌اي است كه خدا زنده‌اش مي‌كند [و او با مردم سخن مي‌گويد] به قرينه‌ي أخرجنا مِن الأرض و تكلّمهم.ذكر آيه بدان سبب است كه پس از ظهور مهدي و مسيح، بسياري از مردم، بر دين و مذهبِ پدري خود كه بِدان خو و الفت گرفته‌اند، باقي خواهند ماند، چنان كه قرآن درباره‌ي مردمِ زمان پيامبران در آيه‌ي 104 سوره‌ي مائده گفته است:و هنگامي كه به آن‌ها گفته شود: به سوي آن‌چه خدا نازل كرده و به سوي پيامبر بياييد، مي‌گويند: آن‌چه از پدران خود يافته‌ايم، ما را بس است؛ آيا اگر پدران آن‌ها چيزي نمي‌دانستند و هدايت نيافته بودند [باز از آن‌ها پيروي مي‌كنند؟!] .يوم نحشر مِن كلِّ اُمّة...؛يعني از هر امتي، گروهي كه آيات ما را تكذيب كنند، محشور مي‌كنيم.يوم ينفخ في الصور...؛ اشاره به حشر اكبر و قيامت كبري‌ست.قيامت صغري كه آيات بِدان اشاره دارد، بر اين انديشه استوار است كه به برپايي دولت عدل مطلق و بهره‌مندي انسان از امنيّت و عدل و خودكفايي اقتصادي و اجتماعي كه از پرتو دولت مهدي به دست مي‌آيد، نبايد بسنده كرد؛زيرا تنها هدف مورد انتظار، قيام مهدي(عج) و مسيح نيست، بلكه هدف ديگري وجود دارد، كه گفت و گوي ميان اديان و مذاهب و ارزيابي آن‌ها بر اساس شيوه‌هايي است كه واقعيت‌ها و حوادث تاريخ را روشن مي‌كند، كه لازمه‌ي آن زنده كردن شهود و مردان تاريخ سازي است كه اساس مذاهب و انديشه‌ها بودند و خداوند، رسولش عيسي را ذخيره كرد تا شهود تاريخي را در پيشگاه حاكم والا مرتبه، مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله زنده كند.برخي نمي‌پذيرند كه شيعه به قيامت صغري «رجعت» معتقد باشد، اما شيعيان باور دارند عيسي بن مريم‌عليه السلام بار ديگر به دنيا برمي‌گردد و به امام مسلمانان اقتدا مي‌كند، چنان كه در روايت بخاري است:كيف بكم إذا نزل عيسي بن مريم و إمامكم منكم.چگونه خواهيد بود آن زمان كه عيسي پسر مريم، از آسمان فرو آيد و امام از شما باشد؟آيا اينان نمي‌پرسند چگونه مردم مي‌فهمند اين شخص، عيسي بن مريم است اگر مردگان را زنده نكند و كور مادر زاد و مبتلايان به پيسي را شفا ندهد؟! آيا آنان مي‌پندارند عيسي كه مردگان را زنده مي‌كند، انساني را كه تازه مرده است، زنده مي‌كند تا ساعتي زندگي كند، سپس بميرد؟ يا اين‌كه تأثير وي ماندگارتر و كارش مهم‌تر است؟ به اين‌كه شخصي را كه قرن‌هاست مرده است، زنده كند تا سال‌ها زندگي كند.مهم‌تر اين است كه شخصيتي مثل علي بن ابي طالب‌عليه السلام زنده شود كه مسلمانان در موقعيت و جايگاه وي پس از رسول‌اللَّه‌صلي الله عليه وآله اختلاف نظر دارند. برخي مي‌گويند: موقعيت رسالت و نقش سياسي وي مانند رسول‌اللَّه‌صلي الله عليه وآله است، جز اين‌كه پيامبري پس از رسول‌اللَّه‌صلي الله عليه وآله نيست و مخالفت با امام علي روا نيست، چنان كه نافرماني پيامبر را نمي‌توان كرد.امام از قول پيامبر، كتاب‌هايي را نوشت كه امامان بعدي به ارث بردند تا به مهدي (عج) رسيد. اما برخي منكر تمامي اين مطالب‌اند و امام را چهارمين شخص در فضيلت [پس از ابوبكر و عمر و عثمان ] مي‌دانند، بلكه برخي فضيلتي براي امام قايل نيستند! [11] .مهدي (عج) صحيفه‌ي جامعه‌اي را كه امام علي‌عليه السلام بر پوست، به خط خود و املاي پيامبر نوشت، به مردم نشان مي‌دهد. اين كتاب را امامان - به بيان الهي - پس از پيامبر، يكي پس از ديگري به ارث بردند و محتوايش را منتشر كردند. از اين طريقِ يگانه‌ي مورد اعتماد، سنت نبوي، به نقل از امامان، در كتب شيعه هست و معصوم به نقل از پيامبر مي‌نوشت و معصومي ديگر حديث را روايت مي‌كرد، چنان كه امام‌صادق‌عليه السلام مي‌فرمايد:اگر ما به رأي و ميل خود، به مردم فتوا مي‌داديم، هلاك مي‌شديم. آن‌چه مي‌گوييم به نقل از رسول‌اللَّه‌صلي الله عليه وآله و دانشي است كه يكي پس از ديگري، به ارث برده و ذخيره نموده‌ايم، چنان كه مردم طلا و نقره را ذخيره مي‌كنند. [12] اما برخي بر اعتقادي كه از پدران به ارث برده و بِدان خو كرده‌اند، باقي مي‌مانند.براي آن‌كه دليل حِسي باشد و بهانه‌اي دست كسي نماند، نگارنده‌ي هر كتابي زنده مي‌شود، تا با دست خود، آن‌چه را نوشته، بنگارد و مردم بدانند وي كتاب را نوشته است و او با مردم، چنان كه ديده و پيش آمده، سخن بگويد. مثلاً عيسي به مسيحيان خواهد گفت: ديني كه در دست شماست، از من نيست، بلكه مثلاً از «پولِس» [=يكي از حواريون] است. عيسي، پولس را زنده مي‌كند تا به مردم بگويد چگونه رسالت مسيح را كه به رسالت محمد و اهل بيتش بشارت مي‌داد، تحريف كرده و مسيح را خاتم رسولان، بلكه يكي از اقاليم [=خدا، پسر و روح القدس] قرار داده است.بنابراين، دولت مهدي فقط براي اقامه‌ي عدل مطلق در جامعه‌ي بشري نيست، بلكه براي ايجاد فكري يكسان و مذهبي واحد است؛ مذهبي كه بر متون درست و معتبر تاريخي استوار است. از اين رو، دولت مهدي، پايان جنبش انبيا و رسولان و پيروزي عقل و دانش و توحيد بر ناداني و خرافه و شرك است.

يهود و مسيحيت و انتظار رهبر موعود

به رغم دشمنيِ تاريخي شديد ميان يهود و مسيحيان، به پندار كشتن عيسي بن مريم به دست يهود، پيروان هر دو دين در قرن 19 و 20 ميلادي، به وحدت نظر در ظهور مسيح و پشتيباني از برنامه‌اي سياسي رسيدند كه بر پايي دولت اسراييل بود؛ از آن رو كه به پندارشان مقدمه‌ي ظهور مسيح به شمار مي‌آمد. بدين بهانه صدها كليسا و گروه‌هاي مسيحيِ امريكايي و اروپايي براي پشتيباني دولت اسراييل بسيج شدند. [13] در سال 1980، سازماني به نام «سفارت بين‌المللي مسيحيان» در قدس اشغالي تأسيس شد كه اهداف مؤسسان آن به اختصار چنين بود:ما بيش از اسراييلي‌ها، صهيونيست هستيم و قدس تنها شهري است كه مورد عنايت خداست و خداوند تا ابد اين سرزمين را به اسراييل داده است.اعضاي سفارت معتقدند:اگر اسراييل نباشد، مكاني براي بازگشت مسيح نيست.بلافاصله پس از راه‌اندازي سفارت، جشن بين‌المللي ساليانه‌ي يهودي - مسيحي، با نام «عيد عريش» برگزار شد و بيش از هزار روحانيِ مسيحي در آن شركت كردند و در سال 1982، سه هزار رهبر مذهبي مسيحي در آن حضور داشتند.«سفارت بين المللي مسيحيان» يكي از سازمان‌هاي مهم بود كه براي شنيدن مذاكرات كميسيون‌هاي كنگره‌ي امريكا، به هنگام طرح جريان نبرد عرب‌ها با اسراييل، به ويژه بر سر قدس، دعوت مي‌شد. در سال 1985، رهبري مسيحيان صهيونيست، كنفرانسي در «بال» سوييس برگزار و اعلام كرد:ما گروه‌هايي از دولت‌هاي مختلف و نمايندگان كليساها، در اين‌جا گرد آمده، در اين سالن كوچك كه در 88 سال پيش دكتر «تئودور هرتزل» به همراه اولين شركت كنندگان كنفرانس صهيونيستي، در آن تجمع نمودند و سنگ بناي پيدايش دولت اسراييل را نهادند. همگي براي نيايش و خشنودي پروردگار جمع شده‌ايم، تا اشتياق خود را به مردم و سرزمين و عقيده‌ي اسراييل و همراهي خود را اعلام كنيم و بگوييم: دولت اسراييل را تأييد مي‌كنيم. [14] .در امريكا، كنيسه‌اي به نام «Indespensationalism» تأسيس شد كه شمار پيروانش به شش ميليون نفر مي‌رسد. اعضا معتقد به بازگشت مسيح‌اند، كه از جمله شرايطش، برپايي دولت صهيونيستي و تجمع يهوديان دنيا در فلسطين است.از شمار پيروان اين كنيسه، «جرج بوش» اوّل و «ريگان» رؤساي جمهور پيشين امريكا هستند. در اكتبر 1983، ريگان در برابر انجمن دوستي امريكا و اسراييل، گفت:«من مي‌پرسم: آيا ما همان نسلي هستيم كه شاهد نبرد «هِرْمَجيدون» خواهيم بود؟ پيش‌گويي‌هاي زمان گذشته، زماني را كه اكنون در آن به سر مي‌بريم، توصيف مي‌كند». [15] .گفته‌ي ريگان مستند به كتاب «The late grad planet erth» [=سيّاره‌ي فاني بزرگ زمين] نوشته‌ي «هال ليندسي» (Hal lindsey) است كه نخستين بار در سال 1970 منتشر شد و پانزده ميليون نسخه فروش كرد. در اين اثر، مهم‌ترين فلسفه‌ي پايان تاريخ و بازگشت مسيح، بازگشت يهود به سرزمين اسراييل، پس از هزاران سال دانسته شده است. هم‌چنين گفته شده است: قوم يأجوج، اتحاد شوروي است كه همراه عربها و هم پيمانان‌شان، به اسراييل حمله مي‌كند. اين كتاب تأكيد دارد: ارتش نظامي اسراييل بر نيروهاي شر پيروز مي‌شود و پس از نبرد «هرمجيدون»، وضع براي بازگشت نجات بخش مسيح آماده مي‌شود. هرمجيدون نام منطقه‌اي در دشت «المَجْدل» فلسطين است كه نيروهاي شر و خير در آن جا نبرد خواهند كرد. [16] .

گفت و گوي مسلمانان درباره‌ي مهدي موعود

در پرتو عقايد مشترك شيعي و سني درباره‌ي برنامه‌ي الهي در آخرالزمان و اين‌كه رهبر موعود؛ مهدي از ذريه‌ي پيامبر و فاطمه و از نسل امت اسلامي است و قرآن و سنّت، شيوه‌ي وي مي‌باشد، سني و شيعه، دو نوع گفت و گو مي‌توانند داشته باشند:نخست: گفت و گوي شيعي - سني با هدف ايجاد بنيان محكم وحدت اسلامي كه بر وحدت قبله و كتاب و خاتميت پيامبر و آينده‌ي مشرق با ظهور مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله استوار است. مسايل اختلافي را با روح محبت و برادري و بحث علمي مي‌توان بررسي كرد. شايد از مهم‌ترين مسايل رو در روي مسلمانان، نشانه‌هاي الهي و ضوابطي است كه مهدي موعود (عج) را مشخص مي‌كند. به ويژه آن‌كه دو تجربه‌ي سياسي بزرگ، در اين باره هست؛ تجربه‌ي مهدي اسماعيلي در قرن سوم و چهارم هجري و تجربه‌ي مهدي سوداني در قرن سيزدهم.

گفت و گوي اسلامي - مسيحي‌

در بسياري از انديشه‌هاي ديني، مسيحيان و مسلمانان مشتركند، چه درباره‌ي خداي متعال يا نبوت يا پايان سعادتمندانه‌ي زمين و نقش مسيح در اين باره. نشر انديشه‌هاي مشترك كه بسياري از مردم مسيحي و اسلامي از آن ناآگاهند، گسست بزرگي را كه ميان مسيحيان و مسلمانان هست، پر مي‌كند. نيز احساسات منفي و سياست‌هاي اشتباهي را كه به سبب وضع استثنايي، دولت‌هاي دو طرف در طول تاريخ انجام داده‌اند، كم مي‌كند. اگر شكاف ميان پيروان اديان پر شده و انديشه‌ي دشمني از بين رَوَد و تقدير و احترام متقابل به جاي آن بنشيند، مي‌توان در مسايل اختلافي با روح محبت و احترام بحث كرد.اين مسأله سخت و محال نيست؛ زيرا ميان مسلمانان و مسيحيان، مطلبي وجود ندارد كه سبب اختلاف شود. برعكس آن‌چه در طول تاريخ بر روابط مسيحي - يهودي حاكم بوده است؛ زيرا يهوديان نمي‌پذيرند عيسي پسر مريم است، بلكه به وي و مادرش، صفات زشتي نسبت مي‌دهند و اعتراف مي‌كنند عيسي را كشته‌اند! مسيحيان نيز اين مطلب را قبول دارند. اما به رغم اين وضع، تلاش‌هاي يهوديانِ صهيونيست، نتيجه‌ي مثبت داده و مسيحيان، هم پيمانِ قدرتمند اسراييل شده‌اند و ميليون‌ها مسيحي، اسراييل را بيش از خود يهود، تأييد و حمايت مي‌كنند!

پاورقي

[1] دو نوع جبر داريم: جبري طبيعي؛ يعني وجود روابط ضروريِ ثابت در طبيعت كه موجب مي‌شود وجود هر پديده‌ي طبيعي مشروط به پديده‌اي قبلي يا پديده‌اي همراه باشد. به دليل فراگير بودن نتايج استقراي علمي، اعتقاد به جبر ضروري است. اگر اعتقاد نداشته باشيم پديده‌هاي طبيعي، مطابق نظام هميشگي است، نمي‌توانيم نتايج استقرا را فراگير بدانيم. نوع دوم، جبر تاريخي است كه مقصود وقوع ضروري رخداد يا رويكردي تاريخي است؛ يعني اگر شرايط فراهم شود، حتماً رخداد يا رويكرد تاريخي پيش خواهد آمد. در انديشه‌ي بشري، دو نظر در مورد جبر تاريخي هست. نظري كه معتقد به جبر تاريخي است و به شناسايي احكام كلي كه مي‌تواند حوادث آينده را پيش‌گويي كند، فرا مي‌خواند. نظر بعدي، منكر جبر تاريخي و مدعي است قوانين كلي تاريخ را نمي‌توان شناخت و پيش‌گويي حوادث يا رويكردهاي تاريخي بر اساس آن ممكن نيست. ر.ك: المعجم الفلسفي، اصطلاح «الحتمية» و «التاريخية»؛ فلسفة التاريخ، محمود صبحي، صص 36 و 41 - 55.
[2] انتساب «ماركس» به يهوديت، قبل از الحادي بودن وي، ما را ملزم مي‌كند فهم وي از جبر را كه «جامعه‌ي بشري به مرحله‌اي مي‌رسد كه تمامي اختلافات اجتماعي برطرف شده، همدلي و صلح حاكم مي‌شود» به سبب تأثير «ماركس» از دين بدانيم كه در مدت طولاني از زندگي‌اش پاي بند دين بود.
[3] در انجيل يوحنا (6،14) هست كه وقتي مردم نشانه‌اي را كه عيسي آورد ديدند، گفتند: اين مطلب حقي است و وي پيامبري مي‌باشد كه به جهان خواهد آمد. در حاشيه‌ي چاپ دارالمشرق، محقق چنين مي‌نويسد: انتظار پيامبر در سده‌ها و تاريخ اخير، در جوامع و محيطهاي مختلف رواج داشت.
[4] (Bachya) تفسير وي دربردارنده‌ي چهار شيوه‌ي تفسيري است: ظاهري، كلاسيكي، فلسفي و صوفي. تفسير وي، آراي «كنعان ايل» را در بر دارد.
[5] ابن تيميه (661 - 729 ه) مي‌گويد: بسياري از يهودياني كه به دين اسلام تشرّف پيدا كرده‌اند، اشتباه نموده و پنداشته‌اند امامان، دوازده رهبري هستند كه فرقه‌ي رافضه بِدان مي‌خوانند و از اينان پيروي كرده‌اند. ر.ك: البداية النهاية، ابن كثير، ج 6، ص 250، چاپ نخست.
[6] كافي، ج 1، ص 277، روايت 1 - 4؛ بصائر الدرجات، صفار، ص 470، روايت 1 - 2 و 10.
[7] شبهات و ردود، سامي بدري، ج 3، صص 23 - 24.
[8] بيماري‌هايي در زمان مسيح، شيوع داشت، كه درمانش مشكل بود. وي با لمس بدن و با معجزه، امراض را درمان مي‌كرد. با ظهور دوباره‌ي مسيح، اين كار تكرار مي‌شود؛ زيرا كمي پيش از ظهورش، دنيا پر از رفتار ناهنجار اخلاقي خواهد شد، كه سبب آن مثلاً به كارگيري اشعه‌ي راديوم، در جنگ‌هاست. شايد ما در آغاز اين مرحله‌ايم، به ويژه پس از آن‌كه اسلحه‌هاي جديد در جنگ خليج فارس آزمايش شد، آگاهان منتظر حالت‌هاي ناهنجار اخلاقي به سبب آن تشعشعات هستند.
[9] ر.ك: آثار الكامله للامام المهدي السوداني، ج 1، صص 139 - 149؛ سعاده المهتدي بسيرة الامام المهدي، اسماعيل عبدالقادر الكردفاني، تحقيق: د. محمد ابراهيم ابوسليم، ص 1، چ نخست، بيروت، 1972. [
[10] آثار الكامله، ج 5، ص 94، نامه‌ي 40.
[11] صحيح، بخاري، ج 4، ص 203، دارالفكر، بيروت. بخاري مي‌گويد: شاذان به نقل از عبدالعزيز بن ابي سلمه الماحشون از عبيداللَّه از نافع از ابن عمر مي‌گويد: در زمان پيامبر، كسي را هم‌سنگ ابوبكر، سپس عمر و سپس عثمان نمي‌ديديم و اصحاب پيامبر را رها كرده، در ميان‌شان، كسي را برتري نمي‌داديم.
[12] بصائر الدرجات، ص 299.
[13] البُعد الديني في السياسة الاميريكية تجاه الصراع العربي الإسرائيلي، يوسف الحسن. رساله‌ي دكتراي وي است.
[14] مقالة «الصهيونية في اميركا»، حسن حداد، مجلة شوؤن فلسطينية، ش 92 - 93، 10/9/1990.
[15] مقالة «الخليج في الطريق إلي هرمجيدون»، محمد اسماك، السفير، 10/9/1990.
[16] الصهيونية في اميركا، ش 92 - 93.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».