عنوان : پيشواي خيرخواهان
پديدآورندگان : امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
حميدرضا ترابي(پديدآور)
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : فضايل ائمه ( ع )
خير خواهي
وضعيت نشر :قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
يادداشت : , ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكي
شناسه : oai:tebyan.net/3218
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/10/21
تاريخ تغيير ركورد : 1387/10/21
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان
خير مفهومي آسماني و از زيباترين واژهها در ادبيات زندگي و ياد آور عاليترين تجليات جان انسان است. خيرخواهي همواره يكي از فضائل و ملكات اخلاقي بوده، كه فوائد آن محصور به افراد نيست، بلكه آحاد جامعه از آن بهرهمند ميشوند. از زاويهاي ديگر، آميختگي خير خواهي با «امر به معروف و نهي از منكر» روشن و آشكار است. از اين جا سرّ فرمايش پيامبر اكرم (ص) معلوم ميشود كه فرمود: حسين امام خير است.ميدانيم كه برهمگان لازم است امام را در همه شؤونِ خود الگوي خويش قرار دهند، در معناي امام مينويسند:«الامام، المؤتم به، انسان كان يقتدي بقوله او فعله او كِتابٌ او غيرُ ذلك»؛ امام آن است كه از او متابعت شود، خواه انساني باشد كه از گفتار و رفتارش پيروي ميشود يا كتابي يا غير آن».دراين مجال، ابتدا در معناي واژه خير و سپس در مبحث خير خواهي و نصيحت درنگي كوتاه صورت گرفته و آنگاه گفتاري گذرا و چكيده پيرامون مواردي از خيرخواهي امام حسين (ع) در جريان نهضت عاشورا طرح شده و در پايان خواننده محترم به تأمل دريك پرسش دعوت گرديده است.
1ـ خير اسم تفضيل به معاني نيكوتر و بهتر و از اسماي جمال الهي ميباشد كه 176 بار در قرآن كريم ذكر شده است. اين اسم شريف از آن جهت برخداوند اطلاق ميشود كه او خير مطلق است و هيچ شر وبدي از او صادر نميشود؛ خير به معناي برگزيدگي و نيكويي نيز آمده است، چنانكه در زيارت عاشوراي ابي عبدالله (ع) ميخوانيم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا خيَرةَ الله وَ ابْنَ خيَرَتِهِ»؛راغب اصفهاني در مفردات ميگويد: خير چيزي است كه همه در آن رغبت كنند و مايل باشند و در يك كلام هر چيزِ نافع و سودمند، همچون عقل و فضل و عدل را گويند.پس خير اسم حق است و خير خواهان مظاهر حق هستند.2ـ از اين اسم شريف الهي اين نكته اخلاقي استفاده ميشود كه براي همگان خيرخواه باشيم، چنانكه در تاريخ بشر بعضي از افراد بدين سبب كلمه خير را لقب خود كردند،مانند سعد بن عبدالملك كه از فرزندان عبدالعزيز بن مروان بود و امام جعفر (امام باقر يا امامجواد (ع)) او را سعد الخير نام نهاد.نوشتهاند روزي گريه كنان برامام (ع) وارد شد، در حالي كه مانند زنان شيون ميكشيد. امام (ع) پرسيد: چرا ميگريي. عرض كرد: چرا گريه نكنم درحالي كه از شجره معلونه در قرآن (يعني خاندان اَموي) هستم. امام (ع) به او فرمود: تو از آنها نيستي، تو گر چه به حسب خانوادگي اموي هستي، ولي در واقع از ما اهل بيت هستي «انت منّا اَهْلَالْبَيْت»؛ آيا نشنيدي كه خداي عزوجل در حكايت از حال ابراهيم (ع) فرمود: «فمن تَبِعَني فَأنَّهُ مِنّي؛ هركس از من تبعيت كند از من است».3ـ البته خير مدارج ومراتبي دارد كه اهل البيت: چون عاليترين جلوه حق تعالي و مظهر تام و تمام اسما و صفات الهي هستند، بالطبع برترين تجلّي خير نيز ميباشند، چنان كه در زيارت جامعه كبيره ميخوانيم: «وفعلكم الخير وَ عادتكمالاحسان؛ كار شما خير محض و شيوه شما احسان و نيكي است.»و هرگاه ذات، خير محض شد همه مواردش از گفتار تا نوشتار اعمال و افكار و ازجوارح تا جوانح همه خير خواهد بود، چنانكه در زيارت جامعه كبيره آمده است: «ان ذكر الخير كنتم اوله و اصله وفرعه و معدنه و مأويه و مُنتهاه؛ اگر يادي از خير بشود، شماآغاز آن و بن آن و شاخه و جايگاه ونهايت آن هستيد.»پس اهل بيت: انتهاي خيرند و ديگران در خير بودن با آنها سنجيده ميشوند و در واقع آنهامعيار خيرهستند. در بعضي از زيارتنامهها ـ از جمله زيارت نامهحضرت معصومه (س) و حضرت عبدالعظيم حسني (ع) ـ خطاب به نبي اكرم آمده است:«السَّلام عَلَيْكَ ياخَيْرَ خَلْقِ الله؛ سلام بر تواي برترين مخلوقات خدا.»در واقع ـ چنانكه در جاي خود بيان شده است ـ اهل بيت علّت غايي هستي ميباشند و همه وجود براي به بار نشستن گل سرسبد هستي كه همان انسان كامل است خلق شده است و از آن طرف، كمال غايي و مطلوب همه موجودات عالم، نزديك شدن به مقام انسان كامل و خليفه الله في الارض است.عكس مطلب نيز صادق است: «لاخَيْرَ لِمَن لاَدين لَهُ؛ كسي كه دين ندارد، خيري در او نيست.» زيرا در گوهر ذاتش از خير خبري نيست، در هيچ مرحلهاي از او توقّع خير نميرود؛ نه در گفتار نه در نوشتار و نه درنيّات و نه دراعمال.4ـ وجود امام خير محض است و تصرفات امام (ع) به اذن خداوند، دركائنات و درقلب ها و عقلهاي انسانهاي مستعد خير ديگري از الطاف بيكران الهي است. وجود امام خود معجزه عيني مكتب رسول خدا (ص) است و دركنار قرآن كه معجزه قولي است و نيز معجزات فعلي پيامبر (ص) قرار ميگيرد و مكمل آنها ميشود، چنان كه امام رضا(ع) درتوصيف مقام شامخ امامت با اشاره به خيرِ محض بودن امام چنين ميفرمايد:«امام مانند خورشيد ي طلوع كننده است كه نورش عالم را فراگيرد و خودش در افق است بدان نحو كه دستها و ديدگان به آن نميرسد.امام ماه تابان و چراغ فروزان و نور درخشان و ستارهاي است راهنما در شدت تاريكيها و رهگذر شهرها و كويرها وگرداب درياها (يعني زمان جهل و فتنه و سرگرداني مردم). امام آب گواراي زمان تشنگي و رهبر به سوي هدايت و نجات بخش از هلاكت است. امام آتش فروزان روي تپه (راهنماي گمگشتگان) است، گرما بخش سرمازدگان و راهنما در هلاكت گاههاست، هركه از او جدا شود هلاك گردد.امام ابري است بارنده، باراني است شتابنده، خورشيدي است فروزنده، سقفي است سايه دهنده، زميني است گسترده، چشمهاي است جوشنده و بركه و گلستان است. امام همدم و رفيق، پدر مهربان، برادربرابر، مادر دلسوز به كودك، و پناه بندگان خدا در گرفتاري سخت است...»حضرت سيدالشهدا (ع) درميان انوار معصومين (ع) درخشندگي خاص دارد و درپارهاي از خصايص منحصر به فرد است، از جمله اين ويژگيها ميتوان موارد ذيل را برشمرد:1 ـ هركس قبر مطهرش را زيارت كند مثل كسي است كه خدا را در عرشش زيارت كرده باشد.2 ـ هركس برمصيبت شهادتش شعري بخواند و بگريد و يك نفر را بگرياند براي هر دو نفر آنها بهشت نوشته ميشود.3 ـ خاك تربت امام حسين (ع) داروي شفا بخش هر دردي است.4 ـ سجده برتربت امام حسين (ع) حجابهاي هفتگانه را (كه مانع تقّرب است) از بين ميبرد و....5 ـ مطلب شايان گفتن اين است كه موجود از آن حيث كه موجود است و جعل الهي به آن تعلق گرفته است خير است و شر و بدي، از قبيل جهل و آفت، اموري عدمي هستند، و از اين رو استناد بي واسطه آنها به واجب تعالي جايز نيست.به عبارت ديگر، هرچه خيرو خوبي در عالم است از حقتعالي است و ريشه رحماني دارد و هرچه كه به آن شرو بدي گفته ميشود در واقع چيزي غير از فقدان خير و خوبي نيست، چون امر عدمي است و جود و مصداق حقيقي خارجي ندارد. بله وجود اعتباري دارد كه البته آن نيز بالعرض مستند به خداست؛ زيرا خارج از اراده كلّي حق تعالي نيست. با اين بينان معناي روشنتري از آيه شريفه: بيدك الخير انك علي كلّ شيء قدير به دست ميآيد.6 ـ مطلب ديگر آن كه حكما امورات و اشياي عالم را در مقام تصوّر به پنج دسته تقسيم كردهاند: خيرمطلق؛ خير كثير باشر قليل؛ خير و شر برابر؛ خير قليل و شر كثير؛شر مطلق.آنهااثبات ميكنند كه سه قسم اخير در نظام هستي آفريده نشده است، زيرا با حكمت الهي ناساز گاراست، ولي قسم دوم (يعني شر قليل همراه باخير كثير) موجود است و البته در اين جا هم شرّ امري نسبي است و در نگاهي ديگر خود خير است، زيرا لازمه نظام احسن و حكمت بالغه حق تعالي است.لذا تصوير واقعه كربلا در نگاه عقيله بني هاشم زينب كبري (س) اين است: «مارأيت اءلا جميلاً؛ يعني جز زيبايي و خوبي و خير از خدا نديدم.» سرسخن زينب (س) در آن است كه چون آن مصائب احياي دين را در پي دارد آسان وزيباست، هر چند درنگاهي ديگر جانكاه باشد. و اين منطق اهل بيت (ع) است كه همه بايد فدا شويم تا دين خدا بماند و البته كه در مقابل چنين هدف والايي، درصورت لزوم همه چيز فدا شدني است، حتيامام معصوم. به همين جهت است كه ابي عبدالله (ع) باكمال عزت و افتخار آماده شهادت بود و ميفرمود: «ما اَهْون الموت علي سبيل العزّ واحياءِ الْحقّ، ليس الموت في سبيل العزّ الاّ حياةً خالِدَةً... وَلكنّكم لا تقدرون علي هدم مَجدي و محور عزّتي و شرفي؛ چه آساناست مرگ در راه عزت و شرافت و احياي ارزشهاي الهي. مرگ در راه عزت و آزادگي چيزي جز زندگي جاودانه و پرافتخار نيست... شما نخواهيد توانست شكوه مرا نابود سازيد و عزت و افتخار و شرف مرا خدشه دار كنيد.»7ـ نكته درخور قابل توجه اينكه خداوند فقط به خير و خوبي راضي است و هيچگاه به شر و بدي راضي نيست، ولي درعين حال هيچ امري از امور عالم خارج از اراده تكويني او واقع نميشود، گرچه مخالف اراده تشريعي باشد: «كلاّ نُمدُّ هؤلاء وهؤلاء من عطاء ربِّكَ و َمَا كان عَطاءُ ربّك مَحْظورا؛ لذا فجايع كربلاو شهادت امام (ع) نيز از يك نظر خواست خدا بود، گرچه هيچگاه خداوند راضي به ريخته شدن خون امام برگزيده خودش و اسارت اهلبيت شريفش نبوده».
1ـ خير خواهي براي ديگران يكي از جلوههاي خير است. درلغت عرب واژه نصيحت به معناي خيرخواهي آمده است. البته اصل نصيحت در لغت به معناي خلوص است، چنانكه قرآن كريم ميفرمايد:(توبوالي اللّه توبةً نصوحاً) يعني خَالصاً.ولي اين نيز به نحوي به همان معناي خيرخواهي بازگشت ميكند.2ـ در قرآن كريم خيرخواهي ونصيحت ازصفات انبيا: معرّفي شده است، لذا همه مصلحان واقعي با الگوگيري از انبياي الهي انسانهايي ناصح و خير خواه بودند وهستند، اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايد:«اَمحض اخاك بالنّصيحه؛ نصيحت و خيرخواهي رابراي برادر دينيات خالص كن.»درجاي ديگرمي فرمايد؛ «المؤمن غريزتُةُ النُصْح؛ سرشت و فطرتِ مؤمنخيرخواهي و نصيحت است.»و رسول اكرم (ص) دركلامي رسا فرمود: «الدّين النّصيحة»؛ يعني حقيقت و گوهر و جوهره دين، همان نصيحت و اخلاص و خيرخواهي است.3ـ نصيحت و خيرخواهي گاهي براي اشخاص است و گاهي براي اجتماع، گاه بازبان و با قلم است و گاهي به دل و گاهي باعمل و گاهي باسكوت وگاهي باخروش. در روايت معصومين: ميخوانيم: هركس پنج خصلت را براي من ضمانت كند بهشت را برايش ضمانت ميكنم؛ نصحيت و خير خواهي براي خدا و براي پيامبر (ص) و براي قرآن و براي دين خدا و براي همه مسلمين. شيخ طُريحي در مجمع البحرين در توضيح اين روايت مينويسد: نصيحت براي خدا همان اعتقاد در وحدانيت او و اخلاص در نيّتعبادت وياري حق در راه خداست، و نصيحت براي قرآن همان تصديق به آن و عمل به رهنمودهاي قرآن ودفاع از آن در برابر تأويل جاهلان و تحريف غاليان و حملات دشمنان است ونصيحت براي رسول خدا (ص) تصديق به نبوت و رسالت او و انقياد و فرمانبرداري از امر و نواهي اوست.از اينجا روشن ميشود كه معناي «النصيحَةُ لاِئمَّة المُسلمين» آن است كه مؤمن نبايد از آنچه كه شرط خيرخواهي است، در مقام مشاور براي ائمه فروگذار كند و در مرحله آخر، آنچه شرط اخلاص و فرمانبري است به جا آورد و مطيع اوامر و نواهي باشد،چنانكه گفتهاند:«النَّصيحَة لائمة المسلمين هي شدَّةُ الْمَحَبَّةِ لَهُم وعدم الشَّكِّ فيهم و شدَّةُ متابعتهم في قبول قولهم و فعلهم وبذل جهدهم و مَجْهورهم في ذلك».4ـ از بعضي از روايات استفاده ميشود كه حتي آتش جهنم كه به ظاهر عذاب براي جهنميان است به نوعي خيرخواهي است، هم براي ديگران و هم براي خود آنها، زيرا موجب ميشود گناهانشان پاك شود و از سنگيني گناه آسوده شوند و بتوانند به سوي بهشت حق پرواز كنند.5ـ نكتهاي كه در خيرخواهي بايد همواره مورد توجه قرار گيرد آن است كه خيرخواه بايد غيور باشد؛ يعني در ابتدا سعي كند خودش اصل خير باشد تا عملش از مجازيت در آيد و با حقيقت پيوند پيداكند. پس شايسته است كه شخص خيرخواه، خود، در وادي خير باشد و پيشتاز عرصه خوبيها. شايد جمله شيخ الرئيس بوعلي در اشارات كه فرمود:«عارف غيور ست» تنبيه بر همين معنا باشد، زيرا عارف همواره در صدد آن است كه گامياز ديگران به محبوب نزديكتر باشد و اين مقتضاي غيرت است، چنانكه قرآن كريمميفرمايد: «قوا اَنْفسكم وَاهْليكمْ ناراً؛ خودتان و اهلتان را از آتش دور نگه داريد».6ـ بايد توجه داشت كه در اسلام نصيحت كننده و نصحيت شنونده هريك شرايط و آداب و احكامي دارند كه بايد آنها را مراعات نمود.7ـ نكته آخر اين كه نصيحت هيچگاه زشت نيست، گرچه بسا شنونده آن را به جهتي زشت بشمارد و بساناصح و خيرخواه كه قدرش را ندانند و در حقش جفا و بي مهريكنند و به جاي سپاسگذاري با او دشمني و عداوت نمايند. متأسفانه آن طور كه تاريخ نشان ميدهد غالباً خير خواهان مورد بي لطفي و جسارت ياحتي آزار و اذيت و بلكه تهديد و شهادت قرار گرفتهاند و البته اين نبود مگر به تلبيس شيطان و ائمه كفر و جهالتعوام، چنانكه قرآن كريم در حكايت از گفتگوي حضرت صالح (ع) با قومش ميفرمايد:«وقال يا قوم لقد ابلغتكم رسالة ربّي و نصحت لكم ولكن لاتُحبُّون النّاصحين؛ و گفت: اي قوم، به درستي كه رسالت خدايم را به شما رساندم و براي شما خير خواهي كردم،ولي شما خير خواهان را دوست نميداريد.»و در جاي ديگري ميفرمايد: «اوكلّما جاءكم رسول بما لا تهوي انفسكم استكبرتُم ففريقاً كَذَّبْتُمْ وَفَريقاً تَقْتُلونَ؛ آيا هرگاه كه رسولي براي شما آمد كه نفْستاننپسنديد، گروهي را سركشي كرديد و گروهي را كشتيد.»چنانكه در تاريخ آمده است هنگامي كه امام (ع) براي نصيحت و خير خواهي سپاه كوفه در مقابل آنهابه خطابه ايستاد كوفيان هلهله ميكردند تا صداي امام به آنها نرسد و آخر كار سنگي به پيشاني امام زدند و عمامه امام خون آلودشد و با بي مهري كوفيان مواجه شد و بازگشت.
امام حسين (ع) كه انسان كامل و مظهر كلمه اللّه و تجلّي اسماء و صفات حق تعاليست عاليترين معناي خير و برترين مصداق ناصح و خيرخواه در ميان مخلوقات است، چنان كه رسول اكرم (ص) خبر داد كه در آسمان ها امام حسين (ع) را امام خيرِ ناميدهاند و به اُبي بن كعب فرمود: اي ابي، قسم به كسي كه مرا به حق مبعوث كرد،حسين بن علي در آسمان بزرگتر از آن است كه در زمين مشهور است، بر سمت راست عرش خدا نوشته شده است كه حسين چراغ هدايت و كشتي نجات امت و پيشواي خير وبركت و عزت و افتخار و دانش و شرافت است «انّ الحسين مصباح الهدي وسفينة النجاةو امام خير و يمن عزِّ وفَخْر و عِلم ذُخر».روح خيرخواهي ابي عبدالله (ع) خصوصاً در حماسه بزرگ كربلا نمايشگاهي بزرگ از فضائل و كرامات انساني را در پيش چشمان بشريت به تماشا ميگذارد. حركت و قيام امام حسين (ع) سراسر خيرخواهي بود، خيرخواهي براي خدا و براي دين خدا و براي قرآن و براي رسول خدا (ص) وبراي مردم. حضرت ابي عبدالله (ع) تا لحظه آخر حتي از خيرخواهي براي دشمنانش كوتاهي نكرد و اين از اسرار كربلاست كه كمتر به آن پرداخته شده است.در پي مواردي از خير خواهي امام حسين (ع) در واقعه كربلا را با رويكردي به سخنان آن بزرگوار از نظر ميگذرانيم؛
خير خواهي از اصليترين انگيزههاي قيام امام حسين (ع) براي دين خدا بود، زيرا ميدانست اگر امر دين خدا احيا گردد همه خير به تدريج رو به بهبودي خواهد نهاد و اگر دين تو خالي و بيمحتوا گردد همه چيز به فساد خواهد گراييد، لذا در خطبه مني ـ درحجي كه يك سال پيش از مرگ معاويه به جا ميآورد ـ خطاب به عدهاي از صحابه وتابعين فرمود: «قد ترون عُهُود اللّه مَنْقوضَةً فلا تقرعون؛ ديديد كه پيمانهاي الهي شكسته شد، ولي چيزي نگفتيد.»«... واسْلمتم امور اللّه في أيديهم يَعْملون بالشُّبهات و ويسيرون في الشَّهوات...جُرأةً علي الجبّار؛ وامور الهي را به دست آنان سپرديد و آنان به شبهات عمل ميكنند و در راه خواهشهاي نفسشان راه ميسپرند، در حاليكه بر خداي جبار سركشي مينمايند.»و آنگاه در تبيين قصد و نيت خود براي قيام در برابر يزيد در حاليكه خدا را شاهد گرفت فرمود:«اللّهمَّ اِنَّك تَعْلَمُ اِنَّه لَمْ يَكُنْ ما كان مِنّا تَنافساً في سُلطان، وَلا الْتماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطام، ولكِنْ لِنَرَي المَعالِمَ مِنْ دينك وَ تُظْهِرَ الاِصلاحَ في بلادك... ويعمل بفرائضك و سنّتك واَحْكامِك؛ خدايا تو ميداني كه هيچ حركتي از ما براي مسابقه بر سر حكومت و قدرت يا متاع دنيا نيست، بلكه آموزههاي دين تو مقصود ماست تا اصلاح را در زمين آشكار كنيم... و به فرمانها و دستورات و احكام تو عمل شود.»امام (ع) بعد از مرگ معاويه با همين منطق در پاسخ به مروان كه گفته بود «خير تو در اين است كه با يزيد بيعت كني» فرمود: «انا للّه واِنّا اليه راجعون، علي الاسلام السلام اذا بليت الامّة براعٍ مثل يزيد؛ همه از خداييم و به سوي او باز ميگرديم، فاتحه دين اسلام را بايد خواند اگر امت گرفتار حكومت يزيد شود.» بنابراين دغدغه اصلي امام (ع) بدعت زدايي از دين و برپايي سنت ناب رسول الله (ص) بوده، در نامه امام (ع) به اهل بصره آمده است: «فان السنة قد اميتت وَاَنّ الْبدعة قد احييت؛ سنت ميرانده شده و بدعتهاآشكار شده است.» در راه احياي دين خدا، آن چه كه مقصود امام حسين (ع) بود رضايتحق تعالي بود، لذا امام (ع) بر سر قبر پيغمبر (ص) از خداي بزرگ ميخواهد تا رضاي حضرتش را براي او مقدر كند: «اسئلك يا ذالجلال و الاكرام بحق هذا القبر ومن فيه الاّما اخترت من اَمري هذا ما هو لك رضي؛ اي خداي صاحب جلال و كرم از تو به حق اينقبر و آن كه در اوست ميخواهم در اين پيشامد آنچه رضاي تواست براي من برگزيني.»
از مقاصد مهم قيام ابي عبدالله (ع) خيرخواهي آن بزرگوار براي امت جدش بود.اين معنا در وصيت امام (ع) به برادرش محمد بن حنفيه به روشني ديده ميشود:«انّي لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا مفسدا و لا ظالما وانّما خرجت لطلب الاصلاح في امّة جدّي؛... بلكه من فقط براي اصلاح امور امّت جدّم به پا خواستهام.»
هميشه كساني كه با مقاصد حقير دنيوي دست به حركتي ميزنند درصدد آن هستند كه به هر قيمت و با هر وعده دروغيني كه شد جماعت را با خود همراه كنند. اما امامحسين (ع) چون قصدش خيرخواهي براي همگان است چيزي را از كسي كتمان نميكند، لذا بدون هيچ توضيحي اضافي به بني هاشم مينويسد:«فانّ من لحق بي منكم استشهد ومن تخلّف لم يبلغ مبلغ الفتح والسّلام؛ هر كس از شما به من بپيوندد شهيد خواهد شد و هر كسي تخلف كند به گشايشي نخواهد رسيد.»چنانچه هنگامي كه خواست از مكه به طرف كوفه حركت نمايد فرمود: «من كان باذلاً مهجته و موطناً علي لقاء اللّه نفسه فليرحل معنا؛ يعني هر كس حاضر است خون عزيزش را ارزاني كند و خويشتن را آماده ديدار حقتعالي كرده است با ما كوچ كند.»اما در همان حال، وقتي كه اشخاصي را براي همراهي با خويش لايق ميديد با اصرار زياد از آنها براي حضور در كربلا دعوت ميفرمود. زهير بن قين يكي از اين اشخاص است كه رابطه خوبي هم درباره اهل بيت: نداشت، ولي امام (ع) از او شخصاً دعوت كرد. امام (ع) با همين منطق بود كه در شب عاشورا بيعت را از دوش همگان برداشت.
در نگاه ابي عبدالله (ع) مقام خلافت يك جايگاه الهي و مقامي مقدس است كه هيچگاه نبايد اجازه داد ارزش و قداست آن، آنقدر پايين بيايد كه مثل يزيدي بر كرسي خلافت تكيه زند واين همان سفارش پيامبر اكرم (ص) بود كه مبناي عمل امام حسين (ع) قرار گرفت:«ولقد سمعت جدّي يقول انّ الخلافة محرّمة علي ولد ابي سفيان؛ من خودم از جدم شنيدم كه فرمود خلافت بر آل ابي سفيان حرام است.»معاويه حداقل برخي از ظواهر را رعايت ميكرد، ولي يزيد به هيچ روي پايبنداحكام نبود و حتي حاضر نبود تظاهر به دين داري كند. امام حسين (ع) در جاهاي مختلف اين حقيقت را بيان فرمود و با اعتقاد به آن به بيعت با يزيد تن نداد، چنانكه به ابن الزبير فرمود:«انّي ابايع ليزيد و يزيد رجل فاسق معلن الفسق يشرب الخمر ويلعب بالكلاب و الفهود ويبغض بقيَّةَ آلِ الرَّسولِ (ص) لا وَاللّهِ لا يَكُونُ ذلك اَبَداً؛ آيا با يزيد بيعت كنم، درحالي كه او مردي فاسق است و آشكارا گناه ميكند وشراب ميخورد و با سگان و يوزپلنگان بازي ميكند و بازماندگان آل رسول (ص) را دشمن ميدارد، نه به خدا سوگند هرگز چنين نخواهد شد.»در جاي ديگر بعد از بياناتي نظير همين گفتار ميفرمايد: «مثلي لا يبايع لمثله؛مثل مني با مثل يزيدي بيعت نميكند.»در نقل ديگر: «ومثلي لا يبايع مثله» آمده است.در واقع، از نظر امام (ع) در جايي كه اساس دين در خطر باشد تقيه و پنهان كاري جايز نيست، زيرا سكوت شخصيتي چون امام حسين (ع) تأييد خلافت جور و موجب هدم اساس دين است.لذا وقتي كه ابن عمر گفت: «با يزيد بيعت كنيد شايد يزيد زود مرد و از شرش خلاص شديد» امام (ع) فرمود: «اُفّ لهذا الكلام ابداً ما دامت السَّموات والارض؛ اف براين سخن تا آسمانها و زمين برقرار است.»
مكه حرم امن الهي است و بر اساس احكام اسلام هيچ كس حق ندارد در محدوده حرم الهي متعرض ديگران شود.امام (ع) براي اينكه زير بار بيعت يزيد نرود، راه مكه را در پيش گرفت و مدت چندماه در آن جا درنگ فرمود تا ايام حج فرا رسيد و احرام حج پوشيد. اما وقتي ديد دشمن بركشتن او تصميم قطعي دارد اعمال حج را نيمه كاره گذاشت و لباس احرام را از تن درآورد و نيت حج را به عمره تبديل كرد تا مبادا خون امام معصوم در سرزمين امن الهي ريخته شود، زيرا امام حسين (ع) خود بهتر از هر كسي ميدانست كه حرمت اين حرم با هر تدبيري كه شده بايد حفظ شود.لذا وقتي كه ابن عباس گفت: اي پسر رسول خدا، شنيدهام از مكه ميخواهي بيرون بروي و عزم عراق داري، تو ميداني كه آنها اهل نيرنگ هستند، در مكه بمان.امام (ع) فرمود:«لان اقتل وَالله بمكانٍ كذا احب اليّ من ان استحل بمكّة؛ بي شك اگر در چنين مكاني كشته شوم نزد من بهتر از آن است كه حرمت مكه (با كشته شدن من كه حجت خدايم) پايمال شود.»در جاي ديگر به ابن الزبير فرمود: «و اللّه لئن اقتل خارجاً منها بشبر احب اليّ مِنْاقتل داخلا منها (او فيها) بشبر؛ به خدا قسم اگر يك وجب بيرون حرم كشته شوم براي من دوست داشتني تر از آن است كه يك وجب داخل حرم باشم.»جالب است كه سالها بعد از واقعه كربلا مردي از اهل عراق از «ابن عمر» درباره احكام شرعي كسي كه در حال احرام ـ در سرزمين مكه ـ ملخ و مورچه و شپش را بكشد سؤال كرد. او ـ با همه خباثتي كه داشت ـ گفت: عجب از مردمي كه پسر دختر پيغمبرشان را ميكشند و درباره كشتن اين چيزهاي حقير سؤال ميكنند.
حفظ جان امام از اهل بيت پيامبر (ص) بر همگان واجب است تا زمين خالي ازحجت خدا نماند. ديلمي روايت ميكند كه رسول خدا (ص) فرمود: «اَهل بيتي امان لاَهلالارض فاذا ذهب اهل بيتي ذهب اهل الارض؛ اهل بيت من امان براي اهل زمينهستند، پس هرگاه زمين از ايشان خالي شود اهل زمين نابود خواهند شد.»لذا امامان: خود بيشترين اهتمام را به حفظ نسل پيامبر (ص) داشتند. تاريخ مينويسد در عصر عاشورا هنگامي كه امام سجاد (ع) با حال مريضي از خيمه خارج شد تا به ميدان مبارزه برود، امكلثوم از پشت سرش فرياد ميزد: پسرم برگرد.امام سجاد (ع) كه بيش از اين طاقت ديدن مظلوميت پدر را نداشت جواب داد:عمه جان، مرا واگذار تا كنار پسر رسول خدا بجنگم. در اين حال، امام حسين (ع) آنها را ديد و فرمود: اما كلثوم، او را بگير تا زمين از (امام معصوم) نسل آل محمد (ص) خالي نشود«يا امّ كلثوم! خذيه لئلاّ تبقي الارض خالية من نسل آل محمد (ص)».واين قضيه نظير همان واقعهاي بود كه در صفين براي خود ابيعبدالله (ع) و برادرش امام حسن مجتبي (ع) پيش آمد، آنجا كه امام علي (ع) او و برادرش را از جنگ تن به تن با دشمن بر حذر داشت تا مبادا نسل پيامبر قطع شود.
نيك انديشي و خيرخواهي براي زنان و كودكان، حكم فطرت و مورد قبول و پذيرش همه انسانهاست، خصوصاً اگر زنان و كودكاني باشند كه از خانواده نجيبان و بزرگ زادگان باشند. اگر كسي اين حكم فطرت را زير پا نهاد بايد به او تذكر داد، اما اين براي كسي است كه خود اسير چنگال پست فطرتان و سفلگان بيرحم نباشد، ولي امام (ع)كه مظهر غيرت اللّه بود در حالي كه خون از سر وروي مباركش ميچكيد و رمق چنداني نداشت هنگامي كه سپاهيان دشمن رو به خيمهها نهادند به فكر زنان و كودكان اهل حرم بود و فرياد زد. شمر گفت: اي پسر فاطمه، چه ميگويي؟ امام (ع) فرمود:«انا الذي اقاتلكم وتقاتلوني والنساء ليس عليهن جناح فامنعوا عتاتكم و طغاتكم و جهّالكم عن التعرض لحرمي ما دمت حيّاً؛ من هستم كه با شما ميجنگم و شما با من ميجنگيد، زنان داخل در نبرد نيستند. پس سركشان و طغيانكاران و نادانهايتان را از تعرض به حرم من باز داريد تا من زندهام.»
گرچه خيرخواهي براي دوستان پسنديده است، ولي اين ويژگي در بيشتر مكاتب ارزشي يافت ميشود. اما آنچه كه در اين باره مكتب اهل بيت: را ممتاز ميسازد آن است كه حتي براي دشمنان خود نيز خيرخواهي ميكردند. لذا امام (ع) در مواجهه با سپاه حر، اولين كاري كه انجام داد اين بود كه آنها را و اسبانشان را سيراب كرد. تا روز عاشورا نيز امام (ع) پيوسته ميكوشيد آتش جنگ ديرتر شعله ور شود و سپاه حق آغاز كننده جنگ نباشد. حضرت سيد الشهدا (ع) مدام آنها را نصيحت ميكرد واز امام كشي بر حذر ميداشت و از اينكه خون ولي خدا دامنگيرشان شود، آنها را بيم ميداد، چنانچه به «عمرسعد» ملعون فرمود:«أعلي قتْلي تُحاثُّون، اما واللّه لا تَقْتلون بعدي عبداً مِنْ عبادِاللّه اسْخَطُ عليكملِقَتْلِهِ مِنّي... اَلا وَاللّهِ لَوْ قَتَلْتُمُوني لَقَدْ اَلْقَي اللّه بَأسَكُمْ بَيْنَكُمْ وَسُفِكَ دِماءكم، ثمَّ لايَرْضَي اليكمْ حتّي يُضاعِف لكم العذاب الاَليم؛ آيا بر قتل من مشتاقيد. آگاه باشيد به خدا قسم كه بعد از من بندهاي از بندگان خدا را كه كشتنش بر شما دشوارتر باشد نخواهيد كشت. هان، به خدا قسم كه اگر مرا بكشيد، خدا دشمني بينتان مياندازد و خونهايتان ريخته ميشود، و هيچگاه از شما راضي نميشود تا آن كه دوچندان گرفتار عذاب دردناك شويد.»
خير از اسماي حسناي حق تعالي است و به اين معناست كه ذات حق تعالي خيراست ولذا هر چه از او صادر ميشود خير محض است. در سلسله موجودات، انسان كامل كه گل سر سبد هستي است چون برترين مظهر و مجلاي حق تعالي است بهترين نمود اسم «خير» نيز ميباشد.با اين مقدمه بهتر ميتوان معناي سخن نبي مكرم (ص) را فهيمد كه فرمود:«حسين امام و پيشواي خير و بركت و عزت و افتخار و دانش و شرافت است». و البته ذكراين موارد به عنوان نمونه است، وگرنه امام حسين (ع) امام و سرآمد همه فضيلت هاست.در حقيقت امام حسين (ع) يك «وجود خيري» است كه در همه عرصههاي حيات سراسر افتخار و عزت خويش حضور شايسته يافته است، به طوري كه حتي در دشوارترين آزمايش الهي زندگاني خويش يعني در آوردگاه رسالت كربلايي شدن، اين معنا را در حد اعلي به منصّه ظهور ميرساند.سيدالشهدا(ع) حركت خويش را از همان ابتدا بر مبناي خيرخواهي براي دين خدا و امت پيغمبر (ص) و مقام مقدس خلافت شروع ميكند و با خيرخواهي براي خانواده و پيروان و حرم امن الهي دنبال ميكند و تا لحظه آخر براي هيچ كس جز خير آرزو نميكند،حتي براي دشمن و حتي براي مركب دشمن.اينجاست كه تاريخ از اين همه خيرخواهي ابي عبدالله (ع) انگشت حيرت به دندان ميگيرد و اين درسي است كه بايد در مكتب حسيني آموخت و بدان پايبند بود و بنا و مبناي زندگي انساني در حوزه حيات معقول قرار داد.
ديديم كه سيدالشهدا (ع) مظهر خيرخواهي است و در بروز كمالات انساني تابدان جا پيش رفت كه «آبروي عالميان و آدميان» شد. اكنون تأملي در اين پرسش ميكنيم كه آيا سزاوار نبود كسي براي امام حسين (ع) خيرخواهي كند، او كه حتي براي اسبهاي دشمن خيرخواهي كرد چه ميشد اگر كسي به كودك شش ماههاش جرعه آبي مينوشاند تا لااقل تشنه كام نميرد، چه ميشد اگر بعد از شهادت بر پيكرش اسب نميتاختند و زنان و كودكان حرم را آنگونه مورد بي حرمتي قرار نميدادند.و آيا يك خيرخواه در ميان آن جماعت نبود، وقتي كه امام حسين (ع) فرياد زد: آيا در ميان شما يك نفر مسلمان نيست. واي بر شما اي پيروان خاندان ابي سفيان.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».