واقفيه و انديشه واقفيگري پس از امام كاظم عليه السلام

مشخصات كتاب

عنوان: واقفيه و انديشه واقفيگري پس از امام كاظم عليه السلام
پديدآورندگان : امام نهم محمد بن علي (ع) (توصيف گر)
رباني، جعفر، 1333-(پديدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : واقفيه
جعفريه واقفيه
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكيمنشأ مقاله: كوثر :: خرداد 1377، شماره 15
شناسه : oai:tebyan.net/11926
تاريخ ايجاد ركورد : 1388/4/28
تاريخ تغيير ركورد : 1388/7/1
تاريخ ثبت : 1389/6/29
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

مقدمه

«ولقد اخذ الله ميثاق بني‌اسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيبا» [1] . تاريخ تشيع هماره با فراز و نشيب‌هاي زيادي همراه بوده است تا شيعيان را در بوته آزمايش قرار داده، صفوف حق و باطل و خالص از ناخالص را جدا نمايد. شيعيان حقيقي طبق روايات بسياري كه از پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه و‌آله وسلم و امامان معصوم عليهم‌السلام نقل شده، معتقد به دوازده جانشين براي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هستند. جابر جعفي از اصحاب امام باقر عليه‌السلام مي‌گويد: از آن حضرت سؤال كردم، معني اين آيه «ان عدة الشهور عندالله اثني عشر شهرا في كتاب الله...» [2] چيست؟ (تعداد ماهها در كتاب خداوند از ابتداي آفرينش دوازده ماه معرفي شده است.) حضرت آهي كشيد و فرمود: مقصود خداوند از سال، جدّم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است كه دوازده ماه دارد. از اميرالمؤمنين تا من و فرزندم جعفر، پسرش موسي، فرزند او علي، فرزندش محمد، فرزند او علي، فرزند او حسن، فرزند او مهدي. كه دوازده امام و حجت خدا در بين مردم و نگهبانان وحي و علم خدايند... [3] . با اين همه، عده‌اي كه خود را شيعه مي‌دانند امامان را كمتر از دوازده نفر مي‌دانند كه واقفيه از جمله اين گروههاست در بيشتر موارد، منظور از واقفيّه كساني هستند كه در امام كاظم عليه‌السلام توقف كردند و ولايت امامهاي بعد از ايشان را نپذيرفتند. واقفيه خود به دو گروه تقسيم شدند: گروهي معتقد بودند امام موسي بن جعفر عليه‌السلام زنده و از نظرها غايب است و گروهي ديگر كه اعتقاد داشتند حضرت كه آخرين امام بود، رحلت فرمود. به اين گروه قطعيه مي‌گويند. [4] . بسياري از واقفيان مانند ابي‌نصر بزنطي با ديدن معجزات امام رضا عليه‌السلام دست از انحراف برداشتند و بقيه كه بر عناد خود اصرار ورزيدند و به مصداق «يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم والله متم نوره» [5] پس از مدتي كوتاه اثري از آنان باقي نماند و تلاشهايشان تأثيري در روند حركت امامت نداشت. اين نيز به سبب موضع‌گيري فكري و سياسي ائمه عليهم‌السلام در برابر آنان بود. يونس بن يعقوب مي‌گويد: از امام رضا عليه‌السلام پرسيدم: به كساني كه گمان دارند پدر شما زنده است، زكات پرداخت كنم؟ فرمود: هرگز! آنان كافر، مشرك و فاسد هستند. [6] . اين موضع امامان شيعه سبب شد تا شيعيان از ارتباط با واقفيان خودداري كرده، از آنان كناره‌گيري كنند. شيخ بهايي، در اين باره مي‌نويسد: شيعيان از گفتگو و همنشيني با واقفيان خودداري مي‌كردند چه رسد كه از آنها حديث نقل كنند. بلكه مي‌توان گفت با آنان بيشتر مخالفت مي‌كردند، تا دشمنان اهل‌بيت عليهم السلام چرا كه در مواردي به خاطر تقيه مجبور بودند با مخالفين اهل بيت ارتباطات داشته باشند اما انگيزه‌اي براي برقراري ارتباط با واقفي‌ها نمي‌ديدند تا آنجا كه به واقفيه عنوان «كلاب ممطوره» (سگهاي باران خورده) اطلاق مي‌كردند. [7] . از سوي ديگر؛ در زمان امام كاظم عليه‌السلام فرهنگ و معارف شيعي به شكل كامل و گسترده در ميان شيعيان روشن شده بود از اين رو، چنين انحرافاتي تأثيري در اصل تشيع نداشت. از زمان امام باقر عليه‌السلام به بعد توسط امام صادق عليه‌السلام و امام كاظم عليه‌السلام تعداد زيادي از شيعيان چنان پرورش يافتند كه هر كدام استوانه‌اي در فقه و كلام شيعي به حساب مي‌آمدند. افرادي چون هشام بن حكم، هشام بن سالم، يونس بن عبدالرحمان و علي بن اسماعيل از بزرگان شيعه بودند كه از رسوخ انحراف در مذهب شيعه جلوگيري كردند. [8] اما اغلب منحرفين افراد ضعيف النفسي بودند كه جز در شرايط خاصي زمينه رشد نداشتند.

عوامل پيدايش واقفيه

اشاره

بي‌شك دست سياست بازان عباسي و مزدوران برمكي در ايجاد مشكلات و موانع در مسير اهل‌بيت عليهم‌السلام نقش بسزايي داشت؛ اما انگيزه‌هاي اصلي پيدايش واقفيه را بايد در اين عوامل جستجو كرد: بسياري از واقفيان مانند ابي‌نصر بزنطي با ديدن معجزات امام رضا عليه‌السلام دست از انحراف برداشتند.

علاقه به زخارف دنيوي

دنيا دريايي ژرف است كه بسياري را در خود غرق كرده است. پيامبران الهي و ائمه عليهم‌السلام هماره مردم را از اين خطر بزرگ آگاه كرده‌اند و آن را ريشه همه گناهان دانسته‌اند و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمود: دنيا باعث هلاكت شما و گذشتگان از شما بوده و هست. [9] . بنيانگذاران واقفيه سه نفر به نامهاي؛ علي بن ابي‌حمزه بطائني، زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي از وكلاء امام كاظم عليه‌السلام بودند و اموال فراواني كه مربوط به آن حضرت بود را در اختيار داشتند. آنان به جهت تصاحب اين اموال ادعا كردند كه موسي بن جعفر عليه‌السلام زنده و غايب است. چرا كه در صورت اقرار به امامت حضرت رضا عليه‌السلام ناچار بودند آن اموال را تحويل ايشان دهند. از اين روي نه تنها اموال را غصب كردند بلكه از اين امكانات جهت فريب دادن شيعيان ديگر مانند؛ حمزة بن بزيع، ابن مكاري، كرام خثعمي و ديگران استفاده كردند. [10] . يونس بن عبدالرحمان بر اين حقيقت تصريح مي‌كند و مي‌گويد: در زمان رحلت امام كاظم عليه‌السلام وكلاي حضرت اموال فراواني را كه مربوط به امام بود، در اختيار داشتند و اين، سبب توقف آنان گرديد. (زياد قندي هفتاد هزار دينار و علي بن حمزه سي هزار دينار) من با آنان مخالفت كردم و طبق وصيت امام كاظم عليه‌السلام مردم را به طرف حضرت رضا عليه‌السلام دعوت كردم، روزي آن دو نزد من آمدند و گفتند: چرا چنين سخن مي‌گويي؟! اگر مال و ثروت مي‌خواهي بي‌نيازت مي‌كنيم. ده هزار دينار به تو مي‌دهيم و ساكت باش. به آن دو گفتم: ما از ائمه عليهم‌السلام روايت داريم كه هرگاه بدعتهايي آشكار شود، عالمان بايد علم خود را اظهار كنند وگرنه نور ايمان از آنان سلب مي‌شود و من در هر حال تلاش در راه خدا را رها نخواهم كرد. آن دو نفر كينه‌ي مرا در دل گرفتند و به من ناسزا گفتند. [11] . سومين نفر؛ عثمان بن عيسي رواسي وكيل امام كاظم عليه‌السلام در مصر بود و اموال بسياري (وجوهات شيعيان براي امام عليه‌السلام) را در اختيار داشت. امام رضا عليه‌السلام سفيري نزد او فرستاد و دستور تحويل وجوهات را صادر فرمود؛ عثمان بن عيسي در جواب نوشت: پدر شما زنده است. حضرت در پاسخ مرقوم فرمود: پدر من از دنيا رخت بربسته و ما ارث او را تقسيم كرديم و اين خبر حتمي است. عثمان بن عيسي بار ديگر در پاسخ نوشت: اگر پدر شما زنده باشد، شما را حقّي در اين اموال نيست و اگر از دنيا رحلت كرده است به من دستور نداد اموال را به شما تحويل دهم. [12] . درباره‌ي يكي ديگر از واقفيان؛ منصور بن يونس برزج نيز همين علت ذكر شده است. او با اينكه به دستور امام كاظم عليه‌السلام خدمت علي بن موسي عليه‌السلام رسيد و جانشيني ايشان را تبريك گفت، ولي بعد از شهادت امام هفتم اين حقيقت را انكار كرد و تنها دليلش اين بود كه اموالي را كه مربوط به مقام امامت بود، تصاحب كند. [13] .

سن امام جواد

امام رضا عليه‌السلام پسري بجز امام جواد عليه‌السلام نداشتند كه در هنگام امامت هفت سال داشت، كساني كه با مقام امامت آشنايي نداشتند، باور اين موضوع برايشان مشكل بود؛ از اين رو در ولايت امام رضا عليه‌السلام دچار ترديد شدند. البته هر چند اين مسأله در زمان امام كاظم عليه‌السلام پديد نيامد، ولي براي كساني كه از قبل به واقفيه گرويده بودند، دستاويز شد و موجبات توقف عده‌اي ديگر را فراهم آورد. شيخ مفيد در اين باره مي‌نويسد: با رحلت علي بن موسي الرضا عليه‌السلام و جانشيني امام جواد عليه‌السلام در سنّ هفت سالگي، شيعيان به سه گروه تقسيم شدند: الف: گروهي كه اكثريت را تشكيل مي‌دادند و طبق سفارش حضرت رضا عليه‌السلام به امامت امام جواد عليه‌السلام معتقد شدند. اغلب منحرفين افراد ضعيف النفسي بودند كه جز در شرايط خاصي زمينه رشد نداشتند. ب: گروهي كه دست از اعتقاد به امامت حضرت رضا عليه‌السلام برداشتند و به واقفيه گرائيدند. ج: و گروه سوم كه به امامت احمد بن موسي عليه‌السلام (فرزند ديگر امام كاظم عليه‌السلام) قائل شدند و گفتند: امام رضا عليه‌السلام به امامت او سفارش فرموده است. دليل هر دو گروه، كم بودن سنّ امام جواد عليه‌السلام بود. [14] . نوبختي؛ مؤلف فرق الشيعه نيز همين سخن را تأييد كرده است. [15] . كم بودن سنّ امام جواد عليه‌السلام موجب شگفتي بعضي از شيعيان نيز شد كه امام رضا عليه‌السلام ضمن مقايسه آن حضرت با عيسي بن مريم، كه در گهواره به مقام نبوت رسيده بود، در مقام زدودن اين شگفتي برآمد. صفوان بن يحيي كه از ياران بسيار موفق امام بود، از حضرت رضا عليه‌السلام سؤال كرد كه خداوند روزي را كه شما در ميان ما نباشيد، نياورد، ولي اگر چنين حادثه‌اي رخ داد، امام بعد از شما كيست؟ حضرت به امام جواد عليه‌السلام اشاره كرد (در حالي كه آن حضرت سه سال داشت). پرسيد: ايشان كه سه سال بيشتر ندارد! فرمود: مگر ايرادي هست عيسي عليه‌السلام سه ساله بود و پيغمبري خدا را نيز بر عهده داشت. [16] .

غسل امام به وسيله امام

از روايات استفاده مي‌شود كه امام را بايد امام غسل دهد، در حالي كه موسي بن جعفر عليه‌السلام در زندان بغداد به شهادت رسيد و امام رضا عليه‌السلام در آن زمان در مدينه بسر مي‌برد. اين موضوع دستاويزي ديگر براي واقفيه گرديد. ابوبصير مي‌گويد: يكي از وصيت‌هاي امام باقر عليه‌السلام به امام صادق عليه‌السلام اين بود كه وقتي از دنيا رفتم، غير از تو مرا غسل ندهد زيرا امام را فقط امام غسل مي‌دهد. [17] و ابومعمر مي‌گويد: از امام رضا عليه‌السلام سؤال كردم: آيا امام را فقط امام غسل مي‌دهد؟ فرمود: اين، سنتي است از موسي بن عمران عليه‌السلام. [18] . در مقابل اين ادعاي واقفيه، جوابي از سوي علي بن موسي الرضا عليه‌السلام نقل شده است احمد بن عمر حلال مي‌گويد: به حضرت رضا عليه‌السلام عرض كردم: واقفيه در مورد انكار امامت شما به اينكه امام را فقط امام غسل مي‌دهد،استدلال مي‌كنند. ـ آنها چه مي‌دانند؟! تو چه جواب دادي؟ ـ قربانت شوم به آنها گفتم: اگر مولاي من بفرمايد پدرم را در آسمان يا در زيرزمين غسل دادم، قبول مي‌كنم و آنچه مي‌گويد صحيح مي‌دانم. ـ چنين نگو. ـ پس چه بگويم؟ ـ بگو من او را غسل دادم. ـ بگويم شما آن حضرت را غسل داده‌ايد؟ ـ آري. [19] . شيخ صدوق از اين اشكال به صورتي ديگري پاسخ داده، مي‌نويسد: نهي ائمه عليهم‌السلام از غسل امام توسط غير امام به اين معني است كه دخالت ديگران در غسل امام حرام است نه اينكه هر كس امام را غسل داد، او امام بعد است. [20] بنابراين كساني كه امام كاظم عليه‌السلام را غسل داده‌اند، مرتكب حرام شده‌اند، نه اينكه امام رضا عليه‌السلام امام نيست. آخر سخن اينكه: احتمال مي‌رود مقصود روايات، از غسل امام توسط امام، اين باشد كه امام مسؤول تجهيز امام است يعني غسل و كفن و دفن امام يا بايد توسط خود امام يا به اجازه و رضايت او باشد.

قائم بودن امام كاظم

يكي ديگر از عوامل پيدايش واقفيه چنانكه پيش از آن درباره بعضي از ائمه بنيانگذاران واقفيه سه نفر به نامهاي؛ علي بن ابي‌حمزه بطائني، زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي از وكلاء امام كاظم عليه‌السلام بودند، به وجود آمد، مهدويت بود كه در ميان شيعه از قوّت زيادي برخوردار است هر چند روايات اهل سنت نيز دست كمي از آن ندارد. البته همواره اين انحراف معلول فرصت‌طلبي و سودجويي اشخاص فرصت‌طلب نبود بلكه گاه به خاطر اعتقاد به مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ندانستن مصداق واقعي آن بود كه برخي را دچار كجروي مي‌كرد. ناگفته نماند كه وجود انديشه‌هاي غلوآميز نيز در پيدايش اين كج روي بي‌تأثير نبود، به هر حال انديشه مهدويت امام كاظم عليه‌السلام از طرف واقفيه ترويج مي‌گرديد. [21] . رنجها و فشارهاي روحي و جسمي شيعيان سببي ديگر بود كه آنان بي‌صبرانه در انتظار قائم آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم باشند؛ به گونه‌اي كه در مورد هر يك از ائمه فكر كنند قائم آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم اوست. علامه وحيد بهبهاني در اين مورد مي‌نويسد: «شيعيان به علت محنتهايي كه گرفتار آنها بودند و نيز كينه‌اي كه از دشمنان در دل داشتند، پيوسته مشتاق دولت آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم بوده و خود را به اين آرزو اميدوار نگاه مي‌داشتند و از اين رو بود كه پيوسته از قائم سؤال مي‌كردند و برخي مي‌گفتند امام بعد، قائم است.» [22] . سبب سوم در پيدايش فكر قائميت امام كاظم عليه‌السلام رواياتي است كه از بزرگان دين نقل شده است كه برخي از آنها چنين است: يزيد صائغ مي‌گويد: وقتي خداوند موسي بن جعفر عليه‌السلام را به امام صادق عليه‌السلام عنايت كرد، من زينتي از نقره تهيه كردم و هديه را به حضورش بردم. امام صادق عليه‌السلام فرمود: به خدا قسم اين را به قائم آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم هديه كردي. [23] . و در روايت ديگر كه از علي عليه‌السلام نقل شده است، برقرار كننده قسط و عدل پس از ظلم و جور همنام شكافنده دريا [24] و در حديث ديگر فرزند حميده، مادر امام كاظم عليه‌السلام، معرفي شده است. [25] . در پاسخ بايد گفت: بعضي از اين روايات از نظر سند مخدوش مي‌باشند. دوّم اينكه، امامان معصوم عليهم‌السلام همه قائم به امر خدايند ولي قائمي كه زمين را پر از عدل و داد مي‌كند، مهدي موعود(عج) است. عبدالعظيم حسني مي‌گويد: به امام جواد عليه‌السلام عرض كردم: اميدوارم قائم اهل‌بيت عليهم‌السلام كه زمين را پر از عدالت مي‌كند، همانطور كه از ستم پر شده است، شما باشيد، فرمود: هر يك از ما قائم به امر خداي عزّوجلّ مي‌باشيم و همه ما مردم را به دين خدا دعوت مي‌نماييم؛ ولي قائمي كه خداوند به وسيله‌ي او زمين را از كفر پاك مي‌كند و آن را از عدالت پر مي‌نمايد، كسي است كه زمان ولادتش بر مردم مخفي است و از ميان ايشان غايب مي‌شود و حرام است بردن نامش. او همنام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. [26] . و جابر بن يزيد جعفي مي‌گويد: از امام باقر عليه‌السلام درباره‌ي قائم سؤال شد، حضرت دست خود را به شانه‌ي امام صادق عليه‌السلام زد و فرمود: به خدا قسم كه اين، قائم آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم است. عنبسه نيز مي‌گويد: بعد از رحلت امام باقر عليه‌السلام خدمت امام صادق عليه‌السلام رسيدم و اين حديث جابر را به اطلاع آن حضرت رساندم. فرمود: جابر راست گفته، مگر شما نمي‌دانيد كه هر امامي قائمي به حق است. [27] . همچنين در سخن دانشمندان ديني به غير حضرت مهدي(عج) نيز قائم گفته شده است. شيخ مفيد در مورد امام رضا عليه‌السلام مي‌نويسد: امام قائم بعد از موسي بن جعفر عليه‌السلام فرزند او علي بن موسي الرضا عليه‌السلام بود. [28] . سومين پاسخ از روايتي به دست مي‌آيد كه حاكي است روايات قائم بودن امام كاظم عليه‌السلام تحريف شده‌ي دست واقفيه است: حسن بن قياما مي‌گويد: از امام رضا عليه‌السلام سؤال كردم چه اتفاقي براي پدر شما افتاد؟ (زنده است يا رحلت كرد؟) حضرت فرمود: از دنيا رفت همانطور كه پدران او از دنيا رفتند. گفتم: پس اين حديث كه زرعه از محمد بن سماعه نقل كرده، چيست كه امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد: براي فرزندم (امام كاظم عليه‌السلام) پنج حادثه رخ خواهد داد كه براي پيامبران واقع شد. مورد حسادت واقع مي‌شود همان گونه كه يوسف مورد حسادت واقع شد، غايب مي‌شود همان گونه كه يونس غايب شد و... حضرت پاسخ داد: زرعه دروغ گفته است زيرا حديث سماعه اين است كه امام صادق عليه‌السلام فرمود: در مورد قائم پنج حادثه رخ مي‌دهد و نفرمود پسرم. [29] . بنابراين، اضافه كردن اين كلمه (ابني) از سوي واقفيه بوده است.

تأخير در تولد امام جواد

بعد از امام حسين عليه‌السلام امامت هر يك از آن بزرگواران به فرزندشان مي‌رسد و زنان در اين امر بهره‌اي ندارند. از سوي ديگر امام رضا عليه‌السلام در سال 203 رحلت كردند و امام جواد عليه‌السلام سال 195 متولد شدند؛ يعني 8 سال قبل از شهادت حضرت رضا عليه‌السلام. اين تأخير توانست براي مدت كمي سبب شك بعضي از شيعيان گردد و به دست واقفيان بهانه بدهد. ابن قياماي واقفي نامه‌اي خدمت امام رضا عليه‌السلام نوشت كه شما چگونه امام هستيد، در حالي كه فرزند نداريد؟ امام در جواب وي نوشتند: از كجا دانستي من فرزندي ندارم به خدا قسم اين ايام نمي‌گذرد مگر آنكه خداوند به من فرزندي عنايت مي‌كند كه سبب جدايي حق از باطل گردد. [30] . انديشه‌ي مهدويت امام كاظم عليه‌السلام از طرف واقفيه ترويج مي‌گرديد. بعد از تولد امام جواد عليه‌السلام، امام رضا عليه‌السلام ضمن اعلام اين خبر، بهانه‌جويي‌هاي واقفيه را باطل كردند و حجّت را بر آنها تمام نمودند.

پايان ظلمت

عواملي كه سبب شكست واقفيان گرديد را مي‌توان بدين ترتيب برشمرد: الف: تلاشها و بيانات روشنگر امامان معصوم عليهم‌السلام عليه واقفيه كه به سه دسته تقسيم مي‌شود: 1 ـ سخناني كه در نكوهش و مذمت واقفيه بيان گرديده است؛ مانند سخن امام رضا عليه‌السلام در ضمن روايات متعدد، كه مي‌فرمايد: «اينها معاند حق و برپا كننده‌ي گناه هستند و برگشتشان به طرف جهنم خواهد بود سرگردان زندگي مي‌كنند و بي دين مي‌ميرند. لعنت خدا بر آنان باد كه بسيار دروغ مي‌گويند. آناني كه گفتند دست خدا بسته است واقفيانند». [31] . 2 ـ تأكيد بر ادامه داشتن امامت تا حضرت مهدي(عج)؛ اين مطلب را در زيارتنامه هر يك از ائمه مشاهده مي‌نماييم. تأكيدهاي فراوان بر زيارت قبر علي بن موسي الرضا عليه‌السلام نيز خود اعلام مبارزه‌اي آشكار عليه واقفيه مي‌باشد. 3 ـ نبرد مالي و اقتصادي با واقفيان؛ به گونه‌اي كه شيعيان را از پرداخت زكات به واقفيه منع كردند. ب: تلاش شيعيان، كه بخشي از آن به صورت مناظره با بزرگان واقفيه بود؛ همچون مناظره علي بن اسماعيل ميثمي و يونس بن عبدالرحمان با بعضي از آنان. [32] و بخشي به صورت تأليف كتاب در ردّ واقفيه. نجاشي رجالي بزرگ شيعه، كتابهاي زيادي تحت عنوان «الردّ علي الواقفه» بر مي‌شمرد كه از سوي اصحاب ائمه عليهم‌السلام تأليف شده است. ج: بي‌پايگي و بطلان واقفيه. سنّت الهي بر احقاق حق و ابطال باطل است هر چند كه باطل چند روزي جولان دارد؛ اما دولت از آن حق است. بطلان و بي‌اساس بودن واقفيان را با توجه به عوامل پيدايش آنان و روشهاي كاربردي اين گروه مي‌توان پي برد؛ چرا كه ابزاري كه آنان در پيشبرد اهداف خود در اختيار داشتند، عبارت بود از: تطميع، تحريف، تهديد و كتمان حقايق كه هر يك با توجه به حقايقي تاريخي اثبات مي‌گردد.

پاورقي

[1] مائده/12.
[2] توبه/37.
[3] تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعة العروسي، ذيل آيه.
[4] فرق الشيعه، نوبختي، ص79 ـ 80. البته بعضي قطعيه را بر شيعيان دوازده امامي اطلاق كرده‌اند. ر ك: ملل و نحل شهرستاني، ج1، ص150.
[5] صف/8.
[6] رجال الكشي، ابوعمرو الكشي، ج2، ص756.
[7] مشرق الشمسين، شيخ بهائي، ص7 ـ 8.
[8] حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان، ج2، ص71.
[9] الخصال، شيخ صدوق، ج1، ص33. [
[10] الغيبة، شيخ طوسي، ص42.
[11] علل الشرايع، شيخ صدوق، ص235.
[12] همان، ص236.
[13] رجال الكشي، ج2، ص768.
[14] الفصول المختاره، شيخ مفيد، ص315.
[15] فرق الشيعه، ص88.
[16] اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، ج2، ص106.
[17] عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، ج1، ص106.
[18] اصول كافي، ج2، ص225.
[19] همان، ص224.
[20] عيون اخبار الرضا، ج1، ص97.
[21] حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ج2، ص69.
[22] فوائد الوحيد البهبهاني، علامه وحيد بهبهاني، ص41.
[23] الغيبة، ص30.
[24] همان، ص31.
[25] همان، ص35.
[26] كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ج2، ص377.
[27] اصول كافي، ج2، ص80.
[28] الارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص239.
[29] رجال الكشي، ج2، ص774.
[30] الارشاد، ج2، ص266.
[31] رجال الكشي، ج2، ص755.
[32] فرق الشيعه، ص81.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».