عنوان : نقش زنان در نهضت عاشورا
پديدآورندگان : فاطمه جهانبخش زاده(پديدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)
توصيفگر : قيام عاشورا
زينب (س)، بنت علي(ع)، 6-62ق.
نوازندگان
وضعيت نشر :
ويرايش : -
مشخصات فيزيكي : 1 متن الكترونيكي: بايگاني HTML؛ داده هاي الكترونيكي (7 بايگاني: 52.3KB)
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ملزومات نظام: ويندوز 98+ با پشتيباني متون؛ شيوه دسترسي: شبكه جهاني وب؛ عنوان از روي صفحه عنوان نمايش,فاطمه جهانبخش زاده
شناسه : oai:lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/50850
تاريخ ايجاد ركورد : 1388/9/1
تاريخ تغيير ركورد : 1390/1/16
تاريخ ثبت : 1390/9/27
قيمت شيء ديجيتال : فاقد شيء ديجيتالي
حدود 1400 سال پيش در سرزميني به نام كربلا، در ميان ريگزارهاي خشك و بدون حيات، واقعهاي شكل گرفت كه با درخشش خود به ابديت پيوست؛ «واقعه عاشورا»،رهبر آن كسي جز «حسين بن علي» نبود، حسيني كه آيين ظلم و ستم را درهم كوبيد.امام حسين (ع) براي نجات انسانها به پاخاست و قيام كرد و در اين راه حتي خاندان خود را هم به استقبال شهادت فرستاد. در كاروانِ حسين فقط يك عده سرباز نظامي شركت نداشت، بلكه كارواني عاشق بودند از زن و مرد، پير و جوان، كودك و بزرگسال، كه ماجراي فداكاريها و جان فشانيهاي هركدام در تاريخ به جا مانده است.به راستي امام حسين خوب ميدانست كه از مجراي تجهيزات نظامي، قدرت درهم كوبيدن آن دستگاه پر قدرت و جبار را ندارد، ولي نقشه امام حسين (ع) براي رسيدن به هدف والاي خود، چيز ديگري بود. نقشه او، به تصوير كشيدن فداكاري و جانبازي و شجاعت افراد كاروان بود و شعار آنها «هيهات مِنَ الذِّلَه».در اين ميان، اگر نبود صبر و بردباري زنان هنگام مصائب و داغ عزيزان شان و اگر نبود پشتيباني و حمايت همه جانبه (لفظي و عملي) آنان از همسران و فرزندان خود و تشويق آنان به حمايت از مولاي خود تا سر حد جان، عاشورا به كجا ميانجاميد؟به راستي نهضت عاشورا را بدون رشادتها و شجاعتها و بردباريهاي بزرگ بانوي كربلا، «زينب»، چگونه ميتوان وصف نمود؟ آن گاه كه زنان با احساسات خود به فرزندان و همسرانشان روحيه ميدادند و پرستاري مهربان بر بالين آنها بودند و با سخن و ناله و زاريشان لرزه بر اندام دشمنان ميانداختند، ناديده نميتوان گرفت.ما نيز به منظور تبيين هرچه بيشتر نقش زنان در نهضت عاشورا در اين مقال به بررسي و تحقيق در لا به لاي صفحات تاريخ كربلا پرداختهايم تا شايد بتوانيم در اينسال، عزت و سربلندي زنان نهضت عاشورا را دريابيم و پوينده راه پر افتخار آنان باشيم.
با توجه به نبوغ و علم و مهارتي كه امام در اوضاع سياسي اسلام داشت؛ از روينقشه صحيح و مجراي طبيعي، شروع به مبارزه كرد و هرچيزي كه در پيشرفت مقصودش مؤثر بود، به كار بست. مؤثرترين عاملي كه در پيشرفت هدف امام حسين دخيل بود،همراه آوردن و شركت زنان در اين نهضت عظيم ديني بود. اگر امام حسين با يك عده ازياران و وابستگان خود به كوفه ميرفت و شهيد ميشد، بلافاصله دستگاههاي تبليغاتي بني اميه كه در همه جا آماده و مجهز بودند و تمام پيشامدها را به نفع آنان توجيه ميكرد،به كار ميافتادند.بر اثر تبليغات سوء بني اميه، مردم اين قيام و جنگ را از جنگهاي معمولي ميان اعراب تلقي مينمودند و سر و صداها در مدت كمي خاموش ميگشت و باز بني اميه در كرسي سلطنت قرار ميگرفت و بر مبناي مرام خود عمل ميكرد، اما شركت بانوان در اين قيام، نگذاشت نقشه شوم بني اميه عملي شود.مرحوم آيتي اصرار دارد كه اهتمام زنان اهلبيت به خطبه و خطابه در فرصتهاي مختلف، با بودن امام علي بن الحسين، همه براي اين بوده كه مانع تحريف حادثه كربلا شوند (چه لفظي و چه معنوي). متن آنچه واقع شده بود را به صورت خطبه و خطابه بيان كردند و هدفِ امام را هم تشريح كردند.راز مطلب اين است كه حسين ميخواهد از راه شهادت، مادهاي تهيه كند كه باتبليغ روي آن، براي ابد دستگاه اموي را رسوا سازد و آيين ظلم و ستم آنان را محكوم نمايد.مرگ و شهادت ركن اساسي و هسته مركزي نقشه حسين است، اگر صحنه لرزاننده كربلا به وجود نيايد، زينب كبري و زين العابدين با كدام سرمايه ميتوانند قدم در راه تبليغ گذارند و با كدام حربه ميتوانند پيكر ظلم اموي را در هم كوبند.حسين ميرود تا با جانبازي پرشكوه خود، اين سرمايه را تهيه كند، ميرود تا با ايجاد يك صحنه شكننده، حربه لازم را به دست زينب و بازماندگان خود بسپرد. به همين دليل است كه او خود تنها در اين راه نميرود، بلكه زنان و كودكان و جميع بستگانش را نيز به همراه ميآورد. به او گفتند: اي حسين، اكنون كه خود عازم اين سفر هول انگيز و خطرناك هستي، چرا كودكان و زنان را با خود ميبري؟ محمد حنفيه، با چشماني اشكبار اصرار ميورزيد كه حسين از بردن زنان و كودكان خودداري كند، ولي حسين به همه يك جواب ميداد و ميفرمود: «نه، آنها نيز بايد در اين مسافرت با من باشند، خداوند خواسته آنان نيز لباس اسارت به تن داشته باشند.»آري بايد يك كاروان اسير به راه افتد و در لباس اسارت، درباره قتل حسين تبليغ كند و كوفه و شام را منقلب نمايد.
قيام و مسافرت امام حسين از مكه به سوي كوفه،براي جنگ با بني اميه نبود، بلكه براي نهي از منكر، تغيير بدعتها، اصلاح كار امت و آشكار ساختن حق و حقيقت بود.همراه آوردن بانوان، نظر به اوضاع و احوال و عوامل طبيعي آن روز، اين مطلب را تأييد ميكند كه حركت امام حسين از حجاز به سوي عراق به سبب دعوتنامههايي بود كه رجال بزرگ اهل كوفه به او نوشته بودند و خواستار سفر امام به كوفه بودند بر حسب وظيفه ديني به دستياري و تشريك مساعي اهل كوفه، احكام و حقايق اسلام را ترويج كنند. وجود بانوان در اين مسافرت حاكي از آن بود كه حضرت، دعوت كوفيان را از صميم دل قبول كرده و با زن و فرزند به طرف آنها رهسپار گرديده است و خيال حيله و دورنگي و فرار در كار نبوده است. اين معني در تهييج اشخاصي كه به وعدههاي خود وفا نكردند، اثر مهمي داشت.
طبق آيات و روايات مختلف، مسلمان در راه دين و حفظ آن بايد از مال و جان خويش بگذرد. امام حسين عملاً اين مطلب را به عموم مردم تعليم داد. براي اين كه فطرت بشري طوري آفريده شده كه در بيشتر وقتها از جانبازي و كشته شدن خود چندان وحشتي ندارد، اما هنگامي كه متوجه شد در صورت تسليم نشدن، زن و بچهاش گرفتار خواهند شد، در برابر دشمن تسليم ميگردد و اعتذار مينمايد.امام حسين در كربلا در شرايط سختي قرار گرفته بود. او و خانوادهاش، با ياران كم و نبودن آب و آذوقه، در ميان سي هزار دشمن محاصره شده بودند. ناله و پريشاني خواهران و دخترانش او را متأثر ميسازد و مكرر از طرف دشمن به او تسليم شدن در برابر يزيد پيشنهاد ميشود. با اين همه تا آخرين لحظه، عزت و شهامت خود را حفظ كرد، به خواري و ننگ، تن نداد و در برابر ستمكاران سر تسليم فرود نياورد.روز عاشورا كه به تدريج نشانههاي گرفتاري بانوان ظاهر ميشد، آنان را به صبر دعوت ميكرد و به ثواب اجرهاي پروردگار اميدوارمي ساخت. امام حسين با اين رفتار و گفتار، ارزش و اهميت دين را بيان نمود و به تمامي مسلمانان درس دينداري داد.
خاندان امام حسين در جاهاي مختلف و حساس طوري ناله و گريه نمودهاند كه حتي دشمنان را هم منقلب و متأثر ساختهاند. اين گريهها آن روز مانند شعله سوزاني بود كه بر خرمن هستي و كاخهاي بيداد حكومت بني اميه ميافتاد و نابودش ميكرد. شهادت امام حسين و ياران وي با آن وضع رقت بار، آنقدر مردم را متاثر نميكرد كه نالهها و گريههاي بانوان، مردم را تحت تاثير قرار ميداد. ناله و گريه بانوان در روز عاشورا، مجلس ابن زياد و يزيد و ساير جاها پس از واقعه كربلا گوياي يك نسيم جانافزا و حيات بخشي بود كه هر ساعت بر پيكره اين نهضت عظم ميدميد، بر افروختهترميكرد و درهمه جا آن را زنده نگه ميداشت و نميگذاشت نفوذ بني اميه آن را از بين ببردوبي اثر نمايد. در شهر كوفه، شام، مدينه و بين راهها با گريهها و نالههاي جان سوزخود،طوري شهادت و واقعه عاشورا را مجسم ميساختند، گويا مردم آن واقعه اسف بار راديدند.
موضوع اسيري آل پيامبر پس از كشتن عزيز انشان آن روز نظر تمامي مسلمانان كاري بود برخلاف منطق دين و قرآن، مخصوصاً با آن وضع رقت بار. شكنجه و فشاري كه در كربلا در راهها و در شهر شام به آنان روا داشتند. ديگر بني اميه نتوانست روي اين عمل خلاف دين و قرآن خود، پردهپوشي كند، در نتيجه،دشمني آنان با پيامبر و فرزندانش، قرآن و اسلام، جلوي چشم همه مردم آشكار شد.مسلمانان به تدريج حساب آنها را از اسلام و قرآن جدا كردند.بانوان هم موضوع اسيري خود را با لحن انكار و اعتراض به كارهاي بني اميه در جاهاي متعدد ذكر مينمودند و مردم را منقلب ميكردند. هنگاميكه اهل شام از اهلبيت عصمت پرسيدند: شما كيستيد؟ سكينه دختر امام حسين فرمود: «ما اسيران آل محمد هستيم».در مجلس يزيد، فاطمه دختر امام حسين صدا زد: اي يزيد دختران رسول خدااسير باشند؟بر اثر اين سخن حاضران و خانواده يزيد در پس پرده صدايشان به گريه بلند شد.شكي نيست اين نوع تأثّرات براي اسيري آل پيامبر، خشم و نفرت مردم را بر امويان برانگيخت و حكومت آنها را در نظر مردم منفور و متزلزل ساخت و آنچه در كربلا،در كوفه و در مسير شام به وقوع پيوست، سودمندترين تبليغ بر ضد بني اميه بود.شيخ بهايي مينويسد: هنگامي كه زنان اسير وارد منزل شدند، زنهاي آل ابي سفيان با چشمان پر از اشك از آنان استقبال كردند و دستهاي آنان را بوسيدند و سه روز همراه آنان به سوگواري پرداختند.
با نگاهي به تاريخ عاشورا، مشاهده ميشود كه زناني كه در صحنههاي كربلا حضور داشتند با به عهده گرفتن نقشهاي گوناگون، اين نهضت را ماندگاركردند. در واقع درسهاي آموزنده اين نهضت كه بانوان فداكار آن را عرضه كردند، هركدام اين واقعيت را آشكار ميكند كه نيمي از تاريخ وقايع عاشورا را زنان به دوش كشيدهاند. از جمله ابعاد آموزنده اين حضور ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
شركت در جبهه پيكار و همدلي و همراهي با نهضت مردانه امام حسين و مشاركت در ابعاد مختلف آن از جلوههاي اين حضور است. چه همكاري «طوعه» در كوفه با نهضت مسلم، چه همراهي همسران برخي شهداي كربلا،چه اعتراض و انتقاد برخي همسران سپاه كوفه به جنايتهاي شوهرانشان، مثل«زن خولي».
روحيه مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در كربلا، درس ديگر نهضت بود. اوج اين صبوري و پايداري در رفتار و روحيات «زينب كبري» جلوهگر بود.
افشاگريهاي زنان و دختران كاروان كربلا، چه در اسارت و چه در بازگشت به مدينه، نشانه پاسداري از خون شهدا بود. بانوان در خطبهها و در گفتو گوهاي پراكنده خويش كه به تناسب زمان و مكان بود، امويان را نشانه گرفتند.حضور زنان در همراهي بعضي انبيا و پيامبر خاتم و نهضت عظيم عاشورا نشان ميدهد كه اين حضور ميتواند بار عاطفي را در اين گونه حركتها افزايش دهد، ضمن اين كه در پيام رساني در ادامه حركت نيز مؤثر بودهاند.
رسيدگي به بيماران و مداواي مجروحان از نقشهاي ديگر زنان در جبههها از جمله عاشوراست. نقش پرستاري و مراقبت حضرت زينب از امام سجاد از اين نمونههاست.مديريت: بروز صحنههاي دشوار و بحراني، استعداد افراد را شكوفا ميسازد. نقش حضرت زينب در نهضت عاشورا و سرپرستي كاروان اُسرا، درس مديريت در شرايط بحران را ميآموزد. وي مجموعه بازمانده را براي اهداف نهضت هدايت كرد و با هر اقدام خنثي كننده نتايج عاشورا از سوي دشمن مقابله نمود و نقشه آنان را خنثي كرد.
درس ديگر زنان قهرمان در كربلا، حفظ ارزشهاي ديني و اعتراض به هتك حُرمت خاندان نبوت و رعايت عفاف و حجاب در برابر چشمهاي آلوده است. زنان اهلبيت با آنكه اسير بودند و لباسها و خيمههايشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض ديد تماشاچيان بودند؛ اما اعتراضكنان بر حفظ عفاف تأكيد ميكردند. ام كلثوم در كوفه فرياد كشيد: «آيا شرم نميكنيد براي تماشاي اهلبيت پيامبر جمع شدهايد؟»وقتي هم كه در كوفه در خانهاي بازداشت بودند، زينب اجازه نداد جز كنيزان، كسي وارد خانه شوند. در سخنراني خود در كاخ يزيد نيز به شهر به شهر گرداندن بانوان اعتراض كرد.تغيير ماهيت اسارت: اسارت را به آزادي بخشي تبديل كردند و در قالب اسارت به اسيران واقعي درس آزادگي دادند.
گريهها، شيونها، عزاداري بر شهدا و تحريك عواطف مردم به ماجراي كربلا عمق بخشيد و بر احساسات نيز تأثير گذاشت و از اين رهگذر ماندگارتر شد.
زناني كه در نهضت عاشورا و در صحنههاي گوناگون آن شركت داشتند،عبارت انداز:
زينب از زنان كربلاست كه به «ام المصائب» معروف است. او به برادرش علاقه بسيار داشت و شوهرش يكي از متمولين عرب بود. بردباريش مانند امام حسن (ع) و شجاعتش مانند امام حسين بود.همانا جبرئيل كه به پيامبر پيام آورد كه نام اين دختر را زينب بگذار، گريان گرديد.وقتي پيامبر سبب گريه را پرسيد، عرض كرد: اين دختر از آغاز زندگي تا پايان روزگار ناپايدار، بي رنج نخواهد زيست. گاهي به درد مصيبت تو مبتلا و گاهي در غم پدر و زماني به دردِ فراق برادرش حسن دچار خواهد بود. افزونبر آن به مصائب كربلا و نوائب دشت نينوا گرفتار ميشود و چندان كه مويش سفيد و قامتش تا خواهد شد. آن وقت فاطمهعرض كرد: «يا ابتاه، چه ثواب دارد آن كس كه بر دخترم زينب گريه كند؟» پيامبر فرمود:«ثواب او مثل ثواب كسي است كه بر برادرش حسين گريه كند» گويند زينب در زناشويي باعبدالله شرط كرده بود كه من به برادرم حسين علاقمندم و بايد همه روزه مرا اجازه فرمايي حسينام را زيارت كنم و بر اين منوال بود تا حسين مدفون شد.
ام وهب زني مسيحي بود كه در دوران امام حسين مسلمان شد. او زوجه عبدالله بن عمير كلبي بود و با همسرش از كوفه آمدند و به سيدالشهدا ملحق شدند. اموهب با عمود خيمه به ميدان جنگ رفته بود و تا حسين (ع) او را به خيمه برنگرداند، به حرف شوهر نبود. چون روز عاشورا پيش آمد، ما در وهب او را تحريض به جهاد نمود. وهب 17 روز بود كه عروسي كرده بود و هنگام عزيمت به كربلا زوجهاش به او گفت: تو را به خدا قسم كه مرا در اين صحرا بيوه مگذار و جان خويش پاس بدار. مادر وهب گفت: اي فرزند سخن زن را از پس گوش گذار كه بي رضاي حسين و رضاي من از شفاعت جدش بهرهاي نخواهي برد. لاجرم زن وهب گفت: باشد كه چون در راه پسر پيغمبر شهيد شوي ودر بهشت برين جاي كني و با حورالعين همنشيني نمايي، مرا فراموش فرمايي. واجب است كه در حضور امام با من عهد استوار نمايي كه در بهشت جدا از من اقامت ننمايي.سپس هردو خدمت حضرت حاضر شدند و حسين چون اين را شنيد سخت بگريست و مسئلت او را به اجابت مقرون داشت و آن زن را مطمئن خاطر ساخت.بنابر روايت صدوق در امالي، وهب عمود خيمه را كند و هفت يا هشت نفر را كشت.بعد اسير شد و عمر بن سعد گفت: سرش را جدا كردند و به جانب لشكر حسين انداختند.مادرش شمشير وهب را گرفت و مبارزت كرد. امام حسين فرمود: بنشين مادر وهب، خدا جهاد را از زنان برداشت، تو و پسر تو در بهشت ميباشيد با جد من.مادر وهب عمود خيمه را برداشت و دو نفر را كشت و امام حسين او را برگرداند.زوجه وهب رفت كه خون از روي آن سرپاك كند. پس شمر او را ديد. به غلام خود امر كرد كه عمودي بر سر او زد. پس سرش شكست و كشته شد و او اول زني بود كه در لشكر امام حسين (ع) كشته شد.
فاطمه بنت حزام ملقب به امالبنين مادر قمر بني هاشم بود كه اگر چه در زمين كربلا حاضر نبود، اما چهار جوان او در ركاب حسين (ع) شهيد شدند و او از ناله و گريه آرام نشد تا به جوار حق پيوست.وقتي خبر شهادت فرزندانش در مدينه به ام البنين رسيد، گفت: «از امام حسين مرا خبر دهيد. فرزندانم و آنچه زير آسمان كبود است، فداي حسين باد. چرا ابتدا از حال حضرت ابي عبدالله مرا مطلع نميسازيد؟»اين شدت علاقه به امام، تنها دليل كوچك شمردن شهادت فرزندان خود در برابر شهادت امام حسين بود.
فاطمه كبري (دختر امام حسين) در علم، عبادت و معنويت مقام بالايي داشت و از زنان مجاهد و نمونه محسوب ميشد. ايشان همراه همسرش، حسن مثني (فرزند امام حسن) در كربلا حضوري فعال داشت و شاهد مصائب دردناك عاشورا بود.هنگام هجوم وحشيانه امويان به خيمهها، فاطمه مورد هجوم و غارت قرار ميگيرد و گوشوارههايش را وحشيانه از گوشش درميآورند. اين سختي و شكنجه نتوانست از روحيه قوي و شجاعت كم نظير فاطمه بكاهد. او دختر حسين و برادرزاده زينب است. او پيامرسان عاشوراست و بايد همچون دختر علي پايههاي كاخ ستمگران را درهم فرو ريزد. از اين رو در مركزقدرت عبيدالله (كوفه) با خطبهاي غرّا ستم بني اميه را افشا ميكند و به دنياپرستان ميفهماند كه خون حسين در رگهاي فاطمهاش جوشان است. پس از عاشورا وليد بن عبدالملك، مروان، همسر فاطمه را مسموم و شهيد كرد و فاطمه كه شديداً به همسرش وفادار بود، روي قبر شوهرش خيمهاي برپا ميكند و به مدت يكسال سوگواري ميكند.
يكي از كساني كه امام حسين از وي دعوت كرد، «زهير بن قين» است؛ زهيراز كساني بود كه احتياج داشت، ديگران استعداد پاكي و حق طلبي و فداكاري را در وجودش روشن كنند. نخستين گام را امام حسين در اين راه برداشت. گام دوم را همسرزهير، «دلهم» برداشت. هنگاميكه (زهير) از مضمون دعوت سيدالشهدا آگاهي يافت،استقبال نكرد. بلكه قيافه او نشان ميداد كه چندان ميلي به رفتن به كربلا ندارد. بهخصوص كه امام حسين از وي خواسته بود كه كسانش را نيز براي پيوستن به لشكر، همراهخويش ببرد. از همينجا دلهم برنامه خود را آغاز كرد. او به منظور تشويق زهير، چنينگفت: «سبحان الله! فرزند رسول خدا از تو دعوت ميكند كه به يارياش بشتابي. اما تو درقبول دعوت او ترديد به دل راه ميدهي! چه ميشود كه سخنش را بشنوي و هرچه زودترخود را به او برساني!»زهير به تشويق اين بانوي قهرمان، در سپاه امام حسين با شور و اخلاص جنگيد و ميمنه سپاه را برعهده گرفت. سرانجام پس از كشتن 120 نفر، به شهادت رسيد.دلهم، كفني به غلام زهير داد كه برو آقاي خود را كفن كن. غلام كه به قتلگاه رسيد و بدن امام حسين را برهنه ديد، با خود گفت بدن آقاي خود را كفن كنم و بدن امام حسين برهنه بماند؟ هرگز چنين كاري نكنم. سپس كفن را بر حسين پوشانيد و براي زهير كفن ديگري تهيه كرد.
شهربانو زني از نژاد ايراني و همسر امام حسين بود. او يكي از بانوان دشت كربلاست كه كودكش در دشت كربلا به دست «هاني بن ثبيت» شهيد شد. گفتهاند كه در كربلا طفلي از سراپرده برون شد و از وحشت و حيرت به راست نظر كرد. به ناگاه سنگين دلي به نام هاني بن ثبيت او را شهيد نمود و گفتهاند كه در وقت شهادت، مادرش شهربانو ايستاده و ياراي سخن گفتن و توان حركت كردن نداشت و مخفي نماند اين شهربانو غير از مادر امام زين العابدين است.
امّ خلف زوجه مسلم بن عوسجه بود. گويند چون پسر مسلم، پدر را شهيد ديد مانند شير شرزه بردميد و خواست به ميدان جنگ برود. امام حسين فرمود: «ايجوان پدرت شهيد شد تو نيز اگر شهيد شوي مادرت چه كند؟» پسر مسلم خواست طريق مراجعت سپارد كه مادرش شتاب زده راه برگرفت و گفت: «اي پسر، سلامت نفس را برنصرت پسر پيامبر اختيار ميكني؟ هرگز از تو رضا نخواهم شد و هنگامي كه پسر به شهادت رسيد، مادر همي فرياد كرد: اي پسر شاد باش كه هم اكنون از دستان ساقي كوثر سيراب خواهي شد.»
او دختر امرءالقيس، شاعر بزرگ عرب و همسر سيدالشهداست. داراي دو فرزند بود، يكي سكينه ـ عقيله قريش ـ و ديگري عبدالله ـ كه روز عاشورا در سنين شيرخوارگي در برابر چشمان حسرت زده مادر كشته شد ـ به دنبال واقعه كربلا، راه اسيري شام را پيش گرفت و سرانجام به اتفاق بازماندگان مصيبت زده حسين، به مدينه برگشت.پس از مراجعت، اشراف قريش به خواستگاري او آمدند؛ لكن همه را جواب گفت.در مدينه هرگز به زير سقف نرفت و همچنان به ياد همسر گرامي و فرزند دلبندش سوخت و گداخت تا در گذشت. برخي گفتهاند: يكسال بر كنار قبر حسين عزاداري كرد، سپس به مدينه بازگشت.رباب يكي از شايستهترين زنان عصر خويش است. مرگ پرافتخار او يك سال بعد از واقعه كربلا اتفاق افتاد.هنگامي كه در شام بود، سر حسين را برداشت و در آغوش گرفت و گفت: «اي حسين عزيزم، هرگز تو را كه در زير نيزههاي دشمن از پاي درآمدي، فراموش نميكنم. او را در كربلا به خاك و خون كشيدند. خداوند كربلا را آب ندهد».
ام عمرو بن جناده از ديگر زنان كربلا بود كه پسرش را به ميدان جنگ فرستاد تا شربت شهادت بنوشد و هنگامي كه سرپسرش را به لشكرگاه امام حسين انداختند، آن را به سينه چسبانيد و بوسيد و گفت: «احسنت اي پسر من و اي مايه روشني چشم من!» سپس سر را با تمام غضب به سوي دشمن پرتاب كرد. آنگاه عمود خيمه را برگرفت و بر لشكر ابن سعد حمله برد و دو تن را كشت و به فرمان امام حسين بازگشت.
فكهيه، همسر عبدالله بن اريقط بود كه براي او پسري آورد و او را قارب ناميد كه در كربلا شهادت يافت و مادرش نيز با رباب همراه ديگر اسيران به شام رفت.
امّ اسحاق دختر طلحه بن عبيدالله و همسر امام حسن مجتبي بود و پسرانش حسين بن حسن و طلحه بن حسن در كربلا حضور داشتند.
ام كلثوم دختر علي بن ابيطالب، همسر مسلم بن عقيل و مادر عبدالله و محمد دو طفل مسلم بود كه همگي در زمين كربلا حاضر بودند. گويند هنگامي كه خبر قتل مسلم به حضرت امام حسين رسيد، حميده دختر مسلم را طلبيد و دست نوازش برسر او كشيد.ام الثغر: ام الثغر دختر عمرو همسر عقيل بن ابيطالب بود و جعفر بن عقيل از او متولد گرديد كه هر سه در سرزمين كربلا حضور داشتند.
دختر عبدالله بن جعفر الطيار و دختر زينب است كه با قاسم بن محمد بن جعفر بن ابي طالب ازدواج كرد. و از ديگر زنان كربلاست.
فاطمه صغري بنت الحسين، دختري كوچك بود كه به سند تاريخ، چون حسين را شهيد كردند و فاطمه از شهادت پدر آگاه شد، به زاري و سوگواري پرداخت.
ليلي دختر مسعود، بانوي حرم اميرالمؤمنين بود كه پسرشعبدالله اصغر در ركاب سيدالشهدا شهيد شد.
وقتي امام حسين از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا آمد، زينب همراه برادرش بودو در واقع سرپرست بانوان و كودكان بود و تا آخرين توان در اين سفر به برادر و نهضتبرادرش كمك كرد. با اينكه در سن 55 سالگي بود، بزرگترين و سختترين مصائب را درراه به ثمر رساندن اهداف عاليه برادرش امام حسين تحمل نمود. بانوان حرم، به خصوصخواهرش ام كلثوم و دختر برادرش سكينه و همسر برادرش رباب نيز كمال تحمل واستقامت را كردند.زينب دو فرزندش محمد و عون را با خود به كربلا آورده بود و اين دو نوجوان در راهحسين به شهادت رسيدند. چون كوهي استوار در برابر حوادث، ايستادگي كرد. اگر گريهميكرد، گريهاش فرياد بر ضد ظلم بود. فرياد بيداري بود.او پيامآور خون شهيدان بود، وگرنه به ابن زياد نميگفت: «جز زيبايي و سعادت،چيز ديگري نديدم». او حتي وقتي به مدينه بازگشت، در هر فرصتي پيام شهيدان كربلا رابه مردم ميرساند.در عصر روز يازدهم (محرّم) كه اسرا را آوردند، وقتي به قتلگاه رسيدند، همه بياختيار خودشان را از روي مركبها به روي زمين انداختند. زينب خودش را به بدن مقدسابا عبدالله ميرساند و آن را به وضعي دلخراش ميبيند. بدني بي سر و لباس. آنچنان نالهكرد كه اشك دشمن جاري شد.مجلس عزاي حسين را براي اولين بار زينب ساخت، ولي در عين حال از وظايفخودش غافل نيست. پرستاري زين العابدين به عهده اوست. نگاه كرد به زين العابدين،ديد حضرت كه چشمش به اين وضع افتاده، آن چنان ناراحت است، گويي ميخواهد قالبتهي كند. فوراً بدن ابا عبدالله را رها كرد و آمد سراغ امام زينالعابدين: «پسر برادر! چرا تورا در حالي ميبينم كه ميخواهد روح از بدنت پرواز كند؟» امام فرمود: «عمه جان! چطورميتوانم بدن هاي عزيزان خودمان را ببينم و ناراحت نباشم؟» زينب در همين شرايطشروع ميكند به تسليت خاطردادن به امام.آينده اينجا كعبه اهل خلوص خواهد بود. زينب براي امام زينالعابدينروايتميكند.روز دوازدهم (محرّم) اسرا با طبل و شيپور وارد كوفه شدند و سرهاي مقدس را بهاستقبال آنها بردند. در يك موقع خاصي زينب موقعيت را تشخيص ميدهد و اشاره كرد،عبارت تاريخ اين است: «وَقد او مات الي الناس ان اسكتوا فارتدّت الانفاس و سكنتالاجراس؛ يعني در آن هياهو و قلقله كه اگر هلهله ميكردند صدايش به جايي نميرسيد،گويي نفسها در سينه حبس شد و صداي زنگها و هياهو خاموش شد، مركبها همايستادند.» در كوفه 20 سال پيش علي خليفه بود. هنوز در ميان مردم خطبه خواندن عليضرب المثل بود. راوي گويد: گويي علي زنده شده و سخن او از دهان زينب ميريزد.زينب در كوفه خطبهاي قرائت نمود: «اي اهل كوفه قبيح باد روهاي شما، چه پيشآمد شما را كه از نصرت حسين دست برداشتيد تا اينكه او را شهيد كرديد و اموال او راغارت كرديد؟ اف بر شما، آيا ميدانيد خون طاهري را ريختيد و كسي را كشتيد كه بهتر ازهمه جهانيان بود؟ مادرهايتان به عزايتان بنشينند كه به زودي جزا خواهيد شد به آتشيكه خاموش شدني ندارد. من تا زنده هستم بر برادرم ميگريم و بعد از اين، چشمهايم بهاشكي كه چون سيل جاري به صورت متراكم ميباشد، خشك نخواهد شد.» سپس بانگبر اهل كوفه زد: «صدقه بر ما اهل بيت روا نيست. اي اهل كوفه مردان شما، مردان ما راميكشند و زنان شما بر ما گريه ميكنند. فرداي قيامت خداوند متعال ميان ما و شما حكمخواهد فرمود».اين سخنان كه با عبارتهاي شيوا از دلي سوخته برميآيد، همه را دگرگون كرد بهگونهاي كه شنوندگان دستها را بر دهان نهاده و دريغ ميخوردند. واكنش مردم كوفهچنان بود كه راوي ميگويد: به خدا قسم مردم كوفه را در آن روز ديدم كه بهت زده اشكميريختند و از شدت اندوه، دستها را بر دهان گرفته و انگشتان خود را ميگزيدند.ويژگيهاي زينب در ماجراي كربلا بسيار است. مهمترين ويژگيهاي او راميتوان در سه موضوع زير خلاصه نمود:1ـ تا برادرش امام حسين بود، يگانه حامي او بود و بعد از او از حجت خدا امامسجاد، حمايت كرد و در چندين مورد نگذاشت او را به قتل برسانند و خود را سپر او كرد.2ـ او سرپرست يتيمان و بانوان بيسرپرست بود و تا آخرين لحظه از آنها حمايتكرد. حتي جيره آب خود را براي كودكان ميگذاشت و در عين حال نماز شبشتركنميشد.3ـ او پيامآور خون شهيدان بود. در كوفه و شام و مدينه و و هرجايي كه فرصت بهدست ميآورد از شهيدان و آرمانهاي مقدس آنها ميگفت و هدف قيام امام حسين رامشخص ميكرد و مردم را بيدار مينمود. خطبه غرّاي او در كوفه و شام عجيب صدا كرد.يزيد را به لرزه انداخت و او را با كوبندهترين مطالب در برابر جمعيت محكوم ساخت، بهطوري كه او در ظاهر اظهار پشيماني كرد و جنايت را بر گردن عبيدالله بن زيادميانداخت.
با بررسيهايي مختصر در تاريخ عاشورا، ميتوان گفت كه در اين نهضت عظيمهرچند يزيديان، سپاه امام حسين (ع) را به قتل رساندند، ولي تا اين مرحله فقط نيمي ازنقشه امام حسين اجرا شده بود و نيم ديگر آن، تبليغ روي واقعه عاشورا و رسوايي دستگاهاُموي بود.اين وظيفه مهم و خطير را چه كساني بايد انجام ميدادند، جز بازماندگان كاروانسيدالشهدا بازماندگاني كه اكثر آنها اطفال و زنان بودند. گرچه اين زنان از ابتدا كههمسران و فرزندان عزيز خود را تشويق به جهاد در برابر سپاه كفر و حمايت از مولاي خودميكردند و از همان هنگام كه از مجروحان جنگ پرستاري و دلجويي ميكردند و به آنهادر جهت ادامه نبرد عليه باطل نيرو و روحيه ميدادند، در اين نهضت نقش داشتند.بعد از واقعه عاشورا، اسيران با زبان گويا و نافذ خود و با شرح وقايع و مصيبتهايكربلا، رسوايي بزرگي براي خاندان بني اميه به بار آوردند! تبليغاتي كه بزرگ بانوي كربلا،زينب (س) روي واقعه عاشورا با خطابههاي آتشين خود انجام ميداد، موجي از خشم ونفرت به سوي دودمان اموي سرازير ميساخت و افكار مردم را آماده انقلاب مينمود.جاودانگي عاشورا، پس از چهارده قرن حاصل كار همين بانوان بازمانده بود كهنگذاشتند اين واقعه در صحراي خشك و سوزان كربلا دفن شود و فراموش شود ويا از يادبرود. زيرا «تاريخ كربلا يك تاريخ مذكر ـ مؤنث است. حادثهاي كه مرد و زن هردو در آننقش داشتهاند ولي مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش.»انقلاب اسلامي مردم ايران نيز نمونه همان نهضت عاشورا بود كه زنان فداكاربسياري در آن نقش داشتند. از اين رو پس از پيروزي انقلاب يكي از وظايف زنان جامعهاين است كه با الگوگيري از زينب و رشادتهاي او و ساير بانوان كربلا، همواره يگانهحامي انقلاب و خونهاي شهدا باشند و عزت و افتخاري را كه حاصل خون هزاران شهيدپيرو امام حسين ميباشد، قدر بدانند و حفظ نمايند.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».