چند يادداشت در باب حضرت امام حسين علیه السلام

مشخصات كتاب

عنوان : چند يادداشت در باب حضرت امام حسين (ع)
پديدآورندگان : امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
محسن برزگر(پديدآور)
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : سرگذشت نامه هاي فردي
افعال امام حسين ( ع )
عصمت امام حسين ( ع )
وضعيت نشر : قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
يادداشت : , ملزومات سيستم: ويندوز 98+ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكي
شناسه : oai:tebyan.net/3353
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/10/24
تاريخ تغيير ركورد : 1387/10/24
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

مقدمه‌

در مدينه چشم گشود؛ به حسين نام گرفت. پدرش اميرمؤمنان بود، و مادرش،فاطمه دختر رسول خدا؛ و برادرش حسن و همه، دست پروردگان محمد رسول الله (ص).كنيه‌اش ابوعبدالله و لقب هايش؛ سيد، طيب، زكي، مبارك، وفي و... از ميان لقب‌ها «سيدالشهدا» بيشتر آورده مي‌شود، هر چند، اولين بار حضرت رسول اكرم (ص) بر عموي خود حمزه نهاد.دانستن اين نكته در اين جا بد نيست كه، عرب‌هاي پيشين، آوردن كنيه را نشاني از سپاس، و لقب را بي احترامي مي‌پنداشتند. در ديوان حماسه مي‌خوانيم:اُكنيه حين اناديه لاكرمه ولا القبه و السوءة اللقباو به فارسي:كنيه باشد احترامش بي شمار و زلقب پرهيز، زشتش بي شمار

بزرگواري امام‌

روزي حسين بن علي (ع) با قومي از صحابه و بزرگان عرب بر سر خوان نشسته بود و غذا مي‌خورد و جبّه ديباي، رومي گرانمايه نو پوشيده و دستاري به غايت نيكو بر سربسته بود.غلامي، خواست كه كاسه‌اي خوردني در پيش او بنهد و از بالاي سر او ايستاده بود.قضا را كاسه از دست غلام رها شد و بر سر و دوش حسين بن علي ريخت، و دستار و جبّه،از خوردني آلوده شد، ناراحتي در حسين پديدار آمد، و از طيره و خجالت رخسار او برافروخت، سر بر آورد و در غلام نگريست، غلام چون چنان ديد، بترسيد كه او را ادب فرمايد،گفت:(و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس) حسين ـ رضي الله عنه ـ روي تازه كرد و گفت:«اي غلام تو را آزاد كردم تا به يك بارگي از خشم و مالش من ايمن گردي.» همه حاضران را از آن علم و بزرگواري حسين در چنان حال عجب آمد و پسنديده داشتند.حكايتي كه آمد در روضة الواعظين فتال نيشابوري به همين شكل آمده است، با اين فرق كه امام علي بن الحسين (ع) به جاي حسين بن علي آورده شده است.

بنده خاص خدا و سرور مردم‌

نقل كرده‌اند: امام حسين بن علي (ع) را در حال طواف خانه خدا ديدند كه پس از نماز در مقام ابراهيم (ع) گونه‌اش را بر مقام گذارد و با گريه [و نجوا] مي‌گفت: بنده كوچكت به باب توست، گداي تو در خانه توست، خانه نشين درمانده‌ات به كوي توست و اينها را پي در پي بيان مي‌كرد. پس [از به پايان رسيدن مناجات] امام از كنار چند گدا گذشت كه در حال خوردن گِرده ناني بودند، پس امام سلامشان كرد و ايشان حضرت را به خوردن دعوتش كردند، به نزد ايشان نشست و فرمود: اگر صدقه نبود با شما مشغول‌مي‌شدم و سپس فرمود: برخيزيد و به منزلم درآييد [و ايشان چنين كردند] پس غذا و پوشاك دادشان و به دستور آن حضرت به هر كدام چند درهمي نيز بدادند:«رؤي الحسين بن علي (ع) يطوف بالبيت ثم صار الي المقام فصلي، ثم وضع خده‌علي المقام فجعل يبكي و يقول: عبيدك ببابك، سائلك ببابك، مسكينك ببايك، يرددذلك مرارا، ثم انصرف فمر بمساكين معهم فلق خبز يأكلون، فسلم عليهم فدعوه الي طعامهم، فجلس معهم و قال: لولا انه صدقة لاكلت معكم، ثم قال: قوموا الي منزلي،فاطعمهم و كساهم، ثم امرلهم بدراهم».

دردانه پيامبر اكرم‌

از ابوهريره چنين رسيده است:«با همين دو چشمانم ديدم و با اين دو گوشم شنيدم از رسول الله (ص) در حالي كه دو دست حسين (ع) را گرفته بود و پاهايش بر روي پاي رسول خدا (ص) كه مي‌گفت: اي كوچولو بالا آي و بپر. «تَرَق‌ِّ عَيْن‌َ بَقّة».

شباهت امام حسين به پيامبر اكرم

زهرا (س) دست حسين را مي‌گرفت و با او بازي مي‌كرد و مي‌خواند:ان بني شبه النبي ليس شبيها بعلي‌پسر كوچكم مثل پيامبر است، مثل علي نيست.اين روايت مقايسه گردد با:«حدثنا عبدالله، قال حدثني ابي، حدثنا محمد بن عبدالله بن الزبير حدثنا عمر بن سعيد، عن ابن ابي مليكة، قال اخبرني عقبة بن الحارث قال: خرجت مع ابي‌بكر من‌صلاة العصر بعد وفاة النبي (ص) بليال و علي يمشي الي جنبه، فمر بحسن بن علي يلعب مع غلمان، فاحتمله علي رقبته و هو يقول:و ابيبي شبه النبي ليس شبيهاً بعلي، قال: و علي يضحك».عبد الله ما را گفت كه پدرم مرا حديث كرد كه محمد بن عبد الله بن زبير گفت به ما كه عمر بن سعيد حديث گفت از ابن ابي مليكه كه او گفت: خبر داد مرا عقبة بن حارث كه با ابوبكر از نماز عصر بر مي‌گشتيم و علي (ع) به كنارش راه مي‌رفت و اين چند شب پس از وفات پيامبر اكرم (ص) بود، به حسن بن علي (ع) بر خورديم كه با كودكاني بازي مي‌كرد پس ابوبكر او را به دوش خود كشيد و خواند: پسركم به مانند پيامبر است و شبيه علي نيست! او [چنين] مي‌گفت و علي (ع) مي‌خنديد.وجه نزديكي بين «و البيبي...» و «ان بني» ظاهر است كه با احتمال به يقين هر دو يك عبارت‌اند، ولي در چاپ و يا در نسخ خطي اين اختلاف كتابتي به وجود آمده است.

برادر رضاعي امام‌

«عبدالله بن يقطر الحميري» برادر رضاعي امام حسين (ع) بود. مادر عبدالله مدتي از امام حسين(ع) نگه‌داري مي‌كرد؛ از اين رو عبدالله را برادر رضاعي - شيري - امام حسين (ع) نيز گفته‌اند.

شعر امام‌

حضرت امام حسين (ع) به اشعاري استشهاد فرموده‌اند، از جمله به اشعار برادر اوسي:سأمضي و ما بالموت عار علي الفتي اذا مانوي حقاً و جاهد مسلماًو به اشعار فروة بن مسيك مرادي:فان نهزم فهزامون قدما و ان تعْلب فغير مغلبيناو نيز خود حضرت سلام الله عليه اشعاري را فرموده‌اند؛ براي نمونه:يا دهر أف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل‌و يا بنا بر داستان مفصلي كه در مطالب السئوال شافعي آمده است، امام فوري در جواب آن مرد عرب فرمودند:فمارسم شبحاني قد مَحَت‌ْ آيات رسميه سفور دَرّجت ذيلين في بوقاء قاعيه‌امام حسين(ع) نيز رباب و دخترش سكينه را بسيار دوست داشت و در وصف آن دو سروده بود:لعمرك انّني لاحب دارا تكون بها سكينة و الرباب‌احبهما و ابذل كل مالي و ليس لعابت عندي عتاب‌به جانت سوگند! خانه‌اي را دوست دارم كه سكينه و رباب در آن باشند.آن دو را دوست دارم و هر چه دارم نثار آنان مي‌كنم و براي عيب جويي در نزد من سرزنشي نيست!

مشاور رومي‌

«هنري لامنس» معتقد است: نسطوري‌هاي شام يزيد را تربيت كردند. اين كه بعداً يزيد در دربار خود از مشاوران غير مسلمان استفاده مي‌كرد و حتي حاكميت عبيدالله بن زياد بر كوفه نيز به اشاره سرجون بود و شاعر دربارش همواره صليبي بر گردن داشت.اين مطلب مقايسه گردد، با پاورقي شهيد آيه الله قاضي طباطبائي بر انيس الموحدين مرحوم نراقي، ص‌181.راجع به خيانت معاويه در باج دادنش به روم و نديم و بلكه وزير قرار دادن «سرجون بن منصور روقي» را به خويش، كه «سرجون» معرب «سرژيوس» و از بطارقه «بطرق» يعني «پاتريك» و از روم به دربار معاويه آمده و چه جنايت‌ها كرده و حتي در فراهم آوردن واقعه جانگدار كربلا و شور يزيد با وي دست داشته است.

پدري نابكار

بلاذري آورده است: زماني كه ذبيح الله حسين بن علي (ع) كشته شد، عبد الله بن‌عمر به يزيد بن معاويه نامه‌اي بنوشت كه چه بزرگ مصيبت و بلايي رسيد و چه حادثه بزرگي حادث شد و هيچ روزي چون روز حسين (ع) نيست.! يزيد در جوابش نوشت: اي ابله نادان! ما به كاخ‌هايي آماده دست يافتيم و بر سر آن جنگيديم پس اگر حق ما بود كه هيچ و اگر حق غير ما بود پس پدر تو، اول كسي بود كه اين چنين روش و سنت حق دزدي را بنا نهاد.«و روي البلاذري انه لما قتل ذبيح الله الحسين بن علي(ع)، كتب عبدالله بن عمر الي يزيد بن معاوية، أمّا بعد فقد عظمت الرزيّة و جلّت المصيبة، و حدث في الاسلام حدث عظيم، و لا يوم كيوم الحسين(ع) فكتب اليه يزيد، أمّا بعد يا أحمق! فانّا جثنا الي بيوت‌منجّدة و فُرُش ممهّدة‌ٍ و وسائد منضّدة، فقاتلنا عنها، فان يكن الحق‌ّ لنا فعن حقّنا قاتلنا،و ان يكن الحق‌ّ لغيرنا فأبوك أوّل من سن‌ّ هذا و ابتزّ واستأثر بالحق‌ّ علي أهله».

دوستي ناباب‌

غزالي در باب لعن يزيد بر خلاف ديگران با احتياط فتوا داده است.جناب حجة الاسلام فاطمي نيا مي‌فرمودند: بسيار برايم تعجب آور بود كه چرا غزالي با آن مقام علمي‌اش چنان فتوايي را داده است؟ پس از گشت و گذاري كه در ميان تذكره‌ها داشتم، دريافتم كه وي مدتي با قاضي ابن العربي الندلسي دم خور بوده است و با او حشر و نشر داشته؛ بنابراين برايم مسّجل شد كه اينها همه از ابن العربي به غزالي سرايت كرده، زيرا وي در كتابش آورده است كه كساني كه در روز عاشورا امام حسين (ع) را شهيد كردند، كاري غير شرعي نكردند!اين سخن مقايسه گردد، با سخن ديگر ابن العربي كه امام حسين (ع) را كشته شده شمشير جدّش مي‌داند.(نعوذ بالله).«قال العلامة المناوي: و قد غلب علي ابن العربي الغض من اهل بيت حتي قال: قتل بسيف جدّه»

كسوف عاشورا

در صواعق ابن حجر آمده است:از آياتي كه روز قتل آن امام ظاهر شد اين است كه آسمان تاريك گرديد و ستارگان ديده شدند و هيچ سنگي را برنداشتند، مگر زير آن خون سرخ تازه بود و هم گفت: آسمان سرخ گرديد و آفتاب بگرفت؛ چنان كه ستارگان در روز پديدار آمدند و مردم پنداشتند قيامت آمد و در شام، هيچ سنگ از زمين برنداشتند، مگر زير آن خون سرخ تازه ديدند.مترجم گويد: بر حسب قواعد نجومي در دهم ماه، خورشيد نگيرد و چون در روايت «نصاري» نظير اين كسوف براي حضرت عيسي علي نبيّنا و آله (ع) نيز آمده است و منجمان اروپا بر حسب زيجات خود حساب كردند، وقوع كسوف را در آن وقت محتمل نديدند. يكي از بزرگان ايشان اهل نجوم موسوم به «فلاماريون» كتاب عظيم الحجيم در اين علم تصنيف كرده و اين مسئله را متعرّض گرديده است و گويد: امثال اين كسوف‌ها در غير وقت مشخص كه روايات موّثق وقوع آن را ثابت كند، نه به واسطة حائل شدن جرم ماه است؛ چنان كه در كسوف‌هاي عادي بلكه به سبب كرات ديگري است، مانند ذوات‌الاذناب كه مقادير و كيفيات حركت‌هاي آنها بر ما معلوم نيست و در زيجات ثبت نشده است.

روز جمعه يا دوشنبه‌

روز عاشورا كه حسين (ع) كشته شد، جمعه دهم محرم، سال شصت و يكم هجرت بعد از نماز ظهر و سن‌ّ آن حضرت 58 بود و بعضي گويند شنبه بود و برخي گويند دوشنبه واول صحيح است. ابوالفرج گفت اين كه عوام گويند عاشورا دوشنبه بود، روايت بر طبق آن‌نيامده است و ما به حساب هندي از همة زيجات استخراج كرديم اول محرم سال 61 چهارشنبه بود. پس دهم آن جمعه باشد و اين حساب دليلي است روشن و روايت مؤيد آن است.اين مطلب مقايسه گردد، با پاورقي مرحوم آيه الله شعراني كه فرمود:در اين حديث ـ كه در متن كتاب نفس المهموم آمده است ـ عاشورا صريحاً دوشنبه است و هنگام ترجمة اين كتاب مقاتل الطالبيين را نديده بودم. وقت طبع اتفاقاً بدان برخوردم و ملاحظه كردم شاهزادة اعتضاد السلطنه عليقلي ميرزا در حاشيه كتاب بر ابوالفرج كه گويد عاشورا جمعه بوده، اعتراض كرده است كه اول محرم سال 61 هجري در هيچ زيجي چهارشنبه نيست و زيج‌ها در امثال اين امور اختلاف ندارند، بلكه غرّه محرم سال شصتم چهارشنبه است و اين بنده مترجم اين كتاب هم در زيج هندي ديدم اول محرم سال 61 روز يك شنبه است و عاشورا، سه شنبه مي‌شود و ليكن حساب زيجات برحسب امر اوسط است نه رويت حقيقي؛ چنان كه در همان زيج صريحاً مرقوم است وشايدرويت يكي دو روز با حساب زيج كه به امر اوسط استخراج شده است فرق داشته باشد.پس آن كه گويد عاشورا دوشنبه بود، مانند كليني و طوسي قولش به صحّت نزديك‌تر است، چون ممكن است رؤيت هلال اول محرم شنبه باشد، يك روز پيش از حساب زيج،و عاشورا دوشنبه و عوام اهل عراق كه در زمان ابوالفرج مي‌گفتند دوشنبه بود دهان به دهان از پدران خود شنيده بودند و صحيح بود و فاصلة زمان ابوالفرج از قتل امام (ع) قريب 250 سال است و هم اين بنده چند واقعه را از آن سال‌ها كه موّرخان معين كردند چندشنبه بود، حساب كردم مانند روز فوت معاويه كه در پنج شنبه پانزدهم رجب سال شصتم گفته‌اند ديدم با زيج يك روز اختلاف است و شهادت اميرالمؤمنين (ع) را در سال‌چهلم؛هم چنين ديدم و در اين سال 1369 كه تاريخ طبع اين كتاب است اول محرم به رويت دوشنبه است و به حساب زيج يك شنبه، و يك روز اختلاف است. و ناسخ التّواريخ گويد: واقعة فاجعه در سال شصتم بود. براي اين كه در اين سال دهم محرّم جمعه بود وليكن اين‌طريق ترجيح خطاست، زيرا كه نبايد براي تصحيح روز در روايت آحاد خبر متواتر رادر سال رد كرد و براي اهل تاريخ، روز بيشتر شبهه مي‌شود تا سال؛چنان كه اكنون اكثر مطلّعين مي‌دانند مظفر الدّين شاه در 1324 از دنيا رفت و هيچ كس نمي‌داند چندشنبه بود، مگر به مراجعه و اين تحقيق از خواص اين كتاب است فآعرف قدره.

سر مبارك امام بر باب مسجد

در مسجد جامع دمشق مزار انبيا بسيار است و بر درگاهش كه باب «جيرون» خوانند يحيي پيغمبر (ع) را بكشتند و سرش را بر دار كردند و در عهد يزيد بن معاوية‌ـ عليه العنة ـ سر حسين (ع) را بر چوب كردند.در «نزهة القلوب» از فتال نيشابوري در روضة الواعظين چنين آمده است كه:«... ثم‌امر برأس الحسين (ع) فنصب علي باب مسجد دمشق.».لب؛كويري تشنهو لباني غنچه‌خشك‌ِ عطش‌در آغوش‌يك بغل آتش‌عطشواره‌واله و سرگشته‌پرپر بَرِ دوش‌در نگاه عميق آن حُسن حصين درياي نورو شرم بر پيشاني‌عرق بر عرق‌از بي آبي و بي ياري‌الهي رضاً بر ضائك‌از خاك تا بَرِ افلاك‌گريه خون از آسمان‌شورش موج ازبحر عروج‌ولي‌دو چشم كوچك و نيلي‌رنگ در رنگ‌هفت دريا براي ديدن يك قطره آب‌آب ناب‌كه ناگه‌به يكباره‌دشنة نامرد زنباره‌پاره پاره كرد آن گُل‌ِ دردانه، شش ماهه‌الهي رضاً برضائك‌يك بغل گل‌سرخ سرخ‌در آغوش‌از عطش خاموش خاموش

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».