عنوان : فلسفه عزاداري يا اهميت سوگواري
پديدآورندگان : امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
حكيمه قاسمي(پديدآور)
ناشر : حكيمه قاسمي
نوع : متن
جنس :مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : سوگواري ها[1]
ارزشهاي فرهنگي
در مقطعي از تاريخ زندگاني بشر، حادثهاي بزرگ و حماسهاي شورانگيز اتفاقافتاد، كه سبب تأثيرهاي فراواني در زمان خود، همين طور تا عصر حاضر گرديد.امام حسين (ع) با هدف اصلاح، دگرگوني و نوسازي در تمام ابعاد شخصي واجتماعي گام برداشت؛ راه و روش و منش آن حضرت نيز تفسير كننده اهتمام و تلاش ايشان براي ماندگاري دين ناب، در طول تاريخ است، حماسه بزرگ كربلا تبلور يك حركت اصلاحي است كه امام آن را براي يك دگرگوني عظيم آفريد، حركتي كه سببتداوم آيين پيامبر (ص) در طول تاريخ بشر گشت.اما قبل از تحقق حماسه عاشورا، پيامبران، به ويژه خاتم آنان (ص) و امام علي (ع) و سپس وقوع آن، همه امامان: و تمامي بازماندگان حادثه عاشورا، بر آن امام همام گريه كردند و پيوسته به يادش مجالس عزا و سوگواري برپا نمودند. اكنون اين مقاله درصدد پاسخ به اين پرسش است كه فلسفه عزاداري و اشك ريختن چيست؟ چرا رسولخدا (ص) و امامان معصوم در سوگ شهادت امام حسين (ع) و يارانشميگريستند؟ و چرا مسلمانان، به ويژه شيعيان در ماههاي محرم و صفر بلكه در ايام سالمراسم عزاداري برپا ميكنند؟نكته ديگري كه در اين پژوهش مورد تحقيق و بررسي قرار خواهد گرفت اين است كه چگونه محرم و صفر سبب احياي توحيد و دين خدا ميگردد؟ و اين مراسم عزاداري براي سالار شهيدان، در سايه چه انديشهاي سبب استحكام دينداران در عمل به موازين شرعي و ره يافتي به حكمت و اهداف قيام عاشورايي حسين بن علي و همهيارانش ميشود؟پس از بيان شواهد تاريخي و روايي و بررسي تأثيرات اجتماعي عزاداري به اين نكته خواهيم رسيد كه همان گونه كه حادثه عاشورا نقش تعيين كنندهاي در روشن شدن راه هدايت مردم داشته است، بزرگداشت و يادآوري آن خاطره جاويد موجب ميگردد كه جامعه بشري به ويژه اسلامي در الگو پذيري از آن راهيان نور بكوشند و جامعه از بركات و ثمرات فردي و اجتماعي آن بهرهمند گردند.
چرا بايد بعد از گذشت نزديك به چهارده قرن، ياد آن حماسه غمانگيز را زنده نگهداريم و مراسمي براي آن برپا كنيم؟هر انساني به سادگي در مييابد كه حوادث گذشته هر جامعه و آييني ميتواند در سرنوشت و آينده آن آثار عظيمي داشته باشد. بسياري از حوادث كه در جاي خود داراي آثار و بركاتي غير قابل انكار بودهاند، ميتوانند با بازنگري و بازسازي مراتب و اهداف آن را دوباره در جامعه بيابند.در همه جوامع بشري مرسوم است كه از حوادث گذشته خود ياد ميكنند؛ و به آنها احترام ميگذارند، بلكه عقلاي عالم براي بزرگداشت دانشمندان و مخترعان و قهرمانان ملي و ديني خود آيينهاي بزرگداشتي منظور مينمايند، اين كار بر اساس يكي از مقدسترين خواستههاي فطري كه از آن به حسّ حقشناسي تعبير ميشود، رخ ميدهد.افزون بر اين، گاهي ياد آن خاطرهها، همانند تجديد واقعي آنها سبب تأثيري همانند وقوع آن، ميشود، بنابراين هدف از عزاداريها و مراسم حماسه عاشورا، احياي فلسفه عاشورا و استمرار بخشيدن به قيام خونين امام حسين (ع) است. در نتيجه گرامي داشتن عاشورا و عزاداري در طول تاريخ داراي اثرهاي مفيد و ارزشمندي بوده است ازجمله:1 - احيا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائميمكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوت هاست و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است.2 - عزاداري نوعي پيوند محكم عاطفي با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگراست و به تعبير استاد شهيد مطهري: «گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست.»3 - زنده نگه داشتن عاشورا سبب ميشود گذشت قرون نتواند ميان پيوند روحي جامعه و مكتب، جدايي ايجاد نمايد، و سبب ميشود، امت اسلام از تأثيرات و انحرافات دشمنان در امان باشند و مكتب را در پيچ و خم روزگار از تصرفها و بدعتها محافظت نمايد و از همين رو است كه استعمارگران براي نابودي ملتهاي اسلامي ميكوشند تا رابطه آنان را با تاريخ پر افتخار صدر اسلام قطع نمايند تا با ايجاد خلا، زمينه القايفرهنگ خود را فراهم آورند.آنچه تاكنون به قلم آمد، گوشهاي از آثار اجتماعي عزاداري بر امامان: به ويژه سيدالشهدا است، فلسفههاي سازنده و تربيتي بسياري دارد كه برخي از آنها عبارتند از:1 - الهام روح انقلاب، آزادگي، شهادتطلبي، ايثار و حقيقت جويي؛2 - پيوند عميق عاطفي بين امت و الگوهاي راستين؛3 - آشنايي تودههاي مردم با معارف ديني؛4 - پالايش روح و تزكيه نفس.
در سخنان نوراني امامان معصوم: تأكيد زيادي براي تشكيل مجالس ديني شده است، پيامبر (ص) ميفرمايد:«عليكم بمجالس الذكر.» بر شما لازم است كه مجالس ديني را تشكيل دهيد و در آنها شركت كنيد و در جاي ديگر ميفرمايد:«ارتعوا رياض الجنة قالوا: يا رسول اللّه ما رياض الجنّة قال: مجالس الذكر.» هرگاه بهباغهاي بهشت برخورد كرديد، در آن حاضر شويد. سؤال كردند كه باغهاي بهشت چيست؟ فرمود: مجالس ذكر و اجتماعاتي كه در آنها ياد خدا و اهل بيت و امام حسينزنده شود.امام رضا (ع) نيز فرمودند: «من جلس مجلسا يحيي فيه امرنا لم يمت قلبه يوم يموت القلوب.» هر كسي كه در مجلسي شركت كند كه امر ما در آن زنده ميشود، دلش در آن روزي كه دلها مرده است، نميميرد.حضرت امام خميني1 در اين باره ميفرمايد:«الان هزار و چهارصد سال است كه اين منبرها، با اين روضهها و با اين مصيبتها و با اين سينه زنيها ما را حفظ كردهاند.»با توجه به آنچه بيان شد، ضرورت برگزاري مجالس سوگواري روشن است. دلالت آميزتر از آنچه بيان شد، فوايد اين مجالس است:
رسالت تمامي پيامبران الهي هدايت مردم است. هدايت با حركت دادن انسان از ظلمات به سوي نور و از جهل به علم انجام ميپذيرد. از سوي ديگر عقل انسان به تنهايي نميتواند هدايتگر او باشد. عقل ميتواند نگرش انسان را قوي سازد، اما جهت و سوي نگرش و بسياري از مسائل ديني و حقيقي جهان اگر چه مخالف عقل نيست، درحيطه و حوزه ادراك عقلي نيز نيست. اين سوي و جهت نگرش و همچنين تأكيد برادراكات عقلي توسط پيامبران الهي صورت ميپذيرد.قيام امام حسين (ع) به منظور جهت دادن به مردم صورت گرفت، زيرا وقتي مشاهده كرد كه مردم در هياهوي تبليغاتي دشمنان و حاكمان فاسق دچار سرگرداني شدهاند، حاضر شد خون خود را در راه خدا بدهد تا مردم از حيرت ضلالت و گمراهي به سوي حقيقت نور هدايت شوند.مجالس عزاداري امام حسين (ع) نيز همين رسالت را، دارا هستند كه در جهاني كه نظامهاي سرمايه داري، با ترويج فرهنگ خويش دست و پاي انسانها را با غل و زنجيرِ شهوت و هواهاي نفساني بسته است، و سبب خلا معنويت در زندگي امروز انسان شده مجالس حسيني باعث بيداري و رهايي انسان از قيد شهوتها گردد. آنچه در اين مجالس رخ ميدهد، چيزي جز معنويت و جلا دادن به روحهاي خسته نيست.
آنچه بيشتر در مجالس حسيني ياد ميشود اوصاف و صفات و اهداف قيام آن حضرت است. از اين رو مخاطب اين مجالس در مييابد كه حسين انسان كامل و وارستهاي است كه نه به سبب هواي نفس و يا از روي لهو و لعب، بلكه براي اصلاح امت وانسانيت جان خود را در طبق اخلاص گذاشت. بدين سان يادآوري آن حضرت و يارانش سبب الگوسازي براي انسانهايي ميشود كه سرگذشت او را ميشنوند.اگر مجالس عزاداري به صورت صحيح برگزار شود، سبب ميگردد كه الگوهاي ناب از الگوهاي بيارزش شناخته شود و به گونهاي موجب استحكام ارزشهاي الهي در جامعه گردد، بنابراين خاطره امام و ياوران باوفايش تكرار تاريخ را متذكر ميشود و وفاداري و شناخت و الگو قرار دادن انسان كامل، پيامد اين مجالس است.
مهمترين اثري كه بر برگزاري مجالس عزاداري مترتب است، اين است كه جامعه انساني كه در پي مشكلات خويش از معنويت و صفاي باطن دور گشته است، لااقل برايمدتي حال و هواي ديگري بيابد و شيعيان در مدتي از زمان در جوي از معنويت و صفا قرار ميگيرند و سبب زنده سازي و احياي دل و تقويت ترس و اميد به رحمت الهي ميگردد تا در پي آن جامعه به سوي اصلاح و سازندگي معنوي و مادي ناب به پيش رود. بنابراين آنان كه به درستي و با خلوص نيت به عزاداري ميپردازند، پس از گذشت و تكرار اين معنويات، شخصيتي خدايي پيدا ميكنند و بينش و معنويت آنان رشدي غير قابل انكار،پيدا خواهد كرد.كنجكاوي جوانان و نوجوانان درباره برگزاري اين مراسم، و دريافتن آنان، دليل برگزاري مراسم سوگواري و در نتيجه رسيدن به اهداف امام حسين (ع) و شناخت شخصيت آن حضرت، بدون اراده، تأثيري عميق در دل خواهد گذاشت.اگر نظر روان شناختي به انسان بيفكنيم، خواهيم ديد دو عامل عمده در رفتار آگاهانه ما مؤثرند:1 - عامل شناخت و معرفت: وقتي انسان مطلبي را بفهمد و بپذيرد، قطعاً شناخت در رفتار او تأثير بسزايي خواهد گذاشت و عملي ماندگار خواهد بود كه مبتني بر شناخت حقيقي باشد.2 - عامل احساسات و تمايلات: شايد عامل ديگري كه در رفتار ما بيشتر از شناخت تأثير دارد، عامل انگيزه و به تعبير ديگر احساسات، تمايلات، گرايشها و ميلها باشد.هرگاه رفتار انسانها را تحليل ميكنيم در مييابيم كه عامل اصلي در برانگيختن انسان نقش اساسي داشته است كه عامل انگيزه و تمايل و احساسات است. بعد از شناختِ حركتِ سيد الشهداء (ع) و نقش مهم آن در سعادت انسانها، متوجه ميشويم كه تنها شناخت، حركت آفرين نيست، اما به ياد آوردن آن خاطره در مراسم سوگواري مارا به پيمودن راه آنان و الگو قرار دادن آنان وا ميدارد.براي روشن شدن اثر تجسم در عمل به اين نكته دقت كنيم: وقتي خداوند به موسي فرمان داد: (و واعدنا موسي ثلاثين ليله) اراده و وعده خدا اين بود كه موسي سيشب در كوه طور با خدا مناجات كند ولي دوباره با جمله (و اتممناها بعشر)، ده روز ديگر به آن افزوده شد. مردم از اين ده روز خبر نداشتند و سامري از اين فرصت استفاده كرد و آن گوساله را ساخت و مردم را به پرستش آن دعوت كرد و گفت: (هذا الهكم و اله موسي) اين خداي شما و موسي است، بسياري از بني اسرائيل به حرفهاي هارون گوش نكرده و در مقابل گوساله سجده نمودند. خداوند به موسي وحي كرد كه در ميان قومت چنين واقعهاي رخ داده است. بعد از گذشت ده روز موسي برگشت و تا ديد مردم گوساله ميپرستند، عصباني شد. به گونهاي كه الواح را به كناري پرتاب كرد:(و القي الالواح و اخذ برأس اخيه يجره اليه) الواح را به كناري انداخت و سر برادرش - هارون - را گرفت و با عصبانيت به سوي خود كشيد و او را بازخواست كرد: چرا اجازه دادي مردم گمراه شوند؟»منظور توجه به اين نكته است، وقتي وحي آمد كه اي موسي قومت گوساله پرست شدهاند، آثار غصب در او ظاهر نشد، اما زماني كه بازگشت و ديد كه آنان گوساله ميپرستند، برآشفت و نتوانست تحمل نمايد.مراسم سوگواري سبب گريستن و باعث تحريكِ احساسات ميشود، به گونهاي كه دانستن و خواندن چنان اثري ندارد. بنابراين تنها بحث و بررسي عالمانه واقعه عاشورا نميتواند، نقش عزاداري را ايفا كند، بلكه بايد در اجتماع صحنههايي به وجود آيد كه احساسات مردم را تحريك نمايد.
اگر مراسم پر شكوه حج، گردآورنده مسلمانان از فرقهها و ملل مختلف جهان است، مراسم عزاداري سبب ميشود كه پيروان امام كه از نژادهاي مختلف و با بينشهاي متفاوت هستند، يك دل شوند.
وقتي در يادآوري واقعه كربلا، ظلمها، انحرافات و منكرات آن روزگار تبيين ميشود، ذهن شنوندگان به جامعه خويش معطوف ميگردد و آن را مورد توجه قرار ميدهد، و با مقايسه عصر خود با آن روزگار در صدد برميآيد كه اگر حكومتي حسينيدارد، در حفظ آن بكوشد و اگر حاكمي ظالم بر مَسند نشسته، در برابر آن بايستد.مردم عزادار عبرت ميگيرند كه اگر يارِ پيشواي خويش و تابع امر ولايت نباشند،چه بر سر جامعه و مباني ديني خواهد آمد و درس آموزنده ديگر اين كه چگونه در مقابل باطل و فساد بايستند و از مبارزه با طاغوت نهراسند و بدانند آنچه باقي ميماند،حماسهاي در پرتو رنگ الهي است.
اگر چه ريشههاي شادي و گريه در انسان روشن نباشد، اما به طور طبيعي، غمگين شدن و افسردگي در درجهاي متفاوت به نسبت انسانها سبب روان شدن اشك ميشود،بنابراين آنچه تجربه نشان ميدهد اين است كه ابراز تأثّر به وسيله گريه يا ابراز شادي به وسيله خنده، از نشانههاي تعادل روحي انسان است. به گونهاي كه اگر فردي نگريد و نخندد، ميتوان روان او را نا متعادل توصيف كرد. انسانهايي كه با گريه و خنده، غمها و شاديها ي خود را بروز ميدهند، از سلامت جسمي و روحي بيشتري و از نشاط و تحرك بهتري، در صحنه زندگي برخوردارند.در منابع ديني به اين نكته فطري انسان توجه شده است: «بكاء العيون، وخشيةالقلوب من رحمةاللّه تعالي؛ گريه چشمها و ترس قلبها از نشانههاي رحمت خداوندي است و در مقابل گريه نكردن و قلبي بيرحم داشتن، نشانه بدبختي انسان معرفي شده است.پيامبر (ص) ميفرمايند: «من علامات الشقاء: جمود العين قسوة القلب؛ از نشانههاي بدبختي و شقاوت، جمودِ چشم و قساوتِ دل است.»بنابراين تجسم مظلوميت كساني كه مورد علاقه انسان هستند، بلكه به ياد آوردن خاطره حماسه عاشورا، عواطف انسانهايي را كه فطرتي پاك داشته باشند، تحت تأثير قرار ميدهد، زيرا دريافت بدي ظلم و خوبي عدالت امر عقلي و فطري است. در نتيجه تشكيل مجالس عزاداري ريشه در فطرت انسان دارد.
به طور كلي گريهها داراي سرچشمههاي گوناگوني هستند كه ما براي رسيدن به بحث گريه و عزاداري براي سيدالشهداء به عنوان مقدمه اين تقسيم بندي را ياد آور ميشويم:1 - گريه بر خطا و اشتباهوقتي انسان در مقابل خداوند قرار ميگيرد و اشتباهات خويش را به ياد ميآورد،براي بخشش و آمرزش آنها به بالاترين مرحله توبه، يعني گريه و انابه ميپردازد.امام علي (ع) ميفرمايند:«من بكي من ذنب غفرله؛ هركس به خاطر گناهي كه انجام داده، گريه كند،مشمول آمرزش قرار ميگيرد.»و امامصادق (ع) با سندي از پدران خود از حضرت عيسي (ع) نقل ميفرمايند:«طوبي لمن...بكي علي خطيئته؛ خوشا به حال كسي كه براي گناهي كه مرتكب شده گريه نمايد.».2 - گريه تزوير و دروغوقتي برادران يوسف (ع) او را به بهانه گردش به صحرا بردند و به سبب حسادت اورا به چاه انداختند، سوي پدر كه برگشتند، پيراهن خونين او را به پدر نشان داده و در مقابل او گريستند. قرآن در اين زمينه ميفرمايد: (وجاؤوا اباهم عشاءً يبكون) و در برگشت نزدپدر به گريه پرداختند. اما گريه آنان حقيقي و دلسوزانه نبود، بلكه گريهاي دروغين بود تا متهم نشوند..3 - گريه شوقشادي و شوق گاه در قالب خنده و تبسم و گاه در قالب اشك جلوهگر ميشود. گريه شوق يكي از جلوههاي زيبايي احساس و دلدادگيِ روحي انسان است. مادري كه پس ازسالها فراق، فرزند خويش را به آغوش ميكشد و عاشقي كه پس از فراق به وصال معشوق دست مييابد، شادي و شوق خويش را بدون اراده با گريه ظاهر ميسازند.وقتي جعفر بن ابي طالب از «حبشه» به مدينه برگشت، پيامبر (ص) به استقبال اورفت، «و بكي فرحاً برؤيته؛ و از شوق ديدارش گريست.»قرآن درباره برخورد روحي مؤمنان هنگامي كه وحي را ميشنوند، ميفرمايد:(واذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا منالحق)؛ چون آنچه به پيامبر (ص) نازل شده بشنوند، ميبيني بر اثر آن حقيقتي كهشناختهاند، اشك از چشمهايشان سرازير ميشود.و امام علي (ع) درباره شوق به بهشت ميفرمايد:«من بكي شوقاً الي الجنة اسكنه اللّه فيها و كتب له امانا من الفزع الاكبر؛ كسي كه براي اشتياقِ بهشت گريه كند، خداوند متعال او را در آن جا اسكان ميدهد و سند امان و مصونيت او از وحشت و اضطراب بزرگ قيامت، مقدر ميكند.»سپس امام به اشكِ شوقِ مؤمناني كه درباره آنها و حقانيت آنان آيه نازل شدهاست، توجه ميدهد و آن را ميستايد.4 - گريه رحم، دلسوزي و غم و اندوهدر سال هشتم هجرت، ابراهيم فرزند رسول خدا (ص) از دنيا رفت. پيامبر (ص) گريست. به حضرت گفتند: يا رسول اللّه (ص) آيا شما هم براي فرزند خود گريه ميكنيد؟ حضرت در جواب فرمودند:«ليس هذا بكاء، انما هذا رحمة، ومن لا يرحم لا يرحم، اين گريه نيست بلكه رحمت است و هر كس رحم نكند، مورد رحم نيز واقع نميشود.»و نيز در همين باره آمده است كه آن كودك در آغوش پيامبر (ص) بود كه جان ميداد، حضرت خطاب به او فرمود:«انا بك لمحزونون، تبكي العين، و يدمع القلب، ولانتول ما يسخط الرب؛فرزندم! ما براي تو غمگين هستيم، دل ميسوزد و چشم اشك ميريزد، ولي ما چيزي راكه سبب نارضايتي خدا شود به زبان نميآوريم.» اين سخنان شاهدي محكم بر اين نكته است كه هنگام غم، به طور طبيعي قلب ميسوزد و اشك از ديدگان جاري ميشود.بنابراين سوختن در فراغ دوستان و يا خويشان امري فطري است كه درجات آن متفاوت است. قرآن وقتي داستان مؤمنان مجاهدي را بازگو ميكند كه رسول خدا (ص) به سبب عدم توانايي مالي از اعزام آنان به جبهه جنگ خودداري كرده بود، ميفرمايد:(تولوا و اعينهم تفيض من الدمع حزنا الا يجدوا ما ينفقون)؛ آنان در حالي كه بر ميگشتند، اشك از چشمانشان جاري بود كه چرا چيزي براي انفاق در راه خدا نيافتهاند.بنابراين گريه امري فطري و طبيعي است كه نميتوان كسي را به سبب آن سرزنش نمود، مگر اينكه گريه در جايگاه خودشان نباشد. افزون بر اينها كسي نميتواند شيعيان را به دليل سوگواري بر امامان خويش سرزنش نمايد، زيرا گريه سابقهاي ديرينه دارد.
ميتوان گفت پيشينه گريه، به سابقه وجود بشر است. زيرا هنگامي كه آدم، بهزمين آورده شد، به دليل دوري از بهشت و ترك فرمان (اولي) چندين سال گريست تا اينكه با راهنمايي خداوند توبهاش پذيرفته شد: «فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم.» آدم پس از دريافت كلماتي از سوي خداوند توبه كرد و خداوند توبه اورا پذيرفت. زيرا او توبه پذير و بخشنده است. حضرت ابراهيم هنگامي كه همسر وفرزندش اسماعيل را در سرزميني چون مكه بي آب و علف تنها گذاشت، وقت خداحافظي بسيار گريست.و قرآن ميفرمايد كه حضرت يعقوب در فراق فرزندش شب و روز آرام نداشت،آنقدر به ياد يوسفش گريست تا نابينا گشت و چشمانش سفيد شد:(و تولي عنهم و قال يا اسفي علي يوسف و ابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم)؛و از آنها رو برگرداند و گفت: «افسوس بر يوسف» و چشمان او از اندازه سفيد شد، اما خشمخود را فرو ميبرد.»(قالوا تاللّه تَفْتَؤا تذكر يوسف حتي تكون حرضاً او تكون من الهالكين)؛ گفتند:به خدا قسم تو آن قدر از يوسف ياد ميكني تا در آستانه مرگ قرار ميگيري و هلاك ميشوي.در مقابل يوسفِ پيامبر نيز وقتي با توطئه همسرِ عزيزِ مصر بر سر دو راهيِ آلوده دامني و به زندان افتادن، اسارت را پذيرفت، در زندان به سبب دوري از پدر، به قدري گريه كرد كه به فرموده امام صادق (ع) ساير زندانيان ناراحت شدند و از او خواستند كه يا شبگريه كند يا روز، تا آنان در يكي از اين دو زمان به آسايش و استراحت بپردازند. اينشواهد نشانگر اين نكته است كه گريه و عزاداري به دليل دوري و از دست دادن عزيزي محبوب، سابقهاي ديرين دارد و مورد نهي و نكوهش نيست، بلكه پيامبران الهي نيز به گونهاي آن را ابراز كردهاند.
اين مطلب روشن است كه مردم براي هر كسي گريه نميكنند. در حقيقت مردمان بر اساس صفات انسانها براي آنان ارزش گزاري مينمايند. از اين رو امروز كسي براي تباهكاران نميگريد و از آنان به نيكي ياد نميكند.قرآن كريم اين نكته را به روشني تبيين ميكند و درباره قومي از بني اسرائيل ميگويد: (فما بكت عليهم السماء والارض وما كانوا منظرين)؛ نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين و نه به آنان مهلت و فرصت داده شد.اين جمعيت ارزش و پايگاه اجتماعي خويش را از دست داده بودند، و ممكن است بر اساس تفاسير، منظور اهل آسمان و زمين هستند و اين آيه نشان ميدهد كه مردم براي كسي اشك ميريزند كه خويش را ساخته و بر پايه مبانيِ انساني زندگي كرده باشند.اين دستاورد در سخنان و وصيتهاي حضرت علي (ع) يافت ميشود: «يا بني عاشروا الناس عشرة ان غبتم حنوا اليكم و ان فقدتم بكوا عليكم...» حضرت ميفرمايند:«اي فرزندانم با مردم به گونهاي رفتار كنيد كه اگر از ميان آنان غايب شديد، خواهان و مشتاق ملاقات شما باشند و اگر از ميانشان رفتي براي شما گريه كنند.»اين سخن به خوبي روشن ميكند كه زندگي انسانها دو گونه است، برخي طوري زندگي ميكنند كه مردم به طور طبيعي از آنان ميگويند و حسرت ملاقاتشان را به دوش ميكشند. ولي برخي با عصيانگري و تباهي سبب ميشوند كه مردم يادي به نيكي ازآنها ننمايند.اكنون كسي چون امام حسين (ع) كه داراي بزرگترين و با فضيلتترين صفاتانساني و الهي است، در مقطعي از زمان به گونهاي منحصر به فرد به شهادت ميرسند و اين جان نثاري نيز براي خويشتن نبوده، بلكه براي رساندن رسالت خويش و محفوظ ماندن دين خدا بوده است. آيا كسي كه فطرتي پاك دارد، ميتواند در مقابل اين حماسهبزرگ ساكت بنشيند و اين خواسته دروني خويش را ظاهر نسازد؟
افزون بر موارد گذشته، با تحقيق در سير سوگواري بر امام حسين (ع) در خواهيم يافت كه با صرف نظر از تأثيرات فردي و اجتماعي عزاداري، ريشه آن را در خلقت انسان و معنويت و رسالت الهي است. از اين رو سوگواري و گريه بر سيد الشهداء را در سه مرحله بررسي ميكنيم:الف) گريه بر امامحسين (ع) قبل از تولد.ب) گريه بر امام بعد از تولد و قبل از قيام.ج) گريه بر امام بعد از رويداد عاشورا.
خداوند متعال آنچه را كه در كربلا رخ داده است، قبل از رويداد آن به برخي از پيامبران (ع) وحي نموده است و آنان بر آن امام همام (ع) گريه كردهاند.
روايت شده است حضرت آدم بر ساق عمرش، نام مقدس خاندان رسالت را نوشته ديد، جبرئيل به او تلقين كرد كه در هنگام مناجات بگويد:«يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحقالحسن و الحسين و منك الاحسان.»هنگامي كه آدم (ع) نام حسين را شنيد، دلش شكست. از جبرئيل پرسيد: چرا با ذكر نام حسين دلم شكست؟ جبرئيل از مصيبت امام حسين گفت. سپس هر دو براي مصائب سيد الشهداء و فرزندانش به مانند مادري كه فرزندش مرده باشد، گريه كردند.در كتاب تاريخي ناسخ التواريخ آمده است كه در كتب روايي چنين نقل شده است: روزي موسي بن عمران به مناجات ميرفت، در بين راه مردي از بني اسرائيل موسي راملاقات كرد و عرض كرد: اي نبي خدا از خدا بخواه مرا ببخشد زيرا گناه بسيار كردهام.موسي پذيرفت و چون در كوه طور مشغول مناجات گرديد، عرض كرد: پروردگارا از تو سؤال ميكنم و تو ميداني كه اين مرد چه گفت، اكنون او را ببخش. خطاب رسيد: يا موسي از گناه اين بنده گذشتم و هر كس از ما طلب مغفرت نمايد، او را ميپذيرم مگر كشنده حسين بن علي (ع). موسي عرض كرد: پروردگار من! حسين بن علي و قاتل او كيست؟ خطاب آمد: قاتل او از امت جد اوست و از گمراهان و طاغوتيان. او را در كربلا ميكشند وجسد حسين را بي كفن و عريان روي زمين مياندازند و اموال او را به غارت ميبرند وزنان و فرزندانش را اسير ميكنند و در شهرها ميگردانند. سرهاي آنان را روي نيزهها نصب مينمايند و بر سر بازارها طواف ميدهند. كودكان ايشان را تشنگي هلاك ميكند و بزرگانشان را پوست بدن ايشان در هم ميخشكد. اگر استغاثه بنمايد كسي به داد ايشان نرسد و هيچ كس آنها را پناه نميدهد. چون اين سخنان را شنيد، حضرت موسي بهشدت گريست.بنابراين گريه براي امام حسين (ع) از ابتداي عالم وجود داشته و انبياء الهي نيزبراي آن حضرت گريستهاند.
بر اساس روايتهاي بسياري، هنگام ولادت امام حسين (ع) جبرئيل به رسول خدا نازل شد و خبر شهادت آن امام را به او و پدر و مادرِ نوزاد داد و آنان از همان روزهاي اول براي سيدالشهداء گريستند.
عايشه روايت ميكند: وقتي رسول خدا در خانهاي بود كه وحي بر ايشان نازل ميشد، به من سفارش كردند كسي وارد نشود. در همين حال حسين (ع) كه كودك بود،وارد شد و نزد حضرت رفت. جبرئيل به پيامبر (ص) گفت: زماني نميگذرد كه اين كودك را افرادي از امت تو در سرزمين طفّ از خاكِ عراق به قتل ميرسانند. پيامبر (ص) گريست.جبرئيل گفت:«لا تبك، فسوف ينتقم اللّه منهم، بقائمكم اهل البيت (ع)؛ گريه نكن، ديري نميپايد كه خداوند بوسيله قائم اهل البيت تو از آنان انتقام ميگيرد.»و امام باقر«ع» نقل ميفرمايند:«كان رسول اللّه (ص) اذا دخل الحسين (ع) جذ به اليه...فيقبله و يبكي...فيقول يابني اقبل موضع السيوف منك...،پيامبر پيوسته اينگونه بود. هرگاه حسين نزد او ميآمد،او را در بغل ميگرفت و ميبوسيد و گريه ميكرد و ميفرمود: اي فرزندم من جاي شمشيرها را ميبوسم.
ابن عباس ميگويد: هنگام رفتن به صفين، همراه علي (ع) بودم. وقتي از نينوا عبور ميكرديم، حضرت گريه بسياري كردند. به گونهاي كه اشكهاي ايشان بر چهرهشان ظاهر و جاري شد. ما هم همصدا با امام گريه كرديم. حضرت فرمود:«واي، واي مگر من با آل ابي سفيان چه كردهام؟ در اين سرزمين هفده نفر ازفرزندان من و فاطمه (ع) به شهادت ميرسند و به آغوش خاك ميروند.»
پس از شهادت آن حضرت و ياران و فرزندانِ خاندانِ رسالت، مراسم عزاداري آغازشد. ميتوان گفت اولين مراسم سوگواري زماني بود كه اهل بيت امام حسين با شنيدن صداي اسب آن حضرت از خيمهها بيرون آمدند و اسب بدون صاحب بابا را ديدند. آنان اطراف اسب را گرفته و شروع به گريه و زاري نمودند و اولين مراسم سوگواري بعد از شهادت شكل گرفت.
شاهدان باقيمانده از خاندان رسالت، پس از واقعه عاشورا، در بقيه عمر خويش،هيچگاه خاطره آن حماسه بزرگ و غمانگيز را از ياد نبردند و پيوسته مجالس عزا و گريه برپا مينمودند. يكي از كساني كه شاهد آن واقعه جانسوز بود، حضرت زين العابدين است.ابن شهر آشوب مينويسد:«آن حضرت هر وقت ظرفِ آب را بر ميداشت كه بنوشد، به گونهاي گريه ميكرد كه آب اشك آلود ميشد و وقتي برخي ايشان را دلداري ميدادند، ميفرمود:«و كيف لا ابكي؟ و قد منع ابي من الماء الذي كان مطلقاً للسباع و الوحوش؟ و چگونه گريه نكنم؟ آبي كه براي درندگان و حيوانات وحشي آزاد بود، براي پدرم ممنوع گشت.»
علقمهبن محمد حضرمي، روايت ميكند:«امام باقر (ع) براي سيدالشهداء گريه و ناله ميكرد و با رعايتِ تقيه به اهل خانه خود دستور ميداد، گريه كنند. در آن خانه مجلس عزا و سوگواري تشكيل ميگرديد و آنان مصيبت حضرت حسين (ع) را به يكديگر تسليت ميگفتند.»
ابي عماره شاعر ميگويد: «قال لي يا ابا عماره انشدني في الحسين قال فانشدته فبكي قال انشدته فبكي قال واللّه مازلت انشده و يبكي حتي سمعت البكاء من الدار، امامصادق به من فرمودند: اي ابا عماره درباره حسين (ع) براي ما مرثيه بخوان. حضرت باشنيدن مرثيه گريست و پيوسته گريه ميكردند تا آن جا كه صداي زنان پشت پرده هم بهگريه بلند شد، سپس امام فرمودند:«من انشد في الحسين (ع) شعرا تبكي و ابكي عشرا كتب له الجنة...كسي كه درباره حسين (ع) شعري بگويد و گريه كند و ده نفر را بگرياند، بهشت بر او واجبميشود.»و عبداللّه بن سنان ميگويد: روز عاشورايي به خدمت امام صادق (ع) رسيدم،حضرت را با رنگي پريده و گريان و بسيار غمناك ديدم. از علت آن سؤال كردم فرمودند:مگر نميداني در چنين روزي جد ما حسين بن علي (ع) شهيد شده است.
امام رضا (ع) ميفرمايد: هرگاه ماه محرم فرا ميرسيد، پدرم امام موسي بن جعفر (ع) پيوسته اندوهناك بود و نميخنديد، تا دهه عاشورا سپري شود. در روز عاشورا هميشه گريه و سوگواري ميكرد و ميفرمود: «هو اليوم الذي قتل فيه الحسين (ع)؛ اينروز، روزي است كه حسين (ع) در آن كشته شده است.
امام رضا (ع) ميفرمايد: هر كس كار و تلاش براي به دست آوردن خواستههاي دنيوي را در روز عاشورا ترك كند، خداوند حاجتهاي دنيا و آخرت او را برآورده ميكند، وهر كس روز عاشورا، روز مصيبت و غم و گريه او باشد؛ خداوند روز قيامت را روز شادي و سرور او قرار ميدهد. و چشمش به ديدار ما در بهشت روشن ميشود و هر آن كه روز عاشورا را روز بركت بداند و چيزي ذخيره كند، هيچ بركتي در آن چه ذخيره كرده است،نمييابد.و در بيان ديگر ميفرمايد: محرم ماهي است كه در روزگار جاهليت احترام داشت و مردم در آن ماه از جنگ و خونريزي پرهيز داشتند، اما دشمنان در آن ماه خون ما را ريختند، حرمت ما را شكستند، زنان و عزيزان ما را به اسارت گرفتند، آتش به خيمه مازدند، اموال ما را به غارت بردند و سفارش پيامبر (ص) را در مورد ما پاس نداشتند:«ان يومالحسين (ع) اقرح جفوننا واسيل دموعنا...فعلي مثل الحسين فليبكالباكون، فانّ البكاء عليه يحط الذنوب العظام؛ روز عاشوراي حسيني پلكهاي ما را مجروح و اشكهاي ما را روان ساخته...بر همانند حسين (ع) بايد گريه كنند. چرا كه گريه بر او گناهان بزرگ را از بين ميبرد.»
در زيارت ناحيه مقدسه امام زمان (عج) آن حضرت در خطاب به سيدالشهدا (ع) چنين آمده است:اي جد بزرگوار، اگر روزگاران مرا به تأخير انداخت و نتوانستم به ياري تو بشتابم و با دشمنان تو جنگ بنمايم، اما هر صبح و شام براي تو گريه ميكنم و اگر از شدت گريه چشمم خشك شود، به جاي اشك خون گريه ميكنم.»افزون بر گريه انبياء الهي و اوصياء و امامان شيعه در احاديث فراواني به اين نكته تأكيد شده است كه فرشتگان، خورشيد، بلكه همه ذرات عالم و جن و انس بر آن امام بزرگوار (ع) گريه كرده و ميكنند.بنابراين همان گونه كه در برخي احاديثِ ياد شده نيز گذشت، خداوند متعال براي عزاداران عاشورا ثواب بسياري همانند بخشش گناهان قرار داده است و اين خود ميتواند سبب عزاداري و واسطه قرار دادن آن حضرت براي توبه كردن و پذيرش در درگاه الهيگردد.
با توجه به آنچه گذشت، فلسفه و حكمت عزاداري در فطرت و نهاد انسانهاست كه به اسطورههاي خود احترام گذاشته و ياد آنها را گرامي ميدارند.افزون بر اين، عزاداري بر سيدالشهدا ميتواند ثمرههاي فراواني داشته باشد و سبب زنده ماندن هميشگي دين اسلام گردد، زيرا امام تنها دين را در مقطع خاصي زنده نكرد بلكه راهي كه او پيمود براي هميشه تاريخ سبب تداوم دين خدا شد.از سوي ديگر گريه بر امام حسين (ع) ريشه در تاريخ دارد؛ به گونهاي كه پيامبران الهي و امامان همه براي آن حضرت گريه كردهاند كه اين علاوه بر پاداش، سبب مشروعيت بخشي قيام عاشورا و بيان حقانيتِ امام حسين ميگردد تا در طول تاريخ دشمنان حقانيت اين قيام را نپوشانند.از آنجايي كه همه اولياي الهي بر آن امام همام اشك ريختهاند، ديگر كسيپيروان ايشان را نميتواند براي گريه و ناله بر آن حضرت سرزنش كند و يا عزاداري براهل بيت را بدعت و شرك بداند. چرا كه آيات الهي نيز گريه بر عزيزان در تصوير تاريخ،نقل نموده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».