نويسنده: محمد مهدي بهدار وند
ناشر : حكومت اسلامي » زمستان 1381 - شماره 26
يكي از راههاي شناخت و تحليل حادثه عاشورا، شناخت ابعاد شخصيت فردي و اجتماعي رهبري قيام است.شناخت اين خصوصيات، اين حقيقت را اثبات ميكند كه كساني ميتوانند مربي انسانها در طول تاريخ باشند كه به دردها، درمانها و روحيهها آگاهي داشته باشند.امام حسين عليهالسلام با توجه به ويژگيهاي خود همچون اصلاح طلبي، عدالت خواهي و ظلم ستيزي، آنها را در صحنه عاشورا به خوبي متجلي ساخت.در اين مقاله، نويسنده ضمن پرداختن به ويژگيهاي ياد شده، كلمات و فضائل معنوي و اخلاقي امام حسين (ع) را مورد بررسي قرار داده و با ذكر سخنان امام و شواهد تاريخي نقش خصوصياتي همچون استقامت در برابر مصائب، زهد و رضا و شجاعت را در حادثه كربلا تبيين ميكند.وي در پايان يادآور ميشود آن چه بر زيباييهاي كربلا و قيام عاشورا افزوده و آن را الگويي براي تاريخ قرار داده است، روحيه استقبال از مرگ و شهادت بود كه اين روحيه نزد تمام ملتهاي غير مسلمان ارزشمند و پسنديده و عامل موفقيت در راه نيل به هدف ميباشد.
سالهاست كه شيعيان در سراسر جهان، در ماه محرم با چشمان اشكبار با عبور از آتش، روضه و مرثيه، سنج و دهل، خاطره قيام عاشورا را زنده نگه ميدارند. اين گذر زمان نه تنها از عمق حادثه نكاسته بلكه بر عكس بر گستردگي حوزه قلمرو آن افزوده است، گويي كه آفتاب آينه دار عاشورا است. تحقيق در حوزه شخصيت رهبري قيام عاشورا و رويكرد خونين در يك نيم روز، محتاج قلبي گرم و آتشين و چشماني باراني و بصيرتي عميق است. محال است پژوهش در اين عرصه صورت گيرد و بي عمق ارادت و معنويت جرعهاي از آن را درك كرد و نوشيد.يكي از راههاي تحليل صحيح حادثه عاشورا، شناخت شخصيت فردي و اجتماعي رهبري قيام است.شناخت اين خصوصيات و ويژگيها، اين حقيقت را اثبات ميكند كه كساني ميتوانند مربي انسانها در طول تاريخ باشند كه به دردها، درمانها و روحيهها آگاهي داشته باشند. و اين آگاهي را بايد از وحي (كتاب و سنت) به دست آورد زيرا خداست كه از استعدادهاي انسان و قلمرو استعدادهاي او و از قانونهاي حاكم بر اين دو آگاه است و درگيريها و دردها و درمانها راه حلها را ميشناسد. با نگاهي حتي سطحي به اين اوصاف و رويكرد آن در حادثه كربلا به راحتي ميتوان از آن درس گرفت و رهرو آن شد. زيرا آن جا كه آدمي در وسعت تربيت و هدايت مربي، آن هم مانند سيدالشهدايي باشد، راه را به راحتي خواهد پيمود و به ساحل امن دست خواهد يافت.مسلما شناخت از عاشورا در گرو شناخت شخصيت و ابعاد شخصيت امام حسين (ع) نهفته است و اين دست نوشته در حد توان خود به بخش دوم اين مهم پرداخته است. ابعادي كه در اين جا بدان پرداخته شده، تركيبي از ابعاد فردي و اجتماعي و انعكاس آنها در صحنه عاشوراست.
يكي از ويژگيهاي نهضت عاشوراي حسيني مسئله اصلاح طلبي يا فريضه امر به معروف و نهي از منكر بود. اين ويژگي و خصوصيت را حضرت در وصيت نامه خود به محمد بن حنفيه صريحا اعلام نمود كه «اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر». [1] اين مسئله از اهداف اساسي و ويژه حضرت در حادثه عاشوراست.آن چه در تحليل اصلاح طلبي امام قابل بيان و تبيين است آن كه ايشان هرگز به دنبال نفي منكرات ظاهري و جزيي نبودند، بلكه درصدد رفع منكري بودند كه ريشه منكرات ديگر بود. به عبارت صحيح، امام با فريضه اصلاح طلبي قصد اصلاح يك قوم را در يك زمان مشخص نداشت بلكه هدف ايشان ايحاي معروف در همه عالم و تاريخ بود. بالاترين معروف در عالم، خود ولي معصوم است، چنان كه امام صادق (ع) فرمود: «نحن اصل كل خير و من فروعنا كل خير» [2] و مهمترين منكر در عالم، پرچمداري كفر است كه ظهور و بروز آن در شخصيتهاي چون يزيد و امثال او تحقق پيدا ميكند. مبارزه حضرت در حقيقت با كفري بود كه در يك نفاق پنهان جاي گرفته بود. كساني يزيد را بر اريكه قدرت نشاندند كه خود را صحابه پيغمبر اكرم (ص) قلمداد ميكردند در براي شخصيتي كه يك فضيلت هم در او وجود نداشت ترديد نكردند و او را در مقابل امام قرار دادند. يزيد حتي تظاهر به اسلام هم نميكرد و علنا در اشعار خود از عبارات كفرآميزي استفاده ميكرد:لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل [3] .از معتقدات يزيد اين نكته بود كه بني هاشم درصدد به دست گيري قدرت بودند و اصلا بحث وحي و قرآن مطرح نيست!بنابراين، حضرت كاملا احساس ميكرد كه دشمن درصدد است ارزشها را تغيير دهد و منكر را معروف جلوه دهد.يزيد با حكومت خود درصدد تغيير فرهنگ انساني و جامعه برآمده بود و براي اين كار پوشش حق را بر قامت منكر انداخته بود تا بلكه بتواند فرهنگ اجتماعي را تغيير دهد و متحول نمايد. حركت عاشورا مقابله با يك چنين نگاه و موضع گيري است:«اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتيت الزكاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر؛ [4] .من شهادت ميدهم كه تو نماز و زكات را بر پا داشتي و امر به معروف و نهي از منكر كردي».عدهاي در تحليل منكر در حادثه عاشورا به بي بند و باريهاي اخلاقي، اقتصادي و اجتماعي موجود اشاره كرده ولي از اصل قضيه غفلت نمودهاند. با نگاهي عميق در تاريخ، به خوبي در خواهيم يافت كه اصل منكر در واقعه سقيفهي بني ساعده ظهور يافت و اين حادثه مدار مديريت را در تاريخ تعويض نمود كه تاكنون ادامه دارد.امام حسين (ع) در مسير راه كربلا در خطبهاي با اشاره به شرايط پيش آمده و اين كه دنيادگرگون شده و معروف رخت بر بسته و به حق عمل نميشود و از باطل دوري جسته نميشود، شوق خود را به لقاء خدا و مرگ شرافتمندانه ابراز ميكند و زندگي در كنار ستمگران را مايه نكبت ميشمارد و چنين شرايطي را زمينهاي مساعد براي قيام ميداند. [5] سكوت در برابر ظلم و بدعت و انحراف، منكري بود كه در آن عصر رواج داشت و مردم از ترس جان يا بيم خطرها و ضررها يا به طمع دنيا و دريافت سيم و زر، در مقابل آشكارترين منكرات كه در بالاترين سطوح انجام ميگرفت، سكوت ميكردند. قيام كربلا راه انتقاد از حكومت جور و اعتراض عليه ستم و قيام بر ضد طاغوت را گشود و از آن پس بسياري از خون شهداي كربلا الهام گرفتند و مبارزات خود را مبتني و مستند به نهضت حسيني كردند. [6] .
ويژگي ديگر نهضت عاشورا مسئله عدالتخواهي است كه شعاع و گسترهي زيادي را به خود اختصاص داده است. آن چه در دوران حكومت امويان مشهود است، ستمكاري و اجحاف آنان در حق مردم ميباشد.امام در مقابل اين حركات و رفتارهاي ظالمانه حكومت و حاكم وقت راهي غير از مبارزه در پيش نداشتند و در سخنرانيهاي خود متذكر ميشدند كه طبق دستور رسول اكرم (ص) در مبارزه با حكومتهاي سلطهجو و جائر، شايستهترين فرد براي راه اندازي قيام عليه حكومت سياسي است. [7] .از نظر امام (ع) كسي حق امامت دارد كه مطابق كتاب خدا حكم كند و به اقامهي قسط قيام كند [8] و حكومت بني اميه عكس اين ويژگي را دارد و بايد عليه آن و براي اقامهي عدل قيام كرد.ماهيت عدالتخواهي در واقعه عاشورا بيانگر قيامي با انگيزه نفي ظلم و جنايات حكومت اموي است. جهاد و شهادت از ابزار لازم وكوبنده براي رويارويي كامل با استبداد حاكم داخلي و خارجي است. تلاش براي تأمين عدالت اجتماعي از ايدههاي بزرگ رهبر انقلاب عاشورا بود؛ ايدههايي كه جامعه امروزي نياز وافري بدان دارد و متفكران نوگرا با نوشتهها، مبارزات و با فتاوي خود، در جستجوي تحقق آنها هستند.جهاد و شهادت در راه عدالت جويي هرگز بدين معنا نيست كه با ديد راديكاليستي به واقعه عاشورا نگريسته شود و تحليل اين گونه صورت گيرد كه حضرت امام حسين (ع) با مرگ قهرمانانهي خويش راه جديدي را براي عدالت جويان تاريخ نشان داد و آن دفاع از آرمانخود حتي با پذيرش شكست ظاهري بود. [9] بلكه حركت عدالتخواهي درس بزرگي براي همه انسانهاي آزاده تاريخ است زيرا او اين فداكاري را در شرايطي انجام داد كه در سراسر جهان، انساني به بزرگي و عظمت وي وجود نداشت، چنان كه در پستي و پليدي نيز هيچ كس به پاي يزيد و ديگر دشمنان امام نميرسيد.در جامعهي يزيدي كه فساد همه جا را فراگرفته بود و كار به جايي رسيده بود كه جز قيام و نهضت براي راه اندازي عدالت اجتماعي چارهاي نبود آن هم به وسيله كسي كه كمترين شائبهاي ندارد و اقدامش براي جامعه سند و صحت است. بر اين اساس براي ايجاد تغيير در ساختار جامعه فاسد و براي مبارزه با جور و ستم و قانون شكني، براي حضرت راهي غير از برافراشتن بيرق عدالت جويي و عدالت خواهي نبود تحقق آن نيز در گرو چشم پوشيدن از رفاه عادي خود و خانواده و پذيرش آن همه مصائب و شكنجه و كشته شدن و اسارت و غارت نسبت به خود و اهل بيت بود. امويان در طول دوران حكومت خود همواره هم به اهل بيت ستم كردند و هم ميان بندگان خدا رفتاري ظالمانه و روشي بر اساس طغيان و عدوان پيش گرفتند. در اين چنين رويكردي وظيفه هر مسلماني ايجاب ميكرد كه با ستم مبارزه كند به ويژه كسي نظير حضرت سيدالشهداء (ع) زيرا سكوت در مقابل حكومت باطل يزيدي و بي تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه عامل نهادينه شدن و ثبات هر چه بيشتر معيارها و ارزشهاي ضد دين ميگرديد و به قدرتهاي جابر مشروعيت اجتماعي و سياسي ميبخشيد.
از ديگر ويژگيهاي شخصيت رهبري قيام عاشورا ظلم ستيزي است. همواره در طول تاريخ نقطه متقابل حق و باطل در محور ظلم و ستم بر مردم بوده است كه اساس حركت انبيا در طول تاريخ قيام عليه اين خصيصه ناپسند است. حضرت در اوايل حركت خويش اين ويژگي خود را ضمن خطبهاي چنين بيان مينمايد:«اي مردم رسول خدا فرمود هر كس حاكم زورگويي را ببيند كه محرمات خدا را حلال كرده، پيمان الهي را شكسته، با سنت پيمبر خدا مخالفت نمايد و با بندگان خدا به گناه و ستم رفتار كند[ و با اين حال ]در برابر او هيچ اقدامي عملي يا لفظي انجام ندهد، بر خداوند است كه او را با آن ستمگر يك جا وارد كند. آگاه باشيد كه بني اميه، شيطان را پيروي و طاعت خداوند رحمن را رها كردند، فساد را ترويج نمودند، حدود الهي را تعطيل كردند، بيت المال را به خود اختصاص دادند، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام نمودند، و من از ديگران[ براي ابراز مخالفت ]سزاوارترم». [10] .حضرت با اين سخنان حريم شكنيها را بر حاكم و حكومت باطل و ظالم يزيد بن معاويه تطبيق داد و مردم را به قيامي تمام عيار عليه او دعوت نمود و اين كلمات به بيان گوياتر درصدد بيان اين ضرورت است كه حكومت، حق و حقانيتش بر محور معصوم است و بايستي خلع حكومت از امويان و بني اميه صورت گيرد و خلافت و حكومت در مسير اصيل و صحيح خود برگردانده شود:«سوگند به جان خودم، شايسته رهبري نيست مگر كسي كه به قرآن عمل كند، بر پا دارنده عدل و متدين به دين حق باشد و جان خود را براي اجراي آن در راه خدا گرو بگذارد». [11] .امام از يك سوي شايسته سالاري در امر خلافت و حكومت را طرح نموده و از سوي ديگر عدم لياقت يزيد را افشا مينمايد و پيشاپيش براي تبيين مسئله، آن را تقابل حق و باطل معرفي ميكند نه دعواي شخصي و قبيلهاي:«ما و بني اميه بر محور خداوند متعال با هم جنگ داريم؛ ما گفتيم خدا راست گفته است آنان گفتند خدا دروغ گفته است». [12] .«آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل جلوگيري نميگردد. در چنين شرايطي شخص با ايمان به حق بايد از جان خود بگذرد و مشتاق لقاء باشد كه من در چنين وضعي مرگ را جز شهادت و سعادت و زندگي با ستمگران را جز زندگي نكبت بار و ذلت نميبينم». [13] .بنابراين اگر خليفه و زمامداري كه بايد نمونه عملي شريعت و قانون باشد، تظاهر به فسق و فجور نمايد و در مقام مبارزه با خدا و رسول خدا و مردم با ايمان برخيزد، تسليم و خضوع در برابر او يعني تسليم در برابر فسق و فجور و خضوع در برابر فحشا و منكر و ظلم و ستم، افشاگري امام از يك سو و رسوايي يزيد در ظلم و ستم نمايي از سوي ديگر، آن چنان فضاحتي را برايش به بار آورد كه مفتيان و عالماني از اهل سنت مانند آلوسي [14] ، تفتازاني، [15] شوكاني [16] ، جاحظ [17] و ابن عماد حنبلي [18] حكم به كفر يزيد دادهاند.به هر تقدير ظلم ستيزي و جان باختن در اين راه عاملي شد كه ماهيت كريه و زشت بني اميه افشاء و رسوا گردد و يك نفرت عمومي عليه حكومت يزيد پيدا شود و بيداري جامعه و پيدايش انقلابها و تعرضها عليه حكومت بني اميه صورت گيرد از قبيل:- انقلاب توابين- انقلاب مردم مدينه- قيام مختار ابي عبيده ثقفي- انقلاب زيد بن علي بن الحسين (ع)
اين خصوصيات را انسان از بدو تولد به وسيله پدر و مادر و مربيان كسب ميكند و عوامل تربيتي و محيطي روي او اثر ميگذارد و يا بعدا با تلاش خود بدان ميرسد. بديهي است كه هر اندازه زمينههاي تربيت در فرد قويتر باشد و از مربيان بهتري برخوردار باشد و خود نيز تلاش بيشتري نمايد رشد و تكامل زيادتري خواهد يافت و كمالات بيشتري كسب خواهد كرد با توجه به اين مقدمه يكي از ابعاد شخصيتي رهبري قيام عاشورا كمالات و فضائل معنوي اوست كه از بالاترين كمالات وراثتي و بهترين بهره اكتسابي برخوردار بود. حضرت سيدالشهداء در فضايي نوراني و با صفا رشد و نمو يافت و تحت تعليم مربياني عالم به مباني تربيت قرار داشت، آموختن علم از لبان وحي و نوشيدن شير از سينه عصمت و طهارت همه نوع استعدادهاي نهفته را در وجود او به فعليت درآورده و آن چنان به آداب و سنن الهي مؤدب گشته بود كه در عظمت و كرامت و نماي روحاني نمايانگر كمالات جد و پدر و مادر خويش بود.او از نظر پدر مادر و آباء داراي بهترين وراثت است. جدي چون رسول الله (ص) افضل پيامبران و اشرف اولاد آدم (ع) و پيامبر خاتم و رسول بر جن و انس و پدري چون علي مرتضي (ع) كه در آفرينش از نبي اسلام جدا نيست. شخصيتي كه قبل از هر كس در سن كودكي به اسلام گرويد و پروانه وار دور شمع وجود پيمبر از وي حراست نمود و در پيش برد مكتبش از هيچ كوششي دريغ نورزيد و هميشه تا پاي جان ايستاده بود و آخرين كسي بود كه پس از رحلت آن حضرت بعد از انجام مراسم تدفين او را در قبر نهاد و از او جدا شد و مادري چون فاطمه زهرا (س) سيدهي زنان دو جهان از اولين تا آخرين.روح بزرگ حضرت حسين (ع) در دامن عصمت مهد نبوت آن گونه تربيت شد كه در برابر حوادث سهمگين روزگار نه تنها نشكست بلكه كوه مصائب را در آسياي ارادهاش به خرد و خمير تبديل كرد. درخشش مقامات نفسانيه و صلابت كم نظير حضرت در صفحات تاريخ، عقول همه سياستمداران و انديشمندان روزگار را متحير ساخته است.
سيدالشهدا (ع) هماره از آغاز زندگياش با غمها و مصائب هم آغوش بود، شايد اگر اندكي از مصيبتهاي دردناك و جانكاهي كه بر او وارد شد، بر عالم و آدم روي مي آورد، قالب تهي ميكردند، لكن حضرت در رهبري عاشورا و پيش از آن، نه تنها ضعف و سستي در برابر حوادث از خود نشان نداد، بلكه عكس العمل او بسيار طبيعي بود و هرگز عاطفهها و علاقهها بر نيروي عقل و ايمان او غلبه پيدا نكرد.در حادثه كربلا در شروع حركت از مدينه تا ظهر عاشورا حضرت دمادم حكايتگر رنج و تعب راه و منزلگاه بود و لذا از نيروها و عناصري جهت همراهي دعوت به عمل آورد كه بهرهاي از صبر و استقامت در برابر حوادث برده باشند و به آنها فرمود:«ايها الناس، فمن كان منكم يصبر علي حد السيف و طعن الاسنة فليقم معنا و الا فلينصرف عنا؛ [19] .اي مردم، هر كدام از شما كه تحمل تيزي شمشير و زخم و ضربت نيزه را دارد همراه ما بماند و الا باز گردد».در صبح روز عاشورا به ياران چنين خطاب كرد:«صبرا بني الكرام فما الموت الا قنطرة تعبر بكم عن البؤس والضراء الي الجنان الواسعة و النعيم الدائمة،صبر و مقاومت كنيد اي بزرگ زادگان، چرا كه مرگ، تنها پلي است كه شما را از رنج وسختي عبور ميدهد و به سوي بهشت گسترده و نعمتهاي هميشگي ميرساند».و در تقويت روحيه اهل بيت خويش ميفرمود:«استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حاميكم و حافظكم و سينجيكم... [20] .براي مقابله با بلاها آماده شويد و بدانيد خداوند حامي، حافظ و نجات دهندهي شماست».آري كاربرد عملي زهد در كوران زندگي همين است كه سپري آهنين در برابر حوادث بلاهاي سخت پيش آمده براي انسان باشد. روح بلند رهبر عاشورا در كوره زهد آن چنان آبديده شد كه در طوفان بلاها و مصائب نه تنها تيره نگشت بلكه جلا و صلابت او به مراتب بيشتر گرديد و آن چه اين رهبري نهضت در برابر سپاه كفر سي هزار نفري در صحراي كربلا از خود ظاهر ساخت در حقيقت گوشهاي از عظمت و همت والاي او بوده است. او هر گاه كه شهيدي از اسب بر زمين در خون ميغلتيد مثنوي صبر و بردباري را ميسرود. در برابر بي تابي اهل بيت در فراق قاسم بن الحسن صابرانه فرمود:«صبرا يا بني عمومتي صبرا يا اهل بيتي.» [21] .و در برابر عطش علي اكبرش كه اظهار و تمناي آب مينمود، فرمود:«صبرا يا حبيبي؛ [22] .صبر كن اي حبيب من.»و آن گاه كه در لحظات آخرين خود بر زمين گرم كربلا افتاده بود با خداي خويش زمزمه نمود:«صبرا علي قضائك يا رب الا اله سواك[ لا معبود سواك ]صبرا علي حكمك يا غياث من لا غياث له؛ [23] .در برابر قضاي تو صبر ميكنم اي پروردگار من، معبودي جز تو نيست اي پناه پناه آورندگان».البته اين ويژگي را حضرت به بهاي زهد و رياضت مستمر كرده است.
در اوصاف اخلاقي، رضا آخرين مرحله سلوك است و آن حاصل زهدي است كه شخص تحصيل مينمايد.زهد به معناي بي رغبتي به دنيا است. زهد در مسير بندگي و عبادت اولين مرحله است، يعني تا انسان دل از اغيار خالي نكند، هرگز طعم ايمان نميچشد. امام صادق در اين زمينه ميفرمايند:«درك شيريني ايمان بر دل شما حرام است تا اين كه به دنيا بي رغبت شويد» [24] .آنان كه به مقام رضا رسيدند و به معرفت كامل دست يافتند در حقيقت زهد را سرمايه اوليه خود قرار دادند، پيمبران و امامان معصوم (ع) ما در بي ميلي به دنيا ضرب المثل بودند، آنان از همه كس به معرفت الهي تشنهتر بودند و منزلي جز بارگاه حق تعالي نميشناختند.حضرت در خانهاي رشد و نمو كرد كه زهد به عنوان يكي از پايههاي اخلاق و ايمان در آن حاكم بود و او از كودكي شاهد بود كه پدرش همواره غذاي خود را به افراد يتيم و بي چيز ميداد مادرش تا پاسي از شب لباسهاي كهنه را وصله ميزد.«الاحر يدع هذه اللماظة لاهلها؟ انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها الا بها؛ [25] .آيا هيچ آزادهاي نيست كه اين نيم خورده[دنيا]را براي اهلش واگذارد؟يقينا بهاي وجود شما چيزي جز بهشت نيست. پس خود را جز به بهشت نفروشيد».حضرت با مجاهدت، رياضت و زهد ورزي خالصانه به مقام رضا رسيده بود و اين مقام در يكايك برخوردهاي حضرت با دشمن ظهور و بروز پيدا مينمايد و كوفيان را نهيب ميزند كه شما كساني هستيد كه رضايت و خواستههاي دل خويش را بر رضاي الهي ترجيح دادهايد:«لا افلح قوم آثروا مرضاة انفسهم علي مرضاة الخالق؛ [26] .رستگار نخواهند شد قومي كه رضايت خود را بر رضايت خداوند ترجيح دهند».... هيچ يك از پيشامدهاي تلخ ظاهري خللي در اراده مصمم حضرت در ادامه حركت پديد نياورد و با دلي راضي به پيشواز حوادث ميرفت. آن گاه كه فرزدق ايشان را از اوضاع كوفه خبر داد در جواب فرمود:«همواره كار دست خدا بوده و هست. اگر قضاي الهي بر چيزي نازل شود كه دوست داريم و ميپسنديم، خدا را بر نعمتهايش سپاس ميگوييم و اگر قضاي الهي ميان ما و اميدمان فاصله انداخت باز هم از كسي كه نيتش حق و شيوهاش تقوا باشد دور نيست». [27] .اين كلام امام (ع) در مدينه در وقت وداع با قبر جدش رسول خدا هم اعلام شد:«اسئلك... ما اخترت من امري هذا ما هو لك رضي.» [28] .اين خصلت حضرت در همراهانش نيز ظهور و بروز كامل داشت. حضرت زينب در مجلس ابن زياد آن گاه كه والي مغرور كوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد كه:«چگونه ديدي رفتاري را كه خدا با برادرت نمود؟»فرمود:«ما رأيت الا جميلا؛من غير از خوبي و جمال چيزي نديدم». [29] .اين برخورد از سر رضايت و عاشقانه، فضاي مجلس را عليه ابن زياد متحول نمود و او را زمين گير كرد.محققا وقتي انسان به عظمت صفات و اسماء الهي پي ببرد، بهت زده ميشود و در آن وادي، پاي عقل را چوبين ديده و در حرارت تمنا و خيرگي تماشا به يكباره ميسوزد، پس طبعا ارادهاي كه در اين آتش صيقلي ميشود، شكست ناپذير است. نه رهبر عاشورا و نه هيچ يك از اهل بيت و اصحاب با مشاهده آن همه صحنههاي دلخراش و فشارهاي سخت دروني و بيروني از پاي درنيامدند و زبان اعتراض نگشودند. درك اين حقيقت و اين حالت دركمشكلي است، مشكل از آن جهت كه عقل آدمي جز حيرت و شگفتي در اين مقال به چيزي نميرسد و در مقابل حركات اعجاب آميز سيدالشهداء زانوي تسليم و عجز بر زمين ميزند.امام زين العابدين در وصف اين ويژگي در عمه خويش ميفرمايد:«در سفر اسارت از كوفه تا شام، بارها شاهد بودم كه عمهام زينب غذاي خود را بين كودكان تقسيم مينمود و خودش از شدت گرسنگي و ضعف نماز شب را نشسته ميخواند و در ايام سفر هيچ گاه نماز شب او ترك نشد». [30] .
يكي از اوصاف مجاهدين در مواجهه با دشمن در عرصه جنگ و دفاع داشتن روحيه فتوت و شجاعت است. اين روحيه عامل نهراسيدن از مرگ و رويارويي با آن است كه حضرت در قيام خونبار خود آن را به منصه ظهور نهاده و همگان را شگفت زده كرد.امام در طول مسير حركت از مدينه تا كربلا همواره با اخبار و گزارشهاي مأيوس كننده و تلخي مواجه ميشد كه هر يك از آنها ميتوانست مانع حركت شوند.مورخان گزارشهايي از ملاقات بزرگان مكه و مدينه با امام ثبت كردهاند كه آنان حضرت را از عواقب حركت بيم دادهاند از جمله عبدالله بن عمر گفت:«اي اباعبدالله، چون مردم با اين مرد بيعت كردهاند و درهم و دينار نيز در دست اوست قهرا به او روي خواهند آورد و با سابقه دشمني كه اين خاندان با شما دارند، ميترسم در صورت مخالفت با وي كشته شوي و گروهي از مسلمانان نيز قرباني اين راه شوند...پيشنهاد من به شما اين است كه مانند همه مردم راه بيعت و صلح را در پيش گيريد و از ريختن (ريخته شدن) خون مسلمانان بترسيد».امام در مقابل اين صحنه آرايي، مصمم و استوار فرمودند:«اي ابوعبدالرحمن، مگر نميداني كه دنيا آن چنان حقير و پست است كه سر بريده يحيي بن زكريا به عنوان هديه و ارمغان به نزد فرد ناپاك و زناكاري از بني اسرائيل فرستاده شد. مگر نميداني كه بني اسرائيل هر صبح هفتاد پيمبر را ميكشتند و سپس به طور عادي مشغول كار خود ميشدند...« [31] .اين پاسخ امام از آن بعد شجاعت و دلاوري نشأت ميگيرد كه لحظهاي حاضر به قبول بيعت و كنار آمدن با يزيد نميشود.و در روز عاشورا فرمود:«لا والله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛نه من دست ذلت به اينان ميدهم و نه چون بردگان فرار ميكنم[ يا اقرار ميكنم ]».و يا در مواجهه با سپاه حر در موضع ديگري فرمود:«ليس شأني شأن من يخاف الموت؛ شأن و موقعيت من، موقعيت كسي نيست كه از مرگ بهراسد.» [32] .بنابراين حماسه و شجاعت در حادثه كربلا، از مظاهر آشكاري است كه دوست و دشمن به آن شهادت ميدهد و آن را عامل درهم شكستن سپاه عبيدالله در روز عاشورا ميدانند.آناني صلاحيت و استحقاق رهبري جامعه بر اساس نص رسول الله را دارند كه در برابر ستم و استبداد لحظهاي سر فرود نياورده و داغ شكست و محكوميت را بر جبهه ستمكار و حكومت ظالمانه بنهند. بر اين اساس با توجه به اين كه مايه شهامت و شجاعت، در متن قيام عاشورا و در عمل و گفتار رهبري عاشورا و شهداي كربلا موج ميزند، سزاوار است كه اين محتوا براي مردم بهتر و بيشتر تشريح شود تا علاوه بر اشكي كه بر مظلوميت شهداي كربلا و شهادت حسين بن علي (ع) ميريزند از شجاعت آنان درس بگيرند، زيرا ياد آوري شهامت و حماسه سازي شجاعان كربلا در مواجهه با مشكلات و آن همه داغ و مصائب ميتواند جامعه و جوانان و دوستدار اهل بيت (ع) را شجاع و دلير بار آورد.امام با آغوش باز و با شجاعتي خاص خود هنگام خروج از مكه به سوي عراق در ميان جو اختناق و بهت و هراس، در ميان افراد بني هاشم و شيعيان خويش خطبه خوانده و در اين خطبه بي هراس از سختي راه و مشكلات جانكاه با شهامت و دليري از شهادت خويش خبر ميدهند:«الحمد لله و ما شاء الله... و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف...؛مرگ بر انسانها لازم افتاده همانند اثر گردن بند كه لازمه گردن دختران است و من به ديدار نياكانم آنچنان اشتياق دارم كه يعقوب به ديدار يوسف داشت و براي من قتل گاهي معين گرديده است كه در آن جا فرود خواهم آمد... از پيشامدي كه با قلم قضا ثبت شده است، گريزي نيست، بر آن چه خدا راضي است، ما نيز راضي و خشنوديم... آگاه باشيد هر يك از شما كه حاضر است در راه ما از خون خويش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاي پروردگار نثار كند آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم كرد. انشاء الله.» [33] .اين قسمت را با استنادي از مخالفين و دشمنان امام در صحنه كربلا به پايان مي بريم. يكي از راويان حادثه خونبار كربلا حميد بن مسلم است كه شيخ مفيد كلام و گزارش او را اين گونه در كتاب گران سنگ خويش آورده است:«به خدا سوگند! هيچ محاصره شدهاي در انبوه مردم را نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و همچون حسين بن علي قويدل و استوار و شجاع باشد. مردان دشمن او را محاصره كرده بودند او با شمشير بر آنان حمله ميآورد و همه از چپ و راست فرار ميكردند. شمر چون اين صحنه را ديد به سوارههاي خود فرمان داد تا به پشتيباني نيروهاي پياده بشتابند و امام را از هر طرف تيرباران كنند.» [34] .
صحنه عاشورا و دلاوريهاي سيدالشهداء و بني هاشم و اصحاب او جلوهي زيبايي از شهادت طلبي آنهاست. شهادت طلبي و با آغوش باز مرگ را پذيرا شدن در حادثه كربلا موج ميزند. عاشورا صحنهاي از تجسم ايمان و عدالت و رسالت نجات بخشي امت از گرداب جهل و ناداني است. حضرت در هنگام حركت و خروج از مدينه در نامهاي خطاب به بني هاشم اين گونه نگاشت:«... فان من لحق بي منك استشهد و من تخلف لم يبلغ الفتح والسلام؛از شما هر كه به من بپيوندد به شهادت ميرسد و هر كس هم تخلف كند و باز ماند به فتح نميرسد والسلام.» [35] .و يا در عبارت ديگري باز تصريح مينمايد:«من كان باذلا فينا مهجته فليرحل معنا؛هر كس آمادگي بذل جان و مال خود را در راه ما دارد همراه ما بيايد». [36] .و يا در نيايشي در روز عاشورا شهادت را از درگاه الهي درخواست مينمايد:«الهي و سيدي وددت ان اقتل و احيي سبعين الف مرة في طاعتك و محبتك سيما اذا كان في قتلي نصرة دينك و احياء امرك و حفظ ناموس شرعك؛خدايا دوست دارم كه كشته شوم و زنده گردم هفتاد هزار بار در راه طاعت و محبت تو، بخصوص اگر در كشته شدنم نصرت دين تو و زنده ماندن فرمانت و حفظ ناموس شريعت تو نهفته باشد.» [37] .امام شهادت طلبي را بابي ميدانست كه ضمن بهرهمندي خود از آن، بساط ظلم و ستم را فروخواهد ريخت و در روند تاريخ الگويي براي مبارزه با ستمكاران خواهد گرديد. اين شهادت طلبي در حقيقت تفسير نور و زيبايي از مسئله مرگ و زندگي بود زيرا حيات و همراهي با حكومت وقت در نظر امام از كم ترين ارزشي برخوردار نبود چرا كه «موت في عز خير من حياة في ذل؛ مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است».عاشورا با ايثار خون سيدالشهداء و اهل بيت و اصحاب، فرهنگ سازي تاريخي نمود و زائران در كنار تربت شهيدان كربلا و در زيارتنامه آرزوي اين فوز را مينمايند:«يا ليتني كنت معكم فافوز فوزا عظيما.» [38] .در كلمات و عبارات سيدالشهداء و اصحاب او شهادت طلبي در راه خدا موج ميزند. اين كلام ياران آن حضرت در شب عاشورا است:«الحمد لله اكرمنا بنصرك و شرفنا بالقتل معك؛سپاس خدايي را كه با ياري كردن تو ما را گرامي داشت و با كشته شدن همراه تو، ما را شرافت بخشيد». [39] .اين عبارات در زماني ابراز ميشود كه امام بيعت خويش از همگان برداشتند و فرمود هر كس ميخواهد برود، برود و آنان اين گونه اعلام وفاداري نمودند.بنابراين، آن چه بر زيباييهاي كربلا و قيام عاشورا افزوده و آن را الگويي براي تاريخ قرار داده است، روحيه استقبال از مرگ و شهادت بود كه اين روحيه نزد تمام ملتها ارزشمند و پسنديده و عامل موفقيت در راه نيل به هدف ميباشد.حضرت در اوائل صبح، وقتي عمر سعد تير اول را رها كرد خطاب به ياران خويش فرمود:«قوموا رحمكم الله الي الموت الذي لابد منه؛برخيزيد و به سوي مرگي كه چارهاي از آن نيست برويد». [40] .
[1] موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 291.
[2] بحارالانوار، ج 24، ص 303.
[3] قندوزي حنفي، سليمان بن شيخ ابراهيم، ينابيع الموده، ج 3، ص 51، و نيز ر.ك، مقتل الحسين - خوارزمي، ج 2، ص 59، و 62.
[4] زيارت وارث، مفاتيح الجنان، ص 427.
[5] موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 356.
[6] پيام در عاشورا، جواد محدثي، مركز تحقيقات نهاد ولي فقيه در سپاه، صص 1-خ180، الهادي، ارديبهشت 1377.
[7] موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 360.
[8] ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 39.
[9] غزالي از نويسندگان نوگراي بزرگ مصري است كه قائل اين كلام است، ر.ك: اللواء الاسلام، سال 19، ش 10 (سپتامبر 1965 ص 645 تا 658).
[10] الكامل في التاريخ، ج 4، ص 48، و نيز ر.ك: الطبري، تاريخ الطبري، ج 4، ص 304.
[11] الكامل، ج 4، ص 21، و نيز ر.ك: لاطبري، ج 4، ص 262.
[12] موسوعهي كلمات الامام الحسين، ص 563.
[13] الطبري، ج 4، ص 305؛ بحارالانوار، ج 44، ص 381.
[14] تفسير روح المعاني، ذيل آيه 23-4 سوره محمد (ص).
[15] شرح عقائد النسفيه، ص 188.
[16] نيل الاوطار.
[17] الرسائل، ج 11، ص 15، چاپ مصر سال 1384 ه.
[18] شذرات الذهب، ج 1، ص 9-68.
[19] ينابيع الموده، ص 406.
[20] لهوف، ص 81.
[21] بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 45، ص 36.
[22] همان، ص 45.
[23] مقتل الحسين، مقدم، ص 357.
[24] اصول كافي،كليني، ج 3، ص 94.
[25] نهج البلاغه، صبحي صالح، حكمت 456.
[26] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 239، بحارالانوار، ج 44، ص 383.
[27] موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 336.
[28] موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 328.
[29] بحارالانوار، ج 45، ص 116.
[30] زينب كبرا، اسماعيل منصوري، نشر آيه، ص 38.
[31] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 192.
[32] احقاق الحق، ج 11، ص 601.
[33] اللهوف، ص 53.
[34] الارشاد، ج 2، ص 111.
[35] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 76.
[36] بحارالانوار، ج 44، ص 366.
[37] معالي السبطين، ج 2، ص 18.
[38] مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، زيارت مطلقه امام حسين، زيارت هفتم، ص 430.
[39] موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 402، و نيز ر.ك: كامل ابن اثير، ج 2، ص 563.
[40] بحارالانوار، ج 45، ص 12.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».