معنویت و عرفان امام حسین علیه السلام
نوع: مقاله پدیدآور: رامین، فاطمه عنوان و شرح مسئولیت: معنویت و عرفان امام حسین (ع) [منبع الكترونیكی] / فاطمه رامین توصیف ظاهری: 1 متن الكترونیكی: بایگانی HTML؛ داده های الكترونیكی (14 بایگانی: 79.8K(سلام الله علیها)) موضوع: عرفان حسین بن علی (ع)، امام سوم
ص: 1
معنویت و عرفان امام حسین علیه السلام
مشخصات كتاب
نوع: مقاله پدیدآور: رامین، فاطمه عنوان و شرح مسئولیت: معنویت و عرفان امام حسین (ع) [منبع الكترونیكی] / فاطمه رامین توصیف ظاهری: 1 متن الكترونیكی: بایگانی HTML؛ داده های الكترونیكی (14 بایگانی: 79.8K(سلام الله علیها)) موضوع: عرفان حسین بن علی (ع)، امام سوم
ص: 2
مقدمه
5
بخش اول: معنویت و عرفان امام حسین (علیه السلام)
7
حقیقت عرفان امام حسین (علیه السلام)
7
شناخت از طریق سخنان امام حسین (علیه السلام)
7
شناخت از طریق عملكرد امام حسین (علیه السلام) 9
راه امام حسین (علیه السلام)، راه دل است 10
بخش دوم: گریه و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) چرا؟
13
دلالت عقل و قرآن و سنت 15
گریة انبیا و معصومین (علیهم السلام) و همة موجودات برای امام حسین (علیه السلام): 16
حضرت زهرا سلام الله علیها 16
ائمه هدی (علیهم السلام):
17
حضرت علی (علیه السلام)
17
امام سجاد (علیه السلام)
18
امام صادق (علیه السلام)
18
امام کاظم (علیه السلام)
19
امام رضا (علیه السلام)
19
امام زمان (علیه السلام)
20
انبیا صلوات الله علیهم اجمعین:
20
حضرت آدم (علیه السلام)
20
ص: 3
حضرت ابراهیم (علیه السلام) 20
حضرت خضر و موسی (ع)
21
ملائكه 22
اولیاء خدا و بزرگان غیر معصوم
22
جن ها و دیگر موجودات
23
عاطفه و محبت
25
برخی آثار عزاداری و گریة بر امام حسین (علیه السلام)
30
فلسفة زنده نگه داشتن مصائب امام حسین (علیه السلام):
32
ترفند و دسیسة دشمنان اسلام
36
خلاصة مقاله
39
منابع و مآخذ 41
ص: 4
بسم الله الرحمن الرحیم
«هذا من فضل ربّی»
«الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین».
نقل شده که پیرزنی با وجود علم بر کمبضاعتی خود و دانستن اینکه آنچه دارد قابل عرضه برای خرید حضرت یوسف (علیه السلام) نیست، فقط برای اینکه جزء خریداران حضرتش محسوب گردد، خود را در صف خریداران ایشان قرار داد.
من نیز با این بضاعت ناچیز علمی خود اقدام به نوشتن مقاله ای، آن هم مربوط به شخصیتی همچون امام حسین (علیه السلام) نمودم تا شاید مرا هم در صف کسانی قرار دهند که در راه حضرتش گامی ناچیز برداشتهاند. و باشد که حضرتش با نیم نگاهی به من سرا پا تقصیر نیز توفیق پیمودن راه نجات و سعادت را عنایت فرماید.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشة چشمی به ما کنند؟!
این مقاله در دو بخش تنظیم گردیده است:
بخش اول - معنویت و عرفان امام حسین (علیه السلام).
بخش دوم - گریه و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) چرا؟
از درگاه خداوند منان خواهانم که به فضل خود این توفیق را عنایت فرماید که این مقاله مورد قبول سید الشهدا (علیه السلام) واقع گردد تا باقیات و صالحاتی باشد که ثوابش هدیه به روح تمامی شهدا خصوصاً شهدای کربلا و دو شهید بزرگوار ادامه دهندة راه امام حسین (علیه السلام)، استاد شهید مرتضی مطهری 6 و شهید آیت الله سید عبد الحسین دستغیب
ص: 5
6 گردد. چرا که این حقیر در این مقاله بیشترین استفاده را از مطالب کتب این دو شهید جلیل القدر نمودم. امیدوارم که ان شاء الله به فضل و کرم الهی شفاعت ایشان شامل حال این بندة عاصی و تمامی ذوی الحقوق گردد.
« السلام علی مَن أمر باقامة الحدود و الطاعة المعبود»
فاطمه رامین
1/10/1381
ص: 6
بسم الله الرحمن الرحیم
عرفان در لغت به معنای «دانستن بعد از نادانی» است و عارف؛ یعنی «دانا و شناسنده و مرد شكیبا». عرفا در كتب مختلف عرفانی، مراحلی را برای سیر و سلوك بیان نموده اند كه شخص بعد از طی این مراحل به شناخت و عرفان خواهد رسید.
امّا امام حسین (علیه السلام) از راه دل، انسان ها را هدایت می كند. آن هم در كوتاه ترین مدّت، كه امثال حُرّ، ره صد ساله را یك شبه طی می كنند و به مقصد می رسند.
و امّا اینكه معنویت و عرفان خود امام (علیه السلام) تا چه حدّ است، امامی كه خداوند در مورد او می فرماید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً»(1) پی بردن به حقیقت عرفان حضرتش برای همچو منی كه هنوز اندر خم یك كوچه ایم، امكان پذیر نیست.
آب دریا را اگر نتوان كشید هم به قدر تشنگی باید چشید
یكی از مهم ترین منابع، برای پی بردن به عرفان و معنویت ایشان، دعای عرفة حضرت است. امام (علیه السلام) در این دعای شریف شناختی عمیق را مطرح می نماید كه بالاتر از شناخت عُقلاء است. و در عین حال، آن شناخت عُقلائی را نیز تأیید می فرمایند. آنجا كه حضرت می گویند: «تفكر من در آثار تو، مایة دروی از دیدار توست ... چگونه چیزی كه خودش از نظر هستی، نیازمند توست (آثار) می تواند دلیل بر وجودِ تو باشد. آیا چیز دیگری می تواند پدیدارتر
ص: 7
از خودِ تو باشد تا او وسیلة ظهور تو گردد؟! كی نهانی تا نیازمند برهانی باشی كه بر تو دلالت كند و كی دوری تا به وسیلة آثار به تو رسند؟! (1)
در جای دیگر می فرمایند: «تویی كه انوار معرفت را در دل های دوستانت تابیدی تا تو را شناختند و یگانه دانستند».(2) و باز می فرمایند: «تو هستی كه خودت را در هر چیزی به من شناساندی. پس من تو را آشكارا در هر چیز دیدم و تو بر هر چیزی آشكاری».(3) یعنی اگر اولیای تو، تو را شناختند به وسیلة كمك و راهنمایی تو بود و گرنه آنها قدرت ِ بر شناخت تو را نداشتند.
«خدایا تو دستور مراجعة به آثار را به من دادی»(4) تا از آثار پی به وجود تو ببرم، چون خودت خواسته ای كه ما از طریق آنها تو را بشناسیم و گرنه چگونه آثار می توانند و قدرت دارند كه خالق خود را بشناسانند؟ ما همچون ماهی دریا كه به سبب غرق بودن در آب، توجّه به آب نمی كند، از شدت تجلّی انوار حق ّ و غرق بودن در آن، توجّه به آن نداریم.(5)
ولی آن قدر لطف و رأفت و رحمت داری كه با وجود این حدّ از تجلّی، باز ما را به وسیلة آثار، متوجه می كنی تا هدایت یابیم. حتّی قبل از اینكه ما از تو در خواست كنیم، تو به فكر ما هستی، قبل از اینكه ما به یاد تو باشیم، تو به یاد ما هستی.(6) و حتّی همین كه مشتاق تو هستم(7) و تو آرزوی منی،(8) به این دلیل است كه تو دیگرن را از دلم
ص: 8
بر طرف ساختی كه فقط تو را بخواهم(1) و من راهی برای رسیدن به این آرزو ندارم، جز اینكه از خودت بخواهم(2) لذا تدبیر خودم را هم، چاره ساز نمی دانم.(3)
آیا معرفت و عرفانی به حق تعالی از این بالاتر وجود دارد؟
راهی دیگر كه ما را به درجة عرفان امام (علیه السلام) رهنمون می سازد، راه عملی ایشان است؛ یعنی حضرتش فقط شعار نمی دهد و در عمل، مانند بعضی عارف نماها نیست كه فقط با عزلت نشینی و یك سری سخنان زیبا، بر زبان جاری ساختن، دم از خدا و دین بزند: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِكُم».(4) بلكه امام حسین (علیه السلام) برای آگاهی مردم و پا برجا ماندن دین خدا،(5) فقط هستی خود را فدا نكرد، كه تمام اولاد و اهل بیت و یارانش را نثار حق تعالی نمود، كه خود دربارة آنان فرمود: «همانا من اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بیتی از اهل بیت خود، نیكوتر سراغ ندارم».(6) و در آن لحظه هایی هم كه خود، به كلی توانایی از بدن مباركش سلب شده بود و تیر در سینة حضرتش نشسته بود و بیاختیار روی زمین افتاد، فرمود: «رِضاً بِقَضَائِكَ وَ تَسلِیماً لِاَمرِكَ وَ لَا مَعبُودَ سِوَاكَ یَا غِیَاثَ المُستَغِیثِینَ».(7)
ص: 9
واقعاً این درجه از رضایت و تسلیم برخاسته از چه عرفانی است؟!!
انبیاء محو تماشا و ملائک مبهوت شمر سرشار تمنّا و تو سرگرم حضور
این چه معرفت و عرفانی است كه باعث هدایت و شناخت انسان ها در همة زمانها گردید؟ معنویت و عرفان عرفا حداكثر موجب نجات خودشان و انسانهای همعصرشان است و بعد از آنها فوقش، فقط دستور العملی از ایشان در كتاب ها باقی می ماند، که تنها با خواندن آن و بدون راهنمایی مربّی الهی، افراد به وسیلة آن راه به جایی نخواهند برد. امّا «اِنَّ الحُسَین مِصْبَاحُ الهُدَى وَ سَفِینَةُ النَّجَاة»(1) همانطور که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «همانا حسین چراغ هدایت و كشتی نجات است» و هنوز بعد از 1400 سال، نامش و یادش و ذكر مصائبش، آتش به جان ها می زند و شور و عشق می آفریند و انسان ها را به مقصد می رساند.
راه امام حسین (علیه السلام)، راه دل است و از راه دل و شكست و انكسار آن، انسانها را هدایت می كند و دلی كه شكست، جایگاه و تابشگاه نور حسین (علیه السلام) می شود. «فِی قُلُوبِ مَن وَالَاهُ قَبرُهُ»(2) و دوستداران حسین (علیه السلام) هر كدام به اندازة ظرفیت وجودی شان، كمالات حسین (علیه السلام) را دارا می شوند و در وجودشان صفات عالی حضرتش آشكار می گردد. عرفان عملی امام حسین (علیه السلام) فقط باعث نشد كه حُرّ، ره صد ساله را یك شبه طی كند، بلكه هنوز هم شاگردان مكتبش را یك شبه به وصال محبوب می رساند. اشخاصی امثال رسول تُرك ها را، آدمی قُلدر و لات و لا اُبالی كه به فسق و زورگویی شهرت داشت و مأموران كلانتری های تهران از برخورد جدّی با او، بیم و هراس داشتند. مكتب و عشق امام حسین (علیه السلام) از چنین انسانی، عارفی ساخت كه در عشق حق ّ ذوب گردید و به مرحله ای رسید كه بعد
ص: 10
از مرگش، در خواب دیدند كه حضرت زینب (سلام الله علیها) به تشییع جنازه اش آمده و فرمودند: «این جنازه متعلق به ماست، ما خودمان باید او را تشییع كنیم».(1)
حضرت ابراهیم (علیه السلام) خلیل و دوست خداست و خداوند برای امتحان او، دستور ذبح كردن اسماعیلش را داد، ولی او در عالم واقع، از انجام این عمل معاف گردید. امّا امام حسین (علیه السلام) نه تنها اسماعیلش، بلكه تمام هست و نیستش را در راه دوست و در عالم واقع، فدا نمود و قربانی كرد. خدا هم اثر كار امام حسین (علیه السلام) و محبت ایشان را در دنیا و آخرت بزرگ گرداند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «اِنَّ لِلْحُسَینَ مُحَبَّةً مَكنونَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤمِنِینَ»(2) یعنی «برای حسین (علیه السلام) در دل های مؤمنین، دوستی نهفته است».
در صحرای محشر، عدّه ای در جوار امام حسین (علیه السلام) زیر سایة عرش رحمتند و به قدری محبّت حضرتش دلشان را پُر كرده است و از همجواری با ایشان لذّت می برند كه وقتی حوریان از بهشت، برایشان پیغام می فرستند كه ما منتظر شما هستیم، چرا نمی آیید؟ می گویند: ما لذّت مجالست و مصاحبت با امام حسین (علیه السلام) را به شما ترجیح می دهیم.(3) و همچنین خداوند باب الحسین (علیه السلام)(4) را «رحمة الواسعة» قرار داده.(5) به قول شیخ شوشتری 6 در مقدمة
ص: 11
خصائصش، حساب كه می كنیم، می بینیم در طول زندگی مثل یك تاجر ورشكسته، سرمایة عمر را بر باد داده ایم و چه رنج ها بردیم. ولی در این مدّت، ایمان و عمل صالحی كه قابل قبول حضرت حق تعالی باشد، نداریم كه با خود ببریم. چرا كه از آثار ایمان، توكّل به خدا و خوف و رجا فقط نسبت به پروردگار عالم و صبر و رضا و تسلیم امر خدا بودن است. آیا از این آثار بهره ای داریم؟!! و در باب عمل هم، اخلاص شرط قبولی است. از كجا معلوم كه اعمالمان خالص بوده و موانع قبولی نداشته باشد. و همچنین شرایط شیعیان علی (علیه السلام)(1) را هم كه در خود سراغ نداریم و حتی آثار شیعه بودن نیز در سیمای ما هویدا نیست.(2) شرایط شیعه بودن زیاد است ولی باب حسین (علیه السلام) وسیع تر است. شیعة علی (علیه السلام) شدن، سخت است و خیلی باید رنج برد، امّا دوستدار و عزادار حسین (علیه السلام) بودن و گریة بر او، آسان است و شرط زیادی نمی خواهد و رقّت قلب و شكستگی دل كافی است.(3) در روایت است: «هر گاه خداوند به بندهای، اراده خیر كند، مِهر امام حسین (علیه السلام) را در دلش جا می دهد».(4)
ان شاء الله كه اگر از هر بابی از ابواب بهشت، به خاطر كوتاهی هایمان باز بمانیم، خداوند امید ما را از باب الحسین (علیه السلام) قطع نگرداند، چون این باب به قدری وسیع است كه امثال همچو منی نیز كه گنهكار و رو سیاه درگاه الهی هستم، به آن طمع دارم.
الهی جز مِهر حسین((علیه السلام)) هر آنچه باشد بدلم خون ساز و زِ راه دیده ام بیرون ساز
ص: 12
دشمنان (و بعضی دوستان جاهل) مطرح می كنند كه اگر شهادت بابی است كه خدا فقط برای خاصّان از اولیا خود گشوده است و بالاترین خیری است كه بالاتر از آن خیری نیست و شهید متنعم به ارزشمندترین نعم الهی است، پس چرا این همه در شهادت امام حسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیتش گریه و عزاداری می كنید؟!
افرادی نیز نظیر «محمد مسعود» مدعی هستند كه روش مسیحیان بر روش ما ترجیح دارد كه شهادت و فداكاری حضرت مسیح (علیه السلام) را جشن می گیرند. ولی ما شهادت امام حسین (علیه السلام) را عزادرای می كنیم. و بعد نتیجه می گیرد كه آنها شهادت را موفقیت و ما شكست می دانیم.
اینها اشتباه می كنند، چون نمی دانند که:
اوّلاً- مسیحیت كه جشن می گیرد، چون مسئله را از نظر شخصی مورد مطالعه قرار میدهد، ولی اسلام از نظر اجتماع. بله، از نظر شخصی ما هم شهادت را برای شهید، فوز و موفقیت می دانیم و قرآن کریم میفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(1) امّا اجتماع با از دست دادن امام حسین (علیه السلام) و نخبگان اطراف و یارانش، دچار چه فاجعه ای شد؟! امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِیهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ ءٌ»(2) یعنی «چون مؤمن عالمی بمیرد، رخنه ای در اسلام می افتد كه چیزی آن را جبران نمی كند». حال اگر این مؤمن عالم، امام معصوم باشد، جامعه از فقدان او دچار چه ضرر و خسرانی می شود؟!
ثانیاً- نصاری جشن می گیرند، چون فكر می كنند حضرت عیسی (علیه السلام) به دار زده شد و كشته شد و در همان وقت - نعوذ بالله - به جهنم رفت و سه شبانه روز در آتش ماند تا پیروانش به دوزخ نروند. و لذا هیچ مسیحی به دوزخ
ص: 13
نمی رود، چون یك نوع اتحادی با حضرت مسیح (علیه السلام) پیدا نموده اند. لذا «أَبْناءُ اللَّهِ» یعنی پسران خدا و «أَحِبَّا اللَّهِ»، یعنی دوستان خدا هستند.(1) پس آنها شهادت مسیح (علیه السلام) را فدای گناهان می دانند و جشن می گیرند كه عیسی (علیه السلام) كشته شد و با كشته شدن او از زیر بار سنگین گناه در آمدیم.(2) اما مسلمان واقعی نمی تواند چنین فكری داشته باشد.(3) چون قرآن و بزرگان دین به ما آموخته اند كه هر فردی در گرو عمل خود می باشد؛ برای نمونه، ابن شهر آشوب به اسناد خود از طاوس فقیه می گوید كه به امام سجاد (علیه السلام) به هنگام مناجاتش با خدا گفتم: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) این جزع و فزع چیست؟! .... پدرت حسین بن علی (علیه السلام) است. مادرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. جدّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) است. حضرت به من نگریست و گفت: طاوس! هیهات، هیهات از پدر و مادرم مگو! "خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ أَحْسَنَ وَ لَوْ كَانَ عَبْداً حَبَشِیّاً وَ خَلَقَ النَّارَ لِمَنْ عَصَاهُ وَ لَوْ كَانَ وَلَداً قُرَشِیّاً". خدا بهشت را برای فرمانبرداران و نیكوكاران آفریده، اگر چه بندة حبشی باشد. و آتش را برای كسی كه او را نافرمانی كند، آفریده هر چند سید قریش باشد. مگر كلام خدا را نشنیده ای كه فرمود: "فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ" (4) و به خدا فردا جز عمل صالح چیزی تو را سود ندارد».(5)
همچنین قرآن و سنت و عقل نیز دلالت بر درستی عمل ما (عزاداری و گریه) دارند.
ص: 14
بر حسب فطرت، هر بشر عاقلی، منعم دوست است؛ یعنی اگر كسی به او انعامی كرد، به او علاقه مند می گردد و اگر انسان رشد عقلی یافت، می فهمد كه همه چیزش از خداست. «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه»(1) لذا خدا محبوبش می گردد: «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»(2) و مُحب ّ اگر محبتش صادقانه باشد و بخواهد محبوب هم او را دوست داشته باشد و از او راضی باشد، از محبوب اطاعت می كند و مطیعش می گردد.(3) پس اگر محبوب بفرماید: «اگر مرا دوست دارید از رسولم پیروی كنید(4)و او را اسوة خود قراردهید(5)»، اطاعت می كند. لذا بدین دلیل رویة رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) سنت است و همة مسلمانان باید او را اسوة خود قرار دهند و به ایشان اقتدا كنند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در چندین مورد عزای امام حسین (علیه السلام) را برپا نمود و حتی مواردی كه حضرتش در خانة فاطمه (سلام الله علیها)، ام سلمه (سلام الله علیها) و عائشه و در مسجد و مجمع اصحاب عزاداری كرده است، از طریق اهل تسنن به طور متعدد روایت شده است. در كتاب «سیرتنا و سنتنا» مرحوم امینی، حدیثی را نقل كرده است كه مضمون آن چنین است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در خانة ام سلمه استراحت فرموده بود. حسین (علیه السلام) آمد. ام سلمه جلوی آقازاده را گرفت و گفت: «جدّت خوابیده است». حسین (علیه السلام) اعتنا نكرد، به سمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) رفت و روی سینة پیغمبر نشست. ام سلمه منتظر است چه زمانی پیغمبر بر می خیزد. ناگهان صدای گریة رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را شنید. پیش خود گمان كرد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چون حسین (علیه السلام) بیموقع آمده، ناراحت شده است. عذر خواست كه یا رسول الله من جلوی او را گرفتم اما نتوانستم او را باز دارم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ام سلمه من گریه نمی كنم كه چرا حسین آمده، گریه ام برای این است كه «جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی أَنَّ هَذَا مَقْتُولٌ وَ هَذِهِ التُّرْبَةُ الَّتِی یُقْتَلُ عَلَیْهَا فَضَعِیهِ عِنْدَكِ فَإِذَا صَارَتْ
ص: 15
دَماً فَقَدْ قُتِلَ حَبِیبِی» جبرئیل گزارش های او را برایم نقل كرد. كربلای حسینم را نشانم داد و از خاك قبرش برای من هدیه آورد. اینك در دست من است. آن را نگهدار هر وقت دیدی خون شده، بدان حسین كشته شده است.(1) لذا به حكم قِرآن مجید مسلمانان باید به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) اقتدا نمایند و عزای امام حسین (علیه السلام) را برپا کنند. (2)
فقط رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) برای فرزندش حسین (علیه السلام) گریه نكرد، بلكه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمة معصومین (علیهم السلام) و انبیا دیگر (علیهم السلام) و اولیاء خدا و ملائك و همة موجودات عالم برای حضرتش متاثر شده و عزاداری نموده اند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چون فاطمه (سلام الله علیها) به حسین (علیه السلام) باردار شد، جبرئیل نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد و عرض كرد: همانا فاطمه (سلام الله علیها) پسری به دنیا خواهد آورد كه امتت او را بعد از تو می كشند. (پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) این خبر را به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) داد) و لذا چون فاطمه (سلام الله علیها) به حسین (علیه السلام) باردار شد، خوشحال نبود و چون وضع حمل نمود از زاییدنش هم خوشحال نبود ... زیرا دانست كه او كشته خواهد شد».(3) یعنی حضرتش به خاطر مصائب فرزندش و كشته شدنش محزون و غمگین بود.
همچنین از امام صادق (علیه السلام) است: «فاطمه (سلام الله علیها) را در روز قیامت در قبّه ای از نور می نشانند. در این هنگام امام حسین (علیه السلام) به محشر می آید، در حالی كه سر بریده اش را به دست می گیرد. فاطمه (سلام الله علیها) از دیدن چنین حالی
ص: 16
صیحه می كشد و می افتد و تمام پیامبران و خلایق دیگر، از دیدن چنین وضعی به گریه می افتند. سپس قاتلان امام حسین (علیه السلام) حاضر شده و محاكمه می گردند و آن گاه به كیفر شدیدی می رسند».(1)
ائمه اطهار (علیهم السلام) همگی به زنده نگه داشتن و احیای خاطرة عاشورا توصیه و تأكید نموده و خود نیز عامل به این سنت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده اند، از جمله:
از ابن عباس روایت شده كه در ذیقار خدمت امیرالمومنین (علیه السلام) رسیدم. صحیفه ای بیرون آورد، به خط خود و املای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و برای من از آن برای من خواند. در آن صحیفه، مقتل امام حسین (علیه السلام) بود و آن كه چگونه كشته می شود و چه كسی او را می كشد و چه كسی او را یاری می كند و چه كسی با او شهید می شود. پس آن حضرت گریة سختی كرد و مرا به گریه آورد».(2)
همچنین نقل شده: روزی امیرالمومنین (علیه السلام) عباس (علیه السلام) را كه كودكی خردسال بود، در آغوش گرفت و در حالی كه بر اثر شدت ناراحتی قطره های اشك از دیدگانش می ریخت، بازوهای عباس (علیه السلام) را بوسید. ام البنین (سلام الله علیها) كه آن صحنه را دید، نگران شد و از علی (علیه السلام) پرسید: «چرا گریه می كنی؟» حضرت فرمودند: «دست های این كودك را دیدم و آنچه را كه در آینده به آنها می رسد به خاطر آوردم. از این رو متاثر شدم». ام البنین (سلام الله علیها) با اضطراب پرسید: مگر دست های او چه می شوند؟ علی (علیه السلام) فرمود: قطع می شوند. سپس با اندوه دردناكی چند بار فرمود: «مگر با یزید چه كرده ام؟!» ام البنین (سلام الله علیها) كه با شنیدن این سخن، اشك اندوه می ریخت، پرسید: «چرا دست های
ص: 17
عباس قطع می شوند؟» حضرت ماجرای كربلا را برایش شرح داد. ام البنین (سلام الله علیها) به سبب آن مصائب جان گدازی كه به خاندان نبوت وارد می شود منقلب شده و سخت گریست و سپس با نیروی صبر و شكر خود را آرام نمود و خدا را به علت اینكه فرزندش فدای امام حسین (علیه السلام) می گردد، سپاس گزاری نمود.(1)
امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر اینکه خود برای قضایای کربلا بسیار گریه میکرد،(2) از كسانی نیز بود كه بعد از شهادت پدر گرامیاش بارها منبر رفته و مصیبت پدرش را بازگو كرده و مردم را به گریه درآورده است. روزی در حضور یزید - لعنت الله علیه - به منبر رفت و فرمود: «"من پسر آنم كه تشنه جان داد و تن او به خاك كربلا افتاد. عمامه و ردای او را ربودند، در حالی كه فرشتگان آسمان در گریه بودند. جنیّان در زمین و پرندگان در هوا، سیلاب از دیده گشودند. من پسر آنم كه سرش را به نیزه نشاندند و زنان او را از عراق به شام به اسیری بردند .... یزید! محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) جدّ توست یا جدّ من؟ اگر گویی جدّ توست، دروغ گفته ای و اگر گویی جدّ من است، چرا پدرم را كشتی و زنان او را اسیر گرفتی؟ سپس فرمود: مردم! آیا میان شما كسی هست كه پدر و جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) باشد؟!" و به یك بار شیون از مردم برخاست».(3)
امام صادق (علیه السلام) علاوه بر اینکه خود بر امام حسین گریه میکردند،(4) گریه کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) را نیز بسیار دعا نمودهاند. معاویه بن وهب می گوید به خانة امام صادق (علیه السلام) رفتم. حضرت در سجده بود و دعا می كرد تا رسید به این جا كه فرمود: «فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِی قَدْ غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِی
ص: 18
تَقَلَّبَتْ عَلَى حُفْرَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِی كَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى نُوَافِیَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ» یعنی «خدایا رحم كن به صورت هایی كه آفتاب آن را دگرگون كرده تا خودش را به قبر حسین (علیه السلام) برساند. خدایا رحم كن به اشكهای چشمی كه در عزای حسین (علیه السلام) ریخته می شود. خدایا رحم بفرما به ناله ها و صرخههایی كه در مصیبت حسین (علیه السلام) بلند می شود. خدایا من آنان را به تو می سپارم تا بر ما نزد حوض كوثر وارد شوند».(1)
امام کاظم (علیه السلام) نیز در مصیبت جدّ بزرگوار خود محزون میشد و گریه میکرد. امام رضا (علیه السلام) میفرماید: «چون ماه محرم داخل می شد، پدر مرا (امام كاظم (علیه السلام)) كسی خندان نمی دید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب می شد تا روز دهم، چون روز عاشورا می شد، آن روز، روز مصیبت و حزن و گریة او بود و می فرمود: امروز روزی است كه حسین (علیه السلام) شهید شده است».(2)
از قول علما و بزرگان بارها نقل شده كه امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف را زیارت كرده اند كه در مجالس روضه و عزاداری شركت نموده و بر مصائب جدّ بزرگوارش گریه كرده است.(1) و همچنین خود حضرتش در زیارت ناحیة مقدسه مصائب سید الشهدا (علیه السلام) را ذكر كرده اند و فرموده اند: «سلام می كنم بر تو، سلام كسی كه قلبش از مصیبت تو جریحه دار است و اشكش در یاد تو ریزان است. سلام كسی كه آه و ناله اش در فاجعة تو بلند است».(2)
وقتی حضرت آدم (علیه السلام) خواست كه توبه اش پذیرفته شود به خمسة طیبه تمسّك جست و به دشمنانشان لعنت كرد، هنگامی كه جبرئیل برایش از مصیبت حسین (علیه السلام) خواند، جبرئیل و حضرت آدم مثل زن جوان مرده گریستند.(3)
هنگامی كه حضرت ابراهیم (علیه السلام) از كشتن حضرت اسماعیل (علیه السلام) معاف شد، در این فكر بود كه ای كاش پسرم كشته شده بود و دلم به درد آمده بود تا بیشتر محبت بروز می دادم. خدای متعال به حضرت ابراهیم
ص: 20
(علیه السلام) وحی نمود که: «بدان جماعتی از امت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله وسلم) جمع می شوند و در زمینی به نام كربلا آب را بر فرزندش می بندند. آن گاه با لب تشنه او و فرزندانش را می كشند». این روضه دل ابراهیم خلیل (علیه السلام) را آتش
زد. به قسمی كه سخت تر از كشته شدن پسرش دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد.(1)
همچنین امام صادق (علیه السلام) راجع به قول خداوند عزوجل «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقالَ إِنِّی سَقیمٌ»(2) فرمود: «ابراهیم (علیه السلام) [از اوضاع كواكب] فهمید، آنچه را كه به حسین (علیه السلام) وارد می شود، سپس گفت: من بیمارم از آنچه به حسین (علیه السلام) وارد می شود».(3)
روایت شده كه چون حضرت موسی (علیه السلام) مأمور شد به ملاقات جناب خضر (علیه السلام) و تعلم از او، اول چیزی كه در وقت ملاقات بین ایشان مذاكره شد، آن بود كه آن عالم (حضرت خضر علیه السلام)، حدیث نمود برای حضرت موسی (علیه السلام) مصائب و بلاهایی را كه بر آل محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) وارد می شود. پس هر دوی ایشان سخت گریستند.(4)
همچنین راجع به حضرت عیسی و نوح (علیهما السلام) و سایر پیغمبران (علیهم السلام) نیز كم و بیش روایاتی رسیده است.(5)
ص: 21
ضمناً در حدیثی كه در مبحث حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیان گردید نیز، از نظر گذشت كه در قیامت تمام پیامبران (علیهم السلام) از دیدن منظرة حضور سیدالشهدا (علیه السلام) در صحرای محشر، به گریه می افتند.(1)
علاوه بر فرمایش امام سجاد (علیه السلام) در مقابل یزید كه از نظر گذشت،(2) در زیارت ناحیه مقدسه نیز می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَى مَنْ بَكَتْهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ» یعنی «سلام بر کسی که ملائکة آسمان بر او گریستند».(3)
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ وَكَّلَ بِالْحُسَیْنِ (علیه السلام) مَلَكاً فِی أَرْبَعَةِ آلَافِ مَلَكٍ یَبْكُونَهُ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِزُوَّارِهِ وَ یَدْعُونَ اللَّهَ لَهُمْ»(4) یعنی «خداوند متعال فرشتهای را در میان چهار هزار فرشتة دیگر بر حسین (علیه السلام) موکل قرار داد، این فرشتگان جملگی بر آن حضرت گریسته و برای زائران آن جناب طلب آمرزش کرده و دعا مینمایند».
در این باره مطلب بسیار فراوان است، خصوصاً مربوط به حضرت زینب و دختران امام حسین (علیه السلام) حضرت رقیه و سكینه و فاطمه و حضرت كلثوم و ... سلام الله علیهن اجمعین كه به همراه دیگر اسرای كربلا بوده اند.(5) و یا حضرت
ص: 22
ام البنین (سلام الله علیها) كه در احادیث مربوط به مبحث حضرت علی (علیه السلام) ذكر گردید.(1)
لذا برای نمونه از جناب میثم تمار 6 فقط مطلبی ذكر می گردد.
شیخ صدوق از جبلة مكیّه نقل كرده كه شنیدم از میثم تمار كه فرمود: «و الله می كشند این امت پسر پیغمبر خود را در محرم، در روز دهم و هر آینه دشمنان حق سبحانه و تعالی این روز را روز بركت قرار می دهند. و همانا این كار شدنی است و در علم خدای تعالی پیشی گرفته است و من می دانم آن را به وسیلة عهدی از مولایم امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ..... پس میثم گریست».(2)
كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در اثنای هجرت از مكه به مدینه، به خیمة «ام معبد» آمد. در نزدیكی خیمه، درخت خاری به نام عوسجه بود و حضرت خواستند كه وضو بگیرند. سه مرتبه آب را استنشاق و مضمضه نمودند و پای این درخت ریختند و فرمودند: «لِهَذِهِ الْعَوْسَجَةِ شَأْنٌ» یعنی «برای این درخت، خصوصیات و معجزاتی است».
خواهرزادة ام معبد میگوید از فردای آن روز درخت بزرگ و سبز شد و شاخه و برگ از آن رویید و میوه ای مانند سیب زمینی داد كه از عسل شیرین تر و از مشك خوش بوتر بود. و هر حیوان مریضی كه از برگ آن می خورد، خوب می شد و برخی از قبائل عرب که از آنجا رد میشدند برای استشفا از برگ آن همراه كاروان می بردند ... تا اینكه بیست سال گذشت و از چوب های درخت استشفا می كردند. روزی دیدیم از شاخه های درخت خون می ریزد، مانند خونی كه از گوشت جدا می شود. متحیر ماندیم تا شب شد و دیدیم دور این درخت صداهای ناله بلند است «أَیَا ابْنَ النَّبِیِّ وَ یَا ابْنَ الْوَصِی» (اجنه دور آن برای پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) عزاداری می كردند) طولی نكشید كه خبر آمد، امام حسین (علیه السلام) را در كربلا كشتند. از آن پس درخت خشك شد. دیگر نه ساقه و نه ریشه، و كمكم از بین رفت.(1)
شاید در تأیید تمامی این موارد مذكور، همان قسمت از زیارت ناحیة مقدسه كفایت كند كه امام زمان (علیه السلام) می فرمایند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به مصیبتی نشست كه ملائكه او را تعزیت گفتند. قتل تو، فاجعة عظیمی بر مادرت زهرا (سلام الله علیها) بوده - و طبقات مختلف فرشتگان، پدرت امیرالمومنین (علیه السلام) را تعزیت و تسلیت می گفتند. و اقامة ماتم می كردند. حورالعین به صورت، لطمه می زدند و آسمان بر این مصیبت گریان شد و همة سكنة آسمان ها محزون شدند. زمین و اهل زمین، دریاها و دریادارها و مكه و بنیان گذار مكه، بهشت و بهشتیان و خانة خدا و مقام ابراهیم و مشعرالحرام و حلّ و اِحرام همه در این فاجعة عظیم اظهار هم دردی و عزاداری نمودند».(2)
ص: 24
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ»(1). اصلاً دین؛ یعنی حب ّ به دوستان خدا و بغض به دشمنان خدا. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «أَحِبُّوا اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) لِمَا یَغْذُوكُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ، وَ أَحِبُّونِی بِحُبِّ رَبِّی، وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی بِحُبِّی»(2) یعنی « خدا را دوست بدارید به واسطة آنچه به شما از أنواع نعمتها که كرامت فرمود، و مرا دوست بدارید به سبب دوستی خدا، و اهل بیتم را دوست بدارید به سبب دوستی من». و نه فقط اهل بیتم را دوست بدارید، بلكه از این هم بالاتر، رسول اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ لِله حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَلَدِهِ وَ وَالِدِهِ وَ یَكُونَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ»(3) یعنی «سوگند به خدایی كه جان من در دست قدرت اوست، ایمان نیاورده بنده ای به خدا تا وقتی كه من در نزد او، دوست داشتنی تر باشم از فرزند و پدرش، و خاندان من نزد او، از خاندانش دوست داشتنی تر باشد».
گریه نشانة محبت و دوستی با اهل بیت (علیهم السلام) است. گریه، نشانة عاطفه و علاقه و سوختن دل است. اگر شما شخصی را دوست داشته باشی؛ مثلاً فرزندت را، و او بر اثر مصیبت ها آزار ببیند و گریان شود، آیا محزون و گریان نخواهی شد؟ امام حسین (علیه السلام) هم فرزندان و اصحابش را دوست می داشت و مسلماً خیلی هم بیشتر از ما نزدیكانش را دوست داشت، چون از ما انسانتر بود (انسانیت ایشان از ما بیشتر تر بود) و او انسان كامل بود و این عواطف، عواطف انسانی است. لذا قهراً عواطف انسانی او هم بیشتر بود. نقل شده كه بعضی از مصائب كربلا، خیلی برای امام حسین (علیه السلام) سخت تر و جانكاه تر بوده، از آن جمله است:
ص: 25
الف) در میان كسانی كه اباعبدالله (علیه السلام) خود را به بالین آنها رسانید، هیچ كس وضعی دل خراش تر و جانسوزتر از برادرش اباالفضل العباس (علیه السلام)، برای او نداشت. برادری كه حسین (علیه السلام) او را خیلی دوست می دارد و یادگار شجاعت پدرش می باشد و چنان اندامی موزون و بلند و رشید داشت كه حسین (علیه السلام) از نظر كردن به آن لذّت می برد. وقتی كه امام بالای سر او می آید، می بیند دست در بدن او نیست، مغز سرش با یك عمود آهنین كوبیده شده و به چشم او تیر وارد شده است. بیجهت نیست كه گفته اند: «عباس (علیه السلام) كه كشته شد، دیدند چهرة حسین (علیه السلام) شكسته شد». خود امام حسین (علیه السلام) فرمود: « اَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی»(1) یعنی «الان پشتم شكست و چاره ام كاسته شد».
ب) ابا عبدالله (علیه السلام) حضرت علی اكبر (علیه السلام) را بسیار دوست می داشت و این را اظهار می نمود. خصوصیتی كه باعث محبوبیت بیشتر او می شد، همان شباهت كاملی بود كه به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) داشت. او از نظر اندام، شمایل، اخلاق، منطق و سخن گفتن آن قدر شبیه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود كه اباعبدالله (علیه السلام) درباره اش فرمود: «خدایا خودت می دانی كه وقتی ما، مشتاق دیدار پیغمبر می شدیم، به این جوان نگاه می كردیم»(2) حال چقدر برای انسان سخت و ناراحت كننده است كه چنین فرزندی در معرض خطر قرار گیرد! فرزندی كه همچون اسماعیل تسلیم امر خدا بود.(3)
نوشته اند وقتی علی اكبر (علیه السلام) می خواست به میدان رود، اباعبدالله (علیه السلام) در حالی كه چشمان مباركش حالت نیم خفته به خود گرفته بود، به او نگاه كرد، مانند شخص ناامیدی كه به جوان خود نگاه می كند. چند قدمی هم پشت سر او رفت و فرمود: «خدایا گواه باش كه جوانی به جنگ اینها می رود كه از همة مردم به پیغمبرت شبیه تر است».(4) و با فریاد به عمر سعد گفت: «خدا نسلت را قطع كند كه نسل مرا از این فرزند قطع كردی»(5) بعد از آنكه علی اکبر (علیه السلام) مبارزة بینظیری نمود و ضربت ها خورده و دهانش خشك و زبانش مثل چوب خشك شده بود، از میدان برمی گردد و می گوید: پدر جان! عطش و تشنگی دارد مرا می كشد، سنگینی این اسلحه مرا سخت به زحمت
ص: 26
انداخته است. اگر ذره ای آب به كام من برسد، نیرو می گیرم و برمی گردم و جهاد می كنم! این سخن، جان اباعبدالله (علیه السلام) را آتش می زند و می گوید: پسر جان! ببین دهان من از دهان تو خشك تر است. «فإنی أرجو أنك لا تمسی حتى یسقیك جدك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا»(1) فرزند عزیزم! امیدوارم هرچه زودتر به فیض شهادت نائل شوی و از دست جدّت سیراب گردی.
علی اكبر (علیه السلام) بر می گردد و می جنگد و سرانجام، مردی او را غافلگیر كرده و با نیزة محكمی آن چنان به او ضربه می زند كه دیگر توان، از او گرفته می شود، به طوری كه دستهایش را به گردن اسب می اندازد، چون نمی توانسته خودش تعادلش را حفظ كند و فریاد می كشد: «یا ابتاه! هذا جدّی رسول الله» یعنی «پدر جان الان دارم جدّم را می بینم». اسب، علی اكبر (علیه السلام) را در میان لشكر دشمن برد و این جاست كه نوشته اند: «فَاحْتَمَله ُ الْفَرَس اِلی عَسكرِ الْاعداء فقطعوه بسیوفهم ارباً ارباً»(2) او را تكه تكه كردند. حال تصور كنید امام (علیه السلام) بر بالای سر این فرزند با این خصوصیات، چه رنجی را متحمل شده است.(3)
ج) یكی دیگر از این صحنه های دلخراش عاشورا، زمان وداع امام حسین (علیه السلام) با حضرت قاسم (علیه السلام) برادر زاده اش می باشد. در روز عاشورا، هیچ كس بدون اجازة حضرت به میدان نمی رفت. وقتی حضرت قاسم (علیه السلام) آمد كه اجازه بگیرد، اباعبدالله (علیه السلام) به این سادگی به او اجازه نداد. او شروع كرد به گریه كردن، قاسم و عمو در آغوش هم شروع
ص: 27
به گریه كردند . نوشته اند: قاسم شروع كرد به بوسیدن دست ها و پاهای اباعبدالله (علیه السلام) و اصرار كرد(1) و حضرت هم انكار، تا سرانجام حضرت با لفظ اجازه نداد، بلكه یك دفعه دستانش را گشود و گفت: «بیا فرزند برادر می خواهم با تو خداحافظی كنم». قاسم دست به گردن عمو انداخت و امام نیز دست به گردن جناب قاسم. و آن قدر در این صحنه گریه كردند كه هر دو، بی حال شدند و از یكدیگر جدا گشتند. این طفل سیزده ساله فوراً سوار اسب شد. در حالی كه هنوز دانه های اشك به صورتش جاری بود و وارد نبرد شد. اباعبدالله (علیه السلام) اسب خود را حاضر كرده و به دست گرفته بود و گویا منتظر بود كه ناگاه فریادی شنید: «یا عَمّاه». حسین (علیه السلام) مانند باز شكاری به سمت حضرت قاسم (علیه السلام) كه با ضربة دشمن به فرق مباركش از روی اسب به زمین افتاده بود، حركت كرد. حدود دویست نفر دور بدن قاسم را گرفته بودند كه سرش را از بدن جدا كنند. وقتی دیدند كه امام (علیه السلام) حمله كرد، فرار كردند و امام (علیه السلام) خود را بر بالین قاسم رساند و سرش را به دامن گرفت و فرمود: «عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا یُجِیبُكَ أَوْ یُجِیبُكَ فَلَا یَنْفَعُكَ صَوْتُه»(2). برادر زاده خیلی بر عموی تو سخت است كه او را بخوانی، نتواند تو را اجابت كند. و یا اجابت كند، اما نتواند برای تو كاری انجام دهد. و جناب قاسم «هُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ»(3) در حالی كه از شدت درد، پاهایش را به زمین می كوبید، فریادی كشید و جان را تسلیم نمود.(4)
و همچنین لحظه های شهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام) که از تشنگی به خود میپیچید(5) و دشمن بجای آب دادن، آنگونه بیرحمانه این شیرخواره را سیراب نمود، نیز واقعاً بر امام حسین (علیه السلام) سخت گذشت، كه به سبب طولانی نشدن مطلب، آن مصیبت جانکاه ذكر نمی گردد. البته این مصیبت نیز در كتب مختلف مقاتل ذكر گردیده است.
ص: 28
وقایع كربلا واقعاً دل سنگ را كباب می كند و عواطف هر انسانی، با هر عقیده و مذهبی را به هیجان می آورد. مگر می شود كسی در دلش ذره ای محبت خدا باشد و برای كسانی كه تا این اندازه در راه حق جان فشانی نموده اند، متأثّر نگردد؟!! چطور ممکن است مسلمانی فرزند پیامبرش را بیشتر از فرزند خود دوست بدارد و از شنیدن این مصائب بزرگ حضرتش محزون نگردد؟!! خود حضرتش پیام داده است:
شیعَتی ما اِنْ شَربتُمْ عَذْبَ ماءٍ فَاذکُرونی اَوْ سَمِعتُمْ بغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبونی
یعنی ای شیعیان من، هرگاه آب گوارایی نوشیدید مرا یاد كنید، یا اگر دربارة شهیدی یا غریبی، مطلبی شنیدید، برای من گریه كنید.(1) و همچنان كه ذكر شد، روایت است: «اگر خدا ارادة خیر، به بنده ای كند، محبت حسین (علیه السلام) را در دلش قرار می دهد».(2) لذا انسانی كه چشمش در مصیبت حضرتش گریان نشود و دلش برای امام حسین (علیه السلام) نسوزد، باید در ایمان خود شك كند. چرا كه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»(3) یعنی «از قتل حسین در دل های مؤمنان سوزشی است كه هرگز به سردی نگراید». البته انسان هرچه شناختش به صفات و اخلاص و هدف امام حسین (علیه السلام) زیادتر گردد، معرفتش نیز به ایشان افزون می گردد.
امام حسین (علیه السلام) با وجود شدت علاقه ای كه به اولاد و یاران خود داشت، اما چون محبت خدا در دلش بیشتر بود و رضای او را طالب بود، لذا از خود و عواطف خود هجرت نمود. علامه طباطبائی 6 می فرماید: «طریقة محبت است كه قلب را از هر تعلّقی جز تعلّق خدا، پاك می سازد؛ و قلب را منحصراً متعلّق به خدا و هر چه كه منسوب به خداست، از دین و آورندة دین و ولی ّ در دین و هر چه كه برگشتش به خدا باشد، می سازد. آری، محبت به هر چیز، محبت به آثار آن نیز هست. لذا چنین كسی از كارها، آن كاری را دوست می دارد كه خدا دوست بدارد، و آن
ص: 29
كاری را دشمن می دارد كه خدا دشمن بدارد. به خاطر رضای خدا راضی و به خاطر خشم خدا خشمگین می شود و این محبت نوری می شود كه راه عمل را برای او روشن می سازد».(1)
اصولاً منطق دین، ایثار است. علاقه به جان و پدر و مادر و فرزند و همسر و خویش و تبار... طبیعی هر انسان است و بسیاری از اینها طبیعی هر حیوانی است. دین آمده كه انسان را علاقه مند و شیفتة اموری عالی تر گرداند و درسی عالی تر بیاموزد؛ این فرمودة خود امام حسین (علیه السلام) است: «اِلَهِی رِضًا بِقَضَائِكَ وَ تَسْلِیماً لِأَمْرِكَ وَ لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ».(2)
هر مصیبت زده ای كه خدا برایش اجر معین فرموده، پاداشش به اعتبار مصیبت اوست. هر چه مصیبت سخت تر، اجرش هم بیشتر است. و از آنجا كه مصیبت امام حسین (علیه السلام) بزرگ ترین مصیبت ها است، «وَ أَعْظَمَ بِكَ الْمُصَابَ»(3) و نمونه اش را در عالم سراغ نداریم، مصیبتی كه در آسمان و زمین انقلاب به وجود آورد،(4) لذا ثواب های دستگاه حسین (علیه السلام) هم نامحدود است و «أجْزَلَ بِكَ الثَّوَاب»(5) می باشد. به بعضی از این ثواب ها در بخش گذشته اشاره شد.(6) و اینك هم به برخی دیگر اشاره می شود:
در روایت است: «اگر كسی مؤمن غمناكی را شاد كند، اسباب شادی اش در قبر فراهم می گردد».(7)پس خوشا به
ص: 30
حال كسی كه با گریه كردن بر حسین (علیه السلام)، پیامبر و علی و فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین را شاد گرداند. و همچنین آثار گریه بر امام حسین (علیه السلام) خصوصاً در حال جان كندن(1) و در قبر و عالم برزخ و محشر هویدا خواهد شد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ» یعنی همچنان که در ماه رمضان نفس كشیدن روزه دار ثواب تسبیح دارد، در مجلس عزای حسین (علیه السلام) هم (یا هر وقت كه غم حسین (علیه السلام) داشته باشی) هر نفَسی كه می كشی ثواب تسبیح دارد.(2)
در روایتی دیگر امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَكَى وَ أَبْكَى وَاحِداً كُتِبَتْ لَهُمَا الْجَنَّةُ وَ مَنْ ذُكِرَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ [عَیْنَیْهِ] مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّةِ» یعنی «كسى كه در مرثیة حسین (علیه السلام) شعرى خوانده و خود گریه كرده و یك نفر دیگر را بگریاند بهشت براى هر دو واجب مى شود و كسى امام حسین (علیه السلام) را نزدش یاد كنند و از چشمش به مقدار بال مگس اشك بیاید ثواب و
ص: 31
اجر او بر خداست و خداوند براى وى به كمتر از بهشت اجر و ثواب نمى دهد». همچنین ایشان فرمودند: «مَنْ ذَكَرَهُ فَبَكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ» یعنی «كسى كه یاد امام حسین(علیه السلام) نموده و براى آن حضرت بگرید بهشت براى او است».(1)
این همه سفارش و توصیه به تجدید عزاداری و گریه و زنده نگه داشتن وقایع كربلا، به خاطر آموزندگی و سازندگی آن است. واقعة كربلا از طریق به هیجان آوردن عواطف و احساسات انسانی، بشر را به راه رشد و سعادت سوق می دهد و وسیلة نجاتش را فراهم می سازد. البته هم در بعد فردی و هم اجتماعی.
الف- رشد فردی
كسی كه محب ّ امام حسین (علیه السلام) می شود و با او ارتباط قلبی پیدا می كند، نتیجة این ارتباط این است كه محب ّ، متناسب با ظرف وجودی و استعدادش از صفات كمالیة محبوب برخوردار می گردد. و از جملة عجایب عالم محبت، یگانگی میان محب ّ و محبوب از حیث معنا است. چون كمال ربط، در دوستی یافت می شود .البته تا مقدار محبت چه اندازه باشد و استعداد محب ّ چگونه باشد و موانع تا چه حدّ برطرف شده باشد. و از جملة صفات امام حسین (علیه السلام)، صفت صبر و بردباری است كه در زیارت ناحیة مقدسه، امام زمان (علیه السلام) می فرمایند: «قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ»(2) یعنی «ملائكة آسمانها از بردباریت در شگفت شدند». علی (علیه السلام) نیز می فرمایند: «اَلصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ»(3) یعنی «صبر نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است». همان طور كه بدن بیسر،
ص: 32
مرده و جماد است، كسی هم كه صبر ندارد، ایمان حقیقی ندارد. از مهم ترین مراتب صبر، صبر در برابر گناه و هوس ها و شهوت ها است.(1)
لذا محب ّ امام حسین (علیه السلام) باید كم و بیش از این صفت كمالیه بهره مند باشد و صبر حسین (علیه السلام) در او منعكس گردد. پس دوستی حسین (علیه السلام) انسان را از گناه دور می كند و محب ّ او باید كاری كند كه محبت دنیا و شهوات، كمكم از دلش بیرون رود.
لذا این وسائل حسینی (آثار ذكر شده بر عزاداری و گریة بر امام حسین (علیه السلام)) نباید موجب غرور گردد. غرور از شیطان است و از جانب جهل نفس. و این جهل آدمی است كه طمع داشته باشد تا بدون كسب ایمان و داشتن عمل صالح به بهشت و درجات عالی برسد.(2)
اگر گفته شده: «هر كس بر امام حسین (علیه السلام) گریه كند، بهشت بر او واجب میشود».(3) معنایش این نیست كه هر كس بر حسین (علیه السلام) گریه كرد، هر كاری خواست بكند كه گناهانش بخشیده می شود، بلكه امثال این احادیث برای «رجاء» می باشد. یعنی برخی گناهان به صرف استغفار پاك نمی شوند، بلكه شخص علاوه بر ادای حق باید مرتباً صیقل بزند و جبران كند، تدارك گذشته را بنماید و این است كه در این قبیل موارد، پس از توبه و استغفار، امید
ص: 33
(رجا) به وسایل حسینی و شفاعت و امثالهم موجب نجاتش می گردد. لذا رجا به معنای آن است كه: «پس از سعی به مقدار توانایی در كسب ایمان و ادای واجبات و ترك محرمات، امید دارد كه خدا به فضلش، عمل ناقابل او را بپذیرد و او را با خوبان محشور فرماید».(1) مثلاً انسان گنهكار بعد از توبه، باز دلهره دارد كه آیا توبه اش توبة نصوح بود تا ظلمت را از دلش بزداید یا نه؟ تا خواست یأس او را بگیرد، به رحمت واسعة الهی «حسین (علیه السلام)» متمسك می شود(2) و یادش می آید در روایات وعده داده شده «هر دلی كه برای حسین (علیه السلام) سوخت، خدا به بركت امام حسین (علیه السلام) به او رحم می كند».(3) پس از باب الحسین (علیه السلام) وارد می شود. این معنای رجا است. (همچنین قول شیخ شوشتری در مقدمة خصائصش كه در بخش قبل از نظر گذشت، برای درك این مطلب، بسیار مناسب و بجا است).(4) لذا هر روایتی كه از آن غرور فهمیدی یا نتیجه اش در تو غرور باشد، بدان اشتباه فهمیدی و به اشتباه افتاده ای. تسویل و فریب كاری نفس و شیطان است. و گرنه امام هرگز به غرور، امر نمی كند و وا نمی دارد.(5)
ب- رشد اجتماعی
حادثة كربلا یك اسلام مجسم است و موجب تحرك و حركت شخصی محب ّ می گردد. چون از این طریق، انسان ها به هدف حضرت پی برده و برای نجات خود و اجتماعشان، قدم در راهش می نهند. هدف امام حسین (علیه السلام)، قناعت
ص: 34
نمودن به اسم و نام اسلام نبود، بلكه هدفش ایمان و تقوا است؛ همچنان كه در قرآن نیز آمده: «وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ إِیَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ»(1) و این همان برنامة جدّ و پدر بزرگوارش نیز بود.
امام حسین (علیه السلام) عامل اساسی برای قیام كربلا را به طور مكرّر و با صراحت كامل بیان نموده است: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی (صلی الله علیه و آله وسلم) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی (صلی الله علیه و آله وسلم) وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام)»(2) یعنی « من خروج نكردم برای جاه و مقام و ثروت و اخلال گری، و ظالم و ستمگر نبودم. بلكه برای اصلاح امّت جدّم خروج كردم و می خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سیرة جدّ و پدرم عمل كنم». همین عامل اساسی بود كه باعث شد این نهضت برای همیشه زنده بماند. قرآن کریم نیز این عامل را وسیلة مبارزه با فساد معرفی می كند. كه اگر نباشد، موجب بدبختی و نابودی جوامع و ملل می گردد.(3) امر به معروف و نهی از منكر اساسی ترین اصلی است كه اگر نباشد، موجب بدبختی و نابودی افراد جامعه نیز می گردد و ضامن بقای اجتماع اسلامی است و اگر این اصل نباشد، جامعه متلاشی و متفرق می گردد و پیكرة اجتماع از بین می رود.
لذا اگر شیخ شوشتری6 از حدیثی نتیجه گرفت كه «گریة بر امام حسین (علیه السلام)، دل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و علی و زهرا (علیهما السلام) را شاد می گرداند و موجب بركات اخروی می گردد».(4) البته كه ایشان خوشحال می شوند. چون نیت و هدف پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و
ص: 35
علی و حضرت زهرا (علیهما السلام) یكسان است و خوشحال می گردند كه به وسیلة ذكر مصائب فرزندشان حسین (علیه السلام)، مردم در دنیا و آخرت سعادتمند شوند و در همان راهی حركت كنند كه فرزندشان حركت كرده است.
اشكی كه این چنین آثار فردی و اجتماعی دارد و موجب تحرك و سازندگی است، ارزش دارد. هم در دنیا و هم در آخرت موجب نجات و بیداری انسان ها می گردد و باعث می شود مردم با فساد ستمگر و ظلم ظالم، ستیز كنند و علیه آنها قیام نمایند. لذا دشمنان اسلام با ترفندهای مختلف، می خواهند بگویند كه این گریه ها و عزاداری ها، تكرار مكرّرات است و بینتیجه و كاری عبث كه شادی و نشاط را از انسان می گیرد و رخوت و ركود برای جامعه به بار می آورد، در حالیكه جوان كه عامل پیشرفت و سرمایة جامعه است، نیاز به تحرك و شادی دارد.
دشمن مستقیم نمی گوید به مجالس امام حسین (علیه السلام) نروید، اعتقاد به قرآن نداشته باشید. بلكه موذیانه و با زیركی می خواهد كمكم و به مرور زمان ایمان را در دل های مسلمانان ضعیف كند و اعتقادشان را متزلزل گرداند و اسلام را در نطفه خفه كند. تا مبادا به كشورهای دیگر هم سرایت كند و منافع استعمارگران، بیش از این به خطر افتد. بله، اسلام هم شادی و هم غم دارد. منتها هدفمند نه مضرّ. اسلام با شادی و غم و غصة مضرّ و پوچ و باطل مخالف است. آنان با تلقیفات به ظاهر دلسوزانه و با قیافة متفكرانه، افكار مخرّب خود را از راه رادیوهای بیگانه و عوامل خود فروخته داخلی و خارجی و افراد جاهل و ساده ای كه ناآگاهانه تبلیغات دشمنان و سخنانشان را اشاعه می دهند، پخش می كنند، به این امید كه مردم مسلمان و انقلابی را كمكم در خواب غفلت فرو برند و سرشان را با شادی های مضرّ و پوچ و لذت های زودگذر، مثل فحشا، اعتیاد، فیلم های شهوانی ... سرگرم كنند و تابع مدّ و هوا و هوس گردانند و خصوصاً در این میان به بهانة پیشرفت و تمدن و تجدّد و عقب مانده نبودن، از زنان به وسیلة نمودار ساختن زینت و زیباییهایشان،(1) بیشترین بهره را می برند تا به این وسیله مسلمانان به مرور زمان برای رسیدن به
ص: 36
اهداف واهی، اعتقادهای خود را زیر پا بگذارند و هویت و غیرت و شخصیت دینی و ملّی خود را نادیده بگیرند و استقلال فكری و روحی شان نابود گردد. تا در زندگی، از خود اصول و مبادی و فلسفه ای ارزشمند نداشته باشند. به بیان دیگر، هدف دشمنان ایجاد استعمار فكری است كه خطرناك تر از انواع دیگر استعمار است. چون در این نوع استعمار، شخص مثل دشمن فكر می كند و مانند او می بیند و اصلاً هم احساس نمی كند كه استعمارزده شده است و به طرف آن كه می دَرد، می دود. ارزش استقلال فكری و اعتماد و اعتقاد به فلسفة زندگی خود و احترام به سنت ها و نظام های خود، از علم بالاتر است. ملّت عالم ممكن است در ملّت دیگر هضم شود، ولی ملّتی كه احساس شخصیت و استقلال می كند، در ملّت دیگر هضم نمی شود.(1)
لذا در پاسخ به كسانی كه می گویند: چرا گریه؟ علاوه بر مطالب گذشته، باید گفته شود: همان طور كه خنده اقسامی دارد، اشك و گریه نیز اقسام مختلفی دارد:
اشك شوق، اشك توبه و پشیمانی، اشك رأفت و دلسوزی، اشك فراق، اشك ذلّت، اشك تظاهر و ریا، اشك غم و اندوه ... ولی هر اشكی مضرّ و رکودآور نیست و سبب كسالت روحی و افسردگی نمی گردد و نشاط را از بین نمی برد. همان طور كه هر خنده ای نیز خوب و سازنده و نشاط آور نیست؛ مثلاً اكثراً شاهد اشك شوق به هنگام ورود اسرا و آزادگان جنگ تحمیلی به ایران اسلامی بوده ایم. آیا این اشك افسردگی و كسالت به بار می آورد؟ یا اگر كسی با خواندن یا شنیدن اوصاف و نعم بهشتی، اشك شوق بریزد، اشكش ركود آور و مخرب است؟! اشكی كه فرد گنهكار برای پشیمانی از گناه می ریزد، آیا او را سبك می كند یا افسرده؟ مگر در جبهه ها شاهد نبودیم كه رزمندگان اسلام، شب ها در سنگرها مشغول خواندن دعا و روضه و زیارت نامه ها بودند و اشك می ریختند و روزها مثل شیر در جبهه ها، به دشمنان اسلام حمله می كردند. آیا معنای ركود و بیحالی و سستی و افسردگی این است؟
ص: 37
گریه و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) نیز، چنین است؛ یعنی لذّت بخش است. به قلب صفا و روشنی می دهد. ایمان و اعتقاد را تقویت می كند. جامعه و انسان را می سازد. چراغ راه سعادت است. مقلّب القلوب است و رشد آور و نشاط انگیز است. لذا انسان بعد از آن، احساس سبكی و نزدیكی به خدا می كند. نه اینكه احساس یأس و افسردگی. می توان گفت، اشك بر امام حسین (علیه السلام) از جمله مصادیق این شعر است:
گریه بر هر درد بی درمان دوا است چشم گریان، چشمة فیض خداست
و به همین خاطر است كه دشمنان عزمشان را جزم كرده اند تا این اشك ارزشمند و سازنده و آموزندة تحرك آور را از ما بگیرند.(1)
در پایان
این شعر عمر بن فارض مصری را در آخر قصیدة یائیه اش، مناسب با حال خود دیدم:
«ذهب َ العُمر ضیاعاً و انْقضی باطلاً اِن ْ لَم افز مِنك بشی ء»
«غَیر ما اُوتیت َ مِن عَهدی الوِلا عِترة المبعوث مِن آل قصی»(2)
خداوندا به ما توفیق ده كه آزاد و آزاده باشیم و از بند غیر خدا، خود را برهانیم و همچنان كه تو ما را آزاد آفریدی،(3) با همان پاكی و آزادگی به سویت رجوع كنیم. الهی فرقان و قدرت تشخیص به ما عنایت فرما تا مكر دشمنان را به خودشان باز گردانیم.
ص: 38
این مقاله در دو بخش تنظیم گردیده است:
بخش اول - معنویت و عرفان امام حسین (علیه السلام).
بخش دوم - گریه و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) چرا؟
از آن جا كه پی بردن به صفات و درجة عرفان و توحید و معنویت امام حسین (علیه السلام) موجب معرفت بیشتر، نسبت به ایشان می گردد، لذا بخش اول را به عرفان امام حسین (علیه السلام) اختصاص دادم.
این شناخت از دو طریق بررسی شده است:
الف) سخنان و ادعیة ذكر شده از حضرت.
ب) عملكرد و راه عملی كه حضرت برای پیمودن كمال و رسیدن به لقاء الله ارائه داده اند، كه همان راه دل است. در پایان بخش اول، برخی آثار كه بر محبّان و عزاداران امام حسین (علیه السلام) مترتب می باشد، ذكر گردیده است.
و اما بخش دوّم مربوط به گریه و عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) است و اینكه اگر اسلام شهادت را پیروزی و رستگاری و فوز عظیم می داند، پس چرا مسلمانان در شهادت حضرتش گریه و عزاداری می كنند؟
در ابتدای این بخش، سخنان بعضی كه عمل مسلمانان را با نصاری مقایسه می كنند و نتیجه می گیرند كه اسلام، شهادت را شكست و مسیحیت آن را موفقیت می داند، ذكر شد و دلائلی بر ردّ آن مطرح گردید.
در قسمت بعد دلائلی از قرآن و سنت و عقل بیان شد كه محبت و عزاداری برای سیدالشهدا (علیه السلام) را تأیید می كرد و بیان شد كه ما وظیفة تبعیت از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را داریم و ایشان برای فرزندش حسین (علیه السلام) بارها اقامة عزا نموده اند. علاوه بر این حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه هدی (علیهم السلام) و جمیع انبیا (علیهم السلام) و ملائكه و اولیای خدا و حتی جنها و حیوانات و جمادات نیز برای امام حسین (علیه السلام) محزون و نالان و گریان شده اند. لذا چطور ممكن است انسان دارای عاطفه و انسانیت، در این مصیبت عواطفش به هیجان در نیاید و متاثر نگردد؟!
ص: 39
و اصلاً انسان موجودی عاطفی است و امام حسین (علیه السلام) چون از ما انسان تر و كامل تر است، لذا عواطفش به اولاد و اصحابش بیشتر بوده است و تحمل مصائب نیز خیلی برای حضرتش مشكل تر بوده. اما چون محبت ایشان به خداوند متعال زیادتر بوده، همین محبّت و عشق واقعی، موجب گشته كه از هر تعلقی جز تعلق خدا پاك گردد و برای رضای دوست، هر چه دارد در طبق اخلاص گذارد.
و اما انسان كه به حكم قرآن باید از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تبعیت كند و ایشان را در زندگی الگوی خود قرار دهد و حتی فرزندانشان را بیشتر از فرزندان خود دوست بدارد، شایسته است مثل دیگر مخلوقات عالم خلقت، در این مصیبت عظیم كه بر فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) جاری گشته، گریان و نالان باشد.
در مرحلة بعد، برخی دیگر از آثار عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) ذكر گردید و فلسفة توصیة زیاد بزرگان به اقامة عزای حسینی بیان شد كه همان سازندگی و آموزندگی حادثة كربلا است که موجبات رشد فردی و اجتماعی را فراهم میسازد. و همچنین ذكر گردید كه نباید به این وسایل حسینی (اثرهای گریه و عزاداری برای امام حسین (علیه السلام)) مغرور گشت و اینها همه برای «رجا» ذكر گردیده اند و گریة به همراه عمل صالح و توبه از گناهان و رجوع نكردن به گناه است، كه به بركت امام حسین (علیه السلام) موجب نجات می گردد و این نفس امّاره است كه مطلب را برایمان وارونه جلوه می دهد تا انسان مغرور گشته و بدون عمل صالح، طمع به بهشت داشته باشد و تا آخر عمر در غفلت بماند.
در پایان ترفند دشمنان اسلام كه می خواهند با گرفتن این اشك سازنده و ارزشمند به اهداف شوم خود برسند، مطرح گردید و بیان شد كه تمامی اقسام اشك مثل همة انواع خنده، مضرّ و ركودآور نیست، بلكه بر عكس سازنده هم می باشد و در نتیجه جایگاه اشك بر امام حسین (علیه السلام) روشن گردید.
«با امید به اینكه این سعی ناچیز مقبول درگاه حضرتش واقع گردد».
و آخر دعوانا الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین سیّما ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) و لعن الله ظالمیهم و غاصبی حقوقهم الی یوم الدین.
ص: 40
1- قرآن کریم، ترجمه الهی قمشهای، خطاط احمد تبریزی، انتشارات دهاقانی، قم، چاپ چهارم، 1369ش.
2- تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، کانون انتشارات محمّدی، تهران، چاپ چهارم، 1369 ش (جلد 6 : مترجم عبد الکریم نیّری بروجردی، انتشارات مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم، چاپ دوم، 1346 ش).
3- مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ترجمه: موسوی کلانتری دامغانی، خوشنویس: افشاری، انتشارات ریحانة پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، قم، چاپ اول، 1381ش.
4- نهج البلاغه امام علی (علیه السلام)، مرحوم سید رضی، مترجم: مصطفی زمانی، انتشارات نبوی، تهران، چاپ دوازدهم، پاییز 1377ش.
5- اصول کافی، کلینی، ترجمه و شرح حاج سید جواد مصطفوی، انتشارات مسجد چهارده معصوم(علیهم السلام).(جلد 3: دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام)).
6- کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، مترجم: سید محمد جواد ذهنی تهرانی، انتشارات پیام حق، تهران، چاپ هفتم، 1389 ش.
7- سخنان برگزیده از برگزیدگان جهان و تاریخ چهارده معصوم(علیهم السلام)، سید ابراهیم میانجی، انتشارات کتاب فروشی مرتضوی، ذیقعدة الحرام 1394 هجری قمری.
8- تحلیل سیرة فاطمه زهراء(سلام الله علیها)، تحقیق و نگارش علی اکبر بابا زاده، انتشارات انصاریان، قم، چاپ اول، زمستان 1374ش.
9- خصائص الحسینیه، آیت الله جعفر شوشتری، مترجم: خلیل الله فاضلی، ناشر دیجیتال: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان.
10- حسین (علیه السلام) پیشوای انسانها، م- اکبر زاده، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، خرداد 1343.
ص: 41
11- مقتل شوشتری (روضههای حضرت آیت الله شیخ جعفر شوشتری 6)،گردآورنده: ابراهیم سلطانی نسب، انتشارات آرامدل، تهران، چاپ چهارم، 1385ش.
12- مقتل امام حسین (علیه السلام)، گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم (علیه السلام)، مترجم: جواد محدثی، شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به امیر کبیر، تهران،چاپ اول، زمستان 1381ش.
13- سید الشهداء (علیه السلام)، شهید آیت الله دستغیب، مؤسسه دارالکتاب (جزایری)، قم، چاپ چهارم، تابستان 1373ش.
14- حماسة حسینی، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ بیست و دوم، بهار 1374ش (جلد دوم: چاپ نوزدهم و جلد سوم: چاپ هفدهم).
15- کرامات الحسینیه، شیخ علی میرخلف زاده، ناشر: نصایح، قم، چاپ اول، تابستان 1376ش.
16- پرچمدار نینوا، محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ اول،1376ش.
17- 200 داستان از فضایل و کرامات و مصایب حضرت زینب (سلام الله علیها)، عباس عزیزی، انتشارات سلسله، قم ، چاپ اول، فروردین 1378.
18- زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، سید جعفر شهیدی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران،چاپ پنجم، 1372ش.
19- امالبنین (سلام الله علیها) نماد از خود گذشتگی، محمد رضا عبدالامیر انصاری، ترجمه موسی دانش، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ چهارم، 1384.
20- فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام)، علی محمد علی دخیّل، ترجمه صادق آئینهوند، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ چهارم، 1366ش.
21- نقش زنان در تاریخ عاشورا، دکتر علی قائمی، انتشارات شفق، قم.
22- داستانهای شگفت، شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، زمستان 1373.
23- کرامات علماء، عبدالرحمن باقر زاده بابلی، مؤسسه دار الکتاب(جزایری)، قم، چاپ دوم، آبان 1377.
ص: 42
24- رسول تُرک آزاد شدة امام حسین(علیه السلام)، محمد حسن سیف اللهی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ اول، زمستان 1379ش.
25- عربی سوم انسانی، مؤلفان: عیسی متقیزاده و حمید رضا میرحاجی و علی چراغی و حبیب تقوایی، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، تهران، چاپ اول، 1380ش.
نرم افزارهای مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی :
1- اندرویدی جامع الاحادیث نور 2.0.1
2- ویندوزی گنجینه روایات نور 2/1
3- ویندوزی جامع الاحادیث نور 2 (نور 2)
4- ویندوزی جامع الاحادیث 5/3 (نور 3)
5- ویندوزی جامع تفاسیر نور (نور الانوار 3)
ص: 43
ص: 44