هشام بن حكم از اصحاب امام صادق و امام كاظم(عليهم السلام)

مشخصات كتاب

عنوان : هشام بن حكم از اصحاب امام صادق و امام كاظم(عليهم السلام)
پديدآورندگان : موضوع هشامبن حكم، -190؟ق.4(توصيف گر)
پاك نيا، عبدالكريم ،1341-(پديدآور)
امام ششم جعفر بن محمد(ع)(توصيف گر)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : اصحاب صادق ( ع )
اصحاب امام باقر ( ع )
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكيمنشأ مقاله: كوثر، شهريور 1377، شماره 18
شناسه : oai:tebyan.net/6216
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/12/3
تاريخ تغيير ركورد : 1387/12/3
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

قرن دوم هجري عصر شكوفايي نهضت فرهنگي شيعه

در سال 132 هجري، رژيم خودكامه و ستمگر بني‌اميه، پس از 91 سال حكومت، سرانجام در آستانه‌ي سقوط قرار گرفت و با كشته شدن مروان بن محمد (126 ـ 132) منقرض شد و حكمرانان عباسي حكومت استبدادي خويش را آغاز كردند. [1] . در چنين موقعيتي، كه كشمكشهاي سياسي بني‌اميه و بني‌عباس به اوج خود رسيده بود، حضرت امام صادق (ع) با درايت خاص خويش نهضت علمي ـ فرهنگي تشيع را طرح‌ريزي كرد و دانشگاه عالي جعفري را بنيان نهاد. امام (ع)، با استفاده از فرصت به دست آمده حوزه‌ي علمي با عظمتي تشكيل داد و در مدتي كوتاه علاقه‌مندان دانش معارف جعفري را پيرامون خود گرد آورد. آنان مشتاقانه به دانش‌اندوزي پرداختند و از گنجينه‌ي علوم آل محمد (ص) به قدر توانايي خويش بهره‌مند شدند. به گفته‌ي شيخ مفيد (ره) چهار هزار تن از حوزه‌ي درسي آن حضرت استفاده كردند. [2] شيخ طوسي شاگردان امام صادق (ع) را 3197 مرد و 12 زن ذكر كرده است. [3] امام ششم (ع) با توجه به شكوفايي دانش و به وجود آمدن مكتبهاي مختلف و هجوم افكار الحادي برنامه‌ي فرهنگي خويش را در محورهاي مختلف به انجام رساند. پاسخ به شبهه‌هاي گوناگون ضد ديني، تشكيل جلسات مناظره، نشر روايات و تعاليم اسلام، تدريس رشته‌هاي گوناگون علوم و تربيت شاگردان، بخشي از برنامه‌هاي ششمين پيشواي شيعه بود. هدف ما در اين نوشتار كوتاه بررسي فرازهايي از زندگي يكي از ستارگان تابناك مكتب امامت و ولايت است. اين كار، در روزگاري كه تهاجم فرهنگي دشمنان اسلام و تشيع به اوج رسيده، از وظايف ما شيعيان است تا بهترين الگوها را به جوانان ارائه دهيم و از سقوط آنها در دام الگوهاي كاذب غرب پيشگيري كنيم.

هشام بن‌حكم كيست؟

هشام در اوايل قرن دوم هجري در كوفه ديده به جهان گشود و در شهر واسط رشد كرد و به عرصه‌ي اجتماع گام نهاد. او بعدها براي تجارت به بغداد آمد و در محله‌ي كرخ به بزازي مشغول شد. دانشمندان علم رجال مي‌نويسند: هشام دو فرزند دختر و پسر داشت. فرزند پسرش، حكم، متكلم بود و در بصره مي‌زيست. دخترش، فاطمه، يكي از زنان با ايمان روزگار بود. هشام همچنين برادري به نام محمد بن‌حكم داشت كه از راويان حديث بود و محمد بن‌ابي‌عمير، راوي معروف شيعه، از او روايت نقل مي‌كند. [4] . هشام از همان آغاز جواني سري پرشور داشت و شيفته‌ي علم و معرفت بود. او، براي رسيدن به اين هدف، علوم عصر خويش را آموخت، كتب فلسفي دانشمندان يونان را فرا گرفت و كتابي در رد يكي از فلاسفه‌ي يونان نگاشت. [5] . هشام، در مسير تكامل انديشه‌اش، به مكتبهاي گوناگون علمي عصر خويش پيوست؛ ولي هيچ مكتبي عطش حقيقت‌جويي‌اش را فرو ننشاند. او سرانجام به وسيله‌ي عمويش، عمير بن يزيد كوفي، با امام صادق (ع) آشنا شد و در شمار پيروان آن حضرت قرار گرفت. [6] سير تكاملي انديشه هشام نشان مي‌دهد كه آگاهانه و بر اساس برهان عقلي تشيع را پذيرفته است. او به منظور كسب علم، تأمين معاش، مناظره، تبليغ معارف اهل بيت (ع) و انجام مناسك حج، به شهرهاي بغداد، بصره، مدائن، حجاز و كوفه سفر كرد و با برهانهاي دقيق و منطقي‌اش در گسترش فرهنگ اهل بيت (ع) كوشيد.

سفر براي تحصيل دانش

هشام، به عنوان يك پژوهشگر شيعي، سعي مي‌كرد پرسشهاي خود را با امام صادق (ع) در ميان نهد و از آن حضرت پاسخ دريافت كند. داستان زير بر درستي اين سخن گواهي مي‌دهد: روزي، ابن‌ابي‌العوجاء يكي از دانشمندان مخالف اسلام، پرسشي درباره‌ي تعدد زوجات مطرح كرد و گفت: قرآن از سويي در آيه‌ي سوم سوره نساء مي‌گويد: «فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثني و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدةً؛ با زنان پاك مسلمان ازدواج كنيد، با دو يا سه يا چهار زن؛ و اگر مي‌ترسيد ميان آنها به عدالت رفتار نكنيد، پس به يك همسر بسنده كنيد.» از سوي ديگر در آيه‌ي 129 همين سوره مي‌فرمايد: «و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم؛ هرگز نمي‌توانيد ميان زنان به عدالت رفتار كنيد، هر چند كوشش كنيد.» با ضميمه كردن آيه دوم به آيه اول درمي‌يابيم كه تعدد زوجات در اسلام ممنوع است؛ زيرا تعدد زوجات مشروط به عدالت است و عدالت هم ممكن نيست. پس تعدد زوجات در اسلام حرام است. هشام از پاسخ باز ماند. پس از ابن‌ابي‌العوجاء فرصت خواست و براي گرفتن پاسخ به مدينه شتافت. هشام سخن ابن‌ابي‌العوجاء را براي حضرت باز گفت. امام فرمود: منظور از عدالت در آيه سوم سوره نساء، عدالت در نفقه و رعايت حقوق همسري و طرز رفتار و كردار است؛ و مراد از عدالت در آيه‌ي 129 اين سوره عدالت در تمايلات قلبي است. بنابراين تعدد زوجات در اسلام حرام نيست و با شرايطي جايز است. هشام از سفر برگشت و پاسخ را در اختيار ابن‌ابي‌العوجاء قرار داد. او سوگند ياد كرد كه اين پاسخ از تو (هشام) نيست. [7] . هشام اين گونه براي كسب علم و معارف اسلام تلاش مي‌كرد. امام صادق (ع) نيز متقابلاً هشام را از كوثر زلال ولايت سيراب مي‌ساخت. امام در برابر پرسشهاي هشام، با بردباري پاسخ مي‌داد و قانعش مي‌ساخت. نمونه‌هايي از اين پرسش و پاسخها در كتابهاي توحيد صدوق و علل الشرايع ديده مي‌شود.

جايگاه هشام در محضر امام صادق

اشاره

نمونه‌هايي از رفتار امام صادق (ع) با شاگرد ممتازش مي‌تواند از جايگاه هشام نزد آن بزرگوار پرده بردارد: هشام از همان آغاز جواني سري پرشور داشت و شيفته‌ي علم و معرفت بود. او، براي رسيدن به اين هدف، علوم عصر خويش را آموخت، كتب فلسفي دانشمندان يونان را فرا گرفت و كتابي در رد يكي از فلاسفه يونان نگاشت.

اين جوان كيست؟

آن روز يكي از شلوغ‌ترين ايام حج بود. امام صادق (ع) با گروهي از يارانش گفتگو مي‌كرد. در اين هنگام، هشام بن حكم كه تازه به جواني گام نهاده بود، خدمت امام رسيد. پيشواي شيعيان از ديدن جوان شادمان شد، او را در صدر مجلس و كنار خويش نشاند و گرامي داشت. اين رفتار امام حاضران را، كه از شخصيتهاي علمي شمرده مي‌شدند، شگفت‌زده ساخت. وقتي امام (ع) آثار شگفتي را در چهره‌ي حاضران مشاهده كرد، فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده؛ اين جوان با دل و زبان و دستش ياور ماست.» سپس براي اثبات مقام علمي هشام درباره‌ي نامهاي خداوند متعال و فروعات آنها از وي پرسيد و هشام همه را نيك پاسخ گفت. آنگاه حضرت فرمود: هشام، آيا چنان فهم داري كه با درك و تفكرت دشمنان ما را دفع كني؟ هشام گفت: آري. امام فرمود: نفعك الله به و ثبتك؛ خداوند تو را در اين راه ثابت قدم دارد و از آن بهره‌مند سازد. هشام مي‌گويد: بعد از اين دعا، هرگز در بحثهاي خداشناسي و توحيد شكست نخوردم. [8] .

روح القدس تو را ياري كند

هشام چنان مورد توجه امام صادق (ع) بود كه در يكي از روزها وي را به حضور طلبيد و فرمود: درباره تو سخني را مي‌گويم كه رسول خدا (ص) به «حسان بن‌ثابت انصاري» (شاعر معروف عصر پيامبر كه با شعرش از حريم اسلام حمايت مي‌كرد) فرمود. تا وقتي كه ما را با زبانت ياري مي‌كني، پيوسته تو را به وسيله روح القدس تأييد كند. [9] [10] .

مناظره‌هاي علمي

اشاره

هشام بن‌حكم، علاوه بر هوش سرشار و دانش وسيع، از قدرت بيان و صراحت لهجه و شهامت در مناظره برخوردار بود و با استفاده از اين نعمتهاي ارزشمند الهي، با دانشمندان و متفكران در مناظره شركت مي‌كرد. استادش امام صادق (ع) از شيوه‌ي مناظره و بيان وي خشنود بود و همواره او را تحسين مي‌كرد. ششمين پيشواي معصوم روزي فرمود: اي هشام، با مردم سخن بگو، من دوست دارم همانند تو در ميان شيعيان ما باشد. [11] [12] . آن بزرگوار گاه شيوه‌ي بحث هشام را مي‌ستود و مي‌فرمود: اين گونه استدلال در صحف ابراهيم و موسي (ع) آمده است. [13] . نگاهي گذرا به چند نمونه از مناظره‌هاي هشام براي آشنايي با مقام علمي و شيوه‌ي بحث وي سودمند است.

هشام و مناظره با عمرو بن‌عبيد معتزلي

يونس بن يعقوب، يكي از شاگردان برجسته‌ي امام صادق (ع) مي‌گويد: در يكي از سالهايي كه هشام بن حكم به سفر حج مشرف شده بود، در «منا» حضور امام صادق (ع) شرفياب شد. حمران بن اعين، محمد بن نعمان، هشام بن سالم و ديگر بزرگان شيعه نيز در مجلس حاضر بودند. حضرت (ع) به هشام فرمود: آيا نمي‌خواهي داستان مناظره و گفتگوي خود با عمرو بن عبيد را براي ما بيان كني؟ هشام، كه از همه اهل مجلس جوانتر به نظر مي‌رسيد، گفت: اي فرزند رسول خدا (ص)، جلالت شما مانع مي‌شود؛ از شما شرم دارم و در حضورتان توان سخن گفتن در خويش نمي‌يابم. امام صادق (ع) فرمود: وقتي به شما امر مي‌كنيم، اطاعت كنيد. آنگاه هشام داستان مناظره‌ي خودش با عمرو بن عبيد را چنين بيان كرد: به من خبر دادند كه عمرو بن عبيد روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش مي‌نشيند، درباره‌ي امامت بحث مي‌كند و عقيده‌ي شيعه درباره‌ي امام را بي‌اساس و باطل مي‌شمارد. اين خبر برايم خيلي ناگوار بود، به همين سبب به بصره رفتم. وقتي وارد مسجد جامع بصره شدم، بسياري اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا كردم اجازه دهند تا بتوانم نزديك عمرو بنشينم. وقتي نشستم، به عمرو بن عبيد گفتم: اي مرد دانشمند، من غريبم، اجازه مي‌دهيد چيزي بپرسم؟ گفت: آري. گفتم: آيا شما چشم داريد؟ گفت: پسرجان اين چه پرسشي است، چرا درباره‌ي چيزي كه مي‌بيني مي‌پرسي؟ گفتم: استاد عزيز پوزش مي‌خواهم. پرسشهايم اين گونه است، خواهش مي‌كنم، پاسخ دهيد. گفت: گرچه پرسشهايت احمقانه است، ولي آنچه مي‌خواهي بپرس. گفتم: آيا چشم داريد؟ گفت: آري. پرسيدم: با آن چه مي‌كني؟ گفت: به وسيله‌ي آن رنگها و اشخاص را مي‌بينم. گفتم: آيا بيني داري؟ گفت: آري. گفتم: از آن چه بهره‌اي مي‌بري؟ گفت: به وسيله‌ي آن بوها را استشمام مي‌كنم. گفتم: آيا زبان داري؟ گفت: آري. گفتم: با آن چه مي‌كني؟ گفت: طعم اشيا را مي‌چشم. گفتم: آيا شما گوش داريد؟ گفت: آري. گفتم: از آن چه سود مي‌بري؟ گفت: به آن صداها را مي‌شنوم. گفتم: بسيار خوب، حالا بفرماييد دل هم داريد؟ گفت: آري. گفتم: دل براي چيست؟ گفت: به وسيله دل (مركز ادراكات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضاي بدنم مي‌گذرد، تشخيص مي‌دهم، اشتباههايم را برطرف مي‌كنم و درست را از نادرست تشخيص مي‌دهم. گفتم: مگر با وجود اين اعضا از دل بي‌نياز نيستي؟ گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالي كه حواس و اعضاي بدنت سالم است چگونه نياز به دل داري؟ گفت: پسرجان، وقتي اعضاي بدن در چيزي كه با حواس درك مي‌شود ترديد كند، آن را به دل ارجاع مي‌دهد تا ترديدش برطرف شود. گفتم: پس خداوند، دل را براي رفع ترديد اعضا گذاشته است. گفت: آري. گفتم: پس وجود دل براي رفع حيرت و ترديد ضروري است؟ گفت: آري، چنين است. گفتم: شما مي‌گوييد خداي تبارك و تعالي اعضاي بدنت را بدون پيشوايي كه هنگام حيرت و شك به او مراجعه كنند نگذاشته است، پس چگونه ممكن است بندگانش را در وادي حيرت و گمراهي رها كرده، براي رفع ترديد و تحيرشان پيشوايي تعيين نفرمايد؟ عمرو بن عبيد پس از لحظه‌اي تأمل و سكوت، سر بلند كرد، به من نگريست و گفت: تو هشام بن حكم هستي؟ گفتم: نه. گفت: از همنشينيان اويي؟ گفتم: نه. پرسيد: اهل كجايي؟ گفتم: كوفه. گفت: تو همان هشامي؛ سپس مرا در آغوش گرفت؛ به جاي خود نشانيد و تا من آنجا بودم، سخن نگفت. حضرت صادق (ع) از شنيدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، اين گونه استدلال را از كه آموختي؟ هشام گفت: آنچه از شما شنيده بودم، تنظيم و چنين بيان كردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند اين مطلب در صحف ابراهيم و موسي نوشته شده است. [14] .

اكثريت دليل حقانيت نيست

يكي از خصوصيات بارز اين دانشمند برجسته صراحت لهجه و حاضرجوابي بود. او سخنان مخالف و موافق را مي‌شنيد و پس از بررسي، نظر خود را آشكارا بيان مي‌كرد. روزي ابوعبيده معتزلي به هشام گفت: دليل درستي اعتقاد ما و بطلان اعتقاد شما اين است كه طرفداران ما بسيار و پيروان شما اندكند. هشام بي‌درنگ گفت: با اين سخن ما را نكوهش نمي‌كني؛ بلكه بر حضرت نوح خرده مي‌گيري. او 950 سال پيامبري كرد و شب و روز قومش را به سوي خدا فراخواند؛ ولي جز گروهي اندك به وي ايمان نياوردند. بنابراين، اكثريت دليل حقانيت نيست. [15] . هشام، به عنوان يك پژوهشگر شيعي، سعي مي‌كرد پرسشهاي خود را با امام صادق (ع) در ميان نهد و از آن حضرت پاسخ دريافت كند.

خواستگاري

روزي يكي از دوستانش به نام عبدالله بن زيد اباضي، كه از گروه خوارج بود، از دخترش فاطمه خواستگاري كرد و گفت: بين ما هميشه دوستي و محبت برقرار است براي تقويت اين پيوند مي‌خواهم دخترت فاطمه را خواستگاري كنم. هشام بي‌درنگ گفت: او زن با ايماني است. عبدالله مراد هشام را دريافت و ديگر تقاضايش را تكرار نكرد. هشام با اين جمله كوتاه به او فهماند كه ازدواج يك زن با ايمان با مرد بي‌ايمان جايز نيست. [16] .

هشام ترازوي امامت و الگوي شيعيان

امام صادق (ع) مي‌فرمود: هشام بن حكم مراقب و نگهبان حق ما و مؤيد صدق ما و نابود كننده‌ي نظرهاي باطل دشمنان ماست. كسي كه از او پيروي كند، از ما پيروي كرده است و كسي كه با او مخالفت كند، با ما مخالفت ورزيده است. [17] .

هشام در محضر امام كاظم

پايه‌هاي اعتقادي و شخصيت والاي علمي هشام در مكتب امام صادق (ع) استوار شد. چون پيشواي ششم، در سال 148 به شهادت رسيد، هشام به امام كاظم (ع) روي آورد؛ از محضر آن معصوم والامقام كامياب شد و در شمار شاگردان و ياران آن حضرت جاي گرفت. او نزد هفتمين امام (ع) چنان جايگاهي يافت كه تاريخ نگاران وي را از كارگزاران مطمئن و مورد عنايت خاص آن حضرت شمرده‌اند. [18] .

هشام بن‌حكم كارگزار خصوصي امام هفتم

امام هفتم (ع) به هشام بن حكم توجه خاص داشت و او را متصدي كارهاي شخصي‌اش قرار داده بود. حسن فرزند علي بن يقطين مي‌گويد: هرگاه حضرت موسي بن جعفر (ع) براي رفع نيازهاي شخصي يا عمومي چيزي لازم داشت، به پدرم (علي بن يقطين) مي‌نوشت: فلان چيز را خريداري يا تهيه كن و بايد متصدي اين كار هشام بن حكم باشد. عنايت حضرت به هشام چنان بود كه پانزده هزار درهم به او وام داد و فرمود: با اين پول تجارت كن، سودش را بردار و سرمايه را به ما برگردان. هشام پذيرفت و طبق دستور امام (ع) رفتار كرد. [19] .

امام كاظم به هشام دستور تقيه مي‌دهد

هشام مي‌گويد: امام هفتم براي من پيام فرستاد: در اين ايام كه مهدي (سومين خليفه عباسي) بر سر كار است مواظب باش و از سخن گفتن بپرهيز؛ زيرا خطر جدي تهديدت مي‌كند. هشام به فرمان امام (ع) عمل كرد و از خطر نجات يافت تا آنكه مهدي عباسي درگذشت و بار ديگر اوضاع به حال عادي برگشت. [20] .

مقام علمي هشام بن حكم

شاگرد ممتاز مكتب اهل بيت (ع) نه تنها در علوم نقلي و عقلي سرآمد عصر خويش بود؛ بلكه هر گاه احساس مي‌كرد حمايت از اسلام به تحصيل علوم ديگر نياز دارد، با جان و دل در پي آن مي‌شتافت و دانشي تازه مي‌آموخت. او در مقام فتوا، يك فقيه پرهيزكار، در مقام مناظره و دفاع از اعتقادات شيعه يك متكلم ورزيده و در علم حديث يك محدث ممتاز و مورد اعتماد راويان معروف شيعه بود. كتابهاي حديثي مختلف به رشته نگارش كشيد و شاگردان بسيار تربيت كرد. متكلم مجاهد و خستگي ناپذير قرن دوم هجري، علاوه بر فقه و اصول و كلام و فلسفه و علم حديث، در علوم روانشناسي و ساير دانشهاي رايج عصر خويش اطلاعات گسترده‌اي داشت. عبدالله نعمه مي‌نويسد: يحيي بن خالد برمكي، وزير هارون الرشيد، با حضور دانشمندان مختلف، نشستهاي علمي و تخصصي برگزار مي كرد. در يكي از نشستها، كه هشام بن حكم نيز حضور داشت، پس از گفتگو و بحث در موضوعات مختلف علمي، يحيي گفت: درباره‌ي «عشق» هم سخن بگوييد. حاضران هر يك در حد معلومات خويش مطالبي بيان كردند و سخنانشان به وسيله‌ي منشيان وزير ثبت شد. وقتي نوبت به هشام بن حكم رسيد، با بياني شيرين مطالبي بيان كرد كه حاضران بي‌اختيار لب به تحسين گشودند. [21] .

شاگردان هشام

چنانكه اشاره شد، هشام در پرتو انوار تابناك اهل بيت (ع) شاگردان بسيار تربيت كرد كه بعضي از آنان گوي سبقت از همگان ربودند. محمد بن ابي عمير يكي از آنان شمرده مي‌شود كه مورد اعتماد و احترام علماي بزرگ اماميه قرار گرفته، از چهره‌هاي درخشان شيعه است. صفوان بن يحيي كوفي، حماد بن عثمان، يونس بن يعقوب، علي بن منصور و يونس بن عبدالرحمن از ديگر شاگردان هشام به شمار مي‌آيند. يونس بن عبدالرحمن فقيهي نامور و ياور مخصوص امام كاظم (ع) بود. [22] علي بن منصور در علم كلام دانشوري برجسته بود و درسهاي توحيد و امامت را در مجموعه‌اي با عنوان «تدبير» گرد آورد. [23] . امام صادق (ع) گاه شيوه‌ي بحث هشام را مي‌ستود و مي‌فرمود: اين گونه استدلال در صحف ابراهيم و موسي (ع) آمده است.

تأليفات هشام

چهره درخشان مكتب ولايت، علاوه بر فعاليتهاي گسترده در دانش‌اندوزي و تبليغ، حدود سي جلد كتاب در موضوعات مختلف علمي به رشته نگارش كشيد. «الامامه» و جبر و اختيار در علم كلام و «الفاظ» در اصول فقه بخشي از يادگارهاي آن دانشمند برجسته است. [24] .

شخصيت ممتاز شيعه در معرض اتهام

موقعيت و لياقت هشام در محضر امام صادق و امام كاظم (ع) چنان بود كه گروهي بدان حسد ورزيدند و شايعات گوناگون عليه او رواج دادند. متأسفانه اين شايعات سودمند واقع شد و حتي بعضي از شيعيان نيز درباره‌ي اعتقادات هشام در ترديد فرو رفتند. وقتي اين نسبتهاي ناروا به اوج خود رسيد، موسي مشرقي خدمت امام رضا (ع) حضور يافت و گفت: آيا هشام را دوست بداريم يا از او بيزاري بجوييم؟ امام رضا (ع) فرمود: هشام را دوست بداريد. وقتي كه به شما چنين گفتم، عمل كنيد. اكنون برو و به شيعيان بگو امام مرا به ولايت و دوستي هشام فرمان داد. [25] .

آخرين روزهاي زندگي هشام بن حكم

يحيي برمكي در آغاز به هشام بن حكم اظهار علاقه مي‌كرد و مدتي نيز وي را دبير مجالس مناظره خود ساخت. او سرانجام از هشام رنجيد و اسباب كشتن وي را فراهم كرد. انتقادهاي هشام به آراي فلسفي يحيي بن خالد، مغلوب ساختن پيوسته‌ي وي در بحثها و نيز هراس وزير از نزديكي هشام به هارون علل اصلي دشمني يحيي با هشام بود. روزي هارون گفت: دوست دارم در مجالس مناظره شما شركت كنم؛ اما نه در حضور ديگران، بلكه در پشت پرده تا حاضران نظرهاي خويش را بي‌پروا بيان كنند. يحيي مجلس مناظره ترتيب داد و هشام را نيز دعوت كرد. هارون طبق برنامه‌ي قبلي پشت پرده نشست. وزير كه انديشه انتقام در سر مي‌پروراند با نقشه‌ي قبلي هشام را وارد بحث امامت كرد. هشام بعد از گفتگوي بسيار، گفت: «اگر امام مرا به جنگ فرمان دهد، اطاعت مي‌كنم.»

منطق هشام طاغوت زمان را مي‌لرزاند

هارون با شنيدن اين جمله، چهره درهم كشيد و گفت: هشام مطلب را آشكار كرد. آيا با زنده بودن وي سلطنت من يك ساعت باقي مي‌ماند؟ به خدا سوگند، اثر زبان اين مرد در دلهاي مردم از صد هزار شمشير برنده‌تر و مؤثرتر است. [26] . بي‌درنگ فرمان داد هشام را دستگير كنند. هشام از گرداب خشم هارون به مدائن گريخت. از آنجا به كوفه رفت، در منزل ابن شرف پنهان شد و حدود دو ماه بعد جهان مادي را وداع گفت. حضرت رضا (ع) درباره او فرمود: خدا او را رحمت كند. بنده‌اي خيرخواه و دلسوز و يك انسان حقيقي بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش كردند. [27] . در پايان اين نوشتار، بيان سفارشهاي اخلاقي امام هفتم (ع) به هشام بن حكم بسيار مناسب مي‌نمايد: 1 ـ «يا هشام ان العاقل الذي لا يشغل الحلال شكره و لا يغلب الحرام صبره.» اي هشام، عاقل كسي است كه حلال او را از سپاسگزاري باز ندارد و حرام بر صبرش چيره نشود. 2 ـ «يا هشام ان العاقل لا يكذب و ان كان فيه هواه.» [28] . اي هشام، عاقل دروغ نمي‌گويد، هر چند دلخواهش باشد. 3 ـ «يا هشام لا دين لمن لا مروة له و لا مروة لمن لا عقل له. ان اعظم الناس قدراً الذي لا يري الدنيا لنفسه خطراً. اما ان ابدانكم ليس لها ثمن الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها.» [29] . اي هشام كسي كه جوانمردي ندارد، دين ندارد و كسي كه عقل ندارد، جوانمردي ندارد. با ارزش‌ترين مردم كسي است كه دنيا را براي خود منزلت و مقام با ارزشي نداند. همانا براي بدنهاي شما بهايي جز بهشت نيست. پس آن را به غير بهشت [و ارزانتر] نفروشيد. 4 ـ «اي هشام، عاقل به كسي كه مي‌ترسد دروغگويش بخواند، خبر نمي‌دهد و از آنكه نگراني مضايقه دارد، چيزي نمي‌طلبد و به آنچه توانا نيست، وعده نمي‌دهد و به آنچه در اميدواري‌اش سرزنش شود، اميد نمي‌بندد و به كاري كه مي‌ترسد در آن درماند، اقدام نمي‌كند.»

پاورقي

[1] تتمة المنتهي، ص 155.
[2] ارشاد مفيد، ص 254.
[3] رجال شيخ طوسي، ص 342.
[4] معجم رجال الحديث، ج 10، ص 273.
[5] هشام بن حكم، صفايي، ص 14.
[6] رجال نجاشي، ص 433.
[7] منتهي‌الآمال، ج 2، ص 251.
[8] تفسير برهان، ج 1، ص 420.
[9] تنقيح المقال، ج 3، ص 294. [
[10] لا تزال مويداً بروح القدس ما نصرتنا بلسانك.
[11] قاموس الرجال، ج 9، ص 317.
[12] هزاره شيخ طوسي، ج 2، ص 142.
[13] يا هشام كلم الناس اني احب ان اري مثلكم في الشيعه.
[14] كافي، ج 1، ح 3.
[15] همان؛ معجم الرجال الحديث، ج 19، ص 282.
[16] بحار، ج 11، ص 226.
[17] هشام بن حكم، صفايي، ص 14.
[18] معجم رجال الحديث، ج 19، ص 271.
[19] رجال نجاشي، ص 433؛ فهرست طوسي، ص 355.
[20] عوالم، ج 21، ص 403.
[21] قاموس الرجال، ج 9، ص 324.
[22] هشام بن حكم، عبدالله نعمه، ص 62.
[23] در مورد شرح حال او به مقاله‌ي نگارنده در شماره 15 ماهنامه كوثر رجوع شود.
[24] هشام بن حكم، عبدالله نعمه، ص 59.
[25] رجال نجاشي، ص 433.
[26] جامع الرواة، اردبيلي، ج 2، ص 313.
[27] هشام بن حكم، صفايي، ص 121.
[28] معجم رجال الحديث، ج 19، ص 281.
[29] اصول كافي، ج 1؛ كتاب عقل و جهل، ج 12.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».