ويژگي‌هاي شخصيت امام حسين علیه السلام

مشخصات كتاب

نويسنده: فاطمه سلطان محمدي
ويژگيهاي شخصيت امام حسين (ع)
ناشر: www.ahl-ul-bait.org
توضيحات:
ويژگيهاي شخصيت امام حسين (ع)
زبان: فارسي
حجم كتاب: 361 كيلوبايت
تعداد صفحات: 14
نوع فايل: PDF

مقدمه

آيا تاكنون انساني را ديده‌ايد كه با نام خدا قيام كند و به حركت در آيد، بميرد، ديديد چگونه مقصد خود را كه هدف خويش را نام او، بر گزيند؟مقصد او تا آن‌جا فرازست كه همه چيز زندگي را فرود مي‌بيند و هدف چنان برتر،جز ملكوت اعلي را مد نظر ندارد، گهواره‌اش آسمان هاي برين است و جاي هيچ شگفتي نيست كه به سويش پركشد. خواستار پيوستن بدان سامان بود، زيرا عشق بازگشت به اصل خويش و بازجستن روزگار وصل خويش در وجودش است.هر كسي كو دور ماند از اصل‌خويش باز جويد روزگار وصل خويش‌راه خود را از ميان سنگ ها و خارها به پيش مي‌گيرد، خشنود و خوشدل پيش مي‌رود و با آرامش و اطمينان دراين ره گام بر مي‌دارد. با آرمان برين خود رازها بيان مي‌دارد. آيا فرا سوي الله خواستي و جز به سوي الله بازگشتي، و پس از الله و برتر از او حقيقتي هم هست؟اگر ما حسين را برفراز همه بزرگان جاي دهيم، نه تنها بزرگي را در وجود او بيشتر به شمار آورده‌ايم، بلكه بزرگي را بر چكاد عظمت، مشاهده كرده‌ايم كه در برابرش بزرگان كوچكند، و شخصيتي را نشان داده‌ايم كه از همه شخصيت‌ها برتر است، و ابر مردي‌ست در ميان همه مردان.شخصي كه چون از هر سوي كوه وجودش فراز شوي به ستيغ بزرگي رسي، تا آن جاكه او را مركز برخورد بزرگواري‌ها با يكديگر و مجمع يكتايي ها مي‌يابي. زيرا بي‌گمان هركس در سرچشمه عظمت پيامبر(ص) و مردانگي علي و فضيلت فاطمه فراجوشيد، نمونه‌بي همتاي عظمت انسان خواهد شد و از آيات و بينات به شمار خواهد رفت. ياداو، ياد يك شخص نيست. ياد انسانيت جاويدان است و تاريخ او، سرگذشت يك قهرمان نيست،تاريخ يك قهرماني بي همتا است. پس حسين (ع) يك شخص است اما آيت اشخاص،يك بزرگ است اما حقيقت بزرگي.بنابراين شايسته آن است كه همچون سرچشمه الهام كه با نيرو مي‌جوشد و پرتوافكن است وبا تابش انوار خود همه نسل‌ها را روشنايي مي‌بخشد پيوسته از آسمان وجودش نور گيريم، چه اين پرتوافكني هميشگي است.اگر كسي نيك بينديشد بزرگ‌ترين ژرفا، وفداكاري، و بزرگ‌ترين نمونه‌ها را در وجود او مي‌يابد تا آن جا كه گويي دست خدا بر صفحه ابديت با مركب خون‌رنگ چنين نگاشته است.اخلاص واژه‌اي است كه معناي آن در سخت‌ترين مرگ نشان داده مي‌شود. كس مي‌خواهد مخلص باشد بايد خود را آماده براي ناملايمات چنين مرگي كند.

بررسي ويژگي‌هاي شخصيت امام حسين

به حق مي‌توان گفت كه درك ابعاد شخصيتي امام حسين كاري بس مشكل و دشوار است، آن هم با شرايط پيچيده‌اي كه دارد. شرايطي كه بازتاب‌هاي چندي از روشنايي بر آن افتاده، ليكن در زير آن موجي است خروشان كه محيط اسلامي آن روزگار را شكل مي‌داد و آن جريان از روزي پديدار شد كه موضوع حكومت در ميان عصبيت قبيلگي و طرز تفكر ديني در نوسان بود، سپس به رنگ‌هاي گوناگون درآمد و هر روز به شكل نو نمايان گرديد. و سرانجام به صورت يك عقيده و دين به پايان رسيد. بررسي ويژگي هاي شخصيت حسين (ع) پژوهش درباره انساني به شمار نمي‌رود كه داراي عناصري ناگسستني از يكديگر است و بتوان درباره‌اش حكم كرد و بلكه بررسي عناصر تاريخ اسلامي است.ما دراين نوشتار برآنيم تا به بررسي گوشه‌اي از ويژگي‌هاي شخصيتي آن ابرمرد تاريخ اشاره داشته باشيم، اگر چه قلم قاصر و زبان الكن از بيان شخصيت عظيم آن بزرگوار مي‌باشد. لكن:آب دريا را اگرنتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد

پايبندي به اصول‌

يكي از ويژگي‌هاي شخصيتي امام حسين (ع) پاي‌بندي آن بزرگوار به اصول و بنيادها مي‌باشد. اين ويژگي را مي‌توان در وصيت وي به برادرش محمد حنفيه درك نمود كه فرمود: من اين قيام را نه از روي خودبيني و سبك‌سري مي كنم، نه قصد طغيان دارم و نه آهنگ تبهكاري در سر و نه ستمگري را در خود مي‌پرورانم، بلكه تنها هدف من آن‌است كه در ميان امت جدم خواستار اصلاح شوم. با اين حركت خود مي‌خواهم به معروف فرمان دهم و از منكر بازدارم. هر كس بر پايه حق از من پذيرا شد، خدا به حق بسي شايسته‌تر است و هر كس نپذيرفت، چنان در آهنگ خود پايداري كنم كه خدا ميان من و آن گروه به حق قضاوت فرمايد، كه او از همه داوران بسي بهتر است.اين سخنان صريح را در كاخ فرمانداري و در مركز حكومت و سرسراي قدرت بي‌هيچ پروا و هراسي بيان كرد.با قلبي استوار و شجاعتي بي نظير و با پشت‌گرمي به اصول اعتقادي و پايداري در مكتب. در اين پاسخي كه امام حسين (ع) به وليد داد؛ قدرت رو دروايستادن را با هوشمندي سياسي و راه خردمندانه رهايي را با سلامت منطق و پديده تسليم را با اعتراض شديد در هم آميخته است. در تاريخ چنين آمده:وليد فرماندار مدينه، امام حسين (ع) را دعوت نمود و خبر مرگ معاويه را به او داد و او استرجاع نمود، سپس نامه يزيد را در مورد گرفتن بيعت براي او خواند. حسين به او گفت به نظرم نمي‌رسد كه تو به گرفتن بيعت من براي يزيد پنهاني اكتفا كني، بلكه خواستار بيعتي آشكار هستي كه مردم از آن با خبر شوند.وليد گفت: آري چنين است و امام حسين (ع) فرمود كه برگرد و فردا همراه گروهي از مردم نزد ما بيا.در اين هنگام مروان به وليد گفت: به خدا قسم اگر حسين (ع) هم اكنون بيعت نكرده‌از تو جدا شود، هرگز نخواهي توانست بدو دست يابي. او را حبس كن و تا بيعت نكرده اجازه بيرون رفتن به وي نده يا اينكه گردنش را بزن.حسين رو به مروان كرده به او گفت: واي بر تو اي پسر زن كبود چشم! تو مي‌خواهي گردن مرا بزني يا او! دروغ گفتي به خدا قسم و پستي نشان دادي. سپس رو به‌وليد كرده و گفت: فرماندار، ما از خاندان نبوت و سرچشمه رسالتيم، خدا به وسيله ما آغاز نهاد و به وسيله ما به انجام رسانيد. در حالي كه يزيد تبهكاري ميخواره و كشنده اشخاص بي‌گناه و آشكار سازنده فساد و تبهكاري‌هاست. كسي چون من با شخصي چون او بيعت نمي‌كند. ليكن امشب را به فردا رسانيم تا ببينيم كدام يك از ما به بيعت و خلافت سزاوارتريم.قدرت پايداري براي حق در جان‌ها بانگ و فرياد حق نيز بي‌گمان اثر كوبنده خود را در گوشهاي باطل مي‌گذارد. و در نتيجه آن را يا كر مي‌كند يا در صلاح و حق را به روي وي مي‌گشايد.فرياد حق امام نيز همان طنين بلندي بود كه انعكاس آن در گوش وليد پيچيد.چنانكه وليد بعد از بيرون رفتن امام حسين خطاب به مروان چنين گفت: سبحان ا... اگر حسين (ع) گفت بيعت نمي‌كنم او را بكشم؟ به خدا سوگند گمان نمي‌كنم كسي با دست آغشته به خون حسين، خدا را ملاقات كند و ميزان عملش بسي سبك نباشد. خدا در روز قيامت بدو نمي‌نگرد و او را تزكيه نمي‌كند و شكنجه‌اي دردناك بهره او است.

صراحت در گفتار

ازديگر ويژگي‌هاي شخصيتي امام صداقت در گفتار آن حضرت مي‌باشد. اين نيز يكي از بزرگواري‌هايي است كه در وجود امام حسين است.در نظر برخي افراد مبدأ و اصل بسي بزرگ است، اما همراه با نرمش و نيرنگ.ليكن امام حسين در برابر اصول چنان عظمتي از خود نشان داد كه هرگز حاضر نبود در برابر بيعت با يزيد سرمويي از آن برگردد و دست از آن بردارد. و همان فرياد بلندي كه چون شعله آتش بود از او انتظار مي‌رفت. او درباره بيعت با يزيد چنين فرمود:سپاس ويژه الله و آنچه مشيت‌الله است و نيرويي به كار نايد جز به وسيله الله و صلوات خدا بر رسولش.مرگي كه سرنوشت فرزندان آدم شده، چنان برازنده و زيباست كه‌گردنبند جواهر در گردن دختران جوان، چنان به ديدار گذشتگانم واله و شيفته‌ام كه يعقوب مشتاق ديدار يوسف بود. بهترين مرگ در پيكار، مرگي است كه من با عشق و افتخار با آن روبه‌رو مي‌شوم. هم اكنون به چشم پيوند تن خويش را مي‌نگرم كه گرگ‌هاي بيابان در كربلا پاره پاره مي‌كنند و شكم‌هاي گرسنه خود را از آنها پرمي‌كنند. خشنودي خدا خشنودي خاندان پيامبر است. در برابر آزمايش او پايداري را پيشه مي‌كنيم و در برابر،پاداش پايداران را به دست مي‌آوريم. پاره‌هاي تن رسول خدا هرگز از او جدا نمي‌شوند،بلكه همه با هم دربهشت برين گرد مي‌آيند و چشمش را روشن مي‌كنند. و پيماني را كه با او بسته‌اند بدين وسيله به سر رسانند. هان بدانيد كه تنها كسي كه پذيراي پرداختن پاره‌هاي جگر خويش در راه ماست و به روان خويش وعده ديدار پروردگار را داده است،بايد با ما به حركت درآيد، زيرا من بامدادان عزم رحيل دارم.

قاطعيت در عمل‌

جنبه ديگري از ويژگي شخصيتي امام حسين (ع)، قاطعيت در عمل مي‌باشد كه اين جنبه از عظمت وي، عملي‌تر از صداقت در گفتار است. چه اين يك آهنگ است و عزم قاطع و تعهد دروني براي رسيدن به هدف نهايي با وجود هر نوع اشكالي. دركي است كه افراد حساس چنان آن را احساس مي‌كنند كه گويي در مغزشان جوششي چون انفجار آتشفشان به وجود آمده و در آنها جريان مي‌يابد.نمونه اين مطلب سخنان آتشين و منطق حسين (ع) در برابر كساني بود كه مي‌خواستند نظر او را برگردانند. البته اين كسان معذورند، زيرا نه جاني چون جان او در بر و نه دركي چون درك او در سر و نه در قلب خود همچون او چنين گدازه‌هايي پر شرر داشتند.يكي از اين افراد عبدالله بن عمر مي‌باشد كه اگر چه يزيدي نبود اما آن‌جا كه با مردانگي حقيقي روبه‌رو مي‌شوند، قدرت ابراز مردانگي ندارد و چون دانه‌هاي ريز شن كه در دامنه كوهي بلند قرار دارد، با وزش باد به پايين سرازير مي‌شود. امام حسين (ع) در پاسخ به وي كه از او خواسته بود با گمراهان از در آشتي درآيد و او را از كشتار و كشته‌شدن بر حذر داشت، گفت:«اي اباعبدالرحمان، از جمله پستي‌هاي اين جهان در برابر خدا را نديده و ندانسته‌اي، كه سر يحيي بن زكريا، به يكي از زنان هرزه و بدكاره بني‌اسرائيل هديه داده شد؟»از كلمات امام پي ببريم، كه حاضر نيست از راه حق رو برگرداند.

زيربار ستم نرفتن‌

جنبه ديگري ازويژگي شخصيتي امام حسين (ع) زيربار ستم نرفتن است. اين جنبه از جنبه‌هاي ديگر برتر و بالاتر مي‌باشد. چه بسا افرادي را ديده‌ايم كه زماني كه دنبال شهوتي مي‌رود و يا كالاي گرانبهايي چشم او را مي‌گيرد و به دنيا پاسخ مثبتي مي‌دهد، چگونه اصول و صراحت و قاطعيت ارزش‌هاي موجود را از دست مي‌دهد. و نه تنها معني و ارزش خود را ازدست مي‌دهد، بلكه به ضد ارزش نيز تبديل شده و مورد سرزنش قرار مي‌گيرد. و در اين هنگام شرافت، پستي به شمار مي‌آيد. زيربار نرفتن،سنگ بناي نخستين ارزش هاي انساني است، به همين جهت امام حسين (ع) جزنپذيرفتن خواري و زور به چيزي رضا نداد و در اين باره سخني گفت كه نفس سركش رانابود مي‌كند:«سوگند به خدا، نه همچون خوارشدگان دست تسليم به شما مي‌دهم و نه چون بندگان ترسو فرار مي‌كنم. بندگان خدا، به پروردگار خود پناه مي‌برم از اين‌كه بخواهيد مرا از خود برانيد و بيفكنيد و به پروردگار خود پناه مي‌برم، از هر خود بزرگ‌بيني كه به روز قيامت ايمان نمي‌آورد.»آري خودداري او از تن دادن به ذلت و خواري چنان مردانگي به مردان آموخت و زيربار ذلت نرفتن را به آنان تعليم داد كه هيچ كس تاكنون نتوانسته است مانند او عمل‌كند.آن حضرت از پذيرفتن آسايش ورفاه و لذت امتناع ورزيد؛ زيرا لذت و نعمت حقيقي در چيزي فراسوي نعمت‌هاي دروغين زندگي و خواست‌هاي پست ونادرست آن مي‌باشد.آن كس كه هدف والايي در زندگي انساني دارد، چيزي جز رسيدن به آن را لذت‌بخش نمي‌داند. و چيزي جز عملي‌شدن آن را سعادت نمي‌خواند.

قهرماني امام حسين در بيان هدف‌

اين جنبه از شخصيت امام حسين (ع) از جنبه‌هاي ديگر آشكارتر است. هيچ كس‌جز او بدين زيبايي از خود قهرماني نشان نداده است.يكي از برترين موقعيت هاي قهرماني حسين موقعيتي است، كه اين سخنان را به زبان مي‌آورد:«قوموا رحمكم الله، الي الموت الذي لا بدّمنه، فان‌ّ هذه السّهام رُسُل القوم اليكم.»؛خدا شما را رحمت كند، به سوي مرگي به پاخيزيد كه از آن گريزي نيست، زيرا اين تيرها پيام آن گروه هستند به سوي شما براي آغاز جنگ.آن حضرت مدتي از روز را تن به تن يا جمعي، به پيكار سپري كردند، به طوري كه تعداد زيادي از ياران اندك حسين (ع) كشته شدند. در اين هنگام امام ريش خود را در دست گرفت و گفت:«خشم خدا هنگامي بر يهود برافروخت كه براي او فرزند قايل شدند و خشمش هنگامي بر نصارا شدت يافت كه او را در رديف سوم تثليت خود قرار دادند، و بر مجوس آنگاه سخت خشمگين شد كه به جاي او بر پرستش ماه و خورشيد دست زدند، و غضبش بر گروهي برافروزد كه به اتفاق به كشتن فرزند دختر پيامبرشان كمر بستند، اما سوگند به خدا در برابر خواستشان سر تسليم فرود نياورم تا خداي را در حالي ملاقات كنم كه با خون خويش خضاب كرده باشم.زيبايي شجاعت آن جاست كه مي‌گويد: «خدا شما را رحمت كند، به سوي مرگي برخيزيد» و آن جا كه «سوگند به خدا تسليم خواستشان نگردم تا خداي متعال را در حالي ملاقات كنم كه با خون خويش خضاب كرده باشم.»امام حسين (ع) ياران خود را بدون هيچ ترس ونگراني به مرگ فرامي‌خواند گويي به خوردن غذاي لذيذي دعوت مي‌كند، زيرا مرگي كه براي رسيدن به هدف باشد در كام او بسيار شيرين و لذتبخش مي‌باشد.

همه چيز را كوچك شمردن غير از خدا

اين جنبه از عظمت امام حسين (ع) هم شگفت انگيز است. هر چيزي را جز خدا كوچك مي‌شمرد و همه چيز را براي رسيدن به هدف نهايي كه همان خداست، سهل مي‌داند. هر چند كه مشكل‌ترين كارها باشد. به همين علت به جرات مي‌توان او را دومين سازنده كاخ اسلام ناميد، و او بود كه كاخ توحيد را باسازي نمود.او بود كه يارانش در جلوي چشمش به كام مرگ مي‌رفتند و فرزندانش پي در پي به تلخ‌ترين منظره و سوزناك‌ترين شيوه حرمش را كه در برابر او به ناله و بي‌تابي مشغولند و از شدت تشنگي به خود مي‌پيچند. با وجود اينها هيچ كس جز حسين را نديده‌ايم در چنين موقعيتي اصول مكتب را مقدس داند و در برابر خدا و براي رسيدن به خدا خم به ابرو نياورده و مشكلات را براي خدا به جان و دل بخرد.

سخاوت و بخشش و ديگر خواهي‌

اسلام تنها ديني است كه آموزش‌هاي مادي و معنوي خود را بر پايه اين احساس گذاشته است و در توجه بدان به اندازه‌اي پيش مي‌رود كه آن را پايه ايمان قرار داده است.اگر اسلام اعمال ظاهري و شعائر را بر پنج پايه قرار داده است، ايمان او هنگامي استوار مي‌گردد كه اين احساس به تحقق برسد.رسول خدا(ص) مي‌فرمايد: «كسي از شما ايمان نياورده، مگر اين‌كه آنچه براي خود مي‌خواهد، براي برادرش هم بخواهد.»امام حسين (ع) به اقتضاي فطرت و آموزش‌هاي دين، در زمينه احساس نوع دوستي نمونه بي‌مانندي است. ابن عساكر در تاريخ كبير خود از قول ابي هشام قناد نقل مي‌كند كه كالايي از بصره براي امام حسين برده شد و تا آنها را نبخشيد از جاي خود برنخاست.و نيز گفته‌اند سائلي كوچه‌هاي مدينه را زير پا گذاشت و آمد تا به در خانه حسين (ع) رسيد. كوبه در را زد و چنين گفت امروز كسي كه به اميد تو آمده دست خالي برنگردد و آن‌كس كه حلقه در تو را كوفت نااميد نگردد. تو دارنده بخشش هستي و سرچشمه آن، پدر تو كشنده فاسقان و منحرفان بوده است.حسين (ع) در حال نماز بود، همين كه صداي سائل را شنيد نمازش را تمام كرد و آمد. ديد آثار تنگدستي بر چهره اعرابي نشسته است. زود برگشت از قنبر، پرسيد: از هزينه خانه چيزي در نزدت نمانده، گفت: فقط دويست درهم مانده كه فرمودي ميان افراد خانه تقسيم كنم. گفت: آنها را بياور كه از افراد خانه مستحق‌تري رسيده. آنها را از قنبر گرفته به اعرابي داد و فرمود اين مختصر را بگير و عذر مرا بپذير و بدان كه دلم براي تو بسي مي‌سوزد و سپس فرمود: اگر در دست ما يك چوبدستي بود كه دراز مي‌شد، (امكان و قدرت مالي داشتيم) آسمان جود ما باران بخشش بر تو مي‌باريد. ليكن پيشامدهاي روزگار بسي گوناگون است و دست ما از درم بسي تهي است. اعرابي آن را گرفت و گفت: خدا بهتر مي‌داند رسالتش را در چه خانواده‌اي قرار داده است.ياقوت مستعصمي از انس روايت مي‌كند كه گفت: در نزد حسين (ع) نشسته بودم كه زني خدمتگزار با دسته گلي وارد شد و با دادن آن گل به وي تحيت گفت، حسين در پاسخ تحيت به او گفت: تو آزادي به خاطر خداي متعال. به او گفتم خدمتگزاري دسته گلي براي تو مي‌آورد، تو او را آزادي مي‌كني فرمودند: خدا ما را اين چنين تربيت كرده است و چنين مي‌فرمايد:«و اذا حُييتم بتحية‌ٍ فحيّوا باَحسن منها اورُدّوها» از آن تحيت بهتر آزاد كردن او بود.

شجاعت‌

انسان هر چند كه استعدادهايي سرشار، گسترده و برتر داشته باشد، جز با تقويت و تحكيم آنها به وسيله شجاعت، به پيروزي شايان نمي‌رسد، زيرا شجاعت به معناي به كاربردن توانمندانه اين استعدادها و دادن ارزش حقيقي به آنهاست.پس شجاعت رساترين تعبير براي نيروهاي دروني است. هر شخصيتي، در هر موقعيتي كه باشد، هنگامي كه شجاعت ندارد، ارزش انساني خود را از دست مي‌دهد، به پژمردگي مي‌گرايد، زبوني بر او چيره مي‌گردد و ترس هم، به هر شكل آن بيماري كشنده‌اي است كه شخصيت را، با همه خرمي و سرزندگيش غافلگير مي كند و مي‌كشد.شجاعت مهار كردن خود در برابر هر عاملي است، با هر شدت و قدرت كه باشد،همچنين وجود و مقدار بقاء امم و عزت و سربلندي آنها وابسته به ميزان بهره‌اي است كه از شجاعت داشته باشند. همچنين خويشتن‌داري و صراحت لهجه و مقاومت با ناملايمات و سختيهاي روزگار و احترام به آزادي ديگران ناشي از ملكه شجاعت است.تمام مظاهر اين شجاعت در حسين (ع) وجود داشت و روح و جسم او مركز نمايش عاليترين مرتبه شجاعت بود. وي با قوت قلب در نبرد با دليران اقدام كرد و صابرانه حمله مي‌نمود و فرار از جهاد را پستي و عار مي‌دانست. با نفسي مطمئن و عزمي آرام به استقبال شدائد مي‌رفت. مصافحه با شمشير و نيزه را در راه خدا غنيمت مي‌دانست و جانبازي و ريختن خون دل را در راه عزت بهايي كم مي‌شمرد، و از پستي و دنائت ابا مي‌كرد، اگر چه متضمن قتل و شهادت باشد.طبري و ابن اثير از عبدا... بن عمار نقل كرده‌اند كه وقتي پيادگان لشكر عمرسعد از چپ و راست حمله كردند، آن حضرت بر آنها كه از جانب راست حمله‌ور شده بودند حمله كرد تا گريختند و بر آنها كه در سمت چپ بودند، حمله فرمود تا آنها را نيز تاراند، و در اين حال عمامه بر سر و پيراهن خزي در برداشت. به خدا سوگند هرگز شكسته‌اي را نديدم كه فرزندانش و اهل بيت و اصحاب و يارانش كشته شده باشند، دلدارتر و قوي‌تر و بي بيم‌تر از حسين. به خدا سوگند پيش از او و بعد از او كسي را مثل او نديدم. به هر سو حمله مي‌كرد و لشكر از او مي‌گريختند.ابن ابي‌الحديد مي‌گويد:كيست در شجاعت مانند حسين بن علي كه در ميدان كربلا گفتند: ما نديديم كسي را كه انبوه مردم بر او حمله‌ور شده باشند، و از برادران و اهل و ياران جدا شده باشد،شجاعتر از او مانند شير، سواران را در هم مي‌شكست و چه گمان مي‌بري به مردي كه راضي به پستي نشد و دست در دست آنهانگذارد تا كشته شد.

صبر و شكيبايي‌

چنان‌كه از مفهوم آيات و روايات استفاده مي‌شود، علاوه بر بلندي مقام و رتبه صابران معلوم مي‌گردد كه صبر كليد بركات و مقدمه نيل به مقامات معنوي و شرط توفيق در هر كار خير و علم و عمل و كسب هر فضيلت است.امام حسين (ع) در مقام صبر امتحاني داد كه دوست و دشمن از آن شگفت زده شدند و فرشتگان بر حسب زيارت ناحيه مقدسه «و لقد عجبت‌ُ مِن صبرك‌َ ملائكه السماء» نيز از آن شكيبايي در تعجب ماندند.صبر امام حسين (ع) تنها صبر در يك زمينه خاص نبود. بلكه شخصيت وجودي آن حضرت مزين به جميع انواع صبر بود. صبر در جهاد، صبر در عبادت، صبر در مشكلات، صبر در مصيبت، صبر در خشم و غضب و... آن حضرت در مرحله عمل از خود شكيبايي نشان مي‌دادند.يكي از نمونه‌هاي صبر و بزرگواري امام زماني است كه امام در مقابل لشكريان حر صبر نمودند و وقتي كه در يك روز گرم و آفتابي نزد امام رسيدند و امام (ع) ديدند كه آنها به سختي تشنه هستند، فرمان داد تا به‌آنها و اسبهايشان آب بدهند و بر حسب امر امام تمام سپاه دشمن و مركب‌هايشان را نيز سيراب كردند و بر پاها و شكم چهار پايانشان آب پاشيدند.از نمونه‌هاي صبر آن حضرت امتناعي است كه از ابتدا به جنگ داشت. با اينكه مي‌دانست لشكر كفر پيشه به هيچ وجه بر او و عزيزانش رحم نمي‌كنند و با اين‌كه از آنها كارهايي سرمي‌زد كه صبركردن را در مقابل آنان دشوار مي‌نمود، ولي آن حضرت حجّت رابر آنها تمام ساخت و نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.هم چنين وقتي آب را روي امام و اصحابش بسته بودند و در لشكر امام حسين (ع) هيچ زن و مرد و كوچك و بزرگي نبود، مگر اين كه تشنه بودند و صداي تشنگي آنها همواره به گوش امام مي‌رسيد. آن حضرت از ابتدا به جنگ خودداري نمود. زيرا مي‌خواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.آري صبر آن حضرت در مقابل تشنگي، و نشانه تصميم و عزم راسخ فوق‌العاده آن امام همام مي‌باشد.

نتيجه‌

آنچه گفته شد از مهم‌ترين عناصر شخصيتي بود كه امام حسين (ع) بيشترين بهره را از هر يك برده است، لذا او شخصيتي است برتر از ديگر شخصيت‌ها، و اگر بخواهيم شخصيت او را با ديگران مقايسه كنيم، جوابي جز اين ضرب‌المثل عربي نخواهيم داشت:«اريه السها و يريني القمر» يعني من ستاره سها را به او نشان مي‌دهم و او ماه را با همه وضوحش به من نشان مي‌دهد.او به دنيا با چشمي ديگر و از زاويه‌اي ديگر نگريست و در نتيجه آن را چنان كه حقيقتش بود ديد، نه كمترين تمايلي به دنيا در او پيدا شد و نه كوچكترين چشم داشتي بدان در وجودش پيدا گرديد.امام حسين (ع) در اين دانشگاه درسي به ما مي‌دهد. كه نمونه درخشاني از رهبرمبارزي را به ما نشان مي‌دهد كه چون پا به ميدان حق و باطل مي‌گذاشت جز با پيروزگردانيدن حق يا فداشدن در راه آن از ميدان برنمي‌گشت. اگر چه پيروزي حق حتمي است و اگر چه باطل را براي چند روز صولتي و اهل باطل را دولتي باشد، ليكن پايدار نيست.حسين اي همايون هماي سعادت حسين اي شه ملك صبر و شهامت‌فروغي زنور تو خورشيد رخشان ز درياي جود تو كوثر حكايت‌تويي نور چشمان زهرا و حيدر گل احمد بوستان رسالت‌بپا از قيام تو شد پرچم دين نگون گشت اعلام كفر و ضلالت

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».