مذهب شيعه چرا مذهب جعفري ناميده شد؟

مشخصات كتاب

عنوان : مذهب شيعه چرا مذهب جعفري ناميده شد؟
پديدآورندگان : محمد باغستاني(پديدآور)
امام ششم جعفر بن محمد(ع)(توصيف گر)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر :
فقه شيعه
شيعه جعفري
تشيع
عصر امام صادق ( ع )
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكيمنشأ مقاله: نشريه فرهنگ كوثر، شماره 40، تير 1379، صص 27 - 30
شناسه : oai:tebyan.net/18888
تاريخ ايجاد ركورد : 1388/8/2
تاريخ تغيير ركورد : -
تاريخ ثبت : 1389/6/30
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

مذهب جعفري

هيچ تاكنون به اين نكته انديشيده‌ايد كه چرا ما شيعيان را پيروان مذهب جعفري مي خوانند؟ در ميان امامان دوازده گانه شيعه چرا مذهب ما به ايشان انتساب يافته است؟ با توجه به اين كه امام جعفر صادق(ع) ششمين امام شيعه هستند مگر پيش از ايشان وضعيت شيعه چگونه بوده و به عبارت ديگر چرا مذهب شيعه علوي يا حسني يا حسيني يا سجادي و يا باقري ناميده نشده است؟ آنچه در پي مي‌آيد توضيحي است بر راز اين نام گذاري. عرصه تئوري‌ها و ديدگاههاي علمي و فرهنگي در ميان دانشمندان وفرهيختگان همواره عرصه ابقاي بهترين انديشه‌ها بوده است. هر نظريه‌اي آن هنگام توانسته جايگزين نظريه پيشين شود كه محتوايي بهتر از آن را به بشريت هديه كرده باشد والا مورد استقبال قرارنخواهد گرفت. مكتب‌هاي فكري بزرگ نيز همواره بايد داراي چنين ويژگي باشند تا بتوانند در دل بشر جايي باز كنند. نگاهي به دستاورد مكتب اسلام در مقايسه با آنچه جامعه جاهلي عرب بدان دلبسته بود و مبناي رفتار فردي و اجتماعي خود قرار داده بود مي‌تواند راز موفقيت اسلام را در برابر انديشه‌هاي جاهلانه نشان دهد. پيامبر(ص) در دعوت خود ضمن پذيرش سنت‌هاي پسنديده انساني در ميان اعراب آنگاه كه به نفي ضد ارزشها مي پرداخت طرح‌هاي جايگزين نيز ارائه مي‌كرد تا مخاطبان او احساس خلاء نكنند. شايد راز بسياري از شكست‌هاي فردي و اجتماعي مصلحان در طول تاريخ همين بوده كه طرح جايگزين نداشته‌اند به همين نمونه تاريخ معاصر ايران توجه كنيد. حضور روحانيت در مشروطيت و انقلاب اسلامي و اين كه چرا روحانيت در مشروطيت نتوانست تا پايان حضور داشته باشد اما انقلاب اسلامي به رهبري امام موفق به براندازي يك نظام شد؟ شايد مهمترين نكته در همين طرح جايگزين بوده است. امام‌خميني(ره) طرح جايگزين سلطنت را داشت اما روحانيت در مشروطيت به ابعاد اين موضوع آن چنان كه بايسته است نيانديشيده بود و اين سرانجام هر حركت‌سياسي و فكري است كه فقط طرح براندازي داشته باشد و نه طرح جايگزين! امام جعفرصادق(ع) در مسير تكاملي حركت شيعه گام دوم را برداشته بودند. يعني پس از آنكه مردم بر اثر مجاهدت‌هاي امامان پيشين به ناصحيح بودن مذهب رسمي و ديگر انديشه‌هاي منبعث از آن و نيزحركت‌هاي سياسي مبتني برآن در سالهاي گذشته پي بردند آماده بودند تا طرح جايگزين مكتب اهل‌بيت را دريافت كنند و امام‌صادق(ع) همان بزرگواري است كه با توجه به يك موقعيت استثنايي تاريخي طرح جايگزين شيعه را به هنگام ارائه كرد و امامان ديگر به شرح و بسط بعضي از ابعاد آن پرداختند. دوره امامت حضرت كه از سال 114 هجري آغاز شده تا سال 148 هجري ادامه يافت. [1] يكي از شرايط بحراني تاريخي در اسلام بود زيرا كه بنيان حكومتي يكصد ساله فرو ريخته بود و بنيان حكومت پانصد ساله‌اي پي‌ريزي مي‌شد و همت اصلي سران حكومت تازه، كوبيدن مخالفان بود. مثلاً توجه كنيد كه از سال 132 كه رسماً حكومت‌عباسيان آغاز شد تا سال‌137 هجري سردمداران آن از هيبت و عظمت يكي از بزرگترين سرداران خود يعني ابومسلم خراساني هراس داشتند و تا او را با حيله و فريب نكشتند [2] احساس آرامش نكردند وامام صادق(ع) با توجه به اين فضا، پايه‌هاي فكري نظام تشيع يا طرح جايگزين را بنا نهاد. سالها پيش از امامت حضرت صادق(ع) تقريباً يكصد و سيزده سال پيش،جدايشان پيامبر اكرم(ص) در روزي گرم و سوزان و به هنگام بازگشت از آخرين حج خود در غدير خم جانشيني خويش را به فرمان خداي به امام علي(ع) واگذار كرد و بر اساس منابع شيعي و بعضي از منابع اهل سنت از مردم در اين باره بيعت گرفت. [3] اما صلاحديد پيامبر اكرم(ص) به دلايلي مورد پذيرش بعضي از صحابه قرار نگرفت و با رحلت‌حضرت، خلافت در سقيفه بني ساعده مسيري تازه يافت. چند تن از صحابيان مهاجر در برابر انصار كه خود دچار دو دستگي شده بودند با استناد به حق خويشاوندي با پيامبر(ص) خلافت را حق خود دانستند [4] نه حق انصار. و با آن كه امام علي(ع) خويشاوندي روشنتري با پيامبر(ص) داشت به اين بهانه كه عرب نمي تواند امتيازات بيش از اندازه‌اي را براي بني‌هاشم بپذيرد و قبلاً نبوت به بني‌هاشم رسيده بود و اينك خلافت بايد به ديگر تيره‌هاي قريش برسد خود را شايسته خلافت ديدند. [5] . از پس اين تدبير، مسير قدرت سياسي درامت اسلامي دگرگون شد و به تدريج هرچه بر سالها افزوده مي‌شد اين دگرگوني نيز بيشتر خود را نشان مي‌داد به گونه‌اي كه در سال 35 قمري كه اندكي از انحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامي به چشم خويش بعضي از آن را مي‌ديد شورشي رخ داد كه خليفه سوم در طي آن كشته شد. [6] . به گواهي جنگهاي سه گانه‌اي كه امام علي(ع) با ناكثين، قاسطين ومارقين انجام داد [7] ، مي‌توان پذيرفت كه جامعه اسلامي دچار بحراني عميق شده بود; بحراني كه در تبديل خلافت به ملوكيت خود را نشان داد و خاندان بني‌اميه كه بيش از اين در ميان مسلمانان جايگاهي نداشتند و طلقاي(آزادشدگان) پيامبر(ص) در فتح مكه بودند، [8] با موقعيت سنجي سياسي به اقتدار رسيدند و حكومتي 90ساله را بنيان نهادند. سياست عرب‌گرايي امويان موجب شد تا مخالفت‌هايي با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحليل گران يكي ازعلل سقوط اين سلسله را همين سياست مي‌دانند. [9] . امويان با توجه به سابقه ناشايست خود در ميان امت اسلامي جدي‌ترين رقيب خويش را بني‌هاشم و علويان مي‌دانستند و براي بي‌مقدار نشان دادن رقيب به هر حربه‌اي متوسل مي‌شدند. از جمله به ساختن احاديث و رواياتي دست يازيدند تا حسن سابقه بني‌هاشم وعلويان را كه به ويژه در سايه فداكاري‌هاي حضرت علي(ع) به اعتباري فوق تصور دست يافته بودند بيالايند. جاعلان حديث نخست به جعل رواياتي در مذمت حضرت علي(ع) پرداختند. [10] و در مرحله دوم از اختلاف ميان خلفا و امام علي(ع) هر آنچه نيكي و سجاياي اخلاقي بود به رقيبان آن حضرت نسبت دادند و در برابر هر فضيلتي كه براي امام وجود داشت احاديثي را درباره فضيلتي مشابه براي رقيبان نيز جعل كردند [11] تا آنچه امام علي(ع) بدان‌ها ممتاز بود عادي جلوه كند و درنهايت همانند يكي از اصحاب پيامبر(ع) تلقي شود نه بالاتر و درمقام خلافت هم خليفه‌اي چونان ديگران معرفي شود كه حتي به سياست‌هاي زيركانه روزگار نيز كه عبارت از حيله و مكر و فريب باشد آگاه نيست. [12] . امويان به اين نيز اكتفا نكردند و فرمان سب امام علي(ع) را بر منابر و در خطبه‌ها و پس از هر نماز اعلام كردند [13] كه تا پايان حكومت آنها به جز مقطع كوتاه خلافت عمر بن عبدالعزيز [14] (99 تا101 هجري) باقي بود. شايان توجه است كه پرداختن به موضوعاتي چون ايمان ابوطالب، پدر حضرت علي(ع) در هنگام مرگ كه همواره يكي از نقاط اختلاف ميان شيعه و سني بوده است و طرفين در اين باره كتابهايي نوشته‌اند. [15] با توجه به كفر ابوسفيان كه تا حمله مسلمانان به مكه و ايمان اجباري او، حمله به ابوطالب و طرح ايمان او با همين انگيزه بود و به گفته يكي از محققان، اگر ابوطالب، پدر حضرت علي(ع) نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمي‌گرفت. [16] علاوه بر اين در عرصه اجتماعي بسياري از صلح اجباري امام حسن(ع) [17] علويان را ظاهراً از صحنه سياسي جامعه حذف كرد. هر چند امام با زيركي موادي را در صلحنامه گنجانده بود كه فقط از آن طريق مي‌شد ماهيت بسيار متظاهر معاويه را به جامعه نشان دهد. موادي چون عدم اذيت و آزار شيعيان علي و عدم تعيين جانشين از سوي معاويه دو ماده مهم اين قطعنامه بودند كه با زير پا گذاشته شدن از سوي معاويه چهره واقعي او را نشان دادند. هنگامي كه حجر بن عدي يكي از شيعيان امام علي(ع) توسط ماموران معاويه به شهادت رسيد موجي از مخالفت با سياست‌هاي معاويه به وجود آمد كه از آن ميان مي‌توان پاسخ تند امام حسين(ع) به نامه معاويه اشاره كرد. [18] . همچنين انتصاب يزيد به جانشيني نيز پيامدهاي جدي به همراه داشت و معاويه فقط با زور و شمشير و تهديد توانست بيعت براي يزيد بگيرد. [19] با وجود شخصيت‌هاي مطرحي چون امام حسين(ع) در ميان امت اسلامي معاويه پسرش يزيد را به مدارا با ايشان ترغيب كرد. [20] . تا اين زمان كه سال 60 هجري بود به نظر مي‌رسيد انديشه امامت شيعي در محاق قرار گرفته بود اينك امام حسين(ع) در شرايطي متفاوت قرار داشت كه از يك سو همراه پيروزي‌هاي مسلمانان در خارج از شبه جزيره عربستان و آوازه داخلي آن بود [21] و از سوي ديگر يزيد بن معاويه خليفه تازه، شخصيت اجتماعي مورد قبولي نداشت و بسياري از مسلمانان و صحابه و تابعين او را به ديانت نمي‌پذيرفتند. كسي چون ابوايوب انصاري كه خود را موظف به شركت در همه نبردهاي مسلمانان با كفار مي‌دانست يكبار با شنيدن امارت و فرماندهي يزيد از شركت در نبرد سرباز زده بود. [22] . امام حسين(ع) با درك صحيح اين موقعيت در شرايطي كه به نظر مي‌رسيد خلافت در دست امويان به سلطنت تبديل شده و آنان از هر وسيله‌اي از جمله دين براي نشان دادن مشروعيت خود سودي بردند امام با مشروعيت ذاتي خود به عنوان نواده بنيان گذار دين اسلام مي‌توانست روياروي مشروعيت خود ساخته امويان بايستد و با سخن و نهضت خود به اصلاح امت بپرازد. همان كه هدف امام(ع) بود. [23] . ايشان مي‌توانست نسب خويش به پيامبر(ص) را به مردم يادآور سازد و بدان استناد جويد چنان كه در هنگام درخواست بيعت يزيد فرمود: «مثلي لايبايع مثله» همچو مني (با اين شرافت نسبي) با چون اويي بيعت نخواهد كرد. [24] . مهمترين بازتاب قيام و شهادت امام حسين(ع) از بين بردن باقي مانده آبروي اجتماعي و جايگاه ديني امويان درميان مردم بود. امام نشان داد كه امويان چگونه پسر دختر پيامبر(ص) را كه آن همه حديث از رسول خدا(ص) در فضيلت او رسيده بود به قتل رسانند. امام نه‌ي بزرگ را گفت و ماهيت نفاق بنياد امويان را برملا كرد كه چگونه به تنها چيزي كه نمي‌انديشند دين الهي است. و حاضرند احكام مسلم اسلامي را به خاطر حفظ قدرت زير پا بگذارند. شرح رفتاري كه سپاهيان اموي با خاندان امام حسين(ع) كردند اين مهم را به نمايش گذاشت. [25] و اين چهره پنهان شده در سركوب خونين وهتك حرمت از مردم فضاحت با تخريب خانه خدا تكميل گرديد. [26] تاثير قيام امام‌حسين(ع) بدون ترديد آن قدر سريع بود كه با مرگ زود هنگام يزيد در سال 64 هجري پسرش معاويه دوم تنها چهل روز حكومت كرد ودر خطبه‌اي اعلام نمود كه پدر و جد او غاصب خلافت بودند و خود استعفا كرد. [27] اما اين تازه آغاز كار بود. جامعه اسلامي به تدريج متوجه ظلم وستم بني‌اميه مي‌شد و شورش‌ها دوباره به راه افتادند. شورش‌هاي توابين در سال 6665 هجري به خونخواهي امام حسين(ع) [28] ،مختار ثقفي در67 هجري و پيروزي او و قصاص قاتلان امام حسين(ع)و يارانش [29] و نيز شورش‌هاي دوباند خوارج در نقاط گوناگون جهان اسلام معادله [30] را به نفع بني‌هاشم تغيير داد. در واپسين سال نخستين سده اسلامي خليفه نجيب اموي عمر بن عبدالعزيز براي نخستين بار دستور داد تا سب امام علي(ع) برمنابر و در خطبه‌ها حذف شود و فدك دوباره به بني‌هاشم و علويان بازگردانده شود. [31] . اما به نظر مي‌رسيد نهالي كه امام حسين(ع) با خون خود آبياري كرده بود اينك به ثمر نشسته و زمان بهره برداري از آن فرامي‌رسيد. اينك به اختصار وضعيت بني‌هاشم را پس از شهادت امام حسين(ع) پي مي‌گيريم: نخستين جرقه‌هاي اختلاف در ميان بني‌هاشم احتمالاً پس از شهادت امام‌حسين(ع) رخ داد. آن هنگام كه گروهي مشهور به كيسانيه معتقد به امامت محمد حنفيه شدند كه از نظر سني از امام سجاد(ع) بزرگتر بود و به عنوان عالمي علوي مورد احترام مردم [32] مختار در شورش خود معتقد بود كه به اجازه او قيام كرده است. محمد [33] حنفيه در سال 81 هجري درگذشت. [34] و گروهي به سراغ پسرش ابوهاشم رفتند و امامت او را معتقد شدند كه تا سال‌99 هجري زنده بود و در اين سال به هنگام مرگ بنابر روايت جعلي بعدي توسط بني‌عباس ابوهاشم كه فرزندي نداشت امامت را به محمد بن علي بن عبدالله بن عباس واگذار كرد. [35] و امامت اين گونه از علويان به عباسيان منتقل شد. همزمان با گسترش دعوت عباسيان كه شعار خود را «الرضاء من آل‌محمد» قرار داده و به دستور ابراهيم امام از افشاي نام واقعي امام و رهبر پرهيز مي‌كردند. [36] واژه آل محمد كه عنوان ويژه تيره علوي بود به كار عباسيان آمد. تقسيم بندي ابراهيم امام از وضعيت شهرها نشان از آمادگي ايرانيان براي قيام دارد و نيزعلاقه آنان به اهل‌بيت عليهم السلام [37] يك حركت موازي از سوي بني‌عباس مردم را فريفته بود چنان كه بعضي از بزرگان همراه اين نهضت مانند ابوسلمه خلال كه به اين فريب پي‌برده بود به جرم هواداري از خلافت علويان اعلام شد. [38] . شايد يكي از علل واقعي مخالفت امام صادق(ع) با قيام زيد بن علي بن الحسين(ع) براساس رواياتي كه مخالفت حضرت را نشان مي‌دهد، [39] پيش از هرچيزي فضاي نامناسب آن بود كه اتفاقاً بسيار مورد سوء استفاده عباسيان قرار گرفت، به گونه‌اي كه مزار پسرش يحيي در خراسان كه قبلاً از سوي ابراهيم امام به عنوان منطقه نفوذ تبليغاتي مطرح شده بود و احتمالاً تشويق او به قيام وخونخواهي پدر از سوي داعيان عباسي احتمالي است كه نمي‌توان به سادگي از آن گذشت. زيرا شهادت يحيي در خراسان به سال‌126 هجري در شورش عباسيان و سقوط امويان در خراسان مهم ارزيابي شده است. [40] . روي كار آمدن عباسيان امت اسلامي را در تحولي تازه قرار داد و بنيان حكومتي 90 ساله را فرو ريخت و حكومتي پانصد ساله را به قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازي عباسيان بود كه در شرايط ويژه تاريخي با يك سوء استفاده بزرگ به قدرت رسيدند. بسيار طبيعي بود كه منتظر يك حركت نسنجيده در عرصه سياسي از سوي نماينده مهم و بزرگ علويان باشند. چنان كه در ماجراي قيام محمد نفس زكيه در سال 145 رخ داد و منصور بهره برداري بزرگ از آن به نفع عباسيان انجام داد. [41] . امام صادق(ع) كه به دقت همه اين تحولات اجتماعي را زير نظر داشت فضاي سياست را هرگز آماده يك قيام علني سياسي نديد. آنچه كه جامعه اسلامي از آن رنج مي‌برد زير ساخت فكري بود و الا ايشان به‌هيچ وجه كمتر از شخصيتي چون ابومسلم نبود اين را از نامه تاريخي ابومسلم به امام كه ايشان بدون خواندن آن را به آتش‌سپرده بودند. مي‌توان فهميد. پرسش بزرگ مطرح اين بود: چه بايد كرد؟ جد او امام حسين(ع) با قيام خونين خود دلهاي بسياري از مسلمانان را در گوشه و كنار جهان اسلام متوجه اهل‌بيت پيامبر(ص)كرده بود و در زمان امام صادق(ع) حكومتي روي كار آمده بود كه از شعار «الرضا من آل محمد(ص») استفاده و سپس آل محمد واقعي را كنار زده بود و مردم نيز پذيرفته بودند. اين همه دگرگوني در جامعه اسلامي معلول چه عواملي مي‌توانست باشد؟ در اين فضاي تيره كه مذاهب اهل سنت در حال شكل گيري بودند چه چيزي مي‌توانست شيعه را پايدار سازد؟ آنچه كه به درون فرهنگ مردم راه يابد و تفسير آنها را از رابطه خود با خدا و جامعه اسلامي دگرگون سازد. پس در حقيقت گام دوم در بنيانگذاري يك مكتب را حضرت صادق(ع) برداشت. گويا مردمي كه از پس قيام امام حسين(ع) دلداده اين خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و مي پرسيدند كه اگر نه امويان و نه عباسيان شما چه مي‌گوييد؟ و چه تفسيري از اسلام داريد؟ و به عبارت روشن تر طرح جايگزين شما چيست؟ نشان دادن يك تفسير جامع ازخدا، رابطه مردم با او و انسان مورد نظر اسلام در آن زمان مهمترين دغدغه‌هاي حضرت امام جعفر صادق(ع) بوده است اعتقادات عقلاني، اخلاق بايسته و دستورالعمل‌هاي فردي واجتماعي (فقه) مهمترين حوزه هايي بود كه امام صادق(ع) در آن‌ها به طرح و انديشه ديني پرداختند و چون چنين شد، تشيع داراي شناسنامه رسمي گرديد و مذهب ما به نام ايشان مزين شد. در ادامه نمونه‌اي از ديدگاه‌هاي امام صادق(ع) كه نشان دهنده اسلام ناب محمدي(ص)،است ارائه مي‌گردد.

پاورقي

[1] بحارالانوار، ج‌47، ص‌6.
[2] تاريخ طبري، ج‌6، ص‌123; منشورات مكتبه اورميه.
[3] الغدير،اميني، ج 1، ص 152 تا 158، چاپ دارالكتب العربي لبنان.
[4] تاريخ طبري، ج 2، ص 455.
[5] تاريخ خلفا، رسول جعفريان، ص 30.
[6] تاريخ طبري، ج‌3، ص‌399.
[7] همان، ج‌3، ص.
[8] همان، ج 2، ص 520; ج‌3، ص 1 تا 10.
[9] تاريخ تحليلي اسلام، شهيدي، چاپ نشر دانشگاهي سال 1374، ص‌200. [
[10] تاريخ سياسي اسلام، رسول جعفريان، ص 90 و89.
[11] همان، ص 92 و 91.
[12] نهج البلاغه، خطبه 118.
[13] بحارالانوار، ج 44، ص 125.
[14] شرح نهج البلاغه، ابن ابي‌الحديد، ج 4، ص‌56.
[15] مانند كتاب ايمان ابوطالب شيخ مفيد كه علامه اميني در مقدمه الغدير، ج 1، ص‌23 و 24 در اين باره سخناني دارد.
[16] همان، ج 1 تا 10 در صفحه 48 فهرست موضوعي الغدير، آدرس مفصل همه موارد آمده است.
[17] تاريخ طبري، ج 4، ص 30، حوادث سال 40 هجري; ارشاد شيخ مفيد، ص 170.
[18] انساب الاشراف، بلاذري، ج 2، ص 744، حديث‌303.
[19] الامامه و السياسه، ابن قتيبه، ج 1، ص 175; ابن اعثم،الفتوح، ج 4، ص 226- 225.
[20] تاريخ سياسي اسلام، ص‌127.
[21] تاريخ طبري، ج 4، حوادث سالهاي 50 تا 60 هجري.
[22] طبقات، ابن سعد، ج‌3، ص 485، چاپ دار صادر بيروت.
[23] حماسه حسيني، شهيد مطهري، ج‌3، ص 380، انتشارات صدرا.
[24] تاريخ سياسي اسلام، ج 2، ص‌26- تاريخ طبري، ج 4، ص 257-301.
[25] همان، ص 368- 370.
[26] همان، ص‌426.
[27] همان، ص‌487.
[28] همان، ص‌579.
[29] كامل ابن اثير، ج 2، ص 225; تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 305.
[30] تاريخ سياسي اسلام، ص 260.
[31] الفتوح، ج‌6، ص 95; انساب الاشراف، ج 5، ص 221.
[32] تاريخ سياسي اسلام، ص 266-265.
[33] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 250- 248; انساب الاشراف، ج 4، ص‌18.
[34] تاريخ سياسي و اجتماعي خراسان در زمان حكومت عباسيان،التون، ل، دنيل، ترجمه مسعود رجب‌نيا، ص 28.
[35] همان، ص‌46.
[36] همان، ص 115 و 114.
[37] شخصيت و قيام زيد بن علي، رضوي اردكاني، ص 489- 504،انتشارات علمي فرهنگي.
[38] تاريخ سياسي و اجتماعي خراسان در زمان حكومت عباسيان، ص‌38.
[39] تاريخ طبري، ج 4، حوادث سال 145.
[40] بحارالانوار، ج‌47، ص 200.
[41] تحف العقول، ابن شعبه حراني،ص 256-260.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».