كلام وحياني در سخنان حسين(ع)

مشخصات كتاب

كلام وحياني در سخنان امام حسين (ع)
ناصر نجفي
زبان: فارسي نويسنده: ناصر نجفي
تعداد صفحات: 16 ناشر: www.ahl-ul-bait.org

مقدمه‌

چه مي‌توان گفت درباره شخصيتي كه از ولادت تا شهادتش و حتي پس از شهادت هم پيمان قرآن بود، جد بزرگوارش رسول خدا در هنگام ولادتش قرآن را به اوتلقين كرد، و نيز در حالي كه سرش بر نيزه بود قرآن تلاوت كرد.محمد جواد مغنيه مي‌گويد: «امام حسين (ع) با جان، عمل، گوشت و خونش قرآن را ترجمه كرد، چون آنچه به بشريت عطا كرد به هيچ كس از خلايق نداده است...كدام هدايت كننده يا مصلحي خون، جان و خون‌هاي خاندان، فرزندان، برادران و يارانش رافدا كرد؟ هدف او اين بود كه اين خون انقلابي، صاعقه‌اي برهر ظالمي و نيرويي براي هر مظلومي شود، و حجّتي باشد بر هركسي كه در برابر ظلم و تجاوز در هر زمان و مكاني ساكت بماند، و چشم پوشي كند»و اين مورد، عشق حضرت را به ذات حق و ذكر او آشكار مي‌كند، حتي در سخت‌ترين شرايط، حضرت قبل از شهادت و پيوستن به خالق خود آياتي از قرآن مجيد را تلاوت كرد، و به تسبيح و تقديس خدا پرداخت، و به لشكر كه او را محاصره كرده بودند،اعتنا نكرد، در حالي كه آنها در انتظار بودند كه به او حمله كنند، بلكه مشغول مناجات با خالقش بود، و به آسمان نگاه كرده و مي‌گفت:إلهي تركت‌ُ الخلق‌َ طرّاً في هواكا و أيتمت‌ُ العيال‌َ لكي أراكافلو قطّعتني بالحب‌ِّ إرباً لِما مال‌َ الفُوادُ الي سِواكاشايد سخني به گزاف نباشد اگر بگويم: حسين عين قرآن است، و قرآن عين حسين است، چون وي قرآن را با گفتار و رفتارش ترجمه كرد، و قرآن به وسيله آيات و سوره‌هايش بر او دلالت كرد. وقتي حضرت سخن مي‌گويد گويي جبرئيل آن را بر زبانش جاري مي‌كند، چنانچه گفت: «اموالت را بخور قبل از اين كه تو را بخورد»، و اين عين سخن خداي متعال است: (وَالذين يكنزون الذَّهب وَ الْفِضَّة‌َ و لَا يُنفِقُونَهَا في سَبيل‌ِ اللّه ِفَبَشِّرْهُم‌ْ بِعَذاب‌ٍ اَليم‌ٍ. يَوم‌َ يَحْمي عَلَيْهَا في نَارٍ جَهَنَّم‌َ فَتُكْوي بِهَا جِبَاهُهُم وَ جُنُوبُهُم‌ْ وَ ظُهُورُهُم هذا مَا كَنَزْتُم‌ْ لِاَنْفُسِكُم‌ْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُم‌ْ تَكْنِزُون‌َ)و همچنين آيات زيادي بر رفتار آن حضرت دلالت مي‌كنند، از جمله: (وَ اصبِرْعَلي مَا اَصَابَك‌َ اِن‌َّ ذلِك‌َ مِن‌ْ عَزْم‌ِ الْاُمُورِ)، (وَ جَاهِدُوا في‌ِ اللّه‌ِ حَق‌َّ جِهَادِه‌ِ)، (وَلَتَصْبِرَن‌َّ عَلي مَا اذَيْتُمُونَا)، (وَ يُؤْثِرُون‌َ عَلي اَنْفُسِهِم‌ْ وَ لَو كَان‌َ بِهِم‌ْ خَصَاصَة‌ٌ).خداوند پس از اين كه پاكي ولادت به او عطا كرد، شهادت را نيز نصيب‌اش گردانيد، و وي را در مرتبه پيغمبران، صدّيقين، شهدا و نيكان قرار داد، زيرا در برابر او خضوع و انقياد كرد، و لذا عاقبت كار او خير بود؛ چنان كه خداي متعال فرموده است: (وَمَن‌ْ يُطِع‌ِ اللّه‌َ وَ الرَّسُول‌َ فَاُولئِك‌َ مَع‌َ الَّذين‌َ اَنْعَم‌َ اللّه‌ُ عَلَيْهِم‌ْ مِن‌َ النَّبِيّين‌َ وَ الصِّدِّيقين‌َ وَالشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحين‌َ وَ حَسُن‌َ اُولئِك‌َ رَفيقاً)هر كس در سخنان ابي عبدالله‌الحسين (ع) و خطبه‌هاي او دقت كند، مي‌بيند كه اين سخنان به الفاظ و آيات قرآني مزيّن شده است. هم چنان كه طلا با عقيق زينت شود،و اين كار تنها از كسي بر مي‌آيد كه از احساس ادبي لطيفي برخوردار باشد، و سخنان آفريدگار و آفريده را در هم بياميزد، پس از دقت و كاوش در سخنان امام حسين در زمينه‌هاي مختلف، مي‌بينيم كه آن حضرت واژه‌ها و آيات قرآن را به طور «تضمين» در سخنان خود به كار مي‌برد، نظير سخن او خطاب به ابي‌ذر هنگامي كه وي به دستور عثمان به «ربذه» تبعيد شد:«يا عمّاه، إن‌َّ اللّه قادر أن يغيّر ما قد تري، و اللّه (كُل‌َّ يَوْم‌ٍ هُوَ في شَأن‌ٍ)، و قد منعك‌َ القوم‌ُ...». و نيز به طور «تذييل» به‌كار مي‌برد، نظير سخنان او به نافع بن ازرق درباره صفت خداوند: «معروف بالايات، موصوف بالعلامات، (لَا اِله الّا هُوَ)، (الكَبيرُالْمُتَعَال‌ِ).و سخنان خداوند به سادگي و رواني بر زبان جاري مي‌شد، و او سخنش را از سخن خدا آغاز مي‌كرد، و بدان پايان مي‌داد، بدون اين كه خللي در معنا و يا ساختار آن وارد شود،و لذا محدثان و مورخان نتوانستند اين هماهنگي را درك كنند، و هم چنين محققان معاصر از اين امر عاجز مانده‌اند. و مي‌بينيم كه آنان در حاشيه به آيات اشاره نمي‌كنند، و آنها را در ميان پرانتز قرار نمي‌دهند؛ چنان كه در ساير متن‌ها اين كار را مي‌كردند، زيرا گمان مي‌كردند كه اين آيات قراني جزئي از سخنان حسين (ع) است.هم چنان در ميان سخنان آن حضرت به وجود انواع آرايه‌هاي بلاغي ديگر از قبيل «براعة استهلال»، «اشاره» و «استشهاد» پي مي‌بريم، كه مجالي براي بازگو كردن آنها در اين مقال نيست.اينك مجموعه‌اي از آياتي كه امام به تفسير آنها پرداخته است، و ما آنها را از ميان سخنان و گفتارها و حكمت‌هاي او ـ كه از طريق عامه و خاصه روايت شده ـ برگزيديم،ارائه مي‌دهيم، و به خاطر طولاني نشدن بحث از ذكر اسناد و نام راويان خود داري كرديم،و از متن سخنان حضرت تنها به آنچه مورد نياز ما بود بسنده كرديم.

سوره بقره‌

(وَ اِذْ قُلْنا لِلْمَلئِكَة‌ِ اسْجُدُوا لِادَم‌َ فَسَجَدُوا الاَّ اِبليس‌َ اَبي وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَان‌َ مِن‌َ الْكَافِرين‌َ)«إن‌ّ اللّه‌َ لمّا خلق‌َ آدم‌َ و استواه‌ُ، و علّمَه‌ُ أسماءَ كل‌ِّ شي‌ءٍ و عرضَهم علي الملائكة‌ِ،جعل‌َ محمّداً و عليّاً و فاطمة‌َ والحسن‌َ و الحسين‌َ أشباحاً خمسة‌ً في ظهرِ آدم‌َ، و كانت‌ْ انوارُهم تُضي‌ءُ في الافاق‌ِ؛ من السماوات‌ِ و الحُجُب‌ِ و الجِنان‌ِ و الكرسي‌ِّ و العرش‌ِ،فأمَر الملائكة‌ِ بالسجودِ تعظيماً له، إنّه قد فضّله بأن جعله وعاءً لتلك الاشباح التي قد عم‌َّانوارُها الافاق‌َ.(فَسَجَدُوا اِلاّ اِبليس‌َ أَبي) أن يتواضع‌َ لجلال‌ِ عظمة‌ِ اللّه‌ِ، و أن يتواضع لأنوارِنا أهل‌َ البيت‌ِ، و قد تواضعت‌ْ لها الملائكة‌ُ كلُّها.(وَ اسْتَكْبَرَ) و ترفّع‌َ، و كان بإبائِه‌ِ ذلك و تكبّرِه‌ِ (مِن‌َ الْكَافِرِين‌َ)؛هنگامي كه خداوند حضرت آدم را آفريد و او را معتدل ساخت، و نام‌هاي همه چيز را به او تعليم فرمود، و آدم دانش خود را به فرشتگان عرضه داشت، محمد، علي، فاطمه،حسن و حسين را بصورت پنج شبح در پشت آدم قرار داد، و انوار اين پنج تن مقدس آفاق جهان را از آسمان‌ها، حجب سماوي، بهشت، كرسي و عرش را روشن ساخت، سپس به فرشتگان فرمان داد كه به خاطر بزرگداشت خلقتش آدم را سجده نمايند، زيرا خداوند آدم را بدان جهت فضيلت بخشيده است كه ظرف وجود اين پنج نور مقدس كه آفاق جهان را روشن نموده‌اند گشته است.(فرشتگان همگي بر آدم سجده نمودند، به جز ابليس) كه حاضر نشد در برابر جلال عظمت الهي سر فرود آرد، و در برابر انوار ما اهل بيت سجده نمايد، با اين كه، تمام فرشتگان ملكوت اعلي در برابر آنان فروتني نمودند، اما ابليس خبيث (تكبر ورزيد) و خيره سري نمود، بدين جهت سقوط كرد (و در زمره كافران در آمد).(وَ لَنَبْلُوَنَّكُم‌ْ بِشَي‌ءٍ مِن‌َ الخَوْف‌ِ وَ الجُوع‌ِ وَ نَقْص‌ٍ مِن‌َ الْاَمْوَال‌ِ وَ الْاَنْفُس‌ِ وَ الَّثمَرَات‌ِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‌َ).ان‌ّ قدّام‌َ القائم‌ِ علامات‌ٌ تكون‌ُ من اللّه‌ِ تعالي للمؤمنين، و هي قولُه‌ُ تعالي:(وَ لَنَبْلُوَنَّكُم‌ْ)، يعني المؤمنين قبل‌َ خروج‌ِ القائم‌ِ، (بِشَي‌ءٍ مِن‌َ الخَوْف‌ِ) من ملوك بني‌ِ العبّاس في آخرِ سلطانِهم، (و الْجُوع‌ِ) غلاء اسعارِهم، (وَ نَقْص‌ٍ مِن‌َ الْاَمْوَال‌ِ) فساد التجارات‌ِ و قلّة‌ِ الفضل‌ِ، (وَ) نقص‌ٍ من (الْاَنْفُس‌ِ): موت‌ٌ ذريع‌ٌ، (و) نقص‌ٍ من(الَّثمَرَات‌ِ)، قلّة زكاة‌ِ ما يزرع‌ُ، (وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‌َ) عند ذلك بتعجيل خروج القائم‌ِ؛پيش از ظهور قائم مانشانه‌هايي است كه از طرف خداوند متعال براي مؤمنين به آنها اشاره شده و اين نشانه‌ها عبارت است از فرموده الهي: (و لنبلونكم)؛ يعني پيش از ظهور قائم به وسيله برخي از سلاطين بني عباس در آخر سلطنتشان (با مقداري از خوف و ترس) و به وسيله بالا بردن نرخ‌ها و ايجاد (گرسنگي) و به وسيله تباهي اوضاع تجارت،(و نقصي كه در قسمت اموال ايجاد مي‌كنيم)، و به وسيله (نقصاني كه) از راه مرگهاي ناگهاني در (جانها ايجاد مي‌نمائيم)، بوسيله كمي رشد كشاورزي (نقصاني كه در زراعت‌ها مي‌اندازيم)، شما مؤمنين را (حتماً آزمايش خواهيم كرد)، و هنگامي كه اين آزمايش‌ها عملي گشت(صبر كنندگان را بشارت ده) به خروج قائم.

سوره آل عمران‌

(اِن‌َّ اللّه‌َ اصْطَفي ادَم‌َ وَ نُوحاً وَ ال‌َ اِبْرهيم‌َ وَ ال‌َ عِمْرَان‌َ عَلَي الْعَالَمين‌َ ذُرَّيَّة‌ً بَعْضُهَا مِن‌ْ بَعْض‌ٍ وَ اللّه‌ُ سَميع‌ٌ عليم‌ٌ)أقبل‌َ رجل‌ٌ من عسكرِ عمرَ بن‌ِ سعدٍ يقال‌ُ له: محمّد بن أشعث‌َ بن قيس‌ٍ الكندي‌ّ،فقال: ياحسين ابن فاطمة، أيّة‌ُ حرمة‌ٍ لك من رسول‌ِ اللّه‌ِ ليست‌ْ لغيرِك‌َ؟فتَلا الحسين‌ُ هذه الاية‌َ: (اِن‌َّ اللّه‌َ اصْطَفي ادَم‌َ وَ نُوحاً وَ ال‌َ اِبْرهيم‌َ وَ ال‌َ عِمْرَان‌َ عَلَي الْعَالَمين‌َ ذُرَّيَّة‌ً بَعْضُهَا مِن‌ْ بَعْض‌ٍ وَ اللّه‌ُ سَميع‌ٌ عليم‌ٌ). ثم‌ّ قال: و اللّه‌ِ إن‌ّ محمّداً لَمِن آل‌ِابراهيم‌َ، و إن‌ّ العترة‌َ الهادية‌َ لَمِن آل‌ِ محمّدٍ.مردي به نام محمد بن اشعث بن قيس كندي، از لشكر عمر بن سعد به سوي لشگر امام حسين آمد و گفت: اي حسين پسر فاطمه، كدام حرمتي از رسول خدا براي شما هست كه براي ديگري نيست؟ حضرت اين آيه را خواند: (خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر خلايق برگزيد كه اينها فرزندان بعضي از بعض هستند، و خداوند شنونده و دانا است).سپس گفت: به خدا سوگند كه محمد از خاندان ابراهيم است، و خانواده هدايت‌گر از آن خاندان محمد است.

سوره مائده‌

(وَ مَن‌ْ اَحْيَاهَا فَكَاَنَّمَا اَحْيَا النَّاس‌َ جَميعاً)أي: (وَ مَن اَحْيَاهَا) و أرشدَها من كفرٍ الي ايمان‌ٍ (فَكَاَنَّمَا احْيَا النَّاس‌َ جَميعاً) من قبل‌ِ أن يقتلهم الظلمة بسيوف‌ِ الحديدِ.هر كس انساني را با ارشاد از كفر به سوي ايمان احيا نمايد، آن است كه تمام مردم را احيا نموده است. و از شمشير ستمگران رهايي داده است.(لَوْلاَ يَنْههُم‌ُ الرَّبَّانِيُّون‌َ و الاَحْبَارُ عَن‌ْ قَوْلِهِم‌ُ الْاِثْم‌َ)اعتبِروا أيّها الناس‌ُ بما وعظ‌َ اللّه‌ُ به أولياءَه‌ُ من سوء ثنائِه‌ِ علي الاحبارِ، اذ يقول‌ُ:(لَوْلاَ يَنْههُم‌ُ الرَّبَّانِيُّون‌َ و الاَحْبَارُ عَن‌ْ قَوْلِهِم‌ُ الْاِثْم‌َ).اي مردم از اندرزهاي الهي عبرت گيريد، خداوند با سرزنش گروهي از روحانيون مسيحي دوستان خود را اندرز داده مي‌فرمايد: «چرا اين علماي رباني و اين اخبار روحاني مردم را از گناه و معصيت باز نمي‌دارند».(لُعِن‌َ الَّذين‌َ كَفَرُوا مِن بَني اِسرَائيل‌َ عَلي لِسَان‌ِ دَاوُدَ وَ عيسي ابْن‌ِ مَرْيَم‌َ ذلِك‌َ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدوُن‌َ - كَانوُا لَا يَتَنَاهَوْن‌َ عَن‌ْ مُنْكَرٍ فَعَلُوه‌ُ لَبِئْس‌َ مَا كَانُوا يَفْعَلُون‌َ)و إنّما عاب‌َ الّله‌ُ ذلك عليهم لانَّهم كانوا يرون من الظلمة‌ِ الذين بين أظهرِهم المنكرَ و الفسادَ، فلا ينهونهم عن ذلك رغبة‌ً فيما كانوا ينالون منهم و رهبة‌ً ممّا يحذرون،و اللّه‌ُ يقول‌ُ: (فَلَا تَخْشَوْا الناس‌َ واخْشَوْن‌ِ).خداوند يهود و نصاري را بدون جهت مورد سرزنش قرار داده است كه از ستمگران دوران خود منكرات و فسادهائي مي‌ديدند، اما به خاطر طمع در آن هدايا كه از ستمگران دريافت مي‌داشتند، و يا به بهانه ترس و حذر از آنان، وظيفه مقدس نهي از منكر را ترك گفتند، با اين كه خداوند اين گونه بهانه‌هاي واهي را نخواهد پذيرفت، و در قرآن مجيد مي‌فرمايد: (از مردم نترسيد از من بترسيد)

سوره انعام‌

(ثم ردّوا الي الله مولهم الحق الا له الحكم و هو اسرع الحاسبين)«عن ابي عبد الله (ع) قال: دخل مروا بن الحكم المدينه، قال: فاستلقي علي‌السرير، وثم مولي الحسين (ع)، فقال: (ردّوا الي الله مولهم الحق الا له الحكم و هو اسرع الحاسبين).قال: فقال الحسين لمولاه: ماذا قال هذا حين دخل؟قال: استلقي علي السرير، فقرأ: (ثم ردّوا الي الله مولهم الحق الا له الحكم و هو اسرع الحاسبين).قال: فقال الحسين (ع): نعم و الله، رددت انا و اصحابي الي الجنّة، و ردّ هو واصحابه الي النار».از امام صادق(ع) چنين نقل شده كه مي‌فرمايد: مروان بن حكم وارد مدينه شد، وروي تخت خواب دراز كشيد، در حالي كه غلام امام حسين (ع) آن جا حضور داشت،مروان اين آيه را تلاوت كرد: (مردم روز قيامت بسوي خداوند مي‌روند، همانا حكم مخصوص اوست، و او از سريع‌ترين محاسبه كنندگان است).امام حسين (ع) به غلامش فرمود: مروان چه گفت، هنگامي كه وارد مدينه شد؟گفت: در حالي كه بر روي تخت خواب دراز كشيده بود، اين آيه را تلاوت كرد (ثم ردّوا الي الله مولهم الحق الا له الحكم وهو اسرع الحاسبين). حضرت فرمود: آري به‌خدا، من و يارانم به بهشت بر مي‌گرديم، اما مروان و يارانش به جهنم مي‌روند.

سوره توبه‌

(و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض‌ٍ يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)بدأ الله بالامر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضة منه، لعلمه بانها اذا أدّيت واقيمت استقامت الفرائض كلّها، هيّتها و صعبها، و ذلك الامر بالمعروف و النهي عن‌المنكر دعاء الي الاسلام مع ردّ المظالم، و مخالفة الظالم،و قسمة الفي‌ء و الغنائم، و أخذالصدقات من مواضعها، و وضعها في حقّها.خداوند امر به معروف و نهي از منكر را فريضه قرار داده است، زيرا نيكو مي‌داند كه‌اگر اين فريضه بر پا داشته شود، و ادا گردد تمامي واجبات از آسان آن تا سنگينش به استقامت خواهد گراييد. براي آن كه امر به معروف و نهي از منكر علاوه بر اين كه دعوت به سوي اسلام است، ستمگران را سرجاي خود نشانده، نوعي مخالفت با ستمگر بوده،موجب مي‌شود كه غنايم در مورد خود قسمت گرديده، ماليات‌هاي اسلامي از ثروت‌مندان و توانگران وصول شود و به مصرف حقيقي خود برسد.

سوره اسراء

(يوم ندعوا كل‌ّ اناس بامامهم)امام دعا الي الله فأجابوه اليه، و امام دعا الي الضلالة فأجابوه اليها، هؤلاء في الجنّة،و هؤلاء في النار، و هو قول الله عزوجل: (فريق في الجنّة و فريق في السعير)رهبر و امامي كه مردم را به سوي خدا و هدايت دعوت كرده، و مردم دعوتش را پذيرفته‌اند، و امام و رهبري كه مردمي را به سوي گمراهي فراخوانده و مردم هم دعوتش را پذيرفته‌اند، دسته اول در بهشت و دسته دوم به سوي جهنم رهسپار خواهند بود، و اين همان معناي گفته خداوند است كه مي‌فرمايد: (گروهي در بهشت و گروهي در جهنم خواهند شد).

سوره كهف‌

(و اما الجدار فكان لغلامين يتيمين في المدينة)قال (ع) لنافع بن الازرق: اني سائلك عن مسألة. فقال: سل. فسأله عن قوله تعالي: (و اما الجدار فكان لغلامين يتيمين في المدينة) فقال: يا ابن الازرق، من حفظ في الغلامين؟ فقال: ابوهما. فقال الحسين (ع) ابوهما خير ام رسول الله (ص)؟ فقال ابن الازرق: قد انبأ الله تعالي انكم قوم خصمون».حضرت به نافع بن ازرق فرمود: من از تو پرسشي دارم. ازرق گفت: بپرسيد،حضرت درباره اين آيه: (اما ديوار مال دو پسر يتيم در شهر بود) از او پرسيده، فرمود: اي فرزند ازرق، چه كسي براي اين دو پسر گنج نهفته بود؟ گفت: پدرشان، حضرت فرمود: آيا پدر اين دو يتيم بهتر بود يا پيامبر اكرم(ص)؟ پسر ازرق گفت: خداوند خبر داده است كه شما خانداني پر ستيز هستيد.

سوره مريم‌

(ان‌ّ الذين امنوا و عملوا الصّالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا - فانما يسّرناه بلسانك لتبشّر به المتقين و تنذر به قوماً لُدا)قال (ع) لمروان بن الحكم: الا أخبرك بما فيك و في علي‌ّ؟ فان‌ّ الله تعالي يقول:(ان‌ّ الذين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّاً)، فذلك لعلي‌ّ و شيعته.(فانّما يسّرناه بلسانك لتبشر به المتقين و تنذر به قوماً لداً)، فبشر بذلك النبي العربي‌لعلي ابن ابي طالب عليه الصلاة و السلام.حضرت به مروان بن حكم فرمود: مي‌خواهي آنچه در حق تو و درحق علي كه درقرآن است بگويم؟ خداوند متعال در قرآن مجيد مي‌فرمايد: (كساني كه ايمان آوردند وكار نيك انجام دادند، خداوند براي آنها دوستي و محبت را قرار مي‌دهد)، و اين فضيلت‌براي علي و شيعيان آن حضرت است.هم چنين مي‌فرمايد: (به درستي كه قرآن را به زبان شما (رسول خدا) آورديم، تابه اين وسيله متقين را بشارت دهيم، و به وسيله آن به قومي كه سر سخت هستند هشداردهيم)، و به اين ترتيب پيغمبر عرب؛ به علي بن ابي طالب الصلاة و السلام بشارت شد.

سوره حج‌

(هذان خصمان اختصموا في ربهم)نحن و بنو اميّه اختصمنا في الله عزّوجل‌َّ، قُلنا: صدق الله، و قالوا: كذب الله،فنحن و ايّاهم الخصمان يوم القيامة.اين دو گروه كه با يكديگر دشمني دارند ما و بني اميه هستيم كه در مورد خدا با هم دشمني داريم، ما مي‌گوييم: خدا درست فرموده است: آنان مي‌گويند: خدا دروغ گفته است، ما و آنان روز قيامت با يك ديگر دشمن هستيم.

سوره احزاب‌

(انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً)قال (ع) لمروان بن الحكم: اليك عنّي، فانّك رجس، و انّي من اهل بيت الطهارة،قد انزل الله فينا: (انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً).حضرت به مروان بن حكم فرمود: از من دور شو، چون كثيف هستي، اما من از خاندان پاكي هستم، به درستي خداوند متعال در حق ما اين آيه را نازل كرد: (به درستي كه خداوند اراده مي‌كند رجس و پليدي را از شما اهل‌بيت از بين ببرد، و شما را پاك گرداند).

سوره صافات‌

(و ان‌ّ من شيعته لابراهيم - اذ جاء ربّه بقلب سليم‌ٍ)قال له رجل: يا ابن رسول الله، انا من شيعتكم الخلّص. فقال (ع): يا عبدالله، فاذاً انت كابراهيم الخليل الذي قال الله تعالي (و ان‌َّ من شيعته لابراهيم - اذ جاء ربّه بقلب‌سليم). فإن كان قلبك كقلبه فانت من شيعتنا، و إن لم يكن قلبك كقلبه، فهو طاهر من‌الغش‌ّ و الغل‌ّ، فانت من محبينا، و الّا فانّك ان عرفت‌َ أنّك بقولك كاذب فيه، انّك‌لمبتلي بفالج‌ٍ لا يفارقك الي الموت اوجذام‌ٍ، ليكون كفّارة لكذبك هذا.مردي به حضرت گفت: يا ابن رسول الله،،من از شيعيان خالص شما هستم.حضرت فرمود: اي بنده خدا! پس اينك تو همانند ابراهيم خليل هستي كه خداوندمي‌فرمايد: (و از شيعيان او (حضرت نوح) ابراهيم است، زيرا با قلبي سليم بدرگاه خداوندآمد). اگر قلب تو نيز همانند او باشد، تو از شيعيان ما خواهي بود، و اگر قلبت به آن درجه نرسيد كه از هر نوع غش‌ّ و غلّي پاكيزه است، تو از دوستداران ما هستي، و گر نه چنان كه خود مي‌داني كه در گفتارت دروغ مي‌گويي به يك بيماري فلجي مبتلا شوي، كه تا دم‌مرگ خوب شدن نداشته باشي، يا مرض جذامي دامن گيرت شود كه كفاره اين دروغ‌گويي‌ات باشد.

سوره شمس‌

(والشمس وضحيها - و القمر اذا تليها - و النهار اذا جلّيها - و الليل اذا يغشيها)؛«قال الحارث‌ُ الاعور للحسين‌ِ بن علي (ع) يا ابن رسول اللّه، جعلني اللّه فداك‌َ،أخبرني عن قول الله في كتابه المبين: (و الشمس و ضحيها) فقال (ع) و يحك يا حارث! محمّد رسول اللّه.قال: قلت: (و القمر اذا تليها). قال: ذلك أمير المؤمنين علي‌ُّ ابي طالب‌ٍ،يتلو محمداً.قال: قلت: (و النّهار اذا جلّيها). قال: ذلك القائم من آل‌ِ محمدٍ (ص)، يملأُ الارض َعدلاً و قسطاً.قال: قلت: (و الّيل اذا يغشيهَا). قال: بنو اميّة‌َ.حارث اعور به حضرت گفت: يا ابن رسول الّله، خداوند مرا فدايت گرداند، خدا كه در قرآن مبين مي فرمايد: (و سوگند به خورشيد و ماه)، به ما خبر دهيد كه منظور چيست؟حضرت فرمودند: واي برتو اي حارث! خورشيد رسول خدا محمد (ص) است.مي‌گويد: گفتم (و آن ماه كه به دنبال خورشيد آيد)، چيست؟فرمود: آن هم امير المؤمنين علي بن ابي طالب (ع) است كه دنبال محمد مي‌باشد.مي‌گويد گفتم: (آن روز كه جلا و روشني دارد) چيست؟ فرمود: قائم آل محمد است كه مي‌آيد و زمين را پر از عدل و داد مي‌نمايد.مي‌گويد: گفتم: منظور از (آن شب كه فرو گيرد) چيست؟فرمود: و اين شب ظلماني هم بني اميه مي‌باشند.

سوره اخلاص‌

«بسم اللّه الرحمن الرحيم»(قل هو الله احد - اللّه الصّمد - لم يلد و لم يولد - و لم يكن له كفواً احد)؛1 - كتب (ع) كتاباً الي اهل البصرة جواباً عن كتابهم اليه يسألونه عن «الصمد»:بسم اللّه الرحمن الرحيم‌امّا بعد، قال تخوضوا في القرآن، و لا تجادلوا فيه بغير علم‌ٍ، فقد سمعت‌ُ جدّي رسول اللّه (ص) يقول‌ُ: من قال في القرآن بغير علم‌ٍ فليتبوأَ مقعده من النار، و أن‌ّ اللّه سبحانه قد فسّر «الصّمد»، فقال: (اللّه احد. الله الصّمد)، ثم فسره فقال: (لم يلد و لم‌يولد، و لم يكن له كفواً احد).(لم يلد): لم يخرج منه شي‌ءٌ كثيف‌ٌ، كالولد و سائر الاشياء الكثيفة التي تخرج من المخلوقين، و لاشي‌ء لطيف‌ٌ كالنفس، و لا يتشعّب منه البدوات كالسنة و النوم و الحظرة و الهم‌ّ و الحزن و البهجة و الضحك و البكاء و الخوف‌ِ و الرجاءِ و الرغبة‌ِ والسأمة‌ِ و الجوع‌ِ و الشبع‌ِ؛ تعالي أن يخرج منه شي‌ءٌ، و أن يتولّد منه شي‌ءٌ كثيف اولطيف‌ٌ.اهالي بصره معناي «صمد را از حضرت پرسيده بودند، حضرتش در پاسخ آنان اين نامه را نوشته‌اند: بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد...بدون علم و دانش وارد تفسير قرآن نشويد، و درباره تفسير مشكلات آن به جدال و كشمكش نپردازيد، زيرا از جدم رسول خدا (ص) شنيدم كه مي‌فرمايد: «هركس بدون اطلاع درباره قرآن چيزي بگويد جايگاه او در آتش خواهد بود»، خداوند سبحان، خود «صمد را تفسير فرموده، مي‌گويد: (الّله‌اَحَدٌ -اللّه الصَّمَدُ)، و به دنبالش در تفسير آن مي‌فرمايد: (لَم‌ْ يَلِدْ وَلَم‌ْيُولَدْ - وَلَم يَكُن‌ْ لَه‌ُ كُفُواًأَحَدٌ).(لَم‌ْ يَلِدْ): يعني نه جسم ضخيمي همانند فرزند و ديگر اشيايي كه از ساير مخلوقات بيرون مي‌آيد از او خارج مي‌گردد، و نه جسم لطيفي همانند روح از او توليد مي‌گردد، و نيز حالات چرت و پينكي، خواب، خاطره، انديشه، اندوه و شادي، خنده و گريه،ترس و اميد، رغبت و ملال، گرسنگي و سيري، در او راه ندارد. خداوند والاتر از آن است كه‌چيزي از او خارج گردد، يا چيزي ضخيم و يا لطيف از او توليد گردد.(وَلَم‌ْيُولَدْ): و لم يتولّد من شي‌ء، و لم يخرج من شي‌ء، كما تخرج‌ُ الاشياءَ الكثيفة ُمن عناصرها، كالشي‌ء من الشي‌ء، و الدابّة من الدابّه، و النبات من الارض، و الماء من‌الينابيع، و الثمار من الاشجار.و لا كما تخرج الاشياء اللطيفة من مراكزها، كالبصر من العين، و السمع من‌الاُذن،و الشم‌ِّمن الانف، و الذوق‌ِ من الفم، و الكلام من اللسان‌ِ، و المعرفة‌ِ و التمييز من القلب،، و كالنار من الحجر.لا بل هو (اللّه‌ُ الصَّمَدُ) الذي لا من شي‌ء، ولا في شي‌ء، و لا علي شي‌ء، مبدع الاشياء و خالقُها، و منشي‌ء الاشياء بقدرتِه‌ِ، يتلاشي ما خلق للفناء بمشيته، و يبقي ما خلق للبقاء بعلِمِه‌ِ.فذلكم (اللّه‌ُ الصَّمَدُ) الذي (لَم‌ْ يَلِدْ وَلَم‌ْيُولَدْ)،(عَالِم‌ُ الغَيب‌ِ وَ الشَّهَادَة‌ِ الكَبيرَ المُتَعَال‌ِ).متولّد نيز نشده، يعني از چيزي توليد نشده، و همانند اجسام كثيف، كه از عناصر خود خارج مي‌گردند، از چيزي خارج نشده است، اشيايي از اشياي ديگر خارج مي‌شوند،حيواناتي از حيوانات ديگر خارج مي‌گردند، گياهاني از زمين خارج مي‌شوند، آب ها ازچشمه سارها بيرون مي‌آيند، ميوه‌ها از درختان بيرون مي‌آيند، اما خداوند سبحان از چيزي بيرون نيامده.و نيز همانند اشياي لطيف كه از مراكز خود بيرون مي‌آيند، خداوند از چيزي بيرون نيامده، ديد با لطافتي كه دارد از چشم بيرون مي‌آيد، شنوايي از گوش، نيروي شامه ازبيني، و چشايي از دهان، سخن از زبان، معرفت و تميز اشيا از روح و قلب و آتش از سنگ‌بيرون مي‌آيد.خدا همانند اين اشياي لطيف، نيز از مركزي خارج نگشته است، بلكه او «صمد» است، كه، نه از چيزي است، و نه در چيزي، و نه بر چيزي، مبدع اشيا و آفريدگار آنها است،و همه چيز را با قدرت خود ايجاد كرده است، موجوداتي كه براي فنا آفريده با مشيت خود متلاشي خواهد نمود، و آنچه را براي بقا آفريده است با علم خود باقي خواهد داشت.اين است (خداي صمد) كه (نه چيزي از او توليد مي‌شود، و نه او از چيزي توليد گرديده است)، (از نهان و آشكار همه آگاه است، بزرگ و والا است، و براي او احدي همتا نخواهد بود).2 - قال الباقر(ع): حدّثني أبي زين العابدين عن ابيه الحسين بن علي‌ّ (ع) أنّه قال:(الصَّمَدُ): الذي لا جوف‌َ له، و (الصَّمَدُ): الذي قد انتهي سؤدَدُه‌ُ، و (الصمد)الذي لا ياكل و لايشرب، و(الصمد) الذي لاينام، و (الصَّمَدُ): الذي لم يزل و لايَزال‌ُ.حضرت باقر(ع) فرمود كه پدرم زين العابدين، از پدرش حسين بن علي (ع) براي من روايت كرد كه فرمود: «صمد» چيزي را گويند كه داراي جوفي نباشد (بي تو)، «صمد» آن است كه (بزرگواريش از خودش مي‌باشد) بزرگواريش به حد اعلا رسيده، و «صمد» كسي است كه نه مي‌خورد، و نه مي‌آشامد، «صمد» كسي است كه نمي‌خوابد، «صمد» كسي است كه نه زوال يافته، و نه زوال‌پذير خواهد بود.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».