یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهلبیت علیهم السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : دهقان، اکبر، 1344 -

عنوان و نام پدیدآور : یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهلبیت علیهم السلام/ تحقیق و تدوین اکبر دهقان.

مشخصات نشر : تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1382.

مشخصات ظاهری : 600ص.

شابک : 20000ریال 964-5652-39-1 : ؛ 28000ریال(چاپ سوم) ؛ 32000 ریال (چاپ چهارم) ؛ 45000 ریال: چاپ پنجم 978-964-5652-39-3 :

یادداشت : چاپ سوم: بهار 1386.

یادداشت : چاپ چهارم: زمستان 1386.

یادداشت : چاپ پنجم: پاییز 1388.

موضوع : قرآن -- فهرست مطالب

موضوع : احادیث

رده بندی کنگره : BP66/6/د9ی77 1382

رده بندی دیویی : 297/12

شماره کتابشناسی ملی : م 82-16495

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

تقدیم به:

قطب عالم امکان، هسته مرکزی جهان، سرور و سالار آزادگان، پیشوا و رهبر محرومان، حامی مستضعفان، مقتدای مجاهدان، مدافع ستمدیدگان، ویرانگر کاخ ستمگران، منتقم خون شهیدان، امید آینده جهان، احیاگر مکتب قرآن، محبوب صاحبدلان، امام منتظر

حجّت ثانی عشر، بقیةاللَّه الاعظم

حضرت مهدی علیه السلام

ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء

ص:4

فهرست موضوعات

1- راههای بشر به سوی خدا 19

2- اقسام توحید 25

3- عدل الهی 28

4- معرّفی انبیاء 31

5- برنامه انبیاء 36

6- اهداف انبیاء 39

7- انبیاء الگوهای تربیتی 42

8- نسبتهای ناروای دشمنان به اولیای الهی 47

9- دین 50

10- هدایت 55

11- نور الهی 59

12- اثبات اعجاز قرآن کریم 62

13- امامت 69

14- اهل بیت علیهم السلام 74

15- اطاعت از خدا و رهبران دینی 83

16- اولیاء الهی و علم غیب 88

17- حضرت علی علیه السلام 97

18- حضرت فاطمه علیها السلام 105

19- امام حسین علیه السلام 112

20- حضرت مهدی علیه السلام 115

21- انتقال از دنیا به آخرت 119

22- عالم برزخ 125

23- تفاوت نظام دنیا با نظام آخرت 132

24- دلائل امکان و وقوع معاد 135

25- سؤال در قیامت 148

26- حساب در قیامت 150

27- قیامت روز حسرت 154

28- شفاعت در قیامت 156

29- عوامل حبط عمل 160

30- اسباب آمرزش 163

31- نعمتهای بهشت 166

32- عذاب جهنّم 173

33- عبادت و بندگی 181

34- مسجد 187

35- نماز 192

36- نماز شب 199

37- روزه 204

38- خمس 210

39- زکات 212

40- انفاق 215

41- حجّ 220

42- جهاد 225

ص:5

43- امر به معروف و نهی از منکر 230

44- تولّی و تبرّی 234

45- اخلاق اسلامی 241

46- اخلاق غیر اسلامی 247

47- آثار اعمال و اوصاف زیبا 250

48- آثار اعمال و اوصاف زشت 254

49- اولیاء الهی 258

50- ابرار و نیکان 261

51- معاشرت 266

52- مجالست 270

53- موعظه 274

54- آثار ایمان و عمل صالح 280

55- تقوا 284

56- فضائل و کمالات متّقین 289

57- بردباری 294

58- طهارت معنوی 297

59- نعمتهای معنوی 299

60- محبت به خداوند متعال 303

61- اخلاص 307

62- یقین 311

63- توکلّ 314

64- تسلیم 320

65- خوف و رجاء 325

66- صبر 330

67- ذکر خداوند 337

68- دعا 343

69- استغفار 350

70- زهد 354

71- رحمت الهی 358

72- توبه 363

73- تواضع 367

74- تکبّر 374

75- آداب سخن گفتن 381

76- جرائم و آفات زبان 386

77- آداب میهمانی رفتن 390

78- خرید و فروش 395

79- دوستی 398

80- احسان و نیکوکاری 403

81- احسان به والدین 406

82- فرزند 412

83- آئین همسرداری 416

84- همسایه 422

85- یتیم 425

86- صله رحم 429

87- شکر نعمتهای الهی 432

88- یاد نعمت های ویژه 437

89- عمر 441

90- تفاوت قلب مؤمن با غیر مؤمن 445

ص:6

91- راستگویی 449

92- دروغ 453

93- شادی های بجا و نابجا 456

94- آثار گناه 460

95- آثار پیروی از هوای نفس 465

96- اسراف و تبذیر 469

97- غیبت 472

98- حسد 475

99- حرص 479

100- غرور 482

101- عیب جویی 485

102- نکوهش و ستایش از دنیا 489

103- امانت 496

104- خیانت 499

105- عهد و تعهدّ 502

106- تمثیل در قرآن 505

107- خدمت به مردم 509

108- تربیت عقلانی 513

109- سیمای رهبر در حکومت اسلامی 523

110- اوصاف مدیریت 527

111- دشمن شناسی 531

112- ضرورت اتحاد و پرهیز از اختلاف 535

113- ابعاد مختلف عدالت اجتماعی 539

114- ظلم و ستم 543

115- آزمایش الهی: 547

116- آزادی 553

117- اصلاحات 557

118- عزّت و ذلت انسان 561

119- هجرت 566

120- قرض الحسنه 570

121- زینت 573

122- رشد و سفاهت 576

123- فقر و تهیدستی 580

124- ویژگی های قرآن کریم 587

125- ویژگی های پیامبر اکرم 6 591

126- ویژگی های کعبه و مسجد الحرام 597

127- ویژگی های شهیدان 600

128- ویژگی های انسان 604

129- ویژگی های مؤمنان 609

130- ویژگی های منافقان 613

131- ویژگی های صاحبان خرد 621

132- ویژگی های بندگان شایسته 626

133- ویژگی های فرشتگان 630

134- ویژگی های جنّ 635

135- ویژگی های شیطان 638

136- رزق 645

137- جوان 650

138- زیبایی 654

ص:7

139- لباس 656

140- تفاوت مردم نسبت به عمل خیر 661

141- سؤال 667

142- ارزش علم و دانش 670

143- دانشمندان الهی 678

144- تفقّه در دین 681

145- حکمت عملی و نظری 684

146- عمل 687

147- کرامت 690

148- حزن و اندوه 694

149- فضیلت و برتری 697

150- حلال و حرام 700

ص:8

پیشگفتار

1 - اگر انسان در زندگی دنیا نیازمند به الگوی معصوم است، قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام دارای عصمت و طهارت هستند و خداوند آن دو را با هم قرار داده که از یکدیگر جدا نخواهند شد .

الف - «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» فصلت، 42

ب - امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «انّ اللَّه طهّرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علی خلقه و حجته فی ارضه و جعلنا مع القرآن و القرآن معنا لا نفارقه و لا یفارقنا» (1)

2 - اگر دل های انسان ها مرده است، به واسطه قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام زنده می شود .

الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «لا تغفل عن قرائة القرآن فانّ القرآن یحیی القلب...»(2)

ب - «انّ حدیثنا یحیی القلوب» (3)

ص:9


1- (وسائل 18 / 132)
2- (کنزالعمال 4032)
3- (بحار 2 / 151)

3 - اگر روح ما مریض است به واسطه قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام شفا می یابد :

الف - «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة» اسراء، 82

ب - قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «ذکرنا اهل البیت شفاء من الوعک والاسقام»(1)

4 - اگر دل های ما به واسطه گناه تاریک شده، به واسطه قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام که نور الهی هستند روشن می شود .

الف - «قد جاءکم من اللَّه نور و کتاب مبین» مائده، 15

ب - «قد خلقکم اللَّه انواراً» (زیارت جامعه)

5 - اگر انسان در دنیا محتاج به مرکز خیر و برکت است که از آنجا بهره مند شود، قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام مظهر برکت و خیرات الهی هستند :

الف - «و هذا الکتاب انزلناه مبارک» انعام، 92

ب - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در منزلت اهلبیت خویش می فرماید: «بهم یرزق اللَّه عباده و بهم یعمر بلاده و بهم ینزل المطر من السماء و بهم تخرج برکات الارض» (2)

6 - اگر انسان در دنیا می خواهد قدر و منزلت خود را بشناسد و اعتقاد و اخلاق و عمل خویش را ارزیابی کند، بهترین وسیله سنجش و میزان برای شناسایی، قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام هستند، چراکه این دو به عنوان میزان معرفی شده اند :

الف - امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: «اِعرض نفسک علی کتاب اللَّه»(3)

ب - در روایت است: «انّ امیرالمؤمنین علیه السلام و الائمّة من ذریته هم الموازین» .

(4)

ص:10


1- (بحار 2 / 145)
2- (بحار 23 / 19)
3- (بحار 78 / 163)
4- (بحار 7 / 252)

7 - اگر انسان در زندگی نیازمند به امام و رهبر و قائد و پیشوای معصوم است، قرآن و اهلبیت علیهم السلام به عنوان رهبر و پیشوا معرفی شده اند :

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «علیکم بالقرآن فاتّخذوه اماماً و قائداً» (1)

ب - در زیارت جامعه می خوانیم: «انتم قادة الامم» .

8 - اگر انسان در زندگی نیازمند به راهنما است، قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام بهترین راهنمای انسان به سوی سعادت هستند:

الف - «هدیً للناس» بقره، 185 «هدیً للمتّقین» بقره، 2

ب - «انما انت منذر و لکل قوم عاد» رعد، 7

و نمی توان برای رسیدن به سعادت ابدی به یکی از دو یادگار پیامبر اکتفا کرد و جهت اینکه کلمه (اطیعوا) در آیه شریفه «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» تکرار شده است، برای مردود ساختن قول کسانی است که می گویند (حسبنا کتاب اللَّه) و گمان می کنند پیروی از احکام پیامبر که در قرآن نیست واجب نمی باشد. این آیه می گوید سخنان پیامبر که در قرآن نیست و لکن خود پیامبر در مواقع مختلفی به مسلمان ها فرموده، واجب الاطاعة است و سرّ اینکه کلمه (اطیعوا) درباره اولی الامر تکرار نشده آن است که اطاعت آنان مانند اطاعت از پیامبر است .

نکته قابل توجه این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: برای من کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید: «ائتونی بقرطاس اکتب لکم کتاباً لا تضلّوا بعدی» (2)

در اینجا این سؤال مطرح است که مگر پیامبر چه می خواست بنویسد که متأسفانه بعضی مانع شدند؟ از حدیث ثقلین استفاده می شود که پیامبر می خواست موضوع قرآن و اهلبیت علیهم السلام را بنویسد زیرا در حدیث ثقلین پیامبر فرمود اگر به قرآن و عترت

ص:11


1- (کنزالعمال 4029)
2- (امالی شیخ مفید 409)

تمسّک کنید هرگز گمراه نخواهید شد: «ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خواست آن مطلب شفاهی که در خطبه خویش بیان نموده بود بطور کتبی نیز ثبت و ضبط گردد.

9 - اگر انسان در عالم قیامت نیازمند به شفاعت و وساطت است تا از عذاب الهی رهایی یابد، قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام در صورت تمسّک به آنان شافع انسان خواهند بود :

الف - قال علی علیه السلام : «علیکم بالقرآن فانّه شافع مشفّع»(1)

ب - حضرت رضا علیه السلام می فرماید: «غفران اللَّه و رحمته بشفاعتنا اهل البیت»

(2)

10 - اگر انسان در امور مادی بخواهد از قعر چاه طبیعت نجات پیدا کند، راهش آن است که به ریسمان محکمی توسل جوید که یک طرفش به دست او و سمت دیگرش به طرف بالا آویزان است، در امور معنوی نیز برای نجات از چاه تاریک هوی و هوس و غرایز حیوانی لازم است انسان به ریسمان محکمی تمسک بجوید تا بتواند از این طریق خطرناک عبور کند .

در روایات اسلامی آن ریسمان محکمی که می تواند انسان را نجات دهد قرآن کریم و اهلبیت پیامبر معرفی شده اند :

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انی قد ترکت فیکم الثقلین ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی و احدهما اکبر من الآخر کتاب اللَّه حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی الا و انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»(3)

به چند نکته در مورد این روایت توجه کنید :

ص:12


1- (بحار 92 / 19)
2- (بحار 102 / 36)
3- (بحار 23 / 106)

1. این روایت و مشابه آن با اختلاف مضامینی که دارد در چهار مورد حسّاس بیان شده است: منی در مسجد خیف، عرفات، غدیر خم، آخرین خطبه ای که پیامبر در مسجد مدینه ایراد فرمودند. (1)

2. افزون بر نقل این حدیث در صحاح اهل سنت، از هشتاد و دو طریق از دانشمندان شیعه نقل شده است . (2)

3. بر پایه جمله «انّی تارک» قرآن کریم و اهلبیت: ترکه و میراث گرانقدری است که از پیامبر برای امت اسلامی به جا مانده است: زیرا پیامبر پدر امت است و همانگونه که انسان از پدر جسمی ارث می برد، از پدر روحی نیز ارث می برد که این مایه تأمین سعادت ابدی او می گردد .

4. جمله «فیکم الثقلین» دلالت بر ارزش و عظمت اهلبیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می کند. چون ثقل (به کسر) یعنی سنگینی و (به فتح) به معنای نفیس بودن و مهم بودن است .

5. بر اساس «لن یفترقا» قرآن و اهلبیت علیهم السلام تفکیک ناپذیرند، زیرا کتابی که می خواهد پاسخگوی نیاز مردم باشد (هدی للنّاس) احتیاج به معلّم و مفسّر دارد .

6. از جمله ی «حتی یردا علیّ الحوض»، ابدیت قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام استفاده می شود .

7. از جمله «لن تضلّوا ان اتبعتموها» که در بعضی از روایات دیگر آمده است بر می آید که قرآن و اهلبیت علیهم السلام باید معصوم باشند وگرنه پیروی از آنها انسان را به گمراهی می کشاند. پس همانگونه که قرآن کریم معصوم است، «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»، اهلبیت علیهم السلام نیز معصوم هستند . فصلت، 42

8. اهلبیت تا روز قیامت از همه مردم بالاتر و برتر هستند زیرا پیامبر همه مسلمانان را تا قیامت دعوت به تمسّک به آنان فرمود، پس ممکن نیست کسی از ائمه اطهارعلیهم السلام در علم و عمل و اخلاق بالاتر باشد و پیامبر بگوید که به اینها متمسک شوید .

ص:13


1- (احقاق الحق 9 / 309)
2- (اعیان الشیعه 1 / 370)

9. امامت منحصر به اینهاست زیرا خطاب «ان تمسکتم» مطلق است و هیچ انسانی استثنا نشده است پس هرکس غیر از اینها ادعای امامت داشته باشد، در حقیقت مأموم است نه امام .

هدف از تدوین

کتابی که پیش روی شماست پیش از این به صورت 150 موضوع از قرآن کریم و 150 موضوع از احادیث اهلبیت علیهم السلام بدون ترجمه و به صورت جداگانه ویژه مبلّغان گرانقدر عرضه گردید.

مدّتی قبل سرور معظم وگرانقدر جناب حجةالاسلام والمسلمین حاج آقا محسن قرائتی که همواره مشوّق اینجانب در تحقیق مباحث قرآنی و تفسیری بوده اند پیشنهاد فرمودند که اوّلاً این دو کتاب ترجمه شود، ثانیاً مباحث و موضوعاتی که از روایات استفاده شده هر کدام به طور جداگانه در ذیل مباحث و موضوعات قرآنی قرار گیرد تا خوانندگان محترم هر بحثی را از دیدگاه قرآن کریم و احادیث اهلبیت علیهم السلام بطور کامل در پیش روی خود ببینند و علاوه بر این استفاده از کتاب منحصر به گروهی خاص نباشد بلکه عموم اهل مطالعه و تحقیق بتوانند از آن بهره مند شوند و بحمداللَّه توفیق یار شد و این مهم به پایان رسید.

ص:14

تذکّر چند نکته :

1 - برای هر موضوعی عناوینی برگزیده و آیات و روایات مناسب ذکر شده است .

2 - در استفاده از آیات و روایات نوعاً تنها بخش مورد استفاده مطرح شده است .

3 - گرچه بسیاری از مطالب و نکات از ظاهر آیات قرآن بدست آمده ولی احیاناً مطالبی با توجّه به معنای لازم آن مورد استفاده قرار گرفته است.

4 - جهت اختصار در هر بحثی به چند نمونه از آیات و روایات اشاره شده است.

5 - در پایان هر موضوعی یک یا چند داستان روایی تحت عنوان «اشاره» بیان شده است .

6 - ممکن است گاهی به عناوین تکراری در هر موضوعی برخورد کنید، این بدان جهت است که بحث روایی بعد از بحث قرآنی بطور جداگانه مطرح شده است .

7 - 35 موضوع جدید که بیشتر مورد استفاده است به جای برخی از موضوعات قبل تحقیق و تدوین شده است .

8 - در ترجمه آیات از ترجمه قرآن کریم نوشته آیة ا... مکارم شیرازی استفاده شده است .

خداوند را سپاس که درکشور جمهوری اسلامی ایران فرهنگ ترویج وتبلیغ معارف قرآن با حمایت همه جانبه مقام معظم رهبری حضرت آیةاللَّه خامنه ای - مدظله العالی - روزبروز بهتر و کامل تر می گردد و همه ما باید قدردان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی قدس سره و شهدا و ایثارگران عزیز انقلاب باشیم که این فضای معنوی و سالم را بوجود آوردند.

ص:15

امیدوارم خداوند متعال ما را جزء متمسّکین به قرآن و عترت قرار دهد .

در پایان از جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای محسن قرائتی و مسؤول محترم مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، برادر عزیز و گرانقدر جناب آقای متوسّل و همکار مؤسسه جناب آقای متوسلی که مساعدت لازم را در نشر این اثر و آثار دیگر اینجانب نمودند صمیمانه تشکر می کنم .

حوزه علمیه قم

اکبر دهقان - تابستان 1382

ص:16

فصل اوّل: موضوعات اعتقادی

اشاره

ص:17

ص:18

1- راههای بشر به سوی خدا

آیات

بطور کلّی راههای بشربه خداشناسی سه نوع است:

الف) راه دل یا راه فطرت

ب ) راه حس و علم یا راه طبیعت

ج ) راه عقل یا راه برهان و استدلال

1 - راه دل یا راه فطرت:

مقصود از راه فطرت این است که هر آدمی به مقتضای خلقت و ساختمان اصلی روحی خود خدا را می شناسد بدون اینکه نیازی به اکتساب داشته باشد و به تعبیر دیگر امر فطری آنست که در هر انسانی و در هر زمان و مکانی مانند احساس گرسنگی و تشنگی وجود دارد. خداگرائی و خداپرستی نیز در درون هر انسانی از این قبیل است:

«فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة اللَّه التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللَّه» (1)

پس روی خود را متوجّه آئین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده است. دگرگونی در آفرینش الهی نیست .

«و لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولنّ اللَّه» (2)

و اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟ حتماً می گویند: خدا .

ص:19


1- (روم، 30)
2- (زمر، 38)

ظهور فطرت در حال خطر:

«فاذا رکبوا فی الفلک دعوا اللَّه مخلصین له الدین فلمّا نجّیهم الی البرّ اذا هم یشرکون» (1)

هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند) اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد باز مشرک می شوند .

2 - راه حس و علم یا راه طبیعت:

مقصود از راه حس و علم یا راه طبیعت این است که با مطالعه در خلقت و آفرینش موجودات نظام هستی انسان پی به آفریدگار متعال می برد:

«انّ فی خلق السموات و الارض واختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یذکرون اللَّه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار» (2)

مسلّماً در آفرینش آسمان و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه های روشنی برای خردمندان است . همانان که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده ای منزّهی تو ما را از عذاب آتش نگاه دار .

3 - راه عقل یا راه برهان و استدلال:

الف) برهان امکان وجوب یا علت و معلول:

هر موجودی را ما در این جهان وابسته می بینیم این وابستگی نمی تواند تا بی نهایت پیش برود و جهان مجموعه ای از وابسته ها باشد این خود دلیل بر این است که در عالم ذات مستقلی قائم بالذات وجود دارد که همه این وابسته ها به او بسته اند و به تعبیر دیگر نظام علت و معلول باید منتهی به علتی شود که خود معلول چیزی نباشد و وجودش از خودش باشد.

ص:20


1- (عنکبوت، 65)
2- (آل عمران، 191)

«الف) یا ایهاالناس انتم الفقراء الی اللَّه و هو الغنی الحمید»(1)

ای مردم شما همگی نیازمند به خدایید تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است .

ب ) یسئله من فی السموات والارض کلّ یوم هو فی شأن»(2)

تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا می کنند و او هر روز در شأن و کاری است .

ج ) ام خلقوا من غیر شئی ام هم الخالقون»(3)

آیا آنها بی هیچ آفریده شده اند یا خود خالق خویشند .

ب ) برهان حرکت :

«فلمّا جنّ علیه اللیل رأی کوکباً قال هذا ربّی فلمّا افل قال لا احب الافلین...»

(4)

هنگامی که تاریکی شب او را بپوشانید ستاره ای مشاهده کرد گفت این خدای من است امّا هنگامی که غروب کرد گفت غروب کنندگان را دوست ندارم .

حضرت ابراهیم علیه السلام غروب کردن ستارگان و ماه و خورشید را دلیل بر عدم شایستگی آنها برای الوهیّت دانست به خاطر اینکه تغییر و تحول نشانه حدوث آنها است و حدوث آنها دلیل بر آنست که خالقی آنها را ایجاد کرده است.

و بیان برهان حرکت از نظر عقلی به این صورت است که هر حرکتی نیاز به محرک دارد و اگر آن محرک یک امر ثابت نباشد بلکه آن هم نیز دارای حرکت باشد تسلسل لازم می آید که عقلاً ممتنع است بنابراین سلسله حرکات منتهی به محرّکی می شود که متحرّک نیست.

ج ) برهان صدیقین:

«شهداللَّه انّه لا اله الاّ هو و الملئکة و اولواالعلم قائماً بالقسط...» (5)

خداوند با ایجاد نظام واحد جهان هستی گواهی می دهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش هرکدام به گونه ای بر این مطلب گواهی می دهند در حالی که خداوند در تمام عالم قیام به عدالت دارد .

ص:21


1- (فاطر، 15)
2- ( الرحمن 29)
3- (طور، 35)
4- ( انعام، 76)
5- (آل عمران، 18)

«اولم یکف بربک انه علی کل شئ شهید»(1)

آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است .

مقصود از برهان صدیقین آنست که به وسیله آن از ذات مقدس خداوند پی به وجود مقدس او می برند که دیگر مخلوقات واسطه در اثبات وجود او نخواهند بود و این برهان مخصوص انسانهای کامل است. لذا حضرت علی علیه السلام می فرماید: «خداوند بهترین دلیل بر وجود خویش است؛ «یا من دلّ علی ذاته بذاته» دعای صباح

روایات

1 - دلیل بر اثبات توحید

سئل زندیق عن الصادق علیه السلام ما الدلیل علی صانع العالم فقال: «وجود الافاعیل التی دلّت علی انّ صانعها صنعها. الا تری انّک اذا نظرت الی بناء مشیّد علمت انّ له بانیاً و ان کنت لم تر البانی و لم تشاهده».

زندیقی از امام صادق علیه السلام پرسید چه دلیلی بر سازنده جهان وجود دارد؟ امام فرمود: کارها دلالت دارد بر اینکه هر مصنوعی و ساخته شده ای را شخصی ساخته است، به درستی که هرگاه به ساختمان محکمی بنگری می دانی که برای آن بنا کننده ای وجود دارد اگرچه او را مشاهده نکرده باشی . (2)

2 - دلیل بر حدوث نظام هستی

قد سئل الرضاعلیه السلام عن الدلیل علی حدوث العالم فقال: «انت لم تکن ثم کنت و قد علمت انّک لم تکوّن نفسک و لاکوّنک من هو مثلک».

از حضرت رضا علیه السلام از دلیل بر حدوث جهان سؤال شد، امام فرمودند: تو در یک زمانی نبودی، بعد به وجود آمدی و به تحقیق می دانی که خودت سازنده خویش نبودی و مانند تو هم قدرت بر آفریدن تو را نداشته است . (3)

ص:22


1- (فصلّت، 53)
2- (توحید 244)
3- (توحید / 52)

3 - شناخت خداوند

قال علی علیه السلام: «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حلّ العقود ونقض الهمم».

خداوند را شناختم به اینکه تصمیم ها از بین می رود و گره ها باز می شود و همّت ها شکسته می شود .(1)

4 - دیدن خداوند از راه قلب

سأل رجل عن الباقرعلیه السلام عن رؤیة الله فقال علیه السلام: «لم تره العیون بمشاهدة الابصار ولکن رأته القلوب بحقائق الایمان».

مردی از امام باقر علیه السلام از دیدن خدا سؤال کرد، فرمود: چشم ها در ظاهر او را ندیده است و لکن دل ها او را به حقایق ایمان درک نموده است . (2)

5 - یگانگی خداوند

قال علی علیه السلام: «و اعلم یا بنیّ انه لو کان لربّک شریک لا تتک رسله و لرأیت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنّه اله واحد».

امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: بدان ای پسرم اگر برای پروردگارت شریکی بود البته رسولان او به نزد تو می آمدند و محقّقاً نشانه های خدایی و فرمانروایی او را می دیدی و حتماً افعال و صفات او را می شناختی و لکن او خدایی است یگانه.(3)

6 - رزق و معرفت خداوند

قال الصادق علیه السلام: «ما اقبح بالرجل یأتی علیه سبعون سنة او ثمانون سنة یعیش فی ملک الله و یأکل من نعمه ثم لا یعرف الله حق معرفته».

چقدر زشت است بر انسان که هفتاد یا هشتاد سال از عمر وی بگذرد و در زمین خدا زندگی کند و از نعمت خدا بهره برد و خدای را چنانچه شایسته است نشناسد. (4)

7 - صفات ثبوتی خداوند

الف - علم و حیات

قال الصادق علیه السلام: «ان الله علم لاجهل فیه حیات لاموت فیه نور لاظلمة فیه».

خداوند علمی است که جهل در او نیست، حیاتی است که در او مرگ نیست، نوری است که در او تاریکی نیست . (5)

ص:23


1- (نهج البلاغه/حکمت 250)
2- (بحار / 4 / 26)
3- (محجّة البیضاء / 1 / 213)
4- (بحار / 4 / 54)
5- (توحید/137)

ب - قدرت

عن ابی عبدالله قال: «قیل لامیر المؤمنین هل یقدر ربّک ان یدخل الدنیا فی بیضة من غیر ان یصغر الدنیا او یکبر البیضة قال: ان الله تبارک و تعالی لا یُنسب الی العجز و الّذی سألتنی لا یکون».(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: از حضرت علی علیه السلام سؤال شد آیا پروردگارت قدرت دارد که دنیا را در تخم مرغی قرار دهد بدون اینکه دنیا کوچک یا تخم مرغ بزرگ گردد؟ فرمود: نسبت ناتوانی به خدا داده نمی شود و آنچه را که تو سؤال کردی نمی باشد (توضیح اینکه قدرت خدا به امور ممکن تعلّق می گیرد، نه به امور ممتنع و آنچه تو سؤال کردی از امور ممتنع است) .

8 - صفات سلبی

عن حمزة بن محمد قال: کتبت الی الحسن علیه السلام اسأله عن الجسم و الصورة فکتب علیه السلام «سبحان من لیس کمثله شی ء لا جسم و لا صورة».

حمزةبن محمد گوید: از امام حسن علیه السلام از جسم و صورت خداوند سؤال کردم، در پاسخ فرمود: منزّه است کسی که مانند او چیزی نیست، خداوند جسم و صورت نیست . (2)

9 - عدم محدودیت صفات خداوند

قال علی علیه السلام: «الحمد للَّه الذی لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصی نعمائه العادون و لا یؤدّی حقّه المجتهدون الذی لا یدرکه بُعد الهمم و لا یناله غوص الفطن الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود ...».

سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند، خدایی که افکار ژرف اندیش ذات او را درک نمی کنند و دست غوّاصان دریای علوم به او نخواهد رسید، پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد. (3))

ص:24


1- (توحید / 130)
2- (توحید / 97)
3- (نهج البلاغه / خطبه 1

اشاره

شخصی به حضرت صادق علیه السلام عرضه داشت مرا به توحید راهنمایی فرمایید. حضرت فرمودند: آیا سوار کشتی شده ای در حالی که کشتی شکسته شود و در آن هنگام کسی نباشد که تو را نجات دهد و شناگری که تو را بی نیاز نماید، گفت: آری. امام فرمودند: آیا در آن زمان قلب تو به موجودی متوجه شد که قادر باشد تو را از این مهلکه نجات دهد؟ عرض کرد: آری، حضرت فرمودند: همان چیزی که قلب تو به سوی آن متوجه شد خداوند متعال است. (1)

2- اقسام توحید

آیات

1 - توحید ذاتی:

یعنی برای خداوند شبیه و مانندی وجود ندارد: اخلاص، 4-1

2 - توحید صفاتی:

یعنی صفات خداوند مانند علم و قدرت و حیات عین ذات اوست:

«لیس کمثله شی و هو السمیع البصیر» شوری، 11

هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بینا است .

«قل هو اللَّه احد اللَّه الصّمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد»

بگو خدا یکتا و یگانه است. خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند. هرگز نزاده و زاده نشده و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است .

3 - توحید عبادی:

یعنی کسی به جز خداوند شایسته پرستش نیست:

«و ماارسلنامن قبلک من رسول الاّ نوحی الیه انّه لا اله الاّ انا فاعبدون» انبیاء، 25

ص:25


1- (بحار / 89 / 232)

ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستاده ایم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست پس تنها مرا پرستش کنید .

4 - توحید افعالی:

یعنی تمام کارها در جهان هستی به اذن خداوند صورت می گیرد که این قسم از توحید بر دو قسم است:

1 - توحید خالقیّت: یعنی آفریننده همه موجودات خداوند است:

«یا ایها الناس اذکروا نعمة اللَّه علیکم هل من خالق غیر اللَّه» فاطر، 3

ای مردم به یاد آورید نعمت خداوند را بر شما آیا آفریننده ای جز خدا هست؟

ذلکم اللَّه ربّکم لا اله الاّ هو خالق کل شی» انعام، 102

آری این است پروردگار شما، هیچ معبودی جز او نیست، آفریدگار همه چیز است .

2 - توحید ربوبی: یعنی اداره و تدبیر جهان خلقت با خداوند است:

«قل اغیر اللَّه ابغی ربّاً و هو ربّ کل شی» انعام، 164

بگو آیا غیر خدا پروردگاری را بطلبم در حالی که او پروردگار همه چیز است .

روایات

1 - راه شناخت خداوند

قال علی علیه السلام: «من عرف نفسه عرف ربه».

هرکه خود را شناخت محقّقاً پروردگار خویش را شناخته است . (1)

2 - برترین شناخت

قال علی علیه السلام: «معرفة الله سبحانه اعلی المعارف».

شناخت خداوند برترین شناخت هاست . (2)

ص:26


1- (غرر الحکم / 7946)
2- (غرر الحکم / 9864)

3 - حقیقت شناخت

قال الحسین علیه السلام: «جاء رجل الی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم و قال: ما رأس العلم؟ قال علیه السلام: معرفة الله حق معرفته. قال: و ما حق معرفته؟ قال علیه السلام: ان تعرفه بلا مثال و لا شبیه و تعرفه الهاً واحداً خالقاً قادراً اولاً و آخراً ظاهراً و باطناً لا کفو له و لا مثل له».

شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسید و سؤال کرد: سرمایه دانش چیست؟ فرمود: شناخت خداوند آنطوری که سزاوار است. او پرسید: حق شناخت چیست؟ حضرت فرمود: خداوند را بدون مانند و شبیه بشناسی و او را خداوند یگانه بدانی که آفریننده و توانا و اوّل و آخر و ظاهر و باطن است. (1)

4 - شناخت خداوند به خودش

قال زین العابدین علیه السلام: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم ادر ما انت».

به وسیله خودت تو را شناختم و تو مرا به خودت راهنمایی کردی و دعوت کردی، اگر نبودی من نمی دانستم تو که هستی . (دعای عرفه)

5 - آثار شناخت خداوند

الف - ترس و خشیت؛ قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «من کان بالله اعرف کان من الله اخوف».

کسی که شناخت او به خداوند بیشتر باشد، ترس او نیز از خداوند بیشتر خواهد بود. (2)

ب - دعا و اظهار نیاز ؛ قال علی علیه السلام : «اعلم الناس بالله اکثرهم له مسألة».

دانشمندترین مردم به خدا کسی است که از خداوند زیادتر سؤال کند . (3)

ج - اعتدال خوف و رجا؛ قال علی علیه السلام : «ینبغی لمن عرف الله سبحانه ان لا یخلوا قلبه من رجائه و خوفه». سزاوار است برای کسی که خداوند را شناخته است اینکه قلب او از امید و ترس خالی نباشد. (4)

د - تلاش برای آخرت؛ قال علی علیه السلام: «عجبت لمن عرف ربه کیف لا یسعی لدار البقاء».

شگفت است برای کسی که پروردگارش را شناخته، چگونه برای عالم جاوید تلاش نمی کند. (5)

ص:27


1- (جامع الاخبار / 36)
2- (بحار / 70 / 393)
3- (غررالحکم/3260)
4- (غرر الحکم / 10926)
5- (غرر الحکم / 6265)

ه - رضایت به مقدرات الهی؛ قال الصادق علیه السلام: «انّ اعلم الناس بالله ارضاهم بقضاء الله عزّ و جلّ».

دانشمندترین مردم به خدا کسی است که به قضاء خداوند راضی تر باشد. (1)

اشاره

ابوشاکر دیصانی که از منکران توحید بود به هشام بن حکم گفت: در قرآن کریم آیه ای وجود دارد که عقیده ی ما (دوگانه پرستی) را تصدیق می کند؛ «و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله» (2)؛ یعنی در آسمان معبودی وجود دارد و در زمین معبود دیگر. هشام گوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و جریان را به امام گفتم. امام فرمود: هنگامی که به او رسیدی از او بپرس نام تو در کوفه چیست؟ گوید فلان به او بگو نام تو در بصره چیست؟ گوید فلان، سپس در پاسخ او بگو پروردگار ما نیز همین گونه است. در آسمان (اله) است در زمین نیز نام او (اله) است. هشام گوید وقتی این پاسخ را برای او بیان کردم گفت: این سخن تو نیست از حجاز آورده ای؛ (هذه نقلت من الحجاز). (3)

3- عدل الهی

آیات

یکی از مسائل اعتقادی مسئله عدل الهی است که در قرآن کریم واژه عدل در مورد خداوند مطرح نشده و لکن با تعبیر (نفی ظلم) از ساحت مقدس خداوند این حقیقت بیان شده است:

1 - «ان اللَّه لا یظلم الناس شیئاً و لکنّ الناس انفسهم یظلمون» یونس، 44

خداوند هیچ به مردم ستم نمی کند ولی این مردمند که به خویشتن ستم می کنند .

ص:28


1- (تنبیه الخواطر / 2 / 184)
2- (زخرف / 84)
3- (سفینة البحار / 1 / 157)

2 - «و لا یظلم ربّک احداً» کهف، 49

و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی کند .

3 - «و ما ربّک بظلاّم للعبید» فصّلت، 46

و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمی کند .

4 - «فما کان اللَّه لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون» روم، 9

خداوند هرگز به آنان ستم نکرد آنها به خودشان ستم کردند .

5 - و ما ظلمهم اللَّه و لکن انفسهم یظلمون» آل عمران، 117

خدا به آنهاستم نکرده بلکه آنها خودشان به خویشتن ستم می کنند .

عدم تنافی بلاها با عدل الهی

بلاهائی که متوجّه انسان می شود هیچگونه تنافی با عدل الهی ندارد زیرا بلاها بر دو دسته اند:

الف - قسمتی از آنها بخاطر اعمال خود بشر است:

«و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم» شوری، 30

هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید .

«ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس» روم، 41

فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است .

ب - قسمتی از بلاها از سوی خدوند نازل می گردد که سه صورت دارد:

1 - برای ظالمان که به جهت ادب و تنبیه آنها است:

«کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون» اعراف، 163

اینچنین آنها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی می کردند .

2 - برای مؤمنان که به جهت آزمایش است:

«و لیُبلی المؤمنین منه بلاًء حسناً» انفال، 17

و خدا می خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند .

3 - برای اولیاء خدا که به جهت ارتقاء مرتبه و منزلت آنها است:

ص:29

«و اذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فاتمهنّ قال انیّ جاعلک للناس اماًماً»

به خاطر آورید هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. بقره، 124

این اقسام سه گانه بلاء در حدیثی از امیر المؤمنین علیه السلام بیان شده است:

«البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبیاء درجة» (1)

روایات

1 - عدل، میزان خداوند

قال علی علیه السلام : «انّ العدل میزان اللَّه سبحانه الذی وضعه فی الخلق و نصبه لأقامة الحق فلا تخالفه فی میزانه و لا تعارضه فی سلطانه»

همانا عدل ترازوی خداوند سبحان است که آن را در میان خلق گذارده و برای به پا داشتن حق، نصب فرموده. پس با خدا در میزانش مخالفت مکن و در حکومت او معارضه نکن. (2)

2 - حکم خداوند بر اساس عدل

قال أمیرالمؤمنین علیه السلام : «الحمد للَّه الذی لا تدرکه الشواهد و لا تحویه المشاهد ... الذی صدق فی معاده وارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فی خلقه و عدل علیهم فی حکمه»

سپاس و ستایش خداوندی را سزا است که حواس و مشاعر (حقیقت) او را درک نمی کند و مکان ها او را فرا نمی گیرند ... پروردگاری که در وفای به عهد به وعده خویش صادق است و برتر و بالاتر از آن است که بر بندگانش ستم روا دارد و درباره آفریدگانش به عدل و داد رفتار می کند و حکم خود را بر همه ایشان بر اساس عدالت اجرا فرموده است. (3)

3 - انتقام گرفتن در قیامت نشانه عدل الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : یا أیّها النّاس اتّقوا اللَّه فو اللَّه لا یظلم مؤمن مؤمناً الاّ انتقم اللَّه منه یوم القیامة»

ای مردم از خدا بترسید، به خدا قسم هیچ مؤمنی به مؤمن دیگر ستم نکند جز آنکه خدای تعالی در روز قیامت از او انتقام می گیرد . (4)

ص:30


1- (بحار 67 / 235)
2- (غرر / 2 / 508)
3- (نهج البلاغه / خ 185)
4- (المیزان / 3 / 53)

4- معرّفی انبیاء

آیات

1 - انبیاء از جنس بشر:

«و ما جعلناهم جسداً لا یأکلون الطعام و ما کانوا خالدین» انبیاء، 8

و آنان را جسدی که غذا نخورند قرار ندادیم، عمر جاویدان هم نداشتند .

«قل انما بشر مثلکم» کهف، 110

بگو من فقط بشری هستم مثل شما .

2 - انبیاء و ارتباط با وحی:

«و ما ارسلنا قبلک الاّ رجالاً نوحی الیهم» انبیاء، 7

ما پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی می کردیم نفرستادیم .

3 - انبیاء دارای خانواده:

و لقد ارسلنا رسلاً من قبلک و جعلنا لهم ازواجا و ذرّیة» رعد، 38

ما پیش از تو رسولانی فرستادیم و برای آنها همسران و فرزندانی قرار دادیم .

4 - انبیاء همزبان با مردم:

«و ما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه» ابراهیم، 4

هیچ رسولی را برای قومی نفرستادیم مگر اینکه همزبان آن قوم بودند .

5 - انبیاء دارای معجزه:

«و ما کان لرسول ان یأتی بایة الاّ باذن الله» رعد، 38

و هیچ رسولی نمی توانست از پیش خود معجزه ای بیاورد مگر به فرمان خدا.

6 - انبیاء برگزیده شدگان الهی:

«ان اللَّه اصطفی آدم و نوحاً و ال ابراهیم و ال عمران علی العالمین» آل عمران، 33

به یقین خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد .

ص:31

7 - انبیاء آگاه از عالم غیب:

الف) «و ما کان اللَّه لیطلعکم علی الغیب و لکنّ اللَّه یجتبی من رسله من یشاء»

آل عمران، 179

و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هرکس را بخواهد برمی گزیند.

ب ) عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الاّ من ارتضی من رسول» جنّ، 27

دانای غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد مگر رسولانی که آنان را برگزیده.

8 - انبیاء مشمول هدایت خاصه الهی:

«ذلک هدی اللَّه یهدی به من یشاء من عباده» انعام، 88

این هدایت خدا است که هرکس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایی می کند.

9 - انبیاء نعمت الهی بر مردم:

«اذکروا نعمة اللَّه علیکم اذ جعل فیکم انبیاء» مائده، 20

ای قوم من، نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامی که در میان شما پیامبرانی قرار داد .

10 - انبیاء بهترین انسانها:

«و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب... و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار و اذکر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کلّ من الاخیار» ص، 48

و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را و آنها نزد ما برگزیدگان و نیکانند و به خاطر بیاور اسماعیل و الیسع و ذالکفل را که همه از نیکان بودند .

11 - انبیاء گواهان اعمال مردم:

«و یوم نبعث فی کل امّة شهیداً علیهم من انفسهم و جئنا بک شهیداً علی هولاء»

نحل، 89

به یاد آور روزی را که از هر امّتی گواهی از خودشان بر آنها برمی انگیزیم و تو را گواه بر آنها قرار می دهیم .

ص:32

انبیاء دارای صبر و یقین:

«و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون» سجده، 24

و از آنان امامان و پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند .

12 - انبیاء و شهادت در راه خداوند:

«ان الذین یکفرون بایات اللَّه و یقتلون النبیین بغیر حقّ» آل عمران، 21

کسانی که نسبت به آیات خدا کفر می ورزند و پیامبران را به ناحق می کشند .

13 - انبیاء و نترسیدن از غیر خدا:

«الذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احداً الاّ الله» احزاب، 39

پیامبران پیشین کسانی بودند که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند و از هیچ کس جز او بیم ندارند .

14 - انبیاء بندگان مخلص الهی:

«انّا اخلصنا هم بخالصة ذکری الدار» ص، 46

ما آن ها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم و آن یادآوری سرای آخرت بود .

15 - انبیاء اهل سجده و گریه:

«اولئک الذین انعم اللَّه علیهم من النّبیین... اذا تتلی علیهم ایات الرحمن خروّا سجّدا و بکیّاً» مریم، 58

آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود ... کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد به خاک می افتادند در حالی که سجده می کردند و گریان بودند .

16 - انبیاء و عدم انتظار اجر مادّی:

«و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الاّ علی رب العالمین» شعراء، 109

من برای این دعوت هیچ مزدی از شما نمی طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است .

17 - ابلاغ وحی الهی:

«و ما علی الرسول الاّ البلاغ المبین» نور، 54

و بر پیامبر چیزی جز رساندن آشکار نیست .

ص:33

18 - هدایت مردم به امر الهی:

«و جعلنا هم ائمةّ یهدون بامرنا» انبیاء، 73

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند .

19 - دعوت به توحید و عبادت:

«و ما ارسلنامن قبلک من رسول الاّ نوحی الیه انّه لا اله الاّ انا فاعبدون» انبیاء، 25

ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید .

20 - دعوت به تقوی:

«اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون» شعراء، 107

هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت آیا تقوا پیشه نمی کنید .

همین تعبیر درباره حضرت هودعلیه السلام و صالح علیه السلام و لوط و شعیب در آیات 125- 145- 162 - 178 شعراء نیز آمده است.

21 - مبارزه با طاغوت:

«و لقد بعثنا فی کلّ امة رسولاً ان اعبدو اللَّه و اجتنبوا الطاغوت» نحل،36

ما در هر امّتی رسول برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید .

روایات

1 - تعداد انبیاء

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «النبیون مأة الف و اربعة و عشرون الف نبی و المرسلون ثلاثمأة و ثلاث عشر و آدم نبی مکلّم» .

پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار نفرند و مرسلین سیصد و سیزده تن بودند و آدم علیه السلام پیامبری است که با او سخن گفته شد . (1)

ص:34


1- (کنزالعمال 11 / 482)

2 - محبّت انبیاء به امامان

قال الباقر علیه السلام : «و ما من نبیٍّ و لا ملک الّا کان یدین بمحبّتنا» .

هیچ پیامبری و هیچ فرشته ای نیست جز آنکه متدیّن به دوستی ما هستند. (1)

3 - اعتراف انبیاء به عظمت امامان

قال الصادق علیه السلام : «ما من نبیٍّ و لا رسول الّا ارسل بولایتنا و بفضلنا علی من سوانا».

هیچ پیامبر و رسولی نیست جز آنکه به ولایت ما و به برتری ما بر غیر ما فرستاده شده است.(2)

4 - به خواب نرفتن قلب انبیاء

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّا معاشر الانبیاء تنام عیوننا و لا تنام قلوبنا و نری من خلفنا کما نری من بین ایدینا» .

چشم های ما پیامبران می خوابد ولی قلب های ما نمی خوابد و از پشت می بینیم بدان گونه که از پیش رو می بینیم . (3)

5 - انبیاء حجت بر مردم

عن ابی عبداللَّه علیه السلام انّه سأله رجل فقال لأیّ شی ء بعث اللَّه الانبیاء و الرسل الی النّاس فقال لئلّا یکون للنّاس علی اللَّه حجة من بعد الرّسل و لئلّا یقولوا ما جاءنا من بشیر و لا نذیر و لتکون حجّة اللَّه علیهم».

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید چرا خداوند پیامبران را فرستاد؟ فرمود تا حجّتی بر خدا پس از بعثت رسولان نداشته باشند و نگویند بشارت و بیم دهنده ای نزد ما نیامد و حجّت خدا بر آنان ثابت باشد .

اشاره

هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام را به درون آتش افکندند فرشتگان برای کمک به او آمدند و از او پرسیدند آیا حاجتی داری؟ گفت: خیر، بعد فرمود «علمه بحالی کفی عن سؤالی» خداوند که علم به وضع من دارد از سؤال کردن کفایت می کند .

ص:35


1- (مستدرک سفینه 9 / 509)
2- (نورالثقلین 3 / 514)
3- (بحار 11 / 55)

5- برنامه انبیاء

آیات

1 - ابلاغ وحی الهی:

«و ما علی الرسول الاّ البلاغ المبین» نور، 54

و بر رسول جز ابلاغ رسالت کامل تکلیفی نخواهد بود.

«فهل علی الرسل الاّ البلاغ المبین» نحل، 35

و بر پیامبران جز ابلاغ رسالت کامل تکلیفی نخواهد بود.

2 - هدایت مردم به امر الهی:

«و جعلنا هم ائمةّ یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین» انبیاء، 73

و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را بویژه اقامه نماز و اداء زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند .

3 - دعوت به توحید و عبادت:

الف) و ما ارسلنا من قبلک من رسول الاّ نوحی الیه انّه لا اله الاّ انا فاعبدون انبیاء، 25

و ما هیچ رسولی را به رسالت نفرستادیم جز آنکه به او وحی کردیم که به جز من خدایی نیست، تنها مرا به یکتایی پرستش کنید و بس .

ب ) و الی عاد اخاهم هوداً قال یا قوم اعبدوااللَّه ما لکم من اله غیره افلا تتّقون

اعراف، 65

و به قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم، به آنهاگفت ای قوم من خدا را بپرستید که جز او شما را خدایی نیست، آیا پرهیزکار نمی شوید ؟

نظیر همین تعبیر درباره حضرت صالح علیه السلام درباره قوم ثمود و نیز درباره حضرت شعیب در ارتباط با قومش در سوره اعراف آیه 61 و 85 آمده است .

ص:36

4 - دعوت به تقوی:

«اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون انّی لکم رسول امین فاتّقوا اللَّه و اطیعون»

شعراء، 108-106

هنگامی که برادرشان نوح به آنها گفت آیا نمی ترسید به درستی که من برای شما رسول امین هستم، پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید .

همین تعبیر درباره حضرت هودعلیه السلام و صالح علیه السلام و لوط و شعیب در آیات 125- 145- 162 - 178 شعراء نیز آمده است.

5 - مبارزه با طاغوت:

«و لقد بعثنا فی کلّ امة رسولاً ان اعبدو الله و اجتنبوا الطاغوت» نحل، 36

و همانا ما در میان هر امّتی پیغمبری فرستادیم تا به خلق ابلاغ کند که خدای یکتا را بپرستید و از بت ها و طاغوت دوری کنید .

روایات

1 - مکارم اخلاق؛

قال الصادق علیه السلام: «ان الله تبارک و تعالی خصّ الانبیاء بمکارم الاخلاق فمن کانت فیه فلیحمد الله علی ذلک و من لم تکن فیه فلیتضرع الی الله و لیسئله ایاه قال قلت جعلت فداک و ما هی؟ الورع و القنوع و الصبر و الشکر و الحلم و الحیاء و السخاء و الغیرة و البرّ و صدق الحدیث و الامانة».

خداوند پیامبران را به ارزش های اخلاقی مخصوص گردانید، پس هرکس دارای این اوصاف است خداوند را شکر کند و هرکس دارای این صفات نیست، از خداوند بخواهد تا به او عنایت کند. راوی به امام عرض کرد: فدایت شوم، آن ویژگی ها و صفات چیست؟ فرمود: پرهیزکاری، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حیا، سخاوت، غیرت، نیکی، راستی در گفتار و رعایت امانت. (1)

ص:37


1- (امالی مفید / 192)

2 - علم؛

عن ابی عبدالله علیه السلام: «ان العلماء ورثة الانبیاء و ذلک انّ الانبیاء لم یورثوا درهماً و لا دیناراً و انما اورثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشی ء منها فقد اخذ حظاً وافراً».

دانشمندان وارثان پیامبران هستند و پیامبران درهم و دینار را به ارث باقی نگذاشتند، همانا سخنان خود را به ارث گذاشتند. هرکسی از سخنان آنان استفاده کند، بهره ای کامل برده است. (1)

3 - انفاق؛

عن ابی عبدالله علیه السلام: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لم نبعث لجمع المال ولکن بعثنا لانفاقه».

ما برای جمع کردن ثروت مبعوث نشدیم، بلکه برای انفاق آن مبعوث شدیم. (2)

4 - امانتداری؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اداء الحقوق و حفظ الامانات دینی و دین الانبیاء».

پرداخت حقوق و حفظ امانت ها، دین من و دین پیامبران است . (3)

5 - مدارا با دشمنان؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ الانبیاء انما فضّلهم الله علی خلقه لشدة مداراتهم لاعداء دین الله».

خداوند پیامبران را بر خلق خود برتری بخشید زیرا زیاد با دشمنان دین خدا مدارا کردند .

(4)

6 - رهبری مردم؛

قال الصادق علیه السلام: «ما بعث الله نبیاً قطّ حتی یسترعیه الغنم یعلّمه بذلک رعی الناس».

خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نساخت مگر آنکه گوسفند می چرانید تا بدینوسیله تعلیم مردم را به او بیاموزد. (5)

7 - سخن گفتن به اندازه فهم مردم؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلّم الناس بقدر عقولهم».

به درستی که ما گروه پیامبران مأمور شدیم که به اندازه عقل مردم سخن بگوییم. (6)

ص:38


1- (کافی / 1 / 60)
2- (مشکاة الانوار / 183)
3- (کنز العمال / 1 / 480)
4- (بحار / 75 / 401)
5- (بحار / 11 / 64)
6- (بحار / 2 / 69)

اشاره

مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمد و عرض کرد علاقه من به شما از خودم و فرزندانم بیشتر است زیرا در منزل از شما یاد نمودم طاقت نیاوردم تا اینکه آمدم و شما را زیارت نمودم هم اکنون به ذهن من رسیده که اگر در بهشت شما در مقام عالی باشید و من نتوانم خدمت برسم چه کنم؟

جبرئیل نازل شد و آیه شریفه (من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیّین والصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً) را برای پیامبر اکرم به عنوان وحی آورد.(1)

6- اهداف انبیاء

آیات

1 - تعلیم و تزکیه مردم:

«هوالذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» جمعه، 2

او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها نمی خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب و حکمت می آموزد هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند .

2 - ایجاد قسط و عدل:

«لقد ارسلنا رسلناً بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»

حدید، 25

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند .

ص:39


1- (درالمنثور / 2 / 588)

3 - آزادی انسانها از قید اسارت:

«... و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» اعراف، 157

و بارهای سنگین و زنجیرهایی که بر آنها بود از دوش و گردنشان بر می دارد .

4 - رفع اختلاف مردم:

«کان الناس امّة واحدة فبعث اللَّه النّبیین مبشریّن و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا» بقره، 213

مردم در آغاز یک دسته بودند و تضادی در میان آنها وجود نداشت خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق می کرد با آنها نازل نمود تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند .

5 - تشویق و تهدید انسانها:

«و ما نرسل المرسلین الاّ مبشّرین و منذرین» انعام، 48

ما پیامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده نمی فرستیم .

روایات

فلسفه نبوّت عبارت است از :

1 - تکامل

قال الصادق علیه السلام للزندیق الذی سأله من این اثبت الانبیا؟: «انّا لمّا اثبتنا انّ لنا خالقاً صانعاً متعالیاً عنّا و عن جمیع ما خلق و کان ذلک الصانع حکیماً متعالیاً لم یجز ان یشاهده خلقه ... ثبت ان له سفراء فی خلقه یعبرون عنه الی خلقه و عباده و یدلّونهم علی مصالحهم و منافعهم و ما به بقاؤهم و فی ترکه فناؤهم ...».

زندیقی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: از کجا وجود پیامبران را اثبات می کنی؟ حضرت فرمود: وقتی که ما ثابت کردیم آفریدگاری و سازنده ای داریم که از ما و همه مخلوقات بالاتر است و آن آفریدگار حکیم می باشد و جایز نیست که مخلوقات او را ببینند ... ثابت می شود که برای او سفیرانی در میان خلقش وجود دارند که مردم را به مصالح و منافعشان و هرچه موجب بقای آنان و ترک هر چیزی که سبب نابودیشان گردد، راهنمایی کنند.(1)

ص:40


1- (کافی / 1 / 168)

2 - نجات از طاغوت

قال علی علیه السلام: «انّ الله تبارک و تعالی بعث محمداً بالحقّ لیخرج عباده من عبادة عباده الی عبادته و من عهود عباده الی عهوده و من طاعة عباده الی طاعته و من ولایة عباده الی ولایته ...».

خداوند حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم را به حق مبعوث ساخت تا بدین وسیله مردم را از بندگی بندگان خارج سازد و به سوی بندگی خودش وارد کند برای اینکه مردم از پیمان های مردم رهایی پیدا کنند و پیمان خدا را بپذیرند و از اطاعت و ولایت مردم خارج گردند و از خداوند اطاعت کنند و ولایت او را قبول کنند . (1)

3 - تزکیه اخلاق

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها».

من برای کرامت و ارزش های اخلاقی و نیکی های آن مبعوث شدم . (2)

4 - اتمام حجت

قال الصادق علیه السلام: «لما سئل عن النبوة: لئلا یکون للناس علی الله حجة من بعد الرسل و لئلاّ یقولوا ما جاءنا من بشیر و لا نذیر...». (3)

از امام صادق علیه السلام از موضوع نبوّت سؤال کردند، حضرت فرمود: تا اینکه بعد از پیامبران مردم بر خدا حجّتی نداشته باشند و نگویند برای ما بشارت دهنده و بیم دهنده ای نیامد .

اشاره

قال علی علیه السلام : «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکّروهم منسّی نعمته و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول ...».

خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و رسولان خود را پی در پی اعزام نمود تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند و نعمت های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندی های پنهان شده عقل ها را آشکار سازند. (4)

ص:41


1- (کافی / 8 / 386)
2- (بحار / 16 / 287)
3- (بحار / 11 / 39)
4- (نهج البلاغه / خطبه 1)

7- انبیاء الگوهای تربیتی

آیات

1 - شکیبایی حضرت نوح علیه السلام

«قال الملأ من قومه انا لنریک فی ضلال مبین» اشراف قومش گفتند: تو را در گمراهی آشکار می بینیم، امّا حضرت نوح در پاسخ آنها گفت: من نه تنها گمراه نیستم بلکه هیچ گونه نشانه ای از گمراهی در من وجود ندارد ولی من فرستاده پروردگار جهانیانم «قال یا قوم لیس بی ضلالة و لکنّی رسول من رب العالمین» اعراف، 61

2 - ادب حضرت ابراهیم علیه السلام

این پیامبر در مقام معرفی پروردگار در مقابل مردم بت پرست گوید: خداوند من کسی است که مرا خلق کرد و هدایت نمود و خداوند من کسی است که مرا غذا می دهد و سیراب می کند «الذی خلقنی فهو یهدین و الذی یطعمنی و یسقین» خیرات و برکات را از خداوند می داند آن گاه وقتی به مسأله مرض می رسد به خودش نسبت می دهد نه به خداوند:«فاذا مرضت فهو یشفین» شعراء، 80

چون در مقام ثناء و ستایش است مناسب نبود مرض و بیماری را به خداوند نسبت دهد گر چه مرض بی ارتباط با او نیست بلکه سیاق کلام برای بیان این معنی است که شفای از مرض، رحمت و عنایت اوست. (1)

3 - تسلیم و صبر حضرت اسماعیل علیه السلام

وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام جریان خواب خود را برای فرزندش بیان کرد که من در خواب دیده ام تو را ذبح و قربانی می کنم «فانظر ما ذا تری» فکر کن و نظریه خود را بیان کن که در این کار چه می بینی ؟ حضرت اسماعیل چون تسلیم پروردگار است، عرضه داشت:مأموریت خویش را انجام بده «یا ابت افعل ما تؤمر» بعد از آن مراتب ادب خویش را در برابر پروردگار به عالی ترین وجه بیان می کند و هرگز به نیروی

ص:42


1- (المیزان 6 / 269)

ایمان و تصمیم خود تکیه نمی کند، بلکه به مشیت و اراده خداوند اعتماد و تکیه می کند که گوید «ستجدنی ان شاءاللّه من الصابرین» به خواست خداوند مرا از صابران خواهی یافت. صافات، 102

4 - صبر و مقاومت حضرت هودعلیه السلام

به حضرت هود نسبت سفاهت و بی مغزی دادند و گفتند: ما تو را در سفاهت و سبک مغزی می بینیم و گمان می کنیم تو از دروغگویان باشی «قال الملأ الذین کفروا من قومه انا لنریک فی سفاهة و انا لنظنک من الکاذبین». اعراف، 66-65

حضرت هودعلیه السلام فرمود: ای جمعیت من هیچ گونه سفاهتی در من نیست و وضع رفتار و گفتار من بهترین دلیل بر عقل من است من فرستاده پروردگار جهانیان هستم. «قال یا قوم لیس بی سفاهة و لکنّی رسل من ربّ العالمین» اعراف، 67-66

5 - عفو و بخشش حضرت یوسف علیه السلام

وقتی برادران حضرت یوسف او را شناختند، شرمندگی و خجالت زاید برای آن ها به وجود آمد گفتند: به خدا سوگند که واقعاً خدا، تو را بر ما مقدم داشته و از نظر علم و عمل فضیلت بخشیده «قالوا تاللَّه لقد آثرک اللَّه علینا» هر چند ما خطا کار بودیم «و ان کنّا لخاطئین».

حضرت یوسف علیه السلام گفت امروز هیچگونه سرزنش و توبیخی بر شما نخواهد بود.

«قال لا تثریب علیکم الیوم» و آنها را مورد عفو خویش قرار داد و گفت: خداوند شما را می بخشد چرا که او ارحم الراحمین است «یغفر اللَّه لکم و هو ارحم الراحمین» یوسف، 92

6 - شکر حضرت موسی علیه السلام

حضرت موسی علیه السلام چون مشاهده کرد خداوند او را از دست دشمنان نجات داد و به خاطرتمام نعمتهایی که از اول عمر تا به حال خداوند به او مرحمت نموده عرضه می دارد: خداوندا! به شکرانه نعمتی که به من دادی من هرگز یاور و پشتیبان مجرمان نخواهم بود. «ربّ بما انعمت علیّ فلن اکون ظهیراً للمجرمین» قصص، 17

ص:43

7 - تواضع حضرت داوود و سلیمان علیهما السلام

این دو پیامبر بزرگ فضیلت علم و دانش را از خداوند می دانند و به خود نسبت نمی دهند. قرآن می فرماید: ما به داوود و سلیمان علم قابل ملاحظه ای بخشیدیم و آنها گفتند: همه از آن خداوند است که ما را بر بسیاری از بندگانش برتری بخشید «و لقد آتینا داود و سلیمان علماً و قالا الحمد اللَّه الذی فضّلنا علی کثیر من عباده المؤمنین» نمل، 15

8 - ادب حضرت یعقوب علیه السلام

«قالوا تاللَّه تفتئو تذکر یوسف حتی تکون حرضاً او تکون من الهالکین قال انّما اشکو بثّی و حزنی الی اللَّه و اعلم من اللَّه مالاتعلمون» یوسف، 86

وقتی فرزندان حضرت یعقوب به پدر گفتند: چرا اینقدر از یوسف یاد می کنی که یا خود را مریض کنی یا هلاک سازی در پاسخ گفت «من شکایتم را به شما که نیاوردم» من تنها غم و اندوهم را به خدا می گویم و شکایت نزد او می برم و از خداوند «الطافی» سراغ دارم که شما نمی دانید و این از ادب انبیاء است نسبت به پروردگار خود که در جمیع احوال متوجه پروردگارشان بودند و جمیع حرکات و سکنات خود را در راه او انجام می دادند.

9 - ادب حضرت یوسف علیه السلام

«...و قد احسن بی ربی اذا خرجنی من السجن و جاء بکم من البدو و من بعد ان نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی انّ ربی لطیف لما یشاء انّه هو العلیم الحکیم رب قد اتیتنی من الملک و علّمتنی من تأویل الاحادیث...» یوسف، 101

از لطیف ترین ادبهائی که حضرت یوسف به کار برده این است که از جفاهائی که برادران بر وی روا داشتند خواه در روزی که او را به قعر چاه اندختند یا به درهمی ناچیز او را فروختند یا به دزدی متهمش کردند اسمی نبرد بلکه از همه آنها تعبیر کرد به اینکه شیطان بین من و برادرانم فساد ایجاد کرد و آنها را به بدی یاد نکرد بلکه نعمت های الهی را مانند نجات یافتن از زندان و سلطنت و علم به تأویل احادیث را بیان نمود.

ص:44

روایات

امیرالمؤمنین علیه السلام که خود نمونه ای کامل در اخلاق و تربیت نفسانی است و زندگی و رفتار و اخلاق و اعتقاد او سرمشق و درس برای همه مسلمین جهان است چهار پیامبر بزرگوار را به عنوان اسوه و الگو معرفی می کند .

1 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

حضرت علی علیه السلام می فرماید: کفایت می کند تو را که از رسول گرامی اسلام (در رفتارش با دنیا) پیروی کنی و نکوهش و عیب جوییش تو را دلالت و راهنمایی می کند به بسیاری رسوائی و زشتی های دنیا زیرا که اطراف و اکناف آن (مال و منال دنیا و عشق و دلبستگی به آن) از آن حضرت گرفته شده و برای غیر او مهیّا گشته و آن حضرت از نوشیدن شیر گوارای آن باز داشته شد و از زر و زیورش دور گردیده شده.

«و لقد کان فی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم کاف لک فی الاسوه و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثرة مخازیها و مساویها. اذ قبضت عنه اطرافها و وطئت لغیره اکنافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها»

2 - حضرت موسی علیه السلام

و اگر در مرتبه ثانی بخواهی از (رحمت های الهی برخوردار شده و در زمره خاصان محسوب شوی) از موسای کلیم علیه السلام پیروی کن آنجا که گفت: پروردگارا! من به آنچه از خیر و نیکویی به سویم بفرستی نیازمندم. به خدا سوگند موسی از خدا جز نانی که بخورد نخواست، زیرا که خوراک او گیاهان زمین بود به طوری که از لاغری شکم و کم گوشتی سبزی گیاهان از اندرون وپوست شکمش دیده می شد.

و ان شئت ثنیت بموسی کلیم اللَّه علیه السلام حیث یقول: «رب انّی لما انزلت الّی من خیر فقیر و اللَّه ما ساله الا خبزاً یأکله لانه کان یاکل بقلة الارض و لقد کانت خضرة البقل تری من شفیف صفاق بطنه لهزاله و تشذب لحمه»

ص:45

3 - حضرت داوود علیه السلام

و در درجه سوم اگر می خواهی از حضرت داوودعلیه السلام که دارای مزامیر بود وقاری اهل بهشت است آن حضرت به دست خویش از لیف خرما زنبیل ها بافته به رفقا و به همراهان خودمی دادومی فرمود: کدام یک از شما در فروش این، مرا یاری می کند؟ (پس دوستانش آن ها را برایش فروخته و از بهایش نان جوین بود خریداری می کردند) و خوراک آن حضرت یک دانه از همان قرص های جوین بودکه از بهای آن زنبیل ها تهیه شده بود.

«و ان شئت ثلّثث بداود صاحب المزامیر و قاریی اهل الجنة فلقد کان یعمل سفائف الخوص بیده و یقول لجلسائه ایکم یکفینی ببیعها؟ و یاکل قرص الشعیر من ثمنها»

4 - حضرت عیسی علیه السلام

و اگر در عیسی سخنی داری و می خواهی از او پیروی نمایی؛ فرزند مریم سنگ خارا را بالش می ساخت. لباس زبر و درشت می پوشید، طعام خشن و غیر نرم میل می فرمود. نان خورشش گرسنگی بود. چراغش در شب، روشنی ماه بود و سایه بان و پناهگاهش در زمستان مرکز طلوع و غروب آفتاب بود. میوه خوشبویش گیاهی بود که از زمین برای بهایم و چهارپایان می روئید. نه زنی داشت که او را به فتنه افکند، نه فرزندی که او را غمناک سازد و نه مالی که او را از یاد خدا غافل سازد و نه طمعی که او را خوار سازد مرکبش دو پایش، و خدمتکارش دودستش بود. همه جا پیاده می رفت و هرکاری را خودش انجام می داد.

«و ان شئت قلت فی عیسی ابن مریم علیه السلام فلقد کان یتوسد الحجر و یلبس الخشن و یاکل الجشب و کان ادامه الجوع و سراجه بااللیل القمر و ظلاله فی الشتاء مشارق الارض و مغاربها و فاکهته و ریحانه ما تنبت الارض للبهائم و لم تکن له زوجة تفتنه و لاولد یحزنه و لامال یلفته و لاطمع یذّله دابّته رجلاه و خادمه یداه»

بعد از جملاتی حضرت می فرماید: البته در روش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم چیزی است که معایب و رسوائی های جهان را به تو نشان می دهد زیرا که آن حضرت با اهل بیتش در گرسنگی به سر بردند و با آن مقام ارجمندی که او نزد خدا داشت از زیورهای آن کناره گرفت. پس بیننده باید به عقل خود مراجعه کند و بنگرد که آیا خداوند محمدصلی الله علیه وآله وسلم رادر این امر، بزرگ شمرده یا کوچگ گرفته است؟ اگر گوید:کوچک گرفته به خدای بزرگ سوگند که دروغ گفته و بهتان بزرگ زده (زیرا که ممکن نیست

ص:46

خداوند به اشرف مخلوقات خود توجه نکند) و اگر گوید: او را گرامی داشته و بزرگ شمرده پس باید بداند که غیر آن حضرت را که جهان را برایش وسیع نموده کوچک داشته و بزرگ ترین و مقرب ترین بندگانش را از آن دور نموده است.

«و لقد کان فی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم ما یدّلک علی مساوی الدنیا و عیوبها اذجاع فیها مع خاصّته و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته فلینظر ناظر بعقله اکرم اللَّه محمّداًبذلک ام اهانه فان قال اهانه فقد کذب و اللَّه العظیم و اتی بالافک العظیم و ان قال اکرمه فلیعلم ان اللَّه قد اهان غیره حیث بسط الدنیا له و زواها عن اقرب الناس منه»(1)

اشاره

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آنقدر دارای حُسن خلق بود که حتی وقتی به او دشنام می دادند با مهربانی برخورد می کرد و در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حال طواف بود که عقبةبن ابی معیط به او دشنام داد و عمامه خود را به گردن پیامبر انداخت و او را از مسجد بیرون آورد. (2)

8- نسبتهای ناروای دشمنان به اولیای الهی

آیات

1 - نسبت برتری جوئی و جنون به حضرت نوح علیه السلام :

«فقال الملأ الذین کفروا من قومه ما هذا الاّ بشر مثلکم یریدان یتفضّل علیکم... ان هو الاّ رجل به جنّة فتربّصوا به حتیّ حین» مؤمنون، 25

جمعیت اشرافی و مغرور از قوم نوح که کافر بودند گفتند این مردم جز بشری همچون شما نیست که می خواهد بر شما برتری جوید اگر خدا می خواست پیامبری بفرستد فرشتگانی نازل می کرد. او فقط مردی است که به نوعی جنون مبتلا است پس مدّتی درباره او صبر کنید تا مرگش فرا رسد .

ص:47


1- (نهج البلاغه خ 160)
2- (سفینة / 1 / 72)

2 - نسبت گمراهی به حضرت نوح علیه السلام :

«قال الملأ من قومه انا لنریک فی ضلال مبین قال یا قوم لیس بی ضلالة و لکنّی رسول من ربّ العالمین» اعراف، 61

ولی اشراف قومش به او گفتند ما تو را در گمراهی آشکاری می بینیم گفت ای قوم من هیچگونه گمراهی در میان من نیست ولی من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم .

3 - نسبت سفاهت به حضرت هودعلیه السلام :

«قال الملأ الذین کفروا من قومه انّا لنریک فی سفاهة و انا لنظّنک من الکاذبین قال یا قوم لیس بی سفاهة و لکنّی رسول من ربّ العالمین» اعراف، 66-67

اشراف کافر قوم او گفتند ما تو را در سفاهت می بینیم و ما مسلماً تو را از دروغگویان می دانیم گفت ای قوم من هیچگونه سفاهتی در من نیست ولی فرستاده ای از طرف پروردگار جهانیانم .

4 - نسبت جنون به حضرت هودعلیه السلام :

«ان نقول الاّ اعتریک بعض الهتنا بسوء» هود، 54

ما درباره تو فقط می گوییم بعضی از خدایان ما به تو زیان رسانده و عقلت را ربوده اند .

5 - نسبت ضعف و ناتوانی به حضرت شعیب علیه السلام :

«یا شعیب ما نفقه کثیراً ممّا تقول و انّا لنریک فینا ضعیفاً» هود، 94

گفتند ای شعیب بسیاری از آنچه را می گویی ما نمی فهمیم و ما تو را در میان خود ضعیف می یابیم .

6 - نسبت دروغ و تکبّر به حضرت صالح علیه السلام :

«ء القی الذکر علیه من بیننا بل هو کذّاب اشر سیعلمون غداً من الکذّاب الاشر»

قمر، 26- 27

آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟ نه او آدم بسیار دروغگو و هوسبازی است ولی فردا می فهمند که چه کسی دروغگوی هوسباز است .

7 - نسبت سحر به حضرت موسی علیه السلام :

1 - «فلما جاءتهم ایاتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبین» نمل، 13

و هنگامی که آیات روشنی بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحری است آشکار .

ص:48

«قال للملأ حوله انّ هذا لساحر علیم» شعراء، 34

فرعون به گروهی که اطراف او بودند گفت این ساحر آگاه و ماهری است .

8 - نسبت جنون به حضرت موسی علیه السلام :

«قال انّ رسولکم الذی ارسل الیکم لمجنون» شعراء، 27

فرعون گفت پیامبری که به سوی شما فرستاده شده است مسلّماً دیوانه است .

9 - نسبت ساحر و مسحور به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

الف) «قال الکافرون انّ هذا لساحر مبین» یونس، 2

کافران گفتند این مرد ساحر آشکاری است .

ب) «و قال الظالمون ان تتّبعون الاّ رجلاً مسحوراً» فرقان، 8

و ستمگران گفتند شما تنها از مردی مجنون پیروی می کنید .

10 - نسبت جنون به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«و قالوا یا ایها الّذی نُزّل علیه الذکر انّک لمجنون» حجر، 6

و گفتند ای کسی که قرآن بر او نازل شده است مسلّماً تو دیوانه ای .

روایات

1 - اهانت به حضرت علی علیه السلام

... فقال علی علیه السلام : «این المتکلّم فقال ها انا ذا یا امیرالمؤمنین فقال اما ان اشاء لقلت فقال و ان تعفوا و تصفح فهو خیر لک و انت اهل لذلک قال عفوت و صفحت».

شخصی به امیرالمؤمنین علیه السلام جسارت کرد، حضرت مردم را در مسجد دعوت کرد، فرمود چه کسی سخن گفت؟ آن فرد گفت من بودم. حضرت فرمود من می توانم مقابله به مثل کنم، او عرضه داشت اگر ببخشی و صرف نظر کنی برای تو بهتر است و تو شایسته این اخلاق هستی. حضرت فرمود تو را بخشیدم و از تو گذشتم . (1)

2 - دشنام به امام سجاد علیه السلام

کان علیه السلام عظیم التّجاوز والعفو حتّی انه سبّه رجل فتغافل عنه فقال ایّاک اعنی و قال و

ص:49


1- (بحار 41 / 132)

عنک اعرض...» .

امام سجّاد علیه السلام بسیار با گذشت بود. مردی به آن حضرت دشنام داد. امام علیه السلام به او توجه نکردند، آن شخص گفت مقصود من شما بودید، امام فرمود من هم تو را عفو کردم و گناه تو را نادیده گرفتم.

(1)

3 - جسارت به امام باقر علیه السلام

فقال رجل للباقر علیه السلام انت بقر فقال لا فقال انت ابن الطباخة فقال ذاک حرفتها ثم قال ان کنت صدقت غفراللَّه لها و ان کنت کذبت غفراللَّه لک .

شخصی به امام باقر علیه السلام گفت شما بقر هستید. حضرت فرمود اینطور نیست. گفت شما فرزند زن آشپز هستید .فرمود آشپزی شغل اوست. بعد حضرت فرمود اگر راست گفتی خداوند او را ببخشد و اگر دروغ می گویی خدا تو را ببخشد .

اشاره

شخصی همیان (کیسه پول) خود را گم کرده بود، به امام صادق علیه السلام بدگمان شد، امام او را به منزل بردند و همیان پولی به او دادند، بعد آن شخص که به منزل خود رفت همیانش را در منزل دید متوجه شد اشتباه کرده، فوراً آمد منزل امام صادق علیه السلام و عذرخواهی کرد از اینکه به امام بدبین شده و گفت همیان خود را بگیرید. حضرت فرمودند آنچه را که ما به تو دادیم دیگر پس نخواهیم گرفت. (2)

9- دین

آیات

1 - فطری بودن دین

«فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة اللَّه التی فطر النّاس علیها لا تبدیل لخلق اللَّه ذلک الدّین القیّم» روم، 30

ص:50


1- (بحار 46 / 62)
2- (سفینة 1 / 423)

پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار .

2 - دین پایدار در پرتو عبادت خداوند

«امر الّا تعبدوا الّا ایّاه ذلک الدّین القیّم» یوسف، 40

فرمان داده که غیر از او را نپرستید این است آیین پابرجا .

3 - پذیرفته شدن دین خالص

«الّا للَّه الدین الخالص» زمر 3

آگاه باشید که دین خالص از آن خداست .

4 - ظهور دین خالص به هنگام اضطرار

«فاذا رکبوا فی الفلک دعوا اللَّه مخلصین له الدّین» عنکبوت، 65

هنگامی که سوار بر کشتی شوند خدا را با اخلاص می خوانند .

5 - برپاداشتن دین

«ان اقیموا الدین و لا تتفرّقوا فیه» شوری 13

دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید .

6 - لزوم تفقه در دین

«... فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدّین...» توبه، 122

چرا از هر گروهی از آنان طایفه ای کوچ نمی کنند و طایفه ای در مدینه بمانند تا در دین و معارف احکام اسلام آگاهی یابند .

7 - بهترین دین تسلیم شدن در برابر خداوند

«و من احسن دیناً ممّن اسلم وجهه للَّه و هو محسن» نساء، 125

دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد.

8 - خطر برگشت از دین

«و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم» بقره، 127

ولی کسی که از آیینش برگردد و در حال کفر بمیرد تمام اعمال نیک گذشته او در دنیا و آخرت نابود می شود .

ص:51

9 - پیروزی دین اسلام

«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون» توبه، 33

او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آئین ها غالب گرداند هرچند مشرکان کراهت داشته باشند .

10 - امامت مایه کمال دین

«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً» مائده، 3

امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین جاویدان شما پذیرفتم.

روایات

1 - شناخت دین

قال علی علیه السلام: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه».

سرآغاز دین خداشناسی است و کمال شناخت خدا باور داشتن او و کمال باور داشتن خدا شهادت به یگانگی او است و کمال توحید (شهادت بر یگانگی خدا) اخلاص و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوق جدا کردن است . (1)

2 - اساس دین

قال الباقرعلیه السلام: «حبّنا اهل البیت نظام الدین».

محبّت ما اهلبیت مایه نظم دین است .(2)

3 - ستون دین

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لکل شی ء عماد و عماد الدین الفقه».

برای هر چیزی ستونی است و ستون دین فهم (در دین است). (3)

ص:52


1- (نهج البلاغه / خطبه 1)
2- (امالی طوسی / 296)
3- (بحار / 1 / 216)

4 - پایه های دین

قال علی علیه السلام: «ستّ من قواعد الدین: اخلاص الیقین و نصح المسلمین و اقامة الصلوة و ایتاء الزکوة و حج البیت و الزهد فی الدنیا».

شش چیز از پایه های دین است، یقین خالص و خیرخواهی برای مسلمانان و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات و حج خانه خدا و زهد و بی رغبتی به دنیا. (1)

5 - راه شناخت دین

قال الصادق علیه السلام: «من دخل فی هذا الدین بالرجال اخرجه منه الرجال کما ادخلوه فیه و من دخل فیه بالکتاب و السنة زالت الجبال قبل ان یزول».

کسی که بوسیله افراد وارد در دین شود افراد دیگری او را از دین خارج می سازند و کسی که به واسطه کتاب و سنّت وارد در دین شود، کوه ها از بین می رود پیش از آنکه او دست از دین بردارد. (2)

6 - نشانه های دینداران

قال علی علیه السلام : «انّ لاهل الدین علامات یعرفون بها صدق الحدیث و اداء الامانة و الوفاء بالعهد و صلة الرحم و رحمة الضعفاء... و بذل المعروف و حسن الخلق و اتباع العلم و ما یقرّب الی اللَّه عزّ و جلّ طوبی لهم و حسن مأب».

دینداران را نشانه هایی است که بدان ها شناخته می شوند، راستگویی، اداء کردن امانت، وفای به عهد، صله رحم، ترحّم بر ضعیفان و... بخشش ، نیکویی کردن ، اخلاق نیک داشتن ، وسعت اخلاق، در پی دانش رفتن و هرچه موجب قرب و نزدیکی بنده به خدا شود و خوشا به حال آنان که پایان خوبی دارند . (3)

7 - فروختن دین نشانه شقاوت؛

«سئل امیر المؤمنین ایّ الخلق اشقی؟» قال: «من باع دینه بدنیا غیره».

از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال شد: شقاوتمندترین خلق کیست؟ فرمود کسی که دین خود را به دنیای دیگری بفروشد . (4)

8 - وضع برخی از مردم درباره دین؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : یأتی علی النّاس زمان لا یبالی الرّجل ما تلف من دینه اذا سلمت له دنیاه»

ص:53


1- (غرر الحکم / 5638)
2- (بحار / 2 / 105)
3- (امالی صدوق / 183)
4- (سفینةالبحار/3/164)

زمانی بر مردم فرا خواهد رسید که اگر دنیای کسی سالم بماند هر اندازه از دین او از بین برود باکی و پروایی ندارد . (1)

اشاره

الف - عرضه ی دین بر امام علیه السلام

افرادی عقاید دینی خود را به امام معصوم علیه السلام عرضه داشتند و امام آنان را تأیید نمود از جمله حمران بن اعین، عمرو بن حریث، خالد الجبلی، حسن بن زیاد و عبدالعظیم حسنی و امام هادی علیه السلام به عبدالعظیم فرمود: «هذا و اللَّه دین اللَّه الذی ارتضاه لعباده».

(2)

ب - دین فروشی سمره؛

معاویه به سمرة بن جندب گفت: آیه ی «و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاة الدنیا» (3)که در شأن منافقان است به علی علیه السلام نسبت بده و آیه ی شریفه ی «و من الناس من یشری نفسه»(4)

که در شأن حضرت علی علیه السلام است به ابن ملجم نسبت بده به تو صد هزار درهم می دهم. سمره نپذیرفت. گفت: دویست هزار درهم می دهم باز نپذیرفت. تا این که معاویه گفت: چهارصد هزار درهم می دهم. او پذیرفت و با این کار دین فروشی خود را ثابت کرد.(5)

ج - سلامت دین

هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خبر شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام را داد، حضرت پرسید آیا در آن زمان دین من سالم است؟ (افی سلامة من دینی) پیامبر پاسخ داد: آری با دین سالم از دنیا می روی و شهید می شوی. (فی سلامة من دینک). (6)

ص:54


1- (بحار / 74 / 57)
2- (سفینة البحار / 3 / 164)
3- (بقره / 204)
4- (بقره / 207)
5- (شرح نهج البلاغه / 1 / 471)
6- (عیون اخبارالرضا / 1 / 297)

10- هدایت

آیات

کلمه هدایت در قرآن کریم در موارد فراوانی استعمال شده ولی ریشه و اساس همه آنها به دو معنی بازگشت می کند

1 - هدایت تکوینی

هدایت تکوینی آنست که خداوند بوسیله عقل و فکر و غرائز که در وجود انسان و حیوانات قرار داده آنها را براههای زندگی و تدبیر و اداره امور خویش رهبری و هدایت نموده است. حضرت موسی علیه السلام گوید:

«ربنا الّذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی» طه، 50

گفت پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده و سپس هدایت کرده است .

هدایت تکوینی در حیوان (زنبور عسل):

«و اوحی ربک الی النحل ان اتّخذی من الجبال بیوتاً و من الشجر و ممّا یعرشون ثم کلی من کلّ الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللاً یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس» نحل، 69

و پروردگار تو به زنبور عسل وحی و الهام غریزی نمود از کوه ها و درختان و داربست هایی که مردم می سازند خانه هایی برگزین سپس از تمام ثمرات و شیره گلها بخور و راه هایی را که پروردگارت برای تو معین کرده است برای راحتی بپیما از درون شکم آنها نوشیدنی با رنگ های مختلف خارج می شود که در آن شفاء برای مردم است .

هدایت تکوینی در گیاهان:

«الم تر انّ اللَّه انزل من السماء ماء فسلکه ینابیع فی الارض ثم یخرج به زرعاً مختلفاً الوانه» زمر، 21

ص:55

آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرستاد و آن را به صورت چشمه هایی در زمین وارد نمود سپس با آن زراعتی را خارج می سازد که رنگ های مختلف دارد .

2 - هدایت تشریعی

هدایت تشریعی مخصوص انسان است که از ناحیه خداوند متعال بوسیله انبیاء و کتب آسمانی انجام می گیرد:

«و جعلنا هم ائمّة یهدون بامرنا» انبیاء، 73

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند .

و این هدایت تشریعی بر دو قسم است

1- ابتدائی 2- پاداشی

یعنی خداوند ابتداءً همه انسانها را به حقیقت راهنمایی می نماید:

«انا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفورا» دهر، 3

ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و یا ناسپاس .

بعد از آن مردم به دو گروه تقسیم می شوند. گروهی با سوء اختیار هدایت الهی را نمی پذیرند که از آنها منع فیض می شود. امّا عده ای با حسن انتخاب خود هدایت الهی را می پذیرند و با ایمان و کسب اعمال و اوصاف شایسته از هدایت پاداشی خداوند برخوردار می گردند که به نمونه ای از آن اوصاف اشاره می شود:

1- ایمان قلبی:

«و من یؤمن باللَّه یهد قلبه» تغابن، 11

2- پیروی از خشنودی خداوند:

«یهدی به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام» مائده، 16

3- انابه به سوی خداوند:

«ان اللَّه یضلّ من یشاء و یهدی الیه من اناب» رعد، 27

4- اطاعت خداوند:

«ان تطیعوه تهتدوا» نور، 54

5- مجاهدت در راه خداوند:

«و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» عنکبوت، 69

ص:56

«عدم اضلال ابتدائی و اضلال کیفری»

خداوند متعال اضلال ابتدائی ندارد بخاطر اینکه با هدایت ابتدائی تناسب ندارد و سازگار نیست:

«و ما کان اللَّه لیضلّ قوماً بعد اذ هداهم حتی یبیّن لهم ما یتّقونّ» توبه، 115

و اضلال کیفری خداوند نسبت به کسانی است که با سوء اختیار خود و کسب اوصاف رذیله باعث محرومیت خود از هدایت الهی شدند که به نمونه ای از اوصاف گمراهان اشاره می شود

1- کفر:

«و اللَّه لا یهدی القوم الکافرین» بقره، 264

2- ظلم:

«و اللَّه لا یهدی القوم الظالمین» بقره، 258

3- فسق:

«یضلّ به کثیراً و یهدی به کثیراً و ما یضل به الاّ الفاسقین» بقره، 26

4- اسراف، 5- دروغ:

«ان اللَّه لا یهدی من هو مسرف کذّاب» غافر، 28

روایات

1 - ارزش هدایت مردم

قال علی علیه السلام : «لمّا بعثنی رسول اللَّه الی الیمین قال یا علی لا تقاتل احداً حتّی تدعوه الی الاسلام و ایم اللَّه لئن یهدی اللَّه علی یدیک رجلاً خیر لک ممّا طلعت علیه الشّمس...»

حضرت علی علیه السلام فرمود هنگامی که پیامبر اکرم مرا به یمن می فرستاد فرمود: یا علی با کسی کارزار مکن مگر اینکه او را قبلاً به اسلام دعوت کنی، به خدا سوگند که اگر خداوند به دست تو شخصی را هدایت کند برای تو بهتر خواهد بود از آنچه خورشید بر آن می تابد .

ص:57

2 - حیات حقیقی در پرتو هدایت

عن سماعة بن عبداللَّه قال قلت له قول اللَّه عزّوجل و من قتل نفساً بغیر نفس فکأنّما قتل النّاس جمیعاً و من احیاها فکأنّما احیا الناس جمیعاً قال من اخرجها من ضلال الی هدی فکأنّما احیاها و من اخرجها من هدی الی ضلال فقد قتلها .

سماعه گوید از امام صادق علیه السلام از تفسیر آیه شریفه - و هرکس نفسی را بدون مجوّز شرعی بکشد همچنانکه همه مردم مرا کشته و هرکس نفسی را احیا کند همچنانکه همه مردم را زنده کرده است - پرسیدم، فرمود: کسی که نفسی را از گمراهی برهاند و به هدایت برساند همچنانست که او را زنده کرده و هرکه نفسی را از هدایت به گمراهی بکشاند، محقّقاً او را کشته است. (1)

3 - هدایت واقعی در پرتو پیروی از کتاب الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اتّبع کتاب اللَّه هداه اللَّه من الضّلالة فی الدّنیا و وقاه سوء الحساب یوم القیمة»

هرکس از کتاب خدا پیروی کند خداوند او را از گمراهی در دنیا نجات بخشد و در روز قیامت از حساب بد حفظش کند . (2)

4 - نشانه های هدایت

الف - اطاعت خداوند ؛ قال علی علیه السلام : «هُدی من اطاع ربه و خاف ذنبه»

هدایت یافت کسی که از فرمان پروردگارش اطاعت کند و از گناه خویش بترسد. (3)

ب - خالص ساختن ایمان ؛ قال علی علیه السلام : «هُدی من اخلص ایمانه»

هدایت یافت کسی که ایمانش را خالص ساخت. (4)

ج - صبر و یقین ؛ قال علی علیه السلام : «هُدی من ادّرع لباس الصّبر و الیقین»

هرکس به لباس صبر و یقین پناه برد هدایت یافته است . (5)

ص:58


1- (کافی / 2 / 210)
2- (المیزان / 14 / 249)
3- (غرر / 6 / 193)
4- (غرر / 6 / 193)
5- (غرر / 6 / 192)

11- نور الهی

آیات

1 - خداوند نور آسمان و زمین:

«اللَّه نور السموات و الارض...» نور، 35

خداوند نور آسمان ها و زمین است .

2 - هدف از بعثت انبیاء نورانی شدن مردم:

«کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور» ابراهیم، 1

این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی های شرک و ظلم و جهل به سوی روشنایی ایمان و عدل و آگاهی به فرمان پروردگارت درآوری .

3 - نورانی شدن مردم در پرتو ولایت الهی:

«اللَّه ولیّ الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» بقره، 257

خدا ولی وسرپرست کسانی است که ایمان آورده اند وآنها را از ظلمت ها به سوی نور بیرون می برد.

4 - نورانی شدن مردم در پرتو هدایت الهی:

«او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات»

انعام، 122

آیا کسی که مرده بود سپس او را زنده کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود همانند کسی است که در ظلمت ها باشد .

5 - نورانی شدن مردم در پرتو پذیرش اسلام:

«افمن شرح اللَّه صدره للاسلام فهو علی نور من ربّه» زمر، 22

آیا کسی که خداوند سینه اش را برای اسلام گشاده است بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته .

6 - تجسّم نور ایمان در قیامت:

«یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم» حدید، 12

ص:59

این پاداش بزرگ در روزی است که مردان و زنان با ایمان را می نگری که نورشان پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت می کند .

7 - مظهر نور الهی

الف) قرآن کریم:

«قد جاءکم من اللَّه نور و کتاب مبین» مائده، 15

از طرف خدا نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد .

ب ) پیامبر اکرم:

«انّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الی اللَّه باذنه و سراجاً منیراً» احزاب 46

ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغی روشنی بخش .

ج ) ائمه اطهارعلیهم السلام:

«خلقکم اللَّه انواراً فجعلکم بعرشه محدقین و انتم نور الاخیار و هداة الابرار»

خداوند شما امامان معصوم را در نور آفرید و شما را بر گرد عرش خود قرار داد و شما نور خوبان و هدایت کننده نیکان هستید . زیارت جامعه

8 - خاموش نشدن نور الهی :

«یریدون ان یطفؤا نور اللَّه بافواهم و یأبی اللَّه ان یتمّ نوره و لو کره الکافرون»

توبه، 32

آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نور خود را کامل کند هرچند کافران ناخشنود باشند .

روایات

1 - نور بودن امام

قال الصّادق علیه السلام : «النّور ال محمد و الظمات عدوّهم»

نور آل محمد می باشند و ظلمات دشمنان ایشانند . (1)

ص:60


1- (صافی / 1 / 99)

2 - نماز، نور خدا

قال النّبی صلی الله علیه وآله وسلم : «الصلاة نورالمؤمن و الصلوة نور من اللَّه» .

نماز نور مؤمن است و نماز نوری از خداست . (1)

3 - نماز شب نور خدا

سئل علی بن الحسین علیه السلام : «ما بال المجتهدین باللیل من احسن الناس وجهاً قال لأنّهم خلوا باللَّه فکساهم اللَّه من نوره» .

از امام سجّاد علیه السلام پرسیدند چرا آنانکه به نماز شب برمی خیزند از همه مردم زیبا روترند؟ فرمود: بخاطر اینکه با خدا خلوت کرده اند، خداوند لباس نور به آنها پوشانده است. (2)

4 - نور بودن علم

قال الصّادق علیه السلام : «لیس العلم بالتّعلم انّما هو نور یقع فی قلب من یرید اللَّه تبارک وتعالی ان یهدیه» .

علم و دانش به فراگیری وابستگی ندارد و علم نوری است که خدا آن را در قلب هرکس خواهد وارد می کند. (3)

5 - نورانیت قلب مؤمن

قال الصّادق علیه السلام : «ما من مؤمن الّا و فی قلبه نوران نور خیفة و نور رجاء لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا» .

هیچ مؤمنی نیست جز آنکه در قلبش دو نور وجود دارد، نور ترس و نور امید، اگر هر یک بر دیگری وزن شود فزونی نگیرد . (4)

قال الباقر علیه السلام : «فالمؤمن ینقلب فی خمسة من النّور مدخله نور و مخرجه نور و علمه نور و کلامه نور و مصیره الی الجنّة یوم القیمة نور» .

مؤمن در پنج نور منقلب می شود: ورودش نور و خروجش نور و علمش نور و سخنش نور و بازگشت او در قیامت به سوی بهشت نور است . (5)

ص:61


1- (مستدرک / 1 / 183)
2- (علل الشرایع / 366)
3- (بحار 1 / 225)
4- (کافی 2 / 67)
5- (بحار 68 / 17)

اشاره

در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم جوانی به مرحله ی یقین رسیده بود. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم درباره ی او فرمود: «هذا عبد نوّر اللَّه قلبه بالایمان» سپس وی از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم درخواست کرد از خداوند بخواهد به شهادت نایل شود و در یکی از جنگ ها به آرزوی خود رسید. (1)

12- اثبات اعجاز قرآن کریم

آیات

قرآن کریم برای اثبات اعجاز خود در چهار مورد از مردم جهان خواسته است که اگر شکی در آسمانی بودن آن دارند بیایند و اجتماع کنند و مانند آنرا بیاورند و به صورتهای دیگری نیز تحدّی نموده است که به آن اشاره می شود:

1- این دعوت یکبار درباره نظیر تمام قرآن مطرح شده است:

«قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیراً» اسراء، 88

بگو اگر انسانها و پریان اتّفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند همانند آن را نخواهد آورد هرچند یکدیگر را در این کار کمک کنند .

2- بار دیگر خواسته تا نظیر ده سوره از سوره های آنرا بیاورند:

«ام یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون اللَّه ان کنتم صادقین» هود، 13

آنها می گویند او به دروغ این قرآن را به خدا نسبت داده بگو اگر راست می گویید شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانی که می توانید غیر از خدا برای این کار دعوت کنید .

ص:62


1- (بحار/22/126)

3- بار دیگر دعوت کرده که فقط یک سوره نظیر سوره های قرآن بیاورند:

«و ان کنتم فی ریب ممّا نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءکم من دون اللَّه ان کنتم صادقین» بقره، 23

و اگر درباره آنچه بر بنده خود پیامبر نازل کرده ایم شک و تردید دارید دست کم یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا برای این کار فراخوانید اگر راست می گویید .

4- بار دیگر دعوت کرده تا سخنی همانند قرآن بیاورند:

«ام یقولون تقوّله بل لا یؤمنون فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین» طور، 33-34

می گویند قرآن را به خدا افترا بسته ولی آنان ایمان ندارند اگر راست می گویند سخنی همانند آن بیاورند .

«موارد دیگری از تحدّی»

1- تحدیّ قرآن به آورنده آن:

«قل لو شاء اللَّه ما تلوته علیکم و لا ادریکم به فقد لبثت فیکم عمراً من قبله افلا تعقلون» یونس، 16

بگو اگر خدا می خواست من این آیات را بر شما نمی خواندم و خداوند از آن آگاهتان نمی کرد این که از مدّت ها پیش در میان شما زندگی نمودم و هرگز آیه ای نیاوردم آیا نمی فهمید .

2- تحدی قرآن به عدم اختلاف:

«افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر اللَّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً» نساء، 82

آیا درباره قرآن نمی اندیشید اگر از سوی غیر خدا بود اختلاف فراوانی در آن می یافتند .

3- تحدی قرآن به اخبار غیبی

الف) خبر دادن از پیروزی روم بر ایران:

«غلبت الرّوم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین» روم، 2

رومیان مغلوب شدند و این شکست در سرزمین نزدیکی رخ داد اما آنان پس از این مغلوبیت به زودی غلبه خواهند کرد در چند سال .

ب) خبر دادن از بازگشت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به مکّه پس از هجرت به مدینه:

ص:63

«انّ الذّی فرض علیک القرآن لرادّک الی معاد» قصص، 85

آن کسی که قرآن را بر تو فرض کرد تو را به جایگاهت باز می گرداند .

ج) خبردادن به ورود پیامبرو مسلمانان به مکّه و انجام اعمال حج:

«لتدخلنّ المسجد الحرام ان شاء اللَّه آمنین محلّقین رؤسکم و مقصّرین لا تخافون»

فتح، 27

به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام می شوید در نهایت امنیت و در حالی که سرهای خود را تراشیده یا کوتاه کرده اید و از هیچکس ترس و وحشتی ندارید .

د) خبر دادن از مصونیّت قرآن از تحریف:

«انا نحن نزلنا الذکر و انّا له لحافظون» حجر، 9

ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم .

اهداف قرآن کریم

1- یادآوری فراموش شده ها:

«ان هو الاّ ذکر للعالمین» تکویر، 27

این قرآن چیزی جز تذکری برای جهانیان نیست .

2- تبیین مسائل مورد اختلاف:

«و ما انزلنا علیک الکتاب الاّ لتبیّن لهم الذی اختلفوا فیه»

ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند برای آنها روشن کنی .

3- تدبّر: نحل، 64

«کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبّروا آیاته» ص، 29

این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند .

4- تفکر:

«و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم و لعلّهم یتفکّرون» نحل، 44

و ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنان روشن سازی و شاید اندیشه کنند .

ص:64

5- تعقل:

«انا انزلناه قرآناً عربیاً لعلّکم تعقلون» یوسف، 2

ما قرآن را عربی نازل کردیم شاید شما درک کنید و بیندیشید .

6- درمان بیماریهای روحی:

«یا ایها الناس قد جائتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فی الصدور» یونس، 57

ای مردم اندرزی از سوی پروردگارتان آمده است و درمانی برای آنچه در سینه ها است .

7- خروج از ظلمتها به نور:

«کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور» ابراهیم، 2

این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی های شرک و ظلم و جهل به سوی روشنایی درآوری .

8- هدایت به راههای امن و صراط مستقیم:

«قد جاءکم من اللَّه نور و کتاب مبین یهدی به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السلام... و یهدیهم الی صراط مستقیم» مائده، 15

از طرف خدا نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد خداوند به برکت آن کسانی که از خشنودی او پیروی کنند به راه های سلامت هدایت می کند و به فرمان خود از تاریکی ها به سوی روشنایی می برد و آنها را به سوی راه راست رهبری می نماید .

9- حاکمیت قوانین الهی:

«انا انزلنا الیک الکتاب بالحقّ لتحکم بین الناس بما اریک الله» نساء، 105

ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته در میان مردم قضاوت کنی .

10- تقوی و پرهیزکاری:

«قرأناً عربیاً غیر ذی عوج لعلّهم یتقون» زمر، 28

قرآنی است فصیح و خالی از هرگونه کجی و نادرستی شاید آنان پرهیزکاری پیشه کنند .

ص:65

روایات

1 - فضیلت قرآن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فضل القرآن علی سائرالکلام کفضل اللَّه علی خلقه».

برتری قرآن بر سایر سخنان مانند برتری خداوند بر خلق خود می باشد . (1)

2 - رهبری قرآن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «علیکم بالقرآن فاتخذوه اماماً و قائداً».

بر شما باد به قرآن و آن را به عنوان رهبر و پیشوای خود قرار دهید . (2)

3 - قرآن بهترین سخن

قال علی علیه السلام: «تعلّموا کتاب اللَّه تبارک و تعالی فانه احسن الحدیث و ابلغ الموعظة و تفقهوا فیه فانّه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء لما فی الصدور».

کتاب خداوند متعال را فرا گیرید زیرا بهترین سخن و رساترین پند و اندرز است و در آن تفقه کنید (و معارف آن را بفهمید) زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن شفا بگیرید چون مایه شفای سینه هاست.

(3)

4 - قرآن سفره ی آماده ی الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «القرآن مأدبة اللَّه فتعلموا مأدبته ما استطعتم».

قرآن سفره آماده و مهمانی خدا است تا می توانید آن را فرا بگیرید (و از معارف عالی آن بهره ببرید).

(4)

5 - رمضان بهار قرآن

عن الباقرعلیه السلام: «لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان».

برای هر چیزی بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است .(5)

6 - ثواب قرائت قرآن در ماه رمضان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «و من تلا فیه آیة من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور».

هرکسی در ماه رمضان آیه ای از قرآن را تلاوت کند مزد او مانند کسی است که تمام قرآن را در غیر ماه رمضان تلاوت کرده است . (6)

ص:66


1- (بحار/92/19)
2- (کنز العمال / 4029)
3- (تحف العقول/150)
4- (بحار / 92 / 19)
5- (بحار / 92 / 213)
6- (بحار / 93 / 357)

7 - جاودانگی قرآن

عن الرضاعلیه السلام: «ان رجلاً سأل ابا عبداللَّه علیه السلام ما بال القرآن لایزداد عند النشر و الدراسة الاّ غضاضة فقال لان اللَّه تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهوفی کل زمان جدیدوعند کل قوم غض الی یوم القیامة».

شخصی از امام رضا علیه السلام سؤال کرد: چرا قرآن همیشه تازگی دارد؟ حضرت فرمود: زیرا خداوند آن را برای تمام زمان ها و همه مردم قرار داده و منحصر به یک زمان نیست، بنابراین قرآن در هر زمانی جدید و تا قیامت برای هر گروهی تازگی دارد .(1)

8 - جامعیت قرآن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «من اراد علم الاولین و الاخرین فلیقرأ القرآن».

کسی که دانش اوّلین و آخرین را می خواهد، قرآن را بخواند . (2)

9 - تکامل در پرتو قرائت قرآن

قال الصادق علیه السلام: «فانّ درجات الجنة علی قدر آیات القرآن فیقال لقارئ القرآن اقرأ وارق».

به درستی که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است، در روز قیامت به قاری قرآن گفته می شود بخوان و بالا برو . (3)

10 - عمل به قرآن

قال الصادق علیه السلام: «الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الکرام البررة».

کسی که حافظ قرآن و عامل به احکام آن باشد، همراه با سفیران بزرگوار نیکوکار است.

(4)

11 - اصناف قاریان قرآن

قال الصادق علیه السلام: «القرّاء ثلاثة: قاری قرأ (القرآن) لیستدّر به الملوک و یستطیل به علی الناس فذاک من اهل النار و قاری قرأ القرآن فحفظ حروفه و ضیّع حدوده فذاک من اهل النار و قاری قرأ القرآن ... فهو یعمل بمحکمه و یؤمن بمتشابهه و یقیم فرائضه ... فهو من اهل الجنة».

قاریان قرآن بر سه دسته هستند: گروهی قرآن را تلاوت می کنند تا بدینوسیله از پادشاهان و

ص:67


1- (بحار/92/15)
2- (کنزالعمال/2454)
3- (بحار / 92 / 188)
4- (کافی / 2 / 603)

حاکمان مال طلب کنند و بر مردم تکبّر کنند که اینها اهل دوزخ هستند، بعضی قرآن را قرائت می کنند و حروف آن را حفظ و حدود آن را ضایع می سازند، اینها نیز اهل دوزخ هستند و گروهی قرآن را قرائت می کنند و به آیات محکم عمل می کنند و به آیات متشابه ایمان دارند و واجبات آن را به جا می آورند، اینها اهل بهشتند. (1)

12- آداب تلاوت قرآن

الف - طهارت دهان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «طیّبوا افواهکم فانّ افواهکم طریق القرآن».

دهان های خود را پاک گردانید زیرا دهان های شما مسیر و راه برای تلاوت قرآن است.

(2)

ب - استعاذه

قال الصادق علیه السلام: «لمّا سئل عن التعوّذ عند افتتاح کل سورة : نعم فتعوّذ باللَّه من الشیطان الرجیم».

از پناه بردن هنگام آغاز هر سوره ای از امام صادق علیه السلام سؤال شد، فرمود: آری به خدا از شیطان رانده شده پناه ببرید .(3)

ج - ترتیل

قال علی علیه السلام: «عند قوله تعالی «و رتّل القرآن ترتیلاً» بینه تبیاناً و لا تهذّه هذّ الشعر و لا تنثره نثر الرمل ولکن اقرع به القلوب القاسیة و لا یکن همّ احدکم آخر السورة».

(ترتیل) یعنی آن را بطور روشن بیان کن نه مانند اشعار سریع و پشت سر هم بخوان و نه مانند دانه های شن آن را پراکنده ساز لکن چنان بخوان که دل های سنگین را با آن بکوبی و بیدار کنی هرگز هدف شما این نباشد که حتماً به آخر سوره برسید. (هدف شما این باشد که معارف آن را بفهمید و عمل کنید). (4)

د - تدبر

قال علی علیه السلام: «الا لاخیر فی قرائة لیس فیها تدبّر الا لاخیر فی عبادة لیس فیها تفقّه». آگاه باش خیری نیست در قرائت قرآنی که در آن تدبر نباشد، آگاه باش خیری نیست در عبادتی که در آن فهم نباشد.(5)

ص:68


1- (خصال / 143)
2- (کنز العمال/2752)
3- (تفسیر عیاشی / 2 / 270)
4- (کافی / 2 / 614)
5- (بحار / 92 / 211)

ه - صوت زیبا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «زیّنوا القرآن باصواتکم».

به وسیله صدایتان قرآن را زینت دهید . (1)

و - خشوع

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اقرأوا القرآن بالحزن فانّه نزل بالحزن».

قرآن را با حزن و اندوه بخوانید زیرا آن با حزن و اندوه نازل شده است . (2)

اشاره

الف - نفیسه نوه امام مجتبی علیه السلام در مدت عمر خویش شش هزار مرتبه قرآن کریم را ختم نمود و در لحظه احتضار روزه بود و مشغول تلاوت قرآن کریم بود تا به آیه ی شریفه ی «و لهم دار السلام عند ربهم» رسید از دنیا رفت. (3)

ب - حضرت رضاعلیه السلام در هر سه روز یک مرتبه قرآن کریم را ختم می نمود و می فرمود: زودتر از این هم می توانم ولکن در آیات الهی تدبر می کنم. (4)

13- امامت

آیات

1 - امامت منصب الهی:

«و اذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فاتمهنّ قال انّی جاعلک للناس اماماً» بقره 124

به خاطر آورید هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و به خوبی از عهده این آزمایش ها بر آمد خداوند به او فرمود من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم .

ص:69


1- (بحار / 92 / 190)
2- (کنز العمال / 2777)
3- (تحفة الاحباب / 393)
4- (بحار/92/204)

2 - عصمت امام از گناه:

«قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین» بقره، 124

ابراهیم عرض کرد از دودمان من نیز امامانی قراربده خداوند فرمود پیمان من به ستمکاران نمی رسد.

«انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» احزاب، 33

خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد .

3 - وجوب اطاعت از امام:

«یا ایها الذین امنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نساء، 59

ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا را و اوصیای پیامبر را «اولی الامر» .

4 - امامت ادامه خطّ رسالت:

«یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» مائده، 67

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً به مردم برسان و اگر تبلیغ رسالت نکنی رسالت او را انجام نداده ای .

5 - امامت مایه کمال دین:

«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً» مائده، 3

امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم .

6 - برنامه امام هدایت انسانها به امر الهی:

«و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا» انبیاء، 73

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند .

7 - شرط اساسی امامت:

1- ایمان و یقین به آیات الهی 2- صبرو استقامت:

«و جعلنا منهم ائمّة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون» سجده، 24

و از آنان امامان و پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند

ص:70

3- عبادت: و جعلناهم ائمّة یهدون بامرنا و کانوا لنا عابدین انبیاء 73

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند و تنها ما را عبادت می کردند .

روایات

جامع ترین سخن در مورد مقام و منزلت امامت، سخن حضرت رضا علیه السلام است که به قسمتی از آن اسازه می شود :

1 - امام مایه کمال دین

قال الرضاعلیه السلام : «... و امر الامامة من کمال الدین و لم یمض (ص) حتّی بیّن لامّته معالم دینه و اوضح لهم سبلهم و ترکهم علی قصد الحقّ و اقام لهم علیّاً (ع) عَلَماً و اماماً...

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: و امر امامت از کمال دین است و پیامبر در نگذشت مگر آنکه برای امّت خود نشانه های دینش را بیان کرد و راه ها را برای مردم روشن ساخت و امّت را به راه سعادت گماشت و علی علیه السلام را به عنوان راهنما و امام برای آنها نصب کرد .

2 - امام خلیفه خداوند «... ان الامامة خلافة الله و خلافة رسوله».

امامت جانشینی خدا و جانشینی پیامبر است .

3 - امام مایه عزت مؤمنان

«ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین».

امام، زمام و عنان دین ومایه نظم مسلمانان و باعث صلاح دنیا و عزت اهل ایمان است .

4 - امام اساس اسلام

«الامام اسّ الاسلام النامی و فرعه السامی».

امام، ریشه بالنده اسلام و شاخه سربلند آن است .

5 - امام مبیّن و مجری احکام الهی

«بالامام تمام الصلوة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیی ء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف».

امام متمّم و مکمّل نماز، زکات، روزه، حج و جهاد است، مایه وفور غنیمت و صدقات و اجراء حدود و احکام و استحکام مرزها و سرحدّات است .

ص:71

6 - امام مایه هدایت انسان ها

«الامام البدر المنیر و السراج الزاهر و النور الطالع و النجم الهادی فی غیابات الدّجی و الدلیل علی الهدی و المنجی من الردّی».

امام ماه تابان شب چهارده و چراغ فروزان، نور طالع، اختر راهنما در اعماق تاریکی ها، دلیل هدایت و نجات بخش از هلاکت است .

7 - امام برتر از درک بشر

«هیهات، هیهات ضلت العقول و تاهت الحلوم و حارت الالباب و حصرت الخطباء و کلّت الشعراء و عجزت الادباء و عییت البلغاء و فحمت العلماء عن وصف شأن من شأنه او فضیلة من فضائله فاقرّت بالعجز و التقصیر».

دور است، دور است که کسی بتواند شأنی از شؤون امام یا فضیلتی از فضایل امام را درک کند و توصیف کند، عقل ها گم گشته، خرَدها سرگردان، مغزها حیران، سخنوران فرومانده، شاعران خسته، ادیبان ناتوان، زبان آوران وامانده، دانشمندان درمانده و همه به عجز و تقصیر خویش معترفند.

(1)

8 - امام بزرگ ترین نعمت الهی

قال الصادق علیه السلام: «فی قوله تعالی «... واذکروا الاء اللَّه ...» اعظم نعم الله علی خلقه هی ولایتنا».

امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه «واذکروا الاء اللَّه» فرموده، بزرگترین نعمت خدا بر خلق خود ولایت ما امامان است . (2)

9 - لزوم شناخت امام

قال النبی صلی الله علیه وآله: «من مات و لا یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه».

کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است . (3)

10 - امام و علم به ظاهر و باطن قرآن

عن ابی جعفرعلیه السلام: «ما یستطیع احدان یدّعی انّ عنده جمیع القرآن کلّه ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء».

کسی جز امامان قدرت ندارد کا ادّعا کند که تمام قرآن، ظاهر و باطن آن در نزد او است.

(4)

ص:72


1- (1 - 7 - تحف العقول / 436)
2- (کافی / 1 / 169)
3- (بحار / 23 / 89)
4- (بحار / 92 / 88)

11 - امام مظهر قدرت الهی

قال الباقرعلیه السلام: «... انّ الله اقدرنا علی ما نرید».

خداوند ما امامان را بر آنچه که اراده کنیم توانا ساخته است . (1)

قال زین العابدین علیه السلام : «... فکلّ خلیقته منقادة لنا بقدرته و صائرة الی طاعتنا بعزته».

خداونند به قدرت و توانایی خود همه مخلوقاتش را رام و فرمانبر ما و به عزت خود آنان را مطیع ما قرار داده است .

12 - امام مظهر علم الهی

قال الکاظم علیه السلام: «انّ الامام لا یخفی علیه کلام احد من الناس و لا طیر و لا بهیمة و لا شی ء فیه الروح فمن لم تکن هذه الخصال فیه فلیس هو بامام».

بر امام سخن هیچ انسانی و پرنده ای و حیوانی و شی ء دارای روحی پنهان نیست و هرکس این خصلت ها را ندارد امام نیست . (2)

13 - شرایط و ویژگی های امام

قال الرضاعلیه السلام: «للامام علامات (ان) یکون اعلم الناس و احکم الناس و اتقی الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخی الناس و اعبد الناس».

برای امام نشانه هایی است. امام عالم ترین مردم، حاکم ترین مردم، پرهیزکارترین مردم و بردبارترین مردم، شجاع ترین مردم و سخاوتمندترین مردم و عابدترین مردم است .

(3)

اشاره

الف - حضرت مهدی علیه السلام در پاسخ سعد بن عبدالله قمی که پرسید چرا امام معصوم را خداوند باید انتخاب کند نه مردم؟ فرمود: حضرت موسی علیه السلام با این که پیامبر بود هفتاد نفر از بهترین افراد را انتخاب کرد، در عین حال آنان تقاضای دیدن خدا را کردند که خداوند همه ی آنان را از بین برد و موسی علیه السلام مدهوش شد. پس وقتی که منتخبین حضرت موسی علیه السلام صلاحیت نداشته باشند آیا منتخب مردم صلاحیت برای مقام امامت و عصمت را دارند؟

ص:73


1- (بحار / 46 / 240)
2- (تفسیر صافی/1/362)
3- (معانی الاخبار/102)

ب - علی بن جعفر به امام جوادعلیه السلام زیاد احترام می گذاشت. شخصی به او گفت: شما عموی او هستید چرا برای او این اندازه احترام قائل می شوید؟ دست به محاسن خود گرفت و گفت: خداوند مرا با اینکه پیر هستم سزاوار مقام امامت ندانست و این جوان را لایق این مقام قرار داد آیا فضائل او را انکار کنم «نعوذ بالله مما تقولون بل انا له عبد» (1)

14- اهل بیت علیهم السلام

آیات

1 - اهل بیت نعمتهای الهی:

«ثم لتسئلّن یومئذ عن النعیم» تکاثر، 8

سپس در آن روز همه شما از نعمت هایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد .

«قال الصادق علیه السلام: «نحن من النعیم»

نعمت های خداوند ما هستیم . (2)

2 - اهل بیت صراط مستقیم:

«اهدنا الصراط المستقیم»

ما را به راه راست هدایت کن

قال الصادق علیه السلام: «و اللَّه نحن الصراط المستقیم»

سوگند به خدا ما صراط مستقیم هستیم . (3)

3 - اهل بیت گواهان بر خلق:

«و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً» بقره، 143

همانطور که قبله شما یک قبله میانه است شما را نیز امت میانه ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است .

ص:74


1- (بحار / 47 / 266)
2- (نور الثقلین 5 / 665)
3- (نورالثقلین 1 / 21)

قال الصادق علیه السلام: «نحن الامة الوسطی و نحن شهداء اللَّه علی خلقه و حججه فی ارضه».

امت وسط ما هستیم و ما گواهان خدا بر خلق و حجت های خدا در روی زمین هستیم .

(1)

4 - اهل بیت راه رسیدن به خداوند:

«لیس البرّ بان تأتوا البیوت من ظهورها و لکن البرّ من اتّقی و اتوا البیوت من ابوابها» بقره، 189

کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکی این است که پرهیزکار باشید و از در خانه ها وارد شوید .

قال الباقرعلیه السلام: «آل محمد ابواب اللَّه و سبیله و الدعاة الی الجنةّ و القادة الیها و الا دلاّء علیها الی یوم القیمه»

آل محمد درها و راه به سوی خدا و دعوت کنندگان به سوی بهشت و پیشگامان به سوی آن و راهنمایان به بهشت تا روز قیامت هستند . (2)

5 - اهل بیت پیشگامان در خوبی ها:

«ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات» فاطر، 32

سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان خود به میراث دادیم اما از میان آنها عدّه ای بر خود ستم کردند و عدّه ای میانه رو بودند و گروهی به اذن خدا در نیکی ها از همه پیشی گرفتند .

قال الرضاعلیه السلام: «السابق بالخیرات» الامام «و المقتصد» العارف بالامام «والظالم لنفسه» الذی لا یعرف الامام»

سبقت گیرنده به خیرات امام و مقتصد عارف به مقام امام و ظالم کسی است که نسبت به امام شناخت ندارد . (3)

6 - اهل بیت ستارگان هدایت:

«و هو الذی جعل لکم النجوم لتهتدوا بها فی ظلمات البّر و البحر» انعام، 97

او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد تا در تاریکی های خشکی و دریا به وسیله آن راه یابید.

ص:75


1- (نور الثقلین 1 / 134)
2- (نور الثقلین 1 / 177)
3- (نورالثقلین 4 / 361)

«فی تفسیر علی ابن ابراهیم قال النجوم آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم»

ستارگان هدایت آل محمد هستند . (1)

7 - اهل بیت راستگویان جامعه:

«یا ایها الذین امنوا اتقوا اللَّه و کونوا مع الصادقین توبه، 119

ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت با فرمان خدا بپرهیزید و با صادقان باشید .

قال الباقرعلیه السلام: «ایّانا عنی»

خداوند از راستگویان ما را قصد کرده است .(2)

8 - اهل بیت راسخان در علم:

و ما یعلم تأویله الاّ اللَّه و الراسخون فی العلم» آل عمران، 7

تأویل آن را (قرآن) جز خدا و راسخان در علم نمی دانند .

قال الصادق علیه السلام : «الراسخون فی العلم امیر المؤمنین و الائمه من بعده»

راسخان در دانش امیرالمؤمنین و امامان بعد از او هستند .

(3)

9 - اهل بیت و علم به کتاب الهی:

«قل کفی باللَّه شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب» رعد، 43

بگو کافی است خداوند و کسی که علم کتاب و آگاهی بر قرآن نزد اوست میان من و شما گواه باشد.

قال الباقرعلیه السلام : «ایّانا عنی و علیّ اولنا و افضلنا و خیرنا بعد النبی صلی الله علیه وآله وسلم»

خداوند از این آیه ما را قصد کرده است و علی علیه السلام امام اول و برتر و بهتر از ما بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است . (4)

10 - اهل بیت شجره طیّبه:

«الم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربّها...» ابراهیم، 24

آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه و گفتار پاکیزه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن در زمین ثابت و شاخه آن در آسمان است هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد .

ص:76


1- (نورالثقلین 1 / 750)
2- (نورالثقلین 2 / 280)
3- (اصول کافی 1 / 213)
4- (نور الثقلین 2 / 522)

«قال الصادق علیه السلام : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اصلها و امیر المؤمنین علیه السلام فرعها و الائمّة من ذریّتها اغصانها و علم الائمّة ثمرها و شیعتهم المؤمنون ورقها» (1)

پیامبر اکرم اصل درخت طیبه و امیرالمؤمنین فرع آن و امامان از فرزندان او شاخه های آن و دانش آنان میوه آن و شیعیان مؤمن برگ آن درخت هستند .

روایات

سیمای اهلبیت علیهم السلام

1 - عصمت 2 - گواه بر خلق 3 - همراهی با قرآن کریم

قال علی علیه السلام: «ان الله طهّرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علی خلقه و حجته فی ارضه و جعلنا مع القرآن و القرآن معنا لا نفارقه و لا یفارقنا».

به درستی که خداوند ما امامان را پاک و معصوم گردانیده و گواهان بر خلق خویش و حجّت در روی زمین قرار داده و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده که از یکدیگر جدا نخواهیم شد .

(2)

4 - مایه برکت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «بهم یرزق الله عباده و بهم یعمر بلاده و بهم ینزل القطر من السماء و بهم تخرج برکات الارض».

به وسیله امامان خداوند به بندگانش رزق می دهد و شهرها را آباد می کند و باران را از آسمان بر مردم نازل می کند و به وسیله آنان خداوند برکات زمین را خارج می سازد.

(3)

5 - انسان های برتر

و عنهم علیه السلام: «نزّهونا عن الربوبیة و ارفعوا عنا حظوظ البشریه ... فلا یقاس بنا احد من الناس».

ما را از ربوبیت منزّه بدارید و از بهره های بشری برتر بدانید ... هیچ انسانی با ما قابل قیاس نخواهد بود. (4)

ص:77


1- (نورالثقلین ج 2 ص 535)
2- (وسائل/ 18/ 132)
3- (بحار / 23 / 19)
4- (اثباة الهداه / 7 / 478)

6 - اصلاح بندگان

قال الحسین علیه السلام: «اللهمّ انّک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان و لا التماساً من فضول الحُطام ولکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک».

خدایا تو از انگیزه رفتار ما آگاهی. ما به جهت رقابت و میل در به دست آوردن سلطنت و جستجوی ثروت نمی کوشیم، بلکه برای اظهار اصول و ارزش های دین تو در جامعه اسلامی و توسعه اصلاحات در شهرها و امنیت بخشی بندگان ستمدیده تو و عملی شدن واجبات تو تلاش می کنیم.

(1)

7 - عفو و بخشش

قال الصادق علیه السلام: «انا اهل البیت مروّتنا العفو عمّن ظلمنا».

بزرگواری و جوانمردی ما اهلبیت این است که کسی که به ما ستم کرده او را می بخشیم و به کسی که ما را محروم کرده به او عطا می کنیم . (2)

8 - رضا و تسلیم

قال الصادق علیه السلام: «انا اهل البیت نجزع قبل المصیبة فاذا نزل امر الله رضینا بقضائه و سلّمنا لامره و لیس لنا ان نکره ما احبّ الله لنا».

همانا ما اهلبیت قبل از آمدن مصیبت جزع می کنیم، اما هنگامی که امر الهی نازل شد بر قضاء او راضی و تسلیم فرمان او می شویم و آنچه را خداوند دوست دارد ما کراهت نداریم. (3)

9 - مایه نجات

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل اهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبهانجی فمن تخلف عنها غرق».

مَثل اهلبیت من مانند کشتی نوح است، هرکس سوار کشتی شود، نجات می یابد، پس هرکس تخلّف ورزد غرق می شود .(4)

10 - شفاعت

قال الرضاعلیه السلام: «غفران اللَّه و رحمته بشفاعتنا اهل البیت».

آمرزش و رحمت خداوند بوسیله شفاعت ما اهلبیت انجام می شود . (5)

ص:78


1- (تحف العقول / 168)
2- (وسائل / 8 / 522)
3- (وسائل / 2 / 919)
4- (احقاق الحق / 9 / 280)
5- (بحار / 102 / 36)

11 - مایه حیات

قال علی علیه السلام: «هم عیش العلم و موت الجهل یخبرکم حلمهم (حکمهم) عن علمهم و صمتهم عن منطقهم».

امامان مایه حیات علم و دانش و از بین برنده نادانی هستند، بردباری آنها از علمشان خبر می دهد و سکوت آنها از منطقشان حکایت می کند .(1)

12 - برپا کنندگان دین خدا

قال علی علیه السلام : «لو کنّا نأتی ما تأتون ما قام للدین عمود و لا اخضرّ للایمان عود»

اگر ما آنچه شما انجام می دهید آن را انجام دهیم، برای دین ستونی باقی نمانده و برای ایمان چوبی سبز نمی شد. (2)

محبت به اهلبیت علیهم السلام

1 - محبت به اهل بیت نشانه ی پاکی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من احبنا اهل البیت فلیحمد الله علی اول النعم قیل و ما اوّل النعم قال طیب الولادة و لا یحبّنا الاّ من طابت ولادته».

کسی که ما اهلبیت را دوست دارد، خداوند را بر اولین نعمت ستایش کند. سؤال شد اولین نعمت چیست؟ فرمود: پاکی ولادت و دوست ندارد ما را مگر کسی که ولادت او پاک باشد.

(3)

2 - سودمند بودن محبت در مقاطع حساس

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حبّی و حبّ اهل بیتی نافع فی سبعة مواطن اهوالهنّ عظیمة عند الوفاة و فی القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند الحساب و عند المیزان و عند الصراط».

محبت به من و به اهلبیت من در هفت محل سودمند است که ترس آن بزرگ است، در نزد مرگ و قبر و در قیامت که محشور می شوند و در نزد نامه اعمال و حساب و میزان و صراط.

(4)

ص:79


1- (غرر الحکم / 10062)
2- (غرر / 7590)
3- (مشکوة الانوار / 81)
4- (بحار / 7 / 247)

3 - ترک معصیت نشانه ی محبت حقیقی

قال الباقرعلیه السلام: «یا جابر بلغ شیعتی عنّی السلام و اعلمهم انه لا قرابة بیننا و بین اللَّه عزّ و جلّ و لا یتقرب الا بالطاعة یا جابر من اطاع اللَّه و احبّنا فهو ولینا و من عصی اللَّه لم ینفعه حبّنا».

ای جابر! به شیعیانم سلام برسان و آنها را آگاه کن که نزدیکی بین ما و خداوند نیست و کسی به خدا نزدیک نمی شود مگر به وسیله طاعت، ای جابر هرکسی خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد، او دوست ما است و هرکسی خدا را معصیت کند، محبّت به ما برای او سودی نخواهد داشت.

(1)

4 - اثر محبت به حضرت علی علیه السلام

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حبّ علی ابن ابی طالب یأکل الذنوب کما تأکل النّار الحطب».

محبّت علی بن ابیطالب علیه السلام اثرش آن است که گناهان را از بین می برد چنانکه آتش هیزم را از بین می برد . (2)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لو اجتمع الناس علی حبّ علی علیه السلام لماخلق اللَّه النار».

اگر همه مردم حضرت علی علیه السلام را دوست می داشتند، خداوند آتش جهنّم رانمی آفرید. (3)

5 - ضرورت محبت به اهل بیت علیهم السلام

قال الرضاعلیه السلام: «کن محباً لال محمد و ان کنت فاسقاً و کن محباً لمحبیهم و ان کانوا فاسقین».

به آل محمد (ص) محبّت داشته باش، اگرچه مرتکب گناه شده ای و به علاقمندان به اهلبیت علاقه بورز گرچه آنان گناهکار باشند . (4)

6 - محبت به اهل بیت بهترین عبادت

قال الصادق علیه السلام: «ان فوق کل عبادة عبادة و حبنا اهل البیت افضل عبادة».

هر عبادتی بر عبادتی دیگر برتری دارد و برترین عبادت، محبّت به ما اهلبیت است.

(5)

7 - محبت به اهل بیت اساس اسلام

قال الصادق علیه السلام: «لکل شی ء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت».

برای هر چیزی پایه ای وجود دارد و پایه اسلام محبّت به ما اهلبیت است.(6)

ص:80


1- (بحار / 71 / 179)
2- (بحار / 39 / 304)
3- (بحار / 39 / 304)
4- (سفینة البحار / 2 / 12)
5- (بحار / 27 / 91)
6- (بحار / 27 / 91)

8 - محبت به اهل بیت مایه ی سعادت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «هذا جبرئیل یخبرنی ان السعید کل السعید حق السعید من احبّ علیاً فی حیاته و بعد موته».

جبرئیل به من خبر داد که سعادتمند واقعی کسی است که علی را در زمان حیات و مرگش دوست بدارد. (1)

9 - آثار محبت به اهل بیت به هنگام مرگ

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من مات علی حب آل محمد مات شهیداً من مات علی حب ال محمد مات مغفوراً له. من مات علی حب آل محمد مات مؤمناً مستکمل الایمان من مات علی حبّ آل محمد بشّره ملک الموت بالجنة ...

کسی که با محبّت آل محمّد از دنیا برود، شهید و آمرزیده و در حال ایمان کامل از دنیا می رود و ملک الموت او را به بهشت بشارت می دهد . (2)

اشاره

الف - حکم بن عتیبه گوید: شخصی آمد نزد امام باقرعلیه السلام و گفت: «جعلنی اللَّه فداک فواللَّه انّی لاحبّکم و احبّ من یحبکم و واللَّه ما احبّکم و احب من یحبکم لطمع فی دنیا و انی لابغض عدوکم فهل ترجوا لی جعلنی اللَّه فداک».

خداوند مرا فدای شما قرار دهد، به خدا سوگند من به شما و دوستانتان علاقمندم و علاقه ام به خاطر طمع در امور مادی نیست و من دشمنان شما را مغبوض دارم آیا امیدی برای نجات من خواهد بود؟ خداوند مرا فدای شما قرار دهد .

حضرت این شخص را به نزدیک خود طلبید و فرمود: شخصی همین سؤال تو را از پدرم کرد، پدرم به او فرمود: هنگامی که از دنیا رفتی بر پیامبر و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین علیهم السلام وارد می شوی و چشم تو به دیدن آن ها روشن خواهد شد.

(3)

ص:81


1- (بحار / 27 / 74)
2- (بحار / 27 / 111)
3- (سفینة البحار / 2 / 14)

ب - شخصی از خراسان برای زیارت امام باقرعلیه السلام به مدینه آمد و پای او صدمه دیده بود، گفت: سوگند به خدا نیامدم مگر به خاطر علاقه به شما. حضرت فرمود: «و اللَّه لو احبّنا حجر حشره اللَّه معنا و هل الدین الّا الحبّ».

سوگند به خدا اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور می کند و آیا دین جز محبت است؟ (1)

ج - سید حمیری مدتی معتقد به امامت محمد بن حنفیه بود و بعضی از گناهان را مرتکب شده بود، اما موفق به توبه شد و اشعار زیادی در مدح اهل بیت سرود. در لحظه ی احتضار اهل سنت و شیعه نزد او حاضر بودند یک مرتبه نقطه ی سیاهی در صورت او پدیدار شد و تمام صورت را گرفت. شیعیان ناراحت شدند، اما طولی نکشید که نقطه سفیدی پیدا شد و همه ی صورت را فرا گرفت و این اشعار را در آن لحظه سرود:

کذب الزاعمون انّ علیّاً لم ینجّی محبّه من هنأت

قد و ربی دخلت جنة عدن و عفی لی الاله عن سیّأتی

فابشروا الیوم اولیاء علّیٍ و تولّوا علیاً بعد الممات

ثم من بعده تولّوا بنیه واحداً بعد واحد بالصفات

دروغ می گویند کسانی که گمان می کنند علی علیه السلام دوستانش را از گرفتاری ها نجات نمی دهد، سوگند به خدا همانا من به خاطر محبت به علی وارد بهشت شدم و خداوند از گناهان من عفو کرد، پس امروز دوستان علی را مژده دهید و علی و فرزندانش را یکی پس از دیگری بعد از دنیا رفتن آنان نیز دوست بدارید .

بعد از آن شهادتین را گفت و از دنیا رفت. (2)

ص:82


1- (سفینة البحار / 2 / 20)
2- (بحار/47 / 313)

15- اطاعت از خدا و رهبران دینی

آیات

1 - اطاعت از خدا و پیامبر نشانه ایمان

«و اطیعوا اللَّه و اطیعوا رسوله ان کنتم مؤمنین» انفال، 1

خدا و رسول او را اطاعت کنید اگر ایمان دارید .

2 - لزوم اطاعت از خدا و پیامبر و معصومین

«یا ایها الذین امنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شی ء فردّوه الی اللَّه و الرسول ان کنتم تؤمنون باللَّه و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تأویلاً» نساء، 59

ای اهل ایمان اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم) را پس هرگاه در امری (دینی) اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به کتاب خدا و سنت پیامبر او عرضه بدارید و این کار برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است .

3 - اطاعت از خدا و رسول، عامل سعادت

«و من یطع اللَّه و رسوله و یخش اللَّه و یتّقه فاولئک هم الفائزون» نور، 52

هرکس فرمان خدا و پیامبرش را اطاعت کند و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد، چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند .

4 - اطاعت از خدا و پیامبر عامل محشور شدن با رهبران دینی

«و من یطع اللَّه و الرسول فاولئک مع الّذین انعم اللَّه علیهم من النبیّین و الصدّیقین و الشهداء و حسن اولئک رفیقا» نساء، 69

و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود رابرآنان تمام کرده از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقان خوبی هستند.

ص:83

5 - اطاعت از خدا و پیامبر و مشمول رحمت حق شدن

«و اطیعوا اللَّه و الرسول لعلکم ترحمون» ال عمران، 132

از فرمان خدا و پیامبر اطاعت کنید تا مشمول رحمت شوید .

روایات

1 - اطاعت خداوند نشانه شیعه

قال الباقر علیه السلام : «لا تذهب بکم المذاهب فواللَّه ما شیعتنا الّا من اطاع اللَّه» .

از راه بیرون نروید، به خدا سوگند شیعیان ما کسانی هستند که اطاعت خداوند کنند.

(1)

2 - اطاعت از خدا مایه اطاعت از انسان

قال الهادی علیه السلام : «من اتّقی اللَّه یتّقی و من اطاع اللَّه یطاع و من اطاع الخالق لم یبال سخط المخوقین و من اسخط الخالق فلییقن ان یحلّ به سخط المخلوقین» .

هرکس از خدا پرهیز و پروا کند مردم او را پروا کنند هرکه خدا را اطاعت کند مردم از او اطاعت کنند و هرکس از خالق اطاعت کند از خشم مخلوق نهراسد و هرکه خالق را به خشم آورد به یقین بداند که خشم خلق او را فراگیرد . (2)

3 - اطاعت از امامان اطاعت از خدا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الائمة من ولد الحسین علیه السلام من اطاعهم فقد اطاع اللَّه و من عصاهم فقد عصی اللَّه هم العروة الوثقی و هم الوسیلة الی اللَّه تعالی» .

امامان معصوم علیهم السلام از فرزندان حسین علیه السلام می باشند هرکس از آنان اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است و معصیت کنندگان آنها کسانی هستند که نافرمانی خدا کرده باشند، آنان دستاویز محکم و وسیله به سوی خداوند هستند. (3)

4 - علاقه امام معصوم به شیعیان

قال الصادق علیه السلام : «والله انی احب ریحکم و ارواحکم و رؤیتکم ... فاعینونا علی ذلک بورع و اجتهاد».

ص:84


1- (کافی 3 / 113)
2- (بحار 68 / 182)
3- (تفسیر برهان 1 / 243)

سوگند به خدا که من بوی شما و روح شما و دیدار شما را دوست دارم پس ما را به پرهیزکاری و تلاش و کوشش کمک کنید . (1)

5 - ویژگی های شیعه

الف - قال الصادق علیه السلام : «شیعتنا اهل الورع و الاجتهاد و اهل الوفاء و الامانة و اهل الزهد و العبادة اصحاب احدی و خمسین رکعة فی الیوم و اللیلة القائمون باللیل الصائمون بالنهار یزکّون اموالهم و یحجّون البیت و یجتنبون کلّ محرّم».

پیروان ما اهل پرهیزکاری و تلاش و وفای به عهد و امانتدار و اهل زهد و عبادت هستند که پنجاه و یک رکعت نماز واجب و مستحب را به جا می آورند و در شب برای مناجات با خدا برمی خیزند و در روز روزه می گیرند و زکات اموالشان را پرداخت می کنند و حج خانه خدا را به جا می آورند و از هر گناهی دوری می کنند . (2)

ب - قال الصادق علیه السلام : «انما شیعة علیّ من عفّ بطنه و فرجه و اشتدّ جهاده و عمل لخالقه و رجا ثوابه و خاف عقابه فاذا رأیت اولئک فاولئک شیعة جعفر».

همانا پیرو علی علیه السلام کسی است که دارای عفت شکم و فرج باشد و تلاش او زیاد باشد و کار را برای آفریدگار انجام دهد و به ثواب او امیدوار و از عقاب او بیمناک باشد هرگاه افرادی دارای این اوصاف دیدی آنها پیروان جعفر (امام صادق علیه السلام) هستند . (3)

6 - وظایف شیعه

قال الصادق علیه السلام : «معاشر الشیعه کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شیناً قولوا للناس حسناً احفظوا السنتکم و کفّوها عن الفضول و قبیح القول».

ای گروه شیعه برای ما زینت باشید و مایه ننگ و عار برای ما نباشید، برای مردم زیبا سخن بگویید و زبان خود را از سخنان زیاد و زشت نگهداری کنید . (4)

7 - شناخت شیعه

عن ابی عبدالله علیه السلام : «امتحنوا شیعتنا عند مواقیت الصلوة کیف محافظتهم علیها و الی اسرارنا کیف محافظتهم لها عند عدوّنا و الی اموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فینا».

پیروان ما را در سه امر آزمایش کنید، هنگام وقت نماز چگونه بر نماز محافظت دارند و چگونه اسرار ما را از دشمنان نگهداری می کنند و چگونه با برادران خود نسبت به ثروتشان مساوات دارند .

(5)

ص:85


1- (بحار / 68 / 65)
2- (بحار / 68 / 167)
3- (خصال/103)
4- (امالی صدوق / 327)
5- (سفینة البحار / 4 / 547)

8 - برترین شیعیان

الف - قال الرضاعلیه السلام : «... انما شیعة امیر المؤمنین الحسن و الحسین و سلمان و ابوذر و المقداد و عمار و محمد بن ابی بکر الذین لا یخالفوا شیئاً من اوامره».

همانا پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام عبارتند از امام حسن و امام حسین علیهما السلام و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و محمد بن ابی بکر که هرگز فرامین آن حضرت را مخالفت نکردند .

(1)

ب - قال الصادق علیه السلام : «ما وجدت احداً یقبل وصیّتی و یطیع امری الّا عبداللَّه بن ابی یعفور»

فردی را جز عبداللَّه بن ابی یعفور نیافتم که سفارش مرا بپذیرد و فرمان مرا اطاعت کند .

(2)

ج - قال الباقر علیه السلام : «له (حمران) انت من شیعتنا فی الدنیا و الاخرة».

امام باقر به حمران بن اعین فرمود: تو از شیعیان ما در دنیا و آخرت هستی. (3)

د - جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «بشّر المخبطین بالجنّة برید بن معاویة العجلی و ابوبصیر و محمد بن مسلم و زرارة اربعة نجباء امناء اللَّه علی حلاله و حرامه لولا هؤلاء انقطع آثار النبوّه و اندرست»

به متواضعان بشارت بهشت بده که آنها عبارتند از بریدبن معاویه، ابوبصیر، محمدبن مسلم و زراره که اینها امین خدا بر حلال و حرام هستند، اگر اینها نبودند آثار نبوّت از بین می رفت و کهنه می شد . (4)

9 - علاقه امامان معصوم به شیعیان خاص خود

الف - هنگامی که خبر وفات ابان بن تغلب به امام صادق علیه السلام رسید حضرت فرمود سوگند به خدا مرگ ابان قلب مرا به درد آورد: «واللَّه لقد اوجع قلبی موت ابان»

(5)

ب - امام سجاد علیه السلام وقتی که به ابوحمزه ثمالی نگاه می کرد می فرمود: هرگاه به تو نگاه می کنم راحت می شوم: «و انّی لاستریح اذا رأیتک» . (6)

ج - امام صادق علیه السلام به زید شحام فرمود: صراط و میزان و حساب شیعیان با ما امامان

ص:86


1- (بحار/ 22 / 330)
2- (سفینة 6 / 41)
3- (سفینه 2 / 424)
4- (سفینة 1 / 261)
5- (سفینة 1 / 32)
6- (سفینة 2 / 440)

است، سوگند به خدا عنایت ما به شما از خود شما به خودتان بیشتر است «الینا الصراط والمیزان و حساب شیعتنا واللَّه لانّا ارحم بکم منکم من انفسکم»(1)

اشاره

الف - ابراهیم بن ادهم گوید: همراه امام صادق علیه السلام بودم ناگهان شیری نزدیک آمد. امام علیه السلام گوش شیر را گرفتند و او را دور ساختند. بعد فرمودند: اگر مردم از خداوند اطاعت می کردند هر آینه بارهای سنگین خود را با این حیوانات حمل می کردند. «اما ان الناس لو اطاعو الله حق طاعته لحملوا الیه اثقالهم»(2)

ب - سهل خراسانی از روی اعتراض به امام صادق علیه السلام عرض کرد: چرا قیام نمی کنید با این که صدهزار نفر از شیعیان شما آمادگی مبارزه با دشمنان را دارند. حضرت دستور داد تنور آتش را روشن کنند بعد فرمود: برو در تنور بنشین. سهل گفت: مرا مسوزان حرف خود را پس گرفتم. در همین لحظه هارون مکی وارد شد. امام به او فرمود برو در تنور آتش بنشین، اطاعت کرد. امام از سهل پرسید چند نفر مانند هارون مکّی سراغ داری؟ گفت: به خدا قسم یک نفر را هم نمی شناسم. (3)

ج - امام صادق علیه السلام به سدیر صیرفی فرمود: اگر به تعداد این گوسفندان من شیعه می داشتم قیام می کردم. سدیر گوید وقتی آن ها را شمردم 17 عدد بودند.(4)

د - زراره گوید: با حمران بن اعین خدمت امام باقرعلیه السلام رسیدیم. گفتم: خود را همچون میزان قراردادیم هر کس با ما موافقت کند او را دوست داریم. حضرت فرمود: در این صورت آیات شریفه «الاّ المستضعفین من الرجال...» «و آخرون مرجون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم» و «آخرون اعترفوا بذنوبهم» چه می شوند؟ (بنابراین نمی توان از هر کسی که شیعه نیست بیزاری جست) . (5)

ه - ابن مسعود گوید: بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وارد شدم و سلام عرض کردم و گفتم حق را به من نشان دهید (ارنی الحق لانظر الیه) فرمود: وارد اتاق شو - وقتی وارد شدم امیرالمؤمنین را در حال نماز دیدم که می فرمود: خدایا به حق محمد بنده تو گناهکاران از شیعیان مرا بیامرز اللهم بحقّ محمد عبدک اغفر للخاطئین من شیعتی بعد وارد بر پیامبر شدم دیدم پیامبر نیز در حال نماز می گوید: خدایا به حق علی بنده تو

ص:87


1- (سفینة 3 / 563)
2- (سفینه 1 / 86)
3- (سفینةالبحار / 2 / 714)
4- (کافی/2/243)
5- (کافی/2/282)

گناهکاران امت مرا بیامرز. اللهم بحق علیّ عبدک اغفر للخاطئین من امّتی.

(1)

و - ابوالصلت هروی گوید: در خدمت حضرت رضاعلیه السلام بودم گروهی از مردم قم خدمت امام شرفیاب شدند و سلام عرض کردند. حضرت پاسخ سلام دادند و آنان را نزدیک خود خواند و به آنان خوش آمد گفت و فرمود: شما حقاً شیعیان ما هستید روزی بر شما برسد که قبرم را در سرزمین طوس زیارت کنید هر کس با داشتن غسل مرا زیارت کند از گناهان خود بیرون شود همانند روزی که از مادر متولد شده است.

(2)

ز - شخصی به نام رُمیله مریض شد در روز جمعه مرض او کمتر شد و به نماز جمعه امیرالمؤمنین علیه السلام شرکت کرد. حضرت بعد از نماز وقتی او را دیدند، فرمودند: ای رمیله هیچ مؤمنی مریض نمی شود مگر آنکه ما به واسطه بیماری او مریض می شویم و محزون نمی شود مگر آنکه ما به واسطه او محزون می گردیم و دعائی نمی کند مگر آنکه برای اجابت دعای او آمین می گوئیم و سکوت نمی کند مگر آنکه ما برای او دعا می کنیم. «یا رُمیله لیس من مؤمن یمرض الاّ مرضنا بمرضه و لا یحزن الاّ حزنّا بحزنه و لا یدعوا الاّ امنّا لدعائه و لایسکت الاّ دعونا له». (3)

16- اولیاء الهی و علم غیب

آیات

آیات قرآن کریم در زمینه علم غیب دو دسته است: نخست آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند معرفی کرده و از غیر او نفی می کند مانند :

ص:88


1- (بحار / 40 / 43)
2- (سفینة 2 / 447)
3- (سفینه 3 / 408)

«و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو» انعام، 59

کلیدهای غیب به دست اوست و جز او کسی آنها را نمی داند .

گروه دوم آیاتی است که به روشنی نشانه آگاهی اجمالی از غیب است :

«و ما کان اللَّه لیطلعکم علی الغیب و لکنّ اللَّه یجتبی من رسله من یشاء» ال عمران، 179

چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هرکسی را بخواهد برمی گزیند (و قسمتی از اسرار غیب را در اختیار او می گذارد).

در اینجا طرق مختلفی برای جمع میان آیات وجود دارد :

الف - منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتی و استقلالی است بنابراین غیر او مستقلاً هیچگونه آگاهی از غیب ندارند و دیگران هرچه دارند از ناحیه خداست، با الطاف و عنایات اوست و جنبه تبعی دارد. شاهد این جمع همین آیه فوق است که می گوید: خداوند هیچ کس را از اسرار غیب آگاه نمی کند مگر رسولانی را که مرضی او هستند .

ب - اسرار غیب دو گونه است ؛ قسمتی مخصوص به خداست و هیچکس جز او نمی داند مثل قیام قیامت و مانند آن، و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء می آموزد چنانچه امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «و انّما علم الغیب علم الساعة و ما عدّده اللَّه سبحانه بقوله «ان اللَّه عنده علم السّاعة و ینزّل الغیث و یعلم ما فی الارحام و ما تدری نفس ماذا تکسب غداً و ما تدری نفس بأیّ ارض تموت» لقمان، 34

علم غیب تنها علم قیامت و موارد مذکور در این آیه شریفه است؛ آگاهی از زمان قیامت مخصوص خداست و اوست که باران نازل می کند و آنچه را در رحم مادران است می داند و هیچکس نمی داند فردا چه می کند یا در چه سرزمینی می میرد . (1)

سپس امام در شرح این معنا افزود: خداوند سبحان از آنچه در رحم ها قرار دارد آگاه است که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند است یا شقی، اهل دوزخ است یا بهشت... اینها علوم غیبی است که غیر از خدا کسی نمی داند و غیر از آن علومی است که خدا به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است .

ص:89


1- (نهج البلاغه خطبه 128)

ج - خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است ولی انبیاء و اولیاء ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنان تعلیم می دهد ؛ این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می شود. شاهد این جمع روایاتی است که در کتاب اصول کافی با عنوان «انّ الائمّة اذا شاءوا ان یعلموا عُلّموا» امامان هرگاه بخواهند چیزی را بدانند به آنها تعلیم داده می شود. (1)

روایات

1 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: «انّک اوّل اهلبیتی لحاقاً بی»

تو اولین شخص از اهلبیت من هستی که به من ملحق می شوی. (2)

2 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «تقاتل الناکثین و القاسطین و المارقین»

تو با عهد شکنان و اهل ستم و خارج شوندگان از دین به جنگ می پردازی .

(3)

ناکثین: طلحه و زبیر و طرفدارانشان بودند که جنگ جمل را با تحریک مردم بصره سازماندهی کردند .

قاسطین: معاویه و طرفدارانش بودند که جنگ صفین را به وجود آوردند که 18 ماه طول کشید .

مارقین: خوارج نهروان و چهار هزار نفر مقدس مآب های کج فهم بودند که جز 10 نفر همه کشته شدند .

3 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به عمار یاسر فرمود: «ستقتلک الفئة الباغیة»

به همین زودی ها گروه ستمگر تو را می کشند . (4)

4 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «اخبرنی جبرائیل ان ابنی الحسین یقتل بعدی بارض الطفّ»

جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین در سرزمین طف (کربلا) به شهادت می رسد .

ص:90


1- (نمونه 25 / 142)
2- (سفینة 6 / 687)
3- (بحار 18 / 119)
4- (بحار 18 / 119)

5 - حضرت علی علیه السلام از امور غیبی مختلفی خبر داد از جمله از فتنه بنی امیه و از شهادت خود و از حکومت بیست ساله حجّاج و از مکر و حیله طلحه و زبیر و نیز از شهادت چند نفر از یاران خود مانند حجربن عدی، رشید هجری، کمیل، میثم، خالدبن مسعود، حبیب بن مظاهر، جویریه و عمروبن حمق خزاعی . (1)

اشاره

علم غیب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

روزی شتر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم گم شد، منافقین طعنه زدند و گفتند: او ما را از اسرار آسمان ها خبر می دهد ولی نمی داند شترش کجاست. وقتی این سخن طعن آمیز به گوش پیامبر رسید، فرمود: تمام اخباری که از آسمان ها می گویم از طرف خداست و خدا مرا به همه اسرار آگاه کرده است، پس جای شتر را به آنها نشان داد و فرمود: افسارش به درختی گیر کرده است، رفتند و شتر را در همان حالی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفته بود، یافتند .

(2)

علم غیب حضرت علی علیه السلام

روزی حضرت علی علیه السلام فرمود: اگر شخص مورد اطمینانی می یافتم توسط او مالی را برای شیعیان مدائن می فرستادم. شخصی با خودش گفت: می روم و می گویم من می توانم این مال را ببرم، وقتی گرفتم راه شام را در پیش می گیرم و به معاویه ملحق می شوم، با این فکر پیش حضرت آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! من می توانم آن مال را ببرم. حضرت سرش را بلند کرد و فرمود: از من دور شو، تو راه شام را در پیش می گیری و به معاویه ملحق می شوی . (3)

ص:91


1- (سفینه 6 / 691)
2- (بحار 18 / 109)
3- (بحار 8 / 732)

علم غیب حضرت زهرا علیها السلام

سلمان از قول عمار یاسر نقل می کند : شاهد بودم که روزی علی بن ابیطالب علیه السلام وارد منزل شد، فاطمه علیها السلام فرمود: یا علی! نزدیک بیا تا از حوادث گذشته و حال و آینده تا روز قیامت برایت سخن بگویم. عمار می گوید: دیدم امیرالمؤمنین علیه السلام عقب عقب قدم ها را برداشت و با شگفتی از سخن فاطمه علیها السلام خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسید و سلام کرد. پیامبر اکرم فرمود: یا علی! تو آغاز به سخن می کنی یا من برای تو سخن بگویم؟ حضرت علی عرض کرد: سخن از شما شنیدن بهتر است. رسول اکرم سخن فاطمه علیها السلام را برای حضرت علی علیه السلام بیان کرد و پیامبر به حضرت علی فرمود تو به همین جهت به نزد من آمدی. امیرالمؤمنین عرض کرد: یا رسول اللَّه! مگر نور فاطمه هم سنخ از نور ماست؟ فرمود مگر نمی دانستی؟ آنگاه علی علیه السلام از شنیدن این سخن به سجده شکر افتاد .

قالت فاطمة علیها السلام : «یا علی ادن لأحدّثک بما کان و بما هو کائن و بما لم یکن الی یوم القیامة حتی تقوم الساعة قال عمار: فرأیت امیرالمؤمنین علیه السلام یرجع القهقری فرجعت برجوعه اذ دخل علی النّبیّ... تحدّثنی ام احدّثک؟ قال الحدیث منک احسن یا رسول اللَّه» . (1)

علم غیب امام حسن مجتبی علیه السلام

امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام روایت می کند که امام حسن علیه السلام با پای پیاده از مدینه به طرف مکه حرکت کرد در راه پاهای حضرت ورم کرد به حضرت گفتند: اگر سوار شوی ورم پایت خوب می شود، فرمود: هرگز (سوار نخواهم شد) ولی اگر به منزلی رسیدیم مرد سیاهی به نزد ما می آید که روغنی همراه دارد و آن روغن برای این ورم خوب است آن را از او بخرید و (در قیمت آن) چانه نزنید.

یکی از دوستان حضرت گفت: در مسیر راه ما منزلی نیست که کسی در آن این دوا را بفروشد. حضرت فرمود: چرا هست. وقتی چند میل رفتند آن مرد سیاه پیدا شد، امام به غلامش فرمود: نزد او برو و آن روغن را به قیمتش بخر. مرد سیاه به غلام امام

ص:92


1- (بحار 43 / 8)

گفت: روغن را برای چه کسی می خواهی؟ غلام گفت: برای حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام مرد گفت: مرا نزد او ببر.

خدمت حضرت رسیدند، آن مرد گفت ای فرزند رسول خدا من از دوستداران شما هستم برای این دارو پولی نمی گیرم ولی از شما تقاضا دارم برایم دعا بفرمایید تا خداوند پسری سالم و بی عیب به من عطا کند که شما اهل بیت پیامبر را دوست داشته باشد چون وقتی که از خانه خارج شدم زمان زایمان همسرم نزدیک بود .

حضرت فرمود: به سوی خانه ات مراجعت نما که خداوند به تو پسری سالم و بی عیب عطا نموده است .

مرد سیاه فوراً به خانه اش برگشت و دید که همسرش پسری زاییده است سپس نزد امام حسن برگشت و از ایشان به جهت این امر تشکر کرد و حضرت آن روغن را به پاهای خود مالید و ورم پایش خوب شد. (1)

علم غیب امام حسین علیه السلام

شخص عربی نزد امام آمد و عرضه داشت مرکب سواری من گم شده است و جز آن وسیله ای ندارم. حضرت گم شده اش را به او نشان دادند وقتی سراغ مرکب خود رفت شیری را دید که از آن نگهبانی می کند . (2)

علم غیب امام سجاد علیه السلام

امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم در وصیتش این گونه فرمود: فرزندم وقتی که از دنیا رفتم فقط تو مرا غسل بده چون امام را باید امام غسل دهد و بدان که برادرت عبدالله مردم را به سوی خود می خواند، اما او را از این کار منع کن، اگر قبول نکرد رهایش کن زیرا عمرش کوتاه است.

امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی که پدرم رحلت نمود، برادرم عبدالله ادعای امامت نمود و من به او چیزی نگفتم و بعد از چند ماه همان طور که پدرم خبر داده بود از دنیا رفت .

(3)

ص:93


1- (بحار 43 / 324)
2- (اثبات الهدایة 5 / 111)
3- (بحار 46 / 166)

علم غیب امام باقر علیه السلام

جابر جعفی روایت می کند که: ما حدود پنجاه نفر خدمت امام باقر علیه السلام نشسته بودیم که کثیر النواء (که از مغیریه بود) وارد شد پس سلام کرده و نشست، سپس گفت: مغیرةابن عمران نزد ما در کوفه است و گمان می کند که با شما فرشته ای است که برای شما کافر را از مؤمن و شیعیان را از دشمنان شما معرفی می کند .

امام فرمود: شغل تو چیست؟ گفت: گندم می فروشم . فرمود: دروغ می گویی . گفت: گاهی اوقات جو نیز می فروشم . حضرت فرمود: این طور که می گویی نیست، بلکه تو هسته خرما می فروشی .

کثیر تعجب کرد و پرسید: چه کسی به شما این را گفته است؟

امام فرمود: آن فرشته ای که برای من شیعیانم را از دشمنانم می شناساند، او به من گفته است که تو دیوانه می شوی و سپس می میری.

جابرمی گوید: وقتی که خواستیم به کوفه بیاییم، با عده ای به دنبال کثیر رفتم و از احوال او پرسیدیم. ما را به سوی پیرزنی راهنمایی کردند. او گفت: سه روز قبل دیوانه شد و مرد.

(1)

علم غیب امام صادق علیه السلام

حسین ابن ابی العلاء گوید خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی آمد و از بد اخلاقی همسر خود شکایت کرد، حضرت فرمود او را بیاور. وقتی که زن خدمت امام آمد به او فرمود: شوهر تو چه عیبی دارد؟ آن زن شروع کرد به نفرین کردن و بد گفتن به او. حضرت فرمود: اگر با این حال بمانی سه روز دیگر بیشتر زنده نخواهی ماند. گفت باکی ندارم. بعد از سه روز آن مرد خدمت امام رسید، حضرت فرمود همسر تو چه کرد؟ گفت: به خدا سوگند الآن او را دفن کردم .(2)

ص:94


1- (بحار 6 / 250)
2- (منتهی الآمال 731)

علم غیب امام کاظم علیه السلام

اسحق بن عمار می گوید: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که خبر مرگ کسی را بیان کرد. با خود گفتم: او می داند از شیعیان او کسی از دنیا می رود! حضرت خشمناک به من توجه کرد و فرمود :ای اسحاق! رشید هجری که از مستضعفین بود، علم منایا و بلایا (مرگ و بیماری ها) را می دانست، بی تردید امام به این علم سزاوارتر است.

سپس فرمود :ای اسحق! تا می توانی خوبی کن که عمر تو به پایان رسیده و تا دو سال دیگر می میری و همین گونه نیز شد. (1)

علم غیب امام رضا علیه السلام

ریان بن صلت گوید: هنگامی که خواستم به عراق بروم، تصمیم گرفتم برای خداحافظی خدمت حضرت رضا علیه السلام برسم. در خاطر خود گفتم به هنگام وداع از امام پیراهنی و مالی طلب کنم تا به وسیله آن مال برای دخترانم انگشتری بسازم. به هنگام وداع گریه و اندوه فراق باعث شد که من فراموش کنم تا از امام آنها را طلب نمایم. به هنگام خروج از منزل، حضرت فرمود: ای ریان بازگرد، فرمود: آیا دوست نداری چند درهم به تو عطا کنم تا برای دخترانت انگشتر بسازی؟ آیا دوست نداری پیراهنی به تو بدهم تا آن را کفن خود کنی؟ گفتم یابن رسول اللَّه در خاطرم بود و لکن اندوه فراق تو مرا از این کار بازداشت. در اینجا بود که حضرت یک پیراهن و 30 درهم به او عنایت کرد . (2)

علم غیب امام جواد علیه السلام

عمران بن محمد اشعری می گوید: به محضر امام جواد علیه السلام رفتم پس از انجام کارهایم، بر امام عرض کردم: خانمی به نام ام الحسن به شما سلام رساند و خواهش کرد که از لباسهای خودتان به او عنایت فرمایید، تا برای خویش کفن کند.

امام علیه السلام فرمود: او از این کار بی نیاز شد، من بازگشتم پس از مدتی متوجه شدم 14 روز پیش از آنکه من خدمت امام برسم از دنیا رفته بود. (3)

ص:95


1- (کشف الغمه 3 / 47)
2- (منتهی الآمال 874)
3- (بحار 50 / 43)

علم غیب امام هادی علیه السلام

سعید ملاح می گوید: جمعی از ما به خانه ای برای ولیمه دعوت شدیم. امام هادی علیه السلام نیز در آن مجلس بود. جوانی مکرر شوخی می کرد و می خندید. حضرت فرمود: این جوان موفق به غذا خوردن نمی شود، زیرا خبر ناگواری به او می رسد، تا سفره را انداختند، به جوان خبر دادند که مادرت از پشت بام افتاده و از دنیا رفته است، او بدون آنکه غذا بخورد مجلس را ترک کرد.(1)

علم غیب امام عسکری علیه السلام

ابوهاشم جعفری می گوید: روزی همراه امام عسکری علیه السلام به صحرا رفتیم، ناگاه در مسیر به فکر قرضهایم افتادم که چگونه آنها را پرداخت کنم، ناگهان امام علیه السلام به من متوجه شد و فرمود: خداوند ادا می کند.

سپس از روی زین خم شد و با تازیانه خود خطی بر زمین کشید. فرمود: ای اباهاشم! پیاده شو و بردار و بپوشان. امتثال کردم و قطعه ای طلا از روی زمین برداشتم. وقتی سوار شدم، پس از اندک زمانی با خود گفتم، بسیار خوب است امام علیه السلام مخارج زمستان ما را نیز عطا فرماید.

امام باتازیانه اش خطی بر زمین کشید و به من فرمود پیاده شو و بردار و بپوشان. ناگاه قطعه ای نقره دیدم. وقتی از محضر امام مرخص شدم، حساب کردم و دیدم به اندازه قرض و مخارج زمستان امام به من مرحمت کرده است. (2)

علم غیب حضرت مهدی علیه السلام

الف - قال المهدی علیه السلام : «فانّا نحیط علماً بانبائکم و لا یعذب عنا شی ء من اخبارکم»

ما بر اخبار و اوضاع شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده نیست.

(3)

ص:96


1- (بحار 50 / 183)
2- (بحار 50 / 259)
3- (احتجاج 2 / 497)

ب - سعدبن عبداللَّه قمی گوید: احمد بن اسحاق تصمیم به رفتن به سامرا گرفت، من نیز با وی حرکت کردم، خدمت امام عسکری علیه السلام وارد شدیم در حالی که در دامن حضرت کودکی چون ماه بود. اسحاق هدایایی آورده بود که به امام تقدیم کرد، امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود: به چه جهت اینجا آمدی؟ گفتم به خاطر علاقه ای که به دیدار شما داشتم. حضرت فرمود مسائلی را که قصد داشتی بپرسی از نور چشم من سؤال کن و اشاره به آن کودک کرد. من سؤالاتی از آن کودک نمودم، همه را پاسخ داد. یکی از سؤال های من این بود که تأویل آیه شریفه «فاخلع نعلیک انّک بالوادی المقدّس طوی» چیست؟ آن کودک فرمود: موسی علیه السلام به خانواده خود زیاد علاقه داشت، خداوند به او فرمود: دوستی خانواده ات را از قلب خود بیرون کن.

(1)

17- حضرت علی علیه السلام

آیات

1 - شجاعت و ایثار حضرت علی علیه السلام

«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه و اللَّه رؤف بالعباد» بقره، 207

بعضی از مردم با ایمان و فداکار همچون علی علیه السلام در لیلة المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند و خدا نسبت به بندگان مهربان است .

قال علی ابن الحسین علیه السلام: نزلت فی علیّ علیه السلام حین بات علی فراش رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم

آیه شریفه درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده زمانی که در بستر پیامبر خوابید .

(2)

2 - انفاق حضرت علی علیه السلام

«انما ولیکم اللَّه و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» مائده، 55

ص:97


1- (ینابیع المودّة 2 / 428)
2- (نورالثقلین 1 / 204)

سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند همانها که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند .

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : ... و علی بن ابی طالب اقام الصلوة و اتی الزکوة و هو راکع...

علی علیه السلام نماز را به پا داشت و زکات را در حال رکوع پرداخت.(1)

3 - ایمان و جهاد حضرت علی علیه السلام

«اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن باللَّه و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله...» توبه، 19

آیا سیراب کردن حجّاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند عمل کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه او جهاد کرده است ؟

عن ابی جعفرعلیه السلام قال نزلت فی علی علیه السلام و عباس و شیبة قال العباس انا افضل لانّ سقایة الحاج بیدی و قال شیبه انا افضل لانّ حجابة البیت بیدی و قال علی 7 انا افضل فانّی آمنت قبلکما ثم هاجرت و جاهدت فرضوا برسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فانزل اللَّه اجعلتم سقایة الحاج...»

آیه شریفه درباره حضرت علی علیه السلام و عباس و شیبه نازل شد، عباس گفت من برتر از دیگران هستم زیرا آب دادن حجّاج به عهده من است، شیبه گفت من برترم زیرا کلیددار کعبه ام، علی علیه السلام فرمود: من برتر از شما هستم زیرا قبل از شما به خدا ایمان آوردم و هجرت و جهاد کردم، بعد از آن راضی شدند تا خدمت پیامبر برسند، در اینجا بود که آیه شریفه فوق نازل شد و برتری حضرت علی علیه السلام را ثابت کرد. (2)

4 - حضرت علی علیه السلام بهترین خلق

«انّ الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّة» بیّنه، 7

اما کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات خدایند .

«قال الباقرعلیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لعلیّ مبتدئاً: «ان الذین امنوا و عملو الصالحات اولئک هم خیر البریّة» «هم انت و شیعتک...»

پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود مقصود از آیه شریفه تو و شیعیانت هستید.

(3)

ص:98


1- (نورالثقلین 1 / 644)
2- (نورالثقلین 2 / 192)
3- (نورالثقلین 5 / 645)

5 - حضرت علی علیه السلام میزان اعمال

«و نضع موازین القسط لیوم القیمة فلا تظلم نفس شیئاً» انبیاء، 47

ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می کنیم پس به هیچ کس کمترین ستمی نمی شود .

ان امیرالمؤمنین علیه السلام و الائمة من ذریّته هم الموازین

امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان از فرزندان او میزان های خدا در عالم آخرت هستند (اعمال مردم را با اعمال آن بزرگواران می سنجند). (1)

در زیارتنامه آن حضرت نیز می خوانیم: السلام علی میزان الاعمال...

6 - حضرت علی علیه السلام رحمت الهی:

«قل بفضل اللَّه و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون» یونس، 58

بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که این از تمام آنچه که گردآوری کرده اند بهتر است .

قال ابو جعفرعلیه السلام : «فضل اللَّه رسول اللَّه و رحمته علی ابن ابی طالب»

منظور از فضل خداوند پیامبر اکرم و منظور از رحمت حضرت علی است .

(2)

7 - حضرت علی علیه السلام هدایتگر انسانها:

«انما انت منذر و لکل قوم هاد» رعد، 7

تو فقط بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده ای است .

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: «انا المنذر و علی الهادی من بعدی یا علی بک یهتدی المهتدون»

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود من بیم دهنده و علی علیه السلام هدایتگر بعد از من است که به واسطه علی مردم هدایت می شوند . (3)

8 - حضرت علی علیه السلام محبوب خداوند:

«یا ایها الذین امنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللَّه بقوم یجّهم و یحبّونه»

مائده، 54

ای کسانی که ایمان آورده اید، هرکس از شما از آیین خود برگردد به خدا زیانی نمی رساند خداوند جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند .

ص:99


1- (بحار 7 / 252)
2- (نور الثقلین / 2 / 307)
3- (نورالثقلین 2 / 482)

پیامبر اکرم علیه السلام در جنگ خیبر فرمود:

«لاعطینّ الرأیة غداً رجلاً یحب اللَّه و رسوله و یحبّه اللَّه و رسوله کرّاراً غیر فرّار لا یرجع حتی یفتح اللَّه علی یده»

هر آینه پرچم جنگ را به مردی می دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند که به طور مکرّر در جنگ حضور داشته و فراتر نکرده و هیچگاه از جنگ بدون پیروزی بر نگشته است . (1)

روایات

1 - علم و دانش؛

قال علی علیه السلام : «یا معشر الناس سلونی قبل ان تفقدونی فانّ عندی علم الاولین و الاخرین...».

ای گروه مردم، از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، بدرستیکه علم اوّلین و آخرین در نزد من است.

(2)

2 - ایمان؛

قال علی علیه السلام: «و اللَّه لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها علی ان اعصی اللَّه فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلته».

به خدا سوگند اگر اقالیم هفتگانه را به من بدهند بر اینکه خدا را درباره مورچه ای ستم کنم به اینکه پوسته جو را از او بگیرم، هرگز این کار را نخواهم کرد . (3)

3 - یقین؛

قال علی علیه السلام: «ما شککت فی الحق مذ اُریته».

از زمانی که حق را دیدم، درباره آن شک نکردم . (4)

4 - سبقت در اطاعت الهی؛

قال علی علیه السلام: «انّی و اللَّه ما احثّکم علی طاعة الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیة الا اتناهی قبلکم عنها».

ص:100


1- (احقاق الحق 3 / 200)
2- (ارشاد / 1 / 35)
3- (بحار/ 41 / 155)
4- (غرر الحکم / 2 / 948)

سوگند به خدا شما را به طاعتی ترغیب نمی کنم مگر آنکه خود به سوی آن سبقت گیرم و شما را از گناهی بر حذر نمی دارم مگر آنکه آن را ترک خواهم کرد. (1)

5 - همدردی با مردم؛

قال علی علیه السلام: «أاقنع نفسی بان یقال امیر المؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر».

آیا قناعت کنم به اینکه به من امیرالمؤمنین بگویند و در دشواری های روزگار با مردم شریک نباشم؟

(2)

6 - عبادت خالصانه؛

قال علی علیه السلام: «الهی ما عبدتک طمعاً للجنة و لا خوفاً من النار بل وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک».

خداوندا تو را به خاطر طمع بهشت یا ترس از جهنّم عبادت نکردم، بلکه تو را سزاوار برای عبادت یافتم، پس تو را پرستش کردم . (3)

7 - تهجّد ؛ 8 - زهد ؛

قال علی علیه السلام : «قابض علی لحیته یتملل تملل السلیم و یبکی بکاء الحزین و یقول یا دنیا یا دنیا! الیک عنّی ابی تعرّضت ام الیّ تشوقّت لاحان حینک هیهات غرّی غیری لاحاجة لی فیک قد طلقتک ثلاثة لارجعة فیها».

محاسن خود را به دست می گرفت و مانند شخص مارگزیده به خود می پیچید و محزون می گریست و می گفت ای دنیا ای دنیای حرام از من دور شو آیا برای من خودنمایی می کنی یا شیفته من شده ای تا روزی در دل من جای گیری، هرگز مباد غیر مرا بفریب که مرا در تو هیچ نیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده ام تا بازگشتی نباشد . (4)

9 - وضعیت لباس؛

قال علی علیه السلام : «و اللَّه لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها».

لباس خود را به اندازه ای وصله و پینه زده ام که دیگر از وصله کننده آن خجالت می کشم.

(5)

ص:101


1- (نهج البلاغه / خطبه 174)
2- (نهج البلاغه / نامه 5)
3- (بحار / 72 / 278)
4- (نهج البلاغه / حکمت 77)
5- (نهج البلاغه / خطبه 160)

10 - وضعیت غذا؛

قال علی علیه السلام: «الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاکم بطمریه و من طعمه بقرصیه».

آگاه باش امام شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است .

(1)

11 - وضعیت کفش؛

قال علی علیه السلام: «فقال لابن عباس ما قیمة هذا النعل فقلت لا قیمة لها فقال لهی احبّ الیّ من امرتکم الاّ ان اقیم حقاً او ادفع باطلاً».

حضرت علی علیه السلام از ابن عباس پرسید: قیمت و ارزش این کفش چه مقدار است؟ عرضه داشت: ارزشی ندارد! حضرت فرمود: این کفش نزد من محبوب تر است از اینکه بر شما حکومت کنم مگر اینکه حقی را برپا بدارم و یا باطلی را از بین ببرم . (2)

12 - وضعیت منزل بعد از تصدی حکومت؛

قال الباقرعلیه السلام : «ولقد ولیّ خمس سنین وما وضع اجرة علی اجرة ولا لبنة علی لبنة ».

حضرت علی علیه السلام پنج سال حکومت کرد و هیچ آجری را روی آجر و هیچ خشتی را روی خشتی دیگر (برای ساختن منزل شخصی خود) قرار نداد . (3)

13 - شجاعت در میدان جنگ؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین».

یک ضربت شمشیر علی علیه السلام در روز جنگ خندق (به عمربن عبدود) برتر و بالاتر از عبادت انس و جن است . (4)

14 - عدالت؛

قال علی علیه السلام : «لا تقتلنّ بی الا قاتلی و اذا انامتّ من ضربته هذا فاضربوه ضربة بضربة». (5)

15 - حکومت داری؛

قال علی علیه السلام : «دخلت بلادکم باشمالی هذه و رحلتی و راحلتی فان انا خرجت بغیر ما دخلت فانّی من الخائنین».

به شهر شما با این لباس و مرکب وارد شدم بنابراین اگر به غیر این وضعیت از شهر شما خارج شدم به شما خیانت کرده ام . (6)

ص:102


1- (نهج البلاغه / نامه 45)
2- (بحار / 32 / 76)
3- (بحار / 16 / 277)
4- (بحار / 39 / 2)
5- (نهج البلاغه / نامه 47)
6- (بحار / 40 / 325)

16 - جود و سخاوت؛

«سأله علیه السلام اعرابی شیئاً فامر له بالف فقال الوکیل من ذهب او فضّة فقال کلاهما عندی حجران اعط ما انفعهما له».

عربی از امام علیه السلام درخواست کرد. حضرت فرمودند هزار به او بدهند. وکیل پرسید: از طلا یا نقره؟ حضرت فرمودند طلا و نقره در نظر من سنگ هستند آن چه را که برای او سود دارد به او عطا کن.

(1)

17 - خواستار خشنودی خدا؛

«عن ابن عباس کان علی علیه السلام یتّبع فی جمیع امره مرضاة اللَّه و لذلک سمّی المرتضی».

حضرت علی علیه السلام در تمام کارها رضایت و خشنودی خداوند را پیروی می کرد، از این رو مرتضی نامیده شد . (2)

18 - مسلّط بر هوای نفس؛

قال علی علیه السلام: «هیهات ان یغلبنی هوای».

دور است بر من از اینکه هوای نفس بر من غلبه کند . (3)

19 - مظلومیت؛

الف - قال علی علیه السلام: «... و صغّروا عظیم منزلتی و اجمعوا علی منازعتی امراً هولی».

مخالفان و دشمنان اسلام منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند و اتّفاق بر این جهت نمودند که در امر خلافت که مخصوص من است با من نزاع کنند .(4)

ب - قال علی علیه السلام: «مازلت مظلوماً منذ ولدتنی امّی ...».

از روزی که از مادر متولد شدم بطور ثابت به من ستم شده است .(5)

ج - «مازلت منذ قبض رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم مظلوماً».

از زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رفت به من ستم شده است . (6)

20 - تقاضای مرگ؛

قال علی علیه السلام: «مللتهم و ملوّنی و حملونی علی غیر خلقی و طبیعتی... اللّهم فابدلنی بهم خیراً منهم و ابدلهم بی شراً منّی»

ص:103


1- (بحار / 41 / 32)
2- (مناقب / 3 / 110)
3- (نهج البلاغه / نامه 45)
4- (شرح نهج البلاغه / 9 / 305)
5- (بحار / 67 / 228)
6- (نهج السعاده / 2 / 448)

خداوندا این افراد از من خسته شده اند و آنها مرا خسته نموده اند و مرا به غیر خلقت و سرشتم وادار کردند. خداوندا بهتر از اینها را به من عنایت کن و غیر مرا برای آنان فراهم ساز .(1)

اشاره

الف - در جنگ هنگامی که عمر بن عبدود جسارت کرد حضرت او را رها کرد و فرمود: ترسیدم او را برای رضایت نفس خود بکشم لذا او را رها نمودم تا اینکه ناراحتی من از بین برود و فقط در راه خدا او را به قتل برسانم. «فخشیت ان اضربه لحظّ نفسی فترکته حتی سکن ما بی ثمّ قتلته فی اللَّه». (2)

ب - امام باقرعلیه السلام فرمودند، در جنگ احد حضرت علی علیه السلام شصت جراحت بر بدنش وارد شد هر زخمی را که معالجه می کردند زخم دیگر گشوده می گشت. آن بزرگوار فرمود: خدا را شکر که از جنگ فرار نکرده و پشت به دشمن ننمودم و لذا خداوند در دو جای قرآن کریم از فداکاری آن حضرت سپاسگزاری نمود «و سنجری اللَّه الشاکرین» (3)

ج - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به حضرت علی علیه السلام فرمودند: خداوند به تو سه فضیلت عطا کرده که به من مرحمت نکرده است پدر زن نظیر من همسری مانند فاطمه و فرزندانی مثل حسن و حسین علیهما السلام (4)

د - حضرت علی علیه السلام گوید: به پیامبر گفتم برای من دعا کنید. پیامبر فرمود: دعا می کنم. پیامبر مشغول نماز شد بعد از آن دست به دعا برداشت و من استماع می کردم که می فرمود: خدایا به حق علی برای علی بیامرز. عرض کردم چرا این طور دعا می کنید فرمود: من کسی را بزرگوارتر و کریم تر از تو نزد خدا ندیدم تا او را واسطه قرار دهم.

اللّهم بحقّ علیّ عندک اغفر لعلیّ فقلت یا رسول اللَّه ما هذا فقال صلی الله علیه وآله او احد اکرم منک علیه فاستشفع به الیه. شرح نهج البلاغه 20 / 315

ص:104


1- (سفینة / 5 / 57)
2- (مناقب / 2 / 115)
3- (المیزان 4 / 70)
4- (بحار/ 39 / 89)

ه - ابن مسعود گوید: بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وارد شدم و سلام عرض کردم و گفتم حق را به من نشان دهید «ارنی الحق لانظر الیه» فرمود: وارد اتاق شو - وقتی وارد شدم امیرالمؤمنین را در حال نماز دیدم که می فرمود: خدایا به حق محمد بنده تو گناهکاران از شیعیان مرا بیامرز اللهم بحقّ محمد عبدک اغفر للخاطئین من شیعتی بعد وارد بر پیامبر شدم دیدم پیامبر نیز در حال نماز می گوید: خدایا به حق علی بنده تو گناهکاران امت مرا بیامرز. اللهم بحق علیّ عبدک اغفر للخاطئین من امّتی. (1)

و - بلال حبشی احترام ویژه ای برای حضرت علی علیه السلام قائل بود، به او گفتند: ابوبکر تو را از بردگی نجات داد چرا به علی علیه السلام احترام می گذاری؟ گفت: حق امیرالمؤمنین بر من بیشتر است. زیرا آن بزرگوار مرا از عذاب ابدی الهی نجات داد؛ «انقذنی من رقّ العذاب الابد». (2)

18- حضرت فاطمه علیها السلام

آیات

در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که به حضرت فاطمه علیها السلام تأویل و تطبیق شده و آن بر دو دسته است. برخی از آیات به طور خاص منطبق بر فاطمه علیها السلام و بعضی از آیات به طور عام شامل آن حضرت می شود، به نمونه ای از آنها اشاره می شود:

آیات خاص

الف - (اصطفاکِ) در آیه «انّ اللَّه اصطفیکِ و طهّرکِ و اصطفیکِ علی نساء العالمین»

ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان برتری داده است. آل عمران، 42

ب - (نسائنا) در آیه «فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» آل عمران، 60

ص:105


1- (بحار / 40 / 43)
2- (سفینة البحار / 1 / 388)

به آنها بگویید بیایید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت می نماییم شما هم زنان خود را و ما خویشاوندان نزدیک را، شما هم خویشاوندان نزدیک خود را فراخوانید.

ج - (ذی القربی) در آیه «و ات ذی القربی حقه» اسراء، 26

و حق نزدیکان را بپردازید .

د - (ذکر کثیر) در آیه «یا ایها الذین امنوا اذکروا اللَّه ذکراً کثیراً» احزاب، 41

ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید .

آیات عام

الف - (صالحین) در آیه «الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً» نساء، 69

و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرد. از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند .

ب - (شجره طیبه) در آیه «الم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء» ابراهیم 24

آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه تشبیه کرده که ریشه آن در زمین ثابت و شاخه آن در آسمان است .

ج - (اهلبیت) در آیه «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» احزاب، 33

خدا فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد .

د - (یطعمون) در آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» دهر، 8

و غذای خود را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند .

ه - (یؤثرون) در آیه «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة» حشر، 9

هرچند خودشان نیاز مبرم داشته باشند آنها را (تهیدستان) بر خودشان مقدم می دارند .

ص:106

روایات

1 - همتای حضرت علی علیه السلام

قال الصادق علیه السلام: «لولا ان اللَّه تبارک و تعالی خلق لامیرالمؤمنین فاطمة ما کان لها کفو علی ظهر الارض من آدم و من دونه».

اگر خداوند متعال فاطمه علیها السلام را برای علی علیه السلام خلق نمی کرد، نظیر و مانندی در روی زمین از آدم و غیر او برای آن حضرت نبود. (1)

2 - تکریم پیامبرصلی الله علیه وآله

کانت اذا دخلت علی النبی قام الیها فقبلها و اجلسها فی مجلسه.

هرگاه فاطمه علیها السلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وارد می شد حضرت می ایستاد و او را می بوسید و او را در جای خود می نشاند . (2)

3 - پاره ی تن پیامبر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فاطمة بضعة منّی و هی قلبی و روحی التی بین جنبی فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی اللَّه».

فاطمه پاره تن من و قلب و روح من است، هرکس او را آزار دهد مرا آزار داده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است . (3)

4 - تحیت بر فاطمه

عن فاطمة قالت: قال لی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا فاطمة من صلّی علیک غفر اللَّه له و الحقه بی حیث کنت من الجنة».

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به فاطمه علیها السلام فرمود: هرکس بر تو درود بفرستد، خداوند او را می آورزد و او را در بهشت به من ملحق می کند . (4)

5 - نام فاطمه علیها السلام

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انما سمیت ابنتی فاطمة لأن اللَّه عزّ و جلّ فطمها و فطم من احبّها من النار».

دخترم، فاطمه نامیده شده است به خاطر اینکه خدای عزّوجل او و دوستانش را از آتش دوزخ جدا کرده است . (5)

ص:107


1- (بحار / 43 / 107)
2- (فضایل الخمسه / 3 / 127)
3- (بحار / 43 / 54)
4- (بحار / 43 / 55)
5- (بحار / 43 / 15)

6 - عزیز پیامبرصلی الله علیه وآله

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فاطمة بضعة منی من سرّها فقد سرّنی و من سائها فقد سائنی فاطمة اعزّ الناس علیّ ».

فاطمه پاره تن من است، هرکس او را شادمان کند، مرا شادمان ساخته و هرکس او را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده، فاطمه عزیزترین افراد در نزد من است . (1)

7 - سرور زنان جهان

عن الحسن بن زیاد قال: قلت لابی عبداللَّه قول رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فاطمة سیدة نساء اهل الجنّة». أسیدة نساء عالمها؟ قال: «تاک مریم و فاطمة سیدة نساء اهل الجنة من الاولین و الاخرین».

حسن بن زیاد گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم اینکه پیامبر علیه السلام فرمود فاطمه سرور زنان اهل بهشت است، آیا سرور زنان در عصر خویش بوده؟ حضرت فرمود این موضوع درباره مریم علیها السلام بوده است و لکن فاطمه علیها السلام سرور زنان در طول تاریخ است .

(2)

8 - تسبیح فاطمه علیها السلام

عن ابی جعفرعلیه السلام قال: «ما عُبداللَّه بشی ء من التمجید افضل من تسبیح فاطمه علیها السلام و لو کان شی ء افضل منه لنحله رسول اللَّه فاطمة».

با هیچ چیزی برتر از تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام ، خداوند ستایش و عبادت نشده است و اگر چیزی بهتر از آن بود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن را به فاطمه هدیه می کرد . (3)

9 - ارزش شناخت فاطمه علیها السلام

عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر و انّما سمّیت فاطمة لانّ الخلق فطموا عن معرفتها».

هرکس فاطمه علیها السلام را آنطور که سزاوار است بشناسد، شب قدر را درک کرده و جهت نامگذاری آن حضرت به فاطمه آن است که مردم از شناخت او منقطع و جدا گشتند . (4)

10 - اطاعت از فاطمه علیها السلام

قال الباقرعلیه السلام : «لقد کانت علیها السلام مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق اللَّه من الجن و الانس».

ص:108


1- (سفینة البحار / 2 / 347)
2- (بحار / 43 / 21)
3- (بحار / 43 / 64)
4- (بحار / 43 / 65)

اطاعت حضرت فاطمه علیها السلام برای خلق خدا از جنّ و انس واجب است . (1)

11 - احترام به نام فاطمه علیها السلام

قال الراوی: «قلت للصادق علیه السلام ولدت لی ابنة؟» فقال علیه السلام: «لی ما سمیتها؟» قلت: فاطمة. قال: «آه آه ... اما اذا سمیتها فاطمة فلا تسبّها و لا تلعنها و لا تضربها».

راوی گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم دختری به من عنایت شده است، حضرت فرمود او را چه نام گذاشتی؟ گفتم فاطمه، حضرت فرمود: آه آه، حال که فرزندت را فاطمه نام نهادی او را دشنام نده و او را لعنت نکن و او را کتک نزن .(2)

12 - الگوی برتر

قال المهدی علیه السلام: «و فی ابنة رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم لی اسوة حسنة».

دختر پیامبر خدا برای من الگوی نیکو و شایسته ای است . (3)

13 - میوه دل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان فاطمة بضعة منی وهی نورعینی و ثمرة فؤادی».

فاطمه پاره تن من و نور چشم من و میوه قلب من است . (4)

14 - اختر تابناک

قال الصادق علیه السلام: «فاطمة کوکب دُرّی بین نساء اهل الدنیا».

فاطمه ستاره درخشان در میان زنان دنیا است . (5)

15 - برکت نام فاطمه

قال الکاظم علیه السلام: «لا یدخل الفقر بیتاً فیه اسم محمد او احمد او علی او الحسن او الحسین ... او فاطمة من النساء».

در هر منزلی که نام محمد، احمد، علی، حسن، حسین و فاطمه باشد فقر و تهیدستی وارد نمی شود.

(6)

16 - محبت به فاطمه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا سلمان حبّ فاطمة ینفع فی مأة مواطن ایسر تلک المواطن الموت و القبر و المیزان و الحشر و الصراط و المحاسبة».

ص:109


1- (دلائل الامامة / 28)
2- (فروع کافی / 6 / 49)
3- (بحار / 53 / 180)
4- (امالی صدوق/393)
5- (کافی / 1 / 295)
6- (کافی / 6 / 19)

ای سلمان! محبّت به فاطمه در صد مورد و محل سودمند است که کمترین آنها هنگام مرگ و قبر و میزان و حشر و صراط و حساب در قیامت است . (1)

17 - بوی بهشت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ففاطمة حوراء انسیة و کلما اشتقت الی رائحة الجنة شممت رائحة ابنتی فاطمة».

فاطمه سفیدترین زن از انسان ها است هرگاه من علاقه و اشتیاق به بهشت پیدا می کنم بوی فاطمه را استشمام می کنم .(2)

18 - افتخار حضرت علی به همسر

قال علی علیه السلام: «انا زوج البتول سیدة نساء العالمین».

من همسر فاطمه (که از همه بدی ها جدا شده) هستم، فاطمه سرور زنان عالم است .

(3)

19 - اطاعت فاطمه از همسر

قال علی علیه السلام: «فواللَّه ... لا اغضبتنی و لا عصت لی امراً و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنّی الهموم و الاحزان».

سوگند به خدا ... فاطمه مرا به غضب در نیاورد و فرمان مرا تخلّف نکرد و هرگاه به او نگاه می کردم غم ها و ناراحتی هایم از بین می رفت . (4)

20 - سلام پیامبر به فاطمه

من نافع بن ابی الحمراء قال شهدت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم ثمانیة اشهر اذا خرج الی صلاة الغداة مرّ بباب فاطمة فقال: «السلام علیکم اهل البیت و رحمة اللَّه و برکاته» «انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً».

نافع بن ابی حمراء گوید من شاهد بودم که پیامبر اکرم در مدّت هشت ماه هرگاه به طرف نماز صبح به مسجد می رفت، در برابر منزل فاطمه توقف می کرد و به اهلبیت سلام می نمود و بعد آیه شریفه تطهیر را (که در شأن آنان نازل شده) قرائت می کرد .(5)

ص:110


1- (بحار / 7 / 539)
2- (توحید صدوق / 117)
3- (معانی الاخبار / 58)
4- (بحار / 43 / 134)
5- (بحار / 43 / 53)

اشاره

الف - حیا و عفت فاطمه علیها السلام

حضرت علی علیه السلام فرمود: نابینائی اجازه خواست به منزل فاطمه علیها السلام وارد شود آن بانو خود را پوشانید پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: چرا خود را پوشاندی با اینکه این مرد نابیناست؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی بیند من او را می بینم و او بوی مرا استشمام می کند. پیامبر فرمود: گواهی می دهم که تو پاره تن من هستی «اشهد انک بضعة منّی» (1)

ب - ادب نسبت به پدر

هنگامی که آیه شریفه «لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً» ، نازل شد، پیامبر را همانطوری که یکدیگر را صدا می زنید صدا نزنید . (2)

حضرت زهراعلیها السلام گوید: در برخورد اول پیامبر را به (یا رسول اللَّه) صدا زدم. پیامبر به من توجه نکرد تا اینکه در مرتبه سوم که صدا زدم خطاب به من کرد و فرمود: این آیه درباره تو و خانواده ات نازل نشده - تو به من پدر بگو که مایه حیات جان من است) و خداوند از آن رضایت بیشتری دارد. (قولی یا ابه فانّها احیی للقلب و ارضی للرّب) (3)

ج - ادب نسبت به شوهر

روزی حضرت علی علیه السلام از فاطمه علیها السلام سؤال کرد چیزی در منزل هست؟ عرضه داشت: خیر. فرمود: چرا مرا مطلع نساختید تا متاعی فراهم کنم؟ گفت: من از خداوند خجالت کشیدم از اینکه از شما چیزی طلب کنم که مقدور شما نباشد.

(4)

ص:111


1- (بحار 43 / 91)
2- (نور / 63)
3- (بحار 43 / 33)
4- (کشف الغمه / 2 / 26)

19- امام حسین علیه السلام

آیات

در زیارت وارث، امام حسین علیه السلام میراث دار همه پیامبران الهی معرفی شده است :

«السلام علیک یا وارث ادم صفوة اللَّه - السلام علیک یا وارث نوح نبیّ اللَّه...»

بر پایه آیات قرآن کریم، انبیاء الهی دارای اوصاف نفسانی و کمالات بشری فراوانی هستند که امام حسین علیه السلام همه آن فضایل را به ارث برده است که به پاره ای از آنها اشاره می شود :

1 - انبیاء هدایتگر مردم بودند : «و جعلناهم ائمّة یهدون بأمرنا» انبیاء، 73

امام حسین علیه السلام نیز مصباح هدایت است: «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»

(1)

2 - انبیاء دارای اخلاص بودند: «انّا اخلصناهم بخالصة ذکری الدّار» ص، 46

امام حسین علیه السلام نیز دارای اخلاص بود، از این رو در شهادت فرزندش علی اصغر علیه السلام فرمود: «هوّن علیّ انّه بعین اللَّه» (2)

3 - انبیاء دارای توکل بودند: «و ما لنا الّا نتوکّل علی اللَّه و قد هدانا سبلنا»

ابراهیم، 12

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا فرمود: «اللّهمّ انت ثقتی فی کلّ کربٍ»

(3)

4 - انبیاء اهل صبر و استقامت بودند: «کلّ من الصّابرین» انبیاء، 185

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا فرمود: «صبراً علی قضائک» (4)

5 - انبیاء در راه خدا شهید شدند: «انّ الّذین یکفرون بایات اللَّه و یقتلون النّبیّین بغیر حق» ال عمران، 21

امام حسین علیه السلام به مقام ارزشمند شهادت نائل شد .

ص:112


1- (بحار 36 / 205)
2- (بحار 45 / 46)
3- (ارشاد مفید 234)
4- (بحار 45 / 52)

6 - انبیاء فقط از خدا ترسیدند و از غیر خدا نترسیدند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احداً الّا اللَّه» احزاب، 39

امام حسین علیه السلام نیز فقط از خدا می ترسید. در دعای عرفه می گوید: «اللّهمّ اجعلنی اخشاک کأنّی اراک» و از غیر خدا نمی ترسید، از این رو می فرماید: اگر هیچ پناهگاهی برای من نباشد من با یزید بیعت نخواهم کرد «لو لو یکن لی فی الدّنیا ملجأ و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاویة» (1)

7 - برنامه انبیاء تعلیم و تزکیه مردم بود: «هو الذی بعث فی الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة» جمعه، 2

برنامه امام حسین علیه السلام نیز تعلیم و تزکیه بود: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» (زیارت اربعین)

روایات

درباره اهداف قیام امام حسین علیه السلام تاکنون سخن بسیار گفته شده لیکن بهتر آن است که اهداف آن حضرت را از سخنان خود آن بزرگوار جویا شویم :

1 - نابود ساختن بدعت ها و احیای سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم :

«ایّها النّاس انّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم قال من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام اللَّه ناکثاً لعهد اللَّه مخالفاً لسنّة رسول اللَّه یعمل فی عباد اللَّه بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّاً علی اللَّه ان یدخله مدخله»

ای مردم! پیامبر خدا فرمود: هر مسلمانی با سلطان ستمگری مواجه گردد که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را در هم می شکند با سنت و قانون پیامبر مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا راه گناه را پیش گرفته است و در مقابل او با عمل یا گفتار اظهار مخالفت نکند بر خداوند است که این شخص (ساکت و دشمن) را در کنار همان ستمگر در جهنّم بسوزاند . (2)

2 - آگاه ساختن مردم به عدم اجرای حق و عدم پرهیز از باطل :

«الا ترون ان الحق لا یعمل به و انّ الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء اللَّه»

(3)

ص:113


1- (بحار 44 / 329)
2- (لهوف سیدبن طاووس 34)
3- (بحار 44 / 192)

3 - اصلاح جامعه در پرتو امر به معروف و نهی از منکر :

«انّی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان امُر بالمعروف و اَنهی عن المنکر»

به درستی که من به منظور تکبر و سرکشی و هوی و هوس و فساد و ستم قیام نکردم، بلکه قیام من به خاطر آن است که کارهای امّت جدّم را اصلاح کنم و امر به معروف و نهی از منکر در پیش گیرم.

(1)

4 - عدم بیعت با حاکم ستمگر (یزید) :

«یزید رجلٌ شارب الخمر و قاتل النّفس المحترمة معلنٌ بالفسق و مثلی لا یبایع مثله»

یزید فردی است که خمر می نوشد و انسان های محترم را می کشد و گناه آشکار انجام می دهد و مانند من با مانند یزید بیعت نخواهم کرد . (2)

5 - اجرای احکام و فرائض الهی :

«اللّهمّ انّک تعلم انّه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان و لا التماساً من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سنّتک و احکامک»

خدایا تو از انگیزه رفتار ما آگاهی، ما به جهت رقابت و میل در به دست آوردن سلطنت و جستجوی ثروت نمی کوشیم بلکه برای به نمایش گذاشتن اصول و ارزش های دین تو در جامعه اسلامی و توسعه اصلاحات در شهرها و امنیت بخشی بندگان ستمدیده تو و عملی شدن واجبات تو تلاش می کنیم . (3)

اشاره

شخص مستمندی از کریم ترین افراد سؤال کرد، مردم امام حسین علیه السلام را به او معرفی کردند، هنگامی که وارد منزل او شد، حضرت مشغول نماز بود، آن شخص این دو بیت شعر را سرود:

لم یخب الآن من رجاک

و من حرّک من دون بابک الحلقة

انت جواد و انت معتمد

ابوک قد کان قاتل الفسقة

ص:114


1- (نفس المهموم 45)
2- (مقتل خوارزمی 184)
3- (تحف العقول 239)

امروز آن کسی که به تو امید دارد و حلقه در خانه تو را حرکت می دهد ناامید نمی گردد، تو صاحب جود و کرم و مورد اعتماد هستی و پدر تو کُشنده فاسقان بود. امام چهار هزار درهم به او مرحمت کردند، آنگاه با سرودن شعری از او معذرت خواهی کردند :

خذها فانّی الیک معتذر

واعلم بانّی علیک ذو شفقة

آن شخص وقتی عطیه امام را گرفت شروع به گریه کرد، امام فرمود: آیا عطای ما را کم شمردی؟ وی گفت نه بلکه گریه ام برای آن است که این دست با جود و کرم چگونه زیر خاک پنهان می شود. «فقال علیه السلام له: لعلّک استقللت ما اعطیناک قال: لا، و لکن کیف یأکل التراب جودک؟» (1)

20- حضرت مهدی علیه السلام

آیات

1 - مقصود از بقیة اللَّه حضرت مهدی علیه السلام است:

«بقیة اللَّه خیر لکم ان کنتم مؤمنین» هود، 86

آنچه خداوند برای شما باقی گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید.

قال الباقرعلیه السلام : «فی حدیث طویل یذکر فیه القائم علیه السلام اوّل ما ینطق به هذه الایة «بقیة اللَّه خیر لکم ان کنتم مؤمنین» ثم یقول انا بقیّة اللَّه و حجّته و خلیفته علیکم.

حضرت مهدی اولین کسی است که به این آیه سخن می گوید و می فرماید من بقیة اللَّه و حجت خدا و جانشین خدا بر شما هستم . (2)

2 - مقصود از (ماء معین) حضرت مهدی علیه السلام است:

«قل ارأیتم ان اصبح ماءکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین» ملک، 30

بگو به من خبر دهید اگر آبهای سرزمین شما در زمین فرو رود چه کسی می تواند آب جاری و گوارا را در دسترس شما قرار دهد .

ص:115


1- (بحار 43 / 190)
2- (نورالثقلین، ج 2، ص 392)

قال ابوجعفرعلیه السلام: هذه نزلت فی الامام القائم علیه السلام...

آیه شریفه درباره امام قائم نازل شده است . (1)

3 - قیام حضرت مهدی علیه السلام

«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه و لو کره المشرکون توبه، 33

او کسی است که رسولش را با هدایت و آئین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند هرچند مشرکان کراهت داشته باشند .

قال الصادق علیه السلام : «و اللَّه ما نزل تأویلها بعد و لا ینزل تأویلها حتی یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر باللَّه العظیم».

سوگند به خداوند تأویل این آیه هنوز نازل نشده و نازل نمی شود تا اینکه قائم خروج کند، پس هرگاه او قیام کند کافری به خدای بزرگ باقی نخواهد ماند . (2)

4 - مقصود از آمدن حق حضرت مهدی علیه السلام است:

«قل جاء الحقّ و زهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا» اسراء، 181

بگو حق آمد و باطل نابود شد یقیناً باطل نابود شدنی است .

قال ابوجعفرعلیه السلام : «اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل».

هرگاه حضرت مهدی علیه السلام قیام کند، دولت باطل از بین می رود . (3)

5 - روز قیام حضرت مهدی علیه السلام از ایام اللَّه است:

«ذکرّهم بایام اللَّه انّ فی ذلک لایات لکّل صبّار شکور» ابراهیم، 5

و روزهای خدا را به آنها یاد آور در این نشانه هایی است برای هر صبر کننده و شکرگذار.

قال الباقرعلیه السلام : «ایّام اللَّه یوم یقوم القائم علیه السلام و یوم الکرّة و یوم القیمة»

روزهای خدا سه روز است، روز قیام حضرت مهدی و روز رجعت و روز قیامت .

(4)

6 - حضرت مهدی علیه السلام و یارانش وارث زمین هستند:

«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انّ الارض یرثها عبادی الصالحون» انبیاء، 105

در زبور بعد از ذکر «توراة» نوشتیم بندگان شایسته ام وارث «حکومت» زمین خواهند شد .

ص:116


1- (نورالثقلین، ج 5، ص 387)
2- (نور الثقلین، ج، 2 ص، 211)
3- (نور الثقلین، ج، 2 ص،212)
4- (نورالثقلین، ج، 2 ص، 526)

قال الباقر علیه السلام : «هم اصحاب المهدی (عج) فی آخر الزمان و یدلّ علی ذلک ما رواه الخاص و العام عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم انه قال لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطوّل اللَّه ذلک الیوم حتّی یبعث رجلاً صالحاً من اهل بیتی یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما قد ملئت ظلماً و جوراً»

بندگان صالح اصحاب حضرت مهدی در آخرالزمان هستند و بر این مطلب دلالت دارد آنچه را که شیعیان و اهل سنت از پیامبر اکرم نقل کرده اند که اگر از دنیا باقی نماند جز یک روز خداوند آن روز را طولانی قرار می دهد تا اینکه مرد صالحی از اهلبیت من مبعوث شود و زمین را پر از عدل و داد کند همانطوری که پر از ستم و جور شده است .(1)

روایات

1 - تصحیح انحرافات اعتقادی

قال علی علیه السلام: «یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی».

هوی را تابع هدایت قرار می دهد زمانی که هدایت تابع هوی شده باشد و رأی را تابع قرآن قرار می دهد زمانی که قرآن تابع هوی قرار گرفته باشد. (2)

2 - از بین رفتن مشکلات

قال زین العابدین علیه السلام: «اذا قام قائمنا اذهب اللَّه عن شیعتنا العاهة».

هرگاه قائم ما قیام کند خداوند رنج و درد را از شیعیان برطرف می کند . (3)

3 - پاک شدن زمین از خیانت کاران

قال علی علیه السلام: «لینزعنّ عنکم قضاة السوء و لیعزلنّ عنکم امراء الجور و لیطهّر الارض من کلّ غاش».

حضرت مهدی علیه السلام حاکمان بد را از میان برمی دارد و فرماندهان ستمگر را عزل خواهد کرد و زمین را از هر شخص غش دار پاک می گرداند . (4)

ص:117


1- (مجمع البیان، ج، 7 ص،106)
2- (بحار / 51 / 130)
3- (بحار / 51 / 130)
4- (بحار / 51 / 120)

4 - حاکمیت دین واحد

قال الصادق علیه السلام: «فواللَّه یا مفضل لیرفع عن الملل و الادیان الاختلاف و یکون الدین کلّه واحداً».

ای مفضل! سوگند به خدا حضرت مهدی علیه السلام اختلاف را از میان ملت ها و آئین ها برمی دارد و یک دین خدا حاکم می شود .(1)

5 - رفاه اقتصادی

قال الصادق علیه السلام: «یطلب الرجل منکم من یصل بماله و یأخذ منه زکاته فلا یجد احداً یقبل منه ذلک و استغنی الناس بما رزقهم اللَّه من فضله».

برخی از شما می خواهد بوسیله مال خود صله رحم کند و از طریق دادن زکات به رحم کمک کند، کسی را نمی یابد که آن مال را بپذیرد زیرا خداوند به فضل خود آنان را بی نیاز ساخته است .

(2)

6 - از بین رفتن کینه

قال علی علیه السلام: «لو قد قام قائمنا ... لذهب الشحناء من قلوب العباد».

وقتی که قائم ما قیام کند... خداوند کینه ها را از دل ها می برد . (3)

7 - از بین رفتن بندهای بردگی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «به (بالمهدی) یخرج الذلّ من اعناقکم».

بوسیله حضرت مهدی علیه السلام خداوند ذلّت و خواری را از گردن شما خارج می سازد .(4)

8 - تکامل عقول و اندیشه ها

«اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به احلامهم».

هرگاه حضرت مهدی علیه السلام قیام کند ،دست خود را بر سر بندگان می کشد و عقل و خرد آنها را کامل می گرداند . (5)

9 - حاکمیت جهانی

قال الباقرعلیه السلام : «فیفتح اللَّه له شرق الارض و غربها».

خداوند شرق و غرب زمین را در اختیار او قرار می دهد . (6)

ص:118


1- (بحار / 53 / 4)
2- (بحار / 52 / 337)
3- (بحار / 10 / 101)
4- (بحار / 51 / 57)
5- (بحار / 52 / 336)
6- (بحار / 52 / 390)

اشاره

الف - امام عسکری علیه السلام به ابی هاشم جعفری فرمودند: هرگاه حضرت مهدی علیه السلام قیام کند فرمان می دهد که مناره های مساجد تخریب شود زیرا بدعتی است که هیچ پیامبری و امامی آن را بنا نکرده است. (1)

ب - امام سجاد علیه السلام به ابا خالد فرمودند: کسانی که معتقد به امامت حضرت مهدی علیه السلام و منتظر ظهور او باشند برتر از مردم هر زمانی هستند چون خداوند عقل و فهم و معرفتی به آنها عطا کرده که غیبت برای آنها همانند حضور گشته و خداوند آنان را همانند مجاهدان زمان پیامبر قرار داده و آنها مخلصان حقیقی و شیعیان راستینش هستند. (لانّ اللَّه تبارک و تعالی اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول اللَّه بالسیف اولئک المخلصون حقاً و شیعتنا صدقاً) (2)

21- انتقال از دنیا به آخرت

آیات

1 - مرگ، مخلوق خداوند :

«الذی خلق الموت و الحیوة لیبلوکم ایّکم احسن عملاً» ملک، 2

آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل می کند .

2 - مرگ سنّت همگانی :

الف) «اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیّده» نساء، 78

هر جا باشید مرگ شما را درمی یابد هرچند در برج های محکم باشید .

ب ) «کلّ نفس ذائقة الموت» آل عمران، 185

هرکسی مرگ را می چشد .

ص:119


1- (سفینه / 1 / 243)
2- (کمال الدین 1 / 437)

ج ) «قل انّ الموت الذی تفرّون منه فانّه ملاقیکم» جمعه، 8

بگو این مرگ که از آن فرار می کنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد .

3 - علّت ترس انسان از مرگ (اعمال غیر شایسته):

«قل ان کانت لکم الدار الاخرة عنداللَّه خالصة من دون الناس فتمنّوا الموت ان کنتم صادقین و لن یتمنّوه ابداً بما قدمت ایدیهم» بقره، 95-94

بگو اگر «آنچنان که مدّعی هستید» سرای دیگر در نزد خدا مخصوص شماست نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید ولی آنها به خاطر اعمال بدی که پیش از خود فرستادند هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد .

4 - مسلمان مردن با ارزش است:

«فلا تموتنّ الا و انتم مسلمون» بقره، 132

شما جز به آیین اسلام «تسلیم در برابر فرمان خدا» از دنیا نروید .

5 - مرگ با شرافت (شهادت در راه خدا):

«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللَّه اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون» بقره، 154

و به آن ها که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید بلکه آنان زنده اند ولی شما نمی فهمید .

6 - نپذیرفته شدن توبه در حال مرگ:

«و لیست التوبة للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن» نساء، 18

برای کسانی که کارهای بد را انجام می دهند و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می رسد می گویند «الآن توبه کردم» توبه نیست .

7 - وصیّت به هنگام مرگ:

«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیراً الوصیة للوالدین و الاقربین...»

بقره، 180

بر شما نوشته شده هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبی «مالی» از خود به جای گذارده برای پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته وصیت کنند .

ص:120

8 - بشارت به اهل ایمان هنگام مرگ:

«الذین تتوفاهم الملئکة طیّبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون»

نحل، 32

همانا که فرشتگان «مرگ» روحشان را می گیرد در حالی که پاک و پاکیزه اند به آنها می گویند سلام بر شما وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید .

9 - عذاب و رنج برای غیر اهل ایمان هنگام مرگ:

«فکیف اذا توفّتهم الملئکة یضربون وجوههم و ادبارهم» محمد، 27

حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان «مرگ» بر صورت و پشت آنان می زنند و جانشان را می گیرند .

نکته

مرگ انسان از سه جهت مجهول است: زمان، زمین و زمینه .

الف - نامعلوم بودن زمان مرگ:

قال علیه السلام : مسکین ابن آدم مکتوم الاجل مکنون العلل...»

بیچاره فرزند آدم که زمان مرگ او نامعلوم است و در بیماری ها پوشیده شده است .

بحار / 78 / 84

ب - نامعلوم بودن زمین مرگ:

«و ما تدری نفس بایّ ارض تموت» لقمان، 34

هیچکس نمی داند در چه سرزمینی می میرد .

ج - نامعلوم بودن زمینه مرگ:

«و ما تدری نفس ماذا تکسب غداً» لقمان، 34

و هیچکس نمی داند که فردا چه خواهد کرد .

ندانستن زمان و زمین مرگ چندان اهمیتی ندارد، آنچه که بسیار حائز اهمیت است آن است که انسان در چه زمینه ای (در حال اطاعت و بندگی یا در حال گناه و معصیت)

ص:121

از دنیا می رود و لذاست که حضرت یوسف علیه السلام از خداوند تقاضا می کند مرا مسلمان بمیران و به افراد صالح و شایسته ملحق ساز.

«توفّنی مسلماً و الحقنی بالصّالحین» (1)

و هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خبر شهادت حضرت علی علیه السلام را به او داد، حضرت پرسید آیا در آن زمان دین من سالم است؟ «افی سلامة من دینی؟» حضرت فرمودند: آری «فی سلامة من دینک». (2)

روایات

1 - در آستانه ی مرگ

قال علی علیه السلام: «... اجتمعت علیهم سکرة الموت و حسرة الفوت ... فحیل بین احدهم و بین منطقه و انه لبین اهله ینظر ببصره و یسمع باذنه علی صحة من عقله و بقاء من لبّه یفکرفیم افنی عمره وفیم اذهب دهره و یتذکر اموالاً جمعها اغمض فی مطالبها و اخذ من مصرّحاتها و مشتبهاتها قد لزمته تبعات جمعها... و خرجت الروح من جسده فصار جیفة بین اهله».

سختی جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا به دنیا پرستان هجوم آورد... مرگ زبان را از سخن گفتن باز می دارد، او در میان خانواده اش افتاده با چشم خود می بیند و با گوش خود می شنود و با عقل درست می اندیشد که عمرش را در پی چه کارهایی تباه کرده و روزگارش را چگونه سپری کرده و به یاد اموالی می افتد که جمع کرده همان ثروت هایی که در جمع آوری آن چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آوری کرده و اکنون گناه جمع آوری آن همه بر دوش او است... وقتی روح از بدن او خارج می شود چون مرداری در بین خانواده خویش قرار می گیرد.(3)

2 - مرگ زائر غیر محبوب

قال علی علیه السلام: «ان الموت هادم لذّاتکم و مکدّر شهواتکم ... زائر غیر محبوب و واتر غیر مطلوب».

ص:122


1- (یوسف، 101)
2- (عیون اخبارالرّضا 1 / 297)
3- (نهج البلاغه/خطبه 109)

به درستی که مرگ از بین برنده لذّت های شما و تیره کننده خواسته های شما است، زیارت کننده ای است که مردم آن را دوست ندارند و تنها امری است که مردم آن را طلب نمی کنند .

(1)

3 - تشییع جنازه عامل یاد مرگ

«سئل عن الباقرعلیه السلام عن اجابة الدعوة الی الجنازة او الولیمه فقال یجیب الجنازة فان حضور الجنائز یذکّر الموت و الآخرة و حضور الولائم یلهی عن ذلک».

از امام باقر علیه السلام سؤال شد هرگاه (در یک زمان) انسان دعوت به تشییع جنازه و ولیمه شد کدام یک را اختیار کند؟ فرمود به تشییع جنازه برود زیرا مایه یادآوری مرگ و آخرت می گردد و حضور در مجلس ولیمه انسان را از مرگ و آخرت باز می دارد . (2)

4 - آثار یاد مرگ

قال الصادق علیه السلام : «ذکر الموت یمیت الشهوات فی النفس و یقلع منابت الغفلة و یقوّی القلب بمواعد اللَّه ویرّق الطبع ویکسر اعلام الهوی و یطفی ء نار الحرص».

یاد مرگ شهوات نفسانی را از بین می برد و ریشه غفلت را می زداید و قلب را به وعده های خدا تقویت می کند و طبع انسانی را نرم می کند و هوای نفس را می شکند و آتش حرص را خاموش می کند. (3)

5 - مرگ غیر قابل علاج

قال الهادی علیه السلام : «اذکر مصرعک بین یدی اهلک و لا طبیب یمنعک و لا حبیب ینفعک».

بستر مرگ خودت را در میان خانواده ات به یاد آور، نه طبیبی مانع مرگ تو خواهد شد و نه دوستی به تو سودی می رساند . (4)

6 - ضرورت آمادگی برای مرگ

قال المجتبی علیه السلام : «یا جناده استعدّ لسفرک و حصّل زادک قبل حلول اجلک».

ای جناده آماده برای سفر مرگ باش و زاد و توشه ات را فراهم کن قبل از آنکه اجل تو برسد.

(5)

ص:123


1- (بحار / 73 / 83)
2- (بحار/11/284)
3- (بحار/6/133)
4- (بحار / 78 / 370)
5- (بحار / 44 / 139)

7 - معنای آمادگی برای مرگ

سئل عن علی علیه السلام عن الاستعداد للموت فقال: «اداء الفرائض و اجتناب المحارم و الاشتمال علی المکارم ثم لا یبالی اوقع علیه الموت ام وقع الموت علیه و اللَّه ما یبالی ابن ابی طالب اوقع علی الموت ام وقع الموت علیه».

از علی علیه السلام از معنای آمادگی برای مرگ سؤال شد، فرمود آمادگی برای مرگ عبارت است از انجام دادن واجبات و دوری از محرّمات و توجه داشتن به ارزش های اخلاقی و عمل به آن، سپس باک نداشته باشد از اینکه به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغ او بیاید و سوگند به خداوند فرزند ابیطالب اینچنین است. (1)

8 - علت کراهت از مرگ

الف - عدم شناخت صحیح؛ قال الهادی علیه السلام: «... تخاف من الموت لانک لا تعرفه».

از مرگ می هراسی زیرا آن را نمی شناسی .(2)

ب - علاقه به دنیا؛ عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «جاء رجل الی ابی ذر فقال مالنا نکره الموت؟ فقال لانکم عمّرتم الدنیا و خرّبتم الآخرة فتکرهون ان تنقلوا من عمران الی خراب».

مردی نزد ابوذر آمد و سؤال کرد چرا ما از مرگ می ترسیم؟ ابوذر گفت :زیرا دنیای خود را آباد و آخرت را خراب کردید، فلذا کراهت دارید از محل آباد به محل خراب شده بروید. (3)

اشاره

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا مؤمن از قبض روح خود کراهت دارد؟ فرمود: خیر به خدا سوگند هنگامی که فرشته مرگ برای قبض روحش می آید به او گوید: ای ولی خدا ناراحت نباش سوگند به آن کس که محمد صلی الله علیه وآله وسلم را مبعوث کرد من بر تو مهربانترم از پدر مهربان چشمهایت را بگشا و ببین او نگاه می کند و رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و حضرت علی علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین و سایر امامان را مشاهده می کند. در روایت دیگر دارد حرام است بر روح مؤمن از اینکه از بدنش جدا گردد مگر آنکه پنج نور مقدس حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را می بیند و چشم مؤمن به جمال آنها روشن می گردد. (4)

ص:124


1- (امالی صدوق/97)
2- (معانی الاخبار/290)
3- (نور الثقلین / 1 / 424)
4- (کافی / 3 / 135؛ بحار / 6/ 191)

22- عالم برزخ

آیات

1 - قبر به معنی گودال یا روح

قبر یک معنای ظاهری دارد و آن همان گودالی است که انسان میت در آن دفن می شود و قرآن کریم از این گودال و حفره ای که میت در آن دفن می شود به قبر تعبیر نموده است و می فرماید «و اذا القبور بعثرت» انفطار، 4

و لکن گاهی از این قبر خاکی در قرآن به کلمه اجداث که جمع جدث است تعبیر شده است «خشّعاً ابصارهم یخرجون من الاجداث کأنّهم جراد منتشر» قمر، 7

یا می فرماید «یوم یخرجون من الاجداث سراعاً کأنّهم الی نصب یوفضون» معارج، 43

و گاهی از این قبر به کلمه مرقد تعبیر شده است «قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون» یس، 52

معنای دوم قبر، روح است زیرا سؤال قبر برای همه انسان ها وجود دارد با اینکه همه مردم در خاک دفن نمی شوند بعضی طعمه حیوانات درنده می شوند برخی در آتش می سوزند با اینکه این افراد دارای سؤال قبر نیز هستند. آیا این قبر در کجاست؟ اینجاست که باید قبر دیگری غیر از قبر خاکی وجود داشته باشد که با همگان سازگار باشد و آن روح در عالم برزخ است و لذا مرحوم علامه مجلسی می گوید مراد از قبر در اکثر اخبار روح در عالم برزخ است . (1)

2 - تشبیه عالم برزخ به خواب

«اللَّه یتوفّی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک الّتی قضی علیه الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمّی» زمر، 47

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند نیز هنگام خواب می گیرد پس ارواحی را که مرگ آنها را حکم نموده نگه می دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) باز می گرداند تا مدّت معیّنی .

ص:125


1- (بحار 6 / 271)

این آیه با صراحت بیانگر آن است که مرگ و خواب از یک جنس هستند و خداوند در هر دو حال (مرگ و خواب) جان را می گیرد با این تفاوت کسی که اجلش رسیده خداوند آن جان را نگه داشته و آن کس که اجلش نرسیده آن جان را در وقت بیداری به او بازمی گرداند.

شخصی از امام جواد علیه السلام پرسید: مرگ چیست؟ حضرت فرمود: مرگ همین خوابی است که هر شب به سراغ شما می آید با این تفاوت که مدّت آن طولانی است و انسان از این خواب بیدار نمی شود مگر در روز قیامت . (1)

نکته:

ملاحظه عالم خواب بهترین نمونه برای درک عالم برزخ است، ما سه نوع خواب داریم یکی این که شخص می خوابد و در خواب چیزی نمی بیند و هیچ چیزی نمی فهمد، فقط پس از بیدار شدن می داند که خوابیده بود، دیگر اینکه شخص خواب های خوش می بیند بطوری که بعد از بیدار شدن تأسف می خورد که ای کاش بیدار نمی شدم، سوم آنکه خواب های پریشان می بیند، گاهی این خواب ها طوری دلخراش و طاقت فرسا است که از ترس فریاد می کشد و به صدای خویش از خواب بیدار می شود. عالم برزخ باید اینطور باشد: شهیدان و مؤمنان خالص مانند شخص دوم و کفّار و گنهکاران نظیر شخص سوم و دیگران همچون شخص اول بی خبر می باشند . (2)

3 - تقاضای برگشت از عالم برزخ

«حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعونی لعلّی اعمل صالحاً فیما ترکت کلا انّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» مؤمنون، 100

وقتی مرگ یکی از آنها فرا رسید می گوید پروردگارا مرا بازگردانید، باشد که عمل صالحی را انجام دهم در رابطه با آنچه (واجباتی را که) ترک کردم، به او خطاب می شود که این تقاضا هرگز برآورده نخواهد شد و این سخن را سودی نیست و از فراروی آنها برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند .

این آیه به خوبی دلالت دارد بر اینکه پس از حیات دنیا و قبل از حیات آخرت انسان حیات دیگری دارد که حدّ فاصل میان آن دو است .

ص:126


1- (معانی الاخبار 289)
2- (قاموس قرآن 1 / 186)

4 - عذاب برای قوم فرعون در عالم برزخ

«و حاق بآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها قدوّاً و عشیاً و یوم تقوم الساعة ادخلوا ال فرعون اشدّ العذاب» مؤمن، 45و46

بر آل فرعون عذاب احاطه کرده و آنها صبح و شام در آتش عرضه می شوند و روزی که قیامت به پا شود امر می شود آل فرعون را بر شدیدترین عذاب داخل کنید .

این آیه دلالتش بر حیات برزخی روشن است زیرا اوّلاً بر آت ش عرضه شدن صبح و شام از امور مربوط به این نشأه است ، ثانیاً پس از آنکه می فرماید - و روزی که قیامت به پا شود آل فرعون را داخل عذاب شدید کنید - دلیل دیگری بر عذاب برزخی است .

5 - مؤمن آل یاسین در عالم برزخ

«قیل ادخل الجنّة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی و جعلنی من المکرمین»

یس 27-26

در این آیه شریفه سخن از مؤمن آل یاسین همان مرد با ایمانی که سرگذشت او در سوره یس آمده است ، او به یاری رسولان مسیح علیه السلام که به شهر انطاکیه آمده بودند برخاست و مردم را نصیحت کرد که از این رسولان پیروی کنند ولی قوم لجوج او نه تنها به سخن این مؤمن الهی توجهی نکردند بلکه او را شهید کردند. قرآن کریم می فرماید به او گفته شد وارد بهشت شو! گفت ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم مرا آمرزید و در صف گرامی شدگان قرار داد .

روشن است که این بهشت مربوط به قیامت نیست بلکه بهشت برزخی است زیرا مؤمن آل یاسین در آنجا آرزو می کند که قومش در دنیا از سرنوشت او آگاه شوند .

روایات

1 - حقیقت عالم برزخ

قال زین العابدین علیه السلام : «القبر امّا روضة من ریاض الجنّة او حفرة من حفر النیران»

ص:127

روح در عالم برزخ یا در بوستانی از بوستان های بهشت است یا در گودالی از گودال های آتش به سر می برد. (1)

2 - بهترین توشه در عالم برزخ

امیرالمؤمنین علیه السلام در مراجعت از جنگ صفین وقتی که به قبرستان پشت دروازه کوفه رسیدند ایستادند و با این کلمات با ارواح مردگان سخن گفتند :

«یا اهل الدیار الموحشة و المحالّ المقفرة و القبور المظلمة یا اهل التربة ، یا اهل الغربة، یا اهل الوحدة، یا اهل الوحشة انتم لنا فرط سابق و نحن لکم تبع لاحق امّا الدور فقد سکنت و امّا الازواج فقد نکحت فامّا الاموال فقد قسمت هذا خبر ما عندنا فما خبر ما عندکم ثم التفت الی اصحابه امّا لو اذن لهم فی الکلام لاخبروکم انّ خیر الزّاد التّقوی»

ای ساکنان خانه های وحشت زا و محله های خالی و گورهای تاریک، ای خفتگان در خاک، ای غریبان، ای تنها شدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پی شما روانیم و به شما خواهیم رسید اما خانه هایتان دیگران در آن سکونت گزیدند و اما زنانتان با دیگران ازدواج کردند و اما اموال شما در میان دیگران تقسیم شد، این خبری است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید، سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود: بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتم شما را خبر می دادم که بهترین توشه تقوا است .

(2)

3 - پنهان بودن اسرار در عالم برزخ

قال علی علیه السلام : «فانّکم لو عاینتم ما قد عاین من مات منکم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و اطعتم و لکن محجوب عنکم ما قد عاینوا و قریب ما یطرح الحجاب! و لقد بُصّرتم ان ابصرتم و اُسمعتم ان سمعتم و هُدیتم ان اهتدیتم و بحقّ اقول لکم: لقد جاهرتکم العِبر و زُجرتم بما فیمه مزدجر و ما یُبلّغ عن اللَّه بعد رسل السماء الّا البشر» .

آنچه را که مردگان دیدند، اگر شما می دیدید ناشکیبا بودید و می ترسیدید و می شنیدید و فرمان می بردید ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است و نزدیک است که پرده ها فرو افتد، گرچه حقیقت را به شما نیز نشان دادند، اگر به درستی بنگرید و ندای حق را به شما شنواندند، اگر خوب بشنوید و به راه راست هدایتتان کردند اگر هدایت بپذیرید، راست می گویم مطالب عبرت آموز

ص:128


1- (بحار 6 / 214)
2- (نهج البلاغه حکمت 130)

اندرز دهنده را آشکار دیدید و از حرام الهی نهی شدید و پس از فرشتگان آسمانی هیچ کس جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ نمی کند .

(1)

4 - سؤال قبر

قال الصادق علیه السلام : «لا یسئل فی القبر الّا من محّض الایمان محضاً او محّض الکفر محضاً و الآخرون یلهون عنهم» .

در قبر سؤال نمی شود مگر از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند و از افراد دیگر صرف نظر می شود.(2)

نکته :

بعضی معتقدند این روایت با بعضی از روایات که در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده تعارض دارد . از این رو بعضی از علما گفته اند منظور سؤال خاص است که مخصوص مؤمن خالص و کافر خالص می باشد و یا اینکه مثلاً در مورد اصل نماز، روزه، حج و ولایت از عموم مردم سؤال می شود، زیرا مستضعفین فرهنگی و ناآگاهان در مورد جزئیات معذورند . (3)

5 - شیعیان در عالم برزخ

قال الصادق علیه السلام : «امّا فی القیمة فکلّکم فی الجنّة بشفاعة النّبی المطاع او وصیّ النّبیّ و لکنّی واللَّه اتخوّف علیکم فی البرزخ» .

اما در قیامت همه شما با شفاعت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که شفاعتش پذیرفته می شود یا با شفاعت وصی پیامبر در بهشت هستید ولی سوگند به خدا در مورد عالم برزخ در رابطه با شما ترس دارم .

(4)

نکته :

مطابق این روایت شفاعت اولیاء خدا در عالم برزخ محدود است و ترس و نگرانی وجود دارد که شفاعتی در کار نباشد، از طرفی طبق روایات متعدد بعضی از مؤمنین مشمول الطاف خاص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام واقع می شوند که می توان این الطاف خاص را به عنوان شفاعت آنها یاد نمود، در این صورت این سؤال

ص:129


1- (نهج البلاغه خطبه 20)
2- (فروع کافی 3 / 235)
3- (عالم برزخ در چند قدمی ما 102)
4- (فروع کافی 3 / 242)

مطرح است که این تعارض روایات را چگونه باید جمع کرد ؟

پاسخ آنکه در عالم برزخ شفاعت به طور عموم برای همه نیست، پس نمی توان به شفاعت در عالم برزخ دل بست و امیدوار بود در حدّی که ایجاد غرور کند، ولی شفاعت برای افراد خاص که بر اثر تلاش های صادقانه در دنیا توانسته اند گناهان خود را جبران کنند خواهد بود، بنابراین آن روایاتی که شفاعت در عالم برزخ را نفی می کند منظور شفاعت عمومی همانند شفاعت روز قیامت است و آن روایتی که الطاف خاص اولیاء خدا را در عالم برزخ ثابت می نماید منظور شفاعت آنها در مورد افراد خاص است . (عالم برزخ در چند قدمی ما 146)

6 - سؤالات در قبر

قال علی بن الحسین علیهما السلام : «... الا و انّ اوّل ما یسألانک عن ربک الّذی کنت تعبده و عن نبیک الذی ارسل الیک و عن دینک الّذی کنت تدین به و عن کتابک الّذی کنت تتلوه و عن امامک الذی کنت تتولّاه ثم عن عمرک فیما افنیته و مالک من این اکتسبته و فیما اتلفته...»

آگاه باش که در قبر از اموری از تو سؤال می شود: الف: خداوندی که او را عبادت می کردی. ب: پیامبری که به سوی تو ارسال گشت. ج: از دینی که به آن معتقد بودی. د: از کتابی که آن را می خواندی. د: از امامی که از او پیروی می کردی. ه: از عمر تو که در چه مسیری گذراندی و: و از ثروت تو که از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف کردی .

7 - فشار قبر

ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم «ایفلت من ضغطة القبر احد» فقال علیه السلام «نعوذ باللَّه منها ما اقل من یفلت من ضغطة القبر»

آیا هیچکس از عذاب قبر نجات می یابد؟ حضرت فرمود پناه می بریم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندکند که از عذاب قبر در امان باشند.

آنگاه فرمود هنگامی که رقیه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رفت، پیامبر در کنار قبر او ایستاد، سرش را به سوی آسمان بلند کرد و چشمهایش پر از اشک شد و به حاضران فرمود من این حالت دفن و آنچه را بر رقیه وارد می شود به نظر آوردم، آنگاه گفت:

ص:130

خدایا به خاطر من فشار قبر را از رقیه بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشید .

(1)

8 - عوامل فشار قبر

1. سخن چینی 2. عدم پرهیز از ادرار (عدم رعایت طهارت) 3. بداخلاقی 4. تباه نمودن نعمت ها و بهره صحیح نبردن از آنها 5و6. خواندن نماز بدون وضو و یاری نکردن مظلوم.

(2)- (3)

9 - عوامل برطرف کننده و کاهش دهنده فشار قبر

1. شهادت در راه خدا

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا شهیدان در عالم قبر مورد بازخواست و رنج و زحمت قرار می گیرند؟ حضرت فرمود همان جای شمشیری که بر سر او هست (که بر اثر زخم آن به شهادت رسیده) برای زحمت او کافی است «کفی بالبارقة فوق رأسه فتنة»

(4)

2. نماز شب 3. کامل نمودن رکوع 4. صدقه 5. نماز وحشت 6. حج

7. مردن در شب و روز جمعه 8. ریختن آب روی قبر 9. خواندن سوره یس، قلم و ملک و خواندن بعضی از دعاها که در کتب ادعیه ذکر شده است .

(5)

نکته :

در اینکه آیا در عالم برزخ تنها روح انسان مورد فشار و عذاب قرار می گیرد یا اینکه قالب مثالی یعنی روح و جسم لطیف او شبیه عالم خواب در فشار قرار می گیرد یا اینکه روح با همین جسد دنیوی رابطه برقرار کرده و خود را در فشار می نگرد، هر سه قول بیان شده است و لکن همانطوری که در ابتدای این بحث بیان شد، ظاهراً منظور از قبر، روح است و فشار قبر به معنای فشار روح در آن عالم است .

ص:131


1- (فروع کافی 3 / 236)
2- (بحار 80 / 176)
3- (بحار 6 / 221)
4- (وسائل الشیعه 11 / 14)
5- (عالم برزخ در چند قدمی ما 125-116)

اشاره

سعد بن معاذ از یاران بزرگ پیامبر در مدینه بود که در جنگ هایی مانند جنگ بدر و احد و خندق شرکت داشت. به هنگامی که از دار دنیا رفت پیامبر اکرم در تشییع جنازه او شرکت کردند و حضرت فرمود: سوگند به کسی که جانم در دست اوست هفتاد هزار فرشته جنازه سعد را تشییع کردند. وقتی کار دفن به پایان رسید مادر سعد کنار قبر آمد و گفت: «هنیئاً لک الجنّة یا سعد» ای سعد بهشت بر تو گوارا باد .

رسول خدا به مادر سعد فرمود: چیزی را به طور جزم بر خدا حکم نکن «فانّ سعداً قد اصابته ضمّة» همانا اکنون فشار قبر سعد را گرفت .

از علت آن جویا شدند، پیامبر فرمود: فشار قبر به خاطر کج خلقی سعد با خانواده اش بود . «نعم انّه کان فی خلقه مع اهله سوء». (1)

23- تفاوت نظام دنیا با نظام آخرت

آیات

1 - در دنیا می توان سخنان را کتمان کرد در قیامت ممکن نیست:

«لا یکتمون اللَّه حدیثاً» نساء، 42

سخنی را نمی توانند از خدا پنهان کنند .

«یوم تبلی السرائر» طارق، 9

در آن روز که اسرار نهان (انسان) آشکار می شود .

2 - در دنیا می توان از خود دفاع کرد و سخن گفت در قیامت ممکن نیست:

«یوم لا ینطقون» مرسلات، 35

امروز روزی است که سخن نمی گویند (و قادر به دفاع از خویش نیستند).

ص:132


1- (بحار 6 / 220)

3 - در دنیا می توان عذرخواهی کرد در قیامت ممکن نیست:

«ولا یؤذن لهم فیعتذرون» مرسلات، 35

به آنها اجازه داده نمی شود که عذرخواهی کنند .

4 - در دنیا می توان برای نجات از عذاب و شکنجه فرار کرد در قیامت ممکن نیست:

«این المفرّ کلاّ لا وزر» قیامت، 11-10

آن روز انسان می گوید راه فرار کجاست؟ هرگز چنین نیست و پناهگاهی وجود ندارد .

5 - در دنیا می توان کار خود را به دوش دیگران انداخت و در قیامت ممکن نیست:

«لا تزروا وازرة وزر اخری» فاطر، 18

هیچ گنه کاری بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد .

6 - در دنیا می توان در مشکلات به کسی یا کسانی پناه برد در قیامت ممکن نیست:

«لا تجأروا الیوم انکم منّا لاتنصرون» مؤمنون، 65

7 - در دنیا برای آزادی خود یا ملک می توان رهن و وثیقه سپرد در قیامت ممکن نیست بلکه خود انسان را به گرو می گیرند:

«کل نفس بما کسبت رهینة» مدّثر، 38

(آری) هرکس در گرو اعمال خویش است .

8 - نعمت و عذاب دنیا مقطعی و زودگذر است اما در قیامت نعمت و عذاب الهی دائمی است:

«اُکلها دائم» رعد، 35

میوه آن همیشگی

«لا مقطوعة و لا ممنوعة» واقعه، 33

که هرگز قطع و ممنوع نمی شود .

«فادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها» نحل، 29

(به آنها گفته می شود) اکنون از درهای جهنّم وارد شوید در حالی که جاودانه در آن خواهید ماند .

9 - شکنجه و عذاب دنیا قابل تخفیف است اما در قیامت چنین نیست:

«فلا یخفّف عنهم العذاب و لا هم ینصرون» بقره، 86

از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمی شود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.

ص:133

روایات

1 - دنیا دار رنج، آخرت دار راحتی

قال علی علیه السلام : «ما اصف من دار اوّلها عناء و اخرها فناء فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب» .

چگونه دنیا را توصیف کنم که آغاز آن رنج و پایانش فناء و نیستی است در حلال آن حساب و در حرام آن عذاب است. (1)

2 - دنیا زمانش محدود و آخرت غیر محدود

قال علی علیه السلام : «انّ الدّنیا عیشها قصیر و خیرها یسیر و اقبالها خدیعة و ادبارها فجیعة و لذّاتها فانیة و تبعاتها باقیة» .

همانا دنیا زندگی آن کوتاه و خیرش اندک و روی آوردنش نیرنگ و پشت کردنش دردناک و لذّتهایش نابود شونده و رنج و اندوه هایش باقی است . (2)

3 - دنیا دار خواب، آخرت دار بیداری

قال السّجاد علیه السلام : «الدنیا نومة و الاخرة یقظة» .

زندگی دنیا خوابی بیش نیست و آخرت بیداری است. (3)

4 - دنیا دار نیرنگ، آخرت دار حقیقت

قال علی علیه السلام : «دار بالبلاء محفوفة و بالغدر معروفة لا تدوم احوالها و لا تسلم نزّالها احوال مختلفة و تارات متصرّفة العیش فیها مذموم و الامان منها معدوم».

دنیا خانه ای است پوشیده از بلاها به حیله و نیرنگ شناخته شده نه حالات آن پایدار و نه مردم آن از سلامت برخوردارند، دارای تحوّلات گوناگون و دوران های رنگارنگ، زندگی در آن نکوهیده و امنیت در آن نابود است .(4)

5 - دنیا دار گذر، آخرت دار جاوید

قال علی علیه السلام : «الدّنیا دار ممرّ لا دار مقرّ و الناس فیها رجلان رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها» .

دنیا خانه مرور و گذر است و خانه پایدار نیست و مردم در آن دو دسته اند یکی آن که خود را فروخت و به تباهی کشاند و دیگری آنکه خود را خرید و آزاد کرد . (نهج البلاغه)

ص:134


1- (سفینة 1 / 466)
2- (غرر 1 / 260)
3- (مجموعه ورام 2 / 24)
4- (نهج البلاغه خطبه 217)

اشاره

قال علی علیه السلام : «ایّها النّاس اما ترون الی اهل الدّنیا یمسون و یصبحون علی اموال شتّی فبین صریع یتلوّی و بین عائد و معود و آخر بنفسه یجود و آخر لا یرجی و آخر مسجّی و طالب الدّنیا و الموت یطلبه و غافل لیسی بمغفول و علی اثر الماضی یصیر الباقی» .

ای مردم به دنیادوستان نمی نگرید صبح و شامشان بر حالات مختلف و گوناگون است یکی بیمار است و بر زمین افتاده و پهلو به پهلو می شود، یکی به عیادت بیمار می رود دیگری در حال جان دادن است یکی امیدی به بقاء او نمانده و آن دیگری جان داده و آماده دفن شده، یکی خواهان دنیا و مرگ او را می طلبد دیگری خود غافل و بی خبر است ولی خدا از او غافل نیست و باقی مانده بر اثر گذشته می رود . (1)

24- دلائل امکان و وقوع معاد

آیات

دلائل امکان معاد

در قرآن کریم دلائل و براهین مختلفی بر امکان معاد اقامه شده است که به برخی از آن اشاره می کنیم:

1 - آفرینش نخست انسان:

«و ضرب لنا مثلاً و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم قل یحییها الذی انشأها اوّل مرّة و هو بکلّ خلق علیم» یس، 79-78

و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است، بگو همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی دانا است .

ص:135


1- (بحار 74 / 377)

2 - قدرت خداوند متعال:

«او لم یروا ان اللَّه الّذی خلق السموات و الارض و لم یعی بخلقهنّ بقادر علی ان یحیی الموتی بلی انّه علی کل شئ قدیر» احقاف، 33

آیا آنها نمی دانند خداوندی که آسمان ها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده است می تواند مردگان را زنده کند؟ آری او بر هر چیز توانا است .

3 - زنده شدن زمین در فصل بهار:

«فانظر الی آثار رحمة اللَّه کیف یحیی الارض بعد موتها انّ ذلک لمحیی الموتی و هو علی کل شیئ قدیر» روم، 50

به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می کند چنین کسی «که سرزمین مرده را زنده کرده» زنده کننده مردگان در قیامت است و او بر همه چیز توانا است .

4 - ارائه نمونه هائی از زنده شدن مردگان:

الف) زنده شدن پرندگان برای ابراهیم علیه السلام:

«و اذ قال ابراهیم ربّ ارنی کیف تحیی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی قال فخذ اربعة من الطیر فصُرهنّ الیک ثم اجعل علی کل جبل منهنّ جزءاً ثم ادعهنّ یأتینک سعیاً و اعلم ان اللَّه عزیز حکیم» بقره، 260

و به خاطر بیاورید هنگامی را که ابراهیم گفت خدایا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی فرمود در این صورت چهار نوع از مرغان را انتخاب کن و آنها را پس از ذبح کردن قطعه قطعه و در هم بیامیز سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را قرار بده بعد آنها را بخوان به سرعت به سوی تو می آیند و بدان خداوند قادر حکیم است .

ب) زنده شدن اصحاب کهف:

«و لبثوا فی کهفهم ثلاث مائة سنین وازدادوا تسعاً» کهف، 25

آن ها در غارشان سیصد سال درنگ کردند و نه سال نیز بر آن افزودند .

«و کذلک اعثرنا علیهم لیعلموا انّ وعداللَّه حق و ان الساعة لاریب فیها» کهف، 21

و اینچنین مردم را متوجه حال آنها کردیم تا بدانند که وعده خداوند در مورد رستاخیز حق است و در پایان جهان و قیام قیامت شکی نیست .

ص:136

ج) زنده شدن حضرت عزیر علیه السلام که در آیه 259 بقره بیان شده است :

«... فأماته اللَّه ماْئة عام ثم بعثه ...»

پس خداوند 100 سال او را میراند و بعد از آن او را زنده نمود .

د) زنده شدن مقتول بنی اسرائیل:

«فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحیی اللَّه الموتی و یریکم آیاته لعلّکم تعقلون» بقره، 73

سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل را معرفی کند خداوند اینگونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد شاید اندیشه کنید .

ه ) زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی علیه السلام :

«و تبرئ الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی» مائده، 110

و مبتلای به بیماری پیسی رابه فرمان من شفا می دادی و مردگان را نیز به فرمان من زنده می کردی.

و) زنده شدن هفتاد نفر از قوم حضرت موسی علیه السلام:

«و اذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتی نری اللَّه جهرة فاخذتکم الصاعقه و انتم تنظرون ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلّکم تشکرون» بقره، 55

و نیز به یاد آورید هنگامی را که گفتید ای موسی ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا با چشم خود ببینیم سپس صاعقه شما را گرفت در حالی که تماشا می کردید سپس شما را پس از مرگتان حیات بخشیدیم شاید شکر نعمت او را به جا آوردید .

دلائل وقوع معاد

در قرآن کریم دلائل و براهین مختلفی بر وقوع معاد بیان شده که به بعضی از آن اشاره می شود:

1 - برهان فطرت :

«فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة اللَّه التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللَّه ذلک الدین القیّم» روم، 30

پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار .

ص:137

توضیح: منظور از برهان فطرت این است که انسان در اعماق جان خود اعتقاد به قیامت را می یابد و اصولاً وجود یک غریزه در انسان دلیل بر این است که در بیرون وجود او طریق اشباع و پاسخگوئی به آن هست تشنگی دلیل بر وجود آب و گرسنگی دلیل بر وجود غذا است وگرنه با حکمت حکیم سازگار نیست.

بنابراین عشق به همیشه ماندن که بطور فطری در انسانها وجود دارد نشانه روشنی بر زندگی جاوید در قیامت است.

2 - برهان حکمت :

«افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انّکم الینا لا ترجعون» مؤمنون، 115

آیا گمان کردید که شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما باز نمی گردید .

«ایحسب الانسان ان یترک سدی... الیس ذلک بقادر علی ان یحیی الموتی»

قیامت، 40 - 36

آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را زنده کند .

توضیح: یک مطالعه اجمالی در وضع جهان هستی نشان می دهد که همه چیز بر اساس هدف و حکمت و برنامه ای آفریده شده است حال اگر فرض کنیم مرگ برای انسان پایان همه چیز است چند روزی در این دنیا با هزاران زحمت و مشکل زندگی نموده و مقادیری از نعمتها استفاده کرده و بعد برای همیشه از هستی چشم می پوشد، مسلماً چنین چیزی نمی تواند هدف آفرینش انسان بوده باشد و به این ترتیب خلقت او عبث و بیهوده خواهد بود این چیزی است که با حکمت خداوند حکیم سازگار نیست.

3 - برهان عدالت :

«ام نجعل الذین امنوا و عملواالصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتّقین کالفجّار» ص، 28

آیا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار می دهیم یا پرهیزکاران را همچون فاجران .

«ام حسب الذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین امنوا و عملوالصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء یحکمون» جاثیه، 21

ص:138

آیا کسانی که مرتکب بدی ها و گناهان شدند گمان کردند که ما آنها را همچون کسانی قرار می دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که حیات و مرگشان یکسان باشد چه بد داوری می کنند .

توضیح: می دانیم از اوصاف خداوند متعال عدالت است عدالتی که در سراسر جهان هستی دیده می شود. «بالعدل قامت السموات و الارض». آیا انسان می تواند یک وصله ناجور در این عالم پهناور باشد و از عدالت عمومی جهان بر کنار بماند؟

اسامی و اوصاف قیامت

1- روز مجازات نشدن کسی به جای دیگری:

«و اتقوا یوماً لا تجزی نفس عن نفس شیئاً» بقره، 48

از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی پذیرد .

2- روز مالک نبودن انسانها برای یکدیگر:

«یوم لا تملک نفس لنفس شیئاً انفطار، 19

روزی که هیچ کس قادر بر انجام کاری به سود دیگری نیست .

3- روز دیدن جزاء اعمال:

«فمن یعمل مثقال ذرة یره» زلزال، 7

پس هرکس هم وزن ذرّه ای کار خیر انجام دهد آن را می بیند .

4- منقطع شدن اسباب خیرات و واسطه ها:

«تقطعت بهم الاسباب بقره، 166

دستشان از همه جا کوتاه می شود .

5- روز مفید نبودن ثروت و فرزندان:

«یوم لا ینفع مال و لا بنون» شعراء، 88

در آن روز که مال و فرزندان سودی ندارد .

6- روز نومیدی مجرمان و تبه کاران:

«و یوم تقوم الساعة یلبس المجرمون» روم، 12

آن روز که قیامت برپا می شود مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو می روند .

ص:139

7- روز تأسف و حسرة:

«و انذرهم یوم الحسرة مریم، 39

مردم را از روز حسرت (روز رستاخیز که برای همه مایه تأسّف است) بترسان .

8- روز بسیار طولانی (پنجاه هزار سال):

«فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة معارج، 4

فرشتگان و روح (فرشته ای مقرّب خداوند) به سوی او عروج می کنند در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است .

9- روز ظهور غبن:

«یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن» تغابن، 9

روزی که همه شما را در روز اجتماع (روز رستاخیز) گردآوری می کند آن روز روز تغابن است (روز احساس خسارت و پشیمانی) .

10- روز بسیار تلخ:

«بل الساعة موعدهم و الساعة ادهی و امّر» قمر، 46

(علاوه بر این) رستاخیز موعد آنهاست و مجازات قیامت هولناک تر و تلخ تر است .

11- روز برطرف شدن پرده و حجاب:

«و کشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید» ق، 22

و ما پرده را از چشمان تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملاً تیزبین است .

12- روز آشکار شدن پنهانی ها:

«یوم تبلی السرائر» طارق، 9

در آن روز که اسرار نهان انسان آشکار می شود .

13- روز پیر شدن کودکان:

«یوم یجعل الولدان شیباً» مزمّل، 17

در آن روزی که کودکان را پیر می کند .

ص:140

14- روز بسیار سخت:

«و کان یوماً علی الکافرین عسیراً» فرقان، 26

و آن روز روز سختی برای کافران خواهد بود .

فذلک یومئذ یوم عسیر علی الکافرین غیر یسیر مدّثر، 9-10

آن روز روز سختی است و برای کافران آسان نیست .

15- روز سنگین:

انّ هولاء یحبّون العاجلة و یذرون ورائهم یوماً ثقیلاً انساًن، 27

آنها زندگی زودگذر دنیا را دوست دارند در حالی که روز سختی را پشت سر خود رها می کنند .

16- روز دردناک:

انّی اخاف علیکم عذاب یوم الیم هود، 26

برای شما از عذاب روز دردناکی می ترسم .

قطع روابط و پیوندها در قیامت

از نظر قرآن کریم روز قیامت روزی است که تمام اسبابها و روابط و پیوندها قطع می گردد.

«تقطّعت بهم الاسباب» بقره، 166

به نمونه ای از آن قطع روابط اشاره می شود:

1- مال 2- ثروت:

«لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللَّه شیئاً» آل عمران، 10

ثروت ها و فرزندان کسانی که کافر شدند نمی تواند آنها را از عذاب خدا باز دارد .

«یوم لا ینفع مال و لا بنون الاّ من اتی اللَّه بقلب سلیم» شعراء، 88

در آن روز مال و فرزندان سودی نمی بخشد مگر کسی که با قلب سلیم در پیشگاه خدا آید .

3- دوستی و رفاقت:

«یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئاً و لا هم ینصرون» دخان، 41

روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمی کند و از هیچ سو یاری نمی شود .

ص:141

4- مکر و حیله:

«یوم لا یغنی عنهم کیدهم شیئاً و لا هم ینصرون» طور، 46

روزی که نقشه های آنان سودی به حالشان نخواهد داشت و از هیچ سو یاری نمی شوند .

5- جمعیت و استکبار و قدرت:

«قالوا ما اغنی عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون» اعراف، 48

می گویند دیدید که گردآوری شما از مال و ثروت و زن و فرزند و تکبّرهای شما به حالتان سودی نداد.

6- شفاعت و وساطت:

«لا تغن عنی شفاعتهم شیئاً» یس، 23

شفاعت آنها (معبودان باطل و ساختگی) کمترین فایده ای برای من ندارد .

7- معبودان باطل:

«فما اغنت عنهم الهتهم التی یدعون من دون اللَّه من شیی» هود، 101

و هنگامی که مجازات فرمان الهی فرا رسید معبودانی را که غیر از خدا می خواندند آنها را یاری نکردند .

8- اقوام و ارحام:

«لن تنفعکم ارحامکم» ممتحنه، 3

هرگز بستگان و فرزندانتان روز قیامت سودی به حال شما نخواهد داشت .

9- نسب:

«فاذا نفخ فی الصّور فلا انساب بینهم» مؤمنون، 101

هنگامی که در صور دمیده شود هیچیک از پیوندهای خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود .

10- زبان:

«الیوم نختم علی افواههم و تکلمّنا ایدیهم» یس، 65

امروز بر دهانشان مهر می نهیم و دستهایشان با ما سخن می گویند .

11- معذرت خواهی:

«فیومئذ لا ینفع الذین ظلموا معذرتهم» روم، 57

آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان ندارد .

ص:142

12- فرار کردن:

یقول الانسان یومئذ این المفّر کلاّ لاوزر قیامه، 10

آن روز انسان می گوید راه فرار کجاست هرگز چنین نیست راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد.

شهود و گواهان در قیامت

یکی از مسائل مهّم در قیامت مسئله شهود و گواهان مختلف است گر چه خداوند نیازی به شاهد ندارد ولی حال انسان طوری است که هر چه حضور شاهدان را بیشتر احساس کند تحت تأثیر بیشتر واقع می شود و برای تربیت و تقوی در دنیا عامل مؤثری خواهد بود.

قیامت روز اقامه شهود است:

یوم یقوم الاشهاد مؤمن 51

روزی که گواهان به پا می خیزند .

1- خداوند متعال:

«ان اللَّه علی کل شیی شهید» حج، 17

خداوند بر هر چیز گواه و از همه چیز آگاه است .

2- انبیاء الهی:

«یوم نبعث فی کلّ امّه شهیداً علیهم من انفسهم و جئنا بک شهیداً علی هولاء» نحل، 89

به یاد آورید روزی را که از هر امّتی گواهی از خودشان بر آنها برمی انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار می دهیم .

«فکیف اذا جئنا من کل امّة بشهید و جئنا بک علی هولاء شهیداً» نساء، 41

حال آنها چگونه است که روزی که از هر امّتی شاهد و گواهی بر اعمالشان می آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد .

3- ائمه معصومین علیه السلام :

«و کذالک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً» بقره، 143

ص:143

همانگونه قبله شما یک قبله میانه است شما را نیز امت میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است .

در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود: ما امامان امت میانه هستیم و ما گواهان خدا بر خلق هستیم. «نحن الامّة الوسطی و نحن شهداء اللَّه علی خلقه» .

(1)

4- زمین:

«یومئذ تحدّث اخبارهاً» زلزال، 4

در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو می کند .

5- اعضاء بدن:

«یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون» نور، 24

در آن روز زبان ها و دست ها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می شدند گواهی می دهد .

«الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون» یس، 65

امروز بر دهانشان مهر می نهیم و دستهایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان کارهایی را که انجام می دادند شهادت می دهند .

6- انسان:

«یا معشر الجنّ و الانس الم یأتکم رسل منکم یقصّون علیکم آیاتی و ینذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهدنا علی انفسنا و غرتهم الحیاة الدنیا و شهدوا علی انفسهم انّهم کانوا کافرین» انعام، 130

در آن روز به آنها می گوید ای گروه جن و انس آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می کردند و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند آنها می گویند بر ضدّ خودمان گواهی می دهیم آری ما بد کردیم و زندگی پر زرق و برق دنیا آنها را فریب داد و به زیان خود گواهی می دهند که کافر بودند .

7- ملائکه:

«و جائت کل نفس معها سائق و شهید» ق، 21

هر انسانی وارد محشر می گردد در حالی که همراه او حرکت دهنده و گواهی است .

ص:144


1- (مجمع البیان 1 / 224)

روایات

1 - شعار مردم در قیامت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «شعار الناس فی ظلمة یوم القیامه لا اله الاّ اللَّه»

شعار مردم در تاریکی روز قیامت (لا اله الاّ اللَّه) است. (1)

2 - عطشان بودن در قیامت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «کل من ورد فی القیامة عطشان»

تمام کسانی که در قیامت وارد می شوند تشنه هستند . (2)

3 - محشور شدن با کفن در قیامت

«سأل الزندیق ابا عبداللَّه علیه السلام فقال اخبرنی عن الناس یحشرون یوم القیمة عراة. قال علیه السلام بل یحشرون فی اکفانهم قال اَنّی لهم بالاکفان و قد بلیت قال علیه السلام انّ الذی احیا ابدانهم جدّد اکفانهم قال من مات بلا کفن قال یستراللَّه عورته بماشاء من عنده قال فیعرضون صفوفاً؟ قال نعم هم یومئذٍ عشرون و مأة صفّ فی عرض الارض»

زندیقی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد که به من خبر دهید از وضع مردم که آیا در قیامت برهنه محشور می شوند؟ حضرت فرمود بلکه در کفن های خود محشور می شوند. او گفت کفن ها که در قبر پوسیده شده است. امام فرمود: خداوندی که می تواند بدن های مردم را زنده کند می تواند بر آنها کفن بپوشاند. آن شخص گفت کسانی که بدون کفن دفن شده اند؟ حضرت فرمود به آنچه که بخواهد آن را می پوشاند. پرسید آیا در صف ها محشور می شوند؟ فرمود آری در صد و بیست صف محشور می شوند .(3)

4 - متذکر شدن به تمام اعمال در قیامت

قال الصادق علیه السلام: «یذکر العبد جمیع ما عمل و ماکتب علیه حتی کانّه فعله تلک الساعة فلذلک قالوا (یا ویلتنا مالهذا الکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الاّ احصیها»

(در روز قیامت) انسان تمام اعمالی را که انجام داده به یاد می آورد گویا تمام آنها را در آن ساعت انجام داده است، از این رو گویند ای وای بر ما چیست این نامه عمل که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده است .(4)

ص:145


1- (کنزالعمال 39938)
2- (کنزالعمال 39938)
3- (بحار 7 / 109)
4- (تفسیر صافی / 281)

5 - پشیمانی در قیامت

قال الصادق علیه السلام : «یابن مسعود اکثر من الصالحات و البرّ فانّ المحسن والمیسی ء یندمان یقول المحسن یا لیتنی ازددت من الحسنات و یقول المسیئی قصرّت و تصدیق ذلک قوله تعالی «و لا اقسم بالنفس اللوّامة» »

ای پسر مسعود! اعمال صالح و نیک را زیاد انجام بده زیرا در قیامت نیکوکار و بدکار هردو پشیمان می شوند. نیکوکار گوید ای کاش کارهای نیک را زیاد انجام داده بودم و بدکار گوید کوتاهی کردم و دلیل بر این مطلب آیه شریفه ای است که سوگند یاد می کند که هر انسانی خود را سرزنش می کند.

(1)

6 - گریان بودن در قیامت

قال الباقرعلیه السلام: «کل عین باکیة یوم القیمه غیر ثلاث عین سهرت فی سبیل اللَّه و عین فاضت من خشیة اللَّه و عین غضّت عن محارم اللَّه»

هر چشمی در روز قیامت گریان است غیر از سه چشم - چشمی که در راه خدا بیدار بماند و چشمی که از ترس خداوند گریان شود و چشمی که از حرام الهی چشم پوشی کند. (2)

7 - ظهور فقر و غنا در صحنه قیامت

قال علی علیه السلام : «الفقر و الغنی بعد العرض علی اللَّه»

معیار فقر و ثروت بعد از عرضه به خداوند در قیامت است . (3)

8 - امنیت در قیامت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اربع من کنّ فیه امن یوم الفزع الاکبر اذا عمل شیئاً قال الحمد لله و اذا اذنب ذنباً قال استغفراللَّه و اذا اصابته مصیبة قال انا لله و انا الیه راجعون و اذا کانت له حاجة سأل ربّه...»

هرکس چهار امر در او باشد، از فزع بزرگ قیامت در امان است، کسی که وقتی عملی را انجام می دهد خدا را شکر کند و هرگاه گناهی انجام می دهد از خدا طلب آمرزش کند و زمانی که مصیبتی به او برسد جمله (انا للَّه و انّا الیه راجعون) را بگوید و هرگاه حاجتی داشته باشد از خداوند بخواهد.

(4)

ص:146


1- (مکارم الاخلاق /353)
2- (بحار/7/195)
3- (نهج البلاغه/حکمت 252)
4- (تنبیه الخواطر/2/237)

9 - مواقف مختلف در قیامت

قال الصادق علیه السلام: الا فحاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا فانّ فی القیامة خمسین موقفاً کل موقف مثل الف سنة ممّا تعدوّن ثم تلاهذه الآیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة» امام صادق علیه السلام فرمود: به حساب نفس خود برسید قبل از آنکه محاسبه شوید، به درستی که در قیامت پنجاه موقف وجود دارد که هر موقف آن هزار سال به طول می انجامد، بعد آیه شریفه را تلاوت فرمودند. (1)

10 - سبک بودن حساب برای مؤمن

قیل یا رسول اللَّه... ما اطول هذا الیوم فقال والذی نفس محمد بیده انّه لیستخّف علی المؤمن حتی یکون اخفّ علیه من صلاة مکتوبة یصلّیها فی الدنیا»

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم پرسیدند چقدر روز قیامت روز طولانی است؟ فرمود سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست روز قیامت بر مؤمن آسان تر است از یک نماز واجبی که انسان در دنیا به جا می آورد. (2)

اشاره

شخصی از سلمان پرسید: تو که هستی و چه هستی؟ سلمان فرمود: در ابتداء من و تو نطفه بودیم و در پایان عمر مردار خواهیم شد.

و در روز قیامت وقتی که میزان ها نصب می شود هر کس میزان اعمال او سنگین باشد اهل کرامت است و هر کس میزان اعمالش سبک باشد لئیم خواهد بود.

(3)

ص:147


1- (بحار/7/126)
2- (بحار7/123)
3- (نورالثقلین/5/660)

25- سؤال در قیامت

آیات

1 - سؤال از همه افراد:

«فلنسئلنّ الذین ارسل الیهم و لنسئلنّ المرسلین» اعراف، 6

به یقین هم از کسانی که پیامبران به سوی آنها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد هم از پیامبران سؤال می کنیم .

2 - سؤال از همه اعمال:

«و لتسئلنّ عما کنتم تعملون» نحل، 93

یقیناً شما از آنچه انجام می دادید بازپرسی خواهید شد .

موارد سؤال

1 - از راستی راستگویان:

«لیسئل الصادقین عن صدقهم» احزاب، 8

خدا راستگویان را از صدقشان در ایمان و عمل صالح سؤال می کند .

2 - از شرک مشرکان:

«احشروا الذین ظلموا و ازواجهم و ما کانوا یعبدون من دون اللَّه فاهدوهم الی صراط الجحیم وقفوهم انهم مسئولون» صافات، 22،23

در این هنگام به فرشتگان دستور داده می شود ظالمان و هم ردیفانشان و آنچه را می پرستیدند «آری آنچه را» جز خدا می پرستیدند جمع کنید و به سوی راه دوزخ هدایتشان کنید، آنها را نگه دارید که باید بازپرسی شوند .

3 - از افتراء و دروغ کفار:

«و لیسئلنّ یوم القیمه عما کانوا یفترون» عنکبوت، 13

در روز قیامت به یقین از تهمت هایی که می بستند سؤال خواهند شد .

ص:148

4 - از نعمتها:

«ثم لتسئلنّ یومئذٍ عن النعیم» تکاثر، 8

سپس در آن روز همه شما از نعمت هایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد .

روایات

1 - سؤال از همه مردم در قیامت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته. فالامام یسأل عن النّاس و الرجل یسأل عن اهله و المرأة تسأل عن بیت زوجها و العبد عن مال یسأل» .

همه شما نگهبان هستید و همه درباره ی آنچه را باید نگهبانی کنید مورد سؤال قرار می گیرید. رهبر درباره مردم و مرد درباره خانواده اش و بنده به خاطر مال مولای خود مسؤول می باشد.

(1)

2 - سؤال از چهار امر در قیامت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا تزول قد ما عبد یسئل من اربع عن عمره فیما افناه و من شبابه فیما ابلاه و من ماله عما اکتسب و فیما انفق و عن حبّنا اهل البیت».

هیچ انسانی در قیامت قدم از قدم برنمی دارد جز آنکه از چهار چیز از او سؤال می کنند، از عمرش که در چه راهی فنا کرده و از جوانی او که در چه مسیری گذرانده و از ثروتش که از چه راهی به دست آورده و مصرف کرده و از دوستی ما اهل بیت . (2)

3 - سؤال از اعضاء و جوارح

قال الصادق علیه السلام : «انّ السمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً». قال یسأل السمع عمّا سمع و البصر عمّا نظر الیه و الفؤاد عمّا عقد علیه» .

به راستی که گوش و چشم و قلب از همه آنها سؤال می شود، امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه می فرماید گوش از آنچه شنیده و چشم از آنچه دیده و قلب از آنچه که به آن گره خورده سؤال می شود .

(3)

ص:149


1- (المیزان 8 / 12)
2- (بحار 7 / 278)
3- (کافی 3 / 65)

4 - سؤال از شهرها و بندگان

قال علی علیه السلام: «اتّقوا اللَّه فی عباده و بلاده فأنّکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم».

از خدا بترسید زیرا شما در قیامت در پیشگاه خدا مسؤول بندگان خدا، شهرها، خانه ها و حیوانات هستید . (1)

26- حساب در قیامت

آیات

1 - خداوند حسابرس اعمال:

«ثم ان علینا حسابهم» غاشیه، 26

و مسلّماً حسابشان نیز با ما است .

«فانما علیک البلاغ و علینا الحساب» رعد، 40

تو فقط مأمور ابلاغ هستی و حساب آنها بر ماست .

2 - کفایت خداوند برای حسابرسی:

«و کفی باللَّه حسیباً» احزاب، 39

همین بس که خداوند حسابگر و پاداش دهنده اعمال آنها است .

3 - کفایت انسان برای حسابرسی خویش:

«اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً» اسراء، 14

به او می گوییم کتابت را بخوان کافی است که امروز خود حسابگر خویش باشی .

4 - سریع الحساب بودن خداوند:

«و هو اسرع الحاسبین» انعام، 62

او سریعترین حسابگران است .

ص:150


1- (نهج البلاغه خطبه 167)

5 - محاسبه از امور ظاهری و باطنی:

«ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به اللَّه» بقره، 284

اگر آنچه را در دل دارید آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه می کند .

6 - محاسبه از کوچکترین اعمال:

«یا بنی انّها ان تکُ مثقال حبّة من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یأت بها اللَّه ان اللَّه لطیف خبیر» لقمان، 16

پسرم اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی کار نیک یا بد باشد و در دل سنگی یا در گوشه ای از آسمان ها و زمین قرار گیرد خداوند آن را در قیامت برای حساب می آورد خداوند دقیق و آگاه است .

7 - آسان بودن حساب مؤمنان:

«فامّا من اوتی کتابه بیمینه فسوف یحاسب حساباً یسیراً» انشقاق، 8،7

پس کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شود به زودی حساب آسانی برای او می شود .

8 - سخت بودن حساب کافران:

«یا لیتنی لم اوت کتابیه و لم ادر ما حسابیه» حاقّه، 26

می گوید ای کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمی دادند و نمی دانستم حساب من چیست .

9 - بدی حساب کافران:

«و الذین لم یستجیبوا له لو انّ لهم ما فی الارض جمیعاً و مثله معه لافتدوا به اولئک لهم سوء الحساب» رعد، 18

و کسانی که دعوت او را اجابت نکردند آنچنان در وحشت عذاب الهی فرو می روند که اگر تمام آنچه که روی زمین است و همانندش از آنِ آنها شود، همه را برای رهایی از عذاب می دهند (ولی از آنها پذیرفته نخواهد شد) برای آنها حساب بدی است .

10 - عذاب الهی بخاطر فراموش کردن روز حساب:

«ان الذین یضلّون عن سبیل اللَّه لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب» ص، 26

کسانی که از راه خدا گمراه شوند عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند .

ص:151

روایات

1 - ضرورت محاسبه نفس

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا اباذر حاسب نفسک قبل ان تحاسب فانه اهون لحسابک غداً وزن نفسک قبل ان توزن و تجهّز للعرض الاکبر یوم تعرض لا تخفی علی اللَّه خافیة».

ای اباذر! به حساب نفس خود برس پیش از آنکه به حساب نفس تو برسند زیرا این عمل برای روز حساب آسانتر خواهد بود و خود را سنجش نما قبل از آنکه تو را بسنجند و برای روز بزرگ که اعمال انسان در پیشگاه خداوند متعال عرضه می شود آماده باش روزی که هیچ چیز پنهان نمی ماند.

(1)

2 - محاسبه در هر روز

قال الکاظم علیه السلام: «لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل خیراً استزاد اللَّه منه و حمد اللَّه علیه و ان عمل شراً استغفر اللَّه و تاب الیه».

از ما نیست کسی که به حساب نفس خود در هر روز نرسد اگر عمل خوبی انجام داده از خداوند طلب زیادی کند و او را سپاس گوید و اگر عمل بدی انجام داده طلب مغفرت کند و توبه نماید.

(2)

3 - محاسبه ی نفس نشانه ی تقوا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا یکون الرجل من المتقین حتی یحاسب نفسه اشدّ من محاسبة الشریک شریکه فیعلم من این مطعمه و من این مشربه و من این ملبسه امن حلّ ام من حرام».

انسان از پرهیزکاران نیست مگر آنکه در حسابرسی نفس خود از شریک نسبت به شریکش سخت گیرتر باشد و بداند که طعام و نوشیدنی و لباس او از کجا تهیه شده از حلال یا حرام.

(3)

4 - آثار محاسبه ی نفس

الف - سود و منفعت؛ قال علی علیه السلام : «من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن».

ص:152


1- (بحار / 77 / 83)
2- (بحار / 70 / 72)
3- (مکارم الاخلاق / 2 / 375)

هرکس به حساب نفس خود برسد سودبرده و هرکسی غفلت بورزد زیان دیده و هرکس بترسد در امان است . (1)

ب - اطلاع بر عیوب و اصلاح آن ؛ قال علی علیه السلام : «من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه و استقال الذنوب و اصلح العیوب».

هرکس به حساب نفس خود رسیدگی کند بر عیب های خود مطّلع می شود و به گناهان خود احاطه پیدا می کند و در صدد بر می آید گناهان خود را از بین ببرد و عیب های خود را اصلاح کند.

(2)

5 - عوامل آسانی محاسبه در قیامت

الف - حسن خلق؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حسّن خلقک یخفّف اللَّه حسابک».

اخلاق خود را نیکو گردان خداوند حساب را بر شما تخفیف می دهد . (3)

ب - قناعت؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اقنع بما اتیته یخفف علیک الحساب».

به آنچه خداوند به شما داده قناعت بورزید خداوند حساب را بر شما تخفیف می دهد.

(4)

ج - صله رحم؛ قال الصادق علیه السلام : «انّ صلة الرحم تهوّن الحساب یوم القیامة».

به درستی که صله رحم مایه آسانی حساب می گردد . (5)

اشاره

الف) شخصی به نام توبة بن صمّه برنامه ی محاسبه نفس داشت روزی عمر شصت ساله خود را در تعداد ایام سال که (365) روز است محاسبه کرد و با خود گفت: اگر در هر روزی یک گناه مرتکب شده باشم من بیش از بیست هزار گناه انجام داده ام آهی کشید و از دار دنیا رفت (منازل الاخرة محدث قمی رحمه الله 97)

ب) پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:... خداوند وقتی مخلوقات را می آفریند رزق آنها را از حلال تقسیم می نماید. بنابراین هر انسانی به طرف حرام برود از حلال به همان اندازه کم می شود و در قیامت به خاطر ارتکاب حرام محاسبه می شود.

(6)

ص:153


1- (بحار / 70 / 73)
2- (غرر الحکم / 8927)
3- (بحار/71/383)
4- (اعلام الدین/344)
5- (بحار/74/102)
6- (بحار 5 / 148)

27- قیامت روز حسرت

آیات

1 - بیم دادن از روز حسرت

«و انذرهم یوم الحسرة اذ قضی الامر و هم فی غفلة و هم لا یؤمنون» مریم، 39

آنان را از روز حسرت بترسان در آن هنگام که همه چیز پایان می یابد و آنها در غفلتند و ایمان نمی آورند .

2 - قیامت روز حسرت برای مسخره کنندگان

«یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الّا کانوا به یستهزؤن» یس، 30

افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامده مگر اینکه او را استهزاء می کردند .

3 - قیامت روز حسرت برای کافران

«و انّه لحسرة علی الکافرین» حاقه، 50

و آن (روز قیامت) مایه حسرت کافران است .

4 - قیامت روز حسرت بر اعمال گذشته تبهکاران

«قال الذین اتّبعوا لو انّ لنا کرة فنتبرّأ منهم کما تبرّءوا منّا کذلک یریهم اللَّه اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النّار» بقره 167

در این هنگام پیروان می گویند کاش بار دیگر برمی گشتیم تا از آنها بیزاری جوییم آنچنانکه آنان امروز از ما بیزاری جستند آری خداوند اینچنین اعمال آنها را بصورت حسرت زایی به آنان نشان می دهد و هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد .

5 - قیامت روز حسرت بر کوتاهی نسبت به اعمال

«ان تقول نفس یا حسرتا علی ما فرّطت فی جنب اللَّه و ان کنت لمن الساخرین» زمر 56

این دستورات برای آن است که مبادا کسی روز قیامت بگوید افسوس بر من از کوتاهی هایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره کنندگان بودم .

ص:154

روایات

1 - کسب مال حرام

قال علی علیه السلام : «انّ اعظم الحسرات یوم القیامة حسرة رجل کسب مالاً فی غیر طاعة اللَّه فورّثه رجلاً فانفقه فی طاعة اللَّه سبحانه فدخل به الجنة و دخل الاول به النار».

به راستی که در روز قیامت بزرگترین حسرت برای مردمی است که مال و دارایی خود را در غیر طاعت خدا به دست آورده و مردی دیگر آن را به ارث برده است و در طاعت خدا انفاق کرده و به خاطر آن داخل بهشت شده و مرد نخستین به سبب همان مال وارد دوزخ شده است . (1)

2 - غفلت از عمر گرانبها

قال علی علیه السلام : «فیالها حسرة علی ذی غفلة ان یکون عمره علیه حجّة».

پس حسرت و ندامت و بی خبری بر فردی سزا است که در (قیامت) عمرش بر او حجت و دلیل باشد.

(2)

3 - عدم یاد خداوند و امامان در مجالس

قال الصادق علیه السلام : «ما اجتمع قوم فی مجلس لم یذکروا اللَّه و لم یذکرونا الاّ کان ذلک المجلس حسرة علیهم یوم القیامة».

هیچ گروهی در مجلسی گرد هم جمع نمی شوند که خداوند و ما امامان را یاد نمی کنند مگر آنکه آن مجلس برای آنها در قیامت عامل حسرت می شود . (3)

4 - تعریف از عدالت و مخالفت در عمل

عن الباقرعلیه السلام «انّ اشدّ الناس حسرة یوم القیامة الذین وصفوا العدل ثم خالفوه».

به راستی که در روز قیامت کسانی بیش از همه مردم در حسرت و اندوه به سر می برند که از عدالت ستایش می کردند و در عمل مخالفت می ورزیدند. (4)

5 - مخالفت با نصیحت عالم دلسوز

قال علی علیه السلام : «... فانّ معصیة الناصح الشفیق العالم المجرّب تورث الحسرة و تعقّب الندامة».

به راستی که نتیجه نافرمانی پندآموز و نصیحت گر مهربان که به همه چیز دانا و با تجربه و آزموده است حسرت و اندوه و در پی آن پشیمانی است .(5)

ص:155


1- (نور الثقلین / 1 / 152)
2- (بحار / 91 / 337 ؛ نهج البلاغه / خطبه 64)
3- (بحار / 75 / 468)
4- (صافی / 1 / 430؛ بحار / 2 / 28)
5- (بحار / 33 / 322)

6 - فروختن آخرت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان اشدّ النّاس ندامة یوم القیامة رجل باع آخرته بدنیا غیره».

و در روز قیامت پشیمان ترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیای دیگران فروخته باشد.

(1)

اشاره

پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: شدیدترین مردم از جهت پشیمانی و حسرت شخصی است که فردی را به سوی خدا دعوت کند و او بر اثر اطاعت الهی به بهشت برود و دعوت کننده به خاطر پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی به جهنم وارد شود. (2)

28- شفاعت در قیامت

آیات

آیاتی که در قرآن پیرامون مسأله شفاعت بحث می کند در حقیقت به چند دسته تقسیم می شود گروه اول آیاتی است که بطور مطلق شفاعت را نفی می کند مانند:

«انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لابیع فیه و لا خلّة و لا شفاعة» بقره، 254

از آنچه به شما روزی دادیم انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه خرید و فروشی است و نه دوستی و نه شفاعت .

گروه دوم آیاتی است که (شفیع) را منحصراً خدا معرفی می کند مانند:

« قل للّه الشفاعة جمیعاً» زمر، 44

بگو تمام شفاعت از آن خداست .

گروه سوم آیاتی است که شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا معرفی می کند مانند:

« و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له» سبأ، 23

هیچ شفاعتی نزد او جز برای کسانی که اذن داده سودی ندارد .

گروه چهارم آیاتی است که شرائطی برای شفاعت شونده بیان می کند گاهی این شرط را گرفتن عهد و پیمان نزد خدا معرّفی می کند مانند:

ص:156


1- (بحار / 27 / 186)
2- (کافی 2 / 227)

«لا یملکون الشفاعة الاّ من اتّخذ عند الرحمن عهداً» مریم، 87

آنان هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزد خداوند رحمان عهد و پیمانی دارد .

گاهی شرط آنرا رضایت و خشنودی خدا معرفی می کند:

و لا یشفعون الاّ لمن ارتضی انبیاء، 28

و آنها جز برای کسی که خدا راضی به شفاعت برای اوست شفاعت نمی کنند .

گروه پنجم آیاتی است که صلاحیت شفاعت شدن را از بعضی مجرمان سلب می کند مانند سلب شفاعت از ظالمان که مفهوم آن این است که شفاعت گروههای دیگر را شامل می شود:

«ما للظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع» غافر، 18

برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نه شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود .

و به این ترتیب داشتن عهد و پیمان الهی یعنی ایمان و رسیدن به مقام خشنودی پروردگار و پرهیز از گناهانی چون ظلم و ستم جزء شرائط حتمی شفاعت است.

(1)

روایات

1 - شفیعان درگاه الهی

1 - پیامبران؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یشفع الانبیاء فی کل من کان یشهد ان لا اله الاّ اللَّه مخلصاً».

پیامبران درباره کسانی که به وحدانیت خداوند خالصانه معتقد باشند شفاعت می کنند.

(2)

ص:157


1- (پیام قرآن 6 / 508)
2- (مسند احمد / 1 / 12)

2 - امامان و حضرت زهراعلیهم السلام ؛ قال علی علیه السلام : «لنا شفاعة و لاهل مودّتنا شفاعة».

برای ما امامان و برای دوستان ما شفاعت ثابت است . (1)

3 - قرآن کریم؛ قال علی علیه السلام : «اعلموا انّ القرآن شافع مشفّع».

بدانید که قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعت او پذیرفته می شود . (2)

4 - مؤمنان؛ سئل الصادق علیه السلام عن المؤمن هل یشفع فی اهله؟ قال: «نعم المؤمن یشفع فیشفع».

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا مؤمن برای اهل خود شفاعت می کند؟ فرمود آری شفاعت می کند و شفاعتش پذیرفته می شود .(3)

5 - همسایگان؛ قال الصادق علیه السلام : «ان الجار یشفع جاره».

به درستی که همسایه برای همسایه خودش شفاعت می کند . (4)

6 - فرشتگان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یشفع النبیون والملائکة ...».

پیامبران و فرشتگان شفاعت می کنند . (5)

10 - شهیدان 11 - دانشمندان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یشفع یوم القیامة. الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء».(6)

2 - عوامل شفاعت

الف - سجده ی زیاد؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «... فاعنیّ بکثرة السجود».

شخصی از پیامبر درخواست شفاعت کرد، حضرت فرمود مرا کمک کن به اینکه سجده زیاد انجام دهی.

(7)

ب - یادگیری قرآن کریم؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «تعلّموا القرآن فانّه شافع لاصحابه یوم القیامة».

قرآن را یاد بگیرید، زیرا در قیامت برای اصحاب خود شفاعت می کند . (8)

ج - دوستی فرزندان پیامبر و خدمت به آنان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اربعة انا لهم شفیع یوم القیامة المکرم لذریتی و القاضی لهم حوائجهم و الساعی فی امورهم عند ما اضطروا الیه و الحب لهم بقلبه و لسانه».

ص:158


1- (مناقب / 2 / 15)
2- (نهج البلاغه/خطبه 171)
3- (محاسن برقی / 184)
4- (بحار / 8 / 43)
5- (صحیح بخاری/1/160)
6- (سنن ابن ماجه / 2 / 1443)
7- (مسنداحمد/3/500)
8- (مسند احمد / 5 / 251)

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: چهار گروه را من در قیامت شفاعت می کنم کسی که به ذریه و فرزندان من اکرام کند و کسی که نیازهای آنها را برآورده کند و در کارهای آنها تلاش کند هنگامی که در سختی هستند و آنها را با قلب و زبان دوست بدارد . (1)

3 - موانع شفاعت

1 - شرک 2 - ستم؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «و اما شفاعتی ففی اصحاب الکبائر ما خلا اهل الشرک و الظلم».

شفاعت من درباره گناهکاران است غیر از کسانی که اهل شرک و ستم هستند . (2)

3 - عدم اعتقاد به شفاعت؛ قال الرضاعلیه السلام: «من کذّب بشفاعة رسول اللَّه لم تنله».

کسی که شفاعت پیامبر را تکذیب کند شفاعت به او نمی رسد . (3)

4 - سبک شمردن نماز؛ قال الصادق علیه السلام: «لاینال شفاعتنا من استخفّ بالصلوة».

کسی که نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما نمی رسد .(4)

اشاره

الف - در روز قیامت هنگامی که مردم مالک دوزخ را می بینند نام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از یادشان می رود. به آن ها گفته می شود «من انتم؟ فیقولون نحن ممّن نزّل علیهم القرآن». مالک دوزخ گوید قرآن بر حضرت محمدصلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است هنگامی که گناهکاران نام پیامبر را می شنوند به جبرئیل گویند سلام ما را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برسان و بگو گناهان ما باعث شد میان ما و شما فاصله بیافتد؛ (انّ معاصینا فرقت بیننا و بینک) پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به سجده می افتد (و از خداوند می خواهد از گناهان آن ها بگذرد) از ناحیه خداوند خطاب می رسد: «ارفع رأسک و اسأل تعط و اشفع تشفع». (5)

ب - برید به امام حسین علیه السلام گفت: خداوند به واسطه تو بر ما منت نهاده که در خدمت تو به شهادت می رسیم و اعضاء ما قطعه قطعه خواهد شد سپس در قیامت جدّت پیامبر شفیع ما خواهد بود. (6)

ج - امام صادق علیه السلام فرمودند: بهترین شفاعت کننده برای حمران بن اعین، من و پدرم هستیم دست او را می گیریم و وارد بهشت می سازیم. (7)

ص:159


1- (عیون اخبار الرضا / 2 / 24)
2- (خصال / 355)
3- (عیون اخبار الرضا / 66)
4- (کافی/3/270)
5- (بحار 8 / 48)
6- (سفینه / 1 / 266)
7- (سفینه / 2 / 425)

29- عوامل حبط عمل

آیات

1 - شرک

«لئن اشرکت لیحبطنّ عملک و لتکونن من الخاسرین» زمر، 65

اگر مشرک شوی تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود .

2 - اختیار کفر بعد از ایمان

«و من یکفر بالایمان فقط حبط عمله» مائده، 5

و کسی که انکار کند آنچه باید به آن ایمان بیاورد اعمال او تباه می گردد .

3 - ارتداد از دین

«و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة» بقره، 217

و کسی که از آئینش برگردد و در حال کفر بمیرد تمام اعمال نیک او در دنیا و آخرت بر باد می رود.

4 - نفاق

«و یقول الّذین امنوا اهؤلاء الذین اقسموا باللَّه جهد ایمانهم انهم لمعکم حبطت اعمالهم فاصبحوا خاسرین» مائده، 53

آنها که ایمان آورده اند می گویند آیا این منافقان همانها هستند که با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که با شما هستند؟ آری اعمالشان نابود گشت و زیانکار شدند .

5 - کفر به آیات خداوند و قیامت

«اولئک الذین کفروا بایات ربّهم و لقائهم فحبطت اعمالهم» کهف، 105

آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند به همین جهت اعمالشان حبط و نابود شد .

ص:160

6 - داد و فریاد زدن در محضر پیامبر اکرم (ص)

«یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النّبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون» حجرات، 2

ای کسانی که ایمان آورده اید صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید و در برابر او بلند سخن مگویید آنگونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می کنند مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی دانید .

روایات

1 - ریا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان المرائی ینادی یوم القیامة یا فاجر یا غادر یا مرائی ضلّ عملک و بطل اجرک اذهب فخذ اجرک ممن کنت تعمل له».

به درستی که شخص ریاکار در قیامت به او خطاب می شود ای گنه کار، ای نیرنگ باز، ای ریاکار، عمل تو گم شد و مزد تو باطل گشت، بنابراین مزد خود رااز کسی طلب کن که برای اوکار می کردی.

(1)

2 - کبر و غرور

قال علی علیه السلام : «فاعتبروا بما کان من فعل اللَّه بابلیس اذا حبط عمله الطویل و جهده الجهید و کان قد عبداللَّه ستة الاف سنة ... عن کبر ساعة واحدة».

پس عبرت بگیرید به آنچه را که خداوند درباره شیطان انجام داد، زمانی که عمل طولانی و تلاش های مستمر او را نابود ساخت و به تحقیق او شش هزار سال خداوند را عبادت کرد... نابودی عمل او به خاطر یک لحظه کبر و غرور بود.(2)

3 - حسد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فلا تحسدوا فتحبط اعمالکم».

حسد نورزید که اعمال شما نابود می شود . (3)

ص:161


1- (بحار / 72 / 303)
2- (بحار / 63 / 214)
3- (بحار/ 37 / 210)

4 - ظلم به اجیر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من ظلم اجیراً اجره احبط اللَّه عمله».

کسی که به اجیر خود در مزدش ستم روا دارد، خداوند عمل او را نابود می کند. (1)

5 - منت گذاری در انفاق

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان اللَّه ... یحبط اجر المعطی المنّان».

به درستی که خداوند اجر کسی که در عطا کردن منّت می گذارد را نابود می کند.(2)

6 - جدال

قال الصادق علیه السلام: «ایاک و المراء فانه یحبط عملک».

بپرهیز از ریا کردن که مایه نابودی عمل تو می شود .(3)

7 - عجب

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اعجاب المرء بنفسه و هو محبط للعمل».

عجب نمودن انسان نسبت به خودش باعث نابودی عمل می شود . (4)

8 - ترک نماز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من ترک صلاته من غیر عذر فتفوته فقد حبطعمله».

کسی که نمازش را بدون عذر ترک کند که از او فوت شود، عملش نابود می گردد . (5)

9 - نپذیرفتن ولایت امام علیه السلام

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم لعلیّ علیه السلام : «و من لقی اللَّه عزّوجلّ بغیر ولایتک فقط حبط عمله».

هرکس خدا را بدون ولایت و محبت تو ملاقات کند، عمل او نابود می شود .

(6)

ص:162


1- (بحار/76/ 332)
2- (بحار/ 77 / 145)
3- (بحار / 78 / 288)
4- (بحار / 72 / 321)
5- (بحار/82/202)
6- (بحار/24/65)

30- اسباب آمرزش

آیات

در قرآن کریم اسباب مختلفی برای آمرزش الهی بیان شده است که به نمونه ای از آن اشاره می شود:

1 - توبه:

«یا ایها الذین امنوا توبوا الی اللَّه توبة نصوحاً عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم»

تحریم، 8

ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدا توبه کنید توبه ای خالص، امید است با این کار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد .

2 - ایمان و عمل صالح:

«و الذین امنوا و عملوا الصالحات و امنوا بما انزل علی محمد و هو الحق من ربّهم کفّر عنهم سیئاتهم» محمد، 2

و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده و همه حق است و از سوی پروردگارشان نیز ایمان آوردند خداوند گناهانشان را می بخشد .

3 - تقوی:

«ان تتقوا اللَّه یجعل لکم فرقاناً... و یکفر عنکم سیئاتکم» انفال، 29

اگر از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد... و گناهانتان را می پوشاند .

4 - هجرت و جهاد و شهادت:

«فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفّرنّ عنهم سیئاتهم» آل عمران، 195

آنان که در راه خدا هجرت کردند و از خانه های خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند به یقین گناهانشان را می بخشم .

ص:163

5 - انفاق پنهانی:

«ان تبدوا الصدقات فنعمّا هی و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لکم و یکفّر عنکم سیّئاتکم» بقره، 271

اگر انفاق ها را آشکار کنید خوب است و اگر آنها را مخفی ساخته و به نیازمندان بدهید برای شما بهتر است و قسمتی از گناهان شما را می پوشاند .

6 - قرض الحسنه:

«ان تقرضوا اللَّه قرضاً حسناً یضاعفه لکم و یغفر لکم» تغابن، 17

اگر به خدا قرض الحسنه دهید آن را برای شما مضاعف می سازد و شما را می بخشد .

7- پرهیز از گناهان کبیره:

«ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفّر عنکم سیئاتکم» نساء، 31

اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می شوید پرهیز کنید گناهان کوچک شما را می پوشانیم .

روایات

1 - مرض و بیماری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ساعات الوجع یذهبن ساعات الخطایا».

لحظه های درد و رنج، لحظه های گناه را از بین می برد . (1)

2 - غم و اندوه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا کثرت ذنوب المؤمن و لم یکن له من العمل ما یکفّرها ابتلاه اللَّه بالحزن لیکفّرها به عنه».

زمانی که گناهان مؤمن زیاد شود و عملی نداشته باشد که باعث از بین رفتن گناهان شود، خداوند او را به حزن و اندوه گرفتار می کند تا بدینوسیله گناهانش از بین برود.(2)

ص:164


1- (بحار / 67 / 244)
2- (بحار / 73 / 157)

3 - کار نیک

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا عملت سیئة فاعمل حسنة تمحوها».

هرگاه عمل بدی انجام دادی، بعد از آن عمل خوبی انجام بده تا آن عمل بد را از بین ببری .

(1)

4 - اخلاق نیک

قال الصادق علیه السلام : «ان حسن الخلق یذیب الخطیئة کما تذیب الشمس الجلید».

به درستی که اخلاق نیکو، گناه را از بین می برد همانطوری که نور خورشید یخ را از بین می برد.

(2)

5 - صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و آل او

قال الرضاعلیه السلام : «من لم یقدر علی ما یکفّر به ذنوبه فلیکثر الصلوة علی محمد و آله فانّها تهدم الذنوب هدماً».

کسی که توانایی ندارد گناهان خود را از بین ببرد، پس زیاد بر محمّد و آل محمد صلوات بفرستد، زیرا صلوات گناهان را از بین می برد . (3)

6 - حج و عمره؛

قال علی علیه السلام : «... و حج البیت و اعتماره فانهما ینفیان الفقر و یرحضان الذنب».

حج خانه خدا و عمره باعث از بین رفتن تهیدستی می شود و گناهان را از بین می برند .

(4)

اشاره

شخصی خدمت پیامبر اکرم شرفیاب شد و عرض کرد: عمل من ضعیف و گناهانم فراوان است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به او فرمودند: سجده زیاد انجام بده زیرا گناهان تو را از بین می برد همانطوری که باد برگ درختان را ساقط می کند. (5)

ص:165


1- (بحار / 71 / 389)
2- (بحار 71 / 359)
3- (بحار / 94 / 47)
4- (نهج البلاغه / خطبه 110)
5- (بحار 85 / 162

31- نعمتهای بهشت

آیات

خوردنیهای بهشت

1 - همه نوع میوه :

«و لهم فیها من کل الثمرات» محمد، 14

برای آنان در آن از همه انواع میوه ها وجود دارد .

2 - انتخاب انواع میوه ها :

«و فاکهة ممّا یتخیرون و فواکه مما یشتهون» واقعه، 19؛ مرسلات، 42

و میوه هایی از هر نوع که انتخاب کنند و میوه هایی از آنچه مایل باشند .

3 - دستیابی به میوه ها :

«و ذلّلت قطوفها تذلیلاً» دهر، 15

و چیدن میوه هایش بسیار آسان است .

قطوفها دانیة الحاقة، 23

که میوه هایش در دسترس است .

4 - دو نوع مختلف از میوه ها :

«فیها من کل فاکهة زوجان» رحمن، 52

در آن دو از هر میوه ای دو نوع وجود دارد .

5 - دوام خوردنیهای بهشت :

«اُکلها دائم» رعد، 35

میوه آن همیشگی است .

«لا مقطوعة و لا ممنوعة» واقعه، 33

که هرگز قطع و ممنوع نمی شود .

ص:166

6 - انواع میوه ها و گوشتها :

«و امددناهم بفاکهة و لحم مما یشتهون» طور، 22

و همواره از انواع میوه ها و گوشت ها از هر نوع که بخواهند در اختیارشان می گذاریم .

7 - گوشت پرنده ها :

«و لحم طیر مما یشتهون» واقعه، 19

و گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند .

آشامیدنیها

8 - آب نهرهای بهشتی :

«انهار من ماء غیر آسن» محمد، 15

در آن نهرهایی از آب صاف و خالص که بد بو نشده است .

9 - متغیر نشدن نهرهای شیر :

«و انهار من لبن لم یتغیر طعمه» محمد، 15

و نهرهایی از شیر که طعم آن دگرگون نگشته است .

10 - نهرهایی از شراب :

«و انهار من خمر لذّة للشاربین» محمد، 15

و نهرهایی از شراب طهور که مایه لذّت نوشندگان است .

11 - مطبوع بودن هوای بهشت :

«لا یرون فیها شمساً و لا زمهریراً» انسان، 13

نه آفتاب را در آنجا می بینند و نه سرما را .

12 - قصرهای بهشتی :

«و مساکن طیبة فی جنات عدن» توبه، 72

و مسکن های پاکیزه ای در بهشت های جاویدان نصیب آنها ساخته است .

13 - ظرفهای زیبای بهشتی:

«یطاف علیهم بصحاف من ذهب و اکواب» زخرف، 71

این در حالی است که ظرف های غذا و جام های طلایی شراب طهور را گرداگرد آنها می گردانند.

ص:167

14 - لباسهای سبزرنگ بهشتی :

«و یلبسون ثیاباً خضراً من سندس و استبرق» کهف، 31

و لباس هایی فاخر به رنگ سبز از حریر نازک و ضخیم در بر می کنند .

15 - زینتهای بهشتیان از دستبندهای طلائی :

«یحلّون فیها من اساور من ذهب» کهف، 31

در آنجا با دست بندهایی از طلا آراسته می شوند .

16 - تختهای بلند بهشتی:

«فیها سررمرفوعة» غاشیه، 13

در آن تخت های زیبای بلندی است .

17 - بالشها و متکاهای بهشتی:

«و نمارق مصفوفة» غاشیه، 15

و بالش ها و پشتی های صف داده شده .

18 - فرشهای بسیار عالی و زیبای بهشتی:

«و زرابی مبثوثه» غاشیه، 16

و فرش های فاخر گسترده .

19- همسران پاک و پاکیزه بهشتی:

«و حور عین کامثال اللؤلؤالمکنون» واقعه، 23

و همسرانی از حورالعین همچون مروارید در صوف پنهان .

20 - مأموران پذیرائی:

«و یطوف علیهم ولدان مخلدون اذا رأیتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً» انسان، 19

و بر گردشان برای پذیرایی نوجوانانی جاودانی می گردند که هرگاه آنها را ببینی گمان می کنی مروارید پراکنده اند .

21 - نعمتهای بهشتی :

«و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذّالاعین» زخرف، 71

و در آن بهشت آنچه دلها می خواهد و چشم ها از آن لذّت می برد هست .

ص:168

روایات

1 - بهشت ثمن جان مؤمن

قال علی علیه السلام: «انه لیس لانفسکم ثمن الاّ الجنة فلا تبیعوها الاّ بها».

به درستی که ارزش جان شما نیست مگر بهشت، پس جان خود را به غیر آن نفروشید .

(1)

2 - بهشت ثمن اعتقاد به وحدانیت

قال الصادق علیه السلام: «قول لا اله الاّ اللَّه ثمن الجنة».

اعتقاد به وحدانیت خداوند متعال بهاء و ثمن بهشت است .(2)

3 - رسیدن بهشت در پرتو تحمل شدائد

قال علی علیه السلام: «بالمکاره تنال الجنة».

به وسیله تحمّل شدائد و ناگواری ها انسان به بهشت می رسد . (3)

4 - کمترین منزل برای بهشتی

قال الصادق علیه السلام: «انّ ادنی اهل الجنة منزلاً لو نزل به الثقلان الجن و الانس لوسعهم طعاماً و شراباً و لا ینقص مما عنده شی ء».

بهشتیانی که دارای کمترین مقام و درجه اند (مقامشان چنان است که) اگر تمام انسان ها و جن ها مهمان او شوند همه از طعام و شرابش سیر شوند و چیزی از آن کاسته نمی گردد. (4)

5 - ورود به بهشت در پرتو رحمت خداوند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لن یدخل الجنة الاّ برحمة اللَّه قالوا و لا انت قال: و لا انا الاّ ان یتغمدّنی اللَّه».

هرگز کسی داخل بهشت نمی شود مگر به رحمت خدا، گفتند و تو نیز ای رسول خدا؟ فرمود: و من نیز، مگر آنکه خدایم مشمول رحمت و فضل خویش فرماید . (5)

6 - ورود به بهشت و خوشحال نمودن کودکان و یتیمان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان فی الجنة داراً یقال لها دارالفرح لا یدخلها الاّ من فرّح الصبیان و فی روایة اخری الاّ من فرّح الیتامی».

ص:169


1- (بحار / 78 / 13)
2- (توحید صدوق / 21)
3- (غرر الحکم / 4204)
4- (بحار / 8 / 120)
5- (کنزل العمال / 10407)

به درستی که در بهشت منزلی است که به آن منزل ها خانه شادمانی گفته می شود و داخل آن نمی شود مگر کسی که کودکان را شادمان کند در روایت دیگر است مگر آنکه یتیمان را مسرور سازد .

(1)

7 - نسوزاندن درختان بهشتی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من قال سبحان اللَّه غرس اللَّه له بها شجرة فی الجنة و من قال الحمد للَّه غرس اللَّه له بها شجرة فی الجنة ... فقال رجل من قریش یا رسول اللَّه انّ شجرنا فی الجنة لکثیر قال نعم ولکن ایاکم ان ترسلوا علیها نیراناً فتحرقوها...».

هرکس سبحان اللَّه بگوید، خداوند درختی را در بهشت برای او می کارد و هرکس الحمد للَّه بگوید، خداوند درختی رابرای او می کارد ،شخصی از قریش گفت ای رسول خدا به درستی که درختان ما در بهشت زیاد است حضرت فرمودند آری بپرهیزید از اینکه آتشی بفرستید که آنها را بسوزاند.

(2)

8 - تکامل در بهشت

قال زین العابدین علیه السلام: «علیک بالقرآن فان اللَّه خلق الجنة ... و جعل درجاتها علی قدر آیات القرآن فمن قرأ القرآن قال له اقرأ وارق».

بر شما باد به تمسّک به قرآن به درستی که خداوند درجات بهشت را به اندازه آیات قرآن قرار داده پس به قاری قرآن گفته می شود بخوان و بالا برو .(3)

9 - پاکیزه ترین نعمت بهشتی

قال علی علیه السلام : «انّ اطیب شی ء فی الجنة لذةً الحب فی اللَّه و الحمد لله قال اللَّه عزّوجلّ: «و اخر دعویهم ان الحمد للَّه رب العالمین» ...».

بهترین چیز از نظر لذّت روحی در بهشت محبّت به خدا و گفتن الحمد للَّه است زیرا خداوند می فرماید آخرین سخن اهل بهشت گفتن (الحمدللَّه ربّ العالمین) است . (4)

10 - عظمت نعمت های بهشتی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «قال اللَّه تعالی: «اعددت لعبادی الصالحین ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر».

خداوند می فرماید: برای بندگان شایسته خود آماده کرده ام نعمت هایی را که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده است . (5)

ص:170


1- (کنزل العمال / 9 / 6008)
2- (امالی صدوق / 486)
3- (بحار / 8 / 133)
4- (بحار / 69 / 251)
5- (بحار / 8 / 92)

11 - شرایط رفتن به بهشت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من قال لااله الاّاللَّه مخلصاً دخل الجنة و اخلاصه ان تحجزه لااله الااللَّه عما حرّم اللَّه عزّ و جلّ».

کسی که خالصانه (لا اله الا اللَّه) بگوید وارد بهشت می شود و اخلاص در این جمله آن است که او را از گناهان بازدارد . (1)

12 - اولین مهمانان بهشت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اول من یدخل الجنة من خلق اللَّه الفقراء»

اولین گروهی که وارد بهشت می شود فقرا هستند . (2)

و «اول من یدخل الجنة الشهید».

نخستین گروهی که وارد بهشت می شود شهدا هستند . (3)

13 - درجات بهشت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الجنة مأة درجة ما بین کل درجتین کما بین السماء و الارض».

بهشت دارای صد درجه است که میان هر درجه اش فاصله به اندازه آسمان تا زمین است .

14 - در اختیار بودن پرنده ی بهشتی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انک لتنظر الی الطیر فی الجنة و تشتهیه فیخرّ بین یدیک مشویة».

به درستی که در بهشت نگاه به پرنده می کنی و به آن تمایل پیدا می کنی در آن هنگام آن پرنده آماده در جلوی تو قرار می گیرد .(4)

15 - نوشیدنی های بهشتی

عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال: «قوله تعالی: «و مزاجه من تسنیم» (5) قال هو اشرف شراب فی الجنة یشرب محمد و آل محمد و هم المقرّبون السابقون ...».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره آیه شریفه فرمودند بهترین شراب در بهشت تسنیم است که محمد و آل محمد که مقرّبان درگاه خدا و پیشی گیرندگان در ایمان هستند از آن بهره مند می شوند .

(6)

ص:171


1- (توحید / 28)
2- (کنز العمال / 16636)
3- (تنبیه الخواطر / 1 / 57)
4- (محجة البیضاء / 8 / 373)
5- (مطففین / 28)
6- (بحار / 8 / 150)

16 - اشتیاق بهشت به حضرت علی علیه السلام و اصحاب او

عن امیرالمؤمنین علیه السلام: «قال النبی الجنّة تشتاق الیک یا علی و الی عمار و سلمان و ابی ذر و المقداد».

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود: بهشت علاقه مند به تو و به سلمان و ابوذر و مقداد است.

(1)

اشاره

الف - پیامبر سوار بر شتر به سوی جنگ می رفت. عربی آمد و رکاب شتر را گرفت و گفت: به من عملی بیاموز که به وسیله ی آن به بهشت بروم؛ «علّمنی عملاً ادخل به الجنة». پیامبر فرمود: هر گونه که دوست داری مردم با تو رفتار کنند با مردم رفتار کن و هر گونه که ناخوش داری مردم با تو رفتار کنند با آنان آن گونه رفتار نکن، جلوی شتر را رها کن تا حرکت کند. (2)

ب - گروهی نزد پیامبر آمدند و گفتند یا رسول اللَّه! بهشت را برای ما ضمانت کن. حضرت فرمود: به شرط این که با سجده های طولانی مرا کمک کنید؛ «علی ان تعینونی بطول السجود». (3)

ج - شخصی نزد پیامبر آمد و گفت: دعا کنید خداوند چشم نابینای مرا شفا دهد. حضرت فرمود: آیا بهشت نزد تو محبوبتر است یا اینکه چشم تو بینا شود. عرض کرد: بهشت. حضرت فرمود: خداوند کریم تر از آن است که فردی را در دنیا به نابینائی مبتلا سازد و او را در قیامت وارد بهشت نسازد. (4)

ص:172


1- (بحار / 22 / 325)
2- (کافی / 2 / 117)
3- (امالی طوسی / 664)
4- (سفینه / 1 / 316)

32- عذاب جهنّم

آیات

1 - هفت در برای جهنم :

«و انّ جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب» حجر، 44-43

و دوزخ میعادگاه همه آنهاست و هفت در دارد .

2 - خشم و خروش جهنم :

«اذا رأتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظّا و زفیراً» فرقان، 12

هنگامی که این آتش آنان را از مکانی دور ببیند صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند .

3 - آوردن جهنم برای تبهکاران :

«و جیئ یومئذٍ بجهنّم» فجر، 23

در آن روز جهنم را حاضر می کنند .

4 - تسلّط جهنم بر کافران :

«انّ جهنّم لمحیطة بالکافرین» توبه، 49

جهنم کافران را احاطه کرده است .

5 - جهنم دارای نگهبان :

«... و قال لهم خزنتها الم یأتکم رسل منکم یتلون علیکم آیات ربّکم...» زمر، 71

نگهبانان دوزخ به آنها می گویند آیا رسولانی از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند .

6 - تعداد نگهبانان جهنّم :

«علیها تسعة عشر و ما جعلنا اصحاب النار الاّ ملئکة» مدثّر، 30-29

نوزده نفر از فرشتگان عذاب بر آن گمارده شده اند مأموران دوزخ را فقط فرشتگان قرار دادیم .

ص:173

7 - افزون طلبی جهنم :

«یوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزید» ق، 30

به خاطر بیاورید روزی راکه به جهنم می گوییم آیا پر شده ای و او می گوید آیا افزون بر این هم هست؟

8 - دوزخیان در غل و زنجیر :

«و تری المجرمین یومئذ مقرّنین فی الاصفاد» ابراهیم، 49

ودرآن روز مجرمان را با هم در غل و زنجیر می بینی که دست ها و گردنهایشان را به هم بسته اند.

9 - فوران آتش دوزخ :

«اذا القوا فیها سمعوا لها شهیقاً و هی تفور» ملک، 7

هنگامی که در آن افکنده شوند صدای وحشتناکی از آن می شنوند و این در حالی است که پیوسته می جوشد .

10 - شدت غضب آتش دوزخ :

«تکاد تمیّز من الغیظ» نزدیک است دوزخ از شدت غضب پاره پاره شود . ملک، 8

11 - خاموش نشدن آتش دوزخ :

«کلما خبت زدناهم سعیراً» اسراء 97

هر زمان آتش آن فرو نشیند شعله تازه ای بر آنان می افزاییم .

12 - شعله کشیدن آتش دوزخ :

«کلاّ انّها لظی» معارج، 15

اما هرگز چنین نسیت که با اینها بتوان نجات یافت آری شعله های سوزان آتش است .

13 - تسلّط آتش دوزخ بر باطن :

«الّتی تطلع علی الافئدة» آتشی که از دلها سر می زند . همزه، 7

14 - عدم مرگ در دوزخ :

«لا یقضی علیهم فیموتوا»هرگز فرمان مرگشان صادر نمی شود تا بمیرند . فاطر، 36

«و یأتیه الموت، من کلّ مکان و ما هو بمیّت» ابراهیم، 16

و مرگ از هر جا به سراغ او می آید ولی با این همه نمی میرد .

ص:174

15 - پر مایه و غلیظ بودن عذاب جهنم :

«و من ورائه عذاب غلیظ» و به دنبال آن عذاب شدیدی است . ابراهیم، 17

16 - چهره های عبوس و درهم کشیده دوزخیان :

«تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون» مؤمنون، 104

شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهایشان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای عبوس دارند .

17 - لباس دوزخیان :

«لهم ثیاب من نار» لباس هایی از آتش برای آنها بریده شده است. حج، 20

18 - غذای دوزخیان :

«لیس لهم طعام الاّ من ضریع لایسمن و لا یغنی من جوع» غاشیه، 7-6

غذایی جز از ضریع خار خشک تلخ و بدبو ندارند غذایی که نه آنها را فربه می کند و نه از گرسنگی می رهاند .

19 - غذای دوزخیان همچون فلز گداخته :

«انّ شجرة الزقّوم طعام الاثیم کالمهل یغلی فی البطون کغلی الحمیم» دخان، 46-43

مسلّماً درخت زقّوم غذای گناه کاران است همانند فلز گداخته در شکم ها می جوشد، جوششی همچون آب سوزان .

20 - سایه های جهنم نه خنک است نه مفید:

«و ظلّ من یحموم لابارد و لا کریم» واقعه، 44

سایه ای که نه خنک است و نه آرام بخش و در سایه دودهای متراکم و آتش زا .

روایات

1 - عدم رحمت در جهنم

قال علی علیه السلام : «احذروا ناراً قعرها بعید و حرّها شدید و عذابها جدید دار لیس فیها رحمة و لا تسمع فیها دعوة و لا تفرج فیها کُربة».

ص:175

بپرهیزید از آتشی که ژرفای آن دور و حرارت آن زیاد و سخت و عذاب آن تازه است و جهنم منزلی است که هیچ رحمت در آن وجود ندارد سخن کسی در آن شنیده نمی شود و گرفتاری هیچ کسی بر طرف نمی شود . (1)

2 - تنگ بودن جهنم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فی قوله تعالی: «و اذا القوا منها مکاناً ضیّقاً» قال والذی نفسی بیده انّهم یستکرهون فی النار کما یستکره الوتد فی الحائط».

پیامبر درباره آیه شریفه می فرماید وقتی جهنّمی ها در آتش قرار می گیرند در مکان تنگی واقع می شوند فرمود سوگند به کسی که جانم در دست اوست آنها در آتش چنان در فشار قرار می گیرند چنانکه میخ در دیوار در فشار قرار می گیرد. (2)

3 - عدم طاقت بشر در جهنم

قال علی علیه السلام : «اعلموا انّه لیس لهذا الجلد الرقیق الصبر علی النار فارحموا نفوسکم فانّکم قد جرّبتموها فی مصائب الدنیا افرأیتم جزع احدکم من الشوکة تصیبه و العثرة تدمیه ...».

آگاه باشید این پوست نازک تن طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم کنید، شما مصیبت های دنیا را آزمودید، آیا ناراحتی یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته یا در زمین خوردن پایش مجروح شده دیده اید که تحمّل آن مشکل است . (3)

4 - شدت یک حلقه زنجیر جهنم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لو انّ حلقة واحدة من السلسلة التی طولها سبعون ذراعاً وضعت علی الدنیا لذابت الدنیا من حرّها».

اگر یک حلقه از زنجیر آتشی قیامت که طول آن هفتاد ذراع است در دنیا قرار گیرد تمام دنیا از حرارت آن آب می شوند و از بین می روند . (4)

5 - در امان بودن اهل توحید از عذاب

قال الصادق علیه السلام : «ان اللَّه تبارک و تعالی اقسم بعزّته و جلاله ان لا یعذّب اهل توحیده بالنار ابداً». (5)

خداوند به عزّت و جلال خود سوگند یاد کرده که موحّدان را به آتش هرگز نسوزاند .

ص:176


1- (شرح نهج البلاغه / 15 / 164)
2- (نور الثقلین / 4 / 8)
3- (نهج البلاغه / خطبه 183)
4- (بحار / 8 / 280)
5- (توحید / 20)

6 - عبوس بودن مالک دوزخ

عن ابی جعفر الباقرعلیه السلام قال: «ان رسول اللَّه حیث اُسری به لم یمرّ بخلق من خلق اللَّه الاّ رأی منه ما یحب من البشر و اللطف و السّرور به حتی مرّ بخلق من خلق اللَّه ... فوجده عابساً فقال: یا جبرئیل! ... من هذا قال: هذا مالک خازن النار هکذا خلقه ربه...».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در شب معراج به هرکدام از مخلوقات الهی که برخورد کرد آنها را دارای مسرت و خوشحالی مشاهده کرد تا اینکه به یک مخلوقی برخورد نمود که چهره او در هم کشیده بود پرسید ای جبرئیل این شخص کیست؟ گفت این (مالک) خازن جهنّم است. خداوند او را این چنین عبوس و چهره در هم کشیده آفریده است . (1)

7 - طبقات جهنم

قال الصادق علیه السلام : «انّ جهنم لها سبعة ابواب اطباق بعضها فوق بعض وضع احدی یدیه علی الاخری فقال هکذا و انّ اللَّه وضع الجنان علی الارض و وضع المیزان بعضها فوق بعض فاسفلها جهنّم و فوقها لظی و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحیم و فوقها السعیر و فوقها الهاویة».

دوزخ دارای هفت طبقه است که برخی بالای بعضی می باشد و یکی از دست های مبارک را بر دیگری گذارد، فرمود اینچنین و خداوند بهشت را بر روی زمین قرار داده است و بعضی از آتش دوزخ را بر بعضی دیگر نهاده است که پایین ترین آنها جهنّم است و بالای آن لظی (آتش با زبانه جهنم) و بالای آن حطمه (آتش سخت سوزان) و بالای آن سقر و بالای آن جحیم و سعیر (آتش افروخته) و بالای آن هاویه می باشد. (2)

اشاره

الف - نوف بکالی می گوید: حضرت علی علیه السلام رانیمه شب درحال گریه و مناجات دیدم به من فرمود: آیا بیداری؟ عرض کردم: بیدارم. حضرت فرمود: «یا نوف ان طال بکاؤک فی هذه اللیله مخافة من اللَّه قرّت عیناک غداً بین یدی اللَّه عز و جل یا نوف! انه لیس من قطرة قطرت من عین رجل من خشیة اللَّه الاّ اطفأت بحاراً من النیران».

(3)

ص:177


1- (بحار / 8 / 284)
2- (تفسیر صافی/266)
3- (سفینة البحار / 1 / 354)

ب - عقیل از حضرت علی علیه السلام سهمیه ی بیشتری تقاضا کرد. حضرت آهن داغ را به او نزدیک کرد و او ناله کرد. حضرت فرمود : «اتئنّ من اذی و لا ائنّ من لظی».(1)

ج - پیامبر اکرم فرمود: روز قیامت من و علی در صراط می ایستیم در حالی که شمشیر در دست داریم هیچ انسانی از صراط عبور نمی کند مگر آنکه از ولایت علی سؤال می شود هر شخصی که جواز عبور داشت نجات پیدا می کند و الاّ با شمشیر او را وارد جهنم می سازیم سپس حضرت آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون» (2) را تلاوت نمود. (3)

ص:178


1- (بحار/40/ 347)
2- (صافات، 24)
3- (سفینه / 1 / 210)

فصل دوّم: موضوعات عبادی

اشاره

ص:179

ص:180

33- عبادت و بندگی

آیات

1 - عبادت مخصوص خداوند:

«و قضی ربک الاّ تعبدوا الاّ ایاه» اسراء، 23

و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید .

2 - عبادت سرلوحه دعوت انبیاء:

«و الی عاد اخاهم هوداً قال یا قوم اعبدوا الله» اعراف، 65

و به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم گفت ای قوم من تنها خدا را پرستش کنید .

«و الی ثمود اخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدوا الله» اعراف، 73

و به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم گفت ای قوم من تنها خدا را بپرستید .

«و الی مدین اخاهم شعیباً قال یا قوم اعبدوا اللَّه» اعراف، 85

و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم گفت ای قوم من تنها خدا را پرستش کنید .

3 - صراط مستقیم در پرتو عبادت خداوند:

«ان اللَّه هو ربّی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم» زخرف، 64

خداوند پروردگار من و پروردگار شماست تنها او را پرستش کنید که راه راست همین است .

4 - علت ورود به جهنم استکبار از عبادت:

«ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین» غافر، 60

کسانی که از عبادت من تکبّر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند .

5 - عدم استکبار و خستگی فرشتگان از عبادت:

«و من عنده لا یستکبرون عن عبادته و لا یستحسرون» انبیاء، 19

و آنها که نزد اویند یعنی فرشتگان هیچگاه از عبادتش استکبار نمی ورزند و هرگز خسته نمی شوند.

ص:181

6 - سرزنش از عبادت غیر خداوند:

«افتعبدون ما تنحتون» صافات، 95

آیا چیزی را می پرستید که با دست خود می تراشید .

7 - عبادت شرط امامت:

«و جعلناهم ائمةّ یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین» انبیاء، 73

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می کردند .

8 - معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در پرتو عبادت:

«سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی» اسراء، 1

پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را پر برکت ساخته ایم برد .

9 - نزول قرآن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در پرتو عبادت :

«تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون العالمین نذیراً». فرقان، 1

زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد .

10 - عبادت هدف آفرینش:

«و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون» ذاریات، 56

من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند .

نشانه های بندگی خداوند

1 - شکر:

«و اشکروا اللَّه ان کنتم ایّاه تعبدون» بقره، 172

و شکر خداوند را به جا آورید اگر او را پرستش می کنید .

2 - صبر:

«فاعبده و اصطبر لعبادته» مریم، 65

او را پرستش کن و در راه عبادتش شکیبا باش .

ص:182

3 - تواضع:

«و عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً» فرقان، 63

بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند .

چرا باید خداوند را عبادت نمود؟

پاسخ:

1- چون خداوند تنها شایسته پرستش است:

«لا اله الاّ انا فاعبدون» انبیاء، 25

معبودی جز من نیست پس تنها مرا پرستش کنید .

2- چون خداوند خالق انسانها است:

«یا ایها الناس اعبدوا ربّکم الذی خلقکم» بقره، 21

ای مردم پروردگار خود را پرستش کنید آنکس که شما را آفرید .

3- چون خداوند رازق انسانها است:

«فلیعبدوا ربّ هذا البیت الذی اطعمهم من جوع . و امنهم من خوف» قریش، 4و3

پس به شکرانه این نعمت بزرگ باید پروردگار این خانه را عبادت کنند همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت .

روایات

1 - ادب در عبادت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اعبداللَّه کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک».

خدا را عبادت کن گویا او را می بینی، پس اگر او را مشاهده نمی کنی، به درستی که او تو را می بیند. (1)

2 - بهترین عبادت

الف - قال الباقرعلیه السلام: «ما عبداللَّه بشی ء افضل من عفة بطن و فرج».

خداوند عبادت نشده به چیزی بهتر از عفّت و پاکدامنی شکم و فرج . (2)

ص:183


1- (کنزالعمال/5250)
2- (کافی/2/79)

ب - قال الصادق علیه السلام: «افضل العبادة العلم باللَّه و التواضع له».

بهترین عبادت، علم و معرفت به خدا و فروتنی برای اوست . (1)

ج - قال الجوادعلیه السلام: «افضل العبادة الاخلاص».

بهترین عبادت اخلاص است . (2)

د - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم «العبادة سبعون جزءاً و افضلها جزءاً طلب الحلال».

عبادت هفتاد جزء دارد، بهتر از همه طلب حلال است . (3)

3 - عابدترین مردم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اتی اللَّه بما افترض اللَّه علیه فهو من اعبد الناس».

کسی که واجبات خدا را به جا آورد، عابدترین مردم است . (4)

4 - عبادت غیر مقبول

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «العبادة مع اکل الحرام کالبناء علی الرمل و قیل علی الماء».

عبادت با خوردن مال حرام مانند ساختن منزل روی ریگ یا آب است . (5)

5 - نشاط در عبادت

قال الصادق علیه السلام: «لا تکرهوا الی انفسکم العبادة».

نفس خود را به عبادت وادار نکنید . (6)

قال علی علیه السلام: «قلیل تدوم علیه ارجی من کثیر مملول منه».

عبادت کمی که تداوم پیدا کند، بهتر از عبادت زیادی است که خستگی بیاورد.(7)

6 - عبادت خالص

قال علی علیه السلام: «العبادة الخالصة ان لا یرجوا الرجل الاّ ربّه و لا یخاف الاّ ذنبه».

عبادت خالص آن است که انسان جز به پروردگار امید نداشته باشد و جز از گناه خویش نترسد.

(8)

7 - اثر عبادت خالص

قالت فاطمةعلیها السلام : «من اصعد الی اللَّه خالص عبادته اهبط اللَّه عزّ و جلّ له افضل مصلحته».

کسی که عبادت خالص را به سوی خدا بالا ببرد، خداوند بهترین مصلحت خود را بر او نازل می کند .

(9)

ص:184


1- (تحف العقول / 364)
2- (تنبیه الخواطر / 2 / 109)
3- (بحار/103/18)
4- (خصال / 125)
5- (عدةالداعی / 141)
6- (کافی / 2 / 86)
7- (بحار / 68 / 218)
8- (غررالحکم / 2128)
9- (بحار / 68 / 184)

8 - تقصیر در عبادت

قال الکاظم علیه السلام : «علیک بالجدّ لا تخرجنّ نفسک من حدّ التقصیر فی عبادة اللَّه عزّوجلّ و طاعته فان اللَّه لا یعبد حقّ عبادته».

بر تو باد به تلاش و هیچ گاه خود را از تقصیر در عبادت خدا و طاعت او خارج نساز زیرا خداوند آنطوری که سزاوار است عبادت نمی شود . (1)

9 - انواع عبادت

قال علی علیه السلام : «ان قوماً عبدوا اللَّه رغبة فتلک عبادة التجار و ان قوماً عبدوا اللَّه رهبة فتلک عبادة العبید و انّ قوماً عبدوا اللَّه شکراً فتلک عبادة الاحرار».

به درستی که گروهی خداوند را از روی میل عبادت می کنند که عبادت تاجران است و گروهی خدا را از روی ترس عبادت می کنند که عبادت بندگان است و گروهی خدا را از روی شکر عبادت می کنند که عبادت آزادگان است.(2)

10 - آثار عبادت

الف - قال الصادق علیه السلام : «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة».

بندگی جوهری است که حقیقت آن ربوبیت است . (3)

ب - قال الحسن علیه السلام: «من عبداللَّه عبّد اللَّه له کلّ شی ء».

کسی که خداوندرابندگی کند، خداوند همه موجودات را بنده او می گرداند.(4)

ج - قال علی علیه السلام: «من قام بشرائط العبودیة اُهلّ للعتق».

کسی که به انجام شرایط عبودیت قیام کند، شایسته آزادی می شود . (5)

11 - عشق به عبادت

عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرّغ لها فهو لا یبالی علی ما اصبح من الدنیا علی عسر ام علی یسر».

برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و با آن معانقه کند و آن را به قلبش دوست بدارد و با جسد خود با عبادت ارتباط داشته باشد و برای عبادت فراغت بورزد و پروایی نداشته باشد که در دنیا با سختی زندگی می کند یا با آسانی . (6)

ص:185


1- (کافی / 2 / 72)
2- (نهج البلاغه/حکمت/ 237)
3- (مصباح الشریعة مترجم باب/100/597)
4- (مجموعه ورام / 2 / 108)
5- (غرر الحکم / 8529)
6- (کافی / 2 / 83)

12 - عبادت در نگاه

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «النظر الی الکعبة عبادة».

نگاه به کعبه عبادت است . (1)

ب - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «النظر فی المصحف عبادة».

نگاه به قرآن کریم عبادت است . (2)

ج - «النظر الی العالم عبادة و النظر الی الامام المقسط عبادة و النظر الی الوالدین برأفة و رحمة عبادة و النظر الی الاخ تودّه فی اللَّه عزّ و جلّ عبادة».

نگاه به عالم عبادت است و نگاه به امام عادل عبادت است و نگاه به پدر و مادر از روی مهربانی عبادت است، نگاه به برادر ایمانی در راه خدا عبادت است . (3)

د - «النظر الی وجه علی علیه السلام عبادة».

نگاه به صورت حضرت علی علیه السلام عبادت است . (4)

اشاره

عبادت اولیای خدا

الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم : «افلا اکون عبداً شکوراً». (5)

ب - پیامبر وقتی به عبادت و نماز مشغول می شد آنقدر روی پا می ایستاد که حتی گاهی روی انگشتان پا به نماز ادامه می داد تا اینکه پاهای مبارکش ورم می کرد. آیات شریفه «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی» نازل شد و به پیامبر دستور داد تا این اندازه زحمت و رنج در عبادت به خود را ندهد. (6)

ج - حضرت علی علیه السلام : ضرار در توصیف امام علیه السلام گوید: «یتملل تملل السلیم و یبکی بکاء الحزین». (7)

د - حضرت سجادعلیه السلام می فرماید: «من یقوی علی عبادة علی ابن ابی طالب».

(8)

ه - امام حسن علیه السلام : «کان الحسن بن علی علیه السلام اعبد الناس فی زمانه». (9)

ز - امام کاظم علیه السلام : «کان ابوالحسن موسی علیه السلام اعبد اهل زمانه و افقههم».

(10)

ص:186


1- (بحار / 74 / 73)
2- (بحار / 38 / 199)
3- (امالی طوسی / 454)
4- (بحار / 38 / 301)
5- (بحار / 16 / 288)
6- (نورالثقلین/3/366)
7- (بحار / 41 / 15)
8- (بحار/41/ 17)
9- (سفینةالبحار/6/12)
10- (سفینةالبحار/6/15)

34- مسجد

روایات

1 - مسجد مرکز پرستش خالصانه :

«و انّ المساجد للَّه فلا تدعوا مع اللَّه احداً» جنّ، 18

و به درستی که مساجد از آن خداست پس هیچکس را با خدا نخوانید .

2 - مسجد مرکز یاد الهی :

«و لو لا دفع اللَّه النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللَّه کثیراً» حج، 40

و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصاری و مساجدی که نام خدا در آن بسیار یاد می شود ویران می گردد .

3 - بزرگ ترین ستم، جلوگیری از یاد خداوند در مسجد :

«و من اظلم ممن منع مساجد اللَّه ان یذکر فیها اسمه» بقره، 114

کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد .

4 - لزوم انگیزه های صحیح در مسجدسازی :

«افمن اسّس بنیانه علی تقوی من اللَّه و رضوان خیر امّن اسّس بنیانه علی شفا جرف هار فانهار به فی نار جهنم...» توبه، 109

آیا کسی که شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده بهتر است یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرو می ریزد .

5 - ویژگی های آبادکنندگان مساجد:

«انّما یعمر مساجد اللَّه من امن باللَّه و الیوم الاخر و اقام الصلوة و اتی الزکوة و لم یخش الاّاللَّه فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین» توبه، 18

مساجد خدا را تنها کسی آباد می کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و نماز را به پا دارد و زکات را بپردازد و جز از خدا نترسد امید است چنین گروهی از هدایت یافتگان باشند .

ص:187

6 - پرهیزکاران سرپرستان مساجد:

«و ما لهم الا یعذّبهم اللَّه و هم یصدّون عن المسجد الحرام و ما کانوا اولیائه ان اولیاؤه الاّ المتقون» انفال، 34

چرا خدا آنها را مجازات نکند با اینکه از عبادت موحّدان در کنار مسجدالحرام جلوگیری می کنند در حالی که سرپرست آن نیستند، سرپرست آن فقط پرهیزکارانند .

7 - بی ارزش بودن آبادی مساجد بدون ایمان:

«اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن باللَّه...» توبه، 19

آیا سیراب کردن حجّاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند عمل کسی قرار دادید که به خدا ایمان آورده است ؟

8 - عدم صلاحیت مشرکان در آباد ساختن مساجد:

«ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد اللَّه شاهدین علی انفسهم بالکفر» توبه، 17

مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالی که به کفر خویش گواهی می دهند .

9 - نماز نخواندن در مساجد تفرقه انگیز:

«والّذین اتخذوا مسجداً ضرارا و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین لا تقم فیه ابداً»

توبه، 108-107

(گروهی دیگر از آنها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان رساندن (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان، هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست .

10 - استفاده از زینت ها هنگام ورود به مساجد:

«خذوا زینتکم عند کل مسجد» اعراف، 31

زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید .

ص:188

روایات

1 - مسجد خانه الهی

قال الصادق علیه السلام : «علیکم باتیان المساجد فانّها بیوت اللَّه فی الارض».

بر شما باد به آمدن مسجدها زیرا مساجد خانه های خدا روی زمین است . (1)

2 - مسجد بازار آخرت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم: «المساجد سوق من اسواق الآخرة قِراها المغفرة و تحفتها الجنة». مساجد بازاری از بازارهای آخرتند که پذیرایی آن آمرزش خداوند و جایزه آن بهشت است .

(2)

3 - مسجد مرکز عبادت و آموزش

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «کل جلوس فی المسجد لغو الا ثلثة: قرائة مصلّ او ذکر اللَّه او سائل عن علم».

هر نشستنی در مسجد بیهوده است مگر سه نشستن، خواندن نماز، یاد خدا یا پرسش از مسائل علمی.(3)

4 - تشکیل جلسات قرآن در مسجد

قال السجّادعلیه السلام: «... انما نصبت المساجد للقرآن».

مساجد برای قرآن تشکیل شده است . (4)

5 - فضیلت ذکر خدا در مسجد

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه وآله وسلم فقال من خیراهل المسجد؟ فقال صلی الله علیه وآله وسلم : «اکثرهم لله ذکراً».

شخصی از پیامبر پرسید بهترین اهل مسجد کیست؟ فرمود کسانی که بیشتر به یاد خدا باشند .

(5)

6 - سیاحت مسلمانان در مسجد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «السیّاحة فی امّتی لزوم المساجد».

سیاحت و تفریح امّت من در ملازمت و رفت و آمد با مساجد است .(6)

ص:189


1- (بحار / 73 / 384)
2- (بحار / 84 / 4)
3- (بحار / 77 / 86)
4- (وسائل / 3 / 493)
5- (وسائل / 4 / 182)
6- (بحار / 80 / 382)

7 - برتری جلوس در مسجد از جلوس در بهشت

قال علی علیه السلام : «الجلسة فی المسجد خیر من الجلسة فی الجنة لانّ الجنّة فیها رضی نفسی و الجامع فیه رضی ربّی».

نشستن در مسجد بهتر از نشستن در بهشت است، زیرا نشستن در بهشت رضایت نفس من است و نشستن در مسجد رضایت خداوند من است . (1)

8 - نماز همسایه ی مسجد

قال علی علیه السلام : «لا صلوة لجار المسجد الاّ فی المسجد الاّ ان یکون به عذراً او به علّة فقیل و من جار المسجد یا امیر المؤمنین قال من سمع النداء».

نماز همسایه مسجد کامل نیست مگر آنکه در مسجد به جا آورد یا عذری داشته باشد یا مریض باشد. پرسیدند همسایه مسجد کیست؟ فرمود: کسی که صدای اذان را بشنود . (2)

9 - فواید رفت و آمد به مسجد

قال علی علیه السلام : «من اختلف الی المسجد اصاب احدی الثمان اخاً مستفاداً فی اللَّه او علماً مستطرفاً او آیة محکمة او رحمة منتظره او کلمة تردّه عن ردی او یسمع کلمة تدلّ علی هدی او یترک ذنباً خشیة او حیاء».

کسی که با مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از هشت فائده نصیب او می شود :

آشنایی با برادری که در راه خدا از او بهره مند می شود و یا علم تازه ای یاد می گیرد یا دلیل محکم و مطابق با واقع را درک می کند یا مشمول رحمت می شود یا سخنی را یاد می گیرد که او را از پستی باز می دارد یا سخنی را می شنود که هدایت می شود یا گناهی را ترک می کند به خاطر ترس از رسوا شدن یا بخاطر خجالت . (3)

10 - پاداش اهل مسجد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کان القرآن حدیثه و المسجد بیته بنی اللَّه تعالی له بیتاً فی الجنة».

کسی که قرآن سخن او و مسجد خانه او باشد، خداوند خانه ای را در بهشت برای او می سازد .

(4)

ص:190


1- (وسائل / 3 / 482؛ سفینة البحار / 4 / 73)
2- (بحار / 83 / 38)
3- (بحار / 83 / 351)
4- (وسائل / 3 / 481)

11 - شکایت مسجد در قیامت

قال الصادق علیه السلام : «ثلاثة یشکون الی اللَّه عزّ و جلّ مسجد خراب لا یصلی فیه اهله و عالم بین جهال و مصحف معلّق قد وقع علیه غبار لا یقرأ فیه».

سه چیز در قیامت شکایت به سوی خدا می کنند، مسجد خرابی که در آن نماز نمی گذارند، دانشمندی که میان افراد جاهل است و از علم او استفاده نمی شود و قرآنی که گرد و غبار بر او قرار گرفته و قرائت نمی شود . (1)

12 - روشن کردن چراغ در مسجد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اسرج فی مسجد من مساجد اللَّه سراجاً لم تزل الملئکة و حملة العرش یستغفرون له مادام فی ذلک المسجد ضوء من السراج».

کسی که چراغی در مسجد روشن کند تا زمانی که چراغ در آن مسجد روشن است، بطور دائم فرشتگان حامل عرش برای او طلب آمرزش می کنند . (2)

13 - جاروب نمودن مسجد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من قمّ مسجداً کتب اللَّه له عتق رقبة».

کسی که مسجدی را جاروب کند، خداوند ثواب آزاد کردن بنده برای او می نویسد.

(3)

14 - فضیلت نماز در مسجد الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه وآله

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصلوة فی المسجد الحرام مأة الف صلوة و الصلوة فی المسجد المدینة عشرة الف صلوة...».

(پاداش) نماز در مسجدالحرام برابر با صد هزار نماز است و پاداش نماز در مسجد مدینه برابر ده هزار نماز است . (4)

15 - آداب مسجد

1 - دعا هنگام ورود 2 - با طهارت بودن 3 - دعا خواندن و از او درخواست نمودن 4 - پای راست را مقدّم داشتن 5 - نماز تحیت خواندن. (5)

6 - پرهیز از خوابیدن 7 - پرهیز از اعلام اشیای گمشده 8 - پرهیز از خرید و فروش

9 - پرهیز از سخنان بیهوده 10 - پرهیز از خنده 11 - پرهیز از اجرای حدود.

(6)

ص:191


1- (وسائل / 3 / 483)
2- (محجةالبیضاء/1/ 365)
3- (امالی صدوق/ 180)
4- (بحار / 83 / 380)
5- (وسائل / 3 / 517و516)
6- (وسائل / 3 / 497 - 507؛ من لا یحضر الفقیه / 1 / 237؛ مستدرک / 3 / 373)

اشاره

حضرت مجتبی علیه السلام هنگامی که به مسجد می رفت زیباترین لباسهای خود را می پوشید شخصی عرض کرد: چرا زیباترین لباس را می پوشید؟ فرمود: خداوند زیباست و زیبائی را دوست دارد و لذا قرآن کریم می فرماید: به هنگام رفتن مسجد خود را مزین نمائید. «خذوا زینتکم عند کل مسجد» (1)

35- نماز

آیات

1 - مطرح بودن نماز در تمام ادیان:

حضرت ابراهیم گوید: خداوندا! مرا برپا دارنده نماز قرارده. «رب اجعلنی مقیم الصلوة» . ابراهیم، 40

حضرت اسماعیل اهل خویش را به نماز فرمان می داد «و کان یأمر اهله بالصلوة».

مریم، 55

خداوند خطاب به حضرت موسی گوید نماز را به خاطر یاد من برپادار. «اقم الصلوة لذکری» . طه، 24

قوم شعیب به او گفتند: آیا نماز تو ما را وادار می کند که آنچه را پدران ما می پرستیدند ترک کنیم؟

«یا شعیب اصلوتک تأمرک ان نترک ما یعبد اباؤنا» . هود، 87

حضرت عیسی علیه السلام گوید: خداوند مرا مادامی که زنده هستم سفارش به نماز و زکات کرده است «و اوصانی بالصلوة و الزکوة ما دمت حیّاً» . مریم، 31

ص:192


1- (المیزان / 8 / 98)

2 - نماز در ردیف ایمان به غیب:

«الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة» . بقره، 3

متقین کسانی هستند که دارای ایمان به غیب هستند و نماز را بر پا می دارند.

3 - برپا داشتن نماز هدف هجرت ابراهیم:

«ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی ذرع ربّنا لیقیموا الصلوة». ابراهیم، 37

پروردگارا! من ذریه خویش را در وادی ای که گیاه در آن نمی روید ساکن گردانیدم تا نماز برپا داشته شود.

4 - استمداد از نماز در مشکلات:

«و استعینوا بالصبر و الصلوة» . بقره، 45

از صبر (روزه) و نماز در (مشکلات) کمک بگیرید.

5 - برپا داشتن نماز از اوصاف ابرار:

«و لکن البرّ من امن باللَّه... و اقام الصلوة و اتی الزکوة» . بقره، 177

...بلکه نیکی و نیکوکار کسی است که به خداوند و روز رستاخیز و... ایمان آورده و... و نماز را برپا دارد و زکات را می پردازد .

6 - خشوع در نماز از اوصاف مؤمنان:

«قد افلح المؤمنون الذینهم فی صلوتهم خاشعون» . مؤمنون 2-1

مؤمنان رستگار شدند، آنها که در نمازشان خشوع دارند .

7 - اوصاف برجسته نمازگزاران :

نماز انسان را از صفت حرص و علاقه به دنیا نجات می دهد :

«انّ الانسان خلق هلوعاً - اذا مسّه الشّرّ جزوعاً - و اذا مسّه الخیر منوعاً - الّا المصلّین» بعد از آن قرآن کریم هشت وصف برای نمازگزاران واقعی بیان می کند :

1 - نمازشان را مرتب و همیشه به جا می آورند «الّذینهم علی صلوتهم دائمون»

2 - در اموال آنها حق مشخصی برای سائل و محروم است «والّذین فی اموالهم حقّ معلوم للسائل والمحروم»

3 - به قیامت باور دارند «والّذین یصدّقون بیوم الدّین»

ص:193

4 - از عذاب الهی هراسناکند «والّذینهم من عذاب ربّهم مشفقون - انّ عذاب ربّهم غیر مأمون»

5 - دامان خویش را از بی عفّتی حفظ می کنند «والّذینهم لفروجهم حافظون - الّا علی ازواجهم...»

6 - امانت ها و تعهّدهای خود را رعایت می کنند «الّذینهم لاماناتهم و عهدهم راعون»

7 - برای ادای شهادت حق قیام می کنند «والّذینهم بشهاداتهم قائمون»

8 - نسبت به نماز خود محافظت دارند «والّذینهم علی صلوتهم یحافظون»

معارج، 35-22

روایات

1 - پرهیزکاری شرط پذیرفته شدن نماز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لو صلیتم حتی تکونوا کالاوتار و صمتم حتی تکونوا کالحنایا لم یقبل اللَّه منکم الاّ بورع».

اگر نماز بگذارید تا چون تارهای نازک شوید و روزه گیرید تا چون کمان خم گردید، خدا شما را نمی پذیرد مگر به پارسایی که از گناه مانع شود . (1)

2 - خطر تضییع نماز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا تضیعوا صلوتکم فانّ من ضیّع صلوته حشر مع قارون و هامان و کان حقاً علی اللَّه ان یدخله النار مع المنافقین»

نماز خود را ضایع نسازید، بدرستی که کسی که نمازش را ضایع سازد با قارون و هامان محشور می گردد و بر خداست که او را با منافقان داخل دوزخ نماید . (2)

3 - رعایت حال ضعیف ترین مأموم در نماز

قال علی علیه السلام : «و قد سألت رسول اللَّه حین و جهنّی الی الیَمن کیف اُصلیّ بهم قال صلی الله علیه وآله وسلم صلّ بهم کصلوة اضعفهم و کن بالمؤمنین رحیماً»

حضرت علی علیه السلام به هنگام رفتن به یمن از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم پرسید با مسلمان ها چگونه نماز (جماعت) بخوانم؟ حضرت فرمود: با آنها نماز بجا آور مانند نماز ضعیف ترین آنها (یعنی حال اضعف مأمومین را بنما) و نسبت به مؤمنان مهربان باش .(3)

ص:194


1- (بحار / 81 / 258)
2- (وسائل 4/31)
3- (سفینه / 1 / 651)

4 - فرمان فرزند به نماز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مروا صبیانکم بالصلوة اذا بلغوا سبع سنین و اضربوهم علی ترکها اذا بلغوا تسعاً».

کودکان خود را به نماز فرمان دهید هرگاه به سن هفت سالگی رسیدند و اگر در سن 9 سالگی نماز را ترک کردند آنها را تأدیب کنید . (1)

5 - دزدی از نماز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اسرق السرّاق من سرق من صلاته».

دزدترین دزدها کسی است که از نمازش بدزدد. (2)

6 - معیار پذیرفته شدن نماز

قال الصادق علیه السلام : «من احبّ ان یعلم اقبلت صلاته ام لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر فبقدر ما منعته قبلت منه»

کسی که دوست دارد بداند نمازش پذیرفته شده یا نه، ببیند آیا نماز او را از گناه باز داشته یا نه، به اندازه ای که از گناه دوری کرده نماز او پذیرفته شده است. (3)

7 - آداب نماز

الف - لباس زیبا پوشیدن ؛در روایت است که امام سجاد علیه السلام به هنگام نماز بهترین لباس خود را می پوشید: «لبس اجود ثیابه» و به آیه شریفه «خذوا زینتکم عند کل مسجد» (4)استناد می کرد .(5)

ب - مسواک زدن ؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «رکعتین بسواک افضل من سبعین رکعة بغیر سواک»

فضیلت دو رکعت نماز با مسواک از هفتاد رکعت نماز بی مسواک بیشتر است . (6)

ج - دعا خواندن قبل از تکبیرةالاحرام ؛ پیامبر اکرم قبل از تکبیرة الاحرام عرضه می داشت: «وجّهت وجهی للّذی فطر السموات والارض حنیفاً و ما انا من المشرکین * انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه ربّ العالمین» (7)

حضرت علی علیه السلام قبل از تکبیرة الاحرام عرضه می داشت: «یا محسن قد اتاک المسی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسی ء، انت المحسن و انا المسی ء»

(8)

ص:195


1- (سفینة البحار / 5 / 156)
2- (سفینةالبحار/ 5 / 158)
3- (بحار / 82 / 209)
4- (ابراهیم، 37)
5- (المیزان 12 / 111)
6- (خصال 481)
7- (سنن ترمذی 5 / 487)
8- (فلاح السائل 155)

د - پناه بردن به خداوند ؛ ابوسعید خدری گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قبل از قرائت حمد جمله شریفه «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» را می فرمود . (1)

ه - رعایت اوّل وقت ؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الاعمال عند اللَّه الصلوة فی اوّل وقتها»

بهترین اعمال نزد خداوند نماز اول وقت است .(2)

و - بلند گفتن بسم اللَّه ؛ امام عسکری علیه السلام می فرمایند: یکی از نشانه های مؤمن این است که «بسم اللَّه» را در نماز بلند بگوید .(3)

ز - نماز خواندن در مساجد ؛ قال علی علیه السلام : «لا صلوة لجار المسجد الا فی المسجد الا ان یکون عذر او به علّة»

نماز همسایه مسجد کامل نیست جز آنکه در مسجد بخواند، مگر اینکه دارای عذر یا مریضی باشد .

(4)

ح - تدبر؛ عنهم علیه السلام: «صلوة رکعتین بتدبّر خیر من قیام لیلة و القلب ساه».

دو رکعت نماز از روی تفکر و اندیشه بهتر از قیام یک شب در حال نماز است در صورتی که انسان بی توجه باشد .(5)

ط - حضور قلب؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «صلّ صلوة مودّع فانّ فیهاالوصلة و القربی».

نماز بگذار در حالی که با نماز وداع می کنی، زیرا در نماز این چنین انسان به خدا ارتباط پیدا می کند و نزدیک می شود . (6)

ی - پرهیز از بی نشاطی؛ قال الباقرعلیه السلام: «لاتقم الی الصلوة متکاسلاً و لا متناعساً».

در حال کسالت و در حال چرت نماز به جا نیاور . (7)

ک - نماز با عطر؛ قال الصادق علیه السلام: «رکعتان یصلیها متعطراً افضل من سبعین رکعة یصلّیها غیر متعطر»

دو رکعت نمازی که انسان خود را خوشبو و معطّر کند، برتر از هفتاد رکعت بدون آن است .

(8)

ص:196


1- (وسائل 6 / 135)
2- (مسند 10 / 316)
3- (تهذیب 6 / 52)
4- (دعائم الاسلام 1 / 148)
5- (بحار/81/ 259)
6- (بحار / 81 / 200)
7- (تفسیر عیاشی / 1 / 137)
8- (مکارم الاخلاق / 42)

8 - آثار نماز

الف - رضایت الهی؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصلوة من شرایع الدین و فیها مرضاة الرب عزّ و جلّ فهی منهاج الانبیاء».

نماز از جمله شرایع دین است که رضایت پروردگار متعال در آن است و آن روش پیامبران است.

(1)

ب - طهارت از گناه؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل الصلوات الخمس مثل نهر جار علی باب احدکم یغتسل منه کل یوم خمس مرّات».

مَثل نمازهای پنجگانه مانند نهر جاری در کنار منزل شماست که انسان در هر روز پنج مرتبه خود را شستشو دهد . (2)

ج - غفران الهی؛ قال علی علیه السلام : «من اتی الصلوة عارفاً بحقّها غفر له».

هرکس نماز با معرفت بجا آورد آمرزیده می شود .(3)

9 - نماز نخستین فریضه الهی

خداوند متعال اولین دستور عبادی را که به حضرت موسی علیه السلام می دهد موضوع نماز است «فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری» طه، 14

الف - اولین حکمی را که خداوند بر بندگان خویش واجب نمود، نمازهای پنجگانه بود:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اوّل ما افترض اللَّه علی امّتی الصلوات الخمس»

(4)

ب - اولین حکمی که تعلیم ویادگیری آن واجب است، نماز است:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا اسلم الرّجل اوّل ما یعلّمه الصلوة»

(5)

ج - اولین فریضه ای که در قیامت از انسان سؤال می شود نماز است :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «... اوّل ما یحاسب به العبد یوم القیامة الصلوة»

(6)

ص:197


1- (بحار / 79 / 231)
2- (کنز العمال / 7 / 310)
3- (بحار / 79 / 207)
4- کنزالعمال 7 / 18851)
5- (درّ المنثور 1 / 710)
6- (جامع الاخبار 184)

نماز معیار قبولی اعمال

از نظر قرآن کریم معیار قبولی اعمال، تقوا و پرهیزکاری است: «انّما یتقبّل اللَّه من المتّقین» . اما از روایات استفاده می شود که قبولی اعمال بستگی به قبولی نماز دارد: «و ان قبلت قبل ما سواها» (1). جالب این که باز پذیرفته شدن نماز بستگی به ولایت امامان معصوم علیهم السلام دارد. شخصی از حضرت سجاد علیه السلام پرسید: سبب قبولی نماز چیست؟ امام فرمودند: ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما مایه پذیرفته شدن نماز است: «و ما سبب قبولها قال: ولایتنا و البرائة من اعداءنا»(2)

از ضمیمه شدن این دو حدیث از طریق شکل اول منطقی نتیجه می گیریم که پذیرفته شدن همه اعمال بستگی به محبت اهلبیت علیهم السلام دارد .

توضیح :

مقدمه اول: قبولی سایر اعمال به قبولی نماز بستگی دارد .

مقدمه دوم: قبولی نماز به ولایت اهلبیت علیهم السلام وابسته است .

نتیجه: قبولی اعمال وابسته به محبت اهلبیت علیهم السلام است .

اشاره

الف - امام حسین علیه السلام در شب عاشورا فرمود: «خداوند می داند که من نماز و دعا و استغفار را دوست دارم (انی احب الصلوة و الدعاء و الاستغفار).

(3)

ب - امام زین العابدین علیه السلام مانند امیرالمؤمنین علیه السلام در هر شبانه روز هزار رکعت نماز به جا می آورد و هرگاه به نماز می ایستاد رنگ چهره مبارک او تغییر پیدا می کرد .

کان علی ابن الحسین علیه السلام «یصلی فی الیوم و اللیله الف رکعة کامیر المؤمنین و کان اذا قام فی صلوته غشی لونه لون آخر».(4)

ج - عایشه گوید ما با پیامبر مشغول سخن گفتن بودیم لکن وقتی هنگام نماز فرا می رسید از جهت اشتغال پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به خداوند، دیگر پیامبر ما را نمی شناخت و ما نیز او را نمی شناختیم .

ص:198


1- (کافی 3 / 268)
2- (مناقب 4 / 131)
3- (ارشاد القلوب / 214)
4- (سفینة البحار / 6 / 13)

عن عائشه قالت کان رسول اللَّه یحدّثنا و نحدّثه فاذا حضرت الصلوة فکانّه لم یعرفنا و لم نعرفه اشتغالاً بعظمة اللَّه. (1)

د - ابو بصیر گوید: بر امّ حمیده وارد شدم تا رحلت امام صادق را به او تسلیت بگویم من و او به خاطر وفات امام گریه کردیم بعد از آن ام حمیده گفت: اگر به هنگام احتضار امام بودی امر شگفتی را مشاهده می کردی چون حضرت اقوام خویش را جمع نمود و به آنان فرمود: شفاعت ما به کسی که نسبت به نماز استخفاف دارد، نمی رسد. (ان شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصلوة) (2)

ه - امام باقر علیه السلام می فرماید: پیامبر اکرم در مسجد نشسته بودند مردی وارد شد و رکوع و سجود نماز را درست بجا نیاورد و مانند کلاغ که نوک بر زمین می زند سجده بجا آورد حضرت فرمودند: اگر این شخص به این حال از دنیا رود به غیر دین من از دنیا رفته است. (لئن مات هذا و هکذا صلوته لیموتنّ علی غیر دینی) (3)

و - ابوثمامه روز عاشورا خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: فدایت شوم دوست دارم نماز خود را با شما بخوانم و بعد به فیض شهادت برسم. حضرت فرمود: متذکر نماز شدی خداوند تو را از نماز گزاران قرار دهد (ذکرت الصلوة جعلک اللَّه من المصلین). (4)

36- نماز شب

آیات

1 - نماز شب و رسیدن به مقام محمود (شفاعت):

«و من اللیل فتهجّد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربّک مقاماً محمودا» اسراء، 79

و پاسی از شب را از خواب برخیز و قرآن و نماز بخوان این یک وظیفه اضافی برای تو است امید است پروردگارت تو را به مقامی درخور ستایش برانگیزد .

ص:199


1- (محجة البیضاء / 1 / 350)
2- (وسائل / 4 / 26)
3- (وسائل / 4 / 31)
4- (سفینة 1/652)

2 - شب زنده داری برای تلاوت قرآن و نیایش:

«یا ایها المزّمّل قم اللیل الاّ قلیلاً نصفه او انقص منه قلیلاً او زد علیه و رتّل القرآن ترتیلاً انا سنلقی علیک قولاً ثقیلاً» مزمّل، 6

ای جامه به خود پیچیده شب را جز کمی به پا خیز نیمی از شب را یا کمی از آن کم کن یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با تأمل و دقت بخوان چراکه ما به زودی سخنی سنگین به تو القاء خواهیم کرد.

3 - ثبات قدم در پرتو نماز شب:

«انّ ناشئة اللیل هی اشدّ وطأً و اقوم قیلاً» مزمل، 7

مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است .

4 - نماز شب و همراهی با پیامبر:

«انّ ربک یعلم انّک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک» مزمل، 20

پروردگارت می داند که تو و گروهی از آنها که با تو هستند نزدیک دوسوّم از شب یا نصف و یا ثلث آن به پا می خیزند .

5 - مقصود از تسبیح نماز شب است:

«و من اللیل فاسجد له و سبّحه لیلاً طویلاً» دهر، 26

و در شبانگاه برای او سجده کن و مقداری طولانی از شب او را تسبیح گوی .

6 - نماز شب و استغفار از صفات پرهیزکاران:

«ان المتقین فی جنات و عیون... کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون و بالاسحارهم یستغفرون» ذاریات 18-15

به یقین پرهیزکاران در باغ های بهشت و در میان چشمه ها قرار دارند آنها کمی از شب را می خوابیدند و سحرگاهان استغفار می کردند .

7 - نماز شب نشانه علم واقعی:

«امّن هو قانت اناء اللیل ساجدا و قائما یحذر الاخرة و یرجوا رحمة ربّه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» زمر، 9

ص:200

آیا چنین کسی با ارزش است یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگار امیدوار است؟ بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند ؟

نکته :

قرآن کریم بعد از مطرح ساختن مناجات شبانه می فرماید:

آیا آن کسانی که عالم هستند با آن کسانی که عالم نیستند، یکسانند؟ از این تعبیر روشن می شود که نماز شب نشانه علم واقعی است و عالم حقیقی شخصی است که موفّق به مناجات شبانه باشد .

8 - پنهان بودن پاداش نماز شب:

«تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربّهم خوفاً و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرّة اعین جزاء بما کانوا یعملون» سجده 17- 16

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود و به پا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند هیچکس نمی داند چه پاداش های مهمی که مایه روشنی چشم ها است برای آنها نهفته شده است این پاداش کارهایی است که انجام داده اند .

روایات

1 - اهمیت نماز شب

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما زال جبرئیل ... یوصینی بقیام اللیل حتی ظننت ان خیار امّتی لن یناموا».

همیشه جبرئیل به من سفارش نماز شب می کرد به درجه ای که گمان می کردم بهترین امت من شب نمی خوابند . (1)

ص:201


1- (امالی صدوق / 349)

2 - برتر بودن نماز شب از تمام نعمت ها

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «رکعتان فی جوف اللیل احبّ الیّ من الدنیا و ما فیها».

دو رکعت نماز در دل شب بهتر است نزد من از دنیا و نعمت هایی که در آن است.

(1)

3 - نماز شب ملاک برتری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خیرکم من اطاب الکلام و اطعم الطعام و صلّی باللیل و الناس نیام».

بهترین شما کسی است که خوش سخن باشد و اطعام طعام کند و نماز شب بخواند در حالی که مردم در خوابند. (2)

4 - نماز شب بهترین نماز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الصلوة بعد الصلوة المکتوبة الصلوة فی جوف اللیل».

بهترین نماز بعد از نماز واجب، نماز خواندن در دل شب است . (3)

5 - نماز شب معیار شرافت

قال الصادق علیه السلام : «شرف المؤمن صلاته باللیل و عزّه کفّ الاذی عن الناس».

شرافت مؤمن نماز شب خواندن و عزّت او در پرتو اذیت نکردن مردم است .(4)

6 - نماز شب نشانه ی شیعه

قال الصادق علیه السلام : «لیس من شیعتنا من لم یصلّ صلوة اللیل».

از شیعیان (کامل) ما نیست کسی که نماز شب نمی خواند . (5)

7 - مغبون بودن تارک نماز شب

قال الصادق علیه السلام : «لا تدع قیام اللیل فانّ المغبون من غبن قیام اللیل».

نماز شب را ترک نکن زیرا مغبون کسی است که از نماز شب محروم بماند . (6)

8 - قضای نماز شب

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان اللَّه یباهی بالعبد یقضی صلوة اللیل بالنهار یقول ملائکتی عبدی یقضی ما لم افترضه علیه اشهدوا انی قد غفرت له».

ص:202


1- (بحار / 87 / 148)
2- (بحار / 87 / 144)
3- (کنزالعمال / 7 / 21397)
4- (بحار/87/141)
5- (بحار / 87 / 162)
6- (معانی الاخبار / 342)

خداوند مباهات می کند به بنده ای که نماز شب خود را در روز قضا می کند، می گوید فرشتگان من بنده من چیزی را که بر او واجب نکردم به جا می آورد، گواه باشید که من او را بخشیدم . (1)

9 - بیدار کردن خانواده برای نماز شب

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا ایقظ الرجل اهله من اللیل وصلّیا کتبا من الذاکرین اللَّه کثیراً و الذاکرات».

کسی که همسرش را برای نماز شب بیدار کند و دو نفری نماز شب بخوانند از جمله کسانی محسوب می شوند که خداوند را زیاد یاد می کنند . (2)

10 - آثار نماز شب

الف - قال علی علیه السلام : «قیام اللیل مصحّة للبدن و مرضاة للربّ عزّ و جلّ و تعرّض للرحمة و تمسّک باخلاق النبیّین».

نماز شب باعث سلامتی بدن و خشنودی پروردگار و رحمت او می شود و تمسّک به رفتار پیامبران است . (3)

ب - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کثر صلاته باللیل حسن وجهه بالنهار».

کسی که نماز شب او زیاد شود صورتش در روز نیکو شود (چهره او نورانی می گردد). (فقیه/1/ 474)

ج - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم «صلاة اللیل سراج لصاحبها فی ظلمات القبر»

نماز شب برای بجا آورنده آن مایه روشنایی در تاریکی قبر است . (4)

11 - پاداش نیت نماز شب

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما من عبد یحدّث نفسه بقیام ساعة من اللیل فینام عنها الاّ کان نومه صدقة تصدّق اللَّه بها علیه و کتب له اجر ما نوی».

هیچ بنده ای در خاطرش نمی گذرد و با خود نمی گوید که نماز شب بخواند جز اینکه وقتی در خواب می ماند خواب او پاداش صدقه دادن دارد و آنچه را که نیت کرده برای او می نویسند .

(5)

ص:203


1- (بحار / 87 / 202)
2- (بحار / 87 / 158)
3- (بحار / 87 / 144)
4- (بحار / 87/160)
5- (کنز العمال / 21475)

اشاره

الف - شخصی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و عرضه داشت من از نماز شب محروم می شوم. حضرت فرمودند: گناهان تو را در قید و زنجیر قرار داده و مانع توفیق نماز شب شده است (انت رجل قد قیدتک ذنوبک) (1)

ب - علی بن جعفر گوید: از امام کاظم علیه السلام سؤال کردم شخصی می ترسد برای نماز شب بیدار نشود آیا نماز شب را بعد از نماز عشاء بخواند یا اینکه در فردا قضا کند بهتر است؟ حضرت فرمود: نماز شب را قضا کند ثوابش بیشتر از آن است که قبل از نصف شب بخواند. (و القضاء بالنهار افضل من تلک الساعة) (2)

37- روزه

آیات

1 - تشریع روزه:

«یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلّکم تتقون»

بقره، 183

ای اهل ایمان روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده تا پرهیزگار شوید.

2 - وجوب روزه در ایام معیّن:

«ایّاماً معدودات»

چند روز معدودی را روزه بگیرید .

3 - وجوب قضای روزه برای معذورین:

«فمن کان منکم مریضاً او علی سفر فعدّة من ایّام اخر»

کسانی از شما که مریض هستند یا مسافر باشند روزهای دیگری را روزه بگیرند.

ص:204


1- (کافی/3/50)
2- (بحار/ 87 / 206)

4 - خیر بودن روزه برای مردم:

«و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون» بقره، 184

روزه گرفتن برای شما بهتر است اگر بدانید.

5 - وجوب روزه از سپیده صبح تا آغاز شب:

«ثم اتمّوا الصیام الی اللیل» بقره، 187

پس روزه را از صبح تا شب تکمیل کنید.

6 - هدف از تشریع روزه:

«و لتکملوا العدّة و لتکبروا اللَّه علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون» بقره، 185

هدف از وجوب روزه این است که این روزها را تکمیل کنید و خداوند را بر این که شما را هدایت کرده بزرگ بشمارید و شاید شکرگذاری نمایید.

7 - عدم وجوب روزه در حال سختی (بیماری):

«یرید اللَّه بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» بقره، 185

خداوند راحتی و آسانی شما را می خواهد و نه سختی شما را.

روایات

1 - اهمیّت روزه:

قال الصادق علیه السلام : «بنی الاسلام علی خمس دعائم علی الصلوة و الزکوة و الصوم و الحجّ و الولایة»

اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. (1)

2 - فضیلت روزه داران:

قال الصادق علیه السلام : «نوم الصائم عبادة و صمته تسبیح و عمله متقبّل و دعاؤه مستجاب عند افطاره دعوة لا تردّ»

خواب روزه دار عبادت و سکوت او تسبیح و عمل او پذیرفته است و دعای او به اجابت خواهد رسید و هنگام افطار دعای او ردّ نخواهد شد.(2)

ص:205


1- (بحار 76 / 257)
2- (بحار 96 / 253)

3 - حکمت روزه:

قالت فاطمة الزهراعلیها السلام : «فرض اللَّه الصیام تثبیتاً للاخلاص»

خداوند روزه را واجب کرد تا اخلاص را در انسان ها تثبیت نماید.(1)

4 - روزه زکات بدن:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لکل شئ زکوة و زکوة الابدان الصیام»

برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدن انسان ها روزه است. (2)

5 - روزه عبادت خالص:

قال علی علیه السلام : «الصوم عبادة بین العبد و خالقه لایطلع علیها غیره و کذلک لا یجازی عنها غیره»

روزه عبادتی است بین خداوند و انسان که جز خداوند بر آن آگاه نیست و لذا غیر از خداوند کسی پاداش روزه را عطا نمی کند. (3)

6 - روزه سپر آتش:

قال الصادق علیه السلام : «الا اخبرک بابواب الخیر؟ الصوم جنّة من النار»

آیا خبر دهم شما را به درهای نیکی؟ بعد فرمود: روزه سپر آتش جهنم است. (4)

7 - روزه محبوب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انا من الدنیا احبّ ثلاثة اشیاء الصّوم فی الصیف و الضرب بالسیف و اکرام الضیف»

پیامبر اکرم فرمود: من از دنیا به سه چیز علاقه دارم. روزه در تابستان، شمشیر زدن در راه خدا و گرامی داشتن مهمان.(5)

8 - استمداد از روزه در مشکلات:

فی الحدیث فی قوله تعالی: «و استعینوا بالصبر و الصلوة» «قال الصبر الصوم اذا نزلت بالرجل الشدة او النازلة فلیصم»

امام علیه السلام در ذیل آیه شریفه می فرماید: منظور از صبر، روزه است. هرگاه گرفتاری در زندگی برای شما پیش آمد پس روزه بگیرید و از آن کمک بجویید. (6)

ص:206


1- (بحار 96 / 368)
2- (بحار 96 / 246)
3- (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 20 / 296)
4- (روضةالمتقین 3 / 228)
5- (مواعظ العددیه 76)
6- (بحار 96 / 254)

9 - برترین روزه:

قال علی علیه السلام : «صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن»

روزه جان برتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شکم است. (1)

10 - روزه حقیقی:

قال علی علیه السلام: «الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطّعام و الشّراب»

روزه عبارت است از پرهیز از محرمات الهی چنان که انسان از طعام و شراب پرهیز می کند.

(2)

11 - روزه بی ارزش:

قال الصادق علیه السلام : «لاصیام لمن عصی الامام و لاصیام لعبدابق حتی یرجع و لا صیام لامرأة ناشزه حتی تتوب و لا صیام لولد عاق حتی یبرّ»

روزه چند گروه صحیح نخواهد بود: کسی که امام معصوم علیه السلام را نافرمانی کند. بنده ای که از مولای خود بگریزد. زنی که در انجام وظیفه همسری کوتاهی کند و فرزندی که عاق والدین خود شود مگر آن که عبد، بر گردد و زن، توبه کند و فرزند، نیکی کند. (3)

12 - روزه یک چهارم ایمان:

مرحوم فیض کاشانی گوید: «فان الصوم ربع الایمان بمقتضی قوله علیه السلام : الصوم نصف الصبر و بمقتضی قوله: الصبر نصف الایمان»

در حدیث داریم: صبر نصف ایمان است. در حدیث دیگر آمده است: روزه نصف صبر است از این دو حدیث استفاده می شود که روزه یک چهارم ایمان است. (4)

فواید و آثار روزه

1 - تقویت اخلاص:

قالت فاطمه علیها السلام : «فرض اللَّه الصیام تثبیتاً للاخلاص»

خداوند روزه را واجب کرد تا اخلاص را در انسان ها تثبیت کند. (5)

2 - رهایی از عذاب الهی:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصوم جنة من النار»

روزه سپر آتش جهنم است. (6)

ص:207


1- (غرر الحکم 1 / 417)
2- (بحار 96 / 294)
3- (بحار 96 / 294)
4- (محجةالبیضاء 2 / 121)
5- (علل الشرایع 1 / 246)
6- (وسائل 7 / 190)

3 - پاداش برتر:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصوم لی و انا اجزی به»

روزه مال من است و من پاداش روزه را خواهم داد. یا این که من پاداش روزه هستم.

(1)

4 - سیاه شدن روی شیطان:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصوم یسّود وجهه (الشیطان)»

روزه صورت شیطان را سیاه می کند.(2)

5 - تندرستی:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اغزوا تغنموا و صوموا تصحّوا سافروا تستغنوا»

به جنگ بروید تا غنیمت و بهره ببرید و روزه بگیرید تا سلامت بدن یابید و به مسافرت روید تا بی نیاز شوید. (3)

6 - آمرزش:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا جابر هذا شهر رمضان من صام نهاره و قام ورداً من لیله و عفّ بطنه و فرجه و کفّ لسانه خرج من ذنوبه کخروجه من الشهر فقال جابر یا رسول اللَّه ما احسن هذا الحدیث فقال رسول اللَّه یا جابرو ما اشدّ هذا الشروط».

ای جابر! این ماه مبارک رمضان است؛ هر کس روزه بگیرد و شب را به دعا بپردازد و عفت شکم و فرج داشته باشد و زبانش را نگه دارد، از گناهان خود بیرون می رود، همان طوری که از ماه رمضان خارج می شود. جابر عرض کرد ای پیامبر خدا! این سخن چقدر نیکوست. پیامبر فرمود: چقدر رعایت شرایط روزه کامل، دشوار است. (4)

7 - همدردی با مستمندان:

قال الصادق علیه السلام: «انما فرض اللَّه عزوجل الصیام لیستوی الغنیّ و الفقیر... و ان یذیق الغنیّ مسّ الجوع و الالم لیرقّ علی الضعیف و یرحم الجائع»

خداوند روزه را بر مسلمانان واجب ساخت تا فقیر و غنی همسان گردند... و خداوند اراده کرد به اغنیا سختی گرسنگی و درد تشنگی را بچشاند تا آنان به ضعیفان و گرسنگان ترحّم کنند.

(5)

ص:208


1- (روضةالمتقین 3 / 225)
2- (روضةالمتقین 3 / 227)
3- (بحار 62 / 267)
4- (فروع کافی 4 / 87)
5- (وسایل 7 / 3)

8 - از بین رفتن شهوات نفسانی:

قال الصادق علیه السلام قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «... فالصوم یمیت مراد النفس و شهوة الطبع فیه صفاء القلب و طهارة الجوارح و عمارة الظاهر و الباطن و الشکر علی النعم و الاحسان الی الفقراء و زیادة التضرع و الخشوع و البکاء و حبل الالتجاء الی اللَّه و سبب انکسار الشهوة و تخفیف الحساب و تضعیف الحسنات و فیه من الفوائد ما لا یحصی»

روزه، خواست های نفسانی و طبیعت شهوانی را تضعیف می کند و موجب صفای قلب و پاکی جوارح بدن می گردد و مایه آبادانی ظاهر و باطن انسان می شود و نیز باعث شکر نعمت و احسان به فقرا و عامل کثرت تضرع و خشوع و ناله به درگاه پروردگار است ، همچنین سبب تمسک و روی آوردن به ریسمان محکم الهی و مایه شکسته شدن و تخفیف در حساب و مضاعف گشتن حسنات می شود. (1)

اخلاق روزه داران

روزه داری تنها به معنای نخوردن و ننوشیدن نیست بلکه روزه کامل دارای شرایطی است که باید مراعات شود امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: روزه دار باید به امور ذیل توجه داشته باشد:

1. دروغ نگوید 2. چشمش را از گناه حفظ کند 3. دعوا نکند 4 . حسادت نور زد 5. غیبت نکند 6. با حق مخالفت نکند 7. خشمگین نشود 8. فحش ندهد 9. سرزنش نکند 10. طعنه نزند 11. مجادله ننماید 12. ستم ننماید 13. دیگران را به زحمت نیاندازد 14. از یاد خدا غافل نشود 15. توجه به نماز زیاد داشته باشد 16. زیاد سکوت کند 17. بردبار باشد 18. راستگو باشد 19. از افراد به دوری جوید 20. از موسیقی اجتناب نماید 21. از دشمنی پرهیز کند 22. سخن چینی نکند 23. آماده قیامت باشد 24. زاد و توشه دیدار خداوند را مهیا کند 25. در عبادات و رفتار روزانه، خضوع و خشوع را انتخاب کند 26. اسرار خود را حفظ کند 27. دل را پر از اطاعت خدا نماید 28. بدن خود را از حرام و نجس ها پاک کند 29. دلی ترسان و امیدوار به خدا داشته باشد. (2)

ص:209


1- (بحار 96 / 254)
2- (وسایل الشیعه 7 / 119)

اشاره

الف - هنگامی که پیامبر اکرم خطبه ای در فضیلت روزه ماه مبارک رمضان بیان کردند حضرت علی علیه السلام سؤال نمود: بهترین عمل در ماه رمضان چیست؟ حضرت فرمودند: ترک گناه (فقال یا ابا الحسن افضل الاعمال فی هذا الشهر الورع عن محارم الله) (1)

ب - پیامبر اکرم زنی را مشاهده کردند که به کنیز خود دشنام می دهد برای او دستور طعام دادند زن گفت: من روزه هستم. حضرت فرمودند: چگونه روزه هستی با اینکه به کنیز خود ناسزا گفتی؟ (2)

38- خمس

آیات

«واعلموا انّما غنمتم من شی ء فانّ للَّه خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم امنتم باللَّه و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و اللَّه علی کل شی ء قدیر» انفال، 41

بدانید هرگونه غنیمتی به دست آوردید خمس آن برای خدا و پیامبر و برای ذی القربی و یتیمان و مساکین و واماندگان در راه است اگر به خداوند و آن چه بر بنده خود در روز جنگ (بدر) نازل کردیم ایمان آورده اید و خداوند بر هر چیزی توانا است .

روایات

1 - تعلق خمس به بهره

«عن سماعة قال سئلت اباالحسن عن الخمس فقال فی کل ما افاد الناس من قلیل او کثیر» .

ص:210


1- (وسائل/10/303)
2- (بحار/96/292)

سماعه گوید از امام کاظم علیه السلام درباره خمس سؤال کردم فرمود در هر چیزی که مردم بهره مند شوند خواه کم، خواه زیاد، خمس است . (1)

2 - پرداخت خمس بعد از کسر هزینه زندگی

«اخبرنی عن الخمس اعلی جمیع ما یستفید الرجل من قلیل و کثیر من جمیع الضروب و علی الضیاع و کیف فکتب علیه السلام بخطه بعد المؤنة» .

بعضی از اصحاب به امام جواد علیه السلام نوشتند خبر بده به ما از خمس که آیا بر جمیع استفاده شخص از کم و زیاد و از جمیع کسب و کار و زراعت تعلق می گیرد؟ حضرت با خط مبارک نوشتند پس از کسر هزینه زندگی آنچه زیاد آمد خمس دارد . (2)

3 - پرداخت خمس موجب رزق و از بین رفتن گناهان

قال الرضا علیه السلام : «... فانّ اخراجه مفتاح رزقکم و تمحیص ذنوبکم و ما تمهّدون لانفسکم لیوم فاقتکم» .

همانا اخراج خمس کلید رزق شما و پاک کردن گناهانتان و آنچه مهیا کنید برای روز بیچارگی تان است. (3)

4 - خمس عامل تزکیه روح

قال الصادق علیه السلام : «انّی لاخذ من احدکم الدرهم و انی لمن اکثر اهل المدینة مالاً ما ارید بذلک الّا ان یطهّروا» .

همانا من از هرکدام شما درهم می گیرم در حالی که از ثروتمندترین اهالی مدینه می باشم و از این گرفتن خمس قصدی ندارم جز اینکه شما پاکیزه شوید . (4)

اشاره

شخصی خدمت حضرت علی علیه السلام رسید و عرض کرد من مالی کسب کردم و در طلب کردن آن حلال و حرام را نادیده گرفتم و اکنون می خواهم توبه کنم در حالی که حلال و حرام مال را نمی دانم و اموال بر من مشتبه شده است. حضرت فرمود خمس مال خود را بده پس به راستی که خداوند از اشیاء به خمس آن راضی می شود و بقیه مال بر تو حلال است . (5)

ص:211


1- (وافی 6 / 273)
2- (وسایل الشیعه 6 / 337)
3- (جامع احادیث الشیعه 8 / 1676)
4- (جامع احادیث الشیعه 8 / 1685)
5- (وسایل 6 / 353)

39- زکات

آیات

1 - مطرح بودن زکات در ادیان سابق:

«و جعلنا هم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة» انبیاء، 73

و آن ها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت کنند و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آن ها وحی کردیم.

2 - احیای زکات وظیفه مسئولین حکومت اسلامی:

«الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلوة و ءَاتوا الزکوة» حج، 41

یاوران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آن ها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا می دارند و زکات را ادا می کنند.

3 - زکات برنامه مستمر مؤمنان:

«قد افلح المؤمنون... و الذینهم للزکوة فاعلون» مؤمنون، 4-1

به تحقیق مؤمنان رستگار شدند... مؤمنان دارای اوصافی هستند. از جمله؛ زکات را می پردازند.

4 - زکات مایه کفّاره گناهان:

«لئن اقمتم الصلوة و اتیتم الزکوة لاکفّرنّ عنکم سیئّاتکم» مائده، 13

اگر نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید گناهان شما را از بین می بریم.

5 - خداوند گیرنده زکات:

«الم یعلموا ان اللَّه یقبل التوبة عن عباده و یأخذ الصدقات» توبه، 104

آیا نمی دانند که خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را نیز قبول می کند؟

ص:212

6 - مصارف زکات

«انما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل اللَّه و ابن السبیل فریضة من اللَّه و اللَّه علیم حکیم» توبه، 60

منحصراً زکات مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای جمع آوری آن کار می کنند و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می شود و برای آزادی بردگان و بدهکاران و در راه (تقویت آیین) خداوند و واماندگان در راه، این یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خدا دانا و حکیم است.

روایات

آثار و فوائد زکات :

1 - زیادی رزق:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا اردت ان یثری اللَّه مالک فزّکه»

هر گاه اراده کردی خداوند ثروت تو را زیاد نماید زکات آن را بپرداز. (1)

2 - نگهداشتن نفس از بخل:

قال الصادق علیه السلام : «من ادّی الزکوة فقد وقی شحّ نفسه»(2)

هر کس زکات را بپردازد بخل شدید خود را نگاه داشته است.

3 - خاموش کردن غضب الهی:

قال علی علیه السلام : «اللَّه اللَّه فی الزکوة فانّها تطفئ غضب ربّکم»

خدا را خدا را (در نظر داشته باشید) در پرداخت زکات زیرا زکات دادن خشم الهی را خاموش می کند.

(3)

4 - زندگی سعادتمند داشتن:

قال الصادق علیه السلام : «ولو انّ الناس ادوّا حقوقهم لکانوا عایشین بخیر»

اگر مردم حقوق خود را بپردازند هر آینه در خیر و سعادت به سر خواهند برد. (4)

5 - مایه قرب الهی 6 - کفاره گناهان

ص:213


1- (بحار 96 / 23)
2- (بحار 96 / 23)
3- (بحار 96 / 20)
4- (وسایل 6 / 3)

7 - مانع از آتش دوزخ:

قال امیرالمؤمنین علیه السلام : «... ثمّ انّ الزّکوة جعلت مع الصّلوة قرباناً لأهل الاسلام فمن أعطاها طیّب النفس بها فانّها تجعل له کفّارة و من النار حجاباً و وقایة»

همانا زکات همراه با نماز مایه تقرب اهل اسلام قرار داده شده پس کسی که آن را بپردازد در حالی که نفس او پاکیزه باشد، آن زکات باعث از بین رفتن گناهان او می شود و مایه نگهداری او از آتش می گردد .(1)

زکات در نعمت های مادّی و معنوی

وقتی که سخن از زکات به میان می آید همان زکات معروف که به اموال تعلق می گیرد به ذهن انسان تبادر پیدا می کندامّا با توجه به معنای واقعی زکات که عبارت است از پاک کردن و رشد و نموّ پیدا کردن، می بینیم که به نعمت های مختلف مادی و معنوی در شرع مقدس زکات تعلق گرفته که نمونه ای از آن ها را بیان می کنیم:

1 - زکات علم، بذل آن است: قال علی علیه السلام : «زکوة العلم بذله لمستحقّه»

2 - زکات جاه و مقام، بذل آن است: «زکوة الجاه بذله»

3 - زکات زیبایی، عفت است: «زکوة الجمال العفاف»

4 - زکات پیروزی، احسان است: «زکوة الظفر الاحسان»

5 - زکات جسم وبدن، جهادوروزه است: «زکوة البدن الجهاد و الصیام»

6 - زکات قدرت، انصاف است: «زکوة القدرة الانصاف»

7 - زکات سلامتی، تلاش در راه اطاعت خداوند است: «زکوة الصحة السّعی فی طاعة اللَّه»

8 - زکات شجاعت، جهاد در راه خداست: «زکوة الشجاعة الجهاد فی سبیل اللَّه»

9 - زکات نعمت ها، نیکی به کار بستن است: «زکوة النعم اصطناع المعروف»

10 - زکات چشم، نظر به عبرت نمودن و نگهداشتن چشم از شهوات است: «زکوة العین النظر بالعبرة و الغضّ عن الشهوات»

ص:214


1- (وسایل 6 / 7)

11 - زکات گوش، شنیدن مسایل علمی و حکمت آمیز است: «زکات الاذن استماع العلم و الحکمة...»

12 - زکات زبان، نصحیت کردن مسلمانان و بیدار کردن افراد غافل است: «زکوة اللسان النّصح للمسلمین و التیقّظ للغافلین» (1)

اشاره

پیامبر اکرم روزی به اصحاب خود فرمودند: هر مالی زکاتش داده نشود ملعون است و هر بدنی که زکاتش داده نشود ملعون است. شخصی پرسید منظور از زکات بدن چیست؟ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «گاهی خراشی به بدن می رسد یا پایش به سنگی می خورد یا مریض می شود و یا تیغی به پایش می رود». (2)

40- انفاق

آیات

1 - انفاق و عبور از گردنه صعب العبور :

«فلا اقتحم العقبة . و ما ادریک ما العقبة . فکّ رقبة . أو اطعام فی یوم ذی مسغبة. یتیماً ذا مقربة . أو مسکیناً ذا متربة» بلد 16-11

از آن گردنه مهم بالا نرفت و تو نمی دانی آن گردنه چیست، آزاد کردن بنده است یا اطعام کردن در روز گرسنگی، یتیمی از خویشاوندان را یا مستمند به خاک افتاده ای را .

2 - انفاق و رضایت الهی :

«الّذی یؤتی ماله یتزکی . و ما لأحد عنده من نعمة تجزی . الّا ابتغاء وجه ربه الاعلی . و لسوف یرضی» لیل 21-18

ص:215


1- (غررالحکم - بحار 96 / 7)
2- (کافی / 2 / 200)

همان کسی که مال خود را (در راه خدا) می بخشد تا تزکیه نفس کند و هیچکس را نزد خدا حق نعمتی نیست تا بخواهد به وسیله این انفاق او را جزا دهد بلکه تنها هدفش جلب رضای پروردگار بزرگ است و به زودی راضی و خشنود می شود .

3 - تقوا شرط قبولی انفاق :

«فأما من اعطی واتّقی . و صدّق بالحسنی . فسنیسّره للیسری» لیل 7-5

اما آن کس که در راه خدا انفاق کند و پرهیزکار باشد و جزای نیک الهی را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم .

4 - آگاهی خداوند از انفاق :

«... و ما تنفقوا من خیر فانّ اللَّه به علیم» بقره، 273

و آنچه را انفاق می کنید از کار خیر، خداوند به آن عالم و داناست .

5 - پیشگام بودن در انفاق :

«... لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئک اعظم درجة من الذین انفقوا من بعد...» حدید، 10

کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و پیکار نمودند با کسانی که بعد از پیروزی انفاق کردند، یکسان نیستند، آنان بلند مقام ترند از کسانی که بعد از فتح و پیروزی انفاق کردند و جهاد نمودند .

6 - انفاق مانع هلاکت جامعه ها :

«و انفقوا فی سبیل اللَّه و لا تلقوا بأیدیکم الی التهلکة...» بقره، 195

در راه خدا انفاق کنید (و با ترک انفاق) خود را به دست هلاکت نیفکنید .

7 - انفاق از بهترین اموال :

«یا ایها الذین امنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم و ممّا اخرجنا لکم من الارض و لا تیمّموا الخبیث منه تنفقون و لستم باخذیه الّا ان تُغمضوا فیه...» بقره، 267

ای کسانی که ایمان آؤرده اید، از بهترین مواهب و نعمت هایی که به دست آوردید انفاق کنید و از آنچه برای شما از زمین خارج ساختیم و مبادا شی ء پست و خبیث و بی ارزش را انفاق کنید، چون خودتان اگر به آن نیازمند باشید نمی گیرید مگر از روی اغماض و چشم پوشی .

ص:216

8 - انفاق مایه فزونی است نه کمبود :

«... ما انفقتم من شی ء فهو یخلفه...» سبأ، 39

هرچیزی را که در راه خدا انفاق کنید خداوند جای آن را پر می کند .

9 - استدلال بر مسئله انفاق :

«و ما لکم الّا تنفقوا فی سبیل اللَّه و للَّه میراث السموات و الارض...» حدید، 10

چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمان ها و زمین همه از آن خداست .

روایات

1 - انفاق نشانه ی ایمان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من واسی الفقیر من ماله و انصف الناس من نفسه فذلک المؤمن حقّاً».

کسی که با فقیر از ثروت خود به مواسات رفتار کند و با مردم به انصاف برخورد نماید، او مؤمن واقعی است . (1)

2 - انفاق همانند جهاد

قال علی علیه السلام : «انفقوا مما رزقکم اللَّه عزّ و جلّ فانّ المنفق بمنزلة المجاهد فی سبیل اللَّه فمن ایقن بالخلف جاد بالعطیه و سخت نفسه بالنفقة».

از آنچه خداوند به شما روزی داده انفاق کنید که انفاق کننده همانند مجاهد در راه خداست ،پس کسی که یقین به عالم آخرت دارد، عطای خود را نیکو گرداند و نفس خود را به انفاق سخاوتمند گرداند.

(2)

3 - انفاق بزرگ ترین نعمت

قال علی علیه السلام : «انّ انفاق هذا المال فی طاعة اللَّه اعظم نعمة و انفاقه فی معصیة اللَّه اعظم محنة».

به درستی که انفاق مال در طاعت خداوند بزرگترین نعمت و انفاق آن در راه گناه بزرگترین محنت و گرفتاری است .(3)

ص:217


1- (کافی / 2 / 19)
2- (خصال / 2 / 245)
3- (جامع احادیث الشیعه / 17 / 86)

4 - انفاق و سعادت انسانی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «طوبی لمن انفق الفضل من ماله و امسک الفضل من قوله».

خوشا به سعادت کسی که زیادی ثروت خود را انفاق می کند و زیادی سخن خود را نگهداری کند .

(1)

5 - انفاق از مال حلال

قال علی علیه السلام : «اصل الامور فی الانفاق طلب الحلال لما ینفق».

اساس کار در انفاق، طلب حلال از آنچیزی است که می خواهد انفاق کند.(2)

6 - آثار انفاق

الف - اصلاح آخرت؛ قال علی علیه السلام لابنه الحسن علیه السلام : «انما لک من دنیاک ما اصلحت به مثواک فانفق فی حق و لا تکن خارناً لغیرک».

همانا بهره تو از دنیا آن چیزی است که به وسیله آن معاد خود را اصلاح کرده باشی، بنابراین در راه حق انفاق کن و برای غیر خودت ذخیره نکن. (3)

ب - پر شدن جای آن؛ قال الصادق علیه السلام : «ینادی ملکان فی کل لیلة جمعة اللّهم اعط کل منفق خلفاً و کل ممسک تلفاً».

در هر شب جمعه ای دو فرشته ندا می دهند خدایا هر کسی که انفاق می کند جای آن را پر کن و هرکسی که امساک می کند مال او را نابود کن. (4)

ج - باقی ماندن آن؛ عن عائشه قالت انّهم ذبحوا شاة فقال النبی صلی الله علیه وآله وسلم ما بقی؟ فقال ما بقی منها الاّ کتفها قال صلی الله علیه وآله وسلم : «کلّها قد بقی غیر کتفها».

عایشه گوید گوسفندی را کشتند (و تقسیم کردند) پیامبر اکرم فرمود: چه اندازه باقی مانده؟ گفتند: چیزی نمانده مگر کتف آن. حضرت فرمودند: غیر از کتف همه آن باقی مانده است. (یعنی آنچه را که انفاق کردید مانده است). (5)

د - پاداش فراوان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اعطی درهماً فی سبیل اللَّه کتب اللَّه له سبع مأة حسنة».

کسی که یک درهم در راه خدا انفاق کند، خداوند هفتصد ثواب برای او می نویسد .

(6)

ص:218


1- (بحار 96 / 117)
2- (مستدرک سفینة / 10 / 121)
3- (بحار / 77 / 211)
4- (بحار / 96 / 117)
5- (کنزالعمال/16150)
6- (بحار / 96 / 122)

7 - آثار عدم انفاق

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من منع ماله من الاخیار اختیاراً صرفه اللَّه ماله الی الاشرار اضطراراً».

کسی که از روی اختیار ثروت خود را به خوبان انفاق نکند، خداوند ثروت او را بطور اضطرار در راه بدان قرار می دهد . (1)

ب - قال الصادق علیه السلام : «اعلم انه من لم ینفق فی طاعة اللَّه ابتلی بان ینفق فی معصیة اللَّه عزّ و جلّ ومن لم یمش فی حاجة ولیّ اللَّه ابتلی بان یمشی فی حاجة عدواللَّه عزّوجلّ».

بدان که هرکس در مسیر طاعت خداوند انفاق نکند، خداوند او را گرفتار می کند که در راه معصیت خدا انفاق کند و کسی که در مسیر برآورده شدن حاجت دوست خدا قدم برندارد، خداوند او را گرفتار می سازد که در راه تأمین نیاز دشمن خدا قدم بردارد .(2)

ج - قال الصادق علیه السلام : «من منع حقاً لله عزّ و جلّ انفق فی باطل مثلیه».

کسی که از حق خدا دریغ ورزد در راه باطل دو برابر باید خرج کند . (3)

اشاره

الف - شخصی از حضرت علی علیه السلام درخواست کمک کرد. حضرت دستور داد به او هزار درهم بدهند خدمتکار حضرت سؤال کرد از طلا یا نقره بدهم؟ فرمود: هر کدام برای او مفیدتر خواهد بود. زیرا طلا و نقره نزد من سنگی بیش نیست. (کلاهما عندی حجران) (4)

ب - در یکی از جنگ ها شخص مشرکی به حضرت علی علیه السلام عرضه داشت: شمشیر خود را به من هدیه کنید. امام علیه السلام شمشیر خود را داد. او پرسید آیا در چنین موقعیتی (که لحظه خطرناک است) شمشیر خود را به من می دهید؟ حضرت فرمود: فلانی تو از ما درخواست کردی و از کرامت به دور است که ما سائل را محروم برگردانیم؛ «لیس من الکرم ان یردّ السائل». (5)

ص:219


1- (بحار / 96 / 131)
2- (بحار / 96 / 130)
3- (وسائل / 6 / 25)
4- (بحار / 41 / 32)
5- (مناقب / 1 / 358)

ج - حضرت رضاعلیه السلام به مرد خراسانی که هزینه ی سفرش را تمام کرده بود دویست دینار مرحمت کرد لکن چهره ی خود را نشان ندادند. سلیمان جعفری از امام پرسید چرا خود را نشان ندادید؟ فرمود: نخواستم ذلت سؤال را در صورت او مشاهده نمایم. «مخافة ان اری ذلّ السؤال فی وجهه لقضائی حاجته». (1)

41- حجّ

آیات

1 - تشریع وجوب حج:

«وللَّه علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً» آل عمران، 97

برای خدا بر مردم است که به سوی خانه او روند کسانی که توانایی رفتن به سوی آن دارند.

2 - انجام مناسک حج در زمان مخصوص:

«الحج اشهر معلومات» (بقره، 197

(انجام فریضه) حج در ماه های معینی است.

3 - اعلام حج توسط حضرت ابراهیم علیه السلام:

«و اذنّ فی الناس بالحج یأتوک رجالاً و علی کل ضامر یأتین من کلّ فّج عمیق»

حج، 27

و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکب های لاغر از هر راه دور به سوی خانه خدا بیایند.

4 - فواید مادی و معنوی حج:

«لیشهدوا منافع لهم» حج، 28

تا شاهد منافع گوناگون خویش باشند.

ص:220


1- (بحار / 49 / 101)

5 - مساوات در حج:

«سواء العاکف فیه و الباد» حج، 25

(مسجد الحرام را) برای همه مردم مساوی قرار دادیم و اعم از کسانی که در آن جا زندگی می کنند و یا از نقاط دور وارد می شوند.

6 - انگیزه حج و عمره قرب به خداوند:

«واتمّوا الحجّ و العمرة للَّه» بقره، 196

حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید.

7 - یاد خدا در طول مناسک حج و بعد از آن:

«فاذا قضیتم مناسککم فاذکروا اللَّه» بقره، 200

و هنگامی که مناسک حج خود را انجام دادید ذکر خدا گویید و به یاد او باشید.

8 - بهره برداری از توشه معنوی در حج:

«الحج اشهر معلومات... و تزودوا فانّ خیر الزّاد التقوی» بقره، 197

و زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکاری است.

9 - طهارت ظاهری و باطنی در حج:

«ثم لیقضوا تفثهم» حج، 29

قرآن کریم در آیه فوق به یکی از مناسک حج که تحصیل طهارت از آلودگیهاست اشاره می کند.

روایات

1 - حج جهاد ضعیفان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الجهاد حج مبرور و هو احد الجهادین و هو جهاد الضعفاء» (1)

برترین جهاد در راه خدا، حج پذیرفته شده به درگاه الهی است و آن یکی از دو جهاد است یعنی جهاد ضعیفان است.

ص:221


1- (تذهیب 5 / 22)

2 - عدم تعطیل حج

قال الصادق علیه السلام : «لو عطّل الناس الحج لوجب علی الامام ان یجبرهم علی الحج»

(1)

اگر مردم حج را تعطیل کردند بر امام مسلمین لازم است آنها را وادار به رفتن حج نماید.

3 - انفاق در مسیر حج

قال الصادق علیه السلام : «من انفق درهماً فی الحج کان خیراً له من مأة الف درهم ینفقها فی حقّ» (2)

کسی که یک درهم درباره حج خانه خدا انفاق کند، از صد هزار درهمی که در راه حق انفاق گردد، برتر است.

4 - قناعت برای سفر حج

«ان استطعت ان تأکل الخبز و الملح و تحجّ فی کل سنة فافعل»(3)

اگر از راه قناعت پیشگی، بتوانی نان و نمک بخوری و حج بروی این کار را انجام ده.

5 - برترین عبادت

قال الصادق علیه السلام : «ما عبداللَّه بشئ افضل من الصّمت و المشی الی بیته» (سفینه ماده حج)

خداوند متعال به چیزی برتر از سکوت و حرکت به سوی خانه او عبادت نشده است.

6 - حج بهترین راه برای تربیت و خودسازی

قال الصادق علیه السلام : «اذا اردت الحج فجّرد قلبک للَّه تعالی من کل شئ شاغل و حجاب و فوّض امورک کلّها الی خالقک و توکلّ علیه فی جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک و سلّم لقضائه و حکمه و قدره و دع الدنیا و الراحة و الخلق و اخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین» (4)

هرگاه اراده کنی که به حج روی پیش از آن که از خانه بیرون شوی خود را از هرگونه توجّه و تعلّق به غیر خدا دور کن و در جمیع حرکات و سکنات توکّل به خداوند داشته باش و تسلیم قضا و قدر الهی باش و دست از دنیا و آسایش بردار و حقوق مردم را که از تو طلبکار هستند ادا کن.

ص:222


1- (علل الشرایع 392)
2- (سفینة 1 / 217)
3- (وسائل 8 / 99)
4- (محجة البیضاء 2 / 207)

آثار و فواید حج

1. تقویت دین:

قال علی علیه السلام: «الحج تقویة للدین» (غرر الحکم)

حج مایه تقویت دین است.

2. سلامتی بدن و فزونی رزق:

قال زین العابدین علیه السلام: «حجّوا و اعتمروا تصّح اجسامکم و تتسّع ارزاقکم و یصلح ایمانکم» (1)

به حج و عمره بروید تا بدن شما سلامتی یابد و رزق شما فراوان گردیده، ایمان شما اصلاح و کامل شود.

3. استجابت دعا:

«ثلاثة دعوتهم مستجابة الحاج و الغازی و المریض» (2)

سه نفرند که دعای آنان در درگاه الهی مستجاب است: حاجی، رزمنده، بیمار.

4. عدم تهیدستی:

قال ابوعبداللَّه علیه السلام : «من حجّ ثلاث حجج لم یصبه فقر ابداً» (3)

هر کس سه مرتبه به حج برود فقر به او نمی رسد.

5. سعادت:

قال الصادق علیه السلام : «من حجّ حجّتین لم یزل فی خیر حتّی یموت»(4)

هر کس دو بار به حج برود در تمام عمر درخیر و برکت به سر می برد تا از دنیا برود.

6. ایمنی از حساب در قیامت:

قال الصادق علیه السلام : «من حجّ عشر حجج لم یحاسبه اللَّه ابداً»(5)

کسی که ده مرتبه به حج برود خداوند از او حساب نمی کشد.

7. آرامش جان:

قال الباقرعلیه السلام : «الحج تسکین القلوب» (6)

حج مایه آرامش قلبها است.

ص:223


1- (ثواب الاعمال 108)
2- (وسائل 8 / 67)
3- (خصال 93)
4- (بحار 91 / 6)
5- (روضة الواعظین 420)
6- (بحار 75 / 183)

فلسفه حج

1. از بین رفتن غرور:

قال علی علیه السلام : «و اخراجاً للتکّبروا سکانا لتذلّل» (1)

حج مایه خروج انسان از تکبر و غرور و باعث آرامش روح است.

2. روی آوردن به خدا و بیرون آمدن از گناه:

قال الرضاعلیه السلام : «علة الحج الوفادة الی اللَّه عزوجل و طلب الزیادُة و الخروج من کل ما اقترف و لیکون تائباً ممّا مضی مستأنفاً لما یستقبل و مافیه من استخراج الاموال و تعب الابدان و حظرها عن الشهوات و اللذات...»(2)

علت رفتن حج، روی آوردن به خدا و طلب نمودن ثواب بسیار و بیرون رفتن از جمیع گناهان است که از او صادر شده است و از جهت این که از گذشته خود توبه کند و نسبت به آینده عمل را آغاز نماید و نیز علت حج یک سلسله لوازم آن است که عبارت است از خرج کردن اموال و تحمّل رنج بدن و منع کردن بدن از شهوت ها و لذّت های مادّی .

3. شناخت آثار پیامبر و شناخت اقوام و ملل:

«فجعل فیه الاجتماع من الشرق و الغرب لیتعارفوا... و لتعرف آثار رسول اللَّه و تعرف اخباره و یذکر و لاینسی» (3)

یکی از علل حج آن است که مردم از شرق و غرب عالم جمع شوند و یکدیگر را بشناسند. چه این که آثار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را بشناسند. و سخنان و احادیث پیامبر شناخته شود و مردم آشنا گردند به طوری که به یاد آن ها باشد و مورد فراموشی قرار نگیرد.

اشاره

الف - امام سجادعلیه السلام چهل مرتبه به حج مشرف شد و هرگز تازیانه به مرکب سواری خود نزدند. (4)

ب - امام صادق علیه السلام هنگامی که می خواست مُحرم شود لبیک نمی گفت شخصی به ایشان عرض کرد چرا لبیک نمی گویید؟ فرمود: «می ترسم بگویم لبیک لکن خداوند به من بگوید «لا لبیک لا سعدیک». (5)

ص:224


1- (نهج البلاغه خ 192)
2- (بحار 99 / 32)
3- (وسایل 8 / 9)
4- (وسائل / 8 / 353)
5- (بحار / 47 / 16)

ج - عبدالرحمن بن کثیر گوید: من همراه امام صادق علیه السلام بودم یک نگاهی به جمعیت طواف کننده کرد و فرمود: «ما اکثر الضجیج و اقلّ الحجیج». (1)

د - ادریس بن یوسف گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: در سرزمین عرفات چه کسی گناه او بیشتر است؟ فرمود: کسی که از عرفات مراجعت کند و گمان کند خداوند او را نیامرزیده است «و هو یظن انّ الله لم یغفر له»(2)

42- جهاد

آیات

1 - برتری مجاهدان:

«فضل اللَّه المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً» نساء، 95

خداوند مجاهدانی را که با مال و جان جهاد می کنند بر قاعدان و کسانی که در جنگ شرکت نکردند برتری بخشیده است.

2 - جهاد با کفار و شدّت برخورد با آن ها:

«یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم» تحریم، 9

ای پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آن ها سخت بگیر.

3 - همراهی خداوند با مجاهدان:

«فلا تهنوا و تدعوا الی السلم و انتم الاعلون واللَّه معکم و لن یترکم اعمالکم»

محمد، 35

هرگز سست نشوید و دشمنان را به صلح (ذلت بار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و چیزی از ثواب اعمالتان را هرگز کم نمی کند.

4 - محبوبیت اهل جهاد نزد خداوند:

«ان اللَّه یحبّ الذین یقاتلون فی سبیله صفّاً کانّهم بنیان مرصوص» صف، 1

خداوند کسانی را که در راه او پیکار می کنند و همچون بنایی آهنین هستند دوست می دارد.

ص:225


1- (بحار / 27 / 181)
2- (سفینه/2/69)

5 - خیر بودن جهاد برای مسلمانان:

«کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم» بقره، 216

جنگ با دشمنان اسلام بر شما واجب شده و حال آن که مورد کراهت شماست چه بسا چیزی را کراهت داشته باشید لکن برای شما خیر باشد.

6 - نهی از تجاوز به دشمنان:

«و قاتلوا فی سبیل اللَّه الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان اللَّه یحبّ المعتدین»

بقره، 190

با کسانی که با شما جنگ می کنند، در راه خدا بجنگید و تجاوز نکنید زیرا خداوند تجاوز کاران را دوست ندارد.

7 - اهداف جهاد

الف - ترساندن دشمنان خداوند و امّت اسلام:

«و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ اللَّه و عدوّکُم»

انفال، 60

در برابر آن ها (دشمنان) آنچه توانایی دارید، از نیرو آماده سازید و همچنین اسب های ورزیده (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.

ب - حفظ مراکز عبادی:

«ولو لا دفع اللَّه بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللَّه» حج 40

اگر خداوند (رخصت جنگ ندهد و) دفع شرّ بعضی از مردم را به بعض دیگر نکند همانا صومعه ها و دیرها و مساجدی که در آن نام خدا بسیار یاد می شود هر آینه خراب می شود.

ج - خواری و رسوایی دشمنان:

«قاتلوهم یعذبهم اللَّه بایدیکم و یخزهم و ینصرکم علیهم و یشف صدور قوم مؤمنین» توبه، 14

شما (ای اهل ایمان) با آن کافران به قتال و کار زار برخیزید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوار گرداند و شما را بر آن ها غالب گرداند و دل های اهل ایمان را به خاطر غلبه بر کفار شفا بخشد.

ص:226

د - از بین بردن شرک و حاکمیت بخشیدن به دین الهی:

«و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کلّه للَّه» انفال، 39

ای مؤمنان! با کافران بجنگید که در زمین فتنه و فسادی دیگر نماند و تمام دین برای خدا باشد.

8 - دستور جامع درباره جهاد

قرآن کریم در آیات 45، 46 و 47 سوره انفال شش دستور جنگی در زمینه جهاد می دهد:

1. ای اهل ایمان هنگامی که با گروهی از دشمنان مواجه شدید ثابت قدم باشید «یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئة فاثبتوا»

2. خداوند را فراوان یاد کنید تا پیروز شوید: «واذکروا اللَّه کثیراً لعلکم تفلحون»

3. امر خدا و پیامبر را اطاعت کنید: «اطیعوا اللَّه و رسوله»

4. نزاع و (کشمکش) نکنید تا مبادا سست شوید و قدرت و هیبت شما از بین برود: «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم»

5. صبر و استقامت کنید که خداوند با صابران است: «واصبروا ان اللَّه مع الصابرین»

6. مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هواپرستی و خودنمایی خارج شدند نباشید: «ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطراً و رئاء الناس»

روایات

1 - محبوب ترین عمل:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ احبّ الاعمال الی اللَّه الصلوة و البرّ و الجهاد»

محبوب ترین اعمال، در نزد خداوند نماز، نیکوکاری و جهاد در راه خداست. (1)

2 - اصلاح دین و دنیا:

قال علی علیه السلام: «ان اللَّه فرض الجهاد و عظّمه والله ما صلحت دنیا و لا دین الاّ به»

خداوند متعال جهاد را بر انسان واجب کرد و رتبه آن را بالا برد؛ به خدا سوگند دین و دنیای انسان جز در سایه جهاد به صلاح نخواهد رسید.(2)

ص:227


1- (خصال 1 / 185)
2- (وسایل 11 / 9)

3 - سر بلندی اسلام:

قال علی علیه السلام : «فرض اللَّه الایمان تطهیراً من الشرک و الصلاة تنزیهاً عن الکبر... و الجهاد عزّاً للاسلام»

خداوند ایمان را جهت طهارت دل شما از شرک منظور نمود و نماز را جهت پاکی قلب از کبر مقرّر داشت و جهاد را به عنوان مقام و سربلندی اسلام واجب کرد. نهج البلاغه حکمت 243)

4 - برترین عمل:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الاعمال الصلوة لوقتها و برّ الوالدین و الجهاد فی سبیل اللَّه»

برترین اعمال سه چیز است: نماز را در وقت آن خواندن و نیکی به پدر و مادر روا داشتن و جهاد در راه خدا.(1)

5 - مقاومت در جهاد:

قال علی علیه السلام : «تزول الجبال و لا تزل عضّ علی ناجذک اعر اللَّه جمجمتک تد فی الارض قدمک ارم ببصرک اقصی القوم و اعلم انّ النصر من عند اللَّه سبحانه»

حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل، به فرزندش محمد حنفیه فرمود: اگر کوه ها از جا کنده شوند، تو از پایداری دست بر ندار (عقب نشینی نکن) دندان روی دندان بگذار (سختی ها را تحمل کن) و جمجمه ات را به خدا عاریت ده و پای خود را چون میخ بر زمین بکوب (در میدان جنگ ثابت قدم باش) تا انتهای خط دشمن را چشم بیانداز و بدان که فتح و پیروزی از ناحیه خداوند است.(2)

آثار جهاد

1 - آمرزش گناهان:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «و من خرج مرابطاً فی سبیل اللَّه او مجاهداً فله به کل خطوة سبع مأة الف حسنة و یمحی عنه سبع مأة الف سیئة و یرفع عنه سبع مأة الف درجة»

کسی که به عنوان مرزداری و پاسداری در راه خدا یا به عنوان شرکت در جهاد از منزل بیرون رود، در برابر هر قدمی که بر می دارد، خداوند هفتصد هزار حسنه برای او منظور می دارد و هفتصد هزار گناه او را از بین می برد و نیز هفتصد هزار درجه به او مرحمت می کند. (3)

ص:228


1- (بحار 69 / 392)
2- (بحار 32 / 174)
3- (ثواب الاعمال صدوق 682)

2 - استجابت دعا:

قال الصادق علیه السلام : «ثلثة دعوتهم مستجابة الحاج فانظروا بما تخلفونه و الغازی فی سبیل اللَّه فانظروا کیف تخلفونه و المریض فلا تعرضّوه»

دعای سه دسته مستجاب است:

الف: زوّارخانه خدا، پس بنگرید چگونه با خانواده آنان رفتار می کنید.

ب: رزمنده در راه خدا، پس بنگرید چگونه جانشین او خواهید بود در صورتی که او در جبهه است.

ج: مریض، سعی کنید او را ناراحت نسازید و متعرّض او نشوید.(1)

3 - شفاعت:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : ثلاث یشفعون الی اللَّه عزوجل فیشّفعون الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء»

سه دسته از شفاعت کنندگان هستند که شفاعت آن ها نزد خداوند پذیرفته می شود: پیامبران، دانشمندان و شهیدان.(2)

4 - رفتن به بهشت:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الا انّ اللَّه عزوجل لیدخل با لسّهم الواحد ثلاثة الجنة عامل الخشبة و القویّ به فی سبیل اللَّه والرامی فی سبیل اللَّه»

خداوند متعال به خاطر یک تیر (و گلوله) سه نفر را داخل بهشت می کند: سازنده، مهیا کننده، و تیرانداز. (3)

قال علی علیه السلام: «ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه اللَّه لخاصة اولیائه»

جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای اولیای مخصوص خود گشوده است.

(4)

ص:229


1- (بحار 81 / 225)
2- (مواعظ العددیه 93)
3- (وسایل 11 / 107)
4- (بحار 100 / 8)

43- امر به معروف و نهی از منکر

آیات

1 - وجوب امر به معروف:

«و لتکن منکم امةّ یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون» آل عمران، 104

باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امربه معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند .

2 - امر به معروف توسّط کودکان:

«یا بنی اقم الصلوة و امر بالمعروف و انه عن المنکر» لقمان، 17

پسرم نماز را به پا دار و امربه معروف و نهی از منکر کن .

3 - امر به معروف از اوصاف پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«الذین یتبعون الرسول النبی الامیّ الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر» اعراف، 157

همانا که از فرستاده خدا پیامبر امّی پیروی می کنند پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند آنها را به معروف دستور می دهد و از منکر باز می دارد .

4 - امر به معروف از اوصاف بعضی از اهل کتاب:

لیسوا سواء من اهل الکتاب امّة قائمة یتلون آیات اللَّه اناء اللیل و هم یسجدون یؤمنون باللَّه و الیوم الاخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» آل عمران، 114

آنها همه یکسان نیستند از اهل کتاب جمعیتی هستند که به حق و ایمان قیام می کنند و پیوسته در اوقات شب آیات خدا را می خوانند در حالی که سجده می نمایند به خدا و روز دیگر ایمان می آورند امربه معروف و نهی از منکر می کنند .

ص:230

5 - امر به معروف از اوصاف مجاهدان:

«ان اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله... التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهو ن عن المنکر» توبه، 112

خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریداری کرده که در برابرش بهشت برای آنان باشد به این گونه که در راه خدا پیکار می کنند .

توبه کنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده آوران، آمران به معروف و نهی کنندگان از منکر .

6 - امر به معروف از نشانه های حکومت اسلامی:

«الّذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزکوة وامروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للَّه عاقبة الامور» حجّ 41

همان کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را برپا می دارند و زکات می دهند و امربه معروف و نهی از منکر می کنند و پایان همه کارها از آن خداست .

7 - امر به معروف از اوصاف مؤمنان:

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»

توبه، 71

مردان و زنان با ایمان ولی و یاور یکدیگر هستند امربه معروف و نهی از منکر می کنند .

8 - نهی از معروف از اوصاف منافقان:

«المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف»

توبه، 67

مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروهند آنها امر به منکر و نهی از معروف می کنند .

9 - بهترین امّت در پرتو امر به معروف:

«کنتم خیرامةّ اخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر» آل عمران، 110

شما بهترین امّتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اید در صورتی که امربه معروف و نهی از منکر کنید .

ص:231

10 - موافقت عمل با گفتار در نهی از منکر:

«و ما ارید ان اخالفکم الی ما انهیکم عنه» هود، 88

من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم خودم مرتکب شوم .

روایات

1 - ترک امر به معروف و مسلط شدن اشرار:

قال علی علیه السلام : «لا تترکوا الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم»

امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید و الا افراد بد در جامعه بر شما مسلط می شوند و شما دعا می کنید امّا مستجاب نمی شود.(1)

2 - ترک امر به معروف و نهی از منکر و فساد در جامعه:

«عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : کیف بکم اذا فسدت نساؤکم و فسق شبابکم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر فقیل و یکون ذلک یا رسول اللَّه؟ فقال نعم و شرّ من ذلک کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف فقیل له یا رسول اللَّه و یکون ذلک؟ قال نعم و شرّ من ذلک کیف بکم اذا رأیتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: چگونه است حال شما هنگامی که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق گردند؟ و آن در صورتی است که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید. عرض کردند: آیا این چنین زمانی فرا می رسد؟ حضرت فرمود: آری، بدتر از این هم می شود و آن این که چگونه است حال شما هنگامی که امر به منکر و نهی از معروف کنید؟ عرض کردند ای پیامبر! آیا این چنین وضعی فرا خواهد رسید؟ فرمود: آری، بدتر از این هم می گردد. چگونه است حال شما زمانی که معروف در جامعه منکر و منکر معروف گردد؟ (2)

ص:232


1- (نهج البلاغه نامه 47)
2- (وسایل 11 / 396)

3 - ترک نهی از منکر و ضعف ایمان:

قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «ان اللَّه لیبغض المؤمن الضعیف الذی لادین له فقیل له و ما المؤمن الضعیف الذی لادین له؟ قال الذین لا ینهی عن المنکر»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خداوند، مؤمن ضعیفی را که دین ندارد دشمن دارد. عرض کردند: مؤمن ضعیف کیست؟ حضرت فرمود: کسی که نهی از منکر نمی کند. (1)

4 - منزلت جهاد در برابر امر به معروف:

قال علی علیه السلام: «و ما اعمال البرّ کلّها و الجهاد فی سبیل اللَّه عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الاّ کنفثة فی بحر لجّی»

تمام کارهای نیک ، حتّی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون آب دهان است در برابر دریایی پهناور. (2)

5 - امر به معروف و خلافت الهی:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفة اللَّه فی ارضه و خلیفة رسوله و خلیفة کتابه»

کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست. (3)

6 - نهی از منکر و به خاک مالیدن بینی فاسقان:

قال علی علیه السلام: «من نهی عن المنکر ارغم انوف الفاسقین»

نهی از منکر به خاک مالیدن بینی فاسقان است. (غرر الحکم)

صفات آمرین به معروف

«عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال انّما یأمر بالمعروف و ینهی عن المنکر من کانت فیه ثلاث خصال عالم بما یأمر به تارک لما ینهی عنه عادل فیما یأمر عادل فیما ینهی رفیق فیما یأمر رفیق فیما ینهی»

همانا کسی امر به معروف و نهی از منکر می کند که دارای سه خصلت باشد: به آنچه امر می کند دانا باشد. از آنچه نهی می کند خود تارک باشد. در آنچه امر و نهی می کند عدالت را رعایت کند. در امر و نهی رفق و مدارا نماید. (4)

ص:233


1- (وسایل 11 / 397)
2- (نهج البلاغه حکمت 374)
3- (مجمع البیان 2 / 807)
4- (وسایل 6 / 403)

آثار امر به معروف

امام باقرعلیه السلام درباره امر به معروف و نهی از منکر می فرماید:

«بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر»

یعنی به وسیله امر به معروف و نهی از منکر سایر واجبات و دستورات الهی انجام می گیرد، راه ها امن می شود، کسب ها حلال می شود ، مظالم و اموال مردم به صاحبان اصلی آن بر می گردد و زمین آباد می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها اصلاح می گردد. (1)

اشاره

امام صادق علیه السلام در ذیل آیه ی «لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی بن مریم ذلک بماعصواوکانوا یعتدون کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه»

(مائده / 79)

فرمودند: این گروه ملعون در مجلس گناه شرکت نداشتند لکن هرگاه با اهل گناه برخورد می کردند به آن ها می خندیدند و با آن ها انس و الفت داشتند؛ «کانوا اذا لقوهم ضحکوا فی وجوههم و انسوا بهم». (2)

44- تولّی و تبرّی

آیات

تولّی

1 - دستور به اطاعت از خدا و پیامبر و امامان:

«یا ایها الّذین امنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نساء، 59

ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و نیز از پیامبران و صاحبان امر اطاعت کنید.

ص:234


1- (وسایل 11 / 395)
2- (نورالثقلین/1/661)

«یا ایها الّذین امنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول» محّمد، 33

ای کسانی که ایمان آوردید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را .

2 - پیروی و همراهی از ائمه اطهارعلیهم السلام:

«یا ایها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و کونوا مع الصادقین» توبه، 119

ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و با صادقان باشید .

3 - ولایت خداوند بر اهل ایمان:

«اللَّه ولی الّذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» بقره، 257

خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردند آن ها را از ظلمات به سوی نور بیرون می برد .

4 - ولایت خداوند و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و امام علیه السلام بر اهل ایمان:

«انّما ولیّکم اللَّه و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» مائده، 55

سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند همانا که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند .

5 - ولایت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بر مردم:

«النبیّ اولی بالمؤمنین من انفسهم» احزاب، 6

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است .

6 - ولایت مؤمنان بر یکدیگر:

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» توبه، 71

مردان و زنان با ایمان ولی و یار و یاور یکدیگرند .

تبرّی

1 - برائت و بیزاری از مشرکان:

«برائة من اللَّه ورسوله الی الذین عهدتم من المشرکین... و اذان من اللَّه و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر انّ اللَّه برئ من المشرکین و رسولهُ» توبه، 1-3

ص:235

این اعلام بیزاری از سوی خدا و پیامبر او به کسانی از مشرکان است که به آنها عهد بسته اند و این اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به عموم مردم در روز عید قربان که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند .

2 - نهی از سرپرست قراردادن دشمنان خدا:

«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا الکافرین اولیاء» نساء، 144

ای کسانی که ایمان آورده اید غیر از مؤمنان کافران را ولی و تکیه گاه خود قرار ندهید .

3 - نهی از همراز قراردادن بیگانگان:

« یا ایها الذین امنوا لا تتّخذوا بطانة من دونکم» آل عمران، 118

ای کسانی که ایمان آورده اید محرم اسراری از غیر خود انتخاب نکنید .

4 - نهی از دوستی با یهود و نصاری:

«یا ایها الذین امنوا لا تتّخذوا الیهود و النصاری اولیاء» مائده، 51

ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را ولی و دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید .

5 - نهی از گرایش و اعتماد به ستمگران:

«و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النار» هود، 113

بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد .

6 - نهی از اطاعت از پیروان هوی نفس:

«ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هویه و کان امره فرطاً» کهف، 28

و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن همانا از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است .

7 - نهی از اطاعت از کفار و منافقان:

«و لا تطع الکافرین و المنافقین» احزاب، 48

و از کافران و منافقان اطاعت مکن .

8 - نهی از اطاعت از دروغگویان:

«فلا تطع المکذّبین ودّو لوتدهن فیدهنون» قلم، 8

حال که چنین است از تکذیب کنندگان اطاعت مکن آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها نرمش نشان دهند .

ص:236

9 - نهی از اطاعت از اسراف کنندگان:

«ولا تطیعوا امر المسرفین» شعراء، 151

و فرمان مسرفان را اطاعت مکن .

10 - نهی از پیروی از فسادگران:

«و لا تتّبع سبیل المفسدین» اعراف، 142

و از روش مفسدان پیروی منما .

11 - نهی از پیروی از گامهای شیطان:

«یا ایهاالذین امنوا لا تتّبعوا خطوات الشیطان» نور، 21

ای کسانی که ایمان آورده اید از گام های شیطان پیروی نکنید .

12 - دستور به مبارزه با کفار و منافقان:

«یا ایها النبیّ جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم» توبه، 73

ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آن ها سخت بگیر .

روایات

1 - ضرورت تولّی و تبرّی

قال الصادق علیه السلام : «حبّ اولیاء اللَّه واجب و الولایة لهم واجبة و البرائة من اعدائهم واجبة»

دوستی دوستان خدا و ولایت آنان و بیزاری جستن از دشمنان آنان واجب است . (1)

2 - تولّی اساس اسلام

قال الصّادق علیه السلام : «بنی الاسلام علی خمس (دعائم) علی الصلوة و الزکوة والصّوم و الحج و ولایة امیرالمؤمنین علیه السلام و الائمة من ولده علیهم السلام »

اسلام بر پنج ستون بنا نهاده شده است، بر نماز و زکوة و روزه و حج و ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان آن حضرت . (2)

ص:237


1- (مستدرک / 10 / 446)
2- (کافی / 3 / 38)

3 - پاداش تولّی

قال السّجاد علیه السلام : «من ثبت علی ولایتنا فی غیبة قائمنا اعطاه اللَّه اجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد» .

هرکس در غیبت قائم ما بر ولایت ما ثابت بماند، خداوند اجر هزار شهید مانند شهیدان بدر و احد را به او اعطا می فرماید . (1)

اشاره

ابوحمزه ثمالی گوید من در خدمت امام باقر علیه السلام بودم، عرض کردم یابن رسول اللَّه فدایت شوم، شخصی روز روزه دار و شب به عبادت می گذراند و صدقه می دهد و جز خیر و خوبی از او نمی دانم، جز آنکه اقرار به ولایت شما ندارد. امام تبسّم کرد و فرمود اگر بنده ای همیشه در حال سجده در میان رکن و مقام باشد تا پایان عمر که از دنیا برود ولی ولایت ما را نشناسد، این عبادت سودی به حال او ندارد .

(جامع احادیث الشیعه)

ص:238


1- (مستدرک سفینه / 10 / 447)

فصل سوّم: موضوعات اخلاقی و تربیتی

اشاره

ص:239

ص:240

45- اخلاق اسلامی

آیات

1 - بدی را با نیکی پاسخ دادن:

و یدرؤن بالحسنة السیئة» رعد، 22

صاحبان خرد کسانی هستند که با حسنات سیّئات را از میان می برند .

«ادفع باالتی هی احسن السیئة» مؤمنون، 96

بدی را به بهترین راه و روش دفع کن .

2 - اعراض از لغو و بیهودگی:

«قد افلح المؤمنون... والذین هم عن اللغو معرضون» مؤمنون، 3 - 1

مؤمنان رستگار شدند. آنان که از لغو و بیهودگی روی گردانند .

3 - تواضع و برخورد سالم با جاهلان:

«و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً»

فرقان، 63

بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب می سازند به آنها سلام می گویند .

4 - برخورد کریمانه با اهل لغو:

«و اذا مرّوا باللغّو مرّوا کراماً» فرقان، 72

و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد می کنند بزرگوارانه از آن می گذرند .

5 - کظم غیظ و عفو و بخشش:

« اعدّت للمتّقین الذین ینفقون فی السراء و الضرّاء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و اللَّه یحب المحسنین» آل عمران، 134

و برای پرهیزکاران (بهشت) آماده شده است همانها که در توانگری و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم در می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد .

ص:241

«و لیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر اللَّه لکم» نور، 22

آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؟

6 - پاسخ بهتر به اظهار محبت دیگران:

«و اذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا باحسن منها» نساء، 86

هرگاه به شما تحیّت گویند پاسخ آن را بهتر از آن بدهید .

7 - عدل و احسان:

ان اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان نحل، 90

خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد .

8 - به نحو نیکوتر سخن گفتن:

«و قل لعبادی یقولوا التی هی احسن» اسراء، 53

به بندگانم بگو سخنی بگویید که بهترین باشد .

9 - تسلیم در برابر قضا و قدر الهی:

«و بشّر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون» بقره، 157

و بشارت ده به استقامت کنندگان آنان که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد می گویند ما از آن خداییم و به سوی خدا باز می گردیم .

10 - اخلاص:

«و ما تنفقوا من خیر فلانفسکم و ما تنفقون الاّ ابتغاء وجه الله» بقره 272

و آنچه را از خوبی ها و اموال انفاق می کنید برای خودتان است ولی جز برای رضای خدا انفاق نکنید .

11 - حسن خلق:

«انّک لعلی خلق عظیم» قلم، 4

و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری .

12 - ترجیح دادن دیگران بر خود:

«و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة» حشر، 9

و آنها را بر خود مقدّم می دارند هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند .

ص:242

13 - نرمی در گفتار:

«فبما رحمة من اللَّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لا نفضوّا من حولک»

آل عمران، 159

به برکت رحمت الهی در برابر آنان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند .

14 - پرهیز از گفتار بدون عمل:

«یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتاً عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون»

صفّ، 3

ای کسانی که ایمان آورده اید چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید نزد خداوند بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید .

15 - سادگی در برخورد:

«و ما انا من المتکلّفین» ص، 86

و من از متکلّفین نیستم سخنم روشن و همراه با دلیل است .

16 - از خود ستایش نکردن:

فلا تزکّوا انفسکم» نجم، 32

پس خودستایی نکنید .

روایات

1 - حسن خلق نشانه کمال ایمان

قال الباقرعلیه السلام : «اکمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقاً».

کامل ترین افراد مؤمن از نظر ایمان کسی است که اخلاق و رفتار او نیکوتر باشد .

(1)

2 - اهمیت حسن خلق

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم :«ما من شی ء اثقل فی المیزان من خلق حسن».

هیچ چیزی در میزان قیامت سنگین تر از اخلاق نیکو نیست . (2)

ص:243


1- (کافی / 2 / 99)
2- (بحار/71/383)

3 - حسن خلق کلید همه ی نیکی ها

قال علی علیه السلام : «حسن الخلق رأس کلّ برّ».

اخلاق شایسته سرمایه هر نیکی است .(1)

4 - حسن خلق بهترین نیکویی

قال الحسن علیه السلام : «انّ احسن الحسن الخلق الحسن».

بهترین نیکی ها و خوبی ها اخلاق شایسته و خوب است . (2)

5 - نشانه حسن خلق

قال علی علیه السلام : «حسن الخلق فی ثلاث اجتناب المحارم و طلب الحلال و التوسّع علی العیال». اخلاق نیکو در سه امر محقّق می شود: دوری از گناهان و طلب حلال و وسعت بخشیدن در زندگی بر خانواده . (3)

6 - حسن خلق و زندگی گوارا

قال الصادق علیه السلام : «لا عیش اهنأ من حسن الخلق».

هیچ زندگی گواراتر از اخلاق خوب نیست . (4)

7 - حسن خلق و شباهت به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اشبهکم بی احسنکم خلقاً».

شبیه ترین شما به من، خوش اخلاق ترین شما است . (5)

8 - تفاوت محاسن اخلاق با مکارم اخلاق

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها».

من به ارزش ها و نیکویی های اخلاق مبعوث شدم . (6)

سئل عن الصادق علیه السلام ما حدّ حسن الخلق؟ قال علیه السلام : «تلین جانبک و تطیب کلامک و تلقی اخاک ببشر حسن».

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: حسن خلق چیست؟ حضرت فرمود: شانه خود را نرم کنی و کلام خود را پسندیده نمایی و با برادرت با خوشرویی برخورد کنی.(7)

سئل عن الصادق علیه السلام عن مکارم الاخلاق؟ فقال علیه السلام : «العفو عمن ظلمک و صلة من قطعک و اعطاء من حرمک و قول الحق ولو علی نفسک».

ص:244


1- (غرر الحکم / 4857)
2- (خصال / 29)
3- (بحار / 71 / 394)
4- (علل الشرایع / 560)
5- (بحار / 71 / 387)
6- (مستدرک / 2 / 282)
7- (معانی الاخبار / 253)

شخصی از امام صادق علیه السلام از مکارم اخلاق سؤال کرد، حضرت فرمود: کسی که به تو ستم کرده را ببخشی و به کسی که تو را محروم کرده عطا کنی و سخن حق را بگویی گرچه به ضرر تو باشد.

(1)

9 - خطر سوء خلق

قال علی علیه السلام : «من ساء خلقه فاذنّوا فی اُذنه».

کسی که اخلاق او بد شده است، در گوش او اذان بگویید (کنایه از اینکه انسان بداخلاق مسلمان واقعی نیست). (2)

10 - آثار حسن خلق

1 - لذت روحی؛ قال الحسن علیه السلام : «لا عیش الذّ من حسن الخلق».

هیچ لذّتی بهتر از حسن خلق در زندگی نیست . (3)

2 - جلب دوستی؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حسن الخلق یثبت المودّة و یحسن البشر و یذهب بالسخیمة».

اخلاق خوب دوستی را محکم و صورت را نیکو و کینه را از بین می برد . (4)

3 - نابودی گناهان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان الخلق الحسن یذیب الذنوب کما تذیب الشمس الجمد».

همانا اخلاق شایسته، گناهان را از بین می برد همانطوری که حرارت خورشید یخ را از بین می برد.

(5)

4 - افزایش رزق؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حسن الخلق من الدین و هو یزید فی الرزق».

اخلاق نیکو از دین است و مایه زیادی روزی می شود . (6)

5 - آبادانی شهرها و طول عمر؛ عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «البرّ و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فی الاعمار».

نیکی و اخلاق خوب باعث آبادی شهرها و منطقه ها می شود و عمرها را زیاد می کند . (7)

6 - پاداش شایسته؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان العبد لینال بحسن خلقه درجة الصائم القائم».

همانا بنده بوسیله اخلاق خوب به درجه شخص روزه دار و نمازگزار می رسد . (8)

ص:242


1- (معانی الاخبار / 191)
2- (بحار / 62 / 277)
3- (کافی/2 / 57)
4- (بحار / 77 / 148)
5- (عیون اخبار الرضا / 2 / 37)
6- (تحف العقول / 275)
7- (کافی / 2 / 100)
8- (کافی / 2 / 100)

اشاره

نمونه هایی از مکارم اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

الف - کنیزی محضر پیامبر آمد و لباس آن بزرگوار را سه مرتبه کشید تا این که نخی را از لباس پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بیرون کشید. مردم به او گفتند: چرا چنین کاری انجام دادی؟ گفت: مریضی در منزل داریم مرا فرستادند تا به وسیله ی نخ لباس پیامبر تبرک جوید و شفا پیدا کند و من خجالت کشیدم این مطلب را بازگو کنم از این رو این کار را انجام دادم.(1)

ب - هنگامی که در جنگ احد دندان مبارک پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم شکسته شد و جراحات زیادی بر ایشان وارد آمد، اصحاب عرض کردند تا بر دشمنان خود نفرین کند. فرمود: من به عنوان پیامبر رحمت بر این ها مبعوث شدم و در حق آنان دعا فرمود تا خداوند آنان را هدایت کند؛ «اللّهم اهد قومی فانهم لا یعلمون». (2)

ج - مرد عربی بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وارد شد و عبای پیامبر را محکم کشید به طوری که اثر آن در گردن پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم باقی ماند و گفت به من کمک کنید پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم با تبسم به او کمک فراوانی کرد. (3)

د - شخصی به نام هبّار بن اسود، زینب دختر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را ترساند و در اثر آن فرزند زینب سقط شد. هنگامی که از کار خود پشیمان شد و از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم عذرخواهی کرد، پیامبر او را بخشید. (4)

ه - بعضی از افراد کودکان خود را برای تبرک جستن نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می آوردند، گاهی کودکان لباس پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را آلوده می ساختند پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم هیچ ناراحت نمی شدند.(5)

و - انس گوید: من مدت ده سال خدمتگزار پیامبر بودم. هرگز به من افّ نگفت و برای کارهایی که انجام می دادم نمی فرمود چرا انجام می دادی و برای کارهایی که ترک می کردم به من اعتراض نمی کرد. (6)

ص:246


1- (کافی / 2 / 102)
2- (سفینة البحار / 2 / 681)
3- (سفینة البحار / 2 / 682)
4- (سفینة البحار / 2 / 683)
5- (سفینة البحار / 2 / 691)
6- (سفینة البحار / 2 / 692)

46- اخلاق غیر اسلامی

آیات

1 - استهزاء و مسخره نمودن:

«یا ایها الذین امنوا لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیراً منهم و لانساء من نساء عسی ان یکنّ خیراً منّهن» حجرات، 11

ای کسانی که ایمان آورده اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را شاید آنان بهتر از اینان باشند .

2 - عیبجوئی و طعنه زدن:

«و لا تلمزوا انفسکم» حجرات، 11

یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید .

4 - بدگمانی 5 - تجسّس 6 - غیبت

«یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسّوا و لا یغتب بعضکم بعضاً ا یحبّ احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهمتوه» حجرات، 12

ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز در کار دیگری تجسّس نکنید و هیچیک از شما دیگری را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد همه شما از این امر کراهت دارید .

7 - بهتان:

«و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتاًناً و اثماً مبیناً» احزاب، 58

و آنان که مردان و زنان با ایمان را به خاطر کاری که انجام نداده اند آزار می دهند بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند

ص:247

8 - ریاء:

«و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطراً و رئاء الناس» انفال، 47

و مانند کسانی نباشید که از روی هواپرستی و غرور و خودنمایی در برابر مردم از سرزمین خود بیرون آمدند .

9 - تکبر و فخرفروشی:

«و لا تمش فی الارض مرحاً ان اللَّه لا یحب کل مختال فخور» لقمان، 18

و مغرورانه بر زمین راه نرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد .

10 - حسد:

«ام یحسدون الناس علی ما اتیهم اللَّه من فضله» نساء، 54

با اینکه نسبت به مردم پیامبر و خاندانش بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد می ورزند .

11 - دروغ:

«انّما یفتری الکذب الذین لا یؤمنون بایات الله» نحل، 105

تنها کسانی دروغ می بندند که به آیات خدا ایمان ندارند .

12 - خیانت:

«یا ایها الذین امنوا لاتخونوا اللَّه و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون» «انفال، 27

ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید و نیز در امانات خود خیانت روا ندارید در حالی که می دانید این کار گناه بزرگی است .

13 - بخل:

«و لا یحسبنّ الذین یبخلون بما اتیهم اللَّه من فضله هو خیراً لهم بل هو شرّ لهم»

آل عمران، 180

کسانی که بخل می ورزند و آنچه را خدا از فضل خویش به آنها داده انفاق نمی کنند گمان نکنند که این کار به سود آنها است بلکه برای آنها شر است .

13 - منّت گذاری و اذیت نمودن در صدقه:

«یا ایها الذین امنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی» بقره، 264

ای کسانی که ایمان آورده اید بخشش های خود را با منت و آزار باطل نسازید .

ص:248

روایات

آثار سوء خلق

1 - پذیرفته نشدن توبه:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا علی لکلّ ذنب توبة الّا سوء الخلق فانّ صاحبه کلّما خرج من ذنب دخل فی ذنب»

پیامبر اکرم فرمود ای علی! برای هر گناهی توبه ای وجود دارد جز بد اخلاقی زیرا شخصی که دارای اخلاق بد است هرگاه از گناهی خارج می شود، مرتکب گناهی دیگر می شود. (1)

2 - سختی زندگی:

قال علی علیه السلام : «سوء الخلق نکد العیش و عذاب النفس» (غرر الحکم)

بداخلاقی مایه دشواری زندگی و عذاب انسان است.

3 - فساد ایمان و عمل:

قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «الخلق السیئی یفسد العمل کما یفسد الخلّ العسل» (2)

اخلاق بد، عمل انسان را تباه می سازد چنان که سرکه عسل را فاسد می کند.

4 - دوام ناراحتی:

سئل عن علی علیه السلام : «من ادوم الناس غماً قال اسؤهم خلقاً» (3)

از حضرت علی علیه السلام پرسیدند چه کسی غم و غصّه او همیشگی است؟ فرمود: کسی که بدرفتار باشد.

5 - عذاب نفس:

قال علی علیه السلام : «من ساء خلقه عذّب نفسه» (غررالحکم)

هر کس اخلاقش تند گردد نفس خویش را به عذاب افکنده است.

6 - دوری از مردم:

قال علی علیه السلام : «سوء الخلق یوحش القریب و ینفر البعید» (غررالحکم)

بداخلاقی، باعث وحشت افراد نزدیک و انزجار افراد دور، از انسان می شود.

ص:249


1- (بحار 74 / 48)
2- (بحار 73 / 297)
3- (مستدرک الوسایل 3 / 328)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «عندما دفن سعد بن معاذ قد اصابته ضمّة فسئل عن ذلک فقال انه کان فی خلقه مع اهله سوء» (1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به هنگام دفن سعد بن معاذ فرمودند: فشاری براو وارد شد علّت آن را جویا شدم. فرمود زیرا با خانواده خود بدرفتار بود.

47- آثار اعمال و اوصاف زیبا

آیات

1 - اثر نماز (دوری از گناه)

«ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» عنکبوت، 45

نماز انسان را از زشتی ها و گناه باز می دارد .

2 - اثر روزه (پرهیزکاری)

«کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» بقره، 183

روزه برشما نوشته شده همانگونه که برکسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار شوید.

3 - اثر زکات (پاک شدن از علاقه های مادّی)

«خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها» توبه، 103

از اموال آنها زکات را بگیر تا بدینوسیله آنها را پاک کنی و رشد دهی .

4 - اثر توبه خالص (از بین رفتن گناهان)

«توبوا الی اللَّه توبة نصوحاً عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم» تحریم، 8

به سوی خدا توبه کنید، توبه خالص، امید است پروردگارتان گناهانتان را ببخشد .

5 - اثر قرض الحسنه (وام دادن) (آمرزش الهی)

«ان تقرضوا اللَّه قرضاً حسناً یضاعفه لکم و یغفر لکم» تغابن، 17

اگر به خدا قرض الحسنه دهید آن را برای شما مضاعف می سازد و شما را می بخشد .

ص:250


1- (امالی صدوق 315)

6 - اثر پیروی از دستورات پیامبر (محبوبیت نزد خداوند)

«قل ان کنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونی یحببکم اللَّه» ال عمران، 31

بگو اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد .

7 - اثر ایمان و عمل صالح (محبوبیت نزد مردم)

«ان الذین امنوا و عمل الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّاً» مریم، 96

مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند خداوند رحمان محبتی برای آنها در دل ها قرار می دهد .

8 - اثر یاد قیامت (اخلاص)

«انا اخلصناهم بخالصة ذکر الدّار» ص، 46

ما آنها را به خلوص ویژه ای خالص کردیم و آن یادآوری سرای آخرت بود.

9 - اثر شکر خداوند (زیاد شدن نعمت)

«لئن شکرتم لازیدنّکم» ابراهیم، 7

اگر شکرگزاری کنید بر شما خواهم افزود .

10 - اثر یاد خداوند (آرامش جان)

«الا بذکر اللَّه تطمئنّ القلوب» رعد، 28

آگاه باشید تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.

روایات

1 - اثر نیکی به برادران

قال الکاظم علیه السلام : «من حسن برّه باخوانه و اهله مدّ فی عمره».

کسی که احسان و خدمت او به برادران و خانواده اش نیکو باشد، عمرش طولانی می گردد.

(1)

ص:251


1- (مستدرک/ 12/421)

2 - اثر اقاله

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اقال مسلماً اقاله اللَّه عثرته».

کسی که اقاله کند و جنس فروخته شده را پس بگیرد، خداوند از لغزش او می گذرد.

(1)

3 - اثر توبه

قال علی علیه السلام : «التوبة تطهّر القلوب و تغسل الذنوب».

توبه باعث طهارت دلها و پاک شدن گناهان می شود . (2)

4 - اثر همنشینی با دانشمندان

قال علی علیه السلام : «جالس العلماء یزدد علمک و یحسن ادبک و تزک نفسک».

با دانشمندان بنشین تا دانش تو افزون و ادب تو نیکو و نفس تو پاک گردد . (3)

5 - اثر مبارزه با نفس

قال علی علیه السلام : «من جاهد نفسه اکمل التّقی».

کسی که با نفس خود مبارزه کند به کمال پرهیزکاری می رسد . (4)

6 - اثر جود و بخشش

قال علی علیه السلام : «الجواد فی الدنیا محمود و فی الآخرة مسعود».

کسی که جود و بخشش داشته باشد در دنیا مورد ستایش قرار می گیرد و در آخرت به سعادت می رسد. (5)

7 - اثر یاد مرگ

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اکثر ذکر الموت احبّه اللَّه».

کسی که زیاد به یاد مرگ باشد محبوب خداوند می شود . (6)

8 - اثر تلاش در برآوردن نیاز مؤمن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من سعی فی حاجة اخیه المؤمن فکانّما عبداللَّه تسعة الف سنة صائماً نهاره قائماً لیله».

کسی که تلاش کند نیاز برادر مؤمن برآورده شود، گویا خداوند را 9 هزار سال عبادت کرده در حالی که در روز روزه و در شب به نماز پرداخته است . (7)

ص:252


1- (سنن ابی داود / 3 / 274)
2- (غرر/ 1355)
3- (غررالحکم/4786)
4- (غرر/7751)
5- (غرر/2152)
6- (کافی / 2 / 122)
7- (بحار / 74 / 315)

9 - اثر اخلاص

قال علی علیه السلام : «بالاخلاص ترفع الاعمال».

به وسیله اخلاص، اعمال بالا می رود . (1)

10 - اثر خوف از خداوند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من خاف اللَّه عزّ و جلّ خاف منه کل شی ء و من لم یخف اللَّه اخافه اللَّه من کل شی ء».

کسی که از خدا بترسد همه چیز از او می ترسند و کسی که از خداوند نترسد خداوند او را از همه چیز می ترساند . (2)

11 - اثر عبادت و بندگی خداوند

قال الحسن علیه السلام : «من عبداللَّه عبّد اللَّه له کل شی ء».

کسی که خدا را عبادت کند، همه موجودات بنده او می شوند . (3)

12 - اثر نماز با معرفت

قال علی علیه السلام : «من اتی الصلوة عارفاً بحقّها غفر له».

کسی که نماز را با معرفت بجا آورد مورد آمرزش قرار می گیرد . (4)

13 - اثر روزه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصوم یورث الحکمة و الحکمة تورث المعرفة و المعرفة تورث الیقین فاذا استیقن العبدلایبالی کیف اصبح بعسر ام بیسر».

روزه حکمت را نتیجه می دهد و حکمت باعث معرفت و معرفت مایه یقین می گردد و هرگاه انسان به حد یقین رسید پروایی ندارد که به سختی یا آسانی زندگی او سپری شود. (5)

14 - اثر حسن ظن به مردم

قال علی علیه السلام : «من حسن ظنّه بالناس حاز منهم المحبّة».

کسی که به مردم خوش گمان باشد، محبّت مردم را به دست می آورد . (6)

15 - اثر بی رغبتی به دنیا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من زهد فی الدنیا هانت علیه المصیبات».

کسی که نسبت به دنیا بی میل باشد، مشکلات بر او آسان می شود . (7)

ص:253


1- (غرر/4242)
2- (بحار / 77 / 50)
3- (تنبیه الخواطر / 2 / 108)
4- (خصال / 628)
5- (بحار/77/27)
6- (غرر الحکم / 4823)
7- (بحار / 77 / 94)

حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداوند به موسی وحی نمود: آیا می دانی چرا تو را برای مقام رسالت انتخاب، و کلیم خود قرار دادم؟ عرض کرد: نه. خداوند به او وحی کرد به دلیل تواضع و سجده هایی که داری و صورت خود را به خاک می گذاری.

(1)

48- آثار اعمال و اوصاف زشت

1 - اثر خیانت (محبوب نبودن نزد خدا)

«ان اللَّه لا یحب الخائنین» انفال، 58

همانا خداوند خائنان را دوست نمی دارد .

2 - اثر ظلم و ستم (نابودی)

«و تلک القری اهلکناهم لما ظلموا و جعلنا لمهلکهم موعداً» کهف، 59

این شهرها و آبادی هایی است که ما آنها را هنگامی که ستم کردند هلاک نمودیم و برای هلاکشان موعدی قرار دادیم .

3 - اثر دروغ بر خدا (عدم رستگاری)

«انّ الذین یفترون علی اللَّه الکذب لا یفلحون» نحل، 116

به یقین کسانی که به خدا دروغ می بندند رستگار نخواهند شد .

4 - اثر کفر و نفاق (ورود به دوزخ)

«انّ اللَّه جامع المنافقین و الکافرین فی جهنّم جمیعاً» نساء، 140

خداوند همگی منافقان و کافران را در دوزخ جمع می کند .

5 - اثر ترک جهاد (عذاب درناک)

«و ان تتولّوا کما تولّیتم من قبل یعذّبکم عذاباً الیماً» فتح، 16

و اگر سرپیچی نمایید همانگونه که در گذشته سرپیچی کرده اید شما را با عذاب دردناکی کیفر می دهند .

ص:254


1- (بحار / 17 / 410)

6 - اثر متکبّرانه راه رفتن (عدم محبوبیت نزد خداوند)

«... و لا تمش فی الارض مرحاً انّ اللَّه لا یحب کل مختال فخور» لقمان، 18

و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد .

7 - اثر طغیان و دنیا پرستی (دوزخ)

«فامّا من طغی و اثر الحیوة الدنیا. فانّ الجحیم هی المأوی» نازعات، 38

اما آن کسی که طغیان کرده و زندگی دنیا را مقدّم داشته مسلّماً دوزخ جایگاه اوست .

روایات

1 - اثر پرخوری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ایاکم و البطنه فانها مفسدة للبدن و مورثة للسقم و مکسلة عن العبادة».

بپرهیزید از پرخوری که مایه فساد بدن و موجب بیماری و بی نشاطی در عبادت می شود .

(1)

2 - اثر پرحرفی

قال علی علیه السلام : «ایاک و کثرة الکلام فانه یکثر الزلل و یورث الملل».

بپرهیزید از زیاد سخن گفتن که باعث زیادی لغزش و موجب خستگی شنونده می شود.

(غررالحکم/2680)

3 - اثر آرزوی دراز

قال علی علیه السلام : «اما طول الامل فینسی الآخرة».

آرزوی طولانی باعث فراموشی آخرت می شود . (2)

4 - اثر پرداختن به لهو

قال علی علیه السلام : «اللّهو یسخط الرحمن و یرضی الشیطان و ینسی القرآن».

پرداختن به امور بیهوده مایه غضب خدا و خشنودی شیطان و فراموشی قرآن می گردد .

(3)

ص:255


1- (بحار / 62 / 266)
2- (کافی / 2 / 335)
3- (بحار / 78 / 9)

5 - اثر سرزنش زیاد

قال علی علیه السلام : «لا تکثرن العتاب فانه یورث الضغینة ویدعوا الی البغضاء».

زیاد سرزنش نکن که باعث کینه و دشمنی می شود . (1)

6 - اثر ثروت فراوان

قال علی علیه السلام : «اعلموا ان کثرة المال مفسدة للدین مقساة للقلوب».

بدانید زیادی مال باعث فساد دین و قساوت دل ها می شود . (2)

تذکّر

البته این اثر در رابطه با اشخاصی است که از مال سوء استفاده می کنند و چه بسا افرادی به وسیله مال، دین خود را اصلاح می کنند و مال و ثروت خود را در مسیر رضای خداوند مصرف می کنند .

7 - اثر ستم

قال علی علیه السلام : «من سلّ سیف البغی قتل به».

کسی که شمشیر ستم را بکشد، بوسیله آن کشته خواهد شد . (3)

8 - اثر تهمت

قال الصادق علیه السلام : «اذا اتهمّ المؤمن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء».

کسی که به برادر مؤمن خود تهمت بزند، ایمان از قلب او از بین می رود چنانکه نمک در آب از بین می رود .

9 - اثر جزع و فزع

قال علی علیه السلام : «الجزع لا یدفع القدر ولکن یحبط الاجر».

فریاد زدن نمی تواند تقدیر را از بین ببرد و لکن اجر را نابود می کند . (4)

10 - اثر حرص

قال علی علیه السلام : «الحرص ینقص قدر الرجل و لا یزید فی رزقه».

حرص باعث نقصان منزلت انسان می گردد و روزی را زیاد نمی کند .(5)

ص:256


1- (غررالحکم/10214)
2- (تحف العقول / 141)
3- (نهج السعادة / 1 / 52)
4- (غرر الحکم / 1876)
5- (غررالحکم/ 1550)

11 - اثر حرام خوری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اکل لقمة من حرام لم تقبل له صلوة اربعین لیلة».

کسی که یک لقمه حرام بخورد نماز او چهل شب پذیرفته نمی شود . (1)

12 - اثر حسادت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ایاکم و الحسد فانه یأکل الحسنات کما تأکل النار الحطب».

بپرهیزید از حسد ورزیدن که باعث می شود حسنات از بین برود چنانکه آتش هیزم را از بین می برد .

(2)

13 - اثر کینه توزی

قال العسکری علیه السلام : «اقلّ الناس راحة الحقود».

کمترین مردم از نظر راحتی شخص کینه توز است . (3)

14 - اثر تحقیر مردم

قال الصادق علیه السلام : «من استذل مؤمناً او مؤمنة او حقّره لفقره او قلّة ذات یده شهره اللَّه یوم القیمة ثم یفضحه».

کسی که مرد یا زن با ایمانی را بخاطر فقرش یا کمبود مسائل مالی خوار کند، خداوند در روز قیامت او را مشهور و بعد او را رسوا می کند .(4)

15 - اثر ریاست طلبی

قال الصادق علیه السلام : «ایاک و الرئاسة فما طلبها احد الاّ هلک».

بپرهیزید از ریاست طلبی که کسی آن را طلب نکرد جز اینکه نابود شد . (معانی الاخبار / 180

16 - اثر خنده ی زیاد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ایاک و کثرة الضحک فانه یمیت القلب».

بپرهیزید از خنده زیاد که باعث مردن قلب می شود . (5)

17 - اثر فروتنی برای ثروتمند

قال علی علیه السلام : «من اتی غنیاً فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه».

کسی که برای ثروتمندی به خاطر ثروتش فروتنی کند دو سوّم دین او از بین می رود.

(6)

ص:257


1- (کنزالعمال/9266)
2- (جامع الاخبار / 451)
3- (تحف العقول / 488)
4- (بحار / 72 / 44)
5- (معانی الاخبار / 335)
6- (نهج البلاغه/حکمت 228)

الف - اثر ترک نهی از منکر؛ عابدی نماز می خواند در همان لحظه دو کودک خروسی را گرفته وپرهای آن رامی کندنداواعتنانکردوخداوندآن عابدرابه زمین فروبرد. (1)

ب - اثر سخن چینی؛ شخصی از علی بن یقطین نزد هارون سعایت کرد. هارون فرمان داد سخن چین را هزار تازیانه بزنند پانصد ضربه که زدند از دنیا رفت.

(2)

ج - اثر تکبر؛ شیطان بر اثر تکبر و غرور از منزلتی که نزد خداوند داشت سقوط کرد. (3)

49- اولیاء الهی

آیات

«صفات اولیاء الهی»

1 - ایمان و تقوی:

«الا انّ اولیاء اللَّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین امنوا و کانوا یتّقون»

یونس، 62-63

آگاه باشید دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند همانهایی که ایمان آوردند و از مخالفت فرمان خدا پرهیز می کردند .

2 - نترسیدن از مرگ:

«قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انّکم اولیاء للّه من دون الناس فتمنّوا الموت ان کنتم صادقین» جمعه، 6

ص:258


1- (سفینةالبحار/1/40)
2- (سفینةالبحار /1/43)
3- (سفینة البحار / 1 / 40)

بگو ای یهودیان اگر گمان می کنید که فقط شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید .

3 - عدم دلبستگی به مسائل مادّی:

«لکی لا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم» حدید، 23

این برای آن است که برای آنچه که از دست داده اید تأسّف نخورید و به آنچه به شما داده است دل بسته و شادمان نباشید .

4 - سجده و گریه:

قرآن کریم وقتی نام بعضی از انبیاء را ذکر می کند، می فرماید:

«اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خرّوا سجدّاً و بکیّاً» مریم، 58

وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد به خاک می افتادند در حالی که سجده می کردند و گریان بودند .

5 - عدم انتظار پاداش در برابر انفاق:

«انما نطعمکم لوجه اللَّه لا نرید منکم جزاءاً ولا شکوراً» دهر، 9

همانا برای رضای خدا اطعام می کنیم و از شما پاداش و قدردانی و تشکر را نمی طلبیم .

6 - وفاء به عهد الهی:

«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً» احزاب، 23

در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بسته اند صادقانه ایستاده اند برخی پیمان خود را به آخر برده اند و در راه او شربت شهادت نوشیده اند و برخی دیگر در انتظارند و هرگز تغییری در عهد و پیمان خود نداده اند .

7 - عشق به جهاد و شهادت:

«تولّوا و اعینهم تفیض من الدمع حزناً الاّ یجدوا ما ینفقون» توبه، 92

بازگشتند در حالی که چشمانشان از اندوه اشکبار بود زیرا چیزی نداشتند که در راه خدا انفاق کنند و با آن به میدان بروند .

ص:259

8 - عدم خوف و حزن:

الف) در دنیا:

«الا انّ اولیاء اللَّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» یونس، 62

آگاه باشید که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند .

ب ) در بهشت :

«و قالوا الحمد للّه الذی اذهب عنّا الحزن انّ ربنا لغفور شکور» فاطر، 33-34

(و بهشتیان می گویند) حمد و ستایش برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است .

روایات

1 - نشانه های اولیاء خدا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ثلاث خصال من صفة اولیاء اللَّه الثقة باللَّه فی کل شی ء والغنی به عن کلّ شی ء والافتقار الیه فی کلّ شی ء» .

سه خصلت از صفات اولیاء و دوستان خداست: اعتماد به خدا داشتن در هر چیزی و بی نیازی از هر چیزی و احتیاج به خدا در هر چیزی .(1)

2 - عدم ترس و اندوه بر اولیاء خدا

قال الصادق علیه السلام : «یا ابا بصیر طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره اولئک اولیاء اللَّه الّذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون».

ای ابوبصیر! خوشا حال شیعیان قائم علیه السلام که منتظران ظهورش در غیبت او می باشند و اطاعت کنندگان از او در ظهورش هستند، آنان دوستان خدایند که ترس و اندوهی برای آنان نیست.

(2)

3 - تکریم از اولیاء خدا مایه سرور امامان

قال الصادق علیه السلام : «من اکرم لنا ولیّاً فباللَّه بدء و برسوله ثنّی و علینا ادخل السّرور».

ص:260


1- (بحار 100 / 20)
2- (نورالثقلین 2 / 309)

کسی که دوستی از دوستان ما را گرامی بدارد، پس دوستی خود را از خداوند آغاز کرده و دومی آن رسول خدا خواهد بود و ما را خشنود و مسرور ساخته است. (1)

اشاره

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم پرسیدند اولیاء خدا که ترس و اندوهی بر آنان نیست کیانند؟ حضرت فرمود آنان به باطن دنیا نظر کنند هنگامی که مردم به ظاهرش بنگرند و همّت به آخرت دارند وقتی که مردم به دنیا اهتمام ورزند صفاتی که می ترسند آنها را از بین ببرد آن صفات را نابود می کنند... «الّذین اذا نظروا الی باطن الدنیا حین نظر الناس الی ظاهرها فاهتمّوا باجلها حین اهتمّ النّاس بعاجلها فاماتوا منها ما خشوا ان یمیتهم...».

(2)

50- ابرار و نیکان

آیات

1 - برّ و نیکی از اسماء حسنی الهی:

«انّه هو البرّ الرحیم» طور، 28

که اوست نیکوکار و مهربان .

2 - برّ و نیکی از اوصاف فرشتگان:

«بایدی سفرة کرام بررة» عبس، 16

(قرآن کریم) به دست سفیرانی است والامقام فرمانبردار و نیکوکار .

3 - تعریف برّ و نیکی و معرّفی ابرار و نیکان:

قرآن کریم در مقام تعریف برّ و نیکی ابرار و نیکان را معرّفی می کند تا اینکه اشاره به این نکته نماید که هیچ اثری برای ذکر مفاهیم خالی از مصداق نیست .

المیزان ج، 1 ص، 436

ص:261


1- (مستدرک 12 / 420)
2- (سفینة 2 / 69)

«لیس البرّ ان تولّوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البرّ من آمن بالله...»

بقره، 177

نیکی تنها این نیست که در هنگام نماز روی خود را به سوی مشرق و یا مغرب کنید بلکه نیکی و نیکوکار کسی است که به خداوند و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده است .

«لیس البرّ بان تأتوا البیوت من ظهورها و لکنّ البرّ من اتّقی و اتوا البیوت من ابوابها» بقره، 189

کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکی این است که پرهیزکار باشید و از در خانه ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید .

4 - انفاق از اموال مورد علاقه راه رسیدن به ابرار:

«لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبّون» آل عمران، 92

هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی رسید مگر آنکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید .

5 - مقام ابرار و نیکان:

«انّ الابرار لفی نعیم» انفطار، 13

به یقین نیکان در هر نعمتی فراوانند .

«و ما عند اللَّه خیر للابرار» آل عمران، 198

و آنچه در نزد خدا است برای نیکان بهتر است .

«ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً» انسان، 5

به یقین ابرار و نیکان از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است .

6 - دعای خردمندان توفیّ با ابرار:

«فاغفرلنا ذنوبنا و کفرّ عنّا سیأتنا و توفّنا مع الابرار» آل عمران، 193

پروردگارا گناهان ما را ببخش و بدی های ما را بپوشان و ما را با نیکان و در مسیر آنان بمیران .

7 - تشویق برای رسیدن به مقام ابرار:

«تعاونوا علی البرّ و التقویّ و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان» مائده، 2

در راه نیکی و پرهیزکاری با هم تعاون کنید و هرگز در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید .

ص:262

8 - مذمت از امر به برّ و نیکی و فراموشی خود:

اتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون » بقره، 44

آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید و خودتان را فراموش می نمایید با اینکه شما کتاب آسمانی را می خوانید آیا نمی اندیشید .

9 - تمجید از برّ و نیکی به والدین :

«یا یحیی خذ الکتاب بقوّه و اتیناه الحکم صبیّاً و حناناً من لدنا و زکوة و کان تقیّاً و برّاً بوالدیه و لم یکن جبّاراً عصیّاً» مریم، 14-12

ای یحیی کتاب خدا را به قوت بگیر ما فرمان نبوت و عقل کافی در کودکی به او دادیم و رحمت و محبتی از ناحیه خود به او بخشیدیم و پاکی دل و جان و او پرهیزکار بود او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبّار و متکبّر و عصیانگر نبود .

10 - نشانه های ابرار

الف) وفای به نذر:

«یوفون بالنذر»

آنها به نذر خود وفا می کنند .

ب ) خوف از روزی که عذابش فراگیر است:

«و یخافون یوماً کان شرّه مستطیراً»

و از روزی که عذابش گسترده است می ترسند .

ج ) اطعام به مسکن و یتیم و اسیر:

«و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً»

و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند .

د ) اخلاص:

«انما نطعمکم لوجه اللَّه لانرید منکم جزاء و لا شکوراً»

و می گویند ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم .

ه ) ترس از خدا در روز شدت قیامت:

«انا نخاف من ربنا یوماً عبوساً قمطریراً» انسان، 11 - 6

ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است .

ص:263

تذکر:

قرآن کریم ریشه و اساس همه نیکی ها را که خلاصه ای از امور اعتقادی و عملی و اخلاقی است در آیه شریفه 177 بقره بیان نموده است.

روایات

1 - ابعاد برّ و نیکی

الف - قال الباقرعلیه السلام : «الا اخبرکم خمس خصال هنّ من البرّ و البرّ یدعوا الی الجنة قلت بلی قال اخفاء المصیبة و کتمانها و الصدقة تعطیها بیمینک لا تعلم بها شمالک و برّ الوالدین فان برّهما لله رضی و الاکثار من قول لا حول و لا قوّة الا باللَّه العلیّ العظیم فانّه من کنوز الجنّة و الحبّ لمحمد و آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم».

آیا خبر دهم شما را از پنج خصلتی که از نیکی است؟ ونیکی به سوی بهشت دعوت می کند پنهان ساختن مصیبت و صدقه دادن بوسیله دست راست به جوری که دست چپ تو متوجّه نشود و نیکی کردن به پدر و مادر که نیکی به آنها خشنودی خدا در آن است و زیاد گفتن جمله (لا حول ولا قوة الاّ باللَّه) که از گنج های بهشت است و محبت به محمد و آل محمد.(1)

ب - قال علی علیه السلام : «ثلاث من ابواب البرّ: سخاء النفس و طیب الکلام و الصّبر علی الاذی».

سه چیز از درهای نیکی است، سخاوت داشتن و خوش سخن بودن و صبر بر اذیت ها .

(2)

ج - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اربع من کنوز البرّ کتمان الحاجة و کتمان الصدقة و کتمان الوجع و کتمان المصیبة».

پنهان داشتن چهار امر از گنج های نیکی است: حاجت و نیاز، صدقه، درد و مصیبت .

(3)

ص:264


1- (بحار/69/390)
2- (بحار / 71 / 89)
3- (بحار / 81 / 208)

2 - به چه کسانی نیکی کنیم؟

الف - والدین؛ عن منصور بن حازم عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال قلت: «ایّ الاعمال افضل؟» فقال علیه السلام : «الصلوة لوقتها و برّ الوالدین و الجهاد فی سبیل اللَّه».

منصوربن حازم گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم کدام یک از اعمال از همه بهتر است؟ فرمود: نماز خواندن در وقتش و نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خدا . (1)

ب - فرزندان؛ قال علی علیه السلام : «برّوا اولادکم و احسنوا الیهم».

به فرزندان خود نیکی و احسان کنید . (2)

ج - مهمان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کرم الاخلاق برّ الضیف».

اخلاق نیکو به میهمان از بزرگواری است . (3)

د - خانواده؛ قال الصادق علیه السلام : «من حسن برّه باهل بیته زید فی رزقه».

کسی که به خانواده اش نیکی کند، روزی او زیاد می شود . (4)

ه - برادران ایمانی؛ قال علیه السلام : «من خالص الایمان البرّ بالاخوان».

نیکی به برادران از نشانه های ایمان خالص است . (5)

و - اقوام؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «برّ القرابة تزید فی الاعمار».

نیکی به خویشاوندان عمرها را زیاد می کند . (6)

ز - همسایه؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «رحم اللَّه جاراً اعان جاره علی برّه».

خداوند رحمت کند همسایه ای را که همسایه خود را در نیکی کمک می کند . (7)

ح - دوست؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «رحم اللَّه رفیقاً اعان رفیقه علی برّه».

خداوند رحمت کند دوستی را که دوست خود را در نیکی کمک می کند . (8)

3 - نشانه های نیکوکار

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اما علامة البارّ فعشرة یحبّ فی اللَّه یبغض فی اللَّه و یصاحب فی اللَّه و یفارق فی اللَّه و یغضب فی اللَّه و یرضی فی اللَّه و یعمل لله و یطلب للّه و یخشع خائفاً مخوفاً طاهراً مخلصاً مستحیاً مراقباً و یحسن فی اللَّه».

نشانه های نیکوکار ده تا است، محبت و بغض و مصاحبت و جدایی و غضب و خشنودی و عمل و خواستن و ترس و احسان انسان به طور کلی برای خداوند باشد . (9)

ص:265


1- (بحار / 82 / 226)
2- (بحار / 74 / 77)
3- (بحار/ 21/ 376)
4- (بحار/74/104)
5- (بحار/ 69/159)
6- (بحار / 77 / 172)
7- (بحار / 74 / 65)
8- (بحار/74/65)
9- (تحف العقول / 21)

4 - شهادت بالاترین بر و نیکی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فوق کلّ ذی برّ برّ حتی یقتل فی سبیل اللَّه فلیس فوقه برّ».

بالاتر از هر نیکی، نیکی ای است که تا انسان در راه خدا کشته شود که بالاتر از آن نیکی وجود ندارد.

(1)

اشاره

در شب عروسی حضرت فاطمه علیها السلام سائلی به او مراجعه کرد آن حضرت پیراهن عروسی خود را به او تقدیم کرد. هنگامی که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم متوجه شدند پرسیدند: چرا پیراهن کهنه را ندادی؟ عرضه داشت: از شما شنیدم که خداوند می فرماید: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا ممّا تحبون».(2)

51- معاشرت

آیات

1 - سلام کردن به مردم

«یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأذنوا و تسلّموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکّرون» نور، 27

ای کسانی که ایمان آورده اید در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، این برای شما بهتر است شاید متذکّر شوید .

2 - خوش رفتاری با مردم

«فبما رحمة من اللَّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک»

ال عمران، 159

به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند .

ص:266


1- (بحار/ 74 / 61)
2- (آل عمران / 92؛ خصائص فاطمیة / 379)

3 - مشورت با مردم

«فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فی الامر» ال عمران، 159

پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنها مشورت کن.

4 - پاسخ بهتر دادن به محبّت مردم

«و اذا حییتم بتحیّة فحیّوا باحسن منها او ردّوها» نساء، 86

هرگاه به شما تحیت گویند پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (لا اقل) به همانگونه پاسخ گویید.

5 - بهترین رفتار با اذیت مردم

«ادفع بالّتی هی احسن السیئة» مؤمنون، 96

بدی را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدی را به نیکی ده) .

6 - گذشت از لغزش های مردم

«والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس واللَّه یحب المحسنین» ال عمران، 134

(پرهیزکاران) خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم در می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

7 - زیبا سخن گفتن با مردم

«قولوا للناس حسناً» بقره، 83

و به مردم نیک بگویید .

8 - احسان و خدمت به مردم

«احسن کما احسن اللَّه الیک» قصص، 77

و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن .

روایات

1 - سلام کردن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الا اخبرکم بخیر اخلاق اهل الدنیا و الاخرة» قالوا: بلی یا رسول اللَّه. فقال: «افشاء السلام فی العالم».

آیا آگاه کنم شما را به بهترین اخلاق اهل دنیا و آخرت؟ گفتند : آری ای رسول خدا. فرمود: ترویج کردن سلام در جهان . (1)

ص:267


1- (بحار / 76 / 11)

2 - مصافحه نمودن

قال الباقرعلیه السلام : «ان المؤمن لیلقی المؤمن فیصافحه فلا یزال اللَّه ینظر الیهما و الذنوب تتحاتّ عن وجوههما کما تتحاتّ الورق من الشجر».

به درستی که مؤمن با برادر مؤمن خود مصافحه می کند. خداوند بطور ثابت به آن ها نظر رحمت می کند و گناهان آنها ریخته می شود چنانکه برگ درخت می ریزد . (1)

3 - رعایت احترام

قال السجادعلیه السلام : «للزهری اما علیک ان تجعل المسلمین منک بمنزلة اهل بیتک فتجعل کبیرهم بمنزلة والدک و تجعل صغیرهم بمنزلة ولدک و تجعل تربک (همسال) بمنزلة اخیک فایّ هولاء تحبّ ان تظلم؟».

امام سجّاد علیه السلام به زهری فرمود: بر تو است که مسلمان ها را به منزله خانواده خود قرار دهی بنابراین بزرگتر آنها را مانند پدر و کوچک ترین آنها را مانند فرزند و همسال آنها را ماند برادر خویش قرار دهی، پس کدام یک را دوست داری که به آنها ستم کنی؟ (2)

4 - جستجو نکردن از عقاید مردم

قال الصادق علیه السلام : «لا تفتشّ الناس عن ادیانهم فتبقی بلا صدیق».

از دین و اعتقادات مردم جستجو نکن که بدون دوست می شوی . (3)

5 - احسان و خدمت

6 - خوش خلقی

قال علی علیه السلام : «فی وصیة لمحمد بن حنفیه و احسن الی جمیع الناس کما تحبّ ان یحسن الیک و ارض لهم ما ترضاه لنفسک و استقبح لهم ما تستقبحه من غیرک و حسّن خلقک حتی اذا غبت عنهم حنّوا الیک و اذا متّ بکوا علیک و قالوا انا لله و انا الیه راجعون و لا تکن من الذین قالوا عند موته الحمد لله ربّ العالمین».

حضرت علی علیه السلام به محمّد حنفیه فرمود: به همه مردم احسان کن چنانکه دوست داری به تو احسان کنند و بپسند برای مردم آنچه را برای خود می پسندی و زشت بدار برای مردم آنچه را برای خودت زشت می داری و اخلاق خود را خوب کن که اگر از میان مردم غایب شدی به سوی تو بشتابند و اگر از دنیا رفتی بر تو گریه کنند و جمله «انّا للَّه و انّا الیه راجعون» را بگویند و جزء کسانی مباش که وقتی از دنیا رفتی مردم خداوند را شکر کنند . (4)

ص:268


1- (کافی / 3 / 261)
2- (بحار / 74 / 156)
3- (بحار / 75 / 253)
4- (وسائل / 8 / 541)

7 - طلب آمرزش هنگام جدایی

قال الصادق علیه السلام : «اذا تلاقیتم فتلاقوا بالتسلیم و التصافح و اذا تفرقتم فتفرقوا بالاستغفار».

هرگاه با یکدیگر ملاقات کردید با سلام و مصافحه همدیگر را ملاقات کنید و هرگاه جدا شدید از خداوند طلب مغفرت کنید. (1)

8 - مدارا نمودن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اعقل الناس اشدّهم مداراة للناس و اذل الناس من اهان الناس».

خردمندترین مردم کسی است که با مردم بیشتر مدارا کند و ذلیل ترین مردم کسی است که به مردم اهانت کند . (2)

9 - برخورد با روی خوش

قال علی علیه السلام : «اذا لقیتم اخوانکم فتصافحوا و اظهروا لهم البشاشة و البشر».

هرگاه با برادران خود ملاقات کردید مصافحه کنید و خوشرویی و شادمانی را اظهار کنید.

(3)

10 - پذیرفتن عذر

قال السجادعلیه السلام : «ان شتمک رجل عن یمینک ثم تحوّل الی یسارک و اعتذر الیک فاقبل عذره».

اگر شخصی به شما از سمت راست دشنام داد و از سمت چپ عذرخواهی کرد، عذر او را بپذیرید.

(4)

الف - امام سجادعلیه السلام روزی از مسجد خارج شدند شخصی با حضرت ملاقات کرد و امام علیه السلام را دشنام داد. غلامان حضرت خواستند او را تنبیه کنند. آن حضرت اجازه نداد و فرمود: آنچه از کارهای ما بر تو پوشیده است بیشتر است «ما سترعنک من امرنا اکثر» بعد فرمودند: آیا نیازی داری تا تو را کمک کنیم؟ آن شخص شرمنده شد. امام علیه السلام دستور دادند که هزار درهم به او بدهند بعد از آن زمان هرگاه آن شخص امام را می دید می گفت: گواهی می دهم که شما فرزند رسول خدا هستی. (5)

ص:269


1- (بحار / 76 / 5)
2- (بحار / 75 / 52)
3- (خصال/ 633)
4- (بحار / 78 / 141)
5- (منتهی الآمال/2/6)

ب - شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت: پسر عمویت به شما ناسزا می گوید. حضرت به کنیز خود دستور داد تا برایش آب حاضر نمودند وضو گرفت و مشغول نماز شد. راوی گوید: من در قلب خود گفتم: حضرت نفرین خواهند کرد. بعد از نماز دیدم دست به دعا برداشت و گفت: خدایا من از حق خود گذشتم جود و کرم تو از من بیشتر است او را ببخش. (1)

52- مجالست

آیات

1 - جادادن به دیگران در مجالس

«اذا قیل لکم تفسحوا فی المجالس تفسحوا یفسح اللَّه لکم» مجادله، 11

هنگامی که به شما گفته می شود مجلس را وسعت بخشید و به تازه واردها جا دهید وسعت ببخشید خداوند بهشت را برای شما وسعت می بخشد .

2 - لزوم پرهیز از مجالست با ستمگران

«و اذا رأیت الّذین یخوضون فی ایاتنا فأعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره و امّا ینسینّک الشیطان فلا تقعد بعد الذّکری مع القوم الظالمین» . انعام، 68

هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزاء می کنند از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین .

3 - لزوم پرهیز از مجلسی که آیات الهی مسخره می شود

«و قد نزّل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم ایات اللَّه یکفر بها و یستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره انّکم اذاً مثلهم انّ اللَّه جامع المنافقین و الکافرین فی جهنّم جمیعاً» نساء، 140

ص:270


1- (منتهی الامال 2 / 144)

و خداوند این حکم را در قرآن برای شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزاء می کنند با آن ها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود خداوند منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع می کند .

روایات

1 - رو به قبله نشستن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان لکل شی ء شرفاً و انّ اشرف المجالس ما استقبل به القبلة».

به درستی که برای هر چیزی شرافتی است و شریف ترین مجلس ها آن است که انسان رو به قبله بنشیند . (بحار / 75 / 469)

2 - پایین مجلس نشستن

کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم اذادخل منزلاً قعد فی ادنی المجلس حین یدخل.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هرگاه وارد مجلسی می شدند در پایین ترین محل مجلس می نشستند.

(1)

3 - پا را دراز نکردن در برابر دیگران

فی اوصاف النبی صلی الله علیه وآله وسلم : و ما رأی مقدماً رجله بین یدی جلیس له قطّ.

هیچگاه دیده نشد که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پای خود را در مجلسی دراز کنند .

(2)

4 - نجوی نکردن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «و لا تناج مع رجل و انت مع آخر».

هنگامی که در مجلسی نشستی با کسی در گوشی سخن مگو .

(3)

5 - ترک گناه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کان یؤمن باللَّه و بالیوم الاخر فلا یجلس یسبّ فیه امام او یغتاب فیه مسلم ...» «ان اللَّه یقول اذا رأیت الذین یخوضون فی ءایاتنا فاعرض عنهم».

ص:271


1- (بحار/16/ 240)
2- (بحار / 16 / 236)
3- (بحار / 84 / 354)

کسی که ایمان به خدا و قیامت دارد نباید در مجلسی بنشیند که به امام دشنام داده می شود یا از مسلمانی غیبت می شود و بعد امام به این آیه از قرآن استناد فرمودند: «ای رسول ما! چون گروهی را دیدی که برای خرده گیری و طعن زدن در آیات ما گفتگو می کنند از آنان دوری گزین...»

(1)-(2)

6 - افشا نکردن اسرار

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «المجالس بالامانة و افشاء سرّ اخیک خیانة».

مجلس ها محل امانت است و افشا کردن راز برادر مؤمن خیانت است . (3)

7 - مجالست با مردان الهی

قال الحواریون لعیسی علیه السلام : یا روح اللَّه! فمن نجالس اذاً قال: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته و یزید فی عملکم منطقه و یرغبکم فی الآخرة عمله».

حواریون از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند با چه کسانی مجالست کنیم؟ فرمود با کسی که دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد و منطق او عمل شما را افزایش دهد و عمل او شما را به آخرت ترغیب کند.

(4)

8 - شرکت درمجالس ذکر؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «علیک بمجالس الذکر».

بر شما باد که در مجالس ذکر شرکت کنید .(5)

9 - مجالست با افراد شایسته

قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «لا تجلسوا الاّ عند من یدعوکم من خمس الی خمس من الشکّ الی الیقین و من الکبر الی التواضع و من العداوة الی المحبة و من الریاء الی الاخلاص و من الرغبة الی الزهد.

مجالست نکنید مگر نزد کسانی که شما را از پنج چیز به سوی پنج چیز دعوت کنند: از شک به یقین، از کبر به تواضع و از دشمنی به محبّت و از ریا به اخلاص و از رغبت به دنیا به بی اعتنایی به دنیا.

(6)

10 - مجالست نیکو با غیر مسلمان

قال علی علیه السلام : «و ان جالسک یهودی فاحسن مجالسته»

اگر با یهودی مجالست کردی نیکو مجالست کن . (7)

ص:272


1- (بحار / 75 / 371)
2- (انعام / 68)
3- (بحار / 77 / 89)
4- (بحار/ 77/ 147)
5- (بحار/75/465)
6- (مجموعه ورام/322)
7- (سفینة/1/692)

11 - پرهیز از نشستن در صدر مجلس

قال علی علیه السلام : «لا تسرعنّ الی ارفع موضع فی المجلس فانّ الموضع الذی ترفع الیه خیر من الموضع الذی تحطّ عنه».

هیچگاه در مجلسی سرعت نورز که در بالای مجلس بنشینی، زیرا در پایین بنشینی که بعداً به بالای مجلس بروی بهتر است از اینکه ابتداءاً بالای مجلسی بنشینی و بعداً پایین بنشینی .

(1)

12 - پرهیز از نشستن در بین راه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ایاک و الجلوس فی الطرقات».

بپرهیز از اینکه در میان راه ها بنشینی . (2)

13 - پرهیز از نشستن با افراد نادان

قال علی علیه السلام : «من جالس الجهّال فلیستعدّ للقیل و القال» .

هرکس با نادان ها همنشینی کند، پس باید آماده قیل و قال و سخنان بی ارزش باشد .

(3)

سلیمان جعفری گوید: حضرت رضاعلیه السلام به پدرم گفت: چرا با عبدالرحمن بن یعقوب مجالست داری؟ پدرم گفت: او دایی من است. حضرت فرمودند: او درباره خداوند اعتقادات نادرستی دارد. بنابراین یا با ما نشست و برخاست داشته باش یا با او مجالست کن «فامّا جلست معه و ترکتنا او جلست معنا و ترکته».(4)

ص:273


1- (غرر الحکم / 10283)
2- (بحار / 75 / 464)
3- (غرر / 8508)
4- (مستدرک / 2 / 66)

53- موعظه

آیات

1 - قرآن کریم موعظه پروردگار:

«یا ایها الناس قد جاءتکم موعظة من ربّکم» یونس، 57

ای مردم اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است .

2 - دعوت به سوی خداوند بوسیله موعظه:

«ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة» نحل، 25

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما .

3 - مطرح شدن موعظه در الواح تورات:

«و کتبنا له فی الالواح من کلّ شیی موعظة» اعراف، 145

و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم .

4 - ضرورت موعظه در مسائل خانوادگی:

«و اللاّتی تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فی المضاجع و اضربوهن» نساء، 34

اما آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و اگر مؤثر واقع نشد در بستر از آنها دوری نمایید و آنها را تنبیه کنید .

5 - عدم تأثیر موعظه در کفّار:

«سواء علینا او عظت ام لم تکن من الواعظین» شعراء، 136

قوم عاد گفتند برای ما تفاوت نمی کند چه ما را انذار کنی یا نکنی .

6 - نیاز انسان به موعظه در تمام عمر:

انسان در تمام عمر محتاج به موعظه است چه نوجوان باشد چه کهن سال باشد:

در جوانی:

«و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنیّ لا تشرک بالله» لقمان، 13

به خاطر بیاور هنگامی را که لقمان به فرزندش در حالی که او را موعظه می کرد گفت پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده .

در کهن سالی: خداوند به حضرت نوح علیه السلام گوید:

«و انی اعظک ان تکون من الجاهلین» هود، 46

من به تو اندرز می دهم که تو از جاهلان نباشی .

7 - موعظه های لقمان به فرزندش

در مسائل اعتقادی:

الف) مسأله توحید و عدم شرک:

«و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنیّ لا تشرک باللَّه» لقمان، 13

ص:274

به خاطر بیاور هنگامی را که لقمان به فرزندش در حالی که او را موعظه می کرد گفت پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده .

ب ) مسأله معاد و حسابرسی اعمال:

«یا بنیّ انّها ان تک مثقال حبّةٍ من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یأت بها اللَّه ان اللَّه لطیف خبیر» لقمان، 16

پسرم اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی کار نیک یا بد باشد و در دل سنگی یا در گوشه ای از آسمان ها و زمین قرار گیرد خداوند آن را می آورد خداوند دقیق و آگاه هست .

در مسائل عملی:

الف) بر پا داشتن نماز ب) امر به معروف و نهی از منکر.

ج) صبر در برابر مصائب:

«یا بنیّ اقم الصلوة و امر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور» لقمان، 17

پسرم نماز را بر پا دار و امربه معروف و نهی ازمنکر کن و در برابر مصائبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است .

در مسائل اخلاقی:

الف) تواضع و فروتنی ب ) اعتدال در راه رفتن ج ) اعتدال در سخن گفتن.

ص:275

«و لا تصعّر خدّک للناس و لا تمش فی الارض مرحاً انّ اللَّه لا یحبّ کل مختال فخور و اقصد فی مشیک و اغضض من صوتک...» لقمان، 19-18

پسرم با بی اعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد پسرم در راه رفتن اعتدال را رعایت کن و از صدای خود بکاه .

روایات

1 - بهترین هدیه:

قال علی علیه السلام : «نعم الهدی الموعظة»

بهترین هدیه، موعظه است. (غررالحکم)

2 - موعظه بودن مرگ:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «کفی بالموت واعظاً»

مرگ از جهت اندرز دادن به انسان کفایت از امور دیگر می کند. (1)

3 - موعظه بودن هر چیز:

قال علی علیه السلام: «ان فی کل شی ء موعظة و عبرة لذوی اللبّ و الاعتبار»

به درستی که در هر چیزی موعظه و عبرتی است برای صاحبان خرد. (غررالحکم)

4 - حیات روح در پرتو موعظه:

قال علی علیه السلام: «احی قلبک بالموعظة»

دل خود را به وسیله اندرز زنده کن .(2)

5 - واعظ بودن انسان برای خویشتن:

قال الباقرعلیه السلام : «من لم یجعل الله له من نفسه واعظاً فانّ مواعظ الناس لن تغنی عنه شیئاً»

هر کس واعظ خود نباشد موعظه های مردم در او تأثیر ندارد.(3)

6 - عمل به علم، شرط تأثیر موعظه:

قال الصادق علیه السلام : «ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب کما یزلّ المطر عن الصفا»

ص:276


1- (تحف العقول 35)
2- (نهج البلاغه نامه 7)
3- (تحف العقول 294)

به درستی که دانشمند هرگاه عمل به دانش خویش نکند موعظه او از جانها لغزش پیدا می کند (تأثیر نمی کند) همان طوری که باران روی سنگ قرار نمی گیرد.(1)

نمونه ای از موعظه های رهبران الهی

1 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : «مالی اری حب الدنیا قد غلب علی کثیر من الناس حتّی کانّ الموت فی هذه الدنیا علی غیرهم کتب...»

چرا علاقه به دنیا در اکثر مردم غلبه پیدا کرده به طوری که گویا مرگ در این دنیا برای غیر این ها لازم شده است. (2)

2 - امام امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ شخصی که از آن حضرت درخواست موعظه نمود، فرمودند:

«لا تکن ممن یرجوا الاخرة بغیر العمل و یرجی التوبة بطول الامل یقول فی الدنیا بقول الزاهدین و یعمل بعمل الراغبین ان اعطی منها لم یشبع و ان منع منها لم یقنع یعجز عن شکر ما اوتی و ینبغی الزیادة فیما بقی...»

یعنی آن کس مباش که به آخرت و نتیجه کار امیدوار است ولی کار نمی کند و چون آرزوی طولانی دارد توبه را به تأخیر می اندازد، گفتارش در دنیا گفتار پارسایان است ولی نحوه رفتارش مانند کسانی است که خواستار دنیا هستند. اگر از مال دنیا به او داده شود سیر نمی شود و اگر به او نرسد قناعت نمی کند؛ نمی تواند شکر آن چه را که دارد ادا کند و برای زیاد کردن سرمایه خود تلاش می کند.

(3)

3 - امام مجتبی علیه السلام فرمودند : «اعلموا انّ اللَّه لم یخلقکم عبثاً و لیس بتارککم سدی کتب اجالکم و قسم بینکم معایشکم لیعرف کل ذی لب منزلته و انّ ما قدّر له اصابه و ما صرف عنه فلن یصیبه.»

بدانید که خداوند شما را بیهوده خلق نکرده و رها نساخته، مرگ را برای شما لازم دانسته و روزی شما را تقسیم نموده تا این که هر خردمندی منزلت خود را بیابد و بداند که آن چه را برای او تقدیر نموده به او می رسد و آن چه را که از او باز داشته به او نخواهد رسید.

ص:277


1- (منیةالمرید 146)
2- (بحار 77 / 125)
3- (نهج البلاغه حکمت 142)

4 - امام حسین علیه السلام فرمودند : «ایاک و ما تعتذر منه فانّ المؤمن لا یسیئ ولا یعتذر و المنافق کل یوم یسیئ و یعتذر»

بپرهیز از این که کاری انجام دهی تا معذرت بخواهی؛ مؤمن کار ناشایست انجام نمی دهد تا معذرت بخواهد، لکن منافق هر روز عمل زشت انجام می دهد و عذر خواهی می کند.

5 - امام زین العاب(1)دین علیه السلام فرمودند : «ثلاث منجیات للمؤمن کفّ لسانه عن الناس و اغتیابهم و اشغاله نفسه بما ینفعه لاخرته و دنیاه و طول البکاء علی خطیئته»

سه چیز عامل نجات مؤمن است:

الف: نگه داشتن زبان از مردم و دوری از غیبت.

ب: مشغول بودن به امری که منافع دنیوی و اخروی دارد.

ج: برگناهان زیاد گریه کردن.(2)

6 - امام باقرعلیه السلام فرمودند : «صانع المنافق بلسانک و اخلص مودّتک للمؤمن و ان جالسک یهودی فاحسن مجالسته»

به وسیله زبان با منافق بساز و محبّت خود را برای مؤمن خالص گردان و اگر با یهودی همنشینی کردی به طرز نیکو هم نشینی و معاشرت کن. (3)

7 - امام صادق علیه السلام فرمودند : «من غضب علیک من اخوانک ثلاث مرّات فلم یقل فیک مکروها فاعدّه لنفسک»

هر کس از برادران دینی سه مرتبه بر تو خشم کرد و سخنی که تو را بد آید بر زبان جاری نکرد او را برای خود دوست اختیار کن. (4)

8 - امام کاظم علیه السلام فرمودند : «یا هشام ان العاقل لا یحدّث من یخاف تکذیبه و لا یسأل من یخاف منعه و لا یعد ما لا یقدر علیه...»

عاقل کسی است که سخنی را که می ترسد او را تکذیب کنند، نمی گوید و از چیزی که می ترسد او را محروم کنند سؤال نمی کند و به چیزی که قدرت وفای به آن را ندارد وعده نمی دهد.(5)

9 - امام رضاعلیه السلام فرمودند : «صاحب النعمة یجب ان یوسّع علی عیاله»

کسی که دارای امکانات مادی است، لازم است که بر زن و فرزنش توسعه دهد. (6)

ص:278


1- (بحار 78 / 120)
2- (بحار 78 / 140)
3- (بحار 78 / 172)
4- (بحار 78 / 251)
5- (بحار 78 / 304)
6- (بحار 78 / 335)

10 - امام جوادعلیه السلام فرمودند : «المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال توفیق من اللَّه واعظ من نفسه و قبول ممّن ینصحه»

هر مؤمنی به سه صفت نیاز دارد: توفیق الهی و موعظه از ناحیه خودش و پذیرش نصیحت دیگران. (1)

11 - امام هادی علیه السلام فرمودند : «من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه»

هر کس از خودش راضی باشد مردم از او ناراضی هستند. (2)

12 - امام عسکری علیه السلام فرمودند : «لا تکرم الرجل بما یشقّ علیه»

اکرام از اشخاص نباید آن ها را به مشقّت و زحمت بیاندازد. (3)

13 - امام مهدی (عج) در توقیع خود به محمد بن عثمان فرمودند : «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فانّ ذلک فرجکم»

برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید زیرا فرج و گشایش کار شما نیز به آن بستگی دارد .

(4)

الف - محمد بن منکدر گوید: امام باقرعلیه السلام را در هوای گرم مشاهده کردم که کار می کند، با خود گفتم بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت گرم در طلب دنیا بیرون آمده است، خوب است او را موعظه کنم. سلام کردم و گفتم اگر در این لحظه مرگ به سراغ شما بیاید چه می کنید؟ فرمود: به خدا قسم اگر مرگ در این حال فرا برسد، در طاعتی از طاعات خدا بوده ام که خود را از حاجت به تو و مردم باز داشته ام گفتم: خدا تو را رحمت کند می خواستم شما را موعظه کنم مرا موعظه نمودید. (5)

ص279


1- (بحار 78 / 358)
2- (بحار 78 / 369)
3- (بحار 78 / 374)
4- (منتخب الاثر 268)
5- (بحار / 46 / 287)

54- آثار ایمان و عمل صالح

آیات

1 - رسیدن به حیات طیب:

«من عمل صالحاً من ذکر و انثی و هو مؤمن فلنحیینَّه حیوة طیّبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» نحل، 97

هر کس عمل صالحی انجام دهد چه مرد باشد چه زن در حالی که ایمان دارد ما او را زنده می کنیم به زندگی پاک و پاکیزه ای و پاداش می دهیم او را به بهتر از آنچه عمل می کنند.

2 - پوشاندن لغزش ها و اصلاح کارها:

«والذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزّل علی محمد و هو الحق من ربهم کفّر عنهم سیّئاتهم و اصلح بالهم»

کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به آنچه بر محمد صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده و همه حق است و از سوی پروردگار نیز ایمان آوردند خداوند گناهانشان را می بخشد و کارهایشان را اصلاح می کند.

3 - مشمول رحمت الهی شدن:

«فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فیدخلهم ربهم فی رحمته» جاثیه، 30

کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آن ها را در رحمت خود وارد می کند.

4 - محبوبیت در جان مردم:

«ان الذین امنوا و عملوا الصالحات، سیجعل لهم الرحمن ودّا» مریم، 96

کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمن محبت آن ها را در دل های مردم می افکند.

5 - رستگاری:

«قد افلح المؤمنون الذینهم فی صلوتهم خاشعون و الذینهم عن اللغو معرضون و الذینهم للزکوة فاعلون» مؤمنون 4-1

ص:280

به تحقیق اهل ایمان رستگار شده اند آنها که در نمازشان خشوع دارند و از لغو و بیهودگی روی گردانند و زکات را انجام می دهند.

6 - بهترین بندگان خداوند شدن:

«ان الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّة» بیّنه، 7

به تحقیق اهل ایمان و عمل صالح بهترین بندگان خداوند هستند و بهترین مردمان هستند.

روایات فراوانی از طرق شیعه و سنی آمده که آیه «اولئک هم خیرالبریه» به حضرت علی علیه السلام و شیعیان او تفسیر شده است. ابن عباس می گوید: هنگامی که این آیه شریفه نازل شد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود: «هو انت و شیعتک تأتی انت و شیعتک یوم القیمة راضیین مرضیین و یاتی عدوک غضبانا مقمحین»

منظور از این آیه تو و شیعیانت هستید که در روز قیامت وارد عرصه محشر می شوید در حالی که شما از خداوند راضی و خداوند هم از شما راضی است و دشمنت خشمگین وارد محشر می شود و به جهنم به زور می رود. (1)

7 - شکرگزاری خداوند:

«فمن یعمل من الصالحات و هو مؤمن فلا کفران لسعیه» انبیاء، 94

هر کس چیزی از اعمال صالح انجام دهد، در حالی که ایمان داشته باشد تلاش و کوشش او مورد ناسپاسی قرار نمی گیرد.

روایات

1 - نشانه هایی از حقیقت ایمان

الف - اخلاص؛ قال علی علیه السلام : «الایمان اخلاص العمل».

ایمان، خالص کردن عمل است . (2)

ب - اختیار حق بر باطل؛ قال الصادق علیه السلام : «انّ من حقیقة الایمان ان تؤثر الحق و ان ضرّک علی الباطل و ان نفعک».

ص:281


1- (شواهد التنزیل 2 / 357)
2- (غرر الحکم / 873)

از نشانه های حقیقت ایمان آن است که حق را اختیار کنی گرچه به ضرر تو باشد بر باطل گرچه باطل سود داشته باشد . (1)

ج - توکل؛ قال علی علیه السلام : «لا یصدق ایمان عبد حتی یکون بما فی ید اللَّه سبحانه اوثق منه بما فی یده».

ایمان بنده راست نیست مگر اینکه به آنچه در دست خدا است اعتمادت بیشتر باشد از آنچه که در دست خودت می باشد . (2)

2 - پذیرفته نشدن ایمان بدون عمل

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا یقبل ایمان بلا عمل و لا عمل بلا ایمان».

ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان پذیرفته نمی شود . (3)

3 - ایمان عقد قلبی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الایمان عقد بالقلب و لفظ باللسان و عمل بالجوارح».

ایمان عبارت است از اعتقاد قلبی و شهادت به زبان و عمل به اعضا و جوارح .

(4)

4 - کمال ایمان

قال الصادق علیه السلام : «لا یستکمل عبد حقیقة الایمان حتی یکون فیه خصال ثلاث الفقه فی الدین و حسن التقدیر فی المعیشة و الصبر علی الرزایا».

حقیقت ایمان بنده ای کامل نمی شود مگر آنکه سه خصلت در آن باشد، فهم در دین و اندازه گیری در زندگی و صبر بر گرفتاری ها و مصیبت ها.(5)

5 - بهترین ایمان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الایمان ان تعلم ان اللَّه معک حیث ما کنت».

برترین ایمان آن ست که بدانی خداوند با تو است در هرکجا باشی . (6)

6 - درجات ایمان

قال الصادق علیه السلام : «ان الایمان عشر درجات بمنزلة السلّم یصعد منه مرقاة بعد مرقاة فلا یقولنّ صاحب الاثنین لصاحب الواحد لست علی شی ء حتی ینتهی الی العاشر فلا تسقط من هو دونک فیسقطک من هو فوقک ...».

ص:282


1- (بحار / 70 / 106)
2- (بحار / 103 / 37)
3- (کنزالعمال/ 260)
4- (معانی الاخبار / 186)
5- (بحار / 78 / 239)
6- (کنزالعمال/66)

ایمان دارای ده درجه است همانند نردبان که از پله ای به پله دیگر بالا می رود، بنابراین کسی که صاحب دو درجه از ایمان است به کسی که صاحب یک درجه از ایمان است نباید بگوید تو هیچ ایمان نداری تا برسد به دهمی، بنابراین آن را که از تو پایین تر است او را ساقط نکن زیرا این کار باعث می شود کسی که بالاتر از توست تو را ساقط کند . (1)

7 - عامل خروج از ایمان

قال الصادق علیه السلام : «ادنی ما یخرج به الرجل من الایمان ان یؤاخی الرجل علی دینه فیحصی علیه عثراته و زلاته لیعنّفه بها یوماً ما ...».

کمترین چیزی که انسان به وسیله آن از ایمان خارج می شود آن است که انسان مواظب لغزش های برادر دینی خود باشد و آن را حفظ کند تا یک زمانی او را سرزنش کند . (2)

ایمان قوی بالاتر از شهادت

حمران بن اعین می گوید: به امام باقرعلیه السلام عرض کردم فدایت گردم ما چقدر کم هستیم که اگر در خوردن گوسفندی شرکت کنیم آن را تمام نخواهیم کرد. فرمود: مهاجر و انصار (پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم) همه به این سو و آن سو رفتند سپس سه انگشت خود را نشان داد و اشاره کرد و فرمود: مگر سه تن سلمان و ابوذر و مقداد. گفتم: عمار یاسر چگونه بود؟ فرمود: خدا عمار را رحمت کند بیعت کرد و در جنگ صفین شهید شد. من پیش خود گفتم مقامی بالاتر از شهادت نیست (پس عمار در ردیف آن سه نفر است) حضرت فرمود: شاید عمار را در ردیف آن سه نفر می دانی هرگز چنین نیست. «لعلک تری انه مثل الثلاثة ایهات ایهات»؛ یعنی گاهی افراد به دلیل ایمان قوی و اعمال صالح مقامشان از مقام شهید برتر است. (3)

ص:283


1- (کافی / 2 / 45)
2- (معانی الاخبار / 349)
3- (کافی / 2 / 191)

55- تقوا

آیات

رعایت تقوا در همه ابعاد زندگی

از نظر قرآن کریم موضوع رعایت تقوا از اهمیت ویژه ای برخوردار است، لذا در نوع مسایل زندگی به آن سفارش شده است از جمله:

1 - تقوا در جهاد:

«ان تمسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سیئة یفرحوا بها و ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئاً» ال عمران، 120

اگر نیکی به شما برسد آن ها ناراحت می شوند و اگر حادثه ناگواری رخ دهد خوشحال می شوند امّا اگر در برابر آن ها صبر کنید و تقوا پیشه کنید نقشه های خائنانه آن ها در شما تأثیر نمی کند.

2 - تقوا در غذا خوردن:

«و کلوا مما رزقکم اللَّه حلالاً طیباً و اتقوا اللَّه» مائده، 88

از نعمت های حلال و پاکیزه ای که خداوند به شما روزی داده بخورید و تقوا پیشه کنید.

3 - تقوا در معامله:

«یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا الربا اضعافاً مضاعفة و اتقوا اللَّه لعلکم تفلحون»

ال عمران، 130

ای اهل ایمان! (سود پول) را چند برابر نخورید و از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید.

4 - تقوا در پیروی از پیامبر:

«و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نها کم عنه فانتهوا و اتقوا اللَّه» حشر، 7

آنچه را که پیامبر آورده بگیرید و اجرا کنید و آنچه را که از آن نهی کرده خودداری کنید و تقوا پیشه کنید.

5 - تقوا در معاشرت با مردم:

«ولا یغتب بعضکم بعضاً ایحبّ احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکر هتموه و اتقوااللَّه» حجرات، 12

غیبت نکند برخی از شما از برخی دیگر؛ آیا دوست دارد یکی از شما گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس کراهت دارید و تقوا پیشه کنید.

ص:284

6 - تقوا در انفاق:

«فاما من اعطی و اتّقی و صدّق بالحسنی فسنیسّره للیسری» لیل، 7

آن کس که در راه خدا انفاق کند و تقوا پیشه کند و جزای نیک الهی را تصدیق نماید ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم.

7 - تقوی در برخورد با مشرکان:

«ولا یجرمنّکم شنأن قوم الاّ تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی واتّقوا اللَّه» مائده، 8

دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه ترک عدالت نکشاند عدالت کنید که به پرهیزکاری نزدیکتر است و از خدا بپرهیزید.

آثار تقوا

1 - قوه تشخیص حق از باطل:

«ان تتقوا اللَّه یجعل لکم فرقاناً» انفال، 29

ای اهل ایمان! اگر پرهیزکاری پیشه کنید خداوند برای شما وسیله ای برای جدایی حق از باطل قرار می دهد.

2 - عدم ترس در قیامت:

«فمن اتّقی و اصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» اعراف، 35

هر کس تقوا پیشه کند و کارهای خویش را اصلاح نماید برای او در قیامت ترس و حزنی نخواهد بود.

3 - نزول برکات:

«ولو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» اعراف، 69

اگر مردمی که در شهرها و آبادی ها زندگی می کنند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشاییم.

ص:285

4 - نجات از جهنم:

«ثم ننجّی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیاً» مریم، 79

پس آن ها را که تقوا پیشه کردند از دوزخ رهایی می بخشیم و ظالمان را در حالی که از (ضعف و ذلت) به زانو در آمده اند در آن رها خواهیم کرد.

5 - عدم تأثیر مکر دشمنان:

«و ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئاً» ال عمران، 120

اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنید کید و مکر دشمنان به شما آسیب نخواهد رسانید.

6 - پذیرش اعمال:

«انما یتقبّل اللَّه من المتقین» مائده، 27

منحصراً خداوند اعمال پرهیزکاران را می پذیرد.

7 - رسیدن به رستگاری:

«انّ للمتقین مفازاً» نبأ، 21

مسلّماً پرهیزکاران را رستگاری است .

8 - محبوب خداوند شدن:

«ان اللَّه یحبّ المتقین» ال عمران، 76

به درستی که خداوند پرهیز کاران را دوست دارد.

روایات

1 - اهمیت تقوی

الف) خیر دنیا و آخرت:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من رزق التقی رزق خیر الدنیا والآخرة»

کسی که دارای تقو است خیر دنیا و آخرت را داراست.

ب) کلید شایستگی ها:

قال علی علیه السلام : «التقوی مفتاح الصلاح»

تقوی کلید شایستگی هاست. (غررالحکم)

ص:286

2 - درجات تقوا

قال الصادق علیه السلام : «التقوی علی ثلاثة اوجه تقوی باللَّه و هو ترک الحلال فضلاً عن الشبهة و هو تقوی خاص الخاص و تقوی من اللَّه و هو ترک الشبهات فضلاً عن الحرام و هو تقوی الخاص و تقوی من خوف النار و العقاب و هو ترک الحرام و هو تقوی العام»

تقوا سه گونه است: تقوا نسبت به خدا و آن عبارت است از ترک حلال تا چه رسد به ارتکاب شبهات و این تقوای خاص الخاص است نوع دیگر تقوا به عنوان ترس از خداست و این تقوا همان است که آدمی از شبهات چشم می پوشد تا به حرام آلوده نشود و این نوع از تقوا تقوای خاص است. نوع سوم از تقوا آن است که آدمی به خاطر ترس از کیفر و عذاب الهی مراعات کند و این همان ترک حرام است که تقوای عام نامیده می شود. (1)

3 - نشانه های تقوا

الف) اخلاص در عمل:

قال علی علیه السلام : «للمتقی ثلاث علامات اخلاص العمل و قصر الامل و اغتنام المهل»

انسان پرهیز کار سه نشانه دارد: اخلاص در عمل، کوتاهی آرزوها، بهره برداری از فرصت ها.

(2)

ب) پرهیز از تکلفات:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انا و اتقیاء امّتی براء من التکلّف»

پیامبر فرمود: من و پرهیز کاران امّتم از تکلّف دوریم. (3)

ج ) محاسبه نفس:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا اباذر لا یکون الرجل من المتقین حتّی یحاسب نفسه اشدّ من محاسبة الشریک شریکه فیعلم من این مطعمه و من این مشربه و من این ملبسه امن حلّ ذلک ام من حرام»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود ای اباذر! آدمی به تقوا دست نمی یابد جز آن که خود را به شدیدترین وجه به محاسبه گیرد، همچون محاسبه شریک در مورد شریک خود و بداند که خوراک و پوشاک وی از چه راهی به دست می آید آیا از راه مشروع و یا از طریق نامشروع. (4)

ص:287


1- (مشکوةالانوار، 45)
2- (معجم غررالحکم، 47)
3- (حدائق 3 / 1067)
4- (بحار 77 / 86)

د) مخالفت نفس:

«اجعلوا قلوبکم بیوتاً للتقوی و لا تجعلوا قلوبکم مأوی الشهوات»

دلهای خود را پایگاه تقوی قرار دهید و آن را جایگاه شهوات نفسانی و شیطانی قرار ندهید.

(1)

ه ) تسلیم در برابر حق:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اتقی الناس من قال الحقّ فیماله و علیه»

انسان با تقوی کسی است که سخن حق بگوید، خواه به نفع وی تمام شود یا بر ضرر او.

(2)

4 - آثار و فواید تقوا

الف) آزادگی و نجات از هلاکت:

قال علی علیه السلام : «فانّ تقوی اللَّه مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کلّ ملکة و نجاة من کلّ هلکة بها ینجح الطالب و ینجو الهارب و تنال الرغائب»

همانا پرهیزکاری و ترس از خدا کلید هر درِ بسته و ذخیره رستاخیز و عامل آزادگی از هرگونه بردگی و نجات از هرگونه هلاکت است، در پرتو پرهیزکاری تلاشگران پیروز می شوند و پروا کنندگان از گناه، رستگار و به هر آرزویی می توان رسید . (3)

ب ) مصونیت:

قال علی علیه السلام : «اعلموا عباداللَّه ان التقوی حصن حصین و الفجور حصن ذلیل»

بندگان خدا! بدانید که تقوا دژ مستحکم الهی است و گناه و تبهکاری، جایگاه ذلت و خواری است.

(4)

ج) درمان:

قال علی علیه السلام: «انّ تقوی اللَّه دواء داء قلوبکم و بصر عمی افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدروکم و طهور دنس انفسکم... »

تقوا دوای درد قلب و روح و مایه بینایی دیدگان دل و باعث درمان بیماری و روان و نیز سبب طهارت و پالایش دل از آلودگی هاست. (5)

ص:288


1- (بحار 1 / 146)
2- (بحار 70 / 288)
3- (نهج البلاغه خطبه 230)
4- (تحف العقول 160)
5- (بحار 70 / 284)

د) عزت:

قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «من اراد ان یکون اعزّ الناس فلیتّق اللَّه»

کسی که می خواهد عزیزترین افراد باشد باید تقوا الهی را پیشه خود سازد.(1)

ه) تقویت اوصاف نفسانی:

قال علی علیه السلام : «العقل شجرة اصلها التّقی و فرعها الحیاء و ثمرتها الورع فالتقوی تدعوا الی خصال ثلاث الی التفقّه فی الدین و الزهد فی الدنیا و الانقطاع الی اللَّه تعالی...»

عقل درختی است که ریشه آن تقوا و شاخه آن حیا و میوه آن ورع و پارسایی است. پس تقوا آدمی را به سه خصلت فرا می خواند: آگاهی در دین زهد و بریدن از دنیا و الفت به لقاءاللَّه.

(2)

عُقبة بن بشیر اسدی به حضور امام باقرعلیه السلام آمد و گفت: من فرزند بشیر اسدی و از خاندان بزرگ و شریفی هستم. امام به او فرمود: با به رخ کشیدن حسب و نسب خود بر ما منت مگذار. ملاک برتری فقط تقوا و پرهیزکاری است؛ «فلیس لاحد فضل علی احد الاّ بالتّقوی». (3)

56- فضائل و کمالات متّقین

آیات

1 - مشمول لطف خاص خداوند شدن:

«واتّقوااللَّه و اعلموا ان اللَّه مع المتقین» بقره، 194

و از خدا بپرهیزید و زیاده روی ننمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است .

ص:289


1- (بحار 70 / 284)
2- (مواعظ العددیه 85)
3- (کافی / 2 / 247)

2 - حق سرپرستی مسجد الحرام:

«ان اولیاؤه الاّ المتقون» انفال، 34

سرپرست آن فقط پرهیزکارانند ولی بیشتر آنها نمی دانند .

3 - محبوب خداوند شدن:

«بلی من اوفی بعهده واتّقی فانّ اللَّه یحب المتّقین» آل عمران، 76

آری کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزکاری پیشه نماید، پس بی تردید خداوند پرهیزکاران را دوست دارد .

4 - قبولی و پذیرفته شدن اعمال:

«انما یتقبل اللَّه من المتّقین» مائده، 27

خدا تنها از پرهیزکاران می پذیرد .

5 - عاقبت نیک داشتن:

«ان الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین» اعراف، 128

زمین از آن خداست و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد واگذار می کند و سرانجام نیک برای پرهیزکاران است .

6 - آماده شدن بهشت برای آنها:

«و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض اعدّت للمتقّین»

آل عمران، 133

و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن آسمان ها و زمین است و برای پرهیزکاران آماده شده است .

7 - نزدیک شدن بهشت به سوی آنها:

«و ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید» ق، 31

در آن روز بهشت را به پرهیزکاران نزدیک می کنند و فاصله ای از آنان ندارند .

8 - رسیدن به فوز و رستگاری:

«انّ للمتّقین مفازاً» نبأ 31

مسلّماً برای پرهیزکاران نجات و پیروزی بزرگی هست .

ص:290

9 - رسیدن به مقام امین:

«ان المتقین فی مقام امین فی جنات و عیون» دخان، 51

پرهیزکاران در جایگاه امنی قرار دارند در میان باغ ها و چشمه ها .

10 - نورانی بودن متّقین:

«یا ایها الذین امنوا اتقوا اللَّه و یجعل لکم نوراً تمشون به» حدید، 28

ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا برای شما نوری قرار دهد که با آن در میان مردم و مسیر زندگی خود راه بروید .

11 - حشر با پاداش خداوند رحمن:

«یوم نحشر المتّقین الی الرحمن وفداً» مریم، 85

در آن روز که پرهیزکاران را دسته جمعی به سوی خداوند رحمان و پاداش های او محشور می کنیم .

روایات

شخصی به نام همام از امیرالمؤمنین علیه السلام تقاضا کرد پرهیزکاران را آنچنان برای من وصف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم. امام در پاسخ او درنگی کرد و فرمود: ای همام از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است. اما همام دست بردار نبود و اصرار ورزید تا اینکه امام علیه السلام صفات پرهیزکاران را بیان فرمود. هنگامی که امام علیه السلام اوصاف پرهیزکاران را بیان کرد، ناگهان همام ناله ای زد و جان داد. حضرت فرمود: به خدا من از این پیش آمد بر همام می ترسیدم، سپس فرمود: پندهای رسا با آنان که پذیرنده آن هستند چنین می کند. شخصی گفت: چرا با تو چنین نکرد؟ امام پاسخ داد: وای بر تو هر اجلی وقت معیّنی دارد که از آن پیش نیفتد و سبب مشخصی دارد که از آن تجاوز نکند، آرام باش و دیگر چنین سخنانی مگو که شیطان آن را بر زبانت رانده است. به قسمتی از آن اوصاف در اینجا اشاره می شود :

ص:291

1 - اعتدال 2 - تواضع 3 - اشتیاق به لقای الهی

قال علی علیه السلام : «فالمتقون فیها هم اهل الفضائل، منطقهم الصواب و ملبسهم الاقتصاد و مشیهم التواضع غضّوا ابصارهم عمّا حرّم اللَّه علیهم و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم نزّلت انفسهم منهم فی البلاء کالّتی نزّلت فی الرخاء و لولا الاجل الذی کتب اللَّه علیهم لم تستقرّ ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین شوقاً الی الثواب و خوفاً من العقاب...»

اما پرهیزکاران در دنیا دارای فضیلت هایی برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روی، راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده می پوشاند و گوش های خود را وقف دانش سودمند کردند و در روزگار سختی و گشایش حالشان یکسان است و اگر نبود مرگی که خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان به اندازه بر هم زدن چشم در بدن ها قرار نمی گرفت از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنّم .

4 - دارای بینش صحیح 5 - عفّت نفس 6 - صبر

قال علی علیه السلام : «... عظم الخالق فی انفسهم فصغر مادونه فی اعینهم فهم والجنّة کمن قد رءاها فهم فیها منعّمون و هم و النّار کمن قد رءاها فهم فیها معذّبون قلوبهم محزونة و شرورهم مأمونة و اجسادهم نحیفة و حاجاتهم خفیفة و انفسهم عفیفة صبروا ایاماً قصیرة اعقبتهم راحة طویلة تجارة مربحة یسَّرها لهم ربّهم ارادتهم الدّنیا فلم یریدوها و اسرتهم ففدوا انفسهم منها».

خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند، بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمت های آن به سر می برند و جهنّم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند .

دل های پرهیزکاران اندوهگین و مردم از آزارشان در امان، تن هایشان لاغر و درخواستهایشان اندک و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است .

در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند: تجارتی پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده، دنیا می خواست آنها را بفریبد اما عزم دنیا نکردند، می خواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند .

ص:292

7 - تهجّد 8 - تلاوت قرآن با تدبّر

قال علی علیه السلام : «امّا اللیل فصافّون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن یرتّلونها ترتیلاً یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم فاذا مرّوا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها و معان و تطلّعت نفوسهم الیها شوقاً و ظنّوا انّها نصب اعینهم و اذا مرّوا بایة فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنّوا ان زفیر جهنّم و شهیقها فی اصول آذانهم فهم حانون علی اوساطهم مفترشون لجباههم و اکفّهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی اللَّه تعالی فی فکاک رقابهم...»

پرهیزکاران در شب برپا ایستاده و مشغول نمازند، قرآن را جزء به جزء و با اندیشه می خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را می یابند، وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان می برند که نعمت های بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد و هرگاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن می سپارند و گویا صدای بر هم خوردن شعله های آتش در گوششان طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده اند و از خدا آزادی خود را از آتش جهنّم می طلبند... (1)

مفضل بن عمر گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم. سخن از اعمال پیش آمد عرض کردم چقدر عمل من ضعیف است. فرمود: استغفار کن بعد فرمود: عمل اندک با تقوی بهتر از عمل زیاد بدون تقوی است. عرض کردم: چگونه؟ فرمود: مثل اینکه شخصی اطعام می کند و به همسایگانش نیکی می نماید لکن هرگاه به حرام می رسد خود را کنترل نمی کند و این عمل بدون تقوی است. (2)

ص:293


1- (نهج البلاغه خطبه 193)
2- (کافی 2/2/76)

57- بردباری

آیات

1 - بردباری، از اوصاف خداوند متعال

«واعلموا ان اللَّه غفور حلیم» بقره، 235

و بدانید خداوند آمرزنده و بردبار است .

در قرآن کریم ده مرتبه خداوند به حلم و بردباری توصیف شده است .

2 - بردباری از اوصاف حضرت ابراهیم علیه السلام

«انّ ابراهیم لاوّاه حلیم» توبه، 114

به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود .

در قرآن حضرت ابراهیم دو مرتبه به بردباری توصیف شده است .

3 - بردباری از اوصاف حضرت اسماعیل علیه السلام

«فبشّرناه بغلامٍ حلیم» صافات، 101

ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم .

4 - اعتراف مردم به بردباری حضرت شعیب علیه السلام

«انک لانت الحلیم الرشید» هود، 87

تو که مرد بردبار و فهمیده ای هستی .

روایات

1 - معنای حلم

قال علی علیه السلام : «انماالحلم کظم الغیظ وملک النفس»

همانا حلم و بردباری فرو بردن خشم و مالک شدن نفس است .(1)

ص:294


1- (غرر/1/296)

2 - حلم و شباهت به پیامبر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا علی الا اخبرکم باشبهکم بی خلقاً قالوا بلی یا رسول اللَّه قال احسنکم خلقاً و اعظمکم حلماً و ابرّکم بقرابته و اشدکم من نفسه انصافاً»

ای علی! آیا خبر دهم به شما به کسی که از نظر اخلاق به من شبیه تر است؟ گفتند: آری. فرمود: بهترین شما از نظر اخلاق و رفتار و بزرگترین شما از نظر بردباری و نیکوکارترین شما به خویشاوندان و کسی که انصافش از شما بیشتر باشد. (1)

3 - ظهور حلم به هنگام غضب

قال علی علیه السلام : «لیس الحلم ما کان حال الرضا بل الحلم ما کان حال الغضب»

بردباری در حال خشنودی (معیار) نیست، بلکه ملاک بردباری در حال خشم است .

(2)

4 - حلم نشانه عابد واقعی

قال الرضاعلیه السلام : «لا یکون الرجل عابداً حتی یکون حلیماً»

انسان عبادت کننده واقعی نیست مگر اینکه بردبار باشد . (3)

5 - حلم و صبر بر آزار

قال علی علیه السلام : «انما الحلیم من اذا اوذی صبر و اذا ظُلم غفر»

همانا بردبار کسی است که هرگاه آزار می بیند صبر کند و هرگاه ستم می شود ببخشد.

(4)

6 - آثار حلم

الف - محبت الهی؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «وجبت محبة اللَّه علی من اغضب فحلم»

محبّت خداوند واجب می شود بر کسی که وقتی خشم می کند بردباری نشان دهد .

(5)

ب - زیاد شدن یاوران؛ قال علی علیه السلام : «بالحلم تکثر الانصار»

بوسیله بردباری یاوران زیاد می شوند . (6)

ج - پیروزی بر دشمن؛ قال علی علیه السلام : «من حلم من عدوّه ظفر به»

کسی که نسبت به دشمن خود بردباری بورزد بر او پیروز می شود . (7)

ص:295


1- (وسائل/6/212)
2- (شرح نهج البلاغه/20/316)
3- (کافی/3/175)
4- (غرر/1/300)
5- کنزالعمال/3/131
6- (غرر/1/329)
7- (بحار68/428)

الف - شخصی به امام سجّاد علیه السلام دشنام داد، حضرت فرمود: اگر راست گفتی خدا مرا ببخشد و اگر آنچه برای من گفتی در من وجود ندارد خدا تو را ببخشد. آن شخص از گفتار خود پشیمان شد چشمان امام را بوسید و گفت آنچه گفتم، خود به آن سزاوارترم. (1)

ب - مفضل بن عمر شنید که ابن ابی العوجا با یکی از اصحابش مشغول به گفتن کلمات کفرآمیز است مفضل نتوانست طاقت بیاورد به او گفت: «یا عدواللَّه الحدت فی دین اللَّه» ای دشمن خدا در دین خدا الحاد ورزیدی و منکر خدا شدی ابن ابی العوجا گفت: ای مرد اگر تو از اهل کلامی بیا با هم سخن بگوئیم اگر دلیل آوردی از تو پیروی می کنم و اگر تو از اصحاب جعفربن محمد هستی آن حضرت با ما اینگونه سخن نمی گوید به تحقیق که از ما کلماتی بیشتر از این شنیده است و هیچ با ما برخورد نکرده است و همانا او مردی بردبار و حلیم و با وقار و عاقل می باشد و ثابت و محکم که از طریق رفق و مدارا خارج نمی شود و اگر تو از اصحاب او هستی همانند او با ما سخن بگو. «انه لحلیم الرزین العاقل الرصین لایعتریه خرق و لانزق ولاطیش فان کنت من اصحابه فخاطبنا بمثل خطابه» (2)

ج - مردی به حضرت کاظم علیه السلام دشنام می داد دوستان امام ناراحت شدند و خواستند او را ادب کنند. امام آن ها را منع فرمود و با مرکب خود وارد مزرعه ی او شدند، او ناراحت شد و به امام گفت: به من خسارت وارد کردی. حضرت فرمود: چه اندازه زیان دیده ای؟ گفت: 100 دینار. امام 300 دینار به او لطف کردند. او با خوشحالی صورت امام را بوسید و گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته. (3)

ص:296


1- (بحار / 46 / 55)
2- (منتهی الامال/2/142)
3- (بحار / 48 / 102)

58- طهارت معنوی

آیات

1 - محبت خدا نسبت به دارندگان طهارت معنوی:

«فیه رجال یحبون ان یتطهّروا و اللَّه یحب المطّهّرین» توبه، 108

(در آن مسجد) مردانی هستند که دوست می دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد .

2 - طهارت معنوی شرط تماس با قرآن:

«فی کتاب مکنون لا یمسّه الا المطهّرون» واقعه، 79

قرآن کریم در کتاب محفوظی جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند.

3 - ائمه معصومین دارای طهارت معنوی:

«انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» احزاب، 33

خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد .

از مجموع این دو آیه استفاده می شود که مفسّران حقیقی قرآن کریم ائمه معصومین علیهم السلام هستند.

عوامل طهارت معنوی

1 - پرداختن زکات واجب:

«خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها» توبه، 103

از اموال آنها صدقه ای (به عنوان زکات) بگیر تا بوسیله آن آنها را پاک سازی و پرورش دهی .

2 - توبه:

«ان اللَّه یحبّ التّوابین و یحب المتطهّرین» بقره، 222

خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را نیز دوست دارد .

ص:297

3 - عفّت نفس (رعایت حریم ناموس دیگران):

«و اذا سألتموهنّ متاعاً فسئلوهنّ من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ» احزاب، 53

و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را به عنوان عاریت از آنان (همسران پیامبر) می خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است .

4 - طهارات سه گانه (غسل و وضوء و تیمّم):

«یا ایها الذین امنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا و جوهکم... و ان کنتم جنباً فاطهّروا... فلم تجدو ماء فتیمّموا صعیداً طیباً... و لکن یرید لیطهّرکم و لیتّم نعمته علیکم» مائده، 6

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به نماز می ایستید صورت و دست ها را تا آرنج بشویید، اگر جنب بودید غسل کنید و خود را پاک کنید و خداوند می خواهد بدینوسیله شما را پاک کند .

5 - پذیرفتن عذر:

«و اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم» نور، 28

و هرگاه (از طرف صاحب منزل) به شما دستور بازگشت داده شد، برگردید که این برگشت برای شما پاکیزه تر است .

روایات

1 - طهارت نفس از بیماری حسد

قال علی علیه السلام : «طهّروا قلوبکم من الحسد...» .

قلب های خود را از حسد پاک کنید . (1)

2 - طهارت دهان از گناه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «طیّبوا افواهکم فانّ افواهکم طریق القران» .

دهان های خودرا (از گناه) پاک کنید زیرا دهان های شما مسیر عبور و تلاوت قرآن کریم است.

(2)

ص:298


1- (غرر 6016)
2- (کنزالعمال 2752)

3 - طهارت نفس از مرض بخل

قال الصادق علیه السلام : «من ادّی الزکاة فقد وقی شحّ نفسه» .

هرکس زکات مالش را بپردازد نفس خود را از مرض بخل نگه داشته است. (1)

4 - آثار طهارت نفس

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «بتزکیة النّفس تحصل الصّفا» .

با تزکیه نفس صفا حاصل می شود. (2)

ب - قال علی علیه السلام : «طهّروا انفسکم من دنس الشّهوات تدرکوا رفیع الدّرجات» .

نفس های خود را از آلودگی شهوت ها پاک سازید تا به مقامات و درجات عالیه برسید .

(3)

خداوند به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد: آیا می دانی چرا در میان مخلوقاتم تو را به سخن گفتن برگزیدم؟ عرضه داشت به چه سبب؟ خداوند فرمود: من درون و بیرون قلب بندگان را بررسی کردم و نیافتم کسی که نفس خویش را ذلیل تر از تو کرده باشد. ای موسی! چون تو نماز می گذاری و صورتت را بر خاک می گذاری.

(4)

59- نعمتهای معنوی

آیات

نعمتهای پروردگار متعال یک جنبه ظاهر و طبیعی دارند که نوع مردم فقط به همین جنبه توجه دارند اما از نظر اسلام این نعمتها یک جنبه باطنی و معنوی نیز دارند که در قرآن کریم و احادیث به آن اشاره شده است که توجه به این حقیقت تأثیر فراوانی در تهذیب روح و تزکیه جان انسان دارد. نمونه ای از این مواهب معنوی را ذکر می کنیم.

ص:299


1- (مجمع البیان 10 / 300)
2- (مجموعه ورام 2 / 119)
3- (غرر 2 / 472)
4- (کافی 1 / 123)

1 - سلامت معنوی:

«اذ جاء ربّه بقلب سلیم» صافّات 84

به یاد بیاور هنگامی که (ابراهیم) با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد .

2 - حیات معنوی:

«من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیّبه» نحل، 97

هرکس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می داریم .

3 - زینت معنوی:

«حبّب الیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم» حجرات، 7

ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده است .

4 - طعام معنوی:

«فلینظر الانسان الی طعامه» عبس، 24

انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد .

5 - لباس معنوی:

«و لباس التقوی ذلک خیر» اعراف، 26

اما لباس پرهیزکاری بهتر است .

6 - وسیله معنوی:

«یا ایها الذین امنوا اتقوا اللَّه و ابتغو الیه الوسیله» مائده، 35

ای کسانی که ایمان آورده اید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و وسیله ای برای تقرّب به او بجویید .

«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم الائمّة من ولد الحسین علیه السلام من اطاعهم فقد اطاع اللَّه و من عصاهم فقد عصی اللَّه هم العروة الوثقی و هم الوسیلة الی اللَّه تعالی»

(1)

امامان از فرزندان امام حسین هستند، کسی که آنها را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کسی که آنها را عصیان مند خدا را عصیان نموده، آنها دستگیره محکم و وسیله ای به سوی خدا هستند .

ص:300


1- (نور الثقلین ج، 1 ص، 626)

7 - طهارت معنوی:

«انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا» احزاب، 33

خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد .

8 - نعمت معنوی:

«ثم لتسئلنّ یومئذ عن النعیم» تکاثر، 8

پس در آن روز (همه شما) از نعمت هایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد .

9 - رزق معنوی:

«و رزقنی منه رزقاً حسناً» هود 88

حضرت هود گفت خداوند به من روزی خوبی داده است (منظور از رزق حسن نعمت نبوّت است) .

روایات

1 - جمال معنوی:

قال علی علیه السلام : «الجمال الباطن حسن السریرة»

زیبایی باطن شایستگی و خوبی درون است . (1)

2 - جهاد معنوی:

«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «المجاهد من جاهد نفسه فی طاعة اللَّه عزوجل»

مجاهد کسی است که با نفس خود در مسیر اطاعت خداوند مبارزه کند. (2)

3 - شجاعت معنوی:

«اشجع الناس من غلب هواه

شجاع ترین مردم کسی است که بر هوی و هوس خود غلبه پیدا کند . (غررالحکم)

4 - ثروت معنوی:

«قال الصادق علیه السلام اغنی الغنی من لم یکن للحرص اسیراً»

بی نیازترین شخص کسی است که اسیر حرص نباشد .(3)

ص:301


1- (غرر 1 / 41)
2- (محجّة البیضاء 5 / 115)
3- (بحار 73 / 178)

5 - زکاة معنوی:

«قال الصادق علیه السلام المعروف زکاة النعم و الشفاعة زکاة الجاه و العمل زکاة الابدان و العفو زکاة الظفر و ما ادیّت زکاته فهو مأمون السلب»

کارهای شایسته زکات نعمت ها و شفاعت زکات جاه و مقام و عمل زکات بدن ها

و عفو و بخشش زکات پیروزی است و هر چیزی که زکاتش داده شده از بین نمی رود.

(1)

6 - عطر معنوی:

«قال علی علیه السلام تعطّروا بالاستغفار لا تفضحکم روائح الذنوب»

به وسیله استغفار خود را خوشبو کنید تا بوهای گناهان شما را رسوا نکند.

(2)

7 - سیاحت معنوی:

«انّ لکل امّة سیاحة و سیاحة امّتی الجهاد فی سبیل الله»

برای هر امّتی تفریحی وجود دارد و تفریح امت من جهاد در راه خداست. (3)

8 - نسیم معنوی:

«قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم انّ لربّکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها»

به درستی که برای شما در روزگار نسیم هایی است آگاه باشید و از آن فرصت ها بهره جویید.

(4)

9 - سفر معنوی:

امام حسن عسکری علیه السلام: «انّ الوصول الی اللَّه سفر لا یدرک الاّ بامتطاء اللیل»

رسیدن به خدا سفری است که درک نمی شود مگر آنکه شب را مرکب خود قرار دهی (کنایه از اینکه تقرّب به خدا بوسیله نماز شب میسّر است) . (5)

10 - میزان معنوی:

الصلاة میزان فمن اوفی استوفی»

نماز چون ترازو است هرکه آن را کامل کند پاداش کامل یابد. (6)

ص:302


1- (بحار 78 / 268)
2- (بحار 93 / 278)
3- (کنزالعمال 4 / 285)
4- (بحار 71 / 221)
5- (بحار 75 / 380
6- (نهج الفصاحة 396)

شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و از فقر شکایت کرد. حضرت فرمودند: تو فقیر نیستی آیا اگر به تو ثروت مادی فراوانی بدهند حاضر هستی با محبت ما عوض کنی؟ گفت: خیر. حضرت فرمود: بنا بر این تو فقیر نیستی. (فقیر واقعی کسی است که محبت امامان معصوم علیهم السلام را نداشته باشد)(1)

60- محبت به خداوند متعال

آیات

1 - انسان دارای یک قلب:

ما جعل اللَّه لرجل من قلبین فی جوفه» احزاب، 4

خداوند برای هیچکس دو دل در درونش نیافریده .

2 - قلب مرکز ایمان و محبت:

«اولئک کتب فی قلوبهم الایمان» مجادله، 22

آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته است .

از این دو آیه چنین استفاده می شود که دو محبّت مختلف در یک قلب نمی گنجد

3 - نشانه محبت به خداوند پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«قل ان کنتم تحبّون اللَّه فاتبعونی یحببکم الله» آل عمران، 31

بگو اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد .

4 - شدّت محبّت اهل ایمان به خداوند:

«و الذین امنوا اشدّ حباً للّه» بقره، 165

اما آنها که ایمان دارند عشقشان به خدا شدیدتر است .

ص:303


1- (سفینة 8 / 283)

5 - تهدید نسبت به مقدم داشتن محبّت غیر خدا:

«قل ان کان اباؤکم و ابناؤکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احبّ الیکم من اللَّه و رسوله و جهاد فی سبیله فتربّصوا حتی یأتی اللَّه بامره» توبه، 24

بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به دست آوردید و تجارتی که از کساد شدنش می ترسید و خانه هایی که به آن علاقه دارید در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند .

6 - محبت خداوند به انسان مؤمن:

«یا ایها الذین امنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه»

مائده، 54

ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از آیین خود بازگردد به خدا زیانی نمی رساند خداوند جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند .

روایات

1 - عدم سازگاری محبّت خدا و دنیا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حبّ الدّنیا و حبّ اللَّه لایجتمعان فی قلب أبداً».

دوستی دنیا با دوستی خدا در یک دل جمع نمی شوند. (1)

2 - قلب انسان جایگاه محبت الهی

قال الصادق علیه السلام : «القلب حرم اللَّه فلا تسکن حرمَ اللَّه غیرَ اللَّه».

دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا غیر خدا را ساکن نگردان . (2)

3 - محبّت، اساس دین

قال الصادق علیه السلام : «هل الدّین الاّ الحبّ؛ انّ اللَّه عزّ و جلّ یقول: «قل إن کنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونی یحببکم اللَّه»».

دین جز محبّت چیزی نیست، خداوند می فرماید: بگو اگر خداوند را دوست دارید از من پیروی کنید تا محبوب خداوند شوید .(3)

ص:304


1- (تنبیه الخواطر/362)
2- (بحار/70/ 25)
3- (بحار / 69 / 237)

4 - درخواست محبت خداوند

قال زین العابدین علیه السلام : «اللّهم انّی أسئلک أن تملأ قلبی حبّاً لک و خشیة منک و تصدیقاً لک و ایماناً بک».

خدایا از تو درخواست می کنم قلب مرا پر از محبّت دوستی و ترس از خود قرار دهی و تو را تصدیق کنم و به تو ایمان آورم . (1)

5 - نشانه های محبت الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «علامة حبّ اللَّه تعالی حبّ ذکر اللَّه تعالی و علامة بغض اللَّه تعالی بغض ذکر اللَّه عزّ و جلّ».

نشانه دوستی خدا دوست داشتن یاد خداست و نشانه بغض خدا بغض یاد اوست.(2)

6 - میزان محبت الهی

قال الصادق علیه السلام : «من أراد أن یعرف کیف منزلته عنداللَّه، فلیعرف کیف منزلة اللَّه عنده».

کسی که می خواهد بداند منزلت او در نزد خداوند تا چه اندازه است، ببیند منزلت خداوند در نزد او تا چه حدّ است . (3)

7 - آثار محبت خداوند

الف - زمینه عنایت الهی؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ اللَّه اذا أحبّ عبداً، ابتلاه لیسمع تضرّعه».

خداوند هرگاه بنده ای را دوست بدارد، او را گرفتار می کند تا زاری او را بشنود . (4)

ب - توجه به طاعت و قناعت و فهم دین؛

قال الصادق علیه السلام : «اذا أحبّ اللَّه عبداً ألهمه الطّاعة و ألزمه القناعة و فقّهه فی الدّین و قوّاه بالیقین ...».

هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد طاعت خود را به او الهام می کند و او را به قناعت وادار می نماید و او را در دین فقیه می گرداند و او را به یقین تقویت می کند . (5)

ج - علاقه به رعایت امانت؛

قال علی علیه السلام : «اذا أحبّ اللَّه عبداً، حبّب الیه الأمانة».

هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد رعایت امانت را نزد او محبوب قرار می دهد.

(6)

ص:305


1- (بحار / 98 / 89)
2- (کنز العمال / 1776)
3- (بحار / 71 / 156)
4- (مجموعه ورام / 5)
5- (بحار / 100 / 26)
6- (تصنیف غرر/251)

8 - عوامل محبت خداوند به انسان

الف - بغض دنیا؛

قیل لعیسی بن مریم علیه السلام : «علّمنا عملاً واحداً یحبّنا اللَّه»

علیه؟ قال: «أبغضوا الدنیا یحببکم اللَّه».

به حضرت عیسی علیه السلام گفته شد یک عملی را به ما بیاموز که خداوند ما را دوست بدارد فرمود دنیا را مبغوض بدارید، خداوند شما را دوست دارد .(1)

ب - یاد مرگ؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من أکثر ذکر الموت، أحبّه اللَّه».

هرکس زیاد به یاد مرگ باشد، محبوب خداوند می شود. (2)

ج - بغض گناهکاران؛

قال الصادق علیه السلام : «طلبت حبّ اللَّه عزّ و جلّ فوجدته فی بغض أهل المعاصی».

دوستی خدا را طلب کردم پس آن را در دشمنی با گناه یافتم . (3)

ه - کمک به مردم؛

قال الصادق علیه السلام : «قال اللَّه عزّ و جلّ: الخلق عیالی، فأحبّهم الیّ ألطفهم به و أسعاهم فی حوائجهم».

مردم عیال من هستند، محبوب ترین مردم نزد من کسی است که به مردم لطف بیشتر داشته باشد و سعی و تلاش در تأمین نیازهای آنها بنماید.(4)

9 - کارهای محبوب خدا

الف - خرسند ساختن مؤمن؛ قال الباقرعلیه السلام : «مِن أحبّ الأعمال الی اللَّه عزّوجلّ، ادخال السّرورعلی المؤمن او اشباع جوعته أو تنفیس کربته أو قضاء دینه».

از محبوب ترین کارها نزد خداوند مسرور ساختن مؤمن و سیر کردن گرسنگی او و برطرف کردن گرفتاری او و پرداخت قرض اوست. (5)

ب - زیارت قبر امام حسین علیه السلام ؛ قال الصادق علیه السلام : «مِن أحبّ الأعمال الی اللَّه زیارة قبر الحسین علیه السلام» .

از محبوب ترین اعمال به سوی خداوند زیارت امام حسین علیه السلام است . (6)

ص:306


1- (بحار / 14 / 328)
2- (بحار / 75 / 126)
3- (مستدرک / 2 / 357)
4- (کافی / 2 / 199)
5- (بحار/74/ 297)
6- (بحار / 101 / 49)

ج - دعا و نیایش؛ قال علی علیه السلام : «أحبّ الأعمال الی اللَّه عزّ و جلّ فی الأرض الدّعاء».

محبوب ترین اعمال نزد خداوند در روی زمین دعا کردن است . (1)

د - کم سخن گفتن و کم خوابیدن و کم خوردن؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ثلاثة یحبّها اللَّه: قلّة الکلام، قلّة المنام و قلّة الطعام».

سه چیز را خداوند دوست دارد: کم حرف زدن، کم خوابیدن و کم غذا خوردن .

(2)

امام باقرعلیه السلام فرمود: خداوند به حضرت موسی وحی نمود مرا دوست بدار و مردم را به من علاقه مند کن. موسی علیه السلام عرضه داشت خدایا تو می دانی کسی مانند تو محبوب من نیست اما مردم را چگونه به تو علاقه مند سازم؟ فرمود: نعمتهای مرا به آنان یادآوری کن مرا دوست می دارند. (3)

61- اخلاص

آیات

موضوع اخلاص با تعبیرهای مختلفی در قرآن کریم مطرح شده است، مانند: «فی سبیل اللَّه» «ابتغاء مرضات اللَّه» «لوجه اللَّه» «قربات عنداللَّه» و مانند آن.

1 - مأموریت به اخلاص در دین

«و ما امروا الاّ لیعبدوا الله مخلصین له الدین» بینه، 5

به آن ها دستوری داده نشد جز این که خدا را پرستش کنند، در حالی که اخلاص در دین دارند.

2 - یاد قیامت عامل اخلاص

«انا اخلصناهم بخالصة ذکری الدار» ص، 46

به درستی آن ها را (پیامبران) خالص گردانیدیم زیرا زیاد به یاد قیامت بودند.

ص:307


1- (بحار / 93 / 295)
2- (تنبیه الخواطر / 2 / 213)
3- (قصص الانبیاء/133)

3 - جلوه اخلاص در تمام ابعاد زندگی

«قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه ربّ العالمین» انعام، 161

بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگی و مرگ من همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.

4 - اخلاص برنامه دایمی ابرار

«ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً... انما نطعمکم لوجه اللَّه لا نرید منکم جزاءً و لا شُکوراً» انسان 9-5

به درستی که نیکان از جامی نوشند که با عطر خوش آمیخته است... و می گویند ما برای خدا به شما اطعام می کنیم و هیچ پاداشی و تشکری از شما طلب نمی کنیم.

5 - نمونه افراد مخلص:

حضرت موسی علیه السلام : «و اذکر فی الکتاب انّه کان مخلصاً» مریم، 51

حضرت یوسف علیه السلام : «انه من عبادنا المخلصین» یوسف، 24

پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم : «ان صلاتی ونسکی و محیای و مماتی للَّه ربّ العالمین» انعام، 161

حضرت علی علیه السلام : «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه و اللَّه رَءُوف بالعباد» بقره، 207

فضایل و کمالات مخلصین

1 - مصونیت از گزند شیطان:

«و لاغوینهم اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین» حجر، 40

(شیطان گفت) و همگی را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را .

2 - بیش از عمل پاداش دریافت کردن:

«و ما تجزون الاّ ما کنتم تعملون الاّ عباد اللَّه المخلصین» صافات، 40

و جز به آنچه انجام می دادید کیفر داده نمی شوید جز بندگان مخلص خدا که از این کیفر ما برکنارند .

3 - عدم احضار برای محاسبه درقیامت:

«فانّهم لمحضرون الا عباد اللَّه المخلصین» صافات، 128

ولی به یقین همگی در دادگاه عدل الهی احضار می شوند مگر بندگان مخلص خدا .

ص:308

4 - نجات یافتن از عذاب الهی در دنیا:

«فانظر کیف کان عاقبة المنذرین الا عباد اللَّه المخلصین» صافات، 74

ولی بنگر عاقبت انذار شوندگان چگونه بود مگر بندگان مخلص خدا .

5 - مهمترین امتیاز آنست که احدی حق توصیف خداوند را ندارد مگر مخلصین:

«سبحان اللَّه عما یصفون الاّ عباد اللَّه المخلصین» صافات، 160

منزّه است خداوند از آن چه توصیف می کنند مگر بندگان مخلص خدا .

روایات

اهمیت اخلاص:

قال علی علیه السلام : «طوبی لمن اخلص للَّه العبادة و الدعاء و لم یشغل قلبه بما تری عیناه و لم ینس ذکر اللَّه بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بما اعطی غیره» (1)

خوشا به حال کسی که عبادت و دعای خویش را خالصانه انجام می دهد و قلب خود را به آنچه دیدگانش می بیند گرفتار نمی سازد و همواره به یاد خدا هست و شنیدنی ها او را از یاد خدا غافل نمی سازد و از آنچه دیگران دارند، محزون نمی شود.

آثار اخلاص

1 - زهد:

قال علی علیه السلام : «طوبی لمن اخلص للَّه عمله و علمه و حبّه و بغضه و اخذه و ترکه و کلامه و صمته و فعله و قوله لا یکون المسلم مسلماً حتی یکون ورعاً و لا یکون ورعاً حتی یکون زاهداً»

خوشا به حال کسی که خالص گرداند برای خدا عمل و علم و دوستی و دشمنی و پذیرفتن و ترک کردن و گفتن و لب فرو بستن و گفتار و کردار خود را و نیز انسان مسلمان، مسلمان نیست، مگر آن که پارسا و پرهیزگار باشد و پارسایی نیز به دست نمی آید مگر آن که انسان، زاهد باشد. (2)

ص:309


1- (کافی 2 / 16)
2- (بحار 70 / 229)

2 - محبوبیت نزد خداوند:

قال علی علیه السلام : «احبّ عباداللَّه من اخلص»

محبوب ترین بندگان خدا کسی است که دارای اخلاص باشد. x(1)

3 - سرانجام نیک:

قالت فاطمة الزهراءعلیها السلام : «من اصعد الی اللَّه خالص عبادته اهبط اللَّه عزوجل الیه افضل مصلحته»

کسی که عبادت با اخلاص را به سوی خدا تقدیم بدارد خداوند هم برترین مصلحت ها را برای او منظور می دارد.(2)

4 - آزادگی:

قال علی علیه السلام : «بالاخلاص یکون الخلاص»

به وسیله اخلاص است که انسان از اسارتها آزاد می شود. (3)

5 - جاری شدن حکمت از قلب بر زبان:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما اخلص عبدللَّه عزوجل اربعین صباحاً الاّ جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»

کسی که تا چهل شبانه روز برای خدا اخلاص پیشه کند، چشمه سار حکمت از قلب وی بر زبانش جاری می شود. (4)

6 - سعادت:

قال علی علیه السلام : «السعید من اخلص الطاعة»

سعادتمند کسی است که طاعت خود را برای خدا خالص گرداند. (5)

7 - رسیدن به مقصود:

قال علی علیه السلام : «اخلص تنل»

اخلاص بورز تا به مقصد برسی. (غرر الحکم)

8 - معرفت و بصیرت:

قال علی علیه السلام : «عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر»

با وجود اخلاص بصیرت ها و بینش ها نافذ و نورانی می شود. (غررالحکم)

ص:310


1- (بحار 70 / 229)
2- (بحار 70 / 250)
3- (کافی 2 / 340)
4- (بحار 70 / 242)
5- (غرر 1 / 46)

9 - ملاک پذیرش اعمال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا عملت عملاً فاعمل للَّه خالصاً لانّه لا یقبل اللَّه من عبادة الاعمال الاّ ما کان خالصاً»

هرکاری که انجام می دهی خالصانه و برای رضا خدا انجام ده، زیرا جز عمل خالص در پیشگاه خداوند پذیرفته نمی شود.(1)

هنگامی که موسی علیه السلام بر شعیب علیه السلام وارد شد، شعیب به او گفت: در منزل ما غذا بخور. موسی علیه السلام نپذیرفت. و گفت: می ترسم این غذا عوض آب کشیدن برای دختران تو باشد و ما اهل بیت هرگز عمل برای آخرت را در برابر زمین پر از طلا نمی فروشیم. فقال شعیب: «و لم ذاک؟ فقال موسی: ولکن اخاف ان یکون هذا عوضاً عمّا سقیت لهما و انّا اهل بیت لا نبیع شیئاً من عمل الاخرة بملأ الارض ذهباً» شعیب فرمود: رسم ما بر این است که از مهمان پذیرایی کنیم آن گاه موسی علیه السلام پذیرفت.

(2)

62- یقین

آیات

1 - یقین به آخرت نشانه پرهیزکاران

«... هدی للمتقین... و بالاخرة هم یوقنون» بقره 4-2

قرآن کریم مایه هدایت پرهیزکاران است و آنان به رستاخیز یقین دارند .

2 - یقین به آخرت نشانه اهل ایمان

«هدی و بشری للمؤمنین الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم بالاخرة هم یوقنون» نمل، 3-2

ص:311


1- (بحار 77 / 30)
2- (بحار 13 / 21)

قرآن وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است همان کسانی که نماز را برپا می دارند و زکات را ادا می کنند و آنان به آخرت یقین دارند .

3 - یقین به آخرت نشانه نیکوکاران

«الم. تلک ایات الکتاب الحکیم. هدی و رحمة للمحسنین. الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم بالاخرة هم یوقنون» لقمان 4-1

این آیات کتاب حکیم است، مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است همانان که نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و آنان به آخرت یقین دارند .

4 - اقسام سه گانه یقین

الف - «کلّا لو تعلمون علم الیقین. لترونّ الجحیم. ثم لترونّها عین الیقین»

تکاثر 7-5

چنان نیست که شما خیال می کنید اگر شما علم الیقین به آخرت داشتید قطعاً شما جهنم را خواهید دید سپس با ورود در آن آن را به عین الیقین خواهید دید .

ب - «فنزل من حمیم. و تصلیة جحیم. ان هذا لهوالحق الیقین» واقعه، 95

با آب جوشان دوزخ از او پذیرایی می شود و سرنوشت او ورود در آتش جهنّم است این مطلب حق و یقین است .

5 - یقین، از ویژگی های رهبران الهی

«و جعلنا منهم ائمة یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون» سجده، 24

و از آنان امامان و پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند .

6 - هدف از عبادت، رسیدن به مقام یقین

«و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» حجر، 99

و پروردگارت را عبادت کن تا یقین (مرگ) تو را فرا رسد .

ص:312

روایات

1 - ارزش یقین

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خیر ما القی فی القلب الیقین».

بهترین چیزی که در قلب افکنده شده یقین است.(1)

2 - یقین گوهر گرانبها

قال الصادق علیه السلام : «ان الایمان افضل من الاسلام و ان الیقین افضل من الایمان و ما من شی ء اعزّ من الیقین».

به درستی که ایمان برتر از اسلام و یقین برتر از ایمان است و چیزی شریف تر و کمیاب تر از یقین نیست. (2)

3 - یقین بهترین عبادت

قال علی علیه السلام : «الیقین افضل عبادة».

یقین بهترین عبادت است. (3)

4 - یقین بالاترین مراتب کمال

قال الرضاعلیه السلام : «الایمان فوق الاسلام بدرجة و التقوی فوق الایمان بدرجة و الیقین فوق التقوی بدرجة و لم یقسّم بین العباد شی ء اقل من الیقین».

ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است و تقوی یک درجه بالاتر از ایمان و یقین یک درجه بالاتر از پرهیزکاری است و چیزی به کمتر از یقین میان بندگان تقسیم نشده است . (4)

5 - نشانه های یقین

قال علی علیه السلام : «یستدل علی الیقین بقصر الامل واخلاص العمل و الزهد فی الدنیا».

به وسیله سه چیز می توان بر یقین شخص استدلال کرد. کوتاهی آرزو و اخلاص عمل و بی رغبتی به دنیا. (5)

6 - عوامل فساد یقین

قال علی علیه السلام : «حبّ المال یوهن الدین و یفسد الیقین».

علاقه به مال دین را سست و یقین را تباه می سازد . (6)

ص:313


1- (امالی صدوق / 395)
2- (کافی / 2 / 51)
3- (غرر الحکم / 856)
4- (کافی/ 2/ 5)
5- (غرر الحکم / 10970)
6- (غرر الحکم / 4879)

7 - الگوی یقین

قال علی علیه السلام: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً».

اگر پرده کنار رود، بر یقین من افزوده نمی شود . (1)

8 - آثار یقین

الف - صبر؛ قال علی علیه السلام: «سلاح الموقن الصبر علی البلاء و الشکر فی الرخاء».

اسلحه شخص دارای یقین، شکیبایی بر بلا و شکرگزاری در هنگام راحتی است.

(2)

ب - توکل؛ قال علی علیه السلام: «بحسن التوکل یستدل علی حسن الایقان».

به نیکویی توکل و اعتماد بر خدا استدلال بر نیکویی یقین می شود . (3)

ج - رضا؛ قال علی علیه السلام: «بالرضا بقضاء اللَّه یستدل علی حسن الیقین».

به وسیله رضایت به حکم و قضاء خداوند استدلال بر نیکویی یقین می شود . (4)

در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم جوانی به مرحله ی یقین رسیده بود. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم درباره ی او فرمود: «هذا عبد نوّر اللَّه قلبه بالایمان» سپس وی از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم درخواست کرد از خداوند بخواهد به شهادت نایل شود و در یکی از جنگ ها به آرزوی خود رسید. (5)

63- توکلّ

آیات

1 - توکّل بر خداوند:

«فاذا عزمت فتوکلّ علی اللّه» آل عمران، 159

اما هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکّل کن .

ص:314


1- (غرر الحکم / 7569)
2- (غرر الحکم / 5560)
3- (غرر الحکم / 4286)
4- (غرر الحکم / 4284)
5- (بحار/22/126)

2 - توکّل مؤمنان بر خدا:

«و علی اللَّه فلیتوکلّ المؤمنون» ابراهیم، 11

افراد با ایمان باید تنها بر خدا توکل کنند .

3 - عدم تسلّط شیطان بر متوّکلان:

«انّه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربّهم یتوکّلون» نحل، 99

چراکه او بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می کنند تسلّطی ندارد .

4 - هفت قسمت از برنامه های متوکّلان:

1- اجتناب از گناهان بزرگ و اعمال زشت 2- عفو و بخشش، هنگام خشم 3- اجابت دعوت الهی 4- برپاداشتن نماز 5- مشورت در کارها 6- انفاق 7- تسلیم ظلم نشدن.

«...و علی ربهم یتوکلّون و الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش و اذا ما غضبوا هم یغفرون و الذین استجابوا لربّهم و اقاموا الصلوة و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینقفون و الذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون» شوری، 36-39

و بر پروردگارشان توکل می کنند همان کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می ورزند و هنگامی که خشمگین شوند عفو می کنند و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا می دارند و کارهایشان به صورت مشورت در بین آنهاست و از آنچه که به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند و کسانی که هرگاه ستمی به آنها رسید یاری می طلبند .

5 - اهل توکل محبوب خداوند:

«فاذا عزمت فتوکل علی اللَّه ان اللَّه یحب المتوکّلین» آل عمران، 159

اما هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خدا متوکّلین را دوست می دارد .

6 - چرا باید بر خداوند توکل نمود؟

پاسخ بخاطر جهات ذیل:

1- او بهترین وکیل و تکیه گاه است:

«حسبنا اللَّه و نعم الوکیل» آل عمران، 173

خداوند ما را کافی است و او بهترین حامی ما است .

ص:315

2- او تکیه گاه همه موجودات است:

«و اللَّه علی کل شیی وکیل» هود، 12

خداوند نگهبان و ناظر بر همه چیز است .

3- او کفایت از دیگران می کند:

«و من یتوکلّ علی اللَّه فهو حسبه» طلاق، 3

هر کس بر خدا توکل کند کفایت امرش را می کند .

4- او برای همیشه زنده است 5- او به همه چیز آگاه است

6- او قدرت و حاکمیتّ بر همه چیز دارد:

«و توکلّ علی الحیّ الذی لا یموت و سبح بحمده و کفی به بذنوب عباده خبیراً الذی خلق السموات و الارض و ما بینهما فی ستّة ایّام ثم استوی علی العرش الرحمن فاسئل به خبیراً» فرقان، 58 - 59

و توکل کن بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد و تسبیح و حمد او را به جا آور و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است همان خدایی که آسمان ها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد در شش روز آفرید سپس بر عرش قدرت قرار گرفت و به تدبیر جهان پرداخت او خداوند رحمان است از او بخواه که از همه چیز آگاه است.

7- او شکست ناپذیر است:

«و توکل علی العزیز الرّحیم» شعراء، 217

و بر خداوند عزیز رحیم توکل کن .

8- او هدایتگر انسانها است:

«و ما لنا الاّ نتوکّل علی اللَّه و قد هدانا سبلنا» ابراهیم، 12

و چرا بر خدا توکل نکنیم با اینکه ما را به راه های سعادت رهبری کرد .

9- او رحمت بر همه دارد:

«قل هو الرّحمن امنّا به و علیه توکلّنا» ملک، 29

بگو او خداوند رحمان است و ما به او ایمان آورده بر او توکل کرده ایم .

ص:316

روایات

1 - توکل یکی از ارکان ایمان

قال الرضاعلیه السلام : «الایمان اربعة ارکان: التوکل علی اللَّه عزّ و جل و الرضا بقضائه و التسلیم لامر اللَّه و التفویض الی اللَّه».

ایمان بر چهار پایه است: توکل بر خدا و راضی بودن به قضاء او و تسلیم در برابر فرمان او و واگذاری کارها به او . (1)

2 - حقیقت توکل

الف - قال الصادق علیه السلام : «لما سئل عن حدّ التوکل: ان لا تخاف مع اللَّه شیئاً».

از حدّ و اندازه توکل از امام صادق علیه السلام سؤال شد، فرمود: با وجود خداوند متعال از هیچ چیزی نترسی.

(2)

ب - قال جبرئیل: «لما سأله النبی عن التوکل علی اللَّه: العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوی اللَّه و لم یرج و لم یخف سوی اللَّه و لم یطمع فی احد سوی اللَّه فهذا هو التوکل».

از معنای توکل از پیامبر اکرم پرسیدند، فرمودند: علم و دانش نسبت به اینکه مخلوق هیچ ضرری نمی رساند و نفعی نمی بخشد و چیزی نمی دهد و از چیزی منع نمی کند و نا امید بودن از مردم. پس هرگاه بنده اینچنین بود کاری را انجام نمی دهد و امید ندارد و نمی ترسد و طمع نمی ورزد جز از آنکه خداوند، پس این معنای توکّل است . (3)

3 - آثار توکل

الف - آسان شدن دشواری ها؛ قال علی علیه السلام : «من توکل علی اللَّه ذلّ له الصعاب و تسهلّت علیه الاسباب».

کسی که به خدا توکل کند، مشکلات برای او رام و آسان می شود و اسباب برای او فراهم می گردد .

(4)

ص:317


1- (قرب الاسناد / 354)
2- (بحار / 71 / 156)
3- (معانی الاخبار / 261)
4- (تصنیف غرر/197)

ب - پیروزی؛ قال الباقرعلیه السلام : «من توکل علی اللَّه لا یغلب و من اعتصم باللَّه لا یهزم». کسی که به خداوند توکل کند مغلوب نمی شود و کسی که به خدا تمسّک کند، شکست نمی خورد.

(1)

ج - کفایت خداوند؛ قال علی علیه السلام : «من وثق باللَّه اراه السرور و من توکل علیه کفاه الامور».

کسی که به خداوند اعتماد کند خداوند شادمانی را به او نشان می دهد و کسی که به خدا توکل کند، خداوند امور او را کفایت می کند . (2)

4 - توکل نردبان تکامل

قال الجوادعلیه السلام : «الثقة باللَّه تعالی ثمن لکلّ غال و سلّم الی کل عال».

اعتماد به خداوند بهاء و قیمت هرامر با ارزشی و نردبان برای هر امر بلندی است .

(3)

5 - نشانه ی توکل

قال علی علیه السلام : «لینبغی لمن رضی بقضاء اللَّه سبحانه ان یتوکّل علیه».

سزاوار است برای کسی که به قضاء خداوند راضی است به او توکل کند. (4)

6 - پیامد عدم توکل بر خدا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اوحی اللَّه عزّ و جلّ الی بعض انبیائه و عزتی و جلالی لاقطعنّ امل کل مؤمّل غیری بالایاس و لاکسونّه ثوب المذلّة فی النّار ... ایؤمّل عبدی فی الشدائد غیری و الشدائد بیدی او یرجوا سوای و انا الغنّی الجواد ...».

خداوند به بعضی از پیامبرانش وحی کرد که سوگند به عزّت و جلال خودم هر آینه هرکسی که به غیر من امید داشته باشد، آرزوی او را قطع می سازم و او را ناامید می گردانم و در آتش لباس ذلّت و خواری را به او می پوشانم آیا بنده من در سختی ها به غیر من امید دارد با اینکه حل مشکلات و سختی ها به دست من است، آیا به غیر من امید دارد با اینکه من بی نیاز و بخشنده هستم.

(5)

ص:318


1- (جامع الاخبار / 322)
2- (جامع الاخبار / 322)
3- (بحار / 78 / 364)
4- (غررالحکم/10936)
5- (بحار/71/154)

الف - هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام را در میان آتش انداختند، فرشتگان مختلف از او سؤال کردند «هل لک من حاجة؟» به همه ی آن ها گفت نیازی به شما ندارم. بعد فرمود: «حسبی من سؤالی علمه بحالی».

علم خداوند به وضع و حال من کفایت از درخواست می کند . (1)

ب - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دعا می کرد و می گفت: «اللّهم لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً» ام سلمه اعتراض کرد. حضرت پاسخ دادند و فرمودند: «و ما یؤمننی و انما وکّل اللَّه یونس بن متی الی نفسه طرفة عین فکان منه ما کان». (2)

ج - حضرت یوسف علیه السلام به شخصی که تعبیر خواب را برایش بیان کرد و فرمود تو ساقی ملک خواهی شد، فرمود: «اذکرنی عند ربّک» و این کلام باعث شد هفت سال در زندان بماند. خداوند متعال به او وحی کرد چه کسی تو را از این همه مشکلات نجات داد؟ گفت: خدایا تو مرا نجات دادی. خداوند فرمود: پس چرا به غیر من برای نجات از زندان پناه بردی و به من پناهنده نشدی تا تو را از زندان خارج سازم .

فقال اللَّه: «کیف استغثت بغیری و لم استغث بی و تسألنی ان اخرجک من السجن».

(3)

د - عیسی بن احمد گوید: به دلیل علاقه ام به امام هادی علیه السلام متوکل حقوق مرا قطع کرد. جریان را به عرض امام رساندم بعد از اندک مدتی مشکل من حل شد. خدمت امام رسیدم. فرمود: خداوند متعال می داند که ما در مشکلات به جز او توکل و اعتماد نخواهیم کرد.

(4)

ص:319


1- (بحار / 71 / 155)
2- (تفسیر قمی/2/ 75)
3- (بحار / 12 / 302)
4- (بحار / 50 / 127)

64- تسلیم

آیات

1 - ضرورت تسلیم در برابر خداوند:

«فالهکم اله واحد فله اسلموا» حج، 34

خدای شما معبود واحدی است در برابر فرمان او تسلیم شوید .

2 - تسلیم دربرابر حکم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نشانه ایمان:

«فلا و ربّک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلّموا تسلیماً» نساء، 65

به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافات خود تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند .

3 - بهترین دین در پرتو تسلیم الهی:

«و من احسن دیناً ممن اسلم وجهه للَّه و هو محسن» نساء، 125

دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد .

4 - تسلیم و تمام کارها برای خدا:

«قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه رب العالمین» انعام، 161

بگو نماز و تمام عبادت من و زندگی و مرگ من همه برای خداوند پروردگار جهانیان است .

5 - تقاضای رسیدن به مقام تسلیم:

«ربّنا واجعلنا مسلمین لک» بقره، 128

پروردگارا ما را تسلیم فرمان خود قرار ده .

6 - تقاضای مقام تسلیم برای فرزندان:

«و من ذریّتنا امّة مسلمة لک» بقره، 128

و از دودمان ما امّتی که تسلیم فرمانت باشند به وجود آور .

ص:320

7 - اسوه تسلیم

الف) حضرت ابراهیم علیه السلام:

«اذ قال له ربّه اسلم قال اسلمت لرّب العالمین» بقره، 131

در آن هنگام که پروردگارش به او گفت اسلام بیاور و در برابر حق تسلیم باش او فرمان پروردگار را از جان و دل پذیرفت و گفت در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم .

ب ) حضرت ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام:

«فلمّا اسلما و تلّه للحبین و نادیناه ان یا ابراهیم قد صدقّت الرؤیا انا کذلک نجزی المحسنین» صافات، 105-103

و هنگامی که هردو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد او را ندا دادیم که ای ابراهیم آن رؤیا را تحقّق بخشیدیم و به مأموریت خود عمل کردی ما اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم .

8 - تسلیم و بهره مندی از الطاف الهی:

«الذین اذا اصابتهم مصیبته قالوا انا للَّه و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و اولئک هم المهتدون» بقره، 157

آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد می گویند ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان .

9 - پاداش تسلیم:

«بلی من اسلم وجهه للَّه و هو محسن فله اجره عند ربه لاخوف علیهم و لا یحزنون»

بقره، 112

آری کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است نه ترسی بر آنها است و نه غمگین می شوند .

ص:321

روایات

1 - رضایت به مقدرات الهی

الف - قال علی علیه السلام : «ان اللَّه سبحانه یجری الامور علی ما یقتضیه لا علی ما ترتضیه».

خداوند کارها را بر طبق آنچه که اقتضا کند و مصلحت بداند قرار می دهد نه بر طبق آنچه که شما می پسندی . (1)

ب - قال علی علیه السلام : «الامور بالتقدیر لا بالتدبیر».

کارها به تقدیر خدا صورت می گیرد نه به تدبیر انسان . (2)

2 - رضایت نشانه ی معرفت کامل

قال الصادق علیه السلام : «ان اعلم الناس باللَّه ارضاهم بقضاء اللَّه».

دانشمندترین مردم به خدا کسی است که رضایت او به قضاء خداوند بیشتر باشد . (3)

3 - رضایت و زندگی گوارا

قال علی علیه السلام : «انّ اهنأ الناس عیشاً من کان بما قسّم اللَّه راضیاً».

به درستی که گواراترین مردم از نظر زندگی کسی است که به آنچه خداوند تقسیم کرده راضی باشد.

(4)

4 - عدم رضایت به مقدرات

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یقول اللَّه تعالی من لم یرض بقضائی و لم یشکر نعمائی و لم یصبر علی بلائی فلیتّخذ رباً سوای».

خداوند می فرماید هرکس به قضاء من راضی نیست و شکر نعمت های من را به جا نمی آورد و بر بلاء من صبر نمی کند پروردگاری غیر مرا انتخاب کند .(5)

5 - خیر بودن مقدرات الهی؛

قال الصادق علیه السلام : «عجبت للمرء المسلم لا یقضی اللَّه عزّ و جلّ قضاء الاّ کان خیراً له و ان قرض بالمقاریض کان خیراً له و ان ملک مشارق الارض و مغاربها کان خیراً له».

شگفت است برای انسان مسلمان که خداوند چیزی را برای او حکم نمی کند مگر آن که برای او خیر است، اگر به وسیله قیچی ها تکه تکه شود یا مالک شرق و غرب زمین شود، برای او خیر است .

(6)

ص:322


1- (غررالحکم / 3432)
2- (غرر الحکم / 1947)
3- (بحار / 71 / 158)
4- (غرر الحکم / 3397)
5- (بحار / 82 / 132)
6- (کافی / 2 / 62)

6 - آثار رضایت

الف - آسایش بدنی؛ قال علی علیه السلام : «من رضی من اللَّه بما قسم له استراح بدنه».

کسی که برای آنچیزی که خداوند برای او تقسیم کرده راضی باشد، بدن او در آسایش است .

(1)

ب - آرامش روحی؛ قال علی علیه السلام : «من رضی برزق اللَّه لم یحزن علی مافاته».

کسی که به روزی خدا راضی باشد، به آنچه که از دست او رفته غمناک نمی شود .

(2)

ج - از بین رفتن اندوه؛ قال علی علیه السلام : «نعم الطارد للهمّ الرضا بالقضاء».

بهترین چیزی که غم و غصه را از بین می برد، رضایت به حکم خداست . (3)

7 - معنای تسلیم

قال الصادق علیه السلام : «اذا قال العبد لا حول و لا قوة الاّ باللَّه قال اللَّه عزّ و جلّ للملائکة استسلم عبدی اقضوا حاجته».

هرگاه بنده ای بگوید «لا حول ولا قوة الاّ باللَّه» خداوند عزوجل به فرشتگان گوید بنده من تسلیم من شده است، حاجت او را برآورده کنید . (4)

8 - تسلیم عامل رستگاری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا عباد اللَّه انتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضی فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه الا فسلّموا لله امره تکونوا من الفائزین».

ای بندگان خدا شما مانند بیماران و خدا مانند طبیب است بنابراین مصلحت بیماران در چیزی است که طبیب آن را بیان می کند و تدبیر می نماید، نه در آنچه که بیمار می خواهد و به آن تمایل دارد، آگاه باشید پس تسلیم فرمان او شوید تا از رستگاران گردید . (5)

9 - شکایت از خداوند و عدم تسلیم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یأتی علی الناس زمان یشکون فیه ربّهم قلت و کیف یشکون فیه ربّهم قال یقول الرجل و اللَّه ما ربحت شیئاً منذ کذا و کذا و لا اکل و لا اشرب الاّ من رأس مالی ویحک و هل اصل مالک و ذروته الاّ من ربّک؟».

ص:323


1- (بحار/71 / 139)
2- (نهج البلاغه / 349)
3- (غررالحکم/9909)
4- (بحار / 93 / 189)
5- (تنبیه الخواطر / 2 / 117)

زمانی بر مردم بیاید که از خداوند شکایت می کنند. سؤال شد چگونه شکایت می کنند؟ پیامبر فرمود: انسان می گوید مدّتی است هیچ سودی نبرده ام و از سرمایه های گذشته استفاده می کنم، پیامبر فرمود وای برتو آیا جز این است که سرمایه واصل ثروت تو از ناحیه خداوند متعال است.

(1)

10 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم الگوی تسلیم

قال الصادق علیه السلام : «لم یکن رسول اللَّه یقول لشی ء قد مضی لو کان غیره».

پیامبر هیچ موقع نفرمود برای کاری که گذشته بود، ای کاش غیر آن بود. (2)

الف - اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام مریض شد و از دنیا رفت. امام قبل از آن که فرزندش از دنیا برود تضرع می نمود، اما بعد از رحلت فرزندش تضرع امام قطع گردید. شخصی علت این برخورد را جویا شد. حضرت فرمود: ما قبل از مصیبت از خداوند درخواست (سلامتی) می کنیم اما وقتی که امر الهی واقع شد به قضا و فرمان او تسلیم هستیم. (3)

ب - هنگامی که ابراهیم فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رفت، پیامبر گریه کرد. به ایشان عرض کردند: شما از گریه نهی می کنید و حال آنکه خودتان گریه می کنید. «تنهی عن البکاء و انت تبکی» فرمود: این گریه نیست، همانا گریه من نشانه رحمت است و کسی که رحم نداشته باشد مورد رحمت قرار نمی گیرد : «و انما رحمة و من لا یرحم لا یُرحم».

در حدیث دیگر فرمودند : «تبکی العین و یدمع القلب و لا نقول ما یسخط الرب عزّوجلّ»

چشم گریه می کند و قلب اشک می ریزد (و می سوزد) اما چیزی را نمی گوییم که مورد خشم خداوند شود. (4)

ص:324


1- (کافی / 5 / 312)
2- (تنبیه الخواطر/2/185)
3- (بحار/47/49)
4- (بحار / 82 / 90)

65- خوف و رجاء

آیات

1 - تنها باید از خدا ترسید:

«و ایّای فارهبون» بقره، 40

در راه انجام وظیفه تنها از من بترسید .

«و لا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین» آل عمران، 175

از آنها نترسید و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید .

«فلا تخشو الناس و اخشون» مائده، 44

از مردم نهراسید و از من بترسید .

2 - تنها باید به خداوند امید داشت:

«انّا نطمع ان یغفر لنا ربّنا خطایانا» شعراء، 51

ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد .

3 - تعادل خوف و رجاء از صفات مؤمنان:

«انّما یؤمن بایاتنا الذین اذا ذکّروا بها خرّوا سجّداً... تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربّهم خوفاً و طمعاً» سجده، 15

تنها کسانی به آیات ما ایمان می آورند که هر وقت این آیات به آنان یادآوری شود به سجده می افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا می آورند و تکبّر نمی کنند... و پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند .

4 - تعادل خوف و رجاء از صفات عالمان راستین:

«امّن هو قائت اناء اللیل ساجداً و قائماً یحذر الاخرة و یرجوا رحمة ربّه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انّما یتذکر اولوا الالباب» زمر، 9

ص:325

آیا چنین کسی با ارزش است یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است، بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند تنها خردمندان متذکر می شوند .

5 - ترس از عذاب خداوند از اوصاف ابرار:

«ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً انا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً» انسان 5 - 10

به یقین ابرار از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است و ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است .

6 - ترس از عذاب خداوند از اوصاف عباد الرّحمن:

«و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً ... و الذین یقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم انّ عذابها کان غراماً» فرقان، 63- 65

بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند... و کسانی که می گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و پر دوام است .

7 - ترس از عدالت خداوند عامل سعادت:

«و امّا من خاف مقام ربّه و نهی النفس عن الهوی فانّ الجنة هی المأوی»

نازعات، 40 - 41

و آن کسی که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوا بازدارد قطعاً بهشت جایگاه اوست .

«و لمن خاف مقام ربّه جنتان» الرحمن، 44

و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتی است .

«جزاؤهم عند ربهم جنات عدن ذلک لمن خشی ربّه» بیّنه، 8

پاداش آنها نزد پروردگارشان باغ های بهشت جاویدان است، این مقام والا برای کسی است که از پروردگارش بترسد .

8 - نشانه های امید به خداوند

1- ایمان 2- عمل صالح:

«فمن کان یرجو لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعبادة ربّه احداً» کهف، 110

ص:326

پس هرکه به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته انجام دهد و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نکند .

3- تلاوت کتاب الهی 4- برپاداشتن نماز.

«ان الذین یتلون کتاب اللَّه و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة یرجون تجارة لن تبور» فاطر، 29

کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم پنهان و آشکارا انفاق می کنند تجاری پر سود و بی زیان و خالی از کساد را امید دارند .

5 - هجرت 6- جهاد.

«ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللَّه اولئک یرجون رحمة اللَّه و اللَّه غفور رحیم» بقره، 218

کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده اند آن ها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است .

روایات

1 - اعتدال خوف و رجا

قال الصادق علیه السلام : «من وصایا لقمان لابنه خف اللَّه عزّ و جلّ خیفة لو جئته ببرّ الثقلین لعذّبک و ارج اللَّه رجاء لو جئته بذنوب الثقلین لرحمک».

لقمان به فرزندش گوید: فرزندم! از خداوند چنان بترس که اگر خوبی های انس و جن را هم برای او ببری تو را عذاب کند و چنان به او امید داشته باش که اگر گناه انس و جن را بیاوری به تو رحم کند.

(1)

2 - خوف نشانه ی معرفت به خدا

قال علی علیه السلام : «اعلم الناس باللَّه سبحانه اخوفهم منه».

دانشمندترین مردم به خداوند ترسناک ترین آنهاست .(2)

ص:327


1- (کافی / 2 / 67)
2- (غرر الحکم / 3121)

3 - رفتار شایسته نشانه ی خوف و رجا

قال الصادق علیه السلام : «لا یکون العبد مؤمناً حتی یکون خائفاً راجیاً و لا یکون خائفاً راجیاً حتی یکون عاملاً لما یخاف و یرجوا».

بنده مؤمن نیست جز آنکه بیمناک و امیدوار باشد و بیمناک و امیدوار نیست مگر آنکه نسبت به آنچه بیم و امید دارد عمل داشته باشد . (1)

4 - امید به خداوند و ترس از گناه

قال علی علیه السلام : «لا یرجونّ احد منکم الّا ربه و لا یخافن الّا ذنبه».

البته هیچ فردی از شما امید نداشته باشد جز به پروردگارش . (2)

5 - پرهیز از امید کاذب

قال الباقرعلیه السلام : «ایاک والرجاء الکاذب فانّه یوقعک فی الخوف الصادق».

بپرهیز از امید دروغی زیرا تو را در ترس حقیقی واقع می سازد . (3)

6 - آثار خوف

الف - پرهیز از گناه؛ قال علی علیه السلام : «الخوف سجن النفس من الذنوب و رادعها عن المعاصی».

ترس عبادت از زندان کردن نفس از گناهان و بازدارنده انسان از معصیت ها است .

(4)

ب - عظمت؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من خاف اللَّه اخاف اللَّه منه کل شی ء و من لم یخف اللَّه اخافه اللَّه من کل شی ء».

هرکسی از خدا بترسد خداوند همه چیز را از او می ترساند و کسی که از خدا نترسد خدا او را از همه چیز می ترساند . (5)

ج - برتری و فضیلت؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اعلی الناس منزلة عند اللَّه اخوفهم منه».

بالاترین مردم از نظر مرتبه و منزلت در نزد خدا ترسناک ترین آنهاست . (6)

د - جلوگیری از ستم؛ قال علی علیه السلام : «من خاف ربّه کفّ ظلمه».

کسی که از خدا بترسد از ستم دست بر می دارد . (7)

ص:328


1- (کافی / 2 / 71)
2- (نهج البلاغه/حکمت 82)
3- (بحار/78/164)
4- (غرر الحکم / 1987)
5- (کافی / 2 / 68)
6- (بحار / 77 / 180)
7- (بحار/ 75 / 309)

الف - امیدوار کننده ترین آیه

حضرت باقرعلیه السلام از شخصی پرسید: کدام آیه نزد قوم تو امیدوار کننده تر است؟ عرض کرد آیه ی شریفه ی «یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللَّه» فقال علیه السلام : «لکنّا اهل البیت ... نقول «و لسوف یعطیک ربّک فترضی» الشفاعة و اللَّه الشفاعة واللَّه الشفاعة». (1)

ب - امید به خداوند

قال علی علیه السلام : «کن لما لا ترجوا ارجی منک لما ترجوا فانّ موسی بن عمران خرج لیقتبس لاهله ناراً فکلّمه اللَّه عزّ و جلّ نبیاً و خرجت ملکة سبأ فاسلمت مع سلیمان و خرج سحرة فرعون یطلبون العزّة لفرعون فرجعوا مؤمنین».

درباره آنچه امیدوار نیستی نسبت به آنچه امید داری بیشتر امیدوار باش زیرا موسی علیه السلام بیرون رفت تا برای خانواده اش آتش بیاورد که خداوند با او سخن گفت و (به لطف حق) پیامبر گشت و ملکه شهر سبأ از شهر خویش بیرون رفت به دست سلیمان علیه السلام به خداوند ایمان آورد و ساحران با موسی علیه السلام به نزاع پرداختند تا او را مغلوب کنند و برای فرعون عزّت به دست آوردند امّا همگان با ایمان برگشتند. (2)

ج - پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر بالین جوانی که مشرف به مرگ بود رسید و فرمود: خود را در چه حال می بینی؟ عرض کرد: یا رسول اللَّه! به خداوند امیدوار و از گناهانم بیمناکم. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: در چنین موقعیتی بر قلب بنده ای این دو حالت وارد نمی شود مگر این که خداوند آنچه را که او امید دارد به وی مرحمت می کند و از آنچه بیمناک است او را محفوظ می دارد. (3)

ص:329


1- (بحار / 8 / 57)
2- (امالی صدوق / 150)
3- (محجة البیضاء / 1 / 22)

66- صبر

آیات

1 - صبر در برابر اهل دنیا:

«قال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب اللَّه خیر لمن امن و عمل صالحاً و لا یلقّیها الا الصابرون» قصص، 80

اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند بهتر است اما جز صابران آن را دریافت نمی کنند .

2 - نعمت صبر از خداوند 3- صبر برای خدا:

«واصبر و ما صبرک الاّ باللّه» نحل، 127

صبر کن و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد .

«و لربّک فاصبر» مدّثر، 7

و به خاطر پروردگارت شکیبایی کن .

3 - تصمیم گرفتن بر صبر:

«و ان تصبروا و تتّقوا فانّ ذلک من عزم الامور» آل عمران، 186

و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید شایسته تر است زیرا این از کارهای مهم و قابل اطمینان است .

4 - صبر صفت برجسته انبیاء الهی:

«و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل کلّ من الصابرین» بقره، 249

و اسماعیل و ادریس و ذالکفل را به یاد آورد که همه از صابران بودند .

5 - صبر و یقین عامل رسیدن به مقام امامت:

«و جعلنا منهم ائمّة یهدون بامرنا لمّا صبروا» سجده، 24

و از آنان پیشوایان و امامانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند .

ص:330

6 - تقاضای صبر از خداوند متعال:

«ربناافرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین» بقره، 250

گفتند پروردگارا پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز و قدم های ما را ثابت بدار و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان .

7 - صابر نمونه (حضرت ایّوب علیه السلام):

«انا وجدناه صابراً نعم العبد انّه اوّاب» ص، 44

ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود .

آثار صبر

1 - امنیّت از مکر و حیله دشمنان:

«و ان تصبروا و تتّقوا لا یضرّکم کیدهم شیئاً» آل عمران، 120

اما اگر در برابرشان استقامت و پرهیزکاری پیشه کنید نقشه های خائنانه آنان به شما زیانی نمی رساند .

2 - امداد غیبی الهی:

«بلی ان تصبروا و تتّقوا و یأتوکم من فورهم هذا یمددکم ربّکم بخمسة الاف من الملئکه» آل عمران، 125

آری امروز هم اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان که نشانه هایی با خود دارند مدد خواهد کرد .

3 - قطعی بودن پیروزی:

«و تمتّ کلمة ربک الحسنی علی بنی اسرائیل بما صبروا» اعراف، 137

و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل به خاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند تحقّق یافت .

4 - سلام و تحیت فرشتگان در بهشت:

«سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار» رعد، 24

و به آنان می گویند سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان چه نیکو است سرانجام آن سرای جاویدان .

ص:331

5 - دریافت پاداش نیکوتر:

«و لنجزیّن الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» نحل، 96

و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند مطابق بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش خواهیم داد .

6 - بشارت و رحمت الهی:

«و بشرّ الصّابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا للّه و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربّهم ورحمة» بقره، 156

آنان که هر مصیبتی به آنان می رسد می گویند ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم اینها همانا هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان .

7 - محبوب الهی شدن:

«و اللَّه یحبّ الصابرین» آل عمران، 146

خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد .

8 - از معیّت خاصه الهی بهره مند بودن:

«و اصبروا انّ اللَّه مع الصابرین» انفال، 46

و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است .

موارد صبر

1 - صبر در برابر طاعت و عبادت:

«ستجدنی انشاء اللَّه من الصابرین» صافّات، 102

اسماعیل علیه السلام به پدرش ابراهیم علیه السلام گفت: به خواست خدا من را از صابران خواهی یافت .

«فاعبده و اصطبر لعبادته» مریم، 65

او را پرستش کن و در راه عبادتش شکیبا باش .

2 - صبر در برابر مصیبت:

«و الصابرین علی ما اصابهم» حجّ، 35

و شکیبایان در برابر مصیبت هایی که به آنها می رسد .

ص:332

3 - صبر در میدان جنگ:

«و الصابرین فی البأساء و الضرّاء و حین البأس» بقره، 177

و در برابر محرومیت ها و بیماری ها در میدان جنگ استقامت به خرج می دهند .

4 - صبر در برابر تبلیغات دشمنان:

«فاصبر علی ما یقولون» ق، 39

در برابر آنچه که می گویند شکیبا باش .

5 - صبر در مسائل اخلاقی:

«اِدفع بالتی هی احسن و ما یلقّیها الاّ الصابرون» مؤمنون، 96

بدی را با نیکی دفع کن اما جزء کسانی که دارای صبر و استقامت هستند به این مقام نمی رسند .

6 - صبر در عبادت خانواده:

«و امر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها» طه، 132

خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش .

7 - صبر در فراق فرزند:

«فصبر جمیل» یوسف، 18

حضرت یعقوب علیه السلام در فراق یوسف علیه السلام گفت: من صبر جمیل خواهم داشت .

8 - صبر در مجالست با تهیدستان جامعه:

«و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة و العشیّ یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا» کهف، 28

با کسانی که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند و تنها رضای او را می طلبند و هرگز به خاطر زیورهای دنیا چشمان خود را از آن برمگیر .

ص:333

روایات

1 - اهمیت صبر

قال علی علیه السلام : «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد فاذا ذهب الرأس ذهب الجسد کذلک اذا ذهب الصبر ذهب الایمان».

منزلت صبر در برابر ایمان منزلت سر به بدن را دارد، پس هرگاه سر برود، بدن نابود می شود همینطور اگر صبر نباشد ایمان نابود می شود. (1)

2 - انواع صبر

قال علی علیه السلام : «الصبر اما صبر علی المصیبة او علی الطاعة او عن المعصیة و هذا القسم الثالث اعلی درجة من القسمین الاوّلین».

صبر یا صبر بر مصیبت است یا بر طاعت یا از معصیت و این قسم سوّم از دو قسم اوّل درجه اش بالاتر است. (2)

3 - صبر جمیل

قال الباقرعلیه السلام : «لما سئل عن الصبر الجمیل: ذلک صبر لیس فیه شکوی الی الناس».

چونکه از صبر جمیل و زیبا از امام باقر علیه السلام سؤال کردند، فرمود: صبری است که در آن شکایت و گلایه به سوی مردم نباشد .(3)

4 - صبر شیعیان

قال الصادق علیه السلام : «نحن صبّر و شیعتنا اصبر منا ... و ذلک انّا صبرنا علی ما نعلم و شیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون».

ما (امامان) اهل صبر هستیم و صبر شیعیان ما بیشتر است زیرا ما صبر می کنیم بر اموری که می دانیم و شیعیان ما بر چیزی که نمی دانند صبر می کنند. (4)

5 - صابر نمونه

قال علی علیه السلام : «فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی اری تراثی نهباً».

من صبر کردم درحالی که در چشم من خار و در گلویم استخوان بود، ارث خود را غارت شده دیدم. (5)

ص:334


1- (کافی / 2 / 87)
2- (شرح نهج البلاغه / 1 / 319)
3- (کافی / 2 / 93)
4- (کافی / 2 / 93)
5- (سفینةالبحار/ 5 / 22)

6 - صبر برترین عبادت

قال علی علیه السلام : «افضل العبادة الصبر و الصمت و انتظار الفرج».

برترین عبادت صبر و سکوت و انتظار فرج است. (1)

7 - صبر مایه ی کرامت

قیل لابی عبداللَّه علیه السلام من اکرم الخلق علی اللَّه قال: «من اذا اعطی شکر و اذا ابتلی صبر».

از امام صادق علیه السلام پرسیدند گرامی ترین مردم نزد خدا کیست؟ فرمود کسی که هرگاه به او عطا می شود شکر کند و هرگاه گرفتار می شود صبر کند . (2)

8 - صبر سپر تهیدستی

قال علی علیه السلام : «الصبر جنة الفاقة».

صبر سپر تهیدستی است. (3)

9 - اثر بی صبری بر سختی کار و تلاش

قال علی علیه السلام : «من لم یصبر علی کدّه صبر علی الافلاس».

کسی که بر زحمت و رنج در کار صبر نکند، بر بی پولی باید صبر کند .(4)

10 - آثار صبر

الف - رسیدن به درجات عالی

قال علی علیه السلام : «بالصبر تدرک معالی الامور».

به وسیله صبر انسان به درجات عالی امور می رسد. (5)

ب - رسیدن به پیروزی

قال علی علیه السلام : «لا یعدم الصبورالظفروان طال به الزمان».

شخصی که زیاد صبر می کند پیروزی را از دست نمی دهد گرچه زمان آن طولانی شود .

(6)

ج - پاداش فوق العاده

قال الصادق علیه السلام : «من ابتلی من شیعتنا فصبر علیه کان له اجر الف شهید».

کسی از شیعیان ما که گرفتار شود و بر آن صبر کند، پاداش هزار شهید برای او محفوظ است. (7)

ص:335


1- (بحار/ 74 / 420)
2- (مشکاة الانوار / 60)
3- (غرر الحکم / 1 / 95)
4- (غرر الحکم / 5 / 414)
5- (غرر الحکم / 4276)
6- (نهج البلاغه/حکمت 153)
7- (سفینةالبحار/5/18)

د - شادمانی طولانی

قال الصادق علیه السلام : «کم من صبر ساعة قد اورثت فرحاً طویلاً و کم من لذة ساعة قد اورثت حزناً طویلاً».

کسی که یک لحظه صبر کند شادمانی طولانی نصیب او می شود و چه بسا یک لحظه لذّت جویی اندوه طولانی برای انسان می آورد . (1)

ه - رسیدن به بهشت

قال الباقرعلیه السلام : «الجنة محفوفة بالمکاره و الصبر فمن صبر علی المکاره فی الدنیا دخل الجنة».

بهشت به گرفتاری ها و دشواری ها پیچیده شده است. کسی که بر ناگواری ها در دنیا صبر کند وارد بهشت می شود . (2)

و - آسان شدن مصیبت؛

قال علی علیه السلام : «من صبر هانت علیه مصیبته».

کسی که صبر پیشه کند، مصیبت بر او آسان می شود . (3)

ابن ابی عمیر در زمان هارون و مأمون مورد شتم و حبس و اخذ مال گردید از او خواستند قضاوت را بپذیرد قبول نکرد از او خواستند اسامی شیعیان را بگوید نپذیرفت. از این رو او را به زندان بردند و بارها بر او تازیانه زدند یکبار سندی بن شاهک 120 تازیانه بر او زد و با دادن هزار درهم از زندان خارج شد و نزدیک صد هزار درهم به او خسارت مالی وارد شد و مدت زندانش چهار سال طول کشید اما در عین حال صبر کرد. (4)

ص:336


1- (سفینة البحار / 5 / 19)
2- (کافی / 3 / 145)
3- (غرر الحکم / 5 / 176)
4- (منتهی الامال / 2 / 358)

67- ذکر خداوند

آیات

1 - اثر ذکر خداوند :

الف - «الا بذکر الله تطمئن القلوب» رعد، 28

آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد .

ب - «فاذکرونی اذکرکم» بقره، 15

پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم .

2 - پیامد اعراض از ذکر خداوند :

الف - «و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً» طه، 124

هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت) و تنگی خواهد داشت .

ب - «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطاناً فهو له قرین» زخرف، 36

و هرکس از یا خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین اوست .

3 - مردان با ایمان و ذکر خداوند :

«رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوة» نور، 37

مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز غافل نمی کند .

4 - ذکر خداوند در تمام احوال:

«الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم» آل عمران، 191

همانا که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند .

5 - ذکر خداوند بطور فراوان:

«یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً» احزاب، 41

ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید .

ص:337

6 - ذکر خداوند از روی تضرع و خوف :

«و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفة» اعراف، 205

پروردگارت را در دل خود از روی تضرّع و خوف یاد کن .

7 - ذکر نعمت های خداوند :

«یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم» بقره، 40

ای فرزندان اسرائیل، نعمت مرا که به شما ارزانی داشته ام به یاد آورید .

8 - ذکر خداوند در جنگ :

«یا ایها الذین امنوا اذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذکروا الله کثیراً» انفال، 45

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به بهشت می شوید ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید .

9 - ذکر خداوند بعد از مناسک حج :

«فاذا قضیتم مناسککم فاذکروا الله» بقره، 200

و هنگامی که مناسک (حج) خود را انجام دادید خدا را یاد کنید .

10 - بازنداشتن ثروت و فرزند از ذکر خداوند :

«یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر اللَّه» منافقون، 9

ای کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند.

11 - سستی نورزیدن از ذکر خداوند :

«اذهب انت و اخوک بایاتی و لاتنیا فی ذکری» طه، 42

(اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید و در یاد من کوتاهی نکنید.

12- نماز مظهر ذکر خداوند:

«اقم الصلاة لذکری» طه، 14

نماز را برای یاد من به پا دار .

13- قرآن کریم مظهر ذکر خداوند:

«انا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون» حجر، 9

ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم .

ص:338

14 - شیطان مانع ذکر خداوند:

«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله» مائده، 91

شیطان می خواهد بوسیله شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا بازدارد .

15 - شیطان عامل فراموشی ذکر خداوند:

«استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکراللَّه» مجادله، 19

شیطان بر آنان مسلط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده است .

روایات

1 - حقیقت ذکر

قال علی علیه السلام : «الذکر ذکران ذکر عند المصیبة حسن جمیل و افضل من ذلک ذکر الله عند ما حرّم علیک فیکون حاجزاً».

یاد خدا بر دو نوع است: یاد به هنگام مصیبت که نیکو و زیباست و بهتر از آن یاد خدا به هنگام مواجه شدن با حرام است که آن یاد تو را از ارتکاب به حرام مانع شود. (1)

2 - تداوم ذکر، غذای روح

قال علی علیه السلام : «مداومة الذکر قوت الارواح و مفتاح الصلاح».

استمرار یاد خداوند غذای جان ها و کلید صلاح و شایستگی است . (2)

3 - ذکر در تمام اوقات

«لا تدع ذکر الله ... لانّ ذکر الله حسن علی کل حال».

یاد خدا را رها نکن زیرا یاد خدا در هر حالی نیکو است . (3)

4 - موانع ذکر

قال علی علیه السلام : «من اشتغل بذکر الناس قطعه الله سبحانه عن ذکره».

کسی که به یاد مردم مشغول شود خداوند او را از یاد خویش منقطع می سازد .(4)

ص:339


1- (بحار / 78 / 55)
2- (تصنیف غرر 189)
3- (بحار / 93 / 153)
4- (غرر الحکم / 8234)

5 - تشویق به ذکر کثیر

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «علیک بتلاوة القرآن و ذکر الله کثیراً فانه ذکر لک فی السماء و نور لک فی الارض».

بر تو باد به خواندن قرآن و اینکه خداوند را زیاد یاد کنی زیرا باعث یاد تو در آسمان و نورانیت تو در زمین می شود . (1)

6 - معنای ذکر کثیر

قال الصادق علیه السلام : «اذا ذکر العبد ربه فی الیوم مأة مرّة کان ذلک کثیراً».

هرگاه بنده در روز صد مرتبه خداوند را یاد کند زیاد یاد نموده است .

(2)

قال الصادق علیه السلام : «تسبیح فاطمة الزهراءعلیها السلام من الذکر الکثیر الذی قال الله عزّوجلّ اذکروا الله ذکراً کثیراً».

تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام از مصادیق ذکر کثیر است که خداوند به آن دستور داده است .

(3)

7 - اهمیت ذکر در موارد خاص

الف - در جنگ و مقابله با دشمن؛ قال علی علیه السلام : «اذا لقیتم عدوکم فی الحرب فاقلّوا الکلام و اکثروا ذکر الله عزّوجلّ».

هرگاه در جنگ با دشمن برخورد کردید کم سخن بگویید و زیاد خدا را یاد کنید . (4)

ب - در بازار؛ قال علی علیه السلام : «اکثروا ذکر الله عزّ و جلّ اذا دخلتم الاسواق و عند اشتغال الناس فانّه کفّارة الذنوب».

هرگاه داخل بازارها شدید که مردم به امور مادی مشغول هستند زیاد به یاد خدا باشید که مایه از بین رفتن گناهان می شود . (5)

ج - در تنهایی؛ قال الباقرعلیه السلام : «فی التوراة مکتوب یا موسی ... اذکرنی فی خلواتک و عند سرور لذاتک».

در تورات نوشته شده، ای موسی در خلوت ها و به هنگام شادمانی لذت های خود، به یاد من باش.

(6)

ص:340


1- (خصال / 2 / 525)
2- (بحار / 93 / 160)
3- (نور الثقلین / 4 / 286)
4- (بحار / 93 / 154)
5- (بحار / 10 / 92)
6- (بحار / 13 / 328)

د - در تصمیم گیری ه - در قضاوت و - در توزیع؛

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «اذکروا الله عند همّک اذا هممت و عند لسانک اذا حکمت و عند یدک اذا اقسمت».

به یاد خداوند باشید زمانی که تصمیم می گیرید و زمانی که قضاوت می کنید و زمانی که چیزی را تقسیم می کنید . (1)

8 - آثار ذکر

1 - نیکو شدن اعمال؛ قال علی علیه السلام : «من عمّر قلبه بدوام الذکر حسنت افعاله فی السرّ و الجهر».

کسی که قلبش را بر اثر یاد همیشگی خدا آباد کند کارهای او در پنهان و آشکار نیکو شود .

2 - زنده شدن قلب؛

قال علی علیه السلام : «فی الذکر حیاة القلوب». در پرتو یاد خدا قلب ها زنده می شود .

3 - طرد شیطان؛

قال علی علیه السلام : «ذکر الله مطردة الشیطان». یا خدا وسیله راندن شیطان است .

4 - امنیت از نفاق؛

قال علی علیه السلام : «من اکثر ذکر الله فقد بری ء من النفاق». کسی که زیاد یاد خدا کند از نفاق دور می شود .

5 - نزول رحمت؛

قال علی علیه السلام : «بذکر الله تنزل الرحمة». به وسیله یاد خدا رحمت الهی نازل می شود .

(2)

6 - محبوبیت الهی؛

قال علی علیه السلام : «من اکثر ذکر الله احبّه». کسی که زیاد یاد خدا کند خداوند او را دوست دارد.

(3)

7 - ذکر برترین لذت؛

قال زین العابدین علیه السلام : «استغفرک من کل لذة بغیر ذکرک و من کل راحة بغیر انسک و کل سرور بغیر قربک». از هر لذّتی به غیر از یاد تو و از هر آسایشی به غیر مأنوس بودن با تو و از هر

ص:341


1- (بحار / 77 / 173)
2- (1 - 5 - تصنیف غرر/189-190)
3- (بحار / 93 / 160)

شادمانی به غیر نزدیک بودن با تو طلب آمرزش می کنم . (1)

8 - ذکر بزرگ ترین نعمت؛

قال السجادعلیه السلام : «من اعظم النعم علینا جریان ذکرک علی السنتنا و اذنک لنا بدعائک و تنزیهک و تسبیحک». از بزرگترین نعمت ها بر ما جاری شدن یاد تو بر زبان ما و اذن تو به ما در خواندن تو و منزه دانستن تو است . (مناجات الذاکرین)

9 - بهترین ذکر؛

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الذکر لا اله الاّ الله و افضل الدعاء الحمد لله». برترین ذکر جمله «لا اله الا اللَّه» و برترین دعا «الحمدللَّه» است .(2)

10 - ذکر داروی دردهای باطنی؛

قال علی علیه السلام : «ذکر الله دواء اعلال النفوس». یاد خدا درمان دردهای نفس هاست.

(3)

11 - ذکر سرمایه ی مؤمن؛

قال علی علیه السلام : «ذکر الله رأس مال کل مؤمن و ربحه السلامة من الشیطان». یاد خدا سرمایه هر مؤمن و سوء آن سلامت از گزند شیطان است . (4)

12 - ذکر و مجالست با خداوند؛

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «... قال الله تعالی: یا موسی بن عمران انا جلیس من ذکرنی». ای موسی من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند . (5)

13 - تکفیر گناهان؛

قال علی علیه السلام : «اذکروا الله کثیراً یکفّر سیئاتکم». خدا را زیاد یاد کنید گناهان شما را از بین می برد . (6)

امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم زیاد ذکر می گفت من همراه او بودم در تمام حالات به یاد خدا بود و ذکر می گفت حتی غذا خوردن و سخن گفتن با مردم او را از ذکر الهی باز نمی داشت.(7)

ص:342


1- (بحار / 91 / 151)
2- (کنز العمال / 1 / 421)
3- (غرر الحکم / 1 / 404)
4- (غرر الحکم / 1 / 404)
5- (بحار / 13 / 347)
6- (بحار / 82 / 323)
7- (وسائل/4/1181)

68- دعا

آیات

1 - عبادت بودن دعا :

«و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین» مؤمن، 60

پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند.

2 - عدم اعتناء خداوند در صورت دعا نکردن :

«قل ما یعبوأبکم ربّی لولا دعاؤکم» فرقان، 77

بگو: پروردگار من به شما اعتنا نمی کند اگر دعای شما نباشد.

3 - خداوند اجابت کننده دعا :

«و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع...» بقره، 186

هرگاه بندگان من از تو سؤال کنند درباره من، به درستی که من نزدیک هستم و خواسته دعا کننده را اجابت خواهم کرد.

4 - آداب و شرایط استجابت:

الف) دعا از روی خوف و طمع

«و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمة اللَّه قریب من المحسنین» شوری، 26

خداوند را از روی ترس و طمع بخوانید به درستی که رحمت خدا به احسان کنندگان نزدیک است.

ب ) دعا از روی تضرع و در پنهانی

«ادعوا ربکم تضرّعاً و خفیة» اعراف، 55

ص:343

ج ) ایمان و عمل صالح

«و یستجیب الذین امنوا و عملوا الصالحات و یزیدهم من فضله» شوری، 26

و درخواست کسانی را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند اجابت می کند و از فضلش بر آنها می افزاید.

د) اخلاص

«فادعوااللَّه مخلصین له الدین» مؤمن، 14

تنها خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید.

ه) وفا به عهد الهی

«اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» بقره، 40

به عهد من وفا کنید به عهد شما وفا خواهم کرد.

مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه شریفه «اذا سألک عنی عبادی» می فرماید:

این آیه شریفه موضوع دعا را با بهترین مضمون و شیواترین اسلوب مطرح کرده است و نکات دقیقی در آن به کار رفته که از اهمیت فوق العاده استجابت دعا حکایت می کند.

1. اساس سخن در این آیه بر سخن خداوند از خود متکلّم وحده نهاده شده و هیچگونه غیبت و مانند آن در آن منظور نگردیده و این اهمیت مطلب را می رساند.

2. تعبیر خداوند متعال به (عبادی) (بندگانم) به جای (الناس) بر عنایت و رأفت خداوند نسبت به بندگان خویش دلالت دارد.

3. در پاسخ، واسطه را حذف نموده و مستقیماً خود جواب فرموده به جای اینکه بفرماید: «اذا سألک عبادی عنی فقل انی قریب» فرموده است «فانّی قریب»

4. پاسخ را با کلمه (انّ) (فانّی) مورد تأکید قرار داده است.

5. موضوع قرب به خدا با وصف (قریب) آمده که دلالت بر ثبات و دوام این قرب دارد.

6. موضوع اجابت دعا به صورت جمله فعلیّه و بافعل مضارع (اجیب) آورده شده که دلالت بر استمرار و تجدد می کند.

ص:344

7. اجابت دعا به جمله (اذادعان) مقید شده یعنی در صورتی که مرا بخواند و این قید چیزی بر اصل مطلب نیست چون فرض کلام خواندن خداست و این نشان گر آن است که دعای دعاکنندگان بدون هیچ قید و شرطی مورد پذیرش قرار می گیرد. این نکته نیز از آیه شریفه «ادعونی استجب لکم» به دست می آید.

هر یک از این نکات به نوبه خود بر شدت عنایت به امر دعا دلالت دارد و از خصوصیات این آیه شریفه آن است که با همه اختصارش هفت مرتبه ضمیر متکلم در آن تکرار شده است.

فخر رازی گوید: انسانی که دعا می کند، مادامی که ذهن او به غیر خدا مشغول است در حقیقت دعا نمی کند لذا هرگاه انسان از تمام اسباب قطع علاقه کرد آن گاه قرب و نزدیکی حاصل می شود و هرگاه به خودش توجه داشته باشد به خداوند نزدیک نیست، چون همین توجه به نفس، انسان را از خدا دور می کند از این جا معنای قرب به خدا در پرتو دعا که عبارت است از قطع علاقه از همه چیز و فقط توجه به خداوند روشن می شود.

مرحوم فیض کاشانی گوید:

گفتم که روی خوبت از ما چرانهانست

گفتاتوخودحجابی ورنه رخم عیان ست

گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی

گفتم نفس همین است گفتاسخن همانست

سعدی گوید:

دوست نزدیک تر از من به من است

وین عجب تر که من از وی دورم

ص:345

روایات

1 - فضیلت دعا:

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: دعا کردن برتر است از قرائت قرآن. «الدعاء افضل من قرائة القران» (1)

و نیز می فرماید: دعا سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمان و زمین است. «الدعاء سلاح المؤمن و عمودالدین و نورالسموات و الارض» (2)

حضرت علی علیه السلام می فرماید: بهترین سلاح دعا نمودن است «نعم السلاح الدعاء».

(غررالحکم)

امام صادق علیه السلام می فرماید: دعا کردن نفوذش بیشتر از نوک نیزه است «الدعاء انفذ من السنان» (3)

حضرت علی علیه السلام می فرماید: عالم ترین مردم کسی است که بیشتر دعاء و سؤال می کند «اعلم الناس باللَّه اکثر هم له مسئلة» (4)

2 - دفع بلاء به وسیله دعا:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ادفعوا ابواب البلاء بالدعاء»

به وسیله دعا، گرفتاری ها را از خود برطرف کنید . (5)

3 - تمام نیازها را باید از خداوند خواست:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لیسأل احدکم ربه حاجته کلّها حتی یسأله شسع نعله اذا انقطع»(6)

هر یک از شما نیاز خود را از خداوند بخواهد حتی اگر بند کفش او پاره شود. «یا موسی سلنی کلّ ما تحتاج الیه حتی علف شاتک و ملح عجینک» (7)

ای موسی! همه نیازها حتی علف گوسفند و نمک غذای خود را از من بخواه.

4 - شرایط اجابت دعا:

1. معرفت خداوند: قال قوم للصادق علیه السلام: «ندعوا فلا یستجاب لنا؟ قال لانّکم تدعون من لا تعرفونه».(8)

ص:346


1- (المیزان 2 / 34)
2- (کافی 2 / 468)
3- (بحار 93 / 295)
4- (تصنبف غرر 192)
5- (بحار 93 / 288)
6- (بحار 93 / 295)
7- (بحار 93 / 303)
8- (بحار 93 / 376)

گروهی به امام صادق علیه السلام گفتند: ما دعا می کنیم و مستجاب نمی شود حضرت فرمود: کسی را می خوانید که نسبت به او شناخت ندارید.

2. عمل شایسته: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یکفی من الدعاء مع البرّ ما یکفی الطعام من الملح»(1)

با عمل نیک، دعا به اندازه نمک برای طعام کفایت می کند.

3. غذای حلال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : « لمن قال له اُحبّ ان یستجاب دعائی - طهر مأکلک و لا تُدخل فی بطنک الحرام» (2)

پیامبر به کسی که عرض کرد: دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ فرمود: غذای خود را پاک کن و از حلال استفاده کن و حرام را در شکم خود داخل نکن.

4. حضور قلب: قال الصادق علیه السلام : «ان اللَّه لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبک ثم استیقن بالاجابة»

دعای کسی که قلب او متوجه خدا نیست مستجاب نمی شود؛ هرگاه خدا را خواندی با قلب خود به خدا رو بیاور آن گاه یقین به اجابت داشته باش. (3)

دعاهایی که مستجاب نمی شود

1 - قطع ارتباط با مردم

قال علی علیه السلام : «قلت اللّهم لاتحوجنی الی احد من خلقک فقال رسول اللَّه: یا علی لا تقولنّ هکذا فلیس من احد الّا و هو محتاج الی الناس قال فقلت کیف یا رسول اللَّه قال قل اللّهم لا تحوجنی الی شرار خلقک».

حضرت علی علیه السلام گوید: گفتم خداوندا مرا محتاج هیچ یک از مخلوقین خود قرار مده. پیامبر فرمود: ای علی این سخن را مگو! زیرا کسی نیست که نیازمند به مردم نباشد. گفتم پس چه بگویم؟ فرمود بگو خدایا مرا محتاج افراد بد قرار مده . (4)

2 - آزمایش نشدن در دنیا

قال علی علیه السلام : «و قد سمع رجلاً یقول اللّهم انی اعوذ بک من الفتنة اراک تعوذ من مالک و ولدک یقول اللَّه تعالی: «انما اموالکم و اولادکم فتنة» ولکن قل اللّهم انی اعوذ بک من مضلّات الفتن».

ص:347


1- (بحار 93 / 376)
2- (بحار 93 / 376)
3- (کافی 2 / 373)
4- (بحار / 93 / 325)

حضرت علی علیه السلام از مردی شنید که می گوید خدایا از فتنه به تو پناه می برم. حضرت فرمود می بینم تو را که از مال و فرزندت به خدا پناه می بری زیرا خداوند آن را فتنه و مایه آزمایش قرار داده و لکن بگو خدایا از لغزش های آزمایش به تو پناه می برم . (1)

3 - راضی بودن همه ی مردم از انسان

انّ موسی علیه السلام قال: «یا ربّ احبس عنّی السنة بنی آدم فانّهم یذمّونی» فاوحی اللَّه «یا موسی هذا شی ء ما فعلته مع نفسی افترید ان اعمله معک؟» فقال: «قد رضیت ان یکون لی اُسوة بک».

حضرت موسی علیه السلام گفت پروردگارا زبان مردم را از من حفظ کن زیرا از من مذمّت می کنند. خداوند فرمود: ای موسی این چیزی است که من برای خود قرار ندادم، آیا می خواهی برای تو قرار دهم؟ گفت خدایا راضی شدم که تو سرمشق من باشی . (2)

4 - سلامت از زبان مردم

قال علقمه فقلت للصادق علیه السلام یابن رسول اللَّه انّ الناس من ینسبوننا الی عظایم الامور و قد ضاقت بذلک صدورنا فقال: «یا علقمة ان رضا الناس لا یملک و السنتهم لا تضبط و کیف تسلمون مما لم یسلم منه انبیاء اللَّه... الم ینسبوا جمیع انبیاء اللَّه الی انهم سحرة طلبة الدنیا... الم ینسبوانبینامحمداًالی انه شاعر مجنون ...».

علقمه گوید به امام صادق علیه السلام گفتم مردم نسبت های بزرگی به ما می دهند که به واسطه آن سینه های ما تنگ شده است. حضرت فرمود ای علقمه رضایت مردم به دست نمی آید و زبان آنها حفظ نمی شود و چگونه انسان ها از زبان مردم سالم می مانند با اینکه انبیاء سالم نماندند (و مردم نسبت های ناروا به انبیاء دادند) آیا مردم بر پیامبران نسبت سحر و جادو ندادند که آنها طالب دنیا هستند؟ آیا به پیامبر اکرم نسبت شاعر و دیوانگی ندادند ؟ (3)

5 - استجابت دعا با عدم رعایت شرایط آن

قال الصادق علیه السلام : «اربع لایستجاب لهم دعا: رجل جالس فی بیته یقول یا رب ارزقنی فیقول له الم آمرک بالطلب و رجل کانت له امرأة فدعا علیها فیقول الم اجعل امرها بیدک و رجل کان له مال فافسده فیقول یا رب ارزقنی فیقول الم آمرک بالاقتصاد ... و رجل کان له مال فادانه بغیر بینة فیقول الم آمرک بالشهادة».

ص:348


1- (بحار / 93 / 6)
2- (سفینة البحار / 7 / 592)
3- (سفینةالبحار/7/ 591)

چهار گروه دعایشان به اجابت نمی رسد، مردی که در خانه نشسته و می گوید خدایا رزق مرا برسان، خداوند گوید آیا تو را فرمان به طلب رزق و کسب و کار نکردم؟ و مردی که دارای همسری است که بر او نفرین می کند، خداوند گوید آیا امر او را (طلاق را) به دست تو قرار ندادم؟ و مردی که ثروتی دارد و آن را از بین می برد و می گوید خداوندا به من رزق بده، خداوند گوید آیا تو را فرمان به میانه روی ندادم؟ و مردی که مال دارد و آن را بدون شاهد قرض می دهد و خداوند گوید آیا به تو فرمان ندادم به هنگام وام دادن شاهد بگیری ؟ (1)

آداب دعا

1. توجّه به زمان دعا مانند: روز عرفه، ماه رمضان، روز جمعه، و وقت سحر.

2. توجّه به حالات ارزشمند مانند: زمانی که مجاهدان در برابر دشمن آماده نبرد می باشند. وقت نزول باران، بین اذان و اقامه، بعد از نمازها، بعد از قرائت قران.

3. دعا را رو به قبله انجام دهد و دست های خود را به طرف آسمان بلند کند.

4. صدای خود را پایین آورَد به گونه ای که فریاد نکشد و زیاد آهسته نیز دعا نکند.

5. با حال تضرّع و خشوع دعا کند.

6. در دعا اصرار کند.

7. با نام خدا و ذکر خدا دعا را شروع کند.

8. قبل از دعا خداوند را تمجید کند.

9. به پیامبر و آل او صلوات بفرستد.

10. به پیامبر و امامان علیهم السلام توسّل پیدا کند.

11. قبل از دعا دو رکعت نماز بخواند.

12. دعا را کوچک نشمارد.

13. در میان جمعیت و همراه با آنان دعا کند.

14. در حال دعا گریه و زاری نماید.

15. در دعا و در خواست از خداوند بلند نظر و با همّت باشد.

16. به گناهان خود اعتراف کند.

ص:349


1- (دعوات راوندی / 33)

17. برای همه مؤمنان دعا کند و دعایش عمومی باشد.

18. با اطمینان و یقین به اجابت دعا کند.

19. از گناهان توبه نماید و مظالم بندگان را رد کند.

20. از همه انسان ها قطع امید کند. (1)

الف - حضرت یونس علیه السلام وقتی در شکم ماهی قرار گرفت سه کار انجام داد: اقرار به توحید، تسبیح خداوند و اعتراف به تقصیر (ترک اولی)

خداوند دعای او را مستجاب نمود و نجات یافت «فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین فاستجبناه له و نجیناه و کذلک ننجی المؤمنین»

ب - فضل بن یونس گوید: امام کاظم علیه السلام به من فرمود: این دعا را بسیار بخوان: «اللهمّ لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من التقصیر». عرض کردم: معنای ایمان عاریه (ناپایدار) را دانستم ولی معنای مرا از تقصیر بیرون مبر چیست؟ فرمود: هر کاری را که برای خدا انجام می دهی خود را در آن مقصّر بدان زیرا همه ی انسان ها در مورد اعمالشان بین خود و خدا مقصّر هستند. (2)

69- استغفار

آیات

1 - استغفار از گناه مایه آمرزش

«والذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا اللَّه فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الّا اللَّه و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون» ال عمران، 135

و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند به یاد خداوند می افتند و برای گناهان خود طلب آمرزش می کنند و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد و بر گناه اصرار نمی ورزند .

ص:350


1- (بحار 93 / 304)
2- (کافی/2/421)

2 - نا امید نبودن از آمرزش خداوند

«قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللَّه انّ اللَّه یغفر الذنوب جمیعاً انّه هو الغفور الرحیم» زمر، 53

بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است .

3 - آثار و برکات استغفار

«فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم انهاراً» نوح 12-10

به آنها گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است تا باران های پر برکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغ های سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد .

4 - عدم تأثیر استغفار برای منافقان

«سواء علیهم أستغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر اللَّه لهم» منافقون، 6

برای آنان تفاوت نمی کند خواه استغفار برایشان کنی با نکنی هرگز خداوند آنان را نمی بخشد .

5 - استغفار عامل رحمت خداوند

«لو لا تستغفرون اللَّه لعلّکم ترحمون» نحل، 46

چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمی کنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید .

6 - استغفار عامل امان بودن از عذاب

«و ما کان اللَّه معذّبهم و هم یستغفرون» انفال، 33

و (نیز) تا استغفار می کنند، خدا عذابشان نمی کند .

7 - استغفار در سحر از اصاف پرهیزکاران

«والمستغفرین بالاسحار» ال عمران، 17

و در سحرگاهان استغفار می نمایند .

«ان المتقین فی جناتٍ و عیون... و بالاسحار هم یستغفرون» ذاریات 18-15

به یقین پرهیزکاران در باغ های بهشت و در میان چشمه ها قرار دارند و در سحرگاهان استغفار می کردند .

ص:351

روایات

1 - استغفار درمان درد گناه

قال علی علیه السلام : «الا ادلّکم علی دائکم و دوائکم الا ان دائکم الذنوب و دواء الذنوب الاستغفار».

آیا آگاه کنم شما را به درد و درمانتان، بدانید بدرستیکه درد شما گناهان و درمان آن طلب آمرزش از خداوند است . (1)

2 - استغفار و لطف خداوند

قال علی علیه السلام : «اکثروا من الاستغفار فانّ اللَّه عزّ و جلّ لم یعلّمکم الاستغفار الا و هو یرید ان یغفر لکم».

زیاد طلب آمرزش کنید بدرستیکه خداوند استغفار را به شما نیاموخت جز اینکه خواست بدینوسیله شما را بیامرزد . (2)

3 - معطّر شدن به استغفار

قال علی علیه السلام : «تعطّروا بالاستغفار لا تفضحکم روائح الذنوب».

بوسیله استغفار معطّر شوید تا بوهای گناهان شما را رسوا نکند . (3)

4 - استغفار محبوب خداوند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان اللَّه تعالی یحب ثلاثة اصوات صوت الدیک و صوت قارئی القرآن و صوت الذین یستغفرون بالاسحار».

به درستی که خداوند سه صدا را دوست دارد، صدای خروس و صدای قرائت قرآن و صدای کسانی که در هنگام سحرها استغفار می کنند . (4)

5 - استغفار، جامع ترین دعا

قال الصادق علیه السلام : «انّ من اجمع الدّعاء الاستغفار».

همانا جامع ترین دعا استغفار است .(5)

ص:352


1- (کنز العمال / 2089)
2- (تنبیه الخواطر / 1 / 5)
3- (بحار/93/ 278)
4- (مستدرک / 12 / 146)
5- (بحار / 90 / 283)

6 - بهترین زمان برای استغفار

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خیر وقت دعوتم اللَّه عزّ و جلّ فیه الاسحار و تلا هذه الآیة فی قول یعقوب «سوف استغفر لکم ربی» و قال اخّرهم الی السّحر».

بهترین زمانی که خداوند شما را دعوت کرده هنگام سحر است و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آیه شریفه «سوف استغفر لکم» را تلاوت کردند که یعقوب به فرزندانش فرمود به زودی برای شما طلب مغفرت می کنم و تا هنگام سحر تأخیر انداخت . (1)

7 - آثار استغفار

الف - دفع بلا؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ادفعوا ابواب البلایا بالاستغفار».

اقسام بلاها را به وسیله استغفار دفع کنید . (2)

ب - دفع اندوه و غم؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کثرت همومه فعلیه بالاستغفار».

کسی که زیاد غم و غصّه دارد، زیاد استغفار کند . (3)

ج - امنیت از عذاب دنیوی

قال علی علیه السلام : «کان فی الارض امانان من عذاب اللَّه و قد رفع احدهما فدونکم الاخر فتمسکوا به اما امان الذی رفع فهو رسول اللَّه و اما الامان الباقی فالاستغفار قال اللَّه تعالی «و ما کان اللَّه لیعذّبهم و انت فیهم و ما کان اللَّه معذبهم و هم یستغفرون».

در روی زمین دو چیز مایه امنیت از عذاب خداوند بود، یکی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بود که از دست رفت، بر شما باد به دوّمی آن که استغفار است و بعد آیه شریفه را به عنوان شاهد تلاوت کردند .

(4)

د - غفران الهی؛ قال علی علیه السلام : «من اعطی الاستغفار لم یحرم المغفرة».

کسی که استغفار به او عطا شود، از آمرزش الهی محروم نمی شود.(5)

الف - شخصی نزد حضرت علی علیه السلام آمد و از فقر و گرفتاری و کثرت خانواده شکایت کرد. حضرت فرمود: «علیک بالاستغفار فان اللَّه عزّ و جلّ یقول: «استغفروا ربّکم انّه کان غفّاراً * یرسل السماء علیکم مدراراً * یمددکم باموال و بنین و ...».

(6)

ص:353


1- (کافی / 2 / 477)
2- (مستدرک/5/318)
3- (کافی/ 8 / 93)
4- (نهج البلاغه / حکمت 88)
5- (نهج البلاغه / حکمت 135)
6- (نوح / 10 - 12؛ کنز العمال / 3966)

ب - و امام صادق علیه السلام می فرمایند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بااینکه منزّه از گناه بود در هر روز صد مرتبه استغفار می کرد. «انّ رسول اللَّه کان یتوب الی اللَّه و یستغفره فی کل یوم و لیلة مأة مرّة من غیر ذنب» (1)

ج - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در هر مجلسی که حضور می یافت، گرچه مدت آن کوتاه بود بیست و پنج مرتبه استغفار می کرد. «کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم لا یقوم من مجلس و ان خفّ حتی یستغفراللَّه خمساً و عشرین مرّة» (2)

70- زهد

آیات

واژه زهد از نظر لغوی به معنی ترک و بی رغبتی است که تنها یک مرتبه در قرآن مطرح شده و آن درباره کاروانی است که حضرت یوسف علیه السلام را فروختند و نسبت به فروختن بی رغبت بودند .

«و شروه بثمن بخس دراهم معدودة و کانوا فیه من الزّاهدین» یوسف، 20

و زهد به معنی معروف آن که بی اعتنایی با دنیا است با این واژه در قرآن نیامده گرچه محتوای آیاتی دیگر بیانگر بی رغبتی به دنیاست .

1 - دل نبستن به امور مادّی نشانه زاهد واقعی

«لکی لا تأسوا علی مافاتکم و لا تحزنوا بما اتاکم» حدید، 23

این به خاطر آن است که برای آنچه از دست داده اید تأسف نخورید و به آنچه به شما داده شده است دلبسته و شادمان نباشید .

2 - چشم ندوختن به اموال دنیاپرستان

«و لا تمدّن عینیک الی ما متعنا به ازواجاً منهم زهرة الحیاة الدنیا» طه، 131

و هرگز چشمان خود را به نعمت های مادی که به گروه هایی از آنان داده ایم میفکن اینها شکوفه های زندگی دنیاست .

ص:354


1- (سفینة 6 / 660)
2- (سفینة 6 / 658)

3 - توجه به آخرت

«رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر اللَّه و اقام الصلوة» نور، 37

مردان الهی کسانی هستند که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز غافل نمی کند .

4 - دیگران را بر خود مقدّم داشتن

«و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة» حشر، 9

و آنها را بر خود مقدّم می دارند هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند .

روایات

1 - فضیلت زهد

قال علی علیه السلام : «ما عبد اللَّه بشی ء افضل من الزهد فی الدنیا».

خدا عبادت نشده است به چیزی بهتر از بی رغبتی در دنیا . (1)

2 - حقیقت زهد

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الزهد فی الدنیا قصر الامل و شکر کل نعمة و الورع عن کل ما حرّم اللَّه».

زهد در دنیا عبارت است از کوتاه کردن آرزو و شکرگزاری هر نعمتی و پرهیزکاری از محرّمات خداوند. (2)

ب - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الزهد لیس بتحریم الحلال ولکن ان یکون بما فی یدی اللَّه اوثق منه بما فی یدیه».

زهد به معنای حرام ساختن حلال خداوند نیست بلکه به این معناست که اعتماد انسان به آنچه دست خداست بیشتر باشد از آنچه که در دست خودش وجود دارد . (3)

ج - قال علی علیه السلام : «الزهد کله فی کلمتین من القرآن قال اللَّه تعالی: «لکی لا تأسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم» فمن لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی فهو الزاهد». زهد در دو کلمه از قرآن بیان شده است (لکی لا تأسوا...) پس کسی که بر گذشته افسوس نخورد و برنعمت های آینده شادمان نگردد، او زاهد واقعی است. (4)

ص:355


1- (مستدرک / 12 / 50)
2- (تحف العقول / 58)
3- (بحار / 77 / 172)
4- (بحار / 78 / 70)

3 - اوصاف زاهد

قال علی علیه السلام : «فی صفة الزهاد کانوا قوماً من اهل الدنیا و لیسوا من اهلها فکانوا فیها کمن لیس منها ... یرون اهل الدنیا یعظّمون موت اجسادهم و هم اشدّ اعظاماً لموت قلوب احبّائهم».

حضرت علی علیه السلام در وصف زاهدان می فرماید: زاهدان واقعی گروهی هستند که در ظاهر از اهل دنیا به شمار می روند و در باطن اهل آن نیستند، در دنیا می باشند مانند کسی که اهل آن نیست... می بیند مردم را که مرگ خود را بزرگ می شمارند و آنها مرگ قلب دوستان خود را بزرگ می شمارند .

(1)

4 - عوامل زهد

الف - قال الباقرعلیه السلام : «اکثر ذکر الموت فانّه لم یکثر انسان ذکر الموت الاّ زهّد فی الدنیا».

زیاد یاد مرگ باش زیرا انسان زیاد به یاد مرگ نمی افتد جز آنکه نسبت به دنیا بی رغبت می شود.

(2)

ب - قال علی علیه السلام : «احق الناس بالزهادة من عرف نقص الدنیا».

شایسته ترین مردم به بی رغبتی در دنیا کسی است که نقصان در دنیا را بشناسد .

(3)

5 - موانع زهد

الف - قال علی علیه السلام : «کیف یزهد فی الدنیا من لا یعرف قدر الآخرة».

چگونه کسی که منزلت آخرت را نمی شناسد در دنیا زهد می ورزد . (4)

ب - قال علی علیه السلام : «کیف یصل الی حقیقة الزهد من لم یمت شهوته».

چگونه کسی که شهوات نفسانی خود را از بین نبرده و کنترل نکرده به حقیقت زهد دست می یابد.(5)

6 - زاهدترین انسان

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ازهد الناس من اجتنب الحرام».

زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری کند. (6)

ص:356


1- (بحار / 64 / 320)
2- (بحار / 73 / 64)
3- (غرر الحکم / 3209)
4- (غررالحکم / 6987)
5- (غررالحکم/ 7000)
6- (امالی صدوق / 27)

ب - قال الکاظم علیه السلام : «انّ اصبرکم علی البلاء لازهدکم فی الدنیا».

به درستی که صابرترین شما بر بلا کسی است که نسبت به دنیا بی رغبت تر باشد.

(1)

7 - آثار زهد

الف - خشنودی خداوند

قال علی علیه السلام : «من زهد فی الدنیا اعتق نفسه و ارضی ربّه».

کسی که در دنیا زهد بورزد نفس خود را آزاد و خداوند را خشنود ساخته است .

(2)

ب - آسان شدن مصائب

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من زهد فی الدنیا هانت علیه المصیبات».

کسی که در دنیا زهد بورزد مصیبت ها بر او آسان می شود . (3)

ج - بصیرت نسبت به عیوب دنیا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا اباذر! ما زهد عبد فی الدنیا الاّ انبت اللَّه الحکمة فی قلبه و انطق بها لسانه و یبصّره عیوب الدنیا وداءها و دواءها».

ای اباذر! بنده ای در دنیا زهد نورزید جز آنکه حکمت در قلب او پیدا شد و به وسیله زبانش حکمت را بیان کرد و خداوند عیب های دنیا را به او شناساند و نیز درد و درمان دنیا را به او فهماند. (4)

د - محبوبیت نزد مردم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «... و ازهد فیما عند الناس یحبّک الناس».

در آنچه نزد مردم است بی رغبتی نشان بده تا مردم تو را دوست بدارند .

(5)

ص:357


1- (بحار/22/308)
2- (مستدرک/12/47)
3- (بحار / 94 / 1)
4- (بحار/80/3)
5- (معجم الفاظ الحدیث النبوی / 1 / 407)

اسوه ی زهد

الف - حضرت علی علیه السلام : «الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاکم بطمریه و من طعمه بقرصیه».(1)

ب - ابن عباس گوید: حضرت علی علیه السلام کفش خویش را وصله می زد از من پرسید: این کفش چقدر ارزش دارد. عرض کردم قیمتی ندارد. فرمود: سوگند به خدا ارزش کفش نزد من بیشتر از حکومت است مگر آنکه حقی را بر پا دارم یا باطل را دفع نمایم «و اللَّه لهما احبّ الیّ من امرکم هذا الاّ ان اقیم حقّاً او ادفع باطلاً».

(2)

ج - ابن ابی الحدید در باره ی حضرت گوید: اما الزهد فی الدنیا فهو سیّد الزهاد ... ما شبع من طعام قطّ و کان اخشن الناس مأکلاً ومشرباً. (3)

71- رحمت الهی

آیات

1 - تمام موجودات مشمول رحمت عامه الهی:

«و رحمتی وسعت کل شیی» اعراف، 156

و رحمتم همه چیز را در بر گرفته است .

2 - اهل تقوی مشمول رحمت خاصه الهی:

«و رحمتی وسعت کل شیی فسأکتبها للّذین یتّقون» اعراف، 156

و رحمتم همه چیز را فرا گرفته و آن را برای آنها که تقوی پیشه کنند مقرّر خواهیم داشت .

3 - نیکوکاران مشمول رحمت خاصه الهی:

«ان رحمة اللَّه قریب من المحسنین» اعراف، 56

همانا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است .

ص:358


1- (بحار/33/474)
2- (سفینة البحار / 3 / 543)
3- (بحار / 41 / 147)

4 - واجب کردن خداوند رحمت را برخویش:

«کتب ربّکم علی نفسه الرحمة» انعام، 54

پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده است .

عوامل رحمت الهی

1 - پیروی از قرآن کریم:

«و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتّبعوه و اتّقوا لعلّکم ترحمون» انعام، 155

این کتابی است پر برکت که ما بر تو نازل کردیم از آن پیروی کنید و پرهیزکاری پیشه نمایید باشد که مورد رحمت خدا قرار بگیرید .

2 - سکوت و ادب به هنگام تلاوت قران:

«و اذا قرئ القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلّکم ترحمون» اعراف، 204

هنگامی که قرآن خوانده می شودگوش فرا دهید و خاموش باشید شاید مشمول رحمت خدا شوید.

3 - اصلاح بین برادران و رعایت تقوی:

«فاصلحوا بین اخویکم و اتّقوا اللَّه لعلّکم ترحمون» حجرات، 10

پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید وتقوای الهی پیشه کنید باشد که مشمول رحمت او شوید .

4 - صبر و پایداری در برابر مصائب:

«و بشّر الصابرین... اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة» بقره، 155

بشاره ده به استقامت کنندگان اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است .

مظاهر رحمت الهی

1 - قرآن کریم:

«و لقد جئناهم بکتاب فصّلناه علی علم هدی و رحمة لقوم یؤمنون» اعراف، 52

ما کتابی برای آنها آوردیم که اسرار و رموز آن را با آگاهی شرح دادیم کتابی که مایه هدایت و رحمت برای جمعیتی است که ایمان می آورند .

ص:359

2 - تورات:

«و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمة» هود، 17

و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود .

3 - نبّوت:

«یا قوم ارأیتم ان کنت علی بیّنه من ربّی و آتانی منه رحمة» هود، 63

ای قوم من! به من خبر دهید اگر دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و رحمتی از جانب خود به من داده باشد می توانم از ابلاغ رسالت او سرپیچی کنم ؟

4 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین» انبیاء 107

ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم .

5 - باران:

«فانظر الی آثار رحمة اللَّه کیف یحیی الارض بعد موتها» روم، 50

به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می کند .

6 - شب و روز:

«و من رحمته جعل لکم اللیل و النهار لتسکنوا فیه و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون» قصص، 73

و از رحمت اوست که برای شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهره گیری از فضل خدا تلاش کنید و شاید شکر نعمت او را بجا بیاورید .

7 - بهشت:

«و اما الذین ابیضّت وجوههم ففی رحمة الله» آل عمران، 107

اما آنهایی که چهره ایشان سفید شده در رحمت خداوند خواهند بود .

ص:360

روایات

1 - ارزش عفو

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الا اخبرکم بخیر خلائق الدنیا و الآخرة العفو عمّن ظلمک و تصل من قطعک و الاحسان الی من اساء الیک و اعطاء من حرمک».

آیا آگاه کنم شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت، بخشیدن کسی است که به تو ستم کرده و پیوند با کسی که با تو قطع رابطه کرده و احسان به کسی که به تو بدی کرده و عطا نمودن به کسی که تو را محروم کرده است . (1)

2 - تشویق به عفو به هنگام قدرت

قال علی علیه السلام : «اذا قدرت علی عدوّک فاجعل العفو عنه شکراً للقدرة علیه».

هرگاه به دشمن خود قدرت پیدا کردی، به شکرانه اینکه بر او مسلّط شدی او را مورد بخشش قرار بده.(2)

3 - عوامل عفو و رحمت خداوند

الف - پرهیز از گناه

قال علی علیه السلام : «من تنزّه عن حرمات اللَّه سارع الیه عفو اللَّه».

کسی که از محرّمات الهی دوری کند، عفو و بخشش خداوند به سوی او سرعت می ورزد .

(3)

ب - عفو از ستم

قال الصادق علیه السلام : «اعف عمن ظلمک کما انّک تحب ان یعفی عنک فاعتبر بعفو اللَّه عنک».

کسی که به تو ستم کرده را ببخش، چنانکه دوست داری مورد عفو قرارگیری، پس به بخشش الهی از خودت عبرت بگیر . (4)

ج - دعای خالص

قال الباقرعلیه السلام : «تعرّض للرحمة و عفو اللَّه بحسن المراجعة و استعن».

در معرض عفو و رحمت خدا قرار بگیر به اینکه نیکو به او مراجعه کنی و از او کمک بخواه .

(5)

ص:361


1- (کافی / 2 / 107)
2- (نهج البلاغه / حکمت 11)
3- (بحار / 78 / 90)
4- (تحف العقول / 305)
5- (بحار/78/164)

د - ترحّم به ضعیفان؛

قال علی علیه السلام : «ارحم من دونک یرحمک من فوقک وقس سهوه بسهوک و معصیته لک بمعصیتک لک لربّک و فقره الی رحمتک بفقرک الی رحمة ربّک».

به زیر دست خود رحم کن تا مورد رحم کسی که بالاتر از تو است قرارگیری و اشتباه و گناه و فقر او را به پای اشتباه و فقر خودت نسبت به پروردگار بگذار .(1)

4 - آثار عفو

الف - طول عمر

«من کثر عفوه مدّ فی عمره».

کسی که عفو و بخشش او زیاد شود، عمرش طولانی می شود . (2)

ب - عزت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «العفو لا یزید العبد الاّ عزّاً فاعفو یعزّکم اللَّه».

عفو مایه زیادی عزّت می گردد بنابراین عفو کنید تا خداوند شما را عزّت دهد .

(3)

ج - از بین رفتن کینه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «تعافوا تسقط الضغائن بینکم».

یکدیگر را ببخشید و عفو کنید تا کینه ها از میان شما برود . (4)

الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در فتح مکه تمام کفار را عفو کرد و فرمود: «لا تثریب علیکم الیوم یغفر اللَّه لکم و هو ارحم الراحمین».(5)

ب - امام سجادعلیه السلام در آخر ماه رمضان غلامان و کنیزان خود را جمع می کرد و آنان را مورد عفو قرار می داد و آزاد می کرد. (6)

ج - قال الحسین علیه السلام : «لو شتمنی فی هذه الاذن (و اومی الی الیمین) و اعتذر لی فی الاخری لقبلت ذلک منه» (7)

امام حسین علیه السلام فرمودند اگر شخصی در گوش راست من دشنام دهد و در گوش چپ من عذرخواهی کند، از او می پذیرم (و او را می بخشم) .

ص:362


1- (غرر الحکم / 2422)
2- (اعلام الدین / 315)
3- (کنز العمال / 7012)
4- (کنز العمال / 7004)
5- (بحار/21/132)
6- (بحار / 46 / 62)
7- (احقاق الحق / 11 / 431)

د - «سبّه علیه السلام رجل فتغافل عنه، فقال ایاک اعنّی و قال عنک اعرض و اشار الی هذه الایة «خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین»»(1)

شخصی به امام سجاد علیه السلام دشنام داد، حضرت از او اعراض کرد، شخص گفت من با تو بودم! حضرت فرمود من هم از تو گذشتم و بعد به آیه شریفه (عفو) اشاره کرد .

72- توبه

آیات

تعریف توبه

الف) بازگشت از خطا به طاعت و پشیمانی از گناه.

«انه من عمل سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح» انعام، 54

ب ) به معنای بخشش و پذیرش توبه: هرگاه با حرف (عَلی) همراه باشد از سوی خداوند مانند:

«فتلّقی آدم من ربّه کلمات فتاب علیه». بقره، 37

به صورت اسم فاعل مذکر و مؤنث به معنی توبه کننده از گناه «التائبون العابدون الحامدون...» بقره، 212

«عس ربّه ان طلقکّن... مسلمات مؤمنان قانتات تائبات» تحریم، 5

به صورت صیغه مبالغه (توّاب) به دو معنا آمده است:

الف) بسیار توبه کننده: «ان اللَّه یحب التوابین» بقره، 222

ب ) بسیار توبه پذیر و بخشنده: «انّه هو التواب الرحیم» بقره، 37

ص:363


1- (بحار / 46 / 62)

شرایط پذیرش توبه

الف) تقوا: «واتقوا اللَّه ان اللَّه هو التواب الرحیم» حجرات، 12

تقوا پیشه کنید، به درستی که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.

ب ) تسبیح و استغفار: «فسبّح بحمد ربک واستغفره انه کان توّاباً» نصر، 3

پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است.

ج ) استغفار پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم: «و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءُوک فاستغفرواللَّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللَّه توّاباً رحیماً» نساء، 64

ای پیامبر! اگر مخالفانی که به خود ستم کردند نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

د ) فضل و رحمت الهی: «و لو لا فضل اللَّه علیکم و رحمته و ان اللَّه تواب رحیم»

نور، 10

اگر فضل و رحمت الهی نبود و این که او توبه پذیر و حکیم است (بسیاری از شما گرفتار مجازات سخت الهی می شدید).

آثار توبه

الف) غفران و رحمت خداوند: «انه من عمل منکم سوءاً بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم» انعام، 154

هر کس از شما از روی نادانی عمل بدی را مرتکب شود سپس توبه کند و کارهای خود را اصلاح نماید خداوند آمرزنده و مهربان است.

ب ) هدایت الهی: «و انی لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحاً ثم اهتدی» توبه، 82

به تحقیق که من (خداوند) آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که در نتیجه هدایت می شود.

ج ) تبدیل سیّئات به حسنات: «الاّ من تاب و امن و عمل صالحاً فاولئک یبدل اللَّه سیئاتهم حسنات» فرقان، 70

کسی که توبه کند و ایمان بیآورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند اعمال زشت این افراد را به نیکویی مبدّل می سازد.

ص:364

د ) رستگاری: «فاما من تاب و آمن و عمل صالحاً فعسی ان یکون من المفلحین»

قصص، 67

کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، امید است که از رستگاران باشد.

ه ) پاک شدن و محبوبیت الهی: «ان اللَّه یحب التوابین و یحب المتطهّرین»

بقره، 222

به تحقیق که خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را نیز دوست دارد.

و ) ورود به بهشت: «الا من تاب و امن و عمل صالحاً فاولئک یدخلون الجنة»

مریم، 60

کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد این افراد داخل بهشت می شوند.

روایات

1 - اهمیّت توبه:

قال الباقرعلیه السلام: «انّ اللَّه اشدّ فرحاً بتوبة عبده من رجل اضلّ راحلته و زاده فی لیلة ظلماء فوجدها فاللَّه اشدّ فرحاً بتوبة عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجدها»

امام باقرعلیه السلام می فرماید: خداوند متعال خوشحال تر می شود به توبه بنده خود، از مردی که در شب تاریک در بیابانی مرکب و توشه خود را گم کند و ناگاه آن را بیاید. (1)

2 - توبه مایه پاکی از گناه:

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «التوبة تطهر القلوب و تغسل الذنوب»

توبه، وسیله تطهیر و پاکی قلوب و باعث پاک شدن گناهان است.

و نیز می فرماید: «حسن التوبة یمحو الحوبة» توبه

نیکو توبه نمودن، معصیت را از بین می برد. (تصنیف غررالحکم)

3 - توبه مایه نزول رحمت:

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «التوبة تستنزل الرحمة»

توبه موجب نزول رحمت الهی است.

ص:365


1- (کافی 2 / 415)

4 - آسان تر از توبه:

قال علی علیه السلام : «ترک الذنب اهون من طلب التوبة»

ترک گناه، آسان تر از توبه است. (1)

5 - عدم جواز تأخیر توبه:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یابن مسعود لا تقدّم الذنب و لا تؤخر التوبة و لکن قدّم التوبة و اخّر الذنب»

پیامبر فرمود: ای پسر مسعود! گناه را جلو نیانداز و توبه را تأخیر نیانداز، بلکه توبه را مقدم بدار و گناه را به تأخیر بیانداز.(2)

6 - نشانه های تائبان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اتدرون من التائب قالوا اللهم لا قال اذا تاب العبد و لم یرض الخصماء فلیس بتائب من تاب و لم یزد فی العبادة فلیس بتائب من تاب و لم یغیّر لباسه فلیس بتائب من تاب و لم یغیّر رفقائه فلیس بتائب من تاب و لم یفتح قلبه و لم یوسع کفّه فلیس بتائب من تاب و لم یقصّر امله و لم یحفظ لسانه فلیس بتائب من تاب و لم یغیّر خلقه و نیّته فلیس بتائب من تاب و لم یغیّر خلقه و نیّته فلیس بتائب من تاب و لم یقدم فضل قوته من بدنه فلیس بتائب اذا استقام علی هذه الخصال فذاک التائب»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از اصحاب خود پرسیدند: آیا می دانید تائب چه کسی است؟ عرض کردند: نه، فرمود: اگر کسی توبه کند و کسانی را که به آنان بدی کرده است راضی نکند و لباس خود را تغییر ندهد و دوستان (منحرفش) را تغییر ندهد و قلب خود را باز نکند و بذل و بخشش پیدا نکند و آرزویش را کوتاه و زبانش را حفظ نکند و اخلاق و نیت خویش را تغییر ندهد و طعام خود را کم نکند تائب نیست و هرگاه انسانی این صفات را تحصیل کند توبه کننده واقعی است. (3)

الف - علی بن حمزه گوید: یکی از دوستان من از نویسندگان بنی امیه بود خدمت امام صادق علیه السلام رسید امام فرمود: اگر بنی امیه مثل شما را نداشتند تا مالیات برای آنان جمع کنند حق ما را غصب نمی کردند. عرض کردم آیا راه نجاتی برای من هست؟

ص:366


1- (بحار 73 / 364)
2- (بحار 77 / 104)
3- (بحار 6 / 35)

فرمود: آری، تمام حقوقی که از مردم گرفته ای به آنان برگردان و اگر نمی شناسی صدقه بده بهشت را برای تو ضمانت می کنم. این شخص فرمان امام را امتثال کرد. علی بن حمزه گوید بعد از مدتی مریض شد در لحظه ی احتضار چشم خود را باز کرد و گفت: امام صادق به وعده ی خویش وفا کرد.(1)

ب - جنگ تبوک پیش آمد. پیامبرصلی الله علیه وآله دستور بسیج عمومی داد. همه ی مسلمانان شرکت کردند جز سه نفر که تخلف ورزیدند. بعد از جنگ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: کسی با آنان معاشرت نکند به گونه ای که زندگی بر آنان سخت و گران آمد. تا این که به سوی بیابان رفته و روزها گریه و زاری کردند تا توبه ی آنان پذیرفته شد و این آیات نازل شد: «لقد تاب اللَّه علی النبی و المهاجرین و الانصار الذین اتّبعوه فی ساعة العسرة ...* و علی الثلاثة الذین خلّفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت».

(2)

73- تواضع

آیات

واژه «تواضع» که به معنای فروتنی است، در قرآن کریم ذکر نشده و لکن تعبیرهای مختلفی که مفهوم تواضع و فروتنی را در بر دارد مطرح شده است. مانند «خبت» «خفض جناح» «لین» «ذلّة» «هون»

آیات ذیل شاهد بر این مطلب است:

1. «انّ الذین امنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الی ربهم اولئک اصحاب الجنة»

هود، 23

2. «و بشرّ المخبتین» حج، 34

3. «و اخفض جناحک للمؤمنین» حجر، 88

4. «فبما رحمة من اللَّه لنت لهم» ال عمران، 159

ص:367


1- (محجةالبیضاء / 3 / 254)
2- (توبه/117- 118؛ مجمع البیان/5/118)

5. «اذلة علی المؤمنین اعزّة علی الکافرین» مائده، 54

6. «عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً» فرقان، 63

ابعاد مختلف تواضع

1 - تواضع در برابر خداوند سبحان:

«انّ الذین امنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الی ربّهم اولئک اصحاب الجنة» هود، 23

کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند آنها اهل بهشتند .

2 - تواضع در برابر مؤمنان:

«و اخفض جناحک للمؤمنین» حجر، 88

و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر .

3 - تواضع در برابر مستمندان:

«و لا تطرد الذین یدعون ربّهم بالغداة و العشیّ» انعام، 52

و کسانی را که صبح و شام خدا را می خوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن .

4 - تواضع در برابر والدین:

«و اخفض لهما جناح الذّل من الرحمة» اسراء، 24

و بال های تواضع خوش را از محبت و لطف در برابر آنان فرود آر.

5 - تواضع در برابر استاد:

«قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلّمن ممّا علّمت رشداً» کهف، 66

موسی به او گفت آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی ؟

6 - تواضع مسئولین نسبت به مردم:

«فبما رحمة من الله لنت لهم» ال عمران، 159

به (برکت) رحمت الهی در برابر مردم نرم (و مهربان) شدی .

ص:368

7 - تواضع در راه رفتن:

«و لا تمش فی الارض مرحاً» اسراء، 37

و روی زمین با تکبّر راه مرو .

8 - تواضع در سخن گفتن:

«فقولا له قولاً لیّناً» طه، 44

اما به نرمی با او سخن بگویید .

9 - تواضع در شیوه زندگی:

«عباد الرّحمن الذین یمشون علی الارض هوناً» فرقان، 63

بندگان (خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند .

چرا باید انسان متواضع باشد؟

پاسخ: به دلایل ذیل:

1 - چون انسان از خاک خلق شده است: «و اللّه خلقکم من تراب» فاطر، 11

2 - چون از آب پست خلق شده است: «ثم جعل نسله من سُلالة من ماءٍ مهین» سجده، 8

3 - انسان ضعیف است: «خلق الانسان ضعیفاً» نساء، 28

4 - انسان محتاج و نیازمند است: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید» فاطر، 15

5 - علم و دانش انسان محدود است: «و ما اوتیتم من العلم الاّ قلیلاً» اسراء، 85

6 - قدرت انسان در معرض زوال است: «هلک عنّی سلطانیه» حاقّه، 29

7 - ثروت انسان کار ساز نیست: «ما اغنی عنّی مالیه» حاقّه، 30

«ما اغنی عنه ماله و ما کسب» مسد، 2

8 - عدم توانایی انسان بر جلب منفعت و دفع ضرر: «قل لا املک لنفسی ضرّا و لا نفعاً الاّ ما شاء الله» اعراف، 188

9 - عدم توانایی انسان بر حفظ دانشهای خویش: «و منکم من یردّ الی ارذل العُمُر لکی لا یعلم بعد علم شیئاً» نحل، 70

ص:369

10 - عدم توانایی بر حفظ جوانی: «و من نعمّره ننکّسه فی الخلق افلا تعقلون» یس، 68

11 - عدم توانایی فرار از مرگ: «قل انّ الموت الّذی تفرّون منه فانّه ملاقیکم» جمعه، 8

12 - عدم توانایی انسان در حل مشکلات: «ان یمسسک اللَّه بضرّ فلا کاشف له الّا هو»

انعام، 17

13 - عدم توانایی بر وصیت به هنگام احتضار: «فلا یستطیعون توصیة و لا الی اهلهم یرجعون» یس، 50

14 - ناتوانی بشر در برابر حوادث زمینی: «ءامنتم من فی السماء ان یخسف بکم الارض فاذا هی تمور» ملک، 16

15 - ناتوانی بشر در برابر حوادث آسمانی: «ام امنتم من فی السماء ان یرسل علیکم حاسباً فستعلمون کیف نذیر» ملک، 17

روایات

1 - اهمیّت تواضع

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : انّ احبّکم و اقربکم منّی یوم القیمة مجلساً احسنکم خلقاً و اشدّکم تواضعاً و انّ ابعدکم یوم القیمة منّی الثرثارون و هم المستکبرون

تحقیقاً نزدیک ترین و محبوب ترین شما در نظر من در روز قیامت، آن فردی است که اخلاق او نیکوتر و تواضع وی بیشتر باشد و البته دورترین افراد نسبت به من در روز قیامت کسی است که اهل تکبر باشد. (1)

2 - نشانه های تواضع

الف) عدم تقیّد به مکان مخصوص در مجالس.

ب ) سلام نمودن به همه مردم.

ج ) ترک جدال.

د ) عدم علاقه به ستایش.

ص:370


1- (سفینةالبحار 2 / 668)

قال الصادق علیه السلام: «انّ من التواضع ان یرضی الرجل بالمجلس دون المجلس و ان یسلّم علی من یلقی و ان یترک المراء و ان کان محقّاً ولا یحبّ ان یحمد علی التقوی».

(1)

3 - تواضع بزرگ ترین عبادت

قال علی علیه السلام: «علیک بالتواضع فانّه من اعظم العبادة.»

بر تو باد به تواضع زیرا بزرگترین عبادت است. (2)

4 - تواضع از بهترین اعمال

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الاعمال ثلاثة التواضع عند الدولة و العفو عند القدرة و العطیة بغیر المنّة».

برترین اعمال سه چیز است: تواضع در هنگام توانمندی و عفو و گذشت هنگام قدرت بر انتقام و بخشش بدون منّت. (3)

5 - تواضع نعمت بدون حسد

قال العسکری علیه السلام : «التواضع نعمة لا تحسد»

تواضع نعمتی است که مورد حسادت دیگران قرار نمی گیرد. (4)

6 - تواضع برترین عبادت

قال الصادق علیه السلام : «افضل العبادة العلم باللَّه و التواضع له»

برترین عبادت، علم و آگاهی نسبت به خدا و تواضع در پیشگاه اوست. (5)

7 - تواضع از اوصاف پرهیزکاران

قال علی علیه السلام : «مشیهم التواضع» (نهح البلاغه خطبه همام)

8 - تواضع نشانه نجابت

قال علی علیه السلام : «التواضع عنوان النُّبل».

فروتنی دلیل و نشانه نجابت است . (6)

9 - تواضع استاد و شاگرد نسبت به یکدیگر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «تواضعوا لمن تعلّمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم و لاتکونوا علماء جبارین فیذهب باطلکم بحقّکم».

ص:371


1- (بحار 75 / 118)
2- کافی 2 / 123)
3- (نهج الفصاحة 2484)
4- بحار 70 / 288)
5- (تحف العقول 364)
6- (غرر 2 / 415)

فروتنی کنید نسبت به کسی که به او تعلیم می دهید و فروتنی نمائید نسبت به کسی که از او علم می آموزید و از دانشمندان جبّار نباشید که حقّ شما به وسیله باطل از بین برود.(1)

10 - تواضع مایه حلاوت عبادت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مالی لا اری علیکم حلاوة العبادة؟ قالوا: و ما حلاوة العبادة؟ قال: التواضع»

چرا حلاوت و شیرینی عبادت را از شما نمی بینم؟ اصحاب گفتند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمود: تواضع و فروتنی. (2)

11 - زیبایی تواضع ثروتمندان در برابر تهیدستان

قال علی علیه السلام: «ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء طلباً لما عند اللَّه و احسن منه تیه الفقراء علی الاغنیاء اتکالاً علی اللَّه»

چه نیکوست تواضع و فروتنی اغنیا در برابر فقرا جهت دریافت پاداش مهمّ الهی و نیکوتر از آن عدم کرنش فقرا در برابر ثروتمندان است به خاطر توجه آنان به خداوند. (3)

12 - تواضع نکردن در برابر سه گروه

اسلام، در باره تواضع و فروتنی سفارش فراوان کرده است، لکن این همه ترغیب و تشویق به تواضع به این معنا نیست که تواضع در همه جا و در برابر همه افراد صفت نیکویی است بلکه در موارد خاصی از آن نهی و مذمت شده است مانند:

الف) تواضع در برابر گناهکاران: قال علی علیه السلام: «امرنا رسول اللَّه ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفّهره»

پیامبر ما را فرمان داد تا با اهل گناه با چهره ای گرفته برخورد کنیم. (4)

ب ) تواضع در برابر ثروتمندان: قال علی علیه السلام: «من اتی غنیاً فتواضع له لغناه ذهب ثلثادینه»

اهر کسی برای ثروت شخص ثروتمند فروتنی کند دوسوم دین او از بین رفته است.

(5)

ج ) تواضع در برابر متکبران: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم: «اذا رأیتم المتواضعین من امّتی فتواضعوا لهم و اذا رأیتم المتکبرین فتکبّروا علیهم فانّ ذلک لهم مذلة و صغار»

ص:372


1- (اصول کافی 1 / 44)
2- (تنبیه الخواطر 166)
3- بحار 78 / 13)
4- (نهج الفصاحة 16)
5- (نهج البلاغه حکمت 187)

هنگامی که متواضعان امت من را دیدید، در برابر آنان تواضع کنید و هرگاه متکبران را مشاهده کردید بر آنان تکبر کنید چرا که تکبر بر متکبران یک نوع ذلت و خواری برای آنان محسوب می شود.

(1)

13 - آثار تواضع:

الف) سربلندی:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما تواضع احد الاّ رفعه اللَّه» هیچکس فروتنی نکرد جز آنکه خدا او را بلند مرتبه قرار داد. (2)

ب ) منظم شدن امور:

قال علی علیه السلام: «بخفض الجناح تنتظم الامور» بوسیله فروتنی کارها تنظیم می گردد .

(3)

ج ) ترقّی:

قال علی علیه السلام : «التواضع سُلّم الشرف» فروتنی نردبان شرافت و بزرگی است . (4)

د ) تمام شدن نعمت:

قال علی علیه السلام : «بالتواضع تتمّ النعمة» بوسیله فروتنی نعمت تمام می شود .

(5)

ه) عدم خستگی از طاعت الهی:

قال علی علیه السلام : «من تواضع قلبه للَّه لم یسأم بدنه من طاعة اللَّه» کسی که قلبش را برای خدا فروتن گرداند بدن او از طاعت خدا خسته نمی شود . (6)

و ) محبّت:

قال علی علیه السلام : «ثمرة التواضع المحبّة» اثر فروتنی محبت است . (غررالحکم)

مرز تواضع

برخی از صفات چنان در مجاورت یکدیگر قرار دارد که اگر انسان مراقب نباشد، یک صفت پسندیده مبدّل به یک صفت ناپسند می گردد. مانند تواضع و ذلّت و تکبر و عزّت.

ص:373


1- جامع السعادات 1 / 363)
2- (بحار 75 / 120)
3- (غررالحکم 4302)
4- (غررالحکم 1051)
5- (نهج البلاغه حکمت 224)
6- (بحار 78 / 9)

تواضع صفتی پسندیده است لکن بعضی از افراد به خیال تواضع خود را در نزد دیگران تحقیر می کنند و کلماتی را بر زبان جاری می سازند یا اعمالی را انجام می دهند که از آن ذلت احساس می شود، چنان که عزّت یک صفت زیبا و شایسته ای است لکن در صورت غفلت گاهی به جای این که انسان عزّت خود را حفظ کند دچار تکبر می شود. امام سجادعلیه السلام در دعای مکارم الاخلاق به پیشگاه خداوند عرضه می دارد. «و اعزّنی ولا تبتلینّی بالکبر» پروردگارا! به من عزّت نفس عطا فرما و مرا به تکبّر مبتلا مکن.

روزی حضرت رضاعلیه السلام وارد حمّام شدند شخصی که امام را نمی شناخت از آن حضرت تقاضا کرد او را دلاّکی نماید. امام علیه السلام اجابت نمودند بعد از لحظاتی که امام را شناخت عذرخواهی نمود. حضرت به دلاکی خود ادامه دادند. (1)

74- تکبّر

آیات

1 - کبر از اوصاف مجادله کنندگان در آیات خدا

«انّ الذین یجادلون فی ایات اللَّه بغیر سلطان اتاهم ان فی صدورهم الّا کبر ما هم ببالغیه» غافر، 56

کسانی که در آیات خدا بدون دلیلی که برای آنان آمده باشد ستیزه جویی می کنند در سینه هایشان فقط تکبّر و غرور است و هرگز به خواسته خود نخواهند رسید .

2 - پناه بردن موسی علیه السلام به خداوند از متکبّر بی عقیده

«و قال موسی انّی عذت بربّی و ربکم من کل متکبّر لا یؤمن بیوم الحساب» غافر، 27

ص:374


1- (بحار/49/99)

موسی گفت من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبرّی که به روز حساب ایمان نمی آورد .

3 - مهر نمودن خدا بر قلب متکبّر

«کذلک یطبع اللَّه علی کل قلب متکبّر جبّار» غافر، 35

اینگونه خداوند بر دل هر متکبّر جبّاری مهر می نهد .

4 - جهنّم جایگاه متکبّران

«فادخلوا ابواب جهنّم خالدین فیها فلبئس مثوی المتکبّرین» نحل، 29

و به آنها گفته می شود اکنون از درهای جهنّم وارد شوید در حالی که جاودانه در آن خواهید بود چه جای بدی است جایگاه متکبّران .

5 - متکبّران و عدم انتخاب راه درست

«سأصرف عن ایاتی الذین یتکبّرون فی الارض بغیر الحقّ و ان یروا کل ایة لا یؤمنوا بها و ان یروا سبیل الرشد لا یتّخذوه سبیلاً و ان یروا سبیل الغیّ یتّخذوا سبیلاً»

اعراف، 14

به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر می ورزیدند از ایمان به آیات خود منصرف می سازند آنها چنان که اگر هر آیه و نشانه ای ببینند به آن ایمان نمی آورند اگر راه هدایت را ببینند آن را راه خود انتخاب نمی کنند و اگر طریق گمراهی را ببینند آن را راه خود انتخاب می کنند .

خودبینی مخالفان انبیاء

خداوند وقتی از مخالفان انبیاء سخن می گوید آنها را به تکبّر و خودبینی توصیف می کند به خاطر اینکه آنها یا خود را برتر از دیگران می دانستند یا فضیلت ها را به خود نسبت می دادند و به طور کلی انبیاء را مسخره می کردند:

«یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الاّ کانوا به یستهزؤن» یس، 30

افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد جز اینکه او را استهزاء می کردند.

1 - شیطان:

«انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین» اعراف، 12

من از او بهترم، مرا از آتش آفریده ای و او را از گل .

ص:375

2 - برخی از اقوام حضرت نوح:

«کلّما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه» هود، 38

هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او می گذشتند، او را مسخره می کردند .

3 - قارون:

«انّما اوتیتة علی علم عندی» قصص، 78

این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده ام .

4 - قوم حضرت شعیب علیه السلام :

«ما نفقه کثیراً مما تقول و انّا لنراک فینا ضعیفاً » هود، 91

بسیاری از آنچه را می گویی ما نمی فهمیم و ما تو را در میان خود ضعیف می یابیم.

5 - قوم حضرت هودعلیه السلام :

«قالوا یا هود ما جئتنا ببیّنة و ما نحن بتارکی الهتنا عن قولک و ما نحن لک بمؤمنین»

هود، 53

گفتند ای هود تو دلیل روشنی برای ما نیاورده ای و ما خدایان خود را به خاطر حرف تو رها نخواهیم کرد و ما اصلاً به تو ایمان نمی آوریم .

6 - قوم طالوت :

«نحن احقّ بالملک منه و لم یؤت سعة من المال» بقره، 247

با اینکه ما از او شایسته تریم و او ثروت زیادی ندارد .

خدابینی انبیاء

قرآن کریم وقتی از انبیاء سخن می گوید آنها را به تواضع توصیف می کند چون اعتراف به عجز و تقصیر خود می کردند و از طرفی تمام نعمتهای مادی و معنوی را از ناحیه خداوند می دانستند.

1 - حضرت آدم علیه السلام :

«ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین» اعراف، 23

پروردگارا ما به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود .

ص:376

2 - حضرت نوح علیه السلام :

«ربّ اغفرلی و لوالدیّ و لمن دخل بیتی مؤمناً و للمؤمنین و للمؤمنات» نوح، 28

پروردگارا مرا و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند و جمیع مردان و زنان با ایمان را بیامرز .

3 - حضرت ابراهیم علیه السلام :

«الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحق انّ ربی لسمیع الدعاء»

ابراهیم، 39

حمد خدایی را که در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، مسلّماً پروردگار من شنونده و اجابت کننده دعاست .

«ربّنا اغفرلی و لوالدیّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب» ابراهیم، 41

پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز که حساب برپا می شود بیامرز.

4 - حضرت موسی علیه السلام :

«ربّ انّی لما انزلت الیّ من خیر فقیر» قصص، 24

گفت بارالها من به خیری که تو نازل فرمایی محتاجم .

5 - حضرت شعیب علیه السلام :

«و ما توفیقی الاّ بالله علیه توکّلت و الیه انیب» هود، 88

و توفیق من جز به خدا نیست، بر او توکل کردم و به سوی او باز می گردم .

6 - حضرت هودعلیه السلام :

«ان اجری الاّ علی الذی فطرنی» هود، 51

پاداش من تنها بر کسی است که مرا آفریده است .

7 - حضرت یوسف علیه السلام :

«و قد احسن بی اذا خرجنی من السجن» یوسف، 100

و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد .

«ربّ قد آتیتنی من الملک و علّمتنی من تأویل الاحادیث» یوسف، 101

پروردگارا بخشی (عظیم) از حکومت به من بخشیدی و مرا از علم تعبیر خواب ها آگاه ساختی .

ص:377

8 - حضرت سلیمان علیه السلام :

«هذا من فضل ربی لیبلونی ءاشکر ام اکفر» نمل، 40

این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران می کنم.

9 - حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«انّ ربی یسبط الرزق لمن یشاء و یقدر» سبأ، 36

پروردگار من رزق و روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ می گرداند .

روایات

1 - نکوهش از تکبر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان ابعدکم یوم القیامة منی الثرثارون و هم المستکبرون».

دورترین شما از من در قیامت مستکبران هستند .(1)

2 - حقیقت تکبر

عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «من ذهب ان له علیه فضلاً بالعافیه اذا رأه مرتکباً للمعاصی فقال هیهات هیهات فلعلّه ان یکون غفر له ما اتی و انت موقوف محاسب اما تلوت قصّة سحرة موسی».

کسی که گمان کند از دیگری به خاطر اینکه دچار معصیت نشده و سالم از گناه است برتر است، (او متکبر است) (امام فرمود هرگز چنین تصوّری نکنید) زیرا ممکن است شخص مرتکب بر معصیت بر اثر توبه آمرزیده شود و در قیامت از شما حساب بکشند. آیا داستان ساحران را در قرآن نخوانده ای (که در یک لحظه از کفر به ایمان گرایش پیدا کردند) . (2)

3 - علت تکبر

قال الصادق علیه السلام : «ما من رجل تکبّر او تجبر الاّ لذلّة وجدها فی نفسه».

هیچ انسانی تکبّر و گرنکشی نمی کند مگر به خاطر ذلّتی که در نفس خود یافته است.

(3)

ص:378


1- (بحار/73 / 232)
2- (بحار / 73 / 36)
3- (بحار/73/225)

4 - زمینه های تکبر

الف - عبادت ؛

«عن احدهماعلیهم السلام قال دخل رجلان المسجد احدهما عابد و الاخر فاسق فخرجا من المسجد و الفاسق صدیق و العابد فاسق و ذلک انه یدخل العابد المسجد مدلاًّ بعبادته یدلّ بها فتکون فکرته فی ذلک و تکون فکرة الفاسق فی التندم علی فسقه و یستغفر اللَّه عزّ و جلّ مما صنع من الذنوب».

دو نفر وارد مسجد شدند، یکی عابد و دیگری گنه کار، وقتی که خارج شدند (فاسق مؤمن واقعی شده بود) و عابد گنه کار شده بود. به خاطر اینکه عابد در مسجد به عبادت خود می بالید و فکرش در آن باره بود ولی فکر فاسق درباره پشیمانی از گناهش بود و از خداوند طلب آمرزش می کرد .

(1)

ب - حسب و نسب ؛

قال علی علیه السلام : «افبمصارع ابائهم یفخرون ام بعدیدالهلکی یتکاثرون».

امیرالمؤمنین درباره برخی از افراد غافل و بی خبر فرمود: آیا به گورهای پدران خود افتخار می کنند یا به تعداد فراوانی که در کام مرگ فرو رفته اند می نازند ؟ (2)

ج - ثروت

رأی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم رجلاً غنیاً جلس بجنبه فقیر فانقبض عنه و جمع ثیابه. فقال صلی الله علیه وآله وسلم : «اخشیت ان یعدو الیک فقره».

پیامبر مرد ثروتمندی را دید که فقیری در کنار او نشست، ناگاه لباس خود را جمع کرد. پیامبر فرمود: آیا ترسیدی از ثروت تو چیزی به او برسد ؟ (3)

6 - آثار کبر

الف - ظهور رذایل نفسانی؛ قال علی علیه السلام : «التکبر یظهر الرذیله».

تکبر مایه ظاهر شدن رذیله نفسانی می شود . (4)

ب - آفت عقل؛ عن ابی جعفرعلیه السلام : «شر آفات العقل الکبر».

بدترین آفت خرد تکبّر است . (5)

ص:379


1- (اصول کافی / 2 / 236)
2- (نهج البلاغه/خطبه 221)
3- (محجة البیضاء / 6 / 287)
4- (غررالحکم/141/1)
5- (مستدرک / 4 / 329)

ج - دوست نیافتن؛ قال علی علیه السلام : «لیس لمتکبر صدیق».

برای شخص متکبّر دوستی وجود ندارد. (1)

د - اساس نابودی؛ قال علی علیه السلام : «التکبر اسّ التلف».

کبر ورزیدن اساس نابودی است . (2)

ه - ذلت و خواری؛ قال علی علیه السلام : «التکبر یضع الرفیع».

تکبر شخص بالا را پایین می آورد . (3)

و - از دست دادن فضیلت و شرافت؛ قال علی علیه السلام : «من لبس الکبر و السرّف خلع الفضل و الشرف».

کسی که لباس تکبّر و اسراف را در بدن نماید از فضل و شرافت بیرون می آید.

(4)

7 - راه درمان تکبر

الف - نماز؛

قال علی علیه السلام : «فرض اللَّه الایمان تطهیراً من الشرک و الصلوة تنزیهاً عن الکبر ...».

خداوند ایمان را مایه طهارت از شرک و نماز را مایه دوری از کبر قرار داده است .

(5)

ب - تحمل سختی ها ؛

قال علی علیه السلام : «ولکن اللَّه یختبر عباده بانواع الشدائد و یتعبّدهم بانواع المجاهد و یبتلیهم بضروب المکاره اخراجاً للتکبر من قلوبهم».

خداوند بندگانش را به انواع سختی ها می آزماید و با مشکلات زیاد به عبادت می خواند و به اقسام گرفتاری ها مبتلا می سازد تا کبر و خودپسندی را از دلهایشان خارج کند.

(6)

ج - ساده زیستی و انجام کارهای شخصی ؛

قال الصادق علیه السلام : «من رقی جیبه و خصف نعله و حمل سلعته فقد بری ء من الکبر».

کسی که لباس و کفش خود را وصله زند و متاع زندگی را به منزل ببرد از کبر و غرور نجات یافته است. (7)

ص:380


1- (غرر الحکم/75/5)
2- (غرر الحکم/263/1)
3- (غرر الحکم/82/1)
4- (غررالحکم/293/2)
5- (نهج البلاغه / حکمت 252)
6- (نهج البلاغه / خطبه 192)
7- (وسائل / 3 / 346)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خمس لا ادعهنّ حتی الممات الاکل علی الارض مع العبید و رکوبی الحمار و حلبی العنز بیدی و لبس الصوف و التسلیم علی الصّبیان لتکون سنة من بعدی».

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود پنج چیز را تا هنگام مرگ ترک نمی کنم، غذاخوردن روی زمین با بندگان و سوار بر مرکب شدن و دوشیدن بز و پوشیدن پشم و سلام کردن به کودکان تا اینکه بعد از من سنت باشد.

(1)

د - توجه به خلقت

قال الباقرعلیه السلام : «عجباً للمختال الفخور و انما خلق من نطفة ثم یعود جیفة و هو فیما بین ذلک لا یدری ما یصنع به».

شگفت است برای انسان خیال زده فخر فروش و حال آنکه از نطفه خلق شده و بعد از مدتی مردار می شود و در این میان نمی داند با او چگونه برخورد می شود .(2)

مگسی چندین بار روی صورت منصور دوانیقی نشست. منصور نتوانست او را از خود دفع کند ناراحت شد و از امام صادق علیه السلام پرسید: خداوند چرا مگس را آفریده است؟ حضرت فرمود: برای این که متکبران را ذلیل کند؛ لایّ شی ء خلق اللَّه الذّباب؟ قال علیه السلام : «لیذلّ به الجبّارین».(3)

75- آداب سخن گفتن

آیات

1 - آگاهانه سخن بگوئیم:

«لا تقف ما لیس لک به علم» اگر از آنچه به آن آگاهی نداری پیروی نکن . اسراء، 36

ص:381


1- (بحار / 16 / 215)
2- (بحار / 73 / 229)
3- (سفینة البحار / 1 / 840)

2 - نرم و ملایم سخن بگوئیم:

«فقولا له قولاً لیّناً لعله یتذکر او یخشی» طه، 44

اما به نرمی با او سخن بگویید شاید متذکّر شود یا از خدا بترسد .

3 - گفتار خود را با عمل همراه کنیم:

«لم تقولون ما لا تفعلون» چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید . صفّ 3

4 - منصفانه سخن بگوئیم:

«و اذا قلتم فاعدلوا» و هنگامی که سخنی می گویید عدالت را رعایت نمایید . انعام، 152

5 - بر طبق حق سخن بگوئیم:

«قولوا قولاً سدیداً» همیشه به حق و صواب سخن بگویید . احزاب، 70

6 - با نرمی سخن بگوئیم:

«فقل لهم قولاً میسوراً» با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگویید . اسراء، 28

7 - بلیغ سخن بگوئیم:

«و قل لهم فی انفسهم قولاً بلیغاً» نساء، 63

و با بیانی رسا نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما .

8 - فصیح سخن بگوئیم:

«و اخی هرون هو افصح منّی لساناً فارسله معی» قصص، 34

برادرم هارون زبانش از من فصیح تر است او را همراه من بفرست تا یاور من باشد .

9 - به طرز نیکو سخن بگوئیم:

«قولو للناس حسناً» و به مردم نیک بگویید . بقره، 83

10 - بطرز نیکوتر سخن بگوئیم:

«قل لعبادی یقولوا التی هی احسن» به بندگانم بگو سخنی بگویند که بهترین باشد . اسراء، 53

11 - بطرز شایسته سخن بگوئیم:

«و قولوا لهم قولاً معروفاً» و با آنها به طور شایسته سخن بگویید . نساء، 8

12 - کریمانه سخن بگوئیم:

«و قل لهما قولاً کریماً» گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو . اسراء، 23

ص:382

13 - پاکیزه سخن بگوئیم:

«و هدوا الی الطیّب من القول» حج، 24

و به سوی سخنان پاکیزه هدایت می شوند .

14 - سعی کنیم در سخنان خود مردم را به سوی خداوند دعوت کنیم:

«و من احسن قولاً ممن دعا الی اللَّه و عمل صالحاً» فصّلت، 33

چه کسی خوش گفتارتر است از آن کسی که دعوت به سوی خدا می کند .

روایات

1 - اثر کم سخن گفتن

قال علی علیه السلام علیهم السلام «ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فاقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفّر فکرک و یستنیر قلبک».

اگر سلامت جان و پوشاندن عیب های خود را دوست داری کم سخن بگو و زیاد سکوت کن فکر تو زیاد و قلب تو نورانی می شود . (1)

2 - اثر زیاد سخن گفتن

قال علی علیه السلام علیهم السلام «من کثر کلامه کثر خطاؤه و من کثر خطاؤه قلّ حیاؤه و من قلّ حیاؤه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار».

کسی که سخن او زیاد شود گناه او زیاد می شود و کسی که گناهش زیاد شد حیاء او کم و در نتیجه ورع او کم و کسی که ورع او اندک شد قلبش می میرد و در نتیجه وارد بهشت می شود .

(2)

3 - بهترین سخن

الف - سخن راست؛ قال علی علیه السلام : «خیرالکلام الصدق».

بهترین سخن راستگویی است . (3)

ب - همراه با عمل؛ «خیر المقال ما صدّقه الفعال».

بهترین گفتار آن چیزی است که عمل آن را تصدیق کند .(4)

ص:383


1- (غرر الحکم / 3725)
2- (بحار / 71 / 286)
3- (غرر/ 499)
4- (سفینة البحار / 7 / 383)

ج - ملال آور نباشد؛ قال علی علیه السلام : «خیر الکلام ما لا یملّ و لا یقلّ».

بهترین کلام آن است که خستگی آور و کم نباشد . (1)

د - منظم و همه فهم؛ قال علی علیه السلام : «احسن الکلام مازانه حسن النظام و فهمه الخاص و العامّ».

بهترین سخن آن است که مزیّن به نظم باشد و همه مردم بفهمند . (2)

ه - متقن و استوار؛ قال علی علیه السلام : «احسن القول السداد».

بهترین سخن استوارترین آن است . (3)

4 - آداب سخن گفتن

الف - پاکیزه باشد؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ثلاث من ابواب البر: سخاء النفس و طیب الکلام و الصبر علی الاذی».

سه چیز از درهای نیکی است، سخاوت داشتن، خوش سخن بودن و تحمّل بر اذیت ها .

(4)

ب - زیبا باشد؛ قال علی علیه السلام : «اجملوا فی الخطاب تسمعواجمیل الجواب».

زیبا سخن بگویید تا پاسخ زیبا بشنوید . (5)

ج - خریدار داشته باشد؛ قال علی علیه السلام : «لا تتکلّمن اذا لم تجد للکلام موقعاً».

هرگاه محلی برای سخن نمی یابی سخن مگو . (6)

د - نرم و ملایم باشد؛ قال علی علیه السلام : «عوّد لسانک لین الکلام و بذل السلام یکثر محبّوک و یقلّ مبغوضک».

زبان خود را به نرم سخن گفتن و بخشش در سلام کردن عادت بده که دوستانت زیاد و دشمنانت کم می شوند . (7)

ه - از روی علم و آگاهی باشد؛ قال علی علیه السلام : «لا تقل بما لا تعلم فتتّهم باخبارک بما تعلم».

آنچه را که نمی دانی نگو، پس به خبرهایی که می دانی متهم شوی (و از تو نپذیرند).

(8)

و - بی فایده نباشد؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من حسن اسلام المرء ترکه الکلام فیما لا یعنیه».

ص:384


1- (غرر الحکم / 4969)
2- (غرر الحکم / 3304)
3- (غرر الحکم / 2865)
4- (محاسن / 1 / 66)
5- (غررالحکم/2568)
6- (غررالحکم / 10274)
7- (غرر الحکم / 6231)
8- (غرر الحکم / 10426)

از نیکویی اسلام انسان آن است که سخن بی فایده را ترک کند . (1)

ز - مستهجن نباشد؛ قال علی علیه السلام : «ایاک و مستهجن الکلام فانه یوغر القلوب».

بپرهیزید از زشت سخن گفتن که مایه کینه دلها می شود .(2)

ح - پاسخ آن انسان را ناراحت ننماید؛ قال علی علیه السلام علیهم السلام «لا تقولنّ ما یسئوک جوابه».

سخنی نگو که پاسخ آن تو را ناراحت کند . (3)

5 - آثار سخن بی مورد

الف - از بین رفتن نعمت ؛ قال علی علیه السلام : «ربّ کلمة سلبت نعمة»

چه بسا سخنی که نعمتی را از بین ببرد.(4)

ب - جنگ افروزی ؛ قال علی علیه السلام : «ربّ حرب جنیت من لفظة»

چه بسا برپا شدن جنگی که از سخنی چیده می شود. (5)

ج - زندان رفتن ؛ قال علی علیه السلام : «احبس لسانک قبل ان یطیل حبسک»

زبان خود را حبس کن پیش از آن که حبس و زندان تو طولانی شود. (6)

الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هنگامی که موسی بن عمران علیه السلام با خضرعلیه السلام ملاقات کرد موسی علیه السلام به وی گفت: مرا موعظه کن. خضر گفت: ای کسی که جویای دانشی! بدان که گوینده کمتر از شنونده خسته می شود، پس هیچ گاه اهل مجلس خود را خسته مکن. (7)

ب - عمار یاسر گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به ما دستور داد تا این که سخنرانی ها را کوتاه قرار دهیم؛ «امرنا رسول اللَّه باقصار الخطب». (8)

ص:385


1- (بحار / 28 / 136)
2- (بحار / 28 / 136)
3- (غرر الحکم / 10155)
4- (غرر/ حدیث 5282)
5- (غرر/ حدیث 5282)
6- (غرر/ حدیث 2437)
7- (بحار / 1 / 226)
8- (سنن ابی داود / 1106)

76- جرائم و آفات زبان

آیات

سایر اعضاء انسان از نظر گناه و معصیت محدود است مگر زبان که گناهان مختلفی انجام می دهد لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

«ان اکثر خطایا ابن آدم من لسانه» (1)

مرحوم فیض کاشانی حدود 20 گناه را برای زبان شمرده است.

1 - غیبت:

«و لا یغتب بعضکم بعضاً» حجرات، 12

هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند .

2 - کتمان شهادت:

«و لا تکتموا الشهادة» بقره، 283

شهادت را کتمان نکنید .

3 - سخن چینی:

هماّز مشّاء بنمیم» قلم، 11

کسی که بسیار عیبجو است و به سخن چینی آمدوشد می کند .

4 - همراهی با باطل:

«و کنّا نخوض مع الخائضین» مدثر 45

و پیوسته با اهل باطل همنشین و هم صدا بودیم .

5 - بدعت:

«و لا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی اللَّه الکذب»

نحل، 116

به خاطر دروغی که بر زبانتان جاری می شود نگویید این حلال است و آن حرام تا بر خدا افترا ببندید .

ص:386


1- (نهج الفصاحة حدیث 5081)

6 - نفاق:

«یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم» فتح 11

آنها به زبان چیزی می گویند که در دل ندارند .

7 - استهزاء:

«لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیراً منهم» حجرات، 11

نباید گروهی از مردان شما گروهی دیگر را مسخره کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند .

8 - دروغگوئی:

«انما یفتری الکذب الذین لا یؤمنون بایات الله» نحل، 105

تنها کسانی دروغ می بندند که به آیات خدا ایمان ندارند .

9 - عیبجوئی:

«ویل لکلّ همزه لمزه» همزه، 1

وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای .

10 - غناء 11 - مراء ومجادله 13 - فحش 14 - افشاء سرّ 15 - مدح بی جا 16 - ذمّ بی جا

17 - مزاح خارج از حد شرعی 18 - سخنان بی جا 19 - سخنان بیش از حدّ و اندازه

20 - سخنان خصومت آفرین.

روایات

1 - زبان وسیله ی شناسایی

قال علی علیه السلام : «تکلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه».

سخن بگویید تا شناخته شوید زیرا شخصیت انسان در زیر زبانش پنهان است.

(1)

2 - زبان میزان عقل

قال علی علیه السلام : «یستدل علی عقل کل امرء بما یجری علی لسانه».

به آنچه که بر زبان جاری می شود بر میزان عقل انسان استدلال می شود .

(2)

ص:387


1- (نهج البلاغه/حکمت 392)
2- (غرر الحکم / 10957)

3 - زبان عامل سلامت عقل

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه».

ایمان بنده ای درست نمی شود جز آنکه قلب او درست شود و قلب او درست نمی شود مگر آنکه زبان انسان درست شود . (1)

4 - زبان عاقل

قال علی علیه السلام : «لسان العاقل وراء قلبه وقلب الاحمق وراءلسانه».

زبان عاقل پشت قلب اوست و قلب احمق پشت زبان اوست .(2)

5 - زبان کلید خوبی ها و بدی ها

قال الباقرعلیه السلام : «انّ هذا اللسان مفتاح کل خیر و شرّ فینبغی للمؤمن ان یختم علی لسانه کما یختم علی ذهبه و فضّته».

به درستی که این زبان کلید هر خوبی و بدی است، پس شایسته است برای مؤمن که بر زبانش مهر بگذارد (زبانش را حفظ کند) همانطوری که طلا و نقره خود را نگهداری می کند . (3)

6 - آثار حفظ زبان

الف - سلامتی؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «سلامة الانسان فی حفظ اللسان».

سلامت انسان در نگهداری زبان است . (4)

ب - تکریم از خویشتن؛ قال علی علیه السلام : «من حفظ لسانه اکرم نفسه».

کسی که زبانش را حفظ کند نفس خود را گرامی داشته است . (5)

ج - نجات؛ قال الصادق علیه السلام : «نجاة المؤمن فی حفظ لسانه».

نجات مؤمن در نگهداری زبان است . (6)

د - پوشاندن عیب؛ قال علی علیه السلام : «من حفظ لسانه ستراللَّه عورته».

کسی که زبانش را حفظ کند، خداوند عیب او را می پوشاند . (7)

ه - عزت میان مردم؛ قال الرضاعلیه السلام : «احفظ لسانک تعزّ».

زبانت را نگهداری کن تا به عزّت برسی . (8)

و - تسلط بر شیطان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اخزن لسانک الاّ من خیر فانّک بذلک تغلب الشیطان».

ص:388


1- (کنز العمال / 24925)
2- (نهج البلاغه/حکمت 40)
3- (تحف العقول / 298)
4- (بحار/68/286)
5- (غرر 8005)
6- (ثواب الاعمال / 405)
7- (ثواب الاعمال/405)
8- (کافی / 2 / 175)

زبانت را کنترل کن مگر از سخن خوب که بدین وسیله بر شیطان مسلّط می شوی .

(1)

7 - خطرات زبان

الف - خونریزی؛ قال علی علیه السلام : «کم من دم سفکه فم».

چه اندازه خون هایی که به خاطر زبان ریخته شده است . (2)

ب - هلاکت؛ قال علی علیه السلام : «کم من انسان اهلکه لسان».

چه اندازه انسان هایی که به خاطر زبان نابود شده اند . (3)

ج - رنج و مصیبت؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «بلاء الانسان من اللسان».

گرفتاری انسان به خاطر زبان اوست . (4)

د - آتش جهنم؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کثر کلامه کثر سقطه و من کثر سقطه کثرت ذنوبه و من کثرت ذنوبه کانت النار اولی به».

کسی که سخن او زیاد شود، سقوط او زیاد می شود و کسی که سقوط او زیاد شود گناهان او زیاد می شود و کسی که گناهان او زیاد شود آتش برای او سزاوارتر است . (5)

امام صادق علیه السلام دوستی داشت که همواره ملازم امام بود. روزی با امام در بازار می رفتند و او غلامی داشت که پشت سرش می آمد. آن شخص نگاه به عقب کرد غلام را ندید تا سه مرتبه، بار چهارم که او را دید به او نسبت ناروا داد حضرت ناراحت شدند و فرمودند: «سبحان اللَّه تقذف امّه قد کنت اری انّ لک ورعاً فاذا لیس لک ورع». آن شخص گفت: مادرش مشرک است. حضرت فرمود: آیا نمی دانی هر قومی برای خود ازدواجی دارند، بنا بر این از من دور شو. راوی گوید: دیگر ندیدم امام با آن شخص راه برود. (6)

ص:389


1- (محجة البیضاء / 5 / 195)
2- (غرر الحکم / 6928)
3- (غرر الحکم 6929)
4- (بحار / 68 / 286)
5- (محجةالبیضاء/ 5 / 196)
6- (کافی/ 2 / 324)

77- آداب میهمانی رفتن

آیات

1 - بدون دعوت به جایی نروید:

«و لکن اذ دعیتم» احزاب، 53

و هنگامی که دعوت شدید داخل شوید .

2 - با اجازه و اذن وارد شوید:

3 - به اهل منزل سلام کنید:

«یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتیّ تستأنسوا و تسلّموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون» نور، 27

ای کسانی که ایمان آورده اید در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید ،این برای شما بهتر است شاید متذکّر شوید .

4 - قبل از وقت نروید:

«غیر ناظرین اناه» احزاب 153

و در انتظار وقت غذا ننشینید .

5 - اگر کسی در منزل نبود وارد نشوید:

«فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم»

و اگر کسی را در آن نیافتید وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود .

6 - اگر صاحبخانه عذر آورد عذر او را بپذیرید:

«و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم و اللَّه بما تعملون علیم» نور، 28

و اگر گفته شد بازگردید این برای شما پاکیزه تر است و خداوند به آنچه انجام می دهد آگاه است .

7 - هرگاه غذا تناول کردید فوراً پراکنده شوید:

«فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسین لحدیث» احزاب، 53

و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید و بعد از صرف غذا به بحث و صحبت ننشینید .

ص:390

8 - به تازه واردها جا دهید و احترام قائل شوید:

«یا ایها الذین امنوا اذا قیل لکم تفسّحوا فی المجالس فافسحوا یفسح اللَّه لکم و اذا قیل انشزوا فانشزوا» مجادله، 11

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به شما گفته شود مجلس را وسعت بخشید و به تازه واردها جا دهید وسعت بخشید خداوند بهشت را برای شما وسعت می بخشد و هنگامی که گفته شود برخیزید پس برخیزید .

9 - به مقدار متعارف غذا بخورید:

«کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» اعراف، 31

بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید .

10 - در گوشی با یکدیگر سخن نگوئید:

«یا ایها الذین امنوا اذا تناجیتم فلا تتناجوا بالاثم و العدوان» مجادله، 9

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که نجوی می کنید به گناه و تعدّی و نافرمانی رسول خدا نجوی نکنید .

تذکر: این نکته روشن است که غذا خوردن به مقدار متعارف و نجوی نکردن به گناه یک وظیفه کلّی است که در میهمانی نیز باید رعایت شود.

11 - در موارد خاصی از خانه هائی می توانید بدون اجازه از غذا تناول نمایید:

خانه های: 1 - پدران 2 - مادران 3 - برادران 4 - خواهران 5 - عموها 6 - عمّه ها 7 - دائی ها

8 - خاله ها 9 - دوستان 10 - یا خانه ای که کلیدش در دست شما است:

«و لا علی انفسکم ان تأکلوا من بیوتکم او بیوت ابائکم او بیوت امّهاتکم او بیوت اِخوانکم او بیوت اَخواتکم او بیوت اعمامکم او بیوت عمّاتکم او بیوت اخوالکم او بیوت خالاتکم او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم لیس علیکم جناح ان تأکلوا جمیعاً او اشتأتاً» نور، 61

ص:391

روایات

1 - وظایف مهمان

الف - اجابت دعوت؛

قال الصادق علیه السلام : «من الحقوق الواجبات للمؤمن علی المؤمن ان یجیب دعوته».

از جمله حقوق واجب مؤمن بر مؤمن دیگر آن است که دعوت او را بپذیرد .

(1)

ب - فرزند را به همراه نبردن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا دعی احدکم الی طعام فلا یستتبعنّ ولده فانه ان فعل ذلک کان حراماً و دخل عاصیاً».

هرگاه شما را به طعامی دعوت کردند، فرزند خود را به همراه نبرید، کسی که این کار را انجام دهد کار حرامی کرده و وارد معصیت شده است . (2)

ج - کم نشمردن غذای میزبان

قال الصادق علیه السلام : «هلک امرؤ احتقر لاخیه ما یحضره و هلک امرؤ احتقر من اخیه ما قدم الیه».

کسی که آنچه را برادرش برای او آماده می کند کم بشمارد هلاک شده است .

(3)

د - نشستن در مکان پیشنهادی میزبان

قال الباقرعلیه السلام : «اذا دخل احدکم علی اخیه فی رحله فلیقعد حیث یأمر صاحب الرحل فانّ صاحب الرحل اعرف بعورة بیته من الداخل علیه».

هنگامی که وارد بر برادر دینی خود شدید پس جایی را که او امر می کند بنشینید زیرا که شناخت صاحب منزل از منزل خود بیشتر است نسبت به میهمان .(4)

2 - وظایف میزبان

1 - به رنج نیافتادن؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا یتکلّفن احد لضیفه ما لا یقدر».

ص:392


1- (محاسن برقی / 2 / 179)
2- (محاسن برقی/2/181)
3- (محجة البیضاء / 3 / 30)
4- (بحار / 75 / 451)

آنچه را که توانایی ندارید برای مهمان فراهم سازید، خود را به زحمت نیندازید .

(1)

2 - به رنج افتادن در صورت دعوت؛

قال الصادق علیه السلام : «اذا اتاک اخوک فاته بما عندک و اذا دعوته فتکلّف له».

هرگاه برادرت به منزل شما آمد آنچه که در نزد شماست برای او بیاور و اگر او را دعوت کردی خود را در زحمت قرار بده . (2)

3 - سؤال نکردن از میهمان در میل به غذا؛

قال الصادق علیه السلام : «لا تقل لاخیک اذا دخل علیک اکلت الیوم شیئاً».

هنگامی که برادرت به منزل شما وارد شد از او سؤال نکن چیزی خورده ای یا نه؟ (شاید خجالت بکشد و نگوید). (3)

4 - کارنکشیدن از مهمان؛

قال الرضاعلیه السلام : «اخدم اخاک فان استخدمک فلا ولا کرامة له».

به برادرت خدمت کن پس اگر تو را به خدمت کشید که او ارزشی ندارد . (4)

قال الصادق علیه السلام : «نهی رسول اللَّه ان یستخدم الضیف».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از اینکه انسان میهمان خود را به کار بکشد. (5)

5 - غذا خوردن با مهمان؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من احبّ ان یحبه اللَّه و رسوله فلیأکل مع ضیفه».

کسی که علاقه دارد که خداوند و پیامبر او را دوست بدارند، با مهمان خود غذا بخورد .

(6)

6 - آماده کردن خلال؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان من حقّ الضیف ان یعدله الخلال».(7)

7 - دیر از غذا دست کشیدن؛

کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم اکل معه (الضیف) و لم یرفع یده من الخوان حتی یرفع الضیف یده.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با میهمان غذا می خورد و تا میهمان از غذا خوردن دست نمی کشید ،پیامبر دست نمی کشید . (8)

ص:393


1- (کنز العمال / 25876)
2- (محاسن برقی / 2 / 179)
3- (بحار / 75 / 455)
4- (بحار/74/178)
5- (سفینة البحار / 5 / 270)
6- (مدینة البلاغه / 2 / 552)
7- (بحار/75 / 455)
8- (فروع کافی / 6 / 285)

8 - به زحمت نیانداختن همسر؛

شخصی حضرت علی علیه السلام را به مهمانی دعوت کرد. حضرت فرمود: با شرایطی دعوت تو را می پذیرم:

«لا تدخل علیّ شیئاً من خارج و لا تدّخر علیّ شیئاً فی البیت و لا تجحف بالعیال».

چیزی را از خارج منزل فراهم نکن و چیزی را که در منزل است ذخیره مکن و به همسر خود ستم روا مدار. (1)

9 - تکریم از مهمان؛

قال علی علیه السلام : «اکرم ضیفک و ان کان حقیراً و قم عن مجلسک لابیک و معلّمک و ان کنت امیراً».

مهمان خود را گرامی بدار اگرچه کوچک باشد و در مجلس برای پدر و استاد خود برخیز اگرچه امیر و حاکم هستی . (2)

10 - بدرقه ی مهمان؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من حقّ الضیف ان تمشی معه فتخرجه من حریمک الی الباب».

از جمله حقوق مهمان آن است که با او به درب منزل بیایی و او را بدرقه کنی . (3)

الف - حضرت علی علیه السلام به عثمان بن حنیف فرمود: گمان نمی کردم به سفره طعامی حاضر شوی که ثروتمندان در آنجا دعوت باشند و فقرا حضور نداشته باشند. «... ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفوّ و غنیّهم مدعوّ». (4)

ب - حضرت علی علیه السلام را محزون مشاهده کردند. شخصی پرسید: چرا شما ناراحت هستید؟ فرمود: زیرا هفت روز بر من گذشته و مهمان به منزل ما نیامده است.

(5)

ج) برای امام رضا علیه السلام مهمانی رسید و ساعاتی از شب با او نشسته و برای او سخن گفت. ناگاه چراغ منزل خراب شد. مرد مهمان دست برد تا چراغ را درست کند. امام اجازه ندادند و فرمودند: ما گروهی هستیم که از مهمان خود کار نمی کشیم«انّا قوم لانستخدم اضیافنا» (6)

ص:394


1- (بحار / 75 / 4511)
2- (غرر الحکم / 1 / 114)
3- (بحار / 75 / 451)
4- (نهج البلاغه / نامه 45)
5- (سفینه 5/268)
6- (بحار49/102)

نکته:

شیخ بهایی گوید: و من جملة اکرام الضیف تقدیم الفاکهة الیه قبل الطعام لانّه اوفق بالطبّ و ابعد عن الضرر کما قدّمها سبحانه فی قوله عزّ و جلّ: «و فاکهة مما یتخیّرون * و لحم طیر مما یشتهون». (1)

78- خرید و فروش

آیات

1 - حلال بودن خرید و فروش

«و احلّ اللَّه البیع و حرّم الرّبوا» بقره، 275

در حالی که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام .

2 - رضایت فروشنده و خریدار در تجارت

«یا ایّها الذین امنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الّا ان تکون تجارة عن تراض منکم» نساء 29

ای کسانی که ایمان آورده اید اموال یکدیگر را به باطل نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد .

3 - رها کردن خرید و فروش در وقت نماز جمعه

«یا ایّها الذین امنوا اذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر اللَّه و ذروا البیع».

جمعه، 9

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود به سوی خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید .

4 - خرید و فروش بعد از وقت نماز جمعه

«فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل اللَّه» جمعه، 10

و هنگامی که نماز پایان گرفت شما آزادید در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید .

ص:395


1- (واقعه / 20 - 21؛ سفینة البحار / 5 / 270)

5 - مردان خدا و خرید و فروش

«رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر اللَّه و اقام الصلوة و ایتاء الزکاة» نور، 37

مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند .

6 - سرزنش از تقدّم خرید و فروش بر نماز جمعه

«و اذا رأوا تجارة او لهواً انفضوا الیها و ترکوک قائماً قل ما عند اللَّه خیر من اللهو و من التجارة» جمعه، 11

هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی داشتند پراکنده می شوند و به سوی آن می روند و تو را ایستاده به حال خود رها می کنند بگو آنچه نزد خدا است بهتر است از لهو و تجارت .

روایات

آداب و شرایط خرید و فروش

1 - یادگیری مسایل

قال علی علیه السلام : «یا معشر التجار الفقه ثم المتجر ...».

ای گروه تاجران! اول فقه را یاد بگیرید، بعد تجارت کنید . (1)

2 - صداقت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «التاجر الصدوق الامین مع النبیین و الصدیقین و الشهداء».

تاجر راستگوی امین با پیامبران و صدّیقین و شهدا محشور می شود .(2)

3 - اقاله

قال الصادق علیه السلام : «ایما مسلم اقال مسلماً بیع ندامة اقاله اللَّه عزّ و جلّ عثرته یوم القیامة».

هر مسلمانی که معامله ی انجام شده را پس بگیرد خداوند او را مورد آمرزش قرار می دهد .

(3)

ص:396


1- (کافی / 5 / 150)
2- (الدر المنثور / 2 / 495)
3- (وسائل / 12 / 287)

4 - آسان گیری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «غفراللَّه عزّوجلّ من کان قبلکم کان سهلاً اذا باع سهلاً اذا اشتری».

خداوند رحمت کند هرکسی که در خرید و فروش آسان بگیرد . (1)

5 - پرهیز از ربا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من باع و اشتری فلیجتنب خمس خصال و الّا فلا یبیعن و لا یشترینّ الربا و الحلف و کتمان العیب و الحمد اذا باع و الذمّ اذا اشتری».

کسی که خرید و فروش می کند، از پنج خصلت باید پرهیز کند وگرنه خرید و فروش نکند. ربا، سوگند، پوشاندن عیب جنس، تعریف زمانی که می فروشد و نکوهش زمانی که می خرد.(2)

6 - طلب حلال

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «العبادة سبعون جزءاً و افضلها طلب الحلال».

عبادت دارای هفتاد جزء است، برترین آن طلب حلال است . (3)

7 - یاد الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «السوق دار سهو و غفلة فمن سبّح فیها تسبیحه کتب اللَّه له بها الف حسنة».

بازار منزل سهو و غفلت است، پس کسی که در آن خدا را تسبیح کند خداوند هزار حسنه برای او ثبت می کند . (4)

8 - پرهیز از سوگند

قال علی علیه السلام : «ایاکم والحلف فانّه ینفق السلعة و یمحق البرکة»

بپرهیزید از سوگند یاد کردن، زیرا متاع را از بین می برد و برکت را نیز نابود می کند .

(5)

ص:397


1- (بحار / 103 / 95)
2- (بحار/103/95)
3- (سفینة البحار / 1 / 298)
4- (کنز العمال / 9330)
5- (محجة البیضاء / 3 / 173)

الف - اصبغ بن نباته گوید: حضرت علی علیه السلام برفراز منبر فرمودند: نخست احکام دینی مربوط به تجارت را یاد بگیرید سپس تجارت نمائید و سه مرتبه این جمله را فرمودند «الفقه ثم المتجر» به خدا سوگند حرکت ربا در این امّت پنهان تر از جنبش مورچه روی سنگ خارا است و شخص تاجر گنه کار است و گنه کار در جهنم است مگر آنکه حق بگیرد و حق بدهد. (1)

ب - ان رسول الله اذا نظر الی الرجل فاعجبه قال له: هل له حرفة فان قالوا لا قال سقط من عینی.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هرگاه نگاه به مردی می کرد درباره او می پرسید آیا شغلی دارد؟ اگر می گفتند: نه، می فرمود: این شخص از چشم من ساقط شد .(2)

ج - عدم غش در معامله؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شخصی را دید که جنس خوب و پست را مخلوط کرده بود و می فروخت. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: چرا چنین کردی؟ در دین ما غش وجود ندارد. (3)

79- دوستی

آیات

1 - دوستی با خداوند

«قل ان کنتم تحبّون اللَّه فاتبعونی یحببکم اللَّه» آل عمران، 31

بگو اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد .

2 - دوستی با دوستان خدا

«قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فی القربی» شوری، 23

بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیت من) .

ص:398


1- (جامع الاحادیث الشیعة / 18 / 1)
2- (بحار / 103 / 9)
3- (کنز العمال / 9974)

3 - حضرت ابراهیم دوست خدا

«و اتخذ اللَّه ابراهیم خلیلاً» نساء، 125

و خدا ابراهیم را به دوستی خود انتخاب کرد .

4 - دوستی با مؤمنان

«انّما المؤمنون اخوة» حجرات، 10

به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند.

5 - دوستی های ممنوع

الف - «یا ایّها الذین امنوا لا تتخذوا الیهود والنصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فأنّه منهم» مائده، 51

ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را ولی (و دوست و تکیه گاه خود) انتخاب نکنید، آنهااولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند از آنها هستند .

ب - «لا تتّخذوا ابائکم و اخوانکم اولیاء ان استحبّوا الکفر علی الایمان» توبه، 23

هرگاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولی (ویار و یاور و تکیه گاه) خود قرار ندهید .

6 - دوست گمراه کننده موجب پشیمانی در قیامت

«و یوم یعضّ الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتّخذت مع الرسول سبیلاً یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلاً لقد اضلّنی عن الذّکر بعد اذ جاءنی و کان الشیطان للانسان خذولاً». فرقان، 27 - 29

و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان می گزد و می گوید ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم ای وای بر من کاش فلان (شخص گمراه) را دوست انتخاب نکرده بودم او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است .

7 - سودمند بودن دوستی بر اساس تقوا

«الاخلّاء یومئذٍ بعضهم لبعض عدوّ الّا المتّقین» زخرف، 67

دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزکاران .

ص:399

روایات

1 - معیار دوستی بر اساس تقوا

قال علی علیه السلام : «احبب الاخوان علی قدر التقوی».

برادران دینی را به اندازه پرهیزکاری آنان دوست بدار. (1)

2 - اعلام دوستی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا احببت رجلاً فاخبره».

هرگاه شخصی را دوست داری، او را به این امر آگاه کن . (2)

3 - عدم شوخی و جدال با دوست

قال الصادق علیه السلام : «اذا اردت ان یصفولک ودّ اخیک فلا تمازحنّه و لا تمارینّه».

هرگاه خواستی محبت و دوستی براردت صاف و پاکیزه باشد پس البته با او شوخی نکن و با او مجادله نکن . (3)

4 - انتخاب دوست قدیمی

قال علی علیه السلام : «اختر من کل شی ء جدیده و من الاخوان اقدمهم».

از هر چیزی تازه آن را اختیار کن و از میان دوستان قدیمی ترین آنان را برای دوستی اختیار کن.

(4)

5 - دوست حقیقی

قال علی علیه السلام : «انّ اخاک حقّاً من غفر زلّتک و سدّ خلّتک و قبل عذرک و ستر عورتک و نفی وجلک و حقّق املک».

به درستی که برادر واقعی تو کسی است که لغزش تو را ببخشد و دوستی او محکم شود و عذر تو را بپذیرد و عیب تو را بپوشاند و ترس تو را از بین برد و آرزوی تو را برآورده کند .

(5)

6 - سؤال از نام و نشان دوست

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا اخا احدکم رجلاً فلیسئله عن اسمه واسم ابیه و قبیلته ومنزله فانّه من واجب الحق و صافی الاخاء».

:400


1- (بحار / 78 / 33)
2- (بحار / 74 / 181)
3- (بحار/78/291)
4- (غرر الحکم / 2461)
5- (غرر الحکم / 3645)

هرگاه یکی از شما با کسی دوستی می کند پس از نام و نام پدرش و اقوامش و منزلش سؤال کند زیرا این عمل از جمله حقوق واجب و نشانه صفا و دوستی است . (1)

7 - پرهیز از دوستان مادّی

قال الصادق علیه السلام : «احذر ان توأخی من ارادک لطمع او خوف او میل او للاکل و الشرب و اطلب موأخاة الاتقیاء و ان افنیت عمرک فی طلبهم».

بپرهیز از اینکه با کسی دوستی کنی که آن شخص علاقه اش به تو به خاطر طمع به امور مادّی مانند خوردن و آشامیدن و یا ترس باشد و دوستی با افراد پرهیزکار را طلب کن گرچه عمر خود را در این مسیر قرار دهی .(2)

8 - تکریم دوست

قال الصادق علیه السلام : «من اتاه اخوه المسلم فاکرمه فانمااکرم اللَّه عزّوجلّ».

کسی که برادر مؤمنش بر او وارد شود و از او پذیرایی کند گویا خدا را تکریم کرده است.

(3)

9 - حفظ دوستی و عدم غرور به ریاست

قال الصادق علیه السلام : «اذا کان لک صدیق فولّی ولایة فاصبته علی العشر ممّا کان لک علیه قبل ولایته فلیس بصدیق سوء».

هرگاه دوست تو مسؤولیتی راعهده دار شد (و به مقام و منصبی رسید) و یک دهم دوستی خودش را حفظ کرد، او دوست بدی نخواهد بود . (4)

10 - بهترین دوست

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خیر اخوانکم من اهدی الیکم عیوبکم».

بهترین دوست شما آن کسی است که عیب شما را به شما هدیه کند . (5)

ب - قال علی علیه السلام : «خیر اخوانک من دلّک علی هدی و اکسبک تقی و صدّک عن اتّباع الهوی».

بهترین دوست شما کسی است که تو را بر هدایت راهنمایی کند و پرهیزکاری را به تو بدهد و تو را از پیروی هوای نفس بازدارد . (6)

ج - قال علی علیه السلام : «خیر الاخوان من لم تکن علی الدنیا مودّته».

بهترین دوست کسی است که دوستی او به خاطر دنیا نباشد .(7)

ص:401


1- (بحار/74/174)
2- (بحار/ 74/ 272)
3- (بحار/74/298)
4- (بحار / 75 / 341)
5- (تنبیه الخواطر/2/ 123)
6- (غرر الحکم / 5029)
7- (غرر الحکم / 5016)

11 - ملاک انتخاب دوست

قال الصادق علیه السلام : «من غضب علیک من اخوانک ثلاث مرات فلم یقل فیک شرّاً فاتخده لنفسک صدیقاً».

هرکس از برادرانت که سه مرتبه بر تو خشم کرد و حرف بدی را درباره تو نگفت او را برای خودت دوست قرار بده . (1)

12 - پرهیز از دوستی با نااهل

قال الجوادعلیه السلام : «ایّاک و مصاحبة الشریر فانّه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح اثره».

بپرهیز از دوستی با افراد بد زیرا چنین دوستی مانند شمشیر برهنه است که ظاهرش زیبا و اثرش زشت می باشد . (2)

13 - معیار شناخت دوست

قال لقمان علیه السلام : «لا تعرف اخاک الاّ عند حاجتک الیه».

برادرت را نمی شناسی مگر هنگامی که به او نیاز داری .(3)

14 - نشانه ی دوستی

قال الصادق علیه السلام : «تستبین مودّة الرجل لاخیه فی اکله».

دوستی انسان نسبت به برادرش به هنگام غذا خوردن روشن می شود . (4)

15 - بدترین دوست

قال علی علیه السلام : «شرّ اصدقائک من تتکلّف له».

بدترین دوستان تو کسی است که خود را برای او به زحمت بیندازی. (5)

16 - پرهیز از دوست عیب جو

قال علی علیه السلام : «لا تؤاخ من یستر مناقبک و ینشر مثالبک».

دوستی نکن با کسی که مناقب تو را بپوشاند و عیب های تو را منتشر می کند . (6)

ص:402


1- (امالی صدوق / 532)
2- (بحار / 74 / 198)
3- (بحار / 74 / 178)
4- (سفینة البحار / 1 / 101)
5- (غرر / 5706)
6- (غرر/ 10420)

حضرت سجادعلیه السلام از شخصی پرسیدند: آیا کسی بر شما وارد می شود از دوستان که هر چه نیاز دارد از کیسه شما بدون اجازه بردارد؟ عرض کردند: خیر . حضرت فرمود: بنابراین شما با یکدیگر برادر و دوست نیستید. «هل یدخل احدکم یده فی کمّ اخیه و کیسه فیأخذ منه ما یرید من غیر اذن قال لا قال لستم باخوان».

(1)

80- احسان و نیکوکاری

آیات

1 - فرمان الهی به نیکوکاری:

«ان اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان» نحل، 90

خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد .

2 - پاسخ به احسان :

«هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان» الرحمن، 55

آیا جزای نیکی جز نیکی است .

3 - احساس متقابل :

«احسن کما احسن اللَّه الیک» قصص، 77

همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن .

4 - تشویق به احسان:

«للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنة» زمر، 10

برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند پاداش نیکی است .

5 - ویژگی های احسان کنندگان:

الف - برپاداشتن نماز، ب - پرداختن زکات، ج - یقین به آخرت

ص:403


1- (محجة البیضاء / 3 / 320)

«هدی و رحمة للمحسنین الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم بالاخرة هم یوقنون اولئک علی هدی من ربّهم و اولئک هم المفلحون» لقمان، 5

قرآن مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است همانان که نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و آنها به آخرت یقین دارند آنان بر طریق هدایت از پروردگارشانند و آنانند رستگاران .

د - مناجات شبانه:

«انّهم کانوا قبل ذلک محسنین کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون و بالاسحارهم یستغفرون» ذاریات، 19

زیرا پیش از آن در سرای دنیا نیکوکاران بودند آن ها کمی از شب را می خوابیدند و در سحرگاهان استغفار می کردند .

پاداش محسنین

1 - مشمول لطف خاص خداوند :

«انّ اللَّه مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون» نحل، 128

خداوند با کسانی است که تقوی پیشه کرده اند و کسانی که نیکوکارند .

2 - ثواب دنیا و آخرت:

«فاتاهم اللَّه ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخرة و اللَّه یحبّ المحسنین» آل عمرآن، 148

از این رو خداوند پاداش این جهان و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد .

3 - نزدیک شدن رحمت الهی به آنان:

«ان رحمة اللَّه قریب من المحسنین» اعراف، 56

رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است .

ص:404

روایات

1 - فضیلت احسان

قال علی علیه السلام : «یسیر العطاء خیر من التعلل بالاعتذار»

اندک عطا کردن بهتر از تعلل به عذرخواهی است . (1)

2 - احسان به گنهکار

قال علی علیه السلام : «الاحسان الی المسی ء یستصلح العدوّ» .

احسان کردن به گنهکار و کسی که با انسان بدرفتاری کرده ، دشمن را به صلاح می آورد (و سبب می شود دیگر دشمنی نکند). (2)

3 - بهترین احسان

قال علی علیه السلام : «خیر العطاء ما کان عن غیر طلب»

بهترین احسان آن است که بدون تقاضا باشد . (3)

4 - آداب احسان :

الف - ترک منت

قال علی علیه السلام : «ملاک المعروف ترک المنّ به»(4)

ب - شتاب نمودن ج - کوچک شمردن د - پوشاندن

قال الصادق علیه السلام : «لایتم المعروف الا بثلاث خصال تعجیله و تصغیره و ستره فاذا عجلّته هنّأته و اذا صغرّته عظمّته و اذا سترته اتممته» (5)

5 - آثار احسان

الف - مصونیت از لغزش

قال علی علیه السلام : «صنایع المعروف تقی مصارع الهوان»

انجام کارهای خوب انسان را از امور پست نگه می دارد .(6)

ب - مصونیت از مرگ بد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «صنیع المعروف یدفع میتة السوء»

انجام کار شایسته مرگ بد را از بین می برد . (7)

ص:405


1- (غرر 10991)
2- (غرر 1517)
3- (غرر 5037)
4- (مستدرک/2/413)
5- (سفینه/2/178)
6- (مستدرک /2/394)
7- (مستدرک/2/393)

ج - زاد و توشه قیامت

قال علی علیه السلام : «علیکم بصنایع المعروف فانّها نعم الزاد الی المعاد»

بر شما باد به انجام کارهای نیکو زیرا بهترین توشه برای قیامت است . (1)

د - جذب دلها

قال علی علیه السلام : «من بذل معروفه مالت الیه القلوب»

کسی که کارهای نیکو و شایسته بذل کند، قلب ها به سوی او توجه پیدا می کند. (2)

مردی در محضر امام حسین علیه السلام گفت: بخشش و نیکی چون به نااهل برسد ضایع و تباه شود. حضرت فرمودند: نه چنین است بلکه بخشش همانند باران است که به نیک و بد برسد.

قال عندالحسین علیه السلام: «رجل انّ المعروف اذا اُسدی الی غیر اهله ضاع فقال علیه السلام لیس کذلک و لکن تکون الصنیعة مثل وابل المطر تصیب البرّ و الفاجر»(3)

81- احسان به والدین

آیات

1 - اهمیت احسان به والدین:

در چهار سوره از قرآن کریم دستور به احسان به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته این همردیف بودن دو مسئله بیانگر این است که قرآن تا چه حدّ برای والدین احترام قائل است:

الف) «لا تعبدون الا اللَّه و بالوالدین احسانا» بقره، 83

جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید .

ص:406


1- (مستدرک/2/394)
2- (مستدرک/2/394)
3- (بحار/75/117)

ب ) «و اعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احساناً» نساء، 36

خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید.

ج ) «الاّ تشرکوا به شیئاً وبالوالدین احساناً» انعام، 151

اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید .

د ) «و قضی ربک الاّ تعبدوا الاّ ایاه و بالوالدین احساناً اسراء، 23

و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید .

2 - سپاس برای والدین در ردیف سپاس خداوند:

«ان اشکرلی و لوالدیک» لقمان، 14

آری به او توصیه کردم که برای من و برای پدر و مادرت شکر به جا آور.

3 - انفاق به والدین:

«قل ما انفقتم من خیر فللوالدین» بقره، 215

بگو هر خیر و نیکی و سرمایه سودمند مادی و معنوی که انفاق می کنید باید برای پدر و مادر باشد .

4 - بیان ناراحتی مادر در دوران بارداری:

«و وصّینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّه کرها و وضعته کرهاً» احقاف، 16

ما به انسان توصیه کردیم به پدر و مادرش نیکی کند مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد .

5 - به فکر زندگی والدین بودن حتی در مسئله ارث:

«ان ترک خیراً الوصیة للوالدین» بقره، 180

اگر چیز خوبی به جای گذارده برای پدر و مادر و نزدیکان وصیّت کند .

6 - دقت فوق العاده در احترام به والدین در پرتو پنج دستور:

قرآن کریم میفرماید هنگامی که والدین نزد تو به سن پیری رسیدند کمال محبت و احترام را باید نسبت به آنها رعایت کنی.

الف) اُف نگفتن به آنها ب) فریاد نزدن بر سر آنها ج) سخن کریمانه وبزرگوارانه با آنها

د) نهایت فروتنی در برابر آنها ه) تقاضای رحمت الهی برای آنها:

ص:407

«اما یبلغنّ عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریماً و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربیانی صغیراً» اسراء 25

هرگاه یکی از آن دو یا هردوی آنها نزد تو به سن پیری رسند کمترین اهانتی به آنها روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو و بال های تواضع خویش را از محبت و لطف در برابر آنان فرود آر و بگو پروردگارا همانگونه که آن ها مرا در کوچکی تربیت کردند تو آنها را مشمول لطف خویش قرار ده .

7 - اطاعت نکردن و الدین در معصیت الهی (شرک):

«و ان جاهداک علی ان تشرک مالیس لک به علم فلا تطعهما» لقمان، 15

هرگاه آن دو تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری از ایشان اطاعت مکن .

8 - نیکو معاشرت نمودن با والدین مشرک:

«و صاحبهما فی الدنیا معروفاً» لقمان، 15

ولی با آنها در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن .

9 - طلب آمرزش برای والدین:

«ربّنا اغفرلی ولو الدّی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب» ابراهیم، 41

پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز که حساب بر پا می شود بیامرز .

روایات

1 - اهمیت نیکی به والدین

عن منصور بن حازم عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: قلت ایّ الاعمال افضل؟ قال: «الصلوة لوقتها و برّ الوالدین و الجهاد فی سبیل اللَّه».

منصوربن حازم گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم کدام عمل برتر از همه اعمال است؟ فرمود نماز خواندن در وقت خودش و نیکی کردن به پدر و مادر و جهاد در راه خدای عزوجل . (1)

ص:408


1- (کافی / 2 / 158)

2 - کیفیّت احسان به والدین

قال الصادق علیه السلام : «... الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لا تکلفهما ان یسألاک شیئاً ممّا یحتاجان و ان کانا مستغنین».

از امام صادق علیه السلام از معنای احسان به پدر و مادر سؤال شد، حضرت فرمود: احسان آن است که مصاحبت با آنان را نیکو انجام دهی و مجبورشان نسازی که از تو چیزی درخواست کنند اگرچه بی نیاز باشند. (1)

3 - اهتمام احسان به مادر

جاء رجل الی النبی فقال: یا رسول اللَّه من ابرّ قال: امّک. قال: ثم من؟ قال: امّک. قال: ثم من؟ قال: امّک. قال: ثم من؟ قال: اباک.

شخصی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود سه مرتبه فرمود: به مادرت نیکی کن و در مرتبه چهارم فرمود به پدرت نیکی کن. (2)

4 - احسان به والدین گناهکار

عن ابی جعفر قال: «ثلاث لم یجعل اللَّه عزّ و جلّ لاحد فیهنّ رخصة اداء الامانة الی البرّ و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و برّ الوالدین برّین کانا او فاجرین».

سه چیز است که خداوند عزوجل برای هیچ فردی اجازه ترک آن را نداده است ،اداء امانت به صاحب آن خواه نیکوکار باشد خواه بدکار، دیگر وفا کردن به عهد با نیکوکار و بدکار و سوّمی نیکی کردن به پدر و مادر خود، خواه نیکوکار باشند و خواه بدکار . (3)

5 - احسان به والدین بعد از مرگ

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «سیدالابراریوم القیامة رجل برّ والدیه بعد موتهما».

سرور نیکان در روز قیام کسی است که به پدر و مادر پس از مرگشان نیکی کند. (4)

6 - عدم اطاعت والدین در معصیت

قال الرضاعلیه السلام : «برّ الوالدین واجب و ان کانا مشرکین و لا طاعة لهما فی معصیة الخالق».

نیکی کردن به پدر و مادر لازم است گر چه مشرک باشند البته در صورتی که پدرومادر انسان را فرمان به گناه دهند نباید اطاعت کرد زیرا اطاعت از آنها باعث نافرمانی خداست . (5)

ص:409


1- (کافی / 2 / 157)
2- (کافی / 2 / 159)
3- (بحار/ 71 / 56)
4- (بحار/71/86)
5- (بحار / 71 / 72)

7 - حقوق والدین

لما سئل عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم عن حق الوالد علی ولده فقال صلی الله علیه وآله وسلم : «لا یسمّیه باسمه و لا یمشی بین یدیه و لا یجلس قبله و لا یستسب له».

مردی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرسید حق پدر بر پسر چیست؟ فرمود: پدر را به نامش نخواند و پیش او راه نرود و پیش از او ننشیند و موجبات ناسزاگویی دیگران را برای او فراهم نکند.(1)

8 - آثار احسان به والدین

قال الصادق علیه السلام : «من احبّ ان یخفف اللَّه عزّ و جلّ عنه سکرات الموت فلیکن لقرابته وصولاً و بوالدیه باراً فاذا کان کذلک هوّن اللَّه علیه سکرات الموت و لم یصبه فی حیاته فقر ابداً».

کسی که دوست دارد سختی های لحظه مرگ بر او آسان شود باید صله رحم کند و به پدر و مادر خود نیکر نماید که در این صورت دشواری های لحظه مرگ بر او آسان می شود و هیچگاه در زندگی دچار تهیدستی نمی گردد . (2)

9 - سخن کریمانه با والدین

قال الصادق علیه السلام : «فی قوله تعالی: «و قل لهما قولاً کریماً» ان ضرباک فقل لهما غفر اللَّه لکما».

امام صادق علیه السلام در معنای آیه شریفه فرمود که با پدر و مادر کریمانه سخن بگویید،

فرمود اگر تو را کتک زدند به آنها بگو خداوند شما را بیامرزد .(3)

10 - نگاه مهرآمیز به والدین

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما ولد بارّ نظر الی ابویه برحمة الاّ کان له بکلّ نظرة حجة مبرورة» فقالوا: یا رسول اللَّه و ان نظر فی کل یوم مأة نظرة قال: «نعم اللَّه اکبر و اطیب».

هیچ فرزندی با نظر رحمت به پدر و مادر خود نگاه نمی کند مگر اینکه برای هر نگاه او یک حج قبول شده ای است. عرض کردند اگرچه روزی صد مرتبه فرزند به صورت پدر و مادر خود نگاه کند؟ فرمود: آری خداوند بزرگتر از این است . (4)

11 - بی احترامی به والدین

عن ابی جعفرعلیه السلام قال: «انّ ابی نظر الی رجل و معه ابنه یمشی والابن متکی ء علی ذراع الاب قال فما کلّمه ابی مقتاً له حتّی فارق الدنیا».

ص:410


1- (کافی / 2 / 159)
2- (بحار / 71 / 66)
3- (کافی / 2 / 158)
4- (بحار / 71 / 73)

امام باقرعلیه السلام می فرماید: پدرم نگاه به مردی کرد که فرزندش به او تکیه کرده بود پدرم از آن لحظه به بعد با آن پسر سخن نگفت تا از دنیا رفت . (1)

12 - برتری احسان به والدین بر جهاد

اتی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم رجل فقال انّی رجل شابّ نشیط و احبّ الجهاد ولی والدة تکره ذلک فقال له النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق نبیاً لَاُنسها بک لیلة خیر من جهادک فی سبیل اللَّه سنة».

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسید و عرض کرد من جوان با نشاطی هستم و جهاد را دوست دارم، ولی مادرم رفتن مرا به جهاد کراهت دارد. حضرت به او فرمود: برگرد با مادرت باش، سوگند به حق آن کسی که مرا به حق پیامبر خود قرار داده یک شب انس گرفتن مادر با تو از یک سال جهاد کردن تو در راه خدا بهتر است . (2)

الف - حضرت صادق علیه السلام می فرماید: وقتی یعقوب به دیدار فرزندش آمد، یوسف علیه السلام نگاه به مقام خود کرد و پیاده نشد. جبرئیل نازل شد و فرمود: دست خود را باز کن. ناگاه نوری از آن خارج شد، به او فرمود: به دلیل عدم رعایت احترام به پدر نور نبوت از نسل تو خارج شد و به برادرت که پیشنهاد کرد یوسف را نکشید منتقل گشت؛ «نزعت النبوة من عقبک عقوبة لما لم تنزل الی الشیخ یعقوب فلا یکون من عقبک نبیّ». (3)

ب - جوانی در حال احتضار بود و نمی توانست شهادتین بگوید. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم متوجه شدند مادرش از او راضی نیست. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مادر را راضی ساخت تا جوان توانست شهادتین را بگوید، و پیامبر به او فرمود: چنین بگوید «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منّی الیسیر و اعف عنّی الکثیر انک انت الغفور الرحیم» و خداوند گناهان جوان را بخشید. (4)

ص:411


1- (کافی / 2 / 349)
2- (بحار / 71 / 59)
3- (بحار / 12 / 252)
4- (امالی طوسی / 1 / 63)

ج - امام سجادعلیه السلام از اینکه با مادر خود هم غذا شود امتناع داشت شخصی عرض کرد: شما که بهترین مردم در نیکی و احسان هستید چگونه با مادر خود غذا نمی خورید؟ فرمود: کراهت دارم از اینکه دست من سبقت بگیرد بر غذائی که مادرم آن را اراده کرده است. (1)

82- فرزند

آیات

1 - فرزند زینت زندگی دنیا :

«المال و البنون زینة الحیاة الدنیا» کهف، 46

مال و فرزند زینت زندگی دنیا است .

2 - فرزند مایه امتحان :

«واعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه» تغابن، 15

اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند .

3 - دشمنی بعضی از فرزندان :

«انّ من ازواجکم و اولادکم عدواً لکم» تغابن، 14

بعضی از زنان و فرزندانتان دشمنان شما هستند .

4 - نگران نبودن از هزینه فرزندان :

«و لا تقتلوا اولادکم خشیة املاق نحن نرزقهم و ایاکم» انعام، 151

و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید و شما و آنها را روزی می دهیم .

5 - به زیادی فرزند نباید افتخار کرد:

«و قالوا نحن اکثر اموالاً و اولاداً» سبأ، 35

و گفتند اموال و اولاد ما از همه بیشتر است .

ص:412


1- (بحار / 46 / 62)

6 - سودمند نبودن فرزند (غیرصالح) در قیامت :

«لن تنفعکم ارحامکم ولا اولادکم یوم القیمة» ممتحنه، 3

هرگز بستگان و فرزندانتان در روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت .

7 - باز نداشتن فرزند از یاد خداوند:

«یا ایها الذین امنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله» منافقون، 9

ای کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکنند .

8 - نور چشم بودن بعضی از فرزندان:

«و الذین یقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرّة اعین» فرقان، 74

و کسانی که می گویند پروردگارا از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده .

9 - موعظه به فرزند:

«واذقال لقمان لابنه وهویعظه یا بنیّ لاتشرک باللَّه انّ الشرک لظلم عظیم» لقمان، 13

به خاطر بیاور هنگامی را که لقمان به فرزندش در حالی که او را موعظه می کرد گفت پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک و ظلم بزرگی است .

10 - دعا برای فرزند:

الف) «ربّ اجعل هذا البلد امناً و اجنبنی و بنیّ ان نعبد الاصنام» ابراهیم، 35

و به یاد آورید زمانی را که ابراهیم گفت پروردگارا این شهر مکه را شهر امنی قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور نگه دار .

ب ) «ربّ اجعلنی مقیم الصلوة و من ذریّتی ربّنا و تقبّل دعاء» ابراهیم، 40

پروردگارا مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندانم نیز چنین فرما پروردگارا دعای مرا بپذیر .

11 - توصیه و سفارش به فرزندان در آخرین لحظات زندگی:

«و وصّی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنیّ انّ اللَّه اصطفی لکم الدّین فلا تموتن الاّ و انتم مسلمون» بقره، 132

و ابراهیم و یعقوب در واپسین لحظات عمر فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند و هرکدام به فرزندان خویش گفتند فرزندان من خداوند این آیین پاک را برای شما برگزید و شما جز به آیین اسلام از دنیا نروید .

ص:413

روایات

1 - علاقه به فرزند

قال الصادق علیه السلام : «ان اللَّه عزّ و جلّ لیرحم العبد لشدّة حبّه لولده».

به درستی که خداوند هر آینه به بنده ای رحم می کند که آن بنده علاقه شدیدی به فرزندش دارد. (1)

2 - بوسیدن فرزند

قال علی علیه السلام : «من قبّل ولده کان له حسنة».

کسی که فرزندش را ببوسد برای او حسنه ای است . (2)

3 - خطر بی مهری به فرزند

قال رجل لرسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم ما قبّلت صبیاً قطّ فلمّا ولیّ. قال صلی الله علیه وآله وسلم : «هذا رجل عندی انه من اهل النار».

شخصی به پیامبر گفت من هرگز فرزندم را نبوسیده ام، وقتی که برگشت پیامبر فرمود این مرد از نظر من اهل آتش است .(3)

4 - بازی با فرزند کوچک

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کان عنده صبیّ فلیتصابّ له».

کسی که فرزند کوچک دارد پس باید با او بازی کند . (4)

5 - فرزند شایسته

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الولد الصالح ریحانة من ریاحین الجنة».

فرزند شایسته گلی از گل های بهشت است . (5)

6 - پیامد فرزند ناشایست

قال علی علیه السلام : «ولد السوء یهدم الشرف».

فرزند بد شرافت را از بین می برد . (6)

7 - تربیت فرزند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ادّبوا اولادکم علی ثلث خصال حبّ نبیکم و حبّ اهل بیته و قرائة القرآن».

ص:414


1- (کافی/4/50)
2- (سفینة البحار / 8 / 508)
3- (کافی / 4 / 50)
4- (فقیه / 3 / 483)
5- (کافی / 4 / 3)
6- (غرر الحکم / 10065)

فرزندان خود را به سه خصلت ادب کنید: محبت پیامبر و محبت اهلبیت او و قرائت قرآن .

(1)

8 - حقوق فرزند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه و یزوجه اذا ادرک و یعلّمه الکتاب».

حق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو برای او انتخاب کند و زمانی که به سن بلوغ رسید او را به ازدواج برساند و کتاب خدا را به او یاد دهد . (2)

9 - مساوات میان فرزندان

قال علی علیه السلام : «اعدلوا بین اولادکم کما تحبّون ان یعدلوا بینکم فی البرّ و اللطف».

میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید چنانکه دوست دارد میان شما در نیکی و لطف بر عدالت رفتار کنند . (3)

10 - غصه نخوردن برای دنیای فرزند

قال علی علیه السلام : «لا تجعلن اکثر شغلک باهلک و ولدک فان یکن اهلک و ولدک اولیاء اللَّه فانّ اللَّه لا یضیّع اولیائه و ان یکونوا اعداء اللَّه فما همّک و شغلک باعداءِ اللَّه».

بیشتر وقت خود را برای خانواده و فرزند قرار نده اگر خانواده و فرزندت دوستان خدا هستند، خداوند دوستانش را وانمی گذارد اگر دشمن خدا هستند پس چرا برای دشمنان خدا وقت خود را صرف می کنی. (4)

11 - بیماری فرزند مایه ی تکفیر گناه والدین

قال علی علیه السلام : «فی المرض یصیب الصبیّ فقال کفارة لوالدیه».

در بیماری که به فرزند می رسد کفاره ای برای گناهان پدر و مادر محسوب می شود . (5)

حضرت صادق علیه السلام به عیادت مریضی رفتند. به مریض فرمودند: چرا غمناک هستی؟ عرض کرد: اندوه من برای دخترانم است. حضرت فرمود: به آن کسی امید برای مضاعف ساختن کارهای نیک خود و نابود شدن گناهانت داری به همان کس امید

ص:415


1- (کنز العمال / 45409)
2- (کنز العمال / 45191)
3- (بحار/ 104 / 92)
4- (نهج البلاغه / حکمت 352)
5- (کافی / 4 / 54)

برای اصلاح کار فرزندان خود داشته باش «الذی ترجوه لتضعیف حسناتک و محو سیئاتک فارجه لاصلاح حال بناتک».(1)

83- آئین همسرداری

آیات

1 - مرد سرپرست خانواده:

«الرّجال قوّامون علی النساء بما فضل اللَّه بعضهم علی بعض» نساء، 34

مردان سرپرست و نگهبان زنانند به خاطر برتری هایی که خداوند از نظر اجتماع برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است .

2 - همسر مایه آرامش:

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها» روم، 21

و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید.

3 - زن و مرد بمنزله لباس برای یکدیگر:

«هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ» بقره، 187

آنها لباس شما هستند وشما لباس آنها هردو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید.

4 - معاشرت نیکو با همسران:

«فعاشروهن بالمعروف» نساء، 19

و با آنان به طور شایسته رفتار کنید .

5 - رعایت عدالت با همسران:

«و ان خفتم الاّ تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فان خفتم الاّ تعدلوا فواحدة» نساء، 3

و اگر می ترسید که به هنگام ازدواج با دختران یتیم عدالت را رعایت نکنید پس با زنان پاک ازدواج نمایید دو یا سه یا چهار همسر و اگر می ترسید عدالت را رعایت نکنید تنها یک همسر بگیرید .

ص:416


1- (بحار/18/ 352)

6 - تساوی زن و مرد در کمالات انسانی:

«من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیّبة» نحل، 97

هرکس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می داریم .

7 - حفظ حقوق زن:

«للرجال نصیب ممّا ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصیب ممّا ترک الوالدان و الاقربون ممّا قلّ منه او کثر نصیباً مفروضاً» نساء، 7

برای مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می گذارند سهمی است و برای زنان نیز از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند سهمی خواه آن مال کم باشد یا زیاد این سهمی است که تعیین شده است .

8 - وظائف مرد نسبت به زن متخلّف و ناشزه:

اوّل موعظه، دوّم دوری از او در بستر، سوّم خشونت و شدّت عمل:

«و اللاّتی تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فی المضاجع و اضربوهنّ» نساء، 34

و اما آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارند پند و اندرز دهید و اگر مؤثر واقع نشد در بستر از آنها دوری نمایید وآنها را تنبیه کنید .

9 - وظیفه مرد نسبت به زن هنگام جدایی:

«و اذا طلقّتم النساء فبلغن اجلهنّ فامسکوهنّ بمعروف اوسرّحوهنّ بمعروف و لا تمسکوهنّ ضراراً» بقره، 231

و هنگامی که زنان را طلاق دادید و به آخرین روزهای عدّه رسیدند یا به طرز صحیحی آنها را نگه دارید و یا به طرز پسندیده ای آنها را رها سازید وهیچگاه بخاطر زیان رساندن و تعدّی کردن آنها را نگاه ندارید.

10 - بهره مند ساختن همسر با هدیه مناسب هنگام جدائی:

«فمتعّوهنّ و سرّحوهنّ سراحاً جمیلاً» احزاب، 49

آنها را به هدیه مناسبی بهره مند سازید و به صورت شایسته ای رهایشان کنید .

ص:417

روایات

1 - ازدواج سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «النکاح سنتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی».

ازدواج سنّت من است، هرکس از این سنّت اعراض کند از من نیست .(1)

2 - ازدواج مایه ی حفظ دین

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا تزوج العبد فقد استکمل نصف الدین فلیتق اللَّه فی النصف الباقی».

هنگامی که بنده ازدواج می کند نصف ایمان او کامل می شود، پس در نصف دیگر پرهیزکاری را رعایت کند. (2)

3 - فضیلت نماز شخص دارای همسر

قال الصادق علیه السلام : «رکعتان یصلیهما متزوج افضل من سبعین رکعة یصلیهما غیر متزوج».

دو رکعت نماز انسان دارای همسر برتر از هفتاد رکعت نماز شخصی است که ازدواج نکرده است.

(3)

4 - فراهم نمودن زمینه ی ازدواج

قال الصادق علیه السلام : «من زوّج اعزباً کان ممن ینظر اللَّه عزّ و جلّ الیه یوم القیامة».

کسی که شخص بی همسری را به ازدواج برساند از افرادی است که در قیامت خداوند به او نظر رحمت می کند . (4)

5 - اهتمام به دینداری در خواستگار

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا جاءکم ممن ترضون دینه و امانته یخطب (الیکم) فزوجوه ان لا تفعلوه تکن فتنة فی الارض و فساد کبیر».

هرگاه کسی به خواستگاری (دختر شما) آمد که دین و امانت او را می پسندید، به او دختر بدهید و اگر این کار را نکنید باعث فتنه در زمین و فساد بزرگی می شود . (5)

ص:418


1- (بحار / 103 / 220)
2- (کنز العمال / 44403)
3- (بحار / 103 / 219)
4- (کافی/ 5 / 331)
5- (بحار / 103 / 372)

6 - عدم منع نگاه به زن به هنگام خواستگاری

عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «لا بأس بان ینظر الی وجهها و معاصمها اذا اراد ان یتزوّجها».

منعی ندارد که خواستگار به صورت و دست های دختر نگاه کند اگر اراده ازدواج با او را دارد.

(1)

7 - ترک ازدواج و سوء ظن به خدا

عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «من ترک التزویج مخافة العیلة فقد اساء الظن باللَّه».

کسی که ازدواج را از ترس تهیدستی ترک کند به خداوند گمان بد برده است . (2)

8 - آسان گرفتن مهریه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «تیاسروا فی الصداق فانّ الرجل لیعطی المرأة حتی یبقی ذلک فی نفسه علیها حسیکة (عداوة و حقداً)».

در مهریه آسان بگیرید زیرا گاهی انسان با مهریه سنگین ازدواج می کند و آنرا می پردازد اما موجب عداوت و دشمنی می شود . (3)

9 - عدم ازدواج با غیر صالح

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ایاکم و خضراء الدّمن» قیل: یا رسول اللَّه و ما خضراء الدمن؟ قال: «المرأة الحسناء فی منبت السّوء».

بپرهیزید از ازدواج با خضراء دمن. پرسیدند: منظورت چیست؟ فرمود ازدواج با دختر زیبایی که در خانواده بد تربیت شده است . (4)

10 - حقوق مرد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لو امرت احداً ان یسجد لاحد لامرت المرأة ان تسجد لزوجها».

اگر فرمان می دادم فردی نسبت به فرد دیگر سجده کند هر آینه دستوری می دادم زن شوهرش را سجده کند.(5)

11 - حقوق زن

قال زین العابدین علیه السلام : «و اما حق الزوجة فان تعلم ان اللَّه عزّ و جلّ جعلها لک سکناً و انساً فتعلم ان ذلک نعمة من اللَّه علیک فتکرمها و ترفق بها و ان کان حقک علیها اوجب».

ص:419


1- (کافی / 5 / 365)
2- (کافی/5/330)
3- (کنز العمال / 44731)
4- (بحار / 103 / 232)
5- (کافی / 5 / 508)

حق همسر بر شوهر آن است که شوهر بداند که خداوند همسر را مایه آرامش و انس قرار داده و بدانی که همسر نعمت الهی است بر تو پس او را گرامی بدار و به او مهربانی کن اگرچه حق تو بر او لازم است . (1)

12 - ازدواج مایه ی توسعه رزق

قال الصادق علیه السلام : «جاء رجل الی النبی فشکا الیه الحاجة فقال صلی الله علیه وآله: تزوّج فتزوّج فوسّع علیه».

مردی نزد پیامبر از فقر شکایت کرد، پیامبر فرمود ازدواج کن او اطاعت کرد و همسری را برای خویش انتخاب نمود و خداوند به او وسعت بخشید . (2)

13 - بهترین زن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل نساء امتی احسنهنّ وجهاً و اقلهنّ مهراً».

بهترین زنان امت من کسی است که زیبا صورت و مهرش کم باشد . (3)

14 - آزاررسانی زوجین مانع قبولی عبادات

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا قالت المرأة لزوجها ما رأیت منک خیراً قطّ فقد حبط عملها»

هرگاه زن به شوهرش بگوید من از تو خیری ندیدم به تحقیق عمل او نابودمی شود. (4)

15 - جهاد زن، نیکو شوهرداری

قال الکاظم علیه السلام : «جهاد المرأة حسن التّبعل».

جهاد زن نیکو شوهرداری است . (5)

16 - پیامد عدم قصد پرداخت مهریه

عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «من امهر مهراً ثم لا ینوی قضائه کان بمنزلة السارق».

کسی که مهریّه ای برای زن خود قرار دهد و نخواهد بپردازد، به منزله دزد است . (6)

17 - ولیمه ی عروسی در روز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «زفّوا عرائسکم لیلاً و اطعموا ضحیً».

در شب عروسی کنید و در هنگام ظهر اطعام کنید . (7)

ص:420


1- (بحار / 74 / 5)
2- (کافی / 5 / 330)
3- (بحار/103/237)
4- (نهج الفصاحه/44)
5- (کافی / 5 / 507)
6- (وسائل / 7 / 21)
7- (بحار / 100 / 268)

18 - پیامد ازدواج به خاطر زیبایی و ثروت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من تزوّج امرأة لا یتزوجها الاّ لجمالها لم یرفیها ما یحبّ و من تزوجها لمالها لا یتزوجها الاّ وکلّه اللَّه الیه فعلیکم بذات الدین».

کسی که ازدواج نکند با زنی به خاطر زیبایی او آن چه را که دوست دارد نمی بیند و کسی که به خاطر ثروت زن ازدواج کند خداوند او را به حال خودش وامی گذارد، بر شما باد به همسری که دارای دین است.(1)

19 - خدمت به عیال

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خدمتک زوجتک صدقة».

خدمت تو به همسرت صدقه محسوب می شود . (2)

20 - لزوم توسعه در زندگی

الف - قال الصادق علیه السلام : «ان عیال المرء اُسراؤه فمن انعم اللَّه علیه نعمة فلیوسّع علی اسرائه فان لم یفعل اوشک ان تزول تلک النعمة»

خانواده اسیران در دست او هستند، پس کسی که خدا به او نعمتی داده به اسیران خود وسعت دهد و اگر این کار را نکند خداوند نعمت را از او می گیرد . (3)

ب - قال الرضاعلیه السلام : «ینبغی للرّجل ان یوسّع علی عیاله لئلاّ یتمنوّا موته»

شایسته است که انسان بر خانواده اش در زندگی وسعت دهد تا آرزوی مرگ او را نکنند.

(4)

الف - جویبر شخص بی بضاعتی بود. پیامبر به او فرمود: ازدواج کن تا به دنیا و آخرت خود کمک کرده باشی. او گفت: من نه مال دارم و نه زیبائی و کسی به من رغبت پیدا نمی کند «فایّة امرأة ترغب فیّ» حضرت به زیاد بن لبید که از اشراف بود فرمود: دختر خود را به جویبر بدهد. او گفت: با هم طراز خود ازدواج می کنیم. پیامبر فرمود: جویبر و دختر تو در ایمان به خدا هم طراز هستند. زیاد بن لبید پذیرفت و دختر خود را به عقد جویبر درآورد جویبر به شکرانه این نعمت سه شب به مناجات با خداوند پرداخت. (5)

ص:421


1- (بحار / 100 / 235)
2- (نهج الفصاحة / 301)
3- (بحار/75/208)
4- (روضةالمتقین/3/207)
5- (سفینه/1/540)

ب - امام صادق علیه السلام می فرماید: مردی نزد پدرم آمد، پدرم به او فرمود: آیا همسر داری؟ عرض کرد: خیر. پدرم به او فرمود: من دوست ندارم همه ی دنیا و آنچه در آن است داشته باشم ولی یک شب را بدون همسر بسر ببرم، سپس فرمود: دو رکعت نماز انسانی که همسر دارد بهتر است از عبادت یک شب و روزه ی آن روز مردی که همسر ندارد. سپس پدرم به او هفت دینار داد و فرمود: با این پول ازدواج کن و فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «اتخذوا الاهل فانّه ارزق لکم». همسر اختیار کنید که باعث وسعت رزق شما می شود. (1)

ج - روزی حضرت علی علیه السلام نمک و خرما خریده و به طرف منزل می رفت. شخصی گفت: اجازه دهید کمک کنم. فرمود: از کمال انسان کاسته نمی شود اگر آذوقه ی خانواده را به دست بگیرد و به منزل ببرد.(2)

84- همسایه

آیه

لزوم احسان به همسایه دور و نزدیک

«واعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً و بذی القربی و الیتامی و المساکین والجار ذی القربی و الجار الجنب و الصاحب بالجنب...» نساء، 36

و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مساکین و همسایه دور و همسایه نزدیک و دوست و همنشین .

ص:422


1- (وسائل الشیعه / 14 / 7)
2- (تاریخ کامل / 3 / 203)

روایات

1 - احترام به همسایه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «حرمة الجار علی الانسان کحرمة امّه».

احترام همسایه بر انسان همانند احترام مادر لازم است . (1)

2 - نیکی به همسایه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «احسن مجاورة من جاورک تکن مؤمناً».

با کسی که با تو همسایه است به نیکی رفتار کن تا مؤمن محسوب شوی. (2)

3 - انت خاب همسایه قبل از منزل

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الجار ثم الدار الرفیق ثم السفر».

قبل از انتخاب منزل همسایه را انتخاب کن و قبل از سفر دوست انتخاب کن .

(3)

4 - آزاررسانی به همسایه

قال الرضاعلیه السلام : «لیس منا من لم یأمن جاره بوائقه».

کسی که از زحمت همسایه در امان نباشد از ما نیست . (4)

5 - کیفر آزاررسانی به همسایه

قیل لرسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان فلانة تصوم النهار و تقوم اللیل و هی سیئة الخلق تؤذی جیرانهابلسانها فقال لا خیر فیها هی من اهل النار»

به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفته شد فلان زن در روز روزه می گیرد و شب به عبادت برمی خیزد لکن بداخلاق است و همسایه خود را به زبانش آزار می دهد. پیامبر فرمود خیری در او نیست، او اهل آتش است.

(5)

6 - کمک نکردن به همسایه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لیس بالمؤمن الذی یبیت شبعان و جاره جائع الی جنبه».

مؤمن نیست کسی که سیر بخوابد و همسایه او در کنارش گرسنه باشد. (6)

ص:423


1- (مکارم الاخلاق / 1 / 274)
2- (امالی صدوق/ 168)
3- (مستدرک / 8 / 429)
4- (عیون اخبار الرضا / 2 / 24)
5- (مجموعه ورام/63)
6- (مستدرک / 8 / 429)

7 - حدود همسایه

قال علی علیه السلام : «حریم المسجد اربعون ذراعاً و الجوار اربعون داراً من اربعة جوانبها».

حریم مسجد چهل ذراع است و چهل منزل از چهار طرف همسایه انسان محسوب می شوند .

(1)

8 - خوب همسایه داری

قال الکاظم علیه السلام : «لیس حسن الجوار کفّ الاذی ولکن حسن الجوار الصّبر علی الاذی».

خوب همسایه داری اذیت نکردن همسایه نیست، بلکه صبر کردن بر آزارهای همسایه نشانه خوب همسایه داری است . (2)

9 - آثار خوب همسایه داری

الف - قال الصادق علیه السلام : «حسن الجوار یعمّر الدیار و یزید فی الاعمار».

خوب همسایه داری موجب آبادی شهرها و زیادی در عمرها می شود . (3)

ب - قال علی علیه السلام : «من احسن الی جیرانه کثر خدمه».

کسی که بر همسایگانش احسان کند خادمان او زیاد می شوند . (4)

الف - امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی بنیامین فرزند یعقوب از او دور شد، یعقوب علیه السلام عرض کرد: خدایا آیا به من رحم نمی کنی؛ بینایی چشمم را از دست دادم و دو فرزندم از من دور شد. خداوند وحی فرستاد: فرزندانت را به تو بر می گردانم ولکن آیا به یاد داری که گوسفندی ذبح کردی و از آن استفاده کردید و فلان همسایه ات روزه بود و چیزی از آن به او ندادی؟

(5)

ب - شخصی از همسایه اش سه مرتبه نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شکایت کرد. پیامبر فرمود: روز جمعه وقتی مردم به نماز جمعه می روند اثاث منزل را بیرون بیاور تا مردم از اذیت همسایه اطلاع پیدا کنند همسایه وقتی این جریان را مشاهده کرد متنبّه و شرمنده شد دیگر او را اذیت نکرد. (6)

ص:424


1- (خصال / 2 / 544)
2- (تحف العقول / 409)
3- (کافی / 2 / 667)
4- (غرر الحکم / 7967)
5- (محجة البیضاء / 3 / 426)
6- (سفینه/2/69)

85- یتیم

آیات

1 - احسان به یتیم:

«و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الاّ اللَّه و بالوالدین احساناً و ذی القربی و الیتامی و المساکین» بقره 83

و به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و یتیمان و بینوایان نیکی کنید .

2 - کمک مالی به یتیم:

«و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین» بقره، 177

با همه علاقه ای که به آن ثروت دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مساکین انفاق می کند.

3 - انفاق همه جانبه به یتیم:

«قل ما انفقتم من خیر فالوالدین و الاقربین و الیتامی و المساکین» بقره، 215

بگو هر خیر و نیکی و سرمایه سودمند مادی و معنوی که انفاق می کنید باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان باشد .

4 - اطعام به یتیم:

«او اطعام فی یوم ذی مسغبه یتیماً ذا متربه» بلد، 14

یا غذا دادن در روز گرسنگی یتیمی از خویشاوندان .

5 - سخن نیک با یتیم:

«و اذا حضر القسمة اولوا القربی و الیتامی و المساکین فارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً» نساء، 8

و اگر به هنگام تقسیم ارث خویشاوندان و یتیمان و مستمندان حضور داشته باشند چیزی از آن اموال را به آنها بدهید و با آنان بطور شایسته سخن بگویید .

ص:425

6 - پرداختن اموال یتیم:

«و اتوا الیتامی اموالهم و لا تتبدّلوا الخبیث بالطیّب» نساء، 2

و اموال یتیمان را هنگامی که به حد رشد رسیدند به آنها بدهید و اموال بد خود را با اموال خوب آنها عوض نکنید .

7 - مصلحت یتیمان را در نظر گرفتن:

«و یسئلونک عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر و ان تخالطوهم فاخوانکم و اللَّه یعلم المفسد من المصلح» بقره، 220

و از تو درباره یتیمان سؤال می کنند بگو اصلاح کار آنها بهتر است و اگر زندگی خود را با زندگی آنان در بیامیزید آنها برادر شما هستند خداوند مفسدان را از مصلحان باز می شناساند .

8 - توبیخ از عدم اکرام یتیمان:

«کلاّ بل لا تکرمون الیتیم» فجر، 17

چنان نیست که شما می پندارید شما یتیمان را گرامی نمی دارید .

9 - محروم ساختن یتیم :

«ارأیت الذی یکذبّ بالدّین فذلک الذی یدعّ الیتیم» ماعون، 1-2

آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند دیدی او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند .

10 - واگذاری اموال یتیمان:

«فان انستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم» نساء، 6

اگر در آن ها رشد کافی یافتید اموالشان را به آن ها بدهید .

11 - شاهد گرفتن به هنگام واگذاری اموال:

فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدوا علیهم و کفی باللَّه حسیباً» نساء، 6

و هنگامی که اموالشان را به آنها بازمی گردانید شاهد برگیرید اگرچه خداوند برای محاسبه کافی است .

12 - معاشرت با یتیمان بر پایه قسط و عدالت:

«و ان تقوموا للیتامی بالقسط» نساء، 127

با یتیمان به عدالت رفتار کنید .

ص:426

13 - تصرّف کردن اموال یتیمان:

«و لا تأکلوا اموالهم الی اموالکم انّه کان حوباً کبیراً» نساء، 2

و اموال آنان را همراه اموال خودتان نخورید زیرا این گناه بزرگی است .

14 - ستم بر یتیمان و تجسم اعمال:

«ان الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً انما یأکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً»

نساء 10

کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند در حقیقت تنها آتش می خورند و به زودی در شعله های آتش دوزخ می سوزند .

روایات

1 - احسان به یتیم

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خیر بیت فی المسلمین بیت فیه یتیم یحسن الیه و شرّ بیت من المسلمین بیت فیه یتیم یساء الیه» .

بهترین خانه های مسلمانان خانه ای است که به یتیمی در آن احسان شود و بدترین خانه مسلمانان خانه ای است که به یتیمی در آن بد رفتاری شود . (1)

ب - قال علی علیه السلام : «احسنوا فی عقب غیرکم تحسنوا فی عقبکم» .

در اعقاب و بازماندگان دیگران (ایتام) نیکی کنید تا به یتیمان شما نیکی کنند .

(2)

2 - مهربانی به یتیم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من وضع یده علی رأس یتیم ترحّماً کان له بکلّ شعره تمرّ علیها یده حسنة» .

هرکس دست شفقت و ترحم بر سر یتیمی بکشد به عوض هر تار مویی که دستش بر آن گذرد برای او حسنه مقرّر است . (3)

ص:427


1- (محجةالبیضاء 3 / 403)
2- (بحار 72 / 13)
3- (محجةالبیضاء 3 / 403)

3 - اطعام به یتیم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما من مائدة اعظم برکة من مائدة جلس علیها یتیم» .

هیچ سفره ای برکتش بزرگتر از آن سفره ای که یتیمی در کنارش نشسته باشد نیست .

(1)

4 - دست کشیدن بر سر یتیم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا اردت ان یلین قلبک فاطعم المسکین و امسح رأس الیتیم».

هرگاه خواستی دلت نرم شود به مسکین اطعام نما و دست بر سر یتیم بکش . (2)

5 - شادمان ساختن یتیم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ فی الجنّة داراً یقال لها دارالفرح لا یدخلها الّا من فرّح یتامی المؤمنین» .

همانا در بهشت خانه ای است که آن را خانه شادی گویند کسی که وارد آن خانه نشود به جز کسی که یتیمان مؤمنین را شاد کند . (3)

6 - تصرف در مال یتیم

عن ابی عبداللَّه علیه السلام سألته عن الکبائر فقال منها اکل مال الیتیم ظلماً .

راوی گوید از امام صادق علیه السلام از گناهان کبیره سؤال کردم، فرمود از آن جمله است تصرف در مال یتیم از روی ستم. (4)

حضرت عیسی علیه السلام به قبری که صاحبش را عذاب می کردند عبور فرمود، سپس در سال بعد از همان قبر گدشت، دید عذابی در کار نیست، عرض کرد پروردگارا در سال گذشته به این قبر گذشتم صاحبش را در عذاب دیدم ولی امسال از عذاب خبری نیست؟ خداوند به او وحی فرمود: یا روح اللَّه پسری شایسته برای صاحب قبر بزرگ شده که راهی را اصلاح کرد و یتیمی را کفالت کرد و مکان داد، به آنچه پسر انجام داد پدر را آمرزیدم.

(5)

ص:428


1- (کنزالعمال 3 / 177)
2- (کنزالعمال 3 / 170)
3- کنزالعمال 3 / 172)
4- (بحار 72 / 10)
5- (مستدرک سفینة 10 / 566)

86- صله رحم

آیات

1 - احسان به خویشاوندان

الف - «انّ اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان و بناء ذی القربی» نحل، 90

خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد .

ب - «و بالوالدین احساناً و ذی القربی و الیتامی» بقره، 83

2 - صله رحم از اوصاف خردمندان

«انّما یتذکّر اولواالالباب... والذین یصلون ما امر اللَّه به ان یوصل و یخشون ربّهم و یخافون سوء الحساب» رعد، 21-19

تنها صاحبان اندیشه متذکر می شوند... و آنها که پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده برقرار می دارند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب روز قیامت بیم دارند .

3 - دور بودن رحمت الهی از قاطع رحم

«والذین ینقضون عهد اللَّه من بعد میثاقه و یقطعون ما امر اللَّه به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدّار» رعد، 25

آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع می کنند و در روی زمین فساد می نمایند، لعنت برای آنهاست و بدی و مجازات سرای آخرت .

4 - لزوم پرهیز از قطع رحم

«واتّقوا اللَّه الذی تسائلون به والارحام انّ اللَّه کان علیکم رقیباً» نساء، 1

و از خدایی بپرهیزید که همگی به عظمت او معترفید و هنگامی که چیزی از یکدیگر می خواهید نام او را می برید و نیز از قطع رابطه با خویشاوندان خود پرهیز کنید زیرا خداوند مراقب شماست .

5 - لزوم هدایتگری نسبت به خویشاوندان

«اذ قال لأبیه یا ابت لم تعبد ما لم یسمع و لا یبصر» مریم، 44

ص:429

هنگامی که ابراهیم به پدرش (عمویش) گفت ای پدر چرا چیزی را می پرستی که نمی شنود و نمی بیند؟

روایات

1 - آثار صله رحم

1 - طول عمر 2 - از بین رفتن فقر؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «صلة الرحم تزید فی العمر و تنفی الفقر».

صله رحم موجب زیادی عمر و باعث از بین رفتن فقر می شود . (1)

3 - پاک شدن اعمال 4 - توسعه ی رزق 5 - دفع بلا 6 - آسانی حساب

قال الباقرعلیه السلام : «صلة الرحم تزکی الاعمال و تنمی الاموال و تدفع البلوی و تیسّر الحساب و تنسی ء فی الاجل».

صله رحم موجب تزکیه اعمال و رشد ثروت ها و از بین رفتن گرفتاری ها و آسان شدن حساب و عامل تأخیر در مرگ می شود . (2)

قال الحسین علیه السلام : «من سرّه ان یبسط له فی رزقه و ینسأله فی اجله فلیصل رحمه».

کسی که دوست دارد رزق او وسیع شود وزمان مرگ او تأخیر بیفتد، پس صله رحم کند .

(3)

7 - رفتار نیک 8 - پاکی روح؛ قال الباقرعلیه السلام : «صلة الرحم تحسّن الخلق و تسمّح الکف و تطیّب النفس و تزید فی الرزق و تنسی ء فی الاجل».

صله رحم موجب حُسن رفتار و بخشش است و پاکی نفس و زیادی رزق و تأخیر در مرگ می شود.

(4)

9 - آباد شدن سرزمین ها؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «صلة الرحم تعمر الدیار و تزید فی الاعمار ...».

صله رحم موجب آبادی شهرها و آبادی ها و زیادی در رزق می شود .(5)

ص:430


1- (بحار / 71 / 88)
2- (بحار / 71 / 111)
3- (بحار / 71 / 89)
4- (بحار / 71 / 114)
5- (بحار / 71 / 94

2 - آثار قطع رحم

الف - تسلط اشرار بر ثروت ها؛ قال علی علیه السلام : «اذا قطعوا الارحام جعلت الاموال فی ایدی الاشرار».

هرگاه رحم ها قطع شود، ثروت ها در دست افراد بد قرار می گیرد . (1)

ب - قطع رحمت الهی؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ الرحمة لا تنزل علی قوم فیها قاطع رحم».

رحمت الهی بر قومی که در آنها قاطع رحم است نازل نمی شود . (2)

نکته:

صله رحم از سه جهت مورد توصیه ی اسلام است، گرچه به سلام کردن باشد گرچه به نوشیدن آب باشد، گرچه اقوام قطع رابطه کرده باشند:

1 - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «صلوا ارحامکم فی الدنیا ولو بالسلام». (3)

2 - قال الصادق علیه السلام : «صل رحمک ولو بشربة من ماء».(4)

3 - قال علی علیه السلام : «صلوا ارحامکم و لو قطعوکم».(5)

الف - مردی به خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت: پسر عمویت در باره ی شما ناسزا می گفت. حضرت به نماز ایستاد، با خود گفتم امام می خواهد در باره ی او نفرین کند. دیدم حضرت دو رکعت نماز خواند و فرمود: خداوندا! من از حق خودم در مورد او گذشتم و تو از من بخشنده تر هستی او را ببخش.

ب - روزی حضرت علی علیه السلام خطبه می خواند، در ضمن آن فرمود: «اعوذ باللَّه من الذنوب التی تعجل الفناء». شخصی پرسید: آیا چنین گناهی هم وجود دارد؟ فرمود: بلی، قطع رحم. (6)

ص:431


1- (کافی / 2 / 373)
2- (کنز العمال / 6978)
3- (بحار / 71 / 104)
4- (بحار / 71 / 117)
5- (امالی طوسی / 208)
6- (کافی / 2 / 260)

87- شکر نعمتهای الهی

آیات

1 - تمام نعمت ها از خداوند:

«و ما بکم من نعمة فمن الله» نحل، 53

آنچه از نعمت ها دارید همه از سوی خداست .

2 - ناتوان بودن از شمردن نعمتها:

«و ان تعدّوا نعمة اللَّه لا تحصوها» ابراهیم، 34

اگر نعمت های خدا را بشمارید هرگز آنها را شماره نتوانید کرد .

3 - نعمت های ظاهری و باطنی:

«و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة» لقمان 20

و نعمت های آشکار و پنهان خود را بطور فراوان بر شما ارزانی داشته است .

4 - پیامد دنیوی کفران نعمت:

«فکفرت بانعم اللَّه فاذاقها اللَّه لباس الجوع و الخوف» نحل، 112

اما به نعمت های خدا ناسپاسی کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام می دادند لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید .

5 - پیامد اخروی کفران نعمت:

«لئن کفرتم انّ عذابی لشدید» ابراهیم، 7

اگر ناسپاسی کنید مجازاتم شدید است .

6 - زیاد شدن نعمت در پرتو شکر:

«لئن شکرتم لازیدنّکم» ابراهیم، 7

اگر شکرگذاری کنید بر شما خواهم افزود .

ص:432

7 - سؤال از نعمت ها در قیامت:

«ثم لتسئلنّ یومئذٍ عن النعیم» تکاثر، 8

سپس در آن روز همه شما از نعمت هایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد .

8 - بیان نمودن نعمت های الهی:

«و اما بنعمة ربک فحدّث» ضحی، 11

و نعمت های پروردگارت را بازگو کن .

9 - معرّفی نعمت داده شدگان:

«من یطع اللَّه و الرسول فاولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدّیقین والشهداء والصالحین و حسن اولئک رفیقاً» نساء، 69

و کسی که خدا و پیغمبر را اطاعت کند در روز رستاخیز همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده است از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند .

10 - سیره عملی نعمت داده شدگان :

«ربّ بما انعمت علیّ فلن اکون ظهیراً للمجرمین» قصص، 17

پروردگارا به شکرانه نعمتی که به من دادی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود .

11 - دستور الهی به شکر نعمت:

«واشکروا لی و لا تکفرون» بقره، 152

شکر مرا گویید و در برابر نعمت هایم کفران نکنید .

12 - اثر شکر نعمت:

«و من یشکر فانّما یشکر لنفسه» لقمان، 12

هرکس شکرگزاری کند تنها به سود خویش شکر کرده است .

13 - شکر نعمت نشانه بندگی:

«و اشکروا نعمة اللَّه ان کنتم ایاه تعبدون» نحل، 114

شکر نعمت خدا را به جا آورید اگر او را می پرستید .

ص:433

14 - شکرگزار نمونه (حضرت ابراهیم علیه السلام):

«... شاکراً لانعمه...» نحل، 121

شکرگزار نعمت های پروردگار بود .

15 - اندک بودن شکر گزاران واقعی:

«و قلیل من عبادی الشکور» سبأ، 13

ولی عدّه کمی از بندگان من شکرگزار هستند .

روایات

1 - حقیقت شکر

قال الصادق علیه السلام : «شکر النعمة اجتناب المحارم و تمام الشکر قول الرجل الحمد لله رب العالمین».

شکر نعمت دوری از گناهان است و تمام شکر گفتن جمله «الحمد للَّه ربّ العالمین» است .

(1)

2 - ظهور شکر

قال علی علیه السلام : «شکر العالم علی علمه عمله به و بذله لمستحقّه».

شکر دانشمند بر دانش خویش عمل به دانش و یاد دادن به مستحق آن است .(2)

3 - شاکرترین مردم

قال السجادعلیه السلام : «... اشکرکم لله اشکرکم للناس».

شکرگزارترین شما نسبت به خدا شکرگزارترین شما نسبت به مردم است . (3)

4 - ناتوان بودن از شکر

قال السجادعلیه السلام : «فکیف لی بتحصیل الشکر و شکری ایاک یفتقر الی شکر فکلّما قلت لک الحمد وجب علیّ لذلک ان اقول لک الحمد».

چگونه تو را شکر کنم بااینکه توفیق شکرگزاری نعمتی است که آن نیازمند به شکر است، بنابراین هرگاه تو را حمد می کنم بر من لازم می شود بار دیگر به خاطر توفیق این نعمت نیز تو را ستایش کنم .

(4)

ص:434


1- (کافی / 2 / 95)
2- (غرر الحکم / 5667)
3- (کافی / 2 / 99)
4- (بحار / 94 / 146)

5 - تأثیر شکر در فزونی نعمت

قال علی علیه السلام : «من اعطی الشکر لم یحرم الزیادة».

کسی که شکر به او عطا شود از زیادی نعمت محروم نمی شود . (1)

6 - شکر هر نعمت

قال علی علیه السلام : «شکر کل نعمة الورع عما حرّم اللَّه».

شکر هر نعمتی پرهیزکاری از محرّمات الهی است .(2)

7 - خطر عدم شکر

قال علی علیه السلام : «من لم یعط النعم بالشکر لها فقد عرضّها لزوالها».

کسی که در برابر نعمت های خداوند شکرگزاری نکند، آن را در معرض نابودی قرار داده است.(3)

8 - شکر برای هر نفس

قال الصادق علیه السلام : «فی کل نفس من انفاسک شکرلازم لک بل الف و اکثر».

در هر نفسی که انسان می کشد شکری لازم، بلکه هزار شکر و بیشتر لازم است. (4)

9 - ارتباط شکر با معرفت

قال العسکری علیه السلام : «لا یعرف النعمة الاّ الشاکر و لا یشکر النعمة الاّ العارف».

نعمت را جز شکرگزار نمی شناسد و جز شخص با معرفت نعمت را شکرگزاری نمی کند.

(5)

10 - شکر به هنگام توانایی

قال علی علیه السلام : «اذا قدرت علی عدوّک فاجعل العفو عنه شکراً للقدرة علیه».

هرگاه بر دشمن خویش تسلّط پیدا کردی به شکرانه اینکه بر او قدرت پیدا کردی او را ببخش. (6)

11 - ارتباط شکر والدین با شکر خداوند

قال الرضاعلیه السلام : «من لم یشکر والدیه لم یشکر اللَّه».

کسی که از پدر و مادر خویش شکرگزاری نکند از خداوند شکرگزاری نکرده است.

(7)

ص:435


1- (نهج البلاغه / حکمت 135)
2- (بحار / 48 / 42)
3- (مستدرک/2/399)
4- (بحار/71/55)
5- (اعلام الدین / 313)
6- (نهج البلاغه/حکمت 11)
7- (بحار / 74 / 68)

12 - شکر در پرتو بیان نعمت

قال الکاظم علیه السلام : «التحدّث بنعم اللَّه شکر».

بازگو کردن نعمت های خداوند شکر است . (1)

13 - شکر نشانه ی زهد

«الزهد فی الدنیا قصر الامل و شکر کل نعمة».

زهد در دنیا کوتاه کردن عمل و شکرگزاری هر نعمتی است . (2)

14 - شاکر بودن خداوند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اللّهم انت الذاکر لمن ذکرک و الشاکر لمن شکرک».

خداوندا تو به یاد کسی هستی که تو را یاد کند و شکرگزار کسی هستی که تو را شکرکند.

(3)

الف - شاکر نمونه؛

امام باقرعلیه السلام می فرماید: پیامبر در شبی که عایشه نزد او به سر می برد، به عبادت و مناجات مشغول بود، عایشه گفت چرا خود را به زحمت می اندازی با اینکه مشمول لطف و رحمت خدا هستی حضرت فرمود آیا من بنده ای شکر گزار نباشم.

(4)

ب - دعبل (شاعر معروف) به حضور حضرت رضا علیه السلام رسید. امام به او هدیه ای دادند ولی او نگفت (الحمد لله) امام رضاعلیه السلام به او فرمودند: چرا خداوند را سپاس نکردی؟ دعبل گوید: بعد از مدتی خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم، امام به من هدیه ای دادند، گفتم: (الحمد لله) حضرت جواد علیه السلام به من فرمودند: «تأدّبت»؛ اکنون بر اثر تذکر پدرم مؤدّب شدی. (5)

ص:436


1- (بحار / 94 / 318)
2- (بحار / 77 / 161)
3- (بحار/93/267)
4- (کافی / 2 / 95)
5- (کافی / 1 / 496)

88- یاد نعمت های ویژه

آیات

گرچه قران کریم بطور کلی دستور می دهد به یاد نعمت های الهی باشید اما بعضی از نعمتها به جهت اهمیت دستور به یادآوری آنها می دهد که نوعاً شامل نعمت های معنوی می شود.

1 - خلقت:

«یا ایها الناس اذکروا نعمة اللَّه علیکم هل من خالق غیر الله» فاطر، 3

ای مردم به یاد آرید نعمت خدا بر شما آیا آفریننده ای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد .

2 - وحدت و اتّحاد:

«و اذکروا نعمة اللَّه اذ کنتم اعداء فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً»

آل عمران، 103

به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل های شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید .

3 - آزادی:

«و اذکروا نعمة اللَّه علیکم اذ انجاکم من آل فرعون» ابراهیم، 6

و نعمت های خدا را بر خود به یاد داشته باشید زمانی که شما را از چنگال آل فرعون رهایی بخشید .

4 - دفع خطر دشمن:

«و اذکروا نعمة اللَّه علیکم اذ همّ قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم فکّف ایدیهم عنکم»

مائده، 11

به یاد آورید آن زمانی که جمعی از دشمنان قصد داشتند دست به سوی شما دراز کنند اما خدا دست آن ها را از شما بازداشت .

ص:437

5 - هدایت:

«و اذکروا کما هدیکم و ان کنتم من قبله لمن الضّالین» بقره، 198

او را یاد کنید همانطور که شما را هدایت نمود و قطعاً شما پیش از این از گمراهان بودید .

6 - امداد غیبی :

«و اذکروا نعمة اللَّه علیکم اذ جائتکم جنود فارسلنا الیهم ریحاً و جنوداً لم تروها» احزاب، 9

به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی عظیم به سراغ شما آمدند ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی دیدند .

7 - عزّت و فضیلت:

«یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انّی فضلتکم علی العالمین» بقره، 47

ای بنی اسرائیل نعمت هایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید و نیز به یاد آورید که من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم .

8 - نبوّت

«اذکروا نعمة اللَّه علیکم اذ جعل فیکم انبیاء» مائده، 20

ای قوم من نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامی که در میان شما پیامبرانی قرار داد .

روایات

1 - بالاترین نعمت

قال الصادق علیه السلام : «ما انعم اللَّه علی عبد اجلّ من ان لا یکون فی قلبه مع اللَّه عزّ و جلّ غیره».

خداوند نعمتی بزرگتر از این به بنده نداده است که در قلبش با خداوند چیز دیگری نباشد .

(1)

ص:438


1- (تنبیه الخواطر / 2 / 108)

2 - برتری نعمت معنوی بر مادی

قال علی علیه السلام : «انّ من النعم سعة المال و افضل من سعة المال صحّة البدن و افضل من صحة البدن تقوی القلب».

به درستی که از جمله نعمت ها وسعت در ثروت است و بهتر از ثروت زیاد عافیت بدن و برتر از آن پرهیزکاری قلب است . (1)

3 - یادآوری نعمت ها

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فی قوله تعالی: «و ذکرهم بایام اللَّه» بنعم اللَّه و الائه».

منظور از یادآوری روزهای خدا یادآور شدن نعمت های اوست . (2)

4 - پرهیز از دور شدن نعمت

قال علی علیه السلام : «احذروا نفار النعم فما کل شارد بمردود».

بپرهیزید از اینکه نعمت ها از شما دور شوند زیرا هر نعمتی که از دست رفته بر نگشته است.

(3)

5 - احسان عامل تداوم نعمت

قال علی علیه السلام : «من بسط یده بالانعام حصّن نعمته من الانصرام».

کسی که دست بخشش او وسیع باشد نعمت خدا را از نابودی نگه داشته است .

( غرر الحکم / 8559)

6 - عوامل زوال نعمت

الف - سخن بیهوده؛ قال علی علیه السلام : «ربّ کلمة سلبت نعمة و جلبت نقمة».

چه بسا سخنی که مایه از بین رفتن نعمت و به وجود آمدن گرفتاری می شود. (4)

ب - ظلم؛ قال علی علیه السلام : «ما انعم اللَّه علی عبد نعمة فظلم فیها الاّ کان حقیقاً ان یزیلها عنه».

خداوند به بنده ای نعمتی را نبخشیده که بنده در آن ستم روا داشته جز آنکه سزاوار زوال آن شده است. (5)

ص:439


1- (شرح نهج البلاغه / 19 / 337)
2- (الدرالمنثور / 5 / 6)
3- (نهج البلاغه / حکمت 246)
4- (نهج البلاغه / حکمت 381)
5- (غرر الحکم / 9710

7 - توجه به خدا عامل برگشت نعمت

قال علی علیه السلام : «ولو انّ الناس حین تنزل بهم النقم و تزول عنهم النعم فزعوا الی ربهم بصدق من نیّاتهم و وله من قلوبهم لردّ علیهم کلّ شارد و اصلح لهم کل فاسد».

اگر مردم زمانی که به آن ها گرفتاری وارد می شود و نعمت ها از آنها گرفته می شود با نیت راست به سوی خداوند فزع کنند و با علاقه قلبی به سوی خدا برگردند تمام نعمت های از دست رفته به آنها بر می گردد و تمام مفاسد آنها اصلاح می گردد . (1)

8 - شکر مانع استدراج و عذاب

قال رجل للصادق علیه السلام سألت اللَّه ان یرزقنی مالاً و ولداً و داراً فرزقنی و قد خفت ان یکون ذلک استدراجاً؛ اما واللَّه مع الحمد فلا.

شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: از خداوند ثروت و فرزند و منزل طلب کردم و به من عطا کرد، می ترسم استدراج باشد. حضرت فرمود: سوگند به خدا در صورت شکرگذاری استدراج نیست.

(2)

9 - محبوبیت اظهار نعمت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان اللَّه یحبّ ان یری اثر نعمته علی عبده».

خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را بر بنده اش ببیند . (3)

10 - تمامیت نعمت

قال علی علیه السلام : «کل نعیم دون الجنة فهو محقور و کل بلاء دون النار عافیة».

هر نعمتی به غیر از بهشت بی ارزش است و هر گرفتاری غیر از جهنّم سلامت است.

(4)

احمد بن محمد بن ابی نصر گوید: در محضر حضرت رضا علیه السلام بودم و از وضع زندگی خود سخن گفتم: حضرت فرمودند: صبر کن امید است خداوند تحوّلی در زندگی تو به وجود آورد بعد فرمودند: سوگند به خدا آنچه را که خداوند برای مؤمن در عالم آخرت ذخیره نموده بهتر از نعمت های دنیوی است بعد امام علیه السلام دنیا را

ص:440


1- (نهج البلاغه / خطبه 178)
2- (کافی / 2 / 97)
3- (صحیح ترمذی / 2819)
4- (نهج البلاغه/حکمت 387)

کوچک شمردند و فرمودند دنیا چیست؟ سپس فرمودند: صاحب نعمت در خطر است و حقوق واجب الهی را باید ادا کند.

«ثم صغّر الدنیا و قال ایّ شی ء هی؟ ثم قال ان صاحب النعمة علی خطر انه یجب علیه حقوق اللَّه فیها». (1)

89- عمر

آیات

1 - بیداری در دوران عمر

«اولم نعمّرکم ما یتذکّر فیه من تذکّر» فاطر، 37

(در پاسخ به آنان گفته می شود) آیا شما را به اندازه ای که هرکس اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم .

2 - ندانستن اندازه عمر

«و ما تدری نفس بأیّ ارض تموت» لقمان، 34

و هیچکس نمی داند در چه سرزمینی می میرد .

3 - تقدیر عمر به دست خداوند

«و ما کان لنفس ان تموت الّا باذن اللَّه» ال عمران، 145

هیچکس جز به فرمان خدا نمی میرد .

4 - بهره برداری از عمر

«انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی احدکم الموت» منافقون، 104

از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد .

ص:441


1- (فروع کافی/3/502)

5 - پایان عمر بعضی از افراد

«و منکم من یردّ الی ارذل العمر لکی لا یعلم بعد علمٍ شیئاً» نحل، 70

بعضی از شما به نامطلوبترین سنین بالای عمر می رسند تا بعد از علم و آگاهی، چیزی ندانند (و همه چیز را فراموش کنند).

6 - پیامد عمر طولانی

«و من نعمره ننکّسه فی الخلق افلا تعقلون» یس، 68

هرکس را طول عمر دهیم در آفرینش واژگونش می کنیم (و به ناتوانی کودکی باز می گردانیم) آیا اندیشه نمی کنید ؟

7 - حرص بر عمر زیاد از اوصاف یهود

«و لتجدنّهم احرص النّاس علی حیوة و من الّذین اشرکوا یودّ احدهم لو یعمّر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب ان یعمّر و اللَّه بصیر بما یعملون» بقره، 96

و آنها را حریص ترین مردم - حتی حریص تر از مشرکان - بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هریک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود در حالی که این عمر طولانی او را از کیفر(الهی) بازنخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست .

8 - حسرت بر عمر گذشته

«ان تقول نفس یا حسرتا علی ما فرّطت فی جنب اللَّه» زمر، 56

(این دستورها برای آن است که) مبادا کسی روز قیامت بگوید افسوس بر من از کوتاهی هایی که در اطاعت فرمان خدا کردم.

روایات

1 - بزرگ ترین غصه

قال علی علیه السلام : «اشدّ الغصص فوت الفرص».

شدیدترین غصه ها از دست دادن فرصت هاست . (1)

ص:442


1- (غرر الحکم / 3215)

2 - زودگذر بودن عمر

قال علی علیه السلام : «الفرصة تمرّ مرّ السحاب».

فرصت مانند گذشتن ابر می گذرد . (1)

3 - نابود شدن عمر

قال المجتبی علیه السلام : «یابن آدم انک لم تزل فی هدم عمرک منذ سقطت من بطن امّک فخذ مما یدیک لما بین یدیک فانّ المؤمن یتزوّد و الکافریتّمتع».

ای پسر آدم به درستی که همیشه تو در نابودی عمر خویش به سر می بری از لحظه ای که از شکم مادر متولّد شدی پس از امروز دنیا برای فردای آخرت بهره برداری کن زیرا مؤمن زاد و توشه برای قیامت بر می دارد و کافر از دنیا بهره می برد .(2)

4 - بخیل بودن نسبت به عمر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم لابی ذر : «کن علی عمرک اشحّ منک علی درهمک و دینارک».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به ابوذر فرمود:نسبت به عمر خویش از درهم و دینار خود بخیل تر باش.

(3)

5 - قدردانی از عمر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «بادر باربع قبل اربع شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و حیاتک قبل مماتک».

به چهار امر نسبت به چهار امر دیگر سبقت بگیر، جوانی قبل از پیری، صحّت قبل از مرض، ثروت قبل از فقر و زنده بودن قبل از مرگ .(4)

6 - تقاضای عمر زیاد برای بندگی

قال زین العابدین علیه السلام : «و عمّرنی ما کان عمری بذلة فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعاً للشیطان فاقبضنی الیک».

مادامی که عمر من در طاعت تو سپری می شود عمرم را زیاد کن، پس هرگاه عمرم چراگاه برای شیطان شد، مرا قبض روح کن . (5)

ص:443


1- (نهج البلاغه / حکمت 21)
2- (بحار / 78 / 112)
3- (سفینه 6 / 456)
4- (خصال / 239)
5- (صحیفه ی سجادیه / دعای 20)

7 - پیامد عمر طولانی

قال علی علیه السلام : «ثمرة طول الحیوة السقم و الهرم».

ثمره طول عمر در زندگی مریضی و پیری است . (1)

قال علی علیه السلام : «من طال عمره کثرت مصائبه».

کسی که عمرش طولانی شود، مصائب او زیاد می شود . (2)

8 - سؤال از عمر

قال زین العابدین علیه السلام : «و استعملنی فیما تسئلنی غداً عنه».

عمر مرا در کاری قرار بده که در قیامت از آن سؤال می کنی . (3)

9 - حکمت جهل به مقدار عمر

قال الصادق علیه السلام : «... لو عرف مقدار عمره و کان قصیر العمر لم یتهنأ بالعیش مع ترقّب الموت».

اگر انسان مقدار عمرش را می دانست با اینکه عمر او کوتاه بود زندگی برای او گوارا نبود در صورتی که در انتظار مرگ بود . (4)

10 - عوامل زیاد شدن عمر

1 - طهارت ؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اکثر من الطهور یزد اللَّه فی عمرک».

زیاد با طهارت باش، خدا عمرت را زیاد می کند . (5)

2 - مسرور کردن پدر و مادر ؛ قال الصادق علیه السلام : «ان احببت ان یزید اللَّه فی عمرک فسرّ ابویک». (6)

اگر دوست داری عمرت زیاد شود پدر و مادرت را شادمان کن .

3 - نیکی به خانواده ؛ قال الصادق علیه السلام : «من حسن بره باهل بیته زید فی عمره».

کسی که به خانواده اش نیکی کند عمرش طولانی می شود . (7)

4 - حسن نیت ؛ قال الصادق علیه السلام : «من حسنت نیّته زید فی عمره».

کسی که نیّت او پاک باشد، عمرش زیاد می گردد . (8)

5 - زیارت امام حسین علیه السلام ؛ قال الباقرعلیه السلام : «مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین بن علی فانّ اتیانه یزید فی الرزق و یمدّ فی عمره».

ص:444


1- (غرر الحکم / 4623)
2- (غرر الحکم / 8268)
3- (صحیفه ی سجادیه / دعای 11)
4- (بحار / 3 / 83)
5- (امالی مفید / 60)
6- (بحار 71 / 81)
7- (امالی طوسی / 245)
8- (بحار / 69 / 408)

شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین علیه السلام امر کنید زیرا موجب زیادی رزق و طول عمر می شود.

(1)

6 - صله رحم ؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من سرّه ان یبسط له فی رزقه و ینسأ له فی اجله فلیصل رحمه».

کسی که دوست دارد رزقش وسیع و اجلش به تأخیر بیفتد صله رحم کند . (2)

90- تفاوت قلب مؤمن با غیر مؤمن

آیات

1 - قلب مؤمن سالم:

«یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی اللَّه بقلب سلیم» شعراء، 89

در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی بخشد مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا بیاید .

قلب غیر مؤمن مریض:

«فی قلوبهم مرض فزادهم اللَّه مرضاً» بقره، 10

در دل های آنان یک نوع بیماری است بر بیماری آنان افزوده .

2 - قلب مؤمن پرهیزکار:

«اولئک الّذین امتحن اللَّه قلوبهم للتقوی» حجرات، 3

آنان همان کسانی هستند که خداوند دلهایشان را بر تقوا خالص نموده .

قلب غیر مؤمن معصیت کار:

«و من یکتمها فانه اثم قلبه» بقره، 283

و هرکس آن را کتمان کند قلبش گناهکار است .

3 - قلب مؤمن با طهارت:

«ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ» احزاب، 53

ص:445


1- (بحار / 101 / 4)
2- (خصال / 32)

این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است .

قلب غیر مؤمن غیر طاهر:

«کذلک یجعل اللَّه الرجس علی الذین لا یؤمنون» انعام، 125

اینگونه خداوند پلیدی ها را بر افرادی که ایمان نمی آورند قرار می دهد .

4 - قلب مؤمن مهربان:

«و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رأفة و رحمة» حدید، 27

و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم .

قلب غیر مؤمن سخت:

«فویل للقاسیة قلوبهم من ذکر الله» زمر، 22

وای بر آنان که از قساوت دلهایشان از ذکر خداوند غافل است .

5 - قلب مؤمن آرام:

«الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب» رعد، 28

آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد .

قلب غیر مؤمن مضطرب :

«سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرُّعب بما اشرکوا بالله» آل عمران، 151

به زودی در دل های کافران به خاطر اینکه بدون دلیل چیزهایی را برای خدا همتا قرار داده اند رعب و ترس می افکنیم .

6 - قلب مؤمن باز:

«افمن شرح اللَّه صدره للاسلام فهو علی نور من ربّه» زمر، 22

آیا کسی که خدا سینه اش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته همچون کوردلان گمراه است .

قلب غیر مؤمن بسته:

«افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» محمد، 24

آیا آنها در قرآن تدبّر نمی کنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است .

ص:446

7 - قلب مؤمن متواضع:

«فیؤمنوا به فتخبت له قلوبهم» حجّ، 54

و در نتیجه به آن ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آنها خاضع گردد .

قلب غیر مؤمن متکبّر:

«کذلک یطبع اللَّه علی کلّ قلب متکبّر جبّار» غافر، 35

اینگونه خداوند بر دل هر متکبّر جبّاری مهر می نهد .

8 - قلب مؤمن با الفت و اتّحاد:

و اذکروا نعمة اللَّه اذ کنتم اعداء فالّف بین قلوبکم» آل عمران، 103

نعمت بزرگ خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل های شما الفت ایجاد کرد .

قلب غیر مؤمن با تفرقه و اختلاف:

«تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی» حشر، 14

آنها را متّحد می پندارید در حالی که دلهایشان پراکنده است .

روایات

قلب هر انسانی حالاتی دارد؛ گاهی سالم گاهی مریض گاهی زنده گاهی مرده گاهی نرم گاهی سخت گاهی طاهر گاهی غیر طاهر گاهی مشروح گاهی غیر مشروح است و برای هر یک عاملی وجود دارد که بدان اشاره می شود:

1 - تقوا مایه ی سلامت قلب

قال علی علیه السلام : «ان تقوی الله دواء داء قلوبکم و بصر عمی افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم».

همانا تقوای الهی مایه درمان درد قلب های شما و مایه بینایی کوری دل های شما و مایه شفای بیماری بدن های شماست . (1)

ص:447


1- (نهج البلاغه / خطبه 198)

2 - جدال و خصومت مایه ی مرض قلب

قال علی علیه السلام : «ایاکم و المراء و الخصومة فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیهما النفاق». (1)

بپرهیزید از جدال و دشمنی که باعث بیماری قلب ها نسبت به برادران دینی می شود و به واسطه آن نفاق به وجود می آید.

3 - اطعام به مسکین مایه ی نرمی قلب

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا اردت ان یلین قلبک فاطعم المسکین و امسح رأس الیتیم».

هرگاه خواستی قلب تو نرم شود پس به مسکین اطعام کن و بر سر یتیم دست (مهربانی) بکش .

(2)

4 - گناه مایه ی سختی قلب

قال علی علیه السلام : «ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الا لکثرة الذنوب».

اشک ها خشک نمی شود جز به خاطر سختی دل ها و دل ها سخت نمی گردد مگر به خاطر گناهان زیاد.

(بحار/70/55))

5 - موعظه و تفکر مایه ی حیات قلب

قال علی علیه السلام : «احی قلبک بالموعظة و امته بالزهادة».

قلب خودت را به وسیله پند و اندرز زنده کن و به وسیله بی رغبتی به دنیا هوای نفس خود را بمیران. (3)

6 - خنده ی فراوان مایه ی مرگ قلب

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «ایاک و کثرة الضحک فانّه یمیت القلب».

بپرهیز از خنده زیاد زیرا قلب را می میراند . (4)

7 - شهوات مایه رجس قلب

8 - ترک شهوات مایه ی طهارت قلب

قال علی علیه السلام : «طهّروا انفسکم من دنس الشهوات تدرکوا رفیع الدرجات».

نفس خود را از پلیدی شهوات پاک سازید تا به درجات بالا نائل شوید . (5)

ص:448


1- (کافی / 2 / 300)
2- (مشکاة الانوار / 167)
3- (نهج البلاغه / نامه 31)
4- (معانی الاخبار/335)
5- (غررالحکم/ 6020)

9 - گناه مایه ی فساد قلب

قال الصادق علیه السلام : «ما من شی ء افسد للقلب من الخطیئة ...».

هیچ چیزی مانند گناه برای قلب مایه فساد نخواهد بود . (1)

10 - یاد خدا مایه ی صلاح قلب

قال علی علیه السلام : «اصل صلاح القلب اشتغاله بذکر الله».

اساس صلاح قلب مشغول شدن به یاد خداست . (2)

انعطاف قلب جوان؛ هنگامی که برادران یوسف علیه السلام اقرار به گناه خود کردند، حضرت یعقوب به آن ها وعده ی طلب مغفرت داد (سوف استغفر لکم ربّی) اما حضرت یوسف علیه السلام فوراً برادران را بخشید. امام صادق علیه السلام در بیان تفاوت این دو برخورد می فرماید: «لانّ قلب الشاب ارّق من قلب الشیخ».

زیرا قلب جوان از قلب پیر نرم تر خواهد بود .(3)

91- راستگویی

آیات

1 - راستگویی خداوند :

«و من اصدق من اللَّه قیلاً» نساء 122

و چه کسی در سخن از خدا راستگوتر است .

«و من اصدق من اللَّه حدیثاً» نساء، 87

و کیست که از خداوند راستگوتر است .

ص:449


1- (بحار / 67 / 54)
2- (غرر الحکم / 3083)
3- (بحار / 12 / 280)

2 - راستگویی انبیاء الهی:

هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون» یس، 52

این همان است که خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان او راست گفتند .

3 - آزمایش خدا برای ظهور راستگویی :

«فلیعلمنّ اللَّه الذین صدقوا و لیعلمنّ الکاذبین» عنکبوت، 3

باید علم خداوند درباره کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقّق یابد .

4 - دعا برای ورود صادقانه در هر کار :

«قل ربّ ادخلنی مُدخل صدق و اخرجنی مُخرج صدق» اسراء، 80

و بگو پروردگارا مرا در هر کار با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز .

5 - بشارت به راستگویان :

«و بشّر الذین امنوا انّ لهم قدم صدق عند ربّهم» یونس، 2

و به کسانی که ایمان آورده اند بشارت ده که برای آنها سابقه نیک نزد پروردگارشان است .

6 - پاداش راستگویان در قیامت :

«قال اللَّه هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم لهم جنات تجری من تحتهاالانهار خالدین فیها ابداً...» مائده، 119

خداوند می گوید امروز روزی است که راستی راستگویان به آنها سود می بخشد برای آنان باغ هایی از بهشت است که نهرها از زیر آن می گذرد و تا ابد جاودانه می ماند .

7 - همراه بودن با راستگویان :

«یا ایها الذین امنوا اتقوا اللَّه و کونوا مع الصادقین» توبه، 119

ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و با صادقان باشید .

8 - اوصاف راستگویان :

الف) «انما المؤمنون الذین امنوا باللَّه و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل اللَّه اولئک هم الصادقون» حجرات، 15

مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد کرده اند آنان راستگویانند .

ص:450

ب) «للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلاً من اللَّه و رضواناً وینصرون اللَّه ورسوله اولئک هم الصادقون» حشر، 8

این اموال برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالی که فضل الهی و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را یاری می کنند آنها راستگویانند .

ج ) «اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون » بقره، 177

اینها (ابرار) کسانی هستند که راست می گویند و اینها هستند پرهیزکاران .

روایات

1 - راستگویی مایه ی تزکیه ی عمل

قال الصادق علیه السلام : «من صدق لسانه زکی عمله».

کسی که زبانش راست بگوید عمل او پاکیزه می شود و رشد می کند . (1)

2 - راستگویی مایه ی نجات

قال علی علیه السلام : «الصدق ینجیک و ان خفته الکذب یردیک و ان امنته».

راستگویی تو را نجات می دهد اگرچه از آن بترسی و دروغگویی تو را پست می کند گرچه تو را امنیت دهد . (2)

3 - راستگویی نشانه ی ایمان

قال علی علیه السلام : «الایمان ان تؤثر الصدق حیث یضرّک علی الکذب حیث ینفعک».

ایمان آن است که راستگویی را اختیار کنی گرچه به تو ضرر زند بر دروغگویی گرچه به تو سود دهد.(3)

4 - راستگویی زینت سخن

قال علی علیه السلام : «بالصّدق تزیّن الاقوال»

با راستگویی گفتارها زینت داده می شود . (4)

ص:451


1- (کافی / 2 / 104)
2- (غررالحکم/1118)
3- (نهج البلاغه / حکمت 458)
4- (غرر 4257)

5 - راستگویی مایه عظمت انسان

قال علی علیه السلام : «علیک بالصّدق فمن صدق فی اقواله جلّ قدره»

بر تو باد به راستی پس کسی که در گفتارهای خود راست گوید قدر و منزلت او بزرگ می شود.

(1)

6 - راستگویی مایه پیروزی

قال علی علیه السلام : «من قال بالصّدق انجح»

هرکه به راستی سخن گوید پیروز می شود . (2)

سئل الصادق علیه السلام عن قول اللَّه عزّ و جلّ فی قصة ابراهیم «قال بل فعله کبیرهم هذا فاسئلوهم ان کانوا ینطقون» قال: ما فعله کبیرهم و ما کذب ابراهیم. قیل و کیف ذلک؟ فقال: «انما ابراهیم «فاسئلوهم ان کانوا ینطقون» فان نطقوا فکبیرهم فعل و ان لم ینطقوا فلم یفعل کبیرهم شیئاً فما نطقوا و ما کذب ابراهیم علیه السلام».

از امام صادق علیه السلام پرسیدند آیا ابراهیم که نسبت بت شکنی را به بت بزرگ داد دروغ نگفت با اینکه بت بزرگ این کار را نکرده بود؟ حضرت فرمود: خیر، زیرا ابراهیم فرمود بت بزرگ بت ها را شکسته اگر بت ها سخن بگویند و اگر سخن نگویند پس بت بزرگ این کار را نکرده است، بنابراین بت ها سخن نگفتند و ابراهیم دروغ نگفته است .(3)

ص:452


1- (غرر 6139)
2- (غرر 7810)
3- (احتجاج / 2 / 256)

92- دروغ

آیات

1 - دروغ گو ستمکارترین انسان

«فمن اظلم ممن کذّب علی اللَّه و کذّب بالصدق اذ جاءه الیس فی جهنّم مثوی للکافرین» زمر، 32

پس چه کسی ستمکارتر است از آن کسی که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست را هنگامی که به سراغ تو آمده تکذیب کند .

2 - کیفر دورغ شمردن آیات خداوند

«والّذین کفروا و کذّبوا بایاتنا اولئک اصحاب النّار هم فیها خالدون» بقره 39

و کسانی که کافر شدند و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخ و همیشه در آن خواهند ماند .

3 - مجازات دروغ شمردن سخن پیامبران

«و ان یکذبوک فقد کذّب الذین من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبینات و بالزبر و بالکتاب المنیر ثم اتّخذت الذین کفروا فکیف کان نکیر» فاطر، 25و26

اگر تو را تکذیب کنند (عجب نیست) کسانی که پیش از آنان بودند نیز پیامبران خود را تکذیب کردند آنها با دلایل روشن و کتاب های پند و موعظه و کتب آسمانی روشنگر (مشتمل بر معارف و احکام) به سراغ آنان آمدند (اما کوردلان ایمان نیاوردند) سپس من کافران را بعد از اتمام حجت گرفتم و سخت مجازات کردم مجازات من نسبت به آنان چگونه بود ؟

4 - کیفر دروغ شمردن قیامت

«بل کذّبوا بالساعة و اعتدنا لمن کذّب بالساعة سعیراً» فرقان، 11

بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند و ما برای کسی که قیامت را تکذیب کند آتش شعله ور و سوزان فراهم کرده ایم .

ص:453

5 - اوصاف دروغ شمرندگان قیامت

«ارأیت الذین یکذّب بالدین. فذلک الّذی یدعّ الیتیم. و لا یحضّ علی طعام المسکین»

ماعون 1 - 3

آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند دیدی. او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند. و دیگران را به اطعام مسکین تشویق می کند .

روایات

1 - دروغ بزرگ ترین گناه

قال علی علیه السلام : «اعظم الخطایا عند اللَّه اللسان الکذوب».

بزرگ ترین گناه در نزد خدا زبان دروغگو است . (1)

2 - لزوم پرهیز از دروغ

قال علی علیه السلام : «لا یجد عبد طعم الایمان حتی یترک الکذب هزله و جدّه».

هیچ بنده ای طعم و مزه ایمان را نمی چشد مگر آنکه دروغ را چه شوخی چه جدّی ترک کند.

(2)

3 - عدم سازگاری ایمان با دروغ

سئل عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم أیکون المؤمن جباناً؟ فقال: نعم. قیل له: أیکون المؤمن بخیلاً؟ قال: نعم. قیل له: أیکون المؤمن کذّاباً؟ قال: لا.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سؤال کردند آیا مؤمن ترسو می شود؟ فرمود آری. پرسیدند آیا مؤمن بخیل می شود؟ فرمود: آری. سؤال کردند آیا مؤمن دروغگو می شود؟ فرمود: نه .

(3)

4 - علت دروغگویی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا یکذب الکاذب الّا من مهانة نفسه علیه».

دروغگو دروغ نمی گوید مگر به خاطر خواری نفسی که در او است . (4)

ص:454


1- (محجة البیضاء / 5 / 243)
2- (بحار/72/249)
3- (الترغیب و الترهیب / 3 / 595)
4- (کنز العمال / 8231)

5 - خطر دروغگویی برای خنداندن مردم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ویل للذی یحدّث فیکذب لیضحک به القوم ویل له ویل له».

وای بر کسی که سخن بگوید پس دروغ بگوید تا اینکه مردم بخندند وای بر او وای بر او .

(1)

6 - آثار دروغ

الف - فاسد شدن دین؛

قال علی علیه السلام : «کثرة الکذب تفسد الدین و تعظم الوزر».

دروغ زیاد موجب فساد دین و بزرگی گناه می شود . (2)

ب - محروم شدن از نماز شب؛

قال الصادق علیه السلام : «انّ الرّجل لیکذب الکذبة فیحرم بها صلوة اللیل».

به درستی که انسان گاهی دروغ می گوید پس از نماز شب محروم می شود. (3)

ج - روسیاهی؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا علی! ایاک و الکذب فانّ الکذب یسوّد الوجه ثم یکتب عند اللَّه کذّاباً».

ای علی! از دروغ بپرهیز زیرا موجب سیاهی صورت می شود و سپس انسان در نزد خداوند دروغگو شمرده می شود . (4)

7 - جایز بودن دروغ در موارد خاص

قال الصادق علیه السلام : «الکذب مذموم الا فی امرین دفع شرّ الظلمة و اصلاح ذات البین».

دروغ صفت ناپسندی است مگر در دو مورد از بین بردن شرّ ستمگران و اصلاح و آشتی میان مردم.

(5)

8 - عدم تلقین دروغ

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا تلقنّوا الکذب فیکذبون فانّ بنی یعقوب لم یعلموا انّ الذئب یأکل الانسان فلمّا لقنّهم انی اخاف ان یأکله الذئب قالوا: اکله الذئب».

دروغ گویی را به کسی تلقین نکنید تا دروغ بگویند زیرا فرزندان یعقوب نمی دانستند که گرگ انسان را از بین می برد. چون یعقوب تلقین کرد و گفت می ترسم یوسف را گرگ بخورد، آنها این حرف را زدند و گفتند گرگ یوسف را خورده است . (6)

ص:455


1- (کنز العمال / 8215)
2- (غررالحکم/7123)
3- (بحار / 72 / 260)
4- (بحار / 77 / 67)
5- (بحار / 72 / 263)
6- (کنز العمال / 8228)

9 - پرهیز از دروغ کوچک و بزرگ

قال السجادعلیه السلام : «اتقوا الکذب الصغیر منه و الکبیر فی کلّ جدّ و هزل فانّ الرجل اذا کذب فی الصغیر اجترأ علی الکبیر».

از دروغگویی چه کوچک چه بزرگ در هر امر جدّی و شوخی بپرهیز زیرا وقتی انسان دروغ کوچک گفت، جرأت بر دروغ بزرگ را پیدا می کند . (1)

شخصی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: مبتلا به گناه هستم، مرا راهنمایی فرمایید. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دروغ را ترک کن هر گناهی خواستی انجام بده. آن شخص وقتی تصمیم گناه گرفت با خود گفت اگر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم از من سؤال کند اگر منکر شوم در صورت انکار دروغ گفته ام و اگر اقرار کنم بر من حدّ الهی اجرا خواهد کرد، از این رو همه ی گناهان را ترک نمود.(2)

93- شادی های بجا و نابجا

آیات

شادی های بجا

1 - شادی مؤمنان به فضل خداوند:

«قل بفضل اللَّه و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیرمما یجمعون» یونس، 58

بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که این از تمام آنچه که گردآوری کرده اند بهتر است .

2 - شادی مؤمنان به نصر الهی:

«یومئذٍ یفرح المؤمنون بنصراللَّه ینصر من یشاء و هو العزیز الرحیم» روم، 4

در آن روز مؤمنان خوشحال خواهند شد به سبب یاری خداوند و او هرکس را بخواهد یاری می دهد و او صاحب قدرت و رحیم است .

ص:456


1- (کافی / 4 / 35)
2- (شرح نهج البلاغه / 6 / 357)

3 - شادی شهیدان به فضل الهی:

«و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل اللَّه امواتاً فرحین بما اتیهم اللَّه من فضله»

آل عمران، 170

ای پیامبر هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند آنها به خاطر نعمت های فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند .

شادی های نابجا

1 - شادی به شرکت نکردن در جنگ:

«فرح المخلّفون بمقعدهم خلاف رسول الله» توبه، 81

تخلف جویان از جنگ تبوک از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند .

2 - شادی منافقان:

«ان تصبک حسنة تسؤهم و ان تصبک مصیبة یقولوا قد اخذنا امرنا من قبل و یتولّوا و هم فرحون» توبه، 50

هرگاه نیکی به تو (پیامبر) رسد آنها را ناراحت می کند و اگر مصیبتی به تو (پیامبر) برسد می گویند ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم و باز می گردند در حالی که خوشحالند .

3 - شادی به امکانات مادی:

«فرحوا بالحیوة الدنیا و ما الحیوة الدنیا فی الاخرة الاّ متاع» رعد، 26

به زندگی دنیا شاد و خوشحال شدند در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت متاع ناچیزی است .

4 - شادی به دانش:

«فلمّا جاءهم رسلهم بالبیّنات فرحوا بما عندهم من العلم» غافر، 83

هنگامی که رسولان دلایل روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند خوشحال بودند .

5 - شادی کافران:

«ان تمسسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سیئة یفرحوا بها» آل عمران، 120

اگر نیکی به شما برسد آنها را ناراحت می کند و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد خوشحال می شوند .

ص:457

6 - شادی قارون:

«اذا قال له قومه لا تفرح ان اللَّه لا یحبّ الفرحین» قصص، 76

هنگامی را که قومش به او (قارون) گفتند این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد .

روایات

1 - عید حقیقی

قال علی علیه السلام : «الیوم لنا عید و غداً لنا عید و کل یوم لا یعصی اللَّه فیه فهو یوم عید».

امروز برای ما عید است و فردا برای ما عید است و هر روزی که در آن معصیت خداوند نشود، آن روز روز عید است .(1)

2 - عید ولایت

عن ابی عبد اللَّه علیه السلام : «... فان الانبیاء صلوات اللَّه علیهم کانت تأمر الاوصیاء بالیوم الذی کان یقام فیه الوصیّ ان یُتخّذ عیداً».

پیامبران به اوصیاء خود سفارش می کردند در روزی که به وصایت منصوب شدند آن روز را عید قرار دهند . (2)

3 - عظمت عید غدیر

عن الرضاعلیه السلام : «و ان یوم الغدیر بین الاضحی و الفطر و الجمعه کالقمر بین الکواکب ... و هو یوم التهنئة یهنی ء بعضکم بعضاً. یقول الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین و الائمة و هو یوم التبسّم فی وجوه الناس من اهل الایمان ... و هو یوم الزینة».

روز غدیر در میان روز قربان و فطر و جمعه مانند ماه در میان ستارگان است و آن روزی است که برخی از شما به برخی دیگر تهنیت و تبریک می گویند. می گویند خدا را سپاس که ما را از تمسّک کنندگان به ولایت امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام قرار داد و آن روز تبسّم در برابر مردم است و آن روز زینت است . (3)

ص:458


1- (مستدرک / حدیث 6679)
2- (فروع کافی / 4 / 149)
3- (اقبال الاعمال / 464)

4 - عید قربان و مغفرت خداوند

خطب علی علیه السلام فی عید الضحی ... فقال: «... و انّ هذا یوم حرمته عظیمة و برکته مأمولة و المغفرة فیه مرجوّة فاکثروا ذکر اللَّه تعالی و استغفروه و توبوا الیه انه هو التّواب الرّحیم».

روز عید قربان حرمت آن بزرگ و برکت آن مورد آرزو و امید به آمرزش الهی می رود .

(1)

5 - عید فطر روز اجتماع مردم

قال الرضاعلیه السلام : «انّما جعل یوم الفطر العید لیکون للمسلمین مجتمعاً یجتمعون فیه و یبرزون لله عزّ و جلّ فیمجّدونه علی ما منّ علیهم ...».

همانا روز فطر عید قرار داده شده تا اینکه در آن روز مسلمانان اجتماع پیدا کنند و برای خداوند ظاهر شوند و به خاطر منّتی که بر آنها نهاده او را تمجید و ستایش کنند .

(2)

6 - عید، روز پذیرفته شدن اعمال

قال علی علیه السلام : «انّما هو عید لمن قبل اللَّه صیامه و شکر قیامه و کل یوم لا یعصی اللَّه فیه فهو یوم عید».

همانا عید برای کسی است که خداوند روزه او را بپذیرد و از قیام برای نمازش تشکر کند و هر روزی که در آن معصیت خدا نشود روز عید است . (3)

7 - عید نوروز

قال الصادق علیه السلام : «اذا کان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابک و تطیّب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائماً».

هرگاه نوروز شد پس غسل کن و پاکیزه ترین لباس خود را بپوش و به بهترین عطر خود را خوشبو کن در آن روز روزه باش . (4)

8 - عید و شب زنده داری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من احیی لیلة العید لم یمت قلبه یوم یموت القلوب».

کسی که در شب عید شب زنده داری کند روزی که دل ها می میرد قلب او نمی میرد . (5)

ص:459


1- (من لا یحضر الفقیه / 1 / 520)
2- (من لا یحضر الفقیه / 1 / 522)
3- (نهج البلاغه / حکمت 428)
4- (وسائل / 5 / 288)
5- (وسائل/5/ 139)

9 - تزیین عید به اذکار الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «زیّنوا اعیادکم بالتکبیر، زیّنوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس».

عیدهای خود را به تکبیر زینت دهید و عید فطر و قربان را به گفتن لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر و الحمدللَّه و سبحان اللَّه زینت دهید . (1)

امام حسن مجتبی علیه السلام در عید فطری به گروهی برخورد کرد که بازی می کردند و می خندیدند به آن ها فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را ماه مسابقه در اطاعت و بندگی خویش قرار داده و گروهی رضایت الهی در پرتو طاعت کسب می کنند و به رستگاری می رسند، لکن گروهی انجام وظیفه نمی کنند و روز قیامت اهل باطل خسارت می کنند؛ «و یخسر فیه المبطلون». (2)

94- آثار گناه

آیات

از نظر قرآن کریم گناه و معصیت آثار و پیامدهائی دارد که به نمونه ای از آن اشاره می شود:

1 - سختی در زندگی:

«و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشة ضنکاً» طه، 124

هرکس از یاد من رویگردان شود زندگی سخت و تنگی خواهد داشت .

2 - فساد در جامعه:

«ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس» روم، 41

فساد در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده .

ص:460


1- (کنز العمال / 24094 - 24095)
2- (تحف العقول / 236)

3 - زنگار قلب

«کلاّ بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» مطففین، 14

چنین نیست که آنها می پندارند بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است .

4 - بسته شدن مراکز ادراک:

«اولئک الذین طبع اللَّه علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون»

نحل، 108

آنها کسانی هستند که بر اثر فزونی گناه خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده به همین دلیل نمی فهمند و غافلان واقعی همانها هستند .

5 - ذلّت و بیچارگی:

«و ضربت علیهم الذلّة و المسکنة... ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون» بقره، 61

مهر ذلّت و نیاز بر پیشانی آنها زده شده است، این کیفر به خاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند .

6 - گرفتاری و رنج:

«و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم» شوری، 30

هر مصیبتی به شما برسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید .

7 - تغییر نعمتهای الهی:

«ذلک بانّ اللَّه لم یک مغیّراً نعمة انعمها علی قوم حتیّ یغیّروا ما بانفسهم» انفال، 53

این به خاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمی دهد جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند .

8 - تغییر سرنوشت انسان:

«انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتیّ یغیّروا ما بانفسهم» رعد، 11

اما خداوند سرزنش هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند .

9 - نابودی:

«فاهلکناهم بذنوبهم» انعام، 6

آنان را به خاطر گناهانشان نابود کردیم .

ص:461

10 - عذاب الهی در آخرت:

«و من یعص اللَّه و رسوله فانّ له نار جهنم خالدین فیها ابداً» جنّ، 23

هرکس نافرمانی خدا و رسولش کند آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن می ماند .

روایات

1 - بزرگ ترین گناه

قال علی علیه السلام : «اعظم الذنوب عند اللَّه سبحانه ذنب صغر عند صاحبه».

بزرگترین گناه در نزد خداوند سبحان گناهی است که در نزد مرتکب آن کوچک جلوه کند.

(1)

2 - گناه غیر قابل آمرزش

قال الباقرعلیه السلام : «من الذنوب التی لا تغفر قول الرجل یا لیتنی لا اوأخذ الاّ بهذا».

از جمله گناهانی که آمرزیده نمی شود سخن کسی که بگوید ای کاش به غیر از این گناه مؤاخذه نشوم. (2)

3 - کوچک شمردن گناه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ المؤمن لیری ذنبه کانّه تحت صخرة یخاف ان تقع علیه و الکافر یری ذنبه کانّه ذباب مرّ علی انفه».

راستی مؤمن گناه خود را آنگونه می بیند که زیر سنگ بزرگی قرار گرفته و می ترسد بر سرش بیفتد و کافر گناه خود را به گونه مگسی می بیند که از روی بینی او عبور می کند .

(3)

4 - گناه و جرأت بر خداوند

قال الباقرعلیه السلام : «لا تنظروا الی صغر الذنب ولکن انظروا الی من اجترأتم».

به کوچکی گناه ننگرید بلکه نگاه کنید نسبت به چه کسی جرأت پیدا کردید (و گناه انجام دادید).

(4)

ص:462


1- (غررالحکم/3141)
2- (خصال / 24)
3- (امالی طوسی / 527)
4- (بحار/77/168)

5 - اصرار بر گناه، نشانه ی شقاوت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من علامات الشقاء جمود العین و قسوة القلب و شدة الحرص فی طلب الرزق و الاصرار علی الذنب».

از نشانه های شقاوت، خشکی چشم و سختی دل و زیادی حرص در طلب رزق و اصرار بر گناه است.

(1)

6 - خطر شادمانی به گناه

قال زین العابدین علیه السلام : «ایاک و الابتهاج بالذنب فانّ الابتهاج به اعظم من رکوبه».

بپرهیز از شادمانی بر گناه، زیرا شادمانی به گناه از ارتکاب آن بزرگ تر است .

(2)

7 - شرکت نکردن در مجلس گناه

عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «لا ینبغی للمؤمن ان یجلس مجلساً یعصی اللَّه فیه و لا یقدر علی تغییره».

سزاوار نیست برای مؤمن که در مجلسی بنشیند که معصیت خدا در آن می شود و توانایی بر تغییر آن را ندارد . (3)

8 - بدتر از گناه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اربعة فی الذنب شرّ من الذنب الاستحقار و الافتخار و الاستبشار و الاصرار»

چهار چیز در گناه بدتر از خود گناه است: کوچک شمردن آن، مباهات کردن به آن، شادمان بودن به آن و اصرار به آن. (4)

9 - آثار گناه

الف - گرفتاری و رنج ؛

قال الصادق علیه السلام : «اما انه لیس من عرق یضرب و لا نکبة و لا صداع و لا مرض الاّ بذنب و ذلک قول اللَّه تعالی عزّ و جلّ: «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم»».

آگاه باشید هیچ رگی زده نمی شود و هیچ گرفتاری و دردسر و بیماری به انسان نمی رسد مگر به خاطر گناه، به دلیل قول خداوند (و ما اصابکم...) «هیچ مصیبتی به شما نمی رسد مگر به خاطر آنچه که خود انجام دادید» . (5)

ص:463


1- (خصال / 243)
2- (بحار / 78 / 159)
3- (وسائل / 6 / 503)
4- (جامع احادیث الشیعة/13/336)
5- (کافی / 2 / 207)

ب - محرومیت از رزق ؛

قال الباقرعلیه السلام : «ان العبد لیذنب الذنب فیزوی عنه الرزق».

به درستی که بنده گناه می کند و رزق از او جدا می شود . (1)

ج - پدید آمدن بلای جدید ؛

قال الرضاعلیه السلام : «کلما احدث العباد من الذنوب ما لم یکونوا یعملون احدث اللَّه لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون».

هرگاه بندگان گناهانی تازه را که سابقه نداشته ایجاد کنند، خداوند برای آنها بلاهایی راکه سابقه نداشته ایجاد می کند . (2)

د - عدم استجابت دعا ؛

قال علی علیه السلام : «المعصیة تمنع الاجابة».

گناه مانع اجابت دعا می شود .(3)

ه - محرومیت از نماز شب ؛

قال الصادق علیه السلام : «ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلوة اللیل ...».

همانا انسانی گناهی را انجام می دهد، پس محروم از نماز شب می شود . (4)

و - زوال نعمت ؛

قال علی علیه السلام : «ما زالت نعمة و لا نظارة عیش الاّ بذنوب اجترحوا ان اللَّه لیس بظلام للعبید».

هیچ نعمتی زایل نمی شود و خوشی زندگی به هم نمی خورد مگر به خاطر گناهانی که انجام دادند و خداوند به بندگانش ستم نمی کند . (5)

ز - سستی در عبادت ؛

قال الباقرعلیه السلام : «انّ للّه عقوبات فی القلوب و الابدان ضنک فی المعیشة وهن فی العبادة و ما ضرب عبد بعقوبة اعظم من قساوة القلب».

به درستی که خداوند در قلب ها و بدن ها عقوبت هایی دارد، تنگی در زندگی، سستی در عبادات و هیچ بنده ای به بزرگ تر از سختی دل عقوبت نشده است . (6)

ص:464


1- (کافی / 2 / 207)
2- (کافی/2/ 275)
3- (غررالحکم/ 1 / 28)
4- (کافی / 2 / 209)
5- (خصال / 2 / 624)
6- (بحار/78/176)

ح - قساوت قلب ؛

«فی التوراة ... یابن آدم اذا وجدت قساوة فی قلبک و سقماً فی جسمک و نقیصة فی مالک و حریمة فی رزقک فاعلم انّک قد تکلّمت فیما لا یعنیک».

ای فرزند آدم هرگاه سختی در دل و بیماری در جسم و کمبود در ثروت و محرومیت از رزق را مشاهده کردی بدان که سخنی را گفتی که مقصود نبوده است (یعنی سخنان بیهوده بر زبان جاری کردی).

(1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وارد سرزمینی شدند به اصحاب خود فرمودند: هیزم جمع کنید. عرض کردند: در این جا هیزم نیست. فرمود: هر شخصی به اندازه ای که توان دارد هیزم بیاورد. افراد برای جمع هیزم رفتند و بعد از مدتی هر کدام مقداری آوردند. پیامبر فرمود: گناهان انسان این چنین جمع می شود. «هکذا تجتمع الذنوب».

(2)

95- آثار پیروی از هوای نفس

آیات

از نظر قرآن کریم هواپرستی آثار و پیامدهای بسیار خطرناکی دارد که به بعضی از آن ها اشاره می شود:

1 - سرچشمه غفلت وبی خبری:

«و لا تطع اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبّع هواه» کهف، 28

و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت نکن همان هایی که از هوای نفس پیروی کردند.

ص:465


1- (ینابیع الحکمة / 4 / 333)
2- (کافی / 2 / 218)

2 - سرچشمه کفر و بی ایمانی:

«فلا یصّدنک عنها من لا یؤمن بها و اتّبع هواه» طه، 16

و هرگز نباید افرادی که به قیامت ایمان ندارند و از هوس های خویش پیروی کردند تو را از آن (قیامت) باز دارند که هلاک خواهی شد.

3 - بدترین گمراهی:

«و من اضلّ ممّن اتّبع هواه بغیر هدی من اللَّه»

آیا گمراه تر از آن کس که پیروی هوای نفس کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته پیدا می شود؟

4 - انحراف از راه حق:

«فاحکم بین الناس بالحق و لا تتّبع الهوی فیضلّک عن سبیل اللَّه» ص، 26

در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می سازد.

5 - فساد و تباهی نظام هستی:

«و لو اتّبع الحق اهوائهم لفسدت السماوات و الارض و من فیهنّ» مؤمنون، 71

و اگر حق از هوس های آن ها پیروی کند، آسمان ها و زمین و تمام کسانی که در آن هستند تباه خواهند شد.

6 - اعراض از معجزات و تکذیب انبیا:

«و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمرّ و کذّبوا و اتّبعوا اهوائهم» قمر 2و3

و هرگاه معجزه ای را ببینند، اعراض کرده، می گویند: این سحری مستمر است آن ها آیات خدا را تکذیب کرده و از هوای نفس خود پیروی کردند.

7 - عدم اجابت سخن پیامبر:

«فان لم یستجیبوا لک فاعلم انما یتبعون اهوائهم»قصص، 50

اگر تو را اجابت نمی کنند بدان که از هوای نفس خود پیروی می کنند.

8 - عدم اجرای عدالت:

«فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا» نساء، 135

از هوای و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد.

ص:466

9 - سقوط انسان از مقام والا:

«و لو شئنا لرفعناه بها و لکنّه اخلد الی الارض و اتّبع هواه» اعراف، 176

اگر می خواستیم مقام او را با این آیات و علوم و دانش ها بالا می بردیم، ولی او به پستی گرایید و پیروی از هوای نفس کرد.

10 - محرومیت از ولایت و نصرت حقّ:

«و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم مالک من اللَّه من ولیّ و لا نصیر»

بقره، 120

اگر از هوای نفس مردم پیروی کنی بعد از آن که علم برای تو حاصل شده دیگر هیچ کمکی و یاوری از طرف خداوند برای تو نخواهد بود.

روایات

1 - بیماری همیشگی:

قال علی علیه السلام : «من لم یداو شهوته بالترک لها لم یزل علیلاً» (غررالحکم)

کسی که از راه ترک شهوت، خود را درمان نکند همیشه بیمار خواهد بود.

2 - کوری و کری باطنی:

قال علی علیه السلام : «ان اطعت هواک اصمّک و اعماک» (مصباح الشریعة)

اگر از هوای نفس پیروی کنی؛ کری و کوری باطنی نصیبت خواهد شد.

3 - پیروزی دشمن:

قال الجوادعلیه السلام : «من اطاع هواه اعطی عدوّه مناه» (1)

کسی که ازهوای نفس خودپیروی کندآرزوی دشمن خودرا برآورده است.

4 - اسارت عقل:

قال علی علیه السلام : «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» (2)

در بسیاری از موارد عقل آدمی اسیر هوای نفس اوست و هوای نفس او امیر بر عقل اوست.

ص:467


1- (بحار 78 / 384)
2- (بحار 69 / 410)

5 - دوری از حق:

قال علی علیه السلام : «انّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتباع الهوی و طول الامل امّا اتباع الهوی فیصّد عن الحق و طول الامل فینسی الاخرة» (1)

مهم ترین امری که از آن بر شما می ترسم دو چیز است: پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز امّا پیروی از هوای نفس شما را از حق باز می دارد امّا آرزوی دراز موجب فراموشی آخرت است.

6 - مردود شدن اعمال سالم:

قال الکاظم علیه السلام : «یا هشام قلیل العمل من العاقل مقبول مضاعف و کثیر العمل من اهل الهوی و الجهل مردود» (2)

ای هشام! عمل اندک، از انسان عاقل دو چندان محسوب می شود؛ ولی اعمال زیاد از آدم هوای پرست و جاهل مردود است.

الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم گذر کرد به شخصی که سنگی را بلند می کرد و مردم به او نظر می کردند پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود این مرد کیست؟ گفتند: قهرمان است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: قهرمان تر از او کسی است که بر هوای نفس خود غلبه پیدا کند؛ «اشجع الناس من غلب هواه». (3)

ب - حضرت علی علیه السلام در جنگ خندق هنگامی که عمروبن عبدود را با یک ضربت به زمین انداخت، او جسارت کرد، حضرت او را رها کردند و بعد از مدّتی آمدند تا سر او را از بدن جدا کنند. از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال شد چرا در همان لحظه او را نکشتید؟ حضرت فرمود: وقتی او به من اهانت کرد، من ناراحت شدم، ترسیدم او را برای هوای نفس خودم از بین ببرم «فخشیت ان اضربه لحظ نفسی» . (4)

ص:468


1- (بحار 2 / 106)
2- (تحف العقول 387)
3- (مجموعه ورام / 2 / 26)
4- (بحار 41 / 51)

96- اسراف و تبذیر

آیات

1 - نهی از اسراف:

«کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» اعراف، 31

از نعمت های الهی بخورید وبیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.

2 - نهی از تبذیر:

«و لا تبذر تبذیراً» اسراء، 26

و هرگز اسراف و تبذیر نکنید .

3 - تبذیر و برادری با شیطان:

«انّ المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» اسراء، 27

به تحقیق که تبذیر کنندگان برادران شیطانند .

4 - جایز نبودن اسراف در انفاق:

«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا» فرقان، 67

بندگان خدای رحمان کسانی اند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف می نمایند و نه سختگیری .

5 - جایز نبودن اسراف در قتل (در مورد قصاص):

«ولا تقتلوا النفس الّتی حرّم اللَّه الّا بالحقّ و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلا یسرف فی القتل انّه کان منصوراً» اسراء، 33

و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده نکشید جز به حق و آن کس که مظلوم کشته شده برای ولی اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم اما در قتل اسراف نکند چرا که او مورد حمایت است .

6 - اسراف در سرمایه عمر:

«قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمةاللّه» زمر، 53

بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نا امید نشوید .

ص:469

7 - عدم اطاعت از مسرفان:

«و لا تطیعوا امر المسرفین - الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون» شعراء، 152-151

و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید - همانها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند .

8 - فرعون نمونه مسرفان:

«و ان فرعون لعال فی الارض و انّه لمن المسرفین» یونس، 83

به درستی که فرعون برتری جویی در زمین داشت و از اسراف کاران بود .

9 - به هلاکت رسیدن اهل اسراف:

«و اهلکنا المسرفین» انبیاء، 9

اسراف کنندگان را هلاک کردیم .

10 - اسراف و عذاب الهی:

«و کذلک نجزی من اسرف و لم یؤمن بایات ربّه و لعذاب الاخرة اشدّ وابقی» طه، 127

و اینگونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است .

روایات

1 - کمترین اسراف

قال الصادق علیه السلام : «ادنی الاسراف هراقة فضل الاناء و ابتذال ثوب الصون و القاء النوی».

کمترین حدّ اسراف دور ریختن ته مانده ظرف و ناچیز شمردن جامه تن و دور افکندن هسته میوه است. (1)

2 - اسراف نشانه ی نفاق

قال علی علیه السلام : «احذّرکم اهل النفاق ... ان حکموا اسرفوا».

شما را از اهل نفاق بر حذر می دارم... آنها وقتی قضاوت می کنند اسراف می کنند .

(2)

ص:470


1- (وسائل / 3 / 384)
2- (بحار / 72 / 177)

3 - نشانه های اسراف کننده

قال الصادق علیه السلام : «للمسرف ثلاث علامات یشتری ما لیس له و یلبس ما لیس له و یأکل ما لیس له».

برای اسراف کار سه نشانه است: آنچه را که لازم نیست می خرد، آنچه را که لازم نیست می پوشد و آن چه را که لازم نیست می خورد . (1)

4 - مفهوم اسراف

قال الصادق علیه السلام : «لیس فیما اصلح البدن اسراف ... انّما الاسراف فیما اتلف المال و اضرّ بالبدن».

در آن چه صرف اصلاح تن می گردد اسراف نیست، اسراف در نابود ساختن مال است و آنچه که به بدن ضرر می رساند . (2)

5 - اسراف از برنامه های شیطان

قال العسکری علیه السلام : «... علیک بالاقتصاد و ایاک والاسراف فانه من فعل الشیطنة».

بر تو باد به میانه روی و از اسراف بپرهیز که از کارهای شیطان است . (3)

6 - آثار اسراف

الف - زوال نعمت؛ قال الکاظم علیه السلام : «من بذّر و اسرف زالت عنه النعمة».

کسی که ریخت و پاش و اسراف کند، نعمت از او زایل می شود . (4)

ب - اندک شدن برکت؛ قال الصادق علیه السلام : «انّ مع الاسراف قلّة البرکة».

همانا اسراف کردن همراه با اندک بودن برکت است . (5)

ج - عدم ستایش؛ قال علی علیه السلام : «ذر السرف فانّ المسرف لا یحمد جوده و لا یرحم فقره».

اسراف را رها کن زیرا شخص اسراف کننده نه ستایش از بخشش او می شود و نه مورد رحم قرار می گیرد. (6)

7 - عدم صدق اسراف در کارهای نیک

قال علی علیه السلام : «الاسراف مذموم فی کل شی ء الاّ فی افعال البرّ».

اسراف جز در کارهای نیک ناپسند است . (7)

ص:471


1- (بحار / 72 / 206)
2- (بحار / 75 / 303)
3- (غرر الحکم / 5188)
4- (بحار/78/327)
5- (وسائل/10/261)
6- (بحار / 50 / 292)
7- (غررالحکم/1 / 83)

8 - نمونه ی اسراف

قال الصادق علیه السلام : «انّما السرف ان تجعل ثوب صونک ثوب بذلتک».

همانا اسراف در این است که لباسی که نگهدارنده تو است آن را لباس کار قرار دهی .

(1)

حضرت رضاعلیه السلام شخصی را مشاهده کردند که میوه ای را کاملاً نخورد و آن را از منزل خود به دور انداخت. امام علیه السلام غضب نمودند و فرمودند: چرا این کار را انجام دادی اگر شما بی نیاز هستید به افراد نیازمند در جامعه اطعام کنید. (2)

97- غیبت

آیات

1 - ممنوعیت غیبت

«یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ انّ بعض الظنّ اثم و لا تجسّسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً ایحبّ احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه و اتقوا اللَّه انّ اللَّه توّاب رحیم» حجرات، 12

ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید چراکه بعضی از گمان ها گناه هست و هرگز در کار دیگران تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد. به یقین همه شما از این امر کراهت دارید تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است .

2 - عدم محبوبیت غیبت

«لا یحب اللَّه الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم» نساء، 48

خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی های دیگران را اظهار کند مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده .

ص:472


1- (مکارم الاخلاق / 117)
2- (کافی / 6 / 297)

روایات

1 - غیبت نشانه ی عجز

قال علی علیه السلام : «الغیبة جهد العاجز». غیبت کردن تلاش ناتوان است .(1)

2 - معنای غیبت

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «... ذکرک اخاک بما یکره قلت یا رسول اللَّه فان کان فیه ذاک الذی یذکر به قال اعلم انک اذا ذکرته بما هو فیه فقد اغتبته و اذا ذکرته بما لیس فیه فقد بهتّه».

غیبت عبارت است از یاد کردن از برادر دینی به آنچه کراهت دارد. از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سؤال شد اگر آن صفتی که درباره برادر مؤمن می گویند در او وجود داشته باشد؟ حضرت فرمود اگر آن صفت در او باشد از او غیبت کرده ای و اگر نباشد به او بهتان و تهمت زده ای .(2)

ب - قال الصادق علیه السلام : «الغیبة ان تقول فی اخیک ما ستره اللَّه علیه و اما الامر الظاهر فیه مثل الحدّة و العجلة فلا».

غیبت عبارت است از امری که خداوند آن را پنهان داشته اما عیبی که در او مانند تندخویی و شتاب زدگی ظاهر است، غیبت نیست . (3)

3 - شنیدن غیبت

قال علی علیه السلام : «السامع للغیبة کالمغتاب».

شنونده غیبت مانند غیبت کننده است .(4)

4 - کفاره ی غیبت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «کفّارة الاغتیاب ان تستغفر لمن اغتبته».

کفاره غیبت آن است که برای کسی که از او غیبت کردی طلب آمرزش کنی . (امالی طوسی / 192)

5 - پاداش ردّ غیبت

قال الباقر علیه السلام: «من اغتیب عنده اخوه المؤمن فنصره واعانه نصره اللَّه فی الدنیا و الآخرة ...».

کسی که در نزدش از برادر مؤمن غیبت شود پس او را یاری و کمک کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری می نماید . (5)

ص:473


1- (نهج البلاغه / حکمت 461)
2- (بحار / 77 / 89)
3- (بحار / 75 / 246)
4- (غرر الحکم / 1171)
5- (ثواب الاعمال / 178)

6 - آثار غیبت

الف - عدم ایمنی از غیبت؛

قال الصادق علیه السلام : «لا تغتب فتغتب و لا تحفر لاخیک حفرة فتقع فیها ...».

از کسی غیبت نکن تا غیبت شوی و برای برادرت چاهی حفر نکن که در آن واقع شوی .

(1)

ب - عدم قبولی عبادت؛

«من اغتاب مسلماً او مسلمة لم یقبل اللَّه صلوته و لا صیامه اربعین یوماً و لیلة الّا ان یغفر له صاحبه».

کسی که غیبت مرد یا زن مسلمان را بکند، خداوند نماز و روزه اش را چهل شبانه روز نمی پذیرد تا اینکه رفیقش او را ببخشد . (2)

ج - از بین رفتن کارهای خوب؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان الرجل لیؤتی کتابه منشوراً فیقول یا ربّ فاین حسنات کذا و کذا عملتها لیست فی صیحفتی؟ فیقول محییت باغتیابک الناس».

به درستی که شخص در قیامت به نامه عمل خود می نگرد می گوید پروردگارا خوبی های من کجاست و اعمال من در نامه عمل نیست. خداوند به او می گوید اعمال خوب تو به خاطر غیبت کردن از بین رفته است . (3)

د - خروج از ولایت خداوند؛

قال الصادق علیه السلام : «من روی علی مؤمن روایة یرید بها شینه و هدم مروّته لیسقط من اعین الناس اخرجه اللَّه عزّ و جلّ من ولایته الی ولایة الشیطان».

کسی که به ضرر مؤمن سخنی بگوید و اراده خوار کردن او را داشته باشد و مروّت او را نابود کند خداوند او را از چشم مردم می اندازد و او را از ولایت خود به سوی ولایت شیطان خارج می کند.

(4)

ه - عدم حرمت غیبت در موارد خاص؛

قال الشیخ البهائی قدس سره : و قد جوزت الغیبة فی عشرة مواضع: الشهادة و النهی عن المنکر و شکایة المتظلم و نصح المستشیر و جرح الشاهد و الراوی و تفضیل بعض العلماء و

ص:474


1- (بحار / 75 / 249)
2- (بحار / 75 / 258)
3- (الترغیب و الترهیب / 3 / 515)
4- (بحار / 75 / 254)

غیبة المتظاهر بالفسق و ذکر المشتهر بوصف ممیز له کالاعور و الاعرج مع عدم قصد الاحتقار و الذم و ذکره عند من یعرفه بذلک بشرط عدم سماع غیره علی قول و التنبیه علی الخطاء فی المسائل العلمیة و نحوها بقصد ان لا یتبعه احد فیها.(1)

دو نفر سلمان علیه السلام را فرستادند نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم تا طعامی را برای آنها بیاورد. پیامبر به او فرمود: برو نزد اسامه طعام برای آنها فراهم کند. اسامه گفت: چیزی باقی نمانده است. سلمان به آنها خبر داد که طعامی نیست. آنها گفتند: اسامه بخل کرده و اگر تو را به چاه سفیحه بفرستند آبش به زمین فرو می رود. بعد پیامبر به آنها فرمود: امروز گوشت خوردید من اثر آن را بر لبان شما می بینم وقتی انکار کردند جبرئیل نازل شد و آیه شریفه «و لا یغتب بعضکم بعضاً ایحبّ احدکم یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه» را از طرف خداوند نازل نمود. (2)

98- حسد

آیات

1 - حسد قابیل به برادرش .

«فطوّعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» مائده، 30

نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد سرانجام او را کشت و از زیان کاران شد .

2 - حسد فرزندان یعقوب:

«انّا ابانا لفی ضلال مبین اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضاً یخل لکم وجه ابیکم» یوسف،8-9

مسلّماً پدر ما در گمراهی آشکاری است یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید تا توجه پدر فقط به شما باشد .

ص:475


1- (بحار/ 75 / 238)
2- (تفسیر جامع 6 / 402)

3 - اختلاف دانشمندان یهود بخاطر حسد:

«و ما تفرّقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم» شوری، 14

آنان پراکنده نشدند بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد این تفرقه جویی به خاطر انحراف از حق بود .

4 - حسد اهل کتاب بر مسلمانان:

«ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد ایمانکم کفّاراً حسداً» بقره، 109

بسیاری از اهل کتاب از روی حسد که در وجود آنها ریشه دوانده است آرزو می کنند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر باز گردانند .

5 - حسد یهود نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امامان:

«ام یحسدون الناس علی ما اتیهم اللَّه من فضله فقد اتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و اتیناهم ملکاً عظیماً» نساء، 54

با آنکه نسبت به مردم بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد می ورزند ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و ملک عظیم به آنها دادیم .

امام صادق علیه السلام می فرماید: «نحن المحسودون» تفسیر برهان، ج 1، ص 376

6 - پناه بردن از شرّ حسود:

«قل اعوذ بربّ الفلق... و من شرّ حاسد اذا حسد» فلق، 1 - 5

بگو پناه می برم به پروردگار سپیده صبح و از شر هر حسودی هنگامی که حسد می ورزد .

روایات

1 - نشانه های حسود

الف - قال الصادق علیه السلام : «قال لقمان لابنه للحاسد ثلاث علامات: یغتاب اذا غاب و یتملّق اذا شهد و یشمت بالمصیبة».

لقمان به فرزندش گفت: حسود سه نشانه دارد: در غیاب شخص غیبت می کند، در هنگام حضور او چاپلوسی می کند و به مصیبت شماتت می کند . (1)

ص:476


1- (بحار / 73 / 251)

ب - قال علی علیه السلام : «الحاسد یفرح بالشرور و یغتّم بالسرور»

حسود به (رسیدن) بدی به دیگران خوشحال و به (رسیدن) شادمانی به آنان غمناک می شود .

(1)

2 - آثار حسد

قال علی علیه السلام : «الحسود کثیر الحسرات متضاعف السیئات»(1) و «الحسود لا یسود»(2) و «ان الحسد یأکل الایمان کما تأکل النار الحطب»(3) و «لا راحة لحسود»(4) و الحسد ینکّد العیش»(5) و «الحسود لا خلّة له»(6)

حسود اندوه او زیاد و گناهان او دو برابر است - حسود آقایی نمی کند - حسادت ایمان را از بین می برد چنانکه آتش هیزم را از بین می برد - حسود راحتی و آسایش ندارد - حسادت زندگی را تلخ می کند - برای حسود دوستی وجود ندارد .

(2)

3 - حسد نشانه ی نفاق

قال الصادق علیه السلام : «ان المؤمن یغبط و لا یحسد و المنافق یحسد و لا یغبط».

همانا مؤمن رشک می برد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و رشک نمی برد. (3)

4 - اثر ترک حسد

قال علی علیه السلام : «من ترک الحسد کانت له المحبة عند الناس».

کسی که حسادت را ترک کند در نزد مردم محبوبیت دارد . (4)

5 - خبر نداشتن حسود از پایان کار خویش

قال علی علیه السلام : «لا تبتهجنّ بخطأ غیرک فانک لن تملک الاصابة ابداً»

به خطا (و اشتباه) غیر خود هرگز خوشحال مشو زیرا که تو همیشه ثواب و درستی را مالک نخواهی شد. (5)

قال علی علیه السلام «لا تفرحنّ بسقطة غیرک فانک لا تدری ما یحدث بک الزمان».

از سقوط دیگران خوشحال مباش زیرا نمی دانی زمان با تو چگونه معامله می کند .

(6)

ص:477


1- غرر الحکم / 1474)
2- (1 - غررالحکم/1520 2 - "/1017 3 - کافی/2/306 4 - غرر الحکم/10435 5 - 6 مستدرک/2/ 328)
3- (کافی/2/307)
4- (بحار / 77 / 237)
5- (غررالحکم 10294)
6- (غررالحکم 10290)

7 - حسد آفت دین

قال الصادق علیه السلام : «آفة الدین الحسد و العجب و الفخر».

آفت دین حسد و عجب و مباهات کردن است . (1)

8 - لذت نبردن حسود از زندگی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اقلّ النّاس لذّة الحسود و اقلّ الناس راحة البخیل»

کمترین مردم از نظر لذّت حسود است و کمترین مردم از نظر راحتی و آسایش بخیل است.

(2)

9 - حسد نشانه خشم بر تقدیر خداوند

قال علی علیه السلام : «الحسود غضبان علی القدر»

حسود بر تقدیر خداوند خشمناک است . (3)

10 - حسد خصلت شیطان

قال علی علیه السلام: «ایاک و الحسد فانه شر شیمة و اقبح سجیة و خلیقة الشیطان».

از حسد بپرهیز زیرا آن بدترین خصلت و زشت ترین صفت و خوی شیطان است . غررالحکم 3653)

امام صادق علیه السلام فرمود: بپرهیزید از حسادت، آن گاه فرمود: حضرت عیسی علیه السلام با شخصی به سفر رفتند، همین که به دریا رسیدند، با نام خدا شروع به رفتن کردند، در وسط دریا این شخص با خود گفت: برتری عیسی علیه السلام بر من چیست؟ همین که این حرف را زد در آب فرو رفت و از عیسی علیه السلام کمک طلبید. آن حضرت او را نجات داد. و فرمود: «وضعت نفسک فی غیر الموضع الذی وضعک اللَّه فیه»؛ از این کار خود توبه کن و به دیگران حسادت نورز.

(4)

ص:478


1- (سفینة البحار / 2 / 176)
2- (بحار/74/112)
3- (مستدرک/2/328)
4- (کافی / 3 / 417)

99- حرص

آیات

حرص در قرآن کریم در دو امر متقابل به کار رفته است: یکی حرص بر دنیا که صفت ناپسندی است و دوم حرص بر هدایت مردم به سوی خداوند که امر پسندیده ای است و این حرص بر هدایت در سه مورد از اوصاف پیامبر اکرم شمرده شده است .

1 - حرص ناپسند از اوصاف یهودیان

«و لتجدنّهم احرص الناس علی حیوة و من الذین اشرکوا یودّ احدهم لو یعمّر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب ان یعمّر و اللَّه بصیر بما یعملون» بقره، 96

و آنها را حریص ترین مردم - حتی حریص تر از مشرکان - بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هریک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود در حالی که این عمر طولانی او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست.

2 - حرص بر هدایت مردم از اوصاف پیامبر اکرم (ص)

الف - «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم» توبه 128

به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان مهربان است .

ب - و ما اکثر النّاس و لو حرصت بالمؤمنین» یوسف، 103

و بیشتر مردم هرچند اصرار داشته باشی ایمان نمی آورند .

ج - ان تحرص علی ما هداهم فانّ اللَّه لا یهدی من یضل و ما لهم من ناصرین». نحل 37

هر قدر بر هدایت آنها حریص باشی (سوادی ندارد چرا که)خداوند کسی را که گمراه ساخت هدایت نمی کند وآنها یاورانی نخواهند داشت .

ص:479

3 - حریص بودن انسان بر رعایت عدالت میان همسران

«و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم» نساء، 129

شما هرگز نمی توانید (از نظر محبت قلبی) در میان زنان عدالت برقرار کنید هرچند کوشش نمایید .

روایات

1 - عدم تأثیر حرص در زیادی رزق

قال علی علیه السلام : «الحرص لا یزید فی الرزق ولکن یذلّ القدر».

حرص رزق انسان را زیاد نمی کند گرچه منزلت انسان را کم می کند .(1)

2 - حرص عامل تراکم ثروت

قال الرضاعلیه السلام : «لا یجتمع المال الاّ بخمس خصال ببخل شدید و امل طویل و حرص غالب و قطیعة الرّحم و ایثار الدّنیا علی الاخرة».

ثروت جمع نمی شود مگر به خاطر پنج خصلت :بخل شدید، آرزوی طولانی، حرص فراوان، قطع شدن رحم و مقدّم داشتن دنیا بر آخرت . (2)

3 - یاد مرگ مانع حرص

قال الصادق علیه السلام : «فاذکر الموت و وحدتک فی قبرک و سیلان عینیک علی خدّیک... و انقطاعک عن الدنیا فانّ ذلک یحثّک علی العمل و یردعک عن کثیر من الحرص علی الدنیا».

مرگ و تنهایی در قبر و از بین رفتن چشم و ریختن آن بر دو گونه ات و منقطع شدن از دنیا را به یاد آور که این امور باعث می شود تو را به عمل وادار کند و از حرص زیاد بازدارد.

(3)

4 - یقین به آخرت مانع حرص

قال علی علیه السلام : «من ایقن بالاخرة لم یحرص علی الدنیا».

کسی که یقین به آخرت داشته باشد، به دنیا حرص نمی ورزد . (4)

ص:480


1- (غرر الحکم / 1877)
2- (خصال/283)
3- (بحار / 76 / 322)
4- (غرر الحکم / 2 / 645)

5 - حرص بر ریاست و پشیمانی از پذیرفتن آن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ستحرصون علی الامارة ثم تکون علیکم حسرة و ندامة فنعمت المرضعة و بئست الفاطمة».

زود است که بر حکومت حرص بورزید که حسرت و ندامت آن برای شما باقی می ماند، پس طفلی که در حال شیر خوردن باشد بهتر است از طفلی که از شیر باز گرفته شده است (کنایه از اینکه ریاست لذّت دارد و امّا عزل از آن شدن ناراحتی دارد).(1)

6 - خاک قبر اشباع کننده ی حریص

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لو کان لابن آدم وادیاً من ذهب لا بتغی ورائهما ثالثاً و لا یملأ جوف ابن آدم الّا التراب».

اگر برای فرزند آدم یک وادی از طلا باشد، باز دنیا را طلب می کند و چیزی جز خاک قبر انسان را اشباع نمی کند . (2)

7 - آثار حرص

الف - ذلت و خواری؛ قال الصادق علیه السلام : «ما اقبح بالمؤمن ان یکون رغبة تذلّه».

چقدر زشت است برای مؤمن که تمایلی داشته باشد که او را ذلیل کند . (3)

ب - فقر؛ قال علی علیه السلام : «الحریص فقیر ولو ملک الدنیا بحذافیرها».

حریص، فقیر است گرچه مالک تمام دنیا باشد . (4)

ج - شقاوت؛ قال علی علیه السلام : «من کثر حرصه کثر شقاؤه».

کسی که حرص او زیاد شد، شقاوت او زیاد می شود . (5)

د - رنج و بدبختی؛ قال علی علیه السلام : «الحرص مطیة التعب».

حرص مرکب رنج و گرفتاری است . (6)

هارون گفت: پیرمردی را پیدا کنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را دیده و از وی حدیثی شنیده باشد. وقتی پیرمردی را پیدا کردند، این حدیث را از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نقل کرد: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یهرم ابن آدم و تشب منه خصلتان: الحرص و طول الامل»، فرزند

ص:481


1- (بحار / 74 / 138)
2- (مجموعه ورام / 117)
3- (صفات الشیعه / 108)
4- (غرر الحکم / 1753)
5- (غرر الحکم / 8602)
6- (غرر الحکم / 820)

آدم پیر می شود لکن دو صفت حرص و آرزوی دراز در او جوان می گردد هنگامی که هارون به او جایزه داد از هارون پرسید آیا این جایزه مخصوص امسال است یا هر سال این جایزه را می دهی؟ هارون گفت: صدق رسول اللَّه پیامبر راست گفته است.

(1)

100- غرور

آیات

1 - زندگی دنیا سرای غرور

«و ما الحیوة الدنیا الامتاع الغرور» ال عمران 185

و زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست .

2 - فریب نخوردن از دنیای دارای غرور

«فلا تغرّنکم الحیوة الدّنیا و لایغرنّکم باللَّه الغرور» لقمان 33

پس مبادا زندگانی دنیا شما را بفریبد و مبادا شیطان فریبکار شما را به (کَرم) خدا مغرور سازد .

3 - مغرور نشدن به خدای کریم

«یا ایّها الانسان ما غرّک بربک الکریم» انفطار، 6

ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است .

4 - کافران مغرور به زندگی دنیا

«ان الکافرون الّا فی غرور» ملک، 20

ولی کافران تنها گرفتار فریبند .

5 - عذاب مغرور به دنیا

«و ذر الذین اتخذوا و منهم لعباً و لهواً و غرّتهم الحیاة الدنیا... لهم شراب من حمیم و عذاب الیم بما کانوا یکفرون» انعام، 70

ص:482


1- (بحار/74/160)

و رها کن کسانی را که آیین (فطری) خود را به بازی و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیا آنها را مغرور ساخته، نوشابه ای از آب سوزان برای آنهاست و عذاب دردناکی بخاطر اینکه کفر می ورزند (و آیات الهی را انکار می کردند) .

6 - آرزوهای باطل مایه غرور

«و غرّتکم الامانیّ حتی جاء امر اللَّه و غرّکم باللَّه الغرور» حدید، 14

و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد .

7 - شیطان عامل غرور

«و ما یعدهم الشیطان الّا غروراً» نساء، 120

در حالی که شیطان جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمی دهد .

روایات

1 - مغرور نشدن به گریه

«لا یغرنّک بکاؤهم فانّ التقوی فی القلب».

گریه برخی از افراد شما را فریب ندهد زیرا پرهیزکاری در قلب است .(1)(بحار / 70 / 383)(2)

2 - مغرور نشدن به زیادی مساجد

«لا تغترنّ بکثرة المساجد و جماعة اقوام اجسادهم مجتمعه و قلوبهم شتّی».

فریب مسجدهای زیاد و اجتماع افرادی که بدن های آنها گرد هم و از جهت فکری مختلف هستند را نخورید . (3)

3 - 4 - مغرور نشدن به ثروت وبه صحت بدن

قال الصادق علیه السلام : «المغرور فی الدنیا مسکین و فی الآخرة مغبون لانّه باع الافضل بالادنی و لا تعجب من نفسک فربّما اغتررت بما لک و صحّة جسمک ان لعلّک لا تبقی»

فریب خورده در دنیا بیچاره و در آخرت مغبون است زیرا برتر را به پست فروخته و عجب به خویش نداشته باش چه بسا به مال و عافیت جسمی خود مغرور می شوی با اینکه باقی نمی ماند .

ص:483


1-
2-
3- (امالی صدوق/282)

5 - 6 - 7 - مغرور نشدن به طول عمر و فرزندان و دوستان

«و ربّما اغتررت بطول عمرک و اولادک و اصحابک لعلک تنجوبهم»

چه بسا به طول عمر و فرزندان و دوستان خود فریب خوری که شاید تو را نجات دهند .

8 - مغرور نشدن به عبادت

«و ربما اقمت نفسک علی العبادة متکلفاً واللَّه یرید الاخلاص»

چه بسا خود رابه عبادت وا می داری با اینکه خداوند اخلاص را می طلبد .

9 - مغرور نشدن به دانش

«و ربّما افتخرت بعلمک و نسبک و انت غافل عن مضرات ما فی غیب اللَّه و ربما تدعواللَّه و انت تدعوا سواه و ربما حسبت انک ناصح للخلق و انت تریدهم لنفسک ان یمیلوا الیک و اعلم انّک لن تخرج من ظلمات الغرور و التمنی الاّ بصدق الانابة الی اللَّه تعالی و الاخبات له ...».

چه بسا به علم و نسب خود افتخار می کنی و غافل هستی از ضررها که در علم غیب پروردگار است و چه بسا خداوند را می خوانی با اینکه در حقیقت غیر او را می خوانی و چه بسا گمان می کنی که مردم را نصیحت می کنی و حال آنکه مردم رابرای خود می خواهی که به تو تمایل پیدا کنند و بدان که از ظلمات غرور و آرزو خارج نمی شوی مگر به اینکه به راستی به خدا برگردی و برای او تواضع کنی.

(1)

10 - آثار غرور

الف - فساد عمل؛ قال علی علیه السلام : «غرور الامل یفسد العمل».

غرور به آرزو عمل را فاسد می کند . (2)

ب - تکبر؛ قال علی علیه السلام : «غرور الغنی یوجب الاشر».

غرور به ثروت موجب تکبّر می شود . (3)

ج - ندامت؛ قال علی علیه السلام : «الدنیا حلم و الاغترار بها ندم».

دنیا خواب است و غرور به آن پشیمانی است . (4)

د - رنج؛ قال علی علیه السلام : «من اغتر بنفسه اسلمته الی المعاطب».

کسی که به خویش مغرور شود، هوای نفس او را تسلیم رنج ها می کند . (5)

ص:484


1- (مصباح الشریعة / 211)
2- (غررالحکم / 6390)
3- (غرر الحکم / 6399)
4- (غررالحکم / 1384)
5- (غرر الحکم / 8812)

نکته:

زندگی دنیا (غُرور)؛ «و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغُرور». (1)

شیطان (غَرور)؛ «فلا تغرنّکم الحیوة الدنیا و لا یغرّنکم باللَّه الغرور».

(2)

انسان (مغرور)؛ «یا ایها الانسان ما غرّک بربّک الکریم». (3)

راغب در مفردات گوید: غَرور هر چیزی است که انسان را مغرور سازد و بفریبد اعم از مال و مقام و شهوت و شیطان و این که به شیطان تفسیر شده به دلیل این است که خبیث ترین فریبندگان است.

ثروتمندی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود. فقیری وارد شد و در کنار ثروتمندی که مغرور به ثروت خود بود نشست. آن شخص لباس خود را جمع کرد، فقیر ناراحت شد. پیامبر از او پرسید: آیا ترسیدی از فقر او چیزی به تو برسد یا از ثروت تو به او چیزی برسد؟ ثروتمند گفت: حاضرم نصف ثروتم را بدهم، فقیر نپذیرفت و گفت: ممکن است من نیز روحیه ی تو را پیدا کنم؛ «اخاف ان یدخلنی ما دخلک». (4)

101- عیب جویی

آیات

1 - ثروت زیاد عامل عیب جویی

«ویل لکلّ همزة لمزة الذی جمع مالاً و عدّده» همزه، 1و2

وای بر هر عیب جوی مسخره کننده ای همان کس که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده (بی آن که مشروع و نامشروع آن را حساب کند) .

ص:485


1- (آل عمران / 185)
2- (لقمان / 33)
3- (انفطار / 6)
4- (کافی / 3 / 262)

2 - عیب جویی از برادران دینی

و لا تلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب» حجرات، 11

و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید .

3 - عیب جویی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

«و منهم من یلمزک فی الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون» توبه، 58

و در میان آنها کسانی هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده می گیرند اگر از آن (غنایم، سهمی) به آنها داده شود راضی می شوند و اگر داده نشود خشم می گیرند (خواه حق آنها باشد یا نه) .

4 - عیب جویی از اوصاف منافقان

«الذین یلمزون المطوّعین من المؤمنین فی الصدقات و الذین لا یجدون الّا جهدهم فیسخرون منهم سخر اللَّه منهم واللَّه عذاب الیم» توبه، 79

آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیب جویی می کنند و کسانی را که (برای انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانایی خود دسترسی ندارند مسخره می نمایند خدا آن ها را مسخره می کند (و کیفر استهزاء کنندگان را به آنها می دهد) و برای آنها عذاب دردناکی است .

روایات

1 - تشویق به رفع عیب از خویشتن

قال علی علیه السلام : «طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس».

خوشا به سعادت کسی که عیب او مانع شود که به عیب دیگران بپردازد .

(1)

2 - نکوهش از عیب جویی

قال علی علیه السلام : «من نظر فی عیوب الناس فاکرهها ثم رضیها لنفسه فذلک الاحمق بعینه».

کسی که به عیوب مردم بنگرد و کراهت بورزد بعد آن را برای خودش بپسندد، این شخص نادان واقعی است. (2)

ص:486


1- (نهج البلاغه حکمت 176)
2- (نهج البلاغه / حکمت 349)

3 - عیب جویی گناه بزرگ

قال علی علیه السلام : «جهل المرء بعیوبه من اکبر ذنوبه» .

نادانی انسان به عیوبش از بزرگترین گناهان است . (1)

4 - پوشاندن عیب

سئل رجل عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم احبّ ان یستر اللَّه علّی عیوبی؟ فقال صلی الله علیه وآله وسلم : «استر عیوب اخوانک یستر اللَّه علیک عیوبک».

شخصی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: دوست دارم خداوند عیب مرا بپوشاند. فرمود: عیوب برادران خود را بپوشان تا خداوند عیوب تو را بپوشاند . (2)

5 - پیامد عیبجوئی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا تتبّعوا عورات المؤمنین من تتّبع عورات المؤمنین تتّبع اللَّه عورته و من تتّبع اللَّه عورته فضحه و لو فی جوف بیته».

از عیوب مؤمنان جستجو نکنید. کسی که در جستجوی عیوب آنان باشد خداوند عیب او را جستجو می کند و او را در خانه اش رسوا می کند . (3)

6 - جستجو در عیب دیگران

قال علی علیه السلام : «الاشرار یتبعون مساوی الناس و یترکون محاسنهم کما یتبع الذباب المواضع الفاسدة من الجسد و یترک الصحیح».

افراد بد به دنبال بدی های مردم هستند و زیبایی های آنها را رها می کنند همانطوری که مگس در محل فاسد بدن می نشیند و موضع صحیح را رها می کند . (4)

7 - سرزنش به عیب، نزدیک ترین راه به کفر

قال الصادق علیه السلام : «اقرب ما یکون العبد الی الکفر ان یؤاخی الرجل علی الدین فیحصی علیه زلاّته لیعنّفه بها یوماً ما».

نزدیک ترین حالت بنده به کفر در صورتی است که مواظب کار برادر خود باشد و لغزش های او را بشمارد تا در روزی او را سرزنش کند . (5)

ص:487


1- (کنز الفوائد / 1 / 279)
2- (کنز العمال / 44154)
3- (ثواب الاعمال / 2 / 288)
4- (سفینة البحار / 2 / 295)
5- (کافی / 2 / 355)

8 - راه های شناخت عیب

الف - لطف الهی؛

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا اراد اللَّه بعبد خیراً فقّهه فی الدین و زهّده فی الدنیا و بصّره عیوبه».

هرگاه خداوند به بنده ای خیر را اراده کند، او را در دین فقیه گرداند و او را در دنیا زاهد قرار می دهد و عیوبش را به او می شناساند . (1)

ب - رفیق خوب؛

قال الرضاعلیه السلام : «... و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقات الذّین یعرّفون عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن».

یکی از ساعات زندگی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد است، کسانی که عیوب شما را به شما بشناسانند و شما را در باطن خالص کنند . (2)

ج - محاسبه ی نفس؛

قال علی علیه السلام : «من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه».

کسی که به حساب نفس خود برسد، بر عیوب خود آگاه می شود و احاطه به گناهانش پیدا می کند.

(3)

خلیفه ی دوم صدای مشکوکی را از منزلی شنید، از بالای دیوار وارد منزل شد، دید مردی با همسرش شراب می نوشد. با درشتی به آن ها خطاب کرد: در پنهانی گناه می کنید؟ صاحب منزل گفت: اگر ما یک گناه کردیم تو سه گناه مرتکب شدی. قرآن می فرماید: تجسس نکنید و تو تجسس کردی، از در خانه وارد شوید، به هنگام ورود سلام کنید و تو از در خانه وارد نشدی و سلام هم نکردی. (4)

ص:488


1- (نهج الفصاحة / کلمه 143)
2- (بحار / 75 / 321)
3- (غرر الحکم/5/399)
4- (الغدیر / 6 / 121)

102- نکوهش و ستایش از دنیا

آیات

نکوهش از دنیا

1 - دنیا امر ناپایدار:

الف - «و لا تقولوا لمن القی الیکم السّلم لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاة الدنیا فعندالله مغانم کثیرة» نساء، 94

و به خاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید به کسی که اظهار صلح و اسلام می کند نگویید مسلمان نیستی زیرا غنیمت های فراوانی (برای شما) نزد خداست .

ب - «تریدون عرض الدنیا و اللَّه یرید الاخرة» انفال، 67

شما متاع ناپایدار دنیا را می خواهید (و مایلید اسیران بیشتری بگیرید و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید) ولی خداوند سرای دیگری را (برای شما) می خواهد.

2 - دنیا مایه غرور و فریب:

«و ما الحیوة الدنیا الا متع الغرور» حدید، 20

و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست .

3 - دنیا ابزار سرگرمی و بازی:

«و ما هذه الحیوة الدنیا الاّ لهو و لعب» عنکبوت، 64

و این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست .

4 - خیره نشدن به بهره های دنیوی:

«و لا تمدّن عینیک الی ما متّعنا به ازواجاً منهم زهرة الحیوة الدّنیا» طه، 131

و هرگز چشمان خود را به نعمت های مادی که به گروه هایی از آنان داده ایم میفکن، اینها شکوفه های زندگی دنیاست .

ص:489

5 - علاقه به دنیا و رها کردن آخرت:

«کلاّ بل تحبّون العاجلة و تذرون الاخرة» قیامت، 21-20

چنین نیست (که شما می پندارید و دلائل معاد را کافی نمی دانید) بلکه شما دنیای زودگذر را دوست دارید و آخرت را رها می کنید .

6 - خشنودی به دنیا و اعتماد به آن:

«انّ الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمأنّوا بها والذین هم عن ایاتنا غافلون - اولئک مأویهم النار بما کانوا یکسبون» یونس، 7

آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آنهایی که از آیات و نشانه های ما غافلند هم اینان هستند که عاقبت به کردار زشت خود در دوزخ مأوی گیرند .

7 - تفاخر و تکاثر به دنیا:

«اعلموا انّما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرّاً ثمّ یکون حطاماً و فی الاخرة عذاب شدید و مغفرة من اللَّه و رضوان و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور»

حدید، 20

بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی. فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است و در مَثل مانند بارانی است که گیاهی در پی آن از زمین بروید که برزگر را به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و سپس خشک شود و در آخرت عذابی شدید است (و مؤمنان را) آمرزش و خشنودی از جانب خداست و زندگانی دنیا جز متاع فریب نیست .

ستایش از دنیا

1 - دنیا ابزار خیر و برکت:

«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیراً الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف » بقره، 180

برای شما نوشته هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبی (مالی) از خود به جای گذارده برای پدر و مادر و بستگان به طور شایسته وصیت کنید .

ص:490

2 - دنیا فضل الهی:

«فاذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله واذکروا اللَّه کثیراً لعلّکم تفلحون» جمعه، 10

پس هرگاه نماز (جمعه) پایان یافت در روی زمین منتشر شوید و از فضل خدا بطلبید و یاد خدا بسیار کنید امید است رستگار شوید .

3 - فراموش نکردن بهره های مادی :

«و لا تنس نصیبک من الدنیا» قصص، 77

و بهره ات را از دنیا فراموش مکن .

4 - استفاده از زینتها :

«قل من حرّم زینة اللَّه التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» اعراف، 32

بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است .

5 - رحمت بودن نعمت های دنیا :

«و اذا اذقنا النّاس رحمة من بعد ضرّاء مسّتهم اذا لهم مکر فی ایاتنا» یونس، 21

هنگامی که مردم پس از ناراحتی که به آنها رسیده است رحمتی بچشانیم در آیات ما نیرنگ می کنند .

6 - حسنه بودن نعمتهای دنیا :

«واکتب لنا فی هذه الدنیا حسنة و فی الاخرة» اعراف، 156

و برای ما در این (دنیا) و سرای دیگر نیکی مقرّر فرما .

7 - بهره وری ازنعمت های دنیوی :

«هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً» بقره، 29

او خدایی است که همه آنچه را (از نعمت ها) در زمین وجود دارد برای شما آفرید .

8 - دعوت به تحصیل از نعمت های دنیوی:

«هوالذی جعل لکم الارض ذلولاً فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه» ملک، 15

او کسی است که زمین را برای شما رام کرد بر شانه های آن راه بروید و از روزی های خداوند بخورید.

ص:491

روایات

قال الصادق علیه السلام : «ان کانت الدنیا فانیة فالطمأنینة الیها لماذا؟».

اگر دنیا نابود شدنی است پس اعتماد به آن به چه خاطر است . (1)

قال الصادق علیه السلام : «رأس کل خطیئة حبّ الدنیا».

سرچشمه همه گناهان علاقه به دنیاست . (2)

الف - دریای عمیق؛

قال الکاظم علیه السلام : «فیما اوصی لقمان ابنه انّ الدنیا بحر عمیق قد غرق فیها عالم کثیر فلتکن سفینتک فیها تقوی اللَّه».

لقمان به فرزندش سفارش کرد که دنیا دریای ژرفی است که افراد زیادی در آن غرق شدند پس کشتی (نجات تو) پرهیزکاری باشد . (3)

ب - مار؛

قال الکاظم علیه السلام : «مثل الدنیا مثل الحیة مسّها لیّن و فی جوفها السمّ القاتل یحذرها الرجال ذو العقول و یهوی الیها الصبیان بایدیهم».

دنیا مانند مار است که پوستی نرم دارد و در درون آن زهر مهلک است، شخص عاقل از آن پرهیز می کند و کودک نادان بدان عشق می ورزد .(4)

ج - آب شور

قال الکاظم علیه السلام : «مثل الدنیا مثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشاً حتی یقتله».

دنیا مانند آب شور است که هر اندازه شخص تشنه می نوشد عطش او زیادتر می شود .

(5)

ص:492


1- (بحار / 73 / 88)
2- (بحار / 73 / 7)
3- (کافی / 1 / 16)
4- (بحار/78/311)
5- (تحف العقول / 396)

د - سایه؛

قال علی علیه السلام : «مثل الدنیا کظلک ان وقفت وقف و ان طلبته بُعد».

مثل دنیا مانند سایه شماست اگر بایستی می ایستد «و به تو می رسد) و اگر او را طلب کنی از تو دور می شود . (1)

ه - پل؛

قال عیسی علیه السلام : «انما الدنیا قنطره فاعبروها و لا تعمروها».

همانا دنیا مانند پل است پس از آن عبور کنید و آن را آباد نکنید . (2)

الف - قال علی علیه السلام : «و اللَّه لدنیاکم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجزوم». سوگند به خدا دنیای شما نزد من بی ارزش تر از استخوان خوک در دست شخص مبتلا به مرض جذام است.(3)

ب - قال علی علیه السلام : «دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطة عنزٍ».

دنیای شما نزد من بی ارزش تر از عطسه بز است . (4)

ج - قال علی علیه السلام : «ان دنیاکم لاهون من ورقة فی فم جرادة تقضمها ما لعلی و لنعیم یفنی».

به درستی که دنیای شما نزد من بی ارزش تر از برگی است که در دهان ملخی قرار گرفته که آن را می خورد، چیست برای علی با نعمت هایی که در معرض فناست .(5)

الف - حسرت به هنگام جدایی؛

قال علی علیه السلام : «من کانت الدنیا همّته اشتدّت حسرته عند فراقها».

کسی که دنیا همّت او باشد ،هنگام جدایی اندوه و شدّت می یابد . (6)

ب - فساد عقل؛

قال علی علیه السلام : «حب الدنیا یفسد العقل و یصمّ القلب عن سماع الحکمة و یوجب الیم العقاب».

علاقه به دنیا عقل را فاسد و قلب را از شنیدن حکمت کر می کند و موجب عذاب دردناک می شود.

(7)

ص:493


1- (معجم غرر / 1 / 958)
2- (خصال/35)
3- (بحار / 40 / 337)
4- (نهج البلاغه / خطبه 3)
5- (نهج البلاغه / خطبه 224)
6- (بحار / 73 / 88)
7- (غرر الحکم / 4878)

ج - کری و کوری باطنی د - بردگی؛

قال علی علیه السلام : «فارفض الدنیا فانّ حب الدنیا یعمی و یصمّ و یبکم و یذّل الرقاب».

دنیا را ترک کن زیرا علاقه به آن موجب کوری و کری و گنگی می شود و مایه ذلّت افراد می گردد.

(1)

6 - نشانه های اهل دنیا

در حدیث معراج آمده است: «اهل الدنیا من کثر أکله و ضحکه و نومه و غضبه، قلیل الرضا لا یعتذر الی من أساء الیه و لا یقبل معذرة من اعتذر الیه، کسلان عند الطاعة، شجاع عند المعصیة، أمله بعید و أجله قریب، لا یحاسب نفسه، قلیل المنفعة کثیر الکلام، قلیل الخوف، کثیر الفرح عند الطعام...

اهل دنیا کسی است که خوردن و خندیدن و خوابیدن و غضب او زیاد شود، خشنودی او کم شود و نسبت به کسی که بدی می کند عذرخواهی نکند و عذرخواهی عذرخواه را نپذیرد، به هنگام طاعت بی نشاط، به هنگام معصیت دلیر، دارای آرزوی دراز باشد، با اینکه اجل او نزدیک است به محاسبه نفس نمی پردازد، سواد او کم و سخن او زیاد و ترس او کم و به هنگام غذا خوردن شادی او زیاد است . (2)

7 - نکوهش از دنیا

قال علی علیه السلام : «الدنیا سوق الخسران»(3)و «الدنیا معدن الشرّ و محل الغرور»(4) و «الدّنیا منیة الأشقیاء»(5) و«حبّ الدّنیارأس الفتن وأصل المحن»(6)و «الدّنیا مزرعة الشرّ».(7)

دنیا بازار خسارت و زیان است - دنیا مرکز بدی و محل غرور است - دنیا آرزوی ثروتمندان است - علاقه به دنیا سرچشمه فتنه ها و اساس گرفتاری ها است - دنیا محل کشت بدی است.

(8)

8 - شادمانی در دنیا

قال علی علیه السلام : «لم ینل احد من الدّنیا حبرة الاّ اعقبته عبرة»

هیچ انسانی به سرور و شادمانی از دنیا نرسیده جز آنکه اشک و اندوهی آن را به دنبال دارد .

(9)

ص:494


1- (کافی / 2 / 136)
2- (بحار/77/24)
3- عدم اعتماد به دنیا
4- محبت به دنیا
5- تشبیهاتی درباره ی دنیا
6- بی ارزشی دنیا
7- آثار محبت به دنیا
8- (1 - غرر الحکم / 396 2 - " / 1473 3 - " / 694 4 - " / 4870 5 - " / 401)
9- (غرر / 7536)

9 - ستایش از دنیا

أبی یعفور می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: انّا لنحبّ الدّنیا! فقال لی: «تصنع بها ماذا؟» قلت: أتزوّج منها و أحجّ و أنفق علی عیالی و أنیل اخوانی و أتصدّق. قال لی: «لیس هذا من الدّنیا، هذا من الآخرة». (1)

ابی یعفور می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ما دنیا را دوست داریم، امام فرمود بوسیله آن چه می کنی، عرض کردم ازدواج می کنم و حج به جا می آورم و بر عیال خود انفاق می کنم و به برادران خود کمک می کنم. حضرت فرمود :این کارها دنیا نیست بلکه از آخرت است .

قال علی علیه السلام : «....انّ الدّنیا دار صدق لمن صدّقها و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزوّد منها و دار موعظة لمن اتّعظ بها، مسجد أحبّاء اللَّه و مصلّی ملائکة اللَّه و مهبط وحی اللَّه و متجر أولیاء اللَّه»

به درستی که دنیا دار راستگویی است برای کسی که آن را تصدیق کند و خانه سلامتی است برای کسی که بفهمد و خانه ثروت است برای کسی که زاد و توشه بردارد و خانه موعظه است برای کسی که پند گیرد و مسجد دوستان خدا و محل نماز فرشتگان خدا و محل نزول وحی و تجارت خانه دوستان خداست . (2)

سؤال:

در اکثر آیات و روایات از دنیا نکوهش شده و در برخی از آن ها ستایش گردیده است. جمع میان این دو دسته از آیات و روایات چگونه است؟

پاسخ:

اگر دنیا ابزار و وسیله ی رسیدن به آخرت باشد، از آن ستایش و اگر هدف و مطلوب حقیقی باشد، از آن نکوهش شده است. قرآن کریم می فرماید: «و ابتغ فیما أتاک اللَّه الدّار الاخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا» (3)

امام باقرعلیه السلام می فرماید: «نعم العون، الدنیا علی الاخرة». (4)

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «من ابصر بها بصّرته و من أبصر الیها أعمته»

(5)

ص:495


1- (بحار / 73 / 62)
2- (نهج البلاغه / حکمت / 131)
3- (قصص/ 76)
4- (بحار / 73 / 127)
5- (نهج البلاغه/خطبه 82)

آن که به دنیا از دید وسیله بنگرد به او درس آگاهی و بینایی می دهد و آن که آن را هدف بداند، چشم و دل او را نابینا می سازد. به تعبیر دیگر استفاده از دنیا ذاتاً مذموم نیست. دنیای نکوهیده آن است که انسان را از آخرت باز دارد، از این رو قرآن کریم در توصیف آخرت گرایان دنیادار می فرماید: «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللَّه و اقام الصّلوة» (1) و اصولاً نکوهش قرآن نسبت به کسانی است که جز به زندگی دنیا به هیچ چیز نمی اندیشند . و لم یرد الّا الحیوه الدنیا (2)

الف - معاویه به جعده دختر اشعث بن قیس گفت: امام مجتبی علیه السلام را زهر بده صد هزار درهم به تو می دهم. جعده فریب مال دنیا را خورد و معاویه به قولش وفا نکرد.

(3)

ب - ابن عباس گوید: هنگامی که خداوند درهم و دینار را آفرید، شیطان به آن ها نگاه کرد و آن دو را به چشمان خود کشید، بعد گفت: شما نور چشم من و میوه قلب من هستید و کافی است که مردم به شما علاقه بورزند گرچه بت نپرستند. «انتما قرّة عینی و ثمرة فؤادی ما ابالی من بنی آدم اذا احبّو کما ان لا یعبدوا وثناً حسبی من بنی آدم ان یحبّوکما». (4)

103- امانت

آیات

1 - امر به رعایت امانت:

«فان امن بعضکم بعضاً فلیؤدّ الذی اؤتمن امانته» بقره، 283

و اگر به یکدیگر اطمینان کامل داشته باشید باید کسی که امین شمرده شده امانت و بدهی خود را به موقع بپردازد .

ص:496


1- (نور / 37)
2- (نجم 29)
3- (منتهی الامال / 1 / 231)
4- (مستدرک / 12 / 63)

2 - رعایت امانت از صفات مؤمنان:

«قد افلح المؤمنون... و الذینهم لامانتهم و عهدهم راعون» مؤمنون، 8

مؤمنان کسانی اند...که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند .

3 - رعایت امانت از صفات نماز گزاران:

«ان الانسان خلق هلوعا... الا المصلین... و الذینهم لامانتهم راعون» معارج، 32

به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده مگر نمازگزاران و آنها که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند .

4 - سپردن امانت به اهلش:

«انّ اللَّه یأمرکم ان تؤدواالامانات الی اهلها» نساء، 58

خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبش بدهید .

5 - انبیاء امین مردم:

الف) «ان ادّوا الیّ عباد اللَّه انّی لکم رسول امین» دخان، 17

و به آنان گفت امور بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستاده امینی برای شما هستم .

ب) «اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون انی لکم رسول امین» شعراء، 106

هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت آیا تقوی پیشه نمی کنید مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم .

ج ) «اذ قال لهم اخوهم هود الا تتقون انی لکم رسول امین» شعراء، 125

هنگامی که برادرشان هود گفت آیا تقوی پیشه نمی کنید مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم .

6 - برخورد اهل کتاب در مورد امانت:

«و من اهل الکتاب من ان تأمنه بقنطار یؤدّه الیک و منهم من ان تأمنه بدینار لا یؤدّه الیک» آل عمران، 75

و در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپارید به تو باز می گردانند و کسانی هستند که اگر یک دینار به آنان بسپاری به تو باز نمی گردانند .

ص:497

روایات

1 - اهمیت امانت

قال الباقرعلیه السلام : «ثلاث لم یجعل اللَّه عزّ و جلّ لِأحدٍ فیهنّ رخصةً: أداء الأمانة الی البرّ والفاجروالوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر و برّ الوالدین برّین کانا أو فاجرین».

سه چیز است که خداوند احدی از خلق را از آنها معاف نداشته است: پرداخت امانت، وفاء به عهد و نیکی به پدر و مادر چه این افراد نیکوکار باشند چه تبه کار . (1)

2 - حفظ امانت نشانه ی ایمان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا ایمان لمن لا أمانة له».

کسی که امانت را رعایت نمی کند، ایمان ندارد . (2)

3 - آثار امانت

قال علی علیه السلام : «الأمانة تؤدّی الی الصّدق» و نیز «الأمانة تجرّ الرّزق و الخیانة تجرّ الفقر».

رعایت امانت انسان را به صداقت می کشاند و نیز رعایت امانت موجب جلب رزق می شود و خیانت موجب تهیدستی می گردد.(3)

4 - علم و دانش امانت الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «العلم ودیعة اللَّه فی أرضه و العلماء أمناؤه علیه، فمن یعمل بعلمه، أدّی الامانة»

دانش امانت خدا در روی زمین است و دانشمندان امین های خدا هستند، پس هرکه به دانش خودعمل کند امانت را ادا کرده است . (4)

5 - ادای امانت معیار ارزش

قال الصادق علیه السلام : «لا تنظروا الی طول رکوع الرّجل و سجوده، فانّ ذلک شی ء اعتاده، فلو ترکه استوحشه، ولکن انظروا الی صدق حدیثه و أداء أمانته».

نگاه به طولانی بودن رکوع و سجود کسی نکنید چرا که این عمل چیزی است که شخص به آن معتاد شده که اگر آن را ترک کند در وحشت قرار می گیرد و لکن به صداقت در گفتار و رعایت امانت او بنگرید . (5)

ص:498


1- (کافی/2/ 162)
2- (بحار / 72 / 198)
3- (بحار/78/60؛ تصنیف غرر/250)
4- (بحار / 78 / 60)
5- (کافی / 3 / 167)

6 - لزوم پرداخت امانت حتی در نخ و سوزن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا أبا الحسن! أدِّ الأمانة الی البرّ و الفاجر، فیما قلّ أو جلّ، حتّی فی الخیط و المخیط».

ای اباالحسن! امانت را نسبت به نیکوکار و زشت کار رعایت کن، چه کم باشد چه زیاد حتی در نخ و سوزن . (1)

7 - امین از اوصاف فقهاء

قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «الفقهاء أمناء الرّسل ما لم یدخلوا فی الدنیا».

فقیهان امین های پیامبران هستند تا وقتی که وارد دنیا نشدند . (2)

8 - امین از اوصاف ثروتمندان شیعیان

قال الصادق علیه السلام : «مَیاسیر شیعتنا أمناء علی محاویجهم فاحفظونافیهم یحفظکم اللَّه».

پولداران از شیعیان ما امین های بر نیازمندان هستند، پس آن ها را درباره ما حفظ کنید و به آنها کمک کنید، خداوند شما را حفظ کند . (3)

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: اگر قاتل حضرت علی علیه السلام شمشیر خود را به رسم امانت به من بسپارد و من بپذیرم امانت را به او تحویل خواهم داد.(4)

104- خیانت

1 - نهی از خیانت:

«یا ایها الذین امنوا لا تخونوا اللَّه و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون» انفال، 27

ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید و نیز در امانات خود خیانت روا ندارید در حالی که می دانید این کار گناه بزرگی است .

2 - آگاهی خداوند از خیانت های چشم:

«یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور» غافر، 19

او چشم هایی را که به خیانت می گردد و آنچه را سینه ها پنهان می دارند می داند .

ص:499


1- (بحار/77/418)
2- (بحار / 75 / 380)
3- (بحار / 96 / 131)
4- (تنبیه الخواطر/1/12)

3 - نقشه خائنین:

«و ان اللَّه لا یهدی کید الخائنین» یوسف، 52

خداوند مکر و حیله خیانت کاران را هدایت نمی کند .

4 - محبوب نبودن خیانت کار:

«انّ اللَّه لا یحبّ الخائنین» انفال، 58

خداوند خیانت کاران را دوست ندارد .

«انّ اللَّه لا یحب کل خوّان کفور» حجّ، 38

خداوند هیچ خیانت کار ناسپاسی را دوست ندارد .

روایات

1 - خیانت سرچشمه ی کفر و نفاق

قال علی علیه السلام : «رأس الکفر الخیانة، رأس النّفاق الخیانة».

سرچشمه کفر خیانت است و سرچشمه نفاق خیانت است . (1)

2 - عدم سازگاری خیانت با مسلمانی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لیس منّا من خان بالأمانة» (2) و «لیس منّا من خان مسلماً فی أهله و ماله».

کسی که خیانت به امانت کند از ما نیست و کسی که به مسلمانی در اهل و مال او خیانت کند از ما نیست . (3)

3 - پرهیز از خیانت در افشای راز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «المجالس بالأمانة افشاء سرّ أخیک خیانة، فاجتنب ذلک».

مجلس ها امانت است و فاش ساختن راز برادرانت خیانت است پس از آن دوری کن .

(4)

ص:500


1- (مستدرک / 2 / 506)
2- (بحار / 75 / 172)
3- (اختصاص / 248)
4- (بحار / 77 / 89)

4 - نشانه های خائن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «أما علامة الخائن فأربعة: عصیان الرّحمن و أذی الجیران و بغض القرآن و القرب الی الطغیان»

نشانه های خیانت کار چهار امر است: مخالفت با خداوند رحمان، آزار رسانی به همسایه، دشمنی با قرآن کریم و نزدیک شدن به تجاوزگری .(1)

5 - عدم خیانت به خائن؛ قال علی علیه السلام : «لا تخنن من ائتمنک و ان خانک».

نسبت به کسی که تو را امین دانسته خیانت نکن گرچه به تو خیانت ورزیده است.

(2)

6 - پاداش ترک خیانت

قال موسی علیه السلام : «الهی و ما جزاء من ترک الخیانة حیاء منک؟» فاوحی اللَّه الیه: «الأمان یوم القیامة».

حضرت موسی علیه السلام پرسید: خدایا پاداش کسی که خیانترا از روی حیا ترک کند چیست؟ خداوند وحی فرمود: امنیت در قیامت . (3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با مسلمانان برای فتح قلعه ی خیبر روانه شدند و از نظر غذایی در مضیقه ی شدیدی بودند به حدّی که از گوشت قاطر و اسب استفاده می کردند، در این شرایط چوپانی که گوسفندان یهودیان را می چراند نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آمد و مسلمان شد، سپس گفت: این گوسفندان یهودیان را در اختیار شما می گذارم تا تصرف کنید. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: این گوسفندها نزد تو امانت است و در آیین اسلام خیانت به امانت حرام است. (4)

ص:501


1- (تحف العقول / 22)
2- (بحار/77/208)
3- (سفینة / 1 / 433)
4- (سیره ی ابن هشام / 3 / 344)

105- عهد و تعهدّ

آیات

1 - لزوم وفای به عهد:

«و اوفوا بعهد اللَّه اذا عاهدتم» نحل، 91

هنگامی که با خدا عهد بستید به عهد خود وفا کنید .

«و اوفوا بالعهد» اسراء، 34

به عهد خود وفا کنید.

2 - عدم جواز نقض عهد حتیّ با مشرکان:

به عهد خود وفا کنید .

فاتمّوا الیهم عهدهم الی مدّتهم» توبه، 4

پیمان آنان را تا پایان مدّتشان محترم بشمارید .

3 - تعهّد متقابل بین خداوند و انسان:

«اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» بقره، 40

به پیمانی که با من بسته اید وفا کنید تا من نیز به پیمان شما وفا کنم .

4 - وفای به عهد از اوصاف خردمندان:

«انما یتذکّر اولواالالباب الّذین یوفون بعهد اللَّه و لا ینقضون المیثاق» رعد، 20

تنها صاحبان اندیشه متذکّر می شوند آنها که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند.

5 - وفای به عهد از اوصاف ابرار:

«و لکن البر من آمن بالله... و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا» بقره، 177

و به هنگامی که عهد بستند به عهد خود وفا می کنند .

6 - عهد عام الهی (توحید و عبادت):

«الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم» یس، 60- 61

ص:502

آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است .

7 - عهد خاص الهی (امامت):

«لا ینال عهدی الظالمین» بقره، 124

پیمان من به ستمکاران نمی رسد .

8 - دور بودن ناقض عهد از رحمت الهی:

«و الذین ینقضون عهد اللَّه من بعد میثاقه... اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار» رعد، 25

آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع می کنند و در روی زمین فساد می نمایند لعنت بر آنهاست و بدی و مجازات سرای آخرت .

9 - سؤال از وفای به عهد:

«اوفوا بالعهد انّ العهد کان مسئولاً» اسراء، 34

به عهد خود وفا کنید که از عهد سؤال می شود .

10 - ستایش از وفای به عهد و نکوهش از عدم وفا به آن:

مردم نسبت به تعهدات دو گروه هستند:

الف) مؤمنان، که قرآن کریم از آنها به خاطر وفاء به عهد خویش ستایش می کند:

«رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً» احزاب، 23

در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخرت بردند و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندارند .

ب) منافقان، که قرآن کریم از آنها به خاطر عدم وفاء به عهد خویش نکوهش می کند:

«و لقد کانوا عاهدوااللَّه من قبل لا یوُلّون الادبار و کان عهد اللَّه مسئولاً قل لن ینفعکم الفرار ان فررتم من الموت او القتل» احزاب، 15-16

آنان قبل از این با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند و عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت و در برابر آن مسؤولند بگو اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید سودی به حال شما نخواهد داشت .

ص:503

روایات

1 - وفاء به عهد نشانه دین

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا ایمان لمن لا امانة له و لا دین لمن لا عهد له» .

کسی که امانت ندارد از ایمان بی بهره است، کسی که به تعهّد خود وفا نمی کند از دین بی بهره است. (1)

2 - وفاء به عهد و قرب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اقربکم غداً منّی فی الموقف اصدقکم للحدیث و ادّاکم للامانة و اوفاکم بالعهد و احسنکم خلقاً و اقربکم من النّاس» .

در موقف فردای قیامت کسی به من نزدیک تر است که راستگوتر باشد و امانت را ادا کند، به عهد و پیمان خویش وفادارتر باشد، خوش اخلاق تر باشد و رابطه اش با مردم نزدیک تر باشد. (2)

3 - وفاء به عهد با نیکوکار و غیر آن

قال الصّادق علیه السلام : «ثلاثة لا عذر لاحد فیها اداء الامانة الی البرّ و الفاجر والوفاء بالعهد للبرّ والفاجر و برّ الوالدین برّین کانا او فاجرین» .

سه خصلت است که برای کسی عذری در آنها نیست: ادا کردن امانت به صاحبش خواه نیکوکار و خواه بدکار، وفاء به عهد و پیمان با نیکوکار و بدکار، نیکی به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند خواه بدکار . (3)

4 - عدم انتظار وفاء به عهد

قال الهادی علیه السلام : «لا تطلب الصفا ممن کدرت علیه و لا الوفاء ممن غدرت به و لا النصح ممّن صرفت سوء ظنّک الیه فأنّما قلب غیرک کقلبک له» .

صفا و صمیمیت از کسی که خاطر او را مکدّر ساخته ای مجو و وفاداری از کسی که به او نیرنگ زده ای طلب مکن و خیرخواهی از کسی که بدگمانش ساخته ای توقّع مدار، زیرا قلب دیگری برای تو همانند قلب تو برای اوست . (4)

5 - عدم اعتماد به ناقض عهد

قال علی علیه السلام : «لا تعتمد علی مودّة من لا یوفی بعهده» .

به دوستی کسی که وفاء به عهد نمی کند اعتماد مکن . (5)

ص:504


1- (المیزان 11 / 38)
2- (بحار 72 / 94)
3- (بحار 72 / 92)
4- (بحار 75 / 370)
5- (منتخب غرر 165)

الف - حضرت رضا علیه السلام فرمود: همانا هر امامی بر عهده دوستان و شیعیان خود عهدی دارد، وفای به عهد کامل زیارت قبرهای ایشان است و هرکس با رغبت و میل آنان را زیارت کند، امامانشان در روز قیامت شفیعان آنان خواهند بود .

(1)

ب - امام حسین علیه السلام بر اسامة بن زید وارد شد در حالی که مریض بود اسامه گفت: چه غم بزرگی دارم. حضرت فرمود: چه غم داری؟ عرض کرد: شصت هزار درهم بدهکارم. امام علیه السلام فرمود: من متعهد پرداخت آن می شوم. گفت: می ترسم از اینکه وامدار بمیرم. حضرت فرمود: قبل از آنکه از دنیا بروی وام تو را پرداخت می کنم. امام علیه السلام به وعده اش وفا نمود. (2)

106- تمثیل در قرآن

آیات

در قرآن کریم تمثیل های فراوانی ذکر شده است از جمله:

1 - تمثیل برای انفاق در راه خدا به دانه پر برکت. (3)

2 - تمثیل زندگانی دنیا به بازی و سرگرمی. (4)

3 - تمثیل اعمال کافران به خاکستر در برابر باد. (5)

4 - تمثیل حق و باطل به آب زلال و کف روی آب. (6)

5 - تمثیل عالم بی عمل به حیوان. (7)

6 - تمثیل افراد بی ایمان به چهارپایان.(8)

7 - تشبیه منافقان به چوبهای خشک. (9)

8 - تمثیل برای ناتوانی معبودان باطل

ص:505


1- (محجةالبیضاء 4 / 45)
2- (بحار / 44 / 189)
3- (بقره، 261)
4- (حدید، 20)
5- (ابراهیم، 18)
6- (رعد، 7)
7- (جمعه، 5)
8- (انفال، 55)
9- (منافقون، 4)

قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون اللَّه لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له و ان یسلبهم الذباب شیئاً لایستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب ما قد روا اللَّه حق قدره ان اللَّه لقوی عزیز» (1)

ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید؛ کسانی را که غیر از خدا می خوانید هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند، و هرگاه چیزی از آن ها برباید نمی توانند آن را باز پس بگیرند. هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان (هم این عابدان و هم آن معبودان) آن ها خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند خداوند قوی و شکست ناپذیر است.

9 - تمثیل برای غیبت کردن

قرآن کریم برای این که مردم را از غیبت کردن برحذر دارد و قبح و زشتی این عمل را کاملاً مجسّم سازد آن را در ضمن یک مثال گویا بیان می کند و می فرماید آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد «ایحبّ احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً» به یقین همه شما از این امر کراهت دارید «فکر هتموه» تعبیر به (مرده) به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت می گیرد و آنان همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند.

10 - تمثیل برای مقام والای مجاهدان

خداوند متعال برای مقام و منزلت مجاهدان در راه خودش، مثالی جالب ذکر می کند، به این صورت که خود را خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفی کرده، می گوید: خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریداری می کند و در برابر این متاع، به آنها بهشت می دهد «ان اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه»

نکته:

از آنجا که در هر معامله ای در حقیقت پنج رکن اساسی وجود دارد که عبارتند از: خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و سند معامله خداوند در این آیه به تمام ارکان آن اشاره نموده، خود را (خریدار) و مؤمنان را (فروشنده) و جان ها و اموال را (متاع) و بهشت را (ثمن و قیمت) برای این معامله قرار داده و به دنبال آن به (اسناد) معتبر و

ص:506


1- (حج، 73)

محکم این معامله که پنجمین رکن است اشاره کرده، می فرماید: این وعده حقی است بر عهده خداوند که در سه کتاب آسمانی (تورات، انجیل، قرآن) آمده است. «وعداً علیه حقاً فی التوراة و الانجیل و القرآن» (1)

روایات

1 - مَثَل مؤمن:

قال الکاظم علیه السلام : «المؤمن کمثل کفتی المیزان کلما زید فی ایمانه زید فی بلائه».

مؤمن همانند دو کفه ترازوست، هر اندازه در ایمانش فزونی باشد در گرفتاریش فزونی است.

(2)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل المؤمن کمثل الارض منافعهم منها و اذا هم علیها» .

مثل مؤمن همانند زمین است، منافع و سودهای مردم از آن است و آزار و اذیت مردم بر آن.

(3)

2 - مثل مؤمنان در محبت:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل المؤمنین فی توادّهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر والحمّی».

مثل مؤمنین در دوستی و رحمت و عطوفت ورزیدن به یکدیگر، همانند یک پیکر است هنگامی که عضوی از آن به درد آید سایر اعضا گرفتاری بیداری و تب پیدا می کنند. (4)

3 - مثل اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق»

مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است، هر کس بر آن سوار شود نجات یابد و هر که تخلف ورزد غرق گردد.(5)

4 - مثل عالم بی عمل:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل من یعلّم الناس الخیر و ینسی نفسه کمثل المصباح الذی یضیئ للناس و یحرق نفسه»

ص:507


1- (توبه، 111)
2- (بحار 75 / 320)
3- (سفینةالبحار 1 / 40)
4- (کنزالعمال 1 / 149)
5- (کنزالعمال 12 / 95)

مثل کسی که به مردم خیر و خوبی بیاموزد و خود را فراموش کند، همانند چراغ است که برای مردم نور و روشنایی بخشد و خود بسوزد. (1)

5 - مثل همنشین صالح:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل الجلیس الصالح مثل العطّار ان لم یعطک من عطر اصابک من ریحه»

مثل همنشین شایسته چون عطر فروش است اگر از عطر خود چیزی به تو نبخشد، از بوی عطر آن بهره مند شوی. (2)

6 - مثل دانشمندان:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان مثل العلماء فی الارض کمثل النجوم فی السماء یهتدی بها فی ظلمات البرّ و البحر».

همانا مثل دانشمندان در زمین، مانند ستارگان آسمان است که در تاریکی های خشکی و دریا به وسیله آن ها هدایت حاصل می شود. (3)

7 - مثل برادر دینی:

«مثل الاخوین مثل الیدین تغسل احدهما الاخری»

دو برادر (دینی) همچون دو دست باشند که یکی دیگری را بشوید. (4)

8 - مثل حریص به دنیا:

قال الباقرعلیه السلام : «مثل الحریص علی الدنیا مثل دودة القزّ کلما ازدادت من القزّ علی نفسها لفّاً کان ابعد لها من الخروج حتی تموت غمّاً»

مثل حریص بر دنیا همانند کرم ابریشم است که هر اندازه بر اطراف خود تار بتند او را از بیرون آمدن باز دارد تا از روی اندوه بسیار بمیرد. (5)

9 - مثل نمازهای پنج گانه:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل الصلوات الخمس کمثل نهر جار عذب علی باب احدکم یغسل فیه کلّ یوم خمس مرّات فما یبقی ذلک من الدّنس» .

مثل نمازهای پنجگانه همچون نهری است که آب گوارای آن بر جلو در خانه یکی از شما جاری باشد و هر روز پنج مرتبه خود را در آن بشوید و هیچ آلودگی از وی به جای نماند.

(6)

ص:508


1- (کنزالعمال 16 / 82)
2- (کنزالعمال 1 / 22)
3- (بحار 2 / 25)
4- (نهج الفصاحه 566)
5- (کافی 2 / 316)
6- (کنزالعمال 1 / 219)

10 - مثل تعلیم علم در کودکی:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل الذی یتعلّم فی صغره کالنقش فی الحجر و مثل الذی یتعلّم فی کبره کالذی یکتب علی الماء».

مثل کسی که در کودکی علم فرا گیرد، چون نقش بر روی سنگ باشد و کسی که در بزرگی دانش آموزد همچون نوشتن بر آب باشد. (1)

امام صادق علیه السلام در ذیل آیه ی شریفه ی «الم ترکیف ضرب الله مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت ...» (2) فرمودند: پیامبر اصل این درخت و حضرت علی علیه السلام فرع آن و امامان معصوم شاخه های آن و علوم ائمه ی اطهارعلیهم السلام میوه ی آن و شیعیان برگ آن هستند؛ «رسول الله صلی الله علیه وآله اصلها و امیر المؤمنین علیه السلام فرعها و الائمة من ذریتهما اغصانها و علم الائمّة ثمرتها و شیعتهم المؤمنون ورقها».

نکته ی جالب این که زینت درخت به برگ های آن می باشد از این رو حضرت صادق علیه السلام به شیعیان دستور دادند با کارهای خود زینت ما باشید؛ «کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شیناً». (3)

107- خدمت به مردم

آیات

1 - خدمت به زائران خانه خدا

«و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکع السجود»

بقره، 125

ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاک و پاکیزه کنید .

ص:509


1- (کنزالعمال 10 / 249)
2- (ابراهیم / 24)
3- (کافی / 1 / 428)

2 - خدمت به یتیمان

«فوجدا فیها جداراً یرید ان ینقّض فاقامه... و اما الجدار فکان لغلامین یتیمین فی المدینة و کان تحته کنز لها و کان ابوهما صالحاً...» کهف 81-77

(خضر و موسی) در آنجا دیواری یافتند که می خواست فرو ریزد (و آن مرد عالم) آن را برپا داشت... و اما آن دیوار از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی متعلّق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود .

3 - خدمت موسی علیه السلام به دختران شعیب علیه السلام

«و لمّا ورد ماء مدین وجد علیه امّة من الناس یسقون و وجد من دونهم امرأتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نسقی حتی یصدر الرعاء و ابونا شیخ کبیر . فسقی لهما ثم تولی الی الظلّ فقال رب انّی لما انزلت الیّ من خیر فقیر» قصص 24-23

هنگامی که موسی علیه السلام به (چاه) آب مدین رسید گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند و در کنار آن دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمی شوند) موسی به آن دو گفت کار شما چیست؟ چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟ گفتند ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپانها متوقف شوند و پدر ما پیرمرد کهنسالی است و قادر بر این کارها نیست. موسی برای گوسفندان آن دو آب کشید، سپس رو به سایه رفت و عرض کرد پروردگارا هر خیر و نیکی بر من فرستی به آن نیازمندم .

روایات

1 - خدمت به مردم

قال الصادق علیه السلام : «قال اللَّه عزّ و جلّ الخلق عیالی فاحبّهم الیّ الطفهم بهم و اسعاهم فی حوائجهم».

خداوند گوید مردم خانواده من هستند، محبوبترین انسان کسی است که بر مردم لطف بیشتر داشته باشد و تلاش در رفع نیاز آنها بکند . (1)

ص:510


1- (کافی / 2 / 199)

2 - سعی در خدمت به برادر مسلمان

قال الباقرعلیه السلام : «من سعی فی حاجة اخیه المسلم طلب وجه اللَّه کتب اللَّه له الف الف حسنة».

کسی که برای رضای خدا تلاش در تأمین نیاز برادر مسلمانش کند، خداوند یک میلیون پاداش برای او می نویسد .(1)

3 - برآوردن نیاز، برتر از ده حج

قال الصادق علیه السلام : «لقضاء حاجة امرئ مؤمن افضل من حجة و حجة و حجة حتی عدّ عشر حجج».

برآوردن نیاز مؤمن برتر از ده حج خانه خداست . (2)

4 - کمک به مسلمان و پاداش جهاد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من مشی فی عون اخیه و منفعته فله ثواب المجاهدین فی سبیل اللَّه»

کسی که در مسیر کمک و سود رسانی به برادرش قدمی بردارد، برای او پاداش جهادگران در راه خدا است . (3)

5 - برآوردن حاجت و شفاعت پیامبر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من قضی حاجة لاخیه کنت واقفاً عند میزانه فان رجّح و الاّ شفّعت له»

کسی که حاجت برادرش را برآورد من در نزد میزان می ایستم در صورتی که میزانش رجحان داشته باشد (که نجات می یابد) و گرنه من او را شفاعت می کنم . (4)

6 - کیفیت تأمین نیاز مردم

قال علی علیه السلام : «لایستقیم قضاء الحوائج الاّ بثلاث بتصغیرها لتعظم و سترها لتظهر و تعجیلها لتهنأ»

برآوردن حاجت مؤمن درست نمی شود مگر آنکه آن را کوچک بشماری تا بزرگ شود و پنهان بداری تا ظاهر شود و شتاب کنی تا گوارا شود . (5)

ص:511


1- (کافی / 2 / 197)
2- (امالی صدوق / 399)
3- (ثواب الاعمال / 340)
4- (مستدرک/ج 2/406)
5- (غرر/6/422)

8 - انواع خدمت

1 - لباس دادن؛ قال الصادق علیه السلام : «من کسا اخاه کسوة شتاء او صیف کان حقاً علی اللَّه ان یکسوه من ثیاب الجنة و ان یهوّن علیه سکرات الموت ...».

کسی که لباس زمستانی یا تابستانی به برادرش بپوشاند بر خداوند است که لباس بهشتی بر او بپوشاند و سختی مرگ را بر او آسان نماید . (1)

2 - غذا دادن؛ قال الصادق علیه السلام : «من موجبات الجنة و المغفرة اطعام الطعام السغبان ثم تلا «او اطعام فی یوم ذی مسغبة»».

از جمله عوامل ورود به بهشت و آمرزش خداوند اطعام بر مسلمانان گرسنه است.

(2)

3 - آبرو گذاشتن؛ قال الصادق علیه السلام : «ما من مؤمن بذل جاهه لاخیه المؤمن الّا حرم اللَّه وجهه علی النار».

هر مؤمنی که برای برادر مؤمن خود آبرویش را خرج کند خداوند آتش جهنّم را بر او حرام کند.

(3)

4 - مسکن دادن؛ قال الصادق علیه السلام : «من کان له دار و احتاج مؤمن الی سکناها فمنعه ایّاها قال اللَّه عز و جل: ملائکتی عبدی بخل علی عبدی بسکنی الدنیا و عزتی لا یسکن جنانی ابداً».

کسی که منزلی داشته باشد و مؤمنی نیازمند به آن باشد و از او دریغ بورزد ، خداوند به فرشتگانش گوید بنده من بر بنده دیگر من در منزل دادن بخل ورزیده، به عزّت خود سوگند که او را در بهشت ساکن نمی گردانم . (4)

الف - مردی از اهل ری گوید: مقداری مالیات برای من مقرر کردند که اگر از من می گرفتند فقیر می شدم، به حج رفتم و جریان را به امام کاظم علیه السلام رساندم حضرت نامه ای به فرماندار ری نوشتند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم اعلم انّ لله تحت عرشه ظلاً لا یسکنه الّا من اسدی الی اخیه او نفّس عنه کربة او دخل علی قلبه سروراً و هذا

ص:512


1- (کافی / 2 / 204)
2- (محاسن برقی / 2 / 145)
3- (تنبیه الخواطر / 2 / 80)
4- (بحار / 74 / 389)

اخوک و السلام». نامه را که به او رساندم از من احترام کرد و اموالش را با من تقسیم کرد. (1)

ب - امام سجادعلیه السلام وقتی از دنیا رفت و آن بزرگوار را غسل می دادند، بر روی پشتش در اثر انبان های غذایی که شبانه به در خانه ی همسایگان ناتوان و خانواده های مستمند حمل می نمود، آثار زخم و جراحت مشاهده کردند. (2)

ج - امام مجتبی علیه السلام در حال اعتکاف و مشغول طواف بود شخصی آمد و گفت: من مقروضم اگر لطف نمایی و برای من مهلت بگیرید زیرا طلبکار مرا تهدید به حبس نموده امام علیه السلام طواف خویش را قطع کرد و برای برآوردن حاجت او اقدام نمود ابن عباس گوید: گفتم آیا فراموش کردید که در حال طواف هستید؟ فرمود: خیر از پیامبر شنیدم که فرمود: هر شخصی که نیاز برادر مؤمن خود را برآورده نماید مانند کسی است که خداوند را 9 هزار سال عبادت کرده باشد در حالی که در شب به نماز و روز مشغول به روزه باشد. (3)

د - خادم امام باقرعلیه السلام گوید: برادران دینی که به محضر امام می رسیدند از نزد آن حضرت مرخص نمی شدند مگر آنکه امام علیه السلام با غذای طیب و پاکیزه آنان را اطعام می نمود و لباسهای زیبا و مقداری پول به آنها هدیه می نمود. من گفتم: کمتر هدیه نما. فرمود: نیکی در دنیا رسیدگی به برادران دینی است. (4)

108- تربیت عقلانی

آیات

قرآن کریم برای تربیت عقلانی و رشد فکری انسانها گاهی دعوت به تفکر و تعقل و گاهی مسائل برهانی و استدلالی را مطرح می نماید که محتاج به تفکر و تعقل است.

تعبیرات مختلف قرآن کریم نسبت به تفکر

ص:513


1- (بحار / 47 / 207)
2- (مجموعه ورام / 1 / 134)
3- (سفینه / 2 / 489)
4- (بحار / 46 / 291)

1 - امر به تفکر :

«قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا للّه مثنی و فردی ثم تتفکروا» سبأ، 46

بگو شما را به یک چیز اندرز می دهم و آن اینکه دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید پس بیندیشید .

2 - تفکر هدف از تبیین آیات خدا :

«کذلک یبین اللَّه لکم آیاته لعلکم تتفکّرون» بقره، 219

اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن می سازد شاید اندیشه کنید .

3 - سرزنش از عدم تفکر :

الف - «قل هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکّرون» انعام، 50

بگو آیا نابینا و بینا مساوی اند؟ پس چرا نمی اندیشید ؟

ب - «او لم یتفکّروا...» اعراف، 184

4 - تفکر در آیات آفاقی و انفسی :

الف - تفکر در خلقت آسمانها و زمین (افاقی):

«انّ فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یذکرون اللَّه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار» آل عمران، 190

مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند) بارالها اینها را بیهوده نیافریده ای منزّهی تو ما را از عذاب آتش نگاه دار.

ب - تفکر در خویشتن (انفسی):

«اولم یتفکروا فی انفسهم ما خلق اللَّه السموات و الارض و ما بینهما الاّ بالحقّ» روم، 8

آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز به حق و برای زمان معینی نیافریده است .

ص:514

تعبیرات مختلف قرآن کریم نسبت به تعقّل:

1 - تعقل هدف از تبیین آیات :

«کذلک یبین اللَّه لکم آیاته لعلکم تعقلون» بقره، 242

اینچنین خداوند آیات خود را برای شما شرح می دهد، شاید اندیشه کنید .

2 - سرزنش از عدم تعقل :

و للدار الاخرة خیر للّذین یتقون افلا تعقلون» اعراف، 169

و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است، آیا نمی فهمید ؟

3 - عدم تعقل، علت جهنم رفتن :

«و قالوا لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فی اصحاب السعیر» ملک، 10

و می گویند اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم در میان دوزخیان نبودیم .

طرح استدلال برای تفکّر

1 - استدلال بر توحید در کلام حضرت ابراهیم علیه السلام :

«فلما جنّ علیه اللیل رأکوکباً قال هذا ربّی فلما افل قال لااحبّ الافلین» انعام، 76

هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید ستاره ای مشاهده کرد گفت این خدای من است؟ اما هنگامی که غروب کرد گفت غروب کنندگان را دوست ندارم .

2 - استدلال بر یگانگی خداوند :

«لو کان فیهما الهة الا اللَّه لفسدتا» انبیاء، 22

آگر در آسمان و زمین جز اللَّه خدایان دیگری بود فاسد می شدند (و نظام جهان به هم می خورد) .

3 - استدلال بر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از سه راه :

الف - اینکه قرآن کریم بیّنه و دلیل روشنی است در دست او

ب - کتب آسمانی قبل نشانه های او را بیان کردند

ج - پیروان فداکار و مؤمنان مخلص بیانگر صدق دعوی او هستند:

«افمن کان علی بینة من ربّه و یتلوه شاهد منه و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمة اولئک یؤمنون به» هود، 17

ص:515

آیا آن کسی که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد و به دنبال آن شاهدی از سوی او می باشد و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (گواهی بر آن می دهد (همچون کسی که چنین نباشد) آنها (حق طلبان و حقیقت جویان) به او (که دارای این ویژگی هاست) ایمان می آورند ؟

4 - استدلال بر اعجاز قرآن :

«افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر اللَّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً» نساء، 82

آیا درباره قرآن نمی اندیشند؟ اگر از سوی غیر خدا بود اختلاف فراوانی در آن می یافتند .

5 - استدلال بر ضرورت دفاع :

«و لولا دفع اللَّه الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللَّه کثیراً» حجّ، 40

و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصاری و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردد .

6 - استدلال بر عدم مجازات ستمگران در دنیا :

«و لو یؤاخذ اللَّه الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة» نحل، 61

و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات می کرد جنبنده ای را بر پشت زمین باقی نمی گذارد .

7 - استدلال بر وجود قیامت :

الف) از راه آفرینش نخستین:

«و ضرب لنا مثلاً و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم قل یحییها الذی انشأها اول مرّة و هو بکل خلق علیم» یس، 79-78

و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟ بگو همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست .

ب) از راه قدرت پروردگار:

«او لم یروا ان اللَّه الذی خلق السموات و الارض و لم یعی بخلقهن بقادر علی ان یحیی الموتی بلی انه علی کل شی ء قدیر» احقاف، 33

آیا آنها نمی دانند خداوندی که آسمان ها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده است می تواند مردگان را زنده کند؟ آری او بر هر چیز تواناست .

ص:516

روایات

ارزش عقل

1. «صدیق کل امرء عقله و عدوّه جهله» دوست هر انسانی عقل اوست و دشمن او جهلش می باشد.

2. «ما قسم اللَّه سبحانه بین عباده شیئاً افضل من العقل» هیچ موهبت و نعمتی را خداوند بین بندگانش تقسیم نکرده که بهتر و برتر از عقل و خرد باشد.

3. «قوام المرء عقله و لادین لمن لا عقل له» اساس موجودیت انسان عقل اوست و آن کس که عقل ندارد دین ندارد. 3-1 (تصنیف غررالحکم 53-50)

نشانه عقل کامل

1. خوش اخلاق بودن:

قال ابو عبداللَّه علیه السلام : «اکمل الناس عقلاً احسنهم خلقا» .

کامل ترین مردم از حیث خرد کسی است که اخلاق او نیکوتر باشد. (1)

2. فروتنی 3. یقین نیکو 4. سکوت :

امام علیه السلام می فرماید: «کمال العقل فی ثلاث التواضع للَّه و حسن الیقین و الصمت الاّمن خیر»

نشانه های کمال عقل سه چیزاست: فروتنی برای خداوند، یقین نیکوداشتن و سکوت کردن، مگر در مورد کار خوب.

5. نیکویی در عمل:

در حدیث اربعمأه آمده است: «من کمل عقله حسن عمله» .

هر کس عقل او کامل شود عمل او نیکو می شود. (2)

6. نقصان شهوت:

«اذا کمل العقل نقصت الشهوة» .

هرگاه عقل کامل گردد، شهوت ناقص و کوتاه می شود. (3)

ص:517


1- (کافی 1 / 18)
2- (تصنیف غرر 53-50)
3- (تصنیف غرر 53-50)

آثار عقل

«اصل العقل الفکر و ثمرته السلامة» .

ریشه خرد فکر است و ثمره آن سلامتی است. (1)

«اذاتم العقل نقص الکلام» .

هرگاه عقل کامل شود سخن انسان کم می گردد. (2)

«بالعقل تنال الخیرات» .

به وسیله عقل انسان به خوبی ها دست می یابد. (3)

«ثمرة العقل الاستقامة» .

ثمره و نتیجه عقل استقامت در برابر حوادث است.(4)

«ثمرة العقل مصاحبة الاخیار» .

ثمره خرد، همنشینی با خوبان است.(5) 5-1 (6)

6. مدارا کردن با مردم:

«ثمرة العقل مداراة للناس» .

نتیجه عقل مدارا نمودن با مردم است. (تصنیف غرر)

معیار حسابرسی بر اساس عقل

1. امام باقرعلیه السلام می فرماید: «انما یداقّ اللَّه العباد فی الحساب یوم القیمة علی قدرما آتاهم من العقول فی الدنیا». (7)

همانا خداوند بندگانش را در قیامت حسابرسی می کند به اندازه خردی که به آن ها در دنیا داده است.

2. «قال رسول اللَّه اذا بلغکم عن رجل حسن حال فانظروا فی حسن عقله فانما یجازی بعقله». (8)

ص:518


1- سلامتی:
2- کم سخن گفتن:
3- رسیدن به خیرات:
4- صبر و استقامت:
5- همنشینی با خوبان:
6- (تصنیف غرر 53-50)
7- (کافی 1 / 9)
8- (کافی 1 / 9)

هرگاه خوبی مردمی به شما رسید بنگرید در نیکویی خرد او چون کیفر و پاداش بر طبق عقل می باشد.

3. عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «قلت له جعلت فداک ان لی جاراً کثیر الصلاة کثیر الصدقه کثیر الحج فقال یا اسحاق کیف عقله قلت له جعلت فداک لیس له عقل فقال لا یرتفع بذلک منه» (1)

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: فدایت شوم من همسایه ای دارم که زیاد نماز می خواند و بسیار صدقه می دهد و بسیار حج انجام می دهد. امام فرمود: عقل او چگونه است؟

گفتم: عقل ندارد.

امام فرمودند: پس به سبب این بی عقلی، اعمال او بالا نمی رود و پذیرفته نمی شود.

عوامل پرورش عقل

1. دانش 2. تجربه: قال علی علیه السلام «العقل غریزه تزید بالعمل و التجارب» . (غررالحکم)

عقل و خرد یک نوع غریزه است که به واسطه علم و تجربه افزون می شود.

3. ترحم نسبت به نادان: قال علی علیه السلام «من اوکد اسباب العقل رحمة للجاهل».

از عوامل مؤثر در فزونی عقل، رحمت و ترحّم نسبت به نادان است. (غررالحکم)

4. تعلیم : قال علی علیه السلام «اعون الاشیاء علی تزکیة العقل التعلیم». (غررالحکم)

از عواملی که کمک می کند به پرورش عقل تعلیم و یاد دادن است.

عوامل نقصان عقل

1. هوا پرستی و شهوت:قال علی علیه السلام «ذهاب العقل بین الهوی و الشهوة». (غررالحکم)

آنچه مایه از بین رفتن عقل می شود پیروی از هوی نفس و شهوت است.

2. کبر ورزیدن: امام باقرعلیه السلام می فرماید: «ما دخل قلب امرء شئ من الکبر الانقص من عقله» .

داخل نمی شود مقداری از کبر در قلب آدمی مگر این که از عقل او کاسته می شود. (غررالحکم)

3. عُجب داشتن: قال علی علیه السلام «اعجاب المرء بنفسه دلیل علی ضعف عقله»

عجب ورزیدن و خوش بین بودن به خویشتن، دلیلی است بر ضعف و کوتاهی عقل.

ص:519


1- (کافی 1 / 18)

میزان شناخت عقل

1. کیفیت رفتار و عمل: قال علی علیه السلام «کیفیّتة الفعل تدل علی کمیّة العقل». (غررالحکم)

کیفیت و چگونگی عمل، حاکی از مقدار عقل و خرد می باشد.

2. رأی و نظریه: قال علی علیه السلام «رأی الرجل میزان عقله» . (غررالحکم)

رأی و نظر هر انسانی معیار سنجش خرد اوست.

3. اظهار سخن: قال علی علیه السلام «عند بدیهة المقال تختبر عقول الرجال». (غررالحکم)

به هنگام سخن گفتن، اندیشه های افراد شناخته می شود.

4. فرستاده و نماینده 5. نوشتار 6. هدیه: «ثلاثة تدلّ علی عقول اربابها الرسول و الکتاب و الهدیة». (غررالحکم)

سه چیز است که از خردو عقل انسان حکایت می کند. 1. فرستاده و نماینده . 2. نوشتار 3. هدیه .

7. انکار حرف ناصحیح:

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا اردت ان تختبر عقل الرجل فی مجلس واحد فحدّثه فی خلال حدیثک بما لا یکون فان انکره فهو عاقل و ان صدّقه فهو احمق» (1)

هرگاه خواستی امتحان کنی خرد و عقل شخصی را در یک مجلس؛ در اثناء سخن گفتن یک حرف ناصحیح و نشدنی را بگویید،اگر مستمع منکر شد خردمند است و اگر تصدیق کرد احمق است.

اسحق بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم همسایه ای دارم که بسیار نماز می خواندو بسیار انفاق می کند و به حج می رود. حضرت فرمود: عقلش چگونه است؟ عرض کردم: عقل ندارد. حضرت فرمودند: «لا یرفع بذلک منه»؛ او که عقل ندارد اعمال نیک او بالا نمی رود (یعنی پذیرفته نمی شود).(2)

ص:520


1- (بحار 1 / 82و131)
2- (کافی / 1 / 24)

فصل چهارم: موضوعات سیاسی و اجتماعی

اشاره

ص:521

ص:522

109- سیمای رهبر در حکومت اسلامی

آیات

ویژگی های رهبر

1 - توانایی علمی 2 - قدرت جسمی:

«قال انّ اللَّه اصطفاه علیکم و زاده بسطة فی العلم والجسم» بقره، 247

گفت خدا او را بر شما برگزید و او را در علم و (قدرت) جسم وسعت بخشیده است .

3 - دلسوزی نسبت به جامعه:

«لعلّک باخع نفسک الاّ یکونوا مؤمنین» شعراء، 3

گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست بدهی به خاطر اینکه آنها ایمان نمی آورند .

4 - صبر و یقین:

«و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون» سجده، 24

و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند .

5 - نرمی و ملاطفت:

«فبمارحمة من اللَّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک»

آل عمران، 159

به (برکت) رحمت الهی در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند .

6 - شرح صدر:

«ربّ اشرح لی صدری و یسّرلی امری» طه، 25 - 26

موسی گفت پروردگارا سینه ام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان .

ص:523

7 - حکم بر طبق حق:

«یا داود انّا جعلناک خلیفةً فی الارض فاحکم بین الناس بالحق» ص، 26

یا داوود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داوری کن .

8 - داوری بر طبق عدالت:

«و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط» مائده، 42

و اگر در میان آنها داوری می کنی به عدالت داوری کن .

9 - قاطعیّت در مبارزه:

«فقاتل فی سبیل اللَّه لاتکلّف الاّ نفسک و حرّض المؤمنین علی القتال» نساء، 84

در راه خدا پیکار کن تنها مسؤول وظیفه خود هستی و مؤمنان را بر این کار تشویق نما .

10- عدم اطاعت از منحرفان:

«و لا تطع منهم اثماً او کفوراً» انسان 20

و از هیچ گنهکار یا کافری از آنان اطاعت مکن .

11 - مقدّم داشتن ضابطه بر رابطه:

«یا ایها الذین امنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداء للَّه و لو علی انفسکم اوالوالدین و الاقربین ان یکن غنیاً او فقیراً فاللَّه اولی بهما» نساء، 135

ای کسانی که ایمان آورده اید کاملاً قیام به عدالت کنید برای خدا شهادت دهید اگرچه (این گواهی) به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد (چراکه) اگر آن ها غنی یا فقیر باشند خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند .

12 - احیاء احکام الهی:

«الذین ان مکنّا هم فی الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر» حجّ، 41

همان کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند .

تذکر: گرچه آیات شریفه مربوط به انبیاء و اولیاء الهی است اما این ویژگیها و برنامه ها باید در هر رهبرو حاکم اسلامی وجود داشته باشد.

ص:524

روایات

1 - منزلت حاکم

سه نوع تعبیر در روایات برای حاکم و رهبر مسلمین وارد شده است:

الف - ستون خیمه؛ قال الرضاعلیه السلام : «اما علمت انّ والی المسلمین مثل العمود فی وسط الفسطاط».

آیا می دانی که حاکم اسلامی مانند ستون در وسط خیمه است . (1)

ب - سنگ آسیا؛ قال علی علیه السلام : «انّ محلی منها محل القطب من الرحی ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی الیّ الطیر».

در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت چون محور آسیاب است که به دور آن حرکت می کند او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاریست و مرغان در پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد .(2)

ج - نخ تسبیح؛ قال علی علیه السلام : «و مکان القیّم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه فاذا انقطع النظام تفرق الخرز ثم لا یجتمع بحذافیره ابداً».

جایگاه رهبر مانند ریسمان محکم است که مهره ها را متّحد ساخته به هم پیوند می دهد اگر این رشته از هم بگسلد مهره ها پراکنده و هرکدام به سویی خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آوری نخواهند شد.

(3)

2 - ورع 3 - بردباری 4 - مهربانی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لا تصلح الامامة الاّ لرجل فیه ثلاث خصال ورع یحجزه عن معاصی اللَّه و حلم یملک به غضبه و حسن الولایة علی من یلی حتی یکون کالوالد الرحیم».

همانا امامت شایسته نیست مگر برای مردی که در وی سه خصلت باشد: پارسایی که از حرامش بازدارد و حلم و بردباری که غضب و خشمش را مهار کند و خلافت نیکو بر کسانی که حکومت می کند تا مانند پدر مهربانی با آنان رفتار کند . (4)

ص:525


1- (بحار / 49 / 165)
2- (نهج البلاغه / خطبه 3)
3- (نهج البلاغه / خطبه 146)
4- (کافی / 1 / 407)

5 - رعایت حقوق مردم

قال علی علیه السلام : «فاذا ادت الرعیة الی الوالی حقّه وادّ الوالی الیها حقها عزّ الحقّ بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت علی اَذلالها السّنن فصلح بذلک الزمان و طمع فی بقاء الدولة و یئست مطامع الاعداء ...».

پس هرگاه رعیت حق حاکم را بدهد و حاکم نیز حقوق مردم را رعایت کند حق در میانشان نیرومند شود و جاده های دین صاف می گردد و نشانه های عدالت اعتدال می پذیرد و راه و رسم ها درست در مجرایش بکار می افتد بدین ترتیب زمان صالح می شود و به بقاء دولت باید امیدوار بود و دشمنان مأیوس خواهند شد . (1)

6 - خیرخواهی و خدمت به مردم

قال الصادق علیه السلام : «لا یستغنی اهل کل بلد عن ثلاثة یفزع الیهم فی امر دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجاً فقیه عالم ورع و امیر خیّر مطاعٌ و طبیب بصیرٌ ثقةٌ».

هیچ شهری از سه گروه بی نیاز نیست تا اینکه در امور دنیا و آخرتشان به آنان رجوع کند: دانشمند پرهیزکار، حاکم خوبی که از او اطاعت شود و طبیب باشناخت و مورد اعتماد .

(2)

7 - مشارکت در مشکلات مردم

قال علی علیه السلام : «ءاقنع نفسی بان یقال امیر المؤمنین و لم اشارکهم فی مکاره الدهر».

آیا خودم را بر این قانع سازم که به من امیرالمؤمنین گفته شد و در ناراحتی و دشواری های مردم مشارکت نکنم . (3)

الف - اجرای عدالت؛ حضرت علی علیه السلام به قنبر فرمودند: بر مردی حدّ اجرا کند قنبر سه تازیانه به آن شخص بیشتر زد، حضرت به دلیل زیاده روی سه شلاق به قنبر زد.(4)

ص:526


1- (نهج البلاغه / خطبه / 216)
2- (تحف العقول / 321)
3- (بحار/40/341)
4- (کافی / 7 / 260)

110- اوصاف مدیریت

آیات

1 - علم و شناخت

«و قال لهم نبیّهم انّ اللَّه قد بعث لکم طالوت ملکاً قالوا اَنی یکون له الملک علینا و نحن احقّ بالملک منه و لم یؤت سعة من المال قال انّ اللّه اصطفاه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم» بقره، 247

و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث و انتخاب کرده است، گفتند چگونه او بر ما حکومت کند با اینکه ما از او شایسته تریم و او ثروت زیادی ندارد؟وپیامبرشان به آنها گفت خداوند او را بر شما بر گزیده و او را در علم و قدرت جسم وسعت بخشیده است .

2 - تخصّص و تعهّد

الف - حضرت یوسف علیه السلام می گوید: «اجعلنی علی خزائن الارض انّی حفیظ علیم»

یوسف، 55

مرا سرپرست خزائن سرزمین مصر قرار ده که نگهدارنده و آگاهم .

ب - عاصف برخیا گوید: «انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک و انّی علیه لقوی امین» نمل، 39

من آن را نزد تو می آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر توانا و امینم .

ج - دختران شعیب به پدر گفتند: «انّ خیر من استأجرت القویّ الامین» قصص، 26

یکی از آن دو دختر گفت: پدرم او را استخدام کن زیرا بهترین کسی است که می توانی استخدام کنی، هم نیرومند است و هم مورد اعتماد.

ص:527

برنامه های مدیریت

الف - آمادگی در برابر تهاجم دشمنان

«و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخیر» انفال، 60

هر نیرویی در قدرت دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید و همچنین اسب های ورزیده برای میدان نبرد .

ب - عدالت ورزی در حکم

«و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل» نساء، 58

و هنگامی که میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید .

«و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط انّ اللَّه یحب المقسطین» مائده، 42

اگر میان آنها داوری کنی با عدالت داوری کن که خدا عادلان را دوست دارد .

ج - حمایت از مستضعفان

«و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللَّه والمستضعفین من الرّجال و النساء والولدان»

نساء، 75

چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شده اند پیکار نمی کنید .

روایات

1 - جهاد با نفس

قال علی علیه السلام : «خیر الامراء من کان امیراً علی نفسه».

بهترین حاکمان کسانی هستند که حاکم بر نفس خویش هستند . (غررالحکم)

2 - شرح صدر

قال علی علیه السلام : «الة الریاسة سعة الصدر».

سعه صدر وسیله ریاست است . (1)

ص:528


1- (نهج البلاغه / حکمت 176)

3 - دانش

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما ولّت امة امرها رجلاً و فیها اعلم منه الّا لم یزل امرهم یذهب سفالاً حتی یرجعوا الی ما ترکوه».

هر امّتی کار زمامداری خود را به مردی واگذار کند در حالی که داناتر از آن مرد وجود نداشته باشد همیشه کار آن امت رو به پستی و انحطاط می رود تا اینکه آن امت از کاری که کرده اند برگردند.

(1)

4 - شناخت حق و عمل به معروف

قال الباقرعلیه السلام : «ان بقاء المسلمین و بقاء الاسلام ان تصیر الاموال عند من یعرف فیها الحق و یضع فیها المعروف و انّ من فناء المسلمین و فناء الاسلام ان تصیر الاموال عند من لا یعرف فیها الحق و لا یضع فیها المعروف».

همانا بقاء مسلمین و بقاء اسلام آن است که اموال در نزد کسانی که حق را می شناسند قرار گیرد و معروف را در جای خود قرار دهند و همانا فناء مسلمین و فناء اسلام آن است که اموال را در نزد کسانی که حق را نمی شناسند قرار دهند و معروف را در جای خود قرار دهند . (2)

5 - تشویق و تنبیه

قال علی علیه السلام : «و لا یکوننّ المحسن و المسی ء عندک بمنزلة سواء فان ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریباً لاهل الاساءة علی الاساءة».

هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بی رغبت و بدکاران در بدکاری تشویق می شوند . (3)

6 - عدم سوء استفاده از امکانات

قال علیه السلام : «ان عملک لیس لک بطعمة و لکنّه فی عنقک امانة».

به درستی که کار تو طعمه ای برایت نیست که از آن استفاده کنی بلکه این مسؤولیت امانتی در نزد تو است .(4)

7 - احیای حق و از بین بردن باطل

قال علی علیه السلام : «اما بعد فلا یکن حظّک فی ولایتک ما لا تستفیده و لا غیظاً تشفیه و لکن اماتة باطل و احیاء حق».

ص:529


1- (امالی طوسی / 172)
2- (مستدرک / 2 / 393)
3- (سفینة البحار / 2 / 641)
4- (بحار/33/512)

به وسیله این ولایت و حکومت مبادا بخواهی بهره ای عاید تو بشود که از آن استفاده نمی کنی یاخشم خود را شفا بخشی بلکه به وسیله حکومت باطل را بمیران و حق را زنده کن.

(1)

8 - لطف و محبت به مردم

قال علی علیه السلام : «... واشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق».

مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار بده و با همه دوست و مهربان باش مبادا هرگز مانند حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی زیرا مردم دو دسته اند، گروهی برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند. (2)

9 - پرداختن به امور مهم

قال علی علیه السلام : «من اشتغل بغیر المهمّ ضیّع الاهمّ ان رأیک لا یتّسع لکل شی ء ففرغّه للمهمّ».

کسی که به کار غیر مهم بپردازد کار مهم تر را ضایع می سازد نظریه تو برای همه کارها گنجایش ندارد پس آن را برای کارهای بسیار مهم مشغول ساز . (غرر الحکم)

10 - نسپردن منصب به افراد ضعیف

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا اباذر! انّی احبّ لک ما احبّ لنفسی انّی اراک ضعیفاً فلا تأمرنّ علی اثنین و لا تولّین مال یتیم».

پیامبر به ابوذر فرمود: یا اباذر! تو را ضعیف و ناتوان می بینم و برای تو دوست دارم آنچه برای خودم دوست دارم فرمانروایی بر دو نفر را نپذیر و متولی مال یتیم مباش .

(3)

توجه به محرومین؛ حضرت علی علیه السلام پیرمردی را دیدند که از مردم سؤال می کند. حضرت فرمودند: این شخص کیست؟ گفتند: او نصرانی است. حضرت فرمود: تا جوان بود از او کار کشیدید و بهره بردید اکنون که پیر و ناتوان شده است او را منع

ص:530


1- (بحار / 40 / 338)
2- (بحار/33/600)
3- (سفینة البحار / 1 / 121)

می کنید، از بیت المال او را تأمین کنید؛ «استعملتموه حتی اذا کبر و عجز منعتموه؟ انفقوا علیه من بیت المال». (1)

111- دشمن شناسی

آیات

قرآن کریم در ضمن آیات مختلف خصوصیات دشمنان اسلام را بر شمرده و از توطئه های مختلف و برنامه های آنها پرده برداشته و آنها را معرّفی می کند و مسلمانان را به هوشیاری و بیداری فرا می خواند.

تلاش دشمنان برای نابودی اسلام

1 - صرف بودجه:

«انّ الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدّوا عن سبیل اللَّه فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة» انفال، 36

آنان که کافر شدند اموالشان را برای باز داشتن (مردم) از راه خدا خرج می کنند آنان این اموال را (که برای بدست آوردنش زحمت کشیده اند در این راه) مصرف می کنند اما مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد .

2 - کم جلوه دادن قدرت مسلمانها:

«انّ هولاء لشرذمة قلیلون» شعراء، 54

(و گفت) اینها مسلماً گروهی اندکند .

3 - محاصره اقتصادی:

«لا تنفقوا علی من عند رسول اللَّه حتی ینفضّوا» منافقون، 7

می گویند به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند .

ص:531


1- (وسائل / 11 / 49)

4 - ایجاد صحنه های سرگرم کننده:

«و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم» لقمان، 6

و برخی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی از راه خدا گمراه سازند .

توطئه ها و برنامه های دشمنان:

1 - علاقه به نرسیدن خیر به مسلمانان:

«ما یودّ الذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین ان ینزّل علیکم من خیر من ربکم» بقره، 105

کافران اهل کتاب و (همچنین) مشرکان دوست ندارند که از سوی خداوند خیر و برکتی بر شما نازل بگردد .

2 - تضعیف ایمانها:

«ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد ایمانکم کفاراً حسداً» بقره، 109

بسیاری از اهل کتاب از روی حسد که در وجود آنها ریشه دوانده آرزو می کردند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر بازگردانند .

3 - اغفال مسلمانان از تجهیزات نظامی و مادی:

«ود الذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم و امتعتکم» نساء، 102

آنها باید وسایل دفاعی و سلاح هایشان را در حال نماز با خود حمل کنند زیرا کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و متاع های خود غافل شوید و یکباره به شما هجوم آورند .

4 - علاقه به رسیدن رنج به مسلمانان:

«ودّو ما عنتّم» آل عمران، 118

آن ها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید .

5 - علاقه به کافر شدن مسلمانان:

«ودّو لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء» نساء، 89

آنها آرزو می کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید .

ص:532

6 - عدم خشنودی از مسلمانان:

«لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملّتهم» بقره، 120

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (به طور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی و) از آیین (تحریف یافته) آنان پیروی کنی .

7 - ناراحت شدن آنها به هنگام رسیدن خیر، به مسلمانان:

«ان تمسسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سیئة یفرحوا بها» آل عمران،120

اگر نیکی به شما برسد، آنها را ناراحت می کند و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ بدهد خوشحال می شوند .

8 - عدم محبت داشتن به مسلمانان:

« هانتم اولاء تحبوّنهم و لا یحبّونکم» آل عمران، 119

شما کسانی هستید که آنها را دوست می دارید اما آنها شما را دوست ندارند .

9 - علاقه به گمراهی مسلمانان:

«ودّت طائفة من اهل الکتاب لو یضلّونکم» آل عمران، 69

جمعی از اهل کتاب (از یهود) دوست داشتند (و آرزو می کردند) شما را گمراه کنند (اما آنها باید بدانند که نمی توانند شما را گمراه سازند) .

روایات و تاریخ

1 - ابوجهل در انجمن «دارالنّدوه» که برای کشتن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم جمع شده بودند درباره پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این چنین گفت: «محمّد بن عبداللَّه... و سبّ الهتنا و افسد شبّاننا و فرّق جماعتنا...»

محمد به خدایان ما دشنام داد، جوانان ما را تباه و فاسد نموده و جماعت ما را پراکنده ساخت.

(1)

2 - بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه هجرت کردند، شخصی به نام عبداللَّه بن اُبیّ (سر سلسله منافقان) خطاب به آن حضرت گفت: به نزد کسانی که تو را فریب داده اند برو: «و لا تغشّنا فی دیارنا»: در سرزمین ما ما را فریب مده . (2)

ص:533


1- (المیزان 9 / 78)
2- (فروغ ابدیت 1 / 450)

3 - هنگامی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در بیماری منجر به وفات او گردیده بود (در حالی که مردم دور بستر او را گرفته بودند) فرمودند: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی را برایتان بنویسم که بعد از من گمراه نشوید .

«فقال بعض من کان عنده ان نبیّ اللَّه لیهجر!»

برخی که در محضر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بودند گفتند: - العیاذ باللَّه - هذیان می گوید .

4 - خوارج پس از جریان حکمیت که خود به وجود آورنده آن بودند نسبت کفر و گمراهی به علی علیه السلام دادند. آن حضرت در این باره می فرماید :

«فان ابیتم الا ان تزعموا انّی اخطأت و ظللت...» .

(ای خوارج!) اگر مخالفت شما با (من) برای این است که می پندارید من خطا کرده ام و گمراه شده ام. (1)

5 - آنگاه که امام حسن علیه السلام تصمیم گرفت با معاویه صلح کند، فردی به نام «جرّاح بن سنان» با کمال وقاحت به آن حضرت پرخاش کرد و می گفت: «اللَّه اکبر! اشرکت یا حسن! کما اشرک ابوک من قبل» .

ای حسن! مشرک گردیدی، همانگونه که پدرت پیش از این مشرک شده بود !

(2)

6 - در روز عاشورا «عمرو بن الحجّاج» که یکی از فرماندهان لشکر عمر سعد بود، برای تحریص و تشجیع مردم، برای پیکار با امام حسین علیه السلام اینچنین فریاد می زد «یا اهل الکوفه.... و لا ترتابوا فی قتل مَن مَرَق من الدّین و خالف امام المسلمین»:

ای کوفیان! در کشتن کسی که از دین خارج شده و با امام مسلمانان مخالفت کرده است، هیچ تردیدی به دل راه ندهید. (3)

7 - «هشام بن عبدالملک» بعد از فراخواندن صادقین علیهما السلام به دمشق و پس از جریان مناظره ای که بین امام باقر علیه السلام و آن عالم نصرانی پیش آمد، پیکی را به شهرهایی که در مسیر راهشان به مدینه بود، اعزام نمود تا اینگونه به مردم اعلام کند: دو پسر جادوگر «محمد بن علی و جعفربن محمد» که من ایشان را به شام طلبیدم، به سوی «ترسایان» میل کرده و دین آنها را برگزیده و از اسلام خارج شده اند! (4)

ص:534


1- (نهج البلاغه فیض خ 127 / 391)
2- (سفینةالبحار 1 / 254)
3- (مقتل خوارزمی 2 / 15)
4- (بحار 46 / 311)

8 - هرون الرشید هنگامی که قصد کرد امام موسی بن جعفر علیه السلام را دستگیر کند شبانه به زیارت مرقد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رفت و خطاب به آن حضرت گفت: «یا رسول اللَّه انّی اعتذر الیک من شی ء ارید ان افعله ارید ان احبس موسی بن جعفر فانّه یرید التشتیت بین امّتک و سفک دمائها...»

یا رسول اللَّه! از تصمیمی که گرفته ام پوزش می خواهم، من تصمیم دارم که فرزند شما «موسی بن جعفر»را دستگیر کرده و زندانی نمایم، زیرا که او می خواهد بین امت شما تفرقه بیندازد و خون های امت تو را بریزد . (1)

8-1 (به نقل از «دشمن شناسی» نوشته آقایان دهشیری و جعفری)

112- ضرورت اتحاد و پرهیز از اختلاف

آیات

1 - دعوت به اتّحاد (توحید):

«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الا اللَّه و لا نشرک به شیئاً و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله» آل عمران، 64

بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد .

2 - دعوت به اتحاد و پرهیز از اختلاف:

«و اعتصموا بحبل اللَّه جمیعاً و لا تفرّقوا» آل عمران، 103

و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام وهرگونه وسیله وحدت) چنگ زنید و پراکنده نشوید.

3 - اجتناب از تفرقه:

«و لا تکونوا کالذین تفرّقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البینات اولئک لهم عذاب عظیم» آل عمران، 105

ص:535


1- (اعیان الشیعه 2 / 112)

و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند (آن هم) پس از آنکه نشانه های روشن (پروردگار) به آنان رسید و آنها عذاب عظیمی دارند .

4 - اتحاد مسلمانان در برابر دشمنان:

«ان اللَّه یحب الّذین یقاتلون فی سبیله صفّاً کانهم بنیان مرصوص» صف، 4

خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گوی بنایی آهنینند .

5 - نخواندن نماز جماعت در مسجد اهل نفاق و تفرقه:

«و الذین اتخذوا مسجدا ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین... لا تقم فیه ابداً»

توبه، 107

(گروهی دیگر از آنها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان رساندن (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و. تفرقه افکنی میان مؤمنان... هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست .

6 - اتحاد مؤمنان :

«انما المؤمنون اخوة فاصلحو بین اخویکم» حجرات، 10

مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید .

7 - حسادت عامل اختلاف:

«ان الدین عند اللَّه الاسلام و مااختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم» آل عمران، 19

دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد اختلافی (در آن) ایجاد نکردند مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود .

8 - حکم خدا ، یگانه مرجع به هنگام اختلاف :

«و ما اختلفتم فیه من شئٍ فحکمه الی الله» شوری، 10

در هر چیز اختلاف کنید داوری اش با خداست .

9 - جدایی اهل اختلاف از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«انّ الذین فرّقوا دینهم و کانوا شیعاً لست منهم فی شئٍ» انعام، 159

کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دسته های گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند تو هیچگونه رابطه ای با آنها نداری .

ص:536

10 - بی عقلی منشأ اختلاف :

«تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی ذلک بانّهم قوم لا یعقلون» حشر، 14

آنها را متّحد می پنداری در حالی که دلهایشان پراکنده است این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقّل نمی کنند .

11 - اختلاف شیوه طاغوتیان:

«ان فرعون علافی الارض و جعل اهلها شیعاً» قصص، 4

فرعون در زمین برتری جویی کرد و اهل آن را به گروه های مختلفی تقسیم نمود .

12 - اختلاف یکی از عذابهای الهی:

«قل هو القادر علی ان یبعث علیکم عذاباً من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعاً و یذیق بعضکم بأس بعض» انعام، 65

بگو او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما عذابی بر شما بفرستد یا به صورت دسته های پراکنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هریک از شما به وسیله دیگری بچشاند .

روایات

1 - ناپاکی روح عامل اختلاف

قال علی علیه السلام : «انّما انتم اخوان علی دین اللَّه ما فرّق بینکم الّا خبث السرائر و سوء الضّمائر فلا توازرون و لا تناصحون و لا تباذلون و لا توادّون» .

همانا شما برادران دینی می باشید، ناپاکی درون و باطن زشت و بد شما را از هم جدا می کند که در نتیجه جدایی یکدیگر را کمک نمی کنید خیرخواه یکدیگر نیستید و بخشش به یکدیگر ندارید و همدیگر را دوست ندارید . (1)

2 - نادانی عامل اختلاف

قال علی علیه السلام : «لو سکت الجاهل ما اختلف النّاس» .

اگر نادان خاموش شود مردم با یکدیگر اختلاف نمی کنند. (2)

ص:537


1- (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 7 / 246)
2- (بحار 75 / 51)

3 - تفرقه و در اختیار شیطان قرار گرفتن

قال علی علیه السلام : «ایّاکم و الفرقة فانّ الشاذ من الناس للشیطان کما انّ الشاذّ من الغنم للذئب» .

از جدایی و پراکندگی بپرهیزید زیرا انسانی که از مردم جدا شود در اختیار فرمان شیطان است همچنانکه گوسفند دور از گله نصیب گرگ می شود . (1)

4 - اختلاف عامل محرومیت از خیرات

قال علی علیه السلام : «... و انّ اللَّه سبحانه لم یعط احداً بفرقةٍ خیراً ممّا مضی و لا ممّن بقی».

خداوند سبحان بر اثر تفرقه و جدایی بر هیچ کس از گذشتگان و باقی ماندگان خیر و نیکویی عطا نفرموده است . (2)

5 - علاقه حضرت علی علیه السلام به وحدت مسلمین

قال علی علیه السلام : «و لیس رجل احرص علی جماعة امة محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و الفتها منّی ابتغی بذلک حسن الثواب» .

در امّت اسلام هیچکس مانند من وجود ندارد که به وحدت امّت محمد و به انس گرفتن آنان به همدیگر از من دلسوزتر باشد من در این کار پاداش نیک را از خدا می طلبم .

(3)

امیرالمؤمنین علیه السلام از اصحاب خود به خاطر تفرقه شان گلایه می کند و می فرماید: به خدا سوگند این واقعیت قلب انسان را می میراند و دچار غم و اندوه می کند که دشمنان اسلام در باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود متفرق هستید ، زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید، به شما حمله می کنند، شما حمله نمی کنید و با شما می جنگند، شما نمی جنگید، اینگونه معصیت خدا می شود و شما راضی شدید .(4)

ص:538


1- (نهج البلاغه خطبه 127)
2- (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 10 / 33)
3- (نهج البلاغه نامه 78)
4- (نهج البلاغه خطبه 27)

113- ابعاد مختلف عدالت اجتماعی

آیات

1 - فرمان الهی به عدالت:

«ان اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان» نحل، 90

خداوند به عدل و احسان و بخشش فرمان می دهد .

2 - هدف بعثت انبیاء قیام مردم به عدالت:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»

حدید، 25

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند .

3 - عدالت در وزن کردن اجناس :

«اوفوا الکیل و المیزان بالقسط» انعام، 152

و حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید .

«و اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم» اسراء، 35

و هنگامی که پیمانه می کنید حق پیمانه را ادا نمایید و با ترازوی درست وزن کنید .

4 - عدالت در حکم:

«و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط ان اللَّه یحب المقسطین» مائده، 42

و اگر میان آنها داوری کنی با عدالت داوری کن که خدا عادلان را دوست دارد .

«و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل» نساء، 58

و هنگامی که میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید .

5 - عدالت در گواهی دادن:

«یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط» مائده، 8

ای کسانی که ایمان آورده اید همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید .

ص:539

6 - عدالت در تنظیم سند:

«و لیکتب بینکم کاتب بالعدل» بقره، 282

و باید نویسنده ای از روی عدالت (سند را) در میان شما بنویسد .

7 - عدالت در سخن گفتن:

«و اذا قلتم فاعدلوا و لوکان ذا قربی» انعام، 152

و هنگامی که سخن می گویید عدالت را رعایت نمایید حتی اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد .

8 - عدالت در اصلاح میان متخاصمین:

«و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الاُخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر اللَّه فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا» حجرات، 9

و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، آنها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد) در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید .

9 - عدالت در خانواده:

فان خفتم الاّ تعدلوا فواحدة» نساء، 3

پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک زن اکتفا کنید .

10 - عدالت در سرپرستی یتیمان:

«و ان تقوموا للیتامی بالقسط» نساء، 127

با یتیمان به عدالت رفتار کنید .

11 - عدالت نسبت به کفّار:

«لا ینهاکم اللَّه عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم» ممتحنه، 8

خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند .

ص:540

12 - عدالت نزدیکترین راه به سوی تقوی

«اعدلوا هو اقرب للتقوی» مائده، 8

عدالت کنید، که به پرهیزکاری نزدیک تر است .

روایات

1 - اهمیت عدالت

قال علی علیه السلام : «واللّه لو وجدته قد تُزوّج به النساء و ملک به الاماء لرددته فانّ فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق»

به خدا سوگند بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم گرچه با آن ازدواج کرده باشند و یا کنیزانی خریده باشند زیرا در عدل وسعت و گستردگی است و هرکه در عدل احساس تنگی کند پس ستم بر او تنگ تر خواهد بود.(1)

2 - عدالت عامل نجات

قال علی علیه السلام : «ثلاث منجیات خشیة من اللَّه فی السّر و العلانیة و القصد فی الفقر و الغنی و العدل فی الغضب والرّضا» .

سه چیز عامل نجات است: ترس از خدا در آشکار و پنهان، میانه روی در فقر و بی نیازی، و رعایت عدالت در عصبانیت و خشنودی . (2)

3 - برتری عدالت بر شجاعت

قال علی علیه السلام : «العدل افضل من الشّجاعة لأنّ النّاس لو استعملوا العدل عموماً فی جمیعهم لاستغنوا عن الشّجاعة»

عدل و داد برتر از شجاعت است زیرا اگر مردم عدل را در همه کارها بکار گیرند از شجاعت بی نیاز خواهند بود . (3)

4 - برتری عدالت بر جود و احسان

قیل لامیرالمؤمنین علیه السلام : «العدل افضل ام الجود؟ قال العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها و العدل سائس عام و الجود عارض خاص فالعدل افضلهما و اشرفهما»

ص:341


1- (نهج البلاغه خطبه 15)
2- (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 20 / 333)
3- (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 20 / 333)

از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند که عدل برتر است یا بخشش؟ فرمود: عدل چیزها را به جای خود می نهد و بخشش آنها را از جای خود بیرون می کند عدل نگهدارنده عموم مردم است و جود فقط به افراد خاصی می رسد، پس عدالت برتر خواهد بود . (1)

5 - رعایت عدالت میان فرزندان

قال علی علیه السلام : «اعدلوا بین اولادکم کما تحبون ان یعدلوا بینکم»

بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید همانطور که دوست دارید با شما به عدالت رفتار کنند.

(2)

6 - آثار عدالت

الف - مایه زنده شدن احکام اصلاح مردم ؛

قال علی علیه السلام : «العدل حیاة الاحکام - العدل یصلح البریة» .

عدل مایه زنده شدن احکام و باعث اصلاح مردم است . (3)

ب - مایه تداوم نعمت ؛

قال الرّضا علیه السلام : «استعمال العدل و الاحسان مؤذن بدوام النعمة» .

بکار بردن عدل و داد و احسان و دوام و پایداری نعمت را اعلام می دارد .

(4)

7 - رعایت عدالت

روی ان امیرالمؤمنین علیه السلام امر قنبر ان یضرب رجلاً حدّاً فغلط قنبر فزاد ثلثة اسواط فاقاده علیّ من قنبر ثلثة اسواط

روایت شده از امیرالمؤمنین علیه السلام به قنبر فرمان داد که به کسی حدّی جاری کند، قنبر به اشتباه سه تازیانه بیشتر به او زد. امام علیه السلام فرمودند شخصی که حد خورده آن سه تازیانه را به قنبر بزند.(5)

8 - رعایت عدالت حتی با دشمن

قال علی علیه السلام : «لا تقتلنّ بی الّا قاتلی و اذا انا متّ من ضربته هذا فاضربوه ضربة بضربة»

حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام مجتبی علیه السلام فرمود: جز قاتلِ مرا نکش و اگر به واسطه ضربت او از دنیا رفتم، شما نیز به او یک ضربت بزنید . (6)

ص:542


1- (قصارالحکم 437)
2- (بحار / 23 / 113)
3- (غررالحکم 1 / 17 - 28)
4- (بحار / 72 / 26)
5- (سفینةالبحار / 2 / 167)
6- (نهج البلاغه نامه 45)

گروهی از قریش به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و گفتند یا امیرالمؤمنین اگر اشراف و اعیان را بر دیگران برتری دهی سزاوارتر است که خیرخواه تو باشند. حضرت غضبناک شد و فرمود: ای مردم آیا مرا وادار می کنید درباره مردمی که متصدّی امور ایشان هستم با ستم طلب عدل کنم؟ به خدا قسم این کار را نخواهم کرد... به خدا سوگند اگر بیت المال مال شخصی من بود به عدالت رفتار می کردم با اینکه بیت المال از مسلمانان است .

«ایّها النّاس اتأمرونّی ان اطلب العدل بالجور فیمن ولّیت علیه»

(جامع احادیث شیعه)

114- ظلم و ستم

آیات

1 - منزّه بودن ساحت الهی از ظلم:

«و ما ظلمونا و لکن کانوا انفسهم یظلمون» بقره، 57

نه با ما بلکه به نفس خود ظلم کردند .

2 - بزرگترین ظلم :

«انّ الشرک لظلم عظیم» لقمان، 13

که شرک ظلم بزرگی است .

3 - عدم لیاقت اهل ظلم برای رهبری:

«و لا ینال عهدی الظالمین» بقره، 124

پیمان من به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند .

ص:543

4 - ظلم عامل هلاکت:

«و تلک القری اهلکناهم لمّا ظلموا» کهف، 59

این شهرها و آبادی هایی است که ما آنها را هنگامی که ستم کردند هلاک نمودیم .

5 - وظیفه مسلمانان در برابر اهل ظلم:

الف - عدم مجالست با آنها:

«فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین» انعام، 68

هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین .

ب - عدم اعتماد به آنها:

«و لا ترکنوا الی الّذین ظلموا» هود، 113

به کسانی که ستمگرند تکیه و اعتماد نکنید .

6 - شکر الهی در برابر ریشه کن شدن ظالمان:

«فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین» انعام، 45

و (به این ترتیب) دنباله (زندگی) جمعیتی که ستم کرده بودند قطع شد و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است .

7 - مؤاخذه نشدن تمام ظالمان در دنیا:

«و لو یؤاخذ اللَّه الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّه» نحل، 61

و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات می کرد هیچ جنبنده ای را بر پشت زمین باقی نمی گذارد .

8 - چه کسانی ظالم هستند:

الف) تجاوزکاران از حدود الهی:

«و من یتعد حدود اللَّه فقد ظلم نفسه» طلاق، 1

و هرکس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده .

ب ) بت پرستان:

«یا قوم انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل» بقره، 54

ای قوم من! شما به انتخاب گوساله (برای پرستش) به خود ستم کردید .

ص:544

ج) کافران:

«و الکافرون هم الظالمون» بقره، 254

و کافران خود ستمگرند (هم به خودشان ستم می کنند هم به دیگران) .

د) حاکمان منحرف :

«و من لم یحکم بما انزل اللَّه فاولئک هم الظالمون» مائده، 45

و هرکس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است .

روایات

1 - ظلم بزرگ ترین گناه

قال علی علیه السلام : «ایاک و الظلم فانّه اکبر المعاصی».

بپرهیز از ستم کردن زیرا بزرگترین گناهان است .(1)

2 - انواع ظلم

قال علی علیه السلام : «الا و ان الظلم ثلاثة: فظلم لا یغفر و ظلم لا یترک و ظلم مغفور لا یطلب فاما الظلم الذی لا یغفر فالشّرک باللَّه ... و اما الظلم یغفر فظلم العبد نفسه و اما الظلم الذی لا یترک فظلم العباد بعضهم بعضاً».

آگاه باش که ستم کردن به سه نوع است: ستمی که آمرزیده نمی شود و ستمی که رها نمی شود و ستمی که آمرزیده می شود و طلب نمی شود اما ستمی که مورد آمرزش نیست شرک به خداست، ستمی که مورد آمرزش است ستم انسان به خویش است و اما ستمی که رها نمی شود، ستم بندگان نسبت به یکدیگر است . (2)

3 - شدیدترین ظالم

قال الصادق علیه السلام : «ما من مظلمة اشدّ من مظلمة لا یجد صاحبها علیها عوناً الّا اللَّه عزّ و جلّ».

هیچ ستمی سخت تر از این نیست که مظلوم یاوری غیر از خدا نیابد . (3)

ص:545


1- (غرر الحکم / 2665)
2- (نهج البلاغه / 176)
3- (کافی / 2 / 331)

4 - ظالم ترین مردم

قال علی علیه السلام : «اجور الناس من عدّ جوره عدلاً منه».

ستمکارترین مردم کسی است که ظلم خود را عدل بشمارد . (1)

5 - مبارزه با ظالم

قال علی علیه السلام فی وصیته للحسین علیه السلام : «کونا للظالم خصماً وللمظلوم عوناً».

دشمن ستمگر و یاور ستم دیده باشید . (2)

6 - پرهیز از کمک به ظالم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا کان یوم القیامة نادی مناد این الظلمة و اعوانهم من لاق لهم دواة او ربط لهم کیساً او مدّ لهم مدّة قلم فاحشروهم معهم».

هرگاه روز قیامت شود منادی صدا می کند کجا هستند یاوران ستمگران و کسانی که برای آنها دواتی را آماده کردند یا کیسه ای را برای آنها بستند یا قلمی را برای آنها تراشیدند این یاوران را با خود ستمگران محشور کنید . (3)

7 - بدترین ظلم

قال علی علیه السلام : «ظلم الضعیف افحش الظلم».

ستم به شخص ناتوان زشت ترین ستم است .(4)

8 - پاداش از بین بردن ظلم

قال علی علیه السلام : «من ردّ عن المسلمین عادیة ماء او عادیة نار او عادیة عدوّ مکابر للمسلمین غفراللَّه ذنبه»

کسی که از مسلمانان تجاوز آب یا آتش یا دشمن زورگو را از بین ببرد خداوند گناهش را می آمرزد.

(5)

9 - آثار ظلم

الف - بدترین زاد برای قیامت؛ قال علی علیه السلام : «بئس الزاد الی المعاد العدوان الی العباد».

بدترین زاد و توشه به قیامت ستم به بندگان است . (6)

ص:546


1- (غرر الحکم / 3346)
2- (نهج البلاغه / نامه 47)
3- (بحار / 75 / 372)
4- (نهج البلاغه / نامه 31)
5- (بحار/72/20)
6- (بحار / 75 / 309)

ب - تاریکی در قیامت؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اتقوا الظلم فانّه ظلمات یوم القیامة».

از ستم کردن بپرهیز زیرا موجب تاریکی در قیامت است . (1)

ج - از بین رفتن نعمت ها؛ قال علی علیه السلام : «الظلم یزلّ القدم و یسلب النعم و یهلک الامم».

ستم کردن باعث لغزش قدم و سلب نعمت ها و نابودی امت ها می شود . (2)

د - نابودی؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لو بغی جبل علی جبل لجعل اللَّه الباغی منهما دکّاً».

(بر فرض محال) اگر کوهی به کوهی ستم کند خداوند کوه ستمگر را از بین می برد .

(3)

امام کاظم علیه السلام به صفوان جمال فرمود: همه کارهای تو پسندیده است جز کرایه دادن شترانت به هارون. صفوان گوید: عرض کردم به خدا سوگند این کار را به منظور خوشگذرانی و لهو و لعب انجام نداده ام بلکه برای رفتن به مکّه بوده است. حضرت فرمودند: آیا دوست داری هارون زنده بماند تا طلب خود را از او بگیری؟ عرض کردم: آری. امام فرمود: هر کس دوستدار بقاء آنان باشد از آنهاست و هر که با آنان باشد در جهنم خواهد بود. «فمن احبّ بقاءهم فهومنهم» (4)

115- آزمایش الهی:

آیات

1 - آزمایش همه انسانها سنّت الهی:

«احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنّا و هم لا یفتنون» عنکبوت، 2

آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان به خدا آورده ایم رهایشان کنند و بر این دعوا هیچ امتحانشان نکنند؟

ص:547


1- (کافی / 2 / 332)
2- (غرر الحکم / 1734)
3- (سفینة البحار / 1 / 339)
4- (سفینه 2 / 107)

2 - آزمایش همه مؤمنان سنّت الهی:

«ما کان اللَّه لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب»

آل عمران، 179

چنین نبود که خداوند مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد .

3 - جهاد میدان آزمایش:

«هنالک ابتلی المؤمنون و زلزلوا زلزالاً شدیداً» احزاب، 11

آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند .

4- بینش انحرافی نسبت به آزمایش الهی:

«فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربّه فاکرمه و نعّمه فیقول ربّی اکرمن و امّا اذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربّی اهانن» فجر، 16

اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش اکرام می کند و نعمت می بخشد (مغرور می شود و) می گوید پروردگارم مرا گرامی داشته است و اما هنگامی که برای امتحان روزی اش را بر او تنگ می گیرد (مأیوس می شود و) می گوید پروردگارم مرا خوار کرده است .

5 - اهداف آزمایش الهی:

الف) شکوفا شدن استعدادهای نهفته در انسان:

«و لیبتلی اللَّه ما فی صدورکم و لیمحصّ ما فی قلوبکم» آل عمران، 154

و اینها برای این است که خداوند آنچه در سینه هایتان پنهان دارید بیازماید و آنچه را در دلهای شما (از ایمان) است خالص گرداند .

ب ) جداسازی افراد نیک از بد:

«و ما کان اللَّه لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتّی یمیز الخبیث من الطیب»

آل عمران، 179

چنین نبود که خداوند مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد .

ص:548

ج) جداسازی صفوف مجاهدان و صابران از غیر آنها:

«و لنبلونّکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین» محمد، 31

و همه شما را قطعاً می آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند .

د) برای انجام کار بهتر:

«الذی خلق الموت و الحیوة لیبلوکم ایکم احسن عملاً» ملک، 2

خداوند مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل می کنید .

«انا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم ایّهم احسن عملاً» کهف، 7

ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامشان بهتر عمل می کنند .

روایات

1 - حتمی بودن بلا برای انسان

قال علی علیه السلام : «و الذی بعثه بالحق لتبلبلنّ بلبلة و لتغربلنّ غربلة و تساطنّ سوط القدر حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم».

سوگند به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد سخت آزمایش می شوید چون دانه ای که در غربال ریزند یا غذایی که در دیگ گذارند به هم خواهید ریخت، زیر و رو خواهید شد تا اینکه پایین به بالا و بالا به پایین رود . (1)

2 - سخت ترین بلا

قال الصادق علیه السلام : «ما بلی اللَّه العباد بشی ء اشدّ علیهم من اخراج الدرهم».

خداوند بندگانش را سخت تر از خارج کردن درهم آزمایش نکرده است . (2)

3 - نهفته بودن نعمت در هر بلا

قال العسکری علیه السلام : «ما من بلیة الّا و لله فیها نعمة تحیط بها».

هیچ بلایی نیست جز آنکه خداوند نعمتی را به آن احاطه کرده است . (3)

ص:549


1- (نهج البلاغه / خطبه 16)
2- (بحار/73/ 139)
3- (بحار / 78 / 374)

4 - لزوم شکر به هنگام بلا

قال علی علیه السلام : «اذا رأیت ربک یوالی علیک البلاء فاشکره و اذا رأیت یتابع علیک النعم فاحذره».

هر زمانی دیدی خداوند پیاپی بر تو بلا فرستاد، خداوند را سپاس کن و هرگاه دیدی خداوند نعمت های خود را پیاپی بر تو ارزانی فرمود از وی بترس . (1)

5 - کم بودن دینداران به هنگام بلا

قال الحسین علیه السلام : «ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الدّیّانون».

به درستی که مردم بنده دنیا هستند و دین تنها در زبان آنهاست، گرایش آنان به دین در صورتی است که زندگی آنها خوب باشد ،پس هرگاه گرفتار به رنج شدند، دینداران اندک هستند.

(2)

6 - انواع بلا

قال علی علیه السلام : «انّ البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبیاء درجة».

گرفتاری برای ستمگر ادب و برای مؤمن آزمایش و برای پیامبر درجه و مقام است.

(3)

7 - بلا به اندازه ی ایمان

قال الصادق علیه السلام : «انما المؤمن بمنزلة کفة المیزان کلما زید فی ایمانه زید فی بلائه».

همانا مؤمن مانند دو کفه ترازو است هرچند ایمانش زیاد شود و گرفتاری او افزون گردد.

(4)

8 - بلا عامل تکریم مؤمن

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ما کرم عبد علی اللَّه الّا ازداد علیه البلاء».

بنده ای در نزد خدا گرامی داشته نمی شود جز آنکه به گرفتاری او افزدوه می شود.

(5)

ص:550


1- (غرر الحکم / 1 / 316)
2- (بحار / 78 / 117)
3- (بحار/67/235)
4- (کافی/2/ 197)
5- (دعائم الاسلام / 1 / 241)

9 - بلا عامل محبت الهی

قال الباقرعلیه السلام : «ان اللَّه تبارک و تعالی اذا احبّ عبداً غتّه بالبلاء غتاً».

چون خداوند بنده ای را دوست بدارد او را در بلاء غوطه ور می سازد . (1)

10 - بلا عامل تواضع

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لولا ثلثة فی ابن آدم ما طأطأ رأسه شی ء المرض و الفقر و الموت و کلّهن فیه و انّه لمعهنّ لوثّاب».

اگر سه چیز در فرزند آدم نبود، هرگز سر خم نمی کرد (و فروتنی به جا نمی آورد): بیماری و تهیدستی و مرگ و با اینکه این سه چیز در میان آنان وجود دارد در عین حال انسان جست و خیز دارد.

(2)

11 - شدیدترین بلا متوجه اولیای خدا

قال الصادق علیه السلام : «انّ اشدّ الناس بلاء الانبیاء ثم الذین یلونهم ثم الامثل فالامثل».

شدیدترین مردم از نظر بلا و گرفتاری پیامبران هستند و کسانی که بعد از آنها از نظر علم و عمل هستند و شباهت بیشتری با آنها دارند . (3)

12 - پاداش صبر در برابر بلا

«من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه کان له مثل اجر الف شهید».

هریک از مؤمنان که به بلایی گرفتار شود و به آن صبر کند برای او همانند پاداش هزار شهید در راه خدا می باشد . (4)

13 - دعا به هنگام دیدن اهل بلا

«اذا رأیتم اهل البلاء فاحمدوا لله و لا تسمعونهم فان ذلک یحزنهم».

هرگاه اهل بلا را دیدید خداوند را حمد و ستایش کنید و به آنها نشنوانید زیرا این کار موجب ناراحتی آنها می شود . (5)

14 - توسل به اهل بیت علیهم السلام به هنگام بلا

قال الرضاعلیه السلام : «اذا نزلت بکم شدّة فاستعینوا بنا علی اللَّه و هو قول اللَّه عزوجل «وللّه الاسماء الحسنی فادعوه بها» .

هرگاه سختی بر شما وارد شد از خداوند بوسیله ما کمک بجویید به دلیل سخن خداوند که می فرماید: برای خدا نام های نیکو است پس او را به آن نام ها بخوانید . (6)

ص:551


1- (کافی / 2 / 197)
2- (بحار / 72 / 53)
3- (کافی / 2 / 196)
4- (مشکاة الانوار / 70)
5- (بحار / 71 / 35)
6- (سفینه/2/343)

15 - حکمت ابتلا

الف - توبه و تذکر

قال علی علیه السلام : «ان اللَّه یبتلی عباده عند الاعمال السّیئة بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یقلع مقلع و یتذکر متذکّر».

خداوند بندگانش را به خاطر کارهای بد گرفتار می کند به اینکه میوه ها را کم و برکات را حبس و خیرات را منع می کند تا اینکه به سوی او متوجه شوند و از گناه جدا گردند و پند گیرند.

(1)

ب - شکوفا شدن اسرار

قال علی علیه السلام : «فی تقلّب الاحوال علم جواهر الرجال و الایّام توضح لک السرائر الکامنة».

در تغییر و تحولات زندگی (بر اثر گرفتاری ها) ماهیت اشخاص روشن می شود و روزگار درون افراد را آشکار می سازد . (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به منزل شخصی رفت، در آنجا مرغی را دید که روی دیوار تخم گذاشت، سپس آن تخم غلطید و روی میخی قرار گرفت و شکسته نشد. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم تعجب کرد، صاحب منزل گفت: سوگند به خداوندی که تو را مبعوث ساخت تا به حال مصیبتی ندیده ام. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم از آن منزل غذا نخورد و خارج شد و فرمود: کسی که بلا نبیند خداوند به او نیازی ندارد؛ «فمن لم یرزأ فماللَّه فیه من حاجة». (3)

ص:552


1- (بحار/91/336)
2- (بحار / 77 / 286)
3- (کافی / 2 / 199)

116- آزادی

آیات

1 - نفی عبودیت غیر خدا زمینه ساز آزادی

«الّا نعبد الّا اللَّه و لا نشرک به شیئاً و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللَّه»

ال عمران، 64

که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را (غیر از خدای یگانه) به خدایی نپذیرد .

2 - آزادی از ستم، نعمت الهی

«اذکروا نعمة اللَّه علیکم اذا نجاکم من ال فرعون» ابراهیم، 6

نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید زمانی که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایی بخشید .

3 - رهایی انسان از سلطه پذیری، از اهداف انبیاء

«ما کان لبشر ان یؤتیه اللَّه الکتاب و الحکم و النبوّة ثمّ یقول للناس کونوا عباداً لی من دون اللَّه» ال عمران، 79

برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند کتابی آسمانی و نبوّت به او بدهد .

4 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آزاد کننده مردم از قید اسارت

«و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» اعراف، 157

و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود از دوش و گردنشان بر می دارد .

محدوده آزادی

1 - آزاد بودن فریادخواهی و اظهار تظلّم

«لا یحب اللَّه الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم» نساء، 148

خداوند دوست ندارد کسی باسخنان خود بدی های دیگران را اظهار کند مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد .

ص:553

2 - آزاد نبودن مؤمنان در مسخره کردن دیگران

«یا ایها الذین امنوا لا یسخر قوم من قوم» حجرات، 11

ای کسانی که ایمان آورده اید نباید گروهی از مردان شما گروهی دیگر را مسخره کنند .

3 - آزاد نبودن انسان در شرکت در مجالس گناه

«اذا رأیت الذین یخوضون فی ایاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره»

انعام، 68

هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزاء می کنند از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند.

4 - آزاد نبودن در ورود به منزل دیگران بدون اجازه

«لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأنسوا» نور، 27

در خانه هایی غیر از خانه های خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید.

5 - آزاد نبودن در سپردن اموال به بی خردان

«و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل اللَّه لکم قیاماً» نساء، 5

اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده به دست سفیهان نسپارید .

6 - آزاد نبودن انسان از سؤالات بیجا

«یا ایّها الذین امنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤکم» مائده 101

ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد شما را ناراحت می کند .

تذکّر :

اصولاً از نظر اسلام وقتی انسان عبد و بنده خداست بنده دیگر آزاد نیست که هرکاری را که دلش می خواهد انجام دهد بنابراین محدوده آزادی در اطاعت از فرامین خداست و در ارتکاب گناه انسان آزاد نیست چراکه انسان مسؤل است و باید پاسخگو باشد .

«انّ السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا» اسراء، 36

ص:554

روایات

1 - بنده ی دیگران نبودن

قال علی علیه السلام : «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک اللَّه حراً».

بنده دیگران مباش و حال آنکه خداوند تو را آزاد آفریده است . (1)

2 - آزادگی در همه ی احوال زندگی

قال الصادق علیه السلام : «انّ الحرّ حرّ علی جمیع احواله ان نابته نائبة صبر لها و ان تداکّت علی المصائب لم تکسره و ان اُسر و قهر و استبدل بالیسر عسراً کما کان یوسف الصدّیق الامین صلوات اللَّه علیه لم یضرر حرّیته ان استعبد و قهر و اسر».

آزاده در تمام احوالش آزاده است، اگر مصیبتی به وی برسد صبر پیشه کند و اگر مصیبت ها بر او وارد شود او را نشکند و اگرچه اسیر و مقهور شود و از راحتی به سختی افتد چنانکه آزادگی یوسف صدیق امین را که به بردگی رفت و اسیر و مقهور شد زیان نرسانید. (2)

3 - عبادت آزادگان

قال الباقرعلیه السلام : «ان قوماً عبدواللَّه شکراً فتلک عبادة الاحرار».

گروهی خداوند را برای شکر و سپاس از نعمت هایش می پرستند و اینگونه پرستش پرستش آزادگان است . (3)

4 - عوامل آزادگی

الف - ترک شهوات؛ قال علی علیه السلام : «من ترک الشهوات کان حراً».

هرکس که خواسته های نفسانی را ترک کند آزاده است . (4)

ب - زهد؛ قال علی علیه السلام : «من زهد من الدنیا اعتق نفسه و ارضی ربّه».

کسی که در دنیا زهد بورزد نفس خود را آزاد و خداوند را خشنود کرده است .

(5)

ج - کسب حلال؛ قال علی علیه السلام : «من توفیق الحرّ اکتسابه المال من حلّه».

از جمله توفیقات شخص آزاده به دست آوردن مال از طریق حلال است . (6)

د - دوری از رذایل؛ قال علی علیه السلام : «الحریّه منزّهة من الغلّ و المکر».

آزادگی پاک و منزّه از هر حیله است . (7)

ص:555


1- (نهج البلاغه / نامه 31)
2- (کافی/2/89)
3- (بحار/ 78 / 187)
4- (تحف العقول / 99)
5- (غررالحکم/ 8816)
6- (غررالحکم/ 9393)
7- (غررالحکم/1485)

ه - ترک دنیا؛ قال علی علیه السلام : «الاحرّ یدع هذه اللماظة لاهلها انّه لیس لانفسکم ثمن الّا الجنة فلا تبیعوها الّا بها».

آیا آزادمردی نیست که باقیمانده این لقمه را برای اهلش رها کند (کنایه از اینکه به متاع دنیا دل نبندد) زیرا که برای شما جز بهشت نباشد پس آن را جز به بهشت مفروشید. (1)

5 - بندگی خداوند شرط کسب آزادگی

قال علی علیه السلام : «من قام بشرائط العبودیة اهلّ للعتق و من قصّر عن احکام الحرّیة اعید الی الرقّ».

هرکس به شرایط آزادگی قیام کند سزاوار آزادی است و کسی که از احکام آن کوتاهی بورزد به بندگی برمی گردد . (2)

الف - امام حسین علیه السلام روز عاشورا به دشمنان فرمود: «یا شیعة ابی سفیان ان لم تکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم».(3)

اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید در دنیا آزاد باشید.

ب - وقتی که عثمان به خلافت رسید اموال بیت المال را تضییع کرد. ابوذر همواره به او اعتراض می کرد. روزی عثمان کیسه ای پر از پول به غلامش داد و به او گفت: این کیسه را به ابوذر بده اگر پذیرفت تو را آزاد می کنم. غلام کیسه را آورد، ولی ابوذر نپذیرفت، غلام گفت: اگر بپذیری من آزاد می شوم ابوذر گفت: آری، تو آزاد می شوی ولی من بنده می گردم! (4)

ص:556


1- (نهج البلاغه / حکمت 456)
2- (غرر الحکم / 8529)
3- (بحار/45/51)
4- (کشکول شیخ بهایی/162)

117- اصلاحات

آیات

1 - اصلاح گری میان مؤمنان

«انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم» حجرات، 10

مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید .

2 - اصلاح گری میان مؤمنانی که با یکدیگر در جنگ اند

«و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما» حجرات، 9

و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند آنها را آشتی دهید .

3 - ضرورت اصلاح امور یتیمان

«و یسئلونک عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر» بقره، 220

و از تو درباره یتیمان سؤال می کنند بگو اصلاح کار آنها بهتر است .

4 - حضرت شعیب اصلاح گر جامعه

«... ان ارید الّا الاصلاح مااستطعت و ما توفیقی الّا باللَّه» هود، 88

من جز اصلاح تا آنجا که توانایی دارم نمی خواهم و توفیقی من جز به خدا نیست .

5 - تمسّک کنندگان به کتاب الهی و برپا کنندگان نماز

(اصلاحگران راستین)

«والذین یمسّکون بالکتاب و اقاموا الصلوة انّا لا نضیع اجر المصلحین» اعراف، 170

و آنها که به کتاب خدا تمسّک جویند و نماز را برپا دارند پاداش بزرگی خواهند داشت زیرا ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد .

7 - منافقان اصلاح گران دروغین

«و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انّما نحن مصلحون» بقره، 11

و هنگامی که به آنان گفته می شود در زمین فساد نکنید می گویند ما فقط اصلاح کننده ایم .

ص:557

8 - اصلاح میان زن و شوهر توسط افراد

«و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها ان یریدا اصلاحاً یوفق اللَّه بینهما» نساء، 35

و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو همسر بیم داشته باشید یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند خداوند به آنها کمک می کند .

9 - پذیرفته شدن توبه مشروط به اصلاح اعمال گذشته

«الّا الّذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا» ال عمران، 89

مگر کسانی که پس از آن تو به کنند و اصلاح نمایند .

10 - ضایع نشدن پاداش اصلاحگران

«انّا لا نضیع اجر المصلحین» اعراف، 170

ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد.

روایات

1 - ضرورت اصلاح خویشتن

قال علی علیه السلام : «عجبت لمن یتصدیّ لاصلاح الناس و نفسه اشدّ شی ء فساداً»

شگفت است برای کسی که متصدّی اصلاح مردم می گردد و نفس او فسادش بیشتر است.

(1)

2 - ناروا بودن اصلاح دنیا و نابودی دین

قال علی علیه السلام : «لا تصلح دنیاک بمحق دینک»

دنیای خود را به نابودی دینت اصلاح مکن . (2)

3 - خطر اصلاح دنیا

قال علی علیه السلام : «لایترک الناس شیئاً من امر دینهم لاستصلاح دنیاهم الاّ فتح اللَّه علیهم ما هو اضرّ منه»

مردم چیزی از امر دین خود را به خاطر اصلاح دنیای خویش رها نمی کنند جز آنکه خداوند ضرر بیشتری را برای آنان می گشاید . (3)

ص:558


1- (غرر/4/340)
2- (نهج البلاغه / خطبه 175)
3- (نهج البلاغه / حکمت 106)

4 - راه اصلاح زمامداران و مردم

قال علی علیه السلام : «فلیست تصلح الرّعیة الاّ بصلاح الولاة و لا تصلح الولاة الاّ باستقامة الرّعیة»

مردم اصلاح نمی شوند جز آنکه حاکمان اصلاح گردند و اصلاح حاکمان میسّر نمی گردد مگر با استقامت مردم. (1)

5 - اصلاح مردم در پرتو اصلاح فقیهان و حاکمان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «صنفان من امّتی اذاصلحا صلحت امّتی و اذا فسدا فسدت امتی قیل یا رسول اللَّه و من هم؟ قال: الفقهاء و الامراء»

دو صنف از امت من اگر اصلاح شوند، امت من صالح می شوند و اگر فاسد گردند، امت من نیز فاسد می گردند. عرض شد: یا رسول اللَّه آنان کیانند؟ فرمود: فقیهان و حاکمان .

(2)

6 - اصلاح آخرت عامل اصلاح امور دنیوی

قال علی علیه السلام : «من اصلح بینه و بین اللَّه اصلح اللَّه ما بینه و بین الناس و من اصلح امر آخرته اصلح اللَّه دنیاه»

کسی که بین خود و خداوند را اصلاح کند خداوند میان او و مردم را اصلاح می نماید و کسی که آخرتش را اصلاح کند خداوند دنیای او را اصلاح می کند . (3)

7 - امر به معروف و نهی از منکر عامل اصلاح مردم

قال الحسین علیه السلام : «انّی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی ابن ابی طالب»

به درستی که من از روی تکبّر و خوشگذرانی و فساد و ستم قیام نکردم بلکه خروج و قیام من به منظور اصلاح در میان امت جدّم پیامبر گرامی است، اراده نمودم امر به معروف و نهی از منکر کنم و سیره جدم و پدرم را ادامه دهم . (4)

ص:559


1- (نهج البلاغه / خ 216)
2- (تحف العقول 219)
3- (نهج البلاغه /حکمت 89)
4- (بحار/44/329)

8 - تأمین زندگی راه اصلاح کارگزاران دولت

قال علی علیه السلام : «اسبغ علیهم الارزاق فانّ ذلک قوّة لهم علی استصلاح انفسهم و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم و حجة علیهم ان خالفوا امرک»

روزی فراوان را بر آنان ارزانی دار که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر می کوشند و با بی نیازی دست به اموال بیت المال نمی زنند و اتمام حجتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند.

(1)

9 - محبت به اهلبیت علیهم السلام عامل اصلاح دین و دنیا

«بموالاتکم علّمنا اللَّه معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا»

خداوند به وسیله ولایت و محبت شما امامان معصوم، علوم دینی را به ما آموخت و مفاسد دنیوی ما را اصلاح کرد . (زیارت جامعه)

الف - حضرت علی علیه السلام در مورد اصلاحات حکومت می فرماید: تمام اموال و ثروتهایی که سومی به ناحق به این و آن بخشیده است به خدا قسم تمام آنها را بر می گردانم گرچه به عنوان مهریه زنان یا بهای کنیزان رفته باشد زیرا که در عدالت گشایش است و هر کسی که عدالت بر او سخت باشد ستم بر او دشوارتر خواهد بود. «ولو وجدته قد تزوّج به النساء و ملک به الاماء لرددته فانّ فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» (2)

ب - حضرت علی علیه السلام در نامه ای به زیادبن ابیه در مورد فسادهای مالی چنین می نویسد: همانا من به خدا سوگند یاد می کنم سوگندی راست اگر مرا خبر رسد که تو در فیئی مسلمانان اندک یا بسیار خیانت کرده ای چنان بر تو سخت گیرم که اموال تو اندک شود و نیز درمانده و پریشان حال گردی.

«و انّی اقسم باللَّه قسماً صادقاً لئن بلغنی انّک خنت من فئی المسملین شیئاً صغیراً او کبیراً لاشدّن علیک شدّة تدعک قلیل الوفرثقیل الظهر ضئیل الامر» (3)

ص:560


1- (نهج البلاغه/نامه 53)
2- (نهج البلاغه/ خطبه 15)
3- (نهح البلاغه/نامه 41)

118- عزّت و ذلت انسان

آیات

1 - عزّت و ذلت به دست خداوند:

«الذین یتّخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین أَیبتغون عندهم العزة فانّ العزّة للَّه جمیعاً». نساء 139

همان هایی که کافران را به جای مؤمنان دوست خود انتخاب می کنند آیا عزّت و آبرو نزد آنان می جویند با اینکه همه عزّت ها از آن خداست .

2 - عزّت و ذلت از روی خیر:

«قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک ممّن تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء تعزّ من تشاء و تذل ممّن تشاء بیدک الخیر انک علی کل شی ء قدیر» آل عمران، 26

بگو بارالها! ای مالک حکومت ها به هرکس بخواهی حکومت می بخشی و از هرکس بخواهی حکومت را می گیری هرکس را بخواهی عزت می دهی و هرکه را بخواهی خوار می کنی تمام خوبی ها به دست تو است تو بر هر چیزی قادری .

3 - راه عزت (ایمان و عمل صالح):

«من کان یرید العزة فللّه العزّة جمیعاً الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»

فاطر، 10

کسی که خواهان عزت است باید از خدا بخواهد چراکه تمام عزت برای خداست سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند و عمل صالح را بالا می برد .

4 - راه ذلّت (بت پرستی):

«ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربّهم و ذلّة فی الحیاة الدنیا» اعراف، 152

کسانی که گوساله را (معبود خود) قرار دادند به زودی خشم پروردگارشان و ذلّت در زندگی دنیا به آنها می رسد .

ص:561

5 - معرّفی افراد عزیز:

«للّه العزة و لرسوله و للمؤمنین» منافقون، 8

در حالی که عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است .

6 - معرّفی افراد ذلیل :

«ضربت علیهم الذلّة و المسکنة و باؤا بغضب من الله» بقره، 61

مهر ذلّت و نیاز بر پیشانی آنهابنی اسرائیل زده شده و باز گرفتار خشم خدایی شدند .

7- علّت ذلّت بنی اسرائیل :

«انّ الّذین یحادّون اللَّه و رسوله اولئک فی الاذلّین» مجادله، 20

کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند آنان در زمره ذلیل ترین افرادند .

روایات

عوامل عزّت

1 - تقوی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اراد ان یکون اعزّ الناس فلیتّق اللَّه».

کسی که می خواهد عزیزترین مردم باشد پس باید پرهیزکار باشد .(1)

2 - حسن خلق

قال علی علیه السلام : «رب عزیز اذلّه خلقه و ذلیل اعزّه خلقه».

چه بسا عزیزی که رفتار بد او مایه ذلت او شده و چه بسا ذلیلی که رفتار خوب او مایه عزت او شده است . (2)

3 - حلم

4 - حفظ زبان

5 - عفو

قال الصادق علیه السلام : «علیکم بالعفو فانّ العفو لا یزید العبد الّا عزاً».

بر شما باد به عفو و بخشش زیرا عفو بنده را جز عزّت نمی بخشد . (3)

ص:562


1- (بحار/ 70 / 285)
2- (بحار / 77 / 420)
3- (کافی/2/108)

6 - بندگی خدا

قال علی علیه السلام : «الهی کفی بی عزّاً ان اکون لک عبداً».

خداوندا برای من عزّت همین بس که بنده تو هستم .(1)

7 - دوری از معصیت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اراد عزّاً بلا عشیرة و هیبة بلا سلطان و غنی بلا مال فلینتقل من ذلّ معصیة اللَّه الی عزّ طاعته».

کسی که خواهان عزت بدون خویشاوندی و خواهان ابهّت بدون سلطه و خواهان بی نیازی بدون مال است، پس لازم است که از ذلّت گناه به سوی طاعت الهی خارج گردد . (2)

8 - ترک سخنان بیهوده

قال علی علیه السلام : «المؤمن عزّه ترک القال و القیل».

عزت مؤمن در ترک سخنان بیهوده است .(3)

9 - صبر بر معصیت

قال الباقرعلیه السلام : «من صبر علی مصیبة زاده اللَّه عزّاً فی عزّه».

کسی که بر مصیبتی صبر کند خداوند بر عزّت او بیفزاید .(4)

10 - ترک طمع

قال الباقرعلیه السلام : «الیأس مما فی ایدی الناس عزّ المؤمن فی دینه».

نا امیدی از آنچه در دست مردم است موجب عزت مؤمن در دین اوست . (5)

11 - تمسک به حق

قال العسکری علیه السلام : «الحقّ لا اخذ به ذلیل الّا عزّ».

هیچ ذلیلی به حق گرایش پیدا نکرد جز آنکه عزیز گشت . (6)

12 - فرو بردن خشم

قال الصادق علیه السلام : «ما من عبد کظم غیظاً الّا زاده اللَّه عزّ و جلّ عزاً فی الدنیا و الآخرة».

هیچ بنده ای خشم خود را فرو نمی برد جز اینکه خداوند عزت او را در دنیا و آخرت زیاد می گرداند .

(7)

ص:563


1- (بحار / 77 / 400)
2- (خصال / 169)
3- (بحار / 77 / 268)
4- (بحار / 82 / 128)
5- (کافی / 2 / 149)
6- (بحار / 78 / 374)
7- (بحار / 78 / 374)

13 - قناعت ورزی

قال علی علیه السلام : «القناعة تؤدّی الی العزّ».

قناعت ورزی انسان را به عزّت می رساند . (1)

14 - رعایت انصاف

قال علی علیه السلام : «من ینصف الناس من نفسه لم یزده اللَّه الّا عزّاً».

کسی که با مردم به انصاف رفتار کند عزت او زیاد می شود . (2)

15 - دوری از مواهب دنیا قال علی علیه السلام : «من سلا عن مواهب الدنیا عزّ».

کسی که از نعمتهای دنیا دوری کند عزیز می شود.(3)

16 - جهاد

قال علی علیه السلام : «و الجهاد عزّاً للاسلام».

جهاد عامل عزّت اسلام است . (4)

17 - در سایه ی امامت به سر بردن

قال الرضاعلیه السلام : «ان الامامة صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین».

امامت و رهبری باعث صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است . (5)

عوامل ذلت

1 - عدم بهره گیری از کم خردان

قال زین العابدین علیه السلام : «هلک من لیس له حکیم یرشده و ذلّ من لیس له سفیه یعضده».

هلاک شده کسی که حکیمی برای او نیست تا او را ارشاد کند و ذلیل است کسی که برای او سفیهی نیست تا او را کمک کند. (6)

2 - اهانت به اسلام

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذلّ اللَّه من اهان الاسلام».

کسی که به اسلام توهین کند خداوند او را ذلیل گرداند . (7)

ص:564


1- (غرر الحکم / 1123)
2- (کافی / 2 / 144)
3- (غررالحکم/ 1123)
4- (نهج البلاغه / حکمت 252)
5- (بحار / 25 / 123)
6- (بحار 78 / 159)
7- (بحار / 8 / 145)

3 - اهانت به اهل بیت علیهم السلام

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذلّ اللَّه من اهان اهل البیت».

کسی که به اهلبیت توهین کند خداوند او را ذلیل کند . (1)

4 - دخالت بی جا

قال الصادق علیه السلام : «ایاک و الدخول فیما لا یعینک فتذلّ».

بپرهیز از دخالت در چیزی که مربوط به تو نیست مبادا ذلیل گردی . (2)

5 - تقاضا از مردم

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لابی ذر ایاک و السؤال فانّه ذلّ حاضر».

پیامبر به ابوذر فرمود: بپرهیز از سؤال کردن زیرا ذلت حاضر است . (3)

6 - جهل و نادانی

قال الصادق علیه السلام : «و الصدق عزّ الجهل ذل و الفهم مجد».

راستگویی مایه عزت و نادانی مایه ذلت و درک مایه شرافت است .(4)

7 - ستم کردن

قال الصادق علیه السلام : «انّ الذلیل هو الظالم». شخص ستمگر ذلیل است .

(5)

8 - پذیرفتن ستم

قال علی علیه السلام : «لا یحتمل الضیم الّا الذلیل». جز شخص ذلیل ستم را نمی پذیرد.

(نهج البلاغه)

9 - کمک کردن به ستمگر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذلّ اللَّه من اعان الظالمین علی ظلمهم للمخلوقین».

خداوند ذلیل گرداند کسی که به ستمگری در ستم بر مخلوقین کمک کند. (6)

10 - ترک جهاد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فمن ترک الجهاد البسه اللَّه ذلاًّ فی نفسه».

کسی که جهاد را ترک کند خداوند لباس ذلّت را بر او می پوشاند . (بحار/ 100 / 9)

ص:565


1- (بحار / 8 / 145)
2- (بحار / 78 / 204)
3- (بحار / 77 / 60)
4- (بحار 78 / 269)
5- (بحار/ 78 / 203)
6- (بحار/8/145)

11 - ذلیل کردن اهل ایمان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اذلّ مؤمناً اذلّه اللَّه».

کسی که مؤمنی را ذلیل کند، خداوند او را ذلیل خواهد کرد . (1)

الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در محلی از مرکب پیاده شدند و شتر خود را بستند. اصحاب گفتند: چرا به ما نفرمودید؟ فرمود: هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و (عزت خود را حفظ کنید) گرچه برای یک قطعه چوب مسواک باشد.(2)

ب - لشکر معاویه در جنگ صفین هنگامی که بر آب مسلط شدند اصحاب حضرت علی علیه السلام را از استفاده آب منع کردند، حضرت پیام داد که این منع آب اعلام جنگ است سپس برای سپاهیان خود خطبه ای خواند و به آن ها فرمود: بر سر دو راهی هستید یا قبول ذلت یا سیراب کردن شمشیرهای خود از خون دشمنان، بعد از اندک مدتی پیروز شدند و زیر بار ذلت نرفتند و به هنگامی که پیروز شدند اصحاب معاویه را از استفاده ی آب منع نکردند؛ «قد استطعموکم القتال فاقرّوا علی مذلّة و تأخیر محلّه او روّا السیوف من الدماء تروا من الماء فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین». (3)

119- هجرت

آیات

1 - ضرورت هجرت :

«قالوا الم تکن ارض اللَّه واسعة فتهاجروا فیها» نساء، 97

آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید ؟

ص:566


1- (بحار / 69 / 382)
2- (کحل البصر / 69)
3- (نهج البلاغه / خطبه ی 51)

2 - هجرت نشانه ایمان :

«و الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللَّه و الذین اووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقّاً» انفال، 74

و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقی اند .

3 - هجرت از گناه :

«و الرّجز فاهجر» مدثر، 5

و از پلیدی دوری کن .

4 - ارزش سبقت در هجرت :

«و السابقون الاّولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتّبعوهم باحسان رضی اللَّه عنهم و رضوا عنه» توبه، 100

پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها نیز از او خشنود شدند .

5 - هجرت ابراهیم علیه السلام از سرزمین بابل به سرزمین شام :

«و قال انی ذاهب الی ربّی سیهدین» صافات، 99

(او از این مهلکه به سلامت بیرون آمد) و گفت: من به سوی پروردگارم می روم، او مرا هدایت خواهد کرد .

6 - هجرت لوطعلیه السلام :

«فامن له لوط و قال انی مهاجر الی ربّی» عنکبوت، 26

و لوط به او (ابراهیم) ایمان آورد و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می کنم .

7 - هجرت موسی علیه السلام از مصر به مدین :

وقتی موسی علیه السلام فهمید فرعون نقشه قتل او را دارد از مصر به مدینه هجرت کرد: «فخرج منها خائفاً یترقّب قال ربّ نجّنی من القوم الظالمین» قصص، 21

موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، عرض کرد پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش .

ص:567

8 - هجرت جوانمردان کهف :

«اذا آوی الفتیه الی الکهف فقالو ربّنا اتنا من لدنک رحمة و هیّئی لنا من امرنا رشداً» کهف، 10

زمانی را (به خاطر بیاور) که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز .

9 - هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«اذ اخرجه الذین کفرو ثانی اثنین اذ هما فی الغار» توبه، 40

آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آندو در غار بودند .

10 - هجرت مسلمان های صدر اسلام.

«للفقراء المهاجرین الّذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلاً من اللَّه و رضواناً و ینصرون اللَّه و رسوله اولئک هم الصّادقون» حشر، 8

این اموال برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالی که فضل الهی و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را یاری می کنند و آنها راستگویانند .

روایات

1 - بهترین هجرت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افضل الهجرة ان تهجر السّوء»

برترین هجرت آن است که از بدی دوری کنی. (1)

2 - هجرت از هوی نفس

قال علی علیه السلام : «العاقل من هجر شهوته و باع دنیاه بالاخرة»

خردمند کسی است که از شهوت خود دوری کند و دنیای خویش را به آخرت بفروشد.

(2)

ص:568


1- (کنزالعمال 16 / 657)
2- (معجم غرر 3 / 2987)

3 - مهاجر واقعی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «المهاجر من هجر السّوء و المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده»

مهاجر کسی است که از بدی دوری کند و مسلمان کسی است که مسلمان ها از زبان و دست او ایمن باشند. (1)

4 - هجرت از روی علاقه

قال علی علیه السلام : «یرحم اللَّه خبّاب بن الارت فلقد اسلم راغباً و هاجر طائعاً»

خداوند خبّاب بن ارت را رحمت کند که از روی رغبت و میل اسلام را پذیرفت و به طیب نفس هجرت کرد . (2)

در شبی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از مکه به مدینه هجرت کرد، حضرت علی علیه السلام در بستر او خوابید. خداوند به جبرئیل و میکائیل فرمود کدامیک حاضر هستید جان خود را فدای دیگری کند؟ هیچ یک حاضر نشدند. بعد خداوند فداکاری حضرت علی علیه السلام را در شب هجرت پیامبر یادآور شد که جان خود را حاضر شد در راه پیامبر فدا کند. جبرئیل به حضرت علی گفت: به به، خداوند به وسیله تو بر فرشتگان مباهات کرد. «بخّ بخّ من مثلک یابن ابی طالب یباهی اللَّه بک فأنزل اللَّه و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه و اللَّه رؤف بالعباد» . (3)

ص:569


1- (کنزالعمال 16 / 656)
2- (نهج البلاغه حکمت 43)
3- (بحار 19 / 39)

120- قرض الحسنه

آیات

1 - تجسّم قرض الحسنه در قیامت

«واقیموا الصلوة و اتوا الزکوة و اقرضوا اللَّه قرضاً حسناً و ما تقدّموا لانفسکم من خیر تجدوه عند اللَّه هو خیراً و اعظم اجراً» . مزمّل، 20

نماز رابرپا دارید و زکات را بپردازید و به خدا قرض الحسنه دهید (در راه او انفاق نمایید) و بدانید آنچه را از کارهای نیک برای خود از پیش می فرستید نزد خدا به بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت .

2 - آثار قرض الحسنه

الف - پاداش چندین برابر

«من ذا الذی یقرض اللَّه قرضاً حسناً فیضاعفه لکم اضعافاً کثیره» بقره، 245

کیست که خدا را وام دهد و از اموالی که به او بخشیده شده انفاق کند تا آن را برای او چندین برابر بیفزاید .

ب - از بین رفتن گناهان

«... و اقرضتم اللَّه قرضاً حسناً لاکفّرنّ عنکم سیّئاتکم» مائده، 12

و به خدا قرض الحسنه دهید (در راه او به نیازمندان کمک کنید) گناهان شما را می پوشانم .

ج - آمرزش و تشکر خداوند

«ان تقرضوا اللَّه قرضاً حسناً یضاعفه لکم و یغفر لکم و اللَّه شکور حلیم» تغابن، 17

اگر به خداوند قرض الحسنه بدهید آن را برای شما مضاعف می سازد و شما را می بخشد و خداوند شکر کننده و بردبار است .

د - پاداش پر ارزش

«انّ المصدّقین و المصدّقات و اقرضوا اللَّه قرضاً حسناً یضاعف لهم و لهم اجر کریم» حدید، 18

ص:570

مردان و زنان انفاق کننده و آن ها که (از این راه) به خدا قرض الحسنه دهند، این قرض الحسنه برای آنان مضاعف می شود و پاداش پر ارزشی دارند .

روایات

1 - برتری پاداش قرض بر صدقه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصدقة بعشرة و القرض بثمانیة عشر و صلة الاخوان بعشرین و صلة الرحم باربعة و عشرین».

صدقه دادن ده پاداش دارد و وام دادن هیجده پاداش و پیوند با برادران دینی بیست پاداش و صله رحم بیست و چهار پاداش دارد .(1)

2 - حمکت قرض دادن

قال الصادق علیه السلام : «علی باب الجنة مکتوب القرض بثمانیة عشر و الصدقة بعشرة و ذلک لایکون الاّ فی ید المحتاج و الصدقة ربما وقعت فی ید غیر محتاج».

بر در بهشت نوشته است به عوض وام و قرض هیجده پاداش و به عوض صدقه ده پاداش داده می شود زیرا وام تنها به دست شخص محتاج می رسد ولی چه بسا که صدقه به نیازمند نرسد. (2)

3 - قرض ندادن و محرومیت از بهشت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من احتاج الیه اخوه المسلم فی قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم اللَّه علیه ریح الجنة».

کسی که برادر مسلمانش به او نیازمند در گرفتن وام باشد و بتواند به او وام بدهد و این کار را نکند خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند . (3)

4 - قرض گرفتن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

عن ابن عباس قال: ان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم توفیّ و درعه مرهونة عند رجل من الیهود علی ثلاثین صاعاً من شعیر اخذها رزقاً لعیاله.

ص:571


1- (بحار / 74 / 311)
2- (بحار/100/138)
3- (بحار / 100 / 138)

پیامبر از دنیا رفت و زره او در نزد مردی از یهود در گرو بود و بخاطر اینکه سی صاع گندم از او گرفته بود تا زندگی خانواده اش را تأمین کند .(1)

5 - قرض و آزمایش الهی

قال علی علیه السلام : «قال اللَّه تعالی: «ان تنصروا اللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم» و قال تعالی: «من ذا الذی یقرض اللَّه ...» فلم یستنصرکم من ذُلّ و لم یستقرضکم من قُلّ استنصرکم و له جنود السموات و الارض ... و انما اراد ان یبلوکم ایکم احسن عملاً».

اگر خداوند را یاری کنید شما را پیروز می گرداند و قدم های شما را استوار می سازد و فرمود کیست که به خدا قرض نیکو دهد تا خداوند چند برابر عطا فرماید و برای او پاداش بی عیب و نقصی قرار دهد درخواست یاری از شما به جهت ناتوانی نیست و قرض گرفتن از شما برای کمبود نمی باشد در حالی از شما یاری خواسته که لشکرهای آسمان و زمین در اختیار اوست بلکه خواسته است شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارترید .(2)

6 - پرهیز از قرض گرفتن

قال علی علیه السلام : «ایاکم و الدین فانّه همّ باللیل و ذلّ بالنهار».

بپرهیزید از وام گرفتن زیرا مایه غم و اندوه در شب و ذلّت در روز است . (3)

7 - قرض برای حج و ازدواج

عن ابی موسی قال قلت لابی عبداللَّه علیه السلام جعلت فداک یستقرض الرجل و یحج؟ قال: نعم. قلت یستقرض و یتزوج؟ قال: «نعم، انه ینتظر رزق اللَّه غدوة و عشیة».

راوی به امام گفت فدایت شوم ،انسان وام برای حج بگیرد؟ فرمود آری. گفتم : برای ازدواج وام بگیرد؟ فرمود آری او منتظر رزق خدا در صبح و شب باشد . (4)

8 - پاداش مدارا کننده

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من انظر معسراً کان له علی اللَّه فی کل یوم صدقة بمثل ماله علیه حتی یستوفی حقّه».

کسی که به بدهکاری که در سختی به سر می برد مهلت دهد، خداوند در هر روز برای او صدقه ای می نویسد تا حق خود را بگیرد . (5)

ص:572


1- (جامع احادیث الشیعة / 8 / 277)
2- (نهج البلاغه/183)
3- (وسائل / 13 / 77)
4- (وسائل / 13 / 82)
5- (بحار / 103 / 151)

ابن ابی عمیر از شخصی ده هزار درهم طلبکار بود. بدهکار منزل خود را به همین مبلغ فروخت و برای پرداخت قرض خود نزد ابن ابی عمیر آمد و گفت: این مبلغ را بگیر. ابن ابی عمیر گفت: آیا به تو ارث رسیده است؟ گفت: نه. بلکه خانه ام را فروخته ام. ابن ابی عمیر گفت: امام صادق علیه السلام فرمودند: انسان به خاطر بدهکاری خود از منزلش خارج نخواهد شد ابن عمیر در حالی که به یک درهم آن پول نیازمند بود در عین حال آن مبلغ را نپذیرفت. (1)

121- زینت

آیات

1 - اسناد زینت به خداوند :

«کذلک زیّنّا لکل امة عملهم» انعام، 108

اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم .

2 - عدم حرمت استفاده از زینت الهی :

«قل من حرّم زینة اللَّه التی اخرج لعباده» اعراف، 32

بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده حرام کرده است .

3 - ایمان زینت انسان :

«و لکن اللَّه حبّب الیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم» حجرات، 7

و لکن خداوند ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دلهایتان زینت بخشید .

4 - اشیاء مادی ، زینت زمین :

«انا جعلنا ما علی الارض زینة لها» کهف، 7

ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم .

ص:573


1- (سفینةالبحار/1/314)

5 - ستارگان زینت آسمان :

«انا زیّنا السماء الدنیا بزینة الکواکب» صافات، 6

ما آسمان نزدیک (پایین) را با ستارگان آراستیم .

6 - عدم اظهار زینت جز برای همسر :

«و لا یبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ» نور، 31

و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایید و اطراف روسری های خود را بر سینه خود افکنید و زینت خود را آشکار نسازید مگر برای شوهرانتان .

7 - زینت عمل زشت فرزندکشی برای مشرکان :

«کذلک زیّن لکثیر من المشرکین قتل اولادهم» انعام، 137

همینگونه شرکای آنها (بت ها) قتل فرزندانشان در نظرشان جلوه دادند .

8 - زینت عمل زشت برای مسرفان :

«کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون» یونس، 12

اعمالشان زینت داده شده است که زشتی این عمل را درک نمی کنند .

9 - استفاده از زینت هنگام رفتن به مسجد :

«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» اعراف، 31

ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید .

10 - ثروت و فرزندان زینت زندگی :

«المال و البنون زینة الحیاة الدنیا» کهف، 46

مال و فرزندان زینت زندگی دنیاست .

روایات

1 - ضرورت زینت نمودن

قال علی علیه السلام : «و لیتزیّن احدکم لاخیه المسلم اذا اتاه کما یتزیّن للغریب الذی یحب ان یراه فی احسن هیئته» .

ص:574

چنانکه در دیداری با بیگانه خود را می آرایی، باید هنگامی که برادر مسلمانی به دیدار تو می آید در بهترین هیئت خود را بیارایی . (1)

2 - بهترین زینت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «احسن زینة الرّجل السکینة مع ایمان» .

بهترین زینت مرد وقار و آرامش توأم با ایمان است . (2)

3 - زینت های باطنی

الف - سخاوت و اخلاق نیکو ؛

قال الصادق علیه السلام : «علیک بالسخاء و حسن الخلق فانهما یزینان الرّجل» .

سخاوت و خوش خلقی را پیشه ساز که آن دو به شخصیت انسان زینت می دهند . (3)

ب - زینت هم نشین ؛

قال علی علیه السلام : «زینة المصاحبة الاحتمال» .

زینت همنشینی و مصاحبت بردباری و تحمّل است. (4)

ج - زینت عبادت ؛

قال علی علیه السلام : «زینة العبادة الخشوع» .

زینت عبادت خداوند خشوع است.(5)

د - زینت ایمان ؛

قال علی علیه السلام : «زین الایمان طهارة السّرائر و حسن العمل فی الظّواهر» .

زینت ایمان، پاکی باطن و نیکوکاری در آشکار است. (6)

ه - زینت فقر و ثروت ؛

قال علی علیه السلام : «العفاف زینة الفقر و الشکر زینة الغنی و الصّبر زینة البلاء و التواضع زینة الحسب و الفصاحة زینة الکلام و العدل زینة الایمان...» .

عفت ورزیدن زینت تندرستی و شکرگزاری زینت ثروت و صبر زینت بلا و فروتنی زینت حسب و فصاحت زینت سخن و عدالت زینت ایمان است . (7)

4 - زینت حرام

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الذهب والحریر لاناث امّتی و حرام علی ذکورها» .

طلا و ابریشم برای زنان امّت من است و بر مردان حرام است .

ص:575


1- (بحار 76 / 298)
2- (بحار 71 / 337)
3- (بحار 68 / 391)
4- (غرر 1 / 426)
5- (غرر 1 / 426)
6- (غرر 1 / 429)
7- (بحار 78 / 80)

حضرت رضا علیه السلام در تابستانی روی حصیر و در زمستان روی گلیم می نشست و لباس خشن در بر می کرد لکن هرگاه در میان مردم حضور می یافت خود را مزیّن می کرد .

«کان جلوس الرّضا علیه السلام فی الصّیف علی حصیر و فی الشّتاء علی مسح لبسه الغلیظ من الثیاب حتی اذا برز للناس تزیّن لهم» . (1)

122- رشد و سفاهت

آیات

1 - رشد در برابر گمراهی :

«لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرّشد من الغیّ» بقره، 256

در قبول دین کراهتی نیست زیرا راه درست از راه انحرافی روشن شده است .

2 - قرآن کتاب رشد :

«یهدی الی الرشد فامنّا و لن نشرک بربّنا احدا» جن، 2

(قرآن) به راه راست هدایت می کند پس ما به آن ایمان آورده ایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نمی دهیم .

3 - طاغوت (فرعون) مدّعی رشد :

«قال فرعون ما اریکم الاّ ما اری و ما اهدیکم الاّ سبیل الرشاد» مؤمن، 28

فرعون گفت من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمی دهم و شما را جز به راه صحیح راهنمایی نمی کنم .

اما قرآن کریم ادّعای دروغ فرعون را ردّ کرده و می فرماید کار او به سوی رشد نخواهد بود:

ص:576


1- (بحار 79 / 300)

«فاتبعوا امر فرعون و ما امر فرعون برشید» هود، 98

از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرمان فرعون مایه رشد و نجات نبود .

4 - حضرت ابراهیم علیه السلام نمونه رشد :

«و لقد اتینا ابراهیم رشده من قبل و کنّا به عالمین» انبیاء، 51

ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از شایستگی او آگاه بودیم .

قرآن کریم در یک جا از تبعیّت از ملّت ابراهیم ستایش می کند و می گوید چنین کسی دارای بهترین دین خواهد بود :

«و من احسن دیناً ممّن اسلم وجهه للَّه و هو محسن وَاتَّبع ملّة ابراهیم حنیفاً» نساء 125

در جای دیگر می فرماید هرکس از ملّت و آئین ابراهیم اعراض کند سفیه خواهد بود:

«و من یرغب عن ملة ابراهیم الاّ من سفه نفسه» بقره، 130

جز افراد سفیه و نادان چه کسی از آیین ابراهیم به آن پاکی و درخشندگی روی گردان خواهد شد .

5 - راه رشد: ایمان و سؤال از خداوند :

«و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوالی و لیؤمنوا بی لعلّهم یرشدون» بقره، 186

و هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند بگو من نزدیکم دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می خواند پاسخ می گویم پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند و به مقصد برسند .

6 - نشانه های رشدیافتگان :

«و لکن اللَّه حبّب الیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم و کرهّ الیکم الکفر و الفسوق و العصیان اولئک هم الراشدون» حجرات، 7

ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده و به عکس کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده کسانی که دارای این صفاتند هدایت یافتگانند .

7 - مصادیق سفهاء :

الف - فرزندکشی:

«قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفهاً بغیر علم» انعام، 140

به یقین آنها که فرزندان خود را از روی نادانی کشتند گرفتار خسران شدند .

ص:577

ب - اعتراض کنندگان به حکم الهی:

«یهودیهائی که به جریان تغییر قبله اعتراض کردند:

«سیقول السفهاء من الناس ما ولیّهم عن قبلتهم التی کانوا علیها» بقره، 142

به زودی سبک مغزان از مردم می گویند چه چیز آنها را از قبله ای که بر آن بودند بازگردانید .

ج - منافقان:

«الا انّهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون» بقره، 13

بدانید اینها (منافقان) همان ابلهانند ولی نمی دانند .

روایات

1 - پذیرفتن رشد مایه ی رحمت

قال علی علیه السلام : «رحم اللَّه امرءً سمع حکماً فوعی و دعی الی رشاد فدنا» .

خداوند رحمت کند کسی را که حکمی یا حکمتی بشنود و بگوش بگیرد و چون به راستی و درستی دعوت می شود اجابت کند و نزدیک گردد.(1)

2 - میل به رشد نشانه زیرکی

سئل زید بن صوحان عن علی علیه السلام ایّ الناس اکیس؟ قال من ابصر رشده من غیّه فمال الی رشده .

زید بن صوحان از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید کدامیک از مردم زیرک تر است؟ فرمود آنکه راه راست خود را از گمراهی بشناسد و به راه راست میل کند . (2)

3 - هدایت به رشد

قال علی علیه السلام : «اخوک فی اللَّه من هداک الی الرّشاد و نهاک عن الفساد و اعانک علی اصلاح المعاد».

برادر تو در راه خدا کسی است که تو را به راه درست راهنمایی کند و از فساد بازدارد و بر اصلاح معاد تو را کمک کند . (3)

ص:578


1- (نهج البلاغه خطبه 176)
2- (امالی صدوق 353)
3- (غرر 1 / 81)

4 - نیاز انسان به حکیم ارشادگر

قال علی علیه السلام : «هلک من لیس له حکیم یُرشده و ذلّ من لیس له سفیه یُعضده».

هرکس حکیمی که او را به راستی بخواند نداشته باشد هلاک می شود و کسی که پشتیبان نادانی نداشته باشد ذلیل گردد . (1)

5 - جدال نکردن با بی خرد

قال الصادق علیه السلام : «لا تمارینّ حلیماً و لا سفیهاً فأنّ الحلیم یقلیک و السّفیه یؤذیک».

با شخص بردبار و بی خرد جدال مکن زیرا بردبار دشمنت گردد و بی خرد به تو آزار رساند .

6 - عدم معاشرت با بی خردان

قال علی علیه السلام : «من داخل السّفهاء حُقّر» .

هرکس با بی خردان معاشرت کند تحقیر شود. (2)

نکته :

گاهی باید از شخص بی خرد اعراض کرد و گاهی باید با او برخورد تند کرد ، این موضوع بستگی به شرایط دارد که کدامیک سودمندتر خواهد بود. لذا در بیانی امام صادق علیه السلام می فرماید: از معارضه با سفیه روی گردان و از پاسخ گفتن به او خودداری کن تا یاوران تو زیاد شوند. «قابل السّفیه بالاعراض عنه و ترک الجواب یکن النّاس انصارک». (3)

و در بیانی حضرت علی علیه السلام می فرمایند: بی خرد و سفیه را تنها سخن تلخ رو به راه می آورد. «لا یقوّم السّفیه الّا مُرّ الکلام». (4)

ص:579


1- (بحار 75 / 159)
2- (غرر 5 / 181)
3- (بحار 68 / 422)
4- (غرر 6 / 409)

123- فقر و تهیدستی

آیات

1 - تأمین نیاز فقرا :

«انّما الصدقات للفقراء والمساکین و...» توبه، 60

زکات ها مخصوص فقرا و مساکین است .

2 - انفاق به فقیران آبرومند :

«و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون للفقراء الذین احصروا فی سبیل اللَّه لا یستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف...» بقره، 273

(انفاق شما مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته اند (و توجه به آیین خدا آنها را از وطن های خویش آواره ساخته و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینه زندگی دست به کسب و تجارت بزنند) نمی تواند مسافرتی کنند (و سرمایه ای بدست آورند) و از شدّت خویشتن داری افرا نا آگاه آنها را بی نیاز می پندارند .

3 - ترس نداشتن از فقر به هنگام ازدواج :

«ان یکونوا فقراء یغنهم اللَّه من فضله و اللَّه واسع علیم» نور، 32

اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است .

4 - رسیدگی به نیاز فقرا از اوصاف ابرار :

«.. و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی والمساکین و ابن السبیل و السائلین» بقره، 177

و مال (خود) را با همه علاقه ای که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان انفاق می کند .

ص:580

5 - پیامد کمک نکردن به فقرا :

«ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلّین و لم نک نطعم المسکین...»

مدثر 42 - 44

چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ می گویند ما از نمازگزاران نبودیم و اطعام مستمند نمی کردیم .

روایات

1 - فقر عامل صلاح دین

فی الحدیث القدسی: «و ان من عبادی من لا یصلحه الا الفقر ولو اغنیته لافسده ذلک».

به درستی که برخی از بندگان را جز تهیدستی اصلاح نمی کند و اگر او را ثروتمند کنم ثروت او را به فساد می کشاند .(1)

2 - فقر نشانه ی محبت خداوند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ان اللَّه تعالی یحب المؤمن اذا کان فقیراً متعفّفاً».

به درستی که خداوند مؤمنی را دوست دارد زمانی که تهیدست و دارای عفّت نفس باشد .

(2)

3 - سرزنش خانواده به دلیل فقر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یأتی علی الناس زمان یکون هلاک الرجل علی ید زوجته و ابویه و ولده یعیّرونه بالفقر و یکلّفونه ما لا یطیق فیدخل المداخل التی یذهب فیها دینه فیهلک».

زمانی بر مردم بیاید که هلاکت انسان بوسیله همسر و پدر و مادر و فرزندان او صورت پذیرد زیرا او را به خاطر فقر سرزنش می کنند و او را به کارهایی که طاقت آن را ندارد وادار می کنند و به همین جهت انسان دین خود را از دست می دهد و هلاک می شود . (3)

4 - تکریم از فقیر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اکرم فقیراً مسلماً لقی اللَّه یوم القیامة و هو عنه راض».

کسی که از فقیری پذیرایی کند و او را گرامی بدارد در روز قیامت خداوند را ملاقات می کند در حالی که از او خشنود است.(4)

ص:581


1- (بحار/5/284)
2- (کنز العمال/6/486)
3- (محجة البیضاء / 3 / 57)
4- (امالی صدوق / 429)

5 - اهانت به فقیر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اهان فقیراً مسلماً من اجل فقره و استخفّ بحقه فقد استخفّ بحق اللَّه ...».

کسی که به فقیر مسلمانی به خاطر فقرش توهین کند و حق او را سبک بشمارد حق خداوند را سبک شمرده است . (1)

6 - سهم فقرا در اموال ثروتمندان

عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «ان اللَّه عزّ و جلّ فرض للفقراء فی مال الاغنیاء ما یسعهم ولو علم انّ ذلک لا یسعهم لزادهم ...»

خداوند لازم نموده در ثروت ثروتمندان چیزی را که نیاز فقرا را تأمین کند و اگر خداوند می دانست که فقرا بدینوسیله تأمین نمی شوند آن را زیاد می کرد . (2)

7 - ورود فقرا به بهشت پیش از ثروتمندان

قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «یدخل الفقراء المؤمنین الجنة قبل اغنیائهم بیوم مقداره الف عام».

فقیران از مؤمنان پیش از ثروتمندان به یک روزی که اندازه آن هزار سال است وارد بهشت می شوند .

(3)

8 - سختی فقر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اوحی اللَّه الی ابراهیم فقال یا ابراهیم! خلقتک و ابتلیتک بنار نمرود فلو ابتلیتک بالفقر و رفعت عنک الصبر فما تصنع؟ قال ابراهیم علیه السلام یا ربّ الفقر اشدّ من نار نمرود».

خداوند به ابراهیم علیه السلام وحی کرد که ای ابراهیم تو را آفریدم و به آتش نمرود آزمایش کردم پس اگر تو را به خاطر فقر آزمایش می کردم و صبر را از تو برمی داشتم چه می کردی؟ عرضه داشت: پروردگارا ! فقر شدیدتر از آتش نمرود است . (4)

9 - عوامل و اسباب فقر

1 - کار نکردن

قال علی علیه السلام : «من لم یصبر عل کدّه صبر علی الافلاس».

کسی که بر زحمت کار و تلاش صبر نکند بر بی پولی باید صبر کند . (5)

ص:582


1- (بحار / 73 / 362)
2- (بحار/96/19)
3- (کنز العمال / 6 / 477)
4- (بحار / 72 / 47)
5- (غرر الحکم / 394)

2 - اظهار فقر 3 - اسراف و تبذیر 4 - عدم اعتدال در زندگی

5 - تقاضا از مردم 6 - گناه ثروتمندان 7 - کم فروشی 8 - سوء تدبیر

9 - سخنان بیهوده 10 - کسب حرام 11 - بر نیاوردن حاجت نیازمند 12 - نفرین به فرزند . (1)

نکته:

نکوهش از فقر؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «کاد الفقر ان یکون کفراً». (2)

ستایش از فقر؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الفقر فخری». (3)

الف - در جمع بین این دو روایت می توان گفت: فقری که مذموم است فقری است که انسان فاقد حداقل مخارج روزانه باشد و انسان بر اثر گرسنگی در خطر گناه قرار بگیرد، و فقر ممدوح فقری است که انسان به اندازه ی کفاف داشته باشد که بتواند به وسیله ی آن زندگی خود را اداره کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «اللّهم ارزق محمداً و آل محمد الکفاف». (4)

ب - نکته ی دیگر این که فقری که از آن مذمت شده است، فقر دینی و معنوی است؛ قال علی علیه السلام : «فقر النفس شرّ الفقر». (5)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الفقر فقر القلب». (6)

قال الصادق علیه السلام : «الفقر الموت الاحمر» و قلت لابی عبداللَّه الفقر من الدینار و الدرهم؟ فقال علیه السلام : «لا، ولکن من الدّین» و فقری که از آن مدح شده فقر به سوی خداوند است که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به خداوند عرض می کند: «اللّهم اغننی بالافتقار الیک و لا تفقرنی بالاستغناء عنک». (مفرادات راغب)

اشاره

الف - هشام بن سالم گوید: هنگامی که تاریکی شب همه جا را فرا می گرفت امام صادق علیه السلام ابنانی از طعام و نان و پول به دوش می گرفت و در خلوت شب به در خانه نیازمندان و فقراء مدینه می رفت و بین آنان تقسیم می نمود بدون اینکه امام را

ص:583


1- (تحف العقول 75 - وسائل الشیعه 6 / 4 - بحار 104 / 99)
2- (کافی / 2 / 307)
3- (سفینة البحار / 6 / 131)
4- (کافی / 2 / 114)
5- (غرر الحکم / 6547)
6- (بحار / 72 / 56)

بشناسند. پس از رحلت امام صادق علیه السلام فقرا متوجّه شدند که آن حضرت به آنان کمک می کرده است که دیگر کمکی به آنها نشد. (1)

ب - تکریم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم از فقیر؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به هنگامی که وارد مدینه شدند به منزل ابی ایوب انصاری وارد شدند که از همه ی مردم فقیرتر بود؛ ... و لم یکن بالمدینة افقر من ابی ایوب لمّا نزل به النبی صلی الله علیه وآله وسلم . (2)

ص:584


1- (وسائل، چاپ قدیم 1/115)
2- (سفینة البحار / 1 / 193)

فصل پنجم: معارف

اشاره

ص:585

ص:586

124- ویژگی های قرآن کریم

آیات

1 - مایه هدایت مردم :

«شهر رمضان الّذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بیّنات من الهدی والفرقان»

بقره، 185

(روزه در چند روز معدود) ماه رمضان است، ماهی که قرآن کریم برای هدایت مردم و فرق میان حق و باطل در آن نازل شده است .

2 - مایه هدایت پرهیزکاران :

«لا ریب فیه هدی للمتّقین» بقره، 2

شک در آن (قرآن) راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است .

جمع بین این دو آیه شریفه آن است که قرآن برای همه مردم مایه هدایت است و لکن پرهیزکاران از هدایت قرآن بهره مند می شوند .

3 - بیانگر همه چیز :

«تبیاناً لکل شی ء» نمل، 89

(قرآن) بیانگر همه چیز است .

4 - شکست ناپذیر :

«لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» فصّلت، 42

که هیچگونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن (قرآن) نمی آید .

5 - جداکننده حق از باطل :

«تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده» فرقان، 1

زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد .

ص:587

6 - بهترین سخن :

«اللَّه نزّل احسن الحدیث» زمر، 23

خداوند بهترین سخن را نازل کرده است .

7 - مایه اندرز برای متقین :

«هذا بیان للنّاس و هدی و موعظة للمتقین» آل عمران، 138

این بیانی است برای عموم مردم و هدایت و اندرزی است برای پرهیزکاران .

8 - مایه بشارت برای مؤمنان :

«هُدی و بشری للمؤمنین» بقره، 97

(قرآن) هدایت و بشارت است برای مؤمنین .

9 - مایه انذار :

«و اوحی الّی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ» انعام، 19

این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد بیم دهم .

10 - مایه شفاء و رحمت :

«و ننزّل من القرآن ما هوشفاء و رحمه للمؤمنین» اسراء، 82

از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل می کنیم .

11 - کتاب پربرکت :

« و هذا کتاب انزلناه مبارک» انعام، 92

این کتابی است که ما آن را نازل کردیم، کتابی است پر برکت .

12 - کتاب نور و آشکار :

«قد جاءکم من اللَّه نور و کتاب مبین» مائده، 15

و آری از طرف خدا نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد .

13 - کتاب خیر :

«و قیل للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیراً» نخل، 30

(و هنگامی که) به پرهیزکاران گفته می شد پروردگار شما چه چیز نازل کرده می گفتند، خیر و سعادت را نازل کرده است .

ص:588

14 - کتاب بزرگ :

«و لقد اتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم» حجر، 87

ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم .

15 - کتاب مجید :

«ق و القرآن المجید» ق، 1

سوگند به قرآن مجید (که قیامت و رستاخیز حق است) .

16 - کتاب کریم :

«انه لقرآن کریم» واقعه، 77

که آن قرآن کریم است .

17 - کتاب آسان :

«لقد یسرّنا القرآن للذّکر» قمر، 17

ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم .

18 - کتاب سنگین :

«انّا سنلقی علیک قولاً ثقیلاً» مزمّل

چراکه ما به زودی سخنی سنگین به تو القاء خواهیم کرد .

روایات

1 - برترین ذکر

قال علی علیه السلام : «افضل الذّکر القران تشرح الصدور و تنیر السرائر» .

برترین یاد خدا قرآن است که سینه ها به وسیله آن گشاده و باطن ها بدان نورانی می شود .

(1)

2 - پیمان خدا

عن ابیعبداللَّه علیه السلام : «القران عهد اللَّه الی خلقه فقد ینبغی للمسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرء منه فی کل یوم خمسین آیة» .

ص:589


1- (غرر 1 / 202)

قرآن پیمان خدا با خلق اوست و سزاوار است که مسلمان به عهدنامه خدا بنگرد و در هر روز پنجاه آیه آن را قرائت کند . (1)

3 - وسیله بی نیازی

قال علی علیه السلام : «واعلموا انه لیس علی احد بعد القران من فاقة و لا لاحد قبل القران من غنی فاستشفوا من ادوائکم و استعینوا به علی لاوائکم» .

بدانید که هیچکس را پس از قرآن تنگدستی نباشد و احدی پیش از قرآن بی نیازی ندارد برای دردهای خود از قرآن درمان بگیرید و برای گرفتاری های خویش از آن کمک بجویید . (2)

4 - حیات بخش جان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا بنیّ لا تغفل عن قرائة القران فانّ القران یحیی القلب و ینهی عن الفحشاء و المنکر» .

پیامبر فرمود ای پسر از قرائت قرآن کریم غفلت مکن که قرآن دل ها را زنده می کند و از کارهای فحشا و نادرست باز می دارد .

5 - هدایتگری

قال علی علیه السلام : «واعلموا انّ هذا القران هو الناصح الذی لا یغش و الهادی الذی لا یضلّ».

و بدانید که این قرآن خیرخواهی است که فریب ندهد و هدایتگری است که گمراه نمی کند .

(3)

6 - از بین برنده ترس

قال السجّاد علیه السلام : «لو مات من بین المشرق والمغرب لما استوحشت بعد ان یکون القران معی» .

اگر همه مردم که در میان شرق و غرب عالم زندگی می کنند بمیرند و قرآن کریم با من باشد احساس وحشت نمی کنم. (4)

ص:590


1- (نورالثقلین 40 / 14)
2- (بحار 89 / 24)
3- (نهج البلاغه خطبه 176)
4- (بحار 46 / 107)

شخصی آمد خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تا قرآن را بیاموزد، حضرت سوره زلزال را به او تعلیم دادند تا رسیدند به آیه «فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره» او گفت همین مرا کافی است و از خدمت پیامبر مرخص شد. حضرت فرمودند او فقیه برگشت .

(1)

125- ویژگی های پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

آیات

1 - حریص بر هدایت مردم:

«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنّتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم» توبه، 128

به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اسرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است .

2 - عدم نزول عذاب با وجود پیامبر :

«ما کان اللَّه لیعذّبهم و انت فیهم» انفال، 33

ولی (ای پیامبر) تا تو در میان آنها هستی خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد.

3 - خلق عظیم :

«انکّ لعلی خلق عظیم» قلم، 4

تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری .

4 - نعمت بزرگ در پرتو بعثت :

«لقد منّ اللَّه علی المومنین اذ بعث فیهم رسولاً» آل عمران، 164

خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت .

ص:591


1- (بحار 89 / 107)

5 - صلوات خداوند و فرشتگان بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم :

«ان اللَّه و ملئکته یصلّون علی النّبی» احزاب، 56

خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند .

6 - جهانی بودن رسالت :

«و ما ارسلناک الاّ کافّة للناس بشیراً و نذیراً» سبأ، 28

و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداش های الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی.

7 - گواه بر پیامبران:

«فکیف اذا جئنا من کلّ امه بشهید و جئنا بک علی هولاء شهیداً» نساء، 41

حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امّتی شاهد و گواهی بر اعمالشان می آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد .

8 - عظمت شهر مکهّ در پرتو وجود پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم :

«لا اقسم بهذا البلد و انت حلّ بهذا البلد» بلد، 2

قسم به این شهر مقدّس (مکّه) شهری که تو در آن ساکنی .

9 - رفعت مقام پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم :

«الم نشرح لک صدرک و رفعنا لک ذکرک» الم نشرح، 4

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم و آوازه تو را بلند نساختیم .

10 - پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم الگوی مؤمنان :

«لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسنة» احزاب، 21

مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود .

11 - جلب رضایت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم :

«و لسوف یعطیک ربّک فترضی» ضحی، 5

و به زودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی .

12 - سفر معراج پیامبرعلیه السلام :

«سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی» اسراء، 1

ص:592

پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم برد .

13 - عصمت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در مرحله دریافت وحی :

«و انّک لتلقّی القرآن من لدن حکیم علیم» نمل، 6

به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القاء می شود .

14 - عصمت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در مرحله نگهداری وحی :

«سنقرئک فلا تنسی» اعلی، 6

ما به زودی (قرآن را) بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد .

15 - عصمت پیامبرعلیه السلام در مرحله تعلیم وحی :

«و ما ینطق عن الهوی ان هو الاّ وحی یوحی» نجم، 1-3

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست .

روایات

1 - یاد خداوند؛ «لا یقوم و لا یجلس الاّ علی ذکر الله».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نمی ایستاد و نمی نشست مگر آنکه به یاد خدا بود .

2 - حق گویی؛ «و لا یقول فی الغضب و الرضا الاّ الحق - ینفذ الحق و ان عاد ذلک بالضرر علیه او اصحابه».

در حال غضب و رضا جز حق سخن نمی گفت و به حق پایبند بود گرچه به ضرر خود یا اصحابش بود.

3 - شرح صدر؛ «اوسع الناس صدراً».

شرح صدر او از همه مردم گسترده تر بود .

4 - سلام به کودکان؛ «یمرّ علی الصبیان فیسلم علیهم».

به کودکان که برخورد می کرد، سلام می کرد .

5 - اجابت دعوت؛ «یجیب دعوة الحر و العبد».

دعوت آزاد و بنده را می پذیرفت .

ص:593

6 - پذیرفتن هدیه؛ «یقبل الهدیه و لو انها جرعة لبن و یکافی ء علیها».

هدیه را قبول می کرد گرچه جرعه ای از شیر بود و جبران می کرد .

7 - عیادت مریض؛ «یعود المرضی فی اقصی المدینه».

در دورترین نقطه شهر به عیادت بیماران می رفت .

8 - تشییع جنازه؛ «یشهد الجنائز».

به تشییع جنازه ها می رفت .

9 - ایثار؛ «لم یشبع من خبز برّ ثلاثة ایام متوالیة حتی لقی الله تعالی ایثاراً علی نفسه لا فقراً و لا بخلاً».

در سه روز پشت سر هم از نان گندم سیر نشد، به خاطر ایثار به دیگران، نه از روی بخل تا اینکه خداوند متعال را ملاقات کرد .

10 - علاقه به عطر و بوی خوش؛ «یحب الطیب و لم یکن فی طریقة فیتبعه احد الاّ عرف انه قد سلکه من طیب عرفه».

علاقه به عطر داشت و مردم هرگاه بوی عطر را در راهی استشمام می کردند می فهمیدند پیامبر از آن راه عبور کرده است .

11 - مزاح و تبسّم ؛ «یمزح و لا یقول الا حقاً و یضحک من غیر قهقهة».

شوخی می کرد و سخنی جز حق نمی گفت و بدون قهقهه می خندید .

12 - مهمانی ؛ «اذا دخل منزلاً قعد فی ادنی المجلس الیه حین یدخل».

هرگاه داخل منزلی می شد در پایین ترین محل می نشست .

13 - سخن گفتن ؛ «اذا حدّث بحدیث تبسّم فی حدیثه».

هرگاه سخنی می گفت در سخن گفتنش تبسّم می کرد .

14 - نگاه کردن؛ «یقسّم لحظاته بین اصحابه فینظر الی ذا والی ذا بالسویّة - لا یثبت بصره فی وجه احدٍ».

نگاه خود را در میان اصحابش تقسیم می کرد، گاهی به فردی نگاه می کرد و گاهی به فردی دیگر و نگاه خود را به فرد خاصی ثابت نگه نمی داشت .

ص:594

15 - خوابیدن؛ «ینام علی الحصیر».

روی حصیر می خوابید .

16 - عدم انتظار از احترام؛ «اصحابه لا یقومون لما عرفوا من کراهته لذلک».

اصحابش در برابر او نمی ایستادند، زیرا می دانستند پیامبر از این کار کراهت دارد.

17 - استقبال از مهمان؛ «لا یجلس الیه احد و هو یصلی الاّ خفف صلاته و اقبل علیه».

هرگاه پیامبر در حال نماز بود و شخصی به او مراجعه می کرد، نماز خود را کوتاه می کرد و به او توجه می کرد .

18 - تواضع؛ «اشد الناس تواضعاً - اسکتهم فی غیر کبر. یخصف النعل یرقع الثوب یحلب الشاة یطحن مع الخادم اذا اعیی».

تواضع او از همه بیشتر بود. بدون اینکه کبر بورزد از همه ساکت تر بود. کفش و لباس خویش را وصله می زد، بز را می دوشید و هرگاه خدمتگذار خسته می شد، به خادم منزل در آرد کردن گندم کمک می کرد .

19 - پذیرفتن عذر؛ «یقبل معذرة المعتذر الیه».

عذر شخص عذر آورنده را می پذیرفت .

20 - بر آوردن نیاز مردم؛ «ما یأتیه احد حراً کان او عبداً او امة الاّ قام فی حاجته».

نیازمندان که به او مراجعه می کردند چه آزاد و چه بنده و چه کنیز، به نیاز آنها رسیدگی می کرد .

21 - تحمل گرسنگی؛ «یعصب الحجر علی بطنه من الجوع».

از گرسنگی به شکم خود سنگ می بست .

22 - مجالست با مستمندان؛ «یجالس الفقراء ویؤاکل المساکین. لایحقّرمسکیناًلفقره و زمانته».

با تهیدستان و مساکین می نشست و به خاطر فقر آنها را تحقیر نمی کرد .

23 - حفظ زبان؛ «یخزن لسانه الاّ فیما یعنیه. طویل السکوت لا یتکلم فی غیر حاجة».

زبان خود را جز در آنچه که قصد داشت حفظ می کرد، سکوت او طولانی بود و در غیر مورد نیاز سخن نمی گفت .

ص:595

24 - خرید برای منزل؛ «لا یمنعه الحیاء ان یحمل بضاعته من السوق الی اهله».

خجالت مانع او نمی گشت از اینکه متاعی را از بازار به سوی منزل ببرد .

25 - آغاز به مصافحه؛ «اذ لقی احداً من اصحابه بدأه بالمصافحة».

هرگاه با کسی ملاقات می کرد آغاز به دست دادن می نمود .

26 - عدم خطا؛ «لا یزّل و لا یخطئ فی شی ء مما یسوس به الخلق».

در رهبری مردم گرفتار لغزش و اشتباه نگشت .

27 - بردباری؛ 28 - شجاعت؛ 29 - عدالت؛ 30 - حیا و عفت

31 - سخاوت؛ «کان صلی الله علیه وآله وسلم احلم الناس، اشجع الناس، اعدل الناس، اعفّ الناس، اسخی الناس».

پیامبر بردبارترین، شجاع ترین، عادل ترین، عفیف ترین و سخاوتمندترین مردم بود .

(1)

انس گوید: بر پیامبر وارد شدم، فرمود: اجل من نزدیک شده و علاقه من به لقاء الهی فراوان است. سپس فرمود: راحتی مؤمن ملاقات پروردگار است بعد حضرت گریه نمود. عرض کردم: چرا گریه می کنید؟ فرمود: به خاطر آنچه که بعد از من بر امتم نازل می گردد عرض کردم چه چیز بر امت وارد می شود؟ فرمود: هوی پرستی، قطع رحم، علاقه به مال و اظهار بدعت. (2)

ص:596


1- (بحار / 16 / 150 - 226؛ محجة البیضاء / 4 / 123 - 162)
2- (مستدرک/ 2 / 64).

126- ویژگی های کعبه و مسجد الحرام

آیات

1 - کعبه نخستین خانه برای مردم :

«انّ اوّل بیت وضع للناس للذّی ببکةّ مبارکاً و هدی للعالمین» آل عمران، 96

نخستین خانه ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد همان است که در سرزمین مکّه است که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است .

2 - نشانه های خداوند در مسجدالحرام :

«فیه ایات بیّنات مقام ابراهیم» آل عمران، 97

در آن نشانه های روشن (از جمله) مقام ابراهیم است .

3 - امنیت خانه کعبه :

«و من دخله کان امناً» آل عمران، 97

هرکس داخل آن (خانه خدا) شود در امان خواهد بود .

4 - کعبه محل قیام :

«جعل اللَّه الکعبه البیت الحرام قیاماً للناس» مائده، 97

خداوند کعبه بیت الحرام را وسیله ای برای استواری و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داد.

5 - طهارت خانه کعبه :

«و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهّرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکّع السّجود» بقره، 125

ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید .

6 - آزادی خانه کعبه از هر نوع مالکیّت :

«و لیطوفّوا بالبیت العتیق» حج، 29

و بر گرد خانه گرامی کعبه طواف کنند .

ص:597

7 - کعبه محل اجتماع و امنیت مردم :

«و اذ جعلنا البیت مثابةً للناس و امناً» بقره، 126

و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم .

8 - مسجد الحرام محلّ مساوات :

«و المسجد الحرام الذی جعلناه للناس سواء العاکف فیه و الباد» حج، 25

و از مسجدالحرام که آن را برای همه مردم برابر قرار دادیم چه کسانی که در آنجا زندگی می کنند یا از نقاط دور وارد می شوند .

9 - عظمت و حرمت خانه کعبه :

«و من یرد فیه بالحاد بظلم نُذقه من عذاب الیم» حج، 25

و هرکس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم بزند ما از عذابی دردناک به او می چشانیم .

روایات

1 - نگاه به کعبه

الف - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «النظر الی الکعبة عبادة» .

نگاه به کعبه عبادت است. (بحار 96 / 60)

ب - قال الباقر علیه السلام : «من نظر الی الکعبة عارفاً بحقّها غفر له ذنبه و کُفی ما اهمّه» .

هرکس به کعبه نظر کند در حالی که حق کعبه را بشناسد، گناهانش آمرزیده و مهمّاتش کفایت شده باشد. (1)

2 - طواف دور کعبه

قال الصادق علیه السلام : «انّ للَّه عزوجلّ حول الکعبة عشرین و مأة رحمة منها ستّون للطائفین و اربعون للمصلّین و عشرون للناظرین» .

همانا که خداوند در اطراف کعبه یکصد و بیست رحمت دارد، شصت رحمت خاص طواف کنندگان و چهل رحمت ویژه نمازگزاران و بیست رحمت برای نظر کنندگان است . (2)

ص:598


1- (بحار 96 / 65)
2- (بحار 96 / 61)

3 - علّت نامگذاری کعبه به بیت عتیق

قال النّبی صلی الله علیه وآله وسلم : «انّه سمّی العتیق لانّه بیت عتیق من النّاس و لم یملکه احد» .

کعبه بیت العتیق نامیده شد از آن جهت که آزاد از مالکیت مردم است و هیچ فردی مالک آن نشده و نخواهد شد .

4 - نماز در مسجد الحرام

قال الباقر علیه السلام : «صلوة فی مسجد الحرام افضل من مأة الف صلوة فی غیره من المساجد» .

نماز در مسجد الحرام برتر از صدهزار نماز در سایر مساجد است . (1)

5 - جان دادن در مسجدالحرام

قال النّبی صلی الله علیه وآله وسلم لابی ذر: ... و من مات فی حرم اللَّه آمنه اللَّه من الفزع الاکبر و ادخله الجنّة» .

هرکس در حرم خدا بمیرد، خداوند او را از فزع اکبر ایمن سازد و او را وارد بهشت می کند .

(2)

امام سجاد علیه السلام در طواف وقتی که به ملتزم می رسید عرضه می داشت: خداوندا گناهان من زیاد و رحمت تو زیادتر است، ای کسی که خواسته مبغوض ترین خلق خود را مستجاب کردی، زمانی که شیطان مهلت خواست به او مهلت دادی، دعای من را نیز مستجاب کن .

«یا من استجاب لا بغض خلقه اذ قال انظرنی الی یوم یبعثون استجب لی» .

(3)

ص:599


1- (ثواب الاعمال 127)
2- (جامع احادیث الشیعه 10 / 108)
3- (بحار 99 / 196)

127- ویژگی های شهیدان

آیات

1 - زنده بودن در نزد خدا :

«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللَّه اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون» بقره، 154

و به آنها که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید بلکه آنان زنده اند ولی شما نمی فهمید .

2 - بهره مندی از رزق خدا در عالم برزخ :

«و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل اللَّه امواتاً بل احیاء عند ربّهم یرزقون»

ال عمران، 169

(ای پیامبر) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند .

3 - پاداش شهیدان :

الف - تکفیر گناهان و ورود به بهشت ؛

«والذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفّرنّ عنهم سیّئاتهم و لادخلنّهم جنّات...» ال عمران 195

آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه های خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند به یقین گناهانشان را می بخشم و آنها را در باغهای بههشتی وارد می کنم .

ب - بهره مندی از پاداش بزرگ ؛

«و من یقاتل فی سبیل اللَّه فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجراً عظیماً» نساء، 74

و آن کس که در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا پیروز گردد پاداش بزرگی به او خواهیم داد.

ص:600

روایات

1 - کرامت در پرتو شهادت

قال علی علیه السلام : «انّ أکرم الموت القتل».

به درستی که گرامی ترین مرگ کشته شدن در راه خداست . (1)

2 - شهادت بهترین مرگ

قال علی علیه السلام : «ان أفضل الموت القتل».

همانان برترین مرگ کشته شدن در راه خدا است . (2)

3 - شهادت بالاترین نیکی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فوق کل ذی برّ برّ حتی یقتل الرجل فی سبیل اللَّه فاذا قتل فی سبیل اللَّه فلیس فوقه برّ».

برتر از هر نیکی نیکی ای است تا آنکه شخص در راه خدا کشته شود که در این صورت هیچ نیکی بالاتر از آن نیست .(3)

4 - درخواست شهادت از خداوند

قال زین العابدین علیه السلام : «حمداً نسعد به فی السعداء من اولیائه و نصیر به فی نظم الشهداء بسیوف اعدائه».

خدایا تو را حمد می کنم که به وسیله آن سعادت یابم و از سعادتمندان اولیاء تو گردم و به وسیله شمشیرهای دشمنان در سلک شهیدان واقع شوم . (صحیفه / دعای اول)

5 - عدم رنج برای شهید در قبر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لما سئل عن عدم افتنان الشهید فی القبر: کفی ببارقه السیوف علی رأسه فتنة».

هنگامی که از امام سؤال شد که چرا شهید در قبر فشار نمی بیند، حضرت فرمود: برای او ضربت شمشیر کافی است . (4)

6 - پاداش شهادت برای دوستان حقیقی

قال زین العابدین علیه السلام : «من مات علی موالاتنا فی غیبة قائمنا اعطاه اللَّه اجر ألف شهید مثل شهداء بدر و احد».

ص:601


1- (نهج البلاغه / خطبه 123)
2- (وسائل / 11 / 8)
3- (کافی / 2 / 348)
4- (کنز العمال / 11471؛ وسائل / 11 / 6)

کسی که بر دوستی ما در زمان غیبت قائم ما از دنیا برود خداوند پاداش هزار شهید را مانند شهیدان بدر و احد را به او عطا می کند . (1)

7 - امتیازات شهید

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «للشهید سبع خصال من اللَّه: اول قطرة من دمه مغفور له کلّ ذنب و الثانیة یقع رأسه فی حجر زوجته من الحور العین و الثالثة یکسی من کسوة الجنة و الرابعة تبتدره خزنة الجنة بکل ریح طیبه ایّهم یأخذه معه و الخامسة ان یری منزله و السادسه یقال لروحه اسرح فی الجنة حیث شئت و السابعة ان ینظر فی وجه اللَّه ...».

از سوی خداوند برای شهید هفت خصلت ثابت است: اول اینکه به خاطر نخستین قطره از خون او (که بر زمین می رسد) همه گناهانش آمرزیده می شود، دوم سرش در دامن همسر او که از حورالعین است خواهد بود، سوم جامه بهشتی در تن او نماید، چهارم نگهبانان بهشت با بوهای خوب به او روی می آورند، پنجم جایگاه خود را در بهشت می بیند، ششم به روحش گفته می شود به هر جای بهشت خواهی تفریح کن، هفتم به نور وجه الهی می نگرد . (2)

8 - شهید مورد آمرزش الهی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اول ما یُهراق من دم الشهید یغفر له ذنبه کلّه الّا الدین».

اولین خونی که از شهید ریخته می شود تمام گناهان او آمرزیده می شود مگر دِین (حقّ الناس).

(3)

9 - شهید و شفاعت از دیگران

قال علی علیه السلام : «... و یشفع الرجل منهم سبعین الف من اهل بیته و جیرانه ...».

شهید از هفتاد هزار نفر از خانواده و همسایگانش شفاعت می کند . (4)

10 - پاداش شهید فوق تصور و ادراک

قال علی علیه السلام : «... اذا زال الشهید عن فرسه بطعنة او ضربة ... ابشر فانّ لک ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر».

هنگامی که شهید از روی اسب به خاطر جراحت یا ضربت می افتد به او مژده می دهند و به او می گویند به درستی که برای تو است چیزی که هیچ چشمی ندیده و گوشی نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده است . (5)

ص:602


1- (بحار / 82 / 173)
2- (وسائل / 11 / 10)
3- (کنز العمال / 4 / 399)
4- (بحار / 97 / 12)
5- (بحار / 97 / 12)

الف - اشتیاق به شهادت؛ حضرت علی علیه السلام فرمود: «والذی نفس علیّ بیده لالف ضربة بالسیف اهون من موتة واحدة علی الفراش».

سوگند به کسی که جان علی در دست اوست هر آینه هزار ضربت شمشیر بر من آسان تر است از مردن در بستر . (1)

ب - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «و الذی نفسی بیده لوددت انّی اقتل فی سبیل اللَّه ثم احیا ثم اقتل ثم احیا ثم اقتل».

سوگند به کسی که جانم در دست اوست هر آینه دوست دارم در راه خدا کشته شوم سپس زنده شوم سپس کشته شومم سپس زنده شوم و بعد کشته شوم . (2)

ج - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در باره ی شهیدان جنگ احد فرمود: آن ها را با همان خون هایشان و در لباس های خودشان دفن کنید؛ «زمّلوهم بدمائهم و ثیابهم».

(3)

د - در جنگ احد حضرت علی علیه السلام جراحتهای فراوانی بر بدن او وارد شد و از اینکه یاران پیامبر به شهادت رسیدند و خود به شهادت نرسید، ناراحت گردید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: «ابشر فانّ الشهادة من ورائک» بشارت باد بر تو را سرانجام شهید خواهی شد. سپس پیامبر فرمود: بگو بدانم در وقت شهادت چگونه خواهی کرد؟

علی علیه السلام فرمود: چنین موردی از موارد صبر نیست بلکه از موارد صبر بشارت و شکر امت لیس هذا من مواطن الصبر و لکن مواطنی البشری و الشکر. (4)

ص:603


1- (بحار / 97 / 40)
2- (کنز العمال / 4 / 10564)
3- (وسائل/2/701)
4- (نهج البلاغه خطبه 156)

128- ویژگی های انسان

آیات

«ستایش از انسان»

1 - کرامت و ارزش انسان :

«لقد کرمّنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر» اسراء، 70

ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکب هایی راهوار) حمل کردیم .

2 - انسان کامل خلیفه خداوند :

«و اذ قال ربک للملئکة انّی جاعل فی الارض خلیفة» بقره، 30

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت من روی زمین جانشینی قرار خواهم داد .

3 - انسان کامل مسجود ملائکه :

«و اذ قلنا للملئکة اسجدو لآدم فسجدوا» بقره، 31

و یاد کن هنگامی را که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید همگی سجده کردند.

4 - انسان کامل معلم فرشتگان :

«و علّم آدم الاسماء کلّها... قال یا ادم انبئهم بأسمائهم فلمّا انبأهم بأسمائهم قال الم اقل لکم انّی اعلم غیب السموات والارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون» بقره، 31

سپس علم اسماء (علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموختیم... فرمود ای آدم آنان را از این اسامی و اسرار این موجودات آگاه کن هنگامی که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمان ها و زمین را می دانم و نیز می دانم آنچه شما آشکار می کنید و آنچه پنهان می داشتید .

ص:604

5 - انسان امانتدار خداوند :

«انّا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و حملها الانسان» احزاب، 72

ما امانت (تعهد، تکلیف و ولایت الهی) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند اما انسان آن را بر دوش کشید .

6 - انسان متعلم از جانب خداوند :

«علّم الانسان ما لم یعلم» علق، 5

به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد .

«الرحمن علّم القرآن»

خداوند رحمان قرآن را تعلیم فرمود .

7 - انسان آفریده شده در بهترین ترکیب :

لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» تین، 4

که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم .

8 - آفرین بر خالق انسان :

«فتبارک اللَّه احسن الخالقین» مؤمنون، 14

پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است .

9 - تسخیر جهان برای انسان :

«سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعاً» جاثیه، 13

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخته .

«و الشمس و القمر والنجوم مسخرات بامره و سخر لکم اللیل و النهار» نحل، 12

او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند .

نکوهش از انسان

1 - انسان موجودی ستم کار :

«ان الانسان لظلوم کفّار» ابراهیم، 34

انسان ستمگر و ناسپاس است .

ص:605

2 - انسان موجودی شتابزده :

«و کان الانسان عجولاً» اسراء، 11

انسان همیشه عجول بوده است .

3 - انسان موجودی مغرور :

«اذا انعمنا علی الانسان اعرض و ناء بجانبه» اسراء، 83

هنگامی که به انسان نعمت می بخشیم (از حق) روی می گرداند و متکبرانه دور می شود .

4 - انسان اهل جدل :

«و کان الانسان اکثر شیئٍ جدلاً» کهف، 54

ولی انسان بیش از هر چیز به مجادله می پردازد .

5 - انسان موجودی بخیل :

«قل لو انتم تملکون خزائن رحمة ربی اذاً لامسکتم خشیة الانفاق و کان الانسان قتوراً» اسراء، 100

بگو اگر شما مالک خزائن پرودرگار می بودید در آن صورت (به خاطر تنگ نظری) امساک می کردید مبادا انفاق مایه تنگدستی شما شود و انسان تنگ نظر است .

6 - انسان موجوی نادان :

«و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً» احزاب، 73

اما انسان آن (امانت خدا) را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد .

7- انسان موجودی حریص :

«انّ الانسان خُلق هلوعاً اذامسّه الشر جزوعاً و اذامسّه الخیر منوعاً» معارج، 19

به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است هنگامی که بدی به او می رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او می رسد مانع دیگران می شود (و بخل می ورزد) .

8 - انسان موجودی متمایل به گناه :

«بل یرید الانسان لیفجر امامه» قیامت، 5

(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او می خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند .

ص:606

9 - انسان موجودی طغیانگر :

«ان الانسان لیطغی ان رأه استغنی» علق، 6

چنین نیست که (شما می پندارید) به یقین انسان طغیان می کند از اینکه خود را بی نیاز ببیند .

10 - انسان موجودی ناسپاس :

«ان الانسان لربّه لکنود» عادیات، 6

انسان در برابر نعمت های پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است .

11 - انسان در زیان :

«ان الانسان لفی خسر» عصر، 3

انسان ها همه در زیانند .

12 - نفرین و مرگ بر انسان :

«قتل الانسان ما اکفره» عبس، 17

مرگ بر انسان چقدر کافر و ناسپاس است .

سؤال: جمع بین این دو دسته از آیات درباره ستایش و نکوهش از انسان چگونه است؟

پاسخ: آیاتی که سخن از ستایش انسان به میان آورده، ناظر به استعدادها و ویژگی های عالی انسان است و آیاتی که سخن از نکوهش انسان به میان آورده، صفات ناپسند و زشت انسان را در نظر گرفته است و از نظر قرآن کریم هر انسانی بالقوّه دارای این دو استعداد می باشد.

«و نفس و ما سوّیها فالهمها فجورها و تقویها» الشمس، 7 - 8

قسم به جان آدمی به آنکس که آن را (آفریده و) منظم ساخته سپس فجور و تقوی (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است .

تا انسان کدام یک از این دو استعداد را بر طبق پیروی از عقل و شرع یا هوای نفس به فعلیت و ظهور برساند.

ص:607

روایات

1 - حقیقت انسان

قال علی علیه السلام : «اصل الانسان لبّه و عقله دینه» .

حقیقت انسان مغز او و عقل او دین اوست.(1)

2 - ارزش انسان

قال علی علیه السلام : «المرء یوزن بقوله و یقوّم بفعله» .

انسان بوسیله سخنش سنجیده و به کردارش ارزش گذارده می شود . (2)

3 - راحتی انسان

قال علی علیه السلام : «راحة الانسان فی حبس اللسان» .

راحتی انسان در کنترل کردن زبانش است. (3)

4 - دوست انسان

قال الرضا علیه السلام : «صدیق کل امرء عقله» .

دوست راستین هر انسانی عقل اوست . (4)

5 - هلاکت انسان

قال علی علیه السلام : «هلک امرؤ لم یعرف قدره» .

نابود شده است هر کسی که ارزش خود را نشناسد . (5)

6 - ناتوانی انسان

الف - قال علی علیه السلام : «مسکین ابن ادم مکتوم الاجل مکنون العلل محفوظ العمل تؤمله البقه و تقتله الشرقة و تنتنه العرقة» .

بیچاره فرزند آدم، اجلش پنهان بیماری هایش پوشیده، اعمالش همه نوشته شده، پشه ای او را آزار می دهد جرعه ای گلوگیرش شده او را از پای درآورد و عرق کردنی او را بدبو سازد .

(6)

ب - قال علی علیه السلام : «ویح ابن آدم اسیر الجوع صریع الشبع غرض الآفات خلیفة الاموات» وای بر فرزند آدم که اسیر گرسنگی، افتاده سیری و هدف و نشانه بلاها و جانشین مردگان است.(7)

ص:608


1- (بحار 1 / 82)
2- (غرر 1848)
3- (بحار 71 / 286)
4- (بحار 78 / 92)
5- (نهج البلاغه حکمت 149)
6- (نهج البلاغه حکمت 419)
7- (غررالحکم 10096)

عبداللَّه بن سنان از امام صادق علیه السلام پرسید فرشتگان برترند یا فرزند آدم؟ فرمود حضرت علی علیه السلام فرمودند خداوند به فرشتگان تنها عقل داد بدون شهوت و در حیوانات تنها شهوت راقرار داد بدون عقل و در انسان عقل و شهوت قرار داد پس هر انسانی عقل را به شهوت غلبه دهد بهتر از فرشتگان است و هر انسانی شهوت را غلبه بر عقل دهد از هر حیوانی بدتر است . (1)

129- ویژگی های مؤمنان

آیات

1 - خشوع در نماز 2 - اعراض از بیهودگی 3 - پرداخت زکاة 4 - حفظ عفت عمومی

5 - مراعات عهد و امانت 6 - محافظت بر نماز :

«قد افلح المؤمنون - الّذینهم فی صلوتهم خاشعون - و الذینهم عن اللغو معرضون - والذینهم للزکوة فاعلون - و الذینم لفروجهم حافظون - والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون - و الذینهم علی صلاتهم یحافظون» مؤمنون، 9-1

مؤمنان رستگار شدند، آنها که درنمازشان خشوع دارند. وکسانی که از لغو و بیهودگی روی گردانند . آنها که زکات را انجام می دهند . و آنها که دامان خود را (از آلوده شدن به بی عفّتی) حفظ می کنند . آنها که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند . و آنها که بر نمازهایشان مواظبت می نمایند .

7 - یار و یاور یکدیگر 8 - عمل به امر به معروف و نهی ازمنکر

9 - برپا کنندگان نماز :

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة» توبه، 71

مردان و زنان با ایمان ولی (یار و یاور) یکدیگرند امر به معروف و نهی از منکر می کنند نماز را به پا می دارند و زکات را می پردازند .

ص:606


1- (بحار 6 / 299)

10 - فروشندگان جان و مال به خداوند :

«ان اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» توبه، 111

خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریداری کرد که در (برابرش) بهشت برای آنان باشد .

11 - توبه کنندگان 12 - عبادت کنندگان 13 - سپاسگزاران در برابر نعمتهای الهی

14 - رفت و آمد کنندگان در مراکز عبادی 15 - رکوع کنندگان 16 - سجده کنندگان

17 - حافظان حدود الهی :

«التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود اللَّه و بشر المؤمنین» توبه، 112

توبه کنندگان، عبادت کاران، سپاس گویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان و سجده آوران، آوران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود (مرزهای الهی) مؤمنان حقیقی اند بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان .

18 - ترسان بودن دل آنها در برابر نام خداوند 19 - افزایش ایمان آنها به هنگام تلاوت آیات الهی 20 - انفاق کنندگان 21 - توکل بر پروردگار :

«انما المؤمنون الذین اذا ذکر اللَّه وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً و علی ربهم یتوکلون الذین یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون اولئک هم المؤمنون حقّاً» انفال، 4

مؤمنان تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود دلهایشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده شود ایمانشان فزون تر می گردد و آنها بر پروردگارشان توکل دارند آنها که نماز را برپا می دارند و از آنچه به آنها روزی دادیم انفاق می کنند (آری) مؤمنان حقیقی آنها هستند .

22 - تنها نگذاشتن رهبر اسلام :

«انما المؤمنون الذین امنو باللَّه و رسوله و اذا کانوا علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستأذنوه» نور، 62

مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و هنگامی که در کار مهمی با او باشند بی اجازه او جایی نمی روند .

ص:610

23 - خضوع در برابر شنیدن آیات الهی 24 - 25- تسبیح و حمد پروردگار 26 - فروتنی :

«انما یؤمن بایاتنا الذین اذا ذکّروا بها خرّوا سجّداً و سبّحوا بحمد ربّهم و هم لا یستکبرون» سجده، 15

تنها کسانی به آیات ما ایمان می آورند که هروقت این آیات به آنان یادآوری شود به سجده می افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند و تکبر نمی کنند .

27 - مناجات شبانه :

«تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربّهم خوفاً و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون... افمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لا یستوون» سجده، 15 - 18

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود (و به پا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند آیا کسی که با ایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه هرگز این دو برابر نیستند .

روایات

ویژگی های مؤمنان

1 - خوشرویی 2 - اندوه در قلب 3 - سعه صدر 4 - فروتنی

5 - همت عالی 6 - خاموشی 7 - نرم خویی و ...

قال علی علیه السلام : «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه او سع شی ء صدراً و اذل شی ء نفساً یکره الرفعة و یشنأ السمعة طویل غمّه بعید همّه کثیر صمته مشغول وقته شکور صبور ...».

شادی مؤمن در چهره او و اندوه وی در قلبش پنهان است، سینه اش از هر چیز فراخ تر و نفس او از هر چیزی خوارتر است، برتری جویی را زشت و ریاکاری را دشمن می شمارد و اندوه او طولانی و همّت او بلند است، سکوتش فراوان و وقت او با کار گرفته است، شکرگزار و شکیبا است... (1)

ص:611


1- (بحار / 69 / 411)

8 - بردباری 9 - ثبات قدم 10 - قناعت 11 - عدم ستم

قال الصادق علیه السلام : «ینبغی للمؤمن ان یکون فیه ثمانی خصال: المؤمن وقوراً عند الهزاهز صبوراً عند البلاء شکوراً عند الرخاء قانعاً بما رزقه اللَّه لا یظلم الاعداء و لا یتحامل للاصدقاء و بدنه منه فی تعب و الناس منه فی الراحة».

مؤمن را سزاوار است که دارای هشت خصلت باشد، به هنگام سختی ها باوقار و هنگام بلا شکیبا، در فراوانی سپاسگزار و به آنچه خدا به او داده قانع باشد، به دشمنان خود ستم نکند، بارش را بر دوستان نیفکند، بدنش در رنج و مشقت و مردم از او در راحتی به سر ببرند.(1)

12 - راز نگهداری 13 - مدارا با مردم 14 - صبر

قال الرضاعلیه السلام : «لا یکون المؤمن مؤمناً حتی تکون فیه ثلاث خصال سنة من ربّه و سنة من نبیّه و سنّة من ولیّه فاما السنّة من ربّه فکتمان السرّ و اما السنّة من نبیّه فمداراة النّاس و اما السنّة من ولیّه فالصّبر فی البأساء».

مؤمن واقعی نیست مگر سه خصلت در او از خدا و پیامبر و امام وجودداشته باشد: سنت از خدا: پوشاندن راز، سنت از پیامبر: مدارا با مردم و سنت از امام: صبر در سختی ها .

(2)

15 - پاکیزگی در کسب 16 - حسن خلق 17 - انفاق

قال الصادق علیه السلام : «المؤمن من طاب مکسبه و حسنت خلیقته و صحّت سریرته و انفق الفضل من ماله و امسک الفضل من کلامه».

مؤمن کسی است که کسب او پاکیزه، اخلاق او نیکو و باطن او سالم باشد ،از زیادی مالش انفاق کند و زیادی سخن خود را نگهداری کند . (3)

18 - استقامت

قال الصادق علیه السلام : «ان المؤمن اشدّ من زبر الحدید انّ زبر الحدید اذا دخل النار تغیّر و انّ المؤمن لو قتل ثم نشر ثم قتل لم یتغیّر قلبه».

مؤمن از پاره آهن سخت تر است، زیرا پاره آهن وقتی وارد آتش می شود تغییر رنگ می دهد ولی اگر مؤمن کشته شود وسپس زنده شود و بار دیگر کشته گردد و دگر بار زنده گردد، قلب او تغییر پیدا نمی کند. (4)

ص:612


1- (کافی / 2 / 47)
2- (بحار / 78 / 334)
3- (سفینةالبحار / 1 / 146)
4- (بحار / 67 / 304)

الف - راحتی مؤمن در لقاء پروردگار؛ انس گوید: خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رسیدم روی حصیر خوابیده بود، بیدار شد و فرمود: اجل من نزدیک شده و اشتیاق به لقاء پروردگار فراوان است، بعد فرمود: «لیس شی ء احبّ الیّ من الموت و لیس للمؤمن راحة من دون لقاء اللَّه» بعد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم گریه کرد. عرض کردم چرا گریه می کنید؟ فرمود: به دلیل مسایلی که بر امت من وارد می شود. عرض کردم چه حوادثی رخ می دهد؟ فرمود: «الاهواء المختلفة و قطیعة الرحم و حبّ المال و الشرف و البدعة». (1)

ب - مؤمن کامل؛ شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: می ترسیم که مؤمن نباشیم. حضرت فرمودند: چرا؟ گفت: به دلیل این که درهم و دینار را از برادران ایمانی بیشتر دوست داریم. حضرت فرمودند: شما مؤمن هستید لکن مؤمن کامل نیستید. زمانی که حضرت مهدی قیام کنند عقل مردم کامل می شود و در اثر آن اهل ایمان به کمال ایمان می رسند. بعد حضرت فرمودند:«وا شوقاه لمجالستهم و محادثتهم» .

(2)

130- ویژگی های منافقان

آیات

1 - دروغگویی :

«و اللَّه یشهد ان المنافقین لکاذبون

ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند) .

2 - سپر قراردادن ایمان :

«اتخذوا ایمانهم جنّة» آنها سوگندهایشان را سپر ساختند .

ص:613


1- (مستدرک / 12 / 64)
2- (سفینة البحار / 1 / 148)

3 - عدم درک واقعی :

«فطبُع علی قلوبهم فهم لا یفقهون

از این رو بر دلهای آنان مهر نهاده شده و حقیقت را درک نمی کنند .

4 - داشتن ظاهری آراسته :

«و اذا رأیتهم تعجبک اجسامهم»

هنگامی که آنها را می بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می برد .

5 - عدم انعطاف در برابر حق :

«کانّهم خشب مسنّده» گویی چوب های خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده اند .

6 - ترس از هر حادثه :

«یحسبون کل صیحة علیهم» هر فریادی از هرجا بلند شود بر ضد خود می پندارند .

7 - خود محوری :

«لوّو رؤسهم» سرهای خود را (از روی استهزاء و کبر و غرور) تکان می دهند .

8 - گناه :

«ان اللَّه لا یهدی القوم الفاسقین» زیرا خداوند قوم فاسق را هدایت نمی کند .

9 - تشویق به کارشکنی :

«هم الذین یقولون لا تنفقوا علی من عند رسول اللَّه حتی ینفضّوا»

آنها کسانی هستند که می گویند به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند .

10 - خود را عزیز و دیگران را ذلیل پنداشتن :

«لیخرجن الاعزّ منها الاذّل» عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند .

منافقون، 1 - 8

11 - زبان تند و خشن :

«فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد» احزاب، 19

اما وقتی که حالت ترس آنها فرونشست زبان های تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما می گشایند (و سهم خود را از غنائم مطالبه می کنند) .

ص:614

12 - فرصت طلبی :

«و لئن اصابکم فضل من اللَّه لیقولّن کان لم تکن بینکم و بینه مودةّ یالیتنی کنت معهم» نساء، 72

و اگر غنیمتی از جانب خدا به شما برسد درست مثل اینکه هرگز میان شما و آنها دوستی نبوده می گویند ای کاش با آنها بودیم .

13 - نیرنگ :

«یخادعون اللَّه و الذین امنوا» می خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند .

14 - مریض بودن قلب :

«فی قلوبهم مرض در دلهای آنها یک نوع بیماری است .

15 - فساد انگیزی با شعار اصلاح طلبی :

«و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون»

و هنگامی که به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید می گویند ما فقط اصلاح کننده ایم .

16 - سفاهت و نادانی :

«الا انهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمی دانند .

17 - مسخره کردن اهل ایمان :

«و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انّا معکم انما نحن مستهزؤن» بقره، 14-8

(ولی) هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند می گویند ما با شماییم فقط (آنها را) مسخره می کنیم .

18 - تشکیل جلسات مخفیانه :

«فاذا برزوا من عندک بیّت طائفة منهم غیر الذی تقول و اللَّه یکتب ما یبیّتون» نساء، 81

اما هنگامی که از نزد تو بیرون می روند جمعی از آنان بر خلاف گفته های تو جلسات سرّی شبانه تشکیل می دهند آنچه را در این جلسات می گویند خداوند می نویسد .

19 - تردید :

«و ارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یتردّدون» توبه، 45

و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است آنها در تردید خود سرگردانند .

ص:615

20 - فتنه انگیزی :

«و لا وضعوا خلالکم یبغونکم الفتنة» توبه، 47

و به سرعت در بین شما به فتنه انگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) می پرداختند .

21 - شادمانی از رسیدن مصیبت به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم :

«ان تصبک حسنة تسؤهم و ان تصبک مصیبة یقولوا قد اخذنا امرنا من قبل و یتولّوا و هم فرحون» توبه، 50

هرگاه نیکی به تو رسد آنها را ناراحت می کند اگر مصیبتی به تو رسد می گویند ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم و باز می گردند در حالی که خوشحالند .

22 - کفر به خداوند و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم 23 - کسالت در نماز 24 - انفاق با کراهت :

«و ما منعهم ان تقبل منهم نفقاتهم الا انهم کفروا باللَّه و برسوله و لا یأتون الصلاة الاّوهم کسالی و لا ینفقون الاوهم کارهون» توبه، 54

هیچ چیز مانع قبول انفاق های آنها نشد جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز بجا نمی آورند جز با کسالت و انفاق نمی کنند جز با کراهت .

25 - پناه بردن به پناهگاههای مختلف هنگام ترس :

«لو یجدون ملجأ او مغارات او مدخلاً لولّوا الیه و هم یجمحون» توبه، 57

اگر پناهگاه یا غارها یا راهی در زیر زمین یابند به سوی آن حرکت می کنند و با شتاب فرار می کنند .

26 - عیب جوئی :

«الذین یلمزون المطوعین من المؤمنین فی الصدقات» توبه، 79

آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار در صدقات عیبجویی می کنند .

27 - اذیت نمودن پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم :

«و منهم الذین یؤذون النّبی و یقولون هو اذن» توبه، 61

از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند او آدم خوش باوری است .

28 - ترس از افشا شدن :

«یحذر المنافقون ان تنزّل علیهم سوره تنبّئهم بما فی قلوبهم» توبه، 64

منافقان از آن بیم دارند که سوره ای بر ضد آنان نازل گردد و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد .

ص:616

29 - فرو رفتن در باطل :

«انما کنّا نخوض و نلعب» توبه، 65

و اگر از آنها بپرسی (چرا این اعمال خلاف را انجام دادید) می گویند ما بازی و شوخی می کردیم .

30 - امر به منکر و نهی از معروف :

«یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف» توبه، 67

آنها امر به منکر و نهی از معروف می کنند .

31 - فراموش کردن خداوند :

«نسوا اللَّه فنسیهم» توبه، 67

خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را فراموش کرد (و رحمتش را از آنها قطع نمود) .

32 - بخل :

«و منهم من عاهد اللَّه لئن اتانا من فضله لنصدّقن و لنکوننّ من الصالحین فلما اتاهم من فضله بخلوا به» توبه، 76- 77

بعضی از آنها با خدا پیمان بستند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان خواهیم بود اما هنگامی که خدا از فضل خود به آنها بخشید بخل ورزیدند .

33 - خوشحالی از نرفتن به جبهه جنگ :

«فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله

بازماندگان (از جنگ تبوک) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند .

34 - بهانه جوئی برای فرار از مسئولیت :

«و قالوا لا تنفروا فی الحرّ قل نار جهنم اشدّ حرّاً» توبه، 81

گفتند در این گرما (به سوی میدان جنگ) حرکت نکنید (به آنان) بگو آتش دوزخ از این هم گرم تر است .

35 - ترس از شرکت در جنگ :

«فاذا انزلت سورة محکمة و ذکر فیها القتال رأیت الذین فی قلوبهم مرض ینظرون الیک نظر المغشّی علیه من الموت» محمّد، 20

اما هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل می گردد که در آن سخنی از جنگ است منافقان بیمار دل را می بینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه می کنند .

ص:617

36 - ریاکاری :

«یراؤن الناس و لا یذکرون اللَّه الا قلیلاً» نساء، 142

در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایند .

37 - نجوی :

«لا خیر فی کثیر من نجویهم» نساء، 114

در بسیاری از سخنان در گوشی (و جلسات محرمانه) آنها خیر و سودی نیست.

38 - پخش شایعات :

«واذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به» نساء، 83

و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد (بدون تحقیق) آن را شایع می سازند.

39 - هدف نداشتن :

«مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هولاء» نساء، 143

آنها افراد بی هدفی هستند که نه سوی اینها و نه سوی آنها هستند (نه در صف مؤمنان قرار دارند و نه در صف کافران).

40 - دوستی با کفار :

«الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین» نساء، 39

همانهایی که کافران را به جای مؤمنان دوست خود انتخاب می کنند .

41 - ترغیب به عدم شرکت مسلمانان در جهاد :

«الذین قالوا لاخوانهم وقعدوا... لو اطاعونا ما قتلوا» آل عمران، 168

(منافقان) آنها هستند که به برادران خود - در حالی که از حمایت آنها دست کشیده اند - گفتند اگر آنها از ما پیروی می کردند کشته نمی شدند .

42 - دشمنی با مؤمنان :

«هم العدّو فاحذرهم» آنها دشمنان واقعی تو هستند پس از آنها بر حذر باش .

منافقون، 4

43 - رفاقت نیمه راه :

«سنطعیکم فی بعض الامر»ما در بعضی از امور از شما پیروی می کنیم . محمد، 26

ص:618

44 - آرزوی کافر شدن مسلمانان :

«ودّوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء» نساء، 89

آنان آرزو می کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید.

45 - منفعت طلبی :

فان اعطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون» توبه، 58

اگر از آن (غنائم سهمی) به آنها داده شود راضی می شوند و اگر داده نشود خشم می گیرند (خواه حق آنها باشد یا نه) .

سرنوشت چنین کسانی در جهنم است:

«ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار» نساء 145

منافقان در پایین ترین درکات دوزخ قرار دارند .

روایات

1 - نشانه های منافق

الف - قال الصّادق علیه السلام : «اربع من علامات النّفاق فساد القلب و جمود العین و الاصرار علی الذّنب و الحرص علی الدّنیا» .

چهار چیز از نشانه های نفاق است: سختی دل و خشکی چشم و اصرار بر گناه و حرص بر دنیا. (1)

ب - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ثلاث من کنّ فیه کان منافقاً و ان صام و صلّی و زعم انّه مسلم من اذا ائتمن خان و اذا حدّث کذب و اذا وعد اخلف»

سه چیز اگر در کسی باشد منافق است گرچه روزه بگیرد و نماز بخواند: کسی که وقتی امانت در نزد او می گذارند خیانت کند، هنگامی که سخنی می گوید دروغ گوید، وقتی وعده می دهد وفا نکند.

(2)

ج - قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من خالفت سریرته علانیته فهو منافق...»

هرکس باطن او با ظاهرش مخالف باشد منافق است. (3)

ص:619


1- (اختصاص 228)
2- (کافی 2 / 290)
3- (بحار 72 / 207)

2 - ویژگی های منافقان

قال علی علیه السلام : «احذّرکم اهل النّفاق فأنّهم الضالّون المضلّون و الزالّون المزلّون یتلونّون الواناً... قلوبهم دویّة و صفاحهم نقیّة یمشون الخفاء و یدبّون الضرّاء وصفهم دواء و قولهم شفاء و فعلهم الدّاء العیاء ...»

شما را از منافقان می ترسانم زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند و مردم را به خطاکاری وامی دارند، به رنگ های گوناگون ظاهر می شوند... قلب هایشان بیمار و ظاهرشان آراسته است، در پنهانی راه می روند و از بیراهه ها حرکت می کنند و صفتشان دارو و گفتارشان درمان، اما کردارشان دردی است بی درمان...(یعنی سخنان و توصیفات آنها با اعمالشان هماهنگ نیست). (1)

3 - پایه های نفاق

قال علی علیه السلام : «النّفاق علی اربع دعائم علی الهوی و الهُوَینا و الحفیظة و الطمع».

نفاق بر چهار پایه استوار است: هوی پرستی، مستی در امر دین و غضب و طمع .

(2)

4 - عامل نابودی نفاق

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الصلاة علیّ و علی اهل بیتی تذهب بالنّفاق»

درود بر من و اهل بیت من، نفاق را از بین می برد .(3)

تذکّر:

مرحوم محدّث قمی قدس سره گوید نفاق دارای چند معناست :

الف - کسی که اظهار اسلام می کند و در باطن کافر است که معنای مشهور نفاق است .

ب - کسی که ریا می کند یا اظهار محبّت می کند با اینکه در باطن دشمن است یا اظهار ایمان می کند و در عمل ملتزم به مقتضیات ایمان نیست. (4)

حمران به امام باقر علیه السلام عرض کرد وقتی در خدمت شما هستیم دل های ما نرم و دنیا در نظر ما بی ارزش می گردد و زمانی که با مردم هستیم دنیا را دوست داریم.

ص:620


1- (نهج البلاغه خطبه 194)
2- (کافی / 2 / 393)
3- (کافی / 2 / 492)
4- (سفینه 8 / 306)

حضرت فرمود: دل اینگونه است گاهی سخت و گاهی نرم می شود. بعد امام علیه السلام نظیر آن را از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرد که به پیامبر عرض کردند بر خود می ترسیم منافق شویم، پیامبر فرمود: هرگز چنین نباشد اگر بر این حالتی که وصف کردید باشید فرشتگان با شما مصافحه می کنند .

«لو تدوموا علی الحالة الّتی وصفتم تصافحتم الملائکة» .

(1)

131- ویژگی های صاحبان خرد

آیات

1 - آگاهی به حقانیت قرآن کریم :

«افمن یعلم انّما انزل الیک من ربّک الحقّ کمن هو اعمی انما یتذکر اولواالالباب» رعد، 19

آیا کسی که می داند آنچه از طرف پروردگارت به تو نازل شده حق است همانند کسی است که نابینا است تنها صاحبان اندیشه متذکّر می شوند .

2 - رسوخ در دانش :

«و الراسخون فی العلم یقولون امنّا به کل من عند ربّنا و ما یذکّر الاّ اولوا الالباب»

آل عمران، 7

(در حالی که تفسیر آنها را جز خدا) و راسخان در علم نمی دانند (آنها که به دنبال اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) می گویند ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگار ماست و جز صاحبان عقل متذکّر نمی شوند (و این حقیقت را درک نمی کنند) .

2 -3 -4 - اهل ذکر و تفکر و مناجات :

«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یذکرون اللَّه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار» آل عمران، 191-190

ص:621


1- (مستدرک سفینه 10 / 128)

مسلّماً در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است، همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند بارالها اینها را بیهوده نیافریده ای منزّهی تو ما را از عذاب آتش نگه دار .

5 - وفاء به عهد الهی 6 - عدم نقض پیمان :

«انما یتذکر اولواالالباب الذین یوفون بعهد اللَّه و لا ینقضون المیثاق» رعد، 20

تنها صاحبان اندیشه متذکر می شوند همانها که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند .

7 - برقراری پیوندها 8 - خشیت از پروردگار 9 - ترس از قیامت :

«و الذین یصلون ما امرا اللَّه به ان یوصل و یخشون ربّهم و یخافون سوء الحساب»

رعد، 21

و آنها که پیوندهایی را که خداوند دستور به برقراری آن داده برقرار می دارند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند .

10 - صبر 11 - برپاداشتن نماز 12 - انفاق 13 - دفع بدی با خوبی :

«و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم وا قاموا الصلوة و انفقوا ممّا رزقناهم سرّا و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة اولئک لهم عقبی الدار» رعد، 23

و آنها که به خاطر ذات پاک پروردگارشان شکیبایی می کنند و نماز را به پا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم در پنهان و آشکار انفاق می کنند و با حسنات سیّئات را از میان می برند پایان نیک سرای دگر از آن آنهاست .

14 - حقیقت طلبی :

«فبشّر عباد الذین یستمعون القول و فیتّبعون احسنه اولئک الذین هدیهم اللَّه و اولئک هم اولو الالباب» زمر، 18

پس بندگان مرا بشارت ده کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند .

ص:622

روایات

نشانه های عاقل

1. ترک شهوت:

«العاقل من هجر شهوته و باع دنیاه باخرته»

عاقل کسی است که شهوت خود را ترک کند و دنیایش را به آخرتش بفروشد. (1)

2. کنترل زبان:

«العاقل من عقل لسانه»

عاقل کسی است که زبان خود را از حرام کنترل کند. (2)

3. فریب نخوردن:

امام علیه السلام می فرماید: «لا یلسع العاقل من جحر مرّتین»

خردمند کسی است که از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نشود و فریب نخورد. (3)

4. ترک باطل: حضرت علی علیه السلام می فرماید: «العاقل من رفض الباطل»

خردمند آن است که باطل را ترک کند.(4)

5. تشخیص ضرر کمتر :

«لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لکن العاقل من یعرف خیر شرین»

آن کسی که خوبی را از بدی تشخیص دهد عاقل نیست؛ عاقل کسی است که در میان دو شر موردی را که کمتر ضرر دارد انتخاب کند. (5)

6. شکرگزاری در برابر حلال :

امام کاظم علیه السلام می فرماید: «یا هشام ان العاقل الذی لا یشغل الحلال شکره و لا یغلب الحرام صبره»

ای هشام! خردمند کسی است که حلال از شکرش باز ندارد و حرام بر صبرش چیره نشود.

(6)

ص:623


1- (تصنیف غرر 53)
2- (تصنیف غرر 54)
3- (بحار 1 / 159-132)
4- (بحار 1 / -132 159)
5- (بحار 78 / 6)
6- (کافی 1 / 13)

عاقل ترین مردم کیست؟

1. کسی که مطیع تر از همه در برابر خداوند باشد: «اعقل الناس اطوعهم للّه سبحانه»

2. نزدیک ترین افراد به خداوند: «اعقل الناس اقربهم من اللَّه»

3. دوری از هر پستی: «اعقل الناس ابعدهم من کلّ دنیّة»

4. پیروی از خردمندان: «اعقل الناس من اطاع العقلاء» 1 - 4 (1)

صفات انسان عاقل

امام کاظم علیه السلام در صفات خردمند و عاقل می فرماید:

«یا هشام کان امیرالمؤمنین یقول ما عبداللَّه بشئ افضل من العقل و ما تّم عقل امرء حتی یکون فیه خصال شتّی الکفر و الشر منه مأ مونان و الرشد و الخیر منه مأمولان و فضل ماله مبذول و فضل قوته مکفوف و نصیبه من الدنیا القوت، لا یشبع من العلم طول دهره و الذّل احب الیه من اللَّه مع العزّ مع غیره و التواضع احّب الیه من الشّرف یستکثر قلیل المعروف و یستقل کثیر المعروف من نفسه و یری الناس کلهم خیراً منه و انّه شرّهم فی نفسه و هو تمام الامر»

ای هشام! امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: خداوند با چیزی بهتر از عقل پرستش نشود و تا چند صفت در انسان نباشد عقل اوکامل نشده است. بایدمردم از کفر و شرارتش در امان و به نیکی و هدایتش امیدوار باشند، زیادی مالش را ببخشد و زیادی گفتارش را نگهدارد،بهره او از دنیابه مقدار قوتش باشد. تا زنده است از دانش سیر نشود، ذلّت درپیشگاه خدا را از عزّت دربرابر غیر خداو تواضع را از شرافت دوست تر دارد. نیکیِ اندک دیگران را زیاد و نیکی بسیار خود را اندک شمارد، همه مردم را از خود بهتر داند و خود را از همه بدتر داند و این تمام مطلب است. (2)

رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم 10 صفت را برای عاقل بیان می فرماید:

«ان یحلم عمنّ جهل علیه و یتجاوز عمّن ظلمه و یتواضع لمن هو دونه و یسابق فوقه فی طلب البر و اذا اراد ان یتکلم تدبّر فان کان خیراً تکلم فغنم و ان کان شراً سکت فسلم و اذا عرضت له فتنة استعصم باللَّه و امسک لسانه و اذا رأی فضیلة انتهز بها لا یفارقه الحیاء و لا یبدوا منه الحرص فتلک عشر خصال یعرف بها العاقل»

ص:624


1- (تصنیف غرر 52)
2- (کافی 1 / 14)

1. بردباری نسبت به کسی که نادانی ورزیده است.

2. گذشت نسبت به کسی که به او ستم کرده است.

3. تواضع نسبت به افراد پایین تر.

4. سبقت گرفتن از افراد بالاتر در طلب نیکی.

5. هرگاه بخواهد تکلم کند تدبّر و عاقبت اندیشی کند، اگر سخن او خیراست تکلم کند که بهره برده است و اگر سخن او شر است، سکوت ورزد تا سالم ماند.

6. هرگاه فتنه و بلایی به او رسد به خداوند پناه ببرد.

7. دست و زبان خود را کنترل کند.

8. هرگاه فضیلت را مشاهده کرد به طرف آن برود.

9. از حیا جدا نشود.

10. حرص ازاو ظاهرنشود. این ده صفت است که به سبب آن عاقل شناخته می شود.

(1)

وظایف انسان عاقل

امام صادق علیه السلام می فرماید: «علی العاقل ان یکون عارفاً بزمانه مقبلاً علی شأنه حافظاً لسانه». برخردمند است این که نسبت به زمان، شناخت داشته باشد، شأن و منزلت خویش را بفهمد و زبان خود را کنترل کند. (2)

پس از آنکه معاویه تصمیم گرفت با علی علیها السلام به مخالفت برخیزد به فکر افتاد مردم شام را آزمایش کند تا مراتب اطاعت آنها را بفهمد. عمروبن عاص به معاویه گفت: به مردم دستور بده تا کدو را مانند گوسفند ذبح کنند و بعد از تزکیه آن را بخورند اگر دستور تو را اجرا کردند مطیع تو هستند. وقتی معاویه دستور داد مردم بدون اعتراض دستور را اجرا کردند و این امر به نام بدعت امویه در سراسر شام معمول گردید. طولی نکشید که خبر به مردم عراق رسید و از حضرت علی صلی الله علیه وآله سؤال نمودند (عن القرع

ص:625


1- (بحار 1 / 129)
2- (بحار 71 / 307)

یذبح فقال القرع لیس یذکّر فکلوه و لایستهویّنکم الشیطان لعنة الله) از حضرت درباره ذبح کدو سؤال شد. فرمود: خوردن کدو ذبح لازم ندارد و مراقب باشید که شیطان عقل شما از بین نبرد. (1)

132- ویژگی های بندگان شایسته

آیات

1 - فروتنی :

«و عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً...»

بندگان (خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند .

2 - بردباری :

«و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا اسلاماً»

و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند) به آنها سلام گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند) .

3 - مناجات شبانه :

«والذین یبیتون لربّهم سجّداً و قیاماً»

کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند .

4 - ترس از مجازات الهی :

«والذین یقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنم ان عذابها کان غراماً»

کسانی که می گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و پر دوام است .

5 - اعتدال در انفاق :

«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً»

و کسانی که هرگاه انفاق کنند نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند .

ص:626


1- (کافی 6 / 370)

6 - نخواندن معبود دیگری با خداوند :

7 - پاکی از آلودگی به خون بی گناهان 8 - عفّت و پاکدامنی :

«والذین لا یدعون مع اللَّه الهاً آخر و لا یقتلون النفس التی حرّم اللَّه الاّ بالحقّ و لا یزنون»

و کسانی که معبود دیگری با خداوند نمی خوانند و انسانی را که خداوند خونش را حرام دانسته جز به حق نمی کشند و زنا نمی کنند.

9 - گواهی ندادن به باطل :

«والذین لا یشهدون الزّور»

و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی کنند) .

10 - برخورد کریمانه با اهل لغو :

«و اذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً»

و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند بزرگوارانه از آن می گذرند .

11 - بصیرت و آگاهی :

«والذین اذا ذکّروا بایات ربّهم لم یخرّوا علیها صمّاً و عمیاناً»

و کسانی که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود کر و کورکورانه در آن آیات ننگرند (بلکه با دل آگاه و چشم بینا آیات الهی را می نگرند) .

12 - تقاضای فرزند صالح از خداوند :

«والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرّة اعین»

و کسانی که می گویند پروردگارا از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده .

13 - تقاضای پیشوای پرهیزکاران شدن :

«واجعلنا للمتقین اماماً» فرقان، 74-63

و ما را برای پرهیزکاران پیشوا گردان .

14 - عدم تسلّط شیطان :

«ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» حجر، 42

که بر بندگانم تسلّط نخواهی یافت

ص:627

15 - استجابت دعا :

«و اذا سألک عبادی عنّی فانی قریب اجیب دعوة الداع» بقره، 186

و هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند (بگو) من نزدیکم دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می خواند پاسخ می گویم .

16 - وارث شدن زمین :

«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»

انبیاء، 105

در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد .

روایات

1 - ترس از خدا

الف - قال علی علیه السلام : «عباد اللَّه انّ من احبّ عباد اللَّه الیه عبداً اعانه اللَّه علی نفسه فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف فزهر مصباح الهدی فی قلبه...»

ای بندگان خدا همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که او را در پیکار با نفس یاری داده است، آن کس که جامه زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس از خدا است، چراغ هدایت در قلبش روشن شده است .(1)

ب - کان امیرالمؤمنین علیه السلام اذا اخذ فی الوضوء یتغیّر وجهه من خیفة اللَّه تعالی .

امیرالمؤمنین علیه السلام هرگاه وضو می گرفت چهره مبارکش از ترس خداوند متغیّر می شد .

(2)

2 - تغییر چهره در نماز

الامام الصادق علیه السلام اذا قام الی الصلوة تغیّر لونه فاذا سجد لم یرفع رأسه حتی یرفض عرقاً .

امام صادق علیه السلام هرگاه به نماز می ایستاد، رنگشت تغییر می کرد و هنگامی که سجده می رفت سر از سجده بر نمی داشت جز آنکه از او عرق می ریخت .(3)

ص:628


1- (نهج البلاغه خطبه 87)
2- (بحار 70 / 400)
3- (فلاح السّائل 117)

3 - توجه کامل به حق

کان علی علیه السلام اذا قام الی الصلوة فقال «وجّهت وجهی للذی فطر السموات و الارض» تغیّر لونه حتی یعرف ذلک فی وجهه .

حضرت علی علیه السلام هرگاه به نماز می ایستاد عرضه می داشت من روی خودم را به سوی کسی کردم که آسمان ها و زمین را آفریده است، از این رو چهره اش تغییر پیدا می کرد و به آن شناخته می شد .

(1)

4 - برپا داشتن واجبات

قال الصادق علیه السلام : «اعبد النّاس من اقام الفرائض» .

عابدترین مردم کسی است که واجبات را بپا دارد. (2)

5 - نا امیدی از خلق

عن الباقر علیه السلام : «لا یکون العبد عابداً للَّه حقّ عبادته حتی ینقطع عن الخلق کلّهم فحینئذ یقول هذا خالص لی فیقبله بکرمه» .

بنده به حق پرستش خدا را نکرده تا آنکه از همه خلق پیوند خود را قطع کند و به خداوند بپیوندد که این هنگام خدا می فرماید این پرستش خالص برای من است و به کرم خود آن را بپذیر. (3)

6 - طلب آمرزش

قال علی علیه السلام : «خیرالعباد من اذا احزن استبشر و اذا اساء استغفر»

بهترین بندگان کسی است که هرگاه نیکی کند شادمان شود و چون بدی نماید طلب آمرزش کند.

(4)

امام سجاد علیه السلام مشغول نماز بود و فرزندش امام باقر علیه السلام به چاه افتاد ،امام از نماز باز نایستاد در حالی که اضطراب فرزندش را از درون چاه می شنید، چون از نماز فارغ گشت دست مبارکش را به سوی چاه برد و فرزندش را بیرون آورد و فرمود من در پیشگاه پروردگارم بودم اگر چهره از او برمی تافتم او نیز از من روی می گردانید .

(5)

ص:629


1- (فلاح السّائل 101)
2- (خصال 122)
3- (بحار 7 / 111)
4- (غررالحکم 5019)
5- (سفینه 2 / 113)

133- ویژگی های فرشتگان

آیات

1 - منزّه بودن از گناه :

«بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» انبیاء، 27

آنها (فرشتگان) بندگان شایسته اویند هرگز در سخن بر او پیشی نمی گیرند و (پیوسته) به فرمان او عمل می کنند .

2 - عدم خستگی از عبادت :

«و من عنده لا یستکبرون عن عبادته و لا یستحسرون» انبیاء، 19

و آن ها که نزد اویند (فرشتگان) هیچگاه از عبادتش استکبار نمی ورزند و هرگز خسته نمی شوند .

3 - دارای مقام مشخّص :

«و ما منّا الاّ له مقام معلوم» صافات» 164

و هیچیک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد .

4 - عهده دار شدن وظائف مهم :

1 - گروهی حاملان عرش هستند:

«و یحمل عرش ربّک فوقهم یومئذ ثمانیة» حاقّه، 17

و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می کنند .

2 - گروهی مدبّرات امر هستند:

«فالمدبّرات امراً» نازعات، 5

و آنها که امور را تدبیر می کنند .

3 - گروهی مأمور قبض روح هستند:

«حتی اذا جائتهم رسلنا یتوفّونهم» اعراف، 37

تا زمانی که فرستادگان ما (فرشتگان قبض ارواح) به سراغشان روند که جانشان را بگیرند .

ص:630

4 - گروهی مراقب اعمال بشر هستند:

«و ان علیکم لحافظین کراماً کاتبین» انفطار، 10

و بی شک نگاهبانان بر شما گمارده شده والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما) .

5 - گروهی حافظ انسان از خطرات هستند:

«و یرسل علیکم حفظة حتی اذا جاء احدکم الموت توفّته رسلنا» انعام، 61

مراقبان بر شما می گمارد تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد در این موقع فرستادگان ما جان او را می گیرند .

6 - گروهی امدادگران الهی نسبت به مؤمنان در جنگها هستند:

«یا ایّها الذین امنوا اذکروا نعمة اللَّه علیکم اذ جائتکم جنود فارسلنا علیهم ریحاً و جنوداً لم تروها» احزاب، 9

ای کسانی که ایمان آورده اید نعمت خدا را در خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی عظیم به سراغ شما آمدند ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی دیدند (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم) .

7 - گروهی مأمور مجازات اقوام سرکش هستند:

«و لما جاءت رسلنا لوطاً سیئ بهم» هود، 77

هنگامی که رسولان ما (فرشتگان عذاب) سراغ لوط آمدند از آمدنشان ناراحت شد .

8 - گروهی برای اهل زمین استغفار می کنند.

«و الملائکه یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض» شوری، 5

و فرشتگان همواره تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا می آورند و برای کسانی که در زمین هستند طلب استغفار می کنند .

(کارهای فرشتگان در عالم برزخ و قیامت):

9 - گروهی برای مؤمنان شفاعت می کنند:

و لا یشفعون الاّ لمن ارتضی» انبیاء، 28

وآنها جز برای کسی که خدا (به شفاعت برای او) راضی است شفاعت نمی کنند.

ص:631

10 - گروهی به مؤمنان هنگام احتضار بشارت می دهند:

«ان الذین قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملئکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» فصّلت 30

به یقین کسانی که گفتند پروردگار ما خدای یگانه است سپس استقامت کردند فرشتگان بر آنان نازل می شوند که نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است .

11 - گروهی مأمور مجازات مجرمان هنگام احتضار هستند :

«فکیف اذا توفّتهم الملئکه یضربون وجوههم و ادبارهم» محمد، 27

حال آنان چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنها می زند (و جانشان را می گیرد) .

12 - گروهی در بهشت به مؤمنان درود می فرستند:

«سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین» زمر، 73

سلام بر شما باد که چه عیش ابدی نصیب شما گردید، پس داخل شوید بهشت را در حالی که جاودانه هستید .

13 - گروهی مسئول دوزخ هستند:

«علیها تسعه عشر و ما جعلنا اصحاب النار الاّ ملئکة» مدثر، 31

نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده اند مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم .

روایات

1 - فرشتگان بیشترین مخلوقات خدا

قال الصادق علیه السلام : «ما خلق اللَّه خلقاً اکثر من الملائکة» .

خداوند مخلوقی را بیش از ملائکه نیافریده است. (1)

ص:632


1- (بحار 56 / 176)

2 - عصمت فرشتگان 3 - عبادت فرشتگان

«... منهم سجود لا یرکعون و رکوع لا ینتصبون و صافّون لا یتزایلون و مسبحون لا یسأمون لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول و لا فترة الابدان و لا غفلة النسیان» .

برخی از فرشتگان همواره در سجده اند و برخی همیشه در رکوع و گروهی در صف هایی ایستاده اند پراکنده نمی شوند و گروهی همیشه تسبیح می گویند خسته نمی شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان نمی آید . (1)

4 - مأموریت های مختلف فرشتگان

«و منهم امناء علی وحیه و ألسِنة الی رسله و مختلفون بقضائه و امره و منهم الحفظة لعباده و السّدنة لابواب جنانه و منهم الثابتة فی الارضین السفلی اقدامُهم و المارقة من السماء العلیا اعناقُهم و الخارجة من الاقطار ارکانُهم و المناسبة لقوائم العرش اکتافُهم» .

برخی از فرشته ها امینان وحی الهی و زبان گویای وحی برای پیامبران هستند که پیوسته برای رساندن بعضی از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته و گردنهایشان از آسمان فراتر و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته عرش الهی بر دوش هایشان استوار است. (2)

5 - فرشتگان و محافظت از انسان

قال علی علیه السلام : «لیس احد من الناس الّا و معه ملائکة حفظة یحفظونه من ان یتردّی فی بئر او یقع علیه حائط او یصیبه سوء فاذا حان اجله خلّوا بینه و بین ما یصیبه» .

هیچ انسانی نیست جز اینکه فرشتگان نگهبان او را نگهداری می کنند از اینکه در چاهی بیفتد یا دیواری بر او خراب شود یا بدی به اوبرسد پس هرگاه که مرگ او فرا برسد او را با حوادث رها سازند.

(3)

6 - فرشته تسلّی بخش

قال الصادق علیه السلام : «انّ المیّت اذا مات بعث اللَّه ملکاً الی اوجع اهله فمسح علی قلبه فانساه لوعة الحزن و لولا ذلک لم تعمر الدّنیا» .

هنگامی که شخصی از دنیا می رود خداوند فرشته ای را به فردی که در خانواده از همه بیشتر درد را تحمّل کرده می فرستد تا دستی بر قلب او بکشد و بدین وسیله سوز ناراحتی از او برطرف گردد وگرنه کسی در دنیا زنده نمی ماند .

ص:633


1- (نهج البلاغه خطبه 1)
2- (نهج البلاغه خطبه 1)
3- (بحار 56 / 184)

7 - مژده فرشتگان به زیارت کننده از برادر دینی

قال الصادق علیه السلام : «من زار اخاه فی اللَّه فی مرض او صحّته لا یأتیه خداعاً و لا استبدالاً الّا وکّل اللَّه به سبعین الف ملک ینادون فی قفاه ان طبت و طابت لک الجنّة فأنتم زوّار اللَّه و انتم وفدا الرحمن حتّی یأتی منزله» .

کسی که برادر خود را در راه خدا زیارت کند در حال مرض یا صحّت بدون اینکه بخواهد او را فریب دهد یا انتظار جبران داشته باشد، خداوند هفتاد هزار فرشته مأمور می کند که در پشت سر او بگویند بهشت بر تو گوارا باد. (1)

8 - دعای فرشتگان برای روزه داران

«من کتم صومه قال اللَّه عزوجل لملائکته عبدی استجار من عذابی فاستجیروه و وکل اللَّه عزوجل ملائکة بالدعاء للصائمین...» .

کسی که روزه اش را پوشیده دارد خداوند به فرشتگان گوید بنده من از عذابم به من پناه برده به او پناه دهید و خداوند فرشتگانی را مأمور می کند تا برای روزه داران دعا کنند. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید هیچ فرشته ای نیست جز آنکه در هر روز به وسیله ولایت ما به سوی خدا تقرّب پیدا می کنند و برای دوستان ما طلب آمرزش می کنند و دشمنان ما را لعنت می کنند و از خداوند می خواهند بر آنها عذاب بفرستد .

(3)

نکته :

مرحوم مجلسی گوید: فرشتگان اجسام لطیف نورانی هستند که به شکل های مختلف در می آیند و پیامبران و اوصیاء آنها را می بینند. (4)

ص:634


1- (بحار 56 / 189)
2- (بحار 56 / 190)
3- (بحار 56 / 98)
4- (سفینة 8 / 102)

134- ویژگی های جنّ

آیات

1 - آفریده شده از شعله آتش :

«و خلق الجانّ من مارج من نار» الرحمن، 15

و جن را از شعله های مختلط و متحرک آتش خلق کردیم .

2 - دارای علم و ادراک و قدرت استدلال :

* آیات مختلف، سوره جنّ

3 - دارای تکلیف :

«و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون» ذاریات، 56

من جن و انس را نیافریدم جز اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند) .

4 - افراد شایسته در میان آنان :

«و انّا منّا الصالحون و منّا دون ذلک» جن، 11

و اینکه در میان ما افرادی صالح و افرادی غیرصالحند .

5 - حشر در قیامت :

«و لقد ذرأنا لجهنّم کثیراً من الجن و الانس» اعراف، 179

به یقین گروه زیادی از انس و جن را برای دوزخ آفریدیم .

6 - دارای قدرت نفوذ در آسمان ها :

«و انّا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن یستمع الان یجد له شهاباً رصداً» جن، 9

و اینکه پیش از این به استراق سمع در آسمان ها می نشستیم اما اکنون هرکس بخواهد استراق سمع کند شهاب هایی را در کمین خود می یابد .

7 - ارتباط آنها با انسانها 8 - دارای جنس مذکر و مؤنث :

«و انّه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقاً» جنّ، 6

ص:635

و اینکه مردانی از بشر به مردانی از جن پناه می بردند و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می شدند .

9 - تصرف در طبیعت :

«قال عفریت من الجن انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک» نمل، 39

عفریتی از جن گفت من آن را نزد تو می آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی.

10 - کار و تلاش :

«و من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربّه... یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفانٍ کالجواب» سبأ، 13

و گروهی از جن پیش روی او به اذن پروردگارش کار می کردند آنها هرچه سلیمان می خواست برایش درست می کردند معبدها، تمثال ها، ظروف بزرگ غذا همانند حوض ها و دیگ های ثابت .

11 - خلقت آنها پیش از انسان :

«و الجانّ خلقناه من قبل» حجر، 27

و جن را خلق کردیم پیش از آن .

12 - ورود بعضی از آنها به جهنم :

«لاملئنّ جهنّم من الجنةّ و الناس اجمعین» سجده، 13

سخن و وعده ام حق است که دوزخ (را از افراد بی ایمان و گنهکار) از جن و انس همگی پر کنم .

13 - دارای قوای شهوانی :

در چند آیه درباره وصف حوریان بهشتی آمده که جنّ و انس با او تماس نگرفته معلوم میشود تکثیر آنها (جنّ) بواسطه مقاربت نر و ماده است:

«لم یطمثهنّ انس قبلهم و لا جانّ» رحمن، 56

و هیچ انس و جن پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است .

14 - دعوت به نیکوکاری :

قل اوحی الیّ انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قراناً عجبا یهدی الی الرشد فامنّا به و لن نشرک بربّنا احداً» جن، 1 - 2

ص:636

به من وحی شده است که جمعی از جن به سخنانم گوش فرا داده اند سپس گفته اند ما قرآن عجیبی شنیده ایم که به راه راست هدایت می کند پس ما به آن ایمان آورده ایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نمی دهیم .

روایات

1 - نگهداری کبوتر برای رفع جنّ

عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «لیس من بیت نبیّ الّا فیه حمامان لانّ سفهاء الجن یعبثون بصبیان البیت فاذا کان فیه حمام عبثوا بالحمام و ترکوا النّاس» .

در خانه هر پیامبری دو کبوتر بوده است زیرا جن های غیر عاقل با کودکان منزل بازی می کنند هنگامی که کبوتر در منزل باشد با کبوتر بازی می کنند و مردم را رها می کنند.(1)

2 - اصناف جن

عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «الجن علی ثلاثة اجزاء فجزء مع الملائکة و جزء یطیرون فی الهواء و جزء کلاب و حیات» .

جن بر سه گروه اند، گروهی با فرشتگان هستند، گروهی در آسمان پرواز می کنند و گروهی به شکل سگ ها و مارها هستند .

3 - اطعام به برخی از جن ها

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الکلاب من ضعفة الجنّ فأذا اکل احدکم طعاماً و شی ء منها بین یدیه فلیطعمه او لیطرده فأنّ لها انفس سوء» .

سگ ها از طایفه ناتوان جن هستند، پس هرگاه غذا خوردید به آنها نیز بدهید تا از آسیب آنها محفوظ بمانید . (2)

4 - اطاعت جن از امام علیه السلام

قال المعصوم علیه السلام : «انّهم لا طوع لنا منکم یا معشر الانس و قلیل ما هم» .

برخی از طایفه جن اطاعت آنها از ما امامان بیشتر از شما انسان ها است و لکن اطاعت کنندگان کم هستند . (3)

ص:637


1- (بحار 60 / 75)
2- (بحار 60 / 94)
3- (سفینة 1 / 683)

امیرالمؤمنین علیه السلام روی منبر مشغول سخن گفتن بود که ناگاه مار بزرگی وارد شد، مردم قصد کردند او را بکشند، حضرت فرمود او را رها کنید تا اینکه نزدیک منبر آمد و سلام کرد و گفت پدرم از دنیا رفته و به من سفارش کرده تا نظریه شما را بدانم. حضرت او را توصیه به تقوا کردند (نام آن جن عمرو بن عثمان بود که به صورت مار درآمده بود).(1)

135- ویژگی های شیطان

آیات

1 - شیطان از طائفه جنّ :

«و اذ قلنا للملئکة اسجدوا فسجدوا الا ابلیس کان من الجنّ» کهف، 50

به یاد آرید زمانی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید آن ها همگی سجده کردند جز ابلیس که از جن بود .

2 - آفریده شده از آتش :

خلقتنی من نار» (شیطان گفت) تو مرا از آتش آفریده ای . اعراف، 12

3 - رانده شده از رحمت الهی :

«فاخرج منها فانک رجیم انّ علیک اللعنة الی یوم الدین» حجر، 34 - 35

از صف آنها (فرشتگان) بیرون رو که رانده شده ای و لعنت و دوری از رحمت حق تا روز قیامت بر تو خواهد بود .

4 - ضعیف بودن حیله او :

«انّ کید الشیطان کان ضعیفاً» نساء 76

زیرا که نقشه شیطان همانند قدرتش ضعیف است .

ص:638


1- (بحار 60 / 66)

5 - مخالفت فرمان الهی :

«انّ الشیطان کان للرّحمن عصیّا» مریم، 44

که شیطان نسبت به خداوند رحمان عصیانگر بود .

«فسجدوا الاّ ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین» بقره، 34

همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر ورزید و به خاطر نافرمانی و تکبّرش از کافران شد .

6 - عدم راه نجات برای او و پیروانش :

«قال فالحقّ و الحق اقول لاملئنّ جهنم منک و ممن تبعک منهم اجمعین» ص، 85

فرمود حق از من است و حق می گویم که جهنّم را از تو و هرکدام از آنان که از تو پیروی کند پر خواهم کرد .

7 - دارای ذریه و قبیله :

«انّه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم» اعراف، 27

چه اینکه او و همکارانش شما را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید .

«فکبکبوا فیها هم و الغاون و جنود ابلیس اجمعون» شعراء، 95

پس آنها و همه گمراهان در آن (آتش) افکنده می شوند و همچنین همگی لشکریان ابلیس .

افتتخذونه و ذریّته اولیاء من دونی» کهف، 50

آیا با این حال او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب می کنید .

8 - تشویق کننده به اعمال زشت :

«و ما کان لی علیکم من سلطان الاّ ان دعوتکم» ابراهیم، 22

من برشما تسلّطی نداشتم جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید.

9 - تعرّض به انسان از چهار طرف :

«ثم لاتینّهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم» اعراف، 17

سپس از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها به سراغشان می روم .

ص:639

تأثیر و نفوذ شیطان در انسان

1 - وسوسه نسبت به عموم مردم :

«الذی یوسوس فی صدور الناس» ناس، 5

(شیطان) در درون سینه انسان ها وسوسه ایجاد می کند .

«فبعزتک لاغوینّهم اجمعین» ص، 82

به عزّتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد .

2 - امر به فحشاء به پیروان خویش :

«و من یتبع خطوات الشیطان فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر» نور، 21

هرکس پیرو گام های شیطان شود گمراهش می سازد زیرا او به فحشاء و منکر فرمان می دهد.

3 - عدم تسلّط شیطان نسبت به بندگان صالح :

«ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» حجر، 42

در حقیقت تو را بر بندگان من تسلّطی نیست .

«فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» ص، 82

به عزّتت سوگند همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان خالص تو از میان آن ها .

4 - ولایت شیطان نسبت به پیروانش :

«انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون» اعراف، 27

اما بدانید ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند .

«انما سلطانه علی الذین یتولّونه» نحل، 100

تسلّط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده اند .

«انّ عبادی لیس لک علیهم سلطان الاّ من اتّبعک من الغاوین» حجر، 42

در حقیقت تو را بر بندگان من تسلّطی نیست مگر گمراهانی که از تو پیروی می کنند .

برنامه های شیطان

1 - زینت دادن کارهای زشت :

«و زین لهم الشیطان اعمالهم» عنکبوت، 38

شیطان اعمالشان را برای آنان آراسته بود .

ص:640

«الشیطان سوّل لهم» محمد، 25

شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده .

2 - ایجاد ترس :

«انما ذلکم الشیطان یخوّف اولیائه» آل عمران، 175

در واقع این شیطان است که دوستانش را می ترساند.

3 - ایجاد کینه و دشمنی:

«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدّکم عن ذکر اللَّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون» مائده، 91

شیطان می خواهد بوسیله شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد پس آیا شما دست بر می دارید؟

4 - وعده فقر و تهیدستی:

«الشیطان یعدکم الفقر» بقره، 268

شیطان شما را به هنگام انفاق وعده فقر و تهیدستی می دهد .

5 - خلف وعده :

«و عدتکم فاخلفتکم» ابراهیم، 22

و من به شما وعده باطل دادم و تخلف کردم .

6 - نجوی :

«انما النجوی من الشیطان»نجوی تنها از سوی شیطان است . مجادله، 10

7 - تبذیر :

«ان المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین» اسراء، 27

چراکه تبذیر کنندگان برادران شیطانند .

8 - بازداشتن از یاد خداوند:

«و امّا ینسینّک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین»

انعام، 68

واگر شیطان ازیاد تو ببرد هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین .

ص:641

وظیفه انسان در برابر شیطان

1 - دشمنی با او :

«ان الشیطان لکم عدوّ فاتخذوه عدوّاً» فاطر، 6

البته شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدانید .

2 - پناه بردن به خداوند :

«و امّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ باللّه» فصلّت، 36

و هرگاه وسوسه های از شیطان متوجه تو گردد به خدا پناه ببر .

روایات

1 - دشمنی با شیطان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم لابن مسعود و هو یعظه: «یابن مسعود اتّخذ الشیطان عدوّاً فانّ اللَّه تعالی یقول: «ان الشیطان لکم عدواً فاتّخذوه عدواً»».

رسول اکرم در حالی که به ابن مسعود موعظه می کرد فرمود: ای فرزند مسعود شیطان را دشمن بدار زیرا خداوند می فرماید به درستی که شیطان دشمن شما است پس او را دشمن خود قرار دهید .

(1)

2 - شیطان امام متعصّبین

قال علی علیه السلام : «... فافتخر علی آدم بخلقه و تعصّب علیه لاصله فعدوّ اللَّه امام المتعصّبین و سلف المستکبرین الذی وضع اساس العصبیة».

شیطان به آدم علیه السلام به خاطر آفرینش خویش مباهات کرد و بر آدم بخاطر اصالت خویش تعصّب ورزید پس شیطان رهبر افراد با تعصّب و عناد است و رأس مستکبران است کسی که پایه عصبیت را بنا نهاد . (2)

3 - هواپرستی مایه ی تسلط شیطان

قال علی علیه السلام : «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع ... فهنا لک یستولی الشیطان علی اولیائه».

ص:642


1- (مکارم الاخلاق / 2 / 354)
2- (نهج البلاغه / خطبه 192)

همانا سرآغاز واقع شدن فتنه ها هوی و هوس هایی است که پیروی می شود، در اینجاست که شیطان بر دوستان خود مسلّط می شود .(1)

4 - عوامل صیانت از شیطان

قال الصادق علیه السلام : «قال ابلیس خمسة (اشیاء) لیس لی فیهن حیله و سائر الناس فی قبضتی من اعتصم باللَّه عن نیة صادقة و اتکلّ علیه فی جمیع اموره و من کثر تسبیحه فی لیله و نهاره و من رضی لاخیه المؤمن بما یرضاه لنفسه و من لم یجزع علی المصیبة حین تصیبه و من رضی بما قسم اللَّه له و لم یهتمّ لرزقه».

شیطان گفت پنج چیز است که چاره ای برای آنها ندارم و لکن سایر مردم در سیطره قدرت من هستند: کسی که با نیت پاک و راست به خداوند تمسّک کرده و در همه کارها به او توکل نموده و کسی که شبانه روز بسیار خدا را تسبیح و تنزیه می کند و کسی که آنچه را برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد و کسی که هنگامی که مصیبتی دیده است فریاد نزند و کسی که آنچه خدا برای او قسمت کرده راضی باشد و غصه روزی خود را نخورد. (2)

5 - مجالست با هواپرستان عامل حضور شیطان

قال علی علیه السلام : «مجالسة اهل الهوی منسأة للایمان و محضرة للشیطان».

همنشینی با اهل هوی و هوس ایمان را دور می کند و مایه حضور شیطان می شود.

(3)

6 - توبیخ از پیروان شیطان

قال علی علیه السلام : «فی ذم اتباع الشیطان اتخذوا الشیطان لامرهم ملاکاً و اتخذهم له اشراکاً فباض و فرّخ فی صدورهم ... فنظر باعینهم و نطق بالسنتهم ...».

حضرت علی علیه السلام در توبیخ پیروان شیطان فرمود: شیطان را برای کارهای خود محور قرار دادند و شیطان آنها را شریک کار خود قرار داد و لذا شیطان در سینه آنها تخم گذاری و بعد جوجه گذاری کرد، پس شیطان بوسیله آنها می نگرد و با زبان های آنها سخن می گوید .

(4)

ص:643


1- (نهج البلاغه / خطبه 50)
2- (خصال / 1 / 285)
3- (نهج البلاغه/خطبه 86)
4- (نهج البلاغه/ خطبه 7)

7 - وسوسه شیطان در خواب و بیداری

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ الشیطان لا یزال یراقب العبد و یوسوس فی نومه و یقظته».

به درستی که شیطان همیشه مواظب بنده است و در خواب و بیداری او را وسوسه می کند .

(1)

8 - شرکت با شیطان

قال الصادق علیه السلام : «من لم یبال ما قال و ما قیل له فهو شرک شیطان و من لم یبال ان یراه الناس مسیئاً فهو شرک شیطان و من اغتاب اخاه المؤمن فهو شرک شیطان ...».

کسی که پروایی ندارد نسبت به آنچه که می گوید و آنچه درباره او گفته می شود، او شریک شیطان است و کسی که پروایی ندارد نسبت به اینکه مردم او را بدکار ببینند او شریک شیطان است و کسی که غیبت برادر مؤمن خود را بنماید او نیز شریک شیطان است .

(2)

9 - شیطان مانع احسان

قال الصادق علیه السلام : «اذا همّ احدکم بخیر اوصلة فان یمینه و شماله شیطانین فلیبادر لا یکفّاه عن ذلک».

زمانی که یکی از شما تصمیم به کار خیری بگیرد یا بخواهد صله رحم نماید همانا در طرف راست و چپ او دو شیطان وجود دارد، پس لازم است بر آن کار خیر سبقت بگیرد تا آنها او را از آن کار خیر باز ندارند . (3)

الف - امام باقرعلیه السلام فرمودند: جمعی از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم گفتند: یا رسول اللَّه! ما از صفت نفاق می ترسیم زیرا هنگامی که در محضر شما هستیم شما ما را موعظه می کنید نسبت به دنیا بی رغبت می شویم گویا بهشت و آخرت را می بینیم وقتی به منزل خود بر می گردیم، حال ما عوض می شود به گونه ای که در حضور شما نبوده ایم. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگز این تغییر حالت نشانه ی نفاق نیست، بلکه از وسوسه های شیطان است به خدا سوگند اگر شما همان حالت را نگه می داشتید به مقامی

ص:644


1- (سفینة البحار / 1 / 698)
2- (من لا یحضر الفقیه / 4 / 417)
3- (بحار / 68 / 224)

می رسیدید که با ملائکه مصافحه می کردید؛ «کلّا ان هذه من خطوات الشیطان فیرغبکم فی الدنیا و اللَّه لو تدومون علی الحالة التّی وصفتم انفسکم لصافحتکم الملائکة و مشتیم علی الماء». (1)

ب - هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رفت، شیطان گفت: پیامبر پاکیزه است و نیازی به غسل ندارد. حضرت علی علیه السلام فرمود: دور شو ای دشمن خدا به درستی که پیامبر مرا فرمان به غسل و کفن و دفن داده است؛ انّ نبیکم طاهر مطهر فادفنوه و لا تغسلوه. قال علی علیه السلام : «اخسأیاعدوّ اللَّه فانّه امرنی بغسله و کفنه و دفنه».

(2)

136- رزق

آیات

1 - خداوند رازق انسان :

«اللَّه الذی خلقکم ثم رزقکم» روم، 40

خداوند همان کسی است که شما را آفرید و شما را روزی داد .

2 - عدم قدرت دیگران بر تأمین رزق :

«امّن هذا الذی یرزقکم ان امسک رزقه» ملک، 21

آیا آن کسی که شما را روزی می دهد اگر روزیش را بازدارد، کیست که به شما روزی دهد ؟

3 - بهره مندی از رزق حلال :

«کلوا مما رزقکم اللَّه حلالاً طیّباً» مائده، 88

و از نعمت های حلال و پاکیزه ای که خداوند به شما داده است بخورید .

4 - قبض و بسط رزق بدست خداوند :

«اللَّه یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر» رعد، 26

خدا روزی را برای هر کس شایسته بداند وسیع و برای هرکس بخواهد تنگ قرار می دهد .

ص:645


1- (کافی/2/310)
2- (سفینةالبحار/1/ 377)

5 - حرمت قتل فرزند بخاطر نرسیدن رزق :

«و لا تقتلوا اولادکم خشیة املاق نحن نرزقهم و ایاکم» اسراء، 31

و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید ما آنها و شما را روزی می دهیم .

6 - رزق بی گمان در پرتو پرهیزگاری :

«و من یتق اللَّه یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب» طلاق، 3

هرکس تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و از جایی که گمان ندارد روزی می دهد .

7 - لزوم طلب رزق از خداوند :

«فابتغوا عند اللَّه الرزق» عنکبوت، 17

روزی را تنها از خدا بطلبید .

8 - برتری برخی از مردم در رزق :

«و اللَّه فضّل بعضکم علی بعض فی الرزق» نحل، 71

خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر از نظر رزق برتری داد .

9 - وسعت رزق برای بعضی موجب فساد :

«و لو بسط اللَّه الرزق لعباده لبغوا فی الارض» شوری 27

هرگاه خداوند روزی را بر بندگانش وسعت بخشد در زمین طغیان و ستم می کنند .

10 - رزق معنوی برای شهیدان :

«بل احیاء عند ربهم یرزقون» آل عمران، 169

بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند .

11 - انفاق از بعض رزق :

«انفقو ممّا رزقناکم» بقره، 254

آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید .

12 - رزق انسان در آسمان و زمین :

«هل من خالق غیر اللَّه یرزقکم من السماء و الارض» فاطر، 3

آیا آفریننده ای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد .

ص:646

13 - نبوّت رزق معنوی:

«و رزقنی منه رزقاً حسناً» هود، 88

(حضرت شعیب علیه السلام درباره نبوّت خود گوید:) و رزق و موهبت خوبی به من داده شده است.

14 - آمدن رزق در محراب عبادت :

«کلما دخل علیها زکریّا المحراب و جد عندها رزقاً» آل عمران، 37

هر زمان زکریا وارد محراب می شد غذای مخصوص در آنجا می دید .

15 - شباهت رزق بهشتی به رزق طبیعی دنیا :

«قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابهاً» بقره، 25

می گویند این همان است که قبلاً به ما روزی داده شده بود و میوه هایی که برای آنها آورده می شود همه یکسانند .

روایات

1 - عدم غفلت از رزق مورچه

قال علی علیه السلام : «انظروا الی النملة فی صغر جثّتها و لطافة هیئتها لا تکاد تنال بلحظ البصر و لا بمستدرک الکفر کیف دبّت علی ارضها و صبّت علی رزقها تنقّل الحبّة الی حجرها ... مکفول برزقها ...».

به مورچه و کوچکی جثّه آن بنگرید که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود، چگونه روی زمین راه می رود و برای بدست آوردن روزی خود تلاش می کند دانه ها را به لانه خود منتقل سازد... روزی مورچه تضمین گردیده است . (1)

2 - حکمت وسعت رزق

قال الصادق علیه السلام : «ان اللَّه تعالی وسّع فی ارزاق الحمقی لیعتبر العقلاء و یعلموا انّ الدنیا لیس ینالها ما فیها بعمل و لا حیلة».

خداوند در روزی افراد بی خرد وسعت بخشیده تا خردمندان عبرت گیرند و بدانند که نعمت های دنیا بر اثر تلاش و مکر به دست نمی آید . (2)

ص:647


1- (نهج البلاغه / خطبه 185)
2- (بحار 103 / 34)

3 - رسیدن رزق بدون گمان

قال الصادق علیه السلام : «ابی اللَّه عزّ و جلّ الّا ان یجعل ارزاق المؤمنین من حیث لا یحتسبون».

خداوند امتناع ورزیده است جز اینکه روزی مؤمنان را از راهی قرار می دهد که گمان نمی کنند.

(1)

4 - عدم امکان فرار از رزق

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «لو انّ ابن آدم فرّ من رزقه کما یفرّ من الموت لا درکه رزقه».

اگر فرزندان آدم از رزق خود فرار کنند، چنانکه از مرگ فرار می کنند هر آینه رزق به آنها خواهد رسید. (2)

5 - زمان طلب رزق

قال علی علیه السلام : «اطلبوا الرزق فیما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس».

رزق را در میان طلوع فجر تا هنگام طلوع خورشید طلب کنید .(3)

6 - درخواست رزق حلال

الف - «اللهم ارزقنی رزقاً واسعاً حلالاً طیّباً».

خداوندا روزی کن ما را روزی وسیع و حلال و پاکیزه . (4)

ب - «ما من دابة الّا و هی تسأل کلّ صباح اللهم ارزقنی».

هیچ جنبنده ای نیست جز آنکه هر روز صبح گوید خدایا به من روزی رسان .

(5)

7 - موانع رزق

الف - خواب صبح؛ «نومة الغداة مشؤومة تطرد الرزق».

خواب به هنگام صبح شوم است که رزق را طرد می کند . (6)

ب - گناه؛ «المؤمن لیذنب فیحرم به الرزق».

مؤمن گناه می کند و به واسطه آن از رزق محروم می شود .(7)

ج - نیت گناه؛ «انّ المؤمن لینوی الذنب فیحرم رزقه».

همانا مؤمن نیت گناه می کند از روزی محروم می شود .(8)

ص:648


1- (کافی 5 / 83)
2- (مکارم الاخلاق 2 / 377)
3- (خصال 2 / 241)
4- (بحار/ 89 / 374)
5- (بحار/ 64 / 205)
6- (بحار/ 86 / 130)
7- (بحار/ 73 / 353)
8- (بحار / 71 / 247)

8 - عوامل توسعه ی رزق

1 - استغفار

قال الصادق علیه السلام : «اذا استبطأت الرزق فاکثر من الاستغفار».

هرگاه روزی دیر به تو رسید زیاد طلب آمرزش کن . (1)

2 - نیکی به خانواده

قال الصادق علیه السلام : «من حسن برّه باهل بیته زید فی رزقه».

کسی که به خانواده اش نیکی و احسان کند، رزقش زیاد می شود . (2)

3 - مواسات با برادران دینی

قال علی علیه السلام : «مواساة الاخ فی اللَّه عزّوجل تزید فی الرزق».

مواسات برادر در راه خدا موجب زیادی رزق می شود . (3)

4 - استمرار در طهارت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «دم علی الطهارة یوسّع علیک فی الرزق».

همیشه با طهارت باش رزق تو وسیع می شود . (4)

5 - نیت پاک

قال علی علیه السلام : «من حسنت نیته زید فی رزقه».

کسی که نیّت او نیکو شود، روزی او زیاد می شود .(5)

6 - صدقه

قال علی علیه السلام : «استنزلوا الرزق بالصدقه».

بوسیله صدقه دادن رزق را بر خود فرود آورید . (6)

7 - نیت پاک 8 - صدقه 9 - رعایت امانت 10 - صله رحم 11 - نشستن در مسجد

12 - سخن پاکیزه 13 - رعایت بهداشت 14 - خوب همسایه داری 15 - نماز شب

الف - ابوبصیر گوید حاجتم را به محضر امام صادق علیه السلام عرض کردم و خواستم که دعایی درباره رزق به من بیاموزد. امام دعائی را به من تعلیم داد که هر وقت آن را

ص:649


1- (عیون اخبارالرضا/2 / 46)
2- (بحار / 69 / 408)
3- (غرر الحکم / 803)
4- (کنز العمال / 44154)
5- (بحار / 21 / 18)
6- (نهج البلاغه / حکمت 137)

می خواندم محتاج نمی شدم. به من فرمود در نماز شب در حال سجده بگو: یا خیر مدعوّ و یا خیر مسئول و یا اوسع من اعطی و یا خیر مرتجی ارزقنی و اوسع علیّ من رزقک و سبّب لی رزقاً من قبلک انّک علی کلّ شی ء قدیر».

ب - عبدالاعلی گوید امام صادق علیه السلام را در هوای گرم تابستان دیدم، گفتم مقام تو در نزد خداوند و قرابت تو به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم امری واضح و روشن است، چرا در این روز گرم خود را به زحمت افکنده ای؟ فرمود: عبدالاعلی برای طلب رزق از خانه بیرون آمدم تا از امثال تو بی نیاز گردم .

«خرجت فی طلب الرزق لاستغنی به عن مثلک» (1)

137- جوان

آیات

1 - جوان پاکدامن

«ربّ السّجن احبّ الیّ ممّا یدعوننی الیه» یوسف، 33

یوسف گفت پروردگارا زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینها مرا به سوی آن می خوانند.

2 - موعظه به جوان

«و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنیّ لا تشرک باللَّه» لقمان، 13

(و به خاطر بیاور) هنگامی را که لقمان به فرزندش در حالی که او را موعظه می کرد گفت پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگی است .

3 - مشورت با جوان 4 - فداکاری جوان

«یا بنیّ انّی اری فی المنام انّی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تؤثر ستجدنی انشاءاللَّه من الصابرین» . صافات، 102

(ابراهیم) گفت پسرم من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟ گفت پدرم هرچه دستور داری اجرا کن به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت .

ص:650


1- (المیزان 10 / 184)

5 - جوانمرد شجاع

«و تاللَّه لاکیدنّ اصنامکم بعد ان تولّوا مدبرین فجعلهم جذاذاً الّا کبیراً لهم لعلّهم الیه یرجعون قالوا من فعل هذا بالهتنا انّه لمن الظّالمین قالوا سمعنا فتی یقال له ابراهیم...»

انبیاء، 60

ابراهیم گفت: سوگند به خدا پس از آنکه پشت کردید و رفتید قطعاً در کار بت ها تدبیری خواهم کرد، سپس آنها را جز بزرگترشان را ریز ریز کرد، باشند که ایشان به سراغ آن بروند، گفتند چه کسی با خدایان ما چنین (معامله ای) کرده که او واقعاً از ستمکاران است، گفتند شنیدیم جوانی از آنها به بدی یاد می کرد که به او ابراهیم گفته می شود .

6 - عفو و بخشش جوان

«قالوا تاللَّه لقد اثرک اللَّه علینا و ان کنّا لخاطئین قال لا تقریب علیکم الیوم بغفر اللَّه لکم و هو ارحم الراحمین»

(برادران یوسف گفتند) به خدا سوگند خداوند تو را بر ما برتری بخشیده و ما خطاکار بودیم. (یوسف) گفت امروز ملامت بر شما نیست، خداوند شما را می بخشد و او مهربانترین مهربانان است .

7 - هجرت جوانمردان برای حفظ ایمان

«اذ اوی الفتیة الی الکهف فقالوا ربّنا اتنا من لدنک رحمة و هیّی ء لنا من امرنا رشداً... انّهم فتیة امنوا بربّهم و زدناهم هدی» کهف 13-10

زمانی را به یاد آور آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز... آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم .

روایات

1 - نعمت جوانی

قال علی علیه السلام : «شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما الشباب و العافیة».

دو چیز است که ارزش آن شناخته نمی شود جز آنکه از دست برود، جوانی و سلامتی .

(غرر الحکم / 5764)

ص:651

2 - غنیمت شمردن فرصت جوانی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «یا اباذر اغتنم خمساً قبل خمس شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و فراغک قبل شغلک و حیاتک قبل موتک». ای ابوذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بشمار: جوانی قبل از پیری، سلامتی قبل از بیماری، ثروت قبل از تهیدستی، فراغت قبل از اشتغال و زندگی قبل از مرگ . (1)

3 - تعلیم در جوانی

قال علی علیه السلام : «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر»

دانش در کوچکی مانند نقش در سنگ است . (2)

4 - تعلیم دانش در جوانی

قال الباقرعلیه السلام : «لو اتیت بشاب من شباب الشیعه لا یتفّقه لادبتّه».

اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که فقه را فرا نمی گیرد او را ادب می کنم . (3)

5 - مباهات خداوند به عبادت جوان

ان اللَّه تعالی یباهی بالشباب علی الملائکة یقول: «انظروا الی عبدی ترک شهوته من اجلی».

همانا خداوندت بر فرشتگان بوسیله جوانان مباهات می کند، می گوید به بنده من بنگرید که به خاطر من هوای نفس خود را ترک کرده است . (4)

6 - کراهت داشتن سلام به زن جوان

کان امیرالمؤمنین یسلّم علی النساء و کان یکره ان یسلم علی الشابّة منهنّ و یقول اتخوّف ان تعجبنی صوتها فیدخل علیّ اکثر ممّا اطلب حسن الاجر.

حضرت علی علیه السلام بر زنها سلام می کرد و از اینکه به زنان جوان سلام کند کراهت داشت و می فرمود می ترسم صدای آنها مرا خوش آید و گناه آن بیش از ثواب باشد .(5)

7 - جوان بودن اهل بهشت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الحسن و الحسین سیّداشباب اهل الجنة و اهل الجنة کلّهم شباب».

امام حسن و امام حسین علیهما السلام سروران جوانان بهشت هستند و اهل بهشت همگی جوان هستند.

(6)

ص:652


1- (بحار / 81 / 173)
2- (بحار/1/224)
3- (بحار / 1 / 214)
4- (کنز العمال / 43057)
5- (بحار / 40 / 335)
6- (بحار / 43 / 292)

8 - ظهور حضرت مهدی علیه السلام در سن جوانی

«یطیل اللَّه عمره فی غیبته ... لو خرج القائم علیه السلام ... یرجع الیهم شاباً».

خداوند عمر حضرت مهدی (عج) را طولانی گرداند...در حال جوانی آن امام ظهور می کند .

(1)

9 - پاداش اعمال جوانی در حال مرض و پیری

«یکتب للمریض الکبیر من الحسنات علی حسب ما کان یعمل فی شبابه و صحّته من اعمال الخیر».

برای مریض از اعمال خیری که در جوانی و سلامتی انجام داده نوشته می شود .

(2)

الف - علاقه ی جوان به حفظ قرآن

حضرت علی علیه السلام جوانی را در حال خیاطی دید که آواز می خواند، فرمود: ای جوان اگر قرآن بخوانی برای تو بهتر است عرض کرد دوست دارم اما بلد نیستم. حضرت چیزی در گوش او گفت که تمام قرآن در قلب او نقش بست و حافظ کل قرآن کریم شد. (3)

ب - علاقه ی جوان به زیبایی

حضرت علی علیه السلام دو پیراهن خریدند و آن که زیباتر بود به قنبر هدیه نمودند و فرمودند: زیرا تو جوان و دارای نشاط هستی؛ «انت شاب و لک شرّة الشباب».

(4)

ص:653


1- (بحار / 52 / 385)
2- (بحار / 16 / 351)
3- (بحار / 42 / 17)
4- (بحار / 40 / 324)

138- زیبایی

آیات

1 - صبر زیبای یعقوب علیه السلام در فراق فرزندش

«قال بل سوّلت لکم انفسکم امراً فصبر جمیل و اللَّه المستعان» یوسف، 18

یعقوب به فرزندانش گفت هوس های نفسانی شما این کار را برایتان آراسته، من صبر جمیل (و شکیبایی خالی از ناسپاسی) خواهم داشت و از خداوند یاری می طلبم .

2 - صبر زیبای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در برابر اذیت مردم

«فاصبر صبراً جمیلاً» معارج، 5

پس صبر جمیل پیشه کن .

3 - گذشت زیبای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از مردم

«فاصفح الصفح الجمیل» حجر، 85

پس از آنها به طرز شایسته و زیبا صرف نظر کن .

4 - زیبایی در چرانیدن گوسفندان

«و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون» نحل، 6

و در آنها (چهارپایان) برای شما زینت و شکوه است به هنگامی که آنها را به استراحتگاهشان باز می گردانید و هنگامی که صبحگاهان به صحرا می فرستید .

روایات

1 - ضرورت زیبایی

قال علی علیه السلام : «لیتزین احدکم لاخیه المسلم اذا اتاه».

هرگاه به دیدار برادر مسلمان می روید خود را زینت کنید . (1)

ص:654


1- (بحار / 79 / 298)

2 - محبوبیت زیبایی نزد خداوند

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «انّ اللَّه یحبّ اذا خرج عبده المؤمن الی اخیه ان یتهیّأ له و ان یتجمّل».

خداوند دوست دارد هنگامی را که بنده مؤمن به دیدار برادرش می رود لباس زیبا بپوشد .

(1)

3 - زیبایی در لباس

قال الصادق علیه السلام : «البس و تجمّل فان الله جمیل یحب الجمال و لیکن من حلال».

امام صادق علیه السلام فرمود :لباس زیبا بپوش زیرا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و لکن لباس زیبا از حلال باشد . (2)

4 - زیبایی در مو

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الشعر الحسن من کسوة اللَّه فاکرموه».

موی زیبا پوشش خداست، از آن تکریم کنید.(3)

5 - زیبایی صورت

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه فانّ فعالهم احری ان تکون حسناً».

خیر را در نزد زیبا صورتان طلب کنید زیرا کردار آنها سزاوارتر به زیبایی است .

(4)

6 - زیبایی منزل

قال الصادق علیه السلام : «... انّ اللَّه عزّوجلّ اذا انعم علی عبد نعمة احبّ ان یری علیه اثرها قیل وکیف ذلک؟ قال: ینظف ثوبه و یطیب ریحه و یجصصّ داره و یکنس افنیته ...».

خداوند هرگاه به بنده ای نعمت می دهد دوست دارد اثر آن را ببیند، سؤال کردند چگونه؟ امام فرمود: نظافت در لباس را رعایت کند و بوی خوش استعمال کند و خانه خود را گچ کاری کند و آستانه منزل را جاروب کند . (5)

ص:655


1- (بحار / 79 / 307)
2- (وسائل/ 3 / 340)
3- (وسائل / 1 / 432)
4- (وسائل / 1 / 432)
5- (امالی طوسی / 275)

7 - بهترین زیبایی

قال علی علیه السلام : «لا جمال احسن من العقل».

هیچ زیبایی بهتر از بهره مند بودن از عقل نیست . (1)

8 - نمونه ای از زیبایی های باطنی

قال علی علیه السلام : «جمال الرجل حلمه، جمال المؤمن ورعه، جمال العبد الطاعة، جمال العلم نشره، جمال العیش القناعة، جمال الاحسان ترک الامتنان».

زیبایی مرد در بردباری او است و زیبایی مؤمن در پرهیزکاری و زیبایی بنده در اطاعت و زیبایی علم در نشر آن است و زیبایی زندگی در قناعت ورزیدن است و زیبایی احسان منّت نگذاشتن است.

(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت که می شود زن زیبایی را که بر اثر زیبایی خویش به گناه افتاده باشد حاضر کنند، گوید خداوندا مرا زیبا آفریدی از این جهت دچار گناه شدم در آن حال حضرت مریم علیه السلام را حاضر کنند و گویند تو زیباتر بودی یا مریم؟ که چنین جمالی داشت و گناه نکرد و همین طور مرد زیبایی را می آوردند که به خاطر زیبایی به گناه افتاده به او گویند تو زیباتر بودی یا یوسف که به گناه نیفتاد؟ (3)

139- لباس

آیات

1 - انواع لباس (پوشش و زینت)

«یا بنی ادم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوءاتکم و ریشاً و لباس التقوی ذلک خیر»

اعراف، 26

ص:656


1- (نهج السعادة / 1 / 51)
2- (غررالحکم/1/370)
3- (کافی/8/228)

ای فرزندان آدم لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه زینت شماست اما لباس پرهیزکاری بهتر است .

2 - لباس جنگ

«و علّمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل انتم شاکرون» انبیاء، 80

و ساختن زره را به خاطر شما به او (داوود (ع)) تعلیم دادیم تا شما را در جنگهایتان حفظ کند آیا شکرگزار (این نعمت های خدا) هستید ؟

3 - پاکیزگی لباس

«و ثیابک فطهّر» مدثّر، 4

لباس خود را پاک کن .

4 - لباس بهشتیان

«و یلبسون ثیاباً خضر من سندس و استبرق» کهف، 31

(مؤمنان صالح در بهشت) لباس های (فاخر) به رنگ سبز از حریر نازک و ضخیم در بر می کنند .

5 - لباس ابرار در بهشت

«عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق...» دهر، 21

بر اندام آن ها (ابرار) لباس هایی است از حریر نازک سبز رنگ و ضخیم .

6 - زن و شوهر به منزله لباس برای یکدیگر

«هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ» بقره، 187

آنها (زن ها) لباس شما هستند و شما (مردان) لباس آنها هستید (هردو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید) .

روایات

1 - جنس لباس از پنبه

قال علی علیه السلام : «البسوا ثیاب القطن فانّه لباس رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم و هو لباسنا».

لباس پنبه ای بپوشید زیرا لباس پیامبر و لباس ما امامان است . (1)

ص:657


1- (وسائل/2/ 357)

2 - لباس نو

قال الصادق علیه السلام : «لا جدید لمن لا خلق له»

کسی که لباس کهنه ندارد لباس نو ندارد . (1)

3 - ارزش لباس سفید

قال الصادق علیه السلام : «انّ علیّاً کان لا یلبس الّا البیاض اکثر ما یلبس و یقول فیه تکفین الموتی».

همانا حضرت علی جز لباس سفید نمی پوشید و می فرمود لباس سفید کفن مردگان است .

(2)

4 - عدم شرم از لباس وصله دار

و عن علی علیه السلام : «انّه لبس ثوباً مرقّعاً فقیل له فی ذلک فقال لباس الدّون یخشع له القلب».

حضرت علی علیه السلام وصله دار می پوشید، از حضرت علت را جویا شدند، فرمود لباس کم ارزش قلب را خاشع می کند . (3)

5 - لباس رنگین در منزل

قال الباقرعلیه السلام : «کنّا نلبس المعصفر فی البیت».

ما امامان لباس رنگی در منزل می پوشیم . (4)

6 - لزوم نظافت در لباس

قال الصادق علیه السلام : «نقاء الثوب یکبت العدو و غسل الثیاب یذهب الهمّ و الحزن».

پاکیزه ساختن لباس دشمن را دور می کند و شستن لباس غم و غصه را از بین می برد .

(5)

7 - لباس زیبا برای نماز

عن الحسن بن علی علیه السلام انّه کان اذا قام الی الصلوة لبس اجود ثیابه فقیل له یابن رسول اللَّه! لم تلبس اجود ثیابک؟ فقال علیه السلام: «انّ اللَّه جمیل یحب الجمال فاتجمّل لربّی».

امام مجتبی علیه السلام هنگامی که به نماز می ایستاد زیباترین لباس خود را می پوشید، از امام علت آن را جویا شدند، فرمود خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و من برای خداوند لباس زیبا می پوشم . (6)

ص:658


1- (دعائم الاسلام/2/158)
2- (وسائل / 2 / 356)
3- (دعائم الاسلام / 2 / 159)
4- (وسائل / 2 / 358)
5- (مستدرک / 1 / 207)
6- (وسائل / 2 / 331)

8 - تنوّع در لباس

عن جعفر بن محمدّ علیه السلام انّ رجلاً سأله فقال یابن رسول اللَّه! هل یعدّ من السرف ان یتخذ الرجل ثیاباً کثیرة یتجمّل بها و یصون بعضها من بعض؟ فقال علیه السلام: «لا لیس هذا من السرف ان اللَّه عزّ و جلّ یقول: «لینفق ذو سعة من سعته»».

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید انسانی لباس های زیادی دارد که بوسیله آن خود را زیبا جلوه می دهد، آیا این کار اسراف است؟ حضرت فرمود: نه چون کسی که در وسعت زندگی است باید استفاده کند .(1)

9 - پوشیدن لباس خشن و نرم

کان لباس ابی محمد العسکری بیاض ناعمة فحسر ذراعیه. فاذا مسح اسود خشن علی جلده. فقال: «هذا لله و هذا لکم».

امام عسکری لباس سفید نرم در تن کرده بود و در زیر آن لباس سیاه خشن پوشیده بود، بعد فرمود لباس خشن برای خداوند و لباس نرم برای دیدار شما مردم است .

(2)

10 - ممنوع بودن پوشیدن برخی از لباس ها

الف - لباس نازک و بدن نما؛ قال الصادق علیه السلام : «من رقّ ثوبه رقّ دینه».

کسی که لباس او نازک شود دین او نازک می گردد . (3)

ب - لباس شهرت؛ قال علی علیه السلام : «انّ اللَّه یبغض شهرة اللباس».

خداوند شهرت در لباس را مبغوض دارد . (4)

ج - لباس برای مباهات؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اخذ یلبس ثوباً لیباهی لینظر الناس الیه لم ینظر اللَّه الیه حتی ینزعه».

کسی که لباسی را بپوشد تا مباهات کند و مردم به او نگاه کنند، خداوند به او نظر رحمت نمی کند تا اینکه لباس را بیرون آورد .(5)

د - لباس جنس مخالف؛ عن الصادق علیه السلام : «... کان رسول اللَّه یزجر الرجل یشبّه بالنساء و ینهی المرأة ان تشبّه بالرجال فی لباسها».

پیامبر اکرم نهی می فرمود از اینکه مرد لباس زن را بپوشد و زن لباس مرد را بپوشد.

(6)

ص:659


1- (جامع احادیث الشیعه / 16 / 706)
2- (سفینة البحار / 7 / 566)
3- (مستدرک / 1 / 210)
4- (محجة البیضاء / 2 / 24)
5- (کنز العمال / 41200)
6- (جامع احادیث الشیعه / 16 / 733)

ه - اسراف در لباس؛ عن اسحاق بن عمار قلت لابی عبداللَّه یکون للمؤمن عشرة اقمصته قال: نعم. قلت: عشرین قال: «نعم، و لیس ذلک من السرف انّما السرف ان یجعل ثوب صونک ثوب بذلتک».

اسراف در لباس آن است که لباسی که نگهدارنده تو است لباس کار قرار دهی .

(1)

و - لباس ابریشم برای مرد؛ قال الصادق علیه السلام : «لا یلبس الرجل الحریر و الدیباج الّا فی الحرب».

انسان لباس ابریشم نازک و ضخیم جز در جنگ نمی پوشد . (2)

لباس متناسب با زمان

حماد بن عثمان گوید: شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: چرا شما همانند پدر خود علی بن ابی طالب علیه السلام لباس زبر و خشن نمی پوشید بلکه لباس نو در تن نموده اید؟ فرمود: پدرم در زمانی زندگی می کرد که آن لباس مورد انکار جامعه نبود و اگر لباس نو می پوشید مشهور می گشت بنابراین بهترین لباس متناسب با اهل زمان خواهد بود گرچه حضرت مهدی علیه السلام وقتی بیایند به سیره حضرت علی علیه السلام عمل می نماید. «فخیر لباس کل زمان لباس اهله غیر انّ قائمنا اذا قام لبس ثیاب علیّ و سار بسیرة علیّ علیه السلام». (3)

ص:660


1- (مکارم الاخلاق / 98)
2- (کافی / 6 / 453)
3- (کافی / 1 / 411)

140- تفاوت مردم نسبت به عمل خیر

آیات

در قرآن کریم مصادیق مختلفی برای خیر ذکر شده و انسانها نسبت به انجام دادن کار خیر و عشق به آن یا ترک آن، در درجات مختلفی هستند.

مصادیق خیر

1 - روزه :

«و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون» بقره، 184

و روزه داشتن برای شما بهتر است اگر بدانید .

2 - انفاق :

«قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین» بقره، 215

بگو هر خیر و نیکی (و سرمایه سودمند مادی و معنوی) که انفاق می کنید باید برای پدر و مادر و نزدیکان باشد .

3 - صلح :

«و ان امرأة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر» نساء، 128

و اگر زنی از طغیان و سرکشی یا اعراض شوهرش بیم داشته باشد مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره ای از حقوق خود بخاطر صلح صرفنظر نماید) و صلح بهتر است .

4 - تقوی :

«و لباس التقوی ذلک خیر» اعراف، 26

اما لباس پرهیزکاری بهتر است .

ص:661

5 - رحمت الهی :

«و رحمة ربک خیر ممّا یجمعون» زخرف، 32

و رحمت پروردگارت از تمام آن چه جمع آوری می کنند بهتر است .

6 - حکمت :

«و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً» بقره، 269

و به هرکس دانش داده شود خیر فراوانی داده شده است .

7 - توبه :

«فان یتوبوایک خیراً لهم» توبه، 74

(با این حال) اگر توبه کنند برای آنان بهتر است .

8 - ترک داد و ستد ورفتن به نماز جمعه :

«و ذرو البیع ذلکم خیر لکم» جمعه، 9

و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است .

9 - جهاد :

«کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم» بقره، 216

جهاد در راه خدا بر شما مقرّر شد در حالی که برایتان ناخوشایند است چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید حال آنکه خیر شما در آن است .

تفاوت وجودی مردم نسبت به عمل خیر

مردم نسبت به کار خیر دوگونه برخورد دارند، بعضی برخورد منفی دارند و برخی برخورد مثبت :

برخورد منفی نسبت به کار خیر :

الف - بعضی نسبت به خیر بخیل هستند :

«اشحّة علی الخیر» احزاب، 19

در حالی که در مال حریص و بخیلند .

ص:662

ب - بعضی نسبت به خیر منّاع هستند :

«منّاع للخیر معتد اثیم» قلم، 12

و بسیار مانع کار خیر و متجاوز و گناهکار است .

برخورد مثبت نسبت به کار خیر :

1 - بعضی کار خیر انجام می دهند :

«و ما تفعلوا من خیر فان اللَّه به علیم» بقره، 215

و هرکار خیری که انجام دهید خداوند از آن آگاه است (لازم نیست تظاهر کنید، او می داند) .

2 - بعضی مردم را به خیر دعوت می کنند :

«و لتکن منکم یدعون الی الخیر» آل عمران، 104

باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی کنند .

3 - بعضی به سوی خیر سرعت می ورزند :

«انهم کانوا یسارعون فی الخیرات» انبیاء، 90

چرا که آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر به سرعت اقدام می کردند .

4 - بعضی علاوه بر سرعت به سوی خیر سبقت می گیرند :

«فاستبقوا الخیرات» مائده، 48

پس در نیکی ها از یکدیگر سبقت جویید .

تذکّر :

تفاوت برخورد مردم نسبت به کار خیر به این معنا نیست که جمع آن در یک شخص ممکن نباشد، بلکه امکان دارد شخصی هم کار خیر انجام دهد مثلاً نماز شب بخواند، هم مردم را به آن دعوت کند یا اینکه هم خودش انفاق کند هم دیگران را تشویق به آن نماید .

5 - بعضی وجودشان خیر است :

قرآن وقتی جریان بعضی از انبیاء را مطرح می کند می فرماید:

«و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب اولی الایدی والابصار... و اذکر اسمعیل و الیسع و ذاالکفل کلّ من الاخیار» ص، 48

ص:663

و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دستها(ی نیرومند) و چشم ها(ی بینا) و به خاطر بیاور اسماعیل و الیسع و ذوالکفل را که همه از نیکان بودند .

6 - بعضی ستون و اساس خیر هستند :

مانند ائمه اطهارعلیهم السلام در زیارت جامعه می خوانیم:

«انتم دعائم الاخیار» شما استوانه خوبان هستید .

«ان ذکر الخیر کنتم اوّله و اصله و فرعه و معدنه و مأواه و منتهاه».

روایات

1 - بهترین انسان

الف - قال علی علیه السلام : «خیر الناس من انتفع به الناس».

بهترین مردم کسی است که به حال مردم سود داشته باشد . (1)

ب - قال علی علیه السلام : «خیر الناس من طهّر من الشهوات قلبه...»

بهترین مردم کسی است که دل او از خواسته های نفسانی پاک باشد . (2)

2 - بهترین برادر

قال علی علیه السلام : «خیر اخوانک من واساک و خیر منه من کفاک».

بهترین برادران تو کسی است که با تو به مساوات رفتار کند و بهتر از او کسی است که تو را کفایت کند . (3)

3 - بهترین بی نیازی

قال علی علیه السلام : «خیر الغنی غنی النفس».

بهترین بی نیازی، بی نیازی نفس است . (4)

4 - بهترین همنشین

قیل یا رسول اللَّه ایّ الجلساء خیر قال: من ذکرکم باللَّه رؤیتُه و زادکم فی علمکم منطقُه و یرغبکم فی الآخرة عملُه».

ص:664


1- (بحار / 75 / 23)
2- (غرر1/1/392)
3- (بحار / 78 / 12)
4- (امالی صدوق / 394)

از پیامبر پرسیدند: کدامیک از همنشین ها از همه بهتر است؟ فرمود کسی که دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد و منطق او عمل شما را زیاد نماید و عمل او مایه رغبت شما به آخرت شود.

(1)

5 - بهترین اخلاق

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم: «الا ادلّکم علی خیر اخلاق الدنیا والآخرة؟» قالوا بلی یا رسول اللَّه. قال: «من وصل من قطعه و اعطی من حرمه و عفا عمن ظلمه».

آیا راهنمایی کنم شما را به بهترین رفتار دنیا وآخرت؟ گفتند: آری ای رسول خدا. فرمود: انسان با کسی که قطع ارتباط کرد پیوند خود را برقرار کند و به کسی که او را محروم کرده، عطا کند و کسی که به او ستم کرده او را ببخشد . (2)

6 - بهترین کار

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خیرالامورخیرهاعاقبة».

بهترین امور چیزی است که از نظر پایان بهتر باشد . (3)

7 - بهترین دست

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «خیر الایدی المنفقة».

بهترین دست ها دستی است که انفاق داشته باشد . (4)

8 - بهترین کلام

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «...فاما خیرته من الکلام فسبحان اللَّه و الحمد لله و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر فمن قالها عقیب کل صلوة کتب اللَّه له عشر حسنات و محاعنه عشر سیئات و رفع له عشر درجات».

بهترین کلام و سخنی که خداوند اختیار کرده جمله «سبحان اللَّه، الحمد للَّه، لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر» است. هرکس این اذکار را بگوید خداوند برای او ده حسنه می نویسد و از او ده گناه محو می کند و ده درجه مقام او را بالا می برد . (5)

9 - بهترین پیامبران

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اما خیرته من الانبیاء فاختار ابراهیم خلیلاً و موسی کلیماً و عیسی روحاً و محمداً حبیباً».

ص:665


1- (امالی طوسی / 157)
2- (بحار / 74 / 102)
3- (امالی صدوق / 395)
4- (بحار / 77 / 149)
5- (بحار / 97 / 47)

بهترین پیامبران عبارتند از ابراهیم خلیل و موسی کلیم و عیسی روح اللَّه و محمد حبیب خدا.

(1)

10 - بهترین فرشتگان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اما خیرته من الملائکة فجبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل».

بهترین فرشتگان چهار نفرند: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل. (2)

11 - بهترین زنان

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اما خیرته من النساء مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون و فاطمة الزهراء و خدیجة بنت خویلد».

بهترین زنان مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و فاطمه زهرا علیها السلام و خدیجه دختر خویلد هستند. (3)

12 - بهترین ماهها و روزها

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اما خیرته من الشهور فرجب و ذوالقعدة و ذوالحجة و المحرم و هی الاربع الحرم». «و اما خیرته من الایام فیوم الفطر و یوم عرفة و یوم الضحی و یوم الجمعه».

بهترین ماه ها ماه رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم است که ماه های حرام هستند و بهترین روزها روز عید سعید فطر و روز عرفه و روز عید قربان و روز جمعه است . (4)

ابن عباس می گوید: هنگامی که آیه شریفه «انّ الذین امنوا و عملوالصالحات اولئک هم خیر البریّة» (بینه 8) نازل شد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود: مقصود از این آیه تو و شیعیانت هستید که در روز قیامت وارد عرصه محشر می شوید در حالی که هم شما از خدا راضی هستید و هم خدا از شما راضی است و دشمنت خمشگین وارد محشر می شود و به زور به جهنم می رود. «هو انت و شیعتک تأتی انت و شیعتک یوم القیمه راضین مرضیین و یأتی عدوک غضباناً مقمحین» (5)

ص:666


1- (بحار / 97 / 47)
2- (بحار/97/47)
3- (بحار / 97 / 47)
4- (بحار / 97 / 47)
5- (شواهد التنزیل 2/357)

141- سؤال

آیات

1 - ضرورت سؤال از اهل ذکر :

«فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» انبیاء، 7

اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید .

2 - سؤال دینی :

الف - «یسئلونک عن الاهلّة قل هی مواقیت للناس و الحج» بقره، 189

درباره هلال های ماه از تو سؤال می کنند، بگو آنها بیان اوقات و تقویم طبیعی برای نظام زندگی مردم و تعیین وقت حج است .

ب - «یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر» بقره، 217

از تو درباره جنگ کردن در ماه های حرام سؤال می کنند، بگو جنگ در آن گناه بزرگی است .

3 - سؤال اعتراض آمیز :

«سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع» معارج، 1

تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند .

4 - سؤال به خاطر شک و وسوسه :

الف - «یسئل ایان یوم القیمه» قیامت، 6

از این رو می پرسند قیامت کی خواهد بود .

ب - «یسئلون ایّان یوم الدین» ذاریات، 12

می پرسند روز جزا کی خواهد بود .

5 - سؤال بهانه جویی :

سؤال از روی بهانه جویی را هم مشرکان داشتند هم یهودیان هم مسلمانان ظاهری

ص:667

الف ) سؤال مشرکان:

«لو لا انزل علیه ملک و لو انزلنا ملکاً لقضی الامر ثم لا ینظرون» انعام، 8

از بهانه های آنها این بود که گفتند چرا فرشته ای بر او نازل نشد تا او را در دعوت مردم به سوی خدا همراهی کند ولی اگر فرشته ای بفرستیم و موضوع جنبه حسی و شهود پیدا کند کار تمام می شود و دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد .

ب ) سؤال یهودیان:

«یسئلک اهل الکتاب ان تنزّل علیهم کتاباً من السماء فقد سألوا موسی اکبر من ذلک فقالوا ارنا اللَّه جهرة فاخذتهم الصاعقة بظلمهم» نساء، 153

اهل کتاب از تو می خواهند کتابی از آسمان یک جا بر آنها نازل کنی در حالی که این یک بهانه است آنها از موسی بزرگتر از این را خواستند و گفتند خدا را آشکارا به ما نشان ده و به خاطر این ستم صاعقه آنها را فرا گرفت .

ج ) سؤال مسلمانان:

«یا ایها الذین امنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم». مائده، 102

ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد شما را ناراحت می کند .

روایات

1 - سؤال برای فهمیدن

قال علی علیه السلام : «اذا سئلت فاسئل تفقّهاً و لا تسئل تعنّتاً فانّ الجاهل المتعلّم شبیه بالعالم و انّ العالم المتعنّت شبیه بالجاهل» .

به هنگام سؤال به منظور درک و طلب فهم سؤال کن نه بر اساس سرکشی ، زیرا نادانی که در مقام فراگرفتن باشد، شبیه دانشمند است و مسلّماً دانشمند سرکش همانند نادان می باشد.

(1)

ص:668


1- (غرر 1 / 323)

2 - سؤال کلید علم و دانش

عن الصادق علیه السلام : «انّ هذا العلم علیه قفل و مفتاحه السؤال» .

به درستی که بر علم و دانش قفل نهاده شده و کلید گشودن آن پرسش است .

(1)

3 - ضرورت سؤال

سئل عن الکاظم علیه السلام هل یسع النّاس ترک المسألة عمّا یحتاجون الیه؟ قل لا .

از امام کاظم علیه السلام پرسیدند آیا مردم در رخصت هستند در مسائلی که احتیاج دارند سؤال نکنند؟ فرمود: نه . (2)

4 - سؤال از مسائل دینی

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افّ لکل مسلم لا یجعل فی کلّ جمعة یوماً یتفقه اللَّه فی امر دینه و یسأل عن دینه» .

وای بر هر مسلمانی که روز جمعه را در هر هفته ویژه ی فراگرفتن احکام و مسائل دینی خود قرار ندهد. (3)

شخصی خدمت حضرت علی علیه السلام رسید و گفت: آمدم از چهار مسئله سؤال کنم. حضرت فرمود سؤال کن اگرچه از چهل مسئله باشد. گفت دشوار و دشوارتر نزدیک و نزدیک تر و عجیب و عجیب تر و واجب و واجب تر چیست؟ حضرت فرمود: دشوار معصیت است و دشوارتر از دست دادن راستی و درستی است آینده نزدیک و نزدیک تر از آن مرگ است، دنیا عجیب و عجیب تر از آن غفلت از اوست، واجب توبه و واجب تر از آن ترک گناه است .

(4)

ص:669


1- (بحار 1 / 198)
2- (بحار 1 / 176)
3- (بحار 1 / 176)
4- (سفینه 1 / 587)

142- ارزش علم و دانش

آیات

1 - اهمیت علم :

قرآن کریم تا آن جا به تحصیل علم و دانش اهمیت قایل شده که مسلمانان را ملزم می سازد که همه در میدان جنگ شرکت نکنند، بلکه گروهی بمانند و معارف اسلامی را بیاموزند.

«و ما کان المؤمنون لینفروا کافّة فلولانفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون» توبه، 122

شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی جهاد) کوچ کنند چرا از هر گروهی طایفه ای از آنان کوچ نمی کنند و (طایفه ای بماند) تا در دین (و احکام و معارف اسلام) آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آن ها را انذار نمایند تا از (مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند.

2 - هدف از بعثت انبیا تعلیم دانش و تربیت :

«کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» بقره، 151

رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه نمی دانستید به شما یاد دهد.

3 - تقرّب به خداوند متناسب با درجات علم :

«یرفع اللَّه الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات» مجادله 11

خداوند متعال کسانی را که از علم بهره دارند درجات عظیمی می بخشد اگر برای مؤمن درجه است، برای مؤمن عالم درجات خواهد بود. منظور از بالابردن درجات قطعاً بالا بردن مکانی نیست بلکه بالا بردن از نظرمقام قرب پروردگار است.

ص:670

4 - نام راسخان در علم کنار نام خدا :

«و ما یعلم تأویله الاّ اللَّه و الراسخون فی العلم یقولون امنّا به» آل عمران، 7

حقایق قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمی دانند.

5 - علم شرط زمامداری :

«ان اللَّه قد بعث لکم طالوت ملکاً و زاده بسطة فی العلم و الجسم» بقره، 247

خداوند طالوت را به عنوان زمامدار برای شما برگزیده و علم و قدرت جسمی او را وسعت بخشیده است.

6 - علم شرط مدیریت :

«اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علم» یوسف، 55

حضرت یوسف علیه السلام هنگامی که پیشنهاد مقام مهمی در حکومت مصر به او داده شد، گفت: مرا به سرپرستی خزائن بگمارید و دو دلیل برای این مدیریت ذکر کرد: امانتداری و علم و آگاه بودن.

7 - فراگیری علم مفید :

«هل اتّبعک علی ان تعلّمن مما علّمت به رشداً» کهف، 66

موسی علیه السلام به خضرعلیه السلام گفت: آیا من از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی؟

8 - طلب فزونی در علم :

«و قل ربّ زدنی علماً» طه، 114

بگو پروردگارا! علم و دانش مرا زیاد کن.

9 - دانشمندان در ردیف ملائکه :

«شهداللَّه انه لا اله الاهو و الملائکة و اولوا العلم قائماً بالقسط» آل عمران، 18

در این آیه شریفه دانشمندان واقعی در ردیف فرشتگان قرار گرفته اند و این خود، امتیاز دانشمندان را بر دیگران اعلام می کند و نیز از آیه استفاده می شود امتیاز دانشمندان از این نظر است که در پرتو علم خود به حقایق اطلاع یافته و به یگانگی خدا که بزرگ ترین حقیقت است معترفند. (1)

ص:671


1- (تفسیر نمونه 2 / 348)

10 - دانشمندان و درک اسرار هستی :

«و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لایات للعالمین» روم، 22

و از آیات او آفرینش آسمان ها و زمین و تفاوت زبان ها و رنگ های شماست؛ در این، نشانه هایی است برای عالمان.

11 - خداوند معلّم حقیقی :

«الرّحمن علّم القرآن»

هر چند معلّمان بکوشند و استادان تلقین کنند همه این ها اسباب هستند و آموزنده حقیقی خداوند است.

الف) حضرت آدم علیه السلام را علم اسامی آموخت: «و علّم الاسماء کلّها» بقره، 31

ب ) حضرت داوودعلیه السلام را زرگری بیآموخت: «و علمنّاه صنعة لبوس لکم»

انبیاء، 80

ج ) حضرت عیسی علیه السلام راکتاب و حکمت بیآموخت: «و یعلمه الکتاب و الحکمة»

آل عمران، 48

د ) حضرت خضر را علم و معرف آموخت: «و علمنّاه من لّدنّا علماً» کهف، 65

ه) حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را اسرار نظام جهان آموخت: «و علمک مالم تکن تعلم»

نساء، 113

و ) عالمیان را بیان بیآموخت: «خلق الانسان علمّه البیان» الرحمن، 4

علم وسیله است نه هدف

در قرآن، علم هدف شمرده نشده است بلکه وسیله ای است برای رشد و هدایت و رسیدن به مقصد. در مورد حضرت موسی علیه السلام و خضر قرآن چنین بیان می کند: «قال له موسی هل اتّبعک علی ان تعلّمن مما علّمت رشداً» کهف، 66

آیا من اجازه دارم از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد وصلاح من است به من بیاموزی؟ از تعبیر رشداً چنین استفاده می شود که علم هدف نیست

ص:672

بلکه برای راه یافتن به مقصود و رسیدن به خیر و صلاح می باشد. چنین علمی ارزشمند است و باید از استاد آموخت.

روایات

1 - فضیلت و برتری علم :

قال علی علیه السلام : «لاکنز انفع من العلم»

هیچ گنجی سودمند تر از علم نیست. (1)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «سارعوا فی طلب العلم فالحدیث من صادق خیر من الدنیا و ما علیها من ذهب و فضّة»

در طلب علم شتاب کنید خبری از یک راستگو (شنیدن) بهتر است از دنیا و آنچه طلا و نقره در آن است. (2)

2 - طلب علم و جهاد در راه خدا :

قال علی علیه السلام: «الشاخص فی طلب العلم کالمجاهد فی سبیل اللَّه انّ طلب العلم فریضة علی کل مسلم و کم من مؤمن یخرج من منزله فی طلب العلم فلا یرجع الاّ مغفوراً»

آن که برای تحصیل علم بیرون رود، همانند مجاهد در راه خداست. همانا تحصیل دانش بر هر مسلمانی واجب است و چه بسا مؤمنی که از خانه خود برای تحصیل دانش خارج شود به خانه بر نمی گردد جز آن که آمرزیده شده باشد.(3)

3 - زندگی در پرتو کسب علم :

قال علی علیه السلام : «اکتسبوا العلم یکسبکم الحیاة»

علم و دانش تحصیل کنید که در پرتو آن حیات را به دست آورید. (غررالحکم)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «طالب العلم بین الجهال کالحیّ بین الاموات»

طلب کننده دانش در میان نادانان، مانند زنده در بین مردگان است. (4)

ص:673


1- (کافی 8 / 19)
2- (کنزالعمال 10 / 154)
3- (بحار 1 / 179)
4- (بحار 1 / 181)

4 - عبادت خداوند در پرتو علم :

قال علی علیه السلام : «تعلّموا العلم فانّ تعلمّه حسنة... بالعلم یطاع اللَّه و یُعبد بالعلم یعرف اللَّه و یوحّد بالعلم توصل الارحام و به یعرف الحلال و الحرام»

دانش بیاموزید که آموزش آن حسنه است ... به وسیله علم، خداوند اطاعت و عبادت می شود و به وسیله علم خداوند شناخته می شود. به وسیله علم صله ارحام انجام می شود و حلال و حرام الهی شناخته می گردد. (1)

5 - برتری علم بر عبادت :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فضل العلم احبّ الیّ من فضل العبادة»

فضیلت دانش محبوب تر است نزد من از فضیلت عبادت. (2)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «قلیل العلم خیر من کثیر العبادة»

علم اندک برتر از عبادت فراوان است. (3)

6 - زکات علم :

قال الصادق علیه السلام : «انّ لکل شئ زکاة و زکاة العلم ان یعلّمه اهله»

برای هر چیزی زکاتی است و زکات علم، تعلیم به کسانی است که اهلیّت آن را دارند.

(4)

7 - پاداش آموزش علم :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من تعلّم للَّه و علّم للَّه دُعی فی ملکوت السموات عظیماً»

هر که تحصیل علم برای خدا کند و آن را برای خدا به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمان ها بزرگ خوانده می شود.(5)

8 - فراگیری علوم مهم :

قال علی علیه السلام : «العمر اقصر من ان تعلم کلّ ما یحسن بک علمه فتعلّم الأهمّ فالأهمّ»

عمر، کوتاه تر از آن است که همه چیز را خوب بدانی، پس هر دانشی را که مهمّ و مهم تر باشد فراگیر. (6)

ص:674


1- (امالی صدوق 1 / 492)
2- (بصائر الدرجات 3 / 7)
3- (محجةالبیضاء 1 / 22)
4- تحف العقول 364)
5- (کنزالعمال 10 / 164)
6- (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 20 / 262)

9 - حیات علم در پرتو مذاکره :

«عن ابی عبداللَّه رحم اللَّه عبداً احیی العلم قال قلت و ما احیاؤه قال ان یذکر به اهل الدین و اهل الورع»

خدا رحمت کند بنده ای را که علم را زنده کند راوی گفت: عرض کردم: زنده کردن علم چیست؟ فرمود، با دینداران و اهل ورع مذاکره کردن. (1)

10 - استغفار برای طالب علم :

قال الصادق علیه السلام : «طالب العلم یستغفر له کل شئ حتی الحیتان فی البحر»

برای طالب علم همه موجودات طلب مغفرت می کنند حتی ماهیان دریا. (2)

11 - آفت تحصیل علم برای غیر خدا :

قال علی علیه السلام : «من تعلّم العلم ریاءاً و سمعة یرید به الدنیا نزع اللَّه برکته و ضیق علیه معیشته و وکله اللَّه الی نفسه و من وکله اللَّه الی نفسه فقد هلک»

هر کس علمی را به عنوان ریا و سمعه بیاموزد و اراده بهره دنیوی نماید خداوند برکت را از او می برد و زندگی او سخت می شود و خداوند او را به خودش رها می کند که در نتیجه هلاک می گردد. (غررالحکم)

12 - وظیفه متعلم :

قال علی علیه السلام : «علی المتعلّم ان یدأب نفسه فی طلب العلم و لا یمّل من تعلّمه و لا یستکثر ما علم»

وظیفه متعلم و دانش آموز آن است که خود را به طلب علم و فراگیری آن عادت دهد و از تحصیل علم خسته نشود و علم خود را زیاد نشمرد. (غررالحکم)

13 - غرور به علم :

قال علی علیه السلام : «من ادّعی من العلم غایته فقد اظهر من جهله نهایته»

هر کس ادعا کند به نهایت علم دست یافته نهایت نادانی خود را ابراز داشته است.

(غررالحکم)

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من قال انا عالم فهو جاهل»

هر کس ادعا کند که او دانشمند است در حقیقت نادان است. (منیةالمرید)

ص:675


1- (روضةالمتّقین 12 / 166)
2- (کنزالعمال 28653)

14 - خطر عمل بدون علم :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح»

هر کس بدون دانش عمل کند فسادش بیش از اصلاح او خواهد بود. (1)

15 - خطر علم بدون عمل :

قال علی علیه السلام : «من تعلّم العلم و لم یعمل بما فیه حشره اللَّه یوم القیمة اعمی»

هر کس علم را فرا گیرد و به آن عمل نکند، روز قیامت خداوند او را کور محشور خواهد کرد.

(2)

رفع محدودیت در طلب علم

در ضرورت فراگیری علم و لزوم کسب دانش، همین بس که اسلام خصوصیتی برای آن قایل شده که برای هیچ موضوعی قایل نشده و آن این که محدودیت از چهار جهت برداشته شده و همه انسان های مسلمان را به تحصیل و فراگیری دانش دعوت نموده است.

1 - طایفه و نژاد :

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم : «طلب العلم فریضة علی کل مسلم»

طلب علم و دانش بر هر مسلمان لازم است.(3)

2 - مکان :

پیامبر گرامی اسلام می فرماید: طلب علم و دانش کنید گرچه مسافت های دوری را بپیماید. «اطلبوا العلم و لو بالصین»

طلب کنید علم را گرچه به چین مسافرت کنید. (4)

3 - زمان :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اطلب العلم من المهد الی اللحد»

از گهواره تا گور دانش بجویید .(نهج الفصاحه 64)

امام صادق علیه السلام می فرماید: «طلب العلم فریضة علی کل حال»

طلب علم واجب است در هر حالی و در هر زمانی . (5)

ص:676


1- (محاسن 1 / 314)
2- (مکارم الاخلاق 348)
3- (اصول کافی 1 / 35)
4- (بحار 1 / 180)
5- (بحار 1 / 172)

4 - معلم :

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «الحکمة ضالة کل مؤمن فخذوها و لومن افواه المنافقین»

حکمت و علم گمشده هر مؤمن است، آن را فراگیرید گرچه از منافقین باشد.

(1)

الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در شب معراج گروهی را مشاهده کرد که لب های آنان را با مقراضی از آتش قطع می کنند به جبرئیل فرمود: اینان کیستند؟ جبرئیل گفت: اینها خطیبان امّت تو هستند که مردم را امر به نیکی می کردند و خود را فراموش کردند.

(2)

ب - حضرت علی علیه السلام در باره ی علمایی که به علم خود عمل نمی کنند می فرماید: «و قد تسمّی عالماً و لیس به ... فالصورة صورة انسان و القلب قلب حیوان ... ذلک میت الاحیاء». (3)

ج - شخصی از انصار نزد پیامبر آمد و پرسید اگر در یک زمان تشییع جنازه و مجلس علم با هم باشد در کدام یک بهتر است شرکت کنم؟ فرمود: اگر برای تشییع جنازه ای افرادی باشند که عهده دار شوند حضور یافتن در مجلس علم از هزار تشییع جنازه و عبادت هزار مریض و از نماز هزار شب و روزه هزار روز و از هزار صدقه و از هزار حج مستحب و هزار جهاد مستحب برتر است. (4)

ص:677


1- (تصنیف غرر 58)
2- (نورالثقلین/1/75)
3- (نهج البلاغه / خطبه 87)
4- (بحار/1/204)

143- دانشمندان الهی

آیات

از نظر قرآن کریم دانشمندان الهی دارای صفات ذیل می باشد

1 - دارای ایمان و عقل :

«والرّاسخون فی العلم یقولون امنّا به کل من عند ربّنا و ما یذکّر الاّ اولواالالباب»

آل عمران، 7

و راسخان در علم (آنان که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی هستند) می گویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگار ماست و جز صاحبان عقل متذکّر نمی شوند (و این حقیقت را درک نمی کنند) .

2 - دارای ترس از خدا :

«انما یخشی اللَّه من عباده العلماء» فاطر، 28

از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می ترسند .

3 - اهل تهجّد و مناجات شبانه :

«امّن هو قانت اناء اللیل ساجداً و قائما یحذر الاخرة و یرجو رحمة ربّه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» زمر، 9

(آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده قیام از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند ؟

4 - اهل سجده و گریه :

«ان الذین اوتوا العلم من قبله اذا یتلی علیهم یخرّون للاذقان سجّداً و یقولون سبحان ربنا ان کان وعد ربنا لمفعولاً» اسراء، 107

ص:678

کسانی که پس از آن به آنان دانش داده شده هنگامی که (این آیات) بر آنان خوانده می شود سجده کنان به خاک می افتند و می گویند منزه است پروردگار ما که وعده اش به یقین انجام شدنی است .

«و یخرّون للاذقان یبکون و یزیدهم خشوعاً» اسراء، 109

آنان (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه می کنند و (تلاوت این آیات) بر خشوعشان می افزاید .

5 - اهل دنیا نیستند :

«قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظّ عظیم و قال الذین اوتو العلم ویلکم ثواب اللَّه خیر لمن امن و عمل صالحاً و لا یلقّیها الاّ الصابرون» قصص، 80

آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم به راستی که او بهره عظیمی دارد اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند بهتر است اما جز صابران آن را دریافت نمی کنند .

این معنی از برابری سخن این دو گروه استفاده می شود کسی که دارای این صفات ارزنده باشد عالم ربّانی است:

«و کونوا ربانییّن بما کنتم تعلّمون الکتاب و بما کنتم تدرسون» آل عمران، 79

(سزاوار مقام او این است که بگوید) مردم الهی باشید آنگونه که کتاب خدا را می آموختید و درس می خواندید (و غیر از خدا را پرستش نکنید) .

روایات

1 - تواضع عالم :

قال علی علیه السلام : «تواضعوا لمن تعلّمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم»

فروتنی کنید برای کسی که به او علم می آموزید و فروتنی کنید نسبت به کسی که از او علم یاد می گیرید.(1)

ص:679


1- (امالی صدوق 294)

2 - ویژگی های عالم :

قال لقمان لابنه و هو یعظه للعالم ثلاث علامات العلم باللَّه و بما یحبّ و بما یکره.

لقمان در موعظه به فرزندش گوید: برای دانشمند سه نشانه وجود دارد: شناخت خدا و شناخت به آنچه که مورد محبت و کراهت خداوند است. (1)

3 - منزلت عالم :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فضل العالم علی غیره کفضل النبی علی امّته»

برتری دانشمند بر غیر خود مانند برتری پیامبر بر امّت است. (2)

قال علی علیه السلام : «العالم امین اللَّه فی الارض»

دانشمندامین خدادرروی زمین است. (3)

4 - تکریم عالم :

قال علی علیه السلام: «من وقّر عالماً فقد و قرّ ربّه»

هر کس عالمی را تکریم و احترام کند خداوند را تکریم و احترام کرده است.

(غررالحکم)

«اذا رأیت عالماً فکن له خادماً» هر گاه عالمی را دیدی برای او خدمتگزار باش.

5 - وظیفه عالم :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ینبغی للعالم ان یکون قلیل الضحک کثیر البکاء و لایماری و لا یجادل...»

سزاوار است که عالم کم بخندد زیاد گریه کند و مجادله نکند. (کنزالعمال)

6 - نگاه به سیمای عالم :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «النظر الی وجه العالم عبادة».

نگاه کردن به صورت عالم عبادت است . (4)

7 - فضیلت عالم بر عابد :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «رکعتان یصلیهما العالم أفضل من ألف رکعة یصیلّها العابد».

دو رکعت نمازی که عالم به جا می آورد بهتر از هزار رکعت نماز عابد است . (5)

ص:680


1- (خصال 1 / 121)
2- (کنزالعمال 28798)
3- (کنزالعمال 28671)
4- (بحار/1/195)
5- (فقیه / 4 / 367)

8 - خطر لغزش عالم :

قال علی علیه السلام : «زلّة العالم کانکسار السفینة تغرق و تغرق».

لغزش عالم مانند شکستن کشتی است که او را غرق می کند و باعث غرق دیگران می شود .

(1)

9 - عالم ترین فرد :

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه».

دانشمندترین مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خود بیفزاید . (2)

قاسم بن محمد بن ابی بکر یکی از فقها و دانشمندان مدینه بود که اتفاق بر دانش او داشتند. شخصی از او سؤالی کرد گفت: نمی دانم. آن شخص گفت: من به سوی تو آمدم و کسی غیر تو را نمی شناسم. قاسم گفت: نگاه به طول محاسن من و جمعیت فراوانی که اطراف من هستند نکن سوگند به خدا اگر زبانم را قطع کنند بهتر از آن است که بدون علم سخن بگویم؛ فقال السائل انی جئت الیک لا اعرف غیرک؟ فقال القاسم لا تنظر الی طول لحیتی و کثرة الناس حولی و الله ما أحسنه ... و الله لئن یقطع لسانی احبّ الی ان اتکلّم بما لا علم لی به.(3)

144- تفقّه در دین

آیه

ضرورت آگاهی دینی

«و ما کان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفر من کل فرقةٍ منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدّین و لیننذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون» .

ص:681


1- (بحار / 2 / 58)
2- (امالی صدوق/27)
3- (بحار / 2 / 123)

شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند چرا از هرگروهی از آنان طایفه ای کوچ نمی کنند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را بیم دهند شاید از مخالفت فرمان خدا بترسند و خودداری کنند. (1)

روایات

1 - اهمیت تفقه در دین

قال الکاظم علیه السلام : «تفقهوا فی دین اللَّه فان الفقه مفتاح البصیرة و تمام العبادة و السبب الی المنازل الرفیعه...».

در دین آگاهی پیدا کنید زیرا فهم دین کلید شناخت و تمام بودن عبادت است . (2)

2 - تفقه در قرآن کریم

قال علی علیه السلام : «تعلّموا القرآن فانّه أحسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب».

قرآن را یاد بگیرید زیرا بهترین سخن است و معارف آن را دیک کنید زیرا قرآن بهار دلهاست.

(3)

3 - تفقه در دین

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «افّ لکلّ مسلم لا یجعل فی کل جمعة یوماً یتفقّه فی امر دینه و یسأل عن دینه».

وای بر هر مسلمانای که در هر جمعه ای روزی را برای فهمیدن مسائل دینی خود قرار ندهد .

(4)

4 - بهترین فقه

قال علی علیه السلام : «ان أفضل الفقه الورع فی دین اللَّه و العمل بطاعته فعلیک بتقوی اللَّه فی سرّ امرک و علانیته».

همانا بهترین فقه و فهم پرهیزکاری در دین خدا و عمل به طاعت اوست پس بر تو باد به پرهیزکاری در پنهانی و آشکارا . (5)

ص:682


1- (توبه 122)
2- (بحار / 78 / 321)
3- (نهج البلاغه / خطبه 110)
4- (بحار / 1 / 176)
5- (شرح نهج البلاغه / 6 / 71)

5 - فقیه حقیقی

قال علی علیه السلام : «الا اخبرکم بالفقیه حقّ الفقیه؟ من لم یرخّص الناس فی معاصی اللَّه و لم یقنّطهم من رحمة اللَّه و لم یؤمنّهم من مکر اللَّه و لم یدع القرآن رغبة عنه الی ما سواه».

آیا آگاه کنم شما را به فقیه حقیقی و آن کسی است که به مردم اجازه گناه کردن ندهد و آنها از رحمت خدا ناامید نکند و آنان را از مجازات الهی ایمن نسازد و قرآن را به خاطر رغبت به امر دیگری رها نسازد. (1)

6 - عظمت فقیه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «فقیه واحد اشدّ علی ابلیس من الف عابد».

یک فقیه بر شیطان از هزار عابد سخت تر است . (2)

7 - ارتحال فقیه

قال علی علیه السلام : «اذا مات المؤمن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدّها شی ء».

هرگاه مؤمن فقیهی از دنیا برود رخنه ای در اسلام رخ می دهد که هیچ چیز جای آن را پر نمی کند .

(3)

8 - فقها امنای پیامبران

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : الفقهاء أمناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا قیل یا رسول اللَّه ما دخوهم فی الدنیا؟ قال: اتباع السلطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی ادیانکم.

فقیهان امانتدار پیامبران هستند تا زمانی که وارد دنیا نشدند. پرسیدند: چگونه وارد دنیا می شوند؟ فرمود: پیروی از سلطان پس هرگاه از شیطان پیروی کردند برای حفظ دین خود از آنها دوری کنید .

(4)

فقاهت در زمان کوتاه

شخصی خدمت پیامبر اکرم رسید و عرض کرد قرآن کریم را به من بیاموزید. هنگامی که سوره مبارکه زلزال بر او تلاوت شد و به آیات «فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره...» رسید عرض کرد: همین مقدار مرا کفایت می کند و از خدمت پیامبر مرخّص شد. پیامبر اکرم فرمودند: این شخص فقیه برگشت. (5)

ص:683


1- (تحف العقول / 204)
2- (بحار/ 1 / 177)
3- (کافی/1/38)
4- (بحار / 2 / 36)
5- (بحار 92 / 107)

145- حکمت عملی و نظری

آیات

1 - معلّم حکمت :

الف - خداوند متعال:

«و اذ علّمتک الکتاب و الحکمة» مائده، 110

و هنگامی که کتاب و حکمت را به تو آموختیم .

ب - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم:

«کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم ایاتنا و یزکیکم و یعلّمکم الکتاب و الحکمة...» بقره، 151

همانگونه که (با تغییر قبله نعمت خود را بر شما کامل کردیم) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد .

2 - قرآن کریم کتاب حکمت:

«یس و القران الحکیم» یس، 2

سوگند به قرآن حکیم .

3 - نمونه افرادی که به آنها حکمت عطا شده است :

1 - حضرت داودعلیه السلام :

«و قتل داود جالوت و اتاه اللَّه الملک و الحکمة» بقره، 251

و داوود (نوجوان نیرومند شجاعی که در لشکر طالوت بود) جالوت را کشت و خداوند حکمت و دانش را به او بخشید و از آنچه می خواست به او تعلیم داد .

2 - آل ابراهیم :

«فقد اتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و اتیناهم ملکاً عظیماً» نساء، 54

ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (=پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم .

ص:684

3 - پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«و انزل اللَّه علیک الکتاب و الحکمة» نساء، 113

و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد .

4 - لقمان علیه السلام :

«لقد اتینا لقمان الحکمة» لقمان، 12

و ما به لقمان حکمت دادیم .

4 - راه حکیم شدن :

خداوند وقتی که حکیمان را معرفی می کند راه حکیم شدن را نیز به انسانها نشان می دهد لذا در سوره اسراء از آیه 22 تا 39 بیست وپنج دستور اعتقادی عملی و اخلاقی را ذکر می کند در پایان به پیامبر می فرماید تمام اینها حکمت است که خداوند به تو وحی نموده است و این دستورات اعتقادی و عملی واخلاقی (حکمت عملی و نظری) نام دارد.

1 - عدم شرک 2 - تنها پرستش خدا 3 - احسان به والدین 4 - اف نگفتن به والدین

5 - فریاد نزدن بر آنها 6 - سخن کریمانه گفتن با آنها

7 - تواضع نسبت به والدین 8 - دعا برای آنها:

9 - 10 - 11 - ادا کردن حق خویشاوندان حق مسکین و حق در راه مانده

12 - عدم تبذیر 13 - به نرمی سخن گفتن با آنها

14 - 15 - عدم افراط و تفریط در انفاق 16 - نکشتن فرزندان

17 - نزدیک نشدن به زنا 18 - نکشتن انسان

19 - عدم اسراف در قتل (در مورد قصاص) 20 - عدم نزدیکی به مال یتیم

21 - وفاء به عهد 22 - کامل کردن پیمانه 23 - وزن نمودن اجناس به عدالت

24 - پیروی نکردن از ندانسته ها 25 - با تکبر راه نرفتن .

ص:685

روایات

1 - معنای حکمت

قال الصادق علیه السلام : «انّ الحکمة المعرفة و التفقه فی الدّین»

حکمت شناخت و دانش در دین است. (1)

2 - آغاز حکمت

قال علی علیه السلام : «اول الحکمة ترک اللّذات و آخرها مقت القانیات» .

آغاز حکمت ترک لذات و خوشی ها و پایانش دشمنی با امور نابود شدنی است .

(2)

3 - حکمت گمشده مؤمن

قال علی علیه السلام : «الحکمة ضالّة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا احقّ بها و اهلها» .

حکمت گمشده مؤمن است، به جستجوی آن برآیید اگرچه در نزد مشرکان باشد که شما سزاوارتر بوده و اهل آن می باشید. (3)

4 - نمونه هایی از حکمت

قال علی علیه السلام : «من الحکمة ان لا تنازع من فوقک و لا تستذلّ لمن دونک و لا تتعاطی ما لیس فی قدرتک و لا یخالف لسانک قلبک و لا قولک فعلک و لا تتکلّم فیما لا تعلم...»

از حکمت است که با برتر خود ستیزه نکنی و زیر دستان خود را ذلیل ننمایی و آنچه که در قدرت تو نیست بخشش نکنی ، زبانت با دلت و گفتارت با کردارت مخالف نباشد و به آنچه نمی دانی سخن نگویی . (4)

5 - اثر حکمت

قال علی علیه السلام : «ثمرة الحکمة التنزّه عن الدّنیا و الوله بجنّة المأوی»

ثمره و نتیجه حکمت دوری از دنیا و علاقه به بهشت جاودانه ای است که محل پناه است .

(5)

ص:686


1- (المیزان 2 / 427)
2- (غرر / 1 / 186)
3- (بحار / 75 / 34)
4- (غرر 2 / 736)
5- (منتخب غرر 172)

146- عمل

آیات

1 - دعوت به عمل خوب :

واعملوا صالحاً انی بما تعملون علیم» مؤمنون 51

و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه انجام می دهید آگاهم .

2 - از بین نرفتن کار خوب :

فمن یعمل من الصالحات و هو مؤمن فلا کفران لسعیه» انبیاء 94

و هرکس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد در حالی که ایمان داشته باشد کوشش او ناسپاسی نخواهد داشت .

3 - کیفیت در عمل :

«انا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم ایهم احسن عملاً» کهف، 7

ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم .

4 - مسؤولیت انسان در برابر عمل :

«و لتسألنّ عما کنتم تعملون» نحل، 93

و یقیناً شما از آنچه انجام می دادید بازپرسی خواهید شد .

5 - پاداش عمل شایسته :

«من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبة و لنجزیهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» نحل، 97

هرکس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است او را به حیات پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند خواهیم داد .

6 - صعود و سقوط در قیامت در پرتو عمل :

«و لکل درجات مما عملوا و ما ربک بغافل عما یعملون» انعام 132

ص:687

و برای هر یک (از این دو دسته) درجات و مراتبی است از آنچه عمل کردند و پروردگارت از اعمالی که انجام می دهند غافل نیست .

روایات

1 - ضرورت عمل

قال علی علیه السلام : «لا تکن ممن یرجوا الاخرة بغیر العمل و یرجوا التوبة بطول الامل یحب الصالحین و لا یعمل عملهم».

از کسانی که بدون عمل امید به آخرت دارند مباش و از کسانی که با آرزوی طولانی امید به توبه دارند مباش که شایستگان را دوست بدارند و به عمل آن ها اقتدا نکنند .(1)

2 - مداومت در عمل

قال الصادق علیه السلام : «العمل الدائم القلیل علی الیقین افضل عند اللَّه من العمل الکثیر علی غیر یقین».

عمل پیوسته اندک با یقین بهتر از عمل زیاد بدون یقین است . (2)

3 - بهترین عمل

قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «أفضل الاعمال احمزها» و «احبّ الاعمال الی اللَّه حفظ اللسان».

بهترین عمل، سخت ترین آن است. - محبوب ترین عمل کنترل زبان است .

(3)

4 - اخلاص در عمل

قال علی علیه السلام : «علیک بالاخلاص فانّه سبب قبول الاعمال و شرف الطاعة»

بر تو باد به اخلاص زیرا سبب پذیرفتن اعمال و شرافت طاعت است . (4)

5 - تلاش در عمل

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اجتهدوا فی العمل فان قصر بکم ضعف فکفّوا عن المعاصی».

تلاش در عمل داشته باشید اگر نمی توانید (حداقل) از معاصی دوری کنید . (5)

ص:688


1- (نهج البلاغه / حکمت 150)
2- (بحار / 71 / 214)
3- (بحار / 70 / 191) - (نهج الفصاحة / 14)
4- (غرر/2/479)
5- (اعلام الدین / 153)

6 - ابقا در عمل

قال الباقرعلیه السلام : «الابقاء علی العمل اشدّ من العمل».

باقی ماندن بر عمل سخت تر از خود عمل است . (1)

7 - دعوت به عمل

قال الصادق علیه السلام : «کونوا دعاة للناس بغیر ألسنتکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم».

مردم را به وسیله غیر زبان خود (بلکه بوسیله عمل) دعوت کنید و با زبان مردم را دعوت نکنید.

(2)

8 - کیفیت عمل

قال الصادق علیه السلام : «فی قوله تعالی «لیبلوکم أیّکم أحسن عملاً» لیس یعنی اکثرهم عملاً و لکن اصوبکم عملاً و انّما الاصابة خشیة اللَّه و النیة الصادقة».

امام صادق علیه السلام در معنای آیه شریفه می فرماید: منظور زیادی عمل نیست بلکه عمل درست انجام دادن معیار است و درستی عمل با ترس از خدا و نیت پاک تحقّق می پذیرد . (3)

9 - بهره وری از عمل بعد از مرگ

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا مات الانسان انقطع عمله الّا من ثلاث الّا من صدقة جاریة او علم ینتفع به او ولد صالح یدعوا له».

هنگامی که انسان از دنیا می رود عمل او قطع می شود جز سه عمل: صدقه ای که جریان داشته باشد، عملی که از او بهره مند شوند و فرزند شایسته ای که برای او دعا کند . (4)

10 - پرهیز از اعمال زیان آور

قال علی علیه السلام : «ایّاک و کل عمل ینفر عنک حرّاً او یذّل لک قدراً او یجلب علیک شرّاً او تحمل به الی القیامة وزراً».

بپرهیز از هر عملی که شخص آزاده ای را از تو دور کند یا موجب نقصان قدر و منزلت تو گردد یا بدی را به سوی تو جلب کند یا گناهی را برای تو در قیامت حمل کند .(5)

11 - عدم اعتماد به عمل جز به فضل خدا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اعلموا انّه لن ینجوا احد منکم بعمله و لا انا الّا ان یتغمدنی اللَّه برحمة منه و فضل».

ص:689


1- (سفینة البحار / 2 / 279)
2- (سفینة البحار / 2 / 278)
3- (المیزان / 20 / 11)
4- (کنز العمال / 43655)
5- (غرر الحکم / 2727)

بدانید که هیچکس به وسیله عمل خویش نجات پیدا نمی کند و من هم نجات پیدا نمی کنم جز آنکه فضل خداوند شامل شود . (1)

الف - اتقان در عمل

پیامبر اکرم وقتی سعد بن معاذ را دفن کرد قبر او را بسیار محکم نمود بعد فرمود: من می دانم به همین زودی قبر او از بین می رود و لکن خداوند دوست دارد هنگامی که انسان کاری را انجام می دهد کار را درست انجام دهد و محکم کاری نماید. «انّی لاعلم انه سیبلی و یصل الیه البلاء ولکن اللَّه یحب عبداً اذا عمل عملاً أحکمه».

(2)

ب - برتری یک عمل بر همه ی اعمال

در روز خندق هنگامی که حضرت علی علیه السلام عمرو بن عبدود را به قتل رسانید پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به آن حضرت فرمود: «لو وزن الیوم عملک بعمل جمیع امّة محمد لرجح عملک». (3)

147- کرامت

آیات

1 - کرامت وصف خداوند متعال :

«اقرء و ربک الاکرم» علق، 3

بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است .

2 - کرامت وصف پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :

«انّه لقول رسول کریم و ما هو بشاعرٍ» الحاقّه، 40

که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است .

ص:690


1- (کنز العمال / 5314)
2- (وسائل / 2 / 884)
3- (بحار / 20 / 216)

3 - کرامت وصف قرآن کریم :

«انّه لقرآن کریم فی کتاب مکنون» واقعه، 77

که آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد .

4 - کرامت وصف فرشتگان :

«بایدی سفرة کرام بررة» عبس، 16

به دست سفیرانی است والامقام و فرمان بردار و نیکوکار .

«بل عباد مکرمون» انبیاء، 26

فرشتگان بندگان شایسته اویند .

5 - کرامت وصف شهید :

«قال یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین» یس، 27-26

گفت ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است .

6 - کرامت وصف بنی آدم :

«و لقد کرمّنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر» اسراء، 70

ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا بر مرکب های راهوار حمل کردیم .

7- تقوی مایه کرامت انسان :

«انّ اکرمکم عند اللَّه اتقیکم» حجرات، 13

گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است .

8 - عدم کرامت نعمت دنیوی :

«فامّا الانسان اذا ما ابتلیه ربّه فاکرمه فیقول ربّی اکرمن... کلاّ...» فجر، 17-15

اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش اکرام می کند و نعمت می بخشد مغرور می شود و می گوید پروردگارم مرا گرامی داشته است چنان نیست که شما می پندارید .

9 - با والدین با کرامت سخن گفتن :

«و قل لهما قولاً کریماً» اسراء، 23

به پدر و مادر گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه بگویید .

ص:691

10 - پاداش اهل کرامت :

«فبشرّه بمغفرة و اجر کریم» یس، 11

و بشارت می دهم کسی را که در نهان از خداوند بترسد به آمرزش و پاداشی پر ارزش بشارت بدهد .

«اولئک لهم مغفرة و رزق کریم» سبأ، 4

برای آنان مغفرت و روزی پر ارزشی است .

11 - برخورد با کرامت :

«عباد الرّحمن الذین یمشون، علی الارض هوناً... و اذا مرّوا باللّغو مرّوا کراماً»

فرقان، 72

کسانی که شهادت به باطل نمی دهند و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد می کنند بزرگوارانه از آن می گذرند .

روایات

1 - نشانه کرامت نفس

الف - قال علی علیه السلام : «من کرمت نفسه صغرت الدنیا فی عینه» .

کسی که دارای کرامت باشد، دنیا در نظر او کوچک جلوه می کند. (1)

ب - قال علی علیه السلام : «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته» .

کسی که دارای کرامت نفس باشد خواهش های نفسانی بر او آسان می گردد.

(2)

2 - کرامت و دوری از گناه

قال علی علیه السلام : «الکریم من تجنّب المحارم و تنزّه عن العیوب» .

کریم کسی است که از گناهان دوری کند و از عیوب پاک باشد. (3)

3 - کریم ترین انسان

سئل رجل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم فقال احبّ ان اکون اکرم النّاس، قال لا تشکونّ اللَّه الی الخلق تکن اکرم النّاس.

ص:692


1- (غرر 5 / 451)
2- (بحار 78 / 13)
3- (غرر 2 / 4)

شخصی به پیامبر اکرم عرض کرد: دوست دارم از کریم ترین مردم باشم، حضرت فرمود: شکایت خدا را به خلق نکن تا از کریم ترین افراد باشی . (1)

4 - کرامت درباره مردم

قال علی علیه السلام : «من اشرف افعال الکریم تغافله عمّا یعلم» .

از شریف ترین کارهای شخص با کرامت این است که از آنچه (درباره مردم) بداند خود را به غفلت بزند. (2)

5 - کرامت نفس و عدم شتاب در انتقام

قال علی علیه السلام : «لیس من شیم الکرام تعجیل الانتقام» .

از خوی و خصلت افراد با کرامت این نیست که در انتقام شتاب ورزند. (3)

اشاره

الف - شخصی به حضرت امام صادق علیه السلام رسید و عرضه داشت مرا از کرامت های اخلاقی آگاه سازید. حضرت فرمود عفو کردن از کسی که به تو ستم کند و پیوند کردن با کسی که از تو ببرد و بخشیدن به کسی که تو را محروم سازد و حق گفتن گرچه به ضرر تو باشد . (4)

ب - مرد عربی وارد مدینه شد و از کریم ترین شخص سؤال کرد او را به امام حسین علیه السلام راهنمایی کردند هنگامی که وارد شد این شعر را خواند:

لم یخب الان من رجاک و من حرّک من دون بابک الحلقه

انت جواد و انت معتمد ابوک قد کان قاتل الفسقة

حضرت کمک فراوانی به او نمود بعد فرمودند: «خذها فانی الیک معتذر و اعلم بانی علیک ذوشفقة».

مرد عرب شروع به گریه کردن نمود: حضرت فرمودند: شاید عطای ما را کم شمردی. گفت: خیر گریه من برای آنست که چگونه این دست با جود و کرم زیر خاک پنهان می شود «کیف یأکل التراب جودک» (5)

ص:693


1- (کنزالعمال 44154)
2- (غرر 6 / 22)
3- (غرر 5 / 81)
4- (بحار 69 / 368)
5- (سفینة البحار / 4 / 107)

148- حزن و اندوه

آیات

1 - عدم حزن به خاطر انحراف مادّی گرایان :

«لا تمدنّ عینیک الا ما متّعنا به ازواجاً منهم و لا تحزن علیهم» حجر ، 88

هرگز چشم خود را به نعمت های (مادی) که بر گروه هایی از آنها (کافران) دادیم میفکن و به خاطر آنچه دارند غمگین مباش .

2 - عدم حزن به خاطر اقبال و ادبار دنیا :

«فأصابکم غماً بغمٍّ لکی لا تحزنوا علی مافاتکم و لا ما اصابکم» آل عمران، 153

پس اندوه ها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد این به خاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن (غنایم جنگی) غمگین نشوید و نه به خاطر مصیبت هایی که بر شما وارد می گردد .

3 - محزون نبودن از گفتار دشمنان :

«فلا یحزنک قولهم انا نعلم ما یسرون و ما یعلنون» یس، 76

پس سخنان کفّار تو را غمگین نسازد ما آنچه را پنهان می دارند و آن چه را آشکار می کنند می دانیم .

4 - تسبیح خدا مایه نجات از اندوه :

«فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجّیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین» . انبیاء 88

(یونس علیه السلام) در آن تاریکی صدا زد خداوندا جز تو معبودی نیست منزهی تو من از ستمکاران بودم ما دعای او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و اینگونه مؤمنان را نجات می دهیم .

5 - عدم اندوه برای اهل استقامت :

«ان الذین قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (احقاف، 13

کسانی که گفتند پروردگار ما اللَّه است سپس استقامت کردند نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می شوند .

ص:694

روایات

1 - حزن عامل اصلاح نفس

قال الصادق علیه السلام : «قرأت فی کتاب علی علیه السلام انّ المؤمن یمسی حزیناً و یصبح حزیناً و لا یصلحه الّا ذلک».

همانا مؤمن شب و روز را با اندوه به سر می برد و چیزی جز اندوه او را اصلاح نمی کند .

(1)

2 - حزن عامل از بین رفتن گناه

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «اذا کثرت ذنوب المؤمن و لم یکن له من العمل ما یکفّرها ابتلاه اللَّه بالحزن لیکفّرها به عنه».

هرگاه گناهان مؤمن زیاد شود و عملی نداشته باشد که گناه را از بین ببرد خداوند او را مبتلا به اندوه می کند تا مایه از بین رفتن گناهانش شود . (2)

3 - عوامل حزن

1 - علاقه به دنیا؛ قال الصادق علیه السلام : «الرغبة فی الدنیا تورث الغم و الحزن و الزهد فی الدنیا راحة القلب و البدن».

علاقه به دنیا غم و اندوه را به وجود می آورد و بی علاقه بودن به دنیا مایه راحتی روح و جسم است .

(3)

2 - کوتاهی در عمل؛ قال علی علیه السلام : «من قصّر فی العمل ابتلی بالهمّ».

کسی که در وظیفه خود کوتاهی کند مبتلا به اندوه می شود . (4)

3 - جزع و فزع؛ قال علی علیه السلام : «ایّاک و الجزع فانّه یقطع الامل و یضعف العمل و یورث الهمّ».

بپرهیزاز جزع و فریاد زدن زیرا آرزو را قطع و عمل را کم و موجب اندوه می شود .

(5)

4 - گناه؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ربّ شهوة تورث حزناً طویلاً».

چه بسا خواسته نفسانی را توجه کردن موجب اندوه طولانی می گردد . (6)

ص:695


1- (سفینة البحار / 1 / 168)
2- (سفینة البحار / 1 / 168)
3- (تحف العقول / 358)
4- (نهج البلاغه/حکمت 127)
5- (دعائم الاسلام / 1 / 223)
6- (امالی طوسی/533)

5 - توجه به امکانات مردم؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من رمی ببصره الی ما فی ید غیره کثر همّه و لم یشف غیضه».

کسی که به آنچه در دست مردم است چشم بدوزد هم و غم او زیاد شده و عصبانیتش فروکش نمی کند . (1)

4 - راه از بین بردن حزن و اندوه

1 - استغفار؛ قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم : «من اکثر الاستغفار جعل اللَّه من کلّ همّ فرجاً و من کل ضیق مخرجاً و رزقه من حیث لا یحتسب».

کسی که زیاد استغفار کند خداوند گشایشی برای او از ناراحتی ها قرار می دهد و از هر تنگدستی خارج می شود و به او روزی بی گمان می رساند . (2)

2 - یقین؛ قال علی علیه السلام : «نعم طارد الهموم الیقین».

بهترین عامل برای از بین رفتن اندوه، یقین (به آخرت) است .(3)

3 - زیاد گفتن ذکر؛ «لا حول و لا قوّة الّا باللَّه»؛ قال الصادق علیه السلام : «اذا حزنک امر من سلطان او غیره فاکثر من قول لا حول و لا قوّة الّا باللَّه فانّها مفتاح الفرج و کنز من کنوز الجنة».

هرگاه به خاطر سلطان یا غیر آن ناراحت شدی جمله «لا حول ولا قوّة الّا باللَّه» را زیاد بگو زیرا کلید گشایش و گنجی از گنج های بهشت است . (4)

5 - نظافت و پاکیزگی؛ قال علی علیه السلام : «غسل الثیاب یذهب بالهمّ و الحزن».

شستن لباس غم و اندوه را از بین می برد . (5)

اشاره

مردی به خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رسید و گفت: من ثروتمند بودم اکنون فقیر شده ام، سالم بودم اکنون مریض هستم، محبوب مردم بودم اکنون مورد خشم آنان هستم و از هر سو غم و اندوه مرا فرا گرفته است، از صبح تا شب برای طلب رزق تلاش می کنم چیزی به دستم نمی رسد، گویا نامم در دفتر تقسیم ارزاق، محو شده است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: گویا عواملی را که غم آور است مرتکب شدی. او عرض کرد

ص:696


1- (بحار / 77 / 116)
2- (اعلام الدین / 294)
3- (بحار / 77 / 211)
4- (بحار / 78 / 201)
5- (بحار/76/84)

عوامل حزن آور چیست؟ حضرت فرمودند: گویا ایستاده شلوار می پوشی یا ناخن هایت را با دندان هایت می گیری یا با لباس خود صورتت را خشک می کنی او پاسخ داد: بلی این چنین است. (1)

149- فضیلت و برتری

آیات

1 - فضیلت انبیاء بر یکدیگر :

«لقد فضّلنا بعض النبیّین علی بعض» اسراء، 155

ما بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم .

2 - فضیلت رسولان بر یکدیگر :

«تلک الرسل فضّلنا بعضهم علی بعض منهم من کلّم اللَّه رفع بعضهم درجات» بقره، 253

بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم برخی از آنها، خدا با او سخن می گفت و بعضی را درجاتی برتر داد .

3 - فضیلت انبیاء بر امّت :

«و اسماعیل و الیسع و یونس ولوطاً و کلاًّ فضّلنا علی العالمین» انعام، 86

و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را بر جهانیان برتری دادیم .

4 - فضیلت انسان بر سایر موجودات :

«و فضّلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً» اسراء 70

وآنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم برتری بخشیدیم .

5 - فضیلت بعضی از مردم در رزق :

«و اللَّه فضّل بعضکم علی بعض فی الرّزق» نحل، 71

خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزی برتری داد (چراکه استعدادها و تلاشهایشان متفاوت است) .

ص:697


1- (بحار / 73 / 323)

6 - فضیلت اهل جهاد :

«فضّل اللَّه المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً» نساء، 95

و مجاهدان را بر قاعدان با پاداش عظیمی برتری بخشیده است .

7 - فضیلت دانش :

«و لقد اتینا داود و سلیمان علماً و قالا الحمد لله الذی فضّلنا علی کثیر من عباده المؤمنین» نمل، 15

و ما به داوود و سلیمان دانشی عظیم دادیم و آنان گفتند ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید .

8 - فضیلت پیشگامان در انفاق :

«لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئک اعظم درجة من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا...» حدید، 10

کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند. آنها بلند مقام تر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند.

روایات

1 - بهترین فضیلت ها

قال علی علیه السلام : «افضل الفضائل صلة الهاجر و ایناس النافر و الاخذ بید العاثر».

بهترین فضیلت ها ارتباط با کسی است که هجرت و دوری کرده و انس گرفتن با کسی که کوچ کرده و گرفتن دست کسی که لغزش پیدا کرده است . (1)

2 - ریشه ی فضیلت

قال علی علیه السلام : «رأس الفضائل ملک الغضب و اماتة الشهوة».

سرمایه فضیلت ها مالک شدن غضب و از بین بردن خواسته های نفسانی است . (2)

3 - بهترین فضیلت اخلاقی

قال علی علیه السلام : «ان افضل اخلاق الرجال الحلم».

بهترین اخلاق مردان بردباری است . (3)

ص:698


1- (غررالحکم / 3357)
2- (غرر الحکم / 5237)
3- (غرر الحکم / 3386)

4 - بافضیلت ترین مردم

قال علی علیه السلام : «افضل الناس فی الدنیا الاسخیاء و فی الاخرة الاتقیاء».

بهترین مردم در دنیا سخاوتمندان و در آخرت پرهیزکاران هستند. (1)

5 - نمونه ای از فضیلت ها

الف - ترک سؤال از مردم؛ قال علی علیه السلام : «التقرب الی اللَّه بمسألته و الی الناس بترکها». (2)

ب - قناعت؛ قال الباقرعلیه السلام : «من قنع بما رزقه اللَّه فهو من اغنی الناس».

کسی که قناعت کند به روزی خدا، پس از غنی ترین مردم است . (3)

ج - بخشش به هنگام قدرت؛ قال علی علیه السلام : «من عفا عند القدرة عفا اللَّه عنه یوم العسرة».

کسی که به هنگام قدرت عفو کند و ببخشد، خداوند در روز سختی او را می بخشد .

(4)

د - کرامت اخلاقی

قال زین العابدین علیه السلام : «اللّهم صل علی محمد و آله و سدّدنی لان اعارض من غشّنی بالنصح و اجزی من هجرنی بالبرّ و اثیب من حرمنی بالبذل و اکافی ء من قطعنی بالصلة و اخالف من اغتابنی الی حسن الذکر».

خدایا درود بفرست بر محمد و آل محمد و مرا محکم بگردان تا اینکه با کسی که با من بخشش کرده با خیرخواهی رفتار کنم و به کسی که مرا ترک کرده نیکی کنم و به کسی که مرا محروم کرده ببخشم و با کسی که با من قطع رابطه کرده ارتباط داشته باشم و کسی که غیبتم را کرده از او به خوبی یاد کنم. (5)

ابوحمزه ثمالی گوید: از امام سجادعلیه السلام شنیدم فرمود: وقتی که روز قیامت می شود خداوند تمام انسانها را جمع می نماید سپس منادی حق ندا می کند کجایند صاحبان فضیلت از شما؟ جمعیتی از مردم بر می خیزند فرشتگان با آنها ملاقات می کنند و

ص:699


1- (غررالحکم/3210)
2- (غرر الحکم / 1801)
3- (کافی/2/139)
4- (کنز العمال / 7007)
5- (صحیفه سجادیه/دعای 20)

می پرسند فضیلت شما چیست؟ آنان گویند. (کنّا نصل من قطعنا و نعطی من حرمنا و نعفو عمّن ظلمنا) در این هنگام منادی حق به آنها می گوید: راست گفتید، وارد بهشت شوید.(1)

150- حلال و حرام

آیات

1 - استفاده از حلال

«یا ایها الناس کلوا ممّا فی الارض حلالاً طیّباً» بقره، 168

ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید .

2 - شکرگزاری در برابر نعمت حلال

«فکلوا ممّا رزقکم اللَّه حلالاً طیّباً واشکروا نعمة اللَّه ان کنتم ایّاه تعبدون» نحل، 114

از آنچه خداوند روزی حلال و طیب شما قرار داده تناول کنید و شکر نعمتش را بجا آورید اگر حقیقتاً خدا را می پرستید .

3 - حلال بودن نعمت های طیّب

«یسئلونک ماذا احلّ لهم قال احلّ لکم الطیبات...» مائده، 4

از تو سؤال می کنند چه چیزهایی برای آنها حلال شده است بگو آنچه پاکیزه است برای شما حلال گردیده است .

4 - حلال بودن بیع و حرمت ربا

«احل اللَّه البیع و حرّم الربوا» بقره، 275

خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است .

5 - حرام بودن اعمال زشت

«قل انّما حرّم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغی بغیر الحق...»

اعراف، 33

ص:700


1- (وسائل 8 / 521)

بگو ای پیامبر که پروردگار من هرگونه اعمال زشت را چه آشکارا چه در پنهان و گناه و ستم به غیر حق را حرام کرده است .

6 - حرام نکردن حلال خداوند

«یا ایّها الّذین امنوا لا تحرّموا ما احلّ اللَّه لکم» مائده، 27

ای اهل ایمان حرام نکنید طعام های پاکیزه ای را که خدا بر شما حلال کرده است .

روایات

1 - فضیلت طلب حلال

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «العبادة عشرة اجزاء تسعة اجزاء فی طلب الحلال». و «العبادة سبعون جزءً و أفضلها طلب الحلال».

عبادت ده جزء است، نه جزء آن در طلب حلال است - عبادت هفتاد جزء است، بهترین آن طلب حلال است. (1)-(2)

2 - طلب حلال نظیر جهاد در راه خدا

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «الشاخص فی طلب الرزق الحلال کالمجاهد فی سبیل اللَّه».

کسی که در طلب رزق حلال حرکت و تلاش داشته باشد، مانند مجاهد در راه خداست.

(3)

3 - رابطه ی رزق حلال با نورانیت قلب

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اکل الحلال اربعین یوماً نور اللَّه قلبه».

کسی که چهل روز از حلال استفاده کند، خداوند قلبش را نورانی می کند .

(4)

4 - آسان تر بودن جهاد از طلب حلال

قال الصادق علیه السلام : «...یامصادف مجادلة السیوف اهون من طلب الحلال».

ای مصادف! شمشیر زدن در راه خدا آسان تر از طلب حلال است . (5)

ص:701


1- (بحار / 103 / 9)
2- (سفینة البحار / 1 / 298)
3- (سفینة البحار / 1 / 298)
4- (سفینة البحار / 1 / 299)
5- (کافی/5/ 161)

5 - آثار طلب حلال

الف - استغفار فرشتگان برای انسان؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من اکل الحلال قام علی رأسه ملک یستغفر له حتی یفرغ من اکله».

کسی که از حلال استفاده کند، فرشته ای بر او گمارده می شود برای او طلب آمرزش می کند تا از استفاده حلال فراغت پیدا کند . (1)

ب - گشوده شدن درهای بهشت؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من بات کالّاً من طلب الحلال بات مغفوراً له».

کسی که در طلب حلال زحمت بکشد خداوند او را می آمرزد . (2)

6 - برتری ترک حرام از دو هزار رکعت نماز

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «ترک لقمة حرام احبّ الی اللَّه من صلوة الفی رکعة تطوّعاً».

ترک یک لقه حرام نزد خداوند محبوبتر از دو هزار رکعت نماز مستحبی است .

(3)

7 - دوری از حرام نشانه ورع

قال الباقرعلیه السلام : «یقول اللَّه تعالی یابن آدم اجتنب ما حرّمت علیک تکن من اورع الناس»

خداوند گوید ای فرزند آدم از آنچه بر تو حرام کردم دوری کن تا از پرهیزکارترین افراد باشی.(4)

8 - پرهیز از حرام مایه قرب الهی

«یا موسی ما تقرّب الیّ المتقرّبون بمثل الورع عن محارمی...»

ای موسی بندگان به سوی من قرب پیدا نمی کنند همانند ترک از حرام . (5)

9 - آثار حرام خوری

1 - فقر و تنگدستی؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «من کسب مالاً من غیر حلّه افقره اللَّه».

کسی که مالی را از غیر حرام به دست آورد خداوند او را تهیدست گرداند . (6)

2 - گرفتاری و رنج؛ عن ابی عبداللَّه علیه السلام : «من کسب مالاً فی غیر حلّه سلطه اللَّه علیه البناء و الطین و الماء».

کسی که مالی را از غیر حلال بدست آورد خداوند ساختمان و خاک و آب را بر او مسلّط می سازد.

(7)

ص:702


1- (سفینة/1/298)
2- (بحار / 103 / 2)
3- (تنبیه الخواطر / 2 / 120)
4- (تحف العقول/340)
5- (کافی 3/131)
6- (بحار / 103 / 5)
7- (سفینة البحار / 1 / 298)

3 - بی اثر شدن عبادت؛ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم : «العبادة مع أکل الحرام کالبناء علی الرمل و قیل علی الماء».

عبادت با تصرّف حرام مانند ساختمان سازی روی ریگ یا آب است . (1)

اشاره

مهدی عباسی سومین خلیفه ی بنی عباس به شریک بن عبداللَّه نخعی گفت: یکی از سه کار را قبول کن؛ منصب قضاوت، تعلیم فرزندان، خوردن طعام. او سومی را انتخاب کرد متصدی آشپزخانه گفت: ای امیر! این شخص هرگز رستگار نخواهد شد بعد از صرف غذا آن دو کار دیگر را نیز پذیرفت.

روزی برای گرفتن حقوقش حواله ای به او دادند که از صرّاف بگیرد، وقتی مراجعه کرد گفت: باید نقد بپردازی، آن شخص گفت: مگر لباس قیمتی به من فروخته ای که این قدر سخت می گیری؟! در جواب گفت: به خدا سوگند با ارزش تر از لباس یعنی دینم را فروخته ام. (2)s

«ربّنا تقبّل منّا انّک انت السمیع العلیم»

الحمد للَّه ربّ العالمین علی اتمامه

ص:703


1- (بحار / 103 / 16)
2- (مروج الذهب / 3 / 320)

شنو با جان و دل قول پیمبر

چو او از سوی حق گردیده سرور

به مسجد آمده آن فیض سرمد

مکان بگرفت بر بالای منبر

پس از حمد خدا او خطبه ای خواند

توجّه داد دل ها را به داور

سپس فرمود ای امّت بدانید

به زودی می روم بر دار آخر

وصیت می کنم در باب ثقلین

یکی اصغر بود وآن دیگر اکبر

بود ثقلین من قرآن و عترت

به امت بعد من هادی و رهبر

چو انگشت اشاره از دو دستم

به شأن و مرتبت هر دو برابر

جدا هرگز نگردند این دو هرگز

که بینم هر دو را بر حوض کوثر

اگر خواهد کسی راه هدایت

تمسّک بر دو ثقلم راه برتر

تمام رهروان باید بدانند

سعادت را نباشد راه دیگر

جدایی از دو ثقل پاک احمد

نگردد جز ضلالت را میسّر

تمسّک بر یکی با ترک دیگر

به خاکت افکند از عرش بر سر

ز حق خواهم به حق قدر ثقلین

نصیب ما کند آن راه بهتر

طلب بنماید از آن هر دو منصور

شفاعت را به آن صحرای محشر

در خاتمه از برادر عزیز و گرانقدر جناب آقای منصور فرجی که این شعر را به تناسب موضوع این کتاب سرودند، صمیمانه تشکر می کنم .

ص:704

ص:705

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109