عنوان : تلازم احياي دين و تأسيس حكومت ديني
پديدآورندگان : يزدي، محمد، 1310-(پديدآور)
ناشر : فصلنامه مصباح، پياپي 16، دي 1374، صفحه : 21-33
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : احياي دين و حكومت اسلامي
حكومت ديني ومردم
براي توضيح عنوان «احياي دين» بايد ابتدا مفهومي از دين و مرگ و زندگي آن را مطرح ساخت و در مراحل بعد بررسي كرد كه زنده كنندهي اين مفهوم كيست و زنده كردن آن در مواقعي كه به خطر ميافتد چگونه است. دين مفهومي شامل است، و فقط مسائل اخلاقي نيست؛ دين،اقتصاد، سياست و حكومت دارد و با ورود در مسائل حكومتي، طبعا اختيارات و شئون حكومت مطرح ميشود. دين وقتي حيات دارد كه همه جا حضور داشته باشد. اگر اين حضور همگاني از آن گرفته شود و در محدوديت قرار گيرد،حيات آن به مخاطره افتاده است. اصولا مرگ دين بيشتر تدريجي است و اگر مراقبتها باشد زودتر ميتوان پيشگيري كرد، و براي حفظ حيات آن اقدام نمود؛ در غير اين صورت احياگري سختتر و مشكلتر خواهد شد. براي بيمار كردن حيات ديني اولين راه،نفوذ در رجال ديني، حكام، فرماندهان، شخصيتهاي رده اول و سپس نفوذ در فرهنگ عامه است. در ادامه با اشاره به تاريخ حماسهي عاشورا و مراحل آفتزدگي جامعهي اسلامي در عصر بعد از پيامبر اكرم (ص) نقش امام حسين (ع) در احياي دين تبيين شده است.بسم الله الرحمن الرحيمالحمد لله علي آلائه و الشكر علي نعمائه و الصلاة و السلام علي محمد و آله «ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة» حضرت اباعبدالله الحسين (ع) چراغ هدايت و كشتي نجات است. البته اين تعبير در آن حديث معروف براي خاندان عصمت و طهارت صلوات الله عليهم اجمعين در آن حديث معروف «مثل اهل بيتي كسفينة نوح من ركبها نجي و من تخلف منها غرق» آمده است. علت اينكه اين تعبير در خصوص اباعبدالله بطور جداگانه آمده، نقش خاصي است كه اباعبدالله (ع) در هدايت و روشنگري امت اسلامي دارند. موضوع بحث احياي دين است.براي توضيح عنوان «احياي دين» ابتدا بايد مفهومي از دين و مرگ و زندگي آن به دست دهيم و در مراحل بعد بررسي كنيم كه زنده كنندهي اين مفهوم كيست و زنده كردن آن در مواقعي كه به خطر ميافتد چگونه است. اگر تغييري از دين ارائه دهيم كه بر اساس آن، دين مجموعهي اخلاقيات است و آداب و رسومي براي افراد تبيين ميكند كه افراد با انجام اين اعمال، عاقبت و زندگي آن جهاني خود را تأمين ميكنند و اصولا دنيا براي دين ميدان خاصي ندارد و دين در مسائل و ارتباطات اجتماعي حضوري ندارد دين مجموعهاي از معنويات و اخلاقيات است و براساس شايستگيهايي كه در نفوس وجود دارد، كساني ميپذيرند و كساني نميپذيرند. باران رحمت الهي بر سرزمين قلبها ميبارد. آن قلوبي كه شايستگي دارد ميگيرد و ثمر خوبي ميدهد و آنها كه نميگيرند و انكار ميكنند، نتيجهي آن در قيامت ظاهر ميشود. اگر كسي اين مفهوم را براي دين قبول كند، مرگ و زندگي و احياي دين براي او معنا و مفهوم خاصي پيدا ميكند، اما اگر دين مفهوم وسيعتري داشته باشد يعني دين، تنها مجموعهاي از اخلاقيات و مسائل فردي نيست كه فقط براي پس از مرگ آمده باشد بلكه مجموعهاي است كه مسائل اجتماعي و سياسي آن به مراتب از مسائل فردي و شخصي بيشتر است؛ در اين صورت حيات دين به اين معناست كه دين در زندگي و شئون اجتماعي مسلمين نمود داشته باشد.اگر ما مجموعه مقررات، احكام و معارف ديني را بررسي كنيم، ميبينيم كه به مسائل اجتماعي و سياسي و در حقيقت به زندگي جمعي اين جهاني توجه زيادي شده است. با اين بينش مرگ و زندگي و احياي دين معناي ديگري پيدا ميكند.براساس اعتقاد ما دين مفهومي شامل است و فقط مسائل اخلاقي نيست دين اقتصاد، سياست، حكومت دارد و با ورود در مسائل حكومتي، طبعا اختيارات و شئون حكومت مطرح ميشود. موارد تعارض بين مسائل فرد و اجتماع، مسائل نظامي مثل جنگ و صلح و دهها مسألهي ديگري كه به حكومت ديني و حاكميت دين مربوط است، در آن مطرح ميشود.اعتقاد مسلمانان اين است كه پيامبر اسلام به خاطر همين مفهوم مبعوث شدند، ابلاغ، اجرا كردند. اسلام در مدينه با حكومت آغاز كرد؛ يعني حضرت درمدينه نه تنها تبيين احكام الهي كردند بلكه حكومت نيز داشتند. البته به نظر ما حكومت اسلامي قبل از هجرت در مكه شروع شد. اسلامي كه پيامبر خدا بر آن مبعوث شده بود و آن را ابلاغ كرد و اجرا فرمود، اسلامي بود كه حكومت داشت؛ يعني حضرت نه تنها پيامبر بود و دستورات خدا را ابلاغ ميكرد «ما علي الرسول الا البلاغ»؛ بلكه حاكم و ولي امر بود. «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» در آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول» كه چندين بار در قرآن آمده به مسئوليت ولايتي پيامبر هم توجه شده است. پيامبر اكرم (ص) دستورات حكومتي فراوان داشتند، هم در جنگ و هم در صلح و حتي به عنوان فرمانده كل قوا تصميم گرفتند قضيهي صلح حديبيه و دستور رهگيري قافلهاي از كفار در تاريخ محرز است. دهها دستور حكومتي در عزل و نصب مناصب و مقامات محسوس است. با توجه به اين بحث بايد اين سؤال را مجددا طرح كرد كه حيات دين چيست، و اين حيات چه وقت به بيماريها، ضعفها و خطرات مبتلا ميشود و احيانا به موت و مرگ ميرسد تا نياز به احياگري داشته باشد. كه آن را زنده كند و به حالت طبيعي خود برگرداند. حيات دين اين است كه نمود زندگي جمعي و عمومي امت، نمودي اسلامي باشد. البته اين بدان معنا نيست كه تمام زواياي زندگي فرد فرد كساني كه در اين جامعه زندگي ميكنند صددرصد اسلامي باشد.حيات دين با مفهوم مورد اشاره، حضور دين در همهي شئون زندگي مردم، امت اسلامي و هر اجتماعي است كه به نام اين دين شريف زندگي ميكند. در چنين اجتماعي بايد مظاهر دين در همهي حوزههاي اجتماعي اعم از اداري، فرهنگي، قضايي و ساير حوزهها مشاهده گردد. تنها در اين صورت است كه دين زنده است و در صدر اسلام حداقل در زمان خود پيامبر اكرم اين چنين بود. البته كساني هم بودند كه اينروش را قبول نداشتند، يا منافقانه قبول داشتند. و مرتكب برخي تخلفات و گناهان ميشدند پس اگر روزي مظاهر اجتماعي از ارزشهاي اسلامي تهي شد به گونهاي كه مساجد، حسينيهها و تكايا خيلي گرم و آكنده از حضور مردم باشد ولي اعمال و رفتار و گفتار همان مردم با بسياري از مقررات اسلامي مطابقت نداشته باشد. مثلا بايد گفت اين دين مرده است در آستانهي مرگ نهايي است.دين وقتي حيات دارد كه همه جا حضور داشته باشد. اگر اين حضور همگاني از آن گرفته شود و در محدوديت قرار گيرد، حيات آن به مخاطره افتاده است. براي احياي دين بايد با استفاده از باقيماندهي حيات آن، كه در مسجد و حسينيه است، كاري بشود تا مجددا همهي شئون زندگي را فرابگيرد. در اين صورت دين احيا شده و آن كسي كه چنين كاري را انجام دهد، احياگر و زندهكنندهي دين است. اين تعبير اجمالي بود از اصل دين، حيات و مرگ آن و اينكه مفهوم احياي دين چيست.
اكنون سؤال اين است كه اگر دين به بيماري مبتلا شد چگونه بايد اين بيماري را شناخت؛ چه كساني اين بيماريها را ميشناسند؟ قبل از اينكه بيماري عضوي را فلج، و دين را از بخشي از جامعه حذف كند چه پيشگيريهايي بايد انجام گيرد؟ اگر پيشگيري به نتيجه نرسيد چه معالجههايي بايد كرد تا مجددا دين به حيات اوليهاش برگردد؟بايد گفت مجموعهي شرايط ظروفي كه جامعه در آن زندگي ميكند در اين بحث خيلي نقش دارد. براي نمونه در ماجراي اباعبدالله الحسين (ع) جاي تعجب است. حدود پنجاه سال از وفات پيامبر گذشته است و كساني با قصد قربت به عنوان دين، و انجام وظيفه ديني از شهرهايي كه رهبران ديني در آن شهرها حكومت ميكردند براي كشتن فرزند رسول خدا آمدند. اين حادثه چگونه است؟! آيا اين بيماري ناگهاني پيدا شده؟ آيا ميشود در طول يك شبانه روز يك جمعي را اين گونه فاسد كرد؟ چگونه ممكن است سي هزار جمعيت، من رقم را كاري ندارم كمتر يا بيشتر، از شهري مثل كوفه كه پايگاه حاكميت اميرالمؤمنين (ع) بوده است و بيشتر مردم آنجا با فرهنگ حكومتي علي آشنا بودند و صداي كلمات و جملات حضرت را در مسجد كوفه در گوش و قلبشان دارند به جنگ با فرزند علي اقدام كنند؟ در حالي كه حسين (ع)شخصيتي ناشناخته نبوده بلكه در كنار علي (ع) دربسياري از اجتماعات شهر كوفه حضور داشته، در بسياري از جنگها فرمانده بوده و مسئوليت نظامي داشته است. اين سكته قلبي براي حيات اسلام بود اين بيماري بود كه در پيكر جامعه اسلامي وارد شده بود و حيات اسلام را تهديد ميكرد و تنها يك علاج داشت. اصولا مرگ دين بيشتر تدريجي است و اگر مراقبتها باشد زودتر ميتوان پيشگيري كرد و براي حفظ حيات آن اقدام نمود؛ در غير اين صورت احياگري سختتر و مشكلتر خواهد شد.مسأله مهم ايجاد زاويه انحراف در تفكر دولتمردان و نزديكان دولتمردان و متنقدان آن زمان بود و تفكر آهسته آهسته به بدنه جامعه در يك سطحي، نه همهي افراد جامعه، نفوذ كرد. وسائل ارتباطي امروز به راحتي اجازه نميدهد كه بتوان فرهنگ يك جامعه را گرفت و فرهنگ جديد به آن داد اما در جامعه آن روز وضع اينگونه نبود. در آن موقعيت، وسايل انتقال حقايق و اخبار و ابزارهاي تبليغي وجود نداشت؛ طبعا راحتتر ميشد چنين كاري كرد. در زمان خليفهي دوم فردي به استانداري يكي از استانهاي مهم كشور اسلامي گمارده ميشود. ابتدا يك انحراف يا لغزش از مسير ايجاد مي شود و رفته رفته فاصله او با خط اصلي زياد ميشود و كار را به جايي ميرساند كه سياست را به تعبير علي (ع) به شيطنت تبديل ميكند. با استفاده از امكانات حكومت مركزي و اختيارات حكومت استاني در جهت منافع شخصي و تحكيم موقعيت خود و در حقيقت آيندهسازي براي خود و خاندانش ميكوشد و به اصطلاح دنبال رياستطلبي ميافتد. از نقطهي شروع تا نقطهي اوج اين انحراف 40 (چهل) سال طول ميكشد. به هر حال رفتار و روش او كار را به جايي ميرساند كه ده سال تمام از اين چهل سال، حسين بن علي (ع) به رغم اين اعتقاد كه اسلام در آستانهي سقوط و مرگ قرار گرفته با همين حاكم مدارا ميكند. اعمالش را تأييد و امضا نميكند و اما درگير هم نميشود. مركز اين استان شام و حاكم آن معاويه است.در ماجراي اعتراض و شورش مردم عليه عثمان، اميرالمؤمنين سلام الله عليه براي پايان دادن به آن غائله، حتي بچههايش را به صحنه فرستاد. با كشته شدن عثمان، مسئوليت حكومت اسلامي به حضرت علي (ع) محول شد و حضرت به طور رسمي حكومت را پذيرفت و هيچ شرطي راهم قبول نكرد (شرط عمل به سيرهي خلفا). اگر حكومت چهار سالهي علي (ع) نبود، واقعا الگويي براي نشان دادن حكومت اسلاموجود نداشت. در مقام تئوري مفاهيم، روايات، عنوانها و بحثهاي زيادي موجود است، اما در عمل و شكل اجرايي مشكلات زيادي وجود دارد. شكل حكومت در مقام تئوري در كتاب و مجله و مقاله و روزنامه يك چيز است ولي همين شكل وقتي ميخواهد عمل و اجرا شود در بسياري موارد با مشكلاتي جديد درگير ميشود. درست مثل پياده كردن نقشه بسيار عالي ساختمان روي زميني كه قبلا ساختمان ديگري در آن بوده و فراز و نشيب بسيار دارد. اين است كه حكومت در شكل تئوري با حكومت در شكل اجرايي بسيار متفاوت است. امروز هم كه ما خوشبختانه با حكومت اسلامي زندگي ميكنيم و اسلام را در شعاع حكومتياش داريم، شايد واقعا ماهي نميگذرد كه حداقل يكي دو تا مسأله به وجود نيايد كمه در اجرا و عمل پاسخ ميخواهد. اما پاسخها در فقه به گونهاي كلي گفته شده، در روايات كلي طرح شده است؛ به عبارت ديگر مبناها گفته شده، عناوين آمده است، اما پاسخ ساده و صريح را بايد فقها بيان كنند.
بعد از شهادت علي (ع) امام حسن با معاويه نه تنها كنار نيامد بلكه اعلام جنگ كرد و نامهها و مكاتباتي كه بين حضرت و بين شام رد و بدل شده، نامههاي بسيار تندي است و لحن مكاتبات رفته رفته شديد شده تا به مرحلهاي رسيده است كه همديگر را به جنگ تهديد كردند و ميرفت كه آتش جنگ افروخته شود همان استاندار كه بعد از شهادت علي (ع) داعيه حكومت داشت با روشهاي شيطاني از جمله فريب دادن، خريدن افراد، توزيع پول در ميان اشخاص، وعده دادن به جاه و رياست به افراد و متنقدان و تهديد كردن بعضي از ضعفا كار را به مرحلهاي رساند كه اصولا در اردوگاه امام مجتبي (ع) كاري قابل انجام دادن نبود؛ حتي مركز حيات و در حقيقت فرماندهي كل در حيات خود امام حسين (ع) در مخاطره افتاد. طبيعي بود كه در اينجا قرارداد ترك مخاصمه مطرح شد. بعضي از آن تعبير به صلح و بعضي نيز تعبيرات ديگر ميكنند. اما اگر در متن قرارداد دقت شود شايد مناسبترين تعبير، ترك مخاصمه است. چون امام حسين (ع) شرايطي براي معاويه گذاشته بود، اگر چه او به اين شرايط عمل نكرد كه در تاريخ مذكور است. به هر حال ترك مخاصمه انجام گرفت و سالها اماممجتبي (ع) در حال ترك مخاصمه در مدينه زندگي ميكرد.
امام حسين (ع) مدتها در حيات معاويه با همان شرايط زندگي ميكرد شما ببينيد وضعيت چگونه بوده است؛ بويژه در شام همه مردم سخت از حكومت تعريف ميكردند و آن را بهترين نوع حكومت اسلامي ميدانستند. در مسأله وليعهدي و در حقيقت پيمان گرفتن از مردم، كساني مأمور شدند و تبليغ كردند و موافقت مردم را با پول، تهديد و... گرفتند فرماندار مدينه به معاويه نوشت كه اينجا مدينه است. مردم با بسياري از معارف علي (ع) آشنا هستند و به اين راحتي نميتوان گفت يزيد وليعهد و جانشين خليفه است بخصوص كه بسياري وضع زندگي او را ميدانند او ظواهر اسلامي را رعايت نميكند؛ در مجالس نامناسب شركت ميكند؛ شرابخواريها، قماربازيها و كارهاي ديگر او را ميدانند. معاويه تصميم گرفت خود براي ارزيابي مدينه به آنجا سفر كند و مسأله وليعهدي يزيد را در سطح كشور قطعي بكند وقتي وارد مدينه شد، به خانه همسر پيامبر، كه از احترام فوقالعادهاي برخوردار بود و درمدينه زندگي ميكرد، وارد شد. همسر پيامبر پرسيد: براي چه به مدينه آمدهاي؟ گفت: زيارت. گفت: هدف فقط زيارت است.؟ گفت: علاوه بر آن كارهاي ديگري هم داريم. مسأله مهم كشوري وجود دارد و به دليل موقعيتي كه شما در جامعهي اسلامي داريد ومسلمانان به شما احترام ميگذارند، ميخواهم نظر شمارا هم بگيرم. در اين مسأله به من كمك كنيد. گفت: چه مسأله است. گفت: وليعهدي يزيد است كه من به استانها و شهرها و فرماندارها و مأموران دولتي ابلاغ كردم و آنان از مردم تعهد گرفتند.مسأله تقريبا تمام شده است تنها جايي كه مانده اين شهر است كه به دليل وجود فرهنگ عميقتر ديني و علاقهاي كه مردم دارند با مشكل روبروست و ميخواهم ببينم شما در اين قضيه چه ميكنيد. آن طور كه در تاريخ آمده، همين كه همسر پيامبر از اين مطلب اطلاع پيدا كرد، با برخورد خيلي خشن و خارج از آداب و احترامات به او گفت چگونه با داشتن چنين فكري به خانهي من آمدي؟ سپس همسر پيامبر مطرح كرد كه حسين (ع) قبول نميكند، معاويه گفت بالاخره كاري ميكنيم كه قبول كند و نهايتا شمشير فاصل است و قضيه را حل ميكند. وقتي به اينجا رسيد همسر پيامبر گفت ازخانهي من بيرون برو. آيا براي رضايت گفتن وليعهدي پسرت آماده كشتن پسر پيامبر هستي؟ معاويه گفت: سعي ميكنيم مصالحه بكنيم. آن چيزي كه من ميخواهم از اين قسمت تاريخ استفاده بكنم اين است كه افكار عمومي مسلمانها در آن در سطح كشور اسلامي در چه مرحلهاي بود كه وقتي به استانداران و فرمانداران ابلاغ شد كه بايد براي وليعهدي يزيد از مردم پيمان بگيريد، چندان با مشكل روبرو نشدند ولي در مدينه، خود فرماندار گفت كه اينجا به دليل افكار عمومي عملي نيست. از جمله شيطنتهاي معاويه اين بود كه او ظواهر را حفظ ميكرد. مورخان نوشتهاند سخن حضرت علي (ع) كه فرمود: اگر تقوا مانع نبود «كفت ادهي العرب» دربارهي همين مسأله است چرا كه معاويه به گونهاي رفتار ميكرد كه همه او را مسلمان تمام ميدانستند. ظواهر راخيلي حفظ ميكرد ولي پشت پرده اشخاص را با پول،صحبت، مقام و تشويق خريده بود به گونههايي كه نميتوانستند كنار بروند برخي از نزديكان علي (ع) نيز به معاويه ميپيوندند و با او همكاري ميكنند. و تصريح ميكنند كه حق و دين و واقعيت و سعادت كنار علي (ع) ولي دنيا و زندگي و خوشگذراني كنار معاويه است و به خاطر زندگي به شام آمديم نه به خاطر دين.
براي بيمار كردن حيات ديني اولين راه، نفوذ در رجال ديني، حكام، فرماندهان، شخصيتهاي رده اول و سپس نفوذ در فرهنگ عامه است. از اين راهها زمينهها مستعد و فعال ميشود و كمكم به زمينههاي بيتفاوتي تبديل ميشود. سپس اعتقادات اجتماعي را گرفت و برد سراغ زندگي فردي و تا آنجا رساند كه «با حكومت نميشود درگير شد». «با مشت خالي نميتوان بر سندان كوبيد». با رواج اين فلسفهها آن حياتي كه ما اشاره كرديم، يعني حضور دين در همهي مظاهر اجتماعي، از آن گرفته ميشود. اما اين كار، يكروزه و دو روزه نميشود، آن كسي كه ميخواهد با حيات دين مبارزه كند بايد خيلي استاد باشد كه از كجا شروع كند، با چه وسيلهاي شروع كند و چگونه حركت كند كه احساس بيماري نشود. ميكروبهايي كه وارد بدن انسان ميشوند و حيات او را مختل ميكند، قسمي از آنها به گونهاي هستند كه حتي چندماه، خود شخص هم متوجه نميشود، ولي جهازهاي حياتي را تضعيف ميكند و آهسته آهسته پيشروي ميكند.يك وقت ميبيند كه يكي از اين جهازها درست نميتواند كار بكند. در اين صورت براي معالجه، زمان بيشتري هم لازم است، معلوم هم نيست كه به راحتي به حالت اول برگردد. حيات دين در جامعه نيز به معنايي كه براي حيات دين گفتيم، اينگونه مبتلا به ميكروب ميشود. هر چه زودتر متوجه اين ميكروب بشوند و مقابله را شروع بكنند، پيشگيري است و هر چه ديرتر، منتهي به بيماري ميشود و معالجه سختتر خواهد شد. بنابراين يكي از راههاي ضعف و بيماري دين، نفوذ در مقامات عالي اجتماعي - سياسي جامعه و به ويژه حاكمان است.لغزش يا انحراف در حاكمان به حدي در انحراف مردم مؤثر است كه گفتهاند: الناس علي دين ملاكهم مردم هميشه به بالادستشان نگاه ميكنند. اگر ديديد كه آنها راجع به اموال عمومي اهميت ميدهند آنها هم اهميت ميدهند، يا خداي ناكرده در زندگيشان مظاهر اسلامي دارد ترك ميشود و مظاهر غير اسلامي ميآيد، آنها هم همين كار را ميكنند. همانطور كه در اين قرون اخير براي اسلام با همين نقشه عمل كردند و واقعا از راه نفوذ در زندگي حاكمان بويژه به گونههايي عمل كردند كه ما ميگوييم، چطور در ظرف 60 سال كساني از كوفه آمدند به جنگ امام حسين، چطور ميشود چنين چيزي؟ ولي ديديم در ظرف مثلا 100 سال كمتر يا بيشتر كار به جايي رسيد كه برخي از روحانيون عالي مقام اسلامي به نقطهاي رسيدند كه تشكيك كردند اصلا حكومت در اسلام هست يا نيست و وظيفه بررسي حكومت براي ما هست يا نيست. چون ما امكاني نداريم نبايد اصلا اين مسأله را بررسي كنيم. مرحوم مقدس اردبيلي كتابي در فقه دارد به نام آيات الاحكام كه در آن وقتي به باب جهاد ميرسد مينويسد چون مورد ابتلا نيست و امروز ما نيازي به آن داريم و نميتوانيم از آن بهرهاي بگيريم، بهتر اين است كه اين بحث را رها كنيم. مهمتر از آن بخش قضا و قضاوت است كه از بخشهاي حساس حكومت است اما در كتابهاي فقهي به تمام زواياي آن پرداخته نشده است.
حيات دين به اين است كه در جامعه، دين در مظاهر زندگي آن جامعه حضور داشته باشد. اگر دين از مظاهر زندگي كنار رفت، سلامت آن به خطر افتاده، گاهي همبه مرگ ميرسد در زمان اباعبدالله الحسين به مرگ رسيد «و علي الاسلام السلام» يعني فاتحه اسلام را بايد خواند. از اسلام چيزي باقي نمانده است. وقتي رئيس حكومت، شرابخوار و قمارباز است مديريت كشور براساس رشوه و ربا و دزدي و دغل، وابستگي و ارتباط است و اصولا به تعبير امروز ما ارزشهاي ديني هيچ كجا ديده نميشود، در اين صورت، اسلام حضور و حيات ندارد. در تاريخ اسلام و تاريخ احياي دين، اولين احياگر دين امام حسين (ع) است. حضرت علي (ع)براي روشن كردن افكار عمومي دست به اقدام زد. حركت امام حسين (ع) از آنجا شتاب بيشتري پيدا كرد كه ايشان را به فرمانداري احضار كرده، گفتند شما بايد با يزيد بيعت بكنيد. حضرت چه بكند؟ آيا همانجا بماند تا به اصطلاح سر او را زير آب بكنند و شايعه كنند كه ايشان به طور طبيعي از دنيا رفتند. «فخرج منها حائفا يترقب» حضرت تصميم گرفت كاري بكند كه دنياي اسلام را تكان بدهد و افكار عمومي را بيدار كند كه اين حكومت، حكومت اسلام نيست. حضرت، مخفيانه از مدينه خارج شد چرا كه اگر حكومت اطلاع پيدا كند، ايشان را دستگير، و براي ايشان محدوديت ايجاد ميكنند؛ بنابراين به مكه آمدند به دليل مصونيتي كه آن شهر داشت. تقريبا سه ماه در مكه بودند. اين سه ماه، آنطور كه تاريخ منعكس كرده است، كار حضرت تبليغ بود و نه درس و نقل حديث، و نه فقه و كلام. حضرت در مقابل سؤالات ديداركنندگان اوضاع را شرح ميداد و وظيفهي هر كس را به تناسب درك سياسي - اجتماعياش معين ميكرد تا اينكه افكار عمومي را آهسته آهسته تكان داد اخبار به همه جا انتقال يافت. نامهها به حسين (ع) رسيد و از حضرت دعوت شد. در نامهها تصريح شده بود كه اگر شما بياييد، ممكن است در سايهي رهبري شما به هدايت برسيم و اسلام را نجات بدهيم. آنگاه حضرت به نامهنگاري پرداختند و در آنها اوضاع را تشريح، و وظيفه را تعيين كردند. حضرت نامهها را نوشتند و از افرادي دعوت كردند. كساني هم اجابت كردند و آماده شدند. بتدريج حكومت هم وارد عمل شد و داستان كربلا اتفاق افتاد. راهها را بستند، رفت و آمدها را كنترل كردند و نامهها را گرفتند. جلو انتقال اخبار را گرفتند. اباعبدالله (ع) براي احياي اسلام، افكار عمومي را حركت دادند حكومت به دليل تسلطي كه داشت مانع اين كار ميشد و اين روشنگري عمومي به كندي پيش ميرفت. حضرت راهي را انتخاب كرد تا در جامعه حركتي ايجاد كند. مهم نيست كه حضرت كشته شوند.مهمتر آن است كه مردم بيدار شوند و اسلام از اين حالت بيرون بيايد و واقعا اين كار هم شد. با كشته شدن حضرت و طبعا با اسارت اهل بيت ايشان، موجبات بيداري مردم فراهم آمد. حسين بن علي (ع) پسر پيامبر بود و همراه با تعدادي از اطرافيانشان كشته شدند. كشته شدن حضرت را نميتوان پوشاند. به هر حال، او از مدينه خارج شده بود از راههاي معمولي حركت كرده بود سه ماه در مكه بود، با مردم تماس داشت، بويژه زمان خروج از مكه كه حركتي فكري ميان عامه مسلمانان، كه براي انجام مراسم حج به مكه آمده بودند، ايجاد كرده. چرا حسين اين كار را انجام ميدهد؟ اين چه وقت خروج از مكه است؟ اما جواب اصلي حسين اين است كه حكومت تصميم گرفته است كه در مكه حسين (ع) را به قتل برساند. حكومت ميخواهد حسين را به قتل برساند؟! چراها شروع ميشود و نوعي تحرك براي روشن شدن مسائل عامه به وجود آمد. نتيجهي زيادي نبخشيد چون وسعت بيداري عامه مردم كم بود، لذا حضرت با شهادت اين كار را كرد و با اسارت تكميل شد. زينب كبري (ع) با به عهده گرفتن سفر اسارت، اوضاع را تبيين كرد تا اينكه اسلام رفته رفته حركت كرد. بعد از حادثه كربلا نهضت توابين شروع شد، حكومت فشار بيشتري آورد. جريان كشتار مدينه و پس از آن كشتار مكه پيش آمد. عامهي مردم عليه حكومت بنياميه شوريدند و يزيد منقرض شد.
نمونه عملي اين بحث انقلاب اسلامي ايران بود. در انقلاب اسلامي تقريبا حادثه كربلا تكرار شد با برخي تفاوتها، با خساراتي از نظر رقم و عدد بيشتر و از نظر اثر وسيعتر به دليل اوضاع اجتماعي دنيا. اسلام در دنيا خرافه و تز قديمي و كهنه تلقي ميشد. نماز خواندن در مراكز عمومي عقبمانده بودن تلقي ميشد. يك مسلمان مؤمن جرأت نميكرد در سالن فرودگاه به نماز بايستد. حتي گناه ترك نماز را به دليل افكار عمومي ميپذيرفت. در زمان طاغوت يكي از مقامات يكي از كشورهاي عربي در ماه رمضان به ديدن شاه آمده بود براي او و شاه چاي آورده بودند. اين شخصيت بعدها براي من تعريف ميكرد كه آن روز فهميدم كه شما موفق خواهيد شد. ميگفت: به شاه گفتم ماه رمضان است من مسافرم، شما مگر كسالتي داريد؟ در جواب من گفت: مگر شما هم اين خرافات را قبول داريد؟ رئيس حكومتي در كشور اسلامي احكامقطعي قرآن مثل روزه راه قبول نداشت شراب و قمار عادي و معمولي بود و به حجاب هم اصولا اعتقاد نداشتند وضعيت به گونهاي شد كه از اسلام هيچ چيزي نبود. در مساجد فقط چند پيرمرد و پيرزن شركت ميكردند. در حوزهها هم بحثهاي فراواني دربارهي مسائل اسلامي ميشد البته نه براي جوابگويي به مسائل جاري حكومت اسلامي؛ حتي در اواخر رژيم سابق، قصد داشتند ديواري دور شهر [قم] همانند واتيكان بكشند.امام راحل (ره) با پيروي از امام حسين (ع) همه را بيدار كرد و امروز رسيدهايم به نقطهاي كه اسلام نه تنها تز خرافي نيست بلكه پس از فروپاشي كمونيسم در شرق، اسلام در مراكز بزرگ علمي دنيا به عنوان تنها راه نجات بشريت مطرح است.الآن اسلام در جمهوري اسلامي ايران است اسلام در هيچ جاي دنيا به اندازه اين مملكت اسلامي حيات ندارد. آن گونه كه اينجا حيات دارد، در همه دادگاهها مبنا اسلام است، در مجلس، نمايندگان در چارچوب مقررات اسلامي سخن ميگويند. در دولت اين نامهها در چارچوب مقررات اسلامي تهيه ميشود. شوراي نگهبان براي كنترل قوانين مجلس شوراي اسلامي انتخاب شده، بر اسلامي بودن قوانين نظارت ميكنند. در دستگاه قضايي، اسلام ملاك حكومت است. اين حيات اسلام است يعني مجتمع بر اساس اسلام زندگي ميكند.امروز اسلام يك تز زنده شده است اگر بخواهند مجددا او را بيمار كنند، ضعيف كنند و به مرگ منتهي بكنند به آساني ميسر نيست. اين قبيل سمينارها براي همين امر تشكيل شده است كه راه مراقبت و كيفيت مراقبت از اسلام شناخته بشود و ان شاء ا... هيچگاه دشمنان نخواهند توانست حيات و حضور دين را از جامعه اسلامي بگيرند و به خواست خداوند اين حاكميت تا زمان حضور امام زمان (عج) به عنوان يك موجود زنده و بالنده حضور خواهد داشت.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».