حسن بصري كيست؟

مشخصات كتاب

حسن بصري كيست؟

نویسنده :مهدي آقابابايي

ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

چكيده

مقاله اي كه پيش رو داريد دربارهي يكي از كساني است كه با اهل بيت دشمني مي نمود در اينجا به چهره ي جنجالي او، فرقه و مذهب او، مناظرات اهل بيت عَلَيْهمُالسَّلَام با او، احاديثي كه در شأن او آمده است و نظرات علماي سلف پرداخته ايم.

مقدمه

با نام و ياد خدا، خدا را شاكريم كه توانستيم مطالبي درباره ي يكي از كساني كه با اهل بيت به دشمني برخاست و با اميرالمؤمنين به ستيز پرداخت و حضرت او را نفرين كردند و تا آخر عمر مانند كسي كه فرزند از دست داده باشد بود و اهل بيت مانند امام حسن و امام حسين و امام سجاد عَلَيْهمُالسَّلَام با او مناظراتي هم نموده اند.

اكثر صوفيه از او سرمشق مي گيرند و او را به عنوان رهبر خود قبول دارند و به عنوان قبله اهل تصوف معروف است و اين كينه ي او با اهل بيت تا جايي پيشرفت كرد كه وقتي فهميد امام حسين قصد كربلا را دارد با قتيبه بن مسلم آن شهر را ترك نمود و به ياري فرزند رسول خدا نپرداخت. در اين مقاله ما نظرات علماي سلف آورده شده كه اين چهره را بيشتر بشناسيم.

حسن بصري را بهتر بشناسيم

نام: حسن بن ابي الحسن يسار

لقب و كنيه: ابو سعيد حسن بصري

فرقه، مذهب و عقيده:

شاگرد او (ابن ابي العوجاء كه از زنديقان معروف مي باشد ) درباره ي مذهب استاد خود حسن بصري مي گويد:

«استادم آدم ديوانه اي بود.

سخنان بي اصل زياد مي گفت. گاهي قدري مذهب بود و گاهي جبري مسلك»

محل سكونت و زندگي: بصره

نسب: پدر او در دشت ميسان در جنگ با مسلمانان اسير شده بود.

دشت ميسان خوزستان، دهي در پايين بصره ميان واسط و بصره، نزديكتر به اهواز كه نخلستان هاي زيادي داشت و به زمان عمر بن خطاب فتح شد.

قرن: اول و دوم. (1)

يسار كه او را پيرز يا فيروز نيشابوري مي خواندند، مهاجر به ميسان متصل به درستميان مي شناختند، در اين جنگ به اسارت گرفته شد و به بردگي

زيد بن ثابت يا بنا بر قولي ابواليسير كعب بن عمرو سلمي يا به قولي مردي از بني النجار و به قولي جابر بن عبدالله انصاري در آمد. پس از اسارت كه به مدينه طيبه منوره حرم رسول خدا، انتقال داده شد با خيره كنيز آزاد شده ي ام سلمه همسر با وفاي رسول خدا ازدواج كرد، در سال 21 هجري مطابق 641 ميلادي دو يا سه سال قبل از مرگ عمر بن خطاب و بنا بر اين قول كه حسن به روز قتل عثمان بن عفان 14 سال داشته، يك سال پيش از قتل عمر در مدينه اين زن و شوهر داراي فرزند پسري شدند، نوزاد خود را نزد عمر بردند، گفت:

او را حسن نام گذاريد كه نيكو روي است.

اين كودك كه بعدها منشأ يك سسله حوادث تلخ تاريخ گرديد و قبله ي اهل تصوف شد، در وادي القري ناحيه اي ميان مدينه و شام از توابع مدينه كه مجموعه ي دهكده هاي بسيار است، پرورش يافت. در سال 37 به مدينه آورده شد.

دوران طفوليتش را به واسطه مادرش در رفت و آمد به خانه هاي زنان پيامبر گذرانيد و آموزش را از آن زمان كه مي توانست بياموزد، نخست نزد پدرش آغاز مي كند.

معارف و حكمت پارسيان را از او تعليم مي گيرد و سپس دانش اسلامي را با تلمذ نزد انس بن مالك مي آموزد. در همين دوره ي اقامت مدينه، به مسجد نبوي مي رفت. اصحاب پيامبر را زيارت مي كرد. سخنان آن را مي شنيد. در نتيجه قرآن و بسياري از احاديث نبوي را حفظ كرد. نوشتن و حساب را در همين دوره از اهلش فرا گرفت. عاقبت پس از استفاده از حضور انس

بن مالك، عبدالله بن عباس، هرم بن حيان عبدي، عامر بن عبدقيس، احنف بن قيس، صله بن اشيم، سمره بن جندب و ابوهريره حديث و تفسير قرآن و فقه و اخلاق را فرا گرفت. از او اجازه روايي كه مربوط به صوفيه مي شود ادامه يافته، ابن نديم به آن اشاره نموده است.

(2)

توضيحات:

از دوستان خاص و مقربان درگاه حجاج بن يوسف ثقفي بوده است و در جنگ جمل به ياري اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام نرفت و درباره ي آن حضرت چنين مي گويد:

اگر علي بن ابي طالب عَلَيْهِ السَّلَام در مدينه سكوت اختيار مي كرد و به خوردن خرماهاي بي ارزش قناعت مي كرد براي او بهتر بود تا با مردم بصره جنگ نمايد. هم چنين به آن حضرت مي گويد:

«اي علي! تو در ريختن خون مردم اسراف كردي و بسياري از مسلمانان را به كشتن دادي» اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام نيز او را نفرين نمود و در اثر آن نفرين تا زنده بود عبوس و محزون بود.

حسن بصري، مردمان را از قيام عليه حجاج باز مي داشت و منع مي نمود. صراط مستقيم را همان راه خلفاي راشدين بعد از پيغمبر مي دانست. مي گويد:

رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در زمان حياتش يك ترس عمده داست و آن اين بود كه بميرد در حالي كه ابوبكر را خليفه خود قرار نداده باشد.

اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام در شأن او مي گويد:

اي حسن به درستي كه در هر امتي يك سامري مي باشد (دارد ) و تو سامري اين امت هستي. ابن عساكر از محمد بن زبير نقل مي كند كه از حسن بصري پرسيدم:

آيا رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به راستي ابوبكر را

جانشين خود قرار داد؟ حسن بصري مانند اسفندي كه از روي آتش مي جهد برخاست و گفت: مگر درباره ي خلافت ابوبكر شك داري؟ به خدا قسم كه رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم او را جانشين خود قرار داد و ابوبكر از همه كس بهتر خدا را مي شناخت و پرهيزگارتر از او كسي نبود و ترسش از اين بود كه هرگاه بميرد بدون آن كه خدا او را جانشين پيغمبر قرار دهد، هر كس به جاي او جانشين پيغمبر گردد با اين امت چه ها خواهد كرد.

حسن بصري نود سال عمر كرد و روزگار پنج تن از ائمه اطهار عَلَيْهمُالسَّلَام را درك نمود؛ اما به نزد هيچ كدام از آن بزرگواران نرفت.

با آن كه واقعه ي كربلا را درك نمود؛ اما از ياري حضرت ابي عبدالله عَلَيْهِ السَّلَام خود داري كرد. همچنين درباره ي عثمان بن عفان مي گويد:

عثمان را منافقان كشتند و كفار او را خوار ساختند. حجاج بن يوسف ثقفي مي گفت:

اگر مي خواهيد يك مرد حقيقي و واقعي را بشناسيد به نزد حسن بصري برويد! (3)

حسن بصري و اهل بيت عَلَيْهمُالسَّلَام

گرفتار شدن حسن بصري به نفرين حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام

حضرت علي - عليه السّلام - حسن بصري را ديد كه با آب كم وضو مي گيرد، به او فرمود:

اي كفتي! وضويت را پر آب ساز.

حسن بصري گفت:

كساني را كه پر آب وضو مي گرفتند ديروز به قتل رساندي!! حضرت فرمود:

براي آنها غمگين هستي؟

گفت:

آري.

حضرت فرمود:

خدا غمت را طولاني گرداند.

ايوب سجستاني مي گويد:

بعد از آن، حسن را هميشه غمگين مي ديديم؛ مانند اين كه از دفن عزيزي بر مي گردد و يا مانند مكاري كه الاغ خود را گم كرده باشد.

علت را از او پرسيديم.

گفت:

نفرين مرد صالحي در من مؤثر واقع شد و «كفتي» در زبان

نبطي به معناي «شيطان» است و مادرش در كوچكي او را به اين نام ناميد ولي كسي از آن خبر نداشت تا اين كه علي - عليه السّلام - او را به آن نام، خواند. (4)

عبد اللَّه بن سليمان گويد مردي از اهل بصره كه نامش عثمان اعمي بود به امام باقر عَلَيْهِ السَّلَام عرض كرد:

حسن بصري عقيده دارد كساني كه علم را كتمان كنند گند شكمشان اهل دوزخ را اذيت كند.

امام فرمود:

بنا بر اين مؤمن آل فرعون هلاك شده است!! (در صورتي كه قرآن او را به كتمان ايمان ستايد)

از زمان بعثت نوح عَلَيْهِ السَّلَام علم پنهان بوده است.

حسن بصري به هر راهي كه خواهد برود. به خدا علم جز در اين خاندان يافت نشود. (5)

امام صادق عليه السّلام مي فرمود:

بپرهيزيد از اين رؤسايي كه رياست را به خود مي بندند، زيرا به خدا سوگند كه كفشها دنبال سر مردي صدا نكند، جز آنكه هلاك شود و هلاك كند

(مقصود از اين رؤسا حسن بصري و سفيان ثوري و ابو حنيفه و امثال آنهاست). اصول كافي - ترجمه مصطفوي / ج 3 / 406

دفاع حسن بصري از ابو بكر و عمر

اي برادر عبد القيس، اگر براي ما جايز باشد كه براي عثمان استغفار كنيم با آن گناهان كبيره و كارهاي قبيح كه مرتكب شده است، در اين صورت براي ما جايز خواهد بود براي ابو بكر و عمر هم استغفار كنيم، چرا كه آنان از ريختن خونها خود را آسوده نگهداشتند و در حكومت خود عفاف نشان دادند و خود داري كردند و رفتار نيك داشتند! آنان ظلم و خلط كردن هاي عثمان را مرتكب نشدند و كار طلحه و زبير را نيز انجام

ندادند كه بيعت را شكستند و خونها را به قصد دنيا و حكومت ريختند، در حالي كه از پيامبر صلي اللَّه عليه و آله شنيده بودند كه از آنچه مرتكب شدند و به انجام رساندند نهي مي كرد. آنان امر خدا و رسولش را بعد از اتمام حجّت و شاهد ترك كردند چرا كه امر خدا و رسول را سبك مي شمردند.

اي برادر عبد القيس، اگر بگويي:

«ابو بكر و عمر هم از پيامبر صلي اللَّه عليه و آله شنيده بودند آنچه در باره علي عليه السّلام فرموده بود»، اين مطالب را عثمان و طلحه و زبير هم شنيده بودند ولي آنان مرتكب آن جنگ و خونريزي ها شدند در حالي كه اين دو از ارتكاب آن خود را كنار نگه داشتند. ! (6)

پاسخ امام حسين عَلَيْهِ السَّلَام به سؤال حسن بصري

وي «حسن بن يسار»، مادرش «خيره» كنيز «ام سلمه»، همسر رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است، او از طرفداران «مسلك قدري» بوده و در اين زمينه مكاتباتي هم با امام حسن و امام حسين عَلَيْهِ السَّلَام داشته است شاگردش «ابن ابي العوجا» مادي پرست معروف است كه بعداً از وي دست مي كشد، چون مي گفت:

حسن بصري آدم مختلطي است، گاهي جبري مي شود و گاهي قدري و يك عقيده ثابت ندارد. «حسن بصري» از منحرفين و معترضين به اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام بود و در اثر نفرين آن حضرت هميشه محزون بود گويا از دفن رفيقش برگشته يا گمشده اي داشته و مي گفت:

«نفرين مرد صالحي دامنگير من شده است» حضرت، لقب «سامري امت» به او داده است (7)

«فَاتَّبِعْ مَا شَرَحْتُ لَكَ فِي الْقَدَرِ مِمَّا أُفْضِيَ إِلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَ

شَرِّهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ حَمَلَ الْمَعَاصِيَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ افْتِرَاءً عَظِيماً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُطَاعُ بِإِكْرَاهٍ وَ لَا يُعْصَى بِغَلَبَةٍ وَ لَا يُهْمِلُ الْعِبَادَ فِي الْهَلَكَةِ لَكِنَّهُ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَهُمْ وَ الْقَادِرُ لِمَا عَلَيْهِ أَقْدَرَهُمْ فَإِنِ ائْتَمَرُوا بِالطَّاعَةِ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ صَادّاً عَنْهَا مُبْطِئاً وَ إِنِ ائْتَمَرُوا بِالْمَعْصِيَةِ فَشَاءَ أَنْ يَمُنَّ عَلَيْهِمْ فَيَحُولَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَا ائْتَمَرُوا بِهِ فَعَلَ وَ إِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَلَيْسَ هُوَ حَمَلَهُمْ عَلَيْهَا قَسْراً وَ لَا كَلَّفَهُمْ جَبْراً بَلْ بِتَمْكِينِهِ إِيَّاهُمْ بَعْدَ إِعْذَارِهِ وَ إِنْذَارِهِ لَهُمْ وَ احْتِجَاجِهِ عَلَيْهِمْ طَوَّقَهُمْ وَ مَكَّنَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى أَخْذِ مَا إِلَيْهِ دَعَاهُمْ وَ تَرْكِ مَا عَنْهُ نَهَاهُمْ جَعَلَهُمْ مُسْتَطِيعِينَ لِأَخْذِ مَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَيْ ءٍ غَيْرِ آخِذِيهِ وَ لِتَرْكِ مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَيْ ءٍ غَيْرِ تَارِكِيهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ عِبَادَهُ أَقْوِيَاءَ لِمَا أَمَرَهُمْ بِهِ يَنَالُونَ بِتِلْكَ الْقُوَّةِ وَ مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ وَ جَعَلَ الْعُذْرَ لِمَنْ يَجْعَلُ لَهُ السَّبِيلَ حَمْداً مُتَقَبَّلًا فَأَنَا عَلَى ذَلِكَ أَذْهَبُ وَ بِهِ أَقُولُ وَ اللَّهِ وَ أَنَا وَ أَصْحَابِي أَيْضاً عَلَيْهِ وَ لَهُ الْحَمْدُ.»

«اين شرحيست در مورد «قدر» كه به ما اهل بيت رسيده و افاضه شده، از آن پيروي كن بدان هر كس كه به «قدر» ايمان نياورد، چه خوب و چه بد آن، كافر شده است و هر كس كه گناهان را به حساب خداوند بگذارد (و خود را تبرئه كند) افتراي بزرگي را به خداوند نسبت داده است.

خداوند متعال، به اجبار اطاعت نمي شود و به جبر هم معصيت نمي شود و بندگان خدا هم در حكمت (انتخاب راه) آزاد گذاشته نشده اند، بلكه

خداوند مالك آن چيزيست كه بندگان دارند و قادر بر آن چيزيست كه بندگانش قدرت دارند. پس اگر بندگان، دنبال طاعت بروند، خداوند مانع نمي شود و اگر به دنبال معصيت بروند، اگر بخواهد بين آنها و گناه، مانعي را ايجاد مي كند و اگر اين كار را نكند، معنايش اين نيست كه پس بندگانش را جبرا بر آن مجبور ساخته است، بلكه بعد از انذار و ارشاد و اتمام حجت آنان را بر اعمال مسلط كرده است خداوند بر بندگان خود راهي نهاده است كه بتوانند اوامر او را انجام دهند و منهيات او را ترك نماييد. خداوند به بندگانش نيرويي عنايت كرده تا اوامر او را انجام دهند و نواهي او را ترك نمايند حمد خداي را كه بندگانش را در انجام اوامرش قوي گردانده است و با اين قوه و نيرو، اوامر و نواهي او را به جا مي آورند و آنان ي را كه قدرت ترك ندارند معذور دانسته و اين حمد و سپاس مورد قبول درگاهش واقع بشود من هم بر همين عقيده و مرام، معتقدم و بر طبق آن مشي مي كنم به خدا سوگند! راه من و يارانم همين است و حمد مخصوص خداوند مي باشد». (8)

نصيحت امام حسين به حسن بصري

امام حسين عَلَيْهِ السَّلَام در مقابل حسن بصري ايستاد در حالي كه حسن بصري، حضرت را نمي شناخت سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلَام به او فرمود:

«آيا (چنين حالتي را) براي روز قيامت خود مي پسندي؟

گفت:

نه، حضرت فرمود:

چه كسي از تو، به خودش خيانتكارتر است در حالي كه آنچه را براي آن روز نمي پسندي، ترك كني!» آنگاه سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلَام رفت حسن بصري پرسيد:

اين شخص كه بود؟».

گفتند:

«حسين بن علي عَلَيْهِ السَّلَام

است».

گفت:

«مطلب بر من آسان شد». (9)

مخالفت شخصيتهاي علمي با حسن بصري

به لحاظ اين كه امثال اكبر ثبوت با غرض تمام كمر همت به تطهير حسن بصري منافق بسته اند و عجيب است كه هر كجا آراي مخالفاني نظير علامه مجلسي و علامه ملامحسن فيض كاشاني را نقل كرده، عين نظريات آن بزرگان را نياورده است و در دفاع از حسن بصري به اقوال شيخ صدوق و سيد مرتضي و قاضي نورالله شو شتري كه او را شيعه تراش خوانده اند، اشاره نموده اند، شنونده يا خواننده اگر با نحوه ي رد و قبول نقلي و عقلي به سبك و سياق مرسوم آشنا نباشد، تحت تاثير خوشنامي اين چند شخصيت بلندپايه ديني قرار گرفته، ممكن است در نتيجه گيري دچار اشتباه شود. ما براي چنين افرادي يا حتي آن عده از خوانندگان كه به روش مرسوم تحقيقات مختلف واقف هستند، آراي پيشوايان ديني و شخصيت هاي علمي اسلامي - شيعي را در اين جا به آن مي پردازيم.

علامه حلي كه از مفاخر سرشناس و صاحب مراتب علمي است، مي فرمايد:

«حسن بصري از اعداء اهل بيت عصمت و طهارت است.» (10)

فضل بن شاذان شخصيت نادرالوجود عالم اسلام، شاگرد تربيت شده حضرت امام هادي عَلَيْهِ السَّلَام مي فرمايد:

«او به هر طايفه به مقتضاي هوي و هوس ايشان همراهي نمود و آن [روش] را وسيله ي كسب رياست دنيوي مي كرد و با اين حال رئيس قدريه بود.» (11)

علامه طبرسي در كتاب معروف خود «احتجاج» به مقابله ي كفرآميز حسن بصري با علي عَلَيْهِ السَّلَام اشاره نموده، مي گويد:

«حسن كسي بود كه با اهل هر فرقه به آنچه دوست داشتند مماشات مي كرد و براي رياست، رنگ عوض مي كرد و رئيس قدريه بود». (12)

عمادالدين طبري مي نويسد:

حسن

بصري از دشمنان علي و فرزند او بود و در روز عاشورا علاوه بر اين كه حسين عَلَيْهِ السَّلَام را ياري نكرد از او دوي گزيد و همراه لشكريان شام بود» (13)

علامه سيد نعمت الله جزايري از مفاخر و مشاهير عالم تشيع، در شرح تهذيب طوسي به مناسبت از اين كه از صوفيه ذكري به ميان مي آيد، مي فرمايد:

«صوفيه دشمنان دين هستند و از آغاز بدعت هايي در دين گذارده و هم اكنون اثرات بدعت هاي نامبردگان باقي است؛ عده اي از آنها از قبيل حسن بصري و سفيان ثوري و امثال ايشان كه در روزگار ائمه طاهرين مي زيسته اند، با آنها طرف نقيض بودند و پس از عصر غيبت با اعلام دين، كه علماء اهل بيت اند، به ضديت برخاستند و اخبار بسياري در لعن و طرد نامبردگان رسيده، مخصوصاً مردم را به اجتناب از آنها خوانده اند.» (14)

علامه عارف شيخ بهايي كه از اكابر بزرگان نوابغ جهان اسلام است، در كتاب كشكول، برخورد حسن بصري با امام سجاد عَلَيْهِ السَّلَام را نقل كرده اند.

علامه مير سيد حسين نواده ي دختري محقق ثاني معاصر با شاه عباس دربارهي حسن بصري مورد سؤال قرار مي گيرد، مي فرمايد:

«شكي در اين نيست كه اين حسن، غير حسن (مجتبي) است، واجب است لعن او؛ او اشد اعداء است.» (15)

علامه مجلسي در مورد حسن بصري به انحرافات او اشاره نموده، نسبت به او نقل مي نمايد. (16) عيناً نقل كرده است كه علي عَلَيْهِ السَّلَام او را سامري خوانده (17) و به چند ماجراي طولاني بين حسن بصري و امام سجاد و امام باقر عليهما السلام اشاره نموده، فرموده دلالت بر شقاوت حسن بصري دارد (18)

امام محمد باقر عَلَيْهِ

السَّلَام فرمود:

اگر حسن خواهد به جهت راست برود و اگر خواهد به جانب چپ، علم يافت نمي شود مگر نزد ما اهل بيت عَلَيْهمُالسَّلَام. (19)

علامه ملا محسن فيض كاشاني – قدس الله روحه العزيز - حسن بصري را منافق و مبغض علي اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام شناخته و اين كه حضرت او را سامري خوانده است.

(20)

علامه شيخ حر عاملي مي نويسد:

«حسن بصري از جمله كساني است كه صوفيان فريبش را خورده اند.

وي از خط اهل بيت و از پيروي آنان سربرتافته است.» (21)

علامه محدث قمي در تحقيق پيرامون زهاد ثمانيه، او را از جمله چهار زاهد باطل مي دانند. (22)

علامه حاج ميرزا حبيب الله خويي، شارح نهج البلاغه نسبت به حسن بصري بر اين عقيده است، جواب نامه حضرت امام حسن عَلَيْهِ السَّلَام به حسن بصري دليل طعن بر او و اتباعش مي باشد.» (23)

جاي ديگر مي فرمايد آنچه درباره ي امام سجاد عَلَيْهِ السَّلَام و حسن بصري نقل شده است، نشان سوء حال حسن مي باشد.

(24)

و با «كان اعداء آل محمد كالحسن البصري و سفيان ثوري و ابي هاشم الكوفي» (25) آخرين حرف را دربارهي او مي زند.

عماد طبري مورخ نامور و سرشناس، پس از نقل افعال و اعمال قبيح حسن بصري مي نويسد:

«مخالفان (خلافت و امامت ائمه طاهرين) چون نام حسن و حسين عليهما السلام برند جهت تَََحقير، الف و لام را طرح كنند و چون نام حسن بصري را برند با الف و لام گويند براي (اين كه) حسن بصري از جمله دشمنان رسول بود.» (26)

روزي گفت:

إِنَّ عُثْمَانَ قَتَلَهُ كُفَّارٌ وَ خَذَلَهُ الْمُنَافِقُونَ

به درستي كه عثمان را كفار كشتند و منافقان او را خوار كردند

و باز گفته است كه:

«لَمْ يَكُنْ بِالمَدينة يَوْمَ قُتِلَ عُثْمَانُ أِلَّا قَاتِل أَوْ خَاذِل؟؛

نبود در مدينه روزي كه عثمان را كشتند مگر كشنده يا خوار كننده

و جمله مهاجر و انصار را به كفر نفاق منسوب كرده.

حاصل كه اگر ايشان را محبت بودي اين عداوت نبود و ناچار كه دوست دوست بود اينجا بر عكس است و حسن بصري از علي و حسن و حسين عَلَيْهمُالسَّلَام تخلف كرد و به واقعه ي كربلا چون وقوف يافت با قتيبه بن مسلم و لشكر حجاج به خراسان رفت. (27)

علامه خوانساري (مير سيد محمد باقر خوانساري اصفهاني) رجال شناس محقق در حق حسن بصري مي نويسد:

«حسن دين خدا را نابود ساخت و آيين رسول او را ريشه كن نمود و احكام او را تغيير داد و شرايع اسلام را عوض كرد. حسن از مرام اموي ها پيروي كرد و با شدت هر چه تمام تر به خواسته هاي شوم آنها كمك نمود و شجره ي خبيثه دوستي آنان را در دل (خود وَ) تابعانش پرورش مي داد. هم اكنون اشعري مذهبان، هنوز از عقيده هاي فاسد او دست برنداشته اند.

آري او بنيان حق را با تيشه بد باطني خود از بن برانداخت و آتش باطل را دامن زد و بالاخره آنقدر آثار شوم و نكبت بار از او به جا مانده كه ما را شمارش آنها خسته مي كند.» (28)

خلاصه كلام او درباره ي حسن بصري نسبت به علي اميرالمؤمنين اين است:

«بديهيست حسن انسان شايسته اي نبوده، لعن او واجب است و او از همه ي مخالفان بيشتر با علي مخالفت مي نمود.» (29)

آيت الله العظمي شيخ الشريعه اصفهاني – متوفي 1339 - در رساله «قاعده لا ضرر» حسن بصري را از راوايان حديث اهل

سنت مي داند.

آيت الله علامه محدث حاج سيد علي ميلاني – دام ظله - در جواب سؤالي از محضرشان شده است مرقوم داشته اند:

«بسمه تعالي

سلام عليكم مرحوم علامه بي نظير سيد مير حامد حسين صاحب كتاب عبقات الانوار در كتاب «استقصاء الافهام» راجع به حسن بصري بحث كرده، روايت احتجاج و غير آن را كه حسن بصري به حضرت امير عَلَيْهِ السَّلَام عرض كرده:

«قتلت الْوَفَا مِمَّنْ كَانَ يُسْبِغُ الْوُضُوءَ »

و نفرين حضرت را، نقل نموده و نيز از آن حضرت روايت « سَامِرِيُّ هَذِهِ الْأَمَهْ » را روايت كرده و از بعضي بزرگان چون شيخ حر عاملي آورده اند كه حسن بصري از دشمنان اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام بوده است.

الميلاني» (30)

عارف زاهد حاج ميرزا علي اكبر نهاوندي كه كشف و كراماتي از او نقل شده است و ماجراي اقامه نمازشان در صحن مطهر علي اميرالمؤمنين، به اصرار آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني مشهود است كه موقع اقامه گفتن نداي غيبي مي شنود. (31)

دربارهي زهاد ثمانيه تحقيق داشته، به حسن بصري كه مي رسند مي نويسند:

«از آن چهار نفر مذموم، حسن بن ابي الحسن بصري است.» (32)

علامه ذوفنون وحيد بهبهاني مي نويسد:

«بدي حال حسن بصري نزد فقهاء و اعيان شيعه اظهر و اشهر است از بدي فرعون و شيطان». (33)

علامه مدرس ميرزا محمد علي رجال شناس مورد اعتماد، آنجا كه از «زهاد ثمانيه» نام مي برد، معتقد است:

«چهار تن اول حقاً و صرفاً از زهاد اتقياء و از اصحاب اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام و چهار تن ديگر باطل و از زهاد اشقياء و مخالف آن حضرت و زهد ظاهري و ورع صوري ايشان محض راه تدليس و تلبيس و شيطنت و مردم فريبي بوده

است.» (34)

زهاد ثمانيه عبارتند از:

1 - ربيع بن خثيم،

2 - هرم بن حيان عبدي،

3 - اويس قرني،

4 - عامر بن عبد بن قيس،

5 - عبدالله بن ثوب،

6 - مسروق بن اجدع،

7 - حسن بصري،

8 - اسود بن يزيد (بريد يا برير) (35)

حسن بصري را از جمله زهاد اشقياء نام مي برد.

ملا محمد طاهر قمي درباره ي حسن بصري مي نويسد:

«بدان كه حسن بصري غريق در بدعت و ضلالت و مقتداي ارباب شقاوت است.» (36)

فقيه مجاهد ميرزاي قمي - رحمه الله عليه - وجود احمد غزالي و حسن بصري در شجره هاي صوفيه را دليل بر بي اعتباري آن مي داند.» (37)

علامه محدث رجال شناس حج شيخ علي نمازي شاهرودي عليه الرحمه در رجال خود از آنچه دربارهي سحن بصري گفته شده، نتيجه گرفته است كه وي از اهل بيت عَلَيْهمُالسَّلَام منحرف بود و عقائد صحيحي نداشته است.

ايشان مي نويسد:

«كَانَ مُنْحَرِفًا عَنْ أَهْلِ الْبَيْتِ مَذْمُومًا عِنْدَهُمْ وَ كَانَ مِخْلَطٌ فِي عَقَائِدِه» (38)

و در جلد دوم مستدرك سفينه مذمت هاي او را نقل كرده است.

علامه محدث هاشم معروف الحسني كه از محققان و حديث شناسان متخصص در رجال مي باشند، حسن بصري را از جمله كساني مي داند كه در احاديث تدليس، فريب كاري فراوان كرده است.

(39)

و او را استاد فرقه سازاني مانند عمرو بن عبيد و واصل بن عطاء مي داند. (40)

آيت الله حاج سيد حسن صدر معاصر ميرزاي شيرزاي كتابي به نام بنيان گذاران فرهنگ اسلام را تدوين نموده، با اين كه به بنيان گذاران فقه و علم الحديث و كلام از عصر رسول خدا اشاره كرده، نامي از حسن بصري نمي برد.

خطيب محقق مجاهد مدافع حقوق شيعه سلطان الواعظين شيرازي، حسن بصري را از دام

گستران دانسته، معتقدند:

«درباره ي آيات و احاديث إعمالِ نظر شخصي مي نمود، راي خويش را صائب دانسته، موجب اضلال جمعي از مردم بي خرد شد و سبب فتح باب در إعمال نظر شخصي در مقابل اهل بيت گرديد» (41)

در اثر ديگر خود او را از علماء اهل سنت معرفي كرده (42) و آنجا نام عده اي را به عنوان مخالف ائمه مي برد، درباره ي حسن بصري اشاره دارد كه از مخالفان فقيهي ايشان بوده است.» (43)

استاد محقق مصطفوي مترجم بزرگوار احتجاج طبرسي، درباره ي حسن بصري مي نويسد:

«در جنگ جمل و صفين، خود را كنار كشيده و مردم را نيز از ياري اميرالمؤمنين منحرف مي كرد. او يكي از زهاد ثمانيه است.

حسن بصري روي غرور و عجب كه مورد ابتلاي اغلب زهاد و مقدسين است، از خانواده ي پيغمبر كه مركز علم و معرفت بودند منحرف شده و از مشرب حقيقت و عرفان آنان محروم گرديد.» (44)

استاد محقق علي دواني كه از رجال شناسان و مورخان معاصر به شمار مي روند، مي نويسند:

«حسن بصري از علماء و زهاد عامه است و با دشمني با علي اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام معروف است.

او رئيس قدريه است.» (45)

محقق مدقق اسماعيل انصاري زنجاني كه براي نخستين بار در فشار شديد دوره ي قبل از انقلاب، كتاب شريف و مقدس سليم بن قيس را به چاپ رسانيد و چه ناراحتي ها را تحمل نمودند مي نويسند:

«حسن بصري از مخالفين اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام در جنگ هاي جمل و صفين و نهروان بود و به حضرت اعتراض مي كرد چرا خون هاي مسلمين را به زمين مي ريزد؟» (46)

نويسنده محقق مرحوم داود الهامي پس از بحث جامع و تحقيقي كه پيرامون غريبه بودن تصوف با تشيع دارد و موضوعات گوناگوني را

از حسن بصري نقل مي كند كه بي اعتقادي او را نسبت به علي اميرالمؤمنين به اثبات مي رساند، مي نويسد:

«اهل سنت حسن بصري را از زهاد شمرده اند و در تذكره و نفحات براي وي كراماتي ذكر كرده اند؛ ولي علامه ي حلي و ساير علماي شيعه، عموماً او را فاسد العقيده و ريا كار مي دانند.» «او نه تنها در جنگ ها به امام ياري نكرد، بلكه به امام اعتراض و ايراد مي كند كه چرا با مسلمانان جنگ مي كند و خون آنان را مي ريزد.» (47)

دكتر فرج اله عفيفي در اثر خود حسن بصري را از مخالفين اهل بيت مي داند كه با حاكمان بني اميه نظير حجاج بن يوسف ثقفي ارتباط نزديك داشته است.

(48)

نويسنده ي جوان و فاضل آقاي سيد محمد حسين فقيه ايماني، حسن بصري را در زمره دشمنان علي عَلَيْهِ السَّلَام مي داند و جاري شدن سلسله از حضرت به وسيله حسن را فتنه صوفيه مي داند و متذكر مي شود كه چنين ادعايي از جمله روش هاي تخريب ولايت خاندان رسالت است تا حقايق را با اباطيل مخلوط سازند.» (49)

پژوهشگر مجاهد آقاي حاج شيخ محمد مرداني مي نويسد:

«بايد توجه نمود در كتب شيعه نه تنها از حسن بصري به نيكي ياد نشده، بلكه مطالبي از ائمه اطهار عَلَيْهمُالسَّلَام مخصوصاً از حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام نقل گرديده كه خيانت حسن بصري را آشكار مي نمايد.» (50)

آيت الله علامه سيد حامد حسين اللكهنوي

حسن بصري از مشهورترين ائمه و بزرگان فقهاء و محدثين نزد عامه – اهل سنت- شمرده مي شود. عامه او را به ارزشمندترين توصيفات و عظيم ترين از فضائل توصيف كردند. با اين همه توصيات عامه نسبت به حسن بصري، بنابر اعتقاد خود عامه، حسن محكوم به

كفر است؛ چون او معتقد بود كه شر از جانب خداست و هر كسي كه قائل به اين حرف شود، نزد عامه كافر است.

حسن بصري و شطرنج

يكي از سرگرمي هاي حسن بصري، بازي او با شطرنج بوده است و حال اين كه در اخبار وارد شده كه بازي كننده ي با شطرنج ملعون مي باشد و حتي احاديث وارد شده كه شطرنج و بازي با آن را محكوم به حرمت دانسته و بالاتر از آن نظر كردن به شطرنج را از محرمات الهي مي شمارد.

(امام صادق عَلَيْهِ السَّلَام:

مَنْ نَظَرَ اِلَيها كَمَنْ نَظَرَ اِلي فَرْجِ اُمِّهِِ).

حسن بصري و نسبت معصيت دادن به يوسف نبي عَلَيْهِ السَّلَام:

حسن بصري جزء كساني مي باشد كه به حضرت يوسف عَلَيْهِ السَّلَام نسبت معصيت داده است.

اين مطلب از كلام رازي به دست مي آيد كه حاكي آن است كه اين كلام منسوب به حسن است.

(51)

در پايان نظر شما را به چند روايت زيبا پيرامون عرفان حقيقي جلب مي نماييم:

در مذمت بزرگداشت دشمنان اهل بيت عَلَيْهمُالسَّلَام

عن مولانا ابوالحسن الرضا عَلَيْهِ السَّلَام عن ابائه عن رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عن جبرئيل عن الله تعالي قال:

مَنْ عادي اوليايي فقد بارزني بالمحاربه و من حارب اهل بيت نبيي فقد حلَّ عليه عذابي و من تولي غيرهم فقد حلَّ عليه غضبي و من اعز غيرهم فقد آذاني و من آذاني فله النار. (52)

مولايمان امام رضا عَلَيْهِ السَّلَام از جد بزرگوارشان رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل مي كند كه خداوند فرمود:

هر كس با دوستان من دشمني بورزد، همانا به جنگ با من برخاسته است؛ هر كس با اهل بيت پيامبر من صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جنگ نمايد همانا عذاب من شامل حال او مي گردد؛ هر كس كه دوست دار غير از ايشان (اهل بيت پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) باشد همانا غضب من دامنگير وي خواهد شد و هر كس غير از ايشان را عزيز و گرامي بدارد مرا آزرده است؛ پس آتش جهنم براي وي حتمي است.

صد شكر كه نه شافعي و حنبليم

نه پيرو ابن انس و كابليم (منظور ابوحنيفه است)

با مذهب اين و آن نباشد كارم

من تابع قول و فعل آل عليم عَلَيْهِ السَّلَام

« طَلَبِ الْمَعَارِفِ مِنْ غَيْرِ طَرِيقَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مساوق لانكارنا »

هر كس بخواهد عرفان و حقيقت دين خويش را

از منبع ديگري به غير از ما اهل بيت عَلَيْهمُالسَّلَام اخذ نمايد گويا كه ما را انكار نموده باشد.

(53)

«انه ليس عند احد من الناس حق و لا صواب الا شيء اخذه منا اهل البيت»

همانا در نزد هيچ دسته و گروه از مردم؛ حقيقت و راه درستي وجود ندارد مگر آن چيزي كه در نزد ما اهل بيت عَلَيْهمُالسَّلَام صادر شده باشد.

(54)

و اهل بيت عصمت و طهارت عَلَيْهمُالسَّلَام بر اين مطلب تاكيد نموده اند كه:

«بنا عبد الله و بنا عرف الله، بنا وحدالله …»

همانا فقط با راه و برنامه ما اهل بيت است كه مي توان خداوند را عبادت نمود و به او عرفان پيدا كرد و موحد گرديد. (55)

[كتابشناسي]

شرح حال، عقايد و آراء حسن بصري در اين منابع آمده است:

ابن سعد / طبقات 7 / 157 - 247.

ابن حبيب / المحبّر 378. ابن قتيبه /

عيون الاخبار 2 / 344.

ابن قتيبه / تأويل مختلف الحديث 121، 122، 223، 224، 264.

طبري / تاريخ 2 / 146. چاپ اروپا 1400، 1401، 1402.

جاحظ / البيان 1 / 239، 304، 2 / 226، 3 / 68 - 88..

قشيري / الرساله 71.

مكي / قوت القلوب 1 / 153، 312، 304..

ابن عبد ربه / العقد 1 /12.

طبري / تفسير 23 / 84، 1 / 456 - 459.

ابن جوزي / آداب الحسن البصري 50 - 56.

ابن جوزي / سيره عمر بن عبد العزيز 121، 124..

عطار / تذكره ي الاولياء 1 / 24.

ابن مرتضي / المنيه و الامل 14.

سيد مرتضي / الامالي 1 / 112.

ابو نعيم اصفهاني / حلية الاولياء 2

/ 130 - 158، 3 /4 -12.

ابن خلكان / وفيات الاعيان 1 / 354 - 355.

زكي صفوت / جمهره رسائل العرب 2 / 481 - 482، 471 - 475.

طبرسي / الاحتجاج 2 / 43. ن. ك: شرح حال و عقايد كلامي - سياسي حسن بصري در: عبد الرحمن بدوي / تاريخ تصوّف اسلامي (ترجمه محمود رضا افتخارزاده) معارف اسلامي. تهران. 1374 ش.

در مقاله هاي بعدي آراي پيشوايان عالي رتبه ديني و استنباط خويش را از گزارش تاريخ، نسبت به حسن بصري از علمايي چون، آيات عظام:

سيد ابراهيم ميلاني، سيد ابوالقاسم خويي، سيد علي سيستاني، جواد تبريزي، حسن طباطبايي قمي، حسين وحيد خراساني، شيخ حسين مظاهر ي، سيد صادق شيرازي، عبدالحميد شربياني، سيد عزالدين زنجاني، علي صافي گلپايگاني، لطف الله صافي گلپايگاني، محمد تقي بهجت، مكارم شيرازي، محمد تقي مجلسي، محمد تقي مدرسي، سيد محمد سعيد طباطبايي حكيم، سيد محمد صادق روحاني و يعسوب الدين رستگاري جويباري را ذكر خواهيم نمود.

ادامه دارد …

پي نوشتها:

(1) - عرفان حقيقي / ص178

(2) - حسن بصري از واقعيت تا افسانه / ص33.

(3) - عرفان حقيقي / صص 178 - 180.

(4) - جلوه هاي اعجاز معصومين عَلَيْهمُالسَّلَام / ص 402.

(5) - اصول كافي، ترجمه مصطفوي / ج 1 / ص 65.

(6) - اسرار آل محمد عَلَيْهمُالسَّلَام / ص 599.

(7) - توحيد صدوق، 253بحار، 41 / 302، سفينه، «حسن») در مورد «قدر».

(8) - تاريخ يعقوبي / ج2 / ص 246.

(9) - همان / ج2 / ص 246.

(10) - تحفه الاخيار / ص149 پاورقي به نقل از نهج الحق.

(11) - اختيار معرفه الرجال / ج2 / ص97 و بنيان رفيع / ص292.

(12)

- رجال كشي / ص97.

(13) – اسرار الامامه / ص399.

(14) - ترجمه روضات الجنات في احوال علماء و السادات / ج3 / ص 262 - 263.

(15) - بنيان رفيع / ص 293.

(16) - بحارالانوار / ج7 / ص137.

(17) - بحارالانوار / ج42 / ص141 - 142.

(18) - عين الحيات / ص 579.

(19) - همان / ص579.

(20) - محجه البيضاء / ج1 / ص 87.

(21) - اثني عشريه / صص171 - 173.

(22) - هديه الاحباب / ص147.

(23) - منهاج البراعه / ج14 / ص7.

(24) - همان ماخذ / ج14 / ص8.

(25) - همان مأخذ / ج3 / ص 247.

(26) - كامل بهايي / ج2 / باب 20 / ص 85 - 86.

(27) - همان / ص 86.

(28) - ترجمه روضات الجنات في احوال العلماء و سادات / ج3 / ص 258.

(29) - همان مدرك پيشين.

(30) - حسن بصري از واقعيت تا افسانه / ص 65 - 66.

(31) - كرامت دلبران در حديث ديگران / ص 102.

(32) - بنيان رفيع در حالات خواجه ربيع / ص 292.

(33) - خيراتيه / ج1 / ص 67.

(34) - ريحانه الادب / ج2 / ص 395.

(35) - همان / ج1 / ص167.

(36) - تحفه الاخيار / ص 145.

(37) - سه رساله در نقد عرفان، تصحيح حسين لطفي / ص111.

(38) - مستدرك الوسايل / ج2 / ص 356.

(39) - اخبار و آثار ساختگي، ترجمه آقاي حسين صابري / ص83 - 84.

(40) - شيعه در برابر معتزله و اشاعره / ص 161 - 163.

(41) - گروه رستگاران / ج2 / ص 15 - 16.

(42) - شب هاي پيشاور / چاپ جديد / ص462 و

906.

(43) - همان / ص 936.

(44) - ترجمه احتجاج طبرسي / ج1 / ص11 پارقي.

(45) - مفاخر اسلام / ص 149 پاورقي.

(46) - اسرار آل محمد، چاپ جديد / ص603 پاورقي.

(47) - موضع تشيع در برابر تصوف / ص 113.

(48) - صوفيان و حديث سازي / ص 88 و 161.

(49) - خرقه مستوجب آتش.

(50) - مناظرات و مكاتبات / ص 92.

(51) - حسن بصري از واقعيت تا افسانه / ص66.

(52) - اصول كافي / ج1 / ص 144.

(53) - پيام امام زمان عَلَيْهِ السَّلَام / ص 73.

(54) - ميزان الحكمه / ج6 / ص 534، باب 2922.

(55) - اثبات الهداه / ج1 / ص 59.

منابع و مآخذ

كامل بهايي / حسن بن علي بن محمد بن علي بن حسن طبري مشهور به عمادالدين طبري / موسسه طبع و نشر قم / شعبان 1376ه. ق.

حسن بصري از واقعيت تا افسانه / دكتر آرمين شيرواني / نشر راه نيكان / چاپ اول، 1389.

خيراتيه / علامه بهبهاني

شبهاي پيشاور / سلطان الواعظين شيرازي / انتشارات دارالكتب الاسلاميه / چاپ سي و نهم، سال 1379

عين الحيات / علامه مجلسي / انتشارات كتابفروشي اسلاميه / چاپ سوم، زمستان 1377ش.

اسرار آل محمد / سليم بن قيس هلالي / ترجمه اسماعيل انصاري خوئيني / انتشارات دليل ما / چاپ اول، پاييز 1380ش.

عرفان حقيقي / دكتر عليرضا فقيهي / انتشارات حاذق / چاپ دوم، شعبان 1428ق.

ميزان الحكمه / محمد محمدي ري شهري / انتشارات دارالحديث / چاپ سوم، سال 1381ش.

اصول كافي / محمد بن يعقوب كليني / ترجمه مصطفوي / انتشارات دارالكتب الاسلاميه / چاپ اول، تهران.

مفاخر اسلام / علي دواني /

احتجاج / احمد بن علي

طبرسي / ترجمه غفاري مازندراني / ناشر مرتضوي / چاپ اول، تهران.

بحارالانوار / علامه مجلسي / انتشارات دارالكتب الاسلاميه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109