حسین بن علی علیه السلام در گفتار و رفتار رسول الله(ص)(بر اساس مهم ترین منابع اهل سنت)

مشخصات کتاب

نوع:مقاله

پدیدآور:زکی، ناظر حسین(حمید)

عنوان و شرح مسئولیت:حسین بن علی علیه السلام در گفتار و رفتار رسول الله (ص) (بر اساس منابع اهل سنّت) [منبع الکترونیکی] / ناظر حسین (حمید) زکی

توصیف ظاهری:1 متن الکترونیکی: بایگانی HTML؛ داده های الکترونیکی (10 بایگانی: 70.5KB)

موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم

احادیث

محمد (ص)، پیامبر اسلام

مقدمه

ابا عبدالله الحسین (ع) سومین امام معصوم شیعیان است که در سوم ماه شعبان،سال چهارم هجری قمری در مدینه منوّره دیده به جهان گشود.مادر آن حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول الله (ص)، سیّده بانوان جهان است، و پدر بزرگوارش حضرت علی (ع) فرزند ابو طالب، پسر عم ّ رسول خدا (ص) است. حضرت محمّدمصطفی (ص) _ آخرین پیامبر و فرستاده خداوند _ جدّ بزرگوار آن حضرت است.ابا عبدالله الحسین (ع) دارای 11 فرزند بود، هفت پسر و چهار دختر. عمر شریف آن حضرت پنجاه و هفت سال و چهار ماه و هفت روز است. دوران امامتش هم یازده سال و ده ماه و سه روز بود.حسین (ع) وقتی به دنیا آمد پیامبر او را در آغوش گرفت، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و بدین سان در گوش او نخستین بار بانگ توحید طنین انداز گردید.رسول خدا (ص) به امر خدای یکتا، او را حسین نامید. زبان در دهان نوزادش گذاشت و کودک زبان جدّش را بمکید.حضرت فرمود: فرزندم! خداوند لعنت کند کسانی را که تو را به شهادت می رسانند.پیامبر خدا (ص) در هفتمین روز تولّد او دو گوسفند عقیقه کرد، یک رانش را به قابله داد. سر نوزاد را تراشید و هم وزن موی سر او نقره به فقرا صدقه داد. شکم های بینوایان

راسیر کرد.رسول خدا (ص) نوزاد را بر دامن نهاد و فرمود: کشته شدنت بر من بسی گران است.و حضرت بسیار گریست و فرمود: برای فرزندم می گریم. او را گروهی کافر و ستمکارخواهند کشت.حسین بن علی (ع) شش سال از دوران کودکی خود را همراه جدّش محمد مصطفی (ص) سپری کرد. مدّت سی سال با پدر بزرگوار علی بن ابی طالب (ع) زندگی نمود،پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال با برادرش امام حسن مجتبی (ع) بود، پس از آن که برادرش در سال 50 هجری قمری مسموم شد و به شهادت رسید، ده سال تمام در دوران حکومت ظالمانه و ستمگرانه معاویه زیست و همیشه با او در ستیز بود.پس از درهم پیچیده شدن طومار عمر معاویه، فرزندش یزید که ولی عهد معاویه بود، به حاکمیت رسید، و در نیمه ماه رجب 60 هجری به ولید پسر عُتبه که حاکم مدینه بود، نامه نوشت تا از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد.حاکم مدینه امام را برای بیعت با یزید فراخواند، و امام (ع) در جواب حاکم مدینه فرمود: «ای حاکم مدینه! تو می دانی که ما اهل بیت پیامبر و معدن رسالتیم، خانه ما محل نزول و رفت و آمد ملائکه و جایگاه نزول رحمت الهی است. خداوند اسلام را از خاندان ما آغاز و افتتاح نموده و تا پایان نیز با ما پیش خواهد برد. ولی یزید مرد شراب خوار و قاتل انسان های بی جرم و بی گناه است. یزید فردی است که آشکارا از حدود الهی تجاوز کرده وبه طور علنی دست به فسق و فساد می زند، هیچ گاه مردی همانند من، به فردی مثل یزیددست بیعت نمی دهد.امام از

بیعت با یزید سرباز زد، و از این که تحت فشار شدید بود در 28 رجب همان سال، مدینه رسول الله را به قصد مکّه مکرّمه ترک گفت و در سوم شعبان در مکّه رحل اقامت افکند، و به افشاگری از حکومت یزید پرداخت.امام بنا به دعوت و رسیدن نامه های بی شمار از طرف مردم کوفه که افزون از 12000 نامه ذکر شده، پسر عمویش حضرت مسلم فرزند عقیل را به نمایندگی خود به کوفه فرستاد. خود اعمال حج را به دلیل نا امن شدن فضای مکّه نیمه تمام گذاشته و در روز هشتم ذیحجه با اهل و عیال و به همراهی جمعی از یاران خود، به سوی کوفه حرکت کردند، و در روز دوم محرّم سال 61 هجری در کربلا رسیدند. و در روز دهم محرّم همراه یاران با وفای خویش به مقام والای شهادت رسیدند، که تا امروز و تا دامنه قیامت،حقّانیت راه و مکتب او همچنان فروزان تر از خورشید می درخشد، و قاتل او مورد لعن خدا،و رسولش، و ملائکه و بندگان صالح خدا است چنان که رسول الله به صراحت این مطلب را بارها بیان فرموده است.احادیث گردآوری شده در این مقاله برخی از احادیث و روایاتی است که از زبان رسول الله در منابع و کتاب های اهل سنّت بیان شده است. و امید است با مطالعه و دقّت در کلام و بیان رسول خدا که در باره فرزند و پاره تنش امام حسین (ع) بیان فرموده، هر چه بیشتر و بهتر حسینش را از زبان جدّش رسول الله بشناسیم.

اذان گفتن پیامبر در گوش های حسین

عن عبیدالله بن أبی رافع عن أبیه، قال: «رأیت رسول الله (ص) أذّن فی

اُذن الحسین (ع) حین ولدته فاطمه (س)».حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین و هم چنین محب الدین شافعی در ذخائر العقبی گفته است: عبیدالله پسر أبی رافع و او از پدرش روایت کرده است:«هنگامی که امام حسین (ع) از حضرت فاطمه (س) متولّد شد، رسول خدا (ع) را دیدم که در گوش های حسین (ع) اذان گفت.»

عقیقه پیامبر برای حسنین

عن عبدالله بن بریده، عن أبیه: «إن رسول الله (ص) عق ّ عن الحسن والحسین (ع)بکبشین کبشین»نسائی در سننش گفته است: از عبدالله پسر بریده و او از پدرش روایت کرده است:«رسول خدا (ص) برای امام حسن و امام حسین (ع) (در هنگام تولّدشان) دو گوسفند، دو گوسفند عقیقه کرد.»ابو داود این حدیث را در سُننش از ابن عباس روایت کرده است، و همچنین این حدیث در تاریخ بغداد، حلیه الاولیا و غیره نیز وارد شده است».

تعویذ پیامبر برای حسنین

عن ابن عبّاس قال: «کان النبی (ص) یعوّذ الحسن و الحسین (ع) و یقول: إن أباکماکان یعوذ بها إسماعیل وإسحاق: أعوذ بکلمات الله التامّه، من کّل شیطان وهامّه، و من کل عین لامّه.»بخاری، ترمذی وابن ماجه در کتاب های شان گفته اند: از ابن عباس روایت شده که او گفت: «پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) را تعویذ می کرد و می گفت: پدر شما اسماعیل و اسحاق را به این کلمات تعویذ می کرد: به وسیله کلمات تامّه خداوند از هر شیطان آسیب رسان، و از هر چشم بد پناه می برم.»

ناراحت شدن پیامبر به جهت گریه حسین

عن یزید بن أبی زیاد قال: خرج النبی (ص) من بیت عائشه فمرّ علی بیت فاطمه (س) فسمع حسیناً یبکی فقال: «ألم تعلمی أن بکائه یؤذینی؟»در تاریخ دمشق، مجمع الزوائد و غیره از یزید پسر زیاد نقل شده که او گفته است : «حضرت پیامبر (ص) از منزل عائشه بیرون شد، گذرش به خانه حضرت فاطمه (س) افتاد،گریه حسین را شنید، آن حضرت (به دخترش فاطمه) فرمود: «مگر نمی دانی که گریه حسین مرا ناراحت می کند؟»

زبان پیامبر در کام حسنین برای رفع عطش آنان

عن ابی هریره قال: «اشهد لخرجنا مع رسول الله (ص) حتی اذا کنّا ببعض الطریق سمع رسول الله (ص) صوت الحسن والحسین (ع) وهما یبکیان مع اُمّهما، فأسرع السیر حتی أتاهما فسمعته یقول: ما شأن ابنی؟ فقالت: العطش، قال: فأخلف رسول الله (ص) الی شنه یتوضأ بها فیها ماء وکان الماء یومئذٍ أغداراً والناس یریدون الماء، فنادی هل أحدمنکم معه ماء؟ فلم یجد أحد منهم قطره. فقال: ناولینی أحدهما، فناولته إیاه من تحت الخدر. فأخذه فضمّه الی صدره وهو یضغو ما یسکت فأدلع له لساه، فجعل یمصه حتی هدأ وسکن وفعل بالا´خر کذلک»در تهذیب التهذیب، ومجمع الزوائد و نیز در غیر این دوتا، از ابو هریره روایت شده که او گفت: «گواهی می دهم که ما به همراه رسول خدا (ص) در بعضی از کوچه ها راه می رفتیم، و آن حضرت صدای گریه حسن و حسین (ع) را - که همراه مادرشان بودند - شنید. من از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «پسرانم را چه شده که گریه می کنند؟ فاطمه فرمود: بر اثر تشنگی می گریند! حضرت برای حسنینش در طلب آب برآمد و دراین حال و احوال آب نایاب بود و همه مردم در

پی آن بودند؛ حضرت با آواز بلند فرمود: آیاکسی از شما با خودش آب دارد؟ ولی هیچ کس، حتی یک قطره آب نداشت! حضرت (به فاطمه (س)) فرمود: یکی از آنان را به من بده، حضرت فاطمه (س) یکی از بچه ها را از زیرپوشش و ستر بیرون آورده و به پیامبر (ص) داد، حضرت او را گرفت و بر سینه اش چسباند،طفل صیحه می کشید، حضرت زبان مبارکش را در کام او نهاد، طفل زبان حضرت را می مکید تا آرام و ساکت شد. حضرت همین رفتار را با دیگری انجام داد او نیز آرام گشت.»

بوسیدن لب های حسین

عن أبی هریره قال: کان النبی (ص) یدلع لسانه للحسین (ع): فیری الصبی حمره لسانه فیهش ّ فقال: عینیه بن بدر: ألا أراه یصنع هذا بهذا؟ فو الله إنّه لیکون لی الولد قدخرج وجهه وما قبّلته قط، فقال: «من لا یرحم لا یُرحم.»احمد حنبل در مسندش از ابو هریره نقل کرده که او گفته است: «پیامبر (ص) زبانش را برای حسین (ع) (در حال کودکی او) بیرون می آورد، کودک سرخی زبان او را می دید، با اشتیاق و سرور به او متمایل می شد. عینیه پسر بدر که این حالت را مشاهده کرد، با تعجب گفت: پیامبر را می بینم که با این بچه چه کار می کند؟! به خدا سوگند من اولاد و فرزند دارم و صورت آنان را هرگز نبوسیده ام. رسول خدا(ص) (در جواب کلام عینیه) فرمود: «کسی که رحم نداشته باشد مورد ترحم قرار نمی گیرد.»این حدیث به صراحت و روشنی این مطلب را می رساند که حضرت رسول (ص) برای خوشحالی امام حسین در هنگام کودکی او زبان مبارکش را برای بیرون می آورد، تا فرزندش را خوشحال

سازد، و هنگامی که این عمل مورد تعجّب مردان بی رحم واقع می شد، پاسخ حضرت این بوده است که «کسی که بی رحم باشد، مورد ترحم قرار نخواهد گرفت.»

بالا رفتن حسین بر سینه پیامبر

عن معاویه بن أبی مزرد، عن أبیه، قال: سمعت أبا هریره یقول: أبصرت عینای هاتان و سمعت اُذنای رسول الله (ص) وهو آخذ بکفّی حسین وقدماه علی قدمی رسول الله (ص) و هو یقول: «حزقّه حُزقّه ترق ّ عین بقّه» فرقی الغلام حتی وضع قدمیه علی صدررسول الله (ص) ثم قال رسول الله (ص): «افتح فاک» ثم ّ قبّله، ثم قال: «اللهم أحبه فإنّی اُحبّه.»معاویه پسر أبی مرزد از پدرش نقل کرده است: از ابو هریره شنیدم که می گفت: با دو چشمم دیدم و با دو گوشم از رسول خدا (ص) شنیدم - در حالی که آن حضرت دو دست حسینش را گرفته بود و قدم های کوچکش روی قدم های رسول الله (ص) بود - می فرمود:«کوچولو کوچولو، بالا بیا!» سپس کودک بالا بالا آمد تا قدم هایش را روی سینه رسول خدا (ص) نهاد. پس از آن رسول خدا فرمود: «لبهایت را باز کن» سپس لب های او رابوسید و فرمود: «خداوندا او را دوست بدار! چون من او را دوست دارم.».این حدیث به همین مضمون و با اندک تفاوتی در الاصابه ابن حجر عسقلانی، و معجم کبیر طبرانی و نیز در غیر آن ها ذکر شده است.

حسین از من است و من از حسین

عن یعلی بن مرّه قال: إنّهم خرجوا مع النبی (ص) الی طعام دعوا له: فإذا حین یلعب فی السکّه، قال: فتقدم النبی (ص) أمام القوم وبسط یدیه فجعل الغلام یفرّها هنا و هاهناو یضاحکه النبی (ص) حتی أخذه، فجعل احدی یدیه تحت ذقنه والاخری فی فأس رأسه فقبّله و قال: «حسین منّی و أنا من حسین أحب ّ الله من أحب ّ حسیناً، حسین سبط من الاسباط.»ابن ماجه از یعلی پسر مرّه روایت کرده که او گفت: «عده ای

به همراه حضرت پیامبر (ص) به سمتی که جهت صرف طعام دعوت شده بودند، می رفتند، در این هنگام حسین (ع) در کوچه بازی می کرد، حضرت پیامبر (ص) جلو آمده، آغوش مبارک را به سوی حسین خردسالش باز کرد، کودک این سو و آن سو فرار می کرد، پیامبر (ص) می خندید تا او را گرفت، سپس آن حضرت یک دست مبارک را زیر چانه کودکش و دست دیگر را بالای سر او نهاد، و سپس او را بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسین! خداوند دوست می دارد کسی را که حسین را دوست بدارد، حسین فرزندی از فرزندانم است».این حدیث به همین مضمون و با اندک تفاوتی در سنن ترمذی، مسند أحمد حنبل، اسد الغابه و سنن کبرای بیهقی و غیره ذکر شده است.

نظر به سیمای حسین نظر به سیمای پیامبر

فی ذیل تفسیر قوله: (وعلّم آدم الاسماء کلّها) قال أعرابی قصد الحسین بن علی (ع) فسلّم علیه وسأله حاجته، وقال: سمعت جدّک یقول: «إذا سألتم حاجه فاسألوها من أربعه، إمّا عربی شریف، أو مولی کریم، أو حامل القرآن، أوصاحب وجه صبیح، فأمّا العرب فشرفت بجدّک، وأما الکرم فدأبکم وسیرتکم، وأما القرآن ففی بیوتکم نزل، وأما الوجه الصبیح فإنّی سمعت رسول الله (ص) یقول: «إذا أردتم أن تنظروا إلی ّ فانظروا الی الحسن و الحسین.»فخر رازی در تفسیر کبیرش در ذیل آیه شریفه (و علّم آدم الاسماء کلّها) گفته است: اعرابی نزد امام حسین (ع) آمد، بر آن حضرت سلام کرد، و حاجتش را طلب نمود، و به آن حضرت گفت: از جدّت رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «اگر حاجتی خواستید از چهار نفر بخواهید: یا از عرب شریف، یا از مولای

کریم، یا از حامل قرآن، یا از کسی که دارای سیمای روشن و چهره نورانی است. (همه این اوصاف در شما است،) از لحاظ عرب بودن به سبب جدّت رسول الله شریف هستی، و از جهت کرم؛ کرامت و بزرگواری ادب و سیره شماست. و اما از جهت قرآن؛ کلام خدا در خانه های شما نازل شده است. و اما چهره نورانی؛ من از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «هرگاه خواستید به طرف من نظر کنید،به حسن و حسین نگاه کنید.»این حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت امام حسین (ع) و هم چنان برادرش امام حسن (ع) در نزد رسول خدا از چنان موقعیت و مقامی برخوردار بوده که نظر به چهره آنان، نظر به سیمای مبارک رسول الله (ص) است، و بدون تردید هرگونه هتک و بی حرمتی به آنان هتک و بی حرمتی به رسول الله (ص) است. و در این مورد احادیث فراوانی وارد شده که در جایش ذکر خواهد شد.

شباهت حسین به رسول الله

عن أنس بن مالک قال: «أتی عبیدالله بن زیاد برأس الحسین بن علی (ع) فجعل فی طست، فجعل ینکث وقال: فی حسنه شیئاً، فقال أنس: کان أشبههم برسول الله (ص) وکان مخضوباً بالوسمه.»از انس بن مالک روایت شده که او گفت: «سر حسین بن علی (ع) را برای عبیدالله پسر زیاد آوردند، پسر زیاد سر مبارک حسین (ع) را در طشت گذاشت، و با نی شروع به زدن سر مبارک آن حضرت نمود! و در زیبایی او با خودش چیزی گفت! و انس گفته است که چهره امام حسین (ع) بیشتر از همه شباهت به رسول خدا (ص) داشت. و محاسن شریفش با وسمه

خضاب بود.»این مطلب در صحیح بخاری و سنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل و غیره به تفصیل روایت شده است.عن محمد بن الضحاک بن عثمان قال: «کان جسد الحسین (ع) شبه جسد رسول الله (ص)»ابو بکر هیثمی در مجمع الزوائد و همچنین طبرانی در معجم کبیرش و نیز غیر این دو تا روایت کرده اند که محمد پسر ضحاک، پسر عثمان گفته است: «اندام حسین (ع) شبیه اندام رسول خدا (ص) بود.»

حسنین ریحانه پیامبر

عن انس بن مالک قال: «دخلت أو ربما دخلت علی رسول الله (ص) و الحسن و الحسین (ع) ینقلبان علی بطنه و یقول: ریحانتی من هذه الامّه.»نسائی در سننش و هم چنین هیثمی در مجمع الزوائد روایت کرده اند که انس بن مالک گفت: «چه بسا اوقاتی که خدمت رسول خدا (ص) می رسیدم، حسن و حسین (ع) را می دیدم که روی شکم آن حضرت می پریدند و رسول خدا (ص) می فرمود: «دو ریحانه من از میان این امّت هستید.»عن ابن أبی نعیم، قال: کنت شاهداً لابن عمرو وسأله رجل عن دم البعوض، فقال:ممن أنت؟ فقال: من أهل العراق. قال: انظروا الی هذا! یسألنی عن دم البعوض و قد قتلوا ابن النبی (ص)، وسمعت النبی (ص) یقول: «هما ریحانتای من الدنیا.»این حدیث به همین از طرق متعدد و مختلف در کتاب های مختلف اهل سنّت از جمله سنن ترمذی، خصائص نسائی، مسند احمد حنبل و غیره ذکر شده است.

حسنین بر کتف پیامبر

عن عمر، قال: رأیت الحسن والحسین (ع) علی عاتقی النبی (ص)، فقلت: نعم الفرس تحتکما، فقال النبی (ص) و نعم الفارسان هما».از عمر روایت شده که او گفته است: «حسن و حسین (ع) را دیدم که بر کتف پیامبر (ص) سوار بودند، و من به آنان گفتم: اسب سواری خوبی دارید! رسول خدا (ص) فرمود:این دو تا نیز سواران خوبی هستند.».این حدیث در کنز العمال و غیره نیز ذکر شده است و همچنین مضمون این حدیث در سنن ترمذی و مستدرک الصحیحین و غیره نیز آمده است.دوست داشتن حسنین دوست داشتن رسول الله، دشمنی با حسنین دشمنی با رسول اللهعن زر بن حبیش قال: کان رسول الله (ص) ذات یوم یصلّی بالناس فأقبل

الحسن و الحسین (ع) وهما غلامان فجعلا یتوثّبان علی ظهره إذ سجد، فأقبل الناس علیهما ینحّونهما عن ذلک، قال: «دعوهما بأبی وأمّی، من أحبّنی فلیحب ّ هذین.»بیهقی در سنن کبرایش ذکر نموده است: زر پسر حبیش گفته است: «روزی رسول خدا (ص) با مردم نماز می خواند، حسن و حسین (ع) که کودک بودند به سمت آن حضرت آمدند، و هنگامی که رسول خدا (ص) به سجده می رفت، حسنین (ع) بر پشت جدّ بزرگوارشان بالا می شدند. مردم خواستند که آن دو کودک را از حضرت دور کنند و مانع بشوند، پیامبر خدا (ص) فرمود: «آنان را به حالشان بگذارید، پدر و مادرم فدایشان باد! هرکسی که مرا دوست دارد، باید این دو را دوست بدارند.»عن اسامه بن زید قال: قال النبی (ص): «هذان ابنای وابنا ابنتی، اللهم ّ انّی اُحبّهما فأحبّهما وأحب ّ من یحبّهما».ترمذی در سننش روایت کرده که اسامه بن زید گفته است: پیامبر خدا (ص) فرمود:«این دو تا (اشاره به حسن و حسین (ع))، دو فرزند من اند و پسران دخترم، خداوندا، این دو را دوست می دارم، پس تو آن دو را دوست بدار، و دوست بدار کسی را که آن دو را دوست می دارد!»این حدیث در خصائص نسائی و کنز العمال و نیز در کتب دیگر اهل سنّت وارد شده است.عن أبی هریره قال: قال رسول الله (ص): «من أحب ّ الحسن و الحسین فقد أحبّنی و من أبغضهما فقد أبغضنی».از ابو هریره روایت شده که او گفته است: رسول الله (ص) فرمود: «هر کسی که حسن و حسین (ع) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و کسی که با آن دو بغض و عداوت پیشه کند،

با من بغض و دشمنی نموده است.»این حدیث در سنن ابن ماجه، مسند احمد حنبل و نیز در تاریخ بغداد و غیره روایت شده است.»عن سلمان قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: «الحسن والحسین ابنای من أحبّهما أحبّنی ومن أحبّنی أحبّه الله ومن أحبّه الله أدخله الجنه، ومن أبغضهما أبغضنی و من أبغضنی أبغضه الله أدخله النار.»در مستدرک صحیحین، معجم طبرانی، و معجم الزوائد از سلمان روایت شده که او گفته است: از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «حسن و حسین دو فرزندانم هستند،هر کسی آن دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و هر کسی مرا دوست دارد، خدا او را دوست دارد، و کسی را که خداوند سبحان دوست بدارد، وارد بهشت می شود ولی اگر کسی با حسن و حسین غضب و عناد داشته باشد، با من غضب و دشمنی نموده است، و هر کسی با من غضب و دشمنی کند، خداوند با او غضب می کند، و سرانجام او را در آتش می افکند.»مضامین این احادیث در ذخائر العقبی، کنز العمال، معجم کبیر طبرانی و غیره به تفصیل ذکر شده است.

حسنین سرور جوانان بهشت

عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): «الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنّه».محمد بن عیسی ترمذی در کتابش نقل نموده که ابی سعید خدری از رسول خدا روایت نموده که آن حضرت فرموده است: «حسن و حسین سروران جوانان بهشتند.».این حدیث در کتب مختلف اهل سنّت و از طرق متعدد وارد شده است. چنانچه احمد بن حنبل در مسندش، و نسائی در خصائصش، و خطیب بغدادی در تاریخش، و نیز دیگران مثل ابن حجر عسقلانی، و ابو نعیم

اصفهانی و غیره، ذکر نموده اند.عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): «الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنّه و أبوهما خیرا منهما.»فرزند عمر از رسول خدا (ص) روایت نموده که آن حضرت فرمود: «حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشتند، و حضرت علی (ع)، بهتر از دو فرزندشان است.این حدیث در سنن ابن ماجه، مستدرک صحیحین حاکم نیشابوری، معجم کبیر طبرانی و نیز در غیر آن ها روایت شده است.

تزیین بهشت به حسنین

عن عقبه بن عامر قال: قال رسول الله (ص): «لما استقر أهل الجنّه فی الجنّه قال الجنّه: یا رب ألیس وعدتنی أن تزیننی برکنین من أرکانک؟ قال: ألم أزیّنک بالحسن والحسین؟ قال: فماست الجنّه میساً کما تمیس العروس.».عقبه فرزند عامر از رسول خدا (ص) روایت نموده که آن حضرت فرمود: هنگامی که بهشتیان در بهشت مأوا گیرند، بهشت در پیشگاه خداوند عرض می کند: خداوندا مگر وعده ندادی که مرا به وسیله دو رکن از ارکانت زینت دهی! خداوند در پاسخش می فرماید:آیا تو را به حسن و حسین زینت ندادم؟ سپس بهشت همانند عروس به خود می نازد و فخر می کند.این حدیث در کنز العمال، تاریخ بغداد و نیز در غیر آن ها وارد شده است. و هم چنین احادیثی به همین مضمون در اسد الغابه و دیگر کتب اهل سنّت وارد شده است.الحسنان یدخلان الجنّه علی خیل متوّجه بالدر و الیاقوت عن أبی هریره قال: قال رسول الله (ص): «یحشر الانبیاء یوم القیامه علی الدواب لیوافوا من یؤمهم للمحشر، ویبعث صالح علی ناقته، وأبعث علی البراق و یبعث ابنای الحسن و الحسین علی ناقتین من نوق الجنّه.»ابو هریره گفته است که رسول خدا فرمود: انبیا در روز قیامت، سوار بر

چهار پایان برانگیخته می شوند، و حضرت صالح سوار بر ناقه اش برانگیخته می شود، و من سوار بر براق برانگیخته می شوم، و فرزندانم حسن و حسین سوار بر دو ناقه بهشتی برانگیخته می گردند.این حدیث در مجمع الزوائد، معجم کبیر طبرانی، تاریخ بغداد و نیز در غیر این ه اوارد شده است.قال علی (ع)، قال رسول الله (ص): «اذا کان یوم القیامه کنت أنت و ولدک علی خیل بلق متوّجه بالدر والیاقوت فیأمرکم الله بکم الی الجنه والناس ینظرون.»از حضرت علی (ع) روایت است که رسول خدا (به من) فرمود: وقتی روز قیامت فرا برسد، تو و فرزندت سوار بر اسب برانگیخته می شوید، در حالی که مزیّن به دُر و یاقوت است، خداوند برای شما دستور ورود به بهشت را صادر می کند، و مردم نظاره کننده شما هستند.

خبر دادن جبرئیل به شهادت و محل شهادت امام حسین

عن أنس بن مالک: «أن ّ ملک المطر استأذن أن یأتی النبی (ص) فأذن له، فقال لاُم سلمه: املکی علینا الباب لا یدخل علینا أحد، قال: و جاء الحسین (ع) لیدخل فمنعته،فوثب فدخل، فجعل یقعد علی ظهر النبی (ص) وعلی منکبه و علی عاتقه، قال: فقال الملک للنبی (ص) أتحبّه؟ قال: نعم، قال: أما إن امّتک ستقتله و إن شئت اریتک المکان الذی یقتل فیه فضرب بیده فجاء بطینه حمراء فأخذتها ام ّ سلمه فصرّتها فی خمارها» قال ثابت: بلغنا أنها کربلاء.از انس بن مالک روایت شده است: فرشته باران از پیامبر خدا (ص) اجازه خواست تا به خدمت آن حضرت بیاید. حضرت برایش اجازه ورود داد، و برای ام سلمه فرمود که مواظب در باش تا هیچ کسی وارد نشود، در این حال حسین (ع) آمد تا داخل خانه شود، ام ّسلمه مانع شد، حسین خُرد

سال به سرعت پرید و داخل خانه شد، سپس شروع کرد به نشستن بر پشت و کتف و گردن پیامبر (ص).فرشته به پیامبر (ص) عرض کرد: آیا او را دوست می داری؟!حضرت فرمود: بله!فرشته گفت: ولی اُمّتت به زودی او را شهید می کند، اگر خواسته باشی، محل شهادت او را برای شما نشان می دهم؟سپس فرشته دستش را زد و گِل ِ سُرخی آورد، و ام ّ سلمه آن را برداشت و با حزن و اندوه در بین لچک و رو سریش پنهان کرد.»و بعد معلوم شد که محل ّ شهادت آن حضرت سرزمین کربلا بوده است.این حدیث را احمد حنبل، محب ّ الدین شافعی، ابو بکر هیثمی و ابو القاسم طبرانی و دیگران به تفصیل ذکر کرده اند.عن عبدالله بن وهب بن زمعه، قال: أخبرتنی اُم سلمه إن رسول الله (ص) اضطجع ذات لیله للنوم فاستیقظ و هو خاثر ثم اضطجع فرقد، ثم استیقظ وهو خاثر دونما رأیت به المره الاُولی، ثم اضطجع فاستیقظ و فی یده تربه حمراه یقبّلها، فقلت: ماهذه التربه یارسول الله؟ قال: أخبرنی جبریل (ع) إن ّ هذا یقتل بأرض العراق - للحسین - فقلت لجبرئیل: أرنی تربه الارض التی یقتل بها، فهذه تربتها.»از عبدالله فرزند وهب فرزند زمعه روایت شده که او گفت: «ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا (ص) شبی برای خوابیدن دراز کشید، سپس بیدار شد در حالی که گرفته و پریشان بود، دو باره حضرت دراز کشید و خوابش برد، سپس مضطرب و پریشان از خواب بیدار شد، اضطراب آن حضرت غیر از اضطرابی بود که در مرتبه اوّل در آن حضرت دیدم.بار سوم حضرت دراز کشید و این بار که از

خواب بیدار شد در دستش تربت سرخی بود که آن را می بوسید! سپس من گفتم: یا رسول الله این تربت چیست؟حضرت فرمود: جبرئیل (ع) برایم خبر داد که این - اشاره به حسینش نمود - در زمین عراق کشته می شود. برای جبرئیل گفتم، خاک زمینی را که حسینم در آن جا شهید می شود نشانم بده، و این، تربت همان سرزمین است.»این حدیث را حاکم نیشابوری، محب الدین شافعی، ابو القاسم طبرانی، نقل کرده اند. و هم چنین مراجعه شود به کنز العمال متقی هندی، و صواعق محرقه ابن حجر هیثمی شافعی، و اعلام النبوه ماوردی.عن زینب بنت جحش: «أن النبی (ص) کان نائماً عندها وحسین (ع) یحبو فی البیت، فغفلت عنه، فحبا حتی أتی النبی (ص) فصعد علی بطنه، الی أن قال: قالت: ثم قام یصلّی واحتضنه فکان اذا رکع و سجد وضعه و إذا قام حمله، فلما جلس جعل یدعو و یرفع یدیه ویقول: فلما قضی الصلاه قلت: یا رسول الله لقد رأیتک تصنع الیوم شیئاً ما رأیتک تصنعه، قال: إن جبریل أتانی فأخبرنی أن ابنی یقتل، قلت: فأرنی تربته اذاً، فأتانی بتربه حمراء.»از زینب دختر جحش روایت شده است: «پیامبر خدا (ص) در پیش او خوابیده بود،حسین که کودک و کوچک بود با دست و پایش در منزل راه می رفت و بازی می کرد،لحظه ای از کودک غافل شدم، او به طرف رسول خدا (ص) آمد و بالای شکم مبارک آن حضرت رفت.زینب در ادامه سخنانش می گوید: سپس رسول خدا (ص) بلند شد و به نماز ایستاد و حسین خُرد سالش را در بغل گرفت، و هنگامی که به رکوع و سجده می رفت، کودک را در زمین می گذاشت، و وقتی

دو باره می ایستاد، حسینش را برمی داشت، و هنگامی که آن حضرت نشست دست های مبارکش را بلند نموده و دعا می کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد عرض کردم: ای رسول خدا (ص) امروز از شما کاری را مشاهده کردم که تا کنون ندیده بودم که چنین عملی را داشته باشید؟پیامبر در پاسخم فرمود: جبرئیل نزدم آمد و به من خبر داد که پسرم کشته می شود.گفتم: تربت و خاکش را نشانم ده! سپس خاک سرخی برایم آورد.»این حدیث در معجم کبیر طبرانی، و تاریخ دمشق و نیز در غیر این دو کتاب روایت شده است.روی احمد بن حنبل بسنده عن عبدالله بن نجا، عن أبیه، «أنه سار مع علی (ع) - وکان صاحب مطهرته - فما حاذی نینوی و هو منطلق الی صفین، فنادی علی (ع): اصبر أباعبدالله اصبر أبا عبدالله بشط الفرات، قلت: وماذا؟ قال: دخلت علی النبی (ص) ذات یوم و عیناه تفیضان، قلت: یانبی الله أغضبک أحد ما شأن عینیک تفیضان؟ قال: بل قام من عندی جبریل فحدّثنی أن الحسین یقتل بشط الفرات، قال: فقال: هل لک الی أن أشمّکم من تربته؟، قال: قلت: نعم، فمدّ یده فقبض قبضه من تراب أعطانیها فلم أملک عینی ّ أن فاضتا.»احمد حنبل به سند خود از عبدالله نجا و او از پدرش روایت کرده است: «در هنگامی که علی (ع) رهسپار صفین بود، همراه آن حضرت بودم، و زمانی که نزدیک نینوا رسید حضرت مرا صدا کرد و فرمود: ابا عبدالله صبر کن، ابا عبدالله به شط فرات صبر کن!گفتم: برای چه؟آن حضرت فرمود: «روزی در خدمت پیامبر خدا (ص) رسیدم، از چشمان آن حضرت اشک سرازیر

بود، عرض کردم: ای پیامبر خدا! آیا کسی شما را به خشم و غضب آورده که دیدگان شما این چنین اشک ریزان است؟ رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل نزدم آمد و به من خبر داد: حسین در شط فرات کشته می شود!رسول خدا فرمود: سپس جبرئیل گفت: آیا می خواهی عطر و بوی تربتش را ببینی؟ رسول خدا فرمود: گفتم: بله! سپس جبرئیل دستش را دراز کرد و یک قبضه از تربت گرفت و به من داد و به همین دلیل است که بی اختیار اشک هایم سرازیر است.

دستور پیامبر به یاری حسین

عن أنس بن الحارث، عن أبیه الحارث - وکان من أصحاب النبی (ص) من أهل الصفه - قال: «سمعت رسول الله (ص) والحسین فی حجره یقول: إن ابنی هذا یقتل فی أرض یقال لها العراق» فقتل أنس بن الحارث مع الحسین (ع).انس فرزند حارث از پدرش که از اصحاب نبی (ص) و از اهل صفه بود روایت کرده است: «در حالی که حسین (ع) در دامن رسول الله (ص) قرار داشت، من از او شنیدم که می فرمود: این فرزندم (اشاره به حسین (ع)) در زمینی که به آن عراق گفته می شود، به شهادت می رسد.»و هنگامی که حسین (ع) رهسپار کربلا شد، انس فرزند حارث همراه وی شد، و دررکاب آن حضرت به شهادت رسید.این حدیث را ابن اثیر در اسد الغابه ذکر نموده است، و هم چنین ابن حجر عسقلانی در ترجمه انس بن الحارث بیان نموده و گفته است: «فخرج أنس بن الحارث الی کربلا فقتل بها مع الحسین (ع). و در مضمون این حدیث مراجعه شود به کنز العمال و ذخائر العقبی.

گذاردن حضرت رسول تربت امام حسین را در نزد ام سلمه و خون آلود شدنش در روز عاشورا

عن عمر بن ثابت، عن الاعمش، عن شقیق، عن اُم ّ سلمه قالت: «کان الحسن و الحسین (ع) یلعبان بین یدی رسول الله (ص) فی بیتی؛ فنزل جبریل فقال: یا محمّد إن امتک تقتل ابنک هذا من بعدک، وأومأ بیده الی الحسین (ع)، فبکی رسول الله (ص) و ضمّه الی صدره ثم قال رسول الله (ص): وضعت عندک هذه التربه فشمّها رسول الله (ص) قال:ریح کرب و بلاء، وقال: یا اُم ّ سلمه إذا تحولت هذه التربه دماً فاعلمی أن ابنی قد قتل.فجعلتها اُم سلمه فی قاروره ثم جعلت تنظر الیها کل یوم و تقول:

ان یوماً تحوّلین دماً لیوم عظیم.»عمر فرزند ثابت از اعمش و او از شقیق روایت کرده که ام سلمه گفت: «حسن و حسین در منزلم جلو پیامبر بازی می کردند، جبرئیل نازل شد و برای پیامبر گفت: ای محمّد (ص) امّتت بعد از تو این پسرت را به شهادت می رساند، و با دستش به سوی حسین (ع) اشاره کرد، رسول الله (ص) گریه کرد و حسینش را در سینه اش گرفت، سپس رسول خدا (ص) فرمود: این تربت را در نزد تو می گذارم، رسول خدا (ص) آن تربت را بو کرد و فرمود: بوی کرب و بلاء است. و فرمود: ای ام سلمه! وقتی این تربت متحول به خون شد،بدان که پسرم کشته شده است.ام سلمه تربت را در شیشه ای گذاشت و هر روز به آن نگاه می کرد، و ام سلمه می گفت: روزی که تربت متحوّل به خون شود آن روز، روز عظیم مصیبت بزرگی خواهدبود.»این حدیث را ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب ذکر نموده است. و مضمون این حدیث را ابن حجر عسقلانی در مجمع الزوائد و طبرانی در معجم کبیر و نیز غیر آنها ذکر کرده اند.

خواب دیدن ام سلمه و ابن عباس رسول خدا را در هنگام شهادت امام حسین

روی الترمذی بسنده عن سلمی، قالت: «دخلت علی اُم ّ سمله و هی تبکی، فقلت:ما یبکیک؟ قالت: رأیت رسول الله (ص) - تعنی فی المنام - و علی رأسه و لحیته التراب،فقلت: مالک یا رسول الله؟ قال: شهدت قتل الحسین آنفاً.»ترمذی به سند خود از سلمی روایت کرده است: «خدمت ام سلمه رسیدم و او گریه می کرد، از ام سلمه پرسیدم: چرا گریه می کنی؟ او در پاسخم گفت: رسول خدا (ص) را دیدم- منظورش دیدن در خواب بود - سر و

صورت و محاسن آن حضرت پر از خاک بود،عرض کردم: ای رسول خدا (ص) شما را چه شده است؟ حضرت فرمود: همین حالا شاهد کشته شدن حسینم بود.»ترمذی این حدیث را در سنن خود ذکر کرده نموده است، و هم چنین مضمون این حدیث را حاکم نیشابوری، ابن اثیر، بیهقی شافعی، ابن حجر عسقلانی و غیره به تفصیل ذکر کرده اند.عن ابن عبّاس، قال: «رأیت النبی (ص) فیما یری النائم نصف النهار، أشعث و أغبرمعه قاروره فیها دم، فقلت: با نبی ّ الله ما هذا؟، قال: هذا دم الحسین وأصحابه لم أزل التقطه منذ الیوم، قال: فأحصی ذلک الیوم فوجدوه قُتل قبل ذلک بیوم.».از ابن عبّاس روایت شده است: «پیامبر خدا (ص) را نیم روز در خواب دیدم که پریشان و خاک آلود بود که شیشه پر از خون با خود داشت، عرض کردم: ای پیامبر خدا! این چیست؟ در جواب فرمود: این خون حسین و اصحابش است که امروز پیوسته در این شیشه جمع کردم. ابن عباس گفت: آن روز را شمارش کرده و ضبط کردم، و بعداً معلوم شدکه حسین (ع) یک روز پیش از آن به شهادت رسیده بود.».حاکم نیشابوری این حدیث را از ابن عباس در کتابش روایت کرده است، و هم چنین این حدیث به همین مضمون در مسند احمد حنبل، و اسد الغابه، الاستیعاب،الإصابه و نیز در غیر آن ها با اندک تفاوتی در لفظ و طریق وارد شده است.

امام حسین ثمره پیامبر

عن مولی عبدالرحمن بن عوف قال: خذوا عنی قبل أن تشاب الاحادیث بالاباطیل، سمعت رسول الله (ص) یقول: «أنا الشجره و فاطمه فرعها، وعلی لقاحها،والحسن والحسین ثمرتها، وشیعتنا ورقها، وأصل الشجره فی جنّه عدن و

سائر ذلک فی سائر الجنّه»از مولا عبدالرحمن عوف روایت است که او گفت: پیش از آن که گرد و غبار باطل چهره احادیث را بپوشاند، حقیقت را از من فراگیرید، از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «من درخت هستم، وفاطمه فرع و شاخه های درخت است، علی مایه باروری و ثمردهی اوست، حسن و حسین (ع) میوه ها و شیعیان و پیروان ما برگ های آن درخت هستند، ریشه و اصل درخت در بهشت عدن است و مابقی آن در سائر بهشت.»این حدیث در المستدرک علی الصحیحین و میزان الاعتدال و دیگر کتب اهل سنّت روایت شده است.

محاربه با اهل بیت: محاربه با رسول الله

عن زید بن ارقم؛ ان ّ رسول الله (ص) قال لعلی و فاطمه و الحسن و الحسین: «أناحرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم.»زید بن ارقم روایت کرده است که رسول خدا (ص) به علی، فاطمه، حسن و حسین: فرمود: «هر کسی که با شما بجنگد با آن در جنگم، و با هر کسی که با شما در صلح و مسالمت باشد، در مصالحه و مسالمت هستم.»این حدیث را ترمذی در سننش روایت کرده است، و ابن ماجه آن را با اندک تفاوتی در لفظ در سننش آورده است. و هم چنین در دیگر منابع اهل سنّت مثل المستدرک علی الصحیحین، ذخائر العقبی، اسد الغابه و غیره به تفصیل ذکر است.عن أبی هریره قال: نظر النبی (ص) الی علی ّ و الحسن و الحسین و فاطمه فقال: «أناحرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم.»احمد حنبل در کتابش آورده که ابو هریره گفت: پیامبر خدا (ص) به علی، حسن،حسین و فاطمه (ع) نظر افکنده و فرمود: «هر کسی که با شما محاربه کند، با

او در محاربه هستم، و کسی که با شما در مسالمت و آشتی باشد، با او مسالمت دارم.»عن أبی بکر بن أبی قحافه أنّه قال: «رأیت رسول الله (ص) خیّم خیمه ً وهو متّکی علی قوس عربیه، وفی الخیمه علی ّ وفاطمه والحسن والحسین: فقال: معشرالمسلمین أنا سلم لمن سالم أهل الخیمه، حرب لمن حاربهم، ولی ٌّ لمن والاهم، لایحبّهم إلاّ سعید الجدّ، طیّب المولد، ولا یبغضهم إلاّ شقی ّ الجدّ، ردی ء الولاده.»محب الدی ّ طبری در ریاض النضره و نیر غیر او ذکر کرده که ابو بکر بن قحافه گفته است: «رسول خدا (ص) خیمه ای برپا کرده بود و در میان خیمه حضرت علی، فاطمه،حسن و حسین (ع) در خیمه بودند، رسول خدا (ص) در حالی که بر کمان عربی تکیه داده بود، فرمود: ای طایفه مسلمانان! هر کسی که با اهل این خیمه در مسالمت و آشتی باشد،با او در مسالمت و آشتی هستم، و هر کسی که با آنان در حرب و جنگ باشد، با آنان درحرب و جنگم، محبّت و دوستی من با کسانی است که با آنان در محبّت و دوستی باشند. و هیچ کسی آنان را دوست نمی دارد، مگر افراد سعادت مند و خوش بخت، و آنانی که پدردارند و پاک و طاهر تولد یافته اند. و هیچ فردی با آنان دشمنی ندارد، مگر آنان که شقی و سنگ دل هستند و ولادتشان پست و ناپاک هستند.»خوارزمی در مناقب و قاضی نعمان مغربی در شرح الاخبار نیز ذکر کرده است.و این حدیث معیار حق و باطل را به صراحت بیان می کند، و بسیار گویا و روشن می گوید: محبّان و دوستان علی، فاطمه، حسن و حسین، سعادت مندان و پاکیزه به دنیا

آمدگان هستند و مبغضان و دشمنان علی، فاطمه، حسن و حسین، اشقیا و افراد بی مقداری هستند و ولادت شان ناپاک و پست است.

بنی امیه شجره ملعونه و مبغوض رسول الله

عن راشد بن سعد، عن أبی ذر، قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: «إذا بلغت بنو امیّه أربعین اتّخذوا عباد الله خولاً، ومال الله نحلاً، و کتاب الله دغلاً.»از راشد فرزند سعد روایت شده که ابو ذر گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «وقتی تعداد بنی امیّه به چهل نفر برسند بندگان خدا را، بنده و برده خویش قرار می دهند و مال خدا را بخشش و عطیه خویش می پندارند، و کتاب خدا را بازیچه قرارمی دهند.»این حدیث را حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین و متقی هندی در کنز العمال ذکر کرده اند.عن أبی برزه الاسلمی، قال: «کان أبغض الاحیاء الی رسول الله (ص) بنو اُمیّه و بنوحنیفه وثقیف.»ابو برزه اسلمی گفته است: «مبغوض ترین جانداران، در نزد رسول خدا (ص)، بنی ثقیف، بنی حنیف، و ثقیف بودند.»

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109