انگيزه‌ها و اهداف نهضت عاشورا

مشخصات كتاب

عنوان : انگيزه ها و اهداف نهضت عاشورا
پديدآورندگان : كمال قبادي(پديدآور)
امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
وضعيت نشر : قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : انگيزه هاي مصلحت انديشانه
قيام عاشورا
انگيزه‌ها

مقدمه‌

امام‌حسين (ع) مشعل‌دار چراغ هدايت ونجات‌دهنده امت از گمراهي و ضلالت است امام‌حسين (ع) كشتي نجات است و معلم سعادت انسان‌هاست و اين نه حرف ما بلكه فرموده منجي عالم بشريت حضرت رسول‌اكرم (ص) مي‌باشد. امام‌حسين (ع) قيامي آتشين و حركتي توفنده عليه شرك و كفر و فساد و فحشاء و كج فهمي و انحراف نفاق و بي‌ديني آغاز كرد و راهي نافع براي همه آزادانديشان در اعماق جامعه تاريك بشريت گشود و فريادي رسا بر بلنداي قله رفيع شهادت سر داد و تشنگان حقيقت را از كوثر زلال مرام خونين خود سيراب و سيه‌رويان دنياپرست را به خاك مذلّت نشانيد.امام‌حسين (ع) احياگر اصيل نبوي و سيره صحيح علوي و ويرانگر كاخ‌هاي اموي‌و بيدادگر انسان‌هاي دنيوي و تجلي‌گر بينش عميق زندگي اخروي بود.امام‌حسين (ع) آزاده‌اي از تبار آزادگان و معصومي از نسل پاك پيامبراسلام (ص) ورهبري بيدار و ايثارگري واقع‌گرا و اسوه‌اي آشكار و اسطوره‌اي هميشه در تاريخ و زنده‌اي جاودانه و مؤمني كه از جان و مال و عزيزان دست كشيده بود.امام‌حسين (ع) غوغايي خاموش نشدني در جهان برپا نمود و آتش عشق عاشقان خدا را برافروخته و تجليات والاي الهي را در سينه‌ها افكنده و راه اصيل اسلامي را به روي مردم گشوده است امام‌حسين (ع) رهروي صديق براي گذشتگان تاريخ سراسر افتخار مومنان واقعي بوده است

شهادت يك ارزش بزرگ‌

شهادت يكي از ارزش‌هاي بزرگ و از عوامل مهم‌ّ كمال و رستگاري انسان محسوب مي‌شود. اعتلا و سلامت و سعادت جامعه و تأمين حيات جاودانه همه ارزش‌هاي والا در پرتو اين ارزش بزرگ تحقق مي‌يابد و خون‌هاي مطهّر شيفتگان شهادت پاسدار همه نيكي‌ها و تداوم بخش راه صائب همه انبيا و امامان و مصلحان و انقلابگران راه خدا مي‌گردد.كسي‌كه در راه احياي دين و استقرار تعاليم مقدّس اسلام و تحقق آرمان‌هاي والاي انسان در جامعه كشته شود «شهيد» نام مي‌گيرد.شهيد در مسير رشد و كمال معنوي به عالي‌ترين درجات و مراتب نائل مي‌آيد و از مقام و منزلتي بس بزرگ نزد پروردگار عالم برخوردار مي‌گردد.قرآن‌كريم مي‌فرمايد: «به كساني كه در راه خدا كشته مي‌شوند مرده نگوييد، بلكه آنان زنده‌اند ولي شما درك نمي‌كنيد».هم‌چنين مي‌فرمايد: «كساني‌كه در راه خدا كشته شدند، مرده نپنداريد بلكه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند».آنان به فضل و رحمتي كه از جانب خدا نصيبشان شده است شادمانند و به آن مؤمناني كه هنوز به آنان نپيوسته‌اند و بعداً در پي آنان به راه آخرت خواهند شتافت مژده مي‌دهند كه از مردن هيچ نترسيد و از خوف نداشتن متاع دنيا، هيچ غم مخوريد و آنان را به فضل و نعمت خدا بشارت مي‌دهند.در آيات ديگري به پاداش بزرگ و عظيم جهادگران راه خدا كه براي تحقق آرمان‌هاي الهي در خون خويش غوطه‌ور شدند، اشاره مي‌فرمايد كه به عنوان نمونه در آيه ذيل مي‌فرمايد:«كسي كه در راه خدا جهاد كند و كشته شود و يا پيروز گردد؛ ما پاداش بزرگ به او عطا خواهيم كرد».با استفاده از آيات مزبور و ساير آياتي كه در موضوع شهادت و مقام و منزلت بزرگ شهيد نازل شده است پاداش شهيد و شأن و درجه و مرتبه او زندگي و حيات جاودانه و ابدي‌اش هرگز با حيات دنيوي قابل مقايسه نيست و انسان تا به آن مقام عظيم نائل نيايد، به درك و بينش درستي دست نمي‌يابد. احاديث و روايات فراواني نيز ازپيامبراكرم (ص) و ائمّه‌اطهار (ع) درباره ارزش بزرگ شهادت و مقام شهيد نقل شده است پيامبرگرامي‌اسلام (ص) مي‌فرمايد: «بالاتر از هر عمل نيكي باز عمل نيكوي ديگري وجود دارد، مگر شهادت در راه خدا، كه بالاتر از آن هيچ عمل نيكويي وجود ندارد».در روايتي ديگر مي‌فرمايد:«هيچ قطره‌اي نزد خدا محبوب‌تر از خون شهيدي كه در راه خدا ريخته شود نيست » براي شهدا درجات و امتيازهاي خاصي قرار داده شده كه بدين وسيله علاوه برپاداش بزرگي كه به آنان داده مي‌شود با اين امتيازها شأن و مقامي بلند مي‌يابند و به گونه‌اي ديگر از آنان قدرداني و تجليل مي‌شود. يكي از اين امتيازها اين است كه برخلاف ساير افراد از شهدا سؤال و جواب قبر نمي‌شود و وقتي از رسول‌اكرم (ص) درباره علت برداشته شدن آزمايش و سؤال و جواب در قبر و برزخ از شهيد سؤال مي‌شود، در پاسخ‌مي‌فرمايد: «شهيد در زير برق شمشيري كه در بالاي سرش بوده آزمايش خود را با موفقيت انجام داده است .امتياز ديگر شهدا اين است كه پس از پيامبران و علماي و دانشمندان بزرگ الهي كه در قيامت حق شفاعت ديگران را دارند، شهيدان نيز از اين مقام بهره‌مند مي‌باشند.آنچه باعث مقام رفيع و منزلت خاص شهيدان شده نقش مهمّي است كه آنان با خون خويش در جامعه ايفا مي‌نمايند. شهدا با خون پاك و مقدّسشان رگ‌هاي بي‌جان جامعه را حيات مي‌دهند و از سكون و جمود و مردگي رهايي مي‌بخشند.جهاد مقدّس شهيد و خون پاكي كه در اين راه به زمين ريخته مي‌شود عامل بقاي جوامع انساني و تداوم ارزش‌هاي مقدّسي است كه انسانيت و شرف و عدالت و آزادي در پرتو آنها جان و رمق مي‌گيرند و استمرار مي‌يابند.شهيد چون شمع مي‌سوزد و با نور خويش ظلمات و تاريكي‌هاي زندگاني بشر را روشن مي‌كند و راه رشد و سلامت و سعادت جامعه انساني را صاف و هموار مي‌سازد.

جلوه‌هايي از شوق و علاقه به شهادت در تاريخ اسلام‌

«شهادت به دليل نقش خاصي كه در رشد و كمال معنوي انسان و تحقق هدف مقدّسي چون تقرّب به درگاه حضرت پروردگار و كسب خشنودي و رضايت او به عهده دارد، همواره آرزوي بزرگ پيامبران و ائمّه و اولياء و صالحين و مؤمنين بوده است آنان شيفته حضرت حق‌ّ و آرزومند وصال محبوب بوده و شهادت را نزديك‌ترين راه جهت نيل‌به اين مقام بلند دانسته و همواره از خداوند متعال درخواست رسيدن به اين فيض بزرگ را داشته‌اند.زندگي سراسر جهاد و مبارزه اين بزرگان هميشه با عشق به شهادت سپري مي‌شده و همواره با اميد به تحقق اين هدف مقدّس و در انتظار رسيدن لحظه‌اي كه جامه تن را بدرند و قفس جسم را بشكنند و به ملكوت اعلي پرواز آغاز نمايند، روزشماري مي‌كردند. جهت آماده شدن زمينه‌هاي لازم براي ورود در بحث اصلي و بررسي نقش شهادت در نهضت امام‌حسين (ع) از ميان تمام جلوه‌هاي فراوان عشق به شهادت در تاريخ اسلام به ذكر چند نمونه اكتفا مي‌كنيم 1 ـ پيامبران همه در آتش عشق به شهادت مي‌سوخته‌اند و سرانجام اكثر آنان به آرزوي خويش مي‌رسيده و با شهادت في سبيل‌الله در جوار رحمت حق مي‌آرميده‌اند.امامان شيعه نيز عاشقان شهادت بوده‌اند و در سخنان و دعاهاي آنان به وضوح اين عشق و علاقه مشاهده مي‌شود و اينان نيز سرانجام به آرزوي بزرگ خويش نائل آمده‌اند. دراين‌جا به اشتياق وصف‌ناپذير حضرت علي‌بن‌ابي‌طالب (ع) به شهادت در راه خدا اشاره‌اي مي‌كنيم در سخنان حضرت علي (ع) شوق به مرگ و شهادت در راه خدا موج مي‌زد. اين‌سخن زيبا از اوست «همانا من مشتاق لقاي پروردگار خويشم و دوستدار شهادت .و در سخني ديگر مي‌فرمايد: «به خدا سوگند كه علاقه و انس فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت بيش از علاقه كودك به پستان مادر است .حضرت علي (ع) هميشه در تب شهادت مي‌سوخت و در انتظاري شيرين براي نيل به اين مقصود بزرگ به سر مي‌برد. پس از پايان يافتن جنگ احد كه حضرت علي (ع) دلاورانه عليه دشمن جنگيد، با مشاهده پيكر غرق به خون حضرت حمزه (ع) و برخي ديگر از اصحاب و ياران كه به شهادت رسيده بودند، حضرت احساس ناراحتي مي‌كند و از اين كه او نيز به فيض شهادت نرسيده مغموم و محزون مي‌شود. وقتي غم و ناراحتي‌خويش را با پيامبراكرم (ص) در ميان مي‌گذارد، پيامبر (ص) او را به شهادت در آينده بشارت‌مي‌دهد و مي‌فرمايد: «به تو مژده مي‌دهم كه شهادت به دنبال توست . حضرت علي (ع) خوشحال مي‌شود و آرام مي‌گيرد و هم چنان در انتظار شهادت باقي مي‌ماند.پس از گذشتن مدتي مولا علي (ع) به علت تأخير در شهادتش نگران مي‌شود و ديگربار از پيامبراكرم (ص) مي‌پرسد: «اي فرستاده خدا! مگر در جنگ اُحد، آن‌گاه كه گروهي از مسلمين شهيد شدند و اين توفيق نصيب من نشد، و اين بي توفيقي سخت برمن گران آمد، شما به من نفرمودي كه تو را مژده مي‌دهم كه شهادت به دنبال داري »رسول اكرم (ص) پاسخ داد: «آنچه گفته‌ام به طور قطع محقق مي‌شود؛ ولي آن‌گاه صبر و شكيبايي تو چگونه است » حضرت علي (ع) مي‌گويد: «اي فرستاده خدا! اين از مواردصبر و شكيبايي نيست بلكه از موارد مژده و شكر و سپاس است .اميرالمؤمنين (ع) همچنان سال‌هاي سال در انتظار شهادت مي‌سوخت و در اوج بي‌وفايي مردم و برخوردهاي غيرانساني آنان با او، چندبار اين واقعيت را اعلام مي‌نمايد كه اگر اميد و طمع به شهادت نداشتم يك روز را با چنين مردمي دوست نداشتم زندگي كنم 2 ـ پيروان دين مبين اسلام نيز تحت تأثير آثار و بركات ايمان به خدا در آرزوي شهادت و نيل به مقام قرب الهي به سر مي‌برده‌اند. تاريخ اسلام مشحون است از صحنه‌هاي جهاد و مبارزه خالصانه اين پاكان و عشق و علاقه وصف‌ناپذيرشان به شهادت در راه خدا.به نمونه‌هاي برگزيده‌اي از تاريخ صدر اسلام توجه مي‌كنيم «عمروبن‌جموح مردي بود كه پايش مي‌لنگيد و طبق حكم صريح قرآن جهاد بر او واجب نبود او با آن‌كه چهار فرزندش را به جنگ در راه خدا در ركاب رسول اكرم (ص)فرستاده بود و عذر شرعي داشت دلش مي‌خواست به جهاد برود. خويشاوندان عمرو او را از رفتن به جهاد منع مي‌كردند و متذكر مي‌شدند كه تو اولاً عذر شرعي داري و ثانياً چهار فرزند دلاورت در جنگ شركت مي‌كنند. او يادآور مي‌شود به همان دليل كه فرزندانم آرزوي سعادت ابدي و بهشت جاويدان دارند من هم دارم و مي‌خواهم به فيض شهادت نائل آيم خويشاوندان عمرو اصرار مي‌ورزند و سرانجام عمرو نزد رسول خدا (ص) مي‌رود و مي‌گويد: «خويشاوندانم مي‌خواهند مرا در خانه حبس كرده و نگذارند در جهاد شركت‌كنم به خدا قسم آرزو دارم با اين پاي لنگ به بهشت بروم »رسول اكرم (ص) به او يادآور مي‌شود كه «اي عمرو! آخر تو عذر شرعي داري خدا تو را معذور داشته است بر تو جهاد واجب نيست » عمرو اصرار مي‌ورزد و سرانجام رسول اكرم (ص) مي‌فرمايد: «مانعش نشويد! بگذاريد برود، آرزوي شهادت دارد. شايد خدا نصيبش كند!».3 ـ «خيثمه و «سعد» پدر و پسري هستند كه هردو در آرزوي شهادت به سرمي‌برند و براي رفتن به جبهه و شهادت در راه خدا آرام و قرار ندارند. اين دو با هم بر سراين موضوع كه يكي بماند و يكي به جبهه برود با هم گفتگو مي‌كنند و هر دو دلشان مي‌خواهد كه در خانه نمانند و راهي نبردگاه حق و باطل شوند.سعد مي‌گويد: «پدرجان اگر حساب بهشت و نيك‌بختي جاوداني در بين نبود حتماً ترجيح مي‌دادم تو به جنگ بروي و من مي‌ماندم اما چه كنم كه آرزومندم در اين راه شهيد شوم ..». خيثمه پاسخ مي‌دهد: «در عين حال پسرم لطف كن و بگذار من بروم و تو كنار همسر خود و براي مواظبت از زن‌ها بمان و آرام بگير.»سعد پيشنهاد پدر را نمي‌پذيرد و پدر مي‌گويد: «پسرم چاره‌اي نيست بايد يكي از ما دو نفر بماند، پسر كه نمي‌تواند از فيض حضور در جبهه جنگ و نيل به سعادت بزرگ شهادت محروم بماند، به پدر پيشنهاد قرعه كشي مي‌كند، قرعه براي رفتن به جبهه و رويارويي با سپاه خصم و كشتن و كشته‌شدن پدر پيشنهاد پسر را مي‌پذيرد و قرعه‌كشي مي‌شود و قرعه به‌نام سعد در مي‌آيد».سعد به جبهه جنگ مي‌رود و به آنچه در اشتياق آن مي‌سوخت دست مي‌يابد و به درجه والاي شهادت نائل مي‌آيد. اما پدر چه كند؟! او نيز مشتاق شهادت است او نيز در انتظار فرارسيدن روزي است كه به سوي محبوب بال و پر گشايد. سعد در جنگ «بدر» به شهادت رسيده و اينك جنگ احد در پيش است پدر سعد كه جز به جانفشاني و شهادت در راه خدا نمي‌انديشيد، به رسول خدا (ص) چنين عرض مي‌كند:«... با آن‌كه در جنگ بدر، بسيار آرزومند بودم تا شركت كنم با پسرم قرعه كشيدم كه قرعه به‌نام او درآمد و خداوند متعال شهادت را نصيب او فرمود، من هم سخت مشتاق شهادت بوده و هستم ديشب پسرم را در خواب ديدم كه در ميان باغ‌ها و جويبارهاي بهشت مي‌خراميد و به من مي‌گفت پيش ما بيا و در بهشت با ما و همراه ما باش كه آنچه‌را خداوند وعده داده بود، همه را حق يافتيم به‌خدا سوگند مشتاق رفاقت با پسرم در بهشت شده‌ام من سالخورده‌ام و استخوان‌هايم پوك شده است و ديدار خدا را سخت دوست مي‌دارم اي رسول‌خدا! از خدا بخواه كه شهادت و ديدار سعد را در بهشت به من روزي فرمايد.»رسول اكرم (ص) دعا مي‌كند و خيثمه در جنگ احد به آرزوي بزرگ خويش نائل‌مي‌آيد و غرق در خون پاكش مي‌شود و به ديدار محبوب مي‌شتابد.4 ـ «عمير» نوجواني است كه مشتاق حضور در ميادين رزم و وصول به مقام رفيع شهادت در راه خداست عمير مي‌داند به دليل سن‌ّ كمي كه دارد رسول اكرم (ص) او را به‌ميدان نبرد نخواهد برد. اكنون سپاه اسلام عزم حركت به سوي نبردگاه را دارد. «عمير»خود را در گوشه و كنار پنهان مي‌كند. برادرش اين صحنه را مشاهده مي‌نمايد و از اومي‌پرسد: «چرا چنين مي‌كني !» عمير در پاسخ به برادر مي‌گويد: «مي‌ترسم پيامبر مرا از نوجوانان بشمارد و برگرداند، من سخت مشتاق شركت در جنگ و وصول به شهادت‌هستم .پيامبر اكرم (ص) متوجه عمير مي‌شود و دستور مي‌دهد تا او برگردد. عمير چنان گريه سوزناكي سر مي‌دهد كه پيامبر بر او رحمت مي‌كند و اجازه مي‌دهد تا در جنگ شركت نمايد. عمير كه شانزده سال بيشتر نداشت با شوقي وصف‌ناپذير به جبهه رفته و به فيض شهادت مي‌رسد و به آرزوي خويش نائل مي‌آيد.در تاريخ اسلام از اين صحنه‌ها فراوان يافت مي‌شود.

انگيزه قيام در كلام امام‌

از لابه‌لاي كلمات امام‌حسين (ع) و نامه‌هاي آن حضرت به خوبي مي‌توان به هدف‌و انگيزه آن قيام مقدس و نهضت الهي پي برد و به نظر مي‌رسد كه بهترين بيان براي ارائه انگيزه و فلسفه‌اي براي نهضت عاشورا همان سخنان گهربار و صريح و روشن امام (ع) مي‌باشد كه ذيلاً به بعضي از علل قيام كربلا كه برگرفته از سخنان خودامام‌حسين (ع) است فهرست گونه اشاره مي‌كنيم 1 ـ عدم صلاحيت يزيد براي رهبري جامعه اسلامي به خاطر اعمال زشت و ناشايست او در قتل افراد بي‌گناه شرب‌خمر، ارتكاب فسق و فجور علني و امثال آن 2 ـ حرمت خلافت اسلامي بر خاندان ابوسفيان كه اشخاصي فاسد و فاسق هستند و مخصوصاً يزيد كه به مراتب پست‌تر و فاسق‌تر از معاويه بود.3 ـ عشق و علاقه امام‌حسين (ع) به رواج خوبي‌ها و بيزاري و نفرت او از فسق و فجور و منكرات ايجادشده توسط حكومت بني‌اميه 4 ـ مساوي‌بودن قبول بيعت با يزيد و به رسميت شناختن او با خواري و ذلت و زبوني براي امام (ع) كه كشته‌شدن را به مراتب شرافتمندانه‌تر از آن مي‌داند.5 ـ تعلق‌گرفتن اراده خداوندمتعال و دستور او بر لزوم تحقق اين قيام و كشته‌شدن حسين و فرزندان و يارانش و به اسارت رفتن خانواده آن حضرت 6 ـ اين قيام امتحان و آزمايش است بر اينكه آيا امت اسلام فرزند پيامبر خود را در سختي و وضع دشواري كه پيش مي‌آيد؛ ياري مي‌كند يا نه 7 ـ زنده‌كردن سيره رسول‌الله (ص) و روش علي بن ابي‌طالب (ع) در جامعه اسلامي 8 ـ اصلاح مفاسد امت و نهي آنها از منكرات و مبارزه با نابساماني‌هاي ضداسلامي و ضدانساني حكومت يزيد و امر به معروف و خوبي‌ها و كمالات انساني و گسترش عمل اسلامي 9 ـ نيل به پيروزي و نابودي بني‌اميه و خاتمه دادن به ظلم و جور آنها گرچه بعد از شهادت 10 ـ از بين‌بردن بدعت‌هايي كه به اسم دين رايج شده است 11 ـ دستور پيامبر (ص) مبني بر وجوب مبارزه با حاكم ظالم كه فساد را رواج مي‌دهد.12 ـ ظاهرشدن زشتي‌ها، سركوب فضايل سايه‌افكندن و خواري بر زندگي مردم 13 ـ عدم عمل به حق و عدم دوري از باطل در جامعه موارد فوق و ده‌ها نمونه ديگر به همراه ادلّه واضح و غيرقابل ترديد نقلي و عقلي همه گوياي اين واقعيت است كه حسين‌بن‌علي (ع) از پايان راه و انتهاي مسير كه جز پاياني خونرنگ ندارد؛ كاملاً مطلع بود و هيچ‌گونه شك و ترديد در اين باور راه ندارد.اين در حالي است كه پيروزي بر قواي طاغوت زمان از نقطه نظر امام (ع) امري‌مطلوب بوده و در صورت فراهم‌آمدن مقدمات مورد قبول حضرت قرار مي‌گرفته است ولي‌شهادت هم پايه و عدل پيروزي است و در منطق اسلام هر دو براي انسان مسلمان آفرين است اگرچه در درازمدت زيرا هميشه خون بر شمشير پيروز بوده و خواهد بود وامام‌حسين (ع) با علم به خطرات موجود در راه براي عينيت بخشيدن به كمالات عالي انساني و معيارهاي والاي معنوي در جامعه اسلامي در آن راه گام نهاد و خون مطهر خويش را در آن راه نثار و درسي فراموش‌نشدني به شيفتگان خود و پيروان اسلام و رهروان خونين‌سرش سايه افكند.

انگيزه‌ها و اهداف نهضت عاشورا

اشاره

امام‌حسين (ع) عابد شب زاهد دهر و شير غرّان عرصه پيكار در گرماگرم صحنه كارزار در برابر منافقان بدتر از كفّار در كمال عزّت افتخار، سربلندي و اقتدار بوده و شخصيتي متعلق به جهان آزادگان است و اختصاصي به قوم عرب و مكتب اسلام و ملت شيعه ندارد. او به ابديّت پيوسته و الگوي مبارزان در تمامي تاريخ است و از همين جهت‌است كه متفكران آزادانديش جهان بدون توجّه به مرام و مكتب دين و مذهب خود،كلماتي روشن و گويا پيرامون شخصيت بزرگ و جهاني امام حسين (ع) بيان داشته‌اند تا به جايي كه گاندي احياگر و انقلابي بزرگ هندي و رهبر مبارزات آزادي‌طلبانه مردم هندعليه استعمار فرتوت‌ِ بريتانياي كبير صريحاً اعلام مي‌كند كه من چيز تازه‌اي براي مردم نياورده‌ام اگر بخواهيد هند را نجات دهيم واجب است همان راه حسين‌بن‌علي را بپيماييم يعني راه نجات همان خط مبارزاتي حسين‌بن‌علي (ع) رهبر بزرگ شيعيان مي‌باشد.محمدعلي‌جناح مي‌گويد: «براي حسين ممكن بود زندگي خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد، اما مسئوليت بزرگ پيشواي اسلام اجازه نمي‌داد كه يزيد را به عنوان خليفه بشناسد... در روي ريگ‌هاي تفتيده روح حسين فناناپذير برپاست »و اينك برگ سبزي تقديم صحنه سرخ كربلا مي‌شود. كاري كوچك و اندك دربرابر بزرگي و عظمت حركت ايثارگرانه امام‌حسين (ع) و ياران فداكار او. با اميد قبولي وپذيرش از جانب آن حضرت

توقف گاه‌هاي امام و همراهان والا مقام آن حضرت‌

توقف گاه‌ها

1 ـ تنعيم 2 ـ ذات‌عرق 3 ـ حاجر.4 ـ خزيمه 5 ـ زرود.6 ـ ثعلبيه 7 ـ ذباله 8 ـبطن‌عقبه 9 ـ شراف 10 ـ بيضه 11 ـ زهيمه 12 ـ غريب‌الحاجانات 13 ـ بني‌مقاتل 14 ـ نينوا.

آغاز نهضت‌

اشاره

«صراحت در بيان هدف حضرت امام‌حسين (ع) از اوّل بدون هيچ ترس و واهمه و ملاحظه‌كاري هدف از قيام خود را بيان نمود و بدون هيچ‌گونه مصلحت‌انديشي به بيان‌علت و انگيزه مخالفت با حكومت جائرانه يزيدبن‌معاويه پرداخت و اهميت قضيه وقتي معلوم مي‌شود كه بدانيم امام (ع) حتي قبل از حركت از مدينه منوّره و در حالي‌كه به ظاهردر اختيار عُمّال بني‌اميّه مي‌باشد، موضع اصولي خود را اعلام مي‌كند:وقتي كه وليد در خلوت از امام‌حسين (ع) براي بيعت با يزيد بن معاويه دعوت به‌عمل آورد، حضرت صريحاً نظر خود را بيان فرمود و اين اظهارات در حالي بيان مي‌شد كه هنوز مردم كوفه امام را به سوي خود دعوت نكرده بودند.حضرت در پاسخ وليد فرمود:«ما اهل‌بيت پيامبر و منبع رسالت و محل آمد و رفت و مراجعه ملائكه و وسيله نزول رحمت خدا هستيم و آغاز و خاتمه هر چيز از ما مي‌باشد و يزيد شخصي مشروب‌خوار، آدم‌كش و فاسق است و آشكارا معصيت مي‌كند و كسي چون من با شخصي چون او بيعت نخواهد كرد».ملاحظه مي‌شود كه امام‌حسين (ع) بدون هيچ ملاحظه‌كاري و سياسي بازي در اولين عكس‌العمل خود امكان بيعت با يزيد را صريحاً نفي مي‌كند و بي‌پرده ضعف يزيد را برمي‌شمارد و عدم صلاحيت او را براي حكومت و در نتيجه عدم رسميت حكومت وي را اعلام مي‌كند و انگيزه حركت و قيام خود را بر زبان مي‌آورد. البته واضح است كه بيان‌هدف و نهضت از ابتدا و حتي قبل از آغاز حركت نشان‌ِ اصالت آن ايده و مرام است و امكان تحريف آن هدف و انگيزه به كلي از بين مي‌رود، مخصوصاً اگر در طول راه و درمراحل مختلف قيام پيوسته به آن هدف اشاره شود و اين امر در نهضت كربلا به خوبي مشهود است صبح آن شبي كه استاندار مدينه از امام‌حسين (ع) تقاضاي بيعت براي يزيد كرد،مروان بن حكم در كوچه‌اي به امام برخورد نمود و به عنوان نصيحت عرض كرد كه من خيرخواه شما هستم و صلاح مي‌دانم كه با يزيد بيعت كنيد كه اين كار به نفع دين و دنياي شما مي‌باشد.امام‌حسين (ع) در پاسخ او مطالبي را بيان فرمودند و هدف قيام و حركت توفنده خود را به صراحت اعلام كردند و فرمودند:«اينك بايد فاتحه اسلام را خواند؛ زيرا مسلمانان به فرمانروايي يزيد گرفتار شده‌اند...! آن‌گاه مشروعيت حكومت بني‌اميه را زير سؤال برده و آن را قويّاً نفي مي‌كند و از جدش پيامبر اسلام (ص) نقل مي‌كند كه حكومت و خلافت بر خاندان ابوسفيان حرام است »ايشان مي‌فرمايد:«از پيغمبر شنيده‌ام كه اگر روزي معاويه را در بالاي منبر من ديديد او را به زير آوريد».با اين سخن مشروعيت حكومت پدر و برادرش را كه با معاويه به جنگ و ستيز پرداخته‌اند بيان كرده و در حقيقت اعلام مي‌كند كه اينك همان راه برادرم حسن (ع) و پدرم علي (ع) و در واقع راه و رسم جدم پيامبر اسلام است كه من مي‌پيمايم و اين بهترين بيان براي انگيزه نهضت و قيام او مي‌باشد. اين اعلان جنگ با يزيد و نفي پذيرش سلطه او از طرف امام معصوم زمان است و جالب است كه اين موضوع را تا لحظه شهادت و پايان ظاهري مبارزه قهرمانانه خود حفظ نموده و حتي قدمي از مواضع الهي خود عقب‌نشيني نكرد.امام‌حسين (ع) تصميم به خروج از مدينه گرفته و عازم سفر مي‌شود و قبل ازحركت دو بار به زيارت مرقد مطهر رسول‌خدا (ص) رفته و منظور خود از قيام را، رواج خير و نيكي و معروف و انهدام پايه‌هاي فساد و منكرات ذكر نموده و در حالي‌كه خطاب به رسول‌خدا مي‌كرد تصميم خود را مبني بر مقاومت و مبارزه تا سرحدّ شهادت اعلام داشت

مقاومت در برابر مخالفت‌ها

اشاره

از اولين لحظه‌اي كه هدف امام‌حسين (ع) بر ديگران معلوم شد، مخالفت‌ها باحركت آن حضرت شد. عده‌اي از دوستان و بستگان به عنوان خيرخواهي و به منظور حفظ جان امام (ع) و بعضي ديگر از مخالفت‌ها به جهت رسيدن به اهداف و اغراض شيطاني خود، آن امام معصوم را از مبارزه منع مي‌كردند.اينك به نمونه‌هاي از اين مخالفت‌ها اشاره مي‌شود:

مخالفت دوستان‌

الف ـ عمر أطراف خدمت حضرت آمده و عرض كرد كه برادرم امام‌حسن (ع) به‌من خبر داده كه مخالفت تو با يزيد به قتل تو منجر مي‌شود و لذا شما از اين سفر و مخالفت با حكومت منصرف شويد تا از كشته‌شدن مصون بمانيد.حضرت به او فرمود كه من هم از شهادت خود خبر دارم و پدرم مرا از كشته شدن دراين راه مطلع كرده است امام‌حسين (ع) حتي جزئيات بيشتري از شهادت و محل دفن خود را به عمر گفت و در حقيقت مخالفت صريح خود را با تقاضاي خيرخواهانه برادرش اعلام كرد و بيان كرد كه قيام و حركت من با توجه و آگاهي به عاقبت راه مي‌باشد.ب ـ ام‌سلمه وقتي كه از حركت امام مطلع شد به حضورش آمد و او را از رفتن منع‌كرد و خبر از شهادت امام در اين راه داده و حزن و اندوه خود از مسافرت امام (ع) را اعلام‌نمود. حضرت در پاسخ اظهارات او فرمود: «اي‌مادر! من هم از عاقبت اين سفر و شهادت خود و اسارت زن و فرزندانم مطلع هستم و مي‌دانم كه ياوري براي آنها نخواهد بود». و اين‌جا نيز امام‌حسين (ع) با نهايت احترامي كه براي همسر پيامبر قائل است مخالفت خود را با پيشنهاد او اعلام مي‌كند و تصميم قاطع خود را بر حركت و قيام با علم به آنچه پيش مي‌آيد بيان مي‌نمايد.ج ـ محمدحنفيه نيز خدمت برادر آمد و گفت تو عزيزترين مردم نزد من هستي و من تشخيص مي‌دهم كه خير و صلاح در توقف شما در شهري دور از دسترسي يزيد مي‌باشد، يا به شهري دور دست برويد و يا در نقطه معيني اقامت نكنيد؛ بلكه پيوسته تغيير مكان بدهيد.البته منظور محمد حنفيه از تقاضاي فوق اين بود كه امام (ع) تا مدتي مخفيانه زندگي كند تا به اندازه كافي ياور و حمايت‌كننده جمع‌آوري نموده و بعد به جنگ باحكومت يزيد برخيزد و هرگز هدفش ممانعت از مبارزه امام (ع) با يزيديان نبود و اين امراز سخناني كه با حضرت مطرح كرد به خوبي معلوم مي‌شود.امام‌حسين (ع) مخالفت خود را با اين توصيه نيز ابراز داشت و ضمن قدرداني و سپاسگزاري از نصيحت و خيرخواهي برادرش فرمود كه من چاره‌اي جز مبارزه با يزيد نداشته و بايستي اين حركت الهي را آغاز كرده و به قيامي خونين برخيزم سپس با بياني قاطع اعلام مي‌دارد كه حتي اگر در تمام كره زمين با همه وسعتي كه دارد؛ پناهگاه و ياوري نداشته باشم به اين مبارزه و نبرد مي‌پردازم و هرگز زير بار يزيد و بيعت با اونخواهم رفت د ـ عبداللهبن‌عباس به حضور انورش رسيده و نگراني خود را از شهادت حضرت دراين مبارزه به عرض امام رساند و از ايشان تقاضا نمود كه يا در مكه بماند و يا به يمن كه در ميان كوه‌ها محصور و داراي امنيت بيشتري نسبت به ساير مكانها مي‌باشد برود تا از شرّ حكومت جائر در امان باشد؛ ولي امام‌حسين (ع) تصميم قطعي خود را بر ادامه حركت‌و مبارزه با طاغوت زمان اعلام نمود و فرمود:اي پسرعمو! مي‌دانم كه نسبت به من خيرخواه و مهربان هستي ولي من بايد اين مسير را طي كرده و راه را به انتها برسانم هـ ـ عبدالله بن زبير هم امام را در مكه ملاقات كرده و از ادامه حركت و مبارزه به‌اين شكل بازداشته و تقاضاي تجديد نظر در مواضع امام را نموده و از حضرت خواست كه در مكه بماند. امام‌حسين (ع) در پاسخ وي عزم خود را در مورد حركت و ادامه مبارزه اعلام نمود و خبر از شهادت خود داده و فرمود:«نمي‌خواهم به خاطر من به خانه خدا حمله و بي‌احترامي شود، و من در طف و بركناره فرات كشته مي‌شوم .و ـ عبدالله بن جعفر نامه‌اي به امام‌حسين (ع) نوشت و آن را به وسيله دو فرزندش عون و محمد به حضور امام ارسال داشت و در آن نامه حضرت را قسم داد كه از آن سفر منصرف شود؛ زيرا بيم كشته‌شدن امام در اين راه وجود داشت كه در آن صورت اميرمؤمنان و نور خدا خاموش مي‌شود.امام‌حسين (ع) در پاسخ بيان داشت كه «من رسول‌خدا (ص) را در خواب ديده‌ام وآن خواب را به كسي نخواهم گفت و در آن خواب مأموريت مهمي به من محوّل شده كه حتماً بايد آن را تعقيب كنم .

مخالفت دشمنان‌

الف اولين مخالفت با حركت امام‌حسين (ع) از ناحيه مروان بن حكم ابراز شد و او گفت كه من خيرخواه تو هستم و خير و صلاح شما را در بيعت‌كردن با يزيد مي‌دانم و اين‌كار در حقيقت به نفع دنيا و آخرت شما مي‌باشد؛ اما حضرت با كلامي بسيار قوي و كوبنده پاسخ داد كه «اگر يزيد حاكم باشد؛ بايد فاتحه اسلام را خواند. يعني اگر من قيام نكنم ديگر اسلامي باقي نخواهد ماند و براي حفظ اسلام و شريعت محمدي (ص) چاره‌اي جز مبارزه عليه حكومت جائر وجود ندارد.ب عبدالله بن‌عمر نيز خدمت امام‌حسين (ع) رسيد و امام را از اين قيام منع كرد و گفت چون مردم با يزيد بيعت كرده و درهم و دينار هم در دست او مي‌باشد و قدرت هم دارد و لذا صلاح است كه با او سازش و بيعت كنيد و من مي‌ترسم اگر با او مخالفت كنيد؛كشته شويد و گروهي از مسلمانان نيز قرباني شوند.پس از سخنان نسبتاً مفصّل عبدالله، امام (ع) در پاسخ او فرمود:«دنيا حقير و پست است مگر نمي‌داني كه بني‌اسرائيل در چند ساعت هفتاد پيامبر را كشتند و بعد در بازار به خريدوفروش پرداختند، گويا هيچ اتفاقي نيفتاده است ولي بالاخره خدا انتقام گرفت و آنها را به سزاي اعمال خود رسانيد. اي عبدالله! دست از ياري من برندار.در اين بيان نه تنها تصميم قطعي خود را مبني بر ادامه حركت جهادي اعلام مي‌كند؛ بلكه خبر از عاقبت راه نيز مي‌دهد و سعي مي‌دارد كه عبدالله را نيز به راه هدايت بكشاند.امام‌حسين (ع) با اين چند جمله به عبدالله فهمانيد كه در راه حق و مبارزه با طاغوت نبايد از كشته‌شدن هراسيد و من اين راه را مي‌پيمايم اگرچه مي‌دانم كه اين قيام به كشته شدن من و يارانم منجر مي‌شود؛ ولي در نهايت پيروزي با ماست و خدا انتقام ما را از دشمنان و قاتلان و مخالفان ما خواهد گرفت ج عمروبن‌سعيد، استاندار مدينه امان‌نامه‌اي براي امام‌حسين (ع) نوشت و براي حضرت به مكه فرستاد و تقاضاي انصراف امام از تصميم به مسافرت عراق را نمود ولي امام آن تقاضا را نيز رد كرد.

روز شمار تاريخ‌

1 ـ مرگ معاويه روز 15 ماه‌رجب سال 60 هجري 2 ـ خروج امام‌حسين (ع) ازمدينه روز يكشنبه دو روز مانده به آخر ماه رجب سال 60 هجري 3 ـ ورود امام‌حسين (ع)به مكّه شب جمعه سوّم ماه شعبان سال 60 هجري 4 ـ حركت حضرت مسلم (ع) به‌نمايندگي از طرف امام‌حسين (ع) از مكّه به سوي كوفه روز 15ماه رمضان سال 60هجري 5 ـ قيام مسلم در كوفه روز سه‌شنبه 8 ذيحجه سال 60هجري 6 ـ شهادت‌مسلم در كوفه روز چهارشنبه 9 ذيحجه سال 60هجري 7 ـ خروج امام‌حسين (ع) از مكّه‌به سوي عراق روز سه‌شنبه 8 ذيحجه سال 60هجري 8 ـ ورود امام‌حسين (ع) به‌سرزمين كربلا: روز دوّم محرّم سال 61 هجري 9 ـ شهادت امام‌حسين (ع)؛ روز دهم‌محرم سال 61 هجري

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».