انگيزه مخالفت امويان و عباسيان با زيارت كربلا

مشخصات كتاب

عنوان : انگيزه مخالفت امويان و عباسيان با زيارت كربلا
پديدآورندگان : امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
رجائي فر، محمدحسين(پديدآور)
وضعيت نشر : قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : مخالفت با امام معصوم (ع)
امويان
عباسيان

مقدمه‌

تاريخ علاوه بر روز شمار ايّام و روزها، مي‌تواند وسيله عبرت و آموزش مناسبي براي نسل‌هاي آينده باشد. به ويژه تاريخ تشيّع كه از اين حقيقت مملو و موجب عبرت عام و خاص است با نگاهي به گذشته تاريخ شيعه با فرازهايي مواجه مي‌شويم كه حاكي از مرارت‌ها و رنج‌هاي تحمّل‌ناپذير شيعه در ادوار زمان بوده است امويان كه خود سلسله‌اي به ظاهر ديني و اسلامي بودند، با روي كار آمدن خويش بلايي بر سر شيعيان آوردند كه گويا ديگر اين فرقه از صفحه روزگار محو شده است آنان با استفاده از هزاران ترفند و مدد از دسيسه‌ها و توطئه‌ها، به نحو بارزي توانستند حركت‌هاي شيعي را مهار كرده و آن را تحت نظارت خويش درآورند.عدّه‌اي كه از نابساماني و بي‌عدالتي در حكومت هزار ماهه اموي به ستوه آمده بودند، بر اين باور بودند كه با برچيده شدن بساط اين حكومت مرغ عدالت و آزادي به سرزمين آنها پر خواهد كشيد و زمين پر از عدل و داد خواهد شد، و ديگر نشان و اثري از تيره روزي و پريشان حالي باقي نخواهد ماند.اين بي‌خبران ساده پندار، به اين مهم نينديشيده بودند كه تا روزگار وصلي فرانرسد و دست بيعت‌ها در دست امام عادل و باتقوا قرار نگيرد و تا اهل بيت عليهم‌السلام از كنج عزلت به اوج عزّت قدم ننهند، روزگار تيره از اين هم تيره‌تر خواهد شد و حاكمان مستبد، دوباره شام بي‌سحري را آغاز خواهند كرد و امان را از بي‌امانان مستضعف خواهند بريد.در اين ميان چراغ زندگي عباسيان درخشيدن گرفت و ستاره بختشان طلوع كرد.اگر چه آنها به ظاهر با رضاي اهل البيت از توده ستم كشيده بيعت ستادند، ولي آن هنگام كه بر شتر خلافت نشستند چه بي‌باكانه شتر راندند. و چه فشارها كه بر گلوي بي‌خبران آوردند و ناي از همگان بريدند. كار به جايي رسيد كه انقلابي‌خواهان عدالت‌خواه آرزو مي‌كردند اي كاش بني‌اميّه بر جاي بودند و آنان تحت مظلمه حكومت اموي روزگار سپري مي‌كردند، تا روزي از عمر خود را با حكومت عباسيان سپري نسازند. امّا ديگر ديربود. آنچه بايد نمي‌شد، شده بود.امويان و عباسيان تا توانستند به اجحاف شيعه پرداختند. ماليات‌هاي سنگين برآنان وضع كردند. حق شكايت و شهادت از آنها ستاندند و شيعه را رافضي و نقطه ننگ زمان خويش معرّفي كردند.از جمله اقدامات آنان كه در جهت محو و تحقير شيعه انجام مي‌شد، منع از زيارت كربلا بود. اين دو حكومت به شكل‌هاي مختلف و انحاء گوناگون از زيارت قبر امام حسين (ع) ممانعت مي‌كردند. گاه زوار را با مشكلات عديده‌اي مواجه مي‌ساختند؛ گاه بر آنان به صورت راه زن قافله مي‌تاختند و دارو ندارشان را به يغما مي‌بردند؛ و گاه خودِ قبر را با خاك يكسان مي‌كردند تا نه نشاني از تاك ماند نه از تاك نشان آن كه زائر حسين (ع) بود، بايد بهاي گزافي را مي‌پرداخت تا به زيارت حضرت برود؛ گاه عيال و خاندانش از نظر امنيتي در خطر بودند؛ و گاه خودش كه حكومتيان مترصّد جانش بودند. اين همه شكنجه آزار و مخالفت چرا؟ شايد در يك كلمه بتوان گفت بُغْضاً لاِبيك‌َ. به خاطر عنادي كه از طرف اين دو حكومت با تشيّع و محور آن يعسوب دين علي (ع) وجود داشت دست به‌اين گونه مخالفت‌ها مي‌زدند و اقدام به ممانعت مي‌كردند. عمل حكومت وقت در ممانعت از زيارت حسين (ع) نه يك مورد شخصي و غرض فردي و موردي بود بلكه يك حركت وجنبش بود؛ حركتي موج‌افكن و حق بركن تا تشيّع كه تلاش پرجوش و خروشي عليه استبداد است به تمامه از بين رفته و نابود گردد. اين حقير، با تشكّر از سعي بليغ مجمع جهاني اهل بيت (ع) كه با طرح موضوعات متنوّع پيرامون شخصيت امام‌حسين (ع) توانسته قدمي در راستاي شناخت اهداف آن حضرت بردارد، در اين مقاله به مقدار وسع و امكان به تشريح دلايل اين مخالفت خواهم پرداخت و در اين سير از خود حضرت طلب ياري و استعانت دارم

تشيع و مخالفين‌

شيعه در لغت به معني پيرو و ياور است بنابر اين شيعيان ياراني هستند كه از رأي و نظريه رهبر خود پيروي مي‌كنند. چنانكه خداي تعالي مي‌فرمايد: وَ اءِن‌َّ مِن‌ْ شيعَتِه‌ِلابْراهيِم‌مورخين و فقها و علماي اسلام لفظ شيعه را براي دسته‌اي مي‌دانند كه علي بن ابيطالب (ع) و اولاد او را دوست مي‌دارند و معتقد هستند كه تصريح به خلافت واجب است و پيغمبر اسلام تصريح فرمود كه علي (ع) جانشين من است مع الاَسف كساني كه از نزديك با اميرمؤمنان (ع) آشنا بودند و سوابق و امتيازات اورا بر ديگر اصحاب پيامبر (ص) به چشم خود ديده و شنيده بودند، بلافاصله پس از رحلت جانگداز آن حضرت به انكار آن همه فضائل روشن‌تر از آفتاب پرداختند و از بن و ريشه منكر وجود هرگونه فضيلتي در مورد آن امام همام شدند.با آن كه پيامبر گرامي اسلامي (ص) با ابرام و تأكيد به عموم پيروان خود فرموده بود: من در ميان شما دو چيز گرانبها به يادگار مي‌گذارم كتاب خدا و خاندان من اين دو هرگز از يكديگر جدا نمي‌شوند.ولي هنوز آب غسل بدن آن حضرت نخشكيده بود كه امت «خاندان رسول را به بوته فراموشي سپرد و به جز تعدادي اندك موج آدم‌ها دست بيعت به خليفه‌اي كه صرفاً سنّش از علي (ع) بيشتر بود دراز كرد و بيعتي زير سقف سقيفه صورت گرفت كه تا ابد تاريخ بشريّت را به ارتجاع و عقب‌گرد و قهقرا فرو برد.خليفه اوّل و مساعد و رفيق راهش عمر، از چند حربه براي تخريب تشيّع و حذف و نفي آن استفاده جستند.آنان سلاح بدعت را به صلاح امّت تبديل كردند و آن را امري عادي و رايج جلوه دادند. اوّلين بدعت آنان غصب خلافت بود كه به راحتي صورت پذيرفت و آنان بدون‌انجام هيچ جنگ و مجادله‌اي توانستند بر اريكه قدرت تكيه زده و به تصاحب خلافت نائل آيند.پس از آن بدعتي ديگر براي مردم سنّت شد و آن اين كه اگر حاكم مسلمين جائر وظالم بود، تمرّد از حكم او جايز نيست و اطاعت واجب است زيرا هر نوع عصيان عليه او،ايجاد شقاق و شكاف بين صفوف مسلمين به حساب آمده و باعث تفرقه امّت خواهد شد.در اين راه ابوبكر در نخستين سخنراني خود در مسجد چنين گفت «پيوسته شيطاني همراه من است كه مرا از انتخاب راه صحيح و برگزيني تصميم سنجيده باز مي‌دارد و به كج روي سوق مي‌دهد.او با اين جمله قباحت خطا و زشتي و كار ناروا از خليفه مسلمين را فرو ريخت و به اطرافيان گوش زد كرد كه نكوهش خليفه به سبب انجام بعضي از كارهاي خشونت بارآينده سزا نيست ورود به خانه فاطمه سلام الله عليها كه مهبط وحي و نزول جبرئيل است اخذ بيعت اجباري از امام مؤمنان علي (ع)، انگ ارتداد زدن به هر كسي كه به مصاف خليفه مي‌رفت و از سر ستيز با او در مي‌آمد، و تصاحب فدك از جمله موارد بدعت‌گذاري اين خليفه است آنچه كه در مورد اين خليفه مورد تحسين است اين است كه او پس از يك بيماري كه حدود دو هفته به طول انجاميد از انتخاب جانشين براي خود غفلت نورزيد و هرگز راضي نشد كه امت پس از او بدون راعي و راهبر باشد. و از اين جهت عمر را به جانشيني بعد از خود معرّفي كرد!!خليفه دوّم پس از اخذ صدارت كار را به جايي رساند كه به آساني اعلام كرد: «دو متعه در زمان رسول خدا حلال بودند (متعه حج و متعه زنان و من حرام مي‌كنم و هر كس آن را انجام دهد كيفر مي‌دهم »بدعت‌هايي كه عمر به جاي گذاشت و در قبال آن سنّت پيامبر (ص) را شكست بيش از آن است كه بتوان در يك يا چند مقاله به نگارش درآورد.آنچه در موضع‌گيري اين دو خليفه مهم است مواجهه خشونت بار و سر سخت آنان با شيعه و شيعه‌گري است اين دو، با ايجاد بدعت‌هاي خود خواسته در مقابل سنّت رسول خدا (ص)، وجاهتي براي مقام خلافت به جا نگذاشته و حريم امامت را در نظام اجتماعي شكستند. يكي از موانع راه آنان وجود هزاران حديثي بود كه بر امامت حضرت امير(ع) دلالت مي‌كرد. لذا منع حديث از جمله كارهاي اين دو خليفه است كه باعث اكتفاي ظاهري به كتاب خدا و ممنوعيت نقل هرگونه حديثي در فضيلت اهل بيت‌عليهم‌السلام گرديد. شيعه ستيزي و مخالفت با تشيّع به گونه‌اي در وجود اين دو خليفه تعبيه شده بود كه جرأت را از ياوران علي (ع) ـ به جز تعدادي محدود ـ مي‌ستاند و آنها را از آستانه حريم ولايت دور مي‌ساخت پس از عمر، با دسيسه‌اي از قبل هماهنگ شده كه تركيب ناموزون شوراي او بود، عثمان به خلافت رسيد. در اين برهه از زمان ديگر شكستن حريم ولايت و بسياري از امور كه حتّي شيخين بدان ملتزم بودند آسان مي‌نمود.خليفه سوّم در زندگي شخصي از لباسهاي فاخر، غذاهاي عالي و خانه‌اي شبيه كاخ استفاده مي‌كرد كه شباهت او را به شاهان نزديك و از شيخين و اصحاب رسول‌خدا (ص) بسيار كم مي‌نمود. او ابّهت ساده زيستي و لزوم آن براي خليفه مسلمين را با بدعت عملي و فردي خود شكست و عملاً ثابت كرد كه خليفه مسلمين مي‌تواند از بالاترين حدّ امكانات رفاهي بهره‌مند باشد.از ديگر حريم‌هايي كه او توانست آنها را بشكند و خود را به پاشيدن شيرازه شيعه نزديك سازد، رفتار ظالمانه و دور از انصافش با صحابي‌هاي خاص رسول خدا (ص) بود.ابوذر، عمار ياسر، عبدالله ابن مسعود، و مالك اشتر كه محبت خود را به خاندان عترت (ع) و شخص اميرمؤمنان علي (ع) اظهار مي‌كردند و گاه انحرافات دور از سيره و عترت خليفه‌را گوش زد مي‌كردند، چنان مورد بي‌مهري و عتاب و خطاب او واقع شدند كه علماي اهل تسنّن نيز آن را به رشته تحرير درآورده و نتوانسته‌اند منكر آن شوند.تبعيد ابوذر و خانواده او به بيابان خشك ربذه و جان سپردن همسر او در آن‌جا، از مواردي است كه در تاريخ غيرقابل انكار مي‌نماياند.عثمان بنابر عداوتي كه به شيعه و امام الشيعه علي (ع) داشت بر همان مبنا بر رفتار با حاميان ولايت مي‌پرداخت زيرا تنها كساني كه با بدعت‌ها و انحرافات و خطاهاي او برخورد كرده و به مصافش مي‌رفتند، شيعيان پاك باخته‌اي بودند كه نان به نرخ روز نخوردن را از سرچشمه زلال ولايت آموخته بودند.از موارد شيعه‌ستيزي او، نصب كارگزاران در اطراف و اكناف حكومت خود بود كه ملاك انتصاب سرسپردگي به خليفه و عداوت با خاندان اهل بيت عليهم السلام بوده است در اين مسير، او «وليد بن عُقْبه را به رياست بر كوفه و معاويه ابي‌سفيان را براي حكومت شام برگزيد.

بني اميه و شيعه‌

اينك پاسخ سؤال ما كه «انگيزه مخالفت امويان و عباسيان با زيارت كربلا چيست » واضح و روشن مي‌شود. اين انگيزه امري نبوده كه در زمان «بني اميّه و يا«بني عبّاس و در يك مقطعي تاريخي به وجود آمده باشد و بعد هم چند صباحي جولان داده و به مرور از بين رفته باشد. زيارت كربلا، خود يك عهد است يك نشان و علامت است علامت عشق به خاندان رسالت و اهل بيت عليهم السلام است و اين عشق يعني نابودي دنيا طلباني مانند اموي‌ها و عباسي‌ها. مخالفت با زيارت قبر امام حسين (ع) بخش كوچكي از مخالفت‌هاي امويان با اهل بيت عليهم‌السلام و شيعه و زير مجموعه‌اي از يك كل است معاويه پس از صلح با امام حسن (ع) و بعد از آنكه بر اريكه قدرت به صورت منحصر به فرد تكيه زد، خلافت را تبديل به سلطنت كرد و مانند قيصرهاي روم دربار وسيعي تشكيل داد و سازمان مفصّلي براي حكومت خود برقرار نمود.معاويه مركز خلافت را كه در كوفه بود به شام انتقال داد؛ زيرا در شام هواخواهان او زياد بودند و مردم كوفه و بصره كه تربيت شده مكتب ولايت علي (ع) بودند عموماً، و مردم مدينه كه پرورش يافتگان مكتب رسالت بودند خصوصاً نسبت به او و حكومتش بدبين‌بودند.معاويه در اوان خلافت خود بخشنامه‌اي صادر كرد تا نام دوستان علي (ع) را از ديوان عطايا محو كنند؛ پيروان علي (ع) را قلع و قمع بكنند؛ هر كس را به دوستي علي (ع) متهم سازند اگر حقيقت هم نداشته باشد، به جرم همان اتهام بكشند تا موجب عبرت ديگران گردد.معاويه براي پشتوانه اجرايي اين بخشنامه جاسوسان زيادي را در جامعه به كار گرفت به نحوي كه دو نفر دوست و رفيق كه رفاقتي سي چهل ساله با هم داشتند از يكديگر خوف داشتند، و اگر محدثي مي‌خواست از اميرالمؤمنين حديثي نقل كند، جرأت ذكر نام او را نداشت و مي‌گفت حديث كرد مرا مردي از قريش يا مردي از صحابه رسول‌خدا (ص) يا مي‌گفت «حدثني ابوزينب و مانند اين كنايات را به گونه‌اي استعمال مي‌كرد كه كسي از عامه مردم متوجّه نگردد كه او شيعه علي (ع) و پيرو اهل بيت(ع) است معاويه به اين مقدار هم راضي نشد و بخشنامه ديگري صادر كرد و در آن نوشت كه در هر شهر و قصبه دقّت كنيد هر كس را كه گفتند از شيعيان علي (ع) است و شهادت دادند دوست‌دار اهل بيت است نام او را از ديوان عطايا محو كنيد و روزي‌اش را قطع نماييد. تأكيدات پي‌درپي معاويه در سخت‌گيري به شيعه به جايي رسيد كه اگر در كوفه يك نفر شيعه به خانه ديگري مي‌رفت كه سرّ خود را به او بگويد، از خادم مي‌ترسيد مبادا جاسوس معاويه باشد تا آن كه خادم قسم ياد مي‌كرد كه آمدن او را به خانه اربابش براي كسي نگويد و از او عهد و ميثاق مي‌گرفتند به كسي اظهار نكند و كتمان سر نمايد.موارد مخالفت و عناد معاويه با شيعه در تاريخ به اندازه‌اي است كه در توان يك يا چند مقاله نيست تا همه آن را به نگارش در آورد. فقط نكته‌اي قابل ذكر است و آن اين‌است كه اگر به فرض امام حسين ع) در اين زمان يعني زمان معاويه شهيد شده بود، آيا معاويه حاضر مي‌شد با اين همه عنادي كه با شيعه داشت زيارت قبر او را آزاد كند؟ آيا زيارت حسين (ع) خطري براي كيان و اقتدار سلطنتي او به شمار نمي‌رفت اجحاف و سخت‌گيري به شيعه امر رايجي بود كه با پايان عمر معاويه به اتمام نرسيد؛ بلكه به گونه‌اي ديگر و به شكلي مستبدّانه‌تر ادامه يافت در سال 61 هجري معاويه با پرونده‌اي سياه از دنيا رفت و يزيد به جاي او بر تخت نشست طبيعي است كه با روش حكومتي يزيد كه آزادي بي‌حد و حصر و قمار و شراب وهزاران تلوّث ديگر از اين موارد است جايي براي انسانيّت و دين و شيعه باقي نمي‌ماند.يزيد در مدّت سه سال خلافت حسين (ع) فرزند پيامبر (ص) و يارانش را به شهادت رساند.او به مدينه هجوم برد و واقع حرّه كه اسفناك‌ترين اوراق تاريخي در آن مسطور است به وجود آورد و به خانه خدا هجوم برد و و آن را به منجنيق بست چنين انسان جاني و خطرناكي كه با وضع فجيعي فرزند فاطمه زهرا سلام الله عليها و هفتاد و دو يار با وفايش را به قتل مي‌رساند آيا پس از آن اجازه مي‌دهد كه مزار حسين (ع) محل تردّد دوست‌داران‌او گردد؟ آن حسيني كه زائر قبر او، از خود بي‌خود مي‌شود و حالش دگرگون مي‌گردد؛ و آن حسيني كه فرياد مي‌زند «زمامداري و خلافت بر آل ابي‌سفيان حرام است آنها صلاحيت رهبري جامعه را ندارند». آيا مزارش از سوي يزيد و بني‌اميه و بني‌مروان ممنوع الزياره نمي‌گردد؟ بسيار خامي است اگر اين منع و مزاحمت بني‌اميه و بني مروان و بني‌عباس راصرفاً به پاي يك مخاصمه شخصي بگذاريم بايد گفت عداوت ديرينه بني اميه با شيعه و ولايت كه سنگ اوّلين آن را در سقيفه گذاشتند، علاوه بر شور و حرارتي كه در ياد و ذكر وزيارت حسين (ع) وجود دارد و خود برپايي شورش ديگري است مهمترين دليل منع از زيارت قبر امام حسين ع) به شمار مي‌رود.

بني مروان و شيعيان‌

استمرار دولت بني‌اميّه در قالب انسان هاي مرواني با خُلق و خوهاي سفياني يكي از سياهترين برهه تاريخ است در اين زمان وضعيت تلخ و اسفناكي بر شيعيان غالب مي‌شد؛ در حدّي كه اگر به كسي مي‌گفتند كافر هستي بهتر دوست مي‌داشت تا اين كه بگويند شيعه علي (ع) هستي ابن ابي‌الحديد مي‌نويسد:امام محمدباقر(ع) فرمود: شيعيان ما را در هر شهري به دست مي‌آوردند،مي‌كشتند و دست و پاها را به جرم شيعه بودن قطع مي‌كردند. كسي كه نامش به دوستي ما آشكار مي‌گشت زنداني مي‌شد و يا اين كه مالش غارت مي‌گرديد و يا اين كه خانه اوخراب مي‌شد. اين بلاها روز به روز شدّت پيدا مي‌كرد تا زمان عبيدالله ابن‌زياد كه امام حسين (ع) را كشت پس از آن حجّاج آمد و شيعيان را مي‌كشت و به گمان و تهمت شيعه بودن زنداني مي‌كرد.آن قدر وضع شيعه خطرناك بود كه اگر به كسي مي‌گفتند تو كافر هستي بهتر دوستي مي‌داشت تا بگويند شيعه علي هستي راستي در اين شرايط چه كسي مي‌تواند تظاهر به زيارت قبر امام حسين (ع) بنمايد؟ و چه تمايلي از جانب زمامداران و سردمداران حكومت وقت جهت آزادي تشرّف به مرقد امام حسين (ع) وجود خواهد داشت

شيعيان در زمان عباسيان‌

روشن شد كه دلايل منع حكومت اموي و عباسي از زيارت قبر امام حسين (ع) و ممانعت جدّي آنان در اين زمينه به ريشه تعامل و رفتار و حتّي برداشت اين حكومت‌ها نسبت به شيعه بستگي دارد. با عنايت به اين مطلب بنحو اجمال عرض مي‌كنم كه عباسيان با اين كه ابتدا با نام اهل بيت و رضاي اهل‌بيت از مردم بيعت ستاندند، كار را به جايي رساندند كه بسياري از شيعيان آرزو مي‌كردند اي كاش در زمان اموي‌ها و در حكومت آنها به سر مي‌بردند و شاهد اين همه عداوت و كينه عباسيان و ظلم و ستم آنهانبودند. در اين جا ذكر يك نمونه از آن همه جنايت تناسب زيادي با اختصار مقاله ماخواهد داشت در «عقدالفريد» چنين نقل شده است «منصور مي‌نشست و واعظي راپهلوي خود مي‌نشاند و پاسبان‌ها را احضار مي‌كرد و دستور مي‌داد با شمشير گردن‌ها رابزنند. آن گاه كه خون زياد مي‌شد و به لباس او مي‌رسيد، رو به واعظ مي‌كرد و مي‌گفت مرا موعظه كن هنگامي كه واعظ او را به ياد خدا مي‌آورد، منصور سر خود را مانند غمناكان به زير انداخته سپس دستور مي‌داد گردن بزنيد، بار ديگر كه خون فراوان مي‌شد، متوجه واعظ شده مي‌گفت مرا موعظه نما!...به نظر مي‌رسد كه از اهداف اساسي و اوّليه دولت عباسيان با توجّه به سوابق تاريخي آنها هدم كيان شيعه و برچيدن نام و عنوان شيعي در سراسر گيتي بوده است آنها نسبت به زيارت قبر امام حسين (ع) نيز به عنوان يك الگوي مورد قبول همه شيعيان واكنش نشان داده و از آن ممانعت به عمل مي‌آوردند. البتّه تخريب قبر امام حسين (ع)،جزء آمال و منوّيات آنها بوده كه به دست يكي از خلفاي عبّاسي محقّق شد. انجام اين تخريب پاسخ گويايي است بر اين سؤال كه چرا دولت‌هاي اموي و عباسي از زيارت قبرامام حسين (ع) ممانعت به عمل مي‌آورده‌اند؟متوكّل در سال 236 قمري دستور داد آرامگاه سرور شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و بناهاي اطراف آن ويران و زمين پيرامون آن كشت شود و نيز در اطراف آن پاسگاههايي برقرار ساخت تا از زيارت آن حضرت جلوگيري كند. گويا هيچ يك ازمسلمانان حاضر به تخريب قبر امام حسين (ع) نبوده است زيرا او اين كار را توسّط شخصي به نام «ديزج انجام داد كه يهودي الاصل بود. متوكّل اعلام كرد كه رفتن به‌زيارت حسين بن علي ممنوع است و اگر كسي به زيارت او برود، مجازات خواهد شد. اومي‌ترسيد قبر امام حسين (ع) پايگاهي بر ضدّ او گردد و مبارزات و شهادت آن شهيد بزرگ الهام بخش حركت و قيام مردم در برابر ستم‌هاي دربار خلافت شود.

نتيجه‌

انگيزه مخالفت امويان و عباسيان با زيارت كربلا، پرسشي است كه تلاش بر آن است تا در اين مقاله موجز، به نحو احسن و درست پاسخ گفته شود. آنچه مورد اهتمام نويسنده است اين است كه پندار مخالفت اين دو حكومت به عنوان غرضي شخصي و يا اختلاف حاكم با رعيّت خويش در ارتباط با مخالفت كردن با زيارت كربلا از ذهن‌ها زدوده شود. در واقع انگيزه اين مخالفت را بايد در ريشه‌ها و اساس و بنيان مخالفت حكومت‌ها با شيعه جستجو كرد.زيان و ضرري كه زيارت كربلا براي حكومت‌هاي اموي و عباسي به وجود مي‌آورد و در بيداري و آگاهي و پرسمان انساني از انگيزه‌هاي قيام حسين مؤثر بود، در واقع زير مجموعه‌اي از كلّيت هويّت شيعي بود كه همواره حكومت‌هاي نام برده از آن احساس ترس مي‌كردند.آنچه به عنوان ويژگي حكومت اموي و عباسي مي‌توان نام برد، تلاش اين حكومت‌ها است براي نگه‌داري خويش و حفظ كيان قدرت و سلطنت در واقع بني‌امّيه و بني عبّاس براي نگهداري حكومت خويش از همه وسائل استفاده مي‌نمودند و تمام خطرات احتمالي را دفع مي‌كردند. آنها در اين راه از آدم‌كشي اصلاً باك نداشتند. درباره هر كس كه احتمال مزاحمت مي‌دادند،در كشتن او كوشش مي‌كردند و براي حفظ مقام خويش از كشتن برادر و پدر و پسر خودشان هم دريغ نداشتند.بديهي است تنها فرقه‌اي كه ستم‌گري آنها را مطابق با آرمان‌هاي مكتبي خود برنمي‌تابيد، مذهب تشيّع بود. شيعيان كه مرگ با عزّت را بر زندگي با ذلّت ترجيح مي‌دادند،با ادبار خويش از اين حكومت‌ها، و با تأسّي به الگوهاي ديني خود،همچون حسين ابن‌علي (ع) چوبه دار خويش را به دست خود حامل بودند.اين ادبار و مواجهه كه كيان حكومت‌هاي جور را به خطر مي‌انداخت حكومت اموي و عبّاسي را بر آن داشت تا با هر نماد و نشانه‌اي كه گوياي تفكّر شيعي است به مخالفت برخيزند. بنابر اين طبيعي است كه آن‌ها با زيارت قبر حسين ابن علي (ع) كه تأثير شگرفي در بيداري ارواح انسان‌ها و شورش عليه ستمگران دارد، از در عناد و ستيز درآيند.

چكيده‌

آنچه در اين مقاله مورد اهتمام نويسنده است پاسخ به اين پرسش است كه انگيزه مخالفت امويان و عباسيان با زيارت كربلا چه بوده است با بررسي تاريخي و ورق زدن صفحه‌هاي تاريك زندگي خلفاء اموي و عباسي پرسش مذكور جواب روشني يافته و بخشي از حقايق مسلّم مورد گوشزد و تأكيد واقع مي‌شود.در واقع عناد با زوّاري كه قصد زيارت كرده و خود را آماده رساندن به محبوب و مطلوب خويش كرده‌اند، يك عناد شخصي و يا يك اتّفاق سياسي صِرف نبوده است اين لجاج و عناد، از بدو تولّد شيعه به وجود آمد و همواره سر كمان خويش را به سوي سردمدار تفكّر علوي ـ علي ابن ابيطالب (ع) ـ نشانه رفته است شيعيان در دوران دو حكومت اموي و عباسي و قبل از آن هرگز نياسوده‌اند و انواع تهديدها و فشارها، زندگي آنها را تحت فشار قرار داده است مخالفت با زيارت قبر امام حسين (ع) و حتّي تلاش براي هدم و نابودي بارگاه ملكوتي آن حضرت در عداد برنامه‌هايي بوده كه براي شيعيان در طول تاريخ ترتيب داده‌اند. زيارت امام حسين (ع) مي‌توانست در رشد و آگاهي زائرين و تقويت پرسش‌هايي كه خلفاء از جواب آن همواره امتناع كرده‌اند بسي مؤثر افتد و امكان بر هم ريختن استوانه‌هاي حكومت سلطنتي‌بني‌اميّه بني‌مروان و بني‌عباس را فراهم سازد. ولي از آنجا كه شبيه اين پرسش‌ها، از بدوانعقاد شيعه در تاريخ وجود داشته و مسير حركت خلفاء اين دو حكومت خلاف پاسخ‌هاي درستي است كه مناسب آن پرسمان‌ها است لذا همواره شيعه مورد هجوم سرسخت خلفاء زمان به ويژه از ناحيه امويان و عباسيان بوده است حقيقت آن است كه اين دو حكومت با شيوه‌ها و استراتژي مخصوص به خود، باتمام تلاش در محو و امحاء فرهنگ شيعي كوشيده‌اند. و از آن جهت كه شيعيان را موانع سرسخت تحقّق اهداف و اميال و خوشگذراني‌ها و عيّاشي‌هاي خود مي‌ديده‌اند به مبارزه با آن پرداخته و سعي در سوزاندن ريشه و برگ و ساقه و بنيانش كردند. امّا دست تقدير الهي همراه آنان نبود؛ بلكه اين شعر مصداق پيدا كرد كه چراغي را كه ايزد بر فروزد هر آن كه پف كند ريشش بسوزددر اينجا سزاوار است از طرح ابتكاري و همه جانبه مجمع جهاني اهل بيت عليهم السلام در فراخواني كه براي بررسي زندگاني امام حسين (ع) برگزار مي‌شود و اهل قلم و انديشه در موضوعات متنوّع و مختلف پيرامون زندگي آقا اباعبدالله الحسين (ع)، به‌تبيين ابعاد و مسائل مربوط به آن حضرت مي‌پردازند، كمال تقدير و تشكر را داشته باشم بديهي است با انجام چنين همايشي مي‌توان از زواياي مختلف به مسأله قيام كربلا نگريست و برگ تازه‌اي از صفحات زرّين و درخشان زندگي آن حضرت را به رشته تحرير درآورد.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».