شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۲-۴۷۶۴
سرشناسه : رستميزاده، رضا
عنوان و نام پديدآور : عاشوراي حسيني تقابل اسلام علوي و سياست جاهلي/ رستميزاده، رضا
منشا مقاله : ، فصلنامهي دانشگاه اسلامي، ش ۱۶، (زمستان ۱۳۸۱): ص ۶۳ - ۸۰.
توصيفگر : قيام عاشورا
توصيفگر : جامعه
توصيفگر : دوران جاهليت
توصيفگر : اسلام
توصيفگر : اهلبيت(ع)
توصيفگر : امويان
توصيفگر : معاويهبن ابيسفيان، خليفه اموي
توصيفگر : محمد(ص)، پيامبر اسلام
جوامع بشري همواره شاهد دگرگونيهاي صعودي و يا قهقرايي بوده و هستند. اگرگروهي بخواهند جامعهاي را به دلخواه عوض كنند، نقطه شروع آن نفوذ در فرهنگ وارزشهاي فرهنگي و انديشههاي فرهنگي آن جامعه است. لذا اعتقادها، آداب، رسوم و انديشههايي كه باعث تشكيل يك جامعه ميشوند از عناصر فرهنگ يك جامعه بهحساب ميآيند. قدرتمداران نيز براي در دست گرفتن سرنوشت جامعه، ابتدا به سراغاين ارزشها رفته و سعي در سوق دادن آنها به سوي اهداف خود، ميكنند. پس آنچه دراين تغيير و تحولات ميتواند مورد بحث و بررسي قرار گيرد سمت و سوي آن تغييراتاست.بيترديد جامعه نبوي باعث تغييرات همه جانبهاي در زمان خود شد. همان جامعهاي كه با عنايت خداوند متعال و رحمت حضرت محمد(ص) و غيرت علوي و ياري مهاجر و انصار بر پايه ارزشهاي والا و معنوي شكل گرفت و حزب اموي كه مهمترين تشكيلات آن زمان به سرپرستي ابوسفيان بود در برابر عظمت و نفوذ خيره كننده اسلام به زانو درآمد. امّا ديري نپاييد كه همين جامعه پس از رحلت بنيانگذارش سير نزولي و سقوط را طي كرد و بار ديگر ارزشهاي عصر جاهليت احيا شد، و جايگزين ارزشهاي قرآني شد و بني اميه با نفوذ در دستگاه رهبري جامعه اسلامي زمينه را براي ايجاد يك جنبش ارتجاعي و سوق دادن مردم به دوران قبل از اسلام كاملاً فراهم كرد تا آن حد كه جامعه اسلامي در سال شصت و يك هجري قمري يعني پنجاه سال پس از رحلت رسولاكرم (ص)، شاهد رخدادي غريب و بسيار اسفناك بود و در آن نوه پيامبر (ص) به طرز دردناكي به همراه ياران اندك خود به شهادت رسيد و بر خاندان پاكش اسارت تحميلشد.حادثه خونين كربلا نموداري روشن از مبارزه دو مكتب فكري و عقيدتي است كه يك طرف آن امام حسين (ع) به عنوان پرچمدار تمام پيامبران، اوليا خدا و بندگان صالح خدا و طرف ديگر حزب اموي و دار و دسته مدافع ارزشهاي جاهليت است.در اين پژوهش به بررسي ساز و كارهاي اين تغيير اساسي در جامعه نبوي تا سال شصت و يك هجري قمري پرداخته شده است تا معلوم شود كه چه علل و عواملي در حادثه مهم عاشورا نقش اساسي داشتهاند.
بيترديد بخشي از علل و عوامل رخداد عاشورا را بايد در وابستگي عميق مردم آنزمان به عصر جاهليت جست وجو كرد. در اين كه عصر جاهليت چگونه دورهاي بوده،كتابهاي زيادي نوشته شده است و به هر تقدير اطلاق واژه جاهليت براي دوره دويست ساله قبل از بعثت در شبه جزيره عربستان گوياي واقعيتهاي غير قابل انكاري است.كلام حضرت علي (ع) به بهترين وجه جامعه عرب آن زمان را توصيف ميكند:«آن هنگام شما اي مردم عرب در بدترين سراي خزيده، منزل گاهتان سنگستانهاي ناهموار، همنشينتان گرزههايي زهردار، آبتان تيره و ناگوار و خوراكتان گلوآزار بود. خون يكديگر را ريخته، از خويشان بريده، بتهايتان همه جا برپا و از سر تا پا آلوده به خطا بوديد...»شاخصههاي فرهنگي عرب جاهلي در شعر و شاعري و دانش انتساب و ايام،خلاصه ميشد. رويكرد اين قوم به اين موارد براي ارضاي تمايلات فخرطلبانه فردي و قبيلهاي بود، نه به عنواي علمي از علوم:«آنها از علم و فلسفه بهره نداشتند، زيرا زندگاني اجتماعي آنها در خور علم و فلسفه نبود. علم در ميان آنها منحصر به معرفت انتساب يا شناختن اوضاع جوّي - جهت پيدا كردن آب - بود. بنابر بعضي از اخبار هم اطلاع اندكي از علم طب داشتند. امّا آنچه را ميدانستند ارزش آن را نداشت كه «علم» به حساب آيد و عنوان «عالم» بر آنان خطاست.»از طرف ديگر در جامعه عرب جاهلي تمام اركان شخصيت و مظاهر فكري و عقلي در واحدي به نام «قبيله» خلاصه ميشد. «قبيله» تعيين كننده نوع و چگونگي روابط اجتماعي افراد در درون و برون خانواده بود.به طور كلي در نظام ارزشي دوره جاهليت «نسب قبيلهاي» و «ثروت» تعيينكننده پايگاه اجتماعي افراد بود. آن كه از نسب بالاتر و ثروت بيشتري برخوردار بود جزو اشراف قرار ميگرفت و در تمامي تصميمگيريهاي قبيلهاي و امور مختلف اجتماعي تأثيرگذار و صاحب نظر بود.با ظهور دين اسلام، حضرت محمد (ص) سعي در تغيير اين نظام ارزشي نمود.تلاش بيوقفه بيست و سه ساله آن حضرت (ص) در تثبيت ملاك تقوا و پرهيزكاري براي جامعه و افراد آن بود. امّا مسلّم است كه اين دوره براي ريشه كن كردن يك فرهنگ جاهلي پرسابقه، دوره بسيار كمي به حساب ميآيد. لذا بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام (ص) جامعه آرام آرام به سوي تفكرات جاهلي بازگشت تا آنجا كه در سال شصت و يك هجري قمري مشاهده ميكنيم كه شالوده فكري دشمنان امام حسين (ع)، قبيله و منافع قبيلهاي بود و آنان همه چيز را فقط در چهارچوبه عصبيت قبيلهاي خلاصه كردهبودند و بس.
فتح مكه توسط سپاه اسلام در سال هشتم هجري، بزرگترين پايگاه دشمنان اسلام، به ويژه حزب بني اميه را فروريخت و با تصرف آن و تسليم رؤساي قريش ـ همچون ابوسفيان ـ اسلام به عنوان حاكميت بلامنازع جزيره العرب به رسميت شناختهشد. قبايل ديگري كه تا آن زمان اسلام نياورده بودند، گروه گروه با فرستادن نمايندگانخود به مدينه، در پيشگاه پيامبر اسلام (ص) مسلماني خود را اعلان كردند تا از اينطريق بتوانند هم چنان به حيات قبيلهاي خود ادامه دهند.در نتيجه سال نهم هجري با عنوان «عام الوفود» در تاريخ اسلام شناخته شد و بخش بزرگي از قبايل جزيرة العرب در اين سال به جرگه اسلام پيوستند. بيترديد اسلام آوردن اين قبايل، نه از روي ايمان قلبي بلكه از روي ترس و مصلحت زمانه بود. اينان كه به طور تقريبي بيش از نيمي از قبايل شبه جزيره را شامل ميشدند هرچند كه به ظاهر اعلان مسلماني كردند، ولي مباني و مبادي اسلام را درك نكرده و در قلب و درون خويش به آن مؤمن نشده بودند. قرآن كريم به اين مسئله چنين اشاره ميكند: «اعراب - كه بر تو منت نهاده - گفتند ما ايمان آورديم به آنها بگو شما ايمان نياورده وليكن بگوييد ما اسلام آورديم و هنوز ايمان در دلهايتان وارد نشده است...» در ادامه آيات همين سوره ميفرمايد: «... آنها بر تو منت ميگذارند كه اسلام آوردهاند بگو شما به اسلام خود بر من منت مگذاريد، بلكه اين خداست كه بر شما منت مينهد...».مؤيد اين مطلب درخواستهايي بود كه نمايندگان قبايل تازه مسلمان از پيامبر (ص) در قبال پذيرش اسلام داشتند؛ همانند: نگهداشتن بت قبيله يا به دست گرفتن رهبري و زمام مسلمانان پس از پيامبر (ص) و يا ادامه رباخواري و... كه همه اينها نشان دهنده آن است كه مفاهيم عميق اسلامي در ذهن و دل اعراب رسوخ نكرده و آنها را از درون، متحول نكرده بود. بديهي است كه اين نوع ايمان ميتواند به راحتي متزلزل شود و به همان روش غلط پيشين برگردد و ايستادن در مقابل امام حسين (ع) در روز عاشورا اين موضوع را به طور واضح به نمايش گذاشت و كوفيان زير دستآزار و زبردست نواز در پيمانهاي خود با امام حسين (ع) متزلزل شده و به همان روش غلط پيشين خود برگشتند.
عامل ديگري كه به عنوان ميراث شوم عصر جاهليت به دوره اسلامي منتقل شد،منازعات درون قبيلهاي تيرههاي قريش بود كه مسلماً بر جريانهاي سياسي و اجتماعي جامعه ديني؛ حتي پس از رحلت پيامبر (ص) بسيار تأثير گذاشت.ريشه اين گونه منازعات به زماني برميگردد كه در گذشتهاي نه چندان دور با مرگ عبد مناف - جدّ سوم حضرت محمد (ص)- قبيله قريش به دو شاخه مهم بني هاشم و بني عبد شمس تقسيم ميشود كه در عرصههاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي رقابت فشردهاي را با هم شروع ميكنند و در زمان هاشم -پدر عبدالمطلب- تيره او در دو زمينه نسبت به تيره عبد شمس برتري قابل توجهي پيدا ميكند:الف: ابتكار راهاندازي سفرهاي تجارتي زمستاني و تابستاني از مكه به يثرب و شام و به عكس.ب: كرامت نفس و بخششهاي زياد در ميان مردم.اين دو مورد هرچند كه منشأ تحولات مهمي ميشود و مكه را در عرصه اقتصاد،تجارت و عظمت، يك سر و گردن از همه اقوام هم جوار بالا ميبرد، ولي حسادت رقباي هاشم را به دنبال داشت. در اين ميان اميّه -فرزند عبد شمس و سرسلسله طايفه بنياميه - بيش از هركس حسادت خود را آشكار ميساخت و نسبت به عمويش هاشمكينه ورزيهاي عجيبي پيدا كرد.در طول زمان، تيره بني اميه بر اقتدار اقتصادي خود افزود. ولي بني هاشم با مرگ هاشم ـ رئيس خود ـ از نظر اقتصادي در سراشيبي افول و نزول قرار گرفت و نتوانست با بني اميه رقابت اقتصادي داشته باشد و فقط به خوشنامي خود ميباليد و اين باعث شد كه بني اميه با حفظ مقام قيادت و نفوذ فوقالعاده در اجتماعات مهم مكه؛ به ويژه در دارالندوه - مجلس شوراي عرب - منزلت اجتماعي روزافزوني در مكه پيدا كند.رقابت اين دو تيره سرشناس قريش با بعثت پيامبر (ص) كه خود نيز از تيره بنيهاشم بود نه تنها به پايان نرسيد، بلكه با ظهور آن حضرت (ص) و ارائه دين اسلام ايننزاع شعلهورتر ميشود و بني اميه ادعاي نبوت حضرت محمد (ص) را در راستاي رقابت تيرهاي تفسير ميكردند و طبيعي است كه با آن مخالفت كنند و در پي خنثي كردن آن برآيند. نه تنها ابوسفيان -رئيس تيره بني اميه در زمان بعثت پيامبر (ص)- اين نگرش را داشت، بلكه يزيد بن معاويه (نوه او) نيز در سال شصت و يك هجري قمري در اين محدوده فكري سير ميكرد و وقتي اهل بيت عصمت و طهارت (ع) را در شام ميبيند ضمن اهانت به سر مطهر امام حسين (ع) شعري را بر زبان ميراند كه ترجمه آن اين نيست:«قبيله بني هاشم با سلطنت بازي كردند، پس نه خبري آمد و نه وحي نازل شد.»
از ديدگاه جامعهشناسان، نقش كارگزاران در تغييرات اجتماعي و فرهنگي، نقشي برجسته و قابل ملاحظه است، زيرا تصميمگيريهاي آنان سرنوشت جوامع را مشخص ميكند.بر اين اساس ماجراي «سقيفه» را نه فقط بايد به عنوان مهمترين علّت و اصليترين عامل رخداد عاشورا دانست، بلكه ميتوان آن را به عنوان شالوده تغيير ارزشها تا قيام حضرت مهدي (عج) قلمداد كرد. جرياني كه گروه كثيري از پيروان ديناسلام را به سوي بازگشتِ دوباره به تفكرات و سنتهاي قبيلهاي پيش از بعثت كشاند وشيوه انتخاب جانشين پيامبر (ص) را دقيقاً طبق معيارها و سنن قبيلهاي مشروعيت بخشيد و دگرگوني جامعه نبوي و علوي را تا آنجا درنورديد كه پس از پنجاه سال، مردمي كه خود را امّت حضرت محمّد (ص) ميدانستند در سرزمين كربلا جنايتي مرتكب شدندكه اهل زمين و آسمان در عزاي مصيبتش تا قيامت گريه ميكنند. مهيار ديلمي ـ مرثيه سراي اهل بيت (ع) ـ بسيار زيبا ميگويد:«اي فرزند مصطفي اين سقيفه بود كه راه كربلايت را هموار كرد و آن گاه كه حقپدرت علي (ع) و مادرت فاطمه (س) را غصب كردند كشته شدنت خوب جلوه كرد.»آري مسلمانان با فراموش كردن سفارشهاي اكيد پيامبر (ص) در مورد حضرت علي (ع) و جريان غدير خم، پس از رحلت پيامبر گرامي (ص) به جاي حضور در خانه امام معصوم و دست دادن با او كه منصوب خدا و رسولش (ص) بود، در سقيفه بني ساعده گردهم آمدند و حاكميت جامعه نبوي را به پشتوانه صوري رأي مردم به دست ابوبكر سپردند.گويي اينان خوب ميدانستند كه تغيير ارزشهاي نبوي بدون تسلط اجتماعي و بهدست گرفتن حاكميت امكان پذير نيست. در آنجا بود كه عنان حكومت به دست افراد نالايق افتاد و آنان با بهرهگيري از اين ساز و كار بر جامعه مسلّط شدند و هر آنچه توانستند كردند، به نحوي كه در جامعهاي كه در آن آب وضوي پيامبر بزرگوار (ص) سرمه چشممردم بود، پس از مدّتي كشتن فرزند محبوب و دلبندش را نه تنها مذموم ندانستند كه حتّي پس از كشته شدن آن مظلوم كربلا به رقص و پايكوبي پرداختند و اين چنين كمر به نابودي ارزشهاي اسلام نبوي بستند.در ماجراي سقيفه ضعف و تزلزل و عقب نشيني انصار از يك طرف و تفسير زيركانه مهاجرين از جانشين پيامبر (ص) از طرف ديگر توانست رقباي جدّي خود را از صحنه خارج كند. اصحاب سقيفه با ناديده گرفتن فضايل و برتريهاي بيمانند حضرت علي (ع) و سوابق درخشان بني هاشم در پيشبرد اسلام، خلافت را از مسير خود منحرف كردند. اينان خوب ميدانستند كه اگر ارزشهاي الهي و فرهنگ والاي پيامبراسلام (ص) به رهبري و سرداري اهل بيت عصمت و طهارت (ع) در جامعه نوپاي اسلامجاري و پايدار شود ديگر جايي براي آنان نخواهد بود. پس با شعار دادن «حسبنا كتابالله» تنها راه چاره را در انحراف جامعه و دوري آنان از عترت پيامبر (ص) ديدند.
عامل مهم ديگر در زمينه سازي قيام عاشورا سياست مالي خلفاي نخستين و شيوه برخورد آنها با بيت المال مسلمين بود كه بعد از رحلت پيامبر (ص) در جامعه اسلامي به مرور شكل گرفت. پيامبر گرامي (ص) در اداره امور مالي جامعه اسلامي به دو مسئله حساسيت ويژهاي داشت: 1- در تقسيم بيت المال مساوات و برابري را به طور كامل رعايت ميكرد و بين نومسلمانان و سابقهداران در اسلام فرقي قايل نميشد.2- به هيچ وجه ثروتي را در خزانه ذخيره نميكرد، بلكه به محض رسيدن مال، آن را بين مسلمانان تقسيم مينمود.امّا بعد از پيامبر (ص) با توجه به فتوحات مهمي كه صورت گرفت غنائم فراواني به مدينه منتقل شد و عملاً تقسيم همه اموال در بين مسلمانان بدون ذخيره كردن بخشي از آن در خزانه بيت المال معقول به نظر نميرسيد و توزيع همه غنائم به يك بار بينمسلمانان خطرناك و مضر مينمود. ولي اشتباه بزرگ خلفاي نخستين؛ به ويژه عمر بنخطاب در تقسيم ناعادلانه بيت المال ميان مسلمانان بود. بدين صورت كه بين عرب وعجم، زن و مرد، آزاد و غلام، سابقون و نومسلمانان تمايز قايل شده و براساس سابقه ونسب، حكم به تقسيم اموال ميكردند.نتيجه اين سياست مالي غلط از سوي ابوبكر و عمر ايجاد شكاف طبقاتي عميق بين مسلمانان شد و با روي كار آمدن خليفه سوم و سياست مالي اتخاذ شده از طرف او،عمق فاجعه مشخص شد. عثمان علاوه بر تقسيم نامساوي اموال شروع به بذل و بخششهاي بيحدّ و حصر به خويشاوندان و بستگان خود ـ كه عمدتاً از تيره امويان قريش و طرد شده تبعيدي پيامبر (ص) به حساب ميآمدند ـ نمود و خودش هم زندگي اشرافي مجلّلي را در پيش گرفت و نتيجه مستقيم چنين حكومت اشرافي قدرت يافتن تيره اموي بود كه تمامي اركان دستگاه خلافت را در طول حاكميت عثمان به زير سيطره نفوذ خود درآوردند.از طرف ديگر سرمايههاي انباشته شده و بيمصرف صحابي بزرگ - كه در دوران ابوبكر و عمر به دست آمده بود - با لغو ممنوعيت خروج از مدينه توسط عثمان، براي تجارت و استملاك اراضي در سراسر بلاد اسلامي به كار گرفته شد و وقتي كه حضرت علي (ع) خلافت مسلمين را به اصرار مردم پذيرفت، چون بر تقسيم عادلانه اموال مبتنيبر مشي عقيدتي پيامبر اسلام (ص) تأكيد ورزيد. همين صحابه - كه در گرداب تجملات دنيوي فرو رفته بودند - حاضر شدند در جنگ جمل رو در روي امام متقين (ع) صف آراييكرده و «عقيده» را فداي «غنيمت» كنند.در تداوم همان سياست مالي خلفاي سه گانه، معاويه املاك خالصي را براي خاندان حكومتي خود اختصاص داد و به سازمان خراج و تخصيص درآمد حاصله از آن فقط براي خليفه تمركز بخشيد كه از اين طريق بيشترين سود عايد دستگاه معاويه و خاندان اموي شد. بعد از معاويه، يزيد ميراث خوار چنين نظام سلطنتي شد كه اساس آن مبتني بر مال اندوزي بود و اين بدترين عامل مقابله با فرهنگ امام حسين (ع) - كه در فكر و عمل خالصانه دنبالهرو مشي حضرت محمد (ص) و علي (ع) بود - به حساب ميآيد و يزيد امام حسين (ع) را مانع بزرگي در ادامه سياست مالي خود و بني اميه ميبيند و به همين خاطر به مبارزه عليه او ميپردازد.
كنار گذاشتن امام علي (ع) و خانه نشين شدن او ضربه جبران ناپذيري بر پيكر جامعه نوبنياد نبوي بود و آن گاه كه دستور منع نشر و كتابت كلام نبوي داده شد، اين ضربه دو چندان گرديد، زيرا مردم تازه مسلمان شديداً نياز به تفسير و تبيين معارف الهي داشتند؛ به خصوص مناطقي كه پس از رحلت رسول خدا (ص) در قلمرو حكومت اسلام قرار گرفتند، از درك درست مفاهيم اسلام محروم ماندند.خليفه دوم دستور جلوگيري از جمع آوري و تدوين احاديث و اخبار پيامبر (ص) را صادر كرد و صحابه را از نوشتن هرگونه احاديث پيامبر (ص) مطلقاً برحذر داشت. علاوه بر آن بزرگان را در مدينه نگاه داشت تا احاديث آن حضرت (ص) را در اطراف منتشر نسازند و همه احاديثي را كه نوشته بودند جمع آوري كرده و دستور سوزاندن آنها را صادر كرد.اين ممانعت عمر زمينه تفسير به رأي قرآن و اجتهادات بياساس گشت و ارزشهاي ناب جاي خود را به كجيها و انحرافات و تمايلات دنياگرايان راحت طلب دادو پيآمدهاي منفي و ناهنجاريهاي اجتماعي و انحرافات رفتاري زيادي را به دنبال داشت.معاويه نيز در ادامه سياستي كه عمر در زمان خود بنيان گذاشته بود با شدّت وحدّت بيشتر و قويتر دستور به منع نشر احاديث اهل بيت (ع) داد. او با اين شيوه تلاش ميكرد مردم را از خاندان وحي دور ساخته و دستشان را از ارزشهاي اصيل الهي كوتاه كند تا بتواند ارزشهاي دوران جاهليت را جايگزين آن كند و از قتل كساني كه در مقابل دستورالعملش مقاومت ميكردند و به علي (ع) دشنام نميدادند و يا از شيعيان علي (ع) بهحساب ميآمدند دريغ نميكرد.امام حسين (ع) در پاسخ به نامه معاويه مينويسد: «آيا تو قاتل آن مرد حضرمي نيستي كه زياد بن ابيه به تو نوشت: او بر آيين علي (ع) است. و تو در پاسخش نوشتي:هركس را كه بر آيين علي (ع) است بكش و زياد نيز او و امثال او را كشت و همه آنها را به دستور تو مثله كرد؟ آيا تو قاتل حجر بن عدي كندي و ياران نمازگزار و عابداني كه منكر ظلم بوده و بدعتهاي تو را گناهي بزرگ شمرده و امر به معروف و نهي از منكر نمودهاند و در راه خدا از ملامت هيچ ملامت كنندهاي باكي نداشتند نيستي كه آنها را از روي ستم و دشمني كشتي» بنابراين همين مسئله عامل شومي براي رخداد عاشوراي شصت و يك هجري قمري شد.
در جامعه نبوي نقش پيامبر (ص) - به عنوان برگزيده معصوم خداوند متعال ـ آشنا ساختن مردم با ارزشهاي الهي بود. با رحلت پيامبر (ص) به علت ممانعت حكام وقت از ترويج احاديث نبوي و خانه نشين كردن اهل بيت آن حضرت (ص)، مسلمانان دچار مشكل شدند و براي شناخت ارزشها و آموزش دين و شرع مقدس اسلام نزد افرادي همچون: ابوهريره، عكرمه و ابن هيثم رفته و آنها را مرجع خود قرار دادند به حدّي كه انصار و مهاجر از وضع موجود شكوه كردند.با خاتمه يافتن حاكميت بيست و پنج ساله اصحاب سقيفه و به خلافت رسيدن علي (ع) انتظار ميرفت كه جامعه اسلامي ارزشهاي نبوي فراموش شدهاش را بازيابد.اميرالمؤمنين علي (ع) نيز پس از روي كار آمدن، به تغييراتي كه پديد آمده بود اشاره كرده و با حسرت از گذشته و دوران رسول خدا (ص) ياد ميكند و ميفرمايد:«اي بندگان خدا! در زماني واقع شدهايد كه خير و نيكويي به آن پشت كرده و شر و بدي به آن روي آورده است و شيطان هر روز بيش از پيش در كار گمراهي مردم طمع ميورزد. به هر سو كه ميخواهيد بنگريد، آيا جز فقيري كه با فقر، دست و پنجه نرم ميكند يا ثروتمندي كه نعمت خدا را به كفران تبديل كرده يا بخيلي كه با بخل ورزيدن در اداي حقوق الهي ثروت انباشته و يا متمرّدي كه گويا گوشش از شنيدن پند و اندرزها كراست، شخص ديگري ميبينيد؟ كجايند خوبان شما، آن انسانهاي وارسته و پرهيزكاري كه در كار و كسبشان از حرام پرهيز ميكردند و در رفتار و عقيدهشان پاكي ميورزيدند؟ شما در ميان جمعي از مردم پست و دون صفت مانديد كه به دليل خفّت و بيارزشي آنها،لبها جز به مذمت آنها حركت نميكند - پس بايد فاتحه اسلام را خواند - (زيرا) مفاسدآشكار شده، نه انكار كننده و تغيير دهندهاي پيدا ميشود و نه بازدارندهاي به چشم ميخورد. آيا با اين وضع ميخواهيد در دار قدس خدا و رحمتش قرار گيريد و از عزيزترين اوليايش باشيد؟ هيهات...»امّا تلاش امام علي (ع) در اين زمينه از همان قدم نخست با مشكلات عديدهاي مواجه شد، چرا كه آن حضرت (ع) حركت اصلاحي خود را بر دو محور: عدالت اقتصادي در امر بيت المال و لياقت در واگذاري امارت و ولايت استوار داشت كه در محور اول عدالت علوي موجب رنجش زراندوزان و دنياگراياني همچون: طلحه و زبير شد كه جنگ جمل را راه انداختند و در محور دوم حركت امام (ع) باعث نارضايي امراي ناصالحي همچون: معاويه و حاميان او گرديد كه توسط عثمان به امارت رسيده بودند. اينان جنگ صفين را به راه انداختند.حضرت علي (ع) درباره اين گروه فرمود: «رهبر اين گروه (معاويه) از ملّت اسلام خارج و بر پايه ضلالت و گمراهي ايستاده است.» پس از جنگ صفين بود كه همين حزب اموي با ايجاد شكاف و تفرقه ميان لشكر امام (ع) باعث جدا شدن عده كثيري از اطراف امام علي (ع) شده و جنگ نهروان به راه افتاد.اين گونه امواج به قدري شديد بود كه پاك مردي همچون حضرت علي (ع) را درتمام دوران خلافتش به خود مشغول ساخت و در نتيجه فرصت را از او گرفتند و بالاخره تحمّلش را نداشته و شهيدش كردند.با شهادت حضرت علي (ع) معاويه زمام امور مسلمانان را به دست گرفت و با خانهنشين كردن امام حسن (ع) خود را بيرقيب ديد و در راه دگرگوني ارزشهاي اسلامي سعي فراوان نمود و جامعه را به عصر جاهليت برگرداند و اسلام را به طور كامل وارونه جلوه نمود. امام حسين (ع) در اين باره ميفرمايد:«جدّاً اوضاع زمان دگرگون شده، زشتيها آشكار و نيكيها و فضيلتها از محيطما رخت بر بسته و از فضايل انساني چيزي باقي نمانده است. مردم در زندگي ننگين و ذلت باري به سر ميبرند، نه به حق عمل ميكنند و نه از باطل دوري مينمايند، آگاه باشيد اين بني اميه پيروي از شيطان را بر خود لازم دانسته و اطاعت الهي را ترك نمودهاند و فساد را آشكار و حدود الهي را تعطيل نمودهاند.»مسلماً در ادامه اين روند وجود افرادي همچون امام حسين (ع) - كه مصرّ بر حفظ ارزشهاي الهي و نبوي و مقيّد به عمل به آنهاست - مانع بزرگ به حساب ميآيد و بايد از ميان برداشته شود و اين چنين حادثه عاشورا رقم ميخورد.
علاوه بر مواردي كه تا به حال از آن ياد شد به طور كلي مهمترين حركتها و فعاليتهاي انحرافياي كه در وقوع سانحه عظيم عاشوراي حسيني بسيار مؤثر بوده است و از طرف معاويه و همفكرانش در تاريخ صدر اسلام صورت گرفت به اين قرار است:الف ـ جعل حديث در فضايل معاويه و تيره اموي قريش و مذمت بني هاشم؛ به ويژه علي (ع) جهت مخدوش كردن چهره شايسته امام علي (ع) و خاندان پاك او:«معاويه در اين راه تلاش ميكرد تا از منزلت والاي پيامبر (ص) بكاهد. لذا به مزدوران وجاعلان خود دستور داد كه احاديثي (حتي) در وهن شخصيت نبوي جعل كنند.»ب ـ احياي تعصبات قومي و قبيلهاي و نابودي برتري قانون. معاويه براي اجراي سياست عرب گرايي خود در بخشنامهاي به زياد بن ابيه (حاكم بصره و كوفه) دستور ميدهد: «عطايا و سهميه موالي و عجم را از بيت المال كم كند و در جنگها عجم را سپر اعراب سازد، آنان را به هموار ساختن راهها و كندن درختان وادارد و هيچ يك از عجم رامناصب دولتي نداده و اجازه ندهد كه آنان با دختران عرب ازدواج كنند و از عرب ارث ببرندو تا آنجا ميتواند از عجم دوري گزيند و آنان را تحقير كند...»ج ـ احياي جريانهاي اعتقادي انحرافي و ترويج قرائتهاي ديگري از دين در برابر كنار گذاشتن خاندان وحي و تعطيل كردن حدود الهي، از جمله ترويج تفكرات گروه «مرجئه». به عقيده اين فرقه تنها كافي است كه انسان قلباً به اسلام اعتراف كند و با وجود اين نوع ايمان هيچ گناهي ضرر ندارد. با رواج اين تفكر معاويه موفق به مشروعيّت بخشيدن به تمام اعمال و گفتار دستگاه حكومتي خود شد. بر اين مبنا خليفه مسلمانان هر كاري انجام دهد درست و شايسته است و هركس با آنان به مخالفت برخيزد ـ هركه ميخواهد باشد ـ بر خطاست و ريختن خون او منعي ندارد. لذا آن چيزي كه باعث شد جامعه اسلامي رخداد دلخراش و أسفبار عاشورا را بپذيرد و اعتراض نكند رسوخ همينباور هم بود. امام حسين (ع) حتي اگر عزيز و دلبند پيامبر اسلام (ص) هم باشد چون به اذن خليفه كشته شده است مورد تأييد است.د ـ دگرگوني در روش تعيين خليفه و تبديل خلافت به سلطنت. بدترين كاري كه معاويه در زمينه محو فرهنگ علوي و نبوي انجام داد تغيير اساسي در نظام خلافت بود.معاويه خود اعتراف كرد كه حكومت را در عين نارضايتي مردم و به زور شمشير به دست آورد و آنگاه كه به دستش آورد اقدام به موروثي كردن آن در طايفه خود نمود.در اين راستا با تهديد و تطميع از امراء و كارگزاران خود براي يزيد بيعت گرفت؛ اگرچه بيلياقتي و عدم صلاحيت يزيد براي همگان؛ حتي خود معاويه محرز بود.ه ـ تغيير و دگرگوني در زندگي خليفه و شيوه اداره بيت المال، استفاده از روش زندگي پادشاهي و سلطنتي همچون پادشاهان ايران و قيصر روم از عهد امويه آغاز شد.در اين دوره خزانه بيت المال به صورت ثروت شخصي شاه و دودمان شاهي (خلفاي بنياميه) در آمد و كسي نميتوانست درباره حساب و كتاب بيت المال از حكومت بازخواست كند، و كسي را ياراي امر به معروف و نهي از منكر نبود.حكومت پادشاهي معاويه بدون آن كه يادي از سنت و سيره نبوي داشته باشد مقوّم حاكميّت سلطنتي دنياطلبانهاي بود كه در آن عقيده و پايبندي به آن كاملاً ناديده گرفته شده بود. وقتي اين گونه انحرافات بنيادين از سال يازدهم هجري به بعد در جامعه اسلامي شكل ميگيرد دور از انتظار نيست كه رخدادي مثل سانحه عاشوراي سال شصت و يك هجري قمري به وقوع بپيوندد.در جامعهاي كه كارگزار و حكمرانش فردي چون معاويه يا يزيد باشد، افراد آن جامعه نيز در جهت حذف ارزشها و تعطيل حدود الهي، به دنيا روي ميآورند و زراندوزي و ناديده گرفتن حق، منش و روش اجتماعي ميگردد و مردم در مقابل كشته شدن منادي و مدافع ارزشهاي خدايي و حدود الهي نه فقط بيتفاوت ميشوند، بلكه خود براي حذفآن بسيج ميشوند و براي كشتن او لشكركشي ميكنند و پس از كشتن او يارانش به غارت اموال او و خاندانش پرداخته و اهل بيتش را به اسارت ميبرند. ليكن خداوند متعال در اين ميان ساكت و بيتفاوت نمينشيند و با كاروان اسارت عاشورا را زنده و جاويدان ميسازد و ذلت معاويه و دار و دستهاش را در طول تاريخ در نظر آزادمردان رقم ميزند و بالاخره اينكشتي نجات را به سرمنزل مقصود ميرساند.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».