شابک : 28000 ریال: 964-95805-38-2
شماره کتابشناسی ملی : 3988349
عنوان و نام پدیدآور : آیین همسرداری و آداب زندگی در اسلام/ نویسنده سید محمدحسینی بهارانچی.
مشخصات نشر : قم: عطر عترت، 1385.
مشخصات ظاهری : 320 ص.
موضوع : زناشویی (اسلام)
موضوع : راه و رسم زندگی (اسلام)
موضوع : اسلام و خانواده
رده بندی دیویی : 297/725
رده بندی کنگره : BP258/5/ح5آ9 1385
سرشناسه : حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -
ص: 1
نویسنده: سید محمّد حسینی بهارانچی
ص: 2
خطبة الکتاب··· 9
هدف و انگیزه تالیف··· 12
اسلام و ازدواج··· 15
سفارش اسلام به ازدواج و تشکیل خانواده··· 16
انتخاب همسر شایسته··· 22
معیار برابری و کفویت در ازدواج··· 29
قانون ازدواج موقت و دایم··· 33
قانون مهر و احکام آن در اسلام··· 40
آداب زناشویی··· 47
آداب زفاف··· 48
آداب همبستر شدن··· 50
دستور نماز و دعا در شب زفاف··· 64
استحباب آرایش و زینت··· 67
استحباب بازی و ملاعبه قبل از جماع··· 68
وجوب اطاعت و تمکین زن از شوهر··· 70
پاداش همبستر شدن با همسر··· 74
مسایل مربوط به فرزندان و حقوق آنان··· 77
آداب و پاداش فرزندداری··· 78
استحباب درخواست فرزند شایسته··· 84
ارزش زن و فرزندان شایسته··· 88
ص: 3
پاداش شوهرداری و بارداری زن··· 90
آداب نوزاد و مقام مادر··· 93
انتخاب نام نیک برای فرزندان··· 98
نام ها و کنیه های فاطمه علیهاالسلام ··· 103
اسامی و القاب فاطمه علیهاالسلام ··· 106
ترجمه اسامی و القاب فاطمه زهرا علیهاالسلام ··· 109
حقوق و وظایف متقابل زن و مرد··· 113
پاداش کمک به همسر در اصلاح زندگی و خانواده··· 114
سفارش معصومین: به تحفظ و پنهان بودن زن··· 116
غیرت مرد و غیرت زن··· 122
ارزش عبادت و خدمات زن در خانه··· 124
پیامدهای خروج زن از خانه و اختلاط او با مردهای نامحرم··· 125
پاداش صبر بر بدخلقی زن··· 129
پاداش اطاعت زن از شوهر··· 130
جلب محبت همسر از راه های غیر مشروع··· 133
آرایش زن برای غیر شوهر··· 134
آزار زن و شوهر به یکدیگر··· 135
ارفاق و احسان به همسر··· 138
پاداش همسر دوستی و معیار احسان به همسر··· 140
مدارا و احسان به زن ها و نهی از اطاعت آنان··· 141
احیای حقوق زن در اسلام··· 148
حقوق زن و شوهر بر یکدیگر··· 151
عبادت زن مشروط به رضایت شوهر··· 155
پاداش تحصیل حلال برای تأمین زندگی··· 160
پاداش تقوا و پرهیز از محرّمات··· 165
توضیح و بیان موارد تقوا در سخنان معصومین:··· 167
ص: 4
پیشگیری های اسلام از فساد اجتماع و خانواده··· 171
نگاه های حرام و پاداش خودداری از نگاه به نامحرم··· 172
تماس با زن نامحرم··· 175
حرمت گفتگو و مزاح با زن نامحرم··· 176
نگاه به پشت سر زن نامحرم··· 178
آداب اسلامی در باره ورود به منازل و غیره··· 179
دستور اسلام در باره اجازه ورود به خانه ها··· 180
سن قانونی نامحرم بودن دختر و پسر··· 184
نگاه زن به مرد نابینا··· 186
تماس پزشک برای معالجه··· 187
زن های نمونه در اسلام··· 189
اسوه های ارزش و نمونه های بی نظیر··· 190
عبادت فاطمه علیهاالسلام ··· 191
تسبیحات فاطمه علیهاالسلام ··· 192
فاطمه علیهاالسلام و انفاق زینت های خود در راه خدا··· 195
مقام فضّه کنیز فاطمه علیهاالسلام ··· 199
بیست سال جز با قرآن سخن نگفت··· 201
فاطمه علیهاالسلام و نزول آیه عذاب··· 204
عبادت حضرت زینب علیهاالسلام ··· 207
عفت و حیای زینب علیهاالسلام ··· 209
سخنان فاطمه علیهاالسلام ··· 211
1- ثمره اخلاص··· 212
2- نرمخویی و اکرام بانوان··· 212
3- خوشرویی در چهره مومن··· 212
4- معیار شیعه بودن··· 213
5- مَثَل امام مَثَل کعبه است··· 213
6- ارزش مؤمن··· 213
ص: 5
7- علی علیه السلام و شیعیانش··· 214
8- خلعت های کرامت··· 215
9- بدترین امت··· 215
10- انگشتری عقیق··· 215
11- نیکوترین ویژگی زنان··· 216
12- نزدیک ترین حالت زن به پروردگار خود··· 216
13- شفاعت امت گنهکار··· 216
14- ثواب صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او علیهم السلام ··· 216
15- خشم همسر، رضایت همسر··· 217
16- بهره روزه دار··· 217
17- رضایت فاطمه علیهاالسلام از خدا و رسول او صلی الله علیه و آله ··· 217
18- حالات معنوی فاطمه علیهاالسلام در شب ازدواج··· 218
19- صبر و ایثار فاطمه در خانه علی علیهاالسلام ··· 219
20- عفت و حجاب فاطمه علیهاالسلام ··· 219
21- سخن فاطمه علیهاالسلام در مورد آداب غذا خوردن··· 220
22- دعای فاطمه علیهاالسلام برای گناهکاران امت··· 220
23- دعای فاطمه علیهاالسلام وقت غروب روز جمعه··· 221
24- فاطمه علیهاالسلام از خدا درخواست غذای بهشتی نمود··· 221
25- خیرخواهی فاطمه علیهاالسلام و درسی که به زن ها داده است··· 222
26- صحنه دلخراش و خیرخواهی فاطمه علیهماالسلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله ··· 223
27- ناله های فاطمه علیهاالسلام در لحظه های غمبار رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله ··· 224
28- مبارزات فاطمه علیهاالسلام و دفاع از علی علیه السلام ··· 225
29- آه و ناله فاطمه علیهاالسلام از فراق پدر··· 226
30- نگاه فاطمه علیهاالسلام به حسن وحسین و یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله ··· 228
31- درخواست فاطمه علیهاالسلام از بلال برای اذان گفتن··· 228
32- مبارزه منفی فاطمه علیهاالسلام و سخن نگفتن او با غاصبین خلافت··· 229
33- آخرین وصایای فاطمه علیهاالسلام ··· 230
ص: 6
34- وصیت به مخفی بودن مراسم تدفین و قبر فاطمه علیهاالسلام ··· 230
35- کیفر و عذاب زنان گناه کار··· 232
36- حدیث فاطمه علیهاالسلام در باره سبک شمردن نماز··· 236
اخلاق زندگی در اسلام··· 239
ارزش اخلاق در زندگی··· 240
1- اندوه زدایی و پاداش بهشت··· 242
2- بهترین مردم و بهترین عمل آنان··· 243
3- عدالت و انصاف··· 244
4- هدیه و احسان (کادو)··· 245
5-پاداش احسان··· 246
6- ماعون (عاریه دادن وسایل مورد نیاز به همسایگان)··· 247
7- نمک نشناس های لعنت شده··· 248
8- مواظبت بر صدقه و عمل خیر در هر روز··· 249
9- سازش و نرم خویی و مدارای با مردم··· 250
10- خیرخواهی نسبت به مردم و انتقادپذیری از آنان··· 251
11- ادب و تجاوز نکردن از حق خود··· 253
12- نگهداری اسرار و آبروی مردم··· 254
13- رعایت عهد و پیمان··· 255
14- مشورت و استفاده از فکر دیگران··· 256
15- روح بی نیازی از مردم و توکل به خداوند··· 258
16- نگهداری و برگرداندن امانت··· 259
17- تواضع و فروتنی··· 260
18- احترام به بزرگ تر و ترحم به کوچک تر··· 262
19- پاداش احترام به مؤمن و گناه توهین به او··· 263
20- کیفر قهر و پاداش آشتی و گذشت··· 264
21- گناه غیبت و بدگویی از مردم··· 265
22- گناه اسراف و تبذیر··· 267
ص: 7
آداب زندگی در اسلام··· 269
شیرینی و طراوت زندگی··· 270
1- سلام و احترام به برادران و خواهران مسلمان··· 270
2- اجازه ورود به اتاق پدر و مادر··· 272
3- احوالپرسی و پند و اندرز··· 273
4- پاداش سلام و مصافحه (دست دادن) و معانقه (در آغوش گرفتن)··· 275
5- پاداش زیارت و بوسیدن پیشانی مؤمن··· 276
6- آداب عطسه و تحیّت آن··· 277
7- آداب آروغ زدن و آب بینی و دهان انداختن··· 279
8- مزاح و خنده و شیرینی سخن··· 280
9- سنّت های ابراهیمی و محمدی علیهماالسلام در نظافت··· 281
10- نگهداشتن محاسن و برطرف نمودن موهای دیگر بدن··· 282
11- آداب ناخن گرفتن··· 284
12- پاداش مسواک و پاکیزه کردن دهان··· 285
13- پاداش استعمال عطر و بوی خوش··· 286
14- اجابت دعوت مؤمن و پاداش آن··· 288
15- نکوهش از میهمان بدون دعوت··· 289
16- آداب میهمانی رفتن··· 290
17- پاداش احترام به میهمان··· 292
18- پرهیز از مجالس گناه··· 295
19- آداب مسافرت··· 303
اشعار مجالس عقد و عروسی··· 305
ص: 8
الحمدللّه المحمود بنعمته، المعبود بقدرته، المطاع بسلطانه، المرهوب من عذابه و سطواته، النا فذ أمره فی سمائه و ارضه، الذی خلق الخلق بقدرته، و میّزهم باحکامه، و اعزّهم بدینه. و اکرمهم بنبیّه، و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربّک قدیرا، و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة و رحمةً، و اسبغ علیکم نعمه ظاهرةً و باطنةً.
و هوالأوّل قبل أوّلیة الأوّلین، و الباقی بعد فناء العالمین، الذی قرب من حامدیه، و دنا من سائلیه، و وعد الجنّة من یتّقیه، و انذر بالنّار من یعصیه نحمده بجمیع محامده علی جمیع نعمه و آلائه و نشهد أن لاإله إلاّاللّه وحده لاشریک له و أنّ محمّدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون و انّ أمیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب و أبناءه الطاهرین علیهم السلام أوصیاء نبیّه و هم المصطفین الهادین و هداة الخلق اجمعین.
و صلوات اللّه الدائمة علی نبیّه خاتم النبیّین و علی وصیّه أمیرالمؤمنین و علی فاطمة الزهراء سیّدة نساء العالمین و علی السبطین الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل
ص: 9
الجنّة اجمعین. و علی علیّ بن الحسین زین العابدین و علی محمّدبن علیٍّ باقرعلوم الدین و علی جعفربن محمّد الصادق الأمین و علی موسی بن جعفر الکاظم الممتحن الحزین و علی علیّ بن موسی الرضا ملجاء الهاربین و علی محمّد بن علیّ الجواد فی العالمین و علی علیّ بن محمّد قدوة الهادین و علی الحسن بن علیّ المهیمن علی المؤمنین و علی سمّی المصطفی و کنیّه الکهف الحصین و غیاث المضطرّ المستکین و عصمة المعتصمین و رحمة للعالمین الذی بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء الحجّة بن الحسن العسکری عجل اللّه فرجه الشریف.
و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدّین سیّما من لعنهم امیرالمؤمنین و امام المتقّین و قائد الغرِّ المحجّلین و ابوالأئّمة الطاهرین علیهم افضل صلوات المصلیّن فانّه علیه السلام کان یقول فی قنوته:
الّلهمّ العن صَنَمَ-ی قریش و جبتَیْها و طاغوتَیْها و إفکیْها، و ابنتیْهما اللذیْن خالفا أمرک و أنکرا وحیک، وجحدا إنعامک، و عصیا رسولک، وقلّبا دینک و حرّفا کتابک، وعطّلا أحکامک، وأبطلا فرائضک، وألحدا ف-ی آیاتک، وعادیا أولیاءک و والیا أعداءک، و خرّبا بلادک، وأفسدا عبادک.
الّلهمّ العنهما وأنصارهما فقد أخربا بیت النبوّة، و ردّما بابه، ونقضا سقفه، وألحقا سماءه بأرضه وعالیه بسافله و ظاهره بباطنه واستأصلا أهله وأبادا أنصاره وقتلا أطفاله وأخلیا منبره من وصیّه ووارثه وجحدا نبوّته وأشرکا بربّهما فعظِّم ذنبهما وخلّدهما ف-ی سقر وما أدریک ما سقر لا تبق-ی ولا تذر.
الّلهمّ العنهم بعدد کلّ منکر أتوه و حقٍّ أخفوه و منبرٍ علوه و منافق ولوّه وموءمن أرجوه و ولیٍّ آذوه و طرید آووه و صادق طرّدوه و کافر نصروه و إمامٍ قهروه و فرض غیّروه وأثرٍ أنکروه و شرٍّ أضمروه ودمٍ أراقوه وخبر بدّلوه و حکم قلّبوه و کفر أبدعوه و
ص: 10
کذب دلّسوه و إرث غصبوه و فییٍءاقتطعوه و سحتٍ أکلوه و خمسٍ استحلّوه و باطلٍ أسّسوه وجورٍ بسطوه و ظلمٍ نشروه، ووعد أخلفوه و عهد نقضوه و حلال حرّموه و حرام حلّلوه و نفاق أسرّوه وغدرٍ أضمروه وبطن فتقوه وضلع کسروه وصکّ مزّقوه و شمل بدّدوه و ذلیل أعزّوه و عزیز أذلّوه و حقّ منعوه وإمام خالفوه.
الّلهمّ العنهما بکلّ آیة حرّفوها و فریضة ترکوها، وسنّة غیّروها وأحکام عطّلوها وأرحام قطعوها و شهادات کتموها و وصیّة ضیّعوها وأیمان نکثوها ودعوی أبطلوها وبیّنة أنکروها وحیلة أحدثوها وخیانة أوردوها وعقبة ارتقوها ودباب دحرجوها وأزیاف لزموها [وأمانة خانوها].
الّلهمّ العنهما فی مکنون السرّ و ظاهر العلانیة لعنا کثیرا دائبا أبدا دائما سرمدا لا انقطاع لأمده ولا نفاد لعدده ویغدو أوّله ولا یروح آخره لهم ولأعوانهم و أنصارهم و محبّیهم و موالیهم و المسلّمین لهم والمائلین إلیهم و الناهضین بأجنحتهم و المقتدین بکلامهم و المصدّقین بأحکامهم. (البلد الأمین ص 551 البحار ج 82/260)
امّا بعد: فانّ اللّه تبارک و تعالی قال فی کتابه: «و أنکحو الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم إن یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله و اللّه واسع علیم» و النکاح سنّة نبیّنا خاتم النبیّین و سیرة اهل بیته الائمة الطاهرین علیهم افضل صلوات المصلّین و قال النبیّ صلی الله علیه و آله : النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی.
و قال صلی الله علیه و آله : من تزوّج فقد احرز نصف دینه فلیتّق اللّه فی النصف الباقی. و من لایجد نکاحا فلیستعفف و یسئل فضل ربّ العالمین و الزواج افضل بناء فی الأسلام یبنیه المتزوّج و یعتصم به عن وساوس الشیاطین و یفوز برضی الرحمان و الجنّة و الرضوان بفضل اللّه الملک المنّان، الّلهمّ اعتقنا من النار و ادخلنا الجنّة مع الأبرار و زوّجنا من الحورالعین بحقّ محمد و آله الطاهرین صلواتک علیهم اجمعین.
ص: 11
غریزه جنسی از حکمت های الهی است که جهت تداوم نسل بنی آدم در سرشت انسان قرار داه شده است. تمایل به جنس مخالف از دوران نوجوانی تا قبل از کهولت و پیری در انسان وجود دارد و هیچ انسان سالمی بدون این غریزه و تمایل نخواهد بود.
این نیاز همانند سایر نیازها باید از راه صحیح تأمین گردد تا انسان را از خطر انحراف و فساد و تجاوز به نوامیس دیگران باز دارد. بدین منظور اسلام به مسأله ازدواج اهمیت فراوانی داده و آن را به عنوان بهترین راه تأمین این غریزه و در ردیف سنت های دیگر دینی قرار داده است. بر هر مسلمان لازم است که برای انجام این سنّت اسلامی روش اولیای دین و دستور العمل های مربوط به آن را همان گونه که وارد شده است ملاک عمل قرار دهند تا انجام آن برای جوانان مشکل آفرین نباشد.
توجه به سخنان و سیره و روش اولیای دین روشن می سازد که آنان این سنّت را به سهولت و سادگی انجام می داده و حتی توصیه های فراوانی نموده اند که این سنّت هرچه زودتر و ساده تر انجام گیرد و هیچ جوانی، دختر و یا پسر، بدون همسر
ص: 12
زندگی نکند و با انجام ازدواج از خطرهای گوناگون و دام های شیاطین محفوظ بماند.
در فرهنگ اسلامی عزوبت و تنها زیستی به عنوان کمبود و نقص دیانت یک مسلمان قلمداد شده است.
به جرأت می توان گفت که وضع موجود و مرسوم بین نوع ما مسلمانان با فرهنگ اسلامی همخوانی ندارد و همان گونه که مشاهده می شود بی توجهی به این مسأله علت عمده انحراف و فساد و آلودگی جوانان ما شده است. مع الأسف دوری ما از دستورات اسلامی و روش اولیای دین باعث شده است تا جوانان ما غریزه جنسی خود را از راه های غیر مشروع ارضا نمایند؛ مسأله ای از این رنج آورتر نیست که اکنون مراسم ازدواج به یک فاجعه اخلاقی و اجتماعی و حتی سیاسی تبدیل گردیده است.
توجه به این مسایل مرا برآن داشت که درحد توان خود کتابی در باره ازدواج و آداب زندگی و همسرداری و دستورات اولیای دین در این رابطه بنویسم و تنها ازمنابع وحی و سخنان معصومین علیهم السلام استفاده نمایم و دیدگاه ها و افکار بشری را در مطالب کتاب دخالت ندهم تا فطرت های پاک و سالم به خوبی بتوانند از این منابع وحی استفاده و از آن پیروی کنند.
ناگفته نماند که در زمان ما عده ای، به عنوان روشن فکر و مترقی، اسلام را با نظرات و افکار خود می سنجند و احیانا اگر مطابق سلیقه و نظر آنان نبود آن را غیر قابل پذیرش می دانند و می گویند که علم آن را تأیید نمی کند و یا می گویند که این قانون برای جوامع و زمان های گذشته کارایی داشته و امروزه با پیشرفت علم قابل استفاده نمی باشد و مع الأسف بعضی از این افراد در سلک اهل علم نیز هستند! ای
ص: 13
کاش این گونه افراد برای یک بار هم که شده به معارف اسلامی و سخنان معصومین علیهم السلام توجه می کردند و سیره و سخنان آنان را مطالعه می نمودند و این گونه سخن نمی گفتند و در چنین خطری (یعنی خطر انکار احکام الهی) قرار نمی گرفتند. چه خوب بود آنان در صورت ناسازگاری افکار بشری با منابع وحی این افکار را که خالی از خطا نیست کنار می گذاردند. و به منابع وحی توجه می نمودند.
البته روشن است که بهترین راه برای کشف حقایق، توجه به زندگی و اخلاق و روش اولیای دین است؛ چرا که آنان معصوم از خطا بوده و دانش و علمشان از ناحیه خداوند تأمین شده است. در این مسأله باید به ازدواج امثال امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهاالسلام که با نظارت و دستورالعمل های رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام گرفته است توجه نمود و آنان را که رهبران معصوم و الهی ما هستند الگو قرار داد. اعاذناللّه من الخطاء و الزلل.
یاد آوری می کنم که چون بنده در کتاب «اسوة النساء - بانوی نمونه عالم» بخش هایی از مسایل مربوط به ازدواج و زندگی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهماالسلام را بیان نموده ام از تکرار آن ها در این کتاب خودداری می کنم و خوانندگان محترم را به آن کتاب ارجاع می دهم. ازخداوند متعال توفیق تفقّه و فهم معارف اسلامی و پیروی از فرامین معصومین علیهم السلام را خواهانیم.
اقل الطلبه سیّد محمّد حسینی بهارانچی
ص: 14
ص: 15
در قرآن و سخنان معصومین علیهم السلام فراوان به ازدواج سفارش شده است. اسلام، ازدواج را به عنوان یک عبادت معرفی کرده و آثار دنیوی و اخروی فراوانی برای آن برشمرده است. در مقابل، از عزوبت و پرهیز از ازدواج نیز نکوهش زیادی شده و کناره گیری از ازدواج و تشکیل خانواده دلیل نقص در دیانت معرفی گردیده است.
از دیدگاه اسلام، ازدواج دلیل کمال دین و عزوبت و ترک ازدواج دلیل نقصان آن است. اسلام، ارزش عبادت شخص متزوّج را هفتاد برابر عبادت شخص عزب (مجرد) برشمرده و می فرماید: شخص متزوّج، با ازدواج خود، نصف ایمان و دین خویش را از خطرها و آفات حفظ نموده است.
(1)1- اینک به بعضی از آیات قرآن و سخنان معصومین علیهم السلام در باره این موضوع اشاره می کنیم: خداوند در سوره نور می فرماید: «عزب های خود را به ازدواج درآورید، [بلکه] غلامان و کنیزان خود را نیز تزویج دهید؛ اگر آنان تهی
ص: 16
دست بودند خداوند از فضل و کرم خود آنان را بی نیاز خواهد نمود. [البته] او دانا و گشایش دهنده است.»
و در باره کسانی که راهی برای ازدواج ندارند می فرماید: «آنان باید عفّت پیشه کنند تا این که خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز نماید.»
(1)و در سوره روم می فرماید: «از آیات و نشانه های خداوند این است که او همسرانی از جنس شما آفریده است تا وسیله آرامش شما شوند و بین شما و آنان محبت و رحمت قرار داده است و این برای اندیشمندان از نشانه های خداشناسی می باشد.»
(2)2- علامه مجلسی در کتاب بحار، با سند خود، از قداح نقل نموده که گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مردی خدمت پدرم امام باقر علیه السلام رسید پدرم به او فرمود: آیا ازوداج نموده ای؟ آن مرد گفت: خیر. پدرم فرمود: من دوست نمی دارم دنیا و آنچه در آن است را مالک باشم و یک شب را بدون همسر طی کنم. سپس فرمود: دو رکعت نماز متزوّج از عبادت یک شبانه روز عزب افضل است سپس پدرم هفت دینار به او داد و فرمود: با اینها ازدواج کن.»
ص: 17
امام صادق علیه السلام سپس فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: ازدواج کنید تا روزی شما فراوان شود.» (1)
3- در همان کتاب، از خصال صدوق، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «سه چیز وسیله آسایش و راحتی مؤمن است: خانه بزرگی که تأمین آبروی او کند، و زن صالحه و شایسته ای که او را بر امر دنیا و آخرت او یاری دهد، و دختر و یا خواهری که آنها را با ازدواج و یا مرگ از خانه خارج کند.»(2)
4- و در همان کتاب، از کتاب خصال صدوق، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که آنحضرت در ضمن حدیث معروف به «چهارصد سخن» خود فرمود: «ای مردم! ازدواج کنید؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها می فرمود: هر که می خواهد پیرو سنت من باشد باید ازدواج کند، و می فرمود: یکی از سنت های من ازدواج است پس ازدواج(3)
ص: 18
کنید و به وسیله ازدواج [از خداوند] طالب فرزند باشید همانا من فردای قیامت با فراوانی امت خود بر امت های دیگر مباهات می کنم.»
(1)5- درهمان کتاب، از امالی شیخ طوسی، از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: «زنی به امام باقر علیه السلام عرض کرد: خدا شما را صالح بدارد، من زن متبتله ای هستم. امام باقر علیه السلام فرمود: مقصود تو از این کلمه چیست؟ او گفت: من هیچ گاه اراده ازدواج نداشته ام. امام علیه السلام فرمود: برای چه؟ آن زن گفت: این را برای خود یک فضیلت و ارزش می دانم. امام علیه السلام به او فرمود: این سخن را رها کن؛ چرا که اگر فضیلت و ارزشی در این کار می بود فاطمه علیهاالسلام که کسی در فضیلت به او نمی رسد به آن سزاوارتر بود.
(2)6- در همان کتاب، از امالی شیخ طوسی، از امام صادق، از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «هر که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ نموده است؛ پس نسبت به نصف دیگر آن از خدا بترسد [که آن را از دست ندهد].»
ص: 19
7- در همان کتاب، از ثواب الأعمال صدوق، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «دو رکعت نماز کسی که ازدواج نموده باشد بهتر ازهفتاد رکعت نماز کسی است که عزب باشد.» (1)
(2)8- در همان کتاب، از کتاب روضة الواعظین، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسی که دوست دارد با پاکی و طهارت خدای خود را ملاقات کند باید با داشتن همسر از دنیا برود.»
(3)9- در همان کتاب، از جامع الأخبار، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نقل شده که فرمود: «ازدواج و نکاح سنت من است و هرکه از سنت من اعراض کند از من نخواهد بود.»
(4)10- و فرمود: «ازدواج کنید تا جمعیت شما زیاد شود؛ همانا من در روز قیامت به وسیله [جمعیت] شما بر امت های دیگر مباهات می نمایم، گرچه فرزند سقط شده باشد.»
ص: 20
11- و فرمود: «کسی که ازدواج کرده باشد اگر درخواب هم باشد، نزد خداوند، از شخص عزب روزه دار و شب بیدار [درعبادت] افضل خواهد بود.» (1)
(2)12- و رسول خدا صلی الله علیه و آله به شخصی بنام عکاف فرمود: «آیا ازدواج نموده ای؟» گفت: خیر. فرمود: «آیا کنیزی داری؟» گفت: خیر. فرمود: «آیا تمکّن مالی داری؟» گفت: آری. فرمود: «باید ازدواج کنی وگرنه از گناهکاران خواهی بود.»
(3)13- و فرمود: «بدترین شما عزب ها هستند؛ آنها برادران شیطانند.»
(4)14- و فرمود: «هرکه بکوشد تا ازدواجی انجام بگیرد خداوند از حورالعین به او تزویج خواهد نمود وبرای هر قدمی که برداشته و هرکلمه ای که به زبان جاری نموده عبادت یک سال برای او نوشته خواهد شد.»
(5)15- در همان کتاب، از نوادر راوندی، از موسی بن جعفر، از پدرانش، از
ص: 21
رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «هیچ جوانی در اوایل جوانی ازدواج نمی کند جز آن که شیطان فریاد می کند: «وای بر من! وای بر من! او دوسوم دین خود را از شرّ من حفظ نمود»، پس باید نسبت به یک سوم باقی مانده از خدا بترسد.»
16- و فرمود: «عزب های خود را به ازدواج درآورید تا خداوند اخلاق آنان را نیکو و رزق آنان را فراوان و مروّت آنان را زیاد کند.» (1)
انتخاب همسر مسأله بزرگ و حساس زندگی است و هرگز انسان عاقل، سرنوشت یک عمر دیانت و اسرار و آسایش زندگی و... خود را به دست کسی که از دیانت و اخلاق و عادات و کمالات او آگاهی ندارد نمی دهد. و بیش از همه چیز در انتخاب شریک زندگی اش دقت می کند. این وظیفه برای پدران و مادران نیز وجود دارد.
اسلام با آن همه تشویق و ترغیب به ازدواج و توصیه به این که جوانان پسر و دختر را هرچه زودتر به ازدواج درآورید، در مسأله انتخاب همسر، سفارش اکید نموده که باید پدر و مادر وارسی کنند و همسری که دارای دیانت و اخلاق زندگی باشد برای فرزندان خود انتخاب نمایند وگرنه فرزندان خود را تباه کرده اند.
اینک به بخشی از روایات این موضوع توجه فرمایید:
در بعضی از روایات آمده است که امام علیه السلام می فرماید: «اذاجاءکم من ترضون
ص: 22
خلقه و دینه فزوّجوه والاّ تکن فی الأرض فتنةٌ و فساد کبیر»؛ (کافی ج 5/347) یعنی اگر کسی که از دیانت و اخلاق او راضی هستید به خواستگاری فرزند شما بیاید دختر خود را به او تزویج کنید وگرنه فتنه و فساد بزرگی رخ خواهد داد [و علت ایجاد چنین فتنه ای شما خواهید بود، زیرا با بهانه های واهی خواستگار را رد نموده اید و یا بدون بررسی از اخلاق و دیانت طرف دختر خود را به او تزویج نموده اید.]
(1)خداوند در سوره فرقان ضمن بیان صفات بندگان صالح خود می فرماید: «آنان می گویند: پروردگارا، به ما همسران و فرزندانی عطا کن که سبب روشنی چشم ما باشند.»
(2)و درسوره تحریم، خطاب به زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله که گاهی آن حضرت را آزار می داده اند می فرماید: «امید می رود اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله شما را طلاق دهد، خداوند به جای شما همسران بهتری برای او قرار دهد که آنان مسلمان و مؤمن و تائب و عابد و... باشند.»
اینک به برخی از سخنان معصومین علیهم السلام نیز توجه می کنیم.
ص: 23
1- علامه مجلسی، درکتاب بحار، از امالی مفید، از حضرت رضا، از پدرانش، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود: «بهترین زن های شما دارای پنج خصلت هستند.» گفته شد: آن پنج خصلت چیست؟ فرمود: «آنها دارای برخورد شیرین و لیّن هستند، و از شوهران خود اطاعت می کنند، و اگر شوهرانشان نسبت به آنان خشم کنند می کوشند تا آنان را راضی نمایند، و در نبودن همسران خود امانت دار آنان هستند، و حق آنان را ضایع نمی کنند [یعنی مال شوهر خود را حفظ می کنند و خود را نیز که امانت او هستند از مردان نامحرم حفظ می نمایند].»(1)
سپس فرمود: چنین زن هایی کار پردازان الهی هستند که خسران ندارند.»
(2)2- و در همان کتاب، از معانی الأخبار، از امام صادق علیه السلام ، از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «ای مردم! از سبزی هایی که در محل های آلوده روییده است دوری کنید.» گفته شد: مقصود شما چیست؟ فرمود: «مقصود من زن زیبایی است که در خانواده فاسد رشد نموده باشد.»
ص: 24
3- در همان کتاب، از ابراهیم کرخی نقل شده که گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: همسر موافق و خوبی داشتم از دنیا رفت و تصمیم دارم باز همسری انتخاب کنم. امام صادق علیه السلام فرمود: «بنگر با که می خواهی زندگی کنی و چه کسی را می خواهی شریک مال خود و مطلع از دین و اسرار و امانت های خود بگردانی؟ پس اگر تو را چاره ای از ازدواج نیست با زن باکره معروف به خیر و از خانواده ای خوشنام و دارای اخلاق نیک ازدواج کن و بدان که زن ها، چنان که شاعر در شعر خود بیان کرده. سه قسم هستند: (1)
1- زنی که فرزندآور و اهل محبت است و در امور دنیا و آخرت به شوهر خود کمک می کند و در سختی ها صابر و باوفا می باشد.(2)
ص: 25
2- زنی که عقیم و نازا است و از جمال ظاهری و اخلاق خوب بی بهره است و در هیچ کار خیری به شوهر خود کمک نمی کند.
3- زنی که فراوان شیون می کند و در خانه آرام نمی گیرد و زیاد عیب جویی می کند و احسان فراوان همسر خود را ناچیز می داند و احسان ناچیز او را نمی پذیرد.»
(1)4- در همان کتاب، از معانی الأخبار، از بعضی از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل شده که گویند: از امام صادق علیه السلام شنیدیم که فرمود: «زن برای انسان مانند قلاده ای است که به گردن می اندازند. پس دقت کن چه چیزی را می خواهی به گردن خود بیندازی؟»
سپس فرمود: «برای زن خوب و زن بد نمی توان قیمتی تعیین نمود اما ارزش زن خوب هرگز [برابر] طلا و نقره نیست بلکه از طلا و نقره بالاتر است، و زن بد را با خاک [هم] نمی شود مقایسه نمود، چرا که از خاک پست تر است.»
(2)5- در همان کتاب، از مکارم الأخلاق، از حضرت کاظم علیه السلام نقل شده که
ص: 26
حسین بن بشار گوید: نامه ای به آن حضرت نوشتم که یکی از خویشان من از دخترم خواستگاری نموده اما اخلاق او خوب نیست. امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «اگر بد خلق است، دخترت رابه او تزویج مکن.»
(1)6- در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسی که فقط برای زیبایی یک زن با او ازدواج کند، هرگز از جمال و زیبایی آن زن استفاده نخواهد نمود؛ و کسی که برای ثروت یک زن با او ازدواج کند، خداوند او را به خودش واگذار خواهد کرد. پس بر شما باد که با زن های با دیانت ازدواج کنید.»
(2)7- در همان کتاب، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: [می دانید] بهترین عمل زن ها چیست؟ [کسی پاسخ نداد]. پس فاطمه علیهاالسلام فرمود: بهترین عمل زن ها این است که مردهای نامحرم را نبینند و مردهای نامحرم نیز آنان را نبینند. رسول خدا صلی الله علیه و آله از این پاسخ فاطمه تعجب نمود و فرمود: فاطمه پاره تن من است.»
(3)8- در همان کتاب، از کتاب غایات نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب
ص: 27
خود فرمود: «به شما بگویم که بهترین زنان شما کیانند؟» اصحاب گفتند: آری، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بهترین زنان شما زنی است که عقیم نباشد و مهربان و پوشیده و عفیف باشد؛ بین اهل و خویشان خود عزیز و برای شوهر خود ذلیل باشد؛ خود را از غیر شوهر مصون دارد و مطیع شوهر خود باشد و چون با او خلوت نماید آنچه او می خواهد در اختیار او گذارد.»
(1)9- و فرمود: «به شما بگویم که بدترین زنان شما کیانند؟» اصحاب گفتند: آری، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بدترین زنان شما زن نازا و عقیمی است که از هیچ عمل زشتی پرهیز نمی کند و چون شوهر او غایب باشد زینت های خود را بر دیگران آشکار می سازد ولی نسبت به شوهر خود امتناع می ورزد و به حرف او گوش نمی دهد و دستور او را اطاعت نمی کند و چون با او خلوت می کند مانند حیوان چموش از او امتناع می ورزد و عذر او را نمی پذیرد و از خطایش نمی گذرد.»
ص: 28
10- و فرمود: «بدترین چیزها و سخت ترین دشمن مؤمنین زن های ناشایسته هستند.»(1)
11- و فرمود: «بدترین زن های شما زن بی حیای عبوس و فحاش و سخن چین است.»(2)
در اسلام، معیار ارزش انسان، معرفت و تقوا و عبودیت او نسبت به ذات مقدس الهی است. این معیار، وسیله ای برای سنجش ارزشیابی در همه ابعاد زندگی و شخصیت انسان هاست. با این معیار، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، ارزش های کاذب و دروغین زمان جاهلیت را ابطال فرمود و کسانی را که مردم جاهلی با اعتبارات خود شریف می پنداشتند بی اعتبار و کسانی که آنها را ناچیز و پست می شمردند عزیز و سربلند نمود.
در مسأله کفویت زن و مرد نیز با معیارهای زمان جاهلیت مبارزه شد و معیار شرافت و شخصیت از عناوینی مثل نسب و مال و رنگ و عشیره و قبیله خارج گردید و منحصر در معرفت و ایمان و تقوا شد. البته عده ای هنوز معیارهای غلط زمان جاهلیت را رها نکرده اند و همانند آن زمان فکر و عمل می کنند. قانون اسلام در این مسأله بسیار روشن و واضح است.
ص: 29
اینک به سخنان معصومین علیهم السلام و سیره عملی آنان در مسأله کفویت و ازدواج و انتخاب همسر توجه فرمایید تا این حقیقت برای شما روشن گردد.
(1)1- درکتاب وسائل الشیعه، از ابوحمزه ثمالی نقل شده که گوید: من خدمت حضرت باقر علیه السلام بودم که مردی به آن حضرت گفت: من از دختر یکی از دوستان شما، به نام ابن ابی رافع، خواستگاری نمودم و او مرا برای زشتی صورت و غربت و فقری که دارم رد نمود.
امام باقر علیه السلام چون این سخنان را شنید به او فرمود: «برخیز نزد او برو و از جانب من به او بگو: محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام می فرماید: دختر خود را به من تزویج کن.»
ابوحمزه گوید: سپس امام باقر علیه السلام فرمود: «مردی از یمامه، به نام جویبر، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله به اسلام مشرّف شد و در مسلمانی خود پایدار بود لکن مردی کوتاه قد، زشت رو و فقیر و برهنه و از سودانی ها بود... روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص: 30
از روی محبت و رقت به او نظر کرد و فرمود: ای جویبر! ای کاش همسری می گرفتی و به وسیله آن عفّت خود را تأمین می کردی و او برای دنیا و آخرت تو یار و یاورت می بود.
جویبر گفت: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فدای شما باد! کدام زنی به من رغبت پیدا می کند؟ به خدا سوگند، من از حسب و نسب و مال و جمال محروم هستم، چه زنی به من توجه می کند؟
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جویبر! بدان که خداوند به برکت اسلام کسانی را که در زمان جاهلیت شریف و عزیز بودند پست و بی ارزش نمود و کسانی را که پست و بی ارزش بودند شرافت و عزّت داد و نخوت ها و مفاخرت های زمان
ص: 31
جاهلی که به عشیره و قبیله و انساب خود تکیه داشتند را از بین برد و امروز همه مردم، از سیاه و سفید و قریشی و عربی و عجمی، یکسان هستند، همه آنان فرزندان آدم علیه السلام می باشند و آدم را خدا از خاک آفرید و عزیزترین و محبوب ترین مردم نزد خداوند کسانی هستند که تقوا و اطاعت آنان در مقابل خداوند بیشتر باشد و امروز من کسی را بهتر از تو بین مسلمانان نمی دانم، جز آن که تقوا و ورع او بیشتر از تو باشد!
(1)سپس به جویبر فرمود: از طرف من نزد زیادبن لبید که بزرگ قبیله بنی بیاضه است می روی و می گویی: من از رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تو پیام آورده ام و او به تو دستور داده که دختر خود دلفاء را به من تزویج کنی.»
در پایان این حدیث آمده است که زیادبن لبید خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و آن حضرت به او فرمود: «جویبر، مؤمن است و مؤمن همتا و برابر با مؤمنه است،»؛ یعنی مرد مؤمن [از جهت ارزش] با زن مؤمنه برابر است، چنان که مرد مسلمان نیز با زن مسلمان برابر است. سپس فرمود: «دخترت را به جویبر تزویج کن و او را رد مکن.»
مؤلف گوید: در ذیل این حدیث در کافی (ج 5/240) آمده است که پس از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله زیاد بن لبید دختر خود را به جویبر تزویج نمود و برای او خانه و لوازم زندگی و لباس مناسب تهیه کرد ولی جویبر چون داخل حجله زفاف
ص: 32
شد و این همه نعمت را مشاهده نمود با خود عهد کرد که برای شکر این نعمت ها سه شبانه روز خدا را عبادت کند و پس از آن از همسرش استفاده نماید.
از این رو جویبر در کنار عروس مشغول عبادت شد و روزها را روزه می گرفت و چون شب ها مشغول عبادت بود عمل زفاف به تأخیر افتاد و زیاد بن لبید خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه! شما ما را امر فرمودید که دختر خود را به این عجم سیاه بدهیم در حالی که او نیاز به ازدواج ندارد و در این سه شبانه روز فقط به عبادت مشغول بوده است!
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله جویبر را طلب نمود و به او فرمود: «مگر تو نگفتی نیاز به همسر داری؟» جویبر گفت: آری، چنین است لکن من خواستم در مقابل نعمت های الهی ادای شکری کرده باشم و با خود عهد کردم که تا سه روز عبادت خدا را نکنم از این نعمت ها استفاده ننمایم و امشب رضایت آنان را حاصل خواهم نمود.
در پایان این حدیث نیز آمده است که چیزی نگذشت که جویبر در یکی از جنگ ها به امر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت نمود و به فیض شهادت رسید.
می فرماید:... مؤمن ها خود را از بهره وری و آمیزش با زنان جز همسران و کنیزان خود حفظ می کنند. و کسانی که بخواهند از زن های غیرقانونی تمتع و بهره گیری کنند متجاوز شناخته می شوند.»
بنابراین جز کنیزان زر خرید تنها راه استفاده و بهره وری از زن های دیگر به وسیله ازدواج امکان پذیر است و مطابق مدارک قرآنی و روایی بین شیعه و اهل تسنّن ازدواج یا دایم است و یا موقت.
ازدواج دایم مورد اتفاق همه فرق اسلامی است ولی ازدواج موقت، در اثر حوادثی که بر اسلام و مسلمین رخ داده، توسط خلیفه دوم ممنوع گردیده است. او گرچه گفته من آن را حرام نکرده ام بلکه تنها از آن جلوگیری نموده ام لکن پیروان او یعنی (اهل تسنن) آن را حرام می دانند. و در بعضی از روایات معروف و مشهور آمده است که عمربن خطاب خود تصریح به مشروعیت متعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نموده و می گوید: «متعتان کانتا محلّلتان زمن رسول اللّه و انا احرّمهما و اعاقب علیهما.»
یعنی دو چیز بود که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله حلال بود و من آنها را حرام می کنم و کسی که مرتکب آنها شود مجازات خواهم نمود [یکی عقد موقت و دیگر تمتّع در حج].
شگفتا که او با اعتراف به حلال بودن آنها در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به خود جرأت داده که حلال خدا و رسول او را حرام نماید!
ص: 34
البته این تحریم بعد از گذشت دوران خلافت خلیفه اول (ابوبکر) و بعد از گذشت چهارسال از خلافت خلیفه دوم (عمربن خطاب) روی داده است. او چون دید خواهرش فرزندی در آغوش دارد، از او پرسید: این فرزند را از کجا آورده ای؟ او گفت: از راه متعه و عقد موقت به دست آمده پس عمر عصبانی و خشمناک شد و گفت: از این زمان به بعد کسی حق ندارد از زنی به عنوان عقد موقت و متعه استفاده کند و...
و عجیب آن بود که در آن جلسه احدی به او اعتراض نکرد که تو مگر قانون گذار هستی و یا از طرف خداوند دستوری برای تو آمده است که برخلاف حکم خدا و رسول او صلی الله علیه و آله حکم می کنی؟ البته عدم اعتراض مردم از ترس تازیانه او بود و او نیز اولین بار نبود که در دین خدا بدعت می گذارد. مرحوم علامه سیّد شرف الدین کتاب مبسوطی را در باره بدعت ها و اجتهادهای عمربن خطاب به نام «النص و الاجتهاد» نوشته و اخیرا به عنوان «اجتهاد در مقابل نص» ترجمه شده است.
ولی در زمان های بعد انتقادات زیادی به اوشد و حتی نقل شده است که هارون الرشید با حالت خشم و عصبانیت شدید سخن عمر را زمزمه می کرد و می گفت: «متعتان کانتا محلّلتان فی زمن رسول اللّه و انا احرّمهما و اعاقب علیهما» و سپس می افزود: «من انت یا جعّل؟»؛ یعنی ای سوسک سیاه تو چه کاره بودی که چیزی را که خدا و رسول او صلی الله علیه و آله حلال نموده حرام کردی؟!
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نقل شده است که فرمود: «اگر عمربن خطاب متعه و عقد موقت را حرام نکرده بود احدی جز افراد شقی و بدسیرت به زنا آلوده نمی شد.» از این رو، همه زناهای بعد از این تحریم به عهده عمر نیز خواهد
ص: 35
بود.
اکنون به بخشی از آیات قرآن و سخنان معصومین علیهم السلام در باره مشروعیت و استحباب عقد موقت توجه فرمایید:
خداوند در سوره مبارکه نساء، بعد از ذکر زن هایی که ازدواج با آنها حرام است می فرماید: «و جز آنها ازدواج با بقیه زن ها برای شما حلال است تا شما با اموال خود، به صورت مهریه و یا خریدن کنیز [مطابق قانون]، نه از راه زنا، آنان را برای خود حلال نمایید. و در مقابل بهره و استمناعی که از آنان می برید واجب است پاداش آنان را [که همان مهریه است] به آنان پرداخت کنید.»
در کتاب کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «متعه و عقد موقت در قرآن آمده و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز بر آن جاری بوده است.» و از امام باقر علیه السلام نیز، چنان که گذشت، نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه می فرمود: «اگر قبل از من پسر خطاب متعه را حرام نکرده بود جز افراد شقی و بدسیرت زنا نمی کردند.»
(1)1- علامه مجلسی، از کتاب احتجاج نقل نموده که حمیری نامه ای خدمت
ص: 36
حضرت بقیة اللّه علیه السلام فرستاد و سؤال نمود که مردی از موالیان شما که اعتقاد به متعه و رجعت شما دارد، با همسر خود پیمان بسته که همسر دیگری و یا کنیزی را بر سر او نیاورد و مدت نوزده سال است که به این پیمان وفا نموده و بسا ماه ها از منزل خود دور می شود و برای آن پیمان و حفظ آبروی خود نزد آشنایان و تأمین رضایت همسر خود سراغ متعه نمی رود گرچه آن را حرام نمی داند و معتقد به حلیت آن است. آیا خودداری از متعه برای او حرام بوده و مرتکب گناه شده است؟
پس حضرت بقیه اللّه علیه السلام پاسخ داد: «مستحب است در باره متعه ولو یک بار از خدا اطاعت کند تا عهد وپیمانی که در معصیت خدا انجام داده از بین برود.»
(1)2- در همان کتاب، از کتاب قرب الاسناد نقل شده که شخصی به نام ازدی گوید: از امام صادق علیه السلام در باره متعه سؤال نمودم، امام صادق علیه السلام فرمود: «من خوش ندارم مسلمان از دنیا برود و یکی از سنت ها و خصلت های رسول خدا صلی الله علیه و آله به عهده او باقی مانده باشد و آن را انجام نداده باشد.»
(2)3- در همان کتاب، از کتاب «رسالة المتعه» شیخ مفید، از ابوبصیر نقل شده
ص: 37
که گوید: من بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، ناگهان به من فرمود: «آیا از وقتی که از همسر خود جدا شده ای تاکنون متعه کرده ای؟» گفتم: خیر. فرمود: «برای چه؟» گفتم: نفقه و مالی که همراه دارم گنجایش آن راندارد. چون چنین گفتم دستور داد تا دیناری به من دادند و فرمود: «من تو را سوگند می دهم که تا به منزل خود باز نگشته ای متعه ای انجام دهی.» و من به دستور آن حضرت عمل کردم.
(1)4- در همان کتاب، شیخ مفید، از شخصی به نام عقبه نقل نموده که گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا برای متعه و عقد موقت ثوابی هست؟ امام علیه السلام فرمود: «اگر برای خدا و مخالفت با عمربن خطاب باشد هر کلمه ای که با او (زن متعه ای) می گوید خداوند حسنه ای برای او می نویسد و چون به او نزدیک می شود خداوند گناهی را از او می بخشد و چون غسل می کند خداوند به اندازه هر مویی که آب بر آن جاری می شود گناهان او را می آمرزد.» گفتم: به اندازه هر مویی؟ فرمود: «آری، به اندازه هر مویی.»
ص: 38
(1)5- در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چون من به معراج رفتم جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد! خداوند عزّوجلّ می فرماید: همانا من مردهایی که [در دنیا] متعه انجام داده اند را بخشیدم.»
(2)6- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هیچ مردی نیست که متعه انجام دهد و پس از آن غسل نماید، جز این که خداوند از هر قطره آبی که از غسل او می ریزد هفتاد ملک را خلق می کند که تا قیامت برای او استغفار نمایند و بر هر که از متعه پرهیز می کند لعنت نمایند.»
(3)7- در همان کتاب، از کتاب متعه شیخ مفید، از بشربن حمزه، از مردی از
ص: 39
قریش نقل شده که گوید: دختر عمه من که صاحب مال فراوانی بود به من پیغام داد: تو می دانی که مردان زیادی از من خواستگاری کرده اند ومن با آنان ازدواج نکرده ام و اکنون نه برای علاقه به مردها برای تو پیغام فرستادم بلکه چون خداوند متعه را در قرآن حلال نموده و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز آن را سنت قرار داده است و عمر آنرا حرام نموده من دوست داشتم که خدا و رسول او را اطاعت کنم واز گفته عمر تخلّف نمایم و تو با من به طور متعه ازدواج کنی. پس من در پاسخ او گفتم: باید با حضرت باقر علیه السلام مشورت کنم و چون خدمت آن حضرت رسیدم و با او مشورت نمودم فرمود: «به آنچه گفته است عمل کن.»
(1)علت این که در ازدواج، مرد باید مهر بپردازد و زن حق دارد آن را دریافت نماید، بااین که زن و مرد از جهت استفاده جنسی از یکدیگر مساوی هستند بلکه زن
ص: 40
غریزه بیشتری دارد و چنان که در روایتی آمده غریزه زن ده برابر مرد است و اگر حیا را خداوند مانع او قرار نداده بود او به طرف مرد می رفت این است که خداوند مرد را قیّم و مدیر زندگی قرار داده و نیازهای زن را به عهده او گذاشته و زن را از تجارت و معامله در بازارها منع نموده است.
از سویی، زن باید خود را کاملاً در اختیار مرد قرار دهد و بدون اجازه او از خانه خارج نشود و جز در واجبات و محرمات باید تابع دستور مرد خود باشد به طوری که مرد بتواند هر لذت مشروعی را از او ببرد و در یک کلمه زن در حقیقت با ازدواج نمودن خود را به همسر خود می فروشد و مرد خریدار اوست و البته انسان چیزی را که می خرد باید عوض و ثمن آن را بپردازد. و مهر در واقع همان ثمن و عوض است بنابراین مهر یک بدهکاری مسلّم است و زن حق دارد قبل از آن که خود را در اختیار مرد بگذارد آن را دریافت نماید. ودر مورد ادای مهر خداوند در قرآن فرموده است: «و آتو النساء صدقاتهنّ نحلةً فان طبن لکم عن شی ءٍ منه فکلوه هنیئا مرئیا»؛ یعنی مهر زن های خود را بپردازید و اگر آنان چیزی از آن را از روی رضایت به شما بخشیدند برای شما گوارا و حلال خواهد بود.
و در آیه 20 سوره نساء می فرماید: «و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و آتیتم احدیهنّ قنطارا فلا تأخذوا منه شیئا أتأخذونه بهتانا و اثما مبینا»؛ یعنی اگر خواستید همسری را طلاق دهید و همسر دیگری انتخاب کنید آنچه برای همسر اول مهر قرار داده اید [باید به او بدهید و اگر به او داده اید] نباید چیزی ازآن را پس بگیرید گرچه مال فراوان باشد، آیا از روی گناه و بهتان مهری که [قرار] داده اید پس می گیرید؟!
اینک به بعضی از سخنان معصومین علیهم السلام در باره قانون مهر و مقدار آن توجه
ص: 41
فرمایید:
(1)1- علامه مجلسی در کتاب بحار، از علل و عیون صدوق، از حسین بن خالد نقل نموده که گوید: به حضرت کاظم علیه السلام گفتم: فدای شما شوم! به چه علت مهر زن ها (مهرالسنّة) پانصد درهم، معادل دوازده و نیم اوقیه، تعیین شده است؟
امام علیه السلام فرمود:
«به این علت که خدای تبارک و تعالی بر خود لازم و واجب نموده که اگر مؤمنی صد مرتبه اللّه اکبر و صد مرتبه سبحان اللّه و صد مرتبه الحمدللّه و صد مرتبه لااله الاّ اللّه بگوید و صد مرتبه صلوات بر محمد و آل او صلی الله علیه و آله بفرستد و سپس بگوید: خدایا، حورالعین بهشتی را به من تزویج کن، خداوند حورالعین را به اوتزویج خواهد نمود و از این جهت مهر زن های دنیایی نیز پانصد درهم معین شده است.
و هر مؤمنی که با این مهریه از برادر خود بخواهد که دخترش را به او تزویج نماید اگر او دخترش را با این مهریه به او تزویج نکند به او ظلم نموده وحق است که خداوند حورالعین را به او تزویج نکند.»
ص: 42
(1)2- در همان کتاب، از معانی الأخبار، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچکدام از زن ها و دختران خود را با بیش از پانصد درهم تزویج نکرد.»
(2)3- در همان کتاب، از امالی صدوق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «هر مردی که در باره مهریه به همسر خود ظلم کند و مهر او را ندهد، او نزد خداوند زناکار محسوب می شود و خداوند در قیامت به او می فرماید: ای بنده من، من تو را به کنیز خود با عهد و پیمان [و قرار مهرمعین] تزویج نمودم و تو به عهد من عمل نکردی و به کنیز من ظلم رواداشتی، پس از حسنات واعمال نیک او گرفته می شود و به آن زن داده می شود و چون حسنه و عمل نیکی برای او باقی نمی ماند او را برای شکستن عهد خدا به آتش می برند و در قرآن نیز آمده که عهد خداوند مورد سؤال واقع خواهد شد.»
(3)4- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «کسانی که زکات
ص: 43
مال خود را نمی دهند و کسانی که مهر زن های خود را نمی پردازند و کسانی که مال مردم را قرض می گیرند و بنای پرداخت آن را ندارند دزد شناخته می شوند.»
(1)5- و در همان کتاب، از ابن سنان نقل شده که گوید: به حضرت رضا علیه السلام نوشتم: علت تعیین مهر و وجوب پرداخت آن بر مردها چیست؟ و چگونه بر زن ها واجب نیست که به شوهران خود چیزی به عنوان مهریه بدهند؟
امام علیه السلام فرمود: «چون مؤونه و خرج زن ها به عهده مردها می باشد و زن در حقیقت خود را به مرد می فروشد و مرد خریدار اوست، از این رو، مرد باید قیمت و ثمن این معامله را بپردازد. از سویی، زن ها از تجارت و معامله گری ممنوع هستند و علت های دیگری نیز دارد.»
(2)6- در همان کتاب، از علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «مهریه ها را زیاد نکنید که موجب عداوت و دشمنی می شود.»
و در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «بهترین زن های امت من زن هایی هستند که با مهر کمتر ازدواج می کنند.»
ص: 44
و در همان کتاب، از زراره نقل شده که گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: آیا جایز است کسی که با زنی ازدواج می کند بدون این که چیزی به او بدهد با او همبستر شود؟ امام علیه السلام فرمود: «جایز نیست با او همبستر شود تا این که چیزی به او بدهد.»
(1)7- در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «کسی که درآمد حرامی را به دست آورد خداوند حج و عمره او را قبول نمی کند و صله رحم او را نمی پذیرد تا جایی که ازدواج او را نیز فاسد می کند [و فرزند او ولد حرام خواهند شد].»
مؤلف گوید: برای توجه و تنبّه برادران و خواهران دینی، بخشی از دستورات اسلام را در باره رعایت حلال و حرام که باعث پاکی روح و روان و صفای ایمان پدر و مادر و فرزندان است در بخش های آینده بیان خواهیم نمود.
ص: 45
ص: 46
ص: 47
از سخنان و سیره معصومین علیهم السلام استفاده می شود که زفاف عروس باید در شب انجام شود و ولیمه ازدواج در روز باشد و عروس را بر مرکب سوار کنند و با ذکر خدا و تکبیر به طرف خانه داماد ببرند و مستحب است زفاف در ساعت گرمی هوا نباشد و شب چهارشنبه نیز نباشد و ولیمه آن نیز بیش از یک روز و یا دو روز نباشد و مستحب است که قبل از عقد نکاح خطبه ای خوانده شود و حمد و ثنای الهی در آن ادا گردد.
بهتر است مراسم زفاف در اوایل شب واقع شود؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه اوایل شب می خوابیده اند و بیشتر شب را در عبادت و تهجّد بوده اند و فاطمه زهرا علیهاالسلام را اوایل شب به خانه امیرالمؤمنین علیه السلام بردند.
ولی آنچه در زمان ما معمول است خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام می باشد.
اساسا معصومین علیهم السلام مراسم عروسی را یک عبادت و عمل مقدس می شمرده اند و ذکر خدا و تکبیر پرودگار را در آن شعار قرار می داده اند. ولکن مع الاسف آنچه امروز بین ما مرسوم است خلاف سنت اولیای دین، و همراه با انواع خلاف و گناه و آزار به مردم است. از خداوند می خواهیم که ما را موفق به پیروی از دین و روش اولیای خود به فرماید و به برکت شنیدن سخنان آنان هدایتمان نماید.
ص: 48
(1)1- مرحوم صاحب وسایل، با سند خود، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فرمود: «زفاف (عروس) را در شب و ولیمه ازدواج را در ظهر قرار دهید.»
(2)2- و در همان کتاب از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: «سنت این است که ازدواج و زفاف در شب باشد؛ چرا که خداوند شب را وسیله آرامش قرار داده است و زن ها نیز برای مردها وسیله آرامش هستند.»
(3)3- در همان کتاب، از جابربن عبداللّه انصاری نقل شده که گوید: هنگامی که
ص: 49
رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را به علی علیه السلام تزویج نمود عده ای گفتند: شما فاطمه علیهاالسلام رابا مهر ناچیزی به علی تزویج نمودی. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «این من نبودم که چنین کردم، بلکه خدا او را تزویج نمود...»
تا این که گوید: چون شب زفاف فاطمه علیهاالسلام رسید رسول خدا صلی الله علیه و آله استر شهبای خود را آورد و قطیفه ای بر آن قرار داد و به فاطمه علیهاالسلام فرمود تا بر آن سوار شود و سلمان را فرمود تا افسر آن را بگیرد و خود از عقب او حرکت نمود. ناگهان در بین راه رسول خدا صلی الله علیه و آله صدایی شنید و دید که جبرئیل علیه السلام با هفتاد هزار ملک و میکائیل با هفتاد هزار ملک حضرت زهرا علیهاالسلام را بدرقه می کنند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: «برای چه شما به زمین آمده اید؟» آنها گفتند: ما آمده ایم فاطمه علیهاالسلام را به خانه علی علیه السلام ببریم. پس جبرئیل تکبیر گفت و میکائیل و ملائکه دیگر نیز تکبیر گفتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز تکبیر گفت و از آن شب تکبیر برای زفاف عروسان سنّت گردید.
آداب دیگری نیز در این باره وارد شده که ما در کتاب اسوة النساء ذکر کرده ایم. علاقه مندان می توانند به آن کتاب مراجعه فرمایند.
پیش از بیان آداب زناشویی و توصیه های معصومین و اولیای دین علیهم السلام در این باره، ذکر یک نکته مهم را لازم می دانم و آن این که چون علم و دانش، از تفکر و اندیشه بشر به دست می آید و بررسی ها و تجربیات انسان ها در زمان ها و مکان های مختلف در این زمینه مختلف می باشد، ضرورت دارد که انسان، هم چنان که به مسائل علمی و تفکر بشر توجه می کند به وحی (دانش بدون خطا) نیز متکی باشد. البته اختلاف در مسایل علمی یک امر ضروری محسوب می شود و فراوان دیده
ص: 50
شده است که مراکز علمی و دانشمندان با بررسی های فراوان یک نظریه علمی را ارائه نموده و پس از مدتی آن را خطا اعلام کرده و نظریه دیگری را جایگزین آن ساخته اند. این مساله خود، نیاز بشر را به یک امام و راهنمای بدون خطا و اشتباه آشکار می سازد. انسان ها نمی توانند نیاز شخصی و جامعه خود را تنها از طریق دانش خود تامین کنند، بلکه نیازمند به عالم و دانشمند و امامی هستند که دانش او از یک منبع الهی و آسمانی باشد؛ زیرا مصالح بشر راتنها کسی می داند که آفریدگار بشر است. بنابراین تنها آنچه از ناحیه خداوند و به عنوان وحی الهی بر پیامبران نازل شده و یا به اوصیای آنان افاضه گردیده می تواند نیاز بشر را به صورت اساسی، تامین نموده و دغدغه های او را دراین زمینه از بین ببرد و حقایق را همان گونه که هست به آنان نشان دهد. براین اساس، در هر مساله ای، باید نخست سراغ وحی و علوم انبیا و اوصیای آنان علیهم السلام رفت و آنچه را در آن زمینه از ناحیه خداوند رسیده به دست آورد.
در موضوع (زناشویی) معصومین علیهم السلام آدابی بیان فرموده اند و رعایت نکردن آن آداب را موجب عواقب و آثار بدی در فرزندان و حتی علاقه زن و شوهر دانسته اند. در این میان آنان، هرگز مسأله ازدواج فامیلی را در این آثار موثر ندانسته، بلکه عملاً خود آنان فراوان ازدواج فامیلی انجام داده اند. مایه تأسف است که پیروان آنان در اثر دوری از این حقایق که از ناحیه وحی صادر شده است، به خیال خود، دنبال مسایل علمی رفته و بدون توجه به دستورالعمل های ازدواج و زناشویی ازدواج فامیلی را موجب معلولیت های فرزندان خود قلمداد کرده اند. به نظر نگارنده، شنیدن چنین سخنی از یک مسلمان شیعه یک فاجعه است. باید گفت همه بیچارگی های ما به دلیل دوری ما از فرهنگ دینی است و یکی از آن ها همین مسأله زناشویی است.
ص: 51
از این نکته نیز نباید غفلت شود که خداوند به شیطان اجازه داده است که در مال و فرزند انسان شریک شود. بنابراین اگر دستورات آینده رعایت نشود شیطان در نطفه مرد شریک خواهد شد.
اینک به بخش هایی از سخنان معصومین علیهم السلام در این زمینه توجه می کنیم:
(1)1- علامه مجلسی، در کتاب بحارالانوار، از علل الشرایع و امالی صدوق، از ابوسعید خدری نقل نموده که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام سفارش و وصیت نمود و فرمود: «یا علی! چون عروس وارد خانه تو شود، هنگامی که می نشیند کفش های او را از پایش درآور و پاهای او را بشوی و از درب خانه تا
ص: 52
انتهای آن را آب بپاش. اگر چنین بکنی خداوند هفتادهزار نوع فقر را از خانه تو دور و هفتاد نوع برکت را در آن داخل و هفتاد رحمت را بر تو نازل می نماید، و از آن آب نیز بر سر عروس می پاشی تا برکت آن به همه زوایای خانه تو برسد و عروس از خطر جنون و جذام و پیسی برای همیشه محفوظ بماند.»
(1)سپس فرمود: «عروس را در هفته اول از خوردن شیر و سرکه و کربزه و سیب ترش منع کن.» پس علی علیه السلام پرسید: «چرا او را از خودن این چهار چیز منع کنم؟» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به علت این که رحم زن به وسیله این چهارچیز عقیم و سرد می شود و فرزندی از آن به دست نمی آید و حصیر کنارخانه از زنی که عقیم باشد بهتر خواهد بود.»
علی علیه السلام فرمود: «یا رسول اللّه! چرا می فرمایید عروس از خوردن سرکه منع شود؟» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به علت این که زن هنگام خوردن سرکه اگر حیض شود دیگر پاکی کامل به خود نخواهد دید، و کربزه حیض را در شکم او داخل می کند و زایمان برای او سخت می شود، و سیب ترش حیض او راقطع می کند و موجب بیماری او می شود.»
ص: 53
(1)سپس فرمود: «یا علی! در اول و وسط و آخر هر ماه با همسر خود مجامعت مکن؛ چرا که اگر چنین کنی جنون و جذام و کودنی به سرعت به او و فرزند او روی خواهد آورد.»
(2)آن گاه فرمود: یا علی! بعد از ظهر با همسر خود مجامعت مکن؛ چرا که اگر فرزندی برای شما در آن وقت مقدر شود لوچ خواهد بود و شیطان از لوچ بودن انسان خشنود می شود.
(3)یا علی! هنگام مجامعت سخن مگو که اگر فرزندی نصیب شما شود ایمن نیست از این که گنگ باشد.
[یا علی] مرد در هنگام جماع نباید به عورت همسر خود نگاه کند بلکه باید چشم خود را ببندد؛ چرا که نگاه به عورت زن در وقت جماع موجب نابینایی فرزند خواهد شد.
(4)یا علی! به نیت زن دیگری با همسر خود مجامعت مکن چرا که من ترس آن
ص: 54
دارم که اگر چنین کنی فرزند تو مخنّث و مؤنّث و بخیل باشد. [مخنث مردی را گویند که خود را شبیه به زن ها نماید.]
(1)یا علی! اگر در بستر خود جنب بودی قرآن مخوان که من هراس دارم آتشی از آسمان فرود آید و شما را بسوزاند.
(2)یا علی! مجامعت مکن جز این که پوشاک تو از پوشاک همسرت جدا باشد، و هرگز از یک پوشاک استفاده نکنید که شهوت بر روی شهوت قرار می گیرد و موجب دشمنی شما می شود و با طلاق از همدیگر جدا می شوید.
یا علی! در حال ایستاده با همسر خود مجامعت مکن که این کار الاغ است و اگر فرزندی نصیب شما شود مانند الاغ در بستر و در هرجای دیگر بول می کند.
(3)یا علی! با همسر خود در شب عید فطر مجامعت مکن؛ چرا که اگر فرزندی
ص: 55
نصیب شما شود پیر می شود و بعد از پیری اولاد پیدا می کند.
(1)یا علی! با همسر خود در شب عید قربان مجامعت مکن که فرزند شما شش انگشتی و یا چهارانگشتی خواهد شد.
(2)یا علی! با همسر خود زیر درخت میوه مجامعت مکن که فرزند شما جلاّد و آدمکش و عریف [یعنی کاهن] خواهد شد.
(3)یا علی! مقابل خورشید با همسر خود مجامعت مکن، جز این که با چیزی خود را مستور کنید؛ چرا که فرزند شما همیشه در بلا و فقر خواهد بود تا از دنیا برود.
(4)یا علی! بین اذان و اقامه با همسر خود مجامعت مکن که فرزند شما خونریز خواهد شد.
ص: 56
(1)یا علی! اگر همسر تو باردار بود، بدون وضو با او مجامعت مکن وگرنه فرزند شما کوردل و بخیل خواهد شد.
(2)یا علی! در نیمه ماه شعبان با همسر خود مجامعت مکن که فرزند شما از جهت صورت و مو زشت خواهد شد.
(3)یا علی! باهمسر خود در آخر ماه [یعنی دو روز به آخر آن] مجامعت مکن که فرزند شما ابله واحمق و ناتوان خواهد شد.
یا علی! با همسر خود با شهوت خواهر او مجامعت مکن؛ چرا که فرزند شما راهزن و یاور ستمگر خواهد شد و جمعیت های فراوانی به دست او کشته می شوند.
(4)یاعلی! بر روی پشت بام با همسر خود مجامعت مکن که فرزند شما منافق و
ص: 57
اهل ریا و بدعت خواهد شد.
(1)یا علی! چون به مسافرت رفتی، در نخستین شب سفر، با همسر خود مجامعت مکن که اگر فرزندی نصیب شما شود مال خود را در راه غیرصحیح مصرف خواهد نمود و اهل تبذیر خواهد بود، در حالی که [خدا] و رسول فرموده اند که مبذّرین برادران شیاطین هستند.
(2) یا علی! در سفری که بیش از سه شبانه روز طول نمی کشد با همسر خود مجامعت مکن؛ چرا که فرزند شما یاور هر ظالم و ستمگری خواهد شد.
(3)یا علی! بر تو باد که در شب دوشنبه جماع کنی تا فرزند تو حافظ قرآن و راضی به مقدرات خدا باشد.
(4)یا علی! اگر در اول شب سه شنبه با همسر خود مجامعت کنی فرزند شما
ص: 58
گوینده شهادتین و موفق به شهادت در راه خدا می شود و هرگز خداوند او را با مشرکین عذاب نخواهد نمود و دهان او خوشبو و قلب او رحیم و مهربان و دست او با سخاوت و زبان او از غیبت و دروغ و بهتان پاک خواهد بود.
(1)یا علی! اگر در شب پنجشنبه با همسر خود مجامعت کنی فرزند شما یکی از علما و حکام خواهد شد و اگر در وسط روز پنجشنبه مجامعت کنی شیطان تا هنگام پیری، نزدیک فرزند شما نخواهد آمد و خداوند آن فرزند را سلامت دین و دنیا عطا می فرماید و فرزند دانا و فهمیده ای خواهد بود.
(2)یا علی! اگر در شب جمعه با همسر خود مجامعت کنی فرزند شما خطیب توانایی می شود، و اگر بعد از عصر جمعه با او مجامعت کنی فرزند شما عالم مشهور و معروفی خواهد شد، و اگر بعد از نماز عشای شب جمعه با او مجامعت کنی امید می رود فرزند شما، ان شاءاللّه، یکی از ابدال و بزرگان بشود.
ص: 59
(1)یا علی! در ساعت اول شب با همسر خود مجامعت مکن که ممکن است فرزند شما ساحر و اهل دنیا شود و آخرت خود را از دست بدهد.
(2)یا علی! این وصیت ها را از من بشنو و حفظ کن؛ هم چنان که من از جبرئیل شنیدم و حفظ نمودم.»
(3)2- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از علل الشرایع، از سدیر نقل نموده که گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «مرد نباید با همسر و کنیز خود در جایی هم بستر شود که کودک خردسالی در آن جا باشد؛ چرا که آن کودک اهل زنا خواهد شد.»
(4)3- در همان کتاب، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «از وصیت های رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که مرد در حال حیض با همسر خود مجامعت نکند و اگر
ص: 60
چنین کند و فرزند او جذامی و یا دارای پیسی شود باید خود را ملامت نماید، و آن حضرت مکروه می داشتند کسی که محتلم شده قبل از غسل کردن با همسر خود مجامعت کند و می فرمود: اگر چنین کند و فرزند او دیوانه به دنیا آید باید فقط خود را ملامت نماید.»
(1)4- در همان کتاب، از خصال نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیث اربعمأة فرمود: «هنگامی که یکی از شما می خواهد با همسر خود مجامعت کند نباید با عجله و بدون مقدمه باشد [بلکه باید قبل از آن مزاح و بوسه و... انجام گیرد]؛ چرا که زن ها به این نیاز دارند.»
(2)و فرمود: «اگر یکی از شما زنی را ببیند که او را خوش آید باید نزد اهل و همسر خود رود؛ چرا که نزد او نیز همان چیزی است که نزد آن زن است. و با این
ص: 61
کار شیطان را به قلب خود راه نداده و چشم خود را از آن زن برگردانده است و اگر همسر ندارد باید دو رکعت نماز بخواند و زیاد حمد خدا را به جا آورد و بر محمد و آل او صلوات بفرستد سپس از فضل الهی طلب نماید تا خداوند او را بی نیاز نماید.»
و فرمود: «هنگامی که یکی از شما با همسر خود مجامعت می کند باید کم سخن بگوید که سخن گفتن در آن حال موجب گنگی فرزند می شود و نباید به داخل فرج او نگاه کند شاید او را خوش نیاید و از سویی موجب کوری فرزند شود.»
(1)و فرمود: «چون یکی از شما بخواهد با همسر خود مجامعت کند باید بگوید: خدایا، من به دستو تو او را حلال نمودم و به امانت تو او را پذیرفتم پس اگر فرزندی از او برای من مقدر نمودی آن را پسری سالم قرار ده و برای شیطان در او بهره و شراکتی قرار مده.»
(2)5- علامه مجلسی، در بحار، از تفسیر عیاشی، از ابی ربیع شامی نقل نموده
ص: 62
که گوید: شبی خدمت امام صادق علیه السلام بودم که آن حضرت مسأله شرک شیطان و شرکت او را در نطفه مرد بیان نمود و من از آن ترسیدم و گفتم: فدای شما شوم! راه نجات از دخالت شیطان در فرزند چیست؟
امام علیه السلام فرمود: «چون خواستی با همسر خود مجامعت کنی بگو: «بسم اللّه الرحمن الرحیم. الذی لا اله الاّهو، بدیع السماوات و الأرض. سپس بگو: خدایا، اگر در این شب برای من فرزندی تقدیر نموده ای او و ذرّیه او را صالح و پاک و بنده خود قرار ده و برای شیطان در او شرکت و نصیبی قرار مده، ای خدای بزرگوار!»
(1)6- در همان کتاب، از تفسیر عیاشی، از امام صادق و یا امام باقر علیهماالسلام نقل شده که فرمود: «شرکت شیطان در نطفه فرزند از ناحیه مال حرام نیز خواهد بود و شیطان در صورتی که صاحب نطفه اهل حرام باشد نطفه خود را نیز در رحم زن می ریزد و با نطفه مرد مخلوط می گرداند و فرزند ممکن است از یکی از آنها و یا از هر دو به وجود بیاید.»
مؤلف گوید: چه خوب است این دستورات قبل از ازدواج به جوان ها تفهیم شود تا از این خطرها پرهیز کنند و ازدواج آنان این آفات را در پی نداشته باشد.
ص: 63
(1)در بحث قبل آداب زفاف و زناشویی و مسایل لازم دیگر بیان شد. در این بخش دستور نماز و دعا در شب زفاف و گفتن بسم اللّه در وقت مجامعت و بعضی از مسایل مناسب این موضوع ذکر خواهد شد.
1- در کتاب وسایل، از ابوبصیر، از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت به اصحاب خود فرمود: «شما در شب زفاف چه می کنید؟» یکی از اصحاب آن حضرت گفت: فدای شما شوم! من نمی دانم چه باید بکنم. امام علیه السلام فرمود: «چون شب زفاف شود و زوج بخواهد به طرف همسر خود برود باید دو رکعت نماز بخواند و حمد خدا را به جای آورد و بگوید:
(2)«الّلهمّ إنّی اُریدُ أن أَتزَوَّجَ ألّلهمَّ فَأَقدِر لی مِنَ النساءِ أَعَفَهُنَّ فَرجا و أحفَظَهُنَّ
ص: 64
طیّبا تَجْعَلُهُ خَلَفا صالِحا فی حیاتی و بَعدَ مَوتی.»
و چون عروس وارد حجله شود، داماد باید دست خود را بر پیشانی او گذارد و بگوید: «الّلهمّ عَلی کِتابِکَ تَزَوَّجْتها وَ فی أمانِتِکَ أَخَذتُها وَ بِکَلِماتِکَ إستَحْلَلتُ فَرجَها فَإن قَضَیتَ فی رَحِمها شَیئا فَاجعَلهُ مُسلِما سَوِّیا وَ لا تَجعَلْهُ شِرکَ شَیطانٍ»
(1)راوی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: چگونه شیطان در نطفه فرزند شریک می شود؟ فرمود: «چون مرد برای مجامعت نزدیک زن خود می رود اگر نام خدا را ببرد شیطان از او دور می گردد و اگر نام خدا را نبرد شیطان نیز آلت خود را داخل می کند و شریک آن فرزند می شود.» راوی گوید: به امام علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، از کجا معلوم می شود، که شیطان شریک فرزند است؟ فرمود: «نشانه آن دوستی و دشمنی با ما می باشد.»
(2)2- در همان کتاب، از کتاب کافی، از ابوبصیر نقل شده که گوید: شنیدم که
ص: 65
مردی به امام باقر علیه السلام می گفت: من مرد سالخورده ای هستم و اکنون با دختر جوان و کم سنی ازدواج نموده و هنوز با او هم بستر نشده ام و هراس دارم که او اگر وارد بر من شود و پیری و خضاب مرا ببیند او را خوش نیاید و از من جدا شود.
امام باقر علیه السلام به او فرمود: «به خویشان آن دختر بگو آن دختر با وضو وارد حجله شود و تو نیز به او نزدیک مشو تا وضو بگیری و دو رکعت نماز بخوانی. سپس خدا را تمجید کن و بر محمد و آل او صلوات فرست. سپس دعا کن [و خیر خود را از او بخواه] و به کسانی که همراه عروس آمده اند بگو آمین بگویند و پس از آن بگو:
«الّلهمّ اُرزُقنی إِلفَها وَ وُدَّها وَ رِضاها وَارضِنی بِها وَ اجْمَع بَینَنا بِأحسَنِ إِجتماعٍ وَ آنَسِ إیتلافٍ فَأنّکَ تُحِبُ الحَلالَ وَ تکرَهُ الحَرامَ.»
سپس فرمود: «بدان که علاقه و محبت از ناحیه خداست و جدایی و دشمنی
ص: 66
از ناحیه شیطان است و شیطان می خواهد حلال خدا را برای مردم زشت نشان دهد.»
(1)3- در همان کتاب، از حضرت باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «چون خواستی با همسر خود همبستر شوی بگو:
«الّلهمّ اُرزُقنی وَلَدا وَ اجعَلهُ تَقیّا زَکیّا لَیسَ فی خَلْقِهِ زِیادةٌ وَ لانُقصانٌ وَاجعَل عاقِبَتَهُ إِلی خَیرٍ.»
یعنی: خدایا، فرزندی با تقوا و پاک سیرت و سالم از هر عیب و نقص ظاهری و باطنی نصیب من کن و سرانجام او را نیکو گردان.
در اسلام، به طور کلی نسبت به مسأله نظافت سفارش زیادی شده است. و اساسا رهبران دین ما نظافت را مقتضای دیانت دانسته اند. در مورد زن و شوهر نیز سفارش شده است که آنان خود را برای یکدیگر بیارایند و تنظیف کنند تا مرد به زن های دیگر و زن به مردهای دیگر توجه نکند و کانون ازدواج و خانواده با گرمی و محبت برقرار بماند.
ص: 67
1- در کتاب وسایل الشیعه، از کافی، از حسن بن جهم نقل شده که گوید: من حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام را دیدم که خضاب نموده بود. گفتم: فدای شما شوم! خضاب نموده اید؟ فرمود: «این عمل بر عفّت زن ها می افزاید، همانا عده ای از زن ها برای این که مردها این عمل [یعنی زینت و آرایش] را رعایت نمی کنند از عفت و نجابت خارج گردیدند و فاسد شدند.(1)
(2)سپس فرمود: «آیا تو دوست می داری که همسر تو همانند تو آلوده و غبارآلود باشد؟» گفتم: خیر. فرمود: «او هم چنین است.»
آن گاه فرمود: «نظافت و عطر و آرایش مو و زناشویی فراوان از اخلاق پیامبران علیهم السلام است.»
در روایات معصومین علیهم السلام آمده است که قبل از جماع و همبستر شدن با همسر، ملاعبه و بازی و... انجام دهید و مانند حیوانات با عجله و شتاب جماع
ص: 68
نکنید؛ چرا که نیاز زن بدون این مقدمات تأمین نمی شود و جماع اگر بدون ملاعبه و بازی باشد ظلم به همسر خواهد بود.
(1)1- در کتاب وسایل، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامیکه یکی از شما می خواهد با خانواده و همسر خود مجامعت کند نباید مثل حیوانات شتاب کند، بلکه باید با تأنّی و رعایت مقدمات (مانند ملاعبه و بازی و...) باشد.»
(2)2- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «بعضی از شما [در اثر رعایت نکردن آداب مجامعت] چون نزدیک همسر خود می روید، او از شما فرار می کند [در حالی که غریزه او به قدری قوی می باشد که] او اگر غلام سیاهی را ببیند حاضر است به او بیاویزد. پس شما باید در وقت مجامعت بازی و شوخی و ملاعبه داشته باشید که تأثیر بسزایی در پاکی و صیانت شما خواهد داشت.»
(3)3- در همان کتاب، از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «هنگامیکه یکی
ص: 69
از شما می خواهد با همسر خود مجامعت کند نباید با شتاب و عجله وارد شود؛ چرا که زن ها [برای تأمین غریزه جنسی] نیاز به ملاعبه و شوخی و بازی دارند.»
تردیدی نیست که نظام زندگی نیازمند به یک مدیر شایسته است همان گونه که در سطح وسیع، جامعه بشر نیز نیاز به یک حاکم مدیر و مدبّر و شجاع ومتعهد به قانون دارد. ضرورت وجود مدیر و حاکم تا جایی است که باید گفت: حاکم ستمگر بهتر از هرج و مرج است در نظام خانواده نیز که یک مجموعه کوچکی است این ضرورت احساس می شود. و مطابق تصریح قرآن و بیان معصومین علیهم السلام ، خداوند، مرد را حاکم و قیم و سرپرست زندگی و خانواده قرار داده است و در وجود او نیروی چنین مسئولیت سنگینی را نهاده و به دلیل نیرو و تعقل و اندیشه قوی تری که در وجود او گذارده تأمین نیاز همسر و خانواده را نیز برعهده او قرار داده است.
به این ترتیب، زندگی خانوادگی، با تعیین مقررات معین و صلاح دید مرد اداره می شود. البته این یک مسؤولیت بیش نیست و خطر بی عدالتی در آن بسیار نزدیک است. از این رو، مرد نباید به این حاکمیت مغرور شود بلکه باید در هراس باشد که حق زیردستان خود را ضایع نکند؛ چرا که روز قیامت قبل از هر کس، حاکم و مسؤول مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت و زن ها باید خوشنود باشند که چنین بار سنگینی به دوش آنان نیامده است و گرفتار رفت و آمد و تلاش های خارج خانه برای تأمین زندگی نشده اند؛
ص: 70
همان گونه که حضرت زهرا علیهاالسلام پس از آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روزهای اول زندگی مشترکشان با حضرت علی علیه السلام بین او و علی علیه السلام تقسیم کار نمود و فرمود: فاطمه جان «کارهای خارج خانه مربوط به علی علیه السلام باشد و کارهای داخل خانه مربوط به تو فاطمه علیهاالسلام » بسیار خشنود گردید و فرمود: «تاکنون چیزی به این اندازه مرا خشنود نکرد که پدرم مسؤولیت رفت و آمد بین مردان را در خارج خانه از دوش من برداشت.»
البته روشن است که آنچه گفته شد فقط مربوط به نظام زندگی خانواده است وگرنه مسأله ارزش و قابلیت و مقام هر انسان (چه مرد و چه زن) وابسته به ایمان و معرفت و تقوا و بندگی اوست و ممکن است یک زن خانه دار که وظایف خود را رعایت می کند و از اختلاط با مردها در خارج خانه خودداری می نماید و... در پیشگاه خداوند عزیزتر از آن مردی باشد که سرپرست اوست.
اینک به سخنان معصومین علیهم السلام در این موضوع توجه می کنیم:
(1)1- در کتاب وسایل الشیعه، از کافی، از محمدبن مسلم، از امام باقر علیه السلام نقل
ص: 71
شده که فرمود: زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: حق مرد بر زن چیست؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «باید از او اطاعت کند و حق ندارد او را نافرمانی کند و بدون اجازه او صدقه بدهد و یا روزه مستحبی بگیرد. و باید خود راکاملاً در اختیار او قرار دهد [و از هر گونه بهره جنسی نسبت به او دریغ نکند] و بدون اجازه او از خانه خارج نشود و اگر خارج شود ملائکه آسمان و زمین و ملائکه غضب و ملائکه رحمت او را لعنت خواهند کرد تا به خانه خود باز گردد.»
آن زن گفت: حق چه کسی بر مرد بزرگ تر است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «حق پدر او.» پرسید: حق چه کسی بر زن بزرگ تر است؟ فرمود: «حق شوهر او»
پرسید آیا همانند حقوقی که او بر من دارد من نیز بر او خواهم داشت؟ فرمود: «خیر. بلکه یک صدم حقی که او بر تو دارد تو بر او نداری.»
آن زن گفت: قسم به خدایی که شما را به پیامبری مبعوث نمود، هرگز مردی مالک من نخواهد شد و من ازدواج نخواهم نمود.
(1)2- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: زنی خدمت رسول
ص: 72
خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه! حق مرد بر زن چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «حق او بیش از آن است که تو فکر می کنی!» او گفت: مقداری از آن را برای من بیان فرمایید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بدون اجازه او حق ندارد روزه مستحبی بگیرد و یا از خانه خارج شود و بر او لازم است که خود را به بهترین بوی خوش معطّر کند و بهترین لباس خود را بپوشد و به بهترین زینت ها خود را بیاراید و هر صبح و شام خود را در اختیار او قرار دهد و حقوق فراوان دیگری نیز دارد.»
(1)3- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و گفت: حق مرد بر زن چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خواسته جنسی او را برآورده کند گرچه بر روی شتر باشد و چیزی از مال او را بدون اجازه او انفاق نکند والاّ گناهکار خواهد بود و پاداش صدقه او هم برای مرد می باشد و هیچ شبی را با خشم او به سر نبرد.» آن زن گفت: گرچه او ظالم باشد؟ فرمود: «آری.» آن
ص: 73
زن گفت: سوگند به آن خدایی که تو را به حق مبعوث به رسالت نمود، من هرگز همسری انتخاب نخواهم نمود.
مؤلف گوید: مهم ترین وظیفه زن مسأله شوهرداری اوست و در حقیقت سعادت و نجات و بهشت او وابسته به آن است که اگر رعایت این وظیفه را نکند عبادت های دیگر او کم رنگ و بی ارزش خواهد بود.
(1)4- در کتاب وسایل الشیعه، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «زنی که نمازهای پنجگانه خود را در شبانه روز بخواند و روزه ماه مبارک رمضان را بگیرد و حج خانه خدا را برود و از شوهر خود اطاعت کند و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام [و فرزندان او] را پذیرفته باشد اهل بهشت خواهد بود و از هردری بخواهد می تواند وارد بهشت شود.»
(2)مسأله ازدواج و زناشویی می تواند عبادت باشد، در صورتی که با قصد قربت
ص: 74
و برای انجام دستور دین و رضای خداوند انجام گیرد. به نظر می رسد انجام این سنت اگر همراه ریا و اغراض فاسده دیگر نباشد نیز عبادت محسوب شود؛ چنان که از ظاهر روایات این گونه استفاده می شود. متن روایات وارده چنین است:
1- در کتاب وسائل، از کتاب کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردی از اصحاب خود فرمود: «آیا امروز روزه گرفته ای؟» گفت: خیر. فرمود: «آیا فقیری را اطعام نموده ای؟» گفت: خیر. فرمود: «پس نزد همسر خود برو که آن برای تو صدقه محسوب می شود.»
(1)2- در ثواب الأعمال، قبل از جمله اول آمده است که فرمود: «آیا تشییع جنازه ای کرده ای؟» گفت: خیر. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «پس به خانه خود بازگرد و با اهل خود همبستر شو که این عمل برای تو صدقه محسوب خواهد شد.»
(2)3- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص: 75
روزی وارد خانه امّ سلمه - همسر خود - گردید و چون احساس بوی خوش نمود به امّ سلمه فرمود: «آیا آن زن حولاء به این خانه آمده است؟» امّ سلمه گفت: آری، او در این جا حاضر است و از شوهر خود شکایت دارد.
پس آن زن خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: پدر و مادرم فدای شماباد! همسر من از من دوری می کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «از او دلجویی کن و خود را زینت نما و بر او عرضه کن.»
آن زن گفت: من هرچه می توانسته ام خود را خوشبو کرده ام و او از من اعراض می کند.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای کاش او می دانست که توجه کردن و بهره گیری از تو برای او چه قدر پاداش دارد؟» آن زن گفت: او به این چیزها توجه نمی کند.
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آگاه باش که اگر به تو توجّه کند و از تو بهره بگیرد دو ملک او را در آغوش می گیرند و او پاداش کسی را خواهد داشت که با شمشیر خود از دین خدا حمایت کند و چون با تو همبستر شود گناهان او همانند برگ خزان می ریزد و هنگامی که غسل جنابت می نماید از گناهان خود پاک خواهد شد.»
ص: 76
ص: 77
دستورات اسلام در مورد تربیت فرزندان و محبت و احسان به آنان فراوان است. می توان گفت که هیچ آیین و مکتبی این اندازه در مسأله تربیت فرزندان واحسان به آنان سفارش نکرده است و اگر هیچ دلیلی برای اثبات حقانیت اسلام نباشد همین دستورات حقوقی و تربیتی و عاطفی و حقوق متقابلی که بین پدر و مادر و فرزندان و زن و شوهر و خویشان و برادران دینی قرار داده است دلیلی روشن برای حقانیت آن خواهد بود.
البته اسلام به دلیل این که کامل ترین ادیان و آخرین آیین آسمانی است و پیامبر آن حضرت محمدبن عبداللّه صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران است، در تمام ابعاد و زمینه های حقوقی و فقهی و سیاسی و اخلاقی و... کامل ترین و جامع ترین مقررات را داراست و مقررات آن هرگز کهنه و مندرس نمی شود و باید به کسانی که احیانا از روی نادانی و دوری از معارف اسلامی گمان می کنند که علم روز و پیشرفت صنعت و تکنولوژی با اسلام سازگار نیست و می گویند اسلام برای مردم جاهلی و اعراب آن زمان خوب بوده است و الآن با این همه پیشرفت قابل پیاده شدن نیست باید گفت که شما اسلام را نشناخته و درک نکرده اید وگرنه چنین سخنان کفرآمیزی را به زبان جاری نمی کردید و هرچیز تازه ای را حق نمی پنداشتید و همانند ماهی که چون داخل آب است و قدر آب را نمی داند شما نیز قدر اسلام را نمی دانید.
اینک به گوشه هایی از دستورات تربیتی و حقوقی بین پدر و مادر و فرزندان که از زبان مبارک معصومین علیهم السلام صادر شده است توجه می کنیم:
ص: 78
1- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از کتاب مکارم الاخلاق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود: «بچه ها را دوست بدارید و به آنان ترحم کنید و چون به آنان وعده ای می دهید به آن وفا نمایید؛ چرا که آنان جز شما را رازق خود نمی دانند.» (1)
(2)2- در همان کتاب، از آن حضرت نقل شده که چون مردی را دیدند که دو فرزند داشت و یکی از آنان را می بوسید و دیگری را رها می کرد، به او فرمود: «برای چه بین آنان فرق می گذاری؟»
(3)3- و فرمود: «بین فرزندان خود به عدالت عمل کنید؛ چنان که دوست می دارید آنان در محبت و احسان بین شما به عدالت عمل کنند.»
(4)4- در همان کتاب نقل شده که چون رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن و امام
ص: 79
حسین علیهماالسلام را می بوسیدند شخصی به نام اقرع بن جابس گفت: من ده فرزند دارم و تاکنون یکی از آنان را نبوسیده ام. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چه کنم که خدا رحمت و محبت را از دل تو برداشته است.»
(1)5- و فرمود: «حق فرزند بر پدر سه چیز است: نام نیک براو گذارد، کتابت و نوشتن به او یاد دهد، و چون بالغ شود او را به ازدواج درآورد.»
و فرمود: «کسی که سه دختر و یا سه خواهر خود را نگهداری و تأمین نماید بهشت برای او واجب می شود.» گفته شد: اگر دو دختر یا دو خواهر خود را تأمین کند چگونه است؟ فرمود: «بهشت برای او واجب خواهد شد.» گفته شد: اگر یک دختر و یا یک خواهر خود را تأمین کند چگونه است؟ فرمود: «بهشت برای او واجب خواهد شد.»
(2)6- و فرمود: «فرزندان خود را زیاد ببوسید همانا به هر بوسه ای برای شما درجه ای در بهشت خواهد بود که بین هر درجه تا درجه دیگر پانصد سال می باشد.»
(3)7- و فرمود: «پدر و مادر نیز مانند فرزندان عاق آنان خواهند شد [اگر حقوق
ص: 80
آنان را ضایع کنند و یا سبب عقوق آنان شوند].
(1)8- و فرمود: «سوگند به خدایی که مرا به حق [به نبوت] مبعوث نموده، کسی که عاق پدر و مادر خود شود بوی بهشت را نمی شنود.»
(2)9- و فرمود: «کسی که داخل بازار شود و چیزی برای خانواده خود خریداری کند، همانند کسی خواهد بود که برای فقرا و مستمندان چیزی تهیه می کند و چون متاعی که خریده را به خانه می برد [و فرزندان اطراف او جمع می شوند] اول دختران خود را خشنود کند، چرا که هرکس دختری را خشنود کند همانند آن است که غلامی را از فرزندان اسماعیل علیه السلام آزاد نموده باشد، و هر کس فرزند پسری را خشنود کند همانند آن است که از خوف خدا گریسته باشد، و هرکس از خوف خدا بگرید خداوند او را در بهشت متنعم خواهد نمود.»
(3)10- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «فرزند خود را رها
ص: 81
کن تا هفت سال بازی کند، و در هفت سال دوم، او را آداب و تربیت بیاموز، و در هفت سال سوم، او را امر و نهی کن. پس اگر رستگار نشد او را رها کن که خیری در او نیست.»
(1)11- و در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «فرزند در هفت سال اول آقا و سیّد است [که تو باید از او اطاعت کنی]، و در هفت سال دوم غلام تواست [که او از تو اطاعت می کند]، و در هفت سال سوم وزیر تو می باشد [که باید از او کمک بگیری و نظرخواهی کنی]. پس اگر [به وظیفه خود عمل کردی] و در سن بیست و یک سالگی به اخلاق و روش او راضی شدی [سعادتمند خواهد بود[ وگرنه او را رها کن و تو در پیشگاه خداوند معذور هستی.»
(2)12- و فرمود: «فرزندان خود را اکرام و احسان کنید و آداب نیکو به آنان یاد دهید تا آمرزیده شوید.»
(3)13- در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «چون فرزندان شما به ده سال می رسند بستر آنان را از زن ها جدا کنید.»
ص: 82
(1)14- در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «فرزندان شما چون به ده سال می رسند، دو پسر و دو دختر و یک پسر و یک دختر را در یک بستر قرار ندهید.»
(2)15- و فرمود: چون دختر به شش سال می رسد او را نبوسید و پسر نیز چون به هفت سال می رسد نباید زن ها را ببوسد.
(3)16- و فرمود: زن اگردختر شش ساله خود را مباشرت کند (یعنی او را مانند دوران بچه بودن بشوید و حمام کند) شعبه ای از زنا خواهد بود.
(4)17- و آن حضرت به احمدبن نعمان نسبت به دختر شش ساله ای که خویشی با او نداشت فرمود او را در دامن خود مگذار و او را نبوس.
ص: 83
تردیدی نیست که فرزندان صالح و شایسته از باقیات و صالحات هستند. از معصومین علیهم السلام روایت شده است که دفتر اعمال انسان با مردن او بسته می شود جز از چند راه: صدقه جاریه، و فرزند صالح، و دانشی که تعلیم شود و آثار آن بعد از مرگ باقی به ماند. و فرموده اند:(1)
فرزند صالح ثمره و میوه زندگی انسان است و همسر صالح نیز از نعمت های بزرگ خداوند است و چون خداوند نظر لطفی به بنده خود کند همسر مؤمن و
ص: 88
شایسته ای به او می دهد که چون به او می نگرد شاد می شود و چون از او غایب می گردد او امانت شوهر خود (یعنی مال شوهر و عفت خودش) را حفظ می نماید. و در بعضی از روایات آمده است که همسر خوب و صالح از عمّال و کارپردازان الهی است.»
از سویی، در آیات قرآن و سخنان معصومین علیهم السلام سفارش شده که از شر فرزندان و همسران ناشایست در هراس و حذر باشید و بترسید که آنان شما را از یاد خداوند غافل نکنند.
خداوند در قرآن می فرماید: «بعضی از همسران و فرزندان شما دشمنان شمایند پس باید از آنان حذر کنید.»
(1)و یا می فرماید: «اموال و فرزندان شما وسیله فتنه و آزمایش شمایند و پاداش بزرگ خداوند برای کسانی است که خشنودی خدا را بر خشنودی آنان مقدم بدارند.»
علامه مجلسی، در کتاب بحار، از کتاب مکارم الأخلاق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود: «فرزند صالح از گل های بهشت است.»
ص: 89
در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «میراث خداوند از بنده خود فرزند صالحی است که برای او استغفار کند.»(1)
(2)در قرآن کریم در سوره انبیاء آمده که حضرت زکریا علیه السلام از خدای خود درخواست فرزند نمود و گفت: «خدایا، مرا تنها مگذار» و خداوند او را اجابت نمود و حضرت یحیی علیه السلام را به او عطا کرد. و در سوره فرقان، خداوند نشانه های بندگان خود را بیان نموده و می فرماید: «آنان می گویند: خدایا، از همسران و ذریّه ما فرزندانی به ما عطا کن که نور چشم ما باشند.»
(3)و در سوره نوح آمده که او به پروردگار خود گوید: من به مردم گفتم: باید از خدای غفّار و بخشنده خود استغفار کنید تا او رحمت خود را بر شما فرو فرستد و به وسیله اموال و فرزندان شما را کمک دهد.
(4)1- علامه مجلسی، درکتاب بحار، از کتاب طبّ الائمه، از بکیربن محمد نقل
ص: 84
نموده که گوید: من خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی به آن حضرت گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مرا فرزندی به هم رسیده که مبتلای به کودنی و ضعف و ناتوانی است پس امام علیه السلام به او فرمود: چه مانع است تو را که خود و همسرخود از سویق استفاده نمی کنید تا به وسیله آن گوشت و استخوان شما محکم و نیرومند گردد و فرزند شما نیز قوی گردد؟!»
(1)2- در همان کتاب، از کتاب محاسن، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «یکی از پیامبران از کمی نسل امت خود به خداوند شکایت نمود. پس خدا امر نمود که به امت خود بگوید: از تخم مرغ استفاده کنند و چون چنین کردند نسل آنان فراوان گردید.»
(2)3- در همان کتاب، از حضرت کاظم علیه السلام نقل شده که فرمود: «شیر و عسل برای آب کمر سودمند است.»
(3)4- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هرکس اول روز از
ص: 85
بِه استفاده کند نطفه او پاکیزه و فرزند او زیبا خواهد شد.»
(1)5- در همان کتاب نقل شده است: «انار آب مرد را زیاد و فرزند را نیکو و زیبا می گرداند.»
مولف گوید: چنان که گذشت و خواهد آمد، فرزند زیاد مورد سفارش معصومین ما علیهم السلام بوده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: ازدواج کنید تا فرزندان زیادی بیابید؛ چرا که من روز قیامت به وسیله امت خود بر امت های دیگر مباهات می نمایم، حتی نسبت به آن فرزندی که سقط شده باشد.» و فرمود:
«فرزندی که سقط شده است بر در بهشت باحالت خشم می ایستد و چون به او می گویند: وارد بهشت شود، می گوید: هرگز بدون پدر و مادرم وارد بهشت نخواهم شد.» ولی با کمال تأسف امروزه بعضی ماها، همانند بعضی از جهّال صدراسلام، می گویند: «فرزند کمتر، زندگی بهتر» و اکثر آنان خود را عقیم می کنند که صاحب فرزند زیاد نشوند، در حالی که سیره و روش اولیای دین ما چنین نبوده است.
(2)6- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از کتاب محاسن، از بکربن صالح نقل
ص: 86
نموده که گوید: من نامه ای به حضرت ابوالحسن ثانی، علی بن موسی الرضا علیه السلام ، نوشتم که پنج سال است از تولید نسل خودداری نموده ام و این به این علت است که همسر من از آن کراهت دارد و می گوید: چون چیزی نداریم تربیت آنان بر ما سخت است، نظر شما چیست؟
پس امام علیه السلام در پاسخ نامه من نوشت: «از تولید نسل و فرزند دریغ مکن؛ چراکه خداوند رازق آنها است.»
(1)7- و در همان کتاب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «ازدواج کنید تا نسل شما فراوان گردد همانا من در روز قیامت به وسیله شما بر امت های دیگر مباهات می نمایم حتی فرزند سقط شده شما نیز از امت من محسوب خواهد شد.
8- و در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله (ضمن سخنان طولانی خود) فرمود: آیا نمی دانید که من در مقابل امت های دیگر به شما مباهات می کنم حتی نسبت به فرزند سقط شده شما نیز مباهات می کنم؟ همانا او با حالت خشم بر در بهشت می ایستد و خداوند به او می فرماید: وارد بهشت شود و او می گوید:(2) وارد بهشت نمی شوم تا این که قبل از من پدر و مادرم وارد شوند پس
ص: 87
خداوند به ملکی از ملائکه دستور می دهد: پدر و مادر او را بیاورید پس آنان وارد بهشت می شوند و سپس خداوند به او می فرماید: «این از فضل رحمت من می باشد بر تو.»
9- و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه مانع است مؤمن را که همسری بگیرد به امید آن که خداوند به او فرزندی بدهد و زمین را با گفتن لااله الاّاللّه سنگین کند.
10- و فرمود: هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند محبوب تراز ازدواج نیست.
(1)در سخنان معصومین علیهم السلام آمده است که جهاد زن نزد خداوند شوهرداری
ص: 90
نیکوی او در خانه است؛(1) هم چنانکه جهاد مرد در خارج خانه تلاش او برای به دست آوردن روزی حلال است(2) و انجام این دو وظیفه برای زن و مرد از اسباب آمرزش آنان نیز خواهد بود.
1- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از امالی صدوق، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرزنی که در خانه شوهر خودبرای اصلاح زندگی او چیزی را جابه جا کند، خداوند نظر رحمت به او می افکند و خداوند به هرکس نظر رحمت داشته باشد هرگز او را عذاب نمی کند.» امّ سلمه، همسر آن حضرت، گفت: با این سخن مردها همه خوبی ها و بهره ها را دارا شدند، پس برای زن های مستمند چه خواهد بود؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آری، زن چون باردار شود پاداش او همانند کسی
ص: 91
است که در روز روزه دار و در شب عابد باشد و در راه خدا با جان و مال خود مجاهده نماید، و چون وضع حمل و زایمان نماید پاداش او به قدری بزرگ است که کسی نمی داند، و چون فرزند خود را شیر دهد با هر بار مکیدن فرزند از پستان مادر، خداوند پاداش آزاد کردن غلامی از فرزندان اسماعیل علیه السلام را به او می دهد، و چون دوران شیر دادن او تمام شود ملکی از طرف خداوند دست خود را به پهلوی او می زند و می گوید: خداوند تو را بخشید، کار خود را از سر بگیر.» (1)
2- در همان کتاب، از کتاب خصال صدوق، از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مردان امت من اگر از علاقه به دنیا و پیروی از هوای نفس و شکم پرستی و شهوت پرستی دور باشند اهل بهشت می باشند، و زن های امت من اگر عفّت خود را حفظ نمایند و از شوهران خود اطاعت نمایند و نمازهای پنجگانه (2) خود را بخوانند وماه مبارک رمضان را روزه دار باشند اهل بهشت خواهند بود.»
3- در همان کتاب، از کتاب مجالس شیخ طوسی، از امام صادق علیه السلام نقل شده
ص: 92
که فرمود: «زنی که در حال زایمان و نفاس خود بمیرد، چون در حال اندوه [و مصیبت] مرده است، در روز قیامت حسابی برای او نخواهد بود.» (1)
در این قسمت، بخشی از سخنان معصومین علیهم السلام را در رابطه با ولادت فرزند و آداب کام برداشتن و صدقه دادن و عقیقه کردن و اطعام و ولیمه و ختنه نمودن و نامگذاری فرزندان را مطرح می کنیم.
بهتر است متن سخنان اولیای دین را در اختیار خوانندگان قرار دهیم، به دلیل این که نورانیت و تأثیر سخنان آنان در دل ها قابل انکار نیست و نیازی نیست که ما مضامین آنها را با عبارات خود آمیخته کنیم و در اختیار مردم قرار دهیم؛ چرا که دل ها فقط با شنیدن سخنان معصومین علیهم السلام آرامش و اطمینان پیدا می کند.
1- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از قرب الاسنا، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را روز هفتم نام گذاری و برای آنان عقیقه نمود و آنان را ختنه کرد و سرهای آنان را تراشید و به اندازه آن از نقره صدقه داد.» (2)
ص: 93
2- در همان کتاب، از موسی بن جعفر علیهماالسلام نقل شده که فرمود: «عقیقه برای دختر و پسر یکسان است.» (1)
3- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام ، از پدرانش نقل شده که فرمود:(2)
«فرزندان خود را روز هفتم ختنه کنید که آن در پاکی و طهارت و روییدن موی آنان مؤثر خواهد بود و زمین تا چهل روز از بول بچه ای که ختنه نشده نجس می شود [و ضجه می زند].»
4- در همان کتاب، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «خداوند به مریم [در وقت زایمان] فرمود: شاخه خرما را بگیر تا آن شاخه [خشکیده] برای تو خرمای پاکیزه بریزد و از آن بخور و از آب [کنار آن] بنوش تا چشم تو روشن شود [و شادمان شوی].»(3)
5- و فرمود: «برای زنی که زایمان کرده هیچ دارو و غذایی بهتر از خرمای
ص: 94
تازه نیست و خرمای برنی (خرمای سرخ) بهتر می باشد. و آن فرزند را حلیم و بردبار خواهد کرد شما کام فرزندان خود را با آن بردارید چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله کام حسن و حسین را با آن برداشت.»(1)
6- امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: اگر وقت خرمای رطب نبود چه کنیم؟ فرمود: هفت دانه از خرمای مدینه را بخورد و اگر نبود از خرمای شهرهای دیگر بخورد چرا که خداوند می فرماید: به عزت و جلال و عظمت و مقام والایم سوگند که هر زنی بعد از زایمان اگر خرمای رطب بخورد فرزند او(2) حلیم و بردبار خواهد بود.
7- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «کام هر فرزندی که از آب فرات برداشته شود و از آن آب بنوشد او از دوستان ما خانواده خواهد بود.» (3)
ص: 95
[و در روایتی فرمود: از شیعیان ما خواهد بود]
8- از همان کتاب، از آن حضرت نقل شده که فرمود: «کام فرزندان خود را با تربت امام حسین علیه السلام بردارید تا مایه امان [و دوری از آفات] باشد.»(1)
(2)9- در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «ولیمه در چهار چیز است:
1- ازدواج و عروسی؛ 2- ولادت فرزند که [روز هفتم] برای او عقیقه می شود و از آن اطعام می کنند؛ 3- ختنه کردن پسر؛ 4- بازگشت از مسافرت [حج و غیره].»
10- در همان کتاب، از عمربن زیاد نقل شده که گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: به خدا سوگند، نمی دانم پدرم برای من عقیقه نموده یا نه. پس امام علیه السلام امر فرمودکه من عقیقه کنم در حالی که من پیر مرد بودم. و فرمود: «هرکسی گروی زکات
ص: 96
فطره است و هر مولودی نیز گروی عقیقه است.»(1)
11- و فرمود: «فرزند چون متولد می شود باید در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود.»(2)
12- در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «روز هفتم ولادت باید برای فرزند عقیقه کنید و یک ران آن را به قابله بدهید و با آب فرات فرزند خود را کام بردارید و در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگویید و او را نامگذاری کنید و سر او را بتراشید و به اندازه آن از طلا و یا نقره صدقه دهید، همانا
ص: 97
نام او از آسمان فرود می آید و چون خواستید عقیقه را ذبح کنید بگویید: بسم اللّه و باللّه و الحمدللّه...»(1)
13- در همان کتاب، از دعائم الاسلام، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که فرزندی پیدا می کند باید در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوید تا از شر شیطان مصون بماند.» هم چنان که آن حضرت برای امام حسن و امام حسین علیهماالسلام چنین کرد.(2)
سپس فرمود: «بعد از اذان و اقامه، سوره حمد و آیة الکرسی و آیات آخر سوره حشر آیات 22 تا 24؛ یعنی: «هُوَ اللَّهُ الّذِی لاَإِلَهَ اِلاّ هُوَ عاِلمُ الغَیبِ وَ الشَهدَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحِیمُ * هُوَ اللَّهُ الّذِی لاَإِلَهَ إلاّ هُوَ المَلِکُ القُدّوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَیْمِنُ العَزیزُ الجَبَّارُ المُتَکَبِرُ سُبحَنَ اللّهِ عَمَّایُشرکُونَ * هُوَ اللَّهُ الخَالِقُ البَارِیُ المُصَوِرُ لّهُ الاَسمَاءُ الحُسنی یُسَبِ-حُ لَهُ مَا فِی السَّمَواتِ والاَرضِ وهُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ» و سوره قل هواللّه احد و دو سوره آخر قرآن را نیز در گوش های او بخواند.»
از حقوقی که فرزند بر پدر و مادر دارد انتخاب نام نیک است. نام نیک در دنیا
ص: 98
و آخرت برای انسان وسیله شرافت و سربلندی و برکت است.
از سخنان معصومین علیهم السلام استفاده می شود که روز قیامت هر کس را با همان نام خودش صدا می زنند و اگر نام او از نام های خوب باشد برای او سودمند خواهد بود. در دنیا نیز نام های خوب، چنان که خواهد آمد، برکاتی دارد. بهترین نام ها، نام هایی است که حاکی و مشعر به بندگی خدا باشد و یا از نام های پیامبران و امامان علیهم السلام باشد و بهتر از همه نام ها نام: محمّد صلی الله علیه و آله و احمد و محمود و علی و حسن و حسین و فاطمه و صدّیقه علیهم السلام و امثال اینها می باشد که برای آنها برکاتی نقل شده که خواهد آمد و چون ما در کتاب «اسوة النساء» نام های شریفه فاطمه علیهاالسلام را مشروحا ذکر کرده ایم تکرار نمی کنیم و فقط در باره نام هایی که برای مردها سفارش شده است بحث می کنیم.
(1)1- علامه مجلسی، در کتاب شریف بحار، از کتاب قرب الاسناد، از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: «عادت رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که نام های زشتی را که بر مردها و شهرها گذارده بودند تغییر می داد.»
2- در همان کتاب، از علل و خصال، در حدیث اربعمأة، از امیرالمؤمنین علیه السلام
ص: 99
نقل شده که فرمود: «فرزندان خود را قبل از ولادت نام گذاری کنید و اگر نمی دانید که پسر است یا دختر نام مشترک برای او انتخاب کنید؛ چرا که بچه های سقط شده چون در قیامت شما را ملاقات کنند به شما می گویند: چگونه مرا نام گذاری نکردی، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله محسن را قبل از ولادت نامگذاری نمود؟»(1)
3- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از عیون، از حضرت رضا، از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود: «هنگامی که فرزند خود را «محمد» نام گذاری می کنید به او احترام کنید و در مجلس برای او جای باز کنید و صورت خود را در مقابل او درهم نکشید.»(2)
(3)4- در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «اگر مردم در جلسه مشورت خود کسی را که نام او «محمد» یا «حامد» یا «محمود» و یا «احمد» باشد شرکت دهند خیر آنان فراهم خواهد شد.»
(4)5- در همان کتاب، از آن حضرت نقل شده که فرمود: «در هیچ خانه ای
ص: 100
سفره ای گسترده نمی شود که شخصی به نام «محمد» یا «احمد» بر سر آن حاضر شود جز آن که خداوند آن منزل را در هر روز دو مرتبه تقدیس می فرماید.»
(1)6- در همان کتاب، از تفسیر عیاشی نقل شده که به امام صادق علیه السلام گفته شد: فدای شما شوم! ما فرزندان خود را به نام شما و نام های پدران شما نام گذاری می کنیم، آیا این عمل برای ما سودی دارد؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «آری، به خدا سوگند، برای شما سودمند است.»
سپس فرمود: «آیا مگر دین جز دوستی می باشد؟ خداوند به رسول خود صلی الله علیه و آله فرموده است: به مردم بگو: اگر شما خدا را دوست می دارید باید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد.»
(2)7- در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «نخستین احسانی که یکی از شما به فرزند خود می کند نام نیک است. پس بکوشید و برای فرزند خود
ص: 101
نام نیک انتخاب کنید.»
(1)8- در همان کتاب، از آن حضرت نقل شده که فرمود: «هر کس چهار فرزند پیدا کند و یکی از آنان را به نام من نام گذاری نکند به من جفا کرده است.»
(2)9- در همان کتاب، از حضرت کاظم علیه السلام نقل شده که فرمود: «هر خانه ای که در آن فرزندی به نام «محمد» یا «احمد» یا «علی» یا «حسن» یا «حسین» یا«جعفر» یا «طالب» یا «عبدالله» و یا «فاطمه» باشد فقر و تنگدستی در آن خانه وارد نخواهد شد.
(3)10- در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «شیطان چون می شنود کسی را به نام «محمّد» و یا «علی» صدا می زنند بدن او مانند مس که ذوب شود از ناراحتی ذوب می شود.»
(4)11- امام هشتم حضرت رضا علیه السلام می فرماید: هر خانه ای که در آن نام محمد باشد اهل آن خانه در خیر و خوبی خواهند زیست.
ص: 102
(1)12- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «ما هیچ فرزندی پیدا نمی کنیم جز آن که اول او را «محمد» می نامیم و چون هفت روز می گذرد اگر خواستیم نام او را تغییر می دهیم.»
(2)13- و فرمود: «نام های نیک بر خودتان قرار دهید؛ چرا که روز قیامت شما را با آن نام ها صدا می زنند و می گویند: ای فلانی! برخیز، و به سوی نور خود حرکت کن، و یا می گویند: برخیز که برای تو نوری نیست.»
(3)1 - علاّمه مجلسی در کتاب شریف بحار، از مناقب ابن شهر آشوب نقل
ص: 103
نموده که گوید: کنیه های فاطمه علیهاالسلام امّ الحسن و امّ الحسین و امّ الأئّمة و امّ ابیها می باشد و نام های مبارک او طبق آنچه ابوجعفر قمی (یعنی صدوق) ذکر نموده چنین است:
فاطمه، بتول، حسان، حرّة، سیّده، عذراء، زهراء، حوراء، مبارکه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیّه، محدّثه، مریم کبری، صدیقه کبری.
و در آسمان ملائکه او را نوریّه آسمانی و حانیه - یعنی کسی که نسبت به شوهر و فرزندان خود مشفق و خیرخواه است - می خوانند.
(1)2 - در همان کتاب، از تفسیر فرات، از امام صادق، از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «ای مردم! آیا می دانید خلقت فاطمه چگونه بوده است؟» گفتند: خداو رسول او داناترند. فرمود: «فاطمه حوراء انسیّه آفریده شد، نه انسیّه. و از عرق و موی جبرئیل آفریده شد.» اصحاب گفتند: [فهم] سخن شما برای ما مشکل است، آیا حوراء انسیّه است و یا از عرق و موی جبرئیل است؟
ص: 104
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لازم شد که شما را آگاه سازم. بدانید که خداوند توسط جبرئیل سیبی از بهشت به من اهدا نمود. آن سیب را جبرئیل به سینه چسبانید و جبرائیل و آن سیب هر دو عرق نمودند و عرق آنها آمیخته شد و سپس جبرئیل نزد من آمد و گفت: «الَسّلام علیکَ یا رَسول اللّه و رَحمة اللّه و بَرکاته.» من در جواب او گفتم: «و علیک السلام یا جبرئیل.» جبرئیل گفت: خداوند این سیب را از بهشت برای تو هدیه فرستاده است. من آن سیب را گرفتم و بوسیدم و بر چشم خود گذاردم و به سینه خود چسبانیدم. جبرئیل گفت: آن را بخور، ای محمّد! گفتم: آیا هدیه پروردگار خود را بخورم؟ گفت: بلی، تو مأموری که آن را بخوری. پس آن را پاره نمودم و نوری از آن ساطع شد که من از آن ترسیدم. جبرئیل گفت: آن را بخور! این نور، نور منصوره، یعنی فاطمه است. گفتم: ای جبرئیل! منصوره کیست؟
ص: 105
جبرئیل گفت: او جاریه و دختری است که از صُلب تو خارج می شود و نام او در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است. گفتم: ای جبرئیل! به چه علت نام او در آسمان منصوره و در روی زمین فاطمه است؟ جبرئیل گفت: او روی زمین فاطمه نامیده شده چون شیعیان او از آتش دوزخ جدا هستند و دشمنان او از محبت او محرومند.
و این است معنای قول خداوند: (و یومئذٍ یفرح المؤمنون بنصراللّه)؛ یعنی روز قیامت مؤمنین و شیعیان فاطمه به نصرت الهی، یعنی شفاعت فاطمه خشنود خواهند بود.»
1) آیة النبوّه
2) أمّ أبیها
3) أمّ ألاصفیاء
4) أمّ الخیره
5) أمة اللّه
6) انسیّة حوراء
7) أمّ الائمّة علیهم السلام
8) أنیسة الأمّ
9) بارّه
10) باکیة العین
11) بتول
12) بضعة المصطفی صلی الله علیه و آله
13) بنت الرسول صلی الله علیه و آله
14) بنت الهدی
15) تحفة ربّ العالمین
16) تحیّة اللّه
17) تفّاحة الفردوس
18) تقیّه
19) جلیلة القدر
20) جمیلة
21) حبّه
22) حبیبه
23) حُرِّه
24) حزینة النفس
25) حسان
26) حکیمه
27) حلیفة الورع
28) حنّانه
29) حوراء
30) حوریّه
31) خفیّة القدر
32) دوحة النبی صلی الله علیه و آله
33) الدرّة البیضاء
34) الذریّة الطیّبه
35) راثیة الأب
36) راضیه
ص: 106
37) راکعه
38) رحیمه
39) رشیده
40) رضیضة الصدر
41) رضیعة الوحی
42) رضیّه
43) رکن الهدی
44) ریحانه
45) رؤفه
46) زاکیه
47) زاهده
48) زاهره
49) زکیّه
50) زوجة الوصیّ
51) زهراء
52) زُهره
53) زهرة السماء
54) زیتونه
55) ساجده
56) ساقطة الجنین
57) سعیده
58) سیّده
59) سیّدة نساء الجنّه
60) سیّدة نساء العالمین
61) شائقة النّبی صلی الله علیه و آله
62) شافعه
63) شبیهة الأب
64) شریفة النسب
65) شفیعه
66) شهیده
67) صابره
68) صاحبة العلوم
69) صادقه
70) صدوقه
71) صدّیقه
72) صفوة اللّه
73) صفیّه
74) صوّامه
75) طاهره
76) طهره
77) طیّبه
78) عابده
79) عارفه
80) عالمه
81) عالیه
82) عدیلة المرتضی علیه السلام
83) عدیمة المثل
84) عذراء
85) عزیزه
86) عصمة الکبری
87) عطوفه
88) عقیله
89) علّة الخلقه
90) علیله
91) علیمه
92) فاضله
93) فاطمه
94) فریده
95) فطیمة العلم
96) فهیمه
97) قانعه
98) قدر
99) قرّة عین الرسول صلی الله علیه و آله
100) قوامّه
101) کاظمه
102) کریمه
103) کوثر
104) کوکب
105) لیلة القدر
ص: 107
106) مبارکه
107) مبشّره
108) متعبّده
109) متّقیه
110) متهجدة بالقرآن
111) محبوبة النّبی صلی الله علیه و آله
112) محترقة القلب
113) محتشمه
114) محدّثه
115) محموده
116) محزونه
117) مخدومة الملائکه
118) مخفیّة القبر
119) مرضیّه
120) مشرقة الوجه
121) مشکاة نوراللّه
122) مضطهده
123) مطعمه
124) مطهّره
125) مظلومه
126) معصّبة الرأس
127) معصومه
128) معظّمه
129) مغصوبة الحق
130) مغضوبه
131) مقهوره
132) مکروبه
133) مکسورة الضلع
134) ملهمه
135) ممتحنه
136) منصوره
137) منهدّة الرکن
138) موفّقه
139) مونسة الامّ
140) مهجة قلب النبیّ صلی الله علیه و آله
141) مهدیّه
142) مهمومة القلب
143) میمونه
144) مؤمنه
145) ناحلة الجسم
146) ناعمه
147) نخلة النبوّه
148) نسمه
149) النسلة الطاهره
150) نظیفه
151) نقیّه
152) نورّیه
153) النور السماوّی
154) والدة السبطین
155) والهه
156) وحیده
157) ودیعة النبیّ صلی الله علیه و آله
158) وفیّه
159) وقوره
160) ولیّه
161) هادیه
ص: 108
162) انسیّه: زنی که خصلت های خوب انسانی در او متجلی است.
163) بتول: زن پاک و دور از هرگونه آلودگی.
164) تقیّه: پاک و بی گناه.
165) حبیبه: دوست و رفیق، دوست داشتنی.
166) حُرّه: زن آزاده، زنی که اسیر شهوات نیست.
167) حَوراء: فرشته، زنی که خصلت های خوب فرشتگان را داراست.
168) حوریه: زن بهشتی، فرشته خصال.
169) راضیّه: زنی که به مقدرات خداوند راضی باشد.
170) راکعه: اهل رکوع و تواضع در برابر خداوند.
171) رشیده: زن فهمیده و صاحب خرد را گویند.
172) رضیّه: زنی که به مقام رضا می رسد.
173) ریحانه: گل خوشبو، لطیف و مهربان.
174) رؤوفه: زن صاحب مهر و محبت و خیرخواهی.
175) زکیّه: زن پاک و باتقوا، در حال رشد و ترقی.
176) زهراء: درخشنده و تابان.
177) زُهره: درخشان، نورانی.
178) ساجده: زنی که در پیشگاه خداوند سر به سجده بساید.
179) سعیده: زن خوشبخت.
ص: 109
180) سیّده: سرور، خانم.
181) شافعه: زنی که حق شفاعت یافته باشد.
182) شهیده: زنی که در راه خدا جان را فدا نماید.
183) صابره: زن شکیبا و بردبار.
184) صادقه: زن راستگو و درست کردار.
185) صدوقه: زن راستگو و راست کردار.
186) صدّیقه: زنی که در راستگویی شهره شود و در عمل نیز درست کردار باشد.
187) طاهره: زن پاک دامن و دور از رذایل.
188) طیّبه: پاک و پاکیزه.
189) عارفه: زن با شناخت و درک کامل.
190) عالیه: زن بلند همت و دوراندیش.
191) عدیله: فاطمه زهرا علیهاالسلام را عدیله و همتای مریم می نامند و یا فاطمه تنها عدیله علی علیهماالسلام است چنان که در روایت آمده: اگر علی علیه السلام نبود برای فاطمه علیه السلام کفو و همتایی در دنیا، از آدم تا آخر دنیا، نمی بود.
192) عذراء: زن پاکدامنی که پرده عصمت را کنار نزند، زنی که باکره باشد.
193) عزیزه: زن ارجمند و گرانقدر.
194) علیمه: زن دانشمند و آگاه.
195) فاضله: زن صاحب فضیلت.
196) فاطمه: بریده شده از آتش، جهل و هر بدی و پلیدی.
197) فریده: زن یگانه، درّ نفیس.
ص: 110
198) قدر: زنی که به منزله قدر باشد در خیر و برکت.
199) کریمه: زنی که اهل کرم و جُود و سخاوت است.
200) کوثر : خیر فراوان، زنی که دارای خیر فراوان و برکات بی شمار است.
201) کوکب : درخشنده و درخشان، ستاره درخشان.
202) مبارکه: زنی که در او خیر و برکت باشد.
203) مبشّره: بشارت دهنده و بشارت داده شده.
204) محدّثه: زن حدیث کننده و یا الهام گرفته.
205) محموده: پسندیده، زن مورد پسند خداوند.
206) مرضیّه: زن کاملی که خداوند از او راضی است.
207) مضطهده: زنی که در مصیبت و سختی قرار گرفته باشد.
208) مطهّره: زن پاک و عاری از گناه و زشتی.
209) معصومه: زنی که هیچ گاه گناه نکرده باشد.
210) مقهوره: زنی که او را در تنگنا قرار داده باشند.
211) ملهمه : زنی که خداوند بر دل او الهام می فرستد.
212) ممتحنه: زنی که امتحان شده و از آزمایش سرافراز بیرون آمده است.
213) منصوره: زن یاری شده.
214) موفّقه: زنی که توفیقات الهی همراهش باشد.
215) مهدیّه: زنی که خداوند او را هدایت نموده باشد.
216) میمونه: زن با خیر و برکت.
217) مؤمنه: زنی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد.
ص: 111
218) ناعمه: زن خوش زندگانی، شاداب.
219) نقیه: پاک و بی گناه.
220) والهه: زن شیفته شوهر و یا شیفته لقای پروردگار.
221) وحیده: یگانه، تنها، بی همتا.
مؤلف گوید: هدف از ذکر نام های حضرت فاطمه علیهاالسلام و ترجمه آن ها که خود گویای شخصیت والای آن بانوی بزرگ عالم است این بوده که دوستانشان از این نام های مبارک استفاده نموده و از بعضی از نام های بی محتوا و یا گرفته شده از اجانب پرهیز نمایند.
ص: 112
ص: 113
(1)علامه مجلسی، در کتاب بحار، از کتاب جامع الأخبار، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانه ما آمد و چون دید فاطمه علیهاالسلام کنار دیگ غذا نشسته و من مشغول تمیز کردن عدس هستم، فرمود: یا ابالحسن! گفتم: لبیک یا رسول اللّه! فرمود: به سخن من گوش کن و بدان که آنچه می گویم از ناحیه خداوند است.»
سپس فرمود: «هیچ مردی در خانه به همسر خود کمک نمی کند، جز آن که خداوند به اندازه هر مویی که در بدن اوست برای او عبادت یک سال را می نویسد که روزهای آن را روزه و شب های آن را به عبادت مشغول باشد و همانند پاداشی که به صابران، - مانند حضرت داود و یعقوب و عیسی علیهم السلام - می دهد به او نیز خواهد داد.
ص: 114
(1)یا علی! هرکس در خانه با میل و رغبت به همسر خود کمک کند خداوند نام او را در دیوان شهیدان ثبت می فرماید و برای هر روز و شبی پاداش هزار شهید به او عطا می فرماید و برای هر قدمی که بر می دارد پاداش حج و عمره به او می دهد و به اندازه هر رگی که در بدن اوست شهری در بهشت به او مرحمت می کند.
(2)یا علی! یک ساعت خدمت در خانه بهتر از هزار سال عبادت و هزار حج و هزار عمره و آزاد کردن هزار بنده در راه خدا و شرکت در هزار جنگ و غزوه و عیادت هزار مریض و شرکت در هزار نمازجمعه و تشییع هزار جنازه و سیرکردن هزار گرسنه و پوشاندن هزار برهنه و فرستادن هزار اسب (برای جهاد) در راه خدا و انفاق هزار دینار به فقرا می باشد، بلکه بهتر از خواندن تورات و انجیل و زبور و قرآن و آزاد کردن هزار اسیر و انفاق هزار شتر به مساکین می باشد و کسی که در خانه به همسر خود کمک کند از دنیا نمی رود تا جایگاه خود را در بهشت ببیند.
ص: 115
یا علی! کسی که از خدمت به همسر خود دریغ نکند و با میل و رغبت در خانه به همسر خود کمک کند کفاره گناهان کبیره او خواهد بود و خشم پروردگار از او برطرف می شود و چنین خدمتی برای او مهریه حورالعین بهشتی می شود و حسنات و درجات او را افزایش می دهد.(1)
یا علی! کسی [توفیق] خدمت به همسر خود را در خانه پیدا نمی کند جز صدّیق یا شهید و یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او خواسته باشد.»
آیا اگر چیز گرانبهایی را در معرض دید و طمع هر عابر طماع و اطلاع هر دزد و غارتگری قرار ندهند و برای محفوظ ماندنش، آن را در جعبه و صندوقی نگهداری کنند، توهین و تضییع حق او محسوب می شود؟ و یا این که این عمل وسیله حفظ و نگهداری آن از دستبرد و ضایع شدن است؟ آیا محدود کردن زن از رفت و آمدهای زیان بار و تماس هایی که بسا منجر به از بین رفتن آبرو و نابودی حیثیت خانوادگی او می شود و بالاتر از آن دین و ایمان او را تباه می کند مصونیت اوست و یا آزار و محدودیت و تضییع حق می باشد؟
امروزه عده ای در جهان شعار آزادی و احقاق حق زنان و یا مساوات حقوق زن و مرد را مطرح می نمایند و می گویند زن باید در همه چیز همانند مرد باشد آنها
ص: 116
در حقیقت ارزش زن را نادیده گرفته و از زن به عنوان وسیله و ابزار تأمین غریزه جنسی استفاده می کنند و حق مادری و نظام خانواده و عصمت و ارزش و عفت و حیا و الفت و مهربانی با همسر و فرزندان و خانه داری و تربیت فرزند و اداره داخل زندگی را از او گرفته و او را مجاز گذارده اند که خود را در اختیار هرکس و ناکس قرار دهد و مقید به هیچ قانون و آیینی نباشد و هر ساعتی بخواهد بتواند همسر خود را رها کند و با دیگری همراه شود. آیا این احترام به زن و رعایت حقوق اوست؟ و آیا مصونیت هایی که در اسلام برای او قرار داده شده و او را مقید به حجاب و پوشش و در اختیار یک همسر بودن و رعایت حقوق متقابل بین زن و مرد و تشکیل یک خانواده همراه با عفت و حیا و پاکی و عزت و تربیت فرزندان سالم و... نموده ظلم به او محسوب می شود؟ و آیا این گونه آزادی ها و هرج و مرج ها سلب آزادی از همه جامعه نیست؟ و آیا با این آزادی ها برای زن ارزشی باقی می ماند؟
در یک سخن باید گفت: هیچ عاقلی وضع کنونی زن را در جوامع فعلی با مفاسد فراوانی که از آزادی غلط و بی بند و باری آنان مشاهده می شود صحیح نمی داند و هیچ آیینی به اندازه اسلام برای زن حرمت قایل نشده است.
ما سخنان معصومین علیهم السلام راکه از منبع وحی سرچشمه گرفته مقابل چشم بینندگان محترم قرار می دهیم تا با فطرت سالم خود حقیقت را دریابند.
(1)1- امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن بیان وضعیت خلقت زن و مرد می فرماید: «همت
ص: 117
و خواسته پیوسته زن و غریزه جنسی او توجه به مرد است پس شما باید زن های خود را مقیّد به ماندن در خانه بنمایید و مگذارید [حتی الامکان] بین مردهای نامحرم رفت و آمد کنند.» [تا مصون بمانند]
(1)2- امیرالمؤمنین علیه السلام در رساله خود به امام حسن علیه السلام ، پس از بیان احوال زن ها، می فرماید: «چشم زن ها را به وسیله حجاب (خانه) از دیدن مردها بپوشان؛ چرا که محجوب بودن زن ها هرچه بیشتر باشد برای آنان و تو بهتر از ارتیاب و خطر لغزش آنان است و بدان که خطر بیرون رفتن آنان از خانه همانند خطر وارد شدن افراد غیرمطمئن است بر آنها، و اگر بتوانی کاری کنی که آنان جز تو را نشناسند و با مردان دیگر تماس پیدا نکنند چنین کن.»
(2)3- و از آن حضرت نیز نقل شده که فرمود: من با عده ای از اصحاب خدمت
ص: 118
رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چه چیز برای زن ها بهتر از همه چیز است؟» ما از پاسخ آن حضرت عاجز ماندیم و متفرق شدیم. پس من نزد فاطمه علیهاالسلام رفتم و سؤال رسول خدا صلی الله علیه و آله را به او خبر دادم فاطمه علیهاالسلام فرمود:
اگر شما از پاسخ سؤال پدرم عاجز مانده اید، من پاسخ او را می دانم. سپس فرمود: «بهترین عمل برای زن ها این است که آنها مردهای نامحرم را نبینند و مردهای نامحرم نیز آنان را نبینند.»
پس من خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشتم و پاسخ فاطمه علیهاالسلام را به او خبر دادم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «شما که این مسأله را نمی دانستید از کجا یافتید؟» عرض کردم: از فاطمه علیهاالسلام سؤال نمودم. رسول خدا صلی الله علیه و آله تعجب نمود و فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»
«در کتاب «وفیات الائمه» علیهم السلام ، از یحیای مازنی نقل شده که گوید: من مدت طولانی (بیست سال) در مدینه همسایه امیرالمؤمنین علیه السلام و درکنار آن خانه ای که حضرت زینب علیهاالسلام در آن ساکن بود زندگی کردم، و به خدا سوگند، هرگز صدای زینب علیهاالسلام را نشنیدم و اندام او را ندیدم و هنگامی که می خواست به زیارت جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله برود شبانه می رفت و امام حسن علیه السلام طرف راست او بود و امام حسین علیه السلام طرف چپ او و امیرالمؤمنین علیه السلام از جلو حرکت می نمود و چون به قبر
ص: 119
شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک می شد امیرالمؤمنین علیه السلام زودتر می رفتند و قندیل های مسجد را خاموش می کردند.
پس روزی امام حسن علیه السلام از پدر خود سؤال نمود: برای چه چراغ ها را خاموش می کنید؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «می ترسم کسی به اندام خواهرت نگاه کند.» (وفیات الائمه، ص 436)
مولف گوید: ما در کتاب «اسوة النساء» ص 259، حجاب و عفّت و حیای حضرت زهرا علیهاالسلام را به طور مشروح بیان نموده ایم. خوانندگان محترم را به آن کتاب ارجاع می دهیم.
خدایا، شکوه خود را نزد تو می آورم که فساد و فحشا و آلودگی جامعه و انحراف زن ها و جوانان ما به قدری زیاد شده که دیگر امید صلاح و هدایت نمی رود و کسی نمی تواند سخن حق را بیان کند و اگر بگوید کسی از او نمی پذیرد بلکه تحقیر می شود. امر به معروف و نهی از منکر، به ویژه در این زمینه ها، تعطیل گشته است از این بالاتر آن که عده زیادی از مردم معروف و عمل واجب یا مستحب را مذموم و زشت می پندارند و محرمات و اعمال زشت را نیکو می شمارند و آن را مقتضای نیاز جامعه می پندارند و چون نام واجب یا حرام مطرح می شود برای ترک واجب و فعل حرام توجیه ها می تراشند و می گویند: امروز دیگر این حرف ها قابل قبول و یا پیاده شدن نیست و اجتماع آن را نمی پذیرد و مع الأسف بعضی از اهل دانش هم عوض این که بکوشند وضع موجود را با اسلام تطبیق دهند می کوشند تا اسلام را با وضع کنونی منطبق کنند!!
حقا این وضعیت همان چیزی است که در روایات به عنوان احوال مردم آخرالزمان و نشانه های ظهور حضرت مهدی عجل اللّه فرجه الشریف برای ما نقل
ص:120
شده است.
خدایا، پس تو ظهور آن امید و رحمت و نور خود را نزدیک فرما که ما دیگر طاقت دیدن و ادامه یافتن چنین وضعی را نداریم.
الّلهمّ انّا نشکوا الیک فقد نبیّنا و غیبة ولیّنا و شدّة الزمان علینا، و وقوع الفتن [بنا] و تظاهر الأعداء [علینا] و کثرة عدوّنا، و قلّة عددنا، الّلهمّ فأفرج ذلک بفتحٍ منک تعجّله و نصرٍ منک تعزّه و امام عدل تظهره اله الحقّ ربّ العالمین.
الّلهمّ انّا نسألک أن تأذن لولیّک فی اظهار عدلک فی عبادک و قتل أعدائک فی بلادک حتّی لاتدع للجور یا ربّ دعامةً إلاّ قصمتها و لابنیةً إلاّ افنیتها، و لاقّوةً إلاّ أوهنتها، و لارکنا إلاّ هدّدته، و لاحدّا إلاّ فللته، ولا سلاحا إلاّ اکللته، و لا رایةً إلا نکستها، و لا شجاعا إلاّ قتلته، و لاجیشا إلاّ خذلته، و ارمهم یا ربّ بحجرک الدامغ، و اضربهم بسیفک القاطع، و ببأسک الذی لا تردّه عن القوم المجرمین...
این دعا که آغاز آن با جمله: «الّلهمّ عرفنی نفسک» شروع می شود از دعاهایی است که از ناحیه امام زمان علیه السلام و توسط یکی از نوّاب آن حضرت برای شیعیان ارسال شده و توصیه فرموده اند که در زمان غیبت آن حضرت خوانده شود. مرحوم صدوق این دعا را در کتاب کمال الدین، صفحه 511 نقل نموده و ما نیز متن آن را درکتاب دولة المهدی و کتاب انتظار مهدی علیه السلام آورده ایم.
سخن را کوتاه می کنیم و با ناامیدی و تنها برای ثبت سخنان اولیای خدا و نشر معارف دین، روایاتی را در زمینه وظیفه زن نسبت به خانه داری و ماندن در خانه و صیانت از فساد و فتنه و... نقل می نماییم.
ص: 121
(1)غیرت و مردانگی، به معنای عام، دفاع از حریم دین خدا و حرمت اولیا و
پیامبران و بندگان اوست و به معنای خاص آن، دفاع از حریم خانواده خود و خویشان و آشنایان از مؤمنین می باشد. غیرت، نشانه ایمان و صلاح مؤمن است و آدم بی غیرت منکوس القلب است، یعنی قلب و عقل او وارونه است.
(2)در مسأله زناشویی؛ غیرت مرد این است که هرگز راضی نشود کسی به همسر او خیانت و تجاوز نماید ولو به اندازه نگاه آلوده باشد و این دلیل ایمان اوست، و غیرت زن این است که راضی نشود همسر او با زن دیگری ازدواج کند و این دلیل حسد و کفر او محسوب می شود، و خداوند کریم تر از آن است که زن ها را مبتلا به غیرت کند و [به همین منظور] به مرد اجازه ازدواج با چهار زن را داده است. خداوند خود غیور است و هر صاحب غیرتی را دوست می دارد و از غیرت اوست که اعمال خلاف و تجاوز به حریم دیگران را در ظاهر و باطن حرام نموده است. (3)
ص:122
در کتاب وسایل، از کافی، از امام صادق صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «غیرت در باره مردها [که راضی نشوند کسی به حریم آنان تجاوز کند] صحیح [و نشانه دیانت آنان] است و اما برای زن ها [که راضی نشوند همسرانشان با زن دیگری ازدواج کنند] حسد خواهد بود؛ چرا که خداوند برای زن ها جز یک شوهر را مجاز نفرموده ولی به مردها اجازه داده است چهار همسر دایم اختیار کنند [با این قانون] خداوند کریم تر از آن است که زن ها را مبتلا و مکلف به غیرت نماید و از سویی اجازه دهد که مرد چهار همسر اختیار کند.»
(1)در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «بوی بهشت از فاصله
پانصد سال راه به اهل آن می رسد لکن به عاق والدین و آدم بی غیرت و دیوّث نمی رسد.» گفته شد: یا رسول اللّه! دیوّث کیست؟ فرمود: «کسی که بداند همسرش زنا می دهد [و سکوت کند].»
(2)در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «غیرت زن ها حسد
ص:123
محسوب می شود و حسد ریشه کفر است و زن هایی که مقیّد به اسلام و دیانت نیستند چون غیرت و حسد ورزند خشم می کنند و چون خشم کنند کافر می شوند.»
(1)در همان کتاب، از سیّدرضی، در نهج البلاغة نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «غیرت زن کفر است و غیرد مرد ایمان است.»
(2)1- در کتاب وسایل، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «علی و فاطمه علیهماالسلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به [وظیفه زن و شوهر و] خدمات زن و مرد در خانه و خارج شدن زن از خانه کسب تکلیف نمودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را موظف به خدمات داخل خانه نمود و علی علیه السلام راموظف به خدمات خارج از خانه کرد و پس از تعیین وظیفه بین آنان، فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا داند که من چقدر از قضاوت پدرم خشنود شدم که مرا از رفت و آمد بین مردان در خارج خانه معاف نمود.»
ص:124
(1)2- درهمان کتاب، از یکی از معصومین علیهم السلام نقل شده که فرمود: «یک زن
شایسته بهتر از هزار مرد ناشایست است و هر زنی که هفت روز به شوهر خود خدمت کند خداوند درهای هفتگانه دوزخ را بر او می بندد و درهای هشتگانه بهشت را به روی او می گشاید تا از هر دری می خواهد وارد بهشت شود.»
(2)3- و فرمود: «هیچ زنی یک شربت آب به شوهر خود نمی دهد جز آن که خداوند پاداشی بیش از عبادت یک سال - که روزهای آن را روزه باشد و شب های آن را به عبادت برخیزد - به او خواهد داد و در عوض هر نوبت که به همسر خود آب می دهد شهری در بهشت به او خواهد داد و شصت گناه او را خواهد بخشید.»
تردیدی نیست که وظیفه زن، شوهرداری و تربیت فرزند است و همان گونه که در روایات آمده است عبادت و ریاضت و جهاد اودر خانه است و دستور تحفظّ و پنهان بودن او از مردان نامحرم نیز همین اقتضا را دارد. اسلام برای تحکیم نظام خانواده، و جامعه، و مصونیت زن از فساد و فتنه مؤونه و هزینه های زندگی زن را
ص:125
برعهده مرد قرار داده و اطاعت از مرد را بر او واجب نموده و مسؤولیت او را در داخل خانه معین فرموده است. این مسأله یک حقیقت روشن است و از سیره و سخنان معصومین علیهم السلام آشکار می شود؛ خواه عده ای بپذیرند، خواه نپذیرند.
هر انسان واقع بین و منصفی که امروز به وضع زن، با این آزادی هایی که به او داده شده است، بنگرد و زن امروز را با زن دیروز که خانه دار و عفیف و پایبند به نشستن در خانه و شوهرداری و رعایت حجاب و حیا و عفّت بود مقایسه کند، اعتراف خواهد نمودکه بیشتر مفاسد خانوادگی و اختلال روابط زندگی و کش مکش ها و نزاع های خانوادگی و ازدیاد طلاق و روابط نامشروع و... نتیجه این
آزادی ها و به اصطلاح همگامی زن بامرد در روابط و مشاغل اجتماعی است.
قلم به این جا رسید و سر بشکست. الّلهم الیک اشکو وتعلم ما بنا منّا و لاحول و لاقوّة الاّ بقدرتک و لانجاة لنا من مکاره الدنیا و الآخرة الاّ بعصمتک...
(1)اکنون مفاسد اجتماعی به قدری فراوان گشته که انسان مؤمن و متدین باید از خدا بخواهد که فرزندی پیدا نکند زیرا نخواهد توانست او را مطابق دستورات اسلامی تربیت نماید. فراوانند پدران و مادرانی که پیش خود می گویند: ای کاش فرزندی پیدا نمی کردیم که اکنون فساد و آلودگی اش را ببینیم و نتوانیم از آن
ص:126
جلوگیری کنیم. البته همه فساد از این ناحیه نیست اما این مسأله نیز سهم بزرگی در این زمینه دارد.
اینک به سخنان معصومین علیهم السلام در این موضوع توجه می کنیم:
1- صاحب کتاب وسایل الشیعه، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که امیرالمؤمنین علیه السلام به مردم عراق می فرمود: «به من خبر داده اند که زن های شما در راه ها با مردها برخورد می کنند، آیا حیا نمی کنید و از این عمل زشت جلوگیری نمی نمایید؟!»
(1)2- در همان کتاب، ضمن حدیث دیگری، از آن حضرت نقل شده که فرمود: «آیا غیرت ندارید و حیا نمی کنید از این که زن های شما به بازار [و خیابان[ بروند و با مردهای نامحرم برخورد کنند؟!»
در روایات دیگر آمده است: «مردی که راضی باشد همسر و یا دختر و خواهر او در اختیار مردم قرار گیرند دیوّث (نامرد) است و اگر کسی به او دیوّث بگوید گناه نکرده است.»
(2)3- در کتاب وسایل، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «خداوند
ص:127
در روز قیامت به سه دسته از مردم توجه نمی کند و با آنان سخن نمی گوید و چیزی را از آنان نمی پذیرد و عذاب دردناکی برای آنان خواهد بود: پیرزناکار، دیوّث، و زنی که کسی را در بستر شوهر خود جای دهد [و با او زنا کند].»
(1)4- در همان کتاب، از آن حضرت نقل شده که فرمود: «خداوند بهشت را برای دیوّث و کسی که انحراف جنسی همسر خود را بداند و به آن راضی شود حرام نموده است.»
(2)5- در تعدادی از روایات آمده است که غیرت بی جای مرد صحیح نیست و بسا افراد پاک را به ناپاکی می کشاند؛ چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه خود به امام حسن علیه السلام فرمود:«از غیرت بیجا بپرهیز که این عمل زنان سالم و پاک را به فساد و
ص:128
ناپاکی وا می دارد، ولی از آنها کاملاً مراقبت کن پس اگر عیبی از آنان مشاهده نمودی به سرعت نسبت به بزرگ و کوچک آن مؤاخذه کن که در آن صورت سرزنش و بزرگ نمودن خطا آسان خواهد بود.[و اثر منفی نخواهد داشت.]»
(1)1- در کتاب وسایل، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله
فرمود: «همانا مَثَل زن [بداخلاق]، مثل دنده پهلوی انسان است که شکسته باشد و با حال شکستگی جوش خورده باشد؛ اگر آن را به حال خود واگذاری از آن بهره مند می شود واگر بخواهی کجی آن را راست کنی آن را می شکنی [و از آن بی بهره می شوی].»
(2)2- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «حضرت ابراهیم علیه السلام از بدخلقی همسر خود ساره به خداوند شکایت نمود. پس ازناحیه
ص:129
پروردگار به او وحی شد: همانا مَثَل زن، مَثَل استخوانی است که شکسته باشد و کج جوش خورده باشد؛ اگر خواهی آن را راست کنی می شکند و اگر به حال خود واگذاری از آن بهره مند می شوی، پس باید بر بدخلقی او صبر کنی.»
(1)3- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث مناهی فرمود: «کسی که برای خدا بر بدخلقی زنی صبر کند خداوند پاداش شاکرین را به او خواهد داد.»
(2)1- در کتاب وسایل، از کافی، از عبدالله سنان، از امام صادق علیه السلام نقل شده که
ص:130
فرمود: «مردی از انصار در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به مسافرت رفت و از همسرخود خواست که از خانه بیرون نرود تا او باز گردد، تا این که پدر آن زن بیمار شد و آن زن کسی را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و اجازه خواست تا از پدر خود عیادت کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من اجازه نمی دهم، باید در خانه بنشینی و از شوهر خود اطاعت کنی.»
پس بیماری پدر او سخت شد و مشرف به مرگ گردید و باز خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد تا پدر خود را عیادت کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «باید در خانه بنشینی و از شوهر خود اطاعت کنی.» تا این که پدر او از دنیا رفت و به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد که پدرم از دنیا رفت آیا اجازه می دهی نزد او بروم [و او را به بینم و بر او نماز گزارم]؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چنین اجازه ای ندارد بلکه باید در خانه بنشینی و از شوهر خود اطاعت کنی.» و چون پدر او را به خاک سپردند رسول خدا صلی الله علیه و آله برای آن زن پیام داد که خداوند به سبب این که تو از شوهر خود اطاعت نمودی تو را و پدرت را آمرزید.
2- در همان کتاب نقل شده که زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از پاسخ به سؤالات او فرمود:«زن ها اگر به شوهران خود آزار نمی رساندند، به واسطه زایمان و فرزندداری و علاقه و محبت به فرزندان خود به آنان گفته می شد بدون حساب وارد بهشت شوید.»
(1)3
ص:131
- در همان کتاب، از کتاب مکارم الأخلاق طبرسی، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «برای زن، حلال و مجاز نیست که بخوابد تا این که لباس های خود را
بیرون آورد و خود را زیر لحاف به همسر خود بچسباند و آمادگی خود را به او اعلام کند و اگر جز این کند خود را بر او عرضه نکرده است.»
(1)مرحوم صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» (ج 3/389» نقل نموده که مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و گفت: من همسری دارم که چون وارد منزل می شوم به استقبال من می آید و چون خارج می شوم مرا بدرقه می کند و چون مرا اندوهگین می بیند به من می گوید: اندوه تو برای چیست؟ اگر برای رزق و روزی اندوه پیدا کرده ای بدان که خداوند ضمانت روزی تو را کرده است و اگر برای آخرت خود توشه ای برنداشته ای و اندوهناکی پس خدا اندوه تو را زیاد کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله چون این سخنان را شنید فرمود: «این زن از عمّال وکارپردازان خداوند است و نصف پاداش شهید را داراست.»
ص:132
سحر، همان گونه که در کتب فقهی ثبت شده از محرمات و عملی حرام و موجب کفر و از گناهان کبیره است؛ گرچه برای جلب محبت و علاقه همسر باشد. ملائکه آسمان ها و زمین ساحر را لعنت می کنند و توبه ساحر به سختی پذیرفته می شود.
(1)1- در کتاب وسایل، از اسماعیل بن مسلم، از امام صادق، از امام باقر، از پدرانش علیهم السلام ، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که زنی به آن حضرت گفت: من شوهر تندخویی دارم و برای جلب محبت او کاری انجام داده ام [و او را سحر نموده ام] تا به من توجه کند و مرا دوست بدارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «افّ بر تو باد! دریاها و زمین را آلوده کردی و ملائکه شایسته خدا در آسمان ها و زمین تو را لعنت می کنند.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: آن زن پشیمان شد و پس از آن روزها را روزه می گرفت و شب ها را به عبادت مشغول بود و [از ناراحتی] سر خود را تراشید و پوست حیوانات را به تن کرد تا آمرزیده شود ولی این خبر که به رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص:133
رسید فرمود: «اینها از او قبول نمی شود و توبه او پذیرفته نمی گردد.»
(1)1- در کتاب وسایل الشیعه، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هر زنی که با خشم شوهر خود، در صورتی که خشم او به حق باشد، شب را به صبح آورد، خداوند هیچ نمازی را از او نمی پذیرد تا شوهر او راضی شود.»
(2)2- و فرمود: «هر زنی که برای غیر شوهرش، خود را خوشبو کند خداوند هیچ نمازی را از او نمی پذیرد تا این که همانند غسل جنابت از این عمل [زشت[ غسل [توبه] کند.»
در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر زنی که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود مورد لعنت [خدا و ملائکه و...] خواهد بود تا به خانه خود بازگردد.»
(3)3- و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «زن نباید بدون اجازه شوهر
ص:134
خود از خانه خارج شود و اگر خارج شود همه ملائکه آسمان و هر که از جن و انس به او برخورد می کنند او را لعنت خواهند کرد تابه خانه خود برگردد.»
و فرمود: «حرام است زن برای غیر شوهر خود زینت کند و اگر چنین کند بر خدا حق است که او را به آتش [دوزخ] بسوزاند.»
(1)4- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هر زنی که به شوهر خود بگوید: «من از تو خیر ندیدم» اعمال و عبادات او از بین خواهد رفت.»
(2)در کتاب وسایل الشیعه، از کتاب عقاب الأعمال، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده
ص:135
که فرمود: «هر زنی که به همسر خود آزار رساند، خداوند نماز و اعمال خیر او را نمی پذیرد تا وقتی که او را یاری کند و رضایت او را فراهم نماید. چنین زنی، اگر در تمام عمر روزه بگیرد و غلامانی را در راه خدا آزاد کند و مال هایی را در راه خدا انفاق نماید سودی برای او نخواهد داشت و او نخستین کسی است که وارد آتش می شود.»
سپس فرمود: «مرد هم اگر به همسر خود آزار رساند و در حق او ظلم کند،
چنین گناه و عذابی را خواهد داشت و هر مردی که برای خدا بر بدخلقی همسر خود صبر کند خداوند در مقابل هر نوبتی که بر بداخلاقی او صبر می کند پاداش حضرت ایوّب علیه السلام را به او خواهد داد و گناه آن زن در هر شبانه روز به اندازه رمل های بیابان عالج می باشد، و اگر بدون رضایت آن مرد بمیرد در قیامت با منافقین از سر در دَرَک اسفل دوزخ قرار خواهد گرفت.
و کسی که زنی داشته باشد که آن زن با او موافق نباشد و بر زندگی او صبر نکند و بر او سخت بگیرد و او را وادار به چیزی کند که توان آن را ندارد خداوند هیچ عمل نیکی را از آن زن نمی پذیرد و او از آتش نجات پیدا نمی کند و تا هنگامی که دارای چنین اخلاقی باشد خداوند بر او خشم خواهد داشت.»
ص:136
مؤلف گوید: یکی از آزارهایی که زن به شوهر خود روا می دارد این استکه نیاز او را نسبت به مسایل جنسی تأمین نکند و یا در تمکین کردن، او را آزار دهد و خواسته او را انجام ندهد و یا به تأخیر اندازد. چنین زنی را ملائکه لعنت می کنند.
(1)2- در کتاب وسایل، از کافی، از امام باقر علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به زن ها فرمود: «نماز خود را طولانی مکنید تا همسران خویش را از بهره گیری ممنوع نمایید.»
(2)3- در همان کتاب، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «زنی برای حاجتی که داشت خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: شاید تو از زن های مسوّفات باشی. آن زن گفت: یا رسول اللّه! مسوّفات کیانند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مقصود من زنی می باشد که چون همسر او او را طلب می نماید و از او درخواست مسایل جنسی می کند او پیاپی او را معطل می کند تا او را خواب برباید و چون همسر او به خواب می رود ملائکه آن زن را لعنت می کنند تا
وقتی که شوهر او از خواب بیدار شود.»
ص:137
از سخنان و توصیه های معصومین علیهم السلام استفاده می شودکه تضییع حق زن و ظلم به او، همانند تضییع حق یتیم و ظلم به او می باشد. براین اساس، لازم است که به زن ارفاق و از خطاهای او گذشت کنند و بیش از توان او چیزی به او تحمیل نشود و بهترین مردم کسی است که بیش از دیگران به همسر خود احسان و ارفاق نماید و ملعون است کسی که حق زن را ضایع نماید و به او ظلم کند، چرا که زن امانت خداست و امانت را باید به خوبی نگهداری نمود تا صفای زندگی و آرامش در خانواده برقرار گردد.
اینک به گوشه هایی از سخنان معصومین علیهم السلام در این باره اشاره می کنیم:
(1)1- در کتاب وسایل الشیعه، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرکس همسری انتخاب نماید و از او بهره مند گردد نباید او را ضایع گذارد.»
(2)2- امام صادق علیه السلام فرمود: «از خدا بترسید در باره حق زن و یتیم که این دو ضعیف و ناتوان می باشند.»
(3)3
ص:138
- و فرمود: «بیشتر مستضعفین در بهشت زن ها می باشند و خداوند چون از ضعیف بودن آنان آگاه بوده به آنان ترحّم نموده است.»
(1)4- در همان کتاب، از صدوق نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن وصیّت
به فرزند خود محمدبن الحنفیة فرمود: «زن همانند گل رقیق و لطیف است، او قهرمان نیست که بر او فشار آوری. پس در همه حالات و امور با او مدارا کن و معاشرت خود را با او نیکوگردان تازندگی تو با صفا و شیرین گردد.»
(2)5- در همان کتاب، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «خداوند مرد را قیّم و مالک زن قرار داده و اختیار زن را به دست او داده است. پس رحمت خدا باد بر مردی که بین او و همسرش صلاح و محبت برقرارباشد و به همسر خود احسان کند.»
(3)6- در همان کتاب، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «ملعون است کسی که همسر خود را ضایع گذارد و زندگی او را تأمین نکند.»
ص:139
و فرمود: «دور از مروّت است که مردی در شهری زندگی کند و در کنار همسر خود نباشد و از او دوری نماید.»
(1)7- در همان کتاب، از موسی بن جعفر علیهماالسلام نقل شده که فرمود: «خانواده هر کسی [همانند] اسرایی هستند که در زیر دست اویند. پس به هرکس خدا نعمت عطا نموده باید به خانواده خود وسعت وگشایش دهد تا نعمت از او گرفته نشود.»
و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آگاه باشید که بهترین شماها کسانی هستند که به همسران خود بیشتر توجه می کنند و من بیشتر از شما به همسران خود توجه می کنم.»
(2)اسلام علاقه به همسر را یک فضیلت و ارزش دانسته و دستور داده که مردها با همسران خود مدارا و سازگاری کنند و از خطاهای آنان در حد امکان درگذرند و به آنان ترحم نمایند. از سوی دیگر، آفت های این مسأله را هم گوشزد نموده و فرموده: از شر آنان نیز باید برحذر بود و از آنان پیروی و اطاعت نکرد. اسلام
ص:140
زحمات همسران را نیز یادآور شده و دستور داده است که باید در حد امکان در خانه به آنان کمک نمود تا جایی که می فرماید: بهترین مردها آنهایی هستند که به همسران خود بیشتر محبت و احسان می کنند و زمینه آسایش آنان را فراهم می نمایند.
البته معیار گذشت و احسان و علاقه به همسران و شاد نمودن آنان مقررات و حدود اسلامی است. بنابراین اگر هریک از این مسایل همراه تخلف از دستورات و حدود اسلامی حاصل شود مطلوب نخواهد بود. برای مثال اگر کسی بخواهد نسبت به همسر خود با انجام یک گناه و عمل حرام احسان کند و یا او را شاد نماید و یا برای او آسایش فراهم نماید، در حقیقت، در حق او ستم رواداشته است؛ گرچه آن همسر به دلیل جهالت و نادانی طالب آن باشد.
باید توجه داشت که خداوند متعال حکیم است و هرچیزی را مطابق حکمت خود آفریده و کوچک ترین ظلمی در آفرینش او وجود ندارد؛ همان گونه که در عالم تکلیف نیز هرکسی را به اندازه توان، بلکه کمتر از توان او، تکلیف نموده است و در قیامت نیز هر انسانی را به اندازه عقل و شعوری که به او داده مؤاخذه خواهد نمود؛ «لایَظلم مثقال ذرّة فی السموات و لافی الأرض». معیار سعادت در اسلام و دیگر ادیان آسمانی، معرفت و تقوای هر انسانی است و در این مسأله تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. آری، در خلقت مرد و زن تفاوت ها و تفاضل هایی مطابق حکمت کلی نظام خلقت وجود دارد که اگر این تفاوت ها و تفاضل ها نباشد زندگی مرد و زن
دچار مشکل می شود و خداوند خالق و حکیم و رحیم بنابر مصلحت نظام آفرینش،
ص:141
موجودات را چنین آفریده و در قانون خود نیز چنین تفاوت و تفاضل هایی را قرار داده است؛ چنان که خلقت پیامبران خود را که مأمور به تبلیغ دین هستند و باید معصوم و پاک باشند مانند سایر مردم قرار نداده برهمین اساس قدرت و توان و علم و عقل و تدبیری که به پیامبران علیهم السلام داده به دیگران عنایت نفرموده است.
در این زمینه بنابه فرموده قرآن «و لا یُسئل عمّا یفعل و هم یُسألون» کسی نباید خداوند را که مالک هستی و عالم و عادل و حکیم و رحیم است مورد سؤال قرار دهد بلکه این انسان است که باید به علت جهل و نادانی و خطا و ظلم مورد سؤال و مؤاخذه قرار گیرد.
از این رو، اگر در قرآن و سخنان اولیای خدا مطالب و دستوراتی به چشم می خورد که حاکی از تفاوت و یا تفاضل مرد نسبت به زن می باشد، قطعا بدون حکمت نبوده بلکه مقتضای نظام آفرینش آن بوده است. از سویی، بالاترین ارزش عبادت یک انسان، رضایت به تقدیرات خداوند است و اگر انسان مؤمن، حکمت و فلسفه حکمی از احکام خدا را ندانست و یا سرّ آن بر او آشکار نبود نباید زبان به انکار باز کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از یاران و فرزندان خود فرمود: «و ان اشکل علیک شی ء من ذلک فاحمله علی جهالتک...» ؛ یعنی اگر در فهم احکام خداوند و یا نسبت به عالم خلقت و تکوین مشکلی پیدا کردی و سرّ آن را ندانستی آن را به عهده جهالت و نادانی خود گذار و به قانون خداوند اعتراض مکن [؛ چرا که این، اعتراضِ به حق و انکار آن است و مساوی با شرک و یا کفر خواهد بود].
اینک به بخشی از آیات قرآن و سخنان معصومین علیهم السلام در این موضوع توجه می کنیم:
ص:142
خداوند در سوره تغابن می فرماید: «ای اهل ایمان، [بدانید] که بعضی از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند، پس از آنان برحذر باشدی [که آسیبی از آنان به شما نرسد].
از این آیه مبارکه روشن می شود که تنها بعضی از همسران و فرزندان چنین
هستند و نه همه آنان. برهمین اساس، روایاتی که در پی می آید نیز جنبه نوعیت دارد و چنین نیست که همه همسران و زن ها چنین باشند.
زن های با کمال نیز فراوان هستند و چه بسا بعضی از آنان در مراتب کمال و تعقل و تدبیر از بسیاری از مردها برتر باشند. ولی طبق آنچه در روایات آمده، در بین زن ها تنها چند نفر به مراحل عالی کمال رسیده اند اما از میان مردها، افراد فراوانی به مراحل عالی کمال دست یافته اند.
(1)1- علامه مجلسی، از علل الشرایع و امالی صدوق، با سند خود، از امام صادق، از پدرانش علیهم السلام نقل نموده که مردی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام از [آزار و
ص:143
اخلاق ناپسند] زن های خود به آن حضرت شکایت نمود و به این علت امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه ای ایراد نمود و فرمود:
«ای مردم! در هیچ چیز و هیچ موقعیتی از زن ها پیروی نکنید و آنان را نسبت به اموال خود امین ندانید و زندگی و تدبیر آن را به آنان وامگذارید؛ اگر آنان را آزاد گذارید خود را به هلاکت می اندازند و از امر مالک خود سرپیچی می کنند؛ چرا که ما دریافته ایم که آنان در هنگام نیاز تقوا را رعایت نمی کنند و هنگام شهوت و خواسته های نفسانی صابر و شکیبا نیستند، و تکبر و بلندپروازی حتی در هنگام پیری، لازمه وجود آنان است و خودپسندی، چه در حال ناتوانی و چه در حال توانایی شیوه آنها است. آن هنگام که از تنگدستی خارج شوند خدا را شاکر نیستند؛ خوبی ها را فراموش می کنند و بدی ها را به یاد می آورند؛ فراوان به یکدیگر تهمت می زنند و به طغیان و سرکشی خود ادامه می دهند. آنان کارگزاران شیطانند؛ از این رو باید در همه چیز با آنان مدارا نمایید و در سخن با آنان درشتی نکنید تا شاید رو به
صلاح بروند [و از کارهای ناپسند خود دست بردارند].»
(1)2- در همان کتاب، از امالی صدوق، از امام باقر، از پدرانش، از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل شده که فرمود: «از زنان بد بپرهیزید و از خوبان آنان برحذر باشید. از خواسته ها و دستورهای مشروع آنان سرپیچی کنید تا طمع نکنند و شما را به منکر و خلاف شرع واندارند.»
ص:144
3- در همان کتاب، از قرب الاسناد، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «کسی که همسری انتخاب می کند باید او را گرامی بدارد، و چون بهره های خود را از او می برد نباید او را ضایع نماید.»
(1)4- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «از خدا بترسید، از خدا بترسید در باره دو ضعیف: یکی یتیم و دیگری زن. همانا بهترین شما کسانی هستند که بیشتر به همسران خود رسیدگی می کنند.»
(2)5- در همان کتاب، از علل الشرایع، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «زنی از صحرانشینان خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و همراه او دو کودک بود که یکی را به دوش گرفته بود و دیگری همراه او بود و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله یک قرص نان به او داد و او آن را بین دو فرزند خود تقسیم نمود رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چنین زن های با محبتی اگر نماز می گزاردند و زیاد هوسرانی نمی کردند اهل بهشت می بودند.»
ص:145
6- در همان کتاب، از مکارم الأخلاق، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «در کارهای سرّی با زن ها مشورت نکنید و در مسایل خویشاوندی از آنان پیروی ننمایید. همانا زن چون پیر شود شرّ او باقی می ماند و خیر او از بین می رود، جمال او برطرف و رحم او عقیم و زبان او تند و پرخاشگر می شود؛ [ولی] مرد چون پیر شود شرّ او از بین می رود و خیر او باقی می ماند، نادانی و جهل او برطرف و عقل او ثابت و رأی او مستحکم می گردد.»
(1)7- امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هر مردی که تدبیر زندگی خود را به دست زن خود بدهد ملعون است.»
(2)8- و فرمود: «برکت در مخالفت با زن هاست.»
(3)9- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که از همسر خود (درگناه و هوسرانی) اطاعت بکند خداوند او را به صورت در آتش می افکند.» سؤال شد: آن چگونه
ص:146
اطاعتی است؟ فرمود: «او را اجازه دهد به حمام های عمومی و عروسی ها واعیاد و جلسات آوازه خوانی برود و لباس نازک بپوشد.»
(1)10- در نهج البلاغه، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که آن حضرت بعد از
بازگشتن از جنگ جمل در مذمت و نکوهش زنان فرمود: «ای مردم! براستی زن ها از جهت ایمان وارث و عقل ناقص هستند؛ دلیل ناقص بودن ایمان آنان این است که در ایام حیض از نماز و روزه باز می مانند، و دلیل ناقص بودن عقل آنان این است که شهادت دو نفر از آنان مانند شهادت یک مرد می باشد، و دلیل ناقص بودن ارث آنان این است که ارث آنان نصف ارث مردها می باشد.»
سپس فرمود: «از زن های بد پرهیز کنید و از زن های خوب نیز برحذر باشید. در کارهای خوب از آنان اطاعت نکنید تا در شما طمع نکنند و اعمال خلاف و معصیت خدا را از شما طلب ننمایند.»
ص:147
در تاریخ ثبت شده و در قرآن نیز تصریح شده است که قبل از اسلام، مردم جزیرة العرب دختران خود را زنده به گور می کردند و چون به آنان خبر داده می شد که فرزند دختری خداوند به شما داده آنان از شرمساری سر به زیر می انداختند و صورت هایشان سیاه می شد و متحیر می ماندند که آن دختر را با خواری و ذلّت نگهداری کنند و یا او را زنده به گور نمایند.
(1)ولی در اسلام، برخلاف فرهنگ جاهلی، از فرزندان دختر دلجویی بیشتری شده است و دستور داده شده که محبت بیشتری به آنان بشود. اسلام، فرزندان دختر را رحمت و فرزندان پسر را نعمت شمرده است از روایات استفاده می شود که پدر و مادری که فرزند دختر دارند نیز مورد دلجویی و رحمت الهی می باشند. اینک به متن سخنان معصومین علیهم السلام می نگریم:
ص:148
در کتاب بحار، از کتاب مکارم الاخلاق، از حمزة بن حمران نقل شده که مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود، پس شخصی خبر آورد که خداوند فرزندی به آن مرد عطا فرموده و چون آن مرد دانست که آن فرزند دختر است رنگ او تغییر نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چگونه شد حال تو؟» او گفت: خیر است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «برای چه حال تو دگرگون گردید؟» آن مرد گفت: یا رسول اللّه! من از خانه خارج شدم در حالی که همسرم در حال زایمان کردن بود و اکنون به من خبر داده شد که او دختری آورده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «زمین او را به دوش می گیرد و آسمان بر او سایه می افکند و خداوند او را روزی می دهد و او گلی است برای تو که آن را می بویی.»
(1)سپس روی مبارک خود را به سوی اصحاب نمود و فرمود: «هرکس صاحب
ص:149
یک دختر باشد بار سنگینی به دوش اوست و هر کس صاحب دو دختر باشد [خدا[ به فریاد او برسد و هر کس صاحب سه دختر باشد جهاد و هر کار دشواری از او ساقط است و هر کس صاحب چهار دختر باشد، پس ای بندگان خدا، او را کمک دهید و به او رحم کنید و قرض به او بدهید.»
و فرمود: «هرکس سه دختر را تکفّل کند بهشت برای او لازم می شود.» گفته شد: دو دختر چگونه است؟ فرمود: «بهشت برای او لازم می شود.» گفته شد: یک دختر چگونه است؟ فرمود: «بهشت برای او لازم می شود.»
(1)در همان کتاب، از تفسیر عیّاشی، از حسن بن سعید نقل شده که گوید: برای یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام فرزند دختری متولد شده بود و چون خدمت آن حضرت رسید و امام علیه السلام او را خشمناک دیدند به او فرمودند:
«بگو بدانم اگر خداوند به تو وحی می نمود که «آیا من برای تو انتخاب کنم و یا تو برای خود انتخاب می کنی تو چه می گفتی؟» آن مرد گفت: من می گفتم: پروردگارا، تو برای من انتخاب کن. پس امام علیه السلام به او فرمود: «اکنون خدا برای تو [دختر] انتخاب نموده است.»
ص:150
سپس فرمود: «آن پسری که حضرت خضر کشت و حضرت موسی علیهماالسلام به او اعتراض نمود و خضر علیه السلام در پاسخ موسی علیه السلام گفت: «ما خواستیم به پدر و مادر این پسر خداوند فرزند پاک تر و نزدیک تری از جهت رحمیت عطا فرماید» خداوند به جای آن پسر (که اگر بزرگ می شد طغیان و سرکشی می نمود) دختری به آنان عطا نمود که هفتاد پیامبر از نسل او به وجود آمدند.»
(1)و در کتاب کافی، از سلیمان جعفری، از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای تبارک و تعالی به زن ها رؤوف تر و مهربان تر است تا مردها و هیچ مردی نیست که زنی از خویشان خود را خشنود کند جز آن که خداوند در قیامت او را خشنود خواهد نمود.»
(2)اگر خداوند در خلقت مرد و زن تفاوت ها و برتری هایی قرار داده است؛ نه از جهت تحقیر و ظلم به زن می باشد بلکه از جهت مصلحت و حکمت نظام آفرینش است؛ چرا که او عالم به مصالح عالم و حکیم و مدّبر و ربّ العالمین و رحیم
ص:151
است و حق احدی را در عالم تکوین و تشریع ضایع نمی کند.
مصلحت کلی نظام آفرینش ایجاب نموده که عده ای از انسان ها پیامبر یا امام و رهبر جامعه باشند و عده ای نیز در دین خدا تفّقه نمایند و به عنوان علمای دینی مردم را راهنمایی و هدایت نمایند و عده ای دیگر نیز به سایر امور بپردازند.
در نظام خانواده نیز خلقت مرد و زن به گونه ای است که یکی قیّم و مدیر باشد و سایرین از او اطاعت کنند که اگر چنین نمی بود نظام خانواده متلاشی می گردید. همان گونه که در مسأله الوهیت فرموده است: «لو کان فیهما آلهة الاّ اللّه لفسدتا»؛ یعنی اگر برای اداره عالم چند خدا وجود داشت آسمان و زمین فاسد و تباه می شد.
از این رو، بندگان خدا باید به تقدیرات الهی در عالم تکوین و تشریع راضی باشند و حتی آن را یک عبادت بدانند. اساسا تسلیم بودن بنده در مقابل تقدیرات و حکمت های الهی از بزرگترین عبادات است و معرفت و ارزش انسان مؤمن نیز وابسته به آن است.
البته معیار و ملاک ارزش انسان ها در پیشگاه خداوند بندگی و تقوای آنان می باشد؛ ممکن است یک فرد بی سواد و یک زن خانه دار در این میدان گوی سبقت را از دیگران برباید؛ و زنی مانند مادر وهب در کربلا و یا مردی چون جون، غلام سیاه امام حسین علیه السلام از دیگران سبقت گیرند. یک زن خانه دار می تواند با اطاعت از شوهر و بیرون نرفتن از خانه به مقامی برسد که جبرئیل علیه السلام برای او و پدر او بشارت آمرزش بیاورد.
اینک به بخشی از آیات و روایات در باره شخصیت مرد و زن و حقوق آنان بر یکدیگر توجه فرمایید:
ص:152
خداوند در سوره نساء می فرماید: «قیمومت و سرپرستی زن ها و [و خانواده[
برای مردهاست و این به علت برتری مرد بر زن و انفاقی است که آنان برای اداره زندگی می کنند.» این آیه بدان معنی است که خداوند واجب نموده که مردها هزینه زندگی همسران خود را تأمین نمایند. و زن ها نیز از همسران خود اطاعت کنند تا نظام خانواده برقرار بماند.
خداوند در آیه ای دیگر زن ها را ستایش نموده و می فرماید: «زن های صالح و شایسته، اهل قنوت و تضرّع و عبادت هستند ودر پنهانی آنچه خداوند دستور حفظ و نگهداری آن را داده حفظ می کنند»؛ یعنی چون شوهران آنان از خانه بیرون می روند خود را [که امانت همسران محسوب می شوند] از هر عمل خلاف حفظ می کنند. از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «مقصود از «قانتات» در این آیه این است که زن های شایسته مطیع شوهران خود می باشند. (تفسیر علی بن ابراهیم قمی).»
(1)1- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از علل و امالی صدوق، از امام حسن علیه السلام نقل نموده که فرمود: «عده ای از یهودی ها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و یکی از آنان در بین سؤالات خود پرسید: برتری مردها بر زن ها چیست؟ رسول
ص:153
خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همانند برتری آسمان بر زمین و یا برتری آب بر زمین؛ همان گونه که زمین به وسیله آب احیا و زنده می شود، زن ها نیز به وسیله مردها زنده می شوند و اگر مردها نبودند خداوند زن ها را نمی آفرید؛ چنان که در قرآن می فرماید: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم».
مرد یهودی گفت: دلیل آن چیست، و چرا این گونه است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند آدم را از گل آفرید و از باقیمانده گل آدم، حوّا را آفرید و نخستین کسی که از زن ها اطاعت کرد، خود آدم بود و خداوند به همین علت او را از بهشت بیرون نمود.
(1)سپس فرمود: خداوند فضیلت مردها را بر زن ها در دنیا آشکار نموده است؛ مگر نمی بینی زن ها حیض می شوند و به علت این آلودگی از عبادت (نماز و روزه و...) ممنوع می گردند؟ در حالی که مردها چنین آلودگی پیدا نمی کنند و از عبادت خدا ممنوع نمی شوند؟ مرد یهودی گفت: راست گفتی ای محمد صلی الله علیه و آله .»
ص:154
(1)1- علامه مجلسی، از کتاب امالی صدوق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود: «هر زنی که با زبان خود همسر خویش را بیازارد خداوند هیچ عبادت و عمل نیکی را از او نمی پذیرد تا وقتی که شوهر خود را راضی کند. او اگر روزها را روزه بگیرد و شب ها را به عبادت طی کند و در راه خدا بنده هایی را آزاد و اموال انبوهی را انفاق کند، نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ می شود. مرد نیز اگر در حق همسر خود ظالم و ستمگر باشد و حقوق او را ادا ننماید همین گونه خواهد بود.»
(2)و فرمود: «آگاه باشید هر مردی که براخلاق بد همسر خود صبر کند و برای
خدا بردباری پیشه نماید خداوند در آخرت ثواب شاکران را به او می دهد.»
و فرمود: «آگاه باشید هر زنی که به شوهر خود ارفاق نکند [و در سختی ها با او
ص:155
سازش ننماید] و او را به چیزی وادارد که طاقت آن را نداشته باشد خداوند هیچ حسنه و عمل نیکی را از او نمی پذیرد و چون خدا را ملاقات کند بر او خشمناک می باشد.»
(1)2- در همان کتاب، از قرب الاسناد از امام کاظم علیه السلام نقل شده که علی بن جعفر، (برادر آن حضرت) پرسید: زنی که فرمان شوهر خود را نمی برد حال او چگونه است و آیا نماز او قبول می شود؟ امام کاظم علیه السلام فرمود: «او همیشه در حال گناه است تا شوهر او از او راضی شود.»
پرسید: آیا زن می تواند از مال شوهر خود بدون اجازه او چیزی در راه خدا بدهد؟ فرمود: «نمی تواند، مگر این که شوهر او آن راحلال کند.»
پرسید: آیا زن می تواند بدون اجازه همسر خود از خانه بیرون برود؟ فرمود: «خیر.»
(2)3- در همان کتاب، از کتاب خصال نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه ای
ص:156
خواند و به اصحاب خود فرمود: «ای مردم، زن ها نزد شما عاریه و امانت هستند، آنها در اختیار شمایند و از خود اراده ای ندارند و خداوند آنان را نزد شما امانت سپرده و با کلمات خود آنان را بر شما حلال کرده است. [پس بدانید که] آنان را بر شما حقی است و شما را نیز بر آنان حقی است و از حقوق شما بر آنان این است که خود را در اختیار دیگران قرار ندهند و از شما در هیچ عمل مشروعی نافرمانی
نکنند و چون چنین کنند بر شما واجب است خوراک و پوشاک آنان را، به طور متعارف، تأمین کنید و آنان را آزار نرسانید.»
(1)4- در همان کتاب، از کتاب قصص الأنبیا، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «جهاد زن این است که برای شوهر خود خیرخواه باشد و خوب شوهرداری کند.»
(2)5- در همان کتاب، از کتاب قصص الأنبیا، از صدوق، از امام صادق، از
ص:157
رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «اگر [صحیح بود و] من دستور می دادم که کسی در مقابل کسی سجده کند، می گفتم: زن در مقابل شوهرش سجده کند.»
(1)6- در همان کتاب، از کتاب مکارم الأخلاق، از محمدبن مسلم، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه! حق مرد بر زن چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «باید از او اطاعت کند و از دستورش سرپیچی ننماید، و جز با اجازه او چیزی از مال او را صدقه ندهد، و جز با اذن او
روزه مستحبی نگیرد، و خود را در همه حالات در اختیار او بگذارد، و بدون اجازه او از خانه خارج نشود، و اگر بدون اجازه او از خانه خارج شود ملائکه آسمان و زمین و ملائکه غضب و رحمت او را لعنت می کنند تا به خانه خود بازگردد.»
ص:158
آن زن گفت: ای رسول خدا! چه کسی بیش از دیگران بر مرد حق دارد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «پدر و مادر او» آن زن گفت: چه کسی بیش از همه بر زن حق دارد؟ فرمود: «همسر او.» آن زن گفت: آیا همان اندازه که مرد بر زن حق دارد زن نیز بر مرد حق دارد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «نه، بلکه به اندازه یکصدم آن هم براو حق ندارد.» پس آن زن گفت: سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث به نبوت نموده هرگز با مردی ازدواج نخواهم نمود.
(1)7- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از کتاب کنز الکراجکی، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: «ملعون است، ملعون است، زنی که همسر خود را بیازارد و او را اندوهگین کند و سعادتمند است و سعادتمند است زنی که به شوهر خود احترام کند و او را نیازارد و در همه حالات از او اطاعت نماید.»
(2)8- در همان کتاب، از کتاب عدة الداعی، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «حق زن بر مرد این است که شکم او را سیر کند و لباس او را تأمین نماید و با روی خوش [و اخلاق نیک] با او برخورد کند و اگر چنین کند، به خدا سوگند، حق او را ادا کرده است.»
ص:159
تردیدی نیست که درآمد حلال و استفاده از آن در زندگی موجب تقویت و نورانیت ایمان و قبولی اعمال و توفیق عبادت خداوند و مصرف مال در راه های خیر خواهد شد. کسب حلال، خود، یک عبادت بزرگ است و کسی که بکوشد از راه حلال درآمدی به دست آورد و شتاب نکند تا حلال خدا برای او فراهم گردد مانند کسی خواهد بود که در راه خدا جهاد می کند و این عمل از اسباب آمرزش او نیز می باشد.
در روایت آمده است که عبادت هفتاد جزء است و افضل آن تحصیل روزی حلال می باشد. کسی که معاش خود را با رنج بدن خویش از راه حلال به دست آورد خداوند به او نظر رحمت می افکند و هرگز او را عذاب نخواهد نمود و درهای بهشت برای او گشوده خواهد شد و پاداش پیامبران علیهم السلام به او داده می شود و چون مشغول خوردن غذای حلال می شود ملکی بالای سر او قرار می گیرد و برای او استغفار می کند تا فارغ شود. و کسی که چهل روز از مال حلال استفاده کند خداوند قلب او را نورانی می نماید. و اگر عبادت را ده قسمت کنند، نه قسمت آن مربوط به تحصیل روزی حلال می باشد و با خوردن حلال فرزندان انسان نیز صالح و شایسته خواهند شد.
در مورد حرام نیز همین آثار به صورت منفی بیان گردیده است. از سخنان معصومین استفاده می شود که مال حرام موجب فقر می گردد و خداوند از کسی که مال حرام می خورد هیچ عبادتی را نمی پذیرد و عبادت او مانند بنایی است که بر روی رمل و یا بر روی آب بنا شده باشد.
ص:160
اینک به بخشی از آیات قران و سخنان معصومین علیهم السلام توجه می کنیم. به امید آن که نورانیت آنها بر دل های ما بتابد و ان شاءالله هدایت شویم.
(1)خداوند متعال در سوره مائده، می فرماید: «ای رسول من! به مؤمنان بگو: هرگز خبیث و طیّب [خواه انسان و خواه عمل و خواه مال و غیر آن] یکسان نیستند، گرچه فراوانی خبیث تو را به شگفت آورد.»؛ چرا که معیار ارزش، پاکی و درستی است نه زیادی و فراوانی.
در روایتی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «یا علی!
چهار درهم با برکت را می خواهی و یا چهارصد درهم بدون برکت را؟ علی علیه السلام فرمود: «من چهار درهم با برکت را می خواهم.»
در تفسیرفرات کوفی نقل شده که روزی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تنها چهاردرهم داشت؛ یک درهم آن را شب و یک درهم دیگر را روز و یک درهم را آشکار و درهم دیگر راپنهانی در راه خدا انفاق کرد و آیه شریفه 204 سوره بقره «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرّا و علانیّةً فلهم اجرهم عند ربّهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون»در باره او نازل گردید. (تفسیر فرات ص 72)
(2)1- علامه مجلسی، در کتاب بحار، از امالی صدوق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل
ص:161
نموده که فرمود: «کسی که از خستگیِ کسب حلال شب را به صبح آورد آمرزیده شده است.»
(1)2- از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «خوشا به حال کسی که پیش خود ذلیل باشد و کسب و درآمد او نیز حلال باشد.»
(2)3- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس از غیر حلال مالی را به دست آورد، خداوند او را فقیر خواهد نمود.»
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «از تحصیل رزق حلال باز نایست که وسیله حفظ دین تو خواهد بود.» سپس فرمود: «مرکب خود را عقال کن و پس از آن به خدا توکل نما.»
(3)4- از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «عبادت هفتاد جزء است و بهترین آن تحصیل روزی حلال می باشد.»
(4)5- و فرمود: «بر هرمرد و زن مسلمان واجب است که از راه حلال تحصیل
ص:162
روزی بکنند.»
(1)6- و فرمود: «کسی که با رنج بدن تحصیل روزی حلال می کند درهای بهشت به روی او گشوده می شود و او از هر کدام که بخواهد می تواند وارد بهشت شود.»
(2)7- و فرمود: «کسی که با رنج بدن روزی خود را [از راه حلال] به دست می آورد روز قیامت در صف پیامبران خواهد بود و پاداش آنان را به او می دهند.»
(3)8- و فرمود: «کسی که مشغول خوردن غذای حلال می شود ملکی بالای سر او می ایستد و برای او استغفار می کند تا وقتی که از غذا فارغ شود.»
(4)9- و فرمود: «کسی که چهل روز از غذای حلال استفاده کند خداوند قلب او را نورانی می گرداند.»
(5)10- و فرمود: «خداوند هر شب ملکی را بر بالای بیت المقدس قرار داده که
ص:163
او می گوید: هرکس کمترین مال حرامی را بخورد خداوند هیچ عبادت واجب و مستحبی را از او نمی پذیرد.»
(1)11- و فرمود: «عبادت کسی که حرام می خورد مانند بنایی است که بر روی رمل [و یا بر روی آب] ساخته شود.»
(2)12- و فرمود: «عبادت هفتاد جزء است و بهترین آنها تحصیل حلال است.»
(3)13- و فرمود: «عبادت ده جزء است و نه جزء آن مربوط به تحصیل روزی حلال است.»
(4)14- و فرمود: «امور سه قسم است: حلال روشن، و حرام روشن، و شبهه ها [که حلال و حرام آن معلوم نیست]. پس هر کس از موارد شبهه پرهیز کند از حرام نجات خواهد یافت و اگر وارد آن شود داخل حرام می شود و هلاک می گردد و
ص:164
نمی داند.»
تردیدی نیست که بعد از ایمان به خداوند و مسائل اعتقادی دیگر در بین اعمال نیک عملی بهتر از تقوا و پرهیز از محرّمات الهی نیست. بهترین وسیله و راهگشای مشکلات دنیا و آخرت تقوا و پرهیز از محرّمات است. خداوند در قرآن می فرماید:
(1)«کسی که تقوای الهی را رعایت کند خداوند مشکلات او را اصلاح و روزی او را از راه هایی که گمان نمی برد عطا می کند.»
(2)و می فرماید: «ای اهل ایمان، از خدا بترسید و چون سخن می گویید استوار و نیکو سخن بگویید تا خداوند اعمال شما را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد.»
(3)و یا می فرماید: «ای اهل ایمان، اگر شما تقوای خدا را رعایت کنید او به شما بینش و آگاهی خواهد داد تا حقایق را، همان گونه که هست، بشناسید.
ص:165
و یا می فرماید: «خداوند به اهل ایمان و تقوا در دنیا و آخرت بشارت خواهد داد.»
(1)امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «تقوا کلید رستگاری و ذخیره قیامت و آزادی از هر عبودیت [در مقابل مخلوق] و نجات از هر هلاکت می باشد و به وسیله آن هر جوینده ای موفق و هر خائفی نجات خواهد یافت و هر راغبی به مقصود خود خواهد رسید. پس تا فرصت باقی است از عبادت و توبه و دعا غافل نشوید...»
(2)رسول خدا صلی الله علیه و آله به خویشان خود فرمود: «نگویید محمد( صلی الله علیه و آله ) از ماست [و ما را مشکلی نیست]، به خدا سوگند، وابستگان من - از شما و غیر شما - جز پرهیزگاران نخواهند بود.»
(3)امام حسین علیه السلام نیز به یاران خود فرمود: من شما را به تقوای خدا سفارش
ص:166
می کنم، همانا او ضمانت نموده که اهل تقوا را از خطرها و گرفتاری ها نجات دهد و به آنچه دوست می دارند موفق گرداند و روزی آنان را از راه هایی که گمان نمی برند برساند. او از کسی فریب نخواهد خورد و بدون اطاعت و بندگی کسی را به بهشت و نعمت های خود نخواهد رساند.»
(1)از امام صادق علیه السلام در باره تفسیر تقوا سؤال شد، آن حضرت فرمود: «تقوا این
است که: خداوند در جایی که امر نموده تو را حاضر ببیند و در جایی که نهی نموده تو را حاضر نبیند.»
(2)در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در توضیح تقوا فرمود: «امور سه قسم است: حلال روشن، حرام روشن، شبهات مردّد بین حلال و حرام. پس کسانی که ازشبهات و چیزهایی که حلال و حرام آن روشن نیست اجتناب کنند از محرّمات حتمی نجات خواهند یافت و کسانی که جرأت کنند و وارد شبهات شوند نهایتا وارد حرام خواهند شد و نمی دانند.»
ص:167
و در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «خداوند در مناجات خود با حضرت موسی علیه السلام فرمود: «رعایت تقوا و ورع [و ملاحظه حلال و حرام[ بهترین راهی است که بندگان من به وسیله آن به من تقرّب می جویند همانا من بهشت و جنّات عدن را برای اهل تقوا مباح نمودم و کسی را در آن با آنان شریک نخواهم نمود.»
(1)و در همان کتاب، از آن حضرت نقل شده که فرمد: «سخت ترین چیزی که خداوند بر بندگان خود واجب نموده این است که فراوان به یاد او باشند.» سپس فرمود: «مقصود من این نیست که فراوان بگویند: «سبحان اللّه و الحمدللّه و لااله إلاّ اللّه و اللّه اکبر»؛ گرچه آن نیز ذکر زبان خواهد بود، بلکه مقصود این استکه خدا را در
وقت حلال و حرام و مواجه شدن با گناه زیاد به یاد آورند تا به وسیله آن واجبات او را انجام دهند و از محرّمات او پرهیز نمایند.»
(2)و در همان کتاب، از سلیمابن خالد نقل شده که گوید: من از امام صادق علیه السلام در
ص:168
باره تفسیر آیه شریفه «و قدمنا إلی ما عملوا من عملٍ فجعلناه هباءً منثورا» سؤال نمودم، آن حضرت فرمود: «خداوند می فرماید: ما اعمال و عبادات کسانی را که اهل حرام هستند تباه خواهیم نمود و پاداشی نزد ما برای آنان نخواهد بود؛ گرچه اعمال آنان همانند پارچه های سفید مصری نورانی باشد؛ چرا که آنان هنگامی که [مال[ حرام برایشان فراهم می شود از آن پرهیز نمی کنند.»
(1)و در همان کتاب، از مصباح الشریعه، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «تقوا سه مرحله دارد: [1-] تقوای در راه خدا و آن ترک حلال است تاچه رسد از شبهه، و آن تقوای خاص الخاص است؛ [2-] تقوا و ترس از خدا و آن پرهیز از شبهات است تا چه رسد از حرام، و آن تقوای خاصّ می باشد؛ [3-] تقوا و ترس از آتش و کیفر قیامت و آن پرهیز از حرام است که تقوای عام نام دارد.»
ص: 169
ص: 170
ص: 171
(1)1- در کتاب وسایل الشیعه، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «نگاه حرام تیری زهرآگین از تیرهای شیطان است و چه زیاد است نگاه هایی که مایه حسرت و پشیمانی طولانی شده است.»
(2)2- در همان کتاب، از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: «کسی نیست که بهره ای از زنا نداشته باشد؛ چرا که زنای چشم نگاه و زنای دهان بوسیدن و زنای دست لمس کردن می باشد؛ خواه عمل زنا واقع شود، خواه واقع نشود.»
(3)3- در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «جوانی از انصار مدینه
ص:172
با زنی مواجه گردید و نگاه خود را به او دوخت و همراه او رفت و به او نگاه میکرد تا این که صورت او به شیشه و یا استخوانی در دیوار برخورد نمود و مجروح گردید و چون آن زن دور شد جوان متوجه شد که صورتش خونین است و خون بر سینه و لباس او ریخته است پس با خود گفت:به خدا سوگند، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهم رفت و به او خبر خواهم داد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله چون او را مشاهده نمود، فرمود: «چه شده است؟» جوان ماجرای خود را بیان کرد. پس جبرئیل علیه السلام این آیه شریفه را آورد: «قل للمؤمنین یغضوّا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم انّ اللّه خبیر بما یصنعون»؛ یعنی به مؤمنان بگو: چشم خود را نگه دارند و عفت خویش را حفظ کنند؛ این برای پاکی دل های آنان مؤثرتر است، همانا خدا از اعمال مردم باخبر است.
(1)4- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «نگاه به نامحرم تیرمسمومی از تیرهای شیطان است. پس هرکس برای خدا از نگاه به نامحرم خودداری کند خداوند آرامش دل و ایمانی به او عطا خواهد نمود که طعم آن را بیابد.»
ص:173
(1)5- و فرمود: «نگاه بعد از نگاه موجب آلودگی قلب و فتنه برای صاحب آن خواهد بود.»
(2)6- و فرمود: «کسی که با زنی برخورد بکند و چشم خود را به طرف آسمان برگرداند و یا چشم خود را ببندد، او چشم خود را باز نخواهد نمود جز آن که خداوند از حورالعین بهشتی به او تزویج کرده باشد.»
(3)7- در همان کتاب، از کتاب عقاب الأعمال صدوق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسی که در خانه همسایه خود نگاه کند و نگاه او به عورت مردی و یا مو و یا بدن زنی بیفتد بر خدا حق است که او راهمراه منافقین به دوزخ فرستد آنان نیز همیشه به دنبال عورات زن ها بوده اند و چنین کسی از دنیا نمی رود تا خداوند او را منقضح و رسوا کند و در قیامت نیز عورت او را مقابل مردم آشکار خواهد
ص:174
ساخت. و کسی که چشم خود را از نگاه به نامحرم پرکند، خداوند در قیامت چشمان او را از میخ های آتشین پرخواهد نمود و به این حالت خواهد بود تا قیامت تمام شود و سپس او را به آتش خواهند برد.»
(1)1- در کتاب وسایل، از امام صادق، از پدرانش علیهم السلام نقل شده که فرموده اند: «کسی که چشمان خود را از نگاه به نامحرم پرکند خداوند در قیامت چشمان او را از آتش پرخواهد نمود، مگر آن که توبه کند و بازگردد.»
سپس فرمود: «و کسی که با زن نامحرمی مصافحه کند، خدای خود را به خشم آورده است، و کسی که زن نامحرمی را در آغوش بگیرد در قیامت با زنجیرهای آتشین او را با شیطانی می بندند و در آتش می اندازند.»
(2)2- در همان کتاب، از ابوکهمس نقل شده که گوید: من در مدینه در خانه ای
ص:175
سکونت داشتم و در آن خانه زنی بود که زیبایی او مرا به شگفت آورده بود. پس شبی به در آن خانه رفتم و دق الباب نمودم و آن زن در خانه را بر من گشود. پس من دست خود را به پستان او گرفتم و چون روز بعد خدمت امام صادق علیه السلام رفتم به من فرمود: «توبه کن از عملی که دیشب انجام دادی.»
(1)3- ودر ذیل روایت دیگری آمده است که فرمود: «آیا نمی دانی که ولایت ما بدون ورع و تقوا تمام نمی شود [و مؤثر نخواهد بود]؟»
(2)1- در کتاب وسایل، از امام صادق، از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث مناهی، نقل شده که فرمود: «زن نباید با غیر شوهر و محرم خود، حتی در صورت
ص:176
ضرورت، بیش از پنج کلمه سخن بگوید.»
(1)2- در همان کتاب، از خصال، از امام باقر علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چهار چیز قلب انسان را می میراند: گناه بعد از گناه، زیاد با زن ها بحث و گفتگو کردن، گفتگو و کش مکش با احمق که او چیزی بگوید و تو چیزی بگویی و منتهی به صلاح و خیری نشود، و هم نشینی با مرده ها.» گفته شد: مرده ها کیانند؟ فرمود: «مقصود من هر ثروتمند مترف و خوشگزران می باشد.»
(2)3- در همان کتاب، از عقاب الأعمال صدوق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسی که با زن نامحرمی مصافحه کند [یعنی دست به دست او بدهد]، روز قیامت او را به زنجیر و غل می بندند و در آتش می افکنند، و کسی که با زن نامحرمی مفاکحه و مزاح کند، خداوند برای هر کلمه ای که در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را محبوس خواهد نمود.»
ص:177
(1)1- در کتاب وسایل، از موسی بن جعفر علیهماالسلام نقل شده که در باره آیه شریفه «یا ابت استأجره انّ خیر من استأجرت القویّ الأمین» فرمود: «حضرت شعیب به دختر خود که گفت: «این جوان، یعنی حضرت موسی علیه السلام را اجیر کن، همانا او مرد قوی و امینی است» فرمود: قوی بودن او را تو برای از جا کندن صخره و سنگ دانستی، امین بودن او از کجا برای تو ثابت شد؟ آن دختر گفت: از این که چون از جلوی او حرکت کردم [که راه را به او نشان دهم] فرمود: از پشت سر من حرکت کن و مرا راهنمایی نما؛ چرا که ما مردمی هستیم که به پشت سر زن ها نگاه نمی کنیم.»
(2)2- در همان کتاب، از ابوبصیر نقل شده که گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: زنی از کنار مردی می گذرد و آن مرد به پشت سر او نگاه می کند [آیااین عمل صحیح
ص:178
است]؟ امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمود: «آیا شما راضی هستید کسی پشت سر عیال و یا خویشان شما نگاه کند؟» گفتم: خیر. فرمود: «پس برای دیگران نیز این عمل را نپسندید.»
(1)از آداب اسلامی و حفظ حیا و عفت عمومی این است که در موارد ذیل بدون اجازه وارد نشوند.
1- بدون سلام و اجازه وارد خانه های مردم نشوند.
2- به خانه ای که در آن زن نامحرم باشد بدون اجازه وارد نشوند.
3- کسی نباید بدون اجازه وارد اطاق زن های محارم خود که دارای همسر هستند بشود.
5- فرزندان غیر بالغ و خدمتگذاران و غلامان نباید قبل از اذان صبح و قبل از ظهر و بعد از نماز عشا بدون اجازه وارد اتاق پدر و مادر شوند؛ چرا که این ساعات مواقع خلوت آنان است.
6- برای ورود به منازل دیگران باید سه مرتبه سلام کنند و اجازه بخواهند،
ص:179
اگر اجازه داده شد وارد شوند و اگر اجازه داده نشد [بدون نگرانی و آزردگی] باز گردند.
در اماکن غیر مسکونی، مانند حمام های عمومی و مدارس و انبارها و... اجازه ورود لازم نیست.
دستور اسلام در باره اجازه ورود به خانه ها
(1)قال اللّه سبحانه: «یا ایّها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیربیوتکم حتی
تستأنسوا و تسلّموا علی اهلها ذلکم خیرلکم لعلّکم تذکّرون فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتّی یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هوازکی لکم و اللّه بما تعملون علیم» (سوره نور/ 27-29)
خلاصه آیات فوق این است: ای اهل ایمان بدون اجازه و سلام، وارد خانه های دیگران نشوید و بدانید که این سلام و اجازه خواستن بهتر از آن است که
ص:180
سرزده وارد شوید؛ امید آن که به حکمت آن واقف شوید، و اگر کسی را در آن خانه ها نیافتید باز بدون اجازه وارد نشوید و اگر به شما گفته شد بازگردید باید بازگردید که برای پاکی روح شما مؤثرتر خواهد بود. خداوند به اعمال شما آگاه است.
(1)در تفسیر صافی، ازکافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «شخصی که می خواهد به اتاق پدر خود وارد شود باید اجازه بگیرد و در اتاق خواهر و دختر خودنیز اگر ازدواج کرده اند باید با اجازه وارد شود ولکن پدر اگر بخواهد به اتاق پسر خود وارد شود لازم نیست اجازه بگیرد.
(2)در همان کتاب، از تفسیر مجمع البیان نقل شده که شخصی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: اگر من بخواهم به اتاق مادرم وارد شوم باید اجازه بگیرم؟ فرمود: «آری.» او
ص:181
گفت: مادرم تنهاست و خادمی جز من ندارد، آیا باز باید با اجازه وارد اتاق او شوم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا دوست می داری که او را عریان ببینی؟ گفت: خیر. و پس از آن با اجازه بر مادر خود وارد می شد.
2- صاحب کتاب وسایل، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی نمود که مردها بدون اجازه وارد خانه ای شوند که در آن زن های نامحرم باشند، جز این که اولیای آنان اجازه دهند.»
3- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «فرزندان باید هنگام ورود به اتاق پدر [و مادر] اجازه بگیرند، ولی پدر لازم نیست هنگام ورود بر فرزند خود اجازه بگیرد لکن لازم است برای ورود به اتاق دختر و خواهر خود، اگر همسر داشته باشند، اجازه بگیرد.»
در همان کتاب، حلبی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا فرزند باید هنگام ورود بر پدر خود اجازه بگیرد؟ فرمود: «آری، من همیشه برای ورود بر پدرم که همسر دیگری غیر از مادرم داشت [و مادر من قبلاً از دنیا رفته بود] اجازه می گرفتم و البته من دوست نمی داشتم که در ساعات خلوت آنان با یکدیگر بدون اجازه بر آنان وارد شوم، چنان که آنان نیز این عمل را از من دوست نمی داشتند.» سپس فرمود: «هنگام ورود سلام کردن بهتر و نیکوتر از همه چیز است.» [کافی، ج 5/528]
4- صاحب کتاب وسایل، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: «فرزند پسر هنگامی که بالغ می شود نیابد بدون اجازه وارد اتاق مادر و خواهر و خاله و امثال آنها بشود و آنان نیز نباید به او اجازه وارد شدن بدهند تا این که با سلام وارد شود و البته سلام کردن اطاعت خداست.»
در همان کتاب، از کافی، از امام باقر علیه السلام ، از جابربن عبدالله انصاری نقل شده
ص:182
که گوید: من در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که آن حضرت برای ورود به خانه فاطمه علیهاالسلام حرکت کردند و چون به درخانه رسیدیم رسول خدا صلی الله علیه و آله در را تکان دادند و فرمودند: «السلام علیکم.» پس فاطمه از داخل خانه پاسخ داد: «و علیک السلام، یا رسول اللّه!» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا وارد شوم؟» فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: «وارد شوید، ای رسول خدا!» رسول خدا فرمود: «آیا با همراهان خود وارد شوم؟» فاطمه علیهاالسلام فرمود: «من چیزی بر سر ندارم.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «گوشه ای از ملحفه خود را بر سر بگیر و با آن سر خود را بپوشان.»
چون فاطمه علیهاالسلام چنین کرد باز رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «السلام علیک»
(1)فاطمه علیهاالسلام گفت: «و علیک السلام، یا رسول اللّه!» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «وارد شوم؟» فاطمه علیهاالسلام فرمود: «آری؟ ای رسول خدا! وارد شوید؟» فرمود: «با همراهان خود وارد شوم؟» فاطمه علیهاالسلام فرمود: «با همراهان وارد شوید...»
(2)5- در کتاب وسایل، از کافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «باید غلامان و خادمان و فرزندان غیر بالغ، چنان که خداوند در قرآن امر فرموده، در سه وقت بدون اجازه وارد اتاق زن و شوهر نشوند: بعد از نماز عشاء [که آنان به خوابگاه خود رفته اند]، و بعد از نماز صبح، و هنگامی که در وسط روز لباس خود را برای استراحت بیرون می کنند. همانا خداوند این دستور را برای این داده است که در این ساعات زن و شوهر با یکدیگر خلوت نموده اند.»
(3) 6- در کتاب وسایل، از خصال، از ابوبصیر، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «[از آداب ورود به منازل دیگران این است که] باید سه مرتبه سلام کنند و اجازه ورود بخواهند؛ مرتبه اول برای این است که صاحب منزل مطلع شود، و مرتبه دوم برای این است که خود را آماده کند، و مرتبه سوم برای این است که اگر بخواهد
ص:183
اجازه دهد و اگر نخواهد اجازه ندهد و کوبنده در باز گردد.»
(1)در اماکن غیر مسکونی، چنان که قرآن فرموده: «لیس علیکم جناح ان تدخلوا بیوتا غیر مسکونةٍ فیها متاع لکم و اللّه یعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون»[نور/ 29]، مانند انبارها و حمام ها و کاروانسراها و... اجازه ورود نیاز نیست.
(1)1- صاحب وسایل الشیعه، از کافی، از زراره، از امام صادق علیه السلام نقل نموده که
ص:184
فرمود: «هنگامی که دختر به سن شش سالگی می رسد نباید او را [در بغل بگیرید و[ ببوسید.»
(1)2- در همان کتاب، از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که در مجلسی آن حضرت با همراهان خود دعوت شده بودند و دختر بچه ای را اهل آن مجلس می گرفتند و به یکدیگر می دادند و چون به حضرت رضا نزدیک شد و از سن او سؤال فرمود و آنان گفتند: پنج ساله است، امام علیه السلام او را از خود دور فرمود.
(2)3- در همان کتاب، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هنگامی که دختر به سن شش سالگی رسید پسرها نباید او را ببوسند و پسر نیز هنگامی که به هفت سالگی رسید نباید زن ها را ببوسد [و یا زن ها او را ببوسند].»
(3)4- در همان کتاب، از امام باقر علیه السلام نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «مادر اگر با دختر شش ساله خود بدون لباس [برای شستشو و غیره] تماس پیدا کند برای او شعبه و نوعی از زنا محسوب می شود.»
ص:185
در سوره نور، آیات 30 و 31، در حکم نگاه مرد به زن نامحرم و نگاه زن به مرد نامحرم را بیان فرموده و زن ها را نیز همانند مردها امر نموده که به مردان نامحرم
نگاه نکنند؛ حتی اگر مرد نابینا باشد.
امروزه، مع الاسف، زن های جامعه ما به این قانون توجه نکرده و فکر می کنند نگاه زن به مرد نامحرم مانعی ندارد.
(1)1- در کتاب وسایل، از کافی، از احمدبن ابی عبدالله نقل شده که گوید: هنگامی که عبدالله امّ مکتوم، مؤذن رسول خدا صلی الله علیه و آله ، که نابینا بود، خدمت آن حضرت رسید رسول خدا صلی الله علیه و آله به همسران خود، عایشه و حفصه، فرمود: «برخیزید و به اتاق بروید.» آنها گفتند: او نابیناست، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر او شما را نمی بیند شما که او را می بینید.»
(2)2- در همان کتاب، از کتاب عقاب الاعمال نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص:186
فرمود: «خشم خداوند سخت است بر زنی که دارای شوهر باشد و چشم خود را از نگاه به نامحرم پر کند و اگر چنین کند خداوند همه اعمال و عبادات او را محو می فرماید و اگر مرد نامحرمی را در خانه شوهر خود بیاورد و با او زنا کند برخداوند حق است که او را در قبر و قیامت به آتش عذاب نماید.»
عده ای گمان کرده اند که پزشک برای مریض محرم است و برهمین اساس با پزشک نامحرم تماس پیدا می کنند و این را حرام نمی دانند و شاید خود پزشک هم چنین گمانی داشته باشد، در حالی که در رساله های عملی محارم را نام برده اند و پزشک در زمره محارم محسوب نشده است. فقها و مراجع تقلید فرموده اند پزشک مانند سایر مردم است و فقط در صورتی که ضرورتی ایجاب کند و پزشک زن برای
زنی که بیمار است پیدا نشود، در حد ضرورت تماس با پزشک مرد جایز است وگرنه حرام خواهد بود.
اینک برای توجه خوانندگان محترم بعضی از روایات این موضوع که مدرک فتوای فقها می باشد را ذکر می کنیم به امید این که از سخنان معصومین علیهم السلام پند بگیریم.
(1)1- در کتاب وسایل الشیعه، از کافی، از ابوحمزه ثمالی نقل شده که گوید: به
ص:187
امام باقر علیه السلام عرض کردم: زن مسلمان بسا بیماری شکستگی و یا جراحتی پیدا می کند که مرد برای معالجه او مؤثرتر خواهد بود، آیا پزشک مرد می تواند او را معالجه کند؟ امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر چاره ای جز این ندارد مانعی ندارد.»
(1)2- در همان کتاب، از موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود: «اگر زنی بیمار باشد و جراحتی در ران و یا شکم و یا بازوی او باشد [در صورتی که پزشک زن یافت شود] حرام است به پزشک مرد مراجعه کند.»
ص:188
ص: 189
تردیدی نیست که خداوند بندگانی از مخلوق خود را اسوه و مقتدا و رهبر و پیشوای مردم قرار داده و همه خوبی ها و زیبایی ها را در آنان جمع و مردم را موظف نموده که در اعمال و اخلاق و ارزش های اسلامی از آنان پیروی کنند و آنان را پیشوا و مقتدای خود بدانند. از این رو، خداوند در قرآن می فرماید: «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة» ؛ یعنی پیامبر ما صلی الله علیه و آله برای شما اسوه و نمونه و مقتدای نیکی می باشد [و شما باید در همه چیز از او پیروی کنید، او معیار همه خوبی هاست] و همین توصیه را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کرارا نسبت به اهل بیت خود داشته است و در خصوص امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن وامام حسین علیهم السلام سفارش بیشتری فرموده است. از این رو، بر همه مسلمانان واجب و لازم است که در شناخت و معرفت آنان بکوشند و در همه ابعاد زندگی و مسایل روحی و معنوی و عبادی و اخلاقی و سیاسی از آنان پیروی کنند و آنان رامعیار همه خوبی ها و ارزش ها بدانند.
ما در این کتاب به گوشه هایی از اخلاق و زندگی حضرت فاطمه و فرزند او حضرت زینب علیهاالسلام اشاره می کنیم و امیدواریم برای زن های مسلمان وسیله رشد و نجات از آفت ها و خطرها باشد.
ص:190
(1)علاّمه مجلسی در بحار، از علل الشرایع صدوق، از امام صادق و او از
پدرش امام باقر و او از پدرش امام سجاد و او از فاطمه صغری و او از پدرش امام حسین و او از برادرش امام حسن علیهم السلام نقل نموده که فرمود: «شب جمعه ای مادرم فاطمه علیهاالسلام را در محراب عبادت دیدم که تا صبح مشغول رکوع و سجود بود و فراوان به مؤمنین و مؤمنات دعا می کرد و نام آنها را می برد و برای خود هیچ دعایی نکرد پس به او گفتم: مادر! چرا همچنان که برای مردم دعا می کنی برای خود دعا نمی کنی؟ مادرم فرمود: فرزند عزیزم! «الجار ثمّ الّدار»، یعنی اول همسایه بعد اهل خانه.»
(2)در همان کتاب از علل الشرایع، از موسی بن جعفر، از پدرش، از
ص:191
پدرانش علیهم السلام نقل نموده که فرمود: «عادت فاطمه علیهاالسلام این بود که چون دعا می کرد، به مؤمنین و مؤمنات دعا می نمود و در حق خود دعا نمی کرد و چون به او گفته شد: دختر پیامبر! چرا همچنان که به مردم دعا می کنی به خود دعا نمی نمایی؟ فاطمه علیهاالسلام می فرمود: «الجار ثمّ الّدار»، یعنی حق همسایه مقدم بر اهل خانه است.»
در همان کتاب (ج 43/84)، از مناقب ابن شهر آشواب (ج 3/341)، از حسن بصری نقل شده که گوید: کسی بین این امت عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نبوده است؛ او آن قدر مقابل پروردگار خود به عبادت ایستاد که قدم های او متورم شد.
مرحوم صدوق در علل الشرایع (ج 1/181) نقل نموده که فاطمه علیهاالسلام چون در محراب عبادت خود می ایستاد نور او برای اهل آسمان می درخشید؛ چنانکه نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد.
(1)در کتاب بحار، از علل الشرایع، از علی علیه السلام نقل شده که آن حضرت به مردی
ص:192
از طایفه بنی سعد فرمود: «می خواهی قصّه من و فاطمه را بشنوی؟ بدان که فاطمه علیهاالسلام همسر من بود و با این که عزیز پرورده رسول خدا صلی الله علیه و آله بود آن قدر با مشک آب آورد که بر سینه او اثر گذارد و آن قدر با دست خود آسیا نمود که دستان او تاول زد و آن قدر خانه مرا جاروب زد که لباس او به شکل خاک گردید و آن قدر چوب زیر دیگ گذارد که لباس او خاکستری شد و در نهایت از کارهای خانه سخت اذیت شد.»
(1)سپس فرمود، «من به او گفتم که اگر نزد پدر خود می رفتی و از او درخواست خادمی می کردی از این سختی ها نجات می یافتی، پس فاطمه علیهاالسلام نزد پدر رفت و چون دید مردم نزد ایشان اجتماع نموده اند حیا نمود و بازگشت.
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله مطلع شد که فاطمه علیهاالسلام برای حاجتی آمده بود
ص:193
صبحگاه به درخانه ما آمد و ما خوابیده بودیم، پس فرمود: «السّلام علیکم» و ما چون خوابیده بودیم حیا کردیم و پاسخ او را ندادیم. باز فرمود: «السّلام علیکم» و ما [دوباره] سکوت نمودیم و چون مرتبه سوم فرمود: «سلام علیکم» ترسیدم که اگر پاسخ ندهیم آن حضرت - طبق عادت خود که سه مرتبه سلام می داد و اگر جوابی
نمی شنوید باز می گشت - برگردد. پس من پاسخ دادم و گفتم: و علیک السّلام یا رسول اللّه. بفرمایید.
پس چیزی نگذشت که رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای سرما نشست و فرمود: «ای فاطمه! دیروز حاجت تو چه بود؟
[و چون فاطمه حیات نمود که سر خود را از زیر لحاف خارج کند] و من ترسیدم که اگر پاسخ او را ندهم از خانه ما خارج شود سر خود را بیرون آوردم و گفتم: یا رسول اللّه! به خدا سوگند، من می گویم که فاطمه چه می خواست.
(1)سپس گفتم: فاطمه آن قدر با مشک آب آورده که مشک در سینه او اثر گذارده و آن قدر با دست خود آسیا را گردانده که دستان او تاول زده و آن قدر خانه را
ص:194
جاروب کرده که لباس او به رنگ خاکی در آمده و آن قدر آتش زیر دیگ روشن نموده که لباس او خاکستری شده است من به او گفتم: اگر نزد پدر خود بروی و از او درخواست خادمی بکنی از این سختی ها نجات خواهی یافت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا به شما تعلیم نکنم چیزی را که بهتر از خادم باشد؟» سپس فرمود: «چون خواستید بخوابید سی و سه مرتبه سبحان اللّه بگویید و سی و سه مرتبه الحمدللّه و سی و چهار مرتبه اللّه اکبر بگویید.»
آن گاه فاطمه سر خود را از زیر لحاف خارج نمود و سه مرتبه گفت: از خدا و رسول او راضی شدم.»
(1)1 - علاّمه مجلسی در کتاب بحار، از کتاب کافی، و مکارم الأخلاق از
ص:195
زرارة، از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود، «عادت رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که چون اراده سفر می نمود با هر کسی از اهل خود که می خواست خداحافظی می نمود و آخرین نفری که با او خداحافظی می کرد فاطمه علیهاالسلام بود و سفر خود را از خانه فاطمه علیهاالسلام شروع می نمود و در بازگشت نیز اولین کسی را که ملاقات می کرد فاطمه علیهاالسلام بود.»
سپس فرمود: «در یکی از سفرها، چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از مسافرت بازگشت. دید فاطمه از مالی که امیرالمؤمنین علیهماالسلام از غنیمت به دست آورده بود و به او داده بود دو عدد دست بند و یک پرده برای اتاق خود تهیه نموده است.
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مسجد شد و به طرف خانه فاطمه آمد فاطمه علیهاالسلام مثل همیشه با خوشحالی از آن حضرت استقبال نمود. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله دید که دو عدد دست بند به دست فاطمه است و پرده ای بر در خانه اوست همان جا نشست و با سکوت و نگاه خود مسأله را به فاطمه علیهاالسلام فهماند.
(1)پس فاطمه علیهاالسلام حسن و حسین علیهم السلام را صدا زد و فرمود: اینها را نزد پدرم
ص: 196
ببرید و سلام مرا به او برسانید و بگویید: ما در غیاب شما کاری جز تهیه اینها نکرده ایم شما حال، با آنها هرچه می خواهید بکنید.
هنگامی که حسن وحسین علیهم السلام پیام و سلام مادرشان را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ نمودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را بوسید و در آغوش گرفت و هر کدام را بر روی یک ران خود نشاند و دستور داد تا آن دست بندها را چند قطعه کردند و بین مهاجرین اهل صفحه - که نه خانه ای داشتند و نه مالی - تقسیم نمود و آن پرده را نیز بین آنان قسمت کرد و چون لباس اهل صفحه کوتاه بود به زن ها دستور داد که قبل از مردها سر از رکوع بلند نکنند و سپس این سنت شد که زن ها قبل از مردها سر از رکوع بلند نکنند.
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدا فاطمه علیهاالسلام را رحمت کند و از لباس ها و زیورهای بهشتی به او عطا فرماید.»
(1)2 - علاّمه مجلسی در بحار، از کشف الغمه، از مسند احمدبن حنبل، از
ص:197
ثوبان غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که گوید: رسول خدا هر وقت به مسافرت می رفت آخرین نفری که با او خداحافظی می نمود فاطمه علیهاالسلام بود و چون از سفر باز
می گشت اولین فردی که بر او وارد می شد نیز فاطمه علیهاالسلام بود.
او از یکی از جنگ ها بازگشت و بر در خانه فاطمه علیهاالسلام آمد ناگهان دید پرده ای بر در خانه فاطمه آویخته و دو خلخال نقره بر پاهای حسن و حسین هست. رسول خدا [چون این گونه دید] وارد خانه فاطمه علیهاالسلام نشد و فاطمه علیهاالسلام گمان کرد که پدرش به جهت پرده و خلخال وارد خانه نشده است پس پرده را باز نمود و خلخال ها را از پاهای حسنین جدا کرد و آنها را شکست و چون گریه کردند آنها را بین آن دو تقسیم نمود و نزد پدر فرستاد.
و چون حسن و حسین با چشمان گریان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند رسول
ص:198
خدا صلی الله علیه و آله یه ثوبان غلام خود فرمود: این خلخال ها و پرده را نزد فلان شخص ببر و از آن قلاده ساده ای برای فاطمه و دو خلخال از عاج (استخوان دندان فیل) برای حسن و حسین بگیر؛ چرا که اینها اهل بیت من هستند و من دوست ندارم بهره ها و طیّبات خود را از دنیا استفاده کنند.»
(1)فاطمه علیهاالسلام کنیزی داشت به نام فضه خاتون که رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از پیروزی اسلام و غنایم زیادی که از جنگ خیبر و بنی قریظه و بنی النضیر و غیره به دست آمد و فقر از بین مسلمین زدوده شد و اصحاب صفه و ضعفای دیگر مدینه به سامانی رسیدند او را به فاطمه علیهاالسلام بخشیده بود.
از بعضی از کتاب های تاریخ استفاده می شود که فضّه دختر پادشاه هند و عالم به علوم غریبه بوده است.
علاّمه مجلسی از صاحب کتاب «مشارق الانوار» مرحوم برسی (عالم و شاعر معروف اهل البیت علیهم السلام ) نقل نموده که گوید: چون فضّه به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام
آمد جز شمشیر و زره و آسیا چیزی در آن خانه ندید؛ در حالی که او دختر پادشاه
ص:199
هند بود و نزد او ذخیره ای از علم اکسیر و کیمیا نهفته بود. پس پاره ای از مس را گرفت و آن را به صورت سکه در آورد و دوایی بر آن ریخت تا تبدیل به طلا شد و چون خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید آن را مقابل آن حضرت گذارد.
(1)امیرالمؤمنین علیه السلام چون آن را مشاهده نمود به او فرمود: «احسنت، یا فضّه! لکن اگر بدن خود را در عبادت خدا ذوب کنی ساختار تو عالی تر و قیمت آن بیشتر خواهد بود.» فضه گفت: یا علی! آیا شما از این علم اطلاعی دارید؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آری، من اطلاع دارم.» و به فرزند خود حسین علیه السلام اشاره نمود و فرمود: «او نیز از آن اطلاع دارد.» و چون فضه خدمت امام حسین علیه السلام رفت او نیز مانند پدر خود پاسخ داد.
پس امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: «ما بالاتر از این را می دانیم و سپس با دست مبارک اشاره نمود، ناگهان فضّه دید رشته ای از طلا و گنج های زمین در حال حرکت
ص:200
است پس علی علیه السلام به فضه فرمود: «طلای خود را در کنار آنها بگذار و چون فضّه طلای خود را در کنار آنها گذارد دید طلای او هم با آن طلاها حرکت نمود.
بیست سال جز با قرآن سخن نگفت
(1)در کتاب بحارالانوار، از ابوالقاسم قشیری نقل شده که گوید: یکی از
حجاج گفت: من در بیابان از قافله جدا شده بودم، پس به زنی برخورد کردم که درمانده شده بود. به او گفتم: تو کیستی؟ او در جواب من این آیه را خواند: «و قُلْ
ص:201
سَلامٌ فَسَوفَ تَعلمونَ»[اشاره به این که قبل از سخن باید سلام بکنی].
پس به او سلام کردم و گفتم: در این بیابان چه می کنی؟ او در جواب من گفت: «مَنْ یَهْدِی اللّهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ» [اشاره به این که من راه را گم کرده ام].
به او گفتم: تو از جنیان هستی یا از انسان ها؟ او در جواب من گفت: «یا بَنی آدمَ خُذُوا زینَتَکم»] اشاره به این که من از بنی آدم هستم].
به او گفتم: از کجا می آیی؟ گفت: «یُنادَونَ مِنْ مکانٍ بَعیدٍ» [اشاره به این که از راه دور می آیم].
(1)گفتم: مقصد تو کجاست؟ گفت: «وَ لِلّهِ عَلَی الناسِ حَجُّ البَیْتِ» [اشاره به این که می خواهم به حج بروم].
گفتم: چند روز است از قافله جدا شده ای؟ گفت: «وَ لَقَدْ خَلَقنْا السَمواتِ و
الارضَ فی سِتّةِ اَیّامٍ» [اشاره به این که شش روز است از قافله جا مانده ام].
گفتم: آیا میل به غذا داری؟ گفت: «وَ ما جَعلناهُم جَسَدا لایأکُلُونَ الطَعامَ»
ص:202
[اشاره به این که نیاز به غذا دارم]. پس به او غذا دادم.
گفتم: به دنبال مرکب من حرکت کن. گفت: «لا یُکَلّفُ اللّهُ نَفَسْا اِلاّ وُسْعَها» [اشاره به این که قدرت راه رفتن ندارم].
گفتم: تو را در کنار خود سوار می کنم، گفت: «لَوکانَ فیهما آلِهةٌ اِلاّ اللّهُ لَفَسدَتا» [اشاره به این که صحیح نیست زن در کنار مرد سوار شود].
چون از مرکب پیاده شدم و او را سوار نمودم گفت: «سبحان الذّی سخّرلنا هذا»[اشاره به شکر نعمت الهی].
و چون به قافله خود رسید گفتم: آیا کسی را در این قافله داری؟ گفت: «یا داود اِنّا جَعَلناکَ خلیفةً فی الارض»، «وَ ما محمّدٌ اِلاّ رسولٌ»، «یا یَحیی خُذِالکتابَ»، «یا موسی اِنّی اَنَا اللّه». پس فهمیدم که چهار نفر به نام های داود و محمّد و یحیی و موسی آشنایان اویند.
آنان را صدا زدم، ناگهان چهار جوان به طرف او آمدند. به او گفتم: اینها با شما چه نسبتی دارند؟ گفت: «اَلمالُ و البَنونَ زِینَةُ الحیوةِ الدُنیا» [اشاره به این که اینها فرزندان من هستند].
پس به آنان گفت: «یا اَبتِ استأجِرْهُ اِنَّ خَیرَ مَنْ اِستأجَرتَ القَویُّ الامَینُ» [اشاره به این که اجرت او را بدهید که او قوی و امین است].
و چون آنها چیزهایی به من دادند، باز گفت: «وَ اللّه یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» [اشاره به این که بیش از این به او بدهید].
پس آنها مزد اضافه ای به من دادند. آن گاه من از آنها سؤال کردم: این زن کیست؟ گفتند: این زن، مادر ما و خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام است و بیست سال است که جز با قرآن سخن نگفته است.
ص:203
(1)علاّمه مجلسی در کتاب بحار، از کتاب «زهد النّبیّ صلی الله علیه و آله »، از ابوجعفراحمد
قمی نقل نموده است که چون آیه شریفه (وَ انَّ جَهَنَّمَ لَمُوْعِدُهُم اَجمَعین لَها سَبْعةُ اَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهمُ جُزءٌ مَقسُومٌ) بر رسول صلی الله علیه و آله نازل شد، گریه شدیدی نمود و اصحاب او نیز از گریه آن حضرت گریان شدند و نمی دانستند که جبرئیل علیه السلام برای او چه آورده و کسی را جرأت آن نبود که با آن حضرت سخن بگوید.
ص:204
و عادت رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که چون فاطمه علیهاالسلام را می دید شاد می شد، پس یکی از اصحاب به خانه فاطمه علیهاالسلام آمد و دید آن بانو مشغول آسیا نمودن است و این آیه را تلاوت می کند: (وَ ما عِنْدَاللّهِ خَیرٌ وَ أَبقی) پس بر فاطمه علیهاالسلام سلام نمود و او را از وضع پدر و گریه او خبر داد.
فاطمه علیهاالسلام برخاست و خود را با ردای کهنه ای که دوازده جای آن را با سعف خرما وصله زده بود به طرف مسجد رفت. سلمان فارسی چون چادر فاطمه علیهاالسلام را دید گریه کرد و گفت: چقدر ناگوار است که دختران پادشاهان مثل قیصر و کسری لباس سندس و حریر بپوشند و دختر پیامبر صلی الله علیه و آله چادری از مو بر سر کند که دوازده جای آن وصله باشد! و چون فاطمه علیهاالسلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد به پدر خود گفت: «یا رسول اللّه! سلمان از لباس من تعجب نموده است. سوگند به آن خدایی که شما را
به پیامبری مبعوث کرده است، پنج سال است که فرش من و علی علیه السلام یک پوست گوسفند است که روزها شتر خود را بر روی آن علف می دهیم و شب که می شود آن پوست فرش ما و رواندازی از لیف خرما لحاف ما می باشد! پس رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به سلمان نمود و فرمود: «ای سلمان! دخترم فاطمه علیهاالسلام از پیش تازان (در زهد و قناعت) است.»
(1)سپس فاطمه علیهاالسلام به پدر خود عرض کرد: «پدر جان! فدای شما شوم، چه چیز
ص:205
شما را گریان نموده است؟» رسول خدا صلی الله علیه و آله آن دو آیه را که جبرئیل آورده بود برای فاطمه علیهاالسلام قرائت نمود. فاطمه [با شنیدن آیات] به رو بر زمین افتاد و گفت: «وای، وای، بر کسی که وارد آتش شود.»
سلمان نیز چون این دو آیه را شنید، گفت: ای کاش، من گوسفندی بودم که مرا ذبح و از گوشت من استفاده می نمودند و این آیه را که وعده آتش داده است نمی شنیدم.
ابوذر نیز چون این آیه را شنید، گفت: ای کاش، مادرم عاقر و نازا بود و من را نزاییده بود و من وعده آتش را نمی شنیدم.
مقداد نیز چون این آیه را شنید، گفت: ای کاش، من پرنده بیابان بودم و حساب و عقابی نداشتم و نام آتش را نمی شنیدم.
ص:206
علی علیه السلام چون این آیه را شنید، فرمود: «ای کاش، درندگان گوشت مرا
می خوردند و یا مادر مرا نمی زایید و اسم آتش را نمی شنیدم.» سپس علی علیه السلام دست مبارکش را بر سر خود نهاد و گریست و فرمود: «چقدر سفر قیامت طولانی است و چقدر توشه ما کم است و چه سخت است حال اهل دوزخ که در آتش غوطه ورند. آن ها بیمارانی هستند که عیادت نمی شوند، و مجروحانی هستند که معالجه نمی گردند، و اسیرانی هستند که آزاد نمی شوند. آنها از آتش می خورند و از آتش می آشامند و در طبقات آتش می گردند و بعد از آن که در دنیا لباس هایی از پنبه پوشیدند، در آن جا با پاره های آتش پوشیده می شوند و بعد از معانقه با همسران خود در دنیا، آن جا با شیاطین هم نشین خواهند بود!»
(1)صاحب کتاب «فاطمة الزهراء» می گوید: زینب کبری بعد از مادر خود، فاطمه علیهاالسلام ، عابدترین زنان زمان خود بود و همواره شب های خود را به عبادت و
ص:207
تلاوت قرآن می گذراند. بعضی از اهل فضل نقل کرده اند که او تهجّد و عبادت خود را در شب یازدهم محرم نیز ترک نکرد، از زین العابدین علیه السلام نقل شده که فرمود: «عمه ام زینب، فقط در شب یازهم محرم نوافل خود را نشسته خواند.» از آن حضرت نیز نقل شده است که فرمود: «عمه ام زینب، در دوران اسیری و حرکت ما به شام نوافل خود را ترک نکرد!»
(1)در کتاب «مثیرالأحزان» نقل شده که فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام گوید: عمه ام
زینب در شب عاشورا پیوسته در محراب عبادت بود و به خدای خود استغاثه می نمود؛ به طوری که چشمان ما به خواب نرفت و صدای ناله او تا صبح ادامه داشت.
(2)بعضی از اهل تحقیق از حضرت زین العابدین علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: «عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب خود را ایستاده می خواند، ولی در بعضی از منازل دیدم که نماز خود را نشسته می خواند و چون از
ص:208
علت آن سؤال کردم گفت: سه روز است غذا نخورده ام و از شدت گرسنگی و ضعف طاقت ایستادن ندارم!»
(1)سپس گوید: «این بدان علت بوده است که سهم یک شبانه روز هر اسیر یک قرص نان بوده و زینب علیهاالسلام سهم خود را به اطفال می داده است.» به نظر می رسد که زینب با این عبادات وحالات به مقام انبیا و اوصیا رسیده و شکی در عصمت او نباشد. او در زمره کسانی است که حرکات و سکنات خود را برای خدا قرار داده و بدین سبب به مقامی بلند و مرتبه ای والا رسیده و همتای مرسلین و اوصیای آنها شده است.
(2)در کتاب «زینب کبری» از یحیای مازنی نقل شده که گفته است: من سال ها
ص:209
در مدینه همسایه امیرالمؤمنین علیه السلام بودم. خانه من نزدیک خانه زینب علیهاالسلام بود. به خدا سوگند، در آن مدت، من نه صدای او را شنیدم و نه شخص او را دیدم. و همیشه شبانه به زیارت جد خود رسول خدا صلی الله علیه و آله می رفت، در حالی که امام حسن علیه السلام در طرف راست او و امام حسین علیه السلام در طرف چپ او و امیرالمؤمنین علیه السلام مقابل او حرکت می کردند و چون نزدیک قبر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله می رسید امیرالمؤمنین علیه السلام زودتر می رفت و نور چراغ ها را کم می کرد.
یک بار امام حسن علیه السلام از پدر خود سؤال نمود که برای چه نور چراغ ها را کم می کند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «می ترسم کسی به اندام خواهرت زینب نگاه کند!»
مؤلّف گوید: کجایند امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و زینب کبری علیهم السلام که وضع زنان این زمان را ببینند که همانند مردها بالباس های محرک و آرایش زنانه در کوی و خیابان و بازار می گردند و در لباس و شغل و تجارت همانند مردها هستند!
ص:210
ص: 212
سخنان نورانی صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسلام گرچه فراوان است و نیاز به کتاب مستقلی دارد لکن شایسته دیدم که اهم آن ها را با ذکر ترجمه در پایان مباحث کتاب ذکر نمایم تا دوستان اهل بیت علیهم السلام از آن ها استفاده کنند و این طلبه ناچیز را از دعای خیر خود فراموش نفرمایند.
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : «مَن أَصعَدَ إلَی اللّه خالِصَ عِبادَتِهِ أَهبَطَ اللّهُ إلَیهِ أَفضَلَ مَصلَحَتِهِ.» (تفسیرالامام العسکری علیه السلام / ص 327).
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا بالا فرستد، خدای عزوجل برترین مصلحت خود را به سوی او فرو خواهد فرستاد.»
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : «خِیارُکُمْ أَلیَنُکُم مَناکِبَ وَ أَکرَمُهُم لِنِسائِهِم.» (دلائل الامامة ص 76).
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«بهترین شما نرمخوترین شما و آن که بهترین رفتار را با همسرش داشته می باشد.»
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : «أَلبِشرُ فی وَجْهِ المُؤمنِ یُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ. .» (تفسیرالامام العسکری علیه السلام / ص 354).
ص:212
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«خوشرویی در چهره مؤمن، بهشت را بر صاحبش واجب می سازد».
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : «إن کُنتَ تَعمَلُ بِما أَمَرناکَ وَ تَنتَهِی عَمّا زَجَرناکَ عَنهُ فَأَنتَ مِن شیعَتِنا وَ إلاّ فَلا.» (تفسیر الامام العسکری علیه السلام / ص 308).
حضرت فاطمه علیهاالسلام در پاسخ به سؤال شخصی فرمود:
«اگر به آنچه دستور داده ایم عمل می کنی، و از آنچه تو را بازداشته ایم خویشتن داری می کنی، از شیعیان ما هستی؛ و گرنه، خیر.»
قالت فاطمة علیهاالسلام : قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : مَثَل الإمام مَثَلُ الکعبة إذ تؤتی و لاتأتی. (کفایة الأثر ص 199)
حضرت فاطمه علیهاالسلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نموده که فرمود:
«مَثَل امام، مثل کعبه است که مردم باید نزد او روند و به گرد او طواف کنند، نه آن که او نزد آنان رود و به دور مردم طواف کند.»
جاءَ رَجُل إلی فاطِمَةُ علیهاالسلام فَقال: یا ابنَةَ رَسُولِ اللّه! هَلْ تَرَکَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله عِندکِ شَیئا تطرِفینِیهِ؟ فقالت:
«یا جاریَةُ! هاتِ تِلکَ الحَریرِةَ فَطَلَبَتها فَلَم تَجِدها فَقالَت علیهاالسلام وَیْلَکَ أُطلُبِیها فَإنَّها تَعدِلُ عِندی حَسَنا وَ حُسَینا فَطَلَبَتهْا فَإذا هِیَ قد قَمَمَتهْا فِی قمامَتِها فَإذا فیها قال محمّد النّبی صلی الله علیه و آله :
لَیسَ مِنَ المُؤمنینَ مَنْ لَم یَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ وَ مَن کانَ یُؤمِن بِاللّه وَ الیَومِ الاَخِرِ فَلا یُؤذِی جارَهُ وَ مَن کانَ یُؤمِن بِاللّه و الیَومِ الاَخِرِ فَلیَقُل خَیرا أَو یَسکُت. إنَّ اللّه تَعالی
ص:213
یُحِبُّ الخَیِّرَ الحَلِیمَ المُتَعَفِّفَ وَ یُبغِضُ الفاحِشَ الضَّنینَ البَذّاءَ السَّئاّلَ المُلحِفَ إِنَّ الحَیاءَ مِنَ الإیمانِ وَ الإیمانُ فِی الجَنَّةِ وَ إِنّ الفُحشَ مِنَ البَذاءِ وَ البَذاءُ فِی النّار.»
شخصی به حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام رسید و عرض کرد: ای دختر رسول خدا، آیا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یادگاری نزد شما دارد که به عنوان هدیه و تحفه به من عنایت فرمایید؟ فاطمه زهرا علیهاالسلام به کنیزکی که در حضورش بود فرمود:
«آن پارچه ابریشمی را بیاور.» کنیزک به جستجوی آن پرداخت ولی آن را نیافت. فاطمه علیهاالسلام بسیار ناراحت شد و فرمود: «وای بر تو!سعی کن آن را پیدا کنی که آن از نظر من به منزله حسن و حسین می باشد.» کنیزک پس از جستجو آن را پیدا کرد؛ پارچه ای بود که در پوششی مخصوص قرار گرفته بود و در آن نوشته شده بود: «رسول خدا حضرت محمّد صلی الله علیه و آله فرمود:
از مؤمنان نیست کسی که همسایگان از آزار او درامان نباشند. و کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد، باید نیکو سخن گوید یا سکوت اختیار نماید. خداوند انسان نیکوکار بردبارِ با عفت را دوست می دارد و بدزبان چاپلوس و اصرارکننده در سؤال [گدا] رادشمن می دارد. حیا، بخشی از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است، و فحش نوعی زشت گویی است و زشتگو در آتش است.»
قالت فاطمةُ علیهاالسلام قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله «أما إنّکَ یَابنَ ابی طالب وَ شیعَتُکَ فِی الجَنَّةِ.» (دلائل الامامة / ص68).
حضرت فاطمه علیهاالسلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کند که آن حضرت فرمود:
«ای علی! همانا تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود.»
ص:214
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : سمعت ابی صلی الله علیه و آله یقول: «إِنَّ عُلَماء شیعَتِنا یُحشَرُونَ فَیُخلَعُ عَلَیهِم مِن خِلَعِ الکَراماتِ عَلی کَثرَةِ عُلُومِهِم وَجِدِّهِم فی إرشادِ عِبادِاللّه.» (مستدرک الوسائل، ج 17/ ص 317 و 318).
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: من از پدرم شنیدم که می فرمود:
«همانا دانشمندان شیعه ما در روز قیامت در حالی برانگیخته می شوند که به اندازه بار علم و دانش و کوششی که در راه هدایت بندگان خدا برداشته اند، بر قامتشان خلعت های کرامت و بزرگواری پوشانده می شود.»
عن فاطمة علیهاالسلام ، عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: «شِرارُ أُمَّتی الَّذینَ غَذُّوا بِالنِّعیمِ الَّذینَ یَأکُلُونَ أَلوانَ الطَّعامِ، وَ یَلبَسُونَ أَلوانَ الثِّیابِ و یَتَشَدَّقُونَ فِی الکَلامِ.» (عوالم العلوم، ج 11/ ص 621).
حضرت فاطمه علیهاالسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کند که آن حضرت فرمود:
«بدترین [افراد] امتم کسانی هستند که از نعمت ها[ی الهی] بهره مندند، غذاهای رنگین می خورند، جامه های رنگارنگ برتن می کنند و بی پروا هر سخنی را
بر زبان می رانند.»
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله «مَن تَخَتَّمَ بِالعَقیقِ لَم یَزَل یَری خَیرا.» (امالی شیخ طوسی / ص 311).
حضرت فا طمه علیهاالسلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کند که آن حضرت فرمود:
«کسی که انگشتری عقیق در دست کند. همیشه خیر و نیکی می بیند.»
ص:215
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : «خَیرٌ لِلنِّساءِ أَن لایَریْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ.» (وسائل، ج 14/ ص 172).
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«نیکوترین ویژگی زنان در آن است که نه آنان مردان را ببینند و نه مردان ایشان را.»
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : «أَدنی ماتَکونُ مِن رَبِّها أَن تَلزَمَ قَعرَ بَیتِها». (بحارالانوار، ج 43/ ص 92).
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«نزدیک ترین حالت زن به پروردگارش زمانی است که ملازم گوشه خانه اش [مشغول رسیدگی به کارهای زندگی و تربیت فرزندانش] باشد.»
قالت فاطِمَة علیهاالسلام : «اِذا حُشِرتُ یَومَ القِیامَةِ أَشفَعُ عُصاةَ أُمَّةِ النّبی صلی الله علیه و آله .» (العوالم، ج 11/ ص 487).
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «آن گاه که در روز قیامت برانیگخته شوم از گنهکاران امت پیامبر صلی الله علیه و آله شفاعت خواهم کرد.»
عن فاطمةُ علیهاالسلام قالت: قال لی رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «یا فاطِمَةُ! مَن صَلّی عَلَیکُم غَفَرَ اللّهُ لَهُ و أَلحقهُ بِی حِیثُ کُنتُ مِنَ الجَنَّةِ.» (کشف الغمة، ج 1/ ص 472).
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: «ای فاطمه، هر که بر
ص:216
شما درود و صلوات فرستد، خداوند او را می آمرزد و او را به من در هر جای بهشت که باشم ملحق می کند.»
قالت فاطِمَة علیهاالسلام قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «وَیلٌ لاِمرَأَةٍ أَغضَبَتْ زَوجَها، وَ طُوبی لاِمرَأَةٍ رَضِیَ عَنها زَوجُها.» (وسائل الشیعة، ج 20/ ص 213).
حضرت فاطمه علیهاالسلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کند که آن حضرت فرمود:
«وای بر زنی که همسرش را به خشم آورد و خوشبخت آن زنی که همسرش از او راضی باشد.»
عَن فاطِمَةَ بِنتِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّها قالَتْ: «ما یَصنَعُ الصائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَم یَصُن لِسانَهُ وَ سَمعَهُ وَ بَصرَهُ وَ جَوارِحَهُ.» (دعائم الاسلام، ج 1/ 168).
فاطمه، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، فرمود: «روزه دار با روزه خود می خواهد چه کند؛ اگر زبان و گوش و چشم و اعضایش را از [گناه] باز ندارد؟»
چون علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه علیهاالسلام آمد رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه فرمود: «دخترم! پسرعمویت علی علیه السلام از تو خواستگاری نموده است، پاسخ تو چیست؟»
فاطمه علیهاالسلام به پدر احترام نمود و فرمود: «نظر شما چیست؟» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اَذِنَ اللّه فیه مِنَ السَماء»؛ خدا از آسمان اجازت داده است. فاطمه علیهاالسلام ، در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: «رضیت بما رضی اللّه لی و رسوله.»
و فی روایةٍ قالت: «رضیت باللّه ربّا و بک یا ابتاه نبیّا و بابن عمّی بعلاً و ولیّا.» (الروضة، ص 127؛ البحار، ج 43/149).
ص:217
یعنی: «به آنچه خدا و رسول او برای من رضایت داده اند خشنودم.» و در روایتی آمده است که فرمود: «خشنودم که خدای پروردگار من است و تو، ای پدر، پیامبر من و پسرعمویم علی علیه السلام شوهر و امام من هستید.»
و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله فضایل و خصلت های علی علیه السلام را برای فاطمه علیهاالسلام بر
شمرد، فاطمه گفت: «یا رسول اللّه! انت اولی بماتری» (البحار، ج 43/99).
یعنی: ای رسول خدا! شما برای اظهار نظر و خیرخواهی برای من از خود من سزاوارترید.» و چون صبح عروسی رسول خدا صلی الله علیه و آله به دیدن دختر خود آمد و فرمود: «ای فاطمه! شوهرت را چگونه یافتی؟» فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «یا ابة! خیر زوجٍ»(البحار، ج 43/133).
یعنی: «او را بهترین شوهر دیدم.»
علی علیه السلام چون در شب ازدواج فاطمه را نگران و گریان دید، پرسید: برای چه نگران و ناراحت هستی؟» فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«تَفَکّرتُ فی حالی و أمری عِنْدَ ذِهابِ عُمری و نُزولی فی قبری فَشَبَّهتُ دخولی فی فراشی بِمَنْزِلی کَدُخولی الی لَحَدی و قبری فَأُنشِدُک اللّهَ انْ قُمتَ الی الصلاةِ فَنَعْبُدُ اللّه تعالی هذِهِ الَلْیلَةَ» [الارشاد، ج 1/270].
یعنی: «من پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم و به یاد پایان عمر خویش و عالم قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. بنابراین تو را به خدا سوگند می دهم که امشب با هم به نماز بایستیم و خدا را عبادت کنیم.»
ص:218
روزی امیرالمؤمنین علیه السلام به فاطمه علیهاالسلام فرمود: «فاطمه جان! آیا غذایی داری که گرسنگی من را برطرف کند؟» فاطمه علیهاالسلام فرمود: «سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت و تو را به امامت برگزید، دو روز است در منزل غذای کافی نداریم. آن چه بود به شما و حسن و حسین علیهماالسلام دادم و خود استفاده نکردم.» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «چرا به من اطلاع ندادی تا غذایی برای شما تهیه کنم؟
فاطمه علیهاالسلام فرمود: «یااباالحسن! اِنّی لاَءسْتَحیی من إلهی اَنْ أکلّف نَفْسَکَ مالا تَقْدِرُ عَلَیْهِ» (فضائل الخمسة، ج 2/147؛ البحار، ج 37/103).
یعنی: من از خدای خود حیا می کنم که تو را بر آن چه قدرت بر آن نداری
تکلیف نمایم.»
اسماء بنت عمیس می گوید: روزهای آخر عمر فاطمه علیهاالسلام نزد ایشان بودم. فاطمه علیهاالسلام از [نحوه] حمل جنازه زن ها اظهار نگرانی نمود و فرمود: «چرا جنازه زن را روی تخته ای می گذارند و بالای دست مردان و زنان حمل می کنند؟»
سپس فرمود: «اِنّی قَد اِستَقبَحتُ ما یُصنَعُ بِالنِساءِ اِنَّه یُطرَحُ عَلَی المَرأَةِ الثَوبُ فَیصِفُها لِمَن رَأی فلا تَحمِلینی علی سَریرٍ ظاهرٍ، اُسترُینی سَتَرکِ اللّه مِنَ النّار». [البحار، ج 2 /67].
یعنی: «من بسیار زشت می دانم که جنازه زنان را پس از مرگ بر روی تخته ای که اطراف آن باز است می گذارند و پارچه ای روی آن می افکنند که حجم بدن او را نشان می دهد. ای اسماء! مرا بر روی چنین تخته ای نگذارید بلکه [کاری کنید که[ بدن من پوشیده شود. خدا تو را از آتش دوزخ بپوشاند و حفظ کند.»
ص:219
فاطمه علیهاالسلام در باره آداب غذا خوردن و نظافت و بهداشت فرمود:
«فی المائدة اثنتا عشرة خصلة یجب علی کلّ مسلمٍ ان یعرفها؛ اربع فیها فرضٌ، و اربع فیها سنّةٌ، و اربع فیها تأدیب.
فامّا الفرض: فالمعرفة، و الرضا، و التسمیة، و الشکر. فامّا السنّة: فالوضوء قبل الطعام، و الجلوس علی الجانب الأیسر، و الأکل بثلاث اصابع. فامّا التأدیب: فالأکل بما یلیک، و تصغیر اللقمة، و المضغ الشدید، و قلّة النظر فی وجوه النّاس [کنزالعمال، ج 12/339].
یعنی: «آداب و دستورات غذاخوردن دوازده چیز است که واجب است هر مسلمانی آنها را بداند؛ چهار چیز آن واجب، و چهار چیز آن مستحب و چهار چیز آن نشانه ادب (و بزرگواری) است.
امّا چهار دستور واجب: 1- شناخت خدا که ولی نعمت و صاحب آن است؛ 2- راضی بودن به نعمت های خدا؛ 3- گفتن «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» هنگام شروع غذا؛ 4- ادای شکر خداوند و گفتن «الحمدللّه ربّ العالمین».
و امّا چهار دستور مستحب: 1- وضو گرفتن قبل از غذا؛ 2- نشستن به جانب چپ؛ 3- نشسته غذا خوردن؛ 4- با سه انگشت غذا خوردن.
و امّا آن چهار دستوری که نشانه ادب و بزرگواری است: 1- از غذای پیش روی برداشتن؛ 2- لقمه ها را کوچک گرفتن؛ 3- غذا را کامل جویدن؛ 4- کمتر به صورت دیگران نگاه کردن.»
اسماء بنت عمیس، همسر جعفرطیّار، می گوید: در لحظه های پایانی عمر
ص:220
حضرت زهرا علیهاالسلام در کنار او بودم. آن بزرگوار ابتدا غسل کردو لباس های تازه خود را پوشید و سپس مشغول دعا و راز و نیاز با خدای خود شد و دیدم که دست به دعا بلند کرده و رو به قبله نشسته و چنین می گوید:
«الهی و سیّدی، اسألک بالّذین اصطفیتهم و ببکاء ولدیّ فی مفارقتی، ان تغفر لعصاة شیعتی و شیعة ذریّتی» [ذخائر العقبی، ص53].
یعنی: «خدایا، به حق پیامبران و اوصیای آنان که برگزیدگان تواند، و به گریه های دو فرزند من حسن و حسین از فراق من، از تو می خواهم که از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من بگذری و آنان را عفو فرمایی.»
شیخ صدوق درکتاب معانی الاخبار نقل نموده که زهرای اطهر علیهاالسلام فرمود: از پدرم شنیدم که فرمود: «انّ فی الجمعة لساعة لایوافقها رجل مسلم یسأل اللّه عزّوجلّ فیها خیرا الاّ اعطاه ایّاه.» فقلت: یا رسول اللّه! ایّ ساعةٍ هی؟ قال صلی الله علیه و آله : «اذا تولّی نصف عین الشمس للغروب» (معانی الاخبار، ص 299).
یعنی: در روز جمعه ساعتی است که هر خواسته خیر و نیکویی در آن ساعت به اجابت می رسد. پرسیدم: یا رسول اللّه! آن کدام ساعت است؟ فرمود: هنگامی که نصف قرص خورشید پنهان شده باشد.»
راوی حدیث می گوید: از آن پس حضرت زهرا علیهاالسلام کسی را می گماشت که غروب خورشید را به او اطلاع دهد و در آن ساعت مشغول دعا و خیرخواهی برای مسلمانان می شد.
علاّمه مجلسی در کتاب بحار، از امام صادق، از جد خود صلی الله علیه و آله نقل نموده که
ص:221
در یکی از روزهای سخت زندگی، چون گرسنگی بر خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله فشار آورد، حضرت فاطمه علیهاالسلام وضو گرفت و پس از خواندن دورکعت نماز دست به دعا بلند نمود و گفت:
«یا الهی و سیّدی، هذا محمّد نبیّک و هذا علیّ ابن عمّ نبیّک. الهی أنزل علینا مائدةً من السماء کما انزلتها علی بنی اسرائیل أکلوامنها و کفروابها، الّلهمّ انزلها علینا فانّا بها مؤمنون» (البحار، ج 35/251).
یعنی: «خدایا، این محمد صلی الله علیه و آله پیامبر توست و این علی علیه السلام پسرعمّ اوست. خدایا، مائده ای از آسمان برای ما فرو فرست؛ چنان که بر بنی اسرائیل فرستادی و از آن خوردند و ناسپاسی کردند و به آن کافر شدند. خدایا، آن مائده را برای مافرو فرست که ما به آن ایمان خواهیم داشت.»
ناگهان ظرفی از غذای بهشتی نازل شد که بوی عطر آن منزل علی علیه السلام را معطر ساخت. پس امیرالمؤمنین از فاطمه علیهاالسلام پرسید: «انّی لک هذا؟»، این غذای عطرآگین از کجاست؟ فاطمه علیهاالسلام فرمود: «هو من عنداللّه»؛ یعنی این غذا از ناحیه خداوند است.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «حمد و ستایش خداوندی را که دختری مانند مریم به من عطا نمود که هرگاه زکریای پیغمبر درمحراب عبادت او حاضر می شد نزد او مائده ای می یافت و می فرمود: این مائده از کجاست؟ و مریم پاسخ می داد: از جانب پروردگار است.»
در کتاب «اخبارالدول» و «جنّة العاصمة» احمدبن یوسف دمشقی نقل شده که چون فاطمه علیهاالسلام آگاه شد که مهریه او مقداری درهم و دینار است، به پدر خود
ص:222
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«یا رسول اللّه! انّ بنات النّاس تتزوّجن بالدراهم فما الفرق بینی و بینهنّ؟ اسألک ان تردّها و تدعواللّه ان یجعل مهری الشفاعة فی عصاة أمّتک.»
یعنی: «ای رسول خدا! همانا دختران مردم مهریه خود را درهم و پول قرار می دهند، پس فرق من با آنان چیست؟ از شما می خواهم که درهم و دینار را مهریه من قرار ندهی، بلکه از خدا بخواهی تا مهریه من راشفاعت از گنهکاران امت تو قرار دهد.»
در روزهای واپسین زندگانی، رسول خدا صلی الله علیه و آله به مسجد آمد و بر منبر رفت و فرمود: «هر کس را حقی بر من باشد [و یا آسیبی از من به او رسیده باشد] من آماده هستم که قبل از قیامت از من قصاص کند و حق خود را بگیرد!»
بلال نیز این سخن را از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه منتشر نمود. پس مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! شما در جنگ بدر که صف سربازان را تنظیم می نمودید با شلاق خود بر شکم لخت من [ضربه ای] زدید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بیا قصاص کن!» آن مرد گفت: باید همان شلاق را بیاورید. پیامبر صلی الله علیه و آله به بلال فرمود که آن شلاق را از خانه فاطمه علیهاالسلام بگیرد و بیاورد. چون بلال به خانه فاطمه رفت، فاطمه علیهاالسلام از او پرسید: «یا بلال! ما یصنع والدی بالقضیب ولیس هذا یوم القضیب؟» و لما اخبرها بلال بما وقع، قالت: «و اغمّاه لغمّک یا ابتاه من للفقراء و المساکین و ابن السبیل؛ یاحبیب اللّه و حبیب القلوب! یا بلال! فقل للحسن و الحسین یقومان الی هذا الرجل فیقتصّ منهما و لا یدعانه یقتصّ من رسول اللّه صلی الله علیه و آله .» (امالی الصدوق، ص ص 376 و 505، مجلس 72).
ص:223
یعنی: «ای بلال! پدرم با شلاق [روزهای جنگ] چه کار دارد، امروز که روز شلاق نیست؟» چون بلال ماجرای آن مرد را با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان نمود، فاطمه علیهاالسلام ناله ای زد و گفت: «وای از این اندوه برای تو، ای پدر! غیر از تو چه کسی سرپرست فقرا و تهیدستان و درماندگان خواهد بود؟ ای محبوب خدا و محبوب دل های مردم!» سپس گفت: «ای بلال! فرزندانم حسن و حسین علیهماالسلام را نزد آن مرد ببر تا از آنان قصاص کند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله دست بازدارد.»
البته مقصود آن مرد قصاص نبود. او چون قضیب را گرفت به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: بدن من در آن هنگام برهنه بود، باید بدن شمانیز برهنه باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله
بدن خود را برهنه نمود و او به جای قصاص بر بدن آن حضرت بوسه زد.»
علاّمه مجلسی در کتاب بحار می گوید: لحظه های آخر عمر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام در اطراف بستر آن حضرت حلقه زده بودند و با چشمانی اشکبار نظاره گر غروب خورشید رسالت بودند. آن بزرگوار خواست سخنی بفرماید، اما نتوانست، و درحالی که می گریست بی رمق در بستر افتاد. فاطمه علیهاالسلام با مشاهده این وضع فریاد کرد و فرمود: «یا رسول اللّه! قد قطعت قلبی و احرقت کبدی لبکائک. یا سیّدالنبیّین من الأوّلین و الأخرین! یا امین ربّه و رسوله!یا حبیبه و نبیّه! من لولدی بعدک؟ و لذلٍّ ینزل بی بعدک؟ من لعلیّ اخیک و ناصر الدین؟ من لوحی اللّه و امره؟» (البحار، ج 22/484).
یعنی: «ای رسول خدا! با گریه خود قلب مرا از جا کندی و جگرم را سوزاندی. ای بزرگ پیامبران، از حضرت آدم تاآخرین آنان!ای امین پروردگار! ای فرستاده و محبوب خدا! بعد از تو پناه فرزندان من که خواهد بود؟ ای رسول خدا!
ص:224
بعد از تو چه کسی در مصیبت و حوادثی که بر من وارد می شود به فریاد خواهد رسید؟ و پس از تو چه کسی در حوادثی که بر علی - برادر تو و یاور دین خدا - واقع می شود از او حمایت خواهد نمود؟ و پس از تو حامی وحی خدا و امر او که خواهد بود؟»
آن گاه خود را به آغوش پدر افکند و پدر را بوسید و با اشک فراوان خود گونه های پدر راشست. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست فاطمه را در دست علی علیهماالسلام گذارد و فرمود: «علی جان! فاطمه امانت الهی و امانت من در دست توست. از او محافظت کن!»
پس از ماجرای سقیفه و سرپیچی عده ای از بنی هاشم و مهاجرین و انصار از بیعت با ابوبکر، عمر به ابوبکر گفت: چاره ای نیست جز این که علی وحامیان او را وادار به بیعت کنیم وگرنه خلافت برای تو سامان نخواهد گرفت. از این رو، عمر همراه عده ای به درخانه فاطمه آمدند و تهدید کردند که اگر علی برای بیعت با
ابوبکر به مسجد نیاید خانه او را آتش خواهیم زد. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام به آنها فرمود:
«ایّها الضّالّون المکذّبون! ما ذاتقولون؟ وایّ شی ءٍ تریدون؟ یا عمر! اما تتّقی اللّه؟ تدخل علی بیتی؟ أبحزبک الشیطان تخوّفنی؟ و کان حزب الشیطان ضعیفا. و یحک ما هذه الجرأة علی اللّه و علی رسوله؟! ترید ان تقطع نسله من الدنیا و تفنیه و تطفی ء نوراللّه؟! «و اللّه متمّ نوره».
... اما و اللّه، یابن الخطّاب! لولا انّی اکره ان یصیب البلاء من لا ذنب له لعلمت أنّی سأقسم علی اللّه ثمّ اجده سریع الإجابة [فلمّا احرقوا دارها و رکزها عمر قالت] یا
ص:225
ابتاه!یا رسول اللّه! هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک؟! آه! یا فضّة! الیک فخذینی، فقد واللّه قتل مافی أحشائی من حملٍ» [البحار، ج 53/18 و ج 8/229].
یعنی: «ای گمراهان دروغگو! چه می خواهید و چه می گویید؟ ای عمر! آیا از خدا پروا نداری؟
این گونه می خواهی وارد خانه من شوی؟ آیا با حزب خود که حزب شیطان است مرا می ترسانی؟ البته حزب شیطان ناتوان است!
وای بر تو، ای عمر! چقدر نسبت به خدا و رسول او صلی الله علیه و آله جرأت و جسارت پیدا کرده ای؟ آیا می خواهی نسل رسول خدا را نابود کنی و نور او راخاموش گردانی؟ آگاه باش که خداوند نور خود را روشن و کامل خواهد نمود. [و چون عمرگفت: چرا علی خود نیامده و تو را فرستاده است؟ فاطمه علیهاالسلام فرمود:] من از حضور درمیان نامحرمان پرهیز داشتم، ولی هجوم و طغیان تو مرا از خانه بیرون آورد تا حجت را بر تو و بر دیگر گمراهان تمام کنم.
سپس فرمود: به خدا سوگند، اگر کراهت نمی داشتم که بی گناهان دچار بلا و عذاب شوند بر شما نفرین می کردم و تو می دانستی که نفرین و سوگند من به سرعت به اجابت می رسید و عذاب خدا بر شمانازل می شد.»
و پس ازکوبیده شدن فاطمه بین در و دیوار به وسیله عمر و شهید شدن محسن او فاطمه علیهاالسلام صدا زد: «یا رسول اللّه! بنگر که با دخترت فاطمه، حبیبه تو، چه می کنند؟ و چون بیچاره شد، صدا زد: «ای فضه!بیا به فریاد من برس که به خدا
سوگند، فرزندم محسن را کشتند.»
علاّمه مجلسی در کتاب بحار، از ورقة بن عبداللّه ازدی، از فضه - خادمه
ص:226
حضرت فاطمه علیهاالسلام - نقل نموده که او ضمن بیان ماجرای بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و مصایب فاطمه علیهاالسلام گوید:
فاطمه علیهاالسلام پس از دفن پیامبر صلی الله علیه و آله با بی تابی از منزل خارج شد، در حالی که از گریه و درد، حال راه رفتن نداشت تا این که خود را به قبر پدر رساند، و چون جایگاه اذان و محراب را مشاهده نمود فریاد برآورد و بیهوش شد و روی زمین افتاد.
زنان مدینه که وضع را چنین دیدند، به سوی او آمدند و بر سرو صورت آن مظلومه آب پاشیدند تا به هوش آمد. سپس در حالی که به قبر پدر خیره شده بود، فرمود:
«رفعت قوّتی و خاننی جلدی و شمت بی عدوّی و الکمد قاتلی. یا ابتاه! بقیت و الهة وحیدةً، و حیرانةً فریدةً، فقد انخمد صوتی و انقطع ظهری، و تنغّص عیشی، و تکدّر دهری، فما اجد یا ابتاه بعدک أنیسا لوحشتی و لا رادّا لدمعتی و لا معینا لضعفی!
فقدفنی بعدک محکم التنزیل، و مهبط جبرئیل، و محلّ میکائیل، انقلب بعدک یا ابتاه الأسباب، و اُغلقت دونی الأبواب، فانا للدنیا بعدک قالیة، و علیک ما تردّدت انفاسی باکیة، لاینفد شوقی الیک، و لا حزنی علیک...» (البحار ج 43/175)
یعنی: «پدر جان! قوتم رفت و صبرم تمام شد و دشمن به من سرزنش می کند و اندوه و غصه فراق تو مرا می کشد.
ای پدر من! یکه و تنها مانده ام و در کار خویش حیران و سرگردانم. صدایم خفته و پشتم شکسته و زندگیم درهم ریخته و روزگارم تیره شده است.
ای پدر! پس از تو برای وحشتم انیسی نمی یابم، و گریه ام تمام نمی شود، و یاوری برای جبران ناتوانی خود پیدا نمی کنم.
ص:227
آری، ای پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئیل و مکان میکائیل از بین رفت. ای پدر! بعد از تو روابط مردم با ما دگرگون شد و درها به روی ما بسته گردید.
ای پدر! من بعد از تو از ماندن در دنیا نفرت دارم و تا نفس دارم برای فراق تو گریه می کنم.
ای پدر! شوق من به لقای تو واندوه من بعد از تو پایانی ندارد.»
علاّمه مجلسی در بحار، از مناقب نقل نموده که فاطمه علیهاالسلام همواره بعد از پدر خویش دستمال عزا بر سر داشت و بدن او رنجور و نحیف و کمر او خمیده و چشم او گریان و قلب و دل او سوخته بود. ساعتی از هوش می رفت و ساعتی به هوش می آمد و نگاهی به حسن و حسین می نمود و می فرمود: «این ابوکما الذی کان یکرمکما و یحملکما مرةً بعد مرةٍ؟ این ابوکما الذی کان اشدّ النّاس شفقةً علیکما؟ فلا یدعکما تمشیان علی الأرض، و لا اراه یفتح هذا الباب ابدا و لا یحملکما علی عاتقه کما لم یزل یفعل بکما؟» (البحار، ج 43/181).
یعنی: «کجاست پدر مهربان شما؟ کجاست رسول خدا صلی الله علیه و آله که شما را عزیز و گرامی می داشت و همیشه شما را بر دوش می گرفت و نمی گذاشت که روی زمین راه روید؟ کجاست آن که از همه مردم به شما مهربان تر بود؟ او دیگر هرگز درِ این خانه را باز نخواهد نمود و به این خانه نخواهد آمد و شما را به دوش نخواهد گرفت.»
پس از رحلت رسول گرامی صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام به یاد پدر و دوران با شکوه و
ص:228
پرعظمت اسلام افتاد و فرمود: «انّی اشتهی ان اسمع صوت مؤذّن ابی صلی الله علیه و آله بالأذان.»
یعنی: «من بسیار دوست دارم که صدای اذان بلال، مؤذن پدر خود رسول خدا صلی الله علیه و آله را بشنوم.»
چون این خبر به گوش بلال رسید با این که عهد کرده بود بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله [و خلافت ابوبکر] هرگز اذان نگوید و تا آنوقت نیز اذان نگفته بود، آماده شد و بالای مأذنه رفت و مردم یک بار دیگر صدای دلنشین اذان بلال را شنیدند. از این رو، شهر مدینه در شادی و سرور فرو رفت. همین که بلال گفت: «اشهد انّ محمّدا
رسول اللّه صلی الله علیه و آله »، ناگاه به بلال خبر دادند اذان خود را رها کن که فاطمه علیهاالسلام بیهوش شده و روی زمین افتاده است! بلال اذان را ناتمام گذارد و از مأذنه پایین آمد.
پس از ماجرای زشت و ناگوار هجوم به خانه فاطمه و آتش زدن خانه وحی و توهین به برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و اجبار او به بیعت با ابوبکر و غصب فدک از فاطمه و جعل حدیث و افتراء به رسول خدا صلی الله علیه و آله و تحت فشار قرار دادن بنی هاشم و... ابوبکر و عمر خواستند گذشته های ننگین خود را با عیادت از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله اصلاح کنند و افکار عمومی را نسبت به حوادث گذشته و آزار به فاطمه علیهاالسلام و خاندان نبوت به نحوی اصلاح کنند و فاطمه علیهاالسلام را از خود راضی نمایند. از این رو، اجازه ملاقات خواستند ولی فاطمه علیهاالسلام به آنان اجازه نداد. سپس نزد امیرالمؤمنین علیه السلام رفتند و از او خواستند که اجازه دهد، آنان به عیادت فاطمه بروند. امیرالمؤمنین علیه السلام که با توجه به شرایط موجود چاره ای جز اجابت خواسته آنان را نداشت به آنان رخصت داد ولکن فاطمه علیهاالسلام توطئه آنان را نقش بر آب نمود و چنانکه علاّمه امینی نقل نموده به آنها فرمود:
ص:229
«و اللّه لااکلّمکما من رأسی کلمةً حتّی القی ربّی فاشکونّکما الیه بما صنعتما به و بی و ارتکبتما منّی» (الغدیر، ج 7/229؛ البحار، ج 43/203).
یعنی: «به خدا سوگند، با شما دو نفر یک کلمه هم سخن نخواهم گفت تا هنگامی که پروردگار خویش را ملاقات نمایم و از شما به خدای خود شکایت کنم که شما با دین خدا [و ولی خدا] و من چه کردید و چه اعمالی را مرتکب شدید!»
و در خصوص ابوبکر فرمود: «و اللّه لااکلّمک ابدا و اللّه لأدعونّ اللّه علیک فی کلّ صلاةٍ» یعنی: به خدا سوگند، از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت و سوگند به خدا که در هر نمازی تو را نفرین خواهم نمود!»
فاطمه علیهاالسلام در لحظه های واپسین زندگی خود به امیرالمؤمنین علی علیه السلام وصیّت کرد:
«یا ابالحسن لم یبق لی الاّ رمق من الحیاة و حان زمان الرحیل و الوداع، فاستمع
کلامی فانّک لا تسمع بعد ذلک صوت فاطمة ابدا. اُوصیک، یا اباالحسن! ان لاتنسانی و تزورنی بعد مماتی.»
یعنی: «ای اباالحسن! بیشتر از لحظه ای از زندگانی ام نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرا رسیده است. سخنان مرا بشنو، زیرا پس از این هرگز صدای فاطمه را نخواهی شنید.
تو را ای اباالحسن! وصیت می کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفاتم، همواره مرا زیارت نمایی.» (کوکب الدری، ج 1، ص 253).
حضرت زهرا علیهاالسلام در تداوم مبارزات منفی علیه کودتاگران سقیفه، به امام
ص:230
علی علیه السلام وصیّت کرد:
«انّی أوصیک ان لا یلی غسلی و کفنی سواک و اذا انامتّ فادفنیّ لیلاً و لا تؤذِنَنَّ بی احدا و لا تؤذَنِنَّ بی ابابکر و عمر، و بحقّ محمّدٍ رسول اللّه صلی الله علیه و آله أن لا یصلّی علیّ ابوبکر و لا عمر.» (البحار ج 43/159).
یعنی: «همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن مرا کسی جز تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطلع نساز، تو را به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند می دهم که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند.»
امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت زهرا علیهاالسلام در لحظه های آخر زندگی خطاب به علی علیه السلام فرمود: «اذا توفیّت لا تُعلِمْ احدا الاّ امّ سلمة و امّ ایمن و فضّة و من الرجال ابنیّ و العبّاس و سلمان و عمّارا و المقداد و اباذرّ و حذیفة، و لا تدفنّی الاّ لیلاً و لا تعلم قبری احدا.» (مستدرک الوسائل ج 2/186)
یعنی: «وقتی وفات کردم هیچ کس جز امّ سلمه و امّ ایمن و فضّة را از زنان، و دو فرزندم حسن وحسین علیهماالسلام و عباس و سلمان و عمّار و مقداد و اباذر و حذیفه از مردان را خبر نکن.
مرا جز در شب دفن نکن و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده [تا مخفی بماند].»
حضرت زهرا علیهاالسلام به اسماء بنت عمیس فرمود: «یا اسماء! اذا انامتّ فاغسلینی
انت و علیّ بن ابی طالب علیه السلام ولا تدخلینی علّی احدا.»
یعنی: «ای اسماء! هنگامی که من از دنیا رفتم تو و علی علیه السلام مرا غسل دهید و هیچ کس را بر سر جنازه من راه ندهید.»
ص:231
(1) در کتاب عیون، از حضرت رضا، از پدرانش، از امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام نقل شده است که فرمود: «من و فاطمه علیهاالسلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدیم، من دیدم آن حضرت سخت گریان است، گفتم: یا رسول اللّه، پدر و مادرم فدای شما! چه چیز شما را گریان نموده است؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! شبی که مرا به معراج بردند زن هایی از امت خود را در عذاب سختی دیدم که برای من گران آمد، گریه من از آن عذاب سختی است که بر آنها دیدم، زنی را دیدم که به موهای خود آویخته بود و دماغ و مغز سر او از آتش می جوشید، زن [دیگری [را دیدم که در آتش به زبان خود آویخته بود و آب جوشان بر حلق او فرو می ریخت؛ زن [دیگری] را دیدم که در آتش به پستان های خود آویخته بود؛ زن [دیگری] را دیدم که گوشت بدن خود را می خورد و آتش از زیر او زبانه می کشید؛ زن [دیگری] را دیدم که پاهای او را به دستهایش بسته بودند و مارها و عقربها بر او مسلّط بودند؛
ص:232
زن [دیگری [را دیدم که کر و کور و گنگ بود و در تابوتی از آتش قرار داشت
و مغز سر او از بینی اش خارج می شد و بدن او از جزام و برص پاره پاره شده بود؛ زن [دیگری [را دیدم که به پاهای خود در تنوری از آتش آویخته بود؛ زن [دیگری[ را دیدم که با مقراض آتشین گوشت بدن خود را از جلو و عقب می برید؛ زن دیگری را دیدم که صورت و دست های او به آتش می سوخت و مشغول خوردن روده های خود بود؛ زن [دیگری] را دیدم که سر او سر خوک و بدن او بدن الاغ بود و هزار هزار نوع از آتش بر او مسلّط بود؛ زنی را دیدم که به صورت سگ بود و آتش از
ص:233
عقب او داخل و از دهان او خارج می گردید و ملائکه آتش با گرزهای آتشین بر سر و بدن او می کوبیدند.
(1)پس فاطمه علیهاالسلام به پدر خود فرمود: ای حبیب من و نور چشم من! به من بگویید عمل و روش آنان چه بوده که خداوند چنین عذابی بر آنان قرار داده است؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دختر عزیزم! آن که با موی سر خود در آتش آویزان بود زنی بود که موی سر خود را از مردان نمی پوشید، آن که به زبان خود در آتش آویخته بود زنی بود که با زبان خود شوهر خویش را آزار می داد؛ آن که با پستان های خود در آتش آویخته بود زنی بود که از بستر شوهر خود دوری می جست؛
آن که با پاهای خود در آتش آویخته شده بود زنی بود که بدون اجازه شوهر خود از خانه خارج می شد؛
آن که گوشت بدن خود را در آتش می خورد زنی بود که خود را برای نامحرمان آراسته و آرایش می نمود؛ آن که دست های او به پاهایش بسته شده بود و مارها و عقرب ها بر او مسلّط بودند زن آلوده ای بود که لباس خود را نظافت نمی کرد
ص:234
و غسل حیض و جنابت انجام نمی داد و نماز خود را سبک می شمرد؛
(1)زنی که کر و کور و گنگ بود زنی بود که از زنا فرزندی می آورد و به عهده شوهر خود قرار می داد؛ آن که گوشت خود را با مقراض جدا می کرد زنی بود که خود را بر مردان نامحرم عرضه می نمود؛
آن که آتش صورت و بدن او را می سوزاند و خود مشغول خوردن روده های خویش بود زنی بود که زن های دیگر را برای زنای با نامحرمان آماده می نمود؛ زنی که سر او مانند خوک و بدن او مانند الاغ بود زنی بود که اهل دروغ و سخن چینی بود، و آن زنی که به شکل سگ بود و آتش از عقب او وارد و از دهان او خارج می گردید زنی آوازه خوان و اهل حسد بود.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «وای بر زنی که شوهر خود را به خشم آورد و خوشا به حال زنی که شوهر او از او خشنود باشد.»
ص:235
(1)علاّمه نوری در «مستدرک الوسائل» با سند خود از فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل
نموده که آن بانو از پدر بزرگوار خود سؤال کرد: «پدر جان! کسانی که به نماز خود بی اعتنایی می کنند و آن را سبک می شمارند چه حالی خواهند داشت؟» رسول خدا فرمود:
«ای فاطمه! هر کس از امت من - چه مرد و چه زن - به نماز خود بی اعتنا باشد و آن را سبک بشمارد خداوند او را به پانزده بلا و نکبت مبتلا خواهد نمود، شش بلا در دنیا، و سه بلا در هنگام مرگ، و سه بلا در عالم قبر و برزخ، و سه بلا در وقت خروج از قبر و حضور در قیامت.
ص:236
اما بلاهایی که در دنیا می بیند:
1 - خداوند برکت را از عمر او بر می دارد.
2 - خداوند برکت را از رزق او بر می دارد.
(1)3 - خداوند آبروی صورت صالحین را از صورت او می گیرد.
4 - خداوند برای هیچ عملی که انجام می دهد پاداشی قرار نمی دهد.
5 - خداوند دعای او را مستجاب نمی کند.
6 - برای او بهره ای در دعای صالحین نیست.
و اما بلاهایی که در هنگام مرگ می بیند:
1 - ذلیل از دنیا می رود.
2 - گرسنه از دنیا می رود.
ص:237
3 - تشنه از دنیا می رود؛ به طوری که اگر نهرهای دنیا را به او بدهند سیراب نمی شود.
و اما بلاهایی که در قبر به او می رسد:
1 - خداوند ملکی را مأمور می کند که او را در قبر زجر و شکنجه بدهد.
2 - قبر برای او تنگ می شود.
3 - قبر برای او تاریک می شود.
و اما بلاهایی که در قیامت به او می رسد:
1 - خداوند ملکی را مأمور می کند که او را به صورت بر زمین بکشد و اهل محشر به او نگاه کنند.
2 - حساب سختی از او خواهند گرفت و چیزی را بر او نخواهند بخشید.
3 - خداوند نظر رحمت به او نخواهد نمود و اعمال او را نخواهد پذیرفت و عذاب دردناکی برای او خواهد بود.
ص: 238
ص: 239
پس از مسایل اعتقادی و توجه به آیات و نشانه های حضرت حق و علم و قدرت و عظمت وجلال او که در هر موجودی به ویژه خود انسان نهفته است مطابق آنچه در آیه شریفه سوره جمعه آمده دومین بخش مهم معارف اسلام مساله اخلاق و آراستن روح است به ارزش های انسانی.(1)
این بخش، مکمّل اعتقادات و اساس و پایه مسایل بعدی، مانند حکمت و علم و دانش، احکام الهی و انجام واجبات و ترک محرمات نیز می باشد. در حقیقت، هر عمل خوبی که از انسان سر می زند به تبع خلق و خوی نیک اوست و هر عمل زشتی هم که از او سر می زند مربوط به اخلاق فاسد او می باشد. به تعبیر روشن تر، تمام ارزش های انسان معلول اخلاق نیک اوست.
انسان تا با تمرین و مجاهده عملی اخلاق نیک را در خود ایجاد نکند ارزش انسانی پیدا نخواهد نمود و اعمال و عبادات او نیز ارزش و مقبولیت نخواهد یافت. از این رو، از نظر اسلام، هر فرد اگر شایستگی اخلاقی پیدا نکند، حتی اگردانشمند و متخصص و هنرمند هم باشد، ارزش انسانی و اسلامی ندارد. جامعه و خانواده نیز چنین هستند.
ص:240
تلاش ما در این کتاب آن بوده که به اختصار بخش هایی از دستورات اخلاقی مربوط به خانواده را گردآوری نماییم تا ان شاءاللّه با رعایت آنها که دستورالعمل های دینی و برگرفته از سخنان و سیره و روش معصومین علیهم السلام است زمینه بهره گیری خانواده ها از معارف و ارزش های اسلامی فراهم گردد و از خطر سقوط اخلاقی نجات یابند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند مرا مبعوث نمود تا اخلاق نیک را تکمیل
نمایم.»(1) و فرمود: «کامل ترین مردم از جهت ایمان کامل ترین آنانند از جهت اخلاق.»(2)
امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که خداوند پیامبر خود صلی الله علیه و آله را به کمال ادب تأدیب نمود به او فرمود: «انّک لعلی خلق عظیم» و فرمود: «خذا لعفو و أمر بالعرف و اعرض عن الجاهلین» و فرمود: «ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولییّ حمیم».
و چه زیباست حدیثی که در خصال آمده است: «حدّثنا أبوالحسن قال: حدّثنا أبوالحسن قال: حدّثنا أبوالحسن قال: حدّثنا الحسن، عن الحسن، عن الحسن علیه السلام : إنّ أحسن الحسن الخلق الحسن.» (الخصال ص 29)
یعنی، ابوالحسن از ابوالحسن از ابوالحسن از حسن از حسن از امام حسن علیه السلام برای ما حدیث نمودند که فرمود: بهترین خوبی ها خلق خوب است.
ص:241
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «خداوند به داود علیه السلام وحی نمود: ای داود! روز قیامت بنده ای از بندگان من با خود حسنه و عمل نیکی آورده و من به وسیله آن عمل نیک او را در بهشت جایگزین می کنم. داود علیه السلام گفت: عمل نیک او چیست؟ خطاب شد: او با یک دانه خرما و یا نصف دانه خرما اندوهی را از دل مؤمنی برطرف نموده داود علیه السلام چون این سخن را شنید گفت: خدایا! هرکس تو را بشناسد سزاوار است که امید خود را از تو قطع نکند.»(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: «هرکس دوست داشته باشد که خداوند او را در رحمت
خود داخل نماید و در بهشت خود اسکان دهد باید اخلاق خویش رانیکو کند و با مردم با انصاف عمل کند و بر یتیم ترحم نماید و به افراد ضعیف کمک کند و در مقابل پروردگار خود متواضع باشد.»(2)
ص:242
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بهترین مردم کسانی هستند که مردم از وجود آنان بهره بیشتری می برند.»(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: «مقصود خداوند از آیه «و جعلنی مبارکا أینما کنت»که حضرت عیسی علیه السلام می گوید: «خداوند مرا هرکجا که باشم برکت قرار داده» این است که من برای مردم بسیار کارگشا و سودمند خواهم بود.»(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیت نامه خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود: «من شما و همه فرزندان و خانواده خود و هر که این نامه من به او می رسد را به تقوا و پرهیزگاری و نظم در امور و اصلاح بین خود سفارش می نمایم چرا که من از جدّ شماشنیدم می فرمود: اصلاح بین مردم از یک سال نماز و روزه [و یا از سرتاسر نمازها و روزه ها] بهتر است.»(3)
ص:243
(1)امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «إنّ اللّه یأمربالعدل و الإحسان» می فرماید: «مقصود از عدالت، انصاف و مقصود از احسان، تفضّل و دستگیری از دیگران است.»
شیخ طوسی در کتاب امالی، از ابوعبیده حذاء نقل نموده که گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «آیا می خواهی به تو بگویم که سخت ترین چیزی که خداوند بر بندگان خود واجب نموده چیست؟» گفتم: آری. امام صادق علیه السلام فرمود: «سخت ترین چیزی که خداوند بر بندگان خود واجب نموده انصاف دادن با مردم، واحسان مالی به آنان نمودن، و فراوان یاد خدا کردن است.» سپس فرمود: «آگاه باش که مقصود من از ذکر و یاد خدا، گفتن: «سبحان اللّه و الحمدللّه و لاإله الاّاللّه» نیست؛ گرچه این هم ذکر زبان است لکن مقصود من این استکه انسان خدا را در وقت حلال و حرام یاد کند که اگر چیزی بر او واجب بود انجام دهد و اگر با گناه و معصیت روبرو شد گناه را ترک کند.»(2)
ص:244
امام صادق علیه السلام می فرماید: «بهترین وسیله برای انجام حاجت، هدیه است.» سپس فرمود: «برای یکدیگر هدیه ببرید تا دوستی ها و محبت ها زیاد شود و کینه ها برطرف گردد.»(1)
و فرمود: «برای این که هدیه ها ادامه پیدا کند ظرف های آن را باز گردانید.»
و فرمود: «هدیه بر سه قسم است: 1- هدیه جبرانی؛ 2- هدیه ریایی؛ 3-
هدیه خالصانه و برای خدا.»(2)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «از کرامت و بزرگواری مرد این است که هدیه برادر مسلمان خود را بپذیرد و از آنچه در اختیار دارد به او هدیه دهد و خود را به زحمت نیندازد.»(3)
ص:245
امام صادق علیه السلام می فرماید: «آیه ای در قرآن ثبت شده و مورد امضا قرار گرفته که در باره مؤمن و کافر و صالح و غیرصالح یکسان است.» علی بن سالم می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آن آیه کدام است؟ فرمود: «آیه «هل جزاء الإحسان الاّ الاحسان» یعنی هرکس از برادر دینی خود و یا غیر آن ها احسانی ببیند بر او لازم است که آن را جبران نماید و جبران آن این است که احسان بالاتری به او بکند؛ چرا که او شروع به احسان نموده است.»(1)
امام باقر علیه السلام می فرماید: «کیفر چهار چیز به زودی [در دنیا] به انسان می رسد: 1- پاداش احسان را به بدی دادن؛ 2- آزار نمودن به کسی که بی آزار است؛ 3- پیمان شکنی با کسی که به پیمان خود عمل نموده است؛ 4- قطع رابطه خویشی با
ص:246
کسی که اهل رابطه و صله رحم می باشد.»(1)
(2)خداوند در سوره ماعون می فرماید: «وای بر نمازگزارهایی که نماز خود را ضایع می کنند و ریاکار هستند و از ماعون خودداری می نمایند.
در تفسیر قمی روایت شده است: «مقصود از «ماعون» نیازهایی مثل چراغ و آتش و خمیر و امثال آن می باشد که مردم به آنها نیاز دارند.» در بعضی از روایات زکات نیز ماعون نامیده شده است.
در کتاب امالی صدوق نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس نسبت به
ص:247
همسایه خود از ماعون [و عاریه دادن وسایل مورد نیاز [منع نماید خداوند او را در قیامت از خیر خود محروم می نماید واو را به خود او وا می گذارد و چقدر بیچاره است کسی که خداوند او را به حال خود واگذار نماید.»
بعضی از مردم که اهل امانت نیستند ممکن است مورد لعنت خداوند قرار گیرند، زیرا آنها امانت مردم و یا آنچه از مردم عاریه گرفته اند را در وقت خود سالم به صاحب آن باز نمی گردانند، از این رو، صاحب احسان از احسان خود خودداری می نماید.
(1)در کتاب فقیه، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «خداوند کسانی که راه
خیر و احسان را می بندند را لعنت نموده است» گفته شد: آنان کیانند؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «آنان کسانی هستند که پاداش احسان را با آزار به مردم و حبس مال آنان می دهند، از این رو، صاحب احسان از احسان خود امتناع می ورزد، [و دیگر به کسی احسان نمی کند].»
(2)امام صادق علیه السلام می فرماید: «سه گروه از مردم در روز قیامت - که فریادرسی
ص:248
نخواهد بود در زیر سایه عرش الهی و لطف خداوند خواهند بود:
1- کسی که با مردم با انصاف عمل کند.
2- کسی که قدمی جلو نگذارد و حرکتی نکند تاخشنودی خدا و یا خشم او را در آن حرکت بداند [و از کاری که خشم خداوند در آن است پرهیز کند].
3- کسی که برادر دینی خود را بر عیبی سرزنش نمی کند تا این که آن عیب را از خود برطرف نماید. البته انسان عیبی را از خود برطرف نمی کند جز آن که به عیب دیگری از خود آگاه می شود و همین بس است که از عیب دیگران چشم پوشی نماید و همیشه مشغول اصلاح عیوب خویش باشد.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بر هر مسلمانی لازم است که در هر روزی که از عمر
ص:249
او می گذرد صدقه بدهد.» گفته شد: چه کسی به چنین کاری توانایی دارد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مقصود من این است که خاشاکی را از سر راه مسلمانانی برداری که از آن آزار نبینند، و یا کسی را که از راهی آگاهی ندارد [و از تو نشانی می خواهد[ راهنمایی کنی و یا بیماری را عیادت نمایی، و یا امر به معروف نمایی، و یا نهی از منکر کنی، و یا پاسخ سلام برادر مؤمن خود را بدهی.»
و فرمود: «کسی که چیزی را از سر راهی بردارد (که مردم از آن آزار نبینند) خداوند پاداش قرائت چهارصد آیه قرآن را به او می دهد که پاداش هر حرفی از آنها ده حسنه باشد.»
(1)و در روایت دیگری آمده است که انجام هر کار خیری صدقه محسوب می شود.
(2)خداوند قلب پیامبر خود را نسبت به مردم نرم و اخلاق او را نیکوقرار داده و
ص:250
به او می فرماید: «خداوند بر تو رحمت فرموده و تو را برای مردم رفیق و نرمخو قرار داده است. و اگر تو شخص تندخو و سخت دلی می بودی مردم از گرد تو پراکنده می شدند، پس تو باید از مردم بگذری و برای آنان استغفار نمایی.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ما پیامبران هم چنان که مأمور به انجام واجبات شده ایم مأمور به مدارای با مردم نیز شده ایم.»
و فرمود: «عاقل ترین مردم کسانی هستند که مدارای آنان با مردم بیشتر باشد.»
و فرمود: «دو نفر که با یکدیگر همراه می شوند آن که بیشتر به رفیق خود
ارفاق می کند نزد خداوند محبوب تر است و پاداش بیشتری خواهد داشت.»
و فرمود: «کسی که در کار خود اهل رفق و مدارا باشد به خواسته خود از مردم خواهد رسید.»
(1)از بهترین و ارزشمندترین خصلت های نیک خصلت خیرخواهی و
ص:251
خیراندیشی برای دیگران است که در روایات معصومین علیهم السلام از آن تعبیر به نصیحت شده است چنان که پذیرش نصیحت و خیرخواهی نیز از بهترین خصلت های نیک به شمار می رود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکه پنج چیز را برای من ضمانت کند من بهشت را برای او ضمانت خواهم نمود.» گفته شد: آنها چیست؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «1- خیرخواهی برای خدا؛ 2- خیرخواهی برای رسول خدا؛ 3- خیرخواهی برای کتاب خدا؛ 4- خیرخواهی برای دین خدا؛ 5- خیرخواهی برای مسلمانان.»
(1)امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که از برادر خود اشتباهی را ببیند و بتواند او را راهنمایی کند و نکند به او خیانت نموده است، جز آن که طرف او آدم احمقی باشد.»
(2)حضرت رضا علیه السلام فرمود: «اگر خداوند به بنده ای نظر لطف داشته باشد توفیق انتقادپذیری به او می دهد.»
ص:252
(1)امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هرکس اندازه خود را بشناسد هلاک نخواهد شد.»
و فرمود: «ادب اقتضا می کند که آنچه انسان از دیگران نمی پسندد خود نیز انجام ندهد.»
و فرمود: «ادب هرکسی شخصیت او را نشان می دهد.»
حضرت رضا علیه السلام فرمود: «برای تواضع درجاتی است: 1- اندازه خود را بشناسد و خود را در جایگاه خویش قرار دهد؛ 2- هرچه را بر خود می پسندد بر دیگران نیز همان را بپسندد؛ 3- با اخلاق نیک خود دیگران را اصلاح کند؛ 4- خشم
ص:253
خود را فرو برد؛ 5- از خطاهای مردم بگذرد؛ 6- اهل احسان باشد.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «چهار چیز نشانه ادب و تواضع است: 1- به نشستن در پایین مجلس راضی باشی؛ 2- به همه مردم سلام و احترام کنی؛ 3- از مراء و خصومت دوری کنی گرچه صاحب حق باشی؛ 4- نخواهی مردم تو را برای دیانت و تقوای تو ستایش کنند.»
(1)کتمان سرّ از ارزش های بلند اسلام و از صفات ذات مقدس حق است. خداوند خود را ستّارالعیوب نامیده و اسرار بندگان خود را فاش نمی نماید و آنان را رسوا نمی کند. اولیای خدا فرموده اند مؤمن باید این سنت را از خدای خویش بیاموزد (سنة من ربّه و هو کتمام السرّ) و اسرار مردم را فاش نکند.
ص:254
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «خیر دنیا و آخرت در کتمان سرّ و رفاقت با خوبان جمع شده است؛ چنان که شرّ دنیا و آخرت نیز در منتشر نمودن اسرار و رفاقت با اشرار جمع شده است.»
و فرمود: «سینه عاقل صندوق سرّ اوست و هر که سرّ خویش را نگهدارد همیشه انتخاب به دست او خواهد بود.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «دوست خود را نیز بر اسرارخویش آگاه مکن؛ چرا که ممکن است روزی دشمن تو شود.»
(1)قرآن در آیات زیادی رعایت و پایبندی به عهد و پیمان را لازم و شرط ایمان
دانسته است. در سوره اسراء می فرماید: «به پیمان خود وفادار باشید؛ چرا که روز قیامت نسبت به آن مورد پرسش قرار خواهید گرفت.»
ص:255
در سوره مؤمنؤن می فرماید: «افراد مؤمن نسبت به امانت ها و پیمان های خویش پایبندند.»
حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود: «تمام معارف دین در سه کلمه جمع می شود: گفتار حق، حکم به عدل و وفای به عهد و پیمان.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «در سه چیز برای هیچ کس عذری نیست: ادای امانت نسبت به مؤمن و فاجر، وفای به عهد نسبت به افراد نیک و بد، احسان به پدر و مادر، چه صالح و چه غیرصالح.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که در معاشرت خود با مردم ظلم نکند و چون سخن گوید به آنان دروغ نگوید و چون با آنان وعده و قرار می گذارد تخلف نکند، مردانگی او کامل و عدالت او ظاهر و اخوت و برادری او واجب و غیبت او حرام می باشد.»
(2)خداوند در قرآن به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «با مردم مشورت کن و چون
ص:256
بر امری مصمم شدی به خداوند توکل نما؛ همانا خداوند متوکلین را دوست دارد.»
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «کسی که تنها از فکر خود استفاده کند و با کسی مشورت نکند خویش را در خطر انداخته است.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «در هر جلسه مشورتی که شخصی به نام محمد و یا
حامد و یا محمود و یا احمد شرکت کند خداوند خیر آن جلسه را فراهم خواهد نمود.»
(1)امام صادق صلی الله علیه و آله فرمود: «با مردان عاقل و با تقوا مشورت کن که آنان جز خیر برای تو نخواهند گفت و از گفته آنان تخلّف نکن که برای دین و دنیای تو فساد خواهد داشت.»
و فرمود: «کسی که در مشورت برای برادر خود خیرخواهی نکند و حقیقت رابرای او نگوید خداوند رأی و فکر او را زایل خواهد نمود.»
ص:257
(1)از ارزش های بلند اخلاقی و نشانه های ایمان و یقین، اطمینان به وعده های خداوند و غنای نفس و بی نیازی از مخلوق است. خداوند می فرماید: «اهل ایمان با یاد خداوند آرامش و اطمینان پیدا می کنند وهراسی برای آنان نخواهد بود؛ چرا که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.»
(3)امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر کسی می خواهد هرچه از خدا سؤال کند به او داده
ص:258
شود باید خود رااز همه مردم بی نیاز بداند و تمام امید او به خدا باشد و چون خداوند چنین چیزی را در قلب او بیابد هرچه می خواهد به او می دهد. پس به فکر حساب آخرت خویش باشید که در قیامت پنجاه موقف هست و هر موقفی هزار سال دنیا می باشد.»
و فرمود: «عزّت و شرافت مؤمن به دو چیز است: عبادت و قیام در شب، و بی نیاز دانستن خود از مردم.»
و فرمود: «خداوند به عزّت و جلال و... خود سوگند یاد نموده که اگر مؤمنی به غیر او امیدوار شود امید او را قطع نماید.»
(1)از نشانه های دیانت مؤمن حفظ امانت و برگرداندن آن می باشد. خداوند در قرآن امر نموده که امانت ها را به صاحبانش باز گردانید و در سوره مؤمنون یکی از نشانه های آنان را امانتداری نام برده است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «از خدا بترسید و امانتی راکه کسی نزد شما سپرده است به او باز گردانید.»(2)
ص:259
سپس می فرماید: «اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتی نزد من بسپارد من امانت او را به او باز خواهم داد.»
امام سجاد علیه السلام نیز می فرماید: «بر شما باد به ادای امانت. سوگند به خدایی که پیامبرخود صلی الله علیه و آله را به پیامبری مبعوث نمود، اگر قاتل پدرم شمشیری که با آن پدرم را
کشته است نزد من امانت سپارد من امانت او رابه او خواهم داد.»(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «تا زمانی که امت من اهل دوستی ومحبت و احسان به یکدیگر و ادای امانت و پرهیز از گناه و میهمان نواز و رعایت کننده نماز و زکات باشند در خیر و سعادت خواهند بود و اگر رعایت این امور را نکنند گرفتار قحطی و عقوبت الهی خواهند شد.»
نشانه ارزش و شخصیت مؤمن تواضع و فروتنی اوست. خداوند نشانه بندگان شایسته خود را قبل از هرچیز تواضع و فروتنی قرار داده و در سوره فرقان
ص:260
می فرماید(1): «بندگان خداوند رحمان با تواضع بین مردم زندگی می کنند و در پاسخ افراد نادان سلام می گویند.» و در سوره مائده می فرماید: «آنان در مقابل مؤمنان ذلیل و در مقابل کفار عزیز و با صلابت می باشند.»(2)
حضرت عسکری علیه السلام می فرماید: «هرکس در دنیا در مقابل برادران خود متواضع باشد نزد خداوند از صدیّقین خواهد بود.»(3)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «تواضع منزلت انسان را بالا می برد. پس شما تواضع کنید تا خداوند منزلت شما را بالا ببرد.»(5)
امام صادق علیه السلام می فرماید: چهارچیز نشانه تواضع است: 1- به هر که برخورد
می کنی سلام کنی؛ 2- به پایین مجلس راضی باشی؛ 3- از مراء و خصومت خودداری کنی، گرچه حق با تو باشد؛ 4- دوست نداشته باشی که تو را برای تقوا ستایش کنند.»(4)
ص:261
(1)از اخلاق نیکوی اسلامی احترام به بزرگ تر و رعایت حال فرزندان و افراد خوردسال می باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «احترام به بزرگسالان احترام به خداوند است.» و فرمود: «به بزرگ تر احترام کن تا در قیامت از رفقای من باشی.» و فرمود: «از ما نیست کسی که به افراد خردسال ترحّم نکند و به بزرگسالان احترام ننماید.» و فرمود: «هر که احترام به بزرگ تر را نگهدارد و به جهت سن او او را احترام نماید خداوند او را از وحشت قیامت ایمن خواهد نمود.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «پیری زود به طرف مؤمن می آید و آن سبب وقار او در
ص:262
دنیا و نور اوست در قیامت و به وسیله آن خداوند، خلیل خود ابراهیم علیه السلام را احترام نمود. ابراهیم سؤال کرد: سفید شدن مو برای چیست؟ خطاب شد: این وقار و بزرگواری است.» امام صادق علیه السلام فرمود: «احترام به پیرمرد مؤمن احترام به خداوند است.» و فرمود: «پیرمرد وسیله برکت و همانند پیامبر خواهد بود بین اهل خود.»
(یعنی باید حرمت او را حفظ نمایند و از سخنان او پند گیرند)
(1)احترام و اکرام به بندگان خدا احترام به خداوند است؛ چنان که توهین به آنان نیز توهین به خداوند می باشد. خداوند در قرآن می فرماید: «اهل دوزخ به وسیله توهین به مؤمنان و خندیدن به آنان از یاد خدا غافل و گرفتار عذاب شدند.» و می فرماید: «با لقب زشت یکدیگر را صدا نزنید که این عمل [اگر] پس از ایمان آوردن [انجام شود] بسیار زشت و نکوهیده است.»
ص:263
امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند فرموده است به جنگ با من برخاسته هرکس به بنده من توهین کند، و از خشم من درامان است هرکس به بنده مؤمن من احترام نماید.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«خداوند سه چیز را در سه چیز پنهان نموده است: خشنودی خود را در طاعت خود، خشم خود را در نافرمانی خود، ولیّ و دوست خود را بین خلق خود. پس هیچ طاعتی را کوچک نشمارید، شاید رضای خداوند در آن باشد؛ و هیچ معصیتی را نیز سبک نشمارید، شاید خشم خداوند در آن باشد؛ و به هیچ بنده ای ازبندگان خدا توهین نکنید، چرا که کسی نمی داند کدام آنان ولی و دوست خداوند است.»
(2)در کتاب کافی، از مفضّل نقل شده که گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم
ص:264
می فرمود: «دو نفر از یکدیگر قهر نمی کنند جز آن که یکی از آنان مورد لعنت و بیزاری خداوند قرار می گیرد و بسا هر دو مستحق لعنت و بیزاری واقع می شوند.» یکی از اصحاب آن حضرت گفت: فدای شما شوم، ظالم چنین می شود، مظلوم برای چه؟ امام علیه السلام فرمود: «او نیز به علت آشتی نکردن و [یا] کوتاه نیامدن و تغافل نکردن مستحق لعنت و بیزاری خداوند واقع می شود.» سپس فرمود: «از پدرم (امام باقر علیه السلام ) شنیدم می فرمود: هنگامی که دونفر با هم نزاع می کنند و یکی از آنان به دیگری ظلم می کند باید مظلوم نزد ظالم برود و راه آشتی را باز نماید تا جایی که به او بگوید: ای برادر! من به تو ستم نموده ام! تا جدایی به آشتی و دوستی تبدیل شود، چرا که خداوند حاکم عادل است و حق مظلوم را از ظالم خواهد گرفت.»
(1)خداوند در قرآن می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از
ص:265
گمان ها بپرهیزید و از عیب دیگران تجسسّ نکنید و غیبت همدیگر را ننمایید. آیا
یکی از شما دوست می دارد که گوشت مرده برادر خود را بخورد؟ پس چون از آن کراهت دارید [غیبت برادر خود را نکنید] از خدا بترسید. همانا خداوند توّاب و رحیم است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «هیچ پرهیزی بهتر و سودمندتر از پرهیز از محرّمات و خودداری از آزار به مؤمنین و غیبت از آنان نیست.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هرکس از آبروی برادر مؤمن خود دفاع کند و
ص:266
مانع غیبت از او شود بهشت برای او واجب خواهد شد و فرمود:غیبت از زنا بدتر است؛ چرا که زنا کار توبه میکند و بخشوده می گردد، ولی توبه غیبت کننده پذیرفته نمی شود تا صاحب غیبت او را حلال کند.»
و فرمود: «کفاره غیبت این است که [هر وقت به یادآن افتادی] برای صاحب آن استغفار نمایی.»
(1)اسراف مصرف بی جا و زیاده روی در مصرف است و تبذیر از بین بردن و هدر دادن نعمت های خداوند است. خداوند در قرآن می فرماید: «بخورید و
بیاشامید و [لکن] اسراف نکنید. خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد.»
و می فرماید: «تبذیر مکن که تبذیر کنندگان برادران شیطان هستند و شیطان نعمت های خدا را کفران نمود.»
ص:267
و می فرماید: «[از بخل] دست خود را به گردن نیاویز و در انفاق نیز تمام آنچه داری را در راه خدا مده تا گرفتار ملامت و حسرت نشوی.»
(1)امام صادق علیه السلام فرمود: «انفاق در غیر راه خدا تبذیر است و انفاق در راه خیر اقتصاد و میانه روی است.»
و فرمود: «از خدا بترس و اسراف مکن و سختگیر نیز مباش بلکه مقتصد و معتدل باش.»
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «نشانه های اسراف کننده سه چیز است: 1- خوراک او در شأن او نیست؛ 2- لباس او در شأن او نیست؛ 3- چیزهایی تهیه می کند که در شأن او نیست.
ص:268
ص: 269
برای تشکیل یک خانواده سالم و با ارزش - چنان که گذشت - رعایت دستورات زندگی و حقوق متقابل زن و شوهر ضروری است. هرکدام از زن و مرد باید پیش از آغاز زندگی مشترک و تشکیل خانواده وظایف لازم و آداب زندگی و زناشویی را بدانند تااین که حقوق همدیگر را ضایع نکنند و فرزندانی که از آنان به وجود می آید نیز سالم باشند و با تربیت های اخلاقی رشد نمایند و از کودکی تربیت های صحیح را بیاموزند و بر هر کدام از زن و مرد و فرزندان خانواده نیز لازم است که برای رسیدن به یک زندگی سالم و با برکت، آداب و دستورالعمل های لازم را در ابعاد گوناگون زندگی بدانند و با رعایت آن آداب، شیرینی و طراوت و برکت زندگی خود را بچشند. از این رو، در این بخش نیز آداب زندگی اسلامی در حد نیاز یک خانواده، به طور مختصر آورده می شود. البته آنچه در این بخش آمده، همانند بخش گذشته، ترجمه و توضیح سخنان معصومین علیهماالسلام می باشد که از کتب معتبر گرفته شده است.
خداوند در سوره نور می فرماید: «هنگامی که وارد خانه ها [و...] می شوید بر برادران مسلمان خودسلام کنید که آن تحیّت مبارک و پاکی است که خداوند به آن امر نموده. این چنین خداوند آیات خود را بر شما بیان می نماید تا شاید شما [در اسرار آن] تعقل نمایید.»
ص:270
و در سوره نساء می فرماید: «هنگامی که بر شما سلام و تحیّت فرستاده شد
شما نیز بهتر از آن و یا همانند آن را پاسخ دهید. همانا خداوند بر حساب هرچیزی آگاه است.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که با شما بدون سلام وارد سخن شود پاسخ او را ندهید.»
و فرمود: «بخیل ترین مردم کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.»
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «برای سلام هفتاد پاداش است و شصت ونه پاداش آن مربوط به سلام کننده است.»
ص:271
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به وسیله سلام با یکدیگر وداع و خداحافظی کنید.» و فرمود: «با صدای بلند بر یکدیگر سلام کنید تا سلامت را بیابید.» و فرمود: «سخن نیک و شروع در سلام وسیله آمرزش است.»
(1)علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه «یا ایّها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم... ثلث عورات لکم» می فرماید: «خداوند نهی نموده که بدون اجازه، بعد از طلوع فجر و بعد از ظهر و بعد از نماز عشا کسی وارد اتاق پدر و مادر و خواهر و مادر شود و در غیر این اوقات که اوقات خلوت با همسر محسوب می شود بدون اجازه وارد شدن مانعی ندارد.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «برای وارد شدن به خانه سه مرتبه باید اجازه گرفته شود:1- برای شنیدن صاحب خانه ؛ 2- آماده شدن اهل خانه؛ 3- اگر مایل بودند اجازه ورود بدهند و الاّ اجازه گیرنده باید بازگردد.»
ص:272
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «روزی از رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه ورود خواستم. آن حضرت اجازه دادند و چون من وارد شدم، فرمودند: یا علی!مگر نمی دانی خانه من خانه تو نیز می باشد؟ برای چه اجازه گرفتی؟ گفتم: یا رسول اللّه! دوست داشتم با اجازه وارد شوم. فرمود: آنچه خدا دوست می دارد دوست داشتی و به آدابی که او دستور داده عمل کردی.»
در پاره ای از سخنان معصومین علیهم السلام در قالب احوالپرسی حقایق و نصایح زیبایی بیان شده برای نمونه به برخی از آنها اشاره می شود.
(1)به حضرت زین العابدین علیه السلام گفته شد: کیف اصبحت؟ (حال شما چگونه است؟) امام علیه السلام فرمود: من خود را مقابل هشت طلبکار می بینم: 1- خداوند واجبات
ص:273
خود را می طلبد؛ 2- رسول خدا صلی الله علیه و آله سنّت دین خود را می طلبد؛ 3- عیال قوت خود را طلب می کنند؛ 4- نفس از من شهوت طلب می کند؛ 5- شیطان معصیت می طلبد؛ 6- دو ملک حافظ اعمال، صدق عمل از من می طلبند؛ 7- ملک الموت روح من را می طلبد؛ 8- قبر جسد من را می طلبد، و من در مقابل اینها قرارگرفته ام.»
(1)به حضرت امام حسین علیه السلام گفته شد: حال شما چگونه است؟ فرمود: «من
صبح کردم در حالی که خدا را بالای سر خود، و آتش را مقابل خود، و مرگ را در انتظار خود، و حساب را در پیش خود، و خویش را در گرو اعمال خود یافتم. به آنچه میل من هست دست نمی یابم و از آنچه کراهت دارم نمی توانم دور شوم. امور خود را در دست دیگری می بینم. او اگر بخواهد مرا عذاب می کند و اگر بخواهد می بخشد. کدام فقیری از من فقیرتر است؟ سپس فرمود: «به پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام گفتم: حال شما چگونه است؟ پدرم فرمود: چگونه می تواند باشد حال کسی که از طرف خداوند دو نگهبان دارد، و گناهان او در دفتری ثبت می شود، اگر خدا به او ترّحم نکند بازگشت او به دوزخ خواهد بود.»
ص:274
(1)از اخلاق شریفه و آداب نیکوی اسلامی مصافحه و دست دادن به برادران دینی است که نشانه محبت و وسیله آمرزش گناهان است. امام باقر علیه السلام می فرماید: «مؤمن چون با برادر مؤمن خوددست می دهد، گناهان هردو بخشوده می گردد.»
(2)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که با یکدیگر ملاقات می کنید با سلام و مصافحه ملاقات کنید و چون از هم جدا می شوید برای یکدیگر طلب مغفرت کنید.»
(3)امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که دو نفر مؤمن بایکدیگر ملاقات می کنند و
مصافحه می نمایند خداوند نظر رحمت به آنان می افکند و گناهان آنها مانند برگ درخت در فضل خزان می ریزد.»
(4)و فرمود: «هنگامی که دو نفربا یکدیگر مصافحه می کنند. آن که دیرتر دست
ص:275
خود را می کشد پاداش بیشتری دارد و گناهانشان برطرف می شود تا جایی که یک گناه بر آنها نمی ماند.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله با هر که مصافحه می نمود دست خود را نمی کشید تا او دست خود را بکشد.»
(1)امام باقر و امام صادق علیهماالسلام فرموده اند: «هر مؤمنی که به زیارت برادر خود برود و حق او را شناخته باشد خداوند به هر قدمی که بر می دارد حسنه ای به او
ص:276
می دهد و گناهی از او محو می کند و درجه ای بر او می افزاید و چون در خانه او را می زند درهای آسمان بر روی او گشوده می شود و چون یکدیگر را ملاقات می کنند و مصافحه ومعانقه می نمایند خداوندنظر رحمت به آنان می افکند وبر ملائکه خود مباهات می نماید و می فرماید: به این دو بنده من بنگرید که برای من همدیگر را زیارت نموده و دوست می دارند و بر من واجب است که آنان را بعد از این به آتش
عذاب نکنم.
و چون دیدار تمام شود و زایر به خانه خود باز گردد به اندازه نفس ها و گام ها و سخنان او با برادر خود ملائکه او را بدرقه می کنند و او رااز بلای دنیا و گرفتاری های قیامت تا سال آینده حفظ می نمایند و اگر در بین سال از دنیا برود از حساب قیامت معاف خواهد بود و اگر برادر او نیز حق او را شناخته باشد همین پاداش را خواهد داشت.»
(1)امام صادق علیه السلام فرمود: «سر و دست کسی را نباید بوسید جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا کسی که به احترام رسول خدا صلی الله علیه و آله سر و یا دست او را می بوسند.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که انسان عطسه می کند اگر بگوید:
ص:277
«الحمدللّه» دو ملک همراه او می گویند: «ربّ العالمین کثیرا لاشریک له» و اگر این را نیز بگوید، آنها می گویند: «و صلیّ اللّه علی محمد». اگر این را نیز بگوید آنها می گویند: «و علی آل محمد» و اگر این رانیز بگوید، آنها می گویند: «رحمک اللّه»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر کسی مشغول سخن باشد و دیگری عطسه کند عطسه او شاهد حقانیت سخن اوست.» و فرمود: عطسه مریض دلیل سلامتی و راحت بدن اوست.»
(2)امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هنگامی که کسی عطسه می کند به او بگویید:
«یرحمکم اللّه» و او باید در پاسخ شما بگوید: «یغفرالله لکم ویرحمکم» چنانکه خداوند فرموده: «و اذا حییتم بتحیةٍ فحیّوا بأحسن منها او ردّوها».»
(3)خادم حضرت عسگری علیه السلام می گوید: خدمت امام زمان علیه السلام بودم و چون
ص:278
عطسه نمودم به من فرمود: «یرحمک اللهّ» پس من خشنود شدم و آن حضرت فرمود: «تو را بشارت بدهم؟» گفتم: آری. فرمود: «عطسه امان از مرگ است تا سه روز.»
(1)از روایات ظاهر می شود که آروغ زدن به دلیل امتلا و سنگینی معده است و هرکس در دنیا بیشتر شکم خود را پر کرده باشد در قیامت گرسنه تر خواهد بود و در روایتی آمده که صدای آروغ خود را بلند نکنید و بعد از آن «الحمدللّه» بگویید که آن از نعمت های خداوند است.
(2)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که یکی از شما آروغ می زند و یا آب دهان می اندازد صدای خود را بالا نبرد و آروغ از نعمت های خداست پس باید حمد خدا را به جا آورد.»
ص:279
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «آب دهان را به طرف قبله نینداز و اگر از روی فراموشی چنین کردی استغفار کن.»
از روایات استفاده می شود که مؤمن خنده رو و شیرین سخن و اهل مطایبه و مزاج است، ولی از مزاح و شوحی زیاد پرهیز می کند.
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «مزاح و شوخ زیاد آبرو را می برد و خنده زیاد ایمان را محو و نابود می کند و دروغ زیاد ارزش و آبروی انسان را ضایع می نماید.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «داود به سلیمان علیهماالسلام فرمود: فرزند عزیزم، از خنده زیاد پرهیز کن که خنده زیاد موجب فقر انسان در قیامت است.»
(3)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «از خنده زیاد پرهیز کن که قلب را می میراند.»
ص:281
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هیچ مردی مزاح نمی کند جز آن که از عقل او کاسته می شود.» و در وصیّت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: «بپرهیز از سخنی که موجب خنده شود؛ گرچه آن سخن را از دیگری نقل کنی.»
(1)از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: «سنت های حنیفیّه ابراهیمی که
خداوند در قرآن به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرموده: «و اتبّع ملّة ابراهیم حنیفا» ده چیز است که پنچ چیز آن مربوط به سر انسان است و پنج چیز آن مربوط به بقیه بدن است. آنچه مربوط به سر می باشد: مسواک، کوتاه کردن شارب، تنظیم موی سر، مضمضه واستنشاق است. و آنچه مربوط به بقیه بدن است: ختنه کردن، برطرف نمودن موی
ص:281
اطراف عورت، برطرف نمودن موی
زیر بغل، گرفتن ناخن، و استنجاء، یعنی شستن خود بعد از رفتن به دستشویی است که در آیین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده و تا قیامت نیز جزء آیین پیامبران می باشد.»
(1)و در کتاب طبّ الائمة، از حضرت ابی الحسن یعنی موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود: «ناخن های خود را روز سه شنبه بگیرید، و روز چهارشنبه حجامت کنید، و روز پنج شنبه حمام بروید، و بهترین بوی خوش را روز جمعه مصرف کنید.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «من دوست ندارم مسلمانی از دنیا برود و خصلتی از خصلت های رسول خدا صلی الله علیه و آله را انجام نداده باشد.»
(3)امام صادق علیه السلام می فرماید: «گرفتن ناخن و کوتاه کردن شارب از جمعه تا جمعه از جذام جلوگیری می نماید.»
ص:282
(4)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که ناخن و شارب خود را روز شنبه و پنجشنبه
بگیرد از درد دندان و چشم درامان خواهد بود.» و فرمود: «نباید کسی موی شارب و عانه و زیر بغل را رها کند؛ چرا که شیطان بین آنها پنهان می شود.»
(1)امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «عده ای از مردم که ریش خود را می تراشند و شارب و سبیل را بلند می گذارند لشکر مروان [دشمن رسول خدا صلی الله علیه و آله ] می باشند.»
(2)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آتش پرستان و مجوس محاسن خود را می تراشند و سبیل خود را بلند می گذارند [لکن] ما سبیل (شارب) را کوتاه می کنیم و محاسن را بلند می گذاریم و این مطابق فطرت انسان است.»
(3)امام صادق علیه السلام فرمود: «محاسن [و موی صورت] اگر بیش از یک قبضه (گرفتن دست) باشد باید کوتاه شود.»
ص:283
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس در روز جمعه ناخن بگیرد خداوند درد را از انگشتان او خارج و دارو را در آنها وارد می کند.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «هرکس ناخن های خود را روز پنج شنبه بگیرد و یک ناخن را برای جمعه باقی گذارد فقر از او دور می شود.»
(3)امام باقر علیه السلام فرمود: «هرکس در هر جمعه ناخن ها و شارب خود را بگیرد و بگوید: «بسم الله و باللّه و علی سنة محمد و آل محمد» به عدد هر مو و هر ریزه ناخن خداوند پاداش آزاد کردن بنده ای را به او می دهد و جز مریضی مرگ بیماری دیگری پیدا نمی کند.»
(4)مرحوم صدوق می فرماید: پدرم به من وصیت نمود: برای گرفتن ناخن از
ص:284
انگشت کوچک دست چپ شروع کن و به انگشت کوچک دست راست خود ختم کن. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مو و دندان و ناخن و خون را دفن کنید.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر برای امت من مشقت نبود بر آنان واجب می کردم که برای هر نمازی مسواک کنند.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که برای نماز شب حرکت می کنی مسواک کن؛ چرا که ملک مأمور به اعمال و عبادات دهان خود را بر دهان تو می گذارد و آنچه تو می خوانی او به آسمان می برد. پس باید دهان تو پاکیزه باشد.»
ص:285
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مسواک دوازده فایده دارد: 1- پاک کننده دهان است؛
2- موجب خشنودی خداست؛ 3- دندان ها را سفید می کند؛ 4- جرم دندان را برطرف می نماید؛ 5- بلغم را کم می کند؛ 6- اشتهای غذا می آورد؛ 7- پاداش عبادات را دو چندان می کند؛ 8- به سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله عمل می شود؛ 9- ملائکه نزد مسواک کننده حاضر می شوند؛ 10- لثه ها را محکم می کند؛ 11- راه قرائت قرآن را پاکیزه می کند؛ 12- دو رکعت نماز با مسواک نزد خداوند بهتر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است.»
امام کاظم علیه السلام فرمود: «سزاوار نیست در هر روزی عطر استعمال نشود و اگر ممکن نبود یک روز در میان و اگر ممکن نبود در هر جمعه ترک نشود.»
(1)امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «بوی خوش در شارب از اخلاق پیامبران علیهم السلام و احترام به فرشتگان نویسنده اعمال است.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «هرکس در آغاز روز عطر مصرف کند عقل او تا شب کاستی پیدا نمی کند.» و فرمود: «یک نماز با عطر بهتر از هفتاد نماز بدون عطر است.»
(3)و فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله برای عطر و بوی خوش بیش از غذا و طعام پول
می دادند.»
ص:287
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من به امت خود - حاضر و غایب آنها وصیت می کنم که دعوت برادر مسلمان خود را بپذیرند گرچه با فاصله پنج میل (نزدیک به دو فرسخ) باشد. همانا این دستور دین من است.»
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: «از حقوق واجب مؤمن بر برادر خود این است که دعوت او را بپذیرد.»
(3)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که دعوت برادر خود را نپذیرد با خدا و رسول او صلی الله علیه و آله مخالفت نموده است.»
و فرمود: «اگر کسی مرا برای یک پاچه گوسفندی دعوت کند من او را اجابت خواهم نمود.»
ص:288
و فرمود: «عاجزترین مردم کسی است که بدون عذر دعوت برادر خود را نپذیرد.»
(1)و فرمود: کسی که روزه مستحبی گرفته باشد و داخل منزل برادر خود شود و دعوت او را اجابت نماید و افطار کند پاداش روزه و پاداش ادخال السرور براو خواهد داشت.
(2)امام صادق علیه السلام فرمود: افطار تو در منزل برادر مؤمن خود بهتر از هفتاد و یا نود روزه است که تو روزه بگیری.
(3)از وصایای رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام این است که فرمود: «هشت
ص:289
گروه از مردم هستند که اگر مورد اهانت واقع شدند باید خود را ملامت کنند: 1- کسی که بر سر سفره ای که دعوت به آن نشده است حاضر شود...»
(1)امام صادق علیه السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «اگر یکی از شما را به میهمانی دعوت کردند نباید فرزند خود را همراه ببرد و اگر چنین کند کار حرامی انجام داده و غاصب خواهد بود؛ جز آن که طبق فرموده قرآن از خانه پدر و یا مادر و یا برادر و یا خواهر و یا عمو و یا عمّه و یا دایی و یا خاله ویا دوست و یا خانه کسی که وکیل او محسوب می شود و کلید خانه خود را به او سپرده است غذایی بخورد که نیاز به اجازه و دعوت ندارد و حلال است.»
پیامبر صلی الله علیه و آله نشوید، جز آن که برای طعامی به شما اجازه داده شود. پس برای آماده شدن غذا شتاب نکنید و انتظار نکشید و چون به شما اجازه داده شد وارد شوید و هنگامی که طعام خود را خوردید پراکنده شوید و مجلس سخن برقرار نکنید که پیامبر صلی الله علیه و آله از آن آزرده می شود و از شما حیا می کند ولی خداوند از بیان حق حیا نمی نماید.»
(1)امام هشتم می فرماید: «شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام دعوت نمود. پس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود به او: من تو را اجابت می کنم به سه شرط: 1- چیزی از خارج خانه تهیه نکنی؛ 2- آنچه داری از من دریغ نکنی؛ 3- به عیال و خانواده خود سخت نگیری.»
(2)امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که وارد خانه برادر خود می شوید هرکجا او می گوید بنشینید؛ چرا که او به اسرار خانه خود آگاه تر است.»
ص:291
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «حق میهمان است که او را تا در خانه بدرقه کنید.»
امام باقر علیه السلام فرمود: «اطعام نمودن یک برادر مخلص در دین نزد من ازاطعام ده فقیر بهتر است.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «از کرامت انسان است که هدیه برادر خود را بپذیرد و به او نیز هدیه بدهد و خود را به زحمت نیندازد.»
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هر مؤمنی که از صدای میهمان [و ورود او] خشنود شود گناهان او آمرزیده می شود؛ گرچه از زمین تا آسمان را پر کرده باشد.»
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که خداوند به مردمی اراده خیر نماید هدیه ای برای آنان می فرستد.» گفتند: آن هدیه چیست؟ فرمود: «میهمان است که رزق خود را می آورد و چون می رود گناهان صاحب خانه را نیز می برد.»
و فرمود: «طعامی که چهار خصلت داشته باشد برکت آن کامل است: 1- از حلال تهیه شده باشد؛ 2- دست های زیادی بر آن وارد شود؛ 3- با بسم الله شروع شود؛ 4- با الحمدلله تمام گردد.»
(2)امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هیچ مؤمنی در دنیا میهمان را دوست نمی دارد، جز
ص:293
آن که چون از قبر خارج می شود صورت او مانند ماه شب چهارده می باشد و اهل محشر می گویند: او جز پیامبر نیست. پس ملکی گوید: او مؤمنی است که میهمان را دوست دارد و گرامی می دارد پس او را مسیری جز بهشت نخواهد بود.»
مؤلف گوید: اگر برای اثبات حقانیت اسلام هیچ دلیلی جز دستورات اخلاقی و عاطفی و... آن نبود همین دستورات اخلاقی و حقوقی و عاطفی برای اثبات حقانیت آن کافی بود.
(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که شخصی وارد شهری می شود میهمان اهل آن شهر است تا از آن شهر خارج گردد و صحیح نیست میهمان بدون اجازه میزبان خود روزه بگیرد، چرا که ممکن است آنان غذایی برای او آماده کنند و فاسد گردد و صاحب خانه نیز نباید بدون اجازه میهمان روزه بگیرد چرا که ممکن است میهمان میل به غذایی داشته باشد و ملاحظه حال میزبان را بکند و خودداری نماید.»
(2)و فرمود: «میهمانی سه روز است: روز اول حق و لازم است،و روز دوم و سوم [جایز است]، و بعد از آن صدقه خواهد بود.» سپس فرمود: «نباید کسی
ص:294
میهمانی خود را ادامه دهد تا برادر خود را به گناه وادارد.» گفته شد: چگونه او را به گناه وامی دارد؟ فرمود: «آن قدر نماند که صاحب خانه چیزی نداشته باشد که او را تأمین نماید.»
مولدف گوید: در این زمان مجالسی که مورد تأیید اسلام و اولیای خدا باشد و از آلودگی و فساد و گناه پاک باشد بسیار کمیاب است. برای روشن شدن این موضوع خوب است شرایط و آداب مجالس را مطابق آیات قرآن و سخنان معصومین علیهم السلام بیان کنیم تا این حقیقت روشن گردد.
از آیات قرآنی استفاده می شود که مجلسی که در آن یاد خدا نباشد خیری در آن نیست و روز قیامت مایه حسرت اهل آن خواهد بود. خداوند در قرآن می فرماید: «بسیاری از اجتماعات سرّی [و غیر سرّی] شما خیری ندارد، جز آن که اهل آن از صدقه و کمک به فقرا و یا اصلاح بین مردم و یا انجام کارهای خیر و سودمند سخن بگویند. چنین افرادی اگر برای خشنودی خداوند و انجام امور یادشده گردهم جمع شده باشند زود است که ما به آنان پاداش بزرگی را عطا کنیم.»
و یا می فرماید: «آیا نمی دانی که خداوند به آنچه در آسمان ها و زمین است آگاه می باشد و هیچ مجلسی نیست که سه نفر در آن جمع شده باشند جز آن که خداوند چهارمین آنان خواهد بود و اگر چهار نفر در آن جمع شده باشند خداوند پنجمین آنان است و اگر پنج نفر جمع شده باشند او شمشین آنان می باشد و اگر کمتر و یا بیشترجمع شده باشند خداوند با آنان خواهد بود و در قیامت آنان را به اعمال خویش آگاه خواهد نمود؟ همانا خداوند به همه چیز دانا می باشد.»
و در روایات آمده است: کسی که وارد مجلسی می شود باید براهل آن تحیت
ص:295
و سلام بفرستد و در جای مناسب خود بنشیند و به پایین آن مجلس راضی باشد؛ اهل آن مجلس نیز باید تحیت و سلام او را پاسخ بدهند و برای او جا باز کنند. خداوند به این مسأله اخلاقی توجه نموده و به مؤمنان می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که به شما گفته می شود: [برای واردین] جا باز کنید شما باید برای آنان جا باز کنید تا خداوند به شما گشایش دهد و چون گفته می شود: از جای خود حرکت کنید و به خانه های خویش بروید [و یا برای نماز و یا جهاد آماده شوید] به
آن توّجه کنید و مجلس را ترک نمایید. خداوند اهل ایمان و دانش را درجات بیشتری عطا خواهد نمود و او به اعمال شما آگاه است.» مولف گوید: آداب مجالس فراوان است به جهت اختصار به اهمّ آنها اشاره می شود.
(1)1- مجلسی که برای عده خاصی تشکیل شده است، کسی که به آن مجلس دعوت نشده حرام است وارد آن مجلس شود و اگر مورد اعتراض واقع شود باید خود را ملامت کند.
(2)2- در مورد انتخاب مجالس حضرت لقمان به فرزند خود فرمود: «مجالس
ص:296
را به دقت بنگر. پس اگر دیدی اهل آن به یاد خدا هستند با آنان بنشین؛ چرا که اگر تو عالم باشی علم تو در آن مجلس سودمند خواهد بود و به آن افزوده خواهد شد و اگر جاهل و نادان باشی آنان تو را از علم خود بهره مند خواهند نمود و شاید خداوند رحمتی بر آنان فرو فرستد و تو نیز از آن بهره مند گردی. و اگر دیدی اهل آن مجلس مردمی جاهل و نادانند با آنان همنشین مشو، که اگر عالم باشی علم و دانش تو برای تو سودی نخواهد داشت و اگر جاهل باشی آنان بر جهل تو خواهند افزود.
و شاید خداوند نکبت و عقوبتی بر آنها فرو فرستد و تو نیز مشمول آن عقوبت شوی.»
(1)3- رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «چند گروه از مردم اگر اهانت
ص:297
شدند جز خویش را نباید ملامت کنند: 1- کسی که بدون دعوت داخل مجلسی شود...»
(1)4- در مورد آداب ورود و نشستن در مجالس، حضرت عسکری علیه السلام فرمود: «کسی که وارد مجلسی می شود اگر به پایین آن مجلس راضی باشد، تا در آن مجلس نشسته است خدا و ملائکه بر او درود می فرستند.»
و فرمود: «از نشانه های تواضع این است که به هر مسلمانی برخورد می کنی سلام کنی و راضی باشی که در پایین مجلسی که وارد می شوی بنشینی.»
(2)5- رسول خدا صلی الله علیه و آله درمورد قیام و برخاستن مقابل دیگری فرمود: «ای مردم، در زمان حیات و پس از مرگ من به اهل بیت من اکرام و تعظیم کنید و آنان را بر دیگران مقدم دارید.» سپس فرمود: «کسی از محل نشستن خود در مقابل احدی برنخیزد جز در مقابل اهل بیت من.»
(3)6- امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد بوسیدن صورت مؤمن فرمود: «چون جعفربن
ص:298
ابی طالب علیه السلام از حبشه بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله او را ملاقات نمود و بین دو چشم او را بوسید.»
(1)7- در مورد رعایت امانت در مجالس، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «در مجالس
باید امانت داری شود و صحیح نیست کسی خود را بر دیگری تفضیل دهد و یا عیب برادر مؤمن خود را بگوید.»
(2)8- در مورد لغزش های اهل مجلس و کفاره آن ها رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: [در پایان مجلس [بگو: «سبحانک اللهمّ و بحمدک لاإله إلاّ انت ربّ تب علیّ و اغفرلی.»
(3)9- در مورد رعایت حق جالسین فرمود: «نباید کسی را از جای خود بلند کنید و دیگری به جای او بنشیند.» و فرمود: «در مجالس به دیگران جای دهید.» و فرمود: «کسی حق ندارد بدون اجازه بین دو نفر بنشیند.»
امام باقر علیه السلام فرمود: «مجلسی که در آن یاد خدا و یاد ما نشود در قیامت موجب حسرت خواهد بود؛ چرا که یاد ما یاد خدا می باشد و یاد دشمنان ما یاد شیطان
ص:299
خواهد بود.»
و فرمود: «هرکس می خواهد حق مجلس را ادا نموده باشد باید هنگام برخاستن از آن مجلس بگوید: «سبحان ربّک ربِّ العزّة عمّا یصفون و سلام علی المرسلین و الحمدلله ربّ العالمین.»
(1)10- رسول خدا صلی الله علیه و آله در باره مجالس ذکر خدا و ذکر فضایل و مصایب اولیای
او فرمود: «همانا ملائکه چون به مجالس ذکر برخورد می کنند بالای سر اهل آن می ایستند و همراه گریه آنان گریه می کنند ودعای آنان را آمین می گویند و چون به آسمان بالا می روند خداوند که داناتر به حال آنهاست به آنان می گوید: ای ملائکه من، کجا بودید؟ آنان می گویند: پروردگارا، ما در مجلسی از مجالس ذکر شرکت نمودیم و عده ای را دیدیم که تسبیح و تمجید و تقدیس تو را می کردند و از عذاب تو در هراس بودند. پس خداوند می فرماید:
ص:300
ای ملائکه، آگاه باشید که من عذاب خود را از همه آنان برداشتم و شما را گواه می گیرم که آنان را بخشیدم و از عذاب خود در امان قرار دادم. پس ملائکه می گویند: بین آنان فلان گناهکار نیز بود که تو را یاد نکرد [و توبه ننمود و ذکر تو را نگفت]. خطاب می شود: من او را نیز به جهت مجالست با بندگانم بخشیدم؛ چرا که ذاکرین من کسانی هستند که هرکس بین آنان باشد نجات خواهد یافت.»
(1)11- امیرالمؤمنین علیه السلام در باره چگونگی نشستن در مجلس و در کنار سفره غذا فرمود: «هنگامی که یکی از شما بر سر سفره غذا می نشیند باید همانند غلامی که در مقابل مولای خود می نشیند بنشیند و هرگز بر سر سفره غذا یکی از پاهای خود را بر روی دیگری قرار ندهد و چهار زانو ننشیند که مورد خشم خداوند می باشد.»
(2)12- رسول خدا صلی الله علیه و آله نیر در باره چگونگی نشستن در مجلس می فرماید: «هر چیزی را شرافتی است و شریف ترین مجالس مجلسی است که اهل آن رو به قبله بنشینند.»
(3)13- در باره مجلسی که وسیله نجات و هدایت انسان شود و کسی از آن
ص: 301
آسیبی نبیند روایت شده که عبادبن کثیر گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: من یک نفر قصّه پرداز (دروغ پرداز) را دیدم که می گفت: جلسه من جلسه ای استکه هر کس در آن بنشیند خسارت نمی کند و گمراه نمی شود. امام صادق علیه السلام فرمود: «هیهات، هیهات تو اشتباه کردی و او نیز به غلط سخن گفته است.
همانا خداوند ملائکه ای را غیر از کرام کاتبین خلق نموده که روی زمین حرکت می کنند و چون به مجلسی برخورد می کنند که اهل آن، فضایل و مصایب محمد و آل محمد علیهم السلام را بیان می کنند به یکدیگر می گویند: توقّف کنید که به حاجت خود رسیدید. پس در آن مجلس می نشینند و به سخنان گوینده آن مجلس گوش فرا می دهند و هنگامی که اهل آن مجلس متفرّق می شوند آنان به عیادت بیماران آنان می روند و مرده های آنان راتشییع می کنند و از احوال غایبین آنان تفقد می نمایند.»
سپس فرمود: «این است مجلسی که هرکس در آن شرکت کند گمراه نمی شود [و هدایت می یابد].»
(1)14- امام صادق علیه السلام در باره دیدار دوستان، به شیعیان خود فرمود: «به زیارت یکدیگر بروید که موجب زنده شدن دل های شما و ذکر احادیث ما خواهد بود و احادیث ما شما را با یکدیگر مهربان می نماید.»
ص:302
سپس فرمود: «اگر شما به احادیث و سخنان ما توجه کنید رشد پیدا می کنید و نجات خواهید یافت و اگر به سخنان ما توجه نکنید گمراه و هلاک می شوید. پس احادیث ما را بگیرید و عمل کنید که در آن صورت من ضمانت نجات شما را به عهده می گیرم.»
مؤلف گوید: با توجه به مطالب یاد شده و وضع بیشتر مجالس این زمان،
روشن است که میان ماه من تا ماه گردون هزاران فرسنگ فاصله است.
امیدواریم که با توجه به فرموده های خدا و اولیای او حال ما تغییر پیدا کند و از تاریکی های جهالت و غفلت نجات یابیم و خود را به انوار مقدسه حضرات معصومین علیهم السلام نزدیک کنیم.
(1)کسی که اراده سفر دارد مستحب است به اموری توجه نماید:
1- برادران خود را مطلع سازد؛
2- در روز شنبه و یا پنج شنبه و یا سه شنبه مسافرت کند و از مسافرت در روزهای جمعه و دوشنبه و چهارشنبه پرهیز نماید، جز آن که صدقه بدهد و در هر روزی می خواهد به مسافرت برود و در روزی که قمر در عقرب باشد نیز مسافرت و ازدواج و زناشویی ننماید که خیری در آن نیست.
(2)3
ص:303
- در ابتدای حرکت آیة الکرسی و سوره حمد را بخواند و صدقه بدهد و دورکعت نماز بخواند و پس از آن بگوید: «الّلهمّ انّی أستودعک نفسی و اهلی و مالی و ذریّتی و دنیای و آخرتی و امانتی و خاتمة عملی. (مستند الشیعة ج 13/345 الکافی ج 4/283 الفقیه ج 2/177) و دعای دیگری نیز بخواند.
4- تنها مسافرت نکند و هنگامی که پیاده می شود دو رکعت نماز بخواند و از غذایی که می خورد صدقه بدهد و در حال حرکت قرآن و در حال عمل تسبیح و در حال فراغت دعا بخواند.
5- اول شب حرکت نکند. (المصدر ص 348)
ص: 304
ص: 305
مؤلف گوید: در پایان کتاب برای جلوگیری از برنامه های غیرمشروع و حرام اشعاری را ذکر نمودیم که مجالس عقد و عروسی را شاد و شوندگان آن مجالس را از گناه دور نگهدارد.
مبارک است!
این جشن پر عواطف و شیوا مبارک است وین فیض کردگار تعالا مبارک است
این ازدواج سُنّتِ دین محمّد است قانون شرع چون شده اجرا مبارک است
این ازدواج مایه خیر و سعادت است بر مردم هنرور و دانا مبارک است
از ازدواج کثرت نسل بشر بود این امر خیر هست به هر جا مبارک است
از ازدواج مجلس شادی به پا شود اکنون که جشن خوش شده برپا مبارک است
امشب شب وصال دو زیبا جوان بود این اتّصال همسرو همتا مبارک است
وصلت نموده اند دو فامیل ارجمند در پرتو ولایت مولا مبارک است
ص:306
جشن شکوهمند دو دسته گل عزیز بر دوستان و جمله اَحبّا مبارک است
پیوند مهر و ماه متین را خجسته باد همبستگی عصمت و تقوا مبارک است
از دوستان تشکر و تقدیر می شود ابراز مهرتان همه بر ما مبارک است
از بهر شادمانی داماد کف زنید جشنی پر افتخار سراپا مبارک است
بهر عروس یک کف محکم تری زنید بر او لباس اطلس و دیبا مبارک است
هرچند به دسته های گل این بزم روشن است داماد گل است که گلها مبارک است
داماد را ببین و بزن بوسه بر رخش بر گوکه جشنت ای گل رعنا مبارک است
تبریک گو که این جشن پرسرور بر این دو خانواده والا مبارک است
داماد بر صفای عزیزان به پای خیز گویند چون به منطق گویا مبارک است
ای مایه امید که داماد گشته ای دامادیت به مادر و بابا مبارک است
ص:307
از بهر یاد بود بگیر عکس ای فُتو بیننده گویدت به تماشا مبارک است
بر کوچک و بزرگ درود و سلام ما این بزم بهر خانم و آقا مبارک است
شیرین کنید جمله ز شیرینی کام خویش این میوه هاست خوب و گوارا مبارک است
گارسون بیار بستنی پسته دار را برگیر بهر دوستان که طهور و مبارک است
تا شام میهمانان آماده می شود خارج کسی نگردد از اینجا مبارک است
جوجه کباب با چلو برگ حاضر است سالاد هست و پپسی و کوکا مبارک است
انعام حاج قاری باشد سفارشی این جایزه ز اهل تولاّ مبارک است
نقدی کنید پاکت خواننده را زلطف در پای چِک اگر شده امضا مبارک است
زن بگیر!
جشن اگر خواهی بگیری مجلس دینی بگیر دعوت از اسلامیان از پاک آیینی بگیر
ص:308
ای که تا این لحظه تنهایی برو کن ازدواج این سخن در گوش همچون دُرّ تزیینی بگیر
تاکه انسان زن ندارد هر طرف ویلان بود زن پی سرگرمی و هم رفع غمگینی بگیر
هر جوان بالغ شود باید نماید ازدواج ای مُجرد زن پی اعزاز و سنگینی بگیر
هر چه من گویم عزیزم خیرخواهی می کنم جان من مرد عمل شو راه خوش بینی بگیر
زن بگیر و زود کن جشن عروسی برقرار تا که شیرین کاِم ما گردد تو شیرینی بگیر
رهنمود من برادر رهگشای راه تست سعی کن چون باغبان یک زن به گلچینی بگیر
چار زن عقدی مُجازی ای رفیق با وفا صیغه ای خواهی مترس از کس برو چینی بگیر
دخت طهرانی و شیرازی بود یک سیستم خرجشان باشد فزون بر خود چو می بینی بگیر
مشهدی و سبزواری چون قمی کاشانی است گر نمی خواهی برو رشتی و قزوینی بگیر
اصفهانی و اراکی هر دو دانا و نجیب گر نشد قسمت برو یزدی و نایینی بگیر
ص:309
دخت کارآمد اگر خواهی برو در شهر ری میوه می خواهی اگر دخت ورامینی بگیر
بندرعباسی و اهوازی است دلخواه عموم بهر رفع گرمیش رو چای دارچینی بگیر
گر که ییلاقی دلت خواهد برو سوی کرج یا شمیرانی که باشد شیک و سیمینی بگیر
دخت تبریزی برایت آورد ماست و پنیر گر انار خوب می خواهی برو فینی بگیر
گر عرب خواهی برو بغداد و مصر و سوریه خارجی خواهی اگر ژاپونی و چینی بگیر
همتی کن ای برادر جشن را کن برقرار مرغ رسمی گر نباشد مرغ ماشینی بگیر
گر که میز و صندلی هم نیست چندان غم مخور ظرف استیل ار نمی باشد ملامینی بگیر
ای دلاور هر چه بتوانی برو تولید کن روی دست خویشتن هرساله یک نی نی بگیر
شیر و کاکائو بیاور از برای دوستان بستنی لیوانی و چایی تو در سینی بگیر
حاج قاری تا که انعامت نگیری رد مشو پول نقدی گر نشد چک های تضمینی بگیر
ص:310
در این مجلس صفا بسیار باشد
در این مجلس صفا بسیار باشد مگر این مطلع الانوار باشد
چراغان مجلس بزم سروری است مزیّن خوش در و دیوار باشد
بود از اُمت پاک محمّد به رفعت سرور ابرار باشد
بود اسلامی این جشن عروسی که جای خواندن اشعار باشد
صفایی کاندر این بزم نشاط است کجا در گلشن و گلزار باشد
بگو تبریک خوش بر آقا داماد که خندان چون گل بیخار باشد
چه دامادی که می باشد مبارز مُحّب عترت اطهار باشد
عروس خانم دختی با فضیلت بر او از جان و از دل یارباشد
عجب افراد با شخصیت و پاک نظر بنما در این تالار باشد
کف محکم زنید ای آشنایان که مجلس خالی از اغیار باشد
زجا برخیز یک دم آقا داماد که اکنون موقع دیدار باشد
نما از جمله اظهار تشکر که آن تقدیر از حُضار باشد
تمنا می شود از اهل مجلس کف محکم زدن تکرار باشد
در اینجا دوستان آل عصمت ز عرفان قلبشان سرشار باشد
همه روشن ضمیر و پاکدامان خوش آن کو مؤمن و دیندار باشد
بریزید نقل وسِکّه بهر داماد که گویی ریزش رگبار باشد
پذیرایی شود از میهمانان خوش آن مهمان که برخوردار باشد
یکی چایی نماید نوش جانش یکی را بر لبش سیگار باشد
خیار و پرتقال و سیب و انگور روا نبود کسی بی کار باشد
ز شیرینی دمادم نوش جان کن که تا کام تو شکّربار باشد
چلو مرغ است شام اهل مجلس به خوردن هرکسی ناچار باشد
ص: 311
کباب کوبیده بهتر هضم گردد خدا ناکرده گر بیمار باشد
کف محکم زدن سهل است و آسان شما را از چه رو دشوار باشد
خدایا هر کسی آهسته کف زد به پشت در بماند زار باشد
شب دامادیش باران بیاید خجل از دلبر طرّار باشد
هر آن شخصی که گوید زن نخواهم کجا او واقف از اسرار باشد
در اینجا هرکسی خورده نمک را زند کف چون که بالاجبار باشد
فکاهی ها که گوید حاج قاری کجا در طبله عطّار باشد
کنون انعام ما حاضر نمایید به شرط آن که صد دینار باشد
بود دینار دینار عراقی بسی صرّاف در بازار باشد
آدرس جهت انتخاب همسر!
جوان کن از جوانی قدردانی که از هر چیز بهتر شد جوانی
شنو پند مرا از جان و از دل که عمر خویش را خوش بگذرانی
مُجرد تا به کی تزویج بنما به شادی در جهان کن زندگانی
به هنگام توانایی تو زن گیر که باشد مونست در ناتوانی
النکاح سنتی قول رسول است چنین گفت آن خدیو آسمانی
چونصف دین تو در ازدواج است برو کن ازدواج ارنکته دانی
زنی با عفت و تقوا طلب کن اگر خواهی نمایی کامرانی
هر آن دختر که محجوب و عفیف است نصیب همسرش شد شادمانی
تو تا آگه شوی گردم مُعَرِف بگیر این آدرس ها با نشانی
زهر شهری پسند خاطرت شد همی شو خواستگار او به آنی
شما گر دخت تهرانی بگیری بری لذّت گه شیرین زبانی
ص:312
اگر که مؤمن و دیندار خواهی قمی بستان و یا گلپایگانی
اگر خواهی زرنگ و کارآمد تو رشتی گیر یا مازندرانی
اگر خواهی گلاب و عطر قمصر ز کاشان بگیر ای یارجانی
اگر که سبزه و زیبادلت خواست بگیر اهوازی یا که آبادانی
اگر خواهی که اهل حال باشد بگیر شیرازی یا که کازرانی
اگر که زیرک و هوشیار خواهی بگیر از دختران اصفهانی
ز قزوینی به عالم ساده تر نیست ولی داناست دخت همدانی
ز گرگانی و سمنانی چه گویم که خون گرمند همچون دامغانی
خراسانی اگر شد قسمت تو از او پیوسته بینی مهربانی
ز کرمانی ندیدم با وفاتر از او شد با صفاتر شیروانی
زنان شاهرود و سبزواری ز خوبی بهر آنها نیست ثانی
اگر که چایی کلکته خواهی بکن در بندرعباس کشتی رانی
زن کرمانشهی بی باک باشد ولی یزدی است خون سرد و امانی
ز شهر ری و یا شهر ورامین بگیر گر سبزی خواهی رایگانی
اگر خواهی سخن تُرکی بگوید بگیر ای دوست، آذربایجانی
گلین چوخ یا خچیدی شهر مراغه ارومیّه بگو داد از گرانی
اگر ارزان و بی غصه دلت خواست برو هی صیغه کن اما نهانی
ترا زین آدرس هایی که گفتم همی باید کنی سیر جهانی
به بزم جشن و شادی محبان کند آقای قاری دُرفشانی
بود انعام ما ای آقا داماد اگر نقدی بود ملیون تومانی
ص:313
عجب جشنی!
عجب جشنی هم اکنون برقرار است که یکسر لطف و فضل کردگار است
مبارک بزم جشن و شادمانی است سراپا مهر و عشق و افتخاراست
چه جشنی جشن عقد و ازدواج است که دستور رسول نامدار است
بود چون سنت دین محمد ملائک را در این محفل گذار است
کنون اجرا شده قانون اسلام چه قانونی که تا روز شماراست
بود در پرتو قرآن و عترت به حُضار گرامی بخت یار است
به داماد و عروس تبریک گوییم کز این تزویج هریک کامکار است
بجا باشد اگر محکم زنی کف که این مرسوم هر شهر و دیار است
چه دامادی که باشد شاخه گل زجان دین خدا را پاسدار است
عروسش دختری با دین و ایمان که از تقوا و عفت با وقار است
بود داماد دانشجوی قرآن هر آن کس مرد حق شد رستگار است
عروسش پیرو زهرای اطهر چنین دوشیزه یی نیکو شعار است
بود گل ها در اینجا دسته دسته که داماد نوجوانی گل عذار است
بزن کف از برای ساق دوشان که او را در یمین است و یساراست
به باب ارجمند تازه داماد مبارک گو که شخصی نامدار است
به باب نوعروس تبریک گوییم کز این دختر قرین افتخار است
تشکر می کنم از میهمانان که دل این دوستان را دوستدار است
نظر بنما تو براعیان و اشراف در اینجا شادمان خرد و کبار است
یکا یک محو روی ماه داماد که نور دین ز رویش آشکار است
در اینجا فیلمبرداران استاد گرفته عکس بهر یادگار است
عجب بزمی متین و دلپذیر است که خود بی سابقه در روزگار است
ص:314
ز شیرینی است کام جمله شیرین که شیرینی اعلا خوشگوار است
بخور از بستنی فرد و ممتاز که خود یادآور فصل بهار است
تناول کن ز سیب نغز مطبوع که ویتامین در او ای سور خوار است
دگر از پرتقالش میل فرمای چرا کاین پرتقال از شهسوار است
مشو غافل ز نارنگی و انگور تر و تازه نظر بنما خیار است
هر آنچه میل داری نوش جان کن تو را نعمت کنون در اختیارکن
ز چایی باز تجدید قوا کن که دشمن از تو در حال فرار است
دمی بیکار منشین ای برادر بخور از میوه زیرا آبدار است
بباید میل فرمایی غذا را در این سالن که شام است و نهار است
کف محکم بزن خواهی نگویند که بی حال است گویا روزه دار است
اگر اینجا کف محکم نکوبی بگویندت جوانی بی بُخار است
به بزم مذهبی بین حاج قاری بود مداح و خوش خدمتگذار است
ز داماد عزیز انعام خواهد سعادت بهر او امیدوار است
مبادا کمتر از میلیون بیاری ولی تخفیف او یکصد هزاراست
راهنمایی داماد
نکته ای شیوا ز من ای مرد دانشور بگیر گوش جان بگشا و پندی بهتر از گوهربگیر
مطلبی حساس باشد ای جوان در ازدواج پرسشی بنما و پاسخ را از این چاکربگیر
دو حرامی را در اول می کند با هم حلال بهر کسب اطلاع آیین پیغمبر بگیر
ص:315
نسل و پیوند بشر سرچشمه گیرد زین عمل حاصل ار خواهی به دنیا نخل بارآور بگیر
ازدواج است ای جوان قانونی از احکام دین گر تویی مرد عمل روبهر خود همسربگیر
دختری با عفت و عصمت اگر پیدا شود رو به عقد خود درآور کام از آن دلبربگیر
دختر اقوام اگر باشد ترا اولی تر است گر ندادندت ز همسایه برو دختر بگیر
دخت همسایه نباشد گر پسند خاطرت با کمال همت از یک کوچه دیگر بگیر
آن که را خواهی اگر در شهر هم پیدا نشد دخت دهقان یا کشاورز ای بلند اختر بگیر
گر که می خواهی کند کار از برایت روز وشب یا زمشهد یا زبجنورد یا که از کاشمر بگیر
گر که می خواهی بود خوش مشرب و مهمان نواز یا زقلهک یا زشمران یا که از چیذر بگیر
ثروتت محفوظ دارد دخت پاک اصفهان گر که خواهی مالت افزون گردد از رامسر بگیر
دخت تهرانی بدان جیب تو را خالی کند گنج قارون گر که داری رو بِزیرِ سر بگیر
دختر مازندرانی بهر تو آرد برنج ماهی ارخواهی برو از رشت یا رودسر بگیر
ص:316
دخت شیرازی تو را پیوسته دارد شادمان میل داری میل سرکار است رو زودتر بگیر
انقلابی گر که می خواهی بگیر از شهر قم گر دلاور خواهی از دزفول یا شوشتر بگیر
دخت قزوین و اراکی با تو سازش می کند نامزد کن از برایش زود انگشتر بگیر
بزله گو خواهی اگر رو سوی شهرهمدان گرچه دانایی زنی از خویش داناتر بگیر
دختر کُردی اگر خواهی به کرمانشاه رو لیک بهر حفظ دین او برو معجر بگیر
گر تواضع پیشه می خواهی برو گلپایگان دختر خون گرم اگر خواهی زخرمشهر بگیر
گر که خواهی جوزقند و میوه و عطر وگلاب رو به کاشان دختری از قریه قمصربگیر
لهجه ترکی اگر خواهی سوی تبریز رو هان تِزُل قارداش ز آذربایجان قیزلر بگیر
دخت آبادان سخن گوید به آهنگ عرب مَرحبا یَرحَب بِکُم آن دخت با مشعر بگیر
جنس قاچاق ار که خواهی وارد از خارج کند روی کن سوی جنوب و دختر از بندر بگیر
آن چه دانستم بگفتم سر به سر بهر شما این زمان تصمیم خود را ای همایونفر بگیر
ص:317
مجلس جشن عروسی را برو تشکیل ده دعوت از یاران خود از کهتر و مهتر بگیر
سیب و موز و پرتقال و شیرینی آماده کن موز لبنان گر نباشد رو خیار چنبربگیر
حاج قاری بر کلام خویشتنن ده خاتمه لیک انعامت ز داماد ادب پرور بگیر
چون که این داماد می باشد یکی از دوستان صحبت از میلیون مکن از دوستان کمتر بگیر
توصیه به جَوونای بی زن «به لهجه اصفهانی»
جوون برو زن بی گیر یه وصله تن بی گیر
سنت دیند اینس اگر دلد حق بینس
حافظ دین و ایمون زنس براد عزیز جون
داشتن زن عالیس جاش پیش تو خالیس
اینقدر دل دل نکون بی خودی معطل نکون
با این که چیز گرونس قیمتی زعفرونس
دراومدد مکفی نیست کارد دوروغ بافی نیس
نگو گرفتار می شم جلدی عیالوار می شم
اگر می خوای شادباشی از غصه آزاد باشی
تو اجتماع امروز قوی باشی و پیروز
بوگند تو وم یک کسی با خوب خوبا هم دسی
چشم و دلد را واکون دور و ورد، نیگاکن
ببین که زن عزیزس کاراش همه تمیزس
ص:318
همیشه کار می کوند قدرشا کس نیمدوند
خونه و بچه داری بود براش شعاری
زندگی بی زن وِلِس بی بَرو بی حاصلس
هر جا که زن نباشد خوشی به تن نباشد
کانون مهر و وفاس ماییه لطف و صفاس
زن مثی شعم می سوزد لباس براد می دوزد
در همه جا یاردس مونس وغمخواردس
با نوق نوقاد می سازد به دشمناد می تازد
هیجا کارش پیدا نیس تو گفته هاش ریانیس
به کاری خونه سفتس بد خواه او خرفتس
پا جای پاد می زارد عزت براد میارد
محبتش زیادس همیشه چش برادس
حول و هوا دا دارد جور و جفا ندارد
او وختی که پیر می شی پیر و زیمین گیر می شی
دس می کوند لابالد کمک می شد به حالد
براد پرستار می شد تو را نیگر دار می شد
به وختی بی دندونی تو را می شد جون جونی
زندگی با زن و ذول باشد تمیز و مقبول
آبروی زندگی زن بود و بندگی
این سخن از «بی ریاس» زن برای مرد دواس
مؤلف گوید: اشعار مربوط به فضایل علی و فاطمه علیهم السلام در پایان کتاب میزان الحق و اسوة النساء درج شده است، مراجعه شود.
و تمّت کلمة ربّک صدقا و عَدلا
ص:319
1 - الحجّ و الزیارت، عربی
2 - آداب حج و زیارت حرمین شریفین، فارسی
3 - میزان الحق یا حقیقت مظلوم، فارسی عربی
4 - آیات الفضائل یا فضائل علی علیه السلام در قرآن، عربی فارسی
5 - دولة المهدی علیه السلام یا حکومت امام زمان عجل اللّه فرجه الشریف، فارسی عربی
6 - اسوة النساء، بانوی نمونه عالم، فارسی عربی
7 - امام الشهدا و سالار شهیدان، فارسی عربی
8- انتظار مهدی علیه السلام و نشانه های ظهور، فارسی عربی
9 - شهید خراسان و پناه شیعیان، فارسی عربی
10- عاشقان کربلا، زیارات عتبات عالیات عراق
11- آیین همسرداری و آداب زندگی در اسلام، فارسی عربی
12- بشارت های معصومین علیهم السلام ، فارسی عربی
13 - بشارت های قرآنی، ، فارسی عربی
14- محرمات اسلام در قرآن و حدیث، فارسی عربی
ص :320