شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۱-۴۹۸۶۴
سرشناسه : لطيفي، محمود
عنوان و نام پديدآور : عاشورا محور سازماندهي سياسي/ لطيفي، محمود
منشا مقاله : ، حكومت اسلامي، ش ۲۷، (بهار ۱۳۸۲): ص ۱۶۷ - ۱۹۴.
توصيفگر : قيام عاشورا
توصيفگر : جامعه اسلامي
توصيفگر : تشكلهاي سياسي - اجتماعي
توصيفگر : احزاب
توصيفگر : ولايت
توصيفگر : تولي و تبري
توصيفگر : عوامل عقيدتي
اين نوشتار با مقايسه مفهومي بين تحزب و تولّي، تشكل سياسي در اسلام را «ولاء و تولي» ميشمرد. و پس از اشارهاي سريع به ناكارآمدي احزاب سياسي، به اركان تشكيلات ولايي و تجلي آن در دو خط متقابل و متضاد «حزبالله» و «حزب الشيطان» ميپردازد.به اعتقاد نويسنده گرچه در زمان پيامبر گرامي اسلام (ص) حزبالله پايهگذاري شد و نام و نشان رسمي يافت، اما پس از رحلت پيامبر و در فاصلهاي كوتاه، از صحنه سياسي نظام اسلامي بيرون نهاده شد و ميرفت تا در لابه لاي صفحات تاريخ به فراموشي سپرده شود كه حادثه عاشورا جان تازهاي بر آن دميد و آن را ديگربار به صحنه آورد. وي با اشاره به نه مورد از كار ويژههاي اين تشكل ولايي و امتيازات آن در سايه جاري عاشورا، فهرستي از آفات و ناروائيهاي احزاب سياسي وارداتي را با نگاهي دوباره به ناكارآمدي آنها در صحنه سياسي ايران طرح نموده سخن را به پايان ميبرد. انسان در طول حيات نهچندان كوتاه خود گونههاي متنوعي از مشاركتهاي اجتماعي را متناسب با تحولات فكري و زيستي خود پشت سر نهاده و اندوختههايي بسگرانبها در اين زمينه كسب كرده،و دريافته است كه مراتبي از كمال و فلاح را جز با حضور در جمع و بهرهمندي از تواناييهاي جمعي به دست نميآورد و از همين رو نقش مثبت و شايد بيبديل تشكل و تعامل و همگرايي را در دستيابي به اهداف و مقاصد فردي و جمعي نبايد و نميتواند انكار نمايد. واژهاي كه در گفتگوهاي معاصر عنوان تشكلهاي سياسي اجتماعي قرار گرفته است كلمه «حزب» است و ما در اين مقال با مروري گذرا به مفهوم لغوي و تعاريف اصطلاحي اين واژه به بررسي عناوين زير خواهيم پرداخت: - جايگاه حزب و تحزب در ساختار سياسي اجتماعي اسلام؛ - حزبالله و اركان و كاركردهاي آن؛ - نقش عاشورا در تشكل جامعه اسلامي.
حزب در لغت به گروهي از مردم كه به گرد هم آمده باشند گفته ميشود - الطائفة من الناس، جماعة الناس - و در اصل به معناي گردآمدن و يا مجموعهاي به هم پيوسته است - تجمع الشييء و الطائفة من كل شيء حزب - بنابراين به گروهي هم رأي و همراه و يا دستهاي از آيات همسو و همجهت و يا به قطعهاي از زمين كه خاك آن فشرده و روي هم انباشته باشد حزب گويند. [1] و تحزب به معناي تجمع و به هم پيوستن گروهي از انسانهاي هم فكر ميباشد، ضمن اينكه در وزن «تفعّل» به مفهوم كارورزي و كوشش براي دستيابي به هماهنگي و همفكري را با خود دارد. [2] . چه اينكه تحازب و محازبه نيز، معناي تعصب ورزيدن براي همديگر و تلاش نمودن براي همسالي و همنوايي با ياران در رسيدن به هدف واحد و تمايل و تعاطف به يكديگر را ميرساند. [3] و اما در اصطلاح: در فرهنگنامههاي سياسي، دهها تعريف از حزب آمده است كه با ملاحظه آنها و به اختصار ميتوان گفت: حزب، شكل خاصي از سازماندهي نيروهاي اجتماعي است كه به هدف كسب قدرت و يا حفظ آن و يا نقش آفريني در تصميمگيريهاي سياسي شكل ميگيرد. منشأ همگرايي آنها، آرمانها، باورها و ديدگاههاي مشترك سياسي اجتماعي است كه در ضمن مرامنامه يا اساسنامه نوشته يا نانوشتهاي به اجراي آن متعهد ميشوند. [4] ميدانيم كه توسعه احزاب سياسي و تأثير و نفوذ قانونمند آن در ساختار نظامهاي سياسي همزاد توسعه دموكراسي نوين غرب است و پيش از آن در تاريخ سياسي و مُدون جوامع انساني نمونههاي گوناگوني از تشكلهاي اجتماعي را ميتوان نام برد كه به نحوي در پوشش تعريف فوق بوده و در عصر خود يك حزب سياسي به شمار ميآمده و در تأسيس يا تقويت و يا تغيير قدرت سياسي نقش اساسي داشته است، ولي اصرار نويسندگان غربي بر اين است تا آغاز پيدايش احزاب را به اواخر قرن هفدهم ميلادي و به تلفيق گروههاي پارلماني و كميتههاي انتخاباتي و تحول تدريجي و تاريخي انتخابات انگلستان محدود كنند. [5] روح توحيدي و يكتانگر اسلام با مفهوم لغوي حزب و تحزب به معناي گروهي از انسانهاي همفكر و همراه به اعتبار رويكردي كه به يگانگي و هماهنگي دارد، موافق است؛ اما اگر لازمه اين همگرايي گروهي موجب دستهبندي در صفوف به همپيوسته جامعه و القاي گونهاي از مرزبندي و تشتت در ميان مردم باشد و يا اگر هدف و انگيزه آن تنها تصاحب قدرت سياسي، تفوق و فزونطلبي باشد، آن را نفي نموده و مردود ميشمرد. وقتي به هنگام معرفي احزاب گفته ميشود:«در كشورهاي نوين، پيكار سياسي ميان سازمانهاي كم و بيش تخصصي كه نوعي ارتش سياسي به شمار ميآيند جريان مييابد. اين سازمانها گروهبنديهاي بنيان يافته، منظم و مرتبي هستند كه براي مبارزه در راه قدرت ساخته شدهاند و منافع و هدفهاي نيروهاي اجتماعي گوناگوني را بيان ميكنند و خود هم به درستي وسيله كار كرد سياسي آنان ميباشند - و بالاخره اينگونه خلاصه شود كه: - خصلت تشكل يافته پيكار سياسي يكي از مشخصات اساسي عصر ماست.» [6] قطعاً اسلام با چنين مفهومي از حزب و تحزب و با چنين رويكردي به سياست حزبي در تضاد است زيرا در جامعه اسلامي «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض» [7] هستند و تضاد منافعي وجود ندارد و نبايد داشته باشد تا طبقات و قشرهاي اجتماعي در مقابل هم صفآرايي نمايند. چه اينكه همگان بايد بدانند:«تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً في الارض و لا فساداً: [8] سراي آخرت را براي كساني قرار ميدهيم كه در زمين خواستار برتري و فساد نيستند.» در ساختار سياسي اسلام قدرتطلبي و تفرعن و سركشي جايگاهي ندارد و اگر چنين زمينههايي بروز نمايد بايد با اصل چنين رويكردي مقابله نمود نه اينكه به خاطر توجيه و قانونمند نمودن آن به جنگ احزاب متوسل شد. كلمه حزب به معناي لغوي آن در قرآن كريم هم به صورت جمع - و مفهوم تعدد - به كار رفته و هم به صورت مفردو مصداق واحد آمده است. در يازده مورد با لفظ جمع و در اشاره به باندهاي قدرت در برابر اسلام و دين حق به كار برده شده و در هشت مورد با لفظ مفرد - حزب - و يك بار نيز با تعبير - حزبين - آمده است. جالب اينكه در سه مورد با تركيب مضاف «حزبالله» و سه مورد نيز تركيب مضاف «حزب الشيطان» - يك مورد مضاف به ضمير (حزبه) ميباشد. قرآن كريم ابتدا اديان الهي را به عنوان «امت واحد» درعين تفاوت در شرايع و كاركردها ميستايد. آنگاه با نگاهي منفي به دستهبنديهايي كه توسط پيروان اين اديان بر سر تصاحب منافع صورت گرفته است، اين تشتت را ناشي از تعصبات نارواي فردي و موجب از هم گسستن روال طبيعي امور ميشمرد. قرآن در سوره انبياء پس از شمارش پيامبران و اشاره به فرازهايي از تاريخ آنان ميگويد:«انّ هذه امّتكم امّة واحدة و انا ربّكم فاعبدون و تقطّعوا امرهم بينهم كلّ الينا راجعون؛ [9] .اين است امت شما كه امّتي يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد ولي آنان وحدت خود تكهتكه كردند، همه به سوي ما باز ميگردند.» و در سوره مؤمنون ميگويد:«و انّ هذه امتكم امّة واحدة و أنا ربّكم فاتقون. فتقطعوا امرهم بينهم زبراً كلّ حزب بما لديهم فرحون؛ [10] .در حقيقت اين امت شماست كه امتي يكپارچه است و من پروردگار شمايم، پس از من پروا داريد. پس كارشان را ميان خود پاره پاره كردند و دسته دسته شدند و هر دسته به آنچه داشتند دل خوش كردند». در آيه نخست آنان را از تكهتكه شدن بر حذر ميدارد و در آيه بعد آن را نتيجه تعصب حزبي ميشمرد. و شايد از همين رو در تمامي يازده موردي كه حزب با لفظ جمع - احزاب - آمده است در مقام نكوهش و تقبيح و در تضاد با مؤمنان ذكر شده است. ميتوان گفت در ادبيات سياسي صدر اسلام و تا قرنهاي اخير واژه «ولاء» و «تولي» اجمالاً همان كاربردي را داشته است كه امروزه كلمه حزب و تحزب در ادبيات سياسي دارد. [11] و اگر در فرصتي كوتاه از اين منظر نگاه مجددي به واژه ولاء و تولي داشته باشيم در خواهيم يافت عناصري چون: داشتن تشكيلات سازماني پوشش دهنده، داشتن پايگاه اجتماعي و برخوردار از پشتوانه مردمي و مصمم و پا به ركاب بودن براي كسب قدرت سياسي كه از مؤلفهها و اركان يك حزب سياسي است در مفهوم «ولايت» كه «در اصطلاح اولي قرآني يعني به همپيوستگي و همجبهگي و اتصال شديد يك عده انساني كهداراي يك فكر واحد و جوياي يك هدف واحد هستند، در يك راه قدم بر ميدارند. براي يك مقصود تلاش و حركت ميكنند» [12] نهفته است. و راغب اصفهاني ميگويد:«الولاء و التوالي: ان يحصل شيئان فصاعداً حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما و يستعار ذلك للقرب من حيث المكان و من حيث النسبة و من حيث الدين و من حيث الصداقة و النصرة و الاعتقاد؛ [13] ولاء و توالي، در كنار هم قرار گرفتن دو چيز يا بيشتر است، به نحوي كه چيزي جز خود آنان در ميانشان فاصله نباشد. اين كلمه براي نزديكي مكاني يا نسبت و خويشي و يا ديني و يا دوستي و همياري و همفكري در بين افراد به كار ميرود». يك حزب سياسي متشكل از تعدادي - دو يا بيشتر - افراد همفكر و صميمي است كه نزديكي منطقه سكونت يا نزديكي فاميلي يا ديني و اعتقادي و يا اخلاقي و رفتاري و... آنان را به هم پيوند داده است. البته تبيين كامل اين موضوع نيازمند بحثي گسترده و مستقل ميباشد و تنها براي موضوع مورد نظر به يك نكته اشاره ميكنيم.
واقعيت اين است كه احزاب شكل تكامليافته گروههاي ذينفوذ يا باندهاي قدرت است كه همزمان با تشكيل حكومتهاي پارلماني چهارچوب تعريف شده به خود گرفت و خود را قانونمند نمود. [14] و كاركرد اصلي احزاب نوعي رقابت نهادينه براي دسترسي به قدرت و سامان دادن به اين رقابتهاست. داشتن مجوز فعاليت، اساسنامه، آئيننامه مدوّن، آمار و مشخصات اعضا و...گرچه به نام قانونمند نمودن و جهت دادن به اين رقابتها و به نحوي به كنترل درآوردن آن است، اما ناگفته پيداست كه گردانندگان مقتدر احزاب خود سوداگران ماهري در ميدان سياستند و تا سودي را براي حزب خود احراز نكنند امتيازي نميدهند و چنين محدوديتهايي را نميپذيرند. عناويني چون: رسميت داشتن حزب و با نام و نشان بر زبان سياستمداران جاري شدن و در رديف ديگر احزاب مقتدر قرار گرفتن و...پيرايههايي هستند كه بر شكوه حزب ميافزايد و اكثريت مردم چنين ميپندارند: «كثرة المباني تدل علي كثرة المعاني»، و اينها همه در ميدان رقابت نقشآفرين است. آيات 52 و 53 سوره مؤمنون خودمحوري و تعصب را همزاد تحزب و زاييده طبيعت آن شمرده و فرايند آن دو خصلت را كه رقابت حزبي - لجام گسيخته - [15] است مورد نكوهش قرار ميدهد و در سوره روم آن را شرك ميشمرد و اساس همه اين خصال ناپسند را هواهاي نفساني ميداند. [16] .تحزب گرايشي اجتماعي و عقيدتي است كه از تار و پود عقلانيت و احساس بافته شده و زمينهساز نوعي وابستگي عاطفي ميگردد و اين خود تا حدي كه موجب گسست از بيگانگان و پايبندي به مجموعه خودي و احساس پيوستگي با جامعه و جمع ميشود ضروري و مهم است، اما گاهي - و در اثر غلبه احساس بر عقل - از اين حد فراتر رفته دستورات حزبي به جاي اينكه راهنماي راه و نسخه دارو به حساب آيد، اصالت يافته، نوعي سلطه همه جانبه فكري، سياسي، اعتقادي و حتي اخلاقي را به گونه پنهان بر افراد مجموعه ايجاد نموده، راهي كه بايد به وحدت اجتماعي و مشاركت و همدلي منتهي شود باعث تشتت و تفرقه و تكهتكه شدن جامعه ميگردد.«نظامهاي حزبي از يك سو معرف نظام دموكراسي و تبلور جامعه مدني هستند و از سوي ديگر بنيانهاي دموكراسي را در عمل متحول ساخته...از وسيله به هدف تبديل شدهاند. وقتي حزب پيروز همزمان قوّه مقننه و قوه مجريه را در دست ميگيرد عملاً انديشه تفكيك قوا را بيمعنا ميسازد. و وقتي بنا به ماهيت فعاليتهاي سازماني منافع حزب، اهداف و آرمانهاي آن بر همه چيز اولويت پيدا ميكند؛ در واقع انديشه منافع عمومي يا اراده همگاني به فراموشي سپرده ميشود.» [17] با نگاهي مجدد به آيات سوره مؤمنون و انبيا ميتوان گفت: اولاً خط انبياء الهي خط واحدي است كه از بعثت اوّلين پيامبر تا پايان رسالت آخرين آنها - پايان عالم - در مسير واحدي حركت نموده و تفاوت شرايع و تغيير فروعات در يگانگي اين خط سير خدشه وارد نميكند. و ثانياً تقابل و تضادي كه در تاريخ بين پيروان پيامبران ايجاد شده ناشي از انحرافي درون سازماني است كه اعضاي امت واحده در اثر تبعيت از هواهاي نفساني خود اين حزب واحد را تكهتكه نموده و بياعتنا به رنج جانكاه اين بدن زنده تكه پاره شده هر يك به پاي حصه خود شادماني ميكنند. حاصل اين نگاه آن است كه اگر تعداد احزاب و رقابتهاي آنان و تكيه و تأكيد بر ديدگاههاي حزبي در حد تفاوت سليقهها و براي شكوفايي استعدادها به تناسب تفاوت شرايط زماني و مكاني باشد و اينها همه تجليات متفاوت يك حقيقت باشد، نه تنها منعي ندارد كه ضرورت حيات و لازمه حركت است. ولي اگر اين تعدد و تعصب منجر به تكهتكه شدن جامعه يكدست و يكدل و صرف تواناييها در مسير پيكار بر سر تقسيم قدرت و معامله بر سر تعادل بين سورها و سرمايهها باشد، - جز شادماني كودكانه يا سفيهانه بر سر مرداري بيروح نيست. بر خلاف مفهوم حزب و تحزب كه در آن نوعي رقابت و تفرقه نهفته است، مفهوم ولاء و تولّي همراه هماهنگي و همدلي در عين استقلال است به نحوي كه انسان به دلخواه خود در يك سازمان متشكل جايگاه خود را مييابد. با مروري بر آيات 51 تا 58 سوره مائده كه در واقع مباني تأسيس يك تشكل سياسي الهي را بنيان مينهد؛ بخشي از اركان و مؤلفهها و كاركردهاي يك تشكل را ميتوان ملاحظه نمود. يكم: ولاء و تولي مهمترين ركن تشكل - تحزب - در فرهنگ سياسي اسلام است بلكه بايد گفت تولي همان تحزب است - و من يتوّل اللّه و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزبالله هم الغالبون - يعني كسي كه ولايت الهي و...را پذيرفته باشد در تشكيلات حزب الهي جاي گرفته است و چنين حزبي پيروز است. دوم: تحزب در اصطلاح سياسي، همراهي و همدلي و پابهپاي يكديگر حركت كردن است و همين خود اوّلين ركن در تحقق ولايت است و در اين فرقي بين اعضاي اصلي، كادر مركزي و رهبري تشكيلات و حتي هواداران آن نيست. به عبارت ديگر، در تشكل ولايي هر يك از وابستگان به اين تشكل موظف به رعايت حال و استقلال ديگر اعضاي مجموعهميباشند. سوم: از ديگر مفاهيم ولايت كه ملازم و يا لازمه نكته قبل است وجود يك نحوه تعهد متقابل بين تمامي اعضا با يكديگر و نيز تعهد متقابل بين اصل تشكل و يكايك اعضا است - اين دو نكته از مفهوم لغوي ولي استفاده ميشود. چهارم: تحزب و همگرايي - تولي - در پيروزي سياسي نقش اساسي دارد. البته پيروزيواقعي كه موجب رستگاري نيز هست تنها در تحزب و تولي به ولايت الهي تحقق مييابد. بنابراين بدون تشكل هيچ گونه پيروزي ميسر نخواهد بود: فانّ حزبالله هم الغالبون، هم المفلحون. [18] پنجم: مبناي تولّي - تشكل ولايي - احساس مودت و محبت متقابل است؛ محبتي كه اعضا را در برابر هر نوع مشكل و مانع مقاوم ميكند و آنان را نسبت به خودي مهربان و متواضع و نسبت به بيگانه نفوذ ناپذير مينمايد تا براي تحقق اهداف تشكيلات از هيچ تلاشي دريغنورزند:«يحبّهم و يحبّونه اذلّة علي المؤمنين اعزّة علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم؛خداوند آنان را دوست ميدارد و آنان نيز او را دوست داردند. اينان با مؤمنان فروتن و بر كافران سرفرازند. در راه خدا جهاد ميكنند و از سرزنش هيچ ملامتگري نميهراسند». ششم: رابطه ولايي يك وابستگي و رابطه يكطرفه و تنها اعتقادي و نظري نيست، انسان بر اساس وابستگي كه پيدا ميكند سبك زندگي خود را با آن قالب تطبيق ميدهد، او نميتواند از يك سو مدعي ارتباط يك تشكيلات باشد و از سوي ديگر با رقباي آن نيز رابطه تشكيلاتي داشته باشد. و يا در برابر هجوم به سياستهاي تشكيلات خود بيتفاوت باشد. به عبارت ديگر انسان در اثر وابستگي تشكيلاتي منافع و شخصيت و بلكه موجوديت خود را با منافع و موجوديت تشكيلات همسو و متحد ميبيند و هر كسي كه از منافع و شخصيت خود دفاع نكند بيمار و نيازمند درمان و يا جراحي است:«يا ايّها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً من الذين اوتو الكتاب من قبلكم و الكفّار اولياء...؛اي مؤمنان، كساني را كه دين شما را به ريشخند و بازي گرفتهاند چه از آنان كه قبل از شما به آنان كتاب - آسماني - داده شده و چه از كافران، ولي خود مگيريد...» و در سوره مجادله:«لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادّون من حادّ الله و رسوله و لو كانوا اباءهم او ابناءهم...؛گروهي كه به خدا و پيامبر و روز بازپسين مؤمنند، دوستدار مخالفان خدا و رسول نخواهي يافت. حتي اگر - آن مخالفان - پدران و فرزندان و... آنان باشند». و در سوره مائده:«فتري الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم...؛ميبيني كساني كه بيمار دلند در دوستي با آنان ميشتابند». هفتم: آخرين و مهمترين نكته اينكه رهبري در تشكلهاي انساني همانند مهندسي زبردست و معماري ماهر است كه از مصالح بر روي هم انباشته و از همگسسته، ساختماني مقاوم و زيبا و سودمند و در جهت دستيابي به اهداف و مقاصد مورد نظرميسازد.
محور تشكل و همگرايي انسانها فقط خداوند و تولي به ولايت او و كساني كه در پوشش ولايت او هستند ميباشد و جز او هيچ كس ديگري نميتواند تشكلهاي پايدار و ماندگار انساني را سامان دهد، زيرا او بينياز است ولي ديگران ميخواهند تا از توان اجتماعي بهره برند و اجتماعات بشري را وسيله قدرت و اقتدار خود نمايند و احساسات و علايق تودهها و مشاركت مدني آنها را نردبان ترقي خود قرار دهند و رأي و امضاي مردم را سند مشروعيت يك سليقه حزبي با يك باور شخصي قلمداد كنند. اسلام به همان شدت كه اصرار دارد همه انسانها بر محور ولايت الهي همبستگي - تولي - داشته باشند، به همان شدت و بلكه شديدتر از آن از وابستگي روحي و فكري و رفتاري بهجاذبههاي غير الهي و از تولي اربابان غير الهي پرهيز ميدهد و هر نوع وابستگيو هواداري را نوعي شرك ميشمارد. ملاحظه خط سيري كه در آيات ذيل براي مؤمنان ترسيم ميشود تأكيد بر اين سخن است. قرآن كريم در آغاز همه زنان و مردان مؤمن را ولي همديگر ميخواند:«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض...» [19] و نيز مؤمناني كه هجرت كرده و در جهاد شركت كردهاند و هم چنين آنان كه به مسلمانان مأوا داده و آنان را ياري كردهاند، همه را وليّ هم ميخواند:«ان الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا... والذين آووا و نصروا اولئك بعضهم اولياء بعض...» [20] و سپس ميفرمايد:«و من يتوّل الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزبالله هم الغالبون». و آنگاه با تأكيد ميفرمايد:«انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا». با توجه به اين نكته كه ولايت مؤمنان و پيامبر و خداوند در طول يكديگر و از هم انفكاكناپذير است و تقابلي با هم ندارند و هيچگونه زمينه تشتت و تفرقه راه ندارد؛ چه اينكه ميفرمايد:«انّ اولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبي و الذين آمنوا - و در آخر - و اللّه ولي المؤمنين؛ [21] .در حقيقت نزديكترين مردم به ابراهيم همان كساني هستند كه پيرو اويند و نيز اين پيامبر و كساني كه به آئين او ايمان آوردهاند و خدا وليّ مؤمنان است.» و بالاخره:انّ وليّيّ اللّه الذي نزّل الكتاب و هو يتولي الصالحين؛ [22] .در حقيقت ولي من خداوندي است كه قرآن را نازل كرده و همو ولي صالحان نيز هست». در خط مقابل نيز در آغاز بدنبال ولايت مهاجرين و انصار ميفرمايد:«و الّذين آمنوا و لم يهاجروا ما لكم من ولايتهم من شئ حتّي يهاجروا...؛ [23] .آنان كه ايمان آوردهاند ولي مهاجرت نكردهاند هيچ گونه رابطه ولايي بين شما و آنان نيست مگر اينكه مهاجرت كنند...» و در يك مرحله گستردهتر ميفرمايد:«يا ايّها الذين آمنوا لا تتّخذوا آباءكم و اخوانكم اولياء ان استحبوا الكفر علي الايمان و من يتولّهم منكم فاولئك هم الظالمون؛ [24] .اي مؤمنان اگر پدران و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دادند با آنان همياري نكنيد و هر كه از ميان شما تولاي آنان را داشته باشد او از ستمكاران است». و سپس همراه با معيار ميفرمايد:«يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوّي و عدوّكم اولياء؛ [25] .اي مؤمنان دشمنان مرا و خودتان را وليّ بر نگزينيد». و آنگاه ميفرمايد:«يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الكافرين اولياء من دون المؤمنين...؛ [26] .اي مؤمنان به جاي مؤمنان با كافران رابطه ولايي برقرار نكنيد...». چرا كه:«و انّ الظالمين بعضهم اولياء بعض و الله ولي المتقين؛ [27] .در حقيقت ستمگران با يكديگر همراهند و بر يكديگر ولايت دارند و خداوند وليّ پرهيزكاران است». و نيز:«و الذين كفروا بعضهم اولياء بعض، الّا تفعلوه تكن فتنة في الأرض و فساد كبير؛ [28] .و كافران ولي يكديگرند - شما ولي آنان نيستيد - اگر - اين ملاك را رعايت - نكنيد در زمين فتنه و فسادي بزرگ پديد آيد». و هم چنين:«و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات...» [29] و در آخر:«...انهم اتخذوا الشياطين اولياء من دون الله و يحسبون انهم مهتدون؛ [30] .آنان - گمراهان - شياطين را ولي خود برگزيدند و خيال ميكنند راه درستي يافتهاند». و شكي نيست كه:«و من يتخذ الشيطان ولياً من دون الله فقد خسر خسراناً مبيناً؛ [31] .هر كه شيطان را به جاي خداوند وليّ برگزيند به زيان آشكاري دچار شده است». با مروي بر اين دو خط سير ميتوان خطوط سياسي و جبههها را از هم بازشناخت. گروهي پا به پاي خدا و رسول او و مؤمنان نمونهاي كه همواره در عبادت خدا و خدمت بهخلقند و:رضي الله عنهم و رضوا عنه اولئك حزبالله الا انّ حزبالله هم المفلحون؛ [32] .خداي از آنان خشنود و آنان نيز از خدا راضي هستند، هم آنان حزبالله هستند و تنها حزبالله رستگارانند». و گروهي ديگر همراهي با ستمگران و كافران و مدعيان فرهنگ و تمدن [33] را دورانديشي خردمندانه پنداشته و خود را چيزي انگاشتهاند:«...يحسبون انّهم علي شييء الا انهم هم الكاذبون. استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله اولئك حزب الشيطان الا انّ حزب الشيطان هم الخاسرون؛ [34] .آنان كه با بيگانگان رابطه برقرار كردهاند - چنان پندارند كه حق به جانب آنهاست آگاه باش كه آنان همان دروغگويانند. شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است. آنان حزب شيطانند. آگاه باش كه حزب شيطان همان زيانكارانند».
از حضرت امام خميني پرسيدند: ممكن است معني و مفهوم حزبالله را براي ما تشريح كنيد. و حضرت امام فرمود: «هر مسلماني كه موازين و اصول اسلام را پذيرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقيق شيعي برخوردار است يك عضو از اعضاي حزبالله است و تمامي دستورات اين حزب و خط مشي آن را قرآن و اسلام بيان كرده است. اين حزب غير از حزبهاي متداول امروز دنياست. امروز تمام مردم ايران - در هر سنّي كه هستند - از زن و مرد كه با شعارهاي اسلامي مبارزه ميكنند جزء حزبالله هستند.» و سپس در پاسخ اين سؤال كه: ممكن است معناي دقيق امام را تشريح كنيد...رابطه امام با حزبالله چيست؟ ميفرمايد:امام به معناي پيشوا و كسي كه جمعي را در جهتي هدايت و رهبري ميكند و امام بيان كننده خط مشي شيعه و حزبالله و رهبري كننده اين تشكيلات بزرگ و فراگير است كه تمامي وظائف آنان را از قرآن و سنت پيامبر اسلام در زمانهاي مختلف و شرايط مختلف اجتهاد و استنباط ميكند و به آنان ابلاغ مينمايد.» [35] .در تفاسير شيعي و بسياري از تفاسير و كتب حديثي اهل سنت در مورد شأن نزول دو آيه 55 و 56 سوره مائده حديثي به اين مضمون آمده است كه حضرت اميرالمؤمنين در مسجد پيامبر مشغول نماز نافله بود. نيازمندي آمد و اظهار حاجت نمود و حضرت امير در حال ركوع انگشتري خود را به او داد. آن نيازمند نزد پيامبر آمد و واقعه را به او عرض كرد و در آن حال اين آيه نازل شد:«انّما وليّكم اللّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزّكاة و هم راكعون و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزبالله هم الغالبون؛ [36] .وليّ شما تنها خدا و رسول او و مؤمناني هستند كه اقامه نماز ميكنند و زكات ميدهند در حالي كه در ركوع هستند و هر كه خدا و رسول او و مؤمنان را به ولايت برگزيند - او از حزبالله است - و در حقيقت فقط حزبالله پيروزند». و باز نقل كردهاند جابر بن عبدالله ميگويد:«كنّا عند النبي (ص) فاقبل عليّ فقال النبي (ص): و الذي نفسي بيده انّ هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة و نزلت: انّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريّة، فكان اصحاب النبي (ص) اذا اقبل عليّ قالوا: جاء خير البرية؛ [37] .نزد پيامبر نشسته بوديم كه علي آمد، پيامبر فرمود: به كسي كه جانم به دست اوست سوگند كه اين شخص و شيعيان او رستگاران روز قيامتند - و در همان مجلس - اين آيه نازل شد كه: آنان كه ايمان آورده و كار نيك انجام دادهاند. همانان بهترين مخلوقانند. و از آن به بعد هرگاه علي (ع) وارد مجلس ميشد، مجلسيان ميگفتند: بهترين مخلوقات وارد شد». و مرحوم مظفر از كتاب غايةالمرام نقل كرده است كه رسول خدا (ص) فرمود:«يدخل من امتي الجنّة سبعون الفاً لا حساب عليهم ثم التفت الي عليّ (ع) فقال: هم شيعَتُك و انت امامهم؛ [38] .هفتاد هزار نفر از امتم بيحساب وارد بهشت ميشوند. سپس رو به علي (ع) كرد و فرمود: همه آنان شيعيان تو و تو رهبر آنان هستي». و از كتاب خطط الشام نقل كرده است: گروهي از بزرگان صحابه در زمان رسول خدا به ولايت و دوستي نسبت به علي معروف بودهاند. مانند: سلمان فارسي كه ميگفت: با رسول خدا بيعت كرديم مبني بر اينكه از نصيحت و ارشاد مسلمين دريغ نورزيم و پيرو و دوستدار علي بن ابيطالب باشيم. و ابو سعيد خدري كه ميگفت: مردم به پنج امر موظف گشتند اما به چهار امر عمل كردند و يك امر را ترك كردند - آنگاه چهار امر را نماز و روزه و زكات و حج، و امر متروك را ولايت حضرت اميرالمؤمنين ميشمرد - و ابيذر غفاري و عمّار بن ياسر و حذيفة بن يمان و ذوالشهادتين خزيمة بن ثابت و ابوايوب انصاري و خالد بن سعيد بن عاص و قيس بن سعد بن عباده كه همگي به ولايت و تشيع علي (ع) نامور و معروف بودهاند. [39] به نظر ميرسد اينان به جز قيس بن سعد همان كساني هستند كه همراه با تعدادي ديگر چون ابوالهيثم بن تيهان، مقداد بن اسوه، بريده اسلمي، ابيّ بن كعب، سهل بن حنيف، عثمان بن حنيف در جريان سقيفه به نفع حضرت اميرالمؤمنين سخنراني كردند. [40] متأسفانه پس از آن همه تأكيدات قرآن كريم و تبيين و تأكيد پيامبر گرامي اسلام ساختار سياسي جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر به سمتي هدايت شد كه در فاصلهاي كوتاه ابوسفيان - سركرده حزب شيطان در 23 سال دوره بعثت - در يك جمع خانوادگي در همان ساعت اوليه خلافت عثمان پايان تشكل ديني حزبالله و بازگشت خط جاهليت و تشكل قومي عربي و ارتداد را با اين سخنان رسماً اعلام نمود:«يا بني امية تلقّفوها تلقّف الكرة، فوالذي يحلف به ابوسفيان ما من عذاب و لا حساب و لا جنّة و لا نار و لا بعث و لا قيامة؛ [41] .اي بنياميه آن را همانند توپ به يكديگر پاس دهيد. سوگند به كسي كه ابوسفيان همواره به او سوگند ميخورد! نه كيفري و نه حسابي و نه بهشتي و نه آتشي و نه برانگيخته شدن و نه قيامتي است». البته گرچه در اين مرحله خليفه رسمي حزب حاكم او را نهيب داد و از مجلس بيرون كرد و او هم بلافاصله بر سر قبر حمزه سيدالشهدا - از پيشاهنگان تشكل حزبالله - رفت و پاي بر زمين كوبيد و گفت: برخيز و ببين كه آنچه براي او با هم جنگيديم به دست آوردم. اما طولي نكشيد كه خليفه ديگري از همين تيره حزب شيطان رسماً گفت: لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل؛ بنيهاشم با حكومت و قدرت بازي كردند و گرنه نه خبري از آسمان آمده بود و نه وحي بر كسي نازل شده بود». و با كمال تأسف اينها همه در حضور كساني انجام ميگرفت كه بارها و در تعابير گوناگون شنيده بودند كه پيامبر گرامي (ص) بنياميه را شجره ملعونه ناميده است. [42] حزب شيطان كه با نام خلافت پيامبر و با نشان اسلام آمده بود چنان جايگاهي در جامعه يافته بود كه حضرت اميرالمؤمنين با همه تلاش و كوششي كه به كار برد نتوانست حاكميت حزبالله را به صحنه سياسي جامعه باز گرداند و طولي نكشيد كه حزب شيطان با دروغ و فريب به نام «حزب واحد فراگير» [43] حزبالله را از رسميت انداخت و آن را در جامعه اسلامي غير قانوني اعلام نمود. [44] و:«امر بحرمان كلّ من عرف منه موالاة عليّ من العطاء و اسقاطه من الدّيوان و التنكيل به و هدم داره؛ [45] .فرمان داد هر كس را كه ولايت علي را داشت از حقوق اعطايي حكومت محروم نموده، نامش را از دفتر حذف كنند و او را زجر داده خانهاش ويران كنند» و سالها بدون هيچ مزاحم و منازعي يكهتاز ميدان بود.
قيام عاشورا پيكره رو به مرگ جامعه آفتزده را جراحي كرد و خواب سنگين غفلت و ركود را برآشفت و فروغهايي از اسلام ناب را بر جامعه تابانيد تا در امتداد آن سيماي ايمان از سيماي كفر و نفاق بازشناخته شده، بستري براي رشد و انتقال باورهاي اصيل دين در توالي نسلها فراهم گردد. خط سرخ خون شهيد بر حقانيت حزبالله مظلوم شهادت داد و بسياري از گمگشتگان وادي ترديد و دودلي را بيدار نمود و اشك گرم محبت و ولايت بر چشمان متحيرشان جاري ساخت و از فرداي روز عاشورا مجالس يادبود و ذكر مصائب كربلا شكل گرفت:«در آن وقت براي سازمان دادن به فعاليت سياسي اين اقليت، يك راهي درست كردند كه اين راه، خودش سازمانده است و آن نقل از منابع وحي، به اينكه براي اين مجالس اينقدر عظمت هست و براي اين اشكها آنقدر، در حول و بر اين اشكها و عزاداريها. شيعيان با اقليت آن وقت اجتماع ميكردند و شايد بسياري از آنها هم نميدانستند مطلب چه هست، ولي مطلب، سازماندهي به يك گروه اقليت در مقابل آن اكثريتها، و در طول تاريخ، اين مجالس عزاداري يك سازماندهي سرتاسري كشورها هست.» [46] نخستين كساني كه با موانع جنگيدند و ميدان نفوذ حادثه كربلا را به مقدار زيادي گسترش دادند خود اهلبيت بودند. كمترين وسيله و سادهترين راه براي زنده نگهداشتن خاطره كربلا و نام حسين بن علي (ع) دو چيز است: - يكي تشويق به زيارت قبر امام حسين (ع) - و ديگر گريه براي مصائب آن حضرت. [47] و از آن روز ذكر نام حسين (ع) و حديث كربلاي او شعار اتحاد و همبستگي و سرود همگرايي و تشكل گرديد و مظلومان بي پناه و مستضعفان بينام و نشان را در خانهها و حسينيهها و مساجد به تشكل فرا خواند و در محرمهاي مكرر كينه مقدس مبارزه با ظلم و انتقاد از ظالم را در دل ستمديدگان ريشهدارتر نمود و عواطف بشري را در تقويت مباني اعتقادي و عقلاني به هم پيوند داد و پس از سه قرن - و در 352 هجري قمري - بازار بغداد را به تعطيلي كشاند و هيئتهاي عزاداري را به يك راهپيمايي آرام جهت نمايش قدرت اين تشكل الهي دعوت كرد و از آن پس تشكل حزبالله با ياد و نام عاشورا جاودانه شد و روز به روز هماهنگ با خاطره عاشورا و محرم زمين و زمان را درنورديد و:«مگر نه آن است كه دستور آموزنده كلّ يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سرمشق امت اسلامي باشد. قيام همگاني در هر روز و هر سرزمين. عاشورا قيام عدالتخواهان با عددي قليل و ايمان و عشقي بزرگ در مقابل ستمگران كاخنشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سر لوحه زندگي امت درهر روز و هر سرزمين باشد». [48] اينبار حزبالله تصميم گرفته بود تا نگذارد بار ديگر احزاب همدست شجره ملعونه - حزب شيطان - حادثه كربلا را همچون واقعه شكوهمند غدير و غروب غمگين و نابهنگام بانوي بهشتي سانسور خبري كنند و با تفسير دلخواه خود ولايت تامه را به معناي محبت و شراره آتش كينه جاهلي را كه از در خانه اهلبيت زبانه ميكشيد يك بلوف سياسي براي حفظ امنيت امت! قلمداد كنند. او با تمام تواني كه داشت پرچم سرخ كربلا را بر ميافراشت و بر پاي آن بر سر و سينه ميزد و اشك ميريخت، امّا:«شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براي سيدالشهدا! نه سيدالشهدا احتياج به اين گريهها دارد و نه اين گريه خودش في نفسه يك كاري از آن بر ميآيد، ليكن اين مجلسها مردم را همچو مجتمع ميكنند و يك وجهه ميدهند. سي ميليون و سي و پنج ميليون جمعيت در دو ماه محرم و خصوصاً دهه عاشورا يك وجهه، طرف يك راه ميروند. بيخود بعضي از ائمه ما نميفرمايند كه براي من در منابر روضه بخوانند...مسأله مسأله گريه نيست...مسأله سياسي است كه ائمه ما با همان ديد الهي كه داشتند ميخواستند كه اين ملتها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند». [49] .
متأسفانه بسياري از پژوهشگران گذشته و معاصر كه با عينك غرب به تحليل سياسي و جامعهشناسي جوامع اسلامي و به ويژه ايران ميپردازند و عوامل ناكارآمدي احزاب را در اين كشورها ريشهيابي ميكنند، بدون توجه به تفاوتهاي اساسي فرهنگي و اعتقادي و روحي جوامع اسلامي با جوامع غربي و غير اسلامي، تلاش ميكنند تا الگوهاي جامعه شناختي آن سامان را بر جامعه اسلامي تطبيق داده و روند ظهور و افول و پايداري و ناپايداري احزاب را در كشور، و ديگر كشورهاي اسلامي با شاخصههاي ديكته شده غربي بسنجند. غافل از اينكه در نظام اسلامي نمازهاي جماعت و جمعه و عيد و هيئتهاي عزاداري حسيني بدون هيچ محدوديت سنّي و جنسي براي هواداران، كودكان تازه پا و پيران از پايافتاده را در كنار انديشمندان متخصص و به همراه پابرهنگان پينه بر دست و...يك آموزش سياسي - تربيتي ميدهد و همراه با آهنگ دلنشيني ذاكر حسيني سرود رهايي ميآموزد و در قيام و قعود هماهنگ نمازگزاران، و ضربههاي آهنگين سينه زنان، ارادههاي متفرق آنان را در مسير حركت و حيات همساز و هماهنگ مينمايد. البته در اين اواخر و پس از مشاهده ناكاميهاي تمامي احزاب و تشكلهاي سياسي كه تاكنون در كشور اسلامي ما و حتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و نيز پس از شكست احزاب صددرصد مستقل از گرايشهاي غيرديني و غير ملي، گويا بعضي از تحليلگران مسائل حزبي به اين نكته توجه نمودهاند كه چهانگيزه تحزب را نياز بشر به اجتماع و مقابله با زمينههاي تفرق بدانيم و چه براي كسب قدرت و مقام و يا براي هدايت بشر به اهداف متعالي انساني بشمريم، [50] در هر سه صورت زمينههاي مشاركت همگاني براي تمركز بخشيدن به نيروهاي پراكنده مردمي در متن معارف ديني و در ابعادي بسيار ژرفتر و گستردهتر از آنچه كه در غرب با توسعه فرهنگ تحزب و يا سنديكاها و انجمنها ايجاد شده و يا ميشود، وجوددارد. اينكه بعضي نوشتهاند: «در فرهنگ ديني ما نهادهاي ديني همچون مساجد، روحانيت و... وجود دارد و آنان شبيه به حزب عمل ميكند و در مواردي حتي بهتر از حزب عمل ميكنند. حال چه اين نهادهاي ديني را حزب بناميم يا نام ديگري بر آن نهيم». [51] اين نكته بسيار اميدوار كننده و قابل تحسين است، مشروط بر آنكه تحليلگران ديگر همين موضوع را از منظر يك آسيب در روند تحقق احزاب ننگرند و اين سخن كه: «مساجد، حسينيهها، تكايا، نمازهاي جمعه و جماعت و ساير نهادهاي سنتي كه به نوعي برخي كار ويژههاي حزبي را ايفا ميكنند ضرورت فعاليتهاي حزبي را كمرنگ ساختهاند» [52] احزاب را به چالش با اين نهادها فرانخواند. ما اميدواريم باتوجه به عنايتي كه پژوهشگران ما بايستي از سالها پيش به اين موضوع ميداشتند و هنوز فرصت باقي است با طرح تئوريك و تبيين ابعاد علمي آن همگامي خود را با فرهنگ ملي جامعه خود بيش از پيش تقويت بخشند. در اين قسمت برخي از ويژگها و مؤلفهها و كاركردهاي اين تشكل فراگير را از منظر يك حزب زنده و پويا و نقشآفرين در تحولات سياسي و ساختار حكومتي با استناد به ديدگاههاي حضرت امامخميني (ره) كه به حق حادثه عاشورا را نه سوگنامه ستمديدگان كه سرود ستم سوز مستضعفان خواند، مرور ميكنيم.1. از كار ويژههاي مهم احزاب شكل دادن به افكار عمومي در جهت تأثيرگذاري بر ساختار حكومت و كسب قدرت سياسي است. انسجام بخشي به منافع و خواستهها و شعارهاي گروههاي اجتماعي و افكار عمومي و انتقال آنها در جهت اصلاح نظام سياسي بخشي از فلسفه وجودي تشكلهاي اسلامي است:«تمام اين وحدت كلمهاي كه مبدأ پيروزي ما شد، براي خاطر اين مجالس عزا و اين مجالسسوگواري و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد. سيد مظلومان يك وسيلهاي فراهمكرد براي ملت كه بدون اينكه زحمت باشد براي ملت، مردم مجتمعند. [53] اگر دولتهاي ديگر بخواهند يك هماهنگي بين تمام قشرها پيداكنند ميسر نيست برايشان، با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسر نيست، ما را سيدالشهدا اينطور هماهنگ كرد. [54] مجالس بزرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خيانت و حكومت اسلامي بر حكومت طاغوت است هر چه با شكوهتر و فشردهتر بر پا شود.» [55] .2. از ديگر مؤلفههاي يك حزب ايجاد فضاي مناسب براي شكوفايي استعدادها، توسعه سياسي، رشد فرهنگ اجتماعي، بروز خلاقيتها، تعديل و تنظيم گرايشهاي متفاوت جامعه است. در اين زمينه هيئات حسيني در محلات و مناطق شهري و روستايي در اثر مراسمي كه بر پا ميكنند بيشترين تأثير فرهنگي را بر محيط و فضاي منطقه گذاشته و در كنار طرح شعائر و شعارهاي خود به انديشههاي نو و فعال جهت ميدهند.«بچهها و جوانهاي ما خيال نكنند كه مسأله، مسأله ملت گريه است. اين را ديگران القاكردند به شماها كه بگوييد ملت گريه. آنها از همين گريهها ميترسند براي اينكه گريهاي است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است. دستههايي كه بيرون ميآيند مقابل ظالم هستند، قيام كردهاند، اينها را بايد حفظ كنيد. اينها شعائر مذهبي ما است كه بايد حفظ شود، اينها يك شعائر سياسي است كه بايد حفظ بشود. [56] اين خون سيدالشهداست كه خونهاي همه ملتهاي اسلامي را به جوش ميآورد و اين دستجات عزيز عاشورا است كه مردم را به هيجان ميآورد و براي اسلام و براي حفظ مقاصد اسلامي مهيا ميكند.» [57] .3. اطلاع رساني و آموزش نظري و عملي تودهها و فراهم نمودن زمينه شكوفايي استعدادها به منظور مشاركت عمومي و توسعه نظام سياسي، و به عبارتي كوتاه و مختصر: آموزش سياسي جامعه از كار ويژههاي اصلي احزاب سياسي است كه به منظور تأثيرگذاري بر فرايند تصميمسازي و تصميمگيري و نيز تربيت و رشد نيروهاي كارآمد براي توسعه نظام سياسي به اين وظيفه بيش از وظايف ديگر ميپردازد و بايد گفت از ثمرات بزرگ هيأت حسيني آموزش سياسي جامعه اسلامي است:«محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست و اين خود سر لوحه تعليمات اسلام است براي ملت ما تا آخر وهله. [58] .سيدالشهدا و اصحاب او و اهلبيت او آموختند تكليف را، فداكاري در ميدان، تبليغ در خارج ميدان، همان مقداري كه فداكاري حضرت، ارزش پيش خداي تبارك و تعالي دارد و در پيشبردنهضت حسين (ع) كمك كرده است. خطبههاي حضرت سجاد و حضرت زينب هم به همان مقدار يا قريب آن مقدار تأثير داشته است. آنها به ما فهماندند كه در مقابل جائر، در مقابل حكومت جور نبايد زنها بترسند و نبايد مردها بترسند. [59] اين مجالس عزاي سيدالشهداست و مجالس دعا و دعاي كميل و ساير ادعيه است كه ميسازد اين جمعيت را اينطور و اساس را اسلام از اول بنا كرده است.» [60] .4. در تحليل اقدامات عملي و رفتاري انسان بايد جايگاه انديشه و قلب تبيين گردد، كمال انسان در اين است كه آنچه را ميفهمد به دل واگذارد تا با دو بال دل و عقل راه را طي كند. عقل به تنهايي حركتآفرين نيست و احساسات و عواطف و گرايشها نيز بدون هدايت و رهبري عقل سر به بيراهه مينهد. در احزاب سياسي تلاش بسياري صورت ميگيرد تا از طريق ايجاد رقابتهاي حزبي و تقابل منافع به تحريك احساسات بپردازند و بر توانايي و تحرك اعضا افزوده و سنگرهاي جديدي فتح كنند ولي اساس در تشكل ولايي مبتني بر محبت و عشق و عزم است، رونده دل و قلب است و عقل نظري تنها در حد چراغ راه و راهبر همراه است.«اين خون سيدالشهدا است كه خونهاي همه ملتهاي اسلامي را به جوش ميآورد و اين دستجات عزيز عاشورا است كه مردم را به هيجان ميآورد و براي اسلام و براي حفظ مقاصد اسلامي مهيا ميكند. [61] هر مكتبي هياهو ميخواهد، بايد پايش سينه بزنند. هر مكتبي تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش توي سر و سينه زدن نباشد، حفظ نميشود... ما بايد براي يك شهيدي كه از دستمان ميرود علم به پا كنيم. نوحهخواني كنيم، گريه كنيم، فرياد كنيم، ديگران ميكنند... فرض كنيد كه از يك حزبي يكي كشته بشود ميتينگها ميدهند. فريادها ميكند. اين يك ميتينگ و فريادي است براي احياء مكتب سيدالشهداء». [62] .5. و باز يكي از كارويژههاي مهم احزاب و شاخص موفقيت آنها در ايجاد تعادل و ثبات سياسي و قانونمند نمودن تحركات سياسي اجتماعي، و از همه مهمتر موفقيت آنها در ايجاد وفاق ملي و همگرايي نيروها، توانايي احزاب در دستيابي به پشتوانه مردمي و بسيج تودهها در جهت شعارها و ديدگاههاي خود است. ضريب توانايي سياسي احزاب رابطه مستقيم با اين شاخص دارد و بايد اقرار نمود كه امروزه در ميان شيعيان هيچ تشكل سياسي اجتماعي و حتي ديني در حد مراسم عاشورا از پشتوانه مردمي برخوردار نيست. تشكلي كه بيشترين بازدهي فرهنگي سياسي را بدون تحميل حتي يك ريال بر بيتالمال داشته و خود زمينهساز و تأمين كننده بخشي از هزينههاي فرهنگي در كشور است.«اين هماهنگي كه در تمام ملت ما در قصه كربلا هست اين بزرگترين امر سياسي است در دنيا و بزرگترين امر رواني است در دنيا. تمام قلوب با هم متحد ميشوند. اگر خوب راهش ببريم. مابراي اين هماهنگي پيروز هستيم...اگر دولتهاي ديگر بخواهند يك هماهنگي بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست برايشان، با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسر نيست. ما را سيدالشهداء اينطور هماهنگ كرده....» [63] .6. از ديگر كارويژههاي احزاب سياسي انعكاس شفاف ديدگاهها و خواستههاي مردم و رويآوري و رويگرداني از برنامههاي سياسي اجتماعي و نظارت و قضاوت آنان نسبت به سياستهاي جاري و مدون شدن برنامهها است. در اين زمينه هيئات حسيني در محلات و مناطق شهري و روستايي، تشكلهايي برخاسته از باور اعتقادي مردم با تمام ويژگيهاي يك تشكل مردمي به معناي واقعي كلمه است. و مساجد و حسينيهها و تكايا ميعادگاه و پايگاه بيحاجب و درباني است كه از همه اقشار و اصناف بيهيچ قيد و بندي در آنجا حضور يافته و به عنوان يك شهروند نسبت به هر آنچه در شهر و كشور ميگذرد اظهار نظر نموده و آخرين تحليلهاي تشكيلات را از زبان مبلغ و ذاكر حسيني ميشنود و سپس مواضع خود را بي هيچ محدوديتي اعلام مينمايد.«قدرتهاي بزرگ از اين چادرها - خيمههاي عزاداري - ميترسند. قدرتهاي بزرگ از اين سازماني كه بدون اينكه دست واحدي در كار باشد كه آنها را مجتمع كند. خود به خود ملت را به هم جوشانده است در سراسر كشور، كشور پهناور، در ايام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و ماه مبارك، اين مجالس است كه مردم را دور هم جمع كرده است و اگر يك مطلبي بخواهد براي اسلام خدمتي بكند و شخصي بخواهد كه مطلبي را بگويد. سرتاسر كشور به واسطه همين گويندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت يكدفعه منتشر ميشود و اجتماع مردم در تحت اين بيرق الهي، اين بيرق حسيني، اسباب اين ميشود كه سازمان داده شده باشد.» [64] .7. و باز از وظايف مهم احزاب و آثار مثبت تحزب، ابهامزدايي از سياستهاي انحرافي و شناخت چهرههاي خودي و غير خودي و ايجاد بستر مناسب دشمن شناسي و تبرّي است تا بتواند ضمن حلّ شبهات و گرههاي كور در روند سياستها، گرايشهاي افراطي يا تفريطي و تكروي نيروهاي پر جنب و جوش جوان را در جهت منافع ملي هدايت كند و كشور و نظام را از گزند نفوذ دشمنان حفظ نمايد. يكي از سياستهاي بارز و هميشگي هيئات حسيني دشمنشناسي در چهرههاي متفاوت و زمان و مكان مختلف است. اين تشكيلات همانگونه كه تولاي خود را در هر عصر با شاخصهاي تعيين شده از جانب خداوند تطبيق ميدهد - معتقد است:«الشيعة الذين اذا اختلف الناس عن رسول الله اخذوا بقول علي و اذا اختلف عن علي اخذوا بقول جعفر بن محمد». [65] و امروز بايد گفت: تنها اسلام ناب محمدي (ص)، قرائت واقعي و صحيح از اسلام است و بس، همانگونه تبري خود را در هر عصر و زماني نسبت به چهرههاي متفاوت حزب شيطان ابراز مينمايد، زيرا ميداند كه هر كه يكسويه بنگرد از ديگرسو ضربه ميخورد. شخصي خدمت حضرت اميرالمؤمنين (ع) آمد و گفت:«يا اميرالمؤمنين، انّي احبّك و احبّ فلاناً و سمّي بعض اعداءه فقال (ع) امّا الان فانت اعور فاما ان تعمي و امّا ان تبصر؛ [66] .يا اميرالمؤمنين من شما را دوست دارم و فلاني را نيز دوست دارم - نام يكي از دشمنان حضرت را برد - حضرت امير فرمود: اكنون تو شخصي دوبين - چپ چشم - هستي! بهتر است يا كور باشي و يا بينا». و اين شيوه يكسويهنگري از سياستهاي حزب اموي بود كه: امام صادق (ع) درباره آنفرمود:«ان بنياميه اطلقوا الناس تعليم الايمان ولم يطلقوا تعليم الشرك لكي اذا حملوهم عليه لم يعرفوه؛ [67] .بنياميه راه آموزش ايمان باز نهاده و شناخت شرك را آزاد نگذاشته بودند تا مردم در اثر آگاهي، روش شركآميز آنان را تشخيص ندهند - و آنگاه كه مردم را به شرك فرا خوانند آن را نشناسند». و نيز سيره تمامي باندهايي است كه از افشاي چهره واقعي خود بيم دارند و تا زماني كه نيازمند اقبال مردمند دعوت به نرمش و ملاطفت ميكنند تاكسي چنگ بر چهره آنان نكشد و پرده از باطن آنان بر نگيرد. حضرت امامخميني ميفرمايد:«ميدانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بنياميه لعنة الله عليهم با آنكه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند فرياد بر سر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن اين فرياد ستم شكن است. [68] امام حسين با عده كم همه چيزش را فداي اسلام كرد مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد و «نه» گفت. هر روز بايد در هر جا اين «نه» محفوظ بماند و اين مجالسي كه هست مجالسي است كه دنبال همين است كه اين «نه» رامحفوظ بدارد.» [69] .8. از ديگر ويژگيهاي اساسي احزاب داشتن سازمان مركزي رهبري كننده و پايدار و سازمانها و يا هستهها و كميتههاي منطقهاي و محلي، هماهنگي با مركزيت است تا دچار روزمرگي نشده و قائم به شخص نباشد و با رفتن رهبري، تشكيلات از هم نباشد و در اثر انسجام و هماهنگي بين مراكز منطقهاي و محلي با سازمان مركزي بتواند تصميمات خود را اعمال نمايد. هيئات حسيني ضمن حفظ مركزيت مساجد جامع شهر و نمايندگي مرجعيت تقليد و ولايت فقيه، حسينيهها و تكيههاي محلي را هماهنگ با تصميمات و سياستهاي متخذه در مركزيت ديني شهر هدايت ميكنند. اشاره به اين معنا در تعريفي كه حضرت امام براي حزبالله نموده و رابطه او را با امام ذكر كرده بودند گذشت.9. از ويژگيهاي اوليه و انگيزه اساسي در تشكيل احزاب، تلاش در جهت كسب قدرت سياسي و مصمّم بودن بر احراز مناصب حكومتي و به دست گرفتن مديريت كلان جامعه است، تحليلگران سياسي، فلسفه وجودي احزاب را به عنوان يك روش خردمندانه براي نظارت بر قدرت و تقسيم و تحديد و انتقال سالم آن ارزيابي ميكنند، در اين زمينه هيئات حسيني به تبع از مولا و سرور خود حضرت اميرالمؤمنين و حضرت سيدالشهداء سلامالله عليهما اصل قدرت را ناقابلتر از آب بيني بز و يا لنگه كفش پارهاي كه براي اصلاح و دوخت مجدد قابليت ندارد، ميدانند و ميگويند:«اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا منافسة في سلطان و لا التماس شيئي من فضول الحطام؛ [70] .خدايا تو ميداني كه آنچه از ما - در مورد دستيابي به حكومت و سياست - سرزد براي مسابقه قدرت و يا دستيابي به ثروت نبود...» اما اگر از راه احراز قدرت و حاكميت بتوانند به اهداف اساسي خود كه تربيت انساني و كمال روحي و معنوي بشر و بسط قسط و عدالت است دست يابند از هيچ كوششي براي دستيابي به آن دريغ نميورزند:«اينكه در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر از آن تجليل كردهاند نه از باب اينكه حكومت يك مسئلهاي است، حكومت آن است كه حضرت امير به ابنعباس ميگويد: كه به قدر اين كفش بيقيمت هم پيش من نيست - آنكه هست اقامه عدل است...زنده نگاه داشتن اين عيد نه براي اين است كه چراغاني بشود و قصيده خواني بشود و مداحي بشود، اينها خوب است، اما مسئله اين نيست، مسئله اين است كه به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست. غدير در همه اعصار بايد باشد. [71] تمام جنگهايي كه در اسلام واقع شده براي اين بوده است كه اين جنگليها و وحشيها را وارد كنند در حصار ايمان. قدرتطلبي توي كار نبود و لهذا در سيره نبياكرم و ساير انبيا و اولياي بزرگ، حضرت امير (ع) در سيره آنها ميبينيم كه اصل قضيه قدرتطلبي در كار نبوده و اگر براي ادايوظيفه نبود حتي اين خلافت ظاهري را هم قبول نميكردند.» [72] انگيزههاي هيئات حسيني را در يك كلام بايد همان انگيزههايي دانست كه در خطبه 131 نهجالبلاغه به آن اشاره شده است. اما آثار و نتايجي كه در طول تاريخ عايد اين تشكيلات شده و نيز نقشهايي كه امروز به عنوان يك تشكيلات سابقهدار و موفق مردمي ايفا نموده و ميتواند روز به روز تأثيرات گستردهتري را در ساختار سياسي اجتماعي جامعه اسلامي بر عهده گيرد. نيازمند فرصتي ديگر است. ولي نبايد از اين نكته غافل شد كه با نگاهي به تاريخ هشت سال دفاع مقدس و نيز تشكيلات بسيج مقاومت مناطق و محلات شهرها و روستاها خواهيم دريافت كه بيشترين تعداد شركتكنندگان در جبهه و نيز هستههاي اصلي تشيكلدهنده نيروهاي بسيج را هواداران همين تشكلهاي حسيني تأمين نموده و ميكنند.
در بخش پاياني اين نوشتار با مروري گذرا و فهرستوار بر آفات و معايب احزاب سياسي مصطلح و نيز بعضي از عوامل ناكارآمدي اين گونه تشكلها در كشورهاي اسلامي و به ويژه ايران بر اين نكته تأكيد مينمايد كه: اگر انديشمندان و صاحبنظران فلسفه سياسي در جامعه اسلامي با نگاهي برخواسته از نگرش و بينش حضرت امامخميني و طرح اسلام ناب محمدي (ص) به تشكلها و شعائر اسلامي چون نماز جماعت و جمعه و حج و مراسم ويژه شيعي در محرم و صفر و گردهماييهاي ماه مبارك رمضان بنگرند، خواهند ديد؛ بسياري از آفات شمارش شده وغير آنها و نيز ناكارآمديها و... در تشكلهاي خودي موضوع نداشته و نيازي به تشكيل احزاب سياسي با قالبهاي وارداتي و عملكردهاي ناهماهنگ با فرهنگ ديني و ملي مردم مسلمان و مطلقا ناموفق نميباشد. الف. در مورد آفات و ناخواستنيهايي كه در ساختار محتوايي و شكلي احزاب سياسي وجود دارد سخنها بسيار گفته شده است؛ آفتهايي را كه ناگزير مينمايد ميتوان اينگونه خلاصه نمود: - احزاب با تشكيلات مجهز و منسجم و مجرب خود اعضا را در خود حلّ نموده و آزادي عمل و اراده را از فرد ميگيرد و فرد ناچار است از تصميماتي كه در حزب گرفته شده است فرمان برد. - احزاب در مبارزات سياسي و رقابتهاي حزبي رعايت وحدت ملّي را ننموده و اعضاي يك جامعه را رو در روي يكديگر قرار ميدهند. - احزاب سياسي به ناروا همه چيز را با رنگ سياسي مينگرند و بسياري از مشكلات جامعه در كشاكش رقابتهاي حزبي لا ينحل مينمايد و به جاي حل مشكلات مردم بر مصائب آنان ميافزايد. - حزب دشمن دموكراسي است - افزون بر آنچه در صفحه هفت گذشت - وجود احزاب و گروههاي سياسي و حمايتهاي آنان از نمايندگان خود از برابري امكانات براي دستيابي به موقعيتهاي سياسي ميكاهد. - احزاب تنها زمينه مشاركت سياسي گروه خواص را فراهم مينمايد و فعاليت سياسي را براي توده مردم غير ممكن ميسازد و يا حداقل با مانع مواجه ميسازد. بنابراين احزاب سياسي در مقام عمل نميتوانند مشاركت سياسي همگاني را فراهم سازند. - همانگونه كه در پيش اشاره شد تعصب حزبي و التزام به منافع حزب انسان را از تعقل و آزاد انديشي باز ميدارد. [73] ب. صدور اين حكم كه: «ويژگي عام زندگي سياسي در كشورهاي جهان سوم را ميتوان در ضعف يا نبود نهادهاي سياسي و اجتماعي خلاصه كرد» قضاوتي يكسويه و يا بدبينانه خواهد بود. و گمان نميرود كسي كه نيمنگاهي به هيئات حسيني و حسينيهها و تكيهها و مسجدها انداخته باشد اين چنين معتقد باشد كه «فقدان شعور اجتماعي و سياسي و نبود انگيزه انسان ميافزايد». [74] در احاديث اسلامي به نقل از علي بن ابيطالب (ع) آمده است كه ميفرمود:من اختلف الي المسجد اصاب احدي الثمان اخاً مستفاداً في الله، او علماً مستطرفاً او آية محكمة او يسمع كلمة تدل علي هدي او رحمة منتظرة او كلمة تردّه عن ردي او يترك ذنباً خشية او حياء؛ [75] .«هر كه به مسجد رفت و آمد نمايد يكي از هشت فائده را ببرد: يا دوستي سودمند در راه خدا بيابد، يا دانشي تازه كسب كند، يا دستوري ديني ياد گيرد، يا سخني راهگشا بشنود و يا به سودي مورد نظر دست يابد، يا سخني بشنود كه او را از خطري برهاند، يا گناهي را از ترس مردم و يا شرم از آنان ترك نمايد». و باز در حديثي ديگر پيامبر (ص) فرمود:«ان سئلت عمن لم يشهد الجماعة فقل لا اعرفه؛ [76] .اگر از تو درباره كسي كه در نماز جماعت حاضر نميشود، پرسيدند بگو: من او را نميشناسم». مشكلي كه در سده اخير در زندگي سياسي اجتماعي مسلمانان پيش آمده است و ريشهدرعدم رعايت تولي و تبري - تحزب در حزب خودي و مراقبت از نفوذ احزابشيطاني - دارد، اين است كه مديران و سياستگذاران غربديده و يا غربزده و وابسته به غرب، اصرار دارند تا زندگي سياسي مسلمانان را بر گرداني يكدست از نمونه غربي سازند و البته هيچ انسان عزيز و با شخصيتي به چنين تقليد چشمبسته رضا نميدهد. اين است كه بايد گفت: اساسيترين و مهمترين عامل ناكارآمدي احزاب در نظام اجتماعي مسلمانان ناهماهنگي آن قالبها و بلكه محتواها با محتوا و ساختار فرهنگ ديني و ملّي مسلمين است. مسلمانان عادت كردهاند تا شعور سياسي - اجتماعي خود را در تشكلهايي كه به تعبير حضرت امام، اسلام و اولياي دين براي آنان تدارك ديدهاند متبلور سازند. مؤسسان احزاب سياسي در آغاز بايد نگرش و نيّت خود را از رقابت براي قدرت به اتحاد براي خدمت تغيير دهند - كه اين خود گردنهاي سخت و توانفرست:«و ما ادراك ماالعقبة...ثم كان من الذين آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة؛ [77] .تو چه داني كه آن گردنه سخت چيست؟...از زمره كساني باشد كه گرويده و يكديگر را به شكيبايي و مهرباني سفارش كردهاند». آنگاه با رويآوري به تشكلها و شعاير خودي از استعدادهاي فراواني كه در آنان نهفته است بهره گيرند. همانگونه كه امامخميني با متبلور ساختن بخش بسيار ناچيزي از اين همه سرمايههاي گرانبها توانست انقلاب اسلامي را كه شگفتترين شيوه انتقال قدرت در تاريخ معاصر بود رقم زند و اين درس بزرگي براي ژرفانديشان تاريخ معاصر است اگر نيك بنگرند و در آن بينديشند:«مجلس عزا نه براي اين است كه گريه بكنند براي سيد الشهداء و اجر ببرند. البته اين هم هست...بلكه مهم، آن جنبه سياسياست كه ائمه ما درصدراسلام نقشهاش را كشيدهاند كه تا آخر باشد و آن، اين اجتماع تحت يك بيرق، اجتماع تحت يك ايده، و هيچ چيز نميتواند اين كار را به مقداري كه عزاي حضرت سيدالشهداء در او تأثير دارد تأثير بكند... شما ميبينيد كه براي همين مجالسي كه مردم را به هم پيوند داده است، اين مجالس عزايي كه مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اينكه يك مطلبي پيش ميآيد، در يك شهر نه، در سرتاسر كشور، تمام قشرهاي مردم و عزاداران حضرت سيدالشهداء مجتمع ميشوند و احتياج به اينكه زياد زحمت كشيده بشود و تبليغات بشود، ندارد با يك كلمه، وقتي مردم ببينيد كه اين كلمه از حلقوم سيدالشهداء سلام الله عليه بيرون ميآيد، همه با هم مجتمع ميشوند.» [78] .
[1] كتابهاي لغت: مفردات راغب، معجم مقائيس اللغة، لسان العرب، و التحقيق في كلمات القرآن، ماده حزب.
[2] موسوعة النحو و الصرف و الاعراب: ص 266.
[3] لسان العرب ذيل كلمه: حزب.
[4] احزاب سياسي،ولي الله يوسفيه، صفحات 39 - 41.
[5] حزب سياسي و عملكرد آن در جوامع امروز، دكتر احمد نقيب زاده: ص 31، اصول علم سياست ترجمه ابوالفضل قاضي: ص 162 و...
[6] اصول علم سياست، موريس دوورژه، ترجمه دكتر ابوالفضل قاضي: ص 161 و صفحات بعد.
[7] سوره توبه: 71.
[8] سوره قصص: 83.
[9] سوره انبياء: 92 - 93. [
[10] سوره مؤمنون: 52 - 53.
[11] به كتاب ولاءها و ولايتها از شهيد مطهري، و ولايت از آيةالله خامنهاي مراجعه شود.
[12] ولايت؛ آيةالله سيد علي خامنهاي، ص 20.
[13] مفردات غريب القرآن: ص 533.
[14] اصول علم سياست، ص162.
[15] در تفسير في ظلال القرآن، ج6، ص35، ذيل آيه 52 سوره مؤمنون ميگويد: ثم مضي كل حزب بالمزقة التي خرجت في يده، مضي فرحاً لا يفكر في شييء و لا يلتفت الي شيئي! مضي و اغلق الي حسّه جميع المنافذ...
[16] تفسير الميزان، ج16، ص182، ذيل آيه 32 از سوره مؤمنون.
[17] حزب سياسي و عملكرد آن در جوامع امروز: ص10 مقدمه.
[18] پايان آيه 56 سوره مائده و پايان آيه 22 سوره مجادله.
[19] سوره توبه: 71.
[20] سوره انفال: 72.
[21] سوره آل عمران: 68.
[22] سوره اعراف: 196.
[23] سوره انفال: 72.
[24] سوره توبه: 23.
[25] سوره ممتحنه: 1.
[26] سوره نساء: 144.
[27] سوره جاثيه: 19.
[28] سوره انفال: 73.
[29] سوره بقره: 257.
[30] سوره اعراف: 30.
[31] سوره نساء: 119.
[32] سوره مجادله:22.
[33] در آيه 57 سوره مائده: من الذين اوتوا الكتاب، و در آيات ديگر به نظر ميرسد غرض قرآن از كاربرد اين اصطلاح تنها اشاره به اين نيست كه يهود و نصاري و...صاحب كتاب آسماني هستند بلكه آنان خود با اتصاف به اين نام در برابر مردم حجاز كه امّي - بيسواد و بيفرهنگ - بود مدعي فرهنگي و تمدن بودند.
[34] سوره مجادله: 18 - 20.
[35] صحيفه امام، ج5: ص 408.
[36] سوره مائده: 55 - 56، تعدادي از اين احاديث را در ذيل همين آيات در جلد 6 الميزان: ص 15 ميتوانيد ملاحظه كنيد.
[37] تفسير الميزان، ج20: ص 1341.
[38] تاريخ شيعه، تأليف مرحوم محمد رضا مظفر، ترجمه سيد محمد باقر حجّتي: ص39.
[39] همان: ص 42 به نقل از خطط الشام ج5: صص251 - 256.
[40] احتجاج طبرسي، ج1، ص98، چاپ نجف.
[41] شرح نهج البلاغه ابن ابيالحديد، ج9، ص53.
[42] تفسير نورالثقلين، ج3، ص179، در تفسير آيه: 60 از سوره اسراء.
[43] سيوطي در تاريخ الخلفاء، ص 196 و جاحظ در النزاع و التخاصم، ص124 در مورد سال صلح امام حسن نوشتهاند: فسمي هذا العام عام الجماعة لاجتماع الامة فيه علي خليفة واحد.
[44] تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، ص39، نقل به معناشده است.
[45] شرح ابي ابيالحديد به نقل از تاريخ تشيع در ايران، ص40.
[46] قيام عاشورا در كلام و پيام امامخميني، تبيان سوم، ص68.
[47] ارزشها از ديدگاه شهيد بهشتي - از انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، 1374، ش28.
[48] صحيفه نور، ج9، ص57.
[49] قيام عاشورا، ص66.
[50] با استفاده از كتاب: حزب سياسي و عملكرد آن، صص 9 - 12.
[51] مجموعه سه جلدي تحزب و توسعه سياسي از انتشارات روزنامه همشهري، ج2، ص20 مقاله رجبعلي اختر شهر.
[52] همان، ج1، ص47، مقاله دكترجواد اطاعت.
[53] قيام عاشورا در...، ص83، تاريخ سخنراني، فروردين 42.
[54] همان: ص84، تاريخ سخنراني: 29/8/58.
[55] همان: ص87، تاريخ سخنراني: 1/9/67.
[56] همان: ص7، تاريخ سخنراني: 30/7/58.
[57] همان: ص74، تاريخ سخنراني: 4/8/60.
[58] همان: ص96، تاريخ سخنراني: 2/11/56.
[59] همان: ص15، تاريخ سخنراني: 25/7/61.
[60] همان: ص78، تاريخ سخنراني: 30/3/61.
[61] همان: ص74، تاريخ سخنراني: 4/8/60.
[62] همان: ص76، تاريخ سخنراني: 17/4/58.
[63] همان: ص83، تاريخ سخنراني: 29/8/58.
[64] همان: ص10، تاريخ سخنراني: 30/3/61.
[65] رجال النجاشي، ص9.
[66] بحارالانوار، ج27، ص58، حديث 17.
[67] اصول كافي، ج2، ص415، حديث 1.
[68] قيام عاشورا، ص65، از وصيتنامه سياسي الهي.
[69] همان: ص7، تاريخ سخنراني: 30/7/58.
[70] نهج البلاغه، خطبه 131، وبه همين معنا با تفاوتي در الفاظ در تحف العقول از حضرت امامحسين (ع) در خطبه معروف منا وارد شده است.
[71] صحيفه امام، ج20، ص112، به تاريخ 2/6/65.
[72] سيماي معصومين در انديشه امامخميني، تبيان دوازدهم - ص195.
[73] تحزب و توسعه سياسي، ج3، ص54، برگرفته از مقاله عبدالحسين خسروپناه.
[74] همان، ج1، مقاله دكتر احمد نقيب زاده، ص240.
[75] وسائل الشيعه، ج3، ص480، ابواب احكام المسجد، باب3.
[76] محجة البيضاء، ج1، ص342.
[77] سوره بلد: 12 و 17.
[78] قيام عاشورا...، ص69 و 81، تاريخ 30/3/61.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».