شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۴-۲۷۹۶۶
سرشناسه : عابدي، محمد
عنوان و نام پديدآور : جلوههاي هدايت در سيره و سخن امام حسن عسكري (ع)/ عابدي، محمد
منشا مقاله : ، مبلغان، ش ۶۵، (فروردين و ارديبهشت ۱۳۸۴): ص ۱۸ - ۲۸.
توصيفگر : امامت
توصيفگر : رهبري
در بخش اول از اين مقاله كه در مجله شماره 54 به چاپ رسيد، به 6 نمونه از جلوههاي هدايت در سيره و سخن امام عسكري عليهالسلام پرداختيم. اينك بخش پاياني مقاله تقديمتان ميشود.
امام حسن عسكري عليهالسلام در روز جمعه 8 ربيع الثاني سال 232 ق در مدينه متولد شد. [1] مادر بزرگوارش حُديث [2] و پدر بزرگوارش امام هادي عليهالسلام است. مرحوم اربلي مينويسد: «اما اسمه فالحسن و كنيته ابومحمد و لقبه الخالص؛ [3] نامش حسن و كنيهاش ابومحمد و لقبش خالص است.» و ابن شهر آشوب القاب آن حضرت را چنين بيان ميكند: «القابه: الصامت، الهادي، الرفيق، الزّكي، السّراج، المضيي، الشافي، المرضيّ، الحسن العسكري. آن حضرت و پدر و جدش هر كدام در زمان خود ابنالرضا ناميده ميشدند.» [4] تنها فرزندش، پسر او (هم نام رسول خدا) بود و غير از او فرزندي نداشت. [5] ابن شهر آشوب درباره مدت عمر حضرت مينويسد: «23 سال با پدر و 6 سال در مقام امامت بود و در دوره امامتش با معتز (چند ماه) و بعد مهتدي و معتمد معاصر بود. [6] و سرانجام در جمعه 8 ربيع الاول 260 ق به شهادت رسيد. [7] .
در بخش اول اين مقاله به 6 نمونه از جلوههاي هدايت در سيره و سخن امام حسن عسكري عليهالسلام اشاره كرديم. اينك بقيه موارد را پي ميگيريم.
قرآن كريم براي هدايت بشر بارها از شيوه انذار و هشدار صريح استفاده كرده است؛ شيوهاي كه به مانند زنگ هشدار و بيدار باش مخاطب را هدف مستقيم محتواي خويش قرار ميدهد. امام حسن عسكري عليهالسلام در مواردي متعدد چنين روشي را پيش ميگرفت. از جمله، در نامهاش به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري، او و ديگران را هشدار ميدهد و با صراحت آنان را نسبت به عواقب سخت كارشان بيدار مينمايد و مينويسد: «پس از درگذشت امام پيشين عليهالسلام و بعد از فرستاده دوم من و آنچه از شما به او رسيد، خداوند به سبب آمدنش پيش شما، وي را كرامت و عزت عطا كرد و پس از آنكه ابراهيم بن عبده را بر شما گماردم و نامهاي هم به وسيله محمد بن موسي نيشابوري براي شما نوشتم، راه غفلت را پيموديد. در هر حال، بايد از خداوند كمك خواست. مبادا درباره خدا كوتاهي كنيد و از زيانكاران باشيد! از رحمت خدا به دور باد كسي كه از اطاعت خدا رو گرداند و پندها و موعظههاي اولياي خدا را نپذيرد. به راستي خداوند شما را به اطاعت خود و اطاعت پيامبر و اطاعت اولوالامر فرمان داده است. خدا بر ناتواني و غفلت شما رحم كند و شما را بر عقيده خود شكيبا سازد. چقدر انسان به پروردگارش مغرور است ... اي اسحاق! خداوند تو و خاندانت را مشمول رحمتش كند ... اگر سنگهاي سخت و استوار برخي از محتواي اين نامه را ميفهميدند، از ترس و بيم خداوند متلاشي ميشدند و به طاعت خدا در ميآمدند و هر چه ميخواهيد بكنيد، به زودي خدا و پيامبر و مؤمنان عمل شما را خواهند ديد و آنگاه سر و كارتان با خداي دانايِ نهان و آشكار است...» [8] .
تولاّ، مؤمنان را به سوي نيكيها و نيكان جذب ميكند و به مانند نيروي جاذبهاي قوي، خواه ناخواه آنان را در مسير حق نگاه ميدارد. از اين روي، مؤمنان با تولاّ هم حرمت نيكان رانگاه ميدارند و هم خود را در مسير آنان قرار ميدهند و به سوي حق ميروند. و تبرّا آنان را از بديها و بدها دور ميسازد و به مانند نيروي دفع كنندهاي خواسته و ناخواسته آنان را از مسير باطل كه علامتش ناپاكان امت هستند، دور ميسازد و به اين ترتيب، مؤمنان با تبرّا هم ناپاكان را از حرمت و كرامت در جامعه ديني ساقط ميكنند و هم خود را از مسير آنان به دور نگاه ميدارند. امام حسن عسكري عليهالسلام با علم به چنين كاركردي، شيعيان را به احياي اين فريضه، به طور عملي، ميكشاند و با دعوت به لعن و نفرين آلودگان و دوري جويي از آنان و نيز عشق به پاكان امت و اولياي الهي، بقاي شيعيان در صراط مستقيم را تضمين ميكرد. از جمله سخنان آن حضرت است: «حُبُّ الأَبرارِ للأبرارِ ثوابٌ لِلأَبرارِ وحُبُّ الفُجّارِ للأبرارِ فضيلةٌ لِلأبرارِ وبُغضُ الفُجّارِ للأبرارِ زَيْنٌ لِلأَبرارِ وبُغضُ الابرارِ للفُجارِ خِزيٌ علي الفُجّارِ؛ [9] دوست داشتن نيكان، همديگر را، ثواب براي نيكان است. و دوستي اهل فجور نسبت به نيكان فضيلتي براي نيكان است و بغض فاجرها براي نيكان، زينت نيكان است. و بغض نيكان براي اهل فجور، خواري براي اهل فجور است.»
از شورانگيزترين مراحل تبليغ و هدايت، لحظات بيان پاداشها و آثار اطاعت خداوند متعال است؛ موضوعي كه مخاطب را با شوري مضاعف در پي راهبران توحيدي ميكشاند. قرآن كريم آكنده از آياتي است كه آثار طاعت و بندگي را بيان ميدارد و آثار خطرناك عصيان و سركشي را گوشزد ميكند. از اين روي، بيان و تصوير آثار طاعت و عصيان راهبردي قرآني است و در سيره و سخن امام حسن عسكري عليهالسلام هم بارها ميتوان آن را لمس كرد. نمونه هايي را ميخوانيم:
علامه مجلسي از مناقب و خرايج نقل ميكند: ابوهاشم رحمةالله گفت: از امام حسن عسكري عليهالسلام شنيدم كه فرمود: «بهشت دري به نام المعروف (نيكوكاري) دارد كه تنها نيكوكاران از آن در وارد ميشوند.» من در دل خدا را سپاس گفتم و شاد شدم كه برخي نيازهاي مردم را برآورده ميكنم. حضرت نگاهي به من انداخت و فرمود: «آري! به همين شيوه باقي بمان؛ زيرا آنان كه در دنيا نيكي كرده باشند، در آخرت نيز اهل نيكي خواهند بود. اي ابوهاشم! خداوند تو را در زمره آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند.» [10] .
امام حسن عسكري عليهالسلام ميفرمود: كسي كه به حقوق مردم آشناتر از ديگران باشد و به اداي آن اهتمام ورزد، نزد خدا مقامي برتر از ديگران دارد و كسي كه در دنيا در برابر برادران مؤمن خويش تواضع و فروتني كند، نزد خدا در زمره صديقين و از شيعيان واقعي علي بن ابي طالب عليهماالسلام خواهد بود. دو تن از برادران ديني و مؤمن علي بن ابي طالب عليهماالسلام كه پدر و فرزند بودند، نزد حضرت آمدند. امام به احترام آنان برخاست و در صدر مجلس جايشان داد و خود مقابلشان نشست و دستور داد غذا بياورند. پس از غذا، قنبر تشت و پارچ (ابريق) و حولهاي آورد. قنبر خواست آب به دست مهمانها بريزد كه اميرمؤمنان برخاست و پارچ را از او گرفت تا خود آب به دست مهمان بريزد. او خود را به خاك انداخت و گفت: اي اميرمؤمنان چگونه راضي شوم كه خدا مرا در چنين حالي ببيند. حضرت فرمود: بنشين و دست خود را بشوي تا خداي عزوجل ببيند برادر مؤمن تو كه برتر از تو نيست، دست تو را ميشويد تا در قبال آن خدا دهها برابر مردم دنيا، در بهشت مرا پاداش دهد... . چون از شستن دست مهمان (پدر) فراغت يافت، آب را به دست محمد حنفيه داد و فرمود: فرزندم! اگر اين پسر به تنهايي مهمان ما بود، آب بر دستش ميريختم؛ ولي خدا دوست ندارد بين پدر و فرزند در يك مكان به يك گونه رفتار شود. اكنون كه پدر به دست پدر آب ريخت، بايد فرزند به دست فرزند آب ريزد. محمد نيز به دست پسر آب ريخت. [آنگاه امام حسن عسكري عليهالسلام فرمود:] شيعه واقعي كسي است كه در اين موارد از علي عليهالسلام پيروي كند. [11] .
در كنار بيان آثار عبادت، امام حسن عسكري عليهالسلام از طريق تشريح و توضيح آثار گناه نيز، جلوه هايي از هدايتگري خود را به نمايش گذاشته است. حضيني به سند خود از عبدالحميد بن محمد و محمد بن يحيي خرقي روايت كرده كه نزد ابوالحسن علي بن بشر كه مريض بود رفتيم. وي از ما خواست برايش دعا كنيم و نامهاش را توسط شخص مطمئني نزد مولايمان ابومحمد حسن بن علي عليهماالسلام بفرستيم. گفتيم نامهات كجاست؟ گفت: كنار بسترم. ما دستمان را زير سجادهاش برديم و نامهاش را برداشتيم و گشوديم تا بخوانيم. در همان آغاز نامه چشممان به دست خط امام عليهالسلام افتاد كه مرقوم فرموده بود: ما نامهات را خوانديم و از خدا بهبودي تو را خواستيم. خداي متعال از حالا چهل و نه سال به عمرت افزود. خدا را شكر و سپاس گوي، در اين مدت كارهاي نيك و آنچه دوست داري انجام بده و اگر به گناه آلوده شدي از كوتاه شدن عمر خود ايمن نباش؛ زيرا خداوند آنچه بخواهد انجام خواهد داد. گفتيم: اي علي! سرور و مولايمان نامهات را خوانده و جواب هم داده است. اين هم دست خط ايشان است. وي همان لحظه از جاي برخاست و رضايت كنيزش را جلب و او را به عنوان صدقه آزاد كرد و پس از سه روز حوالهاي از ابوعمر عثمان بن سعد عمري سمّان از سامرا به يكي از بزرگان كرخ رسيد كه اموالي را براي علي بن بشر ببرد. وي آن اموال را شمرد و ديد سه برابر اموالي است كه صدقه داده است و اين از معجزات حضرت بود. [12] .
از ويژگيهاي هدايتگري امام عسكري عليهالسلام پاسخ به سؤالات كتبي و شفاهي است؛ به گونهاي كه حجم زيادي از روايات آن حضرت كه به دست ما رسيده است، مربوط به پاسخهايي است كه به پرسشها داده است. در اين ميان، عنايت ويژهاي به سؤالات قرآني شده است. به عنوان نمونه: سفيان بن محمد ميگويد از امام حسن عليهالسلام ضمن نامهاي سؤال كردم، منظور از وَليجَه در آيه «ولَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَلارَسُولِهِ وَلاَالْمُؤْمِنينَ وَليجَةً» [13] ؛ «غير از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خود قرار ندادند.» چيست؟ و با خود فكر ميكردم كه منظور از مؤمنين در اين آيه چه كساني است؟ امام در جواب نامه من نوشت: «اَلْوَليجَةُ الَّذي يُقامُ دوُنَ وَلِيِّ الاَْمْرِ. وَحَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ عَنِ الْمُؤْمِنينَ: مَنْ هُمْ في هذَا الْمَوْضِعِ؟ فَهُمُ الاَْئِمَّةُ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ عَلَي اللّهِ فَيُجيزُ أَمانَهُمْ؛ [14] وليجه كسي است كه به جاي ولي امر (امام حق) نصب ميشود، اما اينكه در خاطرت گذشت كه منظور از مؤمنين در آيه كيستند؟ پس آن مؤمنان، امامان بر حقاند كه از خدا براي مردم امان ميگيرند و خداوند امان آنها را مورد قبول قرار ميدهد.»
مرحوم طبرسي از ابويعقوب يوسف بن محمد بن زياد و ابوالحسن علي بن محمد بن يسار روايت كرده است كه به امام حسن عسكري عليهالسلام عرض كرديم: در منطقه ما گروهي ادعا ميكنند هاروت و ماروت دو فرشتهاند كه چون گناهان فرزندان آدم افزون شد، خداوند آن دو را همراه فرشتهاي ديگر به زمين فرستاد. آن دو شيفته زني شدند و خواستند با او زنا كنند و شراب نوشيدند و نفس محترمه را كشتند. خداوند آن دو را در بابل عذاب و شكنجه ميكند و ساحران از آن دو سحر ميآموزند و خدا آن زن را به ستاره زهره مسخ كرد. امام فرمود: حاشا كه چنين باشد. فرشتگان الهي با لطف خدا معصوم از گناه و كفر و اعمال ناروا هستند. خداي عزوجل فرمود: «لا يَعْصُونَ اللّهَ ما اَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ» [15] و فرمود: «وَلَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالاَْرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتِهِ وَلايَسْتَحْسِروُنَ يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهارَ لايَفْتُرُونَ» [16] و درباره فرشتگان فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لايَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» [17] تا آنجا كه فرمود «مُشْفِقُونَ». خداوند اين فرشتگان را جانشينان خود در زمين قرار داده و آنها در دنيا همچون پيامبران و ائمهاند. آيا از پيامبران قتل نفس و زنا و شراب خواري سر ميزند؟ آن گاه فرمود: آيا نميداني كه خداوند هيچ گاه دنيا را از پيامبر يا امامي از جنس بشر تهي نگذاشته است؟ آيا نفرمود: «وَما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلاّ رِجالاً نُوحي اِلَيْهِمْ مِنْ اَهْلِ الْقُري» [18] و اعلام فرمود كه او فرشتگان را به اين سبب به زمين نفرستاد كه امام و فرمانروا باشند، بلكه آنها به سوي پيامبران الهي فرستاده شدهاند؟» ماپرسيديم: پس ابليس فرشته نيست؟ فرمود: «خير، بلكه ابليس از جن است». [19] .
هدايتگران بايد گروههاي مختلف جامعه خويش را به خوبي بشناسند و از مواضع و افكار آنان به خوبي مطلع باشند تا بتوانند با هر يك متناسب با انديشه و ايده هايشان برخورد مناسب را تدارك ببينند؛ زيرا همواره هدايتگران الهي مخالفان زيادي داشته و دارند: «وَكَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّا مِنَ الْمُجْرِمينَ» [20] ؛ «و اين چنين براي هر پيامبري دشمني از گناهكاران قرار داديم.» از سوي ديگر مخالفان دين الهي نيز هيچ گاه يكسان نبودهاند، بلكه هر يك مرام و گرايش و افكار خاصي داشتهاند. امام حسن عسكري عليهالسلام با آگاهي كامل از جريانهاي عصر، مواضع خود را اعلام ميكرد و به اين طريق گروههاي زيادي از مردم را از سرگرداني نجات ميداد. نمونه هايي از اعلام مواضع حضرت چنين است:
واقفيان سلسله امامت را تا حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام ميپذيرند و بنيانگذاران آن تعدادي از ياران امام صادق و كاظم عليهماالسلام بودند و از جمله آنان، زياد بن مروان، علي بن ابي حمزه و عثمان بن عيسي ميباشند. دليل توقف آنان، دلبستگي به اموال زيادي بود كه بايد به امام بعدي ميسپردند. شيخ طوسي مينويسد: بعد از شهادت امام موسي بن جعفر عليهماالسلام هفتاد هزار دينار نزد زياد قندي و سي هزار دينار و پنج كنيز و خانهاي در مصر نزد عثمان بن عيسي رواسي بود. امام رضا عليهالسلام آنها را طلب كرد. ابن ابي حمزه امامت او را منكر شد و اموال را نداد. زياد قندي همچنين كرد. ولي عثمان بن عيسي ضمن نامهاي به امام رضا عليهالسلام نوشت: پدرت از دنيا نرفته و همچنان زنده است و كسي كه بگويد او مرده، سخن بيهودهاي گفته است... . [21] . امام حسن عسكري عليهالسلام در خصوص اين گروه منحرف بارها اعلام موضع كرد و افراد زيادي را از ورطه انحراف آزاد كرد. احمد بن مطهر ميگويد: يكي از ياران ما از مردم جبل (قهستان) به ابومحمد عليهالسلام نامهاي نوشت و پرسيد: كساني را كه در مورد امامت موسي بن جعفر عليهماالسلام توقف كرده (و جانشين او را نپذيرفتهاند) دوست داري يا از آنان بيزاري ميجويي؟ حضرت پاسخ داد: آيا براي عمويت آمرزش ميخواهي! خداوند عمويت را نيامرزد. از او بيزاري بجوي و من در پيشگاه خدا از آنها بيزاري ميجويم. با آنها سر دوستي نداشته باش، از بيمارانشان عيادت نكن، در تشييع جنازههايشان حاضر نشو و هرگز بر جنازههاي آنها نماز مگذار. خواه امامي را از ناحيه خدا انكار كرده باشند، خواه امامي را كه امامتش از سوي خدا نيست، بر امامان افزوده باشند، يا قائل به تثليث (سه خدايي) باشند. كسي كه امامتِ آخرين فرد ما را انكار كند، گويا امامت اولين ما را انكار كرده و كسي كه تعداد ما را اضافه بداند، مانند كسي است كه از تعداد ما كاسته است و امامت ما را انكار كرده است.» [22] . شخص سؤال كننده نميدانست كه عمويش واقفي است و امام با اين روش او را از اين موضوع مطلع كرد.
گروه منحرف ديگر در عصر امام، صوفيه بودند؛ جماعتي كه از ابتداي پيدايش به دست ابوهاشم كوفي، عدهاي از مسلمانان را فريب داد و از اسلام راستين منحرف ساخت. امام عسكري عليهالسلام درباره آنان و رئيس قومشان، حديثي از امام صادق عليهالسلام را يادآوري فرمود: از امام جعفر صادق عليهالسلام درباره ابوهاشم (كوفي) سؤال شد. فرمود: فردي بسيار فاسد العقيده بود. مسلكي به نام تصوف اختراع كرد و آن را مركزي براي اعتقادات پليد خود قرار داد. [23] .
اين فرقه منحرف در زمان امام عسكري عليهالسلام پديد آمد و به نوشته مجمع البحرين آنها فرقهاي از مجوساند و به دو اصل خير و شر (نور و ظلمت) و پيامبري حضرت ابراهيم عليهالسلام معتقدند. [24] امام حسن عسكري عليهالسلام نسبت به اين گروه بسيار حساس بود. شيخ حر عاملي از كشف الغمه از ابوسهل بلخي نقل ميكند: يكي از ياران نامهاي به امام نوشت و درخواست كرد درباره پدر و مادرش دعا كند. امام عليهالسلام چنين نوشت: «رَحِمَ اللّهُ والِدَتَكَ وَالتّاءُ مَنْقُوطَةٌ؛ [25] خداوند مادرت را بيامرزد و تاء دو نقطه است.» يعني كلمه تاء دو نقطه است نه ياء كه والديك بشود. چون پدرش ثنوي بود و امام نميخواست براي پدر او دعا كند.
اين گروه معتقد بودند خداوند حضرت محمد صليالله عليه وآله را آفريد و آفرينش دنيا را به او سپرد و او هم عهدهدار آفرينش هر چه در دنياست شد. برخي هم گفتهاند اين كار به علي عليهالسلام سپرده شد. [26] شيخ صدوق مينويسد: به اعتقاد ما غُلات و مفوّضه به خداي عزوجل كفر ورزيدهاند و از يهود و نصارا و مجوس و قدريه و حروريه و كليه بدعت گذاران و منحرفان بدترند. [27] . امام حسن عسكري عليهالسلام به شيوههاي گوناگون درباره آنان اعلام موضع ميكرد كه از نمونههاي شگفتانگيز آن پاسخ توسط فرزند خردسالش (امام عصر عليهالسلام ) در حضور حضرت ميباشد. گروهي از مفوضه، كامل بن ابراهيم مدني را نزد ابومحمد عليهالسلام فرستادند. وي وارد شد و كنار دري كه پرده داشت نشست. همان لحظه نسيمي وزيد و گوشه پرده كنار رفت. كودكي چهار ساله را ديد كه گفت: اي كامل بن ابراهيم! گفت: بلي اي مولاي من! آن كودك فرمود: نزد ولي اللّه آمدهاي كه درباره سخن مفوضه بپرسي؟ آنان دروغ گفتند. بلكه دلهاي ما ظرف مشيّت و اراده خداي عزوجل است. هرگاه بخواهد، ما هم ميخواهيم و خداوند ميفرمايد: «وَما تَشاؤُونَ اِلاّ اَنْ يَشاءَ اللّهُ». [28] آن گاه امام عسكري به او فرمود: چرا نشستهاي؟ پاسخت را داد، برخيز! [29] .
در كنار انحرافات اعتقادي و فرهنگي، از فتنههاي سياسي نيز نبايد غافل ماند كه مشهورترين آنها قيام صاحب الزنج است. رهبري اين قيام را شخصي فاسد و منحرف به عهده داشت كه خود را علي بن محمد بن احمد بن عيسي بن زيد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب ميخواند. به گفته مسعودي «در شب پنج شنبه 27 رمضان 255 در بئر نحْل بين شهر الفتح و كرخِ بصره قيام كرد. تاريخ نگاران به اتفاق وي را علوي نميدانند و ديدگاهش همان ديدگاه خوارج بود.» [30] . وي به هوادارانش ميگفت: نبوت به من عرضه شد، ولي نپذيرفتم، چون مشكلاتي داشت كه ترسيدم تحمل آنها را نداشته باشم. [31] بر اثر قيام وي خسارات زيادي به مردم بصره وارد شد. وي چند بار به آن شهر حمله كرد و تعداد زيادي را كشت و دارايي مردم را غارت كرد و مسجد جامع را آتش زد. جنگ وي با حكومت عباسي حدود چهارده سال و چهار ماه و شش روز طول كشيد و با قتل وي توسط موفّق خليفه عباسي (270 ه . ق) قيام خاتمه يافت. وي خود را به دلايل متعدد به اهل بيت عليهمالسلام منتسب ميكرد، ولي امام عسكري عليهالسلام علاوه بر تأييد نكردن قيام وي، با اعلام موضع، شيعيان را از انحراف و خطر ميرهانيد. از جمله، محمد بن صالح خثعمي ميگفت: تصميم گرفتم ضمن نامهاي از ابومحمد عليهالسلام درباره صاحب الزنج بپرسم، ولي فراموش كردم. امام در جواب نامه علاوه بر سؤالهاي مكتوب من، نوشته بود: «.. و صاحب الزنج از ما نيست.» [32] مرحوم محدث قمي مينويسد: امام عليهالسلام نسبت او را به اهل بيت نفي كرد. بنابراين، از حيث نَسب و مذهب و عمل نيز نفي شده است. [33] .
[1] دلائل الامامة، ص423، ح11384. و اختلاف در نظريهها ر.ك: الكافي، ج1، ص503؛ الارشاد، ص334؛ الدروس، ج2، ص15؛ مصباح المتهجد، ص792؛ تاج المواليد در مجموعه نفيسه، ص133؛ بحارالانوار، ج50، ص236.
[2]»، الكافي، ج1، ص503 و كشف الغمه، ج2، ص402؛ «اسم امه علي مارواه الاصحاب سليل رضي اللّه عنها وقيل حديث والصحيح سليل»، عيون المعجزات، ص134.
[3] كشف الغمه، ج2، ص402.
[4] المناقب، ج4، ص421؛ بحارالانوار، ج50، ص236.
[5] الارشاد، ص346.
[6] المناقب، ج4، ص422؛ دلائل الامامة، ص423.
[7] الكافي، ج1، ص503.
[8] تحف العقول، ص485.
[9] همان، ص487.
[10] بحارالانوار، ج50، ص258. (انّ في الجنة بابا يُقال له المعروف. لايدخله الا اهل المعروف... وقال: نعم قدّم علي ما انت عليه، فان اهل المعروف في الدنيا اهل المعروف في الاخرة. جعلك اللّه منهم يا اباهاشم ورحمك).
[11] احتجاج، ج2، ص267.
[12] هداية الكبري، ص341.
[13] توبه/16.
[14] اصول كافي، ج1، ص508.
[15] تحريم/6: «در آنچه خداوند به آنها امر كرده است، نافرماني نميكنند و هر چه امر شوند، انجام ميدهند.».
[16] انبياء/19 و 20: «هر چه در آسمانها و زمين است از آن خداست و كساني كه در نزد او هستند (فرشتگان) از بندگي و عبادت او سرپيچي نكنند و ملول نشوند. شب و روز بدون آنكه سستي كنند به تسبيح او مشغول اند.».
[17] بندگان گرامي داشته شده هستند كه خدا را به گفتار پيشي نميگيرند و به امر او كار ميكنند.».
[18] يوسف /109: «و ما نفرستاديم پيش از تو جز مرداني از اهل شهرها كه به آنها وحي ميكرديم.».
[19] احتجاج طبرسي، ج2، ص265.
[20] فرقان/31.
[21] الغيبة، ص43.
[22] بحارالانوار، ج50، ص274؛ كشف الغمه، ج3، ص219. آن حضرت در نامهاي به شخص ديگر پاسخ داد: آري، در نمازت آنان را لعنت كن. (بحارالانوار، ج50، ص267).
[23] سفينة البحار، ج2، ص57.
[24] مجمع البحرين، ص16.
[25] با خورشيد سامرا، ص265، به نقل از اثبات الهداة، ج3، ص427، ح103.
[26] مجمع البحرين، ص332؛ معجم الفرق الاسلاميه، ص235.
[27] شرح باب حادي عشر، ص99؛ بحارالانوار، ج25، ص342.
[28] انسان/30.
[29] الغيبة، ص148؛ الخرايج، ج1، ص458.
[30] مروج الذهب، ج4، ص195.
[31] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج8، ص158.
[32] المناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص428.
[33] سفينة البحار، ج1، ص559.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».