جايگاه زنان در نهضت عاشورا

مشخصات كتاب

عنوان : جايگاه زنان در نهضت عاشورا
پديدآورندگان : فاطمه احمدوند(پديدآور)
وضعيت نشر : قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : قيام عاشورا
نوازندگان

مقدمه‌

حمد و ستايش بي كران خدا را كه توفيق آن داد كه قلم را در آستان عشق حسيني به گردش در آورده و در سالي كه به نام عزت و افتخار حسيني زينت يافته ذره‌اي از ارادت خاص خود نسبت به آن حضرت را نشان داده تا شايد لحظه‌اي لطف آن حضرت شامل حالمان گردد.مدت‌ها بود كه در پي آن بودم كه در باب موضوع قيام عاشورا و مطالب پيرامون آن جزوه‌اي نگاشته و تقديم نمايم طي مطالعات و تحقيقاتي كه در اين باب به عمل آوردم چنين پنداشتم كه موضوعي به نام «زنان عاشورا» خالي است كه متأسفانه كمتر به آن توجه شده است البته در لابه لاي مطالب و موضوعاتي كه به قيام عاشورا مي‌پردازد به آن اشاره شده لكن تحقيقي مستقل به نام آنان كمتر يافت مي‌شود.اكنون در اين همايش كه به نام عاشورا مزين گشته بر آن شدم تا جزوه‌اي با عنوان «جايگاه زنان در نهضت عاشورا» عرضه نمايم اگر زنان عاشورايي در اين قيام نبودند، شايد از عاشورا و قيام امام حسين (ع) كمتر ياد مي‌شد و در اذهان محو مي‌ماند، زيرا كه رسالت عظيم پيام عاشورا را زنان بزرگواري چون زينب (س) و ام كلثوم س) و زنان و دختران امام (ع) برعهده داشتند و به راستي هم كه اين رسالت را چه خوب به انجام رسانيدند.اكنون وظيفه ما زنان مسلمان به خصوص زنان ايراني است كه دَين خود را هرچند كم بتوانيم به آنان ادا كرده و از آنان الگو بگيريم و سرمشق خود قرار دهيم مقاله حاضر جايگاه زنان عاشورا را در دو فصل بررسي مي‌كند:در فصل اول قبل از ورود به بحث اصلي اشاره‌اي به زنان صدر اسلام نموده و سپس اوضاع سياسي و اجتماعي زمان معاويه و يزيد را به طور خلاصه بررسي كرده و هم‌چنين در بخش بعدي علت همراه بردن زنان و كودكان در كاروان هجرت امام از مدينه به سوي عراق را بررسي كوتاه كرده و در فصل دوم ـ كه موضوع اصلي مقاله مي‌باشد ـ به نقش اين زنان و كودكان در قيام تحت عنوان «زنان قبل از عاشورا» و «زنان در جريان عاشورا» و «زنان پس از عاشورا» و در پايان نقش كلي آنان را در قيام و تأثيرشان در زنده ماندن نام و ياد عاشورا مي‌پردازيم

زنان صدر اسلام‌

اشاره

با نگاهي كوتاه به حوادث و جنگ‌هاي صدر اسلام خواهيم ديد كه زنان از چه جايگاه و مقامي برخوردار بودند. گاهي نيز خود در صدر حضور داشتند. در پيمان عقبه كه قبل از هجرت انجام گرفت در ميان هفتاد و اندي كه با پيامبر بيعت كردند، سه زن حضور داشت كه پيامبر براي اولين بار به طور رسمي از زنان بيعت گرفت البته در امور خاصي از جمله عدم فحشا و خيانت و عدم نسبت دادن فرزندان ديگر به شوهرانشان در جنگ احد نيز زنان قهرماني حضور داشتند. زني از قبيله بني دينار كه شوهر،پدر و برادر خود را از دست داده بود، در ميان گروهي نشسته و اشك مي‌ريخت همين كه از سلامتي پيامبر آگاه شد، گفت اي پيامبر تمامي ناگواري‌ها و مصيبت هايم در راه تو آسان است و يا زني ديگر كه جنازه فرزند و شوهر و برادر خود را ـ كه در جنگ از دست داده بود ـ بر شتري حمل كرده و به شهر مي‌برد تا دفن كند، از طرفي در مدينه كه شايع شده بود پيامبر در جنگ كشته شده گروهي از زنان براي يافتن خبر صحيح از پيامبر رهسپار احد شدند، در نيمه راه به آن زن برخورد كرد. و او با روي باز با آنان سخن گفت و خبر سلامتي پيامبر را به آنان داد در حالي كه جنازه سه شهيد خود را همراه داشت در غدير خم نيز زنان حضور داشتند. در جريان غدير خم وقتي پيامبر علي را به امامت و خلافت بر مي‌گزيند، حضرت رسول اكرم (ص) ابتدا به زنان و همسران خويش دستور مي‌دهد كه بر علي (ع) وارد شوند و او را در مورد چنين فضيلتي تبريك گويند.و يا در جنگ‌هاي بعد از پيامبر، در جنگ جمل ـ البته در بعد منفي نقش زن ـ عائشه خود در صدر فرماندهي جنگ عليه امام علي (ع) قرار مي‌گيرد.در تاريخ عاشورا، زنان برگزيده‌اي چون زينب و ام كلثوم در صدر زنان مي‌درخشند.زينب قهرمان عاشورا، پيام رسان كربلا است مگر مي‌شود از عاشورا سخن گفت و از نام زينب دريغ كرد، عاشورا بدون زينب بي معناست عاشورا همواره با نام زينب زينت‌مي‌يابد.در كنار نام زينب به نام قهرماناني برخورد مي‌كنيم كه با فداكاري‌هاي خويش صحنه هايي افتخارآميز آفريدند و براي هميشه نام خود را در تاريخ ثبت نمودند. زناني چون رباب همسر امام حسين (ع)، ام‌ّ وهب همسر زهير بن قين الگويي براي زنان مسلمان شدند.اكنون با نگاهي اجمالي به اوضاع سياسي و اجتماعي حكومت بني اميّه نقش و جايگاه زنان را در تاريخ عاشورا بررسي كرده و به ابعاد شخصيتي هر كدام مي‌پردازيم جايگاه زنان و نقش آنان را در تاريخ عاشورا از زواياي مختلف مي‌توان بررسي نمود.زنان قبل از عاشورا، از ابتداي حركت امام حسين (ع)، مدينه تا كربلا؛زنان در جريان عاشورا، نقش آفريني‌هاي زنان در روز عاشورا؛زنان بعد از عاشورا، از كربلا تا كوفه و شام و بازگشت به مدينه

اوضاع اجتماعي حكومت بني اميه‌

فساد پنهان كفر پنهان‌

اوضاع اجتماعي و سياسي زمان معاويه با يزيد فرق اساسي داشت در بررسي تاريخ زندگي و حكومت معاويه با يزيد به اين نكته مي‌رسيم كه اين دو اساساً اعتقادي به مقدّسات مذهبي و اسلامي نداشتند و تنها به دنبال هوا و هوس و مطامع نفساني خويش بودند.معاويه كسي است كه لعن بر علي بن ابي‌طالب (ع) را در ميان مردم رايج نمود وبدعت‌ها و سنّت‌هاي غلط و نا مشروع را در جامعه بنيان نهاد و با افروختن آتش جنگ صفّين حدود ده هزار كشته بر جاي گذاشت در جاي ديگر، معاويه به دوست خود (مغيرة بن شعبة مي‌گويد: «اگر بخواهيم نام ما در تاريخ ماندگار شوند، بايد نام محمّد را دفن كنيم و كاري كنيم كه اسمي از او نماند.»معاويه كسي است كه با مسلط كردن افرادي از قبيل «زياد بن ابيه و «بُسر بن اَرطاة بر جامعه مرداني شريف و با فضيلت چون «رُشيد هَجَري ، «حُجْرِ بن‌ِ عَدي و«عَمْرو بن‌ِ حَمِق‌ْ» را به شهادت مي‌رساند.با همه اين اوصاف معاويه تظاهر به اسلام مي‌نمود و در اين مورد ظواهر امر را رعايت مي‌كرد. نقاب دين بر چهره داشت و با حربه دين به جنگ با دين آمد و به گونه‌اي عمل كرد كه اصحاب و ياران حضرت علي (ع) را هم به ترديد و دو دلي انداخت با اين كه حضرت علي (ع) را به حق دانسته و به او ايمان داشتند، لكن از جنگ با معاويه ترديد داشتند.آن چنان كه در جنگ صفين مردي از ياران علي (ع) خدمت عمّار ياسر آمد و به وي گفت «من هنگام خروج از كوفه تا ديشب در باطل بودن معاويه و لزوم جنگ با او ترديد نداشتم امّا اكنون دچار ترديد شدم زيرا مي‌بينم ما اذان مي‌گوييم و نماز مي‌خوانيم آنان نيز اذان مي‌گويند و نماز مي‌خوانند».معاويه نه تنها با تظاهر به اسلام موفق شد كه مردم و ياران علي (ع) را دچار ترديدنمايد، بلكه توانست با تبليغات سوء، تخم كينه و دشمني حضرت علي (ع) و خاندان وي را در دل‌هاي مردم بكارد. لذا به همين خاطر بود كه امام حسن (ع) صلح با او را بر قيام عليه او ترجيح داد، زيرا مي‌دانست اگر امام حسين (ع) با اين عنصر مكر و حيله وارد جنگ شود،چيزي جز شهادت خود و يارانش را نخواهد داشت و شهادت او هم در آن روز نمي‌توانست نتيجه‌اي داشته باشد، زيرا معاويه با همان فريب كاري خون حضرتش را پايمال مي‌كرد و ريختن اين خون كمترين اثري براي اسلام و دين نمي‌داشت بر اين اساس امام حسين (ع) هم مدت ده سالي را كه امامتش معاصر حكومت معاويه بود، عليه او قيام نكرد و راه برادر را دنبال كرد.

كفر آشكار

پس از مرگ معاويه يزيد خود را ولي‌ّ امر مسلمانان دانست حكومت يزيد با معاويه يك تفاوت اساسي داشت اگر چه هيچ كدام اعتقادي به اسلام و دين پيامبر نداشتند، امّا ـ همان گونه كه بيان شدـ معاويه به اسلام تظاهر مي‌نمود و نقاب دين بر چهره داشت و باحربه دين به جنگ با دين رفت ولي يزيد جواني بود عيّاش آلوده به گناه قمارباز، شراب خوار، سگ باز و علناً دستورات اسلامي را زير پاي مي‌گذاشت فساد و انحراف او در كتاب‌هاي شيعه و سنّي ذكر شده افكار و عقايد او كاملاًتحت تأثير آداب و رسوم بيگانگان بود.رقّاصي لهو و لعب مي‌گساري و سگ بازي از عادات مسيحيان بود، كه در زندگي يزيد رسوخ كرده و بدون هيچ هراسي مرتكب اين خلاف‌ها مي‌شد.وي در كارهاي خود با مسيحيان و بيگانگان مشورت مي‌كرد، هم‌چون «سرجون رومي ، و رأي آنان را به كار مي‌بست و با مشورت با او بود كه عبيدالله بن زياد را به استانداري كوفه منصوب كرد.مسعودي در مروج الذهب مي‌نويسد:يزيد صاحب طرب بازها، سگ‌هاي شكاري و بوزينه‌ها و مجالس شراب بود. بعد از شهادت امام حسين ع) بر سر سفره‌اي از شراب نشسته بود ـ در حالي كه عبيدالله بن زياد در طرف راست او بود ـ و اشعاري مي‌خواند: اي ساقي به من شرابي بنوشان كه قلب مرا سيراب كند و سپس جام شراب پركن و مانند همان را به پسر زياد بده همان كس كه رازدار من و امين من‌است آن كسي كه كار خلافت من به دست او محكم شد. اين پسرزياد كشنده حسين آن مرد خارجي است و كسي است كه وحشت در دل دشمنان و حسدورزان من انداخت وي اضافه مي‌كند، كه در دوران يزيد مردم به طور رسمي شراب مي‌خوردند، و لهو و لعب در مكه و مدينه هم شيوع پيدا كرده بود، برخلاف معاويه كه تظاهر به دينداري مي‌كرد. امّا با اين همه آن چه يزيد به كار مي‌برد از جهل و بي‌خبري مردم بود. او مي‌دانست كه قتل امام حسين (ع) و شكست ظاهري انقلاب وي آسان نيست زيرا كه امام (ع) در ميان مردم مسلمان از موقعيّت سياسي و اجتماعي خاصّي برخوردار بود. مردم‌از پيامبر شنيده بودند كه «حسن و حسين (ع) سرور جوانان بهشتند» و هم چنين رسول‌اكرم فرمودند: «حسين منّي و أنا منه .و بني اميّه نيز شخصيت آن حضرت را مي‌شناختند تا جايي كه معاويه درباره امام حسين (ع) گفت «فوالله ما أري فيه موضعاً للعيب به خدا سوگند هيچ عيبي در حسين‌نمي‌بينم »هم چنين وليد فرماندار مدينه درباره حضرت مي‌گويد:«اگر ثروت و سلطنت دنيا را به من بدهيد، حسين (ع) را نمي‌كشم »اكنون مي‌بينيم كه به خاطر جايگاه و مقام والاي امام (ع) در ميان مسلمانان است كه دشمن به منظور تثبيت حكومت خويش و قانوني جلوه دادن آن خواهان بيعت با امام‌بود، زيرا با بيعت امام احتمال قيام منتفي شده و حكومت جابرانه يزيد مشروعيّت مي‌يافت چرا كه در حقيقت بيعت امام (ع) بيعت همه مسلمانان بود و حساس بودن حكومت در خصوص بيعت امام به دليل همين موقعيت سياسي و اجتماعي و ابعادشخصيت آن حضرت بود.چون دشمن از رسيدن به مقصود خود عاجز ماند، ناچار به شيوه‌هاي تبليغاتي عليه آن حضرت روآورد و امام را اخلال گر و مخل‌ّ امنيّت نشان داد و تفرقه‌انگيز دانسته و خود را ولي امر مسلمين معرفي كرد و عمل امام را خروج عليه وي مي‌دانست زيرا كه معاويه بامعرفي يزيد به عنوان جانشين رهبري او را از مقدّرات الهي خوانده بود و مي‌گفت مردم را در مقدّرات الهي اختياري نيست علت عدم بيعت امام حسين ع) با بني اميّه‌دستگاه يزيد با اين شيوه عمل تبليغات زهرآگين خود عليه امام حسين (ع) را دربين مردم رواج داد و او را متهم ساخت كه برخلاف قضا و قدر الهي عمل مي‌كند و جنگ با او واجب است پس از معاويه يزيد با فرستادن نامه هايي به بلاد مختلف از فرمانداران آن شهرها خواست كه براي خود از مردم بيعت بگيرند.از جمله نامه‌اي به وليد بن عتبه حاكم مدينه خواست كه از مردم مدينه بيعت بگيرد! و طي نامه‌اي جداگانه خواست كه از چهار نفر بيعت خصوصي بگيرد كه آن چهار نفر عبارت بودند از:«عبد الرحمن بن ابي بكر، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبير، و به خصوص حسين بن علي (ع)، و از وليد خواست كه نامه مرا جداگانه به هر كدام بده و هر كدام بيعت نكردند،سرش را با جواب نامه بفرست »وليد نيز پيكي را سراغ اين چهار نفر فرستاد، و آنان را به نزد خود فراخواند. آنان در جواب گفتند: برگرد.آن گاه رو به امام (ع) كردند و گفتند: اي پسر پيامبر! آيا مي‌داني وليد ما را براي چه كاري خواسته امام (ع) در جواب آنان فرمودند: آري به سراغ شما فرستاده تا براي يزيد بيعت بگيرد، شما چه مي‌كنيد؟ هر كدام چيزي گفتند و گوشه‌نشيني اختيار كردند.امام‌فرمودند: من جوانان خود را جمع كرده و نزد وليد مي‌روم و با يك ديگر مناظره و گفت‌و گو كرده و حقّم را طلب مي‌كنم سپس فرزندان خود را جمع كرد و نزد وليد رفت و به آنان فرمود: من نزد اين مرد مي‌روم هرگاه شنيديد صدايم بلند شد، حمله كنيد و گرنه از جايتان حركت نكنيد تا به نزد شما برگردم امام (ع) نزد وليد رفت و مروان نيز در كنارش نشسته بود، وليد خبر مرگ معاويه را به او داد و نامه يزيد را براي آن حضرت خواند و از ايشان خواست كه با او بيعت كنند. امام در جواب فرمودند: كه ما با اين مصيبت وقت بيعت نداريم وليد گفت چاره‌اي جز بيعت نيست امام (ع) فرمود: فردي مثل من پنهاني بيعت نمي‌كند و گمان نمي‌كنم كه به چنين بيعتي راضي باشي فردا كه بيرون مي‌آيي و مردم را به بيعت فرا مي‌خواني مرا هم همراه آنان دعوت كن وليد مردي عاقبت انديش بود و به امام گفت اي اباعبدالله! برگرد و فردا همراه مردم نزد ما بيا. مروان گفت اگر از دستت برود، ديگر او را نخواهي ديد. يا از او اكنون بيعت بگير و يا او را بكش امام با شنيدن سخن او به پا خاست و فرمود: اي پسر خارجي دستور كشتن مرا مي‌دهي دروغ مي‌گويي اي فرزند مرد پليد، قسم به خدا!؟ از من بر تو و رفيقت جنگي طولاني به پا خواست پس حضرت از نزد آنان برخاسته و به منزلشان برگشتند.از طرفي هم بعد از مرگ معاويه شيعيان كوفه در خانه سليمان بن صُرَد خزاعي جمع شدند و براي امام حسين ع) نامه نوشتند و از او دعوت كرده كه براي زمامداري به سوي آنان حركت كند.نوشتن اين نامه نشان مي‌داد، كه مردم كوفه از دست معاويه و فرمانداران او به تنگ آمده‌اند.امام پس از بازگشت از نزد وليد، به خانه آمد. چون روز به پايان رسيد، وليد مرداني چند نزد امام حسين (ع) فرستاد تا او را حاضر كنند و بيعت كند، امام حسين (ع) فرمود: تا صبح شود ببينم و ببينيد كه چه خواهد شد، آن شب فرستادگان وليد دست نگه داشتند و اصرار نكردند. آن حضرت همان شب قصد حركت از مدينه به سوي مكه كرد. آن شب 28 رجب بود. فرزندان و برادران و برادرزادگان و بيشتر خاندان را جز محمد بن حنفيه به همراه برد.محمد بن حنفيه كه از حركت امام به سوي مكه آگاه گشت نزد امام آمد و او را نصيحت كرد: كه تو نزد من از همه عزيزتر و محبوب‌تري و تو آميخته با من و جان و روح من هستي نصيحت را از هيچ كس دريغ ندارم تا چه رسد به تو، اي برادر! به مكه مي‌روي اگر آرام تواني گرفت در آن جا منزل كن و گرنه سوي بلاد يمن برو، چون آنان ياران جدّ تو و پدر تو بودند و اگر نتوانستي از جايي به جايي رو تا خدا ميان ما و اين گروه فاسق حكم فرمايد. امام حسين (ع) فرمود: اي برادر سوگند به خدا! اگر در دنيا هيچ جايي و پناهي هم نباشد، با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد، چه خوب مرا نصيحت كردي خدا تو را جزاي خير دهد، پس محمد بن حنفيه گريست و امام (ع) نيز ساعتي با او گريست و خداحافظي كردند. و از او خواست كه قلم و كاغذي آماده كند، تا وصيت خويش را براي او بنويسد.امام (ع) وصيت نامه خويش را به محمد بن حنفيه داد و با او وداع كرد و در تاريكي شب از مدينه خارج شد.امام (ع) هنگام خارج شدن از مدينه با پيامبر (ص) جدّ بزرگوار خويش و برادر و مادر بزرگوار خود فاطمه زهرا (س) خداحافظي كرده و با آنان وداع مي‌كند. امام خود مي‌داند كه‌اين سفر را بازگشتي نيست و خود و دوستان و اصحابش همه به شهادت خواهند رسيد و فرزندان اهلبيت خواهران و همسرانش به اسارت خواهند رفت كه خود در پاسخ محمد بن حنفيه كه از او مي‌خواهد همسران و زنان و كودكان خويش را به همراه نبرد، مي‌فرمايد:خدا خواهد كه اهل‌بيت مرا به اسارت ببيند.

آغاز حركت امام‌

در ابتداي حركت امام ام‌ّسلمه همسر پاك پيامبر (ص) و مخدّرات آن حضرت نزديك آمده و ايفاي نقش مي‌كنند.از امام محمد باقر (ع) روايت است كه چون امام (ع) آهنگ حركت از مدينه سرداد، مخدّرات آن حضرت و زنان بني‌عبدالمطّلب نزد آن حضرت شتافتند و صدا به گريه و زاري بلند كردند و نوحه سرايي كردند. آن حضرت ميان آنان آمده و ايشان را قسم داد تا گريه و زاري نكرده و صبر پيشه كنند.آن دل سوختگان گفتند: پس ما گريه و زاري را براي چه روز بگذاريم كه اكنون براي ما همچون روزي است كه پيامبر (ص) و علي (ع) و فاطمه (س) و دختران آن حضرت از دنيا رفته‌اند، جان ما فداي تو اي محبوب قلوب مؤمنان و اي يادگار پيامبر، پس يكي از عمّه‌هاي آن حضرت پيش آمده و شيون كرد و از آن حضرت خواهش كرد و گفت گواهي مي‌دهم اي نور ديده كه هم اكنون شنيدم كه جنيّان بر تو نوحه مي‌كردند و مي‌گفتند:ان قتيل الطف‌ّ من آل هاشم اذل‌ُّ رقابا من قريش فذلت هم چنين طبق روايت قطب راوندي و ديگران ام‌ّ سلمه همسر پيامبر (ص) نيز در وقت خروج آن حضرت نزديك آمد و فرمود: اي فرزند! مرا اندوهناك مگردان با رفتن به سوي عراق زيرا كه از جدّ بزرگوارت پيامبر اكرم (ص) شنيدم كه فرمود: فرزند دلبندم (حسين (ع)) در زمين عراق كشته مي‌شود و نام آن را كربلا ناميد.امام فرمودند: اي مادر به خدا سوگند! من خود اين مطلب را مي‌دانم به خدا سوگند، من كشنده خود را مي‌شناسم و مي‌دانم چه روزي كشته خواهم شد و بُقعه‌اي كه در آن مدفون خواهم شد، مي‌دانم و كساني را از اهل بيت كه با من كشته مي‌شوند،مي‌شناسم و اگر خواهي اي مادر به تو نشان دهم جايي كه در آن مدفون خواهم شد،كه دراين زمان به اعجاز آن حضرت زمين‌ها پست و زمين كربلا نمايان شد و ام سلمه محل شهادت آن حضرت و مدفن او را ديد و هاي‌هاي بگريست و از حضرت صادق (ع) روايت است كه چون حسين بن علي (ع) خواست به عراق رود، كتاب‌ها و وصيت خود را به‌ام سلمه (همسر بزرگوار پيامبر)، سپرد و چون علي بن الحسين (ع) بازگشت ام سلمه آنها را به وي داد.

چرا امام زنان و كودكان را همراه مي‌برد؟

اشاره

حركت امام حسين (ع) يك حركت اصلاحي براي جامعه و عملي كردن اصل امربه معروف و نهي از منكر، براي نشان دادن ماهيت حكومت فاسق و فاسد اموي بود.امام نمي‌توانست با يزيد بيعت كند و حكومت او را به رسميت بشناسد. از طرفي نمي‌توانست در برابر حكومت يزيد سكوت كند و مردم را از حقيقت اين حكومت آگاه نسازد و از سوي ديگر، نيز او مي‌دانست كه مقاومت و ايستادگي در برابر نظام حاكم اموي دستاوردي جز شهادت در راه خدا ندارد، لذا در صدد برآمد، آن گونه كه با شهادت خود به نعمت‌هاي لايزال الهي مي‌رسد، شهادتش نيز در مسير تاريخ امت اسلام نقش سازنده و پايدار، بر جاي گذارد و مردم را آگاه سازد.لذا، همراه بردن زنان و كودكان با اهداف و برنامه‌هاي از پيش تعيين شده بود، كه بتواند حكومت نيرنگ و فريب كارگزاران بني اميه را كه به ظاهر مشروع و ناگسستني جلوه مي‌داد، از هم فرو پاشد. در اين صورت يا جنگ رودرروي دو سپاه بازتابي محدود و ناچيز خواهد داشت و مرگي عادي يا شكست سپاهي در برابر سپاه ديگر عنوان مي‌شود و براي آيندگان چندان بازتابي و موج طوفان خيز و فراگيري كه امت اسلامي را در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود هدايت و راهنمايي كند، هرگز به دنبال نخواهد داشت لذا كاري كه امام حسين (ع) كردند در راه اهداف ارزشمند نهضت كربلا بود.

نقش زنان

اشاره

نقش زنان را ابتدا مي‌توان به سه بحث عمده تقسيم كرد:1 ـ زناني كه قبل از عاشورا حضور خود را نشان داده‌اند ـ از مدينه تا كربلا.2 ـ زناني كه در روز عاشورا نقش آفريني كردند ـ در روز حادثه 3 ـ زناني كه بعد از عاشورا نقش داشتند ـ از كربلا تا شام و تا مدينه 1ـ زناني كه قبل از عاشورا حضور خود را نشان داده‌اند ـ از مدينه تا كربلا.الف زناني كه در آغاز حركت‌ِ امام از مدينه نزد او آمدند، چون مخدرات آن حضرت و عمه‌هايش و زنان بني‌عبدالمطلب كه با گريه و شيون نوحه كردند و از امام خواستند كه مانع سفر شوند. هم چنين تنها همسر پيامبر بزرگ اسلام (ص) ام سلمه كه امام وصيت خويش و امانت خود را به او سپرد.ب زناني كه در ميانه راه همسران خود را تشويق كردند تا به كاروان امام بپيوندند؛زناني چون همسر زهير بن قين و همسر عبدالله كلبي ج زناني چون طوعه كه «مسلم را ياري كرد.2ـ زناني كه روز عاشورا نقش آفريني كردند ـ حادثه كربلا.زناني كه روز عاشورا حضور داشتند، هم از اولاد علي و خاندان اهل بيت بودند و هم از ديگران زناني چون ام وهب و همسر وهب كه اولين شهيد زن در عاشورا بود. ام وهب نظاره گر رشادت‌هاي فرزند خويش بود كه فرزندش نزد او برگشته و گفت آيا راضي شدي مادر؟ ام وهب گفت وقتي راضي مي‌شوم كه در راه فرزندان رسول الله كشته شوي ديگر زن مادر عمرو بن جناده وقتي فرزندش به شهادت رسيد، سرش را به سوي مادر پرتاب كردند و مادر سر فرزندش را برداشته و به سوي دشمن انداخت ديگر زني از قبيله بكر بن وائل بود كه از سپاه عمر سعد جدا شده و به امام پيوست و قبيله بكر را به ياري طلبيد و هم چنين زن زهير كه به غلامش دستور داد برو آقاي خود را كفن كن و غلام رفت 3 ـ نقش زنان بعد از عاشورا ـ از كربلا تا شام و بازگشت به مدينه‌نقش عمده زنان در حادثه بعد از عاشورا است كه خاندان اهل بيت به اسارت درآمده و زينب كبري س) و دختران سيدالشهدا در پيام رساني عاشورا نقش آفريني كردند.زناني چون زن خولي و زن فردي به نام مالك بن نصر كندي كه در اعتراض جنايت‌هاي شوهرانشان از همسر خود جدا شدند.پس از اين تقسيم بندي كلي به معرفي هر يك از اين زنان مي‌پردازيم 1 ـ همسر زهير بن قين‌وي نخستين بانويي‌است كه نامش شايسته تكريم و تعظيم است او با يك عمل‌مثبت خود را از گم نامي درآورد و نام خود را در پر افتخارترين فصل تاريخ اسلام براي هميشه ثبت كرد.مردي از بني فزاره مي‌گويد: ما با زهير بن قين بجلي از مكه باز مي‌گشتيم عازم عراق بوديم اما هيچ نمي‌خواستيم كه با حسين بن علي (ع) كه او هم رو به عراق بود در يك جا منزل گزينيم چنان كه هر گاه امام (ع) به راه مي‌افتاد ما باز مي‌ايستاديم و هر وقت كه امام در جايي فرود مي‌آمد، ما به راه مي‌افتاديم اما در عين حال زماني پيش آمد كه در يكي از منازل به ناچار با حسين بن علي (ع) فرود آمديم ما در كناري خيمه زديم و امام هم در كناري ديگر. در حال غذا خوردن بوديم كه ناگاه فرستاده امام نزد ما آمد و سلام كرد و گفت اي زهير بن قين ابا عبدالله الحسين تو را مي‌خواند، شنيدن اين پيام بر ما ناگوار آمد، كه لقمه از دست فرو نهاديم و همگي در حيرت شديم اما همسر زهير (دلهم دختر عمرو به زهير گفت فرزند رسول خدا ترا مي‌خواند و كس به دنبال تو مي‌فرستد و تو از رفتن نزد وي دريغ مي‌داري سبحان الله! چه مانعي دارد، كه نزد وي شرف ياب شوي و سخن وي را بشنوي و بازآيي زهير تحت تأثير سخنان همسرش قرار گرفت و نزد امام شرفياب شد و اندكي بعد با چهره‌اي باز و گشاده نزد همسر بازگشت و گفت تا بار و بُنه را جمع كرده و به خيمه گاه امام روند و به همسرش گفت تو آزادي «انت‌ِ طالق نزد خاندانت برو كه نمي‌خواهم از ناحيه من به تو جز خوبي برسد. زن گريست و با شوهر خويش گفت خدا يار و ياور تو باشد،از تو مي‌خواهم كه روز قيامت مرا نزد امام حسين (ع) شفاعت كني 2 ـ ام وهب‌زن ديگري كه بايد به شخصيت و فداكاري او آفرين گفت همسر عبدالله بن عمير كلبي است عبدالله از طايفه بني عليم و ساكن كوفه بود. روزي ديد كه سپاه عظيمي در نخيله كوفه جمع شدند، پرسيد اين سپاه به كجا و براي چه مي‌رود؟ گفتند مي‌روند تا با حسين بن علي فرزند فاطمه (س) دختر رسول الله (ص) بجنگند. او گفت خدا مي‌داند كه‌من آرزومند بودم كه با مشركان در راه خدا بجنگم و اكنون اميدوارم كه ثواب جنگ با اين مردمي كه براي كشتن دخترزاده رسول الله (ص) بيرون مي‌روند، نزد خدا از ثواب جنگ با مشركان كمتر نباشد. عبدالله تصميم به حركت گرفت و مطلب را با همسر خويش «ام وهب دختر عبدالله در ميان گذاشت زن گفت چه فكر خوبي كردي خداي تو را در همه‌حال هدايت كند مرا هم با خود ببر.زن و مرد شبانه از كوفه بيرون آمدند و شايد در شب هشتم محرم وارد كربلا شدند.روز عاشورا كه جنگ آغاز شد، دو غلام از زياد و عبيدالله براي جنگ تن به تن بيرون آمدند. حبيب بن مظاهر اسدي و بُرَيْرِ بن‌ِ خُضَيْرِ همداني براي جنگ با آن دو آماده شدند،لكن امام از آنها خواست كه بمانند، در اين حال عبدالله از جا برخاست و اجازه خواست كه به ميدان برود و به تنهايي با آنها جنگيد و هر دو رابه‌قتل رسانيد. زن كه شوهر خويش رادر اين حال ديد، ستون خيمه‌اي برداشت و قدم به ميدان گذاشت و مي‌گفت كه پدر و مادرم به فداي تو باد در راه فرزندان پاك پيامبر (ص) جان نثاري كن امام ع) به او فرمود كه خدا شما را جزاي خير دهد، نزد زنان بازگرد كه خدا جهاد را از زنان برداشته است 3ـ طوعه‌ديگر زني كه قبل از حادثه عاشورا مي‌توان از او به خوبي ياد كرد، طوعه بود كه درجريان بي وفايي مردم كوفه با مسلم بن عقيل همكاري كرد و از خود فداكاري نشان داد.زماني كه كوفيان مسلم بن عقيل را تنها گذاشتند و مسلم پس از شهادت هاني در كوچه‌ها سرگردان و بي پناه بود، شبانه به كوچه‌هاي خارج از كوفه رسيد كه در آن جا به در خانه پيرزني رسيد كه بر در خانه نشسته بود. مسلم ايستاد و متوجه او شد، زن گفت اي مرد چرا بر در خانه‌اي ديگري مي‌ايستي مسلم گفت به خدا قسم هيچ گمان بدي در قلبم واقع نشده ولي من مرد مظلومي هستم مي‌خواهم مرا پنهان كني زن پرسيد تو كيستي او گفت من مسلم بن عقيل فرستاده فرزند رسول خدا به سوي مردم كوفه‌ام زن او را شناخت و با اين كه مي‌دانست ممكن است جانش را در اين راه به خطر اندازد، او راپناه داد و در پستويي پنهان كرد و او را غذا و آب مي‌داد. و شب را تا صبح بيدار بود از ترس‌اين كه مبادا فرزندش از قضيه و پنهان كردن او آگاه شود. اما فرزند كه از لشكريان ابن زياد بود، از رفت و آمد مادر به آن پستو شك كرد و با اصرار از مادرش راز آن را فهميد و به لشكريان ابن زياد خبر داد.ارزش كار اين زن در آن بود كه در زماني كه هيچ مردي حاضر به حمايت از مسلم نبود و جرأت پناه دادن به او را نداشتند پيرزني در آن جا نشسته بود، و با شناختن مسلم او را پناه داد و مخفي مي‌كند. و شب را تا صبح از او مراقبت كرده در حالي كه مي‌داند اگر لشكريان ابن زياد متوجه امر شوند، جانش به خطر افتاده و شايد او را بكشند. كه اين خود نمونه‌اي از فداكاري زنان بود. و نشان دادن محبت به اهل بيت است »

زنان در روز عاشورا

اشاره

در مورد زنان در حادثه كربلا در دو محور مي‌توان سخن گفت كه ابتدا آنان چند نفر بودند؟ و ديگر آن كه چه نقشي ا´فريدند؟آنان كه در كربلا حضور داشتند، زناني بودند كه بعضي از آنان اولاد امام علي (ع) وبعضي نيز از اصحاب و بني هاشم بودند.زينب س ام كلثوم فاطمه صفيه رقيه و ام هاني از اولاد امام علي (ع) بودند.فاطمه و سكينه دختران سيدالشهدا بودند، رباب عاتكه مادر محسن بن حسن دختر مسلم بن عقيل فضه نوبيّه كنيز خاص‌ّ امام حسين (ع) و مادر وهب بن عبدالله نيز از زنان حاضر در كربلا بودند.در روز عاشورا پنج نفر از زنان از خيام حسيني به طرف بيرون آمدند كه عبارت بودند از: كنيز مسلم بن عوسجه زن عبدالله بن كلبي و همسر وهب بانوي نميريّة قاسطيّه كه زن عبدالله بن عمير كلبي روز عاشورا بر بالين شوهر آمد و از خدا آرزوي شهادت كرد و همان جا با عمود غلام شمر كه بر سرش فرود آورد، كشته شد. البته در بعضي مقاتل نقل شده كه زوجه وهب بر بالين همسرش آمده تا خون از صورت همسر پاك كند و شمر كه شاهد صحنه بود به غلامش دستور داد تا او را بكشد.دو زن نيز در روز عاشورا از فرط عصبيّت و احساس به حمايت از امام بر خاستند و جنگيدند: يكي مادر عبدالله بن عمر كه بعد از شهادت پسر، با عمود خميه به طرف دشمن رفت و امام او را برگرداند.ديگري مادر عمرو بن جناده كه پس از شهادت پسرش سر او را برداشت و به طرف دشمن پرتاب كرد و مردي را به وسيله او كشت شايد چنين گفت هديه‌اي را كه در راه خدا دادم پس نمي‌گيرم سپس شمشيري برداشت و به طرف دشمن رفت كه امام (ع) او را به خميه‌ها برگرداند.ديگر زني كه در روز عاشورا از خود صحنه‌اي ساخت و نامش را در تاريخ كربلا براي هميشه ثبت كرد، زني از قبيله بكر بن وائل بود، كه ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود،ولي هنگامي كه بي شرمي سپاهيان ابن زياد را ديد، شمشيري برداشت و به طرف خيمه آمد و قبيله بكر بن وائل را به ياري طلبيد.

نقش كلي زنان در قيام‌

اشاره

درباره نقش اساسي زنان در قيام عاشورا بايستي به چند نكته مهم توجّه كرد:

روحيه بخشي‌

از جمله و مهم‌ترين آنها روحيه دادن به سپاه امام بود. زناني كه همسرانشان و فرزندان شان به ميدان مي‌رفتند، آنان را تقويت كرده و ياري شان مي‌كردند، همچون مادر وهب يا همسر زهير بن قين كه مشوق زهير بود تا به ياران و اصحاب امام پيوست و يا مادر عمرو بن جناده كه سر فرزند خويش را به طرف دشمن پرتاب كرد، به سپاه امام روحيه‌اي عظيم بخشيد.

حفظ ارزش‌ها

دومين نقشي كه زنان در نهضت عاشورا داشتند، حفظ ارزش‌هاي ديني و اعتراض به هتك حرمت خاندان نبوت و رعايت عفاف و حجاب در برابر چشم‌هاي آلوده و يا كارهاي زشت و بي شرم سپاه دشمن بود. انتقاد و اعتراض برخي از همسران سپاه كوفه به جنايت‌هاي شوهران خود، همچون اعتراض زن خولي و يا آن زن از قبيله بكر بن وائل هنگام غارت خميه‌ها، فرياد زد: اي آل بكر، شما زنده‌ايد و اينان خيمه‌هاي دختران رسول خدا را غارت مي‌كنند؟

تحمل صبر يا آموزش صبر

روحيه مقاومت و تحمّل زنان در حادثه كربلا از جمله درس‌هاي عاشورا است كه بر شهادت همسران فرزندان و برادران و پدران خويش صبر مي‌كردند. از جمله نمونه‌هاي صبر و مقاومت و پايداري در اين راه زينب كبري (س بود كه هيچ كس به مقام والايش نمي‌رسيد كه خود به تنهايي كتابي را مي‌طلبد.

پيام رساني‌

از مهم‌ترين نقش زنان كه خود جداگانه بايد بررسي شود، نقش زنان در رساندن پيام عاشورا براي نسل‌هاي آينده است افشاگري‌هاي زنان و دختران كاروان اسارت از كربلا تا كوفه و شام و بازگشت به مدينه ايراد خطبه‌هاي آتشين و بي‌نظير زينب در مجلس يزيد ابن زياد، از جمله افشاگري‌ها و آگاه ساختن جامعه آن زمان و درس هايي براي زنان مسلمان در جهان آينده بشريّت است كه زينب (س) عمده اين وظيفه را به عهده دارد.

پرستاري

نقش ديگر زنان در حادثه عاشورا ـ از ابتدا تا انتها ـ پرستاري از بيماران زخمي‌ها و مجروحان و پرستاري از كودكان و دختران خردسال بود. پرستاري از بيمار كربلا علي بن الحسين (ع) از وظايف عمده قهرمان كربلا زينب (س) بود. سرپرستي كودكان چون‌سكينه دختر امام (ع) سرپرستي و مراقبت از زنان كه شوهر خود را در كربلا از دست داده و مداواي مجروحان از نقش زنان در حادثه عاشورا بود، چرا كه زنان و كودكان در كاروان اسارت تنها سرپرست و پناه خود را زينب كبري (س) مي‌دانستند.

تغيير ماهيت اسارت‌

زنان در عاشورا و با اسارت خود، درس آزادگي به مسلمان واقعي دادند. تا آن‌جا كه‌در هرجا اهانت و توهيني مي‌شنيدند با جرأت و توان بسيار در مقام پاسخ گويي برآمده و ماهيت پليد آنان را روشن مي‌ساختند.

حفظ عزت‌

زماني كه كاروان اسراي اهل بيت وارد كوفه شدند، مردم كه براي ديدن و تماشاي اسرا در خيابان‌ها آمده بودند، هنگام عبور اسرا، اهل كوفه به كودكان نان و خرما و شير مي‌دادند. ام كلثوم فرياد زد: اي مردم صدقه بر ما حرام است و نان و خرما را از كودكان گرفته و بر ميان آنان پرتاب كرد و بر زمين مي‌ريخت آنان با اين عمل عزّت كرامت و شرافت خود را حفظ نموده و با تمامي سختي و گرسنگي حاضر به پذيرفتن هيچ گونه نان و خرمايي حتّي براي كودكان گرسنه نمي‌شوند.

ارزش دادن به زن‌

درس ديگر و نقش ديگر زنان عاشورا، ارزش دادن به زن در پيدا كردن جايگاه والاي خويش بود، چرا كه در اين قيام زنان عاشورا الگويي براي زنان امت اسلامي شدند و نشان دادند كه در راه خدا و ياري پسر پيغمبر از فرزندان و شوهرانشان مي‌گذرند و عزت نفس و شرف خويش را با جان نثاري در راه دوست مي‌يابند. هم چنين زنان را از كنج خانه‌ها به اجتماع وارد نموده و آنان با حفظ عفت و حجاب به ميدان خطابه و سخنراني رهنمون مي‌شوند.

تحريك عواطف‌

عمده تأثيري كه اسارت اهل بيت بر مردم داشت تحريك عواطف مردمي بود.حضرت زينب‌ـ(س) ـ در خطبه‌اي مي‌فرمايد: ويلكم أتدرون أي‌ّ كبد لرسول الله فرّيتم و أي‌ّ عهد نكثتم و أي‌ّ كريمة له أبرزتم و أي‌ّ حرمة له هتكتم و أي‌ّ دم‌ٍ له سفتكم «واي بر شما! مي‌دانيد چه جگري از رسول خدا بريديد؟ و چه پيماني شكستيد؟ و چه دختراني از او در معرض ديد آورديد؟ و چه حرمتي از او دريديد؟ و چه خوني از او ريختند؟».

زنان پس از عاشورا، از كربلا تا شام و مدينه‌

اشاره

از جمله زناني كه در قيام عاشورا نقش آفريني كرد، بانويي پر افتخار به نام رباب دختر امرءالقيس همسر گرامي امام حسين (ع) بود. وي تنها زن از زنان آن بزرگوار بود كه همراه ايشان بود. امرءالقيس در زمان عمر اسلام آورد، و همان روز اول خليفه او را امير مسلمانان قُضاعه قرار داد، بعد از افتخار مسلماني از سه دختري كه در خانه داشت يكي را به علي (ع) و ديگري را به حسن بن علي (ع) و كوچك‌تر از همه را كه رباب بود به امام‌حسين (ع) تزويج كرد. رباب از امام دختري به نام سكينه و دختري به نام عبدالله داشت پسرش روز عاشورا به شهادت رسيد كه كودكي شير خوار بود و بر روي دست پدر تيري برگلويش نشست و خون آلود گشت رباب به همراه دخترش سكينه به اسارت رفت و در مجلس ابن زياد از تحريف‌هاي عاشورا جلوگيري كرد. هنگامي كه ابن زياد سر مقدس را بر طشتي نهاد و اهل‌بيت وارد مجلس شدند، اين زن از ميان زنان برخاست و سر مقدس را در آغوش گرفت و بوسيد و خواند:واحسيناً فلانسيت حسيناً اقصدته أسنة الادعياءغادروه بكربلاء صريعاً لاسقي الله جانبي كربلاءظاهر أمر اين بود كه اين زن داغ ديده مرثيه سرايي مي‌كند و آهي از دل خونين بيرون مي‌آورد، امّا حقيقت گوياي چيز ديگري بود. او با همين چند جمله حوادث روز عاشورا و ظلم هايي را كه به اهل‌بيت عصمت و طهارت رفته بيان كند و راه تحريف بر وقايع عاشورا را مي‌بندد.رباب با همين چند جمله نشان داد كه امام حسين (ع) در راه خدا به شهادت رسيد و بدنش را پاره پاره كردند و او را تشنه شهيد كردند و كشندگان آن مردمي بودند كه معلوم نبود پدرشان كيست و او را احترامي نكردند و بدنش را به خاك نسپردند و بر او نماز نخواندند. گفتن اين سخنان پرده از روي جنايت‌هاي آنان كنار زد.البته بايد دانست كه اسير گرفتن زنان مسلمان هيچ زمان در اسلام نبوده ، حتي اسير گرفتن مرد مسلمان هم امّا اين مسئله در زمان حكومت امويان رعايت نشد و اين‌قانون اسلامي را زير پا گذاشتند، در جنگ‌هاي صدر اسلام هم در زمان پيامبر (ص) و حضرت علي (ع) اين قانون رعايت مي‌شد. در جنگ جمل حضرت علي (ع) اسير كردن زنان مسلمان را جايز ندانست و عايشه را به همراه‌اي عده‌اي ديگر از زنان به شهر خودشان بازگرداند. اين مسئله در زمان معاويه نيز نقض شده كه «بسر بن ارطاة به يمن‌حمله كرده و معاويه عده‌اي از زنان مسلمان را اسير كرده بود.امّا به اسارت بردن عترت پيامبر در دوره حكومت اموي اهانت به مقدسات ديني بود تا آن جا كه در دربار شام يكي از شاميان از يزيد خواست كه دختر سيد الشهدا را به عنوان كنيز، به او ببخشد؛ كه با اخطار شديد زينب (س) روبه رو شد.در تمام قيام‌ها و انقلاب‌هاي جهاني اسير گرفتن زنان كاري غير اخلاقي و غير اسلامي است و زنان و كودكان حتي در جنگ‌هاي غير ديني نيز از امنيّت نسبي برخوردارند، و با آنان چون اسيران لشكري رفتار نمي‌كنند.گر چه يزيد، براي ترساندن و ايجاد رعب و وحشت در دل مردم اهل بيت را به‌اسارت برد و آنان را با وضع فجيع و رقّت‌باري كه زبان از گفتن آن شرم دارد، از شهري به شهري در كوچه و خيابان گرداند، لكن او نمي‌دانست كه با اين كار خود، دودمانش را به باد مي‌دهد و نمي‌دانست كه آنان از همين اسارت به عنوان سلاحي در مبارزه با باطل و فاش نمودن چهره فساد و نفاق استفاده مي‌كنند.خطابه‌هاي شيواي زينب (ع) و سخنان كوبنده آن حضرت در برابر مردم كوفه و خطبه آن بزرگوار در مجلس يزيد و ابن زياد، و خطابه فاطمه صُغري دختر سيدالشهدا (ع) در كوفه و شام خود بهترين وسيله براي افشاي ماهيت حكومت يزيد بود تا به اين عمل ظالمانه و بي شرمانه او، اعتراض كنند.آري اكنون جايگاه ويژه زنان در نهضت خونبار كربلا به خوبي مشخص مي‌شود.زناني كه با عشق و فداكاري از همه چيز خود گذشتند و مقام والاي امامت را برگزيدند و در راه آن مصايب و مشكلات را پذيرفته و ارزش واقعي خود را يافتند.در تاريخ عاشورا از اين گونه زنان كه با كمال اخلاص به ياري حق و اهل حق برخاستند كم نيستند، امّا چنان كه مقام هيچ كس از شهداي بني‌هاشم به مقام امام‌حسين (ع) نمي‌رسد، مقام هيچ يك از اين زنان بزرگوار به مقام دختر بزرگ اميرالمؤمنين نمي‌رسد، اوست كه توانست جاي برادر را بگيرد و همان هدف برادرش را تا لحظه شهادت دنبال كند.

نقش زينب در پيام رساني عاشورا

اشاره

امام حسين (ع) به خوبي و به طور يقين مي‌دانست كه عاملان بني اميه به زنان وي و زنان اصحاب و يارانش اهانت و بي حرمتي خواهند كرد و آنان را به اسارت خواهند برد و اين عمل وقيحانه و بي شرمانه انجام خواهد گرفت و هم چنين مي‌دانست كه مردم اين امر حكومت را سرزنش و نكوهش خواهند كرد، لذا نقش اساسي خود را در رسوا سازي سياست‌هاي نظام غاصب اموي ايفا خواهد كرد و حكومت افشا خواهد شد و دل هر انسان آزاده‌اي را به درد خواهد آورد.

خطابه زينب در كوفه‌

هنگام عبور كاروان از شهرها، زينب به ايراد خطبه‌هاي آتشين و افشاگرانه‌اي مي‌پردازد و مردم را در جريان حقايق امر مي‌گذارد. مردم را نكوهش و سرزنش مي‌كند؛ زماني كه مي‌بيند زنان كوفه گريه مي‌كنند و گريبان چاك مي‌دهند و مردان هم با آنان مي‌گريند. زينب (ع) سوي آنان اشارت كرد و فرمود: خاموش باشيد؛ دم فرو بنديد!از حذام ابن ستير اسدي روايت شده كه چون زينب آغاز كرد؛ گويا با زبان علي بن‌ابي‌طالب (ع) سخن مي‌گويد. هرگز زني پرده نشين نديدم گوياتر از او.پس خدا را ستايش كرد و بر رسول خدا درود فرستاد و فرمود!«يا اهل الكوفة يا اهل الخَتْل و الغدار! أتبكون فلا رقأت الدمعة و لا هدأت الرّنّة .هان اي اهل كوفه اي اهل نيرنگ و فريب گريه مي‌كنيد! اي كاش هيچ گاه اشك چشمتان خشك نشود! هرگز ناله‌هايتان خاموش نشود! همانا مثل‌ِ شما مثل‌ِ زني است كه رشته خويش را پس از خوب بافتن پنبه كند! شما سوگندهاي خود را دست آويز فساد، درميان خويش قرار داديد. چه داريد؟ مگر، لاف زدن و نازش و دروغ و مانند كنيزان چاپلوسي كردن اين خطبه زينب (س) در فصاحت و بلاغت مانند كلام پدرش اميرالمؤمنين (ع) بود! چنان كه در معنا نيز شباهت تام به آن داشت زيرا كه اوصاف هر طايفه و قبيله را چنان كه جاحظ گفته است از خواّص اميرمؤمنان علي (ع) است و از ديگر خلفا در اين‌معاني كلامي نقل نشده است حضرت زينب (س) در قسمت ديگري از خطبه مردم را چنين مورد خطاب قرارمي‌دهد كه خفتگان را بيدار و ياغيان و سر كشان را رسوا مي‌سازد: مي‌دانيد چه جگري از پيامبر خدا شكافتيد. چه پردگي را از پرده بيرون كشيديد! و چه حرمتي از وي بدريديد!كاري كه شما كرديد، از هول آن نزديك است كه آسمان‌ها و زمين بشكافد و كوه‌ها از هم بپاشد.خذلم گفت مردم را حيران ديدم و دست‌ها به دهان گرفته و يا دندان‌ها مي‌گيرند،و پيرمردها ريش برگرفته و مي‌گريستند. پس علي بن الحسين (ع) فرمود: عمّه خاموش باش كه باقي ماندگان را بايد از گذشتگان عبرت بگيرند، تو بحمدالله ناخوانده دانايي و نياموخته خردمند! گريه و ناله رفتگان را باز نمي‌گرداند، آن گاه حضرت از مركب فرود آمدند و چادري زدند. او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد.حضرت زينب (س) نه تنها با مردم كوفه سخن گفت و آنان را ملامت و عتاب كرد،كه در دار الأماره ابن زياد نيز چنان سخن پرخاشگرانه گفت كه آن پليد و مست از پيروزي را حقير و كوچك شمرد و از او توان سخن گفتن را گرفت

زينب در مجلس ابن زياد

ابن زياد براي آن كه زينب را كوچك شمرد، رو به حضرت كرد و گفت خداي راشكر كه مردانتان را كشت و اخبارتان را دروغ گردانيد.زينب در پاسخ ابن زياد بي‌آن كه هيبت آن مجلس كوچك‌ترين تأثيري در روح آن حضرت بگذارد، فرمود:«الحمدالله الذي أكرمنا بِنَبيِّه و طهّرنا من الرّجس تطهيراً. ءانما يفتضح الفاسق ويكذب الفاجر و هو غيرنا ثكلتك امك يا بن مرجانة .حمد و سپاس خداي را كه ما را به وسيله پيامبرش گرامي داشت و از هر رجس و پليدي و آلودگي پاك گرداند و همانا شخص تبه كار رسوا مي‌شود و بد كار دروغ مي‌گويد و او غير از ماست آن جا كه با شجاعت تمام مي‌فرمايد: مادرت به عزايت بنشيند اي پسر مرجانه و در جايي ابن زياد مي‌گويد: كار خدا را چگونه ديدي درباره برادرت با كرامت و بزرگواري و شجاعت قهرمانانه مي‌فرمايد: «ما رأيت الّا جميلاً؛ نديدم جز زيبايي ».

زينب در مجلس يزيد

زينب (س) پس از ورود به شام و حضور در مجلس يزيد با سخنان كوبنده‌اش يزيد را رسوا مي‌سازد و از هر فرصتي كه به دست مي‌آورد، فجايع آنان را بازگو مي‌كند. در حقيقت اهل بيت (ع) از تريبون خود دشمن عليه آنان استفاده كردند. زينب (س) خطاب به يزيد مي‌فرمايد: افسوس كه اكنون ناچارم با تو سخن بگويم «اين لاستصغر قدرك به درستي كه تو را بسيار كوچك و پست مي‌دانم و سرزنش‌هاي بسيار مي‌كنم و «استعظم تقريعك و «أستكثر توبيخك نكوهش مي‌كنم چه زيبا و پرصلابت چه عظيم و پرشكوه سخن مي‌گويد! در مجلس امير در برابربزرگان زني در لباس اسارت باكوهي از مصيبت بدون ذرّه‌اي ترس از حشمت و امارت چگونه يزيد را مفتضح مي‌سازد و حقيرش مي‌شمارد!در جايي ديگر از خطبه زينب (س) مي‌فرمايد: اي پسرِ كسي كه جدم اسيرشان كرده بود. آيا اين از روي عدل است كه تو زنان و كنيزان خود را در سرا پرده خويش نگه‌داري و دختران رسول خدا را اسير و بدين شهر و آن شهر كشاني پرده آنان را بدري و روي آنان را بگشايي و مردان غريب چشم بدان‌ها دوزند، اي يزيد! دستت شل باد كه نه خود را گنه كار داني و نه اين عمل را بزرگ شماري در مجلس يزيد درگيري‌هاي لفظي شديد و تندي ميان زينب (س) و يزيد و دختران پيغمبر (ص) رخ داد، به گونه‌اي كه صداي اعتراض بلندتر شد و ميان مردم و لوله‌اي افتاد.

فداكاري زينب‌

آمده است كه مردي شامي نزد يزيد در مجلس نشسته بود نگاهي به فاطمه بنت‌الحسين انداخت و از يزيد خواست كه فاطمه را به او ببخشد، فاطمه ترسيد و برخود لرزيد و دامن عمه‌اش را گرفت و گفت يتيم كه شدم كنيز هم بشوم زينب (س) برخاست و به يزيد پرخاش كرد كه اين كار نشدني است و به آن مرد گفت دروغ گفتي به خدا قسم اگر بميري نه تو تواني كرد و نه يزيد. يزيد برآشفت و گفت به خدا قسم مي‌توانم و اگر خواهم بكنم زينب فرمود: و الله نتواني خدا چنين قدرتي به تو نداده است نقل اين عبارات از آن جهت صورت گرفت كه اهميّت نقش عاشورا و جايگاه تبليغي زنان در تبيين و تشريح اهداف خونبار نهضت عاشورا و بيان نمودن مظلوميت و شايستگي بي نظير و بي بديل آنان در عهده‌داري اداره امور امّت خاطر نشان گردد؛ضمن اين كه به افشاي هر چه بيشتر ماهيّت پليد نظام بني‌اميّه راه و رسم انحراف آنها در ادامه زندگي اسلامي و گمراه ساختن توده‌هاي امّت و فريفتن واغفال نمودن كساني كه داراي ضعف نفس بودند منجر شد و حكومت ظلم و جور اموي را واژگون ساخت خطبه زينب (س) در مجلس يزيد، طولاني بسيار فصيح و بليغ و كوبنده و شجاعانه بود. در برابر يزيد كه او را بسيار مفتضح گردانيد و مردم را از مظلوميت خاندان آگاه ساخت حضرت زينب (س) در هر جايي كه مصلحت دانست به ايراد خطبه و سخنراني پرداخت و با مردم گفت گو كرد. به همراه زينب (س) زنان ديگري چون دختران سيدالشهدا (ع) در كاروان به آگاه كردن و روشن ساختن قضايا پرداخته و آنان را مورد سرزنش قرار مي‌دادند.

فاطمه بنت الحسين خطبه مي‌خواند

خطبه فاطمه صغري بنت الحسين (ع) و خواهر زينب و ام كلثوم در كوفه نيز از خطابه‌هاي شيوا و بليغ و فصيح است كه مردم را در برابر مسئوليت‌هاي خطير خويش قرارداده و عظمت حادثه را براي آنان بازگو مي‌كند.اين سخنراني موج كوبنده خشم عمومي عليه سياست بني اميه را برانگيخت و وضع كوفه و شام را متشنج كرد.فاطمه صغري بنت الحسين (ع) در خطابه‌اي كه در مسير كربلا به شام در كوفه به دنبال خطبه زينب (س) ايراد كرد خطاب به مردم و در راستاي اهداف آن حضرت بود.وي پس از حمد و ستايش بر محمد و آل محمد (ص) درود مي‌فرستد و بيان مي‌كند كه پدرش را بي‌گناه و تشنه به شهادت رسانده و حق پدرش را غصب كرده‌اند.او مي‌فرمايد: اي اهل كوفه اي اهل المكر و الغدر و الخيلاء! اي مردم دغا و بي‌وفا و خودخواه ما خانواده‌اي هستيم كه خداوند ما را به شما آزمايش كرد و همانا شما را به ما آزمايش نمود و ما از آزمايش خويش پاك بيرون آمديم و دانستيم كه سرّ الهي نزدماست .. اي اهل كوفه هلاك باد شما را كه با رسول خدا (ص) كينه‌ها داريد.راوي گفت پس صداها به گريه بلند شد و گفتند: اي دختر پاكان بس است كه دل‌هاي ما را سوزاندي و سينه‌هاي ما را از غايت به حسرت كباب كردي و درون ما را آتش‌زدي پس ساكت شد.مترجم گويد: اين فاطمه بنت الحسين همان همسر حسن مثني است كه نوعروس بود و خداوند نسل او را بركت داد كه پس از فاطمه زهرا (س) جهان به فرزندان وي بيشتر از ساير مخدّرات مشرف گشت چنان كه سادات طباطبائي و شرفاي مكه و خاندان سلطنت عراق از فرزندان اين نو عروسند. فاطمه در سال 117 هجري در گذشت گويند پس از مرگ همسر يك سال خيمه‌اي افراشت و براي او به سوگ نشست وي تا زمان امام صادق (ع) را درك كرد. او اهل روايت و نقل حديث بود.

خطبه ام كلثوم خواهر زينب‌

سيد ابن طاووس در لهوف گويد: پس از خطبه بنت الحسين ام كلثوم دختر علي‌بن ابي طالب (ع) از پس پرده با گريه بلند، خطبه‌اي خواند و گفت اي اهل كوفه بدا به حال شما! زشت باد روي شما كه حسين (ع) را تنها گذاشتيد و او را كشتيد و مال او را به تاراج برديد، و زنان او را اسير كرديد، سختي و آزار رسانيديد پس هلاك باد شما را.مي‌دانيد چه گناه بزرگي را بر دوش گرفتيد و چه خون‌ها ريختيد و چه زن‌هاي شريفي را داغدار كرديد. و سپس اشعاري خواند.راوي گويد: مردم به گريه و شيون صدا بلند نمودند و زنان موي پريشان كردند و خاك بر سر مي‌ريختند و صورت‌ها مي‌خراشيدند و سيلي بر صورت زده مي‌گريستند، و مردان بسيار گريه مي‌كردند و ريش‌ها مي‌كندند و زن و مرد بيش از آن روز كس گريان نديد.پس مسلم گفت اهل كوفه به آن كودكان كه بر محافل بودند، نان و خرما و گردومي‌دادند كه ام‌كلثوم فرياد برآورد كه‌اي اهل كوفه صدقه بر ما حرام است و آن‌ها را از دست كودكان گرفته و بر زمين انداخت و سر از محمل بيرون كرده و گفت اي اهل كوفه مردان شما مردان ما را مي‌كشند و زنانمان را به اسارت مي‌برند؛ آن گاه زنان شما بر ما مي‌گريند. واي بر شما! روز داوري خداميان من و شما حكم فرمايد. هم چنان كه سخن مي‌گفت هياهو برخاست و سرهاي بريده را آوردند كه پيشاپيش آنان سر حسين (ع) بود.ايراد خطابه‌هاي آتشين اين زنان بزرگوار، پس از حادثه عاشورا بيانگر نقش سازنده زنان اهل بيت در رسوا سازي حكومت غاصب بني اميه مي‌باشد كه اسارت را به حريّت و آزادگي تبديل نمودند و به مردم آگاهي بخشيدند، به مردم به خصوص شاميان كه با خطابه‌هاي زينب (س) در مجلس يزيد، شور و ولوله‌اي در ميان مردم ايجاد شد.پر واضح است كه امام حسين (ع) با اهداف كاملاً پيش بيني شده زنان و كودكان را همراه كاروان خويش حمل مي‌كند. اگر بناست كه در راه دين مبين اسلام و قرآن زنان به اسيري بروند و با اين بهانه در كوچه‌ها و معابر با مردم سخن گويند و تبليغات ناروواي دشمنان را بر باد دهند، پس چه كسي سزاوارتر از دختر امير مؤمنان (ع) و زنان و دختران‌امام حسين (ع) كه چون جده بزرگوار خويش خديجه كبري بزرگ‌ترين حامي رسول‌الله (ص) و مادر بزرگوار خويش فاطمه زهرا (س) بزرگ‌ترين يار و ياور علي بن ابي‌طالب (ع) بودند.در ترجمه كتاب نفس المهموم شيخ عباس قمي به روايت از دينوري آمده است پس زنان اهل بيت عصمت را بر يزيد بن معاويه در آوردند و زنان حرمسراي يزيد و دختران معاويه و كسان وي چون آن‌ها را ديدند، فرياد كشيدند و بي‌تابي و شيون مي‌كردند و سرحسين (ع) پيش يزيد بود. سكينه گفت والله سنگ دل‌تر از يزيد نديدم

هند، زوجه يزيد

اشاره

در كامل بهايي است كه حاويه روايت كرد يزيد شراب مي‌نوشيد و از آن بر سرشريف و مقدس امام حسين (ع) مي‌ريخت پس زن يزيد آن را بگرفت و با آب شست و به‌گلاب خوش بو كرد و در آن شب سيده النساء العالمين را در خواب ديد كه او را بر آن كارآفرين گفت هم چنين در تذكره سبط است كه زهري گفت چون زنان و دختران حسين بن‌علي (ع) بر زنان يزيد در آمدند، زنان يزيد برخاستند و شيون و ماتم به پا كردند، آن گاه‌بانگ واحسيناه برآوردند.و در جايي ديگر آمده است كه يزيد دستور داد كه سر حسين بن علي (ع) را بر در سرايش آويختند و سپس زنان و دختران او را ندا داد كه وارد مجلس نمودند، چون زنان ودختران ما را آوردند، همه زنان آل معاويه و آل سفيان نيز فرياد و شيون نموده و لباس‌ها و زيورها را از تن بيرون آورده و لباس سياه پوشيدند و سه روز عزاداري و ماتم سر دادند و تمام خانه‌ها در دمشق خالي شد و هيچ زن هاشمي و قريشي در دمشق نماند مگر همه‌سياه پوش شدندهم چنين در ارشاد شيخ مفيد آمده است هند زوجه يزيد نيز بر مجلس يزيد وارد شد، ديد كه سر حسين (ع) را بر سر در مجلس آويخته بودند و يزيد نيز كه در آن وقت نزد ميهمانان خاص خود نشسته بود با تاجي بر سركه از گوهر و دُرّ و ياقوت بود، هند شيون وزاري كرد و جامه چاك داد و از پرده بيرون آمد و پا برهنه سوي يزيد شتافت و او را گفت كه سرحسين را بر خانه من آويختي يزيد كه همسر خويش را بدان حال ديد برخاست و او را پوشانيد و گفت اي هند بر دختر زاده رسول خدا گريه و زاري كن هم چنان كه همه قبيله قريش بر او گريه مي‌كنند.آري اين گونه بود نقش زنان در كاروان اهل بيت كه چه كردند؟ اين زنان آن كردند كه هرگز يزيد تصور آن را نمي‌كرد.او هرگز تصور نمي‌كرد كه روزي منزل گاه او جايگاه زنان قريش و هاشمي شود و آن چنان زنان و مردان شام او را سرزنش كنند و بر كرده او دشنام دهند و نفرينش كنند. تا آن جا كه همسرش او را ترك كند و چنين بر آل علي بگريد و شيون نمايد.زينب (س) و زنان اهل بيت با سخنان افشاگرانه شان چنان مردم را بر يزيد شورانيدند كه او مجبور شد ميان رفتن به مدينه و ماندن در شام آنان را مخيّر نمايد و دستور آزادي آنان و بازگشت شان را به مدينه بدهد و اجازه يك هفته عزاداري در شام را به آنان داده و آنان را در سراي خاص خونين جاي دهد كه تا حفظ ملك پادشاهي خود كندو مردم را به اين وسيله نسبت به خويش جلب نمايد و خود را از كرده خويش به ظاهر پشيمان نشان دهد.گويند: هند زوجه يزيد، دختر عبدالله بن عامر گريز بود كه پيش از اين همسر امام حسين (ع) بود. يزيد دلداده اين همسرش بود، امّا زماني كه ديد يزيد با سر حسين بن‌علي چه كرده وبا خاندان فاطمه دختر پيامبر چنين كرده و زنان و اهل بيتش را به اسارت گرفته بر يزيد فرياد زد كه به خداي قسم تو سزوار لعن و نفريني و مرا ديگر با تو كاري نيست به خدا ديگر من زن و تو همسرش من نيستي يزيد گفت تو با فاطمه چه كار داري همسرش گفت خداوند به سبب پدرش و شوهرش و فرزندانش ما را هدايت كرده و اين پيراهن را به ما پوشانيده است اي يزيد واي بر تو! با چه رويي خدا و رسولش را ملاقات مي‌كني يزيد گفت «اي هند، اين سخنان را ترك كن من كشتن حسين (ع) را نمي‌خواستم و هند گريه كنان از مجلس بيرون رفت شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني در بحث عنصر تبليغ نهضت حسيني مي‌فرمايد: اهل پيغمبر، يكي از آثار وجودشان اين بود كه نگذاشتند فلسفه اقناعي دشمن پا بگيرد.يزيد كه اوضاع شام را دگرگون ديد، پس از اتمام يك هفته عزاداري كه از سوي زنان اهل بيت براي امام حسين (ع) در خانه‌اي كه براي نگه داري اسيران در نظر گرفته شده بود، ديد كه زنان بسياري نزد ايشان رفت و آمد مي‌كنند و نزديك بود كه در شام انقلابي بر پا شود و مردم به سراي يزيد بريزند و او را بكشند، به پيشنهاد مروان كه گفت : مصلحت نيست كه اهل بيت حسين (ع) را در اين شهر نگه داري آنان را دستور داد تا با احترام به مدينه ببرند و پيش از سفر آنان يزيد بر مردم خطبه‌اي خواند و از مردم عذرخواهي كرد و گفت شما مي‌گوييد من حسين را كشتم در حالي كه پسر مرجانه‌او را كشت !آن گاه حرم اهل بيت را خواست و از آنان عذر خواهي كرد و دستور داد تا براي آنان محمل‌ها با فرش‌هاي ابريشم آماده كردند و اموالي را پيش نهاد كرد و گفت اي ام‌كلثوم اين اموال را در عوض كشتن حسين (ع) بگير! ام‌كلثوم (ع) فرمود: چه سخت دل هستي برادرم را مي‌كشي و در عوض آن به من مال مي‌دهي به خدا قسم هرگز اين نمي‌شود.بهر حال يزيد مال بسياري همراه با زينت و زيور به جاي آنچه در كربلا غارت كرده بودند، داد و بهترين و زيباترين كجاوه‌ها به همراه پانصد سوار با سارباني همراه كرد و آنان را به مدينه فرستاد. ساربان را گفت كه شما خود از ايشان دور باشيد كه چشمتان بر آنان نيفتد و با آنان مهربان باشيد.اهل بيت از ساربان خواستند كه آنان را از كربلا عبور دهد، تا در آن جا نيز عزاداري نمايند و چند روزي كنار قبرهاي شهيدان بمانند و بر آنان مرثيه سرايي و عزاداري كنند.

ورود اهل بيت به مدينه و عزاداري زنان مدينه‌

اشاره

امام سجاد (ع) پيشاپيش به بُشر فرمود: برو و خبر شهادت حسين (ع) را به مردم‌مدينه برسان بشر گفت خبر را به مردم مدينه رساندم آنان را ندا دادم كه اي اهل يثرب حسين (ع) كشته شد و سرش را بر روي نيزه‌ها گرداندند. با شنيدن اين خبر حتي زناني كه در پشت پرده‌ها بودند، از پس پرده‌ها بيرون آمده و لباس سياه بر تن كرده و واي و ويل‌سردادند، و هيچ مرد و زني را نديدم مگر گريان و ناله سر زنان ناگفته نماند كه اهل بيت خود به خوبي مي‌دانستند كه با سخنان و با گفتارها وافشاگري‌هايي كه حضرت زينب (س) و ام‌كلثوم و فاطمه بنت الحسين و حضرت سجاد (ع) از بني امّيه كرده بودند، انتظار آن را نداشتند كه همان ابتدا و ساعت اول آزاد گردند، زيرا پيمودن اين راه طولاني و سخت با غل و زنجيرهايي كه بر آنان بسته بودند، بسيار سخت و دشوار و خسته كننده بود. ولي براي آنان سخت‌تر و غير قابل تحمل آن بود، كه خون حسين بي اثر مانده و شجاعت و شهامت آنان در اذهان محو و نابود شود و نمي‌توانستندببينند كه وقايع عاشورا تحريف شده و فراموش شود. اكنون كه اين راه را پيموده وتوانستند، حرف‌هاي خود را بزنند و مردم كوچه و بازار و مردم شام و كوفه را از اشتباه در آورده و آنان را بيدار كنند، از گمراهي نجات داده و از تحريف‌هاي عاشورا جلوگيري‌كنند، اكنون سختي راه بر آنان آسان گشته و آسوده خاطرند و با خيالي آسوده و دلي پر ازداغ به مدينه بازگشتند و شهر مدينه را نيز منقلب ساختند؛ به گونه‌اي كه تا مدت‌ها شهرماتم زده و زنان قريشي و هاشمي سياه پوش و عزادار بودند.

ام لقمان دختر عقيل‌

با شنيدن اين خبر، ام‌لقمان دختر عقيل بن ابي طالب (ع) بيرون آمد و بركشتگان‌خود در كربلا گريه و زاري مي‌كرد و مرثيه مي‌خواند و بر قاتلان حسين (ع) نفرين مي‌كرد و با گروهي از زنان و كسان خود تا نزديك قبر پيامبر (ص) رفت و بسيار گريه مي‌كردند.ناگهان ام لقمان ناله زينب و ام‌كلثوم و زنان ديگر را شنيد، نقاب از صورت برداشت و بيرون‌آمد، دخترانش و نيز ام هاني و زملة و اسماء، دختران اميرالمؤمنين نيز همراه او بودند همگي بر حسين (ع) ندبه مي‌كردند.

ام كلثوم در مدينه‌

سپس ام‌كلثوم بر قبر پيامبر (ص) به مسجد رفت و در كنار قبر پيامبر گريه و شيون سر داد و سپس علي بن الحسين (ع) كنار قبر جدش آمد و صورت بر قبر نهاد و مي‌خواند... ما را اسير كردند آن گونه كه كنيزان را به اسارت مي‌برند، آن چنان به ما آزار رساندند كه استخوان‌ها تحمّل آن راندارد. ام‌كلثوم در كوفه نيز خطبه‌اي خواند كه زنان كوفه را سخت ملامت كرد.راوي گفت امّا زينب پس از ورود به مدينه در دو طرف مسجد رفت و فرياد زد و گريه سر داد كه اي جدّاه خبر مرگ برادرم را برايت آوردم و زينب بسيار گريست و ناله كرد كه هرگز اشكش نمي‌ايستاد و سبك نمي‌شد. و هرگاه چشمش بر علي بن الحسين (ع) مي‌افتاد داغش تازه مي‌گشت

رباب دختر امرءالقيس‌

رباب دختر امرءالقيس و همسر امام (ع) (دخترش سكينه نيز به همراه اسرا به شام رفت و در مجلس يزيد حضور داشت و آن چند بيت مرثيه را سرود. سپس به همراه اسرا به مدينه بازگشت و يك سال پس از آن واقعه بزيست ليك زير سقف نرفت و بر سر مزار شوهرش در كربلا خميه زد و گريست و پس از آن به مدينه بازگشت و از اندوه درگذشت رباب چون به مدينه بازگشت به همراه اسرا، اشراف قريش براي او تحفه‌ها فرستادند و از او خواستگاري كردند، لكن نپذيرفت و گفت پس از پيغمبر هرگز پدر شوهري براي خويش نمي‌پسندم ثقه‌الاسلام كليني از ابي‌عبدالله امام صادق (ع) روايت كرده است چون حسين (ع) كشته شده زوجه كلبيه او ماتم گرفت و مي‌گريست و كنيزان همه با او مي‌گريستند تا اشك در چشمانشان نماند. در اين ميان كنيزكي ديدند اشكش روان است‌به او گفتند: چرا هم چنان اشكت روان است گفت شربت سويق مي‌خوردم آن زن دستورداد تا شربت دادند همه را تا نيرو بگيرند بر گريه بر حسين (ع). هم چنين آورده است كه براي آن زوجه كلبيه چند مرغ تحفه آوردند، گفت چيست گفتند فرستادند تا در ماتم حسين طعام سازي گفت ما عروسي نداريم تا مرغ بريان خوريم و آن را پس فرستاد و دستور داد تا از خانه بيرونشان نمودند، چون بيرون رفتند ديگر كسي آنان را نديد گويي ميان آسمان و زمين پرواز كردند.و از حضرت صادق (ع) روايت است كه تا پنج سال هيچ زن هاشمي سرمه برچشم نكرد و هيچ زن هاشمي خضاب نكرد و تا پنج سال از هيچ خانه‌اي دود برنخاست

ام البنين‌

وي مادر حضرت ابوالفضل العباس (ع) و همسر اميرالمؤمنين (ع) بود پس ازشهادت حضرت فاطمه (س) به معرفي عقيل برادر حضرت امير، به همسري علي (ع) درآمد.نامش فاطمه بنت «حزام از قبيله «بني كلاب و خواهر «لبيد» شاعر بود. ام‌البنين زني بود با شرافت از خانواده‌اي ريشه دار و دلاور، نسبت به فرزندان فاطمه (س) بسيار مهربان و خوش رفتار بود. ثمره ازدواج حضرت علي (ع) با او چهار پسر بود، به نام‌هاي عباس جعفر، عبدالله، عثمان كه هر چهار فرزندش در روز عاشورا در ركاب سيدالشهدا به شهادت رسيدند.ام البنين پس از شهادت فرزندانش همه روزه به بقيع مي‌رفت و بچه‌هاي عباس را نيز به همراه مي‌برد و به ياد فرزندان شهيدش مرثيه و نوحه مي‌خواند. زنان مدينه نيز به نوحه و ندبه سوزناك او جمع مي‌شدند و مي‌گريستند. اشعاري هم درباره عباس سروده بود.وقتي زنان مدينه به‌ام البنين تسليت مي‌گفتند، مي‌گفت ديگر مرا ام البنين نخوانيد، چراكه ديگر امروز فرزندانم نيستند و شهيد شدند.

ام خلف‌

ام‌ّ خلف از ديگر زنان حادثه عاشورا است كه در تاريخ كربلا واقعه‌اي نظير ام‌ّوهب از او نقل شده است ام‌ّ خلف همسر مسلم بن عوسجه است از زنان برجسته شيعه كه در كربلا از ياران حضرت سيدالشهدا(ع) بود. پس از شهادت مسلم بن عوسجه پسرش خلف آماده جنگ گشت امام حسين (ع) از او خواست به سرپرستي مادرش بپردازد، ولي مادرش او را تشويق به جنگ كرد و گفت جز ياري پسر پيغمبر، از تو راضي نخواهم شد. خلف پس ازنبردي دليرانه به شهادت رسيد. پس از شهادتش سراو را به طرف مادرش پرتاب كردند.او هم سر را برداشت و بوسيد و گريست

ام سلمه‌

ام سلمه همسر گرامي رسول خدا (ص) تنها بازمانده از همسران گرامي پيامبر بود كه نزد اهل بيت مكانت عظيم داشت او از شهادت امام حسين بن علي (ع) پيشاپيش خبر داشت و پيامبر قبلاً به او خبرداده بود. پيامبر نزد ام‌سلمه مقداري خاك كربلا درون شيشه‌اي به امانت سپرده بود و گفته بود كه هرگاه خاك به خون تبديل شد، بدان حسين (ع) كشته شده است قبل از سفر امام (ع) به سوي كربلا، ام‌سلمه نزد او آمده و به گريه و ندبه پرداخت و گفت سوي عراق نروكه منزلگاه تو همان جاست زيرا كه از پيامبر (ص) شنيدم كه فرزندم به دست مرداني بدكار در سرزمين عراق كشته مي‌شود.امام قبل از رفتن به كربلا، علم و سلاح پيامبر و ودايع امامت را به او سپرد تا از بين‌نرود، كه درخواست آنها نشانه امامت بود. و پس از بازگشت اُسرا به مدينه ام‌سلمه آنها را به امام سجاد (ع) تحويل داد.ام‌سلمه همواره از هواداران اهل بيت بود، پس از رحلت پيامبر، طي نامه‌اي به‌معاويه از برنامه‌هاي معاويه و سب و لعن به حضرت علي (ع) انتقاد كرد.اين بانوي بزرگوار پس از واقعه كربلا به عزاداري و برگزاري مراسم براي شهداي‌كربلا و سيدالشهدا(ع) پرداخت و بني هاشم براي عرض تسليت و تعزيت نزد او كه تنهاهمسر بازمانده پيامبر بود مي‌رفتند. ام‌سلمه شبي در خواب ديد كه پيامبر خاك آلود وغمگين است علت را از او پرسيد؟ فرمود: از دفن شهداي كربلا مي‌آيم از خواب برخاست و ديد خاك درون شيشه خونين است و صدا به گريه و شيون بلند كرد و ماجرا را بازگو كرد، و آن روز را به خاطر سپردند همان روز عاشورابود.ام‌سلمه روايات بسيار از پيامبر داشت و جزء راويان حديث از پيامبر بود.از ابي‌عبدالله محمد بن سعد زهري بصري كاتب واقدي صاحب كتاب طبقات منقول است كه چون خبر كشته شدن حسين بن علي (ع) به‌ام‌سلمه رسيد گفت «و قدفَعَلوها ملأالله بُيوتَهَم وقبورهم ناراً.؛ آيا آن كار زشت را مرتكب شدند، خدا خانه‌ها وگورهايشان را از آتش پر كند. آن گاه به قدري گريست تا بي‌هوش شد.آري اين گونه زنان اهل البيت و زنان حاضر در صحنه‌هاي مختلف عاشورا نقش و جايگاه ويژه خود را در تاريخ براي هميشه يافتند و الگويي زيبا براي زنان مسلمان ساختند كه حتي زنان غير مسلمان و دانشمندان غير مسلمان نيز آنان را تمجيد و تحسين مي‌كنند، و آنان را بر شجاعت‌هايشان آفرين مي‌گويند.در پايان چنين مي‌توان نتيجه گرفت 1 ـ همراه كردن زنان و كودكان در كاروان امام به طور كامل حساب شده و از پيش تعيين شده براي رسيدن به اهداف والاي امام در امر به معروف و نهي از منكر حكومت فاسق بني‌اميّه و فاش ساختن و نشان دادن ماهيّت واقعي حكومت و آشكار نمودن كفر پنهان موجود حكومت بود.2ـ بيمار بودن امام سجاد (ع) در آن زمان از معجزه‌هاي الهي براي بقاي امامت و ولايت كه اگر امام سجّاد (ع) به سلامت بودند، بني اميه ايشان را نيز به شهادت مي‌رساندند. لذا وظيفه زينب (س) حفظ و نگه داري از امامت و پرستاري ايشان و رساندن كاروان اسارت به سر منزل مقصود بود. اگر خطابه‌هاي شيوا، فصيح و بليغ و شجاعانه زينب و ام‌كلثوم و فاطمه بنت الحسين رباب همسر امام نبود، اكنون از واقعه كربلا جز يك نام نمانده بود و عاشورا در اذهان مردم محو شده بود.3 ـ اسير كردن زنان مسلمان خلاف قوانين و مقررات جنگي خصوصاً مسلماني است زنان و كودكان در جنگ‌ها از مصونيت و امنيت نسبي برخوردارند. امّا بني‌اميه كه خود را مسلمان و خليفه مسلمانان ناميدند، از اين قانون پيروي نكرده و هرگز پاي بند قوانين اسلامي نبودند.4 ـ غارت كردن و تعرّض مسلحانه مسلمانان بر كودكان و زنان خلاف جنگ‌هاست ولي در كربلا به دستور شمر خميه‌ها بر سر كودكان و زنان خراب كردند و آتش زدند و به خيمه نشينان بي دفاع حمله كرده و گوشواره از گوش آنان ربوده و گوش را پاره كردند.مقنعه از سر زنان برداشته و به آنان بي‌حرمتي كردند.5 ـ افشاي ماهيت واقعي حكومت بني اميه و فساد باطني و علني و مخفيانه حكومت بني اميه و ظاهر كردن آن كفر پنهان و تظاهر به اسلام براي اغفال مردم و آگاه ساختن مردم جاهل شهرهاي كوفه و شام 6ـ جلوگيري از تحريف‌هاي عاشورا و برملا كردن جنايات‌هاي بني‌اميه چرا كه اگر اين زنان و دختران نبودند و اين كاروان اسارت نبود عاشورا در اذهان مردم محو مي‌شد و عاشورا را يك جنگ معمولي ميان دو سپاه مي‌دانستند.7 ـ تحريك عواطف و احساس‌هاي مردمي نه اين كه اهل بيت قصد آن داشته باشند كه احساس‌هاي مردم را به نفع خويش تحريك كنند و دل آنان را بيازارند، بلكه‌چنين قصدي نداشتند، خود اين اعمال و رفتار زشت و پليد حكومت با اسراي زن و كودك و برهنه كردن سرزنان و زنجير برگردن اسير بيمار انداختن و كودكان را زدن خود،احساسات هر انسان سنگ دلي را هم بر مي انگيخت و برپاكنندگان اين اعمال ننگين را و نفرين مي‌كردند و خواه ناخواه تحريك عواطف مردم و گريه‌ها و شيون‌هاي آنان خود وسيله براي شوراندن مردم بر عليه حكومت فريب كارانه جبّار بود.8 ـ نقش عمده زنان در بيداري مردم و متوّجه كردن آنان به سوي آخرت و روز جزا بود كه زنان اهل‌بيت با خطابه‌هاي آتشين خود آنان را ملامت و سرزنش مي‌كردند كه فردا چه جوابي خواهيد داشت در برابر پيامبر خدا كه با فرزندان و زنان و دخترانش چنين كرده‌ايد.9 ـ اين قيام مهم‌ترين اثري كه براي مردم آن زمان داشت ايستادن در برابر ظلم و فساد و نهراسيدن از مرگ و بر پايي قيام‌هايي همچون توّابين و مختار بود كه براي انتقام خون ابا عبدالله(ع) رخ داد.10 ـ مهم‌ترين نقش آنان در زنده نگه داشتن ياد عاشورا و باب نمودن برپايي مراسم عزاداري و نوحه سرايي براي زنان مدينه و زنده نگه داشتن ياد عاشورا و فجايع خونبار آن در اذهان عمومي بود و نسل به نسل رسيدن آن تا قيامت گرچه عاشورا يك روز بود، امّا تا قيامت عاشوراها به ياد حسين (ع) و الگوگيري از زنان و مردان عاشورايي بر پا مي‌شود و هم چنان كه زنان ايراني جوانان غيور خود را آماده براي جنگ مي‌كردند، الگويشان زينب س) بود. و اكنون كه زنان و مادران فلسطيني جوانان خود را آرايش و زيبايي داده و به جنگ بر عليه صهيونيست مي‌فرستد، الگو گرفته از همان زنان صدر اسلام است

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».