گامي به سوي شناخت امام حسين(ع)

مشخصات كتاب

گامي به سوي شناخت امام حسين (ع)
نويسنده: محمد ابراهيم ايزد خواه
ناشر: كتابخانه فارسي تبيان
زبان: فارسي
حجم كتاب: 160 كيلوبايت
تعداد صفحات: 9
نوع فايل: PDF

مقدمه

امام(ع) در سـوم يا چهارم شعبان سال چهارم هجري در مـدينه ديده به جهان گشـود. 6 سال در زمان جـدش، 30 سال در كنار پـدرش و 10 سال در كنار بـرادر و پـس از آن 10 سال در اوج قـدرت معاويه با وي مبارزه كرد و سـرانجام در محـرم 61 هجـري در كـربلا به شهادت رسيد.

تولد امام حسين

امام رضا(ع) مي فرمايد: چون حسيـن(ع) متولد شد و او را نزد رسول اكرم(ص) آوردند، حضرت در گـوش هاي وي اذان و اقامه گفت و مراسـم نامگذاري به پايان رسيد. پيامبـر او را بـوسيـد و گـريه كـرد و فرمـود: «تـو را مصيبتـي عظيـم در پيـش است. خـداوند لعنت كند كشنده او را.» در روز هفتم نيز پس از ايـن كه برايش «عقيقه» كرد، از شهادت او خبـر داد و فرمـود: «گروهـي كافـر ستمكار از بني اميه او را خواهند كشت.»

فطرس ملك آزاد شده حسين است

از حضـرت صادق(ع) روايت شـده كه فطـرس ملكـي از حاملان عرش الهي بـود و به سبب تعلل، مغضـوب خـداوند شـد. بالـش درهـم شكسته در جزيره اي مشغول عبادت بود.چـون جبرئيل و جمعي از فرشتگان براي تهنيت گـويـي ولادت حسيـن(ع) مي آمدند، او نيز همراه آنان آمد; خـود را به گهواره حضرت ماليد و تـوبه اش قبـول شـد و به وضع اول برگشت.چون «فطرس» به آسمان بالا مي رفت، مي گفت: «كيست مانند من، مـن آزاد شده حسيـن بـن علي و فاطمه و محمد(ص) هستـم.» شهيد مطهري مـي گـويد: داستان فطرس ملك، رمزي است از بركت وجـود سيدالشهداء كه بال شكسته ها با تماس به او صاحب بال و پر مـي شـوند، افراد و ملتها اگـر به راستـي خـود را به گهواره حسيـن(ع) بمـالنـد، از جزايـر دور افتـاده رهـايـي يـافته و آزاد مـي شـوند.

امام حسين همراه و همرزم پدر و برادر

حضرت در دوران نـوجـواني روزي وارد مسجد پيامبر(ص) شد، ديد عمر بالاي منبر است. گفت: از منبر پدرم پاييـن بيا و بالاي منبر پدرت برو. عمر گفت: پـدرم منبر نـداشت. او در هرسه جنگ حضرت علـي(ع) شـركت فعال داشت و هنگام حـركت نيـروهاي امام مجتبـي(ع) به سمت شـام، همـراه آن حضـرت در صحنه نظامـي حضـور يافت.

اوضاع سياسي و اجتماعي دوران امام حسين

اشاره

انحراف از اصـول و مـوازيـن اسلامـي، از «سقيفه» شروع شـد، در زمان عثمان گستـرش يافت و در زمان امام به اوج رسيـد تا جائي كه اصل اسلام تهديـد مـي شـد. براي شناخت بهتر ايـن انحراف، لازم است قبلا بني اميه را بشناسيم.

[بني اميه را بشناسيم.]

ابوسفيان

او در فتح مكه چاره اي جز تسليـم نـداشت و پـس از 20 سال مبارزه بـا پيـامبـر(ص)، به ظاهـر اسلام را پذيرفت.روزي چشمـش به پيامبر افتاد و با خود گفت: «ليت شعري باي شييء غلبتنـي»; كاش مـي دانستـم به چه وسيله اي بـرمـن پيـروز شـدي؟! پيامبر سخـن او را شنيد يا ضميرش را خـوانـد و فرمـود: «بالله غلبتك يـا ابـاسفيـان» روزي ابـوسفيـان در خـانه عثمــان گفت: «يا بني اميه تلقفوها تلقف الكره اما والذي يحلف به ابـوسفيان لاجنه و لانـار و مـازلت ارجـوهـا لكـم و لتصيـرن الـي ابنـائكـم وراثه.» حكـومت را مانند كره (تـوپ) به يكديگر پاس دهيد. آگاه باشيد، قسـم مي خـورم نه بهشتـي و نه آتشـي در كار است. آنچه را براي شما آرزو داشتـم به وراثت به فرزندان خود بدهيد. در دوران حكومت عثمان، روزي از احد عبور مي كرد، بالگد به قبر «حمزه بـن عبـدالمطلب» زد و گفت: چيزي كه ديروز بـر سـر آن با شمشيـر با شما مـي جنگيـدم امـروز در دست كـودكان ما افتاده و با آن بـازي مي كنند.

دوران معاويه

اشاره

مطرف بن مغيره بـن شعبه مـي گـويـد: با پـدرم به شام نزد معاويه رفتـم. پدرم هرگاه از پيش معاويه،مي آمد، از او تمجيد مي كرد. يك شب ناراحت بازگشت، گفتم: چه شده؟ گفت: از نزد نا پاكتريـن افراد مي آيـم. گفتم: چرا؟ گفت: امشب به معاويه گفتـم: اكنـون (بعد از صلح با امام حسـن(ع» پير شدي و كار در دست تـوست، بر بني هاشـم كه اقـوامت هستند سخت نگير. او ناراحت شد و گفت: چه مـي گـويـي؟ ابـوبكر، عمر و عثمان مردند نامي از آنان باقي نماند; اما ايـن پسـر هاشـم (پيامبـر(ص» روزي پنج بار به نام او فـرياد (اذان) مي زنند.مسعودي مـي نـويسـد: كار اطاعت مردم از معاويه به جايـي رسيد كه هنگام رفتـن به صفين، نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه كرد. معاويه به عمروبـن عاص گفت: بامن بيعت كن. گفت: بردينم مي ترسم; بيعت مي كنـم به شرط آنكه از دنيايت بهره گيرم. معاويه حكومت مصر را به او داد.معاويه سخنـان پيـامبـر را به تمسخـر گرفتوقتـي وارد مدينه شد و چشمـش به «ابـوقتاده» افتاد، گفت: چرا شما جماعت انصار به ديدنـم نيامديد؟ ابـوقتاده جواب داد: وسيله سواري نداشتـم. معاويه با تمسخر پرسيد: شتران آبكـش خـود را چه كرديد؟ ابـوقتاده گفت: در روز بدر در جستجوي تو از دست داديـم. پيامبر فرمـود: بعد از مـن افراد ناشايست بر ما مقدم مـي شـوند. معاويه: در آن هنگام به شما چه دستـور داد؟ ابـوقتـاده: دستـور داد صبـر كنيـم. معاويه: پـس صبـركنيـد تـا او را ببينيـد.در زمـان معاويه، آزادگـان به شهادت رسيـدندحجربـن عدي (شخصيت وفادار به علـي(ع)، و چندتـن ديگر، چـون به استاندار كـوفه اعتراض كردند، به شام احضار شـدنـد. در آنجا به آنان گفتند: علي(ع) را لعن كنيد. آنان گفتنـد: «ان الصبر علـي حـرالسيف تاءيسـر علينا مماتـدعونا اليه»; گرمـي شمشير بـر ما آسان تـر است از آنچه از مامـي خـواهيـد. آنگاه آنها را به شهادت رساندند.ابن ابـي الحـديد مـي گـويد: زيادبـن ابيه دوستان علـي(ع) را زير هرسنگ و كلـوخـي يافت، به قتل رسانـد، دست و پاها را قطع كرد و آنان را بـردار آويخت تـا جايـي كه حتـي يك نفـر معروف در عراق باقـي نمانـد. معاويه، برخلاف حكـم پيامبـر(ص) زياد را به پـدرش ابـوسفيان ملحق كرد. در زمان او سب علي(ع) به صورت سنت در آمد. علامه امينـي مـي گـويد: «70 هزار منبر بر پا شـد كه سب علـي(ع) كنند.» مبـارزات امـام حسيـن(ع) بـا حكومت معاويه در آن شرايط كه كسـي جراءت اعتراض نداشت، امام در برابر ستمهاي او به مبارزه برخاست. در اين مقاله، سه گـواهي تاريخـي بر ايـن امر ارائه مي دهيم.

سخنرانيها و نامه هاي اعتراض آميز

مخالفت با وليعهدي يزيد

معاويه به دنبال فعاليت هاي دامنه دار براي تثبيت وليعهدي يزيـد، سفري به مـدينه داشت و با بزرگان آنجا، بخصـوص امام حسيـن(ع) و عبـدالله بـن عبـاس، ديـدار و مـوضـوع اصلـي را مطـرح كرد.امام با ذكر مقـدمه اي فرمـود: «... تـو در برتري و فضيلتـي كه براي خـود قايلي، دچار لغزش شدي و... يزيد را چنان تـوصيف كردي كه گـويا شخصـي را مـي خـواهي معرفـي كنـي كه زندگـي او بر مردم پـوشيده است... يزيد را آن چنانكه هست، معرفـي كـن، يزيد جـوان سگباز و كبـوتـرباز و بـوالهوسـي است كه عمـرش با ساز و آواز و خوشگذراني سپري مي شود.»

نگراني معاويه از قيام امام و پاسخ امام

مروان بـن حكم ـ حاكـم مدينه ـ به معاويه نوشت: گروهي با حسيـن بـن علـي رفت و آمـد دارنـد و اطمينـان نـدارم او قيـام نكنـد. معاويه به امام نوشت: گزارش پاره اي از كارهاي تـو به مـن رسيده است. مـواظب خود باش و به عهد و پيمان خـود (صلح امام حسـن(ع» وفا كـن و از تفرقه امت بپرهيز. امام نـوشت: «... اما آنچه در باره مـن به گـوش تـو رسيده، يك مشت سخنان بـي اساس است.... از اينكه بـرضـد تـو و دوستان ستمگر و بـي دينت، كه حزب ستمگـران و بـرادران شيطـاننـد، قيـام نكـرده ام از خـدا مـي تـرسـم.آيا تـو قاتل «حجربـن عدي» و يارانـش نبـودي، پـس از آنكه به آنـان امـان دادي و سـوگنـدهـاي اكيـد ياد كـردي...؟ تـو قـاتل «عمـروبـن حمق» آن مسلمان پارسا، كه از كثـرت عبـادت، چهره و بدنـش فرسـوده شده بود، نيستـي...؟ آيا تـو نبـودي كه زياد پسر سميه را، كه ـ پدرش مشخص نبود. ـ پسر ابـوسفيان قلمداد كردي در حـالـي كه پيـامبـر فـرمـود: «نـوزاد به پـدر (شـرعي) ملحق مي گردد.»... و او با اتكا به قدرت تـو مسلمانان را كشت، دستها و پـاهايشان را قطع كـرد و بـر شـاخه هاي نخل به دار آويخت.... آيا تـو قاتل «حضرمـي» نيستـي...؟ اي معاويه، مـن هيچ فتنه اي بزرگتر و مهمتـر از حكـومت تـو بـر ايـن امت سراغ نـدارم....»

سخنراني افشاگرانه در كنگره عظيم حج

يكـي دو سـال قبل از مـرگ معاويه، كه فشـار نسبت به شيعيان اوج گرفت، امام حسيـن(ع) به حج مشرف شد. در منـي از صحابه و تابعان و بني هاشـم دعوت كرد در چادرش جمع شوند. بيش از هفتصد نفر تابعي و دويست نفر صحابـي آمـدنـد. حضـرت در بخشـي از خطبه اش فرمـود: «ديديد ايـن مرد زورگو و ستمگر (معاويه) با ما و شيعيان ما چه كرد...؟ وقتي به شهرهاي خـود برگشتيد، با افراد مورد اعتماد در ميان بگذاريد و آنان را به رهبري ما دعوت كنيـد; زيرا مـي ترسـم حق نابود گردد.»در تحف العقـول خطبه اي از حضـرت نقل شـده كه ظاهـرا هميـن خطبه «مني» مي نمايد. در بخشي از ايـن خطبه مي فرمايد: «... شما به چشـم خود مي بينيد كه پيمانهاي الهي را مي شكنند...; ولي بيـم و هـراس به خـود راه نمـي دهيـد.... مصيبت شما عالمان امت از همه بيشتـر است. زمام امـور بايـد در دست كسانـي باشـد كه عالـم به احكام خـدا و امين بر حلال و حرام اوينـد.... آنان را بـر ايـن مقام مسلط نساخت مگر گـريز شما از مرگ و دلبستگي تان به زنـدگـي چند روزه دنيا....» حضرت در پايان عرض مـي كنـد: «پروردگارا! ايـن حـركت ما نه به خاطر رقابت بـر سر حكـومت و قـدرت و نه به منظور به دست آوردن مـال دنيـاست، بلكه به خـاطــر آن است كه نشانه هاي ديـن تـو را به مـردم نشان دهـم و اصلاحات را در كشـور اسلامي اجرا كنم....».

ضبط اموال دولتي

در همان ايام كاروانـي از يمـن، كه حـامل مقـداري از بيت المال بود، از طريق مدينه رهسپار دمشق بـود. امام حسيـن(ع) آن را ضبط و در ميان مستمنـدان بنـي هاشـم و ديگران تقسيـم كـرد. آنگاه به معاويه نوشت: «كارواني از اينجا عبـور مي كرد كه حامل امـوال و پـارچه ها و عطـرياتـي بـراي تـو بـود تا آنها را به خزانه دمشق سرازير كني و به خويشانت، كه تاكنون شكمها و جيبهاي خـود را از بيت المال پر كرده اند، ببخشـي. مـن نياز به آن امـوال داشتـم و آنها را ضبط كردم.» بي شك ايـن عمل امام يك گام در جهت نامشروع نمايانـدن حكـومت معاويه و مخـالفت با آن بـود. حضـرت بـا ايـن اقـدام، خـود را ولـي امـور و صـاحب اختيـار بيت المـال دانست.پيامبر خلق كريـم خـود را از هيچ كـس دريغ نمـي كرد، ولـي روشـي محتـاط داشت و تـا زنـده بـود بنـي اميه در حكـومت جـاي پـايـي نيافتنـد. بعد از پيامبـر در زمان عمـر، معاويه والـي شام شـد.عثمان كه خود از بني اميه بـود بيت المال و مناصب حكومتي را در اختيـار آنـان گذاشت و آنـان چهار عامل مهم ثـروت، روحــانيت (اجيـركـردن امثال ابـوهـريـره) و ديانت (بـا بهانه قـرار دادن پيراهـن عثمان) و قـدرت را به دست گرفتند. در ايـن امر چند چيز دخالت داشت:1 ـ تيزهوشي معاويه2 ـ سوء تدبير خلفا3 ـ جهالت مردم

علت مبارزه بني اميه با اسلام دو چيز بود

1 ـ رقـابت نژادي كه در سه نسل متـراكـم شـده بـود.2 ـ تباين قـوانيـن اسلام با نظام زندگي (جابرانه) روساي قريـش، خصـوصـا امـويها. قـرآن كـريـم مـي فـرمـايد:«و ما ارسلنا في قريه مـن نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون»(سوره سبا، آيه 34.)

حكومت فاسد يزيد

بعضـي از مفـاسـد حكـومت يزيـد عبارت است از:1 ـ سگبازي و ميمون بازيعلاقه وافـر او به شكار و تفـريح، مانع رسيـدگـي به امـور مملكت مـي شـد و علاقه به حيـوانات، كارهاي او را به صـورت مسخـره اي در آورده بود. يك عده بوزينه داشت. يكي ابـوقيـس كنيه داشت. او را در مجلس شراب خويـش حاضر مي كرد و لباس ابريشـم و حرير مي پوشاند و به مسابقه مي فرستاد.2 ـ ارتباط نامشروع با محارمعبدالله بـن حنظله با عده اي به نمايندگـي از سـوي اهل مدينه به شـام آمـد تـا اوضـاع حكـومت را از نزديك ببيننـد. عبـدالله در بازگشت، گفت: «والله ماخـرجنا علـي يزيـد حتـي خفنا ان نـرمـي بـالحجاره مـن السماء ان رجلا ينكح الامهات و البنات و الاخـوات و يشرب الخمر و يدع الصلوه والله لـولـم يكـن معي احـد لابليت لله فيه بلاء حسنا»3 ـ شرابخوارييزيـد دائم الخمر بـود. به قـولـي، حتـي مردنـش در اثر افراط در نوشيدن شراب و از بيـن رفتـن كبد تحقق يافت. (در سـن 37 سالگي) او مي گـويد: «دع المساجد للعباد تبشرها) وقف دكه الخمار تزئينا4 ـ گرايش به مسيحيت تحريف شدهمي گـويند مادر يزيد در اصل، مسيحـي بـود. بديـن سبب، به مسيحيت گرايـش داشت. به نظر گروهي از مورخان، از جمله «لامنـس»، بعضي از استادان يزيد از مسيحيان شام بـودند. يزيد تربيت پسرش را به يك مسيحـي سپـرد. او دربـاره شـراب مـي گـويـد:فان حرمت يـوما علي دين محمد فخذها علـي ديـن المسيح بـن مريـم5 ـ عيش و طرب پيوستهيك سال معاويه او را بـراي جنگ فـرستاد، شخصيت وي را بالا بـرد. سفيـان بـن عوف را نيز بـا وي همـراه ساخت.يزيد زن مـورد علاقه اش «ام كلثـوم» را همراه برد. در محلـي به نام «غذقذونه» سـربـازان به تب و آبله مبتلا شـدنـد. يزيـد در منزلي با معشوقه اش سرگرم بـود كه خبر بيماري سربازان را دريافت كرد. در اين هنگام اشعاري خواند كه معنايش چنين است: مـن با ام كلثـوم خـوشـم و به مـن چه ربطـي دارد كه سـربازان از آبله رنج مي برند.6 ـ كفرهنگام ورود اسرا به مجلـس يزيد، او فكر مي كرد ديگر رقيب ندارد، با شعر معروف «لعبت هاشـم بالملك...» كفر خود را آشكار ساخت. سه جنايت بزرگ در سه سال حكومتدر سـال اول حكـومت ننگيـن خـويـش، امـام حسيـن(ع) را به شهادت رساند.در سال دوم دستـور داد مـدينه را به خاك و خـون بكشند و سه روز تمام جز خانه امام سجاد(ع) آنچه را در مـدينه بـود (مال، جان و نـامـوس مـردم) بـر سپـاهيـان خـود حلال كـرد.در سال سـوم بـراي دستگيري «عبـدالله بـن زبيـر»، كه عليه او قيام كـرده و به مسجـدالحـرام پناهنـده شـده بـود، كعبه را بـا منجنيق به آتـش كشيد. با روي كار آمـدن يزيـد، اصل اسلام در خطر قرار گرفت. مردم اين خطر عظيـم را به خوبي درك نمي كردند. بديـن سبب، بايد يك مـوج ايجاد مـي شد تا براي هميشه اسلام را تضميـن و وجدان خفته مردم را بيدار كند.

امام حسين و قيامي خونين

امـام حسـن(ع) در سـال چهل و نهم هجـري به شهادت رسيـد و امـام حسيـن(ع) امامت را عهده دار شـد. او به همان دلايل كه برادرش صلح كرده بـود، عليه معاويه قيام نكرد و در پاسخ نامه هايي كه به او نوشته شده بود، فرمود: «وجدان مـن اجازه نمي دهد، پيماني را كه با معاويه بسته ايـم، بشكنـم و تا معاويه زنـده است، برهمان عهد پايدار هستـم و پس از درگذشت او، در تصميم خود تجديد نظر خواهم كرد.» معاويه در شصت هجـري، پـس از آنكه به رغم پيمان خـود با امام حسـن(ع)، يزيـد را به فـرمانروايـي مسلمانان منصـوب كرد و براي او بيعت گرفت، درگذشت.روزي كه مروان مـي خـواست از امام حسيـن(ع) نيز براي يزيـد بيعت بگيرد، امام فرمود:«انالله و انا اليه راجعون و علـي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد.» همانا از خداييم و به سوي او باز مي گرديـم و بر اسلام بايد فاتحه خـوانـد; زيرا امت به رهبري مثل يزيـد مبتلا شده است.و اسلام در خطر قرار گرفت و تنها قيامي خـونيـن مي تـوانست وجدان خفته مردم را بيدار و كاخ ظلم را متزلزل سازد، امام(ع) در ايـن راه گام نهاد و براي آگاه كردن مردم كـوفه طي نامه اي اعلام كرد:«فلعمري ما الامام الاالعامل بالكتاب و القائم بالقسط و الـدائن بديـن الحق.» به جانـم سوگند، امام جز كسي كه عمل به كتاب خدا كنـد و عدالت را به پـا دارد و راه حق را مـي پيمـايـد، نيست.او، در وصيت نـامه اي كه قبل از خـروج از مـدينه به «محمـدبـن حنفيه» نـوشت، هـدف قيـام خـود را ايـن گـونه تـرسيـم كــرد: «مـن بـراي طغيان و خـودداري از قبـول حق و فساد و ستـم خـارج نشدم، بلكه براي اصلاح امـور امت جدم خارج مي شـوم. اراده كرده ام امـر به معروف و نهي از منكـر كنـم و روش جـدم و پـدرم علـي بـن ابي طالب(ع) را پيـش گيرم. در بيـن راه مكه و كـوفه (منزلگاه ذي حسـم) در خطبه اي به يـارانـش فـرمـود:«الاتـرون الي الحق لايعمل به و الـي الباطل لايتناهـي عنه ليرغب المـومـن فـي لقاء الله محقـا فـانـي لا اري المـوت الاالسعاده و الحياه مع الظالميـن الا برما.» آيا نمي نگريد به حق عمل نمي شود و از باطل جلـوگيري نمي گردد؟ بنابرايـن، اشتياق مـومـن به لقاي خدا (و شهادت طلبي) سزاوار و لازم است. مـن در ايـن وضع، مرگ را جز سعادت و زنـدگـي بـا ستمگـران را جز رنج و شكست نمـي دانــم. سرانجام امام رسالت خـويـش را با ترسيـم خط سرخ شهادت به پايان برد.

آثار قيام امام حسين

1 ـ درهم شكستـن چهارچوب ساختگي ديني كه امويان تسلط خود را بر آن پايه استوار ساخته بـودند و رسوا كردن روح لامذهبي جاهليت كه روش حكومت آن زمان بود.2 ـ شهادت امام موجي شديد از احساس گناه در مردم به وجـود آورد و ايـن احساس پيـوسته بر افروخته ماند تا انگيزه انتقام از بني اميه وجـود داشته باشد و در نتيجه سقوط بني اميه و نجات ديـن از بـدعتهاي آنان، كه مـي رفت ديـن را نابـود كنـد، ثـابت بمـانـد.3 ـ هدف معاويه بالا بردن محبـوبيت بني اميه و از بيـن بردن محبت آل علي و رسـول اكرم(ص) بود، با ايـن نهضت محبـوبيت آل علـي(ع) فزونـي يـافت و بنـي اميه منفـور شــد.4 ـ پـس از قيـام امـام، در مكتب روح انقلابـي دميـده شد و انقلاب هايي از قبيل:انقلاب مـدينه در روز اول محرم سال 63 هجـري، قيام مختار در سال 66 هجري در عراق، قيام تـوابيـن در كـوفه در سال 65 هجري، قيام مطرف بن مغيره در سال 77 هجري، قيام ابـن اشعث در سال 81 هجـري و نهضت زيـد بـن علـي در سـال 122 هجـري تحقق يافت.ايـن روح انقلابـي مكتب همـواره در طـول تـاريخ منشاء بسياري از انقلابها، شـورشها و قيامها عليه مستبـدان و مستكبران گرديد. در زمان مـا نيز انقلاب اسلامـي ايـران بـا الهام از آن قيـام و روح انقلابـي مكتب به رهبـري امـام خمينـي(ره) به ثمـر رسيــد.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».