بازتاب انديشه سياسي عاشورا در شعر معاصر

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران 81-49870 سرشناسه : محدثي جواد عنوان و نام پديدآور : بازتاب انديشه سياسي عاشورا در شعر معاصر/ محدثي جواد منشا مقاله : ، حكومت اسلامي ش 27، (بهار 1382): ص 375 - 395. توصيفگر : قيام عاشورا توصيفگر : شعر توصيفگر : ادبيات ديني توصيفگر : ادبيات انقلابي توصيفگر : فضايل اخلاقي توصيفگر : عزت نفس توصيفگر : جاودانگي توصيفگر : آزادي توصيفگر : عدالت توصيفگر : جهاد توصيفگر : شجاعت

مقدمه

از آنجا كه جوهره حركت عاشورا، حركتي سياسي بود، نگاه سياسي، مبارزاتي و اصلاح طلبانه بدان از ديرباز در بين صاحبان انديشه و قلم رواج داشته است. شاعران بسياري نيز به بعد اجتماعي - سياسي عاشورا توجه كرده در كنار سروده هاي پرسوز و نوحه هاي جانگداز بر مصائب سيدالشهداء و ياران آن حضرت، بعد حماسي و انقلابي آن را مورد توجه خاص قرار داده اند. عناصري چون ذلت ناپذيري و عزت نفس، ظلم ستيزي، افشاي ستم جائران، عدالت و برابري، اصلاح جامعه و پيكار با مفاسد، و الهام گيري آزادگان از مكتب عاشورا از جمله محورهاي سروده هاي انقلابي و سياسي بوده است.نويسنده در اين مقاله بعد از توجه به بعد سياسي حماسه عاشورا و ذكر محورهاي انديشه سياسي در نهضت كربلا، گلگشتي در بوستان شعر شاعران داشته، آنها را با عناوين: آزادي و حريت، نپذيرفتن ذلت، عدالت و آزادي، مكتب مبارزه، جاودانگي در تاريخ و... سامان داده است.

نگاه سياسي به عاشورا

اهل ادب و قلم و شاعران و نويسندگان، به حادثه عاشورا از زاويه هاي مختلف نگريسته اند و به تبع آن «زاويه نگاه»، آثار شعري و ادبي آنان نيز همان صبغه و درونمايه را يافته است.جوهره حركت عاشورا، حركت سياسي بود. امام حسين(ع) از موضع امامت مسلمين، با نپذيرفتن بيعت يزيد و نامشروع دانستن حكومت امويان و ادّعاي اينكه امامت و خلافت و رهبري حق مسلّم، مشروع و مغصوب اهل بيت است، از مدينه بيرون شد و چند ماه در مكّه اقامت گزيد و در آن مدّت، مواضع سياسي خويش را نسبت به حكومت، با مردم در ميان گذاشت و در پاسخ به «استنصار» مردم

كوفه و نامه هاي دعوت كوفيان و بصريان، مسلم بن عقيل را به نمايندگي به عراق فرستاد و پس از دريافت گزارش مساعد از اوضاع كوفه و بيعت هزاران نفر هوادار مسلّح، به قصد تشكيل حكومت اسلامي و برپايي عدل و برانداختن سلطه ستم و ريشه كن ساختن غدّه شوم بني اميه، عازم سرزمين عراق شد.مبارزه با سلطه يزيدي و تلاش در راه احقاق حق ائمه و اهل بيت، حركتي سياسي الهي و از شؤون امامت بود كه آن حضرت بدان پرداخت. اين، نگاه واقع بينانه به حركت عاشورااست.امامت امّت «قدس سره»، در بعد سياسي حركت عاشورا سخنان فراواني دارد كه جهت نمونه به اين فراز دقّت كنيد:«تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد، تا اينكه اين ملّت را اصلاح كند، تا اين كه اين عَلَمِ يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد». [1] .«تكليف الهي خودش را تشخيص داد كه بايد نهضت كند و راه بيفتد، برود و مخالفت بكند و اظهار مخالفت و استنكار كند، هر چه خواهد شد.» [2] .«آن حضرت به فكر آينده اسلام و مسلمين بود، به خاطر اينكه اسلام در آينده و در نتيجه جهاد مقدس و فداكاي اودر ميان انسان ها نشر پيدا كند و نظام سياسي و نظام اجتماعي آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود، مبارزه كرد و فداكاري كرد.» [3] .نگاه سياسي و مبارزاتي و اصلاح طلبانه به قيام عاشورا، از ديرباز بين اهل انديشه و قلم، كم و بيش بوده است، چرا كه خود سيدالشهدا(ع)، خروج خويش را براي مبارزه با ظلم و بدعت و

جهت احياي قرآن و حق و به قصد امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امّت معرفي كرده است:«...انّما خرجت لطلب الاصلاح في امّة جدّي...» [4] .شاعران بسياري هم به بُعد اجتماعي و سياسي آن نهضت مقدس توجه داشته و آن را سروده اند، هر چند در سالهاي نزديك به انقلاب اسلامي، اين نگرش، روشن تر و جدّي تر بوده است و پس از انقلاب، چنين رويكردي عمق و شفّافيت بيشتري يافته و اين از بركات اين نهضت است. به تعبير مقام معظم رهبري:«امروز هم شاعران و گويندگاني هستند كه براي ظلم، و فساد شعر مي گويند و اگر انقلاب ما و اين تحوّلي كه در همه اركان ملّت ما پيدا شد به وجود نمي آمد، معلوم نبود كه چه مي شد و به كجا مي رسيد؟» [5] .

انديشه سياسي در قيام كربلا

در كنار شاعراني كه با سروده هاي پرسوز و نوحه هاي جانگداز خويش، تنها به بُعد عاطفي و نوحه گري و مرثيه بر جسم چاك چاك و لب عطشان سيدالشهدا(ع) مي پرداختند، شاعراني هم بودند و هستند كه در آن حادثه، بُعد حماسي و انقلابي و انديشه هاي سياسي و الهام بخشي هاي اجتماعي و مبارزاتي آن را از نظر دور نداشته اند. عناصري كه در سروده هاي شاعران در اين محور وجود دارد، قابلعنوان گذاري به صورت محورهاي زير است:- ذلت ناپذيري و عزت نفس- ظلم ستيزي و افشاگري ستم جائران- حق گرايي و دعوت به رهبري ائمه- عدالت و برابري- آزادي و آزادگي- احياگري دين و سنّت هاي اسلامي- رسواسازي باطل و مبارزه با بدعت- اقامه حق و عدل و امر به

معروف و نهي از منكر- اصلاح جامعه و پيكار با مفاسد- جاودانگي نام حسين(ع) و شهداي كربلا- موج آفريني حادثه عاشورا در تاريخ- الهام بخشي عاشورا به انقلابيون و ستمديدگان- الهام گيري آزادگان از مكتب عاشورا- نقد حكومت يزيد و شيوه هاي جاهليت اموي- آگاه سازي توده ها و دريدن پرده هاي غفلت- تبيين مظلوميّت اهل بيت(ع)- شايستگي امام حسين(ع) و عترت به امامت و پيشوايي- ضرورت فداكاري و جهاد در راه عقيده و مرام- شكست سلطه ها در برابر سلاح شهادت و مظلوميّت- برتري شهادتِ با افتخار، بر زندگي ذليلانه- ضرورت پيام رساني در حماسه هاي خونين- دشمني ديرينه جبهه يزيدي با اساس اسلامو...موارد و مفاهيمي از اين دست، كه هم در قيام عاشورا وجود داشته و از درس ها و پيام هاي اجتماعي و سياسي آن به شمار مي رود، و هم در سروده هاي شاعران متعهد و آگاه عاشورايي به وضوح ديده مي شود.روشن است كه پرداختن به مفاهيم سياسي ياد شده و تحليل و كاوش آنها در اشعار شعرا، كاري عظيم و پرحجم و بيرون از حوصله اين نوشتار است. ناچار بايد اشاراتي به نمونه هايي از سروده هاي شاعران داشت، تا گوشه اي از بازتاب اين انديشه ها در آينه شعر و ادب، روشن گردد. از آنجا كه بهره گيري از شعر، به لحاظ زبان عام و فراگير و جذاب و دلنشين آن، در جاودانه ساختن مفاهيم ديني و اجتماعي مؤثّر است، اهتمام جدّي تر در زمينه سرودن شعرهاي آييني با نگرش هاي سياسي اجتماعي به حادثه كربلا و كلاً مضامين مكتبي و حركتِ مستمر و ريشه دار دين در

جامعه، مي تواند يكي از گام هاي اساسي و ارزشمند به شمار آيد.

گلگشتي در بوستان شعر

اشاره

از محورهاي ياد شده به عنوان انديشه سياسي نهضت عاشورا، به چند نمونه اشاره مي شود و ابياتي در باره آنها آورده مي شود:

آزادي و حريت

ناظر زاده كرماني مي گويد:اي ياد تو در عالم، آتش زده بر جانها هر جا ز فراق تو چاك است گريبانهااي گلشن دين سيراب با اشك محبّانت از خون تو شد رنگين هر لاله به بستانهابسيار حكايتها گرديده كهن امّا جانسوز حديث تو، تازه است به دورانهادر دفتر آزادي، نام تو به خون ثبت است شد ثبت به هر دفتر، با خون تو عنوان هااين سان كه تو جان دادي، در راه رضاي حق آدم به تو مي نازد، اي اشرف انسان هاقرباني اسلامي با همت مردانه اي مفتخر از عزمت همواره مسلمانها [6] .مرحوم خوشدل از شاعران پيش از انقلاب، در مفاهيم سياسي اجتماعي نهضت كربلا بسيار شعر سروده است. در يكي از آنها كه به فلسفه نهضت حسيني اشاره مي كند، مي گويد:بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين استحسين مظهر آزادگي و آزادي خوشا كسي كه چنينش مرام و آيين استنه ظلم كن به كسي ني به زير ظلم كه اين مرام حسين است و منطق دين استهمين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين استببين كه مقصد عالي وي چه بود اي كه درك آن سبب عزّ و جاه و تمكين استز خاك مردم آزاده بوي خون نشان شيعه و آثار پيروي اين است [7] .نيز دكتر قاسم رسا، در ترجمه كلام اباعبدالله(ع) مي گويد:گر شما را به جهان ديني و آييني

نيست لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد [8] .در سروده فضل الله صلواتي مي خوانيم:درس آزادي به دنيا داد رفتار حسين بذر همت در جهان افشاند افكار حسينبا قيام خويش بر اهل جهان معلوم كرد تابع اهل ستم گشتن بود عار حسين [9] .در يكي از سروده هاي محسن حافظي مي خوانيم:جان فدا كردي به راه مكتب آزادگي جان هر آزاده اي گردد فدايت يا حسين [10] .شاعر ديگري چنين سروده است(در باره عباس بن علي):درس آزادگي عباس به عالم آموخت زانكه شد مست از آن باده كه در ساغر توست [11] .احد ده بزرگي از زبان پيشواي آزادي چنين مي سرايد:منم آزاد مرد ملك هستي منم قانونگذار كشور گُلمنم ويرانگر كاخ ستمگر منم روح عدالت گستر گُل [12] .

نپذيرفتن ذلت

شايد اين عنوان، هم مضمون با آزادگي باشد، ولي به هر حال به صورت جداگانه «زير بار ظلم نرفتن» و «پذيراي ذلت نشدن» كه فلسفه شهادت اباعبدالله بود و در جمله معروف «هيهات منّا الذلة» تجلّي يافته، در سروده هاي فراواني آمده است كه به چند نمونه اشاره مي شود:روزي كه به كوفه رو نمود از عرفات بگزيد طريق عشق، بر حُبّ حياتدر گوش نسيم روزگاران فرمود: آزاده، ستم پذير گردد؟ هيهات! [13] .و جواد محقق گويد:آنكه به حق خم نگشت در بر ظالم سرو صفت، قامت رساي حسين است [14] .در شعر خسرو نژاد هم مي خوانيم:جان ز كف دادن و تسليم به ظالم نشدن آري، آري به خدا همّت عالي اين استجان به قربان تو اي كشته كه خود فرمودي مرگ با نام به از زندگي ننگين است [15] .و نيز اين رباعي

كه از زبان سيدالشهداست:من تن به زير بار مذلّت نمي دهم نورم، عنان خويش به ذلّت نمي دهمجان مي دهم ز دست، ولي با يزيد پست دست از براي دادن بيعت نمي دهم [16] .قاسم سروي مي سرايد:كشته شد امّا نشد تسليم نامردي و زور چون سرافرازي و مردي ايده و ايمان اوستدرس رادي و جوانمردي به عالم داد و رفت كاخ حريّت به پا از درس جاويدان اوست [17] .شاعران، اغلب با الهام از خطبه ها و رجزهاي امام حسين(ع) اين مفهوم را ترسيم كرده و «ذلت پذيري» را منافي شأن امام و روح بلند و آزاده او دانسته اند. باز هم شعري از دكتر رسا:من نه آن باشم كه آرم پيش دشمن سرفرود كي ز جان بازي بود آزادمردان را حذر عزّت و مردانگي را ياد گيريد از حسين تا چو جان گيريد در بر شاهد فتح و ظفر مظهر ناموس و غيرت، آيت مردانگي كي شوم تسليم حكم غاصب بيدادگر [18] .و اين شعر زيباي خوشدل را همه حفظاند كه:نه ظلم كن به كسي، ني به زير ظلم برو كه اين مرام حسين است و منطق دين استز خاك مردم آزاده بوي خون آيد نشان شيعه و آثار پيروي اين است [19] .جمله «موتٌ في عزٍّ خيرٌ من حياةٍ في ذُلٍّ» كه از كلمات درخشان سيدالشهدا است، [20] در برخي سروده ها چنين انعكاسي يافته است:(مرگ با عزّت ز عيش در مذلّت بهتر است) نغمه اي مي باشد از لعل دُرربار حسيناز آستان همّت ما ذلّت است دور و اندر كُنام غيرت ما نيستش ورودبر ما گمان بردگي زور برده اند اي

مرگ، همّتي كه نخواهيم اين قيود

عدالت و آزادي

از فلسفه هاي مهمّ قيام كربلا، دعوت به حق و عدل و تأمين آزادي براي انسانها و شكستن سلطه ستم و گسستن حصارها و بندهاي بردگي از دست و پاي مردم بود. در زيارت نامه امام، گواهي مي دهيم كه وي دعوتگري به سوي قسط و عدل و برپا دارنده عدالت و ايجاد امنيّت براي ستمديدگان بود: «اشهد انّك قد امرت بالقسط و العدل و دعوت اليهما»، [21] «و يأمن المظلومون من عبادك...» [22] امثال اينگونه تعابير در متون عاشورايي بسيار است. به تعبير امام راحل قدس سره:«سيدالشهدا سلام الله عليه از همان روز اول كه قيام كردند براي اين امر، انگيزه شان اقامه عدل بود... تمام زندگيش را صرف اين كرد كه اين حكومت، حكومت جور بسته شود و از بين برود.» [23] .شاعري از زبان سيدالشهدا چنين مي سرايد:دادن جان به ره آزادي به خدا بهتر از اين زندگي استمرگ اندر ره آزادي و عدل بهتر از بندگي و بردگي است [24] .عدالتخواهي، مفهوم ظلم ستيزي و مبارزه با سلطه جائر را هم با خود دارد. در اشعار شاعران، اين مقوله هم زياد به چشم مي خورد، بصير اصفهاني گويد:سر سلسله مردم آزاد حسين است آن كس كه در اين ره سر و جان داد حسين استمردي كه چون كوهي به بر تيشه بيداد دامن به كمر برزد و اِستاد حسين استمردانه در اين مرحله بگذاشت قدم را بر ضد ستمكار برافراشت عَلَم رابا نيروي يزداني و با دست خدايي بشكست به هم قدرت اركان ستم رااو كرد به نوع بشر اين قاعده تعليم كاندر ره آزادگي

از جان نبود بيمديگر نهراسيد ز ستمكار ستمكش مظلوم به ظالم نكند كرنش و تعظيماعلاميه از قتلگه كرب و بلا داد با زينب و سجاد سوي شام فرستاداين جمله ز خون بود در آن نشريه مسطور بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد [25] .اقبال لاهوري، متفكر و شاعر بلند آوازه از اهل سنّت، در سروده خويش از حريّت حسين(ع) و لاله كاشتن او در سرزمين كربلا و استبداد ستيزي حضرتش و بيدار ساختن ملّت دم مي زند و چنين مي گويد:آن شنيدستي كه هنگام نبرد عشق با عقل هوس پرور چه كرد؟آن امام عاشقان پور بتول سرو آزادي ز بستان رسولالله الله باي بسم الله پدر معني ذبح عظيم آمد پسربر زمين كربلا باريد و رفت لاله در ويرانه ها كاريد و رفتتا قيامت قطع استبداد كرد موج خون او چمن ايجاد كردما سوي الله را مسلمان بنده نيست نزد فرعوني سرش افكنده نيستخون او تفسير اين اسرار كرد ملّت خوابيده را بيدار كردرمز قرآن از حسين آموختيم ز آتش او شعله ها اندوختيم [26] .

مكتب مبارزه

پيوسته انقلابيون، از زندگي و شهادت سرخ جامگان شهيد الهام مي گيرند و حماسه هاي متجلّي در شهادت ها، انگيزه آفرين و مبارز پرور و شهيدساز بوده و خواهد بود. نگاه به عاشورا به عنوان مكتبي كه الگوي جهاد و شهادت طلبي و فداكاري است و همه ملل جهان و آزادگان بايد از اين سرچشمه سيراب شوند، از عناصر ديگري است كه در اشعار عاشورايي مطرح است، به نمونه هايي نيز از اينگونه سروده ها توجه كنيد:حجة الاسلام بهجتي شفق مي سرايد:عالم از شور تو غرق هيجان است

هنوز نهضتت مايه الهام جهان استهنوز كربلاي تو پيام آور خون است و قيام مكتبت راهنماي دگران است هنوزتا قيامت ز قيام تو قيامت برپاست از قيام تو پيام تو عيان است هنوزهمه ماه محرّم، همه جا كرب و بلاست در جهان، موج جهاد تو روان است هنوزجاودان بينمت استاده به پيكار، دلير لا اري الموت ترا ورد زبان است هنوزباغ خشكيده دين را تو ز خون دادي آب نه عجب گر كه شكوفا و جوان است هنوزتربت پاك تو كازادگي آموزد و عشق سرمه ديده صاحب نظران است هنوز [27] .جعفر نوا، در اشاره به درسهاي مكتب حسيني مي گويد:ز سربازي سرافرازي بود آزاد مردان را سرافرازي و سربازي ز شاه كربلا آموزحسين آسا به دفع فتنه بيگانگان برخيز شعار آشنايي با خدا، از آشنا آموز [28] .قاسم سروي ها نيز در اينكه آزادي خواهان جهان خوشه چين مكتب اويند، مي گويد:شرح جانبازي او يكسر كتاب زندگي است جان فدا كردن نخستين مطلع ديوان اوستهر كه در عالم دم از قانون آزادي زند در حقيقت خوشه چين خرمن احسان اوستدرس رادي و جوانمردي به عالم داد و رفت كاخ حريّت به پا از درس جاويدان اوست [29] .اين آموزه ها نه تنها ويژه حسين(ع)، بلكه رهنمود همه عاشوراييان و ياران شهيد اوست. عباس بن علي(ع) در رأس اينگونه آموزگاران حريّت است. در شعر «صلواتي» مي خوانيم:داد درس ياري و جانبازي و مردانگي بر همه اهل جهان، عباس، سردار حسين [30] .قاسم رسا نيز درا ين زمينه مي سرايد:قامت مردانگي افراشت سبط مصطفي تا بياموزد فداكاري به افراد بشر [31] .از شيوه هاي مبارزه حق

جويانه و مكتبي، «شهادت طلبي» است. با تكيه به اين فرهنگ، خون بر شمشير پيروز مي شود و حنجر بريده بر خنجر كين غلبه مي يابد. اين درس نيز براي مبارزان شهادت طلب در سراسر جهان دستمايه الهام است. «جواد محقق» چنين مي سرايد:اگر چه داد به راه خداي خود سر را شكست حنجر او خنجر ستمگر را [32] .فرهنگ «احدي الحسنيين» و خود را در همه حال پيروز ديدن، از آموزه هاي سياسي عاشورا است. حسين بن علي(ع) خود را در مسير خير و خداخواهانه مي ديد، چه پيروز شود، چه كشته گردد:«ارجو ان يكون خيراً ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا» [33] .اين تلقي خاص و پيشرو، پيوسته انگيزه آفرين مبارزان است و هرگز مبارزان راه خدا خود را شكست خورده نمي بينند، چون به تكليف عمل كرده اند.گرچه از داغ لاله مي سوزيم ما همان سربلند ديروزيمچون به تكليف خود عمل كرديم روز فتح و شكست پيروزيم [34] .اين فرهنگ، در طول زمان دعوتگر حق طلبان و ستم ستيزان است و فرياد «هل من ناصر» او پيوسته در گوش زمان جاري است.«امام انقلاب كربلا با روح اين دعوتزمان ها را، مكان ها را به ياري مي زند فرياد استمداداز آن فرياد دعوتگر كه در متن زمان جاري استو پيغامش شعار شور و بيداري استميان حق و باطل، داد با بيدادنبردي جاودان بر پاستدر اين ميدان و اين پيكارنداي دعوتش چشم انتظار پاسخي از ماستكه حق تنهاستو هر جا كربلا، هر روز عاشوراست.» [35] .مكتب بودن عاشورا براي مبارزه دائمي عليه ستم و استبداد، تنها با همان ديدِ «كل يومٍ عاشورا و

كلّ ارضٍ كربلا» قابل تحقق است. اين بينش سياسي و مبارزاتي در شعرهاي بسياري مطرح است، از جمله اينها:تا شود اين عرصه خاكي سراسر كربلا تا ابد مي جوشد از رگهاي عاشورا عطش [36] .امام راحل قدس سرّه كوشيد تا اين بينش را در باور مردم رسوخ دهد. مي فرمود:«دستور آن بود كه اين برنامه، سرلوحه زندگي امّت در هر روز و در هر سرزميني باشد. روزهايي كه بر ما گذشت، عاشوراي مكرر بود و ميدانها و خيابانها و كوي و بر زنهايي كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت، كربلاي مكرر.» [37] .

جاودانگي در تاريخ

در مبارزه حق و باطل، علي رغم تصوّر ستمگران كه مي پندارند با قتل عام و خونريزي، نداي عدالت خواهي را مي توانند خاموش كنند، شهيدان زنده جاويدند، همواره اثر گذار و پرآوازه و حياتشان در سايه مماتشان است و به تعبير قرآن كريم: «بل احياء عندربهم يرزقون». مفهوم جاودانگي نام و ياد و فرهنگ شهيدان، در آثار شاعران بازتاب گسترده اي دارد. در شعر بلند و زيباي «صادق سرمد»، اين ابيات، اشاره به اين بينش است:پايان زندگاني هر كس به مرگ اوست جز مرد حق، كه مرگ وي آغاز دفتر است آغاز شد حيات حسيني به مرگ او وين قصه، رمز آب حيات است و كوثر است آن كس كه در اقامه حق مي شود شهيد عمر ابد نصيب وي از موت احمر است [38] .نيز در اين شعر از بهاءالدين:خاموش گشته ايم و فراموش كي شويم بس اين قدر كه در همه جا گفتگوي ماستهر جا كه هست روي زمين ارغوان سرخ آبش ز خون ما، گِلش از خاك

كوي ماست [39] .و دكتر رسا مي گويد:فرق بين حق و باطل بين كه بعد از قرن ها جلوه حق مانده جاويدان و باطل بي اثر [40] .اين حقيقت، شكستِ سلطه هاي ستم را در متن حاكميّت مي رساند، چرا كه در انديشه ها و وجدانهاي بشري محكومند. حضرت زينب(س) در بارگاه يزيد، در خطابه اي صريح به آن طاغوت سر مست از قدرت، فرمود:«فكد كيدك و اسع سعيك و ناصب جهدك فوالله لا تمحو ذكرنا و لا تميت وحينا؛ [41] .هر چه نيرنگ و تلاش داري به كارگير، به خدا قسم نه ياد ما را مي تواني محو كني، نه وحي ما را مي تواني بميراني!»در شعر معروفِ «فراز»، چنين مي خوانيم:دشمنت كشت، ولي نور تو خاموش نگشت آري آن جلوه كه فاني نشود نور خداستنه بقا كرد ستمگر، نه به جا ماند ستم ظالم از دست شد و خانه مظلوم به جاستزنده را زنده نخوانند كه مرگ از پي اوست بلكه زنده است شهيدي كه حياتش ز قفاست [42] اي كه در كرب و بلا بي كس و ياور گشتي چشم بگشا و ببين خلق جهان ياور توست [43] .قنبرعلي تابش نيز در اين زمينه چنين مي سرايد:تا در گلوي تشنه حنجر، صدا جاري است خون گلويت، كربلا در كربلا جاري استتا آسمان كوفه پابرجاست، مي دانم خون تو در اين خاك، چون آب و هوا جاري است [44] .آنچه از بازتاب حماسه عاشورا در رواق تاريخ و ذهنيت بشر و وجدان انسانها باقي ماند، «حيات شهيد» بود و زوال ستم. ظالمان نيز هرگز تصوّر چنين شكستي را نداشتند. «سيد مهدي حسيني» از

اين جاودانگي چنين مي گويد:كه بود اين موج، اين طوفان،كه خواب ازچشم دريا برد؟ و شب را از سراشيب سكون،تااوج فردا بُرد كسي آمد، كسي آن سان كه ديروز توهّم را به سمت مشرق آبي ترين فرداي زيبا برد به خاك افكند ذلّت را، شرف را از زمين برداشت و او را تا بلنداي شكوه نيزه، بالا برد بگو با من، بگو اي عشق، اگر چه خوب مي دانم كه بوداين موج،اين طوفان كه خواب ازچشم دريابرد [45] .و اين همان جلوه اي است كه در شعر محتشم كاشاني ديده مي شود و شور محشري كه حسين بن علي(ع) در تاريخ افكنده و موجي كه هرگز پايان نمي پذيرد: «باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است...».

پيام خون

آنچه يك مبارزه را ماندگار، مؤثر، حركت آفرين و مصون از تحريف مي سازد، «تبيين» است، يعني رساندن پيام خون و ترسيم فلسفه نهضت و مقابله با فريب ها و تبليغات دروغين و تحريف چهره واقعي يك حماسه. اگر در نهضت عاشورا اين بُعد از حركت كه به صورت خطابه هاي پرشور امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) جلوه كرد، وجود نداشت و مكمّل خون شهداي كربلا نمي شد، بي شك اين حماسه نه ماندگار مي شد، و نه دور از تحريف. «فريد» چه زيبا به اين واقعيت اشاره كرده است:سرّ ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبودچهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبوددر عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب

نبود [46] .نقش خطابه هاي شورانگيز افشاگر، الهام بخش و رسواساز باطل، بسيار عظيم است و شاعران به اين نكته وقوف كامل داشته اند و در پرداختن به سيماي پيام رسان نهضت عاشورا آن را بيان كرده اند. موزون اصفهاني گويد:اين همان بانوست كز نطق و بيان همچون علي انقلاب از كوفه تا شام خراب انداخته دخترش در كوفه از تيغ زبان چون ذوالفقار مغز جان خصم را در التهاب انداخته از خطابي آل سفيان را به رسوايي كشيد پرده از كار پليدان زان خطاب انداخته [47] .مرحوم صغير اصفهاني در اشاره به نقش خطابه هايش چنين مي سرايد:بر هم زن اساس جفا كاري يزيد لحن بليغ و نطق درخشان زينب استابن زياد شوم به دارالاماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زينب است [48] .«سروي» نيز چنين سروده است:با كلام جان فزا اثبات دين حق نمود عالمي را دوستدار اهل ايمان كرد و رفتدر ديار شام بر پا كرد از نو انقلاب سنگر اهل ستم را سست بنيان كرد و رفتيزيد خطبه اي غرّا بيان فرمود در كاخ كاخ استبداد را از ريشه ويران كرد و رفتفاش مي گويم كه آن بانوي عظماي دلير از بيان خويش دشمن را هراسان كرد و رفت [49] .گاهي «اسارت»، تبديل به «درس آزادي» مي شود و اسيران آزاده، با مقاومت و روحيه بالاو عزت نفس، جباران را به ستوه مي آورند. تبديل كردن اسارت به آزادگي در فرهنگ عاشورا و در رفتار بازماندگان آن حادثه خونين جلوه گر است، تا آنجا كه مي توان زينب كبرا را «اسير آزادي بخش» ناميد. [50] در برخي سروده ها چنين

نگاهي به «كاروان اسارت» شده است:در بطن اين اسارت ما خفته است آزادي تمام گرفتاران مرگ پر افتخار پدرهامان سرمايه حيات هدفداران ما وارث شهادت و ايثاريم بنيانگذار عزّت و آزادي ما شور پرشراره ايمانيم آنجا كه نيست جرأت فريادي ما رهسپار شهر خموشانيم شهري كه سايه بان زده از وحشت شايد به تازيانه يك فرياد بيدارشان كنيم از اين غفلت رفتيم پيشواز اسارت ها تا كاخ هاي ظلم براندازيم تا در زمان قحطي حق جويان آبي به آسياب حق اندازيم [51] .

جهاد، رمز عزت

از روشن ترين پيام هاي سياسي دين كه در عاشورا هم تجلي يافته است، عزّتي است كه در سايه جهاد به دست مي آيد. حسين بن علي(ع) و يارانش چون جهاد كردند، عزيز خدا و خلق شدند و آنان كه از حمايت آن شهيد مظلوم دست كشيدند، گرفتار ذلت و خواري گشتند. قيام حسين(ع) مايه حيات دين و عزّت اسلام نيز گشت و بقاي دين در سايه خون و شهادت اوست. اين نكته و نگرش، در اشعار فراواني ديده مي شود كه به چند نمونه اشاره مي شود.خسرونژاد چنين سروده است:جاودان خاطره نهضت خونين تو شد چون كه دين زنده از آن خاطره خونين استبر تو و بر همه ياران شهيد تو درود كه ز خون شهدا عزّت دين تضمين است [52] .آنچه خود سيدالشهدا(ع) فرمود و از مرگي كه موجب بقاي دين گردد استقبال فرمود (ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني) در اشعار شاعران نيز بازتاب يافته است:وفاست وامدار تو، حماسه يادگار تو حيات دين ز خون تو، خداست خونبهاي تو اگر كه نام مصطفي(ص) هنوز در

جهان به پاست از آن سر بريده توهست و از نواي تو [53] .«حسين بود، آنكه گفت:اگر كه دين جدّ منبه جز به كشتنم نمي شود به پااگر نهال تازه پاي دين حقنيازمند خون پيكر من استكنون من و نبرد و تيغ هاي تيز...» [54] .حجة الاسلام بهجتي شفق چنين مي سرايد:باغ خشكيده دين را تو ز خون دادي آب نه عجب گر كه شكوفا و جوان است هنوزتربت پاك تو كازادگي آموزد و عشق سرمه ديده صاحب نظران است هنوز [55] .محمود شاهرخي (جذبه) نيز در احياگري جهاد حسيني نسبت به دين مي گويد:در ساحل فرات كه لب تشنه شد شهيد سيراب گشت مزرع دين ز آبروي اوفرّي دوباره يافت حقيقت ز فيض وي آبي دوباره يافت شريعت ز جوي او [56] .شاعري ديگر چنين سروده است:تا قيام خوب به دشت عشق برپا كرده اي اي مسيحا، عالمي را از دم، احيا كرده ايدرس جانبازي به مردان خدا آموختي نهضت خونين خود سرمشق دنيا كرده ايخون تو در پيكر تاريخ مي جوشد هنوز مات خود، افكار اعصار و قرون را كرده اي [57] .عبدالحسين رضايي از زبان سيدالشهدا(ع) چنين مي سرايد:هيهات ذلّت من و آقايي يزيد بيعت به آن ستمگر رسوا نمي كنمدر پيشگاه ظلم نيايد سرم فرود تعظيم جز به خالق يكتا نمي كنممن زنده و يزيد كند رهبري خلق؟ امضا من اين حرمت بيجا نمي كنممرگ شرف به است از اين زندگي مرا چيزي به غير مرگ تمنّا نمي كنم [58] .عزت مسلمانان در سايه جهاد و فداكاري است. حسين بن علي(ع) براي بازگرداندن عزت دين و شرافت مسلمين خون و جان

داد و نهال اسلام را شاداب ساخت. حجة الاسلام بهجتي شفق اينگونه مي سرايد:بايد از استاد عشق، شاه شهيدان ياد گرفتن، گذشتن از سر و تن رارهبر آزاده، پيشواي فداكار ديد چو بر پاي دين ز جور، رسن راخاست چون طوفان و بر ستم بخروشيد داد رهايي ز بند، دين و سنن راريخت چو خونش به خاك، خاست دو صد موج كند ز بنيان بناي ظلم و فتن راكرد ز باران خون سرخ وي آغاز باغ فضيلت، ز نو شكفته شدن را [59] .همو در بيان مفهوم زندگي عزيزانه و شكستن حصار بيداد در عصر حكومت طاغوت، چنين مي سرايد:اندر آنجا كه باطل امير است اندر آنجا كه حق سر به زير است اندر آنجا كه دين و مروّت پايمال و زبون و اسير است راستي زندگي ناگوار است مرگ، بالاترين افتخار است اين اساس مرام حسين است روح و رمز قيام حسين است «يا كه آزادگي، يا شهادت» حاصلي از پيام حسين است شيعه او هم اينسان غيور است تا ابد از زبوني به دور است زان شهيد سر از دست داده زان فداكار در خون فتاده جاودان آيد اين بانگ پر شور «لا اري الموت الّا سعادة» آري آزادمردان بكوشند بر ستمگر چو طوفان خروشند [60] .

عاشورا، پيامد تنها گذاشتن امام

رابطه دو جانبه «بيعت» و «اطاعت»، بين امام و امّت، نصرت پيشواي عدل و حمايت از امام معصوم و حجت خدا را الزامي مي سازد. آنچه در عاشورا اتفاق افتاد و فرزند پيامبر مظلومانه به شهادت رسيد، ثمره عمل نكردن امّت به تكليف خويش و تنها گذاشتن امام بود. و اين حادثه، ريشه در سقيفه و

جريانات پس از رحلت رسول خدا(ص) دارد. اين بينش سياسي كه حادثه كربلا و ظلمي كه به اهل بيت شد، از سقيفه و شورا و عمل نكردن به سفارش پيامبر اكرم(ص) بود، و اگر آن روز چنان نمي شد، در سال 61 هجري چنين نمي شد [61] در آثار شاعران ديده مي شود.نيّر تبريزي در ترسيم پيوند اين دو حادثه مي گويد:كانكه طرح بيعت شورا فكند خود همانجا طرح عاشورا فكندچرخ در يثرب رها كرد از كمان تير كاندر نينوا شد بر نشان [62] .مرحوم آيةالله كمپاني در اشعار عربي خود به وضوح اين بينش سياسي و تحليل تاريخي را تشريح مي كند؛ اين مضمون كه: تيري را كه حرمله رها كرد، حرمله نبود كه تيرانداخت، بلكه تيرانداز اصلي كسي بود كه زمينه ساز آن شد. تيري از سوي سقيفه آمد كه كمانش در دست خليفه بود، آن تير نه بر گلوي آن كودك شيرخوار، بلكه بر جگر دين و بر دل رسول خدا فرود آمد:«سهمٌ أتي من جانب السقيفة...» [63] .اگر پيمان مردم با «ولي» بود اگر پيوند با آل علي بودنه فرمان نبي از ياد مي رفت نه رنج و زحمتش بر باد مي رفتنه خون دل نصيب مجتبي بود نه پرپر لاله ها در كربلا بود... [64] .اين نگرش مجموعه اي و تحليل به هم پيوستگي حوادث تلخ كربلا و مظلوميّت اهل بيت، با آن رزّيه و نقطه انحراف و ظلم نخستين به خاندان عصمت، بسياري از وقايع را روشن مي سازد و اگر بناست از «عبرت هاي عاشورا» پندي گرفته شود، با همين ديد ميسّر است. اين، همان نكته اي است

كه در «زيارت عاشورا» هم بر آن تأكيد مكرّر شده و از نخستين كسي كه بر آل پيغمبر ستم كرد و آخرين كسي كه از او پيروي نمود و هر كس كه به هر نحو و با هر وسيله و امكانات مالي و سياسي تبليغاتي و زمينه سازي (والممهّدين لهم...) با نفرت و نفرين ياد شده است. وقتي پيمان شكني عهدي كه در غدير بستند رخ داد، تيغ كشيدن به روي حجّت خدا در عاشورا پيامد آن خواهد بود.علي رضا قزوه مي سرايد:ابتداي كربلا مدينه نيست. ابتداي كربلا غدير بودابرهاي خون فشان نينوا، اشكهاي حضرت امير بودنطفه خلافت ار چه بسته شد، در سقيفه بيعتي شكسته شدامّت رسول، دسته دسته شد، او سكوت كرد، ناگزير بودبعد از آن فتوّت هميشه سبز، بركت از حجاز و از عراق رفتهر چه دانه كاشتند سنگ شد، پشت هر كوير، صد كوير بودبعد، مكّه و مدينه دام شد، كوفه صرف عيش و نوش شام شدآفتاب سربلند سايه سوز، در حصار نيزه ها اسير بود [65] .اينها نمونه هايي از اين نگرش در تسلسل و پيوست حوادث است و حادثه عاشورا را سرشار از درس مي سازد.شعار مردميِ «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند» نيز جلوه اي از همين نگاه و شناخت است.

پاورقي

[1] صحيفه نور، ج 2، ص 208.

[2] همان، ج 4، ص 15.

[3] ولايت فقيه، ص 161.

[4] مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 89.

[5] ستودگان و ستايشگران، ص 101.

[6] رضا معصومي، اشك شفق، ج 1، تهران، رشيدي، 1366، ص 339 - 340.

[7] گلواژه، ج 1، ص 105.

[8] همان.

[9] همان، ص 95. [

[10] چلچراغ اشك، ص 159 و

166.

[11] همان.

[12] شب شعر عاشورا، ج 1، ص 63.

[13] همان، ج 2، ص 132، 133.

[14] همان.

[15] چلچراغ اشك، ص 172.

[16] همان، ص 179.

[17] گلواژه، ج 1، ص 94.

[18] همان، ص 96.

[19] همان، ص 105.

[20] مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 68.

[21] زيارت امام حسين در اول ماه رجب، مفاتيح الجنان، ص 439.

[22] تحف العقول، ص 239.

[23] صحيفه نور، ج 20، ص 189 و 190.

[24] گلواژه، ج 1، ص 98.

[25] همان، ج 2، ص 119؛ و نيز: اشك شفق، همان، ص 201 - 200.

[26] همان، ص 125.

[27] هفتاد و دو زخم كربلايي، ص 35.

[28] گلواژه، ج 1، ص 93.

[29] همان، ص 94.

[30] همان، ص 95.

[31] همان، ص 96.

[32] شب شعر عاشورا، ج 1، ص 107.

[33] اعيان الشيعه، ج 1، ص 597.

[34] از نويسنده، برگ و بار، ص 181.

[35] همان، ص 105.

[36] هفتاد و دو زخم كربلايي، ص 55.

[37] صحيفه نور، ج 9، ص 57.

[38] گلواژه، ج 1، ص 92.

[39] همان، ص 95.

[40] همان، ص 96.

[41] مقتل الحسين، مقرّم، ص 464.

[42] چلچراغ اشك، ص 162.

[43] همان، ص 167.

[44] هفتاد و دو زخم كربلايي، ص 46.

[45] گل نغمه هاي عاشورايي، ص 15.

[46] فرهنگ عاشورا، ص 217.

[47] گلواژه، ج 1، ص 112.

[48] همان، ص 113.

[49] همان، ص 114.

[50] نام شعر و مجموعه شعري از نويسنده كه با الهام از همين نكته است.

[51] از نويسنده، برگ و بار، ص 131.

[52] چلچراغ اشك، ص 173.

[53] از نويسنده، برگ و بار، ص 98.

[54] همان، ص 100.

[55] هفتاد و دو زخم كربلايي، ص 35.

[56] همان، ص 100.

[57] گل نغمه ها، ص 55.

[58] چهره هاي گلگون، ص 49.

[59] بهار آزادي، ص 42.

[60] همان، ص

71.

[61] در اين زمينه ر.ك: «فرهنگ عاشورا»، ص 289.

[62] ديوانِ «آتشكده»، ص 59.

[63] الأنوار القدسيّه، ص 99، فرهنگ عاشورا، ص 291.

[64] از نويسنده. برگ و بار، ص 60.

[65] هفتاد و دو زخم كربلايي، ص 19.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109