حضرت امام موسي بن جعفر عليهما السلام

مشخصات كتاب

عنوان : حضرت امام موسي بن جعفر (ع)
پديدآورندگان : فرزين نجفي پور(پديدآور)
امام هفتم موسي بن جعفر(ع)(توصيف گر)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : سرگذشت نامه هاي فردي
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكي
شناسه : oai:tebyan.net/5972
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/12/1
تاريخ تغيير ركورد : 1387/12/1
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

مقدمه

نام امام هفتم ما، موسي و لقب آن حضرت كاظم (عليه السلام) كنيه آن امام ابوالحسن و ابوابراهيم است. شيعيان و دوستداران لقب باب الحوائج به آن حضرت داده اند. تولد امام موسي كاظم (عليه السلام) روز يكشنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجري در ابواء اتفاق افتاد. دوران امامت امام هفتم حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) مقارن بود با سالهاي آخر خلافت منصور عباسي و در دوره خلافت هادي و سيزده سال از دوران خلافت هارون كه سختترين دوران عمر آن حضرت به شمار مي رود. امام موسي كاظم (عليه السلام) از حدود 21 سالگي بر اثر وصيت پدر بزرگوار و امرخداوند متعال به مقام بلند امامت رسيد، و زمان امامت آن حضرت سي و پنج سال و اندكي بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بيشتر بوده است، البته غيراز حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف).

صفات ظاهري و باطني و اخلاق آن حضرت

حضرت كاظم (عليه السلام) داراي قامتي معتدل بود. صورتش نوراني و گندمگون و رنگ مويش سياه و انبوه بود. بدن شريفش از زيادي عبادت ضعيف شد، ولي همچنان روحي قوي و قلبي تابناك داشت. امام كاظم به تصديق همه مورخان، به زهد و عبادت بسيار معروف بوده است. موسي بن جعفر از عبادت و سختكوشي به عبد صالح معروف و در سخاوت و بخشندگي مانند نياكان بزرگوار خود بود. بدره هاي (كيسه هاي) سيصد ديناري و چهارصد ديناري و دو هزار ديناري مي آورد و بر ناتوانان و نيازمندان تقسيم مي كرد. از حضرت موسي كاظم روايت شده است كه فرمود: پدرم (امام صادق عليه السلام) پيوسته من را به سخاوت داشتن و كرم كردن سفارش مي كرد. امام (عليه السلام) با آن كرم و بزرگواري و بخشندگي خود لباس خشن بر تن مي كرد، چنانكه نقل كرده اند: امام بسيار خشن پوش و روستايي لباس بود و اين خود نشان ديگري است از بلندي روح و صفاي باطن و بي اعتنايي آن امام به زرق و برق هاي گول زننده دنيا. امام موسي كاظم (عليه السلام) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه ومهربان بود. هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود، و پنهان و آشكار به آنها كمك مي كرد. برخي از فقراي مدينه او را شناخته بودند اما بعضي - پس از تبعيد حضرت از مدينه به بغداد - به كرم و بزرگواريش پي بردند و آن وجود عزيز را شناختند. امام كاظم (عليه السلام) به تلاوت قرآن مجيد انس زيادي داشت. قرآن را با صدايي حزين و خوش تلاوت مي كرد. آن چنان كه مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد مي آمدند و از روي شوق و رقت گريه مي كردند. بدخواهاني بودند كه آن حضرت و اجداد گراميش را - روي در روي - بد مي گفتند و سخناني دور از ادب به زبان مي راندند، ولي آن حضرت با بردباري و شكيبايي با آنها روبرو مي شد، و حتي گاهي با احسان آنها را به صلاح مي آورد، و تنبيه مي فرمود. تاريخ، برخي از اين صحنه ها را در خود نگه داشته است، لقب كاظم از همين جا پيدا شد؛ كاظم يعني: نگهدارنده و فروخورنده خشم. اين رفتار در برابر كسي يا كساني بوده كه از روي جهالت و ناداني يا به تحريك دشمنان به اين كارهاي زشت و دور از ادب دست مي زدند. رفتار حكيمانه و صبورانه آن حضرت (عليه السلام) كم كم بر آنان حقانيت خاندان عصمت و اهل بيت (عليهم السلام) را روشن مي ساخت، اما آنجا كه پاي گفتن كلمه حق - در برابر سلطان و خليفه ستمگري - پيش مي آمد، امام كاظم (عليه السلام) مي فرمود: قل الحق و لو كان فيه هلاكك؛ يعني: حق را بگو اگرچه آن حقگويي موجب هلاك تو باشد. ارزش والاي حق به اندازه اي است كه بايد افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند. در فروتني - مانند صفات شايسته ديگر خود - نمونه بود. با فقرا مي نشست و از بينوايان دلجويي ميكرد. بنده را با آزاد مساوي مي دانست و مي فرمود همه، فرزندان آدم و آفريده هاي خداييم. از ابوحنيفه نقل شده است كه گفت: او را در كودكي ديدم و از او پرسشهايي كردم چنان پاسخ داد كه گويي از سرچشمه ولايت سيراب شده است. به راستي امام موسي بن جعفر (عليه السلام) فقيهي دانا و توانا و متكلمي مقتدر و زبردست بود. محمد بن نعمان نيز مي گويد: موسي بن جعفر را دريايي بي پايان ديدم كه مي جوشيد و مي خروشيد و بذرهاي دانش به هر سو مي پراكند.

امام در سنگر تعليم حقايق و مبارزه

نشر فقه جعفري و اخلاق و تفسير و كلام كه از زمان حضرت صادق (عليه السلام) و پيش از آن در زمان امام محمد باقر (عليه السلام) آغاز و عملي شده بود، در زمان حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) نيز به پيروي از سيره نياكان بزرگوارش همچنان ادامه داشت، تا مردم بيش از پيش به خط مستقيم امامت و حقايق مكتب جعفري آشنا گردند، واين مشعل فروزان را از وراي اعصار و قرون به آيندگان برسانند. خلفاي عباسي بنا به روش ستمگرانه و زياده روي در عيش و عشرت، هميشه در صدد نابودي بني هاشم بودند تا اولاد علي (عليه السلام) را با داشتن علم و سيادت از صحنه سياست و تعليم و ارشاد كنار زنند، و دست آنها را از كارهاي كشور اسلامي كوتاه نمايند. اينان براي اجراي اين مقصود پليد كارها كردند، از جمله: چند تن از شاگردان مكتب جعفري را تشويق نمودند تا مكتبي در برابر مكتب جعفري ايجاد كنند و به حمايتشان پرداختند. بدين طريق مذاهب حنفي، مالكي، حنبلي و شافعي هر كدام با راه و روش خاص فقهي پايه ريزي شد. حكومتهاي وقت و بعد از آن - براي دست يابي به قدرت - از اين مذهبها پشتيباني كرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود خود دانسته اند. در سالهاي آخر خلافت منصور دوانيقي كه مصادف با نخستين سالهاي امامت حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) بود بسياري از سادات شورشي - كه نوعا از عالمان و شجاعان و متقيان و حق طلبان اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) بودند و با امامان نسبت نزديك داشتند - شهيد شدند. اين بزرگان براي دفع ستم و نشر منشور عدالت و امر به معروف و نهي از منكر، به پا مي خاستند و سرانجام با اهداء جان خويش، به جوهر اصلي تعاليم اسلام جان مي دادند، و جانهاي خفته را بيدار مي كردند. طلوعها و غروبها را در آبادي هاي اسلامي به رنگ ارغواني در مي آوردند و بر در و ديوار شهرها نقش جاويد مي نگاشتند و بانگ اذان مؤذنان را بر مأذنه هاي مساجد اسلام شعله ور مي ساختند. در مدينه كارگزاران مهدي عباسي فرزند منصور دوانيقي در عمل، همان رفتار زشت دودمان سياه بني اميه را پيش گرفتند، و نسبت به آل علي (عليه السلام) آنچه توانستند بدرفتاري كردند. داستان دردناك فخ در زمان هادي عباسي پيش آمد. علت بروز اين واقعه اين بود كه حسين بن علي بن عابد از اولاد حضرت امام حسن (عليه السلام) كه از افتخارات سادات حسني و از بزرگان علماي مدينه و رئيس قوم بود، به ياري عده اي از سادات و شيعيان در برابر بيدادگري عبدالعزيز عمري كه مسلط بر مدينه شده بود، قيام كردند و با شجاعت و رشادت خاص در سرزمين فخ عده ي زيادي از مخالفان را كشتند، سرانجام دشمنان دژخيم اين سادات شجاع را در تنگناي محاصره قرار دادند و به قتل رساندند و عده اي را نيز اسير كردند. مسعودي مي نويسد: بدنهايي كه در بيابان ماند طعمه درندگان صحرا گرديد. سياهكاريهاي بني عباس منحصر به اين واقعه نبود. اين خلفاي ستمگر صدها سيد را زير ديوارها و ميان ستونها گچ گرفتند، و صدها تن را نيز در تاريكي زندانها حبس كردند و به قتل رساندند. عجب آنكه اين همه جنايتها را زيرپوشش اسلامي و به منظور فروخواباندن فتنه انجام مي دادند. حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) را هرگز در چنين وضعي و با ديدن و شنيدن آن همه مناظر دردناك و ظلمهاي بسيار، آرامشي نبود. امام به روشني مي ديد كه خلفاي ستمگر در پي تباه كردن و از بين بردن اصول اسلامي و انساني اند. امام كاظم (عليه السلام) سالها مورد اذيت و آزار و تعقيب و زجر بود، و در مدتي كه از 4 سال تا 14سال نوشته اند تحت نظر و در تبعيد و زندانها و تك سلولها و سياه چالهاي بغداد - در غل و زنجير - به سر مي برد. امام موسي بن جعفر (عليه السلام) بي آنكه - در مراقبت دستگاه جبار هاروني - بيمي به دل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسيدگي مي كرد و از گردآوري و حفظ آنان و جهت دادن به بقاياي آنان غفلت نداشت. آن زمان كه امام (عليه السلام) در مدينه بود، هارون كساني را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و كنار خانه امام (عليه السلام) مي گذرد، وي را آگاه كنند. هارون از محبوبيت بسيار و معنويت نافذ امام (عليه السلام) سخت بيمناك بود. چنانكه نوشته اند كه هارون، درباره امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي گفت: مي ترسم فتنه اي بر پا كند كه خونها ريخته شود و پيداست كه اين قيام هاي مقدس را كه سادات علوي و شيعيان خاص رهبري مي كردند و گاه خود در متن آن قيامها و اقدامهاي شجاعانه بودند از نظر دستگاه حاكم غرق در عيش و تنعم به ناحق فتنه ناميده مي شد. از سوي ديگر اين بيان هارون نشانگر آن است كه امام (عليه السلام) لحظه اي از رفع ظلم و واژگون كردن دستگاه جباران غافل نبوده است. وقتي مهدي عباسي به امام (عليه السلام) مي گويد: آيا من را از خروج خويش در ايمني قرار مي دهي نشانگر هراسي است كه دستگاه ستمگر عباسي از امام (عليه السلام) و ياران و شيعيانش داشته است. به راستي نفوذ معنوي امام موسي (عليه السلام) در دستگاه حاكم به حدي بود كه كساني مانند علي بن يقطين صدر اعظم (وزير) دولت عباسي، از دوستداران حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) بودند و به دستورات حضرت عمل مي كردند. سخن چينان دستگاه از علي بن يقطين در نزد هارون سخنها گفته و بدگوييها كرده بودند، ولي امام (عليه السلام) به وي دستور فرمود با روش ماهرانه و تاكتيك خاص اغفالگرانه (تقيه) كه در مواردي، براي رد گمي حيله هاي دشمن ضروري و شكلي ازمبارزه پنهاني است، در دستگاه هارون بماند و به كمك شيعيان و هواخواهان آل علي (عليه السلام) و ترويج مذهب و پيشرفت كار اصحاب حق، همچنان پاي فشارد - بي آنكه دشمن خونخوار را از اين امر آگاهي حاصل شود -. سرانجام بدگويهايي كه اطرافيان از امام كاظم (عليه السلام) كردند در وجود هارون كارگر افتاد و در سفري كه در سال 179 هـ. به حج رفت، بيش از پيش به عظمت معنوي امام (عليه السلام) و احترام خاصي كه مردم براي امام موسي الكاظم (عليه السلام) قائل بودند پي برد. هارون سخت از اين جهت، نگران شد. وقتي به مدينه آمد و قبر منور پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) را زيارت كرد، تصميم بر جلب و دستگيري امام (عليه السلام) يعني فرزند پيامبر گرفت. هارون صاحب قصرهاي افسانه اي در سواحل دجله، و دارنده امپراطوري پهناور اسلامي كه به آفتاب مي گفت بتاب كه هر كجا بتابي كشور اسلامي و قلمرو من است، دستور داد چند كجاوه باكجاوه امام (عليه السلام) بستند و بعضي را نابهنگام و از راههاي ديگر ببرند، تا مردم ندانند كه امام (عليه السلام) را به كجا و با كدام كسان بردند، تا يأس بر مردمان چيره شود و به نبودن رهبر حقيقي خويش خو گيرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعيدگاه امام (عليه السلام) بي خبر بمانند. و اين همه بازگو كننده بيم و هراس دستگاه بود، از امام (عليه السلام) و از ياراني كه - گمان ميكرد - هميشه امام (عليه السلام) آماده خدمت دارد ميترسيد، اين ياران با وفا - در چنين هنگامي - شمشيرها برافرازند و امام خود را به مدينه بازگردانند. اين بود كه با خارج كردن دو كجاوه از دو دروازه شهر، اين امكان را از طرفداران آن حضرت گرفت و كار تبعيد امام (عليه السلام) را فريبكارانه و با احتياط انجام داد. باري، هارون، امام موسي كاظم (عليه السلام) را - با چنين احتياطها و مراقبتهايي از مدينه تبعيد كرد. هارون، ابتدا دستور داد امام هفتم (عليه السلام) را با غل و زنجير به بصره ببرند و به عيسي بن جعفر بن منصور كه حاكم بصره بود، نوشت، يك سال حضرت امام كاظم (عليه السلام) را زنداني كند، پس از يك سال والي بصره را به قتل امام (عليه السلام) مأمور كرد. عيسي از انجام دادن اين قتل عذر خواست. هارون امام را به بغداد منتقل كرد و به فضل بن ربيع سپرد. مدتي حضرت كاظم (عليه السلام) در زندان فضل بود. در اين مدت و در اين زندان امام (عليه السلام) پيوسته به عبادت و راز و نياز با خداوند متعال مشغول بود. هارون، فضل را مأمور قتل امام (عليه السلام) كرد ولي فضل هم از اين كار كناره جست. باري، چندين سال امام (عليه السلام) از اين زندان به آن زندان انتقال مي يافت. در زندانهاي تاريك و سياه چالهاي دهشتناك، امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقيقي خود (الله) راز و نياز مي كرد و خداوند متعال را بر اين توفيق عبادت كه نصيب وي شده است سپاسگزاري مي نمود. عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183 هجري در سن 55 سالگي به دست مردي ستمكار به نام سندي بن شاهك و به دستور هارون مسموم و شهيد شد. شگفت آنكه، هارون با توجه به شخصيت والاي موسي بن جعفر (عليه السلام) پس از در گذشت و شهادت امام نيز اصرار داشت تا مردم اين خلاف حقيقت را بپذيرند كه حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) مسموم نشده بلكه به مرگ طبيعي از دنيا رفته است،اما حقيقت هرگز پنهان نمي ماند. بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قريش - در نزديكي بغداد - به خاك سپردند. از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پيدا كرد، و مورد توجه خاص واقع گرديد، و شهر كاظمين از آن روز بنا شد و روي به آبادي گذاشت.

زنان و فرزندان حضرت موسي بن جعفر

تعداد زوجات حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) روشن نيست. بيشتر آنها از كنيزان بودند كه اسير شده و حضرت موسي كاظم (عليه السلام) آنها را مي خريدند و آزاد كرده يا عقد مي بستند. نخستين زوجه آن حضرت تكتم يا حميده يا نجمه داراي تقوا و فضيلت بوده و زني بسيار عفيفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شيعيان حضرت رضا (عليه السلام) است. فرزندان حضرت موسي بن جعفر را 37 تن نوشته اند: 19 پسر و 18 دختر كه ارشد آنها حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) وصي و امام بعد از آن امام بزرگوار بوده است. حضرت احمد بن موسي (شاهچراغ) كه در شيراز مدفون است. حضرت محمد بن موسي نيز كه در شيراز مدفون است. حضرت حمزه بن موسي كه در ري مدفون مي باشد. از دختران آن حضرت، حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است، و قبه و بارگاهي با عظمت دارد. ساير اولاد و سادات موسوي هر يك مشعل دار علم و تقوا در زمان خود بوده اند، كه در گوشه و كنار ايران و كشورهاي اسلامي پراكنده شده، و در همانجا مدفون گرديده اند، روحشان شاد باد.

صفات و سجاياي حضرت موسي بن جعفر

موسي بن جعفر (عليه السلام) به جرم حقگويي و به جرم ايمان و تقوا و علاقه مردم زنداني شد. حضرت موسي بن جعفر را به جرم فضيلت و اينكه از هارون الرشيد در همه صفات و سجايا و فضائل معنوي برتر بود به زندان انداختند. شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد: او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت. اين جمله را زياد تكرار مي كرد: اللهم اني أسألك الراحة عند الموت و العفوعند الحساب (خداوندا در آن زمان كه مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام كه در برابر حساب اعمال حاضرم كني عفو را به من ارزاني دار). امام موسي بن جعفر (عليه السلام) بسيار به سراغ فقرا مي رفت. شبها در ظرفي پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلي به فقراي مدينه مي رساند، در حالي كه آنها نمي دانستند از ناحيه چه كسي است. هيچكس مثل او حافظ قرآن نبود، با آواز خوشي قرآن مي خواند، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعي به دل مي داد، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند، مردم مدينه به او لقب زين المجتهدين داده بودند. مردم مدينه روزي كه از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند، شور و ولوله و غوغايي عجيب كردند. آن روزها فقراي مدينه دانستند چه كسي شبها و روزها براي دلجويي به خانه آنها مي آمده است.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».