امام كاظم عليه‌السلام اسوه صلابت و ظلم ستيزي

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۳-۳۵۴۱۱
سرشناسه : پاك‌نيا، عبدالكريم
عنوان و نام پديدآور : امام كاظم عليه‌السلام اسوه صلابت و ظلم‌ستيزي/ پاك‌نيا، عبدالكريم
منشا مقاله : ، مبلغان، ش ۵۷، (شهريور ۱۳۸۳): ص ۴۰ - ۵۱.
توصيفگر : موسي‌بن‌جعفر(ع)، امام هفتم
توصيفگر : سيره امامان
توصيفگر : قرآن
توصيفگر : احاديث‌

مقدمه

امامان معصوم عليهم‌السلام در طول زندگي پربار خويش براي احقاق حق و رهبري امت، از هيچ كوششي فروگذار نكرده‌اند. در اين راستا، همه مشكلات و گرفتاريها را به جان خريده و تحمل كرده‌اند. به همين جهت است كه ائمه اطهار عليهم‌السلام به عنوان الگوي صبر و پايداري در راه حق مطرح شده و سرمشق رهروان راه فضيلت گشته‌اند و از همين جاست كه عارفان خداجوي اين فراز از زيارت روح‌نواز جامعه ائمة المؤمنين را در خلوت و جلوت زمزمه مي‌كنند كه: «اَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ وَفَيْتُمْ بِعَهْدِ اللّه‌ِ وَذِمَّتِهِ وَبِكُلِّ مَا اشْتَرَطَ عَلَيْكُمْ في كِتابِهِ وَدَعَوْتُمْ اِلي سَبيلِهِ وَاَنْفَذْتُمْ طاقَتَكُمْ في مَرْضاتِهِ وَحَمَلْتُمُ الْخَلائِقَ عَلي مِنْهاجِ النُّبُوَّةِ؛ [1] من گواهي مي‌دهم كه شما [ائمه اهل بيت عليهم‌السلام] به عهد و ذمه خود با خداوند متعال وفا كرديد و هرآنچه را كه در كتاب خود بر شما شرط كرده بود، به نحو احسن انجام داديد. مردم را به راه خدا دعوت كرديد و تمام تواناييهاي خود را در راه كسب رضاي الهي به كار گرفتيد و مخلوقات را بر شيوه پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و‌آله رهنمون شديد.» پيشواي هفتم شيعيان، حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام كه در هفتم صفر 128 ه.ق در روستاي ابواء، ميان مدينه و مكه متولد شده بود، همانند ديگر امامان معصوم عليهم‌السلام براي احياي فرهنگ اسلام و گسترش ارزشهاي الهي در طول امامت سي و پنج ساله خويش [148 تا 183 ه. ق] كه با چهار تن از خلفاي ستمگر عباسي (منصور، مهدي، هادي و هارون الرشيد) هم زمان بود، تمام مشكلات و سختيها را به جان خريد و به فرهنگ صبر و مقاومت در راه اسلام معناي حقيقي بخشيد. آن حضرت تمام توانائيهاي خود را در اين زمينه به كار گرفت و صلابت و استواري در راه دفاع از فضيلتها و مبارزه با مفاسد اخلاقي و اجتماعي را به معناي تامّ كلمه مجسّم ساخت. در زيارت آن امام مي‌خوانيم: «اَشْهَدُ اَنَّكَ... صَبَرْتَ عَلَي الاَْذي في جَنْبِ اللّه‌ِ وَجاهَدْتَ فِي اللّه‌ِ حَقَّ جِهادِهِ؛ [2] شهادت مي‌دهم كه تو [اي امام هفتم] بر تمام آزارها در راه خدا صبر كردي و در راه خدا آن گونه كه سزاوارش بود كوشيدي.» بيست و پنجم ماه رجب، شاهد جانبازي آن رادمرد عالم اسلام و اسطوره صبر و پايداري در راه حق مي‌باشد. آن حضرت بعد از تحمل بي‌رحمانه‌ترين آزارهاي طاقت‌فرساي خلفا، بويژه هارون الرشيد، استوار و مقاوم در برابر طاغوت و طاغوتيان به ملاقات پروردگارش شتافت. در صلوات مخصوصه آن حضرت آمده است: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الاَْبْرارِ وَاِمامِ الاَْخْيارِ... وَمَأْلِفِ الْبَلْوي والصَّبْرِ وَالْمُضطَهَدِ بالظُّلْمِ وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَالْمُعَذَّبِ في قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطاميرِ ذيِ السّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلقِ الْقُيُودِ؛ [3] خداوندا! بر موسي بن جعفر عليهماالسلام درود فرست! او كه جانشين نيكان و پيشواي خوبان بود... آن آقاي آشنا با بلاها و بردباري، در معرض ظلم و ستم، شكنجه شده در قعر زندانها و ظلمت سلولهاي تنگ و تاريك، با پاهاي ورم كرده ومجروح، و به بند كشيده شده با حلقه‌هاي زنجير.» آنچه در پيش رو داريد، فرازهايي از تلاشها، پيامها و گفتارهاي امام كاظم عليه‌السلام در زمينه صبر، مقاومت، قاطعيت، صلابت و صراحت لهجه در مقابل ستمگران و دشمنان است.

تلفيق عرفان و مبارزه

بي‌ترديد براي استواري و مقاومت در راه عقيده، پشتوانه‌اي قوي و نيرومند لازم است. طبق آموزه‌هاي قرآني بهترين پشتوانه هر انسان حقيقت‌طلبي، اتّكا به حضرت پروردگار است. و ميانبرترين و نزديك‌ترين راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنويت است. خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَاسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ»؛ [4] «از صبر و نماز ياري بجوييد.» حضرت كاظم عليه‌السلام با پيروي از اين رهنمود و در مقابل نيروهاي باطل، از صبر و بردباري و نماز و عبادت ياري مي‌جست؛ «كانَ يُحْيي الْلَيْلَ بِالسَّهْرِ اِلَي السَّحَرِ بِمُواصِلَةِ الاِْسْتِغْفارِ حَليفَ السَّجْدَةِ الطَّويلَةِ وَالدُّمُوعِ الْغَزيرَةِ وَالْمُناجاتِ الْكَثيرَةِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ؛ [5] آن حضرت شبها را تا سحر بيدار بود و شب‌زنده‌داريهايش همواره با استغفار بود، همراه با سجده‌هاي طولاني، اشكهاي ريزان، مناجات بسيار، و ناله‌ها و زاريهاي مداوم در حال عبادت.»

برخورد با صلابت

اشاره

از آنجايي كه اولياي خدا به امدادهاي خداوندي باور قطعي دارند، در برخوردهاي خود با دنياپرستان و طاغوتهاي زمان بي‌واهمه و با قاطعيت و صلابت رفتار مي‌كنند و آنان با داشتن سرمايه ايمان به غير از خداوند متعال از هيچ قدرت و نيرويي نمي‌هراسند كه: «فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْسا وَلا رَهَقا»؛ [6] «هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مي‌ترسد و نه از ظلم [و ظالم] هراسي دارد.» پيشواي هفتم نمونه بارزي از اين اولياي الهي است. اينك مواردي را در اينجا با هم مي‌خوانيم:

سخن امام به مهدي عباسي

مهدي، سومين خليفه عباسي، در يك اقدام عوام فريبانه اعلام كرد كه هر كسي كه حقوقي بر گردن نظام حكومتي دارد، مي‌تواند براي رسيدن به حق خود اقدام نمايد. او در يك حركت ظاهري مشغول اداي حقوق مردم شد. امام كاظم عليه‌السلام نيز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفتگوي ذيل ميان خليفه و پيشواي هفتم عليه‌السلام به وقوع پيوست: ـ حقوق شما چيست؟ ـ فدك. ـ محدوده فدك را مشخص كن تا به شما بازگردانم. ـ حدّ اول آن، كوه احد، حدّ دوم عريش مصر، حدّ سوم سيف البحر(درياي خزر) و حدّ چهارمش دومة الجندل [سرزمين عراق] است. ـ همه اينها! ـ آري! خليفه آن چنان ناراحت شد كه آثار غضب در چهره‌اش پديدار گشت، و با ناراحتي شديد گفت كه مقدار زيادي است، بايد بينديشم. امام كاظم عليه‌السلام با اين سخن به او فهماند كه حكومت حق امام كاظم عليه‌السلام است و زمام حكومت بر دنياي اسلام بايد در دست اهل بيت عليهم‌السلام باشد. [7] .

پيشواي دلها

روزي در كنار كعبه، هارون الرشيد حضرت كاظم عليه‌السلام را ملاقات نمود و در ضمن سخناني به امام عليه‌السلام گفت: آيا تو هستي كه مردم مخفيانه با تو بيعت مي‌كنند و تو را به رهبري خويش برمي‌گزينند؟ حضرت با كمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَاَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دلهاي مردم حكومت مي‌كنم، و تو بر جسمهاي آنان!»

هشدار به متكبران

هارون، سلطان گردنكش و متكبري بود كه خود را از همه چيز و همه كس بالاتر مي‌دانست و حتي در خيال باطل خود بر ابرها مي‌باليد و به وسعت حكومت خويش مي‌نازيد كه: اي ابرها! بباريد كه هر كجا قطرات بارانتان ببارد، چه شرق و چه غرب بر زمينهاي تحت حكومت من خواهد باريد و خراج و ماليات آن سرزمين را به نزد من خواهند آورد. زماني پيشواي هفتم عليه‌السلام به كاخ هارون رفته بود. هارون از او پرسيد: اين دنيا چيست؟ امام فرمود: اين دنيا سراي فاسقان است. سپس با تلاوت آيه 146 سوره اعراف به وي هشدار داد كه: «سَاَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَاِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَاِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَاِنْ يَرَوْا سَبيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً»؛ [8] «به زودي از آيات خود دور خواهم نمود كساني را كه به ناحق در روي زمين ادعاي بزرگي مي‌كنند و اگر آنان هر آيه‌اي را ببينند، به آن ايمان نمي‌آورند و اگر راه رشد و كمال را ببينند، به سوي آن حركت نمي‌كنند، ولي اگر راه ضلالت و گمراهي را ببينند، به سوي آن خواهند رفت.» هارون پرسيد: دنيا خانه كيست؟ حضرت فرمود: دنيا براي شيعيان ما مايه آرامش و براي ديگران آزمايش است. در آخر اين گفتگو، هارون با درماندگي تمام پرسيد: آيا ما كافريم؟ پيشواي هفتم عليه‌السلام پاسخ داد: نه، ولي چنان هستيد كه خداوند متعال فرموده است: «الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّه‌ِ كُفْرا وَاَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»؛ [9] «كساني كه نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را در محل تباهي فرود آوردند.» [10] .

سلام بر تو اي پدر

هارون وارد مدينه شد و به همراه جمع كثيري به حرم پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و‌آله رفت. او در مقابل قبر شريف رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله ايستاد و با كمال افتخار چنين سلام داد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَمِّ؛ سلام بر تو اي پسر عمو! در اين هنگام، حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام كه در ميان اهل مدينه حضور داشت، نزديك آمد و براي تحقير خليفه غاصب چنين سلام داد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّه السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَه؛ سلام بر تو اي رسول خدا! سلام بر تو اي پدر!» در اين حال، هارون از شدت خشم به خود پيچيده و دنيا در نظرش تيره و تار شد؛ چرا كه حضرت كاظم عليه‌السلام به اين وسيله شايستگي خود را براي جانشيني رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله و عدم لياقت هارون بيان داشت. [11] .

نامه‌اي از زندان

حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام با اينكه مدتهاي مديدي را در زندانهاي مختلف نظام طاغوتي هارون سپري كرد و در شكنجه‌گاههاي مخوف، به دست شقي‌ترين مأموران سپرده شده بود، امّا از گفتن سخن حق و نشر حقايق الهي لحظه‌اي باز نايستاد. آن حضرت در فرصتهاي مناسب گفتارهاي بيدارگرانه و هشدارآميز خود را به گوش سردمداران دنياپرست نظام حكومتي رسانده، به ايفاي نقش خطير خويش در جامعه اسلامي پرداخت. امام در يكي از نامه‌هاي حماسي خويش كه از زندان به كاخ هارون ارسال نمود، چنين نگاشت: «اي هارون! هيچ روز سخت و پر محنتي بر من نمي‌گذرد، مگر اينكه روزي از راحتي و آسايش و رفاه تو كم مي‌گردد؛ اما بدان كه هر دو، رهسپار روزي هستيم كه پايان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهكاران زيانكار و بيچاره خواهند بود.» [12] . ممكن است اين پرسش به ذهن آيد كه امام هفتم عليه‌السلام با آن شرائط خفقان چگونه نامه‌ها و سخنان خود را به سمع و نظر ديگران مي‌رسانيد؟ بررسي اوضاع تاريخي آن عصر نشان مي‌دهد كه اكثر زندانبانان و مأمورين آن پيشواي الهي با اندكي ارتباط و برخورد با ايشان، به حقيقت و معنويت امام پي برده و از هواخواهان و دلدادگان حضرتش مي‌شدند و اين مسئله سبب شده بود كه گفته‌ها، نوشته‌ها و افكار و انديشه و سيره حضرتش بر تاريخ پوشيده نماند. داستان تحول روحي كنيز خوش‌سيماي هارون نمونه‌اي از اين واقعيت است كه در كتابهاي معتبر تاريخي و روايي به طور مفصل آمده است.

ظلم ستيزي در رفتار

اشاره

فرازهايي از رفتارهاي روشنگرانه و ظلم‌ستيزانه حضرتش را در اين زمينه مي‌خوانيم:

رخنه در درون نظام

امام كاظم عليه‌السلام با تربيت افرادي شايسته، و تأثيرگذاري مثبت بر افكار و انديشه‌هاي برخي از كارگزاران حكومتي، از وجود آنان در پيشبرد اهداف الهي خويش سود مي‌جست. علي بن يقطين از جمله عوامل نفوذي امام در نظام حكومتي هارون بود كه تا مقام نخست‌وزيري راه يافته بود. او به لطف خداوند و ياري رهنمودهاي امام عليه‌السلام و بصيرت و تيزهوشي خويش، كارهاي مهمي را به نفع شيعيان انجام مي‌داد. يادآوري نظرات حضرت كاظم عليه‌السلام به طور غيرمحسوس در جلسات داخلي هيأت حاكمه، گزارش اخبار داخلي و تصميمات حكومت غاصب به امام هفتم عليه‌السلام، ارسال كمكهاي مالي به امام و شيعيان، تشكيل گروههاي حجّ از شيعيان بي‌بضاعت، و خدمات اجتماعي و اداري به ياران امام هفتم عليه‌السلام، برخي از دستاوردهاي نفوذ علي بن يقطين در حكومت هارون بود. مسيّب بن زهير نيز از شيعيان مخلصي بود كه در ظاهر، در سمت جانشين سندي بن شاهك، به فرماندهي نيروهاي نظامي هارون منصوب شده بود. او علاوه بر رساندن پيامهاي امام عليه‌السلام از داخل زندان به دوستان و شيعيان حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام معجزات و كراماتي نيز از آن حضرت نقل مي‌كرد كه در بيداري برخي افراد تأثير داشته است. [13] حاكم ري و برخي از كارگزاران حكومتي نيز در شبكه نفوذي حضرت كاظم عليه‌السلام انجام وظيفه مي‌كردند.

حمايت از مبارزان راه حق

حسين بن علي بن حسن المثني بن الامام الحسن المجتبي عليه‌السلام معروف به «شهيد فخّ» از افرادي است كه در زمان امامت حضرت كاظم عليه‌السلام بر اثر ستمهاي فرماندار مدينه به علويين به ستوه آمد و بر عليه حكومت هادي عباسي به قيام مسلحانه روي آورد. حسين قبل از قيام پرشور خويش، شبانه به محضر امام هفتم عليه‌السلام آمد و امام ضمن سفارشاتي به وي فرمود: تو شهيد خواهي شد، ضربه‌ها را محكم و نيكو بزن! اين مردم فاسق‌اند، و در ظاهر ايمان دارند و در باطن خود نفاق و شك را پنهان مي‌سازند، «اِنّا للّه‌ِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ». [14] . بعد از شهادت حسين بن علي عليهماالسلام، و ساير شهداي فخّ، حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام فرمود: «به خدا سوگند! حسين در حالي از دنيا رفت كه مسلمان و نيكوكار و روزه‌دار و آمر به معروف و ناهي از منكر بود.»

جلوگيري از همكاري با طاغوت

آن حضرت اگر احساس مي‌كرد كساني كه به نظام حكومتي داخل مي‌شوند، نمي‌توانند به نفع اهل حق و شيعيان عمل نمايند، آنان را از همكاري با طاغوت نهي كرده، از عواقب وخيم آن برحذر مي‌داشت. زياد بن ابي سلمه از ياران امام كاظم عليه‌السلام بود، ولي بدون اطلاع آن حضرت در دستگاه خلافت عباسي مشغول به كار شده بود. او روزي به محضر امام هفتم عليه‌السلام آمد. حضرت از او پرسيد: اي زياد! آيا تو در امور دولتي اشتغال داري؟ گفت: بلي. امام فرمود: چرا با حكومت ستمگران همكاري مي‌كني و به شغل آزاد نمي‌پردازي؟ زياد گفت: سرورم! مخارج من زياد است؛ چرا كه من فردي اجتماعي هستم و خانه‌ام پر رفت و آمد است و افراد تحت تكفل دارم و هيچ‌گونه پشتوانه اقتصادي هم ندارم. درآمد من منحصر به همين شغل دولتي است. امام كاظم عليه‌السلام فرمود: اي زياد! اگر از كوه بلندي سقوط كنم و بدنم قطعه قطعه شود، در نزد من بهتر است از اينكه با ستمگران همراهي و همكاري نمايم، مگر اينكه غصه‌اي را از دل مؤمني برطرف نموده، يا مؤمن گرفتاري را نجات داده، يا مؤمن بدهكاري را از زير بار بدهي رها سازم. [15] . صفوان بن مهران جمّال يكي ديگر از دوستان امام موسي بن جعفر عليهماالسلام مي‌باشد. او شترهاي متعددي داشت و آنان را در اختيار كاروانهاي تجارتي و زيارتي قرار داده و از اجاره آنان امرار معاش مي‌كرد. او مي‌گويد: روزي امام هفتم عليه‌السلام را زيارت كردم. امام به من فرمود: صفوان تمام كارها و رفتار تو مورد پسند ماست، جز يك عمل تو! عرضه داشتم: فدايت شوم كدام عمل؟ فرمود: شترانت را به اين مرد ستمگر[هارون]كرايه داده‌اي. عرض كردم: به خدا سوگند! من آن را براي فسق و فجور و شكار و لهو كرايه نداده‌ام، بلكه براي زيارت بيت الله اجاره داده‌ام. من هيچ گونه علاقه‌اي به آن مرد ندارم و غلامان خود را به همراه كاروان زيارتي هارون فرستاده‌ام تا به غير از عمل حج در كار ديگري به كار گرفته نشوند. امام فرمود: اي صفوان! آيا كرايه تو هنوز به عهده آنان هست يا پرداخته‌اند؟ گفتم: بلي، هنوز كرايه نگرفته‌ام. فرمود: صفوان! آيا دوست داري كه هارون و يارانش تا زماني كه كرايه‌ات را نپرداخته‌اند، زنده بمانند تا برگشته و بدهي تو را بپردازند؟ گفتم: بلي. امام كاظم فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ بَقاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَمَنْ كانَ مِنْهُمْ كانَ وَرَدَ النّار؛ [16] هر كس بقاي ستمگران را [و لو چند روزي] دوست داشته باشد، از آنان محسوب مي‌شود و هر كس از آنان محسوب شود، داخل آتش [جهنم]خواهد شد.»

رسوا سازي ياران طاغوت

آن حضرت با اينكه بسيار صبور و بردبار بود و به خاطر كظم غيظ و فرو خوردن خشم خود به «كاظم» معروف شده بود، اما در مقابل افراد جسوري كه مي‌خواستند براي اربابان ستمگر خود خوش‌خدمتي كنند و پا را از گليم خويش فراتر نهند و به حريم مقدس امامت و ولايت تعرض روا دارند، هيچ‌گونه امان نمي‌داد و با اراده قاطع و با صلابت كامل برخورد مي‌كرد و هم‌فكران آنان را تا ابد پشيمان مي‌نمود. علي بن يقطين مي‌گويد: هارون الرشيد مرد ساحري را دعوت كرده بود تا در جلسه‌اي با حضور خليفه و ديگران با كارهاي سحرآميز و خارق‌العاده خويش حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام را خوار و شرمنده سازد. هنگامي كه غذا را آوردند، آن مرد ساحر با طرفند خاص خويش جادويي را به كار برد كه وقتي خادم امام عليه‌السلام مي‌خواست براي حضرت كاظم عليه‌السلام نان بردارد و نزد حضرتش بگذارد، نان از دست او مي‌پريد و دور مي‌شد. هارون از اين عمل ساحر آن چنان خوشحال شده و به وجد آمده بود كه در پوست خود نمي‌گنجيد و به شدّت مي‌خنديد. امام وقتي احساس كرد كه اين نقشه براي اهانت به حجت خدا طراحي شده است، با صلابت و قاطعيت تمام سر مبارك خويش را بلند كرده و به عكس شيري كه روي پرده كشيده شده بود اشاره نمود كه: «يا اَسَدَ اللّه‌ِ خُذْ عَدُوَّ اللّه‌ِ؛ اي شير خدا بگير دشمن خدا را!» آن تصوير به صورت شير درنده‌اي مجسم شد و در يك لحظه آن مرد ساحر را دريد و به كام مرگ فرستاد و سپس به جاي خود برگشت. هارون نيز از ترس غش كرد و به رو افتاد. هنگامي كه به هوش آمد از امام استدعا كرد كه آن مرد را دوباره زنده كند و از شكم شير بيرون آورد. امام فرمود: اگر عصاي حضرت موسي عليه‌السلام ريسمانها و ساير لوازم ساحران را برگردانده بود، اين تصوير نيز آن مرد را كه بلعيده برمي‌گرداند. [17] .

احياي فرهنگ عاشورا

زنده نگه داشتن ياد و نام امام حسين عليه‌السلام و حماسه عاشورا به عنوان نماد مقاومت اهل بيت عليهم‌السلام در برابر جبهه كفر و نفاق و مقابله با طغيان و ستمگري، يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي امامان معصوم عليهم‌السلام بوده است. آن بزرگواران مي‌كوشيدند تا قيام جاويدان عاشورا زند بماند و پيام پايداري و استواري اهل حق در مقابل باطل در بلنداي تاريخ با نام مقدس حضرت امام حسين عليه‌السلام طنين‌انداز شود. از شيوه‌هايي كه حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام براي رساندن پيام استواري و مقاومت از آن بهره مي‌برد، تداوم بخشيدن و زنده نگه‌داشتن ياد و خاطره جدّ بزگوارش حضرت سيد الشهدا عليه‌السلام بود. روايت ذيل بيانگر اين حقيقت تاريخي است: محدث نوري مي‌نويسد: منصور دوانيقي در عيد نوروز امام را مجبور كرد كه در مجلس عمومي بنشيند و مردم براي عرض تبريك به محضرش بيايند و هدايا و تحفه‌ها را به حضور آن حضرت بياورند. امام به ناچار در آن مجلس نشست و فرمانداران و فرماندهان و امراي لشكري و كشوري و عموم مردم براي تهنيت مي‌آمدند و هدايا و تحفه‌هاي فراواني مي‌آوردند و خادم منصور همه هدايا را ثبت مي‌كرد. آخرين فردي كه به حضور امام آمد، پيرمردي سالمند بود كه به امام عرضه داشت: اي پسر دختر رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله! من مرد فقيري هستم كه از مال دنيا بي‌بهره‌ام، اما سه بيت شعري را كه جدم در رثاي جدّتان حضرت حسين بن علي عليهماالسلام سروده، به خدمتتان تقديم مي‌كنم: عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاكَ فِرِنْدُهُ يَوْمَ الْهِياجِ وَقَدْ عَلاكَ غُبارٌ يَوْمَ الْهِياجِ وَقَدْ عَلاكَ غُبارٌ يَوْمَ الْهِياجِ وَقَدْ عَلاكَ غُبارٌ يا ابا عبداللّه! من [از دشمنان تو تعجب نمي‌كنم كه چرا تو را كشتند، بلكه] تعجب مي‌كنم از شمشيري كه بر بدن نازنين تو در روز عاشورا فرود آمد، در حالي كه غبار كربلا بر بدن تو نشسته بود. وَلاَِسْهُمٍ نَفَذَتكَ دونَ حَرائِرَ يَدْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ يَدْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ يَدْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ من شگفت زده هستم از آن تيرهايي كه بر بدنت فرورفتند، در حالي كه خانواده‌ات با چشمان اشكبار قتل تو را نظاره كرده و جدّت را صدا مي‌زدند. اِلاّ تَقَضْقَضَتِ السِّهامُ وَعاقَها عَنْ جِسْمِكَ الاِْجْلالُ وَالاِْكْبارُ عَنْ جِسْمِكَ الاِْجْلالُ وَالاِْكْبارُ عَنْ جِسْمِكَ الاِْجْلالُ وَالاِْكْبارُ يا ابا عبداللّه! چرا بزرگي و جلالت تو مانع نشد از اينكه تيرها بر بدنت اصابت كنند و آن جسم پاك را مجروح نمايند! امام فرمود: احسنت! بارك اللّه فيك! هديه‌ات را پذيرفتم، بفرما بنشين! آن‌گاه به خادم گفت: از منصور بپرس در مورد اين همه هدايا چه تصميمي دارد؟ منصور گفت: همه آنها را به حضرت كاظم عليه‌السلام بخشيدم، هرطور دوست دارد مصرف كند. امام نيز تمام آن تحفه‌ها را به آن پيرمرد شيعي كه زيباترين اشعار را در مرثيه امام حسين عليه‌السلام خوانده بود، بخشيد و او را تشويق نمود. [18] . امام عليه‌السلام به اين وسيله، از شاعران و احياگران حماسه عاشورا تجليل نمود و پيام پايداري اهل بيت عليهم‌السلام را كه در حركت انقلابي امام حسين عليه‌السلام جلوه‌گر شده بود، علني ساخت.

مقابله با منكرات

امام هفتم عليه‌السلام افزون بر تلاشها و مقاومتهايي كه در مقابل جبّاران و حاكمان ستمگر از خود نشان مي‌داد، با صبر و بردباري تمام به منكرات و مفاسد اجتماعي در سطح جامعه نيز توجه داشت و با شيوه‌هايي مناسب با آنان مقابله مي‌كرد. علامه حلّي در كتاب شريف منهاج الكرامة داستاني را نقل كرده است كه نشانگر ايستادگي امام هفتم عليه‌السلام در برابر مفاسد رائج و ناهنجاريهاي ديني و اخلاقي بوده است: «آن روز حضرت از كوچه‌هاي بغداد عبور مي‌كرد و صداي موسيقي از منزل يكي از اشراف ساكن آنجا، تمام كوچه را پر كرده بود. در آن حال، يكي از خدمت‌گزاران همان خانه براي كاري به بيرون منزل آمد. امام كاظم عليه‌السلام از اين وضعيت شديداً ناراحت بود، آن خادم را صدا كرد و پرسيد: آيا صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ او گفت: البته كه آزاد است. امام فرمود: «لَوْ كانَ عَبْدا لَخافَ مِنْ مَوْلاهُ؛ [راست مي‌گويي]اگر او بنده بود، از مولاي خود واهمه داشت.» خادم به خانه برگشت و صاحب منزل كه بُشر بود و در كنار سفره شراب با رفقايش نشسته بود، پرسيد: در بيرون منزل با كه صحبت مي‌كردي؟ و او سخنان امام را بيان كرد. كلمات حيات‌بخش امام عليه‌السلام آن‌چنان در اعماق قلب بُشر تأثير گذاشت كه با پاي برهنه بيرون دويد و خود را به امام رسانيده و از محضرش عذر خواسته، به دست آن حضرت توبه كرد و بعد از آن، به بُشر حافي موسوم شد و به مقامات عالي معنوي نائل گرديد.» [19] .

پاورقي

[1] المزار، محمد بن المشهدي، ص294؛ بحارالانوار، ج99، ص164.
[2] بحارالانوار، ج99، ص15.
[3] الانوار البهيه، ص205.
[4] بقره/45.
[5] الانوار البهيه، ص205.
[6] جنّ/13.
[7] رجوع شود به اصول كافي، كتاب الحجه، باب الفئ والانفال.
[8] اعراف/146.
[9] ابراهيم/28. [
[10] هدايتگران راه نور، ص700.
[11] بحارالانوار، ج48، ص135.
[12] تاريخ بغداد، ج13، ص32.
[13] معجم رجال الحديث، ج19، ص179.
[14] مقاتل الطالبين، ص449.
[15] الكافي، ج5، ص110.
[16] معجم رجال الحديث، ج10، ص133.
[17] المناقب، ج4، ص300.
[18] مستدرك الوسائل، ج10، ص386.
[19] منهاج الكرامة، ص65.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».