نهضت سيدالشهداء و اهداف آن

مشخصات كتاب

عنوان : نهضت سيدالشهدا (عليه السلام) و اهداف آن
پديدآورندگان : امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
طباطبايي، محمد حسين، 1281-1360(پديدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : قيام عاشورا
سيره امامان
ناسوت
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكيمنشأ مقاله: حكومت اسلامي، پاييز 1381، شماره 25، صص 66 - 74
شناسه : oai:tebyan.net/29087
تاريخ ايجاد ركورد : 1388/10/16
تاريخ تغيير ركورد : -
تاريخ ثبت : 1389/7/4
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

اشاره

به دنبال طرح موضوع آگاهي حضرت امام‌حسين (ع) از سرنوشت حركت و نهضت خويش و شبهه‌اي كه يكي از نويسندگان در تحليل حركت حضرت و علم ايشان به سرانجام شهادت ايجاد كرده بود و پيرو پرسشهايي كه برخي روحانيون در اين خصوص از محضر علّامه سيد محمد حسين طباطبايي«قدس سره» كردند، ايشان رساله‌اي كوتاه را در باره علم امام نوشتند و در آن زمان منتشر شد. اين رساله همان گونه كه آيةالله رضا استادي در مجموعه «بيست مقاله» كه به همت ايشان منتشر شده، آورده‌اند، «در عين اختصار و كوتاهي از اتقان و استحكام فوق‌العاده‌اي برخوردار است.» البته همان نويسنده همان زمان بر اين رساله خرده‌گيري كرده و نقد نوشت ولي علامه طباطبايي قدس‌سره با پاسخهاي خويش، بر مطالب رساله تأكيد ورزيدند. نقد و پاسخ نيز در همين مجموعه، پس از اصل رساله آمده است. بخش اول اين رساله در موضوع علم امام (ع) است كه علاقه‌مندان مي‌توانند براي مطالعه آن به اين مجموعه مراجعه كنند. مرحوم علامه عالي‌مقام، در ادامه رساله با عنوان «نهضت سيدالشهدا (ع) و هدف آن» به تحليل كوتاه قيام حضرت (ع) پرداخته‌اند. شخصيت علمي و استحكام تحليل ايشان كه در عين اختصار، نگاشته شده، ما را بر آن داشت كه در سرآغاز مقاله‌هاي اين دفتر ويژه‌نامه متن آن را عيناً از مجموعه ياد شده، براي خوانندگان ارجمند بازگو كنيم.

نهضت سيدالشهداء و هدف آن

با يك سير اجمالي در وضع عمومي آن روز، مي‌توان نسبت به تصميم و اقدام سيدالشهدا (ع) روشن شد. تيره‌ترين و تاريك‌ترين روزگاري كه در جريان تاريخ اسلام به خانواده رسالت و شيعيانشان گذشته، دوره حكومت بيست ساله معاويه بود. معاويه پس از آنكه خلافت اسلامي را - با هر نيرنگ بود - به دست آورد و فرمانرواي بي‌قيد و شرط كشور پهناور اسلامي شد، همه نيروي شگرف خود را صرف تحكيم و تقويت فرمانروايي خود و نابود ساختن اهل بيت رسالت مي‌نمود، نه تنها دراينكه آنان را نابود كند بلكه مي‌خواست نام آنان را از زبان مردم و نشان آنان را از ياد مردم‌محو كند. جماعتي از صحابه پيغمبر (ص) را كه مورد احترام و اعتماد مردم بودند از هر راه بود با خود همراه و با ساختن احاديث به نفع صحابه و ضرر اهل بيت به كار انداخت و به دستور او در منابر اسلامي در سرتاسر بلاد اسلامي به اميرالمؤمنين (ع) - مانند يك فريضه ديني - سب و لعن مي‌شد. به وسيله ايادي خود مانند زياد بن ابيه و سمرة بن جندب و بسر بن ارطاة و امثال ايشان، هر جا از دوستان اهل بيت سراغ مي‌كرد به زندگيش خاتمه مي‌داد و در اين راهها از زر، از زور، از تطميع، از ترغيب و از تهديد تا آخرين حد توانايي استفاده مي‌كرد. در چنين محيطي طبعاً كار به اينجا مي‌كشد كه عامه مردم از بردن نام علي (ع) و آل علي نفرت كنند و كساني كه از دوستي اهل بيت، رگي در دل دارند از ترس جان و مال و عِرض خود، هرگونه رابطه خود را با اهل بيت قطع كنند. واقع امر را از اينجا مي‌توان به دست آورد كه امامت سيدالشهدا (ع) تقريباً ده سال طول كشيد كه در همه اين مدت - جز چند ماه اخير - معاصر معاويه بود. در طول اين مدت از آن حضرت كه امام وقت و مبيّن معارف و احكام دين بود، در تمام فقه اسلامي حتي يك حديث نقل نشده است؛ منظور روايتي است كه مردم از آن حضرت نقل كرده باشند كه شاهد مراجعه و اقبال مردم است نه روايتي كه از داخل خاندان آن حضرت مانند ائمه بعدي رسيده باشد. و از اينجا معلوم مي‌شود كه آن روز درب خانه اهل بيت بكلي بسته شده و اقبال مردم به حد صفر رسيده بوده است. اختناق و فشار روز افزون كه محيط اسلامي را فرا گرفته بود به حضرت امام حسين (ع) اجازه ادامه جنگ يا قيام عليه معاويه را نداد و كمترين فايده‌اي هم نداشت؛ زيرا: اولاً: معاويه از او بيعت گرفته بود و با وجود بيعت، كسي با وي همراهي نمي‌كرد. ثانياً: معاويه خود را يكي از صحابه كبار پيغمبر (ص) و كاتب وحي و مورد اعتماد و دست راست سه نفر از خلفاي راشدين به مردم شناسانيده بود و نام خال‌المؤمنين را به عنوان لقبي مقدس بر خود گذاشته بود. ثالثاً: با نيرنگ مخصوص به خودش به آساني مي‌توانست حضرت امام حسين (ع) را به دست كسان خودش بكشد و بعد به خونخواهي وي برخيزد و از قاتلين وي انتقام بكشد و مجلس عزا نيز برايش برپا كند و عزادار شود! معاويه وضع زندگي امام‌حسن (ع) را به جايي كشانيده بود كه كمترين امنيتي حتي در داخل خانه شخصي خودش نداشت، و بالاخره نيز (وقتي كه مي‌خواست براي يزيد از مردم بيعت بگيرد) آن حضرت را به دست همسر خودش مسموم كرده، شهيد ساخت. همان سيدالشهدا (ع) كه پس از درگذشت معاويه بي‌درنگ عليه يزيد قيام كرد و خود و كسان خود - حتي بچه شيرخواره خود را در اين راه فدا كرد، در همه مدت امامت خود كه معاصر معاويه بود به اين فداكاري قادر نشد؛ زيرا در برابر نيرنگهاي صورتاً حق به جانب معاويه و بيعتي كه از وي گرفته شده بود، قيام و شهادت او كمترين اثري نداشت. اين بود خلاصه وضع ناگواري كه معاويه در محيط اسلامي به وجود آورد و درب خانه پيغمبر اكرم (ص) را بكلي بسته، اهل بيت را از هرگونه اثر و خاصيت انداخت.

درگذشت معاويه و خلافت يزيد

آخرين ضربت كاري وي كه به پيكر اسلام و مسلمين وارد ساخت اين بود كه خلافت اسلامي را به سلطنت استبدادي موروثي تبديل نمود و پسر خود يزيد را به جاي خود نشانيد، در حالي كه يزيد هيچ‌گونه شخصيت ديني - حتي به طور تزوير و تظاهر - نداشت و همه وقت خود را علناً با ساز و نواز و باده گساري و شاهد بازي و ميمون‌رقصاني مي‌گذرانيد و احترامي به مقررات ديني نمي‌گذاشت و گذشته از همه اينها اعتقادي به دين و آيين نداشت چنانچه وقتي كه اسيران اهل بيت و سرهاي شهداي كربلا را وارد دمشق مي‌كردند و به تماشاي آنها بيرون آمده بود، بانك كلاغي به گوشش رسيد، گفت:نعب الغراب فقلت قل او لا تقل فقد اقتضيت من الرسول ديوني [1] .و همچنين هنگامي كه اسيران اهل بيت و سر مقدس سيدالشهدا (ع) را به حضورش آوردند، ابياتي سرود كه يكي از آنها اين بيت بود: لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل زمامداري يزيد كه توأم با ادامه سياست معاويه بود، تكليف اسلام و مسلمين را روشن مي‌كرد و من‌جمله وضع رابطه اهل بيت رسالت را با مسلمانان و شيعيانشان - كه مي‌بايست به دست فراموشي مطلق سپرده شود و بس - معلوم مي‌ساخت. در چنين شرايطي يگانه وسيله و مؤثرترين عامل براي قطعيت يافتن سقوط اهل بيت و درهم ريختن بنيان حقّ و حقيقت، اين بود كه سيدالشهدا (ع) با يزيد بيعت كند و او را خليفه و جانشين مفترض الطاعه پيغمبر بشناسند.

امام و بيعت با يزيد

سيدالشهدا (ع) نظر به پيشوايي و رهبري واقعي كه داشت نمي‌توانست با يزيد بيعت كند و چنين قدم مؤثّري در پايمال ساختن دين و آيين، بر دارد و تكليفي جز امتناع از بيعت نداشت و خدا نيز جز اين از وي نمي‌خواست.

اثر امتناع از بيعت

از آن طرف امتناع از بيعت اثري تلخ و ناگوار داشت؛ زيرا قدرت هولناك و مقاومت ناپذير وقت، با تمام هستي خود، بيعت مي‌خواست (بيعت مي‌خواست يا سر) و به هيچ چيز ديگر قانع نبود و از اين روي كشته شدن امام (ع) در صورت امتناع از بيعت، قطعي و لازم لاينفك امتناع بود. سيدالشهدا (ع) نظر به رعايت مصلحت اسلام و مسلمين، تصميم قطعي بر امتناع از بيعت، و كشته شدن گرفت و بي‌محابا مرگ را بر زندگي ترجيح داد و تكليف خدايي وي نيز امتناع از بيعت و كشته شدن بود. و اين است معني آنچه در برخي از روايات وارد است كه رسول خدا در خواب به او فرمود: خدا مي‌خواهد تو را كشته ببيند. و نيز آن حضرت به بعضي از كساني كه از نهضت منعش مي‌كردند فرمود: خدا مي‌خواهد مرا كشته ببيند. و به هر حال، مراد مشيّت تشريعي است نه مشيّت تكويني؛ زيرا چنانكه سابقاً بيان كرديم مشيت تكويني خدا تأثيري در اراده و فعل ندارد.

ترجيح مرگ بر زندگي

آري سيدالشهدا (ع) تصميم بر امتناع از بيعت و - در نتيجه - كشته شدن گرفت و مرگ را بر زندگي ترجيح داد و جريان حوادث نيز اصابت نظر آن حضرت را به ثبوت رسانيد؛ زيرا شهادت وي با آن وضع دلخراش، مظلوميت و حقانيت اهل بيت را مسجّل ساخت و پس از شهادت، تا دوازده سال نهضت‌ها و خونريزي‌ها ادامه يافت و پس از آن همان خانه‌اي كه در زمان حيات آن حضرت كسي درب آن را نمي‌شناخت با مختصر آرامشي كه در زمان امام پنجم به وجود آمد، شيعه از اطراف و اكناف مانند سيل به در همان خانه مي‌ريختند و پس از آن، روز به روز به آمار شيعيان اهل بيت افزود و حقانيت و نورانيتشان در هر گوشه و كنار جهان به تابش و تلألؤ پرداخت و پايه استوار آن، حقانيت توأم با مظلوميت اهل بيت مي‌باشد و پيشتاز اين ميدان، سيدالشهدا (ع) بود. حالا مقايسه وضع خاندان رسالت و اقبال مردم به آنان در زمان حيات آن حضرت با وضعي كه پس از شهادت وي در مدت چهارده قرن پيش آمده و سال به سال تازه‌تر و عميقتر مي‌شود، اصابت نظر آن حضرت را آفتابي مي‌كند و بيتي كه آن حضرت - بنا به بعضي از روايات - انشاد فرموده، اشاره به همين معني است: و ما أن طَبُّنا جبنٌ و لكن مَنايانا و دولة آخرينا و به همين نظر بود كه معاويه به يزيد اكيداً وصيت كرده بود كه اگر حسين ابن علي ازبيعت‌با وي خودداري كند او را به حال خود رها كند و هيچ گونه متعرض وي نشود.معاويه نه از راه اخلاص و محبت اين وصيت را مي‌كرد، بلكه مي‌دانست كه حسين بن علي (ع) بيعت كننده نيست و اگر به دست يزيد كشته شود اهل بيت، مارك مظلوميت به خود مي‌گيرند و اين براي سلطنت اموي، خطرناك و براي اهل بيت، بهترين وسيله تبليغ و پيشرفت است.

اشاره‌هاي مختلف امام به وظيفه خود

سيدالشهدا (ع) به وظيفه خدايي خود كه امتناع از بيعت بود آشنا بود و بهتر از همه به قدرت بيكران و مقاومت‌ناپذير بني‌اميه و روحيه يزيد پي برده بود و مي‌دانست كه لازم لاينفك خودداري از بيعت، كشته شدن اوست و انجام وظيفه خدايي، شهادت را در بر دارد. و از اين معني در مقامات مختلف با تعبيرات گوناگون كشف مي‌فرمود. در مجلس حاكم مدينه كه از وي بيعت مي‌خواست فرمود: مثل من با مثل يزيد بيعت نمي‌كند. هنگامي كه شبانه از مدينه بيرون مي‌رفت از جدش رسول اكرم (ص) نقل فرمود كه در خواب به وي فرمود: خدا خواسته (يعني به عنوان تكليف) كه كشته شوي. در خطبه كه هنگام حركت از مكه خواند و در پاسخ كساني كه مي‌خواستند آن حضرت را از حركت به سوي عراق منصرف سازند همان مطلب را تكرار فرمود. در پاسخ يكي از شخصيت‌هاي اعراب كه بين راه اصرار داشت كه آن حضرت از رفتن به كوفه منصرف شود و گرنه قطعاً كشته خواهد شد، فرمود: «اين رأي بر من پوشيده نيست ولي اينان از من دست بردار نيستند و هر جا بروم و هر جا باشم مرا خواهند كشت.» برخي از اين روايات اگر چه معارض دارد يا از جهت سند خالي از ضعف نيست ولي ملاحظه اوضاع و احوال روز و تجزيه و تحليل قضايا، آنها را كاملاً تأييد مي‌كند.

اختلاف روش امام در خلال مدت قيام خود

البته مراد از اينكه مي‌گوييم مقصد امام (ع) از قيام، شهادت بود و خدا شهادت او را خواسته بود، اين نيست كه خدا از وي خواسته بود كه از بيعت يزيد خودداري نمايد، آنگاه دست روي دست گذاشته به كسان يزيد اطلاع دهد كه بياييد مرا بكشيد و بدين طريق خنده‌دار وظيفه خود را انجام دهد و نام قيام روي آن‌بگذارد. بلكه وظيفه امام (ع) اين بود كه عليه خلافت شوم يزيد قيام كرده، از بيعت با او امتناع ورزد و امتناع خود را - كه به شهادت منتهي خواهد شد - از هر راه ممكن به پايان رساند. از اينجاست كه مي‌بينيم روش امام (ع) در خلال مدت قيام به حسب اختلاف اوضاع و احوال، مختلف بوده است: در آغاز كار كه تحت فشار حاكم مدينه قرار گرفت شبانه از مدينه حركت كرده به مكه كه حرم خدا و مأمن ديني بود پناهنده شد و چند ماهي را در مكه در حال پناهندگي گذرانيد. در مكه تحت مراقبت سرّي مأمورين آگاهي خلافت بود تا تصميم گرفته شد توسط گروهي اعزامي در موسم حج كشته شود يا دستگير شده به شام فرستاده شود. و از طرف ديگر سيل نامه از جانب عراق به سوي آن حضرت باز شده در صدها و هزارها نامه وعده ياري و نصرت داده او را به عراق دعوت كردند و در آخرين نامه كه صريحاً به عنوان اتمام حجت - چنانكه بعضي از مورخين نوشته‌اند - از اهل كوفه رسيد كه حضرت تصميم به حركت و قيام خونين گرفت. اول به عنوان اتمام حجت، مسلم بن عقيل را به عنوان نماينده خود به كوفه فرستاد و پس از چندي، نامه مسلم مبني بر مساعد بودن اوضاع نسبت به قيام، به آن حضرت‌رسيد. امام (ع) به ملاحظه دو عامل كه گفته شد يعني ورود مأمورين سرّي شام به منظور كشتن ياگرفتن وي و حفظ حرمت خانه خدا و مهيا بودن عراق براي قيام، به سوي كوفه رهسپارشد. سپس در اثناي راه كه خبر قتل فجيع مسلم و هاني رسيد، روش قيام و جنگ‌تهاجمي را به قيام دفاعي تبديل فرموده و به تصفيه جماعت خود پرداخت وتنها كساني را كه تا آخرين قطره خون خود از ياري وي دست بردار نبودند نگه‌داشته، رهسپار مصرع خود شد. [2] .

پاورقي

[1] به نقل آلوسي در جزء 26 تفسير روح المعاني، ص‌66 از تاريخ ابن الوردي و كتاب الوافي بالوفيات.
[2] بيست مقاله، رضا استادي، نشر انتشارات اسلامي، صص 438-444.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».