سرشناسه: بهجت، محمدتقي، 1294 - 1388.
عنوان و نام پديدآور: استفتائات از محضر حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي.
مشخصات نشر: قم : دفتر حضرت آيه الله العظمي محمدتقي بهجت ، - 1386
مشخصات ظاهري: 4ج.
شابك: 100000ريال (دوره) ؛ ج. 1 : 978 - 964 - 96942 -
2 - 1 ؛ ج.
2 ٬ چاپ اول : 978 - 964 - 969 - 423 - 8 ؛ ج. 3 : 978 - 964 – 969 - 942 -
4 - 5 ؛ ج. 4: 978 - 964 - 96942 -
5 - 2
يادداشت: ج.
2 ٬ 3 و 4 (چاپ اول:
تابستان 1386).
يادداشت: كتابنامه.
موضوع: فقه جعفري - رساله عمليه
موضوع: فتوا هاي شيعه - قرن 14
شناسه افزوده:
دفتر حضرت آيت الله العظمي محمد تقي بهجت
رده بندي كنگره: BP183 / 9 /ب87الف5 1386
رده بندي ديويي: 297 / 3422
شماره كتابشناسي ملي: 1143900
باسمه تعالي
مجموعه استفتائات حاضر بخشي انبوه استفتائات واصله به دفتر حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِيست كه از ميان استفتائاتي كه توسط معظم له پاسخ داده شده انتخاب و تبويب گرديده است.
بنا بر اين پاسخهاي ارايه شده در اين مجموعه مطابق با نظر شريف حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي مي باشد
بخش استفتاء دفتر حضرت آيت الله بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي.
1. به نظر حضرت عالي سن بلوغ پسران و دختران داخل شدن در پانزده سال و نه سال قمريست يا تمام كردن پانزده سال و نه سال قمري؟
ج. تمام كردن آن سال ها، ميزان بلوغ دختر و پسر است.
2. آيا كسي كه بالغ شد، رشيد هم هست؟
ج. غالباً بلوغ و رشد با هم ملازمت دارند، مگر در بچّه هايي كه به نوعي عقب افتادگي داشته باشند.
3. برخي از افراد به علت آن كه تاريخ موجود در شناسنامه، تاريخ واقعي تولد آنها نيست؛ تاريخ تولد و در نتيجه تاريخ بلوغ خود را نمي دانند، وظيفه چنين كساني در محاسبه ي سن بلوغ چيست؟
ج. تا يقين ندارند، تكليف ندارند؛ اگر چه احتياط خوب است.
4. آيا به نظر حضرت عالي زمان مكلف شدن به اصول دين همان زمان مكلف شدن به احكام شرعي است؟
يا تفاوتي بين اين دو وجود دارد؟
ج. تفاوتي وجود ندارد.
5. آيا براي دختر از حيث بلوغ مي توان بين عبادات و عقود و ايقاعات تفاوتي قايل شد؟ براي اجراي حدود و قصاص چه طور؟
ج. خير، تفاوتي نيست؛ مگر در موردي خاص كه بنا بر يك جهتي تفاوت وجود داشته باشد.
6. آيا ديدن خوني كه داراي صفات حيض است، قبل از نه سالگي علامت بلوغ دختر است؟
ج. اگر علم به تاريخ تولّد خود دارد، خير علامت بلوغ او نيست و اگر علم ندارد، پس اماره بودن صفات حيض بر حيضيّت و بلوغ محل تأمّل است، بلي اگر علم به حيض بودن پيدا كرد، اين اماره است بر بلوغ مجهول كه محتمل است.
7. آيا تغيير جنسيّت، كه موجب تغيير در تكاليف شرعي مي شود جايز است؟
ج. خير، حرام است.
8. چه غسل هايي ممكن است قبل از بلوغ بر انسان واجب شده باشد؟
ج. غسل مس ميّت، در صورتي كه به بدن سرد شده ميتي قبل از تمام شدن سه غسل دست زده باشد و نيز غسل جنابت، در صورتي كه پيش از بلوغ، تجاوز جنسي به او شده و يا تجاوز جنسي نموده باشد و همچنين غسل استحاضه ي متوسطه و كثيره، اگر قبل از بلوغ ديده است.
9. اگر يكي از اسباب وجوب غسل براي انسان نابالغ رخ داده و او در همان زمان غسل كرده باشد، آيا همان غسل كفايت مي كند يا پس از بلوغ بايد مجدداً غسل نمايد؟
ج. اگر غسل صحيح انجام داده كافي است.
10. آيا اطفال پيش از بلوغ، متصف به صفت اسلام و كفر مي شوند؟
ج. متصف نمي شوند، لكن بر اطفال كفار احكام كفار و بر اطفال مسلمين احكام مسلمين به تبعيت جاري مي باشد.
11. وجوب يادگيري اصول عقايد، وجوب شرعيست يا وجوب عقلي؟ و ترك اين واجب چه عواقب و پي آمدهايي به دنبال خواهد داشت؟
ج. وجوب عقلي و شرعي است؛ البته يادگيري اجمالي هم كافي است، ولي اگر آموزش، تفصيلي و برهاني باشد؛ انسان از اضلالات و گمراهي ها مصون است.
12. معناي قدرت در انجام تكاليف چيست؟
ج. قدرت عادي و عرفي ملاك است.
13. آيا اصول اسلام و اصول ايمان با هم فرق مي كند؟
ج. اصول اسلام سه امر: توحيد، نبوت و معاد است و اصول ايمان عدل و امامت مي باشد.
14. انكار اصول اسلام چه آثار شرعي به دنبال دارد؟
ج. اگر انكار كننده محكوم به اسلام و پس از بلوغ ابايي از وصف اسلام داشته باشد، اجراي احكام مرتد بنا بر احتياط واجب بايد پس از اقامه ي براهين محكم و ادلّه ي روشنگر باشد به گونه اي كه معلوم شود اباي او بعد از آنها، از روي عناد و لجاج دشمني و براي اغراض فاسد دنيوي بوده است.
تفصيل احكام راجع به كافر و مرتد در رساله ي توضيح المسائل «1» آمده است كه اجمال آن عبارت است از: 1) نجاست؛
2) صحيح نبودن عقد او براي مسلمان؛
3) ارث نبردن او از مسلمان، اگر چه پدر او باشد؛
4) مالك نشدن كنيز و غلامي كه مسلمان باشند؛
5) حلال نبودن حيواناتي كه ذبح مي كند؛
6) واجب نبودن غسل، كفن و نماز بر جسد او؛
7) ميته بودن پوست، كفش، دنبه و هر چيزي از اجزاي حيوانات كه در دست او است؛
8) عدم جواز دادن قرآن به دست او؛
9) عدم جواز دخول در مسجد و مشاهد مشرفه.
(1). به مسائل 99، 110، 140، 460، 743، 1618، 1619، 1916، 1946، 1949، 2083، 2088، 2096 و 2259 رجوع شود.
15. آثار بي اعتقادي به اصول ايمان چيست؟
ج. 1) عدم صحت عبادات؛
2) جايز نبودن دادن زكات و خمس و فطريّه به او.
16. مراد از تحقيقي بودن اصول دين چيست؟
ج. مراد اينست كه هر كسي بايد با دليل و برهان آنها را تحصيل كند و مجرّد تقليد از ديگران نباشد، البته دليل اجمالي و ارتكازي هم كافي است.
17. يقين در اصول دين به چه معنا است؟
و آيا اين يقين هر چند از گفته ي علما و مبلّغين و پدر و مادر به دست آمده باشد، كفايت مي كند يا بايد به پشتوانه دليل هاي كلامي به دست آمده باشد؟
ج. مقصود از يقين، در اينجا، يقين به معناي عرفيست كه از هر طريق حاصل شود كفايت مي نمايد.
18. اگر كسي اصول دين خود را بنا بر اعتقادات پدري و مادري خود فراگرفته و به آن يقين دارد، آيا همين مقدار كافيست يا لازم است آنها را با دليل هاي برهاني و طرق يقيني فراگيرد؟
ج. همان يقين كه سبب عقد و پيوند قلبي شود كافي است؛ ولي به دست آوردن دليل و برهان تفصيلي براي عدم انحراف و گمراهي انسان با شبهات گمراه كنندگان، مطلوب است.
19. حكم كسي كه مدتي در صدد تحقيق و بررسي از اصول دين بوده است، به لحاظ نجاست و طهارت و … چيست؟
و اگر در چنين ايامي بميرد، آيا در پيشگاه خداوند مؤاخذه مي شود؟
ج. اگر تقصير و كوتاهي در تحقيق نكرده، مؤاخذه ندارد؛ ولي اگر عقد قلبي نداشته و به شهادتين اقرار نكند، حكم كافر را دارد.
20. كسي كه در پي تحقيق از اصول دين است و هنوز اعتقادي به دين اسلام پيدا نكرده است، آيا نماز بر او واجب است؟
ج. نماز بر همگان واجب است و تحقيق در اصول پنج گانه دين سهل الوصول و هم چون امور ضروري و بديهيست و نياز به زمان طولاني ندارد، به خلاف جزئيات و فروعات اعتقادي كه زمان زيادي نياز دارد.
21. اگر همه ي عقايد حقّه در ذهن فردي ثابت باشند و آنها را بداند؛ اما اگر از او بپرسند نتواند تقرير كند، آيا همين مقدار دانستن كفايت مي كند؟
ج. بله كفايت مي كند.
22. اگر كسي به شهادتين اقرار زباني نمايد؛ امّا در دل خود نسبت به يك يا چند ركن از اصول دين مثل توحيد، ترديد و شك داشته باشد، عقد نمودن زن مسلمان براي او چه حكمي خواهد داشت، حكم طهارت بدن و ذبيحه او چه مي باشد؟
ج. محكوم به اسلام است.
23. در ميان مردم عبارت هايي رايج است كه بوي كفر مي دهد، مثل اين كه فرد مي گويد:
اگر قيامتي باشد، به هم مي رسيم، اگر خدايي بود، نمي گذاشت او اين عمل را انجام دهد، كي از آن دنيا برگشته كه بگويد خبري هست؟!
چه خدايي، چه پيغمبري؟ و … آيا با به زبان آوردن چنين كلماتي حكم بر كفر اين شخص مي شود؟
ج. موارد آن مختلف است و بعضي از اين عبارت ها با مسلمان بودن سازش ندارد.
24. اگر كسي به مضمون شهادتين ظن داشته باشد، ولي در عين تمكن از تحصيل يقين، به دنبال به دست آوردن يقين نباشد، آيا حكم شاك و مردد را دارد؟
و آيا در قيامت نجاتي براي او متصور است و در دنيا آيا حكم مسلمين بر او جاري مي گردد؟
ج. اگر اقرار زباني و عقد قلبي دارد، مسلمان است.
25. اگر كسي به عقايد صحيح معتقد باشد، ولي برخي خيالات و وسوسه ها در قلب او رسوخ كرده است و يا بعضي كلمات كفرآميز در ذهن او مي آيد - كه از وجود آنها كراهت دارد و از آنها اذيت مي شود، راه خلاصي از چنين وسوسه هايي چه مي باشد؟
ج. ذكر تهليل (لا اله الا اللَّه) و معوذتين (سوره هاي قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را زياد بخواند و اختياراً آن فكرها را نكند.
26. اگر كسي پس از بلوغ درصدد تحصيل يقين نسبت به اعتقادات صحيح برنيايد و پس از آن ديوانه شود، آيا حكم به مسلمان بودن او مي توان كرد؟
ج. اگر اقرار به شهادتين مي كرده است مسلمان است.
27. در اين عصر مستضعف اعتقادي (در اصول اسلام و در اصول ايمان) به چه كسي اطلاق مي شود؟
ج. كسي كه زمينه فهم و يا زمينه دست يابي به اصول اسلام برايش فراهم نباشد.
28. مستضعفين از شيعه كه اعتقاد به خدا و پيامبر داشته و وصايت حضرت علي عليه السّلام را نيز قبول دارند، لكن ائمه عليهم السّلام را به ترتيب نمي شناسد يا معني امام را نمي فهمند، آيا احكام ايمان بر آنان جاري مي شود؟ و دادن زكات و فطره و رد مظالم به ايشان صحيح است؟
ج. در مسأله ي 1583 رساله حكم مصارف نسبت به مطلق استضعاف بيان شده است، امّا نسبت به شيعه ميزان، معرفت به ركن اخير ايمان - كه حضرت حجّت عجل الله تعالي فرجه الشريف هستند - مي باشد.
29. كسي كه به غيبت و حيات حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف اعتقاد نداشته باشد، آيا احكام مؤمن بر او جاري مي شود؟
ج. خير، مؤمن نيست.
30. فردي نسبت به انگيزه امام حسين عليه السّلام در جنگ با يزيد ترديد كرده و مي گويد:
حضرت - نعوذ باللَّه - براي كسب قدرت و مقام جنگيدند، چنين شخصي چه حكمي دارد؟
ج. عقايد او ناقص است.
31. اگر كسي سال ها بر اساس اعتقاداتي كه از طريق تقليد به دست آورده بود زندگي كرده و در آنها راسخ نبوده و سپس به شك و ترديد افتاده است و درصدد تحقيق برآمده و پس از يك يا دو سال به عقايد صحيح يقيني دست يافته است، آيا در ايام ترديد حكم به ارتداد او مي شود؟
ج. خير.
32. اگر كسي در گفتار و يا عمل منكر خدا و پيامبر و يا يكي از ضروريات دين شود؛ امّا قلباً به آن معتقد باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اعتقاد قلبي فقط كافي نيست؛ مگر در موارد اكراه با عدم تمكّن از توريه با التفات و توجه و بدون عسر و فشار، جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 110 رساله رجوع شود.
33. سب و دشنام به خداوند و پيامبر و اولياي الهي در چه صورتي باعث ارتداد مي شود؟
ج. در صورتي كه شرايط زير در فرد موجود باشد:
1) بلوغ؛
2) عقل؛
3) اختيار؛
4) گفتن بدون سهو و غفلت، بلكه با قصد و آگاهي؛
5) دانستن معني لفظ سب و آن چه مي گويد و قصد آن.
34. آيا استخفاف و سبك شمردن مستحبات - مثل اين كه انسان بگويد، نماز شب چيست؟!
- يا التزام به عدم انجام يك عمل مستحبي، حرام است؟
و آيا چنين عملي موجب ارتداد مي گردد؟
ج. اين اعمال، مذموم؛ بلكه در بعضي موارد حرام است، ولي تا وقتي كه به انكار رسالت برنگردد، سبب ارتداد نمي شود.
35. اگر كسي در اوايل بلوغ نتواند نماز را به درستي ياد بگيرد و بخواند، آيا مي تواند مثلاً عوض گفتن تكبيرة الاحرام ترجمه آن به فارسي يعني «خدا بزرگتر است» را بگويد؟ عوض از حمد كه از يادگيري آن عاجز است چه بايد بكند؟
ج.
گفتن تكبير كه سهل و آسان است و در غير آن به مسأله ي 821 و 822 رساله رجوع شود.
36. فردي فقط بخشي از حمد را پس از بلوغ ياد گرفته است و نسبت به يادگيري بقيه آن مشكل دارد، تكليف او نسبت به نمازهايي كه تا وقت يادگيري كامل مي خواند چيست؟
ج. در اين رابطه به مسأله ي 821 و 822 رساله رجوع شود.
37. اگر قبل از سن تكليف گناهاني داشته باشيم كه گفتن آنها موجب رسوايي است، حكم آن چيست؟
ج. لازم نيست آنها را بگوييد.
38. بعد از سن تكليف بعضي از واجبات را درست انجام نداده ام، الآن چگونه بايد آنها را قضا نمايم؟
ج. هر مقداري كه باطل بوده را بايد قضا كنيد.
39. تفاوت تقليد و انجام كوركورانه اعمال كه مورد مذمت است چيست؟
ج. عمل از راه تقليد صحيح، عمل با حجّت و آگاهانه است.
40. آيا تقليد علاوه بر آن كه يك مسأله ي عقلي است، ادلّه ي شرعي نيز براي اثبات آن وجود دارد؟
ج. مسأله ي تقليد امري عقليست و آيات و روايات به آن ارشاد دارند.
41. آيا در مواردي مي توان به حكم عقل عمل كرد و در مسائل احكام به مجتهد رجوع نكرد؟
ج. خير، چون عقل انسان از ادراك مسائل شرعيه قاصر است.
42. ثمره ي عملي عقلي بودن تقليد يا شرعي بودن آن براي مقلّدين چيست؟
ج. در بعضي موارد شرايط و صفات مرجع تقليد، تأثيرگذار است.
43. به نظر حضرت عالي عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟ و كدام يك انسان را به واقع نزديك تر مي سازد؟
ج. از آنجا كه شرط عمل به احتياط در احكام شرعي، آگاهي كامل به موارد احتياط است كه فقط عده ي اندكي از آن اطلاع دارند، تقليد براي عموم مردم بهتر است.
44. آيا احتياط امري عقليست يا شرعي و در خصوص مسأله ي عمل به احتياط، تقليد از غير اعلم جايز است؟
ج. احتياط نيز مانند تقليد امري عقليست و عمل به آن مستلزم تقليد از اعلم نمي باشد.
45. در احتياط آيا رعايت آراي فقيهان گذشته نيز لازم است؟
ج. اگر غرض احتياط كننده احراز حجّت فعليّه باشد، رعايت آراي فقيهان گذشته لازم نيست، به خلاف اين كه غرض احراز واقع باشد.
46. آيا كسي كه در اعلميّت دو يا چند نفر از مراجع زنده شك دارد، مي تواند در نظر اين چند مرجع احتياط كند؟ و آيا عمل او موضوع تقليد قرار مي گيرد يا احتياط؟
ج. در محدوده ي نظر همين چند نفر مي تواند احتياط كند و عمل او، عمل به احتياط در تقليد است.
47. آيا احتياط در اعمال را - در صورت توانايي به دست آوردن فتوا - اگر چه مستلزم تكرار باشد، جايز مي دانيد؟
ج. احتياط جايز است و لو مستلزم تكرار باشد.
48. كسي كه در بين فتاواي چند مرجع احتياط مي نمايد، وظيفه ي او در پرداخت خمس چيست؟
ج. در پرداخت خمس نيز همانند ديگر مسائل احتياط كرده و خمس را در مواردي مصرف مي نمايد كه تمام آن مراجع جايز مي دانند.
49. وظيفه افرادي كه تقليد نمي كنند چيست؟
ج. اعمالشان باطل است، به توضيح مذكور در مسأله ي 20 رساله.
50. فرق بين «جايز نيست» و «حرام است» در رساله ي عمليّه چيست؟
ج. بين اين دو واژه تفاوتي وجود ندارد و مقلد بايد در هر دو مورد عمل را ترك نمايد.
51. احوط قبل از فتوا و احوط بعد از فتوا يعني چه؟
ج. فرقي ندارد، اگر فتوي و احتياط در موضوع واحد است.
(به مسأله ي 10 رساله رجوع شود ).
52. در اين زمان (عصر ارتباطات) جاهل قاصر به چه كسي اطلاق مي گردد؟
ج. در هر عصر و زماني تفسير و تبيين مصاديق، به عرف همان عصر مربوط مي شود.
53. حد گمان و يقين را در مسائل بفرماييد كه آيا منظور اطمينان است يا مراد علميست كه احتمال خلاف در آن راه نداشته باشد؟
ج. امر عرفيِ معروف مراد است.
54. فرق مجتهد اعدل با اورع چيست؟
ج. عدالت عبارت است از ملكه اي كه به واسطه آن شخص از گناهان كبيره و اصرار بر گناهان صغيره اجتناب نمايد و مراد از اورعيّت آن است كه شخص به واسطه ي زيادي قوّت ايمان، در جستجوي لازم براي استنباط احكام، مسامحه كمتري داشته باشد و در مقام استنباط از ديگران محافظهكارتر باشد.
55. مراد از امور حسبيّه چيست؟
ج. به اقدامات ضروريّه اي كه حاكم شرع يا وكيل او در حفظ جان، ناموس، مال و حقوقي كه در معرض خطر است انجام مي دهد، امور حسبيّه گفته مي شود.
56. مراد از اعمال و دستوراتي كه ضروري دين است و تقليد در آن لازم نيست، چيست؟
ج. ضروريات دين به مسائلي - هم چون وجوب نماز، روزه، حج، امر به معروف و نهي از منكر و … - گفته مي شود كه مسلمانان شك و ترديد در آن ندارند.
57. فرق دقيق ميان حكم و فتوا را توضيح دهيد؟
ج. فتوا در احكام كليه است و حكم در موضوعات است و حكم حاكم شرع لازم الاتّباع براي همه است.
58. آيا تقليد از كسي كه در يكي از ابواب فقه - مثل نماز و روزه - به درجه ي اجتهاد رسيده، جايز است؟
ج. در صورت اعلميّت از ديگر مجتهدين در آن باب، تقليد از وي در همان باب جايز است؛ در غير اين صورت، جايز نيست.
59. آيا اطلاع مجتهد از اوضاع زمان و مكان از شرايط اجتهاد است؟
ج. اطلاع از زمان و مكان صدور آيه يا روايت، في الجمله در استظهار و استفاده از آنها دخالت دارد و اطلاع از زمان و مكان خود، در تطبيق حكم بر موضوع نافع است.
60. آيا آگاهي سياسي جزو شرايط مرجع تقليد مانند:
شيعه دوازده امامي و …
محسوب مي شود يا نه؟
ج. در حكم او مي تواند دخالت داشته باشد.
61. آيا تقليد از مجتهدي كه متصدّي مقام مرجعيت نبوده و رساله ي عمليه هم ندارد، جايز است؟
ج. تصدّي مقام مرجعيت و يا داشتن رساله، شرط جواز تقليد نيست؛ ولي مقلد بايد بتواند به يكي از راه هاي ذكر شده در رساله به آرا و فتاواي مرجع خود دسترسي پيدا كند.
62. آيا تقليد از علماي كشورهاي ديگر كه دسترسي به آنان امكان ندارد، جايز است؟
ج. در صورت وجود شرايط - از جمله اعلميّت - جايز است؛ ليكن اگر دسترسي به آرا و فتاواي او به طور كلي امكان ندارد، بايد با رعايت موازين ذكر شده و با رعايت اعلميّت و اورعيت، به مجتهد ديگر مراجعه نمايد.
63. آيا زن مي تواند فقط براي زنان مرجع شود؟ و يا فقط در مسائل اختصاصي بانوان مرجع تقليد آنان باشد؟
ج. جايز نيست.
64. آيا بين عدالت لازم در تقليد، با عدالت قاضي و يا امام جماعت تفاوت مرتبه وجود دارد؟
ج. عدالت كه ملكه ي ترك گناهان كبيره است، داراي مراتب مختلفيست كه هر يك از منصب هاي ذكر شده متناسب با حساسيت آن منصب نيازمند مرتبه اي از مراتب آن ملكه است، هر چند همگي در اين كه بايد جميع كبائر را - كه از جمله ي آنها اصرار بر صغائر است - ترك كند، اشتراك دارند.
65. اگر كسي در مسائل فقهي مجتهد باشد، آيا در علم اخلاق و مسائل اخلاقي نيز مجتهد است و مي توان در امور اخلاقي از او تقليد نمود؟
ج. ملازمهاي بين اجتهاد در فقه و اجتهاد در ساير علوم وجود ندارد.
66. آيا تقليد در واجبات و محرّمات و مستحبّات و مباحات و مكروهات واجب است؟
ج. اگر بخواهد قصد ورود از شارع داشته باشد، در غير ضروريات، تقليد يا عمل به احتياط واجب است.
67. آيا سفارش ها و دستورهاي اخلاقي دين مبين اسلام در قلمرو تقليد قرار مي گيرد، يا اين كه چون برخي از آنها تكليف الزامي ندارد و از قلمرو تقليد خارج مي شود؟
ج. الزامي نبودن تكليف، ملازمهاي با خروج از قلمرو تقليد ندارد.
68. تقليد از مجتهد شامل مسائل حكومتي و سياسي نيز مي شود، يا منحصر به مسائل فقهي است؟
ج. تقليد در تمام مسائل غير اعتقادي و غير ضروري جاري است.
69. در عمل به تكاليف شرعي، تفاوت موضوع با حكم چيست و تشخيص و بيان كدام يك بر عهده مكلف و تشخيص كدام بر عهده مجتهد است؟
ج. حكم؛ قانوني است كه شارع گذاشته است و موضوع چيزيست كه اين حكم در آن پياده مي شود و استنباط حكم، وظيفه مجتهد و تشخيص موضوع، وظيفه مكلّف است.
70. لطفاً اقسام موضوعات فقهي را بفرماييد و اين كه تشخيص كدام يك بر عهده مجتهد و تشخيص كدام يك بر عهده مقلّد است؟
ج. تشخيص موضوعات مستنبطه بر عهده مجتهد و تشخيص موضوعات صرفه، شأنِ مقلّد است.
71. اگر از راه عقل به چيزي رسيده ايم كه آيات و روايات يا رساله ي توضيح المسائل آن را رد مي كند، وظيفه ما چيست؟
: آيا به قطع خود عمل كنيم، يا ظنّي كه به روايات يا آيات يا رساله داريم؟
ج. در غير ضروريات در فروع دين بايد به يكي از سه طريق (اجتهاد، احتياط و تقليد) عمل كرد و جايي كه با عقل قطعي مخالف باشد، وجود ندارد.
72. آيا ولايت فقيه يك مسأله ي تقليديست يا اعتقادي؟
ج. مسأله ي تقليدي و از فروع است.
73. اين كه فرموده اند:
«مسائلي كه انسان غالباً احتياج دارد بايد ياد بگيرد» مراد احتياج فعلي است، يا مراد كليّه ي مسائليست كه ممكن است در آينده نيز به آن احتياج پيدا كند؟
ج. وجوب يادگيري در خصوص مسائليست كه فرد همواره با آنها در ارتباط است، ولي در آن دسته از مسائلي كه به ندرت ممكن است به آن مبتلا شود، تهيه و در دسترس داشتن رساله براي رجوع در هنگام نياز كافيست تا مبتلا به مخالفت به سبب جهل در احكام مورد نياز نگردد.
74. آيا اعلميّت و كمتر بودن خطاي مجتهد در استنباط فرع از اصل و … فقط مربوط به مسائل فقهيست يا مسائل سياسي را نيز شامل مي شود؟
ج. تمام مواردي كه به استنباط حكم الهي از اصول و منابع مربوط مي گردد را شامل مي شود.
75. تقليد از مفضول - يعني غير اعلم و غير اورع - اگر فتوايش مطابق با اعلم يا احتمالاً مطابق باشد، درست است؟
ج. جايز است در صورت موافقت و امّا با احتمال مخالفت در صورت امكان دسترسي به فتاواي اعلم، احوط لزومي تقليد از اعلم است.
76. اگر فقيهي در علومي - مانند رجال، هيأت، فلسفه و اصول و … - از ديگر مجتهدين مقدم باشد، آيا اين تسلط مي تواند وجه ترجيح او بر مجتهدين ديگر باشد؟
ج. اگر آن علوم از مبادي فقه نيست و در استنباط احكام الهي دخالت ندارد، وجه ترجيح به شمار نمي آيد، مخصوصاً در صورت اعلميّت مجتهد ديگر در علم فقه.
77. اگر مجتهدي اعلم باشد و مجتهد ديگر اورع، آيا تقليد از مجتهد اورع جايز است؟
ج. خير جايز نيست و بايد از اعلم تقليد كند.
78. اگر شخصي نسبت به شرايط لازم در مرجع تقليد خود دچار شك شود، چه بايد بكند؟
ج. همان كاري بايد بكند كه پيش از انتخاب آن مرجع بايد مي كرد؛ يعني اگر گمان به اعلم بودن مرجعي دارد، در صورتي كه گمانش به حد اطمينان برسد بايد از او تقليد كند؛ بلكه اگر براي او اطمينان حاصل نشد بعيد نيست ترجيح مرجعي كه فقط به اعلم بودن او گمان دارد يا احتمال مي دهد ولي بهتر اينست كه در اين صورت به قول كسي عمل كند كه موافق احتياط باشد؛ اما اگر احتمال ضعيفي هم بدهد كه كسي اعلم است و بداند ديگري از او اعلم نيست، بايد از او تقليد كند و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوي باشند، بايد از يكي از آنها تقليد كند.
79. اگر عده اي از علما - كه توانايي تشخيص مجتهد اعلم را دارند - فردي را معرفي نمايند، امّا خود انسان به اعلميّت فرد ديگري يقين داشته باشد و يا ببيند جمع ديگري از علما، مجتهد ديگري را معرفي نموده اند، تكليف چيست؟
ج. در صورتي كه يقين انسان به اعلم بودن فرد ديگر، بر اساس موازين ذكر شده باشد، عمل به يقين مقدم است و در صورت تعارض نظرات علما، اگر مرجحات ديگر، هم چون اورعيت در يكي از آنان بود، بايد از وي تقليد كرد و در صورت يأس از ترجيح يكي از آن دو بر ديگري، فرد اختيار دارد كه از هر يك از آن دو مجتهد تقليد نمايد.
80. آيا مي توان بدون تحقيق مرجع تقليد را انتخاب كرد؟
ج. بايد از مرجع اعلم تقليد كرد.
81. آيا شلوغي درس خارج يك مجتهد، دليل اعلميّت او در استنباط احكام فقهي مي تواند باشد؟
ج. از آنجا كه ملاك اعلم بودن، فهم بهتر حكم الهيست و اين مطلب با نحوه بيان و چگونگي تدريس ملازمهاي ندارد، پس شلوغي درس خارج نمي تواند ملاك اعلم بودن مجتهد محسوب گردد.
82. طريق شناخت مجتهد اورع چيست؟
ج. طريق شناخت مجتهد اورع، همان طريق شناخت اعلم است.
83. اگر بزرگ يك قوم، عشيره و خانواده از فردي تقليد كند، آيا افراد ديگر مي توانند به تبعيت از او از همان مجتهد تقليد نمايند؟
ج. خير؛ مگر آن كه او توانايي تشخيص مجتهد و اعلم را داشته باشد و به واسطه گفتار وي، براي ديگران علم يا اطمينان به اجتهاد و اعلميّت آن فرد پيدا شود.
84. اگر فردي بي سواد با راهنمايي يك عالم بدون تحقيق از كسي تقليد كند، جايز است؟
ج. اگر فهميد از مرجع اعلم تقليد كرده مشكلي ندارد وگرنه در صورتي اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه واقعي خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواي مجتهدي كه وظيفه اش تقليد از او بوده، يا با فتواي مجتهدي كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد و عباداتي را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
85. اگر مجتهد اعلم بعدي را نتوانستيم بشناسيم، احتياطهاي واجب را به چه كسي رجوع كنيم؟
ج. در صورت تساوي مراجع از نظر علم و يا عدم امكان تشخيص اعلم، مخيّر هستيد به هر كدام رجوع كنيد؛ مگر اين كه يكي از آنها اورع باشد كه بر ديگران مُقَدَّم است.
86. آيا زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است، يا بايد تابع شوهرش باشد؟
ج. خير، زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است.
87. اگر بچّه اي به سن بلوغ برسد ولي هنوز از جهت نداشتن رشد كافي نتواند مرجع تقليدش را بشناسد، والدين او در قبال وي چه وظيفه اي دارند؟
ج. سيره ي مؤمنين بر ارشاد اين دسته افراد و تحقيق براي آنها است.
88. اگر شك نمودم كه آيا در زمان تقليد از مرجع قبلي، واجد شرط تقليد [تكليف يا تمييز] بوده ام يا نه، وظيفه ام چيست؟
ج. اگر در تمييز شك داريد، بايد به مجتهد زنده اي كه شرايط تقليد را داراست، رجوع كنيد.
89. آيا براي تقليد از مرجع تقليد نيّت زباني لازم است؟
ج. خير بلكه عمل بر طبق فتاواي او لازم است.
90. اگر كسي پس از مدّتي كه از مجتهدي تقليد كرد، صلاحيّت مجتهد را براي تقليد احراز كرد، آيا حكم كسي را دارد كه مي خواهد از آغاز از او تقليد نمايد، مثلاً در صورتي كه صلاحيّت وي، بعد از فوت او احراز شد، مي تواند بر تقليد وي باقي باشد؟
ج. اعمال او در اين مدت محكوم به صحّت است، ولي در فرض سؤال، بقاي بر تقليد مشكل است.
91. در مسأله اي مرجع تقليد فتوا داشته و مقلّد نمي دانسته كه رجوع در فتوي جايز نيست، به همين جهت رجوع به غير اعلم كرده است، آيا اعمالش صحيح است؟
ج. عملي را كه انجام داده است، اگر مخالف با فتواي اعلم بوده، به شرحي كه در مسأله ي 20 رساله آمده است جبران نمايد.
92. شخصي مدتي اعمالي را انجام داده و بعد متوجه شده كه بر خلاف فتواي مجتهد است، حكم اعمال گذشته اش چيست؟
ج. اگر مكلف مدتي اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، در صورتي اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه ي واقعي خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواي مجتهدي كه وظيفه اش تقليد از او بوده يا با فتواي مجتهدي كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد و عباداتي را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
93. من مقلد امام بودم و بعد از رحلت ايشان بنا به فتواي آقاي اراكي بر تقليد از ايشان باقي ماندم، اكنون مرجع اعلم را نمي شناسم آيا الآن هم مي توانم بر امام باقي باشم؟
ج. اگر احراز و يا احتمال اعلميّت ميّت در بين نباشد، رجوع به مجتهد زنده جايز است و در صورتي كه مجتهد زنده اعلم باشد يا احتمال اعلميّت او در بين باشد رجوع به او واجب است ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله هاي 12 و 13 رساله رجوع شود. )
94. چنان چه انسان يقين نمايد كه عملش با فتاواي يكي از مراجع محترم - كه تقليد از آنها جايز است - منطبق مي باشد، آيا همين مقدار كفايت مي كند؟
ج. مطابقت عمل با نظرات مجتهدِ اعلم، شرط است.
95. آيا لازم است براي تقليد از يك نفر، تمام رساله وي را بخوانيم؟
ج. نه، فقط مسائلي را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد.
96. اگر در شرايطي دسترسي به مرجع تقليد يا رساله ايشان نباشد، آيا مي توان از رساله ي ساير مراجع در مسأله ي مورد ابتلاء استفاده كرد؟
ج. اگر صبر ممكن است، وظيفه، به دست آوردن فتواي مرجع است و در غير اين صورت، اگر احتياط ممكن است، به احتياط عمل نمايد و اگر احتياط ممكن نباشد، چنان چه از انجام عمل محذوري پيش نيايد، مي تواند عمل را به جا آورد و بعد از دسترسي به فتواي مرجع، در صورت مخالفت، اعاده كند و اينها در صورتيست كه عدم دسترسي در تمام مسائل نباشد، در غير اين صورت، مي تواند به مجتهد اعلم پس از او مراجعه كند.
97. اگر مجتهد اعلم در مسأله اي احتياط واجب كرد و مجتهد اعلم بعدي نيز احتياط واجب كرد، آيا مي توان به مجتهد سوم با مراعات اعلم بودن نسبت به ديگر مجتهدين رجوع كرد؟
ج. بله، مي توان به مجتهد سوم رجوع كرد.
98. اگر مجتهد اعلم بعدي پس از فتوا دادن بر خلاف احتياط مجتهد اعلم، احتياط مستحبّي كرده باشد، چه بايد كرد؟
ج. عمل به اين احتياط خوب است.
99. مقلّدي به احتياط واجب مرجع تقليدش در مسأله اي اعتنا نمي كند (نه به احتياط عمل مي كند و نه به مجتهد اعلم بعدي رجوع مي كند)، اما پس از مدّتي به مجتهد اعلم بعدي رجوع مي كند كه وي آن مسأله را واجب نمي داند، آيا عملش صحيح بوده است؟
ج. با فرض عدم اختلال شرطي - مثل قصد قربت - مطابقت عمل با فتواي او در صحيح بودن عمل كافي است.
100. آيا اعمال كسي كه به جهت عدم وجود شرايط معتبر تقليد در مجتهد اعلم، از مجتهد غير اعلم تقليد نموده، باطل است؟
ج. اگر مراد از شرايط، فقدان شرايط ذكر شده در رساله است، با رعايت اعلم بودن مجتهد بعدي اعمالش محكوم به صحت است.
101. آيا در عمل به دستورات حاكم شرع، شرايط تقليد از مجتهد نيز معتبر است؟
ج. بله، حاكم شرع همان مجتهد جامع الشرائط است.
102. در صورت اختلاف نظر مجتهد و مقلد در تشخيص موضوع، نظر كدام مقدم است و آيا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نيز واجب است.
ج. در موضوعات، مقلد به نظر خودش عمل مي كند.
103. در تعارض قوانين تصويب شده در مجلس و شوراي نگهبان با فتواي مرجع تقليد، وظيفه مكلف و يا قاضي مقلِّد چيست؟
ج. وظيفه ي مقلّد رجوع به فتواي مرجع تقليد خود است.
104. در موارد تعارض بين حكم قاضي و فتواي مرجع به كدام يك بايد عمل نمود؟
ج. فتوا در كليات است و حكم در قضاياي شخصيه، بنا بر اين تعارض بين اين دو وجود ندارد.
105. آيا عمل به حكم يا فتواي ولي امر مسلمانان براي غير مقلدين او واجب است و در صورت تعارض با رأي مجتهد اعلم، كدام يك مقدم است؟
ج. مقلد بايد به فتواي مرجع تقليد خودش رجوع كند و موارد خاصّه را سؤال كند.
106. اگر زن و شوهر هر كدام مرجع تقليد متفاوتي داشته باشند، در موارد مشترك و اختلافي كه به هر دو نفر آنان مربوط مي گردد - مثل جواز و يا عدم جواز دخول بعد از پاك شدن و قبل از غسل حيض - وظيفه ي آنان چيست؟
ج. بايد به احتياط عمل نمايند.
107. در حالي كه كليه احكام و مسائل از قرآن استخراج مي شود، چرا مراجع نظرات گوناگوني دارند؟
ج. احكام از ادله ي اربعه (قرآن، روايت، عقل و اجماع) استخراج مي شود و اين اختلاف در غير مسلّمات و قطعيات در مقام استنباط است.
108. اگر برخي از طريق هاي چهارگانه ارايه شده براي به دست آوردن نظر مجتهد با يكديگر منافات پيدا كرد، وظيفه چيست؟
ج. شنيدن از خود مجتهد و يا دو نفر عادل، مقدم بر ديدن از رساله و يا شنيدن از فرد مورد اطمينان است و در صورت تعارض بين دو راه اخير بايد تا كسب نظر مجتهد در آن مسأله به احتياط عمل نمايد.
109. اگر مكلف طبق موازين شرعي اعلم بودن مجتهدي را احراز نمود و به دستورات او عمل كرد ولي نظرات او مطابق واقع و دستورات واقعي شارع نبود؛
1) آيا اعمال او باعث رشد و كمال وي مي شود و مستوجب ثواب براي او مي گردد؟
2) آيا در قيامت مورد مؤاخذه قرار مي گيرد؟
ج. در فرض مزبور عمل به حجّت كرده و مأجور است.
110. كسي كه براي انجام عباداتي چون نماز و روزه و حج نايب مي شود، آيا بايد به فتواي مرجع خودش عمل كند يا به فتواي مرجع تقليد كسي كه از جانب وي نايب گرديده است؟
ج. نايب بايد به فتواي مرجع تقليد خودش عمل كند و در نيابت از حي در حج، في الجمله احتياط كند.
111. اگر وصي يا ورثه با متوفّي در مرجع تقليد متفاوت باشند، در محاسبه بايد طبق فتواي مرجع خود عمل كنند يا مرجع تقليد ميّت؟
ج. در مقدار محاسبه ديون بر ميّت، ميزان و معيار تكليفِ ميّت در زمان حياتش مي باشد، امّا در كيفيّت پرداخت، اگر مورد اختلاف باشد، ميزان، تقليد وصي و ورثه است.
112. پاسخگويي به مسائل و فتاوا براي عالمي كه از آنها اطلاع دارد واجب است؟
ج. از باب ارشاد جاهل بدون عسر و محذور، لازم است.
113. كسي كه در مقام بيان مسائل شرعي است، آيا بايد به نظريات مجتهد يقين داشته باشد يا اطمينان و گمان كافيست و در صورت كشف خلاف تكليف او چيست؟
ج. اطمينان هم كافيست و اگر فهميد اشتباه كرده تا جايي كه ممكن است بايد اشتباه را برطرف كند.
114. اگر از كسي مسأله شرعي - كه مورد اختلاف مراجع معظم تقليد مي باشد - پرسيده شود، آيا وي موظّف است نظر خود (در صورتي كه مجتهد باشد ) يا مرجع تقليد خود (در صورتي كه مقلّد باشد ) را در پاسخ بگويد، يا نظر مرجع تقليد سؤال كننده را؟
ج. اگر از كسي مسأله ي مورد اختلافي را سؤال كنند، او نمي تواند، نظر و فتواي خودش را اجتهاداً يا تقليداً بگويد، بلكه بايد بر طبق فتواي مرجع سؤال كننده جواب بگويد، چون فرد سؤال كننده از وظيفه ي فعليه خودش سؤال كرده، كه همان فتواي مرجع خودش است.
115. اگر تقليد كسي اشكال داشته باشد، آيا وظيفه داريم به او گوشزد كنيم؟
ج. اگر جاهل به مسأله است، ارشاد نماييد.
116. تقليد به چه چيز محقّق مي شود؟ به عمل يا به التزام يا به أخذ رساله و يا …؟
ج. تقليد به وسيله ي عمل بر وِفق فتواي مجتهد جامع الشّرايط محقّق مي شود و التزام و … از مُقَدَّمات تقليد به شمار مي روند.
117. آيا مي شود به اطلاق كلام مجتهد عمل نمود و يا به ظهور آن اكتفا كرد؟
ج. در مواردي كه عقلا به ظهور و اطلاق تمسك مي كنند مانع ندارد، به شرطي كه جستجوي كامل از مظان آن شده باشد.
118. نظر شما در رابطه با بقاي بر تقليد ميّت چيست؟
ج. در صورت تساوي ميّت و حي در آنچه تقليد در آنها محقق شده است، بنا بر اقوي، بقا جايز است و در صورت اعلميّت از حي، اظهر وجوب بقاء است.
119. اگر ندانيم مجتهد زنده اعلم است يا مجتهد ميّت و نتوانيم اعلم را تشخيص دهيم وظيفه چيست؟
ج. در اين فرض، بقاي بر تقليد ميّت در مسائل عمل شده جايز است.
120. مقلدي كه نسبت به اعلم بودن مجتهد فوت شده شك دارد، آيا در تمام مسائل عمل شده و عمل نشده مي تواند به شما [مجتهد حي ] رجوع نمايد؟
ج. به مسأله ي 16 رساله رجوع شود.
121. شخصي در ابتداي بلوغ، احكام و اعمال شرعي را بدون تقليد انجام داده است و پس از مدّتي از مرجعي تقليد نموده كه اكنون از دنيا رفته است.
حال شك دارد كه آيا ابتداي تقليد، در زمان آن مرجع بوده يا نه و با توجّه به اين كه آن مرجع نسبت به تمام مراجع فعلي اعلم بوده، آيا اين شخص به اعلم زنده رجوع كند يا بر همان ميّت باقي بماند؟
ج. در فرض سؤال نمي تواند از ميّت تقليد كند و بايد از مجتهد حي تقليد كند، مگر در مسائلي كه يقين دارد در زمان حيات مجتهد ميّت به فتواي او عمل كرده است، كه در اين مسائل در صورت اعلميّت ميّت، بايد بر فتواي او باقي باشد.
122. اگر مرجع تقليد كسي فوت كند و از مرجع زنده تقليد نكند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در مسأله ي بقاء هم به كسي رجوع نكرده در حكم كسيست كه اعمالش را بدون تقليد انجام داده است.
123. مراد از مسائلي كه عمل شده - در باب تقليد ميّت - چيست؟
آيا خصوص هر مسأله را بايد عمل كرده باشد يا اگر از هر بابي به چند مسأله عمل كرده است، مي تواند در تمام آن باب - مثلاً باب نماز و باب روزه و … - به فتواي ميّت باقي بماند؟
ج. فقط در خصوص مسأله اي كه عمل كرده، مي تواند باقي بماند.
124. آيا در اصل تقليد كردن و هم چنين براي باقي ماندن بر تقليد از ميّت، بلوغ شرط است؟
ج. شرط نيست.
125. در بقاي بر فتواي ميّت آيا يك بار عمل كردن كافي است؟
يعني با يك بار عمل به فتواي مجتهد زنده، آيا بعد از فوت وي مي توان بر تقليد او باقي بود؟
ج. تقليد با يك بار عمل كردن تحقق پيدا مي كند و فقط در مسائلي كه عمل كرده مي تواند بر تقليد ميّت باقي باشد.
اگر ميّت اعلم از احياء باشد.
126. اگر در زمان مجتهد زنده، ملتزم به عمل به فتواي او بوده امّا موردي پيش نيامده كه عمل كند، بعد از وفات او مي تواند بر تقليد او باقي بماند؟
ج. ميزان عمل است نه التزام و در فرض مسأله نمي تواند باقي بماند مگر در خصوص مسائلي كه عمل كرده است.
127. آيا تقليد ابتدايي از مجتهد ميّت - در صورتي كه مجتهد ميّت اعلم از مجتهدين زنده باشد - جايز است؟
ج. جايز نيست.
128. اگر نابالغي از مجتهدي تقليد كند و به فتوايش عمل نمايد، آيا پس از بلوغ مي تواند در صورت فوت آن مرجع بر تقليد وي باقي باشد؟
ج. تقليد و عمل به فتوا پيش از بلوغ، براي بقا كافي است.
129. در زمان حيات آيت اللَّه اراكي از ايشان سؤال كردم كه آيا كساني كه در زمان حيات امام به سن تكليف نرسيده بودند ولي اعمال خود را مطابق فتواي ايشان انجام داده اند، اينك كه مكلّف شده اند آيا مي توانند از ايشان تقليد كنند؟ جواب مثبت داده بودند. حال بعد از فوت آيت اللَّه اراكي، از شما تقليد مي كنم. آيا مي توانيم به امام - رحمه اللَّه - باقي بمانم؟
ج. در مسائلي كه از مرجع ميّت تقليد كرده و عمل نموده ايد و از ايشان به ديگري عدول نكرده ايد، اگر ايشان را اعلم يا مساوي با حي مي دانيد، واجب يا جايز است باقي بمانيد، به شرحي كه در رساله آمده است.
130. شخصي متوجّه عنوان تقليد نبوده ولي اگر مسأله اي برايش پيش مي آمده به رساله ي مجتهد وقت رجوع كرده و عمل نموده، آيا اين مقدار براي تحقّق تقليد و بقاي بر او در صورت فوت، كافي است؟
ج. وي همانند فرد بدون تقليد بوده و بقاء مشكل است، اگر چه عملش صحيح است.
131. آيا در بقاي بر تقليد ميّت، اعلميّت مجتهدي كه اجازه ي بر بقا مي دهد شرط است، يا اجازه هر مجتهدي كفايت مي كند؟
ج. اعلميّت مجتهد زنده، در اجازه بر بقا شرط است.
132. اگر كسي با اجازه مجتهد غير اعلم بر تقليد ميّت باقي مانده بود، آيا اكنون عدول به اعلم و اجازه از او براي بقا واجب است؟
ج. عدول به اعلم و دريافت نظر او در چگونگي بقاي بر ميّت لازم است.
133. اگر اعمال كسي منطبق بر نظر مجتهد ميّت نبوده، ولي با نظر مجتهد زنده منطبق باشد، تكليف اعمال او چيست؟
ج. اگر اعلم بودن مجتهد زنده را احراز كرده باشد، اعمال او قضا و اعاده ندارد.
134. شخصي مقلّد مجتهدي بوده و در مسأله اي به خيال اين كه فتواي او چنين است، عمل كرده و بعد از فوت وي معلوم شده كه فتواي او را اشتباهي فهميده است و عملش طبق فتواي او نبوده، آيا در صورت اعلم بودن مجتهد ميّت، در اين مسأله هم بايد بر تقليد او باقي بماند؟
ج. در فرض مزبور، به فتواي مجتهد ميّت عمل نكرده و بايد از مجتهد زنده تقليد كند.
135. شخصي ابتدا مقلّد مجتهدي بوده و به فتواي وي عمل كرده است، پس از فوت وي، به مجتهد زنده اي رجوع مي كند كه تقليد را فقط التزام مي داند كه پس از چندي وي نيز فوت مي كند، آيا مي تواند به مجتهد اوّل رجوع نمايد؟ آيا فرقي بين مسائلي كه در زمان حيات مجتهد اوّل مورد عمل وي قرار گرفته با ديگر مسائل وجود دارد؟
ج. ديگر به اوّلي نمي تواند باقي بماند، هر چند در مسائلي باشد كه به فتواي اولي عمل كرده است.
136. كسي كه مقلّد مرجعي بوده كه از دنيا رفته آيا در وجوب بقا در مسائلِ عمل كرده، احراز يا احتمال اعلميّت ميّت به طور اجمال شرط است، يا اين كه اگر در مسأله اي احتمال اعلميّت هر دو وجود دارد، در خصوص همان يك مسأله ي مي تواند رجوع به حي كند؟
ج. در خصوص همان يك مسأله ي ذكر شده، رجوع به حي جايز است.
137. كسي كه از مجتهدي تقليد كرده و پس از فوت او با اجازه ي مجتهد زنده به تقليد او باقي مانده است، وجوهات شرعي خود را به چه كسي بايد پرداخت نمايد؟
ج. بايد به مجتهد اعلم زنده بپردازد.
138. آيا انسان مي تواند در مسأله بقاي بر ميّت، از همه ي مراجع فعلي تقليد نمايد، يعني چون همه مراجع بقاي بر تقليد را جايز مي دانند، همه ي آنها را در اين مسأله، مرجع تقليد خود بداند؟
ج. مانع ندارد، ولي در مقداري كه همه قبول دارند، نه بيشتر.
139. فردي در مسأله اي كه مي بايست از مجتهد زنده تقليد نمايد، مطابق با فتواي مجتهد ميّت عمل كرده است، تكليفش چيست؟
ج. اگر اعمالي كه انجام داده، مطابق با فتواي مجتهد اعلم زنده باشد، صحيح است و در غير اين صورت اگر احتياج به اعاده دارد، بايد آنها را اعاده نمايد.
140. در زمان حيات حضرت آيت اللَّه خويي - رحمه اللَّه - از ايشان تقليد مي كردم و بعد از فوت ايشان در جميع مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم آيا، در صورتي كه ايشان را اعلم بدانم مي توانم دوباره به ايشان برگردم؟
ج. بعد از رحلت ايشان اگر به نحو جايز به مجتهد ديگري رجوع كرده ايد، ديگر نمي توانيد به ايشان برگرديد.
141. بعد از ميّت اعلم، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم و به مسائل ايشان عمل نمودم. مجتهد دوّم هم از دنيا رفت و اكنون به مجتهدي رجوع كرده ام كه بقاي بر اعلم را واجب مي داند. اكنون بايد بر اعلم اولي باقي بمانم يا اعلم دوّمي؟
ج. اگر مجتهد دوم اعلم از حي باشد در محدوده ي مسائلي كه به فتواي او عمل كرده ايد، بايد به مجتهد دوّم باقي بمانيد و ميزان آخرين مجتهديست كه به فتواي او عمل شده و از او عدول به ديگري نشده باشد.
142. فردي بين دو فتوا از دو مجتهد احتياط مي كرده است، - البته از آن دو مجتهد به صورت تفصيلي تقليد نمي كرده است، آيا پس از فوت يكي از مجتهدين مي تواند به فتواي وي باقي بماند؟
ج. همين مقدار محقّق كننده عمل است و براي بقاي پس از موت، در مسأله ي عمل شده كافي است.
143. آيا در بقا بر فتواي ميّت لازم است كه در حال حيات، مشخّصاً از او تقليد شده باشد، يا اگر بين فتواي او و مجتهد ديگري احتياط شود و به هيچ كدام تفصيلاً اسناد داده نشود، براي بقا كافي است؟
ج. اگر به قول هر دو تقليد كرده بعد از فوت هر كدام در مسأله اي كه از او تقليد كرده جايز و يا واجب است كه بر تقليد او باقي بماند.
144. نماز و روزه هايي از اين جانب به جهت جهل به بعضي احكام غسل جنابت، محكوم به قضا مي باشد و در زمان فوت ادايي آن، مقلّد مرجع متوفّي بودم، آيا وظيفه ي قضاي آنها، طبق فتواي مرجع متوفّي بايد باشد يا بر طبق فتواي مجتهد زنده؟
ج. وجوب و عدم وجوب قضا، وظيفه ي الآن است نه گذشته؛ بنا بر اين بايد طبق نظر مجتهد زنده عمل نماييد.
145. نمازگزاري از دو مجتهد تقليد مي كند، در حالي كه يكي از آن دو سوره را در نماز مستحب مي داند و جلسه استراحت را واجب، امّا مجتهد ديگر بر عكس، سوره را در نماز واجب و جلسه استراحت را مستحب مي داند. آيا در يك نماز مي تواند از هر دو تقليد كند؛ به گونه اي كه هم سوره و هم جلسه استراحت را ترك كند؟
ج. نمي تواند، زيرا با هر دو مخالفت كرده و به نظر هر دو نماز او از جهتي باطل است.
146. آيا در مسأله ي بقاي بر تقليد ميّت اگر انسان تا محرز شدن اعلم، به صورت موقّت از مرجعي تقليد نمايد و اكنون بخواهد عدول كند، اشكال دارد؟
ج. با رعايت موازين ذكر شده در رساله، مانعي ندارد.
147. اگر انسان از ميّت به زنده رجوع كرد و بعد از احراز اعلميّت مجتهد زنده ديگري در تمام مسائل به وي رجوع نمود، حال اگر فتواي اين مجتهد سوم، وجوب بقاي بر تقليد اعلم ميّت باشد و فرض كنيم مجتهد ميّت اعلم بوده، آيا بايد به مجتهد ميّت اعلم برگردد يا نه؟
ج. بعد از آن كه از مجتهد ميّت به زنده رجوع كرد، ديگر نمي توان به مجتهد ميّت برگشت، مگر اينكه كشف شود طبق فتوايي كه حين رجوع حجّيت داشته است، اصل رجوع او جايز نبوده است.
148. اگر انسان از مجتهدي تقليد كند و در مسائل مورد ابتلا به فتواي او عمل نمايد، سپس بعد از وفات وي، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كند، اما برخي از مسائل را كه قبلاً از مجتهد ميّت تقليد و عمل كرده، اينك مورد ابتلا نيست، يعني موردي براي عمل بر طبق فتواي مجتهد دوم در اين مسائل پيش نيامده، آيا در اين بخش از مسائل مي تواند بر تقليد ميّت اوّل باقي بماند؟ با توجّه به اين كه مجتهد دوم تقليد را التزام بداند.
ج. با اين فرض عدول كرده و نمي تواند باقي بر اولي باشد.
149. اگر مجتهد ميّت در مسأله اي احتياط واجب داشته باشد، آيا جواز يا وجوب بقاي بر تقليد شامل آن هم مي شود يا اختصاص به فتوي دارد؟
ج. اگر به احتياط عمل كرده، مي تواند باقي باشد، گرچه در احتياط، با رعايت اعلميّت، مي تواند به مجتهد زنده رجوع كند.
150. آيا مي توانيم مرتباً از مرجعي به مرجع ديگر رجوع كنيم و هر حكمي كه بيشتر به نفع دنيا يا آخرتمان مي باشد را از ميان نظرات مراجع انتخاب كنيم؟
ج. خير نمي توانيد و تقليد از مرجع اعلم در تمام مسائل واجب است.
151. آيا مي توان در يك مسأله به رساله چندين مجتهد رجوع و بهترين را انتخاب كرد؟
ج. اگر از باب عمل به احتياط باشد - چنان چه در اوّل رساله آمده است - جايز است.
152. اگر چند مجتهد وجود داشته باشند كه، هر كدام در يكي از ابواب يا مسائل فقه از ديگران اعلم هستند، وظيفه ي مقلّد چيست؟
ج. در فرض مذكور بايد از مجتهد اعلم در آن باب يا آن مسأله، تقليد كرد.
|
(1). اگر مقلد در يك يا چند مسأله از دو يا چند مجتهد تقليد نمايد، به آن تبعيض در تقليد گفته مي شود و در صورتي كه در تمام مسائل مجتهد خود را عوض كند به آن «عدول» اطلاق مي گردد.
153. آيا حتماً بايد يك مرجع مشخصي داشته باشيم؟ در صورت تساوي مراجع آيا تبعيض در تقليد جايز است؟
ج. در صورت مساوي بودن دو مجتهد، جايز است انسان در مسائلي كه ارتباطي با هم ندارند، بعضي مسائل را از يكي و بعضي ديگر را از مجتهد ديگر تقليد نمايد.
154. در مسائلي به فتواي مجتهد ميّت عمل شده است، آيا در بعض همان مسائل مي توان از مجتهد ميّت و در بعض ديگر آن از مجتهد زنده تقليد كرد؟
ج. اگر مجتهد ميّت با مجتهد حي در علم و ورع مساوي باشند، مي توان در برخي از مسائلي كه از ميّت تقليد شده به زنده رجوع نمود، به شرط اين كه مسائل به هم مرتبط نباشند.
155. آيا مي توان در مسأله نماز از كسي كه «من شغله في السفر» را همانند «من شغله السفر» نمي داند تقليد نمود و در مسأله روزه به فتواي حضرت عالي كه آن دو را همانند مي دانيد عمل كرد و در نتيجه نماز را شكسته خواند ولي روزه ها را در سفر گرفت؟
ج. در هر دو مسأله بايد به يك نحو عمل نمود و تبعيض جايز نيست.
156. پس از رجوع
به مجتهد حي آيا مي توان در برخي مسائل كه مجتهد ميّت آسان گرفته به وي رجوع نمود و در برخي كه مجتهد زنده آسان گرفته از او تقليد كرد؟
ج. اگر مجتهد زنده اعلم باشد، رجوع به ميّت جايز نيست.
157. به فتواي مرجع شماره 2 باقي بر مرجع شماره 1 هستم، اكنون فكر مي كنم مرجع شماره 3 اعلم است از مرجع شماره 1، آيا مي توانم عدول كنم؟
ج. واجب است در تمامي مسائل به مجتهد اعلم عدول نمايند.
158. عدول از يك مجتهد به مجتهد ديگر به چه چيز محقّق مي شود؟
ج. در موارد جواز يا وجوب عدول، عدول به عمل محقّق مي شود.
159. اگر فردي بعد از تحقيق و عدم احراز اعلميّت، از كسي تقليد كرد، آيا مي شود به غير او كه مانند اوست رجوع كند؟
ج. عدول به غير اعلم يا كسي كه احتمال اعلم بودن يا با ورع تر بودن او مي رود، بعد از تحقّق تقليد، خلاف احتياط است، اگر چه اظهر جواز عدول به مساوي در علم و ورع است در جميع مسائل يا در بعض مسائل كه ارتباطي با هم ندارند.
160. شخصي از مجتهدي تقليد مي كرده، سپس مدّتي بدون تقليد صحيح عمل كرده [خواه با احتياط يا بدون احتياط] آيا به صرف ترك تقليد، عدول محقّق شده و اين شخص اگر بخواهد دوباره از همان مجتهد تقليد كند، حكم تقليد ابتدايي را دارد يا نه؟
ج. حكم عدول را ندارد و مي تواند باقي بماند و در مسائلي كه بدون احتياط عمل كرده، به مسأله ي 20 رساله رجوع شود.
161. در صورت عدم دسترسي به مرجع اعلم و يا نماينده وي، عدول به مرجع ديگر در مسائل و يا پرداخت حقوق شرعي، جايز است؟
ج. با رعايت اعلميّت و اوثقيّت مجتهد، عدول جايز است.
162. آيا مي شود از يك مرجع تقليد به علت نداشتن رساله فارسي به ديگري عدول كرد؟
ج. در تمام مسائل، تقليد از اعلم واجب است.
163. كشيدن آب چاه با پمپ و جاري كردن آن در جوي آب، در حكم آب چاه است يا جاري؟
ج. تا وقتي كه متّصل به مادّه و آب چاه است، در حكم فرقي ندارد.
164. چاهي، كنار چاه فاضلاب به منظور نظافت و آبياري مزارع حفر شده است، آيا از آب اين چاه براي تطهير مي توان استفاده نمود؟
ج. در صورتي كه يكي از ويژگي هاي سهگانه آب چاه به واسطه ي آب فاضلاب تغيير نكند، آب چاه پاك است.
165. اوصاف آب نهري كه از كنار يك مردار عبور مي كند تغيير كرده است، آيا اگر نجاستي در آن بيفتد آب نجس مي شود؟
ج. هر مقداري از آن كه يكي از اوصاف سهگانه اش با ملاقات با مردار تغيير كرده، نجس است، نه اين كه فقط از نزديك آن مردار عبور كرده باشد.
166. لايروبي قنات و چشمه و جويبارهاي داخل شهر و … به گونه ايست كه آب گل آلود خارج شده، همراه جلبك ها و علف ها و … است، در اين صورت اگر با نجاستي ملاقات كند و شك كنيم كه مضاف است يا مطلق، حكم چيست؟
ج. در صورت شك، حكم آب مطلق را دارد و تا وقتي كه يكي از اوصاف سهگانه آب به واسطه نجاست موجود در آن تغيير نكرده، پاك است.
167. آب استخرها گاهي به علت استعمال مواد شيميايي (نظير كلر) تغيير رنگ مي دهند، آيا مي توان با آنها غسل كرد؟ آيا لباس نجس را مي توان با آن تطهير كرد؟
ج. در صورتي كه عرف آن را آب مطلق بداند اشكال ندارد.
168. آب درياها و درياچه هايي كه درصد بالايي از نمك دارند، به طوري كه نوشيدني نيست، حكم آب مضاف را دارند يا مطلق؟
ج. در صورتي كه عرف آن را آب مطلق بداند، حكم آب مطلق دارد.
169. اگر همسر انسان (يك زن) بگويد كه فلان آب كر است و انسان از گفته او اطمينان پيدا كند كافي است؟
ج. كفايت مي كند.
170. آيا تغيير اوصاف و ويژگي هاي سهگانه آب به هر مقدار كه باشد، نجس كننده است؟
هر چند عرف آن را آب مطلق تلقي كند؟
ج. اگر به واسطه ي نجاست تغيير كرده باشد، نجس است.
171. چنان چه رنگ يا بو يا طعم آب نجس را با مواد شيميايي برطرف كنيم (به صورتي كه اگر كسي نداند، تصور كند آب آشاميدني است) پاك است؟
ج. نجس است و فقط با اتصال به آب كر پاك مي شود.
172. هنگامي كه آب نجس (كر يا قليل) را متصل به آب كر يا جاري نموديم، آيا كمي يا زيادي آب پاك، در پاك كردن آب نجس دخالت دارد يا نه؟
ج. خير دخالت ندارد. فقط اگر آب نجس با نجاست تغيير كرده باشد، بايد با اتصال، تغيّر آن زايل شود.
173. اگر آب فاضلاب شهري را تصفيه كنند در چه صورت پاك مي شود؟
ج. پاك نمي شود؛ مگر با اتّصال به كر.
174. آيا با باران مي توان نجاسات را برطرف كرد و متنجّس را تطهير نمود؟
ج. تا وقتي كه بارش از آسمان ادامه دارد، اشكالي ندارد.
175. آيا با باران مي توان غسل كرد يا وضو گرفت؟
ج. بله، فقط در صورتي كه مواضع مسح در وضو خشك باشند، اشكالي ندارد.
176. اگر باران شديدي ببارد كه در جوي ها و كف زمين جاري گردد، پس از قطع باران آب هاي باقي مانده كه مجموعاً از مقدار كر بسيار بيشتر است آيا حكم آب قليل، جاري يا كر را پيدا مي نمايد؟
ج. بله، در جايي كه جمع شده حكم آب كر يا جاري را دارد.
177. اگر انسان علم به وجود نجاست بر پشت بام داشته باشد، آيا پس از قطع باران آب ناودان نجس است؟
ج. اگر يقين ندارد كه آب ناودان با آن نجاست ملاقات پيدا كرده يا يقين به اتّصال آب باران با نجاست بعد از قطع باران نداشته، پاك است.
178. براي پاك كردن آب قليل آيا بايد حتماً آب كر را با آب قليل ممزوج كرد؟
ج. صرف اتّصال كافي است.
179. آيا نحوه پاك كردن ظروف غذا با حوض و استخر در آب قليل متفاوت است؟
ج. فرقي ندارد، جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 157 رساله رجوع شود.
180. اگر كسي پس از تخلّي، آب قليلي داشته باشد كه لازم است با دست آن را بريزد، در صورت نجس بودن دستانش تكليف چيست؟
ج. اگر ممكن است ظرف آب را با دهان خود بردارد و به دستهايش بريزد و يا حيله هاي ديگر - مثل ايجاد منفذ و سوراخ در ظرف - به كار بندد كه آب جريان پيدا كند.
181. اگر چيز نجس را كه با آب قليل بايد چند مرتبه شست - مثل محل بول - يك مرتبه به نحوي كه بيشتر از مقداري كه در چند مرتبه آب مي كشيم، آب بريزيم، آيا پاك مي شود؟
ج. پاك نمي شود و بايد قطع و وصل شود.
182. اگر چيز نجس به گونه اي باشد كه به علل گوناگون آب كشيدن آن مشكل باشد، آيا براي پاك كردن آن مي توان سه بار با دست يا شيء خيس، روي آن چيز نجس كشيد؟
ج. پاك نمي شود، مگر با جاري شدن آب از جزيي ديگر، به هر نحو باشد.
183. اگر تمام دست يا پاي شخص نجس باشد و بخواهد قسمتي از آن را تطهير كند - مثلاً تا مچ را - آيا آن قسمت به جهت اتّصال با قسمت بالا نجس باقي مي ماند؟ و آيا فرقي بين آب قليل با كُر در فرض مزبور مي باشد؟
ج. اگر در بالا رطوبت سرايت كننده نباشد، قسمت پايين پاك مي شود و در اين جهت فرقي بين آب قليل و كر نيست.
184. آيا يك بار شستن ظرف نجس با آب كر، كفايت مي كند؟
ج. بله، كافي است.
185. شيره يا سكنجبين نجس شده را چگونه بايد تطهير نمود تا قابل مصرف شود؟
ج. قابل تطهير نيست، بله شيره ي نجس شده، اگر خيلي غليظ و سفت بوده كه نجاست به جاهاي ديگرش نرسيده باشد، همان قسمت نجس را جدا مي كنند و جاهاي ديگر آن پاك است.
186. گوشتي كه مقداري چرب است، آيا قابل تطهير است؟
ج. بله قابل تطهير است و نحوه ي تطهير آن مثل بقيّه ي اشيا است.
187. آيا خمير نجس قابل تطهير است؟
ج. اگر قسمتي از ظاهر آن نجس شده است، آب كشيدن آن مثل بقيه ي چيزهاست و امّا اگر با آب نجس خمير كرده اند، تطهير آن محل اشكال است، مگر به فراگيري آب مطلق بر جميع اجزاي آن علم حاصل شود.
188. آب كشيدن حبوبات و مواد خوراكي كه باطن آنها نجس شده است، چگونه است؟
ج. پس از خشك شدن بايد آنها را در آب كر يا جاري قرار داد تا آب به باطن آنها نفوذ كند.
189. اگر مواد غذايي خيس خورده - مثل برنج - نجس شود، آيا با ملاقات با آب كر پاك مي شود، يا نفوذ آب به داخل برنج لازم است؟
ج. اگر ظاهر آنها نجس شود، به وسيله آب قليل يا فرو بردن در آب كر و جاري پاك مي شود و اگر باطن آنها نجس شود ظاهر آن با آب قليل پاك مي گردد، ولي باطن آنها پاك نمي شود، مگر اين كه در كر يا جاري به قدري بماند كه آب به باطن آنها نفوذ كند.
( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 166 رساله رجوع شود. )
190. پنيري كه با شير نجس تهيه شده، آيا با نفوذ آب كر به تمام اجزاي آن قابل تطهير است؟
ج. در فرض سؤال اگر آب مطلق به باطن آن برسد نه آب مضاف، پاك مي شود.
191. مقداري گوشت با حبوبات نجس كه از نجاست آنها اطلاعي نداشته ام پخته شده است، آيا گوشت قابل تطهير است؟
ج. بله، با شستن با آب به نحوي كه ذكر شد پاك مي شود.
192. نحوه پاك كردن روغن نجس شده ي جامد يا مايع چگونه است؟
ج. اگر بتوان به نحوي آب كثير مطلق را به تمام اجزاي آن عرفاً رسانيد پاك مي شود، هر چند پس از آن با حرارت و … بتوان آب را از روغن جدا نمود. ولي در مورد روغن جامد مي توان همان موضع نجس را برداشت و بقيه اجزاي آن پاك مي باشد.
193. گوشه اي از يك هندوانه يا خربزه نجس شده است، آيا تمامي آن نجس مي شود يا خير؟
ج. همه ي آنها به يك نحو و به يك حالت نيست و غالباً موجب سرايت نجاست نمي شود، بلكه اگر همان گوشه نجس را ببرند يا آب بكشند كافيست و اگر باطن آن هم نجس شده، با نفوذ آب كثير به باطن آن پاك مي شود.
194. نيم خورده ي حيوانات حرام گوشت مثل گربه و … چه حكمي دارد؟
ج. اگر - مثل سگ و خوك - نجس العين نباشند، پاك است.
195. اگر دارويي را از مواد نجس تهيه كنند، نجس است؟
داروهاي شيميايي كه بر اثر فعل و انفعالات مواد به دست مي آيد چه طور؟
ج. اگر در جريان ساخت دارو، شيء نجس كاملاً استحاله شود، پاك و در غير اين صورت نجس است.
196. آيا داروهايي كه در بازار مسلمانان خريد و فروش مي شود و ساخت كفار است، پاك مي باشد؟
ج. تا علم به نجاست نباشد، پاك است.
197. اخيراً پنيرهايي ساخت بعضي از كشورهاي غير اسلامي، در بازار برخي از كشورهاي اسلامي به فروش مي رسند كه بنا به اظهار بعضي افراد مطّلع، مايه ي اوليه آن از معده ي گوساله ي تازه به دنيا آمده، تهيه مي گردد؛ چون ذبح آن گوساله به طريق شرعي نمي باشد، استفاده از آن پنير چگونه است؟
ج. هر چند حيوان ذبح شرعي نشده باشد، پنيرمايه پاك است؛ ولي بنا بر احتياط واجب ظاهر آن را بايد آب كشيد. بنا بر اين با شك در طهارت و نجاست، محكوم به حلال بودن و پاكي است؛ پس استفاده از پنير مزبور مانعي ندارد.
198. برخي از پنيرهاي وارداتي از كشورهاي غير اسلامي با دست برش داده شده و قطعه هاي آن داخل حلب ها گذاشته مي شود و بعد آب مورد نياز به داخل آن ريخته مي شود، استفاده از آنها چه حكمي دارد؟
ج. چون برش به وسيله ي كارد و امثال آن است، در صورت يقين به ملاقات آن با دست غير مسلمان در حين برش يا بعد آن، محكوم به نجاست است و با تطهير قابل استفاده است.
199. حكم گوشت هاي وارداتي از كشورهاي غير اسلامي چيست؟
ج. محكوم به نجاست هستند.
200. آيا سوسيس هايي كه از كشورهاي غير اسلامي وارد مي شود، پاك است؟
ج. اگر مشتمل بر گوشت است، پاك نيست.
201. آيا خوردن غذايي كه شخص كافر آن را پخته است، جايز است؟
ج. در صورت علم به تماس بدن او با غذا، جايز نيست.
202. دندانم را پر كرده ام و دهانم به خون لثه نجس شده است، آيا پس از زايل شدن خون، دندان مذكور پاك است؟
ج. بنا بر احتياط واجب، بايد آن قسمت پُر شده را تطهير كرد.
203. اگر دندان مصنوعي يا غذا در دهان، با خون لثه تماس پيدا كند، آيا حتماً بايد آنها را آب كشيد؟
ج. لازم است آب كشيده شود.
204. آيا پس از خوردن يا آشاميدن چيزي كه نجس است، آب كشيدن دهان واجب است؟
ج. آب كشيدن داخل دهان لازم نيست.
205. آيا چنان چه دندان مصنوعي در دهان متحرّك باشد و بتوان آن را از دهان خارج نمود، بايد در صورت نجس شدن آن را بيرون آورد و آب كشيد يا در فضاي دهان پاك مي شود؟
ج. در فضاي دهان نيز قابل تطهير است.
206. اگر از گل نجس شده گلاب بگيرند، پاك است يا نجس؟
ج. نجس است.
207. معمولاً وقت شستن ظروف مقداري مواد غذايي به فاضلاب مي رود، با اين وضع تكليف بنده چيست؟
ج. بهتر است اين كار را نكنند.
208. لباس نجس را بعد زايل ساختن نجاست در ظرف آبي كه مقدار كمي آب دارد مي گذارند ولي از طريق شيرِ آب، متّصل به كُر است، آيا براي تطهير كافي است، يا فشار دادن لازم است؟
ج. فشار دادن لازم نيست.
209. در تطهير با آب قليل كه خارج نمودن غساله لازم است، اگر فشار دادن را در مورد لزوم آن ترك كند تا غساله در مدّتي به خودي خود خارج شود - مثل لباسي كه روي بند آويزان مي شود - آيا كفايت مي كند؟
ج. كافي نيست.
210. در آب كشي با آب قليل كه خارج كردن غساله لازم است، چه مقدار از آن بايد خارج شود؟
ج. به مقدار معمول خارج شود، كافي است.
211. لباس را با پودر نجسي شسته اند، پس از آب كشيدن كف يا دانه هاي پودر لابلاي لباس مشاهده شده، آيا لباس هنوز نجس است؟
ج. در صورت شستن با آب كر يا جاري، پودرهاي نجس پاك مي شوند و كف و دانه هاي باقي مانده از آن پاك است.
212. اگر لباس نجس هنگام تطهير، رنگ پس دهد، آيا پاك مي شود؟ چنان چه رنگ نجاست باشد چه طور؟
ج. اگر رنگ، مربوط به نجاست نباشد و به مقداري نيز نباشد كه آب را قبل از تطهير مضاف كند، پاك مي شود.
213. اگر لباس را از درون آب فشار دهيم تا غساله اش خارج شود كفايت مي كند، يا حتماً بايد خارج از آب فشار دهيم.
ج. اگر آب قليل است، بايد خارج از آب فشار داده شود.
214. آيا پايمال كردن فرش براي اين كه غساله اش خارج شود باعث تطهير فرش مي شود؟
ج. در صورت برطرف كردن عين نجس و آبكشي با آب كر، فشار و پايمال كردن لازم نيست و در آب قليل، فشار لازم نيست با دست باشد.
215. آبي كه در لباس پس از فشار دادن باقي مي ماند چه حكمي دارد؟
ج. اگر با چيزي غير از بول نجس شده و با آب قليل يا كر آب كشيده شده، پاك است و در صورت نجاست با بول و شستن با آب قليل، بايد يك مرتبه ي ديگر بر روي آن آب بريزند و غساله اش را خارج كنند.
216. آيا همين اندازه كه لباس را زير شير متصل به لوله ي شهري آب كشي كنيم (زير شير بگيريم) لباس پاك مي شود، يا بايد غساله آن را خارج كرد؟ آيا بايد آب به همه ي جاهاي لباس برسد؟ اگر هنگام شست و شوي، آب ترشح كند و به لباس يا بدن برسد، تكليف چيست؟
ج. در صورت برطرف شدن عين نجس با فراگير شدن آب، لباس پاك است و ترشحات آن نيز پاك مي باشد.
217. اگر غير مسلمان لباسي را شسته باشد و آن را در آفتاب پهن كند، پاك مي شود يا خير؟
ج. خير، پاك نمي شود.
218. لباس آلوده به مني در بعضي موارد، پس از تطهير، رنگ و اثر آن باقي مي ماند. آيا اين مقدار شستن كافي است؟
ج. اگر جرميت دارد نجس است و اگر محرز شد كه فقط رنگ است، پاك است.
219. آيا لباس هايي كه از خارج مي آيد را مي شود پوشيد؟ و هم چنين وسايل ديگر وارداتي را مي توان استفاده نمود؟
ج. اگر سؤال از جهت طهارت و نجاست است، با شك در نجاست، محكوم به طهارت است؛ مگر آن اشيا و لباس ها از پوست حيوان باشد.
220. آيا بدن و لباس غسل دهنده ي ميّت پس از غسل به تبعيت پاك مي شود؟
ج. فقط دست غسل دهنده پاك مي شود.
221. ماشين هاي لباسشويي برقي كه لباس را خشك مي كند و تحويل مي دهد با توجه به قطع و وصل با آب كُر، آيا لباس را پاك مي كند يا خير؟
ج. اگر بعد از زوال عين نجاست يك مرتبه با آب متّصل به كر يا دو مرتبه با آب قليل مي شويد، پاك مي كند، البته لزوم دو مرتبه در آب قليل نسبت به لباس نجس شده ي به بول است و هم چنين در شستن به آب قليل، ملاحظه ي ساير احكام آب كشي با آب قليل بشود.
222. ماشين هاي لباسشويي موجود آيا تطهير مي كنند يا پس از شستن بايد دوباره لباس را آب كشيد؟ (با فرض اين كه برخي لباسشويي ها پس از پر شدن مخزن تا زمان تخليه كامل، ديگر متصل به آب لوله كشي نيست و برخي ديگر تا پايان چرخش به منظور خارج كردن غساله لباس هر چند به مقدار كم ولي متصل به آب لوله كشي است)
ج. در مورد اوّل اگر آب متّصل به كر و لو براي يك لحظه هم فراگير لباس ها نمي شود بايد احتياط رعايت شود و در فرض دوم پس از فراگير شدن لباس هاي نجس به واسطه ي آب كر - در صورتي كه عين نجس برطرف شده باشد - لباس ها پاك مي شود و تعدّد و تكرار آب كشي و يا خارج كردن غساله نيازي نيست.
223. پيراهن نجسي كه به آن غذا ريخته شده و در ماشين لباسشويي شسته شده ولي بعد از آب كشي بازهم غذا در آن باشد، حكمش چيست؟
ج. با وجود شرايط
تطهير، پاك است.
224. متصدّيان لباسشويي هاي عمومي كه با افراد بي مبالات و حتي بي دين سر و كار دارند، آيا لازم است كه در مورد طهارت و نجاست لباس هاي مشتريان سؤال كنند؟
ج. لازم نيست سؤال كنند.
225. آيا آفتاب، لباس يا فرشي را كه بر روي ديوار پهن شده است، پاك مي كند؟
ج. خير.
226. آيا غساله لباس و فرش و … را بايد با فشار دادن خارج كرد يا همين مقدار كه خود به خود خارج شود يا خشك كنيم كفايت مي كند؟ معمولاً قالي شويي ها پس از شست و شو، قالي را در دستگاهي كه با چرخش سريع، غساله فرش را خارج مي كند خشك مي كنند، آيا كفايت مي كند؟
ج. در صورت شستشو با آب كر، فشار دادن و خروج غساله لازم نيست و در آب قليل بايد غساله خارج شود، هر چند با چرخش سريع باشد.
227. اگر چيز نجسي روي فرش بريزد و قبل از اين كه جذب فرش بشود از فرش برطرف شود، آيا فرش پاك است؟
ج. اگر رطوبت سرايت كننده نداشته، فرش پاك است.
228. پوست گوسفندي در آب نمك بوده است و موشي در آن مرده است، كيفيت تطهير آن چگونه است؟
ج. بعد از خشكاندن پوست - بنا بر احوط - آن را در آب كر يا جاري بگذارند، به مدّتي كه آب در آن نفوذ كند.
229. بر روي زمين نجسي كه مرطوب بوده است، موكتي پهن كرده ايم اما نَم كشيده و سنگين شده است، آيا موكت نجس است؟
ج. در صورتي كه رطوبت زمين به اندازه اي بوده كه به موكت سرايت نموده، نجس است و در غير اين صورت نم و رطوبت اندك، موجب نجاست موكت نمي شود.
230. كيفيّت آب كشي موكت نجسي كه به زمين چسبيده است را بيان فرماييد؟
ج. بعد از برطرف كردن عين نجاست، با آب شلنگ - كه به شير آب وصل است - آنجا را بشويند، به طوري كه آب به تمام جاهاي نجس برسد.
231. آب كشي زميني كه موزاييك و يا آسفالت شده است با آب شلنگ چگونه است؟
ج. اگر آب شلنگ به تمام جاهاي نجس برسد، پاك مي شود.
232. اگر زمين سنگ فرش نجس شده باشد و با شلنگ متصل به آب لوله ي شهري آب بكشيم، پاك مي شود؟ آيا بايد غساله آن را جمع و خارج كنيم؟
ج. بلي، پاك مي شود و خارج كردن غساله لازم نيست.
233. زمين سختي كه منفذي ندارد و پس از نجس شدن، امكان گود كردن آن نيست، در اين صورت با آب قليل چگونه قابل آب كشي است؟
ج. بنا بر احوط در غير موارد عسر و حرج در خارج كردن غساله جايي كه آب ها جمع مي شود، نجس مي ماند. بله، اگر ظرف و يا چيز سفتي گذاشته شود تا آب ها در آنها جمع و خارج شود تمام آن پاك مي شود.
234. آيا سنگ فرش خيابان مثل آجر، موزاييك، آسفالت و … پاك كننده ي كف كفش مي باشد؟
ج. آسفالت پاك كننده نيست، به مسأله ي 185 رجوع شود.
235. اگر كف پا يا كفش با بول يا آب نجس آلوده شود و سپس خشك گردد با راه رفتن بر روي زمين و يا مالش آن بر زمين پاك مي شود؟
ج. اگر به واسطه ي راه رفتن نجس شده باشد، پاك مي شود، به مسأله ي 184 رجوع شود.
236. رنگ هايي كه به درب ها مي زنند در صورتي كه بعد از نجس شدن، آنها را بر درب ها بزنند، آيا ظاهر آنها قابل تطهير است؟
با توجّه به اين كه به روغن مخصوصي آغشته هستند.
ج. ظاهر آن قابل تطهير است.
237. اگر مصالح ساختماني ضمن كار نجس شود، نحوه پاك كردن ساختماني كه با چنين مصالحي ساخته شده چگونه است؟
ج. ظاهر آن با آب كشيدن با آب كر پاك مي گردد.
238. آيا زمين، كف چرخ هاي وسايل نقليه مانند ويلچر را پاك مي كند؟ نوك عصا را چه طور؟
ج. پاك مي كند، به مسأله ي 189 رجوع شود.
239. آيا تابيدن آفتاب از پشت شيشه بر جسم نجس پاك كننده است؟
و اگر پشت خود شيشه نجس باشد چه طور؟
ج. اگر خشك شدن مستند به آفتاب باشد، پاك مي شود.
240. اگر جايي از زمين، درب، ديوار و … نجس شده و خشك شده باشند، آيا پس از ازاله ي عين نجس مي توان آن را اندكي خيس كرد تا با تابش آفتاب پاك شود؟
ج. بله، مي توان.
241. اگر تمام كف توالت خيس باشد با نجس شدن گوشه اي از آن، آيا موجب نجاست تمام آن و حتي كف كفشي كه خيس است مي شود؟
ج. اگر خيسي به قدري نباشد كه موجب سرايت نجاست شود، موجب نجاست نمي شود.
242. ديوار حمام يا دستشويي كه نَم دارند و در مجاورت فاضلابِ نجس هستند، نجس محسوب مي شوند؟
ج. خير، حتي اگر خيس باشد به نحوي كه آب از بالا جريان پيدا مي كند، آب واحد متصل، ساكن حساب نمي شود.
243. در برخي مناطق كه رعايت مسائل بهداشتي نمي شود، آبي كه معمولاً از فاضلاب منازل در جوي خيابان و كوچه ها جاريست چه حكمي دارد؟
اگر بدانيم كه فاضلاب فلان منزل يا محلّه نجس است، آيا همه ي جوي نجس است؟
ج. در صورت عدم علم به نجاست، پاك است و در صورت علم به نجاست، اگر به آب جاري ريخته شود در غير مقداري كه متغيّر به نجاست است حكمِ آب جاري را پيدا مي كند.
244. اگر در يك مهماني يكي از مهمانان متوجه شود كه غذا نجس است، آيا بايد به بقيه اعلام نمايد؟
ج. اعلام لازم نيست و فقط خود بايد اجتناب نمايد و در صورت معاشرت با آن عدّه، پس از غذا به آنان اطلاع دهد تا آنچه نجس شده، پاك كنند.
(به مسأله ي 146 رساله رجوع شود. )
245. در صورتي كه صاحب خانه پس از پخت غذا متوجه نجاست آن شود، آيا لازم است كه به مهمانان اطلاع دهد؟
ج. بايد آنان را مطلع ساخته و از خوراندن غذاي نجس به آنان اجتناب نمايد.
(به مسأله ي 146 رجوع شود. )
246. آيا مي توان به كافر و يا كودك نابالغ غذايي كه نجس شده داد؟
ج. به مسأله ي 142 رساله رجوع شود.
247. در صورت نجس كردن وسايل ديگران آيا بايد به آنها گفته شود؟ اگر وسايلشان مانند لباس و … نجس شد وظيفه چيست؟
ج. اگر با آن وسايل و لباس ها، كاري كه در آن طهارت شرط است انجام مي دهند، لازم است گفته شود و اگر عالم به نجس شدن آنها شد لازم نيست بگويد؛ مگر در آنچه مربوط به او هم هست.
248. شخصي با دست نجس مرطوب با ديگران مصافحه مي كند، آيا اطلاع دادن به آنها لازم است؟
و آيا شخصي لباس نجسي را كه به كسي عاريه مي دهد، آيا بايد او را از نجاست لباس مطلع نمايد؟
ج. در صورتي كه فرد مقابل درصدد انجام اعماليست كه طهارت در آنها شرط است، اطلاع او لازم است.
249. اگر با مختصر پرسش و پاسخي به نجس يا پاك بودن اشيا بتوان پي برد، آيا تجسّس لازم است؟
ج. تجسس لازم نيست.
250. اگر انسان به مهماني رفت و بچّه اش فرش صاحب خانه را نجس نمود، آيا واجب است به صاحب خانه بگويد؟
ج. اگر از فرش در اعمالي كه در آن طهارت شرط است استفاده نمي شود، اعلام لازم نيست.
251. اگر چيز نجس را در جايي بشوييم و آنجا نجس شود، مثل اين كه آب لباس نجس جايي بريزد و محل رفت و آمد ديگران باشد، آيا لازم است به آنها بگوييم؟
ج. اگر ديگران از آنجا استفاده اي مي كنند كه مرتبط با اعماليست كه آن اعمال مشروط به طهارت است به آنها بگويند.
252. آيا كودك و وسايل او جزو چيزهايي محسوب مي شوند كه در اختيار والدين هستند كه اگر ايشان آن وسايل را پاك بدانند مي توان آن وسايل را پاك دانست - مثلاً دست بچه اي زخم مي شود و آن بچه غايب مي شود و آنگاه كه بر مي گردد عين نجاست در دست او نيست و والدين بچه دست بچه را پاك مي دانند، آيا مي توان آن را پاك دانست و معلوم نيست كه خودش آن را شسته يا والدين او آب كشيده اند؟
ج. محكوم به طهارت است، مگر علم بر خلاف باشد.
253. اگر بدن، لباس، ظرف و يا وسيله فردي نجس شود، امّا خود او متوجه نگردد پس از خروج او از اتاق و ورود مجدد او به داخل، آيا بايد حكم به طهارت آن نمود؟
ج. علم او به نجاست در حكم به طهارت لازم نيست بنا بر اظهر پس مي توان حكم به طهارت آن نمود.
254. آب كشيدن قرآن نجس، در صورت از بين رفتن آن پس از آب كشي چه حكمي دارد؟
ج. آب كشيدن قرآن نجس لازم است، هر چند قرآن غير قابل استفاده شود.
255. نوشتن قرآن با خون يا نجس يا متنجّس ديگر چه حكمي دارد؟
ج. حرام است و حرمت آن از نجس كردن قرآن شديدتر است و محو آن لازم است.
256. آيه و يا كلمه اي از قرآن مانند «اللَّه» قيچي شده است، دست زدن بدون وضو به آن آيه يا كلمه اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
257. آيا دست زدن به كلماتي مانند «بسمه تَعالي» يا «هو» يا كلمات فارسي مانند «خدا» و غيره بدون وضو اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
258. آيا كلماتي مانند «بسمه تعالي»
و «اللَّه» كه به زبان هاي خارجي نوشته شوند، جزو اسماي متبرّكه محسوب مي شوند.
ج. بله، جزو اسماي متبركه محسوب مي شوند.
259. آيا دست زدن به سايه ي آيه ي قرآن كه مثلاً روي در حياط، آهن بري شده، بدون وضو اشكال دارد؟
ج. ظاهراً اشكالي ندارد.
260. دست زدن بدون وضو به آبي كه چند ورق از قرآن يا كلمه «اللَّه» در آن افتاده است، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
261. دفن كردن يا سوزاندن قرآني كه قابل استفاده نيست چه حكمي دارد؟
ج. بايد در جايي كه موجب هتك و يا نجاست نشود دفن نمود و از سوزاندن اجتناب كرد.
262. آيا اگر شخصي بر روي روزنامه اي بنشيند كه ممكن است آيه يا حديثي روي آن نوشته شده باشد، اشكال دارد؟
ج. در صورت يقين يا اطمينان به چنين نوشتاري از كارهايي كه موجب هتك است، بايد اجتناب نمود.
263. دور ريختن روزنامه يا كاغذهاي باطله كه داراي اسماي متبركه است، چه حكمي دارد؟
ج. از كارهايي كه موجب هتك است بايد اجتناب نمود.
264. آيا استفاده كردن از روزنامه و مجلات باطله كه داراي اسامي متبركه و ائمه عليهم السّلام هستند، براي بسته بندي كردن سبزي جات يا پاك كردن شيشه و …
اشكال دارد؟
ج. در صورت عدم علم به وجود چنين اسمايي در آنها، اشكال ندارد.
265. چاپ كردن الفاظ جلاله و ائمه عليهم السّلام بر روي جاكليدي يا وسايل ديگر، چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه موارد استفاده آن، هتك محسوب نشود، بي اشكال است.
266. از چه طريقي مي شود اسماي متبركه را از بين برد؟ آيا خط كشيدن روي آنها كافي است؟
ج. بايد به نحوي كه موجب هتك نشود به طور كامل آن را محو كند و يا در رودخانه يا چاه تميز بيندازد.
267. قطعه قطعه كردن اسماي متبركه كه غير قابل خواندن شوند چه حكمي دارد؟
و آيا محو كردن اسماي مباركه و آيات قرآن و ساقط شدن حكم آنها با حذف و اضافه كردن حروف كافي است؟
ج. پاره كردن آنها جايز نيست، ولي محو كردن آنها جايز است.
268. در مورد اسامي متبرّكه كه در خيابان ها بر روي زمين افتاده، آيا مسؤوليتي بر عهده كسي كه آن را ببيند هست يا خير؟ و نيز براي رفع اين مشكل چه بايد بكنيم؟
ج. كسي كه آنها را ببيند بايد آنها را بردارد و احترام كند.
269. آستان قدس رضوي داراي كارخانه ها و محصولات فراواني است كه از جمله آنها كيك، ماست و … بر تمام بسته ها، كارتن ها و ظروف اين محصولات آرم «آستان قدس رضوي» حك شده است، آيا چاپ عنوان «رضوي» بر بسته هايي كه قطعاً در زباله و زير دست و پا ريخته مي شود جايز است؟
و آيا عابرين موظف به جمع آوري چنين نوشته هايي از سطح خيابان ها و معابر هستند؟ در صورت عسر و حرج در اين باب تكليف چيست؟
ج. اسم منسوب به امامان - مانند رضوي - هم مورد احتياط است.
270. آيا هنگام انداختن اوراق امتحاني تصحيح شده در زباله يا سوزاندن آنها، بايد اطمينان حاصل شود كه اسماي متبركه در آنها نباشد؟
ج. خير، عدم اطمينان به بودن، رفع كننده تكليف است.
271. انداختن اسماي متبركه در نهرها و جوي ها چه حكمي دارد؟
ج. اگر آب جاري دارد، مانعي ندارد.
272. اگر سكه ي 10 توماني كه نام مبارك حضرت رضا عليه السّلام روي آن است در دستشويي بيفتد و نتوان آن را بيرون آورد وظيفه ما چيست؟
ج. بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد، بر كسي كه آن را انداخته واجب است و اگر او اين كار را نكرد يا نتوانست انجام دهد، بر ديگران واجب مي شود و خرج آن از بيت المال داده مي شود و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، كساني كه مطلع هستند نبايد به آن مستراح بروند ولي وجوب اعلام، محل تأمل است.
273. اگر حيوان حلال گوشتي صفحه اي از قرآن را ببلعد وظيفه صاحب حيوان چيست؟
ج. ظاهراً وظيفه اي ندارد.
274. آيا شرعاً قرار دادن قرآنهاي قديمي و بدون استفاده در دستگاه هايي براي خمير كردن آنها جايز است؟
ج. جايز نيست.
275. حك كردن آيات قرآن روي قبرها چه حكمي دارد؟
ج. اگر محل عبور و مرور است، جايز نيست.
276. آيا مسؤولان گورستان مي توانند از حك كردن آيات قرآن روي قبرها جلوگيري كنند؟
ج. بله مي توانند بلكه اگر در مورد هتك است واجب است جلوگيري نمايند.
277. محو كردن لفظ جلاله «اللَّه» يا آيه ي قرآن روي سنگ هاي قبر بدون اجازه ي صاحب آنها، در صورت دسترسي نداشتن به آنها، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در معرض هتك است، جايز است.
278. گاهي روي قطعه يا شمش طلا، قرآن يا اسم جلاله حك شده است.
آب كردن چنين طلاهايي شرعاً چه حكمي دارد؟
ج. اگر موجب هتك آن نباشد اشكال ندارد، مانند محو كردن آنها.
279. اگر نوارهايي كه آيات قرآن در آنها ضبط شده است در فاضلاب بيفتد يا بسوزد، وظيفه ي ما چيست؟
ج. حفظ حرمت آنها خوب است.
280. آيا جايز است كه معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايي، يا اهل كتاب قرار دهند؟
ج. اشكال دارد.
281. آيا خال كوبي روي بدن و همچنين خال كوبي اسم هاي ائمه عليهم السّلام روي بدن اشكال دارد؟
آيا نجس نمودن و يا دست كشيدن بدون طهارت بر آنها حرام است؟
ج. خال كوبي اگر مشتمل بر ضرر رساندن قابل توجه به نفس نيست، اشكال ندارد و اما خال كوبي اسامي ائمه عليهم السّلام و نجس نمودن يا دست كشيدن بدون طهارت بر آنها، اشكال دارد.
282. حكم استفاده از ظروفي كه آيه هاي قرآن در آنها حك شده است، چيست؟
ج. اگر موجب نجس شدن نباشد مانعي ندارد، بلكه گاهي به آنها تبرّك هم مي شود.
283. چيز نجس تا چند واسطه نجس كننده است؟
ج. به هر مقدار كه واسطه پيدا كند، نجس كننده است.
284. فتواي معظم له اينست كه متنجّس مانند خود نجس، نجس كننده است حتّي با تعدّد واسطه به هر اندازه كه باشد، ولي وضعيت زندگي حقير به نحوي بوده و هست كه بدون حكم به پاك بودن واسطه سوم به بعد نمي توانم زندگي كنم، وظيفه ي من چيست؟
ج. در نجاست شيء كه با چيز نجس شده ملاقات كرده، فرقي بين كم و زيادي واسطه نيست، ولي لازم است از وسوسه اجتناب شود و تكليف به هر مقدار كه به عُسر و حرج برسد، منتفي است.
285. شخص وسواسي در طهارت و نجاست چه حكمي دارد؟
آيا راهي براي نجات وي از وسوسه هست؟
ج. وسواسي كه غالباً پاك ها را نجس مي انگارد، بايد بنا بر تكليف شرعي از اين رويّه دست بردارد.
286. ملاك رطوبت سرايت كننده كه براي نجس كردن اشيا ذكر شده چيست؟
مثلاً اگر كف زمين كاملاً خيس باشد و در گوشه اي از آن نجاستي قرار گرفته باشد تا چه ميزان اطراف آن محل نجس مي شود؟
ج. تا جايي كه خيسي آن به قدريست كه آب واحد متصل صدق مي كند.
287. ترشحاتي كه در هنگام برطرف كردن نجاست پخش مي شود، چه حكمي دارند؟
ج. اگر با آب كر يا جاري مي شويند، پاك است.
288. آيا تينر و ساير حلّال ها پاك كننده اند؟
ج. خير، پاك كنندگي در اصطلاح فقه با پاك كنندگي در اصطلاحات علوم ديگر هم چون شيمي و … متفاوت است.
289. دود بنزين، گازوييل، نفت، چوب و ساير اشياي نجس پاك است يا نجس؟ آيا دوده، چربي و مواد باقي مانده از آنها پس از سوختن چه حكمي دارد؟
ج. بخار و دود و شعله اي كه از چيز نجس يا متنجس بر مي خيزد پاك است ولي اگر بخار به صورت عرق و مايع درآيد چه از نجس باشد و چه از چيز نجس شده، نجس است و بنا بر احتياط واجب بايد از چربي و رو غني كه از دود نجس و متنجس حاصل مي شود و بر سطوح مجاور آن مي نشيند اجتناب نمود.
290. گازوييل متنجس بعد از سوخته شدن به صورت دوده در مي آيد آيا استحاله شده و پاك است؟
ج. احتياط واجب اجتناب است.
(به نحو مذكور در مسأله ي 198 رساله. )
291. ظروف و دستكش هاي پلاستيكي اگر نجس شود، آيا با آب كشيدن آنها بعد از برطرف شدن نجاست تطهير مي شود؟
ج. بله.
292. آيا بخار حمام موجب سرايت نجاست مي شود؟
ج. خير.
293. آيا مُهري را كه نجس شده است مي شود آب كشيد و با آن نماز خواند؟
ج. بله.
294. اگر چوب نجس شود چگونه بايد آن را تطهير كرد؟ اگر جايي از بدن با آن تماسي پيدا كند، آيا نجس مي شود؟
ج. اگر ظاهر آن نجس شده باشد، به وسيله ي آب قليل يا فرو بردن در آب كر و جاري پاك مي شود، ولي باطن آن پاك نمي شود، مگر اين كه در كر يا جاري به قدري بماند كه آب به باطن آن نفوذ كند، يعني آب به هر جايي از باطن كه يقين دارد نجاست به آنجا رسيده بود، برسد و بنا بر احوط بايد آب مطلق به باطن آن برود نه آب مضاف و قبلاً آن را براي تطهير باطن خشك كنند.
295. رطوبتي غليظ و سفيد رنگ كه گاهي اوقات همراه با باد شكم و روده و يا در مواقعي به تنهايي از مخرج غائط خارج مي شود و شباهت بسياري نيز به اخلاطي دارد كه از گلوي انسان خارج مي شود، آيا پاك است يا نجس؟
ج. اگر همراه ذرّات باشد نجس است و در غير اين صورت اگر صدق عذره و غائط بر آن نكند، وجهي براي نجاست ندارد.
296. به علت ابتلا به كيست عفوني، از من عفونت خارج مي شود، آيا اين عفونت نجس است و موجب غسل مي شود؟
ج. اگر آن عفونت مخلوط به بول يا غائط باشد نجس است ولي موجب غسل نيست، مگر اين كه عفونت مخلوط با خون حيض و نفاس و استحاضه باشد.
297. اگر دكتر در ادرار كسي تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار، آبي با لزوجت و چسبندگي ببيند و احتمال قوي دهد كه مني است آيا آن آب حكم مني را دارد؟
ج. اگر خصوصيات مذكوره در مسأله ي 350 رساله را ندارد، حكم مني را ندارد؛ مگر علم يا اطمينان حاصل شود.
298. آيا بول بچه شيرخوار پسر، نجس است يا نه؟ و فرقي با بول دختر دارد يا خير؟
ج. بلي نجس است، لكن نحوه ي تطهير آن آسان تر است كه در مسأله ي 163 رساله بيان شده است و بول دختر مثل بول پسر نيست بنا بر احوط.
299. اگر در مدفوع كودك اجزايي مثل تخم هندوانه و يا خاكشي و … وجود داشته باشد و پس از شستن كهنه ي كودك هنوز آن اجزا برطرف نشده باشد، آيا ظاهر آن اجزا به تبعيت از كهنه پاك مي شود؟
ج. به شستن پاك مي شود.
300. آيا بخار بول يا آب نجس شده نجس است؟
و اگر به صورت آب درآمد چه طور؟
ج. خود بخار پاك است ولي اگر به صورت عرق و مايع درآمد نجس است.
301. در محل مسكوني ما پرندگان حرام گوشت از جمله كلاغ هاي بسياري زندگي مي كنند، آيا اجتناب از فضله هايي كه در محل زندگي آنها مي باشد لازم است؟
در صورت لزوم با توجه به رفت و آمد بسيار و نيز فصل بارندگي، رعايت اين مسأله موجب عسر و حرج شده است.
چون تقريباً با گذشت زمان جاي كمي وجود دارد كه در آنها فضله نباشد و از طرفي اشخاصي هم كه با آنها معاشرت مي شود يا مسأله را نمي دانند و يا بي توجّه اند، وظيفه چيست؟
ج. در فضله پرندگان حرام گوشت، اقوي نجاست است و وظيفه از جهت عسر و حرج - كه در شريعت نفي شده - در اينجا با جاهاي ديگر تفاوتي ندارد.
302. فضولات لاك پشت چه حكمي دارد؟
ج. اگر خون جهنده دارد نجس است و در غير اين صورت، در حيواناتي كه خوردن گوشت آنان حرام است و در اجتناب و دوري از فضولات آنان عسر و حرج پيش نمي آيد، بنا بر احتياط واجب بايد اجتناب نمود.
303. اگر فضله موش در خمير يا نان ديده شود تكليف چيست؟
ج. تا وقتي كه به نجاست آبي كه با آن خمير كرده اند علم حاصل نشده باشد از مقداري از اطراف آن اجتناب شود و بقيّه پاك است.
304. هرگاه در گندم فضله موش ديده شود، آيا جستجو در آن كه شايد بازهم باشد لازم است و اگر آن را آرد كنند محكوم به طهارت است؟
ج. جستجو لازم نيست و محكوم به طهارت است.
305. آيا ميته ي سوسمار خانگي نجس است؟
ج. اگر خون جهنده ندارد، پاك است.
306. گاهي هنگام خرد كردن يا رنده كردن مواد غذايي، تكه هاي كوچكي از پوست انگشتان دست، بدون اين كه متوجه شويم و يا دردي حس كنيم و يا خون بيايد با چاقو يا رنده بريده مي شود، آيا اين تكّه هاي كوچك نجس هستند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، نجس است و بعد از جدا كردن تكه ي پوست، مواد غذايي مزبور، تطهير شود؛ البته اگر عرفاً پوست كنده شده بر آن صادق است، نه مثل ماليدن كشك در كشك مال.
307. اشيايي كه با پوست مار درست مي شود آيا محكوم به نجاست اند؟
ج. پوست مار اگر خون جهنده نداشته باشد، هيچ نوع آن، نجس نيست.
308. آيا مايعي كه از كيسه آب جنين خارج مي شود، حكم نجاست را دارد؟
با توجه به اين كه ممكن است قبل از زايمان كيسه پاره شود و از طريق مجراي تناسلي زن خارج شود؟
ج. اگر خون نداشته باشد، پاك است.
309. آيا وسايل چرمي كه از بازار غير مسلمانان خريداري مي شود، حكم به نجاست آن مي شود؟ و اگر اصل چرم بودن مشكوك باشد، وظيفه چگونه است؟
ج. با شك در چرم بودن، محكوم به طهارت است، مگر در صورت علم به نجاست و اگر چرم بودن آن محرز است، محكوم به عدم تذكيه و نجاست است؛ مگر در صورت احراز ذبح شرعي حيوان يا احراز اين كه قبلاً در درست مسلماني بوده و يا در بازار مسلمين بوده است.
310. آيا توپ هاي ورزشي چرمي كه در بازار مسلمين فروخته مي شود يا توسط دولت اسلامي از خارج وارد مي شود و معمولاً واردات آنها از كشورهايي (هم چون چين، ژاپن، تايوان، آلمان و ساير كشورهاي) غير مسلمان است كه ذبح در آن جاها غير شرعي است، از حيث طهارت و نجاست چه حكمي دارند؟ بازي كردن با آنها كه احتمال آلودگي به نجاست زياد است چه حكمي دارد؟
ج. اگر از چرم حيوان است، بدون احراز ذبح شرعي محكوم به نجاست است.
بلي اگر در بازار مسلمين تهيه شود و احتمال داشته باشد كه احراز تذكيه حيوان را كرده اند، محكوم به طهارت است و بازي كردن با توپ نجس مانع ندارد و در صورتي كه يقين به ملاقات چرم نجس با بدن يا لباس - با رطوبت سرايت كننده پيدا شود - بايد براي عملي كه مشروط به طهارت است آن را تطهير كرد.
311. اگر پيه را از كشورهاي غير اسلامي وارد كنند و با آن صابون بسازند چه حكمي دارد؟
ج. اگر تزكيه آن احراز نشود، محكوم به نجاست است.
312. آيا بدن ميّت مسلمان قبل از غسل دادن نجس است؟
و بدن در تماس با بدن او آيا نجس مي شود؟
ج. نجس است و در صورت وجود رطوبت سرايت كننده نجس مي شود و در صورت خشك بودن نيز احتياط مستحب آن است كه محل ملاقات شسته شود.
313. آيا تماس اشياي مرطوب با بدن ميّت، بعد و قبل از سرد شدن بدن باعث نجاست اشيا مي شود؟
ج. اگر تماس قبل از تمام شدن سه غُسل ميّت، باشد باعث نجاست است.
314. جنازه اي را به خاطر تعذّر، تيمّم بدل از غسل داده اند، آيا چنان چه چيز تَر به آن برسد نجس مي شود؟
ج. بنا بر اظهر نجس نمي شود.
315. غساله اي كه مستقيماً از بدن ميّت ترشح مي كند در زمان غسل پاك است يا نه؟
ج. در صورت اتصال به كر و تغيير نكردن غساله به واسطه تماس با ميّت پاك است و در غير اين صورت قبل از اتمام غسل ميّت نجس مي باشد.
316. گاهي پزشكان در عمل جراحي، از نخ بخيه اي استفاده مي كنند كه نجس مي باشد (مانند روده ميته). حكم آن را بيان فرماييد.
ج. اگر جزء بدن انسان شود - مثل پيوند كليه - مانعي ندارد.
317. آيا موي موش پاك است؟
و اگر در هنگام نماز با ما باشد چه حكمي دارد؟
ج. پاك است، ولي مانع نماز است.
318. اگر انسان موي سر و يا ريش خود را بكند، آيا لازم است جاي آن را آب بكشد؟ آيا پياز مو نجس است؟
ج. خير، پاك است.
319. جوش هاي غدّه مانندي كه در جاهاي مختلف بدن هست، كه گاهي از آنها مايع قرمزرنگ خارج مي شود كه مرتّب غدّه هايش مي تركد و حوله و صورت را آلوده مي كند و موجب عسر و حرج است، آيا حكم خون را دارد؟
ج. تشخيص اين كه خون هست يا نه با خود مكلف است و با علم به خون بودن، از حيث نجاست، اجتناب لازم است و براي نماز به مسأله ي 713 رساله رجوع شود.
320. زخمي را پس از خشك شدن محل زخم تطهير كرده و يقين به طهارت آن پيدا نموده ام؛ اما پس از مدتي متوجه شدم كه هنوز محل زخم خوني بوده است، تكليف عبادات و لباس ها و وسايلي كه در اين مدت با آن در ارتباط بوده ام چيست؟
ج. شايد خون موجود بعداً دوباره آمده كه در همان حالي كه مي بيند آن را تطهير مي كند و عبادات قبلي صحيح و آن وسايل هم پاك است.
321. اگر جايي از بدن خوني باشد و بعد فراموش كند و در حال بي توجّهي آنجا را زير شير آب بشويد و سپس يادش بيايد ولي مي بيند اصلاً خوني نمانده، آيا همين مقدار كافيست تا بنا بگذارد كه همه ي خون همان موقع برطرف شده است؟
ج. اگر يقين دارد كه بعد از زوال عين نجاست هم، آب بر جاي نجس جاري بوده، پاك است.
322. در رساله آمده:
از خوني كه در تخم مرغ مي باشد بنا بر احتياط بايد اجتناب كرد ولي اگر خون در زرده باشد سفيده پاك است و اگر در سفيده باشد زرده پاك است، كمي توضيح فرماييد؟
ج. منظور اينست كه چون پوست رقيقي زرده را احاطه كرده، نجاست از درون به بيرون و بالعكس سرايت نمي كند.
323. آيا فرآورده هاي خوني مثل پلاسما و سرم، نجس است؟
و اگر پاك است آيا ظرف آن به تبع، پاك مي شود؟
ج. نجس است.
324. موقع دوشيدن شير روي آن كف جمع مي شود حال اگر ذرّه ي خون خشكي روي آن كف بيفتد شير نجس مي شود؟
ج. طهارت آن مشكل است.
325. اگر خلطي كه از دهان و يا بيني خارج مي شود خوني باشد تمام محل تماس با آن خلط نجس است؟
ج. اگر قسمت خونيِ خلط نجس با ظاهر دهان و بيني تماس پيدا كند، فقط محل تماس نجس مي شود و تماس قسمت هاي ديگر يا قسمت خوني با باطن دهان و بيني، نجس كننده نيست.
326. موقعي كه بيني و دهان انسان خون مي افتد، آيا لازم است كه داخل بيني و دهان را آب بكشيم يا فقط بيرون آن كافي است؟
ج. شستن بيرون كافي است.
327. اگر انسان پشه را در حين مكيدن خون بكشد، آيا خون مذكور پاك است؟
اگر پس از مكيدن و پرواز باشد چه طور؟
ج. از خوني كه در حال مكيدن خارج مي شود و هنوز جزو پشه محسوب نمي شود، بايد اجتناب نمود. (توضيح كامل در مسأله ي 209 رساله آمده است. )
328. خون كمي در لباس مشاهده كردم اما نمي دانم چه خوني است، آيا محكوم به نجاست است؟
ج. تا وقتي علم به نجاست خون پيدا نشود كه آيا خون حيوان جهنده است يا خون پشه و امثال آن، محكوم به طهارت است.
329. خوني كه زير پوست كوبيده شده و خون مردگي پيدا كرده، چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه پوست روي آن سوراخ شده باشد اگر مقدار زمان زيادي از آن گذشته باشد، به گونه اي كه عرفاً آن را خون نگويند، پاك است و در غير اين صورت نجس محسوب مي شود و توضيح بيشتر در مسأله ي 105 و 106 رساله آمده است.
330. اگر انسان شك كند كه خون موجود در گوشت از خون هاييست كه بعد از ذبح شرعي در بدن حيوان مانده و در نتيجه پاك است يا از خون هاي هنگام تزكيه است، تكليف چيست؟
ج. احوط اجتناب است.
331. طهارت خون باقي مانده در بدن حيوان ذبح شده ويژه حلال گوشت است يا حرام گوشت را هم شامل مي شود؟
ج. بنا بر اظهر در اين حكم فرقي بين آن دو وجود ندارد.
332. آيا خون باقيمانده در اجزاي حرام حيوان ذبح شده پاك است؟
ج. طهارت آن خالي از وجه نيست.
333. هنگام مسواك از لثه هايم خون جاري مي شود، آيا مسواكي كه در تماس با لثه ي خوني است، اما پس از بيرون آوردن خوني نيست پاك است؟
آب مضمضه، كه در آن خون مشاهده نمي شود چه طور؟
ج. در هر دو مورد احتياط در اجتناب است.
334. آيا سگ شكاري و يا سگ چوپان پاك است؟
ج. در حكم نجاست با سگ معمولي فرق نمي كند.
335. اگر گوسفند از شير سگ بخورد، آيا گوشت آن نجس و حرام است؟
ج. خير، حلال است.
336. آيا محل دندان هاي سگ شكاري بر بدن شكار را بايد شست؟
ج. تطهير لازم است.
337. چرا ظرفي كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده، بدون خاك مالي پاك نمي شود ولي گوشت شكار و غير آن كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده با آب قابل تطهير است؟
ج. چون حكم @تعفير (خاك مالي) مختص به ظرف است.
338. ظرفي را كه سگ ليسيده، با مواد شوينده قوي هم چون صابون، پودر لباس، مايع ظرفشويي و … مي توان پاك كرد و ضد عفوني نمود؟ آيا اين مواد مي توانند جايگزين خاك مال كردن ظروف شوند؟
ج. مواد شوينده نمي تواند جايگزين خاك مال كردن ظرف شود و براي تطهير آن كافي نيست؛ مگر در مواردي كه خاك مال كردن به واسطه ي ويژگي ظرف مشكل يا غير ممكن باشد.
339. اگر سگي بر زمين گل آلود يا برف راه رود، آيا زمين را نجس مي كند؟ و آيا پس از خشك شدن برف به واسطه ي آفتاب، زمين پاك مي گردد؟
ج. فقط همان محل عبور سگ نجس مي شود مگر آن كه زمين به مقداري خيس باشد كه نجاست آن به ديگر محل ها سرايت نمايد و در هر صورت اگر محل به واسطه آفتاب خشك شود پاك است.
340. آيا هنگامي كه باران بند مي آيد چنان چه سگي عبور كند، زمين نجس مي شود؟
ج. اگر زمين خيس باشد محل عبور سگ و جاهايي كه با رطوبت سرايت كننده به آنجا متصل است، نجس مي شود.
341. در رساله درباره ي آب دهان سگ كه در ظرف ريخته، خاك مالي بنا بر احتياط، لازم دانسته شده است، آيا اين حكم فقط مربوط به ظرف است، يا چوب و گوشت و ميوه و سفره و … را هم شامل مي شود؟
ج. اين احتياط فقط مربوط به ظروف است.
342. اگر سگ، استخواني را كه ليسيده در ظرفي كه مايعي - مثل شير - دارد بيندازد آيا بايد ظرف را خاك مال كنيم؟
ج. احتياطاً ظرف خاك مال شود.
343. اگر ظاهر حيوان حرام گوشت يا حلال گوشت نجس شوند چگونه تطهير مي شوند، آيا همين مقدار كه عين نجاست برطرف شود پاك مي گردند؟
ج. با بر طرف شدن عين نجس پاك مي شود.
344.
گفته شده است مايه پنيرهاي وارداتي به برخي از كشورهاي اسلامي از پودر خوك گرفته مي شود. حكم آن را اعلام فرماييد؟
ج. محكوم به طهارت است، تا اطمينان به نجاست حاصل شود.
345. حكم ژلاتين كه از استخوان خوك يا گاو گرفته مي شود چيست؟
ج. آن چه از استخوان خوك باشد، نجس است و آن چه از استخوان گاو است، نيز اگر از كشور غير اسلامي آمده نجس است.
346. قلم موهاي نقاشي كه از خارج مي آيد و از موي سگ و خوك - كه نجس العين هستند - مي باشد، حكم فقهي اينها چگونه است؟
و خريد و فروش اينها چه حكمي دارد؟
ج. نجس است و خريد و فروش آن هم في الجمله جايز نيست.
347. آيا الكل سفيد به فرمول 2
5 - كه از چغندر يا كشمش يا انجير يا خرما گرفته مي شود - نجس است؟
[البته اين الكل مست كننده هم هست ] و در صورت نجاست، در اكثر آزمايشگاه هاي دانشگاهي، براي آموزش درسي از آن استفاده مي شود كه محصول واكنش شيميايي آن، يك مادّه ي ديگري نظير اسيد و … مي شود، آيا محصول واكنش نجس است؟
و هم چنين در صنايع داروسازي از آن به عنوان يك حلّال استفاده مي شود، آيا دارو نجس است؟
ج. الكلي كه مست كننده باشد نجس است و با هر چه مخلوط شود آن هم نجس است و اگر در تركيبات، استحاله ي فراگير، صورت گيرد به اين كه تمام تركيبات مايع آن استحاله شود، نه فقط الكل، پاك مي شود.
348. آيا الكل سفيد و زرد نجس است؟
ج. الكل مطلقاً مورد احتياط در نجاست است، مگر به گونه اي به دست بيايد كه از ابتدا مسموم كننده باشد نه مست كننده.
349. آيا شامپو كه بعضي مي گويند الكل داخل آن است نجس است يا خير؟ و در صورت اطمينان وظيفه چيست؟
ج. اگر علم يا اطمينان به وجود الكل دارد، مقتضاي احتياط، اجتناب است.
350. پرستار بعد از تزريق آمپول، پنبه ي الكلي كه تمام آن آغشته به الكل است روي موضع تزريق قرار مي دهد، چنان چه از محل تزريق خون خارج شود، آيا از طريق پنبه ي آغشته به الكل دست پرستار نجس مي شود؟
ج. اگر پنبه با خون نجس شده و الكل به دست سرايت كرده، دست نجس مي شود علي الاظهر و اگر پنبه با خون نجس نشود و فقط الكل به دست سرايت كند، دست نجس مي شود علي الاحوط.
351. در مواردي الكل حكم دارو دارد و خوردن آن ضرورت پيدا مي كند، در اين موارد خوردن الكل چه حكمي دارد؟
ج. فقط در مواردي كه معالجه منحصر به خوردن آن است، اكتفا به حد ضرورت جايز است.
352. مقداري انگور در مقابل آفتاب گذاشته شده تا پس از خشك شدن مويز شود. اكنون دانه هاي آن باد كرده آيا دانه هاي انگور نجس مي باشند است؟
ج. ملاك، علم به جوش آمدن مغز آن با آفتاب است، كه در اين صورت بنا بر اظهر نجس است.
353. حكم شيره ي انگور كه از جوشاندن آب انگور (با ذهاب ثلثين) به همراه خاك مخصوص به دست مي آيد و رنگ آن تقريباً قهوه اي و غليظ است چيست؟
آيا خاك كه همراه آن است پاك مي باشد؟
ج. از حيث طهارت و نجاست اشكالي ندارد و هم چنين اگر خاك در شيره مستهلك شود - كه نوعاً هم اين چنين است، خوردن آن هم بي اشكال است.
354. در توضيح المسائل فرموده ايد كه اگر انگور و آب انگور به واسطه ي پختن يا غير آن جوش آيد بنا بر اقوي و احوط نجس و خوردن آن حرام است.
سؤال اينست كه بعضي از انگورها را تدريجاً براي سركه شدن مي ريزند و ممكن است وقت ريختن انگور بعدي، انگور اوّلي جوش آمده و نجس شده باشد و انگور دوّمي يا سومي را نجس كند، آيا به واسطه سركه شدن، مجموع انگورها پاك خواهد شد؟
ج. با سركه شدن، مجموع پاك مي شود.
355. خوردن كشمش و خرما در ميان شيريني هايي كه با پخت مستقيم و يا غير مستقيم هم چون فر و … تهيه مي شود اشكال دارد؟
و در صورت نجاست، آيا تمام شيريني نجس است يا همان قسمتي كه خرما و كشمش وجود دارد؟
ج. اگر موقع پختن جوش بيايند احتياطاً نجس است و هر مقدار از اطراف خود را كه پس از جوش آمدن، علم حاصل است رطوبت نجس آنها سرايت كرده است نجس مي كند.
356. كشمش و خرما را اگر در آب بجوشانند يا سرخ كنند آيا نجس مي شود؟ اگر سوخته شده باشد چه طور؟
ج. بنا بر احتياط واجب نجس مي شود.
357. شخصي مقداري كشمش جهت سركه ريخته و در ضمن آن چند دانه نخود يا عدس و … در آن بوده است، آيا پاك است؟
و در صورت نجس بودن آيا سركه اي به دست آمده نجس است؟
ج. پاك است.
358. گاهي در ظرف چربي، انگور مي ريزند كه سركه گردد. پس از سركه شدن، چربي هاي روي آن بالا مي آيد. آيا چربي ها نيز به تبعيّت، پاك مي شود؟
ج. احتياط در اينست كه اوّل ظرف را از آن چربي ها پاك كنند.
359. در صورتي كه آب انگور به واسطه مواد افزودني شيميايي يا … تبديل به سركه شود، پاك است؟
ج. بله، پاك است.
360. مي دانيم در تثليث شيره ي خرما به غليان، بايد آن را با آب جوشاند، آيا ملاك در تثليث شيره ي خرما به غليان (كم شدن دو سوّم) خرما با همان آب خارجيست يا خود خرما به تنهايي؟
ج. ملاك در تثليث، همان شيره ي خرماي به جوش آمده نزد عرف است، نه خود خرما به تنهايي.
361. عرق و شراب چه فرقي دارند و حكم آنها چيست؟
ج. هر چه مُسكر (مست كننده)، باشد حرام است.
362. كافر چه كسي است؟
حكم تماس با اهل كتاب چيست؟
ج. تعريف كافر در مسأله ي 110 رساله آمده است و اهل كتاب هم، كافر و نجسند.
363. مراد از اهل كتاب چه كساني هستند؟
ج. منظور يهود و نصاري و مجوس هستند.
364. نظر اسلام را دربارهي ارمني، مسيحي، كليمي، يهودي و زرتشتي بفرماييد.
ج. همه كافر بوده و نجس هستند.
365. اَرامنه اي كه در ايران زندگي مي كنند، چه حكمي دارند؟
ج. در حكم با ساير كافران يكسان مي باشند.
366. حكم دست دادن با مسيحيان چيست؟
ج. مثل ساير كفّار هستند.
367. آيا مي توان با اهل كتاب معاشرت داشت و از طعام آنها استفاده كرد؟
ج. آنها كافر و نجس هستند.
368. معاشرت، غذا خوردن و رفت و آمد با فرقه بهاييّت چه حكمي دارد؟
ج. آنها كافر و نجس هستند.
369. چرا كساني كه از دين اسلام خارج اند، نجس هستند؛ با اينكه مي بينيم بهداشت و نظافت را رعايت مي كنند؟
ج. نجاست كفّار ذاتيست و با رعايت بهداشت و نظافت ظاهري متفاوت است.
370. اهل حق يا علي الهي ها پاكند يا نجس؟
ج. نجسند.
371. از آيا ورود افراد غير مسلمان در اماكن مقدسه مانند حرم امامان و حرم حضرت معصومه عليها السّلام جايز است؟
ج. چون آنها نجس اند، نبايد به آن اماكن وارد شوند.
372. فرقه هايي از قبيل صوفيه و دراويش حتي شيخيه با وجود افكار خاص و اعمال خاص، نجس اند يا پاك؟
ج. انواع مختلف دارند و در حكم مختلفند، تا وقتي كه مسلمان بر آنها اطلاق شود پاك اند.
373. كساني كه شش امامي يا هفت امامي اند، يا فرقه هاي صوفيه و … آيا پاك هستند؟
ج. از آنجا كه فرقه هاي مختلفي وجود دارد، هر يك ممكن است حكم مستقلي داشته باشد؛ ولي به صورت كلّي هر كسي كه بر وي مسلمان اطلاق شود، پاك است.
374. آيا توهين و فحاشي به مقدسات مانند قرآن و معصومين «العياذ باللَّه» باعث ارتداد مي شود؟ تكليف كساني كه مي بينند مكرّر شخصي توهين مي كند چيست؟
ج. اگر كسي اعم از مسلمان يا غير مسلمان به يكي از دوازده امام عليهم السّلام دشنام دهد يا با آنها دشمني نمايد نجس است.
(به مسأله ي 114 رساله رجوع شود. )
375. ممكن است برخي افراد هنگام عصبانيت و يا در فشار مشكلات زبان به كفرگويي باز كنند، آيا اين افراد حكم مرتد را دارند و آيا سلب اختيار نسبت به اين افراد صادق است يا نه؟ و چنان چه بعد از رفع عصبانيت توبه كند مقبول است يا نه؟
ج. واجب است توبه كند و از اين كلمات به زبان نياورد و اگر از حال اختيار خارج شده و چنين كلامي گفته باشد، مرتد نيست و بين كفرگويي و سب تفاوت است.
376. اگر جزيي از بدن كافر را به بدن مسلماني پيوند بزنند چه حكمي دارد؟
پاك است يا نجس؟
ج. بعد از آن كه جزو بدن مسلمان شد، پاك است.
377. شخصي قبلاً كافر بوده و اين كفر خويش را از خانواده اش كه مسلمان هستند مخفي نگه مي داشته و بدين ترتيب باعث نجاست بسياري از اشيا و اماكن مورد ابتلا شده حالا كه به اسلام برگشته تكليف چيست؟
با توجّه به اين كه تطهير آن همه ي اشيا عسر و حرج دارد و دليل آن را براي اطرافيان نمي شود توضيح داد.
ج. تطهير موارد مشكوكه لازم نيست و تطهير موارد معلومه تا به حد عسر و حرج نرسيد، براي استفاده ي مشروط به طهارت، لازم است.
378. مرتد به چه كسي مي گويند و آيا اگر فرد مسلماني بخواهد به يكي از اديان پيامبران اولو العزم بپيوندد، مرتد محسوب مي شود؟
ج. بله مرتد مي شود، در اين رابطه به مسأله 1946 رساله رجوع شود.
379. مسلماني كه به دين ديگر بپيوندد، حكم دين در مورد او چيست و از لحاظ اخروي چه سرنوشتي دارد؟
ج. حكم او مرتد فطريست كه وجوب قتل و جدا شدن زوجه اش و تقسيم مالش بين ورثه از جمله احكام مرتد فطريست و در آخرت نيز اهل عذاب است.
380. شخصي كه جنب از حرام بوده و غسل كرده و بعد از مدّتي مثلاً دو ساعت بعد در بدن خود مانعي ببيند كه قبل از غسل هم وجود داشته، آيا با فرض بطلان غسل بايد از عرق جنب از حرام، هم چنان اجتناب كند؟
ج. گرچه نجس نيست ولي با بدن يا لباسي كه به آن آلوده شده تا خشك نشده است، نماز نخوانند.
381. آيا در عرق جنب از حرام فقط در نماز، اجتناب لازم است، يا در هر جايي كه طهارت بدن و لباس لازم است مثل طواف نيز اجتناب لازم است؟
ج. فرقي نمي كند، هر مورد كه در موانع با نماز مشترك است، هر چند به احتياط لزومي، اجتناب از آن لازم است.
382. اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسي كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد، نماز خواندن با آن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
383. آيا گوشت حيوان حلال گوشت كه ذبح شرعي شده ولي نجاست خوار بوده، پاك است يا نجس؟
ج. حيوان نجاست خوار ذبح شرعي مي شود و پاك مي گردد بنا بر طهارت آن كه اظهر است، لكن خوردن آن جايز نيست، مگر اين كه قبل از ذبح استبرا شده باشد.
384. حيوان با خوردن چه نجاستي «جلال و نجاست خوار» محسوب مي شود؟ آيا فقط با عذره انسان است يا هر نجاست ديگري هم چون خون نيز وي را نجاست خوار مي نمايد؟
ج. فقط با عذره انسان بدون اختلاط و به نحو عادت كردن به خوردن آن است
و گوسفندي كه گوشت آن از خوردن شير خوك روييده باشد بنا بر احوط ملحق به نجاست خوار است.
385. اگر به حيوان غذاي نجس شده بدهند، نجاست خوار محسوب مي شود؟
ج. خير.
386. ساختمان هاي دولتي [مثل مدرسه ] كه تعدادي از دستشويي هاي آن رو به قبله ساخته شده است، آيا دانش آموزان مي توانند از آن استفاده كنند؟
ج. فرد غير بالغ تكليف ندارد و بالغين بايد مراعات كنند و در اين گونه موارد براي تغيير بنا اقدام كنند.
387. اگر سكّه اي - كه اسماي محترمه دارد - در دستشويي بيفتد، با توجّه به هزينه ي آن كه براي بعضي افراد صرف آن مقدور نيست و با توجّه به انحصار دستشويي، آيا مي توان از آن براي تخلّي استفاده كرد؟
ج. آنچه ذكر شد، مجوّز هتك نيست و تطهير آن ممكن است به اجراي آب زياد متصل به كر، به گونه اي سكه را احاطه كند و اگر مسير آن متصل به فاضلاب شهري است، از محل ابتلاي او پس از تطهير مذكور خارج مي شود.
388. اگر فردي شك كند كه آيا بول يا غائط از مخرج تجاوز كرده يا نه، آيا مي تواند بنا بر عدم تجاوز بگذارد؟
ج. بلي و ميزان صدق عرفي استنجا است.
389. آيا اگر عورت را در هنگام آب كشي با آب قليل يك مرتبه به صورت مستمر آب بريزند، پاك مي شود يا حتماً بايد دو يا سه مرتبه آب قطع و وصل شود؟
ج. يك مرتبه به صورت مستمر كفايت مي كند، به صورتي كه بعد از زوال عين نجاست، آب بر آن جريان پيدا كند؛ بنا بر كفايت يك مرتبه آب ريختن در تطهير خصوص مخرج بول با آب قليل، كه در مسأله ي 71 رساله توضيح داده شده است.
390. اگر انسان در منزل ديگران متوجه شود كه توالت رو به قبله ساخته شده است، آيا وظيفه دارد صاحب خانه را مطلع سازد؟
ج. در موردي كه مستند به ابتلاء او است، تذكر بدهد.
391. در كشورهاي غير مسلمان كه در ساخت توالت ها سمت قبله رعايت نمي شود، تكليف چيست؟
ج. شخص مسلمان بايد وظيفه اش را در رعايت سمت قبله، هنگام نشستن، رعايت كند.
392. اگر شك داشته باشيم كه بچه اي مميّز شده يا نه، آيا واجب است كه خود را از وي بپوشانيم؟
ج. خير، واجب نيست، اگر چه احتياط خوب است.
393. حكم همراه داشتن دعا، تربت و انگشتر با اسماي متبركه، در هنگام تخلي چيست؟
آيا گذاشتن در جيب پايين يا بالا كفايت مي كند؟ يا بايد كلاً از بردن آنها به تخلي اجتناب كرد؟
ج. ميزان صدق عرفي هتك است، كه بايد اجتناب شود.
394. سكه هاي ده توماني رايج منقش به اسم امام رضا عليه السّلام است، اگر هنگام تخلي اين سكه ها در جيب باشد اشكال دارد؟
و در صورتي كه هنگام نشستن، سكه در جيب و زير پا قرار گيرد، آيا موجب بي احترامي مي شود؟
ج. چنان چه ذكر شد، ميزان صدق عرفي هتك است، كه بايد اجتناب شود.
395. عشاير و چادرنشين ها - به خصوص در هنگام كوچ، آب كافي براي تطهير ندارند، آيا چوب و سنگريزه براي تطهير مخرج بول آنها كفايت مي كند؟ و آيا آنها با اين حال مي توانند نماز بخوانند؟
ج. خير، كافي نيست و بايد براي نماز، خود را با آب تطهير كنند - چنان چه در مسأله ي 71 رساله بيان شده است - و در صورت ناچاري، حكم نماز خواندن با بدن و لباس نجس در حال اضطرار جاري است.
396. است خدام در بعضي از شركت ها و مؤسسات و … مستلزم معاينات پزشكيست - كه گاهي مشتمل بر كشف عورت است، آيا اين عمل در صورت نياز جايز است؟
ج. جايز نيست و اضطراري كه به واسطه آن كشف عورت، اجازه داده شده است، فقط در ضرورت هاييست كه انجام آن منحصر بر كشف عورت است.
397. آيا اگر چاهي كه آب توالت به آن مي ريزد، با چاه آشپزخانه - كه اضافه آب و مواد غذايي هم چون برنج، نان و … در آن ريخته مي شود - يكي باشد، آيا اشكال دارد؟
ج. بهتر است متعدد باشند.
398. اگر محل غايط را با سنگ يا دستمال پاك كنند، آيا برطرف شدن لزجي غايط از محل لازم است يا نه؟ و آيا اگر انسان عرق كند و يا محل غايط خيس شود، موجب نجاست بدن يا لباس مي شود؟ و آيا در اين صورت مي توان با اين بدن و لباس نماز خواند؟
ج. هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غايط را با شرايطي كه در مسأله ي 74 رساله ذكر شده، برطرف كنند، بنا بر اظهر مخرج پاك مي شود و نماز خواندن مانعي ندارد و چنان چه چيزي هم به آن برسد، نجس نمي شود و ذره هاي كوچك و لزوجت محل، اشكال ندارد، مگر اين كه آن مقداري كه معمولاً به وسيله سنگ و كهنه از بين مي رود، باقي بماند.
399. اگر كسي در زير دوش، درون رودخانه يا … بول كند، جهت تطهير لازم است لباس هاي خود را فشار دهد و محل بول را دست بكشد؟
ج. فشار دادن در تطهير با آب كثير، لازم نيست؛ اما دست كشيدن محل بول نقشي جز ازاله ي عين نجاست ندارد.
400. در بحث تخلي - كه پوشاندن عورت لازم است - مراد از عورت چه قسمتي از بدن مي باشد و آيا ران و باسن، زير شكم و بالاي آلت و نيز ما بين دبر و بيضتين جزو آلت شمرده مي شود؟
ج. مراد از عورت - در باب تخلي - در زن قُبُل و دبر او به تنهاييست و در مرد قُبُل و دُبُر و بيضتين اوست و قسمت هاي ديگر عورت محسوب نمي شود، هر چند موهاي روييده شده ي اطراف آلت، بهتر است پوشانده شود، همان گونه كه مستحب است از ناف تا ساق پوشيده شود؛ بلكه بهتر است هنگام تخلي در مكاني قرار گيرد كه اصلاً كسي او را نبيند.
401. اگر كسي در مكاني قرار گيرد كه يا بايد رو به قبله تخلي كند تا در منظر ديگران نباشد، يا در منظر ديگران رو از قبله بگرداند، كدام يك را بايد برگزيند؟
ج. اگر براي آن كه نامحرم او را نبيند، ناچار شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند.
402. در نجاساتي هم چون بول - كه عين ندارد، گفته مي شود پس از برطرف شدن عين نجس يك يا دو بار آب ريخته شود، منظور چيست؟
و اگر بول كه در يك محل ريخته شده، خشك شده باشد، آيا به آن زوال عين اطلاق مي شود؟
ج. چون عين بول با آب ريختن زايل مي شود، ذكر مطلب فوق براي تذكر اينست كه شستني كه زايل كننده عين بول است با شستني كه پاك كننده محل است و اين دو از نظر حكم متفاوت هستند، اشتباه نشود و بول پس از خشك شدن، اگر جرمي از آن نماند، زوال عين آن مي شود.
403. برخي از شورت ها به قدري چسبان و كوتاه است كه فقط عورت را مي پوشاند و تمام حجم عورت از آن نمايان است، آيا پوشيدن و يا نظر به افرادي با اين پوشش، اشكال دارد؟
ج. اگر معرضيّت براي مفسده دارد، اشكال دارد.
404. لطفاً آداب تخلي را بيان فرماييد؟
ج. از جمله آدابي كه بهتر است رعايت شود آن است كه در وقت داخل شدن، پاي چپ را پيش گذارند و در هنگام خروج پاي راست را اوّل بيرون نهند و نيز گفتن «بسم اللَّه» و دعاهاي وارد شده نيز مستحب است.
همچنين خوب است هنگام تخلي سر پوشيده باشد
و مستحب است در پايان تخلي، مردان استبراء نمايند. ( جهت توضيح بيشتر در اين رابطه به مسأله ي 83 تا 85 رساله مراجعه شود. )
405. آيا در هنگام تخلي ذكر گفتن اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
406. لطفاً اموري كه هنگام رفتن توالت بهتر است ترك شود را بيان فرماييد؟
ج. نشستن فرد در كنار راه، كنار نهر و چشمه و محل افتادن ميوه و درب خانه ها و نيز رو به آفتاب و ماه و رو به باد، بول نمودن و نيز در زمين سخت بول كردن و در سوراخ حيوانات و داخل آب راكد يا جاري و نيز در جايي كه موجب لعن انسان بشود و همچنين خوردن و آشاميدن در حال نشستن و مسواك كردن در حال تخلي و شستن خود با دست راست و يا تطهير خود با دست چپي كه انگشتر با نقش اسماي خداوند در آن باشد (البته اگر موجب آلودگي نشود مكروه است و در غير اين صورت حرام است) و سخن گفتن - به غير ذكر خداوند و خواندن «آية الكرسي» يا حكايت اذان و يا گفتن «يرحمك اللَّه» به كسي كه عطسه مي كند، اگر چه مورد روايت، تحميد خود عطسه كننده است - و سر بالا بول نمودن مرد و همچنين از بلندي بول كردن و تخلي ميان قبر كردن و زياد نشستن در توالت، از جمله چيزهاييست كه ترك آن در هنگام تخلّي مطلوب مي باشد.
407. اگر انسان به واسطه فشار غايط و بول توانايي تفحص از جهت قبله را نداشته باشد، وظيفه او چيست؟
ج. مي تواند به گمان خود عمل كند، در غير اين صورت وظيفه اي ندارد.
408. گاهي پس از بول آبي خارج مي شود كه چسبندگي زيادي داشته و به آساني از آلت و دست پاك نمي شود، اگر پس از تطهير هنوز چسبندگي آن وجود داشت، تكليف چيست؟
ج. اگر چسبندگي تنها حالت پوست باشد و عرفاً جرمي از آن نمانده باشد، پاك شده است.
409. پس از استبرا احساس مي شود كه چند قطره بول در مجرا مانده يا بيرون مي آيد.
وظيفه مكلّف براي نماز و وضو چيست؟
ج. نجس و مبطل وضو نيست، مگر با يقين به بول بودن آن يا خروج بول با آن.
410. يكي از مشكلات من اينست كه پس از هر مورد تخلّي، بعد از مدتي چند قطره آب خارج مي شود كه تا به حال با عمل استبرا، بنا بر پاك بودن آن مي گذارم. سپس سعي كردم براي خواندن نماز مواقعي را انتخاب كنم كه از وقت تخلي دور باشد.
آيا لازم است براي نماز لباس و بدن را پاك كنم يا با وجود سختي، لازم است لباس را عوض كنم؟ اگر تا به حال نمازهاي من فاقد طهارت بوده است، مرا براي جبران نمازهاي گذشته راهنمايي فرماييد و آيا با وجود اخلاص در اين نمازها و كثرت آنها، لازم است همه را قضا كنم؟
ج. اگر پس از استبرا رطوبت مشتبه خارج شود، محكوم به طهارت است و اللَّه العالم.
411. رطوبتي را كه بعد از بول در خود احساس مي كنم، پاك است يا نجس؟
ج. اگر اصل خروج آن مشكوك است، اثري ندارد و اگر رطوبت خارج شده و مشكوك بعد از استبراء باشد پاك است.
412. كسي كه عادت او شستن مخرج بول يا غايط و استبرا است، اگر زياد شك مي كند كه آيا مخرج بول و غائط را شسته يا استبراء كرده چه كند؟
ج. اگر در صحّت آنها زياد شك مي كند اعتنا نكند، ولي اگر در اصل تحقّق آنها شك مي كند، اگر چند مرتبه اعاده كند، سبب مي شود كه از اين به بعد غفلت و فراموشي نيايد و اين مورد از موارد وسواس نيست.
413. آيا در صورتي كه مذي با شهوت تنها هم خارج شود، بازهم پاك است؟
ج. بله اگر استبراء از بول كرده باشد، پاك است.
414. آيا زنان همانند مردان است براي از بول بايد انجام دهند؟
و در صورت استحباب، نحوه ي آن چگونه است؟
ج. استبراء درباره ي زنان نيست و سزاوار است كه بعد از بول اندكي آرام گيرند و تنحنح نمايند و فرج خود را به طرف عرض، فشار دهند و تمام رطوبت هاي مشتبهي كه از آنان خارج مي شود، پاك است و نقض كننده طهارت نمي باشد.
415. آيا براي خواندن نماز مستحبي، هنگام وضو، نيّت ضرورت دارد؟
ج. هر وضويي نيّت لازم دارد.
416. در هنگام وضو آيا صرف نيّت با وضو بودن كفايت مي كند و آيا با اين وضو مي توان نماز خواند؟
ج. كفايت مي كند و مي توان با آن نماز خواند.
417. براي وضو گرفتن، چه نيتي بايد كرد؟
ج. يكي از اعمال واجب يا مستحب را بايد نيّت كند يا همان با وضو بودن را نيت نمايد. (توضيح بيشتر در مسأله ي 326 رساله آمده است. )
418. وضو گرفتن به قصد اين كه دائم الوضوء باشد، آيا براي نماز خواندن كفايت مي كند؟
به نيّت با وضو بودن چه طور؟
ج. كفايت مي كند.
419. آيا قصد رفع حدث براي وضو كافي است؟
ج. بازگشت آن به همان طهارت داشتن است كه كفايت مي كند.
420. آيا كسي كه براي خنك شدن وضو مي گيرد وضويش صحيح است؟
ج. خير صحيح نيست، به ذيل مسأله ي 284 رساله (شرط
هشتم)
مراجعه شود.
421. لطفاً حكم نيّت و قصد باطل نمودن وضو در اثناي وضو و بعد از وضو را بيان فرماييد؟
ج. نيّت باطل كردن وضو، باطل كننده آن نيست، مگر آن كه يكي از مبطلات از انسان صادر شود.
422. آيا وضو به نيّت نماز واجب قبل از وقت نماز صحيح است يا خير؟
ج. اگر بخواهد وضوي واجب را نيّت كند، خير. براي توضيح بيشتر به مسأله 324 و 325 رساله مراجعه شود.
423. در رساله فرموده ايد كه در وضو، شستن صورت و دستها در مرتبه ي اوّل واجب، مرتبه ي دوّم مستحب و مرتبه ي سوّم حرام است، آيا مراد از مرتبه، ريختن آب است؟
يا منظور دست كشيدن است؟
ج. ميزان ريختن آب يا دست كشيدن نيست، بلكه شستن تمام عضوست كه گاهي با چند بار ريختن آب، يك بار شستن حاصل مي شود.
424. اگر صورت و دست راست را سه مرتبه بشويند ولي دست چپ را دو دفعه بشويند تا براي مسح مشكلي ايجاد نشود، آيا وضو صحيح است؟
ج. در صورتي كه به قصد قربت خلل بزند و يا مسح به آب زايد شود، وضو باطل است.
425. در موقع وضو كه صورت شسته مي شود اگر مقداري از آب دهان با آب صورت مخلوط شود، وضو چه حكمي دارد؟
ج. اگر مستهلك شود يا بعد از مقدار واجب از غَسْل باشد، مانعي ندارد.
426. شروع بار دوم قبل از اتمام بار اوّل در شستن اعضاي وضو چه حكمي دارد و آيا اصلاً بار دوم حساب مي شود؟
ج. تا بار اوّل كاملاً تمام نشده، بار دوم معنا ندارد.
427. شستن بار سوم كه در وضو حرام است، آيا باطل كننده وضو و نماز نيز هست؟
ج. فقط حرام است و باطل كننده نيست؛ مگر در دست چپ كه آب خارج محسوب شده و مسح را دچار اشكال مي نمايد.
428. اگر هنگام وضو در رسيدن آب به همه جاي عضو شك كند، چه كاري لازم است؟
ج. اگر بعد از وضو باشد آن شك اعتبار ندارد و اگر در اثناي وضو باشد موضع مشكوك را بشويد، البته اگر شك او از وسوسه نيست.
429. هنگام وضو اگر چند مرتبه دست بكشيم تا اطمينان پيدا كنيم كه آب رسيده است، آيا اشكالي دارد؟
ج. خير اشكال ندارد تا وقتي كه منجر به وسواس نشود.
430. آيا شستن لب هم جزو اجزاي واجب غسل و وضو حساب مي شود يا خير؟
ج. آن مقداري از لب ها كه از ظاهر صورت به شمار مي رود، لازم است شسته شود.
431. آيا بايد در وضو آب را به زير موهاي ابرو هم رسانيد، يا اگر به ظاهر اكتفا شود، وضو صحيح است؟
ج. اگر پوست زير ابرو پيدا نيست، شستن ظاهر آن كافيست و اگر پيداست و يا مشكوك است، بنا بر احتياط واجب بايد آب را به زير ابرو هم برساند.
432. معمولاً در وضو صورت را با يك دست مي شويند آيا تفاوتي بين شستن با يك دست و شستن با دو دست هست؟
ج. خير
433. آيا هنگام شستن صورت در وضو حتماً بايد آب را از محل رويش مو بريزيم يا اين كه مي شود از پايين تر - مثلاً بالاي ابروها - ريخت و بعد دست كشيد؟
ج. در جهت شستن به نيّت وضو، رعايت ترتيب عرفي از بالا به پايين لازم است ولي ريختن آب به پايين تر اشكال ندارد.
434. آيا در وضو لازم است آب به همه صورت برسد، يا فقط به همان مقدار كه پهناي دست آن را فرا مي گيرد كافي است؟
ج. مقدار فاصله بين انگشت شست و انگشت مياني به اضافه ي مقدار كمي براي يقين، لازم است شسته شود و غير از آن ضرورتي ندارد كه شسته شود. (توضيح بيشتر در مسأله ي 238 رساله آمده است. )
435. در وضو حد شستن صورت تا كجاست؟
آيا مقداري از بيني و لب ها را بايد شست؟
ج. مقداري از بيني و دهان كه ظاهر است، بايد شسته شود.
436. اگر جوش صورت خوني شده باشد و وضو بگيريم، آيا صورت و حوله نجس و وضو باطل است؟
ج. اگر قبل از وضو و يا در هنگام وضو برطرف شده و سپس يك مرتبه آب بر آن جريان يافته صورت و حوله پاك است و اما صحت وضو مبني بر اينست كه پس از پاك شدن محل، جريان آب بر آن به نيّت وضو ادامه يابد و يا دوباره جاري شود و اگر شك در برطرف شدن آن دارد، وضو صحيح است ولي حوله و صورتش را تطهير كند.
437. آيا در وضو مقداري از عذار (قسمت بالاي فك) و عارض (گونه) جزو صورت است و بايد شسته شود؟
ج. مقداري از صورت كه بين انگشت شست و مياني قرار مي گيرد در وضو بايد شسته شود. (به توضيح مذكور در مسأله ي 238 رساله مراجعه شود. )
438. اگر ريش انسان پرپشت و بلند باشد، آيا رساندن آب به پوست صورت لازم است؟
ج. خير لازم نيست و شستن ظاهر مو كافي است.
439. اگر شخصي هنگام وضو سهواً دستش را از پايين به بالا كشيد، وضويش چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
440. آيا مي توان در يك وضو صورت را با هر دو دست شست؟
و آيا مي توان در يك وضو با دست راست و در وضويي با دست چپ صورت را شست؟
ج. اشكال ندارد.
441. آيا مژه هاي چشم در هنگام وضو لازم است شسته شود؟
ج. بايد شسته شود.
442. در رساله آمده اگر پوست صورت از لاي مو پيدا باشد در وضو بنا بر احوط بايد آب را به پوست رساند، حال اگر شك شود كه آب به پوست مي رسد يا نه، وظيفه چيست؟
ج. اگر شك او از روي وسوسه است، اعتناء نكند و در غير اين صورت نمي تواند اكتفا كند.
443. مدتي بود كه در هنگام وضو يقين مي كردم كه به همه جاي صورت و دستم آب وضو را رسانده ام ولي بعداً ملتفت شدم كه پوست صورتم از لاي موهايم پيداست و بايد آب را به زير موها مي رساندم و شك دارم كه آب رسيده بوده يا نه، نمازهاي گذشته ام چه حكمي دارد؟
ج. شكِّ بعد از عمل اثر ندارد، لذا نمازهايتان صحيح است.
444. اگر آب در بعضي از عضو وضو جاري نشود بلكه بقيه اي عضو را به وسيله ي قطرات موجود در همان عضو بشويد كافي است؟
ج. اگر با دست هم جاري شود كافيست و معناي جاري شدن اين نيست كه آب خيلي زياد باشد، بلكه همين كه آب از نقطه اي به نقطه ي ديگر منتقل شود، جاري شده است.
445. آيا مي توان ابتدا مچ دست را از بالا به پايين شست، بعد قسمت هاي بالاتر را به همين صورت (از بالا به پايين) شست؟
به صورت بر عكس چه طور (يعني اوّل قسمتي از اعضاي بالا و از بالا به پايين بعد مچ دست را) و در كل تقسيم كردن دست به دو قسمت چگونه است.
ج. اگر به صورت دوم باشد، اشكال ندارد.
446. هنگام وضو گرفتن، اگر احياناً دست طوري قرار گرفت كه آب وضو به طرف آرنج سرا زير شود، آيا اشكالي در وضو ايجاد مي شود؟
ج. چون به قصد وضو نيست، اشكال ندارد.
447. آيا بعد از يك بار شستن دست اگر آب از پايين به طرف آرنج برگردد، وضو باطل مي شود؟
ج. خير.
448. اگر انگشتري در انگشت باشد، در موقع وضو براي رساندن آب به زير آن، حركت دادن آن به بالا و پايين كفايت مي كند؟
ج. اگر آب از بالا به پايين در زير آن جريان پيدا مي كند، اشكال ندارد.
449. آيا شستن دست به صورت افقي هنگام وضو، اشكال دارد؟
ج. اگر ترتيب عرفي از بالا به پايين صادق باشد، اشكال ندارد.
450. آيا در وضو - چون قبلاً دستها را تا مچ شسته ايم - شستن دستها از آرنج تا مچ كافي است؟
ج. خير، بايد تا آخر انگشت ها شسته شود.
451. اگر آبي - كه در هنگام وضو از شير مي چكد - روي دستي كه در حال شستن آن جهت وضو هستيم بريزد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر نسبت به آب وضو مستهلك است، مانعي ندارد و در اينجا نيّت وضو هم مي تواند با آن بنمايد.
452. اگر در وضو هنگام شستن دست چپ، دستمان با رطوبت ديگري تماس پيدا كند، آيا وضو باطل مي شود؟
ج. خير، به نحوي كه در سؤال قبلي گذشت.
453. آيا بستن شير آب هنگام وضو، هنگام شستن دست چپ، موجب اشكال در صحت وضو مي گردد؟
ج. خير اشكال ندارد.
454. آيا ريختن آب از پشت آرنج براي مردها، استحباب دارد؟
ج. بله، مستحب است.
455. اگر محل وضو - مثلاً دست - نجس شود و امكان شستن و تطهير آن نباشد، وظيفه چيست؟
ج. اگر نجاست، تمام عضو وضو را فرا نگرفته باشد، وظيفه جبيره است و در غير اين صورت احوط جمع بين وضوي جبيره و تيمّم است.
(توضيح بيشتر در مسأله ي 334 و 335 آمده است. )
456. آيا براي وضو لازم است زير پوست دست كه كنده شده ولي هنوز از دست جدا نشده شسته شود يا خير؟
ج. اگر آن پوست به بدن نچسبد، در صورت عدم عسر و حرج لازم است آب به زير آن برسد و در غير اين صورت لازم نيست و صورت هاي مختلف آن در مسأله ي 296 رساله بيان شده است.
457. اگر محل مسح را، مسح كشيديم ولي تري دست به قدر واجب مسح، محل مسح را فرا نگرفت، وظيفه چيست؟
ج. بعد از خشك كردن، دوباره همان محل را مسح كند يا در موضع ديگر از همان عضو به قدر واجب مسح نمايد.
458. به علت سوختگي، انگشتانم جمع شده است، به طوري كه با كف انگشتانم نمي توانم مسح سر و پا نمايم، آيا بايد با دست ديگر مسح كنم يا با پشت انگشتان همان دست يا با مقدار باقي از كف همان دست؟
ج. اگر با مقدار باقي از كف همان دست مي توانيد، پس با همان كف دست مسح كنيد. هم چنين مي توانيد با كف دست ديگر سه موضع مسح را مسح نماييد.
459. اگر بعد از مسح شك كرديم كه تري دست به قدر واجب مسح، محل مسح را فرا گرفته يا نه؟ آيا مي توان به آن اكتفا كرد؟
ج. اگر او وسواسي نيست، وظيفه ي او اعاده ي مسح بعد از خشك كردن محل يا در موضع ديگر از همان عضو است.
460. اگر كف يك دست يا هر دو دست پيش از مسح نجس شود، وظيفه چيست؟
ج. نجس شدن دست از مبطلات وضو نيست، مگر اين كه از جهت مسح مشكل ايجاد شود. پس اگر يك دست نجس شده است با دست ديگر، مسح ها را انجام دهد و اگر هر دو دست نجس شده و به قدر واجب مسح، در كف دست رطوبت پاك دارد، مسح را با همان قسمت پاك انجام مي دهد و وضو صحيح است و بعد موضع نجس را تطهير مي كند و در غير اين صورت بعد از تطهير دوباره وضو بگيرد.
461. اگر در حال وضو سهواً كسي قبل از مسح سر، مسح پا را كشيد، آيا وضو باطل مي شود؟
ج. بايد بعد از مسح سر دوباره پا را مسح كند.
462. كسي كه قبل از مسح شير آب - كه مقداري آب روي آن باشد - را ببندد و بعد مسح كند، چه صورت دارد؟
ج. اگر با آب وضو، مسح به مقدار مُسَمّاي مسح واقع شده، صحيح است.
463. آيا مي توان قبل از مسح كشيدن سر و پا، با تري دست چپ دوباره روي دست راست دست كشيد؟
ج. در اين صورت مسح ها را با كف دست چپ انجام ندهد، علي الاحوط.
464. مسح سر اگر وصل به آب صورت شود، وضو را باطل مي كند؟
ج. با قسمت ديگر كف دست كه ملاقات با آب صورت نكرده، پا را مسح كند.
465. اگر شخصي مدّت ها بدون توجّه [جاهل قاصر] در هنگام مسح سر و پاها از آب وضوي صورت يا اعضاي ديگر استفاده مي كرده و با آن مسح مي كرده است، تكليف نمازهاي گذشته ي او چيست؟
ج. اگر احتمال بدهد كه به قدر مسح واجب، رطوبت كف دست با آب اعضاي ديگر مخلوط نشده، محكوم به صحّت است و در غير اين صورت بايد آنها را قضا كند.
466. آيا براي مسح سر لازم است، تمام سر پاك باشد؟
ج. فقط پاك بودن محل مسح، شرط است و بقيه سر لازم نيست پاك باشد.
467. اگر بعد از وضو شك كنيم كه مسح را انجام داده ايم يا نه، چه كنيم؟
ج. اعتنا نكنيد.
468. اگر بعد از نماز شك كنيم، آيا در وضو مسح پا يا سر را كشيده ايم يا نه، نماز چه حكمي خواهد داشت؟
ج. اشكالي ندارد.
469. مسح كردن سر و پا با دست چپ، چه حكمي دارد؟
آيا در غير ضرورت مي توان پشت سر را به جاي جلوي سر مسح كرد؟
ج. مورد اوّل جايز است و مورد دوم جايز و صحيح نيست.
470. تكرار چند باره مسح براي احتياط چگونه است؟
ج. اگر به حد وسواس نرسد اشكالي ندارد. (به مسأله ي 262 رساله رجوع شود. )
471. آيا براي مسح مي توان از غير آب وضو استفاده كرد؟ و آيا مسح سر حتماً بايد از بالا به پايين باشد؟
ج. در حالت اختيار نمي توان با آب غير وضوي كف دست مسح كشيد و بنا بر احتياط واجب بايد از بالا به پايين مسح كرد.
472. آيا حد مسح زن و مرد فرق دارد؟
ج. خير
473. اگر به جهت حرارت شديد قبل از مسح سر و پا، دست خشك شود، وظيفه چيست؟
ج. بايد از آب ريش و ابروها دست را مرطوب كرده و مسح نمايد. (توضيح بيشتر در مسائل 257 الي 259 رساله بيان شده است. ) مسح با انگشت
474. آيا مسح با يك انگشت كفايت مي كند؟
ج. بله، كفايت مي كند.
475. اگر شخصي قبل از مسح چند لحظه دست را روي عضو مسح شده نگه دارد و يا اين كه بردارد و دوباره بكشد، آيا مسح او صحيح است؟
ج. صحيح است با مراعات خشك بودن محل، البته اگر مي خواهد دوباره بكشد.
476. آيا مسح بر موهايي كه از اطراف بر جلو سر جمع شده كافي است؟
و كلاً در مورد موي بلند، چگونه بايد مسح شود.
ج. اگر موي جلوي سر به اندازه اي بلند است كه اگر شانه كند به صورتش مي ريزد يا به جاهاي ديگر سر مي رسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد. (به مسأله ي 251 رساله رجوع شود. )
477. آيا مسح سر در عقب سر و طرف راست و چپ صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست.
478. آيا شخص وضوگيرنده، قبل از آن كه آب دستها خشك شود و قبل از مسح كشيدن، مي تواند به ريش يا صورت خود دست بكشد؟
ج. خير.
479. اگر در بعد از نماز متوجه شود كه مسح سر را انجام نداده تكليف چيست؟
در صورتي كه نداند براي چه نمازي در طول روز بوده چه بايد بكند؟
ج. بايد دوباره وضو بگيرد و نمازي را كه يقين دارد با آن وضو خوانده، اعاده يا قضا كند و اگر آن را نمي داند، توضيح حكم آن در مسأله ي 1126 رساله بيان شده است.
480. اگر قبل از مسح سر چند قدم راه برويم، وضويمان صحيح است يا خير؟
ج. در صورتي كه موالات بين افعال وضو از بين نرود، اشكالي ندارد. (به توضيح بيشتر در مسأله ي 287 و 289 رساله رجوع شود. )
481. اگر موي جلوي سر بلند باشد، چگونه مي توان بر آن مسح كرد و آيا بايد روي يك مسير مستقيم باشد؟
ج. بايد موهاي اضافي را كنار بزند و بر بن موهاي مربوط به جلوي سر مسح نمايد و همين كه عرفاً از بالا به پايين باشد، كافي است.
482. شخصي براي اين كه بيخ موهاي سر را مسح كند، موها را كنار مي زند و در نتيجه موهايش تر مي شود، آيا اين تري براي مسح ضرر دارد؟
ج. خير ضرر ندارد، زيرا ميزان، جاي مسح است كه بايد خشك باشد.
483. اگر هنگام مسح سر، آب كف دست زياد باشد به گونه اي كه موجب جريان آب شود، آيا لازم است آب كف دست را كم كنند؟
ج. خير، لازم نيست.
484. آيا مي شود با دست راست، پاي چپ را مسح نمود و با دست چپ پاي راست را مسح كشيد؟
ج. اشكال ندارد.
485. اگر در هنگام مسح سر، دست به صورت كشيده شود چه حكمي دارد؟
ج. با آن رطوبت نبايد مسح پاها را انجام داد.
486. اگر هنگام مسح سر يا مسح پا دست را به صورتي قرار دهد كه نوك انگشتان به طرف راست يا چپ باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
487. سربازِ در حال ديده باني يا پست نگهباني قانوناً نبايد پوتين خود را بيرون آورد. وي براي وضو (مسح) چه وظيفه اي دارد؟
ج. اگر از درآوردن چكمه در تمام وقت نماز قانوناً ممنوع است، براي وضو بايد آن را بيرون آورده و معلوم نيست اين منع، عقلايي باشد و واجب الاطاعة نيست.
بله اگر در معرض خطر باشد و بر خود بيمناك باشد، از باب ضرورت، بر كفش مسح كند.
488. آيا تمام قسمت روي پا از سر انگشت بزرگ تا برآمدگي روي پا، بايد مسح شود و آب به آن برسد يا كشيدن دست - هر چند بعضي از قسمت ها خشك بماند - كافي است؟
ج. لازم است منقطع نشود، ولي پهناي آن به هر اندازه باشد كافي است.
(مسأله ي 253 رساله)
489. اگر هنگام شستن اعضا مقداري آب از دستها بر روي پا بريزد آيا بايد خشك شود و آيا ملاك مستهلك بودن چيست؟
و نيز آبي كه قبل از وضو بر روي پا مي ريزد، چه حكمي دارد؟
ج. جاي مسح بايد خشك باشد و اگر به قدري تر باشد كه رطوبت دست به آن اثر نكند، مسح باطل است و مراد از مستهلك بودن آن است كه تري آن به قدري كم باشد كه رطوبتي كه بعد از مسح در آن ديده مي شود، بگويند فقط از تري كف دست است.
490. براي مسح پا چه مقداري از پا بايد مسح شود؟
ج. از نوك انگشتان پا تا برآمدگي روي پا و احتياط مستحب تا مفصل پا است.
491. مسح كردن هر دو پا همزمان يا اين كه ابتدا پاي چپ بعد پاي راست چه حكمي دارد؟
ج. اولي (يعني مسح كردن هر دو هم زمان) جايز و دومي (يعني ابتدا مسح پاي چپ و بعد پاي راست) خلاف احتياط واجب است.
492. آيا مسح قسمت پايين پا كه موقع راه رفتن با زمين تماس پيدا مي كند استحباب دارد؟
ج. استحبابي ندارد.
493. دو مرتبه كشيدن مسح پا چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه به حد وسواس نرسد، اشكالي ندارد.
494. آيا مي شود مسح پا را از برآمدگي پا تا نوك انگشتان (به صورت عكس) كشيد؟
ج. جايز است.
495. اگر در حال مسح سر، قسمتي از دست به آب صورت رسيده آيا مي تواند با قسمت باقي دست كه متصل به آب صورت نشده پاها را مسح كند؟
ج. بله مي تواند.
496. آيا بودن چند قطره آب بر روي پا هنگام مسح اشكال دارد؟
ج. به طوري كه آب مسح غالب باشد اشكال ندارد و همچنين اگر پا به مقدار واجب مسح، خشك باشد.
497. چنان چه هنگام مسح، تمام روي پا مسح نشود و مقداري از وسط پا از مسح قطع شود، آيا بايد دوباره مسح كند يا كافي است؟
ج. بايد دوباره مسح نمايد.
498. آيا كسي كه مسح پا را از سر انگشتان نمي كشيده و فقط روي پا را مسح مي كرده، وضويش اشكال دارد؟
و تكليف نمازهايش چيست؟
ج. آن وضو و نمازها باطل بوده است.
499. وظيفه ما در مسح، موقعي كه پا رطوبت دارد چيست؟
ج. ابتدا بايد پا را خشك كرد و سپس مسح نمود، البته اگر رطوبت پا به قدري كم است كه آب مسح بر آن غالب است، اشكالي ندارد.
500. در صورتي كه روي پا نجس باشد و نشود آن را آب كشيد، وظيفه ما براي مسح چيست؟
ج. اگر جبيره ممكن نباشد، بايد تيمم نمايد و اگر جبيره ممكن بود، بنا بر احتياط واجب بايد هم تيمم كند و هم وضو بگيرد.
501. آيا وضوي بچه غير بالغ صحيح است كه قرآن به دست او بدهيم؟
ج. اگر به نحو صحيح وضو بگيرد، صحيح است.
502. آيا كودك نابالغ، مُحْدِثْ به حدث اكبر مي شود؟
ج. فرق نمي كند، نسبت به هر سببي كه براي او ممكن است.
503. لطفاً معناي استحباب نفسي را بفرماييد كه آيا وضو استحباب نفسي دارد؟
ج. بله و معناي استحباب نفسي آن است كه وضو به قصد قربت صحيح است، هر چند نيّت هيچ يك از غايات آن را هم نكند، حتي نيّت بودن بر طهارت را.
504. زير باران به چه نحوه اي وضو گرفته شود كه وضو صحيح باشد، با توجّه به اين كه آب باران با آب وضو مخلوط مي شود؟
ج. عضو را در باران مي گيرد با رعايت ترتيب از بالا به پايين - به حسب قصد - و در تمام زمان بارش قصد وضو داشته باشد؛ لكن در وضو بايد مسح سر و پاها به آب جديد از باران واقع نشود و آب وضو با آب باران جديد ممزوج هم نشود، كه اگر مخلوط گردد، چنان چه به حدّيست كه مانع از تحقّق مقدار واجب از مسح با آب وضو است، وضو باطل مي گردد و اگر به مقدار مستهلك باشد، ضرر ندارد.
505. آيا اگر پس از وضو از بعضي اعضاي وضو خون بيرون بيايد، وضو باطل است؟
ج. اشكالي ندارد.
506. غرق شدن در افكار عميق، به گونه اي كه صداي خبري را متوجه نشود، آيا وضو را باطل مي كند؟
ج. اگر در ابتدا نيّت وضو داشته، اشكالي ندارد.
507. آيا خروج باد معده از انسان، ميزان خاصي در باطل شدن وضو دارد؟
ج. خارج شدن باد معده به هر مقدار كه باشد، باطل كننده وضو است.
508. آيا قبل از انجام غسل واجب يا مستحب، گرفتن وضو لازم است؟
ج. غير از غسل جنابت براي نماز و غيره، وضو هم لازم است، چه وضو قبل از غسل باشد يا بعد از آن.
509. اگر در حين وضو چيزي بخوريم، وضوي ما درست است؟
ج. اشكالي ندارد.
510. من قبلاً وضويم را اشتباه انجام مي دادم، آيا نمازم اشكال دارد؟
ج. اگر به نحو باطل بوده، نماز با آن هم باطل بوده است.
511. آيا وضو گرفتن به نيّت خواندن نماز واجب، قبل از وقت نماز و با علم به اين كه وقت نماز نشده است، اشكال دارد؟
ج. بايد به قصد طهارت و وظيفه ي فعليّه گرفته شود. هر چند داعي بر اين، با طهارت بودن در وقت نماز باشد.
512. حد اكثر چه زماني قبل از اذان نماز مي توان به نيّت آن نماز واجب وضو ساخت؟
ج. اصلاً قبل از وقت نمي توان وضو گرفت مگر به نيّت استحباب يا غايت واجب ديگري غير از نماز مورد نظر.
513. در صورتي كه انسان مي داند بعد از داخل شدن وقت نماز اگر وضو را تأخير بيندازد، ناچار به مسح بر حايل مي شود، آيا تقديم وضو واجب است؟
در صورتي كه تأخير وضو منجر به وضوي ضرورت يا تقيّه گردد، آيا باز همين حكم را دارد؟
ج. احوط لزوم تقديم است.
514. تجديد وضو جايز است يا نه؟ و اگر شخص تجديد وضو كرد و نماز خواند، بعد يادش آمد كه وضوي قبلي اش باطل شده، آيا نمازي كه با اين وضوي جديد خوانده صحيح است؟
ج. تجديد وضو جايز است و در فرض مذكور نماز او صحيح است.
515. فلسفه استحباب تجديد وضو براي نماز چيست؟
ج. ائمه عليهم السّلام در روايت فرموده اند:
«الوضوء علي الوضوء نورٌ علي نورٍ»؛ ( وضو گرفتن در حال وضو، نوريست كه بر نور اضافه مي شود. )
516. كسي كه اعتقاد داشته دست راست دو بار بايد شسته شود، آيا وضويي كه مي گرفته صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
517. وضو گرفتن با كفش غصبي چه حكمي دارد؟
ج. اظهر عدم بطلان وضو است، اگر چه با غصب كردن كفش، مرتكب گناه شده است.
518. كفش من در مكاني عوض شده است، آيا مي توانم با پوشيدن آن وضو بگيرم؟
ج. اگر شاهد حال بر رضايت صاحب آن باشد، اشكال ندارد.
519. آيا وضو گرفتن در مكان غصبي اشكال دارد؟
ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.
520. وضو گرفتن با كفش هايي كه مالك آن مشخص نيست، چه حكمي دارد؟
ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.
521. هنگام وضو و غسل، چه مدت فاصله زماني در شستن اعضا اشكال ندارد؟
ج. در وضو، فاصله زماني بايد به اندازه اي باشد كه در زمان شروع عضو بعدي، مجموع اعضاي سابق در هواي معتدل نخشكيده باشد؛ ولي در غسل، موالات لازم نيست. ( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 287 رساله رجوع شود. )
522. لطف كنيد تفاوت وضوي زن با مرد را بفرماييد؟
ج. در واجباتِ وضو فرقي ندارند.
523. شخصي بعد از سه الي چهار ساعت بعد از غسل جنابت مي خواهد نماز بخواند و نمي داند محدث شده يا نه، آيا مي تواند احتياطاً وضو بگيرد؟
ج. اشكال ندارد.
524. اگر شخصي كه جاهل به بطلان وضوي خويش است، نماز بخواند، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. آن نماز را دوباره بايد بخواند.
525. آيا خشك كردن رطوبت بعد از وضو مكروه است و يا خشك نكردن مستحب است؟
ج. افضل، خشك نكردن است.
526. آيا خواندن نماز مستحبي بدون وضو به قصد ورود يا رجا جايز است؟
ج. جايز نيست.
527. كسي كه به خاطر تنگي وقت بايد تيمم كند، چنان چه بر خلاف وظيفه خود عمل كرد و وضو گرفت، آيا وضويش صحيح است؟
ج. اگر به قصد آن نماز وضو نگرفته، وضويش صحيح است.
528. اگر به واسطه ي عذري داخل توالت وضو سازد، آيا اشكال دارد؟
ج. با رعايت طهارت محل شستن دست و صورت و مسح مانعي ندارد.
529. آيا مي شود با وضويي كه براي غير نماز گرفته شده، نماز يوميّه را انجام داد؟
ج. اشكالي ندارد.
530. آيا وضو هم مانند روزه با قصد باطل نمودن باطل مي شود؟
ج. باطل نمي شود.
531. آيا وضو گرفتن در ايام عادت صحيح است و همان ارزش وضوي زمان عادي را دارد؟
ج. استحباب وضو در ايام عادت باقي است، هر چند با آن نمي توان اعمالي را كه بايد با وضو انجام داد، به جاي آورد.
532. شخصي كه صرفاً به نيّت نماز ظهر و عصر وضو گرفته، آيا مي تواند با همان وضو نماز مغرب و عشا را بخواند؟
ج. اشكالي ندارد.
533. شخصي قبل از وضو دستها و صورتش را شسته، آيا بايد آنها را براي وضو خشك كند؟
ج. لازم نيست.
534. آيا با وضوي مستحبي مي توان نماز واجب خواند؟
ج. اشكالي ندارد.
535. با يك وضو تا چه زماني مي توان نماز خواند؟
ج. تا وقتي كه يكي از مبطلات وضو حادث نشود.
536. كسي كه به علت سرماخوردگي آب براي او ضرر دارد، هنگام وضو چه بايد بكند؟
ج. اگر آب گرم براي او ضرر ندارد، در صورت دسترسي بايد با آب گرم وضو بگيرد و در غير اين صورت وظيفه او تيمم است.
537. خواب در چه حدّي وضو را باطل مي كند؟
ج. خوابي كه به واسطه ي آن چشم نبيند و گوش نشنود؛ ولي اگر چشم نبيند و گوش بشنود، وضو باطل نمي شود و همچنين است اگر گوش هم نشنود ولي نخوابيده باشد، مثل اين كه به فكر مشغول باشد.
538. با وضويي كه براي نماز قضا گرفته شده، مي توان نماز ديگري مثل نماز واجب بخوانيم؟
ج. اشكالي ندارد و مي شود با آن هر عملي كه نياز به وضو دارد انجام داد.
539. آيا وضو گرفتن در دستشويي هايي كه فاضلاب آن به چاه توالت مي ريزد، اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
540. آيا مرد مي تواند در جايي كه يقين دارد نگاه زن نامحرم با ريبه به دست و بازوي او مي افتد، وضو بگيرد، در صورت ناچاري چه كند؟
ج. هر چند كار حرام كرده، ولي وضوي او صحيح است و با پشت كردن به او و حفاظ قرار دادن دستها به بدن وضو بگيرد.
541. اگر وضو گرفتن زن منحصر به حضور نامحرم باشد، وظيفه چيست؟
ج. در زير چادر وضو بگيرد و به مقدار واجب و به مثل مرتبه اي از تدهين «1» اكتفا نكند.
542. وضو گرفتن مرد در جايي كه زن نامحرم او را مي بيند چگونه است؟
ج. اگر مي داند كه زن، نگاه حرام مي كند، در جاي ديگر وضو بگيرد.
|
(1). ريختن آب كم و ماليدن آن بر اعضا.
543. در رساله عمليّه حضرت عالي، مسأله 243 آمده است:
در وضو اگر از پايين به بالا بشويد و به همان شستن اكتفا كند، بلكه مطلقاً در بعضي موارد وضو باطل است، مراد از «بعض موارد» چيست؟
ج. مراد اينست كه به مجموع از پايين به بالا و از بالا به پايين قصد وضو كند يا بدون قصد باشد، به خلاف اينكه آب را از پايين به بالا بريزد، ولي هنگامي كه آب به پايين بر مي گردد قصد وضو كند كه صحيح است.
چنان كه در وسيله ي النجاة آمده است.
544. اگر آبي بعد از وضو و غسل ( پس از استبراء ) از انسان خارج شود و نداند اين آب چه آبي است، چه حكمي دارد؟
ج. پاك است و ناقض وضو يا غسل نيست.
545. اگر بعد از وضو شك كند كه برخي اجزاي وضو را انجام داده يا خير، حكم وضويش چيست؟
ج. لازم نيست اعتنا كند.
546. آيا بيرون آمدن خون از لثه در موقع وضو گرفتن، وضو را باطل مي كند؟
ج. اگر عضو وضو را در حين شستن نجس نكند؛ يعني به خارج از دهان و صورت سرايت نكند، وضو باطل نمي شود.
547. اگر انسان بعد از است براي از بول وضو گرفت و بعد از وضو رطوبتي مردّد بين بول و مني از او خارج شد، چه كند؟
ج. احتياطاً غسل كند و وضو هم بگيرد.
548. شخصي بعد از وضو خوني در صورت مي بيند و نمي داند قبل يا بعد از وضو بوده، آيا وضويش اعاده دارد؟
ج. خير، وضويش صحيح است.
549. اگر شخصي يقين به ضرر آب نداشته و وضو بگيرد و سپس معلوم شود كه آب برايش ضرر داشته، آيا وضويش صحيح است؟
ج. اشكالي ندارد.
550. شستن دستها و صورت و نيز مواضع مسح قبل از وضو چه حكمي دارد؟
ج. مانعي ندارد، فقط بايد مواضع مسح را خشك كند.
551. منظور از قصد طهارت، براي وضو چيست؟
آيا در نيّت وضو، مشخص كردن واجب يا مستحب بودن وضو لازم است؟
و آيا با وضوي مستحب مي توان كار واجب انجام داد؟
ج. منظور از قصد طهارت با وضو بودن است و نيّت وجوب يا استحباب در وضو لازم نيست و با وضوي مستحبي هم مي توان كار واجب را انجام داد.
552. گاهي از مهبل (فرج) خانم ها باد مي آيد، آيا اين مبطل وضو مي شود؟
ج. وضو باطل نمي شود.
553. شخص مي خواهد وضو بگيرد، ولي شخص ديگري شير را باز مي كند يا شلنگ را مي گيرد تا او وضو بگيرد، آيا اشكال دارد؟
ج. خير اشكال ندارد.
554. در وضوي ارتماسي بعد از اين كه دست را در آب فرو مي بريم، حباب هايي روي دستها درست مي شود، خصوصاً كساني كه تارهاي موي دست آنها زيادتر است، آيا وضو به نحو ارتماسي صحيح است؟
ج. اگر حباب تشكيل مي شود، قبل از فرو بردن دست آن را خيس كند.
555. در وضوي ارتماسي اگر دست راست را در آب فرو كنيم و دست چپ را نيز در آب فرو نماييم و ارتماساً وضو بگيريم در صورتي كه دست راست را به دست چپ نكشد، آيا براي مسح سر و پاي راست اشكالي پيش مي آيد؟
ج. در صورت رسيدن آب به تمام اجزاي دست، اشكالي ندارد.
556. آيا در وضوي ارتماسي نيز، دست كشيدن استحباب دارد؟
و آيا دست كشيدن براي مسح اشكال ايجاد نمي كند؟
ج. استحباب ندارد و اطلاق آن مشكل است، مگر از اوّل قصد داشته باشد با دست كشيدن، غَسْل را انجام دهد.
557. در وضوي ارتماسي چند بار مي توانيم دستها را داخل آب فرو كنيم؟
ج. بايد دست را داخل آب نمود و در حال بيرون آوردن از آب، قصد شستن دست را نمود و اگر به قصد وضو چند بار دست را داخل آب كند، وضوي او اشكال دارد.
558. حكم انجام بعضي از اعضاي وضو به صورت ترتيبي و بعضي به صورت ارتماسي چيست؟
ج. جايز است.
559. شخصي كه مي داند يك وضو و يك حدث از او سر زده وظيفه اش چيست؟
ج. اگر نداند كدام جلوتر بوده است، چنان چه پيش از نماز است بايد وضو بگيرد و اگر بين نماز است، بايد نماز را رها كند و وضو بگيرد و اگر بعد از نماز است، نمازي كه خوانده صحيح است و براي نماز بعد وضو بگيرد.
560. شخصي با وضو بوده و يك نماز خوانده، حالا شك دارد قبل از نماز حدث سر زده يا بعد از نماز، آيا نمازش صحيح است؟
ج. نمازش صحيح است.
561. اگر شخصي وضو گرفت و سپس آن را تجديد كرد و بعد از نماز متوجه شد كه يكي از اين دو وضو قبل از نماز باطل شده، حكم نمازي كه خوانده و نماز بعدي را بيان فرماييد.
ج. نمازي كه خوانده صحيح است و براي نماز بعدي بايد وضو بگيرد.
562. شك در خروج باد از شكم چه حكمي دارد؟
ج. اعتباري ندارد.
563. اگر بعد از وضو گرفتن، در وضو شك كنيم، حكم آن چيست؟
ج. اعتنا نكنيد.
564. وظيفه كسي كه در بين نماز شك كند، وضو گرفته يا نه، چيست؟
ج. بنا بر احوط اگر ممكن است بدون انجام اعمالي كه با نماز منافات دارد - مثل پشت كردن به قبله - وضو بگيرد و نماز را تمام كند و سپس اعاده نمايد و اگر ممكن نيست به اميد مطلوبيّت نماز را تمام كند و سپس وضو بگيرد و نماز را اعاده نمايد.
565. شخص جاهل مقصّري در موقع وضو گرفتن تا مچِ دست، آب مي ريخته و دست را بر آن مي كشيده است و يقين ندارد كه آب به لاي انگشتان مي رسيده يا نه و دست به لاي انگشتان و بالاي آنها هم نمي كشيده است، چون فكر مي كرده با شستن دست قبل از صورت نياز، به شستن مجدّد نمي باشد، آيا نمازهايي كه خوانده قضا دارد؟
ج. در صورتي كه با همان آب ريختن به قصد وظيفه، تمام عضو شسته مي شده نياز به دست كشيدن ندارد، در غير اين صورت در مواردي كه مي داند شسته نشده، بايد نمازهايش را قضا كند.
566. حكم شرعي كثير الشك در اصل وضو و ملاك وسواس عمومي و خصوصي را بيان فرماييد.
ج. كسي كه در اصل وضو كثير الشك است، اگر به حد وسواس برسد بايد به آن اعتنا نكند و شك در اصل فعل، مثل شك در اعضاي وضو و اجزا است.
شك در يك چيز، سه مرتبه پياپي، اوّلين حد وسواس خصوصيست كه اين وسواس از مُقَدَّمات وسواس عمومي مي باشد.
567. شخصي هستم كه نسبت به متعارف مردم وقت بيشتري صرف وضو گرفتن مي كنم، راهنمايي ام كنيد كه براي يقين پيدا كردن به شستن اعضاي وضو چه كنم؟
ج. با دقت، هر محلي از عضو وضو را يك مرتبه بشوييد، ولي به هيچ وجه تكرار نكنيد.
568. آيا افراد وسواسي بايد به ظن خود مانند شك عمل كنند يا خير؟ اگر ظن قوي باشد چه طور؟
ج. اگر ظن واقعي باشد بايد بر طبق آن عمل كنند، به خلاف آن كه ظن صوريِ ناشي از وسوسه باشد.
569. شخصي بعد از اين كه وضو مي گيرد، احساس مي كند بادي از او خارج شده و مرتب وضو مي گيرد تا جايي كه براي هر نماز چند مرتبه وضو مي گيرد، آيا اين گونه مسائل و تلقين ها باعث بطلان وضو نمي شود؟
ج. خير، به اين احساس و خيالات توجه نكند.
570. شك در اين كه آيا عضوي از وضو را شسته يا نه و يا صحيح شسته يا نه، چه حكمي دارد و اگر زياد شك كند تكليفش چيست؟
ج. به مسأله ي 304 و 307 رساله رجوع شود.
571. كسي كه در وضو كثيرالشك است، آيا مي تواند به مسجد يا زيارت معصومين برود و يا قرآن بخواند؟
ج. اشكالي ندارد، هر چند تكليفاً بايد از شك پرهيز كند.
572. آيا بازگذاشتن شير آب، هنگام وضو، از مصاديق اسراف و گناه است؟
ج. اگر وجه شرعي دارد - هر چند احتياطي باشد - به قدر ضرورت و نياز مانع ندارد و در غير اين صورت اجتناب شود.
573. دربارهي حكم شرعي زياده روي در مصرف آب هنگام وضو، راهنمايي فرماييد.
ج. وضويش صحيح است، موارد اسراف مختلف است و اگر سبب ضرر رساندن مالي شود، حرام است.
574. وضو با آبي كه با نور خورشيد گرم شده مكروه است.
آيا اين كراهت دربارهي آبي كه پس از گرم شدن با خورشيد، سرد شود نيز باقي است؟
ج. كراهت وضو با آب گرم شده با خورشيد، پس از خنكي آن بنا بر احوط باقي است.
575. در پارك هاي عمومي يا ميدان ها حوض هاي آب است، وضو گرفتن با آنها چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
576. شخصي سرايدار يكي از اماكن دولتي - مثل اداره ي بهزيستي - است.
اگر شخصي از اطرافيان اين شخص به عنوان مهمان به منزلشان برود و از آب آن اداره براي وضو استفاده كند، آيا وضوي او صحيح است؟
ج. در صورت نبودن شرطي از طرف اداره جهت آوردن مهمان، وضوي او صحيح است.
577. اشخاصي در مجتمع هاي مسكوني زندگي مي كنند كه هزينه خدماتي آن از قبيل آب سرد و گرم، تهويه، نگهباني و … را بر دوش ديگران مي اندازند، حكم اين اشخاص در مورد استفاده از آب در وضو و غسل چگونه است؟
ج. اگر قصد دارد اصل پول آب را ندهد، حكم آب غصبي دارد و اما در غير آن از امتيازهاي مشترك مورد توافق، هر چند ذمّه ي او مشغول است و بايد بپردازد، اما وضو و غسلش صحيح است.
578. حكم وضو گرفتن از نهري كه محل تقسيم آب روستا (به وسيله ي لوله ها) مي باشد را بيان فرماييد.
ج. اشكال ندارد، مگر اين كه صاحب آنها از وضو گرفتن نهي كند كه در اين صورت اگر سيره و روش مسلمين استفاده از آنها باشد، وضو صحيح وگرنه باطل است.
(رجوع شود به مسأله ي 275 رساله. )
579. وضو از شيرهاي عمومي كوچه و خيابان كه براي استفاده عموم نصب شده جايز است يا خير؟
ج. اشكالي ندارد.
580. وضو گرفتن از چاه ها يا جوي هايي كه در مزارع مردم وجود دارد، با عدم علم به رضايت صاحبان آن، چه حكمي دارد؟
ج. تا وقتي كه احراز كراهت و عدم رضايت صاحبان آن نشده باشد، اگر معمولاً متدينين از آن آب وضو مي گيرند، وضو گرفتن از آنها اشكالي ندارد.
581. وضوخانه اي وجود دارد كه تابع مسجد است ولي پول آب آن از غير بودجه مسجد پرداخت مي شود، آيا استفاده از آن آب براي وضو اشكال دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
582. چشمه اي در منطقه اي وجود دارد و اگر بخواهيم آب را براي منطقه اي كه مقداري از آنجا فاصله دارد لوله كشي كنيم، مستلزم عبور از زمين هاي ملكي ديگران است، در صورتي كه صاحبان ملك اجازه ندهند، حكم استفاده از آب براي وضو و غسل چيست؟
ج. جايز نيست لوله را بدون اجازه عبور دهند، اما وضو و غسل باطل نيست.
583. اشخاصي كه به مسافرت مي روند، در بين راه به مزارعي مي رسند كه آب جاري و حصاري هم در اطراف آب نيست آيا براي وضو گرفتن احراز رضايت مالك، شرط است يا گمان نداشتن به عدم رضايت كافي است؟
ج. تا وقتي كراهت صاحبان آن احراز نشود، وضو گرفتن اشكالي ندارد.
584. تميز كردن بعضي از اعضاي بدن قبل از وضو با آب مسجد چه حكمي دارد؟
ج. در حد متعارف اشكال ندارد.
585. وضو گرفتن در مسجد و نماز خواندن در مسجد ديگري يا در مكان ديگر چه حكمي پيدا مي كند؟
ج. اگر مزاحمت با وضو گرفتن كساني كه مي خواهند در آنجا نماز بخوانند نداشته باشد، اشكال ندارد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 273 رجوع شود. )
586. اگر آب وضو كه از شير آب مي باشد به علت كلر به رنگ سفيد درآيد، آيا آن آب مضاف است يا خير؟
ج. اگر عرفاً به آن آب اطلاق شود، مضاف نيست و تطهير و وضو با آن جايز است.
587. اگر دست نجس بود و انسان يادش رفت آن را بشويد و با آب قليل وضو گرفت و نماز خواند آيا نماز صحيح است؟
ج. اگر احتمال ندهد كه دستش را و لو با آب قليل شسته، بايد وضو و نماز را دوباره به جا آورد.
588. در صورتي كه دست نجس بود و آن را با آبي كه كر بودن آن مشكوك است شسته و وضو گرفته، آيا دست پاك شده و وضو صحيح است؟
ج. دست را اگر قبل از شستن داخل آن آب كرده، بايد دست را آب بكشد ولي وضويش صحيح است.
589. آيا آب وضو بايد تصفيه شده باشد؟
ج. ضرورت ندارد، مگر آن كه مواد محلول، آب را مضاف كرده باشد.
590. اگر كسي سهواً يا از روي جهل با آب غصبي وضو بگيرد، وضويش صحيح است؟
ج. صحيح است ولي قيمت آب را ضامن است.
591. اگر آب ميوه تصفيه و صاف شود مي توان براي وضو استفاده كرد؟
ج. جايز نيست.
592. وضو گرفتن از آب هاي معدني مثل آبگرم مغان و سبلان و سرعين و در كل آب هايي كه آهكي و گوگردي هستند، چه حكمي دارد؟
همچنين از آب هايي كه گل آلود است - مثل رود ارس - مي شود وضو ساخت يا خير؟
ج. تا صدق آب مطلق بر آنها بكند، اشكال ندارد.
593. اگر وضو گرفتن فقط با آب آلوده و كثيف امكان داشته باشد آيا وضوي با اين آب صحيح است يا بايد تيمم بگيرد؟
ج. در صورت مضاف شدن يا نجاست و يا ترس از ضرر رساندن آب آلوده، وضو با چنين آبي صحيح نيست؛ مگر در بعض موارد صورت اخير.
594. با توجه به غلظت و شوري درياچه اروميه، آيا وضو گرفتن از آن صحيح مي باشد؟
ج. بله صحيح است.
595. آيا مهمان براي وضو و غسل بايد از ميزبان اجازه بگيرد؟
ج. لازم نيست.
596. اگر در بين وضو بفهميم كه آب غصبي است، ادامه وضو بنا بر اين قصد كه قيمت آب را بپردازيم، چگونه است؟
ج. نمي توان وضو را ادامه داد، مگر اين كه در همان بين بتوان صاحبش را راضي نمود يا اطمينان به رضايت او داشت؛ هر چند به پرداخت قيمت آب به او.
597. شخصي بدون اطّلاع سازمان آب و فاضلاب انشعاب آب كشيده، وضوي او چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
598. شخصي از منزل همسايه و بدون اطلاع سازمان آب لوله فرعي كشيده و پول آب را به همسايه مي دهد وضو و غسلش با آن آب چه حكمي دارد؟
ج. با اجازه از سازمان آب اشكال ندارد و بدون اجازه حكم آن گذشت.
599. آيا لاك و لوازم ديگر آرايشي كه زنان استفاده مي كنند براي وضو گرفتن اشكالي ايجاد مي كند؟
ج. لاك و امثال آن كه جرميّت دارد، مانع از رسيدن آب به پوست است، لذا بايد قبل از وضو آنها را برطرف كند.
600. كاشتن خط لب و ابرو آيا مانع از رسيدن آب مي شود؟ وضو در اين صورت صحيح است؟
ج. وضو صحيح است.
601. خضاب كردن دست و ناخن با حنا چه حكمي دارد؟
ج. براي وضو و غسل مانعي ندارد.
602. آيا بلند گذاشتن ناخن در وضو اشكال ايجاد مي كند؟
ج. اشكال ندارد، فقط بايد به زير آن قسمت هاي بلند از ناخن، آب برسد.
603. اگر زني براي اين كه بعداً مي خواهد آرايش كند زودتر وضو بگيرد آيا در نيّت او خللي وارد مي شود يا وضوي او صحيح است؟
ج. اگر قبل از وقت نماز باشد بايد به نيّت استحباب، وضو بگيرد، نه براي خواندن نماز واجب.
604. ابروهاي من ريخته و در دانشگاه مجبورم از سرمه استفاده كنم، وظيفه من در مورد وضو و نماز چيست؟
ج. اگر سرمه مانع رسيدن آب به پوست است، لازم است برطرف شود.
605. داروهايي كه براي جلوگيري از ريزش موي سر با تجويز پزشك استفاده مي شود، آيا براي وضو اشكال ايجاد مي كند.
؟
ج. اگر مانع رسيدن آب به پوست است، بايد برطرف شود و اگر ضرورت دارد، وظيفه ي او جبيره است و احتياطاً تيمم هم ضميمه كند خوب است.
606. آيا موي مصنوعي در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست مي شود؟
ج. اگر به پوست چسبيده است، مانع است.
607. پوست بدن اين جانب بسيار چرب است.
آيا چربي آن در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست است؟
ج. اگر جرم ندارد كه مانع از رسيدن آب به پوست باشد، اشكال ندارد. اما اگر احراز كند كه صورت يا دستها به قدري چرب است كه آب به پوست نمي رسد، اوّل محل وضو را از چربي خشك كند و بعد وضو بگيرد.
608. بر روي مچ دستم آثار رنگي كه از ساعت مچي نشأت گرفته باقي مانده است، آيا براي وضو گرفتن اشكال دارد؟
با توجّه به اين كه اثر باقي مانده پاك نمي شود.
ج. رنگ بدون جرم، مانع حساب نمي شود.
609. رنگي كه خانم ها براي موي سر استفاده مي كنند، آيا مانع از صحّت مسح در وضو مي شود؟
ج. بعد از برطرف كردن جرم، رنگ تنها مانع از مسح نمي شود.
610. اخيراً افرادي كه فاقد ناخن هستند، به وسيله پيشرفت علم پزشكي مي توانند ناخن مصنوعي بكارند.
1) حكم شرعي كاشتن ناخن مصنوعي را بيان فرماييد.
ج. شخصي كه اصلاً ناخن ندارد و مي خواهد ناخن مصنوعي بكارد، آن ناخن جزو بدن او نمي شود، چون رشد و نمو ندارد و از اوّل اين كاشتن جايز نيست، چون اضطرار ندارد.
2) در هر حال اگر كسي ناخن مصنوعي بكارد، وظيفه اش در وضو و غسل چيست؟
ج. در وضو و غسل اشكال پيدا مي شود و در داخل وقت نماز، ضايع نمودن امر واجب محسوب مي شود و قبل از وقت نماز هم خلاف احتياط است؛ ولي اگر اين كار را كرد و هنگام وضو يا غسل امكان بيرون آوردنِ آن نبود، بايد در مسح و غسل عمل به جبيره كند.
611. پس از نماز و گذشتن حدود يك ساعت از وضو گرفتن، متوجّه قي چشم شدم. اگر احتمال بدهم كه پس از وضو حاصل شده، آيا وضو صحيح است؟
ج. در فرض مذكور وضو صحيح است.
612. آيا كرم، مانع از رسيدن آب است؟
ج. اگر چربي آن به حدّيست كه عرفاً آب به پوست مي رسد مانع نيست.
613. آيا روغن زيتون يا نارگيل يا هر روغن ديگر، مانع مسح سر است؟
ج. اگر چربي به گونه ايست كه عرفاً آب به پوست مي رسد، مانع نيست.
614. بعد از استفاده از مواد آرايشي و پاك كردن آنها رنگي بر بدن باقي مي ماند، آيا اين رنگ مانع از رسيدن آب به پوست مي شود؟
ج. در صورت داشتن جِرم، مانع محسوب مي شود؛ ولي اگر فقط رنگ باشد (مثل رنگ حنا) مانع نيست.
615. اگر انگشت بزرگ پا هنگام وضو لاك داشته باشد، آيا اشكالي دارد؟
ج. اگر انگشتان ديگر پا، لاك ندارد مي توان از سر انگشتان ديگر مسح نمود اما اگر بخواهد از سر انگشت بزرگ مسح كند، برطرف كردن لاك به اندازه ي مُسَمّاي مسح لازم است.
616. آيا در مسح مي توان تمام انگشتان را به جز انگشت كوچك لاك زد و روي آن مسح كشيد؟
ج. بله، مي توان.
617. اگر چهار انگشت كوچك پا را لاك بزنيم و براي وضو انگشت بزرگ را لاك نزنيم، آيا وضو صحيح است؟
ج. بله، با مسح بر انگشت بزرگ، وضو صحيح است.
618. دچار بيماري اي شدم كه بايد پلك هايم را هر شب با پمادي مخصوص چرب كنم و حق استفاده از صابون را نيز ندارم تكليف چيست؟
ج. هر مقدار كه وقت بستن پلك ها باطن حساب مي شود اشكال ندارد و در غير آن اگر چربي آن تا وقت نماز باقي بماند و براي وضو مانع باشد، بايد آن را كم كند به حدي كه عرفاً آب به پوست برسد و اگر از اين مقدار هم معذور است، وظيفه اش جبيره است.
619. شغل افرادي، به گونه ايست كه هميشه با رنگ يا گريس و چيزهاي ديگر سر و كار دارند و هر چه وقت صرف كنند، بعد از وضو بازهم رنگ يا گريس ديده مي شود، وظيفه اين افراد چيست؟
ج. رنگ و چربي كه عرفاً جرم ندارد، مانع نيست و اگر مشكوك است بايد برطرف كند.
(مسأله ي 297 رساله) ماندن اثر اشيا بر دست
620. آيا اثر شستن دست آلوده به نفت و نيز رنگ خوراكي ها - مثل گردو و اثر گچ و سيمان و نيز خودكار و خودنويس و چيزي كه در مدت طولاني از دست پاك مي شود - مانع رسيدن آب به اعضا مي باشند يا خير؟
ج. در صورت داشتن جرم مانع محسوب مي شوند اما اگر فقط رنگ آن به اعضاي وضو باقي مانده باشد، مثل رنگ گردو اشكالي ندارد.
621. آيا موادي مانند ژل، كتيرا و روغن مو كه براي موي سر استفاده مي شود، مانع از وضو مي شوند؟
ج. اگر داراي جرم است كه مانع از رسيدن آب است بايد برطرف شود.
622. آيا سرمه چشم براي زنان در هنگام وضو ضرري به صحت وضو مي زند يا خير؟
ج. اگر داخل چشم كشيده شده باشد، اشكالي ندارد و در صورتي كه بيرون از چشم بوده و مانع از رسيدن آب به پوست باشد، لازم است برطرف شود.
623. اگر كسي بعد از وضو متوجه شده چيز خيلي كمي به اعضاي وضويش بوده چه كند؟
ج. اگر در وقت وضو بوده و مانع بوده بايد دوباره وضو بگيرد.
624. اگر وضوگيرنده در مسح پا، مانعي را بعد از مسح ديد آيا مي تواند مانع را برطرف كند و دوباره مسح كند؟
ج. اگر موالات به هم نخورد، اشكال ندارد.
625. اگر قبل از وضو، از نظر مانع رسيدن آب وارسي شود و در اثناي نماز يا بعد از نماز متوجه مانعي شود حكم چيست؟
و نيز اگر قبل از نماز وارسي نكرده باشد و بعد يا در اثناي نماز متوجه مانع شود.
ج. در صورت اوّل نماز و وضويش صحيح است و در صورت دوم وضويش را احتياطاً دوباره بگيرد؛ ولي اگر بعد از نماز متوجه شود نمازش صحيح است.
626. آيا پاك نمودن چرك هاي زير ناخن در هنگام وضو لازم است؟
ج. اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولي اگر ناخن را بگيرند بايد براي وضو چرك آن را برطرف كنند و نيز اگر ناخن بيشتر از حد معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقداري را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايند.
627. آيا در اثناي وضو يا غسل مي شود مانع را برطرف كرد يا حتماً بايد قبل از شروع وضو باشد؟
ج. اگر موالات و شرايط وضو مثل شستن از بالا به پايين رعايت شود، اشكالي ندارد.
628. اگر مواد رو غني به صورتي بود كه بدون پاك كننده از روي اعضاي وضو پاك نمي شد و مواد شيميايي و پاك كننده در مدت نماز در اختيار نباشد، در چنين مواقعي تكليف وضو و غسل چيست؟
ج. بايد وضو و غسل جبيره به جا آورد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
629. اگر شك كنيم، چيزي كه بر اعضاي وضوست جرم دارد يا خير تكليف چيست؟
ج. بايد احراز كند كه آب به پوست مي رسد و اگر شك زياد ناشي از وسوسه است اعتنا نكند.
(توضيح بيشتر در مسأله ي 297 و 375 رساله آمده است. )
630. آيا مي شود از روي جوراب نازك مسح كشيد؟
ج. جايز نيست.
631. اين جانب بر اثر بيماري، بول و مدفوعم بدون اختيار خارج مي گردد و با توجّه به اين كه هيچ گونه احساسي ندارم تا بفهمم چه موقع خارج مي شود، آيا مي توانم با يك وضو دو نماز بخوانم يا بايد قبل از نماز دوّم تفحّص كنم؟
ج. قبل از نماز بايد تفحّص كنيد.
632. شخصي كه سينوزيت دارد و استعمال آب سرد برايش ضرر دارد با توجه به اين كه بعضي ها معتقدند وضو با آب گرم ضرري ندارد، آيا بايد تيمم كند يا وضو بگيرد؟
ج. در صورتي كه آب گرم براي او ضرري ندارد بايد با آب گرم وضو بگيرد.
633. همراه داشتن كيسه ادرار - كه معمولاً نجس است - در هنگام نماز چه حكمي دارد؟
و اگر در بين نماز مدفوع يا ادرار بي اختيار خارج شود و كيسه پاك را نجس كند، نماز چه حكمي پيدا مي كند؟
ج. احتياط واجب آن است كه پيش از هر نماز مخرج بول و كيسه اي كه نجس شده را آب بكشد يا عوض كند.
( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 318 رساله رجوع شود. )
634. وضو و غسل و نماز شخصي كه مدفوعش به كيسه مي ريزد چگونه است؟
ج. به مسأله ي 312 الي 320 و نيز مسأله ي 378 رساله رجوع شود.
635. شخصي نمي تواند نجاست را از خود برطرف كند (به علت معلوليت در بيمارستان و پرستارها هم همكاري ندارند) حال با توجه به اين كه نجاست هم زياد است، در مورد وضو و نماز چه بايد بكند؟
ج. هر مقداري كه مي تواند نجاست را از بدن كم كند و اعضاي وضو را تطهير كند و وضو بگيرد و نمازش را بخواند.
636. به دليل ساييدگي مفاصل قادر نيستم خود را تطهير نمايم، وظيفه من براي نماز چيست؟
ج. هر مقداري كه مي توانيد نجاست را از بدن كم كنيد و اعضاي وضو را تطهير كنيد و وضو بگيريد و نماز را بخوانيد.
637. كساني كه پي در پي از آنها بول يا غائط يا باد معده خارج مي شود، چگونه وضو بگيرند و نماز بخوانند؟
ج. به مسائل 312 الي 320 رساله رجوع كنيد.
638. وضو گرفتن برايم سخت و مضر است و نسبت به تيمم حساس هستم، وظيفه ام چيست؟
ج. بايد بر چيزي كه حسّاس نيست، مثل قطعه سنگ پاك، تيمم كنيد.
639. جواني هستم كه از كنترل باد معده عاجزم و براي گرفتن وضو و نماز دچار مشكل مي شوم، لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
ج. به وظيفه كساني كه نمي توانند از بيرون آمدن بول و غائط خود داري كنند، عمل نماييد. (مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود. )
640. كسي كه مبتلا به مرض نفخ شكم است، گاهي براي يك نماز بايد بيش از ده دفعه وضو بگيرد، تكليفش چيست؟
ج. در اين باره به مسأله ي 316 رساله و قبل از آن مراجعه شود.
641. اگر شخصي به واسطه بيماري (مسدود شدن مقعد) به جاي روده، كيسه اي در خارج بدن او وصل كنند براي نماز چه كند؟
ج. ظاهراً همان حكم مبطون را دارد، كه در رساله مذكور است.
(به مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود. )
642. عمل خال كوبي در مواضع وضو چه حكمي دارد؟
ج. مانع وضو نيست.
643. اگر بر جراحت پوسته اي بگيرد و به نظر برسد كه در زير آن لكه ي خوني ايجاد شده، آيا مي شود بر روي آن وضو گرفت يا بايد پوسته ي روي زخم كنده شود و خون زير آن را پاك كرد و سپس وضو گرفت؟
ج. اگر آن پوسته ظاهر بدن محسوب شود، كندن آن لازم نيست.
644. اگر روي زخم صورت و دست بخيه زده شده و يا سرم به دست باشد، با فرض پاك بودن دست و صورت و بخيه و سرم، وظيفه ي انسان وضوي جبيره است يا وضوي معمولي؟ و آيا علاوه بر وضو تيمّم هم لازم است؟
ج. اگر دست بر بخيّه بكشد و آب به گرداگرد سرم برساند، كافي است.
645. اگر عضو كافر را به دست مسلمان پيوند كنند - مثلاً از مچ تا انگشتان - و هنوز جزو بدن او نشده است، تكليف او از نظر وضو چيست؟
ج. احتياطاً آن را جبيره كند و اگر @مستوعب نباشد، تيمّم لازم نيست.
646. شخصي كه وظيفه اش وضوي جبيره است اگر در غير وقت نماز به نيّت طهارت وضو بگيرد، وضويش چه حكمي دارد؟
آيا با اين وضو مي تواند نماز واجب بخواند؟
ج. اگر وظيفه او جبيره بوده و در وقت نماز عذر او برطرف نمي شود، وضويش صحيح است و مي تواند با آن نماز بخواند.
647. وضوي شخصي كه تمام دست راستش در گچ است، چگونه است؟
ج. با دست چپ صورت خود را بشويد و دست راست را هم جبيره كند و دست چپ را از بالا به پايين زير شير بگيرد كه شسته شود و مسح ها را هم با دست چپ انجام دهد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
648. بيماراني كه زخم بازدارند - مثل زخم هاي شكم كه مرتب ترشح دارد - تكليف آنها براي وضو و غسل چيست؟
ج. به مسأله ي 330 رساله و نيز 333 و قبل و بعد آنها رجوع شود.
649. شخصي به عنوان جبيره دستش را در كيسه ي پلاستيكي كرده و به جاي دست كشيدن آن را شسته است، آيا نمازش صحيح است؟
ج. بايد نمازش را بنا بر احوط دوباره بخواند.
650. اگر يكي از اعضاي وضو زخم شده باشد و خون آن سفت شده باشد، براي وضو چه بايد كرد؟
ج. در صورتي كه عسر و حرج پيش نيايد بايد آن را اوّل پاك كرد و سپس وضو گرفت و در صورت ضرر داشتن آب و يا عسر و حرج، بايد به وظيفه جبيره عمل نمايد.
651. اگر در جاي وضو زخمي باشد كه خونش بند نمي آيد و آب هم برايش ضرري ندارد، چه بايد كرد؟
ج. بايد به دستور جبيره عمل كرده و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
652. مدتي شست پايم به علت ضربديدگي باندپيچي بود، آيا وضو از روي باند درست بوده است؟
ج. بايد بر انگشت هاي ديگر پا كه باز است مسح كند و اگر چنين نكرده، وضو صحيح نبوده است.
653. هرگاه يك انگشت شكسته و تمام دست تا مچ را بسته باشند، وظيفه انسان براي وضو چيست؟
ج. اگر براي بهبود انگشت، بستن تمام دست لازم است و يا باز كردن آن موجب عسر و حرج است، تمام آن حكم جبيره پيدا مي كند.
654. اگر محل مسح كسي زخم باشد، وظيفه اش چيست؟
ج. در صورت عدم امكان براي تطهير محل، بايد به وظيفه ي جبيره عمل نمايد.
(مسأله ي 330 رساله)
655. خوني كه زير ناخن مي باشد و به صورت جامد درآمده است، آيا نجس است؟
براي وضو چه بايد كرد؟
ج. در صورتي كه روي آن باز نشده است، براي وضو اشكالي ندارد و اگر باز شده باشد، در صورتي كه مدت زيادي از آن گذشته و ديگر به آن خون گفته نمي شود، اشكالي ندارد و در غير اين صورت بايد اوّل آن را ازاله و تطهير نمود و سپس وضو گرفت و در صورت عسر و حرج بايد به حكم جبيره عمل كرد و احتياطاً تيمم هم ضميمه نمود.
656. آيا از پارچه ي ابريشمي براي جبيره مي توان استفاده كرد؟
ج. در وضو و غسل و تيمم مانعي ندارد.
657. آيا مي شود به عنوان جبيره، پلاستيك گذاشت؟
ج. مانعي ندارد.
658. آيا مي توان براي وضوي جبيره اي از كيسه ي پلاستيكي و يا چسب زخم استفاده كرد؟
ج. بله، مي توان با آن جبيره نمود، به شرط اين كه پاك باشد و زيادتر از حد را نپوشاند.
659. اگر شخصي براي كسي كه دست او شكسته و گچ گرفته آب بريزد، وضوي او چه حكمي دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
660. اگر هر دو دست انسان (تا مچ)، در گچ باشد چگونه بايد وضو بگيرد؟ و اگر نتواند مسح را انجام دهد، چه بايد بكند؟
ج. اگر هر دو دست است، بايد با كمك ديگران وضوي جبيره بگيرد و مسح او را هم فرد ديگري انجام دهد، به اين صورت كه از دست او آب بگيرد و به جاي مسح او بكشد و احتياطاً او با كمك ديگران تيمم هم بنمايد (مسأله ي 290 رساله).
661. اگر شخصي پايش قطع شده باشد و فقط پاشنه ي پاي او مانده باشد - يعني قسمتي را كه بايد مسح بكشد از بين رفته باشد، وظيفه او در مسح چيست؟
ج. احتياط آن است كه در نزديك ترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.
662. شخصي كه هر دو پاي او از زانو قطع شده است، وظيفه ي وي درباره ي مسح چيست؟
آيا ضميمه كردن تيمّم لازم است؟
ج. احتياط آن است كه در نزديك ترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.
663. وضوي شخصي كه اصلاً دست و پا ندارد، يا يك دست و يك پا ندارد، چگونه است؟
ج. اكتفا به شستن و مسح ساير اعضا مي كند.
664. اگر كسي حركت دادن اعضاي وضويش مشكل باشد يا اصلاً قادر به حركت دادن آنها نيست، وظيفه او جهت طهارت هاي سهگانه و چگونگي آنها را در دو مورد زير بيان فرماييد:
1) حركت نداشتن دست چپ.
ج. با يك دست انجام مي دهد.
2) حركت نداشتن دو دست.
ج. بايد از ديگران كمك بگيرد.
665. كسي كه يك دست خود را تا مچ يا تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟
ج. در شستن دست به آن چه كه از دست باقي مانده اكتفا مي نمايد با حفظ ترتيب از مرفق به طرف مچ بنا بر احتياط و با كف دست سالم همه ي مسح ها را انجام مي دهد.
666. كسي كه هر دو دست خود را تا مچ از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟
ج. هر چه مانده را مي شويد و بنا بر احتياط مسح ها را با نزديك ترين عضو باقي مانده به كف دست انجام مي دهد.
667. كسي كه دو دست خود را تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟
ج. طرف بازو را كه در حال اتصال از مرفق بوده مي شويد و با همان آب وضو مسح مي كند و در صورت عدم توانايي از اين مقدار جهت وضو نايب مي گيرد.
668. كسي وظيفه اش وضو به كمك نايب بوده، امّا چگونگي وضوي نيابتي را نمي دانسته و وضوي نيابتي را اشتباهي انجام داده است، آيا نمازهايي را كه خوانده است صحيح است يا بايد قضا نمايد؟
ج. در فرض بطلان وضو و عدم عمل به وظيفه بايد قضا كند.
669. كسي كه وظيفه اش وضو به كمك نايب است؛ امّا گرفتن نايب موجب رو انداختن و منّت مي شود، چه بايد بكند؟
ج. آن چه ذكر شده تا به حد حرج نرسيده عذر نيست و اگر از لحاظ مالي متمكّن است، پول بدهد و نايب اجير كند.
670. افرادي كه توسط نايب، وضو مي گيرند آيا يقين و شك خودشان ملاك است يا يقين و شك نايب ملاك عمل است؟
(مثلاً نايب پس از وضو يقين دارد مانع يا نجاستي در اعضاي وضو نبوده است؛ ولي خودش معتقد است هنگام وضو مانع يا نجاست در اعضا بوده است. )
ج. يقين و شك خود آن شخص معيار است.
اگر يقين دارد كه در هنگام وضو مانع بوده، وضو باطل است و اگر شك دارد كه هنگام وضو بوده، صحيح است.
671. شخصي وضوي نيابتي را اشتباه انجام داده تكليف نمازهاي خوانده شده ي او چيست؟
آيا نايب ضامن است؟
ج. خود مكلف ضامن نمازهاي خودش است.
672. در غير ضرورت اگر شخص ديگري انسان را وضو يا غسل دهد، آيا صحيح است؟
ج. خير، باطل است.
(مسأله ي 290 رساله و قبل آن)
673. اگر نايب از روي كراهت و يا خجالت انسان را وضو دهد آيا طهارت حاصل شده يا خير؟
ج. بله، ظاهراً طهارت حاصل شده است.
674. آيا مي توان روي پاي مصنوعي مسح كرد؟
ج. مسح روي پاي مصنوعي فايده ندارد.
675. شخصي كه فلج است و از كفش طبي و عصاي چوبي استفاده مي كند و درآوردن كفش براي او امكان ندارد، وظيفه ي مسحش چيست؟
ج. بايد بر روي آن مسح نمايد.
676. دست راست شخصي از مچ قطع شده، آيا مسح سر و پاي راست را با دست چپ بكشد؟
ج. بله، بايد با دست چپ بكشد.
677. شخصي كه دست و پاي اضافي دارد، چگونه بايد وضو بگيرد؟
ج. دست زايد را بايد بشويد و لو مستقل هم باشد بنا بر احتياط؛ ولي پاي اضافي را ظاهراً لازم نيست مسح كند.
678. جانبازان قطع نخاعي كه قدرت بر وضو و تيمم ندارد چگونه بايد وضو بگيرند.
ج. به مسأله ي 290 و 291 رساله رجوع شود.
679. كسي كه يك پا و يا هر دو پا را از دست داده است، براي مسح چه كند؟
ج. ظاهراً براي مسح پا تكليف ندارد.
680. انگشتان دست راست من قطع شده است، آيا مي توانم با دست چپ به جاي دست راست وضو بگيرم؟
ج. با دست چپ صورت و دست راست را مي شوييد و مسح ها را انجام مي دهيد و خود دست چپ را هم با گرفتن زير شير آب و يا با باقي مانده از كف دست راست، مي شوييد.
681. آيا دست مصنوعي بايد هنگام وضو شسته شود؟ و آيا براي سجده، كف دست مصنوعي بايد روي زمين قرار گيرد؟
ج. ظاهراً لازم نيست.
682. شخصي كه دو انگشت شست و سبابه و قسمتي از پاي راست او قطع شده است، چگونه مسح را انجام دهد؟
ج. بر مقدار باقيمانده مسح كند.
683. شخصي كه قدرت مسح پا را ندارد ولي پايش سالم است، آيا بايد نايب بگيرد يا تيمم كند؟
ج. به مسأله ي 290 رساله رجوع شود.
684. آيا اسم امامان و پيامبران را اگر به زباني ديگر نوشته شده باشد، بدون وضو مي شود لمس كرد؟
ج. اگر به نحو ترجمه وصفي نباشد فرق نمي كند و احوط عدم مس بدون طهارت است.
685. آيا دست كشيدن به اسامي انبياء عليهم السّلام نيز حكم اسامي ائمّه اي اطهار عليهم السّلام را دارد؟
ج. بله.
686. آيا آرم جمهوري اسلامي ايران - كه نمادي از كلمه ي «لا اله الّا اللَّه» است - را مي توان بدون وضو دست زد؟
ج. جايز نيست.
687. آرم جمهوري اسلامي كه در بعض ميادين نصب مي شود، اگر سايه ي آن روي زمين افتاده باشد آيا مي توان از روي آن رد شد؟
ج. لمس بدون طهارت مانعي ندارد. بله؛ اگر راه رفتن بر روي سايه، هتك به حساب مي آيد، اجتناب شود.
688. مس سه نقطه [ … ] و يا [ا … ] كه جايگزين نام اللَّه شده اند، چه صورتي دارد؟
ج. اشكال ندارد، ولي اگر حرف الف به نيّت جزو اسم جلاله نوشته شده باشد، جايز نيست.
689. آيا كلمه «بسمه تعالي»
را بدون وضو مي توان مس نمود؟
ج. نمي توان بدون وضو مس كرد، به خاطر وجود ضمير در آن.
690. مس اسماء اللَّه تعالي كه مضاف اليه واقع مي شود بدون طهارت، احتياط در ترك آن است.
آيا اسمايي كه منسوب واقع مي شود، چه حكمي دارند؟
ج. همين احتياط جاري است.
691. لمس كردن القاب معصومين مثل رضا، صادق، كاظم و … عليه السّلام براي شخصي كه وضو ندارد، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.
692. لمس كردن پول منقّش به نام هاي معصومين عليهم السّلام و يا اسامي جلاله براي شخص بدون وضو چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.
693. انداختن گردن بند به گردن كه به نام هاي خداوند و يا معصومين منقّش است، چه حكمي دارد؟
ج. تماس بدن غير متطهّر به آن اسامي، جايز نيست.
694. گاهي عدد 110 را به نشان نام مبارك حضرت امير المؤمنين مي نويسند. آيا احترام اين عدد لازم است؟
يعني بدون وضو لمس آن جايز نيست؟
و اگر اين عدد به زبان ها و سبك هاي غير متعارف نوشته شده باشد چه طور؟
ج. مانعي ندارد.
695. خالكوبي اسامي حضرات معصومين عليهم السّلام اگر براي ارادت قلبي باشد، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، به اعتبار لوازمش.
696. آيا انداختن گردن بند به نقش پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم توسط زنان اشكال دارد؟
ج. در صورتي كه تمثال حك شده آن حضرت باشد، از حيث مس اشكال ندارد، ولي اگر اسم آن حضرت حك گرديده است، بايد از تماس بدن بدون طهارت با آن پرهيز نمايند.
697. آيا كساني كه اسماي جلاله خداوند متعال يا آيات قرآني يا نام هاي معصومين عليهم السّلام را تايپ مي كنند، بايد وضو داشته باشد؟
ج. در صورت عدم تماس مستقيم دست با اسماء، طهارت لازم نيست.
698. آيا دست كشيدن به قرآن انگليسي طهارت مي خواهد؟
ج. خير.
699. مس قرآن توسط دانش آموزاني كه وضويشان كامل و صحيح نيست، چه حكمي دارد؟
وظيفه مربّي آنها چيست؟
ج. اگر مكلف و بالغ باشند، بايد با وضوي صحيح مس كنند.
700. مس كلمه عبد الله و حبيب اللَّه بدون وضو چه حكمي دارد؟
ج. مس كلمه ي «اللَّه» در چنين اسم ها و كلماتي بدون طهارت جايز نيست، بنا بر احتياط.
701. آيا نابينايان مي توانند الفاظ جلاله اي را كه با خط بريل نوشته شده بدون طهارت مس كنند؟
ج. اگر آن لفظ مشخص و خوانا باشد، مس آن بدون طهارت، حرام است.
702. اگر روي فرشي لفظ جلاله بافته شده باشد، آيا پا گذاشتن روي آن اشكال دارد؟
آيا شخص جنب و حايض مي تواند روي آن را لمس كند؟
ج. جايز نيست.
703. روي بعضي از سكه ها اسم مبارك امام رضا عليه السّلام ثبت شده است، آيا لمس آنها بدون طهارت جايز است؟
ج. جايز نيست، بنا بر احوط. (مسأله ي 323 رساله).
704. برخي از فاميلي ها منسوب به ائمه عليهم السّلام است مثل حسيني، فاطمي، كاظمي و يا تركيباتي از اسماء اللَّه در آن به كار رفته، همچون عبدالهي امر الهي و … آيا نوشتن، دست كشيدن بدون وضو و زير دست و پا انداختن چنين فاميلي هايي اشكال دارد؟
ج. در آن چه اسم خدا دارد، واجب الاحترام است و در منسوب به ائمه عليهم السّلام اگر مقصود از منسوب اليه همان ائمه باشند، احترام آنها هم لازم است.
705. آيا اثبات مني از راه بوييدن و استشمام امكان دارد؟
ج. تا يقين به مني بودن نكند، حكم مني را ندارد؛ مگر در صورت صدق علايم مني كه در مسأله ي 350 رساله آمده است.
706. كسي كه نمي داند غسل جنابت واجب است، نمازهايي كه با حال جنابت خوانده، چه حكمي دارد؟
ج. باطل است.
707. با تيمم بدل از غسل جنابت، آيا مي توان وارد مسجد شد؟
ج. اگر وظيفه اش تيمم بوده است تا تيمم و عذر او باقيست مي تواند وارد مسجد شود ولي اگر عذرش تنگي وقت بوده، يا با داشتن آب، براي نماز يا خوابيدن تيمم كرده، فقط كاري را كه براي آن تيمم نموده مي تواند انجام دهد و نمي تواند با آن وارد مسجد شود.
708. آيا مي توان مني را با اثر آن، مثلاً اين كه اين مايع سفيد است اثبات كرد؟
ج. خير، نمي توان اثبات نمود، بلكه بايد علايم مني را دارا باشد.
709. اگر دكتر در ادرار كسي تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار آبي با لزوجت و چسبندگي ببيند و احتمال قوي دهد كه مني است، آيا آن آب حكم مني را دارد؟
ج. اگر با شهوت و جستن بيرون نيامده و بدن پس از آن سست نشده، حكم مني را ندارد، مگر علم يا اطمينان حاصل شود.
710. اگر فردي از خواب بيدار شود و ببيند رطوبتي از او خارج شده است و هيچ يك از سه نشانه اي كه در توضيح المسائل آمده، درك نكرده باشد آيا غسل براي او واجب است؟
ج. واجب نيست.
711. اگر در خواب ببيند كه از او مني خارج مي شود، آيا بايد غسل كند؟
ج. اگر پس از بيدار شدن از خواب مني از او خارج نشده باشد، لازم نيست غسل كند.
712. آبي كه بعد از تحريكات جنسي از مردان خارج مي شود و بدون بو و رنگ و كمي چسبنده است، پاك است يا نجس؟
ج. اگر علايم سهگانه يعني خروج با شهوت و جستن و سستي بدن را نداشته باشد، پاك است.
713. اگر انسان از خواب بيدار شود و در خود احساس سستي بكند، آيا غسل بر او واجب است؟
ج. در فرض مذكور غسل واجب نيست.
714. اگر انسان از خروج مني جلوگيري كرد و پس از مدتي بول كند، غسل جنابت بر او واجب مي شود؟
ج. اگر همراه بول مني خارج نشود، غسل بر او واجب نمي شود.
715. آيا بر كسي كه خود ارضايي مي كند ولي نمي گذارد مني خارج شود، غسل واجب است؟
ج. غسل واجب نيست، ولي كار حرام كرده است.
716. اگر انسان در خواب احساس كند كه جنب شده است، آيا اين مورد از انواع جنابت حرام است؟
و آيا نياز به غسل جنابت دارد؟
ج. هر نوع جنابت اعم از حرام و حلال نياز به غسل دارد، لكن جنابت تا وقتي كه همراه علايم سهگانه خروج مني نباشد، اثبات نمي شود، چه در خواب باشد يا بيداري و احتلام در خواب حرام نيست.
717. آيا خواندن و ديدن كتاب يا فيلم هايي كه موجب تحريك مي شود، جايز است؟
اگر آبي بعد از اين بيرون بيايد، آيا حكم مني را دارد؟
ج. حرام است، ولي براي اثبات مني بايد علايم مني را دارا باشد.
718. آيا خواندن آيات سجده دار بر جنب حرام است؟
ج. خواندن سوره هايي كه آيه سجده واجب در آنهاست براي جنب حرام است، هر چند همان آيه سجده نباشد.
719. اگر شخصي در غسلي واجب ترتيب را رعايت نكرد و بعد از غسل روزه گرفت، حكم روزه ي او چگونه است؟
ج. چون تعمّد بر صبح كردن با جنابت نداشته روزه اش صحيح است، مگر عمدي بوده و مي دانسته كه غسلش باطل است.
720. اگر شخصي غسلي انجام داد و بعد از اتمام غسل احتمال داد كه ترتيب را رعايت نكرده است و فكر مي كرده كه فقط نيّت ترتيب كافي است، نمازهاي او چه حكمي دارد؟
ج. شك بعد از غسل اثر ندارد و غسل او صحيح است.
721. شخصي هنگام غسل ترتيبي شك مي كند كه بول يا بادي از او خارج شده يا نه، وظيفه او چيست؟
ج. اعتنا نكند.
722. آيا خيس كردن دست در ظرف آب و كشيدن به اعضاي غسل كفايت از شستن مي كند؟
ج. بله، كفايت مي كند.
723. اگر كسي با مقدار كمي آب غسل كند و تا طرف چپ را مشغول مي شود، آب طرف راست به واسطه گرمي هوا يا باد و يا كمي آب خشك مي شود و يا وقتي مشغول شستن قسمت هاي پاييني طرف راست است، قسمت بالاي آن خشك مي گردد، آيا غسل او صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
724. آيا در انجام غسل مباشرت شرط است و اگر كسي آب را براي انسان باز كند و يا براي رسيدن آب به برخي از مواضع به شستن بدن كمك نمايد، اشكال دارد؟
ج. مباشرت در حال اختيار شرط است ولي آب باز كردن ديگري، منافي با مباشرت نيست.
725. آيا شخصي كه جنب شده است مي تواند در صورت تنگي وقت با تيمم و نجاست بدن نماز بخواند؟
ج. بايد با تيمم نماز بخواند و نجاست را تا جايي كه ممكن است، بشويد يا كم كند.
726. آيا غسل كردن با غساله لباس، با توجه به قليل بودن آب صحيح است؟
ج. اگر آب قليل طاهر باشد، صحيح است و غساله غسله ي مزيله نجس است و هم چنين غسله ي مطهره بنا بر احوط.
727. آيا در غسل جنابت براي هر قسمتي كه مي شوييم، بايد نيّت جداگانه داشته باشيم؟
ج. خير نياز ندارد.
728. شخصي - مثلاً در پادگان - فقط هفته اي يك بار امكان رفتن به حمام دارد، اگر در ميان هفته غسل بر او واجب شد، چه بايد كند؟
ج. بايد به هر طوري كه باشد به وظيفه ي فعليه خود از اقل واجب - غسل و يا تيمم - عمل كند و اگر تيمم كرد، در اوّلين فرصت ممكن غسل واجب خود را به جا آورد.
729. آيا پس از برطرف شدن عذري كه موجب تيمم بدل از غسل شده است، بايد غسل نمود؟
ج. بله.
730. آيا در غسل ترتيبي، رعايت ترتيب در هر عضو نيز لازم است؟
ج. بنا بر احتياط واجب رعايت ترتيب در هر عضو لازم است، به اين صورت كه از بالا شروع كند و به قسمت هاي پايين عضو ختم كند و چنين نباشد كه مثلاً اوّل قسمت پايين سمت چپ را بشويد و سپس قسمت بالاي سمت چپ را بشويد.
731. اگر تمام بدن انسان قبل از غسل خيس باشد، آيا با اتصال آب جديد به خيسي سابق مي توان نيّت غسل كرد؟ يا رساندن و جريان يافتن آب جديد بر اعضاي غسل لازم است؟
ج. با اتصال آب جديد هم، اگر جريان و شستن صدق كند كفايت مي كند.
732. غسل با يك اسم اشتباهي ديگر چه حكمي دارد؟
ج. چون قصد وظيفه دارد، اشكال ندارد.
733. بعد از غسل جنابت چند نماز را مي توان بدون وضو خواند و فاصله زماني بعد از غسل تا اداي نماز چه قدر است؟
ج. تا وقتي كه حدث اصغر از او صادر نشده مي تواند با آن نماز بخواند و اين زمان به هر مقدار كه باشد مانعي ندارد.
734. شخصي كه هنگام ادرار بدنش سست مي شود گاهي هم ادرارش با شهوت بيرون مي آيد، آيا بايد پس از هر ادرار غسل كند و آيا مي شود به نحوي با يك غسل 17 ركعت نماز خواند؟
ج. خروج ادرار با شهوت، موجب غسل نمي شود و جواب از قسمت دوم سؤال، در جواب سؤال قبلي گذشت.
735. به مدت دو سال احكام جنابت را نمي دانستم و غسل جمعه انجام مي دادم، نماز من چگونه است؟
ج. غسل جمعه چون به نيّت وظيفه بوده، كفايت از غسل جنابت مي كند ولي نمازهايي را كه بدون هيچ غسلي به جا آورده ايد باطل بوده است.
736. در اثناي حج عمره رطوبتي از من خارج شد كه شك داشتم مني است يا نه، ولي احتياطاً غسل كردم، عمره من چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد اما با غسل احتياطي، اكتفا از وضو نمي توانيد بكنيد.
737. اگر انسان محتلم شود و وقت براي غسل و شستن بدن نباشد، اگر لباس را عوض كند و با بدن نجس نماز بخواند، چه حكمي دارد؟
ج. بايد تا جايي كه ممكن است نجاست را كم كند.
738. آيا بايد غسل جنابت حتماً در وقت نماز انجام گيرد؟
ج. در وقت نماز غسل بر انسان واجب مي شود و پيش از آن مستحب است كه غسل كند.
739. زمان غسل جمعه چه وقتي مي باشد؟
ج. از اذان صبح تا ظهر اداست ولي بعد از ظهر علي الاحوط نيّت ادا و قضا نكند.
740. اگر قبل از غسل جنابت آبي از روي بدن شخص جنب به جاي ديگر ترشح كند، آيا اين آب پاك است يا نجس؟
ج. اگر آن قسمت از بدن او پاك بوده، آن آب پاك است.
741. اگر مني خيلي كم خارج شود و يا از خروج مني جلوگيري شود، غسل واجب مي شود؟
ج. اگر مني از انسان خارج شود، غسل واجب است و كم و زياد آن فرقي نمي كند، اما اگر مني از جاي خود حركت كند و انسان از خروج آن جلوگيري نمايد، تا وقتي كه خارج نشده است غسل بر او واجب نمي شود.
742. آيا قبل از جنابت، انجام دادن غسل جنابت صحيح است؟
ج. خير.
743. آيا آمدن مني همراه ادرار نياز به غسل جنابت دارد؟
ج. اگر به مني بودن آن علم دارد، فرقي نمي كند لذا اگر پس از غسل باشد، بايد دوباره غسل نمايد.
744. اگر كسي در خواب محتلم شد، چه غسلي بايد انجام دهد و آيا با غسل مي شود بدون وضو نماز خواند؟
ج. اين غسل همان غسل جنابت است و تمام احكام آن را دارد، از جمله اين كه مي شود با آن نماز خواند.
745. در صورتي كه قبل از غسل جنابت يكي از مبطلات وضو از انسان سر زند، آيا بايد وضو نيز بگيرد؟
ج. اگر قبل از انجام غسل باشد پس از غسل نبايد وضو بگيرد.
746. هنگام شستن طرف راست و چپ، سر و گردنم را نيز مي شستم، آيا اين كار صحيح بوده است؟
ج. گرچه لازم نبوده ولي غسل باطل نشده است.
747. ترتيب و موالات يعني چه؟ و آيا در غسل شرط است؟
ج. ترتيب آن است كه اعمال غسل به ترتيبي كه در رساله ذكر شده انجام شود، يعني اوّل سر و گردن شسته شود و سپس طرف راست و پس از آن طرف چپ و موالات يعني پشت سر هم انجام دادن كارها كه در غسل ترتيب لازم است، امّا موالات در آن شرط نيست.
748. آيا نگاه به عورت ديگري هنگام غسل، غسل را باطل مي كند؟
ج. نگاه به عورت ديگري، غير از همسر، حرام است اما موجب باطل شدن غسل نمي شود.
749. آب غسل تا چه اندازه اسراف نيست؟
ج. موارد آن مختلف است ولي مستحب است بيش از يك صاع (تقريباً برابر با 3 كيلوگرم) مصرف نشود.
750. اگر كسي شب جنب شود، آيا نماز صبح، ظهر و عصر را مي تواند با تيمم بدل از غسل بخواند؟
ج. تا وقتي عذر او براي غسل كردن باقي است، با تيمم نمازهايش را مي خواند.
751. در چه صورتي مي توان در ماه رمضان، به جاي غسل تيمم كرد؟
ج. با نبودن آب يا تنگي وقت يا مجوزهاي ديگر تيمم در غير ماه رمضان، مي توان به جاي غسل تيمم نمود.
752. اگر چند ساعت قبل از اذان غسل جنابت كنيم، براي نماز بايد وضو بگيريم؟
ج. اگر حدث اصغر صادر نشده باشد مي توانيد بلكه بايد با همان غسل نماز بخوانيد و نيازي به وضو نيست.
753. آيا كسي كه چند غسل بر او واجب بوده و فراموش كرده، مي تواند به نيّت تمام غسل ها يك غسل انجام بدهد؟
ج. بله، مي تواند.
754. آيا مي توان به نيّت غسل هاي متعدد، يك غسل به جا آورد؟
ج. بله، مانعي ندارد.
755. اگر غسلي بر انسان واجب باشد، ولي آب گرم و مكان مناسب نباشد، حكم چيست؟
ج. تا ممكن است بايد آب را گرم كند و غسل كند.
756. آيا براي غسل جنابت، دوش گرفتن كافيست يا بايد به ترتيب عمل كرد؟
ج. بايد به ترتيبي كه در رساله ذكر شده عمل نمود و دوش گرفتن به تنهايي از غسل كفايت نمي كند.
757. اگر كسي بدون جنب شدن، غسل جنابت انجام دهد، مي تواند با آن غسل نماز بخواند؟
ج. نمي تواند با آن نماز بخواند و لازم است جهت نماز وضو بگيرد.
758. كسي كه نمي دانسته شستن كف پا در غسل لازم است مدتي به اين ترتيب غسل نموده نسبت به نماز و روزه هاي گذشته چه تكليفي دارد؟
ج. چون به صورت طبيعي در هنگام غسل طرف چپ و راست آب به كف پا نيز مي رسد، در صورت احتمال رسيدن آب به كف پاها، غسل هاي گذشته او محكوم به صحت است.
759. اگر بر انسان غسل واجب شود و در منزل حمام وجود نداشته باشد و هوا چنان سرد باشد كه نشود براي غسل بيرون رفت چه بايد كرد؟
ج. بايد در همان اتاق يا دستشويي تا جايي كه ممكن است غسل را به جا آورد.
760. آيا در حال غسل، بايد رو به قبله باشيم؟
ج. لازم نيست.
761. كسي كه از روي احتياط غسل جنابت انجام مي دهد، آيا براي نماز بايد وضو بگيرد؟
ج. بله.
762. آيا كسي كه يقين ندارد جنب شده، بايد غسل كند؟
ج. غسل لازم نيست.
763. چندين سال روزه گرفتم و نماز خواندم در حالي كه نمي دانستم جنب بايد غسل كند، اكنون تكليف نمازها و روزه هاي من چيست؟
ج. هر غسلي كرده باشيد، هر چند غسل مستحبي، چون قصد وظيفه هم داشته ايد، ممكن است كفايت از غسل جنابت نموده باشد؛ ولي نماز و روزه هايي را كه يقين داريد بدون هيچ غسلي در حال جنابت به جا آورده ايد، بايد قضا كنيد و كفاره ي روزه ها را نيز اگر جاهل قاصر غير ملتفت به سؤال نبوديد ادا كنيد وگرنه كفاره واجب نيست، هر چند احوط است.
764. منظور از غسل ما في الذمه چيست؟
ج. مراد غسل هاييست كه قبلاً بر عهده انسان بوده و او به واسطه ي فراموشي و يا علت هاي ديگر، آنها را به جا نياورده است.
765. آيا در هنگام غسل و وضو به جز گفتن نيّت چيز ديگري هم بايد گفت؟
ج. لازم نيست نيّت غسل را به زبان آورد و همين مقدار كه به نيّت غسل شروع به شستن سر و گردن و طرف راست و چپ بدن بنمايد كافي است.
766. در سحر ماه مبارك رمضان، محتلم بودم و به خاطر خجالت و تنگي وقت، غسل نكردم، وظيفه من چيست؟
ج. اگر تيمم هم نكرديد، بايد قضاي روزه را با اداي كفاره ي آن به جا آوريد.
767. آيا در هنگام غسل بدن بايد برهنه باشد؟
ج. اگر بدون برهنه كردن بدن، آب به تمام اعضاي غسل برسد، اشكالي ندارد و مي تواند با لباس غسل كند.
768. اگر براي غسل بخواهيم از ظرف آب استفاده كنيم، اندازه ظرف بايد چه قدر باشد و چند بار بايد آب بريزيم؟
ج. بايد به مقداري آب بريزيد كه تمام اعضاي بدن را غسل دهيد.
769. تعداد غسل هاي واجب براي مرد و زن چند تا هست؟
ج. در اين رابطه به ما قبل مسأله ي 349 رساله مراجعه نماييد.
770. آيا مي شود غسل جمعه را در روز ديگر به نيّت قضا انجام داد؟
ج. روز شنبه مي توان آن را قضا كرد. (توضيح بيشتر در قبل از مسأله ي 551 رساله، بند يك ذكر گرديده است. )
771. آيا حركت كردن در هنگام غسل، آن را باطل مي كند؟
ج. اشكالي ندارد.
772. آيا شرم و حيا مي تواند موجب به تأخير انداختن غسل جنابت شود؟
ج. جايز نيست به علت شرم و حيا غسل جنابت را به تأخير انداخت به گونه اي كه نماز انسان قضا شده و يا مرتكب اعمالي كه نياز به طهارت دارد، شود.
773. آيا مي شود غسل جنابت را قبل از وقت نماز انجام داد؟
ج. غسل جنابت قبل از وقت نماز و به خودي خود مستحب است و مي توان پيش از وقت نماز، انجام داد.
774. آيا با غسل جنابت احتياطي مي شود نماز خواند؟
ج. خير، نمي توان.
775. اگر در بين غسل، حدث اصغر مثل ادرار يا باد معده رخ دهد، غسل چه حكمي دارد؟
ج. احتياط اينست كه غسل را دو مرتبه به طور كامل انجام دهد و براي نماز و كاري كه وضو براي آن لازم است، وضو بگيرد.
776. در صورتي كه شستن يك قسمت از بدن در غسل فراموش شود تكليف چيست؟
ج. به مسأله ي 367 رساله رجوع شود.
777. اگر با تيمم بدل از غسل نماز خوانديم آيا براي نمازهاي بعدي بايد غسل كنيم؟
ج. بلي اگر عذر برطرف شده است.
(به مسأله ي شماره ي 609 رساله مراجعه شود. )
778. عادت خود ارضايي را ترك كرده ام اما با يك مختصر شهوت بدون داشتن شرايط سهگانه، مني از من خارج مي شود. آيا در اين شرايط غسل بر من واجب است؟
ج. اگر يقين به خروج مني باشد، غسل واجب مي شود.
779. اگر غسل هاي ديگري غير از جنابت بر عهده كسي باشد، آيا مي تواند همه را با يك نيّت انجام دهد؟
ج. بله، مي تواند.
780. اگر كسي در سحرگاه ماه رمضان جنب باشد و حمام نرود، آيا مي تواند مشغول خوردن سحري شود و بعد از اذان غسل نمايد؟
ج. نمي تواند و بايد قبل از اذان غسل كند.
781. آيا در غسل دست كشيدن به بدن واجب است، يا فقط جاري كردن آب بر بدن كافي است؟
ج. جاري كردن آب كافي است.
782. اگر كسي در شب زفاف نتوانست غسل كند، آيا مي تواند نماز صبح را با تيمم بخواند؟
ج. حتي الامكان بايد غسل كند.
783. آيا غسل جنابت فوراً بر انسان واجب مي شود؟ و آيا براي چند مرتبه آميزش يك غسل كافي است؟
ج. غسل جنابت به خودي خود مستحب است و پس از وارد شدن به وقت نماز و يا براي انجام كارهايي كه طهارت در آن شرط است واجب مي شود و براي چند آميزش، يك غسل كافي است.
784. آيا شخص جنب مي تواند به جهت امور واجب عرفي - مثل اين كه لازم است در مجلس ترحيم نزديكان در تمام وقت شركت داشته باشد - وارد مسجد شود، در حالي كه تا پايان مراسم دسترسي به آب براي انجام غسل ندارد؟
ج. نمي تواند.
785. شخص جنب مي تواند به عنوان زيارت در حرم امامزاده ها وارد شود يا نه؟
ج. مي تواند.
786. آيا نماز زيارت قبور ائمّه - صلوات اللَّه عليهم اجمعين - را، مي شود با غسل زيارت خواند؟
ج. بايد وضو هم بگيرد.
787. اگر فردي به گمان وسعتِ وقت به قصد طهارت از جنابت، غسل نمود، آن گاه فهميد كه وقت تنگ بوده، آيا غسل صحيح است؟
ج. صحيح است.
788. اگر كسي در صورت شك در بقاي وقت، با جريان استصحاب باقي بودن وقت، غسل كند؟ آيا و در صورت غسل و معلوم شدن خلاف آن، غسل او صحيح است؟
ج. بله، غسل صحيح است.
789. اگر شخصي با همسر خود - كه در حال حيض است - جماع كند، آيا بايد در موقع غسل، نيّت جنابت از حرام نمايد؟
ج. لازم نيست.
790. اگر يقين كند وقت نماز شده و نيّت غسل واجب كند و بعد معلوم شود كه پيش از وقت، غسل كرده، آيا غسل او صحيح است؟
ج. اگر در واقع به قصد وظيفه اي كه بر عهده اش بوده غسل نموده و اشتباه در تطبيق داشته، به گونه اي كه اگر يقين به وقت نداشت، نيّت استحباب مي كرد، غسل صحيح است.
791. كسي كه صبح از خواب بيدار مي شود و شك مي كند كه جنب هست يا نه، آيا مي تواند غسل كند؟
ج. مانعي ندارد به اميد عمل به وظيفه غسل كند، ولي بايد براي عملي كه مشروط به طهارت است - مثل نماز - وضو بگيرد.
792. اگر در غسل با بدن نجس زير دوش برود كه هم غسل كند و هم بدنش پاك شود، آيا غسلش صحيح است؟
ج. اگر قبل از غسل دادن هر قسمتي آب كشيده شود، هر چند به ادامه ي جريان آب، كافي است.
793. اگر يقين داشته كه قبل از غسل، بدن نجس بوده است و شك دارد كه زير دوش قبل از غسل دادن، هر قسمتي را آب كشيده، يا غسل و تطهير در يك لحظه بوده، وظيفه چيست؟
نمازهاي خوانده شده چه حكمي دارد؟
ج. اگر غسل و تطهير آني نبوده، يعني با آغاز شستن نجاست تطهير شده است و به ادامه ي آن از حدث تطهير گرديده - كه نوعاً هم همين طور است - غسل و نمازهايش صحيح بوده. بله، اگر جريان آب در حين غسل بر موضع نجس فقط يك لحظه بوده، پس اعاده غسل موافق احتياط است، اگر احتمال توجه به پاك كردن محل نجس در حين غسل را نمي دهد.
794. در قسمتي از يك قبرستان حمّامي احداث شده است، غسل و نظافت در اين حمّام چه حكمي دارد؟
ج. اگر انسان نداند كه آن زمين فقط وقف قبرستان بوده اشكال ندارد؛ مگر در صورتي كه ايجاد حمام موجب بي حرمتي به بدن مسلمان بشود، مثلاً آب به بدن او برسد كه در اين صورت اشكال دارد.
795. اگر دستشويي هاي مسجدي غصب شود، غسل در آن صحيح است؟
ج. ظاهراً اگر غسل كننده خود غاصب نباشد، اشكال ندارد.
796. آيا در حسينيّه و راه هاي عمومي و پارك ها - با خود نگهداري از نامحرم - مي شود، غسل كرد؟
ج. اشكال ندارد. فقط در حسينيه، بايد خلاف جهت وقفِ آن نباشد.
797. سال ها در انجام غسل ترتيبي تمام ناف و تمام عورت را فقط با يك طرف بدن مي شستم، وظيفه چيست؟
ج. اگر احتمال مي دهيد كه نصف آنها با طرف ديگر هم شسته مي شده است، اعمال شما محكوم به صحّت است.
798. كسي كه غسل واجب دارد مي تواند در و إن حمام به نيّت غسل ترتيبي ابتدا سر و گردن را زير آب ببرد و تكان دهد و سپس همان طور كه در و إن دراز كشيده نيمه طرف راست بدن را به نيّت طرف راست زير آب ببرد و تكان دهد و سپس به همين نحو نيمه ي طرف چپ را غسل دهد؟
ج. مي تواند، ولي در همان حال هم بنا بر احوط بايد رعايت شستن جاهاي بالاتر و سپس پايين تر را بنمايد.
799. در موقع غسل پس از شستن سر و گردن يا طرف راست، آيا لازم است از زير دوش كنار برود و بعد طرف راست يا چپ را بشويد؟
ج. لازم نيست.
800. جهش و سستي بدن را در جنابت زن شرط نمي دانيد و فقط حصول شهوت را در خروج رطوبت مني شرط جنابت فرموده ايد؛ پس چنين رطوبتي با رطوبتي كه به نام مذي كه آن هم در موقع شهوت از مرد و زن خارج مي شود چه تفاوتي دارد؟
ج. مذي قبل از مني خارج مي شود و مني فقط در اوج شهوت خارج مي شود نه هر شهوتي، كه مجرّد خروج با شهوت خاصّه (اوج شهوت) در زن - بدون سستي بدن - موجب احتياط است، گرچه جريان حكم مرد سالم در زن سالم و حكم مرد مريض در زن مريض خالي از وجه نيست؛ به مسأله ي 350 رساله مراجعه شود.
801. در غسل آيا بر زن واجب است تمام موهايش را بشويد؟ با توجه به اين كه آب به تمام پوست رسيده است؟
ج. شستن تمام اطراف موهاي بلند لازم نيست و شستن پوست كافي است.
802. آيا در آب كشاورزي كه برخي از كشاورزان به آنها دارو اضافه كرده اند، مي شود غسل كرد؟
ج. تا از صدق آب مطلق خارج نشده، مانعي ندارد.
803. آيا تلقيح كردن نطفه ي مرد در رحم زن براي بچه دار شدن، موجب غسل جنابت براي زن مي شود؟
ج. خير، موجب غسل نمي شود.
804. آيا غسل هايي كه مخصوص زن ها مي باشد، مي توانند با نيّت جنابت انجام شوند؟
ج. اگر غسل جنابت هم بر عهده آنها هست مي توانند.
805. آيا زن پس از نزديكي شوهر با او بايد مدتي قبل از غسل صبر كند تا مني شوهر از او خارج شود يا خير؟ و اگر فوراً غسل كند و آبي يا رطوبتي مشكوك از او خارج شود، تكليفش چيست؟
ج. لازم نيست صبر كند و خارج شدن مني مرد از زن موجب جنابت زن نيست و اگر خارج شد، فقط همان موضع تطهير شود.
806. اگر در طي ماه رطوبتي از رحم خارج شود كه بعضي از خصوصيات مني را داشته باشد، آيا حكم مني دارد؟
نماز و روزه هايي كه گرفته چه حكمي دارد؟
ج. مني داراي علايميست كه در مسأله ي 350 رساله ذكر گرديده است و اگر احراز كرد كه آن رطوبت مني بوده و نمازهايش را بدون غسل خوانده است، لازم است آنها را قضا كند.
807. اگر بر كسي دو غسل واجب باشد (حيض و جنابت) سپس غسل كند و پس از آن بفهمد كه از حيض پاك نشده است، آيا بايد براي آن يكي هم غسل كند؟
ج. احتياطاً مي تواند در هنگام غسل حيض پس از طهارت از حيض هر دو را نيّت كند.
808. براي جلوگيري از حاملگي از كاندوم استفاده مي كنيم، بر شوهرم به جهت انزال غسل واجب مي شود با توجه به اين كه مني داخل رحم ريخته نمي شود، آيا من هم بايد غسل كنم؟
ج. يكي از عوامل جنابت داخل شدن آلت تناسلي مرد در آلت تناسلي زن است كه در اين صورت فرقي بين استفاده از كاندوم و يا انزال شدن و نشدن مني نيست.
809. كسي كه ديوانگي اش برطرف شده، آيا جنب شدن هاي او در زمان ديوانگي سبب غسل جنابت در زمان عاقل شدنش مي شود؟
ج. بله، بايد غسل كند.
810. زني جنب بوده و حيض شده است، آيا مي تواند در حال حيض غسل جنابت نمايد و چنان چه در حال حيض غسل نمايد، از جنابت كفايت مي كند، يا بعد از پاك شدن بايد دوباره غسل كند؟
ج. بعد از پاكي از حيض يك غسل به نيّت هر دو انجام دهد و همچنين صحيح است قبل از پاك شدن از حيض غسل كند به جهت كمتر شدن پليدي باطني و همچنين غسل هاي ديگر هم از او صحيح است.
811. اگر شخصي غسل جنابت را همراه غسل ديگر با هم انجام دهد و به عبارتي يك غسل كند براي هر دو، آيا در اين صورت باز نيازي به وضو نيست؟
ج. خير، نبايد وضو بگيرد.
812. آيا دوشيزگان و بانوان هم در خواب محتلم مي شوند؟ و تكليف بانواني كه به مسأله ي احتلام جاهل بوده و بدون غسل مدّت ها اعمال عبادي خود را انجام داده اند چيست؟
ج. بلي، ممكن است مثل مردان باشند، اگر چه بعيد است و بر فرض انزال، در احتلام و وجوب غسل همانند مردان هستند و اگر محتلم شده به طوري كه مني خارج شده است، نمازهاي بدون غسل را بايد قضا كند؛ ولي روزه هايي كه جاهل به جنابت خود بوده، قضا ندارد.
813. مريضي كه نمي تواند غسل كند، چه وظيفه اي دارد؟
ج. لازم است تيمم بدل از غسل نمايد.
814. كسي كه در طهارت، نجاست، وضو، به خصوص غسل زياد شك مي كند و آب خيلي مصرف مي كند، وظيفه ي او چيست؟
ج. بايد به شك هايش عمل نكند و مثل افراد متعارف عمل كند.
815. بيماراني كه زخم آنان باز است، مانند زخم هاي شكم كه به خارج ترشح مي كند، چگونه بايد غسل كنند؟
ج. تا ممكن است بايد غسل كنند هر چند غسل جبيره اي و در بعض موارد با تيمم احتياطي و با عدم امكان، فقط تيمم مي كند.
816. اگر جايي از بدن زخم باشد و هنگام غسل خون بيايد، چگونه بايد غسل كند؟
ج. در موقع غسل دادن آنجا بايد آن خون را تطهير كند و سريع غسلش را انجام دهد.
817. اين جانب در مواقعي در خود احساس شهوت مي كنم ولي چون بدنم حس ندارد تشخيص نمي دهم كه جنب شده ام يا نه، آيا حكم شخص جنب را دارم يا خير؟
ج. اگر يقين نداريد كه چيزي از شما خارج شده، حكم به جنابت نمي شود. بله، در شخص مريض، شهوت خاصّه (اوج شهوت) در حال خروج كافيست كه حكم به جنابت شود.
818. اگر كسي كه تمام پاي او گچ گرفته شده جنب شود، غسل بر او واجب است يا تيمّم و يا هر دو؟
ج. در فرض مذكور كه جبيره، بعضي از اعضاي سهگانه غسل را گرفته، غسل جبيره اي كافي است.
(به مسأله ي 343 رساله رجوع شود. )
819. وظيفه ي شخصي كه پي در پي مني از او خارج مي شود چيست؟
ج. در تحصيل طهارت اختياريه و اضطراريه و شرايط لزوم آن في الجمله با @سلس البول شريك است كه در رساله مذكور است.
820. اگر شخصي غسل جبيره اي بگيرد بعد از چند روزي كه جبيره برطرف مي شود، آيا لازم است دوباره غسل كند؟
ج. خير، لازم نيست.
821. شخصي كه آب براي گوشش ضرر دارد، براي غسل چگونه عمل كند؟
ج. اگر گذاشتن چيزي در باطن گوش ممكن نيست، غسل جبيره اي به جاي آورد.
822. اين جانب خود قادر به شستشو و انجام غسل نيستم، آيا مي توانم براي آب ريختن و شستن نايب بگيرم و خود نيّت غسل كنم؟ آيا غسل به اين نحو صحيح است؟
ج. بله، در آن مقداري كه توانايي نداريد صحيح است.
823. بعضي از اوقات پس از بيدار شدن از خواب در كيسه ي مخصوص ادرار خود مادّه اي مي بينم كه نمي دانم مني است يا چيز ديگر و چون بدنم حس ندارد و با قراين ذكر شده در مسأله ي 350 رساله براي من قابل تشخيص نيست، آيا بايد غسل كنم؟
ج. حكم مني ندارد، مگر از روي شهوت خاصّي خارج شده باشد و اگر نمي دانيد، حكم به جنابت نمي شود؛ مگر اين كه بر تقدير متعارف بودن، احراز جنابت بشود و اين معنا بر شما قابل احراز مي باشد.
824. بر اثر مرضي كه به آن مبتلا هستم، گاه بدون اراده از من مني خارج مي شود، آيا موجب جنابت مي گردد و با توجّه به اين كه در يك روز چند بار اتّفاق مي افتد، تكليف شرعي من چيست؟
ج. اگر يقين به مني بودن آن داريد، موجب جنابت است و براي نماز بايد غسل كنيد و اگر نمي توانيد تيمّم نماييد.
825. دستگاه تناسلي خانمي اشكال داشته و بنا بر آزمايشات و اظهار چندين دكتر متخصّص لوله ي واژن و رحم ندارد [البته قابل ذكر است كه رحم در ابعاد بسيار كوچك وجود دارد ولي به هيچ وجه به جايي وصل نيست و تنها با ماهيچه هايي به شكم وصل مي باشد و راه خروجي ندارد و به عبارت ديگر كالعدم مي باشد ] بعد از مدّتي از ازدواج، به علّت نبودن راهي براي جماع با يك عمل جرّاحي [واژن ] گوشت را بريده و راهي لوله مانند را كه مسدود است باز كردند و بنا بر اظهار خود خانم و دكتر متخصّص، هيچ لذّتي در موقع جماع براي خود خانم نيست. لطفاً بيان بفرماييد:
1) آيا صرف ادخال و جماع با چنين زني باعث وجوب غسل جنابت براي خانم مي شود؟
ج. غسل واجب مي شود و معيار همان جماع بر موضع مخصوص است؛ هر چند بدون شهوت باشد؛ مگر آن كه مدخل، مصنوعي باشد به نحوي كه صدق فرج نكند.
2) براي مرد چه طور؟ در صورتي كه مني بيرون نيايد.
ج. اگر دخول كند هر چند مني بيرون نيايد، غسل واجب مي شود با فرض اين كه صدق كند دخول در فرج زن كرده است.
826. اگر هنگام غسل در جايي از بدن، اثر خودكار وجود داشته باشد، مانع رسيدن آب محسوب مي شود؟
ج. با فرض اين كه جرميّت نداشته باشد، مانع نيست.
827. حكم اثر گچ يا صابوني كه بعد از غسل در اطراف ناخن ها مشاهده مي شود چيست؟
اگر اين اثر در حمام هنگام غسل مشاهده نمي شود، امّا بعد از غسل ديده مي شود تكليف چيست؟
ج. اگر صرفاً رنگ سفيد مربوط به گچ يا صابون است، اشكالي ندارد اما اگر جرميست كه عرفاً مانع رسيدن آب به پوست و ناخن مي شود، بايد برطرف گردد.
828. اگر بعد از غسل، انسان متوجه شود لايه اي از رسوبات نوره روي ناخن اوست چه حكمي دارد؟
ج. اگر داراي جرم بوده و عرفاً مانع رسيدن آب به ناخن بوده بايد مجدداً غسل را تكميل نمايد؛ اما مجرد رنگ باقي مانده بدون جرم اشكالي ندارد.
829. در هنگام وضو و غسل اگر موهاي سر ژل زده شده باشند، وضو و غسل چه حكمي دارد؟
ج. موهايي كه تابع پوست به حساب نيايد، در غسل لازم نيست شسته شود و آب به پوست برسد كافيست و توضيح بيشتر در مسأله ي 376 رساله داده شده است.
830. اگر داخل ناف كمي چرك باشد و برطرف كردن آن مشكل باشد، آيا غسل صحيح است؟
ج. به مسأله ي 372 و 342 رساله رجوع شود.
831. اگر بعد از غسل متوجه شويم كه مقداري سرمه لاي مژه هاي ما وجود داشته است، آيا غسل باطل است؟
ج. اگر سرمه چرب باشد به گونه اي كه عرفاً مانع حساب شود و خارج از چشم كشيده شده باشد نه داخل آن و نيز يقين داشته باشد كه قبل از غسل وجود داشته، بايد غسل را اعاده نمايد.
832. مقصود از تميز بودن بدن در غسل و وضو چيست؟
ج. مقصود آن است كه اولاً بدن پيش از غسل از نجاسات پاك باشد و ثانياً مانعي از رسيدن آب به بدن نباشد.
833. در هنگام غسل احساس مي شود يك لايه ي رو غني داخل گوش است، حكم آن چيست؟
ج. شستن داخل سوراخ گوش لازم نيست.
834. آيا خال كوبي در اعضا، مانع غسل است؟
ج. مانع نيست.
835. آيا استعمال مواد مصنوعي براي حالت دادن به مژه ها، در وضو و غسل اشكال ايجاد مي كند؟
ج. اگر آن مواد داراي جرم باشد و مانع رسيدن آب به پوست و موي مژه باشد، بايد آن را برطرف كرد و شستن مويي كه تابع پوست نيست در وضو لازم است به خلاف غسل.
836. آيا لاك ناخن مانع از انجام غسل است؟
ج. مانع است و لازم است پيش از غسل برطرف شود.
837. آيا حنا مانع از وضو و غسل مي شود؟
ج. اگر پس از شستن خود حنا، رنگ آن باقي مانده است، مانع از غسل و وضو نيست.
838. گاهي در موهاي بدن مثل زير بغل مشاهده مي شود يك لايه ي چرك مانند آن را فرا گرفته است.
آيا در غسل، مانع به حساب مي آيد؟
ج. مانع بايد عرفيت داشته باشد و شستن موهاي بلند لازم نيست و شستن پوست كافي است.
839. در اثر كهولت سن يا بعضي از عوارض جسمي، قسمتي از ظواهر بدن به وسيله ي قسمتي ديگر پوشيده مي شود، آن قسمت ها بايد چگونه غسل شود؟
ج. ظاهراً بايد به تمام آن قسمت ها آب برساند، مادامي كه باطن حساب نشود.
840. در غسل كردن چربي اي كه از خود طبيعت پوست سر است، آيا مانع حساب مي شود؟
ج. مانع محسوب نمي شود.
841. اگر مدّتي غسل مي كرده، سپس گمان پيدا كرده كه در هنگام غسل مانعي وجود داشته است - چون نمي دانسته كه بايد ناف را از چرك هاي آن تميز كند - و نوعاً گمان به وجود چرك در ناف هست، آيا غسل هايي كه در مدّتي طولاني اينچنين انجام داده باطل بوده است؟
ج. در غسل، ظاهر ناف بايد شسته شود و آن هم شسته شده و داخل آن واجب نيست شسته شود. بلي هر مقدار كه شك دارد جزو ظاهر حساب مي شود يا باطن احتياط اينست كه بشويد تا جايي كه سابقاً باطن يقيني نبوده است و در فرض سؤال تا وقتي كه اطمينان به وجود مانع نباشد، به حكم فراغ، غسل محكوم به صحّت است.
842. اگر مدّتي بعد از غسل ديديم كه مانعي روي بدن وجود دارد وظيفه ي ما چيست؟
آيا مي توانيم بگوييم انشاء اللَّه بعد از غسل ظاهر شده است؟
ج. اگر احتمال بدهد كه بعداً پيدا شده، محكوم به صحّت است.
843. شخصي كه غسل كرده اگر مانع ديد تا چه وقت مي تواند مانع را بردارد و همان غسل را تكميل كند؟
ج. تا زماني كه حدث اصغر از او سر نزده، مي تواند و پس از آن محل، احتياط كردن است به اين نحو كه غسل را دو مرتبه به صورت كامل انجام دهد و براي نماز و كاري كه براي آن وضو لازم است، وضو بگيرد.
844. اگر به جهت امراض تناسلي، پزشك براي درمان و تشخيص نوع مرض براي آزمايش تجويز استمنا كند، آيا ارتكاب آن جايز است؟
ج. اگر ضرورت باشد و راه حلال ميسّر نباشد، جايز است.
845. در بعضي از بيمارستان ها براي اين كه بفهمند انسان بچه دار مي شود، از مرد مي خواهند كه با عمل استمنا، مني خودش را در اختيار آزمايشگاه قرار دهد. آيا جايز است؟
ج. جايز نيست.
846. بعد از غسل آب مشكوكي از من خارج شده است، آيا نجس است و غسل لازم دارد؟
ج. اگر پس از جنابت و قبل از غسل بول كرده و سپس غسل نموديد و يا اگر نمي توانستيد بول كنيد استبراء كرده و سپس غسل كرده ايد و پس از آن رطوبت مشكوكي كه انسان نمي داند بول است يا مني خارج شده، حكم بول دارد و در غير اين صورت حكم مني داشته و بايد مجدداً غسل نماييد. (به مسأله ي 351 رساله رجوع فرماييد. )
847. اگر بعد از اتمام غسل، در صحت غسل شك كنم، تكليف چيست؟
ج. آن شك اعتبار ندارد.
848. فردي در غسل خيال مي كرده صرف رسيدن آب به مو كافيست و لازم نيست آب به پوست برسد و همين طور غسل مي كرده تا اكنون كه ملتفت مسأله شده است.
اكنون در غسل ها شك دارد كه آيا آب به پوست مي رسيده يا نه ولي احتمال رسيدن را مي دهد، آيا غسل هاي او صحيح بوده است؟
ج. اعمال گذشته او محكوم به صحت است، زيرا شك پس از فراغ است.
849. من تا چندي پيش نمي دانستم كه زير دوش حمام رفتن غسل ارتماسي نيست و مدّتي غسل جنابت را به اين نحو انجام مي دادم. تكليف نمازهايي كه تاكنون خوانده ام چيست؟
ج. بايد قضا شود، مگر اين كه با قصد وظيفه، خود به خود غسل ترتيبي حاصل مي شده است.
850. اگر بعد از غسل در شستن قسمتي از بدن شك كند، حكم آن چيست؟
در بين غسل چه طور؟
ج. بعد از غسل اعتنا نكند و در بين غسل، احوط تدارك است - تا وقتي كه با تدارك محذوري لازم نيايد - و در غير اين صورت، بنا بر احتياط غسل را تمام مي كند و تيمّم مي نمايد.
851. اگر شخصي غسل جنابت كرده و چون استبراء به بول نكرده بوده بعد از ساعتي مقداري از مني كه در مجري باقي مانده بيرون مي آيد؛ آيا جنابت جديد است تا نمازهايي كه با آن غسل خوانده صحيح باشد يا جنابت سابق است و نمازهاي خوانده شده بايد اعاده شود؟
ج. پس از غسل اوّل، طهارت حاصل است و خروج مني موجب جنابت جديد است.
852. آيا آبي كه گاهي از انسان بعد از انجام غسل يا حين آن بيرون مي آيد، حكم مني را دارد؟
با توجّه به اين كه به صورت طبيعي و بدون جستن و شهوت خارج مي شود.
ج. اگر قبل از غسل بول و يا استبرا كرده، در صورت شك، حكم مني را ندارد.
توضيح بيشتر در مسأله ي 351 رساله آمده است.
853. اگر كسي به قصد غسل واجب وارد حمّام شود و سپس شك كند كه آيا غسل كرده يا خير، حكمش چيست؟
ج. بايد غسل كند.
854. اگر كسي بعد از غسل جنابت وضو بگيرد، كار خلافي انجام داده است؟
ج. جايز نيست؛ هر چند نماز او صحيح است.
855. اگر انسان غسل جنابت را پيش از وقت نماز انجام دهد، آيا براي نماز احتياج به وضو دارد؟
ج. اگر مبطلات وضو پيش نيامده است، احتياج ندارد.
856. در رساله آمده شخصي كه غسل جنابت كرده، براي نماز نبايد وضو بگيرد.
وظيفه ي او در مس كتاب قرآن و موارد ديگري كه مشروط به وضوست چه مي باشد؟
ج. فرقي نمي كند.
857. اين كه فرموده اند غسل جنابت وضو لازم ندارد، آيا شامل فردي كه جنب از حرام شده هم مي شود؟
ج. بله، شامل مي شود.
858. اگر كسي در شستن وسواس پيدا كرد، حكمش چيست؟
ج. بايد به وسوسه اش اعتنا نكند.
859. آيا در غسل جنابت بايد وسواس به خرج داد كه آب به همه جاي بدن رسيده است؟
ج. وسواس لازم نيست و ملاك در رسيدن آب، عرف متديّنين است.
860. آيا غسل انسان هاي وسواسي، كه گاهي مدت ها طول مي كشد، باطل است؟
ج. اگر غسل را صحيح به جا آورد، باطل نيست؛ ولي نبايد طول دهد.
861. استحاضه چيست؟
ج. هر خوني كه خانم ها قبل از بلوغ يا بعد از يائسگي مي بينند يا خوني كه از 3 روز كمتر ديده مي شود يا خوني كه از 10 روز بيشتر مي شود (كه در اين حالت مي تواند مقداري حيض باشد كه در احكام حيض گفته شده)، استحاضه است؛ در صورتي كه خون زخم و خون نفاس نباشد.
862. استحاضه چند نوع است؟
ج. خون استحاضه يكي از خون هاييست كه از زن خارج مي شود، اين خون اگر زياد باشد استحاضه كثيره و اگر كم باشد استحاضه قليله و در صورت بينابين [متوسط] استحاضه متوسطه ناميده مي شود.
863. استحاضه قليله چه ويژگي دارد؟
ج. استحاضه قليله آن است كه خون در پنبه اي كه زن داخل فرج مي نمايد نفوذ نكند و فقط روي آن آلوده شود.
864. استحاضه متوسطه چه ويژگي دارد؟
ج. استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه اي كه زن داخل مهبل مي نمايد، نفوذ مي كند، اما از پنبه به دستمال جاري نمي شود.
865. استحاضه كثيره چه ويژگي دارد؟
ج. استحاضه كثيره آن است كه خون علاوه بر نفوذ در پنبه اي كه زن داخل مهبل مي نمايد از آن بگذرد و به دستمال هم برسد.
866. استحاضه چه نوع حدثي به شمار مي آيد؟
ج. استحاضه قليله مانند حدث اصغريست كه استمرار دارد مانند كسيست كه@ سلس بول دارد. اما استحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر اين كه مانند حدث اصغر عمل مي كند و باعث وجوب وضو مي شود، مانند حدث اكبر باعث وجوب غسل هم مي شود.
867. خون استحاضه چه ويژگي هايي دارد؟
ج. خون استحاضه غالباً زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون مي آيد.
868. آيا ممكن است خون استحاضه همانند خون حيض سرخ و سياه باشد؟
ج. ممكن است گاهي خون استحاضه شبيه خون حيض غليظ و سرخ و سياه باشد و با فشار و سوزش بيرون بيايد.
869. آيا خانم ها در ايام عادت ماهانه ممكن است خون استحاضه ببينند؟
ج. در ايام حيض ممكن است خون هاي كم رنگ شبيه استحاضه ديده شود يا گاهي تمام مدت عادت ماهانه خون كم رنگ ديده شود؛ اما هيچ گاه به آن استحاضه نمي گويند. البته گاهي واقعاً نمي دانيم خوني كه مي بينيم حيض است يا استحاضه.
870. خانمي در يك ماه به اين صورت خون ديده است.
3 روز خون ديده كه 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است و مجدداً 2 روز خون ديده است.
حكم اين خون ها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست؟
حيض است يا استحاضه؟
ج. اگر در 3 ساعت باقي مانده از 3 روز در باطن هم خون نداشته استحاضه است.
871. خانمي چون نمي دانسته بايد خود را وارسي كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفه اش چيست؟
ج. مورد احتياط است (وظيفه مستحاضه را انجام دهد و كارهايي كه بر حائض حرام است را ترك كند).
872. خانمي 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خوني با علايم حيض مي بيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مي يابد. وظيفه وي چيست؟
ج. دومي محكوم به استحاضه است.
873. اگر خانمي كه عادت 6 روزه دارد، يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند وظيفه او چيست و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟
ج. شش روز آن حيض است و بقيه استحاضه.
874. اگر خانمي كه مضطربه است يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست؟
و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟
ج. 1) اگر مضطربه بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خون هايي كه ديده يك جور باشد، چنان چه عادت خويشان او مشخص است، آن مقدار را براي خون حيض و بقيه را استحاضه قرار مي دهد.
2) مضطربه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد، بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.
875. زني هستم كه مدت سه ماه است پشت سر هم خون مي بينم دكترها خون را از جفت مي دانند. آيا بايد به وظيفه حائض عمل كنم يا مستحاضه؟
ج. حيض در حال حاملگي امكان دارد. پس اگر خون از ده روز گذشت، ايام عادت را حيض قرار مي دهد و بقيه را استحاضه قرار مي دهد (با تفصيل مذكور در رساله) ولي اگر بداند كه خون از زخم و جراحت داخل است، جز تطهير ظاهر حكمي ندارد.
876. خانم حامله اي خونريزي دارد آيا حيض حساب مي شود يا استحاضه؟ هم چنين خانمي كه بچه شير مي دهد و خونريزي دارد آيا حيض حساب مي شود يا استحاضه؟
ج. زن حامله و زني كه بچه شير مي دهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوي، ولي اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، بنا بر احتياط هم وظيفه حائض و هم مستحاضه را انجام دهد.
877. خوني كه قبل از ولادت بچه خارج مي شود چيست؟
ج. قبل از ولادت بچه هر خوني كه ديده مي شود، در صورتي كه احتمال غير استحاضه داده نشود - مانند زخم و امثال آن - استحاضه است.
878. خون زائو در صورت ادامه مي تواند حيض باشد؟
ج. تمام خوني كه زائو بعد از گذشتن ايام عادتش و يا اگر عادت ندارد بعد از ده روز مي بيند استحاضه است؛ ولي اگر بعد از گذشت حد اقل ده روز مصادف با ايام عادتش شده حيض محسوب مي شود.
879. اگر خونريزي زائو تا يك ماه يا بيشتر و كمتر ادامه پيدا كند چه مقدار ش استحاضه است؟
ج. براي كسي كه عادت معيني دارد تا ايام عادت و براي كسي كه عادت ندارد تا ده روز نفاس و بعد از آن استحاضه است.
880.
گفته مي شود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل روز هجدهم هم مي بايست يك غسل انجام شود آيا صحت دارد؟
اگر دارد كاملاً وجه آن را شرح دهيد.
ج. يعني اگر به طور متصل خون ببيند يا مثلاً 7 روز خون ببيند و پاك شود و دوباره مثلاً 3 روز خون ببيند، در اين هشت روز - از روز دهم تا روز هيجدهم - بنا بر احتياط مستحبي اكيد، هم وظيفه استحاضه را انجام دهد و هم كارهايي كه در حال نفاس حرام است را ترك كند يعني بين وظيفه استحاضه و نفاس جمع كند و در روز هيجدهم غسل نفاس را به قصد وظيفه و رجاي مطلوبيت به جا آورد كه در متوسطه و كثيره با غسل استحاضه در عمل متحد است.
881. برخي خانم ها قبل از شروع عادت، خوني كه علايم حيض دارد مي بيند - مثلاً يك روز قبل از شروع خون حيض، لكه هاي خوني مي بيند - آيا حيض است يا استحاضه؟
ج. اگر لكه هاي خوني متصل نباشد استحاضه است؛ ولي اگر لكه ها اتصال دارد يا اين كه به ظاهر متصل نباشد و خارج نيايد ولي در باطن خون باشد حيض است.
خلاصه اين كه: اگر لكّه ها متصل نباشد و لو در باطن، استحاضه است.
882. حكم لكه هاي زرد رنگي كه خانم ها در ادامه عادت (چه قبل از 10 روز و چه بعد از آن) مي بينند چيست؟
حكم اين لكه ها اگر در ايام پاكي ديده شوند چيست؟
ج. اگر آن لكه ها خون باشد ادامه عادت است قبل از ده روز و بعد از ده روز استحاضه است.
883. اگر شخصي كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولي از همان روز هفتم تا روز دوازدهم در بين روز چند لحظه لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب مي شود؟
ج. بله تجاوز از ده روز است.
884. اگر زن نداند استحاضه او از چه قسم است؟
ج. در صورت امكان بايد مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است، كارهايي را كه براي آن قسم دستور داده شده انجام دهد.
885. زن مستحاضه با اين كه مي توانسته خود را وارسي كند اگر پيش از آن كه خود را وارسي كند، مشغول نماز شود آيا نمازش باطل است؟
ج. چنان چه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده، مثلاً استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحيح است و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده مثل آن كه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
886. زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسي نمايد چه وظيفه اي دارد؟
ج. 1) اگر بداند قبلاً كدام يك از آن سه قسم بوده بايد به وظيفه همان قسم عمل كند.
2) اگر حالت قبلي خود را نمي داند بنا بر احتياط واجب بايد به آنچه مشكل تر است عمل كند، مثلاً اگر نمي داند استحاضه او قليله است يا متوسطه، بايد كارهاي استحاضه متوسطه را بنا بر احوط انجام دهد و اگر نمي داند متوسطه است يا كثيره، بايد كارهاي استحاضه كثيره را بنا بر احوط انجام دهد.
887. اگر زن مستحاضه نتواند خود را آزمايش كند (مثل دوشيزگان يا كسي كه در موقعيتي قرار دارد كه نمي تواند اختبار كند و يا شب است و هوا تاريك است) چه وظيفه اي دارد؟
ج. اگر حالت قبل خود را مي داند به همان عمل كند و اگر حالت قبل را ندارد يا نمي داند، به سخت ترين حالت عمل كند.
888. تعويض پنبه چه حكمي دارد؟
آيا حتي اگر با تحفظ خوني خارج نشود بازهم وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند كه در حين خارج كردن اطراف هم آلوده مي شود؟
ج؛ بلكه تعويض پنبه لازم است حتي اگر با تحفظ خوني خارج نشده باشد وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند؛ هر چند در حين خارج كردن اطراف هم آلوده شود.
889. در استحاضه ملاك، خروج خون به خارج است يا ملاك، وجود خون در داخل است؟
ج. براي شروع استحاضه ملاك خروج خون است.
اما وجود خون در داخل براي ادامه استحاضه كافي است.
890. مواظبت از خروج خون چگونه است؟
ج. زن مستحاضه بايد موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخر نماز، خود را از بيرون آمدن خون (در صورتي كه براي او ضرر نداشته باشد ) حفظ كند.
891. آيا اگر خانم مستحاضه دوشيزه باشد يا براي او داخل كردن پنبه ضرر داشته باشد چه حكمي دارد؟
ج. حفظ كردن در صورتي واجب است كه ضرر نداشته باشد.
892. مستحاضه قليله براي نماز چه وظايفي را دارد؟
ج. بايد مستحاضه قليله براي هر نماز يك وضو بگيرد و بنا بر احتياط واجب پنبه را عوض كند يا آب بكشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده، آب بكشد.
893. 1) اگر مستحاضه متوسطه براي نماز صبح غسل كند و بعد از نماز خونش قطع شود، ولي دوباره قبل از نماز ظهر متوسطه گردد، آيا براي نماز ظهر و عصر بايد غسل نمايد؟
2) اگر براي نماز ظهر و عصر غسل كند و بعد از نماز ظهرين خون قطع شود ولي دوباره قبل از مغرب متوسطه شود، وظيفه او براي نماز مغرب و عشا چيست؟
ج. در هر دو مورد بايد دوباره غسل كند.
894. در صورتي كه استحاضه متوسطه پيش از نماز صبح يا در بين آن پيدا شود چه وظيفه اي دارد؟
ج. بايد براي نماز صبح غسل كند و تا صبح ديگر براي نمازهاي خود بنا بر احتياط واجب پنبه را اگر خوني شده عوض كند يا آب بكشد، هم چنين ظاهر فرج را اگر نجس شده است، آب بكشد و وجوب وضو براي هر نماز در اين صورت خالي از وجه نيست.
895. اگر بعد از نماز صبح تا پيش از نماز ظهر يا بين آن متوسطه شود چه وظيفه اي دارد؟
ج. بايد براي نماز ظهر غسل كند و به همين ترتيب پيش از هر نماز يا بين هر نمازي كه استحاضه متوسطه شده بايد براي آن غسل كند.
896. اگر مستحاضه متوسطه عمداً يا از روي فراموشي براي نماز صبح غسل نكند چه حكمي دارد؟
ج. بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر براي نماز ظهر و عصر غسل نكند بايد پيش از نماز مغرب و عشا غسل نمايد چه آن كه خون بيايد يا قطع شده باشد.
897. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز آمده باشد و زن براي آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بازهم بايد وضو و غسل را براي نماز انجام دهد؟
ج. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز هم بيايد اگر چه زن براي آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز، وضو و غسل را به جا آورد.
898. اگر استحاضه قليله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود آيا غسل واجب است؟
ج. بله بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
899. اگر استحاضه ي قليله يا متوسطه ي زن بعد از نماز صبح به استحاضه كثيره تبديل شود، وظيفه ي او چيست؟
ج. اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود بايد براي نماز ظهر و عصر يك غسل و براي نماز مغرب و عشا غسل ديگري به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
900. آيا مستحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر غسل وظايف ديگري هم دارند؟
ج. بله، علاوه بر غسل وظيفه تعويض پنبه و آب كشيدن ظاهر فرج و وضو براي هر نماز را هم دارند.
901. خانم مستحاضه پس از قطع شدن خون چه وظيفه اي دارد؟
ج. زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براي نماز اولي كه خواند، بايد كارهاي استحاضه را انجام دهد و براي نمازهاي بعد لازم نيست.
1) مستحاضه قليله پس از قطع شدن خون براي اوّلين نماز فقط وضو مي گيرد.
2) مستحاضه متوسطه و كثيره پس از قطع شدن خون براي نماز بعد بايد غسل انجام دهند، هر نمازي باشد.
902. مي دانيم مستحاضه كثيره و متوسطه وقتي كاملاً از خون پاك شدند بايد غسل كنند، ولي اگر بدانند از وقتي كه براي نماز قبلي مشغول غسل شده اند ديگر خون نيامده، آيا باز هم بايد غسل نمايند؟
ج. خير، لازم نيست دوباره غسل كنند.
اگر مستحاضه بعد از غسل يا وضو و قبل از نماز به كلي پاك شود يا به اندازه اي پاك شود كه بتواند در پاكي نماز بخواند، بايد غسل و يا وضوي خود را دوباره انجام دهد.
903. مي دانيم كه اگر بعد از غسل و وضو و قبل از نماز پاك شويم بايد غسل و وضو را دوباره انجام دهيم اما اگر شك كنيم كه وقت كافي خواهيم داشت يا نه بازهم اعاده غسل و وضو لازم است؟
ج. نه در صورت شك واجب نيست
904. زن مستحاضه اگر بداند از وقتي كه مشغول وضو يا غسل شده خوني از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نمي آيد، مي تواند خواندن نماز را تأخير بيندازد؟
ج. بلي مي تواند.
905. آيا زن در حال استحاضه مي تواند در مساجد مكث كند و داخل مسجد الحرام و مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بشود؟
ج. بنا بر اقوي جايز است اما احتياط مستحب است كه بدون غسل براي نماز يا غسل جداگانه وارد نشود.
906. آيا مستحاضه مي تواند به خط قرآن دست بزند؟
ج. دست زدن و رساندن بدن به خط قرآن براي قليله با وضوي جداگانه و براي متوسطه و كثيره با غسل و وضوي جداگانه جايز است.
907. طلاق زن مستحاضه چگونه است؟
ج. صحت طلاق زن مستحاضه مشروط به غسل نيست.
908. آيا غسل جداگانه اي با مستحاضه براي نزديكي لازم است؟
ج. 1) در مستحاضه كثيره و متوسطه، اگر اقوي نباشد، بنا بر احتياط واجب، غسل جداگانه لازم است؛ بلكه بنا بر احتياط وضو هم ضميمه شود.
2) غسلي كه براي نماز به جا آورده در صورتي كافيست كه نزديكي بعد از نماز و در وقت نماز باشد و الا كافي نيست.
909. با وجود نوارهاي جديدي كه داخل مهبل قرار مي گيرد و از خروج خون كاملاً جلوگيري مي كند تا بدين وسيله وجوب تحفظ رعايت شود؛ با توجه به اين مسأله، حكم موارد ذيل را بيان فرماييد:
1) ملاك در اختبار، وارسي ظاهر و خارج فضاي فرج است يا بايد نوار را خارج نمود؟
2) در صورت حكم به خروج نوار، آيا طهارت به هم خورده و غسل تكرار مي شود؟
ج. در موقع نماز بايد نوار را خارج كند و نوار و خود را وارسي نمايد و طبق انواع استحاضه عمل كند و نوارهاي جديد، حكم همان پنبه را دارد كه در رساله آمده است.
910. آيا واجب است خانم مستحاضه بين طواف و نماز طواف خود را وارسي نمايد؟
ج. بله، واجب است.
911. مستحاضه كثيره و متوسطه با غسل صلاتي مي تواند طواف و نماز طواف به جا آورد؟
ج. خير، بايد براي طواف و نماز آن دوباره غسل كند.
912. آيا با وجود امكان غسل در نزديكي مسجد الحرام مي تواند غسل را در هتلي كه با حرم فاصله دارد انجام دهد؟
ج. اگر از زمان غسل در هتل تا وقت طواف باز خوني و لو در باطن مي آيد، بايد در نزديكي مسجد غسل كند.
913. زن مستحاضه در چه صورتي مي تواند طواف مستحب به جا آورد؟
ج. ظاهراً صحت طواف مستحب هم براي قليله با وضوي مستقل است و براي متوسطه و كثيره با غسل و وضوي جداگانه مخصوصاً اگر طواف در غير وقت نماز باشد.
914. وظيفه زن مستحاضه قليله براي طواف و نماز طواف چيست؟
ج. 1) زن مستحاضه قليله براي طواف وضو مي گيرد، اگر در بين طواف و نماز خون نبيند با آن وضو مي تواند نماز طواف و مستحبات ديگر را به جا آورد؛
2) ولي اگر خون مستمر باشد، بايد براي نماز طواف وضوي ديگري بگيرد.
خلاصه در حكم، مانند دو نماز واجب است.
915. آيا غسل استحاضه واجب است؟
ج. يكي از هفت غسل واجب، غسل استحاضه است.
916. آيا هنگام غسل استحاضه بايد نوع استحاضه (قليله، متوسطه و كثيره) را نيز در نيت مشخص كرد يا تنها نيّت استحاضه كافي است؟
ج. نيّت غسل استحاضه كافي است.
917. آيا بايد پس از غسل استحاضه وضو هم بگيرد يا همانند جنابت مي تواند بدون وضو نماز بخواند؟
ج. در هر يك از موارد استحاضه كثيره و متوسطه و حيض و نفاس، اگر چه غسل لازم است لكن با غسل تنهايي، نمي تواند نماز بخواند، بلكه واجب است وضو نيز براي نماز بگيرد.
918. راه تشخيص خون استحاضه از ساير خون ها چيست؟
ج. هر خوني كه شرايط حيض را نداشته باشد و بكارت و زخم هم نباشد، استحاضه است.
919. لباس و حوله اي كه در حال حيض يا استحاضه يا نفاس استفاده كرده ايم چه حكمي دارد؟
ج. اگر آلوده به خون نشده باشد پاك است.
920. لكه هايي كه زنان بعد از مصرف داروهاي ضد بارداري، در ايام عادت يا غير عادت مي بيند، چه حكمي دارد؟
ج. 1) اگر در 3 روز به طور مستمر نباشد، هر چند در ايام عادت، استحاضه است.
2) در بيشتر از 3 روز اگر ساير شرايط حيض را دارد حيض است و اگر ندارد استحاضه است
921. آيا خون استحاضه وضو را باطل مي كند؟
ج. يكي از هفت چيزي كه وضو را باطل مي كند، استحاضه زنان است.
922. مستحاضه اي كه براي صحت روزه تحفظ نمايد، اگر آن را ترك كند آيا بايد روزه هايش را قضا نمايد؟
ج. تحفظ از خروج خون براي نماز است نه روزه، شرط صحت روزه همان غسل به نحو مذكور در رساله است.
923. آيا آزمايش قبل از وقت نماز كفايت مي كند؟
ج. آزمايش قبل از وقت نماز كافي نيست؛ مگر اين كه بداند حالتش تغيير نمي كند.
924. آزمايش چگونه صورت مي گيرد؟
ج. بايد مقداري پنبه يا چيزي شبيه آن را داخل كند و مقداري صبر كند و خارج كند تا بداند استحاضه اش از كدام نوع است.
925. در چه صورتي زن مستحاضه مي تواند بين وضو و نماز فاصله بيندازد؟
ج. اگر بعد از غسل و وضو خون قطع نشود يا احتمال آمدنش قبل از نماز باشد، زن مستحاضه بعد از غسل و وضو واجب است بلافاصله نماز را بخواند. ولي اگر مدتي پاك شود و بداند تا آخر وقت پاك مي ماند، مي تواند بين غسل و وضو و نماز فاصله بيندازد.
اگر مستحاضه متوسطه و كثيره براي نافله صبح غسل صحيح انجام داده، خواندن نافله را به تأخير مي اندازد تا به نماز صبح متصل شود.
926. آيا جلوگيري از خروج خون واجب است؟
ج. بر زن مستحاضه، بعد از غسل و وضو واجب است با داخل كردن پنبه يا نوار بهداشتي به داخل مهبل از خروج خون جلوگيري كند؛ مگر در صورتي كه مثلاً به خاطر دوشيزگي يا آلوده بودن پنبه براي او ضرر داشته باشد.
927. اگر زن مستحاضه از خروج خون جلوگيري نكند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر خون به خاطر بي توجهي در داخل كردن پنبه و مواظبت خارج شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز را با مقدمات آن از غسل و وضو دوباره به جا آورد. ولي اگر مواظبت كافي براي خارج شدن خون انجام داده ولي خون فراوان بوده لازم نيست نماز را تكرار كند.
928. اگر استحاضه كثيره متوسطه يا قليله شود وظيفه چيست؟
ج. براي اوّلين نماز بعدي وظيفه كثيره را انجام مي دهد و براي نمازهاي ديگر وظيفه متوسطه يا قليله را انجام مي دهد.
929. اگر استحاضه متوسطه قليله شود وظيفه چيست؟
ج. براي اوّلين نماز بعدي غسل متوسطه به جا مي آورد و براي نمازهاي ديگر فقط وضو مي گيرد و ساير وظايف قليله را به جا مي آورد.
930. قاعدگي چيست و به چه كسي حائض گفته مي شود؟
ج. خوني كه به طور غالب در هر ماه چند روز از رحم زن دفع مي شود، خون حيض (قاعدگي) است و زن را به هنگام خون ديدن «حائض» مي نامند.
931. معيار پيدايي (تحقق) عادت چيست؟
ج. اگر زن دو بار به يك صورت خون حيض ببيند، عادتش محقق مي شود. منتها در وقتيه و عدديه مورد اتفاق است، ولي در وقتيه يا عدديه فقط حضرت امام فرموده اند:
تحقق عادت با دو بار مشكل است و شايسته است احتياط را ترك ننمايد، يعني هنوز حكم به تحقق عادت نكند.
932. چگونه عادت حائض به هم مي خورد؟
1) يك بار بر خلاف عادت قبلي ديده است، عادت قبلي زايل نمي شود.
2) دو بار ديده:
الف)
هر دو بار يك شكل بوده است:
عادت قبلي زايل مي شود.
ب)
مختلف بوده است:
روشن نيست، مگر بيش از دو بار باشد كه عرفا صدق كند كه اين زن عادت معيني ندارد كه در آن صورت، مضطربه خواهد شد.
933. خون حيض به چه شناخته مي شود و علامات و صفات آن چيست؟
ج. خون حيض، در اغلب اوقات و اغلب زنان، به تيرگي رنگ و غلظت و جهيدن و گرمي و سوزاندن فرج هنگام بيرون آمدن شناخته مي شود.
934. خانم احتمال مي دهد چيزي از او خارج شده چه حكم دارد؟
ج. بايد بنا را بگذارد كه چيزي خارج نشده و وارسي هم واجب نيست.
935. خانم مي داند چيزي خارج شده اما نمي داند چيزي كه خارج شده خون است يا چرك و يا ترشحات معمول و يا چيز ديگر؟
ج. حكم به پاكي و طهارت آن بكند و در نتيجه نه نياز به شستن دارد و نه غسل و وضو مي خواهد و احتياج به وارسي هم نيست.
936. خانم مي داند چيزي كه خارج شده خون است؛ اما نمي داند از جاي ديگر خارج شده يا از مهبلش، در اين صورت چه حكمي دارد؟
ج. فقط نياز به شستشو دارد ولي غسل و وضوي او باطل نشده است و احتياج به وارسي هم نيست.
937. زني مي داند خون از فرج خارج شده اما نمي داند كدام يك از خون هاي پنج گانه (حيض، نفاس، استحاضه، زخم و بكارت) است؟
ج. هر كدام حالت جداگانه اي دارد و از جواب مسائل گذشته و آينده روشن مي شود.
938. هرگاه خون حيض، اشتباه به خون بكارت شود، شناختن آن به چه طريق است؟
ج. در تشخيص و شناختن آن، بايد قدري پنبه، داخل مهبل كند و قدري صبر نمايد و بهتر آن است كه وقتي مي خواهد اين عمل را انجام دهد به پشت بخواهد و پاها را بلند كند و بعد از گذشت مدتي پنبه را آهسته بيرون آورد، پس اگر خون در دور آن واقع شده باشد، خون بكارت است و اگر خون تمام پنبه را گرفته باشد، خون حيض است.
در اين آزمايش شرط است كه زخمي اطراف فرج مثل بكارت نداشته باشد و هم چنين خون بسيار نباشد كه نتوان تشخيص داد.
939. اگر خوني ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، ولي احتمال خون ديگري مثل خون جراحت و زخم را هم ندهد، چه وظيفه اي دارد؟
ج. بايد خود را وارسي كند، يعني مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند، بعد بيرون آورد؛ پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده، حيض مي باشد.
البته بايد خون زياد نباشد تا به وسيله فوق بتواند بين خون حيض و بكارت فرق بگذارد.
940. اگر خانم خونريزي داشته باشد و نداند اين خون بكارت است يا خون هاي ديگر و در صورت آزمايش نتواند تشخيص دهد يا اصلاً نتواند خود را آزمايش كند، وظيفه اش چيست؟
ج. در صورت عدم امكان تشخيص و عدم حصول يقين، اگر در ايام عادت است، حكم به حيض بودن مي كند وگرنه به حالت قبلي خود عمل مي نمايد.
941. زن كه نمي داند خونش حيض است يا بكارت و مي توانسته خود را وارسي كند اگر بدون وارسي نماز بخواند چه حكمي دارد؟
ج. اگر بدون امتحان مذكور با ممكن بودن آن نماز به جا آورد، نماز باطل است هر چند بعد، ظاهر شود كه خون بكارت بوده است مگر آن كه به اميد مطابقت با واقع نماز به جا بياورد و در واقع هم همان باشد كه اميد داشته است.
942. بعد از نزديكي و پاره شدن بكارت، به غير از غسل جنابت براي نماز، براي چيزهايي كه نياز به طهارت دارد خانم ها چه وظيفه اي دارند؟
ج. به غير از تطهير موضع حكمي ندارد.
943. خون حيض اگر مشتبه به خون قرحه (زخم) شود، طريق شناختن آن، به چه نوع است؟
ج. طريق شناختن ندارد و احتياط واجب جمع بين تروك حائض و اعمال طاهر است؛ ولي اظهر، اعتبار خروج از طرف چپ است براي حيض بودن و خروج از راست است براي قرحه (زخم) و براي تشخيص به پشت بخوابد و انگشت وسطي را داخل كند تا بفهمد كه جريان خون از راست يا چپ است، البته در صورتي كه اين آزمايش امكان داشته باشد و وگرنه به حكم كسي كه طريق شناخت ندارد عمل مي كند يعني به حالت سابق خودش رجوع مي كند؛ يعني اگر قبلاً حيض بوده، يعني خون حيض ديده و ممكن است اين خون دنباله آن باشد حيض است و اگر سابقاً پاك بوده، وظيفه اي نسبت به حيض ندارد.
944. خانمي خوني ديده و نمي داند خون حيض است يا نفاس، مثل آن كه احتمال سقط و ولادت را بدهد ولي مطمئن نباشد، چه وظيفه اي دارد؟
ج. اگر در ايام عادتِ زن باشد آن را خون حيض قرار مي دهد وگرنه بايد به وظيفه اي كه مشترك بين حيض و نفاس است عمل كند، يعني لازم نيست آنچه بر حائض واجب است ولي بر نفساء واجب نيست و آن چه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نيست به جا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظايف حائض و نفساء، مطابق احتياط است؛ بلكه اين احتياط در صورت امكان ترك نشود و در صورت عدم امكان احتياط، مخالفت قطعيه ننمايد.
945. آيا خون حيض مي تواند شبيه خون استحاضه كم رنگ باشد؟
ج. بله.
946. آيا كسي كه استحاضه است مي شود حيض هم باشد؟
ج. خون كه از 10 روز مي گذرد در حقيقت در بيشتر اوقات حيض با استحاضه آميخته مي شود ولي نمي شود زن حائض مستحاضه باشد و بر عكس
947. خانم به خاطر دل درد يا علامت ديگر مي داند خون از رحم به مهبل آمده ولي به خاطر بسته بودن مجرا و يا وجود نوار مخصوص داخل هنوز خون بيرون نيامده آيا حائض حساب مي شود؟
ج. در اين حالت احتياط ترك نشود به جمع بين تروك حائض و افعال طاهر و احتمال دارد احتياط به ترك عبادت باشد يعني مراعات احتمال حائض باشد.
ولي به محض خروج خون و لو به وسيله چيزي، احكام حيض جاري مي شود و خروج خون حيض و لو به اندازه سر سوزن، باعث جاري شدن احكام مي شود.
948. براي شروع و ادامه آيا خارج شدن خون ملاك است يا وجود خون در داخل كافي است؟
ج. براي شروع خروج مهم است و لو به وسيله چيزي، اما براي ادامه حيض وجود خون در داخل مهبل كافي است.
949. خانم كه عادت معين دارد 7 روز خون ببيند و 7 روز پاك شود دو باره 3 روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. خون دوم استحاضه است چون: هر خوني كه بعد از قطع شدن - خون كه از جهت عادت يا غير آن حكم به حيض بودن آن شده - ديده شود، اگر بين دو تا خون 10 روز پاكي فاصله نشده و چون دو تا خون از 10 روز بيشتر هستند نمي توان هر دو را حيض حساب كرد پس خون دوم استحاضه است.
950. منظور از روز 24 ساعت است يا از صبح تا غروب؟
ج. منظور از روز از طلوع فجر (اذان صبح) تا غروب است پس شب ها خارج است.
951. ملاك احتساب ماه براي صاحب عادت وقتيّه چيست؟
آيا ملاك، 30 روز تمام است يا ماه قمري؟
ج. بايد همان شرطيت حيض، به اين كه كمتر از 3 روز و بيشتر از 10 روز نباشد را در نزديك وقت عادت رعايت كند و كار با همين تمام مي شود و نيازي به احتساب ماه نيست.
952. به محض ديدن خون مي توانيم عبادت را ترك كنيم؟
ج. كسي كه در وقت معين عادت مي شود، چه عدد روزهاي حيضش هم معين باشد يا نه، به مجرد ديدن خون در ايام عادت، هر چند صفات حيض را نداشته باشد، خود را حائض حساب مي كند و عبادت را ترك مي كند.
همچنين اگر عادتش را جلو و عقب بيندازد و چند روز قبل و بعد از عادتش خون ببيند.
953. كسي كه در وقت معين عادت نمي شود و فقط عدد معين دارد چه موقع با ديدن خون عبادتش را بايد ترك كند؟
ج. بنا بر اقوي به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگي حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت در غير اين صورت تا 3 روز اعمال مستحاضه را انجام دهد و كارهايي كه بر حائض حرام است را ترك كند.
بعد از 3 روز تا 10 روز خود را حائض قرار دهد و ديگر اعمال مستحاضه را انجام ندهد.
954. كسي كه در وقت معين حيض مي شده اگر عبادتش را ترك كند بعد بفهمد حيض نبوده، مثلاً چون قبل از 3 روز پاك شده چه وظيفه اي دارد؟
ج. عبادات خود را قضا نمايد.
955. كسي كه وقت عادت معين ندارد اما از حالات ديگر مثلاً دل درد يا اين كه هر ماه فقط حيض مي شود به محض ديدن خون مي داند حيض است آيا مي تواند خود را حائض قرار دهد و عبادت را ترك كند؟
ج. بنا بر اقوي به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگي حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت و اگر عبادت را ترك كرد و معلوم شد حيض نبوده قضا كند.
956. خانمي حد اقل 3 روز متوالي خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايي كه خونريزي داشته با پاكي وسط از 10 روز بيشتر نشده آيا روزهاي پاك را بايد غسل كند؟
ج. هر دو خون با پاكي وسط همه حيض حساب مي شود چه هر دو خون در ايام عادت باشند يا هر دو خارج ايام عادت يا يكي در ايام عادت و چه هر دو ويژگي هاي حيض را داشته باشند يا نه.
957. خانمي حد اقل 3 روز متوالي خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايي كه خونريزي داشته با پاكي وسط از 10 روز بيشتر شده است آيا روزهاي پاك را بايد غسل كند؟
ج. كسي كه عادت معين دارد و يكي از دو خون يا مقداري از آن در ايام عادت باشد، همان حيض است.
958. آيا مي شود خون حيض از 3 روز كمتر باشد؟
ج. مدت حيض كمتر از سه روز نمي شود و اگر مختصري هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست.
959. اگر كمتر از سه روز خون ببيند و سپس پاك شود و بعد سه روز خون ببيند كدام حيض است؟
ج. خون دوم حيض است و خون اوّل اگر چه در روزهاي عادتش باشد حيض نيست.
960. حد اكثر ايام حيض چند روز است؟
ج. مدت حيض بيشتر از ده روز نمي شود.
961. اگر 3 روز اوّل پشت سر هم باشد ولي چند روز پاك شود و دو باره خون ببيند چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه روزهايي كه خون ديده و روزهايي كه در وسط پاك بوده، روي هم از ده روز بيشتر نشود، تمام اين مدت را حيض قرار مي دهد.
962. اگر دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود، دو باره يك روز خون ببيند حيض حساب مي شود؟
ج. حيض نيست؛ زيرا بايد سه روز اوّل حيض پشت سر هم باشد، پس 3 روز غير متوالي در 10 روز كافي نيست.
963. خانمي در يك ماه به اين صورت خون ديده است.
3 روز خون ديده (البته 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است) و مجدداً 2 روز خون ديده است.
حكم اين خون ها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست؟
حيض است يا استحاضه؟
ج. اگر در باطن خون ندارد استحاضه است.
964. خانمي چون نمي دانسته بايد خود را اختبار (وارسي) كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفه اش چيست؟
ج. مورد احتياط است.
965. اگر زني بيش از سه روز خون ديد و ده روز يا كمتر از آن پاك شد، چنان چه نمي داند خون زخم و جراحت است يا نه آيا حيض است؟
ج. اگر در ايام عادت زن باشد يا اين كه شرايط حيض را داشته باشد آن را خون حيض قرار مي دهد.
966. اگر حائض پاك شد و بعد از گذشتن ده روز يا بيشتر، دوباره خون ديد خون دوم حيض است؟
ج. اگر از سه روز بيشتر طول بكشد ولي از ده روز بيشتر نباشد و ساير شرايط حيض را داشته باشد، خون دوم نيز حيض است.
967. خانمي هميشه ماهي يك بار حيض مي شده، اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه يكي در ايام عادت و يكي خارج از ايام عادت كدام حيض است؟
ج. اگر بين دو خون حد اقل 10 روز فاصله شده هر كدام كه در ايام عادت است حيض و خون ديگر اگر ويژگي هاي حيض را دارد حيض حساب مي شود اما اگر ويژگي حيض را ندارد و شبيه استحاضه است بايد كارهايي كه بر حائض حرام است ترك كند و عبادت ها را هم انجام دهد.
968. خانمي هميشه ماهي يك بار حيض مي شده اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه هر دو خارج از ايام عادت او باشد كدام حيض است؟
ج. هر دو تا حيض است چه هر دو ويژگي حيض را داشته باشند يا هر دو ويژگي حيض را نداشته باشند يا يكي ويژگي حيض را داشته باشد و يكي نداشته باشد، اگر چه بهتر است در خون دوم كه ويژگي حيض ندارد، احتياط كند.
969. زنان حائض چند قسم مي باشند؟
ج. زن هاي حائض بر شش قسمند:
1) صاحب عادت وقتيه و عدديه و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و شماره روزهاي حيض او هم در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم آن خون ببيند.
2) صاحب عادت وقتيه و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند ولي شماره روزهاي حيض او در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببيند ولي ماه اوّل روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.
3) صاحب عادت عدديه و آن زني است كه شماره روزهاي حيض او در دو ماه پشت سر هم به يك اندازه باشد، ولي وقت ديدن آن دو خون يكي نباشد، مثل آن كه ماه اوّل از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.
4) مضطربه و آن زني است كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني پيدا نكرده، يا
قبلاً عادت داشته ولي عادتش به هم خورده و عادت تازه اي پيدا نكرده است.
5) مبتدئه و آن زني است كه دفعه اوّل خون ديدن او است.
6) ناسيه و آن زني است كه عادت خود را فراموش كرده است.
970. خانمي كه عادت وقتيه و عدديه دارد (در وقت معين حيض مي شود و تعداد روزهاي عادتش هم معين است)، اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طوري كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته آيا مي تواند به محض ديدن خون نماز و روزه را ترك كند؟
ج. اگر چه آن خون، نشانه هاي حيض را نداشته باشد، بايد به احكامي كه براي زن حائض گفته شد عمل كند و چنان چه بعد بفهمد حيض نبوده، مثل اين كه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادت هايي را كه به جا نياورده قضا نمايد.
971. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همه ي روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود چند روز حيض است؟
ج. اگر روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.
972. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همه ي روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود چند روز حيض است؟
ج. اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خوني را كه در روزهاي عادت خود ديده، حيض است و خوني كه پيش از عادت و بعد از آن ديده استحاضه مي باشد و بايد عبادت هايي را كه در روزهاي پيش از عادت و بعد از عادت به جا نياورده قضا نمايد.
973. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود؟
ج. اگر روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.
974. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود چه حكمي دارد؟
ج. فقط روزهاي عادت حيض و باقي استحاضه است.
975. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود، چه حكمي دارد؟
ج. روزهايي كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن، كه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و روزهاي اوّل را استحاضه قرار دهد.
976. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود؟
ج. بايد روزهايي كه در عادت، خون ديده با چند روز بعد از آن كه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
977. زني كه عادت حيض او از اوّل ماه تا هفتم است، اگر از اوّل تا دوازدهم خون ببيند چه روزهايي حيض است؟
ج. هفت روز اوّل آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مي باشد.
چون زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خوني كه در روزهاي عادت ديده اگر چه نشانه هاي حيض را نداشته باشد، حيض است و خوني كه بعد از روزهاي عادت ديده اگر چه نشانه هاي حيض را داشته باشد استحاضه است.
978. مبتدئه (دختري كه براي اوّلين بار عادت مي شود ) اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. اگر خون ديده شده، چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد همه حيض است و الّا، بايد از اولي كه خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
979. خانمي كه مضطربه است اگر چند ماه (بيش از دو ماه) پشت سرهم بيشتر از ده روز خون ببيند چه مقدار از اين خون ها حيض و چه مقدار از آن استحاضه است؟
ج. با نبودن تميز و عدم امكان رجوع به اقارب احوط اختيار هفت روز در هر ماه است و اين احتياط مربوط به مبتدئه و ناسيه نيست.
980. ناسيه، يعني زني كه وقت و عدد عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. 1) در مرحله اوّل بايد روزهايي را كه خون او نشانه حيض دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد.
2) اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاي آن تشخيص دهد، بنا بر احتياط واجب بايد هفت روز اوّل را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، مگر اين كه بداند به طور مسلم در روزهاي اوّل، حيض نمي شده است كه در آن صورت بعد از آن روزها را بايد حيض قرار دهد.
3) اگر گمان اطميناني پيدا كرد كه ايام عادتش مثل خويشان خود است عادت آنها را براي خود انتخاب مي كند
981. خانمي هميشه عادتش در وقت معين و عدد معين بوده اما وقت خودش را فراموش كرده و قدر متيقن وقت ندارد، چه وظيفه اي دارد؟
ج. محتمل، تخيير اوست در تحيض به عدد معتاد او در هر طرف از اطراف احتمال عادت سابقه، لكن احتياط در تحيض در ابتداي رؤيت خون در اوّل اطراف احتمال در صورت عدم تمييز مخالف، ترك نشود و به همين ترتيب در ماه هاي ديگر در صورت استمرار.
982. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما اكنون وقت خود را داند ولي عدد خودش را فراموش كرده، او چه وظيفه اي دارد؟
ج. اگر اوّل وقت را مي داند، آن را به سه روز تكميل مي نمايد، بلكه تا مقداري كه احتمال نمي دهد عادتش از آن قدر كمتر بوده است و در بقيه تا ده روز، حكم حيضيت مي نمايد و با گذشت از ده روز، در آن مقدار كه احتمال ايام عادت نمي دهد، ظاهراً بايد به وظيفه مستحاضه عمل كند.
983. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده و آخر وقت خود را مي داند اما عدد خودش را فراموش كرده، وظيفه او چيست؟
ج. اگر آخر حيضش را مي داند، تكميل مي نمايد روز آخر را با سابق بر آن تا سه روز و در بقيه سابق، احتياط مي نمايد در هر روز احتمال دخول در عادت تا آن كه مجموع، ده روز شود و با عدم احتمال دخول در عادت، حكم به عمل مستحاضه با عدم تمييز، در صورت تجاوز مجموع، از ده روز، اظهر است وگرنه مورد احتياط است و بعد از آخر حيض، غسل حيض را مقدم بر غسل استحاضه مي نمايد با عدم تداخل و با استمرار خون و با اين كه خون متأخّر از خون حيض - در آن مورد كه فرض شود - از قليله نباشد.
984. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما عدد خودش را فراموش كرده است، وظيفه او چيست؟
ج. اگر وسط حيض را مي داند كه دو طرف مساوي است، پس وسط و طرفين حيض يقيني است و در بقيه تا ده روز از طرفين، احتياط مي نمايد، لكن در صورت تجاوز مجموع از ده روز، در مقدار زايد كه احتمال دخول در عادت نمي دهد، عمل استحاضه با عدم صفات حيض، اظهر است و در احتياط، غسل حيض را ضميمه مي نمايد در موارد احتمال انقطاع خون حيض و هم چنين اگر نداند غير از حيض بودن يك روز را مثلاً در تكميل و در احتياط تا ده روز، مگر در صورت تجاوز از ده روز كه زايد بر احتمال عادت، استحاضه است بنا بر اظهر
و در ضميمه كردن غسل حيض در وقت احتمال انقطاع حيض واقعي.
985. خانمي كه صاحب عادت عدديه يا وقتيه و عدديه مي باشد، اگر چند ماه (بيشتر از دو ماه) پشت سرهم بيش از ده روز خون ببيند، آيا عادت او به هم خورده و عادت جديدي برايش مستقر شده است؟
در اين صورت حكم خون هايي كه مي بيند چيست؟
ج. به دست آمدن عادت جديد تنها در صورتيست كه دو مرتبه پشت سرهم به يك شكل بر خلاف عادت قبل ببيند، پس در مورد سؤال عادت جديد به وجود نيامده است.
986. برطرف شدن عادت به چه صورت است؟
ج. زوال عادت قبل در صورتيست كه به دفعات خلاف آن ديده شود به طوري كه عرفاً بگويند اين خانم عادت معين ندارد.
987. آيا دو بار عدد غير مماثل در عادت عدديه، موجب به هم خوردن عادت مي شود؟
ج. بله.
988. عادت عدديه فردي 7 روز است.
يك ماه 8 روز و ماه ديگر 9 روز خون مي بيند و بعد از آن هميشه از 10 روز تجاوز مي كند.
لطفاً بفرماييد آيا مي توان 7 روز حيض و بقيه را استحاضه قرار داد؟
ج. اين خانم مضطربه است (زني كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني ندارد يا عادتش به هم خورده) اگر همه خون هايي كه ديده يك جور باشد، چنان چه عادت خويشان او مشخص است آن مقدار را براي خود حيض و بقيه را استحاضه قرار مي دهد. اما اگر چند روز آن نشانه ي حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني كه نشانه ي حيض را دارد كمتر از سه روز باشد بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.
989. عادت عدديه خانمي 7 روز است.
دو ماه پي در پيست كه ايشان 12 روز خون مي بيند آيا عادت عدديه سابق ايشان به هم خورده است؟
وظيفه ايشان چيست؟
ج. در دو ماه اخير عادت او 7 روز است و عادت عدديه او به هم نخورده است.
990. خانمي 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خوني با علايم حيض مي بيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مي يابد. وظيفه وي چيست؟
ج. دومي محكوم به استحاضه است.
991. اگر خانمي كه عادت 6 روزه دارد يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟
ج. شش روز آن حيض و بقيه استحاضه است.
992. اگر شخصي كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولي از همان روز هفتم تا روز دوازدهم چند لحظه در وسط روز لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب مي شود؟
ج. بله تجاوز از ده روز است.
993. وقتي دختر بودم عادت معيني داشتم و بعد از ازدواج، عادتم به هم خورد و قبل از اين كه به صورت معين بشود باردار شدم و اكنون خون نفاس از ده روز گذشته است آيا بايد عادت معين قبل از ازدواج را بگيرم يا حكم مضطربه را دارم؟
ج. اگر يك مرتبه بر خلاف عادت سابق حيض ديده ايد، عادت زايل نشده است؛ ولي اگر چند مرتبه باشد به نحوي كه نزد عرف صدق كند عادت زايل شده است مضطربه هستيد.
994. خانمي بعد از پنج روز ايام عادتش پاك شده و غسل كرده، روز هشتم يك قطره خون مي بيند، اين خون چه حكمي دارد؟
و اگر عادتش به اين نحو است، وظيفه او از روز پنجم تا روز هشتم چيست؟
ج. در فرض سؤال كه تا روز هشتم است، حكم حيض را دارد، حتي روزهايي كه در بين پاك بوده است.
995. خانمي بعد از روز پنجم يا ششم لك زرد رنگي مي بيند، نمي داند خون است يا نه، وظيفه او چيست؟
ج. اگر عرفا صدق خون بر آن نكند و بداند كه در باطن هم خون نيست، پاك شده است و الا محكوم به حيض است تا وقتي كه از ده روز تجاوز نكند.
996. اگر زني پس از پاكي از حيض و پيش از ده روز، لكه زرد رنگي بيند كه خون بودن آن مشكوك است، وظيفه اش چيست؟
آيا پاك است يا ادامه حيض قبلي محسوب مي شود؟
ج. اگر خون باشد هر چند به مرتبه ضعيفه از خون يا يك نقطه اي از خون هم باشد و يا معلوم شود كه در باطن به صورت خون است، محكوم به ادامه حيض است.
997. پزشكان مي گويند:
ترشحات زرد رنگ دو روز آخر حيض قطعا خون نيست و به هيچ وجه تركيبات خوني ندارد بلكه سلول هاي مرده جدار داخلي رحم است كه به تدريج خارج مي شود.
لطفاً حكم اين ترشحات را از جهت حيض بودن يا نبودن و طهارت و نجاست آن بفرماييد؟
ج. اگر زن احراز كرده كه ترشحات مزبور خون نيست حكم خون ندارد و همين طور اگر شك دارد و با تفحص علم به خون بودن پيدا نشد حكم خون را ندارد.
998. زني كه مدت خون حيض او هفت روز بوده بعد از استفاده از دستگاه جلوگيري از حمل، روزهاي حيضش بيشتر از هفت روز و كمتر از ده روز شده است، چه حكمي دارد؟
ج. همه محكوم به حيض است.
999. يكي از راه هاي جلوگيري از انعقاد نطفه اينست كه ابزاري در دهانه رحم نصب مي كنند كه اين عمل موجب خونريزي مي شود و ممكن است اين خونريزي مدت طولاني ادامه داشته باشد، با توجه به اين كه اين خونريزي عمدي است، آيا حيض محسوب مي شود؟
ج. عمدي بودن، مانع از حيض بودن آن نمي شود. پس اگر شرايط مذكور در رساله را دارد حيض است.
(به مسأله ي 408 رساله مراجعه شود. )
خوردن قرص براي جلوگيري از خونريزي
زن براي اين كه حيض نشود هر شب قرص مي خورد يك شب فراموش كرد قرص بخورد و روزش خونريزي كرد شب بعد كه قرص خورد خون قطع شد و خلاصه از ايام عادت، همان يك روز را خون ديد تكليف او چيست؟
ج. يك روز، حيض نيست.
1000. هرگاه زن در ايام عادت ماهانه، به وسيله خوردن قرص، از آمدن خون حيض جلوگيري نمايد حكمش چيست؟
ج. تا موقعي كه خون خارج نشده به حكم طاهر عمل كند.
1001. دختري كه نمي داند بالغ شده يا نه چه حكمي دارد؟
ج. حكم به عدم بالغ شدن او مي شود؛ مگر خون ببيند و يقين كند حيض است كه نشانه است بر بلوغ او. اما اگر خون به صفات حيض ببيند ولي به حيض بودن آن اطمينان پيدا نكند در اين كه بگوييم صفات حيض نشانه بر حيضيت و نشانه بر بلوغ باشد، محل تأمل است.
1002. دختريست كه هنوز 9 سالش تمام نشده و مي دانيم هنوز بالغ نشده اگر خون ببيند كه نشانه هاي حيض را دارد حيض حساب مي شود؟
ج. چنين خوني استحاضه است، اگر احتمال خون هاي ديگر مثل بكارت و زخم داده نشود.
1003. در صورتي كه دختر قبل از 9 سالگي خون ببيند و بداند يا حيض است يا استحاضه متوسطه و كثيره در اين صورت آيا غسل بر او واجب است؟
ج. در اين صورت پس از بلوغ بنا بر احتياط واجب به قصد وظيفه فعليه خود غسل مي كند.
اما اگر احتمال خون جراحت و مانند آن بدهد چيزي بر او واجب نيست.
1004. دختري كه تاريخ ولادتش را نمي داند و در بلوغ خود شك دارد اگر خوني ببيند كه نشانه حيض دارد آيا مي توان گفت بالغ شده؟
ج. بله، نشانه بلوغ است.
1005. دختري مي داند 9 سالش تمام نشده آيا خوني كه ديده حيض است؟
ج. در صورتي كه علامت ديگر غير از سن مانند درشت شدن موها، بر بلوغ او نباشد، حيض نيست.
1006. اگر دختري نمي داند كه نه سالش تمام شده يا نه خوني ديد كه يقين كرد خون حيض است وظيفه اش چيست؟
ج. بايد آن را خون حيض قرار دهد.
1007. زنان در چه سني يائسه مي شوند؟
ج. زن هاي سيده بعد از تمام شدن شصت سال قمري يائسه مي شوند، يعني خون حيض نمي بينند و زن هايي كه سيده نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال قمري يائسه مي شوند.
1008. شصت سال و پنجاه سال قمري برابر چند سال شمسي مي شود؟
ج. شصت سال قمري معادل 58 سال و 77 روز و 12 ساعت شمسي مي شود و پنجاه سال قمري معادل 48 سال و 179 روز شمسي مي باشد.
عدول به مراجع ديگر در مسأله يائسگي
ب)
در صورتي كه سن يائسگي در زنان غير سيده پنجاه سالگي باشد آيا مي توانند در اين مسأله به نظر مراجع ديگر عدول كنند؟
ج. خير، نمي توانند.
1009. خانمي هستم 50 سال قمري من تمام شد ولي مثل جواني كه سر ماه رگل شدم، خون مي بينم. وظيفه ام چيست؟
آيا يائسه هستم؟
ج. اگر زن غير سيده باشد، يائسه و استحاضه است.
1010. بعد از 3 سال كه از سن يائسگي من گذشته به جهت مصرف قرص هاي هورموني مجدداً @رگل مي شوم با اين كه اطبا متفق اند ديگر قابليت حمل در من نيست ولي آن خون را عادت ماهانه مي دانند وظيفه من چيست؟
ج. وظيفه شما عمل به حكم استحاضه است.
1011. اگر شك كنيم كه يائسه شده ايم يا نه چه بايد كرد؟
ج. زني كه شك دارد يائسه است يا نه خود را يائسه به حساب نياورد.
1012. زن نمي داند يائسه شده يا نه و خونريزي هم دارد آيا حيض است يا استحاضه؟
ج. زني كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خوني ببيند و نداند حيض است يا نه بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.
1013. خوني كه خانم يائسه مي بيند چه حكمي دارد؟
ج. اين خون استحاضه حساب مي شود اگر احتمال بدهيم استحاضه باشد و احتمال ديگر و نيز اماره معتبره اي دال بر اين كه استحاضه است، در ميان نباشد.
1014. چه زناني تا شصت سالگي خو نشان حيض محسوب مي شود؟
ج. حد يأس در «قرشيه»، از هنگام ولادت تا تمام شدن شصت سال قمري شرعيست و قرشي كسيست كه نسبت او به «نضر بن كنانه» برسد و از طرف پدر و مادر يا از طرف پدر به تنهايي باشد و اما از طرف مادر به تنهايي، كفايت نمي كند و از قرشيه در اين زمان غير از زنان هاشميه كسي معروف نيست، بلي قبيله اي كه منسوب به قريش باشند اگر معلوم شود انتساب ايشان به «نضر بن كنانه»، در وجه تسميه، نيز همين حال را دارند.
1015. خانم نمي داند سيده است يا نه سيده حساب مي شود يا غير آن؟
ج. سيده حساب نمي شود.
1016. آيا زائو مي تواند حيض بشود؟
ج. پس از زايمان حد اقل بايد 10 روز فاصله شود تا خون بعد حيض حساب شود.
تقارن عادت با نفاس
س. زني كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكي باشد، خوني كه مي بيند حيض است يا نفاس؟
ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.
1017. زني حيض شده روز دوم حيض رحمش را با عمل جراحي درآوردند، آيا غسل حيض واجب است يا غسل استحاضه؟
ج. به قصد وظيفه ي فعليّه غسل كند، كافي است.
1018. زن هايي با عمل جراحي رحم خود را بيرون مي آورند و پس از آن خون هايي مي بينند. آيا خون حيض است؟
ج. اگر شرايط را نداشته باشد خون حيض نيست و محكوم به خون زخم است، خصوصاً اگر علامت آن را دارا باشد كه خروج از طرف راست باشد همين طور اگر دو روز خون حيض ديد و روز سوم به جهت اخراج رحم ديگر خون نديد، غسل حيض بر او واجب نيست.
1019. خوني كه زن حامله و زني كه بچه شير مي دهد مي بيند چه حكمي دارد؟
ج. زن حامله و زني كه بچه شير مي دهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوي، ولي اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، احتياطاً هم وظيفه حائض وهم مستحاضه را انجام دهد.
1020. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربه اي كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند.
خون قبل از سقط چه حكمي دارد؟
ج. به مسأله ي 407 و 401 رساله و به جواب سؤال قبلي مراجعه شود.
1021. پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و …) كه بانوان دچار خونريزي نامنظم رحمي را تحت درمان قرار مي دهند آيا لازم است احكام مربوطه را بياموزند تا بيماران خود را راهنمايي كنند؟
ج. در حد ابتلا بايد مسائل را بياموزد.
1022. آيا نظر پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و …) كه بانوان دچار خونريزي نامنظم رحمي را تحت درمان قرار مي دهند، در تشخيص موضوعات مربوطه براي زنان مي تواند حجيّت داشته باشد؟
ج. اگر قولشان موجب اطمينان باشد، حجت است.
1023. در ايام عادت كه خانم ها از عبادت محرومند، چه اعمالي مي توانند انجام دهند تا از خدا غافل نمانند؟
ج. مستحب است حائض در اوقات نماز پنبه را تعويض كند، وضو بگيرد و به مقدار نماز خود رو به قبله مشغول ذكر خداوند شود.
1024. چه عباداتي بر حائض جايز نيست؟
ج. نماز، روزه، طواف، اعتكاف و نماز احتياط بر حائض جايز نيست و اگر انجام دهد، باطل است.
1025. زن حائض مي تواند نماز ميّت بخواند؟
ج. زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت مي خواند، در صفي تنها بايستد.
1026. خانمي پس از اتمام نمازش حيض شده در حالي كه بايد نماز احتياط و سجده سهو به جا آورد، در اين صورت مي تواند حال نماز احتياط و سجده سهو را انجام دهد؟
ج. نماز احتياط را در حال حيض نمي تواند بخواند اما بنا بر احتياط واجب هم سجده سهو را بلافاصله در حال حيض به جا آورد و هم پس از پاك شدن دوباره تكرار كند.
1027. آيا قضاي روزه بر حائض واجب است؟
ج. بله، بنا بر اقوي قضاي روزه هاي واجب چه رمضان يا روزه هاي واجب ديگر مانند:
روزه ي نذر بر حائض؛ پس از پاك شدن واجب است.
1028. آيا قضاي نماز بر حائض واجب است؟
ج. قضاي نمازهاي واجب يوميّه واجب نيست اما قضاي نمازهاي واجب غير يوميّه مانند:
نماز آيات و نماز نذر و نماز طواف - اگر اقوي نباشد بنا بر احتياط واجب - لازم است.
1029. خانمي پس از گذشتن مقداري از اذان حيض شده آيا بايد نمازش را قضا كند؟
ج. اگر مقداري از وقت نماز گذشته كه مي توانسته بر حسب حال خودش كه مسافر بوده يا نبوده وضو و غسل (مثلاً جنابت) يا تيمم كند و نماز بخواند بايد آن نماز را قضا كند.
اگر چه احتياط مستحب است كه اگر وقت كافي براي ساير شرايط را نداشته اما مي توانسته با طهارت نماز بخواند آن نماز را قضا كند.
1030. خانمي كه حيض بوده و در اواخر وقت پاك شده و فكر مي كرده وقت كافي براي غسل و نماز ندارد، ولي بعد متوجه شده وقت داشته؛ آيا نماز را بايد قضا كند؟
ج. بله، قضاي آن نماز بر او واجب است.
1031. اگر پس از پاكي فكر مي كرد براي هر دو نماز وقت داشته اما بعد متوجه شد فقط براي نماز دوم وقت داشته قضاي هر دو بر او واجب است؟
ج. قضاي نماز دوم واجب است.
1032. خانمي پس از پاكي فكر مي كرد براي هر دو نماز وقت ندارد و نماز دوم را به جا آورد آيا نماز دوم صحيح است؟
ج. بله نماز دوم صحيح است و نماز اوّل را هم بايد به جا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نمايد.
1033. همراه داشتن قرآن داخل غلاف براي حائض چه حكمي دارد؟
ج. مكروه است.
1034. دست زدن حائض به حاشيه قرآن و بين سطرها چه حكمي دارد؟
ج. مكروه است.
1035. آيا خانم هاي نابينا به هنگام عادت ماهانه مي توانند قرآن بخوانند؟ با توجه به اين كه قرآن براي آنها به صورت برجسته نوشته شده و بايستي آن را براي خواندن لمس كنند.
ج. لمس مزبور جايز نيست و مي توانند حايلي قرار دهند و يا دستكش به دست كنند و يا به همراه گوش دادن به مثل ضبط صوت به تلاوت بپردازند، البته در غير سوره هايي كه آيه سجده دارد و خواندن بيش از هفت آيه براي آنان مكروه است.
1036. اين كه زن حائض مي تواند هفت آيه از غير سوره هاي سجده دار بخواند، آيا مراد از هفت آيه در مجلس واحد يعني به نحو مستمر است يا به صورت منفصل مراد است؟
ج. ظاهراً به نحو مستمر مراد است.
1037. براي خانم ها كراهت قرائت سوره هايي كه آيه سجده ندارند را از جهت كم بودن ثواب آن دانستيد. آيا تحصيل ثواب كم بهتر است يا اصلاً قرائت را ترك كنند؟
ج. كراهت خواندن قرآن، كراهت عبادتيست نه حقيقي. پس ترك خواندن نه احوط است و نه بهتر. پس خواندن با ثواب كمتر اولويت دارد.
1038. آيا زن حائض مي تواند در مجالس ختم قرآن كه معمولاً در ماه مبارك رمضان تشكيل مي شود شركت كند و قرآن را گوش بدهد با توجه به اين كه سوره هاي سجده دار را هم مي خوانند و اگر آيه سجده را استماع كرده اند وظيفه چيست؟
ج. استماع قرآن اشكال ندارد و با شنيدن آيه سجده بايد سجده كند و طهارت در آن شرط نيست.
1039. آيه سوره ي سجده دار كه در دعاي كميل يا ادعيه ديگر وارد شده، اگر زن حائض ندانسته يا از روي غفلت تلاوت كند، آيا اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1040. خانمي مي داند كه اگر دعاي كميل يا دعاهاي ديگر را شروع كند وقتي به آيه سوره سجده دار رسيد، از روي غفلت آن را قرائت خواهد كرد. آيا جايز است اصل دعا را بخواند؟
ج. آن موضع را علامت بگذارد كه آن را نخواند.
1041. آيا بر خانم ها لازم است كه قبل از خواندن دعاهاي وارده از و جود آيه يا آيات سوره هاي سجده دار تفحص كنند و يا آيا لازم است اطلاع كامل از متن سوره مذكور داشته باشند تا به جهل تقصيري به تلاوت آنها نپردازند؟
ج. با ندرت وجود آن در ادعيه، ظاهراً فحص لازم نيست.
1042. آيا زنان در عادت ماهيانه مي توانند زيارت عاشورا بخوانند؟
ج. بله مي توانند.
1043. آيا رفتن زن حائض به رواق هاي اطراف ضريح مطهر امام رضا عليه السّلام اشكال دارد؟
گرچه قبر را ببيند و به ضريح خيلي نزديك باشد؟
ج. عبور، حتي از خود حرم مطهر اشكال ندارد و نشستن در حرم شريف جايز نيست و در رواق خلاف احتياط است.
1044. آيا مي توان با غسل حيض نماز خواند؟
ج. لازم است پس از آن وضو نيز بگيرد.
1045. خانم حائض پس از پاكي، براي چه اعمالي بايد غسل انجام دهد؟
ج. حائض براي هر كاري كه طهارت در آن شرط است بايد غسل نمايد.
1046. آيا با غسل حيض همانند غسل جنابت مي توان بدون وضو نماز خواند؟
ج. غسل حيض در احكام و كيفيت همانند غسل جنابت است اما براي نماز از وضو كفايت نمي كند.
1047. زن حائض كه مي خواهد غسل حيض كند چه وقت بايد وضو بگيرد؟
ج. بهتر است وضو بگيرد، خواه قبل از غسل باشد يا بعد از غسل.
1048. غسل حيض بين روزهاي
3 - 10 بايد در روزهاي زوج باشد يا فرد؟
ج. فرقي ندارد بستگي به پاكي و ايام عادت دارد پس كسي كه 3 روزه يا 5 روزه پاك مي شود، روز فرد غسل مي كند و كسي كه 4 روزه يا 6 روزه پاك مي شود روز زوج غسل مي كند.
1049. اگر حائض بعد از غسل حيض نتواند وضو بگيرد؟
ج. بدل از وضو تيمم نمايد.
1050. اگر حائض از غسل حيض و وضو هر دو عاجز شود چه تكليفي دارد؟
ج. دو تيمم يكي بدل از غسل حيض و ديگري بدل از وضو به جا آورد.
1051. خانم حائض فقط به اندازه وضو يا غسل آب دارد كدام را انجام دهد؟
ج. آب را براي غسل مصرف كند.
1052. خانمي كه به جاي غسل حيض تيمم كرده آيا پس از كاري كه وضو را باطل مي كند دو باره بايد تيمم بدل از غسل كند؟
ج. تيمم بدل از غسل تا زماني كه بتواند غسل كند باطل نمي شود؛ هر چند احتياط مستحب تجديد تيمم بدل از غسل است.
1053. حائضي كه در حال سفر پاك مي شود و دسترسي به آب براي غسل ندارد وظيفه اش براي نماز چيست؟
ج. بايد تيمم بدل از غسل حيض كند و تا دسترسي به آب با تيمم نماز بخواند.
1054. زني حائض بوده و غسل حيض را فراموش كرده و مدتي نماز خوانده و فقط وضو مي گرفته و در اين بين غسل هاي واجب و مستحب ديگري انجام داده وظيفه او چيست؟
ج. اگر آن غسل هاي واجب را به قصد وظيفه انجام مي داده - كه همين طور هم هست، نمازهاي بعد از غسل قضا ندارد.
1055. كسي را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، آيا لازم است غسل حيض يا غسل جنابت بدهند؟
ج. همان غسل ميّت براي او كافي است، ولي بنا بر احتياط موقع غسل دادن نيت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.
1056. زن مسافر در مقصد، با اين كه ايام عادت او است، مي تواند قصد ده روز كند و يا بايد صبر نمايد تا پاك شود و در ابتداي ورودش به مقصد، اگر مثلاً پنج روز عادت او است، اين پنج روز جزو عشره، محسوب است يا نه؟
ج. مجرد قصد ده روز، كافي است؛ اگر چه در تمام آن، حائض باشد كه بعداً اگر يك روز هم بماند بايد نماز را تمام بخواند به شرط آن كه قبل از خواندن نماز، از قصد اقامه ده روز، برنگشته باشد.
1057. پس از پاك شدن از حيض اگر تا اذان صبح غسل نكنيم روزه صحيح است؟
ج. يكي از شرايط درست بودن روزه باقي نماندن بر حيض و نفاس تا اذان صبح (در صورتي كه پاك شده است) و ديگر آن كه در تمام روز حيض و نفاس نشود، اگر چه مقدار كمي از روز باشد.
1058. آيا حنا گذاشتن به خاطر مريضي در ايام عادت مكروه است؟
ج. به طور كلي خضاب كردن با حنا يا چيز ديگر براي حائض كراهت دارد.
1059. در زمان حيض، نزديكي نمودن در مهبل حائض، چه صورت دارد؟
ج. در زمان حيض نزديكي نمودن در مهبل حائض با علم به آن حرام است و دربارهي هر يك از مرد وزن، موجب فسق مي شود علي المعروف، اگر چه معلوم نيست از گناهان كبيره باشد، بلي حلال شمردن آن، با علم به حرمت آن موجب كفر است.
1060. هرگاه شوهر با همسر خود در زمان حيض نزديكي نمود، آيا كفاره بر زن واجب است يا نه؟
ج. واجب نيست، هر چند زن راضي به همبستري باشد؛ بلكه وجوب آن بر شوهر هم، معلوم نيست و اظهر استحباب است و احتياطاً ترك كفاره نشود.
1061. كفاره نزديكي، چه قدر است؟
ج. كفاره عبارت است از يك دينار، (يعني اشرفي هجده نخودي) كه يك مثقال شرعيست و اين مقدار كفاره، در اوّل حيض است و در وسط آن، نصف اشرفيست و در آخر آن، ربع آن.
1062. اوّل، وسط و آخر حيض را بيان فرماييد.
ج. زني كه مدتش مثلاً شش روز است، روز اوّل و دوم آن، اوّل حيض است و روز سوم و چهارم، وسط حيض است و روز پنجم و ششم، آخر حيض است.
1063. كفاره نزديكي با كنيز در زمان حيض چه قدر است؟
ج. سه مد گندم يا جو كه به مسكين بدهد، هر چند آخر آن باشد، ولي تفريق بر سه مسكين، دليلي ندارد؛ بلكه احوط جمع است در كنيز بين دينار و امداد مذكوره، به سه مسكين، يا ده مسكين، اگر چه به بيش از سه مد باشد و شايد به دادن يك دينار، مثلاً به ده مسكين، در كنيز احتياط حاصل شود.
1064. نزديكي با زني كه با قرص از حيض جلوگيري مي كند چه حكمي دارد؟
ج. اگر خون خارج نشود، حكم حيض را ندارد و نزديكي اشكال ندارد.
1065. قول زن در حائض بودن و پاك شدنش، مسموع است يا نه؟
ج. بلي مسموع است، اگر چه مظنون باشد كه خبرش دروغ است.
پس اگر بگويد حائضم، نزديكي با او حرام است و اگر بگويد پاكم نزديكي با او حلال است و هرگاه خبر دهد كه در يك ماه، سه حيض ديده، جميع احكام حيض نسبت به هر زماني كه مي گويد زمان حيض است، جاريست و اگر احتمال ضعيف برود كه راست مي گويد، احوط است.
1066. به گفته همسرم مبني بر پاك شدن، اطمينان پيدا كردم و اقدام به مجامعت كردم و متوجه شدم كه پاك نشده و من سريعا خود را كنار كشيدم، آيا عمل من كفاره دارد؟
ج. در فرض سؤال كفاره ندارد.
1067. آيا نزديكي كردن با زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل جايز است يا خير؟
ج. در جايز بودن نزديكي غسل شرط نيست، هر چند قبل از غسل مكروه است و نيز بهتر است در نزديكي قبل از غسل، ظاهر مهبل را شستشو نمايد.
1068. در زمان عادت ماهانه اگر زن به طريقي غير از جماع - مثلاً با استمتاع زوج - جنب شود، آيا اشكال دارد؟
ج. در مورد مزبور اشكال ندارد.
1069. نزديكي كردن در دبر (پشت) زن در ايام عادت ماهانه آيا جايز است و بر فرض عدم اطلاع آيا كفاره دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست و بر فرض جهل كفاره ندارد.
1070. اگر نداند همسرش عادت ماهانه است و بعد در حال آميزش متوجه شود يا اين كه در ابتداي آميزش حيض نبوده و بعداً شده چه وظيفه اي دارد؟
ج. واجب است فوراً خود را كنار بكشد.
1071. حكم مادون الجماع چيست؟
ج. نزديكي در حال حيض هم بر زن هم بر مرد حرام است ولي بوسيدن و لذت هاي ديگر جايز است و لذّت بردن از مابين ناف تا زانو مكروه است.
1072. آيا حرمت نزديكي به همسر دائم اختصاص دارد؟
ج. نزديكي در حال حيض حرام است، چه زن دائم باشد يا غير دائم يا زن آزاد باشد يا كنيز.
1073. نزديكي با زن حائض به چه مقدار حرام است؟
ج. نزديكي كردن در مهبل، هم براي مرد حرام است و هم براي زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و مني هم بيرون نيايد.
1074. آيا نزديكي با زني كه حيضش قطعي نيست جايز است؟
ج. نزديكي كردن در روزهايي كه حيض زن قطعي نيست، ولي شرعاً بايد براي خود حيض قرار دهد حرام است؛ پس زني كه بيشتر از ده روز خون مي بيند و بايد به دستوري كه قبلاً ذكر شده روزهاي عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمي تواند در آن روزها با او نزديكي نمايد.
1075. اگر در حال حيض كسي با زن خودش جماع كند و فرزندي متولد شود حكمش چيست؟
ج. هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض با زن نزديكي كند معصيت كرده، ولي اگر بچه اي از آنان به دنيا بيايد، حلال زاده است.
1076. آيا نزديكي در حال حيض حكم جنب از حرام را دارد كه اجتناب از عرق واجب شود؟
ج. اگر در زماني كه نزديكي با زن حرام است (مثلاً در روزه ماه رمضان يا در حال حيض) با زن خود نزديكي كند، در صورتي كه عرق او خشك نشده و اگر وظيفه اش تيمم باشد تيمم نكرده، بنا بر احتياط واجب بايد از عرق خود، در حال نماز، اجتناب نمايد و اگر تيمم كرده، بنا بر اظهر اجتناب از عرقي كه بعد از تيمم فوق حاصل شده، حتي اگر خشك نشده باشد، لازم نيست.
1077. حكم طلاق زن در حال حيض و نفاس چيست؟
ج. طلاق دادن زن در حال حيض و نفاس باطل است و زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكي يا در حال نفاس و حيضي كه قبل از اين پاكي بود، با او نزديكي نكرده باشد.
1078. آيا طلاق دادن زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل صحيح است يا خير؟
ج. در صحت طلاق، غسل شرط نيست.
1079. در چه حالاتي مي توان زن حائض را طلاق داد؟
ج. طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
1) آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكي نكرده باشد.
2) آبستن باشد و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.
3) مرد به واسطه غايب بودن، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد، ولي احتياط مستحب در اينست كه در اين صورت يك ماه صبر كند و بعد طلاق بدهد.
1080. اگر خانمي نذر كند كه در هر هفته، مثلاً روز جمعه را روزه بگيرد، چنان چه در يكي از جمعه ها حائض شد، چه وظيفه اي دارد؟
ج. بايد آن روز را روزه نگيرد، بلكه قضاي آن را به جا آورد.
1081. هرگاه خون سر سه روز قطع شود و در بين ده روز بازديده، شود و قطع شود، حكمش چيست؟
ج. تمامي خون و پاكي وسط، حيض است.
1082. حائض شدن در نماز چه حكمي دارد؟
ج. اگر بين نماز، حائض شود، حتي اگر حرفي از تشهد مانده باشد نماز باطل است، بلكه هم چنين است پيش از تمام نمودن سلام واجب و اگر در نماز باشد و گمان نمايد كه حائض شده، دست خود را داخل كند و به موضعي كه خون بيرون مي آيد بمالد، پس اگر خون بيرون آمده باشد، از حالت نماز بيرون رود وگرنه نماز را تمام نمايد، لكن ظاهر اينست كه اگر چنين نكند و نماز را تمام كند عيبي ندارد و اگر بعد از نماز، حائض شدن، ظاهر نشود يا معلوم نشود پيش تر بودن حيض بر تمام بودن نماز، نماز او صحيح است.
1083. خانمي مي خواهد معتكف شود ولي مي داند قبل از 3 روز حيض مي شود اعتكافش چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، اعتكاف براي كسي كه مي داند به عيد فطر و قربان برخورد مي كند و نمي تواند روزه بگيرد.
1084. هرگاه خانمي به جهت عارض شدن حيض بترسد كه اگر منتظر بماند تا پاك شود و طواف عمره را به جاي آورد و وقت وقوف به عرفات بگذرد چه كند؟
ج. در اين صورت اگر براي عمره تمتع محرم شده عدول مي كند از نيّت احرام به احرام حج افراد و اگر محرم نشده احتياطاً به وظيفه حج افراد در احرام از ميقات يا منزل (هر كدام نزديك تر به مكه باشد ) عمل مي كند وگرنه از مكه محرم مي شود.
1085. آيا خانم هاي حائض و زائو مي توانند محرم شوند؟
ج. در صحت احرام، طهارت از حدث اصغر و اكبر شرط نيست و كسي كه محدث به حدث اصغر يا حدث اكبر باشد، احرام وي صحيح است.
به عبارت واضح تر احرام شخص بي وضو يا جنب يا زن حائض و نفساء اشكالي ندارد.
بنا بر اين جنب و حائض و نفساء مي توانند احرام ببندند.
1086. آيا در حال حيض و نفاس مي توان تلبيه ها را گفت؟
ج.
گفتن تلبيه ها و تكرار آن هنگام بر خواستن از خواب، بعد از هر نماز واجب و مستحب، وقت رسيدن به سواره، هنگام بالا رفتن از تل يا سرا زير شدن از آن، وقت سوار شدن يا پياده شدن و اوقات سحر حتي در حال حيض و نفاس مستحب است.
1087. هرگاه زن حائض از روي جهل به حكم و ندانستن مسأله از ميقات احرام نبسته و داخل حرم شد، چه وظيفه اي دارد؟
ج. بر او لازم است مانند ديگران در صورتي كه نتواند به ميقات برگردد، به خارج حرم رفته و از آنجا احرام ببندد؛ بلكه احتياط اينست كه تا آنجا كه ممكن است از حرم دور شود و احرام ببندد به شرطي كه اين عمل مستلزم فوت حج نباشد و در صورتي كه انجام اين عمل برايش ممكن نباشد، با ديگران يكسان خواهد بود، يعني مانند ديگران از حرم محرم شود.
1088. پس از پاكي از حيض و نفاس آيا براي طواف، غسل واجب است و اگر نتواند غسل نمايد چه وظيفه اي دارد؟
ج. بر زن حائض و نفساء (زائو) بعد از گذشتن ايام حيض و نفاس واجب است كه براي طواف غسل كنند و در صورت معذور بودن از غسل و مأيوس شدن از توانايي بر غسل، واجب است با تيمم طواف كنند و در صورت معذور بودن از تيمم، تا آخر زمان تمكن از مباشرت نايب گرفتن متعين است و احوط آن است كه خود نيز طواف كند.
1089. هرگاه زن هنگام بستن احرام براي عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را داشته باشد چه وظيفه اي دارد؟
ج. بايستي صبر كند تا پاك شود و غسل نموده و اعمال عمره را به جا آورد.
1090. هرگاه زن پيش از بستن احرام براي عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد چه وظيفه اي دارد؟
ج. در اين صورت، حج تمتّعش بدل به حج افراد شده و بر او واجب است در صورت تمكن بعد از فراغت از حج، عمره مفرده به جا آورد.
1091. هرگاه زن بعد از بستن احرام براي عمره تمتع خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد، چه وظيفه اي دارد؟
ج. در اين صورت مي تواند حج افراد را به جا آورد و بعد از فراغت، عمره مفرده به جا آورد مانند صورت اوّل و اين كفايت مي كند از آنچه بر او واجب بوده است از حج تمتع.
1092. اگر زن در اثناي طواف حائض شود چه حكمي دارد؟
ج. مشهور بين فقها اينست كه اگر حائض شدن پيش از تمام شدن چهار شوط باشد، طوافش باطل مي شود و چنان چه بعد از آن باشد، آنچه به جا آورده صحيح است و واجب است بعد از پاكي و غسل نمودن، باقيمانده را به جا آورد.
و احوط در هر دو صورت اينست كه بعد از پاكي يك طواف كامل به نيت اعم از تمام و اتمام به جا آورد، به اين معني كه چنين نيّت كند كه اگر يك طواف كامل بر من واجب است، كه اين طواف است و اگر به جا آوردن كمبود طواف سابق بر من واجب است، هر مقدار از اين طواف كمبود او را تكميل كند بكند و باقيمانده، زيادي باشد و اين در صورتيست كه وقت اين كار را داشته باشد و در غير اين صورت سعي و تقصير نموده و براي حج محرم شود و لازم است پس از بازگشت از مني و قبل از طواف حج، قضاي طواف عمره را به نحوي كه گفته شد به جا آورد.
1093. هرگاه زن پس از طواف و پيش از نماز آن، يعني بين طواف و نمازش، حيض شود چه حكمي دارد؟
ج. طوافش صحيح است و نماز طواف را پس از پاكي و غسل به جا آورد و چنان چه وقت نداشت، سعي و تقصير را به جا آورده و نماز طواف را پيش از طواف حج قضا نمايد.
1094. هرگاه زني پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده، ولي نمي داند كه پيش از طواف حيض شده يا پيش از نماز يا در اثناي نماز يا بعد از نماز، در اين صورت چه وظيفه اي دارد؟
ج. در اين صورت، بنا بر صحت طواف و نماز بگذارد.
1095. هرگاه زني پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده و بداند كه حيض قبل از نماز حادث شده و وقتش هم تنگ است، در اين صورت چه وظيفه اي دارد؟
ج. سعي و تقصير نموده و نماز را تا پس از پاكي تأخير بيندازد و عمره اش صحيح است.
1096. هرگاه زني به مكه رسيد و مي توانست اعمال عمره را به جا آورد ولي با علم و عمد به جا نياورد تا حيض شد و وقت هم تنگ شد چه وظيفه اي دارد؟
ج. ظاهراً عمره اش فاسد است و احتياط اينست كه عدول به حج افراد نموده و حج خود را در سال بعد اعاده نمايد.
1097. خانمي به حج تمتع رفته و مي ترسد حيض شود آيا مي تواند طواف و نماز طواف حج را قبل از وقوف در عرفات و مشعر انجام دهد؟
ج. تقديم طواف چه طواف حج باشد چه طواف نساء - علي المشهور الاظهر - و نماز و سعي بر وقوفين در حج تمتع جايز نيست؛ مگر براي پيرمردان يا زني كه بيم حيض شدن دارد، كه اين دو مي توانند طواف حج و نمازش را قبل از وقوفين به جا آورند و احوط نيز در صورت امكان، اعاده آنهاست در ايام تشريق يا بعد از آن تا آخر ماه ذي الحجة و اگر ممكن نشد، استنابه نمايد علي الاحوط و اگر مي داند كه اعاده آن تا آخر ماه ممكن نمي شود، پس احوط، جمع بين تقديم و استنابه است.
1098. خانمي كه حيض ببيند يا زائو شود و نتواند تا پاك شدن خود در مكه بماند كه طواف كند چه وظيفه اي دارد؟
ج. لازم است براي طواف و نماز نايب بگيرد و پس از طواف نايب، شخصا سعي كند.
1099. خانمي كه حائض شود و قافله تا وقت پاكي او منتظرش نشود، آيا مي تواند طواف نساء را ترك نموده و با قافله خود همراه شود؟
ج. بلي مي تواند طواف نساء را ترك كند و در اين صورت احتياط اينست كه براي طواف نساء و نمازش نايب بگيرد و چنان چه مشغول طواف بوده و پس از به جا آوردن نصف آن حيض شود، مي تواند باقي را ترك و با قافله برود و احتياط در اين صورت، آن است كه براي باقي مانده طواف و نمازش نايب بگيرد.
1100. نفاس چيست؟
ج. خون ولادت است؛ همراه با ولادت يا بعد از ولادت، از حين ولادت تا 10 روز.
1101. زني كه سزارين مي شود، خوني كه مي بيند آيا خون نفاس است يا خير؟
ج. خون نفاس است.
1102. زني كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد، اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكي باشد، خوني كه مي بيند حيض است يا نفاس؟
ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.
1103.
گفته مي شود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل، روز هجدهم هم مي بايست يك غسل انجام شود، آيا اين صحت دارد؟
ج. يعني در هشت روز بعد از ده روز ايام نفاس اگر خون ديد، احتياط مستحبي مؤكّد، جمع بين وظيفه استحاضه و نفاس است و در آخر به قصد وظيفه و اميد مطلوبيت غسل نفاس به جا مي آورد كه با غسل استحاضه در عمل متحد است.
1104. از زني، بچه اي سقط شد و تا يك ماه از آلودگي پاك نشد.
سپس او را كورتاژ كرده اند و بقيه اي از بچه را در آوردند. چون بچه در حقيقت الآن به تمامه منفصل شده، آيا آلودگي اين مدت تماما نفاس است يا خير؟ اعمال عبادي كه انجام داده چه مي باشد؟
ج. بلي نفاس است و اگر روزه گرفته قضا كند و محاسبه روزهاي نفاس را از وقت انفصال كامل ولد شروع كند نه از ابتدا.
1105. زني كه با سزارين زايمان كرده بعد از اين كه ايام عادت او گذشت، شك مي كند كه خون موجود خون نفاس است يا خون زخم، وظيفه اش چيست؟
ج. به مسأله ي 445 و 446 رساله رجوع شود.
1106. زني كه غير طبيعي زايمان مي كند (سزارين) و بچه را از پهلوي مادر خارج مي كنند خوني كه از رحم خارج مي شود استحاضه است يا نفاس؟
ج. اگر خون از مجراي عادي خارج مي شود، در صورتي كه هنگام ولادت يا پس از آن بوده نفاس است و هم چنين از مجراي غير عادي اگر معلوم شود همان خون است و اگر غير اين باشد استحاضه است، در صورتي كه احتمال غير استحاضه داده نشود مانند زخم و امثال آن.
1107. آيا وارسي بر زائو پس از پاك شدن واجب است؟
ج. پس از پاك شدن از نفاس بنا بر احتياط واجب بايد استبرا نمايد يعني داخل رحم را وارسي كند كه اگر از داخل هم پاك شده است، غسل نفاس كند.
1108. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربه اي كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند خون قبل از سقط چه حكمي دارد؟
ج. به مسأله ي 407 و 401، رساله و به جواب سؤال قبلي مراجعه شود.
1109. آيا نظريّه ي پزشك مبني بر ضرر داشتن استعمال آب براي وضو و نماز از نظر شرعي، مجوّز براي تيمّم مي شود يا نه؟
ج. اگر انسان مكلّف از گفته ي پزشك، احتمال ضرر بدهد، بايد تيمّم كند.
1110. آيا شخص جنب مي تواند به بهانه ي اين كه در صبح از حمام مي ترسد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟
ج. اگر غسل كردن در غير حمام ممكن نباشد و يا كسي كه او را همراهي كند ندارد، در صورتي كه خوف عقلايي باشد وظيفه او تيمّم است.
1111. آيا شخص جنب مي تواند به بهانه ي اين كه از نزديكان خود يا همسرش خجالت مي كشد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟
ج. نمي تواند، ولي اگر غسل را تا آخر وقت تأخير انداخت و تيمّم كرد، اعمالش صحيح است و قضا ندارد.
1112. آيا تيمم بر روي آجر، كوزه، آسفالت، گچ، ديوار كاهگل و كاشي صحيح است؟
ج. تيمم بر آسفالت صحيح نيست و تيمم بر آجر و كوزه و نيز سنگ گچ و سنگ آهك قبل از پخته شدن صحيح است، ولي اگر پخته شده باشد و چيز ديگري براي تيمم ندارد، احتياطاً هم به اينها و هم به مانند گِل يا غبار تيمم نمايد و كاه گل نيز اگر خشك شده باشد و كاه مخلوط بدان نيز به قدري كم باشد كه در خاك از بين رفته حساب شود، تيمم بر آن صحيح است.
1113. آيا تيمّم بر موزاييك و سنگ فرش صحيح است؟
ج. صحيح است.
1114. كسي كه يك دست او به گونه اي قطع شده است كه حتّي ذراع آن هم باقي نمانده و دست ديگرش سالم مي باشد، چگونه تيمّم كند؟
ج. با دست سالم به زمين بزند و بر پيشاني مسح كند و سپس ظاهر آن دست را به زمين بكشد و احوط اينست كه در صورت امكان از ديگري هم كمك بگيرد به اين صورت كه ديگري دست به زمين بزند و بر پشت دست قطع شده مسح كند كه در صورت امكان، هر دو كار را بكند.
1115. وظيفه ي كسي كه هر دو دستش قطع گرديده و فقط ذراع هر دو دست باقي است، در تيمّم چيست؟
ج. پيشانيش را به زمين بكشد و احوط اينست كه ديگري هم دو دست خود را به زمين بزند و پيشاني آن فرد را مسح كند.
1116. فردي به علّت شكستگي يك دست، نمي تواند هر دو دست را در موقع تيمّم به پيشاني بكشد، چگونه تيمّم كند؟
ج. بايد در آن چه نمي تواند، كسي ديگر او را تيمّم بدهد.
1117. اگر تمامي دست شخصي گچ گرفته شده و نصف انگشتان بيرون باشد و به علّت شكستگي، دست را نتواند حركت دهد، چگونه تيمّم نمايد؟
ج. آن مقدار كه گچ گرفته شده بايد دست را روي آن كشيد و در آن چه كه خود نمي تواند، بايد از ديگران كمك بگيرد.
1118. كيفيّت تيمّم دادن نايب را، بيان فرماييد؟
ج. خود مكلّف نيّت مي كند و احوط لزوم نيّت مباشر و نايب هم هست و نايب دست عاجز را به زمين مي زند و با آن او را مسح مي دهد. لكن احوط اينست كه اگر دست زدن به زمين براي مكلّف ممكن است و مسح ممكن نيست، هم خودش به زمين دست بزند و هم به وسيله ي نايب و اگر زدن دست به زمين براي او ممكن نيست اما مسح ممكن است، هم خودش مسح كند و هم به وسيله نايب مسح نمايد.
1119. كسي كه نمي تواند غسل كند، اگر چند غسل واجب با عناوين مختلف بر او واجب شد، آيا مي تواند به نيّت همه ي آنها، يك تيمّم نمايد؟
ج. اگر غسل جنابت هم بين آنها است، يك تيمّم كافيست و اگر غسل جنابت نبود يك تيمّم به نيّت همه مي كند و اگر از وضو هم عاجز است يك تيمّم هم بدل از وضو مي كند.
1120. كسي كه نمي تواند غسل كند، آيا براي غسل هاي مستحب - مثل غسل جمعه و غسل زيارت و ديگر غسل هايي كه روايتي بر آن وارد شده - مي تواند به نيّت غسل مورد نظر، تيمّم كند؟
ج. مورد تأمّل و اشكال است و احوط به جا آوردن به امّيد مطلوبيت است، البته با آن تيمّم نبايد كارهايي كه مشروط به طهارت است انجام داد، علي الاحوط.
1121. اگر كسي بدل از غسل تيمّم كند، آيا براي نماز و … وضو بگيرد؟
ج. اگر تيمّم بدل از غسل جنابت باشد، وضو لازم ندارد و در غير اين صورت لازم دارد.
1122. اگر بدل از غسل، تيمّم كند و بعد كاري كه وضو را باطل كند پيش آيد، در صورتي كه نتواند براي نمازهاي بعدي هم غسل كند وظيفه او چيست؟
آيا وضو بگيرد يا تيمّم نمايد؟
ج. اگر تمكّن از وضو دارد، بايد علي الاحوط وضو بگيرد و تيمّم بدل از غسل هم بكند و اگر متمكّن از وضو نيست، يك تيمّم بكند به قصد ما في الذمّه، مردد بين اين كه بدل از غسل باشد يا بدل از وضو، اين در صورتيست كه غسل واجب او براي جنابت بوده و اگر براي غير جنابت بوده، دو تيمّم مي كند؛ يكي بدل از وضو و يكي بدل از غسل، احتياطاً.
1123. مواردي كه سبب باطل شدن تيمّم بدل از وضو مي شوند كدام است؟
آيا همانند موارد ابطال وضو هستند؟
ج. چيزهايي كه وضو را باطل مي كند، تيمّم را هم باطل مي كند و هم چنين بعد از زايل شدن عذري كه موجب تيمّم شده است، تيمّم باطل مي شود.
1124. شخصي كه به علّت بيماري، براي وضو و غسل نمي تواند از آب سرد استفاده كند و آب گرم در دسترس نداشته باشد، چنان چه تيمّم نمايد و نماز بخواند، تكليف او بعد از امكان استفاده از آب گرم چيست؟
ج. در فرض سؤال اگر تيمّم او مشروع بوده نمازي كه با آن خوانده صحيح است ولي با دست يابي بر آب گرم تيمّم باطل شده و براي نمازهاي بعد، بايد تحصيل طهارت كند ( وضو يا غسل كند).
1125. شخص جنب كه نمي تواند غسل كند، آيا مي تواند با تيمّم وارد مسجد شود و نمازش را به جماعت يا فرادا بخواند؟
ج. اگر براي تنگي وقت تيمّم كرده يا با داشتن آب براي نماز ميّت يا خوابيدن تيمّم كرده، نمي تواند وارد مسجد شود و در غير اين موارد تا وقتي كه تيمّم و عذر او باقيست مي تواند و در صورت اخير با باطل شدن تيمّم بايد فوراً از مسجد خارج شود.
1126. شخص جنب كه به جهت رفع كراهتِ خواب تيمّم مي كند، آيا بايد بدل از غسل نيّت كند؟ يا هنگام تيمم عنوان ديگري را نيّت نمايد؟
ج. نيّت تيمّم بدل از غسل براي رفع كراهت خوابيدن مي كند.
1127. زني در زمستان نمي تواند غسل نمايد، آيا تمكين بر او واجب است؟
تكليفش چيست؟
ج. تمكين از زوج او واجب است و تكليف او تيمّم است.
1128. اگر چنان چه مهندسي اعلام كند در دو متري اين مكان آب در زير زمين است و بايد چاه بكنيد، آيا براي وضو لازم است به اين قول عمل كنيم يا اين كه به اندازه كندن دو متر جستجو را ادامه دهيم و در صورت عدم وجود آب، تيمم كنيم؟
ج. اگر قول او اطمينان آور باشد و كندن چاه هم مشقت نداشته باشد، بايد چاه بكند.
1129. كسي كه نه مي تواند وضو بگيرد و نه مي تواند تيمم كند، چگونه بايد نماز بخواند؟
ج. نماز ادا از چنين فردي كه در تمام وقت نماز از وضو و تيمم معذور است ساقط است؛ اگر چه احتياط در اينست كه بدون وضو و تيمم نماز را بخواند؛ ولي قضاي آن نمازها را بايد انجام دهد.
1130. تيمم بدل از غسل، در چه مواردي صحيح است؟
ج. در تمام مواردي كه تيمم بدل از وضو صحيح است، تيمم بدل از غسل نيز صحيح است.
1131. در صورت جنابت و عدم دسترسي به آب، چند روز با تيمم بدل از غسل مي توان نماز خواند؟
ج. حد و مرز و مقدار شرعي ندارد و ميزان وجود عذر است هر چند - به تعبير روايت - ده سال طول بكشد.
1132. كسي كه به جاي غسل واجب، تيمم بدل از غسل انجام مي دهد و فكر مي كند با تيمم، وجوب غسل ساقط شده است، نمازي كه خوانده چه حكمي دارد؟
ج. تنها تا وقتي كه عذر او باقي بوده، آن تيمم كافي بوده است و آن فكر اثري در مسأله ندارد.
1133. آيا تيمم با لباس نجس، باعث بطلان تيمم مي شود؟
ج. خير.
1134. آيا در تيمم حتماً بايد تماس مستقيم بين دستها و خاك ايجاد شود يا اگر خاك در پلاستيك باشد، مي شود تيمم كرد؟
ج. بايد مانعي براي تماس با خاك نباشد.
1135. در صورتي كه آب در دسترس نبوده و تيمم بكنيم، آيا با لباس و بدن نجس، مي شود نماز خواند؟
ج. بدون اضطرار با لباس نجس نمي شود نماز خواند و بايد آن را بيرون آورد و با ساتر و پوشش پاك نماز خواند، ولي در صورت وجود نجاست بدن تا ممكن است بايد نجاست را كم نمود و با همان بدن نجس نماز خواند.
1136. آيا در وقت تيمم، رطوبت و خيسي اعضاي تيمم اشكال دارد؟
ج. خير.
1137. در صورتي كه وظيفه انسان تيمم باشد و او بر خلاف وظيفه وضو يا غسل كند، آيا غسل و وضوي او اشكال دارد؟
ج. موارد، مختلف است، مثلاً اگر عذر او تنگي وقت باشد و وضو يا غسل به نيت نماز بگيرد، غسل و وضوي او باطل نيست يا در بعض موارد ديگر مثل اين كه جواز تيمم از باب رخصت باشد نه عزيمت (رخصت يعني جواز، عزيمت يعني وجوب) و توضيح آن در جامع المسائل آمده است.
1138. آيا در وقت تيمم زدن دستها بر سنگ لازم است يا مي توان با صرف تماس دست بر سنگ تيمم نمود؟
ج. بنا بر احتياط واجب، زدن دست لازم است.
1139. آيا در صحت تيمم، طهارت اعضاي تيمم و يا طهارت خاك شرط است؟
ج. بله، شرط است.
1140. آيا انگشتان دست در تيمم حكم كف دست را دارند و مي توان قسمتي از كف و قسمتي از انگشتان را روي دست ديگر كشيد يا حكم كف دست را ندارند و اگر انگشتان روي پشت دست ديگر كشيده شد، تيمم باطل است؟
و آيا انگشت شصت نيز حكم كف دست را دارد؟
ج. تمام انگشتان حكم كف دست را دارند.
1141. لطفاً موارد اشتراك و تفاوت چيزهايي را كه مي توان بر آن سجده يا تيمم نمود، بيان فرماييد.
ج. تيمم فقط بر مصاديق زمين جايز است، ولي سجده بر گياهاني كه خوردني و پوشيدني نيست هم جايز است.
1142. اگر انگشتان كسي معلوليت داشته باشد، به گونه اي كه هنگام ضربه زدن جهت تيمم تمام انگشتان با سطح خاك و سنگ تماس پيدا نكند، وظيفه او چيست؟
ج. به هر طوري كه مي تواند كف دست را به زمين بزند يا بگذارد و علاوه بر آن پشت دست را هم به قصد وظيفه واقعيّه به زمين بزند.
1143. براي انجام امور مستحب، آيا تمام عذرهايي كه مجوز تيمم است بايد وجود داشته باشد يا بدون آن عذرها نيز مي توان تيمم كرد و مثلاً با تيمم نماز شب خواند يا شب با تيمم خوابيد و …؟
ج. بدون آن عذرها جايز نيست، مگر در مورد نماز ميّت و خوابيدن.
1144. آيا فردي كه به واسطه عذري با تيمم نماز مي خواند مي تواند امام جماعت شود؟
ج. بله، مي تواند.
1145. آيا تمام موانعي كه براي وضو مطرح است مثل كرم، چربي، رنگ خودكار يا … كه مانع رسيدن آب به پوست مي شود، براي تيمم نيز مطرح است و بايد آنها را قبل از تيمم برطرف نمود؟
ج. براي انجام تيمم اگر در پيشاني يا پشت دستها يا در كف دست مانعي باشد، مثلاً چيزي به آنها چسبيده باشد، بايد برطرف نمايد.
1146. اگر محل تيمم به اندازه اي كوچك باشد كه نتوان دو دست را بر روي آن زد و غير از آن نيز چيز ديگري در دست نباشد، چه بايد كرد؟
ج. احتياطاً ضربه را با تعاقب (دو مرتبه و هر @ مرتبه يك دست و پي در پي) انجام دهد و بعداً نمازش را اعاده كند.
1147. در كشيدن دو دست به پيشاني، آيا كشيده شدن كف دست كافيست يا انگشتان نيز تا آخر بايد به پيشاني كشيده شود؟
ج. انگشتان نيز بايد كشيده شود.
1148. آيا تيمم جبيره اي صحيح است؟
و در صورت صحّت، نحوه آن چگونه است؟
ج. اگر پيشاني يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نمي تواند باز كند، بايد دست روي آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم است و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزي كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشاني و پشت دستها بكشد و اگر كف دست به سبب شكستگي يا عارضه ديگري به طوري در ميان گچ باشد كه قابل برداشتن نيست، براي تيمم از ديگران كمك بگيرد.
1149. اگر انسان مردد شد بين اين كه تمام نماز را با تيمم داخل وقت بخواند يا يك ركعت از آن را با وضو، خارج از وقت بخواند، كدام يك را انتخاب كند؟
ج. مي تواند بنا بر اظهر هر كدام را خواست انجام دهد، ولي احتياط مستحب در تيمم و خواندن تمام نماز در وقت است و اگر با تيمم هم تمام نماز را نمي تواند در وقت بخواند، بايد بنا بر احوط بلكه اقرب وضو بگيرد و يك ركعت نماز را در وقت با وضو بخواند.
1150. اگر كسي يقين كند كه آب در دسترس ندارد و نمازش را با تيمم به جا آورد، اما بعد از آن معلوم شود كه آب در دسترس داشته است وظيفه او چيست؟
ج. چنان چه بدون آن كه به دنبال آب برود تيمم كرده و بعد از نماز متوجه شده كه اگر جستجو مي كرد آب پيدا مي شد، بايد بنا بر احتياط واجب نماز را اعاده نمايد، اما اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايي كه جستجو كرده آب بوده، نماز را احتياطاً اعاده كند، گرچه واجب نبودن اعاده خالي از وجه نيست.
1151. كسي كه به واسطه عذري تيمم نموده است، تا وقتي كه عذر او باقي است؛ چه اعمال ديگري كه نياز به طهارت دارد را مي تواند با تيمم انجام دهد؟
ج. با تيمم مشروع براي هر غايتي كه انجام شده است، تا وقتي كه عذر او باقيست در غايات ديگر مي تواند داخل شود و احتياج به تجديد تيمم ندارد و توضيح بيشتر در مسأله ي 609 رساله ذكر شده است.
1152. چه مقدار لازم است كه انسان در طول زندگي به ياد مرگ باشد؟ و آيا ياد مرگ موجب افسردگي و ركود در كارهاي زندگي نمي شود؟
ج. آن چه لازم است، اجتناب از محرمات است هر چند با كمك ياد مرگ باشد و سر افسردگي ناصحيح، دنيازدگي است.
1153. آيا جايز است انسان آرزوي مرگ يا شهادت بنمايد؟
ج. با انگيزه ي ايماني، آرزوي شهادت جايز است.
1154. آيا اگر كسي مرگ را كراهت داشته و از آن خوشش نيايد، اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد، ولي خواه ناخواه مرگ او را در مي يابد و وقتي احساس رفتن كرد، مكروه است لقاي الهي را خوش نداشته باشد.
1155. اگر كسي بر خود نفرين كرده و مثلاً بگويد:
«خدايا من را از اين دنيا خلاص كن!»، چه حكمي دارد؟
ج. در روايت دارد چنين نگوييد؛ زيرا كه هول و هراس مطَّلع، عظيم است.
1156. آيا فرد مي تواند بر اثر اختلاف با فرزند خود، او را از ارث محروم سازد؟
ج. خير نمي تواند از سهم شرعي او از تركه اش جلوگيري كند و اين منافاتي با جواز وصيت در ثلث و يا تقليل تركه ندارد.
1157. آيا جايز است انسان اموال خود را در مرضي كه منتهي به مرگ مي شود يا غير آن به ديگران (غير از ورثه) منتقل كند؟
ج. بله، جايز است.
1158. اگر انسان مالي داشته باشد و آن را جايي پنهان كرده و يا به كسي سپرده باشد و وارثان از آن اطلاع نداشته باشند، آيا لازم است آنان را از اين امر مطلع سازد؟
ج. بله.
1159. آيا فردي كه در آستانه مرگ است، لازم است براي فرزندان كوچك خود قيّم تعيين نمايد؟
ج. اگر انسان فرزند يا فرزندان صغير و نابالغ داشته باشد و نگماردن قيّم و سرپرست به آنان موجب تضييع حقوق فرزندان و يا از رفتن بردن اموال و حقوق ايشان مي گردد، واجب است كسي را به عنوان قيّم و سرپرست بر آنان بگمارد و اگر چنين نباشد گماردن قيم، واجب نيست.
1160. آيا افراد ديگر - اعم از اطرافيان محتضر و يا حاكم شرع - مي توانند بر فرزندان صغير و نابالغ او قَيِّم تعيين كنند؟
ج. جد پدري طفل و بعد از او حاكم شرع مي توانند اين كار را بكنند.
1161. شرايط قَيِّم چيست؟
و آيا لازم است كه فرد قيّم عادل نيز باشد؟
ج. خير، همين كه امين باشد كافي است.
1162. فردي كه علائم مرگ را در خود مي بيند و قرض مدت داري نيز دارد، لازم است كه در همان وقت آن را ادا كند؟
ج. زود پرداخت كردن آن لازم نيست؛ ولي بايد وصيت كند كه بازماندگانش در زمان سررسيد بدهي، آن را پرداخت نمايند.
1163. اگر هنگام ظهور نشانه هاي مرگ انسان يقين داشته باشد كه اطرافيان پس از او حقوقي كه بر گردن اوست را به نحو شايسته پرداخت مي كنند، آيا لازم است كه خود به اين امر مبادرت ورزد؟
ج. با تمكن در آن چه فوريت دارد لازم است و در غير آن، با اطمينان به انجازِ آنها با وصيت او، مي تواند به همان وصيت اكتفا كند.
1164. كسي كه نشانه هاي مرگ را در خود مي بيند، چه بايد بكند؟
ج. اوّل لازم است توبه كرده و سپس به انجام واجبات و به پرداخت اموال و حقوقي كه بر عهده دارد بپردازد و يا به انجام و پرداخت آنها وصيت نمايد، اگر اطمينان به انجام آن دارد.
1165. اطرافيان و نزديكان فردي كه در بستر مرگ افتاده است، نسبت به او چه وظايفي بر عهده دارند؟
ج. بر همه مكلفين واجب كفاييست علي الاحوط كه مسلماني را كه در حال جان كندن و احتضار است (اعم از مرد و زن و بچه و بزرگ) رو به قبله نمايند، به اين صورت كه وي را به پشت خوابانده و كف پاهايش را رو به قبله قرار دهند، به گونه اي كه اگر نشست، رويش به سمت قبله باشد و نيز مستحب است نزديكان محتضر او را تلقين نموده و ذكر لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه و اقرار به امامان و ساير اعتقادات حق را در آن حالت سخت به او تلقين نمايند و به گونه اي به او تلقين كنند كه محتضر بفهمد
و مستحب است كه تا وقت مرگ محتضر، مكرّر به وي تلقين نمايند. خواندن دعاي عديله در نزد محتضر نيز مناسب است.
1166. اگر جان كندن فردي دشوار شد، چه راه هايي براي آسان شدن جان كندن او وجود دارد؟
ج. مستحب است اگر جان كندن او سخت شد، محتضر را به محل مخصوصي كه معمولاً در آنجا نماز مي خوانده انتقال دهند، البته اين در صورتيست كه اين كار موجب اذيت او نشود، نيز مستحب است سوره يس و صافات، براي زودتر راحت شدن محتضر قرائت شود.
1167. از چه اموري بايد نزد محتضر پرهيز كرد؟
ج. 1) گذاشتن چيز سنگين مانند آهن بر شكم محتضر؛
2) تنها گذاشتن محتضر؛
3) حضور شخص جنب و حائض در كنار محتضر؛
4) زياد سخن گفتن نزد محتضر؛
5) حضور مرده شورها نزد محتضر؛
6) حضور زن ها به تنهايي در نزد محتضر، از جمله اموريست كه مكروه است نزد محتضر انجام شود.
1168. اگر زن حامله اي بر اثر حادثه تصادف و مانند آن بميرد و فرزند او در شكمش زنده باشد، وظيفه چيست؟
ج. بيرون آوردن بچه واجب است؛ اگر چه به شكافتن شكم زن بينجامد. (به توضيح مذكور در مسأله ي 546 رساله مراجعه شود. )
1169. اگر بچه در رحم مادر بميرد و باقي ماندن او در شكم مادر خطرآفرين باشد چه بايد كرد؟
ج. در صورت امكان بايد با راهي كه براي مادر راحت تر است بچه را از شكم او بيرون آورند و اگر در آخر كار راه بيرون آوردن بچه در قطعه قطعه شدن او منحصر گردد، بايد چنين كنند.
(و توضيح بيشتر در مسأله ي 545 رساله ذكر شده است. )
1170. آيا تشريح بدن مسلمان موجب ديه است؟
در صورت اثبات ديه اگر يكي از ارگان هاي دولتي و يا آموزشي بدن مجهول الهويه اي را تشريح كرد، ديه آن را به چه كسي بايد بپردازد؟
ج. بله، موجب ديه است و ديه ي او را بايد كسي بدهد كه بالمباشرة اين تشريح را انجام داده است - هر كسي كه باشد - و اين ديه ربطي به ورثه ندارد و براي خود ميّت در امور خير مصرف مي شود.
1171. آيا اولياي ميّت، مي توانند اعضاي ميّت را به بيماران نيازمند بفروشند؟
ج. جايز نيست، مگر اين كه بدنِ ميّت كافر باشد يا نجات مسلماني منحصر در آن باشد و با اجازه ي ورثه خرج خود ميّت كردن موافق احتياط است؛ هر چند در صورت جواز عمل و مصالحه ي بر عوض، حكم ديه ندارد.
1172. آيا تشريح بدن ميّت مسلمان جايز است؟
و اگر پيشبرد علم پزشكي مبتني بر آن باشد، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
1173. آيا مي توان اعضاي شخصي را كه دچار مرگ مغزي شده است (و از لحاظ پزشكي اميدي به زنده ماندن وي نيست، ولي برخي اعضا مثل قلب وي براي مدتي كار مي كنند ) به بيماري كه محتاج است پيوند زد؟ (با توجه به اينكه در صورت صبر، ممكن است ديگر، قابل پيوند نباشند).
ج. چون در همان مدّتي كه قلب كار مي كند و مغز مرده است، امكان دارد دارويي اختراع يا كشف شود كه مغز را به كار اندازد (اين مطلب هر چند در خيلي از نفوس موجب يقين به عدم باشد، ولي در بعض نفوس و افراد، يقين به عدم نيست؛ زيرا پيدا شدن بعضي داروها كه براي بعض امراض اختراع يا كشف مي شود، آني است) لذا با اين احتمال، جايز نيست.
1174. آيا تشريح مسلماني كه وصيت كرده بعد از وفاتش، وي را تشريح كنند، جايز است؟
ج. در صورت توقّف حيات مريض هايي بر اين كار و عدم تمكّن از بدن كافر، با احتياط در اجازه گرفتن از ورثه و اجازه گرفتن از حاكم شرع، بعيد نيست جايز باشد.
1175. اگر ندانيم جسدي كه در اختيار ماست جسد يك مسلمان است يا كافر يا اهل كتاب، آيا مجازيم آن را تشريح نماييم؟
ج. اگر اماره اي (نشانه ي معتبر) بر اسلام يا ذمّه ي اسلام بعد از فحص و تحقيق، نباشد و توقّف امور هم بر تشريح آن باشد و اجازه گرفتن از حاكم شرع كه بصير در موضوعات و احكام است بشود، در موارد خاصّه اش، دور نيست جايز باشد.
1176. آيا تفاوتي بين اهل تسنن و اهل تشيّع در عدم جواز تشريح جسد، وجود دارد؟
ج. در صورت حرمت، تفاوت بين آن دو در اقوي بودن موجبات تحريم در مورد اهل تشيّع است، مثل دوران امر بين دو حرام و اضطرار به يكي از دو حرام.
1177. آيا مي توان جسد افراد به ظاهر مسلمان (مسلمان شناسنامه اي) را كه به خاطر ارتداد، فساد اخلاقي، قاچاق مواد مخدر، مسائل سياسي و … اعدام شده اند، تشريح نمود؟
ج. در ارتدادي كه موجب كفر باشد و توبه اش قبول نشود مانعي ندارد، اما در بقيه نه.
1178. اگر شخصي در طول زندگي اش نظر مخالف يا موافقي در مورد پيوند اعضايش نداشت، آيا پس از مرگش مي توان با اجازه ي ولي وي چنين كاري را انجام داد؟
ج. در صورت ضرورت و توقّف حيات ديگران بر اين اعمال و عدم امكان استفاده از بدن كافر، ظاهراً مانعي ندارد.
1179. اگر شخصي از پيوند اعضاي خود به ديگران پس از مرگش ناراضي باشد، ولي پس از وفاتش ولي وي مايل به اين كار باشد، آيا مي توان چنين كاري را انجام داد؟
ج. به حسب ظاهر مانعي ندارد، با شرايط ذكر شده در جواب سؤال قبلي.
1180. اگر ميّت در زمان حيات اجازه دهد كه اعضاي بدن او را پس از مرگ جدا كرده و به بيماران نيازمند پيوند بزنند، اين عمل جايز است؟
ج. در صورتي كه راه نجات فردي مسلمان متوقف و منحصر به دادن عضو به او باشد و تهيه آن از غير مسلمان هم ممكن نباشد، اشكالي ندارد.
1181. اگر شخصي وصيت كند بعد از وفاتش، اعضايش را به ديگران پيوند زنند، اما ولي وي پس از مرگش از اين كار ناراضي باشد، آيا اين كار را بدون اجازه ي ولي مي توان انجام داد؟
ج. اگر مورد ديگري براي اين كار نيست، احتياطاً با اذن حاكم شرع اين كار را انجام بدهند.
1182. اگر شخصي وصيت كند بعد از وفاتش، اعضاي قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند، آيا مجاز به اين كار هستيم؟
ج. در صورت توقّف حيات بيمار بر اين پيوند و عدم امكان استفاده از بدن كافر، احتياطاً از ولي متوفّي هم اجازه بگيرد.
1183. 1) در مواردي كه نجات جان بيمار مسلماني، وابسته به پيوند يك يا چند عضو از شخص ديگري باشد، اگر جسد مجهول الهويه اي كه اعضاي قابل پيوندي داشت، در دسترس باشد آيا مي توان اين اعضا را به بيماري كه محتاج است، پيوند زد؟
ج. اگر حفظ حيات بيمار متوقّف بر اين پيوند باشد و آن جسد هم احترامي نداشته باشد كه مانع باشد (مثل اينكه محكوم به اسلام باشد چون نمي توان جسد ميّت مسلمان را تقطيع نمود مگر با شروطي)، مانعي ندارد.
2) در فرض فوق، اگر بعداً ولي متوفّي پيدا شود و از اين كار ناراضي باشد، چه بايد كرد؟
ج. ظاهراً به ديه يا ضمان قيمت تنزل پيدا مي كند و اگر آن پيوند با اذن مريض يا ولي مريض بوده، ظاهراً خود مريض ضامن است.
1184. اگر عضوي از اعضاي حيوانات را به انسان پيوند بزنند، آيا اشكال دارد و حكم نجاست و طهارت آن عضو چگونه است؟
ج. در موقع ضرورت جايز است و اگر عرفاً جزو بدن انسان محسوب شود، پاك است.
1185. بعد از وفات چه اموري را بايد در رابطه با ميّت رعايت نمود؟
ج. 1) بستن پلك چشم ها، لب و دهان او؛
2) با پارچه و چيزي مانند آن آرواره و دو فك و چانه او را به هم ببندند؛
3) دسته اي او را به دو پهلوي وي دراز كنند؛
4) پاهاي او را دراز كنند؛
5) پارچه اي بر روي او بكشد و بدن او را بپوشانند؛
6) در محلي كه ميّت جان داده در شب چراغ روشن كنند؛
7) مرگ وي را به اطلاع مؤمنين برسانند تا در مراسم او حضور به هم رسانند؛
8) در انجام مراسم خاك سپاري او عجله كنند؛ مگر با اشتباه حال او كه بايد تا حصول يقين به موت او صبر كنند.
1186. آيا دست زدن به بدن ميّت قبل و بعد از سرد شدن بدن او، موجب نجاست دست مي شود؟
ج. اگر قبل از غسل دادن ميّت باشد و با رطوبت مس شود، مطلقاً موجب نجاست مي شود؛ بلكه بدون رطوبت هم احتياط خوب است.
1187. شخصي مشغول كارهاي ميّت است آيا بر ديگران كارهاي ميّت واجب است يا نه و اگر شخصي مشغول كارهاي ميّت شود و عمل را نيمه كاره رها كند، ديگران چه وظيفه اي دارند؟
ج. اگر كسي مشغول كارهاي ميّت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند؛ ولي اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
1188. وظيفه شخصي كه اطمينان به اين پيدا نكرده است كه آيا ديگران مشغول كارهاي ميت شده اند يا نه، چيست؟
ج. بايد اقدام كند.
1189. معناي اذن ولي ميّت در انجام امور ميّت، آيا اذن زباني و لفظيست يا اذن فحوي و شاهد حال نيز كفايت مي كند؟
ج. اذن فحوي و شاهد حال نيز كفايت مي نمايد.
1190. شخصي كه ميّت او را براي انجام كارهايش انتخاب و معيّن كرده است، آيا براي انجام كارهاي ميّت بايد از ولي هم اجازه بگيرد، يا اجازه لازم نيست؟
ج. بنا بر اظهر لازم است آن شخص از ولي ميّت براي اين كارها اجازه بگيرد.
1191. اولياي ميّت به ترتيب اولويت چه كساني هستند؟
ج. به ترتيب طبقات ارث است و ولي زن، شوهر اوست و در مرتبه بعد از او مردهايي هستند كه از او ارث مي برند، به ترتيب اولويّت در ارث.
1192. در كدام يك از اعمالي كه مربوط به تجهيز ميّت است قصد قربت شرط است و در كدام يك قصد قربت شرط نيست؟
ج. در غسل و نماز ميّت قصد قربت لازم است و در كفن نمودن و دفن كردن، لازم نيست.
1193. آيا كساني كه بر اثر سكته مغزي و يا ضربه مغزي و … دچار مرگ مغزي مي شود و به گفته پزشكان مرده تلقي مي شوند، آيا به لحاظ فقهي نيز ميّت هستند؟ و جدا كردن دستگاه هاي پزشكي و عدم رسيدگي درماني به آنان چه حكمي دارد؟
ج. تا از تمام جهات نمرده اند، ميّت نيستند و بايد به آنها رسيدگي شود.
1194. آيا احكام مربوط به زوجيت بين زن و شوهر، پس از وفات و حتي پس از اتمام عده ي وفات زن باقي است؟
و اگر پس از آن به دلايلي قبر شوهر شكافته شود، آيا زن مي تواند بدن او را ببيند؟
ج. في الجمله رابطه محرميت باقي است، ولي استمتاع (بهره جنسي) از او جايز نيست.
1195. آيا تمتع (بهره جنسي) مرد از جسد همسر مرده خود جايز است؟
ج. خير.
1196. غسل ميّت چگونه است؟
ج. واجب است ميّت را سه غسل بدهند:
اوّل غسل با آبي كه به سدر مخلوط باشد.
دوم غسل با آبي كه به كافور مخلوط باشد.
سوم غسل با آب خالص و مراعات اين ترتيب لازم است و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه به هم خورده اعاده كنند.
1197. در صورتي كه غسل دادن ميّت ممكن نباشد وظيفه چيست؟
ج. بايد بنا بر احتياط واجب ميّت را سه تيمم بدهند و تيمم اوّل را به قصد ما في الذمه انجام دهند و كسي كه ميّت را تيمم مي دهد بنا بر اظهر بايد دست خود را به زمين زده و به صورت و پشت دسته اي ميّت بكشد؛ ولي احتياط در اينست كه با دست خود ميّت نيز او را تيمم بدهند. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله هاي 471 و 472 و 473 رساله مراجعه شود. )
1198. در غسل ميّت، ترتيب راست و چپ بدن معتبر است يا فقط احوط است؟
ج. اين ترتيب در غسل ميّت مسلّم است كه شستن سر مُقَدَّم و شستن طرف راست مُقَدَّم بر طرف چپ است؛ اگر چه در غسل جنابت، اين نحو يقيني نيست.
1199. غسل ميّت براي كودك، در چه سني واجب است؟
ج. بچه سقط شده را، اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد بنا بر احتياط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اي بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
1200. شخصي در اثر حادثه ي رانندگي فوت شده و خون بدنش به هيچ وجه قطع نمي شود. وظيفه ي اطرافيان دربارهي او از نظر غسل و تكفين چگونه است؟
ج. بعد از برطرف شدن عين خون و پاك كردن محل، يك لحظه - و لو به نحو استدامه - آب به قصد غسل جريان پيدا كند كافيست و با چيزهايي مثل پنبه از نجس شدن كفن محافظت مي شود.
1201. اگر براي جلوگيري از خونريزي، زخم متوفّي را بسته اند، وظيفه در غسل چيست؟
آيا وظيفه جبيره است يا بايد جبيره را بردارند؟ و اگر برداشتن جبيره ممكن نبود وظيفه چيست؟
ج. تا ممكن است به صورتي كه در سؤال قبل ذكر شد غسل دهند يا صبر نمايند كه خونريزي متوقف شود و در صورت عدم تمكّن و يأس بايد غسل جبيره بدهند.
1202. شخصي در اثر تصادف به كلّي سر و سينه و شكم او از بين رفته است.
وظيفه از نظر غسل و نماز و كفن چيست؟
ج. هر مقداري كه از او باقيمانده است، همان را غسل و حنوط و كفن مي كنند و احتياطاً نماز مي خوانند؛ مگر آن كه سينه يا بعضي از سينه كه محل قلب است موجود باشد هر چند له شده باشد، كه در اين صورت بايد نماز بر او خوانده شود.
1203. شخصي در يك حادثه ي رانندگي كشته شده و سر او از بين رفته و تمام بدنش له شده است و او را در كيسه اي گذاشته اند، وظيفه نسبت به غسل و كفن او چگونه است؟
ج. هر چه مانده را غسل و كفن كنند و اگر هيچ محلّي براي ازار و قميص (پارچه هاي مخصوص كفن) نمانده است، فقط لفّافه واجب است و اگر امكان غسل نيست و تمايز اعضا به گونه اي از بين رفته كه تيمّم هم ممكن نيست، ظاهراً ساقط است و وظيفه اي نيست.
1204. جنيني كه بيش از چهار ماه داشته را به ناچار قطعه قطعه كرده و از رحم خارج نموده اند، وظيفه از جهت غسل و كفن چه مي باشد؟
ج. همان را با جمع كردن اعضا، به نحو معهود، غسل و حنوط و كفن و دفن كنند.
1205. شكم شخصي در اثر تصادف پاره شده و بعد از فوت شكم او را دوخته اند، به صورت طبيعي، مقداري از ظاهر بدن بر اثر دوختن مخفي شده است.
آيا وظيفه فقط غسل است يا تيمّم هم بايد ضميمه شود و يا اين كه لازم است دوخته شده را بشكافند و به نحو صحيح دوخته شود؟
ج. ظاهر اينست كه اگر ظاهر بدن شسته شود، غسل كافي است، مثل انسان زنده.
1206. بچّه در شكم مادر بوده و هر دو فوت كرده اند.
آيا لازم است بچّه را بيرون آورند و جدا غسل دهند؟
آيا فرقي بين مسلمان و كافر مي باشد؟
ج. خير، لازم نيست.
1207. خانمي در حين وضع حمل، در حالي كه قسمتي از طفل از رحم خارج شده فوت كرده و بچّه هم در همان حال مرده است، وظيفه از جهت غسل و كفن و دفن چه مي باشد؟
ج. بعد از اخراج نصف ديگر، هر يك جداگانه غسل و كفن مي شوند.
1208. اگر ولي شخص متوفّي حاضر نيست و شايد حضور او تا نصف روز يا يكي دو روز طول بكشد، آيا مي توان با اذن حاكم شرع و در صورت نبودن حاكم با اذن عدول مؤمنين او را غسل داد؟
ج. اگر خوفي بر ميّت نيست صبر كنند؛ اگر چه حرمت مسلّم از اولويت زماني است كه مزاحمت با ولي داشته باشد و وجوب اذن و اجازه گرفتن - كه عمل بدون آن باطل است - مبني بر احتياط است.
1209. اگر غسل ميّتي انجام شده باشد و از هر سه غسل فارغ شده باشند، ولي مدفوع از آن ظاهر شود، آيا به غسل ميّت لطمه اي وارد مي شود يا نه؟ وظيفه چيست؟
ج. فقط بايد او را براي تكفين تطهير و پاك كنند.
1210. اگر در حين غسل دادن ميّتي بول يا خون حيض يا مدفوع و … از او خارج شود، آيا بايد غسل را از سر گرفت؟
ج. انجام دوباره ي غسل لازم نيست و فقط پاك كردن و تطهير موضع لازم است.
1211. اگر در حين غسل يا بعد از غسل مني از ميّت خارج شود، وظيفه چيست؟
ج. فقط تطهير او لازم است ظاهراً.
1212. زن بارداري كه در شكم خود جنين مرده اي دارد، جهت انجام فريضه نماز آيا لازم است غسل مس ميّت نمايد و در صورت لزوم آيا بايد براي هر نماز غسل به جا آورد يا يك غسل تا خارج شدن جنين كافي است؟
ج. تا جنين مرده خارج نشود و بدن او با ظاهر بدن مادر تماس نگيرد و يا سن او بيش از چهار ماه نباشد، غسل لازم ندارد.
1213. اشراري كه در درگيري هاي مسلّحانه كشته مي شوند، مانند قاچاق فروش، منافق، ضد انقلاب و غيره - كه به عنوان محارب كشته مي شوند، احكام اسلام از قبيل:
تغسيل، تكفين و …، شامل آنها مي شود؟
ج. تا محكوم به كفر نباشند، اين احكام ثابت است.
1214. آيا محكوم به مجازات اعدام يا قصاص نفس، پيش از اجراي مجازات نياز به غسل ميّت دارد؟
ج. بله، نياز به اغسال سهگانه دارد.
1215. آيا غسل ميّت را هم مانند غسل هاي ديگر - مثل جنابت - مي توانيم به صورت ارتماسي انجام دهيم؟
ج. غسل ميّت مثل غسل جنابت است و احتياط مستحب آن است كه تا غسل ترتيبي ممكن است، ميّت را غسل ارتماسي ندهند و در صورت غسل ارتماسي، بايد آب قليل نباشد.
1216. شخصي كه در حال جنابت يا در حال حيض بميرد، غسل حيض يا جنابت بر او واجب است؟
ج. كسي كه در حال حيض يا جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميّت براي او كافي است، ولي بنا بر احتياط موقع غسل دادن ميّت، نيّت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.
1217. نگاه كردن به عورت ميّت چه حكمي دارد و در صورت حرمت، آيا غسل باطل است؟
ج. حرام است و كسي كه او را غسل مي دهد، اگر نگاه كند معصيت كرده، ولي غسل باطل نمي شود.
1218. آيا غسل شخصي كه از كودكي ديوانه بوده و با همين حالت هم بالغ شده واجب است يا خير؟
ج. چنان چه پدر و مادر او يا يكي از آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آنها مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
1219. آيا در غسل ميّت، نيّت هم لازم است و در صورت لزوم، آيا براي هر غسل بايد تجديد نيّت نمود؟
ج. كسي كه غسل ميّت را انجام مي دهد بايد قصد قربت داشته باشد - يعني غسل را براي انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد - و اگر به همين نيّت تا آخر غسل سوم باقي باشد، كافيست و تجديد نيّت لازم نيست، اگر چه احوط است.
1220. اگر در هنگام غسل ميّت سدر يا كافور و يا هر دوي آنها پيدا نشده، يا حق استفاده از آنها به دلايل مختلف از جمله غصب وجود نداشته باشد، تكليف چيست؟
ج. بايد به جاي هر كدام از آنها كه ممكن نيست بنا بر احتياط واجب ميّت را با آب خالص غسل بدهند.
1221. مقدار استفاده از سدر و كافور در غسل ميّت چه قدر بايد باشد؟
ج. نبايد به قدري زياد باشد كه آب را مضاف كند و به اندازه اي هم كم نباشد كه عرفاً نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
1222. ترتيب در غسل دادن با سدر و كافور و آب خالص كدام است و در صورت به هم خوردن اين ترتيب، وظيفه چيست؟
ج. غسل اوّل لازم است با آبي كه به سدر مخلوط است باشد و غسل دوم با آبي كه مخلوط با كافور است انجام شود و غسل سوم با آب خالص باشد و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه ترتيب به هم خورده اعاده كنند.
1223. قسمتي از بدن شخصي در اثر تصادف از بدن وي جدا شده است، آيا آن قسمت جدا شده در غسل، حكم ميّت را دارد؟
ج. اگر آن قسمت داراي استخوان باشد، غسل آن واجب است.
1224. اگر كسي هنگام غسل عورت ميّت را لمس نمايد، عمل حرامي مرتكب شده است؟
ج. بله.
1225. اگر به جاهايي از بدن ميّت چيزي هم چون اثر چسب زخم و … مانده باشد و بر طرف كردن آن دشوار باشد، وظيفه چيست؟
ج. بايد غسل جبيره اي بدهند.
1226. در هنگام غسل دادن ميّت، آيا پوشاندن تمام بدن يا بعضي از بدن ميّت لازم است؟
اگر مماثل باشند چه طور؟
ج. در مماثل پوشاندن غير عورت لازم نيست و توضيح بيشتر در مسائل 463 و 466 رساله ذكر شده است.
1227. آيا در غسل ميّت موالات بين اعضا و موالات بين غسل هاي سهگانه شرط است؟
ج. ظاهراً شرط نيست.
1228. آيا مي توان در صورت عذر يا جراحت، ميّت را به صورت جبيره اي غسل داد؟
ج. بله و احتياطاً او را تيمم هم بدهند.
1229. نحوه غسل و كفن فردي كه سنگسار مي شود و يا محكوم به قصاص نفس است، چگونه مي باشد؟
ج. در صورتي كه قبل از اجراي حكم به فرمان حاكم يا بدون آن، با غسل هاي سهگانه ميّت، غسل نموده باشد، پس از اجراي حكم، غسل دادنش واجب نيست و بعد از آن مي توانند او را تكفين و حنوط كنند.
1230. آيا غسل دادن مسلمان غير شيعه اثني عشري واجب است؟
ج. بله، واجب است.
1231. در ضمن غسل اگر ظرفي كه با آن مشغول غسل دادن ميّت هستند با بدن ميّت برخورد نمايد، آيا ظرف نجس مي شود؟
ج. بله، نجس مي شود.
1232. ميزان پاك شدن وسايل و لباس ها بر اثر تبعيّت پس از غسل ميّت چه مقدار است و آيا كفش و لباس هاي غسّال و دست و بدن او را نيز شامل مي شود؟
ج. تخته يا سنگي كه روي آن ميّت را غسل مي دهند و پارچه اي كه با آن عورت ميت را مي پوشانند و دست كسي كه او را غسل مي دهد، بعد از تمام شدن غسل پاك مي شود.
1233. چنان چه در هنگام غسل از ميّت خون حيض خارج شود، چه بايد كرد؟
ج. صبر كنند تا خون حيض تمام شود و بعد از تطهير موضع نجس غسل را ادامه دهند و از سرگرفتن لازم نيست.
1234. باقي مانده اجساد مطهر برخي از شهداي جنگ تحميلي، پس از سال ها توسط گروه هاي تفحص پيدا مي شوند و فقط مقداري استخوان از آنان به دست مي آيد، كيفيت غسل و كفن و نماز ميّت آنان را بيان فرماييد؟ و آيا با مس آنها غسل مس ميت واجب مي شود؟
ج. استخوان آنان غسل و كفن و نماز دارد و مس آن هم موجب غسل مس ميّت مي شود، بنا بر احوط.
1235. برخي از بيماري ها بسيار مهلك و مسري است، غسل و كفن كساني كه بر اثر چنين بيماري هايي مرده اند، با احتمال سرايت و ضرر جاني براي غسل دهنده، چه حكمي دارد؟
ج. طوري با حائل و پوشش هاي حفاظتي غسل دهند كه ضررآور نباشد و فرو بردن اعضاي سهگانه غسل، در آب كثير كافيست و هم چنين غسل ارتماسي بنا بر اظهر كفايت مي كند، هر چند مخصوص غسل ارتماسي خلاف احتياط است.
1236. كسي كه مي خواهد ميّت را غسل دهد، چه شرايطي بايد داشته باشد؟
ج. بايد مسلمان، دوازده امامي و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند.
1237. كسي كه غسل مس ميّت و يا غسل ديگري بر او واجب شده مي تواند ميّت را غسل دهد؟
ج. بله مي تواند.
1238. آيا شخص جنب مي تواند مرده ها را غسل دهد؟
ج. بله مي تواند.
1239. آيا هر يك از زن و شوهر مي توانند ديگري را برهنه غسل دهد؟
ج. خلاف احتياط مستحب است.
(مسأله ي 463 رساله).
1240. اگر جسد ميّت به گونه اي باشد كه نتوان جنسيت وي را تشخيص داد، آيا زن بايد متكفل غسل او شود يا مرد؟
ج. محارم او از زير لباس با عدم نظر و لمس، علي الاحوط او را غسل دهند و اگر محارم ندارد شرط مماثلت ساقط است و احتياط آن است كه هر يك از مرد و زن او را از روي لباس غسل دهند بر هر تقدير.
1241. اگر لباس و وسايل غسّال حين انجام غسل به واسطه غساله ميّت پيش از غسل نجس شود، آيا پس از اتمام غسل به واسطه تبعيت آنها پاك مي شوند؟
ج. به مسأله ي 215 رساله رجوع كنيد.
1242. اجرت گرفتن براي انجام امر واجب كفايي - مثل غسل ميّت و نماز و دفن آن - شرعاً چه حكمي دارد و اگر براي انجام اين فرايض مطالبه ي وجهي شود، آيا به صحّت نماز و غسل و دفن مُضر مي باشد؟
ج. اگر كس ديگري براي غسل ميّت نباشد، گرفتن اجرت جايز نيست، مگر آن كه براي امور غير واجب مثل انجام مستحبّات، اجرت بگيرد.
البتّه اگر براي خود غسل هم اجرت بگيرد، غسل صحيح است و اگر كس ديگري باشد، بنا بر احوط گرفتن اجرت جايز نيست.
1243. در غسل ميّت آيا لازم است هر سه غسل را يك نفر انجام دهد و يا اين كه هر سه عضو در غسل را يك نفر انجام دهد؟
ج. لازم نيست و در اين فرض هر كدام در اوّلِ عملِ خود نيّت مي نمايد كه بعضي از مجموع غسل را به جا مي آورد، براي امر خدا.
1244. شخص غسّالي نيّت غسل ميّت كرده و مشغول شستشوي جسد مي باشد.
شخص ديگري به عنوان كمك - كه نيّت غسل ميّت نكرده - در آبكشي جسد به غسّال كمك مي كند، يعني آب بر روي جسد مي ريزد. آيا اين غسل صحيح است يا خير؟
ج. اگر غاسل بر او صدق نمي كند، مانعي ندارد و نيّت مقلِّب (كسي كه جسد را جهت غسل حركت مي دهد) مستحب است و نيّت دو نفر مشترك بر هر دو واجب است.
1245. آيا در غير حال ضرورت زن مي تواند مرد را و همچنين مرد مي تواند زن را غسل دهد؟
ج. خير نمي تواند و غسل باطل است.
(به مسأله ي 463 رساله و بعد آن مراجعه شود. )
1246. زني فوت كرده و مماثل يا محارم نيست كه او را غسل دهد. اگر براي اجنبي تحصيل محرميّت ممكن باشد، آيا لازم است، مثل اين كه نوه ي او را عقد كند، يا لازم نيست؟
اگر ولي دختر حضور نداشته باشد چه طور؟
ج. ظاهراً تحصيل محرميّت لازم نيست.
1247. اگر به جهت جهل، با وجود مماثل يكي از محارم متوفّي را غسل دهد، وظيفه چيست؟
و اگر ميّت را دفن كرده باشند چه طور؟
ج. اگر دفن نشده، احتياطاً تجديد كنند و بعد از دفن ظاهراً لازم نيست.
1248. اگر مماثل هست ولي غسل صحيح را نمي داند يا نمي تواند انجام دهد و يا اطمينان به صحّت غسل او نيست، وظيفه چيست؟
چه زماني در فرض سؤال نوبت به غير مماثل مي رسد؟
ج. در فرض اوّل، غسل مي تواند به امر نمودن محرم انجام شود، مثل غاسل غسل دهنده ي كتابي (اهل كتاب).
در فرض دوّم نوبت به غير مماثل محرم مي رسد و در فرض سوّم عمل غسل دهنده حمل بر صحّت مي شود.
1249. اگر مماثل هست ولي قدرت بر غسل دادن ندارد، اما قدرت بر تيمّم دارد، آيا وظيفه، غسل توسّط غير مماثل است يا وظيفه، تيمّم دادن ميّت است؟
ج. در اين فرض محرم غسل مي دهد و احتياط به ضم تيمّم هم مي نمايند.
(ص 170 جامع المسائل. )
1250. آيا با نبودن محارم نسبي، محارم سببي غير از شوهر - مثل پدر شوهر و داماد و … -
مقدم بر اجنبيست يا در يك رديف محسوب مي شوند؟
ج. آري، آنها مُقَدَّم اند.
1251. شخصي در آتش سوزي فوت كرده و مشخّص نيست كه مرد است يا زن، تكليف غسل يا تيمّم او چيست؟
ج. با فرض امكان، محارم او را از روي جامه بدون نظر و لمس غسل مي دهند علي الاحوط و اگر ممكن نيست، شرط مماثلت ساقط است و احوط غسل دادن هر يك از مرد و زن است او را از روي لباس.
1252. اگر به علت نبودن آب، ميّت را تيمم داديم و بعد از آن آب پيدا شد، آيا غسل لازم است و اگر بعد از تيمم مراحل بعدي را نيز انجام داده و او را كفن كرديم، در صورت پيدا شدن آب وظيفه چيست؟
ج. در صورتي كه خوفي بر ميّت، در تأخير دفن نيست، بايد آن را غسل دهند و حنوط و كفن كنند و اگر نماز بر او خوانده اند، بنا بر احوط دوباره بخوانند.
1253. اگر جهت غسل ميّت آب نداشته باشيم يا آب كمتر از غسل داشته باشيم، وظيفه چيست؟
ج. در اين رابطه به مسأله ي 471 رساله رجوع شود.
1254. چنان چه بر اثر حادثه اي جسد ميّت قابليت غسل و تيمم نداشته باشد، چه بايد كرد؟
ج. بايد او را غسل يا تيمم جبيره اي بدهند.
1255. غس مس ميّت يعني چه؟ و در چه صورتي بر انسان واجب مي شود و به چه گونه اي بايد انجام شود؟
ج. اگر كسي جايي از بدن خود را به بدن انسان مرده اي كه غسلش نداده اند و بدنش سرد شده برساند بايد غسل مس ميّت نمايد، چه آن ميّت مسلمان باشد يا كافر و چه در خواب يا بيداري بدن او را مس نمايد و چه در حال اختيار مس كند يا بدون اختيار مس نمايد و كيفيت غسل مس ميّت با غسل هاي ديگر فرقي ندارد و كسي كه غسل مس ميّت نموده بايد براي نماز وضو بگيرد بنا بر احوط.
1256. اگر بر كسي غسل مس ميّت واجب شود و پس از مدتي در انجام آن شك داشته باشد، تكليف چيست؟
ج. براي نمازهاي بعدي بايد غسل كند.
1257. آيا با مس شهيد، غسل مس ميّت واجب مي گردد و شهيدي كه با مس او غسل واجب نمي گردد، كدام شهيد است؟
ج. شهيدي كه در معركه جهاد و قبل از انقضاي جنگ و در جنگ همراه با امام عليه السّلام يا نايب خاص او كشته شده است، مس او موجب غسل واجب نمي گردد.
1258. ميتي را مس كرده ايم ولي معلوم نشده است كه بدنش سرد است يا گرم، آيا غسل مس ميّت واجب است يا خير؟
ج. خير.
1259. شخصي ميّت را لمس كرده است، بدون اين كه رطوبتي از ميّت به بدن او منتقل شود، در اين صورت آيا غسل واجب است؟
ج. اگر قبل از غسل ميّت و بعد از سرد شدن بدن او باشد، غسل مس ميّت واجب مي شود و سرايت كردن يا نكردن نجاست، ملاك وجوب غسل مس ميت نيست.
1260. آيا مس ميّت باعث باطل شدن وضو مي شود؟
ج. بله، ناقض وضو است.
1261. بر عهده شخصي غسل مس ميّت است، اما با غافل ماندن از اين تكليف، اقدام به غسل جنابت كرده است، آيا بايد غسل مس ميّت را نيز به جا آورد يا همان غسل جنابت كفايت از غسل دوم مي كند؟
ج. همان غسل جنابت چون به قصد وظيفه بوده كافي است.
1262. كسي كه بر عهده وي غسل مس ميّت است، آيا مي تواند در مسجد توقف كند و آيات سجده دار بخواند؟
ج. جواز توقف او در مسجد و جواز خواندن آيات سجده دار براي او خالي از وجه نيست، اگر چه احتياط در اجتناب است.
1263. شخصيست كه چند ميّت را مس كرده است، آيا يك غسل بر گردن اوست يا چند غسل بايد انجام دهد، همچنين كسي كه چند بار يك ميّت را مس كرده است، چند غسل بر عهده او مي باشد؟
ج. يك غسل كافي است.
1264. آيا با غسل مس ميّت مي توان نماز خواند يا وضو هم بايد گرفت؟
ج. بايد پس از آن وضو هم گرفت، علي الاحوط.
1265. دندان يا استخوان هايي كه از بدن انسان - خواه زنده باشد و خواه مرده - جدا مي شود، آيا با مس كردن آنها غسل مس ميّت بر انسان واجب مي شود يا خير؟
ج. براي مس استخوان و دنداني كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، بنا بر احتياط واجب بايد غسل كرد و هم چنين براي مس استخواني كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، بنا بر احوط غسل واجب است.
1266. قسمتي از بدن انساني زنده يا مرده جدا شده است، آيا با لمس كردن آن، غسل مس ميّت واجب مي شود يا خير؟
ج. اگر آن قسمت جدا شده داراي استخوان است، چنان چه پيش از آن كه آن قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد، بايد غسل مس ميّت نمايد.
1267. اگر شخصي ميّت را بعد از غسل سوم مس نمايد. 1) آيا غسل مس ميّت بر او واجب مي شود يا خير؟
ج. غسل بر او واجب نمي شود.
2) اگر قبل از اتمام غسل سوم مس نمايد چه حكمي دارد؟
ج. غسل بر او واجب مي گردد.
1268. غسل مس ميّت در چه صورتي واجب است؟
ج. از حيث غايات، مثل موارد وجوب غسل جنابت است و از حيث موجبات، به مسائل 474 الي 480 رساله مراجعه شود.
1269. اگر انسان يك حيوان مرده اي را مس كند، آيا غسل مس ميّت بر او واجب مي شود؟
ج. خير، (مسأله ي 474 رساله).
1270. اگر كسي در خواب يا مجبوراً ميّت را لمس كند، آيا غسل بر او واجب مي شود؟
ج. بله، واجب مي شود. (مسأله ي 474 رساله).
1271. بعد از تيمم دادن ميّت (به دليل نبودن آب يا …) اگر كسي به ميّت دست بزند، آيا بايد غسل كند؟
ج. خير، بنا بر اظهر غسل كردن بر او واجب نمي شود، اگر چه احتياط مستحب در غسل كردن است.
(مسأله ي 474 رساله).
1272. اگر بدن ميتي تماماً سرد نشده است، آيا مس اين ميّت غسل دارد؟
ج. غسل واجب نيست، اگر چه جايي را كه سرد شده مس نمايد.
1273. اگر كسي مو و ناخن ميّت را لمس كند، بايد غسل كند؟
ج. خير، غسل واجب نيست.
1274. اگر در هنگام تولد بچه اي، مادرش مرده است يعني بعد از مردن مادر به دنيا آمده آيا بعد از بالغ شدن بايد غسل مس ميّت كند؟
ج. با فرض اين كه معلوم نيست تماس بدن طفل با بدن مادر بعد از سرد شدن بدن او هم بوده يا خير (مسأله 489 رساله) تكليفي ندارد، به خلاف اين كه براي او ثابت شود بعد از سرد شدن بدن مادر دنيا آمده كه بايد پس از بلوغ غسل كند (مسأله 477 رساله) و در صورت شك در اين مطلب كه آيا بعد از سرد شدن بوده يا قبل از آن، غسل واجب نيست.
1275. كسي كه غسل مس ميّت بر عهده اش است، آيا مي تواند بدون غسل نمازهاي يوميّه را بخواند؟
ج. خير، نمي تواند.
1276. آيا دست زدن به بدن ميّت از روي كفن احتياج به غسل دارد؟
ج. خير.
1277. در هنگام تشريح اگر دست ما به مرده اي كه نمي دانيم مسلمان است يا كافر بخورد، آيا غسل مس ميّت لازم است؟
ج. در وجوب غسل فرقي بين ميّت مسلمان و كافر نيست. (مسأله ي 474 رساله).
1278. آيا پاشيدن آب از بدن مرده موجب غسل مس ميّت مي شود؟
ج. خير.
1279. با توجه به رشته تحصيلي مجبوريم براي آناتومي جسد به آن دست بزنيم، آيا غسل مس ميّت بر ما واجب مي شود؟
ج. اگر تماس قبل از غسل دادن او باشد، بله غسل واجب مي شود هر چند مجبور باشد.
1280. آيا با ماساژ بدني شخصي كه در حال مرگ است، غسل مس ميّت بر انسان واجب مي شود؟
ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نمي شود. (مسأله ي 475 رساله)
1281. اگر كسي با دستكش، بدن يا عضو ميّت را لمس كند، آيا غسل مس ميّت دارد؟
ج. خير.
1282. برخي از بيماران بر اثر مرگ مغزي مرده تلقي مي شوند، اما ممكن است قلب آنها تا مدتي تپش داشته باشد، آيا تماس با چنين افرادي مس ميّت تلقي مي شود؟
ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نمي شود. (مسأله ي 475 رساله).
1283. آيا مس ميّت علاوه بر وجوب غسل موجب باطل شدن وضو نيز مي شود؟
ج. بله، بنا بر احتياط.
1284. آيا مس ميّت حدث اصغر محسوب مي شود، يا حدث اكبر به شمار مي رود؟
ج. چنان چه حدث اكبر باشد موافق احتياط است؛ لكن عدم آن خالي از وجه نيست ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 483 رساله رجوع شود. )
1285. آيا تماس انسان با بند ناف بچه - پس از جدا شدن - موجب نجاست و غسل مس ميت مي شود؟
ج. خير.
1286. حنوط چيست و آيا واجب است يا خير؟
ج. حنوط يعني به پيشاني و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاي ميّت كافور بمالند؛ حنوط ميّت واجب مي باشد.
1287. فردي به علت ندانستن مسأله، بعضي از واجبات حنوط را انجام نداده و دسته اي ميّت را حنوط نكرده است، وظيفه چيست؟
ج. بايد دستهايش را هم حنوط كند.
1288. آيا ترتيبي در حنوط كردن ميّت وجود دارد؟
و اگر ترتيب رعايت نشود، حنوط اشكال پيدا مي كند يا خير؟
ج. احتياط مستحب آن است كه اوّل كافور را به پيشاني ميّت بمالند و در جاهاي ديگر ترتيب لازم نيست و عدم رعايت ترتيب، اشكالي به آن وارد نمي كند.
1289. شخصي ميّت را بعد از كفن كردن حنوط كرده است آيا حنوط باطل است؟
ج. بهتر آن است كه ميّت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند؛ اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعي ندارد.
1290. شخصي كه در حال احرام بستن حج قبل از تمام كردن سعي بين صفا و مروه بميرد، آيا بايد حنوط شود؟
ج. حنوط كردن او جايز نيست.
1291. شخصي در حال احرام عمره قبل از اين كه تقصير كند مرده است آيا حنوط كردنش واجب است؟
ج. نبايد او را حنوط كنند.
1292. در احكام هست زني كه در عدّه است و شوهرش مرده، نبايد تا زماني كه در عده است خود را خوشبو كند؛ اگر زني در اين حال بميرد آيا حنوط او واجب است؟
ج. حنوط او واجب است.
1293. فردي ميّت را با مشك و عنبر خوشبو كرده است - يعني به كافور، مشك و عنبر را مخلوط كرده است - آيا حنوط اين ميّت صحيح بوده است؟
ج. اين عمل مكروه است، ولي حنوط ميّت صحيح مي باشد.
1294. اگر مقداري از تربت امام حسين عليه السّلام را به كافور مخلوط كرده و ميّت را حنوط كنند، صحيح است يا خير؟
ج. عمل مذكور مستحب است، ولي بايد از آن كافور به جاهايي كه بي احترامي مي شود نرسانند و نيز بايد تربت به قدري زياد نباشد كه وقتي با كافور مخلوط شد، آن را كافور نگويند.
1295. اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، كدام را بايد مقدم كرد؟
ج. در اين صورت بنا بر احتياط واجب غسل را مقدم دارند و اگر براي هفت عضو نرسد، پيشاني را مقدم دارند.
1296. آيا جايز است ميّت را با كفني كه سر تا پاي آن قرآن و دعا و اسماء و كلمات مقدّسه نوشته شده كفن كنند؟ با توجّه به اين كه پس از متلاشي شدن بدن ميّت، كفن با خوناب و ساير رطوبت هاي ميّت آلوده مي شود.
ج. جايز است و اولي بلكه احوط مراعات امن از نجاست و قذارت است.
1297. شخصي بدون وصيّت و با داشتن صغير، فوت كرده است ولي براي خود كفني كه مشتمل بر قطعات اضافي و مستحبّي ست مهيّا كرده و يا قبري با ارزش بالا تهيّه نموده است، آيا تعيين كردن قبر يا كفن به منزله ي وصيّت است و داخل در ثلث مي باشد يا خير؟
ج. مازاد بر واجب با التفات ظاهر اينست كه وصيّت است و از ثلث محسوب مي شود.
1298. كسي كه ميّت را غسل داده اگر قبل از غسل مس ميّت بخواهد ميّت را كفن كند، چه حكمي دارد؟
ج. مستحب است غسل كند و وضو هم بگيرد.
1299. كسي كه غسل جنابت يا حيض يا … به او واجب شده است، آيا مي تواند ميّت را كفن كند؟
ج. مي تواند، ولي مستحب است با طهارت از حدث اكبر و اصغر باشد.
1300. آيا روي جبيره اي كه بيشتر اعضا را گرفته، مي شود كفن كرد يا اين كه لازم است تفحّص شود كه خون قطع شده يا نه؟ و اگر خون قطع شده آيا بايد محل را تطهير نموده و جبيره را برداشت؟
ج. اگر غسل صحيح واقع شده و تفحّص محذوري ندارد، احتياطاً تفحّص شود و جبيره زايد را بردارند.
1301. ميّت مسلماني را با كفن نجس، كفن كرده اند.
وظيفه ديگران دربارهي تطهير آن پيش از دفن، پس از قرار دادن در لحد و پيش از پوشاندن قبر و نيز پس از پوشيدن كامل قبر را بيان نماييد.
ج. اگر پيش از دفن بفهمند، بايد آن را تطهير كنند.
اگر پس از قرار دادن در لحد باشد، بايد آن مقدار نجس را ببُرند. اگر پس از دفن كامل و پوشاندن قبر باشد، اگر ممكن باشد قبر را سوراخ كنند و آن قسمت را قيچي كرده و جدا كنند به طوري كه نبش قبر نشود و اگر آن هم ممكن نشد، به گونه اي نبش كنند كه هتك حرمت ميّت نشود. مانند اين كه پرده يا خيمه اي قرار دهند و از پشت آن، قسمت نجس را ببرند. زيرا كفن كردن با پارچه ي ممنوع، مانند كفن نمودن با حرير است كه بايد ملاحظه ي مرتبه ي هتك را بكنند كه آيا نبش قبر هتك كمتري دارد يا باقي گزاردن كفن بر آن حالت.
1302. آيا براي كفن كردن ميّت به مقدار لازم و حتي به مقدار بيشتر مي توان از ارث نابالغ استفاده كرد، با اين كه وارثين بالغ ديگر اجازه چنين كاري را داده اند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، جايز نيست. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 494 مراجعه شود. )
1303. در اثر زلزله تعداد زيادي كشته شده اند و كفن هم به اندازه كافي وجود ندارد، تكليف چيست؟
ج. اگر سه پارچه (لنگ، پيراهن، سرتاسري) براي كفن ميسّر نشود، به هر كدام كه ميسر باشد اكتفا مي شود، اگر چه اسم هيچ يك از اين سه پارچه بر او صدق نكند؛ بلكه اگر هيچ پارچه اي مقدور نشود و فقط مقداري جهت پوشاندن عورتين موجود باشد، واجب است با آن، عورتين را بپوشانند.
1304. بلندي پيراهن ميّت و همچنين بلندي لنگ و سرتاسري ميّت بايد چه قدر باشد؟
ج. بنا بر احتياط لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و درازاي سرتاسري بايد به قدري باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهناي آن بايد به اندازه اي باشد كه يك طرف آن روي طرف ديگر بيايد.
1305. مرزبانان و پاسداراني كه در جريان مبارزه با مواد مخدر و در راه پاسداري از دين و كشور كشته مي شوند، آيا حكم شهيد دارند و نيازي به غسل و كفن ندارند؟
ج. نياز به غسل و كفن دارند، حتي در موردي كه براي حفظ اهل اسلام بوده است، بنا بر احوط.
1306. نوشتن چه چيزهايي بر كفن مستحب است؟
ج. 1) نوشتن كل قرآن؛
2) نوشتن دعاي جوشن كبير و صغير؛
3) نوشتن دو بيت شعري كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بر كفن سلمان نوشتند:
وفدت علي الكريم به غير زاد
من الحسنات و القلب السليم
و حمل الزاد اقبح كل شي ءٍ
اذا كان الوفود علي الكريم
«بي آن كه توشه اي از حسنات و كارهاي نيك و قلب سالم اندوخته باشم بر خداوند بزرگوار و كريم وارد شدم؛ زيرا هرگاه انسان بر شخصي بزرگوار وارد مي شود، زشت ترين چيزها آن است كه زاد و توشه با خود ببرد.»
4) نوشتن سند روايت معروف به سلسلة الذهب نيز مستحب است؛
5) نوشتن اقرار و شهادت به خداوند و پيامبر گرامي اسلام و ائمه عليهم السّلام و نيز اقرار به اعتقادات حق بر روي كفن مستحب است.
1307. پس از اتمام غسل و كفن اگر كفن نجس شود و غسّال نسبت به اين مطلب بي توجهي كند، اطرافيان و يا شاهدان چه وظيفه اي بر عهده دارند؟
ج. در اين صورت شستن، بريدن و يا عوض كردن كفن، - بنا بر تفصيلي كه در مسأله ي 503 رساله ذكر شده است - وظيفه همه است.
1308. گذاشتن چوب تر با ميّت چه حكمي دارد و نحوه آن چگونه است؟
ج. از مستحبات مورد تأكيد نزد شيعيان، گذاشتن دو چوب تر به همراه ميّت است كه به آن «@جريدتين» اطلاق مي شود، ميّت مرد باشد يا زن، نيكوكار باشد يا گناهكار و چه احتمال عذاب قبر او برود يا خير و بهتر است يكي از آنها را بالاي دست راست، به سمت بالاي استخوان ميان گلو و شانه گذاشت، به گونه اي كه به بدن و پوست ميّت چسبيده باشد و ديگري را در سمت چپ از روي پيراهن و زير سرتاسري از استخوان ميان گلو و شانه ها هر جا كه برسد، قرار داد.
1309. ميتي را بعد از اين كه در قبر گذاشتند به جاي اين كه چوب در دو طرف ميّت بگذارند يكي گذاشتند، آيا بايد نبش قبر كرد و چوب ديگر را در طرف ديگر گذاشت؟
ج. خير، جايز نيست و اصل آن مستحب ست.
1310. آيا به جاي دو چوب تازه مي شود دو چوب خشك همراه ميّت گذاشت؟
ج. خير.
1311. نماز خواندن بر جنازه ي اشخاصي كه به وسيله ي سم يا با وسايل ديگر خودكشي مي كنند، چه صورت دارد؟
ج. اگر مسلمان بوده اند، واجب است.
1312. شخصي در آتش سوزي كاملاً سوخته و خاكستر شده و خاكستر او با خاكستر بقيه اي اشيا قابل تفكيك نيست. آيا نماز خواندن بر او واجب است و به چه نحوه؟
ج. اگر واجب باشد، اختلاط اثري ندارد.
1313. اگر در نماز ميّت وقت گفتن «اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات» @ماعداي دشمنان خود را قصد كند اشكال در نماز ايجاد مي كند؟
ج. انسان مؤمن با مؤمنين در جهت ايمان آنها دشمني ندارد.
1314. شخصي در يكي از روستاهاي شهرستاني به عنوان اين كه مُلّاست نماز ميّت مي خواند. ولي به تازگي برايش شبهه اي پيش آمده است، زيرا پاي او يك وجب كوتاه است.
آيا مي تواند نماز ميّت بخواند؟ حدود 20 سال با جماعت، نماز ميّت خوانده است.
نمازهايي كه خوانده، چه حكمي دارد؟
ج. جماعت و فرادا در نماز ميّت وظيفه شان تقريباً يكيست و لذا ممكن است كه خيلي از آنها واجد شرايط نماز بر ميّت بوده اند و لو فرض شود كه شرايط نماز جماعت را نداشته اند، با اين كه ممكن است بگوييم شرط جماعت را هم اين گونه عذرها دارند و خصوص اين عذر شايد احتياط هم نداشته باشد.
1315. فردي كه نماز ميّت برخي اموات را مي خوانده است، متوجه مي شود نماز ميّت را گاهي اشتباه مي خوانده است؛ مثلاً به جاي «اشْهَدُ انَّ محمداً»، «محمدٍ» مي خوانده است؛ چه سهواً، چه عمداً. وي احتمال مي دهد كه چنين اشتباهي را كرده باشد.
تكليف چيست؟
ج. اگر به طوريست كه اشتباهش را مي فهمد و اعاده مي كند كه مانعي ندارد و نمازهايي را كه احتمال مي دهد اين گونه بوده است، حكم به صحت آنها مي كند و اگر طوريست كه نمي تواند بر آنها محافظه كاري بكند، با وجود افرادي كه توانايي خواندن نماز ميّت صحيح را دارند، احتياط در ترك است.
1316. شخصي شيعه است و به بلوغ هم رسيده، آيا مي تواند نماز ميّت را بخواند؟
ج. بله، مي تواند بخواند و به مسأله ي 518 و مسائل بعد آن در رساله رجوع شود.
1317. شخصي پا برهنه نمي شود و نماز ميّت را مي خواند، آيا نماز صحيح است؟
ج. بله.
1318. نمازگزار ميتي بدون اين كه دستها را بالا ببرد نماز ميّت را مي خواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. بله.
1319. اگر شخصي آن قدر به ميّت نزديك شود كه لباسش به ميّت بخورد، حكمش چيست؟
ج. اشكال ندارد.
1320. امام جماعت در نماز به مؤمنين هم دعا مي كند اين دعا كردن چه تأثيري براي ميت دارد؟
ج. تأثير دارد، زيرا او سبب شده است كه به مؤمنين دعا شود و در غير جماعت هم دعا براي مؤمنين هست.
1321. من به جاي 3 مرتبه «الصلاة» گفتن، 1 مرتبه گفتم و 2 مرتبه تكبير گفتم، صحت و سقم نماز را برايم توضيح بفرماييد؟
ج. اگر سهواً بوده، مانعي ندارد و اگر دو مرتبه تكبير را به جاي دو مرتبه ي «الصلاة» و تكبير واجب را جداگانه گفته ايد، مطلقاً مانعي ندارد.
1322. به دليل استحباب نماز خواندن در جايي كه بيشتر مردم مي آيند، به ميتي در وسط خيابان نماز خواندند، آيا اين نماز به دليل سد معبر كردن صحيح است؟
ج. اگر چه سد معبر هم جايز نباشد، ولي نماز صحيح است.
1323. آيا در حال حيض يا جنابت، مي توان نماز ميّت خواند؟
ج. بله، مي توان.
1324. اگر كسي نماز ميّت را بدون قصد قربت بخواند، صحيح است يا نه؟
ج. قصد قربت شرط است.
1325. شخصي به دليل پا درد، به صورت نشسته بر ميتي نماز خوانده است، آيا صحيح است؟
و اگر كسي به دليل عدم توانايي به صورت نشسته بر ميّت نماز خوانده و كسي هم نبوده كه ايستاده نماز بخواند و در وسط نماز يك شخص ديگري كه مي توانست ايستاده نماز بخواند رسيده است آيا بايد او نماز را اعاده كند يا همين نماز كافي است؟
ج. اگر كسي نباشد كه ايستاده نماز بخواند، مي شود نشسته بر او نماز خواند و چنان چه بعد از خواندن نماز و يا بعد از خواندن قسمتي از آن، فردي كه قادر به خواندن نماز به صورت ايستاده است پيدا شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز اعاده شود.
1326. شخصي مي خواهد چندين ميّت نماز بخواند، آيا بايد براي هر كدام جدا نماز بخواند يا مي شود براي همه يك نماز خواند؟
ج. مي توان براي همه يك نماز خواند، ولي در دعاهايي كه بعد از تكبير چهارم خوانده مي شود، بايد ضماير به صورت جمع گفته شود.
1327. شخصي مي خواهد براي يك ميّت چند بار نماز بخواند تا ثواب بيشتري عايد او گردد، آيا جايز است؟
ج. اگر هر دو نماز از هر جهت مثل هم باشند، مكروه است چند نماز بر ميّت خوانده شود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 530 رساله رجوع شود. )
1328. ميتي را بدون اين كه بر او نماز بخوانند دفن كرده اند، آيا براي نماز خواندن بر او بايد نبش قبر كرد؟
ج. اگر خارج كردن ميّت از قبر ممكن نيست يا موجب بي احترامي به او مي شود، واجب است به قبر او نماز بخوانند وگرنه احتمال دارد مثل غسل دادن و كفن كردن ميّت، بيرون آوردن ميّت و خواندن نماز بر او واجب باشد.
1329. ميتي را دفن كردند، بعد از انجام نماز و غسل و كفن مشخص شد كه نماز نمازگزار، باطل بوده است وظيفه چيست؟
ج. به پاسخ سؤال قبلي و نيز به مسأله 531 رساله رجوع شود.
1330. ميتي را بدون خواندن نماز دفن كرده اند و فردي آمده و بر قبر ميّت نماز را خوانده، آيا صحيح است؟
و اگر بعد از مدتي به دليل آمدن سيل، بدن او از قبر بيرون بيايد، آن نماز ميّت را بايد اعاده كرد؟
ج. صحيح است، ولي اگر بدن او به سببي مثل سيل و نظير آن خارج شد، بنا بر احتياط واجب اين نماز اعاده شود.
1331. اگر در زماني كه نماز فريضه شخصي مي خواهد قضا شود و در تأخير دفن ميّت هم خوف بر ميّت وجود دارد، بايد نماز ميّت را بخواند يا فريضه را؟
ج. اظهر تقديم فريضه و نماز خواندن بر قبر ميّت، بعد از دفن او است.
1332. آيا مي شود تكبيرات را به صورت فارسي گفت؟
ج. خير، بايد عربي گفت.
1333. اگر كسي پيدا نشود كه نماز ميّت را به عربي بخواند، آيا مي توان نماز را به فارسي يا زبان ديگري به جاي آورد؟ و آيا در چنين مواردي پنج تكبير كفايت مي كند؟
ج. كسي كه نتواند كمتر از مقدار واجب نماز ميّت را كه در رساله مذكور است بخواند، نادر است و در چنين مواردي مي تواند همين مقدار كم را از روي نوشته بخواند.
1334. اگر شخصي عبارات عربي را نمي تواند درست تلفظ كند، آيا مي تواند نماز ميّت بخواند يا خير؟
ج. ديگران نبايد به نماز او اكتفا كنند.
1335. شخصي تكبيرات نماز ميّت را به صورت مرتب نخوانده است - يعني تكبير اوّل و سوم و دوم و پنجم را جا به جا خوانده، آيا نمازش صحيح است؟
ج. احتياطاً بايد اعاده كند.
1336. شخصي در موقع خواندن تكبيرات در ميّت زن، به جاي «هذه» گفته «هذا» آيا اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
1337. شخصي به اندازه اي آهسته تكبيرها و دعاها را مي گويد كه ممكن است نماز از صورت خود خارج شود، آيا اشكالي دارد؟
ج. آهسته خواندن، سبب خروج از صورت نماز نمي شود.
1338. فردي وضو نداشته است و آب هم در اختيار او بوده امّا تيمم كرده، آيا نماز ميّت را مي تواند بخواند؟
ج. بله، مي تواند.
1339. فردي در حال جنابت بوده است و آب هم موجود بوده ولي تيمم كرده است، آيا مي تواند نماز ميّت بخواند و استحباب آن در اين صورت جاري است؟
ج. مي تواند نماز را بخواند، هر چند مستحب است غسل كند.
1340. شخصي كه مي خواهد بر ميّت زن يا مرد نماز اقامه كند، بهتر است رو به روي ميت بايستد يا بالاي سر ميّت؟
ج. اگر ميّت مرد است امام جماعت يا كسي كه فرادي بر او نماز مي خواند، مقابل وسط قامت يا سينه او بايستد و اگر ميّت زن است، مقابل سينه يا سر او بايستد.
1341. فردي لباسي را دزديده است و در راه از او مي خواهند كه نماز ميتي را بخواند، آيا اين نماز صحيح بوده است؟
ج. بله، صحيح است با تمشّي قصد قربت.
1342. آيا زن مي تواند بر ميّت نماز بخواند؟
ج. بله مي تواند.
1343. شخصي روي يك تالار دو متري (پله) و ميّت روي زمين بوده و نماز را بر ميّت خوانده، آيا بايد نماز اعاده شود يا صحيح است؟
ج. مكان نمازگزار نبايد از جاي ميّت به قدري پست تر يا بلندتر باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند، ولي پستي و بلندي مختصر اشكال ندارد.
1344. شخصي در فاصله 5 الي 6 متري ميّت، نماز ميّت را خوانده است، آيا نماز صحيح بوده است؟
و فاصله بين نمازگزار و ميّت چه مقدار بايد باشد؟
ج. نمازگزار نبايد به قدري دور باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند؛ ولي در نماز جماعت اگر صف ها به يكديگر پيوسته باشند، اشكال ندارد.
1345. ميّت در جايي گذاشته شده بوده كه يك پرده آويزان بوده و به دليل حركت پرده به وسيله باد، پرده دائم بين نمازگزار و ميّت حايل مي شد، آيا نماز ميّت صحيح است يا بايد اعاده شود؟
ج. اگر عرفاً نماز بر آن ميّت صدق مي كرده است، نماز صحيح بوده است.
1346. آيا تابوت ميّت و نمازگزار حايل محسوب مي شود؟
ج. خير.
1347. ميتي به دليل اين كه نمي شد او را كفن كرد كفن نشده و عورتش هم مشخص است، در چنين مواردي وظيفه چيست، آيا همين گونه مي شود بر او نماز خواند؟
ج. در چنين مواردي لازم است عورت ميّت را با تخته و آجر و مانند اينها بپوشانند.
1348. شخصي بر ميتي نماز خوانده ولي مشخص نكرده كه بر اين ميّت «قربة الي اللَّه» نماز مي خواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. هنگام نماز لازم است قصد قربت كرده و ميّت را معيّن كند و مقصود از نيّت و تعيين همان قصد است و مرور قصد و نيّت در ذهن يا تلفظ لازم نيست.
1349. بر چه كساني واجب است نماز ميّت خوانده شود و كسي كه نماز نمي خوانده، مي شود بر او نماز خواند؟
ج. اگر مسلمان بوده، نماز بر او واجب است.
1350. فردي كه گوينده شهادتين باشد و چيزي كه منافات با شهادتين باشد از او سر نزده، ولي احكام الهي را عمل نمي كند، آيا بر او نماز ميّت واجب است؟
ج. بله، واجب است ( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 514 رساله رجوع شود. )
1351. آيا افرادي مانند غلات، خوارج، نواصب و كساني كه محكوم به كفر هستند، جايز است بر آنها نماز خواند يا خير؟
ج. جايز نيست. (مسأله ي 514 رساله)
1352. بچه اي كمتر از 5 سال داشته فوت كرده، آيا نماز ميّت بر او واجب است؟
ج. اگر عارف به نماز بوده، احتياطاً واجب است كه بر او نماز خوانده شود.
(مسأله ي 514 رساله)
1353. مرده اي در شهرهاي اسلامي پيدا شده، آيا بايد بر او نماز خواند؟
ج. بله، (مسأله ي 515 رساله).
1354. مرده اي در بلاد كفر پيدا شده است كه در آنجا مسلمانان هم زندگي مي كنند، آيا بايد بر او نماز ميّت خواند؟
ج. در صورتي كه احتمال برود اين ميّت مسلمان است و يا از مسلماني متولد شده، واجب است بر او نماز خوانده شود.
1355. يك فردي مرده است و ما يقين نداريم كه كسي نمازش را خوانده يا نه وظيفه چيست؟
ج. بايد نماز بر او خواند.
1356. شخصي قبل از حنوط ميّت نماز ميّت را خوانده، آيا صحيح است؟
ج. خير. (مسأله ي 516 رساله).
1357. شخصي تصادف كرده و مرده است و يك نفر در محل حادثه حاضر شده و نمازش را قبل از غسل و كفن خوانده است، آيا لازم است بعد از غسل و كفن هم نماز خوانده شود؟
ج. بله، لازم است.
(مسأله ي 517 رساله).
1358. فردي قبل از اين كه وضو بگيرد و يا غسل كند نماز ميّتي را خوانده، آيا نماز صحيح بوده است؟
ج. بله.
1359. اگر ميّت وصيت كرده باشد كه فرد خاصي بر وي نماز بخواند، آيا او بايد از ولي ميت اجازه بگيرد؟
ج. بله، بنا بر احوط لازم است.
1360. اگر هنگام نماز بر ميّت، ولي ميّت در دسترس نبود، آيا بايد تا دسترسي به وي و اجازه گرفتن از او صبر كرد يا مي توان نماز بر ميّت را اقامه نمود؟
ج. اگر در صبر كردن محذوري است، با اجازه ي حاكم شرع مي توان نماز را اقامه كرد.
1361. نماز خواندن بر زنازاده چه حكمي دارد؟
ج. اگر محكوم به اسلام بوده و از مسلمين بوده است، واجب است.
1362. آيا نماز خواندن بر مسلمانان غير شيعه اثني عشري واجب است؟
ج. بله، واجب است.
1363. آيا نماز خواندن بر بچه اي كه مرده به دنيا آمده است، مستحب است؟
ج. خير.
1364. اگر در اثر حادثه اي بدن ميّت قطعه قطعه شود و برخي از قسمت هاي آن يافت شود، نماز خواندن بر آن قسمت ها واجب است؟
ج. اگر آن قسمت سينه ي ميّت باشد - كلاً يا بعض از سينه كه محل قلب است - نماز بر آن واجب است.
1365. گاهي براي نماز خواندن بر ميتي كه نمي شناسيم دعوت مي شويم، خواندن عبارت «اللهم انا لا نعلم منه الا خيراً» در مورد او آيا دروغ محسوب مي شود؟
ج. ممكن است از خير، اصل ايمان را قصد كنيد.
1366. اگر فرد شرور و فاسقي از دنيا برود، آيا مي توان عبارت «اللهم انا لا نعلم منه الّا خيراً» را در مورد او به كار بريم؟
ج. اگر مراد از خير، ايمان به خدا و پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و اهل بيت عليهم السّلام باشد، مانعي ندارد.
1367. در نماز ميّت آمده:
«اللّهم انّا لا نعلم منه الّا خيراً»، آيا مي شود بر غير عادل اين جمله را خواند و با چه قصدي؟
ج. معلوم شد كه علم به خير، علم به ايمان او مي تواند باشد.
1368. آيا به جماعت خواندن نماز ميّت واجب است؟
ج. مستحب است.
1369. بيش از دو نفر براي نماز خواندن براي ميّت حاضر نيستند، آيا مي شود به جماعت خواند؟
ج. بله، مي شود.
1370. كسي به امام جماعت اقتدا كرده است، ولي تكبيرها و دعاها را نگفته است، آيا نمازش صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست.
1371. شخصي در تكبير اوّل از امام جلو افتاده است، آيا نمازش را مي تواند ادامه دهد يا بايد تكبير را اعاده كند؟ هم چنين فردي در حال خواندن نماز ميّت، در تكبير 2 و 3 از امام جلو افتاده، ولي صبر كرده تا تكبير 4 و 5 را با امام بخواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. نماز او صحيح است، اما مستحب است همان تكبير را با امام اعاده نمايد.
1372. شخصي وقتي به جماعت مي رسد كه بعضي از تكبيرات نماز ميّت گفته شده است، وظيفه اش چيست؟
ج. مي تواند اقتدا كند، ولي بايد در هر تكبير به وظيفه خود عمل كند، يعني دعاي مربوط به همان تكبير را خودش بخواند و بعد از فراغ امام بقيه تكبيرات را تمام كند.
1373. آيا تمام شرايط امام جماعت، در نماز ميتي كه به جماعت خوانده مي شود شرط است؟
ج. احوط، اعتبار جميع شرايط امام جماعت است.
1374. آيا در نماز ميّت، زن مي تواند امام جماعت شود؟
ج. اگر واجد تمام شرايط بوده و عادل باشد، فقط براي زن ها مي تواند امامت كند.
1375. مستحباتي كه در هنگام تشييع جنازه بهتر است رعايت شود چيست؟
ج. 1) پياده تشييع كردن جنازه؛
2) حمل جنازه بر دوش، مگر در مواردي هم چون دوري مسافت؛
3) تفكّر تشييع كننده در مرگ خود؛
4) حركت از پشت جنازه؛
5) حمل جنازه از چهار طرف؛
6) حركت صاحب مصيبت با حالت عزاداري و …
1376. آنچه در تشييع جنازه بهتر است ترك شود چيست؟
ج. 1) خنديدن و شوخي و لهو در هنگام تشييع؛
2) سخن گفتن و مشغول شدن به غير ياد خدا و دعا و ذكر و استغفار در هنگام تشييع جنازه مكروه است، به حدّي كه در روايت از سلام كردن بر تشييع كننده نهي شده است؛
3) راه رفتن از جلوي جنازه؛
4) تند بردن جنازه؛
5) دست بر دست ديگر زدن و نيز دست بر ران زدن.
1377. كسي كه با حريق از بين رفته و فقط مقداري خاكستر از او باقي مانده، آيا دفن او واجب است؟
ج. به هر حال احترام مؤمن لازم است.
1378. آن چه كه در غسل ميّت فرموده اند:
غسّال بايد @مماثل باشد و در نبود مماثل محارم و …، آيا در باب دفن ميّت هم بايد مراعات شود يا وظيفه ي خاصّي وجود دارد؟
ج. مستحب است مباشر دفن زن، شوهر او يا محارم او باشد و با عدم آنها، اقرب ارحام از مردان و پس از آن زنان و پس از آن اجانب و بيگانگان باشد.
1379. شخصي فوت نموده و او را در قبري دفن كرده اند كه ورثه خريده اند و بعد از علم يا اطمينان به خاك شدن ميّت و باقي نماندن جنازه ي او، مي خواهند فرزند يا همسر او را دفن كنند.
آيا اجازه ي همه ي ورثه لازم است؟
ج. در فرض موقوفه نبودن زمين، چون ملك ورثه بوده، نياز به اجازه ي همه ي آنها دارد، مگر اين كه يكي از ورثه خريده باشد كه اجازه شخص او كافي است.
1380. شخصي وصيّت نموده كه از ثلث مال او قبري بخرند و او را در آن دفن كنند و بعد از علم يا اطمينان به باقي نماندن جنازه ي او، آيا قبر مذكور، ملك ورثه او است، يا براي او بايد خيرات شود؟ و اگر بخواهند شخصي را در آن دفن كنند، چه كسي بايد اجازه دهد؟
ج. در اين صورت كه موضوع باقي نمانده است، مربوط به ورثه مي باشد؛ مگر آن كه وصيّت به نحو كلّي داشته باشد كه بايد در آن صرف گردد.
1381. شخصي وصيّت كرده كه بعد از فوتم مرا در قبر پدرم يا مادرم بگذاريد. در صورتي كه ايشان هم چهل سال پيش فوت كرده اند.
آيا اين وصيّت صحيح است؟
ج. در فرض مذكور - يعني بعد از چهل سال - مانعي ندارد.
1382. اگر فردي احتمال دهد قبور قديمي در اثر زمان خالي شده و ميّت خاك شده است، اما بعد از شكافتن ببيند كه ميّت به همان حال باقيست و يا استخوان هاي او باقي است، تكليف چيست آيا بايد قبر را بپوشاند و يا مي تواند استخوان ها را كنار زده و ميّت را در آن دفن كند؟
ج. اگر اندراس صادق نيست يا مشكوك است، بايد آن را بپوشانند و حرام است ميّت ديگري را دفن كنند.
1383. اگر در قبرستان عمومي شخصي قبري را براي خود حفر و آماده نمايد يا مقبره اي بسازد، آيا براي او حقّي ايجاد مي نمايد يا خير؟ و آيا ديگران مي توانند بدون اجازه ي او، ميّتي را در آن دفن كنند؟
ج. اگر براي او جايز بوده، احتياط آن است كه ديگري را دفن نكنند؛ مگر با اجازه او، يا آن كه مصرف و استفاده از آن قبر توسط سازنده ي آن منتفي شود.
1384. نبش قبر غير مسلمان براي تشريح بدن وي چه حكمي دارد؟
ج. اگر كافر غير كتابي باشد كه احترامي ندارد و جايز است و اگر كافر كافر كتابي و در زمان هُدنه (غير حالت جنگ و يا مصالحه به پرداخت جزيه) باشد، در حكم مسلمان است و جايز نيست. البته در قبرستان مسلمين نبايد دفن شود.
1385. ميّتي را در غير محل دفني كه وصيّت كرده بود، دفن كرده اند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر هتك حرمت ميّت نباشد، بايد او را نبش قبر كنند و در مكان مورد وصيت دفن كنند.
1386. آيا گذاشتن قرآن و ادعيّه و تربت به همراه ميّت در قبر خواه ميّت وصيّت كرده باشد و خواه وصيّت نكرده باشد جايز است يا نه؟ اگر جايز است، چه شرايطي بايد مراعات شود؟
ج. در صورتي كه هتك نباشد و جايي نگذارند كه نجس شود اشكال ندارد.
1387. در بعضي از مناطق رسم است تلقين ميّت را بعد از سنگ چيني و پوشاندن لحد مي خوانند؛ به اين ترتيب كه اوّل با سنگ هاي ضخيم قبر پوشانده مي شود و تنها بالاي سر يا قسمتي از قبر باز مي ماند، به حدّي كه ارتفاع به وجود مي آيد به نحوي كه در وقت گفتن كلمات افتتاحيه تلقين، امكان اين كه دست بر كتف ميّت زده و دهان نزديك گوش او ببرند وجود ندارد، لذا بعضي اوقات با چوب شانه ي ميّت را فشار مي دهند.
ج. خود تلقين واجب نيست چه رسد به تكان دادن. پس در فرض سؤال به نحوي نباشد كه هتك ميّت به حساب آيد.
1388. حكم ميتي كه يقين به باطل بودن غسل يا كفن يا نماز يا دفن او پيدا شده است چيست؟
ج. به مسأله ي 531 و مورد سوّم از مسأله ي 550 رساله رجوع شود.
1389. ميت تا چه اندازه بايد زير خاك دفن شود؟
ج. واجب است به مقداري در زمين دفن شود كه بوي او بيرون نيايد و درندگان نيز نتوانند بدنش را بيرون آورند.
1390. ناخن و دنداني كه از انسان هاي زنده جدا مي شود، آيا لازم است دفن بشود؟
ج. خير، دفن و اعمال قبل از آن اگر چه متصل به مقداري از گوشت باشد لازم نيست، هر چند احتياط خوب است.
1391. افرادي كه به هر دليل اعدام شده اند، آيا مي توان در قبرستان مسلمانان دفن كرد؟
ج. اگر مسلمان بوده اند، جايز است.
1392. اگر كارگران در هنگام كار در معدن، چاه يا قنات بميرند و بيرون آوردن جسد آنها دشوار باشد، چه بايد كرد؟
ج. بايد همان مقدار را كه بدن ميّت در آن قرار گرفته مسدود نمايند و اگر ممكن نيست بايد درب چاه يا … را ببندند و همان محل را قبر او قرار دهند و در صورتي كه آن محل مال غير باشد بايد به نحوي او را راضي كنند، اگر چه با پرداخت قيمت آن محل باشد.
1393. اگر در هنگام دفن جهت قبله مشخص نشود و تأخير در دفن نيز ممكن نباشد وظيفه چيست؟
ج. به هر طرفي كه شد دفن كنند و اگر به يك طرف ظن وجود دارد كه قبله است همان را اختيار كنند.
1394. آيا دفن اموات در قبرهايي كه بر روي هم و به صورت چند طبقه ساخته مي شود، جايز است؟
ج. بله، جايز است.
1395. آيا دفن ميّت در مسجد جايز است؟
ج. با ضرر نرساندن به مسلمين و عدم مزاحمت با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد، جايز است اگر چه احتياط در ترك آن است.
1396. آيا مراسم هفتم، چهلم و سال اموات داخل عنوان احسان، خيرات و مبرّات براي اموات مي باشد؟
ج. بلي.
1397. رسم است كه پس از دفن و … شركت كنندگان در مراسم، در منزل يا تالار، از طرف صاحب عزا پذيرايي مي شوند؛ غذا خوردن در چنين مراسم چه حكمي دارد؟
و اگر غذا نخوردن، ناراحتي و گلايه ي صاحب عزا را به دنبال داشته باشد چه حكمي دارد؟
ج. غذا خوردن اشكال ندارد.
1398. پذيرايي از شركت كنندگان در مراسم عزا از اموال ميّت كه هنوز تقسيم نشده، چه حكمي دارد؟
و در صورت وجود افراد صغير در ورّاث، اصل عمل و شركت در آن مراسم چه حكمي دارد؟
ج. تقسيم شدن ميزان نيست، بلكه شاهد حال بر رضايت صاحبان حق كافيست و با وجود وارث صغير، بايد با اذن ولي يا قيّم شرعي آنها باشد.
1399. اگر ميتي ثلث دارايي اش، از جمله منزل مسكوني خود را وصيت كرده باشد، اجراي مراسم ترحيم و تصرّف در آن منزل، قبل از اجراي وصيت چه حكمي دارد؟
ج. در حد متعارف كه مورد نظر وصيت كننده هم بوده است، اشكال ندارد و اگر غير متعارف است، در تصرفات بايد اجرت و مال الاجاره ي ثلث را براي مصرف در وصيت كنار بگذارند.
1400. چند روز جايز است كه عزاداري ادامه يابد؟ و ادامه آن تا شب هفت يا چهلم جايز است؟
ج. اولي اينست كه اهل ميّت بيش از سه روز براي تعزيه و عزاداري ننشينند.
1401. اسلام چه روش هايي را جهت عرض تسليت به بازماندگان ارايه كرده است؟
ج. آنها را با ذكر هر چه سبب تخفيف حزن آنها شود تسلي بدهد و روايات وارده در اجر مصيبت ديده را براي آنها نقل كند و مجرّد حضور نزد صاحبان مصيبت كه او را ببينند در تعزيه ي او كافي است.
1402. هديه دسته هاي گل به صاحب عزا - كه گاهي قيمت آنها بسيار زياد است - جهت عرض تسليت، جايز است؟
ج. اينها تسليت دادن هاي شرعي نيست؛ ولي منع شرعي هم ندارد و مي تواند در بعض موارد مصداق بعض عناوين راجحه باشد.
1403. در برخي مناطق پارچه نوشته هايي جهت عرض تسليت از طرف اطرافيان به مصيبت زدگان هديه مي شود كه اطراف منزل صاحب عزا نصب مي شود، آيا چنين عملي مشروع است؟
و آيا اين عمل مصداق اسراف در پارچه و … نيست؟
ج. اينها عمل خلاف شرع نيست و اسراف هم نيست.
1404. آيا شركت در مجالس ترحيمي كه همراه با تشريفات و اسراف و تبذير بسيار است، جايز است؟
ج. حرام نيست.
1405. آيا پاره كردن لباس در سوگ عزيزان از دست رفته، جايز است و در صورت عدم جواز آيا بايد كفاره پرداخت؟
ج. جايز نيست بدون فرق بين پدر و برادر و بين غير آن دو بنا بر احوط و در مرگ همسر يا اولاد، كفاره اش اطعام ده مسكين يا لباس پوشاندن به آنها يا بنده آزاد كردن است و اگر نداشت، سه روز روزه بگيرد.
1406. در برخي از مناطق براي تجليل از ميّت همراه با ساز و ادوات مشترك يا مختص موسيقي نوحه سرايي انجام مي شود، استعمال و شركت و نيز شنيدن چنين نوحه هايي، با توجه به عدم طرب در آن چه حكمي دارد؟
ج. در نوحه سرايي اگر غنا يعني مطرب باشد، حرام است و در موسيقي حزن آور هم طرب است و استعمال آلات مختصّه ي به لهو در غير لهو هم جايز نيست بنا بر احوط و شنيدن آن هم به حكم استعمال آن است و بنا بر احتياط جايز نيست.
1407. در برخي از مناطق رسم است كه پس از مرگ يكي از عزيزان، صورت خود را با دست خراشيده يا سيلي مي زنند و يا موهاي خود را مي كَنند، آيا اين گونه اعمال شرعاً جايز است؟
ج. جايز نيست.
1408. خواندن آية الكرسي در نماز وحشت و بر سر قبر ميّت تا كجا خوانده شود؟ تا «هم فيها خالِدُون» يا تا: «و هو العلي العظيم»؟
ج. احتياطاً تا «هم فيها خالِدُون» است.
1409. از چه زماني احكام ميّت هم چون (ارث، وصيت، عدّه وفات، برداشتن عضو و …)
بر ميّت مترتب مي گردد؟ آيا زمان مرگ مغزي كه به لحاظ پزشكي ميّت تلقي مي شود يا زمان توقف ضربان قلب ملاك است؟
ج. از زماني كه مرگ از جميع جهات حاصل شود، بايد محاسبه گردد.
1410. بافضيلت ترين عملي كه مي توان براي ميّت انجام داد چيست؟
ج. كاري در ترويج مذهب حق، از قبيل نشر كتب و … انجام دهد و ثواب آن را به او هديه كند.
1411. اگر كسي عمل مستحب خود را به تمام اموات هديه كند، آيا ثواب اين عمل خير به تمام آنها مي رسد يا بين آنها تقسيم مي شود؟ و آيا خود او نيز از اين عمل بهره اي مي برد؟
ج. همه از آن بهره مي برند.
1412. اگر كسي براي ميّت صدقه مي دهد، بهتر است به نيّت صدقه مستحبي بدهد يا به نيت رد مظالم، كه احياناً بر عهده ميّت بوده است؟
ج. دومي بهتر است.
1413. در بين قبرستان زميني است كه راه عبور عدّه ايست و به آنها اختصاص دارد.
مي خواهند آن زمين را جزو قبرستان كنند و راه عبور آنها را از جاي ديگر قرار دهند، امّا يكي از آنها راضي نمي شود؛ حكم شرعي را بيان نماييد.
ج. حق او باقيست و تا او را راضي نكنند، نمي توانند آن را جزو قبرستان كنند.
1414. در سال هاي اخير تزيين قبور در گورستان ها به يك امر تشريفاتي تبديل شده و قبرها با سنگ ها و مدل هاي گوناگون منقّش مي گردند، اين عمل از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
ج. مانعي ندارد ولي مكروه است.
1415. معمولاً در قبرستان هاي قديمي مرده ها در قبرهايي دفن مي شوند كه قبلاً قبر ديگري بوده و مقداري استخوان در آنجا يافت مي شود، با توجه به اين كه ممكن است قبر قديمي توسط اولياي ميّت خريده شده باشد، آيا دفن در آن صحيح است؟
ج. قبرهايي را كه خريده اند، ملك خريدارهاست و در قبور ديگر هم نبش قبر قبل از پوسيدگي كامل جايز نيست.
1416. حك كردن آيات قرآن و اسماي متبركه بر روي قبرها چه حكمي دارد؟
و در صورت علم به راه رفتن عابرين از روي آنها، آيا مسؤولين قبرستان مي توانند بدون اجازه از اولياي ميّت، آن اسماء را محو نمايند؟
ج. اگر در محليست كه معرضيّت نوعيه براي هتك دارد، جايز نيست و مسؤول قبرستان با اجازه، رفع هتك مي نمايد و اگر دسترسي ندارد مسير عبور را تغيير مي دهد و مادامي كه در معرض هتك بالفعل مستمر نيست، تصرّف در آن نمي كند.
1417. قبرستان هاي قديمي كه امروزه كسي در آن دفن نمي شود و موجب جمع زباله يا تجمع افراد لا ابالي گرديده است، آيا مي شود تبديل به فضاي سبز و يا بازار و … شود؟
آيا موقوفه بودن يا نبودن زمين براي قبرستان در حكم فوق تأثير دارد؟
ج. در جاهايي كه موقوفه باشد، تبديل آن به غير قبرستان جايز نيست و در غير موقوفه هم اگر مالك دارد، هر گونه تصرف در آن مربوط به مالك آن است و در غير مملوكه هم امر آن راجع به حاكم شرع جامع شرايط است.
1418. زيارت، نذر و پول ريختن براي امام زادگاني كه شجره نامه مشخص و سند معتبري از آنان در دست نيست، چه حكمي دارد؟
و آيا لازم است مردم را از رفتن و زيارت به چنين مكان هايي نهي كرد؟
ج. نهي مردم در اين امور جا ندارد و زيارت و نذورات هم به قصد رجا مانعي ندارد.
1419. قبرستان قديمي - كه به گفته مطّلعين محل، دفن بسياري از علما و بزرگان بوده است - تخريب و تبديل به بازار و پاساژ گرديده است، آيا خريد و فروش جنس و ساير تصرّفات در آن و نيز اجاره و خريد مغازه هاي چنين بازاري جايز است؟
ج. اگر به حاكم شرع مراجعه و اجاره پرداخت كنند؛ با فرض خروج از حيّز انتفاع در خصوص دفن و عدم امكان عود و بازگرداندن به قبرستان مانعي ندارد.
1420. كساني كه به قبور ائمه بقيع مشرف مي شوند مقداري از خاك آنجا را براي تبرّك آورده و گاهي بر آن نماز مي گذراند، با توجه به وقف بودن بقيع جهت قبرستان، آنها نسبت به اين مقدار خاك ضامن هستند و آيا نمازهاي آنان كه بر اين خاك خوانده اند باطل است؟
ج. ظاهراً گرفتن و برداشتن تربت از قبور ساير معصومين عليهم السّلام با تربت امام حسين عليه السّلام تفاوتي ندارد كه اشاره به آن در مسأله 2112 رساله آمده است.
1421. زمين هاي قبرستان موقوفه اي كه سازمان اوقاف آن را به صاحبانش مي فروشد، آيا ملك آنان محسوب مي شود؟ و در صورت دفن فرد ديگر در آن قبر، بدون اجازه اولياي ميّت اوّل قبر غصبي به شمار مي رود؟
ج. زمين موقوفه قابل معامله و خريد و فروش نيست و در بعضي موارد اختصاص دادن حق از طرف متولّي شرعي ممكن است، مثل اين كه داراي نوعي بناست كه احكام شرعي هم بر آن مترتب است.
1422. حك و يا راه رفتن بر قبرهايي كه نام صاحبان آن عبد الله، عبد الرضا، عبد الرحمن و غلام رضا، غلام حسين و … است اشكال دارد؟
ج. بلي، مضاف اليه (اللَّه، الرضا، الرحمن، رضا و …) نبايد هتك شود.
1423. رفتن به قبرستان در شب چه حكمي دارد؟
ج. ظاهراً كراهت دارد.
1424. آيا اگر ميتي را بدون غسل دفن كرده باشند، نبش قبر او جايز است؟
ج. جايز است، ولي احوط اينست كه اگر موجب هتك و بي احترامي ميّت شود نبش قبر نشود.
1425. ملاك در حرمت نبش قبر چيست؟
ج. ملاك آن هتك حرمت و بي احترامي ميّت است كه در اين صورت اگر چه طفل يا ديوانه باشد، نبش قبر حرام است.
1426. آيا نبش قبر مسلمان براي تشريح بدن وي، جهت تعيين كيفيّت قتل و نجات فرد متّهم به قتل، چه حكمي دارد؟
ج. در مورد ضرورت جايز است.
1427. 1) آيا مي توان براي تشريح، جهت آموزش، به علت كمبود جسد و استخوان (كه بدون آنها آموزش امكان پذير نيست) اقدام به نبش قبر غير مسلمان نمود؟
ج. جايي كه نبش قبر مسلمان حرام است، نبش قبر غير مسلماني كه در ذمّه اسلام است نيز حرام است.
در غير آنها با توقّف آموزش بر نبش قبر و عدم محذور ديگر، جواز بعيد نيست.
2) در فرض فوق اگر دانسته نشود اين قبر متعلق به مسلمان يا غير مسلمان است، نبش قبر مجاز است؟
ج. با امارات (نشانه هاي معتبر) كه تفحص از آنها مي شود، تعيين مي شود كه اينها محكوم به حكم مسلمانند يا نه (امارات مثل شهر اسلام و محلّه ي مسلمين و امثال آن). در صورت عدم اماره با شروط ذكر شده جوازش دور نيست.
1428. در صورت كمبود جسد و استخوان، آيا مي توان استخوان هايي را كه در بيابان ها و قبرستان ها مي يابيم و يا به وسيله ي عمليات حفاري شهرداري ها در سطح خاك ظاهر مي شوند، (چه متعلق به مسلمانان و چه غير مسلمانان) مدتي جهت آموزش استفاده كرده و بعد از اتمام كار، به يك مركز آموزشي هديه يا دفن كرد؟
ج. در صورتي كه اماره اي بر اسلام پيدا شود، در حكم مسلمان ها هستند، چه اسلام حقيقي چه اسلام حكمي، در غير اين صورت با شروط ذكر شده اشكالي ندارد.
1429. فردي پدر خود را در ملك شخصي خود دفن نموده است.
اكنون با گذشت ده سال از اين قضيه متوجه شده اند كه قبر را آب فرا گرفته است.
آيا مي توانند نبش قبر كنند و در قبرستان دفن نمايند؟
ج. اگر سد آب و منع ورود آن به قبر ممكن است، همان را انجام دهند و اگر ممكن نيست و هتك ميّت نباشد، نبش قبر و انتقال آن به مكان مناسب تر، مانعي ندارد.
1430. قبرهايي كه سه طبقه است، اگر جنازه پاييني با كفن مغصوب دفن شده باشد يا به جهتي ضرورت نبش قبر جنازه پاييني پديد آيد، شرعاً چه بايد كرد؟
ج. اگر ممكن باشد با صاحب كفن مصالحه كنند و قبرها را نبش نكنند و اگر ممكن نشد يا براي جهات ديگر بخواهند نبش كنند، بايد به گونه اي از كنار بشكافند كه قبرهاي رويي نبش نشود.
1431. حسينيه اي را در كنار قبرستان موقوفه اي ساخته اند؛ پايه هاي حسينيه در قبرستان بر بدنه قبرها ساخته شده است، حكم شرعي چيست؟
ج. بايد آن پايه ها را درآورند، اين گونه تصرف در قبرستان جايز نيست؛ ولي تصرف در فضا اشكال ندارد، زيرا مزاحمت با دفن ندارد و لذا جايز است پايه ها را در خارج از آن زمين قرار دهند هر چند قسمتي از بناي حسينيه در فضاي آن واقع شود.
1432. زميني وقف قبرستان بوده و در آن، ميّت دفن كرده اند ولي فعلاً اهل محل به دفن اموات در آن رغبت ندارند و در محل ديگري دفن مي كنند، آيا مي توان آن را به فروش رساند و در مسجد مصرف نمود؟
ج. با ثبوت وقفيّت، فروش آن جايز نيست، مگر اينكه بهره وري از آن مقدور نباشد.
1433. ملكي براي قبرستان عمومي خريداري شده و دو نفر در آنجا دفن شده اند، چون اين ملك در زمين شيب قرار گرفته، اهالي حاضر نشده اند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا اجازه مي فرماييد هيأت امنا، اين زمين را بفروشند و در كنار قبرستان قديمي، زميني را خريداري نمايند؟
ج. در صورتي كه از حيّز انتفاع خارج شده باشد و قابل استفاده نباشد و هتك به آن دو ميّت نباشد، با محافظت از آن، بعيد نيست جايز باشد.
1434. قبرستان قديمي وقف امام حسين عليه السّلام بوده و اهالي آن منطقه، به خاطر عدم آگاهي از حكم شرع، اموات خود را در زمين وقف امام حسين عليه السّلام دفن نموده اند، حال متوجّه شده اند كه در طول صد سال كار اشتباهي انجام داده اند، آيا مي توانند از متولّي، زمين را پنجاه سال اجاره كنند و اجاره زمين را براي امام حسين عليه السّلام مصرف نمايند؟
ج. در صورتي كه مصرف خاصّي براي زمين تعيين نشده باشد، مي توانند به بالاترين قيمت اجاره نمايند و اجاره را به مصرف امام حسين عليه السّلام برسانند.
1435. اشخاصي زميني را جهت قبرستان هبه كرده اند به شرط اين كه در اين زمين ميّت دفن شود؛ حال با توجه به اين كه اهالي آن محل راضي نمي شوند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا واهب (فرد بخشنده زمين) مي تواند زمين خود را پس بگيرد؟
ج. در صورتي كه وقف شده باشد و تحويل گرفتن متناسب با وقف صورت گرفته باشد، حق رجوع ندارند امّا در صورتي كه مورد استفاده براي اموات قرار نگرفته باشد و واگذاري ابتدايي بوده، مانعي ندارد.
1436. عده اي از مسلمانان در يكي از كشورهاي بيگانه، يك قسمت از قبرستان كفّار را خريده اند كه آنجا را قبرستان مسلمين قرار دهند، با اينكه در آنجا چند قبر از كافران هم هست.
آيا اين كار اشكال دارد؟
آيا اين زمين قابل فروش مي باشد؟
ج. اشكالي ندارد، زيرا ديگر مقبره ي كفّار بر آن صادق نيست و اگر آنجا را وقف قبرستان كردند، ديگر قابل فروش نيست؛ مگر بناهاي آن را بفروشند.
1437. زميني سابقاً وقف قبرستان بوده ولي فعلاً از عنوان قبرستان خارج شده و بخشي از آن تبديل به بازار و غيره شده است.
تكليف چيست؟
ج. اگر تبديل آن به قبرستان ممكن نيست، بايد متصرّفين در آن اجرة المثل زمين را بپردازند تا صرف در خيرات شود، در غير اين صورت غاصب زمين هستند و هنگامي كه دفن ميّت در آن ممكن شد، بايد براي دفن اموات از آن استفاده شود.
1438. عدّه اي آرامگاه و مقبره ي خانوادگي خريده اند.
آيا مي توان آن را تخريب كرد؟
ج. بدون اذن آنها نمي توان تخريب كرد، چه اينكه آن قبور ملك آنها باشد يا وقف باشد، زيرا تخريب وقف هم مجوّز مي خواهد.
1439. قبرستاني در مركز شهر و كنار پارك واقع شده و متأسفانه محل تجمّع اراذل و اوباش و سلب آسايش همسايگان گرديده است.
آيا جايز است ديوارهاي اطراف و اتاقك هاي متروكه حاشيه قبرستان را به گونه اي كه آسيبي به قبرستان وارد نشود، تخريب نمود تا از حالت امن بودن براي افراد خاطي، خارج شود؟
ج. تا ممكن است تصرّفات غير مرضيّه واقف يا مالك نشود و اللَّه العالم.
1440. قبرهايي در قبرستاني وجود دارد كه به وسيله اداره اوقاف و امور خيريه به فروش مي رسد. اداره مذكور اظهار مي دارد اين قبرها حد اقل 50 و حد اكثر 100 سال از آخرين دفن آن مي گذرد و در زمان دفن هم چون قبرستان وقف بوده، پولي بابت قبر دريافت نمي شده است و در حال حاضر مدّعي و صاحبي ندارد؛ آيا خريد آن قبرها اشكال دارد؟
ج. با فرض آن كه زمين وقف براي دفن است، خريد و فروش آن جايز نيست. بلي اگر نبش قبر صدق نكند و بخواهيد براي رفع منع از دفن مبلغي با رضايت بدهيد، مانع ندارد.
1441. قطعه زميني - كه هم اكنون در مقابل صحن مطهر حضرت معصومه عليها السّلام به عنوان ميدان آستانه مشهور است - طبق اسناد تاريخي از حدود 1200 سال قبل به دفن اموات مسلمين اختصاص داشته است كه به تدريج در زمان طاغوت به پارك، پاساژ، ساختمان شهرداري و آتش نشاني و فرمانداري تبديل شده است و غير از قطعه كوچكي كه به قبرستان شيخان مشهور است، كلاً از عنوان قبرستان بودن خارج شده است و در دو سال اخير جهت طرح بهسازي حرم مطهر حضرت معصومه عليها السّلام توسط شهرداري، بخش عمده اي از آن تبديل به بازار سه طبقه شده و مبالغي سنگين هزينه گرديده است.
طبق احكام دادگاه هاي صالحه جمهوري اسلامي ايران حكم به وقفيّت كل زمين و ابطال اسناد مالكيت صادر شده است.
از سوي ديگر قانون گورستان ها و مقررات بهداشتي حكومتي، مانع دفن اموات در مركز شهر بوده و هست.
نظر به تبديل و تبدّل عنوان از زمان غصب و عدم امكان اعاده آن به
صورت قبرستان و اينكه از آن زمان تاكنون محل مورد نظر به صورت پاساژ و واحدهاي تجاري درآمده و مورد استفاده قرار مي گيرد، متصرّفين تحت چه عنوان فقهي از دِيْن خارج و بريء الذمّه مي گردند؟
آيا اداره اوقاف مي تواند مبناي اخذ وجه را به قيمت زمان تصرف (زمان سابق)، با قيمت كارشناسي قرار داده و احقاق حق موقوفه نمايد.
ج. اجرة المثل زمين را تا وقتي كه قابل دفن نيست، بايد بپردازند.
1442. اين جانبان شاغل در يكي از نهادها و ساكن در منازل سازماني آن نهاد مي باشيم. اخيراً مطلع شده ايم زمين هايي كه اين نهاد در آن، منازل سازماني ساخته است، قبل از انقلاب متَعَلُّق به زرتشتيان بوده و اين زمين ها جهت قبرستان به انجمن زرتشتيان ايران وقف شده است، ليكن نهاد، آنها را تصاحب نموده است.
پس از شكايت انجمن زرتشتيان، قرار شد آنها را راضي و اجاره آنها را پرداخت نمايد. ولي چنديست اجاره اي پرداخت نمي شود و دو تن از اعضاي انجمن در صحبتي كه با كارگران خود (كه مسلمان و ساكنان منطقه هستند) داشته اند اكيداً عدم رضايت خود را از اين عمل نهاد مذكور اعلام كرده اند.
اينك با عنايت به مسائل فوق حكم موارد ذيل را بفرماييد.
1) سكونت در آن منطقه چه حكمي دارد؟
2) ادامه كار، تردد و انجام فرايض ديني در آن منطقه جايز است؟
3) حكم نمازهايي كه تاكنون در آن منطقه خوانده ايم چيست؟
ج. سكونت در آن منطقه جايز نيست و تصرّفاتي كه تاكنون كرده اند به آنها اعلام كنند كه مربوط به ما نبوده و نمازهايي كه سابقاً خوانده اند صحيح بوده و قضا ندارد و اللَّه العالم.
1443. زميني است كه سال ها در آن آجرپزي مي شده و به همين نام معروف است.
در همين زمين اطفال ميّت نيز دفن مي شده اند، بدون اينكه نام قبرستان بر آن گذاشته باشند. اين زمين هم جوار قبرستان است و الآن مدّتيست - شايد نزديك به 10 تا 15 سال يا بيشتر - كه ديگر در آن، طفل ميّتي دفن نشده است، با اينكه افرادي داعيه ي ملكيّت آن را دارند، قسمتي از آن براي شركت نفت روستا زيربنا رفته و قسمتي
هم براي نانوايي و قسمتي هم به عنوان مغازه در نظر گرفته شده و قسمت قابل توجهي هم باقي مانده است، آيا مي توانيم آن قسمت اخير را كه باقي مانده، براي مصارف عام المنفعة چون خانه روحاني يا ساير مصارف تصرّف كنيم، يا اگر شخصي حاضر شود آن را بخرد و پولش را اهالي روستا صرف امور عام المنفعه بنمايند، اين كار را انجام دهيم؟ البته در صورتي كه مدّعيان ملكيت هم راضي باشند يا نتواند مدّعاي خود را ثابت كنند.
ج. وقفيّت به صِرف دفن ثابت نمي شود، پس هزينه نمودن آن - بعد از فراغ از آن چه مربوط به مدّعي مالكيت است - براي امور مذكور اشكال ندارد.
1444. شخصي زمين بايري كه در اطراف قبرستان قديمي بوده خريداري كرده و وقف قبرستان نموده است و پس از مدتي، واقف فوت كرده است چند نفر از اهالي تصميم گرفته اند آن زمين را تبديل به زمين زراعي نمايند تا مقداري از سود حاصله را صرف مسجد كنند.
حكم شرعي را مرقوم فرماييد.
ج. در صورتي كه وقف براي قبرستان شده است، جايز نيست.
1445. شخصي مدّت بيست سال است يك جريب زمين توتون كاري واقع در روستاي …
را وقف مؤبّد و حبس مخلّد نموده است كه قبرستان شود. ولي تاكنون براي قبرستان از آن زمين مذكور استفاده نكرده اند چون فعلاً نيازي به قبرستان ندارند حال مي شود با تعهّد، زمين نامبرده را با شرايطي اجاره داد كه از آن استفاده شود و هر وقت نياز شد، خلع يد شود يا خير؟
ج. مادامي كه مورد نياز دفن اموات نباشد با نظر متولّي اشكال ندارد و درآمد بايد صرف قبرستان شود.
1446. آيا مي توان دور قبرستان عمومي را حصار كشيد به نحوي كه حصار در زمين قبرستان واقع مي شود؟
ج. اگر قبرستان وقف باشد و حصار مانع دفن اموات - و لو در مقداري كه حصار دارد - جايز نيست.
1447. گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1448. اگر تلاوت قرآن براي چشم كسي ضرر داشته باشد، آيا جايز است هر روز مقداري از قرآن را تلاوت نمايد؟
ج. موارد مختلف مي شود.
1449. لطفاً موارد و نحوه استخاره ي با قرآن را بيان فرماييد.
ج. به كتب معتبر - مثل مفاتيح الجنان - رجوع شود.
1450. در بسياري از شهرها و روستاها مجالسي به عنوان ختم انعام برگزار مي شود كه در وسط، آيه هاي سوره انعام، دعا و ذكرهايي خوانده مي شود، آيا چنين ذكرها و دعاهايي مأثور است؟
و خواندن چنين چيزهايي وسط قرائت قرآن مطلوب است يا خير؟
ج. به قصد خصوصيّت اگر باشد، بايد مأثور باشد.
1451. لطفاً فرق استخاره با تفأل را ذكر كرده و بفرماييد كه مورد استفاده هر يك چيست؟
ج. استخاره براي انتخاب است و تفأل براي اطلاع. ( جهت آگاهي بيشتر به باب مفصّلي در بحار الأنوار مراجعه شود. )
1452. كسي كه از شنيدن قرآن با صداي نيكو لذت بيشتر و توجه افزون تري نسبت به خواندن آن دارد، مي تواند شنيدن تلاوت قرآن را جايگزين خواندن قرآن نمايد؟
ج. همراه با شنيدن، خود نيز قرآن بخواند تا ثواب قرائت را هم ببرد و هم چنين مي تواند از باب «فاستمعوا و انصتوا» رفتار كند.
1453. اگر كسي قرآن بخواند براي اين كه به ديگران قرائت يا صداي خوب خود را بفهماند، عمل او ريا و حرام است؟
ج. اگر از باب ايجاد انگيزه در ديگران نباشد، ريا مي شود.
1454. اگر كسي خواندن قرآن را نذر كرده باشد، مي تواند معاني قرآن را در قلب بگذراند بدون آن كه به زبان تلفظ كند؟ و اگر تلفظ به زبان باشد ولي سرعت تلفظ زياد و غير قابل فهم باشد چه طور؟ و آيا كثرت تلاوت و ختم قرآن در مدت اندك را كه از اوليا و بزرگان دين نقل شده، مي توان حمل بر تلفظ زباني كرد يا آن هم مرور دادن معاني در قلب بوده است؟
ج. تلاوت قرآن به خواندن آن است به زبان البته هر چه با تأنّي و دقت خوانده شود مطلوب تر است و كسي كه نذر خواندن كرده، بايد به طور صحيح آن را به زبان بخواند.
1455. خوابيده قرآن خواندن، چه حكمي دارد؟
ج. اگر فقط خواندن قرآن باشد، اشكال ندارد.
1456. آيا رفتن به كلاس قرآن استادي كه دوست دارم با وي ازدواج كنم، گناه است؟
ج. اگر خوف وقوع در حرام و مفسده باشد، گناه است.
1457. آيا فراگرفتن صوت قرآن كريم از نامحرم درست است؟
ج. خير، درست نيست.
1458. قرائت قرآن نزد نامحرم چه حكمي دارد؟
ج. اگر با صوتِ بلند باشد بلكه مطلقاً اشكال دارد.
1459. آيا جايز است معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايي، يا اهل كتاب قرار دهند؟
ج. اشكال دارد.
1460. سال ها بود اذان صبح، طبق كتاب «أحسن التّقويم» مرحوم آية اللَّه اديب - رحمة اللَّه عليه - پخش مي شد و ما طبق آن عمل مي كرديم و بعداً اعلام كردند كه طبق نظر افراد خبره، اذان صبح حدود ده دقيقه زودتر از موقع پخش مي شده است و ساعات جديدي تعيين كردند و البتّه اين جانب هميشه پس از اذان قدري احتياط مي كردم ولي دقيقاً نمي دانم نمازم داخل وقت بوده يا قبل از آن، تكليفم چيست؟
ج. نمازهايي كه يقين داريد تمام آن قبل از وقت خوانده شده قضا دارد، در غير اين صورت قضا ندارد.
1461. اين كه گفته مي شود:
«بايد براي نماز، يقين به دخول وقت داشت» مراد يقين شخصيست يا عرفي؟
ج. منظور يقين شخصي، اعم از اطمينان است ولي به وسوسه اعتنا نشود.
1462. وقت اذان كه توسّط رسانه ها اعلام مي شود؛ آيا حجّت شرعي براي نماز و افطار و … مي باشد؟
ج. ميزان احراز دخول وقت است.
1463. مسأله طلوع فجر در ليالي مقمره اي (شب هاييست كه ماه كامل مي باشد ) كه آقايان اختلاف نظر دارند، نظر حضرت عالي چيست؟
ج. در نزد اين جانب با شب هاي ديگر تفاوتي ندارد و ميزان احراز طلوع فجر است.
1464. اگر كسي بترسد كه در صورت بيدار ماندن تا آخر شب، براي نماز صبح بيدار نشود؛ آيا جايز است بيدار بماند؟ و اگر بيدار ماندن براي انجام كار واجب باشد؛ چه حكمي دارد؟
[منظور از واجب، واجب عرفيست ].
ج. بيدار ماندن جايز است، ولي بايد طوري باشد كه با اهميّت شأن نماز منافات نداشته باشد و موجب از دست رفتن وقت نماز نشود.
1465. اگر موفّق به شركت در نماز جمعه نشويم؛ وقت نماز ظهر چه موقع است؟
ج. در وقت نماز جمعه، خواندن نماز ظهر اشكال ندارد.
1466. در بعضي از سفرهاي خارجي كه با هواپيماست اشخاص، 24 ساعت طي مسافت مي كنند و همه ي اين زمان روز است و شبي را درك نمي كنند؛ بلكه گاهي از اوّل صبح شروع مي كنند و بعد از 24 ساعت وقتي به مقصد مي رسند، در مقصد، ظهر شرعي نشده؛ اوقات نماز آنها در اين 24 ساعت چگونه بايد باشد؟
ج. در هر زمان كه يكي از اوقات فعليّت پيدا كرد، وظيفه خود را در همان زمان انجام مي دهد و در جايي كه اوقات نماز هر چند به مقايسه به نزديك ترين مكان ها معلوم نيست، بايد جايي كه مبدأ و آغاز سير او بوده براي وقت صبح و ظهر و مغرب حساب كند، بنا بر احتياط وجوبي، گرچه محتمل است عدم تكليف.
1467. اگر انسان نماز صبح را در جايي خواند و با هواپيما به محلّي مسافرت كرد كه هنوز در آنجا فجر طلوع نكرده؛ آيا پس از طلوع فجر بايد نمازش را اعاده كند؟
ج. احتياطاً خوانده شود.
1468. بيدار كردن اشخاص مانند اولاد و مهمان براي نماز واجب چگونه است؟
ج. سيره بر بيدار كردن است؛ مگر در صورتي كه براي فردي كه خوابيده ضرر داشته باشد.
1469. در صورتي كه مريضي متوجه اوقات نماز و اداي آن نباشد؛ آيا بر اطرافيانش واجب است به او يادآوري نمايند؟
ج. در فرض سؤال اگر آگاه كردن او به وقت، مُضر به حالش نباشد، جايز است خصوصاً با اجازه ي او از اوّل.
1470. آيا خواندن نمازهاي يوميّه در پنج وقت رجحان دارد؟
ج. پس از به جا آوردن نافله، افضل تعجيل است.
1471. آيا مي شود نافله ي مغرب يا نماز غفيله را بعد از نماز عشا و قبل از ذهاب حمره، به نيّت ادا خواند؟
ج. به جهت رعايت احتمال بودن وقت بين دو عمل ( نماز مغرب و نماز عشا)، بدون نيّت ادا يا قضا بخواند.
1472. وقت نماز اوّل ماه چه زماني است؟
ج. وقت نماز اوّل ماه از اوّل طلوع فجر است كه اوّل روز شرعي مي باشد.
1473. اگر فردي يقين كند كه اذان پخش شده توسط رسانه پيش از وقت شرعي است؛ چه حكمي دارد؟
ج. بايد به يقين خود عمل كند.
1474. با توجه به اين كه در بعضي منطقه ها اذان صبح را چند دقيقه ديرتر از وقت شرعي پخش مي كنند، آيا در ماه رمضان خوردن يا آشاميدن تا گفتن اذان اشكال شرعي دارد؟
ج. بله، تا وقت شرعي بيشتر نمي تواند بخورد يا بياشامد.
1475. اگر بعد از نماز، نمازگزار بفهمد نماز را قبل از وقت خوانده؛ آيا بايد نماز را دوباره بخواند؟
ج. اگر متوجه شود كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده، بايد نمازش را دوباره بخواند؛ ولي اگر در بين نماز بفهمد كه وقت داخل شده، يا بعد از نماز متوجه شود كه در بين نماز وقت داخل شده، نماز او صحيح است.
1476. در نزديك غروب، شروع به خواندن نماز عصر كردم دو ركعت از نماز عصر بعد از غروب خوانده شد؛ آيا بايد آن را قضا كنم؟
ج. خير لازم نيست.
1477. اگر روز ورود به كشور خارجي هوا ابري باشد [تشخيص طلوع و غروب خورشيد مشكل باشد ] و اوقات شرعي را نداند يا منابع خبري در اين زمينه قابل اطمينان نباشد، چه موقع بايد نمازهاي يوميّه را به جاي آورد؟ در روزهاي آفتابي چه طور؟
ج. در صورتي كه احتمال مي دهند دسترسي به چيزي پيدا كنند كه به واسطه آن علم يا ظن به وقت پيدا مي كنند، احتياط در تأخير نماز است؛ ولي اگر به خاطر تأخير، خود به خود علم و يا ظن به وقت پيدا مي شود، احتمال دارد همين قدر كه گمان به وقت پيدا كردند، بتوانند نماز بخوانند ولي اگر عسر و حرج نباشد احتياط در تأخير نماز است.
1478. اگر نمازگزار در تشخيص وقت نماز اشتباه كند و پس از وقت نماز، نماز را با ادا بخواند و يا تيمم كند و نماز بخواند و بعد از آن وقت حقيقي نماز را بيابد و نداند چند نماز پس از وقت و با تيمم خوانده است؛ تكليفش چيست؟
ج. نمازهايي را كه اشتباهاً به نيّت ادا خوانده يا با خوف وقت با تيمم خوانده و بعد از وقت فهميده، قضا ندارد.
1479. وقت نماز در قطبين و يا در كره ماه [ براي فضاپيما] چه موقع مي باشد؟
اگر در شهري طول روز طولاني تر از شب باشد [ براي مثال: 17 ساعت يا 23 ساعت ] چه طور؟
ج. آن مكان هايي كه شب و روز دارند، حكم آن معلوم است و آن جاهايي كه شب و روز ندارند، مي توانند نزديك ترين مكان ها به آنجا كه شب و روز دارند ملاك قرار داده و بر طبق آن نماز بخوانند.
1480. نمازهاي يوميّه چه موقع قضا مي شوند؟
ج. وقتي كه ديگر كمتر از يك ركعت وقت دارد.
1481. وقت نماز ظهر و عصر تا غروب آفتاب است يا تا ابتداي اذان مغرب؟ آيا مي شود بعد از غروب آفتاب نماز مغرب خواند؟
ج. وقت آن تا مغرب است يعني تا وقتي كه آفتاب از زميني كه مسطح است، غروب كند.
1482. چه زماني نماز صبح قضا مي شود؟
ج. هنگام طلوع آفتاب.
1483. وقت فضيلت نمازهاي يوميّه چه موقع مي باشد؟
ج. در اين باره به مسأله ي 633 رساله و قبل و بعد آن مراجعه شود.
1484. راه دقيق تعيين نصف شب شرعي كدام است؟
ج. مقصود از نصف شب، نصف ما بين غروب آفتاب و طلوع فجر (اذان صبح) است نه طلوع آفتاب.
1485. اگر نمازگزار نزديك غروب مشغول نماز ظهر شود و در نماز ظهر بين ركعت 3 و 4 شك كرده و احتياج به نماز احتياط دارد و اگر نماز احتياط را بخواند نماز عصرش قضا مي شود؛ تكليف چيست؟
ج. بايد نماز عصر را كه يك ركعت از آن را وقت دارد بخواند و نماز ظهر را بعداً قضا كند.
1486. اگر كسي به خيال اين كه فقط به اندازه خواندن نماز عصر از روز باقيست شروع به نماز عصر بكند و بعد از آن هنوز خورشيد غروب نكرده باشد؛ چه كند؟
ج. احتياطاً نماز ظهر را به قصد ما في الذمه بخواند.
1487. اگر كسي به خيال اين كه فقط به اندازه خواندن نماز عصر وقت باقيست نماز عصر را بخواند و بعد از آن نماز ظهر را نيز تمام كند و خورشيد هنوز غروب نكرده باشد؛ آيا نماز عصر را بايد دوباره بخواند يا نه؟
ج. ظاهراً اعاده ي نماز لازم نيست.
1488. اگر نمازگزار احتمال دهد كه با آرام خواندن و به جا آوردن مستحبات نماز مقداري از نماز در خارج از وقت خوانده مي شود؛ وظيفه اش چيست؟
ج. اگر خوف از دست رفتن وقت دارد، نبايد مستحبّات را به جا آورد.
1489. آيا مي توان از اوّل گفتن اذان شروع به نماز خواندن كرد؟
ج. اگر اذان فرد عادل و عارف و آگاه به وقت باشد، بله مي توان.
1490. اگر در وقت نماز بخوابم و بعد از بيدار شدن نماز را بخوانم؛ چه وجهي دارد؟
اگر در همان وقت احتمال بدهم كه بعد از وقت نماز بيدار مي شوم و نمازم قضا مي شود؛ چه حكمي دارد؟
ج. اگر از جهت استخفاف و كوچك شمردن نماز باشد، اشكال دارد.
1491. وقت نافله صبح چه موقع است؟
آيا نماز نافله قضا دارد؟
و چه موقع مي توان آن را به جا آورد؟
ج. نافله صبح را بعد از تمام شدن نماز شب تا طلوع سرخي از طرف مشرق مي شود خواند و بعد از آن، اوّل نماز صبح و بعد از آن نافله صبح را بخوانند و هر نافله اي كه وقت مخصوص دارد، بعد از آن وقت مستحب است آن را قضا كرد.
(مسأله 1129 رساله).
1492. آيا مي توان نافله ظهر را چند دقيقه اي بعد از اذان ظهر [قبل از نماز] خواند؟
ج. بله، مي توان. (مسأله 641 رساله).
1493. در نماز جماعت ظهر و عصر وقت كافي براي خواندن نوافل ظهر و عصر نيست، اگر كسي بخواهد آنها را به جا آورد؛ چه وقت و با چه نيتي به جا آورد؟
ج. نافله ظهر را پيش از اذان ظهر و بعد از آن كه سايه به اندازه شاخص شد به اميد اين كه الآن خواندن آن خوب باشد مي توان خواند ولي بنا بر احتياط اگر قبل از ظهر مي خوانند نيّت ادا ننمايند و چنان چه كسي بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند بهتر است بنا بر اظهر نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بايد نيّت ادا و قضا نكند.
( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 641 و 642 رساله مراجعه شود.
1494. خواندن نماز اوّل وقت افضل است يا پذيرايي از مهماني كه تازه رسيده و آمادگي براي نماز را ندارد؟
ج. در شرايط معمولي نماز اوّل وقت افضل است و اگر مي تواند جمع بين هر دو كند.
1495. اگر در شهري زمان بين فجر تا طلوع خورشيد در زمستان يك ساعت و نيم و در تابستان دو ساعت باشد؛ اوقات شرعي در ماه مبارك رمضان و غير آن چگونه تعيين مي گردد؟
ج. در هر فصلي بايد وقت حقيقي در آن فصل را معين كنند.
1496. ملاك طلوع و غروب آفتاب چيست؟
آيا طلوع و غروب از پشت كوه است يا چيز ديگري؟
ج. مغرب وقتيست كه آفتاب از زميني كه مسطح است غروب كند و منطقه اي كه پستي و بلندي دارد، مغرب آن موقعيست كه اگر زمين مسطح بود آفتاب غروب مي كرد؛ ولي احتياط مستحب اينست كه سرخي طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مي شود از بين برود.
1497. پس از خواندن چهار ركعت نماز شب اگر موقع اذان بشود؛ آيا مي توان بقيه را به جا آورد؟ با چه نيتي؟
ج. بله، بقيه را مي توان به قصد ادا به جا آورد.
1498. تا چه وقت مي توان قضاي نافله شب را به جاي آورد؟
ج. قضاي نماز، وقت معيّن ندارد.
1499. اگر نمازگزار مقدار كمي از قبله منحرف باشد، براي نماز اشكال دارد؟
ج. عمداً نبايد منحرف باشد، مگر به اندازه ي پهناي يك انگشت كه بخشوده است.
1500. كسي بعد از اتمام نمازش مي فهمد كه مقداري از قبله منحرف بوده، در اين صورت نماز او چه حكمي دارد؟
ج. اگر انحراف او بيشتر از طرف راست و طرف چپ قبله بوده است، در صورتي كه داخل وقت نماز متوجه شود، بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته است، در وجوب قضا تأمل است.
1501. اگر در بين نماز متوجه شويم كه جهت قبله را نادرست ايستاده ايم، چه كار بايد بكنيم؟
ج. اگر انحراف در بين طرف راست و چپ او بوده و قبله در پشت قرار نگرفته باشد، به طرف قبله متوجه مي شود و بقيه نمازش را مي خواند و صحيح است؛ ولي اگر پشت به قبله بوده و يا كاملاً به طرف راست يا چپ بوده، نماز را قطع مي كند و دوباره رو به قبله نماز مي خواند.
1502. فردي سال هاي متمادي در خانه اش به سمتي كه فكر مي كرده جهت درست قبله است نماز مي خوانده اكنون فهميده است كه اشتباه مي كرده؛ تكليف نمازهايي كه قبلاً خوانده چيست؟
ج. اگر انحراف در بين طرف راست و چپ قبله بوده و پشت به قبله نماز نخوانده بوده است، نمازهايي كه وقت آنها گذشته، صحيح است و اگر پشت به قبله خوانده بوده، بنا بر احوط نمازهايش را قضا نمايد.
1503. به نظر جنابعالي، تا چند درجه انحراف از قبله جايز است و نماز ما اشكال پيدا نمي كند؟
ج. عمداً انحراف جايز نيست و بايد صدق عرفيِ توجه به قبله محفوظ باشد؛ مگر به اندازه ي پهناي يك انگشت كه بخشوده است.
1504. بيماري به گونه اي روي تخت بستري شده كه امكان رو كردن به سمت قبله را ندارد. آيا مي تواند نمازش را در همان حال - يعني در خلاف جهت قبله - بخواند؟
ج. اگر با كمك ديگران هم نتواند، همان طور نماز بخواند.
1505. مريضي كه در روي تخت بستري بوده، مي ترسيده كه اگر به سمت قبله رو كند، برايش خطر داشته باشد به همين جهت نمازهايش را به همان حال خوانده است، بعداً مي فهمد كه ترس او بي مورد بوده، در اين صورت نمازهايي كه خوانده چه حكمي دارد؟
ج. اگر خوف او عقلايي بوده و هيچ راه اطمينان بخشي نداشته، نماز او محكوم به صحت است و احوط اعاده است.
1506. مريضي كه مي تواند تخت خود را به سمت قبله برگرداند ولي اين كار براي او مشقت دارد، آيا لازم است اين كار را انجام دهد يا خير؟
ج. اگر مشقّتِ قابل تحمّل باشد بايد به سمت قبله نماز بخواند.
1507. شخصي در اثر بيماري، توانايي نشستن و سر پا ايستادن را ندارد، يعني همواره به رو مي خوابد، وظيفه او در نماز از حيث رو به قبله بودن چيست؟
ج. اگر مي تواند بايد به پهلوي راست بخوابد و اگر نمي تواند بنا بر احوط به پهلوي چپ بخوابد و اگر آن هم ممكن نيست به پشت بخوابد به طوري كه كف پاهاي او رو به قبله باشد و اگر آن هم ممكن نيست به هر صورتي كه ممكن است نماز بخواند، ولي تا حد امكان طوري باشد كه نزديك تر به نماز كسي كه به طوري عادي نماز مي خواند باشد وگرنه بايد نزديك تر به نماز كسي كه ايستاده نماز نمي خواند، با
رعايت مراتبي كه ذكر شد، باشد.
1508. سر شخصي بر اثر بيماري به طور كامل معكوس شده و صورتش به پشت برگشته است.
وظيفه او هنگام نماز در مورد رو به قبله بودن چيست؟
ج. اگر با عدم عسر و سختي، تمكّن دارد كه صورت و بدنش را با هم رو به قبله كند، احتياطاً با رعايت قبله نماز بخواند و در غير اين صورت بدن بايد رو به قبله باشد و آن مُقَدَّم بر صورت است.
1509. آيا استفاده از قبله نما براي تشخيص جهت قبله كافيست يا خير؟
ج. اگر ظن آور باشد كافي است.
1510. با توجه به كروي بودن زمين اگر فردي از لحاظ جغرافيايي جايي باشد كه از همه طرف فاصله او با كعبه يكسان است، به كدام جهت نماز بخواند؟
ج. به هر طرفي كه نماز بخواند، صحيح است.
1511. با فرض امكان سفر به كرات ديگر از قبيل ماه و … حكم قبله در آن مكان ها چيست؟
ج. بايد به طرف كره ي زمين نماز بخواند.
1512. اگر راستاي خانه ي كعبه را عمود بر سطح زمين امتداد دهيم از آن سمت ديگر كره ي زمين خارج مي شود. با توجه به اين كه فضاي بالا و پايين كعبه در حكم خود كعبه است، افرادي كه در آن سوي كره ي زمين زندگي مي كنند به سمت امتداد كعبه - كه به آنها نزديك تر است - نماز بخوانند يا به سمتي كه آنها را از روي سطح كره ي زمين به كعبه وصل مي كند؟
ج. به طريق دومي عمل كنند.
1513. اگر در يافتن جهت قبله از طريق محراب مساجد و قبور مسلمين، با تعيين قبله از طريق قبله نما، از نظر محاسبه رياضي اختلاف وجود داشته باشد؛ تكليف چيست؟
ج. هر كدام اطمينان آور باشد بر طبق آن عمل كند، در غير اين صورت هر كدام كه سبب ظن قوي تر شود بايد ملاك عمل قرار گيرد.
1514. شخصي كه با كشتي يا قطار يا هواپيما مسافرت مي نمايد، رو به سمت قبله مشغول نماز خواندن مي شود. در حين اداي نماز، ناگهان كشتي تغيير مسير مي دهد و آن فرد در خلاف جهت قبله قرار مي گيرد.
در اين وضعيت، تكليف او چيست؟
ج. بايد سريعاً به جهت قبله برگردد.
1515. آيا در صحت جهت قبله، يقين لازم است يا گمان هم كفايت مي كند؟
ج. بنا بر اظهر مي تواند به گمان خود عمل نمايد ولي اگر مشكل نباشد، احتياط در تحصيل علم و يا گمان قوي تر است.
1516. آيا مي توان به گفته صاحب خانه در مورد جهت قبله اعتماد كرد يا اين كه خودمان بايد بررسي و تحقيق كنيم؟
ج. بنا بر اظهر مي تواند به گماني كه از گفته او به دست آورده عمل كند ولي اگر بتواند از راه ديگري گمان قوي تر پيدا كند، بنا بر احتياط گمان قوي تر را تحصيل مي نمايد.
1517. اگر براي فرد مهمان از گفته ي صاحب خانه در مورد جهت قبله، يقين حاصل نشود؛ آيا مي تواند در آن جهتي كه صاحب خانه گفته نماز بخواند يا نه؟
ج. در صورت گمان به قبله از گفتار او همان كفايت مي كند اما اگر بتواند از راه ديگري علم يا گمان قوي تر پيدا كند، بنا بر احتياط گمان قوي تر را تحصيل نمايد.
1518. در مسجدي يك امام جماعت براي اقامه نماز ظهر و يك امام جماعت ديگر براي اقامه نماز مغرب مي آيد. امام جماعت اوّل طبق جهت محراب رو به قبله مي ايستد، ولي دومي با استدلال به علم قبله شناسي عقيده دارد كه قبله حدود 20 درجه به سمت راست انحراف دارد. در اين صورت تكليف مأمومين در اقتدا به اين دو امام جماعت چيست؟
ج. مأمومين به علم يا اطمينان خود عمل مي كنند و اگر با اعتقاد امام مخالف بودند، بنا بر احوط نبايد اقتدا كنند.
1519. آيا فردي كه اعتقاد دارد جهت صفوف نماز جماعت به سمت قبله نيست، مي تواند به جماعت اقتدا كند؟
ج. علي الاحوط نمي تواند اقتدا كند.
1520. فردي جهت دقيق قبله را مي داند، ولي عمداً به مقدار اندكي از جهت قبله بر مي گردد، در اين حال نماز او چه حكمي دارد؟
ج. انحراف عمدي به اندازه ي پهناي يك انگشت جايز است نه بيشتر.
1521. اگر بدانيم شخصي در غير جهت قبله نماز مي خواند، آيا لازم است به او بگوييم؟
ج. خير، لازم نيست.
1522. اگر در جايي باشيم كه هيچ ابزار و وسيله اي براي تشخيص جهت قبله نداشته باشيم، تكليف ما در هنگام نماز خواندن چيست؟
ج. چنانچه وقت نماز وسعت دارد، بايد از روي احتياط چهار نماز به چهار طرف بخواند، اگر چه بعيد نيست فقط يك نماز به يكي از چهار طرف كه بخواند كافي باشد و سه نماز ديگر مستحب و از روي احتياط باشد و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، بايد به اندازه اي كه وقت دارد بخواند و در مواردي كه نماز متعدد مي خواند بايد نمازها را طوري بخواند كه يقين كند يكي از آنها رو به قبله بوده است يا اگر از قبله كج بوده، به طرف دست راست و دست چپ نرسيده است.
1523. اگر وقت تنگ باشد و قادر به تشخيص جهت قبله نباشيم، چه كار بايد بكنيم؟
ج. به پاسخ سؤال قبلي و نيز مسأله 656 رساله رجوع شود.
1524. حجاب از نظر اسلام چيست و چه نوع پوششي براي زن و مرد حجاب محسوب مي شود؟
ج. حجاب، پوشاندن محل هايي از بدن زن يا مرد است كه در مسأله 1937 رساله ذكر گرديده و هر چه بدن را بپوشاند حجاب است؛ ولي حجاب كامل براي زن چادر است.
1525. اگر زن در بين نماز، مويش بيرون آيد و عمداً توجهي به آن ننمايد، آيا نمازش باطل است؟
ج. بله، باطل است.
1526. اگر مقداري از بدن يا موي زن هنگام نماز آشكار شود و قبل از تمام شدن نماز يا بعد از آن متوجّه گردد، حكم نمازش چيست؟
ج. اگر بعد از نماز بفهمد نمازش صحيح است و اگر بين نماز بفهمد، بايد فوراً آن را بپوشاند و نماز او صحيح است؛ ولي احتياط مستحب در فرض اخير اينست كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
1527. با وجود استثنا بودن صورت زنان، اگر زنان با كارهايي از قبيل زير ابرو برداشتن و زايل كردن موهاي ريز صورت، زينت بكنند، پوشاندن صورت در نماز واجب مي شود؟
ج. خير.
1528. آيا لازم است در هنگام نماز، زن چانه اش را بپوشاند؟
ج. آن مقداري كه جزو صورت است، لازم نيست.
1529. آيا در صورت نبودن نامحرم، باز بودن ساق پا در نماز اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
1530. پوشانيدن پشت پاشنه ي پاها در خانم ها براي خانم ها، هنگام نماز خواندن واجب است؟
ج. اظهر اينست كه قدمين تا مچ پا مستثني است و مقداري از آن، براي اطمينان از پوشانده شدن مقدار واجب، بايد پوشانده شود، اگر چه احوط پوشاندن پشت پاشنه است.
1531. در موقع نماز، لازم است كف پاي زن پوشيده باشد يا خير؟
ج. احتياط مستحب پوشاندن كف پا است.
1532. اگر زن بعد از نماز متوجه شود برخي اندام هايش پوشش نداشته است، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. نمازش صحيح است.
1533. اگر زن در بين نماز متوجه شود قسمتي از اندام هايش كه بايد پوشيده مي شده است، عريان مانده و قادر به پوشاندن آنها نباشد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. بايد نمازش را قطع كند و با حفظ ساتر و پوشش از اوّل نماز بخواند.
1534. آيا زن مي تواند در لباس عروسي و لباس زينت نماز بخواند؟
ج. بله مي تواند به شرط اينكه رنگ و شبح را ساتر باشد.
1535. آيا پوشيدن لباس هاي مردانه و نماز خواندن با آنها براي بانوان اشكال دارد؟
ج. اگر داخل در لباس شهرت باشد، پوشيدن آن حرام است آيا نماز را هم باطل مي كند؟ و در غير اين صورت، مورد احتياط است؛ اگر چه پوشيدن آن مُضر به صحّت نماز نيست و در رابطه با معناي لباس شهرت به مسأله ي 711 رجوع شود.
1536. آيا پوشاندن موهاي مصنوعي براي زن در نماز و از نامحرمان واجب است؟
ج. در نماز واجب نيست و پوشاندن آنها از نامحرم به عنوان اوّلي اگر مصداق زينت نباشد، واجب نيست.
1537. آيا پوشش زن در نماز بايد طوري باشد كه از هيچ طرف بدن او ديده نشود؟ و آيا پوشاندن زينت و زيورهاي صورت و دست در نماز در حالي كه نامحرمي نيست، لازم است؟
ج. فرق ميان زن و مرد، در ميزان عورت است كه در زن تمام بدن او به غير از موارد استثنا لازم است پوشانده شود و در مرد فقط موارد ذكر شده در مسأله 661 است؛ پس در كيفيّت ستر و پوشش مرد و زن با همديگر تفاوتي ندارند و پوشاندن زينت و زيور در نماز واجب نيست.
1538. آيا نماز خواندن با چادرهاي بدن نما صحيح است؟
ج. اگر پوشش صدق نكند، صحيح نيست.
1539. آيا جوراب هاي زنانه كه مورد استفاده بانوان مي باشد، كفايت از پوشش آنها جهت اداي نمازشان مي كند؟
ج. اگر پوست پا و رنگ و شبح پيدا نباشد، اشكال ندارد.
1540. اگر خانمي در منزل با چادر كلفت و بلند نماز بخواند؛ ولي زير چادر لباس بي آستين پوشيده و بي جوراب باشد، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. با مراعات آن چه در مسأله ي 662 رساله آمده، مانعي ندارد.
1541. اگر خانمي با لباس محفوظ - مثل مانتوي گشاد و شلوار و روسري - نماز بخواند و يا با بلوز و شلوار و روسري - بدون چادر - نماز بخواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. با مراعات آن چه در مسأله ي 662 رساله آمده است، مانعي ندارد.
1542. اگر در حال نماز موي سر خانمي ظاهر شده و متوجّه نباشد، آيا لازم است به او بگويند؟
ج. لازم نيست به او بگويند.
1543. اگر زيورآلات زن هنگام نماز، روي لباس باشد، اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
1544. اگر در جايي نامحرم نباشد، بازهم براي زن پوشاندن غير وجه و كفّين لازم است؟
ج. براي نماز واجب است.
1545. اگر دندان هاي مصنوعي به واسطه ي خون دهان يا به سبب ديگر نجس شده باشد، آيا شستن آن براي نماز لازم است؟
ج. لازم نيست.
1546. اگر در حال نماز، از دندان نمازگزار خون بيايد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. اگر ظاهر دهان پاك باشد، نمازش صحيح است.
1547. اگر كسي بين نماز خون دماغ شد، حكم نمازش چيست؟
ج. اگر كمتر از درهم است مستثني است و نماز او اشكال ندارد و اگر بيش از آن است و بدون به هم خوردن نماز مي تواند بين نماز محل نجاست را آب بكشد و تطهير كند و يا اگر لباسش نجس شده، مي تواند آن را درآورد، همين كار را انجام دهد و نماز را تمام كند و در غير اين صورت بايد نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.
1548. بعد از آمپول زدن كمي خون مي آيد. شخصي آن خون را با پنبه خشك كرده ولي فراموش كرده آنجا را تطهير كند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. اگر كمتر از درهم بوده و آغشته به الكل هم نبوده است، نمازش صحيح است.
1549. اگر كسي غذاي نجس خورده و بعداً بدون نيّت طهارت، در حمام، آب روي لب هاي او جاري شده باشد، آيا غسل و وضوي او صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1550. بعد از پر كردن دندان، دهانم نجس شده است، آيا براي نماز بايد دهانم را آب بكشم؟ يا با همان وضع مي توان نماز خواند؟
ج. خير لازم نيست.
1551. اگر شك كنيم پا نجس شده و فراموش كنيم، نمازهايي كه خوانده ايم چه حكمي دارد؟
ج. صحيح است.
1552. بيماري، مبتلا به خونريزي زير پوستي مي باشد.
گاهي به علل گوناگون خون از روي پوست جريان پيدا مي كند؛ تكليف نماز او در حال خونريزي چيست؟
ج. اگر ممكن است خود را تطهير مي كند و نماز مي خواند وگرنه خون و نجاست بدن و لباس را كم مي كند و همان طور نماز مي خواند.
1553. زخم هاي بدن مجروحين به گونه ايست كه شبانه روز خون مي آيد، اين افراد براي نماز چه بايد بكنند؟
ج. تا ممكن است بايد آن خون و محل آلوده شدن به آن را كم كنند و همان طور نماز بخوانند.
1554. آيا با خون هموروييد (بواسير) داخلي يا خارجي مي توان نماز خواند؟
ج. اگر از بواسيري كه دانه هاي آن بيرون نباشد، خوني به لباس يا بدن برسد، بنا بر اظهر نمي تواند با آن نماز بخواند؛ مگر اينكه مضطر و مجبور باشد با همين لباس يا بدن نماز بخواند يا براي شخص او آب كشيدن يا تعويض آنها مشكل و سخت باشد.
اما خون بواسيري كه دانه هاي آن بيرون است و يا اينكه دانه هاي آن در داخل است، ولي مثل بواسيري كه در بيرون است، بدن يا لباسش را نجس مي كند، بدون اشكال نماز خواندن با آن جايز است.
1555. برخي تاول ها و جوش هاي بدن، باعث ايجاد لكه هاي خون در لباس مي شوند.
نماز خواندن با اين قبيل لباس ها چه حكمي دارد؟
ج. اگر به گونه ايست كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن آن براي بيشتر مردم سخت است، تا وقتي كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است، مي تواند با آن خون نماز بخواند و اگر طوريست كه براي مردم آب كشيدن آن سخت نيست، ولي براي شخص او سخت و مشكل است، صحت نماز با اين لباس يا بدن نيز خالي از وجه نيست و هم چنين است آبي كه با خون بيرون آمده يا دوايي كه روي زخم گذاشته اند نجس شده و در بدن يا لباس او باشد.
1556. اگر در روي بدن يا لباس چندين لكّه ي خون باشد كه هر كدام از مقدار يك درهم كمتر، ولي مجموعاً از مقدار درهم بيشتر است، آيا نماز خواندن با آنها اشكال دارد؟
ج. بله، اشكال دارد و بايد آنها را تطهير كرد. (مسأله 720 رساله)
1557. آيا با لباسي كه به خون شهيد آغشته شده است، نماز خواندن جايز است؟
ج. خير، مگر كمتر از درهم باشد.
1558. خون داخل بيني كه بيرون نمي آيد، ولي با آيينه ديده مي شود، آيا براي نماز اشكال دارد؟
ج. خير.
1559. آيا اگر داخل دهان خوني باشد، مي توان با آن نماز خواند؟
ج. بله، مي توان.
1560. اگر كسي به علّتي بعد از بول خود را بشويد و با پارچه اي محل غايط خود را تميز كند، آيا مي تواند نماز بخواند؟
ج. بله، مي تواند.
1561. شخصي به علت بيماري، هر شب محتلم مي گردد و قادر نيست هر روز غسل كند و لباس خود را تطهير نمايد، آيا مي تواند با تيمم و لباس نجس نماز بخواند؟
ج. تا ممكن است بايد غسل كند و با لباس پاك نماز بخواند.
1562. كسي كه بعد از جنابت از حرام لباس ديگري بپوشد، نماز با آن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1563. آيا اگر عرق جنب از حرام در اثر ملاقات به بدن فرد ديگري برسد، آن فرد ديگر مي تواند با آن نماز بخواند؟
ج. بعد از خشك شدن مي تواند نماز بخواند.
1564. كسي كه ادرار و مدفوع او غير ارادي است، با توجه به اين كه هر لحظه امكان خروج ادرار يا مدفوع از او هست و اطراف عورتين و لباس او اكثراً نجس است، چگونه نماز بخواند؟
ج. به مسائل 312 به بعد در رساله به خصوص مسأله 318 رجوع شود.
1565. بيماراني عمل جراحي روده ي بزرگ انجام داده و محل خروج مدفوع را بسته اند و مدفوع توسط كيسه اي جمع آوري مي شود. تكليف اين افراد در موقع نماز چيست؟
ج. خود را تطهير كنند و نماز بخوانند و اگر جايي از ظاهر بدن نجس نمي شود، به همان حال نماز بخوانند.
1566. ما تعدادي از كارگران معدن هستيم كه از صبح تا غروب آفتاب در معدن مشغول به كاريم. دستشويي هايي كه آنجا قرار دارند فاقد آب هستند.
بنا بر اين بدن و لباسمان پاك نيست. بفرماييد تكليف ما نسبت به اداي نماز، چگونه است؟
ج. تا ممكن است بايد آبي براي تطهير پيدا كنيد و اگر ممكن نيست، سعي كنيد لباستان نجس نشود، به اين كه با پارچه اي مخارج بول را خشك كنيد و با همان حال نماز بخوانيد.
1567. ترشحاتي كه از كف وضوخانه به لباس مي رسد، چه حكمي دارد؟
ج. پاك است.
1568. گاهي اوقات انسان احتمال مي دهد هنگام شستن محل بول و غايط، آب به لباسش ترشح نموده است، آيا نماز خواندن با آن لباس درست است؟
ج. اشكال ندارد.
1569. براي تزريق آمپول، به موضع، كمي الكل مي زنند، آيا موقع نماز بايد اين الكل را بشوييم؟
ج. احتياطاً بايد تطهير شود.
1570. اگر نمازگزار از عطرهاي حاوي الكل استفاده كرده باشد، مي تواند نماز بخواند؟
ج. احتياط در اجتناب است.
1571. اگر كسي در نماز جماعت (موقعي كه امام حمد و سوره مي خواند) متوجه شود لباسش نجس است و لباس نجس را در حال نماز بيرون بياورد، آن مقدار از نماز كه با لباس نجس خوانده شده چه حكمي دارد؟
ج. بر طبق مسأله ي 675 رساله عمل كند.
1572. اگر كسي به خيال اين كه جامه ي پاك پوشيده است نماز بخواند و بعد متوجه شود كه لباسش نجس بوده است، آيا نمازش صحيح است؟
ج. اگر جاهل بوده است، اعاده ندارد. به خلاف نسيان و فراموشي نجاست لباس كه بايد در وقت اعاده كند و در خارج از وقت نماز را قضا نمايد (مسأله 673 و 674 رساله)
1573. اگر روي لباس لكه ي كم رنگي از خون حيض باشد كه با چند بار شسته شدن از بين نرود، نماز خواندن با آن لباس چه حكمي دارد؟
ج. اگر صرف رنگ باشد، مانعي ندارد.
1574. آيا نجس بودن دست يا پاي مصنوعي خللي به نماز وارد مي كند؟
ج. خللي وارد نمي كند.
1575. اگر مادري بچه ي خود را كه بدن او نجس است در حال نماز در آغوش بگيرد، آيا نمازش اشكال دارد؟
ج. اگر عين نجس در بدن بچه باشد، احوط اجتناب از آن است و اگر عين نجس در او نباشد، بنا بر اقوي اشكال ندارد.
1576. در رساله هست كه اگر چيزهايي مثل جوراب و كمربند و … نجس شود عيب ندارد. آيا مراد نجس شدن به هر نوع نجاستيست يا فقط خون زخم مي باشد؟
ج. بين نجاسات فرقي در اين جهت نيست.
1577. اگر شخصي دستمال كوچكي كه پوشاننده ي عورت نباشد و آغشته به خون هاي سهگانه ي زنانه است همراه داشته باشد، آيا نماز خواندن با آن جايز است و اگر آغشته نباشد و فقط به آن خون ها نجس شده باشد، چه حكمي دارد؟
ج. معفوست اگر متنجّس باشد، به خلاف صورتي كه عين نجس به همراه نمازگزار باشد، كه مورد احتياط است.
1578. كسي كه لباسش نجس شده و عوض كردن آن ممكن است موجب خونريزي يا ضرري بشود، آيا جايز است با همان لباس نمازش را بخواند؟
ج. اگر تبديل آن ضرري يا حرجي است، اشكال ندارد.
1579. بيماراني كه ملحفه و لباس و وسايل پزشكي همراهشان نجس است و يا احتمال نجاست در آنها داده مي شود و تعويض آنها نيز برايشان غير ممكن است، نماز خواندن در آنها چه حكمي دارد؟
ج. در فرض سؤال كه ممكن نيست يا حرج شخصي دارد، در آن مقداري كه ممكن نيست يا حرج دارد، نماز صحيح است و بقيّه را از تن بيرون آورد و اين در خصوص لباس است نه زيرانداز يا وسايل كه اشكال ندارد.
1580. اگر همسر انسان ندانسته با لباس نجس نماز بخواند، آيا لازم است به او گفته شود؟
ج. لازم نيست.
1581. كسي لباسش را كه نجس بوده شست و يقين به پاك بودن آن كرد، بعد از نماز خواندن با آن فهميد كه پاك نشده، آيا نمازش صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1582. اگر بدن و لباس نجس باشد و اگر اقدام به تطهير كنيم نماز قضا مي شود، وظيفه چيست؟
ج. با همان بدن نماز بخواند، ولي اگر ساتر عورت دارد لباس را بيرون آورد و اگر ساتر عورت ندارد با همان لباس و يا به صورت عريان نماز بخواند و احتياطاً پس از آن باز نمازش را بخواند.
1583. اگر نجس بودن لباس مشكوك باشد، نماز در آن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1584. تا چه ميزان نجاست در بدن يا لباس، هنگام نماز اشكال ندارد؟
ج. خون به مقدار كمتر از يك بند انگشت (سر انگشت) استثنا شده است، البته به شرطي كه خون نجس العين - مثل سگ و خوك - يا دماء الثلاثة - مثل حيض - نباشد و مواردي ديگر نيز استثنا شده است.
(مسائل 712 و بعد آن در رساله)
1585. شخصي مي داند يكي از دو لباسي كه در اختيار دارد نجس است ولي نمي داند كدام يك نجس و كدام يك پاك مي باشد، آيا راه حلي وجود دارد كه او مطمئن شود نمازي كه خوانده صحيح است؟
ج. چنان چه وقت دارد بايد با هر دو لباس نماز بخواند، ولي اگر وقت تنگ است، با هر كدام نماز بخواند كافي است.
1586. آيا ميزاني براي بزرگي دستمال نجسي كه مي تواند همراه نمازگزار باشد، تعيين شده است يا نه؟
ج. به مقدار كمتر از پوشاننده عورت باشد.
1587. شخصي نزديك صبح جنب شده و زماني كه از خواب بيدار مي شود مي بيند وقت غسل و تطهير كردن ندارد، لذا بدل از غسل تيمم مي كند، آيا مي تواند با همان لباس نماز به جاي آورد؟
ج. اگر ساتر و پوشاننده عورت پاك دارد، آن لباس نجس را بايد بيرون آورد و در غير اين صورت با همان لباس نماز بخواند و آن نماز را بعداً دوباره احتياطاً بخواند.
1588. اگر چيز غصبي مانند دستمال و مانند آن همراه نمازگزار باشد، آيا موجب بطلان نماز او مي شود؟
ج. اگر با قصد قربت بتواند نماز بخواند، بنا بر اظهر نمازش صحيح است، اگر چه با علم به غصبيّت احتياط در اعاده است.
1589. اگر كسي از روي فراموشي يا جهل به مسأله با لباس غصبي نماز بخواند، نمازهايش چه حكمي دارد؟
ج. در صورت فراموشي، نمازش صحيح است ولي در صورت جهل به مسأله؛ اگر جهل او به جهل به حكم وضعي برگردد، احتياط لازم است وگرنه نماز صحيح است.
1590. اگر از طرف اشخاصي كه اهل پرداخت وجوه شرعيه نيستند، لباسي برايمان هديه آورده باشند، مي توان با آن لباس نماز خواند؟
ج. تا علم به تعلق خمس به عين آن لباس نباشد، مي توان با آن نماز خواند و در آن تصرف نمود.
1591. كسي در زمان حيات خود لباسي را به فقيري كه لباس پاك نداشته، داد تا نماز بخواند. او لباس را نبخشيده بود، اما آن شخص فراموش كرد لباس را برگرداند و مدتي با آن نماز خواند. اكنون كه جهت برگرداندن لباس مراجعه مي كند متوجه مي شود آن فرد، فوت نموده است.
تكليف نمازهايي كه او با آن لباس خوانده چيست؟
ج. نمازهاي او در حال نسيان و فراموشي صحيح بوده است.
1592. اگر شخصي نداند لباسش غصبيست يا به غصبي بودن لباس شك داشته باشد، براي نماز چگونه عمل كند؟
ج. نماز با آن لباس صحيح است.
1593. آيا خواندن نماز با لباسي كه از دزد خريداري شده است، اشكال دارد؟
ج. اگر بداند آن لباس دزدي است، نماز اشكال دارد.
1594. آيا نماز با انگشتري كه با پول غصبي خريداري شده، صحيح است؟
ج. اگر با قصد قربت بتواند نماز بخواند بنا بر اظهر صحيح است، اگر چه احتياط در اعاده است.
بله، اگر معامله به ذمّه باشد و با اين پول طلب خود را پرداخت كرده باشد، انگشتري غصبي نيست.
1595. آيا مي توان با لباس فرد ديگري كه خمس و زكات آن را نداده است، نماز خواند؟
و اگر بعد از نماز بفهميم، آيا بايد نماز را قضا كنيم؟
ج. اگر نمي دانسته ايد، نماز صحيح است.
1596. كسي كه خمس نمي دهد و سال خمسي براي خود معين نكرده است، آيا با لباسي كه مي خرد نمازش صحيح است؟
ج. به مسأله ي 691 رساله رجوع شود. بله، اگر بر ذمّه بخرد، نمازش صحيح است.
1597. زني كه ناشزه (نافرمان) شده، در صورتي كه در خانه شوهر يا لباسي كه شوهر در اختيار او گذاشته، نماز بخواند؛ آيا نمازش صحيح است؟
ج. تا يقين به عدم رضايت شوهر ندارد، اشكال ندارد.
1598. اگر موي خرگوش همراه لباس نمازگزار باشد، آيا نماز اشكال دارد؟
تكليف نمازهايي كه خوانده شده چيست؟
ج. نمازهايي كه با همراهي آن مو بوده باطل است.
1599. اگر موي گربه همراه با لباس نمازگزار باشد، تكليف نمازهاي قبلي و فعلي نمازگزار چيست؟
ج. نمازهايي كه همراه با آن مو بوده باطل است.
1600. اگر كيف يا كمربندي كه از پوست مار تهيه شده همراه نمازگزار باشد، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. نماز باطل است.
1601. اگر لباس يا كمربند، تكه كوچكي از چرم گاو غير ذبح شرعي شده را داشته باشد، مي توان با آن نماز خواند يا خير؟
ج. خير نمي توان.
1602. آيا با لباس هايي كه از خارج مي آورند و قسمت هايي از آنها چرم است، مي توان نماز خواند؟ توضيح اين كه هيچ اطلاعي از نوع چرم و حرام گوشت يا حلال گوشت بودن حيوان نداريم.
ج. نماز خواندن با آن چرم باطل است.
1603. آيا نماز خواندن با كلاه گيسي كه از موي انسان ساخته مي شود، صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1604. اين كه گفته اند لباس نمازگزار مرد از طلا نباشد، آيا منظور طلاي زرد است و يا طلاي سرخ و سفيد را هم شامل مي شود؟ و آيا رنگ طلا شرط است يا ذات طلا ملاك مي باشد؟
ج. ذات طلا شرط است كه نباشد هر چند با مخلوط كردن با چيز ديگر رنگش تغيير كرده، ولي مستهلك نشده و طلا بر آن صدق مي كند و طلا غير از پلاتين است.
1605. مرد جاهل مقصّري با لباس زرباف نماز خوانده است، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. بايد نمازش را قضا كند.
1606. اگر زيورآلات طلا مانند گردن بند و ساعت و … همراه مرد نمازگزار باشد، به گونه اي كه او فقط قصد امتحان كردن يا نگهداري موقّت آنها را داشته باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر صدق پوشيدن مي كند، نماز با آن باطل است، (به مسأله ي 702 رساله رجوع شود ).
1607. همراه داشتن سكه طلا در نماز چه حكمي دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
1608. مدال هاي طلايي كه ورزشكاران مي گيرند و به گردن مي اندازند، چه حكمي دارد؟
آيا با آن حال مي توانند نماز بخوانند؟
ج. به گردن آويختن آن حرام و نماز با آن باطل است.
(مسأله ي شماره ي 702 رساله).
1609. آيا استفاده از دندان طلا براي مرد صحيح است.
آيا با آن دندان مي تواند نماز بخواند؟
ج. اشكال ندارد. (مسأله ي 702 رساله).
1610. اگر استفاده از روكش طلا براي دندان، جهت ترميم و اصلاح دندان باشد، نماز خواندن با آن اشكال دارد؟
ج. خير اشكال ندارد.
1611. عينكي كه دسته ي آن طلا و يا مخلوط به طلا است، استفاده ي آن براي مرد و نماز خواندن با آن چه صورتي دارد؟
ج. استفاده ي مرد از آن حرام است و بطلان نماز با آن خالي از وجه نيست.
1612. آيا پلاتين همان طلاي سفيد است؟
حكم نماز مرد در حالي كه آن دو را به همراه دارد چيست؟
ج. پلاتين غير از ماده ي طلا است؛ لذا براي مرد حلال است و نماز با آن هم اشكال ندارد ولي طلاي سفيد حرام و نماز با آن هم باطل است.
1613. آيا استفاده كردن مرد از طلاي سفيد، نه پلاتين، شرعاً اشكال دارد يا نه؟
ج. طلاي سفيد اگر همان طلاست و از جهت مخلوط شدن رنگش سفيد شده، همان حكم طلا را دارد كه بر مرد حرام است.
1614. براي اين كه پلاتين قابليت تبديل شدن به انگشتري را داشته باشد، مقداري طلا با آن آميخته مي كنند به طوري كه طلا در پلاتين مستهلك مي شود. آيا استفاده مرد از اين انگشتري و نماز خواندن با آن جايز است؟
ج. اگر صدق پوشيدن و به دست كردن طلا نكند، اشكال ندارد.
1615. آيا پوشيدن كفش طبي در حال نماز - در صورتي كه هنگام سجده مواضع سجده بر روي زمين قرار گيرد و شرايط ديگر هم رعايت شود - اشكال دارد؟
ج. اگر سر شست پا روي زمين قرار گيرد، اشكال ندارد.
1616. آيا پوشيدن لباس هايي كه بر روي آنها اسم جلاله «اللَّه» نوشته شده است، جايز است؟
ج. اگر به نحو هتك نباشد و احكام آن مراعات شود، مانعي ندارد.
1617. پوشيدن لباسي كه روي آن تمثال حضرت علي عليه السّلام نقش بسته، براي نماز چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد و ثواب نماز را كم مي كند.
1618. پوشيدن لباس هايي كه بر روي آنها تصاوير حيوان و انسان و منظره و يا نوشته هاي خارجي و فارسي باشد، براي نماز چه حكمي دارد؟
ج. لباسي كه نقش صورت حيوان يا انسان دارد، در نماز مكروه است؛ اگر چه پوشيدن آن در صورتي كه خلاف شأن و زي پوشنده باشد، حرام است.
1619. آيا كراهت لباس سياه براي نماز شامل عباي سياه و چادر مشكي زنان هم مي شود؟
ج. خير، شامل نمي شود.
1620. آيا رنگ عمامه مي تواند غير از سياه يا سفيد هم باشد؟
ج. ممكن است.
1621. آيا عمامه سياه مخصوص سادات مي باشد يا غير سادات هم مي توانند از آن استفاده كنند؟
ج. بر حسب متعارف مخصوص سادات است.
1622. آيا پوشيدن لباس سياه در ايام سوگواري ائمه اطهار عليهم السّلام كراهت دارد؟
ج. چون رجحان دارد، كراهت ندارد.
1623. لباس شهرت چيست و استفاده از آن در نماز چه حكمي دارد؟
ج. لباس شهرت لباسيست كه از جهت جنس يا رنگ يا نحوه ي برش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زي پوشنده ي لباس باشد ولي نماز با آن صحيح است.
1624. استفاده از كراوات و نماز خواندن با آن چه حكمي دارد؟
ج. لباس مزبور خلاف زي پوشش متشرعه است و احوط اجتناب است.
1625. نماز خواندن با كفش و دستكش، اگر چه پاك باشند چه حكمي دارد؟
ج. نماز خواندن با كفش به صحّت سجده ي نماز مُضر است، ولي با دستكش اشكال ندارد.
1626. اگر شخص (چه مرد، چه زن) در حمام باشد و وقت به قدري تنگ است كه اگر بخواهد بيرون بيايد و ساتر و لباس تهيه كند، وقت مي گذرد، آيا با آن حال مي تواند نماز بخواند؟
ج. در اين صورت اگر نامحرم او را نمي بيند ايستاده نماز بخواند و جلوي خود را با دست بپوشاند و اگر در ركوع و سجود عورت او بيشتر نمايان مي شود، مي تواند ركوع و سجود را در حال قيام با اشاره انجام دهد و براي سجود سر را قدري پايين تر آورد. ( جهت اطلاع بيشتر در اين رابطه به مسأله ي 669 رساله رجوع شود ).
1627. بلند كردن ناخن چه لطمه اي به نماز مي زند؟
ج. ضرري نمي زند.
1628. آيا كاپشن و جوراب جزو لباس نمازگزار محسوب مي شود؟
ج. بله، هر چند جوراب از لباس هاييست كه احكام خاصه اي دارد؛ ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 712 به بعد رجوع شود ).
1629. آيا بلند شدن موهاي زير شكم و اطراف عورتين موجب بطلان نماز مي شود؟
ج. خير.
1630. شخصي از حرم امام رضا عليه السّلام يك روسري آورده و به من بخشيده است، آيا نماز خواندن با آن صحيح است؟
ج. اگر به نحو حلال و با اجازه آورده، اشكال ندارد.
1631. خانه اي كه بدون جواز شهرداري ساخته شده، آيا نماز خواندن در آن صحيح است؟
ج. صحيح است.
1632. وظيفه ي شرعي افرادي كه در قطب شمال يا جنوب زندگي مي كنند چيست؟
حكم نماز، روزه و اصل اقامت در آنجا را بيان نماييد.
ج. بر فرض امكان زندگي در آنجا، بنا بر قاعده، تكليف به نماز شبانه روزي و روزه ندارند. لذا چون تفويت مصالح لزوميه مي شود، در حال اختيار نمي توان در آنجا اقامت كرد. ولي اگر ناچار به اقامه باشد، بنا بر احتياط يا بايد بر طبق نزديك ترين مكان به آنجا كه شب و روز عادي دارند، عمل كند يا اوقات نماز و ماه ها را با وسايلي مثل ساعت حساب كند، ولي اين دومي عسر و حرج دارد.
1633. بنده مسؤول مدرسه اي هستم كه ملك آن موقوفه مي باشد و آموزش و پرورش از سازمان اوقاف اجاره نموده است، لطفاً بفرماييد وضو گرفتن و نماز خواندن من در مدرسه چه صورتي دارد؟
ج. اگر نماز خواندن با جهت وقف منافات نداشته باشد، اشكال ندارد.
1634. در منزل موروثي كه متعلق به چند وارث است، نماز خواندن بعضي از ورثه در آن بدون رضايت ساير ورثه چه حكمي دارد؟
ج. تا وقتي كه بين ورثه تقسيم نشده باشد، بايد به نحوي رضايت آنها احراز شود؛ اگر چه بنا بر اظهر عدم علم به كراهت مالك يا امارت موجب ظن به آن در جواز كافي است.
1635. اگر روي موكت غصبي قالي انداخته باشند نماز روي آن چگونه است؟
ج. حكم نماز روي شيء غصب شده را دارد كه حكم آن در مسأله ي 729 رساله آمده است.
1636. شخصي در مسجد جهت نماز جماعت رحل گذاشته و تا برپايي نماز جماعت مراجعت نكرده است.
آيا حق او از آن مكان ساقط است و ديگري مي تواند جاي او را بگيرد؟
ج. بعد از برپايي نماز جماعت حق او ساقط مي شود.
1637. با توجّه به اين كه امروزه در بيشتر روزنامه هاي كشور اسامي خدا و پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمّه عليهم السّلام و آياتي از قرآن وجود دارد؛ آيا مي توان از روزنامه به عنوان زيرانداز جهت نماز خواندن استفاده كرد؟
ج. مادامي كه اطمينان ندارد اسامي متبرّكه در آن وجود دارد، اشكال ندارد؛ اگر چه در صورت عدم اطمينان هم احراز عدم وجود اسامي متبرّكه در آن خوب است.
1638. نماز خواندن در جايي كه صداي موسيقي مي آيد، چه حكمي دارد؟
ج. گوش دادن به موسيقي مطرب، اگر چه حرام است و بايد از آن اجتناب شود، ولي به صحّت نماز ضرر نمي رساند.
1639. تصويرهايي كه رؤيت آنها انسان را متذكّر حق و ياد و نام خداوند متعال مي نمايد - مثل تصويرهاي منسوب به سيّد الشّهداء عليه السّلام و رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت امير عليه السّلام و … - اگر مقابل قبله باشد و در نماز موجب تقويت تذكّر باشد، حكمش براي نماز و غير نماز چيست؟
ج. تصوير را به صورتي قرار دهند كه مقابل نمازگزار نباشد و در غير اين صورت كراهت دارد، مگر در وقت نماز چيزي روي آن بيندازند كه آن را بپوشاند.
1640. آيا خواندن نماز جلوي قبر معصوم عليه السّلام جايز است؟
ج. اگر بي احترامي باشد، جايز نيست و در صورتي كه بي ادبي نسبت به آنها نباشد بنا بر اظهر مكروه است، ولي احتياط مستحب آن است كه به طور كلي از اين كار مخصوصاً از جلوتر ايستادن اجتناب شود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 738 و 739 رساله رجوع شود. )
1641. زمين هايي كه مال زرتشتيان بوده و مصادره شده است و صاحبان آنها راضي نيستند، حكم تصرّف، سكونت و نمازهايي كه در آنجا خوانده شده است، چيست؟
ج. چنان چه قابل حمل به صحت نباشد، تصرّف و سكونت در آنها جايز نيست، ولي نمازهايي كه با جهل در آنجا خوانده شده، محكوم به صحّت است.
1642. اگر شخصي به واسطه ي تنگي وقت نتواند مكان مباحي را پيدا كند، در محل غصبي مي تواند نماز بخواند يا خير؟
ج. اگر اميد تمكن و برطرف شدن عذر را تا آخر وقت ندارد، نماز در آن صحيح است.
(به مسأله 732 رساله رجوع شود. )
1643. در سال هاي بسيار گذشته، زميني از شخصي غصب شده است و اكنون هيچ نشاني از بازماندگان آن فرد در دست نمي باشد، حكم سكونت و نماز خواندن در اين مكان چيست؟
و آيا گذشت زمان حكم زمين غصبي را عوض مي كند؟
ج. گذشت زمان حكم را عوض نمي كند و بايد به قيمت آن با اجازه حاكم شرع، رد مظالم بدهد.
1644. اگر نمازگزار در جايي ايستاده باشد كه باد پنكه ي غصبي به او مي رسد يا زير نور چراغيست كه روغن يا برق آن غصبي است، نماز او چه صورتي دارد؟
ج. نمازش صحيح است.
1645. سابقاً دولت در جاهايي خانه سازماني براي كارمندان خود احداث كرده كه صاحبان آن زمين ها راضي نبوده اند.
نماز كساني كه در اين خانه ها ساكن شده اند چه حكمي دارد؟
اگر از موضوع آگاه نبوده اند چه طور؟
ج. حكم نماز در مغصوب را دارد و جاهل به موضوع، نمازش صحيح است.
1646. نماز خواندن در خانه اي كه بعضي از قسمت هاي آن مانند تيرآهن ها يا پنجره هايش غصبي است، چه صورتي دارد؟
ج. نماز صحيح است.
1647. شخصي خانه اي به مبلغ دوازده ميليون تومان خريداري كرده كه ده ميليون آن حلال و دو ميليون آن حرام يا مخلوط به حرام بوده است، نماز خواندن در آن خانه چه صورتي دارد؟
ج. چون معاملات به ذمّه واقع مي شود، لذا ملكيت خانه و تصرّفات در آن حلال است.
1648. اگر بدانيم مكاني توسط شخصي با پول مجهول المالك ساخته شده، مي توانيم در آنجا نماز بخوانيم؟
ج. چون معاملات مربوط به آن به ذمه واقع شده است، لذا ملكيت و تصرفات در آن منزل حلال است.
1649. شخصي، گنجي پيدا مي كند.
اما بدون اين كه خمس آن را بدهد از آن، براي ساختن خانه و مسجد استفاده مي كند، حكم سكونت در آن خانه و نماز خواندن در مسجد و خانه اي كه احداث نموده چيست؟
ج. چون مصالح خانه و مسجد را به ذمه خريده و ساخته است، نماز خواندن و تصرّفات در آنها حلال و جايز است.
1650. نماز خواندن در منزل شخصي كه از راه حرام و نامشروع پول به دست آورده و با همان پول منزل و فرش تهيه كرده است، چه حكمي دارد؟
ج. چون خريدهاي او به ذمه بوده است، تصرف و نماز خواندن در آن خانه حلال و جايز است.
1651. شخصي در منزل فردي با اجازه او مشغول نماز خواندن مي شود. در همين هنگام صاحب خانه فوت مي كند يا اين كه خانه را مي فروشد، تكليف شخصي نمازگزار چيست؟
ج. نمازش را تمام مي كند، مگر اطمينان به كراهت مالك داشته باشد كه در اين صورت در وسعت وقت نماز را قطع مي كند و در ضيق وقت در حال خروج مي خواند.
1652. در دانشگاه ها، مكان هايي به عنوان نمازخانه در نظر گرفته شده است، اگر مالك واقعي اين مكان ها مشخص نباشد، يعني مجهول المالك باشند، حكم نماز خواندن آنها چيست؟
ج. بايد از مالك آن فحص كنند و با عدم دسترسي، از باب رد مظالم با اجازه ي حاكم شرع، تصرّفات را حلال كنند.
1653. حد اقل فاصله بين زن و مرد هنگام نماز چه مقدار بايد باشد؟
ج. اگر بين آن حدود 5 متر فاصله باشد، كراهت كم يا برداشته مي شود.
1654. اگر مردي مشغول نماز خواندن باشد و زني بيايد و جلوتر از مرد شروع به نماز خواندن بكند، حكم نماز مرد و نماز زن چيست؟
ج. نماز زن مكروه است.
1655. اگر زني مشغول نماز خواندن باشد و مردي بيايد عقب تر از آن زن شروع به نماز خواندن بكند حكم نماز مرد و نماز زن چيست؟
ج. نماز مرد مكروه است.
1656. اگر زن در جلوترين قسمت اتاق مشغول نماز خواندن باشد، به طوري كه جلوتر از او نتوان رفت، آيا مرد مي تواند پشت سر او نماز بخواند؟ اگر وقت تنگ باشد چه طور؟
ج. بله، مي تواند چون اصل مسأله از باب كراهت است و در تنگي وقت بايد نماز بخواند.
1657. آيا وجود پرده و ديوار بين زنان و مردان در حال نماز خواندن و موعظه كردن لزومي دارد؟
ج. اگر نامحرم باشند، رجحان شرعي دارد.
1658. اگر در يك اتاق بين مرد و زن نامحرم، فقط شيشه ي نازكي حايل باشد، نماز صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1659. آيا نماز خواندن در مكاني كه در آن تصوير انسان يا حيواني وجود دارد، صحيح است؟
ج. صحيح است، ولي مكروه است.
1660. نماز خواندن در مكاني كه مجسمه ي حيوانات و يا انسان وجود دارد، چه حكمي دارد؟
ج. مكروه است.
1661. شخصي با مبلغ دويست تومان، كارت قرعه كشي ارمغان بهزيستي مي خرد و مبلغ كلاني برنده مي شود. سپس با اين پول خانه اي مي خرد، آيا نماز خواندن در اين خانه صحيح است؟
ج. با فرض اين كه معامله بر حسب متعارف به ذمّه صورت گرفته است، صحيح است، قطع نظر از حكم شرعي مبلغ مذكور.
1662. يك نفر از بانك وام گرفته و در مقابل، خانه ي خود را، گرو گذاشته است.
پس از چند سال به دليل عدم پرداخت وام، بانك خانه ي آن فرد را در مقابل طلبي كه دارد مي فروشد؛ حال، نماز خواندن و غسل كردن در آن مكان براي صاحب جديد چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه بر طبق مسأله ي 1832 و 1833 رساله بوده، تصرفات در آن خانه جايز و صحيح است.
1663. يك مجتمع مسكوني مشتمل بر چند واحد آپارتمان است كه داراي يك سالن ورزشي مشترك مي باشد.
اقامه نماز جماعت در آن سالن در صورتي كه تعدادي از صاحبين واحدها راضي نباشند، صحيح است يا خير؟
ج. خير، صحيح نيست.
1664. آيا نماز خواندن در مكاني كه محل گناه و فسق است جايز است؟
ج. نماز اشكال ندارد، اگر چه نمازگزار هم مشغول آن حرام باشد مثل شنيدن صداي موسيقي.
1665. نماز خواندن مرد بر روي فرشي كه از ابريشم بافته شده و يا رشته هاي طلا در آن به كار رفته است، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1666. قسمتي از يك فرش با پول حرام رفو شده است، خواندن نماز در همه جاي فرش اشكال دارد يا منحصر به همان قسمت رفو شده است؟
ج. نماز خواندن اشكال ندارد.
1667. خواندن نماز بر روي موكت ها و زيراندازهايي كه نقوش مردان و زنان بر روي آن حك شده است، چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد.
1668. آيا نماز خواندن بر روي سجاده هايي كه عكس مسجد الحرام و مسجد النبي در آنها نقش شده است، صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1669. نماز خواندن بر سجاده ها يا قاليچه هايي كه در آن آيات قرآن و اسماي مقدسه بافته شده است، چه صورتي دارد؟
ج. صحيح است ولي آيات و اسماء را زير پا قرار ندهند.
1670. نماز خواندن در منزل شراب خوار چه حكمي دارد؟
ج. جايز و صحيح است.
1671. محل كار بنده در زمان انقلاب، ساختمان نيمه تمامي بوده كه صاحب اصلي آن به خارج از ايران فرار كرد. بعد از انقلاب بنياد مستضعفان آن را مصادره كرده و به شركت ما فروخته است.
نمازهاي گذشته ي ما و نمازهايي كه بخواهيم در محل مزبور، بخوانيم چه حكمي دارد؟
ج. چنان چه قابل حمل به صحت نباشد، حكم مكان مغصوب را دارد، پس بايد با رضايت مالك باشد و آن چه در حال جهل خوانده شده، اعاده اش لازم نيست.
1672. در روستاي ما زميني است كه مجهول المالك بوده و دولت جمهوري اسلامي در آن يك باب مدرسه و يك مخابرات احداث كرده است.
نماز خواندن و ماندن در آن مكان ها چه حكمي دارد؟
ج. با عدم دسترسي به صاحبان آن زمين، بايد به حاكم شرع جامع شرايط رجوع شود.
1673. زميني تحت تصرّف افراد بهايي مذهب بوده و بعداً به وسيله ي سازمان زمين شهري مصادره شده است، آيا مسجد ساختن و نماز خواندن در آن صحيح است يا خير؟
ج. اگر سابقه ي ملكيّت شرعي آن قبل از تصرف بهايي ها مبهم باشد، اشكال دارد.
1674. خانه اي در يك زمين زراعي قرار دارد و اين زمين، مربوط به اصلاحات ارضي رژيم سابق است كه از خان ها گرفته شده است، حكم ساكن شدن در اين خانه و نماز خواندن در آن چيست؟
ج. حكم مغصوب را دارد.
1675. در يك قبرستان كه وقف بودن زمين آن معلوم نيست، مدرسه اي ساخته شده است.
اينك آموزگاران مي خواهند در آنجا نماز ظهر و عصر بخوانند. در اين صورت نماز آنها چه حكمي دارد؟
ج. نماز خواندن در آنجا منعي ندارد.
1676. آيا در قبرستاني كه زمين آن وقف قبرستان شده، مي توان مسجد ساخت؟ و اگر مسجدي ساخته شود، آيا نماز خواندن در آن صحيح است؟
ج. نمي توان در آنجا مسجد ساخت، ولي مجرّد نماز خواندن تا زماني كه مزاحمت با جهت وقف نداشته باشد، اشكال ندارد.
1677. آيا مسلمان ها مي توانند كليسايي را از مسيحيان بخرند يا اجاره كنند و آن را به مسجد تبديل كنند؟
ج. در صورت اجاره صحيحه تنها مي توانند مصلّي كنند و مسجد كردن در صورت خريد به نحو صحيح شرعي مانعي ندارد.
1678. زمين هايي از مسيحيان و زرتشتيان بوده كه مصادره شده است، در حالي كه صاحبان آنها راضي نبوده اند.
حكم تصرف، سكونت و نماز خواندن در آنها چيست؟
ج. چنان چه قابل حمل بر صحت نباشد، حكم غصب را دارد.
1679. ساختماني قبل از انقلاب با مبالغ آن زمان به آموزش و پرورش اجاره داده شده است.
اكنون صاحب ملك، راضي به تمديد قرارداد نيست و اصرار دارد كه ساختمان خود را پس بگيرد از طرف ديگر آموزش و پرورش توانايي منتقل شدن به جاي ديگر و يا افزايش مبلغ اجاره بها به طوري كه مالك راضي شود را ندارد؛ لذا حاضر به تحويل محل و افزايش اجاره نمي باشد.
اخيراً صاحب ملك آمده و گفته من راضي نيستم در ملك من نماز بخوانيد. با توجه به اين كه طرف قرارداد آموزش و پرورش است، ما كارمندان، آيا جهت كار اداري مجاز به استفاده از آن مكان مي باشيم يا خير؟
نماز خواندن ما در آنجا چه صورتي دارد؟
ج. اگر مدت اجاره تمام شده است، تصرّفات در آن، تصرّف عدواني و غصب است.
1680. بنده خانه اي را اجاره كردم به شرطي كه مبلغي به عنوان قرض الحسنه به صاحب خانه بپردازم. پس از سكونت، متوجه شدم كه صاحب خانه، آدم نزول خوار و ربادهنده ايست و به احتمال زياد پولي كه از من گرفته جهت ربا به كار مي گيرد، حال تكليف من نسبت به سكونت در آن منزل و نماز خواندن در آن چيست؟
ج. براي شما اشكالي ندارد.
1681. براي اجاره ي خانه، موجر مبلغي وجه نقد به عنوان قرض الحسنه و مبلغي هم ماهيانه به عنوان اجاره بها از مستأجر دريافت مي كند، آيا سكونت در آن خانه و نماز خواندن در آن صحيح است؟
ج. اشكالي ندارد.
1682. آيا صاحب خانه مي تواند بدون اجازه ي مستأجر در خانه اي كه اجاره داده، نماز بخواند؟
ج. خير، نمي تواند؛ يعني در احراز رضايت يا همان عدم احراز كراهت مستأجر، مثل ديگران است.
1683. مدرسه ايست كه ملك آن موقوفه است و وزارت خانه آموزش و پرورش آن را از سازمان اوقاف اجاره كرده است.
وضو گرفتن و نماز خواندن معلمان و مديران آن مدرسه چه حكمي دارد؟
ج. اگر تمام شرايط وقف و موقوفه رعايت شده باشد، اشكال ندارد.
1684. منظور از اين كه «مكان نمازگزار بايد پاك باشد»، فقط محل ايستادن و سجده گاه را شامل مي شود يا آن قسمتي كه بين محل ايستادن و سجده گاه او مي باشد؛ يعني آن قسمتي كه در هنگام سجده زير او قرار مي گيرد را نيز شامل مي شود؟
ج. جايي كه انسان پيشاني را بر آن مي گذارد اگر نجس باشد، در صورتي كه خشك هم باشد، نماز باطل است و بقيه مكان نمازگزار، اعم از محل ايستادن يا غير آن اگر نجس بود نبايد به طوري تر باشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد، مگر اين كه طوري تر باشد كه اگر نجاست به بدن يا لباس سرايت كرد نماز را باطل نكند.
1685. كسي مي دانسته كه جايي نجس بوده ولي فراموش كرده و در آنجا نماز خوانده است.
بعد از نماز نجاست آن مكان را به ياد مي آورد، حكم نمازي كه خوانده چيست؟
ج. صحيح است.
1686. آيا نجس بودن صندلي چرخدار يا عصايي كه به دست برادران جانباز است، براي نماز مانعي دارد؟
ج. تا وقتي كه بدن يا لباس را نجس نكند، مانع نيست.
1687. آيا فروش مصالح اضافه آمده از بنّايي مسجد، براي پرداخت قرض همان مسجد جايز است؟
ج. جايز است.
1688. زميني براي شخصي بوده كه از كشور فرار كرده و رفته است، سپس آن زمين را مسجد كرده اند.
وظيفه ي شرعي دربارهي اين مسجد چيست؟
ج. از او بايد تحقيق و جستجو كنند كه تا ممكن است از او اذن بگيرند و اگر به او دسترسي حاصل نشد و اجازه از او ممكن نشد، حاكم شرع آن زمين را به جماعتي اجاره دهد كه آنجا را مصلّي كنند كه اجاره به نفع مالك است و هر وقت پيدا شد، پول اجاره را به او بدهند.
1689. اهالي روستايي، تعدادي زيلو را در حدود بيست و چهار سال پيش جهت فرش مسجد جامع اين روستا وقف كرده اند.
اخيراً مسجد مذكور با قالي فرش شده است و زيلوها بدون استفاده مانده است و اهالي و هيأت امناي مسجد، بر اين عقيده اند كه زيلوها را جهت مراسم مذهبي در حسينيه، مهديّه و امثال آن، از مسجد خارج نمايند.
حكم شرعي را بيان فرماييد.
ج. بفروشند و پولش را صرف مسجد نمايند.
1690. شخصي سهم خود از حمّامي را كه ثلث ابقايي اولاد پسر است، بر مسجدي وقف نموده است.
آيا اين وقف صحيح است؟
ج. فقط مي تواند حق خود را به مسجد اختصاص دهد و بعد از وفات او حق بطون ديگر به حال خود باقيست و به هر حال وقف آن صحيح نيست.
1691. قطعه زميني به مساحت تقريبي پانزده هزار متر مربع (زمين كشاورزي) توسط اهالي منطقه اي در سال 1342 وقف مسجد امام حسن عليه السّلام گرديده است، پس از مدتي مسجد فوق تخريب و از طرفي به علت كمي مساحت زيربناي عرصه مسجد و نامناسب بودن جاي مسجد به علت وجود چاه، اقدام به ساختن مسجد ديگري در فاصله كمتر از 200 متري به نام همان مسجد (امام حسن عليه السّلام) در همان روستا شده و مورد استفاده مؤمنين آن روستا مي باشد.
آيا جايز است از محل درآمد قطعه تخريب شده مسجد امام حسن عليه السّلام قديمي، خرج مسجد امام حسن عليه السّلام جديد و نوساز گردد؟
ج. اگر موضوع مصرف اوّلي منتفي شده است، بايد درآمد مذكور صرف در امور خير شود كه اين مسجد هم از جمله امور بر و نيك است و در غير اين صورت در همان مسجد اوّلي، در صورت ساختمانش مصرف گردد.
1692. مسجديست كه به شكل دو طبقه ساخته شده يعني طبقه بالاي آن به صورت بالكن و طبقه پايين معمولي مي باشد.
اين بالكن به صورت مخروبه درآمده است و هيچ استفاده اي از آن نمي شود و موجب تاريكي مسجد نيز مي باشد.
آيا اجازه مي دهيد اين بالكن را از وسط مسجد برداريم؟
ج. مناسب است طبقه بالا از وجوه بريّه و خيريّه، با مراجعه به اهلش تعمير شود و تخريب جايز نيست.
1693. مسجدي در كنار خيابان واقع شده و درآمد اوقافي هم ندارد و مردم محل براي هزينه هاي آن دچار مضيقه شده اند.
با توجه به اينكه حياط مسجد فضاي كافي براي احداث چند باب مغازه را دارد و از نظر فضا هم مشكلي ايجاد نمي شود و صيغه وقف هم بر مسجد جاري نشده است، آيا ساخت مغازه ها را اجازه مي دهيد تا درآمد آن صرف هزينه هاي مسجد گردد؟
ج. جايز نيست.
1694. براي تعمير مسجد، ايوان قديمي آن را كه 5 / 1 متر از سطح زمين ارتفاع داشت خراب كرديم. آيا اجازه مي دهيد هنگام ساختن، در زير ايوان جديد در همان ابعاد قديمي، مغازه اي بسازيم كه درآمد آن صرف مسجد شود؟
ج. اگر ايوان جزو مسجد است، نمي شود مغازه اي ساخت.
1695. شخصي مسجدي را وقف كرده و در وقف نامه قيد كرده كه امام جماعت مسجد مذكور سيّد باشد.
در اين صورت امامت غير سيّد چه حكمي دارد و تكليف مأمومين در رابطه با او چيست؟
ج. اين شرط صحيح است و در صورت امكان بايد سيّد امامت كند و اگر تحصيل امام جماعت سيّد ممكن نشد، مسجد بودن محفوظ است و در اين صورت غير سيّد عادل مي تواند امامت كند و اگر امام عادل غير سيّد در آنجا جماعت بخواند، عمل او حمل بر صحّت مي شود كه به ناچار در صورت عدم امكان تحصيل سيّد امامت كرده است و اللَّه العالم.
1696. مسجدي 100 متر مربع مساحت دارد كه در شمال اين مسجد قطعه زميني حدود 200 متر طبق مدارك موجود، به عنوان باغچه مسجد وجود دارد كه جزو ساختمان مسجد نيست، آيا مي توان در اين قطعه زمين حسينيّه اي احداث نمود؟
ج. اگر زمين متَعَلُّق به مسجد است، نمي توانند آن را به حسينيّه تبديل كنند و بايد طبق وقف از آن استفاده نمايند.
بله، اگر وقف بر جهت خاصّه اي ممكنه نيست، مي توانند از آن به عنوان سالني كه توسعه مسجد باشد، ولي خصوصيّات مسجد بودن را نداشته باشد، بسازند كه به حسب ظاهر مانعي ندارد و اللَّه العالم.
1697. زميني به مساحت 800 متر مربع براي احداث مسجد از طرف دو نفر بهايي به اهالي محله ما اهدا شد و صيغه وقف مسجد جاري و در اداره اوقاف ثبت گرديد.
ولي به علت نداشتن هزينه راكد مانده است، لكن افراد نامبرده فعلاً راضي به تكميل ساختمان مسجد نيستند. نظر مباركتان در رابطه با عدم رضايت آنها چيست؟
ج. نامبردگان حقّي ندارند و وقف مزبور اشكالي ندارد و اللَّه العالم.
1698. اتاقي وقف مسجد بوده كه سال ها انبار مسجد بوده است و الآن مي خواهند آنجا را كتابخانه كنند.
آيا اجازه مي فرماييد؟
ج. اگر وقف براي مصالح بوده است، بايد خودش يا اجاره اش در مسجد صرف شود، هر چند كتابخانه شود و چه بسا هر نوع استفاده كه اجاره اش زيادتر باشد، بايد آن را اختيار كنند.
1699. مسجدي را تخريب كرده و توسعه داده اند و مقبره دو ميّت كه پيش از آن خارج مسجد بوده، داخل مسجد شده است.
آيا اشكال دارد؟
ج. اگر اين مقبره ملك كسي نبوده يا اگر ملك بوده، مالك راضي به اين كار شده، اشكال ندارد و در هر حال، آن قسمت مسجد نيست.
1700. مسجدي را در زميني با سهم امام عليه السّلام و وجوهات ديگري بنا كرده اند و سپس مطلع شده اند كه آن زمين سابقاً وقف حسينيه بوده است، تكليف شرعي چه مي باشد؟
ج. بايد آن را به همان حسينيه برگردانند و وجوهاتي را كه در آن مصرف كرده اند، آنچه از آنها كه جواز مصرف در حسينيه هم دارد، مانعي ندارد و اگر موردي از آنها باشد كه فقط براي صرف در مسجد جواز داشته است، آن مقدار را ضامنند.
1701. آب انباري وقفي در كنار مسجدي قرار دارد كه ديگر از آن استفاده نمي شود. آيا مي توان در توسعه ي مسجد از آن استفاده كرد؟
ج. اگر به هيچ وجه مورد استفاده نيست، بايد صرف در وجوه بر و امور خير شود كه تبديل به مسجد هم از وجوه بر است و در هر صورت مكان مذكور مصلّيست نه مسجد.
1702. آب انباري وقفي بوده و اكنون هيچ مورد استفاده نيست. آيا مي توان آن را به مسجد تبديل كرد؟
ج. آري، زيرا آن هم از وجوه و موارد بر و خير است و وقفي كه منفعت از آن ممكن نيست، بايد صرف در موارد بر شود.
1703. يكي از نهادها سنگ ها و مصالحي را از صاحبان آنها مصادره كرده و با آنها مسجد ساخته است و مالك راضي نيست. اگر آن مصالح در ديوار يا سقف مسجد مصرف شده باشد، نماز خواندن روي زمين آن چه حكمي دارد؟
ج. نماز در آن بلامانع است، زيرا فقط ساختمان آن غصبيست كه بايد پول آن را به مالك بدهند و بعد آن را وقف كنند.
1704. آيا زمين موقوفه براي قبرستان يا غير آن را مي توان مسجد كرد؟
ج. خير، زيرا مسجد ملازمه ي با بقاي ابدي در آنجا دارد و اين امر با وقف براي غير، منافات دارد، ولي مصلّي قرار دادن آن زمين، به صورتي كه ممنوع از دفن نباشد، جايز است.
1705. آيا جايز است با كمك هاي مالي كه از مردم و زكات و غيره گرفته شده، حمام عمومي نيمه تمامي را كه اصلاً مورد استفاده قرار نگرفته است، تخريب و صرف در نيازهاي مسجد كنند؟
ج. اگر امكان دارد، احتياطاً از بخشندگان و دهندگان آن وجوه اجازه بگيرند، وگرنه با رضايت اهالي آن محل جايز است.
1706. مالك زميني مرده و ورثه ي او هم مورد شناخت و در دسترس نيستند و مردم، آن زمين را مسجد كرده اند.
آيا اين كار صحيح بوده است؟
تكليف چيست؟
ج. بايد حاكم شرع اجازه دهد ثمن و قيمت زمين را صدقه دهند، هر چند به اينكه اهل خير آن را بخرند و پول آن را صدقه دهند تا نماز در آنجا جايز باشد و احتياط در اينست كه پس از صدقه قيمت، صيغه وقف را مجدداً بخوانند.
1707. فروختن فرش مسجد و تبديل آن به فرش بهتر چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه با عدم تعويض از بين مي رود، جايز است.
1708. مصالح اضافي مسجدي را براي مسجد ديگري قرض مي دهند تا در ضروريات آن مسجد مصرف گردد، آيا جايز است؟
ج. جايز است، نه براي مصرف در تجمّلات آن.
1709. زميني براي مسجد وقف و ساخته شده است اكنون كه مي خواهند مسجد را از نو تعمير كنند، آيا جايز است كه يك زيرزمين براي غسل دادن اموات، وضوخانه، انبار و آشپزخانه - كه مورد نياز است - ساخته شود؟
ج. در فرض مرقوم جايز نيست.
1710. مسجدي قديمي، قابل استفاده و داراي سابقه 400 ساله در روستايي وجود دارد.
ولي گروهي قصد دارند مسجد ديگري، آن هم در زمين موقوفه بسازند. آيا نماز خواندن در مسجد جديد جايز است؟
ج. در زمين موقوفه مسجد نمي شود و اگر متولي موقوفه مصلحت ببيند مصلّي مي شود و مسجد قبلي به مسجد بودن خود باقي است.
1711. مسجدي داراي حجره هاييست كه براي مدرسه وقف شده است.
چندين سال پيش به عنوان حوزه علميه از آنجا استفاده مي شد.
چند سال است كه حوزه علميه به جاي ديگري منتقل شده است، مسجد و حجره ها روبه خرابي هستند و مسجد به كلّي تعطيل شده است.
اكنون عده اي از جوانان متديّن و فرهنگي مي خواهند در آن مسجد فعّاليّت هاي فرهنگي كنند.
چند ماه است شروع به كار كرده اند و در حد توان خودشان قدم هايي برداشته اند.
اكنون ضرورت ايجاب مي كند كه در آن مسجد پايگاه مقاومتي تشكيل دهند و يكي از حجره ها را به اين امر مهم اختصاص دهند تا بتوانند از اين طريق جواناني را جذب مسجد و فعاليت هاي ديني كنند.
آيا استفاده كردن از اين حجره به عنوان مركز پايگاه مقاومت و مركز فرهنگي در دو حالت زير، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
1) استفاده كردن از آن بدون اجاره.
2) استفاده كردن از آن به طريق اجاره و صرف اجرت آن در امور مسجد.
ج. تا ممكن است بر حسب وقف عمل شود.
1712. اگر مسجدي را در سه طبقه تأسيس و هر طبقه را جهت امري اختصاص دهند - مثلاً زيرزمين را تأسيسات مسجد، طبقه همكف را به زنان و طبقه بالا را به مردان اختصاص دهند، به نظر حضرت عالي چه حكمي دارد؟
ج. اگر زمين آن وقف مسجد است و تماميت وقف محقق شده است، نمي توانند چنين كنند و تمام طبقات به حكم مسجد است و در غير اين صورت، وقف هر طبقه و هر قسمت براي امري مانعي ندارد و يا اين كه اصلاً وقف شرعي نباشد و به عنوان نمازخانه باشد.
1713. در روستايي براي بزرگ نمودن مسجد از جهت طول و عرض، بايد از زميني كه براي قبرستان جلوي مسجد است استفاده شود. در اين زمين افرادي كمتر از سي يا چهل سال است كه دفن شده اند، تكليف چيست؟
ضمناً اين زمين حدود صد سال پيش توسط شخصي وقف شده است، اما عنوان آن را كسي نمي داند.
ج. اگر به گونه اي استفاده كنند كه نبش قبر نشود، حكم مسجد را ندارد ولي مصلّي ( نمازخانه) مي شود.
1714. واقفي زميني را براي مسجد وقف كرده است، به اين شرط كه به فلان نام باشد، سازنده مسجد مي خواهد آن را به نام ديگري بسازد. تكليف چيست؟
ج. آن مسجد را به نام هر دو بسازند، زيرا قيودي كه در ابتداي وقف بوده بايد مراعات شود.
1715. شهرداري قطعه زميني را براي احداث مسجدي به اهالي محل اهدا نموده، مشروط بر اينكه در مدت قرارداد مردم نسبت به شروع احداث مسجد اقدام نمايند.
كلنگ مسجد توسط امام جمعه زده شد، ولي به علّت رسيدن زمستان، به همان صورت باقي مانده است.
آيا با اين عمل زمين مذكور مسجد محسوب مي شود و آيا شهرداري مي تواند لغو قرارداد نمايد؟
ج. تا وقتي كه نماز نخوانده اند، مسجد محسوب نمي شود.
1716. خانه اي وقف امام جماعت مسجد بوده و به مرور زمان خراب شده است و آن را براي توسعه مسجد، داخل مسجد كرده اند، حكم شرعي در اين خصوص چيست؟
ج. تا ممكن است بايد به حالت اوليه اش برگردانند و در صورت تعذّر، اگر از موارد جواز فروش وقف باشد، آن را بفروشند و مشتري اگر خواست آن را وقف مسجد كند.