عنوان : جلوه هاي مديريت در حركت امام حسين (عليه السلام)
پديدآورندگان : امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
بهرام حميدزاده پديدآور)
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : نظريه هاي مديريت
سيره ائمه اطهار ( ع )
قيام عاشورا
برنامهريزي
نهضت حسيني نمايشگاهي است از عظمت و علوّ استعدادهاي انساني؛ نمايشگاه تصميمگيري، تدبير و مديريت در شرايط بحراني.نويسنده در اين مقاله كاركردهاي آشكار عاشورا در حوزه جذب و هدايت نيروها و اصحاب از مدينه تا كربلا را مورد بحث قرار داده است. وي تأكيد دارد كه امامحسين (ع) در تمام ابعاد مهارتهاي مديريتي اعم از مهارت فني (نظامي)، سياسي، اجتماعي و انساني شايستگي كامل و در حد عالي را دارا بوده است.مقاله همچنان كه تصميمگيري امام (ع) را برخاسته از آگاهي ميداند بر اين امر تأكيد ميكند كه آن حضرت با پيشبيني دقيق و برنامه خاص خود، نه شتابزده عمل ميكرد و نه منفعلانه، بلكه با تصميمات به موقع و سنجيده، نهضت را به سوي هدف به پيش ميبرد.اصل برنامه ريزي را در تمام بخشهاي حركت حسيني، حتي در نحوه آرايش سپاه كم تعداد حضرت در مقابل سپاه انبوه دشمن ميشود مشاهده كرد. نويسنده ضمن تبيين اصل سازماندهي در نهضت حسيني در قالب برنامه ريزي كوتاه مدت و بلند مدت، به تشريح «رهبري» امامحسين (ع) پرداخت، رهبري اي كه عنصر آگاهي، انگيزش، تعهد به قانون و دستورات الهي، قاطعيت و تفويض اختيار در آن وجود داشت. وي به اين نكته نيز ميپردازد كه مسئله كنترل و نظارت در تمام مراحلِ قيام از جانب امام حسين (ع) به بهترين وجه صورت ميگرفت.
اكنون قرنهاست كه بشر با بهرهگيري از توانمنديهاي شناختي خود به مفهوم «مديريت» انديشيده و با تأمّل در آن زندگي خود را بهبود بخشيده است و با كاربستهاي دانش مديريت در زندگي به فراست دريافته است كه در عرصه زندگي اجتماعي ملزم به پذيرش يك نظام رهبري و مديريت است. نكته حائز اهميت اين است كه اين كوششها نشانه تحقق كامل آن به حساب نميآيد و چه بسا دانستههاي موجود در اين باره بسيار بيشتر از نادانستههاي محتمل است. در اين ميان اديان بزرگ الهي نيز چه در قالب تعاليم ديني كه عمدتاً مبتني بر وحي استوار بوده است، و چه در سيره عملي پيامبران به اينامر توجه ويژهاي نشان دادهاند. پيامبران موفق شدهاند كه عاليترين نمودهاي رهبري را در طول تاريخ تمدن بشري به نمايش بگذارند. در دين مبين اسلام، بارزترين نشانههاي شيوه رهبري و مديريت در كلام و سيره رسول گرامي اسلام (ص) و سلاله پاك او حسين (ع) به ويژه نهضت عاشورا تجسّم يافته است. زيرا اصولاً در منطق شيعه، امامت و ولايت ركن اساسي مديريت ديني محسوب ميشود و از جايگاه و رفعت بالايي برخوردار است.نهضت حسيني نمايشگاهي است از عظمت و علّو استعدادهاي انساني، نمايشگاه تصميمگيري، تدبير و مديريت در شرايط بحران. تمام حوزههاي نهضت امامحسين (ع) تذكرات مديريتي دارد، از اين رو فرهنگ مديريتي عاشورا در دنياي امروز يك مسأله قابل بررسي، زنده و مؤثر است، محتواي حركت عاشوراي حسيني، تبلور عيني يك الگوي راهبردي است براي احياي دين، مديريت و سازندگي اجتماعي كه هرگاه اين محتوا به درستي تبيين شود ميتواند به صورت الگوي مطلوب و مؤثر مورد استفاده قرار گيرد. لكن تاكنون اين الگوي با ارزش، تنها موضوع مباحث تاريخي و كلامي قرار گرفته و از جنبه رهبري و مديريت اصولاً مطمح نظر نبوده است، از اين رو، اين مقاله صرف نظر از كند و كاوهاي تاريخي و اعتقادي مربوط به واقعه، به تبيين كاركردهاي مديريتي و رهبريميپردازد.از آنجا كه هر پديدهاي ميتواند داراي دو نوع كاركردهاي آشكار و پنهان باشد، در اين مقاله صرفاً كاركردهاي آشكار عاشورا در حوزه مديريت و رهبري مورد بررسي قرار خواهد گرفت، هر چند كاركردهاي پنهان آن مهمتر از جنبههاي آشكار است لكن نياز به فهم بسيار عميق دارد كه از عهده نگارنده خارج است، همچنين عدهاي از انديشمندان اسلامي مانند شهيد آيت الله مرتضي مطهري معتقدند علم بشر، از تبيين تمام اهداف و فلسفه حماسه حسيني قاصر است.در عين حال چنانچه از دريچه مديريتي به نهضت حسيني توجه شود ميتوان مجموعه آموزههاي مديريت و رهبري اين نهضت را در سه حوزه يا سطح اساسي دريافت و تبييننمود:1. مديريت امامحسين (ع) در حوزه جذب و هدايت نيروها و اصحاب از مدينه تا كربلا،2. مديريت امامحسين (ع) در حوزه هدايت و بيداري جامعه اسلامي؛3. مديريت امامحسين (ع) در حوزه هدايت جامعه جهاني.همچنان كه از عنوان بحث روشن است تحقيق پيشنهادي حاضر به قدر مجال پيرامون تبيين مديريت امامحسين (ع) در حوزه اول خواهد بود.
معاويه در سال 41 هجري قمري با امام حسن (ع) پيمان صلح منعقد كرد و در سا ل 56 بر خلاف مفاد قرارداد، فرزند خود يزيد را به ولايتعهدي خويش برگزيد و از مردم با زور و فشار براي وي بيعت گرفت و در نيمه رجب سال 60 از دنيا رفت و يزيد به جاي وي بر حكومت و خلافت جامعه مسلمين نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت كه از مسلمين بلاد و شهرها به هر طريق ممكن براي وي بيعت بگيرند. همچنين، نامهاي به پسر عموي خود وليد بن عتبه استاندار مدينه نوشت كه از مردم مدينه و به ويژه از سه شخصيت سرشناس، حسين بن علي (ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير براي وي بيعت بگيرد، لكن در مورد شخص حسين بن علي (ع) سفارش بسيار نموده بود، كه براي ايشان كمترين مهلتي را روا مدار، اگر پذيرفت كه به مقصود رسيدهايم و گرنه سر او را از بدنش جدا كرده و براي من بفرست. [1] .شرايط جامعه اسلامي ناشي از حكومت معاويه و يزيد به گونهاي تغيير يافته بود، كه قوانين مدني و جزائي اسلام نقض و اختناق و سانسور شديد بر جامعه حكمفرما بود. امامحسين (ع) خود اين وضع را چنين تشريح ميكند:«الا ترون أنّ الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه؛ [2] .آيا نميبينيد كه در مصاف حق و باطل به حق عمل نميشود و باطل مورد نكوهش قرارنميگيرد؟نميبينيد كه جامعه اسلامي از محور حق و عدل خارج شده و بر مدار ظلم و باطل ميگردد؟ و مگر نميبينيد كه حق در لباس باطل و باطل در لباس حق مشغول به خودنمايي و جلوهگري است؟به عبارت روشنتر بنيان الگوي توسعه و تمدن نبوي كه قرار بود به دست 12 معمار علوي به كمال لايق خود برسد با الگوي مديريت اموي از مسير توسعه الهي، خارج و به سمت توسعه مادي گرائيده بود و همچنين در آستانه حكومت يزيد، انحراف از اصول اسلام و بازگشت به ارزشهاي جاهلي در چنان حدّي بود كه از اسلام جز نام و از قرآن جز نوشتهاي باقي نمانده بود و از آن گذشته كه حاكم جديد يعني يزيد، متجاهر به فسق بود. لذا اين كجيها با روشهاي مسالمتآميز و معمول قابل اصلاح نبود.از اين رو حسين بن علي (ع) ديد كه قيام بر ضد يزيد تكليف واجبي است و به ويژه اين امر بر كساني كه قادر بر انجام دادن آن ميباشند لازم است. زيرا انسان به عنوان جانشين (خليفه) خدا در روي زمين در نظر گرفته شده [3] و همچنين بار سنگين امانت بر دوش او نهاده شده است؛ امانتي كه قبول مسئوليت حاكميت بر اساس قصد و اراده و رضايت خداوند است. [4] و همچنين تعهد به عدالت و انصاف اقتضاي اين امانت است. [5] از سوي ديگر رسول خدا (ص) در موارد متعدد از حماسه كربلا و حتّي محل شهادت او و يارانش خبر داده بود، به طوري كه امامحسين (ع) به محض رسيدن به سرزمين كربلا ميفرمايد:«اينجا جايگاه فرود آمدن ماست و من اين وعده را از جدّم رسول الله شنيدم و در وعده او ترديد و خلافي نيست». [6] .گو اينكه مكان و حتي روش مبارزه از ازل تعيين شده بود، از اين رو امامحسين (ع) پس از آنكه از مجلس وليد بيرون آمد تصميم گرفت كه مبارزه خود را با يزيد ادامه دهد ولي نه در مدينه بلكه به صورت يك حركت نظامي و فرهنگي از مدينه تا كربلا. با اين توصيف، براي جذب و هدايت نيرو جهت عمليات در مقصد مشخص يعني كربلا، به همراه 82 نفر زنان، كودكان كم سن و سال، افراد سالمند و خانوادهاش ميبايست حدود دهها فرسنگ را طي طريق كند و عبور از كمين ترور مأمورين دشمن، همه و همه نيازمند تصميمگيري، برنامهريزي، سازماندهي، هماهنگي، نظارت، هدايت و رهبري دقيق بود.بر اين اساس كاروان حسيني پس از وداع با شهر پيامبر (ص) شب يكشنبه دو روز مانده به پايان ماه رجب (28 رجب) سال 60 هجري مثل رشتهاي از نور در شب ظلماني از مدينه به سوي محل مبارزه حركت نمود. ظاهراً حركت امام از مدينه به سوي مكه با سرعت انجام گرفته و در تاريخ از حوادث بين راه در اين سفر مطلب زيادي ثبت نشده است. حركت اصلي امام از مكه تا كربلا بوده و به طور مفصل مورد نظر مورخان واقع شده است. حضرت از مكه تا كربلا توقفهايي داشتند كه نام محلهاي توقف را منازل ميگويند و جمعاً حدود بيست و چند منزل بوده است؛ در سفرهاي قديم، هر مرحله و بخشي را كه يك فرد ياكاروان در يك روز به صورت پياده ميپيمود؛ «منزل» ميگفتند. اين فاصله، گاهي سه و گاهي پنج فرسخ بود، تقريباً فاصله بين دو منزل را چهار فرسخ گفتهاند. [7] حوادثي كه كاروان حسيني در اين منازل با آن روبه رو شده است و همچنين در مقابل، تدابيري كه امام براي عبور از آنها انديشيده است در دو نقشه آمده است.قبل از اينكه به كاركردهاي مديريت در نهضت امامحسين (ع) بپردازيم شايسته است معرفي اجمالي از مدير و رهبري نهضت و اعضاي كاروان ارائه شود.
آينده سازمانها و بقاء موفقيت آنها بستگي زيادي به توانايي مديران آنها دارد زيرا آنان به طور دائم به اخذ تصميمات اساسي و حياتي ميپردازند، از اين رو اگر مديران يك سازمان از شايستگيهاي لازم برخوردار نباشند، نه تنها رشد سازمان متوقف ميگردد، بلكه در مقابل فشارهاي داخل و خارج ضربه ميخورد و متلاشي ميشود. بر اين اساس چنانچه سابقه شايستگيهاي امامحسين (ع) را مورد بررسي قرار دهيم اذعان خواهيم نمود كه حضرت در تمام ابعاد مهارتهاي مديريتي، اعم از مهارت فني (فنون نظامي) مهارت سياسي و اجتماعي و مهارت انساني، شايستگي كامل در حد عالي را دارا بوده است. حضرت در طول عمر به سان آفتاب، نور ميافشاند و از پرتوهاي درخشان خويش مردم را بهرهمند ميساخت، گروهي از دانشش سود ميبردند، جمعي از رفتارش درس ميآموختند، عدهاي از اخلاق الهيش راه تهذيب نفس را فرا ميگرفتند و برخي از بيان رساي او درس ادب ميآموختند. با دستي باز به بخشش دارائيش ميپرداخت، در برابر مستمندان فروتني مينمود و رسيدگي به يتيمان و بيوه زنان را فراموش نميكرد و همواره به ياري مظلومان ميشتافت، هرگز از عبادت خدا دور نگرديد و بيست و پنج بار با پاي پياده از مدينه براي حج و زيارت خانه خدا، به مكّه سفركرد.اين انسان نمونه در طول زندگي خود همراه پدرش در جنگهاي جمل، صفّين و نهروان شركت جسته بود.امامحسين (ع) عهدشكني انصار و خيانت مدعيان دوستي پدرش را در جريانات دوران پنج ساله حكومت پدر شاهد بود و نحوه برپايي غائله جمل در بصره را كه به راهبري عايشه صورت گرفته بود زير نظر داشت زيرا امام حسين خود در جنگ جمل حضور داشته و خود از جمله فرماندهان اين نبرد خونين بود. در صفين نيز فرماندهي جناحهايي از سپاه را عهدهدار بود. در زمان خلافت برادرش امام حسن (ع) نيرنگ معاويه و خيانت برخي از فرماندهان برادرش را نيز درك كرده بود. لذا او با تمام اين تجربيات و بصيرتها، مديريت و رهبري نهضت عاشورا را به عهده گرفته بود. [8] .
سازمان به عنوان يك نهاد اجتماعي و به دليل «اهداف بنياني» فراتر از ارتباطات روز مرّه، نوعي ارتباطات سازماني بين افراد برقرار ميسازد و بديهي است كه در اين راستا، ارتباطات و چگونگي جهتگيري آنها به سمت «اهداف سازماني» از مسائل ضروري و مورد توجه مديران است، و اين توجه ناشي از آن است كه مديران در دستيابي به اهداف طرّاحي شده به روابط انساني مؤثر در سازمان نيازمندند از اين رو آنان كه در ركاب امامحسين (ع) جانبازي كردند و مردانه شهيد شدند، برگزيدهترين ياران و مردان الهي بودند، كساني كه همسر و فرزند خويش را رها كردند و به ولي و امام زمانشان پيوستند و در راه اهداف مقدس قهرمانانه جنگيدند و براي رفتن به ميدان از يكديگر سبقت گرفتند. سخن اين انسانهاي فداكار با مولا و رهبر خود اين بود كه ما خويشتن را فداي تو ميكنيم و تو را از دست دشمن مصون خواهيم داشت. در شب عاشورا، تبسّم بر لب داشتند و كمترين هراسي از مرگ به دل راه ندادند و از اينكه به زودي به درجه رفيع شهادت نائل آمده پروردگار خود را ملاقات ميكنند، در پوست خود نميگنجيدند.هنگامي كه امامحسين (ع) به آنان فرمود كه دشمن تنها مرا هدف خود قرار داده است لذا شما آزاديد و ميتوانيد از منطقه جنگي دور شويد، آزرده خاطر شدند و عرضه داشتند. «ما هرگز شما را تنها نخواهيم گذاشت و از اين سرزمين باز نخواهيم گشت. آيا ما شما را رها كنيم، در حالي كه دشمنان قصد جانتان را نمودهاند؟ در اين صورت در پيشگاه خدا چه عذري خواهيم آورد؟» همه ياران آن حضرت با شنيدن اين بيان يك صدا چنين گفتند:«ما نيز خداي بزرگ را سپاسگزاريم كه به وسيله ياري تو بر ما كرامت و با كشته شدن در ركاب تو بر ما عزّت و شرافت بخشيد. اي فرزند پيامبر آيا ما نبايد خشنود باشيم از اينكه در بهشت با تو هستيم». [9] .برخي نظريهپردازان مادي در باب مديريت خواستهاند مبناي ارتباطات آدمي را در حد ارضاي نيازهاي اوليه و مادي تقليل دهند و گرايش انسانها را به همديگر، در حد رفع نيازهاي طبيعي تحليل كنند، و غايت هدفمندي و انسجام جامعه را اين امر بدانند. در صورتي كه نظريههاي غالب در جامعهشناسي بيشتر بر اين نكته تأكيد ميورزند كه اگر چه نيازهاياوليه ركن اساسي را در تمايل انسانها به ايجاد ارتباط، ايفا ميكنند ولي آنچه حائزاهميت بوده اين است كه ماهيّت ارتباطات آدميان در سطح رفع نيازهاي جسماني باقينميماند، بلكه از آن فراتر رفته و به مرتبه بيپايان و گسترده «محبّت» ميرسد و اين تكامل در ماهيت ارتباطات، تا بدان جاست كه اراده آدمي در نتيجه حركت او بهسويهدف و انجام كار، برخاسته از نوع علاقه و محبّتي است كه به هدف يا موضوع كاردارد، و اين دعا، در گستره نهضت حسيني و همچنين مقاومت ياران امام خميني (ره) در طول دفاع مقدّس، امري قابل اثبات است، بدين گونه كه آدمي تا به چيزي دلبستگي نداشته باشد، هرگز در جهت رسيدن به آن تلاشي نخواهد كرد. از اين رو است كه اصحاب امامحسين (ع) تا به هدف عالي يعني قرب الي الله دلبستگي نميداشتند، هرگز در جهت رسيدن به آن مجاهدت نميكردند. [10] .رابطه ياران امام با رهبرشان نه بر محور رفع نيازهاي طبيعي، بلكه بر محور ارادت و محبت بود و رهبر و پيرو به هم عشق ميورزيدند و همين رابطه دقيق بود كه ياران امام را همچون پروانگان واله و شيدا به دور شمع وجود حضرت نگه ميداشت و در نهايت همگي آنان در دفاع از حضرت ذوب شدند و سوختند.
اصولاً مديريت به سرپرستي كردن يك مجموعه انساني به طرف يك مطلوب و هدف مشخص اطلاق ميگردد كه موضوع اصلي آن را انسان تشكيل ميدهد. به عبارت ديگر چنانچه مدير توانست نظام تمايلات عمومي و نظام انديشه و بالاخره «نظام رفتار عيني» مجموعه انساني تحت سرپرستي خويش را به صورتي منسجم و هماهنگ به منظور اجرا مأموريت يا تحقق هدف مشخص سازماندهي و هدايت نمايد ميتوان گفت كه مديريت محقق گرديده است.در نخستين سالهاي قرن 19 ميلادي يك صنعتگر فرانسوي به نام «هنري فايل» چنين اظهار داشت كه همه مديران، پنج وظيفه اساسي يا كار انجام ميدهند كه شامل: تصميمگيري، برنامهريزي، سازماندهي و هماهنگي، هدايت و رهبري، و نظارت و كنترل است كه در اينجا با شرح و توصيف تحليل گرايانه از چگونگي تدبير امامحسين (ع) در برابر مشكلات و مسائل آماده سازي كاروان و هدايت آن به سوي كربلا، جلوه كار كردهاي مديريتي مورد بحث قرار ميگيرد. [11] .
تصميمگيري عبارت است از گزينش يك راه از ميان دو يا چند راه با توجه به ملاحظات هدف، آيندهنگري، توانايي،.... هربرت سايمون «تصميمگيري» را جوهر و اساس مديريت تلقي ميكند. به زعم وي مديريت چيزي جز تصميمگيري نيست. از سوي ديگر تصميمات بايد متوجه آينده باشد و به چشماندازهاي آينده نظر داشته باشد، زيرا در غير اين صورت بُرد نتايج تصميمات كوتاه مدت (مقطعي) و حتّي آسيبپذير خواهد بود. به عبارت ديگر براي حيات دراز مدت اهداف، انديشهها و برنامهها لازم است در تصميمگيريها، ابتدا پيشبيني صورت پذيرد.از اين رو براي احراز چنين نقشي، مديران بايد از توانايي و قدرت تجزيه و تحليل مسائل، شجاعت، قاطعيت و تعهد برخوردار باشند. تصميمگيريها را نيز از نظر شرايط اخذ تصميم به سه دسته اساسي طبقه بندي كردهاند:1. تصميمگيري در شرايط مطمئن (certainty)، بدين معني است كه تصميم گيرنده كاملاً به آثار و عواقب تصميم خود اشراف و آگاهي دارد، هر چند عواقب آن همراه با خطر باشد.2. تصميمگيري در شرايط مخاطره (risk)، تصميمگيري در شرايط «ريسك» زماني پيش ميآيد كه عواقب و آثار يك تصميم به دقت قابلپيشبيني نيست و معمولاً با توسّل به تخيّلات ناشي از قدرت، برتريطلبي و يا احساسات، چنين تصميمهايي اتخاذميگردد.3. تصميمگيري در شرايط نامطمئن (uncertainty)، معمولاً در اين نوع تصميمگيري، شرايط نه كاملاً مطمئن و نه پيوسته همراه با مخاطره است، بلكه عمدتاً در وضعيت نامطمئن و يا در جوّ عدم اطمينان است.اكنون با كسب معرفت كافي از مفهوم تصميمگيري، به سادگي ميتوان ابعاد و دقت تصميمات اتخاذ شده از سوي امامحسين (ع) را مورد تحليل و قضاوت قرار داد.چنانكه گذشت امامحسين (ع) كه به منظور اقامه اصل اجتماعي اسلام يعني امر به معروف و نهي از منكر، از بيعت با يزيد استنكاف نمود و با صراحت و قاطعيت آن را رد كرد، از طرف عوامل يزيد در مدينه، سخت تحت فشار و تعقيب قرار داشت، بدين جهت تصميم گرفت كه از مدينه خارج و در مكّه، حرم أمن الهي استقرار پيدا كند و از آنجا صداي اعتراض خود را به گوش مسلمانان جهان اسلام برساند و پس از آن دعوت عمومي مردم كوفه را اجابت نمايد و به عبارت ديگر با رفتن به قتلگاه و با هديه خون خود، فرزندان و يارانش اصل امر به معروف را احيا و چهره مصداق عيني منكر (يعني خلافت يزيد) را بر ملاء نمايد. لكن در مسير اين حركت عدهاي از مشايخ و مردان سرشناس اسلام و دوستداران امام (ع)، جلوي كاروان آن حضرت را ميگرفتند و او را از اين سفر منع ميكردند و راههاي متفاوتي را برابر تصميم امام، پيشنهاد مينمودند، از اين رو براي قضاوت به مطلوبيت هر يك از راههاي پيشنهادي و همچنين تصميم امامحسين (ع) لازم است ابتدا به تشريح هر يك از آنها پرداخته و پاسخ امام را در مقابل بيان كنيم.اولين سؤالي كه ممكن است از نظر ديدگاه مديريتي مطرح شود اينكه، آيا امام حسين (ع) در ابتدا از نتيجه نهايي تصميماش (قيامش) آگاهي داشت؟ و يا اينكه در يك شرايط اجبار و ريسك قرار گرفته بود و تصميم او منفعلانه بوده است؟ آنچه از دلايل عقلي و نقلي فراوان استفاده ميشود اين است كه امام از ابتداي حركتش عاقبت آن را به روشني ميديد و از شهادت خود و يارانش حتّي از اسارت خاندانش آگاهي كامل داشت و با آگاهي چنين تصميمي را گرفته بود. گواه اين ادعا در پاسخ امام حسين (ع) به تصوّر مشابه از سوي امّسلمه (همسر رسول خدا (ص)) به روشني آمده است:«مادر، (فكر نكن كه از اين جريان تنها تو مطلع هستي) خود من بهتر از تو ميدانم كه از راه ظلم، ستم و از راه عداوت و دشمني كشته خواهم شد و سرم از تنم جدا خواهد گرديد و خداوند بزرگ چنين خواسته است حرم و اهل بيت من اسير و فرزندانم شهيد و به زنجير اسارت كشيده شوند و صداي استغاثه آنان طنين انداز گردد ولي كمك و فريادرسي پيدا نكنند». [12] .از پاسخ امام به ام سلمه، عمر اطراف و ديگران، معلوم ميگردد كه آن حضرت به تمام مصائب وارده در اين حركت از اسارت خانواده و محل قبر خويش و جزئيات ديگر مطلع و آگاه بود زيرا كه اين آگاهي از طريق پدر و جدّ بزرگوارش نيز به او رسيده بود، حتّي نقل شده هنگام ازدواج حضرت زينب (س) با عبدالله بن جعفر، حضرت علي (ع) در ضمن عقد شرط كرده بود كه هرگاه زينب خواست هم سفر حسين (ع) قرار گيرد عبدالله بن جعفر مخالفت نكند. [13] .با اين توصيف ملاحظه ميكنيد كه تصميمگيري امامحسين (ع) از آگاهي و پيشبيني لازم نسبت به نتايج و عواقب آن برخوردار بوده است. به عبارت ديگر اين تصميم از بينانواع تصميمگيري كه قبلاً به آن اشاره شد جزء مطمئنترين تصميمگيريها محسوب ميگردد.حال سؤال ديگري كه در اين رابطه به ميان ميآيد؛ آنكه، آيا تصميم امامحسين (ع) از بين تصميمات مختلف انتخاب شده است؟ يا اينكه تنها تصميم و راه حل موجود بوده است؟ قبل از پاسخ به اين سؤال لازم است كه به فرايند اساسي تصميمگيري عقلايي اشارهاي داشته باشيم: اصولاً براي دستيابي به يك تصميم عقلايي، منطق حكم ميكند كه مراحل زير را به ترتيب مورد توجه و عمل قرار دهيم:الف. تشخيص و تعريف مسألهب. شناسايي راهكارهاي بديل و مناسب براي حل آنج. ارزشيابي پيامدها و آثار هر يك از راهكارهاد. گزينش راهكار مطلوب بين راه كارهاي شناسايي شدهه. اجراي راهكار (تصميم) اتخاذ شدهقبل از خروج امام (ع) از مدينه، عدهاي از مشايخ حجاز و زنان و مردان سرشناس ودوستداران امام (ع) نزدش آمده و او را از اين سفر مخاطرهآميز منع كرده و هر كدام راهحلهايي، پيشنهاد كردند و امام (ع) نيز ضمن شنيدن نظرات آنان و تقدير از خيرخواهي و دلسوزيشان به هر كدام پاسخ مناسبي داده است، كه اجمالاً به آنها اشاره ميشود:پيشنهاد و راه حل اول (بيعت با يزيد): پس از امتناع بيعت و ردّ درخواست وليد (استاندار مدينه)، روزي در بين راه مروان امام را ملاقات كرد و گفت: اي ابوعبدالله، منترا پندي ميدهم كه اگر آن را بپذيري، راه راست در پيش روي تو گشوده خواهد شد. امام فرمودند: بگو تا گوش كنم، مروان گفت: من به تو توصيه ميكنم كه با يزيد بن معاويه بيعت نمايي تا هم دين و هم دنيايت را نگهداري.حضرت در پاسخ فرمود:«اگر آدمي چون يزيد زمام حكومت اسلامي را به دست گيرد، ديگر اسلام نابود خواهد شد و براي آن بايد عزا گرفت.»بيعت با يزيد از نظر امام؛ تنها تأييد كردن خلافت آدم ننگيني مانند يزيد نيست بلكه تأييد كردن سنّتي است كه براي اولين بار به وسيله معاويه ميخواست پايه گذاري شود.امام (ع) در جاي ديگر فرموده است:«اگر آنان از من تقاضاي بيعت هم نكنند من باز هم آرام و ساكت نخواهم نشست زيرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بيعت با يزيد نيست كه با سكوت آنان در موضوع بيعت، من نيز سكوت اختيار كنم، بلكه وجود يزيد و خاندان وي موجب پيدايش ظلم و ستم و شيوع فساد و تغيير احكام اسلام گرديده و اين وظيفه من است كه در راه اصلاح اين مفاسد و امر به معروف و نهي از منكر و احياء قانون جدّم رسول خدا (ص) و زنده كردن راه و رسم پدرم علي (ع) و بسط عدل و داد بپاخيزم. [14] .پيشنهاد و راه حل دوم (قيام در مدينه): عدهاي از ياران حضرت، قيام در مدينه را پيشنهاد نموده بودند لكن بعدها براي آنان روشن گرديد كه امام (ع) به واسطه حركتش از مدينه تا كربلا توانست حداكثر بهره برداري را در رابطه با روشن سازي افكار عمومي و حتّي جذب و آموزش يارانش بنمايد، علاوه بر آن چنانچه در مدينه نهضت را رهبري مينمود قبل از آنكه كوچكترين نتيجهاي گرفته شود توسط مأموران يزيد و حتي مردم جاهل و منافق كشته ميشد. از سوي ديگر، اصولاً از بدو تولد آن حضرت، موضوع شهادتش در كربلا مطرح بوده است، حتّي در زمان انبياي پيشين نيز روشن بوده كه حسين (ع) فرزند پيامبر خاتم در كربلا شهيد خواهد شد. [15] .پيشنهاد و راه حل سوم (پناه گرفتن در مكّه): عدهاي مانند ابنزبير، عبدالله بنجعفر و محمد بن حنفيّه ميگفتند مكّه حرم خدا و جاي أمن است، اگر در مكّه بمانيد بهتراست از رفتن به كوفه، لكن امام (ع) در پاسخ محمد بن حنفيه فرمود: خوف اين دارم كه يزيد مرا در حرم خدا با مكر و حيله به قتل برساند و بدين وسيله احترام خانه خدا شكسته شود. [16] .با كشته شدن زبير توسط مأمورين يزيد بر ديگران معلوم شد؛ كه آنها به خطا رفتهاند، يزيد و مأمورين او حرمت كعبه را نگاه نداشتند و ابنزبير را در مسجدالحرام كشتند.پيشنهاد و راه حل چهارم (گرفتن امان از والي مكّه): هنگامي كه عبدالله بن جعفر از تصميم قطعي امام (ع) يعني حركت از مدينه براي خروج بر يزيد مطلع گرديد، نزد عمرو بن سعيد والي مكّه رفته و از او براي امام (ع) أمان نامه گرفت. از اين رو والي مكّه به امام (ع) اعلام ميدارد «با خبر شدم كه تصميم داري به طرف عراق (كوفه) حركت كني، تو را به خدا از اختلاف بپرهيز و اگر از روي ترس و ناچاري به سمت عراق ميروي، به سوي من بيا كه در امان من خواهي بود». حضرت در پاسخ او چنين مرقوم فرمود: «بهترين أمانها، أمان خداست و كسي كه در دين، ترس از خدا نداشته باشد در آخرت از امان او برخوردار نخواهد بود». [17] .پيشنهاد و راه حل پنجم (فرار به نقاط دور دست): بعضي از افراد مانند محمد بن حنفيه به نحوي به امام پيشنهاد كردند كه به سوي يمن بگريزد، لكن امام در پاسخ آنان فرمودند:«من هرگز چنين نخواهم كرد و در انتظار قضا و قدر الهي هستم، تا خداوند آنچه را كه ميخواهد، انجام شود.»از سوي ديگر؛ حكّام يمن نيز بيچون و چرا در فرمان يزيد بودند؛ به طوري كه در منزل تنعيم امام (ع) با كارواني كه از يمن ميآمد برخورد كرد، سؤال فرمود اين اموال و هدايا براي كيست؟ آنها گفتند از حاكم يمن براي يزيد است، امام آن اموال را مصادره نمود. در اين رابطه برخي از انديشمندان گفتهاند كه چه بسا هدف از اين مصادره از سوي امام (ع) اثبات اين مطلب بوده است كه در يمن نيز با توجه به وجود چنين حكّامي در امان نبوده بلكه اگر به آن طرف ميرفت بينتيجه به شهادت ميرسيد. [18] .در انتهاي اين بخش چنين استفاده ميشود كه سخن و پيشنهادهاي ناصحان و تصميم امامحسين (ع) هر دو راه حلهايي براي حل مسأله يا تعيين تصميم بود، لكن ناصحان و مشاوران ظاهر را ميديدند و شكست و پيروزي را با معادلات و محاسبات عادي و ظاهري ارزيابي ميكردند و ساقط كردن حكومت يزيد و تشكيل حكومت حسيني را به عنوان هدف نهضت فرض كرده بودند، و از پشت پرده غيب و از واقعيت امر اطلاع نداشتند و با اين ديدگاه هر چه ميگفتند حق بود، خيرخواهي و صداقت بود و امام (ع) نيز تأييدشان ميكرد. ولي امام حسين (ع) هدفي غير از تصوّر آنان داشت؛ امام واقع را ميديد،هدفي بالاتر از پيروزي ظاهري و حكومت كردن. امام ميدانست پيروزياش دركشته شدن وشكست ظاهرياش است، كه ناصحان از آن باك دارند و او را از آن برحذر ميدارند، به عبارت ديگر امامحسين (ع) در صدد بود تا با شهادت خويش مردم را آگاه كند كه دين آن نيست كه دنيا طلبان بنياميّه دارند و همچنين نفرتي را كه در دل مردم از رفتار بنياميه به وجود آمده بود، موجب نفرت از دين نگردد. البته همه آن رازها و اهدافي كه امام (ع) دراين نهضت دنبال ميكرد براي ما روشن نيست. لكن با توضيحات بالا براي ما روشن شد كه؛ امام با پيشبيني دقيق و برنامه خاص خود در تصميم گيريهاي هيچگاه شتابزده و انفعالي عمل نمينمود. و از اين رو يزيد را در چالشي سخت قرار داده بود، زيرا معمولاً مديراني كه هوا پرستند، نميتوانند در اوضاع پيچيده و بحراني تصميم منطقي و عقلايي اتخاذ كنند.
«برنامهريزي» عبارت است از پيشبيني اقداماتي كه به منظور تحقق اهداف بايد در آينده صورت پذيرد؛ به عبارت ديگر «برنامهريزي» يعني فراگرد تعيين و تعريف اهداف و تدارك دقيق و پيشاپيش اقدامات و وسايلي كه تحقق اهداف را ميسّر ميسازد. [19] .در هر برنامه توجه به دو نكته حائز اهميت است؛ اول، دقت در هدفگذاري دوم، پيشبيني دقيق اقدامات آينده و زمانبندي آن.نخست، هدفگذاري: در حماسه حسيني تعيين هدف به دقيقترين شكل آن صورت پذيرفته بود. تجلّي اين امر را بايد در نامهها و عملكرد امامحسين (ع) مشاهده كرد. اجمالاً در ضرورت هدف براي برنامه ميتوان گفت كه وجود آن از تشتّت آراء، هرج و مرج عمليات و بيملاكي در قضاوت جلوگيري ميكند. از نكات بسيار مهم در اين رابطه ميتوان به موارد زير اشاره نمود:1. در قالب هر برنامه دو نوع هدف وجود دارد؛ هدفهاي ظاهري يا رسمي كه همان هدفهاي اوليه براي طرّاحي برنامه است، و هدفهاي واقعي كه برنامه در عمل به آن سو كشيده ميشود، و آنچه كه عاملان اجرا به آن مبادرت ميورزند هدفهاي واقعي است و چه بسا با هدفهاي رسمي متفاوت باشد. اين تفاوت در بسياري از مواقع نگرانيهايي براي مديران و برنامه ريزان به وجود ميآورد. لكن در نهضت امامحسين (ع) تفاوتي بين هدفهاي رسمي و واقعي مشاهده نميشود، زيرا آنچه كه امامحسين (ع) به عنوان هدف بيان كرده بود از پيش، پدرش علي (ع) از جدّش پيامبر اكرم (ص) و او از جبرئيل و جبرئيل از خداوند متعال بيان كرده بودند.2. موفقيت يك برنامه نيز در دستيابي به هدفهاي آن است؛ كه اين امر ميتواند با توجه مداوم و مستمر به هدف در مرحله اجراء تضمين شود. از اين رو؛ امامحسين (ع) روزي كه از مدينه ميخواست خارج شود، اهداف نهضت را در قالب وصيتنامه به برادرش محمد بن حنفيه چنين بيان ميدارد: «مردم دنيا بدانند كه من يك فرد جاه طلب، مقام طلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نيستم، من چنين هدفهايي ندارم، قيام من قيام اصلاحطلبي است، قيام و خروج كردم براي اينكه ميخواهم امّت جدّ خودم را اصلاح كنم من ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر بكنم...» [20] .در صبح روز عاشورا اين هدف را با عبارت ديگر تكرار ميكند:«خداوند پايان كار را براي همه روشن كرده است كه همه كشته ميشوند و هر كس براي هدف ديگري آمده از همين جا برگردد. فردا عدهاي نگويند ما به طمع حكومت و رياست رفته بوديم ولي مطلب عوض شد.»دوم، پيشبيني و مرحله بندي: منظور از پيشبيني استفاده از فنوني است كه نحوه تداوم به انجام رسيدن اقدامات بعدي را [21] روشن ميسازد. از اين رو يكي از وظايف مديريت و رهبري مجموعه انساني، تخمين و پيشبيني وقايع و رويدادها ميباشد، به همينسبب امامحسين (ع) نيز به دنبال امتناع از بيعت با يزيد؛ اين دشمن مستبد وخونخواربه خوبي پيشبيني از اوضاع به عمل آورده بود كه جلوههاي آن را ميتوان درانتخاب مكان و زمان مبارزه، حتي شيوه مبارزه و عبور از موانع ايجاد شده از سوي دشمن ملاحظه نمود:- در خصوص شيوه مبارزه؛ امام (ع) با توجه به درك دوران حكومت پدرش و برادر بزرگوارش و همچنين بيوفايي مردم كوفه به درستي ميدانست كه دعوت 12 هزار نفري مردم كوفه از ايشان به واقعيت نزديك نيست، لذا در مقابله با يزيد با توجه به ياران اندك و اهداف عالي؛ بيداري جامعه اسلامي و افشا و عملكرد حكّام بنياميه به ويژه يزيد ميبايست شيوه مبارزه را نظامي - فرهنگي انتخاب كند.از آنجايي كه درگيري نظامي در مدينه احتمال ميرفت كه به نفع يزيد تمام شود، از اين رو امام (ع) در كنار شيوه نظامي، شيوه فرهنگي را اتخاذ ميكند تا در صورت فراهم شدن شرايط نظامي، كار حكومت فاسد را يكسره كند و در غير اين صورت حداقل به هدفافشاي چهره فساد، و بيداري مسلمانان دست يافته باشد، به يقين ميتوان گفت كه اين نوع مبارزه يعني نظامي - فرهنگي اولين بار بود كه در اين نهضت به كار ميرفت. از اين رو به گمان قوي حركت خانواده پيامبر (ص) به همراه زنان و كودكان كم سن وسال حتي كودك شيرخوار تا كودكاني كه بايد دست آنها را گرفت و در دل تاريكي از كوره راهها وبيابانها از مدينه تا مكّه و از آنجا تا كربلا، عاطفه آن مردم را برانگيخته و آتشي بردلهاي مرده ميزد و سؤالهايي در اذهان عمومي به وجود ميآورد، كه بعدها ثمره آن روشن گرديد.- در خصوص انتخاب مكان و زمان مبارزه؛ امام (ع) با انتخاب راهها و منازل رسمي (كه تقريباً از ميان آباديها ميگذشت) در ايّام مباركي نظير شعبان، رمضان و ذيحجة به تحقق اهداف نهضت تسريع بخشيد زيرا فاصله بسيار طولاني طي يكصد و هفتاد و پنج روز به ويژه توقف چهار ماهه در مكّه (محل تجمع عبادي مسلمانان از سراسر نقاط) منجر به اين شد كه امام (ع) فرصت اطلاع رساني را بيابد و پيام نهضت را ابلاغ كند و همچنين اقدام به جذب نيرو نمايد و در نهايت كاروان كربلا را براي حماسه عاشورا كاملاً آماده سازد. حتّي كشاندن 30 هزار نفر از سپاه دشمن به كربلا خود يكي از تدابير امام (ع) در اين زمينه بود؛ كه مبادا كشته شدنش مخفيانه صورت گيرد، بلكه در مقابل و مشهد ديدگاه 30 هزار نفر قرار گيرد تا براي مستندات تاريخي پيام عاشورا مؤثر واقع شود. به هر حال بايد اذعان نمود كه هزار نكته باريكتر ز مو در اين حماسه وجود دارد كه ما عاجز از ذكر تمام آن ميباشيم.- برنامهريزي در روز عاشورا؛ امام در شب عاشورا پس از جلسهاي كه با ياران خويش داشت به برنامه ريزي جهت مقابله با دشمن ميپردازد و بهترين راه مقابله را انتخاب ميكند؛ به بررسي اطراف خيمهها ميپردازد و دستور ميدهد همان شب خيمهها را كه از هم دور بودند نزديك يكديگر قرار دهند و آن چنان نزديك آوردند كه طناب خيمهها در داخل يكديگر فرو رفت و به گونهاي كه عبور يك نفر از بين دو خيمه ممكن نبود و همچنين دستور دادند كه خيمهها را به شكل هلال نصب كنند و شبانه در پشت خيمهها گودالي حفر كنند كه اسبها نتوانند از روي آن عبور كنند، و امكان حمله دشمن از پشت كاملاً از بين برود. همچنيندستور دادند مقداري از خار و خاشاك انباشته كنند تا صبح عاشورا آنها را آتش بزنند كه تا اينها زندهاند دشمن نتواند از پشت خيمهها حمله كند؛ يعني فقط از روبه رو و راست و چپ با دشمن مواجه باشند و از پشت سرشان اطمينان داشته باشند. در واقع با اين برنامه ريزي امام (ع) توانست از سه طرف راه دشمن را مسدود نمايد و تنها يك راه باريكي براي ورود و خروج به خيمهها قرار داده بود و آن مسير هم به وسيله مردان جنگاور وشجاع مورد حفاظت قرار داده بود و اين تدبير باعث شده بود كه با تعداد 72 نفر از صبح تا عصر عاشورا در مقابل 30 هزار نفر مقاومت كنند و تلفات سنگيني (بيش از 1000نفر) نيز از دشمن بگيرند.بنابراين در مييابيم كه امامحسين (ع) در آخرين لحظات حيات خويش خود را از تدابير مديريتي (برنامه ريزي) بينياز نميديد و مقاومت او در مقابل دشمن حالت انفعالي نبود، بلكه هوشمندانه و كاملاً مسلط بر اوضاع بوده است. در اين رابطه به تصويري كه بر گرفته از نقليات تاريخي است دقت كنيد:
«سازماندهي» عبارت است از گروهبندي فعاليتهايي كه براي نيل به هدفها لازم است و تعيين سلسله مراتب نيروهاي انساني در هر گروه از فعاليتهاست. از اين رو با سازماندهي تقسيم كار و ارتباط بخش نيروها به سمت هدفهاي واحد تحقق مييابد. اجمالاً در تأييد وجود نوعي سازماندهي در حركت امام حسين (ع) لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه؛ امام در آستانه عزيمت از مدينه به كربلا صراحتاً به دو بخش از مبارزه خود اشاره ميكند كه يكي بخش شهادت (عمليات نظامي) و ديگري بخش اسارت (عمليات فرهنگي) خواندن اوست: «إنّ الّله شاء أن يراك قتيلاً و أن يراهّن سبايا». [22] .همچنين برنامهها را به كوتاه مدت شامل؛ (اقدامات و پيشبيني حوادث احتمالي در منازل طي شده) و برنامه بلندمدت كه شامل؛ (اسارت فرزندان و خاندانش ميشد) تقسيم نموده بود.- برنامه كوتاه مدّت؛ كه در قالب حدوداً 21 منزل سازماندهي شده بود، اهداف و نتايج بسياري به همراه داشت، براي پرهيز از تفصيل آن، تنها به چند محور اصلي آن اشاره ميشود:1. تبيين اصول، مباني و ماهيت نهضت جهت الگو قرار گرفتن آن براي آيندگان.2. روشنسازي اذهان عمومي نسبت به اهداف و حقانيت نهضت.3. مستند سازي نهضت عاشورا در تاريخ.4. دريافت اخبار و اطلاعات از دشمن و اوضاع منطقه عملياتي.5. جذب و آماده سازي نيروهاي عمليات كننده در روز عاشورا.- برنامه بلندمدت؛ در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندانش سازماندهي شده بود؛ در نخستين نگاه همراه آوردن كودكان و زنان سؤال برانگيز بود و با مديريت جنگ نامأنوس احساس ميشد، امّا وقتي كه ماجرا با دقت مورد مطالعه قرار ميگيرد در مييابيم كه عليرغم دشواريها، حضور زنان و كودكان تا چه اندازه در تبيين و گسترش حماسه حسيني مؤثر بوده است.اصولاً آنچه در تحقيقات تاريخي و ملاحظات علوم تربيتي ثابت شده است اين است كه زنان در نقش تربيتي و فرهنگي نسبت به مردان مؤثرترند. بدين جهت است كه در مديريت نهضت حسيني، هم براي مردان و هم براي زنان تقسيم وظايف و نقش مشخص ديده شده بود، البته نقش مردان در مدار خودش و نقش زنان نيز در مدار خودش. لذا يكي از تدابير مهم مديريتي امام (ع) در اين قسمت از سازماندهي نيرويي محسوب ميشد. بنابراين پس از عاشورا بلافاصله به طور مشخص برنامه بلندمدت فرهنگي و تربيتي به وسيله زنان به رهبري زينب (س) آغاز ميشود (هر چند شروع نقش تربيتي و فرهنگي زنان از مدينه بوده لكن بطور مشخص پس از عاشورا ياد شده است). از اين رو ميتوان بيان نمود كه حضور زنان از مدينه تا كربلا و از كربلا تا كوفه و از كوفه تا شام و از شام تا مدينه همه بر طبق برنامه از قبل پيشبيني شده بود، زيرا بدون حضور و نقش آنان تعدادي از اهداف نهضت مانند؛ افشاي چهره فساد بنياميه و يزيد و تثبيت نهضت، محقق نميشد:سرّ ني در نينوا ميماند اگر زينب نبود كربلا در كربلا ميماند اگر زينب نبودچهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابري از رياء ميمانداگر زينب نبودچشمه فرياد مظلوميت لب تشنگان دركويرتفته جا ميمانداگر زينب نبود. [23] .
هماهنگي در مديريت يعني؛ وحدت بخشيدن به عملكرد نيروها در مسير هدفهاي سازمان، اين وظيفه به شكلهاي مختلف و در قالب برنامه و اجرا بايد مراعات شود.- هماهنگي و وحدت در هدف؛ هماهنگي در نهضت حسيني در متعاليترين وجه خود تجلّي يافته بود، همه مؤمنان و عاشقان كه با اهداف و عقايد امام هم نظر بودند، با شنيدن حركت و قيام امام (ع) از نقاط دور دست به سوي امام شتافتند و به شكلي وحدت يافته قيام حسيني را بر پا داشتند. مؤيد اين مطلب سخن خود امام (ع) است كه در پاسخ به محمد حنفيّه ميفرمايد:«برادر، تصميم گرفتهام كه به مكّه حركت كنم و من و برادرانم و فرزندان برادرانم و گروهي از شيعيان مهيّا و آماده اين سفر هستيم، زيرا اين عده با من هم عقيده بوده و هدف و خواسته آنان همان هدف و خواسته من است.» [24] .ملاحظه ميكنيد كه وحدت و هماهنگي در هدف از سوي اعضاء نهضت كاملاً وجود داشت؛ زيرا مقصود همه اصحاب براي شركت در نهضت تقرّب به خدا و انجام تكليف امر بمعروف و نهي از منكر بود.- امّا وحدت و هماهنگي در عمليات؛ اصحاب در پيروي از رهبري نهضت، فعاليتهاي يكساني را انجام ميدادند. در روز عاشورا اصحاب در صفهاي به همپيوسته، يكرنگي، همراهي و وحدت خود را تا پاي جان خويش به نمايش گذاشتند، و هيچ گونه تعارضي بين عملكردهاي آنان مشاهده نميشد، همه با هم به رهبري امام (ع) با خون خود به وحدانيّت خداوند شهادت دادند و رمز موفقيت و جاودانگي را عينيّت بخشيدند.حفظ اصل هماهنگي در آخرين لحظات حيات امامحسين (ع) نيز قابل توجه است؛ امام در روز عاشورا نقطهاي را كه مشرف بر نقاط ديگر بود مركز و قرارگاه خويش قرار داده بود و از آن مكان فرماندهي و عمليات مينمود به ويژه اينكه آن نقطه نزديك خيام حرم بود و شايد مهمترين مقصود امام (ع) از انتخاب اين نقطه؛ حفظ هماهنگي لازم نيروهاي عملياتي با نيروهاي پشتيباني و فرهنگي بود، و هر گاه كه در آن نقطه قرار ميگرفت و بانگ «لا حول و لا قوّة إلّا بالّله» سر ميداد، همه نيروهاي در ميدان به ويژه نيروهاي پشتيبان و اهل بيتش قوت و انرژي ديگري ميگرفتند و اين هماهنگي تا آخرين لحظات حيات امام وجود داشت. [25] .
كليت وظايف رهبري، در اداره امور و توفيق در هدايت گروه به سوي هدفهاي معين خلاصه ميشود. از اين رو، هر مديري علاوه بر وظايفي چون برنامه ريزي، سازماندهي و كنترل بايد انجام وظيفه يعني رهبري و هدايت افراد سازمان را نيز عهدهدار گردد؛ انجام اين مهم نيز بدون توانايي نفوذ و تأثيرگذاري بر اعضاي گروه امكانپذير نميشود. بنابراين، مدير در نقش رهبري كسي است كه بتواند بر افراد تحت سرپرستي خود نافذ و مؤثر باشد.در نظام مديريت اسلامي نيز رهبر ركن است و او است كه بار سنگين و پرمسؤوليت انبيا و پيام آوران بزرگ الهي را در جامعه به دوش ميكشد. او در روند ميثاقي كه خداوند از او گرفته تا در برابر نابرابريهاي حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور و تزوير مقاومت كند، هرگز كمترين ترديدي به خود راه نمي دهد و در ظرف انديشه او چيزي جز «اصلاح» كه همان دعوت به خير و معروف در جامعه اسلامي است وجود ندارد. بنابراين ميتوان گفت مفهوم «مديريت» در نظام اسلامي چيزي جز فرايند رهبري جامعه نيست و بر اين اساس، جايگاه آن نيز برترين جايگاه اجتماعي است كه در فرهنگ مديريت اسلامي (در عاليترين سطح) از آن به امامت و ولايت ياد شده است.هدايت و رهبري در نهضت امامحسين (ع) بر پايه اصول و ارزشهاي دين قرار داشت، در اين بخش به تعدادي از اصول رهبري در نهضت حسيني اشاره ميگردد:اصل آگاهي: امام (ع) در آخرين روز توقفاش در مكّه و هنگامي كه قصد عزيمت به كربلا را نمود؛ با يارانش پيرامون حركت به كربلا و خطرات آن بيان مبسوطي را ايراد فرمود، به فرازي از آن توجه بفرماييد:«آگاه باشيد، هر يك از شما حاضر است در راه ما (يعني راه اعتلاي كلمه حق) از خون خويش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاي پروردگار نثار كند آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم كرد انشاءالله تعالي.» [26] .امام (ع) در كليه مراحل نهضت به اصل آگاهي بخشي پايبند بود و هيچگاه نخواست كه از شعور ناخودآگاه يارانش استفاده كند كه سوار بر موج شود و مردم را سپر خود قرار دهد.اصل انگيزش: يكي از اصول مهم رهبري در نهضت كربلا اصل انگيزش بود، از اين رو امام (ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح رو به سوي نماز گزاران نموده و براي ايجاد آمادگي رواني كامل يارانش چنين فرمود:«اي بزرگ زادگان، صبر و شكيبايي به خرج دهيد كه مرگ چيزي جز يك پل نيست كه شما را از سختي و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهاي هميشگي آن ميرساند. چه كسي است كه نخواهد از يك زندان به قصري انتقال يابد و همين مرگ براي دشمنان شما مانند آن است كه از كاخي به زندان و شكنجه گاه منتقل گردند.» [27] .اصل تعهد به قانون و دستورات الهي: معمولاً در شرايط بحراني كمتر كسي است كه به قانون و موازين اجتماعي يا شرعي پايبند بماند لكن اولياء الهي و به ويژه امامحسين (ع) در سختترين شرايط، رهبري خود را مبتني بر رعايت قانون و موازين قرار داده بود، از اين رو در هنگامي كه با اولين واحد نظامي دشمن برخورد ميكنند؛ يكي از ياران آن حضرت يعني زهير بن قين پيشنهاد ميكند كه بهتر است ما حمله را شروع كنيم زيرا با فرا رسيدن نيروهاي امدادي هرگز قادر به كمترين مقاومت نخواهيم بود. امام (ع) در پاسخ به پيشنهاد ايشانفرمود:«من جنگ را آغاز نخواهم كرد.» [28] .روشن است كه پيشقدم شدن در جنگ با ارزشهاي مكتب مباين است و امام (ع) خود را پايبند بدانها ميبيند، هر چند كه در آينده به ظاهر به نفع آنها نباشد، لذا ميبينيم كه حضور قانونمند امام حسين (ع) پس از 1400 سال نسبت به حضور فيزيكياش اثر بخشتر است و منشأ تحرك و هدايت بسياري از نهضتها پس از خودش شده است.اصل قاطعيت: امام (ع) در تصميم خود مبني بر عدم بيعت با يزيد و مخالفت با او و آفريدن حماسه عاشورا، به قدري استوار، مصمم و قاطع بود كه هيچ قدرت و عاملي هيچ طرح و پيشنهادي نميتوانست آن را متزلزل كند. اين استواري و قاطعيت در تمام حالات و در تمام فراز و نشيبهاي نهضت عاشورا و در رهبري آن حضرت، از آغاز تا پايان به طور يكسان حاكم بود، لذا اين اصل خود به عنوان يكي از رمزهاي پيروزي نهضت حسيني محسوب ميشود.اصل تفويض اختيار: يكي از اصول بارز رهبري نهضت در تمام مراحل، وجود آزادي و اختيار بود.امام در شب عاشورا با ياران خود چنين صحبت ميكند:«من از همه شما تشكّر ميكنم، فردا دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستيد و من بيعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه ميدهم كه از اين سياهي شب استفاده كرده و به سوي آبادي و شهر خويش حركت كنيد، زيرا اين مردم فقط در تعقيب من هستند و اگر مرا بكشند با كسي ديگر كاري ندارند.» [29] .بر اين اساس امام (ع) ميخواست كه يارانش در نهايت آگاهي، آزادي و اختيار قدم در اين راه بگذارند، زيرا در ليست قهرمانان كربلا قرار گرفتن صلاحيت و اختيار ميخواست.در نمونهاي ديگر؛ در روز عاشورا، حُرّ نزد امام (ع) آمد و گفت: اگر سوار بر اسب باشم بهتر توان جنگاوري خواهم داشت تا پياده باشم. امام (ع) فرمود:«هرگونه ميپسندي عمل كن.» [30] .همانطور كه در اصول و مباني رهبري امامحسين (ع) ملاحظه گرديد، آزادي و اختيار انسان از مهمترين تأكيدات و ملاحظات رهبري نهضت عاشورا بود لكن در نظام حكومتي بنياميه و يزيد انسانها به مثابه مهره محسوب ميشدند؛ توهين و تحقير و زبوني كاركنان از مختصات مديريت و حكومت آنان بود. به عنوان مثال ميتوان به يك فراز تاريخي اشاره نمود: يزيد به يكي از فرماندهان ارشدش يعني عبيدالله بن زياد گفت اگر حسين را به قتل نرساني، زندگي تو را تباه و (به اصطلاح امروزي) شناسنامهات را باطل ميكنم، و داستان نسبت دادن پدرت زياد به ابوسفيان بر باد (افشاء) ميگردد و نژاد و نسب تو به سميّه ميرسد كه تابلو تباهي و بدكاري و رسوايي در جاهليت بود. اين نحوه ارتباط و برخورد توهينآميز از بالاترين رده تا پايينترين آن در اين نظام مديريتي جاري بود.
كنترل و نظارت معمولاً براي شناسايي برنامهها و چگونگي اجراي آنها جهت حصول مؤثر هدفهاست. از اين رو وظيفه كنترل و نظارت، سعي در كشف نارسائيهاي موجود ورفع موانعي است كه بر سر راه رشد استعدادهاي نيروي انساني و پيشرفت برنامهها قرار دارد. بنابراين توان شناخت و ارزشيابي فعاليتها، روحيّات و استعدادهاي كاركنان ومسيركار در سازمان همچنين دقيق و منضبط بودن و سعه صدر داشتن از مهارتهاي موردنياز مديران و رهبران است. در اين رابطه ميتوان به فرازهايي از نهضت حسيني اشاره نمود:- از نافع بن هلال چنين نقل شده كه امام پس از بررسي بيابانهاي اطراف به سوي خيمهها برگشت و به خيمه خواهرش زينب كبرا (س) وارد شد. من در بيرون كشيك ميدادم، زينب كبرا (س) عرضه داشت: برادر! آيا ياران خود را آزمودهاي و به نيّت و استقامت آنان پي بردهاي تا مبادا در موقع سختي دست از تو بردارند و در ميان دشمن تنها بگذارند. امام در پاسخ خواهرش فرمود.«آري به خدا سوگند آنها را آزمودهام و نيافتم آنان را مگر محكم و با صلابت و غرنده و خشمناك. آنان به كشته شدن در پيش روي من آنچنان مشتاق هستند مانند اشتياق طفل شيرخوار به پستان مادرش.» [31] .- در شب عاشورا نيز امامحسين (ع) از محيط خيمهها بيرون رفت تا نزديكي لشكر دشمن، نافع بن هلال (يكي از ياران امام) از امام (ع) سؤال كرد، دليل نزديك شدنش به لشكر دشمن در اين وقت شب چه بوده است؟ امام (ع) در پاسخ وي فرمود: آمدهام تا پستي و بلندي اطراف خيمهها را بررسي كنم كه مبادا براي دشمن مخفي گاهي باشد و از آنجا براي حمله خود و يا دفع حمله شما استفاده كند.- همچنين در نمونه ديگر؛ يكي از فعاليتها در شب عاشورا اين بود كه اسلحهها را براي فردا آماده سازند، از اين رو مردي به نام «جَون» كه آزاده ابوذر غفاري بوده است و متخصص در كار اسلحه سازي، اين مرد در خيمهاي كه به اين كار اختصاص داشت مشغول آماده كردن سلاحها بود؛ امام در آن شب آمد تا از او سركشي و بازديد كند.ملاحظه ميشود كه نظارت و كنترل در تمام مراحل نهضت جاري و ساري بود.
با مرور اجمالي از مباحث ياد شده نتايج زير به دست خواهد آمد:1. الگوهاي مديريت را با تمام تنوعهاي ظاهري و صوري آن به دو نوع مادي و الهي ميتوان تقسيم كرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترين و گوياترين تابلوي نمايش اين الگوي مادي و الهي است.2. از نظر امامحسين (ع) مديريت و حكومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعه اسلامي عظيمترين فتنه و بليّه و بزرگترين عامل فساد و تباهي امت اسلامي است.3. مديريت حماسه عاشورا، الگوي كارآمدي را براي هدايت جامعه انساني به ويژه در دورههاي بحراني و استبداد خارجي و يا داخلي به دست ميدهد.4. در بخش هدف اين نتيجه حاصل شد كه؛ مديريت بايد جلوگيري از فساد، بيعدالتي و اداره امور را تضمين كند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ايجاد گردد، زيرا هدف نهايي مديريت اسلامي رسيدن به فلاح و رستگاري است.5. در بخش تصميمگيري؛ امامحسين (ع) براي تصميمگيري بر خلاف يزيد در يك فضاي مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبي شرايط را ميديده و ميدانسته است كه شرايط به گونهاي است كه جز با شهادت او اين كجيهاي چندين ساله ناشي از مديريت و حكومت بنياميه اصلاح نميگردد.مجموعه جريان قيام امامحسين (ع) سرشار از لحظههاي مهم و خطر خيز بود؛ دعوت شدن به كاخ استانداري مدينه، حركت از مكّه، برخورد با سپاه حُر، بيآبي و بيتابي كودكان، انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهايي، شهادت ياران، همه و همه، لحظهها و صحنههايي هستند كه پاي اراده را ميلرزانند و انسان را در تصميمگيري دچار بحران و دشواري و تنگنا ميسازد، لكن امام (ع) در تمام اين شرايط بهترين تصميم و دقيقترين برنامه را طرّاحيميكرد.6. در بخش برنامهريزي؛ انتخاب بهترين زمان، بهترين ياران، بهترين مكان و بهترين شرايط و زمينهها براي تحقق يك امر، گواه مديريت توانا و مدبّر اين نهضت بود.7. در بخش سازماندهي؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادن رهنمودهايي براي ايفاي نقش فرهنگي بعد از شهادت خويش، يكي از بارزترين جلوههاي سازماندهي نيرويي در نهضت حسيني است.8. در بخش رهبري؛ امامحسين (ع) به صورت يك مدير در نقش رهبري ملتزم و متعهد وبه صورت نمونهاي از تربيت اسلامي به همه مديران و رهبران اسلامي آموخت كه؛اولاً، در برابر انحرافها بايستند.ثانياً، در افشاي همه كساني كه نقاب بر چهره دارند بكوشند.ثالثاً، از تصفيه نيروهاي فرصت طلب و جذب و پذيرش و آموزش افراد صادق غفلت نورزند.رابعاً، از طريق محبت، نيروهاي انساني را برانگيزانند.و بالاخره، كوشش كنند در تربيت و آماده كردن نيرويي كه بتواند ادامه دهنده راه باشد و مسير انقلاب را هموار نمايند (منظور توجه به نقش زنان در نهضتها و استمرار آن) و به عبارت ديگر عمليات نظامي بدون پشتيباني عمليات تربيتي و فرهنگي ثمره بخش نخواهد بود.
[1] شيخ عباس قمي، نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعراني، انتشارات اسلاميه، 1374.
[2] محمد صادق نجمي، سخنان حسين بن علي (ع) از مدينه تا شهادت، انتشارات اسلامي، ص 63.
[3] قرآن مجيد، سوره آل عمران، آيه 30.
[4] قرآن مجيد، سوره احزاب، آيه 72.
[5] محمد افندي، نگرش توحيدي در مديريت و اداره امور عمومي، ترجمه مركز بررسي و مطالعات استراتژيك اداري، 1376.
[6] ابن جمعه حويزي، نورالثقلين، جلد 4، ص221.
[7] جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، انتشارات معروف، سال 1374.
[8] اسد حيدر، مع الحسين في نهضته، ترجمه مؤسسه انتشارات طور، سال 1368.
[9] علامه سيد محسن الامين العاملي، امام حسن و امامحسين (ع)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، سال 1369. [
[10] علي رضائيان، رفتار سازماني، انتشارات دانشگاه تهران، سال1374.
[11] علي، علاقه بند، مديريت آموزشي، انتشارات بعثت، سال 1371، ص31.
[12] محمد صادق نجمي، همان، ص29.
[13] شيخ جعفر النقدي، زينب كبري، ص129.
[14] محمد صادق نجمي، همان، ص18.
[15] جواد محدثي، همان، ص88.
[16] محمد صادق نجمي، همان، ص90.
[17] محمد صادق نجمي، همان، ص101.
[18] علامه سيد محسن الامين العاملي، همان به اضافه محمد صادق نجمي، همان، ص91.
[19] علي علاقه بند، همان، ص36.
[20] محمد صادق نجمي، همان، ص37.
[21] محمد صادق نجمي، همان، ص192.
[22] محمد صادق نجمي، همان، ص95.
[23] فريد طهماسبي.
[24] محمد صادق نجمي، همان، ص33.
[25] شهيد مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 17.
[26] محمد صادق نجمي، همان، ص44.
[27] محمد صادق نجمي، همان، ص226.
[28] محمد صادق نجمي، همان، ص175.
[29] محمد صادق نجمي، همان، ص208.
[30] سيد عطاءالله مهاجراني، پيام عاشورا، انتشارات اطلاعات، سال 1374 به اضافه اسد حيدر، همان، ص248.
[31] محمد صادق نجمي، همان، ص214.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».