شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۴-۵۶۳۹۶
سرشناسه : ميرمحمدي ضياالدين
عنوان و نام پديدآور : بازخواني روز واقعه - تبيينشناسي تحليلهاي عاشورا/ ميرمحمدي ضياالدين
منشا مقاله : ، جامجم (۲۱ اسفند ۱۳۸۴): ص ۱۱.
توصيفگر : تحليل تاريخي
توصيفگر : قيام عاشورا
مقالهي حاضر نگاه و رويكردي بيروني (معرفت درجهي دوّم) بر پديدهي تاريخي عاشورا دارد. ابتدا مقدمهاي كوتاه در بيان مفهوم تبيين تاريخي و انواع آن (قانونمند، عقلاني و روايي) ذكر ميشود و در ادامه به پيشينهي تبيين تاريخي پديده عاشورا نظر دارد و با گزينش متوني تحليلي در حوزهي تاريخنگاريِ پديدهي عاشورا، آنها را از لحاظ تبيينهاي قانونمند، عقلاني و روايي مورد ارزيابي وبررسي قرار داده، به شواهد و مصاديقي از انواع تبيينهاي به كار رفته در آنها اشاره ميكند و در پايان به ضرورت توجه جدي مورّخان فعلي به كاربرد تبيينهاي تاريخي در تحليل پديدههاي تاريخي خصوصا تاريخ عاشورا تأكيد دارد.واژههاي كليدي: تبيين تاريخي، تبيين قانونمند، تبيين عقلاني، تبيين روايي، متون تاريخي، روش تركيبي، روش تحليلي و پديدهي عاشورا.روش تركيبي: روشي است كه در ميان روايات و گزارشهاي مختلف تاريخي به دنبال مقايسه، تركيب و ايجاد سازگاري است و از اسناد روايات اجتناب ميشود و به جاي آن به مقايسه و تركيب و ايجاد سازگاري ميان روايات مختلف ميپردازد. ج) روش تحليلي: روشي است كه علاوه بر نقل روايت به صورت تركيبي، به دنبال تحليل، تبيين و اجتهاد تاريخي است و به بررسي علل و نتايج پديدهي تاريخي ميپردازد.
اعتبار و ارزش پژوهشها و مطالعات تاريخي، به توصيف و نقل پديدههاي تاريخي نيست، بلكه محقق تاريخ بايد تبيينهاي تاريخي را ايجاد نمايد و به ابهامات مختلف تاريخي از نگاه چرايي و چگونگي پاسخ دهد. محقق تاريخ با پردازشِ تبيين تاريخي، پا را از مرزهاي تاريخنگاري فراتر ميگذارد و به دنبال كشف روابط علّي بين پديدههاي تاريخي است. وي ميكوشد با ريشهيابي تغييرات و علل آنها با تبيين تاريخي بين وقايع حال و آينده پيوند ايجاد نمايد. در واقع در كنار توصيف وقايع تاريخي به تجزيه و تحليل انتقادي آنها ميپردازد تا به شناخت علّي پديدههاي تاريخي واقف گردد. (نوذري، ص 36 ـ 37 و ساده، ص 380 ـ 381)
تبيين در لغت به معناي هويدا شدن، پيدا شدن، هويدا كردن، بيان كردن و آشكارساختن است. (دهخدا، 28/300) در اصطلاح، مفهوم تبيين تاريخي، يعني توجه به پديدههاي تاريخي و مطالعهي آن براي دريافت چرايي و چگونگي و چيستي آنها؛ به تعبير ديگر، تبيين تاريخي راه شناخت علل پديدههاي تاريخي و كشف قوانين كلي حاكم بر پديدهها و حوادث تاريخي را هموار ميكند.
تبيين تاريخي را معمولاً به سه دسته تقسيم ميكنند: [1] الف) تبيين قانونمند؛ ب) تبيين عقلاني؛ ج) تبيين روايي. (نوذري، ص 36 و ادواز)1. تبيين قانونمند: تبيين قانونمند ارزيابي و بررسي واقعهي مورد نظر به عنوان يك پديدهي تاريخي و قراردادن آن در يك جريانِ كلي و تعميمبخشي به منظور ارائهي يك قاعدهي نظاممند در تاريخ است؛ بدين معنا كه معمولاً واقعهي مذكور در اوضاع و شرايط معيني رخ دهد. به تعبيري روان و رسا، تبيين قانونمند ارائهي يك مدل عام و فراگير در تاريخ است، تا پديدههاي تاريخي را محصول و توليد همان قاعده و قانون كلي بداند. برخي فيلسوفان تاريخ، كه عمدتا داراي ديدگاه پوزيتيويستياند، نوعي نگاه و گرايش تبعي به تاريخ دارند و آن را در تداوم علوم ميپندارند. آنان مدعياند كه تبيينهاي مبتني بر قانون و يا قاعدهمند در صدر انواع تبيينها قرار دارند؛ به عنوان مثال، به كاهش مشروعيت حكومت و از دست دادن اعتبار و وجههي مردمي در اثر افزايش ماليات اشاره ميكنند، كه يك برداشت قانونمند از تاريخ است. از نكات ضعف اين نوع تبيين ميتوان به عدم تدوين، توجيه و يا اثبات تعميمبخشيهايي مناسب اشاره كرد، مضافا بر اينكه خود مورخان دغدغهي خاصي براي تدوين و اثبات قاعده و قانون كليِ حاكم بر تاريخ ندارند. از مخالفان و مدافعان اين نوع تبيين ميتوان به كارل پوپر [2] و همپل [3] اشاره كرد. (نوذري، ص 37 ـ 38، پوپر، مصباح يزدي)2. تبيين عقلاني: اين تبيين، تبيين كنشها، واكنشها، فعاليتها و اعمال كارگزاران تاريخي از بعد خواستهها، اعتقادات، نيات و معيارهاي آنهاست. نگاه به علل و دلايل انگيزهها و اعمال آنها تبيين عقلاني تاريخ و يا برداشت عقلاني از تاريخ است. تبيينهاي عقلاني بيشتر در پديدههاي تاريخيِ سياسي مورد توجه قرار گرفتهاند و اين نوع پديدهها انباشته از تبيين عقلانياند. توجه به تفاوتهاي تاريخ و ساير علوم و عدم توجه به شباهتهاي ميان آنها از جمله مواردي است كه فلاسفهي تاريخ در تبيينهاي عقلاني تحت تأثير آنها قرار گرفتهاند. نقطه ضعف جدّي اين نوع تبيينها اين است كه، علي رغم روشن و قابل فهم بودن تبيينهاي عقلاني به اندازهي كافي، و آشكار بودن اعمال افراد در تاريخ، در موارد زيادي نميتوان با روش عقلاني آنها را تبيين نمود و پيامدهاي پيشبيني نشده و ناخواستهي كنشهاي افراد را به هيچوجه نميتوان ناديده گرفت؛ زيرا به آنها فكر نكرده بودند.از جمله موانع و نقاط ضعف تبيينهاي عقلاني اين است كه گزارش عمدهي مورخان، تابع ساختار اجتماعي و محيطي و يا اوضاع و احوال اجتماعي است كه به هيچوجه تحت تسلّط كنشهاي افراد انساني نيستند. تغييرات و نوسانهاي بلندمدت در فقر و ثروت، انقلاب صنعتي و نوسانهاي موجود در الگوي عام زندگي و تأمين معاش، مستعد پذيرشِ تبييني بر حسب اهداف و نيّات فردي نيستند؛ لذا تبيينهاي عقلاني، تنها راجع به تبيين بخشي از حقيقت تاريخي است. از پردازندگان نظريهي تبيين عقلاني تاريخي ميتوان به گالينگورد [4] و ويليام دري [5] اشاره كرد. (نوذري، زرين كوب، سيروفهيف، ادواز)3. تبيين روايي: نوع سوم از تبيين تاريخي، تبيين روايي است كه، به زعم گروهي، مختص تاريخ است. بر اساس تبيين روايي، يك واقعه و پديدهي تاريخي با نقل و روايت كردن وقايع پيش از آن توضيح و تبيين ميشود. پس تبيين روايي، يعني توضيح دادن يك پديده و واقعهي تاريخي با نقل واقعهي پيش از آن. مشكل عمدهي تبيينهاي روايي اين است كه آيا روشهاي فوق اساسا به امر تبيين ميپردازند، يا آيا شرايط متناسبي را كه تبيينهاي مذكور بايد تابع آن باشند (زيرا تمام روايتها يا تبيينهاي روايي بايستي گزينشي باشند) ميتوان بدون قرار دادن آنها در ردهي تعميمبخشيهايي كه تبيينهاي قانونمند بدانها متكياند، مشخص ساخت. تبيينهاي روايي بايد در سطح جزئيات مناسب و گزينشي باشند و ممكن است شامل برخي تبيينهاي قانونمند و عقلاني باشند، ولي لزوما شامل كل اين قبيل تبيينها نيستند. معضل عمدهي ديگر نظريهي تبيين روايي تاريخ اين است كه نظريهي فوق مبتني بر اين است كه تاريخ اساسا يك جريان روايي است؛ به مفهوم نقل حوادث، وقايع و اعمال مردمان گذشته، به خصوص در عرصهي سياسي كه بر اساس ترتيب زمانيِ پديدههاي تاريخي، يعني به صورت كرونولوژيك يا گاهشماري تدوين شده است.كماهميت دانستن روايت و يا كاستن از اعتبار و ارزش آن و در عوض حركت به سمت تحليل موقعيتها و شرايط تاريخي، زمينه را براي تبيين تحليلي و روايي آماده و آن را جايگزين روايت كرده است. اكشات، [6] باترفيلد [7] و گالي [8] از صاحبنظران تبيين روايياند. (زرين كوب، نوذري، والش)با تفحّص در كتب و متون تاريخي به همهي انواع تبيين ميتوان برخورد كرد؛ امّا فلاسفه و نظريهپردازان تاريخ دست كم تبيينهاي سهگانهي قانونمند، عقلاني و روايي را تبيينهاي مختص تاريخ ميدانند. در تبيين علّي تاريخ بين انديشمندان تاريخ اختلافنظرهايي اساسي وجود دارد؛ حتي تبيين علّي را ميتوان در ارتباط با تبيين قانونمند و يا يكي از ردههاي آن تلقّي كرد. مورّخان نوعا ميان دو مقولهي «علّت» و «عقل» تمايز قاعدهمندي قايل نشده و تفاوت آنها را به طور شفاف بيان نكردهاند؛ به عبارتي، علل موردنظر يك مورّخ ممكن است همان عقول و دلايلي باشد كه در تبيينهاي قانونمند و عقلاني مطرح است؛ لذا با امعاننظر به توضيحات فوق، از شرح و بسط «تبيين علّي» صرفنظر ميشود.
فراتر رفتن از مرزهاي تاريخنگاري محض، حركت از توصيف و نقل صرف پديدههاي تاريخي به طرف تجزيه و تحليل انتقادي آنها، شناخت روابط حاكم بر رخدادهاي تاريخي و ارائهي مدل فراگير و عام بر ساختار حركتي تاريخ بدون تبيين تاريخي امكان ندارد؛ علاوه بر اين، ميتوان به موارد ذيل براي ضرورت پردازش تبيين تاريخي عاشورا استناد كرد: [9] .1. حادثهي عاشورا حالت زندهي فعلي ندارد و يك پديدهي تاريخي است، لذا فهم و درك حضوري آن ممكن نيست و بايد با ابزار خاص ارزيابي و مطالعه شود.2. عدم تكرار عيني پديدههاي تاريخي، ضرايب انحرافيِ خاصي را در بررسي و ارزيابيِ مطالعات تاريخي به وجود ميآورد؛ لذا مورخ و محقق بايد ضرايب خاص انحراف را در پديدههاي تاريخي و خصوصا پديدهي عاشورا در نظر داشته باشد.3. پديدهي تاريخي عاشورا به طور كامل و تمام در اسناد و مدارك تاريخي انعكاس نيافته است؛ لذا محقق و مورخ بايد از روشها و فنون استنتاجي و اجتهادي براي تكميل عدم انعكاس كامل اين پديدهي تاريخي در مآخذ و مدارك تاريخي استفاده نمايد.4. پديدهي تاريخي عاشورا تنها سرگذشت اميران و رجال سياسي آن نيست؛ بلكه در كنارش بايد به ساختار اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي حيات جمعي جامعهي آن روز توجه كرد.5. حادثهي تاريخيِ عاشورا به تنهايي معنا و مفهومي ندارد؛ لذا مورخي كه به كالبدشكافي پديدهي عاشورا ميپردازد، بايد آن را در زمينهي كلي جامعهاش نگاه كند و چون جمعآوري تمام مداركِ پديدهي مذكور امكان ندارد، مورخ بايد جامعهي گذشته را بازسازي نمايد.6. تشريح اهداف، انگيزهها، كنشها و اعمال عاملان پديدهي تاريخي عاشورا نيازمند تبيينهاي تاريخي است و بدون تبيين تاريخي، شناخت زمينههاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصاديِ حادثهي بزرگ عاشورا ممكن نيست.7. تجزيه و تحليل انتقادي ماهيت قيام عاشورا و كشف عوامل و زواياي ناپيداي شكلگيري آن، بدون كاربست اركان تبيين تاريخي، تحقّق و عينيت نمييابد.تأمّل در موارد فوق و تعمّق در ماهيت پديدههاي تاريخي، خصوصا پديدهي تاريخي عاشورا، تجزيه و تحليل مدارك و شواهد تاريخي، استنباط و اجتهاد تاريخي مورّخ، اطلاع از معنا و مفهوم پنهان پديدهي تاريخي عاشورا، كشف ضرورتهاي تاريخي پديدهي عاشورا، نه جبر تاريخي آن، و دوري از خطاهاي سهو و عمد، جملگي ميطلبد كه در عرصهي پديدهي تاريخي بايد قدم را از مرز نقل و گزارشِ تاريخي فراتر گذاشت و به مرحلهي اساسي پژوهشهاي تاريخي، يعني تبيينهاي تاريخي وارد شد.
متون متعددي دربارهي حادثهي عظيم عاشورا نوشته شده است كه برخي مستقلاً و برخي در كنار بررسي ساير حوادث تاريخي اسلام به تاريخ عاشورا پرداختهاند. منابع اوليهي پديدهي تاريخي عاشورا را پنج متن قديمي و اصيل تشكيل ميدهند كه عبارتاند از: مقتل الحسين ابومخنف (م157)، طبقات الكبري ابنسعد (م230)، انساب الاشراف بلاذري (م279)، اخبار الطوال دينوري (م282) و الفتوح ابناعثم (م314) كه قديميترين اين آثار مقتل الحسين(ع) ابومخنف است. منابع مذكور شرح حال مفصّلي از جريان عاشورا و حاوي جزئيات و اخبار ريز و دقيقي هستند كه از لحاظ مواد خام تاريخيِ حادثهي عاشورا ارزش بالايي دارند. (جعفريان، 1381، 1376)از ساير منابع مهم تاريخ عاشورا ميتوان به متوني همچون: تاريخ طبري (م310)، الارشاد شيخ مفيد (م413)، مقاتل الطالبيين (م356)، مناقب ابنشهر آشوب (م588)، مقتل الحسين(ع) خوارزمي (م568)، مقتل الحسين(ع) امام طبراني (م360)، تاريخ الخلفا (مجهول المؤلّف)، البدء والتاريخ مطهر بن طاهر مقدسي (م3553) لهوف ابنطاوس (م 664)، كشف الغمّه في معرفة الائمه(ع) عيسي اربلي (م692) مقتل الحسين عبدالرزاق مقرم؛ و از آثار جديد ميتوان به نفس المهموم شيخ عباس قمي، عبرات المصطفين شيخ محمدباقر محمودي، بررسي تاريخ عاشورا محمد ابراهيم آيتي، گوشهاي از سرگذشت و شهادت امام حسين(ع) علي غفوري، سالار شهيدان حسين شيخالاسلامي، نهضت حسيني سيدعلي فرحي، مقتل الشمس محمدجواد صاحبي، ادب الحسيني و حماسته احمد صابري همداني، مع الحسين في نهضته اسد حيدر و قصهي كربلا علي نظري منفرد نام برد. (همان)در زمينهي آثار تحليلي ميتوان به متوني همچون: شهيد جاويد صالحي نجفآبادي، شهيدِ آگاه آية الله صافي گلپايگاني، درسي كه از حسين(ع) بايد آموخت شهيد عبدالكريم هاشمينژاد، بعد از پنجاه سال دكتر جعفر شهيدي، الفباي فكري امام حسين(ع) محمدرضا صالحي كرماني، پژوهشي پيرامون زندگي امام حسين(ع) محمدمهدي شمسالدين، حماسه حسيني استاد مطهري، حيات فكري و سياسي امامان شيعه و تأمّلي در نهضت عاشورا رسول جعفريان و انقلاب عاشورا دكتر مهاجراني اشاره كرد. (جعفريان، 1376)
1. اكثر منابع و متون مربوط به حادثهي عاشورا، مخصوصا قرون قبلي بر پايهي روش روايي بنا شده است و سبك و متد تاريخنگاري آنها بر اساس ذكر روايات مختلف تاريخي و نقل و گزارش است، حال يا به شيوهي تاريخنگاريِ مكتب حجاز، به صورت «معنعن»، و يا به شيوهي تاريخنگاريِ مكتب عراق، به صورت تداخل روايات و اسناد و يا حذف اسناد. اين منابع از لحاظ مواد خام تاريخي داراي ارزش و اعتبار هستند.2. به ندرت ديده ميشود كه منابع و متون تاريخي عاشورا در كنار نقل، به روش تركيبي به مقايسه، تركيب، سنجش و ايجاد سازگاري ميان روايات گوناگون تاريخي بپردازند. در اين ميان ميتوان به اخبار الطّوال دينوري اشاره كرد كه بهرههايي از روش تركيبي را در خود جاي داده است. (سجادي، فصل3، ص44)3. اكثر متون مربوط به پديدهي تاريخي عاشورا از لحاظ متد تاريخنگاري فاقد روش تحليلياند؛ يعني در كنار نقل روايات تاريخي به تحليل و تبيين و بررسي علل و نتايج آنها نپرداختهند، مگر در موارد نادري كه در قرون اخير به رشتهي تأليف درآمدهاند كه نمونههايي از آنها در ذيل بررسي خواهد شد.4. شاخصهاي تبيين تاريخي چه تبيين قانونمند، چه تبيين عقلاني و چه تبيين روايي جز در معدودي از متون تاريخي حادثهي عاشورا كه نوعاً در قرن اخير نوشته شدهاند، مشاهده نميشوند؛ و ساير آثار فاقد متدي از لحاظ تبيين تاريخي هستند.در قرن اخير حركتهاي مطلوبي از لحاظ متدشناسي و روششناسيِ تاريخي در فاز مطالعاتي تاريخنگاري صورت گرفته است كه قابل تأمل است و از لحاظ روش تحليلي و تبيين تاريخي، با اقسام مختلف آن، محصولات قابل نقدي عرضه شده است كه مبحث عاشورا هم از اين قاعده مستثنا نبوده است.هر چند مبحث تبيين در فاز پژوهشهاي تاريخي، به طور عام، و حادثهي عاشورا، به طور خاص، در ابتداي مسير قرار دارد و از لحاظ تبيين قانونمند تاريخي هنوز حركت قابل توجهي صورت نگرفته است، به عنوان نمونه، چند اثر تاريخي را دربارهي حادثهي عاشورا از لحاظ تبيين تاريخي مورد بررسي و ارزيابي قرار ميدهيم.البته شاخص عمدهي متون ذيل كه براي ارزيابي تبيين تاريخي گزينش شدهاند، تبيينهاي عقلاني است، و با توجه به اينكه در تحليل پديدهي تاريخي عاشورا، از تبيين قانونمند و حتي تبيين روايي بهرهي چنداني نبردهاند و مؤلّفان آنها توجه جدّي به انگيزهها، آرمانها، تمايلات و رفتارهاي ساده و پيچيدهي عاملان حادثهي عاشورا داشتهاند، در بحثِ شواهدي از تبيينهايِ تاريخيِ كتب موردنظر، تفصيلاً شواهد و مصاديق عقلاني ذكر شده است.
قيام امام حسين(ع) تأليف دكتر سيدجعفر شهيدي، يكي از مورّخان معاصر است. مؤلّف در حوزهي تاريخنگاريِ پديدهي تاريخي عاشورا، از لحاظ سبك و متد، اثري تحليلي و تبييني ارائه داده است كه به لحاظ پژوهشي و تحقيقي و اعتبار كيفي قابل تأمل است. خطوط محوريِ سبك نگارش آن را ميتوان اينگونه شمرد:الف) در تحقيق و پژوهش تاريخي بر ضرورت استفاده از شيوهي علمي تأكيد دارد. در خواندن متون تاريخي و تحليل و بررسي آن، شرايط ديگري، از جمله، توجه به وضع جغرافيايي، اقتصادي و اجتماعي را الزامي ميداند و در تحليل و تبيين پديدهي تاريخي عاشورا توجه خاصي به سه مؤلّفهي مذكور نشان داده است؛ به عنوان مثال، در تحليل ريشههاي تاريخي حادثهي عاشورا، به قدرت سياسي و اقتصادي جامعهي آن روز و تركيب ساختمان اجتماعي و موقعيت جغرافياييِ شبهجزيرهي عربستان ميپردازد. (شهيدي)ب) در نگارش پديدهي تاريخي عاشورا (مثلاً در اطلاع يافتن امام حسين(ع) از قتل مسلم) از روش تركيبي [10] استفاده كرده و روايتها و گزارشهاي گوناگون را از راه مقايسه، تركيب، سنجش و ايجاد همخواني ميان آنها مورد نقادي قرار داده است.ج) روش تحليلي و تبييني مؤلّف در بررسي علل و نتايج پديدهي تاريخي عاشورا هم به تبعِ روش تركيبي است و هم تكيه بر دقتهاي عقلاني و برداشتهاي عقلاني تاريخي دارد. از تحليلهاي مبتني بر دقتهاي عقلاني ايشان ميتوان به مواردي همچون تحليل دگرگون شدن نظام اسلامي و سقوط اجتماع در عصر مورد بحث، برخورد عبيدالله بن زياد و همراهان او با مسلم در كوفه و برخورد يزيد با اسرا در دمشق اشاره كرد.د) در رفع تناقض بين گزارشهاي متضاد و نقلهاي مختلف، علاوه بر تركيب و ايجاد سازگاري بين آنها، از قرينههاي خارجي به عنوان يك ابزار تحقيقاتي استفاده ميكند. مؤلّف در مورد مخالفت امام حسين(ع) با بيعت كردن، حركت وي از مدينه به مكّه و رسيدن دعوتنامههاي مردم كوفه و فرستادن مسلم به كوفه و حركت از مكه به عراق با همهي اختلافات در جزئيات روايتها، آنها را با سنجش قرينههاي خارجي مورد تأكيد قرار ميدهد.ك) مصاديق متعددي از تبيينهاي تاريخي خصوصاً تبيينهاي عقلاني ديده ميشود و به انگيزهها، كنشها و اعمال كارگزاران تاريخي آن عصر توجه لازم را دارد. نمونههايي از برداشتهاي عقلاني تاريخي در ذيل بررسي خواهد شد.
1. اطلاع يزيد و سران دمشق از جريان نامههاي كوفيان و مشاورهي يزيد با اطرافيان براي حلّ آن، انتخاب عبيدالله بن زياد به عنوان حاكم كوفه با توجه به نوع تربيت عبيدالله، كه از دستهبنديهاي سياسيِ بصره و كوفه آگاهي كافي، و به راههاي فروخواباندن آشوب، و قتل و آدمكشي و زنداني كردن تسلط لازم را داشت و زيركي و موقعشناسي وي در چنين محيط سياسي بزرگي قابل توجه بود. مؤلّف، انتخاب عبيدالله بن زياد به عنوان حاكم كوفه را تبيين عقلاني نموده است. اركان و اضلاع اين تبيين عبارتاند از: توجه به انگيزهها و نيّات يزيد از علت اين انتخاب در آن برههي تاريخي، رفتار و عملكرد يزيد در قبال دعوت كوفيان، كنشها و واكنشهاي عبيدالله بن زياد در برخورد با اهل كوفه با توجه به اميال و اهداف ايشان، بيان علل و دلايل عملكرد يزيد در قبال كوفيان با توجه به نيّات و معيارهاي ايشان كه سيكل و گردش يك تبيين عقلاني تاريخي را نشان ميدهد. (ص 125 ـ 126)2. يكي از مصاديق تبيين عقلاني تاريخي، آماده شدن مقدمات قيام امام حسين(ع) است. عدم بيعت با يزيد و به رسميت نشناختن او، شايستهسالاري حضرت امام(ع) از لحاظ رهبري بر امّت، خصوصيات پست اخلاقي يزيد، تسلّط يزيد بر مسلمانان و ادّعاي خلافت او به عنوان منكري روشن، كوشش امام حسين(ع) در زدودن بدعت و نابود ساختن منكر، مرد دين بودن، رضاي خدا و آسايش مسلمانان را ديدن و آگاهي امام از لجاجت يزيد بر بيعت گرفتن از او، شاخصهاي يك تبيين عقلاني تاريخي را مؤلّف در اين تبيين ارائه داده است كه عبارتاند: بيان انگيزهها و خواستههاي امام در عدم بيعت با يزيد و آماده كردن مقدّمات قيام و نشان دادن معيارها و اميال امام يك بعد از ابعاد تبيين تاريخي است. بيان كنشها و عملكردهاي امام با توجه به انگيزههاي ايشان در عدم بيعت، شايستهسالاري امام، تلاش در زدودن بدعت و حركت به سمت قيام؛ بُعد ديگري از ابعاد تبيين تاريخي عقلاني ايشان است. (ص 144 ـ 145)3. سكوت شهرهاي بزرگ اسلامي (چون: مكّه، مدينه، دمشق و بصره) در قبال حادثهي كربلا، تحليل چگونگي ابلاغ بيعت يزيد به امام حسين(ع)، رفتار دوگانهي كوفيان در قبال دعوت از امام، چگونگي ورود مسلم به كوفه و تحليل حضور او با وضعيت داخلي كوفه، برخورد امام با حرّ بن يزيد و فعل و انفعالات ناشي از آن، تحليل موقعيت مذهبي و سياسي دمشق و دهها مورد ديگر كه مؤلّف در تمامي اينها به تبيين كنشها و واكنشها، اعمال كارگزاران تاريخي، توجه به خواستهها، انگيزهها و معيارها پرداخته و ساختار تبيين عقلاني را در آنها رعايت كرده است.
تبيين قانونمندي پديدههاي تاريخي، فرع بر تعميمي [11] بودن دانش تاريخ است، نه تفريدي [12] بودن آن. مؤلّف در تبيين پديدهي تاريخي عاشورا، مثل دعوت كوفيان، واكنش شام در قبال آن، مقدّمات قيام امام حسين(ع)، طرح بيعت يزيد و سكوت شهرهاي بزرگ آن روز، به علّتهاي موردي و منفرد همان مقطع تاريخي استناد ميكند و اين بيانگر تفريدي بودن بينش ايشان در قبال دانش تاريخ است كه تبيين پديدهي تاريخي عاشورا را از قانونمند بودن خارج ميسازد.بنابراين، نمونههايي از تبيين قانونمند در اثر مذكور مشاهده نميشود و اين ناشي از مبناي مؤلّف است.نياز به ذكر است در تمامي متون انتخاب شدهي ذيل به علّت ذكر علل و عوامل اختصاصي و انفرادي براي تحليل پديدهي عاشورا و عدم اتخاذ مبناي تعميمي بودن دانش تاريخ، فاقد تبيينهاي قانونمند ميباشند؛ لذا از بررسي تبيين قانونمند در آن متون خودداري ميشود.مصداقي از تبيين روايي: از نمونههاي تبيين روايي ميتوان به تشريح جريان فرماندهي عمرسعد از سوي ابنزياد، سختگيري در حادثهي عاشورا و اجراي بيرحمانهي آن اشاره كرد. قواعد و اسلوب تبيين روايي در نمونهي مذكور مشاهده ميگردد و مؤلّف در تبيين واقعهي مذكور با گزينش مناسب از حوادث قبلي و استناد به آن مصداقي از تبيين روايي را آورده است. (ص 163 ـ 170)محصول و توليد تبيينهاي تاريخي مؤلّف با توجه به عنصر هدف، «نظريهي دفاع» و احيانا «نظريهي اصلاح» است. ايشان در تحليل حادثهي كربلا و ايجاد آن، هدف امام حسين(ع) را مبتني بر نظريهي دفاع ميداند. هر چند نظريههاي دفاع و اصلاح را به نوعي جمع كرده است و جمع نظريههاي مطرح درباب هدف امام حسين(ع) ممتنع نيست. براساس نظريهي دفاع، امام حسين(ع) در همهحال، چه در مدينه، چه در مكّه و چه در متن حادثهي عاشورا، موضع دفاعي داشت. اقدامات قهرآميز و خصمانهي بنياميه براي تأييد خلافت خود از طرف امام(ع) و مشروعيت دادن به مباني آن آنها را واداشت تا در مقابل امام حسين(ع) موضع هجومي اتخاذ كنند؛ بنابراين پايه و اساس نظريهي دفاع مبتني بر اثبات هجوم بنياميه است تا امام در قبال هجوم آنها موضع دفاعي بگيرد. روند حركتي مؤلّف در تحليل حادثهي كربلا و تبيين عقلاني آن بيانگر اتخاذ نظريهي دفاع است، اما در كنار التزام به نظريهي دفاع، از نظريهي اصلاح هم پيروي ميكند و امتناع امام حسين(ع) از بيعت و حتي حركت به سوي كوفه را نوعي اقدام اصلاحي، و فعاليت امام حسين(ع) در راستاي حركت خويش را، فعالّيتي براي تصحيح تفكر سياسي و هنجار بخشيدن به رفتار سياسي امّت ميداند.البته علّت اين كه نظريهي اصلاح را هم در متن تحليل پديدهي تاريخي با توجه به عنصر هدف تبيين كرده، اين است كه اقدام انقلابي و تشكيل حكومت را براي امام حسين(ع)، با توجه به موانع متعدد و فقدان امكان عملي آن، ميسّر نميداند. به عبارتي نظريهي اصلاح با «نظريهي انقلاب» قابل جمع نيست؛ زيرا در صورت امكان نظريهي انقلاب نيازي به نظريهي اصلاح نيست؛ امّا شواهد تاريخي نشان ميدهد كه در زمان بروز حادثهي كربلا، شرايط و امكان براندازي بنياميه، آن هم به صورت انقلابي فوري، محقق نبود؛ و از اين رو امام حسين(ع) به سمت حركت اصلاحي قدم برداشت تا به تدريج ساختار سياسي جامعهي آن روز به تحوّل تفكر سياسي و تغيير ساختار حاكميت منتهي شود.
انقلاب عاشورا، تأليف دكتر سيد عطاءالله مهاجراني يكي از متون پژوهشي و تخصصّي در حوزهي مطالعاتي تاريخنگاري عاشوراست. شاخص عمدهي اثر مذكور را ميتوان برداشتها و دقتهاي عقلاني تاريخي دانست. نكات محوري ايشان در سبك و متد نگارش تاريخ عاشورا عبارتاند از:1. از نظر روش تاريخنگاري از روش روايي صرف و مرز توصيف و نقل تاريخي فراتر رفته و تبيينهاي تاريخي خصوصا از نوع عقلاني ارائه داده است. در ريشهيابيِ حادثهي كربلا، دگرگوني باورها و ارزشهاي جامعهي آن روز، تحليل انتقادي سلطنت معاويه، اهداف معاويه از ولايتعهدي يزيد و اهداف امام حسين(ع) از قيام بر نقل و توصيف روايتهاي تاريخي تكيه ندارد و با تجزيه و تحليل به تشريح اين پديدهي تاريخي ميپردازد.2. از روش تركيبي (مقايسه، تركيب و ايجاد سازگاري ميان روايات مختلف و متعارض) بهرهاي نميبرد، بلكه مبناي ايشان ملاحظهي دقتهاي عقلاني و قرينههاي عقلانيِ تاريخيِ مربوط به پديدهي عاشورا است؛ به عنوان مثال، در تحليل و تشريح حوادثي مثل هدف معاويه از سبّ علي(ع)، جزئيات حادثهي عاشورا، و رفتار دوگانهي كوفيان، در قبال روايتهاي متعارض بر عقل و كاربرد آن تكيه دارد.3. مصاديق متعددي از تبيين عقلاني تاريخي در تحليلهاي ايشان مشاهده ميشود؛ از جمله: تحليل ريشههاي تاريخي عاشورا، اهداف معاويه از رواج دوبارهي فرهنگ و ارزشهاي جاهلي، چگونگي زمينهسازي ولايتعهدي يزيد كه از شاخصهاي تبيين عقلاني وي در اين پديده هستند.4. مدل فراگير [13] و شاخصههاي تبيين قانونمند تاريخي در تحليل و تعليل پديدهي تاريخي عاشورا، در اثر مذكور ديده نميشود. 5. شاخصههاي تبيين روايي كه عبارتاند از انتخاب گزينشي حوادث تاريخي عاشورا، و توضيح و تبيين حوادث با نقل حوادث پيشين، تا حدودي از محتواي فنّيِ قابل استخراج ميگردد؛ البته چنانكه قبلاً ذكر شد، در مواردي تبيين تاريخي روايي و عقلاني قابل جمعاند؛ و مؤلّف نيز در مواردي تبيينهاي روايي تاريخي را از زاويهي عقلاني انجام داده و به نحوي اين دو را با هم جمع كرده است.
1. نويسنده در تحليلِ شكلگيري و تكوين پديدهي تاريخي عاشورا به ريشههاي اين پديده، به عنوان پيش شرط اين تحليل ميپردازد. امام حسين(ع) را به عنوان نماد و نشانهي روشن حقيقت اسلام و يزيد را به عنوان نشانه و نماد اسلام موجود بررسي ميكند و به دو جريان فكري و سياسي و دو نوع تعبير از اسلام، كه عاشورا نقطهي تقابل آن بود، نظر دارد. وي اركان تبيين عقلاني تاريخي در موارد مذكور را رعايت ميكند و با التزام به شاخصهاي تبيين عقلاني به برداشتهاي عقلاني ميپردازد. توجه به كنشها و واكنشهاي امام حسين(ع) و يزيد و معيارها، اهداف و اعمال آنها در رخدادهاي عاشورا، دليل بر تبيين عقلاني مؤلّف است. (ص 19 ـ 21)2. يكي ديگر از مصاديق تبيينهاي عقلاني تاريخي، بررسي دگرگوني ارزشها و باورهاست كه يكي از زمينههاي شكلگيري عاشوراست. بيان انگيزه و رسالت پيامبر(ص) در از بين بردن نظام و ارزشهاي جاهلي و قبيلهاي و بيان انگيزهي معاويه در تلاش براي بازگرداندن نظام و ساختار قبيلهاي، كه از درون و برون متلاشي شده بود، با انگيزه ي نهادينه كردن سازمان سياسي خويش بر بنيان آنها، شاخصههاي تبيين عقلاني در تحليلهاي مؤلّف در زمينهي موضوع مذكور است.3. در تحليل ريشههاي حادثهي كربلا به بررسي و پژوهش كارگرداني معاويه و مروان بن حكم در قتل عثمان توجه دارد. آنان عثمان را در موقعيت كاملاً شكنندهاي قرار دادند، در ياري رساندن به عثمان كوتاهي و در خونخواهياش شتاب كردند و از قتل عثمان به عنوان مهمترين ابزار تحكيم سلطنت و كياست و گسترش حوزهي حكومتي خويش استفاده كردند.در اين تحليل تبيين انگيزه و نيّات معاويه در قتل عثمان و عملكرد و اعمال وي در اين زمينهي تاريخي، شاخصها و اضلاعِ يك برداشت عقلاني تاريخي را تشكيل ميدهد.4. تشريح و تحليل جريان سلطنت معاويه و رابطهي آن با سبّ علي(ع) يكي از شواهد تبيين تاريخي عقلاني است. انگيزهي معاويه از سبّ علي(ع)، از ميان برداشتنِ يك ميزان بود؛ زيرا حضرت علي(ع) از جهت سيره و حكومت يك ميزان بود. معاويه ميخواست با سبّ علي(ع) طاقت ياران علي(ع) را سلب و در درون آنها زخمي ايجاد نمايد. وي دشنام گويي به علي(ع) را به عنوان يك برنامهي حكومتي در دستور كارش قرار داد و آن را تبديل به يك فرهنگ و هنجار اجتماعي و از بارزترين سلاحهاي تبليغاتي سياسي خويش كرد.مؤلّف در تبيين و تحليل پديدهي تاريخي فوق، از ديد عقلاني به انگيزهها، اهداف، كنشها و تمايلات و گرايشهاي ساده و عمومي و ويژهي معاويه پرداخت كه از شاخصهاي تبيين عقلاني تاريخي است. (ص 87 ـ 88)5. انگيزهي امام حسين(ع) از حركت تاريخياش، چه از لحاظ ويژگي اثباتي و چه سلبي، يكي ديگر از مصاديق تبيين عقلاني تاريخي ايشان است. انگيزه و هدف امام از حركت انقلابياش اصلاح امت رسول الله(ص)، عدم سرمستي و سركشي و مفسدهجويي، خود را در مسير حق قرار دادن، اصلاح امت به عنوان شعار و پرچم حركت ايشان، احياي معروف و نهي از منكر و برگرداندن هر دو به موضع اصلياش در جامعه، و در نتيجه، احياي دين و براندازي مباني حكومت يزيد بود. تحليل حركت تاريخي امام از زاويه و نگاه انگيزهاي، كنشهاي امام در برابر يزيد، گرايشهاي عمومي امام حسين(ع) در برخورد با حكومت فاسد بنياميه و توجه به معيارهاي حركت امام با توجه به علل و دلايل عقلاني آنها از شاخصههاي تبيين عقلاني تاريخي است. (ص 176 ـ 177)مصداقي از تبيين روايي: تبيين و تحليل ماهيت و مباني ساختار سلطنت معاويه يكي از مصاديق تبيينهاي روايي مؤلّف است. وي در تشريح ماهيت و مباني ساختار سلطنت معاويه، كه آن را يكي از عوامل شكلگيري پديدهي عاشورا ميداند، از مؤلّفههاي تبيين روايي كمك گرفته است. البته مؤلّف در تبيين واقعهي مذكور از هر دو تبيين عقلاني و روايي در عرض هم بهره برده است. (فصل چهارم)نتيجه و محصول تبيينهاي تاريخي مؤلّف، با توجه به عنصر هدف و آرمان در اين حركت تاريخي، مبتني بر «نظريه انقلاب» است. البته نظريهي انقلاب ايشان با نظريهي مرسوم انقلاب تا حدودي تفاوت دارد. در نظريهي انقلاب، گاه انقلاب در سازمانِ حكومت رخ ميدهد و هدف آن تغيير شكل موجود حكومت است، گاهي انقلاب به سازمان حكومت صدمهاي وارد نميكند، بلكه با حفظ شكل حكومت خواستار تغيير مهرههاي قدرت است؛ و گاهي انقلابْ ماهيت حكومت را از لحاظ شدت و ضعف قدرت تحت تأثير قرار ميدهد و به تعبير هانتينگتون [14] انقلاب يك تحوّل داخلي سريع، بنيادين و خشونتآميز در زمينهي ارزشهاي مسلّط و اسطورهي يك جامعه است. نظريهي انقلاب در حادثهي تاريخي عاشورا به اين معناست كه حركت امام حسين(ع)، اين توان و امكان را بايد پيدا ميكرد كه با ايجاد پايگاه وسيع مردمي، نظام حاكم اموي را ساقط و نظامي تازه برپا نمايد. طبق اين نظريه امام در حركت تاريخي خود به براندازيِ خلافت اموي نظر و تأكيد دارد و هدف اصلي امام در اين حركت تاريخي همين است. لازمهي نظريهي انقلاب مبتني بر اين است كه براندازي حكومت اموي و امكان براندازي آن با توجه به مدارك و شواهد تاريخي به اثبات رسيده باشد، در غير اين صورت، طرح نظريهي انقلاب در حركت امام مفهومي نخواهد داشت؛ امّا شواهد تاريخي خلاف نظريهي انقلاب است؛ زيرا نه تودههاي مردم جذب شدند و نه اين حركت اين امكان و توان را يافت كه به براندازي حكومت اموي منجر شود و نه پايههاي حكومت اموي آن اندازه سست بود كه با يك انقلاب سريع داخلي فرو ريزد؛ با اين حال، اتخاذ نظريهي انقلاب با توجه به عنصر هدف و آرمان در حركت امام از ديدگاه مؤلّف تنها از جهت يك تحوّل داخليِ سريع و برانداز نبود، بلكه به اعتقاد مؤلّف، عاشورا از اين لحاظ انقلابي است كه در حقيقت، چهرهي اسلام و جامعهي اسلامي و ساختار حكومت بنياميه را دچار تغيير و تحوّل كرد، امّا نه دفعي و سريع، بلكه تدريجي و با ايجاد دگرگوني در عمق ريشهها. تغيير مباني ارزشهاي جامعهي آن روز زمينهي اصلي انقلاب عاشورا بود كه با تغيير انديشه و آرمان به ساختار بنياميه نيز تسرّي يافت. عاشورا در حالات روحي انسانها تغييري به وجود آورد كه هيچ حادثهي تاريخي ديگري به وجود نياورد و عاشورا سيطرهي بنياميه را از درون فروپاشيد؛ لذا اتخاذ نظريهي انقلاب از جانب مؤلّف، با توجه به تصريح ايشان، اگر چه واقعهي عاشورا در شكل ظاهري، مختصات يك انقلاب را ندارد، امّا ماهيّت و غايت عاشورا يك انقلاب حقيقي است.
تأمّلي در نهضت عاشورا و حيات فكري و سياسي امامان شيعه، دو اثر مستقل از رسول جعفريان هستند. كتاب اوّل به طور مشروح و مستقل به تاريخ زندگاني امام حسين(ع) پرداخته و كتاب دوم در كنار بررسي سياسي و فكري ساير امامان، به زندگي امام سوّم نيز پرداخته است. خطوط كلي و محوري متد نگارش تاريخي مؤلّف را در دو اثر مذكور ميتوان با شاخصههاي ذيل مورد نقادّي قرار داد:1. سبك و ساختار حاكم بر شيوهي نگارش تاريخ ايشان، نقل و گزارش است و در كنار اين روش، روش تحليلي هم، نه به صورت روش حاكم، مشاهده ميشود؛ به عنوان نمونه، در بررسي جريانهاي مربوط به حركت امام(ع) از مدينه به مكّه به خاطر امتناع از بيعت، جزئيات حضور امام در مكّه، بيان حوادث كوفه، چگونگي لشكر يزيد و حوادث ريز مربوط به روز عاشورا بر اساس نقل و گزارش مفصّلي بيان شده است و حالت توصيفيِ صرف دارد.2. در بررسي تاريخي حادثهي عاشورا، نوعا به منابع اوّليه و معتبر تاريخي تكيه كرده و در قبال گزارشها و اخبار گوناگون و متعارض توجّهي به روش تركيب نيز دارد؛ به عنوان مثال در تبيين حضور كوفيان در لشكر عمر سعد از روش تركيبي استفاده شده است.3. چنانكه ذكر شد، ساختار حاكم و غالب بر متد نگارش تاريخي ايشان تحليل و تبيين نيست؛ امّا در مواردي از تبيينهاي عقلاني تاريخي در كالبدشكافي جزئيات عاشورا استفاده كرده كه در بحث شواهدي از تبيينها نمونههايي از آنها بررسي خواهد شد.4. انتخاب گزينشي از حوادث پديدهي تاريخي عاشورا، و توضيح و تبيين برخي نقلهاي تاريخي با گزارشهاي قبلي، بيانگر نمودي از تببين روايي در اثر مؤلّف است.
1. مؤلّف در ارزيابي پديدهي عاشورا به زمينههاي سياسي قيام عاشورا اشاره ميكند و به تشريح سه نوع نظام سياسي از زمان رسول(ص) تا زمان معاويه، يعني نظام نبوي و ولايي، نظام خلافت و نظام سلطنتي ـ خلافتي ميپردازد؛ و به بيان سه نوع برخورد با دين اسلام (برخورد مصلحتجويانه و تأويلگرانه، برخورد سودجويانه با دين و برخورد ارادتمندانهي امام علي(ع) با كتاب و سنّت) اشاره دارد. مؤلّف در تبيين موارد فوق با رعايت شاخصهاي تبيين عقلاني تاريخي، به انگيزهها و كنشها و اعمال آنها (حضرت رسول(ص) و معاويه) ميپردازد كه شاهدي بر تبيين عقلاني مؤلّف است. (1381، ص 41 ـ 42)2. راههاي منحرف كردن عامهي مردم، فعاليت امويان در شام مبني بر انتسابِ نسل خويش به پيامبر(ص)، جعل فضايل براي معاويه تا حدّ كاتب وحي، جعل رواياتي در مذمّت امام علي(ع)، استفاده از مفاهيم اساسي سياسي و دوپهلو براي قانع كردن مردم و استدلال بر آنها و تلاش معاويه براي بازگرداندن ساختار نظام قبيلهاي، يكي ديگر از مصاديق تبيين عقلاني مؤلّف است. توجه به خواستهها، انگيزهها گرايشها و نيز اعمال و رفتار معاويه و بنياميه ـ چه از نوع رفتار ساده و چه از نوع رفتار ويژه ـ از ابعاد و اضلاع تبيين عقلاني تاريخي است. (همان ص 46 ـ 47 و 1372 ص 126 ـ 127)3. مخالفت امام حسين(ع) و عدم بيعت با يزيد يكي ديگر از شواهد تبيين عقلاني تاريخي است. در تحليل پديدهي تاريخي مذكور، توجه به انگيزهها، تمايلات، كنشها و رفتار خاص يزيد از طرح مسئلهي بيعت و امتناع امام حسين(ع) از بيعت، و تشريح اين عمل، توجه به اهداف و معيارهاي امام حسين(ع)، با توجه به اعمال و كردارهاي آن حضرت و پيامدهاي عدم بيعت امام حسين(ع) با توجه به كنشها و واكنشهاي امام(ع)، بيانگر وجود شاخصهاي تبيين عقلاني و برداشت عقلاني تاريخي است. (1381، ص 164 ـ 165 و 1372، ص 114 ـ 115)4. يكي ديگر از پديدههاي تاريخي مربوط به حادثهي كربلا، كه مؤلّف بر اساس تبيين عقلاني تاريخي به تحليل آن پرداخته، جريان فرصت يافتن مسلم بن عقيل در از بين بردن ابنزياد است. مؤلّف با توجه به اركان يك تبيين عقلاني تاريخي، به تبيين انگيزهها، كنشها، واكنشها و رفتار خاص مسلم بن عقيل در عدم قتل ابنزياد، پرداخته است. (1381)
تبيينهاي روايي متعددي را ميتوان در دو اثر مؤلّف مشاهده كرد: يكي از اين نمونهها تبيين سفر امام به عراق و علّت اين سفر است. مؤلّف در عرض تبيين عقلاني، از تبيين روايي هم در واقعهي موردنظر (حركت امام به عراق) استفاده كرده است. (1381، فصل «گزارشي ديگر از رويكرد كربلا»)اساس و بنيان تبيينهاي عقلاني تاريخي مؤلّف با توجه به عنصر آرمان و هدف در پديدهي تاريخي مذكور، «نظريهي دفاع» و «نظريهي اصلاح» است. بر اساس تحليل مؤلّف و با توجه به اتخاذ نظريهي دفاع، امام حسين(ع) در تمام اوضاع و شرايط پيش آمده از مدينه تا كربلا موضع دفاعي داشت و پاسخ به نامههاي بيشمار كوفيان و حركت به سمت كوفه نيز تدبيري دفاعي بود. با توجه به شواهد و مدارك تاريخيِ موجود، بنياميه با تكيه بر قدرت قهرآميزِ خود، امام حسين(ع) را در فشار قرار دادند و امام(ع) در قبال حالت هجوميِ يزيد و اطرافيانش مجبور به موضع دفاعي شد و حتي يكي از علل حركت امام از مكّه به سمت عراق همين بود. شايان ذكر است كه نظريهي دفاع در صورتي درست است كه امكان نظريهي انقلاب وجود نداشته باشد؛ و با توجه به شواهد و مستندات تاريخي، امكان براندازي حكومت اموي با يك انقلاب سريع و داخلي وجود نداشت؛ لذا تا حدودي اتخاذ نظريهي دفاع در تحليل پديدهي تاريخي عاشورا، با توجه به عنصر هدف در حركت امام(ع)، درست به نظر ميرسد.البته در كنار نظريهي دفاع، نظريهي اصلاح نيز مشاهده ميشود؛ به تعبيري، مؤلّف در تبيين تاريخي پديدهي عاشورا، با توجه به عنصر هدف جمع هر دو نظريه را مد نظر داشته است؛ لذا از ديدگاه نظريهي اصلاح، در تمام حركتهاي امام حسين(ع)، حتي امتناع از بيعت و حركت به كوفه، نوعي اقدام اصلاحي ديده ميشود. فعاليت امام براي ايجاد نظم و هنجار اصلاحي در تفكر سياسي حاكم بر جامعه و سر و سامان دادن رفتار سياسي امت بود. امام حسين(ع) با توجه به عدم امكان براندازي حكومت اموي با يك انقلاب سريعِ داخلي، ميكوشيد با تغييرات بنيادين تدريجي به مرور در ساختار قدرت اموي تحول ايجاد نمايد. نظريهي اصلاح هم مانند نظريه دفاع در صورتي امكان عقلي و عملي دارد كه امكان نظريهي انقلاب وجود نداشته باشد. توجه به بيانات و اهداف و كنشهاي امام حسين(ع) در حركت تاريخي با نظريهي اصلاح همساني دارد و با توجه به عنصر هدف، به نظر ميآيد حركت امام در كنار حركت دفاعي، يك نوع حركت اصلاحي تدريجي بود. (1381، 1372)
تشيع در مسير تاريخ، تأليف دكتر سيدحسين محمد جعفري، از پژوهشگران هندي، در زمينهي تاريخ اسلام است. اساس و بنيان محتواي كتاب بر نقد و انتقاد تحليلي به پيدايش و تكوين تشيع است. مؤلّف در ضمن اين هدف، در بخش هفتم و هشتم كتاب، تحت عنوان «امام حسين(ع) و بازتاب واقعهي كربلا»، گزارشي مفصّل و تحليلي دربارهي پديدهي تاريخي عاشورا دارد. خطوط كلي متد علميِ نگارش تاريخي ايشان را ميتوان به طور خلاصه به شكل زير ترسيم كرد:الف) پشتوانهي تحليل و تبيينهاي تاريخي ايشان، علاوه بر گزارشهاي متون موثق و قديمي تاريخي و سنجش و تركيب گزارشها، نگاهها و دقتهاي عقلاني مؤلّف است؛ بررسي دلايل دعوت كوفيان از لحاظ مذهبي و سياسي، آگاهي امام حسين(ع) از خطرهاي احتمالي، و استراتژي مشخص امام، از اين نوع هستند.ب) مؤلّف در بررسي منابع تاريخي پديدهي عاشورا و تحليل آن، نگاهي انتقادي و اجمالي به اسلامشناسان غربياي كه وارد حوزهي مطالعهي نهضت حسيني شدهاند، دارد. اين متفكران با متدلوژي مكانيكي و مكتب صرف تاريخي و تحت تأثير اين مكتب به تجزيه و تحليل پديدهي تاريخي عاشورا پرداختهاند. از جمله متفكراني كه در اين كتاب مورد نقد و نظر قرار گرفتهاند ميتوان به ادوارد گيبون، [15] فيليپ، [16] ارزولا سزگين [17] و گيب [18] اشاره كرد.ج) تبيينهاي عقلاني متعددي در تبيين تاريخ حادثهي عاشورا عرضه كرده است كه به نمونههايي از آنها در ذيل اشاره خواهد شد.د) از لحاظ تبيينهاي قانونمند و ارائهي مدل فراگير و عام در تحليل پديدهي تاريخي عاشورا توفيق چنداني ندارد؛ لذا در نشان دادن گزارههاي صادق در تمام پديدههاي تاريخي يا صرفا گزارههايي كلي كه بر بخش اعظم پديدههاي تاريخي حاكم باشد نمونههايي مشاهده نميشود؛ البته شايد علتش اين باشد كه نظريهي قانونمند و يا تبيين قانونمند، بيانگر نوعي تبيين آرماني و كمال مطلوب است كه هنوز در ميان مورّخان، با توجه به مخالفتها و موافقتها، جايگاهي پيدا نكرده است.
الف) در تبيين دلايل دعوت كوفيان از امام حسين(ع) به مواردي همچون عدم احساس مذهبي ميان همهي آنها، داشتن دلايل سياسيِ برخي از كوفيان، اقدام بعضي از كوفيان نشانگر بيان آرزويشان در سقوط استيلاي شاميان، عقبنشيني كوفيان پس از اتخاذ اقدامات افراطي ابنزياد و سپردن خود به واقعيت موجود، اشاره كرد كه حاكي از ارائهي تبيين ظريف عقلاني و برداشت عقلاني تاريخي از اين پديدهي تاريخي است. توجه به انگيزهها و اميال كوفيان و كنشها و واكنشهاي آنها در قبال امام حسين(ع) و ابنزياد، و رفتار ساده و ويژهي كوفيان در قبال حادثهي مذكور حاكي از شاخصههاي تبيين عقلاني در كار مؤلّف است. (ص 232 ـ 233)ب) آگاهي امام حسين(ع) از خطرها و نتايج حركت خود نمونهي ديگري از تبيين عقلاني تاريخي است. تحليل مواردي همچون اطلاع از خطرهايي كه آن حضرت را بدانها در بين راه مدينه تا كربلا هشدار ميدادند، طرح و استراتژي امام(ع) از حركت خود براي بيدار ساختن وجدان جامعهي مسلمين و عدم اقدام و سازماندهي نظامي در مكّه، با توجه به تمايلات و گرايشهاي امام(ع) و كنشها و رفتارهاي ساده و ويژهي آن حضرت، حركتي عقلاني در تبيين تاريخ است. (ص 238)ج) تحليل موضع سياسي امام در قبال طرح تاكتيكي يزيد (بيعت)، اقدام امام در مقابل اين واكنش عليه كنش اسلامي، تدبير سياسي امام حسين(ع)، استراتژي امام در مورد قدرت نظامي، آگاهي كامل از وسعت ماهيت وحشيانهي نيروهاي ارتجاعي، پاسخ امام به افراد خيرخواه و تشريح حركت حماسيِ ايشان، نمونهها و شواهد ديگري از تبيين عقلاني مؤلّف است كه با رعايت قواعد و شاخصههاي تبيين عقلاني تاريخي، يعني توجه به بيان انگيزهها، اهداف، تمايلات، گرايشهاي عمومي در رفتار و اعمال كارگزاران صورت گرفته است. [19] .
انگيزهي امام از اين اقدام، و حركت او به سمت كوفه يكي از مواردي است كه مؤلّف در عرض تبيين عقلاني تحليل روايي نيز از آن ارائه داده است. (فصل هفتم)از نوع تحليل و تبيين مؤلّف با توجه به عنصر هدف و آرمان در حركت تاريخي امام، هم نظريهي دفاع و هم نظريهي اصلاح استنباط ميشود. به عقيدهي ايشان، با مطالعه و تجزيه و تحليل دقيق حوادث كربلا به طور كلي، اين حقيقت به اثبات ميرسد كه امام حسين(ع) از همان آغاز به دنبال ايجاد يك انقلاب در وجدان مذهبي مسلمانان بود، نه ايجاد يك انقلاب سريع داخلي با تكيه بر قدرت نظامي؛ چون امام(ع) از قدرت ظاهري حكومت اموي آگاه بود و با توجه به عدم بسيج مردمي ميدانست كه امكان پيروزيِ سريع نظامي، كه به يك انقلاب سريع و تغيير در ساختار حاكميت و قدرت منتهي شود وجود ندارد؛ بنابراين، اقدام امام حسين(ع) در قبال كنش حكومت اموي، واكنش اصلاحي و دفاعي بود تا به تدريج به تغيير بنيادينِ ساختار قدرت و حاكميت منجر شود.
حماسه حسيني تأليف استاد شهيد مرتضي مطهري، اثري تحليلي و عقلاني در تشريح پديده تاريخي عاشوراست. مؤلّف در كنار تحليل واقعهي عاشورا و ماهيت قيام حسيني، به مباحث تحليلي، همچون تحريفات در واقعهي تاريخي كربلا، عوامل تحريف، شعارهاي عاشورا، عنصر تبليغ در عاشورا، وسايل و ابزار پيامرساني نهضت امام حسين(ع)، ريشههاي تاريخي كربلا، فلسفهي قيام امام حسين(ع) و عنصر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت امام حسين(ع) پرداخته و از حيث تحليل محتوا قابل توجه است.نقاط محوري و ساختار حاكم بر نگارش تاريخ عاشورا در حماسه حسينيالف) سبك نگارش تاريخي ايشان در ضبط و ثبت و تحليل، مبتني بر روش روايي و تركيبي نيست و كمتر به صورت مقايسهاي و تركيبي و سازگاري به گزارشهاي تاريخ عاشورا نظر دارد، بلكه توأم با دقت و برداشت عقلاني، تحليل ميكند. به عنوان نمونه در بررسي ريشههاي تاريخي كربلا، امتناع امام از بيعت و ماهيت قيام حسيني، از روش روايي و تركيبي بهرهاي نميبرد.ب) ساختار حاكم بر شيوهي تاريخنگاريِ ايشان نوعا تبيين عقلانيِ تاريخي است كه نمونههايي در ذيل بررسي خواهد شد.ج) فاقد شاخصها و نمادهاي لازم براي ارائهي مدل فراگير و عام در تحليل پديدهي تاريخي است. به تعبيري از تبيينهاي قانونمند و قاعدهمند تاريخي و يا اثبات و تدوين آنها مطلبي استناد نميشود.
1. يكي از مصاديق تبيين تاريخي عقلاني، ماهيت قيام حسيني است. قيام حسيني يك انقلاب آگاهانه و يك نهضت چند ماهيتي است نه تك ماهيتي. حادثهي عاشورا به عنوان يك پديدهي تاريخي و اجتماعي، خلاف پديدههاي طبيعي، منافاتي با چند ماهيتي بودن ندارد؛ زيرا عوامل مختلف در آن اثر داشتهاند. ماهيت اين قيام از يك جهت، به خاطر عدم پذيرش بيعت با يزيد عكسالعمل منفي، و به خاطر جواب مثبتي كه به دعوت كوفيان ميدهد عكسالعمل مثبتو از حيث عملش تعاون و از جهتي عنصر امر به معروف و نهي منكر ماهيتي تهاجمي است و از حيث تهاجمي بودن يك انقلابي و ثائر است. تشريح و تبيين مؤلّف از ماهيت قيام حسيني، با توجه به نگاه ايشان به انديشهها و انگيزههاي امام در حركت تاريخياش و رفتار و عملكرد امام در قبال بنياميه و كوفيان و داشتن رفتارهاي ويژهي امام در اين پديدهي تاريخي نشان دهندهي وجود شاخصههاي تبيين عقلاني تاريخي است. (ص 137 ـ 140)2. بررسي عامل تقاضاي يزيد براي بيعت، يكي از مصاديق تبيين عقلاني تاريخي است. به نظر مؤلّف، عامل مذكور يكي از عواملي است كه در ايجاد پديدهي تاريخي عاشورا دخالت داشته و به يك اعتبار (از نظر زماني) اولين عامل است. بيعت امام نهتنها تأييد خلافت يزيد و صحّه گذاشتن بر آن بود، بلكه تأييد سنّتي بود كه معاويه پايهگذاري كرده بود. عكسالعمل امام در قبال تقاضاي يزيد منفي است و ماهيت اين عكسالعمل تقوايي كه در مقابل تقاضاي نامشروع ايجاد شده است، يكي از زمينههاي شكلگيري پديدهي تاريخي عاشوراست. مؤلّف در تشريح و تبيين عامل تقاضاي بيعت، آن را در قالب عقلاني ساخته و پرداخته است كه اركان تبيين عقلاني در آن مشاهده ميشود. (ص 141 ـ 142)3. عامل دعوت مردم كوفه، يكي از عوامل ديگر قيام عاشوراست كه مردم كوفه، با انگيزههاي مختلف، از جمله ايجاد قطبي به وسيلهي امام حسين(ع) در مقابل شام اموي، از خود نشان دادند. عكسالعمل امام در مقابل اين عامل، مثبت و ماهيت عملش ماهيت تعاون است. واكنش امويان در قبال اقدام كوفيان از عوامل ايجاد پديدهي تاريخي عاشوراست كه مؤلّف در قالب پرداختِ تبيين عقلاني با توجه به انگيزهها و آرمانهاي كوفيان و كنش و واكنشهاي آنان و امام انجام داده است. (ص142ـ143)4. حركت امام تنها به خاطر عدم پذيرش بيعت و يا دعوت كوفيان نبود، هرچند اين دو عامل بيتأثير نبودند، عامل اصلي حركت امام، امر به معروف و نهي از منكر بود. منكرات دنياي اسلام را فراگرفته بود و به حكم وظيفهي ديني و مسئوليّت شرعي، قيام الهي طبيعيترين واكنش عليه ساختار حاكم بر جامعهي دينيِ آن روز بود. اين عامل به اعتقاد مؤلّف داراي ماهيت تهاجمي است كه امام(ع) متوجه حكومت وقت كرده است. مؤلّف به صورت تبيين عقلاني به عامل سوّم پرداخته و به انگيزهها و اهداف امام با توجه به عنصر امر به معروف و نهي از منكر، و عملكرد و رفتار ويژهي امام در اين زمينه، متمركز شده است. (ص 145 ـ 146)
مؤلّف در تشريح ريشههاي تاريخي كربلا يكي از مصاديق تبيينهاي روايي را ارائه داده است. مؤلّف همانند بسياري از تبيينهاي ديگر در كنار استفاده از تبيينِ عقلاني تاريخي، در تشريح ريشههاي تاريخي كربلا از تبيين روايي نيز مدد ميگيرد. (بخش دوم، فصل اول)توجه به عنصر هدف و آرمان در حركت امام حسين(ع) با توجه به نوع تحليل مؤلّف از حادثهي عاشورا، به نظريهي اصلاح برميگردد. از نگاه ايشان حركت امام در اصل يك حركت اصلاحي بود، آن هم با توجه به اصل امر به معروف و نهي از منكر، امتناع از بيعت و حركت از مدينه به مكّه و عدم اقدام عملي در مكّه و حركت به سمت كربلا و حتي عكسالعمل مثبت نسبت به عامل دوّم (دعوت كوفيان)؛ هم اين عوامل و حركت امام در اين سير تاريخي را از ديدگاه نظريهي اصلاح ميبيند و هم اقدامات امام را اصلاحي تلقّي ميكند. فعاليت امام، اصلاح تفكر سياسي مردم و هنجار بخشيدن به عمل و رفتار سياسي امّت بود. امام سعي در ايجاد تغييرات بنيادين و تدريجي در ساختار حكومت و قدرت حاكم داشت ؛ زيرا با توجه به مستندات و شواهد تاريخي امكان تحوّل سريع داخلي و تغييرات دفعي به صورت يك انقلاب امكان نداشت. توجه مؤلّف با توجه به عنصر امر به معروف و نهي از منكر و فرمودهي امام دربارهي مفهوم اصلاح، نظريهي اصلاح را تقويت ميكند. البته چنانكه ذكر شد، نظريهي اصلاح با نظريهي دفاع، و انگيزههاي دفاعي با انگيزههاي اصلاحي ممكن است اجتماع كنند. [20] .
شهيد جاويد تأليف صالحي نجفآبادي يكي از متون تحليلي در زمينهي تاريخنگاري حوزهي اسلام است كه شاخص عمده و محوري آن از لحاظ سبك و متد نگارش، تبيين عقلاني است و به طور كلي ميتوان خطوط محوري آن را به صورت ذيل بيان كرد:الف) روش آن تحليلي است و در تفسير و تحليل پديدهي تاريخي عاشورا تكيه بر تبيينهاي عقلاني دارد كه شواهدي از آن در ذيل ملاحظه خواهد شد.ب) شاخصها و مؤلّفههاي تبيين قانونمند تاريخي در اثر مذكور مشاهده و استنباط نميشود و از ارائهي مدلهاي عام و فراگير در تجزيه و تحليل پديدهي تاريخي عاشورا بهرهاي ندارد.ج) از كاربرد تبيين روايي در تحليل و تبيين پديدهي تاريخي عاشورا غافل نيست و وقايع موردنظر را با استناد به وقايع تاريخي قبلي موردتحليل قرار ميدهد كه نمونهاي از آن ذكر خواهد شد.
1. يكي از شواهد تبيين عقلاني مؤلّف، بررسي اهداف يزيد از طرح تاكتيكي در قبال مسئلهي بيعت است. هدف يزيد از اين طرح تثبيت حكومت، رفع عقدهي حقارت و حس انتقامجوييِ اوست كه در برههاي از تاريخ به آن اقدام نمود. مؤلّف در تشريح و تبيين اهداف يزيد از اين طرح، برداشتي عقلاني ارائه داده و به بيان انگيزهها، تمايلات، رفتار و عملكرد يزيد در قبال اين طرح و گرايشهاي وي در اين زمينه پرداخته كرده است. (ص 23 ـ 25)2. يكي ديگر از مصاديق تبيين عقلاني، بيان تمييز امتيازات امام حسين(ع) با عبداللّه بن زبير است كه هر دو دست به قيام زدند. ايشان در سه بعد مجزّا امتيازات قيام امام حسين(ع) را بررسي ميكند كه امام را از ساير افراد و قيامها متمايز ميسازد: امتياز در هدف، امتياز در وسيله و امتياز در نتيجه. نگاه مؤلّف در زمينهي فوق با توجه به انگيزهها و رفتار امام در سه بعد هدف، وسيله و نتيجه، حركتي عقلاني در تبيين تاريخي است. (ص 56 ـ 58)
در تصوير صحيح از علّت قيام امام(ع)، كه آن را در چهار مرحله بيان مينمايد، در عين استفاده از اسلوب تبيين عقلاني، از تبيين روايي هم استمداد ميكند و قواعد و اسلوب تبيين روايي در آن ديده ميشود؛ يعني با استناد به وقايع قبلي، واقعهي موردنظر (علّت قيام و مراحل آن) را تبيين مينمايد.توجه مؤلّف به عنصر هدف و آرمان در حركت تاريخي امام با توجّه به تبيينهاي عقلاني ايشان به اتخاذ نظريهي انقلاب منتهي ميشود. وي در تحليل حركت امام(ع) اعتقاد جدّي دارد كه هدف آن حضرت تشكيل حكومت بود و با توجه به شواهدي امكان عمليِ تشكيل حكومت را ميسور ميداند. اما چنانكه گفته شد مستندات و شواهد تاريخي در آن برهه خلاف آن را نشان ميدهد؛ زيرا حكومت اموي از لحاظ قدرت سياسي و نظامي در حدّي بود كه با يك انقلاب امكان براندازي سريع آن نبود و توجّه به توزيع قدرت سياسي و نظامي از لحاظ جغرافيايي علاوه بر شام و حجاز، حتي عراق نيز در اختيار حاكمان اموي بود؛ لذا نظريهي انقلاب با توجه به مستندات تاريخي، ديدگاه درستي به نظر نميرسد.
ضرورت گذر از روش روايي و تركيبي و قدم گذاشتن به مرحلهي تحليل، اجتهاد و تبيين در مطالعات و پژوهشهاي تاريخي و روش تحقيق تاريخي در حوزهي تاريخنگاري به طور عام و تاريخنگاريِ اسلام به طور خاص نياز به اثبات و استدلال ندارد. موّرخان فعلي حركتي جدّي را در اين زمينه آغاز كردهاند؛ امّا تا رسيدن به مرزهاي تبيين تاريخي (قانونمند، عقلاني، روايي) در مطالعات و تحقيقات تاريخي و به تبع آن، تجزيه و تحليل و در نهايت، استنباط و اجتهاد معاني و مفاهيم ناشي از دادههاي نوشتاري و مكتوب تاريخ فاصلهي زيادي احساس شود. و اين خلايي است كه توجه و اهتمام موّرخان و پژوهشگران را ميطلبد. در سايهي حاكم شدن تبيينهاي تاريخي با تمام انواع (قانونمند، عقلاني، روايي و حتي علّي) بر ساختار مطالعات تاريخي به تحليل ثانوي اطلاعات و دادههاي تاريخي و آشنا شدن با معنا و مفهوم پنهان گزارههاي تاريخي كمك شاياني ميشود. كشف روابط تاريخي و علل و انواع آن، تبديل جبر تاريخي به ضرورت تاريخي و ارائهي مدلهاي عام و فراگير در پديدههاي تاريخي، تنها در سايهي پردازش به تبيينهاي قانونمند، عقلاني و رواييِ تاريخ امكانپذير خواهد بود. اميد است كه مورّخان و پژوهشگران با تكنيكها و متدهاي علمي تاريخي اين سير علمي را سريعتر طي نمايند.
[1] در يك تقسيمبندي از تبيين تاريخي آن را به چهار نوع تبيين قانونمند، عقلاني، روايي و علّي تقسيم كردهاند. ر.ك: فلسفه تاريخ، روششناسي و تاريخنگاري.
[2] K. R. Popper .
[3] C. G. Hempel .
[4] R. G. Collingwood .
[5] W. H. Dray .
[6] W. oakeshett .
[7] H. Butterfield .
[8] W. B. Gallie .
[9] براي مطالعهي بيشتر در زمينهي ماهيت پديدههاي تاريخي ر.ك: روشهاي تحقيق در علوم انساني.
[10] مورّخان در استفاده از روشهاي تاريخنگاري يا صورت تأليف مطالب تاريخي از سه روش نقلي، تركيبي و تحليلي استفاده مينمايند. الف) روش نقلي: روشي است كه در آن روايات مختلف دربارهي حادثه و پديده تاريخي ذكر ميشود و سلسله اسناد آن به طور كامل و يا ناقص آورده ميشود.
[11] دانش تعميمي، يعني ارائهي قوانين و قاعدههاي عام كه مختص دوران خاصي نبوده، قابل اطلاق در تمام دوران باشد.
[12] دانش تفريدي، يعني ارائهي قاعدههايي كه مختص دوراني خاص بوده، كليت نداشته باشد.
[13] «مدل فراگير، يعني ارائهي قانون و قاعدههاي كلي در پديدههاي تاريخي كه آنها را ضابطهمند و نظاممند كند. ارائهي مدل فراگير نشاندهندهي تعميمي و قانونمندي بودن تاريخ است نه منفرد و تفريدي بودن آن. در اين زمينه علاوه بر منابع ذكر شده، خصوصا به كتاب مجموعه مقالات فلسفهي تاريخ نوشتهي پل ادواز مراجعه شود».
[14] samul. p. Huntington .
[15] Edward Gibbon .
[16] PhillipHitti.
[17] Ursula Sezgin .
[18] Gibb .
[19] ر.ك: تشيع در مسير تاريخ.
[20] براي مطالعه بيشتر در زمينه نظريههاي عاشورا از جمله «نظريه تعبد»، «نظريه انقلاب»، «نظريه دفاع و اصلاح»، «نظريه مديريت» و «نظريه تاريخي» ر.ك: نظريههاي عاشورا.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».