شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۱-۴۹۸۷۱
سرشناسه : شيرودي، مرتضي
عنوان و نام پديدآور : عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامي ايران/ شيرودي، مرتضي
منشا مقاله : ، حكومت اسلامي، ش ۲۷، (بهار ۱۳۸۲): ص ۳۹۶ - ۴۱۸.
توصيفگر : قيام عاشورا
توصيفگر : انقلاب اسلامي ايران
توصيفگر : عوامل عقيدتي
توصيفگر : عوامل ديني
توصيفگر : حسينبنعلي(ع)، امام سوم
توصيفگر : رهبري
توصيفگر : شجاعت
توصيفگر : مسووليتپذيري
توصيفگر : توكل
توصيفگر : تقيه
توصيفگر : شهادت
توصيفگر : عدالت
توصيفگر : امام خميني(ره)
در مقام تحليل انقلاب اسلامي ايران، يك رويكرد، آن را ملهَم از نهضت حسيني و مكتب عاشورايي ميداند و در همين بستر با بررسي عوامل اصلي محدثه انقلاب، آنها را عوامل مبقيه انقلاب نيز دانسته، بر حفظ و استمرار آنها پاي ميفشارد. نويسنده در اين مقاله با مفروض گرفتن تأثير پذيري انقلاب اسلامي ايران از نهضت امام حسين (ع) به دنبال نشان دادن نوع تأثيرگذاري عاشورا برانقلاب اسلامي و تداوم آن است و در اين راستا عناصر رهبري، مكتب وملت را در هر دو حركت با معرفي شخصيت رهبران جبهههاي حق و باطل به بحث ميگذارد. مقاله حاضر ميكوشد، به اين سؤالات پاسخ دهد:1. آيا عاشورا بر انقلاب اسلامي تأثير گذاشته است؟2. اگر عاشورا بر انقلاب اسلامي تأثير داشته در چه زمينهها و به چه صورتي بوده است؟3. آيا عاشورا، همانگونه كه در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي تأثير گذاشت، قادر است بر تداوم آن نيز تأثير بگذارد؟ نيل به اين مقصود و هدف، چگونه و از طريق پيمودن چه راههايي امكانمييابد؟اگر چه تأثيرگذاري عاشورا بر انقلاب اسلامي و تداوم آن، از نظر نگارنده مسلّم و بديهي است، به همين دليل، آن را به عنوان مفروض برگزيده است، اما به جهت آن كه بر خوانندگان نيز اين قطع و يقين حاصل شود، دو دليل در اثبات آن اقامه ميكنيم: دليل اوّل: امام خميني (ره) به شكلهاي مختلف بر چنين تأثيري اشاره كردهاند.بهعنوان مثال:«حجت ما براي اين مبارزهاي كه بين مسلمين و...اين دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم اين عمل...عمل سيدالشهدا (ع) است...حجتمان براين است كه اگر چنانچه اين مبارزه را ادامه بدهيم و صدهزار از ما كشته بشود براي رفع ظلم...براي اينكه دست آنها را از اين مملكت اسلامي كوتاه كنيم، ارزش دارد. حجتمان هم كار حضرت امير (ع)، و سيدالشهدا است.» [1] .گمان نكنيد كه اگر اين مجالس عزا نبود و اگر اين دستجات سينهزني و نوحهسرايي نبود، 15 خرداد پيش ميآمد [2] .... تمام اين وحدت كلمهاي كه مبدأ پيروزي ما شد، براي خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگواري و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد... اگر قيام سيدالشهدا سلام الله عليه نبود، امروز هم ما نميتوانستيم پيروز شويم. [3] .... انقلاباسلامي ايران پرتوي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است. [4] .... كربلا را زنده نگه داريد و نام مبارك حضرت سيدالشهدا را زنده نگه داريد كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته ميشود. [5] .دليل دوم: بيشتر منابعي كه زمينههاي زايش عاشورا و انقلاب اسلامي را كاويدهاند، به مشتركات فراوان اين دو اشاره دارند، از جمله: الف. درباره عاشورا، برخي نوشتهاند: فرهنگ و تعاليم عاشورا داراي زمينههايي است كه نمونههايي از آن عبارتند از: 1.فرهنگ شهادت، 2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل، 3. فرهنگ طاغوت ستيزي و طاغوت زدايي، 4. اصل پيروي از رضاي خدا و مصالح مسلمين، 5. فرهنگ پيشگيري از جرم و فسادقبل از وقوع آن، 6. فرهنگ نظارت عمومي و امر به معروف و نهي از منكر. [6] .ب. ديدگاه امام خميني (ره) در باره انگيزههاي قيام امامحسين (ع) عبارت است: 1. عمل به تكليف الهي، 2. تشكيل حكومت اسلامي، 3. نشر اسلام و بقاي آن، 4. امر به معروف و نهي از منكر، 5. نجات اسلام از خطر تحريف، 6. اصلاح امت و جامعه اسلامي، 7. ظلم ستيزي و عدالتخواهي [7] .. ج. در باره انقلاباسلامي.برخي عوامل پيدايش انقلاباسلامي را به اين شرح توضيح دادهاند: 1. مذهب، 2. سلطه بيگانگان، 3. رهبري حضرت امام خميني (ره)، 4. شعار جدايي دين از سياست، 5. اسلام زدايي نظام حاكم، 6. بيگانه بودن نظام حاكم با مردم، 7. تحقير شخصيت انساني مردم، 8. وحدت و يكپارچگي ملت. [8] .د. برخي زمينههاي انقلاب را به اين شرح بر ميشمارند: 1. ايجاد نارضايتي عميق درمردم از شرايط حاكم، 2. وجود رهبري و ساختارهاي اجتماعي و سياسي بسيجگر، 3.گسترش روحيهانقلابي و مشاركت مردمي، 4. گسترش و پذيرش انديشه حكومت اسلامي،5. مبارزه خشونت بار مردم با دولت. [9] .بنابراين، شناخت و تبيين عوامل مؤثر در شكلگيري انقلاباسلامي، بدون توجه به نقشو تأثير نهضت بزرگ امامحسين (ع)، شناختي ناقص و به دور از واقع است. [10] .البته، اجمالي كه از تأثير عاشورا بر انقلاباسلامي سخن گفتيم، براي درك عميق اين تأثير، نارساست، ثانياً بدون قالب بندي و پراكنده است. از اين رو، مقاله تلاش خواهد كردتأثير عاشورا در پيدايش انقلاباسلامي را در سه قالب: رهبري، ايدئولوژي (اسلام) و مردمنشان دهد، زيرا بيشتر منابع مربوط به انقلاب اسلامي، اين سه عامل را تنها عوامل زادن انقلاباسلامي و تداوم آن بيان ميكنند: 1. «پيروزي انقلاباسلامي، بطلان بسياري از نظريهها را به اثبات رساند و ثابت كردنبايد هر پديدهاي را در لابراتور تجربي آزمايش كرد. پيداست اين همه، جز از طريق امدادهاي الهي و فرهنگ غني اسلام و رهبري خردمندانه امام خميني و فداكاريهاي ملت سلحشور و اتحاد و همدلي همه اقشار ملت امكانپذير نبود.» [11] .2. «عامل اصلي كه موجب بروز و پيروزي انقلاباسلامي گرديده است، عامل اسلام زدايي شاه بوده است...مسلّماً غير از اين عامل، بايد عامل وحدت بخش و حركت آفرين رهبري ديني و مرجعيت والا مقامي نظير امام خميني را نبايد به باد فراموشي سپرد...بنابراين،مهمترين عوامل بروز و پيروزي انقلاب را بايد در دو مفهوم كلي ديد: الف. روح اسلام خواهي و خداخواهي مردم (امت) ب. رهبري ديني مورد قبول عامه مردم (امام).» [12] .3. «امام به عنوان وصل ميان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتواي سياسي -انقلابي اسلام را بدان بازگرداند. همانگونه كه مكتب اسلام، رهبري امام و حضور مردم، سه عامل اصلي محدثه انقلاب به حساب ميآيند، همين سه عامل به عنوان عوامل مبقيه انقلاب نيز محسوب ميگردند.» [13] .
در رأس قيام عاشورا، امامحسين (ع) و در فراز انقلاب اسلامي، امام خميني (ره) قرارداشت. يزيد بن معاويه و محمدرضا پهلوي در سوي ديگر اين دو نهضت بودند.1. حسين بن علي (ع) امام خود را اين گونه معرفي ميكند:«ما دودمان پيامبريم و به عهدهداري اين امر (حكومت) و ولايت بر شما، از ديگراني كه به ناحق مدعي آنند و ميان شما به ستم و تجاوز حكومت ميكنند، سزاوار تريم». [14] .حسين (ع) خطاب به وليد، هنگامي كه از او خواست با يزيد بيعت كند، فرمود:«ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمتايم. خداوند به ما آغاز كرده و به ما ختم نموده است.» [15] .امام در اعتراض به سخنان معاويه در مدينه كه فضايل يزيد را برميشمارد، فرمود: «كسي را وانهادهاي كه از نظر پدر و مادر و صفات شخصي از يزيد بهتر است!» معاويه گفت: گويا خودت را ميگويي؟! حضرت فرمود: آري.» [16] .در جاي ديگر فرمود: به خدا قسم! من به خلافت شايستهترم، پدرم بهتر از پدر يزيد است، جدم برتر از جداوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اويم.» [17] .2. يزيد بن معاويه امامحسين (ع) در نامهاي به معاويه نوشت:«جواني را به ولايت امر مردم تعيين كردهاي كه شراب ميخورد و با سگ، بازي ميكند! به امانت خود خيانت كرده و مردم را تباه ساختهاي. چگونه يك شرابخوار را به توليت امور امت محمد (ص) ميگماري؟! شرابخوار كه امين بر يك درهم نيست، چگونه نسبت به امت امين باشد؟!» [18] .«يزيد، خودش گواه رأي اوست. او براي همان كارهايي كه مشغول است مثل بازي با سگ ها،كبوتربازي، نوازندگي و عياشي، بهتر است. بيش از اين بار ستم بر دوش مكش.» [19] .يزيد در سه سال پادشاهي، سه جنايت فجيع مرتكب شد: اوّل، در 61هجري، امامحسين (ع) و خاندان عصمت و طهارت و ياران او را به شهادت رساند. دوم، در 63 هجري، به مدينه حمله كرد و به مدت سه روز، ياران وي مردم شهر را كشتند؛اموال آنان را به غارت بردند و زنان شان را غاصبانه به مِلك خود درآوردند. سوم، در 64 هجري، به بهانه سركوبي عبدالله بن زبير كه در خانه خدا پناه گرفته بود، بهمكه حمله برد و خانه خدا را با منجنيق به سنگ و آتش بست.3. امام خميني (ره) [20] .مقام معظم رهبري در معرفي حضرت امام (ع) فرمود:«امامخميني (ره) آنچنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ، به جز انبيا واولياي معصومين (ع) به دشواري ميتوان كسي را با اين ابعاد و با اين خصوصيات تصور كرد...آن بزرگوار، قدرت ايمان را با عمل صالح، اراده پولادين را با همت بلند، شجاعت اخلاقي را با حزم و حكمت، صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، صفاي معنوي و روحاني را با هوشمندي و كياست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت، ابهت و صلابت رهبري را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسي خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه آن در قرنها و قرنها به ندرتممكن است در انسان بزرگي جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيزيگانه، شخصيتي دست نيافتني و جايگاه والاي انساني او جايگاهي دور از تصور و اساطيرگونهبود.» [21] .ايشان در جاي ديگر فرمود:«او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نيايشگر نيمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوي كامل يك مسلمان و نمونه بارز يك رهبر اسلامي بود. او به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را درجهان به اهتزاز در آورد و ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباوري بخشيد و او صلاي استقلال و آزادگي را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاي ملل تحت ستم جهان زنده كرد. [22] .... امام خميني(قدس سره) پدر مهربان، معلم دلسوز، مرشد حكيم، ديدهبان هميشه بيدار،طبيب درد و درمان شناس، سروش رحمت خدا بر امت، يادگار انبيا و اوليا در زمين بود...امام خميني (قدس سره) يك حقيقت هميشه زنده است. راه او، راه ما؛ هدف او، هدف ما و رهنمود او، مشعل فروزنده ما است.» [23] .4. محمد رضا پهلوي يكي از نويسندگان مينويسد: «شاه فردي بود كه آن قدر از اموال اين ملت بيچاره را به حسابهاي شخصي خود در بانكهاي خارج واريز كرد كه طبق آمار منتشره در سالهاي پس از پيروزي انقلاباسلامي، سود خالص سرمايه گذاريهاي شاه در دنيا در هر دقيقه بيش از شصت هزار دلار و سود سالانه او بالغ بر سه ميليارد دلار بودهاست.» [24] .از خيانتهاي بزرگ شاه به ملت ايران، جشن تاجگذاري بود كه از بيستم مهر تا بيستم آبان 1346 برگزار شد. بخشي از هزينههاي اين جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس، 50 قطعه زمرد و 368 حبه مرواريد به وزن دوكيلو و هشتاد گرم و از نظر قيمت، غير قابل تخمين. تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهي از جواهرات ديگر و طلا به قيمت تخميني چهارده ميليون دلار. پيراهن همسر شاه مزيّن به چهل هزار الماس. وان حمام بلورين 75هزار دلار و هزينه درشكه مخصوص 150 هزار دلار. [25] .امام خميني (ره) بيش از هر كس، به امامحسين (ع) شبيه بود و محمدرضا پهلوي به يزيدبن معاويه. و اين مقايسه كه از سوي روحانيت و مردم صورت ميگرفت، از عوامل بروز و پيروزي انقلاب اسلامي به شمار ميرود. براي تأييد اين سخن، ميتوان به بخشي از يك سنداز مجموعه اسناد منتشره شده سفارت آمريكا استناد كرد:روحانيون مسلمان كشور از جمله جسورترين منتقدين شاه به حساب ميآيند. در يكي ازبحثهاي مرسوم احساسي، شاه را با يزيد كه مسؤول قتل امامحسين (ع) در قرن هفتم بود مقايسه مينمايند. اين رويداد تاريخي شيعه، هسته اصلي اسلام مرسوم در ايران بود و هر ساله در صدها نقطه از كشور با برپايي نمايشهاي دراماتيك نحوه قتل امامحسين (ع) و خانوادهاش را در اذهان زنده ميكنند. [26] .چرا چنين مقايسهاي به پيروزي انقلاب اسلامي مدد رساند؟ به آن دليل كه، حاصل اين مقايسه آن بود كه در يك سو امامِ نور و در سوي ديگر امام شرّ را ميديدند. به بيان ديگر، در امام عادل زمان، صفاتي را مييافتند كه به اسلام واقعي نزديكتر بود و از اينرو، وي را حسين زمان و شايسته دفاع ميديدند. بخشي از اين صفات را مرور ميكنيم:
وقتي دو نفر از سوي والي مكه براي امامحسين (ع) امان نامه آوردند تا از ادامه سفر بازشدارند، فرمود:«درخواب، پيامبر خدا را ديدم. به چيزي فرمان يافتم كه در پي آن خواهم رفت، به زيانم باشد يا به سودم.» [27] .زمانيكه فرزدق از اوضاع نامطمئن كوفه گزارش داد، امام فرمود:«اگر قضاي الهي بر همان چه كه دوست ميداريم، نازل شود، خدا را بر نعمتهايش سپاس ميگوييم...و اگر تقدير الهي ميان ما و آن چه اميدداريم، مانع شد، پس كسي كه نيتش حق ودرونش تقوا باشد، از حق تجاوز نكرده است.» [28] .امامخميني (ره) هم در اين باره فرمود:«حضرت سيدالشهدا تكليف براي خودش دانستند كه بروند و كشته بشوند و محو كنند آثارمعاويه و پسرش را.» [29] .امامخميني (ره) با درك پيام عاشورا، در سراسر زندگي سياسي اجتماعي خويش بر معيار تكليف عمل كرد و حركت نمود و عقيده داشت:«همه ما مأمور به اداي تكليف و وظيفهايم، نه مأمور (به) نتيجه.» [30] .به هنگام پذيرش قطعنامه 598 فرمود:«شما را ميشناسم، شما هم مرا ميشناسيد. در شرايط كنوني آن چه موجب امر (قبولي قطعنامه) شد تكليف الهيام بود.» [31] .
ايمان راسخ به ادايتكليف، شجاعت و قاطعيت ميآفريند. به اين دليل، امام حسين (ع) پس از برخورد با سپاه حر فرمود:«شأن و موقعيت من، موقعيت كسي نيست كه از مرگ بهراسد.» [32] .در جايي ديگر فرمود:«نه دست ذلت به اينان ميدهم و نهچون بردگان فرار يا اقرار ميكنم.» [33] .تعبير امامخميني (ره) از شجاعت و قاطعيت امامحسين (ع) اين بود كه «ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد، ماهي كه خون بر شمشير پيروز شد. [34] .» امام با درس گرفتن از عاشورافرمود:«من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام ميكنم كه اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دين مابايستند، ما در مقابل همه دنياي آنان خواهيم ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهيمنشست.» [35] .بنابراين جاي شگفتي نيست كه بفرمايد: «والله من به عمرم نترسيدم.» [36] .
امامحسين (ع) در پاسخ به سخنان ضحّاك بن عبدالله مشرقي،مبني بر آمادگي كوفيان براي جنگ با سيدالشهدا فرمود: «حسبي الله و نعم الوكيل؛ خدا براي من بس است و او خوب پشتيبان و تكيه گاهياست.» [37] .حسين بن علي (ع) در صبح عاشورا با آغاز حمله دشمن، در نيايش به درگاه خدا،اتكال و اعتماد به پروردگار در گرفتاري و پيشامدهاي سخت را ضروري دانست و خدا را بهعنوان عامل پشتگرمي و اطمينان نفس و نيروي حمايتگر و پشتيبان خويش خواند. [38] .امامخميني (ره) نيز به پيروي از جدش با اتكاي بر قدرت لايزال الهي به تنهايي و بادست خالي قيام كرد و به نتيجه رسيد و در طول دوران انقلاب هيچگاه مأيوس نگشت. اين صفات و صفات متعدد ديگر نشان ميدهد يك عامل جاودانگي قيام عاشورا و به تأثير از آن، عامل پيروزي انقلاباسلامي در بُعد رهبري الهي آن دو بود.
دين اسلام و مذهب تشيع از عوامل انقلاب حسيني (ع) و انقلاب خميني (ره) بودند.اسلامي كه امامحسين (ع) و امامخميني (ره) منادي آن بودند، با اسلام اموي، زبيري و امريكايي تفاوت داشت. اسلام بنياميه و اسلام عبدالله بن زبير و اسلام آمريكايي، هيچگاه قادر به انقلاب و جاودانه شدن نبودهاند. بايد اثبات كرد اسلامِ امامحسين و امامخميني يكسان و با اسلام ديگران متفاوت بود: «حركت امام نه تنها موج جديد بازگشت به اسلام را كه در ميان اقشار تحصيل كرده و دانشجويي پا گرفته بود، در ابعاد گستردهاي تقويت نمود، بلكه در رابطه مذهب و سياست و مذهب و حكومت داران تغييرات تاريخي پديد آورد [39] .... (ايشان) در ظرف دو دهه توانستند چهره نويني از اسلام بسازند. چهرهاي مترقي، انقلابي، مبارز. چهرهاي كه از خود همحكومت و سياست داشت و هم اقتصاد و آيين كشورداري. اسلامي كه به خفقان،ديكتاتوري و استبداد پايان ميداد و به جاي آن آزادي، حرمت انديشه و تأمين حقوق اجتماعي انسانها را جايگزين ميساخت. اسلامي كه به نفوذ ابرقدرتها در ايران پايان ميداد و به جاي آن ايراني مستقل و متكي به خود ميساخت. اسلامي كه فساد مالي و حكومتي رژيم را از بين ميبرد و به جاي آن نظام امين و مردمي با كارگزاراني صديق و مؤمن بر پا مينمود. در يك كلام، اين اسلام احيا شده همه آن چيزي بود كه رژيم شاه نبود و همه آن چيزهايي را پديد ميآورد كه رژيم شاه نخواسته يا نتوانسته بود پديد بياورد. با چنين تصويري بود كه اسلام توانسته بود بر قلوب طيف گستردهاي از اقشار و طبقات مختلف جامعه ايران (تأثير بگذارد)...با چنين تصويري از...اسلام توانست ميليونها نفر را دراعتراض و مخالفت با رژيم شاه به حركت درآورد.» [40] .امامحسين (ع) در نامهاي به مردم بصره مينويسد:«شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت ميكنم، زيرا در شرايطي قرار گرفتهايم كه ديگرسنت پيامبر از ميان رفته و جاي آن بدعت قرار گرفته است.» [41] .نيز در جاي ديگر فرمود: «من براي تفريح و تفرج و استكبار و خود بزرگبيني، نيز براي فساد و خرابي و ظلم وستم و بيدادگري قيام نكردم، بلكه خروج من براي اصلاح امت جدم محمد صلي الله عليه وآله است. ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم و به سيره و سنت جدم و آيين و روش پدرم علي بن ابي طالب عليه السلام رفتار كنم.» [42] .سخنان امام (ع) نيز نشان ميدهد او منادي اسلامي است كه با اسلام يزيد فرق ميكند.همچنان كه اسلامي كه امام منادي آن بود، همان اسلام حسيني و مخالف اسلام پهلوي بود.اسلام امام حسين (ع) و اسلام امام خميني (ره) چه تفاوتهايي با اسلام يزيدي و اسلامپهلوي داشت؟ به برخي از تفاوتها اشاره ميكنيم:
تقيه ريشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن ميخوانيم: «مؤمنان، به جاي مؤمنان كافران را به دوستي نگيرند. هر كه چنين كند، پيوندي با خدا ندارد، مگر آن كه از آنها ترسي داشته باشد.» [43] .در سيره پيامبر آمده است: زماني كه عمار با چشمان گريان، نزد پيامبر(ص) آمد و از اينكه خدايانِ مشركان را ستايش كرده، شرمسار بود، پيامبر كاري را كه براي حفظ جانش انجام داده بود، تأييد كرد. [44] .اما اين حكم قطعي براي همه زمانها و مكانها نيست. به همين دليل،امامحسين (ع) تقيه را در آن مقطع حرام كرد. از اين رو روز هشتم ذي الحجه 60 هجري، با تبديل حج تمتع به عمره تصميم به قيام علني عليه يزيد گرفت و عزم خروج به سوي كوفه كرد. افراد مختلف از دوست و دشمن ايشان را از اين كار منع كردند و به همراهي با جماعت فرا خواندند ولي امام پيشنهاد همه را رد كرد و در پاسخ نمايندگان والي مكه فرمود:«لي عَمَلي و لَكُم عَمَلُكُمْ أنتُم بَريئُونَ مِمّا أَعمَلُ و أَنَا بَري ممّا تَعْمَلُونَ؛عمل من براي من و عمل شما براي خودتان است. شما از كار من بيزاريد و من از كارهاي شما بيزارم.» [45] .امام خميني (ره) پس از حادثه حمله دژخيمان شاه به مدرسه فيضيه در 1342 در تلگرافي به آيات عظام تهران نوشت:«اينان با شعار شاه دوستي به مقدسات مذهبي اهانت ميكنند. شاه دوستي يعني غارتگري،هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش. شاه دوستي يعني ضربه زدن به پيكر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاي اسلام، محو آثار اسلاميت. شاه دوستي يعني تجاوز به احكام اسلام و تبديل احكام قرآن كريم. شاه دوستي يعني كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقايان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با اين احتمال، تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب، ولو بلغ مابلغ.» [46] .افشاگري امام خميني كه متأثر از افشاگري حسيني (ع) بود، در آگاهي بخشيدن به مردم و فروپاشي رژيم شاه تأثير فراوان گذاشت. از شمار اين افشاگريهاي شجاعانه، سخنراني معظمله عليه كاپيتولاسيون است كه به تبعيد امام (ره) به تركيه و عراق انجاميد.
حضرت رسول اكرم(ص) فرمود:«هر بدعتي كه پس از من پديد آيد و ايمان را مورد خطر و هجوم و نيرنگ قرار دهد، وليّي ازدودمان من عهدهدار آن است كه از ايمان دفاع كند و با الهام الهي زبان بگشايد و حق را علني وروشن سازد و نيرنگ مكاران را باز گرداند.» [47] .از اين رو امامحسين (ع) در نامهاي به بزرگان بصره نوشت:«شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت ميكنم. همانا سنت مرده و بدعت زنده شدهاست.» [48] .آن روي ديگر بدعت ستيزي، اصلاحگري است كه امامحسين (ع) از آن داد سخن داده بود. امام (ع) در يكي از خطبههايش در اين باره فرمود:«آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل اجتناب نميگردد؟ پس در چنين وضعي بايد مؤمن با مبارزهاش مشتاق ديدار خدا باشد.» [49] .امامحسين (ع) در راه كوفه به فرزدق بر ميخورد و ميفرمايد:«اي فرزدق! اينجماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پيرو شيطان شدهاند. در زمين به فساد ميپردازند. حدود الهي را تعطيل كرده، به ميگساري پرداخته و اموال فقيران و تهيدستان را از آنِ خويش ساختهاند. من سزاوارترم كه براي ياري دين خدا برخيزم. براي عزت بخشيدن بهدين او و جهاد در راه او، تا آن كه كلمةالله برتري يابد.» [50] .امامخميني (ره) بدعتستيزي و اصلاحگري قيام عاشوراي حسيني را مورد تأييد قرار ميدهد و ميفرمايد:«تمام انبيا براي اصلاح جامعه آمدهاند...و همه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداي جامعه شود...سيدالشهدا (ع) روي همين ميزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خويش را فدا كرد، كه بايد فداي جامعه بشود. جامعه بايد اصلاح بشود.» [51] .نيز فرمود:«سيدالشهدا (ع) وقتي ميبيند كه يك حاكم ظالمي، جائري در بين مردم دارد حكومتميكند، تصريح ميكند...بايد مقابلش بايستد و جلوگيري كند. هر قدر كه ميتواند، با چند نفر،با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود، لكن تكليف بود آن جا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اينكه اين ملت را اصلاح كند.» [52] .امام (ره) به تأسي از قيام عاشورا، راه خويش را بدعتزدايي و اصلاحطلبي قرارداد. وي در اين باره فرمود:«ما بايد سعي كنيم تا حصارهاي جهل و خرافه را شكسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدي (ص) برسيم، و امروز غريبترين چيزها در دنيا همين اسلام است و نجات آن قرباني ميخواهد و دعا كنيد من نيز يكي از قربانيهاي آن گردم.» [53] .معظمله افزود:«اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همهمان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم.» [54] .همانطوري كه مشهود است، بدعتستيزي امامحسين (ع) هدف امامخميني (ره) درنهضت بزرگ انقلاب اسلامي قرار گرفت.
اسلام حسيني (ع) بر شعار و شعور «اِحْدَي الحُسْنييْنِ»، «مَرحباً بالقتل في سبيل الله» و «أري الموت إلّا سعادة» استوار است. در يكي از نيايشهاي امامحسين (ع) در روز عاشورا ميخوانيم:«خدايا! دوست دارم كه كشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در كشته شدنم نصرت دين تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شريعت تو نهفته باشد.» [55] .و در جاي ديگر فرمود:«مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.» [56] .شهادتطلبي امام معصوم (ع) ناشي از اعتقاد به جهاد بود. از اين رو فرمود:«من سزاوارترين كسي هستم كه به ياري دين خدا برخيزم و شريعت مطهر او را عزيز بدارم و در راه او جهاد كنم تا كلام الهي برترين شود.» [57] .در زيارت نامههاي امامحسين (ع) نيز واژههاي جهاد و شهادت را فراوان مييابيم. به عنوان مثال: اَلزّاهِدُ الذّائدُ الْمُجاهِدُ، جاهَدَ فيكَ المُنافِقينَ وَ الْكُفّارَ، جاهَدْتَ في سَبيلِ اللّهِ، جاهَدْتَ الْمُلْحِدينَ، جاهَدْتَ عَدُوَّكَ، جاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ و... درباره شهداي ديگر نيز اين تعبيرات ديده ميشود: جاهَدْتُمْ في سَبيلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّكُمْ جاهَدْتُمْ في سَبيلِ اللّهِ، الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحيدِ اللّهِ، جاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ. [58] .امام امت (ره) به تأثير شهادت و مجاهدت حسيني بر انقلاب اسلامي اعتراف داشت. از اين رو فرمود:«نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد (1342) در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب، به پيروي ازنهضت مقدس حسيني چنان سازنده و كوبنده بود كه مرداني مجاهد و فداكار تحويل جامعهداد.» [59] .باز از ايشان ميخوانيم:«عاشورا، قيام عدالتخواهان، با عددي قليل و ايماني و عشقي بزرگ در مقابل ستمگران كاخنشين و مستكبران غارتگر بود، و دستور آن است كه اين برنامه، سر لوحه زندگي امت در هر روز و درهر سرزمين باشد. روزهايي كه بر ما گذشت، عاشوراي مكرّر بود و ميدانها و خيابانها و كوي و برزنهايي كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت.» [60] .حضرت امام (ره) در بياناتي ديگر، بر تأثير شهادت و جهاد طلبي حسين (ع) برانقلاب اسلامي اشاره دارد:«مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگي سياه است و ما امروز به انتظار شهادت نشستهايم تا فردافرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند... [61] .خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علي است، و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريّهطيّبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است [62] .... من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده ساختهام و در انتظار فوز عظيم شهادتم. [63] ....در اين انگيزه (شهادت) است كه همه اوليا شهادت را در راه آن به آغوش ميكشند و مرگ سرخ را «أحلي مِن العسل» ميدانند و جوانان در جبههها جرعهاي از آن را نوشيده و به وَجْدآمدهاند.» [64] .
عدالت فرمان خدا و رسول است. علي (ع) فرمود: «العدل حياة الأحكام؛ عدالت مايه حيات و بقاي احكام اسلام است.» حركت امامحسين (ع) و قيام عاشورا بر پايه عدالت اتفاق افتاد. امام (ع) نامهاي به بزرگان كوفه نوشت و تكليف و مشخصه امام راستين را حكومت طبق قرآن و قيام به قسط و حق بر شمرد:«فَلَعَمْري مَا الْإمامُ إلَّا الْحاكِمُ بِالْكِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ».در سخن ديگر. حركت خويش را براي اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومان و ايمني يافتن بندگان خدا ياد كرد:«وَيَأْمَن الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ. [65] .در زيارت اباعبدالله الحسين (ع) ميخوانيم: «شهادت ميدهم كه تو به قسط و عدالت دستور دادي و به دين دعوت كردي.» [66] .مسلم پس از دستگيري، خطاب به ابنزياد فرمود:«ما آمدهايم تا به عدالت فرمان دهيم و به حكم قرآن فرا بخوانيم.» [67] .امامخميني (ره) بر عدالتخواهي نهضت حسيني (ع) تأكيد دارد:«شهادت (امامحسين) براي اين بود كه اقامه شود عدل الهي... [68] .سيدالشهدا سلام الله عليهاز همان روز اوّل كه قيام كردند براي اين امر، انگيزهشان اقامه عدل بود... [69] .سيدالشهداسلامالله عليه كه همه عمرش را و همه زندگيش را براي رفع منكر و جلوگيري از حكومتظلمو جلوگيري از مفاسدي كه حكومتها در دنيا ايجاد كردهاند، تمام عمرش را صرف اين كرد و تمام زندگيش را صرف اين كرد كه اين حكومت، حكومت جور بسته بشود و از بين برود... [70] .زندگي سيدالشهدا، زندگي حضرت صاحب سلام الله عليه، زندگي همه انبياي عالَم، همه انبيا از اوّل، از آدم تا حالا همهشان اين معني بوده است كه در مقابل جور، حكومت عدل را ميخواستند.» [71] .تأثير عنصر عدالتخواهي قيام عاشوراي حسيني (ع) را در سخنان امام (ره) مشاهده ميكنيم:«سيدالشهدا سلام الله عليه وقتي ميبيند كه يك حاكم ظالمي، جائري در بين مردم دارد حكومت ميكند، تصريح ميكند حضرت كه اگر كسي ببيند كه حاكم جائري در بين مردم حكومت ميكند، ظلم دارد به مردم ميكند، بايد مقابلش بايستد و جلوگيري كند،هرقدر كه ميتواند، با چند يا چندين نفر...مگر خون ما رنگينتر از خون سيدالشهدا است؟! ما چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا اينكه جان ميدهيم؟ آن هم در ماجراي دفع سلطان جائري كه ميگفت مسلمانم مسلماني يزيد هم مثل مسلماني شاه بود. اگر بهتر نبود، بدتر نبود.» [72] .سيدالشهدا سلام الله عليه...اساس سلطنت را شكستند...اساس سلطنتي كه ميخواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتي درآورد. [73] .حضرت سيدالشهدا (سلام الله عليه) به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چهبايد كرد.» [74] .با توجه به آنچه گذشت معلوم شد كه رهبري انقلاب از لحاظ ايمان، روحيه، شجاعت وعدالتطلبي رهرو امام حسين بود و مردم با توجه به اين همساني، به رهبري انقلاب گرويدند و در اجابت دعوت ايشان براي تداوم عاشوراي حسيني، انقلاب كردند و اين از وجوه بارز تأثير گذاري عاشورا بر انقلاب اسلامي بود.
در هيچ قيام و نهضتي، به اندازه قيام عاشورا تغييرات انساني به وقوع نپيوسته است. اينتغييرات هم در جبهه امامحسين (ع) و هم در جبهه يزيد اتفاق افتاد. در جبهه حق، امام (ع) همسر، خواهر، دخترانش و زناني چون مادر وهب، همسر زهير بن قين و زناني را در كنار پدران، همسران و برادرانشان به همراه دارد. به بياني، از طفل شش ماهه (علياصغر) تا پيرمرد نودساله(حبيب بن مظاهر) حاضرند. در جبهه باطل، جوّزدگي و ترس و ترديد و هيجده هزار دعوت كننده ميبينيم. در يك طرف، صدق و صفا و صميميت، در طرف ديگر، خيانت، خدعه و خودپرستي مشاهده ميشد. يكي از صاحبنظران عامّه مردم آن زمان را به هفت دسته تقسيم كرده است:1. مردمي كه از روزگار رسول خدا (ص) تا سالهاي نخست حكومت عثمان، سادگي اسلام را ديده بودند و از عدالت اسلامي آگاهي داشتند، سپس آن دوره را با آن چه جاي آن راگرفت ميسنجيدند و بر روزگار گذشته دريغ ميخوردند... 2. گروهي كه پاي بند دين و اجراي احكام اسلام بودند و ميديدند چگونه حدود شريعتمعطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول (ص) بازيچه حكومتها گرديده است. اينان خون دلميخوردند و روي به خدا بردند كه خدايا! برسان آن را كه بدعتها بزدايد و سنتها را زنده نمايد.3. گروهي كه سالها پيش براي شركت در فتح اسلامي و برخورداري از غنيمتهاي جنگي از بيابانهاي نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگانها به سر ميبردند. آسيبهاي جنگي براي آنان بود و بهره گرفتن از بيتالمال براي ديگران، بدين رو فرصت ميبردند تا برخيزند و حق خود را بگيرند.4. مردمي از ايران كه پيش از در آمدن سپاهيان مسلمان بدان سرزمين جاهي يا ناني داشتند و آن را از دست دادند، ناچار روبه عراق نهادند، بيشتر در كوفه و كمتر در بصره رخت افكندند. از عجم رانده و در ديده عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به كار.5. مردمي كه داستانهاي درگيري لخمي و غسّاني را دهان به دهان شنيده بودند و به خاطر داشتند كه پدرانشان سالها با مردم سرزمينهاي شمال عربستان ميجنگيدند و اكنون ميديدند شام مركز خلافت اسلامي است و عراقيان ريشخند شامياناند.6. كساني كه فريب وعدههاي دروغين معاويه را خوردند و علي (ع) و فرزند او را رهاكردند و چون معاويه بر مسند نشست، آنان را از خود راند. اين روش حكومتهاي خودكامهبوده و هست.7. سودجوياني كه بهرهگيري را در اوضاع آشفته ميبينند و ميكوشند تا چنين پيش آيد واز آن بهره گيرند. [75] .و حال افراد فراواني از اين گروههاي هفتگانه امام را به كوفه دعوت كردهاند و امام دراجابت اين دعوتها رهسپار كوفه است. امامحسين (ع) بارها بر اينكه علت قيام و حركت، دعوت مردم است، تأكيد كرد. به عنوان مثال: 1. امام (ع) پس از برخورد با سپاه حر كه راه را بر او بستند، فرمود:«من پيش شما نيامدم مگر پس از آن كه نامهها و فرستادههايتان رسيد كه: نزد ما بيا كه پيشوايي نداريم» [76] .2. در جاي ديگر، حضرت از انگيزه نامهنگاري و دعوت كوفيان اين گونه ياد ميكند:اِنَّ اَهْلَ الْكوفَةِ كَتَبُوا اِلَيَّ يَسألونَني اَنْ اُقْدِمَ عَلَيْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْياءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ؛كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم نشانههاي حق زنده گردد و بدعتها بميرد.» [77] .3. باز امام (ع) در اين باره سخناني دارد:«مردم! شما به من نامهها نوشتيد و پيام فرستاديد كه به سوي شما بيايم و وعده داديد كه دست از ياري من برنداريد و پيمان شكني نكنيد.» [78] .تأثير قيام كربلا نيز در قشرهاي مختلف مردم نمايان بود، از جمله اعتراض عبدالله بنعمر به يزيد، پنج سال عزاداري مداوم در مدينه، قيام عبدالله فرزند حنظله غسيلالملائكه (واقعه حَرَّه)، قيام در مكه، اعتراض در بصره، قيام در كوفه، نهضت توابين، قيام مختار بن ابيعبيدة ثقفي، قيام زيد بن علي (ع) و يحيي بن زيد، قيام خراسان و سقوط امويان. نتيجه اينكه در پي دعوت از امام (ع)، انقلاب حسيني (ع) آغاز شد. با كنارهگيري آنان، قيام امام به ظاهر شكست ميخورد، و پس از آن، قيام و حركتهاي مردمي، قيام عاشورا و پيامهاي آن را زنده نگه داشت. [79] .امامخميني (ره) باالگوگيري و درك اهميت نقش مردم در هر حركت انقلابي و اجتماعي،به آگاهي بخشيدن در يك دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتي كه امامحسين (ع) به آن دست نيافت. البته اگر هم دست مييافت، شايد مردم پس از آگاهي از سفاكي و جنايات يزيد، باز به ياري امام (ع) نميآمدند، زيرا تفاوتهاي زيادي بين مردم ايران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امامخميني بر اين نكته تأكيد دارد:«من با جرأت مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجازدر عهد رسول الله صلي الله عليه و آله و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علي صلوات الله و سلامه عليهما ميباشند.» [80] .شركت گسترده و نقش مردم در پيروزي انقلاب اسلامي انكارناپذير است. امامخميني دراين باب سخني دارد:«انقلاب اسلامي كه دستاورد ميليونها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويد (است)... اگر نبود دست تواناي خداوند، امكان نداشت يك جمعيت سي و شش ميليوني با آن تبليغات ضداسلامي...ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت، يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايده واحد و فرياد اللهاكبر و فداكاريهاي حيرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهاي داخل و خارج راكنار زده و خود مقدرات كشور را به دست گيرد.» [81] .اما نكته جالب در اين روند پيوند و الگوگيري مردم از عاشوراي حسيني (ع) و حركت از مساجد و تكايا است. به چند نمونه دراين باره توجه كنيد: «تظاهرات 250 تا 400هزار نفري باتوجه به جمعيت 5 / 1 ميليوني تهران در روز عاشوراي 1383ق./ 13خرداد 1342ش. از مسجد حاج ابوالفتح در ميدان قيام (ميدان شاه) آغاز و به مسجد امام (مسجد شاه) ختم شد. [82] .» «سخنراني معروف امام (ره) در عصر عاشوراي 1383ق./ 13خرداد 1342 در مدرسه فيضيه آغاز شد كه منجر به دستگيري و بازداشت و زنداني شدن امام (ره) گرديد و در اعتراض به دستگيري امام، حركتهاي مردمي در مساجد شهرهاي مختلف شكل گرفت.» [83] .«راهپيمايي دوازدهم محرم 1384ق./ 1343ش. از مسجد امام آغاز گرديد. اين راهپيمايي براي بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت كه امام (ره) آن را ايام الله ناميده بود. سربازان رژيم شاه نيز به سركوب آن پرداختند.» [84] .«در سالگرد قيام مردم و كشتار آنان توسط رژيم پهلوي، صدها نفر از طلاب و روحانيون قم در مدرسه فيضيه در پانزده خرداد 1354ش. اقدام به تجمع، سخنراني و تظاهرات كردند.نيروهاي امنيتي و انتظامي با طلاب درگير، تعدادي را زخمي، تعدادي را زنداني، تبعيد يا به سربازي فرستادند.» [85] .«داريوش همايون ميگويد: پس از مرگ پسر (آية الله) خميني، آن مجلس يادبودي كه برايش در مسجد ارگ برگزار كردند، نقطه تجمعي شد براي همه قشرهاي پيشرو و ليبرال وآزادي خواه و جبهه ملي و چپ، هر چه كه بود، غير از نظام حكومتي، چهرههاي برجستهاش آنجا ظاهر شدند. پيدا بود كه رهبري مذهبي توانسته است كه همه اينها را جمع بكند و بسيج بكند.» [86] .«قيام نوزده دي 1356ش. در اعتراض به چاپ مقاله توهينآميز عليه امام (ره) و در كنارحضرت معصومه (ع) شروع گشت كه نقطه عطفي در تاريخ انقلاب اسلامي است. در اينروز تعدادي شهيد شدند.» [87] .«حدود چهارميليون نفر در تهران در عاشوراي 1399ق./ 1357ش. عليه رژيم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سردادند. پس از آنها ژنرال هايزر روانه تهران شد و شاه متقاعد گرديد يك چهره به ظاهر ملي را به عنوان نخستوزير برگزيده و خود، ايران را ترك كرد.» [88] .«مردم براي نشان دادن همبستگي و عزم خود بر ادامه مبارزه تا برپايي جمهوري اسلامي،راهپيمايي عظيم اربعين را برپا كردند كه در آن فرياد اللهاكبر و درود بر خميني توسط چند ميليون زن، مرد و كودك، دنيا را به تعجب و حيرت واداشت.» [89] .ارتباط بين مردم، عاشورا، مسجد و انقلاباسلامي را در گزارشهاي ساواك مشاهده ميكنيم، به عنوان مثال: شهرباني كل كشور از: كميته مشترك ضد خرابكاري به: رياست پليس تهران، تاريخ: 18 / 9 / 1351 موضوع: مساجد هدايت، الجواد و حسينيه ارشاد همان طوري كه اطلاع دارند از فعاليت مساجد هدايت، الجواد و حسينيه ارشاد كه اقدامات آنها مخالف مصالح كشور بود، جلوگيري به عمل آمد تا بامذاكره با مسؤولين مساجد و حسينيه مزبور اقدامات آنها در آينده با مصالح كشور هماهنگي داشته باشد. علي هذا نظر به اين كه توافقهايي كه با واقفين و هيأت مؤسس مساجد و حسينيه موصوف به عمل آمده، از اين به بعد كليه مسائل مربوط به اين سه مؤسسه مذهبي زير نظر مستقيم سازمان اوقاف خواهد بود و سركار سرهنگ خديوزاد به نمايندگي از طرف سازمان اوقافبر فعاليتها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدايت، الجواد و حسينيه ارشاد نظارت مستقيم خواهد داشت. [90] .سرّي وزارت جنگ فرمانداري نظامي تهران و حومه از: ستاد فرمانداري نظامي تهران و حومه (ركن2) تاريخ: 7 / 9 / 1357 موضوع: دستور العمل تشكيل مجالس عزاداري در ماههاي محرم و صفر 1. منظور: برقراري روش يكنواخت و پيش بينيهاي لازم جهت برگزاري مجالس عزاداري در ماههاي محرم و صفر سال 1399 هجري قمري. 2. هدف: جلوگيري از هرگونه بينظمي و اخلال در جريان برگزاري مجالس عزاداري. 3. اجرا: الف) از طريق دولت به طور قاطع طي اعلاميهاي نكاتي را كه مردم بايستي در ايام عزاداري ماههاي محرم و صفر رعايت نمايند، وسيله دستگاههاي ارتباط جمعي ابلاغ ميگردد. ب) در شهرهايي كه مقررات حكومت نظامي برقرار ميباشد، اجراي دستورات در باره نحوه برگزاري مجالس عزاداري با فرمانداري نظامي بوده و در ساير شهرها با شهرباني و ژاندارمري محل ميباشد. پ) مجالس عزاداري در مساجد، تكايا و حسينيهها در تهران و شهرستانها محدود گردد، بهطوري كه در حوزه استحفاظي هر كلانتري بيش از دو مجلس تشكيل نشود... [91] .
[1] صحيفه نور، ج3، ص8.
[2] همان، ج16، ص206.
[3] همان، ج17، ص60.
[4] همان، ج18، ص22.
[5] ص12.
[6] هاشم هاشم زاده هريسي، اصول فرهنگ و تعاليم عاشورا، چكيده مقالات كنگره بينالمللي امام خميني (ره) و فرهنگ عاشورا (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374، ص189.
[7] علي رباني گلپايگاني، انگيزهها و دستاوردهاي قيام امامحسين (ع) از ديدگاه امام خميني (ره)، همان،ص217.
[8] حبيب الله طاهري، انقلاب و ريشهها (تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369) ص165 - 175.
[9] جمعي از نويسندگان، انقلاباسلامي چرايي و چگونگي رخداد آن، ويراست سوم (قم: معارف،1379) ص15. [
[10] جميله كديور، نقش عاشورا در شكلگيري و تداوم انقلاباسلامي ايران، چكيده مقالات...، همان،ص140.
[11] حميد دهقان، پژوهشي نو پيرامون انقلاب اسلامي (قم: مدين، 1377، ص177.
[12] مجيد كاشاني، جامعهشناسي انقلاب (تهران: دانشگاه پيام نور، 1376) ص248.
[13] كديور، همان، ص142.
[14] بحارالانوار، ج44، ص377.
[15] محمد مهدي شمس الدين، ارزيابي انقلاب امامحسين (ع)، ترجمه مهدي پيشوايي (تهران، الست فردا،1380) ص164.
[16] جواد محدثي، پيامهاي عاشورا (قم: پژوهشكده تحقيقات اسلامي، 1377) ص41.
[17] همان، به نقل از: موسوعة كلمات الامام الحسين، ص268.
[18] همان، ص258.
[19] ص40.
[20] علي مؤمن، فرهنگ حسيني و فرهنگ يزيد، چكيده مقالات، همان، ص166.
[21] محمد سپهري، خورشيد بي غروب (تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369، ص7.
[22] روزنامه اطلاعات، 9 / 3 / 1369، ص5.
[23] همان، 13 / 3 / 1369، ص6.
[24] علي اصغر حاج سيد جوادي، تازماني كه شاهان و جود دارند پيامبران نيز هستند (تهران: اميركبير،1358) ص57.
[25] عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشههاي آن (تهران: نشر كتاب سياسي، 1369) ص475.
[26] عليرضا زهيري، عصر پهلوي به روايت اسناد (تهران: معارف، 1379) ص292.
[27] محدثي، همان، ص75. به نقل از: تاريخ طبري، ج3، ص292.
[28] همان.
[29] صحيفه نور، ج8، ص12.
[30] كلمات قصار (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1371) ص50.
[31] صحيفه نور، ج20، ص241.
[32] محدثي، همان، ص63، به نقل از: احقاق الحق، ج11، ص601.
[33] بحارالانوار، ج45، ص6.
[34] صحيفه نور، ج3، ص225.
[35] همان، ج20، ص118.
[36] همان، ص117.
[37] محدثي، همان، ص57.
[38] همان، به نقل از: شيخ مفيد، ارشاد، ج2، ص96.
[39] زيبا كلام، مقدمهاي بر انقلاب اسلامي (تهران: روزنه، 1372) ص84.
[40] همان، ص89.
[41] محسن نصري، رويكرد جامعه شناختي به نهضت عاشورا، مجموعه مقالات دومين كنگره بين المللي امام خميني (ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س)، 1276)ص650.
[42] همان، ص659. به نقل از: علامه تهراني، لمعات الحسين (ع)، ص13.
[43] آل عمران (3) آيه 28.
[44] دائرة المعارف تشيع، ذيل كلمه تقيه.
[45] رضا موسوي، اسوه تقيه مقتداي متقين، مجموعه مقالات. همان، ص599.
[46] زهيري، همان، ص222.
[47] اصول كافي، ج1، ص54.
[48] محدثي، همان، ص44، به نقل از: حياة الامام الحسين بن علي، ج2، ص322.
[49] همان، ص191، به نقل از تاريخ طبري، ج5، ص404.
[50] همان، ص222، به نقل از: سبط بن الجوزي، تذكرة الخواص، ص217.
[51] صحيفه نور، ج15، ص148.
[52] همان، ج2، ص208.
[53] همان، ج21، ص41.
[54] همان، ص31.
[55] محدثي، همان، ص115، به نقل از: معاني السبطين، ج2، ص18.
[56] همان، ص116، به نقل از: مناقب، ج4، ص68.
[57] همان، ص187، به نقل از: موسوعة كلمات الامام الحسين، ص336.
[58] همان، به نقل از مفاتيح الجنان.
[59] صحيفه نور، ج2، ص11.
[60] همان، ج20، ص236.
[61] همان، ج14، ص266.
[62] همان، ج15، ص154.
[63] همان، ج20، ص113.
[64] همان، ج21، ص198.
[65] محدثي، همان، ص182، به نقل از: بحارالانوار، ج100، ص37 و تحف العقول، ص239.
[66] همان، به نقل از مفاتيح الجنان.
[67] همان، به نقل از: شيخ مفيد، ارشاد، ج2، ص39.
[68] نور، ج20، ص145.
[69] همان، ص189.
[70] همان، ص190.
[71] همان، ص191.
[72] همان، ج2، ص218.
[73] همان، ج7، ص36.
[74] همان، ج17، ص58.
[75] سيد جعفر شهيدي، عاشورا، راهگشاي تشيع، همان، ص108.
[76] محدثي، همان، ص77، به نقل از تاريخ طبري، ج4، ص303.
[77] همان، ص222، به نقل از: دينوري، الاخبار الطوال، ص246.
[78] شمس الدين، همان، ص172.
[79] ابوالفضل اردكاني، پيامدهاي عاشورا (قم: منبع، 1380) صفحات مختلف.
[80] وصيت نامه حضرت امام خميني (ره).
[81] همان.
[82] جواد منصوري، سير تكويني انقلاب اسلامي (تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1379) ص180.
[83] همان، ص182.
[84] همان، ص195.
[85] همان، ص286.
[86] زهيري، همان، ص373.
[87] منصوري، همان، ص310.
[88] همان، ص330.
[89] همان، ص339.
[90] همان، ص333.
[91] همان، ص366.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».