شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۲-۲۸۲۷۰
سرشناسه : محمدياشتهاردي، محمد
عنوان و نام پديدآور : امام سجاد(ع) سرچشمه كمالات انساني/ محمدياشتهاردي، محمد
منشا مقاله : ، قدس، (۱۰ مهر ۱۳۸۲): ص ۱۰.
توصيفگر : عليبنحسين(ع)، امام چهارم
توصيفگر : فضائل اخلاقي
امام سجاد (ع) در عين آن كه زينت عبادت كنندگان، بزرگمرد عبادت، عرفان و سجده بود، مجاهد بزرگ في سبيلالله بود، او در عين آن كه كانون علم و انديشه ومعرفت بود، تواضع ويژهاي داشت، و در عين آن كه شكوه و جلال و ابهت خاصي داشت، داراي حلم و بردباري و سعه صدر مخصوصي بود، و در يك كلمه كانون همه كمالات انساني و ارزشهاي والاي معنوي، و زيبنده اين شعر معروف بود كه: رخ زيبا يد بيضا دم عيسي داري آن چه خوبان همه دارند تو تنها داري در اين گفتار برآنيم تا به چند نمونه از رفتار آن حضرت در زندگي اشاره كنيم، به اين اميد كه درسهاي سودمند زندگي سالم و سازنده را از شيوه زندگي درخشان آن بزرگمرد فضايل بياموزيم:
آن حضرت با عنوان زينالعابدين و سجاد خوانده ميشود، چرا كه او قبل از هر چيز بنده خالص و صالح خدا بود، و سجدههاي طولاني او، هر بيننده را به سوي خدا و پرستش خدا جذب ميكرد. خداوند در حديث لوح كه آن نامهاي از سوي خدا به پيامبر اكرم (ص) است او را چنين معرفي كرده است: «سيد العابدين و زين اوليائي الماضين؛ او آقاي عبادت كنندگان و زينت اولياي پيشين من است.» يوسف بن اسباط ميگويد، پدرم گفت: نيمههاي شب به مسجد رفتم، جواني را كه به سجده افتاده بود ديدم كه چنين با خدا راز و نياز ميكرد: «سجد وجهي متعفرا في التراب لخالقي و حق له؛ صورتم خاك آلود، براي آفريدگارم سجده كرد، كه خداوند سزاوار سجده است.» به محضرش رفتم، دريافتم امام سجاد (ع) است، صبر كردم تا هوا روشن شد، به نزد ايشان رفتم و عرض كردم: «اي فرزند پيامبر! چرا آن همه به خود زحمت مي دهي با اين كه خداوند تو را برتري بخشيده و تو در پيشگاه خدا مقام بسيار ارجمندي داري؟» او با شنيدن اين سخن منقلب شده و گريه كرد و فرمود: پيامبر (ص) فرمود: «هنگامي كه روز قيامت برپا گردد هر چشمي جز چهار چشم گريان است: 1. چشمي كه از خوف خدا بگريد؛ 2. چشمي كه در راه (جهاد) براي خدا نابينا شده باشد؛ 3. چشمي كه از حرامهاي خدا پوشيده شده باشد؛ 4. چشمي كه شب تا صبح در حال سجده بيدار باشد....» عبادت امام سجاد (ع) پرستش كاملاً آگاهانه و بسيار عميق بود، او با لذت و شيفتگي مخصوص، آميخته با عرفان كامل، خدا را عبادت ميكرد. ارتباط و پيوند او با خدا به گونهاي بود كه روايت شده: شبي براي عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و هم چنان به ستارگان مي نگريست، و در انديشه آفريدگار و آفرينش آنها فرو رفت، حيران و بهت زده در حالي كه دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخته بود تا صداي اذان صبح را شنيد. فاطمه (س) يكي از دختران اميرمومنان علي (ع) از جابر بن عبدالله انصاري تقاضا كرد كه نزد امام سجاد (ع) برود، به عنوان دل سوزي از آن حضرت بخواهد كه جانش را از آسيب عبادت بسيار حفظ كند، زيرا او بر اثر عبادت بسيار، از ناحيه بيني و سر زانوها و كف دستها و پيشاني، آسيب سختي ديده بود، جابر نزد امام سجاد (ع) رفت و آن حضرت را از تحمل آن همه رنج طاقت فرسا در عبادت برحذر داشت. امام سجاد (ع) به او فرمود: «اي همنشين رسول خدا (ص)! جدم رسول خدا (ص) آن قدرعبادت كرد كه پاهايش ورم كرد، شخصي به او عرض كرد: چرا آنقدر به خود رنج ميدهي؟ فرمود: «افلا اكون عبداً شكورا؛ آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم.» جابر به امام سجاد (ع) عرض كرد: «جان عزيزت در خطر است، كم تر خود را در فشار قرار بده.» امام سجاد (ع) فرمود: «يا جابر لا ازال علي منهاج ابوي موتسياً بهما حتي القاهما؛ اي جابر همواره راه پدرانم (پيامبر و علي) را مي پيمايم، و آنها را الگو قرار ميدهم تا به آنها بپيوندم.» صحيفه سجاديه، يكي از نمادهاي عرفاني و زاييده انديشههاي معرفت شناسي امام سجاد (ع) است كه به عنوان زبور آل محمد (ص) شناخته شده، و با مطالعه آن، ميتوان به عظمت بيكران پرستش آگاهانه آن بزرگوار واقف شد.
امام سجاد (ع) به تامين معاش زندگي افراد بي بضاعت و مستمند، توجه عميق و اقدام همه جانبه داشت، علاوه بر اين كه با نظم خاصي از صد خانواده فقير مدينه به طور مستمر سرپرستي ميكرد، به بينوايان ديگر نيز توجه داشت، او نان و آذوقه را در انبان ميكرد و خودش آن را بر دوش ميگرفت و به صورت ناشناس و محرمانه براي آنها ميبرد، نيازمندان هرگاه او را ميديدند به همديگر ميگفتند صاحب الجراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتي كه فقير را ميديد نه تنها با نظر خشمگين يا تحقير آميز به او نگاه نميكرد، بلكه با شادماني ميگفت: «مرحبا بمن يحمل زادي الي الاخره؛ آفرين به كسي كه توشه مرا به سوي آخرت حمل ميكند.» يكي از شخصيتهاي عصر آن حضرت به نام زهري ميگويد: در يك شب سرد و تاريك زمستاني امام سجاد (ع) را ديدم؛ بار آرد و هيزم بر پشت گرفته بود و عبور ميكرد، پرسيدم: اين بار چيست؟ فرمود: قصد سفر دارم، اين توشه راه سفر است كه آماده كردهام تا به محله حريز ببرم. غلام خود را به آن حضرت معرفي نمودم و عرض كردم: «شما زحمت نكشيد، اين غلام من است كه آن بار شما را حمل ميكند.» فرمود: نه. عرض كردم: پس اجازه بدهيد خودم آن را حمل كنم، فرمود: «من زحمتي را كه موجب نجات من در سفر خواهد شد، و پيمودن راه سفر مرا نيكو كند، از خود دور نميكنم.» پس از چند روزي او را در مدينه ديدم، پرسيدم شما فرموديد به مسافرت ميروم، پس چرا مسافرت نكردي؟ فرمود: اي زهري، منظورم از مسافرت، آن سفري كه تو گمان كردي نبود، بلكه منظورم سفر مرگ بود كه خود را براي آن آماده ميساختم، آن گاه فرمود: «انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندي في الخير؛ همانا آمادگي براي سفر مرگ، اجتناب از كارهاي حرام، و بخشش عطاياي نيك به مردم است.» آن حضرت بر همين اساس از بيماران عيادت ميكرد، و اگر با خبر مي شد كه آنها مقروض هستند، قرض آنها را ادا مينمود، چنان كه روايت شده شنيد كه «محمد بن اسامه» بيمار و بستري شده، به عيادتش رفت، وقتي فهميد او مقروض است و دوست دارد قبل از مرگش، قرضهايش پرداخته شود، همه قرضهاي او را برعهده گرفت و پرداخت. پس از آن كه آن بزرگوار مهربان، به شهادت رسيد، هنگامي كه پيكر پاكش را غسل ميدادند، خراشهايي در پشت مباركش ديدند، بعضي از حاضران از علت آن پرسيدند، يكي از حاضران پاسخ داد: «اين سياهيها و خراشها از آثار انبانهاي طعام است كه آن حضرت آن را به طور مكرر حمل ميكرد و به خانه مستمندان ميبرد، و نيز از آثار آب كشي آن حضرت از چاه است كه براي همسايگان، از آن چاه آب ميكشيد، و اينك جاي طناب آب كشي در پشتش باقي مانده است».
امام سجاد (ع) در طول زندگي براي انجام مناسك حج و عمره بسيار به مكه مي رفت، با اين كه فاصله بين مدينه و مكه حدود هشتاد فرسخ است، آن حضرت براي انجام عبادت بزرگ حج، گاهي اين راه را پياده ميپيمود، و از اين كه براي انجام عبادت خدا، رنج ميكشيد، لذت ميبرد. آن بزرگوار بيست بار (و به نقلي 22 بار) سوار بر شترش شده و به مكه ميرفت، و پس از انجام مراسم عمره يا حج، به مكه باز ميگشت، او در اين مدت حتي يك بار تازيانه بر شترش نزد، هرگاه ميخواست شترش تندتر حركت كند، تازيانهاش را بر بالاي سر شتر به حركت در ميآورد، و ميفرمود: «لولا خوف القصاص لفعلت؛ اگر ترس قصاص قيامت نبود، با زدن تازيانه بر شتر، آن را به تند حركت كردن وادار ميكردم.» با توجه به فاصله بين مكه و مدينه كه حدود هشتاد فرسخ بود، نتيجه ميگيريم كه بيست بار رفتن و بازگشتن آن حضرت معادل 3200 فرسخ خواهد شد، آن بزرگوار در تمام طول اين مدت با اين كه تازيانه در دستش بود، از خوف قصاص قيامت، حتي يك بار تازيانهاش را بر شترش نزد، با اين كه شتر در ميان مركبها به پوست كلفتي معروف است، و تازيانه زدن به آن، رنجش چنداني براي او نخواهد بود. در صفحه ديگري از زندگي امام سجاد (ع) ميخوانيم: او يكي از غلامان آزاد كردهاش را سرپرست رسيدگي به مزرعهاي نموده بود، روزي براي ديدن آن مزرعه به آن جا رفت مشاهده كرد كه بر اثر سهل انگاري غلام آسيب فراواني به آن مزرعه وارد شده است، ناراحت شد و براي تنبيه غلام، يك بار تازيانهاي به او زد. پس از اين كار پشيمان شد، وقتي كه آن حضرت به خانه بازگشت، شخصي را نزد آن غلام فرستاد تا او را به حضورش بياورد، آن شخص پيام امام را به او ابلاغ كرد، غلام به محضر امام سجاد (ع) آمد، ديد امام خود را برهنه كرده، و تازيانهاش را پيش رويش انداخته است. غلام گمان برد كه امام ميخواهد او را مجازات كند، از اين رو به شدت ترسيد، ولي ناگاه ديد امام سجاد (ع) آن تازيانه را برداشت و به غلام داد و فرمود: «اي مرد امروز كاري از من در مورد تو سرزد كه سابقه نداشت، لغزشي بود كه رخ داد، اينك اين تازيانه را بگير و همان گونه كه به تو زدم به من بزن و از من قصاص كن.» غلام گفت: سوگند به خدا جز اين گمان نداشتم كه مرا مجازات كني كه سزاوار آن هستم، تا چه رسد به اين كه من از تو قصاص كنم. امام سجاد (ع) فرمود: عزيزم! تازيانه را بردار و قصاص كن، غلام گفت: معاذالله! هرگز چنين نكنم، تو را (اگر لغزشي بود) بخشيدم. اين گفت و گو به طور مكرر بين امام سجاد (ع) و آن غلام رد و بدل شد، هنگامي كه امام (ع) ديد آن غلام از قصاص كردن خودداري ميكند به او فرمود: «اما اذا ابيت فالضيعه صدقه عليك؛ هان آگاه باش اكنون كه از قصاص خودداري ميكني آن مزرعه را به تو انفاق كردم، مال تو باشد.» سپس امام سجاد (ع) آن مزرعه را در اختيار آن غلام گذاشت.
از شيوههاي زندگي امام سجاد (ع) اين كه: بسيار متواضع بود، نه تنها از همنشيني با تهيدستان و مستضعفان عار نداشت، بلكه مشتاقانه در كنار آنها مينشست و همچون دوست صميمي با آنها هم صحبت ميشد، بعضي اين روش را از آن حضرت نپسنديدند، و از نشست و برخاست آن حضرت با طبقه پايين دست، انتقاد كردند، امام سجاد (ع) در پاسخ آنها فرمود: «اني اجالس من انتفع بمجالسته في ديني؛ من با كسي همنشين ميشوم كه از مجالست او به نفع دينم بهرهمند گردم.» يك روز امام سجاد (ع) سوار بر مركب از راهي ميگذشت چشمش به جمعي از بيماران جذامي كه در كنار هم نشسته بودند و غذا مي خوردند افتاد، آنها وقتي كه امام را ديدند او را دعوت به خوردن غذا كردند. امام (ع) آن روز را روزه بود، به آنها فرمود: «اگر روزه نبودم، در كنار سفره شما مينشستم.» امام سجاد (ع) آن روز به خانه خود بازگشت، دستور داد غذاي مطبوعي آماده كردند، آن گاه همه آن جذاميان را به خانه خود دعوت كرد، آنها به خانه آن حضرت آمدند، امام (ع) در كنار آنها نشست و با هم از غذا خوردند.
امام سجاد (ع) مادرش را به هنگامي كه نوزادي بيش نبود از دست داد. از اين رو، بانويي پرستاري آن حضرت را بر عهده گرفت و به عنوان نامادري در حفظ آن حضرت كوشيد، امام سجاد (ع) وقتي كه بزرگ شد، با نامادرياش در يك كاسه غذا نميخورد، شخصي از آن حضرت پرسيد: «با اين كه شما مادرت (نامادريت) را دوست داري، چرا در يك كاسه با او غذا نميخوري؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «اني اكره ان تستبق يدي الي ما سبقت اليه عينها فاكون عاقا لها؛ من دوست ندارم كه دستم به لقمهاي سبقت گيرد كه چشم مادرم به آن سبقت گرفته است، آن گاه جفاكار نسبت به مادرم گردم.» به راستي وقتي كه آن حضرت به نامادري اين گونه احترام ميگذاشت، براي مقام مقدس مادر چقدر ارج و ارزش قائل بود؟!
امام باقر (ع) نقل كرد، پدرم امام سجاد (ع) فرمود: دچار بيماري سختي شدم، پدرم به من فرمود: چه ميل داري؟ گفتم: ميل دارم به گونهاي باشم كه در برابر تدبير و خواست خدا، خواسته ديگري نداشته باشم. پدرم فرمود: «احسنت ضاهيت ابراهيم الخليل؛ احسن و آفرين كه به ابراهيم خليل (ع) شباهت يافتهاي.» در آن هنگام كه دشمنان ميخواستند او را به درون آتش شعله ور بيفكنند، جبرئيل نزد او آمد و گفت: آيا حاجتي داري؟ ابراهيم (ع) گفت: «لا اقترح علي ربي، بل حسبي الله و نعم الوكيل؛ در برابر مقدرات پروردگارم چيز ديگري درخواست نميكنم، بلكه خدا مرا كفايت ميكند، و او پشتيبان خوبي است.»
امام سجاد (ع) در تمام مصائب كربلا و اسارت، شركت داشت، و سخت ترين و جانكاهترين حوادث را تحمل كرد، او و همراهانش را به صورت اسير، در كوفه به مجلس عبيدالله بن زياد حاكم عراق كه طاغوتي سنگ دل و بي رحم بود وارد نمودند. عبيدالله پس از گستاخيهاي بسيار بي شرمانه متوجه امام سجاد (ع) شد، و گفت: «اين شخص كيست؟» يكي از حاضران گفت: علي بن حسين (ع) است. عبيدالله گفت: مگر خداوند علي پسر حسين (ع) را نكشت؟ امام سجاد (ع) فرمود: من برادري به نام علي بن حسين (ع) [علياكبر] داشتم، مردم او را كشتند. عبيدالله با خشونت گفت: «بلكه خدا او را كشت.» امام سجاد (ع) فرمود: «الله يتوفي الا نفس حين موتها؛ خداوند جانها را هنگام مرگشان، قبض ميكند.» عبيدالله گفت: آيا تو جرئت پيدا كردهاي پاسخ مرا مي دهي؟ سپس به ماموران جلادش گفت: برخيزيد و گردنش را بزنيد. حضرت زينب (س) به دفاع برخاست، و پس از گفتاري، خطاب به عبيدالله فرمود: «اگر بنا است علي بن الحسين (ع) را بكشي، مرا نيز با او بكش.» در اين هنگام امام سجاد (ع) به عمهاش زينب (س) فرمود: آرام باش، تا من با عبيدالله سخن بگويم، سپس به عبيدالله رو كرد و با صلابت و قاطعيت فرمود: «ابالقتل تهددني يابن زياد اما علمت ان القتل لنا عاده، و كرامتنا الشهاده؛ اي پسر زياد! آيا مرا به كشتن تهديد ميكني و مي ترساني، آيا نمي داني كه كشته شدن عادت ما است، و شهادت مايه ي كرامت و سرافرازي ما ميباشد؟!»
ماجراي نهضت كربلا، يك حادثه بزرگ سياسي بود، امام سجاد (ع) در پيدايش آن و ابلاغ پيام شهيدان و پيگيري نتايج نهضت نقش اصلي را داشت، آن حضرت پس از ماجراي خونين عاشورا، چه هنگام اسارت، و چه هنگام بازگشت به مدينه، در هر فرصتي مردم را بر ضد طاغوت عصر، يزيد بن معاويه مي شوراند، خطبه غرا و كوبنده او در شام، يزيد و حكومتش را رسوا نمود، و ماهيت پليد حكومت خودكامه او را افشا كرد، با اين كه در جو خفقان آن عصر، حتي ذكر نام حسين (ع) ممنوع بود، به دستور آن حضرت در نگين انگشترش چنين نوشته بودند: «خزي و شقي قاتل الحسين بن علي عليه السلام؛ رسوا و بدبخت شد قاتل حسين پسر علي (ع»). آن حضرت چهل سال، مصائب پدرش امام حسين (ع) را ياد مي كرد ومي گريست، هنگام غذا خوردن، دست از غذا ميكشيد، ميگفتند بفرماييد غذا ميل كنيد، در پاسخ ميفرمود: «قتل ابن رسول الله جائعاً، قتل ابن رسول الله عطشانا؛ حسين (ع) فرزند رسول خدا (ص) گرسنه و تشنه كشته شد.» كوتاه سخن آنكه آن حضرت اكثر بهره برداري را از نهضت امام حسين (ع) به عناوين گوناگون بر ضد طاغوتهاي وقت نمود. پس از بني اميه، هنگامي كه خلفاي بني مروان روي كار آمدند، موضع گيري امام سجاد (ع) در برابر آنها نيز نوع ديگري از رودر رويي شديد در برابر طاغوتيان بود. آن حضرت قيام مختار بر ضد بنياميه را تاييد كرد و با صراحت فرمود: «لا تسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارنا؛ از مختار بدگويي نكنيد، چرا كه او قاتلان ما را كشت، و به خون خواهي از ما قيام كرد.» آن حضرت قبل از قيام انقلابي پسرش «زيد» كه بر ضد حكومت هشام بن عبدالملك (دهمين طاغوت اموي) رخ داد، قيام او را تاييد ميكرد و ميفرمود: «پدرم از پدرش اميرمومنان علي (ع) نقل كرد در پشت كوفه مردي قيام كند كه او را «زيد» ميگويند... او و يارانش در قيامت با شكوهي بسيار با عظمت در كنار مردم عبور كنند، وفرشتگان به آنها اشاره كرده و ميگويند: اينها جانشينان صالحان پيشين و دعوت كنندگان به حق هستند، آن گاه رسول خدا (ص) از آنها استقبال كند و خطاب به زيد ميفرمايد: اي فرزندم! شما مسووليت خود را به انجام رسانديد، اكنون بدون حساب، وارد بهشت شويد.»
موضعگيريهاي قاطع و پر صلابت امام سجاد (ع) در برابر هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموي) و عظمت روز افزون امام (ع) در ميان مردم، به ويژه در ميان مردم حجاز موجب شد كه هشام به قتل امام سجاد (ع) كمر بست، برادر او وليد بن عبدالملك، به دستور او، آن حضرت را مسموم كرده و به شهادت رساندند. آن بزرگوار به جرم دفاع از حيثيت اسلام، و مبارزه با طاغوتهاي اموي و مرواني، شهد شهادت نوشيد، چند روز در بستر شهادت آرميده بود، معالجات سودي نبخشيد، او در لحظه آخر عمر همان وصيت پدرش را بازگو كرد و فرمود: هنگامي كه پدرم امام حسين (ع) وفات كرد، ساعتي قبل مرا به سينهاش چسبانيد و فرمود: «يا بني اياك و ظلم من لايجد عليك ناصراً الا الله؛ اي پسر جانم! بپرهيز از ستم كردن بر كسي كه ياوري براي انتقام تو، جز خدا ندارد.» نيز به پسرش امام باقر (ع) فرمود: پسرم! تو را به همان سخن وصيت ميكنم كه پدرم هنگام شهادت مرا به آن وصيت كرد: «يا بني اصبر علي الحق و ان كان مرا؛ اي پسر جان! در راه حق صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنجآور باشد.» به اين ترتيب آن امام همام بعد از نهضت عظيم امام حسين (ع) پس از حدود 35 سال مبارزه به صورتهاي گوناگون، در 75 سالگي به لقاءالله پيوست، و با خون سرخ خود پاي نهضت خونين پدرش را امضاء كرد. او در فرازي از صحيفه سجاديه كه از گنجينههاي بزرگ معارف و عرفان است و از او به يادگار مانده، به درگاه خدا چنين عرض مي كند: «اللهم اني اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتي فلم انصره؛ خدايا! من از پيشگاه تو عذرخواهي ميكنم در مورد مظلومي كه در برابر من به او ستم شده، و من به ياري او نشتافتهام.» «خدايا! به من دست و نيرويي ده تا بتوانم بر كساني كه به من ستم ميكنند پيروز شوم، و زباني عنايت فرما تا در مقام احتجاج و استدلال بر مخالف چيره شوم، و انديشهاي ده تا نيرنگ فكري دشمن را درهم شكنم، و دست ستمگران را از تعدي و تجاوز، كوتاه سازم.»
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».