استفتائات آيت الله بهجت

مشخصات كتاب

سرشناسه: بهجت، محمدتقي، 1294 - 1388.

عنوان و نام پديدآور: استفتائات از محضر حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي.

مشخصات نشر: قم : دفتر حضرت آيه الله العظمي محمدتقي بهجت ، - 1386

مشخصات ظاهري: 4ج.

شابك: 100000ريال (دوره) ؛ ج. 1 : 978 - 964 - 96942 -

2 - 1 ؛ ج.

2 ٬ چاپ اول : 978 - 964 - 969 - 423 - 8 ؛ ج. 3 : 978 - 964 – 969 - 942 -

4 - 5 ؛ ج. 4: 978 - 964 - 96942 -

5 - 2

يادداشت: ج.

2 ٬ 3 و 4 (چاپ اول:

تابستان 1386).

يادداشت: كتابنامه.

موضوع: فقه جعفري - رساله عمليه

موضوع: فتوا هاي شيعه - قرن 14

شناسه افزوده:

دفتر حضرت آيت الله العظمي محمد تقي بهجت

رده بندي كنگره: BP183 / 9 /ب87الف5 1386

رده بندي ديويي: 297 / 3422

شماره كتابشناسي ملي: 1143900

تقريظ

باسمه تعالي

مجموعه استفتائات حاضر بخشي انبوه استفتائات واصله به دفتر حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِيست كه از ميان استفتائاتي كه توسط معظم له پاسخ داده شده انتخاب و تبويب گرديده است.

بنا بر اين پاسخهاي ارايه شده در اين مجموعه مطابق با نظر شريف حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي مي باشد

بخش استفتاء دفتر حضرت آيت الله بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي.

احكام بلوغ و تكليف

سن بلوغ پسران و دختران

1. به نظر حضرت عالي سن بلوغ پسران و دختران داخل شدن در پانزده سال و نه سال قمريست يا تمام كردن پانزده سال و نه سال قمري؟

ج. تمام كردن آن سال ها، ميزان بلوغ دختر و پسر است.

رابطه بلوغ و رشد

2. آيا كسي كه بالغ شد، رشيد هم هست؟

ج. غالباً بلوغ و رشد با هم ملازمت دارند، مگر در بچّه هايي كه به نوعي عقب افتادگي داشته باشند.

جهل به تاريخ تولد

3. برخي از افراد به علت آن كه تاريخ موجود در شناسنامه، تاريخ واقعي تولد آنها نيست؛ تاريخ تولد و در نتيجه تاريخ بلوغ خود را نمي دانند، وظيفه چنين كساني در محاسبه ي سن بلوغ چيست؟

ج. تا يقين ندارند، تكليف ندارند؛ اگر چه احتياط خوب است.

اختلاف زمان تكليف به اصول و فروع

4. آيا به نظر حضرت عالي زمان مكلف شدن به اصول دين همان زمان مكلف شدن به احكام شرعي است؟

يا تفاوتي بين اين دو وجود دارد؟

ج. تفاوتي وجود ندارد.

تفصيل بين احكام نسبت به دختران

5. آيا براي دختر از حيث بلوغ مي توان بين عبادات و عقود و ايقاعات تفاوتي قايل شد؟ براي اجراي حدود و قصاص چه طور؟

ج. خير، تفاوتي نيست؛ مگر در موردي خاص كه بنا بر يك جهتي تفاوت وجود داشته باشد.

خون ديدن قبل از نه سالگي در دختران

6. آيا ديدن خوني كه داراي صفات حيض است، قبل از نه سالگي علامت بلوغ دختر است؟

ج. اگر علم به تاريخ تولّد خود دارد، خير علامت بلوغ او نيست و اگر علم ندارد، پس اماره بودن صفات حيض بر حيضيّت و بلوغ محل تأمّل است، بلي اگر علم به حيض بودن پيدا كرد، اين اماره است بر بلوغ مجهول كه محتمل است.

تغيير جنسيّت

7. آيا تغيير جنسيّت، كه موجب تغيير در تكاليف شرعي مي شود جايز است؟

ج. خير، حرام است.

غسل هاي واجب شده قبل از بلوغ

8. چه غسل هايي ممكن است قبل از بلوغ بر انسان واجب شده باشد؟

ج. غسل مس ميّت، در صورتي كه به بدن سرد شده ميتي قبل از تمام شدن سه غسل دست زده باشد و نيز غسل جنابت، در صورتي كه پيش از بلوغ، تجاوز جنسي به او شده و يا تجاوز جنسي نموده باشد و همچنين غسل استحاضه ي متوسطه و كثيره، اگر قبل از بلوغ ديده است.

غسل هاي قبل از بلوغ

9. اگر يكي از اسباب وجوب غسل براي انسان نابالغ رخ داده و او در همان زمان غسل كرده باشد، آيا همان غسل كفايت مي كند يا پس از بلوغ بايد مجدداً غسل نمايد؟

ج. اگر غسل صحيح انجام داده كافي است.

اتّصاف اطفال بر صفت كفر و اسلام

10. آيا اطفال پيش از بلوغ، متصف به صفت اسلام و كفر مي شوند؟

ج. متصف نمي شوند، لكن بر اطفال كفار احكام كفار و بر اطفال مسلمين احكام مسلمين به تبعيت جاري مي باشد.

وجوب يادگيري عقايد

11. وجوب يادگيري اصول عقايد، وجوب شرعيست يا وجوب عقلي؟ و ترك اين واجب چه عواقب و پي آمدهايي به دنبال خواهد داشت؟

ج. وجوب عقلي و شرعي است؛ البته يادگيري اجمالي هم كافي است، ولي اگر آموزش، تفصيلي و برهاني باشد؛ انسان از اضلالات و گمراهي ها مصون است.

قدرت انجام تكاليف

12. معناي قدرت در انجام تكاليف چيست؟

ج. قدرت عادي و عرفي ملاك است.

اصول اسلام و اصول ايمان

13. آيا اصول اسلام و اصول ايمان با هم فرق مي كند؟

ج. اصول اسلام سه امر: توحيد، نبوت و معاد است و اصول ايمان عدل و امامت مي باشد.

آثار انكار اصول اسلام

14. انكار اصول اسلام چه آثار شرعي به دنبال دارد؟

ج. اگر انكار كننده محكوم به اسلام و پس از بلوغ ابايي از وصف اسلام داشته باشد، اجراي احكام مرتد بنا بر احتياط واجب بايد پس از اقامه ي براهين محكم و ادلّه ي روشنگر باشد به گونه اي كه معلوم شود اباي او بعد از آنها، از روي عناد و لجاج دشمني و براي اغراض فاسد دنيوي بوده است.

تفصيل احكام راجع به كافر و مرتد در رساله ي توضيح المسائل «1» آمده است كه اجمال آن عبارت است از: 1) نجاست؛

2) صحيح نبودن عقد او براي مسلمان؛

3) ارث نبردن او از مسلمان، اگر چه پدر او باشد؛

4) مالك نشدن كنيز و غلامي كه مسلمان باشند؛

5) حلال نبودن حيواناتي كه ذبح مي كند؛

6) واجب نبودن غسل، كفن و نماز بر جسد او؛

7) ميته بودن پوست، كفش، دنبه و هر چيزي از اجزاي حيوانات كه در دست او است؛

8) عدم جواز دادن قرآن به دست او؛

9) عدم جواز دخول در مسجد و مشاهد مشرفه.

(1). به مسائل 99، 110، 140، 460، 743، 1618، 1619، 1916، 1946، 1949، 2083، 2088، 2096 و 2259 رجوع شود.

آثار بي اعتقادي به اصول ايمان

15. آثار بي اعتقادي به اصول ايمان چيست؟

ج. 1) عدم صحت عبادات؛

2) جايز نبودن دادن زكات و خمس و فطريّه به او.

تحقيقي بودن اصول دين

16. مراد از تحقيقي بودن اصول دين چيست؟

ج. مراد اينست كه هر كسي بايد با دليل و برهان آنها را تحصيل كند و مجرّد تقليد از ديگران نباشد، البته دليل اجمالي و ارتكازي هم كافي است.

اعتبار يقين در اصول دين

17. يقين در اصول دين به چه معنا است؟

و آيا اين يقين هر چند از گفته ي علما و مبلّغين و پدر و مادر به دست آمده باشد، كفايت مي كند يا بايد به پشتوانه دليل هاي كلامي به دست آمده باشد؟

ج. مقصود از يقين، در اينجا، يقين به معناي عرفيست كه از هر طريق حاصل شود كفايت مي نمايد.

شك و ظن در اصول دين

18. اگر كسي اصول دين خود را بنا بر اعتقادات پدري و مادري خود فراگرفته و به آن يقين دارد، آيا همين مقدار كافيست يا لازم است آنها را با دليل هاي برهاني و طرق يقيني فراگيرد؟

ج. همان يقين كه سبب عقد و پيوند قلبي شود كافي است؛ ولي به دست آوردن دليل و برهان تفصيلي براي عدم انحراف و گمراهي انسان با شبهات گمراه كنندگان، مطلوب است.

ايام تحقيق در اصول دين

19. حكم كسي كه مدتي در صدد تحقيق و بررسي از اصول دين بوده است، به لحاظ نجاست و طهارت و … چيست؟

و اگر در چنين ايامي بميرد، آيا در پيشگاه خداوند مؤاخذه مي شود؟

ج. اگر تقصير و كوتاهي در تحقيق نكرده، مؤاخذه ندارد؛ ولي اگر عقد قلبي نداشته و به شهادتين اقرار نكند، حكم كافر را دارد.

وجوب نماز در ايام تحقيق

20. كسي كه در پي تحقيق از اصول دين است و هنوز اعتقادي به دين اسلام پيدا نكرده است، آيا نماز بر او واجب است؟

ج. نماز بر همگان واجب است و تحقيق در اصول پنج گانه دين سهل الوصول و هم چون امور ضروري و بديهيست و نياز به زمان طولاني ندارد، به خلاف جزئيات و فروعات اعتقادي كه زمان زيادي نياز دارد.

عدم توانايي تقرير عقايد

21. اگر همه ي عقايد حقّه در ذهن فردي ثابت باشند و آنها را بداند؛ اما اگر از او بپرسند نتواند تقرير كند، آيا همين مقدار دانستن كفايت مي كند؟

ج. بله كفايت مي كند.

اقرار به شهادتين و شك قلبي به اصول دين

22. اگر كسي به شهادتين اقرار زباني نمايد؛ امّا در دل خود نسبت به يك يا چند ركن از اصول دين مثل توحيد، ترديد و شك داشته باشد، عقد نمودن زن مسلمان براي او چه حكمي خواهد داشت، حكم طهارت بدن و ذبيحه او چه مي باشد؟

ج. محكوم به اسلام است.

برخي عبارت هاي رايج كفرآميز

23. در ميان مردم عبارت هايي رايج است كه بوي كفر مي دهد، مثل اين كه فرد مي گويد:

اگر قيامتي باشد، به هم مي رسيم، اگر خدايي بود، نمي گذاشت او اين عمل را انجام دهد، كي از آن دنيا برگشته كه بگويد خبري هست؟!

چه خدايي، چه پيغمبري؟ و … آيا با به زبان آوردن چنين كلماتي حكم بر كفر اين شخص مي شود؟

ج. موارد آن مختلف است و بعضي از اين عبارت ها با مسلمان بودن سازش ندارد.

ظن به مضمون شهادتين

24. اگر كسي به مضمون شهادتين ظن داشته باشد، ولي در عين تمكن از تحصيل يقين، به دنبال به دست آوردن يقين نباشد، آيا حكم شاك و مردد را دارد؟

و آيا در قيامت نجاتي براي او متصور است و در دنيا آيا حكم مسلمين بر او جاري مي گردد؟

ج. اگر اقرار زباني و عقد قلبي دارد، مسلمان است.

وسوسه هاي اعتقادي

25. اگر كسي به عقايد صحيح معتقد باشد، ولي برخي خيالات و وسوسه ها در قلب او رسوخ كرده است و يا بعضي كلمات كفرآميز در ذهن او مي آيد - كه از وجود آنها كراهت دارد و از آنها اذيت مي شود، راه خلاصي از چنين وسوسه هايي چه مي باشد؟

ج. ذكر تهليل (لا اله الا اللَّه) و معوذتين (سوره هاي قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را زياد بخواند و اختياراً آن فكرها را نكند.

ديوانگي پس از بلوغ

26. اگر كسي پس از بلوغ درصدد تحصيل يقين نسبت به اعتقادات صحيح برنيايد و پس از آن ديوانه شود، آيا حكم به مسلمان بودن او مي توان كرد؟

ج. اگر اقرار به شهادتين مي كرده است مسلمان است.

مستضعف اعتقادي

27. در اين عصر مستضعف اعتقادي (در اصول اسلام و در اصول ايمان) به چه كسي اطلاق مي شود؟

ج. كسي كه زمينه فهم و يا زمينه دست يابي به اصول اسلام برايش فراهم نباشد.

مستضعفين شيعي

28. مستضعفين از شيعه كه اعتقاد به خدا و پيامبر داشته و وصايت حضرت علي عليه السّلام را نيز قبول دارند، لكن ائمه عليهم السّلام را به ترتيب نمي شناسد يا معني امام را نمي فهمند، آيا احكام ايمان بر آنان جاري مي شود؟ و دادن زكات و فطره و رد مظالم به ايشان صحيح است؟

ج. در مسأله ي 1583 رساله حكم مصارف نسبت به مطلق استضعاف بيان شده است، امّا نسبت به شيعه ميزان، معرفت به ركن اخير ايمان - كه حضرت حجّت عجل الله تعالي فرجه الشريف هستند - مي باشد.

عدم اعتقاد به غيبت و حيات امام عصر عجّل اللَّه تعالي فرجه الشّريف

29. كسي كه به غيبت و حيات حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف اعتقاد نداشته باشد، آيا احكام مؤمن بر او جاري مي شود؟

ج. خير، مؤمن نيست.

شك نسبت به انگيزه امام حسين عليه السّلام در جنگ

30. فردي نسبت به انگيزه امام حسين عليه السّلام در جنگ با يزيد ترديد كرده و مي گويد:

حضرت - نعوذ باللَّه - براي كسب قدرت و مقام جنگيدند، چنين شخصي چه حكمي دارد؟

ج. عقايد او ناقص است.

ترديد پس از ايمان

31. اگر كسي سال ها بر اساس اعتقاداتي كه از طريق تقليد به دست آورده بود زندگي كرده و در آنها راسخ نبوده و سپس به شك و ترديد افتاده است و درصدد تحقيق برآمده و پس از يك يا دو سال به عقايد صحيح يقيني دست يافته است، آيا در ايام ترديد حكم به ارتداد او مي شود؟

ج. خير.

مخالفت عملي و قولي و موافقت قلبي

32. اگر كسي در گفتار و يا عمل منكر خدا و پيامبر و يا يكي از ضروريات دين شود؛ امّا قلباً به آن معتقد باشد، چه حكمي دارد؟

ج. اعتقاد قلبي فقط كافي نيست؛ مگر در موارد اكراه با عدم تمكّن از توريه با التفات و توجه و بدون عسر و فشار، جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 110 رساله رجوع شود.

شرايط سب و دشنام براي ارتداد

33. سب و دشنام به خداوند و پيامبر و اولياي الهي در چه صورتي باعث ارتداد مي شود؟

ج. در صورتي كه شرايط زير در فرد موجود باشد:

1) بلوغ؛

2) عقل؛

3) اختيار؛

4) گفتن بدون سهو و غفلت، بلكه با قصد و آگاهي؛

5) دانستن معني لفظ سب و آن چه مي گويد و قصد آن.

استخفاف و سبك شمردن مستحبات

34. آيا استخفاف و سبك شمردن مستحبات - مثل اين كه انسان بگويد، نماز شب چيست؟!

- يا التزام به عدم انجام يك عمل مستحبي، حرام است؟

و آيا چنين عملي موجب ارتداد مي گردد؟

ج. اين اعمال، مذموم؛ بلكه در بعضي موارد حرام است، ولي تا وقتي كه به انكار رسالت برنگردد، سبب ارتداد نمي شود.

ياد نگرفتن نماز در اوايل بلوغ

35. اگر كسي در اوايل بلوغ نتواند نماز را به درستي ياد بگيرد و بخواند، آيا مي تواند مثلاً عوض گفتن تكبيرة الاحرام ترجمه آن به فارسي يعني «خدا بزرگتر است» را بگويد؟ عوض از حمد كه از يادگيري آن عاجز است چه بايد بكند؟

ج.

گفتن تكبير كه سهل و آسان است و در غير آن به مسأله ي 821 و 822 رساله رجوع شود.

يادگيري بخش هايي از حمد پس از بلوغ

36. فردي فقط بخشي از حمد را پس از بلوغ ياد گرفته است و نسبت به يادگيري بقيه آن مشكل دارد، تكليف او نسبت به نمازهايي كه تا وقت يادگيري كامل مي خواند چيست؟

ج. در اين رابطه به مسأله ي 821 و 822 رساله رجوع شود.

حكم گناهان قبل از سن تكليف

37. اگر قبل از سن تكليف گناهاني داشته باشيم كه گفتن آنها موجب رسوايي است، حكم آن چيست؟

ج. لازم نيست آنها را بگوييد.

قضاي نمازهاي اشتباه

38. بعد از سن تكليف بعضي از واجبات را درست انجام نداده ام، الآن چگونه بايد آنها را قضا نمايم؟

ج. هر مقداري كه باطل بوده را بايد قضا كنيد.

احكام اجتهاد و تقليد

راه هاي سهگانه: تقليد، اجتهاد و احتياط

فرق تقليد ممدوح و مذموم

39. تفاوت تقليد و انجام كوركورانه اعمال كه مورد مذمت است چيست؟

ج. عمل از راه تقليد صحيح، عمل با حجّت و آگاهانه است.

تقليد، عقليست يا شرعي؟

40. آيا تقليد علاوه بر آن كه يك مسأله ي عقلي است، ادلّه ي شرعي نيز براي اثبات آن وجود دارد؟

ج. مسأله ي تقليد امري عقليست و آيات و روايات به آن ارشاد دارند.

عمل به حكم عقل به جاي تقليد

41. آيا در مواردي مي توان به حكم عقل عمل كرد و در مسائل احكام به مجتهد رجوع نكرد؟

ج. خير، چون عقل انسان از ادراك مسائل شرعيه قاصر است.

تفاوت تقليد عقلي با تقليد شرعي

42. ثمره ي عملي عقلي بودن تقليد يا شرعي بودن آن براي مقلّدين چيست؟

ج. در بعضي موارد شرايط و صفات مرجع تقليد، تأثيرگذار است.

تقليد بهتر است يا احتياط؟

43. به نظر حضرت عالي عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟ و كدام يك انسان را به واقع نزديك تر مي سازد؟

ج. از آنجا كه شرط عمل به احتياط در احكام شرعي، آگاهي كامل به موارد احتياط است كه فقط عده ي اندكي از آن اطلاع دارند، تقليد براي عموم مردم بهتر است.

عقلي يا تقليدي بودن احتياط

44. آيا احتياط امري عقليست يا شرعي و در خصوص مسأله ي عمل به احتياط، تقليد از غير اعلم جايز است؟

ج. احتياط نيز مانند تقليد امري عقليست و عمل به آن مستلزم تقليد از اعلم نمي باشد.

محدوده ي جستجوي فتاوا در احتياط

45. در احتياط آيا رعايت آراي فقيهان گذشته نيز لازم است؟

ج. اگر غرض احتياط كننده احراز حجّت فعليّه باشد، رعايت آراي فقيهان گذشته لازم نيست، به خلاف اين كه غرض احراز واقع باشد.

احتياط در محدوده ي مراجع فعلي

46. آيا كسي كه در اعلميّت دو يا چند نفر از مراجع زنده شك دارد، مي تواند در نظر اين چند مرجع احتياط كند؟ و آيا عمل او موضوع تقليد قرار مي گيرد يا احتياط؟

ج. در محدوده ي نظر همين چند نفر مي تواند احتياط كند و عمل او، عمل به احتياط در تقليد است.

جواز احتياط با استلزام تكرار

47. آيا احتياط در اعمال را - در صورت توانايي به دست آوردن فتوا - اگر چه مستلزم تكرار باشد، جايز مي دانيد؟

ج. احتياط جايز است و لو مستلزم تكرار باشد.

حكم خمس با فرض احتياط بين مراجع

48. كسي كه در بين فتاواي چند مرجع احتياط مي نمايد، وظيفه ي او در پرداخت خمس چيست؟

ج. در پرداخت خمس نيز همانند ديگر مسائل احتياط كرده و خمس را در مواردي مصرف مي نمايد كه تمام آن مراجع جايز مي دانند.

افراد بدون تقليد

49. وظيفه افرادي كه تقليد نمي كنند چيست؟

ج. اعمالشان باطل است، به توضيح مذكور در مسأله ي 20 رساله.

اصطلاحات، شروط و حدود تقليد

تفاوت عبارات در رساله

50. فرق بين «جايز نيست» و «حرام است» در رساله ي عمليّه چيست؟

ج. بين اين دو واژه تفاوتي وجود ندارد و مقلد بايد در هر دو مورد عمل را ترك نمايد.

فرق احتياط مستحب و واجب

51. احوط قبل از فتوا و احوط بعد از فتوا يعني چه؟

ج. فرقي ندارد، اگر فتوي و احتياط در موضوع واحد است.

(به مسأله ي 10 رساله رجوع شود ).

جاهل قاصر كيست؟

52. در اين زمان (عصر ارتباطات) جاهل قاصر به چه كسي اطلاق مي گردد؟

ج. در هر عصر و زماني تفسير و تبيين مصاديق، به عرف همان عصر مربوط مي شود.

حد گمان و يقين در مسائل

53. حد گمان و يقين را در مسائل بفرماييد كه آيا منظور اطمينان است يا مراد علميست كه احتمال خلاف در آن راه نداشته باشد؟

ج. امر عرفيِ معروف مراد است.

تفاوت اعدل با اورَع

54. فرق مجتهد اعدل با اورع چيست؟

ج. عدالت عبارت است از ملكه اي كه به واسطه آن شخص از گناهان كبيره و اصرار بر گناهان صغيره اجتناب نمايد و مراد از اورعيّت آن است كه شخص به واسطه ي زيادي قوّت ايمان، در جستجوي لازم براي استنباط احكام، مسامحه كمتري داشته باشد و در مقام استنباط از ديگران محافظهكارتر باشد.

امور حسبيّه

55. مراد از امور حسبيّه چيست؟

ج. به اقدامات ضروريّه اي كه حاكم شرع يا وكيل او در حفظ جان، ناموس، مال و حقوقي كه در معرض خطر است انجام مي دهد، امور حسبيّه گفته مي شود.

مراد از ضروريات دين

56. مراد از اعمال و دستوراتي كه ضروري دين است و تقليد در آن لازم نيست، چيست؟

ج. ضروريات دين به مسائلي - هم چون وجوب نماز، روزه، حج، امر به معروف و نهي از منكر و … - گفته مي شود كه مسلمانان شك و ترديد در آن ندارند.

فرق حكم و فتوا

57. فرق دقيق ميان حكم و فتوا را توضيح دهيد؟

ج. فتوا در احكام كليه است و حكم در موضوعات است و حكم حاكم شرع لازم الاتّباع براي همه است.

تقليد از مجتهد متجزّي

58. آيا تقليد از كسي كه در يكي از ابواب فقه - مثل نماز و روزه - به درجه ي اجتهاد رسيده، جايز است؟

ج. در صورت اعلميّت از ديگر مجتهدين در آن باب، تقليد از وي در همان باب جايز است؛ در غير اين صورت، جايز نيست.

اطلاع مجتهد از اوضاع زمان و مكان

59. آيا اطلاع مجتهد از اوضاع زمان و مكان از شرايط اجتهاد است؟

ج. اطلاع از زمان و مكان صدور آيه يا روايت، في الجمله در استظهار و استفاده از آنها دخالت دارد و اطلاع از زمان و مكان خود، در تطبيق حكم بر موضوع نافع است.

آگاهي سياسي مرجع

60. آيا آگاهي سياسي جزو شرايط مرجع تقليد مانند:

شيعه دوازده امامي و …

محسوب مي شود يا نه؟

ج. در حكم او مي تواند دخالت داشته باشد.

رابطه رساله ي عمليه با مرجعيت

61. آيا تقليد از مجتهدي كه متصدّي مقام مرجعيت نبوده و رساله ي عمليه هم ندارد، جايز است؟

ج. تصدّي مقام مرجعيت و يا داشتن رساله، شرط جواز تقليد نيست؛ ولي مقلد بايد بتواند به يكي از راه هاي ذكر شده در رساله به آرا و فتاواي مرجع خود دسترسي پيدا كند.

عدم امكان دسترسي به مرجع

62. آيا تقليد از علماي كشورهاي ديگر كه دسترسي به آنان امكان ندارد، جايز است؟

ج. در صورت وجود شرايط - از جمله اعلميّت - جايز است؛ ليكن اگر دسترسي به آرا و فتاواي او به طور كلي امكان ندارد، بايد با رعايت موازين ذكر شده و با رعايت اعلميّت و اورعيت، به مجتهد ديگر مراجعه نمايد.

مرجعيت زنان

63. آيا زن مي تواند فقط براي زنان مرجع شود؟ و يا فقط در مسائل اختصاصي بانوان مرجع تقليد آنان باشد؟

ج. جايز نيست.

اختلاف مراتب عدالت مجتهد با منصب هاي ديگر

64. آيا بين عدالت لازم در تقليد، با عدالت قاضي و يا امام جماعت تفاوت مرتبه وجود دارد؟

ج. عدالت كه ملكه ي ترك گناهان كبيره است، داراي مراتب مختلفيست كه هر يك از منصب هاي ذكر شده متناسب با حساسيت آن منصب نيازمند مرتبه اي از مراتب آن ملكه است، هر چند همگي در اين كه بايد جميع كبائر را - كه از جمله ي آنها اصرار بر صغائر است - ترك كند، اشتراك دارند.

اجتهاد در فقه و اخلاق

65. اگر كسي در مسائل فقهي مجتهد باشد، آيا در علم اخلاق و مسائل اخلاقي نيز مجتهد است و مي توان در امور اخلاقي از او تقليد نمود؟

ج. ملازمهاي بين اجتهاد در فقه و اجتهاد در ساير علوم وجود ندارد.

محدوده ي تقليد

66. آيا تقليد در واجبات و محرّمات و مستحبّات و مباحات و مكروهات واجب است؟

ج. اگر بخواهد قصد ورود از شارع داشته باشد، در غير ضروريات، تقليد يا عمل به احتياط واجب است.

67. آيا سفارش ها و دستورهاي اخلاقي دين مبين اسلام در قلمرو تقليد قرار مي گيرد، يا اين كه چون برخي از آنها تكليف الزامي ندارد و از قلمرو تقليد خارج مي شود؟

ج. الزامي نبودن تكليف، ملازمهاي با خروج از قلمرو تقليد ندارد.

68. تقليد از مجتهد شامل مسائل حكومتي و سياسي نيز مي شود، يا منحصر به مسائل فقهي است؟

ج. تقليد در تمام مسائل غير اعتقادي و غير ضروري جاري است.

تفاوت موضوعات با احكام

69. در عمل به تكاليف شرعي، تفاوت موضوع با حكم چيست و تشخيص و بيان كدام يك بر عهده مكلف و تشخيص كدام بر عهده مجتهد است؟

ج. حكم؛ قانوني است كه شارع گذاشته است و موضوع چيزيست كه اين حكم در آن پياده مي شود و استنباط حكم، وظيفه مجتهد و تشخيص موضوع، وظيفه مكلّف است.

اقسام موضوعات فقهي و تشخيص آنها

70. لطفاً اقسام موضوعات فقهي را بفرماييد و اين كه تشخيص كدام يك بر عهده مجتهد و تشخيص كدام يك بر عهده مقلّد است؟

ج. تشخيص موضوعات مستنبطه بر عهده مجتهد و تشخيص موضوعات صرفه، شأنِ مقلّد است.

فرض تعارض عقل با نقل

71. اگر از راه عقل به چيزي رسيده ايم كه آيات و روايات يا رساله ي توضيح المسائل آن را رد مي كند، وظيفه ما چيست؟

: آيا به قطع خود عمل كنيم، يا ظنّي كه به روايات يا آيات يا رساله داريم؟

ج. در غير ضروريات در فروع دين بايد به يكي از سه طريق (اجتهاد، احتياط و تقليد) عمل كرد و جايي كه با عقل قطعي مخالف باشد، وجود ندارد.

تقليدي يا اعتقادي بودن ولايت فقيه

72. آيا ولايت فقيه يك مسأله ي تقليديست يا اعتقادي؟

ج. مسأله ي تقليدي و از فروع است.

محدوده ي وجوب تعليم احكام

73. اين كه فرموده اند:

«مسائلي كه انسان غالباً احتياج دارد بايد ياد بگيرد» مراد احتياج فعلي است، يا مراد كليّه ي مسائليست كه ممكن است در آينده نيز به آن احتياج پيدا كند؟

ج. وجوب يادگيري در خصوص مسائليست كه فرد همواره با آنها در ارتباط است، ولي در آن دسته از مسائلي كه به ندرت ممكن است به آن مبتلا شود، تهيه و در دسترس داشتن رساله براي رجوع در هنگام نياز كافيست تا مبتلا به مخالفت به سبب جهل در احكام مورد نياز نگردد.

مراد از اعلميّت

74. آيا اعلميّت و كمتر بودن خطاي مجتهد در استنباط فرع از اصل و … فقط مربوط به مسائل فقهيست يا مسائل سياسي را نيز شامل مي شود؟

ج. تمام مواردي كه به استنباط حكم الهي از اصول و منابع مربوط مي گردد را شامل مي شود.

تقليد از اعلم

75. تقليد از مفضول - يعني غير اعلم و غير اورع - اگر فتوايش مطابق با اعلم يا احتمالاً مطابق باشد، درست است؟

ج. جايز است در صورت موافقت و امّا با احتمال مخالفت در صورت امكان دسترسي به فتاواي اعلم، احوط لزومي تقليد از اعلم است.

اعلميّت در غير فقه

76. اگر فقيهي در علومي - مانند رجال، هيأت، فلسفه و اصول و … - از ديگر مجتهدين مقدم باشد، آيا اين تسلط مي تواند وجه ترجيح او بر مجتهدين ديگر باشد؟

ج. اگر آن علوم از مبادي فقه نيست و در استنباط احكام الهي دخالت ندارد، وجه ترجيح به شمار نمي آيد، مخصوصاً در صورت اعلميّت مجتهد ديگر در علم فقه.

تقدّم اعلميت يا اورعيت

77. اگر مجتهدي اعلم باشد و مجتهد ديگر اورع، آيا تقليد از مجتهد اورع جايز است؟

ج. خير جايز نيست و بايد از اعلم تقليد كند.

شك در مرجعيّت مرجع تقليد

78. اگر شخصي نسبت به شرايط لازم در مرجع تقليد خود دچار شك شود، چه بايد بكند؟

ج. همان كاري بايد بكند كه پيش از انتخاب آن مرجع بايد مي كرد؛ يعني اگر گمان به اعلم بودن مرجعي دارد، در صورتي كه گمانش به حد اطمينان برسد بايد از او تقليد كند؛ بلكه اگر براي او اطمينان حاصل نشد بعيد نيست ترجيح مرجعي كه فقط به اعلم بودن او گمان دارد يا احتمال مي دهد ولي بهتر اينست كه در اين صورت به قول كسي عمل كند كه موافق احتياط باشد؛ اما اگر احتمال ضعيفي هم بدهد كه كسي اعلم است و بداند ديگري از او اعلم نيست، بايد از او تقليد كند و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوي باشند، بايد از يكي از آنها تقليد كند.

راه هاي اثبات اجتهاد، اعلميّت و به دست آوردن، عمل كردن و پاسخگويي به فتاوا

تعارض گواهي بر اعلميّت

79. اگر عده اي از علما - كه توانايي تشخيص مجتهد اعلم را دارند - فردي را معرفي نمايند، امّا خود انسان به اعلميّت فرد ديگري يقين داشته باشد و يا ببيند جمع ديگري از علما، مجتهد ديگري را معرفي نموده اند، تكليف چيست؟

ج. در صورتي كه يقين انسان به اعلم بودن فرد ديگر، بر اساس موازين ذكر شده باشد، عمل به يقين مقدم است و در صورت تعارض نظرات علما، اگر مرجحات ديگر، هم چون اورعيت در يكي از آنان بود، بايد از وي تقليد كرد و در صورت يأس از ترجيح يكي از آن دو بر ديگري، فرد اختيار دارد كه از هر يك از آن دو مجتهد تقليد نمايد.

تحقيق كردن از يك مرجع

80. آيا مي توان بدون تحقيق مرجع تقليد را انتخاب كرد؟

ج. بايد از مرجع اعلم تقليد كرد.

رابطه شلوغي درس خارج با اعلميّت

81. آيا شلوغي درس خارج يك مجتهد، دليل اعلميّت او در استنباط احكام فقهي مي تواند باشد؟

ج. از آنجا كه ملاك اعلم بودن، فهم بهتر حكم الهيست و اين مطلب با نحوه بيان و چگونگي تدريس ملازمهاي ندارد، پس شلوغي درس خارج نمي تواند ملاك اعلم بودن مجتهد محسوب گردد.

راه شناخت اورع بودن مجتهد

82. طريق شناخت مجتهد اورع چيست؟

ج. طريق شناخت مجتهد اورع، همان طريق شناخت اعلم است.

پيروي از ديگران در انتخاب مرجع تقليد

83. اگر بزرگ يك قوم، عشيره و خانواده از فردي تقليد كند، آيا افراد ديگر مي توانند به تبعيت از او از همان مجتهد تقليد نمايند؟

ج. خير؛ مگر آن كه او توانايي تشخيص مجتهد و اعلم را داشته باشد و به واسطه گفتار وي، براي ديگران علم يا اطمينان به اجتهاد و اعلميّت آن فرد پيدا شود.

تقليد بدون تحقيق

84. اگر فردي بي سواد با راهنمايي يك عالم بدون تحقيق از كسي تقليد كند، جايز است؟

ج. اگر فهميد از مرجع اعلم تقليد كرده مشكلي ندارد وگرنه در صورتي اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه واقعي خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواي مجتهدي كه وظيفه اش تقليد از او بوده، يا با فتواي مجتهدي كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد و عباداتي را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.

عدم تشخيص فالأعلم در رجوع مرجع در احتياطهاي واجب

85. اگر مجتهد اعلم بعدي را نتوانستيم بشناسيم، احتياطهاي واجب را به چه كسي رجوع كنيم؟

ج. در صورت تساوي مراجع از نظر علم و يا عدم امكان تشخيص اعلم، مخيّر هستيد به هر كدام رجوع كنيد؛ مگر اين كه يكي از آنها اورع باشد كه بر ديگران مُقَدَّم است.

اختيار زن در انتخاب مرجع

86. آيا زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است، يا بايد تابع شوهرش باشد؟

ج. خير، زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است.

وظيفه ي كسي كه به سن بلوغ مي رسد

87. اگر بچّه اي به سن بلوغ برسد ولي هنوز از جهت نداشتن رشد كافي نتواند مرجع تقليدش را بشناسد، والدين او در قبال وي چه وظيفه اي دارند؟

ج. سيره ي مؤمنين بر ارشاد اين دسته افراد و تحقيق براي آنها است.

88. اگر شك نمودم كه آيا در زمان تقليد از مرجع قبلي، واجد شرط تقليد [تكليف يا تمييز] بوده ام يا نه، وظيفه ام چيست؟

ج. اگر در تمييز شك داريد، بايد به مجتهد زنده اي كه شرايط تقليد را داراست، رجوع كنيد.

نيّت كردن هنگام تقليد از مرجع

89. آيا براي تقليد از مرجع تقليد نيّت زباني لازم است؟

ج. خير بلكه عمل بر طبق فتاواي او لازم است.

احراز صلاحيّت مرجع بعد از مدّتي تقليد

90. اگر كسي پس از مدّتي كه از مجتهدي تقليد كرد، صلاحيّت مجتهد را براي تقليد احراز كرد، آيا حكم كسي را دارد كه مي خواهد از آغاز از او تقليد نمايد، مثلاً در صورتي كه صلاحيّت وي، بعد از فوت او احراز شد، مي تواند بر تقليد وي باقي باشد؟

ج. اعمال او در اين مدت محكوم به صحّت است، ولي در فرض سؤال، بقاي بر تقليد مشكل است.

تقليد از غير اعلم

91. در مسأله اي مرجع تقليد فتوا داشته و مقلّد نمي دانسته كه رجوع در فتوي جايز نيست، به همين جهت رجوع به غير اعلم كرده است، آيا اعمالش صحيح است؟

ج. عملي را كه انجام داده است، اگر مخالف با فتواي اعلم بوده، به شرحي كه در مسأله ي 20 رساله آمده است جبران نمايد.

اعمال بر خلاف تقليد

92. شخصي مدتي اعمالي را انجام داده و بعد متوجه شده كه بر خلاف فتواي مجتهد است، حكم اعمال گذشته اش چيست؟

ج. اگر مكلف مدتي اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، در صورتي اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه ي واقعي خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواي مجتهدي كه وظيفه اش تقليد از او بوده يا با فتواي مجتهدي كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد و عباداتي را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.

عدم شناخت مرجع اعلم

93. من مقلد امام بودم و بعد از رحلت ايشان بنا به فتواي آقاي اراكي بر تقليد از ايشان باقي ماندم، اكنون مرجع اعلم را نمي شناسم آيا الآن هم مي توانم بر امام باقي باشم؟

ج. اگر احراز و يا احتمال اعلميّت ميّت در بين نباشد، رجوع به مجتهد زنده جايز است و در صورتي كه مجتهد زنده اعلم باشد يا احتمال اعلميّت او در بين باشد رجوع به او واجب است ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله هاي 12 و 13 رساله رجوع شود. )

مطابقت اجمالي عمل با فتاوي

94. چنان چه انسان يقين نمايد كه عملش با فتاواي يكي از مراجع محترم - كه تقليد از آنها جايز است - منطبق مي باشد، آيا همين مقدار كفايت مي كند؟

ج. مطابقت عمل با نظرات مجتهدِ اعلم، شرط است.

مطالعه ي رساله و يادگيري احكام

95. آيا لازم است براي تقليد از يك نفر، تمام رساله وي را بخوانيم؟

ج. نه، فقط مسائلي را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد.

در دست نبودن فتواي مرجع

96. اگر در شرايطي دسترسي به مرجع تقليد يا رساله ايشان نباشد، آيا مي توان از رساله ي ساير مراجع در مسأله ي مورد ابتلاء استفاده كرد؟

ج. اگر صبر ممكن است، وظيفه، به دست آوردن فتواي مرجع است و در غير اين صورت، اگر احتياط ممكن است، به احتياط عمل نمايد و اگر احتياط ممكن نباشد، چنان چه از انجام عمل محذوري پيش نيايد، مي تواند عمل را به جا آورد و بعد از دسترسي به فتواي مرجع، در صورت مخالفت، اعاده كند و اينها در صورتيست كه عدم دسترسي در تمام مسائل نباشد، در غير اين صورت، مي تواند به مجتهد اعلم پس از او مراجعه كند.

رجوع به اعلم بعدي در احتياطها

97. اگر مجتهد اعلم در مسأله اي احتياط واجب كرد و مجتهد اعلم بعدي نيز احتياط واجب كرد، آيا مي توان به مجتهد سوم با مراعات اعلم بودن نسبت به ديگر مجتهدين رجوع كرد؟

ج. بله، مي توان به مجتهد سوم رجوع كرد.

98. اگر مجتهد اعلم بعدي پس از فتوا دادن بر خلاف احتياط مجتهد اعلم، احتياط مستحبّي كرده باشد، چه بايد كرد؟

ج. عمل به اين احتياط خوب است.

كفايت مطابقت عمل با فتواي مجتهد اعلم

99. مقلّدي به احتياط واجب مرجع تقليدش در مسأله اي اعتنا نمي كند (نه به احتياط عمل مي كند و نه به مجتهد اعلم بعدي رجوع مي كند)، اما پس از مدّتي به مجتهد اعلم بعدي رجوع مي كند كه وي آن مسأله را واجب نمي داند، آيا عملش صحيح بوده است؟

ج. با فرض عدم اختلال شرطي - مثل قصد قربت - مطابقت عمل با فتواي او در صحيح بودن عمل كافي است.

تقليد از غير اعلم

100. آيا اعمال كسي كه به جهت عدم وجود شرايط معتبر تقليد در مجتهد اعلم، از مجتهد غير اعلم تقليد نموده، باطل است؟

ج. اگر مراد از شرايط، فقدان شرايط ذكر شده در رساله است، با رعايت اعلم بودن مجتهد بعدي اعمالش محكوم به صحت است.

شرايط حاكم شرع

101. آيا در عمل به دستورات حاكم شرع، شرايط تقليد از مجتهد نيز معتبر است؟

ج. بله، حاكم شرع همان مجتهد جامع الشرائط است.

متابعت از مجتهد در موضوعات

102. در صورت اختلاف نظر مجتهد و مقلد در تشخيص موضوع، نظر كدام مقدم است و آيا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نيز واجب است.

ج. در موضوعات، مقلد به نظر خودش عمل مي كند.

تعارض قوانين با فتوا

103. در تعارض قوانين تصويب شده در مجلس و شوراي نگهبان با فتواي مرجع تقليد، وظيفه مكلف و يا قاضي مقلِّد چيست؟

ج. وظيفه ي مقلّد رجوع به فتواي مرجع تقليد خود است.

تعارض بين حكم و فتوا

104. در موارد تعارض بين حكم قاضي و فتواي مرجع به كدام يك بايد عمل نمود؟

ج. فتوا در كليات است و حكم در قضاياي شخصيه، بنا بر اين تعارض بين اين دو وجود ندارد.

105. آيا عمل به حكم يا فتواي ولي امر مسلمانان براي غير مقلدين او واجب است و در صورت تعارض با رأي مجتهد اعلم، كدام يك مقدم است؟

ج. مقلد بايد به فتواي مرجع تقليد خودش رجوع كند و موارد خاصّه را سؤال كند.

اختلاف زن و شوهر در مرجع تقليد

106. اگر زن و شوهر هر كدام مرجع تقليد متفاوتي داشته باشند، در موارد مشترك و اختلافي كه به هر دو نفر آنان مربوط مي گردد - مثل جواز و يا عدم جواز دخول بعد از پاك شدن و قبل از غسل حيض - وظيفه ي آنان چيست؟

ج. بايد به احتياط عمل نمايند.

علت اختلاف فتواي مراجع

107. در حالي كه كليه احكام و مسائل از قرآن استخراج مي شود، چرا مراجع نظرات گوناگوني دارند؟

ج. احكام از ادله ي اربعه (قرآن، روايت، عقل و اجماع) استخراج مي شود و اين اختلاف در غير مسلّمات و قطعيات در مقام استنباط است.

اختلاف بين طرق به دست آوردن نظر مجتهد

108. اگر برخي از طريق هاي چهارگانه ارايه شده براي به دست آوردن نظر مجتهد با يكديگر منافات پيدا كرد، وظيفه چيست؟

ج. شنيدن از خود مجتهد و يا دو نفر عادل، مقدم بر ديدن از رساله و يا شنيدن از فرد مورد اطمينان است و در صورت تعارض بين دو راه اخير بايد تا كسب نظر مجتهد در آن مسأله به احتياط عمل نمايد.

عدم مطابقت نظر مجتهد با واقع

109. اگر مكلف طبق موازين شرعي اعلم بودن مجتهدي را احراز نمود و به دستورات او عمل كرد ولي نظرات او مطابق واقع و دستورات واقعي شارع نبود؛

1) آيا اعمال او باعث رشد و كمال وي مي شود و مستوجب ثواب براي او مي گردد؟

2) آيا در قيامت مورد مؤاخذه قرار مي گيرد؟

ج. در فرض مزبور عمل به حجّت كرده و مأجور است.

وظيفه ي نايب در تقليد

110. كسي كه براي انجام عباداتي چون نماز و روزه و حج نايب مي شود، آيا بايد به فتواي مرجع خودش عمل كند يا به فتواي مرجع تقليد كسي كه از جانب وي نايب گرديده است؟

ج. نايب بايد به فتواي مرجع تقليد خودش عمل كند و در نيابت از حي در حج، في الجمله احتياط كند.

اختلاف وصي يا ورثه با متوفّي در تقليد

111. اگر وصي يا ورثه با متوفّي در مرجع تقليد متفاوت باشند، در محاسبه بايد طبق فتواي مرجع خود عمل كنند يا مرجع تقليد ميّت؟

ج. در مقدار محاسبه ديون بر ميّت، ميزان و معيار تكليفِ ميّت در زمان حياتش مي باشد، امّا در كيفيّت پرداخت، اگر مورد اختلاف باشد، ميزان، تقليد وصي و ورثه است.

پاسخگويي به مسائل

112. پاسخگويي به مسائل و فتاوا براي عالمي كه از آنها اطلاع دارد واجب است؟

ج. از باب ارشاد جاهل بدون عسر و محذور، لازم است.

وظيفه مسأله گويان

113. كسي كه در مقام بيان مسائل شرعي است، آيا بايد به نظريات مجتهد يقين داشته باشد يا اطمينان و گمان كافيست و در صورت كشف خلاف تكليف او چيست؟

ج. اطمينان هم كافيست و اگر فهميد اشتباه كرده تا جايي كه ممكن است بايد اشتباه را برطرف كند.

وظيفه مسؤول عنه در پاسخ به مسائل اختلافي

114. اگر از كسي مسأله شرعي - كه مورد اختلاف مراجع معظم تقليد مي باشد - پرسيده شود، آيا وي موظّف است نظر خود (در صورتي كه مجتهد باشد ) يا مرجع تقليد خود (در صورتي كه مقلّد باشد ) را در پاسخ بگويد، يا نظر مرجع تقليد سؤال كننده را؟

ج. اگر از كسي مسأله ي مورد اختلافي را سؤال كنند، او نمي تواند، نظر و فتواي خودش را اجتهاداً يا تقليداً بگويد، بلكه بايد بر طبق فتواي مرجع سؤال كننده جواب بگويد، چون فرد سؤال كننده از وظيفه ي فعليه خودش سؤال كرده، كه همان فتواي مرجع خودش است.

وجوب ارشاد جاهل

115. اگر تقليد كسي اشكال داشته باشد، آيا وظيفه داريم به او گوشزد كنيم؟

ج. اگر جاهل به مسأله است، ارشاد نماييد.

نحوه ي تحقق تقليد

116. تقليد به چه چيز محقّق مي شود؟ به عمل يا به التزام يا به أخذ رساله و يا …؟

ج. تقليد به وسيله ي عمل بر وِفق فتواي مجتهد جامع الشّرايط محقّق مي شود و التزام و … از مُقَدَّمات تقليد به شمار مي روند.

ظهور و اطلاق كلام مجتهد

117. آيا مي شود به اطلاق كلام مجتهد عمل نمود و يا به ظهور آن اكتفا كرد؟

ج. در مواردي كه عقلا به ظهور و اطلاق تمسك مي كنند مانع ندارد، به شرطي كه جستجوي كامل از مظان آن شده باشد.

تقليد از ميّت

بقا بر ميّت

118. نظر شما در رابطه با بقاي بر تقليد ميّت چيست؟

ج. در صورت تساوي ميّت و حي در آنچه تقليد در آنها محقق شده است، بنا بر اقوي، بقا جايز است و در صورت اعلميّت از حي، اظهر وجوب بقاء است.

شك در اعلميّت حي و ميّت

119. اگر ندانيم مجتهد زنده اعلم است يا مجتهد ميّت و نتوانيم اعلم را تشخيص دهيم وظيفه چيست؟

ج. در اين فرض، بقاي بر تقليد ميّت در مسائل عمل شده جايز است.

شك در اعلميّت ميّت

120. مقلدي كه نسبت به اعلم بودن مجتهد فوت شده شك دارد، آيا در تمام مسائل عمل شده و عمل نشده مي تواند به شما [مجتهد حي ] رجوع نمايد؟

ج. به مسأله ي 16 رساله رجوع شود.

عمل بدون تقليد و شك در اعلميّت مرجع

121. شخصي در ابتداي بلوغ، احكام و اعمال شرعي را بدون تقليد انجام داده است و پس از مدّتي از مرجعي تقليد نموده كه اكنون از دنيا رفته است.

حال شك دارد كه آيا ابتداي تقليد، در زمان آن مرجع بوده يا نه و با توجّه به اين كه آن مرجع نسبت به تمام مراجع فعلي اعلم بوده، آيا اين شخص به اعلم زنده رجوع كند يا بر همان ميّت باقي بماند؟

ج. در فرض سؤال نمي تواند از ميّت تقليد كند و بايد از مجتهد حي تقليد كند، مگر در مسائلي كه يقين دارد در زمان حيات مجتهد ميّت به فتواي او عمل كرده است، كه در اين مسائل در صورت اعلميّت ميّت، بايد بر فتواي او باقي باشد.

حكم تقليد از مرجع مرده

122. اگر مرجع تقليد كسي فوت كند و از مرجع زنده تقليد نكند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر در مسأله ي بقاء هم به كسي رجوع نكرده در حكم كسيست كه اعمالش را بدون تقليد انجام داده است.

مراد از مسائل عمل شده

123. مراد از مسائلي كه عمل شده - در باب تقليد ميّت - چيست؟

آيا خصوص هر مسأله را بايد عمل كرده باشد يا اگر از هر بابي به چند مسأله عمل كرده است، مي تواند در تمام آن باب - مثلاً باب نماز و باب روزه و … - به فتواي ميّت باقي بماند؟

ج. فقط در خصوص مسأله اي كه عمل كرده، مي تواند باقي بماند.

رابطه بلوغ و تقليد از ميّت

124. آيا در اصل تقليد كردن و هم چنين براي باقي ماندن بر تقليد از ميّت، بلوغ شرط است؟

ج. شرط نيست.

ميزان براي عمل كردن در بقا بر ميّت

125. در بقاي بر فتواي ميّت آيا يك بار عمل كردن كافي است؟

يعني با يك بار عمل به فتواي مجتهد زنده، آيا بعد از فوت وي مي توان بر تقليد او باقي بود؟

ج. تقليد با يك بار عمل كردن تحقق پيدا مي كند و فقط در مسائلي كه عمل كرده مي تواند بر تقليد ميّت باقي باشد.

اگر ميّت اعلم از احياء باشد.

126. اگر در زمان مجتهد زنده، ملتزم به عمل به فتواي او بوده امّا موردي پيش نيامده كه عمل كند، بعد از وفات او مي تواند بر تقليد او باقي بماند؟

ج. ميزان عمل است نه التزام و در فرض مسأله نمي تواند باقي بماند مگر در خصوص مسائلي كه عمل كرده است.

تقليد ابتدايي از ميّت

127. آيا تقليد ابتدايي از مجتهد ميّت - در صورتي كه مجتهد ميّت اعلم از مجتهدين زنده باشد - جايز است؟

ج. جايز نيست.

كفايت تقليد پيش از بلوغ براي بقاي بر تقليد ميّت

128. اگر نابالغي از مجتهدي تقليد كند و به فتوايش عمل نمايد، آيا پس از بلوغ مي تواند در صورت فوت آن مرجع بر تقليد وي باقي باشد؟

ج. تقليد و عمل به فتوا پيش از بلوغ، براي بقا كافي است.

129. در زمان حيات آيت اللَّه اراكي از ايشان سؤال كردم كه آيا كساني كه در زمان حيات امام به سن تكليف نرسيده بودند ولي اعمال خود را مطابق فتواي ايشان انجام داده اند، اينك كه مكلّف شده اند آيا مي توانند از ايشان تقليد كنند؟ جواب مثبت داده بودند. حال بعد از فوت آيت اللَّه اراكي، از شما تقليد مي كنم. آيا مي توانيم به امام - رحمه اللَّه - باقي بمانم؟

ج. در مسائلي كه از مرجع ميّت تقليد كرده و عمل نموده ايد و از ايشان به ديگري عدول نكرده ايد، اگر ايشان را اعلم يا مساوي با حي مي دانيد، واجب يا جايز است باقي بمانيد، به شرحي كه در رساله آمده است.

عمل بدون توجّه به تقليد

130. شخصي متوجّه عنوان تقليد نبوده ولي اگر مسأله اي برايش پيش مي آمده به رساله ي مجتهد وقت رجوع كرده و عمل نموده، آيا اين مقدار براي تحقّق تقليد و بقاي بر او در صورت فوت، كافي است؟

ج. وي همانند فرد بدون تقليد بوده و بقاء مشكل است، اگر چه عملش صحيح است.

اجازه در بقاي بر ميّت

131. آيا در بقاي بر تقليد ميّت، اعلميّت مجتهدي كه اجازه ي بر بقا مي دهد شرط است، يا اجازه هر مجتهدي كفايت مي كند؟

ج. اعلميّت مجتهد زنده، در اجازه بر بقا شرط است.

اجازه از اعلم در بقاي بر ميّت

132. اگر كسي با اجازه مجتهد غير اعلم بر تقليد ميّت باقي مانده بود، آيا اكنون عدول به اعلم و اجازه از او براي بقا واجب است؟

ج. عدول به اعلم و دريافت نظر او در چگونگي بقاي بر ميّت لازم است.

چگونگي انطباق اعمال با نظر مجتهد

133. اگر اعمال كسي منطبق بر نظر مجتهد ميّت نبوده، ولي با نظر مجتهد زنده منطبق باشد، تكليف اعمال او چيست؟

ج. اگر اعلم بودن مجتهد زنده را احراز كرده باشد، اعمال او قضا و اعاده ندارد.

اشتباه در فهم فتوي

134. شخصي مقلّد مجتهدي بوده و در مسأله اي به خيال اين كه فتواي او چنين است، عمل كرده و بعد از فوت وي معلوم شده كه فتواي او را اشتباهي فهميده است و عملش طبق فتواي او نبوده، آيا در صورت اعلم بودن مجتهد ميّت، در اين مسأله هم بايد بر تقليد او باقي بماند؟

ج. در فرض مزبور، به فتواي مجتهد ميّت عمل نكرده و بايد از مجتهد زنده تقليد كند.

عدم جواز بازگشت دوباره به ميّت

135. شخصي ابتدا مقلّد مجتهدي بوده و به فتواي وي عمل كرده است، پس از فوت وي، به مجتهد زنده اي رجوع مي كند كه تقليد را فقط التزام مي داند كه پس از چندي وي نيز فوت مي كند، آيا مي تواند به مجتهد اوّل رجوع نمايد؟ آيا فرقي بين مسائلي كه در زمان حيات مجتهد اوّل مورد عمل وي قرار گرفته با ديگر مسائل وجود دارد؟

ج. ديگر به اوّلي نمي تواند باقي بماند، هر چند در مسائلي باشد كه به فتواي اولي عمل كرده است.

فرض جواز رجوع به حي

136. كسي كه مقلّد مرجعي بوده كه از دنيا رفته آيا در وجوب بقا در مسائلِ عمل كرده، احراز يا احتمال اعلميّت ميّت به طور اجمال شرط است، يا اين كه اگر در مسأله اي احتمال اعلميّت هر دو وجود دارد، در خصوص همان يك مسأله ي مي تواند رجوع به حي كند؟

ج. در خصوص همان يك مسأله ي ذكر شده، رجوع به حي جايز است.

حكم پرداخت وجوهات با بقاي بر تقليد

137. كسي كه از مجتهدي تقليد كرده و پس از فوت او با اجازه ي مجتهد زنده به تقليد او باقي مانده است، وجوهات شرعي خود را به چه كسي بايد پرداخت نمايد؟

ج. بايد به مجتهد اعلم زنده بپردازد.

تقليد از همه ي مراجع در مسأله جواز بقاي در تقليد

138. آيا انسان مي تواند در مسأله بقاي بر ميّت، از همه ي مراجع فعلي تقليد نمايد، يعني چون همه مراجع بقاي بر تقليد را جايز مي دانند، همه ي آنها را در اين مسأله، مرجع تقليد خود بداند؟

ج. مانع ندارد، ولي در مقداري كه همه قبول دارند، نه بيشتر.

تقليد از ميّت با لزوم تقليد از حي

139. فردي در مسأله اي كه مي بايست از مجتهد زنده تقليد نمايد، مطابق با فتواي مجتهد ميّت عمل كرده است، تكليفش چيست؟

ج. اگر اعمالي كه انجام داده، مطابق با فتواي مجتهد اعلم زنده باشد، صحيح است و در غير اين صورت اگر احتياج به اعاده دارد، بايد آنها را اعاده نمايد.

بازگشت مجدّد به ميّت

140. در زمان حيات حضرت آيت اللَّه خويي - رحمه اللَّه - از ايشان تقليد مي كردم و بعد از فوت ايشان در جميع مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم آيا، در صورتي كه ايشان را اعلم بدانم مي توانم دوباره به ايشان برگردم؟

ج. بعد از رحلت ايشان اگر به نحو جايز به مجتهد ديگري رجوع كرده ايد، ديگر نمي توانيد به ايشان برگرديد.

بقا بر ميّت اوّل يا دوّم؟

141. بعد از ميّت اعلم، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم و به مسائل ايشان عمل نمودم. مجتهد دوّم هم از دنيا رفت و اكنون به مجتهدي رجوع كرده ام كه بقاي بر اعلم را واجب مي داند. اكنون بايد بر اعلم اولي باقي بمانم يا اعلم دوّمي؟

ج. اگر مجتهد دوم اعلم از حي باشد در محدوده ي مسائلي كه به فتواي او عمل كرده ايد، بايد به مجتهد دوّم باقي بمانيد و ميزان آخرين مجتهديست كه به فتواي او عمل شده و از او عدول به ديگري نشده باشد.

بقاي بر تقليد در مورد احتياط بين دو نفر

142. فردي بين دو فتوا از دو مجتهد احتياط مي كرده است، - البته از آن دو مجتهد به صورت تفصيلي تقليد نمي كرده است، آيا پس از فوت يكي از مجتهدين مي تواند به فتواي وي باقي بماند؟

ج. همين مقدار محقّق كننده عمل است و براي بقاي پس از موت، در مسأله ي عمل شده كافي است.

143. آيا در بقا بر فتواي ميّت لازم است كه در حال حيات، مشخّصاً از او تقليد شده باشد، يا اگر بين فتواي او و مجتهد ديگري احتياط شود و به هيچ كدام تفصيلاً اسناد داده نشود، براي بقا كافي است؟

ج. اگر به قول هر دو تقليد كرده بعد از فوت هر كدام در مسأله اي كه از او تقليد كرده جايز و يا واجب است كه بر تقليد او باقي بماند.

تبعيّت از مجتهد زنده در مسأله ي قضا

144. نماز و روزه هايي از اين جانب به جهت جهل به بعضي احكام غسل جنابت، محكوم به قضا مي باشد و در زمان فوت ادايي آن، مقلّد مرجع متوفّي بودم، آيا وظيفه ي قضاي آنها، طبق فتواي مرجع متوفّي بايد باشد يا بر طبق فتواي مجتهد زنده؟

ج. وجوب و عدم وجوب قضا، وظيفه ي الآن است نه گذشته؛ بنا بر اين بايد طبق نظر مجتهد زنده عمل نماييد.

تقليد از دو مجتهد در دو مسأله اختلافي

145. نمازگزاري از دو مجتهد تقليد مي كند، در حالي كه يكي از آن دو سوره را در نماز مستحب مي داند و جلسه استراحت را واجب، امّا مجتهد ديگر بر عكس، سوره را در نماز واجب و جلسه استراحت را مستحب مي داند. آيا در يك نماز مي تواند از هر دو تقليد كند؛ به گونه اي كه هم سوره و هم جلسه استراحت را ترك كند؟

ج. نمي تواند، زيرا با هر دو مخالفت كرده و به نظر هر دو نماز او از جهتي باطل است.

تقليد موقت

146. آيا در مسأله ي بقاي بر تقليد ميّت اگر انسان تا محرز شدن اعلم، به صورت موقّت از مرجعي تقليد نمايد و اكنون بخواهد عدول كند، اشكال دارد؟

ج. با رعايت موازين ذكر شده در رساله، مانعي ندارد.

عدم جواز رجوع به ميّت

147. اگر انسان از ميّت به زنده رجوع كرد و بعد از احراز اعلميّت مجتهد زنده ديگري در تمام مسائل به وي رجوع نمود، حال اگر فتواي اين مجتهد سوم، وجوب بقاي بر تقليد اعلم ميّت باشد و فرض كنيم مجتهد ميّت اعلم بوده، آيا بايد به مجتهد ميّت اعلم برگردد يا نه؟

ج. بعد از آن كه از مجتهد ميّت به زنده رجوع كرد، ديگر نمي توان به مجتهد ميّت برگشت، مگر اينكه كشف شود طبق فتوايي كه حين رجوع حجّيت داشته است، اصل رجوع او جايز نبوده است.

148. اگر انسان از مجتهدي تقليد كند و در مسائل مورد ابتلا به فتواي او عمل نمايد، سپس بعد از وفات وي، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كند، اما برخي از مسائل را كه قبلاً از مجتهد ميّت تقليد و عمل كرده، اينك مورد ابتلا نيست، يعني موردي براي عمل بر طبق فتواي مجتهد دوم در اين مسائل پيش نيامده، آيا در اين بخش از مسائل مي تواند بر تقليد ميّت اوّل باقي بماند؟ با توجّه به اين كه مجتهد دوم تقليد را التزام بداند.

ج. با اين فرض عدول كرده و نمي تواند باقي بر اولي باشد.

بقا بر ميّت در مورد احتياط واجب

149. اگر مجتهد ميّت در مسأله اي احتياط واجب داشته باشد، آيا جواز يا وجوب بقاي بر تقليد شامل آن هم مي شود يا اختصاص به فتوي دارد؟

ج. اگر به احتياط عمل كرده، مي تواند باقي باشد، گرچه در احتياط، با رعايت اعلميّت، مي تواند به مجتهد زنده رجوع كند.

رجوع كردن از مرجعي به مرجع ديگر

150. آيا مي توانيم مرتباً از مرجعي به مرجع ديگر رجوع كنيم و هر حكمي كه بيشتر به نفع دنيا يا آخرتمان مي باشد را از ميان نظرات مراجع انتخاب كنيم؟

ج. خير نمي توانيد و تقليد از مرجع اعلم در تمام مسائل واجب است.

استفاده از رساله چند مرجع

151. آيا مي توان در يك مسأله به رساله چندين مجتهد رجوع و بهترين را انتخاب كرد؟

ج. اگر از باب عمل به احتياط باشد - چنان چه در اوّل رساله آمده است - جايز است.

تبعيض و عدول در تقليد

تبعيض در تقليد «1»

152. اگر چند مجتهد وجود داشته باشند كه، هر كدام در يكي از ابواب يا مسائل فقه از ديگران اعلم هستند، وظيفه ي مقلّد چيست؟

ج. در فرض مذكور بايد از مجتهد اعلم در آن باب يا آن مسأله، تقليد كرد.

|

(1). اگر مقلد در يك يا چند مسأله از دو يا چند مجتهد تقليد نمايد، به آن تبعيض در تقليد گفته مي شود و در صورتي كه در تمام مسائل مجتهد خود را عوض كند به آن «عدول» اطلاق مي گردد.

چگونگي داشتن مرجع مشخص

153. آيا حتماً بايد يك مرجع مشخصي داشته باشيم؟ در صورت تساوي مراجع آيا تبعيض در تقليد جايز است؟

ج. در صورت مساوي بودن دو مجتهد، جايز است انسان در مسائلي كه ارتباطي با هم ندارند، بعضي مسائل را از يكي و بعضي ديگر را از مجتهد ديگر تقليد نمايد.

154. در مسائلي به فتواي مجتهد ميّت عمل شده است، آيا در بعض همان مسائل مي توان از مجتهد ميّت و در بعض ديگر آن از مجتهد زنده تقليد كرد؟

ج. اگر مجتهد ميّت با مجتهد حي در علم و ورع مساوي باشند، مي توان در برخي از مسائلي كه از ميّت تقليد شده به زنده رجوع نمود، به شرط اين كه مسائل به هم مرتبط نباشند.

155. آيا مي توان در مسأله نماز از كسي كه «من شغله في السفر» را همانند «من شغله السفر» نمي داند تقليد نمود و در مسأله روزه به فتواي حضرت عالي كه آن دو را همانند مي دانيد عمل كرد و در نتيجه نماز را شكسته خواند ولي روزه ها را در سفر گرفت؟

ج. در هر دو مسأله بايد به يك نحو عمل نمود و تبعيض جايز نيست.

156. پس از رجوع

به مجتهد حي آيا مي توان در برخي مسائل كه مجتهد ميّت آسان گرفته به وي رجوع نمود و در برخي كه مجتهد زنده آسان گرفته از او تقليد كرد؟

ج. اگر مجتهد زنده اعلم باشد، رجوع به ميّت جايز نيست.

عدول به مرجع اعلم

157. به فتواي مرجع شماره 2 باقي بر مرجع شماره 1 هستم، اكنون فكر مي كنم مرجع شماره 3 اعلم است از مرجع شماره 1، آيا مي توانم عدول كنم؟

ج. واجب است در تمامي مسائل به مجتهد اعلم عدول نمايند.

عدول از مجتهد به مجتهد ديگر

158. عدول از يك مجتهد به مجتهد ديگر به چه چيز محقّق مي شود؟

ج. در موارد جواز يا وجوب عدول، عدول به عمل محقّق مي شود.

159. اگر فردي بعد از تحقيق و عدم احراز اعلميّت، از كسي تقليد كرد، آيا مي شود به غير او كه مانند اوست رجوع كند؟

ج. عدول به غير اعلم يا كسي كه احتمال اعلم بودن يا با ورع تر بودن او مي رود، بعد از تحقّق تقليد، خلاف احتياط است، اگر چه اظهر جواز عدول به مساوي در علم و ورع است در جميع مسائل يا در بعض مسائل كه ارتباطي با هم ندارند.

ميزان تحقّق عدول

160. شخصي از مجتهدي تقليد مي كرده، سپس مدّتي بدون تقليد صحيح عمل كرده [خواه با احتياط يا بدون احتياط] آيا به صرف ترك تقليد، عدول محقّق شده و اين شخص اگر بخواهد دوباره از همان مجتهد تقليد كند، حكم تقليد ابتدايي را دارد يا نه؟

ج. حكم عدول را ندارد و مي تواند باقي بماند و در مسائلي كه بدون احتياط عمل كرده، به مسأله ي 20 رساله رجوع شود.

شرايط عدول از مجتهد اعلم

161. در صورت عدم دسترسي به مرجع اعلم و يا نماينده وي، عدول به مرجع ديگر در مسائل و يا پرداخت حقوق شرعي، جايز است؟

ج. با رعايت اعلميّت و اوثقيّت مجتهد، عدول جايز است.

عوض كردن مرجع در صورت نداشتن رساله

162. آيا مي شود از يك مرجع تقليد به علت نداشتن رساله فارسي به ديگري عدول كرد؟

ج. در تمام مسائل، تقليد از اعلم واجب است.

احكام طهارت

احكام آب ها

حكم آب چاه

163. كشيدن آب چاه با پمپ و جاري كردن آن در جوي آب، در حكم آب چاه است يا جاري؟

ج. تا وقتي كه متّصل به مادّه و آب چاه است، در حكم فرقي ندارد.

164. چاهي، كنار چاه فاضلاب به منظور نظافت و آبياري مزارع حفر شده است، آيا از آب اين چاه براي تطهير مي توان استفاده نمود؟

ج. در صورتي كه يكي از ويژگي هاي سهگانه آب چاه به واسطه ي آب فاضلاب تغيير نكند، آب چاه پاك است.

نجاست جوي آب

165. اوصاف آب نهري كه از كنار يك مردار عبور مي كند تغيير كرده است، آيا اگر نجاستي در آن بيفتد آب نجس مي شود؟

ج. هر مقداري از آن كه يكي از اوصاف سهگانه اش با ملاقات با مردار تغيير كرده، نجس است، نه اين كه فقط از نزديك آن مردار عبور كرده باشد.

شك در مضاف شدن آب

166. لايروبي قنات و چشمه و جويبارهاي داخل شهر و … به گونه ايست كه آب گل آلود خارج شده، همراه جلبك ها و علف ها و … است، در اين صورت اگر با نجاستي ملاقات كند و شك كنيم كه مضاف است يا مطلق، حكم چيست؟

ج. در صورت شك، حكم آب مطلق را دارد و تا وقتي كه يكي از اوصاف سهگانه آب به واسطه نجاست موجود در آن تغيير نكرده، پاك است.

آب استخر

167. آب استخرها گاهي به علت استعمال مواد شيميايي (نظير كلر) تغيير رنگ مي دهند، آيا مي توان با آنها غسل كرد؟ آيا لباس نجس را مي توان با آن تطهير كرد؟

ج. در صورتي كه عرف آن را آب مطلق بداند اشكال ندارد.

آب دريا و درياچه هاي شور

168. آب درياها و درياچه هايي كه درصد بالايي از نمك دارند، به طوري كه نوشيدني نيست، حكم آب مضاف را دارند يا مطلق؟

ج. در صورتي كه عرف آن را آب مطلق بداند، حكم آب مطلق دارد.

احراز كر بودن آب

169. اگر همسر انسان (يك زن) بگويد كه فلان آب كر است و انسان از گفته او اطمينان پيدا كند كافي است؟

ج. كفايت مي كند.

چگونگي نجس شدن آب

170. آيا تغيير اوصاف و ويژگي هاي سهگانه آب به هر مقدار كه باشد، نجس كننده است؟

هر چند عرف آن را آب مطلق تلقي كند؟

ج. اگر به واسطه ي نجاست تغيير كرده باشد، نجس است.

نحوه تطهير آب نجس

171. چنان چه رنگ يا بو يا طعم آب نجس را با مواد شيميايي برطرف كنيم (به صورتي كه اگر كسي نداند، تصور كند آب آشاميدني است) پاك است؟

ج. نجس است و فقط با اتصال به آب كر پاك مي شود.

172. هنگامي كه آب نجس (كر يا قليل) را متصل به آب كر يا جاري نموديم، آيا كمي يا زيادي آب پاك، در پاك كردن آب نجس دخالت دارد يا نه؟

ج. خير دخالت ندارد. فقط اگر آب نجس با نجاست تغيير كرده باشد، بايد با اتصال، تغيّر آن زايل شود.

شيوه پاك شدن آب فاضلاب شهري تصفيه شده

173. اگر آب فاضلاب شهري را تصفيه كنند در چه صورت پاك مي شود؟

ج. پاك نمي شود؛ مگر با اتّصال به كر.

باران

174. آيا با باران مي توان نجاسات را برطرف كرد و متنجّس را تطهير نمود؟

ج. تا وقتي كه بارش از آسمان ادامه دارد، اشكالي ندارد.

175. آيا با باران مي توان غسل كرد يا وضو گرفت؟

ج. بله، فقط در صورتي كه مواضع مسح در وضو خشك باشند، اشكالي ندارد.

176. اگر باران شديدي ببارد كه در جوي ها و كف زمين جاري گردد، پس از قطع باران آب هاي باقي مانده كه مجموعاً از مقدار كر بسيار بيشتر است آيا حكم آب قليل، جاري يا كر را پيدا مي نمايد؟

ج. بله، در جايي كه جمع شده حكم آب كر يا جاري را دارد.

177. اگر انسان علم به وجود نجاست بر پشت بام داشته باشد، آيا پس از قطع باران آب ناودان نجس است؟

ج. اگر يقين ندارد كه آب ناودان با آن نجاست ملاقات پيدا كرده يا يقين به اتّصال آب باران با نجاست بعد از قطع باران نداشته، پاك است.

نحوه تطهير آب قليل

178. براي پاك كردن آب قليل آيا بايد حتماً آب كر را با آب قليل ممزوج كرد؟

ج. صرف اتّصال كافي است.

179. آيا نحوه پاك كردن ظروف غذا با حوض و استخر در آب قليل متفاوت است؟

ج. فرقي ندارد، جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 157 رساله رجوع شود.

180. اگر كسي پس از تخلّي، آب قليلي داشته باشد كه لازم است با دست آن را بريزد، در صورت نجس بودن دستانش تكليف چيست؟

ج. اگر ممكن است ظرف آب را با دهان خود بردارد و به دستهايش بريزد و يا حيله هاي ديگر - مثل ايجاد منفذ و سوراخ در ظرف - به كار بندد كه آب جريان پيدا كند.

پاك كردن محل بول با آب قليل

181. اگر چيز نجس را كه با آب قليل بايد چند مرتبه شست - مثل محل بول - يك مرتبه به نحوي كه بيشتر از مقداري كه در چند مرتبه آب مي كشيم، آب بريزيم، آيا پاك مي شود؟

ج. پاك نمي شود و بايد قطع و وصل شود.

عدم طهارت با دست كشيدن

182. اگر چيز نجس به گونه اي باشد كه به علل گوناگون آب كشيدن آن مشكل باشد، آيا براي پاك كردن آن مي توان سه بار با دست يا شيء خيس، روي آن چيز نجس كشيد؟

ج. پاك نمي شود، مگر با جاري شدن آب از جزيي ديگر، به هر نحو باشد.

سرايت نجاست

183. اگر تمام دست يا پاي شخص نجس باشد و بخواهد قسمتي از آن را تطهير كند - مثلاً تا مچ را - آيا آن قسمت به جهت اتّصال با قسمت بالا نجس باقي مي ماند؟ و آيا فرقي بين آب قليل با كُر در فرض مزبور مي باشد؟

ج. اگر در بالا رطوبت سرايت كننده نباشد، قسمت پايين پاك مي شود و در اين جهت فرقي بين آب قليل و كر نيست.

حكم ظرف نجس

184. آيا يك بار شستن ظرف نجس با آب كر، كفايت مي كند؟

ج. بله، كافي است.

خوراكي ها

شيره يا سكنجبين نجس شده

185. شيره يا سكنجبين نجس شده را چگونه بايد تطهير نمود تا قابل مصرف شود؟

ج. قابل تطهير نيست، بله شيره ي نجس شده، اگر خيلي غليظ و سفت بوده كه نجاست به جاهاي ديگرش نرسيده باشد، همان قسمت نجس را جدا مي كنند و جاهاي ديگر آن پاك است.

پاك شدن گوشت چرب

186. گوشتي كه مقداري چرب است، آيا قابل تطهير است؟

ج. بله قابل تطهير است و نحوه ي تطهير آن مثل بقيّه ي اشيا است.

خمير نجس

187. آيا خمير نجس قابل تطهير است؟

ج. اگر قسمتي از ظاهر آن نجس شده است، آب كشيدن آن مثل بقيه ي چيزهاست و امّا اگر با آب نجس خمير كرده اند، تطهير آن محل اشكال است، مگر به فراگيري آب مطلق بر جميع اجزاي آن علم حاصل شود.

آب كشيدن مواد خوراكي

188. آب كشيدن حبوبات و مواد خوراكي كه باطن آنها نجس شده است، چگونه است؟

ج. پس از خشك شدن بايد آنها را در آب كر يا جاري قرار داد تا آب به باطن آنها نفوذ كند.

189. اگر مواد غذايي خيس خورده - مثل برنج - نجس شود، آيا با ملاقات با آب كر پاك مي شود، يا نفوذ آب به داخل برنج لازم است؟

ج. اگر ظاهر آنها نجس شود، به وسيله آب قليل يا فرو بردن در آب كر و جاري پاك مي شود و اگر باطن آنها نجس شود ظاهر آن با آب قليل پاك مي گردد، ولي باطن آنها پاك نمي شود، مگر اين كه در كر يا جاري به قدري بماند كه آب به باطن آنها نفوذ كند.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 166 رساله رجوع شود. )

پنير با شير نجس

190. پنيري كه با شير نجس تهيه شده، آيا با نفوذ آب كر به تمام اجزاي آن قابل تطهير است؟

ج. در فرض سؤال اگر آب مطلق به باطن آن برسد نه آب مضاف، پاك مي شود.

پاك كردن گوشت پخته شده

191. مقداري گوشت با حبوبات نجس كه از نجاست آنها اطلاعي نداشته ام پخته شده است، آيا گوشت قابل تطهير است؟

ج. بله، با شستن با آب به نحوي كه ذكر شد پاك مي شود.

پاك كردن روغن

192. نحوه پاك كردن روغن نجس شده ي جامد يا مايع چگونه است؟

ج. اگر بتوان به نحوي آب كثير مطلق را به تمام اجزاي آن عرفاً رسانيد پاك مي شود، هر چند پس از آن با حرارت و … بتوان آب را از روغن جدا نمود. ولي در مورد روغن جامد مي توان همان موضع نجس را برداشت و بقيه اجزاي آن پاك مي باشد.

نجاست هندوانه و خربزه

193. گوشه اي از يك هندوانه يا خربزه نجس شده است، آيا تمامي آن نجس مي شود يا خير؟

ج. همه ي آنها به يك نحو و به يك حالت نيست و غالباً موجب سرايت نجاست نمي شود، بلكه اگر همان گوشه نجس را ببرند يا آب بكشند كافيست و اگر باطن آن هم نجس شده، با نفوذ آب كثير به باطن آن پاك مي شود.

نيم خورده حيوانات

194. نيم خورده ي حيوانات حرام گوشت مثل گربه و … چه حكمي دارد؟

ج. اگر - مثل سگ و خوك - نجس العين نباشند، پاك است.

داروهاي نجس

195. اگر دارويي را از مواد نجس تهيه كنند، نجس است؟

داروهاي شيميايي كه بر اثر فعل و انفعالات مواد به دست مي آيد چه طور؟

ج. اگر در جريان ساخت دارو، شيء نجس كاملاً استحاله شود، پاك و در غير اين صورت نجس است.

داروهاي وارداتي

196. آيا داروهايي كه در بازار مسلمانان خريد و فروش مي شود و ساخت كفار است، پاك مي باشد؟

ج. تا علم به نجاست نباشد، پاك است.

پنيرهاي وارداتي

197. اخيراً پنيرهايي ساخت بعضي از كشورهاي غير اسلامي، در بازار برخي از كشورهاي اسلامي به فروش مي رسند كه بنا به اظهار بعضي افراد مطّلع، مايه ي اوليه آن از معده ي گوساله ي تازه به دنيا آمده، تهيه مي گردد؛ چون ذبح آن گوساله به طريق شرعي نمي باشد، استفاده از آن پنير چگونه است؟

ج. هر چند حيوان ذبح شرعي نشده باشد، پنيرمايه پاك است؛ ولي بنا بر احتياط واجب ظاهر آن را بايد آب كشيد. بنا بر اين با شك در طهارت و نجاست، محكوم به حلال بودن و پاكي است؛ پس استفاده از پنير مزبور مانعي ندارد.

198. برخي از پنيرهاي وارداتي از كشورهاي غير اسلامي با دست برش داده شده و قطعه هاي آن داخل حلب ها گذاشته مي شود و بعد آب مورد نياز به داخل آن ريخته مي شود، استفاده از آنها چه حكمي دارد؟

ج. چون برش به وسيله ي كارد و امثال آن است، در صورت يقين به ملاقات آن با دست غير مسلمان در حين برش يا بعد آن، محكوم به نجاست است و با تطهير قابل استفاده است.

گوشت هاي وارداتي

199. حكم گوشت هاي وارداتي از كشورهاي غير اسلامي چيست؟

ج. محكوم به نجاست هستند.

سوسيس هاي كشورهاي غير اسلامي

200. آيا سوسيس هايي كه از كشورهاي غير اسلامي وارد مي شود، پاك است؟

ج. اگر مشتمل بر گوشت است، پاك نيست.

غذاي كفار

201. آيا خوردن غذايي كه شخص كافر آن را پخته است، جايز است؟

ج. در صورت علم به تماس بدن او با غذا، جايز نيست.

نجاست دندان پر شده

202. دندانم را پر كرده ام و دهانم به خون لثه نجس شده است، آيا پس از زايل شدن خون، دندان مذكور پاك است؟

ج. بنا بر احتياط واجب، بايد آن قسمت پُر شده را تطهير كرد.

نجس شدن غذا در دهان

203. اگر دندان مصنوعي يا غذا در دهان، با خون لثه تماس پيدا كند، آيا حتماً بايد آنها را آب كشيد؟

ج. لازم است آب كشيده شود.

نجاست دهان به واسطه خوردن چيز نجس

204. آيا پس از خوردن يا آشاميدن چيزي كه نجس است، آب كشيدن دهان واجب است؟

ج. آب كشيدن داخل دهان لازم نيست.

نحوه تطهير دندان مصنوعي

205. آيا چنان چه دندان مصنوعي در دهان متحرّك باشد و بتوان آن را از دهان خارج نمود، بايد در صورت نجس شدن آن را بيرون آورد و آب كشيد يا در فضاي دهان پاك مي شود؟

ج. در فضاي دهان نيز قابل تطهير است.

گرفتن گلاب از گُل نجس شده

206. اگر از گل نجس شده گلاب بگيرند، پاك است يا نجس؟

ج. نجس است.

ريختن مواد غذايي به فاضلاب

207. معمولاً وقت شستن ظروف مقداري مواد غذايي به فاضلاب مي رود، با اين وضع تكليف بنده چيست؟

ج. بهتر است اين كار را نكنند.

لباس و فرش

عدم لزوم فشار دادن در آب كر

208. لباس نجس را بعد زايل ساختن نجاست در ظرف آبي كه مقدار كمي آب دارد مي گذارند ولي از طريق شيرِ آب، متّصل به كُر است، آيا براي تطهير كافي است، يا فشار دادن لازم است؟

ج. فشار دادن لازم نيست.

فشار براي خارج كردن غساله

209. در تطهير با آب قليل كه خارج نمودن غساله لازم است، اگر فشار دادن را در مورد لزوم آن ترك كند تا غساله در مدّتي به خودي خود خارج شود - مثل لباسي كه روي بند آويزان مي شود - آيا كفايت مي كند؟

ج. كافي نيست.

مقدار لازم براي خارج كردن غساله

210. در آب كشي با آب قليل كه خارج كردن غساله لازم است، چه مقدار از آن بايد خارج شود؟

ج. به مقدار معمول خارج شود، كافي است.

شستن لباس با پودر نجس

211. لباس را با پودر نجسي شسته اند، پس از آب كشيدن كف يا دانه هاي پودر لابلاي لباس مشاهده شده، آيا لباس هنوز نجس است؟

ج. در صورت شستن با آب كر يا جاري، پودرهاي نجس پاك مي شوند و كف و دانه هاي باقي مانده از آن پاك است.

تغيير رنگ آب

212. اگر لباس نجس هنگام تطهير، رنگ پس دهد، آيا پاك مي شود؟ چنان چه رنگ نجاست باشد چه طور؟

ج. اگر رنگ، مربوط به نجاست نباشد و به مقداري نيز نباشد كه آب را قبل از تطهير مضاف كند، پاك مي شود.

نحوه آب كشي لباس و فرش

213. اگر لباس را از درون آب فشار دهيم تا غساله اش خارج شود كفايت مي كند، يا حتماً بايد خارج از آب فشار دهيم.

ج. اگر آب قليل است، بايد خارج از آب فشار داده شود.

214. آيا پايمال كردن فرش براي اين كه غساله اش خارج شود باعث تطهير فرش مي شود؟

ج. در صورت برطرف كردن عين نجس و آبكشي با آب كر، فشار و پايمال كردن لازم نيست و در آب قليل، فشار لازم نيست با دست باشد.

215. آبي كه در لباس پس از فشار دادن باقي مي ماند چه حكمي دارد؟

ج. اگر با چيزي غير از بول نجس شده و با آب قليل يا كر آب كشيده شده، پاك است و در صورت نجاست با بول و شستن با آب قليل، بايد يك مرتبه ي ديگر بر روي آن آب بريزند و غساله اش را خارج كنند.

نحوه تطهير لباس

216. آيا همين اندازه كه لباس را زير شير متصل به لوله ي شهري آب كشي كنيم (زير شير بگيريم) لباس پاك مي شود، يا بايد غساله آن را خارج كرد؟ آيا بايد آب به همه ي جاهاي لباس برسد؟ اگر هنگام شست و شوي، آب ترشح كند و به لباس يا بدن برسد، تكليف چيست؟

ج. در صورت برطرف شدن عين نجس با فراگير شدن آب، لباس پاك است و ترشحات آن نيز پاك مي باشد.

217. اگر غير مسلمان لباسي را شسته باشد و آن را در آفتاب پهن كند، پاك مي شود يا خير؟

ج. خير، پاك نمي شود.

باقي ماندن اثر مني

218. لباس آلوده به مني در بعضي موارد، پس از تطهير، رنگ و اثر آن باقي مي ماند. آيا اين مقدار شستن كافي است؟

ج. اگر جرميت دارد نجس است و اگر محرز شد كه فقط رنگ است، پاك است.

اشياي وارداتي

219. آيا لباس هايي كه از خارج مي آيد را مي شود پوشيد؟ و هم چنين وسايل ديگر وارداتي را مي توان استفاده نمود؟

ج. اگر سؤال از جهت طهارت و نجاست است، با شك در نجاست، محكوم به طهارت است؛ مگر آن اشيا و لباس ها از پوست حيوان باشد.

پاك شدن دست و لباس غسّال

220. آيا بدن و لباس غسل دهنده ي ميّت پس از غسل به تبعيت پاك مي شود؟

ج. فقط دست غسل دهنده پاك مي شود.

ماشين هاي لباسشويي

221. ماشين هاي لباسشويي برقي كه لباس را خشك مي كند و تحويل مي دهد با توجه به قطع و وصل با آب كُر، آيا لباس را پاك مي كند يا خير؟

ج. اگر بعد از زوال عين نجاست يك مرتبه با آب متّصل به كر يا دو مرتبه با آب قليل مي شويد، پاك مي كند، البته لزوم دو مرتبه در آب قليل نسبت به لباس نجس شده ي به بول است و هم چنين در شستن به آب قليل، ملاحظه ي ساير احكام آب كشي با آب قليل بشود.

222. ماشين هاي لباسشويي موجود آيا تطهير مي كنند يا پس از شستن بايد دوباره لباس را آب كشيد؟ (با فرض اين كه برخي لباسشويي ها پس از پر شدن مخزن تا زمان تخليه كامل، ديگر متصل به آب لوله كشي نيست و برخي ديگر تا پايان چرخش به منظور خارج كردن غساله لباس هر چند به مقدار كم ولي متصل به آب لوله كشي است)

ج. در مورد اوّل اگر آب متّصل به كر و لو براي يك لحظه هم فراگير لباس ها نمي شود بايد احتياط رعايت شود و در فرض دوم پس از فراگير شدن لباس هاي نجس به واسطه ي آب كر - در صورتي كه عين نجس برطرف شده باشد - لباس ها پاك مي شود و تعدّد و تكرار آب كشي و يا خارج كردن غساله نيازي نيست.

223. پيراهن نجسي كه به آن غذا ريخته شده و در ماشين لباسشويي شسته شده ولي بعد از آب كشي بازهم غذا در آن باشد، حكمش چيست؟

ج. با وجود شرايط

تطهير، پاك است.

لباسشويي هاي عمومي

224. متصدّيان لباسشويي هاي عمومي كه با افراد بي مبالات و حتي بي دين سر و كار دارند، آيا لازم است كه در مورد طهارت و نجاست لباس هاي مشتريان سؤال كنند؟

ج. لازم نيست سؤال كنند.

عدم پاك كنندگي آفتاب براي لباس و فرش

225. آيا آفتاب، لباس يا فرشي را كه بر روي ديوار پهن شده است، پاك مي كند؟

ج. خير.

فرش نجس

226. آيا غساله لباس و فرش و … را بايد با فشار دادن خارج كرد يا همين مقدار كه خود به خود خارج شود يا خشك كنيم كفايت مي كند؟ معمولاً قالي شويي ها پس از شست و شو، قالي را در دستگاهي كه با چرخش سريع، غساله فرش را خارج مي كند خشك مي كنند، آيا كفايت مي كند؟

ج. در صورت شستشو با آب كر، فشار دادن و خروج غساله لازم نيست و در آب قليل بايد غساله خارج شود، هر چند با چرخش سريع باشد.

برطرف كردن نجاست از روي فرش

227. اگر چيز نجسي روي فرش بريزد و قبل از اين كه جذب فرش بشود از فرش برطرف شود، آيا فرش پاك است؟

ج. اگر رطوبت سرايت كننده نداشته، فرش پاك است.

تطهير پوست گوسفند نجس شده

228. پوست گوسفندي در آب نمك بوده است و موشي در آن مرده است، كيفيت تطهير آن چگونه است؟

ج. بعد از خشكاندن پوست - بنا بر احوط - آن را در آب كر يا جاري بگذارند، به مدّتي كه آب در آن نفوذ كند.

سرايت نجاست از زمين به موكت

229. بر روي زمين نجسي كه مرطوب بوده است، موكتي پهن كرده ايم اما نَم كشيده و سنگين شده است، آيا موكت نجس است؟

ج. در صورتي كه رطوبت زمين به اندازه اي بوده كه به موكت سرايت نموده، نجس است و در غير اين صورت نم و رطوبت اندك، موجب نجاست موكت نمي شود.

نحوه ي آب كشي موكتِ نجسِ به زمين چسبيده

230. كيفيّت آب كشي موكت نجسي كه به زمين چسبيده است را بيان فرماييد؟

ج. بعد از برطرف كردن عين نجاست، با آب شلنگ - كه به شير آب وصل است - آنجا را بشويند، به طوري كه آب به تمام جاهاي نجس برسد.

محيط و فضاهاي اطراف (زمين، ديوار و …)

نحوه ي آب كشي زمين با شلنگ

231. آب كشي زميني كه موزاييك و يا آسفالت شده است با آب شلنگ چگونه است؟

ج. اگر آب شلنگ به تمام جاهاي نجس برسد، پاك مي شود.

232. اگر زمين سنگ فرش نجس شده باشد و با شلنگ متصل به آب لوله ي شهري آب بكشيم، پاك مي شود؟ آيا بايد غساله آن را جمع و خارج كنيم؟

ج. بلي، پاك مي شود و خارج كردن غساله لازم نيست.

تطهير زمين

233. زمين سختي كه منفذي ندارد و پس از نجس شدن، امكان گود كردن آن نيست، در اين صورت با آب قليل چگونه قابل آب كشي است؟

ج. بنا بر احوط در غير موارد عسر و حرج در خارج كردن غساله جايي كه آب ها جمع مي شود، نجس مي ماند. بله، اگر ظرف و يا چيز سفتي گذاشته شود تا آب ها در آنها جمع و خارج شود تمام آن پاك مي شود.

234. آيا سنگ فرش خيابان مثل آجر، موزاييك، آسفالت و … پاك كننده ي كف كفش مي باشد؟

ج. آسفالت پاك كننده نيست، به مسأله ي 185 رجوع شود.

235. اگر كف پا يا كفش با بول يا آب نجس آلوده شود و سپس خشك گردد با راه رفتن بر روي زمين و يا مالش آن بر زمين پاك مي شود؟

ج. اگر به واسطه ي راه رفتن نجس شده باشد، پاك مي شود، به مسأله ي 184 رجوع شود.

قابليّت تطهير درب هاي نجس بعد از رنگ شدن

236. رنگ هايي كه به درب ها مي زنند در صورتي كه بعد از نجس شدن، آنها را بر درب ها بزنند، آيا ظاهر آنها قابل تطهير است؟

با توجّه به اين كه به روغن مخصوصي آغشته هستند.

ج. ظاهر آن قابل تطهير است.

مصالح ساختماني نجس

237. اگر مصالح ساختماني ضمن كار نجس شود، نحوه پاك كردن ساختماني كه با چنين مصالحي ساخته شده چگونه است؟

ج. ظاهر آن با آب كشيدن با آب كر پاك مي گردد.

دامنه پاك كنندگي زمين

238. آيا زمين، كف چرخ هاي وسايل نقليه مانند ويلچر را پاك مي كند؟ نوك عصا را چه طور؟

ج. پاك مي كند، به مسأله ي 189 رجوع شود.

تابيدن آفتاب از پشت شيشه

239. آيا تابيدن آفتاب از پشت شيشه بر جسم نجس پاك كننده است؟

و اگر پشت خود شيشه نجس باشد چه طور؟

ج. اگر خشك شدن مستند به آفتاب باشد، پاك مي شود.

نحوه ي پاك كردن محيط با آفتاب

240. اگر جايي از زمين، درب، ديوار و … نجس شده و خشك شده باشند، آيا پس از ازاله ي عين نجس مي توان آن را اندكي خيس كرد تا با تابش آفتاب پاك شود؟

ج. بله، مي توان.

241. اگر تمام كف توالت خيس باشد با نجس شدن گوشه اي از آن، آيا موجب نجاست تمام آن و حتي كف كفشي كه خيس است مي شود؟

ج. اگر خيسي به قدري نباشد كه موجب سرايت نجاست شود، موجب نجاست نمي شود.

242. ديوار حمام يا دستشويي كه نَم دارند و در مجاورت فاضلابِ نجس هستند، نجس محسوب مي شوند؟

ج. خير، حتي اگر خيس باشد به نحوي كه آب از بالا جريان پيدا مي كند، آب واحد متصل، ساكن حساب نمي شود.

فاضلاب در كوچه ها

243. در برخي مناطق كه رعايت مسائل بهداشتي نمي شود، آبي كه معمولاً از فاضلاب منازل در جوي خيابان و كوچه ها جاريست چه حكمي دارد؟

اگر بدانيم كه فاضلاب فلان منزل يا محلّه نجس است، آيا همه ي جوي نجس است؟

ج. در صورت عدم علم به نجاست، پاك است و در صورت علم به نجاست، اگر به آب جاري ريخته شود در غير مقداري كه متغيّر به نجاست است حكمِ آب جاري را پيدا مي كند.

نجس شدن غذا در مهماني

244. اگر در يك مهماني يكي از مهمانان متوجه شود كه غذا نجس است، آيا بايد به بقيه اعلام نمايد؟

ج. اعلام لازم نيست و فقط خود بايد اجتناب نمايد و در صورت معاشرت با آن عدّه، پس از غذا به آنان اطلاع دهد تا آنچه نجس شده، پاك كنند.

(به مسأله ي 146 رساله رجوع شود. )

245. در صورتي كه صاحب خانه پس از پخت غذا متوجه نجاست آن شود، آيا لازم است كه به مهمانان اطلاع دهد؟

ج. بايد آنان را مطلع ساخته و از خوراندن غذاي نجس به آنان اجتناب نمايد.

(به مسأله ي 146 رجوع شود. )

خوراندن غذاي نجس

246. آيا مي توان به كافر و يا كودك نابالغ غذايي كه نجس شده داد؟

ج. به مسأله ي 142 رساله رجوع شود.

نجس كردن وسايل ديگران

247. در صورت نجس كردن وسايل ديگران آيا بايد به آنها گفته شود؟ اگر وسايلشان مانند لباس و … نجس شد وظيفه چيست؟

ج. اگر با آن وسايل و لباس ها، كاري كه در آن طهارت شرط است انجام مي دهند، لازم است گفته شود و اگر عالم به نجس شدن آنها شد لازم نيست بگويد؛ مگر در آنچه مربوط به او هم هست.

عاريه لباس نجس

248. شخصي با دست نجس مرطوب با ديگران مصافحه مي كند، آيا اطلاع دادن به آنها لازم است؟

و آيا شخصي لباس نجسي را كه به كسي عاريه مي دهد، آيا بايد او را از نجاست لباس مطلع نمايد؟

ج. در صورتي كه فرد مقابل درصدد انجام اعماليست كه طهارت در آنها شرط است، اطلاع او لازم است.

تجسّس براي نجاست و پاكي اشيا

249. اگر با مختصر پرسش و پاسخي به نجس يا پاك بودن اشيا بتوان پي برد، آيا تجسّس لازم است؟

ج. تجسس لازم نيست.

نجس كردن وسايل ديگران

250. اگر انسان به مهماني رفت و بچّه اش فرش صاحب خانه را نجس نمود، آيا واجب است به صاحب خانه بگويد؟

ج. اگر از فرش در اعمالي كه در آن طهارت شرط است استفاده نمي شود، اعلام لازم نيست.

تذكّر نجاست

251. اگر چيز نجس را در جايي بشوييم و آنجا نجس شود، مثل اين كه آب لباس نجس جايي بريزد و محل رفت و آمد ديگران باشد، آيا لازم است به آنها بگوييم؟

ج. اگر ديگران از آنجا استفاده اي مي كنند كه مرتبط با اعماليست كه آن اعمال مشروط به طهارت است به آنها بگويند.

طهارت طفل و اشياي وي

252. آيا كودك و وسايل او جزو چيزهايي محسوب مي شوند كه در اختيار والدين هستند كه اگر ايشان آن وسايل را پاك بدانند مي توان آن وسايل را پاك دانست - مثلاً دست بچه اي زخم مي شود و آن بچه غايب مي شود و آنگاه كه بر مي گردد عين نجاست در دست او نيست و والدين بچه دست بچه را پاك مي دانند، آيا مي توان آن را پاك دانست و معلوم نيست كه خودش آن را شسته يا والدين او آب كشيده اند؟

ج. محكوم به طهارت است، مگر علم بر خلاف باشد.

غايب شدن مسلمان

253. اگر بدن، لباس، ظرف و يا وسيله فردي نجس شود، امّا خود او متوجه نگردد پس از خروج او از اتاق و ورود مجدد او به داخل، آيا بايد حكم به طهارت آن نمود؟

ج. علم او به نجاست در حكم به طهارت لازم نيست بنا بر اظهر پس مي توان حكم به طهارت آن نمود.

اسماي متبرّكه

آب كشيدن قرآن

254. آب كشيدن قرآن نجس، در صورت از بين رفتن آن پس از آب كشي چه حكمي دارد؟

ج. آب كشيدن قرآن نجس لازم است، هر چند قرآن غير قابل استفاده شود.

حرمت نوشتن قرآن با خون يا نجس ديگر يا متنجّس

255. نوشتن قرآن با خون يا نجس يا متنجّس ديگر چه حكمي دارد؟

ج. حرام است و حرمت آن از نجس كردن قرآن شديدتر است و محو آن لازم است.

دست زدن به قسمتي از اسامي متبرّكه

256. آيه و يا كلمه اي از قرآن مانند «اللَّه» قيچي شده است، دست زدن بدون وضو به آن آيه يا كلمه اشكال دارد؟

ج. جايز نيست.

257. آيا دست زدن به كلماتي مانند «بسمه تَعالي» يا «هو» يا كلمات فارسي مانند «خدا» و غيره بدون وضو اشكال دارد؟

ج. جايز نيست.

اسامي متبرّكه به زبان هاي ديگر

258. آيا كلماتي مانند «بسمه تعالي»

و «اللَّه» كه به زبان هاي خارجي نوشته شوند، جزو اسماي متبرّكه محسوب مي شوند.

ج. بله، جزو اسماي متبركه محسوب مي شوند.

سايه اسامي و عبارات متبرّكه

259. آيا دست زدن به سايه ي آيه ي قرآن كه مثلاً روي در حياط، آهن بري شده، بدون وضو اشكال دارد؟

ج. ظاهراً اشكالي ندارد.

دست زدن به آب با وجود كاغذ قرآن

260. دست زدن بدون وضو به آبي كه چند ورق از قرآن يا كلمه «اللَّه» در آن افتاده است، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

دفن و سوزاندن قرآن

261. دفن كردن يا سوزاندن قرآني كه قابل استفاده نيست چه حكمي دارد؟

ج. بايد در جايي كه موجب هتك و يا نجاست نشود دفن نمود و از سوزاندن اجتناب كرد.

نشستن روي روزنامه

262. آيا اگر شخصي بر روي روزنامه اي بنشيند كه ممكن است آيه يا حديثي روي آن نوشته شده باشد، اشكال دارد؟

ج. در صورت يقين يا اطمينان به چنين نوشتاري از كارهايي كه موجب هتك است، بايد اجتناب نمود.

دور ريختن روزنامه با اسامي متبركه

263. دور ريختن روزنامه يا كاغذهاي باطله كه داراي اسماي متبركه است، چه حكمي دارد؟

ج. از كارهايي كه موجب هتك است بايد اجتناب نمود.

استفاده از روزنامه براي بسته بندي

264. آيا استفاده كردن از روزنامه و مجلات باطله كه داراي اسامي متبركه و ائمه عليهم السّلام هستند، براي بسته بندي كردن سبزي جات يا پاك كردن شيشه و …

اشكال دارد؟

ج. در صورت عدم علم به وجود چنين اسمايي در آنها، اشكال ندارد.

چاپ الفاظ متبركه بر اشيا

265. چاپ كردن الفاظ جلاله و ائمه عليهم السّلام بر روي جاكليدي يا وسايل ديگر، چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه موارد استفاده آن، هتك محسوب نشود، بي اشكال است.

محو اسماي متبرّكه

266. از چه طريقي مي شود اسماي متبركه را از بين برد؟ آيا خط كشيدن روي آنها كافي است؟

ج. بايد به نحوي كه موجب هتك نشود به طور كامل آن را محو كند و يا در رودخانه يا چاه تميز بيندازد.

پاره كردن اسماي متبركه

267. قطعه قطعه كردن اسماي متبركه كه غير قابل خواندن شوند چه حكمي دارد؟

و آيا محو كردن اسماي مباركه و آيات قرآن و ساقط شدن حكم آنها با حذف و اضافه كردن حروف كافي است؟

ج. پاره كردن آنها جايز نيست، ولي محو كردن آنها جايز است.

اسماي متبركه افتاده در معابر عمومي

268. در مورد اسامي متبرّكه كه در خيابان ها بر روي زمين افتاده، آيا مسؤوليتي بر عهده كسي كه آن را ببيند هست يا خير؟ و نيز براي رفع اين مشكل چه بايد بكنيم؟

ج. كسي كه آنها را ببيند بايد آنها را بردارد و احترام كند.

اسماي حك شده بر محصولات آستان قدس رضوي

269. آستان قدس رضوي داراي كارخانه ها و محصولات فراواني است كه از جمله آنها كيك، ماست و … بر تمام بسته ها، كارتن ها و ظروف اين محصولات آرم «آستان قدس رضوي» حك شده است، آيا چاپ عنوان «رضوي» بر بسته هايي كه قطعاً در زباله و زير دست و پا ريخته مي شود جايز است؟

و آيا عابرين موظف به جمع آوري چنين نوشته هايي از سطح خيابان ها و معابر هستند؟ در صورت عسر و حرج در اين باب تكليف چيست؟

ج. اسم منسوب به امامان - مانند رضوي - هم مورد احتياط است.

اطمينان از عدم اسماي جلاله در اوراق

270. آيا هنگام انداختن اوراق امتحاني تصحيح شده در زباله يا سوزاندن آنها، بايد اطمينان حاصل شود كه اسماي متبركه در آنها نباشد؟

ج. خير، عدم اطمينان به بودن، رفع كننده تكليف است.

انداختن اسماي متبركه در جوي آب

271. انداختن اسماي متبركه در نهرها و جوي ها چه حكمي دارد؟

ج. اگر آب جاري دارد، مانعي ندارد.

افتادن سكه منقوش به اسم ائمه در دستشويي

272. اگر سكه ي 10 توماني كه نام مبارك حضرت رضا عليه السّلام روي آن است در دستشويي بيفتد و نتوان آن را بيرون آورد وظيفه ما چيست؟

ج. بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد، بر كسي كه آن را انداخته واجب است و اگر او اين كار را نكرد يا نتوانست انجام دهد، بر ديگران واجب مي شود و خرج آن از بيت المال داده مي شود و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، كساني كه مطلع هستند نبايد به آن مستراح بروند ولي وجوب اعلام، محل تأمل است.

بلعيدن صفحه قرآن توسط حيوانِ حلال گوشت

273. اگر حيوان حلال گوشتي صفحه اي از قرآن را ببلعد وظيفه صاحب حيوان چيست؟

ج. ظاهراً وظيفه اي ندارد.

خمير كردن قرآنهاي كهنه

274. آيا شرعاً قرار دادن قرآنهاي قديمي و بدون استفاده در دستگاه هايي براي خمير كردن آنها جايز است؟

ج. جايز نيست.

حك آيه ي قرآن بر قبرها

275. حك كردن آيات قرآن روي قبرها چه حكمي دارد؟

ج. اگر محل عبور و مرور است، جايز نيست.

276. آيا مسؤولان گورستان مي توانند از حك كردن آيات قرآن روي قبرها جلوگيري كنند؟

ج. بله مي توانند بلكه اگر در مورد هتك است واجب است جلوگيري نمايند.

277. محو كردن لفظ جلاله «اللَّه» يا آيه ي قرآن روي سنگ هاي قبر بدون اجازه ي صاحب آنها، در صورت دسترسي نداشتن به آنها، چه حكمي دارد؟

ج. اگر در معرض هتك است، جايز است.

آب كردن قطعه طلايي داراي اسم جلاله يا قرآن

278. گاهي روي قطعه يا شمش طلا، قرآن يا اسم جلاله حك شده است.

آب كردن چنين طلاهايي شرعاً چه حكمي دارد؟

ج. اگر موجب هتك آن نباشد اشكال ندارد، مانند محو كردن آنها.

نجس شدن نوار قرآن

279. اگر نوارهايي كه آيات قرآن در آنها ضبط شده است در فاضلاب بيفتد يا بسوزد، وظيفه ي ما چيست؟

ج. حفظ حرمت آنها خوب است.

قرار دادن قرآن در اختيار كافر

280. آيا جايز است كه معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايي، يا اهل كتاب قرار دهند؟

ج. اشكال دارد.

خال كوبي

281. آيا خال كوبي روي بدن و همچنين خال كوبي اسم هاي ائمه عليهم السّلام روي بدن اشكال دارد؟

آيا نجس نمودن و يا دست كشيدن بدون طهارت بر آنها حرام است؟

ج. خال كوبي اگر مشتمل بر ضرر رساندن قابل توجه به نفس نيست، اشكال ندارد و اما خال كوبي اسامي ائمه عليهم السّلام و نجس نمودن يا دست كشيدن بدون طهارت بر آنها، اشكال دارد.

استفاده از ظرف هاي داراي آيه هاي قرآن

282. حكم استفاده از ظروفي كه آيه هاي قرآن در آنها حك شده است، چيست؟

ج. اگر موجب نجس شدن نباشد مانعي ندارد، بلكه گاهي به آنها تبرّك هم مي شود.

متفرقه

واسطه در نجاست

283. چيز نجس تا چند واسطه نجس كننده است؟

ج. به هر مقدار كه واسطه پيدا كند، نجس كننده است.

نجس كننده بودن شيء نجس شده

284. فتواي معظم له اينست كه متنجّس مانند خود نجس، نجس كننده است حتّي با تعدّد واسطه به هر اندازه كه باشد، ولي وضعيت زندگي حقير به نحوي بوده و هست كه بدون حكم به پاك بودن واسطه سوم به بعد نمي توانم زندگي كنم، وظيفه ي من چيست؟

ج. در نجاست شيء كه با چيز نجس شده ملاقات كرده، فرقي بين كم و زيادي واسطه نيست، ولي لازم است از وسوسه اجتناب شود و تكليف به هر مقدار كه به عُسر و حرج برسد، منتفي است.

وسواس در نجاست و طهارت

285. شخص وسواسي در طهارت و نجاست چه حكمي دارد؟

آيا راهي براي نجات وي از وسوسه هست؟

ج. وسواسي كه غالباً پاك ها را نجس مي انگارد، بايد بنا بر تكليف شرعي از اين رويّه دست بردارد.

ملاك رطوبت سرايت كننده

286. ملاك رطوبت سرايت كننده كه براي نجس كردن اشيا ذكر شده چيست؟

مثلاً اگر كف زمين كاملاً خيس باشد و در گوشه اي از آن نجاستي قرار گرفته باشد تا چه ميزان اطراف آن محل نجس مي شود؟

ج. تا جايي كه خيسي آن به قدريست كه آب واحد متصل صدق مي كند.

حكم ترشح در موقع برطرف كردن نجاست

287. ترشحاتي كه در هنگام برطرف كردن نجاست پخش مي شود، چه حكمي دارند؟

ج. اگر با آب كر يا جاري مي شويند، پاك است.

پاك كنندگي مواد شيميايي

288. آيا تينر و ساير حلّال ها پاك كننده اند؟

ج. خير، پاك كنندگي در اصطلاح فقه با پاك كنندگي در اصطلاحات علوم ديگر هم چون شيمي و … متفاوت است.

دود و سوخته ي اشياي نجس

289. دود بنزين، گازوييل، نفت، چوب و ساير اشياي نجس پاك است يا نجس؟ آيا دوده، چربي و مواد باقي مانده از آنها پس از سوختن چه حكمي دارد؟

ج. بخار و دود و شعله اي كه از چيز نجس يا متنجس بر مي خيزد پاك است ولي اگر بخار به صورت عرق و مايع درآيد چه از نجس باشد و چه از چيز نجس شده، نجس است و بنا بر احتياط واجب بايد از چربي و رو غني كه از دود نجس و متنجس حاصل مي شود و بر سطوح مجاور آن مي نشيند اجتناب نمود.

گازوييل متنجّس

290. گازوييل متنجس بعد از سوخته شدن به صورت دوده در مي آيد آيا استحاله شده و پاك است؟

ج. احتياط واجب اجتناب است.

(به نحو مذكور در مسأله ي 198 رساله. )

تطهير ظروف و دستكش هاي پلاستيكي

291. ظروف و دستكش هاي پلاستيكي اگر نجس شود، آيا با آب كشيدن آنها بعد از برطرف شدن نجاست تطهير مي شود؟

ج. بله.

عدم سرايت نجاست با بخار حمام

292. آيا بخار حمام موجب سرايت نجاست مي شود؟

ج. خير.

آب كشيدن مهر نجس

293. آيا مُهري را كه نجس شده است مي شود آب كشيد و با آن نماز خواند؟

ج. بله.

تماس بدن با چيزهاي نجس

294. اگر چوب نجس شود چگونه بايد آن را تطهير كرد؟ اگر جايي از بدن با آن تماسي پيدا كند، آيا نجس مي شود؟

ج. اگر ظاهر آن نجس شده باشد، به وسيله ي آب قليل يا فرو بردن در آب كر و جاري پاك مي شود، ولي باطن آن پاك نمي شود، مگر اين كه در كر يا جاري به قدري بماند كه آب به باطن آن نفوذ كند، يعني آب به هر جايي از باطن كه يقين دارد نجاست به آنجا رسيده بود، برسد و بنا بر احوط بايد آب مطلق به باطن آن برود نه آب مضاف و قبلاً آن را براي تطهير باطن خشك كنند.

احكام نجاسات

1 و 2. بول و غائط

رطوبت مشكوك

295. رطوبتي غليظ و سفيد رنگ كه گاهي اوقات همراه با باد شكم و روده و يا در مواقعي به تنهايي از مخرج غائط خارج مي شود و شباهت بسياري نيز به اخلاطي دارد كه از گلوي انسان خارج مي شود، آيا پاك است يا نجس؟

ج. اگر همراه ذرّات باشد نجس است و در غير اين صورت اگر صدق عذره و غائط بر آن نكند، وجهي براي نجاست ندارد.

خروج عفونت

296. به علت ابتلا به كيست عفوني، از من عفونت خارج مي شود، آيا اين عفونت نجس است و موجب غسل مي شود؟

ج. اگر آن عفونت مخلوط به بول يا غائط باشد نجس است ولي موجب غسل نيست، مگر اين كه عفونت مخلوط با خون حيض و نفاس و استحاضه باشد.

297. اگر دكتر در ادرار كسي تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار، آبي با لزوجت و چسبندگي ببيند و احتمال قوي دهد كه مني است آيا آن آب حكم مني را دارد؟

ج. اگر خصوصيات مذكوره در مسأله ي 350 رساله را ندارد، حكم مني را ندارد؛ مگر علم يا اطمينان حاصل شود.

بول شيرخوار

298. آيا بول بچه شيرخوار پسر، نجس است يا نه؟ و فرقي با بول دختر دارد يا خير؟

ج. بلي نجس است، لكن نحوه ي تطهير آن آسان تر است كه در مسأله ي 163 رساله بيان شده است و بول دختر مثل بول پسر نيست بنا بر احوط.

299. اگر در مدفوع كودك اجزايي مثل تخم هندوانه و يا خاكشي و … وجود داشته باشد و پس از شستن كهنه ي كودك هنوز آن اجزا برطرف نشده باشد، آيا ظاهر آن اجزا به تبعيت از كهنه پاك مي شود؟

ج. به شستن پاك مي شود.

بخار بول

300. آيا بخار بول يا آب نجس شده نجس است؟

و اگر به صورت آب درآمد چه طور؟

ج. خود بخار پاك است ولي اگر به صورت عرق و مايع درآمد نجس است.

فضله جانوران حرام گوشت

301. در محل مسكوني ما پرندگان حرام گوشت از جمله كلاغ هاي بسياري زندگي مي كنند، آيا اجتناب از فضله هايي كه در محل زندگي آنها مي باشد لازم است؟

در صورت لزوم با توجه به رفت و آمد بسيار و نيز فصل بارندگي، رعايت اين مسأله موجب عسر و حرج شده است.

چون تقريباً با گذشت زمان جاي كمي وجود دارد كه در آنها فضله نباشد و از طرفي اشخاصي هم كه با آنها معاشرت مي شود يا مسأله را نمي دانند و يا بي توجّه اند، وظيفه چيست؟

ج. در فضله پرندگان حرام گوشت، اقوي نجاست است و وظيفه از جهت عسر و حرج - كه در شريعت نفي شده - در اينجا با جاهاي ديگر تفاوتي ندارد.

فضولات لاك پشت

302. فضولات لاك پشت چه حكمي دارد؟

ج. اگر خون جهنده دارد نجس است و در غير اين صورت، در حيواناتي كه خوردن گوشت آنان حرام است و در اجتناب و دوري از فضولات آنان عسر و حرج پيش نمي آيد، بنا بر احتياط واجب بايد اجتناب نمود.

فضله موش در خمير يا نان

303. اگر فضله موش در خمير يا نان ديده شود تكليف چيست؟

ج. تا وقتي كه به نجاست آبي كه با آن خمير كرده اند علم حاصل نشده باشد از مقداري از اطراف آن اجتناب شود و بقيّه پاك است.

جستجو براي پيدا كردن فضله

304. هرگاه در گندم فضله موش ديده شود، آيا جستجو در آن كه شايد بازهم باشد لازم است و اگر آن را آرد كنند محكوم به طهارت است؟

ج. جستجو لازم نيست و محكوم به طهارت است.

3. مردار

سوسمار خانگي

305. آيا ميته ي سوسمار خانگي نجس است؟

ج. اگر خون جهنده ندارد، پاك است.

مخلوط شدن پوست دست با مواد غذايي

306. گاهي هنگام خرد كردن يا رنده كردن مواد غذايي، تكه هاي كوچكي از پوست انگشتان دست، بدون اين كه متوجه شويم و يا دردي حس كنيم و يا خون بيايد با چاقو يا رنده بريده مي شود، آيا اين تكّه هاي كوچك نجس هستند؟

ج. بنا بر احتياط واجب، نجس است و بعد از جدا كردن تكه ي پوست، مواد غذايي مزبور، تطهير شود؛ البته اگر عرفاً پوست كنده شده بر آن صادق است، نه مثل ماليدن كشك در كشك مال.

پوست مار

307. اشيايي كه با پوست مار درست مي شود آيا محكوم به نجاست اند؟

ج. پوست مار اگر خون جهنده نداشته باشد، هيچ نوع آن، نجس نيست.

مايع كيسه ي جنين

308. آيا مايعي كه از كيسه آب جنين خارج مي شود، حكم نجاست را دارد؟

با توجه به اين كه ممكن است قبل از زايمان كيسه پاره شود و از طريق مجراي تناسلي زن خارج شود؟

ج. اگر خون نداشته باشد، پاك است.

چرم در بازار غير مسلمين

309. آيا وسايل چرمي كه از بازار غير مسلمانان خريداري مي شود، حكم به نجاست آن مي شود؟ و اگر اصل چرم بودن مشكوك باشد، وظيفه چگونه است؟

ج. با شك در چرم بودن، محكوم به طهارت است، مگر در صورت علم به نجاست و اگر چرم بودن آن محرز است، محكوم به عدم تذكيه و نجاست است؛ مگر در صورت احراز ذبح شرعي حيوان يا احراز اين كه قبلاً در درست مسلماني بوده و يا در بازار مسلمين بوده است.

توپ هاي چرمي

310. آيا توپ هاي ورزشي چرمي كه در بازار مسلمين فروخته مي شود يا توسط دولت اسلامي از خارج وارد مي شود و معمولاً واردات آنها از كشورهايي (هم چون چين، ژاپن، تايوان، آلمان و ساير كشورهاي) غير مسلمان است كه ذبح در آن جاها غير شرعي است، از حيث طهارت و نجاست چه حكمي دارند؟ بازي كردن با آنها كه احتمال آلودگي به نجاست زياد است چه حكمي دارد؟

ج. اگر از چرم حيوان است، بدون احراز ذبح شرعي محكوم به نجاست است.

بلي اگر در بازار مسلمين تهيه شود و احتمال داشته باشد كه احراز تذكيه حيوان را كرده اند، محكوم به طهارت است و بازي كردن با توپ نجس مانع ندارد و در صورتي كه يقين به ملاقات چرم نجس با بدن يا لباس - با رطوبت سرايت كننده پيدا شود - بايد براي عملي كه مشروط به طهارت است آن را تطهير كرد.

صابون با مواد وارداتي

311. اگر پيه را از كشورهاي غير اسلامي وارد كنند و با آن صابون بسازند چه حكمي دارد؟

ج. اگر تزكيه آن احراز نشود، محكوم به نجاست است.

نجاست بدن ميّت

312. آيا بدن ميّت مسلمان قبل از غسل دادن نجس است؟

و بدن در تماس با بدن او آيا نجس مي شود؟

ج. نجس است و در صورت وجود رطوبت سرايت كننده نجس مي شود و در صورت خشك بودن نيز احتياط مستحب آن است كه محل ملاقات شسته شود.

تماس با بدن ميّت

313. آيا تماس اشياي مرطوب با بدن ميّت، بعد و قبل از سرد شدن بدن باعث نجاست اشيا مي شود؟

ج. اگر تماس قبل از تمام شدن سه غُسل ميّت، باشد باعث نجاست است.

تيمّم ميّت

314. جنازه اي را به خاطر تعذّر، تيمّم بدل از غسل داده اند، آيا چنان چه چيز تَر به آن برسد نجس مي شود؟

ج. بنا بر اظهر نجس نمي شود.

غساله ميّت

315. غساله اي كه مستقيماً از بدن ميّت ترشح مي كند در زمان غسل پاك است يا نه؟

ج. در صورت اتصال به كر و تغيير نكردن غساله به واسطه تماس با ميّت پاك است و در غير اين صورت قبل از اتمام غسل ميّت نجس مي باشد.

استفاده از نخ بخيه نجس

316. گاهي پزشكان در عمل جراحي، از نخ بخيه اي استفاده مي كنند كه نجس مي باشد (مانند روده ميته). حكم آن را بيان فرماييد.

ج. اگر جزء بدن انسان شود - مثل پيوند كليه - مانعي ندارد.

موي موش

317. آيا موي موش پاك است؟

و اگر در هنگام نماز با ما باشد چه حكمي دارد؟

ج. پاك است، ولي مانع نماز است.

پاك بودن پياز مو

318. اگر انسان موي سر و يا ريش خود را بكند، آيا لازم است جاي آن را آب بكشد؟ آيا پياز مو نجس است؟

ج. خير، پاك است.

4. خون

جوش هاي بدن

319. جوش هاي غدّه مانندي كه در جاهاي مختلف بدن هست، كه گاهي از آنها مايع قرمزرنگ خارج مي شود كه مرتّب غدّه هايش مي تركد و حوله و صورت را آلوده مي كند و موجب عسر و حرج است، آيا حكم خون را دارد؟

ج. تشخيص اين كه خون هست يا نه با خود مكلف است و با علم به خون بودن، از حيث نجاست، اجتناب لازم است و براي نماز به مسأله ي 713 رساله رجوع شود.

تطهير زخم ها

320. زخمي را پس از خشك شدن محل زخم تطهير كرده و يقين به طهارت آن پيدا نموده ام؛ اما پس از مدتي متوجه شدم كه هنوز محل زخم خوني بوده است، تكليف عبادات و لباس ها و وسايلي كه در اين مدت با آن در ارتباط بوده ام چيست؟

ج. شايد خون موجود بعداً دوباره آمده كه در همان حالي كه مي بيند آن را تطهير مي كند و عبادات قبلي صحيح و آن وسايل هم پاك است.

321. اگر جايي از بدن خوني باشد و بعد فراموش كند و در حال بي توجّهي آنجا را زير شير آب بشويد و سپس يادش بيايد ولي مي بيند اصلاً خوني نمانده، آيا همين مقدار كافيست تا بنا بگذارد كه همه ي خون همان موقع برطرف شده است؟

ج. اگر يقين دارد كه بعد از زوال عين نجاست هم، آب بر جاي نجس جاري بوده، پاك است.

خون تخم مرغ

322. در رساله آمده:

از خوني كه در تخم مرغ مي باشد بنا بر احتياط بايد اجتناب كرد ولي اگر خون در زرده باشد سفيده پاك است و اگر در سفيده باشد زرده پاك است، كمي توضيح فرماييد؟

ج. منظور اينست كه چون پوست رقيقي زرده را احاطه كرده، نجاست از درون به بيرون و بالعكس سرايت نمي كند.

نجس بودن فرآورده هاي خوني

323. آيا فرآورده هاي خوني مثل پلاسما و سرم، نجس است؟

و اگر پاك است آيا ظرف آن به تبع، پاك مي شود؟

ج. نجس است.

افتادن خون خشك روي كف شير

324. موقع دوشيدن شير روي آن كف جمع مي شود حال اگر ذرّه ي خون خشكي روي آن كف بيفتد شير نجس مي شود؟

ج. طهارت آن مشكل است.

خون در خلط دهان و بيني

325. اگر خلطي كه از دهان و يا بيني خارج مي شود خوني باشد تمام محل تماس با آن خلط نجس است؟

ج. اگر قسمت خونيِ خلط نجس با ظاهر دهان و بيني تماس پيدا كند، فقط محل تماس نجس مي شود و تماس قسمت هاي ديگر يا قسمت خوني با باطن دهان و بيني، نجس كننده نيست.

نحوه ي آب كشيدن دهان و بيني پس از خون ريزي

326. موقعي كه بيني و دهان انسان خون مي افتد، آيا لازم است كه داخل بيني و دهان را آب بكشيم يا فقط بيرون آن كافي است؟

ج. شستن بيرون كافي است.

خون پشه

327. اگر انسان پشه را در حين مكيدن خون بكشد، آيا خون مذكور پاك است؟

اگر پس از مكيدن و پرواز باشد چه طور؟

ج. از خوني كه در حال مكيدن خارج مي شود و هنوز جزو پشه محسوب نمي شود، بايد اجتناب نمود. (توضيح كامل در مسأله ي 209 رساله آمده است. )

خون بر لباس

328. خون كمي در لباس مشاهده كردم اما نمي دانم چه خوني است، آيا محكوم به نجاست است؟

ج. تا وقتي علم به نجاست خون پيدا نشود كه آيا خون حيوان جهنده است يا خون پشه و امثال آن، محكوم به طهارت است.

خون مردگي زير پوست

329. خوني كه زير پوست كوبيده شده و خون مردگي پيدا كرده، چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه پوست روي آن سوراخ شده باشد اگر مقدار زمان زيادي از آن گذشته باشد، به گونه اي كه عرفاً آن را خون نگويند، پاك است و در غير اين صورت نجس محسوب مي شود و توضيح بيشتر در مسأله ي 105 و 106 رساله آمده است.

خون پس از ذبح حيوان

330. اگر انسان شك كند كه خون موجود در گوشت از خون هاييست كه بعد از ذبح شرعي در بدن حيوان مانده و در نتيجه پاك است يا از خون هاي هنگام تزكيه است، تكليف چيست؟

ج. احوط اجتناب است.

خون باقي مانده در بدن حيوان

331. طهارت خون باقي مانده در بدن حيوان ذبح شده ويژه حلال گوشت است يا حرام گوشت را هم شامل مي شود؟

ج. بنا بر اظهر در اين حكم فرقي بين آن دو وجود ندارد.

خون باقي مانده در اجزاي حرام حيوان

332. آيا خون باقيمانده در اجزاي حرام حيوان ذبح شده پاك است؟

ج. طهارت آن خالي از وجه نيست.

خون لثه

333. هنگام مسواك از لثه هايم خون جاري مي شود، آيا مسواكي كه در تماس با لثه ي خوني است، اما پس از بيرون آوردن خوني نيست پاك است؟

آب مضمضه، كه در آن خون مشاهده نمي شود چه طور؟

ج. در هر دو مورد احتياط در اجتناب است.

5. سگ

سگ شكاري

334. آيا سگ شكاري و يا سگ چوپان پاك است؟

ج. در حكم نجاست با سگ معمولي فرق نمي كند.

تغذيه گوسفند از شير سگ

335. اگر گوسفند از شير سگ بخورد، آيا گوشت آن نجس و حرام است؟

ج. خير، حلال است.

محل دندان سگ شكاري

336. آيا محل دندان هاي سگ شكاري بر بدن شكار را بايد شست؟

ج. تطهير لازم است.

خاك مالي ظروف كه سگ از آن خورده

337. چرا ظرفي كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده، بدون خاك مالي پاك نمي شود ولي گوشت شكار و غير آن كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده با آب قابل تطهير است؟

ج. چون حكم @تعفير (خاك مالي) مختص به ظرف است.

338. ظرفي را كه سگ ليسيده، با مواد شوينده قوي هم چون صابون، پودر لباس، مايع ظرفشويي و … مي توان پاك كرد و ضد عفوني نمود؟ آيا اين مواد مي توانند جايگزين خاك مال كردن ظروف شوند؟

ج. مواد شوينده نمي تواند جايگزين خاك مال كردن ظرف شود و براي تطهير آن كافي نيست؛ مگر در مواردي كه خاك مال كردن به واسطه ي ويژگي ظرف مشكل يا غير ممكن باشد.

عبور سگ از زمين خيس

339. اگر سگي بر زمين گل آلود يا برف راه رود، آيا زمين را نجس مي كند؟ و آيا پس از خشك شدن برف به واسطه ي آفتاب، زمين پاك مي گردد؟

ج. فقط همان محل عبور سگ نجس مي شود مگر آن كه زمين به مقداري خيس باشد كه نجاست آن به ديگر محل ها سرايت نمايد و در هر صورت اگر محل به واسطه آفتاب خشك شود پاك است.

340. آيا هنگامي كه باران بند مي آيد چنان چه سگي عبور كند، زمين نجس مي شود؟

ج. اگر زمين خيس باشد محل عبور سگ و جاهايي كه با رطوبت سرايت كننده به آنجا متصل است، نجس مي شود.

آب دهان سگ

341. در رساله درباره ي آب دهان سگ كه در ظرف ريخته، خاك مالي بنا بر احتياط، لازم دانسته شده است، آيا اين حكم فقط مربوط به ظرف است، يا چوب و گوشت و ميوه و سفره و … را هم شامل مي شود؟

ج. اين احتياط فقط مربوط به ظروف است.

342. اگر سگ، استخواني را كه ليسيده در ظرفي كه مايعي - مثل شير - دارد بيندازد آيا بايد ظرف را خاك مال كنيم؟

ج. احتياطاً ظرف خاك مال شود.

پاك شدن حيوانات

343. اگر ظاهر حيوان حرام گوشت يا حلال گوشت نجس شوند چگونه تطهير مي شوند، آيا همين مقدار كه عين نجاست برطرف شود پاك مي گردند؟

ج. با بر طرف شدن عين نجس پاك مي شود.

مايه ي پنير از خوك

344.

گفته شده است مايه پنيرهاي وارداتي به برخي از كشورهاي اسلامي از پودر خوك گرفته مي شود. حكم آن را اعلام فرماييد؟

ج. محكوم به طهارت است، تا اطمينان به نجاست حاصل شود.

ژلاتين استخوان خوك يا گاو

345. حكم ژلاتين كه از استخوان خوك يا گاو گرفته مي شود چيست؟

ج. آن چه از استخوان خوك باشد، نجس است و آن چه از استخوان گاو است، نيز اگر از كشور غير اسلامي آمده نجس است.

قلم مو با موي حيوان نجس

346. قلم موهاي نقاشي كه از خارج مي آيد و از موي سگ و خوك - كه نجس العين هستند - مي باشد، حكم فقهي اينها چگونه است؟

و خريد و فروش اينها چه حكمي دارد؟

ج. نجس است و خريد و فروش آن هم في الجمله جايز نيست.

6. مست كننده ها

حكم الكل

347. آيا الكل سفيد به فرمول 2

5 - كه از چغندر يا كشمش يا انجير يا خرما گرفته مي شود - نجس است؟

[البته اين الكل مست كننده هم هست ] و در صورت نجاست، در اكثر آزمايشگاه هاي دانشگاهي، براي آموزش درسي از آن استفاده مي شود كه محصول واكنش شيميايي آن، يك مادّه ي ديگري نظير اسيد و … مي شود، آيا محصول واكنش نجس است؟

و هم چنين در صنايع داروسازي از آن به عنوان يك حلّال استفاده مي شود، آيا دارو نجس است؟

ج. الكلي كه مست كننده باشد نجس است و با هر چه مخلوط شود آن هم نجس است و اگر در تركيبات، استحاله ي فراگير، صورت گيرد به اين كه تمام تركيبات مايع آن استحاله شود، نه فقط الكل، پاك مي شود.

الكل نجس

348. آيا الكل سفيد و زرد نجس است؟

ج. الكل مطلقاً مورد احتياط در نجاست است، مگر به گونه اي به دست بيايد كه از ابتدا مسموم كننده باشد نه مست كننده.

شامپوي مخلوط به الكل

349. آيا شامپو كه بعضي مي گويند الكل داخل آن است نجس است يا خير؟ و در صورت اطمينان وظيفه چيست؟

ج. اگر علم يا اطمينان به وجود الكل دارد، مقتضاي احتياط، اجتناب است.

آغشته شدن خون با الكل در تزريق

350. پرستار بعد از تزريق آمپول، پنبه ي الكلي كه تمام آن آغشته به الكل است روي موضع تزريق قرار مي دهد، چنان چه از محل تزريق خون خارج شود، آيا از طريق پنبه ي آغشته به الكل دست پرستار نجس مي شود؟

ج. اگر پنبه با خون نجس شده و الكل به دست سرايت كرده، دست نجس مي شود علي الاظهر و اگر پنبه با خون نجس نشود و فقط الكل به دست سرايت كند، دست نجس مي شود علي الاحوط.

خوردن الكل دارويي

351. در مواردي الكل حكم دارو دارد و خوردن آن ضرورت پيدا مي كند، در اين موارد خوردن الكل چه حكمي دارد؟

ج. فقط در مواردي كه معالجه منحصر به خوردن آن است، اكتفا به حد ضرورت جايز است.

باد كردن دانه هاي انگور

352. مقداري انگور در مقابل آفتاب گذاشته شده تا پس از خشك شدن مويز شود. اكنون دانه هاي آن باد كرده آيا دانه هاي انگور نجس مي باشند است؟

ج. ملاك، علم به جوش آمدن مغز آن با آفتاب است، كه در اين صورت بنا بر اظهر نجس است.

شيره ي انگور

353. حكم شيره ي انگور كه از جوشاندن آب انگور (با ذهاب ثلثين) به همراه خاك مخصوص به دست مي آيد و رنگ آن تقريباً قهوه اي و غليظ است چيست؟

آيا خاك كه همراه آن است پاك مي باشد؟

ج. از حيث طهارت و نجاست اشكالي ندارد و هم چنين اگر خاك در شيره مستهلك شود - كه نوعاً هم اين چنين است، خوردن آن هم بي اشكال است.

انگور و آب انگور

354. در توضيح المسائل فرموده ايد كه اگر انگور و آب انگور به واسطه ي پختن يا غير آن جوش آيد بنا بر اقوي و احوط نجس و خوردن آن حرام است.

سؤال اينست كه بعضي از انگورها را تدريجاً براي سركه شدن مي ريزند و ممكن است وقت ريختن انگور بعدي، انگور اوّلي جوش آمده و نجس شده باشد و انگور دوّمي يا سومي را نجس كند، آيا به واسطه سركه شدن، مجموع انگورها پاك خواهد شد؟

ج. با سركه شدن، مجموع پاك مي شود.

خرما و كشمش پخته شده

355. خوردن كشمش و خرما در ميان شيريني هايي كه با پخت مستقيم و يا غير مستقيم هم چون فر و … تهيه مي شود اشكال دارد؟

و در صورت نجاست، آيا تمام شيريني نجس است يا همان قسمتي كه خرما و كشمش وجود دارد؟

ج. اگر موقع پختن جوش بيايند احتياطاً نجس است و هر مقدار از اطراف خود را كه پس از جوش آمدن، علم حاصل است رطوبت نجس آنها سرايت كرده است نجس مي كند.

356. كشمش و خرما را اگر در آب بجوشانند يا سرخ كنند آيا نجس مي شود؟ اگر سوخته شده باشد چه طور؟

ج. بنا بر احتياط واجب نجس مي شود.

شيء خارجي در ظرف سركه

357. شخصي مقداري كشمش جهت سركه ريخته و در ضمن آن چند دانه نخود يا عدس و … در آن بوده است، آيا پاك است؟

و در صورت نجس بودن آيا سركه اي به دست آمده نجس است؟

ج. پاك است.

چربي در ظرف سركه

358. گاهي در ظرف چربي، انگور مي ريزند كه سركه گردد. پس از سركه شدن، چربي هاي روي آن بالا مي آيد. آيا چربي ها نيز به تبعيّت، پاك مي شود؟

ج. احتياط در اينست كه اوّل ظرف را از آن چربي ها پاك كنند.

تهيه سركه با مواد شيميايي

359. در صورتي كه آب انگور به واسطه مواد افزودني شيميايي يا … تبديل به سركه شود، پاك است؟

ج. بله، پاك است.

ملاك در تثليث

360. مي دانيم در تثليث شيره ي خرما به غليان، بايد آن را با آب جوشاند، آيا ملاك در تثليث شيره ي خرما به غليان (كم شدن دو سوّم) خرما با همان آب خارجيست يا خود خرما به تنهايي؟

ج. ملاك در تثليث، همان شيره ي خرماي به جوش آمده نزد عرف است، نه خود خرما به تنهايي.

حكم مشروبات

361. عرق و شراب چه فرقي دارند و حكم آنها چيست؟

ج. هر چه مُسكر (مست كننده)، باشد حرام است.

7. كافر

حكم تماس با كافر اهل كتاب

362. كافر چه كسي است؟

حكم تماس با اهل كتاب چيست؟

ج. تعريف كافر در مسأله ي 110 رساله آمده است و اهل كتاب هم، كافر و نجسند.

363. مراد از اهل كتاب چه كساني هستند؟

ج. منظور يهود و نصاري و مجوس هستند.

نظر اسلام در مورد اهل كتاب

364. نظر اسلام را دربارهي ارمني، مسيحي، كليمي، يهودي و زرتشتي بفرماييد.

ج. همه كافر بوده و نجس هستند.

365. اَرامنه اي كه در ايران زندگي مي كنند، چه حكمي دارند؟

ج. در حكم با ساير كافران يكسان مي باشند.

ارتباط با مسيحيان

366. حكم دست دادن با مسيحيان چيست؟

ج. مثل ساير كفّار هستند.

معاشرت با اهل كتاب

367. آيا مي توان با اهل كتاب معاشرت داشت و از طعام آنها استفاده كرد؟

ج. آنها كافر و نجس هستند.

فرقه بهاييت

368. معاشرت، غذا خوردن و رفت و آمد با فرقه بهاييّت چه حكمي دارد؟

ج. آنها كافر و نجس هستند.

نجاست ذاتي و ظاهري

369. چرا كساني كه از دين اسلام خارج اند، نجس هستند؛ با اينكه مي بينيم بهداشت و نظافت را رعايت مي كنند؟

ج. نجاست كفّار ذاتيست و با رعايت بهداشت و نظافت ظاهري متفاوت است.

اهل حق

370. اهل حق يا علي الهي ها پاكند يا نجس؟

ج. نجسند.

عدم جواز ورود افراد غير مسلمان به حرم ها

371. از آيا ورود افراد غير مسلمان در اماكن مقدسه مانند حرم امامان و حرم حضرت معصومه عليها السّلام جايز است؟

ج. چون آنها نجس اند، نبايد به آن اماكن وارد شوند.

فرقه هاي صوفيّه و دراويش

372. فرقه هايي از قبيل صوفيه و دراويش حتي شيخيه با وجود افكار خاص و اعمال خاص، نجس اند يا پاك؟

ج. انواع مختلف دارند و در حكم مختلفند، تا وقتي كه مسلمان بر آنها اطلاق شود پاك اند.

مسلمانان غير شيعه

373. كساني كه شش امامي يا هفت امامي اند، يا فرقه هاي صوفيه و … آيا پاك هستند؟

ج. از آنجا كه فرقه هاي مختلفي وجود دارد، هر يك ممكن است حكم مستقلي داشته باشد؛ ولي به صورت كلّي هر كسي كه بر وي مسلمان اطلاق شود، پاك است.

توهين به مقدسات

374. آيا توهين و فحاشي به مقدسات مانند قرآن و معصومين «العياذ باللَّه» باعث ارتداد مي شود؟ تكليف كساني كه مي بينند مكرّر شخصي توهين مي كند چيست؟

ج. اگر كسي اعم از مسلمان يا غير مسلمان به يكي از دوازده امام عليهم السّلام دشنام دهد يا با آنها دشمني نمايد نجس است.

(به مسأله ي 114 رساله رجوع شود. )

375. ممكن است برخي افراد هنگام عصبانيت و يا در فشار مشكلات زبان به كفرگويي باز كنند، آيا اين افراد حكم مرتد را دارند و آيا سلب اختيار نسبت به اين افراد صادق است يا نه؟ و چنان چه بعد از رفع عصبانيت توبه كند مقبول است يا نه؟

ج. واجب است توبه كند و از اين كلمات به زبان نياورد و اگر از حال اختيار خارج شده و چنين كلامي گفته باشد، مرتد نيست و بين كفرگويي و سب تفاوت است.

پيوند زدن بدن كافر به مسلمان

376. اگر جزيي از بدن كافر را به بدن مسلماني پيوند بزنند چه حكمي دارد؟

پاك است يا نجس؟

ج. بعد از آن كه جزو بدن مسلمان شد، پاك است.

مخفي نمودن كفر و نجس شدن اشياي خانه

377. شخصي قبلاً كافر بوده و اين كفر خويش را از خانواده اش كه مسلمان هستند مخفي نگه مي داشته و بدين ترتيب باعث نجاست بسياري از اشيا و اماكن مورد ابتلا شده حالا كه به اسلام برگشته تكليف چيست؟

با توجّه به اين كه تطهير آن همه ي اشيا عسر و حرج دارد و دليل آن را براي اطرافيان نمي شود توضيح داد.

ج. تطهير موارد مشكوكه لازم نيست و تطهير موارد معلومه تا به حد عسر و حرج نرسيد، براي استفاده ي مشروط به طهارت، لازم است.

مرتد كيست؟

378. مرتد به چه كسي مي گويند و آيا اگر فرد مسلماني بخواهد به يكي از اديان پيامبران اولو العزم بپيوندد، مرتد محسوب مي شود؟

ج. بله مرتد مي شود، در اين رابطه به مسأله 1946 رساله رجوع شود.

انتخاب ديني ديگر

379. مسلماني كه به دين ديگر بپيوندد، حكم دين در مورد او چيست و از لحاظ اخروي چه سرنوشتي دارد؟

ج. حكم او مرتد فطريست كه وجوب قتل و جدا شدن زوجه اش و تقسيم مالش بين ورثه از جمله احكام مرتد فطريست و در آخرت نيز اهل عذاب است.

8. عرق جنب از حرام

380. شخصي كه جنب از حرام بوده و غسل كرده و بعد از مدّتي مثلاً دو ساعت بعد در بدن خود مانعي ببيند كه قبل از غسل هم وجود داشته، آيا با فرض بطلان غسل بايد از عرق جنب از حرام، هم چنان اجتناب كند؟

ج. گرچه نجس نيست ولي با بدن يا لباسي كه به آن آلوده شده تا خشك نشده است، نماز نخوانند.

381. آيا در عرق جنب از حرام فقط در نماز، اجتناب لازم است، يا در هر جايي كه طهارت بدن و لباس لازم است مثل طواف نيز اجتناب لازم است؟

ج. فرقي نمي كند، هر مورد كه در موانع با نماز مشترك است، هر چند به احتياط لزومي، اجتناب از آن لازم است.

382. اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسي كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد، نماز خواندن با آن چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

9. حيوان نجاست خوار

383. آيا گوشت حيوان حلال گوشت كه ذبح شرعي شده ولي نجاست خوار بوده، پاك است يا نجس؟

ج. حيوان نجاست خوار ذبح شرعي مي شود و پاك مي گردد بنا بر طهارت آن كه اظهر است، لكن خوردن آن جايز نيست، مگر اين كه قبل از ذبح استبرا شده باشد.

384. حيوان با خوردن چه نجاستي «جلال و نجاست خوار» محسوب مي شود؟ آيا فقط با عذره انسان است يا هر نجاست ديگري هم چون خون نيز وي را نجاست خوار مي نمايد؟

ج. فقط با عذره انسان بدون اختلاط و به نحو عادت كردن به خوردن آن است

و گوسفندي كه گوشت آن از خوردن شير خوك روييده باشد بنا بر احوط ملحق به نجاست خوار است.

385. اگر به حيوان غذاي نجس شده بدهند، نجاست خوار محسوب مي شود؟

ج. خير.

احكام تخلّي

دستشويي هاي رو به قبله مدرسه و …

386. ساختمان هاي دولتي [مثل مدرسه ] كه تعدادي از دستشويي هاي آن رو به قبله ساخته شده است، آيا دانش آموزان مي توانند از آن استفاده كنند؟

ج. فرد غير بالغ تكليف ندارد و بالغين بايد مراعات كنند و در اين گونه موارد براي تغيير بنا اقدام كنند.

افتادن اشياي محترم در دستشويي

387. اگر سكّه اي - كه اسماي محترمه دارد - در دستشويي بيفتد، با توجّه به هزينه ي آن كه براي بعضي افراد صرف آن مقدور نيست و با توجّه به انحصار دستشويي، آيا مي توان از آن براي تخلّي استفاده كرد؟

ج. آنچه ذكر شد، مجوّز هتك نيست و تطهير آن ممكن است به اجراي آب زياد متصل به كر، به گونه اي سكه را احاطه كند و اگر مسير آن متصل به فاضلاب شهري است، از محل ابتلاي او پس از تطهير مذكور خارج مي شود.

شك در سرايت بول و غايط

388. اگر فردي شك كند كه آيا بول يا غائط از مخرج تجاوز كرده يا نه، آيا مي تواند بنا بر عدم تجاوز بگذارد؟

ج. بلي و ميزان صدق عرفي استنجا است.

آب كشيدن عورت با آب قليل

389. آيا اگر عورت را در هنگام آب كشي با آب قليل يك مرتبه به صورت مستمر آب بريزند، پاك مي شود يا حتماً بايد دو يا سه مرتبه آب قطع و وصل شود؟

ج. يك مرتبه به صورت مستمر كفايت مي كند، به صورتي كه بعد از زوال عين نجاست، آب بر آن جريان پيدا كند؛ بنا بر كفايت يك مرتبه آب ريختن در تطهير خصوص مخرج بول با آب قليل، كه در مسأله ي 71 رساله توضيح داده شده است.

توالت رو به قبله

390. اگر انسان در منزل ديگران متوجه شود كه توالت رو به قبله ساخته شده است، آيا وظيفه دارد صاحب خانه را مطلع سازد؟

ج. در موردي كه مستند به ابتلاء او است، تذكر بدهد.

توالت فرنگي

391. در كشورهاي غير مسلمان كه در ساخت توالت ها سمت قبله رعايت نمي شود، تكليف چيست؟

ج. شخص مسلمان بايد وظيفه اش را در رعايت سمت قبله، هنگام نشستن، رعايت كند.

پوشش بدن از مميّز

392. اگر شك داشته باشيم كه بچه اي مميّز شده يا نه، آيا واجب است كه خود را از وي بپوشانيم؟

ج. خير، واجب نيست، اگر چه احتياط خوب است.

همراه داشتن دعا، تربت و انگشتر

393. حكم همراه داشتن دعا، تربت و انگشتر با اسماي متبركه، در هنگام تخلي چيست؟

آيا گذاشتن در جيب پايين يا بالا كفايت مي كند؟ يا بايد كلاً از بردن آنها به تخلي اجتناب كرد؟

ج. ميزان صدق عرفي هتك است، كه بايد اجتناب شود.

سكه با اسم امام رضا در جيب

394. سكه هاي ده توماني رايج منقش به اسم امام رضا عليه السّلام است، اگر هنگام تخلي اين سكه ها در جيب باشد اشكال دارد؟

و در صورتي كه هنگام نشستن، سكه در جيب و زير پا قرار گيرد، آيا موجب بي احترامي مي شود؟

ج. چنان چه ذكر شد، ميزان صدق عرفي هتك است، كه بايد اجتناب شود.

تخلّي عشاير و چادرنشين ها

395. عشاير و چادرنشين ها - به خصوص در هنگام كوچ، آب كافي براي تطهير ندارند، آيا چوب و سنگريزه براي تطهير مخرج بول آنها كفايت مي كند؟ و آيا آنها با اين حال مي توانند نماز بخوانند؟

ج. خير، كافي نيست و بايد براي نماز، خود را با آب تطهير كنند - چنان چه در مسأله ي 71 رساله بيان شده است - و در صورت ناچاري، حكم نماز خواندن با بدن و لباس نجس در حال اضطرار جاري است.

كشف عورت جهت است خدام

396. است خدام در بعضي از شركت ها و مؤسسات و … مستلزم معاينات پزشكيست - كه گاهي مشتمل بر كشف عورت است، آيا اين عمل در صورت نياز جايز است؟

ج. جايز نيست و اضطراري كه به واسطه آن كشف عورت، اجازه داده شده است، فقط در ضرورت هاييست كه انجام آن منحصر بر كشف عورت است.

يكي بودن چاه توالت و آشپزخانه

397. آيا اگر چاهي كه آب توالت به آن مي ريزد، با چاه آشپزخانه - كه اضافه آب و مواد غذايي هم چون برنج، نان و … در آن ريخته مي شود - يكي باشد، آيا اشكال دارد؟

ج. بهتر است متعدد باشند.

پاك كردن محل غايط با سنگ

398. اگر محل غايط را با سنگ يا دستمال پاك كنند، آيا برطرف شدن لزجي غايط از محل لازم است يا نه؟ و آيا اگر انسان عرق كند و يا محل غايط خيس شود، موجب نجاست بدن يا لباس مي شود؟ و آيا در اين صورت مي توان با اين بدن و لباس نماز خواند؟

ج. هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غايط را با شرايطي كه در مسأله ي 74 رساله ذكر شده، برطرف كنند، بنا بر اظهر مخرج پاك مي شود و نماز خواندن مانعي ندارد و چنان چه چيزي هم به آن برسد، نجس نمي شود و ذره هاي كوچك و لزوجت محل، اشكال ندارد، مگر اين كه آن مقداري كه معمولاً به وسيله سنگ و كهنه از بين مي رود، باقي بماند.

بول در آب فراوان

399. اگر كسي در زير دوش، درون رودخانه يا … بول كند، جهت تطهير لازم است لباس هاي خود را فشار دهد و محل بول را دست بكشد؟

ج. فشار دادن در تطهير با آب كثير، لازم نيست؛ اما دست كشيدن محل بول نقشي جز ازاله ي عين نجاست ندارد.

منظور از عورت چه قسمتي از بدن است

400. در بحث تخلي - كه پوشاندن عورت لازم است - مراد از عورت چه قسمتي از بدن مي باشد و آيا ران و باسن، زير شكم و بالاي آلت و نيز ما بين دبر و بيضتين جزو آلت شمرده مي شود؟

ج. مراد از عورت - در باب تخلي - در زن قُبُل و دبر او به تنهاييست و در مرد قُبُل و دُبُر و بيضتين اوست و قسمت هاي ديگر عورت محسوب نمي شود، هر چند موهاي روييده شده ي اطراف آلت، بهتر است پوشانده شود، همان گونه كه مستحب است از ناف تا ساق پوشيده شود؛ بلكه بهتر است هنگام تخلي در مكاني قرار گيرد كه اصلاً كسي او را نبيند.

تخلي رو به قبله يا بدون پوشاندن خود

401. اگر كسي در مكاني قرار گيرد كه يا بايد رو به قبله تخلي كند تا در منظر ديگران نباشد، يا در منظر ديگران رو از قبله بگرداند، كدام يك را بايد برگزيند؟

ج. اگر براي آن كه نامحرم او را نبيند، ناچار شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند.

مراد از ازاله عين نجس در بول

402. در نجاساتي هم چون بول - كه عين ندارد، گفته مي شود پس از برطرف شدن عين نجس يك يا دو بار آب ريخته شود، منظور چيست؟

و اگر بول كه در يك محل ريخته شده، خشك شده باشد، آيا به آن زوال عين اطلاق مي شود؟

ج. چون عين بول با آب ريختن زايل مي شود، ذكر مطلب فوق براي تذكر اينست كه شستني كه زايل كننده عين بول است با شستني كه پاك كننده محل است و اين دو از نظر حكم متفاوت هستند، اشتباه نشود و بول پس از خشك شدن، اگر جرمي از آن نماند، زوال عين آن مي شود.

برجستگي عورت از پشت شورت

403. برخي از شورت ها به قدري چسبان و كوتاه است كه فقط عورت را مي پوشاند و تمام حجم عورت از آن نمايان است، آيا پوشيدن و يا نظر به افرادي با اين پوشش، اشكال دارد؟

ج. اگر معرضيّت براي مفسده دارد، اشكال دارد.

آداب رفتن به توالت

404. لطفاً آداب تخلي را بيان فرماييد؟

ج. از جمله آدابي كه بهتر است رعايت شود آن است كه در وقت داخل شدن، پاي چپ را پيش گذارند و در هنگام خروج پاي راست را اوّل بيرون نهند و نيز گفتن «بسم اللَّه» و دعاهاي وارد شده نيز مستحب است.

همچنين خوب است هنگام تخلي سر پوشيده باشد

و مستحب است در پايان تخلي، مردان استبراء نمايند. ( جهت توضيح بيشتر در اين رابطه به مسأله ي 83 تا 85 رساله مراجعه شود. )

ذكر گفتن

405. آيا در هنگام تخلي ذكر گفتن اشكال دارد؟

ج. خير، اشكال ندارد.

مكروهات رفتن به توالت (تخلي)

406. لطفاً اموري كه هنگام رفتن توالت بهتر است ترك شود را بيان فرماييد؟

ج. نشستن فرد در كنار راه، كنار نهر و چشمه و محل افتادن ميوه و درب خانه ها و نيز رو به آفتاب و ماه و رو به باد، بول نمودن و نيز در زمين سخت بول كردن و در سوراخ حيوانات و داخل آب راكد يا جاري و نيز در جايي كه موجب لعن انسان بشود و همچنين خوردن و آشاميدن در حال نشستن و مسواك كردن در حال تخلي و شستن خود با دست راست و يا تطهير خود با دست چپي كه انگشتر با نقش اسماي خداوند در آن باشد (البته اگر موجب آلودگي نشود مكروه است و در غير اين صورت حرام است) و سخن گفتن - به غير ذكر خداوند و خواندن «آية الكرسي» يا حكايت اذان و يا گفتن «يرحمك اللَّه» به كسي كه عطسه مي كند، اگر چه مورد روايت، تحميد خود عطسه كننده است - و سر بالا بول نمودن مرد و همچنين از بلندي بول كردن و تخلي ميان قبر كردن و زياد نشستن در توالت، از جمله چيزهاييست كه ترك آن در هنگام تخلّي مطلوب مي باشد.

مشقت در يافتن قبله

407. اگر انسان به واسطه فشار غايط و بول توانايي تفحص از جهت قبله را نداشته باشد، وظيفه او چيست؟

ج. مي تواند به گمان خود عمل كند، در غير اين صورت وظيفه اي ندارد.

آب پس از بول

408. گاهي پس از بول آبي خارج مي شود كه چسبندگي زيادي داشته و به آساني از آلت و دست پاك نمي شود، اگر پس از تطهير هنوز چسبندگي آن وجود داشت، تكليف چيست؟

ج. اگر چسبندگي تنها حالت پوست باشد و عرفاً جرمي از آن نمانده باشد، پاك شده است.

استبراء

بقاي بول يا بيرون آمدن آن پس از استبرا

409. پس از استبرا احساس مي شود كه چند قطره بول در مجرا مانده يا بيرون مي آيد.

وظيفه مكلّف براي نماز و وضو چيست؟

ج. نجس و مبطل وضو نيست، مگر با يقين به بول بودن آن يا خروج بول با آن.

رطوبت مشتبه پس از استبرا

410. يكي از مشكلات من اينست كه پس از هر مورد تخلّي، بعد از مدتي چند قطره آب خارج مي شود كه تا به حال با عمل استبرا، بنا بر پاك بودن آن مي گذارم. سپس سعي كردم براي خواندن نماز مواقعي را انتخاب كنم كه از وقت تخلي دور باشد.

آيا لازم است براي نماز لباس و بدن را پاك كنم يا با وجود سختي، لازم است لباس را عوض كنم؟ اگر تا به حال نمازهاي من فاقد طهارت بوده است، مرا براي جبران نمازهاي گذشته راهنمايي فرماييد و آيا با وجود اخلاص در اين نمازها و كثرت آنها، لازم است همه را قضا كنم؟

ج. اگر پس از استبرا رطوبت مشتبه خارج شود، محكوم به طهارت است و اللَّه العالم.

احساس رطوبت بعد از بول

411. رطوبتي را كه بعد از بول در خود احساس مي كنم، پاك است يا نجس؟

ج. اگر اصل خروج آن مشكوك است، اثري ندارد و اگر رطوبت خارج شده و مشكوك بعد از استبراء باشد پاك است.

شك زياد در تطهير و استبراء

412. كسي كه عادت او شستن مخرج بول يا غايط و استبرا است، اگر زياد شك مي كند كه آيا مخرج بول و غائط را شسته يا استبراء كرده چه كند؟

ج. اگر در صحّت آنها زياد شك مي كند اعتنا نكند، ولي اگر در اصل تحقّق آنها شك مي كند، اگر چند مرتبه اعاده كند، سبب مي شود كه از اين به بعد غفلت و فراموشي نيايد و اين مورد از موارد وسواس نيست.

پاك بودن مذي

413. آيا در صورتي كه مذي با شهوت تنها هم خارج شود، بازهم پاك است؟

ج. بله اگر استبراء از بول كرده باشد، پاك است.

است براي خانم ها

414. آيا زنان همانند مردان است براي از بول بايد انجام دهند؟

و در صورت استحباب، نحوه ي آن چگونه است؟

ج. استبراء درباره ي زنان نيست و سزاوار است كه بعد از بول اندكي آرام گيرند و تنحنح نمايند و فرج خود را به طرف عرض، فشار دهند و تمام رطوبت هاي مشتبهي كه از آنان خارج مي شود، پاك است و نقض كننده طهارت نمي باشد.

احكام وضو

نيّت وضو

نيّت براي وضوي نماز مستحبي

415. آيا براي خواندن نماز مستحبي، هنگام وضو، نيّت ضرورت دارد؟

ج. هر وضويي نيّت لازم دارد.

نيّت با وضو بودن

416. در هنگام وضو آيا صرف نيّت با وضو بودن كفايت مي كند و آيا با اين وضو مي توان نماز خواند؟

ج. كفايت مي كند و مي توان با آن نماز خواند.

نيّت در وضو گرفتن

417. براي وضو گرفتن، چه نيتي بايد كرد؟

ج. يكي از اعمال واجب يا مستحب را بايد نيّت كند يا همان با وضو بودن را نيت نمايد. (توضيح بيشتر در مسأله ي 326 رساله آمده است. )

وضو به قصد دائم الوضوء بودن

418. وضو گرفتن به قصد اين كه دائم الوضوء باشد، آيا براي نماز خواندن كفايت مي كند؟

به نيّت با وضو بودن چه طور؟

ج. كفايت مي كند.

قصد رفع حدث براي وضو

419. آيا قصد رفع حدث براي وضو كافي است؟

ج. بازگشت آن به همان طهارت داشتن است كه كفايت مي كند.

وضو براي خنك شدن

420. آيا كسي كه براي خنك شدن وضو مي گيرد وضويش صحيح است؟

ج. خير صحيح نيست، به ذيل مسأله ي 284 رساله (شرط

هشتم)

مراجعه شود.

نيّت بطلان وضو در حين يا بعد وضو

421. لطفاً حكم نيّت و قصد باطل نمودن وضو در اثناي وضو و بعد از وضو را بيان فرماييد؟

ج. نيّت باطل كردن وضو، باطل كننده آن نيست، مگر آن كه يكي از مبطلات از انسان صادر شود.

وضو به نيّت نماز واجب قبل از وقت

422. آيا وضو به نيّت نماز واجب قبل از وقت نماز صحيح است يا خير؟

ج. اگر بخواهد وضوي واجب را نيّت كند، خير. براي توضيح بيشتر به مسأله 324 و 325 رساله مراجعه شود.

شستن صورت

مراد از مرتبه در وضو

423. در رساله فرموده ايد كه در وضو، شستن صورت و دستها در مرتبه ي اوّل واجب، مرتبه ي دوّم مستحب و مرتبه ي سوّم حرام است، آيا مراد از مرتبه، ريختن آب است؟

يا منظور دست كشيدن است؟

ج. ميزان ريختن آب يا دست كشيدن نيست، بلكه شستن تمام عضوست كه گاهي با چند بار ريختن آب، يك بار شستن حاصل مي شود.

سه مرتبه شستن در وضو

424. اگر صورت و دست راست را سه مرتبه بشويند ولي دست چپ را دو دفعه بشويند تا براي مسح مشكلي ايجاد نشود، آيا وضو صحيح است؟

ج. در صورتي كه به قصد قربت خلل بزند و يا مسح به آب زايد شود، وضو باطل است.

مخلوط شدن آب دهان با آب صورت

425. در موقع وضو كه صورت شسته مي شود اگر مقداري از آب دهان با آب صورت مخلوط شود، وضو چه حكمي دارد؟

ج. اگر مستهلك شود يا بعد از مقدار واجب از غَسْل باشد، مانعي ندارد.

ملاك بار اوّل و دوم در شستن اعضا

426. شروع بار دوم قبل از اتمام بار اوّل در شستن اعضاي وضو چه حكمي دارد و آيا اصلاً بار دوم حساب مي شود؟

ج. تا بار اوّل كاملاً تمام نشده، بار دوم معنا ندارد.

شستن سه بار در وضو

427. شستن بار سوم كه در وضو حرام است، آيا باطل كننده وضو و نماز نيز هست؟

ج. فقط حرام است و باطل كننده نيست؛ مگر در دست چپ كه آب خارج محسوب شده و مسح را دچار اشكال مي نمايد.

شك در رسيدن آب به همه جاي عضو

428. اگر هنگام وضو در رسيدن آب به همه جاي عضو شك كند، چه كاري لازم است؟

ج. اگر بعد از وضو باشد آن شك اعتبار ندارد و اگر در اثناي وضو باشد موضع مشكوك را بشويد، البته اگر شك او از وسوسه نيست.

چند بار دست كشيدن اعضا جهت اطمينان

429. هنگام وضو اگر چند مرتبه دست بكشيم تا اطمينان پيدا كنيم كه آب رسيده است، آيا اشكالي دارد؟

ج. خير اشكال ندارد تا وقتي كه منجر به وسواس نشود.

شستن لب در وضو و غسل

430. آيا شستن لب هم جزو اجزاي واجب غسل و وضو حساب مي شود يا خير؟

ج. آن مقداري از لب ها كه از ظاهر صورت به شمار مي رود، لازم است شسته شود.

رساندن آب به زير ابرو

431. آيا بايد در وضو آب را به زير موهاي ابرو هم رسانيد، يا اگر به ظاهر اكتفا شود، وضو صحيح است؟

ج. اگر پوست زير ابرو پيدا نيست، شستن ظاهر آن كافيست و اگر پيداست و يا مشكوك است، بنا بر احتياط واجب بايد آب را به زير ابرو هم برساند.

شستن صورت با دو دست

432. معمولاً در وضو صورت را با يك دست مي شويند آيا تفاوتي بين شستن با يك دست و شستن با دو دست هست؟

ج. خير

محل ريختن آب روي صورت در وضو

433. آيا هنگام شستن صورت در وضو حتماً بايد آب را از محل رويش مو بريزيم يا اين كه مي شود از پايين تر - مثلاً بالاي ابروها - ريخت و بعد دست كشيد؟

ج. در جهت شستن به نيّت وضو، رعايت ترتيب عرفي از بالا به پايين لازم است ولي ريختن آب به پايين تر اشكال ندارد.

اندازه صورت براي شستن آن

434. آيا در وضو لازم است آب به همه صورت برسد، يا فقط به همان مقدار كه پهناي دست آن را فرا مي گيرد كافي است؟

ج. مقدار فاصله بين انگشت شست و انگشت مياني به اضافه ي مقدار كمي براي يقين، لازم است شسته شود و غير از آن ضرورتي ندارد كه شسته شود. (توضيح بيشتر در مسأله ي 238 رساله آمده است. )

حد و محدوده شستن صورت در وضو

435. در وضو حد شستن صورت تا كجاست؟

آيا مقداري از بيني و لب ها را بايد شست؟

ج. مقداري از بيني و دهان كه ظاهر است، بايد شسته شود.

خوني بودن جوش صورت

436. اگر جوش صورت خوني شده باشد و وضو بگيريم، آيا صورت و حوله نجس و وضو باطل است؟

ج. اگر قبل از وضو و يا در هنگام وضو برطرف شده و سپس يك مرتبه آب بر آن جريان يافته صورت و حوله پاك است و اما صحت وضو مبني بر اينست كه پس از پاك شدن محل، جريان آب بر آن به نيّت وضو ادامه يابد و يا دوباره جاري شود و اگر شك در برطرف شدن آن دارد، وضو صحيح است ولي حوله و صورتش را تطهير كند.

حكم عارض و عذار در شستن صورت

437. آيا در وضو مقداري از عذار (قسمت بالاي فك) و عارض (گونه) جزو صورت است و بايد شسته شود؟

ج. مقداري از صورت كه بين انگشت شست و مياني قرار مي گيرد در وضو بايد شسته شود. (به توضيح مذكور در مسأله ي 238 رساله مراجعه شود. )

پرپشت بودن ريش

438. اگر ريش انسان پرپشت و بلند باشد، آيا رساندن آب به پوست صورت لازم است؟

ج. خير لازم نيست و شستن ظاهر مو كافي است.

دست كشيدن سهوي از پايين به بالا

439. اگر شخصي هنگام وضو سهواً دستش را از پايين به بالا كشيد، وضويش چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

شستن صورت با هر دو دست در يك وضو

440. آيا مي توان در يك وضو صورت را با هر دو دست شست؟

و آيا مي توان در يك وضو با دست راست و در وضويي با دست چپ صورت را شست؟

ج. اشكال ندارد.

شستن مژه هاي چشم براي وضو

441. آيا مژه هاي چشم در هنگام وضو لازم است شسته شود؟

ج. بايد شسته شود.

پيدا بودن پوست از لاي مو

442. در رساله آمده اگر پوست صورت از لاي مو پيدا باشد در وضو بنا بر احوط بايد آب را به پوست رساند، حال اگر شك شود كه آب به پوست مي رسد يا نه، وظيفه چيست؟

ج. اگر شك او از روي وسوسه است، اعتناء نكند و در غير اين صورت نمي تواند اكتفا كند.

شك در رسيدن آب به لاي مو بعد از وضو

443. مدتي بود كه در هنگام وضو يقين مي كردم كه به همه جاي صورت و دستم آب وضو را رسانده ام ولي بعداً ملتفت شدم كه پوست صورتم از لاي موهايم پيداست و بايد آب را به زير موها مي رساندم و شك دارم كه آب رسيده بوده يا نه، نمازهاي گذشته ام چه حكمي دارد؟

ج. شكِّ بعد از عمل اثر ندارد، لذا نمازهايتان صحيح است.

معناي جاري شدن آب

444. اگر آب در بعضي از عضو وضو جاري نشود بلكه بقيه اي عضو را به وسيله ي قطرات موجود در همان عضو بشويد كافي است؟

ج. اگر با دست هم جاري شود كافيست و معناي جاري شدن اين نيست كه آب خيلي زياد باشد، بلكه همين كه آب از نقطه اي به نقطه ي ديگر منتقل شود، جاري شده است.

شستن دست ها

تقسيم دست به دو قسمت در شستن

445. آيا مي توان ابتدا مچ دست را از بالا به پايين شست، بعد قسمت هاي بالاتر را به همين صورت (از بالا به پايين) شست؟

به صورت بر عكس چه طور (يعني اوّل قسمتي از اعضاي بالا و از بالا به پايين بعد مچ دست را) و در كل تقسيم كردن دست به دو قسمت چگونه است.

ج. اگر به صورت دوم باشد، اشكال ندارد.

سرا زير شدن آب وضو به طرف آرنج

446. هنگام وضو گرفتن، اگر احياناً دست طوري قرار گرفت كه آب وضو به طرف آرنج سرا زير شود، آيا اشكالي در وضو ايجاد مي شود؟

ج. چون به قصد وضو نيست، اشكال ندارد.

برگشت آب از پايين به بالاي دست بعد از شستن آن

447. آيا بعد از يك بار شستن دست اگر آب از پايين به طرف آرنج برگردد، وضو باطل مي شود؟

ج. خير.

در دست بودن انگشتري در هنگام وضو

448. اگر انگشتري در انگشت باشد، در موقع وضو براي رساندن آب به زير آن، حركت دادن آن به بالا و پايين كفايت مي كند؟

ج. اگر آب از بالا به پايين در زير آن جريان پيدا مي كند، اشكال ندارد.

افقي شستن دست در وضو

449. آيا شستن دست به صورت افقي هنگام وضو، اشكال دارد؟

ج. اگر ترتيب عرفي از بالا به پايين صادق باشد، اشكال ندارد.

اندازه شستن دستها در وضو

450. آيا در وضو - چون قبلاً دستها را تا مچ شسته ايم - شستن دستها از آرنج تا مچ كافي است؟

ج. خير، بايد تا آخر انگشت ها شسته شود.

ريختن آب از شير هنگام وضو

451. اگر آبي - كه در هنگام وضو از شير مي چكد - روي دستي كه در حال شستن آن جهت وضو هستيم بريزد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر نسبت به آب وضو مستهلك است، مانعي ندارد و در اينجا نيّت وضو هم مي تواند با آن بنمايد.

تماس با رطوبت خارج از وضو

452. اگر در وضو هنگام شستن دست چپ، دستمان با رطوبت ديگري تماس پيدا كند، آيا وضو باطل مي شود؟

ج. خير، به نحوي كه در سؤال قبلي گذشت.

بستن شير در هنگام وضو

453. آيا بستن شير آب هنگام وضو، هنگام شستن دست چپ، موجب اشكال در صحت وضو مي گردد؟

ج. خير اشكال ندارد.

استحباب ريختن آب از پشت آرنج ها براي مردان

454. آيا ريختن آب از پشت آرنج براي مردها، استحباب دارد؟

ج. بله، مستحب است.

ممكن نبودن تطهير دست

455. اگر محل وضو - مثلاً دست - نجس شود و امكان شستن و تطهير آن نباشد، وظيفه چيست؟

ج. اگر نجاست، تمام عضو وضو را فرا نگرفته باشد، وظيفه جبيره است و در غير اين صورت احوط جمع بين وضوي جبيره و تيمّم است.

(توضيح بيشتر در مسأله ي 334 و 335 آمده است. )

شستن زيرِ پوست كنده شده

456. آيا براي وضو لازم است زير پوست دست كه كنده شده ولي هنوز از دست جدا نشده شسته شود يا خير؟

ج. اگر آن پوست به بدن نچسبد، در صورت عدم عسر و حرج لازم است آب به زير آن برسد و در غير اين صورت لازم نيست و صورت هاي مختلف آن در مسأله ي 296 رساله بيان شده است.

مسح

فرا نگرفتن تري در هنگام مسح

457. اگر محل مسح را، مسح كشيديم ولي تري دست به قدر واجب مسح، محل مسح را فرا نگرفت، وظيفه چيست؟

ج. بعد از خشك كردن، دوباره همان محل را مسح كند يا در موضع ديگر از همان عضو به قدر واجب مسح نمايد.

وظيفه كسي كه با كف انگشتان نمي تواند مسح كند

458. به علت سوختگي، انگشتانم جمع شده است، به طوري كه با كف انگشتانم نمي توانم مسح سر و پا نمايم، آيا بايد با دست ديگر مسح كنم يا با پشت انگشتان همان دست يا با مقدار باقي از كف همان دست؟

ج. اگر با مقدار باقي از كف همان دست مي توانيد، پس با همان كف دست مسح كنيد. هم چنين مي توانيد با كف دست ديگر سه موضع مسح را مسح نماييد.

شك در كافي بودن تري در مسح

459. اگر بعد از مسح شك كرديم كه تري دست به قدر واجب مسح، محل مسح را فرا گرفته يا نه؟ آيا مي توان به آن اكتفا كرد؟

ج. اگر او وسواسي نيست، وظيفه ي او اعاده ي مسح بعد از خشك كردن محل يا در موضع ديگر از همان عضو است.

نجس شدن دست قبل از مسح

460. اگر كف يك دست يا هر دو دست پيش از مسح نجس شود، وظيفه چيست؟

ج. نجس شدن دست از مبطلات وضو نيست، مگر اين كه از جهت مسح مشكل ايجاد شود. پس اگر يك دست نجس شده است با دست ديگر، مسح ها را انجام دهد و اگر هر دو دست نجس شده و به قدر واجب مسح، در كف دست رطوبت پاك دارد، مسح را با همان قسمت پاك انجام مي دهد و وضو صحيح است و بعد موضع نجس را تطهير مي كند و در غير اين صورت بعد از تطهير دوباره وضو بگيرد.

مسح نمودن پا قبل از سر سهواً

461. اگر در حال وضو سهواً كسي قبل از مسح سر، مسح پا را كشيد، آيا وضو باطل مي شود؟

ج. بايد بعد از مسح سر دوباره پا را مسح كند.

بستن شير قبل از مسح

462. كسي كه قبل از مسح شير آب - كه مقداري آب روي آن باشد - را ببندد و بعد مسح كند، چه صورت دارد؟

ج. اگر با آب وضو، مسح به مقدار مُسَمّاي مسح واقع شده، صحيح است.

كشيدن دست چپ بر راست قبل از مسح

463. آيا مي توان قبل از مسح كشيدن سر و پا، با تري دست چپ دوباره روي دست راست دست كشيد؟

ج. در اين صورت مسح ها را با كف دست چپ انجام ندهد، علي الاحوط.

وصل شدن مسح سر به آب صورت

464. مسح سر اگر وصل به آب صورت شود، وضو را باطل مي كند؟

ج. با قسمت ديگر كف دست كه ملاقات با آب صورت نكرده، پا را مسح كند.

استفاده ي سهوي از آب صورت قبل از مسح

465. اگر شخصي مدّت ها بدون توجّه [جاهل قاصر] در هنگام مسح سر و پاها از آب وضوي صورت يا اعضاي ديگر استفاده مي كرده و با آن مسح مي كرده است، تكليف نمازهاي گذشته ي او چيست؟

ج. اگر احتمال بدهد كه به قدر مسح واجب، رطوبت كف دست با آب اعضاي ديگر مخلوط نشده، محكوم به صحّت است و در غير اين صورت بايد آنها را قضا كند.

پاك بودن محل مسح

466. آيا براي مسح سر لازم است، تمام سر پاك باشد؟

ج. فقط پاك بودن محل مسح، شرط است و بقيه سر لازم نيست پاك باشد.

شك در كشيدن مسح بعد از وضو

467. اگر بعد از وضو شك كنيم كه مسح را انجام داده ايم يا نه، چه كنيم؟

ج. اعتنا نكنيد.

شك در مسح كشيدن بعد از تمام شدن نماز

468. اگر بعد از نماز شك كنيم، آيا در وضو مسح پا يا سر را كشيده ايم يا نه، نماز چه حكمي خواهد داشت؟

ج. اشكالي ندارد.

مسح سر و پا با دست چپ در هنگام اختيار و اضطرار

469. مسح كردن سر و پا با دست چپ، چه حكمي دارد؟

آيا در غير ضرورت مي توان پشت سر را به جاي جلوي سر مسح كرد؟

ج. مورد اوّل جايز است و مورد دوم جايز و صحيح نيست.

تكرار چند بار مسح جهت احتياط

470. تكرار چند باره مسح براي احتياط چگونه است؟

ج. اگر به حد وسواس نرسد اشكالي ندارد. (به مسأله ي 262 رساله رجوع شود. )

كيفيت مسح

471. آيا براي مسح مي توان از غير آب وضو استفاده كرد؟ و آيا مسح سر حتماً بايد از بالا به پايين باشد؟

ج. در حالت اختيار نمي توان با آب غير وضوي كف دست مسح كشيد و بنا بر احتياط واجب بايد از بالا به پايين مسح كرد.

فرق مسح زن و مرد

472. آيا حد مسح زن و مرد فرق دارد؟

ج. خير

خشك شدن دست قبل از مسح

473. اگر به جهت حرارت شديد قبل از مسح سر و پا، دست خشك شود، وظيفه چيست؟

ج. بايد از آب ريش و ابروها دست را مرطوب كرده و مسح نمايد. (توضيح بيشتر در مسائل 257 الي 259 رساله بيان شده است. ) مسح با انگشت

474. آيا مسح با يك انگشت كفايت مي كند؟

ج. بله، كفايت مي كند.

نگه داشتن دست بر روي عضو مسح

475. اگر شخصي قبل از مسح چند لحظه دست را روي عضو مسح شده نگه دارد و يا اين كه بردارد و دوباره بكشد، آيا مسح او صحيح است؟

ج. صحيح است با مراعات خشك بودن محل، البته اگر مي خواهد دوباره بكشد.

مسح بر موهاي اطراف كه جلوي سر جمع شده

476. آيا مسح بر موهايي كه از اطراف بر جلو سر جمع شده كافي است؟

و كلاً در مورد موي بلند، چگونه بايد مسح شود.

ج. اگر موي جلوي سر به اندازه اي بلند است كه اگر شانه كند به صورتش مي ريزد يا به جاهاي ديگر سر مي رسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد. (به مسأله ي 251 رساله رجوع شود. )

جهات مسح سر

477. آيا مسح سر در عقب سر و طرف راست و چپ صحيح است؟

ج. خير، صحيح نيست.

استفاده از آب صورت براي مسح

478. آيا شخص وضوگيرنده، قبل از آن كه آب دستها خشك شود و قبل از مسح كشيدن، مي تواند به ريش يا صورت خود دست بكشد؟

ج. خير.

توجه به عدم مسح سر بعد از نماز

479. اگر در بعد از نماز متوجه شود كه مسح سر را انجام نداده تكليف چيست؟

در صورتي كه نداند براي چه نمازي در طول روز بوده چه بايد بكند؟

ج. بايد دوباره وضو بگيرد و نمازي را كه يقين دارد با آن وضو خوانده، اعاده يا قضا كند و اگر آن را نمي داند، توضيح حكم آن در مسأله ي 1126 رساله بيان شده است.

راه رفتن قبل از مسح سر

480. اگر قبل از مسح سر چند قدم راه برويم، وضويمان صحيح است يا خير؟

ج. در صورتي كه موالات بين افعال وضو از بين نرود، اشكالي ندارد. (به توضيح بيشتر در مسأله ي 287 و 289 رساله رجوع شود. )

مسح موي بلند سر

481. اگر موي جلوي سر بلند باشد، چگونه مي توان بر آن مسح كرد و آيا بايد روي يك مسير مستقيم باشد؟

ج. بايد موهاي اضافي را كنار بزند و بر بن موهاي مربوط به جلوي سر مسح نمايد و همين كه عرفاً از بالا به پايين باشد، كافي است.

تر شدن محل مسح

482. شخصي براي اين كه بيخ موهاي سر را مسح كند، موها را كنار مي زند و در نتيجه موهايش تر مي شود، آيا اين تري براي مسح ضرر دارد؟

ج. خير ضرر ندارد، زيرا ميزان، جاي مسح است كه بايد خشك باشد.

جريان آب مسح

483. اگر هنگام مسح سر، آب كف دست زياد باشد به گونه اي كه موجب جريان آب شود، آيا لازم است آب كف دست را كم كنند؟

ج. خير، لازم نيست.

انتخاب دست براي كشيدن مسح

484. آيا مي شود با دست راست، پاي چپ را مسح نمود و با دست چپ پاي راست را مسح كشيد؟

ج. اشكال ندارد.

كشيده شدن دست به صورت هنگام مسح

485. اگر در هنگام مسح سر، دست به صورت كشيده شود چه حكمي دارد؟

ج. با آن رطوبت نبايد مسح پاها را انجام داد.

مسح سر به صورتي كه نوك انگشتان به سمت راست يا چپ باشد

486. اگر هنگام مسح سر يا مسح پا دست را به صورتي قرار دهد كه نوك انگشتان به طرف راست يا چپ باشد، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

سربازي كه از بيرون آوردن پوتين منع شده

487. سربازِ در حال ديده باني يا پست نگهباني قانوناً نبايد پوتين خود را بيرون آورد. وي براي وضو (مسح) چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر از درآوردن چكمه در تمام وقت نماز قانوناً ممنوع است، براي وضو بايد آن را بيرون آورده و معلوم نيست اين منع، عقلايي باشد و واجب الاطاعة نيست.

بله اگر در معرض خطر باشد و بر خود بيمناك باشد، از باب ضرورت، بر كفش مسح كند.

كيفيت مسح پا

488. آيا تمام قسمت روي پا از سر انگشت بزرگ تا برآمدگي روي پا، بايد مسح شود و آب به آن برسد يا كشيدن دست - هر چند بعضي از قسمت ها خشك بماند - كافي است؟

ج. لازم است منقطع نشود، ولي پهناي آن به هر اندازه باشد كافي است.

(مسأله ي 253 رساله)

ملاك استهلاك رطوبت قبلي

489. اگر هنگام شستن اعضا مقداري آب از دستها بر روي پا بريزد آيا بايد خشك شود و آيا ملاك مستهلك بودن چيست؟

و نيز آبي كه قبل از وضو بر روي پا مي ريزد، چه حكمي دارد؟

ج. جاي مسح بايد خشك باشد و اگر به قدري تر باشد كه رطوبت دست به آن اثر نكند، مسح باطل است و مراد از مستهلك بودن آن است كه تري آن به قدري كم باشد كه رطوبتي كه بعد از مسح در آن ديده مي شود، بگويند فقط از تري كف دست است.

محدوده ي مسح پا

490. براي مسح پا چه مقداري از پا بايد مسح شود؟

ج. از نوك انگشتان پا تا برآمدگي روي پا و احتياط مستحب تا مفصل پا است.

مسح هم زمان دو پا با هم

491. مسح كردن هر دو پا همزمان يا اين كه ابتدا پاي چپ بعد پاي راست چه حكمي دارد؟

ج. اولي (يعني مسح كردن هر دو هم زمان) جايز و دومي (يعني ابتدا مسح پاي چپ و بعد پاي راست) خلاف احتياط واجب است.

مسح زير انگشتان پا

492. آيا مسح قسمت پايين پا كه موقع راه رفتن با زمين تماس پيدا مي كند استحباب دارد؟

ج. استحبابي ندارد.

تكرار مسح پا

493. دو مرتبه كشيدن مسح پا چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه به حد وسواس نرسد، اشكالي ندارد.

مسح پا بر عكس

494. آيا مي شود مسح پا را از برآمدگي پا تا نوك انگشتان (به صورت عكس) كشيد؟

ج. جايز است.

مسح پا با قسمتي از دست كه با آب صورت مخلوط نشده

495. اگر در حال مسح سر، قسمتي از دست به آب صورت رسيده آيا مي تواند با قسمت باقي دست كه متصل به آب صورت نشده پاها را مسح كند؟

ج. بله مي تواند.

وجود چند قطره آب در محل مسح

496. آيا بودن چند قطره آب بر روي پا هنگام مسح اشكال دارد؟

ج. به طوري كه آب مسح غالب باشد اشكال ندارد و همچنين اگر پا به مقدار واجب مسح، خشك باشد.

مسح نشدن كل پا

497. چنان چه هنگام مسح، تمام روي پا مسح نشود و مقداري از وسط پا از مسح قطع شود، آيا بايد دوباره مسح كند يا كافي است؟

ج. بايد دوباره مسح نمايد.

مسح پا فقط روي پا

498. آيا كسي كه مسح پا را از سر انگشتان نمي كشيده و فقط روي پا را مسح مي كرده، وضويش اشكال دارد؟

و تكليف نمازهايش چيست؟

ج. آن وضو و نمازها باطل بوده است.

مسح پايي كه رطوبت دارد

499. وظيفه ما در مسح، موقعي كه پا رطوبت دارد چيست؟

ج. ابتدا بايد پا را خشك كرد و سپس مسح نمود، البته اگر رطوبت پا به قدري كم است كه آب مسح بر آن غالب است، اشكالي ندارد.

مسح پاي نجس

500. در صورتي كه روي پا نجس باشد و نشود آن را آب كشيد، وظيفه ما براي مسح چيست؟

ج. اگر جبيره ممكن نباشد، بايد تيمم نمايد و اگر جبيره ممكن بود، بنا بر احتياط واجب بايد هم تيمم كند و هم وضو بگيرد.

احكام ديگر وضو

وضوي كودك غير بالغ

501. آيا وضوي بچه غير بالغ صحيح است كه قرآن به دست او بدهيم؟

ج. اگر به نحو صحيح وضو بگيرد، صحيح است.

مبتلا شدن كودك به حدث اكبر

502. آيا كودك نابالغ، مُحْدِثْ به حدث اكبر مي شود؟

ج. فرق نمي كند، نسبت به هر سببي كه براي او ممكن است.

استحباب نفسي وضو

503. لطفاً معناي استحباب نفسي را بفرماييد كه آيا وضو استحباب نفسي دارد؟

ج. بله و معناي استحباب نفسي آن است كه وضو به قصد قربت صحيح است، هر چند نيّت هيچ يك از غايات آن را هم نكند، حتي نيّت بودن بر طهارت را.

وضو زير باران

504. زير باران به چه نحوه اي وضو گرفته شود كه وضو صحيح باشد، با توجّه به اين كه آب باران با آب وضو مخلوط مي شود؟

ج. عضو را در باران مي گيرد با رعايت ترتيب از بالا به پايين - به حسب قصد - و در تمام زمان بارش قصد وضو داشته باشد؛ لكن در وضو بايد مسح سر و پاها به آب جديد از باران واقع نشود و آب وضو با آب باران جديد ممزوج هم نشود، كه اگر مخلوط گردد، چنان چه به حدّيست كه مانع از تحقّق مقدار واجب از مسح با آب وضو است، وضو باطل مي گردد و اگر به مقدار مستهلك باشد، ضرر ندارد.

خون آمدن بعد از وضو از اعضاي وضو

505. آيا اگر پس از وضو از بعضي اعضاي وضو خون بيرون بيايد، وضو باطل است؟

ج. اشكالي ندارد.

وضو گرفتن بدون توجه

506. غرق شدن در افكار عميق، به گونه اي كه صداي خبري را متوجه نشود، آيا وضو را باطل مي كند؟

ج. اگر در ابتدا نيّت وضو داشته، اشكالي ندارد.

ميزان خروج باد معده

507. آيا خروج باد معده از انسان، ميزان خاصي در باطل شدن وضو دارد؟

ج. خارج شدن باد معده به هر مقدار كه باشد، باطل كننده وضو است.

وضو قبل از غسل واجب يا مستحب

508. آيا قبل از انجام غسل واجب يا مستحب، گرفتن وضو لازم است؟

ج. غير از غسل جنابت براي نماز و غيره، وضو هم لازم است، چه وضو قبل از غسل باشد يا بعد از آن.

خوردن در حين وضو

509. اگر در حين وضو چيزي بخوريم، وضوي ما درست است؟

ج. اشكالي ندارد.

اشتباه انجام دادن وضو

510. من قبلاً وضويم را اشتباه انجام مي دادم، آيا نمازم اشكال دارد؟

ج. اگر به نحو باطل بوده، نماز با آن هم باطل بوده است.

وضو گرفتن قبل از وقت نماز

511. آيا وضو گرفتن به نيّت خواندن نماز واجب، قبل از وقت نماز و با علم به اين كه وقت نماز نشده است، اشكال دارد؟

ج. بايد به قصد طهارت و وظيفه ي فعليّه گرفته شود. هر چند داعي بر اين، با طهارت بودن در وقت نماز باشد.

512. حد اكثر چه زماني قبل از اذان نماز مي توان به نيّت آن نماز واجب وضو ساخت؟

ج. اصلاً قبل از وقت نمي توان وضو گرفت مگر به نيّت استحباب يا غايت واجب ديگري غير از نماز مورد نظر.

513. در صورتي كه انسان مي داند بعد از داخل شدن وقت نماز اگر وضو را تأخير بيندازد، ناچار به مسح بر حايل مي شود، آيا تقديم وضو واجب است؟

در صورتي كه تأخير وضو منجر به وضوي ضرورت يا تقيّه گردد، آيا باز همين حكم را دارد؟

ج. احوط لزوم تقديم است.

تجديد وضو

514. تجديد وضو جايز است يا نه؟ و اگر شخص تجديد وضو كرد و نماز خواند، بعد يادش آمد كه وضوي قبلي اش باطل شده، آيا نمازي كه با اين وضوي جديد خوانده صحيح است؟

ج. تجديد وضو جايز است و در فرض مذكور نماز او صحيح است.

فلسفه استحباب تجديد وضو

515. فلسفه استحباب تجديد وضو براي نماز چيست؟

ج. ائمه عليهم السّلام در روايت فرموده اند:

«الوضوء علي الوضوء نورٌ علي نورٍ»؛ ( وضو گرفتن در حال وضو، نوريست كه بر نور اضافه مي شود. )

اعتقاد به شستن دو بار دست

516. كسي كه اعتقاد داشته دست راست دو بار بايد شسته شود، آيا وضويي كه مي گرفته صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

وضو با كفش غصبي

517. وضو گرفتن با كفش غصبي چه حكمي دارد؟

ج. اظهر عدم بطلان وضو است، اگر چه با غصب كردن كفش، مرتكب گناه شده است.

وضو با كفشي كه عوض شده

518. كفش من در مكاني عوض شده است، آيا مي توانم با پوشيدن آن وضو بگيرم؟

ج. اگر شاهد حال بر رضايت صاحب آن باشد، اشكال ندارد.

وضو در مكان غصبي

519. آيا وضو گرفتن در مكان غصبي اشكال دارد؟

ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.

وضو گرفتن با كفش مجهول المالك

520. وضو گرفتن با كفش هايي كه مالك آن مشخص نيست، چه حكمي دارد؟

ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.

حدود فاصله زماني در شستن اعضاي وضو

521. هنگام وضو و غسل، چه مدت فاصله زماني در شستن اعضا اشكال ندارد؟

ج. در وضو، فاصله زماني بايد به اندازه اي باشد كه در زمان شروع عضو بعدي، مجموع اعضاي سابق در هواي معتدل نخشكيده باشد؛ ولي در غسل، موالات لازم نيست. ( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 287 رساله رجوع شود. )

تفاوت وضوي مرد با وضوي زن

522. لطف كنيد تفاوت وضوي زن با مرد را بفرماييد؟

ج. در واجباتِ وضو فرقي ندارند.

وضوي احتياطي بعد از غسل جنابت

523. شخصي بعد از سه الي چهار ساعت بعد از غسل جنابت مي خواهد نماز بخواند و نمي داند محدث شده يا نه، آيا مي تواند احتياطاً وضو بگيرد؟

ج. اشكال ندارد.

حكم جاهل به بطلان وضو

524. اگر شخصي كه جاهل به بطلان وضوي خويش است، نماز بخواند، نماز او چه حكمي دارد؟

ج. آن نماز را دوباره بايد بخواند.

خشك كردن يا خشك نكردن اعضاي وضو

525. آيا خشك كردن رطوبت بعد از وضو مكروه است و يا خشك نكردن مستحب است؟

ج. افضل، خشك نكردن است.

نماز مستحبي بدون وضو

526. آيا خواندن نماز مستحبي بدون وضو به قصد ورود يا رجا جايز است؟

ج. جايز نيست.

عمل بر خلاف وظيفه تيمم

527. كسي كه به خاطر تنگي وقت بايد تيمم كند، چنان چه بر خلاف وظيفه خود عمل كرد و وضو گرفت، آيا وضويش صحيح است؟

ج. اگر به قصد آن نماز وضو نگرفته، وضويش صحيح است.

وضو گرفتن در توالت

528. اگر به واسطه ي عذري داخل توالت وضو سازد، آيا اشكال دارد؟

ج. با رعايت طهارت محل شستن دست و صورت و مسح مانعي ندارد.

نماز با وضوي گرفته شده براي غير نماز

529. آيا مي شود با وضويي كه براي غير نماز گرفته شده، نماز يوميّه را انجام داد؟

ج. اشكالي ندارد.

قصد باطل كردن وضو

530. آيا وضو هم مانند روزه با قصد باطل نمودن باطل مي شود؟

ج. باطل نمي شود.

وضو گرفتن در ايام عادت زنانه

531. آيا وضو گرفتن در ايام عادت صحيح است و همان ارزش وضوي زمان عادي را دارد؟

ج. استحباب وضو در ايام عادت باقي است، هر چند با آن نمي توان اعمالي را كه بايد با وضو انجام داد، به جاي آورد.

نماز خواندن با وضوي يك نماز معين

532. شخصي كه صرفاً به نيّت نماز ظهر و عصر وضو گرفته، آيا مي تواند با همان وضو نماز مغرب و عشا را بخواند؟

ج. اشكالي ندارد.

خشك كردن دست و صورت قبل از وضو

533. شخصي قبل از وضو دستها و صورتش را شسته، آيا بايد آنها را براي وضو خشك كند؟

ج. لازم نيست.

اداي نماز واجب با وضوي مستحبي

534. آيا با وضوي مستحبي مي توان نماز واجب خواند؟

ج. اشكالي ندارد.

زمان اعتبار يك وضو

535. با يك وضو تا چه زماني مي توان نماز خواند؟

ج. تا وقتي كه يكي از مبطلات وضو حادث نشود.

ضرر داشتن آب براي بدن

536. كسي كه به علت سرماخوردگي آب براي او ضرر دارد، هنگام وضو چه بايد بكند؟

ج. اگر آب گرم براي او ضرر ندارد، در صورت دسترسي بايد با آب گرم وضو بگيرد و در غير اين صورت وظيفه او تيمم است.

خوابي كه باطل كننده وضوست

537. خواب در چه حدّي وضو را باطل مي كند؟

ج. خوابي كه به واسطه ي آن چشم نبيند و گوش نشنود؛ ولي اگر چشم نبيند و گوش بشنود، وضو باطل نمي شود و همچنين است اگر گوش هم نشنود ولي نخوابيده باشد، مثل اين كه به فكر مشغول باشد.

نماز با وضوي نماز قضا

538. با وضويي كه براي نماز قضا گرفته شده، مي توان نماز ديگري مثل نماز واجب بخوانيم؟

ج. اشكالي ندارد و مي شود با آن هر عملي كه نياز به وضو دارد انجام داد.

ريخته شدن آب وضو به چاه توالت

539. آيا وضو گرفتن در دستشويي هايي كه فاضلاب آن به چاه توالت مي ريزد، اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد.

وضو گرفتن در حضور نامحرم

540. آيا مرد مي تواند در جايي كه يقين دارد نگاه زن نامحرم با ريبه به دست و بازوي او مي افتد، وضو بگيرد، در صورت ناچاري چه كند؟

ج. هر چند كار حرام كرده، ولي وضوي او صحيح است و با پشت كردن به او و حفاظ قرار دادن دستها به بدن وضو بگيرد.

541. اگر وضو گرفتن زن منحصر به حضور نامحرم باشد، وظيفه چيست؟

ج. در زير چادر وضو بگيرد و به مقدار واجب و به مثل مرتبه اي از تدهين «1» اكتفا نكند.

542. وضو گرفتن مرد در جايي كه زن نامحرم او را مي بيند چگونه است؟

ج. اگر مي داند كه زن، نگاه حرام مي كند، در جاي ديگر وضو بگيرد.

|

(1). ريختن آب كم و ماليدن آن بر اعضا.

از پايين به بالا شستن

543. در رساله عمليّه حضرت عالي، مسأله 243 آمده است:

در وضو اگر از پايين به بالا بشويد و به همان شستن اكتفا كند، بلكه مطلقاً در بعضي موارد وضو باطل است، مراد از «بعض موارد» چيست؟

ج. مراد اينست كه به مجموع از پايين به بالا و از بالا به پايين قصد وضو كند يا بدون قصد باشد، به خلاف اينكه آب را از پايين به بالا بريزد، ولي هنگامي كه آب به پايين بر مي گردد قصد وضو كند كه صحيح است.

چنان كه در وسيله ي النجاة آمده است.

خروج آب بعد از وضو از انسان

544. اگر آبي بعد از وضو و غسل ( پس از استبراء ) از انسان خارج شود و نداند اين آب چه آبي است، چه حكمي دارد؟

ج. پاك است و ناقض وضو يا غسل نيست.

شك بعد از وضو در انجام برخي از اجزاي وضو

545. اگر بعد از وضو شك كند كه برخي اجزاي وضو را انجام داده يا خير، حكم وضويش چيست؟

ج. لازم نيست اعتنا كند.

بيرون آمدن خون از لثه در حين وضو

546. آيا بيرون آمدن خون از لثه در موقع وضو گرفتن، وضو را باطل مي كند؟

ج. اگر عضو وضو را در حين شستن نجس نكند؛ يعني به خارج از دهان و صورت سرايت نكند، وضو باطل نمي شود.

خروج رطوبت مشكوك بعد از وضو

547. اگر انسان بعد از است براي از بول وضو گرفت و بعد از وضو رطوبتي مردّد بين بول و مني از او خارج شد، چه كند؟

ج. احتياطاً غسل كند و وضو هم بگيرد.

خون ديدن بعد از اتمام وضو

548. شخصي بعد از وضو خوني در صورت مي بيند و نمي داند قبل يا بعد از وضو بوده، آيا وضويش اعاده دارد؟

ج. خير، وضويش صحيح است.

ضرر داشتن آب براي وضو

549. اگر شخصي يقين به ضرر آب نداشته و وضو بگيرد و سپس معلوم شود كه آب برايش ضرر داشته، آيا وضويش صحيح است؟

ج. اشكالي ندارد.

شست و شوي اعضاي وضو قبل از وضو

550. شستن دستها و صورت و نيز مواضع مسح قبل از وضو چه حكمي دارد؟

ج. مانعي ندارد، فقط بايد مواضع مسح را خشك كند.

قصد طهارت براي وضو

551. منظور از قصد طهارت، براي وضو چيست؟

آيا در نيّت وضو، مشخص كردن واجب يا مستحب بودن وضو لازم است؟

و آيا با وضوي مستحب مي توان كار واجب انجام داد؟

ج. منظور از قصد طهارت با وضو بودن است و نيّت وجوب يا استحباب در وضو لازم نيست و با وضوي مستحبي هم مي توان كار واجب را انجام داد.

خروج باد از فَرج زن

552. گاهي از مهبل (فرج) خانم ها باد مي آيد، آيا اين مبطل وضو مي شود؟

ج. وضو باطل نمي شود.

ياري رساني غير مستقيم در وضو

553. شخص مي خواهد وضو بگيرد، ولي شخص ديگري شير را باز مي كند يا شلنگ را مي گيرد تا او وضو بگيرد، آيا اشكال دارد؟

ج. خير اشكال ندارد.

وضوي ارتماسي

جمع شدن حباب در وضوي ارتماسي

554. در وضوي ارتماسي بعد از اين كه دست را در آب فرو مي بريم، حباب هايي روي دستها درست مي شود، خصوصاً كساني كه تارهاي موي دست آنها زيادتر است، آيا وضو به نحو ارتماسي صحيح است؟

ج. اگر حباب تشكيل مي شود، قبل از فرو بردن دست آن را خيس كند.

وضوي ارتماسي

555. در وضوي ارتماسي اگر دست راست را در آب فرو كنيم و دست چپ را نيز در آب فرو نماييم و ارتماساً وضو بگيريم در صورتي كه دست راست را به دست چپ نكشد، آيا براي مسح سر و پاي راست اشكالي پيش مي آيد؟

ج. در صورت رسيدن آب به تمام اجزاي دست، اشكالي ندارد.

دست كشيدن در وضوي ارتماسي

556. آيا در وضوي ارتماسي نيز، دست كشيدن استحباب دارد؟

و آيا دست كشيدن براي مسح اشكال ايجاد نمي كند؟

ج. استحباب ندارد و اطلاق آن مشكل است، مگر از اوّل قصد داشته باشد با دست كشيدن، غَسْل را انجام دهد.

تعداد فرو بردن دستها در آب

557. در وضوي ارتماسي چند بار مي توانيم دستها را داخل آب فرو كنيم؟

ج. بايد دست را داخل آب نمود و در حال بيرون آوردن از آب، قصد شستن دست را نمود و اگر به قصد وضو چند بار دست را داخل آب كند، وضوي او اشكال دارد.

وضو به صورت ترتيبي و ارتماسي

558. حكم انجام بعضي از اعضاي وضو به صورت ترتيبي و بعضي به صورت ارتماسي چيست؟

ج. جايز است.

شك در وضو

شك در هنگام خروج حدث

559. شخصي كه مي داند يك وضو و يك حدث از او سر زده وظيفه اش چيست؟

ج. اگر نداند كدام جلوتر بوده است، چنان چه پيش از نماز است بايد وضو بگيرد و اگر بين نماز است، بايد نماز را رها كند و وضو بگيرد و اگر بعد از نماز است، نمازي كه خوانده صحيح است و براي نماز بعد وضو بگيرد.

شك در باطل شدن وضو

560. شخصي با وضو بوده و يك نماز خوانده، حالا شك دارد قبل از نماز حدث سر زده يا بعد از نماز، آيا نمازش صحيح است؟

ج. نمازش صحيح است.

تجديد وضو و شك در هنگام حدث

561. اگر شخصي وضو گرفت و سپس آن را تجديد كرد و بعد از نماز متوجه شد كه يكي از اين دو وضو قبل از نماز باطل شده، حكم نمازي كه خوانده و نماز بعدي را بيان فرماييد.

ج. نمازي كه خوانده صحيح است و براي نماز بعدي بايد وضو بگيرد.

شك در خروج باد شكم

562. شك در خروج باد از شكم چه حكمي دارد؟

ج. اعتباري ندارد.

شك بعد از وضو

563. اگر بعد از وضو گرفتن، در وضو شك كنيم، حكم آن چيست؟

ج. اعتنا نكنيد.

شك در وضو هنگام نماز

564. وظيفه كسي كه در بين نماز شك كند، وضو گرفته يا نه، چيست؟

ج. بنا بر احوط اگر ممكن است بدون انجام اعمالي كه با نماز منافات دارد - مثل پشت كردن به قبله - وضو بگيرد و نماز را تمام كند و سپس اعاده نمايد و اگر ممكن نيست به اميد مطلوبيّت نماز را تمام كند و سپس وضو بگيرد و نماز را اعاده نمايد.

شك در رسيدن آب به لاي انگشتان

565. شخص جاهل مقصّري در موقع وضو گرفتن تا مچِ دست، آب مي ريخته و دست را بر آن مي كشيده است و يقين ندارد كه آب به لاي انگشتان مي رسيده يا نه و دست به لاي انگشتان و بالاي آنها هم نمي كشيده است، چون فكر مي كرده با شستن دست قبل از صورت نياز، به شستن مجدّد نمي باشد، آيا نمازهايي كه خوانده قضا دارد؟

ج. در صورتي كه با همان آب ريختن به قصد وظيفه، تمام عضو شسته مي شده نياز به دست كشيدن ندارد، در غير اين صورت در مواردي كه مي داند شسته نشده، بايد نمازهايش را قضا كند.

ملاك وسواس

566. حكم شرعي كثير الشك در اصل وضو و ملاك وسواس عمومي و خصوصي را بيان فرماييد.

ج. كسي كه در اصل وضو كثير الشك است، اگر به حد وسواس برسد بايد به آن اعتنا نكند و شك در اصل فعل، مثل شك در اعضاي وضو و اجزا است.

شك در يك چيز، سه مرتبه پياپي، اوّلين حد وسواس خصوصيست كه اين وسواس از مُقَدَّمات وسواس عمومي مي باشد.

وسواس در وضو

567. شخصي هستم كه نسبت به متعارف مردم وقت بيشتري صرف وضو گرفتن مي كنم، راهنمايي ام كنيد كه براي يقين پيدا كردن به شستن اعضاي وضو چه كنم؟

ج. با دقت، هر محلي از عضو وضو را يك مرتبه بشوييد، ولي به هيچ وجه تكرار نكنيد.

چگونگي عمل به ظن شخص وسواسي

568. آيا افراد وسواسي بايد به ظن خود مانند شك عمل كنند يا خير؟ اگر ظن قوي باشد چه طور؟

ج. اگر ظن واقعي باشد بايد بر طبق آن عمل كنند، به خلاف آن كه ظن صوريِ ناشي از وسوسه باشد.

باطل شدن وضوي كثيرالشك

569. شخصي بعد از اين كه وضو مي گيرد، احساس مي كند بادي از او خارج شده و مرتب وضو مي گيرد تا جايي كه براي هر نماز چند مرتبه وضو مي گيرد، آيا اين گونه مسائل و تلقين ها باعث بطلان وضو نمي شود؟

ج. خير، به اين احساس و خيالات توجه نكند.

شك در شستن عضو يا صحّت آن

570. شك در اين كه آيا عضوي از وضو را شسته يا نه و يا صحيح شسته يا نه، چه حكمي دارد و اگر زياد شك كند تكليفش چيست؟

ج. به مسأله ي 304 و 307 رساله رجوع شود.

زيارت و قرائت قرآن شخص كثيرالشك

571. كسي كه در وضو كثيرالشك است، آيا مي تواند به مسجد يا زيارت معصومين برود و يا قرآن بخواند؟

ج. اشكالي ندارد، هر چند تكليفاً بايد از شك پرهيز كند.

آب وضو

زياده روي در مصرف آب هنگام وضو

572. آيا بازگذاشتن شير آب، هنگام وضو، از مصاديق اسراف و گناه است؟

ج. اگر وجه شرعي دارد - هر چند احتياطي باشد - به قدر ضرورت و نياز مانع ندارد و در غير اين صورت اجتناب شود.

573. دربارهي حكم شرعي زياده روي در مصرف آب هنگام وضو، راهنمايي فرماييد.

ج. وضويش صحيح است، موارد اسراف مختلف است و اگر سبب ضرر رساندن مالي شود، حرام است.

آبي كه توسط خورشيد گرم شده و سپس سرده شده

574. وضو با آبي كه با نور خورشيد گرم شده مكروه است.

آيا اين كراهت دربارهي آبي كه پس از گرم شدن با خورشيد، سرد شود نيز باقي است؟

ج. كراهت وضو با آب گرم شده با خورشيد، پس از خنكي آن بنا بر احوط باقي است.

وضو در مكان هاي عمومي

575. در پارك هاي عمومي يا ميدان ها حوض هاي آب است، وضو گرفتن با آنها چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

استفاده ي مهمان از آب اداره براي وضو

576. شخصي سرايدار يكي از اماكن دولتي - مثل اداره ي بهزيستي - است.

اگر شخصي از اطرافيان اين شخص به عنوان مهمان به منزلشان برود و از آب آن اداره براي وضو استفاده كند، آيا وضوي او صحيح است؟

ج. در صورت نبودن شرطي از طرف اداره جهت آوردن مهمان، وضوي او صحيح است.

طهارت در مجتمع هاي مسكوني

577. اشخاصي در مجتمع هاي مسكوني زندگي مي كنند كه هزينه خدماتي آن از قبيل آب سرد و گرم، تهويه، نگهباني و … را بر دوش ديگران مي اندازند، حكم اين اشخاص در مورد استفاده از آب در وضو و غسل چگونه است؟

ج. اگر قصد دارد اصل پول آب را ندهد، حكم آب غصبي دارد و اما در غير آن از امتيازهاي مشترك مورد توافق، هر چند ذمّه ي او مشغول است و بايد بپردازد، اما وضو و غسلش صحيح است.

وضو گرفتن از نهر عمومي

578. حكم وضو گرفتن از نهري كه محل تقسيم آب روستا (به وسيله ي لوله ها) مي باشد را بيان فرماييد.

ج. اشكال ندارد، مگر اين كه صاحب آنها از وضو گرفتن نهي كند كه در اين صورت اگر سيره و روش مسلمين استفاده از آنها باشد، وضو صحيح وگرنه باطل است.

(رجوع شود به مسأله ي 275 رساله. )

وضو از شيرهاي آب عمومي

579. وضو از شيرهاي عمومي كوچه و خيابان كه براي استفاده عموم نصب شده جايز است يا خير؟

ج. اشكالي ندارد.

وضو از آب هايي كه مالك مشخصي دارند

580. وضو گرفتن از چاه ها يا جوي هايي كه در مزارع مردم وجود دارد، با عدم علم به رضايت صاحبان آن، چه حكمي دارد؟

ج. تا وقتي كه احراز كراهت و عدم رضايت صاحبان آن نشده باشد، اگر معمولاً متدينين از آن آب وضو مي گيرند، وضو گرفتن از آنها اشكالي ندارد.

وضو از وضوخانه مسجد

581. وضوخانه اي وجود دارد كه تابع مسجد است ولي پول آب آن از غير بودجه مسجد پرداخت مي شود، آيا استفاده از آن آب براي وضو اشكال دارد؟

ج. اشكالي ندارد.

لوله اي كه از زمين ديگران عبور داده شده است

582. چشمه اي در منطقه اي وجود دارد و اگر بخواهيم آب را براي منطقه اي كه مقداري از آنجا فاصله دارد لوله كشي كنيم، مستلزم عبور از زمين هاي ملكي ديگران است، در صورتي كه صاحبان ملك اجازه ندهند، حكم استفاده از آب براي وضو و غسل چيست؟

ج. جايز نيست لوله را بدون اجازه عبور دهند، اما وضو و غسل باطل نيست.

وضو از چاه ها و جوي هاي مزارع

583. اشخاصي كه به مسافرت مي روند، در بين راه به مزارعي مي رسند كه آب جاري و حصاري هم در اطراف آب نيست آيا براي وضو گرفتن احراز رضايت مالك، شرط است يا گمان نداشتن به عدم رضايت كافي است؟

ج. تا وقتي كراهت صاحبان آن احراز نشود، وضو گرفتن اشكالي ندارد.

مقدار جواز استفاده از آب مسجد

584. تميز كردن بعضي از اعضاي بدن قبل از وضو با آب مسجد چه حكمي دارد؟

ج. در حد متعارف اشكال ندارد.

وضو گرفتن در مسجد و نماز نخواندن در آنجا

585. وضو گرفتن در مسجد و نماز خواندن در مسجد ديگري يا در مكان ديگر چه حكمي پيدا مي كند؟

ج. اگر مزاحمت با وضو گرفتن كساني كه مي خواهند در آنجا نماز بخوانند نداشته باشد، اشكال ندارد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 273 رجوع شود. )

آب با كلر

586. اگر آب وضو كه از شير آب مي باشد به علت كلر به رنگ سفيد درآيد، آيا آن آب مضاف است يا خير؟

ج. اگر عرفاً به آن آب اطلاق شود، مضاف نيست و تطهير و وضو با آن جايز است.

وضو با آب قليل

587. اگر دست نجس بود و انسان يادش رفت آن را بشويد و با آب قليل وضو گرفت و نماز خواند آيا نماز صحيح است؟

ج. اگر احتمال ندهد كه دستش را و لو با آب قليل شسته، بايد وضو و نماز را دوباره به جا آورد.

پاك كردن دست با آبي كه كر بودن آن مشكوك است

588. در صورتي كه دست نجس بود و آن را با آبي كه كر بودن آن مشكوك است شسته و وضو گرفته، آيا دست پاك شده و وضو صحيح است؟

ج. دست را اگر قبل از شستن داخل آن آب كرده، بايد دست را آب بكشد ولي وضويش صحيح است.

تصفيه بودن آب وضو

589. آيا آب وضو بايد تصفيه شده باشد؟

ج. ضرورت ندارد، مگر آن كه مواد محلول، آب را مضاف كرده باشد.

وضو با آب غصبي در صورت جهل و نسيان

590. اگر كسي سهواً يا از روي جهل با آب غصبي وضو بگيرد، وضويش صحيح است؟

ج. صحيح است ولي قيمت آب را ضامن است.

استفاده از آب ميوه براي وضو

591. اگر آب ميوه تصفيه و صاف شود مي توان براي وضو استفاده كرد؟

ج. جايز نيست.

وضو گرفتن از آب هاي معدني يا گل آلود

592. وضو گرفتن از آب هاي معدني مثل آبگرم مغان و سبلان و سرعين و در كل آب هايي كه آهكي و گوگردي هستند، چه حكمي دارد؟

همچنين از آب هايي كه گل آلود است - مثل رود ارس - مي شود وضو ساخت يا خير؟

ج. تا صدق آب مطلق بر آنها بكند، اشكال ندارد.

وضو با آب آلوده

593. اگر وضو گرفتن فقط با آب آلوده و كثيف امكان داشته باشد آيا وضوي با اين آب صحيح است يا بايد تيمم بگيرد؟

ج. در صورت مضاف شدن يا نجاست و يا ترس از ضرر رساندن آب آلوده، وضو با چنين آبي صحيح نيست؛ مگر در بعض موارد صورت اخير.

وضو گرفتن از درياچه اروميه

594. با توجه به غلظت و شوري درياچه اروميه، آيا وضو گرفتن از آن صحيح مي باشد؟

ج. بله صحيح است.

اجازه از ميزبان براي طهارت

595. آيا مهمان براي وضو و غسل بايد از ميزبان اجازه بگيرد؟

ج. لازم نيست.

غصبي بودن آب

596. اگر در بين وضو بفهميم كه آب غصبي است، ادامه وضو بنا بر اين قصد كه قيمت آب را بپردازيم، چگونه است؟

ج. نمي توان وضو را ادامه داد، مگر اين كه در همان بين بتوان صاحبش را راضي نمود يا اطمينان به رضايت او داشت؛ هر چند به پرداخت قيمت آب به او.

انشعاب آب بدون مجوّز

597. شخصي بدون اطّلاع سازمان آب و فاضلاب انشعاب آب كشيده، وضوي او چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

598. شخصي از منزل همسايه و بدون اطلاع سازمان آب لوله فرعي كشيده و پول آب را به همسايه مي دهد وضو و غسلش با آن آب چه حكمي دارد؟

ج. با اجازه از سازمان آب اشكال ندارد و بدون اجازه حكم آن گذشت.

موانع رسيدن آب به پوست

لاك و لوازم آرايش

599. آيا لاك و لوازم ديگر آرايشي كه زنان استفاده مي كنند براي وضو گرفتن اشكالي ايجاد مي كند؟

ج. لاك و امثال آن كه جرميّت دارد، مانع از رسيدن آب به پوست است، لذا بايد قبل از وضو آنها را برطرف كند.

خط لب و خط ابرو

600. كاشتن خط لب و ابرو آيا مانع از رسيدن آب مي شود؟ وضو در اين صورت صحيح است؟

ج. وضو صحيح است.

حنا بستن دست و ناخن

601. خضاب كردن دست و ناخن با حنا چه حكمي دارد؟

ج. براي وضو و غسل مانعي ندارد.

بلند گذاشتن ناخن

602. آيا بلند گذاشتن ناخن در وضو اشكال ايجاد مي كند؟

ج. اشكال ندارد، فقط بايد به زير آن قسمت هاي بلند از ناخن، آب برسد.

زود گرفتن وضو براي آرايش بعدي

603. اگر زني براي اين كه بعداً مي خواهد آرايش كند زودتر وضو بگيرد آيا در نيّت او خللي وارد مي شود يا وضوي او صحيح است؟

ج. اگر قبل از وقت نماز باشد بايد به نيّت استحباب، وضو بگيرد، نه براي خواندن نماز واجب.

سرمه در وضو

604. ابروهاي من ريخته و در دانشگاه مجبورم از سرمه استفاده كنم، وظيفه من در مورد وضو و نماز چيست؟

ج. اگر سرمه مانع رسيدن آب به پوست است، لازم است برطرف شود.

داروي تقويت مو

605. داروهايي كه براي جلوگيري از ريزش موي سر با تجويز پزشك استفاده مي شود، آيا براي وضو اشكال ايجاد مي كند.

؟

ج. اگر مانع رسيدن آب به پوست است، بايد برطرف شود و اگر ضرورت دارد، وظيفه ي او جبيره است و احتياطاً تيمم هم ضميمه كند خوب است.

موي مصنوعي و رسيدن آب به پوست

606. آيا موي مصنوعي در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست مي شود؟

ج. اگر به پوست چسبيده است، مانع است.

نبودن مانع از رسيدن آب به پوست

607. پوست بدن اين جانب بسيار چرب است.

آيا چربي آن در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست است؟

ج. اگر جرم ندارد كه مانع از رسيدن آب به پوست باشد، اشكال ندارد. اما اگر احراز كند كه صورت يا دستها به قدري چرب است كه آب به پوست نمي رسد، اوّل محل وضو را از چربي خشك كند و بعد وضو بگيرد.

عدم مانعيّت رنگ ساعت مچي

608. بر روي مچ دستم آثار رنگي كه از ساعت مچي نشأت گرفته باقي مانده است، آيا براي وضو گرفتن اشكال دارد؟

با توجّه به اين كه اثر باقي مانده پاك نمي شود.

ج. رنگ بدون جرم، مانع حساب نمي شود.

رنگ مو

609. رنگي كه خانم ها براي موي سر استفاده مي كنند، آيا مانع از صحّت مسح در وضو مي شود؟

ج. بعد از برطرف كردن جرم، رنگ تنها مانع از مسح نمي شود.

كاشتن ناخن مصنوعي

610. اخيراً افرادي كه فاقد ناخن هستند، به وسيله پيشرفت علم پزشكي مي توانند ناخن مصنوعي بكارند.

1) حكم شرعي كاشتن ناخن مصنوعي را بيان فرماييد.

ج. شخصي كه اصلاً ناخن ندارد و مي خواهد ناخن مصنوعي بكارد، آن ناخن جزو بدن او نمي شود، چون رشد و نمو ندارد و از اوّل اين كاشتن جايز نيست، چون اضطرار ندارد.

2) در هر حال اگر كسي ناخن مصنوعي بكارد، وظيفه اش در وضو و غسل چيست؟

ج. در وضو و غسل اشكال پيدا مي شود و در داخل وقت نماز، ضايع نمودن امر واجب محسوب مي شود و قبل از وقت نماز هم خلاف احتياط است؛ ولي اگر اين كار را كرد و هنگام وضو يا غسل امكان بيرون آوردنِ آن نبود، بايد در مسح و غسل عمل به جبيره كند.

احتمال به وجود آمدن مانع بعد از وضو

611. پس از نماز و گذشتن حدود يك ساعت از وضو گرفتن، متوجّه قي چشم شدم. اگر احتمال بدهم كه پس از وضو حاصل شده، آيا وضو صحيح است؟

ج. در فرض مذكور وضو صحيح است.

انواع كرم در وضو

612. آيا كرم، مانع از رسيدن آب است؟

ج. اگر چربي آن به حدّيست كه عرفاً آب به پوست مي رسد مانع نيست.

چربي مو و پوست سر

613. آيا روغن زيتون يا نارگيل يا هر روغن ديگر، مانع مسح سر است؟

ج. اگر چربي به گونه ايست كه عرفاً آب به پوست مي رسد، مانع نيست.

مواد آرايشي روي پوست

614. بعد از استفاده از مواد آرايشي و پاك كردن آنها رنگي بر بدن باقي مي ماند، آيا اين رنگ مانع از رسيدن آب به پوست مي شود؟

ج. در صورت داشتن جِرم، مانع محسوب مي شود؛ ولي اگر فقط رنگ باشد (مثل رنگ حنا) مانع نيست.

لاكي بودن انگشت بزرگ پا هنگام وضو

615. اگر انگشت بزرگ پا هنگام وضو لاك داشته باشد، آيا اشكالي دارد؟

ج. اگر انگشتان ديگر پا، لاك ندارد مي توان از سر انگشتان ديگر مسح نمود اما اگر بخواهد از سر انگشت بزرگ مسح كند، برطرف كردن لاك به اندازه ي مُسَمّاي مسح لازم است.

مسح كردن روي غير لاك ناخن

616. آيا در مسح مي توان تمام انگشتان را به جز انگشت كوچك لاك زد و روي آن مسح كشيد؟

ج. بله، مي توان.

لاك زدن انگشتان كوچك پا

617. اگر چهار انگشت كوچك پا را لاك بزنيم و براي وضو انگشت بزرگ را لاك نزنيم، آيا وضو صحيح است؟

ج. بله، با مسح بر انگشت بزرگ، وضو صحيح است.

پماد چشمي

618. دچار بيماري اي شدم كه بايد پلك هايم را هر شب با پمادي مخصوص چرب كنم و حق استفاده از صابون را نيز ندارم تكليف چيست؟

ج. هر مقدار كه وقت بستن پلك ها باطن حساب مي شود اشكال ندارد و در غير آن اگر چربي آن تا وقت نماز باقي بماند و براي وضو مانع باشد، بايد آن را كم كند به حدي كه عرفاً آب به پوست برسد و اگر از اين مقدار هم معذور است، وظيفه اش جبيره است.

وضوي افراد رنگ كار

619. شغل افرادي، به گونه ايست كه هميشه با رنگ يا گريس و چيزهاي ديگر سر و كار دارند و هر چه وقت صرف كنند، بعد از وضو بازهم رنگ يا گريس ديده مي شود، وظيفه اين افراد چيست؟

ج. رنگ و چربي كه عرفاً جرم ندارد، مانع نيست و اگر مشكوك است بايد برطرف كند.

(مسأله ي 297 رساله) ماندن اثر اشيا بر دست

620. آيا اثر شستن دست آلوده به نفت و نيز رنگ خوراكي ها - مثل گردو و اثر گچ و سيمان و نيز خودكار و خودنويس و چيزي كه در مدت طولاني از دست پاك مي شود - مانع رسيدن آب به اعضا مي باشند يا خير؟

ج. در صورت داشتن جرم مانع محسوب مي شوند اما اگر فقط رنگ آن به اعضاي وضو باقي مانده باشد، مثل رنگ گردو اشكالي ندارد.

مواد آرايشي سر

621. آيا موادي مانند ژل، كتيرا و روغن مو كه براي موي سر استفاده مي شود، مانع از وضو مي شوند؟

ج. اگر داراي جرم است كه مانع از رسيدن آب است بايد برطرف شود.

سرمه ي چشم در هنگام وضو

622. آيا سرمه چشم براي زنان در هنگام وضو ضرري به صحت وضو مي زند يا خير؟

ج. اگر داخل چشم كشيده شده باشد، اشكالي ندارد و در صورتي كه بيرون از چشم بوده و مانع از رسيدن آب به پوست باشد، لازم است برطرف شود.

وجود مانع پس از وضو

623. اگر كسي بعد از وضو متوجه شده چيز خيلي كمي به اعضاي وضويش بوده چه كند؟

ج. اگر در وقت وضو بوده و مانع بوده بايد دوباره وضو بگيرد.

ديدن مانع بلافاصله بعد از مسح

624. اگر وضوگيرنده در مسح پا، مانعي را بعد از مسح ديد آيا مي تواند مانع را برطرف كند و دوباره مسح كند؟

ج. اگر موالات به هم نخورد، اشكال ندارد.

ديدن مانع در هنگام نماز و بعد از آن با بررسي قبل از وضو

625. اگر قبل از وضو، از نظر مانع رسيدن آب وارسي شود و در اثناي نماز يا بعد از نماز متوجه مانعي شود حكم چيست؟

و نيز اگر قبل از نماز وارسي نكرده باشد و بعد يا در اثناي نماز متوجه مانع شود.

ج. در صورت اوّل نماز و وضويش صحيح است و در صورت دوم وضويش را احتياطاً دوباره بگيرد؛ ولي اگر بعد از نماز متوجه شود نمازش صحيح است.

چرك زير ناخن

626. آيا پاك نمودن چرك هاي زير ناخن در هنگام وضو لازم است؟

ج. اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولي اگر ناخن را بگيرند بايد براي وضو چرك آن را برطرف كنند و نيز اگر ناخن بيشتر از حد معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقداري را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايند.

رفع مانع در اثناي وضو

627. آيا در اثناي وضو يا غسل مي شود مانع را برطرف كرد يا حتماً بايد قبل از شروع وضو باشد؟

ج. اگر موالات و شرايط وضو مثل شستن از بالا به پايين رعايت شود، اشكالي ندارد.

عدم دست رسي به مواد شوينده جهت از بين بردن جرم اعضا

628. اگر مواد رو غني به صورتي بود كه بدون پاك كننده از روي اعضاي وضو پاك نمي شد و مواد شيميايي و پاك كننده در مدت نماز در اختيار نباشد، در چنين مواقعي تكليف وضو و غسل چيست؟

ج. بايد وضو و غسل جبيره به جا آورد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.

شك در جرم بودن

629. اگر شك كنيم، چيزي كه بر اعضاي وضوست جرم دارد يا خير تكليف چيست؟

ج. بايد احراز كند كه آب به پوست مي رسد و اگر شك زياد ناشي از وسوسه است اعتنا نكند.

(توضيح بيشتر در مسأله ي 297 و 375 رساله آمده است. )

مسح از روي جوراب نازك

630. آيا مي شود از روي جوراب نازك مسح كشيد؟

ج. جايز نيست.

بيماري هاي مربوط به وضو

خارج شدن بول يا مدفوع بدون اختيار

631. اين جانب بر اثر بيماري، بول و مدفوعم بدون اختيار خارج مي گردد و با توجّه به اين كه هيچ گونه احساسي ندارم تا بفهمم چه موقع خارج مي شود، آيا مي توانم با يك وضو دو نماز بخوانم يا بايد قبل از نماز دوّم تفحّص كنم؟

ج. قبل از نماز بايد تفحّص كنيد.

وضوي شخص مبتلا به سينوزيت

632. شخصي كه سينوزيت دارد و استعمال آب سرد برايش ضرر دارد با توجه به اين كه بعضي ها معتقدند وضو با آب گرم ضرري ندارد، آيا بايد تيمم كند يا وضو بگيرد؟

ج. در صورتي كه آب گرم براي او ضرري ندارد بايد با آب گرم وضو بگيرد.

به همراه داشتن كيسه ادرار و مدفوع در نماز

633. همراه داشتن كيسه ادرار - كه معمولاً نجس است - در هنگام نماز چه حكمي دارد؟

و اگر در بين نماز مدفوع يا ادرار بي اختيار خارج شود و كيسه پاك را نجس كند، نماز چه حكمي پيدا مي كند؟

ج. احتياط واجب آن است كه پيش از هر نماز مخرج بول و كيسه اي كه نجس شده را آب بكشد يا عوض كند.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 318 رساله رجوع شود. )

وضوي شخصي كه مدفوعش را در كيسه مي ريزد

634. وضو و غسل و نماز شخصي كه مدفوعش به كيسه مي ريزد چگونه است؟

ج. به مسأله ي 312 الي 320 و نيز مسأله ي 378 رساله رجوع شود.

عدم توانايي در برطرف كردن نجاست

635. شخصي نمي تواند نجاست را از خود برطرف كند (به علت معلوليت در بيمارستان و پرستارها هم همكاري ندارند) حال با توجه به اين كه نجاست هم زياد است، در مورد وضو و نماز چه بايد بكند؟

ج. هر مقداري كه مي تواند نجاست را از بدن كم كند و اعضاي وضو را تطهير كند و وضو بگيرد و نمازش را بخواند.

قادر نبودن بر تطهير خود

636. به دليل ساييدگي مفاصل قادر نيستم خود را تطهير نمايم، وظيفه من براي نماز چيست؟

ج. هر مقداري كه مي توانيد نجاست را از بدن كم كنيد و اعضاي وضو را تطهير كنيد و وضو بگيريد و نماز را بخوانيد.

افرادي كه فاقد كنترل بول يا غائط يا باد معده اند

637. كساني كه پي در پي از آنها بول يا غائط يا باد معده خارج مي شود، چگونه وضو بگيرند و نماز بخوانند؟

ج. به مسائل 312 الي 320 رساله رجوع كنيد.

حساسيت به وضو و تيمم

638. وضو گرفتن برايم سخت و مضر است و نسبت به تيمم حساس هستم، وظيفه ام چيست؟

ج. بايد بر چيزي كه حسّاس نيست، مثل قطعه سنگ پاك، تيمم كنيد.

عدم كنترل باد معده

639. جواني هستم كه از كنترل باد معده عاجزم و براي گرفتن وضو و نماز دچار مشكل مي شوم، لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟

ج. به وظيفه كساني كه نمي توانند از بيرون آمدن بول و غائط خود داري كنند، عمل نماييد. (مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود. )

تكليف نماز مبتلا به بيماري نفخ شكم

640. كسي كه مبتلا به مرض نفخ شكم است، گاهي براي يك نماز بايد بيش از ده دفعه وضو بگيرد، تكليفش چيست؟

ج. در اين باره به مسأله ي 316 رساله و قبل از آن مراجعه شود.

مسدود شدن راه خروج مدفوع

641. اگر شخصي به واسطه بيماري (مسدود شدن مقعد) به جاي روده، كيسه اي در خارج بدن او وصل كنند براي نماز چه كند؟

ج. ظاهراً همان حكم مبطون را دارد، كه در رساله مذكور است.

(به مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود. )

خال كوبي

642. عمل خال كوبي در مواضع وضو چه حكمي دارد؟

ج. مانع وضو نيست.

زخم و شكستگي اعضاي وضو

وضو بر پوسته ي زخم

643. اگر بر جراحت پوسته اي بگيرد و به نظر برسد كه در زير آن لكه ي خوني ايجاد شده، آيا مي شود بر روي آن وضو گرفت يا بايد پوسته ي روي زخم كنده شود و خون زير آن را پاك كرد و سپس وضو گرفت؟

ج. اگر آن پوسته ظاهر بدن محسوب شود، كندن آن لازم نيست.

بخيه بر عضو وضو

644. اگر روي زخم صورت و دست بخيه زده شده و يا سرم به دست باشد، با فرض پاك بودن دست و صورت و بخيه و سرم، وظيفه ي انسان وضوي جبيره است يا وضوي معمولي؟ و آيا علاوه بر وضو تيمّم هم لازم است؟

ج. اگر دست بر بخيّه بكشد و آب به گرداگرد سرم برساند، كافي است.

پيوند عضو شخص كافر به مسلمان

645. اگر عضو كافر را به دست مسلمان پيوند كنند - مثلاً از مچ تا انگشتان - و هنوز جزو بدن او نشده است، تكليف او از نظر وضو چيست؟

ج. احتياطاً آن را جبيره كند و اگر @مستوعب نباشد، تيمّم لازم نيست.

ساختن وضوي جبيره اي در خارج از وقت نماز

646. شخصي كه وظيفه اش وضوي جبيره است اگر در غير وقت نماز به نيّت طهارت وضو بگيرد، وضويش چه حكمي دارد؟

آيا با اين وضو مي تواند نماز واجب بخواند؟

ج. اگر وظيفه او جبيره بوده و در وقت نماز عذر او برطرف نمي شود، وضويش صحيح است و مي تواند با آن نماز بخواند.

شستن دستي كه در گچ است

647. وضوي شخصي كه تمام دست راستش در گچ است، چگونه است؟

ج. با دست چپ صورت خود را بشويد و دست راست را هم جبيره كند و دست چپ را از بالا به پايين زير شير بگيرد كه شسته شود و مسح ها را هم با دست چپ انجام دهد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.

زخم هاي باز

648. بيماراني كه زخم بازدارند - مثل زخم هاي شكم كه مرتب ترشح دارد - تكليف آنها براي وضو و غسل چيست؟

ج. به مسأله ي 330 رساله و نيز 333 و قبل و بعد آنها رجوع شود.

649. شخصي به عنوان جبيره دستش را در كيسه ي پلاستيكي كرده و به جاي دست كشيدن آن را شسته است، آيا نمازش صحيح است؟

ج. بايد نمازش را بنا بر احوط دوباره بخواند.

سفت شدن خون يكي از اعضاي وضو

650. اگر يكي از اعضاي وضو زخم شده باشد و خون آن سفت شده باشد، براي وضو چه بايد كرد؟

ج. در صورتي كه عسر و حرج پيش نيايد بايد آن را اوّل پاك كرد و سپس وضو گرفت و در صورت ضرر داشتن آب و يا عسر و حرج، بايد به وظيفه جبيره عمل نمايد.

عضوي كه خون ريزي دارد

651. اگر در جاي وضو زخمي باشد كه خونش بند نمي آيد و آب هم برايش ضرري ندارد، چه بايد كرد؟

ج. بايد به دستور جبيره عمل كرده و احتياطاً تيمم هم بنمايد.

وضو روي باندِ پا

652. مدتي شست پايم به علت ضربديدگي باندپيچي بود، آيا وضو از روي باند درست بوده است؟

ج. بايد بر انگشت هاي ديگر پا كه باز است مسح كند و اگر چنين نكرده، وضو صحيح نبوده است.

653. هرگاه يك انگشت شكسته و تمام دست تا مچ را بسته باشند، وظيفه انسان براي وضو چيست؟

ج. اگر براي بهبود انگشت، بستن تمام دست لازم است و يا باز كردن آن موجب عسر و حرج است، تمام آن حكم جبيره پيدا مي كند.

محل مسح زخمي

654. اگر محل مسح كسي زخم باشد، وظيفه اش چيست؟

ج. در صورت عدم امكان براي تطهير محل، بايد به وظيفه ي جبيره عمل نمايد.

(مسأله ي 330 رساله)

خون زير ناخن

655. خوني كه زير ناخن مي باشد و به صورت جامد درآمده است، آيا نجس است؟

براي وضو چه بايد كرد؟

ج. در صورتي كه روي آن باز نشده است، براي وضو اشكالي ندارد و اگر باز شده باشد، در صورتي كه مدت زيادي از آن گذشته و ديگر به آن خون گفته نمي شود، اشكالي ندارد و در غير اين صورت بايد اوّل آن را ازاله و تطهير نمود و سپس وضو گرفت و در صورت عسر و حرج بايد به حكم جبيره عمل كرد و احتياطاً تيمم هم ضميمه نمود.

ابريشمي بودن جبيره

656. آيا از پارچه ي ابريشمي براي جبيره مي توان استفاده كرد؟

ج. در وضو و غسل و تيمم مانعي ندارد.

جبيره ي پلاستيكي

657. آيا مي شود به عنوان جبيره، پلاستيك گذاشت؟

ج. مانعي ندارد.

استفاده از كيسه ي پلاستيكي يا چسب زخم در جبيره

658. آيا مي توان براي وضوي جبيره اي از كيسه ي پلاستيكي و يا چسب زخم استفاده كرد؟

ج. بله، مي توان با آن جبيره نمود، به شرط اين كه پاك باشد و زيادتر از حد را نپوشاند.

كمك كردن به وضوي فردي كه دستش شكسته

659. اگر شخصي براي كسي كه دست او شكسته و گچ گرفته آب بريزد، وضوي او چه حكمي دارد؟

ج. اشكالي ندارد.

وضو گرفتن فردي كه دو دستش در گچ است

660. اگر هر دو دست انسان (تا مچ)، در گچ باشد چگونه بايد وضو بگيرد؟ و اگر نتواند مسح را انجام دهد، چه بايد بكند؟

ج. اگر هر دو دست است، بايد با كمك ديگران وضوي جبيره بگيرد و مسح او را هم فرد ديگري انجام دهد، به اين صورت كه از دست او آب بگيرد و به جاي مسح او بكشد و احتياطاً او با كمك ديگران تيمم هم بنمايد (مسأله ي 290 رساله).

قطع و يا معلوليّت اعضاي وضو

مسح كسي كه پايش قطع شده

661. اگر شخصي پايش قطع شده باشد و فقط پاشنه ي پاي او مانده باشد - يعني قسمتي را كه بايد مسح بكشد از بين رفته باشد، وظيفه او در مسح چيست؟

ج. احتياط آن است كه در نزديك ترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.

662. شخصي كه هر دو پاي او از زانو قطع شده است، وظيفه ي وي درباره ي مسح چيست؟

آيا ضميمه كردن تيمّم لازم است؟

ج. احتياط آن است كه در نزديك ترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.

وضوي فرد فاقد اعضاي وضو

663. وضوي شخصي كه اصلاً دست و پا ندارد، يا يك دست و يك پا ندارد، چگونه است؟

ج. اكتفا به شستن و مسح ساير اعضا مي كند.

وضوي فردي كه قادر به حركت اعضاي وضو نيست

664. اگر كسي حركت دادن اعضاي وضويش مشكل باشد يا اصلاً قادر به حركت دادن آنها نيست، وظيفه او جهت طهارت هاي سهگانه و چگونگي آنها را در دو مورد زير بيان فرماييد:

1) حركت نداشتن دست چپ.

ج. با يك دست انجام مي دهد.

2) حركت نداشتن دو دست.

ج. بايد از ديگران كمك بگيرد.

كسي كه يك دست خود را از دست داده

665. كسي كه يك دست خود را تا مچ يا تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟

ج. در شستن دست به آن چه كه از دست باقي مانده اكتفا مي نمايد با حفظ ترتيب از مرفق به طرف مچ بنا بر احتياط و با كف دست سالم همه ي مسح ها را انجام مي دهد.

666. كسي كه هر دو دست خود را تا مچ از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟

ج. هر چه مانده را مي شويد و بنا بر احتياط مسح ها را با نزديك ترين عضو باقي مانده به كف دست انجام مي دهد.

تكليف كسي كه دو دستش قطع است

667. كسي كه دو دست خود را تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟

ج. طرف بازو را كه در حال اتصال از مرفق بوده مي شويد و با همان آب وضو مسح مي كند و در صورت عدم توانايي از اين مقدار جهت وضو نايب مي گيرد.

اشتباه در وضوي نيابتي

668. كسي وظيفه اش وضو به كمك نايب بوده، امّا چگونگي وضوي نيابتي را نمي دانسته و وضوي نيابتي را اشتباهي انجام داده است، آيا نمازهايي را كه خوانده است صحيح است يا بايد قضا نمايد؟

ج. در فرض بطلان وضو و عدم عمل به وظيفه بايد قضا كند.

اگر نايب گرفتن مستلزم رو زدن باشد

669. كسي كه وظيفه اش وضو به كمك نايب است؛ امّا گرفتن نايب موجب رو انداختن و منّت مي شود، چه بايد بكند؟

ج. آن چه ذكر شده تا به حد حرج نرسيده عذر نيست و اگر از لحاظ مالي متمكّن است، پول بدهد و نايب اجير كند.

معيار شك در وضو توسط نايب

670. افرادي كه توسط نايب، وضو مي گيرند آيا يقين و شك خودشان ملاك است يا يقين و شك نايب ملاك عمل است؟

(مثلاً نايب پس از وضو يقين دارد مانع يا نجاستي در اعضاي وضو نبوده است؛ ولي خودش معتقد است هنگام وضو مانع يا نجاست در اعضا بوده است. )

ج. يقين و شك خود آن شخص معيار است.

اگر يقين دارد كه در هنگام وضو مانع بوده، وضو باطل است و اگر شك دارد كه هنگام وضو بوده، صحيح است.

اشتباه انجام دادن وضوي نيابتي

671. شخصي وضوي نيابتي را اشتباه انجام داده تكليف نمازهاي خوانده شده ي او چيست؟

آيا نايب ضامن است؟

ج. خود مكلف ضامن نمازهاي خودش است.

وضو دادن ديگري در موارد غير ضرورت

672. در غير ضرورت اگر شخص ديگري انسان را وضو يا غسل دهد، آيا صحيح است؟

ج. خير، باطل است.

(مسأله ي 290 رساله و قبل آن)

نيابت وضو از روي كراهت

673. اگر نايب از روي كراهت و يا خجالت انسان را وضو دهد آيا طهارت حاصل شده يا خير؟

ج. بله، ظاهراً طهارت حاصل شده است.

مسح پاي مصنوعي

674. آيا مي توان روي پاي مصنوعي مسح كرد؟

ج. مسح روي پاي مصنوعي فايده ندارد.

وضوي شخص فلج

675. شخصي كه فلج است و از كفش طبي و عصاي چوبي استفاده مي كند و درآوردن كفش براي او امكان ندارد، وظيفه ي مسحش چيست؟

ج. بايد بر روي آن مسح نمايد.

مسح فردي كه دستش قطع شده

676. دست راست شخصي از مچ قطع شده، آيا مسح سر و پاي راست را با دست چپ بكشد؟

ج. بله، بايد با دست چپ بكشد.

وضوي فرد داراي دست و پاي زايد

677. شخصي كه دست و پاي اضافي دارد، چگونه بايد وضو بگيرد؟

ج. دست زايد را بايد بشويد و لو مستقل هم باشد بنا بر احتياط؛ ولي پاي اضافي را ظاهراً لازم نيست مسح كند.

وضو و تيمم جانبازان قطع نخاعي

678. جانبازان قطع نخاعي كه قدرت بر وضو و تيمم ندارد چگونه بايد وضو بگيرند.

ج. به مسأله ي 290 و 291 رساله رجوع شود.

مسح افراد فاقد پا

679. كسي كه يك پا و يا هر دو پا را از دست داده است، براي مسح چه كند؟

ج. ظاهراً براي مسح پا تكليف ندارد.

فردي كه انگشت يك دست را ندارد

680. انگشتان دست راست من قطع شده است، آيا مي توانم با دست چپ به جاي دست راست وضو بگيرم؟

ج. با دست چپ صورت و دست راست را مي شوييد و مسح ها را انجام مي دهيد و خود دست چپ را هم با گرفتن زير شير آب و يا با باقي مانده از كف دست راست، مي شوييد.

شستن دستِ مصنوعي در وضو

681. آيا دست مصنوعي بايد هنگام وضو شسته شود؟ و آيا براي سجده، كف دست مصنوعي بايد روي زمين قرار گيرد؟

ج. ظاهراً لازم نيست.

مسح معلولين

682. شخصي كه دو انگشت شست و سبابه و قسمتي از پاي راست او قطع شده است، چگونه مسح را انجام دهد؟

ج. بر مقدار باقيمانده مسح كند.

عدم توانايي مسح پا

683. شخصي كه قدرت مسح پا را ندارد ولي پايش سالم است، آيا بايد نايب بگيرد يا تيمم كند؟

ج. به مسأله ي 290 رساله رجوع شود.

لمس اسماي متبركه

لمس اسم پيامبران و ائمّه عليهم السّلام بدون وضو

684. آيا اسم امامان و پيامبران را اگر به زباني ديگر نوشته شده باشد، بدون وضو مي شود لمس كرد؟

ج. اگر به نحو ترجمه وصفي نباشد فرق نمي كند و احوط عدم مس بدون طهارت است.

685. آيا دست كشيدن به اسامي انبياء عليهم السّلام نيز حكم اسامي ائمّه اي اطهار عليهم السّلام را دارد؟

ج. بله.

686. آيا آرم جمهوري اسلامي ايران - كه نمادي از كلمه ي «لا اله الّا اللَّه» است - را مي توان بدون وضو دست زد؟

ج. جايز نيست.

687. آرم جمهوري اسلامي كه در بعض ميادين نصب مي شود، اگر سايه ي آن روي زمين افتاده باشد آيا مي توان از روي آن رد شد؟

ج. لمس بدون طهارت مانعي ندارد. بله؛ اگر راه رفتن بر روي سايه، هتك به حساب مي آيد، اجتناب شود.

لمس سه نقطه اي كه به جاي لفظ جلاله ي اللَّه نوشته مي شود

688. مس سه نقطه [ … ] و يا [ا … ] كه جايگزين نام اللَّه شده اند، چه صورتي دارد؟

ج. اشكال ندارد، ولي اگر حرف الف به نيّت جزو اسم جلاله نوشته شده باشد، جايز نيست.

عدم جواز مس «بسمه تعالي»

689. آيا كلمه «بسمه تعالي»

را بدون وضو مي توان مس نمود؟

ج. نمي توان بدون وضو مس كرد، به خاطر وجود ضمير در آن.

مس اسماي الهي

690. مس اسماء اللَّه تعالي كه مضاف اليه واقع مي شود بدون طهارت، احتياط در ترك آن است.

آيا اسمايي كه منسوب واقع مي شود، چه حكمي دارند؟

ج. همين احتياط جاري است.

لمس كردن القاب معصومين عليهم السّلام

691. لمس كردن القاب معصومين مثل رضا، صادق، كاظم و … عليه السّلام براي شخصي كه وضو ندارد، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.

پول هاي منقّش به نام هاي معصومين عليهم السّلام

692. لمس كردن پول منقّش به نام هاي معصومين عليهم السّلام و يا اسامي جلاله براي شخص بدون وضو چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.

استفاده از گردن بند يا اسم خداوند متعال يا معصومين عليهم السّلام

693. انداختن گردن بند به گردن كه به نام هاي خداوند و يا معصومين منقّش است، چه حكمي دارد؟

ج. تماس بدن غير متطهّر به آن اسامي، جايز نيست.

عدد 110

694. گاهي عدد 110 را به نشان نام مبارك حضرت امير المؤمنين مي نويسند. آيا احترام اين عدد لازم است؟

يعني بدون وضو لمس آن جايز نيست؟

و اگر اين عدد به زبان ها و سبك هاي غير متعارف نوشته شده باشد چه طور؟

ج. مانعي ندارد.

خال كوبي اسامي ائمه

695. خالكوبي اسامي حضرات معصومين عليهم السّلام اگر براي ارادت قلبي باشد، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست، به اعتبار لوازمش.

تمثال پيامبر در گردن بند

696. آيا انداختن گردن بند به نقش پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم توسط زنان اشكال دارد؟

ج. در صورتي كه تمثال حك شده آن حضرت باشد، از حيث مس اشكال ندارد، ولي اگر اسم آن حضرت حك گرديده است، بايد از تماس بدن بدون طهارت با آن پرهيز نمايند.

تايپ اسماي متبركه

697. آيا كساني كه اسماي جلاله خداوند متعال يا آيات قرآني يا نام هاي معصومين عليهم السّلام را تايپ مي كنند، بايد وضو داشته باشد؟

ج. در صورت عدم تماس مستقيم دست با اسماء، طهارت لازم نيست.

دست كشيدن به ترجمه قرآن

698. آيا دست كشيدن به قرآن انگليسي طهارت مي خواهد؟

ج. خير.

مس قرآن توسط افرادي كه وضوي كامل ندارند

699. مس قرآن توسط دانش آموزاني كه وضويشان كامل و صحيح نيست، چه حكمي دارد؟

وظيفه مربّي آنها چيست؟

ج. اگر مكلف و بالغ باشند، بايد با وضوي صحيح مس كنند.

مس بي وضوي «عبد الله» و «حبيب اللَّه»

700. مس كلمه عبد الله و حبيب اللَّه بدون وضو چه حكمي دارد؟

ج. مس كلمه ي «اللَّه» در چنين اسم ها و كلماتي بدون طهارت جايز نيست، بنا بر احتياط.

نگارش لفظ جلاله و مسح آن به وسيله حروف بريل

701. آيا نابينايان مي توانند الفاظ جلاله اي را كه با خط بريل نوشته شده بدون طهارت مس كنند؟

ج. اگر آن لفظ مشخص و خوانا باشد، مس آن بدون طهارت، حرام است.

فرش هايي كه لفظ جلاله روي آنها بافته شده است

702. اگر روي فرشي لفظ جلاله بافته شده باشد، آيا پا گذاشتن روي آن اشكال دارد؟

آيا شخص جنب و حايض مي تواند روي آن را لمس كند؟

ج. جايز نيست.

بي احترامي به امامان

703. روي بعضي از سكه ها اسم مبارك امام رضا عليه السّلام ثبت شده است، آيا لمس آنها بدون طهارت جايز است؟

ج. جايز نيست، بنا بر احوط. (مسأله ي 323 رساله).

فاميل هاي منسوب به ائمه عليهم السّلام

704. برخي از فاميلي ها منسوب به ائمه عليهم السّلام است مثل حسيني، فاطمي، كاظمي و يا تركيباتي از اسماء اللَّه در آن به كار رفته، همچون عبدالهي امر الهي و … آيا نوشتن، دست كشيدن بدون وضو و زير دست و پا انداختن چنين فاميلي هايي اشكال دارد؟

ج. در آن چه اسم خدا دارد، واجب الاحترام است و در منسوب به ائمه عليهم السّلام اگر مقصود از منسوب اليه همان ائمه باشند، احترام آنها هم لازم است.

احكام غسل جنابت

راه اثبات مني

705. آيا اثبات مني از راه بوييدن و استشمام امكان دارد؟

ج. تا يقين به مني بودن نكند، حكم مني را ندارد؛ مگر در صورت صدق علايم مني كه در مسأله ي 350 رساله آمده است.

ندانستن حكم غسل جنابت

706. كسي كه نمي داند غسل جنابت واجب است، نمازهايي كه با حال جنابت خوانده، چه حكمي دارد؟

ج. باطل است.

تيمم به جاي غسل جنابت و ورود به مسجد

707. با تيمم بدل از غسل جنابت، آيا مي توان وارد مسجد شد؟

ج. اگر وظيفه اش تيمم بوده است تا تيمم و عذر او باقيست مي تواند وارد مسجد شود ولي اگر عذرش تنگي وقت بوده، يا با داشتن آب، براي نماز يا خوابيدن تيمم كرده، فقط كاري را كه براي آن تيمم نموده مي تواند انجام دهد و نمي تواند با آن وارد مسجد شود.

اثبات مني از روي رنگ

708. آيا مي توان مني را با اثر آن، مثلاً اين كه اين مايع سفيد است اثبات كرد؟

ج. خير، نمي توان اثبات نمود، بلكه بايد علايم مني را دارا باشد.

راه هاي اثبات مني

709. اگر دكتر در ادرار كسي تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار آبي با لزوجت و چسبندگي ببيند و احتمال قوي دهد كه مني است، آيا آن آب حكم مني را دارد؟

ج. اگر با شهوت و جستن بيرون نيامده و بدن پس از آن سست نشده، حكم مني را ندارد، مگر علم يا اطمينان حاصل شود.

خروج رطوبت بدون اثر سهگانه

710. اگر فردي از خواب بيدار شود و ببيند رطوبتي از او خارج شده است و هيچ يك از سه نشانه اي كه در توضيح المسائل آمده، درك نكرده باشد آيا غسل براي او واجب است؟

ج. واجب نيست.

خواب ديدنِ خروج مني

711. اگر در خواب ببيند كه از او مني خارج مي شود، آيا بايد غسل كند؟

ج. اگر پس از بيدار شدن از خواب مني از او خارج نشده باشد، لازم نيست غسل كند.

آب خارج شده بعد از تحريكات جنسي

712. آبي كه بعد از تحريكات جنسي از مردان خارج مي شود و بدون بو و رنگ و كمي چسبنده است، پاك است يا نجس؟

ج. اگر علايم سهگانه يعني خروج با شهوت و جستن و سستي بدن را نداشته باشد، پاك است.

سستي پس از خواب

713. اگر انسان از خواب بيدار شود و در خود احساس سستي بكند، آيا غسل بر او واجب است؟

ج. در فرض مذكور غسل واجب نيست.

جلوگيري از خروج مني

714. اگر انسان از خروج مني جلوگيري كرد و پس از مدتي بول كند، غسل جنابت بر او واجب مي شود؟

ج. اگر همراه بول مني خارج نشود، غسل بر او واجب نمي شود.

خود ارضايي بدون خروج مني

715. آيا بر كسي كه خود ارضايي مي كند ولي نمي گذارد مني خارج شود، غسل واجب است؟

ج. غسل واجب نيست، ولي كار حرام كرده است.

احساس احتلام در خواب

716. اگر انسان در خواب احساس كند كه جنب شده است، آيا اين مورد از انواع جنابت حرام است؟

و آيا نياز به غسل جنابت دارد؟

ج. هر نوع جنابت اعم از حرام و حلال نياز به غسل دارد، لكن جنابت تا وقتي كه همراه علايم سهگانه خروج مني نباشد، اثبات نمي شود، چه در خواب باشد يا بيداري و احتلام در خواب حرام نيست.

حكم مايع بعد از مشاهده ي فيلم هاي محرك

717. آيا خواندن و ديدن كتاب يا فيلم هايي كه موجب تحريك مي شود، جايز است؟

اگر آبي بعد از اين بيرون بيايد، آيا حكم مني را دارد؟

ج. حرام است، ولي براي اثبات مني بايد علايم مني را دارا باشد.

خواندن آيات سجده دار بر جنب

718. آيا خواندن آيات سجده دار بر جنب حرام است؟

ج. خواندن سوره هايي كه آيه سجده واجب در آنهاست براي جنب حرام است، هر چند همان آيه سجده نباشد.

روزه با غسلي كه به ترتيب نبوده

719. اگر شخصي در غسلي واجب ترتيب را رعايت نكرد و بعد از غسل روزه گرفت، حكم روزه ي او چگونه است؟

ج. چون تعمّد بر صبح كردن با جنابت نداشته روزه اش صحيح است، مگر عمدي بوده و مي دانسته كه غسلش باطل است.

رعايت نكردن ترتيب در غسل

720. اگر شخصي غسلي انجام داد و بعد از اتمام غسل احتمال داد كه ترتيب را رعايت نكرده است و فكر مي كرده كه فقط نيّت ترتيب كافي است، نمازهاي او چه حكمي دارد؟

ج. شك بعد از غسل اثر ندارد و غسل او صحيح است.

شك در خارج شدن بول يا باد معده در غسل ترتيبي

721. شخصي هنگام غسل ترتيبي شك مي كند كه بول يا بادي از او خارج شده يا نه، وظيفه او چيست؟

ج. اعتنا نكند.

غسل با دست خيس

722. آيا خيس كردن دست در ظرف آب و كشيدن به اعضاي غسل كفايت از شستن مي كند؟

ج. بله، كفايت مي كند.

خشك شدن اعضاي غسل

723. اگر كسي با مقدار كمي آب غسل كند و تا طرف چپ را مشغول مي شود، آب طرف راست به واسطه گرمي هوا يا باد و يا كمي آب خشك مي شود و يا وقتي مشغول شستن قسمت هاي پاييني طرف راست است، قسمت بالاي آن خشك مي گردد، آيا غسل او صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

مباشرت در غسل

724. آيا در انجام غسل مباشرت شرط است و اگر كسي آب را براي انسان باز كند و يا براي رسيدن آب به برخي از مواضع به شستن بدن كمك نمايد، اشكال دارد؟

ج. مباشرت در حال اختيار شرط است ولي آب باز كردن ديگري، منافي با مباشرت نيست.

نماز با لباس نجس

725. آيا شخصي كه جنب شده است مي تواند در صورت تنگي وقت با تيمم و نجاست بدن نماز بخواند؟

ج. بايد با تيمم نماز بخواند و نجاست را تا جايي كه ممكن است، بشويد يا كم كند.

غسل كردن با غُساله

726. آيا غسل كردن با غساله لباس، با توجه به قليل بودن آب صحيح است؟

ج. اگر آب قليل طاهر باشد، صحيح است و غساله غسله ي مزيله نجس است و هم چنين غسله ي مطهره بنا بر احوط.

نيّت جداگانه براي هر وضو

727. آيا در غسل جنابت براي هر قسمتي كه مي شوييم، بايد نيّت جداگانه داشته باشيم؟

ج. خير نياز ندارد.

غسل در پادگان نظامي

728. شخصي - مثلاً در پادگان - فقط هفته اي يك بار امكان رفتن به حمام دارد، اگر در ميان هفته غسل بر او واجب شد، چه بايد كند؟

ج. بايد به هر طوري كه باشد به وظيفه ي فعليه خود از اقل واجب - غسل و يا تيمم - عمل كند و اگر تيمم كرد، در اوّلين فرصت ممكن غسل واجب خود را به جا آورد.

زمان تيمم بدل از غسل

729. آيا پس از برطرف شدن عذري كه موجب تيمم بدل از غسل شده است، بايد غسل نمود؟

ج. بله.

رعايت ترتيب در هر وضو

730. آيا در غسل ترتيبي، رعايت ترتيب در هر عضو نيز لازم است؟

ج. بنا بر احتياط واجب رعايت ترتيب در هر عضو لازم است، به اين صورت كه از بالا شروع كند و به قسمت هاي پايين عضو ختم كند و چنين نباشد كه مثلاً اوّل قسمت پايين سمت چپ را بشويد و سپس قسمت بالاي سمت چپ را بشويد.

غسل با بدن خيس

731. اگر تمام بدن انسان قبل از غسل خيس باشد، آيا با اتصال آب جديد به خيسي سابق مي توان نيّت غسل كرد؟ يا رساندن و جريان يافتن آب جديد بر اعضاي غسل لازم است؟

ج. با اتصال آب جديد هم، اگر جريان و شستن صدق كند كفايت مي كند.

غسل با اسم اشتباهي

732. غسل با يك اسم اشتباهي ديگر چه حكمي دارد؟

ج. چون قصد وظيفه دارد، اشكال ندارد.

مقدار انجام نماز با غسل جنابت

733. بعد از غسل جنابت چند نماز را مي توان بدون وضو خواند و فاصله زماني بعد از غسل تا اداي نماز چه قدر است؟

ج. تا وقتي كه حدث اصغر از او صادر نشده مي تواند با آن نماز بخواند و اين زمان به هر مقدار كه باشد مانعي ندارد.

سستي بدن همراه با خروج ادرار

734. شخصي كه هنگام ادرار بدنش سست مي شود گاهي هم ادرارش با شهوت بيرون مي آيد، آيا بايد پس از هر ادرار غسل كند و آيا مي شود به نحوي با يك غسل 17 ركعت نماز خواند؟

ج. خروج ادرار با شهوت، موجب غسل نمي شود و جواب از قسمت دوم سؤال، در جواب سؤال قبلي گذشت.

غسل جمعه به جاي غسل جنابت

735. به مدت دو سال احكام جنابت را نمي دانستم و غسل جمعه انجام مي دادم، نماز من چگونه است؟

ج. غسل جمعه چون به نيّت وظيفه بوده، كفايت از غسل جنابت مي كند ولي نمازهايي را كه بدون هيچ غسلي به جا آورده ايد باطل بوده است.

حكم عمره در صورت غسل احتياطي نمودن

736. در اثناي حج عمره رطوبتي از من خارج شد كه شك داشتم مني است يا نه، ولي احتياطاً غسل كردم، عمره من چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد اما با غسل احتياطي، اكتفا از وضو نمي توانيد بكنيد.

نداشتن وقت كافي براي غسل

737. اگر انسان محتلم شود و وقت براي غسل و شستن بدن نباشد، اگر لباس را عوض كند و با بدن نجس نماز بخواند، چه حكمي دارد؟

ج. بايد تا جايي كه ممكن است نجاست را كم كند.

زمان غسل جنابت

738. آيا بايد غسل جنابت حتماً در وقت نماز انجام گيرد؟

ج. در وقت نماز غسل بر انسان واجب مي شود و پيش از آن مستحب است كه غسل كند.

زمان غسل جمعه

739. زمان غسل جمعه چه وقتي مي باشد؟

ج. از اذان صبح تا ظهر اداست ولي بعد از ظهر علي الاحوط نيّت ادا و قضا نكند.

ترشح آب از بدن جنب

740. اگر قبل از غسل جنابت آبي از روي بدن شخص جنب به جاي ديگر ترشح كند، آيا اين آب پاك است يا نجس؟

ج. اگر آن قسمت از بدن او پاك بوده، آن آب پاك است.

مقدار خروج مني براي لزوم غسل

741. اگر مني خيلي كم خارج شود و يا از خروج مني جلوگيري شود، غسل واجب مي شود؟

ج. اگر مني از انسان خارج شود، غسل واجب است و كم و زياد آن فرقي نمي كند، اما اگر مني از جاي خود حركت كند و انسان از خروج آن جلوگيري نمايد، تا وقتي كه خارج نشده است غسل بر او واجب نمي شود.

غسل جنابت قبل از جنب شدن

742. آيا قبل از جنابت، انجام دادن غسل جنابت صحيح است؟

ج. خير.

مني همراه ادرار

743. آيا آمدن مني همراه ادرار نياز به غسل جنابت دارد؟

ج. اگر به مني بودن آن علم دارد، فرقي نمي كند لذا اگر پس از غسل باشد، بايد دوباره غسل نمايد.

غسل پس از احتلام

744. اگر كسي در خواب محتلم شد، چه غسلي بايد انجام دهد و آيا با غسل مي شود بدون وضو نماز خواند؟

ج. اين غسل همان غسل جنابت است و تمام احكام آن را دارد، از جمله اين كه مي شود با آن نماز خواند.

سر زدن حدث اصغر قبل از غسل جنابت

745. در صورتي كه قبل از غسل جنابت يكي از مبطلات وضو از انسان سر زند، آيا بايد وضو نيز بگيرد؟

ج. اگر قبل از انجام غسل باشد پس از غسل نبايد وضو بگيرد.

شستن سر و گردن با طرف راست و چپ بدن

746. هنگام شستن طرف راست و چپ، سر و گردنم را نيز مي شستم، آيا اين كار صحيح بوده است؟

ج. گرچه لازم نبوده ولي غسل باطل نشده است.

ترتيب و موالات در غسل

747. ترتيب و موالات يعني چه؟ و آيا در غسل شرط است؟

ج. ترتيب آن است كه اعمال غسل به ترتيبي كه در رساله ذكر شده انجام شود، يعني اوّل سر و گردن شسته شود و سپس طرف راست و پس از آن طرف چپ و موالات يعني پشت سر هم انجام دادن كارها كه در غسل ترتيب لازم است، امّا موالات در آن شرط نيست.

نگاه به عورت ديگري در وقت غسل

748. آيا نگاه به عورت ديگري هنگام غسل، غسل را باطل مي كند؟

ج. نگاه به عورت ديگري، غير از همسر، حرام است اما موجب باطل شدن غسل نمي شود.

مقدار آب غسل

749. آب غسل تا چه اندازه اسراف نيست؟

ج. موارد آن مختلف است ولي مستحب است بيش از يك صاع (تقريباً برابر با 3 كيلوگرم) مصرف نشود.

انجام چند نماز با تيمم بدل از غسل

750. اگر كسي شب جنب شود، آيا نماز صبح، ظهر و عصر را مي تواند با تيمم بدل از غسل بخواند؟

ج. تا وقتي عذر او براي غسل كردن باقي است، با تيمم نمازهايش را مي خواند.

موارد تيمم بدل از غسل در ماه رمضان

751. در چه صورتي مي توان در ماه رمضان، به جاي غسل تيمم كرد؟

ج. با نبودن آب يا تنگي وقت يا مجوزهاي ديگر تيمم در غير ماه رمضان، مي توان به جاي غسل تيمم نمود.

غسل جنابت قبل از اذان

752. اگر چند ساعت قبل از اذان غسل جنابت كنيم، براي نماز بايد وضو بگيريم؟

ج. اگر حدث اصغر صادر نشده باشد مي توانيد بلكه بايد با همان غسل نماز بخوانيد و نيازي به وضو نيست.

انجام چند غسل با يك نيت

753. آيا كسي كه چند غسل بر او واجب بوده و فراموش كرده، مي تواند به نيّت تمام غسل ها يك غسل انجام بدهد؟

ج. بله، مي تواند.

يك غسل براي چند غسل

754. آيا مي توان به نيّت غسل هاي متعدد، يك غسل به جا آورد؟

ج. بله، مانعي ندارد.

مهيا نبودن آب و مكان براي غسل كردن

755. اگر غسلي بر انسان واجب باشد، ولي آب گرم و مكان مناسب نباشد، حكم چيست؟

ج. تا ممكن است بايد آب را گرم كند و غسل كند.

تفاوت غسل با دوش گرفتن

756. آيا براي غسل جنابت، دوش گرفتن كافيست يا بايد به ترتيب عمل كرد؟

ج. بايد به ترتيبي كه در رساله ذكر شده عمل نمود و دوش گرفتن به تنهايي از غسل كفايت نمي كند.

غسل جنابت، بدون جنب شدن

757. اگر كسي بدون جنب شدن، غسل جنابت انجام دهد، مي تواند با آن غسل نماز بخواند؟

ج. نمي تواند با آن نماز بخواند و لازم است جهت نماز وضو بگيرد.

شستن كف پا در غسل

758. كسي كه نمي دانسته شستن كف پا در غسل لازم است مدتي به اين ترتيب غسل نموده نسبت به نماز و روزه هاي گذشته چه تكليفي دارد؟

ج. چون به صورت طبيعي در هنگام غسل طرف چپ و راست آب به كف پا نيز مي رسد، در صورت احتمال رسيدن آب به كف پاها، غسل هاي گذشته او محكوم به صحت است.

عدم امكان غسل نمودن

759. اگر بر انسان غسل واجب شود و در منزل حمام وجود نداشته باشد و هوا چنان سرد باشد كه نشود براي غسل بيرون رفت چه بايد كرد؟

ج. بايد در همان اتاق يا دستشويي تا جايي كه ممكن است غسل را به جا آورد.

جهتِ قبله هنگام غسل كردن

760. آيا در حال غسل، بايد رو به قبله باشيم؟

ج. لازم نيست.

غسل جنابت احتياطي

761. كسي كه از روي احتياط غسل جنابت انجام مي دهد، آيا براي نماز بايد وضو بگيرد؟

ج. بله.

عدم يقين به جنابت

762. آيا كسي كه يقين ندارد جنب شده، بايد غسل كند؟

ج. غسل لازم نيست.

جهل به حكم غسل

763. چندين سال روزه گرفتم و نماز خواندم در حالي كه نمي دانستم جنب بايد غسل كند، اكنون تكليف نمازها و روزه هاي من چيست؟

ج. هر غسلي كرده باشيد، هر چند غسل مستحبي، چون قصد وظيفه هم داشته ايد، ممكن است كفايت از غسل جنابت نموده باشد؛ ولي نماز و روزه هايي را كه يقين داريد بدون هيچ غسلي در حال جنابت به جا آورده ايد، بايد قضا كنيد و كفاره ي روزه ها را نيز اگر جاهل قاصر غير ملتفت به سؤال نبوديد ادا كنيد وگرنه كفاره واجب نيست، هر چند احوط است.

منظور از غسل ما في الذمه

764. منظور از غسل ما في الذمه چيست؟

ج. مراد غسل هاييست كه قبلاً بر عهده انسان بوده و او به واسطه ي فراموشي و يا علت هاي ديگر، آنها را به جا نياورده است.

نيّت در غسل

765. آيا در هنگام غسل و وضو به جز گفتن نيّت چيز ديگري هم بايد گفت؟

ج. لازم نيست نيّت غسل را به زبان آورد و همين مقدار كه به نيّت غسل شروع به شستن سر و گردن و طرف راست و چپ بدن بنمايد كافي است.

غسل نكردن به خاطر خجالت

766. در سحر ماه مبارك رمضان، محتلم بودم و به خاطر خجالت و تنگي وقت، غسل نكردم، وظيفه من چيست؟

ج. اگر تيمم هم نكرديد، بايد قضاي روزه را با اداي كفاره ي آن به جا آوريد.

برهنگي بدن در هنگام غسل

767. آيا در هنگام غسل بدن بايد برهنه باشد؟

ج. اگر بدون برهنه كردن بدن، آب به تمام اعضاي غسل برسد، اشكالي ندارد و مي تواند با لباس غسل كند.

اندازه ظرف آب غسل

768. اگر براي غسل بخواهيم از ظرف آب استفاده كنيم، اندازه ظرف بايد چه قدر باشد و چند بار بايد آب بريزيم؟

ج. بايد به مقداري آب بريزيد كه تمام اعضاي بدن را غسل دهيد.

غسل هاي واجب

769. تعداد غسل هاي واجب براي مرد و زن چند تا هست؟

ج. در اين رابطه به ما قبل مسأله ي 349 رساله مراجعه نماييد.

قضاي غسل جمعه

770. آيا مي شود غسل جمعه را در روز ديگر به نيّت قضا انجام داد؟

ج. روز شنبه مي توان آن را قضا كرد. (توضيح بيشتر در قبل از مسأله ي 551 رساله، بند يك ذكر گرديده است. )

حركت در هنگام غسل

771. آيا حركت كردن در هنگام غسل، آن را باطل مي كند؟

ج. اشكالي ندارد.

شرم و حيا براي غسل

772. آيا شرم و حيا مي تواند موجب به تأخير انداختن غسل جنابت شود؟

ج. جايز نيست به علت شرم و حيا غسل جنابت را به تأخير انداخت به گونه اي كه نماز انسان قضا شده و يا مرتكب اعمالي كه نياز به طهارت دارد، شود.

انجام غسل جنابت قبل از وقت نماز

773. آيا مي شود غسل جنابت را قبل از وقت نماز انجام داد؟

ج. غسل جنابت قبل از وقت نماز و به خودي خود مستحب است و مي توان پيش از وقت نماز، انجام داد.

نماز با غسل جنابت احتياطي

774. آيا با غسل جنابت احتياطي مي شود نماز خواند؟

ج. خير، نمي توان.

حدث اصغر در بين غسل

775. اگر در بين غسل، حدث اصغر مثل ادرار يا باد معده رخ دهد، غسل چه حكمي دارد؟

ج. احتياط اينست كه غسل را دو مرتبه به طور كامل انجام دهد و براي نماز و كاري كه وضو براي آن لازم است، وضو بگيرد.

فراموشي در شستن يك قسمت

776. در صورتي كه شستن يك قسمت از بدن در غسل فراموش شود تكليف چيست؟

ج. به مسأله ي 367 رساله رجوع شود.

غسل بعد از تيمم بدل از غسل

777. اگر با تيمم بدل از غسل نماز خوانديم آيا براي نمازهاي بعدي بايد غسل كنيم؟

ج. بلي اگر عذر برطرف شده است.

(به مسأله ي شماره ي 609 رساله مراجعه شود. )

خروج مني بدون شرايط سهگانه

778. عادت خود ارضايي را ترك كرده ام اما با يك مختصر شهوت بدون داشتن شرايط سهگانه، مني از من خارج مي شود. آيا در اين شرايط غسل بر من واجب است؟

ج. اگر يقين به خروج مني باشد، غسل واجب مي شود.

غسل هاي مختلف با يك نيت

779. اگر غسل هاي ديگري غير از جنابت بر عهده كسي باشد، آيا مي تواند همه را با يك نيّت انجام دهد؟

ج. بله، مي تواند.

غسل نكردن به خاطر سحري خوردن

780. اگر كسي در سحرگاه ماه رمضان جنب باشد و حمام نرود، آيا مي تواند مشغول خوردن سحري شود و بعد از اذان غسل نمايد؟

ج. نمي تواند و بايد قبل از اذان غسل كند.

دست كشيدن در هنگام غسل

781. آيا در غسل دست كشيدن به بدن واجب است، يا فقط جاري كردن آب بر بدن كافي است؟

ج. جاري كردن آب كافي است.

عدم امكان غسل در شب زفاف

782. اگر كسي در شب زفاف نتوانست غسل كند، آيا مي تواند نماز صبح را با تيمم بخواند؟

ج. حتي الامكان بايد غسل كند.

فوري بودن وجوب غسل جنابت

783. آيا غسل جنابت فوراً بر انسان واجب مي شود؟ و آيا براي چند مرتبه آميزش يك غسل كافي است؟

ج. غسل جنابت به خودي خود مستحب است و پس از وارد شدن به وقت نماز و يا براي انجام كارهايي كه طهارت در آن شرط است واجب مي شود و براي چند آميزش، يك غسل كافي است.

عدم جواز ورود جنب در مسجد

784. آيا شخص جنب مي تواند به جهت امور واجب عرفي - مثل اين كه لازم است در مجلس ترحيم نزديكان در تمام وقت شركت داشته باشد - وارد مسجد شود، در حالي كه تا پايان مراسم دسترسي به آب براي انجام غسل ندارد؟

ج. نمي تواند.

وارد شدن جنب به امامزاده ها

785. شخص جنب مي تواند به عنوان زيارت در حرم امامزاده ها وارد شود يا نه؟

ج. مي تواند.

نماز با غسل زيارت

786. آيا نماز زيارت قبور ائمّه - صلوات اللَّه عليهم اجمعين - را، مي شود با غسل زيارت خواند؟

ج. بايد وضو هم بگيرد.

غسل در تنگي وقت

787. اگر فردي به گمان وسعتِ وقت به قصد طهارت از جنابت، غسل نمود، آن گاه فهميد كه وقت تنگ بوده، آيا غسل صحيح است؟

ج. صحيح است.

غسل با شك در بقاي وقت

788. اگر كسي در صورت شك در بقاي وقت، با جريان استصحاب باقي بودن وقت، غسل كند؟ آيا و در صورت غسل و معلوم شدن خلاف آن، غسل او صحيح است؟

ج. بله، غسل صحيح است.

نيّت جنابت

789. اگر شخصي با همسر خود - كه در حال حيض است - جماع كند، آيا بايد در موقع غسل، نيّت جنابت از حرام نمايد؟

ج. لازم نيست.

نيّت غسل واجب قبل از وقت

790. اگر يقين كند وقت نماز شده و نيّت غسل واجب كند و بعد معلوم شود كه پيش از وقت، غسل كرده، آيا غسل او صحيح است؟

ج. اگر در واقع به قصد وظيفه اي كه بر عهده اش بوده غسل نموده و اشتباه در تطبيق داشته، به گونه اي كه اگر يقين به وقت نداشت، نيّت استحباب مي كرد، غسل صحيح است.

غسل با شك در طهارت

791. كسي كه صبح از خواب بيدار مي شود و شك مي كند كه جنب هست يا نه، آيا مي تواند غسل كند؟

ج. مانعي ندارد به اميد عمل به وظيفه غسل كند، ولي بايد براي عملي كه مشروط به طهارت است - مثل نماز - وضو بگيرد.

غسل با بدن نجس

792. اگر در غسل با بدن نجس زير دوش برود كه هم غسل كند و هم بدنش پاك شود، آيا غسلش صحيح است؟

ج. اگر قبل از غسل دادن هر قسمتي آب كشيده شود، هر چند به ادامه ي جريان آب، كافي است.

شك در تطهير بدن قبل يا حين غسل

793. اگر يقين داشته كه قبل از غسل، بدن نجس بوده است و شك دارد كه زير دوش قبل از غسل دادن، هر قسمتي را آب كشيده، يا غسل و تطهير در يك لحظه بوده، وظيفه چيست؟

نمازهاي خوانده شده چه حكمي دارد؟

ج. اگر غسل و تطهير آني نبوده، يعني با آغاز شستن نجاست تطهير شده است و به ادامه ي آن از حدث تطهير گرديده - كه نوعاً هم همين طور است - غسل و نمازهايش صحيح بوده. بله، اگر جريان آب در حين غسل بر موضع نجس فقط يك لحظه بوده، پس اعاده غسل موافق احتياط است، اگر احتمال توجه به پاك كردن محل نجس در حين غسل را نمي دهد.

حمّام در قبرستان

794. در قسمتي از يك قبرستان حمّامي احداث شده است، غسل و نظافت در اين حمّام چه حكمي دارد؟

ج. اگر انسان نداند كه آن زمين فقط وقف قبرستان بوده اشكال ندارد؛ مگر در صورتي كه ايجاد حمام موجب بي حرمتي به بدن مسلمان بشود، مثلاً آب به بدن او برسد كه در اين صورت اشكال دارد.

غسل در دستشويي هاي غصبي مسجد

795. اگر دستشويي هاي مسجدي غصب شود، غسل در آن صحيح است؟

ج. ظاهراً اگر غسل كننده خود غاصب نباشد، اشكال ندارد.

غسل در مكان هاي عمومي

796. آيا در حسينيّه و راه هاي عمومي و پارك ها - با خود نگهداري از نامحرم - مي شود، غسل كرد؟

ج. اشكال ندارد. فقط در حسينيه، بايد خلاف جهت وقفِ آن نباشد.

شستن ناف و عورت در غسل

797. سال ها در انجام غسل ترتيبي تمام ناف و تمام عورت را فقط با يك طرف بدن مي شستم، وظيفه چيست؟

ج. اگر احتمال مي دهيد كه نصف آنها با طرف ديگر هم شسته مي شده است، اعمال شما محكوم به صحّت است.

غسل ترتيبي در و إن

798. كسي كه غسل واجب دارد مي تواند در و إن حمام به نيّت غسل ترتيبي ابتدا سر و گردن را زير آب ببرد و تكان دهد و سپس همان طور كه در و إن دراز كشيده نيمه طرف راست بدن را به نيّت طرف راست زير آب ببرد و تكان دهد و سپس به همين نحو نيمه ي طرف چپ را غسل دهد؟

ج. مي تواند، ولي در همان حال هم بنا بر احوط بايد رعايت شستن جاهاي بالاتر و سپس پايين تر را بنمايد.

نحوه ي غسل ترتيبي

799. در موقع غسل پس از شستن سر و گردن يا طرف راست، آيا لازم است از زير دوش كنار برود و بعد طرف راست يا چپ را بشويد؟

ج. لازم نيست.

فرق مني و مذي در زن

800. جهش و سستي بدن را در جنابت زن شرط نمي دانيد و فقط حصول شهوت را در خروج رطوبت مني شرط جنابت فرموده ايد؛ پس چنين رطوبتي با رطوبتي كه به نام مذي كه آن هم در موقع شهوت از مرد و زن خارج مي شود چه تفاوتي دارد؟

ج. مذي قبل از مني خارج مي شود و مني فقط در اوج شهوت خارج مي شود نه هر شهوتي، كه مجرّد خروج با شهوت خاصّه (اوج شهوت) در زن - بدون سستي بدن - موجب احتياط است، گرچه جريان حكم مرد سالم در زن سالم و حكم مرد مريض در زن مريض خالي از وجه نيست؛ به مسأله ي 350 رساله مراجعه شود.

شستن موي زنان در غسل

801. در غسل آيا بر زن واجب است تمام موهايش را بشويد؟ با توجه به اين كه آب به تمام پوست رسيده است؟

ج. شستن تمام اطراف موهاي بلند لازم نيست و شستن پوست كافي است.

غسل با آب هاي كشاورزي كه دارو به آن اضافه مي كنند

802. آيا در آب كشاورزي كه برخي از كشاورزان به آنها دارو اضافه كرده اند، مي شود غسل كرد؟

ج. تا از صدق آب مطلق خارج نشده، مانعي ندارد.

تلقيح نطفه ي مرد ديگر

803. آيا تلقيح كردن نطفه ي مرد در رحم زن براي بچه دار شدن، موجب غسل جنابت براي زن مي شود؟

ج. خير، موجب غسل نمي شود.

انجام غسل هاي زنانه با نيّت غسل جنابت

804. آيا غسل هايي كه مخصوص زن ها مي باشد، مي توانند با نيّت جنابت انجام شوند؟

ج. اگر غسل جنابت هم بر عهده آنها هست مي توانند.

خروج مني شوهر از زن

805. آيا زن پس از نزديكي شوهر با او بايد مدتي قبل از غسل صبر كند تا مني شوهر از او خارج شود يا خير؟ و اگر فوراً غسل كند و آبي يا رطوبتي مشكوك از او خارج شود، تكليفش چيست؟

ج. لازم نيست صبر كند و خارج شدن مني مرد از زن موجب جنابت زن نيست و اگر خارج شد، فقط همان موضع تطهير شود.

خارج شدن رطوبتي مانند مني از رحم

806. اگر در طي ماه رطوبتي از رحم خارج شود كه بعضي از خصوصيات مني را داشته باشد، آيا حكم مني دارد؟

نماز و روزه هايي كه گرفته چه حكمي دارد؟

ج. مني داراي علايميست كه در مسأله ي 350 رساله ذكر گرديده است و اگر احراز كرد كه آن رطوبت مني بوده و نمازهايش را بدون غسل خوانده است، لازم است آنها را قضا كند.

تكرار دو غسل در صورت بطلان يكي از آن دو

807. اگر بر كسي دو غسل واجب باشد (حيض و جنابت) سپس غسل كند و پس از آن بفهمد كه از حيض پاك نشده است، آيا بايد براي آن يكي هم غسل كند؟

ج. احتياطاً مي تواند در هنگام غسل حيض پس از طهارت از حيض هر دو را نيّت كند.

غسل پس از استفاده از وسايل ضد بارداري

808. براي جلوگيري از حاملگي از كاندوم استفاده مي كنيم، بر شوهرم به جهت انزال غسل واجب مي شود با توجه به اين كه مني داخل رحم ريخته نمي شود، آيا من هم بايد غسل كنم؟

ج. يكي از عوامل جنابت داخل شدن آلت تناسلي مرد در آلت تناسلي زن است كه در اين صورت فرقي بين استفاده از كاندوم و يا انزال شدن و نشدن مني نيست.

غسل جنابت ديوانه بعد از عاقل شدن

809. كسي كه ديوانگي اش برطرف شده، آيا جنب شدن هاي او در زمان ديوانگي سبب غسل جنابت در زمان عاقل شدنش مي شود؟

ج. بله، بايد غسل كند.

زني كه جنب بوده و حيض شده

810. زني جنب بوده و حيض شده است، آيا مي تواند در حال حيض غسل جنابت نمايد و چنان چه در حال حيض غسل نمايد، از جنابت كفايت مي كند، يا بعد از پاك شدن بايد دوباره غسل كند؟

ج. بعد از پاكي از حيض يك غسل به نيّت هر دو انجام دهد و همچنين صحيح است قبل از پاك شدن از حيض غسل كند به جهت كمتر شدن پليدي باطني و همچنين غسل هاي ديگر هم از او صحيح است.

غسل جنابت همراه با غسل ديگر

811. اگر شخصي غسل جنابت را همراه غسل ديگر با هم انجام دهد و به عبارتي يك غسل كند براي هر دو، آيا در اين صورت باز نيازي به وضو نيست؟

ج. خير، نبايد وضو بگيرد.

احكام خانم ها

812. آيا دوشيزگان و بانوان هم در خواب محتلم مي شوند؟ و تكليف بانواني كه به مسأله ي احتلام جاهل بوده و بدون غسل مدّت ها اعمال عبادي خود را انجام داده اند چيست؟

ج. بلي، ممكن است مثل مردان باشند، اگر چه بعيد است و بر فرض انزال، در احتلام و وجوب غسل همانند مردان هستند و اگر محتلم شده به طوري كه مني خارج شده است، نمازهاي بدون غسل را بايد قضا كند؛ ولي روزه هايي كه جاهل به جنابت خود بوده، قضا ندارد.

غسل مريض

813. مريضي كه نمي تواند غسل كند، چه وظيفه اي دارد؟

ج. لازم است تيمم بدل از غسل نمايد.

وسواس در نجاست، طهارت، وضو و به خصوص غسل

814. كسي كه در طهارت، نجاست، وضو، به خصوص غسل زياد شك مي كند و آب خيلي مصرف مي كند، وظيفه ي او چيست؟

ج. بايد به شك هايش عمل نكند و مثل افراد متعارف عمل كند.

حكم غسل براي زخم هاي بازمانند زخم هاي شكم

815. بيماراني كه زخم آنان باز است، مانند زخم هاي شكم كه به خارج ترشح مي كند، چگونه بايد غسل كنند؟

ج. تا ممكن است بايد غسل كنند هر چند غسل جبيره اي و در بعض موارد با تيمم احتياطي و با عدم امكان، فقط تيمم مي كند.

خون زخم هنگام غسل

816. اگر جايي از بدن زخم باشد و هنگام غسل خون بيايد، چگونه بايد غسل كند؟

ج. در موقع غسل دادن آنجا بايد آن خون را تطهير كند و سريع غسلش را انجام دهد.

جنابت فرد بيمار

817. اين جانب در مواقعي در خود احساس شهوت مي كنم ولي چون بدنم حس ندارد تشخيص نمي دهم كه جنب شده ام يا نه، آيا حكم شخص جنب را دارم يا خير؟

ج. اگر يقين نداريد كه چيزي از شما خارج شده، حكم به جنابت نمي شود. بله، در شخص مريض، شهوت خاصّه (اوج شهوت) در حال خروج كافيست كه حكم به جنابت شود.

غسل كسي كه تمام پاي او گچ گرفته شده

818. اگر كسي كه تمام پاي او گچ گرفته شده جنب شود، غسل بر او واجب است يا تيمّم و يا هر دو؟

ج. در فرض مذكور كه جبيره، بعضي از اعضاي سهگانه غسل را گرفته، غسل جبيره اي كافي است.

(به مسأله ي 343 رساله رجوع شود. )

خارج شدن مني به صورت پي در پي

819. وظيفه ي شخصي كه پي در پي مني از او خارج مي شود چيست؟

ج. در تحصيل طهارت اختياريه و اضطراريه و شرايط لزوم آن في الجمله با @سلس البول شريك است كه در رساله مذكور است.

غسل جبيره اي

820. اگر شخصي غسل جبيره اي بگيرد بعد از چند روزي كه جبيره برطرف مي شود، آيا لازم است دوباره غسل كند؟

ج. خير، لازم نيست.

ضرر داشتن آب براي گوش

821. شخصي كه آب براي گوشش ضرر دارد، براي غسل چگونه عمل كند؟

ج. اگر گذاشتن چيزي در باطن گوش ممكن نيست، غسل جبيره اي به جاي آورد.

نايب گرفتن در غسل

822. اين جانب خود قادر به شستشو و انجام غسل نيستم، آيا مي توانم براي آب ريختن و شستن نايب بگيرم و خود نيّت غسل كنم؟ آيا غسل به اين نحو صحيح است؟

ج. بله، در آن مقداري كه توانايي نداريد صحيح است.

خروج ماده اي از انسان كه يقين به مني بودن آن ندارد

823. بعضي از اوقات پس از بيدار شدن از خواب در كيسه ي مخصوص ادرار خود مادّه اي مي بينم كه نمي دانم مني است يا چيز ديگر و چون بدنم حس ندارد و با قراين ذكر شده در مسأله ي 350 رساله براي من قابل تشخيص نيست، آيا بايد غسل كنم؟

ج. حكم مني ندارد، مگر از روي شهوت خاصّي خارج شده باشد و اگر نمي دانيد، حكم به جنابت نمي شود؛ مگر اين كه بر تقدير متعارف بودن، احراز جنابت بشود و اين معنا بر شما قابل احراز مي باشد.

خروج مني بدون اراده

824. بر اثر مرضي كه به آن مبتلا هستم، گاه بدون اراده از من مني خارج مي شود، آيا موجب جنابت مي گردد و با توجّه به اين كه در يك روز چند بار اتّفاق مي افتد، تكليف شرعي من چيست؟

ج. اگر يقين به مني بودن آن داريد، موجب جنابت است و براي نماز بايد غسل كنيد و اگر نمي توانيد تيمّم نماييد.

فرج مصنوعي

825. دستگاه تناسلي خانمي اشكال داشته و بنا بر آزمايشات و اظهار چندين دكتر متخصّص لوله ي واژن و رحم ندارد [البته قابل ذكر است كه رحم در ابعاد بسيار كوچك وجود دارد ولي به هيچ وجه به جايي وصل نيست و تنها با ماهيچه هايي به شكم وصل مي باشد و راه خروجي ندارد و به عبارت ديگر كالعدم مي باشد ] بعد از مدّتي از ازدواج، به علّت نبودن راهي براي جماع با يك عمل جرّاحي [واژن ] گوشت را بريده و راهي لوله مانند را كه مسدود است باز كردند و بنا بر اظهار خود خانم و دكتر متخصّص، هيچ لذّتي در موقع جماع براي خود خانم نيست. لطفاً بيان بفرماييد:

1) آيا صرف ادخال و جماع با چنين زني باعث وجوب غسل جنابت براي خانم مي شود؟

ج. غسل واجب مي شود و معيار همان جماع بر موضع مخصوص است؛ هر چند بدون شهوت باشد؛ مگر آن كه مدخل، مصنوعي باشد به نحوي كه صدق فرج نكند.

2) براي مرد چه طور؟ در صورتي كه مني بيرون نيايد.

ج. اگر دخول كند هر چند مني بيرون نيايد، غسل واجب مي شود با فرض اين كه صدق كند دخول در فرج زن كرده است.

اثر خودكار در غسل

826. اگر هنگام غسل در جايي از بدن، اثر خودكار وجود داشته باشد، مانع رسيدن آب محسوب مي شود؟

ج. با فرض اين كه جرميّت نداشته باشد، مانع نيست.

اثر گچ يا صابون در اطراف ناخن بعد از غسل

827. حكم اثر گچ يا صابوني كه بعد از غسل در اطراف ناخن ها مشاهده مي شود چيست؟

اگر اين اثر در حمام هنگام غسل مشاهده نمي شود، امّا بعد از غسل ديده مي شود تكليف چيست؟

ج. اگر صرفاً رنگ سفيد مربوط به گچ يا صابون است، اشكالي ندارد اما اگر جرميست كه عرفاً مانع رسيدن آب به پوست و ناخن مي شود، بايد برطرف گردد.

توجه به وجود مانع بعد از غسل

828. اگر بعد از غسل، انسان متوجه شود لايه اي از رسوبات نوره روي ناخن اوست چه حكمي دارد؟

ج. اگر داراي جرم بوده و عرفاً مانع رسيدن آب به ناخن بوده بايد مجدداً غسل را تكميل نمايد؛ اما مجرد رنگ باقي مانده بدون جرم اشكالي ندارد.

غسل با موهاي ژل زده

829. در هنگام وضو و غسل اگر موهاي سر ژل زده شده باشند، وضو و غسل چه حكمي دارد؟

ج. موهايي كه تابع پوست به حساب نيايد، در غسل لازم نيست شسته شود و آب به پوست برسد كافيست و توضيح بيشتر در مسأله ي 376 رساله داده شده است.

چرك در ناف

830. اگر داخل ناف كمي چرك باشد و برطرف كردن آن مشكل باشد، آيا غسل صحيح است؟

ج. به مسأله ي 372 و 342 رساله رجوع شود.

ديدن سرمه در چشم بعد از غسل

831. اگر بعد از غسل متوجه شويم كه مقداري سرمه لاي مژه هاي ما وجود داشته است، آيا غسل باطل است؟

ج. اگر سرمه چرب باشد به گونه اي كه عرفاً مانع حساب شود و خارج از چشم كشيده شده باشد نه داخل آن و نيز يقين داشته باشد كه قبل از غسل وجود داشته، بايد غسل را اعاده نمايد.

تميزي بدن در غسل و وضو

832. مقصود از تميز بودن بدن در غسل و وضو چيست؟

ج. مقصود آن است كه اولاً بدن پيش از غسل از نجاسات پاك باشد و ثانياً مانعي از رسيدن آب به بدن نباشد.

لايه ي رو غني در گوش هنگام غسل

833. در هنگام غسل احساس مي شود يك لايه ي رو غني داخل گوش است، حكم آن چيست؟

ج. شستن داخل سوراخ گوش لازم نيست.

خال كوبي

834. آيا خال كوبي در اعضا، مانع غسل است؟

ج. مانع نيست.

استعمال مواد مصنوعي

835. آيا استعمال مواد مصنوعي براي حالت دادن به مژه ها، در وضو و غسل اشكال ايجاد مي كند؟

ج. اگر آن مواد داراي جرم باشد و مانع رسيدن آب به پوست و موي مژه باشد، بايد آن را برطرف كرد و شستن مويي كه تابع پوست نيست در وضو لازم است به خلاف غسل.

لاك ناخن

836. آيا لاك ناخن مانع از انجام غسل است؟

ج. مانع است و لازم است پيش از غسل برطرف شود.

حنا كردن

837. آيا حنا مانع از وضو و غسل مي شود؟

ج. اگر پس از شستن خود حنا، رنگ آن باقي مانده است، مانع از غسل و وضو نيست.

چرك لاي موهاي بدن

838. گاهي در موهاي بدن مثل زير بغل مشاهده مي شود يك لايه ي چرك مانند آن را فرا گرفته است.

آيا در غسل، مانع به حساب مي آيد؟

ج. مانع بايد عرفيت داشته باشد و شستن موهاي بلند لازم نيست و شستن پوست كافي است.

چروك هاي پوستي در كهولت

839. در اثر كهولت سن يا بعضي از عوارض جسمي، قسمتي از ظواهر بدن به وسيله ي قسمتي ديگر پوشيده مي شود، آن قسمت ها بايد چگونه غسل شود؟

ج. ظاهراً بايد به تمام آن قسمت ها آب برساند، مادامي كه باطن حساب نشود.

چربي بدن

840. در غسل كردن چربي اي كه از خود طبيعت پوست سر است، آيا مانع حساب مي شود؟

ج. مانع محسوب نمي شود.

گمان به بودن مانع هنگام غسل

841. اگر مدّتي غسل مي كرده، سپس گمان پيدا كرده كه در هنگام غسل مانعي وجود داشته است - چون نمي دانسته كه بايد ناف را از چرك هاي آن تميز كند - و نوعاً گمان به وجود چرك در ناف هست، آيا غسل هايي كه در مدّتي طولاني اينچنين انجام داده باطل بوده است؟

ج. در غسل، ظاهر ناف بايد شسته شود و آن هم شسته شده و داخل آن واجب نيست شسته شود. بلي هر مقدار كه شك دارد جزو ظاهر حساب مي شود يا باطن احتياط اينست كه بشويد تا جايي كه سابقاً باطن يقيني نبوده است و در فرض سؤال تا وقتي كه اطمينان به وجود مانع نباشد، به حكم فراغ، غسل محكوم به صحّت است.

ديدن مانع بعد از غسل

842. اگر مدّتي بعد از غسل ديديم كه مانعي روي بدن وجود دارد وظيفه ي ما چيست؟

آيا مي توانيم بگوييم انشاء اللَّه بعد از غسل ظاهر شده است؟

ج. اگر احتمال بدهد كه بعداً پيدا شده، محكوم به صحّت است.

مهلت برداشتن مانع و تكميل غسل

843. شخصي كه غسل كرده اگر مانع ديد تا چه وقت مي تواند مانع را بردارد و همان غسل را تكميل كند؟

ج. تا زماني كه حدث اصغر از او سر نزده، مي تواند و پس از آن محل، احتياط كردن است به اين نحو كه غسل را دو مرتبه به صورت كامل انجام دهد و براي نماز و كاري كه براي آن وضو لازم است، وضو بگيرد.

استمناء جهت درمان

844. اگر به جهت امراض تناسلي، پزشك براي درمان و تشخيص نوع مرض براي آزمايش تجويز استمنا كند، آيا ارتكاب آن جايز است؟

ج. اگر ضرورت باشد و راه حلال ميسّر نباشد، جايز است.

گرفتن مني براي تشخيص بچه دار شدن

845. در بعضي از بيمارستان ها براي اين كه بفهمند انسان بچه دار مي شود، از مرد مي خواهند كه با عمل استمنا، مني خودش را در اختيار آزمايشگاه قرار دهد. آيا جايز است؟

ج. جايز نيست.

خروج رطوبت مشكوك بعد از غسل

846. بعد از غسل آب مشكوكي از من خارج شده است، آيا نجس است و غسل لازم دارد؟

ج. اگر پس از جنابت و قبل از غسل بول كرده و سپس غسل نموديد و يا اگر نمي توانستيد بول كنيد استبراء كرده و سپس غسل كرده ايد و پس از آن رطوبت مشكوكي كه انسان نمي داند بول است يا مني خارج شده، حكم بول دارد و در غير اين صورت حكم مني داشته و بايد مجدداً غسل نماييد. (به مسأله ي 351 رساله رجوع فرماييد. )

شك در صحت غسل

847. اگر بعد از اتمام غسل، در صحت غسل شك كنم، تكليف چيست؟

ج. آن شك اعتبار ندارد.

شك در رسيدن آب به پوست

848. فردي در غسل خيال مي كرده صرف رسيدن آب به مو كافيست و لازم نيست آب به پوست برسد و همين طور غسل مي كرده تا اكنون كه ملتفت مسأله شده است.

اكنون در غسل ها شك دارد كه آيا آب به پوست مي رسيده يا نه ولي احتمال رسيدن را مي دهد، آيا غسل هاي او صحيح بوده است؟

ج. اعمال گذشته او محكوم به صحت است، زيرا شك پس از فراغ است.

اشتباه در غسل ارتماسي

849. من تا چندي پيش نمي دانستم كه زير دوش حمام رفتن غسل ارتماسي نيست و مدّتي غسل جنابت را به اين نحو انجام مي دادم. تكليف نمازهايي كه تاكنون خوانده ام چيست؟

ج. بايد قضا شود، مگر اين كه با قصد وظيفه، خود به خود غسل ترتيبي حاصل مي شده است.

شك در شستن مقداري از بدن

850. اگر بعد از غسل در شستن قسمتي از بدن شك كند، حكم آن چيست؟

در بين غسل چه طور؟

ج. بعد از غسل اعتنا نكند و در بين غسل، احوط تدارك است - تا وقتي كه با تدارك محذوري لازم نيايد - و در غير اين صورت، بنا بر احتياط غسل را تمام مي كند و تيمّم مي نمايد.

خروج مجدّد مني پس از غسل

851. اگر شخصي غسل جنابت كرده و چون استبراء به بول نكرده بوده بعد از ساعتي مقداري از مني كه در مجري باقي مانده بيرون مي آيد؛ آيا جنابت جديد است تا نمازهايي كه با آن غسل خوانده صحيح باشد يا جنابت سابق است و نمازهاي خوانده شده بايد اعاده شود؟

ج. پس از غسل اوّل، طهارت حاصل است و خروج مني موجب جنابت جديد است.

آب خارج شده پس از غسل

852. آيا آبي كه گاهي از انسان بعد از انجام غسل يا حين آن بيرون مي آيد، حكم مني را دارد؟

با توجّه به اين كه به صورت طبيعي و بدون جستن و شهوت خارج مي شود.

ج. اگر قبل از غسل بول و يا استبرا كرده، در صورت شك، حكم مني را ندارد.

توضيح بيشتر در مسأله ي 351 رساله آمده است.

شك در غسل بعد از خروج از حمّام

853. اگر كسي به قصد غسل واجب وارد حمّام شود و سپس شك كند كه آيا غسل كرده يا خير، حكمش چيست؟

ج. بايد غسل كند.

وضو بعد از غسل جنابت

854. اگر كسي بعد از غسل جنابت وضو بگيرد، كار خلافي انجام داده است؟

ج. جايز نيست؛ هر چند نماز او صحيح است.

غسل جنابت نياز به وضو ندارد

855. اگر انسان غسل جنابت را پيش از وقت نماز انجام دهد، آيا براي نماز احتياج به وضو دارد؟

ج. اگر مبطلات وضو پيش نيامده است، احتياج ندارد.

856. در رساله آمده شخصي كه غسل جنابت كرده، براي نماز نبايد وضو بگيرد.

وظيفه ي او در مس كتاب قرآن و موارد ديگري كه مشروط به وضوست چه مي باشد؟

ج. فرقي نمي كند.

عدم احتياج غسل جنابت به وضو

857. اين كه فرموده اند غسل جنابت وضو لازم ندارد، آيا شامل فردي كه جنب از حرام شده هم مي شود؟

ج. بله، شامل مي شود.

وسواس در غسل

858. اگر كسي در شستن وسواس پيدا كرد، حكمش چيست؟

ج. بايد به وسوسه اش اعتنا نكند.

دقت در غسل جنابت

859. آيا در غسل جنابت بايد وسواس به خرج داد كه آب به همه جاي بدن رسيده است؟

ج. وسواس لازم نيست و ملاك در رسيدن آب، عرف متديّنين است.

غسل فرد وسواسي

860. آيا غسل انسان هاي وسواسي، كه گاهي مدت ها طول مي كشد، باطل است؟

ج. اگر غسل را صحيح به جا آورد، باطل نيست؛ ولي نبايد طول دهد.

خون هاي زنانه (استحاضه، حيض و نفاس)

1. استحاضه

چه خوني استحاضه است؟

861. استحاضه چيست؟

ج. هر خوني كه خانم ها قبل از بلوغ يا بعد از يائسگي مي بينند يا خوني كه از 3 روز كمتر ديده مي شود يا خوني كه از 10 روز بيشتر مي شود (كه در اين حالت مي تواند مقداري حيض باشد كه در احكام حيض گفته شده)، استحاضه است؛ در صورتي كه خون زخم و خون نفاس نباشد.

استحاضه و انواع آن

862. استحاضه چند نوع است؟

ج. خون استحاضه يكي از خون هاييست كه از زن خارج مي شود، اين خون اگر زياد باشد استحاضه كثيره و اگر كم باشد استحاضه قليله و در صورت بينابين [متوسط] استحاضه متوسطه ناميده مي شود.

استحاضه قليله

863. استحاضه قليله چه ويژگي دارد؟

ج. استحاضه قليله آن است كه خون در پنبه اي كه زن داخل فرج مي نمايد نفوذ نكند و فقط روي آن آلوده شود.

استحاضه متوسطه

864. استحاضه متوسطه چه ويژگي دارد؟

ج. استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه اي كه زن داخل مهبل مي نمايد، نفوذ مي كند، اما از پنبه به دستمال جاري نمي شود.

استحاضه كثيره

865. استحاضه كثيره چه ويژگي دارد؟

ج. استحاضه كثيره آن است كه خون علاوه بر نفوذ در پنبه اي كه زن داخل مهبل مي نمايد از آن بگذرد و به دستمال هم برسد.

استحاضه و حدث اصغر و اكبر

866. استحاضه چه نوع حدثي به شمار مي آيد؟

ج. استحاضه قليله مانند حدث اصغريست كه استمرار دارد مانند كسيست كه@ سلس بول دارد. اما استحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر اين كه مانند حدث اصغر عمل مي كند و باعث وجوب وضو مي شود، مانند حدث اكبر باعث وجوب غسل هم مي شود.

ويژگي خون استحاضه

867. خون استحاضه چه ويژگي هايي دارد؟

ج. خون استحاضه غالباً زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون مي آيد.

همانندي خون استحاضه با حيض

868. آيا ممكن است خون استحاضه همانند خون حيض سرخ و سياه باشد؟

ج. ممكن است گاهي خون استحاضه شبيه خون حيض غليظ و سرخ و سياه باشد و با فشار و سوزش بيرون بيايد.

استحاضه در ايام حيض

869. آيا خانم ها در ايام عادت ماهانه ممكن است خون استحاضه ببينند؟

ج. در ايام حيض ممكن است خون هاي كم رنگ شبيه استحاضه ديده شود يا گاهي تمام مدت عادت ماهانه خون كم رنگ ديده شود؛ اما هيچ گاه به آن استحاضه نمي گويند. البته گاهي واقعاً نمي دانيم خوني كه مي بينيم حيض است يا استحاضه.

خون كمتر از 3 روز استحاضه است

870. خانمي در يك ماه به اين صورت خون ديده است.

3 روز خون ديده كه 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است و مجدداً 2 روز خون ديده است.

حكم اين خون ها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست؟

حيض است يا استحاضه؟

ج. اگر در 3 ساعت باقي مانده از 3 روز در باطن هم خون نداشته استحاضه است.

شك در اتصال در 3 روز احتياط به احكام استحاضه

871. خانمي چون نمي دانسته بايد خود را وارسي كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفه اش چيست؟

ج. مورد احتياط است (وظيفه مستحاضه را انجام دهد و كارهايي كه بر حائض حرام است را ترك كند).

استحاضه پس از ايام حيض

872. خانمي 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خوني با علايم حيض مي بيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مي يابد. وظيفه وي چيست؟

ج. دومي محكوم به استحاضه است.

873. اگر خانمي كه عادت 6 روزه دارد، يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند وظيفه او چيست و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟

ج. شش روز آن حيض است و بقيه استحاضه.

استحاضه و خانم مضطربه

874. اگر خانمي كه مضطربه است يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست؟

و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟

ج. 1) اگر مضطربه بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خون هايي كه ديده يك جور باشد، چنان چه عادت خويشان او مشخص است، آن مقدار را براي خون حيض و بقيه را استحاضه قرار مي دهد.

2) مضطربه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد، بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.

استحاضه در دوران حاملگي و پس از زايمان

خون جفت حيض است يا استحاضه؟

875. زني هستم كه مدت سه ماه است پشت سر هم خون مي بينم دكترها خون را از جفت مي دانند. آيا بايد به وظيفه حائض عمل كنم يا مستحاضه؟

ج. حيض در حال حاملگي امكان دارد. پس اگر خون از ده روز گذشت، ايام عادت را حيض قرار مي دهد و بقيه را استحاضه قرار مي دهد (با تفصيل مذكور در رساله) ولي اگر بداند كه خون از زخم و جراحت داخل است، جز تطهير ظاهر حكمي ندارد.

استحاضه در زمان حاملگي و زمان شيردهي

876. خانم حامله اي خونريزي دارد آيا حيض حساب مي شود يا استحاضه؟ هم چنين خانمي كه بچه شير مي دهد و خونريزي دارد آيا حيض حساب مي شود يا استحاضه؟

ج. زن حامله و زني كه بچه شير مي دهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوي، ولي اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، بنا بر احتياط هم وظيفه حائض و هم مستحاضه را انجام دهد.

خون قبل از زايمان استحاضه است

877. خوني كه قبل از ولادت بچه خارج مي شود چيست؟

ج. قبل از ولادت بچه هر خوني كه ديده مي شود، در صورتي كه احتمال غير استحاضه داده نشود - مانند زخم و امثال آن - استحاضه است.

حيض پس از زايمان و پس از نفاس به مقدار عادت

878. خون زائو در صورت ادامه مي تواند حيض باشد؟

ج. تمام خوني كه زائو بعد از گذشتن ايام عادتش و يا اگر عادت ندارد بعد از ده روز مي بيند استحاضه است؛ ولي اگر بعد از گذشت حد اقل ده روز مصادف با ايام عادتش شده حيض محسوب مي شود.

خون پس از زايمان و پس از مقدار عادت

879. اگر خونريزي زائو تا يك ماه يا بيشتر و كمتر ادامه پيدا كند چه مقدار ش استحاضه است؟

ج. براي كسي كه عادت معيني دارد تا ايام عادت و براي كسي كه عادت ندارد تا ده روز نفاس و بعد از آن استحاضه است.

احتياط نفاس از دهم تا هجدهم زايمان

880.

گفته مي شود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل روز هجدهم هم مي بايست يك غسل انجام شود آيا صحت دارد؟

اگر دارد كاملاً وجه آن را شرح دهيد.

ج. يعني اگر به طور متصل خون ببيند يا مثلاً 7 روز خون ببيند و پاك شود و دوباره مثلاً 3 روز خون ببيند، در اين هشت روز - از روز دهم تا روز هيجدهم - بنا بر احتياط مستحبي اكيد، هم وظيفه استحاضه را انجام دهد و هم كارهايي كه در حال نفاس حرام است را ترك كند يعني بين وظيفه استحاضه و نفاس جمع كند و در روز هيجدهم غسل نفاس را به قصد وظيفه و رجاي مطلوبيت به جا آورد كه در متوسطه و كثيره با غسل استحاضه در عمل متحد است.

لك بيني هايي كه استحاضه است

لك قبل از شروع خونريزي

881. برخي خانم ها قبل از شروع عادت، خوني كه علايم حيض دارد مي بيند - مثلاً يك روز قبل از شروع خون حيض، لكه هاي خوني مي بيند - آيا حيض است يا استحاضه؟

ج. اگر لكه هاي خوني متصل نباشد استحاضه است؛ ولي اگر لكه ها اتصال دارد يا اين كه به ظاهر متصل نباشد و خارج نيايد ولي در باطن خون باشد حيض است.

خلاصه اين كه: اگر لكّه ها متصل نباشد و لو در باطن، استحاضه است.

لكه هاي زرد رنگ ادامه عادت

882. حكم لكه هاي زرد رنگي كه خانم ها در ادامه عادت (چه قبل از 10 روز و چه بعد از آن) مي بينند چيست؟

حكم اين لكه ها اگر در ايام پاكي ديده شوند چيست؟

ج. اگر آن لكه ها خون باشد ادامه عادت است قبل از ده روز و بعد از ده روز استحاضه است.

لك بعد از عادت تا دوازدهم

883. اگر شخصي كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولي از همان روز هفتم تا روز دوازدهم در بين روز چند لحظه لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب مي شود؟

ج. بله تجاوز از ده روز است.

وظايف مستحاضه

زني كه نمي داند استحاضه او از چه قسم است

884. اگر زن نداند استحاضه او از چه قسم است؟

ج. در صورت امكان بايد مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است، كارهايي را كه براي آن قسم دستور داده شده انجام دهد.

نماز قبل از وارسي

885. زن مستحاضه با اين كه مي توانسته خود را وارسي كند اگر پيش از آن كه خود را وارسي كند، مشغول نماز شود آيا نمازش باطل است؟

ج. چنان چه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده، مثلاً استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحيح است و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده مثل آن كه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.

ناتواني از وارسي

886. زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسي نمايد چه وظيفه اي دارد؟

ج. 1) اگر بداند قبلاً كدام يك از آن سه قسم بوده بايد به وظيفه همان قسم عمل كند.

2) اگر حالت قبلي خود را نمي داند بنا بر احتياط واجب بايد به آنچه مشكل تر است عمل كند، مثلاً اگر نمي داند استحاضه او قليله است يا متوسطه، بايد كارهاي استحاضه متوسطه را بنا بر احوط انجام دهد و اگر نمي داند متوسطه است يا كثيره، بايد كارهاي استحاضه كثيره را بنا بر احوط انجام دهد.

887. اگر زن مستحاضه نتواند خود را آزمايش كند (مثل دوشيزگان يا كسي كه در موقعيتي قرار دارد كه نمي تواند اختبار كند و يا شب است و هوا تاريك است) چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر حالت قبل خود را مي داند به همان عمل كند و اگر حالت قبل را ندارد يا نمي داند، به سخت ترين حالت عمل كند.

تعويض پنبه

888. تعويض پنبه چه حكمي دارد؟

آيا حتي اگر با تحفظ خوني خارج نشود بازهم وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند كه در حين خارج كردن اطراف هم آلوده مي شود؟

ج؛ بلكه تعويض پنبه لازم است حتي اگر با تحفظ خوني خارج نشده باشد وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند؛ هر چند در حين خارج كردن اطراف هم آلوده شود.

ملاك وجود خون در داخل

889. در استحاضه ملاك، خروج خون به خارج است يا ملاك، وجود خون در داخل است؟

ج. براي شروع استحاضه ملاك خروج خون است.

اما وجود خون در داخل براي ادامه استحاضه كافي است.

مواظبت از خروج خون

890. مواظبت از خروج خون چگونه است؟

ج. زن مستحاضه بايد موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخر نماز، خود را از بيرون آمدن خون (در صورتي كه براي او ضرر نداشته باشد ) حفظ كند.

ضرر جلوگيري از خروج خون براي دوشيزه

891. آيا اگر خانم مستحاضه دوشيزه باشد يا براي او داخل كردن پنبه ضرر داشته باشد چه حكمي دارد؟

ج. حفظ كردن در صورتي واجب است كه ضرر نداشته باشد.

وضو، تعويض پنبه، آب كشيدن براي قليله

892. مستحاضه قليله براي نماز چه وظايفي را دارد؟

ج. بايد مستحاضه قليله براي هر نماز يك وضو بگيرد و بنا بر احتياط واجب پنبه را عوض كند يا آب بكشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده، آب بكشد.

قطع خون متوسطه و دوباره آمدن

893. 1) اگر مستحاضه متوسطه براي نماز صبح غسل كند و بعد از نماز خونش قطع شود، ولي دوباره قبل از نماز ظهر متوسطه گردد، آيا براي نماز ظهر و عصر بايد غسل نمايد؟

2) اگر براي نماز ظهر و عصر غسل كند و بعد از نماز ظهرين خون قطع شود ولي دوباره قبل از مغرب متوسطه شود، وظيفه او براي نماز مغرب و عشا چيست؟

ج. در هر دو مورد بايد دوباره غسل كند.

پيدايش خون متوسطه پيش از نماز صبح

894. در صورتي كه استحاضه متوسطه پيش از نماز صبح يا در بين آن پيدا شود چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد براي نماز صبح غسل كند و تا صبح ديگر براي نمازهاي خود بنا بر احتياط واجب پنبه را اگر خوني شده عوض كند يا آب بكشد، هم چنين ظاهر فرج را اگر نجس شده است، آب بكشد و وجوب وضو براي هر نماز در اين صورت خالي از وجه نيست.

پيدايش خون متوسطه پيش از نماز ظهر

895. اگر بعد از نماز صبح تا پيش از نماز ظهر يا بين آن متوسطه شود چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد براي نماز ظهر غسل كند و به همين ترتيب پيش از هر نماز يا بين هر نمازي كه استحاضه متوسطه شده بايد براي آن غسل كند.

اگر مستحاضه متوسطه براي نماز صبح غسل نكند

896. اگر مستحاضه متوسطه عمداً يا از روي فراموشي براي نماز صبح غسل نكند چه حكمي دارد؟

ج. بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر براي نماز ظهر و عصر غسل نكند بايد پيش از نماز مغرب و عشا غسل نمايد چه آن كه خون بيايد يا قطع شده باشد.

آمدن خون قبل از نماز

897. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز آمده باشد و زن براي آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بازهم بايد وضو و غسل را براي نماز انجام دهد؟

ج. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز هم بيايد اگر چه زن براي آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز، وضو و غسل را به جا آورد.

قليله بعد از نماز صبح متوسطه شود

898. اگر استحاضه قليله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود آيا غسل واجب است؟

ج. بله بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.

كثيره شدن قليله يا متوسطه بعد از نماز صبح

899. اگر استحاضه ي قليله يا متوسطه ي زن بعد از نماز صبح به استحاضه كثيره تبديل شود، وظيفه ي او چيست؟

ج. اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود بايد براي نماز ظهر و عصر يك غسل و براي نماز مغرب و عشا غسل ديگري به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.

900. آيا مستحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر غسل وظايف ديگري هم دارند؟

ج. بله، علاوه بر غسل وظيفه تعويض پنبه و آب كشيدن ظاهر فرج و وضو براي هر نماز را هم دارند.

وظيفه مستحاضه پس از قطع شدن خون

901. خانم مستحاضه پس از قطع شدن خون چه وظيفه اي دارد؟

ج. زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براي نماز اولي كه خواند، بايد كارهاي استحاضه را انجام دهد و براي نمازهاي بعد لازم نيست.

1) مستحاضه قليله پس از قطع شدن خون براي اوّلين نماز فقط وضو مي گيرد.

2) مستحاضه متوسطه و كثيره پس از قطع شدن خون براي نماز بعد بايد غسل انجام دهند، هر نمازي باشد.

نيامدن خون از نماز قبل

902. مي دانيم مستحاضه كثيره و متوسطه وقتي كاملاً از خون پاك شدند بايد غسل كنند، ولي اگر بدانند از وقتي كه براي نماز قبلي مشغول غسل شده اند ديگر خون نيامده، آيا باز هم بايد غسل نمايند؟

ج. خير، لازم نيست دوباره غسل كنند.

اگر مستحاضه بعد از غسل يا وضو و قبل از نماز به كلي پاك شود يا به اندازه اي پاك شود كه بتواند در پاكي نماز بخواند، بايد غسل و يا وضوي خود را دوباره انجام دهد.

شك در داشتن وقت براي اعاده ي غسل بعد از پاك شدن

903. مي دانيم كه اگر بعد از غسل و وضو و قبل از نماز پاك شويم بايد غسل و وضو را دوباره انجام دهيم اما اگر شك كنيم كه وقت كافي خواهيم داشت يا نه بازهم اعاده غسل و وضو لازم است؟

ج. نه در صورت شك واجب نيست

تأخير نماز در صورت خارج نشدن خون

904. زن مستحاضه اگر بداند از وقتي كه مشغول وضو يا غسل شده خوني از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نمي آيد، مي تواند خواندن نماز را تأخير بيندازد؟

ج. بلي مي تواند.

مكث در مسجد در زمان استحاضه

905. آيا زن در حال استحاضه مي تواند در مساجد مكث كند و داخل مسجد الحرام و مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بشود؟

ج. بنا بر اقوي جايز است اما احتياط مستحب است كه بدون غسل براي نماز يا غسل جداگانه وارد نشود.

دست زدن به خط قرآن براي مستحاضه

906. آيا مستحاضه مي تواند به خط قرآن دست بزند؟

ج. دست زدن و رساندن بدن به خط قرآن براي قليله با وضوي جداگانه و براي متوسطه و كثيره با غسل و وضوي جداگانه جايز است.

صحت طلاق زن مستحاضه

907. طلاق زن مستحاضه چگونه است؟

ج. صحت طلاق زن مستحاضه مشروط به غسل نيست.

نزديكي در حال استحاضه

908. آيا غسل جداگانه اي با مستحاضه براي نزديكي لازم است؟

ج. 1) در مستحاضه كثيره و متوسطه، اگر اقوي نباشد، بنا بر احتياط واجب، غسل جداگانه لازم است؛ بلكه بنا بر احتياط وضو هم ضميمه شود.

2) غسلي كه براي نماز به جا آورده در صورتي كافيست كه نزديكي بعد از نماز و در وقت نماز باشد و الا كافي نيست.

نوار بهداشت هاي جديد داخل مهبل

909. با وجود نوارهاي جديدي كه داخل مهبل قرار مي گيرد و از خروج خون كاملاً جلوگيري مي كند تا بدين وسيله وجوب تحفظ رعايت شود؛ با توجه به اين مسأله، حكم موارد ذيل را بيان فرماييد:

1) ملاك در اختبار، وارسي ظاهر و خارج فضاي فرج است يا بايد نوار را خارج نمود؟

2) در صورت حكم به خروج نوار، آيا طهارت به هم خورده و غسل تكرار مي شود؟

ج. در موقع نماز بايد نوار را خارج كند و نوار و خود را وارسي نمايد و طبق انواع استحاضه عمل كند و نوارهاي جديد، حكم همان پنبه را دارد كه در رساله آمده است.

وارسي طواف و نماز طواف

910. آيا واجب است خانم مستحاضه بين طواف و نماز طواف خود را وارسي نمايد؟

ج. بله، واجب است.

طواف و نماز طواف غسل صلاتي

911. مستحاضه كثيره و متوسطه با غسل صلاتي مي تواند طواف و نماز طواف به جا آورد؟

ج. خير، بايد براي طواف و نماز آن دوباره غسل كند.

غسل در نزديكي مسجد الحرام يا در هتل

912. آيا با وجود امكان غسل در نزديكي مسجد الحرام مي تواند غسل را در هتلي كه با حرم فاصله دارد انجام دهد؟

ج. اگر از زمان غسل در هتل تا وقت طواف باز خوني و لو در باطن مي آيد، بايد در نزديكي مسجد غسل كند.

طواف مستحب

913. زن مستحاضه در چه صورتي مي تواند طواف مستحب به جا آورد؟

ج. ظاهراً صحت طواف مستحب هم براي قليله با وضوي مستقل است و براي متوسطه و كثيره با غسل و وضوي جداگانه مخصوصاً اگر طواف در غير وقت نماز باشد.

وظيفه مستحاضه قليله براي طواف و نماز طواف

914. وظيفه زن مستحاضه قليله براي طواف و نماز طواف چيست؟

ج. 1) زن مستحاضه قليله براي طواف وضو مي گيرد، اگر در بين طواف و نماز خون نبيند با آن وضو مي تواند نماز طواف و مستحبات ديگر را به جا آورد؛

2) ولي اگر خون مستمر باشد، بايد براي نماز طواف وضوي ديگري بگيرد.

خلاصه در حكم، مانند دو نماز واجب است.

غسل استحاضه

وجوب غسل استحاضه

915. آيا غسل استحاضه واجب است؟

ج. يكي از هفت غسل واجب، غسل استحاضه است.

نيّت غسل استحاضه

916. آيا هنگام غسل استحاضه بايد نوع استحاضه (قليله، متوسطه و كثيره) را نيز در نيت مشخص كرد يا تنها نيّت استحاضه كافي است؟

ج. نيّت غسل استحاضه كافي است.

وضو بعد از غسل استحاضه

917. آيا بايد پس از غسل استحاضه وضو هم بگيرد يا همانند جنابت مي تواند بدون وضو نماز بخواند؟

ج. در هر يك از موارد استحاضه كثيره و متوسطه و حيض و نفاس، اگر چه غسل لازم است لكن با غسل تنهايي، نمي تواند نماز بخواند، بلكه واجب است وضو نيز براي نماز بگيرد.

راه هاي شناخت خون استحاضه

918. راه تشخيص خون استحاضه از ساير خون ها چيست؟

ج. هر خوني كه شرايط حيض را نداشته باشد و بكارت و زخم هم نباشد، استحاضه است.

لباس و حوله حائض

919. لباس و حوله اي كه در حال حيض يا استحاضه يا نفاس استفاده كرده ايم چه حكمي دارد؟

ج. اگر آلوده به خون نشده باشد پاك است.

لكه بيني پس از مصرف دارو

920. لكه هايي كه زنان بعد از مصرف داروهاي ضد بارداري، در ايام عادت يا غير عادت مي بيند، چه حكمي دارد؟

ج. 1) اگر در 3 روز به طور مستمر نباشد، هر چند در ايام عادت، استحاضه است.

2) در بيشتر از 3 روز اگر ساير شرايط حيض را دارد حيض است و اگر ندارد استحاضه است

باطل شدن وضو

921. آيا خون استحاضه وضو را باطل مي كند؟

ج. يكي از هفت چيزي كه وضو را باطل مي كند، استحاضه زنان است.

تحفظ از خون در روزه

922. مستحاضه اي كه براي صحت روزه تحفظ نمايد، اگر آن را ترك كند آيا بايد روزه هايش را قضا نمايد؟

ج. تحفظ از خروج خون براي نماز است نه روزه، شرط صحت روزه همان غسل به نحو مذكور در رساله است.

آزمايش قبل از وقت نماز

923. آيا آزمايش قبل از وقت نماز كفايت مي كند؟

ج. آزمايش قبل از وقت نماز كافي نيست؛ مگر اين كه بداند حالتش تغيير نمي كند.

چگونگي آزمايش مستحاضه

924. آزمايش چگونه صورت مي گيرد؟

ج. بايد مقداري پنبه يا چيزي شبيه آن را داخل كند و مقداري صبر كند و خارج كند تا بداند استحاضه اش از كدام نوع است.

فاصله انداختن بين وضو و نماز

925. در چه صورتي زن مستحاضه مي تواند بين وضو و نماز فاصله بيندازد؟

ج. اگر بعد از غسل و وضو خون قطع نشود يا احتمال آمدنش قبل از نماز باشد، زن مستحاضه بعد از غسل و وضو واجب است بلافاصله نماز را بخواند. ولي اگر مدتي پاك شود و بداند تا آخر وقت پاك مي ماند، مي تواند بين غسل و وضو و نماز فاصله بيندازد.

اگر مستحاضه متوسطه و كثيره براي نافله صبح غسل صحيح انجام داده، خواندن نافله را به تأخير مي اندازد تا به نماز صبح متصل شود.

وجوب جلوگيري از خروج خون

926. آيا جلوگيري از خروج خون واجب است؟

ج. بر زن مستحاضه، بعد از غسل و وضو واجب است با داخل كردن پنبه يا نوار بهداشتي به داخل مهبل از خروج خون جلوگيري كند؛ مگر در صورتي كه مثلاً به خاطر دوشيزگي يا آلوده بودن پنبه براي او ضرر داشته باشد.

مستحاضه از خروج خون جلوگيري نكند

927. اگر زن مستحاضه از خروج خون جلوگيري نكند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر خون به خاطر بي توجهي در داخل كردن پنبه و مواظبت خارج شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز را با مقدمات آن از غسل و وضو دوباره به جا آورد. ولي اگر مواظبت كافي براي خارج شدن خون انجام داده ولي خون فراوان بوده لازم نيست نماز را تكرار كند.

اگر كثيره متوسطه يا قليله شود

928. اگر استحاضه كثيره متوسطه يا قليله شود وظيفه چيست؟

ج. براي اوّلين نماز بعدي وظيفه كثيره را انجام مي دهد و براي نمازهاي ديگر وظيفه متوسطه يا قليله را انجام مي دهد.

متوسطه قليله شود

929. اگر استحاضه متوسطه قليله شود وظيفه چيست؟

ج. براي اوّلين نماز بعدي غسل متوسطه به جا مي آورد و براي نمازهاي ديگر فقط وضو مي گيرد و ساير وظايف قليله را به جا مي آورد.

2. دوره ماهانه (حيض)

قاعدگي چيست؟

930. قاعدگي چيست و به چه كسي حائض گفته مي شود؟

ج. خوني كه به طور غالب در هر ماه چند روز از رحم زن دفع مي شود، خون حيض (قاعدگي) است و زن را به هنگام خون ديدن «حائض» مي نامند.

تحقق عادت

931. معيار پيدايي (تحقق) عادت چيست؟

ج. اگر زن دو بار به يك صورت خون حيض ببيند، عادتش محقق مي شود. منتها در وقتيه و عدديه مورد اتفاق است، ولي در وقتيه يا عدديه فقط حضرت امام فرموده اند:

تحقق عادت با دو بار مشكل است و شايسته است احتياط را ترك ننمايد، يعني هنوز حكم به تحقق عادت نكند.

معيار به هم خوردن عادت حائض

932. چگونه عادت حائض به هم مي خورد؟

1) يك بار بر خلاف عادت قبلي ديده است، عادت قبلي زايل نمي شود.

2) دو بار ديده:

الف)

هر دو بار يك شكل بوده است:

عادت قبلي زايل مي شود.

ب)

مختلف بوده است:

روشن نيست، مگر بيش از دو بار باشد كه عرفا صدق كند كه اين زن عادت معيني ندارد كه در آن صورت، مضطربه خواهد شد.

علامات و صفات حيض

933. خون حيض به چه شناخته مي شود و علامات و صفات آن چيست؟

ج. خون حيض، در اغلب اوقات و اغلب زنان، به تيرگي رنگ و غلظت و جهيدن و گرمي و سوزاندن فرج هنگام بيرون آمدن شناخته مي شود.

شك در خروج خون

934. خانم احتمال مي دهد چيزي از او خارج شده چه حكم دارد؟

ج. بايد بنا را بگذارد كه چيزي خارج نشده و وارسي هم واجب نيست.

شك در چيزي كه خارج شده

935. خانم مي داند چيزي خارج شده اما نمي داند چيزي كه خارج شده خون است يا چرك و يا ترشحات معمول و يا چيز ديگر؟

ج. حكم به پاكي و طهارت آن بكند و در نتيجه نه نياز به شستن دارد و نه غسل و وضو مي خواهد و احتياج به وارسي هم نيست.

شك در خروج خون از مهبل

936. خانم مي داند چيزي كه خارج شده خون است؛ اما نمي داند از جاي ديگر خارج شده يا از مهبلش، در اين صورت چه حكمي دارد؟

ج. فقط نياز به شستشو دارد ولي غسل و وضوي او باطل نشده است و احتياج به وارسي هم نيست.

اختلاف خون ها با يكديگر

937. زني مي داند خون از فرج خارج شده اما نمي داند كدام يك از خون هاي پنج گانه (حيض، نفاس، استحاضه، زخم و بكارت) است؟

ج. هر كدام حالت جداگانه اي دارد و از جواب مسائل گذشته و آينده روشن مي شود.

شناخت خون بكارت از حيض

938. هرگاه خون حيض، اشتباه به خون بكارت شود، شناختن آن به چه طريق است؟

ج. در تشخيص و شناختن آن، بايد قدري پنبه، داخل مهبل كند و قدري صبر نمايد و بهتر آن است كه وقتي مي خواهد اين عمل را انجام دهد به پشت بخواهد و پاها را بلند كند و بعد از گذشت مدتي پنبه را آهسته بيرون آورد، پس اگر خون در دور آن واقع شده باشد، خون بكارت است و اگر خون تمام پنبه را گرفته باشد، خون حيض است.

در اين آزمايش شرط است كه زخمي اطراف فرج مثل بكارت نداشته باشد و هم چنين خون بسيار نباشد كه نتوان تشخيص داد.

وارسي در اشتباه بكارت و حيض

939. اگر خوني ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، ولي احتمال خون ديگري مثل خون جراحت و زخم را هم ندهد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد خود را وارسي كند، يعني مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند، بعد بيرون آورد؛ پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده، حيض مي باشد.

البته بايد خون زياد نباشد تا به وسيله فوق بتواند بين خون حيض و بكارت فرق بگذارد.

عدم تشخيص خون بكارت

940. اگر خانم خونريزي داشته باشد و نداند اين خون بكارت است يا خون هاي ديگر و در صورت آزمايش نتواند تشخيص دهد يا اصلاً نتواند خود را آزمايش كند، وظيفه اش چيست؟

ج. در صورت عدم امكان تشخيص و عدم حصول يقين، اگر در ايام عادت است، حكم به حيض بودن مي كند وگرنه به حالت قبلي خود عمل مي نمايد.

نماز خواندن بدون وارسي هنگام شك در حيض

941. زن كه نمي داند خونش حيض است يا بكارت و مي توانسته خود را وارسي كند اگر بدون وارسي نماز بخواند چه حكمي دارد؟

ج. اگر بدون امتحان مذكور با ممكن بودن آن نماز به جا آورد، نماز باطل است هر چند بعد، ظاهر شود كه خون بكارت بوده است مگر آن كه به اميد مطابقت با واقع نماز به جا بياورد و در واقع هم همان باشد كه اميد داشته است.

حكم خون بكارت

942. بعد از نزديكي و پاره شدن بكارت، به غير از غسل جنابت براي نماز، براي چيزهايي كه نياز به طهارت دارد خانم ها چه وظيفه اي دارند؟

ج. به غير از تطهير موضع حكمي ندارد.

اشتباه بين خون زخم و حيض

943. خون حيض اگر مشتبه به خون قرحه (زخم) شود، طريق شناختن آن، به چه نوع است؟

ج. طريق شناختن ندارد و احتياط واجب جمع بين تروك حائض و اعمال طاهر است؛ ولي اظهر، اعتبار خروج از طرف چپ است براي حيض بودن و خروج از راست است براي قرحه (زخم) و براي تشخيص به پشت بخوابد و انگشت وسطي را داخل كند تا بفهمد كه جريان خون از راست يا چپ است، البته در صورتي كه اين آزمايش امكان داشته باشد و وگرنه به حكم كسي كه طريق شناخت ندارد عمل مي كند يعني به حالت سابق خودش رجوع مي كند؛ يعني اگر قبلاً حيض بوده، يعني خون حيض ديده و ممكن است اين خون دنباله آن باشد حيض است و اگر سابقاً پاك بوده، وظيفه اي نسبت به حيض ندارد.

اشتباه خون حيض با نفاس

944. خانمي خوني ديده و نمي داند خون حيض است يا نفاس، مثل آن كه احتمال سقط و ولادت را بدهد ولي مطمئن نباشد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر در ايام عادتِ زن باشد آن را خون حيض قرار مي دهد وگرنه بايد به وظيفه اي كه مشترك بين حيض و نفاس است عمل كند، يعني لازم نيست آنچه بر حائض واجب است ولي بر نفساء واجب نيست و آن چه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نيست به جا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظايف حائض و نفساء، مطابق احتياط است؛ بلكه اين احتياط در صورت امكان ترك نشود و در صورت عدم امكان احتياط، مخالفت قطعيه ننمايد.

شباهت حيض با خون استحاضه

945. آيا خون حيض مي تواند شبيه خون استحاضه كم رنگ باشد؟

ج. بله.

استحاضه در وقت حيض

946. آيا كسي كه استحاضه است مي شود حيض هم باشد؟

ج. خون كه از 10 روز مي گذرد در حقيقت در بيشتر اوقات حيض با استحاضه آميخته مي شود ولي نمي شود زن حائض مستحاضه باشد و بر عكس

اگر خون خارج نشود حيض است يا نه

947. خانم به خاطر دل درد يا علامت ديگر مي داند خون از رحم به مهبل آمده ولي به خاطر بسته بودن مجرا و يا وجود نوار مخصوص داخل هنوز خون بيرون نيامده آيا حائض حساب مي شود؟

ج. در اين حالت احتياط ترك نشود به جمع بين تروك حائض و افعال طاهر و احتمال دارد احتياط به ترك عبادت باشد يعني مراعات احتمال حائض باشد.

ولي به محض خروج خون و لو به وسيله چيزي، احكام حيض جاري مي شود و خروج خون حيض و لو به اندازه سر سوزن، باعث جاري شدن احكام مي شود.

948. براي شروع و ادامه آيا خارج شدن خون ملاك است يا وجود خون در داخل كافي است؟

ج. براي شروع خروج مهم است و لو به وسيله چيزي، اما براي ادامه حيض وجود خون در داخل مهبل كافي است.

هفت روز پاكي بين دو خون ديدن

949. خانم كه عادت معين دارد 7 روز خون ببيند و 7 روز پاك شود دو باره 3 روز خون ببيند چه حكم دارد؟

ج. خون دوم استحاضه است چون: هر خوني كه بعد از قطع شدن - خون كه از جهت عادت يا غير آن حكم به حيض بودن آن شده - ديده شود، اگر بين دو تا خون 10 روز پاكي فاصله نشده و چون دو تا خون از 10 روز بيشتر هستند نمي توان هر دو را حيض حساب كرد پس خون دوم استحاضه است.

منظور از روز در احكام حيض

950. منظور از روز 24 ساعت است يا از صبح تا غروب؟

ج. منظور از روز از طلوع فجر (اذان صبح) تا غروب است پس شب ها خارج است.

ملاك احتساب ماه در صاحب عادت وقتيّه

951. ملاك احتساب ماه براي صاحب عادت وقتيّه چيست؟

آيا ملاك، 30 روز تمام است يا ماه قمري؟

ج. بايد همان شرطيت حيض، به اين كه كمتر از 3 روز و بيشتر از 10 روز نباشد را در نزديك وقت عادت رعايت كند و كار با همين تمام مي شود و نيازي به احتساب ماه نيست.

ترك عبادت با ديدن خون با وجود وقت معين

952. به محض ديدن خون مي توانيم عبادت را ترك كنيم؟

ج. كسي كه در وقت معين عادت مي شود، چه عدد روزهاي حيضش هم معين باشد يا نه، به مجرد ديدن خون در ايام عادت، هر چند صفات حيض را نداشته باشد، خود را حائض حساب مي كند و عبادت را ترك مي كند.

همچنين اگر عادتش را جلو و عقب بيندازد و چند روز قبل و بعد از عادتش خون ببيند.

ديدن خون با نبود وقت معين

953. كسي كه در وقت معين عادت نمي شود و فقط عدد معين دارد چه موقع با ديدن خون عبادتش را بايد ترك كند؟

ج. بنا بر اقوي به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگي حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت در غير اين صورت تا 3 روز اعمال مستحاضه را انجام دهد و كارهايي كه بر حائض حرام است را ترك كند.

بعد از 3 روز تا 10 روز خود را حائض قرار دهد و ديگر اعمال مستحاضه را انجام ندهد.

قضاي عبادت در جايي كه حيض نبوده

954. كسي كه در وقت معين حيض مي شده اگر عبادتش را ترك كند بعد بفهمد حيض نبوده، مثلاً چون قبل از 3 روز پاك شده چه وظيفه اي دارد؟

ج. عبادات خود را قضا نمايد.

ترك عبادت با ديدن خون

955. كسي كه وقت عادت معين ندارد اما از حالات ديگر مثلاً دل درد يا اين كه هر ماه فقط حيض مي شود به محض ديدن خون مي داند حيض است آيا مي تواند خود را حائض قرار دهد و عبادت را ترك كند؟

ج. بنا بر اقوي به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگي حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت و اگر عبادت را ترك كرد و معلوم شد حيض نبوده قضا كند.

پاك وسط ايام عادت

956. خانمي حد اقل 3 روز متوالي خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايي كه خونريزي داشته با پاكي وسط از 10 روز بيشتر نشده آيا روزهاي پاك را بايد غسل كند؟

ج. هر دو خون با پاكي وسط همه حيض حساب مي شود چه هر دو خون در ايام عادت باشند يا هر دو خارج ايام عادت يا يكي در ايام عادت و چه هر دو ويژگي هاي حيض را داشته باشند يا نه.

پاك وسط دو خون بيشتر از 10 روز

957. خانمي حد اقل 3 روز متوالي خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايي كه خونريزي داشته با پاكي وسط از 10 روز بيشتر شده است آيا روزهاي پاك را بايد غسل كند؟

ج. كسي كه عادت معين دارد و يكي از دو خون يا مقداري از آن در ايام عادت باشد، همان حيض است.

كمترين زمان حيض

958. آيا مي شود خون حيض از 3 روز كمتر باشد؟

ج. مدت حيض كمتر از سه روز نمي شود و اگر مختصري هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست.

959. اگر كمتر از سه روز خون ببيند و سپس پاك شود و بعد سه روز خون ببيند كدام حيض است؟

ج. خون دوم حيض است و خون اوّل اگر چه در روزهاي عادتش باشد حيض نيست.

حد اكثر ايام حيض

960. حد اكثر ايام حيض چند روز است؟

ج. مدت حيض بيشتر از ده روز نمي شود.

961. اگر 3 روز اوّل پشت سر هم باشد ولي چند روز پاك شود و دو باره خون ببيند چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه روزهايي كه خون ديده و روزهايي كه در وسط پاك بوده، روي هم از ده روز بيشتر نشود، تمام اين مدت را حيض قرار مي دهد.

سه روز غير متوالي

962. اگر دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود، دو باره يك روز خون ببيند حيض حساب مي شود؟

ج. حيض نيست؛ زيرا بايد سه روز اوّل حيض پشت سر هم باشد، پس 3 روز غير متوالي در 10 روز كافي نيست.

963. خانمي در يك ماه به اين صورت خون ديده است.

3 روز خون ديده (البته 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است) و مجدداً 2 روز خون ديده است.

حكم اين خون ها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست؟

حيض است يا استحاضه؟

ج. اگر در باطن خون ندارد استحاضه است.

شك در استمرار 3 روز اوّل

964. خانمي چون نمي دانسته بايد خود را اختبار (وارسي) كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفه اش چيست؟

ج. مورد احتياط است.

شك بين زخم و حيض

965. اگر زني بيش از سه روز خون ديد و ده روز يا كمتر از آن پاك شد، چنان چه نمي داند خون زخم و جراحت است يا نه آيا حيض است؟

ج. اگر در ايام عادت زن باشد يا اين كه شرايط حيض را داشته باشد آن را خون حيض قرار مي دهد.

دو بار حيض در يك ماه با حد اقل فاصله ده روز

966. اگر حائض پاك شد و بعد از گذشتن ده روز يا بيشتر، دوباره خون ديد خون دوم حيض است؟

ج. اگر از سه روز بيشتر طول بكشد ولي از ده روز بيشتر نباشد و ساير شرايط حيض را داشته باشد، خون دوم نيز حيض است.

خون ديدن در غير ايام عادت

967. خانمي هميشه ماهي يك بار حيض مي شده، اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه يكي در ايام عادت و يكي خارج از ايام عادت كدام حيض است؟

ج. اگر بين دو خون حد اقل 10 روز فاصله شده هر كدام كه در ايام عادت است حيض و خون ديگر اگر ويژگي هاي حيض را دارد حيض حساب مي شود اما اگر ويژگي حيض را ندارد و شبيه استحاضه است بايد كارهايي كه بر حائض حرام است ترك كند و عبادت ها را هم انجام دهد.

دو خون هر دو خارج از عادت

968. خانمي هميشه ماهي يك بار حيض مي شده اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه هر دو خارج از ايام عادت او باشد كدام حيض است؟

ج. هر دو تا حيض است چه هر دو ويژگي حيض را داشته باشند يا هر دو ويژگي حيض را نداشته باشند يا يكي ويژگي حيض را داشته باشد و يكي نداشته باشد، اگر چه بهتر است در خون دوم كه ويژگي حيض ندارد، احتياط كند.

اقسام زنان حائض

969. زنان حائض چند قسم مي باشند؟

ج. زن هاي حائض بر شش قسمند:

1) صاحب عادت وقتيه و عدديه و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و شماره روزهاي حيض او هم در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم آن خون ببيند.

2) صاحب عادت وقتيه و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند ولي شماره روزهاي حيض او در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببيند ولي ماه اوّل روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.

3) صاحب عادت عدديه و آن زني است كه شماره روزهاي حيض او در دو ماه پشت سر هم به يك اندازه باشد، ولي وقت ديدن آن دو خون يكي نباشد، مثل آن كه ماه اوّل از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.

4) مضطربه و آن زني است كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني پيدا نكرده، يا

قبلاً عادت داشته ولي عادتش به هم خورده و عادت تازه اي پيدا نكرده است.

5) مبتدئه و آن زني است كه دفعه اوّل خون ديدن او است.

6) ناسيه و آن زني است كه عادت خود را فراموش كرده است.

ترك عبادت به ديدن خون

970. خانمي كه عادت وقتيه و عدديه دارد (در وقت معين حيض مي شود و تعداد روزهاي عادتش هم معين است)، اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طوري كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته آيا مي تواند به محض ديدن خون نماز و روزه را ترك كند؟

ج. اگر چه آن خون، نشانه هاي حيض را نداشته باشد، بايد به احكامي كه براي زن حائض گفته شد عمل كند و چنان چه بعد بفهمد حيض نبوده، مثل اين كه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادت هايي را كه به جا نياورده قضا نمايد.

خون ديدن قبل و بعد عادت كمتر از 10 روز

971. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همه ي روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود چند روز حيض است؟

ج. اگر روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.

خون ديدن قبل و بعد عادت بيشتر از 10 روز

972. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همه ي روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود چند روز حيض است؟

ج. اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خوني را كه در روزهاي عادت خود ديده، حيض است و خوني كه پيش از عادت و بعد از آن ديده استحاضه مي باشد و بايد عبادت هايي را كه در روزهاي پيش از عادت و بعد از عادت به جا نياورده قضا نمايد.

خون ديدن وقتيه و عدديه قبلِ عادت كمتر از 10 روز

973. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود؟

ج. اگر روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.

خون ديدن وقتيه و عدديه در عادت و بعد عادت بيشتر از 10 روز

974. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود چه حكمي دارد؟

ج. فقط روزهاي عادت حيض و باقي استحاضه است.

خون ديدن وقتيه و عدديه مقداري از عادت و قبل عادت بيشتر از 10 روز

975. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود، چه حكمي دارد؟

ج. روزهايي كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن، كه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و روزهاي اوّل را استحاضه قرار دهد.

در وقتيه و عدديه مقداري از عادت و بعد عادت بيشتر از 10 روز

976. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود؟

ج. بايد روزهايي كه در عادت، خون ديده با چند روز بعد از آن كه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

عادت اوّل تا هفتم خون از اوّل تا دوازدهم

977. زني كه عادت حيض او از اوّل ماه تا هفتم است، اگر از اوّل تا دوازدهم خون ببيند چه روزهايي حيض است؟

ج. هفت روز اوّل آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مي باشد.

چون زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خوني كه در روزهاي عادت ديده اگر چه نشانه هاي حيض را نداشته باشد، حيض است و خوني كه بعد از روزهاي عادت ديده اگر چه نشانه هاي حيض را داشته باشد استحاضه است.

دختراني كه براي اوّلين بار عادت مي شوند

978. مبتدئه (دختري كه براي اوّلين بار عادت مي شود ) اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟

ج. اگر خون ديده شده، چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد همه حيض است و الّا، بايد از اولي كه خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مضطربه (نداشتن عادت معين)

979. خانمي كه مضطربه است اگر چند ماه (بيش از دو ماه) پشت سرهم بيشتر از ده روز خون ببيند چه مقدار از اين خون ها حيض و چه مقدار از آن استحاضه است؟

ج. با نبودن تميز و عدم امكان رجوع به اقارب احوط اختيار هفت روز در هر ماه است و اين احتياط مربوط به مبتدئه و ناسيه نيست.

فراموشي عادت

980. ناسيه، يعني زني كه وقت و عدد عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟

ج. 1) در مرحله اوّل بايد روزهايي را كه خون او نشانه حيض دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد.

2) اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاي آن تشخيص دهد، بنا بر احتياط واجب بايد هفت روز اوّل را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، مگر اين كه بداند به طور مسلم در روزهاي اوّل، حيض نمي شده است كه در آن صورت بعد از آن روزها را بايد حيض قرار دهد.

3) اگر گمان اطميناني پيدا كرد كه ايام عادتش مثل خويشان خود است عادت آنها را براي خود انتخاب مي كند

فراموشي وقت عادت

981. خانمي هميشه عادتش در وقت معين و عدد معين بوده اما وقت خودش را فراموش كرده و قدر متيقن وقت ندارد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. محتمل، تخيير اوست در تحيض به عدد معتاد او در هر طرف از اطراف احتمال عادت سابقه، لكن احتياط در تحيض در ابتداي رؤيت خون در اوّل اطراف احتمال در صورت عدم تمييز مخالف، ترك نشود و به همين ترتيب در ماه هاي ديگر در صورت استمرار.

فراموشي عدد عادت با دانستن اوّل وقت

982. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما اكنون وقت خود را داند ولي عدد خودش را فراموش كرده، او چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر اوّل وقت را مي داند، آن را به سه روز تكميل مي نمايد، بلكه تا مقداري كه احتمال نمي دهد عادتش از آن قدر كمتر بوده است و در بقيه تا ده روز، حكم حيضيت مي نمايد و با گذشت از ده روز، در آن مقدار كه احتمال ايام عادت نمي دهد، ظاهراً بايد به وظيفه مستحاضه عمل كند.

فراموشي عدد عادت با دانستن آخر وقت

983. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده و آخر وقت خود را مي داند اما عدد خودش را فراموش كرده، وظيفه او چيست؟

ج. اگر آخر حيضش را مي داند، تكميل مي نمايد روز آخر را با سابق بر آن تا سه روز و در بقيه سابق، احتياط مي نمايد در هر روز احتمال دخول در عادت تا آن كه مجموع، ده روز شود و با عدم احتمال دخول در عادت، حكم به عمل مستحاضه با عدم تمييز، در صورت تجاوز مجموع، از ده روز، اظهر است وگرنه مورد احتياط است و بعد از آخر حيض، غسل حيض را مقدم بر غسل استحاضه مي نمايد با عدم تداخل و با استمرار خون و با اين كه خون متأخّر از خون حيض - در آن مورد كه فرض شود - از قليله نباشد.

فراموشي عدد عادت با دانستن وسط وقت

984. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما عدد خودش را فراموش كرده است، وظيفه او چيست؟

ج. اگر وسط حيض را مي داند كه دو طرف مساوي است، پس وسط و طرفين حيض يقيني است و در بقيه تا ده روز از طرفين، احتياط مي نمايد، لكن در صورت تجاوز مجموع از ده روز، در مقدار زايد كه احتمال دخول در عادت نمي دهد، عمل استحاضه با عدم صفات حيض، اظهر است و در احتياط، غسل حيض را ضميمه مي نمايد در موارد احتمال انقطاع خون حيض و هم چنين اگر نداند غير از حيض بودن يك روز را مثلاً در تكميل و در احتياط تا ده روز، مگر در صورت تجاوز از ده روز كه زايد بر احتمال عادت، استحاضه است بنا بر اظهر

و در ضميمه كردن غسل حيض در وقت احتمال انقطاع حيض واقعي.

استقرار عادت جديد

985. خانمي كه صاحب عادت عدديه يا وقتيه و عدديه مي باشد، اگر چند ماه (بيشتر از دو ماه) پشت سرهم بيش از ده روز خون ببيند، آيا عادت او به هم خورده و عادت جديدي برايش مستقر شده است؟

در اين صورت حكم خون هايي كه مي بيند چيست؟

ج. به دست آمدن عادت جديد تنها در صورتيست كه دو مرتبه پشت سرهم به يك شكل بر خلاف عادت قبل ببيند، پس در مورد سؤال عادت جديد به وجود نيامده است.

زوال عادت قبل

986. برطرف شدن عادت به چه صورت است؟

ج. زوال عادت قبل در صورتيست كه به دفعات خلاف آن ديده شود به طوري كه عرفاً بگويند اين خانم عادت معين ندارد.

زوال عادت قبل به دو بار خلاف ديدن

987. آيا دو بار عدد غير مماثل در عادت عدديه، موجب به هم خوردن عادت مي شود؟

ج. بله.

به هم خوردن عادت عدديه

988. عادت عدديه فردي 7 روز است.

يك ماه 8 روز و ماه ديگر 9 روز خون مي بيند و بعد از آن هميشه از 10 روز تجاوز مي كند.

لطفاً بفرماييد آيا مي توان 7 روز حيض و بقيه را استحاضه قرار داد؟

ج. اين خانم مضطربه است (زني كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني ندارد يا عادتش به هم خورده) اگر همه خون هايي كه ديده يك جور باشد، چنان چه عادت خويشان او مشخص است آن مقدار را براي خود حيض و بقيه را استحاضه قرار مي دهد. اما اگر چند روز آن نشانه ي حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني كه نشانه ي حيض را دارد كمتر از سه روز باشد بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.

989. عادت عدديه خانمي 7 روز است.

دو ماه پي در پيست كه ايشان 12 روز خون مي بيند آيا عادت عدديه سابق ايشان به هم خورده است؟

وظيفه ايشان چيست؟

ج. در دو ماه اخير عادت او 7 روز است و عادت عدديه او به هم نخورده است.

خون ديدن بدون فاصله 10 روز

990. خانمي 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خوني با علايم حيض مي بيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مي يابد. وظيفه وي چيست؟

ج. دومي محكوم به استحاضه است.

صاحب عادت 6 روزه اي كه 9 روز خون ديده

991. اگر خانمي كه عادت 6 روزه دارد يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟

ج. شش روز آن حيض و بقيه استحاضه است.

لكه بيني پس از ايام عادت

992. اگر شخصي كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولي از همان روز هفتم تا روز دوازدهم چند لحظه در وسط روز لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب مي شود؟

ج. بله تجاوز از ده روز است.

به هم خوردن عادت پس از زايمان

993. وقتي دختر بودم عادت معيني داشتم و بعد از ازدواج، عادتم به هم خورد و قبل از اين كه به صورت معين بشود باردار شدم و اكنون خون نفاس از ده روز گذشته است آيا بايد عادت معين قبل از ازدواج را بگيرم يا حكم مضطربه را دارم؟

ج. اگر يك مرتبه بر خلاف عادت سابق حيض ديده ايد، عادت زايل نشده است؛ ولي اگر چند مرتبه باشد به نحوي كه نزد عرف صدق كند عادت زايل شده است مضطربه هستيد.

لك بيني پس از عادت

994. خانمي بعد از پنج روز ايام عادتش پاك شده و غسل كرده، روز هشتم يك قطره خون مي بيند، اين خون چه حكمي دارد؟

و اگر عادتش به اين نحو است، وظيفه او از روز پنجم تا روز هشتم چيست؟

ج. در فرض سؤال كه تا روز هشتم است، حكم حيض را دارد، حتي روزهايي كه در بين پاك بوده است.

995. خانمي بعد از روز پنجم يا ششم لك زرد رنگي مي بيند، نمي داند خون است يا نه، وظيفه او چيست؟

ج. اگر عرفا صدق خون بر آن نكند و بداند كه در باطن هم خون نيست، پاك شده است و الا محكوم به حيض است تا وقتي كه از ده روز تجاوز نكند.

لك بيني پس از پاكي از حيض

996. اگر زني پس از پاكي از حيض و پيش از ده روز، لكه زرد رنگي بيند كه خون بودن آن مشكوك است، وظيفه اش چيست؟

آيا پاك است يا ادامه حيض قبلي محسوب مي شود؟

ج. اگر خون باشد هر چند به مرتبه ضعيفه از خون يا يك نقطه اي از خون هم باشد و يا معلوم شود كه در باطن به صورت خون است، محكوم به ادامه حيض است.

ترشحات زرد رنگ كه تركيبات خوني ندارد

997. پزشكان مي گويند:

ترشحات زرد رنگ دو روز آخر حيض قطعا خون نيست و به هيچ وجه تركيبات خوني ندارد بلكه سلول هاي مرده جدار داخلي رحم است كه به تدريج خارج مي شود.

لطفاً حكم اين ترشحات را از جهت حيض بودن يا نبودن و طهارت و نجاست آن بفرماييد؟

ج. اگر زن احراز كرده كه ترشحات مزبور خون نيست حكم خون ندارد و همين طور اگر شك دارد و با تفحص علم به خون بودن پيدا نشد حكم خون را ندارد.

حد اكثر ايام حيض

زياد شدن زمان خون ريزي در اثر دستگاه

998. زني كه مدت خون حيض او هفت روز بوده بعد از استفاده از دستگاه جلوگيري از حمل، روزهاي حيضش بيشتر از هفت روز و كمتر از ده روز شده است، چه حكمي دارد؟

ج. همه محكوم به حيض است.

خون ريزي در اثر نصب ابزار

999. يكي از راه هاي جلوگيري از انعقاد نطفه اينست كه ابزاري در دهانه رحم نصب مي كنند كه اين عمل موجب خونريزي مي شود و ممكن است اين خونريزي مدت طولاني ادامه داشته باشد، با توجه به اين كه اين خونريزي عمدي است، آيا حيض محسوب مي شود؟

ج. عمدي بودن، مانع از حيض بودن آن نمي شود. پس اگر شرايط مذكور در رساله را دارد حيض است.

(به مسأله ي 408 رساله مراجعه شود. )

خوردن قرص براي جلوگيري از خونريزي

زن براي اين كه حيض نشود هر شب قرص مي خورد يك شب فراموش كرد قرص بخورد و روزش خونريزي كرد شب بعد كه قرص خورد خون قطع شد و خلاصه از ايام عادت، همان يك روز را خون ديد تكليف او چيست؟

ج. يك روز، حيض نيست.

1000. هرگاه زن در ايام عادت ماهانه، به وسيله خوردن قرص، از آمدن خون حيض جلوگيري نمايد حكمش چيست؟

ج. تا موقعي كه خون خارج نشده به حكم طاهر عمل كند.

حيض و بلوغ دختر

شك در بلوغ

1001. دختري كه نمي داند بالغ شده يا نه چه حكمي دارد؟

ج. حكم به عدم بالغ شدن او مي شود؛ مگر خون ببيند و يقين كند حيض است كه نشانه است بر بلوغ او. اما اگر خون به صفات حيض ببيند ولي به حيض بودن آن اطمينان پيدا نكند در اين كه بگوييم صفات حيض نشانه بر حيضيت و نشانه بر بلوغ باشد، محل تأمل است.

خون قبل از 9 سالگي با نشانه حيض

1002. دختريست كه هنوز 9 سالش تمام نشده و مي دانيم هنوز بالغ نشده اگر خون ببيند كه نشانه هاي حيض را دارد حيض حساب مي شود؟

ج. چنين خوني استحاضه است، اگر احتمال خون هاي ديگر مثل بكارت و زخم داده نشود.

خون قبل از 9 سالگي حيض يا استحاضه

1003. در صورتي كه دختر قبل از 9 سالگي خون ببيند و بداند يا حيض است يا استحاضه متوسطه و كثيره در اين صورت آيا غسل بر او واجب است؟

ج. در اين صورت پس از بلوغ بنا بر احتياط واجب به قصد وظيفه فعليه خود غسل مي كند.

اما اگر احتمال خون جراحت و مانند آن بدهد چيزي بر او واجب نيست.

كسي كه تاريخ ولادتش را نمي داند و خون ديده

1004. دختري كه تاريخ ولادتش را نمي داند و در بلوغ خود شك دارد اگر خوني ببيند كه نشانه حيض دارد آيا مي توان گفت بالغ شده؟

ج. بله، نشانه بلوغ است.

خون قبل از 9 سالگي بدون علامت بلوغ

1005. دختري مي داند 9 سالش تمام نشده آيا خوني كه ديده حيض است؟

ج. در صورتي كه علامت ديگر غير از سن مانند درشت شدن موها، بر بلوغ او نباشد، حيض نيست.

يقين به حيض با شك در بلوغ

1006. اگر دختري نمي داند كه نه سالش تمام شده يا نه خوني ديد كه يقين كرد خون حيض است وظيفه اش چيست؟

ج. بايد آن را خون حيض قرار دهد.

يائسگي

يائسگي در سيده و غير سيده

1007. زنان در چه سني يائسه مي شوند؟

ج. زن هاي سيده بعد از تمام شدن شصت سال قمري يائسه مي شوند، يعني خون حيض نمي بينند و زن هايي كه سيده نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال قمري يائسه مي شوند.

تطبيق 50 و 60 سال شمسي با قمري

1008. شصت سال و پنجاه سال قمري برابر چند سال شمسي مي شود؟

ج. شصت سال قمري معادل 58 سال و 77 روز و 12 ساعت شمسي مي شود و پنجاه سال قمري معادل 48 سال و 179 روز شمسي مي باشد.

عدول به مراجع ديگر در مسأله يائسگي

ب)

در صورتي كه سن يائسگي در زنان غير سيده پنجاه سالگي باشد آيا مي توانند در اين مسأله به نظر مراجع ديگر عدول كنند؟

ج. خير، نمي توانند.

خون ديدن بعد از پنجاه سال قمري

1009. خانمي هستم 50 سال قمري من تمام شد ولي مثل جواني كه سر ماه رگل شدم، خون مي بينم. وظيفه ام چيست؟

آيا يائسه هستم؟

ج. اگر زن غير سيده باشد، يائسه و استحاضه است.

حيض پس از يائسگي با قرص هورمون

1010. بعد از 3 سال كه از سن يائسگي من گذشته به جهت مصرف قرص هاي هورموني مجدداً @رگل مي شوم با اين كه اطبا متفق اند ديگر قابليت حمل در من نيست ولي آن خون را عادت ماهانه مي دانند وظيفه من چيست؟

ج. وظيفه شما عمل به حكم استحاضه است.

شك در يائسگي

1011. اگر شك كنيم كه يائسه شده ايم يا نه چه بايد كرد؟

ج. زني كه شك دارد يائسه است يا نه خود را يائسه به حساب نياورد.

حيض و شك در يائسگي

1012. زن نمي داند يائسه شده يا نه و خونريزي هم دارد آيا حيض است يا استحاضه؟

ج. زني كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خوني ببيند و نداند حيض است يا نه بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.

خون يائسگي چيست؟

1013. خوني كه خانم يائسه مي بيند چه حكمي دارد؟

ج. اين خون استحاضه حساب مي شود اگر احتمال بدهيم استحاضه باشد و احتمال ديگر و نيز اماره معتبره اي دال بر اين كه استحاضه است، در ميان نباشد.

زنان قرشي و هاشمي

1014. چه زناني تا شصت سالگي خو نشان حيض محسوب مي شود؟

ج. حد يأس در «قرشيه»، از هنگام ولادت تا تمام شدن شصت سال قمري شرعيست و قرشي كسيست كه نسبت او به «نضر بن كنانه» برسد و از طرف پدر و مادر يا از طرف پدر به تنهايي باشد و اما از طرف مادر به تنهايي، كفايت نمي كند و از قرشيه در اين زمان غير از زنان هاشميه كسي معروف نيست، بلي قبيله اي كه منسوب به قريش باشند اگر معلوم شود انتساب ايشان به «نضر بن كنانه»، در وجه تسميه، نيز همين حال را دارند.

شك در سيده بودن

1015. خانم نمي داند سيده است يا نه سيده حساب مي شود يا غير آن؟

ج. سيده حساب نمي شود.

حيض پس از زايمان

1016. آيا زائو مي تواند حيض بشود؟

ج. پس از زايمان حد اقل بايد 10 روز فاصله شود تا خون بعد حيض حساب شود.

تقارن عادت با نفاس

س. زني كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكي باشد، خوني كه مي بيند حيض است يا نفاس؟

ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.

حكم حيض با بيرون آوردن رحم

1017. زني حيض شده روز دوم حيض رحمش را با عمل جراحي درآوردند، آيا غسل حيض واجب است يا غسل استحاضه؟

ج. به قصد وظيفه ي فعليّه غسل كند، كافي است.

خون ديدن زن هايي كه رحم خود را خارج كرده اند

1018. زن هايي با عمل جراحي رحم خود را بيرون مي آورند و پس از آن خون هايي مي بينند. آيا خون حيض است؟

ج. اگر شرايط را نداشته باشد خون حيض نيست و محكوم به خون زخم است، خصوصاً اگر علامت آن را دارا باشد كه خروج از طرف راست باشد همين طور اگر دو روز خون حيض ديد و روز سوم به جهت اخراج رحم ديگر خون نديد، غسل حيض بر او واجب نيست.

حيض حامله و زن شير ده

1019. خوني كه زن حامله و زني كه بچه شير مي دهد مي بيند چه حكمي دارد؟

ج. زن حامله و زني كه بچه شير مي دهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوي، ولي اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، احتياطاً هم وظيفه حائض وهم مستحاضه را انجام دهد.

خون قبل از سقط

1020. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربه اي كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند.

خون قبل از سقط چه حكمي دارد؟

ج. به مسأله ي 407 و 401 رساله و به جواب سؤال قبلي مراجعه شود.

پزشك بايد احكام زنان را بداند

1021. پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و …) كه بانوان دچار خونريزي نامنظم رحمي را تحت درمان قرار مي دهند آيا لازم است احكام مربوطه را بياموزند تا بيماران خود را راهنمايي كنند؟

ج. در حد ابتلا بايد مسائل را بياموزد.

نظر متخصص زن و ماما در حكم خون هاي زنانه

1022. آيا نظر پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و …) كه بانوان دچار خونريزي نامنظم رحمي را تحت درمان قرار مي دهند، در تشخيص موضوعات مربوطه براي زنان مي تواند حجيّت داشته باشد؟

ج. اگر قولشان موجب اطمينان باشد، حجت است.

روش هاي به ياد خدا بودن در زمان حيض

1023. در ايام عادت كه خانم ها از عبادت محرومند، چه اعمالي مي توانند انجام دهند تا از خدا غافل نمانند؟

ج. مستحب است حائض در اوقات نماز پنبه را تعويض كند، وضو بگيرد و به مقدار نماز خود رو به قبله مشغول ذكر خداوند شود.

حرمت عبادات بر حائض

1024. چه عباداتي بر حائض جايز نيست؟

ج. نماز، روزه، طواف، اعتكاف و نماز احتياط بر حائض جايز نيست و اگر انجام دهد، باطل است.

نماز ميّت توسط زن حائض

1025. زن حائض مي تواند نماز ميّت بخواند؟

ج. زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت مي خواند، در صفي تنها بايستد.

نماز احتياط و سجده سهو

1026. خانمي پس از اتمام نمازش حيض شده در حالي كه بايد نماز احتياط و سجده سهو به جا آورد، در اين صورت مي تواند حال نماز احتياط و سجده سهو را انجام دهد؟

ج. نماز احتياط را در حال حيض نمي تواند بخواند اما بنا بر احتياط واجب هم سجده سهو را بلافاصله در حال حيض به جا آورد و هم پس از پاك شدن دوباره تكرار كند.

وجوب قضاي روزه

1027. آيا قضاي روزه بر حائض واجب است؟

ج. بله، بنا بر اقوي قضاي روزه هاي واجب چه رمضان يا روزه هاي واجب ديگر مانند:

روزه ي نذر بر حائض؛ پس از پاك شدن واجب است.

عدم وجوب قضاي نماز بر حائض

1028. آيا قضاي نماز بر حائض واجب است؟

ج. قضاي نمازهاي واجب يوميّه واجب نيست اما قضاي نمازهاي واجب غير يوميّه مانند:

نماز آيات و نماز نذر و نماز طواف - اگر اقوي نباشد بنا بر احتياط واجب - لازم است.

حيض شدن پس از وقت نماز

1029. خانمي پس از گذشتن مقداري از اذان حيض شده آيا بايد نمازش را قضا كند؟

ج. اگر مقداري از وقت نماز گذشته كه مي توانسته بر حسب حال خودش كه مسافر بوده يا نبوده وضو و غسل (مثلاً جنابت) يا تيمم كند و نماز بخواند بايد آن نماز را قضا كند.

اگر چه احتياط مستحب است كه اگر وقت كافي براي ساير شرايط را نداشته اما مي توانسته با طهارت نماز بخواند آن نماز را قضا كند.

فكر مي كرد وقت نداشته

1030. خانمي كه حيض بوده و در اواخر وقت پاك شده و فكر مي كرده وقت كافي براي غسل و نماز ندارد، ولي بعد متوجه شده وقت داشته؛ آيا نماز را بايد قضا كند؟

ج. بله، قضاي آن نماز بر او واجب است.

كسي كه فكر مي كرد براي دو نماز وقت دارد

1031. اگر پس از پاكي فكر مي كرد براي هر دو نماز وقت داشته اما بعد متوجه شد فقط براي نماز دوم وقت داشته قضاي هر دو بر او واجب است؟

ج. قضاي نماز دوم واجب است.

كسي كه فكر مي كرد براي دو نماز وقت ندارد

1032. خانمي پس از پاكي فكر مي كرد براي هر دو نماز وقت ندارد و نماز دوم را به جا آورد آيا نماز دوم صحيح است؟

ج. بله نماز دوم صحيح است و نماز اوّل را هم بايد به جا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نمايد.

رساندن دست و بدن به خط قرآن و دعا و قرآن خواندن حايض

كراهت همراه داشتن قرآن

1033. همراه داشتن قرآن داخل غلاف براي حائض چه حكمي دارد؟

ج. مكروه است.

كراهت رساندن بدن به حاشيه قرآن

1034. دست زدن حائض به حاشيه قرآن و بين سطرها چه حكمي دارد؟

ج. مكروه است.

لمس قرآن برجسته توسط حائض نابينا

1035. آيا خانم هاي نابينا به هنگام عادت ماهانه مي توانند قرآن بخوانند؟ با توجه به اين كه قرآن براي آنها به صورت برجسته نوشته شده و بايستي آن را براي خواندن لمس كنند.

ج. لمس مزبور جايز نيست و مي توانند حايلي قرار دهند و يا دستكش به دست كنند و يا به همراه گوش دادن به مثل ضبط صوت به تلاوت بپردازند، البته در غير سوره هايي كه آيه سجده دارد و خواندن بيش از هفت آيه براي آنان مكروه است.

مراد از هفت آيه

1036. اين كه زن حائض مي تواند هفت آيه از غير سوره هاي سجده دار بخواند، آيا مراد از هفت آيه در مجلس واحد يعني به نحو مستمر است يا به صورت منفصل مراد است؟

ج. ظاهراً به نحو مستمر مراد است.

منظور از كراهت قرآن خواندن

1037. براي خانم ها كراهت قرائت سوره هايي كه آيه سجده ندارند را از جهت كم بودن ثواب آن دانستيد. آيا تحصيل ثواب كم بهتر است يا اصلاً قرائت را ترك كنند؟

ج. كراهت خواندن قرآن، كراهت عبادتيست نه حقيقي. پس ترك خواندن نه احوط است و نه بهتر. پس خواندن با ثواب كمتر اولويت دارد.

شركت حايض در مجالس ختم قرآن

1038. آيا زن حائض مي تواند در مجالس ختم قرآن كه معمولاً در ماه مبارك رمضان تشكيل مي شود شركت كند و قرآن را گوش بدهد با توجه به اين كه سوره هاي سجده دار را هم مي خوانند و اگر آيه سجده را استماع كرده اند وظيفه چيست؟

ج. استماع قرآن اشكال ندارد و با شنيدن آيه سجده بايد سجده كند و طهارت در آن شرط نيست.

تلاوت سهوي آيه سوره ي سجده دار

1039. آيه سوره ي سجده دار كه در دعاي كميل يا ادعيه ديگر وارد شده، اگر زن حائض ندانسته يا از روي غفلت تلاوت كند، آيا اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد.

سوره سجده در دعاها

1040. خانمي مي داند كه اگر دعاي كميل يا دعاهاي ديگر را شروع كند وقتي به آيه سوره سجده دار رسيد، از روي غفلت آن را قرائت خواهد كرد. آيا جايز است اصل دعا را بخواند؟

ج. آن موضع را علامت بگذارد كه آن را نخواند.

تفحص از آيه هاي سوره سجده دار

1041. آيا بر خانم ها لازم است كه قبل از خواندن دعاهاي وارده از و جود آيه يا آيات سوره هاي سجده دار تفحص كنند و يا آيا لازم است اطلاع كامل از متن سوره مذكور داشته باشند تا به جهل تقصيري به تلاوت آنها نپردازند؟

ج. با ندرت وجود آن در ادعيه، ظاهراً فحص لازم نيست.

قرائت زيارت عاشورا در زمان عادت

1042. آيا زنان در عادت ماهيانه مي توانند زيارت عاشورا بخوانند؟

ج. بله مي توانند.

رفتن حائض به حرم مطهر ائمه عليهم السّلام

1043. آيا رفتن زن حائض به رواق هاي اطراف ضريح مطهر امام رضا عليه السّلام اشكال دارد؟

گرچه قبر را ببيند و به ضريح خيلي نزديك باشد؟

ج. عبور، حتي از خود حرم مطهر اشكال ندارد و نشستن در حرم شريف جايز نيست و در رواق خلاف احتياط است.

غسل حيض

نماز خواندن با غسل حيض

1044. آيا مي توان با غسل حيض نماز خواند؟

ج. لازم است پس از آن وضو نيز بگيرد.

وجوب غسل حيض

1045. خانم حائض پس از پاكي، براي چه اعمالي بايد غسل انجام دهد؟

ج. حائض براي هر كاري كه طهارت در آن شرط است بايد غسل نمايد.

در غسل حيض وضو هم بايد گرفت

1046. آيا با غسل حيض همانند غسل جنابت مي توان بدون وضو نماز خواند؟

ج. غسل حيض در احكام و كيفيت همانند غسل جنابت است اما براي نماز از وضو كفايت نمي كند.

وقت وضو در غسل حيض

1047. زن حائض كه مي خواهد غسل حيض كند چه وقت بايد وضو بگيرد؟

ج. بهتر است وضو بگيرد، خواه قبل از غسل باشد يا بعد از غسل.

غسل حيض در روز فرد يا روز زوج

1048. غسل حيض بين روزهاي

3 - 10 بايد در روزهاي زوج باشد يا فرد؟

ج. فرقي ندارد بستگي به پاكي و ايام عادت دارد پس كسي كه 3 روزه يا 5 روزه پاك مي شود، روز فرد غسل مي كند و كسي كه 4 روزه يا 6 روزه پاك مي شود روز زوج غسل مي كند.

ناتواني از انجام وضو

1049. اگر حائض بعد از غسل حيض نتواند وضو بگيرد؟

ج. بدل از وضو تيمم نمايد.

ناتواني از انجام وضو و غسل حيض

1050. اگر حائض از غسل حيض و وضو هر دو عاجز شود چه تكليفي دارد؟

ج. دو تيمم يكي بدل از غسل حيض و ديگري بدل از وضو به جا آورد.

آب فقط به اندازه غسل دارد

1051. خانم حائض فقط به اندازه وضو يا غسل آب دارد كدام را انجام دهد؟

ج. آب را براي غسل مصرف كند.

باطل شدن تيمم بدل از غسل حيض

1052. خانمي كه به جاي غسل حيض تيمم كرده آيا پس از كاري كه وضو را باطل مي كند دو باره بايد تيمم بدل از غسل كند؟

ج. تيمم بدل از غسل تا زماني كه بتواند غسل كند باطل نمي شود؛ هر چند احتياط مستحب تجديد تيمم بدل از غسل است.

پاكي از حيض و عدم دسترسي به آب

1053. حائضي كه در حال سفر پاك مي شود و دسترسي به آب براي غسل ندارد وظيفه اش براي نماز چيست؟

ج. بايد تيمم بدل از غسل حيض كند و تا دسترسي به آب با تيمم نماز بخواند.

فراموشي غسل حيض

1054. زني حائض بوده و غسل حيض را فراموش كرده و مدتي نماز خوانده و فقط وضو مي گرفته و در اين بين غسل هاي واجب و مستحب ديگري انجام داده وظيفه او چيست؟

ج. اگر آن غسل هاي واجب را به قصد وظيفه انجام مي داده - كه همين طور هم هست، نمازهاي بعد از غسل قضا ندارد.

غسل حيض پس از مرگ

1055. كسي را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، آيا لازم است غسل حيض يا غسل جنابت بدهند؟

ج. همان غسل ميّت براي او كافي است، ولي بنا بر احتياط موقع غسل دادن نيت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.

قصد اقامت زن حائض مسافر

1056. زن مسافر در مقصد، با اين كه ايام عادت او است، مي تواند قصد ده روز كند و يا بايد صبر نمايد تا پاك شود و در ابتداي ورودش به مقصد، اگر مثلاً پنج روز عادت او است، اين پنج روز جزو عشره، محسوب است يا نه؟

ج. مجرد قصد ده روز، كافي است؛ اگر چه در تمام آن، حائض باشد كه بعداً اگر يك روز هم بماند بايد نماز را تمام بخواند به شرط آن كه قبل از خواندن نماز، از قصد اقامه ده روز، برنگشته باشد.

روزه

1057. پس از پاك شدن از حيض اگر تا اذان صبح غسل نكنيم روزه صحيح است؟

ج. يكي از شرايط درست بودن روزه باقي نماندن بر حيض و نفاس تا اذان صبح (در صورتي كه پاك شده است) و ديگر آن كه در تمام روز حيض و نفاس نشود، اگر چه مقدار كمي از روز باشد.

حناگذاري در زمان عادت زنانه

1058. آيا حنا گذاشتن به خاطر مريضي در ايام عادت مكروه است؟

ج. به طور كلي خضاب كردن با حنا يا چيز ديگر براي حائض كراهت دارد.

نزديكي در ايام حيض

1059. در زمان حيض، نزديكي نمودن در مهبل حائض، چه صورت دارد؟

ج. در زمان حيض نزديكي نمودن در مهبل حائض با علم به آن حرام است و دربارهي هر يك از مرد وزن، موجب فسق مي شود علي المعروف، اگر چه معلوم نيست از گناهان كبيره باشد، بلي حلال شمردن آن، با علم به حرمت آن موجب كفر است.

نزديكي مرد با همسر حايض

1060. هرگاه شوهر با همسر خود در زمان حيض نزديكي نمود، آيا كفاره بر زن واجب است يا نه؟

ج. واجب نيست، هر چند زن راضي به همبستري باشد؛ بلكه وجوب آن بر شوهر هم، معلوم نيست و اظهر استحباب است و احتياطاً ترك كفاره نشود.

مقدار كفاره

1061. كفاره نزديكي، چه قدر است؟

ج. كفاره عبارت است از يك دينار، (يعني اشرفي هجده نخودي) كه يك مثقال شرعيست و اين مقدار كفاره، در اوّل حيض است و در وسط آن، نصف اشرفيست و در آخر آن، ربع آن.

اوّل، وسط و آخر حيض

1062. اوّل، وسط و آخر حيض را بيان فرماييد.

ج. زني كه مدتش مثلاً شش روز است، روز اوّل و دوم آن، اوّل حيض است و روز سوم و چهارم، وسط حيض است و روز پنجم و ششم، آخر حيض است.

كفاره نزديكي با كنيز در زمان حيض

1063. كفاره نزديكي با كنيز در زمان حيض چه قدر است؟

ج. سه مد گندم يا جو كه به مسكين بدهد، هر چند آخر آن باشد، ولي تفريق بر سه مسكين، دليلي ندارد؛ بلكه احوط جمع است در كنيز بين دينار و امداد مذكوره، به سه مسكين، يا ده مسكين، اگر چه به بيش از سه مد باشد و شايد به دادن يك دينار، مثلاً به ده مسكين، در كنيز احتياط حاصل شود.

نزديكي با زني كه با استفاده از قرص حيض نمي بيند

1064. نزديكي با زني كه با قرص از حيض جلوگيري مي كند چه حكمي دارد؟

ج. اگر خون خارج نشود، حكم حيض را ندارد و نزديكي اشكال ندارد.

قول زن در حيض و پاكي

1065. قول زن در حائض بودن و پاك شدنش، مسموع است يا نه؟

ج. بلي مسموع است، اگر چه مظنون باشد كه خبرش دروغ است.

پس اگر بگويد حائضم، نزديكي با او حرام است و اگر بگويد پاكم نزديكي با او حلال است و هرگاه خبر دهد كه در يك ماه، سه حيض ديده، جميع احكام حيض نسبت به هر زماني كه مي گويد زمان حيض است، جاريست و اگر احتمال ضعيف برود كه راست مي گويد، احوط است.

در حال نزديكي متوجه حيض شود

1066. به گفته همسرم مبني بر پاك شدن، اطمينان پيدا كردم و اقدام به مجامعت كردم و متوجه شدم كه پاك نشده و من سريعا خود را كنار كشيدم، آيا عمل من كفاره دارد؟

ج. در فرض سؤال كفاره ندارد.

نزديكي قبل از غسل حيض

1067. آيا نزديكي كردن با زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل جايز است يا خير؟

ج. در جايز بودن نزديكي غسل شرط نيست، هر چند قبل از غسل مكروه است و نيز بهتر است در نزديكي قبل از غسل، ظاهر مهبل را شستشو نمايد.

جنابت زن حائض به غير نزديكي

1068. در زمان عادت ماهانه اگر زن به طريقي غير از جماع - مثلاً با استمتاع زوج - جنب شود، آيا اشكال دارد؟

ج. در مورد مزبور اشكال ندارد.

جماع با حايض از پشت

1069. نزديكي كردن در دبر (پشت) زن در ايام عادت ماهانه آيا جايز است و بر فرض عدم اطلاع آيا كفاره دارد؟

ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست و بر فرض جهل كفاره ندارد.

در حال آميزش حيض شدن

1070. اگر نداند همسرش عادت ماهانه است و بعد در حال آميزش متوجه شود يا اين كه در ابتداي آميزش حيض نبوده و بعداً شده چه وظيفه اي دارد؟

ج. واجب است فوراً خود را كنار بكشد.

حكم ساير لذت ها غير نزديكي

1071. حكم مادون الجماع چيست؟

ج. نزديكي در حال حيض هم بر زن هم بر مرد حرام است ولي بوسيدن و لذت هاي ديگر جايز است و لذّت بردن از مابين ناف تا زانو مكروه است.

حرمت، به زن دائم اختصاص ندارد

1072. آيا حرمت نزديكي به همسر دائم اختصاص دارد؟

ج. نزديكي در حال حيض حرام است، چه زن دائم باشد يا غير دائم يا زن آزاد باشد يا كنيز.

حرمت نزديكي با حائض

1073. نزديكي با زن حائض به چه مقدار حرام است؟

ج. نزديكي كردن در مهبل، هم براي مرد حرام است و هم براي زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و مني هم بيرون نيايد.

نزديكي در ايامي كه حيض قطعي نيست

1074. آيا نزديكي با زني كه حيضش قطعي نيست جايز است؟

ج. نزديكي كردن در روزهايي كه حيض زن قطعي نيست، ولي شرعاً بايد براي خود حيض قرار دهد حرام است؛ پس زني كه بيشتر از ده روز خون مي بيند و بايد به دستوري كه قبلاً ذكر شده روزهاي عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمي تواند در آن روزها با او نزديكي نمايد.

حكم فرزندي كه نطفه اش در زمان حيض به وجود مي آيد

1075. اگر در حال حيض كسي با زن خودش جماع كند و فرزندي متولد شود حكمش چيست؟

ج. هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض با زن نزديكي كند معصيت كرده، ولي اگر بچه اي از آنان به دنيا بيايد، حلال زاده است.

عرق كسي كه با حائض نزديكي كرده

1076. آيا نزديكي در حال حيض حكم جنب از حرام را دارد كه اجتناب از عرق واجب شود؟

ج. اگر در زماني كه نزديكي با زن حرام است (مثلاً در روزه ماه رمضان يا در حال حيض) با زن خود نزديكي كند، در صورتي كه عرق او خشك نشده و اگر وظيفه اش تيمم باشد تيمم نكرده، بنا بر احتياط واجب بايد از عرق خود، در حال نماز، اجتناب نمايد و اگر تيمم كرده، بنا بر اظهر اجتناب از عرقي كه بعد از تيمم فوق حاصل شده، حتي اگر خشك نشده باشد، لازم نيست.

بطلان طلاق حائض

1077. حكم طلاق زن در حال حيض و نفاس چيست؟

ج. طلاق دادن زن در حال حيض و نفاس باطل است و زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكي يا در حال نفاس و حيضي كه قبل از اين پاكي بود، با او نزديكي نكرده باشد.

صحت طلاق قبل از غسل حيض

1078. آيا طلاق دادن زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل صحيح است يا خير؟

ج. در صحت طلاق، غسل شرط نيست.

موارد صحت طلاق زن در حال حيض

1079. در چه حالاتي مي توان زن حائض را طلاق داد؟

ج. طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:

1) آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكي نكرده باشد.

2) آبستن باشد و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.

3) مرد به واسطه غايب بودن، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد، ولي احتياط مستحب در اينست كه در اين صورت يك ماه صبر كند و بعد طلاق بدهد.

روزه نذري مصادف با حيض

1080. اگر خانمي نذر كند كه در هر هفته، مثلاً روز جمعه را روزه بگيرد، چنان چه در يكي از جمعه ها حائض شد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد آن روز را روزه نگيرد، بلكه قضاي آن را به جا آورد.

قطع خون سر 3 روز، دو باره ديدن در 10 روز

1081. هرگاه خون سر سه روز قطع شود و در بين ده روز بازديده، شود و قطع شود، حكمش چيست؟

ج. تمامي خون و پاكي وسط، حيض است.

حائض شدن در نماز

1082. حائض شدن در نماز چه حكمي دارد؟

ج. اگر بين نماز، حائض شود، حتي اگر حرفي از تشهد مانده باشد نماز باطل است، بلكه هم چنين است پيش از تمام نمودن سلام واجب و اگر در نماز باشد و گمان نمايد كه حائض شده، دست خود را داخل كند و به موضعي كه خون بيرون مي آيد بمالد، پس اگر خون بيرون آمده باشد، از حالت نماز بيرون رود وگرنه نماز را تمام نمايد، لكن ظاهر اينست كه اگر چنين نكند و نماز را تمام كند عيبي ندارد و اگر بعد از نماز، حائض شدن، ظاهر نشود يا معلوم نشود پيش تر بودن حيض بر تمام بودن نماز، نماز او صحيح است.

عدم جواز اعتكاف كسي كه مي داند در 3 روز حيض مي شود

1083. خانمي مي خواهد معتكف شود ولي مي داند قبل از 3 روز حيض مي شود اعتكافش چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست، اعتكاف براي كسي كه مي داند به عيد فطر و قربان برخورد مي كند و نمي تواند روزه بگيرد.

ترس از نرسيدن به وقوفين براي حائض

1084. هرگاه خانمي به جهت عارض شدن حيض بترسد كه اگر منتظر بماند تا پاك شود و طواف عمره را به جاي آورد و وقت وقوف به عرفات بگذرد چه كند؟

ج. در اين صورت اگر براي عمره تمتع محرم شده عدول مي كند از نيّت احرام به احرام حج افراد و اگر محرم نشده احتياطاً به وظيفه حج افراد در احرام از ميقات يا منزل (هر كدام نزديك تر به مكه باشد ) عمل مي كند وگرنه از مكه محرم مي شود.

صحت احرام حائض و زائو

1085. آيا خانم هاي حائض و زائو مي توانند محرم شوند؟

ج. در صحت احرام، طهارت از حدث اصغر و اكبر شرط نيست و كسي كه محدث به حدث اصغر يا حدث اكبر باشد، احرام وي صحيح است.

به عبارت واضح تر احرام شخص بي وضو يا جنب يا زن حائض و نفساء اشكالي ندارد.

بنا بر اين جنب و حائض و نفساء مي توانند احرام ببندند.

جواز تلبيه حائض

1086. آيا در حال حيض و نفاس مي توان تلبيه ها را گفت؟

ج.

گفتن تلبيه ها و تكرار آن هنگام بر خواستن از خواب، بعد از هر نماز واجب و مستحب، وقت رسيدن به سواره، هنگام بالا رفتن از تل يا سرا زير شدن از آن، وقت سوار شدن يا پياده شدن و اوقات سحر حتي در حال حيض و نفاس مستحب است.

حائض قبل از احرام وارد حرم شده

1087. هرگاه زن حائض از روي جهل به حكم و ندانستن مسأله از ميقات احرام نبسته و داخل حرم شد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. بر او لازم است مانند ديگران در صورتي كه نتواند به ميقات برگردد، به خارج حرم رفته و از آنجا احرام ببندد؛ بلكه احتياط اينست كه تا آنجا كه ممكن است از حرم دور شود و احرام ببندد به شرطي كه اين عمل مستلزم فوت حج نباشد و در صورتي كه انجام اين عمل برايش ممكن نباشد، با ديگران يكسان خواهد بود، يعني مانند ديگران از حرم محرم شود.

غسل حيض و نفاس براي طواف

1088. پس از پاكي از حيض و نفاس آيا براي طواف، غسل واجب است و اگر نتواند غسل نمايد چه وظيفه اي دارد؟

ج. بر زن حائض و نفساء (زائو) بعد از گذشتن ايام حيض و نفاس واجب است كه براي طواف غسل كنند و در صورت معذور بودن از غسل و مأيوس شدن از توانايي بر غسل، واجب است با تيمم طواف كنند و در صورت معذور بودن از تيمم، تا آخر زمان تمكن از مباشرت نايب گرفتن متعين است و احوط آن است كه خود نيز طواف كند.

حيض پس از احرام با گنجايش وقت عمره

1089. هرگاه زن هنگام بستن احرام براي عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را داشته باشد چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايستي صبر كند تا پاك شود و غسل نموده و اعمال عمره را به جا آورد.

حيض پيش از احرام با نداشتن وقت عمره

1090. هرگاه زن پيش از بستن احرام براي عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد چه وظيفه اي دارد؟

ج. در اين صورت، حج تمتّعش بدل به حج افراد شده و بر او واجب است در صورت تمكن بعد از فراغت از حج، عمره مفرده به جا آورد.

حيض پس از احرام با نداشتن وقت عمره

1091. هرگاه زن بعد از بستن احرام براي عمره تمتع خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. در اين صورت مي تواند حج افراد را به جا آورد و بعد از فراغت، عمره مفرده به جا آورد مانند صورت اوّل و اين كفايت مي كند از آنچه بر او واجب بوده است از حج تمتع.

حيض در اثناي طواف

1092. اگر زن در اثناي طواف حائض شود چه حكمي دارد؟

ج. مشهور بين فقها اينست كه اگر حائض شدن پيش از تمام شدن چهار شوط باشد، طوافش باطل مي شود و چنان چه بعد از آن باشد، آنچه به جا آورده صحيح است و واجب است بعد از پاكي و غسل نمودن، باقيمانده را به جا آورد.

و احوط در هر دو صورت اينست كه بعد از پاكي يك طواف كامل به نيت اعم از تمام و اتمام به جا آورد، به اين معني كه چنين نيّت كند كه اگر يك طواف كامل بر من واجب است، كه اين طواف است و اگر به جا آوردن كمبود طواف سابق بر من واجب است، هر مقدار از اين طواف كمبود او را تكميل كند بكند و باقيمانده، زيادي باشد و اين در صورتيست كه وقت اين كار را داشته باشد و در غير اين صورت سعي و تقصير نموده و براي حج محرم شود و لازم است پس از بازگشت از مني و قبل از طواف حج، قضاي طواف عمره را به نحوي كه گفته شد به جا آورد.

حيض بين طواف و نماز طواف

1093. هرگاه زن پس از طواف و پيش از نماز آن، يعني بين طواف و نمازش، حيض شود چه حكمي دارد؟

ج. طوافش صحيح است و نماز طواف را پس از پاكي و غسل به جا آورد و چنان چه وقت نداشت، سعي و تقصير را به جا آورده و نماز طواف را پيش از طواف حج قضا نمايد.

پس از طواف و نماز نمي داند حيض بوده يا نه

1094. هرگاه زني پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده، ولي نمي داند كه پيش از طواف حيض شده يا پيش از نماز يا در اثناي نماز يا بعد از نماز، در اين صورت چه وظيفه اي دارد؟

ج. در اين صورت، بنا بر صحت طواف و نماز بگذارد.

پس از طواف و نماز متوجه حيض شده

1095. هرگاه زني پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده و بداند كه حيض قبل از نماز حادث شده و وقتش هم تنگ است، در اين صورت چه وظيفه اي دارد؟

ج. سعي و تقصير نموده و نماز را تا پس از پاكي تأخير بيندازد و عمره اش صحيح است.

به جا نياوردن عمدي عمره تا حيض شدن

1096. هرگاه زني به مكه رسيد و مي توانست اعمال عمره را به جا آورد ولي با علم و عمد به جا نياورد تا حيض شد و وقت هم تنگ شد چه وظيفه اي دارد؟

ج. ظاهراً عمره اش فاسد است و احتياط اينست كه عدول به حج افراد نموده و حج خود را در سال بعد اعاده نمايد.

تقديم طواف بر وقوفين

1097. خانمي به حج تمتع رفته و مي ترسد حيض شود آيا مي تواند طواف و نماز طواف حج را قبل از وقوف در عرفات و مشعر انجام دهد؟

ج. تقديم طواف چه طواف حج باشد چه طواف نساء - علي المشهور الاظهر - و نماز و سعي بر وقوفين در حج تمتع جايز نيست؛ مگر براي پيرمردان يا زني كه بيم حيض شدن دارد، كه اين دو مي توانند طواف حج و نمازش را قبل از وقوفين به جا آورند و احوط نيز در صورت امكان، اعاده آنهاست در ايام تشريق يا بعد از آن تا آخر ماه ذي الحجة و اگر ممكن نشد، استنابه نمايد علي الاحوط و اگر مي داند كه اعاده آن تا آخر ماه ممكن نمي شود، پس احوط، جمع بين تقديم و استنابه است.

نيابت طواف حائض

1098. خانمي كه حيض ببيند يا زائو شود و نتواند تا پاك شدن خود در مكه بماند كه طواف كند چه وظيفه اي دارد؟

ج. لازم است براي طواف و نماز نايب بگيرد و پس از طواف نايب، شخصا سعي كند.

ترك طواف نساء حائض

1099. خانمي كه حائض شود و قافله تا وقت پاكي او منتظرش نشود، آيا مي تواند طواف نساء را ترك نموده و با قافله خود همراه شود؟

ج. بلي مي تواند طواف نساء را ترك كند و در اين صورت احتياط اينست كه براي طواف نساء و نمازش نايب بگيرد و چنان چه مشغول طواف بوده و پس از به جا آوردن نصف آن حيض شود، مي تواند باقي را ترك و با قافله برود و احتياط در اين صورت، آن است كه براي باقي مانده طواف و نمازش نايب بگيرد.

3. نفاس

نفاس

1100. نفاس چيست؟

ج. خون ولادت است؛ همراه با ولادت يا بعد از ولادت، از حين ولادت تا 10 روز.

خون سزارين

1101. زني كه سزارين مي شود، خوني كه مي بيند آيا خون نفاس است يا خير؟

ج. خون نفاس است.

تقارن عادت با نفاس

1102. زني كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد، اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكي باشد، خوني كه مي بيند حيض است يا نفاس؟

ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.

غسل نفاس

1103.

گفته مي شود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل، روز هجدهم هم مي بايست يك غسل انجام شود، آيا اين صحت دارد؟

ج. يعني در هشت روز بعد از ده روز ايام نفاس اگر خون ديد، احتياط مستحبي مؤكّد، جمع بين وظيفه استحاضه و نفاس است و در آخر به قصد وظيفه و اميد مطلوبيت غسل نفاس به جا مي آورد كه با غسل استحاضه در عمل متحد است.

حكم نفاس در كورتاژ

1104. از زني، بچه اي سقط شد و تا يك ماه از آلودگي پاك نشد.

سپس او را كورتاژ كرده اند و بقيه اي از بچه را در آوردند. چون بچه در حقيقت الآن به تمامه منفصل شده، آيا آلودگي اين مدت تماما نفاس است يا خير؟ اعمال عبادي كه انجام داده چه مي باشد؟

ج. بلي نفاس است و اگر روزه گرفته قضا كند و محاسبه روزهاي نفاس را از وقت انفصال كامل ولد شروع كند نه از ابتدا.

شك در خون سزارين

1105. زني كه با سزارين زايمان كرده بعد از اين كه ايام عادت او گذشت، شك مي كند كه خون موجود خون نفاس است يا خون زخم، وظيفه اش چيست؟

ج. به مسأله ي 445 و 446 رساله رجوع شود.

بيرون آمدن خون از غير مجراي عادي

1106. زني كه غير طبيعي زايمان مي كند (سزارين) و بچه را از پهلوي مادر خارج مي كنند خوني كه از رحم خارج مي شود استحاضه است يا نفاس؟

ج. اگر خون از مجراي عادي خارج مي شود، در صورتي كه هنگام ولادت يا پس از آن بوده نفاس است و هم چنين از مجراي غير عادي اگر معلوم شود همان خون است و اگر غير اين باشد استحاضه است، در صورتي كه احتمال غير استحاضه داده نشود مانند زخم و امثال آن.

وجوب وارسي بر زائو

1107. آيا وارسي بر زائو پس از پاك شدن واجب است؟

ج. پس از پاك شدن از نفاس بنا بر احتياط واجب بايد استبرا نمايد يعني داخل رحم را وارسي كند كه اگر از داخل هم پاك شده است، غسل نفاس كند.

خون قبل از سقط

1108. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربه اي كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند خون قبل از سقط چه حكمي دارد؟

ج. به مسأله ي 407 و 401، رساله و به جواب سؤال قبلي مراجعه شود.

احكام تيمّم

ميزان اثبات ضرر داشتن با نظر پزشك

1109. آيا نظريّه ي پزشك مبني بر ضرر داشتن استعمال آب براي وضو و نماز از نظر شرعي، مجوّز براي تيمّم مي شود يا نه؟

ج. اگر انسان مكلّف از گفته ي پزشك، احتمال ضرر بدهد، بايد تيمّم كند.

ترس از رفتن به حمام

1110. آيا شخص جنب مي تواند به بهانه ي اين كه در صبح از حمام مي ترسد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟

ج. اگر غسل كردن در غير حمام ممكن نباشد و يا كسي كه او را همراهي كند ندارد، در صورتي كه خوف عقلايي باشد وظيفه او تيمّم است.

تيمّم با خجالت از غسل

1111. آيا شخص جنب مي تواند به بهانه ي اين كه از نزديكان خود يا همسرش خجالت مي كشد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟

ج. نمي تواند، ولي اگر غسل را تا آخر وقت تأخير انداخت و تيمّم كرد، اعمالش صحيح است و قضا ندارد.

تيمم بر آجر و كوزه و آسفالت و …

1112. آيا تيمم بر روي آجر، كوزه، آسفالت، گچ، ديوار كاهگل و كاشي صحيح است؟

ج. تيمم بر آسفالت صحيح نيست و تيمم بر آجر و كوزه و نيز سنگ گچ و سنگ آهك قبل از پخته شدن صحيح است، ولي اگر پخته شده باشد و چيز ديگري براي تيمم ندارد، احتياطاً هم به اينها و هم به مانند گِل يا غبار تيمم نمايد و كاه گل نيز اگر خشك شده باشد و كاه مخلوط بدان نيز به قدري كم باشد كه در خاك از بين رفته حساب شود، تيمم بر آن صحيح است.

تيمم بر موزاييك و سنگ فرش

1113. آيا تيمّم بر موزاييك و سنگ فرش صحيح است؟

ج. صحيح است.

تيمّم كسي كه يك دستش قطع شده است

1114. كسي كه يك دست او به گونه اي قطع شده است كه حتّي ذراع آن هم باقي نمانده و دست ديگرش سالم مي باشد، چگونه تيمّم كند؟

ج. با دست سالم به زمين بزند و بر پيشاني مسح كند و سپس ظاهر آن دست را به زمين بكشد و احوط اينست كه در صورت امكان از ديگري هم كمك بگيرد به اين صورت كه ديگري دست به زمين بزند و بر پشت دست قطع شده مسح كند كه در صورت امكان، هر دو كار را بكند.

تيمم كسي كه هر دو دستش قطع شده است

1115. وظيفه ي كسي كه هر دو دستش قطع گرديده و فقط ذراع هر دو دست باقي است، در تيمّم چيست؟

ج. پيشانيش را به زمين بكشد و احوط اينست كه ديگري هم دو دست خود را به زمين بزند و پيشاني آن فرد را مسح كند.

تيمّم كسي كه دستش شكسته است

1116. فردي به علّت شكستگي يك دست، نمي تواند هر دو دست را در موقع تيمّم به پيشاني بكشد، چگونه تيمّم كند؟

ج. بايد در آن چه نمي تواند، كسي ديگر او را تيمّم بدهد.

1117. اگر تمامي دست شخصي گچ گرفته شده و نصف انگشتان بيرون باشد و به علّت شكستگي، دست را نتواند حركت دهد، چگونه تيمّم نمايد؟

ج. آن مقدار كه گچ گرفته شده بايد دست را روي آن كشيد و در آن چه كه خود نمي تواند، بايد از ديگران كمك بگيرد.

كيفيّت تيمّم دادن به وسيله ي نايب

1118. كيفيّت تيمّم دادن نايب را، بيان فرماييد؟

ج. خود مكلّف نيّت مي كند و احوط لزوم نيّت مباشر و نايب هم هست و نايب دست عاجز را به زمين مي زند و با آن او را مسح مي دهد. لكن احوط اينست كه اگر دست زدن به زمين براي مكلّف ممكن است و مسح ممكن نيست، هم خودش به زمين دست بزند و هم به وسيله ي نايب و اگر زدن دست به زمين براي او ممكن نيست اما مسح ممكن است، هم خودش مسح كند و هم به وسيله نايب مسح نمايد.

تيمّم بدل از چند غسل

1119. كسي كه نمي تواند غسل كند، اگر چند غسل واجب با عناوين مختلف بر او واجب شد، آيا مي تواند به نيّت همه ي آنها، يك تيمّم نمايد؟

ج. اگر غسل جنابت هم بين آنها است، يك تيمّم كافيست و اگر غسل جنابت نبود يك تيمّم به نيّت همه مي كند و اگر از وضو هم عاجز است يك تيمّم هم بدل از وضو مي كند.

تيمّم بدل از غسل هاي مستحب

1120. كسي كه نمي تواند غسل كند، آيا براي غسل هاي مستحب - مثل غسل جمعه و غسل زيارت و ديگر غسل هايي كه روايتي بر آن وارد شده - مي تواند به نيّت غسل مورد نظر، تيمّم كند؟

ج. مورد تأمّل و اشكال است و احوط به جا آوردن به امّيد مطلوبيت است، البته با آن تيمّم نبايد كارهايي كه مشروط به طهارت است انجام داد، علي الاحوط.

وضو بعد از تيمّم بدل از غسل

1121. اگر كسي بدل از غسل تيمّم كند، آيا براي نماز و … وضو بگيرد؟

ج. اگر تيمّم بدل از غسل جنابت باشد، وضو لازم ندارد و در غير اين صورت لازم دارد.

1122. اگر بدل از غسل، تيمّم كند و بعد كاري كه وضو را باطل كند پيش آيد، در صورتي كه نتواند براي نمازهاي بعدي هم غسل كند وظيفه او چيست؟

آيا وضو بگيرد يا تيمّم نمايد؟

ج. اگر تمكّن از وضو دارد، بايد علي الاحوط وضو بگيرد و تيمّم بدل از غسل هم بكند و اگر متمكّن از وضو نيست، يك تيمّم بكند به قصد ما في الذمّه، مردد بين اين كه بدل از غسل باشد يا بدل از وضو، اين در صورتيست كه غسل واجب او براي جنابت بوده و اگر براي غير جنابت بوده، دو تيمّم مي كند؛ يكي بدل از وضو و يكي بدل از غسل، احتياطاً.

موارد باطل شدن تيمّم بدل از وضو

1123. مواردي كه سبب باطل شدن تيمّم بدل از وضو مي شوند كدام است؟

آيا همانند موارد ابطال وضو هستند؟

ج. چيزهايي كه وضو را باطل مي كند، تيمّم را هم باطل مي كند و هم چنين بعد از زايل شدن عذري كه موجب تيمّم شده است، تيمّم باطل مي شود.

شخصي كه آب سرد براي او ضرر دارد

1124. شخصي كه به علّت بيماري، براي وضو و غسل نمي تواند از آب سرد استفاده كند و آب گرم در دسترس نداشته باشد، چنان چه تيمّم نمايد و نماز بخواند، تكليف او بعد از امكان استفاده از آب گرم چيست؟

ج. در فرض سؤال اگر تيمّم او مشروع بوده نمازي كه با آن خوانده صحيح است ولي با دست يابي بر آب گرم تيمّم باطل شده و براي نمازهاي بعد، بايد تحصيل طهارت كند ( وضو يا غسل كند).

ورود به مسجد با تيمّم

1125. شخص جنب كه نمي تواند غسل كند، آيا مي تواند با تيمّم وارد مسجد شود و نمازش را به جماعت يا فرادا بخواند؟

ج. اگر براي تنگي وقت تيمّم كرده يا با داشتن آب براي نماز ميّت يا خوابيدن تيمّم كرده، نمي تواند وارد مسجد شود و در غير اين موارد تا وقتي كه تيمّم و عذر او باقيست مي تواند و در صورت اخير با باطل شدن تيمّم بايد فوراً از مسجد خارج شود.

تيمّم براي رفع كراهت خواب

1126. شخص جنب كه به جهت رفع كراهتِ خواب تيمّم مي كند، آيا بايد بدل از غسل نيّت كند؟ يا هنگام تيمم عنوان ديگري را نيّت نمايد؟

ج. نيّت تيمّم بدل از غسل براي رفع كراهت خوابيدن مي كند.

تمكين از همسر در صورت معذور بودن از غسل

1127. زني در زمستان نمي تواند غسل نمايد، آيا تمكين بر او واجب است؟

تكليفش چيست؟

ج. تمكين از زوج او واجب است و تكليف او تيمّم است.

حد جستجو براي يافتن آب

1128. اگر چنان چه مهندسي اعلام كند در دو متري اين مكان آب در زير زمين است و بايد چاه بكنيد، آيا براي وضو لازم است به اين قول عمل كنيم يا اين كه به اندازه كندن دو متر جستجو را ادامه دهيم و در صورت عدم وجود آب، تيمم كنيم؟

ج. اگر قول او اطمينان آور باشد و كندن چاه هم مشقت نداشته باشد، بايد چاه بكند.

نماز كسي كه نمي تواند وضو بگيرد و تيمم كند

1129. كسي كه نه مي تواند وضو بگيرد و نه مي تواند تيمم كند، چگونه بايد نماز بخواند؟

ج. نماز ادا از چنين فردي كه در تمام وقت نماز از وضو و تيمم معذور است ساقط است؛ اگر چه احتياط در اينست كه بدون وضو و تيمم نماز را بخواند؛ ولي قضاي آن نمازها را بايد انجام دهد.

موارد صحت تيمم بدل از غسل

1130. تيمم بدل از غسل، در چه مواردي صحيح است؟

ج. در تمام مواردي كه تيمم بدل از وضو صحيح است، تيمم بدل از غسل نيز صحيح است.

خواندن نماز با تيمم بدل از غسل

1131. در صورت جنابت و عدم دسترسي به آب، چند روز با تيمم بدل از غسل مي توان نماز خواند؟

ج. حد و مرز و مقدار شرعي ندارد و ميزان وجود عذر است هر چند - به تعبير روايت - ده سال طول بكشد.

وجوب غسل پس از تيمم

1132. كسي كه به جاي غسل واجب، تيمم بدل از غسل انجام مي دهد و فكر مي كند با تيمم، وجوب غسل ساقط شده است، نمازي كه خوانده چه حكمي دارد؟

ج. تنها تا وقتي كه عذر او باقي بوده، آن تيمم كافي بوده است و آن فكر اثري در مسأله ندارد.

تيمم با لباس نجس

1133. آيا تيمم با لباس نجس، باعث بطلان تيمم مي شود؟

ج. خير.

تماس مستقيم بين خاك و دست

1134. آيا در تيمم حتماً بايد تماس مستقيم بين دستها و خاك ايجاد شود يا اگر خاك در پلاستيك باشد، مي شود تيمم كرد؟

ج. بايد مانعي براي تماس با خاك نباشد.

نماز خواندن با لباس نجس

1135. در صورتي كه آب در دسترس نبوده و تيمم بكنيم، آيا با لباس و بدن نجس، مي شود نماز خواند؟

ج. بدون اضطرار با لباس نجس نمي شود نماز خواند و بايد آن را بيرون آورد و با ساتر و پوشش پاك نماز خواند، ولي در صورت وجود نجاست بدن تا ممكن است بايد نجاست را كم نمود و با همان بدن نجس نماز خواند.

رطوبت و خيسي اعضاي تيمم

1136. آيا در وقت تيمم، رطوبت و خيسي اعضاي تيمم اشكال دارد؟

ج. خير.

غسل يا وضو اگر وظيفه تيمم باشد

1137. در صورتي كه وظيفه انسان تيمم باشد و او بر خلاف وظيفه وضو يا غسل كند، آيا غسل و وضوي او اشكال دارد؟

ج. موارد، مختلف است، مثلاً اگر عذر او تنگي وقت باشد و وضو يا غسل به نيت نماز بگيرد، غسل و وضوي او باطل نيست يا در بعض موارد ديگر مثل اين كه جواز تيمم از باب رخصت باشد نه عزيمت (رخصت يعني جواز، عزيمت يعني وجوب) و توضيح آن در جامع المسائل آمده است.

زدن يا گذاشتن دست بر سنگ

1138. آيا در وقت تيمم زدن دستها بر سنگ لازم است يا مي توان با صرف تماس دست بر سنگ تيمم نمود؟

ج. بنا بر احتياط واجب، زدن دست لازم است.

طهارت اعضاي تيمم و خاك

1139. آيا در صحت تيمم، طهارت اعضاي تيمم و يا طهارت خاك شرط است؟

ج. بله، شرط است.

انگشتان دست در تيمم

1140. آيا انگشتان دست در تيمم حكم كف دست را دارند و مي توان قسمتي از كف و قسمتي از انگشتان را روي دست ديگر كشيد يا حكم كف دست را ندارند و اگر انگشتان روي پشت دست ديگر كشيده شد، تيمم باطل است؟

و آيا انگشت شصت نيز حكم كف دست را دارد؟

ج. تمام انگشتان حكم كف دست را دارند.

موارد اشتراك و تفاوت چيزهايي كه بر آن مي توان سجده و تيمم كرد

1141. لطفاً موارد اشتراك و تفاوت چيزهايي را كه مي توان بر آن سجده يا تيمم نمود، بيان فرماييد.

ج. تيمم فقط بر مصاديق زمين جايز است، ولي سجده بر گياهاني كه خوردني و پوشيدني نيست هم جايز است.

معلوليّت انگشتان

1142. اگر انگشتان كسي معلوليت داشته باشد، به گونه اي كه هنگام ضربه زدن جهت تيمم تمام انگشتان با سطح خاك و سنگ تماس پيدا نكند، وظيفه او چيست؟

ج. به هر طوري كه مي تواند كف دست را به زمين بزند يا بگذارد و علاوه بر آن پشت دست را هم به قصد وظيفه واقعيّه به زمين بزند.

تيمم براي انجام امور مستحب

1143. براي انجام امور مستحب، آيا تمام عذرهايي كه مجوز تيمم است بايد وجود داشته باشد يا بدون آن عذرها نيز مي توان تيمم كرد و مثلاً با تيمم نماز شب خواند يا شب با تيمم خوابيد و …؟

ج. بدون آن عذرها جايز نيست، مگر در مورد نماز ميّت و خوابيدن.

امام جماعت شدن با تيمم

1144. آيا فردي كه به واسطه عذري با تيمم نماز مي خواند مي تواند امام جماعت شود؟

ج. بله، مي تواند.

اشتراك و اختلاف موانع وضو و تيمم

1145. آيا تمام موانعي كه براي وضو مطرح است مثل كرم، چربي، رنگ خودكار يا … كه مانع رسيدن آب به پوست مي شود، براي تيمم نيز مطرح است و بايد آنها را قبل از تيمم برطرف نمود؟

ج. براي انجام تيمم اگر در پيشاني يا پشت دستها يا در كف دست مانعي باشد، مثلاً چيزي به آنها چسبيده باشد، بايد برطرف نمايد.

اگر محل تيمم به اندازه دو دست نباشد

1146. اگر محل تيمم به اندازه اي كوچك باشد كه نتوان دو دست را بر روي آن زد و غير از آن نيز چيز ديگري در دست نباشد، چه بايد كرد؟

ج. احتياطاً ضربه را با تعاقب (دو مرتبه و هر @ مرتبه يك دست و پي در پي) انجام دهد و بعداً نمازش را اعاده كند.

مقدار كشيده شدن دست به پيشاني

1147. در كشيدن دو دست به پيشاني، آيا كشيده شدن كف دست كافيست يا انگشتان نيز تا آخر بايد به پيشاني كشيده شود؟

ج. انگشتان نيز بايد كشيده شود.

تيمم جبيره اي

1148. آيا تيمم جبيره اي صحيح است؟

و در صورت صحّت، نحوه آن چگونه است؟

ج. اگر پيشاني يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نمي تواند باز كند، بايد دست روي آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم است و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزي كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشاني و پشت دستها بكشد و اگر كف دست به سبب شكستگي يا عارضه ديگري به طوري در ميان گچ باشد كه قابل برداشتن نيست، براي تيمم از ديگران كمك بگيرد.

خواندن نماز با تيمم داخل وقت يا با وضو خارج از وقت

1149. اگر انسان مردد شد بين اين كه تمام نماز را با تيمم داخل وقت بخواند يا يك ركعت از آن را با وضو، خارج از وقت بخواند، كدام يك را انتخاب كند؟

ج. مي تواند بنا بر اظهر هر كدام را خواست انجام دهد، ولي احتياط مستحب در تيمم و خواندن تمام نماز در وقت است و اگر با تيمم هم تمام نماز را نمي تواند در وقت بخواند، بايد بنا بر احوط بلكه اقرب وضو بگيرد و يك ركعت نماز را در وقت با وضو بخواند.

يقين به نبودن آب و كشف خلاف

1150. اگر كسي يقين كند كه آب در دسترس ندارد و نمازش را با تيمم به جا آورد، اما بعد از آن معلوم شود كه آب در دسترس داشته است وظيفه او چيست؟

ج. چنان چه بدون آن كه به دنبال آب برود تيمم كرده و بعد از نماز متوجه شده كه اگر جستجو مي كرد آب پيدا مي شد، بايد بنا بر احتياط واجب نماز را اعاده نمايد، اما اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايي كه جستجو كرده آب بوده، نماز را احتياطاً اعاده كند، گرچه واجب نبودن اعاده خالي از وجه نيست.

مقدار كارآيي تيمم

1151. كسي كه به واسطه عذري تيمم نموده است، تا وقتي كه عذر او باقي است؛ چه اعمال ديگري كه نياز به طهارت دارد را مي تواند با تيمم انجام دهد؟

ج. با تيمم مشروع براي هر غايتي كه انجام شده است، تا وقتي كه عذر او باقيست در غايات ديگر مي تواند داخل شود و احتياج به تجديد تيمم ندارد و توضيح بيشتر در مسأله ي 609 رساله ذكر شده است.

احكام اموات

آمادگي براي سفر آخرت

ياد مرگ

1152. چه مقدار لازم است كه انسان در طول زندگي به ياد مرگ باشد؟ و آيا ياد مرگ موجب افسردگي و ركود در كارهاي زندگي نمي شود؟

ج. آن چه لازم است، اجتناب از محرمات است هر چند با كمك ياد مرگ باشد و سر افسردگي ناصحيح، دنيازدگي است.

آرزوي مرگ و شهادت

1153. آيا جايز است انسان آرزوي مرگ يا شهادت بنمايد؟

ج. با انگيزه ي ايماني، آرزوي شهادت جايز است.

كراهت از مرگ

1154. آيا اگر كسي مرگ را كراهت داشته و از آن خوشش نيايد، اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد، ولي خواه ناخواه مرگ او را در مي يابد و وقتي احساس رفتن كرد، مكروه است لقاي الهي را خوش نداشته باشد.

نفرين بر خود

1155. اگر كسي بر خود نفرين كرده و مثلاً بگويد:

«خدايا من را از اين دنيا خلاص كن!»، چه حكمي دارد؟

ج. در روايت دارد چنين نگوييد؛ زيرا كه هول و هراس مطَّلع، عظيم است.

محروم كردن از ارث

1156. آيا فرد مي تواند بر اثر اختلاف با فرزند خود، او را از ارث محروم سازد؟

ج. خير نمي تواند از سهم شرعي او از تركه اش جلوگيري كند و اين منافاتي با جواز وصيت در ثلث و يا تقليل تركه ندارد.

انتقال اموال به غير ورثه

1157. آيا جايز است انسان اموال خود را در مرضي كه منتهي به مرگ مي شود يا غير آن به ديگران (غير از ورثه) منتقل كند؟

ج. بله، جايز است.

آگاه كردن ورثه به اموال

1158. اگر انسان مالي داشته باشد و آن را جايي پنهان كرده و يا به كسي سپرده باشد و وارثان از آن اطلاع نداشته باشند، آيا لازم است آنان را از اين امر مطلع سازد؟

ج. بله.

گماشتن قيّم

1159. آيا فردي كه در آستانه مرگ است، لازم است براي فرزندان كوچك خود قيّم تعيين نمايد؟

ج. اگر انسان فرزند يا فرزندان صغير و نابالغ داشته باشد و نگماردن قيّم و سرپرست به آنان موجب تضييع حقوق فرزندان و يا از رفتن بردن اموال و حقوق ايشان مي گردد، واجب است كسي را به عنوان قيّم و سرپرست بر آنان بگمارد و اگر چنين نباشد گماردن قيم، واجب نيست.

تعيين قَيِّم از طرف ديگران

1160. آيا افراد ديگر - اعم از اطرافيان محتضر و يا حاكم شرع - مي توانند بر فرزندان صغير و نابالغ او قَيِّم تعيين كنند؟

ج. جد پدري طفل و بعد از او حاكم شرع مي توانند اين كار را بكنند.

عدالت قَيِّم

1161. شرايط قَيِّم چيست؟

و آيا لازم است كه فرد قيّم عادل نيز باشد؟

ج. خير، همين كه امين باشد كافي است.

پرداخت بدهي

1162. فردي كه علائم مرگ را در خود مي بيند و قرض مدت داري نيز دارد، لازم است كه در همان وقت آن را ادا كند؟

ج. زود پرداخت كردن آن لازم نيست؛ ولي بايد وصيت كند كه بازماندگانش در زمان سررسيد بدهي، آن را پرداخت نمايند.

پرداخت حقوق توسط اطرافيان

1163. اگر هنگام ظهور نشانه هاي مرگ انسان يقين داشته باشد كه اطرافيان پس از او حقوقي كه بر گردن اوست را به نحو شايسته پرداخت مي كنند، آيا لازم است كه خود به اين امر مبادرت ورزد؟

ج. با تمكن در آن چه فوريت دارد لازم است و در غير آن، با اطمينان به انجازِ آنها با وصيت او، مي تواند به همان وصيت اكتفا كند.

نشانه هاي مرگ

1164. كسي كه نشانه هاي مرگ را در خود مي بيند، چه بايد بكند؟

ج. اوّل لازم است توبه كرده و سپس به انجام واجبات و به پرداخت اموال و حقوقي كه بر عهده دارد بپردازد و يا به انجام و پرداخت آنها وصيت نمايد، اگر اطمينان به انجام آن دارد.

وظايف اطرافيان محتضر

1165. اطرافيان و نزديكان فردي كه در بستر مرگ افتاده است، نسبت به او چه وظايفي بر عهده دارند؟

ج. بر همه مكلفين واجب كفاييست علي الاحوط كه مسلماني را كه در حال جان كندن و احتضار است (اعم از مرد و زن و بچه و بزرگ) رو به قبله نمايند، به اين صورت كه وي را به پشت خوابانده و كف پاهايش را رو به قبله قرار دهند، به گونه اي كه اگر نشست، رويش به سمت قبله باشد و نيز مستحب است نزديكان محتضر او را تلقين نموده و ذكر لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه و اقرار به امامان و ساير اعتقادات حق را در آن حالت سخت به او تلقين نمايند و به گونه اي به او تلقين كنند كه محتضر بفهمد

و مستحب است كه تا وقت مرگ محتضر، مكرّر به وي تلقين نمايند. خواندن دعاي عديله در نزد محتضر نيز مناسب است.

سخت شدن جان كندن

1166. اگر جان كندن فردي دشوار شد، چه راه هايي براي آسان شدن جان كندن او وجود دارد؟

ج. مستحب است اگر جان كندن او سخت شد، محتضر را به محل مخصوصي كه معمولاً در آنجا نماز مي خوانده انتقال دهند، البته اين در صورتيست كه اين كار موجب اذيت او نشود، نيز مستحب است سوره يس و صافات، براي زودتر راحت شدن محتضر قرائت شود.

آن چه نزد محتضر بايد پرهيز كرد

1167. از چه اموري بايد نزد محتضر پرهيز كرد؟

ج. 1) گذاشتن چيز سنگين مانند آهن بر شكم محتضر؛

2) تنها گذاشتن محتضر؛

3) حضور شخص جنب و حائض در كنار محتضر؛

4) زياد سخن گفتن نزد محتضر؛

5) حضور مرده شورها نزد محتضر؛

6) حضور زن ها به تنهايي در نزد محتضر، از جمله اموريست كه مكروه است نزد محتضر انجام شود.

جراحي، تشريح و پيوند

جراحي زن حامله

1168. اگر زن حامله اي بر اثر حادثه تصادف و مانند آن بميرد و فرزند او در شكمش زنده باشد، وظيفه چيست؟

ج. بيرون آوردن بچه واجب است؛ اگر چه به شكافتن شكم زن بينجامد. (به توضيح مذكور در مسأله ي 546 رساله مراجعه شود. )

بچه مرده در رحم مادر

1169. اگر بچه در رحم مادر بميرد و باقي ماندن او در شكم مادر خطرآفرين باشد چه بايد كرد؟

ج. در صورت امكان بايد با راهي كه براي مادر راحت تر است بچه را از شكم او بيرون آورند و اگر در آخر كار راه بيرون آوردن بچه در قطعه قطعه شدن او منحصر گردد، بايد چنين كنند.

(و توضيح بيشتر در مسأله ي 545 رساله ذكر شده است. )

ديه تشريح مسلمان

1170. آيا تشريح بدن مسلمان موجب ديه است؟

در صورت اثبات ديه اگر يكي از ارگان هاي دولتي و يا آموزشي بدن مجهول الهويه اي را تشريح كرد، ديه آن را به چه كسي بايد بپردازد؟

ج. بله، موجب ديه است و ديه ي او را بايد كسي بدهد كه بالمباشرة اين تشريح را انجام داده است - هر كسي كه باشد - و اين ديه ربطي به ورثه ندارد و براي خود ميّت در امور خير مصرف مي شود.

فروختن اعضاي ميّت

1171. آيا اولياي ميّت، مي توانند اعضاي ميّت را به بيماران نيازمند بفروشند؟

ج. جايز نيست، مگر اين كه بدنِ ميّت كافر باشد يا نجات مسلماني منحصر در آن باشد و با اجازه ي ورثه خرج خود ميّت كردن موافق احتياط است؛ هر چند در صورت جواز عمل و مصالحه ي بر عوض، حكم ديه ندارد.

تشريح بدن مسلمان

1172. آيا تشريح بدن ميّت مسلمان جايز است؟

و اگر پيشبرد علم پزشكي مبتني بر آن باشد، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

استفاده از اعضاي كسي كه فوت مغزي نموده

1173. آيا مي توان اعضاي شخصي را كه دچار مرگ مغزي شده است (و از لحاظ پزشكي اميدي به زنده ماندن وي نيست، ولي برخي اعضا مثل قلب وي براي مدتي كار مي كنند ) به بيماري كه محتاج است پيوند زد؟ (با توجه به اينكه در صورت صبر، ممكن است ديگر، قابل پيوند نباشند).

ج. چون در همان مدّتي كه قلب كار مي كند و مغز مرده است، امكان دارد دارويي اختراع يا كشف شود كه مغز را به كار اندازد (اين مطلب هر چند در خيلي از نفوس موجب يقين به عدم باشد، ولي در بعض نفوس و افراد، يقين به عدم نيست؛ زيرا پيدا شدن بعضي داروها كه براي بعض امراض اختراع يا كشف مي شود، آني است) لذا با اين احتمال، جايز نيست.

تشريح كسي كه وصيت به تشريح نموده

1174. آيا تشريح مسلماني كه وصيت كرده بعد از وفاتش، وي را تشريح كنند، جايز است؟

ج. در صورت توقّف حيات مريض هايي بر اين كار و عدم تمكّن از بدن كافر، با احتياط در اجازه گرفتن از ورثه و اجازه گرفتن از حاكم شرع، بعيد نيست جايز باشد.

تشريح جسد مجهول الاسلام

1175. اگر ندانيم جسدي كه در اختيار ماست جسد يك مسلمان است يا كافر يا اهل كتاب، آيا مجازيم آن را تشريح نماييم؟

ج. اگر اماره اي (نشانه ي معتبر) بر اسلام يا ذمّه ي اسلام بعد از فحص و تحقيق، نباشد و توقّف امور هم بر تشريح آن باشد و اجازه گرفتن از حاكم شرع كه بصير در موضوعات و احكام است بشود، در موارد خاصّه اش، دور نيست جايز باشد.

حرمت تشريح جسد مسلمان

1176. آيا تفاوتي بين اهل تسنن و اهل تشيّع در عدم جواز تشريح جسد، وجود دارد؟

ج. در صورت حرمت، تفاوت بين آن دو در اقوي بودن موجبات تحريم در مورد اهل تشيّع است، مثل دوران امر بين دو حرام و اضطرار به يكي از دو حرام.

تشريح جسد اعدام شدگان

1177. آيا مي توان جسد افراد به ظاهر مسلمان (مسلمان شناسنامه اي) را كه به خاطر ارتداد، فساد اخلاقي، قاچاق مواد مخدر، مسائل سياسي و … اعدام شده اند، تشريح نمود؟

ج. در ارتدادي كه موجب كفر باشد و توبه اش قبول نشود مانعي ندارد، اما در بقيه نه.

استفاده از اعضاي ميّت براي پيوند با اجازه ي ولي

1178. اگر شخصي در طول زندگي اش نظر مخالف يا موافقي در مورد پيوند اعضايش نداشت، آيا پس از مرگش مي توان با اجازه ي ولي وي چنين كاري را انجام داد؟

ج. در صورت ضرورت و توقّف حيات ديگران بر اين اعمال و عدم امكان استفاده از بدن كافر، ظاهراً مانعي ندارد.

اجازه ي ولي براي استفاده از اعضاي ميّت با عدم رضايت قبلي ميّت

1179. اگر شخصي از پيوند اعضاي خود به ديگران پس از مرگش ناراضي باشد، ولي پس از وفاتش ولي وي مايل به اين كار باشد، آيا مي توان چنين كاري را انجام داد؟

ج. به حسب ظاهر مانعي ندارد، با شرايط ذكر شده در جواب سؤال قبلي.

پيوند اعضا

1180. اگر ميّت در زمان حيات اجازه دهد كه اعضاي بدن او را پس از مرگ جدا كرده و به بيماران نيازمند پيوند بزنند، اين عمل جايز است؟

ج. در صورتي كه راه نجات فردي مسلمان متوقف و منحصر به دادن عضو به او باشد و تهيه آن از غير مسلمان هم ممكن نباشد، اشكالي ندارد.

وصيت ميّت براي پيوند اعضا و عدم رضايت ولي

1181. اگر شخصي وصيت كند بعد از وفاتش، اعضايش را به ديگران پيوند زنند، اما ولي وي پس از مرگش از اين كار ناراضي باشد، آيا اين كار را بدون اجازه ي ولي مي توان انجام داد؟

ج. اگر مورد ديگري براي اين كار نيست، احتياطاً با اذن حاكم شرع اين كار را انجام بدهند.

وصيت ميّت براي پيوند اعضا بعد از موت

1182. اگر شخصي وصيت كند بعد از وفاتش، اعضاي قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند، آيا مجاز به اين كار هستيم؟

ج. در صورت توقّف حيات بيمار بر اين پيوند و عدم امكان استفاده از بدن كافر، احتياطاً از ولي متوفّي هم اجازه بگيرد.

استفاده از جسد مجهول الهويّه براي نجات جان مسلمان

1183. 1) در مواردي كه نجات جان بيمار مسلماني، وابسته به پيوند يك يا چند عضو از شخص ديگري باشد، اگر جسد مجهول الهويه اي كه اعضاي قابل پيوندي داشت، در دسترس باشد آيا مي توان اين اعضا را به بيماري كه محتاج است، پيوند زد؟

ج. اگر حفظ حيات بيمار متوقّف بر اين پيوند باشد و آن جسد هم احترامي نداشته باشد كه مانع باشد (مثل اينكه محكوم به اسلام باشد چون نمي توان جسد ميّت مسلمان را تقطيع نمود مگر با شروطي)، مانعي ندارد.

2) در فرض فوق، اگر بعداً ولي متوفّي پيدا شود و از اين كار ناراضي باشد، چه بايد كرد؟

ج. ظاهراً به ديه يا ضمان قيمت تنزل پيدا مي كند و اگر آن پيوند با اذن مريض يا ولي مريض بوده، ظاهراً خود مريض ضامن است.

پيوند اعضاي حيوانات

1184. اگر عضوي از اعضاي حيوانات را به انسان پيوند بزنند، آيا اشكال دارد و حكم نجاست و طهارت آن عضو چگونه است؟

ج. در موقع ضرورت جايز است و اگر عرفاً جزو بدن انسان محسوب شود، پاك است.

امور پس از مرگ

وظايف پس از مرگ

1185. بعد از وفات چه اموري را بايد در رابطه با ميّت رعايت نمود؟

ج. 1) بستن پلك چشم ها، لب و دهان او؛

2) با پارچه و چيزي مانند آن آرواره و دو فك و چانه او را به هم ببندند؛

3) دسته اي او را به دو پهلوي وي دراز كنند؛

4) پاهاي او را دراز كنند؛

5) پارچه اي بر روي او بكشد و بدن او را بپوشانند؛

6) در محلي كه ميّت جان داده در شب چراغ روشن كنند؛

7) مرگ وي را به اطلاع مؤمنين برسانند تا در مراسم او حضور به هم رسانند؛

8) در انجام مراسم خاك سپاري او عجله كنند؛ مگر با اشتباه حال او كه بايد تا حصول يقين به موت او صبر كنند.

دست زدن به ميّت

1186. آيا دست زدن به بدن ميّت قبل و بعد از سرد شدن بدن او، موجب نجاست دست مي شود؟

ج. اگر قبل از غسل دادن ميّت باشد و با رطوبت مس شود، مطلقاً موجب نجاست مي شود؛ بلكه بدون رطوبت هم احتياط خوب است.

رها شدن كارهاي ميّت

1187. شخصي مشغول كارهاي ميّت است آيا بر ديگران كارهاي ميّت واجب است يا نه و اگر شخصي مشغول كارهاي ميّت شود و عمل را نيمه كاره رها كند، ديگران چه وظيفه اي دارند؟

ج. اگر كسي مشغول كارهاي ميّت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند؛ ولي اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.

اطمينان به تجهيز ميّت

1188. وظيفه شخصي كه اطمينان به اين پيدا نكرده است كه آيا ديگران مشغول كارهاي ميت شده اند يا نه، چيست؟

ج. بايد اقدام كند.

مفهوم اذن ولي ميّت

1189. معناي اذن ولي ميّت در انجام امور ميّت، آيا اذن زباني و لفظيست يا اذن فحوي و شاهد حال نيز كفايت مي كند؟

ج. اذن فحوي و شاهد حال نيز كفايت مي نمايد.

اجازه از ولي ميّت

1190. شخصي كه ميّت او را براي انجام كارهايش انتخاب و معيّن كرده است، آيا براي انجام كارهاي ميّت بايد از ولي هم اجازه بگيرد، يا اجازه لازم نيست؟

ج. بنا بر اظهر لازم است آن شخص از ولي ميّت براي اين كارها اجازه بگيرد.

مراتب اولياي ميّت

1191. اولياي ميّت به ترتيب اولويت چه كساني هستند؟

ج. به ترتيب طبقات ارث است و ولي زن، شوهر اوست و در مرتبه بعد از او مردهايي هستند كه از او ارث مي برند، به ترتيب اولويّت در ارث.

قصد قربت در تجهيز ميّت

1192. در كدام يك از اعمالي كه مربوط به تجهيز ميّت است قصد قربت شرط است و در كدام يك قصد قربت شرط نيست؟

ج. در غسل و نماز ميّت قصد قربت لازم است و در كفن نمودن و دفن كردن، لازم نيست.

مرگ مغزي

1193. آيا كساني كه بر اثر سكته مغزي و يا ضربه مغزي و … دچار مرگ مغزي مي شود و به گفته پزشكان مرده تلقي مي شوند، آيا به لحاظ فقهي نيز ميّت هستند؟ و جدا كردن دستگاه هاي پزشكي و عدم رسيدگي درماني به آنان چه حكمي دارد؟

ج. تا از تمام جهات نمرده اند، ميّت نيستند و بايد به آنها رسيدگي شود.

رابطه زوجيّت پس از وفات

1194. آيا احكام مربوط به زوجيت بين زن و شوهر، پس از وفات و حتي پس از اتمام عده ي وفات زن باقي است؟

و اگر پس از آن به دلايلي قبر شوهر شكافته شود، آيا زن مي تواند بدن او را ببيند؟

ج. في الجمله رابطه محرميت باقي است، ولي استمتاع (بهره جنسي) از او جايز نيست.

تمتّع مرد از همسر مرده

1195. آيا تمتع (بهره جنسي) مرد از جسد همسر مرده خود جايز است؟

ج. خير.

غسل ميّت

نحوه غسل ميّت

1196. غسل ميّت چگونه است؟

ج. واجب است ميّت را سه غسل بدهند:

اوّل غسل با آبي كه به سدر مخلوط باشد.

دوم غسل با آبي كه به كافور مخلوط باشد.

سوم غسل با آب خالص و مراعات اين ترتيب لازم است و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه به هم خورده اعاده كنند.

عدم امكان غسل ميّت

1197. در صورتي كه غسل دادن ميّت ممكن نباشد وظيفه چيست؟

ج. بايد بنا بر احتياط واجب ميّت را سه تيمم بدهند و تيمم اوّل را به قصد ما في الذمه انجام دهند و كسي كه ميّت را تيمم مي دهد بنا بر اظهر بايد دست خود را به زمين زده و به صورت و پشت دسته اي ميّت بكشد؛ ولي احتياط در اينست كه با دست خود ميّت نيز او را تيمم بدهند. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله هاي 471 و 472 و 473 رساله مراجعه شود. )

ترتيب در غسل ميّت

1198. در غسل ميّت، ترتيب راست و چپ بدن معتبر است يا فقط احوط است؟

ج. اين ترتيب در غسل ميّت مسلّم است كه شستن سر مُقَدَّم و شستن طرف راست مُقَدَّم بر طرف چپ است؛ اگر چه در غسل جنابت، اين نحو يقيني نيست.

غسل ميّت براي كودك

1199. غسل ميّت براي كودك، در چه سني واجب است؟

ج. بچه سقط شده را، اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد بنا بر احتياط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اي بپيچند و بدون غسل دفن كنند.

غسل كسي كه خون بدنش بند نمي آيد

1200. شخصي در اثر حادثه ي رانندگي فوت شده و خون بدنش به هيچ وجه قطع نمي شود. وظيفه ي اطرافيان دربارهي او از نظر غسل و تكفين چگونه است؟

ج. بعد از برطرف شدن عين خون و پاك كردن محل، يك لحظه - و لو به نحو استدامه - آب به قصد غسل جريان پيدا كند كافيست و با چيزهايي مثل پنبه از نجس شدن كفن محافظت مي شود.

ميّتي كه بدن او پانسمان است

1201. اگر براي جلوگيري از خونريزي، زخم متوفّي را بسته اند، وظيفه در غسل چيست؟

آيا وظيفه جبيره است يا بايد جبيره را بردارند؟ و اگر برداشتن جبيره ممكن نبود وظيفه چيست؟

ج. تا ممكن است به صورتي كه در سؤال قبل ذكر شد غسل دهند يا صبر نمايند كه خونريزي متوقف شود و در صورت عدم تمكّن و يأس بايد غسل جبيره بدهند.

كسي كه سر و سينه و شكم او از بين رفته

1202. شخصي در اثر تصادف به كلّي سر و سينه و شكم او از بين رفته است.

وظيفه از نظر غسل و نماز و كفن چيست؟

ج. هر مقداري كه از او باقيمانده است، همان را غسل و حنوط و كفن مي كنند و احتياطاً نماز مي خوانند؛ مگر آن كه سينه يا بعضي از سينه كه محل قلب است موجود باشد هر چند له شده باشد، كه در اين صورت بايد نماز بر او خوانده شود.

كسي كه سر و تمام بدنش له شده است

1203. شخصي در يك حادثه ي رانندگي كشته شده و سر او از بين رفته و تمام بدنش له شده است و او را در كيسه اي گذاشته اند، وظيفه نسبت به غسل و كفن او چگونه است؟

ج. هر چه مانده را غسل و كفن كنند و اگر هيچ محلّي براي ازار و قميص (پارچه هاي مخصوص كفن) نمانده است، فقط لفّافه واجب است و اگر امكان غسل نيست و تمايز اعضا به گونه اي از بين رفته كه تيمّم هم ممكن نيست، ظاهراً ساقط است و وظيفه اي نيست.

جنيني كه با قطعه قطعه شدن بيرون آورده شده

1204. جنيني كه بيش از چهار ماه داشته را به ناچار قطعه قطعه كرده و از رحم خارج نموده اند، وظيفه از جهت غسل و كفن چه مي باشد؟

ج. همان را با جمع كردن اعضا، به نحو معهود، غسل و حنوط و كفن و دفن كنند.

كسي كه مقداري از شكم او دوخته شده

1205. شكم شخصي در اثر تصادف پاره شده و بعد از فوت شكم او را دوخته اند، به صورت طبيعي، مقداري از ظاهر بدن بر اثر دوختن مخفي شده است.

آيا وظيفه فقط غسل است يا تيمّم هم بايد ضميمه شود و يا اين كه لازم است دوخته شده را بشكافند و به نحو صحيح دوخته شود؟

ج. ظاهر اينست كه اگر ظاهر بدن شسته شود، غسل كافي است، مثل انسان زنده.

فوت بچّه و مادر و مسأله ي غسل

1206. بچّه در شكم مادر بوده و هر دو فوت كرده اند.

آيا لازم است بچّه را بيرون آورند و جدا غسل دهند؟

آيا فرقي بين مسلمان و كافر مي باشد؟

ج. خير، لازم نيست.

فوت مادر و خروج نصف طفل و فوت وي

1207. خانمي در حين وضع حمل، در حالي كه قسمتي از طفل از رحم خارج شده فوت كرده و بچّه هم در همان حال مرده است، وظيفه از جهت غسل و كفن و دفن چه مي باشد؟

ج. بعد از اخراج نصف ديگر، هر يك جداگانه غسل و كفن مي شوند.

نبودن ولي شخص متوفّي هنگام غسل

1208. اگر ولي شخص متوفّي حاضر نيست و شايد حضور او تا نصف روز يا يكي دو روز طول بكشد، آيا مي توان با اذن حاكم شرع و در صورت نبودن حاكم با اذن عدول مؤمنين او را غسل داد؟

ج. اگر خوفي بر ميّت نيست صبر كنند؛ اگر چه حرمت مسلّم از اولويت زماني است كه مزاحمت با ولي داشته باشد و وجوب اذن و اجازه گرفتن - كه عمل بدون آن باطل است - مبني بر احتياط است.

ظاهر شدن مدفوع بعد از غسل

1209. اگر غسل ميّتي انجام شده باشد و از هر سه غسل فارغ شده باشند، ولي مدفوع از آن ظاهر شود، آيا به غسل ميّت لطمه اي وارد مي شود يا نه؟ وظيفه چيست؟

ج. فقط بايد او را براي تكفين تطهير و پاك كنند.

خارج شدن خون، مدفوع يا … در حين غسل

1210. اگر در حين غسل دادن ميّتي بول يا خون حيض يا مدفوع و … از او خارج شود، آيا بايد غسل را از سر گرفت؟

ج. انجام دوباره ي غسل لازم نيست و فقط پاك كردن و تطهير موضع لازم است.

خارج شدن مني در حين يا بعد از غسل

1211. اگر در حين غسل يا بعد از غسل مني از ميّت خارج شود، وظيفه چيست؟

ج. فقط تطهير او لازم است ظاهراً.

بارداري كه جنين مرده در شكم اوست

1212. زن بارداري كه در شكم خود جنين مرده اي دارد، جهت انجام فريضه نماز آيا لازم است غسل مس ميّت نمايد و در صورت لزوم آيا بايد براي هر نماز غسل به جا آورد يا يك غسل تا خارج شدن جنين كافي است؟

ج. تا جنين مرده خارج نشود و بدن او با ظاهر بدن مادر تماس نگيرد و يا سن او بيش از چهار ماه نباشد، غسل لازم ندارد.

غسل و كفن اشراري كه در درگيري هاي مسلّحانه كشته مي شوند

1213. اشراري كه در درگيري هاي مسلّحانه كشته مي شوند، مانند قاچاق فروش، منافق، ضد انقلاب و غيره - كه به عنوان محارب كشته مي شوند، احكام اسلام از قبيل:

تغسيل، تكفين و …، شامل آنها مي شود؟

ج. تا محكوم به كفر نباشند، اين احكام ثابت است.

لزوم غسل محكومين به اعدام پيش از اجراي حكم

1214. آيا محكوم به مجازات اعدام يا قصاص نفس، پيش از اجراي مجازات نياز به غسل ميّت دارد؟

ج. بله، نياز به اغسال سهگانه دارد.

غسل ارتماسي

1215. آيا غسل ميّت را هم مانند غسل هاي ديگر - مثل جنابت - مي توانيم به صورت ارتماسي انجام دهيم؟

ج. غسل ميّت مثل غسل جنابت است و احتياط مستحب آن است كه تا غسل ترتيبي ممكن است، ميّت را غسل ارتماسي ندهند و در صورت غسل ارتماسي، بايد آب قليل نباشد.

غسل حيض يا جنابت براي ميّت

1216. شخصي كه در حال جنابت يا در حال حيض بميرد، غسل حيض يا جنابت بر او واجب است؟

ج. كسي كه در حال حيض يا جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميّت براي او كافي است، ولي بنا بر احتياط موقع غسل دادن ميّت، نيّت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.

نگاه به عورت ميّت

1217. نگاه كردن به عورت ميّت چه حكمي دارد و در صورت حرمت، آيا غسل باطل است؟

ج. حرام است و كسي كه او را غسل مي دهد، اگر نگاه كند معصيت كرده، ولي غسل باطل نمي شود.

غسل ميّت ديوانه

1218. آيا غسل شخصي كه از كودكي ديوانه بوده و با همين حالت هم بالغ شده واجب است يا خير؟

ج. چنان چه پدر و مادر او يا يكي از آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آنها مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.

نيّت در غسل

1219. آيا در غسل ميّت، نيّت هم لازم است و در صورت لزوم، آيا براي هر غسل بايد تجديد نيّت نمود؟

ج. كسي كه غسل ميّت را انجام مي دهد بايد قصد قربت داشته باشد - يعني غسل را براي انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد - و اگر به همين نيّت تا آخر غسل سوم باقي باشد، كافيست و تجديد نيّت لازم نيست، اگر چه احوط است.

فقدان سدر و كافور

1220. اگر در هنگام غسل ميّت سدر يا كافور و يا هر دوي آنها پيدا نشده، يا حق استفاده از آنها به دلايل مختلف از جمله غصب وجود نداشته باشد، تكليف چيست؟

ج. بايد به جاي هر كدام از آنها كه ممكن نيست بنا بر احتياط واجب ميّت را با آب خالص غسل بدهند.

مقدار سدر و كافور

1221. مقدار استفاده از سدر و كافور در غسل ميّت چه قدر بايد باشد؟

ج. نبايد به قدري زياد باشد كه آب را مضاف كند و به اندازه اي هم كم نباشد كه عرفاً نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.

ترتيب در غسل ميّت

1222. ترتيب در غسل دادن با سدر و كافور و آب خالص كدام است و در صورت به هم خوردن اين ترتيب، وظيفه چيست؟

ج. غسل اوّل لازم است با آبي كه به سدر مخلوط است باشد و غسل دوم با آبي كه مخلوط با كافور است انجام شود و غسل سوم با آب خالص باشد و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه ترتيب به هم خورده اعاده كنند.

قسمت جدا شده

1223. قسمتي از بدن شخصي در اثر تصادف از بدن وي جدا شده است، آيا آن قسمت جدا شده در غسل، حكم ميّت را دارد؟

ج. اگر آن قسمت داراي استخوان باشد، غسل آن واجب است.

لمس عورت ميّت هنگام غسل

1224. اگر كسي هنگام غسل عورت ميّت را لمس نمايد، عمل حرامي مرتكب شده است؟

ج. بله.

چسبيدن مانع به بدن ميّت

1225. اگر به جاهايي از بدن ميّت چيزي هم چون اثر چسب زخم و … مانده باشد و بر طرف كردن آن دشوار باشد، وظيفه چيست؟

ج. بايد غسل جبيره اي بدهند.

پوشش جسد

1226. در هنگام غسل دادن ميّت، آيا پوشاندن تمام بدن يا بعضي از بدن ميّت لازم است؟

اگر مماثل باشند چه طور؟

ج. در مماثل پوشاندن غير عورت لازم نيست و توضيح بيشتر در مسائل 463 و 466 رساله ذكر شده است.

رعايت موالات در غسل

1227. آيا در غسل ميّت موالات بين اعضا و موالات بين غسل هاي سهگانه شرط است؟

ج. ظاهراً شرط نيست.

غسل جبيره اي ميّت

1228. آيا مي توان در صورت عذر يا جراحت، ميّت را به صورت جبيره اي غسل داد؟

ج. بله و احتياطاً او را تيمم هم بدهند.

غسل و كفن فرد سنگسار شده

1229. نحوه غسل و كفن فردي كه سنگسار مي شود و يا محكوم به قصاص نفس است، چگونه مي باشد؟

ج. در صورتي كه قبل از اجراي حكم به فرمان حاكم يا بدون آن، با غسل هاي سهگانه ميّت، غسل نموده باشد، پس از اجراي حكم، غسل دادنش واجب نيست و بعد از آن مي توانند او را تكفين و حنوط كنند.

غسل غير شيعه

1230. آيا غسل دادن مسلمان غير شيعه اثني عشري واجب است؟

ج. بله، واجب است.

برخورد ظرف با بدن ميّت

1231. در ضمن غسل اگر ظرفي كه با آن مشغول غسل دادن ميّت هستند با بدن ميّت برخورد نمايد، آيا ظرف نجس مي شود؟

ج. بله، نجس مي شود.

پاك شدن وسايل غسل

1232. ميزان پاك شدن وسايل و لباس ها بر اثر تبعيّت پس از غسل ميّت چه مقدار است و آيا كفش و لباس هاي غسّال و دست و بدن او را نيز شامل مي شود؟

ج. تخته يا سنگي كه روي آن ميّت را غسل مي دهند و پارچه اي كه با آن عورت ميت را مي پوشانند و دست كسي كه او را غسل مي دهد، بعد از تمام شدن غسل پاك مي شود.

خروج خون حيض در هنگام غسل

1233. چنان چه در هنگام غسل از ميّت خون حيض خارج شود، چه بايد كرد؟

ج. صبر كنند تا خون حيض تمام شود و بعد از تطهير موضع نجس غسل را ادامه دهند و از سرگرفتن لازم نيست.

اجساد يافت شده شهدا

1234. باقي مانده اجساد مطهر برخي از شهداي جنگ تحميلي، پس از سال ها توسط گروه هاي تفحص پيدا مي شوند و فقط مقداري استخوان از آنان به دست مي آيد، كيفيت غسل و كفن و نماز ميّت آنان را بيان فرماييد؟ و آيا با مس آنها غسل مس ميت واجب مي شود؟

ج. استخوان آنان غسل و كفن و نماز دارد و مس آن هم موجب غسل مس ميّت مي شود، بنا بر احوط.

غسل و تيمم ميّت با بيماري مسري

1235. برخي از بيماري ها بسيار مهلك و مسري است، غسل و كفن كساني كه بر اثر چنين بيماري هايي مرده اند، با احتمال سرايت و ضرر جاني براي غسل دهنده، چه حكمي دارد؟

ج. طوري با حائل و پوشش هاي حفاظتي غسل دهند كه ضررآور نباشد و فرو بردن اعضاي سهگانه غسل، در آب كثير كافيست و هم چنين غسل ارتماسي بنا بر اظهر كفايت مي كند، هر چند مخصوص غسل ارتماسي خلاف احتياط است.

غسال

1236. كسي كه مي خواهد ميّت را غسل دهد، چه شرايطي بايد داشته باشد؟

ج. بايد مسلمان، دوازده امامي و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند.

غسل دادن توسّط كسي كه غسل بر عهده اوست

1237. كسي كه غسل مس ميّت و يا غسل ديگري بر او واجب شده مي تواند ميّت را غسل دهد؟

ج. بله مي تواند.

غسّال جنب

1238. آيا شخص جنب مي تواند مرده ها را غسل دهد؟

ج. بله مي تواند.

غسل زن و شوهر

1239. آيا هر يك از زن و شوهر مي توانند ديگري را برهنه غسل دهد؟

ج. خلاف احتياط مستحب است.

(مسأله ي 463 رساله).

عدم تشخيص جنسيّت ميّت

1240. اگر جسد ميّت به گونه اي باشد كه نتوان جنسيت وي را تشخيص داد، آيا زن بايد متكفل غسل او شود يا مرد؟

ج. محارم او از زير لباس با عدم نظر و لمس، علي الاحوط او را غسل دهند و اگر محارم ندارد شرط مماثلت ساقط است و احتياط آن است كه هر يك از مرد و زن او را از روي لباس غسل دهند بر هر تقدير.

لباس ها و وسايل غسّال

1241. اگر لباس و وسايل غسّال حين انجام غسل به واسطه غساله ميّت پيش از غسل نجس شود، آيا پس از اتمام غسل به واسطه تبعيت آنها پاك مي شوند؟

ج. به مسأله ي 215 رساله رجوع كنيد.

اجرت گرفتن براي امور ميّت

1242. اجرت گرفتن براي انجام امر واجب كفايي - مثل غسل ميّت و نماز و دفن آن - شرعاً چه حكمي دارد و اگر براي انجام اين فرايض مطالبه ي وجهي شود، آيا به صحّت نماز و غسل و دفن مُضر مي باشد؟

ج. اگر كس ديگري براي غسل ميّت نباشد، گرفتن اجرت جايز نيست، مگر آن كه براي امور غير واجب مثل انجام مستحبّات، اجرت بگيرد.

البتّه اگر براي خود غسل هم اجرت بگيرد، غسل صحيح است و اگر كس ديگري باشد، بنا بر احوط گرفتن اجرت جايز نيست.

امكان اشتراك چند نفر در غسل ميّت

1243. در غسل ميّت آيا لازم است هر سه غسل را يك نفر انجام دهد و يا اين كه هر سه عضو در غسل را يك نفر انجام دهد؟

ج. لازم نيست و در اين فرض هر كدام در اوّلِ عملِ خود نيّت مي نمايد كه بعضي از مجموع غسل را به جا مي آورد، براي امر خدا.

كمك ديگري به غسّال

1244. شخص غسّالي نيّت غسل ميّت كرده و مشغول شستشوي جسد مي باشد.

شخص ديگري به عنوان كمك - كه نيّت غسل ميّت نكرده - در آبكشي جسد به غسّال كمك مي كند، يعني آب بر روي جسد مي ريزد. آيا اين غسل صحيح است يا خير؟

ج. اگر غاسل بر او صدق نمي كند، مانعي ندارد و نيّت مقلِّب (كسي كه جسد را جهت غسل حركت مي دهد) مستحب است و نيّت دو نفر مشترك بر هر دو واجب است.

غسل زن به وسيله مرد و بالعكس

1245. آيا در غير حال ضرورت زن مي تواند مرد را و همچنين مرد مي تواند زن را غسل دهد؟

ج. خير نمي تواند و غسل باطل است.

(به مسأله ي 463 رساله و بعد آن مراجعه شود. )

نبودن مماثل

1246. زني فوت كرده و مماثل يا محارم نيست كه او را غسل دهد. اگر براي اجنبي تحصيل محرميّت ممكن باشد، آيا لازم است، مثل اين كه نوه ي او را عقد كند، يا لازم نيست؟

اگر ولي دختر حضور نداشته باشد چه طور؟

ج. ظاهراً تحصيل محرميّت لازم نيست.

غسل دادن يكي از محارم با وجود مماثل

1247. اگر به جهت جهل، با وجود مماثل يكي از محارم متوفّي را غسل دهد، وظيفه چيست؟

و اگر ميّت را دفن كرده باشند چه طور؟

ج. اگر دفن نشده، احتياطاً تجديد كنند و بعد از دفن ظاهراً لازم نيست.

بودن @مماثلي كه غسل صحيح نمي داند

1248. اگر مماثل هست ولي غسل صحيح را نمي داند يا نمي تواند انجام دهد و يا اطمينان به صحّت غسل او نيست، وظيفه چيست؟

چه زماني در فرض سؤال نوبت به غير مماثل مي رسد؟

ج. در فرض اوّل، غسل مي تواند به امر نمودن محرم انجام شود، مثل غاسل غسل دهنده ي كتابي (اهل كتاب).

در فرض دوّم نوبت به غير مماثل محرم مي رسد و در فرض سوّم عمل غسل دهنده حمل بر صحّت مي شود.

مماثلي كه فقط مي تواند تيمّم دهد

1249. اگر مماثل هست ولي قدرت بر غسل دادن ندارد، اما قدرت بر تيمّم دارد، آيا وظيفه، غسل توسّط غير مماثل است يا وظيفه، تيمّم دادن ميّت است؟

ج. در اين فرض محرم غسل مي دهد و احتياط به ضم تيمّم هم مي نمايند.

(ص 170 جامع المسائل. )

نبودن محارم نسبي

1250. آيا با نبودن محارم نسبي، محارم سببي غير از شوهر - مثل پدر شوهر و داماد و … -

مقدم بر اجنبيست يا در يك رديف محسوب مي شوند؟

ج. آري، آنها مُقَدَّم اند.

معلوم نبودن مرد يا زن بودن متوفّي

1251. شخصي در آتش سوزي فوت كرده و مشخّص نيست كه مرد است يا زن، تكليف غسل يا تيمّم او چيست؟

ج. با فرض امكان، محارم او را از روي جامه بدون نظر و لمس غسل مي دهند علي الاحوط و اگر ممكن نيست، شرط مماثلت ساقط است و احوط غسل دادن هر يك از مرد و زن است او را از روي لباس.

غسل بعد از تيمم

1252. اگر به علت نبودن آب، ميّت را تيمم داديم و بعد از آن آب پيدا شد، آيا غسل لازم است و اگر بعد از تيمم مراحل بعدي را نيز انجام داده و او را كفن كرديم، در صورت پيدا شدن آب وظيفه چيست؟

ج. در صورتي كه خوفي بر ميّت، در تأخير دفن نيست، بايد آن را غسل دهند و حنوط و كفن كنند و اگر نماز بر او خوانده اند، بنا بر احوط دوباره بخوانند.

نبودن آب جهت غسل

1253. اگر جهت غسل ميّت آب نداشته باشيم يا آب كمتر از غسل داشته باشيم، وظيفه چيست؟

ج. در اين رابطه به مسأله ي 471 رساله رجوع شود.

اگر جسم ميّت قابل تيمم نباشد

1254. چنان چه بر اثر حادثه اي جسد ميّت قابليت غسل و تيمم نداشته باشد، چه بايد كرد؟

ج. بايد او را غسل يا تيمم جبيره اي بدهند.

غسل مس ميّت

1255. غس مس ميّت يعني چه؟ و در چه صورتي بر انسان واجب مي شود و به چه گونه اي بايد انجام شود؟

ج. اگر كسي جايي از بدن خود را به بدن انسان مرده اي كه غسلش نداده اند و بدنش سرد شده برساند بايد غسل مس ميّت نمايد، چه آن ميّت مسلمان باشد يا كافر و چه در خواب يا بيداري بدن او را مس نمايد و چه در حال اختيار مس كند يا بدون اختيار مس نمايد و كيفيت غسل مس ميّت با غسل هاي ديگر فرقي ندارد و كسي كه غسل مس ميّت نموده بايد براي نماز وضو بگيرد بنا بر احوط.

شك در انجام غسل مس ميّت

1256. اگر بر كسي غسل مس ميّت واجب شود و پس از مدتي در انجام آن شك داشته باشد، تكليف چيست؟

ج. براي نمازهاي بعدي بايد غسل كند.

مس شهيد

1257. آيا با مس شهيد، غسل مس ميّت واجب مي گردد و شهيدي كه با مس او غسل واجب نمي گردد، كدام شهيد است؟

ج. شهيدي كه در معركه جهاد و قبل از انقضاي جنگ و در جنگ همراه با امام عليه السّلام يا نايب خاص او كشته شده است، مس او موجب غسل واجب نمي گردد.

معلوم نبودن سردي و گرمي ميّت

1258. ميتي را مس كرده ايم ولي معلوم نشده است كه بدنش سرد است يا گرم، آيا غسل مس ميّت واجب است يا خير؟

ج. خير.

غسل مس ميّت در صورت عدم سرايت نجاست

1259. شخصي ميّت را لمس كرده است، بدون اين كه رطوبتي از ميّت به بدن او منتقل شود، در اين صورت آيا غسل واجب است؟

ج. اگر قبل از غسل ميّت و بعد از سرد شدن بدن او باشد، غسل مس ميّت واجب مي شود و سرايت كردن يا نكردن نجاست، ملاك وجوب غسل مس ميت نيست.

مس ميّت و وضو

1260. آيا مس ميّت باعث باطل شدن وضو مي شود؟

ج. بله، ناقض وضو است.

غسل جنابت بدل از غسل مس ميّت

1261. بر عهده شخصي غسل مس ميّت است، اما با غافل ماندن از اين تكليف، اقدام به غسل جنابت كرده است، آيا بايد غسل مس ميّت را نيز به جا آورد يا همان غسل جنابت كفايت از غسل دوم مي كند؟

ج. همان غسل جنابت چون به قصد وظيفه بوده كافي است.

توقف در مسجد و خواندن سوره هاي سجده دار

1262. كسي كه بر عهده وي غسل مس ميّت است، آيا مي تواند در مسجد توقف كند و آيات سجده دار بخواند؟

ج. جواز توقف او در مسجد و جواز خواندن آيات سجده دار براي او خالي از وجه نيست، اگر چه احتياط در اجتناب است.

مس چند ميّت

1263. شخصيست كه چند ميّت را مس كرده است، آيا يك غسل بر گردن اوست يا چند غسل بايد انجام دهد، همچنين كسي كه چند بار يك ميّت را مس كرده است، چند غسل بر عهده او مي باشد؟

ج. يك غسل كافي است.

نماز با غسل مس ميّت

1264. آيا با غسل مس ميّت مي توان نماز خواند يا وضو هم بايد گرفت؟

ج. بايد پس از آن وضو هم گرفت، علي الاحوط.

مس دندان ميّت

1265. دندان يا استخوان هايي كه از بدن انسان - خواه زنده باشد و خواه مرده - جدا مي شود، آيا با مس كردن آنها غسل مس ميّت بر انسان واجب مي شود يا خير؟

ج. براي مس استخوان و دنداني كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، بنا بر احتياط واجب بايد غسل كرد و هم چنين براي مس استخواني كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، بنا بر احوط غسل واجب است.

مس قسمت جدا شده بدن

1266. قسمتي از بدن انساني زنده يا مرده جدا شده است، آيا با لمس كردن آن، غسل مس ميّت واجب مي شود يا خير؟

ج. اگر آن قسمت جدا شده داراي استخوان است، چنان چه پيش از آن كه آن قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد، بايد غسل مس ميّت نمايد.

مس بعد از اتمام سه غسل

1267. اگر شخصي ميّت را بعد از غسل سوم مس نمايد. 1) آيا غسل مس ميّت بر او واجب مي شود يا خير؟

ج. غسل بر او واجب نمي شود.

2) اگر قبل از اتمام غسل سوم مس نمايد چه حكمي دارد؟

ج. غسل بر او واجب مي گردد.

موارد وجوب غسل مس ميّت

1268. غسل مس ميّت در چه صورتي واجب است؟

ج. از حيث غايات، مثل موارد وجوب غسل جنابت است و از حيث موجبات، به مسائل 474 الي 480 رساله مراجعه شود.

مس ميّت حيوان

1269. اگر انسان يك حيوان مرده اي را مس كند، آيا غسل مس ميّت بر او واجب مي شود؟

ج. خير، (مسأله ي 474 رساله).

مس در خواب و يا اجبار

1270. اگر كسي در خواب يا مجبوراً ميّت را لمس كند، آيا غسل بر او واجب مي شود؟

ج. بله، واجب مي شود. (مسأله ي 474 رساله).

تيمم ميّت

1271. بعد از تيمم دادن ميّت (به دليل نبودن آب يا …) اگر كسي به ميّت دست بزند، آيا بايد غسل كند؟

ج. خير، بنا بر اظهر غسل كردن بر او واجب نمي شود، اگر چه احتياط مستحب در غسل كردن است.

(مسأله ي 474 رساله).

سرد شدن بدن ميّت

1272. اگر بدن ميتي تماماً سرد نشده است، آيا مس اين ميّت غسل دارد؟

ج. غسل واجب نيست، اگر چه جايي را كه سرد شده مس نمايد.

مو و ناخن ميّت

1273. اگر كسي مو و ناخن ميّت را لمس كند، بايد غسل كند؟

ج. خير، غسل واجب نيست.

بچه متولد شده بعد از مردن مادر

1274. اگر در هنگام تولد بچه اي، مادرش مرده است يعني بعد از مردن مادر به دنيا آمده آيا بعد از بالغ شدن بايد غسل مس ميّت كند؟

ج. با فرض اين كه معلوم نيست تماس بدن طفل با بدن مادر بعد از سرد شدن بدن او هم بوده يا خير (مسأله 489 رساله) تكليفي ندارد، به خلاف اين كه براي او ثابت شود بعد از سرد شدن بدن مادر دنيا آمده كه بايد پس از بلوغ غسل كند (مسأله 477 رساله) و در صورت شك در اين مطلب كه آيا بعد از سرد شدن بوده يا قبل از آن، غسل واجب نيست.

نماز بدون غسل مس ميّت

1275. كسي كه غسل مس ميّت بر عهده اش است، آيا مي تواند بدون غسل نمازهاي يوميّه را بخواند؟

ج. خير، نمي تواند.

تماس به ميّت از روي كفن

1276. آيا دست زدن به بدن ميّت از روي كفن احتياج به غسل دارد؟

ج. خير.

تماس با جسد هنگام تشريح

1277. در هنگام تشريح اگر دست ما به مرده اي كه نمي دانيم مسلمان است يا كافر بخورد، آيا غسل مس ميّت لازم است؟

ج. در وجوب غسل فرقي بين ميّت مسلمان و كافر نيست. (مسأله ي 474 رساله).

پاشيدن آب از بدن مرده

1278. آيا پاشيدن آب از بدن مرده موجب غسل مس ميّت مي شود؟

ج. خير.

آناتومي جسد

1279. با توجه به رشته تحصيلي مجبوريم براي آناتومي جسد به آن دست بزنيم، آيا غسل مس ميّت بر ما واجب مي شود؟

ج. اگر تماس قبل از غسل دادن او باشد، بله غسل واجب مي شود هر چند مجبور باشد.

ماساژ دادن محتضر

1280. آيا با ماساژ بدني شخصي كه در حال مرگ است، غسل مس ميّت بر انسان واجب مي شود؟

ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نمي شود. (مسأله ي 475 رساله)

لمس ميّت با دستكش

1281. اگر كسي با دستكش، بدن يا عضو ميّت را لمس كند، آيا غسل مس ميّت دارد؟

ج. خير.

تماس بدن با بيماران مرگ مغزي

1282. برخي از بيماران بر اثر مرگ مغزي مرده تلقي مي شوند، اما ممكن است قلب آنها تا مدتي تپش داشته باشد، آيا تماس با چنين افرادي مس ميّت تلقي مي شود؟

ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نمي شود. (مسأله ي 475 رساله).

بطلان وضو به واسطه مس ميّت

1283. آيا مس ميّت علاوه بر وجوب غسل موجب باطل شدن وضو نيز مي شود؟

ج. بله، بنا بر احتياط.

حدث اصغر يا اكبر بودن مس ميّت

1284. آيا مس ميّت حدث اصغر محسوب مي شود، يا حدث اكبر به شمار مي رود؟

ج. چنان چه حدث اكبر باشد موافق احتياط است؛ لكن عدم آن خالي از وجه نيست ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 483 رساله رجوع شود. )

بند ناف بچه

1285. آيا تماس انسان با بند ناف بچه - پس از جدا شدن - موجب نجاست و غسل مس ميت مي شود؟

ج. خير.

حنوط

1286. حنوط چيست و آيا واجب است يا خير؟

ج. حنوط يعني به پيشاني و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاي ميّت كافور بمالند؛ حنوط ميّت واجب مي باشد.

عدم حنوط بعضي از قسمت هاي واجب

1287. فردي به علت ندانستن مسأله، بعضي از واجبات حنوط را انجام نداده و دسته اي ميّت را حنوط نكرده است، وظيفه چيست؟

ج. بايد دستهايش را هم حنوط كند.

ترتيب در حنوط

1288. آيا ترتيبي در حنوط كردن ميّت وجود دارد؟

و اگر ترتيب رعايت نشود، حنوط اشكال پيدا مي كند يا خير؟

ج. احتياط مستحب آن است كه اوّل كافور را به پيشاني ميّت بمالند و در جاهاي ديگر ترتيب لازم نيست و عدم رعايت ترتيب، اشكالي به آن وارد نمي كند.

زمان حنوط كردن

1289. شخصي ميّت را بعد از كفن كردن حنوط كرده است آيا حنوط باطل است؟

ج. بهتر آن است كه ميّت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند؛ اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعي ندارد.

حنوط ميتي كه در حال احرام مرده

1290. شخصي كه در حال احرام بستن حج قبل از تمام كردن سعي بين صفا و مروه بميرد، آيا بايد حنوط شود؟

ج. حنوط كردن او جايز نيست.

حنوط ميتي كه در حال احرام عمره مرده

1291. شخصي در حال احرام عمره قبل از اين كه تقصير كند مرده است آيا حنوط كردنش واجب است؟

ج. نبايد او را حنوط كنند.

حنوط زني كه در عدّه است

1292. در احكام هست زني كه در عدّه است و شوهرش مرده، نبايد تا زماني كه در عده است خود را خوشبو كند؛ اگر زني در اين حال بميرد آيا حنوط او واجب است؟

ج. حنوط او واجب است.

خوشبو كردن ميّت با مشك و عنبر

1293. فردي ميّت را با مشك و عنبر خوشبو كرده است - يعني به كافور، مشك و عنبر را مخلوط كرده است - آيا حنوط اين ميّت صحيح بوده است؟

ج. اين عمل مكروه است، ولي حنوط ميّت صحيح مي باشد.

تربت سيدالشهدا عليه السّلام در حنوط

1294. اگر مقداري از تربت امام حسين عليه السّلام را به كافور مخلوط كرده و ميّت را حنوط كنند، صحيح است يا خير؟

ج. عمل مذكور مستحب است، ولي بايد از آن كافور به جاهايي كه بي احترامي مي شود نرسانند و نيز بايد تربت به قدري زياد نباشد كه وقتي با كافور مخلوط شد، آن را كافور نگويند.

كم بودن كافور

1295. اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، كدام را بايد مقدم كرد؟

ج. در اين صورت بنا بر احتياط واجب غسل را مقدم دارند و اگر براي هفت عضو نرسد، پيشاني را مقدم دارند.

كفن

دفن ميّت با لباسي كه آيات قرآن و … بر آن نوشته شده

1296. آيا جايز است ميّت را با كفني كه سر تا پاي آن قرآن و دعا و اسماء و كلمات مقدّسه نوشته شده كفن كنند؟ با توجّه به اين كه پس از متلاشي شدن بدن ميّت، كفن با خوناب و ساير رطوبت هاي ميّت آلوده مي شود.

ج. جايز است و اولي بلكه احوط مراعات امن از نجاست و قذارت است.

تعيين كفن به منزله ي وصيّت

1297. شخصي بدون وصيّت و با داشتن صغير، فوت كرده است ولي براي خود كفني كه مشتمل بر قطعات اضافي و مستحبّي ست مهيّا كرده و يا قبري با ارزش بالا تهيّه نموده است، آيا تعيين كردن قبر يا كفن به منزله ي وصيّت است و داخل در ثلث مي باشد يا خير؟

ج. مازاد بر واجب با التفات ظاهر اينست كه وصيّت است و از ثلث محسوب مي شود.

كفن، قبل از غسل مس ميّت

1298. كسي كه ميّت را غسل داده اگر قبل از غسل مس ميّت بخواهد ميّت را كفن كند، چه حكمي دارد؟

ج. مستحب است غسل كند و وضو هم بگيرد.

جواز كفن توسّط جنب و حايض

1299. كسي كه غسل جنابت يا حيض يا … به او واجب شده است، آيا مي تواند ميّت را كفن كند؟

ج. مي تواند، ولي مستحب است با طهارت از حدث اكبر و اصغر باشد.

كفن روي جبيره

1300. آيا روي جبيره اي كه بيشتر اعضا را گرفته، مي شود كفن كرد يا اين كه لازم است تفحّص شود كه خون قطع شده يا نه؟ و اگر خون قطع شده آيا بايد محل را تطهير نموده و جبيره را برداشت؟

ج. اگر غسل صحيح واقع شده و تفحّص محذوري ندارد، احتياطاً تفحّص شود و جبيره زايد را بردارند.

تكفين ميّت مسلمان با كفن نجس

1301. ميّت مسلماني را با كفن نجس، كفن كرده اند.

وظيفه ديگران دربارهي تطهير آن پيش از دفن، پس از قرار دادن در لحد و پيش از پوشاندن قبر و نيز پس از پوشيدن كامل قبر را بيان نماييد.

ج. اگر پيش از دفن بفهمند، بايد آن را تطهير كنند.

اگر پس از قرار دادن در لحد باشد، بايد آن مقدار نجس را ببُرند. اگر پس از دفن كامل و پوشاندن قبر باشد، اگر ممكن باشد قبر را سوراخ كنند و آن قسمت را قيچي كرده و جدا كنند به طوري كه نبش قبر نشود و اگر آن هم ممكن نشد، به گونه اي نبش كنند كه هتك حرمت ميّت نشود. مانند اين كه پرده يا خيمه اي قرار دهند و از پشت آن، قسمت نجس را ببرند. زيرا كفن كردن با پارچه ي ممنوع، مانند كفن نمودن با حرير است كه بايد ملاحظه ي مرتبه ي هتك را بكنند كه آيا نبش قبر هتك كمتري دارد يا باقي گزاردن كفن بر آن حالت.

كفن ميّت از مال وارث صغير

1302. آيا براي كفن كردن ميّت به مقدار لازم و حتي به مقدار بيشتر مي توان از ارث نابالغ استفاده كرد، با اين كه وارثين بالغ ديگر اجازه چنين كاري را داده اند؟

ج. بنا بر احتياط واجب، جايز نيست. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 494 مراجعه شود. )

نبودن كفن در زلزله

1303. در اثر زلزله تعداد زيادي كشته شده اند و كفن هم به اندازه كافي وجود ندارد، تكليف چيست؟

ج. اگر سه پارچه (لنگ، پيراهن، سرتاسري) براي كفن ميسّر نشود، به هر كدام كه ميسر باشد اكتفا مي شود، اگر چه اسم هيچ يك از اين سه پارچه بر او صدق نكند؛ بلكه اگر هيچ پارچه اي مقدور نشود و فقط مقداري جهت پوشاندن عورتين موجود باشد، واجب است با آن، عورتين را بپوشانند.

اندازه پيراهن، لنگ و سرتاسري

1304. بلندي پيراهن ميّت و همچنين بلندي لنگ و سرتاسري ميّت بايد چه قدر باشد؟

ج. بنا بر احتياط لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و درازاي سرتاسري بايد به قدري باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهناي آن بايد به اندازه اي باشد كه يك طرف آن روي طرف ديگر بيايد.

شهادت مرزبانان

1305. مرزبانان و پاسداراني كه در جريان مبارزه با مواد مخدر و در راه پاسداري از دين و كشور كشته مي شوند، آيا حكم شهيد دارند و نيازي به غسل و كفن ندارند؟

ج. نياز به غسل و كفن دارند، حتي در موردي كه براي حفظ اهل اسلام بوده است، بنا بر احوط.

نوشتن ادعيه و … بر كفن

1306. نوشتن چه چيزهايي بر كفن مستحب است؟

ج. 1) نوشتن كل قرآن؛

2) نوشتن دعاي جوشن كبير و صغير؛

3) نوشتن دو بيت شعري كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بر كفن سلمان نوشتند:

وفدت علي الكريم به غير زاد

من الحسنات و القلب السليم

و حمل الزاد اقبح كل شي ءٍ

اذا كان الوفود علي الكريم

«بي آن كه توشه اي از حسنات و كارهاي نيك و قلب سالم اندوخته باشم بر خداوند بزرگوار و كريم وارد شدم؛ زيرا هرگاه انسان بر شخصي بزرگوار وارد مي شود، زشت ترين چيزها آن است كه زاد و توشه با خود ببرد.»

4) نوشتن سند روايت معروف به سلسلة الذهب نيز مستحب است؛

5) نوشتن اقرار و شهادت به خداوند و پيامبر گرامي اسلام و ائمه عليهم السّلام و نيز اقرار به اعتقادات حق بر روي كفن مستحب است.

خوني شدن كفن

1307. پس از اتمام غسل و كفن اگر كفن نجس شود و غسّال نسبت به اين مطلب بي توجهي كند، اطرافيان و يا شاهدان چه وظيفه اي بر عهده دارند؟

ج. در اين صورت شستن، بريدن و يا عوض كردن كفن، - بنا بر تفصيلي كه در مسأله ي 503 رساله ذكر شده است - وظيفه همه است.

گذاشتن چوب تر

1308. گذاشتن چوب تر با ميّت چه حكمي دارد و نحوه آن چگونه است؟

ج. از مستحبات مورد تأكيد نزد شيعيان، گذاشتن دو چوب تر به همراه ميّت است كه به آن «@جريدتين» اطلاق مي شود، ميّت مرد باشد يا زن، نيكوكار باشد يا گناهكار و چه احتمال عذاب قبر او برود يا خير و بهتر است يكي از آنها را بالاي دست راست، به سمت بالاي استخوان ميان گلو و شانه گذاشت، به گونه اي كه به بدن و پوست ميّت چسبيده باشد و ديگري را در سمت چپ از روي پيراهن و زير سرتاسري از استخوان ميان گلو و شانه ها هر جا كه برسد، قرار داد.

اشتباه قرار دادن چوب تر

1309. ميتي را بعد از اين كه در قبر گذاشتند به جاي اين كه چوب در دو طرف ميّت بگذارند يكي گذاشتند، آيا بايد نبش قبر كرد و چوب ديگر را در طرف ديگر گذاشت؟

ج. خير، جايز نيست و اصل آن مستحب ست.

عدم جواز چوب خشك به جاي چوب تر

1310. آيا به جاي دو چوب تازه مي شود دو چوب خشك همراه ميّت گذاشت؟

ج. خير.

نماز ميّت

نماز بر افرادي كه خودكشي نموده اند

1311. نماز خواندن بر جنازه ي اشخاصي كه به وسيله ي سم يا با وسايل ديگر خودكشي مي كنند، چه صورت دارد؟

ج. اگر مسلمان بوده اند، واجب است.

نماز بر كسي كه خاكستر شده

1312. شخصي در آتش سوزي كاملاً سوخته و خاكستر شده و خاكستر او با خاكستر بقيه اي اشيا قابل تفكيك نيست. آيا نماز خواندن بر او واجب است و به چه نحوه؟

ج. اگر واجب باشد، اختلاط اثري ندارد.

قصد براي اللهم اغفر للمؤمنين

1313. اگر در نماز ميّت وقت گفتن «اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات» @ماعداي دشمنان خود را قصد كند اشكال در نماز ايجاد مي كند؟

ج. انسان مؤمن با مؤمنين در جهت ايمان آنها دشمني ندارد.

شك امام در صحت نماز ميّت

1314. شخصي در يكي از روستاهاي شهرستاني به عنوان اين كه مُلّاست نماز ميّت مي خواند. ولي به تازگي برايش شبهه اي پيش آمده است، زيرا پاي او يك وجب كوتاه است.

آيا مي تواند نماز ميّت بخواند؟ حدود 20 سال با جماعت، نماز ميّت خوانده است.

نمازهايي كه خوانده، چه حكمي دارد؟

ج. جماعت و فرادا در نماز ميّت وظيفه شان تقريباً يكيست و لذا ممكن است كه خيلي از آنها واجد شرايط نماز بر ميّت بوده اند و لو فرض شود كه شرايط نماز جماعت را نداشته اند، با اين كه ممكن است بگوييم شرط جماعت را هم اين گونه عذرها دارند و خصوص اين عذر شايد احتياط هم نداشته باشد.

غلط خواندن نماز ميّت

1315. فردي كه نماز ميّت برخي اموات را مي خوانده است، متوجه مي شود نماز ميّت را گاهي اشتباه مي خوانده است؛ مثلاً به جاي «اشْهَدُ انَّ محمداً»، «محمدٍ» مي خوانده است؛ چه سهواً، چه عمداً. وي احتمال مي دهد كه چنين اشتباهي را كرده باشد.

تكليف چيست؟

ج. اگر به طوريست كه اشتباهش را مي فهمد و اعاده مي كند كه مانعي ندارد و نمازهايي را كه احتمال مي دهد اين گونه بوده است، حكم به صحت آنها مي كند و اگر طوريست كه نمي تواند بر آنها محافظه كاري بكند، با وجود افرادي كه توانايي خواندن نماز ميّت صحيح را دارند، احتياط در ترك است.

شرايط نمازگزار

1316. شخصي شيعه است و به بلوغ هم رسيده، آيا مي تواند نماز ميّت را بخواند؟

ج. بله، مي تواند بخواند و به مسأله ي 518 و مسائل بعد آن در رساله رجوع شود.

نماز خواندن با كفش

1317. شخصي پا برهنه نمي شود و نماز ميّت را مي خواند، آيا نماز صحيح است؟

ج. بله.

بلند كردن دستها در هنگام نماز

1318. نمازگزار ميتي بدون اين كه دستها را بالا ببرد نماز ميّت را مي خواند، آيا نمازش صحيح است؟

ج. بله.

فاصله كم با ميّت

1319. اگر شخصي آن قدر به ميّت نزديك شود كه لباسش به ميّت بخورد، حكمش چيست؟

ج. اشكال ندارد.

دعا به مؤمنين

1320. امام جماعت در نماز به مؤمنين هم دعا مي كند اين دعا كردن چه تأثيري براي ميت دارد؟

ج. تأثير دارد، زيرا او سبب شده است كه به مؤمنين دعا شود و در غير جماعت هم دعا براي مؤمنين هست.

گفتن «الصَّلاة»

1321. من به جاي 3 مرتبه «الصلاة» گفتن، 1 مرتبه گفتم و 2 مرتبه تكبير گفتم، صحت و سقم نماز را برايم توضيح بفرماييد؟

ج. اگر سهواً بوده، مانعي ندارد و اگر دو مرتبه تكبير را به جاي دو مرتبه ي «الصلاة» و تكبير واجب را جداگانه گفته ايد، مطلقاً مانعي ندارد.

مكان نماز ميّت

1322. به دليل استحباب نماز خواندن در جايي كه بيشتر مردم مي آيند، به ميتي در وسط خيابان نماز خواندند، آيا اين نماز به دليل سد معبر كردن صحيح است؟

ج. اگر چه سد معبر هم جايز نباشد، ولي نماز صحيح است.

نماز ميّت در حال حيض يا جنابت

1323. آيا در حال حيض يا جنابت، مي توان نماز ميّت خواند؟

ج. بله، مي توان.

قصد قربت

1324. اگر كسي نماز ميّت را بدون قصد قربت بخواند، صحيح است يا نه؟

ج. قصد قربت شرط است.

نشسته نماز خواندن بر ميّت

1325. شخصي به دليل پا درد، به صورت نشسته بر ميتي نماز خوانده است، آيا صحيح است؟

و اگر كسي به دليل عدم توانايي به صورت نشسته بر ميّت نماز خوانده و كسي هم نبوده كه ايستاده نماز بخواند و در وسط نماز يك شخص ديگري كه مي توانست ايستاده نماز بخواند رسيده است آيا بايد او نماز را اعاده كند يا همين نماز كافي است؟

ج. اگر كسي نباشد كه ايستاده نماز بخواند، مي شود نشسته بر او نماز خواند و چنان چه بعد از خواندن نماز و يا بعد از خواندن قسمتي از آن، فردي كه قادر به خواندن نماز به صورت ايستاده است پيدا شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز اعاده شود.

طريقه خواندن نماز بر چندين ميّت

1326. شخصي مي خواهد چندين ميّت نماز بخواند، آيا بايد براي هر كدام جدا نماز بخواند يا مي شود براي همه يك نماز خواند؟

ج. مي توان براي همه يك نماز خواند، ولي در دعاهايي كه بعد از تكبير چهارم خوانده مي شود، بايد ضماير به صورت جمع گفته شود.

تكرار نماز بر يك ميّت

1327. شخصي مي خواهد براي يك ميّت چند بار نماز بخواند تا ثواب بيشتري عايد او گردد، آيا جايز است؟

ج. اگر هر دو نماز از هر جهت مثل هم باشند، مكروه است چند نماز بر ميّت خوانده شود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 530 رساله رجوع شود. )

نماز نخواندن بر ميّت

1328. ميتي را بدون اين كه بر او نماز بخوانند دفن كرده اند، آيا براي نماز خواندن بر او بايد نبش قبر كرد؟

ج. اگر خارج كردن ميّت از قبر ممكن نيست يا موجب بي احترامي به او مي شود، واجب است به قبر او نماز بخوانند وگرنه احتمال دارد مثل غسل دادن و كفن كردن ميّت، بيرون آوردن ميّت و خواندن نماز بر او واجب باشد.

باطل بودن نماز ميّت بعد از دفن

1329. ميتي را دفن كردند، بعد از انجام نماز و غسل و كفن مشخص شد كه نماز نمازگزار، باطل بوده است وظيفه چيست؟

ج. به پاسخ سؤال قبلي و نيز به مسأله 531 رساله رجوع شود.

خواندن نماز بر قبر

1330. ميتي را بدون خواندن نماز دفن كرده اند و فردي آمده و بر قبر ميّت نماز را خوانده، آيا صحيح است؟

و اگر بعد از مدتي به دليل آمدن سيل، بدن او از قبر بيرون بيايد، آن نماز ميّت را بايد اعاده كرد؟

ج. صحيح است، ولي اگر بدن او به سببي مثل سيل و نظير آن خارج شد، بنا بر احتياط واجب اين نماز اعاده شود.

تزاحم نماز فريضه و ميّت

1331. اگر در زماني كه نماز فريضه شخصي مي خواهد قضا شود و در تأخير دفن ميّت هم خوف بر ميّت وجود دارد، بايد نماز ميّت را بخواند يا فريضه را؟

ج. اظهر تقديم فريضه و نماز خواندن بر قبر ميّت، بعد از دفن او است.

خواندن نماز ميّت

1332. آيا مي شود تكبيرات را به صورت فارسي گفت؟

ج. خير، بايد عربي گفت.

نماز ميّت به فارسي

1333. اگر كسي پيدا نشود كه نماز ميّت را به عربي بخواند، آيا مي توان نماز را به فارسي يا زبان ديگري به جاي آورد؟ و آيا در چنين مواردي پنج تكبير كفايت مي كند؟

ج. كسي كه نتواند كمتر از مقدار واجب نماز ميّت را كه در رساله مذكور است بخواند، نادر است و در چنين مواردي مي تواند همين مقدار كم را از روي نوشته بخواند.

درست نخواندن نماز ميّت

1334. اگر شخصي عبارات عربي را نمي تواند درست تلفظ كند، آيا مي تواند نماز ميّت بخواند يا خير؟

ج. ديگران نبايد به نماز او اكتفا كنند.

خواندن تكبيرات نماز ميّت

1335. شخصي تكبيرات نماز ميّت را به صورت مرتب نخوانده است - يعني تكبير اوّل و سوم و دوم و پنجم را جا به جا خوانده، آيا نمازش صحيح است؟

ج. احتياطاً بايد اعاده كند.

اشتباه خواندن نماز ميّت

1336. شخصي در موقع خواندن تكبيرات در ميّت زن، به جاي «هذه» گفته «هذا» آيا اشكال دارد؟

ج. خير، اشكال ندارد.

آهسته خواندن نماز ميّت

1337. شخصي به اندازه اي آهسته تكبيرها و دعاها را مي گويد كه ممكن است نماز از صورت خود خارج شود، آيا اشكالي دارد؟

ج. آهسته خواندن، سبب خروج از صورت نماز نمي شود.

تيمم در نماز ميّت

1338. فردي وضو نداشته است و آب هم در اختيار او بوده امّا تيمم كرده، آيا نماز ميّت را مي تواند بخواند؟

ج. بله، مي تواند.

1339. فردي در حال جنابت بوده است و آب هم موجود بوده ولي تيمم كرده است، آيا مي تواند نماز ميّت بخواند و استحباب آن در اين صورت جاري است؟

ج. مي تواند نماز را بخواند، هر چند مستحب است غسل كند.

چگونگي قرار گرفتن نمازگزار در مقابل ميّت

1340. شخصي كه مي خواهد بر ميّت زن يا مرد نماز اقامه كند، بهتر است رو به روي ميت بايستد يا بالاي سر ميّت؟

ج. اگر ميّت مرد است امام جماعت يا كسي كه فرادي بر او نماز مي خواند، مقابل وسط قامت يا سينه او بايستد و اگر ميّت زن است، مقابل سينه يا سر او بايستد.

لباس غصبي در نماز ميّت

1341. فردي لباسي را دزديده است و در راه از او مي خواهند كه نماز ميتي را بخواند، آيا اين نماز صحيح بوده است؟

ج. بله، صحيح است با تمشّي قصد قربت.

نماز ميّت توسط زن

1342. آيا زن مي تواند بر ميّت نماز بخواند؟

ج. بله مي تواند.

مقدار پستي و بلندي ميّت و نمازگزار

1343. شخصي روي يك تالار دو متري (پله) و ميّت روي زمين بوده و نماز را بر ميّت خوانده، آيا بايد نماز اعاده شود يا صحيح است؟

ج. مكان نمازگزار نبايد از جاي ميّت به قدري پست تر يا بلندتر باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند، ولي پستي و بلندي مختصر اشكال ندارد.

مقدار فاصله نمازگزار از ميّت

1344. شخصي در فاصله 5 الي 6 متري ميّت، نماز ميّت را خوانده است، آيا نماز صحيح بوده است؟

و فاصله بين نمازگزار و ميّت چه مقدار بايد باشد؟

ج. نمازگزار نبايد به قدري دور باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند؛ ولي در نماز جماعت اگر صف ها به يكديگر پيوسته باشند، اشكال ندارد.

حايل يا پرده بين نمازگزار و ميّت

1345. ميّت در جايي گذاشته شده بوده كه يك پرده آويزان بوده و به دليل حركت پرده به وسيله باد، پرده دائم بين نمازگزار و ميّت حايل مي شد، آيا نماز ميّت صحيح است يا بايد اعاده شود؟

ج. اگر عرفاً نماز بر آن ميّت صدق مي كرده است، نماز صحيح بوده است.

تابوت

1346. آيا تابوت ميّت و نمازگزار حايل محسوب مي شود؟

ج. خير.

مقدار پوشش هنگام نماز براي ميّت

1347. ميتي به دليل اين كه نمي شد او را كفن كرد كفن نشده و عورتش هم مشخص است، در چنين مواردي وظيفه چيست، آيا همين گونه مي شود بر او نماز خواند؟

ج. در چنين مواردي لازم است عورت ميّت را با تخته و آجر و مانند اينها بپوشانند.

معيّن كردن ميّت در حال نماز به وسيله نمازگزار

1348. شخصي بر ميتي نماز خوانده ولي مشخص نكرده كه بر اين ميّت «قربة الي اللَّه» نماز مي خواند، آيا نمازش صحيح است؟

ج. هنگام نماز لازم است قصد قربت كرده و ميّت را معيّن كند و مقصود از نيّت و تعيين همان قصد است و مرور قصد و نيّت در ذهن يا تلفظ لازم نيست.

نماز ميّت بر بي نمازها

1349. بر چه كساني واجب است نماز ميّت خوانده شود و كسي كه نماز نمي خوانده، مي شود بر او نماز خواند؟

ج. اگر مسلمان بوده، نماز بر او واجب است.

نماز ميّت بر گوينده شهادتين

1350. فردي كه گوينده شهادتين باشد و چيزي كه منافات با شهادتين باشد از او سر نزده، ولي احكام الهي را عمل نمي كند، آيا بر او نماز ميّت واجب است؟

ج. بله، واجب است ( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 514 رساله رجوع شود. )

محكومين به كفر

1351. آيا افرادي مانند غلات، خوارج، نواصب و كساني كه محكوم به كفر هستند، جايز است بر آنها نماز خواند يا خير؟

ج. جايز نيست. (مسأله ي 514 رساله)

نماز ميّت بر كودك

1352. بچه اي كمتر از 5 سال داشته فوت كرده، آيا نماز ميّت بر او واجب است؟

ج. اگر عارف به نماز بوده، احتياطاً واجب است كه بر او نماز خوانده شود.

(مسأله ي 514 رساله)

پيدا شدن ميّت در شهرهاي اسلامي

1353. مرده اي در شهرهاي اسلامي پيدا شده، آيا بايد بر او نماز خواند؟

ج. بله، (مسأله ي 515 رساله).

پيدا شدن مرده در بلاد كفر

1354. مرده اي در بلاد كفر پيدا شده است كه در آنجا مسلمانان هم زندگي مي كنند، آيا بايد بر او نماز ميّت خواند؟

ج. در صورتي كه احتمال برود اين ميّت مسلمان است و يا از مسلماني متولد شده، واجب است بر او نماز خوانده شود.

شك به خوانده شدن نماز ميّت

1355. يك فردي مرده است و ما يقين نداريم كه كسي نمازش را خوانده يا نه وظيفه چيست؟

ج. بايد نماز بر او خواند.

زمان نماز ميّت

1356. شخصي قبل از حنوط ميّت نماز ميّت را خوانده، آيا صحيح است؟

ج. خير. (مسأله ي 516 رساله).

1357. شخصي تصادف كرده و مرده است و يك نفر در محل حادثه حاضر شده و نمازش را قبل از غسل و كفن خوانده است، آيا لازم است بعد از غسل و كفن هم نماز خوانده شود؟

ج. بله، لازم است.

(مسأله ي 517 رساله).

عدم شرطيّت طهارت از حدث اصغر و اكبر در نماز ميّت

1358. فردي قبل از اين كه وضو بگيرد و يا غسل كند نماز ميّتي را خوانده، آيا نماز صحيح بوده است؟

ج. بله.

وصيت ميّت بر نماز خواندن فردي خاص

1359. اگر ميّت وصيت كرده باشد كه فرد خاصي بر وي نماز بخواند، آيا او بايد از ولي ميت اجازه بگيرد؟

ج. بله، بنا بر احوط لازم است.

دسترس نبودن ولي ميّت

1360. اگر هنگام نماز بر ميّت، ولي ميّت در دسترس نبود، آيا بايد تا دسترسي به وي و اجازه گرفتن از او صبر كرد يا مي توان نماز بر ميّت را اقامه نمود؟

ج. اگر در صبر كردن محذوري است، با اجازه ي حاكم شرع مي توان نماز را اقامه كرد.

نماز بر زنازاده

1361. نماز خواندن بر زنازاده چه حكمي دارد؟

ج. اگر محكوم به اسلام بوده و از مسلمين بوده است، واجب است.

نماز بر غير شيعه

1362. آيا نماز خواندن بر مسلمانان غير شيعه اثني عشري واجب است؟

ج. بله، واجب است.

نماز به بچه اي كه مرده به دنيا آمده

1363. آيا نماز خواندن بر بچه اي كه مرده به دنيا آمده است، مستحب است؟

ج. خير.

نماز بر مرده تكه تكه شده

1364. اگر در اثر حادثه اي بدن ميّت قطعه قطعه شود و برخي از قسمت هاي آن يافت شود، نماز خواندن بر آن قسمت ها واجب است؟

ج. اگر آن قسمت سينه ي ميّت باشد - كلاً يا بعض از سينه كه محل قلب است - نماز بر آن واجب است.

نماز بر ميتي كه نمي شناسيم

1365. گاهي براي نماز خواندن بر ميتي كه نمي شناسيم دعوت مي شويم، خواندن عبارت «اللهم انا لا نعلم منه الا خيراً» در مورد او آيا دروغ محسوب مي شود؟

ج. ممكن است از خير، اصل ايمان را قصد كنيد.

نماز بر افراد شرور و فاسق

1366. اگر فرد شرور و فاسقي از دنيا برود، آيا مي توان عبارت «اللهم انا لا نعلم منه الّا خيراً» را در مورد او به كار بريم؟

ج. اگر مراد از خير، ايمان به خدا و پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و اهل بيت عليهم السّلام باشد، مانعي ندارد.

گفتن جمله ي «اللهم انا لا نعلم منه الّا خيراً»

1367. در نماز ميّت آمده:

«اللّهم انّا لا نعلم منه الّا خيراً»، آيا مي شود بر غير عادل اين جمله را خواند و با چه قصدي؟

ج. معلوم شد كه علم به خير، علم به ايمان او مي تواند باشد.

جماعت خواندن نماز ميّت

1368. آيا به جماعت خواندن نماز ميّت واجب است؟

ج. مستحب است.

1369. بيش از دو نفر براي نماز خواندن براي ميّت حاضر نيستند، آيا مي شود به جماعت خواند؟

ج. بله، مي شود.

خواندن تكبيرات در نماز ميّت

1370. كسي به امام جماعت اقتدا كرده است، ولي تكبيرها و دعاها را نگفته است، آيا نمازش صحيح است؟

ج. خير، صحيح نيست.

جلو افتادن مأموم از امام

1371. شخصي در تكبير اوّل از امام جلو افتاده است، آيا نمازش را مي تواند ادامه دهد يا بايد تكبير را اعاده كند؟ هم چنين فردي در حال خواندن نماز ميّت، در تكبير 2 و 3 از امام جلو افتاده، ولي صبر كرده تا تكبير 4 و 5 را با امام بخواند، آيا نمازش صحيح است؟

ج. نماز او صحيح است، اما مستحب است همان تكبير را با امام اعاده نمايد.

فردي كه دير به نماز جماعت ميّت رسيده

1372. شخصي وقتي به جماعت مي رسد كه بعضي از تكبيرات نماز ميّت گفته شده است، وظيفه اش چيست؟

ج. مي تواند اقتدا كند، ولي بايد در هر تكبير به وظيفه خود عمل كند، يعني دعاي مربوط به همان تكبير را خودش بخواند و بعد از فراغ امام بقيه تكبيرات را تمام كند.

شرايط امام جماعت در نماز ميّت

1373. آيا تمام شرايط امام جماعت، در نماز ميتي كه به جماعت خوانده مي شود شرط است؟

ج. احوط، اعتبار جميع شرايط امام جماعت است.

امام جماعت زن

1374. آيا در نماز ميّت، زن مي تواند امام جماعت شود؟

ج. اگر واجد تمام شرايط بوده و عادل باشد، فقط براي زن ها مي تواند امامت كند.

تشييع و دفن

مستحبات تشييع جنازه

1375. مستحباتي كه در هنگام تشييع جنازه بهتر است رعايت شود چيست؟

ج. 1) پياده تشييع كردن جنازه؛

2) حمل جنازه بر دوش، مگر در مواردي هم چون دوري مسافت؛

3) تفكّر تشييع كننده در مرگ خود؛

4) حركت از پشت جنازه؛

5) حمل جنازه از چهار طرف؛

6) حركت صاحب مصيبت با حالت عزاداري و …

مكروهات تشييع جنازه

1376. آنچه در تشييع جنازه بهتر است ترك شود چيست؟

ج. 1) خنديدن و شوخي و لهو در هنگام تشييع؛

2) سخن گفتن و مشغول شدن به غير ياد خدا و دعا و ذكر و استغفار در هنگام تشييع جنازه مكروه است، به حدّي كه در روايت از سلام كردن بر تشييع كننده نهي شده است؛

3) راه رفتن از جلوي جنازه؛

4) تند بردن جنازه؛

5) دست بر دست ديگر زدن و نيز دست بر ران زدن.

دفن شخص خاكستر شده

1377. كسي كه با حريق از بين رفته و فقط مقداري خاكستر از او باقي مانده، آيا دفن او واجب است؟

ج. به هر حال احترام مؤمن لازم است.

تماثل در دفن

1378. آن چه كه در غسل ميّت فرموده اند:

غسّال بايد @مماثل باشد و در نبود مماثل محارم و …، آيا در باب دفن ميّت هم بايد مراعات شود يا وظيفه ي خاصّي وجود دارد؟

ج. مستحب است مباشر دفن زن، شوهر او يا محارم او باشد و با عدم آنها، اقرب ارحام از مردان و پس از آن زنان و پس از آن اجانب و بيگانگان باشد.

اجازه ي ورثه براي دفن در قبر ميّت ديگر

1379. شخصي فوت نموده و او را در قبري دفن كرده اند كه ورثه خريده اند و بعد از علم يا اطمينان به خاك شدن ميّت و باقي نماندن جنازه ي او، مي خواهند فرزند يا همسر او را دفن كنند.

آيا اجازه ي همه ي ورثه لازم است؟

ج. در فرض موقوفه نبودن زمين، چون ملك ورثه بوده، نياز به اجازه ي همه ي آنها دارد، مگر اين كه يكي از ورثه خريده باشد كه اجازه شخص او كافي است.

مالك قبر بعد از دفن ميّت

1380. شخصي وصيّت نموده كه از ثلث مال او قبري بخرند و او را در آن دفن كنند و بعد از علم يا اطمينان به باقي نماندن جنازه ي او، آيا قبر مذكور، ملك ورثه او است، يا براي او بايد خيرات شود؟ و اگر بخواهند شخصي را در آن دفن كنند، چه كسي بايد اجازه دهد؟

ج. در اين صورت كه موضوع باقي نمانده است، مربوط به ورثه مي باشد؛ مگر آن كه وصيّت به نحو كلّي داشته باشد كه بايد در آن صرف گردد.

وصيّت دفن در قبر پدر يا مادر بعد از چهل سال

1381. شخصي وصيّت كرده كه بعد از فوتم مرا در قبر پدرم يا مادرم بگذاريد. در صورتي كه ايشان هم چهل سال پيش فوت كرده اند.

آيا اين وصيّت صحيح است؟

ج. در فرض مذكور - يعني بعد از چهل سال - مانعي ندارد.

سالم بودن ميّت يا بخشي از بدن او

1382. اگر فردي احتمال دهد قبور قديمي در اثر زمان خالي شده و ميّت خاك شده است، اما بعد از شكافتن ببيند كه ميّت به همان حال باقيست و يا استخوان هاي او باقي است، تكليف چيست آيا بايد قبر را بپوشاند و يا مي تواند استخوان ها را كنار زده و ميّت را در آن دفن كند؟

ج. اگر اندراس صادق نيست يا مشكوك است، بايد آن را بپوشانند و حرام است ميّت ديگري را دفن كنند.

آماده نمودن قبر و مثل آن در ايجاد حق دفن

1383. اگر در قبرستان عمومي شخصي قبري را براي خود حفر و آماده نمايد يا مقبره اي بسازد، آيا براي او حقّي ايجاد مي نمايد يا خير؟ و آيا ديگران مي توانند بدون اجازه ي او، ميّتي را در آن دفن كنند؟

ج. اگر براي او جايز بوده، احتياط آن است كه ديگري را دفن نكنند؛ مگر با اجازه او، يا آن كه مصرف و استفاده از آن قبر توسط سازنده ي آن منتفي شود.

عدم جواز نبش قبر كافر كتابي در زمان هُدنه

1384. نبش قبر غير مسلمان براي تشريح بدن وي چه حكمي دارد؟

ج. اگر كافر غير كتابي باشد كه احترامي ندارد و جايز است و اگر كافر كافر كتابي و در زمان هُدنه (غير حالت جنگ و يا مصالحه به پرداخت جزيه) باشد، در حكم مسلمان است و جايز نيست. البته در قبرستان مسلمين نبايد دفن شود.

دفن در غير محل وصيت شده

1385. ميّتي را در غير محل دفني كه وصيّت كرده بود، دفن كرده اند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر هتك حرمت ميّت نباشد، بايد او را نبش قبر كنند و در مكان مورد وصيت دفن كنند.

گذاشتن قرآن و دعا با ميّت

1386. آيا گذاشتن قرآن و ادعيّه و تربت به همراه ميّت در قبر خواه ميّت وصيّت كرده باشد و خواه وصيّت نكرده باشد جايز است يا نه؟ اگر جايز است، چه شرايطي بايد مراعات شود؟

ج. در صورتي كه هتك نباشد و جايي نگذارند كه نجس شود اشكال ندارد.

تلقين

1387. در بعضي از مناطق رسم است تلقين ميّت را بعد از سنگ چيني و پوشاندن لحد مي خوانند؛ به اين ترتيب كه اوّل با سنگ هاي ضخيم قبر پوشانده مي شود و تنها بالاي سر يا قسمتي از قبر باز مي ماند، به حدّي كه ارتفاع به وجود مي آيد به نحوي كه در وقت گفتن كلمات افتتاحيه تلقين، امكان اين كه دست بر كتف ميّت زده و دهان نزديك گوش او ببرند وجود ندارد، لذا بعضي اوقات با چوب شانه ي ميّت را فشار مي دهند.

ج. خود تلقين واجب نيست چه رسد به تكان دادن. پس در فرض سؤال به نحوي نباشد كه هتك ميّت به حساب آيد.

باطل بودن نماز يا غسل يا كفن ميّت

1388. حكم ميتي كه يقين به باطل بودن غسل يا كفن يا نماز يا دفن او پيدا شده است چيست؟

ج. به مسأله ي 531 و مورد سوّم از مسأله ي 550 رساله رجوع شود.

اندازه مخفي كردن ميّت در خاك

1389. ميت تا چه اندازه بايد زير خاك دفن شود؟

ج. واجب است به مقداري در زمين دفن شود كه بوي او بيرون نيايد و درندگان نيز نتوانند بدنش را بيرون آورند.

دفن ناخن و دندان فرد زنده

1390. ناخن و دنداني كه از انسان هاي زنده جدا مي شود، آيا لازم است دفن بشود؟

ج. خير، دفن و اعمال قبل از آن اگر چه متصل به مقداري از گوشت باشد لازم نيست، هر چند احتياط خوب است.

دفن افراد اعدامي

1391. افرادي كه به هر دليل اعدام شده اند، آيا مي توان در قبرستان مسلمانان دفن كرد؟

ج. اگر مسلمان بوده اند، جايز است.

مرگ كارگر در معدن، چاه و …

1392. اگر كارگران در هنگام كار در معدن، چاه يا قنات بميرند و بيرون آوردن جسد آنها دشوار باشد، چه بايد كرد؟

ج. بايد همان مقدار را كه بدن ميّت در آن قرار گرفته مسدود نمايند و اگر ممكن نيست بايد درب چاه يا … را ببندند و همان محل را قبر او قرار دهند و در صورتي كه آن محل مال غير باشد بايد به نحوي او را راضي كنند، اگر چه با پرداخت قيمت آن محل باشد.

مشخص نبودن قبله جهت دفن

1393. اگر در هنگام دفن جهت قبله مشخص نشود و تأخير در دفن نيز ممكن نباشد وظيفه چيست؟

ج. به هر طرفي كه شد دفن كنند و اگر به يك طرف ظن وجود دارد كه قبله است همان را اختيار كنند.

دفن اموات در قبرهاي چند طبقه

1394. آيا دفن اموات در قبرهايي كه بر روي هم و به صورت چند طبقه ساخته مي شود، جايز است؟

ج. بله، جايز است.

دفن در مسجد

1395. آيا دفن ميّت در مسجد جايز است؟

ج. با ضرر نرساندن به مسلمين و عدم مزاحمت با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد، جايز است اگر چه احتياط در ترك آن است.

امور پس از دفن مجالس عزا، ترحيم و خيرات جهت ميّت

مجالس ترحيم

1396. آيا مراسم هفتم، چهلم و سال اموات داخل عنوان احسان، خيرات و مبرّات براي اموات مي باشد؟

ج. بلي.

غذا خوردن در منزل صاحب عزا

1397. رسم است كه پس از دفن و … شركت كنندگان در مراسم، در منزل يا تالار، از طرف صاحب عزا پذيرايي مي شوند؛ غذا خوردن در چنين مراسم چه حكمي دارد؟

و اگر غذا نخوردن، ناراحتي و گلايه ي صاحب عزا را به دنبال داشته باشد چه حكمي دارد؟

ج. غذا خوردن اشكال ندارد.

پذيرايي از مال ميّت قبل از تقسيم

1398. پذيرايي از شركت كنندگان در مراسم عزا از اموال ميّت كه هنوز تقسيم نشده، چه حكمي دارد؟

و در صورت وجود افراد صغير در ورّاث، اصل عمل و شركت در آن مراسم چه حكمي دارد؟

ج. تقسيم شدن ميزان نيست، بلكه شاهد حال بر رضايت صاحبان حق كافيست و با وجود وارث صغير، بايد با اذن ولي يا قيّم شرعي آنها باشد.

وصيت ثلث دارايي

1399. اگر ميتي ثلث دارايي اش، از جمله منزل مسكوني خود را وصيت كرده باشد، اجراي مراسم ترحيم و تصرّف در آن منزل، قبل از اجراي وصيت چه حكمي دارد؟

ج. در حد متعارف كه مورد نظر وصيت كننده هم بوده است، اشكال ندارد و اگر غير متعارف است، در تصرفات بايد اجرت و مال الاجاره ي ثلث را براي مصرف در وصيت كنار بگذارند.

زمان عزاداري

1400. چند روز جايز است كه عزاداري ادامه يابد؟ و ادامه آن تا شب هفت يا چهلم جايز است؟

ج. اولي اينست كه اهل ميّت بيش از سه روز براي تعزيه و عزاداري ننشينند.

روش هاي مطلوب جهت عرض تسليت

1401. اسلام چه روش هايي را جهت عرض تسليت به بازماندگان ارايه كرده است؟

ج. آنها را با ذكر هر چه سبب تخفيف حزن آنها شود تسلي بدهد و روايات وارده در اجر مصيبت ديده را براي آنها نقل كند و مجرّد حضور نزد صاحبان مصيبت كه او را ببينند در تعزيه ي او كافي است.

آيا هديه دسته ي گل به صاحب عزا

1402. هديه دسته هاي گل به صاحب عزا - كه گاهي قيمت آنها بسيار زياد است - جهت عرض تسليت، جايز است؟

ج. اينها تسليت دادن هاي شرعي نيست؛ ولي منع شرعي هم ندارد و مي تواند در بعض موارد مصداق بعض عناوين راجحه باشد.

پارچه نوشته جهت عرض تسليت

1403. در برخي مناطق پارچه نوشته هايي جهت عرض تسليت از طرف اطرافيان به مصيبت زدگان هديه مي شود كه اطراف منزل صاحب عزا نصب مي شود، آيا چنين عملي مشروع است؟

و آيا اين عمل مصداق اسراف در پارچه و … نيست؟

ج. اينها عمل خلاف شرع نيست و اسراف هم نيست.

شركت در مجالس ترحيم تشريفاتي

1404. آيا شركت در مجالس ترحيمي كه همراه با تشريفات و اسراف و تبذير بسيار است، جايز است؟

ج. حرام نيست.

پاره كردن لباس

1405. آيا پاره كردن لباس در سوگ عزيزان از دست رفته، جايز است و در صورت عدم جواز آيا بايد كفاره پرداخت؟

ج. جايز نيست بدون فرق بين پدر و برادر و بين غير آن دو بنا بر احوط و در مرگ همسر يا اولاد، كفاره اش اطعام ده مسكين يا لباس پوشاندن به آنها يا بنده آزاد كردن است و اگر نداشت، سه روز روزه بگيرد.

نوحه سرايي با وسايل موسيقي

1406. در برخي از مناطق براي تجليل از ميّت همراه با ساز و ادوات مشترك يا مختص موسيقي نوحه سرايي انجام مي شود، استعمال و شركت و نيز شنيدن چنين نوحه هايي، با توجه به عدم طرب در آن چه حكمي دارد؟

ج. در نوحه سرايي اگر غنا يعني مطرب باشد، حرام است و در موسيقي حزن آور هم طرب است و استعمال آلات مختصّه ي به لهو در غير لهو هم جايز نيست بنا بر احوط و شنيدن آن هم به حكم استعمال آن است و بنا بر احتياط جايز نيست.

سيلي و خراش صورت در مصيبت

1407. در برخي از مناطق رسم است كه پس از مرگ يكي از عزيزان، صورت خود را با دست خراشيده يا سيلي مي زنند و يا موهاي خود را مي كَنند، آيا اين گونه اعمال شرعاً جايز است؟

ج. جايز نيست.

آية الكرسي در نماز وحشت

1408. خواندن آية الكرسي در نماز وحشت و بر سر قبر ميّت تا كجا خوانده شود؟ تا «هم فيها خالِدُون» يا تا: «و هو العلي العظيم»؟

ج. احتياطاً تا «هم فيها خالِدُون» است.

زمان ترتّب احكام ميّت

1409. از چه زماني احكام ميّت هم چون (ارث، وصيت، عدّه وفات، برداشتن عضو و …)

بر ميّت مترتب مي گردد؟ آيا زمان مرگ مغزي كه به لحاظ پزشكي ميّت تلقي مي شود يا زمان توقف ضربان قلب ملاك است؟

ج. از زماني كه مرگ از جميع جهات حاصل شود، بايد محاسبه گردد.

بهترين اعمال جهت ميّت

1410. بافضيلت ترين عملي كه مي توان براي ميّت انجام داد چيست؟

ج. كاري در ترويج مذهب حق، از قبيل نشر كتب و … انجام دهد و ثواب آن را به او هديه كند.

اهداي ثواب براي اموات

1411. اگر كسي عمل مستحب خود را به تمام اموات هديه كند، آيا ثواب اين عمل خير به تمام آنها مي رسد يا بين آنها تقسيم مي شود؟ و آيا خود او نيز از اين عمل بهره اي مي برد؟

ج. همه از آن بهره مي برند.

صدقه براي ميّت

1412. اگر كسي براي ميّت صدقه مي دهد، بهتر است به نيّت صدقه مستحبي بدهد يا به نيت رد مظالم، كه احياناً بر عهده ميّت بوده است؟

ج. دومي بهتر است.

احكام قبر و قبرستان

لزوم رضايت مالك زمين براي تبديل به قبرستان

1413. در بين قبرستان زميني است كه راه عبور عدّه ايست و به آنها اختصاص دارد.

مي خواهند آن زمين را جزو قبرستان كنند و راه عبور آنها را از جاي ديگر قرار دهند، امّا يكي از آنها راضي نمي شود؛ حكم شرعي را بيان نماييد.

ج. حق او باقيست و تا او را راضي نكنند، نمي توانند آن را جزو قبرستان كنند.

تزيين قبور

1414. در سال هاي اخير تزيين قبور در گورستان ها به يك امر تشريفاتي تبديل شده و قبرها با سنگ ها و مدل هاي گوناگون منقّش مي گردند، اين عمل از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

ج. مانعي ندارد ولي مكروه است.

دفن در قبرهاي قديمي

1415. معمولاً در قبرستان هاي قديمي مرده ها در قبرهايي دفن مي شوند كه قبلاً قبر ديگري بوده و مقداري استخوان در آنجا يافت مي شود، با توجه به اين كه ممكن است قبر قديمي توسط اولياي ميّت خريده شده باشد، آيا دفن در آن صحيح است؟

ج. قبرهايي را كه خريده اند، ملك خريدارهاست و در قبور ديگر هم نبش قبر قبل از پوسيدگي كامل جايز نيست.

حك كردن آيات قرآن روي قبور

1416. حك كردن آيات قرآن و اسماي متبركه بر روي قبرها چه حكمي دارد؟

و در صورت علم به راه رفتن عابرين از روي آنها، آيا مسؤولين قبرستان مي توانند بدون اجازه از اولياي ميّت، آن اسماء را محو نمايند؟

ج. اگر در محليست كه معرضيّت نوعيه براي هتك دارد، جايز نيست و مسؤول قبرستان با اجازه، رفع هتك مي نمايد و اگر دسترسي ندارد مسير عبور را تغيير مي دهد و مادامي كه در معرض هتك بالفعل مستمر نيست، تصرّف در آن نمي كند.

قبرستان هاي قديمي

1417. قبرستان هاي قديمي كه امروزه كسي در آن دفن نمي شود و موجب جمع زباله يا تجمع افراد لا ابالي گرديده است، آيا مي شود تبديل به فضاي سبز و يا بازار و … شود؟

آيا موقوفه بودن يا نبودن زمين براي قبرستان در حكم فوق تأثير دارد؟

ج. در جاهايي كه موقوفه باشد، تبديل آن به غير قبرستان جايز نيست و در غير موقوفه هم اگر مالك دارد، هر گونه تصرف در آن مربوط به مالك آن است و در غير مملوكه هم امر آن راجع به حاكم شرع جامع شرايط است.

زيارتگاه هاي غير مستند

1418. زيارت، نذر و پول ريختن براي امام زادگاني كه شجره نامه مشخص و سند معتبري از آنان در دست نيست، چه حكمي دارد؟

و آيا لازم است مردم را از رفتن و زيارت به چنين مكان هايي نهي كرد؟

ج. نهي مردم در اين امور جا ندارد و زيارت و نذورات هم به قصد رجا مانعي ندارد.

بازارچه احداث شده در قبرستان

1419. قبرستان قديمي - كه به گفته مطّلعين محل، دفن بسياري از علما و بزرگان بوده است - تخريب و تبديل به بازار و پاساژ گرديده است، آيا خريد و فروش جنس و ساير تصرّفات در آن و نيز اجاره و خريد مغازه هاي چنين بازاري جايز است؟

ج. اگر به حاكم شرع مراجعه و اجاره پرداخت كنند؛ با فرض خروج از حيّز انتفاع در خصوص دفن و عدم امكان عود و بازگرداندن به قبرستان مانعي ندارد.

خاك بقيع

1420. كساني كه به قبور ائمه بقيع مشرف مي شوند مقداري از خاك آنجا را براي تبرّك آورده و گاهي بر آن نماز مي گذراند، با توجه به وقف بودن بقيع جهت قبرستان، آنها نسبت به اين مقدار خاك ضامن هستند و آيا نمازهاي آنان كه بر اين خاك خوانده اند باطل است؟

ج. ظاهراً گرفتن و برداشتن تربت از قبور ساير معصومين عليهم السّلام با تربت امام حسين عليه السّلام تفاوتي ندارد كه اشاره به آن در مسأله 2112 رساله آمده است.

خريد و فروش قبر

1421. زمين هاي قبرستان موقوفه اي كه سازمان اوقاف آن را به صاحبانش مي فروشد، آيا ملك آنان محسوب مي شود؟ و در صورت دفن فرد ديگر در آن قبر، بدون اجازه اولياي ميّت اوّل قبر غصبي به شمار مي رود؟

ج. زمين موقوفه قابل معامله و خريد و فروش نيست و در بعضي موارد اختصاص دادن حق از طرف متولّي شرعي ممكن است، مثل اين كه داراي نوعي بناست كه احكام شرعي هم بر آن مترتب است.

حك و راه رفتن روي اسماي متبركه قبور

1422. حك و يا راه رفتن بر قبرهايي كه نام صاحبان آن عبد الله، عبد الرضا، عبد الرحمن و غلام رضا، غلام حسين و … است اشكال دارد؟

ج. بلي، مضاف اليه (اللَّه، الرضا، الرحمن، رضا و …) نبايد هتك شود.

زيارت اهل قبور در شب

1423. رفتن به قبرستان در شب چه حكمي دارد؟

ج. ظاهراً كراهت دارد.

نبش قبر

1424. آيا اگر ميتي را بدون غسل دفن كرده باشند، نبش قبر او جايز است؟

ج. جايز است، ولي احوط اينست كه اگر موجب هتك و بي احترامي ميّت شود نبش قبر نشود.

ملاك نبش قبر

1425. ملاك در حرمت نبش قبر چيست؟

ج. ملاك آن هتك حرمت و بي احترامي ميّت است كه در اين صورت اگر چه طفل يا ديوانه باشد، نبش قبر حرام است.

نبش قبر براي تعيين قاتل و نجات متّهم

1426. آيا نبش قبر مسلمان براي تشريح بدن وي، جهت تعيين كيفيّت قتل و نجات فرد متّهم به قتل، چه حكمي دارد؟

ج. در مورد ضرورت جايز است.

نبش قبر براي استفاده از جسد و استخوان در آموزش

1427. 1) آيا مي توان براي تشريح، جهت آموزش، به علت كمبود جسد و استخوان (كه بدون آنها آموزش امكان پذير نيست) اقدام به نبش قبر غير مسلمان نمود؟

ج. جايي كه نبش قبر مسلمان حرام است، نبش قبر غير مسلماني كه در ذمّه اسلام است نيز حرام است.

در غير آنها با توقّف آموزش بر نبش قبر و عدم محذور ديگر، جواز بعيد نيست.

2) در فرض فوق اگر دانسته نشود اين قبر متعلق به مسلمان يا غير مسلمان است، نبش قبر مجاز است؟

ج. با امارات (نشانه هاي معتبر) كه تفحص از آنها مي شود، تعيين مي شود كه اينها محكوم به حكم مسلمانند يا نه (امارات مثل شهر اسلام و محلّه ي مسلمين و امثال آن). در صورت عدم اماره با شروط ذكر شده جوازش دور نيست.

استفاده از استخوان هاي پيدا شده براي آموزش

1428. در صورت كمبود جسد و استخوان، آيا مي توان استخوان هايي را كه در بيابان ها و قبرستان ها مي يابيم و يا به وسيله ي عمليات حفاري شهرداري ها در سطح خاك ظاهر مي شوند، (چه متعلق به مسلمانان و چه غير مسلمانان) مدتي جهت آموزش استفاده كرده و بعد از اتمام كار، به يك مركز آموزشي هديه يا دفن كرد؟

ج. در صورتي كه اماره اي بر اسلام پيدا شود، در حكم مسلمان ها هستند، چه اسلام حقيقي چه اسلام حكمي، در غير اين صورت با شروط ذكر شده اشكالي ندارد.

نبش قبر با آب گرفتگي قبر

1429. فردي پدر خود را در ملك شخصي خود دفن نموده است.

اكنون با گذشت ده سال از اين قضيه متوجه شده اند كه قبر را آب فرا گرفته است.

آيا مي توانند نبش قبر كنند و در قبرستان دفن نمايند؟

ج. اگر سد آب و منع ورود آن به قبر ممكن است، همان را انجام دهند و اگر ممكن نيست و هتك ميّت نباشد، نبش قبر و انتقال آن به مكان مناسب تر، مانعي ندارد.

كيفيّت نبش قبر در قبرهاي چند طبقه

1430. قبرهايي كه سه طبقه است، اگر جنازه پاييني با كفن مغصوب دفن شده باشد يا به جهتي ضرورت نبش قبر جنازه پاييني پديد آيد، شرعاً چه بايد كرد؟

ج. اگر ممكن باشد با صاحب كفن مصالحه كنند و قبرها را نبش نكنند و اگر ممكن نشد يا براي جهات ديگر بخواهند نبش كنند، بايد به گونه اي از كنار بشكافند كه قبرهاي رويي نبش نشود.

ساخت پايه هاي حسينيّه در قبرستان

1431. حسينيه اي را در كنار قبرستان موقوفه اي ساخته اند؛ پايه هاي حسينيه در قبرستان بر بدنه قبرها ساخته شده است، حكم شرعي چيست؟

ج. بايد آن پايه ها را درآورند، اين گونه تصرف در قبرستان جايز نيست؛ ولي تصرف در فضا اشكال ندارد، زيرا مزاحمت با دفن ندارد و لذا جايز است پايه ها را در خارج از آن زمين قرار دهند هر چند قسمتي از بناي حسينيه در فضاي آن واقع شود.

عدم جواز فروش زمين قبرستان موقوفه

1432. زميني وقف قبرستان بوده و در آن، ميّت دفن كرده اند ولي فعلاً اهل محل به دفن اموات در آن رغبت ندارند و در محل ديگري دفن مي كنند، آيا مي توان آن را به فروش رساند و در مسجد مصرف نمود؟

ج. با ثبوت وقفيّت، فروش آن جايز نيست، مگر اينكه بهره وري از آن مقدور نباشد.

تبديل قبرستان عمومي خريداري شده به ملك بهتر

1433. ملكي براي قبرستان عمومي خريداري شده و دو نفر در آنجا دفن شده اند، چون اين ملك در زمين شيب قرار گرفته، اهالي حاضر نشده اند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا اجازه مي فرماييد هيأت امنا، اين زمين را بفروشند و در كنار قبرستان قديمي، زميني را خريداري نمايند؟

ج. در صورتي كه از حيّز انتفاع خارج شده باشد و قابل استفاده نباشد و هتك به آن دو ميّت نباشد، با محافظت از آن، بعيد نيست جايز باشد.

دفن اموات در زمين موقوفه امام حسين عليه السّلام

1434. قبرستان قديمي وقف امام حسين عليه السّلام بوده و اهالي آن منطقه، به خاطر عدم آگاهي از حكم شرع، اموات خود را در زمين وقف امام حسين عليه السّلام دفن نموده اند، حال متوجّه شده اند كه در طول صد سال كار اشتباهي انجام داده اند، آيا مي توانند از متولّي، زمين را پنجاه سال اجاره كنند و اجاره زمين را براي امام حسين عليه السّلام مصرف نمايند؟

ج. در صورتي كه مصرف خاصّي براي زمين تعيين نشده باشد، مي توانند به بالاترين قيمت اجاره نمايند و اجاره را به مصرف امام حسين عليه السّلام برسانند.

پس گرفتن زميني كه وقف قبرستان شده

1435. اشخاصي زميني را جهت قبرستان هبه كرده اند به شرط اين كه در اين زمين ميّت دفن شود؛ حال با توجه به اين كه اهالي آن محل راضي نمي شوند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا واهب (فرد بخشنده زمين) مي تواند زمين خود را پس بگيرد؟

ج. در صورتي كه وقف شده باشد و تحويل گرفتن متناسب با وقف صورت گرفته باشد، حق رجوع ندارند امّا در صورتي كه مورد استفاده براي اموات قرار نگرفته باشد و واگذاري ابتدايي بوده، مانعي ندارد.

فرض جواز دفن مسلمان در كنار قبور كفار

1436. عده اي از مسلمانان در يكي از كشورهاي بيگانه، يك قسمت از قبرستان كفّار را خريده اند كه آنجا را قبرستان مسلمين قرار دهند، با اينكه در آنجا چند قبر از كافران هم هست.

آيا اين كار اشكال دارد؟

آيا اين زمين قابل فروش مي باشد؟

ج. اشكالي ندارد، زيرا ديگر مقبره ي كفّار بر آن صادق نيست و اگر آنجا را وقف قبرستان كردند، ديگر قابل فروش نيست؛ مگر بناهاي آن را بفروشند.

حكم زمين قبرستاني كه تبديل به بازار شده است

1437. زميني سابقاً وقف قبرستان بوده ولي فعلاً از عنوان قبرستان خارج شده و بخشي از آن تبديل به بازار و غيره شده است.

تكليف چيست؟

ج. اگر تبديل آن به قبرستان ممكن نيست، بايد متصرّفين در آن اجرة المثل زمين را بپردازند تا صرف در خيرات شود، در غير اين صورت غاصب زمين هستند و هنگامي كه دفن ميّت در آن ممكن شد، بايد براي دفن اموات از آن استفاده شود.

تخريب آرامگاه خانوادگي بدون اذن مالكان

1438. عدّه اي آرامگاه و مقبره ي خانوادگي خريده اند.

آيا مي توان آن را تخريب كرد؟

ج. بدون اذن آنها نمي توان تخريب كرد، چه اينكه آن قبور ملك آنها باشد يا وقف باشد، زيرا تخريب وقف هم مجوّز مي خواهد.

خراب كردن ديوار قبرستان

1439. قبرستاني در مركز شهر و كنار پارك واقع شده و متأسفانه محل تجمّع اراذل و اوباش و سلب آسايش همسايگان گرديده است.

آيا جايز است ديوارهاي اطراف و اتاقك هاي متروكه حاشيه قبرستان را به گونه اي كه آسيبي به قبرستان وارد نشود، تخريب نمود تا از حالت امن بودن براي افراد خاطي، خارج شود؟

ج. تا ممكن است تصرّفات غير مرضيّه واقف يا مالك نشود و اللَّه العالم.

خريد قبر از قبرستان وقفي

1440. قبرهايي در قبرستاني وجود دارد كه به وسيله اداره اوقاف و امور خيريه به فروش مي رسد. اداره مذكور اظهار مي دارد اين قبرها حد اقل 50 و حد اكثر 100 سال از آخرين دفن آن مي گذرد و در زمان دفن هم چون قبرستان وقف بوده، پولي بابت قبر دريافت نمي شده است و در حال حاضر مدّعي و صاحبي ندارد؛ آيا خريد آن قبرها اشكال دارد؟

ج. با فرض آن كه زمين وقف براي دفن است، خريد و فروش آن جايز نيست. بلي اگر نبش قبر صدق نكند و بخواهيد براي رفع منع از دفن مبلغي با رضايت بدهيد، مانع ندارد.

ساخت و ساز در موقوفه براي دفن

1441. قطعه زميني - كه هم اكنون در مقابل صحن مطهر حضرت معصومه عليها السّلام به عنوان ميدان آستانه مشهور است - طبق اسناد تاريخي از حدود 1200 سال قبل به دفن اموات مسلمين اختصاص داشته است كه به تدريج در زمان طاغوت به پارك، پاساژ، ساختمان شهرداري و آتش نشاني و فرمانداري تبديل شده است و غير از قطعه كوچكي كه به قبرستان شيخان مشهور است، كلاً از عنوان قبرستان بودن خارج شده است و در دو سال اخير جهت طرح بهسازي حرم مطهر حضرت معصومه عليها السّلام توسط شهرداري، بخش عمده اي از آن تبديل به بازار سه طبقه شده و مبالغي سنگين هزينه گرديده است.

طبق احكام دادگاه هاي صالحه جمهوري اسلامي ايران حكم به وقفيّت كل زمين و ابطال اسناد مالكيت صادر شده است.

از سوي ديگر قانون گورستان ها و مقررات بهداشتي حكومتي، مانع دفن اموات در مركز شهر بوده و هست.

نظر به تبديل و تبدّل عنوان از زمان غصب و عدم امكان اعاده آن به

صورت قبرستان و اينكه از آن زمان تاكنون محل مورد نظر به صورت پاساژ و واحدهاي تجاري درآمده و مورد استفاده قرار مي گيرد، متصرّفين تحت چه عنوان فقهي از دِيْن خارج و بريء الذمّه مي گردند؟

آيا اداره اوقاف مي تواند مبناي اخذ وجه را به قيمت زمان تصرف (زمان سابق)، با قيمت كارشناسي قرار داده و احقاق حق موقوفه نمايد.

ج. اجرة المثل زمين را تا وقتي كه قابل دفن نيست، بايد بپردازند.

عدم جواز تصرف در وقف براي قبرستان زرتشتيان

1442. اين جانبان شاغل در يكي از نهادها و ساكن در منازل سازماني آن نهاد مي باشيم. اخيراً مطلع شده ايم زمين هايي كه اين نهاد در آن، منازل سازماني ساخته است، قبل از انقلاب متَعَلُّق به زرتشتيان بوده و اين زمين ها جهت قبرستان به انجمن زرتشتيان ايران وقف شده است، ليكن نهاد، آنها را تصاحب نموده است.

پس از شكايت انجمن زرتشتيان، قرار شد آنها را راضي و اجاره آنها را پرداخت نمايد. ولي چنديست اجاره اي پرداخت نمي شود و دو تن از اعضاي انجمن در صحبتي كه با كارگران خود (كه مسلمان و ساكنان منطقه هستند) داشته اند اكيداً عدم رضايت خود را از اين عمل نهاد مذكور اعلام كرده اند.

اينك با عنايت به مسائل فوق حكم موارد ذيل را بفرماييد.

1) سكونت در آن منطقه چه حكمي دارد؟

2) ادامه كار، تردد و انجام فرايض ديني در آن منطقه جايز است؟

3) حكم نمازهايي كه تاكنون در آن منطقه خوانده ايم چيست؟

ج. سكونت در آن منطقه جايز نيست و تصرّفاتي كه تاكنون كرده اند به آنها اعلام كنند كه مربوط به ما نبوده و نمازهايي كه سابقاً خوانده اند صحيح بوده و قضا ندارد و اللَّه العالم.

زمين مجهول الهويّه

1443. زميني است كه سال ها در آن آجرپزي مي شده و به همين نام معروف است.

در همين زمين اطفال ميّت نيز دفن مي شده اند، بدون اينكه نام قبرستان بر آن گذاشته باشند. اين زمين هم جوار قبرستان است و الآن مدّتيست - شايد نزديك به 10 تا 15 سال يا بيشتر - كه ديگر در آن، طفل ميّتي دفن نشده است، با اينكه افرادي داعيه ي ملكيّت آن را دارند، قسمتي از آن براي شركت نفت روستا زيربنا رفته و قسمتي

هم براي نانوايي و قسمتي هم به عنوان مغازه در نظر گرفته شده و قسمت قابل توجهي هم باقي مانده است، آيا مي توانيم آن قسمت اخير را كه باقي مانده، براي مصارف عام المنفعة چون خانه روحاني يا ساير مصارف تصرّف كنيم، يا اگر شخصي حاضر شود آن را بخرد و پولش را اهالي روستا صرف امور عام المنفعه بنمايند، اين كار را انجام دهيم؟ البته در صورتي كه مدّعيان ملكيت هم راضي باشند يا نتواند مدّعاي خود را ثابت كنند.

ج. وقفيّت به صِرف دفن ثابت نمي شود، پس هزينه نمودن آن - بعد از فراغ از آن چه مربوط به مدّعي مالكيت است - براي امور مذكور اشكال ندارد.

تبديل زمين وقف براي قبرستان

1444. شخصي زمين بايري كه در اطراف قبرستان قديمي بوده خريداري كرده و وقف قبرستان نموده است و پس از مدتي، واقف فوت كرده است چند نفر از اهالي تصميم گرفته اند آن زمين را تبديل به زمين زراعي نمايند تا مقداري از سود حاصله را صرف مسجد كنند.

حكم شرعي را مرقوم فرماييد.

ج. در صورتي كه وقف براي قبرستان شده است، جايز نيست.

وقف براي قبرستان و عدم احتياج به آن

1445. شخصي مدّت بيست سال است يك جريب زمين توتون كاري واقع در روستاي …

را وقف مؤبّد و حبس مخلّد نموده است كه قبرستان شود. ولي تاكنون براي قبرستان از آن زمين مذكور استفاده نكرده اند چون فعلاً نيازي به قبرستان ندارند حال مي شود با تعهّد، زمين نامبرده را با شرايطي اجاره داد كه از آن استفاده شود و هر وقت نياز شد، خلع يد شود يا خير؟

ج. مادامي كه مورد نياز دفن اموات نباشد با نظر متولّي اشكال ندارد و درآمد بايد صرف قبرستان شود.

حصار كشيدن در قبرستان

1446. آيا مي توان دور قبرستان عمومي را حصار كشيد به نحوي كه حصار در زمين قبرستان واقع مي شود؟

ج. اگر قبرستان وقف باشد و حصار مانع دفن اموات - و لو در مقداري كه حصار دارد - جايز نيست.

احكام قرآن

گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن

1447. گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

تلاوت قرآن در صورت ضرر براي چشم

1448. اگر تلاوت قرآن براي چشم كسي ضرر داشته باشد، آيا جايز است هر روز مقداري از قرآن را تلاوت نمايد؟

ج. موارد مختلف مي شود.

موارد و نحوه استخاره با قرآن

1449. لطفاً موارد و نحوه استخاره ي با قرآن را بيان فرماييد.

ج. به كتب معتبر - مثل مفاتيح الجنان - رجوع شود.

مجالس ختم انعام

1450. در بسياري از شهرها و روستاها مجالسي به عنوان ختم انعام برگزار مي شود كه در وسط، آيه هاي سوره انعام، دعا و ذكرهايي خوانده مي شود، آيا چنين ذكرها و دعاهايي مأثور است؟

و خواندن چنين چيزهايي وسط قرائت قرآن مطلوب است يا خير؟

ج. به قصد خصوصيّت اگر باشد، بايد مأثور باشد.

فرق استخاره با تفأل

1451. لطفاً فرق استخاره با تفأل را ذكر كرده و بفرماييد كه مورد استفاده هر يك چيست؟

ج. استخاره براي انتخاب است و تفأل براي اطلاع. ( جهت آگاهي بيشتر به باب مفصّلي در بحار الأنوار مراجعه شود. )

شنيدن قرآن

1452. كسي كه از شنيدن قرآن با صداي نيكو لذت بيشتر و توجه افزون تري نسبت به خواندن آن دارد، مي تواند شنيدن تلاوت قرآن را جايگزين خواندن قرآن نمايد؟

ج. همراه با شنيدن، خود نيز قرآن بخواند تا ثواب قرائت را هم ببرد و هم چنين مي تواند از باب «فاستمعوا و انصتوا» رفتار كند.

قرائت قرآن ريايي

1453. اگر كسي قرآن بخواند براي اين كه به ديگران قرائت يا صداي خوب خود را بفهماند، عمل او ريا و حرام است؟

ج. اگر از باب ايجاد انگيزه در ديگران نباشد، ريا مي شود.

گذراندن معاني قرآن

1454. اگر كسي خواندن قرآن را نذر كرده باشد، مي تواند معاني قرآن را در قلب بگذراند بدون آن كه به زبان تلفظ كند؟ و اگر تلفظ به زبان باشد ولي سرعت تلفظ زياد و غير قابل فهم باشد چه طور؟ و آيا كثرت تلاوت و ختم قرآن در مدت اندك را كه از اوليا و بزرگان دين نقل شده، مي توان حمل بر تلفظ زباني كرد يا آن هم مرور دادن معاني در قلب بوده است؟

ج. تلاوت قرآن به خواندن آن است به زبان البته هر چه با تأنّي و دقت خوانده شود مطلوب تر است و كسي كه نذر خواندن كرده، بايد به طور صحيح آن را به زبان بخواند.

قرآن خواندن در حالت خوابيده

1455. خوابيده قرآن خواندن، چه حكمي دارد؟

ج. اگر فقط خواندن قرآن باشد، اشكال ندارد.

شركت در كلاس قرآن به خاطر ازدواج

1456. آيا رفتن به كلاس قرآن استادي كه دوست دارم با وي ازدواج كنم، گناه است؟

ج. اگر خوف وقوع در حرام و مفسده باشد، گناه است.

فراگيري صوت قرآن از نامحرم

1457. آيا فراگرفتن صوت قرآن كريم از نامحرم درست است؟

ج. خير، درست نيست.

قرائت نزد نامحرم

1458. قرائت قرآن نزد نامحرم چه حكمي دارد؟

ج. اگر با صوتِ بلند باشد بلكه مطلقاً اشكال دارد.

عدم جواز قرار دادن قرآن در اختيار كافر

1459. آيا جايز است معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايي، يا اهل كتاب قرار دهند؟

ج. اشكال دارد.

احكام نماز

مقدمات نماز

1. وقت نماز

خواندن نماز قبل از اذان يا شك در آن

1460. سال ها بود اذان صبح، طبق كتاب «أحسن التّقويم» مرحوم آية اللَّه اديب - رحمة اللَّه عليه - پخش مي شد و ما طبق آن عمل مي كرديم و بعداً اعلام كردند كه طبق نظر افراد خبره، اذان صبح حدود ده دقيقه زودتر از موقع پخش مي شده است و ساعات جديدي تعيين كردند و البتّه اين جانب هميشه پس از اذان قدري احتياط مي كردم ولي دقيقاً نمي دانم نمازم داخل وقت بوده يا قبل از آن، تكليفم چيست؟

ج. نمازهايي كه يقين داريد تمام آن قبل از وقت خوانده شده قضا دارد، در غير اين صورت قضا ندارد.

مراد از يقين

1461. اين كه گفته مي شود:

«بايد براي نماز، يقين به دخول وقت داشت» مراد يقين شخصيست يا عرفي؟

ج. منظور يقين شخصي، اعم از اطمينان است ولي به وسوسه اعتنا نشود.

اعلام شدن وقت اذان از رسانه ها

1462. وقت اذان كه توسّط رسانه ها اعلام مي شود؛ آيا حجّت شرعي براي نماز و افطار و … مي باشد؟

ج. ميزان احراز دخول وقت است.

شب هاي مهتابي كه ماه كامل است

1463. مسأله طلوع فجر در ليالي مقمره اي (شب هاييست كه ماه كامل مي باشد ) كه آقايان اختلاف نظر دارند، نظر حضرت عالي چيست؟

ج. در نزد اين جانب با شب هاي ديگر تفاوتي ندارد و ميزان احراز طلوع فجر است.

بيدار ماندن با احتمال خواب براي نماز صبح

1464. اگر كسي بترسد كه در صورت بيدار ماندن تا آخر شب، براي نماز صبح بيدار نشود؛ آيا جايز است بيدار بماند؟ و اگر بيدار ماندن براي انجام كار واجب باشد؛ چه حكمي دارد؟

[منظور از واجب، واجب عرفيست ].

ج. بيدار ماندن جايز است، ولي بايد طوري باشد كه با اهميّت شأن نماز منافات نداشته باشد و موجب از دست رفتن وقت نماز نشود.

وقت نماز ظهر در روز جمعه

1465. اگر موفّق به شركت در نماز جمعه نشويم؛ وقت نماز ظهر چه موقع است؟

ج. در وقت نماز جمعه، خواندن نماز ظهر اشكال ندارد.

درك نكردن شب در هواپيما

1466. در بعضي از سفرهاي خارجي كه با هواپيماست اشخاص، 24 ساعت طي مسافت مي كنند و همه ي اين زمان روز است و شبي را درك نمي كنند؛ بلكه گاهي از اوّل صبح شروع مي كنند و بعد از 24 ساعت وقتي به مقصد مي رسند، در مقصد، ظهر شرعي نشده؛ اوقات نماز آنها در اين 24 ساعت چگونه بايد باشد؟

ج. در هر زمان كه يكي از اوقات فعليّت پيدا كرد، وظيفه خود را در همان زمان انجام مي دهد و در جايي كه اوقات نماز هر چند به مقايسه به نزديك ترين مكان ها معلوم نيست، بايد جايي كه مبدأ و آغاز سير او بوده براي وقت صبح و ظهر و مغرب حساب كند، بنا بر احتياط وجوبي، گرچه محتمل است عدم تكليف.

خواندن نماز صبح در مكاني و رسيدن به جايي كه طلوع فجر نشده

1467. اگر انسان نماز صبح را در جايي خواند و با هواپيما به محلّي مسافرت كرد كه هنوز در آنجا فجر طلوع نكرده؛ آيا پس از طلوع فجر بايد نمازش را اعاده كند؟

ج. احتياطاً خوانده شود.

بيدار نمودن افراد براي نماز

1468. بيدار كردن اشخاص مانند اولاد و مهمان براي نماز واجب چگونه است؟

ج. سيره بر بيدار كردن است؛ مگر در صورتي كه براي فردي كه خوابيده ضرر داشته باشد.

متذكّر نمودن مريض به وقت نماز

1469. در صورتي كه مريضي متوجه اوقات نماز و اداي آن نباشد؛ آيا بر اطرافيانش واجب است به او يادآوري نمايند؟

ج. در فرض سؤال اگر آگاه كردن او به وقت، مُضر به حالش نباشد، جايز است خصوصاً با اجازه ي او از اوّل.

خواندن نماز در پنج وقت

1470. آيا خواندن نمازهاي يوميّه در پنج وقت رجحان دارد؟

ج. پس از به جا آوردن نافله، افضل تعجيل است.

وقت نماز نافله مغرب

1471. آيا مي شود نافله ي مغرب يا نماز غفيله را بعد از نماز عشا و قبل از ذهاب حمره، به نيّت ادا خواند؟

ج. به جهت رعايت احتمال بودن وقت بين دو عمل ( نماز مغرب و نماز عشا)، بدون نيّت ادا يا قضا بخواند.

وقت نماز اوّل ماه

1472. وقت نماز اوّل ماه چه زماني است؟

ج. وقت نماز اوّل ماه از اوّل طلوع فجر است كه اوّل روز شرعي مي باشد.

يقين به پخش اذان زودتر از وقت شرعي

1473. اگر فردي يقين كند كه اذان پخش شده توسط رسانه پيش از وقت شرعي است؛ چه حكمي دارد؟

ج. بايد به يقين خود عمل كند.

پخش كردن اذان بعد از وقت شرعي

1474. با توجه به اين كه در بعضي منطقه ها اذان صبح را چند دقيقه ديرتر از وقت شرعي پخش مي كنند، آيا در ماه رمضان خوردن يا آشاميدن تا گفتن اذان اشكال شرعي دارد؟

ج. بله، تا وقت شرعي بيشتر نمي تواند بخورد يا بياشامد.

خواندن نماز بعد از وقت

1475. اگر بعد از نماز، نمازگزار بفهمد نماز را قبل از وقت خوانده؛ آيا بايد نماز را دوباره بخواند؟

ج. اگر متوجه شود كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده، بايد نمازش را دوباره بخواند؛ ولي اگر در بين نماز بفهمد كه وقت داخل شده، يا بعد از نماز متوجه شود كه در بين نماز وقت داخل شده، نماز او صحيح است.

خواندن مقداري از نماز بعد از وقت

1476. در نزديك غروب، شروع به خواندن نماز عصر كردم دو ركعت از نماز عصر بعد از غروب خوانده شد؛ آيا بايد آن را قضا كنم؟

ج. خير لازم نيست.

ندانستن وقت نماز

1477. اگر روز ورود به كشور خارجي هوا ابري باشد [تشخيص طلوع و غروب خورشيد مشكل باشد ] و اوقات شرعي را نداند يا منابع خبري در اين زمينه قابل اطمينان نباشد، چه موقع بايد نمازهاي يوميّه را به جاي آورد؟ در روزهاي آفتابي چه طور؟

ج. در صورتي كه احتمال مي دهند دسترسي به چيزي پيدا كنند كه به واسطه آن علم يا ظن به وقت پيدا مي كنند، احتياط در تأخير نماز است؛ ولي اگر به خاطر تأخير، خود به خود علم و يا ظن به وقت پيدا مي شود، احتمال دارد همين قدر كه گمان به وقت پيدا كردند، بتوانند نماز بخوانند ولي اگر عسر و حرج نباشد احتياط در تأخير نماز است.

اشتباه در تشخيص وقت

1478. اگر نمازگزار در تشخيص وقت نماز اشتباه كند و پس از وقت نماز، نماز را با ادا بخواند و يا تيمم كند و نماز بخواند و بعد از آن وقت حقيقي نماز را بيابد و نداند چند نماز پس از وقت و با تيمم خوانده است؛ تكليفش چيست؟

ج. نمازهايي را كه اشتباهاً به نيّت ادا خوانده يا با خوف وقت با تيمم خوانده و بعد از وقت فهميده، قضا ندارد.

وقت نماز در قطبين و امثال آن

1479. وقت نماز در قطبين و يا در كره ماه [ براي فضاپيما] چه موقع مي باشد؟

اگر در شهري طول روز طولاني تر از شب باشد [ براي مثال: 17 ساعت يا 23 ساعت ] چه طور؟

ج. آن مكان هايي كه شب و روز دارند، حكم آن معلوم است و آن جاهايي كه شب و روز ندارند، مي توانند نزديك ترين مكان ها به آنجا كه شب و روز دارند ملاك قرار داده و بر طبق آن نماز بخوانند.

وقت قضاي نمازهاي يوميّه

1480. نمازهاي يوميّه چه موقع قضا مي شوند؟

ج. وقتي كه ديگر كمتر از يك ركعت وقت دارد.

وقت نماز ظهر و عصر و شروع نماز مغرب

1481. وقت نماز ظهر و عصر تا غروب آفتاب است يا تا ابتداي اذان مغرب؟ آيا مي شود بعد از غروب آفتاب نماز مغرب خواند؟

ج. وقت آن تا مغرب است يعني تا وقتي كه آفتاب از زميني كه مسطح است، غروب كند.

زمان قضا شدن نماز صبح

1482. چه زماني نماز صبح قضا مي شود؟

ج. هنگام طلوع آفتاب.

وقت فضيلت نماز

1483. وقت فضيلت نمازهاي يوميّه چه موقع مي باشد؟

ج. در اين باره به مسأله ي 633 رساله و قبل و بعد آن مراجعه شود.

تعيين نصف شب شرعي

1484. راه دقيق تعيين نصف شب شرعي كدام است؟

ج. مقصود از نصف شب، نصف ما بين غروب آفتاب و طلوع فجر (اذان صبح) است نه طلوع آفتاب.

خواندن نماز ظهر و عصر نزديك غروب

1485. اگر نمازگزار نزديك غروب مشغول نماز ظهر شود و در نماز ظهر بين ركعت 3 و 4 شك كرده و احتياج به نماز احتياط دارد و اگر نماز احتياط را بخواند نماز عصرش قضا مي شود؛ تكليف چيست؟

ج. بايد نماز عصر را كه يك ركعت از آن را وقت دارد بخواند و نماز ظهر را بعداً قضا كند.

1486. اگر كسي به خيال اين كه فقط به اندازه خواندن نماز عصر از روز باقيست شروع به نماز عصر بكند و بعد از آن هنوز خورشيد غروب نكرده باشد؛ چه كند؟

ج. احتياطاً نماز ظهر را به قصد ما في الذمه بخواند.

1487. اگر كسي به خيال اين كه فقط به اندازه خواندن نماز عصر وقت باقيست نماز عصر را بخواند و بعد از آن نماز ظهر را نيز تمام كند و خورشيد هنوز غروب نكرده باشد؛ آيا نماز عصر را بايد دوباره بخواند يا نه؟

ج. ظاهراً اعاده ي نماز لازم نيست.

خواندن مستحبات نماز و خارج شدن مقداري از نماز خارج از وقت

1488. اگر نمازگزار احتمال دهد كه با آرام خواندن و به جا آوردن مستحبات نماز مقداري از نماز در خارج از وقت خوانده مي شود؛ وظيفه اش چيست؟

ج. اگر خوف از دست رفتن وقت دارد، نبايد مستحبّات را به جا آورد.

خواندن نماز همراه با اذان

1489. آيا مي توان از اوّل گفتن اذان شروع به نماز خواندن كرد؟

ج. اگر اذان فرد عادل و عارف و آگاه به وقت باشد، بله مي توان.

خوابيدن در وقت نماز

1490. اگر در وقت نماز بخوابم و بعد از بيدار شدن نماز را بخوانم؛ چه وجهي دارد؟

اگر در همان وقت احتمال بدهم كه بعد از وقت نماز بيدار مي شوم و نمازم قضا مي شود؛ چه حكمي دارد؟

ج. اگر از جهت استخفاف و كوچك شمردن نماز باشد، اشكال دارد.

وقت نافله صبح

1491. وقت نافله صبح چه موقع است؟

آيا نماز نافله قضا دارد؟

و چه موقع مي توان آن را به جا آورد؟

ج. نافله صبح را بعد از تمام شدن نماز شب تا طلوع سرخي از طرف مشرق مي شود خواند و بعد از آن، اوّل نماز صبح و بعد از آن نافله صبح را بخوانند و هر نافله اي كه وقت مخصوص دارد، بعد از آن وقت مستحب است آن را قضا كرد.

(مسأله 1129 رساله).

خواندن نافله ظهر بعد از گفتن اذان

1492. آيا مي توان نافله ظهر را چند دقيقه اي بعد از اذان ظهر [قبل از نماز] خواند؟

ج. بله، مي توان. (مسأله 641 رساله).

خواندن نوافل ظهر و عصر بعد از نماز جماعت

1493. در نماز جماعت ظهر و عصر وقت كافي براي خواندن نوافل ظهر و عصر نيست، اگر كسي بخواهد آنها را به جا آورد؛ چه وقت و با چه نيتي به جا آورد؟

ج. نافله ظهر را پيش از اذان ظهر و بعد از آن كه سايه به اندازه شاخص شد به اميد اين كه الآن خواندن آن خوب باشد مي توان خواند ولي بنا بر احتياط اگر قبل از ظهر مي خوانند نيّت ادا ننمايند و چنان چه كسي بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند بهتر است بنا بر اظهر نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بايد نيّت ادا و قضا نكند.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 641 و 642 رساله مراجعه شود.

پذيرايي از مهمان در اوّل وقت نماز

1494. خواندن نماز اوّل وقت افضل است يا پذيرايي از مهماني كه تازه رسيده و آمادگي براي نماز را ندارد؟

ج. در شرايط معمولي نماز اوّل وقت افضل است و اگر مي تواند جمع بين هر دو كند.

اختلاف بين طلوعين

1495. اگر در شهري زمان بين فجر تا طلوع خورشيد در زمستان يك ساعت و نيم و در تابستان دو ساعت باشد؛ اوقات شرعي در ماه مبارك رمضان و غير آن چگونه تعيين مي گردد؟

ج. در هر فصلي بايد وقت حقيقي در آن فصل را معين كنند.

طلوع و غروب آفتاب

1496. ملاك طلوع و غروب آفتاب چيست؟

آيا طلوع و غروب از پشت كوه است يا چيز ديگري؟

ج. مغرب وقتيست كه آفتاب از زميني كه مسطح است غروب كند و منطقه اي كه پستي و بلندي دارد، مغرب آن موقعيست كه اگر زمين مسطح بود آفتاب غروب مي كرد؛ ولي احتياط مستحب اينست كه سرخي طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مي شود از بين برود.

ناتمام ماندن نماز شب و دخول به اذان صبح

1497. پس از خواندن چهار ركعت نماز شب اگر موقع اذان بشود؛ آيا مي توان بقيه را به جا آورد؟ با چه نيتي؟

ج. بله، بقيه را مي توان به قصد ادا به جا آورد.

زمان قضاي نافله شب

1498. تا چه وقت مي توان قضاي نافله شب را به جاي آورد؟

ج. قضاي نماز، وقت معيّن ندارد.

2. قبله

انحراف اندك از قبله

1499. اگر نمازگزار مقدار كمي از قبله منحرف باشد، براي نماز اشكال دارد؟

ج. عمداً نبايد منحرف باشد، مگر به اندازه ي پهناي يك انگشت كه بخشوده است.

انحراف از قبله به صورت سهوي

1500. كسي بعد از اتمام نمازش مي فهمد كه مقداري از قبله منحرف بوده، در اين صورت نماز او چه حكمي دارد؟

ج. اگر انحراف او بيشتر از طرف راست و طرف چپ قبله بوده است، در صورتي كه داخل وقت نماز متوجه شود، بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته است، در وجوب قضا تأمل است.

پي بردن به نادرست بودن جهت قبله در بين نماز

1501. اگر در بين نماز متوجه شويم كه جهت قبله را نادرست ايستاده ايم، چه كار بايد بكنيم؟

ج. اگر انحراف در بين طرف راست و چپ او بوده و قبله در پشت قرار نگرفته باشد، به طرف قبله متوجه مي شود و بقيه نمازش را مي خواند و صحيح است؛ ولي اگر پشت به قبله بوده و يا كاملاً به طرف راست يا چپ بوده، نماز را قطع مي كند و دوباره رو به قبله نماز مي خواند.

تكليف نمازهايي كه در غير جهت قبله خوانده شده است

1502. فردي سال هاي متمادي در خانه اش به سمتي كه فكر مي كرده جهت درست قبله است نماز مي خوانده اكنون فهميده است كه اشتباه مي كرده؛ تكليف نمازهايي كه قبلاً خوانده چيست؟

ج. اگر انحراف در بين طرف راست و چپ قبله بوده و پشت به قبله نماز نخوانده بوده است، نمازهايي كه وقت آنها گذشته، صحيح است و اگر پشت به قبله خوانده بوده، بنا بر احوط نمازهايش را قضا نمايد.

حد اكثر ميزان انحراف از قبله

1503. به نظر جنابعالي، تا چند درجه انحراف از قبله جايز است و نماز ما اشكال پيدا نمي كند؟

ج. عمداً انحراف جايز نيست و بايد صدق عرفيِ توجه به قبله محفوظ باشد؛ مگر به اندازه ي پهناي يك انگشت كه بخشوده است.

عدم توانايي از رو كردن به سمت قبله

1504. بيماري به گونه اي روي تخت بستري شده كه امكان رو كردن به سمت قبله را ندارد. آيا مي تواند نمازش را در همان حال - يعني در خلاف جهت قبله - بخواند؟

ج. اگر با كمك ديگران هم نتواند، همان طور نماز بخواند.

خلاف جهت قبله نماز خواندن مريض

1505. مريضي كه در روي تخت بستري بوده، مي ترسيده كه اگر به سمت قبله رو كند، برايش خطر داشته باشد به همين جهت نمازهايش را به همان حال خوانده است، بعداً مي فهمد كه ترس او بي مورد بوده، در اين صورت نمازهايي كه خوانده چه حكمي دارد؟

ج. اگر خوف او عقلايي بوده و هيچ راه اطمينان بخشي نداشته، نماز او محكوم به صحت است و احوط اعاده است.

1506. مريضي كه مي تواند تخت خود را به سمت قبله برگرداند ولي اين كار براي او مشقت دارد، آيا لازم است اين كار را انجام دهد يا خير؟

ج. اگر مشقّتِ قابل تحمّل باشد بايد به سمت قبله نماز بخواند.

1507. شخصي در اثر بيماري، توانايي نشستن و سر پا ايستادن را ندارد، يعني همواره به رو مي خوابد، وظيفه او در نماز از حيث رو به قبله بودن چيست؟

ج. اگر مي تواند بايد به پهلوي راست بخوابد و اگر نمي تواند بنا بر احوط به پهلوي چپ بخوابد و اگر آن هم ممكن نيست به پشت بخوابد به طوري كه كف پاهاي او رو به قبله باشد و اگر آن هم ممكن نيست به هر صورتي كه ممكن است نماز بخواند، ولي تا حد امكان طوري باشد كه نزديك تر به نماز كسي كه به طوري عادي نماز مي خواند باشد وگرنه بايد نزديك تر به نماز كسي كه ايستاده نماز نمي خواند، با

رعايت مراتبي كه ذكر شد، باشد.

نماز خواندن شخص معيوب بر خلاف جهت قبله

1508. سر شخصي بر اثر بيماري به طور كامل معكوس شده و صورتش به پشت برگشته است.

وظيفه او هنگام نماز در مورد رو به قبله بودن چيست؟

ج. اگر با عدم عسر و سختي، تمكّن دارد كه صورت و بدنش را با هم رو به قبله كند، احتياطاً با رعايت قبله نماز بخواند و در غير اين صورت بدن بايد رو به قبله باشد و آن مُقَدَّم بر صورت است.

استفاده از قبله نما براي تشخيص جهت قبله

1509. آيا استفاده از قبله نما براي تشخيص جهت قبله كافيست يا خير؟

ج. اگر ظن آور باشد كافي است.

قبله فردي كه از همه طرف فاصله يكساني با كعبه دارد

1510. با توجه به كروي بودن زمين اگر فردي از لحاظ جغرافيايي جايي باشد كه از همه طرف فاصله او با كعبه يكسان است، به كدام جهت نماز بخواند؟

ج. به هر طرفي كه نماز بخواند، صحيح است.

تعيين قبله در روي كرات ديگر آسماني

1511. با فرض امكان سفر به كرات ديگر از قبيل ماه و … حكم قبله در آن مكان ها چيست؟

ج. بايد به طرف كره ي زمين نماز بخواند.

نماز خواندن در جهت محور عمود بر كعبه

1512. اگر راستاي خانه ي كعبه را عمود بر سطح زمين امتداد دهيم از آن سمت ديگر كره ي زمين خارج مي شود. با توجه به اين كه فضاي بالا و پايين كعبه در حكم خود كعبه است، افرادي كه در آن سوي كره ي زمين زندگي مي كنند به سمت امتداد كعبه - كه به آنها نزديك تر است - نماز بخوانند يا به سمتي كه آنها را از روي سطح كره ي زمين به كعبه وصل مي كند؟

ج. به طريق دومي عمل كنند.

وجود اختلاف در تعيين جهت قبله به وسيله محراب مساجد و قبله نماهاي امروزي

1513. اگر در يافتن جهت قبله از طريق محراب مساجد و قبور مسلمين، با تعيين قبله از طريق قبله نما، از نظر محاسبه رياضي اختلاف وجود داشته باشد؛ تكليف چيست؟

ج. هر كدام اطمينان آور باشد بر طبق آن عمل كند، در غير اين صورت هر كدام كه سبب ظن قوي تر شود بايد ملاك عمل قرار گيرد.

قبله بر روي سطح حركت كننده

1514. شخصي كه با كشتي يا قطار يا هواپيما مسافرت مي نمايد، رو به سمت قبله مشغول نماز خواندن مي شود. در حين اداي نماز، ناگهان كشتي تغيير مسير مي دهد و آن فرد در خلاف جهت قبله قرار مي گيرد.

در اين وضعيت، تكليف او چيست؟

ج. بايد سريعاً به جهت قبله برگردد.

عدم لزوم يقين به صحت جهت قبله

1515. آيا در صحت جهت قبله، يقين لازم است يا گمان هم كفايت مي كند؟

ج. بنا بر اظهر مي تواند به گمان خود عمل نمايد ولي اگر مشكل نباشد، احتياط در تحصيل علم و يا گمان قوي تر است.

نماز خواندن در جهتي كه صاحب خانه به مهمان نشان مي دهد

1516. آيا مي توان به گفته صاحب خانه در مورد جهت قبله اعتماد كرد يا اين كه خودمان بايد بررسي و تحقيق كنيم؟

ج. بنا بر اظهر مي تواند به گماني كه از گفته او به دست آورده عمل كند ولي اگر بتواند از راه ديگري گمان قوي تر پيدا كند، بنا بر احتياط گمان قوي تر را تحصيل مي نمايد.

1517. اگر براي فرد مهمان از گفته ي صاحب خانه در مورد جهت قبله، يقين حاصل نشود؛ آيا مي تواند در آن جهتي كه صاحب خانه گفته نماز بخواند يا نه؟

ج. در صورت گمان به قبله از گفتار او همان كفايت مي كند اما اگر بتواند از راه ديگري علم يا گمان قوي تر پيدا كند، بنا بر احتياط گمان قوي تر را تحصيل نمايد.

اختلاف نظر دو امام جماعت در مورد قبله ي يك مسجد

1518. در مسجدي يك امام جماعت براي اقامه نماز ظهر و يك امام جماعت ديگر براي اقامه نماز مغرب مي آيد. امام جماعت اوّل طبق جهت محراب رو به قبله مي ايستد، ولي دومي با استدلال به علم قبله شناسي عقيده دارد كه قبله حدود 20 درجه به سمت راست انحراف دارد. در اين صورت تكليف مأمومين در اقتدا به اين دو امام جماعت چيست؟

ج. مأمومين به علم يا اطمينان خود عمل مي كنند و اگر با اعتقاد امام مخالف بودند، بنا بر احوط نبايد اقتدا كنند.

اختلاف نظر مأموم با مأمومين ديگر در مورد جهت قبله

1519. آيا فردي كه اعتقاد دارد جهت صفوف نماز جماعت به سمت قبله نيست، مي تواند به جماعت اقتدا كند؟

ج. علي الاحوط نمي تواند اقتدا كند.

انحراف عمدي از جهت قبله به ميزان اندك

1520. فردي جهت دقيق قبله را مي داند، ولي عمداً به مقدار اندكي از جهت قبله بر مي گردد، در اين حال نماز او چه حكمي دارد؟

ج. انحراف عمدي به اندازه ي پهناي يك انگشت جايز است نه بيشتر.

گفتن جهت صحيح قبله به كسي كه دچار اشتباه است

1521. اگر بدانيم شخصي در غير جهت قبله نماز مي خواند، آيا لازم است به او بگوييم؟

ج. خير، لازم نيست.

عدم توانايي در تشخيص جهت قبله

1522. اگر در جايي باشيم كه هيچ ابزار و وسيله اي براي تشخيص جهت قبله نداشته باشيم، تكليف ما در هنگام نماز خواندن چيست؟

ج. چنانچه وقت نماز وسعت دارد، بايد از روي احتياط چهار نماز به چهار طرف بخواند، اگر چه بعيد نيست فقط يك نماز به يكي از چهار طرف كه بخواند كافي باشد و سه نماز ديگر مستحب و از روي احتياط باشد و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، بايد به اندازه اي كه وقت دارد بخواند و در مواردي كه نماز متعدد مي خواند بايد نمازها را طوري بخواند كه يقين كند يكي از آنها رو به قبله بوده است يا اگر از قبله كج بوده، به طرف دست راست و دست چپ نرسيده است.

عدم تشخيص جهت قبله به علّت تنگي وقت

1523. اگر وقت تنگ باشد و قادر به تشخيص جهت قبله نباشيم، چه كار بايد بكنيم؟

ج. به پاسخ سؤال قبلي و نيز مسأله 656 رساله رجوع شود.

3. لباس نمازگزار

پوشش زنان در نماز
معناي حجاب در اسلام و ميزان آن در مردان و زنان

1524. حجاب از نظر اسلام چيست و چه نوع پوششي براي زن و مرد حجاب محسوب مي شود؟

ج. حجاب، پوشاندن محل هايي از بدن زن يا مرد است كه در مسأله 1937 رساله ذكر گرديده و هر چه بدن را بپوشاند حجاب است؛ ولي حجاب كامل براي زن چادر است.

عدم توجه زن به پيدا بودن مو هنگام نماز

1525. اگر زن در بين نماز، مويش بيرون آيد و عمداً توجهي به آن ننمايد، آيا نمازش باطل است؟

ج. بله، باطل است.

آشكار شدن مو در نماز

1526. اگر مقداري از بدن يا موي زن هنگام نماز آشكار شود و قبل از تمام شدن نماز يا بعد از آن متوجّه گردد، حكم نمازش چيست؟

ج. اگر بعد از نماز بفهمد نمازش صحيح است و اگر بين نماز بفهمد، بايد فوراً آن را بپوشاند و نماز او صحيح است؛ ولي احتياط مستحب در فرض اخير اينست كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.

عدم لزوم پوشاندن چهره ي آرايش شده زنان در نماز

1527. با وجود استثنا بودن صورت زنان، اگر زنان با كارهايي از قبيل زير ابرو برداشتن و زايل كردن موهاي ريز صورت، زينت بكنند، پوشاندن صورت در نماز واجب مي شود؟

ج. خير.

پوشاندن چانه توسط زن

1528. آيا لازم است در هنگام نماز، زن چانه اش را بپوشاند؟

ج. آن مقداري كه جزو صورت است، لازم نيست.

باز بودن ساق زن با وجود نبودن نامحرم هنگام نماز خواندن

1529. آيا در صورت نبودن نامحرم، باز بودن ساق پا در نماز اشكال دارد؟

ج. جايز نيست.

پوشاندن پشت پا براي زنان

1530. پوشانيدن پشت پاشنه ي پاها در خانم ها براي خانم ها، هنگام نماز خواندن واجب است؟

ج. اظهر اينست كه قدمين تا مچ پا مستثني است و مقداري از آن، براي اطمينان از پوشانده شدن مقدار واجب، بايد پوشانده شود، اگر چه احوط پوشاندن پشت پاشنه است.

پوشاندن كف پاي زن در نماز

1531. در موقع نماز، لازم است كف پاي زن پوشيده باشد يا خير؟

ج. احتياط مستحب پوشاندن كف پا است.

متوجه شدن زن به عدم پوشش برخي اندام هايش پس از نماز

1532. اگر زن بعد از نماز متوجه شود برخي اندام هايش پوشش نداشته است، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. نمازش صحيح است.

زني كه قادر به پوشاندن، اندام ها در حين نماز نيست

1533. اگر زن در بين نماز متوجه شود قسمتي از اندام هايش كه بايد پوشيده مي شده است، عريان مانده و قادر به پوشاندن آنها نباشد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. بايد نمازش را قطع كند و با حفظ ساتر و پوشش از اوّل نماز بخواند.

نماز خواندن زن در لباس عروسي و لباس زينت

1534. آيا زن مي تواند در لباس عروسي و لباس زينت نماز بخواند؟

ج. بله مي تواند به شرط اينكه رنگ و شبح را ساتر باشد.

نماز بانواني كه لباس مردانه مي پوشند

1535. آيا پوشيدن لباس هاي مردانه و نماز خواندن با آنها براي بانوان اشكال دارد؟

ج. اگر داخل در لباس شهرت باشد، پوشيدن آن حرام است آيا نماز را هم باطل مي كند؟ و در غير اين صورت، مورد احتياط است؛ اگر چه پوشيدن آن مُضر به صحّت نماز نيست و در رابطه با معناي لباس شهرت به مسأله ي 711 رجوع شود.

حكم پوشاندن موهاي مصنوعي زنان

1536. آيا پوشاندن موهاي مصنوعي براي زن در نماز و از نامحرمان واجب است؟

ج. در نماز واجب نيست و پوشاندن آنها از نامحرم به عنوان اوّلي اگر مصداق زينت نباشد، واجب نيست.

كيفيّت پوشش زن در نماز

1537. آيا پوشش زن در نماز بايد طوري باشد كه از هيچ طرف بدن او ديده نشود؟ و آيا پوشاندن زينت و زيورهاي صورت و دست در نماز در حالي كه نامحرمي نيست، لازم است؟

ج. فرق ميان زن و مرد، در ميزان عورت است كه در زن تمام بدن او به غير از موارد استثنا لازم است پوشانده شود و در مرد فقط موارد ذكر شده در مسأله 661 است؛ پس در كيفيّت ستر و پوشش مرد و زن با همديگر تفاوتي ندارند و پوشاندن زينت و زيور در نماز واجب نيست.

نماز با چادر بدن نما

1538. آيا نماز خواندن با چادرهاي بدن نما صحيح است؟

ج. اگر پوشش صدق نكند، صحيح نيست.

نماز با جوراب هاي زنانه

1539. آيا جوراب هاي زنانه كه مورد استفاده بانوان مي باشد، كفايت از پوشش آنها جهت اداي نمازشان مي كند؟

ج. اگر پوست پا و رنگ و شبح پيدا نباشد، اشكال ندارد.

نماز با چادري كه زير آن لباس بي آستين و جوراب باشد

1540. اگر خانمي در منزل با چادر كلفت و بلند نماز بخواند؛ ولي زير چادر لباس بي آستين پوشيده و بي جوراب باشد، نماز او چه حكمي دارد؟

ج. با مراعات آن چه در مسأله ي 662 رساله آمده، مانعي ندارد.

نماز با غير چادر

1541. اگر خانمي با لباس محفوظ - مثل مانتوي گشاد و شلوار و روسري - نماز بخواند و يا با بلوز و شلوار و روسري - بدون چادر - نماز بخواند، آيا نمازش صحيح است؟

ج. با مراعات آن چه در مسأله ي 662 رساله آمده است، مانعي ندارد.

تذكّر به پيدا بودن مو در نماز

1542. اگر در حال نماز موي سر خانمي ظاهر شده و متوجّه نباشد، آيا لازم است به او بگويند؟

ج. لازم نيست به او بگويند.

آشكار بودن زيورآلات زن در نماز

1543. اگر زيورآلات زن هنگام نماز، روي لباس باشد، اشكال دارد؟

ج. خير، اشكال ندارد.

لزوم پوشش زن هنگام نماز در جايي كه نامحرم نيست

1544. اگر در جايي نامحرم نباشد، بازهم براي زن پوشاندن غير وجه و كفّين لازم است؟

ج. براي نماز واجب است.

پاك بودن لباس و بدن نمازگزار
نماز با دندان مصنوعي نجس

1545. اگر دندان هاي مصنوعي به واسطه ي خون دهان يا به سبب ديگر نجس شده باشد، آيا شستن آن براي نماز لازم است؟

ج. لازم نيست.

آمدن خون از دندان در حال نماز

1546. اگر در حال نماز، از دندان نمازگزار خون بيايد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. اگر ظاهر دهان پاك باشد، نمازش صحيح است.

خون دماغ شدن بين نماز

1547. اگر كسي بين نماز خون دماغ شد، حكم نمازش چيست؟

ج. اگر كمتر از درهم است مستثني است و نماز او اشكال ندارد و اگر بيش از آن است و بدون به هم خوردن نماز مي تواند بين نماز محل نجاست را آب بكشد و تطهير كند و يا اگر لباسش نجس شده، مي تواند آن را درآورد، همين كار را انجام دهد و نماز را تمام كند و در غير اين صورت بايد نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.

خشك كردن خون آمپول با پنبه

1548. بعد از آمپول زدن كمي خون مي آيد. شخصي آن خون را با پنبه خشك كرده ولي فراموش كرده آنجا را تطهير كند، آيا نمازش صحيح است؟

ج. اگر كمتر از درهم بوده و آغشته به الكل هم نبوده است، نمازش صحيح است.

شكاك بودن نسبت به غذاي نجس

1549. اگر كسي غذاي نجس خورده و بعداً بدون نيّت طهارت، در حمام، آب روي لب هاي او جاري شده باشد، آيا غسل و وضوي او صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

نجس شدن دهان پس از پر كردن دندان

1550. بعد از پر كردن دندان، دهانم نجس شده است، آيا براي نماز بايد دهانم را آب بكشم؟ يا با همان وضع مي توان نماز خواند؟

ج. خير لازم نيست.

مشكوك النجاسة

1551. اگر شك كنيم پا نجس شده و فراموش كنيم، نمازهايي كه خوانده ايم چه حكمي دارد؟

ج. صحيح است.

بيمار مبتلا به خون ريزي زير پوستي

1552. بيماري، مبتلا به خونريزي زير پوستي مي باشد.

گاهي به علل گوناگون خون از روي پوست جريان پيدا مي كند؛ تكليف نماز او در حال خونريزي چيست؟

ج. اگر ممكن است خود را تطهير مي كند و نماز مي خواند وگرنه خون و نجاست بدن و لباس را كم مي كند و همان طور نماز مي خواند.

تكليف مجروحيني كه همواره از زخمشان خون مي آيد

1553. زخم هاي بدن مجروحين به گونه ايست كه شبانه روز خون مي آيد، اين افراد براي نماز چه بايد بكنند؟

ج. تا ممكن است بايد آن خون و محل آلوده شدن به آن را كم كنند و همان طور نماز بخوانند.

نماز خواندن با خون هموروييد (بواسير) داخلي يا خارجي

1554. آيا با خون هموروييد (بواسير) داخلي يا خارجي مي توان نماز خواند؟

ج. اگر از بواسيري كه دانه هاي آن بيرون نباشد، خوني به لباس يا بدن برسد، بنا بر اظهر نمي تواند با آن نماز بخواند؛ مگر اينكه مضطر و مجبور باشد با همين لباس يا بدن نماز بخواند يا براي شخص او آب كشيدن يا تعويض آنها مشكل و سخت باشد.

اما خون بواسيري كه دانه هاي آن بيرون است و يا اينكه دانه هاي آن در داخل است، ولي مثل بواسيري كه در بيرون است، بدن يا لباسش را نجس مي كند، بدون اشكال نماز خواندن با آن جايز است.

جوش ها و تاول هايي كه باعث ايجاد لكه خون در لباس مي شوند

1555. برخي تاول ها و جوش هاي بدن، باعث ايجاد لكه هاي خون در لباس مي شوند.

نماز خواندن با اين قبيل لباس ها چه حكمي دارد؟

ج. اگر به گونه ايست كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن آن براي بيشتر مردم سخت است، تا وقتي كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است، مي تواند با آن خون نماز بخواند و اگر طوريست كه براي مردم آب كشيدن آن سخت نيست، ولي براي شخص او سخت و مشكل است، صحت نماز با اين لباس يا بدن نيز خالي از وجه نيست و هم چنين است آبي كه با خون بيرون آمده يا دوايي كه روي زخم گذاشته اند نجس شده و در بدن يا لباس او باشد.

چند لكه خون كه مجموعاً از درهم بيشتر است

1556. اگر در روي بدن يا لباس چندين لكّه ي خون باشد كه هر كدام از مقدار يك درهم كمتر، ولي مجموعاً از مقدار درهم بيشتر است، آيا نماز خواندن با آنها اشكال دارد؟

ج. بله، اشكال دارد و بايد آنها را تطهير كرد. (مسأله 720 رساله)

نماز خواندن با لباس آغشته به خون شهيد

1557. آيا با لباسي كه به خون شهيد آغشته شده است، نماز خواندن جايز است؟

ج. خير، مگر كمتر از درهم باشد.

خون داخل بيني كه بيرون نمي آيد

1558. خون داخل بيني كه بيرون نمي آيد، ولي با آيينه ديده مي شود، آيا براي نماز اشكال دارد؟

ج. خير.

خوني بودن داخل دهان

1559. آيا اگر داخل دهان خوني باشد، مي توان با آن نماز خواند؟

ج. بله، مي توان.

كسي كه محل غائط، خود را با پارچه تميز مي كند

1560. اگر كسي به علّتي بعد از بول خود را بشويد و با پارچه اي محل غايط خود را تميز كند، آيا مي تواند نماز بخواند؟

ج. بله، مي تواند.

شخصي كه هر شب محتلم مي شود

1561. شخصي به علت بيماري، هر شب محتلم مي گردد و قادر نيست هر روز غسل كند و لباس خود را تطهير نمايد، آيا مي تواند با تيمم و لباس نجس نماز بخواند؟

ج. تا ممكن است بايد غسل كند و با لباس پاك نماز بخواند.

تعويض لباس بعد از جنابت از حرام براي نماز

1562. كسي كه بعد از جنابت از حرام لباس ديگري بپوشد، نماز با آن چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

رسيدن عرق جنب از حرام به بدن ديگري

1563. آيا اگر عرق جنب از حرام در اثر ملاقات به بدن فرد ديگري برسد، آن فرد ديگر مي تواند با آن نماز بخواند؟

ج. بعد از خشك شدن مي تواند نماز بخواند.

كسي كه ادرار يا مدفوع او غير اراديست

1564. كسي كه ادرار و مدفوع او غير ارادي است، با توجه به اين كه هر لحظه امكان خروج ادرار يا مدفوع از او هست و اطراف عورتين و لباس او اكثراً نجس است، چگونه نماز بخواند؟

ج. به مسائل 312 به بعد در رساله به خصوص مسأله 318 رجوع شود.

افرادي كه محل خروج مدفوع را با عمل جراحي بسته اند.

1565. بيماراني عمل جراحي روده ي بزرگ انجام داده و محل خروج مدفوع را بسته اند و مدفوع توسط كيسه اي جمع آوري مي شود. تكليف اين افراد در موقع نماز چيست؟

ج. خود را تطهير كنند و نماز بخوانند و اگر جايي از ظاهر بدن نجس نمي شود، به همان حال نماز بخوانند.

عدم دسترسي به آب جهت تطهير بدن و لباس

1566. ما تعدادي از كارگران معدن هستيم كه از صبح تا غروب آفتاب در معدن مشغول به كاريم. دستشويي هايي كه آنجا قرار دارند فاقد آب هستند.

بنا بر اين بدن و لباسمان پاك نيست. بفرماييد تكليف ما نسبت به اداي نماز، چگونه است؟

ج. تا ممكن است بايد آبي براي تطهير پيدا كنيد و اگر ممكن نيست، سعي كنيد لباستان نجس نشود، به اين كه با پارچه اي مخارج بول را خشك كنيد و با همان حال نماز بخوانيد.

حكم لباس نمازگزار

1567. ترشحاتي كه از كف وضوخانه به لباس مي رسد، چه حكمي دارد؟

ج. پاك است.

آبي كه هنگام شستن محل بول و غايط به لباس ترشح مي كند

1568. گاهي اوقات انسان احتمال مي دهد هنگام شستن محل بول و غايط، آب به لباسش ترشح نموده است، آيا نماز خواندن با آن لباس درست است؟

ج. اشكال ندارد.

الكلي كه موقع تزريق استفاده مي شود

1569. براي تزريق آمپول، به موضع، كمي الكل مي زنند، آيا موقع نماز بايد اين الكل را بشوييم؟

ج. احتياطاً بايد تطهير شود.

استفاده كردن از عطرهاي حاوي الكل

1570. اگر نمازگزار از عطرهاي حاوي الكل استفاده كرده باشد، مي تواند نماز بخواند؟

ج. احتياط در اجتناب است.

بيرون آوردن لباس نجس هنگام قرائت امام

1571. اگر كسي در نماز جماعت (موقعي كه امام حمد و سوره مي خواند) متوجه شود لباسش نجس است و لباس نجس را در حال نماز بيرون بياورد، آن مقدار از نماز كه با لباس نجس خوانده شده چه حكمي دارد؟

ج. بر طبق مسأله ي 675 رساله عمل كند.

نماز در جامه ي نجس، به خيال اين كه طاهر است

1572. اگر كسي به خيال اين كه جامه ي پاك پوشيده است نماز بخواند و بعد متوجه شود كه لباسش نجس بوده است، آيا نمازش صحيح است؟

ج. اگر جاهل بوده است، اعاده ندارد. به خلاف نسيان و فراموشي نجاست لباس كه بايد در وقت اعاده كند و در خارج از وقت نماز را قضا نمايد (مسأله 673 و 674 رساله)

رنگ نجاست

1573. اگر روي لباس لكه ي كم رنگي از خون حيض باشد كه با چند بار شسته شدن از بين نرود، نماز خواندن با آن لباس چه حكمي دارد؟

ج. اگر صرف رنگ باشد، مانعي ندارد.

نجس بودن دست و پاي مصنوعي

1574. آيا نجس بودن دست يا پاي مصنوعي خللي به نماز وارد مي كند؟

ج. خللي وارد نمي كند.

در آغوش گرفتن بچه اي كه بدن او نجس است در حال نماز

1575. اگر مادري بچه ي خود را كه بدن او نجس است در حال نماز در آغوش بگيرد، آيا نمازش اشكال دارد؟

ج. اگر عين نجس در بدن بچه باشد، احوط اجتناب از آن است و اگر عين نجس در او نباشد، بنا بر اقوي اشكال ندارد.

جوراب و كمربند نجس

1576. در رساله هست كه اگر چيزهايي مثل جوراب و كمربند و … نجس شود عيب ندارد. آيا مراد نجس شدن به هر نوع نجاستيست يا فقط خون زخم مي باشد؟

ج. بين نجاسات فرقي در اين جهت نيست.

حمل كردن دستمال نجس در هنگام نماز

1577. اگر شخصي دستمال كوچكي كه پوشاننده ي عورت نباشد و آغشته به خون هاي سهگانه ي زنانه است همراه داشته باشد، آيا نماز خواندن با آن جايز است و اگر آغشته نباشد و فقط به آن خون ها نجس شده باشد، چه حكمي دارد؟

ج. معفوست اگر متنجّس باشد، به خلاف صورتي كه عين نجس به همراه نمازگزار باشد، كه مورد احتياط است.

اگر تعويض لباس نجس موجب ضرر باشد

1578. كسي كه لباسش نجس شده و عوض كردن آن ممكن است موجب خونريزي يا ضرري بشود، آيا جايز است با همان لباس نمازش را بخواند؟

ج. اگر تبديل آن ضرري يا حرجي است، اشكال ندارد.

نجس بودن ملحفه يا وسايل پزشكي

1579. بيماراني كه ملحفه و لباس و وسايل پزشكي همراهشان نجس است و يا احتمال نجاست در آنها داده مي شود و تعويض آنها نيز برايشان غير ممكن است، نماز خواندن در آنها چه حكمي دارد؟

ج. در فرض سؤال كه ممكن نيست يا حرج شخصي دارد، در آن مقداري كه ممكن نيست يا حرج دارد، نماز صحيح است و بقيّه را از تن بيرون آورد و اين در خصوص لباس است نه زيرانداز يا وسايل كه اشكال ندارد.

تذكّر به نجاست لباس نمازگزار

1580. اگر همسر انسان ندانسته با لباس نجس نماز بخواند، آيا لازم است به او گفته شود؟

ج. لازم نيست.

لباس نجسي كه بعد از شستن هنوز نجس مانده است

1581. كسي لباسش را كه نجس بوده شست و يقين به پاك بودن آن كرد، بعد از نماز خواندن با آن فهميد كه پاك نشده، آيا نمازش صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

عدم وقت كافي جهت تطهير بدن و لباس نجس

1582. اگر بدن و لباس نجس باشد و اگر اقدام به تطهير كنيم نماز قضا مي شود، وظيفه چيست؟

ج. با همان بدن نماز بخواند، ولي اگر ساتر عورت دارد لباس را بيرون آورد و اگر ساتر عورت ندارد با همان لباس و يا به صورت عريان نماز بخواند و احتياطاً پس از آن باز نمازش را بخواند.

مشكوك بودن نجاست لباس

1583. اگر نجس بودن لباس مشكوك باشد، نماز در آن چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

حد اكثر ميزان نجاست بخشيده شده در بدن يا لباس نمازگزار

1584. تا چه ميزان نجاست در بدن يا لباس، هنگام نماز اشكال ندارد؟

ج. خون به مقدار كمتر از يك بند انگشت (سر انگشت) استثنا شده است، البته به شرطي كه خون نجس العين - مثل سگ و خوك - يا دماء الثلاثة - مثل حيض - نباشد و مواردي ديگر نيز استثنا شده است.

(مسائل 712 و بعد آن در رساله)

شخصي كه نمي داند كدام يك از دو لباسش نجس است

1585. شخصي مي داند يكي از دو لباسي كه در اختيار دارد نجس است ولي نمي داند كدام يك نجس و كدام يك پاك مي باشد، آيا راه حلي وجود دارد كه او مطمئن شود نمازي كه خوانده صحيح است؟

ج. چنان چه وقت دارد بايد با هر دو لباس نماز بخواند، ولي اگر وقت تنگ است، با هر كدام نماز بخواند كافي است.

اندازه ي دستمال نجسي كه مي تواند همراه نمازگزار باشد

1586. آيا ميزاني براي بزرگي دستمال نجسي كه مي تواند همراه نمازگزار باشد، تعيين شده است يا نه؟

ج. به مقدار كمتر از پوشاننده عورت باشد.

عدم وقت كافي جهت غسل و تطهير لباس

1587. شخصي نزديك صبح جنب شده و زماني كه از خواب بيدار مي شود مي بيند وقت غسل و تطهير كردن ندارد، لذا بدل از غسل تيمم مي كند، آيا مي تواند با همان لباس نماز به جاي آورد؟

ج. اگر ساتر و پوشاننده عورت پاك دارد، آن لباس نجس را بايد بيرون آورد و در غير اين صورت با همان لباس نماز بخواند و آن نماز را بعداً دوباره احتياطاً بخواند.

غصبي نبودن لباس
همراه بودن اشياي غصبي

1588. اگر چيز غصبي مانند دستمال و مانند آن همراه نمازگزار باشد، آيا موجب بطلان نماز او مي شود؟

ج. اگر با قصد قربت بتواند نماز بخواند، بنا بر اظهر نمازش صحيح است، اگر چه با علم به غصبيّت احتياط در اعاده است.

نماز خواندن با لباس غصبي از روي فراموشي يا جهل به مسائل

1589. اگر كسي از روي فراموشي يا جهل به مسأله با لباس غصبي نماز بخواند، نمازهايش چه حكمي دارد؟

ج. در صورت فراموشي، نمازش صحيح است ولي در صورت جهل به مسأله؛ اگر جهل او به جهل به حكم وضعي برگردد، احتياط لازم است وگرنه نماز صحيح است.

هديه لباس از طرف افرادي كه وجوهات پرداخت نمي كنند

1590. اگر از طرف اشخاصي كه اهل پرداخت وجوه شرعيه نيستند، لباسي برايمان هديه آورده باشند، مي توان با آن لباس نماز خواند؟

ج. تا علم به تعلق خمس به عين آن لباس نباشد، مي توان با آن نماز خواند و در آن تصرف نمود.

فراموش كردن برگرداندن لباس به صاحبش

1591. كسي در زمان حيات خود لباسي را به فقيري كه لباس پاك نداشته، داد تا نماز بخواند. او لباس را نبخشيده بود، اما آن شخص فراموش كرد لباس را برگرداند و مدتي با آن نماز خواند. اكنون كه جهت برگرداندن لباس مراجعه مي كند متوجه مي شود آن فرد، فوت نموده است.

تكليف نمازهايي كه او با آن لباس خوانده چيست؟

ج. نمازهاي او در حال نسيان و فراموشي صحيح بوده است.

شخصي كه شك دارد لباسش غصبي است؟

1592. اگر شخصي نداند لباسش غصبيست يا به غصبي بودن لباس شك داشته باشد، براي نماز چگونه عمل كند؟

ج. نماز با آن لباس صحيح است.

نماز خواندن در لباس خريداري شده از سارق

1593. آيا خواندن نماز با لباسي كه از دزد خريداري شده است، اشكال دارد؟

ج. اگر بداند آن لباس دزدي است، نماز اشكال دارد.

نماز با انگشتري كه با پول غصبي خريداري شده

1594. آيا نماز با انگشتري كه با پول غصبي خريداري شده، صحيح است؟

ج. اگر با قصد قربت بتواند نماز بخواند بنا بر اظهر صحيح است، اگر چه احتياط در اعاده است.

بله، اگر معامله به ذمّه باشد و با اين پول طلب خود را پرداخت كرده باشد، انگشتري غصبي نيست.

لباسي كه خمس و زكات دارد

1595. آيا مي توان با لباس فرد ديگري كه خمس و زكات آن را نداده است، نماز خواند؟

و اگر بعد از نماز بفهميم، آيا بايد نماز را قضا كنيم؟

ج. اگر نمي دانسته ايد، نماز صحيح است.

لباس هاي كسي كه خمس مالش را نمي دهد

1596. كسي كه خمس نمي دهد و سال خمسي براي خود معين نكرده است، آيا با لباسي كه مي خرد نمازش صحيح است؟

ج. به مسأله ي 691 رساله رجوع شود. بله، اگر بر ذمّه بخرد، نمازش صحيح است.

استفاده ي زوجه ي ناشزه (نافرمان) از لباسي كه شوهر به او داده

1597. زني كه ناشزه (نافرمان) شده، در صورتي كه در خانه شوهر يا لباسي كه شوهر در اختيار او گذاشته، نماز بخواند؛ آيا نمازش صحيح است؟

ج. تا يقين به عدم رضايت شوهر ندارد، اشكال ندارد.

لباس نمازگزار از اجزاي مردار يا حيوان حرام گوشت نباشد
موي خرگوش همراه با لباس نمازگزار

1598. اگر موي خرگوش همراه لباس نمازگزار باشد، آيا نماز اشكال دارد؟

تكليف نمازهايي كه خوانده شده چيست؟

ج. نمازهايي كه با همراهي آن مو بوده باطل است.

بودن موي گربه همراه با لباس نمازگزار

1599. اگر موي گربه همراه با لباس نمازگزار باشد، تكليف نمازهاي قبلي و فعلي نمازگزار چيست؟

ج. نمازهايي كه همراه با آن مو بوده باطل است.

به همراه داشتن كيف يا كمربند از پوست مار

1600. اگر كيف يا كمربندي كه از پوست مار تهيه شده همراه نمازگزار باشد، نماز او چه حكمي دارد؟

ج. نماز باطل است.

بودن تكه اي از چرم گاو ذبح غير شرعي شده همراه نمازگزار

1601. اگر لباس يا كمربند، تكه كوچكي از چرم گاو غير ذبح شرعي شده را داشته باشد، مي توان با آن نماز خواند يا خير؟

ج. خير نمي توان.

لباس هاي چرمي كه از خارج مي آورند

1602. آيا با لباس هايي كه از خارج مي آورند و قسمت هايي از آنها چرم است، مي توان نماز خواند؟ توضيح اين كه هيچ اطلاعي از نوع چرم و حرام گوشت يا حلال گوشت بودن حيوان نداريم.

ج. نماز خواندن با آن چرم باطل است.

نماز با كلاه گيس موي انسان

1603. آيا نماز خواندن با كلاه گيسي كه از موي انسان ساخته مي شود، صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

ترك طلا براي مردان
منظور از طلا چيست

1604. اين كه گفته اند لباس نمازگزار مرد از طلا نباشد، آيا منظور طلاي زرد است و يا طلاي سرخ و سفيد را هم شامل مي شود؟ و آيا رنگ طلا شرط است يا ذات طلا ملاك مي باشد؟

ج. ذات طلا شرط است كه نباشد هر چند با مخلوط كردن با چيز ديگر رنگش تغيير كرده، ولي مستهلك نشده و طلا بر آن صدق مي كند و طلا غير از پلاتين است.

مردي كه با طلا نماز خوانده

1605. مرد جاهل مقصّري با لباس زرباف نماز خوانده است، نماز او چه حكمي دارد؟

ج. بايد نمازش را قضا كند.

همراه داشتن زيورآلات طلا به قصد امتحان كردن يا نگهداري موقت

1606. اگر زيورآلات طلا مانند گردن بند و ساعت و … همراه مرد نمازگزار باشد، به گونه اي كه او فقط قصد امتحان كردن يا نگهداري موقّت آنها را داشته باشد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر صدق پوشيدن مي كند، نماز با آن باطل است، (به مسأله ي 702 رساله رجوع شود ).

همراه داشتن سكه طلا در نماز

1607. همراه داشتن سكه طلا در نماز چه حكمي دارد؟

ج. اشكالي ندارد.

نماز خواندن ورزشكاران با مدال طلا

1608. مدال هاي طلايي كه ورزشكاران مي گيرند و به گردن مي اندازند، چه حكمي دارد؟

آيا با آن حال مي توانند نماز بخوانند؟

ج. به گردن آويختن آن حرام و نماز با آن باطل است.

(مسأله ي شماره ي 702 رساله).

دندان طلاي مردان

1609. آيا استفاده از دندان طلا براي مرد صحيح است.

آيا با آن دندان مي تواند نماز بخواند؟

ج. اشكال ندارد. (مسأله ي 702 رساله).

استفاده از روكش طلا براي اصلاح و ترميم دندان

1610. اگر استفاده از روكش طلا براي دندان، جهت ترميم و اصلاح دندان باشد، نماز خواندن با آن اشكال دارد؟

ج. خير اشكال ندارد.

عينك با دسته ي طلا

1611. عينكي كه دسته ي آن طلا و يا مخلوط به طلا است، استفاده ي آن براي مرد و نماز خواندن با آن چه صورتي دارد؟

ج. استفاده ي مرد از آن حرام است و بطلان نماز با آن خالي از وجه نيست.

فرق پلاتين و طلاي سفيد

1612. آيا پلاتين همان طلاي سفيد است؟

حكم نماز مرد در حالي كه آن دو را به همراه دارد چيست؟

ج. پلاتين غير از ماده ي طلا است؛ لذا براي مرد حلال است و نماز با آن هم اشكال ندارد ولي طلاي سفيد حرام و نماز با آن هم باطل است.

طلاي سفيد

1613. آيا استفاده كردن مرد از طلاي سفيد، نه پلاتين، شرعاً اشكال دارد يا نه؟

ج. طلاي سفيد اگر همان طلاست و از جهت مخلوط شدن رنگش سفيد شده، همان حكم طلا را دارد كه بر مرد حرام است.

آميخته كردن مقدار اندكي طلا با پلاتين

1614. براي اين كه پلاتين قابليت تبديل شدن به انگشتري را داشته باشد، مقداري طلا با آن آميخته مي كنند به طوري كه طلا در پلاتين مستهلك مي شود. آيا استفاده مرد از اين انگشتري و نماز خواندن با آن جايز است؟

ج. اگر صدق پوشيدن و به دست كردن طلا نكند، اشكال ندارد.

متفرقات لباس نمازگزار
پوشيدن كفش طبي در نماز با رعايت شرايط سجده

1615. آيا پوشيدن كفش طبي در حال نماز - در صورتي كه هنگام سجده مواضع سجده بر روي زمين قرار گيرد و شرايط ديگر هم رعايت شود - اشكال دارد؟

ج. اگر سر شست پا روي زمين قرار گيرد، اشكال ندارد.

لباس هايي كه روي آن لفظ جلاله ي «اللَّه» نوشته شده

1616. آيا پوشيدن لباس هايي كه بر روي آنها اسم جلاله «اللَّه» نوشته شده است، جايز است؟

ج. اگر به نحو هتك نباشد و احكام آن مراعات شود، مانعي ندارد.

لباسي كه تمثال حضرت علي عليه السّلام را دارد

1617. پوشيدن لباسي كه روي آن تمثال حضرت علي عليه السّلام نقش بسته، براي نماز چه حكمي دارد؟

ج. كراهت دارد و ثواب نماز را كم مي كند.

لباس با عكس حيوانات و انسان

1618. پوشيدن لباس هايي كه بر روي آنها تصاوير حيوان و انسان و منظره و يا نوشته هاي خارجي و فارسي باشد، براي نماز چه حكمي دارد؟

ج. لباسي كه نقش صورت حيوان يا انسان دارد، در نماز مكروه است؛ اگر چه پوشيدن آن در صورتي كه خلاف شأن و زي پوشنده باشد، حرام است.

عبا و چادر سياه در نماز

1619. آيا كراهت لباس سياه براي نماز شامل عباي سياه و چادر مشكي زنان هم مي شود؟

ج. خير، شامل نمي شود.

رنگ هاي ديگري غير از سياه و سفيد براي عمامه

1620. آيا رنگ عمامه مي تواند غير از سياه يا سفيد هم باشد؟

ج. ممكن است.

اختصاص عمامه سياه به سادات

1621. آيا عمامه سياه مخصوص سادات مي باشد يا غير سادات هم مي توانند از آن استفاده كنند؟

ج. بر حسب متعارف مخصوص سادات است.

پوشيدن لباس سياه براي شهادت ائمه عليهم السّلام

1622. آيا پوشيدن لباس سياه در ايام سوگواري ائمه اطهار عليهم السّلام كراهت دارد؟

ج. چون رجحان دارد، كراهت ندارد.

لباس شهرت در نماز

1623. لباس شهرت چيست و استفاده از آن در نماز چه حكمي دارد؟

ج. لباس شهرت لباسيست كه از جهت جنس يا رنگ يا نحوه ي برش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زي پوشنده ي لباس باشد ولي نماز با آن صحيح است.

استفاده و نماز خواندن با كراوات

1624. استفاده از كراوات و نماز خواندن با آن چه حكمي دارد؟

ج. لباس مزبور خلاف زي پوشش متشرعه است و احوط اجتناب است.

نماز با كفش و دستكش

1625. نماز خواندن با كفش و دستكش، اگر چه پاك باشند چه حكمي دارد؟

ج. نماز خواندن با كفش به صحّت سجده ي نماز مُضر است، ولي با دستكش اشكال ندارد.

برهنه خواندن نماز اگر وقت تنگ باشد

1626. اگر شخص (چه مرد، چه زن) در حمام باشد و وقت به قدري تنگ است كه اگر بخواهد بيرون بيايد و ساتر و لباس تهيه كند، وقت مي گذرد، آيا با آن حال مي تواند نماز بخواند؟

ج. در اين صورت اگر نامحرم او را نمي بيند ايستاده نماز بخواند و جلوي خود را با دست بپوشاند و اگر در ركوع و سجود عورت او بيشتر نمايان مي شود، مي تواند ركوع و سجود را در حال قيام با اشاره انجام دهد و براي سجود سر را قدري پايين تر آورد. ( جهت اطلاع بيشتر در اين رابطه به مسأله ي 669 رساله رجوع شود ).

نماز خواندن با بلند بودن ناخن

1627. بلند كردن ناخن چه لطمه اي به نماز مي زند؟

ج. ضرري نمي زند.

كاپشن و جوراب

1628. آيا كاپشن و جوراب جزو لباس نمازگزار محسوب مي شود؟

ج. بله، هر چند جوراب از لباس هاييست كه احكام خاصه اي دارد؛ ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 712 به بعد رجوع شود ).

تأثير بلند شدن موهاي زير شكم و اطراف عورتين در نماز

1629. آيا بلند شدن موهاي زير شكم و اطراف عورتين موجب بطلان نماز مي شود؟

ج. خير.

نماز با روسري هديه شده از حرم امام رضا عليه السّلام

1630. شخصي از حرم امام رضا عليه السّلام يك روسري آورده و به من بخشيده است، آيا نماز خواندن با آن صحيح است؟

ج. اگر به نحو حلال و با اجازه آورده، اشكال ندارد.

4. مكان نمازگزار

نماز در خانه اي كه بدون مجوز شهرداري ساخته شده است.

1631. خانه اي كه بدون جواز شهرداري ساخته شده، آيا نماز خواندن در آن صحيح است؟

ج. صحيح است.

حكم نماز، روزه و اصل اقامت افرادي كه در قطب شمال يا جنوب زندگي مي كنند

1632. وظيفه ي شرعي افرادي كه در قطب شمال يا جنوب زندگي مي كنند چيست؟

حكم نماز، روزه و اصل اقامت در آنجا را بيان نماييد.

ج. بر فرض امكان زندگي در آنجا، بنا بر قاعده، تكليف به نماز شبانه روزي و روزه ندارند. لذا چون تفويت مصالح لزوميه مي شود، در حال اختيار نمي توان در آنجا اقامت كرد. ولي اگر ناچار به اقامه باشد، بنا بر احتياط يا بايد بر طبق نزديك ترين مكان به آنجا كه شب و روز عادي دارند، عمل كند يا اوقات نماز و ماه ها را با وسايلي مثل ساعت حساب كند، ولي اين دومي عسر و حرج دارد.

نماز در مدرسه اي كه ملك آن موقوفه است

1633. بنده مسؤول مدرسه اي هستم كه ملك آن موقوفه مي باشد و آموزش و پرورش از سازمان اوقاف اجاره نموده است، لطفاً بفرماييد وضو گرفتن و نماز خواندن من در مدرسه چه صورتي دارد؟

ج. اگر نماز خواندن با جهت وقف منافات نداشته باشد، اشكال ندارد.

نماز خواندن در ملك، قبل از تقسيم وارثين

1634. در منزل موروثي كه متعلق به چند وارث است، نماز خواندن بعضي از ورثه در آن بدون رضايت ساير ورثه چه حكمي دارد؟

ج. تا وقتي كه بين ورثه تقسيم نشده باشد، بايد به نحوي رضايت آنها احراز شود؛ اگر چه بنا بر اظهر عدم علم به كراهت مالك يا امارت موجب ظن به آن در جواز كافي است.

نماز روي موكت مغصوب

1635. اگر روي موكت غصبي قالي انداخته باشند نماز روي آن چگونه است؟

ج. حكم نماز روي شيء غصب شده را دارد كه حكم آن در مسأله ي 729 رساله آمده است.

گذاشتن رحل و نيامدن تا زمان نماز

1636. شخصي در مسجد جهت نماز جماعت رحل گذاشته و تا برپايي نماز جماعت مراجعت نكرده است.

آيا حق او از آن مكان ساقط است و ديگري مي تواند جاي او را بگيرد؟

ج. بعد از برپايي نماز جماعت حق او ساقط مي شود.

نماز بر روزنامه هاي مشتمل بر اسامي مقدّسه

1637. با توجّه به اين كه امروزه در بيشتر روزنامه هاي كشور اسامي خدا و پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمّه عليهم السّلام و آياتي از قرآن وجود دارد؛ آيا مي توان از روزنامه به عنوان زيرانداز جهت نماز خواندن استفاده كرد؟

ج. مادامي كه اطمينان ندارد اسامي متبرّكه در آن وجود دارد، اشكال ندارد؛ اگر چه در صورت عدم اطمينان هم احراز عدم وجود اسامي متبرّكه در آن خوب است.

نماز در جايي كه صداي موسيقي مي آيد

1638. نماز خواندن در جايي كه صداي موسيقي مي آيد، چه حكمي دارد؟

ج. گوش دادن به موسيقي مطرب، اگر چه حرام است و بايد از آن اجتناب شود، ولي به صحّت نماز ضرر نمي رساند.

تصوير در مقابل نمازگزار

1639. تصويرهايي كه رؤيت آنها انسان را متذكّر حق و ياد و نام خداوند متعال مي نمايد - مثل تصويرهاي منسوب به سيّد الشّهداء عليه السّلام و رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت امير عليه السّلام و … - اگر مقابل قبله باشد و در نماز موجب تقويت تذكّر باشد، حكمش براي نماز و غير نماز چيست؟

ج. تصوير را به صورتي قرار دهند كه مقابل نمازگزار نباشد و در غير اين صورت كراهت دارد، مگر در وقت نماز چيزي روي آن بيندازند كه آن را بپوشاند.

نماز خواندن جلوي قبر معصوم عليه السّلام

1640. آيا خواندن نماز جلوي قبر معصوم عليه السّلام جايز است؟

ج. اگر بي احترامي باشد، جايز نيست و در صورتي كه بي ادبي نسبت به آنها نباشد بنا بر اظهر مكروه است، ولي احتياط مستحب آن است كه به طور كلي از اين كار مخصوصاً از جلوتر ايستادن اجتناب شود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 738 و 739 رساله رجوع شود. )

زمين مصادره شده از زرتشتيان

1641. زمين هايي كه مال زرتشتيان بوده و مصادره شده است و صاحبان آنها راضي نيستند، حكم تصرّف، سكونت و نمازهايي كه در آنجا خوانده شده است، چيست؟

ج. چنان چه قابل حمل به صحت نباشد، تصرّف و سكونت در آنها جايز نيست، ولي نمازهايي كه با جهل در آنجا خوانده شده، محكوم به صحّت است.

نماز خواندن در مكان غصبي به سبب تنگي وقت

1642. اگر شخصي به واسطه ي تنگي وقت نتواند مكان مباحي را پيدا كند، در محل غصبي مي تواند نماز بخواند يا خير؟

ج. اگر اميد تمكن و برطرف شدن عذر را تا آخر وقت ندارد، نماز در آن صحيح است.

(به مسأله 732 رساله رجوع شود. )

حكم زميني كه در سال هاي بسيار گذشته غصب شده است

1643. در سال هاي بسيار گذشته، زميني از شخصي غصب شده است و اكنون هيچ نشاني از بازماندگان آن فرد در دست نمي باشد، حكم سكونت و نماز خواندن در اين مكان چيست؟

و آيا گذشت زمان حكم زمين غصبي را عوض مي كند؟

ج. گذشت زمان حكم را عوض نمي كند و بايد به قيمت آن با اجازه حاكم شرع، رد مظالم بدهد.

نماز در جايي كه پنكه يا چراغ آن غصبيست

1644. اگر نمازگزار در جايي ايستاده باشد كه باد پنكه ي غصبي به او مي رسد يا زير نور چراغيست كه روغن يا برق آن غصبي است، نماز او چه صورتي دارد؟

ج. نمازش صحيح است.

نماز خواندن در خانه هاي سازماني كه در جاي غصبي بنا شده اند

1645. سابقاً دولت در جاهايي خانه سازماني براي كارمندان خود احداث كرده كه صاحبان آن زمين ها راضي نبوده اند.

نماز كساني كه در اين خانه ها ساكن شده اند چه حكمي دارد؟

اگر از موضوع آگاه نبوده اند چه طور؟

ج. حكم نماز در مغصوب را دارد و جاهل به موضوع، نمازش صحيح است.

نماز در خانه اي كه بعضي از قسمت هاي آن غصبيست

1646. نماز خواندن در خانه اي كه بعضي از قسمت هاي آن مانند تيرآهن ها يا پنجره هايش غصبي است، چه صورتي دارد؟

ج. نماز صحيح است.

خانه اي كه با پول حرام يا مخلوط به حرام خريداري شده است

1647. شخصي خانه اي به مبلغ دوازده ميليون تومان خريداري كرده كه ده ميليون آن حلال و دو ميليون آن حرام يا مخلوط به حرام بوده است، نماز خواندن در آن خانه چه صورتي دارد؟

ج. چون معاملات به ذمّه واقع مي شود، لذا ملكيت خانه و تصرّفات در آن حلال است.

نماز خواندن در مكاني كه با پول مجهول المالك ساخته شده است

1648. اگر بدانيم مكاني توسط شخصي با پول مجهول المالك ساخته شده، مي توانيم در آنجا نماز بخوانيم؟

ج. چون معاملات مربوط به آن به ذمه واقع شده است، لذا ملكيت و تصرفات در آن منزل حلال است.

نماز در خانه و مسجدي كه از گنج خمس نداده ساخته شده است

1649. شخصي، گنجي پيدا مي كند.

اما بدون اين كه خمس آن را بدهد از آن، براي ساختن خانه و مسجد استفاده مي كند، حكم سكونت در آن خانه و نماز خواندن در مسجد و خانه اي كه احداث نموده چيست؟

ج. چون مصالح خانه و مسجد را به ذمه خريده و ساخته است، نماز خواندن و تصرّفات در آنها حلال و جايز است.

نماز خواندن در منزل كسي كه از راه حرام، كسب مال كرده است

1650. نماز خواندن در منزل شخصي كه از راه حرام و نامشروع پول به دست آورده و با همان پول منزل و فرش تهيه كرده است، چه حكمي دارد؟

ج. چون خريدهاي او به ذمه بوده است، تصرف و نماز خواندن در آن خانه حلال و جايز است.

حكم نماز در منزلي كه در بين نماز، مالكيت آن به ديگران مي رسد

1651. شخصي در منزل فردي با اجازه او مشغول نماز خواندن مي شود. در همين هنگام صاحب خانه فوت مي كند يا اين كه خانه را مي فروشد، تكليف شخصي نمازگزار چيست؟

ج. نمازش را تمام مي كند، مگر اطمينان به كراهت مالك داشته باشد كه در اين صورت در وسعت وقت نماز را قطع مي كند و در ضيق وقت در حال خروج مي خواند.

حكم نماز در مكان مجهول المالك

1652. در دانشگاه ها، مكان هايي به عنوان نمازخانه در نظر گرفته شده است، اگر مالك واقعي اين مكان ها مشخص نباشد، يعني مجهول المالك باشند، حكم نماز خواندن آنها چيست؟

ج. بايد از مالك آن فحص كنند و با عدم دسترسي، از باب رد مظالم با اجازه ي حاكم شرع، تصرّفات را حلال كنند.

حد اقل فاصله بين زن و مرد

1653. حد اقل فاصله بين زن و مرد هنگام نماز چه مقدار بايد باشد؟

ج. اگر بين آن حدود 5 متر فاصله باشد، كراهت كم يا برداشته مي شود.

اگر زني جلوي مرد نمازگزار شروع به خواندن نماز كند

1654. اگر مردي مشغول نماز خواندن باشد و زني بيايد و جلوتر از مرد شروع به نماز خواندن بكند، حكم نماز مرد و نماز زن چيست؟

ج. نماز زن مكروه است.

اگر مرد پشت سر زن نمازگزار، شروع به خواندن نماز كند

1655. اگر زني مشغول نماز خواندن باشد و مردي بيايد عقب تر از آن زن شروع به نماز خواندن بكند حكم نماز مرد و نماز زن چيست؟

ج. نماز مرد مكروه است.

عقب تر بودن مرد از زن در صورت تنگي جا و تنگي وقت

1656. اگر زن در جلوترين قسمت اتاق مشغول نماز خواندن باشد، به طوري كه جلوتر از او نتوان رفت، آيا مرد مي تواند پشت سر او نماز بخواند؟ اگر وقت تنگ باشد چه طور؟

ج. بله، مي تواند چون اصل مسأله از باب كراهت است و در تنگي وقت بايد نماز بخواند.

لزوم وجود پرده و ديوار بين زنان و مردان

1657. آيا وجود پرده و ديوار بين زنان و مردان در حال نماز خواندن و موعظه كردن لزومي دارد؟

ج. اگر نامحرم باشند، رجحان شرعي دارد.

حايل بودن يك شيشه ي نازك بين مرد و زن نامحرم

1658. اگر در يك اتاق بين مرد و زن نامحرم، فقط شيشه ي نازكي حايل باشد، نماز صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

مكان منقوش به تصاوير انسان يا حيوان

1659. آيا نماز خواندن در مكاني كه در آن تصوير انسان يا حيواني وجود دارد، صحيح است؟

ج. صحيح است، ولي مكروه است.

مكاني كه مجسمه ي حيوانات و يا انسان در آن قرار داده شده است

1660. نماز خواندن در مكاني كه مجسمه ي حيوانات و يا انسان وجود دارد، چه حكمي دارد؟

ج. مكروه است.

خانه اي كه با پول برنده شده از قرعه كشي خريداري شده است

1661. شخصي با مبلغ دويست تومان، كارت قرعه كشي ارمغان بهزيستي مي خرد و مبلغ كلاني برنده مي شود. سپس با اين پول خانه اي مي خرد، آيا نماز خواندن در اين خانه صحيح است؟

ج. با فرض اين كه معامله بر حسب متعارف به ذمّه صورت گرفته است، صحيح است، قطع نظر از حكم شرعي مبلغ مذكور.

خانه اي كه بانك در مقابل وام معوّقه فروخته است

1662. يك نفر از بانك وام گرفته و در مقابل، خانه ي خود را، گرو گذاشته است.

پس از چند سال به دليل عدم پرداخت وام، بانك خانه ي آن فرد را در مقابل طلبي كه دارد مي فروشد؛ حال، نماز خواندن و غسل كردن در آن مكان براي صاحب جديد چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه بر طبق مسأله ي 1832 و 1833 رساله بوده، تصرفات در آن خانه جايز و صحيح است.

اقامه ي نماز جماعت در سالن ورزشي مشترك كه تعدادي از شركاء راضي نيستند

1663. يك مجتمع مسكوني مشتمل بر چند واحد آپارتمان است كه داراي يك سالن ورزشي مشترك مي باشد.

اقامه نماز جماعت در آن سالن در صورتي كه تعدادي از صاحبين واحدها راضي نباشند، صحيح است يا خير؟

ج. خير، صحيح نيست.

نماز در محل گناه

1664. آيا نماز خواندن در مكاني كه محل گناه و فسق است جايز است؟

ج. نماز اشكال ندارد، اگر چه نمازگزار هم مشغول آن حرام باشد مثل شنيدن صداي موسيقي.

نماز خواندن بر روي فرش ابريشم و زربافت

1665. نماز خواندن مرد بر روي فرشي كه از ابريشم بافته شده و يا رشته هاي طلا در آن به كار رفته است، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

نماز خواندن روي فرشي كه قسمتي از آن با پول حرام رفو شده است

1666. قسمتي از يك فرش با پول حرام رفو شده است، خواندن نماز در همه جاي فرش اشكال دارد يا منحصر به همان قسمت رفو شده است؟

ج. نماز خواندن اشكال ندارد.

نماز خواندن بر روي موكت هايي كه نقوش زنان و مردان بر آن حك شده است

1667. خواندن نماز بر روي موكت ها و زيراندازهايي كه نقوش مردان و زنان بر روي آن حك شده است، چه حكمي دارد؟

ج. كراهت دارد.

سجاده هايي كه عكس مسجد الحرام و مسجد النبي دارند

1668. آيا نماز خواندن بر روي سجاده هايي كه عكس مسجد الحرام و مسجد النبي در آنها نقش شده است، صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

سجاده ها و قاليچه هايي كه حاوي آيات و اسماي مقدسه هستند

1669. نماز خواندن بر سجاده ها يا قاليچه هايي كه در آن آيات قرآن و اسماي مقدسه بافته شده است، چه صورتي دارد؟

ج. صحيح است ولي آيات و اسماء را زير پا قرار ندهند.

نماز خواندن در منزل شراب خوار

1670. نماز خواندن در منزل شراب خوار چه حكمي دارد؟

ج. جايز و صحيح است.

نماز خواندن در ساختمان مصادره شده

1671. محل كار بنده در زمان انقلاب، ساختمان نيمه تمامي بوده كه صاحب اصلي آن به خارج از ايران فرار كرد. بعد از انقلاب بنياد مستضعفان آن را مصادره كرده و به شركت ما فروخته است.

نمازهاي گذشته ي ما و نمازهايي كه بخواهيم در محل مزبور، بخوانيم چه حكمي دارد؟

ج. چنان چه قابل حمل به صحت نباشد، حكم مكان مغصوب را دارد، پس بايد با رضايت مالك باشد و آن چه در حال جهل خوانده شده، اعاده اش لازم نيست.

نماز خواندن در جايي كه بر روي زمين مجهول المالك احداث شده

1672. در روستاي ما زميني است كه مجهول المالك بوده و دولت جمهوري اسلامي در آن يك باب مدرسه و يك مخابرات احداث كرده است.

نماز خواندن و ماندن در آن مكان ها چه حكمي دارد؟

ج. با عدم دسترسي به صاحبان آن زمين، بايد به حاكم شرع جامع شرايط رجوع شود.

ساختن مسجد و نماز خواندن در زميني كه از بهاييان مصادره شده است

1673. زميني تحت تصرّف افراد بهايي مذهب بوده و بعداً به وسيله ي سازمان زمين شهري مصادره شده است، آيا مسجد ساختن و نماز خواندن در آن صحيح است يا خير؟

ج. اگر سابقه ي ملكيّت شرعي آن قبل از تصرف بهايي ها مبهم باشد، اشكال دارد.

نماز در خانه اي كه از خان ها گرفته شده است

1674. خانه اي در يك زمين زراعي قرار دارد و اين زمين، مربوط به اصلاحات ارضي رژيم سابق است كه از خان ها گرفته شده است، حكم ساكن شدن در اين خانه و نماز خواندن در آن چيست؟

ج. حكم مغصوب را دارد.

نماز در ساختماني كه در قبرستان عمومي واقع است

1675. در يك قبرستان كه وقف بودن زمين آن معلوم نيست، مدرسه اي ساخته شده است.

اينك آموزگاران مي خواهند در آنجا نماز ظهر و عصر بخوانند. در اين صورت نماز آنها چه حكمي دارد؟

ج. نماز خواندن در آنجا منعي ندارد.

ساختن مسجد در زميني كه وقف قبرستان شده است

1676. آيا در قبرستاني كه زمين آن وقف قبرستان شده، مي توان مسجد ساخت؟ و اگر مسجدي ساخته شود، آيا نماز خواندن در آن صحيح است؟

ج. نمي توان در آنجا مسجد ساخت، ولي مجرّد نماز خواندن تا زماني كه مزاحمت با جهت وقف نداشته باشد، اشكال ندارد.

خريدن يا اجاره كردن كليسا و تبديل كردن آن به مسجد

1677. آيا مسلمان ها مي توانند كليسايي را از مسيحيان بخرند يا اجاره كنند و آن را به مسجد تبديل كنند؟

ج. در صورت اجاره صحيحه تنها مي توانند مصلّي كنند و مسجد كردن در صورت خريد به نحو صحيح شرعي مانعي ندارد.

نماز خواندن در زمين هاي مصادره شده از پيروان ساير اديان

1678. زمين هايي از مسيحيان و زرتشتيان بوده كه مصادره شده است، در حالي كه صاحبان آنها راضي نبوده اند.

حكم تصرف، سكونت و نماز خواندن در آنها چيست؟

ج. چنان چه قابل حمل بر صحت نباشد، حكم غصب را دارد.

نماز خواندن در ملك اجاره اي پس از اتمام وقت اجاره

1679. ساختماني قبل از انقلاب با مبالغ آن زمان به آموزش و پرورش اجاره داده شده است.

اكنون صاحب ملك، راضي به تمديد قرارداد نيست و اصرار دارد كه ساختمان خود را پس بگيرد از طرف ديگر آموزش و پرورش توانايي منتقل شدن به جاي ديگر و يا افزايش مبلغ اجاره بها به طوري كه مالك راضي شود را ندارد؛ لذا حاضر به تحويل محل و افزايش اجاره نمي باشد.

اخيراً صاحب ملك آمده و گفته من راضي نيستم در ملك من نماز بخوانيد. با توجه به اين كه طرف قرارداد آموزش و پرورش است، ما كارمندان، آيا جهت كار اداري مجاز به استفاده از آن مكان مي باشيم يا خير؟

نماز خواندن ما در آنجا چه صورتي دارد؟

ج. اگر مدت اجاره تمام شده است، تصرّفات در آن، تصرّف عدواني و غصب است.

نماز خواندن در خانه ي اجاره اي كه موجر آدم رباخوار است

1680. بنده خانه اي را اجاره كردم به شرطي كه مبلغي به عنوان قرض الحسنه به صاحب خانه بپردازم. پس از سكونت، متوجه شدم كه صاحب خانه، آدم نزول خوار و ربادهنده ايست و به احتمال زياد پولي كه از من گرفته جهت ربا به كار مي گيرد، حال تكليف من نسبت به سكونت در آن منزل و نماز خواندن در آن چيست؟

ج. براي شما اشكالي ندارد.

نماز خواندن در خانه اجاره اي كه صاحب خانه مبلغي به عنوان قرض الحسنه گرفته

1681. براي اجاره ي خانه، موجر مبلغي وجه نقد به عنوان قرض الحسنه و مبلغي هم ماهيانه به عنوان اجاره بها از مستأجر دريافت مي كند، آيا سكونت در آن خانه و نماز خواندن در آن صحيح است؟

ج. اشكالي ندارد.

نماز خواندن صاحب خانه در خانه اي كه اجاره داده

1682. آيا صاحب خانه مي تواند بدون اجازه ي مستأجر در خانه اي كه اجاره داده، نماز بخواند؟

ج. خير، نمي تواند؛ يعني در احراز رضايت يا همان عدم احراز كراهت مستأجر، مثل ديگران است.

نماز خواندن در مدرسه ي موقوفه اي كه آموزش و پرورش آن را اجاره كرده است

1683. مدرسه ايست كه ملك آن موقوفه است و وزارت خانه آموزش و پرورش آن را از سازمان اوقاف اجاره كرده است.

وضو گرفتن و نماز خواندن معلمان و مديران آن مدرسه چه حكمي دارد؟

ج. اگر تمام شرايط وقف و موقوفه رعايت شده باشد، اشكال ندارد.

مصداق مكان نمازگزار كه بايد پاك باشد

1684. منظور از اين كه «مكان نمازگزار بايد پاك باشد»، فقط محل ايستادن و سجده گاه را شامل مي شود يا آن قسمتي كه بين محل ايستادن و سجده گاه او مي باشد؛ يعني آن قسمتي كه در هنگام سجده زير او قرار مي گيرد را نيز شامل مي شود؟

ج. جايي كه انسان پيشاني را بر آن مي گذارد اگر نجس باشد، در صورتي كه خشك هم باشد، نماز باطل است و بقيه مكان نمازگزار، اعم از محل ايستادن يا غير آن اگر نجس بود نبايد به طوري تر باشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد، مگر اين كه طوري تر باشد كه اگر نجاست به بدن يا لباس سرايت كرد نماز را باطل نكند.

نماز خواندن در جايي كه فراموش كرده ايم نجس بوده

1685. كسي مي دانسته كه جايي نجس بوده ولي فراموش كرده و در آنجا نماز خوانده است.

بعد از نماز نجاست آن مكان را به ياد مي آورد، حكم نمازي كه خوانده چيست؟

ج. صحيح است.

نجس بودن صندلي يا عصاي جانبازان

1686. آيا نجس بودن صندلي چرخدار يا عصايي كه به دست برادران جانباز است، براي نماز مانعي دارد؟

ج. تا وقتي كه بدن يا لباس را نجس نكند، مانع نيست.

احكام مسجد
فروش مصالح اضافي مسجد

1687. آيا فروش مصالح اضافه آمده از بنّايي مسجد، براي پرداخت قرض همان مسجد جايز است؟

ج. جايز است.

احداث مسجد در زميني بدون دسترسي به مالك آن

1688. زميني براي شخصي بوده كه از كشور فرار كرده و رفته است، سپس آن زمين را مسجد كرده اند.

وظيفه ي شرعي دربارهي اين مسجد چيست؟

ج. از او بايد تحقيق و جستجو كنند كه تا ممكن است از او اذن بگيرند و اگر به او دسترسي حاصل نشد و اجازه از او ممكن نشد، حاكم شرع آن زمين را به جماعتي اجاره دهد كه آنجا را مصلّي كنند كه اجاره به نفع مالك است و هر وقت پيدا شد، پول اجاره را به او بدهند.

زيلويي كه اكنون براي مسجد مورد استفاده نيست

1689. اهالي روستايي، تعدادي زيلو را در حدود بيست و چهار سال پيش جهت فرش مسجد جامع اين روستا وقف كرده اند.

اخيراً مسجد مذكور با قالي فرش شده است و زيلوها بدون استفاده مانده است و اهالي و هيأت امناي مسجد، بر اين عقيده اند كه زيلوها را جهت مراسم مذهبي در حسينيه، مهديّه و امثال آن، از مسجد خارج نمايند.

حكم شرعي را بيان فرماييد.

ج. بفروشند و پولش را صرف مسجد نمايند.

وقف بخشي از مال موقوفه ي خاصه براي مسجد

1690. شخصي سهم خود از حمّامي را كه ثلث ابقايي اولاد پسر است، بر مسجدي وقف نموده است.

آيا اين وقف صحيح است؟

ج. فقط مي تواند حق خود را به مسجد اختصاص دهد و بعد از وفات او حق بطون ديگر به حال خود باقيست و به هر حال وقف آن صحيح نيست.

صرف درآمد مسجد مخروبه در مسجد جديد

1691. قطعه زميني به مساحت تقريبي پانزده هزار متر مربع (زمين كشاورزي) توسط اهالي منطقه اي در سال 1342 وقف مسجد امام حسن عليه السّلام گرديده است، پس از مدتي مسجد فوق تخريب و از طرفي به علت كمي مساحت زيربناي عرصه مسجد و نامناسب بودن جاي مسجد به علت وجود چاه، اقدام به ساختن مسجد ديگري در فاصله كمتر از 200 متري به نام همان مسجد (امام حسن عليه السّلام) در همان روستا شده و مورد استفاده مؤمنين آن روستا مي باشد.

آيا جايز است از محل درآمد قطعه تخريب شده مسجد امام حسن عليه السّلام قديمي، خرج مسجد امام حسن عليه السّلام جديد و نوساز گردد؟

ج. اگر موضوع مصرف اوّلي منتفي شده است، بايد درآمد مذكور صرف در امور خير شود كه اين مسجد هم از جمله امور بر و نيك است و در غير اين صورت در همان مسجد اوّلي، در صورت ساختمانش مصرف گردد.

تغيير در بناي مسجد

1692. مسجديست كه به شكل دو طبقه ساخته شده يعني طبقه بالاي آن به صورت بالكن و طبقه پايين معمولي مي باشد.

اين بالكن به صورت مخروبه درآمده است و هيچ استفاده اي از آن نمي شود و موجب تاريكي مسجد نيز مي باشد.

آيا اجازه مي دهيد اين بالكن را از وسط مسجد برداريم؟

ج. مناسب است طبقه بالا از وجوه بريّه و خيريّه، با مراجعه به اهلش تعمير شود و تخريب جايز نيست.

ايجاد مغازه در مسجد

1693. مسجدي در كنار خيابان واقع شده و درآمد اوقافي هم ندارد و مردم محل براي هزينه هاي آن دچار مضيقه شده اند.

با توجه به اينكه حياط مسجد فضاي كافي براي احداث چند باب مغازه را دارد و از نظر فضا هم مشكلي ايجاد نمي شود و صيغه وقف هم بر مسجد جاري نشده است، آيا ساخت مغازه ها را اجازه مي دهيد تا درآمد آن صرف هزينه هاي مسجد گردد؟

ج. جايز نيست.

1694. براي تعمير مسجد، ايوان قديمي آن را كه 5 / 1 متر از سطح زمين ارتفاع داشت خراب كرديم. آيا اجازه مي دهيد هنگام ساختن، در زير ايوان جديد در همان ابعاد قديمي، مغازه اي بسازيم كه درآمد آن صرف مسجد شود؟

ج. اگر ايوان جزو مسجد است، نمي شود مغازه اي ساخت.

شرط واقف مسجد مبني بر اقامه جماعت توسط سيّد

1695. شخصي مسجدي را وقف كرده و در وقف نامه قيد كرده كه امام جماعت مسجد مذكور سيّد باشد.

در اين صورت امامت غير سيّد چه حكمي دارد و تكليف مأمومين در رابطه با او چيست؟

ج. اين شرط صحيح است و در صورت امكان بايد سيّد امامت كند و اگر تحصيل امام جماعت سيّد ممكن نشد، مسجد بودن محفوظ است و در اين صورت غير سيّد عادل مي تواند امامت كند و اگر امام عادل غير سيّد در آنجا جماعت بخواند، عمل او حمل بر صحّت مي شود كه به ناچار در صورت عدم امكان تحصيل سيّد امامت كرده است و اللَّه العالم.

ايجاد حسينيه در زمين مسجد

1696. مسجدي 100 متر مربع مساحت دارد كه در شمال اين مسجد قطعه زميني حدود 200 متر طبق مدارك موجود، به عنوان باغچه مسجد وجود دارد كه جزو ساختمان مسجد نيست، آيا مي توان در اين قطعه زمين حسينيّه اي احداث نمود؟

ج. اگر زمين متَعَلُّق به مسجد است، نمي توانند آن را به حسينيّه تبديل كنند و بايد طبق وقف از آن استفاده نمايند.

بله، اگر وقف بر جهت خاصّه اي ممكنه نيست، مي توانند از آن به عنوان سالني كه توسعه مسجد باشد، ولي خصوصيّات مسجد بودن را نداشته باشد، بسازند كه به حسب ظاهر مانعي ندارد و اللَّه العالم.

وقف زمين براي مسجد توسط بهايي

1697. زميني به مساحت 800 متر مربع براي احداث مسجد از طرف دو نفر بهايي به اهالي محله ما اهدا شد و صيغه وقف مسجد جاري و در اداره اوقاف ثبت گرديد.

ولي به علت نداشتن هزينه راكد مانده است، لكن افراد نامبرده فعلاً راضي به تكميل ساختمان مسجد نيستند. نظر مباركتان در رابطه با عدم رضايت آنها چيست؟

ج. نامبردگان حقّي ندارند و وقف مزبور اشكالي ندارد و اللَّه العالم.

تبديل انبار مسجد به كتابخانه

1698. اتاقي وقف مسجد بوده كه سال ها انبار مسجد بوده است و الآن مي خواهند آنجا را كتابخانه كنند.

آيا اجازه مي فرماييد؟

ج. اگر وقف براي مصالح بوده است، بايد خودش يا اجاره اش در مسجد صرف شود، هر چند كتابخانه شود و چه بسا هر نوع استفاده كه اجاره اش زيادتر باشد، بايد آن را اختيار كنند.

قرار گرفتن مقبره پس از توسعه در داخل مسجد

1699. مسجدي را تخريب كرده و توسعه داده اند و مقبره دو ميّت كه پيش از آن خارج مسجد بوده، داخل مسجد شده است.

آيا اشكال دارد؟

ج. اگر اين مقبره ملك كسي نبوده يا اگر ملك بوده، مالك راضي به اين كار شده، اشكال ندارد و در هر حال، آن قسمت مسجد نيست.

احداث مسجد در زمين وقف براي حسينيه

1700. مسجدي را در زميني با سهم امام عليه السّلام و وجوهات ديگري بنا كرده اند و سپس مطلع شده اند كه آن زمين سابقاً وقف حسينيه بوده است، تكليف شرعي چه مي باشد؟

ج. بايد آن را به همان حسينيه برگردانند و وجوهاتي را كه در آن مصرف كرده اند، آنچه از آنها كه جواز مصرف در حسينيه هم دارد، مانعي ندارد و اگر موردي از آنها باشد كه فقط براي صرف در مسجد جواز داشته است، آن مقدار را ضامنند.

استفاده از آب انبار براي مسجد

1701. آب انباري وقفي در كنار مسجدي قرار دارد كه ديگر از آن استفاده نمي شود. آيا مي توان در توسعه ي مسجد از آن استفاده كرد؟

ج. اگر به هيچ وجه مورد استفاده نيست، بايد صرف در وجوه بر و امور خير شود كه تبديل به مسجد هم از وجوه بر است و در هر صورت مكان مذكور مصلّيست نه مسجد.

تبديل آب انبار غير قابل استفاده به مسجد

1702. آب انباري وقفي بوده و اكنون هيچ مورد استفاده نيست. آيا مي توان آن را به مسجد تبديل كرد؟

ج. آري، زيرا آن هم از وجوه و موارد بر و خير است و وقفي كه منفعت از آن ممكن نيست، بايد صرف در موارد بر شود.

مسجدي كه ديوار و سقف آن غصبيست

1703. يكي از نهادها سنگ ها و مصالحي را از صاحبان آنها مصادره كرده و با آنها مسجد ساخته است و مالك راضي نيست. اگر آن مصالح در ديوار يا سقف مسجد مصرف شده باشد، نماز خواندن روي زمين آن چه حكمي دارد؟

ج. نماز در آن بلامانع است، زيرا فقط ساختمان آن غصبيست كه بايد پول آن را به مالك بدهند و بعد آن را وقف كنند.

تبديل زمين وقف براي قبرستان به مسجد

1704. آيا زمين موقوفه براي قبرستان يا غير آن را مي توان مسجد كرد؟

ج. خير، زيرا مسجد ملازمه ي با بقاي ابدي در آنجا دارد و اين امر با وقف براي غير، منافات دارد، ولي مصلّي قرار دادن آن زمين، به صورتي كه ممنوع از دفن نباشد، جايز است.

تبديل حمام غير قابل استفاده به مسجد

1705. آيا جايز است با كمك هاي مالي كه از مردم و زكات و غيره گرفته شده، حمام عمومي نيمه تمامي را كه اصلاً مورد استفاده قرار نگرفته است، تخريب و صرف در نيازهاي مسجد كنند؟

ج. اگر امكان دارد، احتياطاً از بخشندگان و دهندگان آن وجوه اجازه بگيرند، وگرنه با رضايت اهالي آن محل جايز است.

احداث مسجد در زمين ميّتي كه ورثه اش معلوم نيست

1706. مالك زميني مرده و ورثه ي او هم مورد شناخت و در دسترس نيستند و مردم، آن زمين را مسجد كرده اند.

آيا اين كار صحيح بوده است؟

تكليف چيست؟

ج. بايد حاكم شرع اجازه دهد ثمن و قيمت زمين را صدقه دهند، هر چند به اينكه اهل خير آن را بخرند و پول آن را صدقه دهند تا نماز در آنجا جايز باشد و احتياط در اينست كه پس از صدقه قيمت، صيغه وقف را مجدداً بخوانند.

فروش فرش مسجد براي تبديل آن به بهتر

1707. فروختن فرش مسجد و تبديل آن به فرش بهتر چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه با عدم تعويض از بين مي رود، جايز است.

قرض دادن مصالح اضافي مسجدي براي مصرف در مسجد ديگر

1708. مصالح اضافي مسجدي را براي مسجد ديگري قرض مي دهند تا در ضروريات آن مسجد مصرف گردد، آيا جايز است؟

ج. جايز است، نه براي مصرف در تجمّلات آن.

عدم جواز احداث زيرزمين در مسجد براي غسّال خانه و …

1709. زميني براي مسجد وقف و ساخته شده است اكنون كه مي خواهند مسجد را از نو تعمير كنند، آيا جايز است كه يك زيرزمين براي غسل دادن اموات، وضوخانه، انبار و آشپزخانه - كه مورد نياز است - ساخته شود؟

ج. در فرض مرقوم جايز نيست.

ساخت مسجد در كنار مسجد قديمي

1710. مسجدي قديمي، قابل استفاده و داراي سابقه 400 ساله در روستايي وجود دارد.

ولي گروهي قصد دارند مسجد ديگري، آن هم در زمين موقوفه بسازند. آيا نماز خواندن در مسجد جديد جايز است؟

ج. در زمين موقوفه مسجد نمي شود و اگر متولي موقوفه مصلحت ببيند مصلّي مي شود و مسجد قبلي به مسجد بودن خود باقي است.

ايجاد پايگاه مقاومت و مركز فرهنگي در مسجد

1711. مسجدي داراي حجره هاييست كه براي مدرسه وقف شده است.

چندين سال پيش به عنوان حوزه علميه از آنجا استفاده مي شد.

چند سال است كه حوزه علميه به جاي ديگري منتقل شده است، مسجد و حجره ها روبه خرابي هستند و مسجد به كلّي تعطيل شده است.

اكنون عده اي از جوانان متديّن و فرهنگي مي خواهند در آن مسجد فعّاليّت هاي فرهنگي كنند.

چند ماه است شروع به كار كرده اند و در حد توان خودشان قدم هايي برداشته اند.

اكنون ضرورت ايجاب مي كند كه در آن مسجد پايگاه مقاومتي تشكيل دهند و يكي از حجره ها را به اين امر مهم اختصاص دهند تا بتوانند از اين طريق جواناني را جذب مسجد و فعاليت هاي ديني كنند.

آيا استفاده كردن از اين حجره به عنوان مركز پايگاه مقاومت و مركز فرهنگي در دو حالت زير، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

1) استفاده كردن از آن بدون اجاره.

2) استفاده كردن از آن به طريق اجاره و صرف اجرت آن در امور مسجد.

ج. تا ممكن است بر حسب وقف عمل شود.

چند طبقه كردن موقوفه براي مسجد

1712. اگر مسجدي را در سه طبقه تأسيس و هر طبقه را جهت امري اختصاص دهند - مثلاً زيرزمين را تأسيسات مسجد، طبقه همكف را به زنان و طبقه بالا را به مردان اختصاص دهند، به نظر حضرت عالي چه حكمي دارد؟

ج. اگر زمين آن وقف مسجد است و تماميت وقف محقق شده است، نمي توانند چنين كنند و تمام طبقات به حكم مسجد است و در غير اين صورت، وقف هر طبقه و هر قسمت براي امري مانعي ندارد و يا اين كه اصلاً وقف شرعي نباشد و به عنوان نمازخانه باشد.

ضميمه نمودن قبرستان به مسجد

1713. در روستايي براي بزرگ نمودن مسجد از جهت طول و عرض، بايد از زميني كه براي قبرستان جلوي مسجد است استفاده شود. در اين زمين افرادي كمتر از سي يا چهل سال است كه دفن شده اند، تكليف چيست؟

ضمناً اين زمين حدود صد سال پيش توسط شخصي وقف شده است، اما عنوان آن را كسي نمي داند.

ج. اگر به گونه اي استفاده كنند كه نبش قبر نشود، حكم مسجد را ندارد ولي مصلّي ( نمازخانه) مي شود.

دو نام از طرف واقف زمين و سازنده براي يك مسجد

1714. واقفي زميني را براي مسجد وقف كرده است، به اين شرط كه به فلان نام باشد، سازنده مسجد مي خواهد آن را به نام ديگري بسازد. تكليف چيست؟

ج. آن مسجد را به نام هر دو بسازند، زيرا قيودي كه در ابتداي وقف بوده بايد مراعات شود.

زمين اهدايي شهرداري جهت مسجد

1715. شهرداري قطعه زميني را براي احداث مسجدي به اهالي محل اهدا نموده، مشروط بر اينكه در مدت قرارداد مردم نسبت به شروع احداث مسجد اقدام نمايند.

كلنگ مسجد توسط امام جمعه زده شد، ولي به علّت رسيدن زمستان، به همان صورت باقي مانده است.

آيا با اين عمل زمين مذكور مسجد محسوب مي شود و آيا شهرداري مي تواند لغو قرارداد نمايد؟

ج. تا وقتي كه نماز نخوانده اند، مسجد محسوب نمي شود.

خراب شدن منزل موقوفه امام جماعت مسجد

1716. خانه اي وقف امام جماعت مسجد بوده و به مرور زمان خراب شده است و آن را براي توسعه مسجد، داخل مسجد كرده اند، حكم شرعي در اين خصوص چيست؟

ج. تا ممكن است بايد به حالت اوليه اش برگردانند و در صورت تعذّر، اگر از موارد جواز فروش وقف باشد، آن را بفروشند و مشتري اگر خواست آن را وقف مسجد كند.

عقب نشيني مسجد

1717. مسجدي را تعمير و توسعه داده ايم، ولي طبق طرح هادي، از طرف شرق و شمال مسجد ملزم به عقب نشيني شديم. با عنايت به اينكه هر دو طرف عقب نشيني شده، راه عمومي بوده و نياز مبرم به تعريض و توسعه جهت عبور و مرور مردم و ماشين ها دارد، خواهشمند است نظرتان را در رابطه با اين عقب نشيني بفرماييد.

ج. نمي توانند عقب نشيني بكنند و تا ممكن است تعميري نكنند تا مستمسكي براي عقب نشيني نشود و اگر خراب كرده ايد، مقدار عقب نشيني را ديوار بكشيد و محصور كنيد تا عقب نشيني مستند به شما نباشد و اللَّه العالم.

ضميمه كردن خانه ي بهايي و كوچه به مسجد

1718. براي توسعه مسجد جامع، خانه هاي اطراف آن را خريداري و به مسجد ملحق كرديم كه يكي از آنها خانه يك بهايي بود و بين مسجد قديم و يكي از خانه ها كوچه اي به عرض 5 / 1 متر واقع شده بود كه با رضايت اهالي، آن كوچه هم به مسجد ملحق شد.

با توجه به اين كه كوچه هاي اطراف مسجد را گسترش داده ايم، به طوري كه مشكلي براي رفت و آمد مردم وجود ندارد، ولي بعد از ساخت، عدّه اي به دو جهت در مسجد شبهه دارند.

1) چون بخشي از اين مسجد قبلاً خانه بهايي بوده است.

2) كوچه عمومي به آن ملحق شده است؛ لطفاً حكم شرعي را در اين باره

بيان فرماييد.

ج. ساختمان فوق مسجد است به استثناي كوچه اي كه ملحق به مسجد شده كه آن مقدار بدون اين كه از محل عبور بودن خارج شود مي تواند مصلّي باشد و نماز در آن قسمت جايز است و آنچه از بهايي الاصل به مسجد ملحق شده مسجد

است.

بله، اگر او اوّل مسلمان بوده و بعد بهايي شده است رضايت ورثه ي مسلمان او جلب شود.

بي استفاده ماندن مسجد جامع و عدم خروج آن از جامعيّت

1719. مسجد قديمي روستا سابقاً مسجد جامع بوده ولي بعداً ديگر نماز جماعت و مراسم مذهبي در مساجد جديد برگزار مي شود و آن مسجد رو به تخريب است؛ آيا همچنان مسجد جامع باقي است.

ج. مسجد جامع از جامعيّت خارج نمي شود.

قرار دادن راه عبور در مسجد

1720. در يك طرف مسجد راهيست كه دو طرف آن باز و محل عبور و مرور است.

عده اي مي خواهند طرف ديگر اين راه را با خود اين راه براي توسعه، داخل مسجد كنند، آيا جايز است؟

ج. چون اين راه عبور است و تمام عابرين در آن حق دارند، جايز نيست آن را مسجد كنند و اگر خواستند آن را مصلي ( نمازخانه) كنند، بنا بر احوط بايد راهي براي عبور - حتي در موقع نماز - بگذارند؛ مانند اينكه در طبقه ي بالاي آن مصلي بسازند و زير آن، مسير عبور و مرور مردم باشد.

جاهايي كه جزو مسجد است

1721. غير از اصل مسجد، چه قسمت هايي از مسجد جزو مسجد است؟

ج. پشت بام و سرداب و محراب بنا بر اظهر جزو مسجد است، مگر اين كه علم به خروج آنها از مسجد حاصل شود.

ساختن دستشويي در زمين مسجد

1722. شخصي كه از دنيا رفته است، در زمان حيات خود زميني را به طور مطلق و بدون قيد براي مسجد هديه كرده است.

آيا در اين زمين مي شود دستشويي ساخت؟

ج. اگر زمين را داده كه مسجد بسازند و قيدي نياورده است، مي توانند به همان صورت كه متعارف ساختمان مسجد است عمل كنند و اگر متعارف است كه در محلّي از آن دستشويي درست كنند، مي توانند درست كنند، مگر در صورتي كه معلوم باشد منظور دهنده ي زمين فقط مسجد بوده است و همچنين اگر متعارف نيست در محلي از آن دستشويي بسازند، نمي توانند دستشويي درست كنند و اللَّه العالم.

مصادره ي زمين و اختصاص آن به مسجد

1723. هيأت هفت نفره ي واگذاري اراضي، زمين اين جانب را بدون اطلاع و رضايت من به ديگري واگذار كرده و در عوض آن، زمين ديگري را از آنان دريافت داشته و به ساخت مسجد اختصاص داده است.

آيا نماز خواندن در آن مسجد صحيح است؟

ج. با احراز رضايت مالك، نماز صحيح است.

اجاره ي زمين وقفي و ساختن مسجد

1724. آيا جايز است زمين وقفي را اجاره كنند و مسجد بسازند؟

ج. مسجد نمي شود و در مواردي كه اجاره دادن جايز است، مُصلّي ( نمازخانه) مي شود نه مسجد.

زمين هاي موقوفه حضرت رضا عليه السّلام و حضرت معصومه عليها السّلام

1725. مقدار زيادي از زمين هاي مشهد، قم و … موقوفه امام رضا عليه السّلام و حضرت معصومه عليها السّلام است، ساخت مسجد در چنين زمين هايي چه حكمي دارد؟

ج. ساخت مسجد در زمين موقوفه جايز و صحيح نيست و مصلّي مانعي ندارد.

قرار دادن آبدارخانه و كفش كن جزو مسجد

1726. مسجدي كه به علّت كثرت جمعيّت، نياز به توسعه دارد و در كنار آن زمينِ دست نخورده است؛ آيا مي توان آبدارخانه و كفش كن مسجد را در آن زمين ساخت؟

و بر فرض جواز آيا احكام مسجد را دارد؟

ج. با فرض عدم وقف آن زمين بر جهت خاصّه و صلاحديد متولّي مانعي ندارد و احوط اينست كه براي جزو مسجد شدن آنها صيغه وقف مسجد بخوانند.

نمازخانه و مسجد در ادارات و پارك ها

1727. در ادارات و يا بعضي از مكان ها مثل پارك، مكاني را به عنوان نمازخانه قرار مي دهند و بعد از مدّتي كساني كه به آنجا رفت و آمد مي كنند به آن، مسجد مي گويند، با وجود اين كه ممكن است بعدها آن مكان به چيز ديگري تبديل شود. آيا آن مكان حكم مسجد را دارد و احكام مسجد درباره ي آن جاري مي شود؟

ج. اگر به عنوان مسجديّت وقف نشده باشد، مسجد نيست.

ضميمه ي اتاق هاي مسجد به حياط

1728. اتاق هايي در حياط مسجد بدون استفاده مانده و در حال تخريب است.

تبديل آنها به حياط مسجد چه حكمي دارد؟

ج. اگر ممكن است اتاق هاي مذكور را تجديد بنا نمايند تا در جهت خاصّي كه در وقف تعيين شده به كار رود و تبديل به حياط ننمايند و اگر ممكن نيست، با مراعات آنچه كه مناسب تر است و صلاحيّت بيشتر دارد، مانع ندارد.

تبديل ايوان مسجد به وضوخانه

1729. هنگام تعمير مسجدي قديمي دو ايوان كه قبلاً در ديوار مسجد واقع بوده و در آنها نماز خوانده نمي شده را تبديل به دو وضوخانه مورد نياز كرده اند كه ساخته شده و فقط جهت وضو گرفتن از آن استفاده مي شود و محل ديگري براي وضوخانه نيست. آيا اين كار صحيح بوده است؟

ج. اگر جزو مسجد بوده و مسجد به حساب مي آمده است، بايد برگردانده شود.

انتقال آبدارخانه و تصرّف در مسجد

1730. آيا انتقال آبدارخانه ي مسجد به جاي ديگر، در صورتي كه مستلزم آن باشد كه يك متر از صحن مسجد به جاي آبدارخانه جايگزين گردد، جايز است؟

ج. انتقال آبدارخانه كه مستلزم تغيير وقف در غير جهت وقف است، مجاز نيست.

تخريب مسجد براي خيابان

1731. آيا تخريب قسمتي از مسجد يا تمام آن، جهت تعريض خيابان جايز است؟

ج. جايز نيست.

عقب نشيني مسجد

1732. آيا عقب نشيني، هنگام تجديد بناي مسجد، طبق قوانين شهرداري به نحوي كه چند متر از مسجد داخل خيابان واقع شود جايز است؟

ج. جايز نيست.

تبديل مسجد به پايگاه بسيج

1733. دو باب حجره براي ضروريات و دفتر مسجد ساخته اند، آيا تبديل آن به پايگاه بسيج و مانند آن، جايز است؟

ج. جايز نيست.

صندوق قرض الحسنه در محوطه ي مسجد

1734. در محوطه ي مسجد، دو باب دكان جهت انجام كارهاي صندوق قرض الحسنه عام المنفعه با موافقت هيأت امناي مسجد احداث شده است و بابت آن سالانه مبلغي به مسجد اجاره پرداخت مي شود. آيا ادامه ي كار اين صندوق در مكان فعلي جايز است؟

ج. اگر محوطه ي مسجد وقف حياط مسجد يا مثل آن است، تغيير آن به دكان جايز نيست و بايد به حال اوّل برگردد و چنان چه از اراضي مسجد است كه بايد عوايد آن صرف مسجد شود، ساختن دكّان در آن و اجاره ي آن و صرف عوايد در مسجد با نظر متولّي شرعي و با نبودن شخص خاص به عنوان متولّي، با نظر حاكم شرع، اشكال ندارد.

تخريب مغازه ي مسجد

1735. درب ورودي مسجدي بين دو مغازه ي متَعَلُّق به مسجد قرار گرفته است، به طوري كه از طرف خيابان، ظاهر مسجد را به شكل تجارت خانه درآورده است، برداشتن آن دو مغازه چه حكمي دارد؟

ج. از مغازه ي متَعَلُّق به مسجد، بايد استفاده ي مغازه شود و نبايد از بين ببرند.

خارج كردن خاك از مسجد

1736. اگر كسي اندكي از خاك مسجدي را از آنجا خارج كرده باشد و آن خاك مفقود شده باشد، وظيفه ي او چيست؟

ج. اگر مقدار كميست كه به نظر عقلا موجب ضمان نيست، در فرض سؤال وظيفه اي ندارد.

تبديل فرش هاي مسجد

1737. فرش هاي مسجدي فرسوده شده و در صورت عدم تعويض از بين مي رود. آيا جايز است آنها را فروخته و به أحسن تبديل كنيم؟

ج. جايز است.

انتقال وسايل مسجدي به مسجد ديگر

1738. مسجديست قديمي كه داراي فرش و اثاثيه ي فراوان است و در نزديكي آن مسجد جديدي ساخته شده كه جمعيّت زيادي به آنجا مي روند و وسايل مسجد قديم در معرض تلف و احياناً سرقت است.

آيا مي توان آن وسايل را به مسجد جديد نقل داد؟

ج. اگر در مسجد قديم قابل استفاده نباشد، انتقال عين آن وسايل يا بدل آنها، اشكال ندارد.

تبديل ظروف وقفي مسجد

1739. آيا مي توان ظروف وقفي مسجد را - كه قديمي شده و مورد استفاده نيست - فروخت و به ظروف بهتري تبديل كرد؟

ج. جايز است.

فروش وسايل اضافه براي هزينه ي مسجد

1740. چيزهايي كه به عنوان نذر و يا كمك به مسجد داده مي شود - مانند پنكه و چراغ و …، چنان چه زايد بر احتياج باشد، آيا متولّي مي تواند وسايل اضافه را بفروشد و به ساير هزينه هاي لازم مسجد برساند؟

ج. جايز است.

گذاشتن بار در مسجد

1741. شخصي بار خود را در حياط مسجد مي گذارد و حاضر است اجرت هم بدهد. آيا جايز است؟

ج. اجرت ندارد. ولي اشغال مسجد به طوري كه مزاحمت براي نمازگزاران يا موجب هتك مسجد باشد، جايز نيست.

پختن غذا در پشت بام مسجد

1742. آيا پختن غذا در ايّام سوگواري، در پشت بام مسجد جايز است؟

ج. اگر به جايي ضرر نزند و موجب نجس شدن مسجد هم نشود و مزاحم نمازگزاران نشود، مانع ندارد.

آذين بستن مسجد

1743. آيا آذين بستن داخل مسجد براي جشن ائمّه اي اطهار جايز است؟

ج. در صورت عدم مزاحمت با نمازگزاران، اشكال ندارد.

كف زدن در مسجد

1744. آيا در مراسمي كه در اعياد و ولادت ائمّه عليهم السّلام در مسجد برگزار مي شود، كف زدن جايز است؟

ج. اگر به حد لهو برسد و هتك مكان يا معصوم باشد، جايز نيست.

عروسي در مسجد

1745. آيا در مسجد مي توان مجلس عروسي گرفت؟

ج. بايد در مسجد از كارهايي كه با احترام مسجد منافات دارد و يا مزاحم نمازگزاران است و يا در غير جهت وقف است، اجتناب شود.

استفاده از برق و امكانات مسجد زودتر از وقت

1746. گاهي مأمومين نماز جماعت جهت اقامه ي نماز زودتر از وقت شرعي در مسجد حاضر مي شوند و در اين بين از امكانات مسجد مثل برق و … استفاده مي كنند.

حكم آنها چيست؟

ج. در حد متعارف اشكال ندارد.

برداشتن حايل بين زنان و مردان

1747. در مساجد غالباً حايلي مثل پرده بين زنان و مردان وجود دارد. با توجّه به اين كه در مسجد الحرام چنين حايلي وجود ندارد، آيا مي شود در مساجد ديگر هم اين حايل را برداشت؟

ج. نماز خواندن بدون حايل در صورت تقدّم يا تساوي زن با مرد بنا بر اظهر، مكروه است، ولي براي امور غير از نماز چون غالباً موجب ارتباط و اختلاط بين آنها مي شود، از اين كار احتراز شود، احتياطاً.

دوران بين تطهير مسجد و غسل جنابت

1748. شخصي محتلم است و نمي تواند داخل مسجد توقّف نمايد و از طرفي تطهير مسجد واجب است و شخص ديگري هم نيست كه آن را تطهير كند، وظيفه اش چيست؟

ج. وجوب تطهير مسجد فوريّت عرفيّه دارد، لذا پس از غسل كردن مسجد را تطهير كند و اگر امكان دارد، در حال عبور تطهير كند.

ورود اهل كتاب به مسجد

1749. ورود اهل كتاب به مساجد براي شركت در مجالس ترحيم آشنايان، جايز است يا بايد از ورود آنها جلوگيري شود؟

ج. نبايد وارد مساجد مسلمين شوند.

برگزاري مراسم غير مسلمان در مسجد

1750. آيا برگزاري مراسم درگذشت افراد غير مسلمان در مسجد شرعاً جايز است؟

ج. جايز نيست.

مسجدي كه حقوق كارگران آن پرداخت نشده

1751. مسجدي جهت توسعه و بازسازي، بابت پرداخت مصالح، مزد كارگر و بنّا مديون است و طلب كاران از اين بابت ناراضي هستند؛ با توجه به درآمد مسجد از طريق چندين مغازه ي موقوفه و مراسم مذهبي و خود داري متولّي از پرداخت بدهي مسجد، اقامه ي نماز جماعت و انجام مراسم مذهبي در مسجد فوق چه حكمي خواهد داشت؟

ج. بدهي مسجد ربطي به نماز در آن ندارد و جماعت و نماز در آن صحيح است و لازم است كساني كه متصدّي هستند نسبت به بدهي مسجد رسيدگي و اقدام داشته باشند.

غيبت در مسجد

1752. اگر كساني در مسجد غيبت مي كنند به طوري كه انسان در هر موضع بنشيند با غيبت مواجه مي شود و امر به معروف هم تأثير ندارد آيا رفتن به مسجد جايز مي باشد؟

ج. به غيبت گوش ندهيد و مي توانيد به مسجد برويد.

ساختن مسجد با بودجه هاي دولتي

1753. در يكي از مناطق مسكوني، مسجدي با هزينه سازمان آب و برق بنا گرديده است و تمامي بودجه شامل: بنّا، سيستم هاي صوتي، امكانات اوليه، فرش، موكت، يخچال، اجاق گاز و … و همچنين مراسم مولودي و سوگواري ائمه عليهم السّلام و مراسم مربوط به ماه مبارك رمضان از هزينه آن سازمان تأمين مي گردد. حكم شرعي اين گونه هزينه ها را از بودجه سازماني اعلام فرماييد تا مشكل مسلمين نمازگزار در اين مسجد و مساجد مشابه حل شود.

ج. اگر از محل درآمد حلال و با اذن من له الاذن (صاحب اجازه) بوده است، اشكال ندارد.

كراهت نگهداري نقّاشي و تصوير و عكس در مسجد

1754. حكم نقّاشي، تصوير و عكس در مسجد را بيان نماييد.

ج. نقاشي و تصوير در مسجد مكروه است و عكس هم گرچه صورت سازي و مجسّمه سازي نيست، بلكه نگاه داشتن صورت در جايي است، ولي تصوير بر «عكس» هم صدق مي كند، پس ملحق نمودن آن به نقش و تصوير در كراهت، مبني بر احتياط است.

برداشتن پرده

1755. از قديم در مساجد حايلي - مثل پرده - بين زنان و مردان بوده است.

اكنون عدّه اي مي گويند پرده و ديوار بين زنان و مردان در حال نماز خواندن و موعظه كردن لزوم ندارد. نظر مبارك را در اين باره مرقوم فرماييد.

ج. آنچه كه به پوشش زنان از مردان نزديك تر باشد، بافضيلت تر بوده و موافق احتياط است.

تصرّف در حريم مسجد

1756. زميني در كنار مسجد بوده كه آن را براي مسجد وقف كرده اند، متولّي مسجد صلاح ديده آن زمين را جهت رفت و آمد به وضوخانه، به كوچه تبديل كند.

همسايه مسجد از امين مسجد تقاضا مي كند از خانه اش دري به اين كوچه باز كند.

آيا امين مي تواند اجازه دهد؟ اگر همسايه دري باز كرده باشد، چه حكمي دارد؟

ج. امين مذكور حق اين اجازه را ندارد و همسايه هم بايد اين درب را مسدود كند.

الحاق و توسعه مسجد

1757. مسجد جامع داراي يك شبستان قديميست كه فرسوده و غير قابل استفاده است و به تشخيص معماران بايد تخريب شود و مسجدي هم در كنار مسجد جامع است كه مي خواهيم آن را به اين مسجد ملحق كنيم و زمين هاي زيادي نيز اطراف مسجد توسط افراد خيّر خريداري شده تا براي توسعه مسجد از آن استفاده گردد.

حال سه مسأله مطرح است:

1) نياز به وضوخانه (محل وضو نه توالت) داريم كه مهندسين، ساخت آن را در زيرزمين مناسب مي دانند. آيا مي توان آن را در مسجد قديمي احداث نمود؟

2) آيا مي توان براي توسعه مسجد، شبستان قديمي و مسجد مخروبه را - كه بنايي ندارد - جزو صحن قرار داد؟ با توجه به اين كه قصد داريم روي صحن هم سقفي بنا كنيم، تا در زمستان هم براي نمازگزاران قابل استفاده باشد.

3) آيا مي توان وضوخانه را در زمين هاي خريداري شده احداث كرد. مخصوصاً آن كه هنوز به مسجديّت در نيامده است؟

ج. وضوخانه را بايد در آن قسمتي كه سابقاً مسجد نبوده ساخت و نيازمندي هاي ذكر شده پيش از صيغه وقفيّت جايز است و مسجد هم نبايد حياط مسجد شود.

مسجد در زمين وقفي

1758. زمين مسجدي وقف بر امامزاده ايست كه در جنب آن قرار دارد، آيا مسجد بايد اجاره بپردازد؟

ج. در زمين وقفي نمي شود مسجد بنا كرد و اگر به صورت مصلّي باشد، مانعي ندارد.

دفن واقف در مسجد

1759. شخصي زميني را كه در كنار مسجد محل بود، وقف آن مسجد نمود به شرط آن كه او را بعد از فوت در همان مسجد كه از زمين واقف ساخته شده دفن نمايند.

عدّه اي از اهالي اين شرط را پذيرفته اند و مسجد محل با اين زمين يكي شده است و ساختمان سازي به پايان رسيده است.

واقف مي گويد محل دفن او را در مسجد مشخص نمايند و عدم رضايت خود را در صورت عدم تعيين اعلام نموده است.

آيا مي توان او را در آنجا دفن نمود؟

ج. در صورت عدم مزاحمت مقبره با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد (چنان چه مثلاً جسد را در صندوق يا مقبره ي سيماني دفن نمايند)، مانعي ندارد در مسجد دفن شود.

اشياي مختلفي كه به مسجد داده مي شود

1760. اشيايي كه به مسجد داده مي شود، ممكن است گاهي با عنوان وقف و گاهي با عنوان تمليك باشد، آيا احكام شرعي هر كدام از اين دو مورد مختلف است؟

لطفاً فرق آنها را مرقوم فرماييد.

ج. هر چه وقف باشد، بايد در جهت وقف مصرف شود و آنچه غير از وقف است، در غير آن، در امور مربوط به مسجد مصرف مي شود، مگر جهت خاصي را قيد كرده باشد.

استفاده ي شخصي از فرش مسجد و حسينيّه

1761. آيا فرش مسجد يا حسينيّه را كه وقف خاص است، مي توان در مجالس شخصي، يا خارج از آنها استفاده كرد؟

ج. خير، نمي توان.

تزيين فراوان مسجد

1762. آيا تزيين بيش از حد مساجد، جايز است؟

ج. تزيين آنها به طلا احتياطاً جايز نيست و هم چنين تزيين آن با تصوير و نقش، به خصوص با تصاوير جانداران.

تعمير مسجد مخروبه

1763. در روستاي مجاور ما كه مردم آن مهاجرت كرده اند، مسجدي وجود دارد كه مخروبه شده است، آيا تعمير و بازسازي آن لازم است؟

ج. ساختن مسجد و تعمير مسجدي كه نزديك به خرابي مي باشد، مستحب است.

نجاست فرش مسجد

1764. اگر رويه ي كفش نجس شود، آن را واكس بزنيم و پايِ تر روي كفش گذاشته و وارد مسجد شويم، آيا فرش مسجد نجس مي شود؟

ج. احتياطاً آن فرش را تطهير كنيد.

ورود حائض و جُنُب به حياط مسجد

1765. آيا كساني كه عذر شرعي دارند، مي توانند وارد حياط مسجد و يا حرم امامان و امام زادگان شوند؟

ج. ورود به حرم امامان جايز نيست، بنا بر احوط، ورود به حياط مسجد اشكال ندارد.

صرف پول مسجد در امور شخصي

1766. مقداري از پول هيأت و مسجد نزد من است، آيا مي توانم فعلاً اينها را خودم مصرف نمايم و هر وقت هيأت احتياج پيدا كرد بپردازم؟

ج. خير، نمي توانيد.

انتقال كتب وقفي مسجد

1767. آيا كتاب هايي كه وقف مسجد شده و مورد استفاده نيست را مي توان به كتابخانه ديگري منتقل نمود؟

ج. مثل ساير موقوفات، متَعَلُّق به مسجد است.

ضرر رساندن سهوي به مسجد

1768. هرگاه انسان سهواً ضرري به مسجد برساند، آيا ضامن است؟

(مثلاً ناخواسته پا روي مهر مسجد گذاشته و آن را شكسته است)

ج. بله، ضامن است.

مسجد به جاي حمام مخروبه

1769. مسجدي در زميني بنا شده كه قبلاً حمام مخروبه بوده است، آيا نماز در آن صحيح است يا خير؟

ج. نياز به اجازه حاكم شرع دارد.

سخن دنيايي در مسجد

1770. صحبت كردن در مسجد راجع به امور دنيوي، چه حكمي دارد؟

ج. كراهت دارد.

برگزاري امتحانات در مساجد

1771. در برخي مناطق به دليل كمبود سالن، امتحانات دانش آموزان در مساجد برگزار مي شود، با توجه به اين كه اكثريت خواهران شركت كننده بالغ بوده و قطعاً عده اي از آنان در عادت ماهانه به سر مي برند و از طرفي مجبور به شركت در همان جلسه امتحان هستند و عدم شركت آنها موجب از بين رفتن زحمات يك ساله آنها خواهد شد، لطفاً بفرماييد آيا مشخص كردن مسجد براي برگزاري امتحانات خواهران جايز است؟

و در صورت برگزاري امتحان در مسجد، خواهراني كه در حال عادت ماهانه اند، مي توانند شركت كنند؟

ج. اصل آن برگزاري جايز است و شركت خواهران در حالت مذكور، حرام است.

اجناس اضافه آمده در مسجد

1772. برخي از اجناس هم چون چاي، قند يا … كه در مجالس مسجد اضافه مي آيد و در طولاني مدّت فاسد مي شود، آيا مي توان آنها را فروخت و خرج مسجد نمود، يا مي توان مقداري از آن را به صورت قرض مصرف نمود و در صورت نياز به همان مقدار پس داد؟

ج. آن چه متَعَلُّق به مسجد است، بايد تحت نظر متولّي شرعي مسجد انجام گيرد و هر چه مالك معيّن دارد، بايد به او مراجعه شود.

جا گرفتن در مساجد

1773. در برخي مساجد به علت شلوغي بايد زودتر جا گرفت، اگر كسي براي خود قبل از نماز جايي بگيرد و جهت وضو يا كار ديگر برود و فرد ديگري جاي او را بگيرد، نماز خواندن فرد دوم چه حكمي دارد؟

آيا فقط حرام مرتكب شده يا نماز او هم باطل است؟

و در صورت جلب رضايت فرد اوّل پس از نماز، نماز او چه حكمي خواهد داشت؟

ج. اگر رحلي در آنجا گذاشته است، اولويت به آنجا پيدا كرده و ديگري كه جاي او را بگيرد، كار حرام مرتكب شده است، گرچه نمازش باطل نيست.

1774. آيا كسي مي تواند هنگام نماز ظهر و عصر، براي نماز مغرب و عشا براي خود جايي را در مسجد مشخص كند؟ و كسي كه جايي را مشخص مي كند تا چه وقتي نسبت به آنجا حق دارد؟

آيا پس از شروع نماز جماعت نيز حق او باقي است؟

ج. مي تواند اين طور جا بگيرد، ولي پس از شروع و انعقاد جماعت حق او زايل مي شود و فرد ديگري مي تواند در آنجا نماز بخواند.

1775. در برخي مساجد بزرگ ترها و پيرمردها و پيرزن ها در صف اوّل يا جاهاي خاص مسجد

معمولاً جايي اختصاصي براي خود داشته و اين امري پذيرفته شده تلقي مي گردد و گاهي اگر جواني در آنجا بنشيند، او را جابه جا مي نمايند، آيا نماز اين دسته از افراد اشكالي ندارد؟

ج. اگر جاي كسي را نگيرند، اشكال ندارد.

مشروعيّت مجالس ترحيم در مسجد

1776. آيا برگزاري مجالس ترحيم در مساجد مشروع است؟

و آيا اگر اين مجالس مزاحمتي براي تعقيبات و عبادت نمازگزاران داشته باشد، چه حكمي دارد؟

ج. مشروع است، در صورتي كه مزاحمت با نمازگزاران نداشته باشد.

پول گرفتن هيأت امنا جهت مجالس ترحيم

1777. آيا هيأت امنا مي توانند در ازاي برگزاري مجالس ترحيم در مسجد، مبلغي از صاحبان عزا دريافت و خرج آب و برق مسجد نمايند؟

ج. اگر با اجازه متولي باشد، مانعي ندارد.

عدم آرامش همسايگان مسجد

1778. اگر همسايگان مسجد از سر و صدا و پارك وسايل نقليه و رفت و آمد نمازگزاران مسجد ناراحت باشند، تكليف آنان چيست؟

ج. اذيت و آزار مؤمنين همسايه، حرام است.

تعريف مسجد جامع

1779. تعريف مسجد جامع چيست؟

ج. مسجديست كه در اوقات نماز معمولاً غالب اهالي شهر به آنجا مي آيند، هر چند كه از آن محل هم نباشند.

انتقال لوله فاضلاب مسجد از زير مسجد

1780. آيا انتقال آب فاضلاب مسجد به وسيله لوله پوليكا از زير مسجد، در صورت ضرورت جايز است؟

ج. اشكال ندارد، با فرض عدم صدق تنجيس باطن مسجد.

بلندگوهاي مسجد

1781. استفاده از بلندگوهاي مساجد كه صدا در خارج از مسجد پخش مي كنند، تا چه وقت جايز است؟

آيا پخش مراسم سخنراني و عزاداري جايز است؟

ج. اگر سبب اذيت همسايگان شود، جايز نيست.

نحوه ايستادن زن و مرد در مسجد

1782.

گفته شده اگر زن و مرد بدون حايل و پرده در كنار هم بايستند و نماز بخوانند، كراهت دارد مگر با رعايت فاصله ده زراع كه حدود پنج متر مي شود؛ در صورتي كه نماز جماعت باشد، آيا رعايت اتصال صفوف در جماعت با اين فاصله جايز است؟

ج. خير، بايد به نحو مذكور در مسأله ي 1155 رساله باشد و در اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست.

شعر خواندن در مسجد

1783. با توجه به كراهت خواندن شعر در مساجد، لطفاً حكم اشعاري كه در مدح يا مرثيه اهل بيت و يا موعظه و مناجات با خداوند است را بفرماييد؟

ج. خواندن اشعار با موضوعات ذكر شده اشكال ندارد.

ورود اطفال به مسجد

1784. بدون شك، آشنايي اطفال با مكان ها و مجامع مذهبي از كودكي امري پسنديده است، آيا اين مطلب با توجه به حكم استحبابي كه براي جلوگيري از ورود اطفال غير مميّز به مسجد مي شود چگونه قابل جمع است و در صورتي كه جلوگيري و ممانعت از ورود آنها موجب تنفّر و انزجار آنان از چنين مكان هاي مباركي مي شود، آيا بازهم جلوگيري مستحب است؟

و آيا ورود حسنين عليهما السّلام به مسجد و عدم ممانعت پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از ورود آنان مي تواند دليل بر مطلوبيت ورود اطفال و كودكان به مسجد باشد؟

ج. اگر از اطفال غير مميّز مواظبت شود - كه مراعات آداب مسجد را بكنند - ورود آنها مانعي ندارد.

فضا و زير زمين مسجد

1785. در گوشه مدرسه اي، مسجدي قديمي قرار داشته كه فعلاً در آنجا چند طبقه ساختمان ساخته شده است و طبقه هم كف به عنوان مسجد استفاده مي شود، آيا طبقه بالا و زيرين - كه در محل مسجد ساخته شده است - نيز حكم مسجد را دارد؟

ج. بلي، يعني اگر در ابتداي وقف و ساخت مسجد آن طبقات را خارج از مسجد قرار ندادند، حكم مسجد را دارند.

پشت ديوار مسجد

1786. آيا پشت ديوار مسجد به طرف بيرون نيز حكم مسجد را دارد و نجس كردن و تصرّف در آن حرام است؟

ج. احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند و اگر نجس شود، نجاستش را برطرف نمايند؛ مگر آن كه واقف آن را جزو مسجد قرار نداده باشد.

مسجدي كه در طرح خيابان قرار گرفته است

1787. مسجدي كه در اثر تعريض خيابان در وسط خيابان قرار گرفته است و فعلاً تبديل به محل رفت و آمد شده، آيا هنوز احكام مسجد در آن جاريست و نجس كردن يا توقف جنب و حايض در آن قسمت از زمين حرام است؟

ج. بله، تمام احكام مسجد در مورد آن جاري است.

قرار دادن عَلَم در مسجد

1788. عَلَم هاي عزاداري داراي مجسمه هايي از حيوانات است، آيا قرار دادن عَلَم در مسجد اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد.

پول آب و برق و گاز مسجد

1789. طبق مقررات، اماكن عمومي - مانند مسجد - نيز بايد پول مربوط به آب و برق را بپردازند و چون مساجدي كه موقوفه ندارند، معمولاً با مشكل پرداخت قبض آب و برق و گاز مواجه هستند، حكم كساني كه از آب و برق و گاز مسجد، جهت نماز و عبادت استفاده مي كنند چيست؟

و آيا هر يك از آنها بايد به ميزان مصرف خود به مسجد كمك كنند؟

ج. اگر فردي نباشد كه تبرّعاً چنين هزينه هايي را پرداخت كند، استفاده كنندگان از اين مكان بايد بدهند.

مصرف سهم امام در ساخت مسجد

1790. آيا مي توان سهم امام را در ساخت مسجد و حسينيّه هزينه كرد؟

ج. بايد با اجازه ي مرجع تقليد باشد.

استفاده از امكانات مسجد

1791. آيا استفاده ي همسايگان مسجد از آب و برق مسجد و يا استفاده نمازگزاران از برق مسجد جهت ضبط، شارژ موبايل، شارژ دوربين فيلم برداري و عكاسي و يا نمايش فيلم جهت امور فرهنگي جايز است؟

ج. هر چه بر خلاف جهت مقصوده ي در متَعَلُّقات وقف است، جايز نيست.

استفاده از مهر مسجد در حياط مسجد و كوچه

1792. در برخي از مساجد به علت ازدحام جمعيَّت، صف هاي جماعت در حياط و حتي كوچه مسجد كشيده مي شود، آيا استفاده از مهرهاي داخل مسجد در حياط و كوچه، براي خواندن نماز اشكال دارد؟

ج. ظاهراً اشكال ندارد.

نماز جماعت در مسجد پنج طبقه

1793. مسجدي كوچك به علت ازدحام جمعيَّت تبديل به پنج طبقه شده كه هر يك از طبقات اتصال خود را از طبقه زيرين مي گيرند، آيا نماز جماعت در طبقات فوقاني كه ارتفاع فوق العاده زيادي با سطح مسجد دارد، جايز است؟

ج. بله، جايز است.

تبديل مساجد قديمي به آثار ميراث فرهنگي

1794. در بسياري از شهرها سازمان ميراث فرهنگي مساجد قديمي و تاريخي آن شهر را به عنوان آثار ميراث فرهنگي معرفي و برخي از محراب ها و يا قسمت هاي تاريخي آن را محصور و در معرض نمايش قرار داده است، با توجه به اين مطلب؛

1) آيا عمل سازمان مزبور جهت حفظ آثار تاريخي مساجد كه منجر به محصور كردن برخي از قسمت هاي مسجد مي شود، جايز است؟

ج. راه حفظ كردن اين بناها، منحصر در محصور كردن نيست.

2) آيا سازمان مزبور اجازه دارد كه براي ديدن جهانگردان و ديدار كنندگان وجهي دريافت نمايد؟

ج. با صلاحديد متولّي شرعي، در محدوده اي كه مزاحمت با جهت وقف ندارد، مانعي نيست.

3) در بين ديدار كنندگان از چنين مساجدي جهانگردان خارجي، كفار و اهل كتاب وجود دارند، آيا اجازه ورود به آنان در مسجد به جهت آشنا شدن با فرهنگ ايراني و اسلامي جايز است؟

ج. جايز نيست.

4) در برخي از اين مساجد حجره هايي جهت تحصيل طلاب علوم ديني قرار داشته كه به دنبال تصرّف سازمان ميراث فرهنگي فعلاً به صورت متروكه درآمده است، آيا عمل مزبور جايز است؟

ج. ممانعت از استفاده ي از موقوفه در جهت وقف جايز نيست.

استفاده از آشپزخانه مسجد براي مصارف بيرون از مسجد

1795. مسجدي كه داراي آشپزخانه وسيع و مجهز است - كه قابليت استفاده فراواني دارد - آيا پخت و پخش غذا در آن، جهت مراسم عزاداري حسينيّه و يا مجالس خانگي چه حكمي دارد؟

و آيا پختن غذا و دريافت اجرت و اجاره و هزينه كردن درآمد آن، جهت مصارف مسجد، جايز است؟

ج. با اجازه ي متولّي مسجد جايز است.

حدود اختيارات هيأت امنا، واقف، متولّي و امام جماعت

1796. لطفاً حدود اختيارات هيأت امنا، واقف، متولّي و امام جماعت مسجد را مشخص فرماييد تا از تداخل امور و اختلاف در مسائل جلوگيري شود.

ج. تصرّفات مشروعه در مسجد بايد فقط تحت نظر متولّي شرعي مسجد باشد.

ساخت گنبد و مناره

1797. ساخت گنبد و مناره جهت مسجد، آيا مطلوب است يا جزو امور زايد و تزييناتي به شمار مي رود؟

ج. مستحب است مسجد داراي سقف نباشد، بلكه مكروه است تظليل (سايهبان) به غير عريش كه از بوريا ساخته مي شود و اقرب زوال كراهت به سبب ضرورت و مرجّحات ديگر است

و مستحب است مناره در ديوار مسجد باشد و مكروه است بالاتر بودن مناره از سطح بالاي مسجد و اقرب ارتفاع كراهت است به سبب ضرورت و حاجت، اگر مقرون به مفسده نباشد.

خوردن غذاي سيردار و ورود به مسجد

1798. اگر كسي غذايي كه در آن سير وجود دارد بخورد، آيا ورود او به مسجد اشكال دارد؟

اگر دهان او بو ندهد چه طور؟

ج. اگر دهان وي بو بدهد، كراهت دارد.

زنگ موبايل در مسجد

1799. اخيراً با رواج موبايل بسيار اتفاق مي افتد كه نمازگزاران بدون خاموش نمودن دستگاه تلفن همراه، مشغول نماز شده و در بين نماز دستگاه شروع به زنگ زدن كرده كه معمولاً مشتمل بر موزيك است، لطفاً حكم شرعي اين مسأله و گوش دادن ديگران به موزيك موبايل را در هنگام نماز بفرماييد؟

ج. اگر صوتي باشد غير لهوي - كه از استعمال آلات معدّه حاصل نشده باشد - اشكال ندارد و بر هر تقدير، موجب بطلان نماز نيست.

عبارت هاي روي زيلوها

1800. بر روي برخي از زيلوها اسم مساجد يا عنوان حسينيّه نقش شده، مانند:

وقف حسينيّه حضرت أبوالفضل، يا وقف مسجد فاطميّه و … نماز خواندن بر روي چنين نوشته هايي چه حكمي دارد؟

آيا محو آنها تصرّف غير جايز در اموال حسينيه و مسجد نيست؟

ج. با فرض عدم هتك، نماز خواندن روي آنها اشكال ندارد و محو آنها بايد با اجازه ي متولّي باشد.

تصحيح عبارت اشتباه در كتب وقفي

1801. گاه عبارت دعا يا آيه اي در كتب وقفي مسجد يا كتابخانه، اشتباه تايپ شده است، آيا تصحيح چنين عبارت هايي تصرّف غير جايز در وقف محسوب نمي شود؟

ج. با اجازه ي متولّي جايز است.

نماز خواندن در مساجد وهابي ها

1802. در بسياري از شهرها و روستاهاي مرزي، وهابي ها اقدام به ساخت مساجد جهت اهل سنت نموده اند، با توجه به اين كه معمولاً شيعيان از داشتن مسجد در مناطق مرزي محروم هستند، نماز خواندن در مساجد آنان و شركت در مجالسي كه آنجا برپا مي شود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر سبب رونق و ترويج مذهب باطل آنها نباشد، جايز است.

كنيسه و كليسا

1803. آيا كنيسه و كليسا - كه براي عبادت اهل كتاب اختصاص داده شده است - شرعاً حكم مسجد را دارد؟

ج. خير، شرعاً حكم مسجد ندارد؛ لكن تعرّض به معابد يهوديان و مسيحيان كه در ذمّه اسلام هستند و آن معابد هم در دست خود آنها است، جايز نيست و آن اماكن مثل مساجد محترم است و جايز نيست خراب كردن آنها، مگر با شرايطي كه در مساجد هم جاري است.

ساخت مسجد و حسينيه بيش از حد نياز

1804. آيا ساخت مسجد و حسينيه بيش از حد نياز در يك شهر، روستا يا محله اسراف محسوب مي شود؟

ج. موارد آن مختلف است.

انجام امور فرهنگي در مسجد

1805. بسياري از امور راجح فرهنگي و آموزشي - از قبيل تشكيل كلاس هاي آموزشي، هنري و تفريحي تابستاني جهت جوانان و نوجوانان، نمايش فيلم، اجراي مسابقه، تئاتر و … - در گذشته رايج نبوده و لذا قطعاً در وقف نامه ها لحاظ نگرديده است، حال با توجّه به ضرورت اجراي چنين برنامه هاي فرهنگي و عدم امكان اجراي آن در مكاني غير از مسجد، آيا حضرت عالي انجام چنين فعاليت ها و برنامه هايي را در مساجد جايز مي دانيد؟

ج. بايد از كارهايي كه با احترام مسجد منافات دارد و يا مزاحم نمازگزاران است، كلاً اجتناب شود.

بازي و ورزش و فيلم در مسجد

1806. بازي كردن و يا ورزش كردن در مساجد - مثل نرمش، تنيس و يا ورزش هاي رزمي و يا نمايش فيلم به صورت زنده و يا ويديويي - چه حكمي دارد؟

ج. غرض اصلي از مسجد عبادت و اقامه ي نماز است و استفاده ي از وقف، در غير جهت وقف جايز نيست و بايد در مسجد، از كارهايي كه با احترام آن منافات دارد و يا مزاحم نمازگزاران است، اجتناب شود.

استفاده شخصي از اموال مسجد

1807. استفاده شخصي از اموال مسجد، توسط مسؤولين مسجد، چه حكمي دارد؟

اگر وجهي در قبال آن پرداخته شود يا صدقه داده شود؟

ج. جايز نيست.

قرض دادن پول متَعَلُّق به مسجد

1808. قرض دادن پولي كه متَعَلُّق به مسجد است، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

5 و 6. اذان و اقامه

گفتن اقامه بدون اذان

1809. آيا گفتن اقامه مشروط به گفتن اذان است يا مي توان آن را بدون اذان گفت؟

ج. مشروط نيست.

«أشهد أن عليّاً ولي اللَّه» در اذان

1810. آيا جمله ي «أشهد أن عليّاً ولي اللَّه» جزو اذان و اقامه است و آيا ذكر صلوات و تحيّات بر انبيا عليهم السّلام در اذان صحيح است؟

ج. بعيد نيست مستحب بودن اقرار به ولايت امير المؤمنين علي بن ابي طالب عليه السّلام در اذان، در صورتي كه به نيّت مطلوب بودن گفته شود و كامل ترين عبارتي كه اينجا گفته مي شود آن است كه اقرار به خليفه ي دين بودن يا وصي بودن امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهرين عليهم السّلام در آن باشد و ذكر صلوات، مانعي ندارد. (مسأله 758 رساله)

بلند بودن صداي اذان

1811. بلند بودن صداي اذان در صورتي كه موجب آزار همسايگان شود چگونه است؟

ج. اگر اذيّت شدن بي جهت و غير عقلاني است، مانعي ندارد و در غير اين صورت صداي آن را كم كنند.

صحبت كردن بين اذان و اقامه

1812. آيا حرف زدن با ديگران بين اجزاي اذان و اقامه جايز است؟

اگر جايز است تا چه اندازه به صحت اذان و اقامه ضرر نمي رساند؟ و اگر جايز نيست آيا بايد از سر بگيرد يا مي تواند به آن چه گفته شده اكتفا كند؟

ج. حرف زدن با ديگران در بين اجزاي اذان و اقامه جايز است، اگر چه مكروه است و اگر در حال اقامه باشد اعاده ي آن، مستحب است و اگر خيلي طول دهد كه صورت اذان و اقامه به هم بخورد، از سر بگيرد.

قرآن خواندن يا دعا در بين اذان و اقامه

1813. فاصله انداختن در بين بخش هاي اذان به وسيله ي قرآن يا دعا تا چه حد جايز است؟

ج. اگر خيلي طولاني نباشد، جايز است.

كفايت اذان و اقامه براي كسي كه نماز را قطع مي كند

1814. كسي براي نماز خود اذان و اقامه گفته است، در اوّل نماز برايش شك بين يك و دو پيش مي آيد و بعد از تفكّر، نماز را قطع مي كند.

آيا مي تواند به اذان و اقامه ي گفته شده اكتفا كند يا فاصله ايجاد شده، به صحت اذان ضرر مي رساند؟

ج. همان اذان و اقامه كافي است.

اذان و اقامه غير امام در جماعت

1815. آيا اذان و اقامه شخص ديگري غير از امام، در نماز جماعت كافي است؟

ج. اگر امام جماعت اذان و اقامه ي شخص ديگري را بشنود براي نماز كافي است، اگر چه بهتر آن است كه خودش بگويد و ثواب آن چند برابر است.

اضافه كردن شهادت به عصمت و مقام حضرت زهرا يا امامان عليهم السّلام

1816. آيا مي توان شهادت به عصمت و مقام حضرت زهرا عليها السّلام يا امامان ديگر عليهم السّلام را در اذان اضافه كرد؟

ج. آن را در ضمن صلوات يا دعاي صحيح مندرج كرده و بگويد.

شهادت ثالثه

1817.

گفتن شهادت ثالثه (عليٌّ ولي اللَّه) در اذان و اقامه و تشهّد به اميد ثواب چه طور است؟

ج. در اذان و اقامه مانعي ندارد و در تشهّد احتياط اينست كه مقصود خود را در صلوات دوّمي بياورد:

مانند «اللّهم صل علي محمّد و آله الاوصياء الائمة الاثني عشر …».

اذان ديگري غير از اذان نماز و اعلام وقت

1818. آيا به غير از اذان اعلام وقت و اذان و اقامه ي نماز، اذان ديگري نيز هست يا خير؟

ج. مستحب است اذان در گوش راست مولود (نوزاد) و اقامه در گوش چپ او و نيز مستحب است اذان گفتن در گوش سيّئ الخُلق و فرد بد اخلاق، اگر چه بداخلاقي او براي ترك خوردن گوشت تا چهل روز باشد و بهتر، اذان گفتن در گوش راست اوست و حكايت اذان هم مستحب است.

گفتن اذان و اقامه در نماز احتياط

1819. در نماز احتياط كه اذان و اقامه ندارد، اگر كسي عمداً يا اشتباهي آنها را بگويد، نماز او چه حكمي دارد؟

ج. سهواً اشكال ندارد، به خلاف عمد.

استقبال در اذان و اقامه

1820. معني «استقبال در اذان و اقامه» چيست؟

آيا «استقبال» در اذان و اقامه شرط است يا خير؟

ج. استقبال يعني رو به قبله بودن و در اذان و اقامه مستحب است.

اشتباه مؤذن در گفتن اذان پيش از دخول وقت

1821. اگر مؤذّني، به اشتباه، قبل از وقت اذان بگويد و سپس به اشتباهش پي ببرد، آيا لازم است به مردم اطلاع دهد يا خير؟

ج. در صورت امكان تذكّر بدهد.

اذان راديو و تلويزيون

1822. آيا اذاني كه از راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي پخش مي شود، براي اطمينان يافتن از حصول وقت نماز كفايت مي كند يا خير؟

ج. حصول اطمينان مربوط به خود مكلّف است.

حرف زدن بعد از اذان و قبل از اقامه

1823. بعد از اتمام اذان و قبل از اقامه، آيا مي توان با ديگران صحبت كرد؟

ج. بله، مي توان مگر در نماز صبح كه مكروه است.

اذان كودك نابالغ در نماز جماعت

1824. كودكي كه هنوز به سن تكليف نرسيده است، آيا مي تواند اذان نماز جماعت بگويد يا خير؟

ج. طفل اگر مميّز باشد، اكتفا به اذان او براي جماعت مي شود.

گفتن اذان توسط عدّه ي زيادي به طور هم زمان

1825. اگر در نماز جماعتي هم زمان با مؤذّن بقيه افراد حاضر در مسجد شروع به اذان گفتن بكنند، به گونه اي كه به نظر برسد همگي به طور دسته جمعي مشغول اذان گفتن هستند، آيا اين امر اشكالي به اذان نماز وارد مي كند يا خير؟

ج. خير.

اذان امام جماعت، اگر هيچ اذاني را نشنيده باشد

1826. اگر امام جماعت، اذان اعلام وقت و اذان نماز جماعت را به دليل دير رسيدن به مسجد نشنود، آيا بايد خود اذان بگويد يا لازم نيست؟

ج. اگر امام نشنيده و لو مأمومين شنيده باشند، براي امام جماعت كافي نيست.

كفايت اذان و اقامه امام جماعت از اذان و اقامه مأمومين

1827. آيا اذان و اقامه اي كه توسط امام جماعت گفته مي شود، از اذان و اقامه مأمومين كفايت مي كند؟

ج. بله، كفايت مي كند، هر چند نشنيده باشند.

كفايت اذان و اقامه نماز جماعت براي نماز فرادا

1828. اگر در مسجدي، توسط امام جماعت اذان و اقامه گفته شود و فرد ديگري بخواهد نماز را فرادا بخواند، مي تواند به اذان و اقامه امام اكتفا كند، يا خود نيز بگويد؟

ج. اكتفا مي كند.

(به مسأله ي 762 رساله رجوع شود. )

سخن گفتن در بين اقامه

1829. آيا سخن گفتن بين اقامه اشكال دارد؟

ج. كراهت دارد و در اين صورت اعاده ي آن مستحب است.

اذان راديو و تلويزيون به صورت زنده و يا غير آن

1830. اگر نمازگزار صداي اذاني كه از راديو و تلويزيون به صورت زنده و مستقيم پخش مي گردد بشنود، مي تواند به آن اكتفا كرده و فقط اقامه بگويد؟ اگر به صورت غير زنده پخش شود، چه طور؟

ج. با فرض اين كه مثل پخش بلندگو است، اكتفاي به آن مانعي ندارد؛ ولي اگر اين گونه نباشد، بي اثر است.

افعال نماز

1. نيّت

خوش حال شدن از ديدن ديگران

1831. اگر هنگام نماز خواندن شخصي، ديگران متوجّه او شوند و اين مسأله باعث خوش حالي نمازگزار گردد، با اين كه قصد ريا نداشته ولي از اين كه ديگران نماز او را مي بينند خوش حال شده است؛ آيا نماز خوانده شده صحيح است؟

ج. نمازش صحيح است.

عدول كردن از نيّت نماز

1832. عدول كردن از نيّت در بين نماز چگونه است؟

ج. عدول نيّت از نافله به فريضه ( نماز واجب) و بالعكس جايز نيست و در عدول از فريضه به نافله، بعضي موارد استثنا شده است، چنان چه در مسائل نماز جماعت خواهد آمد (مسأله 785 رساله).

حكم ترديد در ادامه ي نماز

1833. اگر كسي در اثناي نماز ترديد پيدا كرد در اين كه ادامه دهد يا قطع كند؛ چه حكمي دارد؟

ج. احوط اتمام آن نماز و اعاده آن مي باشد..

شك در ظهر يا عصر و مغرب يا عشا بودن نماز

1834. اگر كسي در حال نماز شك كند نمازي كه مي خواند نماز ظهر است يا عصر و يا مغرب است يا عشا؛ تكليفش چيست؟

ج. اگر يقين دارد كه ظهر را نخوانده يا شك در خواندن آن دارد، در وقت مختص به ظهر يا مشترك، قصد ظهر مي نمايد و تمام مي كند و در وقت مختص به عصر در صورتي كه قصد امر فعلي داشته، بدون تقييد به عنوان بلكه مجرّد تطبيق بر مقصود، قصد عصر مي نمايد و تمام مي كند و اگر يقين به فعل ظهر سابقاً داشته، پس با قصد امر فعلي و خطاي در تطبيق، با قصد عصر تمام مي نمايد، چه در وقت مشترك باشد يا مختص به عصر وگرنه صحّتش با عدول احتمالي قابل منع است.

شك در مغرب يا عشا بودن در حين تسبيحات

1835. اگر كسي در حين خواندن تسبيحات نماز، شك كند كه نماز مغرب است يا عشا و اين كه ركعت آخر است يا ركعت سوّم؛ به چه نيّتي و چگونه نماز را تمام كند؟

ج. اگر يقين دارد كه مغرب را نخوانده يا شك در خواندن آن دارد و در وقت مختص به مغرب يا مشترك است، نمازش باطل است، چون شك در ركعات هم دارد و بقيّه اي فروع از جواب قبلي روشن است.

تعليق نيّت نماز يا روزه

1836. اگر نيّت نماز يا روزه را بر فرض انجام نشدن امري كه وقوع آن ممكن است، معلّق كند و آن امر واقع نشود، آيا حكم قصد جزمي را دارد؟

ج. حكم قصد احتمالي و قصد رجايي را دارد و قصدِ نماز بر تقدير حصول يا عدم حصول امري، غير از قصد قطع بر آن تقدير است.

تعيين نوع نافله

1837. در نمازهاي نافله آيا معيّن نمودن نماز در نيّت لازم است؟

و اگر كسي نماز شب مي خواند بايد مشخص كند كه نماز شفع يا نماز وتر مي خواند؟ و آيا تعيين دو ركعت اوّل يا دوم از نماز شب هم بايد در نيّت صورت پذيرد؟

ج. همان تعيين ارتكازي كه در قلب دارد كافي است.

عدول از نافله به نافله

1838. آيا عدول از نافله به نافله صحيح است؟

ج. جايز نيست، مگر اين كه از اوّل قصد دومي را داشته و از باب خطا در تطبيق قصد اولي را كرده باشد.

عدول از نيّت نماز واجب به مستحب

1839. آيا عدول از نماز واجب به مستحب جايز است؟

و اگر اختصاص به موارد محدودي دارد، لطفاً بيان فرماييد.

ج. اوّل در خصوص نمازهاي سه و چهار ركعتي كه فرد نمازگزار به ركوع ركعت سوم نرسيده و نماز جماعت برپا گرديده و اطمينان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت برسد كه در اين صورت مستحب است به نيّت نماز مستحبي نماز را دو ركعتي تمام كند و خود را به جماعت برساند و هم چنين نقل نماز ظهر روز جمعه به نافله براي كسي كه سوره ي جمعه را فراموش كرده و سوره اي را كه عدول از آن به سبب فراغ يا بلوغ نصف جايز نيست خوانده است.

شك در طلوع آفتاب

1840. در صورت شك در اين كه آفتاب طلوع كرده يا نه؛ وضو و نماز به چه نيّتي صحيح است؟

ج. به نيّت تطهّر و وظيفه ي فعليّه صحيح است و اگر خوف فوت وقت داشته باشد، تيمّم مي نمايد.

شك در نيّت نماز

1841. حكم شك كردن در اين كه نيّت را درست گفته باشم يا نه؛ چيست؟

ج. اعتنا نكنيد و اصلاً گفتن نيّت به زبان لازم نيست.

شك در تعيين نماز

1842. اگر در مصلي كه نماز معيني مثل نماز جمعه را در آنجا مي خوانند، شك كنم كه در هنگام نيت، همان نماز معيّن را قصد كردم يا نه؛ چه كار بايد بكنم؟

ج. به شك اعتنا نكنيد.

برگرداندن نيّت از نماز واجب به واجب

1843. اگر نمازگزار در نماز مغرب نيّت نماز ظهر كند و در ركعت سوم بفهمد كه نماز ظهر كرده است؛ آيا مي تواند نيّت را به نماز مغرب برگرداند؟

ج. بله، مي تواند؛ بلكه كافي است؛ داعي او براي نماز مغرب و اشتباه در اخطار و تلفّظ مانعي ندارد؛ به خلاف آن كه نماز ظهر قضا داشته و آن را در وقت نماز مغرب - كه عدول صحيح نيست - نيّت كرده.

فراموش كردن نيت

1844. زني هستم كه به خاطر مشغله زياد و ضعف اعصاب، در بعضي مواقع نيّت را فراموش مي كنم و در بين نماز يادم مي آيد؛ حكم نمازم چيست؟

ج. نمازتان صحيح است و همان نيّت ارتكازي كافي است.

1845. فردي فراموش كار هستم، اگر بين نماز فراموش كنم كه در حال خواندن چه نمازي هستم (واجب يا مستحب، ادا يا قضا) و پس از لحظه اي يادم بيايد؛ آيا اين فراموشي نماز را باطل مي كند؟

ج. خير.

نيّت ما في الذّمة

1846. نمازگزاري كه عمداً در وقت نماز، نيّت ما في الذّمة مي كند؛ آيا نمازش صحيح است؟

ج. بله، صحيح است، چون منطبق بر همان نماز مي شود.

نيّت نماز زيارت امامزادگان

1847. نماز زيارت امامزادگان، به چه نيّت خوانده مي شود؟

ج. هر جا نماز زيارت وارد شده، به نيّت نماز زيارت خوانده مي شود و اگر نماز زيارت وارد نشده باشد، به نيّت رجا و هديه كردن ثواب آن نماز به صاحب آن قبر خوانده مي شود.

نيّت نماز قضا براي خود يا ديگران

1848. آيا مي توانم نماز قضا را با اين نيّت بخوانم كه اگر نماز قضا داشته باشم براي خودم و اگر نداشتم براي پدرم و اگر او نداشته باشد، براي مادرم و …؟ آيا مي توانم با چنين نيتي به امام جماعت اقتدا كنم؟

ج. اگر براي ديگران امامت مي كند بايد نماز قضاي يقيني را به جماعت بخواند و اگر اقتدا مي كند نيّت قضاي احتمالي كافي است.

ترتيب در نمازهايي كه به نيّت ديگران خوانده مي شود

1849. كسي كه به نيّت ديگري نماز مي خواند، آيا ترتيب نمازها در آن لازم است؟

ج. اگر ترتيب قضا شدن آن نمازها معلوم است، قضاي آنها نيز بايد به ترتيب خوانده شود و اگر ترتيب نمازها را نمي داند، اگر رعايت ترتيب مستلزم تكرار عمل باشد، رعايت ترتيب لازم نيست. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 1257 مراجعه شود ).

معلوم نبودن تمام شدن وقت نماز

1850. در صورتي كه معلوم نباشد وقت نماز به پايان رسيده يا خير، نماز را با چه نيتي بايد خواند؟

ج. به نيّت ما في الذّمة و امر فعلي كه بر عهده انسان است.

تفاوت نيّت امام و مأموم در نماز جماعت

1851. اگر مأموم در نماز جماعت، نماز قضاي يقيني و امام جماعت نماز احتياطي بخواند؛ آيا نماز مأموم صحيح است؟

ج. اشكال دارد.

به زبان آوردن كلمات نيت

1852. آيا به زبان آوردن كلمات نيّت لازم است؟

گفتن كلمه «ادا» يا «قضا» در نيّت چه حكمي دارد؟

ج. به زبان آوردن لازم نيست.

انجام ندادن مستحبات

1853. نگهباني هستم كه به خاطر كمبود وقت، مستحبات را انجام نمي دهم، اگر در بعضي مواقع به خاطر تربيت كودك يا گم نكردن تعداد ركعات و سجده ها مستحبات را به جاي آورم؛ آيا نمازم (واجب يا مستحب) دچار اشكال مي شود؟

ج. خير، اشكال ندارد.

خواندن نماز مستحبي بدون تقيّد به آن

1854. اگر كسي در فضايي واقع شود كه بقيه نمازگزاران مشغول نماز غفيله يا نافله مي شوند و او هم به تبعيّت از آنان مشغول خواندن نماز مستحبي شود - بدون اين كه در زمان هاي ديگر تقيّد به اين عمل داشته باشد - آيا نيّت او دچار اشكال مي شود؟

ج. خير.

اذان و اقامه در ميان جمع

1855. كسي كه مقيّد به اذان و اقامه در نمازهاي يوميّه نيست، اگر در جمعي قرار گرفته و اذان و اقامه بگويد، آيا اذان و اقامه او باطل است؟

در صورت بطلان اذان و اقامه نماز او نيز باطل مي شود يا نه؟

ج. اگر به قصد قربت بگويد، صحيح است و در صورت بطلان هم نماز او باطل نمي شود.

2. تكبيرة الاحرام

بالا بردن دست هنگام تكبيرة الاحرام

1856. در رساله ها آمده است در موقع تكبيرة الاحرام، بايد بدن آرام باشد، با توجّه به اين كه موقع گفتن تكبيرة الاحرام مستحب است دستها را تا مقابل گوش ها بالا ببريم، آيا حركت دستها موجب به هم خوردن حالت آرام بودن بدن نمي شود؟

ج. اگر به نحو متعارف دستها را بالا ببرد، ضرر نمي رساند.

1857. آيا اگر قبل از تكبيرة الاحرام، دستها را بالا ببريم و بعد تكبير بگوييم، سپس دستها را بيندازيم، كفايت مي كند؟

ج. براي درك استحباب، بايد بالا بردن دستها با تكبير گفتن، مقارنت عرفيّه داشته باشد.

1858. هنگام گفتن تكبيرة الاحرام مستحب است دستها را تا مقابل گوش ها بالا ببريم، آيا اگر انسان دستهايش را كمتر از اين و يا بيشتر از اين مقدار بالا ببرد، موجب بطلان نماز مي شود؟

ج. خير، موجب بطلان نمي شود.

شك در صحت تكبيرة الاحرام

1859. موقعي كه انسان در صحت تكبيرة الاحرام شك دارد و دوباره مي خواهد تكبير بگويد، آيا جايز است؟

ج. جايز نيست.

1860. موقعي كه انسان در صحت تكبيرة الاحرام شك دارد، وظيفه او چيست؟

ج. نبايد به شك خود اعتنا كند.

حركت در حال گفتن تكبيرة الاحرام

1861. اگر در هنگام گفتن تكبيرة الاحرام به انسان تنه بزنند و بر اثر آن تكان بخورد، وظيفه ي او چيست؟

ج. اگر از حالت طمأنينه خارج شود، بايد دوباره بگويد.

تكرار تكبيرة الاحرام

1862. اگر كسي براي شروع نماز دو بار تكبيرة الاحرام بگويد، آيا نمازش صحيح است يا باطل؟

ج. عمداً باشد باطل است.

شك در تكبيرة الاحرام يا تكبير پيش از ركوع و يا بعد از ركوع

1863. هرگاه انسان تكبيري گفت و شك كرد كه تكبيرة الاحرام يا تكبير پيش از ركوع يا تكبير بعد از ركوع بوده، وظيفه اش چيست؟

ج. بنا را بر اوّلي مي گذارد.

حركت كردن بر اثر سرگيجه و بيماري

1864. اگر انسان هنگام تكبيرة الاحرام بر اثر سرگيجه و يا بيماري بي اختيار حركت كند، آيا تكرار تكبير لازم است؟

ج. اگر مضر به طمأنينه بوده، بايد تكبير را تكرار كند.

حركات اندك و بسيار كم

1865. اگر هنگام تكبيرة الاحرام بدن حركت اندك و بسيار كمي داشته باشد، آيا مبطل نماز است؟

ج. خير.

بلند و آهسته گفتن تكبيرة الاحرام

1866. آيا انسان در بلند و آهسته گفتن تكبيرة الاحرام اختيار دارد يا خير؟ در نماز جماعت به چه صورتي است؟

ج. بله، اختيار دارد و جهر (بلند گفتن) براي امام جماعت مستحب است.

مستحب بودن هفت تكبير در نماز آيات

1867. آيا پيش از نمازهايي مانند نماز آيات، گفتن هفت تكبير مستحب است يا خير؟

ج. بله، مستحب است.

ناتواني از تلفّظ صحيح و عربي اللَّه اكبر

1868. اگر كسي نتواند به عربي تكبيرة الاحرام بگويد (مانند تازه مسلمان ها و بي سوادها)، حكمش چيست؟

ج. در وسعت وقت بايد ياد بگيرند و با عدم امكان تعلّم در وقت ترجمه ي آن را بگويد.

گفتن تكبير به غير از زبان عربي

1869. آيا مي توان تكبيرة الاحرام را به زبان هاي ديگر ترجمه كرد و به زباني غير از عربي گفت؟

ج. خير، صحيح نيست.

تكبيرة الاحرام افراد كر و لال

1870. افرادي كه نمي توانند تكبيرة الاحرام بگويند، (مانند كر و لال ها) تكليفشان چيست؟

ج. بايد به هر صورتي كه مي توانند بگويند و اگر هيچ نمي توانند بگويند، براي تكبير بنا بر احوط با انگشت اشاره كند و اگر مي تواند، زبانش را هم حركت دهد.

3. قيام

تقارن قيام و تكبيرة الاحرام

1871. تكبيرة الاحرام بايد مقارن با قيام باشد، يا اگر قيام بعد از تكبيرة الاحرام صورت بگيرد صحيح است؟

ج. تكبيرة الاحرام بايد مقارن با قيام باشد.

حكم ترك قيام غير ركن

1872. ترك قيام غير ركن، عمداً يا سهواً چه حكمي دارد؟

ج. ترك آن اگر از روي فراموشي باشد، نمازش صحيح است.

زياد كردن قيام ركني و غير ركني

1873. آيا زياد كردن قيام غير ركن و ركن مورد اشكال است يا خير؟

ج. زياد كردن قيام ركني (اگر قابل تحقق باشد )، اشكال دارد. چه سهوي باشد چه عمدي و زياد كردن قيام غير ركني (اگر قابل تحقق باشد ) در صورتي كه سهوي باشد، اشكالي ندارد.

قيام متصل به ركوع

1874. قيام متصل به ركوع چيست و حد آن چه قدر است؟

ج. قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام بنا بر ظاهر و قيام پيش از ركوع، كه آن را قيام متصل به ركوع مي گويند، ركن است.

لزوم انجام قيام متصل به ركوع

1875. آيا انجام ندادن قيام متصل به ركوع، موجب اشكال در نماز مي شود يا خير؟

ج. در اين صورت نماز باطل است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 787 مراجعه شود ).

تفاوت قيام بعد از ركوع و متصل به ركوع

1876. آيا قيام متصل بعد از ركوع، همان قيام متصل به ركوع است يا خير؟

ج. خير و قيام بعد از ركوع ركن نيست (به مسأله 850 رساله رجوع شود ).

نحوه ي قيام متصل به ركوع در حال حركت

1877. قيام متصل به ركوع، در نماز در حال حركت چگونه است؟

ج. همين كه قبل از ركوع قيام داشته باشد، از حيث تحقّق ركن كافيست و از حيث شروط قيام، در فرض سؤال مورد احتياط است.

(در اين رابطه به مسأله 788 و 789 رساله رجوع شود. )

مقدار قيام بعد از ركوع

1878. قيام بعد از ركوع چه مقدار بايد باشد؟

ج. به مقداري كه صدق قيام كند.

مقدار قيام قبل از ركوع

1879. قيام قبل از ركوع چه مقدار بايد باشد؟

ج. به اندازه اي كه صدق قيام كند، كافي است.

حكم ايستادن كسي كه پاي مصنوعي دارد

1880. اين جانب فعلاً از پاي مصنوعي استفاده مي كنم كه مي توان با آن ايستاده نماز خواند. گاهي به علّت خستگي پا يا احتمال زخم شدن آن، پاي مصنوعي را درآورده و نشسته نماز مي خوانم. آيا واجب است همواره با پاي مصنوعي به طور ايستاده نماز بخوانم يا خير؟

ج. تا مادامي كه موجب ضرر و يا عسر و حرج نباشد، ايستاده نماز بخوانيد و با تمكّن از قيام هر چند با پاي مصنوعي، نوبت به نشسته نمي رسد.

قيام بر يك پا

1881. آيا قيام بر يك پا در حالي كه پاي ديگر حالت استراحت دارد، صحيح است يا نه؟

ج. احتياط واجب آن است كه موقع ايستادن، هر دو پا روي زمين باشد، ولي لازم نيست سنگيني بدن روي هر دو پا باشد و اگر روي يك پا هم باشد، اشكال ندارد و اگر ايستادن صدق كرد و از روي فراموشي روي يك پا قرار گرفت، نمازش باطل نيست؛ گرچه محل احتياط است.

برابر بودن پاها در حال قيام

1882. آيا برابر بودن پاها زماني كه به شئ اي تكيه داده شده لازم است يا نه؟

ج. در حال اختيار نبايد به جايي تكيه كند.

باز كردن پاها بيش از حد معمول

1883. اگر پاها را بيش از مقدار معمول در نماز باز كنيم آيا مبطل نماز است يا نه؟

ج. كسي كه مي تواند درست بايستد لازم است پاها را طوري گشاد نگذارد كه به حال ايستادن معمولي نباشد؛ ولي اگر بگويند ايستاده است و يا از روي فراموشي، پاها را بيش از حد متعارف باز كرد، نمازش باطل نمي شود، اگر چه محل احتياط است.

تكيه دادن در حال قيام از روي سهل انگاري

1884. تكيه دادن به شيء در حال قيام از روي سهل انگاري چه حكمي دارد؟

ج. عمداً جايز نيست، با توضيح مذكور در مسأله 788 و 789 رساله در مورد عمد و سهو.

حركت دادن سر در حال نماز

1885. آيا حركت دادن سر در حال قرائت و ساير ذكرهاي نماز اشكال دارد؟

ج. در صورت حركت دادن، طمأنينه صادق است؛ مگر اينكه فعل كثير صدق كند؛ بلكه اگر براي خضوع در نماز باشد، كثيرش هم مانعي ندارد.

خواندن نمازهاي مستحب در حال حركت

1886. آيا مي توان نماز شب يا ساير نمازهاي مستحبّي را در حال حركت خواند؟

ج. نمازهاي مستحبّي را در حال حركت و سواري مي شود خواند و حركت، لازم غالبي آن است و استقبال قبله در آنها لازم نيست و در حال استقرار لازم است.

(مسأله 652 رساله).

نماز با عدم حضور قلب

1887. اگر در نماز فكرمان جاي ديگر باشد و در حال اختيار يكي از اعضاي بدن - مثل سر و … - تكان بخورد وظيفه چيست؟

ج. تا وقتي كه از قبله منحرف نشده يا صورت نماز محو نشده باشد، اشكال ندارد و با زوال طمأنينه، ذكر را اعاده نمايد.

عقب و جلو رفتن نمازگزار در صورت هل داده شدن

1888. اگر كسي عمداً شخص نمازگزار را با فشار به جلو يا پهلو حركت دهد، در صورتي كه نمازگزار روي از قبله نگرداند، نمازش صحيح است يا خير؟ اگر بيفتد يا خم شود چه طور؟

ج. اگر موجب محو شدن صورت نماز نشود، نمازش صحيح است و اگر در آن حالت ذكر گفته، بايد ذكر را اعاده كند.

كسي كه قادر نيست همه ي نماز را ايستاده بخواند

1889. كسي كه نمي تواند تمام نماز را ايستاده بخواند، آيا مي تواند همه ي آن را نشسته بخواند؟

ج. هر مقداري كه مي تواند ايستاده بخواند، بايد ايستاده بخواند.

معناي عسر و حرج كه موجب نشسته خواندن نماز مي شود

1890. عسر و حرج در قيام - كه موجب نشسته خواندن نماز مي شود - چه تعريفي دارد؟

ج. عسر و حرج شخصي در حد عرفيّت آن ميزان است.

قيام متّصل به ركوع براي شخص نشسته

1891. براي شخص مريض كه نشسته نماز مي خواند، قيام متّصل به ركوع چه وضعي دارد؟

ج. بايد از حال نشسته به ركوع رود نه از خميدگي.

قيام مبتلايان به سلس بول

1892. بيمار و معلول اگر بخواهد نماز را با قيام يا جلوس بخواند، مبتلا به سلس بول مي شود. در حال خوابيده، اين عارضه برطرف مي شود. اين بيمار چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر خوابيده نماز بخواند و بتواند تا آخر با طهارت نماز بخواند؛ بايد خوابيده بخواند، زيرا طهارت مُقَدَّم بر قيام است.

كسي كه قادر به نشسته خواندن همراه با تكيه گاه است

1893. كسي كه مي تواند نشسته، همراه با تكيه گاه نماز بخواند مي تواند خوابيده هم نماز بخواند؟

ج. خير، نمي تواند.

نحوه ي قيام متصل به ركوع براي كسي كه خوابيده نماز مي خواند

1894. قيام متصل به ركوع براي كسي كه نماز را خوابيده مي خواند چگونه است؟

ج. همان خوابيدن او بدل از قيام است.

پهلويي كه روي آن مي توان نماز خواند

1895. در صورت خواندن نماز به پهلوها كدام پهلو را بايد مقدم كرد؟

ج. پهلوي راست را بايد مقدم نمود.

نشسته خواندن نمازهاي قضا

1896. آيا جايز است نمازهاي قضا را نشسته بخوانيم؟

ج. در حال اختيار جايز نيست.

گفتن ذكر بحول اللَّه قبل از بلند شدن

1897. اگر نمازگزار - به جهت جهل به وظيفه، ذكر بحول اللَّه را قبل از بلند شدن مي گفته است، نمازهاي خوانده شده چه حكمي دارد؟

ج. اگر به نيّت ذكر مطلق بوده، نمازش صحيح است و اشكال ندارد.

گفتن «ذكر يا حي و يا قيوم» به جاي «بحول اللَّه و قوته»

1898. شخصي هنگام بلند شدن از سجده به جاي «بحول اللَّه و قوته»، «يا حي يا قيّوم» مي گويد؛ آيا نمازش اشكال دارد؟

ج. خير، اگر به قصد مطلق ذكر بگويد، اشكال ندارد.

گفتن ذكر بحول اللَّه در نماز نشسته

1899. كسي كه نماز را به صورت نشسته مي خواند، گفتن ذكر «بحول اللَّه و قوته و اقوم و اقعد» چه حكمي دارد؟

ج. به قصد مطلق ذكر يا وظيفه، اشكال ندارد.

قطع ذكر بحول اللَّه

1900. آيا نمازگزار مي تواند وقتي به حالت قيام رسيد و ذكر بحول اللَّه هنوز تمام نشده، آن را قطع كند؟

ج. آن ذكر را تمام كند؛ بلكه بعيد نيست اگر تمام ذكر را بعد از ايستادن بگويد، عمل به مستحب كرده باشد.

گفتن ذكر بحول اللَّه در حال حركت

1901. آيا نمازگزار مي تواند قسمتي از ذكر بحول اللَّه را در حال بلند شدن بگويد و بيشترش را در حال ايستادن بگويد؟

ج. مانعي ندارد.

گفتن ذكر بحول اللَّه در غير حال حركت

1902. با علم به اين كه ذكر «بحول اللَّه» را بايد در حال حركت گفت، اگر عمداً در غير حالت حركت بگويد؛ آيا نماز او باطل است؟

ج. اگر آن را بعد از ايستادن بگويد، تحقّق مستحب بعيد نيست.

4. قرائت

منظور از قرائت و ذكر نماز

1903. منظور از اين كه بايد قرائت و ذكر نماز صحيح خوانده شود، چيست؟

ج. به مسائل 823 تا 827 رساله رجوع شود.

مراد از ذكر در نماز

1904. مراد از ذكر در نماز چيست؟

ج. ذكر در كنار قرآن و دعا و كلام آدمي است.

معناي قصد مطلق ذكر

1905. اين كه گفته مي شود، عبارتي به قصد مطلق ذكر اشكال ندارد يعني چه؟

ج. يعني به قصد ورود در آن محل معيّن نباشد.

ملاك در جهر و اخفات

1906. ملاك، در جهر (بلند خواندن) و اخفات (آهسته خواندن) چيست؟

ج. ملاك ظهور جوهر صوت و عدم ظهور آن است.

لزوم شنيدن صداي خود در نماز

1907. آيا شنيدن صداي خود در هنگام قرائت حمد و سوره، ضروري است؟

ج. در صورتي كه مانعي از شنيدن صدا نباشد، بله لازم است.

وضوح قرائت در حال اخفات

1908. آيا وضوح قرائت در حال اخفات لازم است؟

يا در صورتي كه الفاظ از مخرج ادا شوند؛ اما سرعت اداي آنها بسيار زياد باشد كه وضوحي نداشته باشد كافي است؟

ج. بايد صدق عرفي قرائت حفظ شود.

با فرياد خواندن نماز

1909. تا چه اندازه بالا بردن صدا در نماز جايز است؟

اگر به صورت فرياد كشيدن درآيد چه طور؟

ج. اگر كسي در خواندن حمد و سوره بيشتر از معمول صدايش را بلند كند، مثل آن كه آنها را با فرياد بخواند، بنا بر احتياط نمازش باطل است.

متوجه آهسته خواندن شدن در نماز جهريّه

1910. اگر در قسمتي از قرائت حمد و سوره ي نماز جهريّه، متوجه شويم كه داريم آهسته نماز مي خوانيم، چه وظيفه اي داريم؟

ج. از آنجا به بعد را بايد بلند بخوانيد (مسأله ي 819 رساله).

متوجه جهر خواندن شدن در نماز اخفاتيه

1911. اگر در قسمتي از قرائت حمد و سوره ي نماز اخفاتيه، متوجه شويم كه داريم حمد و سوره را بلند مي خوانيم، چه وظيفه اي داريم؟

ج. از آنجا به بعد بايد آهسته بخوانيد (مسأله ي 819 رساله).

آهسته و بلند خواندن نمازهاي قضا

1912. آيا در خواندن قضاي نمازهاي ظهر و عصر، مي توان حمد و سوره را بلند خواند؟ يا در قضاي نمازهاي جهريه حمد و سوره را مي توان آهسته خواند؟

ج. نمازهايي كه واجب است قرائت در آنها بلند خوانده شود، هنگام قضا هم بايد بلند خوانده شود و هم چنين نمازهايي كه واجب است آهسته بخواند، هنگام قضا نيز واجب است آهسته بخواند.

قرائت مردي كه نماز قضاي زني را مي خواند

1913. اگر مردي نماز استيجاري زن مرحومه اي را بخواهد بخواند، تكليفش از نظر جهر و اخفات قرائت حمد و سوره چيست؟

ج. بايد مرد، تكليف خودش را رعايت كند (مسأله ي 1256 رساله).

قرائت زني كه نماز قضاي مردي را مي خواند

1914. اگر زني قصد اقامه ي نماز قضاي مرد مرحومي را داشته باشد، تكليفش از نظر بلندي يا آهسته بودن قرائت حمد و سوره چيست؟

ج. زن، به تكليف خودش عمل كند (مسأله ي 1256 رساله).

تكليف قرائت ساير نمازها در جهر اخفات

1915. در نمازهاي ديگر غير از نمازهاي يوميّه، مانند آيات و عيدين و … تكليف نمازگزاران در بلندي يا آهسته بودن قرائت حمد و سوره چيست؟

ج. مستحب است در آن نمازها بلند بخوانند.

نحوه ي قرائت نمازهاي نافله

1916. آيا قرائت نافله ي نمازهاي جهري و اخفاتي بايد مطابق هر نماز باشد يا ضرورتي ندارد؟

ج. ضرورتي ندارد.

جهر در نمازهاي جهريّه

1917. آيا جهر در نمازهاي جهريّه فقط در قرائت واجب است يا در همه ي اجزاي نماز واجب است؟

در مورد اخفات در نمازهاي اخفاتيه چه طور؟

ج. فقط در قرائت واجب است.

كسي كه با اخفات نمي تواند صحيح بخواند

1918. شخصي در نمازهاي اخفاتيّه اگر يك كلمه را آهسته بخواند صحيح ادا نمي كند و اگر كمي به جهر بخواند صحيح ادا مي شود، آيا جايز است اين كار را انجام دهد؟ اگر در نمازهاي جهريه براي تلفّظ صحيح آهسته بخواند چه طور؟

ج. در نمازهاي اخفاتيه، تمام كلمات بايد اخفات باشد و در جهريه تمام كلمات بايد جهر باشد و به شك و وسوسه اعتنا نكند.

جواز قرائت بلند حمد و سوره توسط زنان در نمازهاي جهريه

1919. آيا زنان مي تواند حمد و سوره ي نمازهاي صبح و مغرب و عشا را بلند بخوانند؟

ج. مي توانند، ولي اگر نامحرم صدايشان را مي شنود، در صورتي كه شنيدن صداي زن حرام باشد، مثلاً ترس فتنه و لذّت بردن در بين باشد، بنا بر اظهر بايد آهسته بخوانند.

بلند بلند خواني نماز براي زن جهت جلوگيري از حواسپرتي

1920. آيا براي جلوگيري از حواسپرتي، زن مي تواند نماز را با صداي بلند بخواند؟

ج. فقط نمازهاي صبح و نماز مغرب و عشا را در صورتي كه نامحرم صداي او را نمي شنود - با تفصيلي كه در مسأله قبل ذكر گرديد، مي تواند بلند بخواند.

جواز بلند بلندخواني قرائت در نماز ظهر جمعه

1921. آيا بلند خواندن قرائت در ظهر روز جمعه جايز است؟

ج. بله، مستحب است.

بلند خواندن قرائت نماز ظهر روز جمعه براي زن

1922. آيا بلند خواندن قرائت حمد و سوره ي نماز ظهر روز جمعه براي زن نيز جايز است؟

ج. بله.

قرائت قرآن و نماز با صداي خوب

1923. قرائت قرآن و نماز با صداي خوب به گونه اي كه تحسين شنوندگان را برانگيزد، چه حكمي دارد؟

ج. خوب و مطلوب است.

غلط خواندن حمد و سوره در اثر جهل به مسأله

1924. اين جانب چندين سال نماز خوانده ام و اكنون متوجه شده ام كه در اثر جهل به مسأله، قرائت حمد و سوره ي نمازم صحيح نبوده است، آيا بايد نمازها را قضا كنم؟

ج. بله، احتياطاً بايد قضا كنيد.

رعايت لهجه ي عربي در نماز

1925. در نقاط مختلف، افراد با لهجه هاي مختلفي صحبت مي كنند و هر چه قدر هم سعي كنند، نمي توانند لهجه خود را عوض كنند و با لهجه ي عربي تلفظ نمايند. آيا لهجه داشتن نمازگزار در قرائت نماز، مشكل ساز است؟

ج. همان مقدار كه صحيح بخوانند كافيست و تلفظ به لهجه ي عربي لازم نيست.

عدم توانايي بر تلفّظ صحيح نماز

1926. اگر كسي قادر به تلفظ صحيح و اداي بعضي حروف نماز نباشد، چه تكليفي دارد؟

ج. اگر به هيچ وجه نتواند صحيح آن را ياد بگيرد، هر طور كه مي تواند بخواند و احتياط مستحب در آن است كه نماز را به جماعت به جا آورد.

وسواس در قرائت

1927. كسي كه در صحّت ذكرهاي نماز، وسواس دارد يا زياد شك مي كند و تكرار مي كند، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. تا اخلال به نظم واجب و موالات نشود، اشكال ندارد؛ ولي وسواس جايز نيست.

كسي كه نمي دانسته قرائت صحيح چيست

1928. اگر كسي در مورد قرائت صحيحِ نماز اطلاعي نداشته و تا كنون نماز را از نظر قرائت غلط مي خوانده و هم اكنون نيز غلط مي خواند، وظيفه اش چه مي باشد؟

ج. بايد قرائتش را درست كند و هر نمازي كه تا حال با قرائت غلط خوانده، بايد قضا نمايد، بنا بر احوط.

تذكّر به كسي كه نماز را غلط مي خواند

1929. آيا لازم است به شخصي كه نماز را غلط مي خواند تذكّر دهيم؟

ج. اگر به جهت ندانستن مسأله باشد، لازم است علي الاحوط.

غلط خواندن ذكرهاي مستحبّي

1930. آيا غلط خواندن يا از مخرج ادا نكردن عمدي ذكرهاي مستحبّي نماز، موجب باطل شدن نماز مي شود؟

ج. بنا بر احتياط واجب بايد درست بخواند.

كسي كه نمي تواند قرائت را بدون دندان درست بخواند

1931. كسي كه دندانش شكسته يا كشيده شده و نمي تواند قرائت را درست بخواند، آيا لازم است دندان مصنوعي بگذارد تا بتواند نماز را صحيح بخواند يا نه؟

ج. اگر عسر و حرج ندارد، بايد بگذارد.

كسي كه نمي تواند قرائت و اذكار را حفظ كند

1932. در صورتي كه مريضي نتواند قرائت و ذكرهاي نماز را به حافظه بسپارد و هم چنين قادر نباشد از روي نوشته بخواند، آيا بر اطرافيان واجب است قرائت و ذكرهاي نماز را بلند بخوانند تا وي تكرار كند؟

ج. واجب نيست و مي توانند اجرت بگيرند.

مريضي كه به خاطر عمل جرّاحي حنجره، نبايد سخن بگويد

1933. شخص مريضي كه حنجره اش را عمل جرّاحي كرده اند و تا مدّتي اصلاً نبايد سخن بگويد، چگونه نماز بخواند؟

ج. نمازش حكم نماز اخرس را دارد كه با اشاره و حركت دادن زبان است و پس از خوب شدن، نمازهايي را كه به اين صورت خوانده، قضا ندارد.

كسي كه لوزه عمل كرده و نمي تواند حرف بزند

1934. شخصي لوزه اش را عمل كرده است و دكتر به او مي گويد نبايد صحبت كند، در اين صورت ذكرهاي نماز را چگونه بيان كند؟ آيا مي تواند در دلش بگويد و به لفظ نياورد و يا مي تواند نمازها را در وقت نخواند و پس از بهبودي قضا نمايد؟

ج. حكم او مثل أخرس است و اگر به وظيفه عمل كند، قضا ندارد و نمي تواند نماز را در وقت نخواند.

خواندن از روي قرآن كريم در نماز

1935. آيا خواندن از روي كتاب قرآن كريم در نمازهاي واجب اشكال دارد؟

ج. قرائت از روي نوشته در حال اختيار بنا بر اظهر جايز است؛ اگر چه در فريضه، اولي ترك آن است.

تكرار بعضي كلمات

1936. تكرار بعضي كلمات حمد و سوره و ذكرهاي نماز جايز است يا نه؟

ج. اگر به حد وسوسه نرسد، جايز است.

قرائت مجدّد آن چه بدون حضور قلب بوده

1937. در قرائت نماز آيا مقداري كه انسان بدون حضور قلب خوانده، مي تواند دوباره بخواند؟

ج. مي تواند.

نحوه ي نماز افراد لال

1938. نحوه ي نماز خواندن شخص لال و گنگ چگونه است؟

ج. بنا بر احتياط واجب بايد قرائت نماز را از قلب و ذهن خود بگذراند و به اندازه واجب زبان را حركت دهد و اگر ممكن است با انگشت هم به مقدار واجب اشاره كند.

سريع خواندني كه موجب عدم تلفّظ صحيح مي شود

1939. اگر انسان نماز خود را سريع بخواند، به گونه اي كه نتواند كلمه اي را درست تلفّظ كند، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. باطل است.

سرفه كردن كه تكرار حروف را سبب مي شود

1940. شخصي در بين نماز براي صاف كردن گلو، عمداً چند بار سرفه مي كند و اين كار او سبب مي شود كه يك حرف دوباره تكرار شود، آيا نماز او اشكال پيدا مي كند؟ آيا اين كار او تكليفي برايش ايجاد مي كند؟

ج. خير اشكال ندارد و سرفه، توليد حرف نمي كند.

پيراني كه قادر به تصحيح نمازشان نيستند

1941. حكم نماز پيرزن ها و پيرمردهايي كه در نمازشان غلطهاي زياديست و قادر به تصحيح آنها نيستند، چيست؟

ج. بايد هر طوري كه مي توانند بخوانند و احتياط مستحب آن است كه نماز را به جماعت به جا آورند.

خواندن قرائت نماز به زبان هاي ديگر

1942. آيا خواندن ترجمه قرائت نماز به زبان هاي ديگر - غير از عربي - صحيح است؟

ج. خير صحيح نيست.

خواندن نماز به زباني ديگر براي تازه مسلمان در تنگي وقت

1943. اگر شخصي در تنگي وقت مسلمان شده باشد و فرصت كافي براي ياد گرفتن الفاظ عربي نماز نداشته باشد، آيا مي تواند ترجمه ي نماز را به زبان ديگر بخواند؟

ج. خير، بنا بر احتياط مستحب نمازش را به جماعت بخواند يا كسي بخواند و او هم همراه او بخواند يا اگر ممكن است از روي نوشته اي بخواند و اگر كسي از قرآن هيچ نمي داند، به مقداري كه واجب است در نماز از قرآن بخواند، تسبيح، تهليل و تكبير بگويد.

نحوه ي تدارك كلمه ي غلط

1944. اگر كسي مثلاً از اوّل سوره «قل هو اللَّه» شروع كند و بدون وقف تا آخر بخواند و در اين بين كلمه اي را اشتباه كند، آيا همان كلمه ي غلط و بعد آن را بگويد كافيست يا بايد از اوّل شروع كند؟ به عبارت ديگر آيا مسأله، مبتني بر جواز يا عدم جواز وقف به حركت و وصل به سكون است؟

ج. شروع از اوّل لازم نيست.

تكرار مجدد كلمه ي غلط گفته شده يا تكرار از اوّل آيه

1945. اگر كلمه اي در نماز غلط گفته شود، يا در هنگام گفتن آن بدن حركت كند، آيا تكرار همان كلمه كافيست يا بايد از اوّل كلمه آيه يا از اوّل جمله خوانده شود؟

ج. تكرار همان كلمه كافي است.

تكرار مجدد كلمه اي كه صحت آن مورد شك است

1946. اگر كسي در صحت كلمه اي از نماز شك كند و آن را دو مرتبه بگويد، آيا موجب سجده ي سهو مي شود؟

ج. خير.

خواندن آيه يا سوره اي غير از آنچه كه وارد شده است

1947. در نمازهايي كه در آن سوره يا آيه خاصي وارد شده است، اگر انسان آن آيه يا سوره را حفظ نباشد، مي تواند آيه يا سوره ي ديگري بخواند؟

ج. خير، از نوشته بخواند؛ مگر بداند كه آن سوره يا آيه شرط كمال آن نماز است؛ نه شرط اصل مشروعيّت و صحّت آن، كه در اين صورت مي تواند ترك كند يا رجاءً تبديل كند.

حركت دادن اعضاي بدن هنگام قرائت و ذكر

1948. آيا حركت دادن سر يا ديگر اعضاي بدن هنگام قرائت و ساير ذكرهاي نماز اشكال دارد؟

ج. تا حدّي كه به طمأنينه نماز خلل وارد نكند، اشكال ندارد.

گفتن نيّت به زبان

1949. آيا لازم است نيّت را بر زبان جاري كرد؟

ج. خير، لازم نيست.

اضافه كردن كلمه «اللعين» در عبارت استعاذه

1950. آيا اضافه كردن كلمه ي «اللعين» در جمله «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» در ابتداي قرائت نماز، اشكال دارد؟

ج. به قصد مطلق دعا اشكال ندارد.

تعيين سوره قبل از «بسم اللَّه» گفتن

1951. در قرائت سوره، آيا بايد ابتدا سوره را تعيين كنيم و سپس «بسم اللَّه» بگوييم؟

ج. در موارد تعيّن مثل عزم مستقر بر جريان طبق عادت - كه به منزله ي قصد خاص است يا غير آن از موارد تعيّن - خير، تعيين سوره لازم نيست و در غير آنها قصد خصوصيّت لازم است، هر چند خصوصيت حاصل به آن چه بعداً مي خواند و لو اكنون نمي داند.

تعيين سوره بعد از گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1952. اگر انسان اوّل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بگويد و بعد از آن قصد كند كه چه سوره اي بخواند صحيح است؟

اگر چند سال در تعيين سوره قصد نكرده باشد، وظيفه چيست؟

ج. بايد قصد سوره ي خاص كند يا قصد كند كه بعد از «بسم اللَّه»، هر سوره اي را كه مي خواند، اين «بسم اللَّه» او باشد كه قصد اجماليست و هم چنين عزم مستقر بر جريان طبق عادت مستقره به منزله ي قصد خاص است.

گفتن بسم اللَّه به قصد سوره ي ديگر

1953. اگر شخص يقين كند بسم اللَّه را به قصد سوره اي كه شروع كرده نگفته، وظيفه چيست؟

آيا ادامه دهد يا بايد برگردد و از اوّل شروع كند؟

ج. بايد برگردد.

شك در تعيين سوره

1954. فردي در حالت قرائت سوره ي نماز واجب وقتي شروع به خواندن اوّلين آيه ي سوره كرده، شك مي كند كه آيا «بسم اللَّه» را به قصد همين سوره گفته يا نه! آيا برگردد و دوباره بسم اللَّه بگويد يا به شك خود اعتنا نكند؟

ج. اعتنا نكند.

قصد انشا و حكايت در خواندن حمد و سوره

1955. حمد و سوره اي كه در نماز خوانده مي شود، آيا به قصد انشا بايد خوانده شود يا به قصد حكايت؟

ج. بايد به قصد قرائت و قرآنيّت باشد.

قصد انشا كردن در جملات امري

1956. اگر كسي در گفتن جملات امري مانند «اهدنا» و «ربنا آتنا»، «ربنا اغفر لي و لوالديّ» و امثال آن قصد انشا كند، به نماز آسيب مي رساند؟

ج. اگر قصد قرائت هم داشته باشد، كافي است.

خواندن قرائت نادري از سوره ي حمد

1957. آيا قرائت «صراط الذين انعمت عليهم» به صورت «صراط من انعمت عليهم» و نيز قرائت «و لا الضالين» به صورت «و غير الضالين» جزو قرائات مشهوريست كه در قرائت نماز جايز مي باشد؟

ج. خير، بنا بر احوط ملازمت به يكي از قرائات سبعه شود.

قرائت ملك يوم الدين

1958. آيا قرائت «ملك يوم الدين» در نماز صحيح است؟

ج. ظاهراً جايز است.

ذكر بعد از حمد

1959. ذكر مستحبي بعد از سوره حمد، «الحمد للَّه» است يا «الحمد للَّه رب العالمين»؟

ج. دومي است.

گفتن آمين پس از حمد به قصد ذكر

1960. آيا گفتن «آمين» بعد از سوره ي حمد به قصد مطلق ذكر، اشكال دارد؟

ج. حرام است و علي الاحوط باطل كننده نماز است.

گفتن «صدق اللَّه» بعد از حمد يا سوره

1961. آيا بعد از حمد يا سوره مي توان «صدق اللَّه العلي العظيم» گفت؟

ج. مانعي ندارد.

خواندن آياتي از قرآن پس از تمام شدن حمد و سوره ي واجب

1962. آيا بعد از تمام شدن سوره حمد و سوره ي واجب، مي توان آيات ديگري از قرآن يا سوره ي ديگري خواند؟

ج. كراهت دارد.

كسي كه بعد از نماز ظهر متوجه مي شود حمد و سوره را بلند خوانده

1963. اگر كسي بعد از نماز ظهر ملتفت شود كه حمد و سوره را بلند خوانده است، آيا بايد دوباره نمازش را اعاده كند؟

ج. خير، اعاده لازم نيست.

قرائت سوره هاي طولاني در نماز

1964. آيا قرائت سوره هاي طولاني مانند سوره بقره در نمازهاي واجب، سبب خروج از حالت نماز نمي شود؟

ج. اشكال ندارد؛ مگر اين كه موجب فوت وقت نماز شود.

قرائت سوره حمد به جاي توحيد

1965. آيا در نمازهاي واجب، مي توان بعد از حمد به جاي سوره، بار ديگر سوره ي حمد را تكرار نمود؟

ج. نمي توان تكرار كرد.

حكم نماز كسي كه قرائت را اشتباه خوانده است

1966. مدّت ها در «لم يكن له كفواً أحد» لام را مشدّد نخوانده ام، حكم نمازهايم چگونه است؟

ج. احتياطاً آن نمازها را دوباره بخوانيد.

گفتن «كذلك اللَّه ربّي»

1967. شخصي در نمازهاي خود، بعد از هر سوره اي كه مي خوانده است، «كذلك اللَّه ربّي» مي گفته، وظيفه چيست؟

ج. نمازها محكوم به صحّت است، ولي عمداً اين كار را نكند.

گفتن «كذلك اللَّه ربّي» توسّط مأموم

1968. آيا مأموم مي تواند بعد از قرائت سوره ي توحيد توسّط امام «كذلك اللَّه ربّي» بگويد؟

ج. ورود آن مربوط به كسيست كه سوره ي توحيد را در نماز مي خواند.

تعداد دفعات گفتن «كذلك اللَّه ربي» بعد از سوره ي اخلاص

1969. بعد از سوره ي اخلاص، چند بار مستحب است «كذلك اللَّه ربي» گفته شود؟

ج. يك يا دو يا سه بار.

دو سوره اي كه در نماز، يك سوره محسوب نمي شوند

1970. دو سوره اي كه در هنگام قرائت نماز بايد با هم خوانده شود چيست؟

ج. بنا بر اظهر اگر سوره ي «ضحي» را مي خواند بايد سوره ي «أ لم نشرح» را هم به دنبال آن بخواند و اگر سوره ي فيل را خواند سوره ي قريش را هم بخواند.

گفتن يك «بسم اللَّه» براي دو سوره ي «فيل» و «قريش» در نماز

1971. در مورد دو سوره ي «فيل» و «قريش» كه در نماز يك سوره محسوب مي شوند؛ آيا گفتن يك «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» كافي است؟

ج. خير، كافي نيست.

اولويت بين دو سوره ي «فيل» و «قريش» در قرائت

1972. دو سوره ي «فيل» و «قريش» كه در نماز يك سوره محسوب مي شوند، اولويت قرائت با كدام يك از آنها است؟

ج. بايد هر دو را با هم به ترتيب بخواند.

نمازهايي كه دو سوره ي «فيل» و «قريش» در آنها جدا خوانده شده است

1973. كسي نمي دانست دو سوره «فيل» و «قريش» در نماز، يك سوره حساب مي شوند.

تكليف نمازهايي كه در آنها اين دو سوره جدا خوانده شده اند، چيست؟

ج. احتياطاً بايد آن نمازها را دوباره بخواند.

خواندن سهوي تسبيحات اربعه به جاي حمد و سوره

1974. اگر كسي در ركعت دوم، به جاي حمد و سوره، اشتباهاً تسبيحات اربعه بگويد و در هنگام رفتن به ركوع متوجه شود، چه تكليفي دارد؟

ج. اگر تا به حد ركوع نرسيده فهميد، بايد برگردد و حمد و سوره را بخواند و بعد از نماز هم احتياطاً سجده سهو به جا آورد و اگر به حد ركوع رسيده، سجده ي سهو كافي است.

قرائت نماز مطابق قرائت هاي موجود

1975. آيا مطابق همه ي قرائت هاي موجود مي توان قرائت نماز را انجام داد؟

ج. بايد مطابق قرائت قرّاء هفت گانه مشهور باشد، بنا بر احوط.

خواندن بيش از يك سوره در نمازهاي مستحبي

1976. آيا مي شود در نمازهاي مستحبي بيش از يك سوره خواند؟

ج. بله، مي شود.

حمد و سوره مأمومي كه به ركعت سوم جماعت رسيده

1977. كسي كه به ركعت سوم يا چهارم جماعت مي رسد، آيا حمد و سوره نمازهاي جهريّه را بلند بخواند يا آهسته؟

ج. بايد آهسته بخواند.

بلند خواندن بقيه ذكرهاي نماز ظهر و عصر به غير از حمد و سوره

1978. آيا به غير از حمد و سوره ي نماز ظهر و عصر بقيّه اي ذكرهاي نماز را مي توان بلند خواند؟

ج. بله، مي توان.

آهسته خواندن بقيه ذكرهاي نماز جهريّه

1979. آيا در نماز صبح و مغرب و عشا، به غير از حمد و سوره، بقيّه اي ذكرهاي نماز را مي توان آهسته خواند؟

ج. بله، مي توان.

آهسته خواندن حمد و سوره ي نمازهاي جهريه به خاطر شرم و حيا

1980. آيا كسي مي تواند به خاطر شرم و حيا و يا ترس از ريا، حمد و سوره ي نمازهاي صبح و مغرب و عشا را آهسته بخواند؟

ج. خير، نمي تواند.

بلند خواندن حمد و سوره نماز ظهر و عصر براي تعليم

1981. آيا كسي مي تواند حمد و سوره نماز ظهر و عصر را به قصد تعليم، بلند بخواند؟

ج. خير، نمي تواند.

بلند خواندن برخي از ذكرها جهت اعلام به ديگران

1982. اگر كسي برخي از ذكرهاي نماز غفيله يا دهه ي ذي الحجه را براي اعلام به ديگران بلند بخواند، نماز او چه حكمي دارد؟

ج. مانعي ندارد (به مسأله ي 930 رساله رجوع شود ).

فراموش كردن حمد و سوره

1983. اگر كسي حمد و سوره را فراموش كند و در ركوع به ياد آورد، چه بايد بكند؟

ج. بعد از نماز احتياطاً سجده ي سهو به جا آورد.

غلط خواندن قنوت و ذكرهاي مستحبي

1984. آيا غلط خواندن قنوت و يا ذكرهاي مستحبي نماز، مبطل نماز است؟

ج. علي الاحوط در حال عمد مبطل است.

حكم عدم رعايت تجويد در نماز

1985. عدم رعايت تجويد در نماز چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد، مگر تا حدّي كه در صحت قرائت لازم است.

مقدار ضروري رعايت تجويد در نماز

1986. رعايت چه مقدار از نكات تجويدي براي قرائت نماز واجب است؟

ج. به مسائل 823 تا 827 رساله رجوع شود.

عدم تلفّظ حرف از مخرج با صدق حرف مخصوص

1987. اگر كسي لفظ ضاد را از مخرج ظاء تلفظ مي كرده است اما در عرف عرب حرف ضاد بر آن صدق مي كرده، آيا نمازش اشكال دارد؟

ج. با صدق آن حرف در عرف عرب صحيح است.

اختلاف اهل فن در تلفّظ صحيح

1988. اگر بعضي از اهل لغت يك نوع تلفّظ را صحيح بدانند و بعضي ديگر آن را غلط بدانند، آيا مي شود آن را در نماز قرائت كرد؟

ج. اگر مراد اداي مخارج حروف است، لازم است رعايت آن به نحوي كه در عربيّت، صدق حرف مخصوص نمايد و تشخيص آن با عرف لغت صحيح است و از حيث قرائت كافيست با يكي از قرائات سبعه (هفت گانه) موافق باشد.

قرائات سبعه

1989. آيا جايز است يك ركعت يا دو ركعت نماز، به دو قرائت از قرائات سبعه خوانده شود؟

ج. تخيير بين قرائات سبعه در نماز استمراري است، لذا اگر در يك يا دو ركعت به دو قرائت بخواند، جايز است.

تلفّظ حركات كسره و ضمّه با لهجه فارسي

1990. اگر حركات كسره و ضمه را كه عرب به صورت «او» و «ايي» كوتاه تلفظ مي كند، به صورت فارسي تلفظ كنيم اشكال دارد؟

ج. خير اشكال ندارد.

تلفّظ حرف صاد

1991. اگر كسي حرف «صاد» را طوري بگويد كه مثلاً از حرف «سين» يا «ثاء» تمايز داده شود، هر چند به طور كامل طبق قرائت عربي نباشد، آيا قرائت او در نماز صحيح است يا خير؟

ج. اگر صدق عربيّت آن حرف باشد، صحيح است.

جواز قرائت «صراط» به «س» يا «ص»

1992. آيا لفظ «صراط» در قرائت سوره مباركه حمد را مي توان به «س» يا «ص» تلفّظ نمود؟

ج. هر دو صورت آن جايز است، چون طاء و صاد در يك كلمه جمع شده است.

تلفظ «ضاد»

1993. در علم تجويد براي تلفظ «ضاد»، چند قول ذكر شده است.

به كدام قول عمل شود؟

ج. بايد طوري تلفظ كند كه در زبان عربي بگويند «ضاد» را تلفّظ كرده است.

مشكل بودن تلفّظ صحيح نماز

1994. در صورت مشكل بودن تلفّظ صحيح «ضاد»، وظيفه چيست؟

ج. اگر به هيچ وجه نمي تواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد هر طور كه مي تواند بخواند و احتياط مستحب آن است كه نماز را به جماعت به جا آورد.

رعايت قلقله در حرف دال

1995. آيا حتماً بايد قلقله را در حرف «دال» در آخر آيات سوره ي توحيد رعايت نمود؟

ج. خير، لازم نيست.

تكرار يك حرف از كلمه

1996. اگر در قرائت - براي احتياط - حرف اوّل يا وسط يا آخر كلمه - مثل دال احد - را تكرار كنيم صحيح است؟

ج. تمام كلمه را تكرار كنيد.

مد عارضي

1997. آيا رعايت مد عارضي هم واجب است؟

(مثل كلمه ي «الرّحيم» در حال وقف)؟

ج. واجب نيست.

ميزان مد «و لا الضّالين»

1998. ميزان كشش در كلمه ي «و لا الضّالين» چه قدر است؟

ج. به حد عرفي كافي است.

انجام ندادن مد «و لا الضّالين»

1999. اگر كسي در نماز سهواً و از روي فراموشي مد واجب در «و لا الضّالين» را انجام ندهد، نمازش چه حكمي دارد؟

و اگر حكم را نمي دانسته يا مي دانسته و متوجّه نبوده چه بايد كرد؟

ج. اگر قبل از رفتن به ركوع ملتفت شده، بايد تدارك كند و بعد از آن سوره را بخواند و اگر بعد از ركوع فهميده، نمازش صحيح است و احتياطاً بعد از سلام سجده ي سهو به جا آورد، مگر در صورت جهل به حكم كه چون نوعاً جاهلِ مقصّرند، نماز را اعاده كنند.

عدم وجوب ادغام در «يرملون»

2000. مدت پانزده سال است كه در «يرملون» ادغام نمي كنم، آيا بايد تمام نمازهايم را در اين مدت اعاده يا قضا نمايم؟

ج. در «يرملون» ادغام واجب نيست، پس قضا و اعاده لزوم ندارد، اگر چه احتياط خوب است.

رعايت موارد وقف در سوره هاي نماز

2001. آيا بايد در سوره هايي كه در نماز مي خوانيم موارد وقف را رعايت كنيم؟

ج. خير، لازم نيست.

ميزان مجاز براي توقف بر روي يك كلمه

2002. تا چه اندازه توقف بر روي يك كلمه، به صحت نماز اشكال وارد مي كند؟

ج. تا حدّي كه به موالات آن جمله اخلال نرساند، اشكال ندارد.

تبديل «ة» به «ها» در هنگام وقف

2003. در اذان شنيده مي شود كه مؤذّن «حي علي الصلاة» را «حي علي الصلاة» (با هاء ) مي خواند آيا اين كار درست است؟

ج. در حال وقف بايد با هاء بگويد.

محل وقف در سوره قدر

2004. در اين قسمت از سوره ي مباركه قدر: «باذن ربّهم من كل امر سلامٌ» وقف بر روي «أمرٌ» صحيح تر است يا بر روي «سلامٌ»؟

ج. وقف بر امر صورت پذيرد.

تلفظ «كفواً» با همزه و بدون واو

2005. آيا تلفظ «كفواً احد» با همزه و بدون واو صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

تلفظ كلمه ي «يوم» با ضمّه

2006. كسي كه كلمه ي «يوم» را با ضمّه تلفظ كرده، با وجود اين كه مي توانسته صحيح آن را تلفظ كند؛ اما جاهل به مسأله بوده است، آيا نمازهاي او صحيح است يا بايد دوباره اعاده كند؟

ج. نمازهاي او اشكال داشته است.

منظور از «وقف به حركت» و «وصل به سكون»

2007. منظور از «وقف به حركت» يا «وصل به سكون» چيست؟

ج. معناي وقف به حركت آن است كه زير يا زِبَر يا پيش آخر كلمه اي را بگويد و بين آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد و معناي وصل به سكون آن است كه زير يا زبر يا پيش كلمه اي را نگويد و آن كلمه را به كلمه بعد بچسباند ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 826 رساله رجوع شود ).

«وصل به سكون» يا «وقف به حركت» در نماز

2008. اگر در نماز «وصل به سكون» يا «وقف به حركت» عمداً يا سهواً اتفاق بيفتد، نماز چه حكمي پيدا مي كند؟

ج. وصل به سكون در نماز - بنا بر اظهر - جايز است و وقف غير عمدي بر حركت، وضعاً صحيح است و نماز اعاده ندارد و احوط، آن است كه بدون عذر، وقف به حركت ننمايد.

وصل به سكون و وقف به حركت در تمام نماز

2009. احكامي كه درباره ي وصل به سكون و وقف به حركت در رساله آمده، آيا فقط در قرائت نماز است يا در تشهّد و سلام و اذكار و ادعيه هم هست؟

ج. فرقي نمي كند.

ملاك در وقف

2010. آيا منظور از وقف، مكث كردن و نفس تازه كرده است يا مكث كردن تنها كفايت كند؟

ج. مناط دوّمي است.

رعايت تجويد براي ذكر ركوع و سجده

2011. آيا رعايت تجويد در ذكر ركوع و سجده واجب است؟

ج. تا حد صحت كلمه لازم است.

رعايت تجويد در ذكرهاي مستحبي

2012. اگر كسي بخواهد ذكري مستحب را در نماز بگويد، آيا بايد نكات تجويدي در آن ذكر را رعايت كند؟

ج. بنا بر احتياط واجب، در حال عمد تا حد صحت كلمه لازم است رعايت كند.

خواندن تسبيحات اربعه با «بسم اللَّه»

2013. شخصي از روي عدم آگاهي، حدود 4 سال تسبيحات اربعه را با «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» خوانده است، حكم نمازهاي او چگونه است؟

ج. چون به قصد مطلق ذكر كه جايز است بوده، نمازهاي او اشكال نداشته است.

تعداد دفعات لازم گفتن تسبيحات اربعه

2014. به نظر حضرت عالي، چند بار لازم است تسبيحات اربعه گفته شود؟

ج. بنا بر اقوي اگر يك مرتبه هم تسبيحات اربعه گفته شود كافي است؛ ولي سه مرتبه تسبيحات اربعه گفتن فضيلت بيشتري دارد و موافق احتياط است.

شك در تعداد تسبيحات اربعه گفته شده

2015. اگر كسي در تعداد تسبيحات اربعه ي گفته شده شك كند، تكليفش چيست؟

ج. اگر شك در محل باشد و در دو و سه بار شك كند، يك بار ديگر بخواند.

سهوي گفتن تسبيحات اربعه بيش از سه مرتبه

2016. اگر تسبيحات اربعه سهواً بيشتر از 3 مرتبه گفته شود، تكليف چيست؟

ج. اشكال ندارد.

عمدي گفتن تسبيحات اربعه بيش از 3 مرتبه

2017. اگر تسبيحات اربعه عمداً بيش از 3 مرتبه گفته شود، به نماز اشكال وارد مي شود؟

ج. خير.

بلند خواندن تسبيحات اربعه

2018. آيا امكان دارد تسبيحات اربعه را در نماز مغرب و عشا، بلند خواند؟

ج. خير.

گفتن «ان اللَّه» به جاي «الا اللَّه» در تسبيحات اربعه

2019. بنده به خاطر عدم آگاهي و يادگيري غلط، در تسبيحات اربعه به جاي «الا» به صورت، «… و لا الا ان اللَّه و اللَّه اكبر» تلفّظ مي كردم، تكليف اين جانب نسبت به نمازهاي گذشته ام چيست؟

ج. آن نمازها باطل بوده است، بنا بر احوط.

خواندن حمد و سوره در ركعت سوم

2020. اگر كسي در ركعت سوم نماز مشغول حمد و سوره شده و در وسط يا انتهاي سوره متوجه شود، چه بايد بكند؟

ج. اگر عادت او خواندن تسبيحات اربعه در ركعت سوم بوده، بايد حمد را رها كند و از ابتدا تسبيحات اربعه را بخواند و بعد از نماز، احتياطاً سجده ي سهو هم به جا آورد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 835 و 836 مراجعه شود ).

جواز قرائت حمد و سوره به جاي تسبيحات اربعه

2021. آيا خواندن حمد و سوره به جاي تسبيحات اربعه در ركعت سوم و چهارم جايز است؟

ج. اشكال ندارد حمد را به جاي تسبيحات مي خواند و سوره را به قصد اين كه قرائت قرآن در نماز جايز است.

كسي كه مي خواهد به جاي تسبيحات اربعه، حمد بخواند

2022. اگر كسي قصد داشته باشد در نماز مغرب يا عشا به جاي تسبيحات اربعه سوره ي حمد را بخواند، تكليفش در بلند خواندن يا آهسته خواندن سوره حمد چيست؟

ج. بر مرد و زن واجب است در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد را آهسته بخواند و بنا بر احتياط واجب «بسم اللَّه» آن را هم آهسته بخواند.

عدم قرائت حرف «واو» در تسبيحات اربعه

2023. نمازگزاري در تسبيحات اربعه، «و اللَّه اكبر» را بدون «واو» مي گفته است، آيا نمازش صحيح بوده است؟

ج. احوط اينست كه نماز را اعاده كند، زيرا يك مرتبه خواندن تسبيحات بنا بر احتياط واجب است.

حد اقل ذكر ضروري ركوع و سجود

2024. حد اقل مقدار ضروري ذكر ركوع و سجود چه مقدار است؟

ج. بايد به مقداري باشد كه مصداق مطلق ذكر باشد.

به كار بردن ذكر ركوع و سجده به جاي هم

2025. اگر كسي عمداً يا سهواً ذكر ركوع و سجده را به جاي يكديگر به كار برد، اشكال دارد؟

ج. سهواً اشكال ندارد و هم چنين عمداً اگر به قصد مطلق ذكر باشد، اشكال ندارد؛ ولي عمداً به قصد ذكر خاص جا به جا نگويد.

گفتن يك «سبحان اللَّه» در ركوع و سجده ها

2026. اگر كسي عمداً در ركوع و سجده ها يك «سبحان اللَّه» بگويد، آيا نمازش صحيح است؟

ج. بله.

گفتن اذكار بلند شدن از ركوع و سجده براي كسي كه نشسته نماز مي خواند

2027.

گفتن ذكر «سمع اللَّه لمن حمده» و «بحول اللَّه و قوته أقوم و أقعد»، براي كسي كه نشسته نماز مي خواند چه صورتي دارد؟

ج. چنان چه بعد از ركوع و سجودش به قصد رجا بگويد، مانعي ندارد به خصوص ذكر «سمع اللَّه لمن حمده».

غلط خواندن دعا و ذكر در ركوع و سجود

2028. اگر در ركوع و سجود پس از ذكر واجب، دعا و ذكري به غلط خوانده شود، به نماز صدمه مي زند؟

ج. اگر سهواً نباشد، اشكال دارد.

به فارسي دعا كردن در ركوع و سجود

2029. آيا در ركوع يا سجود پس از ذكر واجب، مي توان به فارسي دعا كرد؟

ج. دعا يا ذكر خداوند متعال به هر لغتي كه مخصوص نمازگزار باشد، در بين نماز، اگر چه به عربي نباشد، مانعي ندارد؛ ولي خلاف احتياط است، ولي بنا بر احتياط واجب ذكرهاي مستحبي ركوع، سجود و تشهد را به غير عربي نخواند.

گفتن ذكر ديگر به جاي ذكر برخاستن از ركوع

2030. آيا گفتن «ربّنا فلك الحمد» به جاي «سمع اللَّه لمن حمده» صورت شرعي دارد؟

ج. به قصد مطلق ذكر اشكال ندارد.

5. ركوع

گفتن اعظيم به جاي عظيم

2031. اگر كسي در ركوع نماز به جاي «عظيم»، «اعظيم» بگويد، چه حكمي دارد؟

و نمازهايي را كه به اين صورت خوانده، چه حكمي دارد؟

ج. اگر سهواً بوده مانعي ندارد و اگر به علت جهل بوده، صحيح نيست و بايد نمازهايي كه به اين صورت خوانده شده، به تدريج قضا كند.

عوض كردن ذكر ركوع يا سجود

2032. اگر شخصي در حال ركوع و يا سجود به جاي «سبحان ربي الاعلي و بحمده» و يا «سبحان ربي العظيم و بحمده» بگويد:

«سبحان ربّنا الاعلي» و يا «سبحان ربنا العظيم»، آيا صحيح است؟

ج. اگر به قصد ورود نگويد، صحيح است.

قصد ركوع پس از خم شدن و قيام متّصل به ركوع

2033. در مسأله ي 841 توضيح المسائل است كه اگر قصد ركوع بعد از خم شدن به وجود آمد، بنا بر اظهر كافي است، با توجّه به اين كه: قيام متصل به ركوع، ركن است، چگونه اين نماز صحيح است؟

ج. منظور از قيام متّصل به ركوع آن است كه از حال قيام به ركوع برود و در فرض مسأله، اين حالت حاصل است و انحنا، مُقَدَّمه ركوع است و قصد مقدميّت لازم نيست.

شك در ركوع يا سجود از كسي كه با اشاره نماز مي خواند

2034. بيماري كه ركوع و سجود را با اشاره انجام مي دهد در صورتي كه شك كند در حال ركوع است يا سجده، تكليف چيست؟

ج. بنا بگذارد كه در حال ركوع است.

فراموشي ركوع و تذكّر در سجده ي اوّل

2035. اگر در سجده ي اوّل يادش بيايد كه ركوع را فراموش كرده، وظيفه چيست؟

ج. بنا بر احتياط واجب برگردد و ركوع را به جا آورد و بعد از نماز سجده ي سهو به جا آورد و نماز را هم اعاده كند.

اضافه كردن ركوع

2036. اگر در يك ركعت از نماز، سهواً، دو ركوع به جا آوريم، چه حكمي دارد؟

ج. نماز باطل مي شود.

مستحبات ركوع

2037. چه چيزهايي در ركوع، مستحب است؟

ج. به مسأله ي 852 و 853 رساله رجوع شود.

سر از ركوع برداشتن قبل از تمام شدن ذكر ركوع (سهواً )

2038. اگر نمازگزار قبل از تمام شدنِ ذكر ركوع، سهواً، سر از ركوع بر دارد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

سر از ركوع برداشتن قبل از تمام شدنِ ذكر ركوع (عمداً )

2039. اگر نمازگزار قبل از تمام شدن ذكر ركوع، عمداً، سر از ركوع بردارد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. نمازش باطل مي شود.

گفتن ذكر ركوع، قبل از آن كه به مقدار ركوع خم شود

2040. اگر قبل از آن كه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد، سهواً ذكر ركوع را بگويد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. بعد از آرامش بدن ذكر را دوباره بگويد.

2041. اگر قبل از آن كه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد، عمداً ذكر ركوع را بگويد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. اگر به آن اكتفا كند يا به قصد خصوصيت باشد، نمازش باطل مي شود.

حركت بدن در حال ركوع بر اثر عبور و مرور مردم

2042. اگر در هنگام ركوع بر اثر عبور و مرور، شخص نمازگزار، حركت كند و از جايش تكان بخورد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. اگر بدن از حال آرام بودن خارج شده است، بايد بعد از آرام گرفتن بدن دوباره ذكر را بگويد؛ ولي اگر كمي حركت كند كه از حال آرام بودن خارج نشود، اشكال ندارد.

حركت بدن در حال ركوع، به خاطر ناهمواري مكان

2043. اگر كسي به هنگام ذكر ركوع، سهواً، به خاطر ناهمواريِ مكاني كه در آن مكان ايستاده، پايش را جا به جا كند، چه حكمي دارد؟

ج. بايد ذكر ركوع را دوباره بگويد.

ذكر ركوع

2044. آيا در ركوع، هر ذكري كه بگويد كافي است؟

يا اين كه حتماً بايد ذكر خاصّي بگويد؟

ج. كافي بودن هر ذكري كه خواست بگويد در ركوع خالي از وجه نيست. ولي احتياط مستحب آن است كه سه مرتبه «سبحان اللَّه» يا يك مرتبه «سبحان ربي العظيم و بحمده» بگويد.

شك در ذكر ركوع

2045. كسي كه بعد از ركوع نمي داند كه ذكر ركوع را گفته است يا نه؟ چه بايد بكند؟

ج. به شكش اعتنا نكند.

شك در صحيح ادا نكردن ذكر ركوع

2046. كسي كه در صحيح ادا كردن الفاظ اذكار ركوع، بعد از ركوع يا در هنگام ركوع، شك كند، چه بايد بكند؟

ج. به شك خود اعتنا نكند.

شخص بيماري كه نمي تواند به مقدار ذكر ركوع، در ركوع باقي بماند

2047. اگر شخصي بر اثر بيماري، نتواند به مقدار ذكر، در ركوع بماند، چه بايد بكند؟

ج. در صورتي كه بتواند پيش از آن كه از حد ركوع بيرون رود ذكر را بگويد، بايد ذكر را در آن حال تمام كند.

گفتن اذكاري بعد از گفتنِ ذكر ركوع

2048. اگر در ركوع، بعد از گفتن ذكر ركوع، اذكار ديگري را بگوييم، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

مقدار تكرار ذكر ركوع

2049. اگر در ركوع، ذكر «سبحان ربي العظيم و بحمده» را دو بار يا چهار بار بگويد، چه حكمي دارد؟

آيا حتماً اين ذكر را بايد يك مرتبه يا به مقدار معيّني بگويد؟

ج. اشكال ندارد، ولي مستحب است به عدد فرد بگويد.

معناي انجام دادن ركوع و سجده با اشاره

2050. به جا آوردن ركوع و سجده با اشاره يعني چه؟

ج. يعني با سر اشاره نمايد (مسأله ي 848 رساله).

انجام دادن ركوع با اشاره

2051. در چه موردي مي تواند ركوع را با اشاره به جاي آورد؟

ج. در صورتي كه هرگز - حتي با تكيه - نتواند براي ركوع خم شود (به مسأله ي 848 و 849 رساله رجوع شود ).

شك در انجام ركوع قبل از رفتن به سجده

2052. كسي كه قبل از رفتن به سجده شك كند كه آيا ركوع را به جا آورده است يا نه؟

چه بايد بكند؟

ج. بايد ركوع را به جا آورد.

شخصي كه در حال قيام نمي داند ركوع را به جا آورده يا نه

2053. كسي كه در حال قيام بعد خواندن حمد و سوره يا در ركعت سوم و چهارم، بعد از تسبيحات اربعه، شك كند كه آيا ركوع را به جا آورد يا نه، چه بايد بكند؟

ج. بايد ركوع را به جا آورد.

فراموشي ركوع و تذكّر آن بعد از نماز

2054. كسي كه ركوع را فراموش كند و بعد از نماز متوجه شود، چه بايد بكند؟

ج. بايد نماز را دوباره بخواند.

فراموشي ركوع و تذكّر آن بعد از انجام دو سجده

2055. كسي كه ركوع را فراموش كند و بعد از انجام دو سجده، متوجه شود، چه بايد بكند؟

ج. بايد نماز را دوباره بخواند.

ركوع كسي كه قامت و قد خميده اي دارد

2056. كسي كه خلقت اوليه اش خميده بوده يا در اثر كهولت سن و يا بيماري، قد خميده اي دارد، براي انجام ركوع چه بايد بكند؟

ج. تا امكان راست ايستادن، هر چند با تكيه دادن به چيزي و لو في الجمله را دارد، قيام قبل از ركوع را بايد به جا آورد و در غير اين صورت به مقداري بيشتر منحني و خم مي شود به طوري كه از حد ركوع خارج نشود و اگر اين هم ممكن نشد، به همان حالت نيّت ركوع مي كند و با سر اشاره مي كند.

كسي كه نمي تواند به اندازه ي ركوع خم شود

2057. اگر كسي بر اثر بيماري و يا در اثر كهولت سن، نتواند به اندازه ي ركوع خم شود، چه بايد بكند؟

ج. بايد به چيزي تكيه دهد و ركوع كند و اگر موقعي هم كه تكيه داده نتواند به طور معمول ركوع كند، بايد به هر اندازه مي تواند خم شود و اگر به هيچ صورتي نتواند خم شود، بايد با سر اشاره نمايد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 848 رساله رجوع شود ).

ركوع شخص جالس

2058. كسي كه نشسته نماز مي خواند، براي ركوع بايد به چه اندازه اي خم شود؟

ج. به اندازه اي كه مُسَمّاي ركوع حاصل شود، منحني مي شود و تحقق آن بنا بر احوط به اينست كه صورت او به نزديكي محل سجودش برسد.

مقدار خم شدن در ركوع

2059. در ركوع به چه اندازه اي بايد خم شويم؟

ج. بايد به اندازه اي خم شد كه بتوان دست را به زانو گذاشت.

مقدار خم شدن در ركوع براي كسي كه دست او بلندتر از ديگران است

2060. كسي كه دست او بلندتر از ديگران است، كه اگر مقداري خم شود، به زانو مي رسد، به چه مقدار بايد خم شود؟

ج. بايد به اندازه معمول خم شود.

مقدار خم شدن در ركوع نماز وتيره

2061. در نماز وتيره و يا نماز احتياطِ نشسته، چه مقدار لازم است خم شويم؟

ج. مثل ركوع فرد نشسته كه قبلاً ذكر شد.

ركوع نماز مستحبي در حال حركت

2062. كسي كه مشغول خواندن نماز مستحبي در حال حركت است، جهت ركوع چه مقدار لازم است كه سر خود را خم نمايد؟

ج. به حدي كه ايماء و اشاره ي با سر صدق كند.

قرار دادن دستها بر سر زانو در حال ركوع

2063. آيا لازم است در ركوع، دستها بر سر زانوها گذاشته شود؟

ج. خير، لازم نيست (مسأله ي 839 رساله).

دفع حيوانِ مزاحم در حال ركوع

2064. اگر در حال ركوع، دست را از زانو برداريم و حيوان مزاحمي مثل پشه يا مگس را از خود دور كنيم، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

كسي كه لوزه اش را عمل كرده و نمي تواند خم شود

2065. اگر كسي كه لوزه اش را عمل كرده است و در صورت خم و راست شدن، احتمال خونريزي و يا ضرر بدهد وظيفه چيست؟

ج. اگر عاجز از ركوع و سجود است به جهت خوف ضرر، اگر چه جلوسي باشد و فقط متمكّن از قيام است، اكتفا به قيام و ايماء كه متمكن از غير اينها نيست مي نمايد و اگر متمكن از قيام نيست هر چند با تكيه بر چيزي، نشسته نماز مي خواند و براي ركوع و سجود، ايما و اشاره مي كند و در صورت عدم تمكّن از جلوس، نوبت به صلاة @استلقاءً ( نماز به پشت خوابيده) و با ايماء مي رسد وگرنه، اضطجاع (خوابيدن به پهلو) با ايماء وظيفه ي اوست.

6. سجده

چيزهايي كه مي شود بر آنها سجده كرد

2066. لطفاً بفرماييد بر چه چيزهايي مي توان سجده كرد (به ترتيب اولويت)

ج. بر زمين و گياه و كاغذ توليد شده از گياه مي توان سجده كرد و افضل از همه تربت امام حسين عليه السّلام است (مسأله ي 886 الي 892 رساله)

كج گذاشتن پيشاني روي مهر و خون آلود شدن آن

2067. گاهي در پيشاني جوش هايي پديدار مي شود كه هنگام سجده درد مي گيرد.

آيا مي توان براي سجده، پيشاني را روي مهر كج گذاشت و اگر بعد از سر برداشتن از سجده، مهر آلوده به خونِ جوش ها شود، نماز چه حكمي دارد؟

ج. كج گذاشتن در فرض مزبور، مانعي ندارد و احتياط در تقديم طرف راست بر طرف چپ است و بايد دقّت شود كه مهر آلوده نشود و اگر آلوده شد، بايد در سجده ي بعدي به جاي پاكِ آن سجده كند.

قرار گرفتن موي سر يا چادر بين مهر و پيشاني

2068. اگر در موقع گزاردن پيشاني روي مهر قسمتي از موي سر يا چادر، پيشاني را فراگيرد و مانع چسبيدن پيشاني روي مهر گردد، چه بايد كرد؟

ج. اگر به اندازه ي قدر واجب از سجده روي مهر باشد، مانعي ندارد و اگر نباشد بدون آن كه سر را بلند كند، آن مو يا چادر را از روي پيشاني بكشد.

سجده بر مهر امين

2069. آيا سجده بر مهر امين (كه جهت تعيين تعداد ركعات است) صحيح است؟

ج. سجده صحيح است و اگر موجب اطمينان شخصي شود، رفع شك مي كند.

مهر چركين

2070. اگر در مهري كه قدري چرك دارد، شك شود كه آيا اين چرك به اندازه اي هست كه مانع به حساب آيد يا نه، آيا مي توان با اين مهر نماز خواند؟

ج. مي تواند، گرچه احتياط خوب است.

سجده بر قسمت برجسته مهر

2071. مهرهايي كه عكس گنبد و بارگاه روي آنها منقوش است و برآمدگي دارد؛ آيا سجده كردن بر آنها جايز است؟

ج. اگر پيشاني به قدر واجب سجده به خاك مي رسد، اشكالي نيست.

مهر برجسته

2072. يكي از دو طرف مهرهاي نماز ناصاف است و مقداري برجستگي دارد، آيا سجده روي سطح ناصاف آن صحيح است؟

ج. اگر تماس پيشاني با مهر به قدر واجب مي شود، صحيح است.

عكس روي مهر

2073. روي بعضي از سجّاده ها و مهرهاي نماز، عكس بارگاه ائمّه عليهم السّلام كشيده شده است؛ آيا نماز خواندن با آنها جايز است؟

ج. جايز است.

سجده بر اسكناس

2074. آيا سجده بر اسكناس صحيح است؟

ج. احتياط در ترك آن است.

سجده بر مهر حكاكي شده با كلمه اللَّه

2075. سجده كردن بر مهري كه روي آن كلمه ي اللَّه حك شده است؛ چه حكمي دارد؟

ج. اگر جهت هتك نداشته باشد، اشكال ندارد.

سجده بر لباس و دست

2076. اگر در بين نماز آن چه كه نمازگزار بر آن سجده مي كند، مفقود شود و به خيال اين كه در وسعت وقت هم مي تواند بر لباس يا دستش سجده كند، بر آنها سجده نمايد، صحيح است؟

ج. در صورت جهل به حكم، معذور نيست.

مفقود شدن مهر در وسط نماز

2077. اگر در حال نماز خواندن بچه اي مهر را بردارد چه بايد كرد؟

ج. اگر چيز ديگري كه سجده بر آن صحيح است نداشته باشد، چنانچه وقت وسعت دارد، بايد نماز را بشكند و اگر وقت تنگ است، بايد به لباسش اگر از پنبه يا كتان است سجده كند و اگر از چيز ديگر است، بر همان چيز و اگر آن هم ممكن نيست، بر پشت دست و اگر آن هم نمي شود، به چيز معدني مانند انگشتر عقيق سجده نمايد.

سجده در مسجد الحرام و مسجد النّبي - صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم

2078. در مسجد الحرام و مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ساير مساجد مكّه و مدينه بعضي از قسمت ها مفروش است و بعضي غير مفروش و با سنگ ساخته شده است.

آيا لازم است براي انجام نماز جماعت به قسمتي بروند كه بر سنگ سجده كنند و يا مي توانند بر فرش سجده نمايند؟

ج. بايد بر سنگ و يا حصير و امثال آن از چيزهايي كه سجده بر آن صحيح است، سجده كنند.

سجده بر مهر و حصير در مساجد مكّه ي معظّمه و مدينه ي منوّره

2079. سجده كردن بر مهر يا حصير و بادبزن در مساجد مكه و مدينه در صورتي كه سبب توهين به شيعه بشود؛ چه حكمي دارد؟

ج. مي توانند به قسمت هايي كه با سنگ مفروش شده نماز بخوانند و يا براي اقامه نماز به جايي بروند كه موجب وهن نباشد.

استفاده نكردن از مهر

2080. بعضي از روحانيون كاروان ها به حجّاج گفته اند كه اصلاً در طول سفر حج از مهر استفاده نكنند؛ حتّي در هتل ها كه همه شيعه هستند؛ آيا اين كار صحيح است؟

ج. صحيح نيست.

تربت كربلا از غير اطراف قبر مطهّر

2081. تربت هايي كه از كربلا مي آورند، اگر از اطراف قبر مطهّر نباشد؛ آيا احترام آن واجب است؟

ج. احترام آن رعايت مي شود، ولي احكام تربت را ندارد.

نماز با مهر مسجد در غير مسجد

2082. خواندن نماز با مهرهاي مسجد دانشگاه در مكان هاي ديگر صحيح است؟

ج. اگر اختصاص به آنجا دارد، جايز نيست.

سجده بر پوست تخم كدو

2083. آيا سجده بر پوست تخم كدو، هندوانه، آفتابگردان، بادام و گردو، بعد از جدا شدن مغز جايز است؟

بر هسته خرما چه طور؟

ج. جايز است.

مهرهايي كه روي آن چيز نوشته اند

2084. سجده بر مهر يا چوبي كه با جوهر يا مركب روي آن نوشته اند چه حكمي دارد؟

ج. اگر آن جوهر يا مركب، مانع از سجده به مقدار واجب نباشد، اشكال ندارد.

سجده بر دستمال كاغذي

2085. آيا سجده بر دستمال كاغذي و كاغذي كه روي آن خطكشي شده؛ جايز است؟

ج. اگر اشياي مذكور از چيزي كه سجده بر آن صحيح است ساخته شده، مي شود بر آن سجده كرد و جواز سجده بر كاغذي كه احتمال دارد از چيزهايي درست شده باشد كه سجده بر آن جايز نيست، مورد تأمل است؛ لذا احتياطاً سجده ننمايد.

سجده بر لباس يا گليم يا پشت دست

2086. اگر در حالت ناچاري كه لباس نمازگزار از پنبه يا كتان باشد و يا سجاده يا زيراندازش از پنبه باشد، آيا در اين صورت مي تواند بر پشت دست سجده كند؟

ج. در اين صورت بايد به لباس يا زيرانداز كه از كتان يا پنبه است سجده كند وگرنه، اگر از چيز ديگر است، بر همان چيز سجده كند و اگر آن هم نيست در مرحله بعد بايد بر پشت دست سجده نمايد.

اگر پيشاني دو بار به مهر بخورد

2087. اگر نمازگزاري كمي تند به سجده رود و پيشاني بعد از برخورد با مهر كمي بلند شود و دوباره روي مهر جاي بگيرد؛ آيا دو سجده حساب مي شود؟

ج. اگر نتواند سر را نگه دارد و بي اختيار دو بار به جاي سجده برسد، روي هم يك سجده حساب مي شود و اگر ذكر نگفته باشد، بايد بگويد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 882 رساله مراجعه شود. )

لزوم نشستن بين دو سجده

2088. آيا نشستن بين دو سجده لازم است يا سر برداشتن از مهر و دوباره گذاشتن كفايت مي كند؟ و آيا اگر كسي سر از مهر بردارد و در همان حال كه دستانش روي زمين است اندكي توقف كرده و دوباره به سجده رود اشكال دارد؟

و آيا فرقي بين نماز مستحبي و واجب در اين مسأله وجود دارد؟

ج. نشستن بين دو سجده مطلقاً واجب است.

قرار دادن دو مهر بر روي همديگر

2089. اگر فردي دو مهر بر هم بگذارد و بر آنها سجده كند، آيا اشكال دارد؟

ج. خير.

وجود چيزي آزار دهنده بر روي مهر

2090. اگر در هنگام سجده بر روي مهر چيزي باشد كه باعث آزار جدّي پيشاني نمازگزار شود، آيا مي توان قبل از اتمام ذكر سجده پيشاني را از مهر برداشت؟

ج. به كمترين مقدار ذكر اكتفا كند.

مقدار نشستن بين دو سجده

2091. آيا مقدار نشستن بين دو سجده بايد به مقدار گفتن «استغفر اللَّه ربي و اتوب اليه» باشد؟

ج. خير لازم نيست.

ناتواني در نشستن بين دو سجده

2092. فردي كه نمي تواند بين دو سجده بنشيند و به صورت نيم خيز تكبير مي گويد، آيا با اين وضعيت نمازش اشكال دارد؟

ج. اگر به هيچ نحوه قادر بر نشستن نيست، همان كفايت مي كند.

خون آمدن جوش هاي صورت حين وضو و سجده

2093. هنگام وضو و سجده از جوش هاي صورتم خون مي آيد، آيا باعث ابطال وضو و سجده مي شود؟

ج. در وضو اگر تطهير ممكن نيست، بايد وضوي جبيره اي كند و در سجده به مسأله ي 878 و 879 رساله رجوع شود.

عدم قدرت بر سجده كردن به علت شكستگي زانو

2094. كسي كه در اثر شكستگي زانو نمي تواند به سجده برود، نماز را چگونه انجام دهد؟

ج. بايد به اندازه اي كه اوّلين مرتبه سجود، صدق مي كند خم شود و مهر يا چيز ديگري را كه سجده بر آن صحيح است تا روي چيز بلندي گذاشته و طوري پيشاني را بر آن بگذارد كه بگويند سجده كرده است، ولي بايد بنا بر احتياط، كف دستها و زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمين بگذارد و كسي كه هيچ نمي تواند خم شود، براي سجده بايد سر را به قصد سجده خم كند و براي برخاستن از سجده سر را بلند كند.

فراموشي سجده و تشهد و ركوع

2095. اگر نمازگزار در ركعت اوّل يك سجده و در ركعت دوم تشهد و در ركعت سوم ركوع را فراموش كند؛ وظيفه اش چيست؟

ج. نمازش باطل است.

فراموش كردن سجده

2096. شخصي كه در حال قيام متذكر مي شود كه يك سجده ي ركعت پيش را فراموش كرده و بر نمي گردد كه به جاي آورد، ولي بعد از نماز فوراً سجده را قضا و سجده سهو به جاي مي آورد، آيا نمازش صحيح است؟

ج. نمازش باطل است.

شك در سجده

2097. كسي كه شك كند يك سجده به جاي آورده يا دو تا، تكليفش چيست؟

ج. اگر در محل است، يك سجده ي ديگر به جا آورد.

شك در بلندي محل سجود از محل ايستادن

2098. اگر نمازگزار در سجده، در بلندي محل سجده از محل ايستادن شك كند و رفع شك در بين نماز ممكن نباشد، تكليفش چيست؟

ج. اين شك اعتبار ندارد؛ ولي براي سجده هاي بعدي بايد احراز شرط كند.

شك در اين كه در ركوع است يا سجود

2099. بيماري كه ركوع و سجود را با اشاره به جا مي آورد، در صورتي كه شك كند در سجده است يا ركوع، تكليفش چيست؟

ج. بنا مي گذارد كه در ركوع است.

فراموشي سجده

2100. اگر نمازگزار در ركعت اوّل يك سجده و در ركعت دوم ركوع را فراموش مي كند و در بين السّجدتين ركعت دوم متوجه شود؛ تكليفش چيست؟

ج. اين سجده را سجده ي دوم ركعت اوّل حساب مي كند، پس مي ايستد و ركعت دوم را به جا مي آورد و براي زيادي ها سجده سهو به جا مي آورد.

شك در سجده

2101. اگر نمازگزار در اثناي تشهد شك كند كه سجده دوم را به جاي آورده يا نه، چه بايد بكند؟

ج. به شكش اعتنا نمي كند.

سربازهايي كه در وقت نماز صبح پُست مي دهند

2102. سربازاني كه قبل از اذان صبح تا بعد از طلوع آفتاب در پست نگهباني هستند، در صورتي كه نتوانند به طور عادي نماز بخوانند (به خاطر حساسيّت نگهباني) ركوع و سجود را چگونه به جاي آورند؟ و آيا بايد در هنگام سجده از چيزي كه سجده بر آن صحيح است استفاده كنند يا لازم نيست؟

ج. هر طور باشد وقتي را براي نماز مختار قرار دهد و مسلمان در هر كاري كه باشد، بايد براي نمازش وقتي را قرار دهد.

گذاشتن مهر بر پيشاني به علت درد گردن

2103. فردي كه به علت درد گردن نمي تواند سر بر مهر بگذارد، آيا مي تواند مهر را بر پيشاني بگذارد؟

ج. بايد مهر را روي چيز بلندي گذاشته و طوري پيشاني را بر آن بگذارد كه بگويند سجده كرده است؛ ولي بنا بر احتياط كف دستها و زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمين بگذارد و كسي كه هيچ نمي تواند خم شود، براي سجده بايد سر را به قصد سجده خم كند و براي بر خواستن از سجده سر را بلند نمايد.

خواندن نماز با كفش

2104. كسي كه سجده را روي صندلي به جاي مي آورد؛ آيا مي تواند با كفش نماز بخواند؟

ج. چون بايد بنا بر احوط تا بتواند سر انگشت بزرگ را بر زمين بگذارد؛ لذا نمي تواند با كفش نماز بخواند، بلي اگر مطلقاً از خم شدن معذور است و ايماء مي كند (با سر به سجده اشاره مي كند)، قرار دادن ساير اعضاي سجده لازم نيست، هر چند در اينجا نيز احوط است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 880 و 881 رساله رجوع شود. )

سجده بر روي صندلي

2105. فردي كه مبتلا به زانو درد است و هنگام تشهد تشديد مي يابد، آيا مي تواند براي به جا آوردن آنها از صندلي استفاده كند؟ و آيا مي تواند مهر را روي صندلي ديگر بگذارد؟ ( فقط براي سجده و تشهد و سلام)

ج. چون ضرورت است، مانعي ندارد.

اداي سجده به صورت چهار زانو

2106. فردي مريضم كه به علت درد سر زانوها، اگر بخواهم هفت عضوي كه موقع سجده واجب است بر زمين بگذارم، پس از سجده قادر به نشستن نيستم؛ آيا مي توان چهار زانو بدون اين كه سر انگشتان پا را بر زمين بگذارم سجده كنم؟

ج. تنها همان عضو از اعضاي سجده كه عذر دارد، مي تواند بر زمين نگذارد.

حركت انگشت به طور عمدي در سجده

2107. اگر بعضي از انگشت هاي پاي فرد نمازگزار در هنگام سجود همراه انگشت شصت به زمين برسند، آيا نماز اشكال دارد؟

و اگر در حال ذكر سجده، انگشت شصت پا را عمداً حركت دهد؛ آيا نمازش دچار اشكال مي شود؟

ج. مورد اوّل اشكال ندارد و مورد دوم هم اگر حركت كمي باشد، اشكال ندارد.

قرار نگرفتن كف دست به طور كامل بر روي زمين

2108. قرار گرفتن دست در سجده بر روي دو فرش كه مقداري فاصله بين آنها باشد چه حكمي دارد؟

ج. با صدق استيعاب عرفي (كه عرف بگويد تمام كف دست روي زمين قرار گرفته است)، اشكال ندارد.

اعضايي كه در سجده بايد بر روي زمين قرار گيرند

2109. در سجده كدام قسمت بدن بايد مماس با زمين باشد، آيا درآوردن انگشتري و جوراب لازم است؟

ج. پيشاني و كف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت پا بايد روي زمين باشد و در آوردن انگشتري و جوراب لازم نيست.

وجوب نشستن در نماز نافله

2110. آيا نشستن بين دو سجده در نماز نافله مانند فريضه، واجب است؟

ج. واجب است؛ به معناي اين كه عدم تعمّد در ترك آن شرط صحّت است.

برداشتن پا يا دست بعد از ذكر واجب

2111. اگر نمازگزار يا كسي در سجده پس از اداي ذكر واجب، دست يا پا را از زمين عمداً يا سهواً بردارد، ولي هنوز سجده را تمام نكرده و مي خواهد ذكر مستحبي بگويد، آيا سجده دچار اشكال مي شود؟

ج. اگر در حال ذكر واجب نباشد، ضرري به سجده نمي رساند و اشكال ندارد.

قرار ندادن تمام دست روي زمين و جاي لرزان

2112. اگر در اثر جهل به حكم، كف دستها را در حال سجده مطابق معمول نگذاشته و يا بر جاي لرزاني كه آرام نبوده (آرامش نداشته) سجده كرده است، نمازهاي سابقش چه حكمي دارد؟

ج. اگر سجده به قطع يا به احتياط صحيح نبوده، بايد نمازهايش را به همان گونه قضا يا اعاده كند.

حركت انگشت در حال سجده

2113. وقتي كه انسان در حال گفتن ذكر سجده است، بايد دو كف دستش روي زمين باشد، سؤال اينست كه اگر در حال گفتن ذكر سجده دو كف دست روي زمين بود، امّا يكي از انگشتان دست بي اختيار روي زمين حركت كند؛ آيا بايد ذكر را دوباره تكرار كند؟

ج. اگر عرفاً كف دست روي زمين قرار داشته، صحيح است و در غير اين صورت ذكر واجب اعاده شود.

دعا به زبان فارسي در سجده

2114. فردي بي سوادم كه فقط الفاظ نماز را به عربي مي دانم، آيا بعد از اداي ذكر سجده به عربي مي توانم به فارسي دعا كنم، در بقيه مستحبات چه طور؟ و براي بقيه افراد چه طور؟

ج. دعا يا ذكر خداوند متعال به هر لغتي كه مخصوص نمازگزار باشد، در بين نماز اگر چه به عربي نباشد، مانعي ندارد؛ ولي خلاف احتياط است.

خلاصه اين كه:

بنا بر اظهر جايز است، اگر چه احوط مواظبت بر عربيّت است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 932 رساله رجوع شود. )

خواندن دعا در سجده آخر

2115. آيا در سجده آخر نماز مي توان هر دعايي را خواند؟

ج. بله.

ذكر سجده

2116. در سجده چه ذكري مي توان گفت و چه قدر بايد باشد؟ اگر در سجده افزون بر ذكر واجب، دعا و ذكر غلط خوانده شود؛ آيا مبطل نماز است؟

ج. كفايت هر ذكري كه در سجده بگويد خالي از وجه نيست، ولي احتياط مستحب آن است كه سه مرتبه سبحان اللَّه يا يك مرتبه «سبحان ربي الاعلي و بحمده» بگويد و ذكرهاي مستحبي را هم بنا بر احوط بايد صحيح بخواند.

سجده طولاني

2117. آيا داشتن سجده هاي طولاني براي حضور قلب بيشتر در نماز اشكالي دارد؟

ج. خير.

اكتفا به يك ذكر سبحان اللَّه در تنگي وقت

2118. در موارد تنگي وقت، آيا مي شود در ذكر ركوع و سجده به يك مرتبه سبحان اللَّه اكتفا كرد؟

ج. بله.

صلوات فرستادن به جاي ذكر سجده

2119. اگر فردي به جاي ذكر سجده بر اثر بي سوادي و يا تعليم غلط صلوات بفرستد؛ آيا نماز او صحيح است؟

در صورت صحيح نبودن، آيا لازم است نمازهاي گذشته را قضا كند؟

ج. نمازهايش صحيح است.

خواندن دعاي طولاني ميان دو سجده

2120. خواندن دعاي طولاني در بين السّجدتين كه در عرف، صورت نماز را به هم بزند چه وجهي دارد؟

ج. اگر صورت نماز را به هم بزند، مبطل است.

گذاشتن تسبيح جلوي مهر

2121. آيا گذاشتن تسبيح، جلوي سجاده و مهر جنبه ي شرعي دارد؟

ج. براي @حيلولة (ايجاد فاصله و مانع) است به نحو مذكور در محل خود - مثل عروه و غير آن -. (رجوع شود به عروة الوثقي، بحث مكان هاي مكروه، مسأله ي 3).

نگاه به پشت سر در سجود

2122. در سجود نگاه كردن به پشت سر چه حكمي دارد؟

ج. در صورت منافات با استقبال، اگر عمداً باشد نماز باطل مي شود و اگر منظور اينست كه در همان حالي كه سر بر مهر دارد نگاه به عقب كند اشكال ندارد.

2123. كسي كه يكي از انگشتان دستش كج مي باشد و مثل بقيّه اي انگشتانش به راحتي روي زمين قرار نمي گيرد؛ وظيفه اش چيست؟

ج. همان طور قرار دهد، با سعي در صدق استيعاب عرفي، بنا بر احوط.

چگونگي قرار دادن كف دست غير عادي در سجده

2124. افرادي كه كف دستشان عادي نيست؛ چگونه بايد كف دست را به زمين بگذارند؟ آيا لازم است جاي متناسب با كف درست كند؟

ج. به هر طور ممكن كف دست را به زمين گذارد كافي است، با سعي در صدق استيعاب عرفي، بنا بر احوط.

باندپيچي انگشت شصت پا

2125. شخصي كه انگشت شصت پايش باندپيچي شده، آيا مي تواند انگشت باندپيچي را بر زمين بگذارد يا ساير انگشتان را بر زمين بگذارد؟

ج. اگر كم است مانعي ندارد و اگر بيش از متعارف است، جمع كند بين آن و ساير انگشتان و تمام آنها را روي زمين بگذارد.

زخم بودن پيشاني

2126. اگر پيشاني زخم باشد به طوري كه وقتي به مهر برسد خون جاري مي شود و هر چه صبر كند خونريزي بند نشود؛ تكليف اين فرد براي نماز خواندن چيست؟

ج. لازم است با جاي سالم پيشاني سجده كند و اگر ممكن نيست و يا زخم، تمام پيشاني را گرفته است، بايد به يكي از دو طرف پيشاني سجده كند و احتياط آن است كه طرف راست را بر طرف چپ مقدم بنمايد و اگر ممكن نيست به چانه سجده نمايد.

جوش هاي روي پيشاني

2127. اگر در پيشاني جوش هايي باشد كه هنگام سجده درد مي گيرند؛ آيا مي توان با يك طرف پيشاني سجده كرد؟ اگر بعد از سجده اوّل مهر آلوده به خون جوش ها شود، نماز چه حكمي دارد؟

ج. مثل جواب سؤال قبلي و اگر خون آلود شد، اگر مقدار ديگر آن پاك باشد بر آنجا سجده كند، (به مسأله ي 877 رساله و مسائل بعد از آن مراجعه شود. )

پوشيده بودن پيشاني

2128. فردي كه پيشانيش به علت زخم به طور كامل بسته يا باندپيچي شده است؛ وظيفه اش چيست؟

ج. اگر طرف چپ و راست پيشاني باز است بايد به يكي از دو طرف پيشاني سجده نمايد و احتياط در اينست كه اگر طرف راست ممكن است آن را بر طرف چپ مقدم نمايد و اگر اين هم ممكن نيست با چانه سجده نمايد.

كسي كه انگشت پايش كج است

2129. كسي كه يكي از انگشتان شصت پايش كج است و مثل بقيّه اي انگشت ها به راحتي روي زمين قرار نمي گيرد، وظيفه چيست؟

ج. اگر مي تواند و حرج نيست، بايد سر آن دو انگشت را به زمين بگذارد و اگر نمي تواند يا حرجيست به ميسور آن اكتفا كند.

تعداد سجده براي آيات سجده دار

2130. كسي كه سجده بر او واجب است (مثل سجده آيات سجده دار) چند سجده بايد به جا آورد، آيا گفتن تشهد و سلام نياز است؟

ج. فقط يك سجده واجب است و تشهد و سلام ندارد.

شنيدن آيه سجده دار از راديو و تلويزيون

2131. اگر آيه سجده دار را از راديو يا تلويزيون بشنويم؛ آيا سجده لازم است؟

ج. اگر به منزله ي ضبط صوت است لازم نيست؛ اما اگر به طور مستقيم و به منزله ي بلندگوي بي سيم است، واجب است.

(به مسأله ي 901 رساله رجوع شود. )

سجده نكردن بعد از شنيدن آيه سجده دار

2132. اگر كسي آيه ي سجده دار بشنود، ولي نتواند سجده را به جاي آورد، آيا گناه كرده است؟

ج. به هر طور ممكن، هر چند با اشاره هم ممكن باشد، بايد سجده كند و با ترك آن از روي فراموشي يا عمداً ساقط نمي شود و بايد بعداً به جا آورد.

شنيدن آيه سجده دار در هنگام نماز

2133. اگر در حال خواندن نماز آيه سجده را بشنويم چه كار كنيم؟

ج. بنا بر احوط بايد بعد از نماز سجده ي آن را به جا آورد و نماز صحيح است.

خواندن آيه سجده دار توسط بچه نابالغ

2134. اگر يكي از آيه هاي سجده دار توسط بچه نابالغ، خوانده شود آيا بر شنوندگان سجده واجب است؟

ج. اگر بچه مميّز باشد بله، سجده واجب است.

(مسأله ي 902 رساله)

شنيدن آيه ي سجده دار در نماز

2135. آيا نمازگزار در نماز مي تواند اختياراً آيه ي سجده دار را بشنود؟

ج. محل اشكال است و اگر اتّفاقاً شنيد، پس از ايماء براي آن، سجده را بنا بر احوط وضعاً بعد از نماز انجام دهد و اگر فوريّت عرفي آن فوت نشود، تكليفاً هم اشكال ندارد.

زمان سجده واجب در آيات سجده دار

2136. زمان سجده واجب در آيات سجده دار چه هنگام است؟

ج. وقتي تمام آيه را بخواند، پس واجب نيست اگر بعضي از آيه را - هر چند لفظ سجده در آن باشد بخواند - هر چند سجده كردن در اين صورت نيز احوط است.

لزوم سجده بر حائض و جنب با شنيدن آيه ي سجده

2137. اگر زن حائض آيه ي سجده را بشنود؛ آيا لازم است سجده كند؟ شخص جنب چه طور؟

ج. لازم است سجده كنند.

سجده براي غير خدا

2138. سجده براي غير خدا چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

سجده در مقابل قبور ائمّه اي و امام زادگان عليهم السّلام

2139. آيا سجده در مقابل قبور امامان و امام زادگان جايز است؟

ج. اگر براي خدا سجده كند مانع ندارد، هر چند مقابل قبور باشد و اگر براي غير خدا سجده كند، جايز نيست.

2140. در صورتي كه سجده در مقابل قبور ائمّه موجب توهين مذهب گردد يا عدّه اي تصوّر كنند كه سجده براي امام عليه السّلام يا امام زادگان انجام گرفته، جايز است؟

ج. اگر عنوان ثانوي مثل وهن مذهب پيدا كرده است، عنوان را مراعات نمايند.

بوسيدن زمين حرم و عتبه

2141. بوسيدن زمين، در مقابل حرم و عتبه مقدسه چه حكمي دارد؟

ج. مجرّد بوسيدن زمين و عتبه بوسي، سجده نيست و مانع ندارد.

7. تشهّد

تشهّد

2142. آيا در تشهد نماز، جايز است بعد از شهادت اوّل، به اميد ثواب و به قصد ذكر، اين عبارت «الهاً واحداً أحداً فرداً صمداً حيّاً قيّوماً دائماً أبداً لم يتّخذ صاحبةً و لا ولداً» گفته شود؟

ج. جايز است.

خواندن صلوات در تشهد توسط پيامبر اكرم - صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم

2143. آيا خود پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم صلوات در تشهد را همراه با «آل محمد» مي خوانده اند؟

ج. بله.

تشهدي كه أبو بصير از امام صادق عليه السّلام نقل كرده

2144. در بحار الأنوار، باب مناقب النبي و العترة، در حالات امام ششم، أبو بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده كه در تشهد بگويند «اشهد ان ربّي نعم الرّب و انَّ محمداً نعم الرسول و انَّ علياً و اولاده نعم الائمة»، خواندن اين تشهد در نماز چه صورت دارد؟

ج. ذكر تشهد بنا بر احتياط عبارت است از: «اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسولُهُ، اللهم صل علي محمد و آل محمد.» اكتفا به شهادتين و صلوات در تشهد

2145. آيا جايز است كسي كه عجله دارد يا وقت نماز تنگ است، در تشهد فقط شهادتين را بگويد و صلوات بفرستد؟

ج. احتياطاً بايد به همان نحو كه در رساله ذكر شده بخواند.

گفتن شهادت ثالثه در نماز

2146. آيا گفتن شهادت سوم يعني:

«اشهد أن عليّا ولي اللَّه» در تشهّد نماز صحيح است؟

ج. اگر در ضمن صلوات بگويند، مانند اين كه به اين نحو گفته شود:

«اللّهم صل علي محمّد و آل محمّد سيّما علي امير المؤمنين خليفة رسول اللَّه بلا فصل و علي اولاده اوصيائه الطّاهرين» مانعي ندارد، بلكه گاهي بگويند و گاهي ترك نمايند تا جزئيّت نماز از آن انتزاع و فهميده نشود.

گفتن «و عجّل فرجهم» بعد از صلوات نماز

2147. گُفتن «و عجّل فرجهم» بعد از صلوات تشهد نماز چه حكمي دارد؟

در صورتي كه اشكال داشته باشد؛ حكم نمازهايي كه به اين صورت خوانده شده چيست؟

ج. اشكال ندارد و قصد ورود نكنيد.

افزودن جملاتي پس از شهادت اوّل و دوم و صلوات در تشهد

2148. آيا افزودن جملات: «إلهاً واحداً …» پس از ذكر شهادت اوّل در تشهّد و جمله ي «أرسله بالهُدي و دين الحق …» پس از ذكر شهادت دوّم و «بارك علي محمّدٍ و آل محمّد و تفضّل علي محمّدٍ و آل محمّد …» پس از ذكر صلوات، مشروعيّت دارد؟

ج. به قصد مطلق ذكر و رجا مانعي ندارد و بهتر است در تشهّد اوّل تبعيّت از آنچه ائمه عليهم السّلام فرموده اند شود و در بعضي از روايات در تشهّد اين جملات ذكر شده است.

«تورّك» در حال تشهّد

2149. نشستن به حالت «تورّك» در هنگام تشهد يعني چه و صورت صحيح آن چگونه است؟

ج. يعني در حال تشهد بر ران چپ نشسته و روي پاي راست بر كف پاي چپ گذاشته شود.

فاصله داشتن پا از زمين در حال خواندن تشهد

2150. اگر در جايي كه براي خواندن تشهد نشسته ايم، به علت ناهموار بودن زمين و …

قسمتي از پايمان از زمين جدا باشد؛ اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد.

فراموش كردن تشهد ركعت دوم و فهميدن آن در قيام ركعت سوم

2151. اگر شخصي در ركعت دوم نماز تشهد را فراموش كند و در حالت قيام ركعت سوم يادش بيايد، وظيفه اش چيست؟

ج. بايد بنشيند و تشهد را بخواند و بقيه نماز را مطابق معمول خوانده و پس از تمام كردن نماز، دو سجده سهو براي ايستادن بي جا و دو سجده سهو براي قرائت يا تسبيحات زيادي در صورتي كه خوانده باشد، به جا آورد.

به ياد آوردن تشهد فراموش شده بعد از ركوع ركعت سوم

2152. اگر شخصي تشهد ركعت دوم را فراموش كند و در حالت ركوع ركعت سوم و يا بعد از آن ركوع، يادش بيايد، وظيفه اش چيست؟

ج. قضاي تشهد را بعد از نماز بايد به جا آورد و پس از آن احتياطاً سجده سهو نيز بخواند. (مسأله ي 908 رساله).

چرت زدن در تشهّد و سلام

2153. نمازگزار در ركعت آخر و در حالت نشسته، براي لحظاتي چرتش مي برد. بعد از اين كه حواسش جمع شد، يادش نمي آيد كه قبل از چرت، تشهد و سلام را گفته است يا نه. در چنين موقعيّتي وظيفه ي او چيست؟

ج. اگر چرت در حد ابطال وضو بوده و يا طولاني بوده، احتياطاً نماز را اعاده كند و در غير اين صورت تشهّد و سلام را بگويد و نماز او صحيح است.

8. سلام

تكرار «السّلام علينا»

2154. اگر شك كنيم كه «السلام علينا …» را صحيح گفته ايم يا نه؛ تكرار آن جايز است؟

ج. تكرار آن مانعي ندارد و شك در صحّت، مورد اعتنا نيست.

تكرار سلام

2155. در صورت اطمينان به صحّت اداي سلام نماز، آيا تكرار عمدي آن، نماز را باطل مي كند؟

ج. اگر سلام اخير است تكرارِ بعد از فراغ از عمل است و سلام دوّم هم نسبت به سلام اوّل از اشكال دورتر است.

فراموشي سلام

2156. شخصي سلام نماز را فراموش كرده و بدون اين كه صورت نماز را به هم بزند، بلافاصله داخل نماز ديگري شد، در اين صورت وظيفه اش چيست؟

ج. بعد از نماز دوّم، سلام فراموش شده را بگويد و احتياطاً نماز را اعاده نمايد.

به گوش رسيدن صداي موسيقي در حال نماز

2157. اگر در حال نماز صداي موسيقي بلند باشد، نمازگزار چه وظيفه اي دارد؟

ج. بنا بر عدم حرمت سماع، اگر استماع نكند اشكال ندارد، هر چند با استماع هم نماز باطل نيست و نهي از منكر در حال نماز هم با اشاره ممكن است.

وظيفه زني كه در حال نماز مردي به وي سلام كند

2158. اگر زني در حال نماز باشد و مردي به وي سلام كند، چه تكليفي دارد؟

ج. بايد جواب بدهد.

گفتن «بركاة» به جاي «بركاته»

2159. شخصي مدّت ها در آخر سلام (السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته) به جاي «بركاتُهُ»، «بركاةُ» مي گفته است.

حكم نمازهايي كه به اين نحو خوانده است، چيست؟

ج. اگر در آخر سلام آخر بوده، اشكال ندارد.

اضافه كردن «السلام عليك يا ابا عبد الله» در سلام نماز

2160. آيا در سلام نماز مي توان «السلام عليك يا ابا عبد الله» و مانند آن را اضافه كرد؟

ج. نمي توان، مگر بعد از تمام شدن نماز باشد.

گفتن سلام بعد از قضاي تشهد فراموش شده

2161. آيا بعد از قضاي تشهد فراموش شده، لازم است سلام نماز را هم بگوييم؟

ج. خير، لازم نيست.

سلام جهت خارج شدن از نماز

2162. در سلام نماز، كدام يك از سلام ها را به نيّت خارج شدن از نماز بگوييم؟

ج. يكي از دو سلام آخري را مي توان به نيّت خارج شدن از نماز گفت.

مبطلات نماز

خوراندن دارو به بيمار، در حال نماز

2163. چنان چه ضرورت ايجاب نمايد در حال نماز به بيمار دارو خورانده شود، آيا اعاده ي نماز لازم است؟

ج. اگر فعل كثير (عمل زياد) نباشد، مانعي ندارد.

انجام دادن فعل حرام در نماز

2164. آيا انجام دادن فعل حرام در حال نماز، در صورتي كه خود آن فعل ربطي به نماز نداشته باشد، مثل شنيدن موسيقي، مبطل نماز مي باشد؟

ج. مبطل نيست.

قطع نماز براي نشنيدن غيبت

2165. شخصي مشغول نماز است و ديگران مشغول غيبت مؤمن مي باشند؛ تكليف شخص نمازگزار چيست؟

آيا براي رد آن، قطع نماز جايز است؟

ج. بنا بر عدم حرمت سماع (به گوش خوردن)، اگر استماع نكند و نشنود، اشكال ندارد؛ هر چند اگر كرد، نمازش باطل نيست و نهي از منكر هم در حال نماز، با اشاره ممكن است.

قطع نماز براي نشنيدن غناي مطرب

2166. شخصي مشغول نماز است و ديگران مشغول شنيدن غناي مطرب اند و خود شخص نمي تواند از شنيدن خود داري كند، آيا قطع نماز جايز است؟

ج. اختياراً گوش ندهد و در حال نماز با اشاره، نهي از منكر كند.

شك در خروج باد معده هنگام نماز

2167. اگر در موقع نماز در خروج باد معده شك كنيم، آيا وضو باقي و نماز صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

خارج شدن بول

2168. اگر در آخرين كلمه ي نماز قطره اي بول از انسان خارج شود، آيا نماز او باطل مي شود؟

ج. اگر در گفتن سلام آخر باشد، باطل نمي شود.

حركت كردن بول

2169. اگر بول از محل خود حركت كند؛ ولي از مجراي خود بيرون نيايد، آيا سبب باطل شدن نماز مي شود؟

ج. خير.

حدث اصغر

2170. حدث اصغر چيست و انواع آن كدام است؟

ج. هنگام خارج شدن بول، غايط، باد معده و روده كه از مخرج غايط خارج مي شود و خوابي كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود و نيز چيزهايي هم چون ديوانگي، مستي و بيهوشي و در برخي از موارد استحاضه، حدث اصغر به انسان عارض مي شود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 327 رساله رجوع شود. )

حدث اكبر

2171. حدث اكبر چيست و انواع آن چيست؟

ج. عواملي كه موجب واجب شدن غسل بر انسان مي شود، حدث اكبر هستند، مثل جنابت، حيض، مس ميّت و …

خارج شدن بول سهواً

2172. اگر سهواً قطره اي بول از انسان خارج شود، آيا نماز باطل مي شود؟

ج. بله، باطل مي شود.

مسلوس

2173. مسلوس كيست؟

ج. كسيست كه به علت بيماري، بول او قطره قطره مي ريزد.

نماز مسلوس

2174. آيا كسي كه بيمار است و قطره قطره بول از او خارج مي شود (مسلوس)، با خارج شدن بول نمازش باطل مي شود؟

ج. در اين رابطه به مسأله 312 تا 320 رساله رجوع شود.

شك در خارج شدن بول حين نماز

2175. شخصي به علت بيماري در بين نماز شك مي كند، بلكه احتمال قوي مي دهد كه ادرار از او به صورت قطره قطره خارج شده، ولي خودش در آن هنگام متوجه نبوده، حكم نماز و وضوي او چيست؟

ج. با شك و احتمال در خارج شدن بول، تكليفي ندارد.

كسي كه گاهي مسلوس است و گاه سالم

2176. اگر كسي گاهي به بيماري دچار مي شود كه بول از او قطره قطره خارج مي شود و گاهي سالم است، با خارج شدن بول، در همه ي ايام نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر در وقت، به مقدار نماز مهلت دارد، بايد نمازش را وقتي بخواند كه سالم است وگرنه با عمل به وظيفه فعليّه، نمازش صحيح است.

(به مسأله ي 312 به بعد مراجعه شود ).

كسي كه متوجه خروج ادرار نشود

2177. اگر انسان متوجه خروج ادرار نشود، آيا بازهم نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر بعد از نماز يقين به خروج پيدا كند، بايد دوباره نمازش را بخواند.

كسي كه فاقد قدرت كنترل باد معده است

2178. كسي كه نمي تواند باد معده اش را كنترل كند و در وسط نماز وضويش باطل مي شود، تكليفش چيست؟

ج. بايد به وظيفه كساني كه نمي توانند از بيرون آمدن بول و غايط خود داري كنند، عمل كند.

تكفير (قرار دادن يك دست بر ديگري )

2179. اگر كسي عمداً دست خود را بر روي دست ديگر قرار دهد، آيا نماز او باطل است؟

ج. اگر قصدش اين باشد كه اين كار جزو نماز است يا انجام آن لازم است، نمازش باطل است و در غير اين صورت اگر عمداً اين كار را بكند، از روي احتياط نمازش را بايد دوباره بخواند.

كسي كه سهواً دستها را بر هم قرار دهد

2180. اگر كسي سهواً دست خود را بر روي دست ديگر خود قرار دهد، آيا نماز او باطل است؟

ج. بنا بر اظهر، اشكال ندارد.

كسي كه براي حفظ جان دستها را بر هم مي نهد

2181. اگر كسي براي حفظ جان خود هنگام نماز دسته اي خود را بر روي هم بگذارد، نمازش باطل مي شود؟

ج. خير، اشكال ندارد، (به مسأله ي 928 رساله مراجعه شود ).

كسي كه براي مخفي نگه داشتن عقايد دستها را روي هم نهد

2182. اگر كسي براي مخفي نگه داشتن عقايد خود دستها را روي هم بگذارد، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر براي تقيّه ي لازمه باشد، اشكال ندارد.

دست روي هم گذاشتن بدون قصد

2183. اگر كسي بدون قصد اين كه موافق غير شيعه عمل كند، دستها را برهم بگذارد، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر براي ادب دستها را روي هم بگذارد، بنا بر احوط بايد نماز را دوباره بخواند.

اگر صورت به طرف راست يا چپ به طور كامل برگردد

2184. اگر كسي صورت خود را كاملاً به طرف چپ يا راست برگرداند، آيا نمازش باطل مي شود؟ چنان چه سهواً اين كار را بكند چه صورتي دارد؟

ج. اگر گردش فقط به صورت باشد و عمداً بوده و به پشت سر نرسد، كراهت دارد (به بعد از مسأله ي 928 رساله، بند پنجم مراجعه شود ).

كسي كه به طور كامل به چپ يا راست برنگردد

2185. اگر كسي به طور كامل به چپ يا راست برنگردد، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر با تمام بدن باشد و عمداً باشد، نمازش باطل مي شود.

كسي كه بنا بر اضطرار سر برگرداند

2186. اگر كسي بنا بر اضطرار سر از قبله برگرداند، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. لحوق آن به آن چه تنها در حالت سهو موجب بطلان است، خالي از وجه نيست؛ هر چند جريان حكم صورت عمد در آن، احوط است.

كسي كه سهواً سر را به راست يا چپ برگردانده و وقت نماز گذشته

2187. اگر شخصي سهواً به طرف راست يا چپ برگردد، در حالي كه ركن را انجام داده، اگر وقت نماز تمام شده باشد آيا قضاي نماز بر او واجب است؟

ج. اگر گردش با تمام بدن و سهواً بوده و خارج از حد يمين و يسار (راست و چپ) نبوده، باطل نيست و اعاده و قضا ندارد. (به بعد از مسأله ي 928 رساله:

مورد پنجم مراجعه شود ).

صحبت كردن عمدي

2188. كلمات چند حرفي باعث باطل شدن نماز مي شوند؟

ج. اگر عمداً كلمه اي گفته شود كه دو حرف يا بيشتر باشد، ولي بي معنا باشد و يا اين كه يك حرف يا بيشتر بوده ولي معنا داشته باشد، موجب باطل شدن نماز مي گردد و گفتن عمدي آخ و آه و … كه دو حرف است، نماز را باطل مي كند.

كلام دو حرفي بدون معنا

2189. آيا كلام دو حرفي بدون معنا نيز باعث بطلان نماز مي شود؟

ج. بله، اگر عمداً باشد موجب باطل شدن نماز مي گردد.

قرائت قرآن و دعا در حال نماز

2190. آيا خواندن آيات قرآن و ذكر و دعاهاي مأثور و غير مأثور در حال نماز، باعث بطلان نماز مي شود؟

ج. خواندن قرآن يا دعا در نماز اشكال ندارد، مگر چهار آيه اي كه سجده واجب دارند و يا دعا به گونه اي باشد كه به نظم واجب در قرائت و يا ذكر صدمه بزند و يا نفرين بر مؤمن باشد كه در اين صورت ها نماز باطل مي شود.

حرف زدن سهوي

2191. اگر شخصي در نماز سهواً حرف بزند، نمازش باطل مي شود؟

ج. خير.

حرف زدن در نماز مستحبي

2192. آيا حرف زدن در نماز مستحبي اشكال دارد؟

ج. بله، اگر عمدي باشد مبطل نماز است.

مطابقت جواب سلام با سلام

2193. آيا جواب سلام در معرفه و نكره و مفرد و جمع بودن، بايد مثل خود سلام باشد؟

ج. بله، بايد مثل سلام جواب گفته باشد.

اگر جواب «سلام عليكم» را با «السلام عليكم» بدهد

2194. اگر شخصي بگويد:

«سلامٌ عليكم» و شخصي كه در حال نماز است بگويد:

«السلام عليكم» نمازش باطل مي شود؟

ج. بله، باطل مي شود.

سلام به يك جمع

2195. اگر شخصي به يك جمع سلام كند كه يك فرد از آن جمع در حال نماز خواندن است، آيا جواب سلام بر آن فرد نماز خوان واجب است؟

ج. اگر شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را هم داشته است يا نه، نبايد جواب بدهد و نيز اگر بداند كه او را هم قصد كرده و ديگري جواب او را بدهد؛ اما اگر بداند كه او را هم قصد كرده يا اين كه بفهمد فقط او را قصد كرده و ديگري جواب ندهد، بايد جواب او را بگويد. ولي اگر بچه مميّزي هم جواب سلام را داد، بنا بر اظهر از نمازگزار و ديگران ساقط مي شود.

2196. اگر شخصي به يك جمع سلام كند كه همه ي آنها در حال نماز خواندن مي باشند آيا جواب سلام بر همه واجب است؟

ج. بله، ولي اگر يكي جواب داد، ديگران نبايد جواب بدهند.

سلام يك شخص به دو شخص

2197. اگر يك فردي به دو نفر سلام كند، ولي مشخص نكند كه كدام مراد است و آن دو فرد هم ندانند كه مراد كدامشان است، آيا بر آنها جواب سلام واجب است؟

ج. خير، بر هيچ كدام واجب نيست و در حال نماز جايز نيست.

جواب سلام فرد نمازگزار به دو فرد كه پي در پي سلام مي كنند

2198. اگر دو نفر پشت سر هم و پي در پي وارد مسجد شوند و با فاصله بسيار كم به فردي كه در حال نماز خواندن است سلام كنند، آيا بر فردي كه نماز مي خواند دو جواب سلام واجب است؟

ج. بله، دو جواب سلام واجب است.

برگرداندن جواب سلام در نماز

2199. اگر كسي به نمازگزاري سلام كند و او جوابش را ندهد، نمازش اشكال دارد؟

ج. معصيت كرده است؛ ولي نمازش صحيح است.

جواب سلام شخصي كه به طور غلط سلام مي دهد

2200. اگر در حال نماز باشيم و شخصي به طور غلط به ما سلام بدهد، مثلاً «عليكم» را با «الف» نه با «عين» تلفظ كند، واجب است جواب او را بدهيم يا خير؟

ج. اگر سلام او سلام حساب نشود، جواب او واجب نيست؛ مگر اين كه احتمال بدهد فرد سلام كننده نمي تواند به صورت صحيح سلام دهد، كه در اين صورت جواب سلام واجب است.

جواب سلام هايي كه موجب باطل شدن نماز مي شود

2201. اگر در حال نماز باشيم، جواب چه نوع از سلام ها را اگر بدهيم، نمازمان باطل مي شود؟

ج. اگر ديگري جواب سلام را داده يا غير مسلمان سلام كند و ما جواب دهيم، موجب باطل شدن نماز مي شود.

جواب دادن به سلام بچه غير مكلّف

2202. آيا جواب سلام بچه غير مكلّف هم در حال نماز واجب است؟

ج. بله، اگر بچه ي مميّز باشد جواب سلام او واجب است.

(مسأله ي 938).

سرفه كردن عمدي

2203. اگر كسي عمداً سرفه كند و اين سرفه كردن باعث شود صدايي كه دو حرف يا بالاتر است ايجاد شود، آيا نمازش باطل است؟

ج. اگر كلمات دو حرفي باشد، در صورت عمدي بودن، نماز را باطل مي كند.

خواندن قرآن به نيّت غير قرآن

2204. اگر نمازگزار يك عبارت از آيات قرآن را به نيّت غير قرآن بخواند، نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر تحت عنوان ذكر و دعاي داخل نباشد، نماز باطل مي شود.

خواندن آيه ي سجده دار در نماز

2205. آيا خواندن آيه ي سجده دار باعث باطل شدن نماز مي شود؟

ج. بله، موجب باطل شدن نماز مي گردد.

خواندن آيات و دعا به گونه اي كه اخلال به نماز وارد كند

2206. آيا خواندن آيات قرآن، دعا و ذكر اگر باعث اخلال به نماز شود، نماز را باطل مي كند؟

ج. اگر به نظم واجب در قرائت و يا ذكر صدمه بزند، نماز باطل مي شود.

نفرين هنگام نماز

2207. آيا دعا عليه مؤمن (نفرين) هنگام نماز باعث باطل شدن نماز مي شود؟

ج. بله، نماز باطل مي شود.

دعا براي مخاطب

2208. آيا دعا براي مخاطب در هنگام نماز (به او بگويي غفر اللَّه لك) باعث باطل شدن نماز مي شود؟

ج. احتياطاً باطل مي شود.

2209. اگر فردي كه در حال نماز است به مخاطب خود بگويد:

«يا هذا غفر اللَّه لك» آيا نمازش باطل است؟

ج. بله، باطل است.

گفتن «غفر اللَّه لك» در نماز

2210. اگر فردي هنگام نماز عطسه كند و شخصي به او بگويد:

«يرحمكم اللَّه» و فرد نمازگزار بگويد:

«غفر اللَّه لك» - به قصد تحيت - آيا نمازش باطل مي شود؟ اگر بدون قصد تحيّت بگويد چه طور؟ آيا باز نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر به قصد تحيّت بگويد نمازش باطل مي شود و اگر بدون قصد تحيّت بگويد باز احتياطاً نمازش باطل مي شود.

حكم خنديدن در نماز

2211. آيا اگر كسي سهواً به خاطر شنيدن سخن خنده داري بي اختيار قهقهه بزند و با صداي بلند بخندد، نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر به حد قهقهه رسيده باشد، نمازش باطل مي شود.

تبسّم در نماز

2212. آيا تبسّم نماز را باطل مي كند؟

ج. خير، باطل نمي كند.

كسي كه شك كند قهقهه اش عمدي بوده يا سهوي

2213. اگر شخصي شك كند كه قهقهه اش عمدي بوده و با اختيار بوده يا سهوي و بدون اختيار، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. ظاهراً باطل نمي شود.

كسي كه رنگش به خاطر جلوگيري از خنديدن قرمز شود

2214. آيا اگر كسي هنگام نماز به فكر يك مسأله ي خنده دار بيفتد؛ ولي خود را كاملاً كنترل كند و صداي خنده از او به گوش نرسد؛ ولي رنگش به خاطر اين كه خود را نگه داشته قرمز شود، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. نمازش صحيح است.

خنده اي كه نه قهقهه است و نه تبسّم

2215. آيا خنده اي كه قهقهه نباشد و تبسّم هم نباشد، نماز را باطل مي كند؟

ج. در صورتي كه مقدمه خنديدن به اختيار و توجه او بوده است، بنا بر اظهر نمازش باطل است وگرنه باطل بودن نماز مطابق احتياط است كه نماز را تمام كرده و بعد از روي احتياط دو مرتبه اعاده نمايد.

گريه در حال نماز

2216. آيا گريه ي با صدا، براي امر دنيوي، عمداً در حال نماز، نماز را باطل مي كند؟ اگر سهوي باشد، چه طور؟ اگر آن امر رجحان شرعي داشته باشد، چه حكمي دارد؟

ج. گريه با صدا براي كار دنيا موجب باطل شدن نماز مي شود ولي اگر براي كار دنيا بي صدا گريه كند اشكال ندارد و اگر از ترس خدا يا براي آخرت گريه كند، آهسته باشد يا بلند، اشكال ندارد، بلكه از بهترين اعمال است.

گريه ي بدون صدا براي امر دنيايي

2217. آيا گريه ي بدون صدا در صورتي كه براي امر دنيايي باشد نماز را باطل مي كند؟

ج. اشكال ندارد.

گريه ي با صدا به صورت قهري

2218. اگر كسي قهراً گريه ي با صدا بر او غالب شود، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر مقدمه ي آن به اختيار و توجه او بوده نمازش باطل مي شود وگرنه احوط تمام كردن نماز و سپس اعاده است.

گريه بر امام حسين عليه السّلام در نماز

2219. اگر نمازگزار در حال نماز به ياد مصايب سيّد الشّهداء عليه السّلام بيفتد و يا اگر شخصي ذكر مصيبت بخواند و انسان در حال نماز بر آن بزرگوار گريه كند، آيا نماز او صحيح است؟

ج. بنا بر اظهر جايز است.

گريه براي حضرت سيدالشهداء عليه السّلام

2220. چرا گريه براي حضرت سيدالشهداء عليه السّلام نماز را باطل نمي كند؟

ج. چون محبت خدا و حُب اولياي او، موجب حزن و گريه ي بر مصايب اولياي خداي متعال مي شود.

گريه براي مصيبت اولياي خدا

2221. آيا گريه براي مصيبت اولياي خدا، به غير از حضرت سيدالشهداء عليه السّلام باعث باطل شدن نماز مي شود؟

ج. اگر به داعي ثواب آخرتي باشد، مبطل نيست.

كسي كه عمداً آمين بگويد

2222. اگر كسي بعد از اتمام سوره ي فاتحه، عمداً - در حال تقيّه - آمين بگويد، نمازش باطل مي شود؟

ج. در حال تقيّه باطل نمي شود.

كسي كه قبل از تمام شدن سوره ي فاتحه آمين بگويد

2223. اگر شخصي قبل از تمام شدن سوره فاتحه آمين بگويد، آيا نمازش باطل است؟

ج. احتياطاً باطل مي شود.

فرو دادن غذاي لاي دندان

2224. اگر پس از غذا مشغول نماز شويم و غذاهاي باقي مانده لاي دندان را در وقت نماز فرو دهيم، آيا موجب اخلال در نماز مي شود؟

ج. نماز باطل نمي شود.

غذا خوردن در نماز به مقدار كم و عمدي

2225. اگر كسي عمداً مقدار كمي غذا بخورد، به گونه اي كه صورت نماز از بين نرود، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. بايد نمازش را تمام كرده و دوباره اعاده نمايد.

فرو دادن آب كشك، نبات و …

2226. اگر در هنگام نماز كشك، نبات، آدامس و … در دهن بوده باشد و فقط آب آنها فرو داده شود، نماز باطل مي گردد؟

ج. بنا بر اظهر نماز اشكال پيدا نمي كند.

عملي كه يك بار آن صورت نماز را از بين نمي برد

2227. آيا عملي كه يك بار آن محوكننده صورت نماز نمي باشد؛ ولي تكرار آن صورت نماز را خراب مي كند، در صورتي كه يك بار انجام شود باطل كننده نماز است؟

ج. خير، مبطل نيست.

معيار محو شدن صورت نماز

2228. معيار محو شدن صورت نماز چيست؟

ج. ملاك، كارهاييست كه نزد افراد متشرعه، صورت نماز را به هم بزند.

حركت دادن انگشتان هنگام نماز

2229. آيا زيادي حركت دادن انگشتان هنگام نماز، نماز را باطل مي كند؟

ج. خير، باطل نمي كند.

اشاره كردن به چيزي هنگام نماز

2230. اگر هنگام نماز با دست به چيزي اشاره كنيم، نماز باطل مي شود؟

ج. اشكال ندارد.

كشتن مار و عقرب هنگام نماز

2231. آيا كشتن حيوانات موذي مثل مگس، مار، عقرب و … هنگام نماز، نماز را باطل مي كند؟

ج. اشكال ندارد.

نگه داشتن بچه هنگام نماز

2232. آيا نگه داشتن بچه و شير دادن او هنگام نماز، نماز را باطل مي كند؟

ج. اشكال ندارد.

شمارش تسبيحات با دست يا تسبيح، هنگام نماز

2233. آيا شمارش تسبيحات اربعه با دست يا تسبيح، هنگام نماز، نماز را باطل مي كند؟

ج. خير، باطل نمي كند.

تكيه بر عصا هنگام نماز

2234. آيا اگر پيرمردي هنگام نماز بر عصايش تكيه كند، نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر بدون تكيه بر عصا نتواند بايستد، اشكال ندارد.

قرآن خواندن با صداي بلند براي علامت دادن، حين نماز

2235. اگر شخصي براي علامت دادن هنگام نماز، قرآن را با صداي آشكار بخواند، آيا نمازش باطل مي شود؟

ج. اگر كلمه اي را به قصد ذكر بگويد، مثلاً به قصد ذكر بگويد:

«اللَّه اكبر» و در موقع گفتن آن، صدا را بلند كند كه چيزي را به ديگري بفهماند، اشكال ندارد؛ ولي اگر به قصد اين كه چيزي را به كسي بفهماند كلمه اي را، مناسب مقصودش بگويد؛ اگر چه قصد ذكر هم داشته باشد، نماز باطل مي شود.

مستحبات، تعقيبات و مسائل متفرقه نماز

محل قنوت در نماز

2236. محل قنوت در نماز كجا است؟

ج. محل قنوت پيش از ركوع ركعت دوم است.

جبران و اعاده قنوت فراموش شده

2237. در صورتي كه قنوت را فراموش كند، آيا قابل جبران و اعاده است يا نه؟

ج. اگر پس از آن كه به اندازه ركوع خم شود يادش بيايد، مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر در سجده يادش بيايد، مستحب است بعد از سلام، قضا نمايد و احتمال دارد هر جاي نماز كه يادش آمد بتواند قنوت را به جا آورد.

جبران قنوتي كه عمداً خوانده نشده

2238. در صورتي كه عمداً قنوت را در محل خودش - كه ركعت دوم است - به جا نياورده، آيا مي تواند بعداً به جا آورد؟

ج. در صورتي كه عمداً قنوت نخواند، قضا ندارد.

به ياد آمدن فراموشي قنوت حين سجده

2239. اگر حين سجده يادمان آمد كه قنوت نخوانده ايم، چه حكمي دارد؟

ج. مستحب است بعد از سلام نماز، قضا نمايد.

به ياد آوردن فراموشي قنوت بعد از سجدتين يا بعد از نماز

2240. اگر بعد از سجده ي دوم يادش آمد كه قنوت به جا نياورده يا بعد از نماز يادش آمد كه قنوت به جا نياورده، چه حكمي دارد؟

ج. احتمال دارد هر جاي نماز كه يادش آمد، بتواند قنوت را به جا آورد.

به ياد آوردن قنوت در ركعت سوم

2241. اگر در ركعت سوم يادمان آمد كه قنوت را در ركعت دوم نخوانده ايم، نماز چه حكمي دارد؟

ج. چنان چه ذكر شد، احتمال دارد هر جاي نماز كه يادتان آمد بتوانيد قنوت را به جا آوريد.

خواندن قنوت در ركعت اوّل

2242. اگر سهواً قنوت را در ركعت اوّل به جاي ركعت دوم بخوانيم، چه حكمي دارد؟

ج. احتياطاً سجده ي سهو به جا آوريد و اين قنوت كفايت از قنوت در ركعت دوم نمي كند.

قنوت در جماعت اهل سنّت

2243. گاهي در نماز جماعت اهل سُنّت پس از ركوع، قنوت مي خوانند. تكليف شيعياني كه در نماز جماعت آنها شركت كرده اند چيست؟

ج. اگر به قصد ذكر مطلق بگويند، اشكال ندارد.

خواندن قنوت به زبان غير عربي

2244. آيا مي توان قنوت را به غير از زبان عربي خواند؟

ج. اظهر جواز قنوت به زبان غير عربي است، ولي به هر لغتي كه مي خواند، بايد صحيح بخواند تا وظيفه قنوتي را انجام داده باشد.

ذكري كه خواندن آن در قنوت نماز مستحب است

2245. چه ذكري در قنوت مستحب است خوانده شود؟

ج. هر ذكري در قنوت بگويد، اگر چه يك «سبحان اللَّه» باشد، كافيست و بهتر است بگويد:

«لا اله الا اللَّه الحليم الكريم، لا اله الا اللَّه العلي العظيم، سبحان اللَّه رب السموات السبع و رب الأرضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم و الحمد للَّه رب العالمين.»

خواندن ذكر ديگري غير از دعا در قنوت

2246. آيا غير از دعا مي توانيم در قنوت ذكر ديگري را بخوانيم؟

ج. خواندن هر ذكري در قنوت، اگر چه يك «سبحان اللَّه» باشد، كافي است.

خواندن آيه سجده دار در قنوت

2247. اگر در قنوت سهواً آيه ي سجده دار خوانديم، چه حكمي دارد؟

ج. بعد از نماز سجده ي آن را به جا آوريد.

ارتفاع مطلوب بالا بردن دستها در قنوت

2248. بالا بردن دستها در قنوت تا چه ارتفاعي مطلوب است؟

و اگر در قنوت دستها بالاتر از صورت قرار گيرد، اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد، ولي خوب است دستها را تا مقابل صورت بلند كند.

غلط خواندن ذكر قنوت

2249. اگر ذكر و يا دعاي قنوت را غلط بخوانيم، آيا نماز باطل مي شود يا نه؟

ج. اگر عمداً باشد، احتياط در اعاده ي نماز است.

خواندن شعر فارسي در قنوت

2250. آيا مي توانيم در قنوت شعري كه به صورت فارسي مي باشد بخوانيم؟

ج. اگر جهت دعا يا ذكر دارد، مي شود خواند.

طولاني كردن بيش از حد قنوت

2251. طولاني كردن بيش از حد قنوت چه حكمي دارد؟

ج. طول دادن قنوت مطلقاً مستحب است و حدّي ندارد.

برگرداندن نگين انگشتر در هنگام قنوت

2252. حكم برگرداندن نگين انگشتر به طرف كف دست در قنوت چيست؟

آيا مستحب است يا بدعت محسوب مي شود؟

ج. اصل عمل وارد شده است و در حال قنوت، بدون قصد ورود مانعي ندارد.

دخالت اختلافات در قنوت نماز

2253. اگر در قنوت نمازهاي يوميّه هنگام گفتن دُعاي «اللهم اغفر للمؤمنين» غير از دشمنان خود را قصد كند، اشكال دارد؟

ج. مؤمن نبايد با مؤمن ديگر از جهت ايمانش مخالف باشد.

قنوت نماز وتر و ذكر اسم افراد

2254. در قنوت نماز وتر هنگامي كه مي خواهيم براي فرد خاصّي دعا كنيم، آيا به خاطر جهل به اسم مي توانيم او را به صورت ضمير ياد كنيم؟ يا به نحو ديگري توصيه مي فرماييد؟

ج. به صورت ضمير اشكال ندارد و يا به نحو «اللّهم اغفر للمنظورين من المؤمنين و المؤمنات».

2255. در قنوت نماز وتر، آيا كساني كه به زبان عربي مسلّط نيستند، مي تواند چنين بگويند:

«اللهم اغفر لباباً، اللهم اغفر لمحمّد آقا و …»؟

ج. مادامي كه ذكر اسم باشد و غلط به حساب نيايد، اشكال ندارد.

فراموشي قنوت نماز غفيله

2256. قنوت نماز غفيله را فراموش كردم و در حال ركوع و يا بعد از سجده يادم آمد، وظيفه ام چيست؟

آيا بايد نماز را اعاده كنم؟

ج. اعاده مانعي ندارد، هر چند لازم نيست و تدارك آن رجاءً پس از آن مانعي ندارد.

تسبيح حضرت زهرا عليها السّلام

2257. در تعقيبات نماز، به تسبيح حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام خيلي سفارش شده است؛ آيا دليلي هست كه بايد قبل از ديگر تعقيبات خوانده شود؟

ج. از روايت «قبل أن تُثنِّيَ رجليك» فوري بودن استفاده شده است.

تداخل دو نماز مستحبّي

2258. آيا دو نماز مستحبّي (مانند نماز نافله مغرب با نماز غفيله يا نماز جعفر طيّار با نماز شب) را مي توان به نحو تداخل به جا آورد؟

ج. اظهر جواز تداخل است در نماز غفيله و نافله ي مغرب (جامع المسائل، ص 249) و نيز هر مورد كه تداخل وارد شده باشد، هم چنين است مثل نماز جعفر عليه السّلام و نوافل ليل و نهار و در غير آن، تداخل، موافق اصل نيست و به قصد رجا مانعي ندارد؛ در حالي كه قصد اصلي را بر يكي قرار مي دهد.

دست دادن بعد از نماز

2259. آيا دست دادن مؤمنين بعد از هر نماز سند روايي دارد

و مستحب است؟

ج. در خصوص بعد از نماز، روايتي به نظر نرسيده است.

2260. آيا دست دادن پس از نماز و فاصله افتادن بين نماز و تعقيبات، موجب از بين رفتن فضيلت تعقيبات مي شود؟ و اگر انسان به ديگران دست ندهد و شبهه بي احترامي به آنان به وجود آيد، دست دان مقدم است يا ذكر تعقيبات نماز؟

ج. دست دادن در خصوص بعد از نماز وارد نشده است، ولي اين مقدار فاصله بين نماز و تعقيبات مانعي ندارد.

چگونگي نماز خواندن مستحبي

2261. كيفيت خواندن نمازهاي مستحبي را بيان فرماييد؟

ج. نمازهاي مستحبي زياد است و آنها را نافله گويند. در بين نمازهاي مستحبي به خواندن نافله هاي شبانه روز بيشتر سفارش شده كه جهت اطلاع از آنها به مسأله ي 638 رساله رجوع شود.

كيفيت نماز شب

2262. لطفاً كيفيت خواندن نماز شب را توضيح دهيد؟

ج. از يازده ركعت نافله ي شب، هشت ركعت آن بايد به نيّت نافله شب و دو ركعت آن به نيّت نماز «شفع» و يك ركعت آن به نيّت نماز «وتر» خوانده شود و دستور كامل نافله شب در كتاب هاي دعا گفته شده است.

روش آسان تر براي خواندن نماز شب

2263. آيا براي خواندن نماز شب، روش آسان تري وجود دارد؟

ج. به اين كه اقتصار بر واجبات آن كند.

هديه ثواب واجبات به ديگران

2264. آيا ثواب اعمال واجبي مثل نماز و روزه را مي توان براي ديگران هديه كرد؟

ج. ظاهراً في الجمله مي توان هديه كرد.

حكم سلام به ائمه بعد از نماز

2265. سلام به امامان كه بعد از پايان نماز مي خوانند، چگونه است؟

ج. بنا بر عمومات از روايات عمليست كه انجام آن مطلوب است.

اشتباه در تسبيحات حضرت زهرا عليها السّلام

2266. اگر كسي در تعداد تسبيحات حضرت زهرا اشتباه كرده و مثلاً الحمد للَّه را بيشتر از 33 مرتبه بگويد، چه بايد بكند؟

ج. اشكال ندارد.

وظيفه فرزند در قبال نماز نخواندن والدين

2267. وظيفه فرزند در قبال نماز نخواندن پدر در زمان حيات و پس از مرگ چيست؟

ج. در زمان حيات دست از ارشاد و نصيحت او برندارد و پس از مرگ هم اگر پسر بزرگ او باشد، احتياطاً قضاي نمازهاي پدر بر او واجب است.

حكم نماز در صورت قهر بيش از سه روز

2268. آيا قهر بيش از سه روز موجب بطلان نماز مي شود و اگر اين قهر موجب آرامش در زندگي شود چه طور؟

ج. موجب بطلان نماز او نمي شود.

نافله خواني به جاي نماز قضا

2269. آيا مي شود به جاي نماز قضا نافله بخوانيم؟ و اگر كسي نماز قضا بر عهده داشته باشد، مي تواند نافله بخواند؟

ج. مي تواند نافله بخواند؛ ولي جاي نماز قضا را نمي گيرد.

طريق تحصيل حضور قلب در نماز

2270. لطفاً راه به دست آوردن توجه و حضور قلب در نماز را بيان فرماييد؟

ج. آن چه مهم است اينست كه مراقبت كند كه با اختيار و قدرت حالت حضور قلب را از دست ندهد.

قضاي نمازهايي كه حضور قلب در آنها نيست

2271. در انجام واجبات حضور قلب ندارم، آيا اينها مورد قبول خداوند است؛ چنان چه بهبودي يابم، بايد آنها را قضا نمايم؟

ج. قضاي آنها واجب نيست.

احكام شك و سهو در نماز

شك در نماز در اثر ضعف حافظه

2272. شك در نماز در اثر ضعف حافظه؛ آيا حكم شك هاي ذكر شده در رساله را دارد [منظور شك هاي مبطل است ] يا نبايد به آن اعتنا كند؟

ج. فرقي در احكام شك بين مورد ضعف حافظه و قوّت آن نيست و اگر كثيرالشك باشد، اعتنا نكند.

عدم اعتنا به شك در سجده هنگام تشهّد

2273. اگر انسان در اثناي تشهّد شك كند كه سجده ي دوّم را به جا آورده يا نه، فرموده ايد نبايد اعتنا كند؛ آيا شك در اثناي ذكر مستحبّي تشهّد هم همين حكم را دارد؟

ج. بله، همين حكم را دارد.

شك در عدد «إِيَّاكَ نَعْبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» در نماز امام زمان عليه السّلام

2274. شك در عدد «إِيَّاكَ نَعْبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» در نماز حضرت بقيّة اللَّه - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - و يا شك در تسبيحات نماز حضرت جعفر و امثال آن، چه حكمي دارد؟

خصوصاً در صورت نذر و اجاره؟

ج. تا وقتي كه فارغ از محل نشده است، بنا بر اقل بگذارد.

شك در يك يا دو ركعت در حال قيام

2275. نمازگزار در حال قيام، در يك يا دو ركعت شك مي كند.

وظيفه اش چيست؟

ج. بايد صبر نمايد و تأمّل كند و اگر احتمال مي دهد كه با عقب انداختن تأمّل، مطلب از ذهنش نمي رود، مي تواند به قرائت به قصد قربت ادامه دهد و بعد تأمّل كند.

عدم اعتنا به شك در نافله چهار ركعتي [دو نماز دو ركعتي]

2276. اگر در نماز نافله اي كه دو تا دو ركعتي پشت سر هم هستند، شك كند كه در ركعت دوّم از دو ركعت اوّل است يا در ركعت اوّل از دو ركعت دوّم است؛ چه وظيفه اي دارد؟

ج. به شكّش اعتنا نمي كند و مي تواند بنا بگذارد كه در ركعت سوم است و بنا بر اقل، افضل است.

شك در به جا آوردن سجده دوّم در حال برگشت مجدّد به اوّل تشهد

2277. اگر در حال خواندن تشهّد، به جهتي (نسيان ذكر يا شك در محلّ) به اوّل تشهّد برگردد و در اداي سجده دوم شك كند؛ چه تكليفي دارد؟

ج. بايد آن سجده را هم به جا آورد، زيرا به محل برگشته و شك كرده است.

ادامه دادن نماز در حال شك به اميد اين كه با تفكّر به يقين برسد

2278. اگر نمازگزار در نماز، شكي برايش پيش آيد و در حال شك، نماز را به اميد اين كه با فكر كردن به يقين مي رسد ادامه دهد و بعد از ادامه دادن به يك طرف شك يقين پيدا كند؛ آيا لحظاتي كه با شك و ترديد نماز خوانده به اصل نماز لطمه اي نمي زند؟

ج. خير، اشكال ندارد.

شك در وضو بعد از نماز

2279. تكليف كسي كه بعد از نماز شك مي كند كه هنگام نماز وضو داشته يا نه چيست؟

ج. نمازي كه خوانده صحيح است.

راه حل مناسب براي جلوگيري از حواسپرتي در نماز

2280. كساني كه در نماز حواسپرتي دارند، وظيفه شان چيست؟

آيا راه حل مناسبي براي جلوگيري از حواسپرتي وجود دارد؟

ج. اختياراً بايد حواس خود را جمع كند و قبل از خواندن نماز معوّذتين را بخواند.

شك زياد در نيّت نماز و غسل

2281. در نماز زياد شك مي كنم، همچنين در غسل و هنگام غسل شك مي كنم كه آيا نيت را درست گفته ام يا نه، چه كنم؟

ج. به اين شك ها نبايد اعتنا كنيد.

انجام منافي هنگام از سرگيري نماز

2282. كسي كه در نماز شك باطل كننده برايش پيش آمده و مي خواهد نماز را از سر بگيرد؛ آيا نياز به انجام منافي براي شكستن نماز است؟

ج. خير، نيازي به آن ندارد.

شك در صحّت نماز و از سر گرفتن نماز بدون شكستن آن

2283. شخصي كه در نماز شك به صحيح بودن نماز مي كند؛ آيا مي تواند بدون شكستن نماز، آن را رها كرده و نماز را از سر بگيرد؟

ج. نمي تواند و بايد به وظيفه شك عمل كند.

شك در مُقَدَّمات و جزئيات نماز

2284. اگر شك در خارج شدن باد از شكم، درست بودن وضو و شك در درست گفتن تكبيرة الاحرام پيش بيايد؛ تكليف چيست؟

ج. به اين شك ها نبايد اعتنا كند.

شك در نيّت نماز

2285. اگر نمازگزار در نيّت خود شك كند كه نيّت را درست گفته يا نه؛ چه كار بايد بكند؟

ج. به شكّش اعتنا نكند.

شك در اين كه نماز ظهر است يا عصر

2286. اگر نمازگزار شك كند كه ركعت آخر نماز ظهر است يا اوّل عصر؛ تكليفش چيست؟

آيا وسعت يا تنگي وقت، در حكم، تأثير دارد؟

ج. بنا مي گذارد كه در نماز ظهر است؛ يعني به قصد ظهر نماز را تمام كند اگر نماز ظهر را نخوانده باشد و اين در صورتيست كه در وقت مختص به ظهر يا مشترك باشد؛ اما در وقت مختص به عصر، در صورتي كه قصد امر فعلي داشته، بدون تقييد به عنوان، بلكه مجرّد تطبيق در مقصود، قصد نماز عصر مي نمايد و اتمام مي كند.

شك در يك يا دو ركعت در حال قيام

2287. اگر نمازگزار در حال قيام شك كند كه يك ركعت خوانده است يا دو ركعت؛ وظيفه اش چيست؟

ج. نمازش باطل است.

شك در انجام ركوع

2288. اگر نمازگزار در هنگام گفتن «سمع اللَّه» شك كند كه ركوع را انجام داده يا نه؛ تكليفش چيست؟

هم چنين اگر در حال قنوت شك كند كه حمد و سوره را خوانده يا نه؛ چه كار بايد بكند؟

ج. بايد به شكش اعتنا نكند.

شك در تعداد سجده

2289. اگر كسي در تعداد سجده هاي به جا آورده شك كند؛ تكليفش چيست؟

ج. اگر بعد از محل است اعتنا نكند مثل اين كه در حال تشهّد يا قيام باشد، به خلاف اين كه در حال جلوس و يا حال نهوض براي قيام باشد كه مشكوك را به جا مي آورد.

شك در اداي سجده هنگام تشهد

2290. اگر نمازگزار در هنگام خواندن تشهد شك كند كه سجده دوم را به جا آورده يا نه، چه كار بايد بكند؟

ج. به شك خود اعتنا نكند.

شك در تماس مهر با پيشاني

2291. اگر نمازگزار بعد از سجده اوّل يا دوم شك كند كه موهاي سر يا چيز ديگري مانع از رسيدن پيشاني به مهر بوده يا نه؛ وظيفه اش چيست؟

ج. به شك خود اعتنا نكند.

شك در ركعات 3 و 4 حين قيام

2292. اگر نمازگزار در حين قيام در ركعت 3 و 4 شك كند و بعد از شك يادش بيايد كه در ركعت قبل يك سجده را فراموش كرده؛ حكمش چيست؟

ج. اظهر بطلان نماز است به جهت عدم احراز ركعتين تامّتين (دو ركعت تمام).

(مسأله ي 986 رساله. )

ظن به ركعت چهارم بعد از شك بين 3 و 4

2293. كسي كه در ركعت سوم و چهارم شك مي كند و بعد از فكر كردن، ظن به چهار برايش حاصل مي شود، اگر احتمال دهد كه سه ركعت خوانده و يك ركعت احتياط با نيّت رجاي تبعيّت از امر واقعي بخواند؛ آيا نماز احتياط خوانده شده بي اثر است يا حرام؟

ج. بدون تبيّن و روشن شدن خطا، بي اثر است.

شك در تعداد تسبيحات

2294. اگر هنگام خواندن تسبيحات اربعه شك كنم كه دو بار تكرار كرده ام يا سه بار، وظيفه ام چيست؟

در اذكاري كه از محل آنها نگذشته و شك در صحت آنها دارم، آيا نياز به اعاده ذكر هست؟

ج. در مورد اوّل اگر قاصد سه مرتبه است يك بار ديگر بگويد و در مورد دوم، نيازي به اعاده ي ذكر ندارد.

شك بعد از سلام

2295. اگر بعد از سلام نماز سه ركعتي شك كنم در صورتي كه يك طرف شك صحيح نباشد، [مثلاً در نماز مغرب شك بين 2 و 4]؛ آيا نبايد به آن اعتنا كرد؟

ج. در اين صورت نماز باطل است.

كثير الشك

تعريف كثير الشك

2296. كسي كه در سه چيز مختلف در سه نماز پشت سر هم شك مي كند؛ آيا كثير الشك است؟

ج. تحقق كثرت عرفيّه بنا بر اظهر به اينست كه در سه فرد مثل هم و پشت سر هم سه شك همانند همديگر بنمايد، مثلاً در سه نماز ظهر در ركوع ركعت اوّل هر سه آنها شك كند.

مراد از كثير الشك بودن

2297. آيا مراد از كثير الشك بودن، فقط نماز فرادا (واجب) است يا بقيه نمازها مثل نماز مستحبي، جماعت و … را نيز شامل مي شود؟

ج. اظهر رعايت خصوصيات شك كثير در انتفاي حكم شك است مثل ركوع ركعت اوّلي از فريضه صبح.

كثير الشك شدن

2298. آيا كثير الشك، در شك سوم نبايد به شك خود اعتنا كند يا در شك چهارم؟

ج. صدق عرفي ملاك است كه بنا بر اظهر با شك سوّم محقّق مي شود.

شك در نماز فرادا

2299. كسي كه در نماز جماعت شكي برايش پيش نمي آيد ولي در فرادا شك مي كند، اگر معمولاً نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به جماعت بخواند؛ براي محاسبه كثير الشّك شدن بايد چه كار كند؟

ج. بايد سه شك @متماثل در سه نماز صبح برايش پيش بيايد و اگر احياناً در نمازهاي غير صبح شك كرد، حكم كثير الشّك ندارد.

شك در كثير الشّك شدن يا وسواسي شدن

2300. شخصي كه نمي داند كثير الشك است يا وسواسي، گفته شده كه در هر دو صورت وظيفه اش اينست كه اعتنا نكند.

آيا در هر حالتي عدم اعتنا، مختل كننده نماز نيست و هيچ تفاوتي وجود ندارد؟

ج. تفاوتي ندارد.

عمل به ظن (گمان)

2301. كسي كه در تمام اعمال خود كثير الشّك شده؛ آيا مي تواند به ظن عمل كند؟

ج. بله مي تواند.

وظيفه كسي كه در همه اعمال خود شك كند

2302. وظيفه ي كسي كه در همه اعمال عبادي و غير عبادي خود شك هاي مختلفي مي كند؛ چيست؟

ج. اگر واجد شروط كثير الشّك است، به شك هاي خود اعتنا نكند.

متوجه شدن كثيرالشك

2303. كثيرالشك اگر در حالي كه شك دارد نيّت نماز ظهر كرده يا عصر، مقداري از نماز را خواند و پس از آن متوجه شد؛ چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر به نيّت ما في الذّمة و يا وظيفه ي فعليّه بوده، مانعي ندارد.

شك در ركعت 1 و 2 براي كثير الشّك در نماز چهار ركعتي

2304. آيا شك بين 1 و 2 براي كثير الشّك، موجب بطلان نماز مي شود؟

ج. خير، بنا را بر دو مي گذارد.

عمل نكردن به مسائل كثير الشّك

2305. شخصي در نمازهاي خود شك مي كند و با اين كه مي تواند مسائل شك را ياد بگيرد؛ اما اين كار را نمي كند و نماز را بر هم مي زند و از سر مي گيرد؛ آيا نمازهاي او صحيح است؟

ج. باطل كردن نماز حرام است و بايد به وظايف شك عمل كند (مسأله ي 984 رساله)؛ هر چند نمازي كه بعد از ابطال مي خواند، صحيح است.

كثيرالشكي كه هنگام شك، نماز خود را اعاده مي كند

2306. كسي كه كثير الشّك است و در هر بار شك كردن نماز را مي شكند و نماز را دوباره مي خواند و اين حالت براي او عادت شده؛ آيا مي تواند آيه يا كلمه اي را كه شك دارد به قصد قربت مطلق دوباره بخواند تا به تكرار نماز گرفتار نشود؟

ج. مي تواند.

شك زياد در تسبيحات

2307. كسي كه هميشه در تسبيحات اربعه شك مي كند كه دو بار گفته است يا سه بار، چه كند؟

ج. اعتنا نكند.

خارج شدن از كثير الشّك

2308. در خارج شدن از كثير الشّك در نماز فرموده اند:

«اگر در سه نماز شك نكند، از حالت كثيرالشكي خارج شده»؛ آيا نمازها بايد يوميّه باشد؟

ج. بايد در خصوصيات مثل همان سه شكي باشد كه كثرت را آورده است.

كثير الشّك در نمازهاي دو ركعتي و سه ركعتي

2309. آيا كثير الشّك در نمازهاي دو ركعتي و سه ركعتي، نبايد به شك خود اعتنا كند؟

در شك بين 1 و 2 در نمازهاي چهار ركعتي چه طور؟

ج. فرقي نمي كند.

عمل نكردن به وظيفه كثير الشّك

2310. فردي هستم كثير الشّك، كه اگر به وظيفه كثير الشّك عمل كنم شيطان مرا وسوسه كرده و احتمال را بر كمتر داده و از اين كه عمل را كمتر انجام داده ام ناراحتم و اگر به وظيفه كثير الشّك عمل نكنم باز وسوسه مي شوم كه چرا به احكام عمل نمي كني؟

آيا مي توانم شك را عادي حساب كنم و بنا بر احكام شك عمل كنم؟

ج. اگر كثير الشّك شديد به اين كه در سه عمل متماثل متوالي شك مشابه كرديد نمي توانيد بنا بر اظهر حكم كثير الشّك را اجرا نكنيد؛ مگر در امور مطلوبه ي مطلقه مثل اذكار و قرائت قرآن.

حواسپرتي مأموم

2311. اگر مأموم آن چنان دچار حواسپرتي باشد كه مثلاً در حال «سمع اللَّه» نمي داند كه همراه جماعت ركوع كرده يا نه؛ چگونه بايد عمل كند؟

ج. به جماعت ادامه دهد.

سجده ي سهو

قنوت اشتباهي

2312. اگر در ركعت اوّل اشتباهاً قنوت به جا آورده شود، آيا سجده ي سهو لازم مي شود؟

ج. احتياطاً لازم مي شود.

چگونگي خواندن سجده سهو

2313. لطفاً چگونگي خواندن و اجزاي سجده سهو را ذكر كنيد؟

ج. بعد از سلام نماز فوراً نيّت سجده سهو كند و پيشاني را بر چيزي كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و بنا بر احتياط واجب بگويد:

«بسم اللَّه و باللَّه و صلّي اللَّه علي محمد و آل محمد» يا «بسم اللَّه و باللَّه، اللهم صل علي محمد و آل محمد»، ولي بهتر است بگويد:

«بسم اللَّه و باللَّه السلام عليك أيها النبي و رحمة اللَّه و بركاته»، بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و يكي از ذكرهايي كه گفته شد را بگويد و بنا بر اظهر وقتي سر از سجده برداشت، تشهد بخواند و سپس سلام دهد.

تكبير قبل از سجده ي سهو

2314. قبل از رفتن به سجده ي سهو تكبير لازم است يا نه؟ و آن تكبير آيا تكبيرة الاحرام است يا تكبيرِ رفتن به سجده، (مثل تكبير مستحبي قبل از رفتن به سجده)؟

ج. تكبير براي سجده سهو واجب نيست و در استحبابش براي غير امامِ جماعتي كه قصد اعلام به ديگران را دارد، محل تأمّل است؛ مگر آن كه به اميد مطلوبيّت از طريق فتواي شيخ و بعض متأخّرين بگويد و احكام تكبيرة الاحرام را ندارد.

تكرار ذكر سجده ي سهو

2315. آيا مي شود ذكر سجده ي سهو را تكرار كرد، يعني يكي از سه ذكر وارد شده در رساله را تكرار نمود؟

ج. جايز است.

تبديل ذكر سجده ي سهو

2316. آيا مي شود يكي از سه ذكر وارد شده در رساله را در سجده ي اوّل سجده ي سهو و يكي ديگر را در سجده ي دوّم آن خواند؟

ج. جايز است.

خواندن دعا در سجده ي سهو

2317. آيا مي توان در ادامه ي ذكر سجده ي سهو دعا بخوانيم، چه طولاني باشد چه كوتاه؟

ج. اذكار و دعاهاي ديگر را هم مي شود خواند.

لزوم انجام سجده سهو در صورت قيام كامل يا نيمه تمام

2318. در صورتي كه نمازگزار سهواً قيام كامل يا قيام نيمه تمام نمود، چه وظيفه اي دارد؟

در صورتي كه اين عمل عمدي باشد؛ چه وجهي دارد؟

ج. در مورد اوّل احتياطاً سجده ي سهو به جا آورد و در صورت عمد، اگر به قصد جزئيت نباشد و فعل كثير هم نباشد، اشكال ندارد.

پيش آمدن چند مورد سجده ي سهو در يك نماز

2319. اگر در يك نماز بيش از يك مورد سجده سهو پيش آمد؛ آيا خواندن يك سجده سهو كفايت مي كند؟

ج. خير، تداخل نمي كند.

سجده سهو در نماز مستحبي

2320. آيا نمازهاي مستحبي سجده سهو دارند؟

ج. خير.

فراموش كردن سجده سهو

2321. اگر انسان سجده سهو را فراموش كند و بعد از مدتي متوجه شود، چه كار كند؟ آيا مي تواند بدون شرايط نماز آن را به جا آورد؟

ج. علي الاحوط بايد با تمام شرايط نماز آن را به جا آورد.

خواندن سوره قبل از حمد

2322. اگر سهواً سوره را قبل از حمد بخوانيم، آيا سجده سهو واجب مي شود؟

ج. احتياطاً بعد از حمد باز سوره بخواند و سجده ي سهو هم به جا آورد.

نماز احتياط

رو برگرداندن قبل از نماز احتياط

2323. شخصي در اثر جهل به مسأله پس از سلام نماز و قبل از نماز احتياط صورت را بر مي گردانده و پشت به قبله مي كرده؛ آيا نمازهاي او صحيح است؟

و اگر شك دارد كه با اين مقدار صورت برگرداندن، پشت به قبله شده يا نه؛ چه صورتي دارد؟

ج. در صورت اوّل اصل نماز را اعاده مي كند و با شك در منافي و به جاي آوردن نماز احتياط، نماز صحيح است.

خواندن نماز احتياط با گمان به ركعت

2324. در جايي كه بعد از شك، گمان به ركعت پيدا كند - مثلاً بعد از شك سه و چهار، گمان پيدا كرد كه چهار ركعت خوانده است، آيا مي تواند براي امتثال امر واقعي، نماز احتياط بخواند؟

ج. اگر قبل از شروع در نماز احتياط گمان پيدا كرده است، نماز احتياط بر او واجب نيست.

ورود كسي كه بايد نماز احتياط بخواند به نماز ديگر

2325. كسي كه در نماز چهار ركعتي شك بين سه و چهار و يا شك ديگري كند و پيش از خواندن نماز احتياط وارد نماز ديگر شود؛ تكليفش چيست؟

ج. اگر نماز دوم مترتّب بر نماز اوّلي نباشد - مثل نماز عصر و قضاي نماز صبح - اظهر صحّت نماز دوّم است و احوط به جا آوردن نماز احتياط بعد از نماز دوّم و اعاده ي نماز اوّلي بعد از آن است، اما در صورتي كه نماز دوّم مترتّب بر نماز اوّلي باشد - مثل ظهر و عصر - اگر عمداً اين كار را كرده، نماز دوّم باطل است و اگر سهواً بوده پس خالي از وجه نيست كه از نماز دوّم به نماز احتياط عدول كند و احتياط در اعاده ي اصل نماز با اين عدول است.

حدث در نماز احتياط

2326. شخصي بين نماز احتياط حدثي از او سر زده است؛ آيا اعاده ي ركعت احتياط به تنهايي كافيست يا بايد نماز را هم اعاده كند؟

ج. بايد اصل نماز را اعاده كند.

گمان بعد از شك

2327. اگر نمازگزار بعد از شكي كه براي آن، نماز احتياط لازم است، گمان پيدا كند و طبق گمان عمل كند؛ آيا نماز احتياط بخواند يا نه؟

ج. خير، نخواند.

تنگي وقت براي نماز عصر و نماز احتياط ظهر

2328. اگر شخصي در نماز ظهر شكي كند كه نماز احتياط دارد و وقت نماز عصر آن قدر تنگ است كه ممكن نباشد حد اقل يك ركعت عصر را پيش از غروب بخواند؛ در اين صورت كدام يك را بايد مُقَدَّم دارد؟

ج. بايد نماز عصر را بخواند و نماز ظهر را بعداً قضا كند.

نماز احتياط براي فردي كه خوابيده نماز مي خواند

2329. شخصي كه نماز چهار ركعتي را خوابيده مي خواند، اگر بين سه و چهار شك كند، يك ركعت نماز احتياط بخواند يا دو ركعت نشسته يا به نيّت بستگي دارد؟

ج. دو ركعت نشسته وظيفه ي او است.

خواندن نماز احتياط اضافي

2330. بنا بر علتي (مثلاً شك در نماز چهار ركعتي در ركعت سه و

چهار)

نماز احتياط بر نمازگزار واجب شده است، پس از خواندن نماز احتياط فهميد كه نمازش صحيح بوده؛ آيا نماز احتياط اضافي باعث باطل شدن نماز مي شود؟

ج. خير.

نماز قضا

قضاي نماز شخص بيهوش

2331. شخص مريضي كه سكته كرده و مدّتي بستري بوده و هيچ گونه قدرتي بر حركت نداشته و به علاوه حواسش هم به جا نبوده، آيا نماز از او ساقط است يا نه؟

ج. اگر در تمام وقت نماز بيهوش بوده، آن نمازها قضا ندارد.

اشتباه در وضو

2332. به جهت ندانستن مسأله، وضو را اشتباه مي گرفتم. آيا نمازهايي كه با آن وضوها خوانده ام بايد قضا نمايم؟

ج. بايد قضا كنيد.

اشتباه در وضوي نيابتي

2333. كسي كه وظيفه اش وضو به كمك نايب بوده امّا چگونگي وضوي نيابتي را نمي دانسته و وضوي نيابتي را اشتباه انجام داده، آيا نمازهايي را كه خوانده است صحيح است يا بايد قضا نمايد؟

ج. اگر وضو باطل بوده است، بايد قضا كند.

نماز با تيمّم و با شرم از غسل

2334. هنگامي كه تازه مكلّف شده بودم گاهي جنب مي شدم. ولي چون از خانواده شرم داشتم براي غسل به حمّام نمي رفتم و با تيمّم نماز مي خواندم. اكنون نمازهايي كه با آن حالت خوانده شده است، بايد قضا شود يا خير؟

ج. اگر آن قدر غسل را به تأخير انداخته تا اين كه وقت تنگ شده و ديگر براي غسل وقت نداشته و در اين وقت تيمّم كرده است، نمازهايش قضا ندارد، اگر چه معصيت كرده است و در غير اين صورت بايد قضا شود.

نماز در لباسي كه خمس آن داده نشده

2335. حكم نماز و عبادات انجام شده در لباس هايي كه از پول خمس نداده تهيه شده اند چيست؟

آيا بايد قضا شود؟

ج. اگر خمس به خود لباس تَعَلُّق گرفته، حكم نماز در لباس غصبي را دارد، كه در رساله مذكور است و هم چنين اگر آن را به نحو متعارف كه معامله ي به ذمّه (معاملات متعارف كه كالا در قبال شخص يك پول خاص يا متاع خاص نباشد ) است نخريده باشد بلكه با خود پولي كه خمسش را نداده خريده باشد نيز لباس غصبي محسوب مي شود.

عدم قضاي نمازهاي افرادي كه شيعه شده اند

2336. شخصي از طايفه اهل حق، كه اهل نماز و ساير دستورات شرعي نيستند، شيعه شده است، آيا بايد نمازهايش را قضا كند؟

ج. اگر از اوّل جزو اين فرقه بوده، قضا ندارد.

شك در داشتن نماز قضا

2337. اين جانب نمي دانم نماز قضا دارم يا نه و اصلاً به ياد نمي آورم. تكليف چيست؟

ج. تكليفي نداريد.

كسي كه در نماز نياز به كمك دارد

2338. اگر شخصي در خواندن نماز احتياج به كمك داشته باشد و شخص كمك دهنده به موقع نتواند كمك كند، آيا مي تواند نماز را بعداً به صورت قضا بخواند؟

ج. بايد به هر طوري كه مي تواند به وظيفه ي خود عمل نمايد و نماز را بخواند و با عمل به وظيفه بعداً قضا ندارد.

نماز به نيّت ادا با فرض قضا بودن آن

2339. كسي كه نمازي را به نيّت ادا خوانده و بعد متوجّه شده كه نمازش خارج از وقت بوده است، يعني بايد به نيّت قضا مي خوانده، آيا بايد دوباره بخواند؟

ج. تكرار ندارد.

نماز و روزه ي كسي كه سنّش را با سال شمسي حساب كرده

2340. شخصي كه سنّش را با سال شمسي حساب كرده، روزه و نمازهايي را كه انجام نداده، چه حكمي دارد؟

آيا گناهي هم مرتكب شده؟

ج. بايد آن نمازها و روزه ها را قضا نمايد و اگر در يادگيري كوتاهي كرده، روزه ها كفّاره هم دارد.

مريض مسافري كه يك ماه نماز نخوانده

2341. شخصي در بيمارستاني كه تا محل خودش بيش از ده فرسخ فاصله دارد، بيش از يك ماه بستري بوده و نمازهاي يوميّه ي خود را نخوانده است، اكنون نمازها را چگونه قضا كند؟

ج. اگر قصد ده روز در آنجا نداشته، تا سي روز نمازهايش را شكسته و بعد از سي روز، تمام، قضا نمايد.

حكم قضاي مسافرِ بيهوش

2342. شخصي كه بيهوش بوده، او را براي مداوا به بيمارستاني واقع در 200 كيلومتري محل بيهوشي بردند و او بعد از به هوش آمدن، نمازهاي يوميّه را نخواند، وظيفه ي او در قضا چگونه است؟

ج. اگر در حالت بيهوشي او را برده اند - كه قصد سفر نداشته - بايد نمازهايش را در صورت وجوب قضا، به صورت تمام قضا كند.

نماز خواندن غلط

2343. بعضي از قسمت هاي نماز را غلط تلفّظ كرده ام و نيز اشتباهاتي هم در افعال نماز داشته ام. آيا بايد نمازهايم را قضا كنم؟ و آيا بين كوتاهي كردن يا نكردن فرق هست؟

ج. اگر ركن نماز كم يا زياد شده، مطلقاً قضا دارد و در غير اين صورت، بين تقصير و قصور فرق هست؛ ولي چون نوعاً تقصير هست، كم كم قضا نماييد.

عدم رعايت ترتيب در قضا

2344. اگر مطابق مسأله ي 1119 عمل نكرده باشيم، يعني در نمازهاي قضا مراعات ترتيب را نكرده باشيم، اكنون كه مطّلع شده ايم بايد به ترتيب مي خوانديم، وظيفه ما چيست؟

ج. در نمازهايي كه در هنگام ادا بر يكديگر مترتّب هستند - مثل ظهر و عصر و مغرب و عشا - اگر بدون ترتيب خوانده، بايد دوباره بخواند و در نمازهايي كه فقط ترتُّب خارجي دارند نه شرطي، هر مقدار از آن كه با نمازهاي بعدي ترتيبش حفظ مي شود، اعاده ندارد و آن چه كه محفوظ نمي شود، آنها را دوباره بخواند.

كسي كه نماز قضاي زيادي دارد

2345. كسي كه نماز قضا زياد دارد و مقداري از آنها ظهر و عصر و مغرب و عشا و اكثر آنها نماز صبح بوده، آنها را چگونه قضا كند؟ با توجّه به اين كه مقدار آنها را هم نمي داند.

ج. هر مقدار از نمازهايي كه يقين دارد قضا شده، بايد قضا كند و اگر تعداد نماز صبح بيشتر بوده، بايد آنها را بيشتر و به همان مقدار قضا كند و با جهل به نحوه ي قضا شدن آن نمازها، ترتيب واجب نيست. (تفصيل آن در مسأله ي 1119 و 1121 رساله آمده است. )

فراموش كردن قضاي يكي از نمازها

2346. كسي نمازهاي قضايش را به ترتيب خوانده و بعد متوجه شده كه مثلاً يك نماز صبح را فراموش كرده. آيا بايد فقط همان نماز را قضا كند يا پس از آن نماز، همه ي نمازها را نيز قضا نمايد؟

ج. همان نماز را كه قضا كند كافي است؛ گرچه احتياط مستحب در اينست كه نمازهاي پس از آن صبح را تا صبح بعدي دوباره قضا كند تا ترتيب حفظ شده باشد.

قضاي نماز با وضو و غسل جبيره اي

2347. كسي كه با وضو يا غسل جبيره اي نماز مي خواند، آيا مي تواند قضاي نمازهاي حال سلامتي را به جا آورد؟

ج. احتياط واجب براي كساني كه عذر دارند تأخير قضاست تا زمان رفع عذر؛ مگر با علم به باقي ماندن عذر تا آخر عمر يا نااميدي از برطرف شدن عذر يا ترس از آمدن مرگ.

تقدّم نماز شب بر نماز قضا

2348. اگر مكلف نماز قضا داشته باشد و در سحر بيدار شود، بهتر است نماز شب بخواند يا نماز قضا؟

ج. بهتر است كه هم نماز قضا بخواند و هم نماز شب و لو اين كه در آن وقت نماز شب بخواند و بعداً نماز قضا.

اختصاص وقت به نماز قضا

2349. چه قدر از اوقات روزانه ام را به نماز قضا اختصاص بدهم و به آن مقيّد باشم؟ با توجّه به اين كه بيش از چند سال نماز قضا دارم؟

ج. بايد طوري آنها را قضا نماييد كه در انجام آنها كوتاهي نشود.

نماز قضا به جاي نماز مستحبي

2350. كساني در شب هاي قدر، به جاي نمازهاي مستحبي، نماز قضا مي خوانند، آيا اين نمازها به جاي نماز مستحبي قرار مي گيرد؟

ج. به جاي آن نمازها قرار نمي گيرد، ولي ثواب نماز خواندن در آن ليالي متبرّكه را دارد.

قضاي نماز و روزه هاي كافري كه مسلمان شده

2351. آيا كسي كه كافر بوده و اكنون مسلمان شده، آيا بايد نماز و روزه ي دوران كفرش را قضا كند؟

ج. خير، قضا ندارد.

اذان و اقامه در نماز قضا

2352. آيا نماز قضا اذان و اقامه دارد؟

ج. بله، استحباب دارد.

قضاي نماز نذري

2353. كسي كه با نذر نماز شب را بر خود واجب كرده است و شب خواب مانده، آيا بايد نمازش را قضا نمايد؟

ج. بله.

قضاي كسي كه قرائتش غلط بوده

2354. كسي اكنون فهميده است كه قرائت نمازش غلط بوده است.

چه مقدار از نمازهايش را بايد قضا نمايد؟

ج. با فرض تقصير، به مقدار يقيني اش بايد قضا كند.

قضاي نماز كسي كه نمي تواند ايستاده بخواند

2355. آيا من كه هم اينك نمي توانم ايستاده نماز بخوانم، مي توانم نمازهايم را نشسته قضا نمايم؟

ج. اگر نااميد از قدرت در آينده هستيد، مي توانيد نشسته بخوانيد.

كسي كه تعداد نمازهاي شكسته و كامل را نمي داند

2356. كسي كه نمي داند چه مقدار از نمازهاي قضاي پدر و مادرش شكسته و چه مقدار كامل بوده، وظيفه اش چيست؟

ج. به مقدار يقيني شكسته مي خواند و بقيه را كامل مي خواند.

تكرار نماز به دليل عدم حضور قلب

2357. آيا انسان مي تواند به دليل عدم حضور قلب، نمازش را دوباره بخواند؟

ج. بله، مي تواند رجاءً.

نماز و روزه جاهل به جنابت

2358. كيفيت خواندن نماز قضا و روزه قضا براي جاهل به جنابت چگونه است؟

ج. هر مقداري كه مي داند با حالت جنابت به جا آورده بايد قضا كند ولي روزه ها اگر جهل به حكم نبوده است، قضا ندارد.

جهالت به نماز و روزه

2359. اگر كسي از روي جهالت چند سالي نماز نخواند و روزه نگرفته باشد، تكليف چيست؟

ج. بايد آنها را قضا كند و كفاره ي روزه ها را هم، اگر جاهل مقصّر بوده، بدهد.

نماز قضاي زياد داشتن

2360. تعداد نمازهايي كه نخوانده ام زياد است و نمي دانم چه قدر است، آيا غير از قضا براي جبران آنها مي توان كار ديگري كرد؟

ج. خير.

فراوان بودن نماز و روزه قضا

2361. اگر نماز و روزه قضا آن قدر باشد كه نتوان جبران كرد، چه بايد بكنيم؟

ج. تا مقدار مقدور را بايد قضا كند و بقيه را وصيت كند.

اجير كردن براي نمازهاي قضا شده

2362. مقداري نماز و روزه ي قضا دارم، آيا مي توانم در اين مورد كسي را اجير نمايم؟

ج. خير.

وقت خواندن نمازهاي قضا شده

2363. وقت خواندن نمازهاي قضا شده چه وقت مي باشد؟

ج. وقت خاصي ندارد.

نماز و روزه كودكي

2364. آيا نماز و روزه هايي كه قبل از بلوغ خوانده شده به جاي ازدست رفته هاي بعد حساب مي شود؟

ج. خير، نمي شود.

نماز خواندن فرد سني طبق مذهب شيعه

2365. يكي از برادران اهل سنت، مدتي نمازش را طبق مذهب شيعه مي خوانده است، اكنون كه شيعه شده بايد آنها را قضا نمايد؟

ج. اگر با قصد قربت بوده قضا ندارد.

باطل بودن يكي از نمازهاي قضا

2366. كسي نماز قضا را به جا آورد. بعد فهميد يكي از آنها باطل بوده است، آيا بايد تمام نمازهاي بعد از آن را دوباره قضا نمايد؟

ج. ظاهراً همان يكي را قضا كند كافيست و احتياط اينست كه به مقدار يك شبانه روز را دوباره بخواند.

رعايت نكردن ترتيب در نماز قضا

2367. كسي كه ترتيب را در نمازهاي قضا رعايت نكرده، وظيفه اش چيست؟

ج. در مرتب، در اداي با علم به ترتيب بايد دوباره قضا كند و هم چنين احوط است در مرتّب در فوات.

نيّت نماز قضا

2368. نيّت نماز قضا چگونه بايد باشد؟

ج. نيّت همان نماز را با قصد قربت مي كند.

وصيت به انجام نماز قضا

2369. آيا كسي كه نماز قضا دارد، واجب است وصيت كند تا آن را به جا آورند؟

ج. هر مقدار را كه به جا نياورد، بايد وصيت كند.

قضاي نماز به جماعت

2370. آيا مي توان نماز قضا را به جماعت خواند؟

ج. بله، مي توان.

جواز خواندن نماز مستحبي براي كسي كه نماز قضا دارد

2371. آيا كسي كه نماز قضا دارد مي تواند نماز مستحبي بخواند؟

ج. بله، مي تواند.

عدم وجوب خواندن نماز قضا قبل از نماز ادا

2372. آيا واجب است قبل از نمازهاي ادا، نمازهاي قضايمان را بخوانيم؟

ج. لازم نيست نماز قضا را جلو بيندازد، گرچه مطابق احتياط است.

وظيفه ي كسي كه نمي داند چه نمازي از او قضا شده

2373. من مي دانم نماز قضا دارم. اما نمي دانم نماز صبح است يا ظهر يا عصر. وظيفه ي من چيست؟

ج. يك نماز صبح بخوانيد و يك نماز چهار ركعتي به قصد ما في الذّمة.

قضاي نمازهاي مستحبي

2374. آيا نمازهاي مستحبي قضا دارند؟

ج. نمازهاي مستحبي كه وقت خاص دارند در صورت ترك، قضاي آنها مستحب است؛ ولي اگر در اثر بيماري قضا شده باشد، استحباب قضا تأكيد نشده است و اگر قضاي نمازهاي مستحبي را نخواند، مستحب است براي هر نماز فوت شده يك مد طعام صدقه بدهد.

فوريّت در نماز قضا

2375. آيا واجب است، فوراً نماز قضايمان را بخوانيم؟

ج. بايد در خواندن آن كوتاهي نكند، ولي واجب نيست فوراً آن را به جا آورد.

نماز قضاي كسي كه اختلال حواس دارد

2376. آيا كسي كه اختلال حواس پيدا كرده، به طوري كه خوب و بد را تشخيص نمي دهد و نماز نخوانده، بايد نمازهايش را قضا كند؟

ج. تا زنده است ديگران وظيفه اي ندارند و اگر طوري باشد كه قضا كردن بر خود او واجب است، پس از وفات هم بايد برايش قضا كنند وگرنه واجب نيست، مثل جنون.

پشت سر هم نخواندن نماز قضا

2377. آيا مي توان بر فرض، يك سال فقط نماز قضاي صبح خواند، سال بعد قضاي نماز ظهر و … تا پنج سال؟

ج. اگر ترتيب خاصي را نمي داند به ترتيب شبانه روزي بايد بخواند؛ مگر طوري جاهل باشد كه اصل ترتيب ساقط شود.

ترتيب نماز قضا

2378. كسي كه نماز را بدون ترتيب خوانده، (مثلاً يك روز صبح خوانده، يك روز نماز عصر خوانده و …) براي قضاي اين نمازها چگونه بايد عمل كند؟

ج. اگر ترتيب نمازهاي قضا شده معلوم باشد، بايد به ترتيب خوانده شود.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1119 رساله مراجعه شود. )

قضاي نمازي كه با تيمم بايد مي خواند

2379. كسي كه عذر داشته و بايد با تيمم نماز مي خوانده، اما الآن عذرش برطرف شده، آيا بايد قضاي نمازهايش را با تيمم به جا آورد يا با وضو؟

ج. با وضو بايد قضا كند.

قضاي نماز مسافر

2380. كسي كه نمازش در سفر قضا شده، چگونه بايد نمازش را قضا كند؟

ج. بايد شكسته قضا كند.

قضاي كسي كه نمازهاي شكسته را كامل خوانده

2381. بنده نمازهايم را، كه در سفر بايد شكسته مي خواندم، به صورت تمام خواندم، آيا بايد آنها را قضا نمايم؟ در صورت قضا، چگونه قضا نمايم؟

ج. به مسأله ي 1103 و مسائل بعد آن در رساله مراجعه شود.

قضاي نماز كسي كه اختيار دارد به شكسته يا كامل خواندن نماز

2382. كسي كه نمازش در جاهايي كه هم مي توان شكسته خواند و هم كامل، قضا شده، بايد نمازش را كامل قضا نمايد يا شكسته؟

ج. احتياطاً بايد شكسته قضا كند.

قضاي نماز و روزه ي سنّي

2383. شخصي سني مذهب شيعه شده است، آيا قضاي نماز و روزه بر او واجب است؟

ج. اگر نمازش را نخوانده و روزه اش را نگرفته، بايد قضاي آنها را انجام دهد؛ ولي اگر نمازهايش را قبلاً مطابق مذهب خودش يا مطابق مذهب شيعه با قربت خوانده است، بنا بر اظهر قضا بر او واجب نيست.

مُقَدَّم كردن نماز خود يا پدر

2384. كسي كه خودش نماز و روزه ي قضا دارد و نماز و روزه ي پدرش هم به گردن اوست، اوّل نماز خودش را قضا نمايد يا نماز پدر را؟

ج. فرق نمي كند.

قضاي نماز كسي كه استمنا كرده

2385. فردي كه نمي دانسته با استمنا، غسل جنابت بر او واجب مي شود، حكم او در مورد نماز و روزه چگونه است؟

ج. نماز و روزه هايي را كه بدون غسل خوانده، بايد قضا كند و اگر جاهل مقصّر بوده، كفاره ي روز را نيز بايد ادا نمايد.

اقتدا به كسي كه نمازش را احتياطاً قضا مي كند

2386. آيا مأموم مي تواند به كسي كه احتياطاً نمازش را قضا مي كند، اقتدا نمايد؟

ج. اشكال دارد.

كسي كه خواب مانده

2387. كسي كه براي نماز صبح خواب مانده، آيا گناه انجام داده است؟

ج. اگر تقصيري نكرده، گناه نكرده است.

نماز استيجاري

واگذار نمودن قضاي نماز توسّط اجير

2388. آيا كسي كه براي نماز و روزه ميّت اجير مي شود، مي تواند آن را خودش انجام ندهد و به ديگري واگذار كند؟ و در فرض جواز، آيا مي تواند به قيمت كمتر از آنچه خودش گرفته، به ديگري بدهد؟

ج. اگر در اجاره شرط نشده باشد كه خودش انجام دهد، مي شود؛ ولي بايد به قيمت كمتر از اجرت قرار داده شده نباشد؛ مگر اين كه خودش بعض عمل را به جا آورده باشد.

حكم اجيري كه فوت كند

2389. پدر اين جانب مقداري نماز و روزه استيجاري گرفته و قبل از انجام آنها فوت شده است.

آيا بر من، كه پسر بزرگتر هستم واجب است آنها را به جا آورم؟

ج. واجب نيست، ولي بر وصي يا وارث است كه بر طبق مسأله ي 1262 رساله عمل نمايند.

وظيفه اجير در تقليد

2390. آيا بر اجير لازم است سؤال كند كه اجيركننده مقلّد چه كسي بوده است؟

ج. اجير بايد به وظيفه ي خودش عمل كند و سؤال لازم نيست.

2391. فردي نماز استيجاري را طبق فتواي مرجع تقليدي كه ترتيب را لازم نمي داند، بدون رعايت ترتيب خوانده است.

پس از فوت آن مرجع، تعدادي نماز عشا باقي مانده است.

آيا فقط همان مقدار باقي مانده از عشا را تنها بخواند كافي است؟

ج. كفايت مي كند.

شخص اجيري كه عذر پيدا كرده

2392. شخصي در حال سلامت اجير شده تا نماز قضا به جا بياورد. اما پس از مدتي معذور گرديد، به طوري كه بايد با تيمم نماز بخواند. وظيفه ي او چيست؟

ج. بايد صبر كند و بعد از زوال عذر با وضو بخواند بنا بر احوط، اگر چه اصل استيجار صاحب جبيره و كسي كه تكليف او تيمم است، بعيد نيست.

اجيري كه نمازها را به جا نياورده

2393. شخصي اجير شده تا در مدت معيّني نماز قضا بخواند. اما اين كار را انجام نداده است، اكنون وظيفه ي او چيست؟

ج. ديگر بدون اذن اجاره كننده نمي تواند بخواند و اگر خواند، استحقاق اجرت ندارد.

شرط خواندن نماز در مسجد

2394. اگر كسي شرط كند كه نماز استيجاريش در مسجد خوانده شود، آيا واجب است به آن عمل شود؟

ج. بله، واجب است.

گرفتن پول براي نماز استيجاري

2395. آيا مي توان در برابر نماز استيجاري پول دريافت كرد؟

ج. بله، مي توان.

شرط عدالت در اجير

2396. آيا شرط است كه اجير عادل باشد؟

ج. خير، شرط نيست.

شرايط اجير

2397. كسي كه مي خواهد براي نماز اجير شود، بايد چه شرايطي داشته باشد؟

ج. اجير بايد يا مجتهد باشد يا مسائل نماز را از روي تقليد صحيح، بداند.

نيّت نماز استيجاري

2398. كسي كه نماز استيجاري مي خواند، بايد چه نيتي كند؟

ج. بايد هنگام نماز، در نيّت خود ميّت را معيّن نمايد؛ ولي لازم نيست اسم او را بداند، پس اگر نيّت كند كه از طرف كسي نماز مي خوانم كه براي او اجير شده ام، كافي است.

نماز استيجاري در سفر

2399. آيا جايز است در سفر، نماز يا روزه ي استيجاري بگيريم؟

ج. نماز جايز است و روزه جايز نيست.

قضاي نماز آيات

2400. كسي كه اجير شده تا نماز قضا به جا آورد، بايد چند نماز آيات براي ميّت بخواند؟

ج. اگر ذكري از نماز آيات نشده، لازم نيست نماز آيات بخواند.

قضاي نماز زن توسط زن

2401. آيا قضاي نماز زن را حتماً زن بايد به جا آورد؟

ج. خير، مرد نيز مي تواند به جا آورد و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز، هر يك بايد به وظيفه خود عمل كنند.

قضاي نمازهاي زن توسط مرد

2402. آيا مردي كه براي قضاي نمازهاي زن اجير شده، بايد نمازها را بلند بخواند يا آهسته؟

ج. نمازهاي جهريه را بايد بلند بخواند (به مسأله ي 1256 رساله رجوع شود. )

اجير گرفتن كسي كه نمي تواند نماز بخواند

2403. كسي كه نمي تواند نماز بخواند، آيا مي تواند براي خواندن نمازهايش اجير بگيرد؟

ج. خير، خودش - به هر طور ممكن - بايد نماز خودش را بخواند.

انجام مستحبات توسط اجير

2404. آيا كسي كه اجير شده، بايد همه ي مستحبات را به جا آورد؟

ج. اگر با اجير شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار مستحبات به جا آورد، مي تواند بدون مستحبات، نماز را بخواند.

انجام نماز استيجاري توسط كسي كه نماز قضا دارد

2405. آيا كسي كه نماز قضا دارد، مي تواند نماز استيجاري قبول كند؟

ج. بله، مي تواند.

تعيين وقت براي نماز استيجاري

2406. اگر براي نماز استيجاري وقت تعيين كنند، آيا مي تواند در غير آن وقت نماز را به جا آورد؟

ج. خير، نمي تواند.

نماز قضاي پدر و مادر

نماز قضاي مادر

2407. آيا نماز قضاي مادر بر پسر بزرگ واجب است؟

ج. بنا بر احتياط، واجب است.

پسر بزرگ تر

2408. منظور از پسر بزرگ تر، كيست؟

ج. پسريست كه هنگام فوت پدر بزرگ تر، از ديگر پسرها باشد.

اختلاف مرجع ميّت و زنده در نماز قضاي مادر

2409. در صورتي كه انسان، مقلّد مجتهدي باشد كه قضاي نمازهاي فوت شده ي مادر را واجب مي داند و در زمان تقليد از آن مجتهد، مادر از دنيا برود و قضاي نماز و روزه ي او را پسر انجام ندهد و بعداً به علّت فوت آن مجتهد، رجوع به مجتهد حي كند و آن مجتهد زنده قضاي نماز مادر را واجب نداند، وظيفه ي فرد مكلّف چيست؟

ج. تقليد با عمل كردن به فتوي محقّق مي شود.

زياد بودن قضاي نماز پدر

2410. پسر بزرگ تري كه پدرش بيش از 30 سال نماز و روزه ي فوت شده دارد، چگونه قضاي آنها را به جا آورد، در حالي كه خودش توانايي انجام آن را نداشته و از نظر مالي هم توانايي براي اجير گرفتن ندارد؟

ج. تا هر مقدار را كه توانايي دارد، بدون سختي و مشقت به جا آورد و همچنين به قدر توانايي اجير بگيرد.

نماز قضاي پدربزرگ و مادربزرگ

2411. آيا قضاي نماز و روزه پدربزرگ و مادربزرگ، در صورتي كه پسر آنها، آن قضاها را انجام نداده باشد بر نوه واجب است؟

ج. واجب نيست.

عدم وجوب قضاي نماز والدين بر دختر

2412. آيا خواندن نماز قضاي پدر، اگر پسر بزرگ نداشته باشد بر دختر واجب است؟

ج. واجب نيست.

ميزان صدق پسر بزرگ

2413. اگر فرزند اوّل در سنين كودكي فوت كند، آيا فرزند دوّم كه اكنون ارشد و بزرگتر است، بعد از مرگ پدر و مادر واجب است قضاي نماز آنها را به جا آورد؟

ج. هر پسري كه هنگام مرگ پدر و مادر، فرزند ارشد است، بر او واجب است نماز را قضا نمايد.

2414. فرزند اوّل ميّت دختر است و فرزند دوّم پسر است.

آيا بر اين پسر، ولد اكبر صدق مي كند؟

ج. صدق مي كند.

داشتن دو پسر از دو زن و صدق ولد اكبر

2415. اگر پدري دو پسر بزرگ از دو زن داشته باشد، بر كدام يك خواندن نماز قضا واجب است؟

ج. اگر آن دو پسر در سن مساوي باشند، نمازهاي قضا شده پدر تقسيم مي شود و هر كدام از آن دو پسر به صورت مساوي آن را قضا مي كنند و مقدار باقي مانده كه قابل تقسيم نباشد به صورت وجوب كفايي بر آن دو واجب است.

قضاي نماز والدين توسّط پسر نابالغ

2416. پسري كه به تكليف نرسيده، مي تواند نماز قضاي پدر و مادر را بخواند؟

ج. بر او واجب نيست؛ ولي اگر قدرت تشخيص خوب و بد را داشته باشد، بنا بر شرعيّت عبادات او، اگر بخواند، صحيح است و نمازهايي را كه خوانده به عنوان نماز پدر و مادر حساب مي شود.

عمل نكردن ورثه به وصيّت و وظيفه ي پسر بزرگ

2417. متوفي وصيّت نموده كه ثلث اموال او را صرف نماز و روزه كنند و براي او پنج سال نماز و روزه بگيرند. اگر ورثه يا وصي عمل به وصيت نكردند، وظيفه ي پسر بزرگ چيست؟

و بر فرض عمل به وصيّت، اگر احتمالاً نماز و روزه قضاي او بيش از پنج سال بود، وظيفه چيست؟

ج. آن چه را كه اضافه بر پنج سال، پسر بزرگ يقين به قضا شدن آن دارد، بايد قضا نمايد. هم چنين اگر ورثه يا وصي در عمل به وصيّت معصيت كنند.

وجوب قضاي نمازهاي فرد فلج

2418. شخصي مدّت چند سال فلج بوده و اكثراً در حال استراحت به سر مي برده است و افرادي كه به عيادت او مي رفتند و سلام مي كردند، صورت و لب خود را حركت مي داده است و قادر به سخن گفتن نبوده و در اين مدّت بيشتر اوقات نماز نخوانده است.

آيا قضاي نمازهاي او بر پسر بزرگتر واجب است، با اين كه قادر بر سخن گفتن نبوده است؟

ج. بله، قضاي آن نمازها بر پسر بزرگ واجب است.

حتّي آن نمازهايي را كه در اين مدّت خوانده، ولي بر طبق وظيفه اش در آن حال رفتار نكرده است نيز بايد قضا نمايد.

وجوب قضاي نماز كسي كه عمداً نماز نمي خوانده

2419. شخصي كه عمداً و از روي گناه نماز نمي خوانده، آيا قضاي آنها توسّط پسر بزرگ تر، براي ميّت هم فايده اي دارد؟

ج. در هر صورت پسر بزرگتر بايد ترك احتياط نكند و به وظيفه عمل كند و اميد است براي ميّت هم مفيد باشد و از رحمت خداوند بهره ببرد.

وجوب نماز قضا بر پسري كه نتواند جلوي ادرار يا مدفوع خود را بگيرد

2420. اگر ادرار بيماري كه پسر بزرگ خانواده مي باشد، قطره قطره بيرون آيد و از بيرون آمدن مدفوع نمي تواند جلوگيري نمايد، آيا با وجود اين بيماري، قضاي نماز و روزه پدر بر عهده او مي باشد؟

ج. آنچه بر عهده اوست اعم است از اين كه خودش انجام دهد و يا اجير بگيرد و در صورتي كه خودش انجام مي دهد با نمازهاي خود او فرقي ندارد.

نمازهاي فوت شده پدر سنّي

2421. پدر از اهل سنّت است و پسر بزرگ او شيعه شده است، آيا نمازهاي فوت شده پدر بر اين فرزند واجب است؟

اگر سنّي فوت شده فرزند پسر بزرگ نداشته باشد، آيا قضاي نمازهايش جزو ديون وي محاسبه مي گردد؟

ج. بنا بر احتياط، واجب است كه پسر براي نمازها اجير بگيرد كه اگر در ذمّه اش هم نباشد، از اموات ديگرش محسوب شود و اگر پسر بزرگ نداشت، قضا جزو بدهي هاي ميّت يا وصيت او است.

عمل نكردن پسر بزرگ به وظيفه

2422. اگر يقين دارند كه پسر بزرگ تر، قضاي نماز و روزه هاي ميّت را به جا نمي آورد، چه كنند؟

ج. بنا بر احتياط واجب، با رضايت ورثه، از ارث ميّت، براي نمازها اجير بگيرند.

بيمار بودن پسر بزرگ

2423. نماز پدر و مادر بر پسر بزرگتر واجب است، امّا او نمي تواند ايستاده نماز بخواند، در اين باره چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد بنا به وظيفه اش - نماز نشسته - آنها را به جا آورد، گرچه احتياط مستحب اينست كه در صورت توانايي، ديگري را براي نمازهاي پدر و مادر اجير كند.

قضاي نماز كسي كه بعد از ظهر مرده

2424. اگر شخصي دو ساعت بعد از ظهر بميرد، آيا نماز ظهر و عصرش را بايد قضا نمود؟

ج. بله، بايد قضا نمود.

قضاي نمازي كه غلط خوانده شده

2425. اگر پدر و مادر نمازشان را غلط خوانده اند، آيا بايد پسر بزرگتر آنها را قضا نمايد؟

ج. بله، بايد قضا كند، البته در قضاي نمازهاي مادر بنا بر احتياط است.

اجير گرفتن براي نماز و روزه قضاي ميّت

2426. كسي فقط يك خانه از او مانده كه فرزندش در آن زندگي مي كند.

آيا واجب است آن را بفروشيم و براي نماز و روزه اش اجير بگيريم؟

ج. اگر پسر بزرگ ندارد و كسي هم نيست كه آنها را به جا آورد، واجب است از همان خانه و محل فروش آن بدهند.

قضاي نماز كسي كه نمي توانسته ايستاده بخواند

2427. كسي كه نمي توانسته نمازش را ايستاده بخواند، آيا كساني كه نمازش را قضا مي كنند، مي توانند آنها را نشسته بخوانند؟

ج. نمي توانند، بلكه احتياط اينست كه كسي كه وظيفه اش نشسته خواندن است را نيز اجير نكنند.

از دست دادن پدر در سن خردسالي

2428. با توجه به اين كه در سن دو سالگي پدرم فوت كرد، آيا قضاي نماز و روزه او بر من واجب است؟

ج. وقتي بالغ شديد، بر شما واجب است.

وصيّت به عدم قضا

2429. پدرم با اين كه نمازهاي زيادي از او فوت شده، اما وصيت كرده برايش هيچ نماز قضايي به جا نياوريم، وظيفه ي ما چيست؟

ج. وصيت او اعتبار ندارد و احتياط، وظيفه ي شما است.

قضاي نماز ميّت توسط دو نفر به طور هم زمان

2430. آيا دو نفر مي توانند به صورت هم زمان نماز يا روزه هاي قضاي ميّتي را به جا آورند؟

ج. در مورد نماز به مسأله ي 1260 رساله مراجعه شود و در مورد روزه مانعي ندارد.

قضاي نماز كسي كه پسر بزرگش به جا نمي آورد

2431. اگر پدري فوت كند و پسر بزرگتر نماز و روزه اش را قضا نكند، آيا چيزي به عهده پسر كوچك تر مي باشد؟

ج. خير، مگر وقتي كه نوبت به استيجار از تركه ميّت برسد كه او هم به سهم خود وظيفه دارد.

جنون پسر بزرگتر هنگام فوت پدر

2432. اگر پسر بزرگتر هنگام فوت پدر، ديوانه باشد، قضاي نماز پدر و مادر به عهده چه كسي است؟

ج. هر وقت عاقل شد، بايد به جا آورد.

وصيت به نماز قضا به بيشتر از عمر ميّت

2433. شخصي وصيت كرده ثلث مالش را صرف نماز و روزه ي قضا نمايند. با ثلث مالش مي توان 80 سال برايش نماز و روزه گرفت. در حالي كه اين شخص 50 سال بيشتر عمر نكرده است.

وظيفه ي ما را بيان فرماييد؟

ج. اگر 80 سال را خود او تعيين كرده، بايد به وصيت او عمل شود، چون شايد نماز و روزه هاي ديگران بر گردن او بوده است و اگر وصيّت متعارف بوده و مقصود او صرف نماز و روزه از ثلث بوده، زيادي از آن، مال ورثه و اگر وصيّت به كل ثلث بوده زيادي در خيرات مصرف مي شود.

نماز آيات

اسباب واجب شدن نماز آيات

2434. چه چيزهايي باعث مي شود كه نماز آيات واجب شود؟

ج.

1 و 2) گرفتن خورشيد و ماه، اگر چه مقدار كمي از آنها گرفته شود و كسي هم از آن نترسد؛

3) زلزله، اگر چه كسي هم نترسد؛

4) رعد و برق، بادهاي سياه و سرخ و صيحه ترسناك و مانند اينها كه از آيات آسماني و زميني بوده و موجب ترس بيشتر مردم مي شود، بنا بر اظهر.

فوريّت نماز آيات براي وقوع زلزله

2435. آيا نماز آيات براي وقوع زلزله فوريّت دارد؟

در صورتي كه پاسخ مثبت باشد، اگر به تأخير بيندازند حكم آن چيست؟

ج. فوريّت دارد و هر وقت بخواند اداست و اگر از روي نافرماني به تأخير بيندازد، بازهم اداي آن واجب فوري است.

اطلاع از وقوع زلزله توسط ديگران

2436. اگر زلزله اي واقع شود، اما انسان وقوع آن را احساس نكند، خواه بيدار باشد يا در خواب، سپس از منبع موثّق و معتبري مانند سازمان زلزله نگاري كسب اطلاع كند كه در محل سكونت او زلزله اي رخ داده است، آيا در اين صورت بايد نماز آيات بخواند؟

ج. اگر سبب حصول علم يا اطمينان شود، نماز آيات واجب مي شود.

اطلاع پيدا كردن از وقوع زلزله چند روز قبل

2437. اگر زلزله اي چندين روز قبل اتفاق افتاده باشد و بنده امروز مطلع شده باشم، آيا بازهم نماز آيات بر من واجب است؟

ج. اگر علم يا اطمينان به وقوع زلزله پيدا كرده ايد، نماز آيات بر شما واجب است، هر چند مدتي از آن گذشته باشد.

كسي كه هنگام وقوع زلزله بيهوش بوده است

2438. اگر كسي هنگام وقوع زلزله بيهوش باشد، آيا خواندن نماز آيات بر او واجب است؟

ج. ظاهراً واجب نيست.

پس لرزه ها

2439. آيا پس لرزه هاي زيادي كه بعد از زلزله اصلي رخ مي دهند، سبب واجب شدن نماز آيات مي شوند؟

ج. اگر محسوس باشند، سبب وجوب مي شوند.

وجوب نماز آيات در مناطقي كه در جوار مناطق زلزله زده هستند

2440. اگر در منطقه اي زلزله رخ دهد آيا نماز آيات بر افراد منطقه ديگر كه زلزله در منطقه آنها رخ نداده است هم واجب است؟

ج. چيزهايي كه نماز آيات براي آنها واجب است، در هر جايي اتفاق بيفتد، فقط مردم همان جا بايد نماز آيات بخوانند، بر مردم جاهاي ديگر واجب نيست، اگر چه از توابع يكديگر و به يك اسم معروف باشند.

بيدار ماندن براي خواندن نماز آيات

2441. كسي كه به حسب قراين و اخبار منجّمين يقين دارد كه مثلاً امشب تمام قرص ماه مي گيرد، آيا واجب است بيدار بماند تا نماز آيات از او قضا نشود يا مي تواند بخوابد؟

ج. اگر احتمال مي دهد كه بيدار مي شود، مي تواند بخوابد.

زمان خواندن نماز آيات در خسوف و كسوف

2442. آيا بايد در همان لحظه خسوف و كسوف نماز آيات را خواند و يا مي شود كمي تأخير انداخت؟

ج. از وقتي كه خورشيد يا ماه شروع به گرفتن مي كند، انسان بايد نماز آيات را بخواند و بايد به تأخير نيندازد كه شروع به باز شدن بكند.

كسوف و خسوف ناقص

2443. آيا كسوف و خسوف ناقص موجب واجب شدن نماز آيات مي شود؟

ج. بله، موجب واجب شدن نماز آيات مي شود.

ابرها و دود فراواني كه مانع ديدن كسوف و خسوف مي شود

2444. اگر به علت ابرهاي فراوان و دودهاي غليظ، كسوف و خسوف مشاهده نشود، آيا نماز آيات واجب مي شود؟

ج. بله، اگر ثابت شود، واجب مي شود.

وجوب نماز آيات بر مردم مناطقي كه شاهد كسوف يا خسوف نيستند

2445. اگر در كشوري كسوف و خسوف رخ دهد، آيا بر مردم كشورهاي ديگر - كه كسوف و خسوف را نمي بينند - نماز آيات واجب مي شود؟

ج. بر مردم جاهاي ديگر واجب نيست.

بادهاي واجب كننده ي نماز آيات

2446. چه بادهايي باعث واجب شدن نماز آيات مي شود؟

ج. بادهاي سياه و سرخ كه موجب ترس بيشتر مردم شود (مسأله ي 1213)

بادهايي كه بيشتر مردم نمي ترسند

2447. آيا بادهاي ترساننده، مثل بادهاي سياه و سرخ و زرد - كه بيشتر مردم نترسند - باعث واجب شدن نماز آيات مي شود؟

ج. خير.

رعد و برق

2448. آيا رعد و برق مي تواند باعث واجب شدن نماز آيات شود؟

ج. اگر موجب ترس بيشتر مردم شود، بنا بر اظهر واجب مي شود.

باران شديد

2449. آيا باران شديدي كه موجب خوف و ترس بيشتر مردم مي شود، نماز آيات دارد يا نه؟

ج. اگر مصداق آيات آسماني ترسناك براي بيشتر مردم باشد، نماز آيات واجب مي شود.

انفجار شديدي كه باعث ترس مردم مي شود

2450. اگر انفجار مهيبي در يك شهر اتفاق بيفتد، به گونه اي كه اكثر مردم بترسند، آيا نماز آيات بر مردم آن شهر واجب مي شود يا خير؟

ج. اگر به سبب گذاشتن مواد منفجره باشد، نماز آيات واجب نمي شود.

وقوع چندين حادثه در يك لحظه

2451. اگر در يك لحظه چندين حادثه كه هر كدام به تنهايي موجب واجب شدن نماز آيات مي شود، رخ دهد آيا تك تك آنها نياز به نماز آيات دارد يا يك نماز براي همه ي آنها كافي است؟

ج. براي هر يك، نماز آيات واجب مي شود.

نحوه ي خواندن نماز آيات

2452. نماز آيات چگونه خوانده مي شود؟

ج. نماز آيات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد و انسان بعد از نيت، بايد تكبير گفته و يك حمد و يك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد، دوباره يك حمد و يك سوره بخواند باز به ركوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم دو سجده نمايد و برخيزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اوّل به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد. ( جهت توضيح بيشتر در اين رابطه به مسأله ي 1226 رساله و بعد از آن رجوع شود.

صورت بهتر اقامه ي نماز آيات

2453. بين صورت هاي مختلفي كه براي نماز آيات هست، كدام يك رجحان و برتري دارد؟

ج. صورت هاي مختلف نماز آيات و مستحبات آن در مسأله هاي 1225 تا 1230 رساله ذكر شده، مراجعه شود.

گفتن اذان و اقامه براي نماز آيات

2454. آيا براي نماز آيات مي توان اذان و اقامه گفت؟

ج. خير، نمي توان.

كم يا زياد شدن ركوع نماز آيات

2455. آيا كم و زياد كردن ركوع نماز آيات باعث بطلان آن مي شود؟

ج. هر يك از ركوع هاي نماز آيات ركن است كه اگر عمداً يا اشتباهاً كم يا زياد شود، نماز باطل است.

شك در تعداد ركوع نماز آيات

2456. اگر كسي در تعداد ركوع نماز آيات شك كند، چه بايد بكند؟

ج. اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اوّل است يا در ركوع اوّل ركعت دوم و فكرش به جايي نرسد، نماز باطل است، ولي اگر مثلاً شك كند كه چهار ركوع انجام داده يا پنج ركوع، چنان چه هنوز به سجده نرفته، بايد ركوعي را كه شك دارد به جا آورده يا نه، به جا آورد و اگر به سجده رفته، به شك خود اعتنا نكند.

زمان قضا شدن نماز آيات

2457. از چه زماني نماز آيات قضا مي شود؟ آيا زمان قضا شدن براي اسباب وجوب مختلف، متفاوت است؟

ج. اگر خواندن نماز آيات را به قدري به تأخير بيندازد كه خورشيد يا ماه شروع به باز شدن كند، بنا بر احتياط واجب بايد نيّت ادا و قضا نكند ولي اگر بعد از باز شدن تمام آن، نماز بخواند، بايد نيّت قضا نمايد و موقعي كه زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتفاق مي افتد، انسان بايد فوراً نماز آيات را بخواند و اگر نخواند، معصيت كرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.

شخصي كه وقت نماز يوميّه و نماز آيات او كم است

2458. اگر شخصي، براي خواندن نماز يوميّه، وقتش تنگ باشد و از طرفي در همان لحظه نماز آيات بر او واجب شده باشد، اولويت با كدام يك از نمازها است؟

ج. بايد اوّل نماز يوميّه را بخواند.

بلند يا آهسته خواندن نماز آيات

2459. نماز آيات را بايد بلند خواند يا آهسته؟ و آيا در اين جهت فرقي بين فرادا و جماعت وجود دارد؟

ج. مستحب است قرائت آن را مطلقاً بلند بخواند.

خواندن حمد پس از اتمام هر سوره در نماز آيات

2460. آيا در خواندن نماز آيات، پس از تمام شدن هر سوره، بايد حمد را دوباره خواند؟

ج. بله.

قيام متّصل به ركوع در ركوع هاي نماز آيات

2461. آيا مسأله قيام متصل به ركوع، در تمام ركوع هاي نماز آيات مطرح است يا فقط در مورد ركوع آخر صدق مي كند؟

ج. در تمام ركوع ها لازم است.

وقوع اسباب وجوب نماز آيات در حال حيض يا نفاس زن

2462. اگر در حال حيض يا نفاس زن يكي از اسباب وجوب نماز آيات اتفاق بيفتد، او در اين حالت چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد نماز آيات را در غير كسوف و خسوف قضا كند؛ ولي در اين دو قضا ندارد.

ثواب نماز آيات به جماعت

2463. آيا ثواب خواندن نماز آيات به جماعت همانند ثواب نماز جماعت يوميّه مي باشد؟

ج. بله.

نحوه ي اقتدا به ركعت دوم نماز جماعت

2464. اگر شخصي به ركعت دوم نماز آياتي كه به جماعت خوانده مي شود برسد، مي تواند اقتدا كند يا خير؟ در صورت مثبت بودن جواب، آيا بايد ركعت بعدي اش را فرادي بخواند؟

ج. بله، مي تواند اقتدا كند و ركعت دوم را فرادا بخواند.

نحوه اقتدا به امام جماعت نماز آيات در وسط ركوع ها

2465. اگر شخصي به اوّل نماز آياتي كه به جماعت خوانده مي شود، نرسد؛ آيا مي تواند در هنگام ركوع امام در يكي از ركوع ها اقتدا كند؟

ج. احوط اينست كه در ركوع اوّل از ركعت اوّل يا ركعت دوم يا قبل از آن ركوع اقتدا كند.

تكرار نماز آيات توسط امام با مأمومين ديگر

2466. آيا امام جماعت مي تواند نماز آيات را براي بار دوم براي مأمومين ديگر اقامه كند؟

ج. ظاهراً مي تواند.

شخصي كه تا كنون نماز آيات نخوانده است

2467. اگر شخصي تاكنون نماز آيات نخوانده، چگونه مي تواند آنها را جبران نمايد؟

ج. هر چه يقين دارد كه بر او واجب بوده را بايد قضا كند و به جا آورد.

نماز جمعه

حكم نماز جمعه در زمان غيبت

2468. آيا در زمان غيبت امام معصوم عليه السّلام نماز جمعه واجب است يا مستحب؟

ج. واجب تخييري است.

جمع وجوب تخييري نماز جمعه با يك روايت

2469. وجوب تخييري نماز جمعه، چگونه با روايت (هر كسي سه بار در نماز جمعه شركت نكند، منافق است) قابل تطبيق است؟

ج. ظاهراً آن روايت در مورد وجوب تعييني آن است.

نرفتن به نماز جمعه

2470. آيا اگر سه بار پياپي به نماز جمعه نرويم، قساوت قلب پيدا مي كنيم؟

ج. خير، ميزان مراعات وظيفه است.

فاصله بين دو نماز جمعه

2471. فاصله مكاني بين دو نماز جمعه چه قدر بايد باشد؟

ج. فاصله بين دو نماز جمعه كه هر دو واجد شرايط صحت باشند از يك فرسخ بايد كمتر نباشد و اگر كمتر بود، هر كدام ديرتر شروع كرده باشند (يعني در تكبيرة الاحرام متأخر باشند) نماز آنها باطل است.

2472. آيا فاصله بين دو نماز جمعه از راهي كه مردم رفت و آمد دارند اندازه گيري مي شود يا به صورت خط مستقيم فرضي اندازه گيري مي شود؟

ج. ملاك راهيست كه مردم عبور مي كنند.

برپايي دو نماز جمعه و جماعت در فاصله كمتر از يك فرسخ

2473. ميان دو گروه از شيعيان اختلاف شده و منجر به برپايي دو نماز جماعت و دو نماز جمعه در فاصله كمتر از يك فرسخ شده است، حكم مسأله چيست؟

ج. نماز جماعت آنها صحيح است، ولي نماز جمعه هر كدام كه زودتر شروع كرده اند صحيح و نماز جمعه ي دومي باطل است و اگر هر دو با هم شروع كرده باشند، نماز هر دو باطل است.

شركت شخص مسلوس در نماز جمعه

2474. شخصي كه قدرت نگهداري بول ندارد، آيا مي تواند در نماز جمعه شركت كند و خطبه ها را گوش كند و با عمل به وظيفه شخص مسلوس، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟

ج. بله مي تواند، با مراعات آن چه در رساله ذكر شده است.

شرايط امام جمعه و مسافر بودن امام جمعه

2475. آيا شرايط امام جمعه، همان شرايط امام جماعت است؟

ج. امام جمعه بايد از كمال عقل برخوردار بوده و مرد و عادل و بالغ و حلال زاده و شيعه دوازده امامي باشد و لازم نيست نماز جمعه در اصل بر او واجب تعييني باشد، پس مسافر مي تواند امام جمعه شود. (به مسأله 19 از نماز جمعه ي رساله رجوع شود ).

راه شناخت عدالت امام جمعه

2476. راه تشخيص عدالت امام جمعه چيست؟

و اگر افراد معتمد او را عادل نمي دانند، تكليف چيست؟

ج. عدالت عبارت است از حسن ظاهر، يعني دوري جستن از گناهان كبيره، به گونه اي كه ظاهر احوال شخص به طور ظنّي دلالت كند كه او بناي بر ترك گناه دارد نه آن كه اتفاقاً چند روزي گناه را ترك كرده باشد و مأموم بايد اين حسن ظاهر را احراز كند.

تعيين امام جمعه توسط فقيه در زمان غيبت

2477. آيا در زمان غيبت، امام جمعه را بايد فقيه تعيين كند؟

ج. خير.

شك در عدالت امام جمعه

2478. اگر مأموم به عدالت امام جمعه شك داشته باشد، آيا مي تواند به او اقتدا كند؟

ج. نمي تواند اقتدا كند.

اقتدا به امام جمعه اي كه ايجاد شبهه مي كند

2479. ائمه جمعه اگر شبهاتي به ارزش ها وارد كنند، اقتداي نماز به آنها چه حكمي دارد؟

ج. امام جمعه بايد عادل باشد.

قصد قربت در خطبه هاي نماز جمعه

2480. آيا واجب است خطبه هاي نماز جمعه با قصد قربت، ايراد شوند؟

ج. بله، ظاهراً واجب است.

واجبات خطبه هاي نماز جمعه

2481. واجبات خطبه هاي نماز جمعه چيست؟

ج. بايد هر يك از دو خطبه مشتمل بر حمد الهي باشد و نيز بنا بر اظهر مشتمل بر صلوات بر پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و آل او عليهم السّلام باشد و نيز بايد در مجموع دو خطبه، موعظه و قرائت قرآن كريم را ترك نكند، بلكه بنا بر احتياط واجب هر يك از دو خطبه بايد مشتمل بر موعظه (پند و نصيحت) و قرائت قرآن باشد؛ بلكه احوط رعايت ترتيب مذكور و نيز قرائت سوره كامل در هر يك از دو خطبه است و نيز احوط، لزوم اشتمال خطبه دوم بر صلوات بر معصومين عليهم السّلام به نحو تفصيل است.

ايستاده خواندن خطبه هاي نماز جمعه

2482. آيا واجب است خطبه هاي نماز جمعه را ايستاده خواند؟

ج. واجب است خطيب در حال خواندن خطبه ايستاده باشد.

ترك نشستن رو به قبله در نماز جمعه

2483. آيا هنگام گوش دادن به خطبه هاي نماز جمعه، رو به قبله نشستن واجب است؟

و اگر رو به قبله نباشيم نمازمان باطل است؟

0

ج. نشستن رو به قبله مستحب است و شرط صحّت نماز جمعه نيست و نماز را باطل نمي كند.

طهارت هنگام خطبه ها

2484. آيا واجب است هنگام گوش دادن به خطبه ها با وضو باشيم؟

ج. بهتر است خطيب و مأمومين در هنگام خطبه ها با طهارت باشند، اگر چه بنا بر اظهر صحت خطبه ها، مشروط به طهارت ( وضو، غسل و تيمم) نيست.

گوش دادن به خطبه ها

2485. آيا گوش دادن به خطبه هاي نماز جمعه واجب است؟

و در صورت عدم گوش دادن يا تأخير عمدي براي شركت در خطبه ها، نماز جمعه دچار اشكال مي شود؟

ج. در صورتي كه مأموم در شرايطيست كه اگر خطبه ها را گوش بدهد مي شنود، واجب است گوش بدهد و نيز حرف زدني كه او را از اين گوش دادن واجب بازدارد، حرام است، اگر چه باعث بطلان خطبه و نماز جمعه نسبت به او نيست و احتياط مستحب آن است كه اگر مأموم به خطبه ها نرسيده ولي يك ركعت از نماز جمعه را درك كرد، نماز جمعه او صحيح است.

ذكر گفتن و نماز خواندن هنگام خطبه ها

2486. آيا جايز است هنگام خطبه ها ذكر گفته شود و يا نماز مستحبي خوانده شود؟

ج. ذكري كه مانع از گوش دادنِ خطبه ها نباشد اشكال ندارد و نماز خواندن هم وضعاً به صحّت نماز جمعه صدمه نمي زند.

خواندن نماز هنگام خطبه ها

2487. آيا هنگام ايراد خطبه هاي نماز جمعه مي توان نماز ظهر و عصر را به صورت فرادا خواند؟

ج. مانعي ندارد.

كسي كه به خطبه هاي نماز جمعه نرسيده

2488. كسي كه به خطبه هاي نماز جمعه نرسيده، آيا نماز جمعه اش به جاي نماز ظهر حساب مي شود؟

ج. بله.

مقدار زمان طول كشيدن نماز جمعه و خطبه ها پس از ظهر شرعي

2489. 1) مجموع نماز جمعه و خطبه ها تا چه مقدار پس از ظهر شرعي مي تواند طول بكشد؟

ج. مجموع نماز جمعه و خطبه ها، بايد خيلي پس از زوال و ظهر شرعي طول نكشد.

2) فردي كه معتكف است، آيا مي تواند به نماز جمعه اي كه بيش از اين زمان طول مي كشد برود؟

ج. شخص معتكف در نماز جمعه اي كه بيش از اين مقدار طول بكشد، بنا بر احتياط واجب، نمي تواند برود.

شروع خطبه قبل از اذان

2490. در شهرهايي كه خطبه ها را قبل از اذان شروع مي كنند و بعد از اذان واجبات خطبه ها را تكرار نمي كنند، مأمومين مي توانند بعد از خواندن نماز ظهر، نماز عصر را به نماز عصر امام جمعه اقتدا كنند؟

ج. در صورت ذكر شده، احتياط واجب اينست كه اقتدا نكنند.

فرادا خواندن نماز جمعه

2491. آيا مي توان نماز جمعه را فرادا خواند؟

ج. واجب است نماز جمعه را به جماعت بخوانند و نيز جماعت شرط صحّت آن است.

كمترين تعداد شركت كنندگان در نماز جمعه

2492. حد اقل چند نفر بايد در نماز جمعه شركت كنند، تا بتوان نماز جمعه خواند؟

ج. بايد جمعيَّت آنها از پنج نفر مرد كمتر نباشد كه يكي از آنها خود امام مي باشد، بنا بر اين غير از امام اگر چهار نفر مرد هم - كه نماز جمعه براي آنها وجوب تخييري دارد (اگر چه وجوب تعييني نداشته باشد ) - براي نماز جمعه حاضر شوند، انعقاد آن جايز و مشروع مي شود. (مسأله ي 6 از نماز جمعه رساله. )

كيفيت نماز جمعه

2493. چگونه بايد نماز جمعه خوانده شود؟

ج. در نماز جمعه سوره معيّني معتبر نيست، ولي مستحب است در ركعت اوّل پس از حمد، سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره منافقون خوانده شود و نيز مستحب است كه حمد و سوره آن بلند خوانده شود و در نماز جمعه دو قنوت مستحب است:

يكي در ركعت اوّل قبل از ركوع كه پس از خواندن قنوت به ركوع مي رود و ديگري در ركعت دوم بعد از ركوع كه پس از پايان قنوت به سجده مي رود.

استحباب گفتن اذان و اقامه نماز جمعه بعد از اذان

2494. اگر خطيب جمعه خطبه ها را قبل از زوال شروع كند و پس از زوال به پايان برد، آيا گفتن اذان و اقامه، پس از خطبه ها براي نماز جمعه استحباب دارد يا خير؟

ج. بله، استحباب دارد.

قرائت نماز جمعه

2495. قرائت نماز جمعه بايد آهسته باشد يا بلند؟

ج. مستحب است كه حمد و سوره در نماز جمعه بلند خوانده شود.

قنوت نماز جمعه

2496. خواندن قنوت در نماز جمعه واجب است يا مستحب؟

ج. به تفصيلي كه گذشت، دو قنوت در نماز جمعه مستحب است.

خواندن يك قنوت در نماز جمعه

2497. آيا مي شود فقط يك قنوت در نماز جمعه خواند؟

ج. بله، مي شود.

اشتباه مأموم

2498. اگر در نماز جمعه مأموم اشتباهاً در ركعت دوم، بعد از قنوت به ركوع رود، اما فوراً برخيزد، آيا نمازش صحيح است يا خير؟

ج. اگر پس از رسيدن به حد ركوع يادش بيايد، بايد به سجده رود و نيز اگر در حال رسيدن به حد ركوع ملتفت شود و در آن حال هيچ مكث ركوعي نكند، به سجده مي رود و نمازش صحيح است؛ اما اگر شك كرد، نمازش باطل است.

شك در نماز جمعه

2499. آيا احكام شك در نماز جمعه، مثل احكام شك در ساير نمازها است؟

ج. بله.

نيّت فرادا بين نماز جمعه

2500. آيا مأموم در نماز جمعه مي تواند در بين نماز، نيّت فرادا كند؟

ج. اگر بين نماز جمعه نيّت فرادا كند و نمازش را تمام نمايد، نماز جمعه اش بنا بر احتياط واجب صحيح نيست.

اقتدا در ركعت دوم نماز جمعه

2501. كسي كه به ركعت دوم نماز جمعه مي رسد، آيا مي تواند به امام جمعه اقتدا كند؟

ج. اگر چه تنها به ركوع امام برسد، نماز جمعه او صحيح است و ركعت دوم را خودش فرادا مي خواند.

نماز جمعه و كفايت كردن از نماز ظهر

2502. آيا نماز جمعه كفايت از ظهر مي كند؟ اگر كفايت نمي كند، اقتدا به امام جمعه كه نماز ظهر را احتياطاً نخوانده چگونه است؟

ج. بله، كفايت از ظهر مي كند.

نيّت نماز ظهر بعد از نماز جمعه

2503. كسي كه مي خواهد بعد از نماز جمعه، نماز ظهرش را هم بخواند، بايد استحباب كند يا احتياط؟

ج. نيّت احتياط مستحبي كند.

خواندن نماز ظهر به جماعت پس از نماز جمعه

2504. آيا امام و مأمومين مي توانند پس از نماز جمعه، نماز ظهر را به جماعت بخوانند؟

ج. بله، همه نيّت احتياطي كنند.

اقتداي نماز ظهر به نماز جمعه

2505. آيا مي توان نماز ظهر را به نماز جمعه اقتدا كرد؟

ج. مي تواند اقتدا كند، اگر نماز جمعه با تمام شرايطش و به طور صحيح برگزار شود، گرچه خلاف احتياط است و بهتر است اين كار را انجام ندهند.

قضاي نماز جمعه

2506. آيا كسي كه نماز جمعه را در وقتش نخوانده، مي تواند آن را قضا نمايد؟

ج. خير و بايد نماز ظهر را بخواند.

اقتدا به نماز عصر امام جمعه

2507. آيا بعد از نماز جمعه مي توان به نماز عصر امام جمعه اقتدا كرد؟

ج. بله، مي توان.

اقامه ي نماز جماعت هم زمان با نماز جمعه

2508. آيا وقتي كه نماز جمعه برپاست مي تواند در مساجد ديگر نماز جماعت را اقامه كند؟

ج. بله، مانعي ندارد و هنگام آن، وقت فضيلت است.

بلند خواندن قرائت نماز ظهر جمعه

2509. آيا قرائت نماز ظهر جمعه براي كسي كه نماز جمعه نخوانده است، بايد بلند باشد يا آهسته؟

ج. مستحب است بلند بخواند.

نماز جمعه براي مسافر

2510. آيا كسي كه مسافر است مي تواند در نماز جمعه شركت كند؟

ج. بله، مي تواند.

شركت زنان در نماز جمعه

2511. آيا زنان مي توانند در نماز جمعه شركت نمايند؟

ج. مي توانند، ولي بهتر است در خانه شان نماز ظهر بخوانند.

رفتن زن به نماز جمعه بدون اجازه ي شوهر

2512. آيا زن مي تواند بدون اجازه ي شوهرش در نماز جمعه شركت كند؟

ج. خير، نمي تواند.

نماز عيد فطر و قربان

واجب بودن نماز عيدين

2513. آيا خواندن نماز عيدين واجب مي باشد؟

ج. در زمان غيبت مستحب است.

واجب كردن نماز عيد با نذر

2514. آيا شخصي مي تواند با نذر، نماز عيد را بر خود واجب كند؟

ج. بله، با نذر واجب مي شود.

وقت برپايي نماز عيد

2515. وقت اقامه ي نماز عيد از كي شروع مي شود و در چه زماني وقت آن به پايان مي رسد؟

ج. از اوّل آفتاب روز عيد است تا ظهر.

ثابت شدن عيد فطر در بعد از ظهر و زمان نماز عيد

2516. اگر رسيدن عيد فطر بعد از ظهر ثابت شود، آيا همان بعد از ظهر مي توان نماز عيد را برگزار نمود يا اين كه فردا صبح برگزار شود؟

ج. بعيد نيست كه نماز عيد فطر به جماعت در فرداي آن روز، بعد از طلوع آفتاب و قبل از ظهر، به اميد مطلوبيّت، بدون قصد قضا مستحب باشد.

قضا شدن نماز عيد

2517. آيا نماز عيد قضا دارد؟

ج. خير، قضا ندارد.

گفتن اذان و اقامه براي عيدين

2518. آيا براي نماز عيدين مي توان اذان و اقامه گفت؟

ج. خير، اذان و اقامه ندارد.

جواز اعاده نماز عيد فطر به جماعت دوم

2519. آيا اعاده نماز عيد فطر به جماعت دومي جايز است؟

ج. اعاده ي نماز عيد فطر به جماعت دوم اماماً يا مأموماً، در حكم، مثل نمازهاي ديگر است.

اقتدا به نماز عيد در وسط قنوت ها

2520. اگر در نماز عيدين به قنوت اوّل امام نرسيم، چگونه مي توانيم اقتدا كنيم؟

ج. احوط ترك اقتداست در آن ركعت، مگر بدانيد كه مي توانيد بقيه اي تكبيرات را با قنوت ها به جا آوريد و به ركوع امام ملحق شويد.

رسيدن به ركعت دوم نماز عيد

2521. اگر به ركعت دوم نماز عيد برسيم، چه كاري مي توانيم انجام دهيم؟

ج. ركعت اوّل را با امام مي خوانيد و ركعت دوم را به صورت فرادا خودتان مي خوانيد.

خواندن ذكرهاي ديگر در قنوت نماز عيد

2522. آيا در قنوت هاي نماز عيد مي توان ذكرهاي ديگري به غير از آنچه كه وارد شده است خواند؟

ج. بله، مي توان.

كم و زياد كردن قنوت هاي نماز عيد

2523. آيا كم و زياد كردن قنوت هاي نماز عيد، باعث بطلان آن مي شود؟

ج. عمداً نبايد كم و زياد شود.

گفتن اقامه توسط امام در نماز عيد فطر

2524. اگر امام جماعت براي نماز عيد فطر، اقامه بگويد، نماز او و ساير نمازگزاران چه حكمي دارد؟

ج. نبايد اقامه بگويد، ولي نمازش صحيح است.

تفاوت نماز عيد فطر و نماز عيد قربان

2525. آيا نماز عيد قربان، از حيث زمان و نحوه ي انجام، دقيقاً مانند نماز عيد فطر است؟

ج. بله.

احكام نماز جماعت

فضيلت نماز جماعت

ثواب نماز جماعت و پاك شدن عقوبت گناهان

2526. آيا ثواب نماز جماعت باعث پاك شدن عقوبت گناهان مي شود؟

ج. در آن چه مربوط به حق النّاس و يا هر چه انسان مأمور به تدارك است، نيست و در غير آن بي اثر نيست.

حكم نماز خواندن با جماعت با سرعت

2527. آيا نماز به صورت جماعت با سرعت و بدون مستحبات بهتر است يا به صورت فرادا با مستحبات؟

ج. در صورت خواندن با جماعت بهتر است.

فضيلت نماز جماعت يا ادامه عزاداري

2528. آيا نماز جماعت اوّل وقت مهم تر است يا ادامه عزاداري امام حسين عليه السّلام؟

ج. جمع آن دو ممكن است.

جمع بين دو فضيلت نماز جماعت و نماز اوّل وقت

2529. اگر نماز جماعت پس از زمان فضيلت اوّل وقت برپا شود، چگونه مي توان بين دو فضيلت نماز جماعت و نماز اوّل وقت جمع نمود؟ ترجيح با كدام است؟

ج. در اوّل وقت، نماز فرادا بخواند و بعد به جماعت آن را اعاده كند و اگر نخواست دو نماز بخواند، احتياط در اين امر مستحبّي، در تقديم نماز اوّل وقت است.

جواز عدول به نافله در نماز استيجاري براي درك جماعت

2530. آيا در نماز استيجاري مي توان براي رسيدن به جماعت، به نافله عدول كرد؟

ج. جايز است.

عقوبت ترك جماعت

2531. چون نماز جماعت واجب نيست و با توجّه به اين كه جماعت در دسترس است، اگر در نماز جماعت شركت نكنيم، در محضر خداوند متعال مؤاخذه مي شويم؟

ج. استحباب شركت در جماعت، مؤكّد است؛ به طوري كه بين مستحبّات كم نظير يا بي نظير است و ترك آن به عنوان اوّلي مؤاخذه ندارد.

انتخاب بين نماز فرادا با حضور قلب يا جماعت بدون حضور قلب

2532. اگر كسي احساس كند كه در نماز فرادا داراي حضور قلب بيشتريست و در نماز جماعت به عللي كسل مي شود، كدام را انتخاب كند؟

ج. دومي را انتخاب كند.

صحّت حديثي كه ترك كنندگان نماز جماعت را يهودي معرفي مي كند

2533. گويا از حضرت رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روايت شده كه فرموده اند:

كساني كه به جماعت حاضر نمي شوند و فُرادا نماز مي خوانند، يهودي هستند با آنان معاشرت نكنيد. آيا اين حديث صحيح است يا نه؟

ج. بايد شرايط خارجي صدور روايت ملاحظه شود.

اشتغال به كارهاي اداري و عدم حضور در نماز جماعت

2534. در بعضي اماكن اداري، هنگام برپايي نماز جماعت كه در وقت اداري است، تعدادي از افراد به خاطر شرايط كاري در نماز جماعت شركت نمي كنند - با آن كه انجام دادن آن كارها بعد از وقت اداري يا در روز بعد ممكن است - آيا عمل آنها سبك شمردن نماز محسوب مي شود؟

ج. موارد آن مختلف است.

بهترين محل براي نماز جماعت

2535. بهترين مكان ها جهت نماز جماعت چه مكان هايي است؟

ج. به ترتيب: 1) مسجد الحرام؛

2) مسجد النّبي؛

3) مسجد كوفه؛

4) مسجد سهله؛

5) مسجد خيف؛

6) مسجد غدير؛

7) مسجد بيت المقدس؛

8) مسجد براثا؛

9) مسجد قبا؛

10) مسجد جامع هر شهر؛

11) مسجد قبيله؛

12) مسجد بازار و نيز مشاهد مشرفه انبيا و اوصياي آنان و ائمه عليهم السّلام.

تداخل بين نماز جماعت و جلسه ي قرآن

2536. اگر بين نماز جماعت و جلسه ي قرآن تداخل پيش بيايد، كدام يك مُقَدَّم است؟

ج. نماز جماعت مُقَدَّم است.

شرايط امام جماعت

شرايط و چگونگي عدالت امام جماعت و نحوه احراز آن

2537. شرايط امام جماعت چيست و منظور از عدالت امام جماعت چيست؟

ج. امام جماعت بايد شيعه دوازده امامي، عاقل، عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحيح بخواند و بنا بر احتياط بالغ بوده و اگر مأموم او مرد است، امام نيز بايد مرد باشد و عدالت معتبر در امام جماعت عبارت است از حسن ظاهر يعني دوري جستن از گناهان كبيره، به طوري كه ظاهر احوال شخص به طور ظنّي دلالت كند كه او بناي بر ترك گناه دارد، نه آن كه اتفاقاً چند روزي گناه را ترك كرده باشد و مأموم بايد اين حسن ظاهر را احراز كند و اصرار بر گناهان صغيره، به منزله گناه كبيره است.

اعمال منافي مروّت

2538. آيا اعمالي كه با مروّت منافات دارد، مضر به عدالت امام است؟

ج. خير مضر نيست؛ مگر به حدّي كه منافي با كاشفيّت ظنّيه بر بناي بر ترك گناه باشد.

پخش موسيقي در مسجد

2539. امام جماعتي كه از مسجدش صداي نوار موسيقي مطرب و غير مطرب پخش مي شود و او اهمّيّتي نمي دهد و يا احياناً در آن مجلس شركت مي كند، آيا از عدالت ساقط مي شود؟

ج. با عدم محمل صحّت، عدالت او مشكل دارد.

خصوصياتي كه باعث رجحان در امام جماعت مي شود

2540. چه خصوصياتي باعث مي شود كه شخصي براي امام جماعت بودن بر افراد شبيه خود رجحان داشته باشد؟

ج. صاحب مسجد و امامي كه براي امامت آن مسجد معيّن شده و صاحب منزل يا مستأجر آن در صورت واجد شرايط بودن از ديگران در امامت براي جماعت مقدم هستند

و مستحب است كسي را كه فقيه تر يا قرائتش از ديگران بهتر يا بزرگتر يا هاشمي است، امام جماعت قرار دهند.

مراد از گناهان كبيره

2541. منظور از گناهان كبيره كه امام جماعت بايد تارك آنها باشد چيست؟

ج. هر گناهيست كه در قرآن بر آن وعده به آتش يا عذاب داده شده باشد يا در عبارتي كبيره بودن آن تصريح شده باشد يا از گناهي كه كبيره بودن آن ثابت است، اعظم يا مساوي شمرده شده باشد.

منظور از اصرار بر گناهان صغيره

2542. منظور از اصرار بر گناه صغيره كه به عدالت ضرر مي رساند، چيست؟

ج. هر گناه غير از گناه كبيره (كه تعريف آن گذشته ) صغيره است و انجام دادن آن براي بار دوّم (بدون اين كه پس از بار اوّل توبه واقع شود ) اصرار است.

مطالبه پول در قبال نماز جماعت

2543. در صورتي كه امام جمعه و يا امام جماعت نسبت به دنيا حريص باشد و در قبال خواندن نماز جماعت و جمعه و يا سخنراني از مردم پول مطالبه نمايد، آيا مي شود در نماز به او اقتدا كرد؟

ج. آن چه مرقوم شد مضر به عدالت نيست؛ مگر در اين راه مرتكب كبيره شود يا بر صغيره اصرار ورزد.

معاشرت با افراد فاسق

2544. آيا جايز است به كسي كه با حضورش در بين افرادي كه فاسق هستند باعث تقويت آنهاست اقتدا كرد؟ ناگفته نماند كه حضورش نه به خاطر هدايت و ارشاد باشد، بلكه قصد به هم نزدن دوستي و يا جبران خوبي هاي آنها در حقّش باشد؟

ج. موارد مختلف است و با امكان حمل فعل مسلم بر صحيح، حمل بر فساد نبايد كرد.

دروغ گفتن يا نوشتن

2545. اگر كسي آشكارا دروغ بگويد و يا بنويسد و يا باعث دروغ ديگران باشد و براي شخص و اشخاص موارد فوق واضح باشد، آيا اقتداي به او جايز است يا خير؟

ج. عادل، دروغ حرام نمي گويد، مگر ضرورت لازم المراعات باشد كه رهايي از حرام يا انجام واجب متوقف بر آن باشد و در هر صورت با امكان، بايد حمل بر صحّت شود كه شايد دروغ مصلحت آميز بوده است.

ريش تراش بودن امام جماعت از روي جهل به مسأله

2546. حكم نماز جماعتي كه به امامت جماعت فرد ريش تراش - از روي جهل به مسأله - برگزار شده است، چيست؟

ج. جماعت باطل است و احتياطاً بايد آن نماز را قضا كنند.

توبه از گناه كبيره

2547. شخصي مرتكب گناهي كه مستوجب حد شرعيست شده است؛ ولي چون فقط خودش مي داند و توبه كرده و حكم به عدالت او هم مي شود، آيا مي تواند امام جماعت بشود؟ كراهت چه طور؟

ج. مانعي ندارد و امام جماعت شدن فردي كه حد شرعي بر او جاري شده است، مكروه است نه آن چه در سؤال ذكر گرديده است.

امامت جماعت دانشجو

2548. آيا دانشجوي دانشگاه مختلط كه مقيّد به آداب و اصول اسلامي است، مي تواند در نمازخانه دانشكده امام جماعت بشود؟

ج. شرايط امام جماعت در رساله مذكور است.

شخصي كه نمي دانسته عمل امام جماعت او را از عدالت خارج مي كند

2549. شخصي مي دانسته كه عدالت از شرايط امام جماعت است.

او عملي را از امام جماعت مي ديده كه در حقيقت ساقط كننده ي عدالت بوده، ولي او نمي دانسته و به آن امام اقتدا مي كرده است، بعداً مي فهمد عمل مذكور امام را از عدالت خارج مي كند.

تكليف نمازهايي كه به اين صورت به جماعت خوانده است، چيست؟

ج. اگر ندانستن او به جهل به مسأله بر مي گردد، احتياطاً اعاده كند.

امام جماعتي كه از طرف سازمان تبليغات يا امور مساجد فرستاده مي شود

2550. آيا پشت سر امام جماعتي كه از طرف سازمان تبليغات اسلامي يا سازمان امور مساجد فرستاده مي شوند، مي توان نماز خواند؟

ج. اگر عادل و واجد شرايط باشد، جايز است.

امامت كسي كه خود را واجد شرايط نمي داند

2551. آيا كسي كه خود را واجد شرايط امامت جماعت نمي داند، ولي ديگران به او اين اعتماد را دارند و او نيز مي داند كه اگر نپذيرد، نماز جماعت منعقد نخواهد شد، مي تواند به عنوان امام جلو بايستد و ديگران به او اقتدا كنند؟

ج. لازم نيست امام جماعت، خودش را عادل بداند.

پرداخت وجه به امام جماعت در اداره ها

2552. آيا پرداخت وجه به امام جماعت كه در نمازخانه ي ادارات، نماز مي خواند از طرف اداره صحيح است؟

ج. اگر اخذ اجرت صدق ننمايد، مانعي ندارد وگرنه جايز نيست، بنا بر احوط.

اجرتي كه ادارات به ائمه ي جماعات مي دهند

2553. اجرتي كه بعضي از ادارات دولتي به بعضي از روحانيوني كه در آنجا اقامه ي نماز مي كنند و يا مسأله مي گويند، مي دهند چه حكمي دارد؟

اگر اين فرد روحاني قصد گرفتن اجرت داشته باشد، آيا نمازهايي كه به جماعت خوانده شده صحيح است؟

ج. اگر براي كارهاي غير واجب باشد و يا به عنوان اجرت بر كار واجب نباشد، اشكال ندارد ولي در هر حال عمل، صحيح واقع مي شود، هر چند عبادي باشد.

سهم امام و پول هايي كه امام جماعت بابت امر خاصّي دريافت كرده است

2554. امام جماعتي از مردم و مأمومين، مقداري پول و قدري سهم مبارك امام عليه السّلام جهت ساختن مسجد گرفته؛ ولي در اين مورد اقدامي نكرده است.

به همين دليل صاحبان پول، پول خود را طلب مي كنند؛ امّا او مي گويد شما حق مطالبه نداريد، چون من وكيل شرع هستم و خودم مي دانم چه كنم. آيا اين مسأله به عدالت او ضرر مي رساند يا نه و آيا مي توان پشت سر اين فرد نماز خواند؟

ج. تا جايي كه حمل بر صحت ممكن باشد، مضر به عدالت نيست.

كسب اجازه از مجتهد جهت امامت جماعت

2555. آيا براي امام جماعت شدن نياز به كسب اجازه از مجتهد است، يا همان توجّه و اعتماد مردم كافي است؟

ج. همان كه مردم او را عادل بدانند، كافي است.

دفتر ازدواج داشتن امام جماعت

2556. آيا صاحب دفتر ازدواج بودن، به عدالت امام جماعت خدشه وارد مي كند؟

ج. اگر شرايط ذكر شده جهت امامت جماعت را دارا باشد، مسأله مذكور منافاتي با امامت او نخواهد داشت.

امام جماعتي كه قاضي است، ولي به درجه ي اجتهاد نرسيده

2557. آيا نماز خواندن پشت سر امام جماعتي كه شغل قضاوت دارد، ولي مجتهد نيست، صحيح است؟

ج. شرايط امام جماعت در رساله ذكر شده است كه در صورت احراز آن، اقتداي به او جايز است.

مشاهده ي غيبت از امام جماعت

2558. اگر امام جماعت را چندين مرتبه در حال غيبت كردن ببينم، آيا از عدالت خارج مي شود؟

ج. اگر امكان حمل بر صحّت ندارد، از عدالت خارج مي شود.

امام جماعتي كه امر به معروف و نهي از منكر نمي كند

2559. آيا اقتدا به امام جماعتي كه قادر بر امر به معروف و نهي از منكر است، ولي اين كار را نمي كند، جايز است؟

ج. اگر با وجود تمام شرايط وجوب، آن را ترك مي كند از عدالت ساقط مي شود و علم به اين مطلب لازم است.

عدالت امام جماعتي كه قوانين رانندگي را رعايت نمي كند

2560. امام جماعتي كه با اتومبيل رفت و آمد مي كند و بعضي از قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت نمي كند، عادل مي باشد يا خير؟

ج. اگر عناوين ثانوي ديگر كه ضرر به عدالت مي زند، در ميان نباشد، مضر به عدالت نيست.

شركت در مجلس موسيقي

2561. اگر امام جماعتي در مجلسي شركت مي كند كه در آن مجلس صداي موسيقي مطرب و غير مطرب پخش مي شود و او اهميتي نمي دهد؛ از عدالت ساقط مي شود؟

ج. اگر امكان حمل به صحّت ندارد، بله ساقط مي شود.

دروغ گفتن امام به صورت شوخي

2562. اگر امام جماعتي به صورت شوخي گاهي دروغ بگويد، آيا از عدالت خارج شده است؟

ج. خير، خارج نمي شود.

امام جماعت شدن شخصي كه كافر بوده و بعداً مسلمان مي شود

2563. پدر و مادر شخصي كافر بوده و خودش نيز تا سال ها كافر بوده و سپس توبه كرده و مسلمان مي شود. آيا چنين شخصي مي تواند عادل و در نتيجه امام جماعت بشود؟

ج. بله، امكان دارد.

اعتقاد به تحريف دعاهاي مفاتيح الجنان

2564. اگر امام جماعتي عقيده داشته باشد كه برخي از دعاهاي مفاتيح الجنان تحريف شده است، عادل مي باشد يا خير؟

ج. مضر به عدالت نيست.

امامت شخص وسواسي

2565. اگر شخصي وسواسي باشد - مثلاً كلمه اي را چند بار تكرار مي كند، مي تواند امام جماعت باشد؟

ج. تا به حد بطلان نمازش نباشد، اقتداي به او جايز است.

امامت شخص بي گناهي كه بنا بر حكم دادگاه بر او حد جاري شده است

2566. شخصي در دادگاه محكوم شده و حد شرعي بر او جاري شده است در حالي كه خود او مي داند بي گناه بوده. آيا اين فرد مي تواند امامت جماعت افرادي كه او را مي شناسند يا نمي شناسند را، بر عهده بگيرد؟

ج. بله، مانعي ندارد.

امامت شخص مخالف انقلاب

2567. اشخاصي كه مخالف انقلاب يا نظام جمهوري اسلامي و يا مخالف ولايت فقيه هستند، آيا اقتدا به آنها جايز است يا خير؟

ج. اگر عادل باشند، اقتدا به آنها مانعي ندارد.

اقتدا به استادي كه سر كلاس حاضر نمي شود

2568. اگر استاد دانشگاه سر كلاس هاي خود حاضر نشود، آيا مي شود به او اقتدا كرد؟

ج. اگر آن تدريس بر او واجب شرعي باشد و بدون عذر آن را ترك مي كند، عدم حضور او مُخل به عدالت مي شود.

اقتداي ظاهري به امامِ فاقد شرايط

2569. آيا اقتدا به صورت ظاهري و صوري به امام جماعتي كه فاقد شرايط مي باشد، جايز است؟

ج. صحيح نيست و اگر فقط صورتاً اقتدا كند، كار حرامي نكرده است، مگر آن كه سبب انتزاع ترويج باطل شود.

اقتدا به امام جماعت فاسق و اعاده نمازهاي خوانده شده

2570. آيا اقتدا به امام جماعت فاسق جايز است؟

آيا نمازهايي كه خوانده شده بايستي اعاده شود؟

ج. اقتدا به امام جماعت فاسق جايز نيست و اگر بعد از نماز بفهمد كه امام جماعت عادل نبوده، نمازش صحيح است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1142 و 1170 و 1171 رساله رجوع شود. )

انتشار بي عدالتي يك امام جماعتي در بين مردم

2571. اگر عده اي امام جمعه يا جماعت را عادل ندانند، مي توانند بي عدالتي او را در بين مردم منتشر كنند؟

ج. خير، نمي توانند؛ مگر اين كه آن شخص سبب اضلال و گمراهي ديگران شود و ضمناً ترويج از او هم جايز نيست.

امام جماعت عادلي كه نمي دانيم اكنون عادل است يا نه

2572. قبلاً به عدالت شخصي اطمينان داشتم و به او اقتدا مي كردم. بنا بر ضرورت كاري مجبور شدم چند سال در شهر ديگري اقامت كنم. اكنون كه به شهر خود برگشته ام، نمي دانم اين فرد به عدالت باقيست يا نه. آيا شناخت قبلي من نسبت به عدالت اين شخص كفايت مي كند يا اين كه دوباره بايد عدالت او را احراز نمايم؟

ج. شناخت قبلي كافي است.

اقتدا به امام جماعت غير عادل و دوباره خواندن نماز

2573. شخصي با اين كه در عدالت امام جماعت شك دارد يا اصلاً او را عادل نمي داند، براي نماز به او اقتدا مي كند و دوباره همان نماز را فرادا مي خواند. آيا اين عمل او اشكال دارد؟

ج. نماز جماعت خواندن او اشكال دارد.

پي بردن به اين كه امام جماعت حاضر، امام جماعت هميشگي نيست

2574. شخصي طبق روال هميشگي در نماز جماعت حاضر مي شود. در اثنا يا بعد از تمام شدن نماز، متوجه مي شود كه امام جماعت، آن امام جماعت هميشگي نيست و امام جماعت كنوني موقتاً به جاي او آمده است و نسبت به عدالت امام جماعت جديد اطمينان ندارد. حكم نمازي كه خوانده است، چيست؟

ج. نماز او به جماعت باطل است هر چند آن امام جماعت ديگر هم نزد او عادل باشد و اگر به صورت وجوب يا استحباب و يا احتياط، مأموم قرائت نماز خود را خوانده باشد، نماز او به طور فرادا صحيح است، ولي اگر طوري بوده كه اگر قبل از نماز مي فهميد كه دومي است، به او هم مثل اولي اقتدا مي كرده، نمازش به جماعت نيز صحيح است.

شك در عدالت

2575. در صورتي كه انسان به عدالت امام جماعت شك داشته باشد، آيا مي تواند به او اقتدا كند؟

ج. مأموم بايد عدالت امام را احراز كند به طُرُقي كه توضيح آن در رساله آمده است.

(به مسأله ي 1171 رساله مراجعه شود ).

اقتدا به امام جماعتي كه نمي شناسيم

2576. براي اقامه نماز وارد مسجدي مي شويم و مي بينيم كه نماز جماعت برپا شده است.

با توجه به اين كه امام جماعت را نمي شناسيم، مي توانيم به او اقتدا كنيم يا خير؟

ج. خير، نمي توانيد.

كسي كه خود را عادل نمي داند

2577. اگر كسي خود را عادل نداند و ديگري با دانستن شرايط امام جماعت به او اقتدا كند، آيا وظيفه ندارد كه بگويد من عادل نيستم؟

ج. خود را تفسيق كردن، جايز نيست.

2578. كسي كه خودش را عادل نمي داند در صورتي كه مأمومين وي را عادل بدانند، آيا مي تواند براي جماعت امامت كند يا خير؟

ج. اشكال ندارد ولي سعي كند كه ملكه ي عدالت در او پيدا شود.

وظيفه ديگران در برابر امام جماعت غير عادل

2579. اگر انسان در جمع محدودي در مدّت معيني حضور داشته باشد و امام جماعت آن جمع عادل نباشد يا قرائت او اشكال داشته باشد و نماز فرادا خواندن نوعي تفسيق و اهانت به او محسوب مي شود، در چنين شرايطي تكليف چيست؟

ج. اگر تفسيق به حساب مي آيد، مي تواند در صف بايستد؛ ولي وظيفه منفرد را مراعات كند و در هر حال نماز خودش را بخواند، در اين صورت باطل نيست.

علم به عدالت امام به خاطر اقتداي تعدادي از مؤمنين ظاهر الصّلاح

2580. آيا از اين كه عده اي از مؤمنين ظاهر الصّلاح به كسي اقتدا كرده اند، مي توان به عدالت امام علم پيدا كرد؟

ج. امكان دارد.

تشخيص عدم عدالت امام از روي عدم اقتداي تعدادي از افراد ظاهر الصلاح به او

2581. ما امام جماعتي را عادل مي دانستيم و به او اقتدا مي كرديم، تا اين كه عده ي زيادي از افراد ظاهر الصّلاح آشكارا به امام اقتدا نكرده اند، آيا اين موضوع نشان دهنده ي عدم عدالت امام نيست؟

ج. خير، دليل نمي شود.

امامت معمّم يا غير معمّم

2582. آيا كسي كه معمّم است بر غير معمّم از حيث امامت جماعت برتري دارد؟

ج. بله، في الجمله نسبت به ديگران مُقَدَّم است.

اقامه ي جماعت توسط غير روحاني

2583. اقامه ي جماعت توسط غير روحاني شناخته شده در صورتي كه يك فرد روحاني ناشناسي حاضر باشد، چگونه است؟

ج. بايد عدالت امام جماعت احراز شود.

اولويّت بين امام جماعت سيّد و غير سيّد

2584. اگر در نزديكي منزل ما در دو جا نماز جماعت برقرار شود كه امام جماعت يكي از آنها سيّد و ديگري غير سيّد است.

اقامه نماز با كدام يك اولويّت دارد؟

ج. اگر ديگري (غير سيد) فقيه تر نيست، سيّد اولويّت دارد.

ترجيح اقتدا بين فرد روحاني و غير روحاني راتب

2585. امام راتب مسجدي غير روحاني است.

اگر فردي روحاني به طور اتفاقي به آن مسجد برود و بخواهد امام جماعت بشود، آيا بايد از امام راتب غير روحاني اجازه بگيرد؟ و اگر هر دو قصد اقامه جماعت داشته باشند، اقتدا به كدام يك ارجح است؟

ج. امام راتب مُقَدَّم است.

امام جماعت غير روحاني

2586. در مسجدي كه در نزديكي ما است، به دليل نبودن فرد روحاني، يك نفر غير معمّم اقامه ي جماعت مي كند، در مسجد دورتر يك فرد روحاني و معمّم امام جماعت است.

اولويت براي شركت در نماز جماعت، با كدام مسجد است؟

ج. اگر آن فرد معمم عالم هم باشد، اولويّت دارد.

مراد از صحت قرائت

2587. منظور از صحت قرائت امام جماعت، صحت قرائت حمد و سوره است يا صحت تمام قسمت هاي نماز؟

ج. صحت قرائت حمد و سوره امام شرط است.

منظور از صحيح بودن قرائت امام جماعت

2588. منظور از صحيح بودن قرائت امام جماعت چيست؟

آيا بايد حروف را از مخارج آن طبق اصول تجويد بخواند؟

ج. اموري كه رعايت آن در قرائت نماز لازم و ضروري است، در مسأله هاي 823 تا 827 رساله ذكر شده است.

اقتدا به كسي كه مسائل قرائت را رعايت نمي كند

2589. در مسائلي از نماز كه شما فتواي خاصّي داريد - مثلاً رعايت مد را در قرائت نماز واجب دانستهايد، آيا مي توانيم به كسي كه اين موارد را رعايت نمي كند اقتدا كنيم؟

ج. نمي توانيد، بنا بر احتياط.

اگر مأموم قرائت امام را صحيح نداند

2590. اگر قرائت امام جماعت از نظر مأموم صحيح نباشد، مي تواند به او اقتدا كند؟

ج. خير، نمي تواند.

قرائت حمد و سوره با لحن زيبا

2591. آيا امام جماعت مي تواند قرائت حمد و سوره و اذكار را با لحن زيبا انجام دهد؟

(در حالي كه خودش عادت به اين كار در حال فرادا را ندارد. )

ج. اگر به قصد ريا نباشد، اشكال ندارد.

شك در صحّت قرائت نماز امام

2592. شخصي در صحّت قرائت امام شك دارد. آيا مي تواند اقتدا كند يا نه؟ و اگر مي تواند اقتدا كند، به چه نحوي امكان پذير است؟

ج. اگر شك در حكم باشد نمي تواند اقتدا كند و اگر شك در موضوع باشد مي تواند اقتدا كند و اگر در اثنا فهميد كه به صورت اشتباهي غلط خوانده، خود مأموم آن قرائت را مي خواند، گرچه احتياط در اينست كه قصد فرادا نمايد.

اطمينان به عدم صحت قرائت امام

2593. اگر مطمئن باشيم كه قرائت امام صحيح نيست، مي توانيم به او اقتدا كنيم؟

ج. خير، نمي توانيد.

اقتدا به كسي كه قادر به بلند خواندن نماز نيست

2594. شخصي به علت بيماري كه دارد نمي تواند نمازهاي صبح و مغرب و عشا را با صداي بلند (جهر) بخواند، آيا اقتدا به او در آن نمازها صحيح است؟

ج. احوط ترك اقتدا است.

اقتدا به امام جماعتي كه بعضي حركات و حروف را اشتباه مي خواند

2595. آيا اقتدا به امام جماعتي كه بعضي از حركات و حروف ادعيه يا آيات قرآن را اشتباه مي خواند، صحيح است؟

ج. اگر به حد غلط خواندن باشد و در محل تحمّل باشد (در حمد و سوره دو ركعت اوّل نماز)، اقتداي به او صحيح نيست.

امامت كسي كه بين اجزاي نماز فاصله زيادي مي اندازد

2596. اگر شخصي كه عادت دارد بين اجزاي نماز فاصله زيادي بيندازد يا در حين قرائت، زياد مكث كند؛ مي تواند امام جماعت باشد؟

ج. اگر مخل به موالات لازم در نماز نباشد، اشكال ندارد.

امامت فردي كه براي وضو، نايب مي گيرد

2597. اگر فردي براي گرفتن وضو، نايب بگيرد، صلاحيّت امام جماعت شدن را داراست يا خير؟

ج. خالي از اشكال نيست.

اقتدا به فردي كه به كمك عصا يا ديوار، مي ايستد

2598. اگر فردي به كمك عصا يا ديوار قادر به ايستادن باشد، آيا اقتدا به او جايز است؟

ج. اگر مأموم در حال ايستاده به تكيه كردن نياز ندارد، اقتداي او به كسي كه به تكيه كردن نياز دارد، محل اشكال و احتياط است.

امامت كسي كه كمرش خميده است

2599. شخصي كه كمرش مقداري خميدگي دارد، به نظر حضرت عالي مي تواند امام جماعت شود يا خير؟

ج. اگر به حدّيست كه انتصابي كه شرط در قيام است از او فوت نمي شود، اشكال ندارد.

امام جماعت فرد نابينا

2600. آيا شخص نابينا مي تواند امام جماعت باشد؟ به خصوص كه از اين جهت، در كيفيت تطهير بدن و لباسش شبهه وجود داشته باشد؟

ج. ظاهراً اشكال ندارد.

شخصي كه برص (پيسي) دارد

2601. اگر شخصي (پيسي) داشته باشد، ولي به قدري كم است كه مردم نمي دانند و زير لباس پنهان مي ماند. آيا چنين شخصي نبايد امامت كند؟ اگر امامت كند، نماز مأمومين اشكال پيدا مي كند؟

ج. مكروه است؛ ولي اشكال ندارد.

اقتدا به كسي كه روي صندلي چرخ دار نماز مي خواند

2602. آيا به شخصي كه روي صندلي چرخدار نماز مي خواند مي توان اقتدا كرد؟

ج. كسي كه ايستاده نماز مي خواند، بنا بر اظهر نمي تواند به كسي كه نشسته نماز مي خواند اقتدا كند.

امامت كسي كه يك دست او قطع شده است

2603. آيا كسي كه يك دست او قطع شده است، مي تواند امام جماعت بشود؟

ج. اشكال دارد.

كسي كه يك يا چند موضع از مواضع هفت گانه اش را باندپيچي كرده

2604. اگر كسي يكي يا چند موضع از مواضع هفت گانه اش، كه به هنگام سجده بايد بر زمين قرار بگيرد، باندپيچي شده يا گچ گرفته باشد، مي تواند امام جماعت باشد؟

ج. در مورد گچ گرفتگي و يا وجود باند در پيشاني خلاف احتياط است.

امامت كسي كه براي سجده مهر را بالاتر مي آورد

2605. آيا كسي كه براي سجده، مهر را روي ميز مي گذارد و سجده مي كند، مي تواند امام جماعت شود؟

ج. اشكال دارد.

امام جماعت شخصي كه موضع سجده اش قطع شده است

2606. شخصي كه بعضي از مواضع سجده اش مانند انگشت بزرگ پا قطع شده باشد، آيا مي تواند امام جماعت بشود يا نه؟

ج. اشكال دارد.

مجروح و معلولي كه ركوع و سجود را با اشاره انجام مي دهد

2607. آيا مجروح يا معلولي كه ركوع و سجود را با اشاره انجام مي دهد، مي تواند امام جماعت بشود؟

ج. اشكال دارد.

اقتدا به كسي كه نمي تواند تمام كف دست را روي زمين بگذارد

2608. آيا مجروح يا معلولي كه نمي تواند تمام كف دست را روي زمين بگذارد، جايز است امام جماعت شود؟

ج. خلاف احتياط است، بنا بر اين اشكال دارد.

اقتداي قاري قرآن به ديگري

2609. اقتداي فردي كه قاري قرآن است و قرآن را با لحن زيبا و با رعايت اصول و قواعد تجويدي قرائت مي كند به كسي كه به صورت معمولي قرائت مي نمايد چه حكمي دارد؟

ج. جايز است.

اشتباه در افعال و اذكار امام

2610. اگر بدانيم كه امام جماعت مثلاً «اللَّه الصّمد» را درست تلفظ نمي كند و يا در انجام تشهد نماز اشكال دارد، آيا مي توان تا آن مقدار از نماز نيّت جماعت كرد و از آنجا به بعد نيّت فرادا نمود؛ يا آن مقدار از نماز مثل «اللَّه الصمد» را خود انسان قرائت كند و بقيه نماز را به جماعت تمام نمايد؟

ج. از اوّل نمي توان به او اقتدا كرد، بنا بر احوط.

اقتدا به كسي كه بر جهر قادر نيست

2611. كسي كه به طور دائم يا موقّت، قادر به خواندن قرائت نماز به طور جهر نيست، آيا اقتداي به او در نمازهاي جهريّه - يعني صبح و مغرب و عشا - صحيح است؟

ج. بنا بر احوط، جايز نيست.

اقتدا به كسي كه نماز با غسل غير جنابت را جايز مي داند

2612. امام جماعت از روي اجتهاد يا تقليد با غسل هاي غير جنابت نماز خواندن را جايز مي داند. آيا مقلّدين حضرت عالي مي توانند اقتدا كنند يا نه؟ و اگر مأموم شك كرد كه آيا امام بعد از غسل جمعه مثلاً وضو هم گرفته است يا نه، مي تواند به او اقتدا كند؟

ج. احتياط در ترك اقتدا است.

اقتدا به كسي كه نماز با غسل مستحبي را جايز مي داند

2613. اگر امام جماعتي، نماز با غسل مستحبي را جايز بداند و مأموم از روي تقليد يا اجتهاد آن را جايز نداند، مأموم مي تواند به امام اقتدا كند يا خير؟

ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست.

اقتدا به كسي كه دست يا پا ندارد

2614. در جنگ تحميلي بعضي از روحانيون از ناحيه ي يك دست يا يك پا و يا … قطع عضو شده اند و در ايّام محرم و صفر و رمضان جهت اقامه ي جماعت و تبليغ به شهرها و روستاها مي روند و نظر مراجع فعلي در اين باره مختلف است، نظرتان را مرقوم فرماييد؟

ج. بنا بر احتياط واجب به شخص معذوري كه نماز عذري مي خواند نمي شود اقتدا كرد؛ مگر به فردي كه به علت عذري تيمم نموده است و كسي كه با مأموم، نقص مساوي داشته باشد.

پس در فرض سؤال علي الاحوط نمي تواند اقتدا كند.

سجده فردي كه به علّت سوختگي انگشت هايش جمع شده است

2615. شخصي هستم به علت سوختگي انگشتانم جمع شده است، به طوري كه كف دستم هنگام سجده كاملاً بر روي زمين قرار نمي گيرد و فقط مقداري از كف دست و سر انگشتان روي زمين قرار مي گيرد.

آيا بنده مي توانم اقامه نماز جماعت نمايم؟ آيا مي شود پارچه اي در دست گرفته كه خلأ پر شود و اقامه نماز جماعت نمود؟

ج. بلي، اگر نتوانيد تمام كف دست را روي زمين بگذاريد، متعيّن است كه با پارچه، خاك يا هر چيز ديگر كف دست را پر كنيد تا همه جاي دست عرفاً روي زمين مستقر باشد و با امكان اين مطلب، فرقي بين نماز جماعت و فرادا نيست.

شخص داراي نيمه كف

2616. آيا شخصي كه يك دستش داراي پنج انگشت است؛ ولي كف دست او به اندازه ي نصف كف دست افراد عادي است، مي تواند امامت كند؟

ج. اگر فقط اشكال در كوچكي كف دست باشد، اظهر صحّت جماعت است.

كسي كه نقص عضو دارد، ولي مقلّد ديگريست

2617. روحانيوني كه نقص عضو دارند، اگر مقلّد مرجعي باشند كه امامت جماعت را براي آنها بلااشكال مي داند، ولي در مأمومين آنها كساني باشد كه احتمالاً يا علماً مقلّد مرجعي باشند كه اقتدا را مجاز نمي داند، آيا بر امام جماعت فوق لازم است كه در هر مكاني كه نماز به امامت او اقامه مي شود قبل از نماز، مأمومين را از حكم مسأله ي مرجع آنها آگاه سازد؟

ج. اگر مأمومين از جهت اين كه حكم مسأله را نمي دانند به او اقتدا مي كنند، بنا بر احتياط بايد آنها را ارشاد كند و اگر اقتدا از اين جهت است كه موضوع را نمي دانند، لازم نيست به آنها اطّلاع دهد.

صحّت امامت زن براي زنان

2618. آيا زن مي تواند براي زنان امام جماعت شود؟

ج. با وجود شرايط، مانعي ندارد.

امامت شخص خنثي

2619. آيا كسي كه خنثيست مي تواند لباس روحانيت بپوشد و امام جماعت شود؟

ج. اگر خنثايي باشد كه بيشتر علايم مرد را داشته باشد كه ملحق به مردان باشد، جايز است.

اقتداي زن پاك به زن مستحاضه

2620. آيا زني كه مستحاضه نيست، مي تواند به زني كه مستحاضه است اقتدا كند؟

ج. بنا بر احتياط، نمي تواند به او اقتدا كند.

امام راتب

2621. منظور از امام راتب چيست؟

آيا با وجود امام راتب، اقامه ي فرد ديگري صحيح است؟

ج. امام راتب يعني امامي كه براي امامت آن مسجد معيّن شده مُقَدَّم است؛ ولي امامت ديگري هم صحيح است.

جلوگيري از اقامه نماز امام غير راتب

2622. آيا كسي مي تواند از اقامه ي نماز جماعت توسط شخصي غير از امام راتب، در مسجد جلوگيري كند؟

ج. خير، نمي تواند.

ممانعت بانيان مسجد از امامت امام راتب

2623. اگر كساني در ساختن مسجد سهم داشته باشند، آيا مي توانند مانع از اقامه نماز توسط امام راتب شوند و بگويند ما به امامت اين فرد راضي نيستيم؟

ج. خير، نمي توانند.

اقتدا به نماينده ي امام جماعت پيشين

2624. اگر امام جماعتي، به دليل مسافرت، غايب باشد و شخصي را به جاي خود معرفي نمايد، آيا اقتداي به او صحيح است؟

همچنين اگر كسي را معرفي نكند و شخصي بدون اجازه به جاي او بايستد؟

ج. بايد آن امام را مأمومين عادل بدانند.

امام جماعت اهل تسنن

2625. آيا اقتدا به امام جماعت سنّي مذهب جايز است؟

ج. خير، باطل است.

اقتدا به اهل تسنن در ايام حج

2626. آيا اقتدا كردن به اهل تسنّن به ويژه در ايام حج كه نماز مغرب را پيش از وقت مي خوانند يا اين كه مهر نمي گذارند و فاصله را رعايت نمي كنند، جايز است؟

ج. مأموم واجب است به وظيفه فرادا عمل كند و اگر لازم است تقيّه كند، حمد و سوره و لااقل حمد را به صورت آهسته بخواند، در غير اين صورت نماز را اعاده نمايد.

اعاده نمازهايي كه با تقيّه خوانده شده

2627. اگر كسي به خاطر تقيّه به امام جماعت سنّي يا غير عادل اقتدا كند، بايد نمازش را اعاده كند؟

ج. اگر حمد و سوره نمازهايش را و يا لااقل حمد آنها را - هر چند آهسته - نخوانده است بايد نمازش را اعاده نمايد.

اقتدا به امام جماعت شيعه ي فاسق يا سنّي عادل

2628. اگر دو امام جماعت باشند:

يكي شيعه و فاسق و ديگري سنّي و عادل. اقتدا به كدام يك از آن دو ارجح است؟

ج. اقتداي به هر كدام باشد، باطل است.

مقداري كه در صف جماعت اهل سنت، جايز است مانند آنان نماز بخوانيم

2629. در هنگام اقتداي به اهل سنّت، تا چه مقدار جايز است مانند آنها نماز بخوانيم؟

ج. در صورت تقيّه، بايد لااقل حمد را مأموم - هر چند آهسته - بخواند.

اقتداي ندانسته مأموم به نماز مستحبّي

2630. فردي در حال خواندن نماز مستحبّي است، ديگري به گمان اين كه وي نماز واجب مي خواند به او اقتدا مي كند، وظيفه او چيست؟

ج. احتياط در وجوب اعلام امام جماعت است كه اقتداكننده بفهمد و اگر به وظيفه ي منفرد عمل نكرده، آن نماز را هر چند به مثل سجده ي سهو جبران كند و يا اگر مثلاً ركني را اضافه كرده است، اعاده كند.

مأموم و امام بودن يك نفر در يك نماز

2631. شخصي دو ركعت اوّل نماز خود را به جماعت خوانده كه نماز اوّل تمام مي شود، بنا بر اين دو ركعت ديگر را فرادا مي خواند. آيا شخص سوم مي تواند به فرد مزبور اقتدا كند؟

ج. مانع ندارد.

اقتدا به خيال ركعت آخر و معلوم شدن ركعت دوّم

2632. اگر كسي در ركعت دوّم در حين تشهّد امام جماعت به تصوّر اين كه ركعت چهارم مي باشد براي درك فضيلت جماعت اقتدا كند و بعداً بفهمد ركعت آخر نبوده است، وظيفه اش چيست؟

ج. مي تواند به جماعت ادامه دهد و همراه امام برخيزد و ركعت اوّل خود حساب نمايد.

اقتداي نماز قضا به جمعه

2633. آيا نماز قضاي يوميّه را مي توان به نماز جمعه اقتدا كرد؟

ج. اگر جمعه با شرايط آن اقامه شود، مي شود اقتدا كرد.

امامت كسي كه در داشتن نماز قضا شك دارد

2634. شخصي كه شك دارد آيا نماز واجب يوميّه اي از او قضا شده يا نه، فرموده اند كه قضاي آن نماز مستحب است.

آيا مي تواند با همين نماز امامت كند و ديگران به او اقتدا نمايند؟

ج. اقتدا به نماز مذكور اشكال دارد.

امام جماعتي كه نماز قضاي ميّتي را به نذر تبرّعاً مي خواند

2635. آيا اقتدا به امام جماعتي كه نماز قضاي حتمي ميّتي را به نذر، تبرّعاً مي خواند جايز است؟

ج. جايز است، حتي براي مأمومي كه نماز فريضه اش را مي خواند.

اقتدا به امامي كه نماز قضاي ميّتي را به استيجار يا تبرّع مي خواند

2636. آيا اقتدا به امام جماعتي كه نماز قضاي حتمي ميّتي را به استيجار يا تبرّع مي خواند، جايز است؟

ج. جايز است در استيجار و هر موردي كه بر او واجب باشد و در تبرّع محض تأمّل است.

خواندن نمازهاي قضا به جماعت

2637. شخصي نمازهاي گذشته ي خود را غلط خوانده و يا اصلاً نخوانده است، آيا چنين شخصي مي تواند قضاي نمازهايش را به جماعت بخواند؟ آيا مي تواند بين مأمومين فاصله و اتّصال قرار گيرد؟

ج. مانعي ندارد.

اقتدا به نماز ظهر و عصر نماز جمعه

2638. آيا مي توان نماز ظهر را به نماز عصر امام جمعه در روز جمعه اقتدا كرد؟

ج. مانعي ندارد.

اقتداي نماز عصر به نماز جمعه

2639. آيا نماز عصر را مي توان به نماز جمعه اقتدا كرد؟

ج. بله، مي توان.

خواندن نماز احتياط همراه با جماعت

2640. آيا مي توان نماز احتياط را به جماعت اقتدا كرد؟

ج. بله، مي توان.

نحوه ي اقتدا كردن در ركعت سوم و چهارم

2641. اگر مأموم در ركعت سوم يا چهارم به نماز جماعت برسد، نحوه ي اقتدا كردن او چگونه است؟

ج. مأموم مي تواند صبر كند تا امام به ركوع رفته و سپس اقتدا كرده و به همراه امام به ركوع رود؛ اما اگر در حالي كه امام ايستاده است اقتدا كند، بنا بر احوط بايد حمد و سوره را بخواند و اگر براي سوره وقت ندارد، بايد حمد را تمام كند و در ركوع، خود را به امام برساند و اگر طوريست كه اگر حمد را تمام كند به ركوع نخواهد رسيد، احتياط در اينست كه قصد فرادا كند و حمد را تمام كرده و بقيه نماز را خودش بخواند و در ركعت دوم نيز مأموم در صورتي كه اگر حمد را تمام كند به ركوع امام نمي رسد، نمي تواند حمد را رها كرده و همراه امام به ركوع رود؛ بلكه حمد را تمام نمايد و در سجده، خود را به امام برساند؛ گرچه احوط در اين صورت قصد فرادا است.

اقتدا در ركعت سوم با اين گمان كه ركعت اوّل است

2642. شخصي به ركعت سوم نماز جماعت مي رسد ولي گمان مي كند كه ركعت اوّل است، لذا چيزي نمي خواند تكليف اين فرد چيست؟

ج. اگر پيش از ركوع بفهمد بايد حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد، فقط حمد را بخواند و خود را به امام برساند؛ اما اگر پس از ركوع متوجه شود كه امام در ركعت سوم يا چهارم بوده، نمازش صحيح است.

اقتدا در حال رفتن امام به ركوع

2643. اگر مأموم در حال رفتن امام به ركوع، اقتدا كند؛ آيا نماز جماعت او صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

اقتدا در حال ركوع ولي نرسيدن به ركوع امام

2644. اگر كسي به خيال اين كه به ركوع امام مي رسد، اقتدا كند ولي به ركوع نرسد، وظيفه اش چيست؟

ج. اگر به مقدار ركوع خم شده است، نمازش به طور فرادا صحيح مي باشد و بايد آن را تمام نمايد؛ اما اگر پيش از آن كه به مقدار ركوع خم شود، امام سر از ركوع بردارد، مي تواند نيّت فرادا كند يا مي تواند صبر كند تا در ركعت بعد به امام ملحق شود و در صورت ملحق شدن، تكبير ديگر لازم نيست.

اقتدا در زماني كه امام قنوت فراموش شده را پس از ركوع مي خواند

2645. امام جماعتي قنوت را فراموش مي كند و بعد از ركوع، قنوت را مي خواند. آيا در اين حال مي توان به او اقتدا كرد؟

ج. بله مي توان، ولي ركعت اوّل مأموم حساب نمي شود.

خواندن تشهد همراه با جماعت در حالي كه او در ركعت اوّل است

2646. اگر كسي در ركعت دوم نماز اقتدا كند، آيا خواندن تشهد همراه با جماعت مستحب است يا واجب؟

ج. مستحب است تشهد را با امام بخواند و احتياط مستحب آن است كه موقع خواندن تشهد، به حال تجافي بنشيند، يعني انگشتان دست و سينه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند كند و بايد بعد از تشهد با امام برخيزد و حمد و سوره را بخواند.

اقتدا در تشهد آخر نماز و ليكن با نيّت فرادا

2647. شخصي در تشهد آخر نماز جماعت براي درك ثواب، نيّت كرده و مي نشيند ولي در هنگام نيّت، نيّت فرادا كرده نه جماعت؛ آيا نماز او درست است يا نه؟

ج. نماز او درست است با رعايت نكاتي كه در مسأله ي 1151 رساله ذكر شده است.

نحوه ي نشستن كسي كه براي درك ثواب جماعت در تشهد آخر كرده است

2648. كسي كه براي درك ثواب جماعت در تشهد آخر، تكبيرة الاحرام مي گويد و مي نشيند، اين نشستن او به حالت تجافي باشد يا نشستن معمولي؟

ج. بنا بر احتياط مستحب در اين حال به صورت تجافي بنشيند.

اقتداي دو نفر به همديگر در صورتي كه قبلاً نمازشان را فرادا خوانده بودند

2649. اگر دو نفر هر دو نماز واجب يوميّه را فرادا خوانده باشند، دوباره مي توانند همان نماز را با اقتدا به يكديگر به صورت جماعت بخوانند؟

ج. بله، مي توانند.

اقتدا كردن امام، بقيّه نمازش را به مأموم

2650. فردي به شخص ديگري كه ركعت آخر نماز اوست اقتدا مي كند.

آيا آن فردي كه امام است پس از اتمام نمازش مي تواند نماز ديگرش را به اين فردي كه به او اقتدا كرده و هنوز مشغول نماز است، اقتدا نمايد؟

ج. مانعي ندارد.

امامت شخصي كه قبلاً مأموم بوده و اين نماز را به جماعت خوانده

2651. آيا مأموم مي تواند پس از تمام شدن نماز جماعتش، امامت جماعت همان نماز را بر عهده بگيرد؟

ج. جواز جماعت محل تأمل است؛ ولي در صورتي كه جماعت دوم داراي مزايايي باشد كه در شرع رجحان داشته باشد و كسي بخواهد به اميد مطلوب بودن دو مرتبه نمازش را به جماعت بخواند، بنا بر اظهر جايز است.

دوباره خواندن نمازي كه يقين به صحت آن داريم

2652. اگر كسي نمازش را در حالي كه امام يا مأموم است بخواند و يقين به صحت اين نماز داشته باشد، آيا جايز است دوباره آن را به عنوان امام يا مأموم بخواند؟ اگر جايز باشد آيا اين عمل، مستحبيست يا نه؟

ج. جواز جماعت محل تأمل است؛ مگر در صورتي كه جماعت دوم داراي مزايايي باشد.

(به تفصيلي كه در مسأله قبلي ذكر گرديد. )

اختلاف اجتهادي يا تقليدي امام و مأموم

2653. آيا اقتدا به امام جماعتي كه بلند خواندن قرائت را در نماز ظهر روز جمعه مستحب مي داند (از روي اجتهاد يا تقليد) و بلند مي خواند، براي مأمومي كه آهسته خواندن در قرائت ظهر جمعه را واجب مي داند، جايز است؟

ج. احتياط واجب ترك اقتدا است.

اختلاف در تقليد يا اجتهاد امام با مأموم

2654. اگر در مسأله اي مأموم و امام از روي اجتهاد يا تقليد اختلاف داشته باشند، اقتدا صحيح است؟

ج. در مواردي كه نماز امام در مقام عمل به نظر مأموم باطل نباشد، مانع ندارد و در غير اين صورت خلاف احتياط وجوبي است.

اختلاف امام و مأموم در وجوب سوره

2655. اگر امام و مأموم در وجوب سوره اختلاف داشته باشند، به طوري كه امام، واجب نمي داند ولي مأموم واجب مي داند، آيا اقتدا صحيح است؟

ج. اگر امام سوره را نخواند، اقتدا جايز نيست، بنا بر احتياط.

اختلاف رأي در شكسته يا كامل بودن نماز، بين امام و مأموم

2656. امام جماعتي به خاطر شغلي كه دارد هر روز از شهري به شهري رفت و آمد مي كند و به دليل اين كه خود را كثيرالسّفر مي داند، نمازش را كامل مي خواند. اگر مرجع تقليد كساني، كثير السّفر بودن يا شغل كسي در سفر بودن را براي كامل بودن نماز قبول نداشته باشد، آيا آن افراد مي توانند به آن امام جماعت، اقتدا نمايند؟

ج. بنا بر احوط نمي توانند.

اقتداي دوباره نماز مغرب

2657. در صورتي كه يك ركعت نماز مغرب را به جماعت خوانديم، آيا مي شود دوباره نماز مغرب را به عشاي امام اقتدا كنيم؟

ج. مانعي ندارد.

دو جماعت در يك نماز

2658. اگر دو نفر در ركعت دوم به جماعت ملحق شوند، پس از تمام شدن نماز جماعت، يكي از اين دو نفر مي تواند دو ركعت باقي مانده نماز را به ديگري اقتدا و نيت جماعت دو نفري بنمايد؟

ج. انتقال نيّت جماعت توسط مأموم، بعد از انتهاي نماز امام، به امام ديگر و يا فرادي، جايز است.

نظم و اتّصال صف هاي نماز جماعت

اتّصال مجدّد صف جماعت

2659. اگر اتّصال انسان به واسطه فرادا شدن نماز يك يا چند نفر به هم بخورد، آيا نمازگزار مي تواند با يك يا چند قدم جلو و چپ و راست رفتن، بدون حالت ذكر مجدداً اتّصال را برقرار نمايد؟

ج. نمي تواند، البته با فاصله اي به مقدار يك نفر، نماز فرادا نمي شود.

كيفيت اتّصال مأمومين در نماز جماعت

2660. كيفيت اتّصال مأمومين را در نماز جماعت توضيح دهيد؟

ج. بايد بين جاي سجده ي مأموم و جاي ايستادن امام به قدر يك انسان كه به سجده رفته است فاصله نباشد، بنا بر اين اگر بين آن دو اين مقدار فاصله بود، بنا بر اظهر نماز جماعت اشكال دارد و هم چنين اگر بين انسان و مأمومي كه جلوي او ايستاده و به وسيله او به امام متصل است، به همين مقدار فاصله باشد، نمازش اشكال دارد و اگر مأموم به واسطه كسي كه طرف راست يا چپ او اقتدا كرده به امام متصل باشد و از جلو به امام متصل نباشد بايد فاصله او با آنها كمتر از مقداري كه ذكر گرديد باشد.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1155 و 1156 رساله رجوع شود. ) حد اكثر فاصله بين امام و مأموم

2661. تا چه اندازه فاصله ميان امام و مأموم اشكال ندارد؟

ج. بيشتر از سر تا نوك انگشتان پاي يك نفر كه در سجده است فاصله نباشد.

واسطه شدن افراد نابالغ

2662. در مدرسه ي ما نماز جماعت برپا مي شود و اين جانب به عللي نمي توانم در صف اوّل بايستم و از طرفي مجبور هستم در صف هاي عقب بايستم و به وضو داشتن نفرات جلوي خودم - كه اكثراً دانش آموز هستند، مشكوك هستم. آيا مي توانم نماز خود را به جماعت بخوانم؟

ج. اگر نفرات مذكور بالغ هستند، مي توانيد اقتدا كنيد و اگر بالغ نيستند ولي مميّزند، در صورتي مي توانيد وارد جماعت شويد كه اطمينان به صحّت نماز آنها داشته باشيد.

بودن ديوار يا شيشه در بالكن مسجد

2663. اگر در بالكن مسجدي به جاي نرده، جلوي آن ديوار يا شيشه ي مشجّر كشيده شود به طوري كه فقط در حالت قيام، امام ديده شود، اقتداي در آنجا صحيح است؟

ج. اگر براي خواهران است و اتّصال عرفي محفوظ است اشكال ندارد، ولي براي برادران اگر نمي توانند در همه ي احوال مشاهده كنند، جايز نيست.

پايين تر بودن بعضي از مأمومين نسبت به هم

2664. اگر مكان مأموم از مكان امام پايين تر نباشد ولي از مكان مأمومي كه واسطه ي اوست پايين تر باشد، جماعت صحيح است؟

ج. صحيح است.

واسطه شدن كسي كه نماز او اشكال دارد

2665. در نماز جماعت اگر اتّصال مأموم فقط از جانب يك نفر باشد و علم داشته باشيم كه نماز آن شخص داراي اشكالاتي است، نماز مأموم مذكور صحيح است يا خير؟ و در فرض مسأله اگر علم نداشتيم ولي احتمال و ظن قوي به عدم صحّت نماز آن شخص بدهيم، حكم چيست؟

ج. با علم به باطل بودن نماز واسطه، اقتدا صحيح نيست و با عدم علم، نماز او محكوم به صحّت است و در اين صورت اقتدا مانعي ندارد.

2666. در نماز جماعت اگر اتصال از طرف يك نفر باشد و او قبل از امام تكبير بگويد، آيا اتصال نماز جماعت به هم مي خورد؟ اگر بنا بر نظر مرجع تقليد واسطه نماز او صحيح باشد چه طور؟

ج. بله، اتصال به هم مي خورد.

نمازهاي جماعتي كه اتصال نداشته اند

2667. در مسجدي كه ديواري بين زن ها و مردها حايل بوده، مدّت ها نماز جماعت اقامه شده است.

پس از مدتي معلوم شده فاصله آن حايل به قدري بوده كه مضر به اتّصال بوده است، آيا نمازهايي كه اين گونه اقامه شده است، صحيح مي باشد؟

ج. ظاهراً چون جهل به موضوع بوده، نمازها محكوم به صحّت است.

واسطه شدن مأموم بيمار

2668. آيا مأمومي كه بيمار است و روي تخت يا ويلچر نماز مي خواند، موجب قطع اتّصال صف ها مي شود؟

ج. موجب قطع اتّصال نيست.

كسي كه جلوتر تكبيرة الاحرام گفته است

2669. در نماز جماعت، فرموده ايد:

بنا بر احتياط واجب تكبيرة الاحرام مأموم بايد بعد از تكبيرة الاحرام واسطه باشد؛ شخصي كه مدّت ها اين حكم را مراعات نكرده، وظيفه اش در قبال نمازهاي جماعتي كه قبلاً خوانده چيست؟

ج. چنان چه به وظيفه ي اخلال منفرد نكرده باشد، نمازهايش صحيح است و در غير اين صورت چون احتياط است، مي تواند با رجوع به فَالأعلم (مجتهد اعلم بعدي) اعمال سابق را تصحيح كند و احتياط هم در عدم تقدّم است نه در مقارنت كه در صورت هم زماني و مقارنت، اشكال ندارد، پس با شك در تقدّم بعد از فراغ از نماز، نماز محكوم به صحّت است.

فاصله شدن كسي كه نماز او احتياطيست

2670. مأمومي كه نماز احتياطي خود را به امام اقتدا مي كند، آيا مي تواند تنها راه اتصال بين مأمومين قرار گيرد؟

ج. اشكال ندارد.

شكسته بودن نماز بعضي از مأمومين

2671. اتّصال صفوف در نماز چهار ركعتي به علت شكسته بودن نماز صفي كه از مسافرين هستند از بين مي رود و بعد با خواندن نماز ديگري توسط آنها برقرار مي شود براي كساني كه در صف هاي بعدي اند و نمازشان تمام بوده است، آيا آخر نماز، حكم جماعت دارد يا خير؟

ج. بعد از تمام شدن نماز مسافرين، اگر فاصله بين جاي سجده ي مأمومين صف بعدي و جاي ايستادن امام يا صف واسطه ي اتّصال به قدر يك انسان به سجده رفته باشد و يا در زماني كه مسافرين مي خواهند اقتدا كنند استقرار آنها مانع از مشاهده باشد، جماعت اشكال دارد و احتياط آن است كه فرادا تمام كنند.

تكبير گفتن صف هاي عقب

2672. در نماز جماعت اگر صف هاي جلويي تكبيرة الاحرام نگفته باشند، آيا صف هاي عقبي مي توانند بگويند؟

ج. خلاف احتياط است.

2673. آيا در نماز جماعت در صورت عدم نيّت صف اوّل جايز است كه صف دوّم كند و آيا در صورت عدم نيّت صف دوّم جايز است صف سوّم و … نيّت كند؟

ج. نيّت كردن متأخّر اشكال ندارد؛ ولي جلوتر از كسي كه واسطه ي اتّصال او به امام است تكبيرة الاحرام نگويد، بنا بر احوط.

واسطه قرار دادن منحرفين در قبله

2674. اگر ما به سمت قبله ايستاده باشيم و بعضي از مأمومين ديگر مقداري از قبله منحرف باشند، در صورت علم به اين مسأله، آيا مي شود اقتدا كرد؟

ج. اگر نماز آن مأمومين باطل نباشد مثل اين كه انحراف آنها از قبله سهواً باشد و يا فاصله شما با غير آنها زياد نباشد، اشكال ندارد و در غير اين صورت اگر بعد از التفات و توجه به انحراف آنها، قصد فرادا كنيد نماز صحيح است.

مأموم جاهل به حكم اتصال

2675. اگر در نماز جماعت، مأموم، جاهل به حكم اتصال باشد، آن نمازهايي كه با عدم رعايت اتصال خوانده، چه حكمي دارد؟

ج. اگر در آن نمازها به وظيفه ي منفرد عمل نكرده، بايد آن نمازها را دوباره بخواند.

نماز خواندن در جايي كه شخصي ديگر در آن مكان جا گرفته است

2676. شخصي براي نماز در مسجد جا گرفته و براي وضو گرفتن مي رود. شخص ديگر سجّاده او را كنار زده و در جاي او نماز مي خواند. آيا نماز او صحيح است؟

ج. نماز او صحيح است، اگر با قصد قربت باشد، هر چند معصيت كرده است.

حد اكثر و حد اقل فاصله بين امام جماعت و مأمومين كه همگي زن هستند

2677. حد اكثر و حد اقل فاصله بين امام جماعت و مأموم هايي كه همگي زن هستند، چه قدر مي باشند؟

ج. همان فاصله بين مردها بايد رعايت شود.

تقدّم مرد بر زن در نماز جماعت

2678. آيا در تقدّم مرد بر زن در نماز جماعت و فرادا فرقي هست يا خير؟ و اگر صف هاي مأمومين زن جلوي مردها قرار بگيرد، جماعت صحيح است يا خير؟

ج. در اين مسأله بين جماعت و فرادا فرقي نيست و قرار گرفتن صف زن ها جلوي مردها، مكروه مي باشد.

كساني كه در صف اوّل نماز با لباس نجس قرار گرفته اند

2679. اگر در صف اوّل نماز، سه يا چهار نفر كه لباسشان نجس است، ايستاده باشند، اتصال بقيّه اي صف را به هم مي زنند؟

ج. اگر با جهل به نجاست نماز مي خوانند، نمازشان صحيح است و اتّصال بقيه را به هم نمي زنند.

وجود دو بچّه ي مميّز در صف اوّل جماعت

2680. اگر در صف نماز جماعت دو بچّه ي مميّز قرار گرفته باشند، آيا اتّصال به هم مي خورد؟

ج. اگر نمازشان صحيح باشد، مانعي ندارد.

قرار گرفتن كسي كه قادر به جلوگيري از خروج ادرار و … نيست، در صف اوّل

2681. كسي كه نمي تواند از بيرون آمدن ادرار يا باد شكم جلوگيري كند، آيا مي تواند در صف اوّل يا در محل اتصال صف ها قرار بگيرد؟

ج. غالباً به يك نفر واسطه؛ اتصال به هم نمي خورد و اگر نمازش را طبق وظيفه خود صحيح مي خواند، مانعي ندارد؛ مثل زن مستحاضه.

اتصال از طريق اهل سنّت

2682. در غير موارد تقيّه اگر اتصال بعضي از مأمومين توسط اهل سنّت باشد، آيا جماعت صحيح است؟

ج. خير.

بودن زن و مرد محرم در يك صف نماز جماعت

2683. آيا مرد و زن محرم مي توانند در يك صف از نماز جماعت كنار همديگر باشند؟

ج. مانعي ندارد.

عدم وجود حايل بين صف هاي زنان و مرداني كه كنار يكديگر ايستاده اند

2684. آيا زنان مي توانند بدون وجود حايل و پرده، كنار مردان در صف نماز جماعت بايستند؟ در پشت سر مردان چه طور؟

ج. در صورت اوّل كراهت دارد و در صورت دوم بدون اشكال است.

وجود ديوار بين صف هاي مردان و زنان

2685. آيا وجود ديوار بين صف هاي مردان و زنان، صفوف نماز جماعت را قطع مي كند؟

ج. خير، قطع نمي كند.

نبودن پرده بين صف هاي مردان و زنان

2686. اگر ما بين صف هاي مردان و زنان پرده نباشد، آيا جماعت آنها اشكال پيدا مي كند؟

ج. خير.

وجود نرده هاي آهني در بالكن مساجد

2687. آيا نرده هاي آهني كه در بالكن مساجد است، حايل بين صفوف نماز جماعت محسوب مي شود يا خير؟

ج. اگر مانع از ديدن نباشد، اشكال ندارد.

نحوه ي اتصال زناني كه در طبقه ي فوقاني نماز مي خوانند

2688. اتصال صف هاي زنان كه در طبقه ي فوقاني مسجد نماز مي خوانند، چگونه با صف هاي طبقه ي پايين برقرار مي شود؟

ج. به همان صورت كه اگر پايين بودند، در همان مكان اتصال داشتند.

نماز جماعت در مساجد چند طبقه

2689. آيا در مسجدي كه چند طبقه است و از طبقات بالا مي توان طبقه هاي پايين تر را ديد، مي توان نماز جماعت برقرار نمود؟

ج. بله، مي توان.

ايستادن در صف اوّل نماز جماعت با شكسته بودن نماز

2690. اگر نماز شكسته باشد، مي توانيم در صف اوّل جماعت بايستيم يا نه؟

ج. اگر سبب قطع اتصال سايرين نباشد - مثل اين كه يك نفر باشد - اشكال ندارد و در هر صورت نمازش صحيح است.

ملاك اتصال صف اوّل

2691. آيا در صحت اتصال صف اوّل ديدن امام در تمام حالات شرط است؟

و اگر صف بسيار طولاني باشد و يا صف اوّل در بالكن باشد كه امام را نبيند، آيا اتصال آنها اشكال دارد؟

ج. اگر به واسطه طولاني بودن صف اوّل، كساني كه دو طرف صف ايستاده اند امام را نبينند، مي توانند اقتدا كنند.

عدم توجه به شكسته شدن نماز صف هاي جلو

2692. اگر انسان در مكاني كه نمازگزار مسافر زياد است نماز بخواند و در ركعت دوم پس از تشهد چشمان خود را ببندد و متوجه شكسته شدن نماز صف هاي جلو و به هم خوردن اتصال نشود، ادامه نماز او به جماعت صحيح است يا در صورت به هم خوردن صفوف هر چند او مطلع نشده باشد، نماز فرادا مي شود؟

ج. نماز او فرادا مي شود.

مساوي بودن محل ايستادن امام و مأموم

2693. آيا امام و مأموم مي توانند در كنار هم به صورت مساوي بايستند؟

ج. اظهر جواز مساوات با امام، در محل ايستادن است، اگر چه احوط و افضل تقدم اندك امام است و صدق تأخّر، مربوط به عرف است.

تبعيّت از امام جماعت

لزوم متابعت در افعال و اذكار

2694. آيا متابعت از امام جماعت در افعال و اذكار نماز، لازم است؟

ج. در غير تكبيرة الاحرام از اقوال، متابعت لازم نيست. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1185 تا مسأله ي 1188 رساله رجوع شود. )

عدم متابعت در جماعت

2695. اگر كسي از امام جماعت متابعت نكند، فقط مرتكب حرام شده يا نماز جماعت او نيز باطل است؟

ج. وجوب متابعت، شرعي تعبّدي است، نه شرطي پس با تقدم يا تأخر فاحش عمداً يا از روي عذر، اقتدا باطل نمي شود، بنا بر اقوي.

تقدم تكبيرة الاحرام بر امام

2696. اگر مأموم متوجه شود كه زودتر از امام تكبيرة الاحرام گفته است، چه بايد بكند؟

ج. نماز او فرادا مي شود و در صورتي كه بخواهد به جماعت ملحق شود، با عدول نيّت مي تواند نماز خود را به نافله تبديل كرده و پس از اتمام آن، به جماعت اقتدا كند.

جهل به لزوم تبعيّت

2697. مأموم اگر جاهل به لزوم تبعيت از امام جماعت در اعمال نماز - مثل ركوع و سجود - باشد، آيا حكم عدم تبعيّت عمدي را دارد؟

ج. جاهل مقصّر در حكم عامد است.

ركوع سهوي قبل از امام

2698. اگر امام مشغول قرائت حمد و سوره باشد و مأموم سهواً به ركوع و پس از آن به سجده برود و بعد متوجّه شود كه امام در حال ركوع است، حكم نمازش چيست؟

ج. اگر در عرف متشرّعه به واسطه ي فراواني مخالفت با امام جماعت اقتدا باقي نباشد، محل احتياط است و در غير اين صورت بر مي گردد و با امام ركوع مي كند.

شخصي كه عمداً از امام تبعيّت نمي كرده

2699. آيا شخصي كه عمداً از امام تبعيت نكرده است، بايد نمازهايش را اعاده يا قضا كند؟

ج. موارد آن مختلف است.

(به مسائل 1188 تا 1190 رساله رجوع شود. )

گفتن تكبيرة الاحرام هم زمان با امام

2700. اگر كسي اشتباهاً هم زمان با امام تكبيرة الاحرام بگويد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

زمان گفتن تكبيرة الاحرام

2701. آيا بعد از تكبيرة الاحرام امام، در هر كجاي صفوف باشيم، مي توانيم تكبير بگوييم يا اين كه بايد منتظر باشيم كساني كه جلوتر از ما هستند، تكبير بگويند؟

ج. بنا بر احتياط صف هاي بعدي پس از تكبيرة الاحرام صف هاي جلويي، تكبيرة الاحرام بگويند.

هماهنگ بودن صداي مأمومين با امام جماعت

2702. اگر مأمومين ذكرهاي قنوت يا ركوع و سجده را هماهنگ با امام جماعت بخوانند، به صورتي كه صداي جمع خواني از جماعت شنيده شود، آيا اين كار اشكال دارد؟

ج. مكروه است مأموم ذكرهاي نماز را به گونه اي بگويد كه امام بشنود.

موارد سقوط قرائت از مأموم

2703. در چه صورت قرائت مأموم ساقط است و در چه صورت مي تواند قرائت كند؟

ج. اگر مأموم در ركعت اوّل و دوم نماز صبح و مغرب و عشا صداي حمد و سوره امام را بشنود، اگر چه كلمات را تشخيص ندهد، بايد بنا بر احتياط حمد و سوره را نخواند و اگر صداي امام را نشنود مستحب است حمد و سوره را بخواند ولي بايد آهسته بخواند و چنان چه سهواً بلند بخواند اشكال ندارد و چنان چه مأموم بعضي از كلمات حمد و سوره امام را بشنود بايد بنا بر احتياط همان قدر از حمد و سوره را نخواند و حمد و سوره خواندن مأموم در ركعت اوّل و دوم نماز ظهر و عصر كراهت دارد

و مستحب است به جاي آن ذكر بگويد.

جلو افتادن سهوي از امام در ركوع

2704. اگر مأموم بعد از رفتن به ركوع متوجّه شود كه امام در حال قيام است، وظيفه اش چيست؟

ج. چنان چه طوري باشد كه اگر سر بردارد به مقداري از قرائت امام مي رسد، بايد سر بردارد و با امام به ركوع رود و نمازش صحيح است؛ اما اگر طوري باشد كه اگر برگردد به چيزي از قرائت امام نمي رسد، بايد سر بردارد و با امام نماز را تمام كند و نمازش صحيح است و اگر سر برندارد تا امام برسد، بازهم نمازش صحيح است.

رفتن به ركوع قبل از امام و عدم مراجعت به دليل جهل به مسأله

2705. شخصي در نماز جماعت به جاي قنوت به ركوع مي رود و از روي عمد يا جهل به مسأله به عنوان متابعت به قنوت بر نمي گردد. اگر در همان حال منتظر بماند تا امام به ركوع برسد و سپس تا آخر نماز را با امام ادامه دهد؛ نماز او به جماعت صحيح است يا خير؟

ج. نمازش صحيح است.

زياد كردن ركن به علت تبعيّت و پي بردن به باطل بودن نماز امام

2706. در نماز جماعت، مأموم به علت تبعيّت، ركني - مثلاً ركوع - را زياد كرده است پس از نماز متوجّه مي شود كه نماز امام باطل بوده است، آيا نماز مأموم صحيح است يا بايد اعاده كند؟

ج. نمازش صحيح است.

شك در رسيدن به ركوع امام، پس از ركوع

2707. اگر كسي پس از سر برداشتن از ركوع شك كند كه به ركوع امام جماعت رسيده است يا نه، وظيفه اش چيست؟

ج. شك او اعتبار ندارد.

نرسيدن به ركوع امام در اثر طولاني بودن قنوت

2708. اگر شخصي در ركعت دوم نماز جماعت، قنوتش را آن قدر طولاني كند كه به ركوع امام نرسد، آيا رسيدن به سجده، كفايت مي كند يا خير؟

ج. اگر مأموم، زياد از امام عقب بماند، نمازش بنا بر اقوي صحيح است، ولي معصيت كرده است و اگر اين مخالفت در نماز زياد واقع شود، مخصوصاً اگر در چند ركن انجام بگيرد ممكن است از نماز جماعت خارج شود، ولي اصل نماز صحيح است.

اگر مأموم زودتر از امام سر از ركوع يا سجده بردارد

2709. اگر مأموم سهواً زودتر از امام سر از ركوع يا سجود بردارد در حالت هاي زير چه وظايفي دارد؟

1) به ركوع يا سجده بر مي گردد و اين در حاليست كه امام سر برداشته است، يعني به امام نمي رسد.

ج. در ركوع بنا بر اظهر نمازش باطل است و اين اتفاق اگر در يك سجده واقع شود، نمازش صحيح است، ولي اگر در دو سجده اتفاق بيفتد، نمازش باطل است.

2) مي داند كه اگر برگردد به امام نخواهد رسيد

ج. نبايد به ركوع يا سجده برگردد.

نرسيدن به ركوع امام به خاطر خواندن حمد در ركعت سوم

2710. اگر كسي در ركعت سوم امام، اقتدا كند و مشغول خواندن حمد شود و در اين حال، امام به ركوع برود و فرد مأموم به علت خواندن حمد، نتواند خود را به ركوع امام برساند، چه وظيفه اي دارد؟

(منظور اين كه در حال خواندن حمد، امام سر از ركوع بردارد )

ج. احتياط در اينست كه قصد فرادا كند و حمد را تمام كرده و بقيه نماز را هم خودش بخواند.

مقدار انتظار در حالت تجافي

2711. اگر ركعت آخر امام باشد و ما هنوز ركعت هاي ديگري داشته باشيم، آيا بايد تا آخر تشهد يا سلام در حالت تجافي منتظر بمانيم يا اين كه بلافاصله پس از دو سجده مي توانيم بلند شويم و ادامه نمازمان را بخوانيم؟

ج. اگر قصد فرادا كنيد مي توانيد بلند شده و نمازتان را ادامه دهيد و در غير اين صورت احوط آن است كه در وقت تشهّد و تسليم امام به صورت تجافي بنشينيد.

بلند يا آهسته خواندن حمد و سوره توسط مأموم در ركعت سوم نماز مغرب و عشا

2712. مأمومي كه در ركعت سوم نماز مغرب و عشا به امام اقتدا مي كند و تكليفش خواندن حمد و سوره است، آيا بايد بلند بخواند يا آهسته؟

ج. بايد آهسته بخواند.

تكليف مأموم در خواندن حمد و سوره در حالي كه نمي داند ركعت چندم است

2713. اگر مأموم در ركوع يكي از ركعت ها اقتدا كند و همراه امام جماعت بعد از دو سجده بلند شود و نداند كه اكنون ركعت دوم يا چهارم امام است، تكليف او از حيث خواندن حمد و سوره چيست؟

ج. بايد حمد و سوره را به قصد قربت بخواند و اگر بعداً بفهمد كه امام در ركعت اوّل يا دوم بوده، نمازش صحيح است.

پي بردن به نخواندن تسبيحات اربعه در ركوع ركعت سوم

2714. مأمومي در ركوع ركعت سوم به ياد مي آورد كه در حال قيام هيچ ذكر و تسبيحات اربعه اي را نگفته است.

وظيفه ي اين شخص چيست؟

آيا با همين وضع مي تواند به نمازش ادامه دهد؟

ج. ادامه دهد و بعد از نماز احتياطاً سجده ي سهو به جا آورد.

گفتن سلام پيش از امام جماعت

2715. آيا نمازگزار عمداً مي تواند قبل از امام جماعت، سلام نماز را بگويد؟

ج. بنا بر اقوي نمازش صحيح است؛ ولي احتياط در اينست كه اگر عذري ندارد و مي خواهد قبل از امام سلام دهد، قصد انفراد كند.

(مسأله ي 1186 رساله)

انجام دادن اعمال نماز زودتر از امام

2716. آيا مأموم مي تواند زودتر از امام سر از سجده بردارد يا سلام دهد؟

ج. اگر مأموم عمداً پيش از امام عمداً هم سلام دهد، بنا بر اقوي نمازش صحيح است؛ ولي احتياط در اينست كه اگر عذري ندارد و مي خواهد قبل از امام سلام دهد، قصد انفراد كند و مأموم بايد غير از آن چه در نماز خوانده مي شود مانند ركوع و سجود را با امام يا كمي بعد از امام به جا آورد و نبايد پيش از امام انجام دهد.

نيت فرادا در جماعت

نيّت فرادا در اثناي نماز

2717. آيا در بين نماز جماعت مي توان نيّت فرادا نمود؟ اين كار چگونه انجام مي گيرد و در كجاي نماز مي توان اين عمل را انجام داد؟

ج. انسان در بين نماز جماعتي كه خواندن آن به جماعت واجب نيست، بنا بر اظهر مي تواند نيّت فرادا كند، اگر چه از اوّل قصد فرادا داشته باشد و فرادا در هر جاي نماز جماعت كه باشد اشكال ندارد ولي ممكن است از جهت اخلال به نظم جماعت و اشتباه انداختن مأمومين ممنوع باشد.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1143 رساله رجوع شود. )

نيّت فرادا براي درك فضيلت نماز

2718. شخصي در تشهّد آخر نماز امام جماعت تكبيرة الاحرام مي گويد و براي درك فضيلت مي نشيند، لكن نيّت فرادا نموده نه جماعت - يعني بر خلاف وظيفه عمل نموده است، آيا نماز او درست است يا اعاده دارد؟

ج. چون نيّت اقتدا داشته و منظور او فرادا بودن تمام ركعات نماز خودش بوده، نماز او درست است.

اهانت آميز بودن نماز فرادا

2719. در مسجدي اقامه ي نماز جماعت مي شود؛ شخصي براي اهانت به امام جماعت و يا اين كه شايد چنين قصدي نداشته باشد، فرادا نماز مي خواند؛ امّا افراد حاضر در مسجد چنين برداشتي مي كنند، نماز چنين شخصي چه حكمي دارد؟

ج. اگر اهانت باشد، بدون عذر شرعي حرام است؛ گرچه در هر صورت نماز اگر با قصد قربت باشد، صحيح است.

قصد فرادا و خواندن حمد و سوره از اوّل

2720. مأمومي كه در بين حمد و يا سوره قصد فرادا كرده و نمي داند امام تا كجاي حمد يا سوره را خوانده، اگر برگردد و از اوّل حمد بخواند جايز است؟

ج. مانع ندارد و قصد احتياط داشته باشد.

نيّت فرادا داشتن ولي انجام دادن حركات و سكنات با جماعت

2721. اگر در صف نماز جماعت شخصي قصد فرادا داشته باشد ولي در قيام و ركوع و قعود با جماعت هم آهنگ باشد، اشكال دارد يا نه؟

ج. اشكال ندارد ولي احكام شرعي جماعت را نبايد اجرا كند؛ مثل تكرار تبعي در تقدّم سهوي و يا رجوع در شك.

جايي كه مأموم بايد نيّت فرادا بكند ولي اين كار را نمي كند

2722. اگر در جايي از نماز مأموم بفهمد كه نماز امام باطل است، اگر نيّت فرادا نكند، نماز خودش هم باطل مي شود يا نه؟

ج. اگر به قصد وظيفه بقيه نماز را خودش بخواند صحيح است، به خلاف اين كه به جاي نيّت نكردن فرادا نيّت كند عدم فرادا بودن را.

مأمومي كه بين حمد و سوره قصد فرادا مي كند

2723. اگر مأمومي بين حمد و سوره قصد فرادا كند، آيا حمد و سوره اش را بايد از اوّل بخواند يا از آن جايي كه نيّت فرادا مي كند، يا لازم نيست بخواند؟

ج. از همان جا كه قصد فرادا كرده است بخواند، (مسأله ي 1144 رساله).

مأمومي كه قصد فرادا مي كند و نمي داند امام در كجاي قرائت حمد و سوره است

2724. اگر مأمومي در بين حمد و سوره قصد فرادا بكند و نداند كه امام در كجاي قرائت حمد و سوره است، چه تكليفي دارد؟

ج. اگر قدر متيقّن ندارد، از اوّل حمد به قصد احتياط بخواند.

آخرين جايي از نماز جماعت كه عدول به فرادا امكان پذير است

2725. تا كجاي نماز جماعت مي توان به فرادا عدول كرد كه پس از آن ديگر عدول امكان پذير نيست؟

ج. حد و مرزي ندارد، (مسأله ي 1143 رساله).

جايي كه فرادا خواندن باعث توهين به جماعت مي شود

2726. بنده امام جماعتي را عادل نمي دانم بنا بر اين به او اقتدا نمي كنم. از طرفي اگر بخواهم فرادا بخوانم، گمان اهانت و بي احترامي مي رود. از سوي ديگر مي خواهم نمازم را اوّل وقت و در مسجد بخوانم، خواهشمندم بفرماييد تكليف بنده چيست و چگونه بايد عمل كنم؟

ج. اگر بي احترامي به گونه ايست كه به حد حرمت نمي رسد، امر شما با فرض انحصار مسجد، مردّد بين راجح و مرجوح است كه مختار هستيد و به اختلاف شرايط و خصوصيات انتخاب مي كنيد.

احكام و مسائل ويژه امام جماعت

نيّت جماعت براي امام

2727. آيا نيّت جماعت براي امام لازم است يا خير؟

ج. در تحقق جماعت فقط كافيست كه مأموم نيّت اقتدا داشته باشد و امامت براي امام معتبر نيست و بدون نيّت او، جماعت از طرفين منعقد مي شود و احكام آن از قبيل متابعت و شك جاري است، اما در استحقاق ثواب جماعت براي امام، بدون نيّت تأمّل است و نيز در اين صورت احوط براي امام اينست كه احكام جماعت را بر اين نماز جاري نكند.

رعايت حال ضعيف ترين مأمومين

2728. منظور از اين كه امام جماعت، رعايت حال اضعف مأمومين را بكند، چيست؟

ج. يعني او را به عسر نيندازد.

2729. اگر رعايت حال ضعيف ترين افراد خواندن نماز به صورت آهسته و با تأني باشد، بر امام جماعت لازم است نماز را آهسته بخواند؟

ج. خير، لازم نيست، گرچه خوب است.

بالاتر بودن جايگاه امام

2730. اگر جايگاه امام بالاتر از حد تعيين شده باشد، آيا نماز امام و مأمومين باطل مي شود يا فقط نماز مأمومين باطل مي گردد؟

ج. جماعت باطل است؛ ولي نماز امام به صورت فرادا صحيح است و هم چنين مأمومين اگر مراعات وظيفه ي منفرد را بنمايند، نمازشان به صورت فرادا صحيح مي باشد.

استفاده ي امام از بلندگو

2731. اگر امام جماعت براي رساندن صداي خود به مأمومين از بلندگو استفاده كند، نماز اشكال پيدا مي كند؟

ج. خير.

تعداد دفعات تكرار نماز يوميّه و نماز عيد توسط امام

2732. امام جماعت تا چند نوبت مي تواند نماز يوميّه و نماز عيد را به جماعت بخواند؟

ج. فرقي بين جماعت دوم و سوّم و هكذا نيست و اظهر استحباب است با انعقاد جماعت با مأمومين ديگري غير از نماز جماعت قبلي.

اقامه يك نماز توسط امام جماعت در دو محل

2733. آيا امام جماعت مي تواند يك نماز را در دو محل به جماعت به جاي آورد؟

ج. بله، مي تواند.

اقتدا در يك نماز به يك امام در دو محل

2734. آيا شخصي كه ملازم امام جماعتيست كه در دو محل نماز مي خواند، مي تواند در هر دو محل به اين امام، اقتدا كند؟

ج. بله، مي تواند.

بلندي مكان امام نسبت به مأموم

2735. محل امام نسبت به مأموم تا چه ارتفاعي جايز است كه بلند باشد؟

ج. اگر مكان امام مقدار خيلي كم، مثلاً كمتر از يك وجب بلندتر باشد، اشكال ندارد و نيز اگر زمين سراشيب باشد و امام در طرفي كه بلندتر است بايستد، در صورتي كه سراشيبي آن زياد نباشد و طوري باشد كه به آن زمين مسطّح بگويند، مانعي ندارد.

امام جماعتي كه بدل از غسل و وضو، تيمم كرده باشد

2736. اگر امام جماعت، به دليل عذر شرعي، بدل از غسل يا وضو، تيمّم كرده باشد، اقتداي به او صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

اشكال در تكبيرة الاحرام امام

2737. اگر امام جماعت بعد از گفتن تكبيرة الاحرام متوجه شود كه تكبير را درست نگفته، آيا بايد به مأمومين اطلاع دهد كه تكبير نگويند؟ در اين صورت آن كساني كه تكبير گفته اند چه كار كنند؟

ج. بلي، اطلاع مي دهد و آنها كه تكبير گفته اند فرادا مي شوند كه مي توانند براي ملحق شدن به جماعت به نافله عدول كنند.

امام جماعتي كه سهواً بعد از تكبيرة الاحرام به ركوع مي رود

2738. اگر امام جماعت سهواً بعد از تكبيرة الاحرام به ركوع رود، وظيفه ي مأموم چيست؟

اگر امام در ركوع به مسأله پي ببرد، او چه تكليفي دارد؟

آيا با انجام دادن تكليفش، نماز جماعت به قوّت خود باقي است؟

ج. مأموم اگر فهميد بايد حمد را بخواند و جماعت صحيح است و امام بعد از نماز سجده ي سهو به جا مي آورد؛ احتياطاً.

فراموش كردن مقداري از سوره توسط امام

2739. اگر امام جماعت مقداري از سوره را فراموش كند و به ركوع برود، وظيفه ي مأموميني كه متوجه مي شوند، چيست؟

ج. مأمومين نسبت به او وظيفه اي ندارند و همان مقدار باقي مانده از سوره را خود تدارك مي كنند.

خواندن سوره ي خاصي در نماز جماعت با نظر مأمومين

2740. آيا امام جماعت مي تواند به خاطر نظر مأمومين سوره ي خاصي را بخواند؟

ج. مانعي ندارد.

امام جماعتي كه ركوع را فراموش كرده

2741. اگر در نماز جماعتي امام بدون ركوع از قيام به سجده برود، وظيفه ي امام و مأمومين چيست؟

ج. مأمومين بايد ركوع را به جا آورند و نماز را فرادا بخوانند و امام اگر در سجده ي دوم فهميد، نمازش باطل است و اگر در سجده ي اوّل فهميد، بايد احتياطاً نماز را با ركوع به جا آورد و باز نمازش را اعاده كند.

فراموشي يك سجده توسط امام و ادامه دادن نماز توسط مأمومين به همراه امام

2742. اگر در نماز جماعت، امام يك سجده را فراموش كند، در حالي كه مأمومين با خبر بوده اند ولي به خاطر جهل به مسأله، همراه با امام، نماز خود را ادامه داده اند، تكليف نماز امام و نماز مأمومين چيست؟

ج. نماز مأمومين باطل است؛ ولي امام بعد از نماز، قضاي سجده را با سجده ي سهو به جا مي آورد.

سه ركعتي خواندن نماز چهار ركعتي توسط امام به طور سهوي و تبعيّت مأمومين

2743. اگر امام جماعت، در نماز چهار ركعتي اشتباه كند و در ركعت سوم تشهد و سلام دهد و مأمومين نيز از او تبعيت كنند؛ وظيفه ي امام و مأمومين چيست؟

ج. اگر مأمومين فهميده بودند كه ركعت سوم است و تشهد و سلام داده اند، نمازشان باطل است، در غير اين صورت امام و مأموم پس از نماز و پيش از آن كه عملي كه باطل كننده ي نماز است انجام دهند بايد فوراً مقداري كه فراموش كرده اند را به جا آورند.

انجام سه سجده توسط امام

2744. اگر امام جماعت پشت سر هم سه سجده انجام دهد، آيا نماز او اشكال پيدا مي كند؟ وظيفه ي مأمومين در اين حال چيست؟

ج. مأمومين نبايد آن سجده ي سوم را به جا آورند و امام بعد از نماز احتياطاً سجده ي سهو را به جا مي آورد.

باطل شدن نماز امام جماعت در حين نماز

2745. اگر در بين نماز، امام جماعت بفهمد كه نمازش باطل است، چه وظيفه اي دارد؟

اگر به مردم اطلاع ندهد و نمازش را صورتاً ادامه دهد، آيا نماز مردم صحيح است؟

ج. امام كار حرام كرده و بايد نماز را ادامه نمي داده؛ ولي مأمومين كه نمي دانستند، نمازشان صحيح است.

وقوع حدث از امام جماعت در بين نماز

2746. اگر از امام جماعت در بين نماز، حدثي سر بزند، چه حكمي دارد؟

ج. بايد دست از نماز بردارد و ادامه ندهد.

اگر امام جماعت قادر به ادامه نماز نباشد

2747. اگر در حين نماز، براي امام جماعت حالتي پيش بيايد كه قادر به ادامه ي نماز نباشد، تكليف مأمومين چيست؟

ج. امام يا مأمومين مي توانند ديگري را امام قرار دهند، خواه آن فرد از اعضاي جماعت باشد و يا كسي باشد كه ابتداءً مي خواهد نماز بخواند. (مسأله ي 1203 رساله).

امام جماعتي كه نمازش شكسته بوده، ولي سهواً كامل خوانده

2748. نماز امام جماعت شكسته بوده؛ ولي به علت فراموشي، نماز را كامل خوانده است، بعد از سلام نماز متوجه مسأله مي شود، حال تكليف مأموميني كه نمازشان كامل بوده و نيز تكليف خود امام چيست؟

ج. نماز مأمومين صحيح بوده و امام اگر در وقت نماز يادش بيايد، بايد شكسته به جا آورد ولي اگر بعد از وقت يادش بيايد، قضاي آن نماز بر او واجب نيست.

امام جماعتي كه نمازش شكسته بوده و تعمّداً كامل مي خواند

2749. اگر امام جماعت براي خواندن ركعت سوم از حالت تشهّد بلند شد و در قيام متوجه شد كه نمازش شكسته بوده، ولي به خواندن نماز ادامه داد تا اين كه چهار ركعت را كامل خواند، حكم نماز او و نماز مأمومين چيست؟

اگر عده اي از مأمومين مي دانستند كه نماز امام شكسته بود و عده اي نمي دانستند، تكليفشان فرق مي كند؟

ج. امام و مأمومين كه مي دانستند و قصد انفراد نكردند نمازشان باطل است، ولي آنهايي كه نمي دانستند، نمازشان صحيح است.

تعدّد امامت يك نفر

2750. در برخي از مناطق به علت كمبود روحاني و تقاضاهاي مكرر جهت امامت، جماعت يك امام جماعت جهت خواندن يك وعده نماز به چند محل متفاوت دعوت مي شود، اصل خواندن چنين نماز و نيّت نمازهاي دوم و بعد چگونه بايد باشد؟

ج. خواندن اين نمازها اشكال ندارد و امام جماعت، نيّت جماعت مجدّد مي كند.

مسائل متفرقه نماز جماعت

تشكيل نماز جماعت با دو نفر

2751. آيا مي توان با دو نفر (مثلاً زن و شوهر يا خواهر و برادر) نماز جماعت اقامه كرد؟

ج. بله، مي توان.

حركت دست و پا هنگام قرائت امام جماعت

2752. در هنگام قرائت، آيا حركت دست و پا مانعي دارد؟

ج. اگر به مقدار كمي باشد، مانعي ندارد.

موارد بطلان نماز جماعت و بطلان اصل نماز

2753. لطفاً مواردي كه موجب بطلان اصل نماز مي شود و نيز مواردي كه فقط موجب بطلان نماز جماعت مي گردد اما نماز به صورت فرادا صحيح است را توضيح دهيد؟

ج. در موردي كه نماز جماعت باطل است، اگر مأموم به وظيفه ي نماز فرادا عمل كند، نمازش به صورت فرادا صحيح است.

شركت بانوان در نمازهاي جماعت يوميّه

2754. آيا شركت بانوان در نمازهاي جماعت يوميّه و نماز جمعه كراهت دارد؟

ج. در مورد زنان اساساً آنچه به ستر نزديك تر باشد، افضل است و غير آن ثوابش كمتر است.

تكليف زني كه نمي تواند حمد و سوره را صحيح بخواند و …

2755. با توجه به اين كه حضور در نماز جماعت براي كسي كه نمي تواند حمد و سوره را صحيح بخواند، واجب است؛ تكليف زن در اين خصوص، با در نظر گرفتن اين كه شوهر، اجازه ي حضور در جماعت را ندهد چيست؟

اگر بدون اجازه ي شوهر در نماز جماعت شركت كند، تكليف نمازي كه خوانده شده چيست؟

ج. كسي كه قرائت نمازش غلط است واجب است صحيح آن را ياد بگيرد و اگر به هيچ وجه نمي تواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد هر طور كه مي تواند بخواند و به جماعت خواندن نماز، واجب نيست؛ بلكه مستحب است.

ذكر در حال قرائت امام

2756. در صورتي كه قرائت امام را بشنويم، آيا واجب است گوش كنيم و يا مي شود در همين حال نيز ذكر گفت؟

ج. در صورت شنيدن قرائت در نمازهاي جهريّه، هم گوش دادن مستحب است و هم دعا و تسبيح آهسته كه هر كدام فضيلت دارد.

«كذلك اللَّه ربّي» بعد از سوره ي توحيد امام جماعت

2757. آيا مأموم مي تواند پس از اين كه امام از قرائت سوره ي توحيد فارغ مي شود «كذلك اللَّه ربّي» بگويد؟

ج. به قصد ذكر مطلق مانعي ندارد.

استحباب گفتن «الحمد للَّه رب العالمين» پس از حمد امام در نماز ظهر و عصر

2758. آيا در نماز ظهري كه امام حمد را آهسته مي خواند، گفتن «الحمد للَّه رب العالمين» پس از تمام شدن حمد، توسط مأموم مستحب است؟

با توجه به اين كه مأموم زماني متوجه پايان يافتن حمد مي شود كه امام مشغول خواندن سوره شده است؟

ج. اگر همان وقت «الحمد للَّه رب العالمين» را بگويد، اشكال ندارد، نه پس از شروع در سوره، مگر به قصد ذكر مطلق.

گفتن «الحمد للَّه رب العالمين» بعد از حمد توسّط مأموم

2759. آيا امام جماعت مي تواند بعد از تمام شدن قرائت حمد، جمله ي «الحمد للَّه رب العالمين» را بگويد يا تنها مأموم مي تواند؟ و اگر امام جماعتي يقين به جواز داشته باشد، نماز او و مأمومين چگونه است؟

ج. اگر به قصد مطلق ذكر بگويد، اشكال ندارد.

زيادي ركوع سهوي در ركعت دوم توسط امام

2760. امام جماعت در ركعت دوم به صورت سهوي ركوع را زياد كرده است.

حكم نماز وي و نيز وظيفه مأمومين چيست؟

ج. نماز امام باطل شده است و مأمومين اگر يكي از خودشان را به جاي امام جماعت قرار دهند، نماز جماعت آنها صحيح است و اگر چنين نكردند، نمازشان به نحو فرادا مي شود و صحيح است.

خواندن نماز و بيان احكام شرعي در وقت اداري شركت ها و ادارات

2761. خواندن نماز جماعت و گوش فرا دادن به سخنراني بيان احكام شرعي كه توسط مبلّغين انجام مي گيرد در ساعت اداري شركت ها و ادارات، چه حكمي دارد؟

حكم خواندن نماز فرادا در وقت اداري چيست؟

اگر كسي بدون اجازه كار فرما نماز بخواند؛ آيا نماز او اشكال شرعي دارد؟

ج. با اجازه ي كارفرما اين امور را انجام دهد.

گفتن «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» در نماز جماعت

2762. آيا گفتن «اعوذ باللَّه من الشيطان الرّجيم» از آداب نماز است يا از آداب قرائت قرآن؟ آيا گفتن آن در نماز جماعت از عهده مأموم ساقط است يا نه؟

ج. از آداب قرائت قرآن است، هر چند در نماز هم باشد و در جماعت از عهده مأموم ساقط است.

رفتن به نماز جماعت در مسجد، بدون رضايت پدر و مادر

2763. آيا مي توانم بدون رضايت پدر و مادر، جهت نماز جماعت به مسجد بروم؟ آنها مي گويند نبايد به تنهايي به مسجد بروي و خودشان هم حاضر نمي شوند كه براي نماز با من به مسجد بيايند. لطفاً بفرماييد وظيفه ي من چيست؟

ج. اگر از رفتن شما به جماعت اذيت شوند، نبايد برويد.

برپايي نماز جماعت بدون اجازه ي متولّي شرعي يك مسجد

2764. مسجدي، متولّي شرعي دارد كه تمام اختيارات مسجد حتي تعيين امام جماعت، به عهده اوست اگر كسي بدون اجازه ي متولي، نماز جماعت بخواند، حكم نماز امام و مأموم چگونه است؟

ج. آن جماعت صحيح است.

نماز خواندن در حسينيه با وجود مساجد گوناگون

2765. با وجود چندين مسجد، نماز خواندن در حسينيه چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

مرور قلبي معنا و ترجمه آيات در نماز جماعت

2766. آيا گذراندن معناي آيات از دل در نماز جماعت اشكال دارد؟

ج. خير.

شركت مكبّرين در ثواب نماز جماعت

2767. آيا ثواب نماز جماعت به مكبّرين (كساني كه به وسيله ي تكبير مأمومين را آگاه مي سازند) داده مي شود؟

ج. ثواب جماعت را نمي برند، اگر چه خالي از ثواب هم نيست.

بلند گفتن تكبيرها توسط يكي از مأمومين، جهت آگاه كردن ديگران

2768. اگر در نماز جماعت مكبّر نباشد، آيا يكي از مأمومين مي تواند به قصد ذكر تكبيرهايش را بلندتر بگويد تا ساير مأمومين دچار اشتباه نشوند؟

ج. اشكال دارد.

اقامه ي نماز در مكاني كه افراد بيشتري براي نماز حاضر مي شوند

2769. اگر به يك روحاني كه در جايي اقامه جماعت مي كند، گفته شود كه با تغيير محل نماز، افراد بيشتري در نماز جماعت شركت مي كنند و او بداند كه در جاي اوّل، نماز جماعت با رفتن او تعطيل مي شود، چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر در جاي دوم هم جماعت بدون او اقامه مي شود، در جاي اوّل نماز بخواند.

اقامه نماز جماعت در حالي كه نماز جماعت پزشكوه تري در همان نزديكيست

2770. در مكاني نماز جماعت با حضور افراد زيادي برگزار مي شود و صداي اذان و اقامه آن به گوش مي رسد، آيا در اين صورت اقامه ي نماز جماعت ديگر با افراد كمتر در نزديكي آن مكان جايز است يا خير؟

ج. بله، جايز است.

ميزان تعطيلي ادارات براي برگزاري نماز جماعت ظهر

2771. از نظر شرعي، ادارات به هنگام نماز ظهر براي برگزاري نماز جماعت، چه مقداري مي توانند كار خود را تعطيل و ارباب رجوع را منتظر بگذارند؟

ج. به مقدار خواندن نماز ظهر و عصر، با اجازه ي مسؤول اداره اشكال ندارد.

انجام اعمال مستحبي كه باعث گرفته شدن وقت اداري مي شود

2772. اگر در اداره جات، انجام بعضي كارهاي مستحبي مانند دعا يا سخنراني در بين دو نماز، موجب طولاني شدن نماز جماعت و گرفته شدن وقت اداري شود، اين كارها جايز است؟

ج. خالي از اشكال نيست.

توهّم ريا از حرف ديگران

2773. براي مدّت ها هر شب توفيق حضور در نماز جماعت را داشتم؛ اما يك شب نتوانستم خودم را به نماز برسانم. به همين جهت فكر مي كردم كه ديگران درباره ي من مي گويند:

«چرا امشب به نماز نيامد؟» آيا اين تفكّرات، نشانه آن است كه عبادت هايم از روي رياكاري بوده است؟

ج. اشكال ندارد؛ ولي به صورت اختياري اين فكرها را نكنيد.

برپا شدن نماز جماعت دوم، پس از اتمام نماز امام اصلي

2774. اگر بعد از پايان گرفتن نماز جماعت امام اصلي، نماز جماعت دومي برپا شود؛ صحيح است يا خير؟

ج. بله، صحيح است.

فرادا خواندن نماز در جايي كه نماز جماعت برپاست

2775. در مسجدي كه نماز جماعت برپا شده، اگر تعدادي از افراد در آخر مسجد و پشت صف ها به طور فرادا نماز بخوانند، نماز اين اشخاص صحيح است يا خير؟ اگر رويّه اين مسجد چنين باشد كه در قسمت جلوي مسجد نماز جماعت و در آخر مسجد نماز فرادا خوانده شود چه طور؟

ج. اشكال ندارد، نماز همه صحيح است.

گفتن شعارهاي انقلابي بعد از نماز جماعت

2776. آيا گفتن شعارهاي انقلابي بعد از نمازهاي جماعت، عبادت محسوب مي شود؟

ج. خير.

بلند شدن بي اختياري سر از روي مهر در سجده

2777. اگر در نماز جماعت بدون اختيار پيشاني از مهر بلند شود و دوباره سر را به مهر بگذاريم، آيا دو سجده محسوب مي شود يا بايد به همراه بقيه سجده ديگري نماييم؟

ج. چون در جماعت است، يك سجده محسوب مي شود.

منظور از كراهت داشتن يك عمل عبادي

2778. منظور از كراهت داشتن يك عمل عبادي چيست؟

آيا منظور اينست كه اگر انجام ندهيم بهتر است يا اين كه ثواب كمتري دارد؟

ج. يعني آن عبادت ثواب كمتري خواهد داشت.

احكام روزه

نيّت روزه

عدول از روزه ي مستحبّي به واجب

2779. آيا مي توان از روزه ي مستحبّي به روزه ي واجب عدول كرد؟

ج. كسي كه روزه ي قضا دارد، از او روزه ي مستحبي صحيح نيست؛ پس اگر قبل از زوال متوجه شد، مي تواند نيّت روزه ي واجب كند.

بله، اگر در آخر شعبان به نيّت استحباب روزه گرفته، چنان چه در بين روز فهميد كه رمضان است، بايد به رمضان عدول كند و تجديد نيّت براي آن مي كند؛ هر چند بعد از زوال باشد، بنا بر احوط.

نيّت روزه مردّد بين واجب و مستحب

2780. كسي كه نمي داند روزه ي قضا دارد يا نه اگر روزه بگيرد، به نيّت اين كه اگر قضا دارد قضاي واجب وگرنه مستحب باشد، آيا اين گونه نيّت كردن صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

2781. آيا مي شود روزه اي به نيّت روزه ي قضاي احتياطي پدر و مادر گرفت كه اگر بر ذمّه ي آنها روزه ي قضاست ادا بشود و اگر نيست، روزه ي مستحبّي خود انسان باشد؟

ج. بله، مي شود.

نيّت روزه ي استيجاري قبل از ظهر

2782. آيا مي توان قبل از ظهر، نيّت روزه استيجاري كرد؟

ج. اگر باطل كنندهاي روزه به جا نياورده و يا با جنابت وارد صبح نشده باشد، مي تواند تا قبل از ظهر نيّت روزه استيجاري نمايد.

انصراف از روزه و تجديد نيت

2783. كسي غير ماه رمضان قصد روزه كرده و بعد منصرف شده، ولي چيزي نخورده است.

آيا مي تواند دوباره قبل از ظهر نيّت روزه قضاي ماه رمضان يا استيجاري كند؟

ج. مانعي ندارد.

نيّت روزه براي جُنُبي كه قبل از ظهر غسل كرده

2784. شخصي قبل از طلوع فجر يا بعد از آن محتلم شده و قبل از ظهر غسل كرده و چيزي نخورده است، آيا مي تواند نيّت روزه ي قضاي ماه رمضان يا استيجاري كند؟

ج. اگر قبل از فجر محتلم شده است، نمي تواند و اگر بعد از فجر محتلم شده است، مي تواند.

تعارض بين روزه ي نذري و قضا

2785. كسي كه، هم روزه ي قضا و هم روزه ي نذري دارد، كدام را بايد اوّل به جا بياورد؟

ج. اگر وقت يكي تنگ است، اوّل آن را به جا آورد و اگر وقت هر دو وسيع است، مخيّر است كه هر يك را خواست انجام دهد.

نذر به جا آوردن قضاي روزه ي رمضان در سفر

2786. آيا انسان مي تواند نذر كند كه روزه ي قضاي ماه رمضان خود را در سفر بگيرد؟

ج. صحيح نيست.

عدول از روزه ي مدت دار به روزه مدت دار ديگر

2787. عدول از روزه ي واجب مدت دار - مثل روزه قضا - به روزه ي واجب مدت دار ديگر - مثل روزه نذري - جايز است يا نه؟

ج. در قبل از ظهر اشكال ندارد.

جهل به زمان روزه ي قضا

2788. اگر شخصي نداند كه قضاي ماه رمضان را بايد تا رمضان بعد گرفت وگرنه كفّاره ي تأخير دارد، در اين صورت (ندانستن حكم)، اگر شخصي تا رمضان بعد روزه ي قضا را نگرفت، آيا كفاره ي تأخير واجب مي شود؟

ج. علم و جهل در اين مسأله فرقي ندارد.

باطل كردن سهوي روزه

2789. اگر در روزه ي واجب يا مستحب سهواً مُبطلي به جا آورده شود، روزه چه حكمي دارد و آيا فرقي بين روزه ماه رمضان و غير آن هست يا نه؟ و آيا فرقي در روزه اي كه وقتش وسيع است يا غير آن وجود دارد؟

ج. در غير بقاي بر جنابت، فرقي در عدم ابطال نيست و در آن مورد به مسأله ي 1317 رساله رجوع شود.

قصد روزه نبودن

2790. اگر روزه داري قصد كند كه روزه نباشد ولي تا غروب افطار نكند و مبطلي انجام ندهد، آيا روزه اش باطل است و در صورت بطلان آيا كفاره دارد؟

ج. اگر روزه ي واجب معين باشد، روزه اش باطل است و عدم وجوب كفّاره، محل تأمّل است.

(مسأله ي 1270 رساله).

نيّت روزه يوم الشّك

2791. تكليف روزه دار در مورد نيّت روزه ي يوم الشّك چيست؟

ج. روزي را كه انسان شك دارد آخر شعبان است يا اوّل رمضان، واجب نيست روزه بگيرد و اگر بخواهد روزه بگيرد، نمي تواند نيّت روزه رمضان نمايد؛ بلكه بايد نيّت روزه قضا و مانند آن بنمايد و چنان چه بعداً معلوم شود رمضان بوده، از رمضان حساب مي شود و در صورتي كه قصد كند آن چه را كه فعلاً خدا از او خواسته است انجام دهد و بعد معلوم شود رمضان بوده نيز كافيست و چنان چه در چنين روزي به نيّت روزه قضا يا روزه مستحبي و مانند آن روزه بگيرد و در بين روز بفهمد كه رمضان است، بايد نيّت روزه رمضان كند.

تبديل نيّت از مستحبي به قضا

2792. شخصي نيّت روزه مستحبي كرده؛ ولي قبل از ظهر مي فهمد كه روزه ي قضا بر ذمّه اش مي باشد، آيا مي تواند نيّت روزه قضا بكند و اگر نيّت كند، آيا ثواب روزه ي مستحبي را هم مي برد؟

ج. بله، مي تواند نيّت روزه قضا كند و ثواب روزه ي مستحبي را هم مي برد.

زمان نيّت روزه

2793. شخصي در روزه ماه رمضان تا طلوع آفتاب خوابيده و نيّت روزه آن روز را نكرده، آيا مي تواند از آن هنگام نيّت روزه كند؟

ج. اگر از شب قبل از خوابيدن نيّت داشته، همان كافي است.

ترديد در بطلان روزه

2794. اگر به گمان شخصي در روزه اش خلل ايجاد شده و شك دارد كه روزه اش باطل شده يا نه و اين ترديد بين بطلان و عدم بطلان چند ساعت طول مي كشد و بعد ترديدش برطرف شده و مي فهمد كه مبطل روزه انجام نداده است، آيا روزه اش صحيح است، در اين مورد چه فرقي بين روزه ي واجب و غير واجب وجود دارد؟

ج. روزه اش صحيح است و فرقي بين اقسام آن نيست.

يوم الشّك

2795. مي دانيم اگر در يوم الشّك - كه نمي داند آخر شعبان است يا اوّل ماه رمضان - نيّت رمضان كند، روزه ي آن روز باطل است.

آيا در مسأله ي فوق تفاوتي بين اين كه قبل از ظهر يا بعد از ظهر بفهمند وجود دارد به اين كه اگر ساعت 9 صبح فهميده باشد كه ماه رمضان است و تجديد نيّت كرد، آيا بازهم روزه ي آن روز باطل است و اگر باطل است، آيا مي تواند افطار كند؟

ج. اگر قصد قربت متمشّي شد - مثل اين كه جاهل به مسأله بوده - اشكال ندارد و در صورت بطلان، نمي تواند افطار كند.

روزه در عيد فطر

2796. اگر كسي از روي بي اطلاعي در روز عيد فطر روزه بگيرد، چه حكمي دارد؟

ج. اشكالي ندارد.

مبطلات روزه

خوردن و آشاميدن

خوردن داروهايي كه جنبه ي غذايي ندارند

2797. آيا خوردن داروهاي خوراكي كه هيچ جنبه ي غذايي نداشته باشد و جهت تسكين دردهاي بيماري به كار مي رود، باطل كننده روزه مي باشد؟

ج. به حسب ظاهر، مثل خوردن ريگ است و در خوردني هايي كه موجب بطلان روزه مي شود، چيزهاي معمول و غير معمول فرقي نمي كند.

بله، ممكن است اگر محتاج به خوردن آن باشد، مضطر به افطار باشد.

داخل شدن خون دماغ در حلق

2798. اگر روزه دار خون دماغ شود، اگر سر را بالا بگيرد و خون دماغ داخل حلق شود، آيا روزه اش باطل است؟

ج. مثل ترشّحات بيني است كه اگر به فضاي دهن نرسد و داخل حلق شود و در حال غير روزه هم اين كار معمول باشد، قطع نظر از عناوين ديگر مبطل روزه نيست.

چرك و خلط گلو

2799. آيا چرك و خلط گلو، روزه را باطل مي كند يا نه؟

ج. اگر به فضاي دهان نرسد، باطل نمي كند.

جمع شدن اخلاط در دهان در حال نماز

2800. اگر بين نماز در دهان روزه دار اخلاط سر و سينه جمع شود، به صورتي كه اگر فرو دهد، روزه اش باطل مي شود و اگر بخواهد بريزد، بايد نماز را قطع كند.

وظيفه اش چيست؟

ج. اگر گرفتن آن به دستمال و مانند آن ممكن نباشد، قطع نماز براي ضرورت و عذر جايز است.

مسواك زدن

2801. آيا مسواك كردن با خمير دندان در حال روزه، اشكال دارد؟

ج. اگر چيزي به حلق نرسد، اشكال ندارد.

تنفّس بخار آب در مواقع روزه داري

2802. تنفّس بخار آب غليظ در حمام براي روزه دار چه حكمي دارد؟

ج. اگر مشكوك است كه به حد غبار غليظ مبطل رسيده است يا نه، اشكال ندارد.

فرو بردن آب دهان مخلوط به خون

2803. اگر روزه داري به دستور پزشك، آب دهان مخلوط به خون را فرو ببرد، روزه اش باطل است؟

در صورت بطلان، آيا قضاي روزه كافيست يا كفّاره هم دارد؟

ج. اگر خون را عمداً فرو دهد، روزه اش باطل مي شود و فرقي بين ضرورت و عدم آن نيست. بلي، در مورد ضرورت كفّاره ندارد؛ ولي دستور پزشك به تنهايي ضرورت آور نيست.

افطار كردن بعد از خوردن سهوي غذا

2804. اگر انسان در روزه ي واجب سهواً چيزي بخورد و به خيال اين كه روزه اش باطل شده است افطار كند، آيا غير از قضا، كفّاره هم بر او واجب است؟

ج. اگر جاهل قاصر و غير ملتفت به سؤال از اين مسأله بوده، كفاره ندارد.

روزه داري كه هميشه از لثه اش خون مي آيد

2805. تكليف روزه داري كه از لثه اش هميشه خون مي آيد چيست؟

ج. تا ممكن و ميسور است بايد خون را خارج كند و اگر ممكن نشد و ضرورت بر فرو بردن داشت؛ چون ضرورت، مفطر را از ابطال ساقط نمي كند، او از مصاديق مضطر به افطار است.

فرو بردن خلط سينه بدون اختيار

2806. روزه داري كه خلط سينه به فضاي دهانش آمده، آن را نگه مي دارد تا پس از مدّت كوتاهي به بيرون دهان بريزد. امّا ناگهان بدون اختيار آن را فرو مي دهد، آيا روزه اش صحيح است؟

ج. صحيح است.

افطار با مالي كه خمس آن داده نشده است

2807. روزه دار با مالي كه متَعَلُّق خمس است و خمس آن را نداده است، در ماه مبارك رمضان افطار مي نمايد، آيا كفّاره ي جمع دارد؟

ج. كفّاره ي جمع ندارد، مگر در بعض موارد كه در هر صورت به حكم خوردن چيز غصبي است، مثل اين كه در تمام عين متَعَلُّق خمس تصرّف شده باشد و او نيز قصد اداي از مال ديگر را نداشته باشد.

خوردن سهوي

2808. اگر در هنگام روزه چيزي سهواً از گلو پايين رود، آيا روزه باطل است؟

ج. باطل نمي شود.

معيار خوردن در بطلان روزه

2809. معيار در خوردن و آشاميدن چيست؟

آيا به محض رسيدن به حلق، روزه را باطل مي كند يا فرو بردن اشيا روزه را باطل مي كند؟

ج. معيار، داخل شدن در حلق است.

استعمال ناس

2810. مادّه ايست به نام ناس كه اعتيادآور است.

در هر نوبت مقدار دو گرم يا بيشتر از آن را زير زبان مي گذارند و از اين طريق تأثير كامل آن ظاهر مي شود و بعد از دهان خارج مي كنند.

آيا اين عمل در ماه رمضان باعث بطلان روزه مي شود؟

ج. اگر چيزي به حلق نرسد، از جهت روزه اشكال ندارد.

فرو دادن پوست هاي خشكيده لب

2811. آيا فرو بردن پوست هايي كه گاهي اوقات از لب جدا مي شود و خشك است، روزه را باطل مي كند؟

ج. بله، باطل مي كند.

افطار با اذان افق محل ديگر

2812. اگر با شنيدن صداي اذان تهران گمان كند كه اذان اصفهان شده و افطار كند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر غروب خورشيد (غايب شدن قرص خورشيد در زمين مسطح) به افق اصفهان شده بوده، اشكالي ندارد.

گرد و غبار گچ و سيمان

2813. آيا گرد و غبار اشيايي مانند آرد و گچ و سيمان، روزه را باطل مي كند؟

ج. اگر عمداً فرد رود، موجب بطلان روزه مي شود.

زمان افطار كردن

2814. در ماه مبارك رمضان چه وقت مي توان افطار كرد؟

ج. در وقت مغرب شرعي كه بنا بر اظهر همان استتار (پنهان شدن) قرص خورشيد در افق مستوي (زمين مسطح) است.

افطار كردن قبل از اذان مغرب

2816. يك روز اشتباهاً اذان مغرب كمي زودتر گفته شد و ما افطار كرديم، آيا روزه آن روز صحيح است؟

ج. اگر بعد از غروب آفتاب بوده صحيح است، هر چند قبل از زوال حُمره مشرقيّه بوده است.

عدم اعتماد به اذان راديو و تلويزيون

2817. اگر كسي به اذان راديو و تلويزيون اعتماد نداشته باشد و يقين به دخول فجر صادق ننمايد، آيا مي تواند پس از پخش اذان از راديو و تلويزيون بازهم غذا بخورد؟

ج. خلاف احتياط است.

استمناء، جماع، باقي ماندن بر جنابت و حيض

استمناء چيست؟

2815. آيا استمناء يعني آن كه انسان با خود كاري كند كه مني بيرون بيايد و يا اگر به تصويري يا فيلمي نگاه كند و يا با تخيّل، مني از او خارج شود نيز استمناء است و روزه را باطل مي كند؟

ج. فرقي نمي كند.

استمناء بدون خروج مني

2818. اگر به قصد بيرون آمدن مني، استمناء كند ولي مني خارج نشود، آيا روزه اش باطل است؟

ج. روزه اش باطل است، ولي كفّاره ندارد.

جهل به باطل شدن روزه با استمناء

2819. آيا روزه داري كه استمناء كرده و نمي دانسته استمناء روزه را باطل مي كند، روزه اش باطل است؟

و در صورت بطلان، آيا كفّاره هم دارد؟

ج. روزه باطل است و بنا بر احتياط واجب، كفّاره جمع دارد؛ مگر در صورتي كه جاهل قاصر و غير ملتفت به سؤال باشد كه خصوص قضاي بعد از رفع قصور واجب است.

ملاعبه با همسر بدون انزال

2820. آيا بازي و شوخي كردن با همسر، بدون اين كه مني خارج شود، روزه را باطل مي كند؟

ج. خير، باطل نمي كند.

ملاعبه ي با خود

2821. شخصي در ماه رمضان با خود بازي مي كند؛ ولي مني خارج نمي شود و علايم جنب هم در او نيست، بعد از ساعتي بول مي كند و مايع سفيد رنگي خارج مي شود كه شك دارد مني هست يا نه، حكم روزه ي اين شخص در صورت قصد انزال يا عدم انزال چيست؟

ج. با قصد انزال، روزه اش باطل است.

ملاعبه با همسر همراه با انزال

2822. حكم روزه ي شخصي كه در ماه مبارك رمضان در حال بازي با همسرش جنب شده چيست؟

ج. اگر قصد انزال داشته يا عادت او در اين كار اين بوده كه به انزال منجر مي شده، روزه وي باطل است.

انجام ندادن غسل بعد از جنب شدن

2823. روزه كسي كه جنب شده و بدون غسل و تيمم روزه گرفته، چگونه است؟

ج. روزه اش باطل است.

جهل به حكم جنابت

2824. به علت ندانستن حكم جنابت در زمان جواني و مجرّدي، نسبت به صحت نمازها و روزه هايم شك دارم، چه كنم؟

ج. با شك، تكليفي نداريد.

2825. از ابتداي بلوغ مدت شش سال بر اثر ناداني و بدون عذر شرعي روزه نمي گرفتم، يك سال را هم بدون اين كه بدانم جنب هستم، روزه گرفته ام، وظيفه من چيست؟

ج. تمام آن روزه ها قضا دارد و آن شش سال اگر جاهل مقصر بوديد، كفاره هم دارد و كفاره ي تأخير هم دارند.

غسل نكردن به علت كم رويي

2826. شبي به علت كم رويي نتوانستم غسل جنابت كنم، لذا عمداً يك روز ماه رمضان را روزه نگرفتم، اكنون وظيفه ي من چيست؟

ج. مي توانستيد نزديك طلوع فجر تيمّم كنيد، ولي چون با جنابت وارد صبح شده و عمداً روزه آن روز را نگرفته ايد، قضا و كفاره بر شما واجب است.

استبراء پس از جنابت يا احتلام

2827. آيا استبراء يا بول - با اين كه مي داند بقاياي مني همراه بول خارج مي شود - روزه را باطل مي كند؟

ج. خير، باطل نمي كند.

تأخير انداختن غسل جنابت

2828. اگر در ماه رمضان كسي بعد از اذان بيدار شود و متوجه گردد كه جنب است و غسل را تا عصر تأخير بيندازد، روزه اش صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

غسل جنابت هنگام اذان صبح

2829. آيا روزه دار مي تواند در هنگام اذان صبح، غسل جنابت كند؟

ج. اگر قبل از اذان تيمم كرده است، مانعي ندارد.

خيال جنابت و غسل نكردن براي آن

2830. شخصي در ماه رمضان قبل از طلوع فجر، مايعي از خود ديده و خيال كرده كه محتلم شده، اما عملاً غسل نكرده است، ولي قبل از ظهر فهيمده كه جنب نبوده و آن مايع مني نبوده و مفطري هم انجام نداده، آيا مي تواند آن روز را روزه بگيرد؟ و در صورت بطلان حكم اين شخص در روزه و كفاره و قضا چيست؟

ج. جايز نيست مفطري را انجام دهد و اگر اطمينان به جنابت داشته با علم به مسأله، به طوري كه نيّت از او متمشّي نشده، فقط قضا دارد.

احتلام در طول روز

2831. شخصي در روز ماه رمضان محتلم شده است، آيا فوراً بايد غسل كند، يا مي تواند تا غروب غسل نكند؟

ج. لازم نيست فوراً غسل كند.

اجبار زن به جماع

2832. اگر مردي زن خود را مجبور به جماع نمايد، وظيفه زن به لحاظ قضا و كفاره چيست؟

ج. كفاره روزه خودش و روزه زنش را بايد بدهد، ولي اگر زن در بين جماع راضي شود، بنا بر احتياط واجب مرد دو كفاره بدهد و زن يك كفاره و در هر صورت زن بايد قضاي روزه آن روز را به جا آورد.

ترشح پس از ملاعبه

2833. اگر خانمي با همسر خود در ماه مبارك رمضان شوخي و ملاعبه كند، سپس ترشّحي در خود ببيند، وظيفه چيست؟

ج. اگر مني انزال نشده و قصد انزال هم نداشته، اشكال ندارد.

ميزان در تعدّد خواب

2834. آيا كسي كه دچار خواب هاي كوتاه مدّت - مثلاً يك ربع - مي باشد و زود به زود بيدار مي شود، آيا هر كدام در حكم يك خواب محسوب گرديده و اگر غسل واجب نكرده، كفّاره روزه هم به گردنش خواهد آمد؟

ج. اگر واقعاً خواب برود، كم بودن زمان دخالتي ندارد.

فراموشي تيمّم

2835. شبي در ماه مبارك رمضان جنب شدم و چون امكان حمام كردن برايم نبوده، تصميم گرفتم بعد از خوردن سحري و قبل از اذان صبح تيمّم بدل از غسل نمايم.

ولي متأسفانه پس از خوردن سحري يادم رفت كه تيمّم نمايم و هنگام اذان يادم افتاد و سريعاً تيمّم كردم. آيا روزه اي كه گرفتم صحيح بوده است؟

ج. روزه ي آن روز باطل است.

غسل كردن روزه دار هنگام اذان

2836. شخص جُنُبي قبل از اذان بيدار شده و مشغول غسل مي شود و در حين غسل، اذان مي گويند. آيا روزه ي او صحيح است؟

ج. اگر هنوز يقين به طلوع فجر ندارد، سريعاً غسل را تمام كند و صحيح است.

تعارض بين خوردن سحري و غسل

2837. شخص جنبي، ده دقيقه به اذان صبح بيدار شده و مدّت باقي مانده تا اذان را نمي تواند صرف خوردن سحري و غسل كند، وظيفه ي او چيست؟

با توجّه به اين كه اگر سحري نخورد، به ضعف شديد منجر مي شود.

ج. اگر سحري نخوردن، سبب ضعف و مشقّت غير قابل تحمّل عادةً مي شود، زود سحري بخورد و به جاي غسل، تيمّم نمايد.

جاهل به وجوب غسل

2838. روزه داري كه به وجوب غسل جنابت يا اصل جنابت جهل دارد (جاهل مقصّر)، آيا بايد كفاره روزه هايي را كه در حال جنابت گرفته بدهد؟

ج. وجوب آن مبني بر احتياط است.

تعدّد غسل در ماه رمضان و باطل بودن يكي از آنها

2839. كسي در ماه مبارك رمضان چند غسل كرده، در روزهاي متعدد، بعد يقين كند يكي از اين غسل ها باطل بوده حكم روزه هاي اين شخص چه مي باشد؟

ج. به مقداري كه يقين به بطلان روزه ها دارد، روزه ها را قضا كند.

غسل با خيال وسعت وقت

2840. فردي در سحرگاه ماه مبارك رمضان گمان مي كند وقت براي غسل وجود دارد و شروع به غسل جنابت مي كند؛ اما در اثناي غسل، وقت صبح داخل مي شود. آيا روزه اش صحيح است يا قضا و كفاره دارد؟

ج. روزه اش صحيح است و قضا و كفّاره ندارد.

مفطر نبودن احتلام بعد از طلوع فجر

2841. فردي كه پس از طلوع صبح محتلم مي شود، آيا روزه اش باطل است؟

چه وظيفه اي دارد؟

ج. كسي كه پس از طلوع فجر محتلم شده، تا قبل از ظهر مي تواند نيّت روزه كند، زيرا احتلام مفطر نيست.

آشكار شدن بطلان غسل بعد از اذان

2842. روزه داري پس از اذان صبح متوجه مي شود كه غسل او باطل بوده است، آيا روزه اش صحيح است يا قضا و كفاره دارد؟

ج. در روزه ي ماه رمضان روزه ي او صحيح است و قضا و كفاره ندارد و در روزه ي واجب معين هم همين طور است و در واجب غير معين، روزه اش باطل است.

غلط بودن تيمّم روزه دار

2843. فردي روزه دار به علت تنگي وقت، تيمّم بدل از غسل كرده است، امّا در وسط روز متوجّه مي شود، به علت فراموشي - با وجود اين كه تيمّم صحيح را از روي رساله عمليّه بلد بوده - تيمّم را غلط انجام داده است.

آيا روزه اش صحيح است؟

ج. روزه اش صحيح است و قضا ندارد، زيرا تعمّد، صادق نيست.

روزه گرفتن با غسل باطل

2844. اگر غسل فرد جنب، به دليل جهل به مسأله، داراي خللي بوده كه مبطل بوده است و با همان غسل، روزه گرفته باشد، آيا كفاره دارد؟

ج. عمل او تعمّد بر صبح كردن با جنابت نيست تا موجب قضا يا كفاره شود و اين غير از جهل به اصل وجوب غسل است كه تعمّد صادق است.

جنابت اختياري در شب ماه رمضان

2845. فردي كه در شب ماه مبارك رمضان به آب دسترسي ندارد، آيا مي تواند به صورت اختياري خود را جنب كند؟

ج. جواز جنب نمودن اختياري او مورد تأمل است.

گرچه اگر خود را جنب نمايد، روزه اش با تيمم صحيح است.

قضاي روزه هاي در حال عادت

2846. خانمي هر سال پيش از ماه مبارك رمضان، عدد روزهاي عادتش را مي دانسته، لذا زودتر از ماه مبارك رمضان، روزه آن روزها را مي گرفته است.

حكم روزه هايش چگونه است؟

ج. هر وقتي كه روزه مي گرفته، براي سال قبل كه قضا شده حساب مي شود و فقط روزه ي سال آخر بر ذمّه اش است.

گرفتن جلوي عادت با استفاده از قرص

2847. آيا اگر با قرص جلوي عادت گرفته شود، براي روزه اشكال دارد؟

ج. خير.

به هم خوردن عادت در رمضان

2848. اگر كسي عادت وقتيه و عدديه داشته و طبق عادت قبلي پاك شده و پس از غسل روزه هايش را گرفته است، ولي پس از يكي دو روز دوباره لكه هايي را مشاهده نموده است، آيا اين لكه ها حكم حيض را داشته و روزه هاي دو روز قبل را نيز بايد دوباره قضا كند يا حكم استحاضه دارد و مي تواند بقيه روزها را نيز روزه بگيرد؟

ج. اگر آن لكه ها در قبل از ده روز كامل باشد، حكم حيض را دارد و روزه هاي آن دو روز را هم بايد دوباره قضا كند.

دروغ بستن به خدا و پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم

نسبت دروغ عمدي و كشف صدق آن

2849. اگر كسي سخن دروغي را عمداً از معصوم عليه السّلام نقل كرد؛ ولي بعداً معلوم شد كه سخنش راست بوده، آيا روزه اش باطل است.

ج. روزه اش باطل است؛ ولي كفاره ندارد.

دروغ گفتن در مورد بزرگان

2850. آيا دروغ گفتن عمدي در مورد اولياء اللَّه و علما روزه را باطل مي كند؟

ج. خير.

نقل از كتب غير معتبر

2851. شخصي سخناني را در مورد معصومين عليهم السّلام از كتابي كه مي داند بعضي از مطالب آن غلط و دروغ است نقل مي كند؛ ولي نمي داند كدام يك از مطالب اين كتاب دروغ است، آيا روزه اش باطل است؟

ج. خير.

2852. اگر شخصي مطلبي را به نقل از كتاب يا شخصي در حال روزه بيان كند و بعداً معلوم شود كه اين مطلب دروغ بوده، روزه اش باطل است؟

ج. خير.

نسبت احاديث ائمه به يكديگر و به پيامبر - صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم

2853. آيا روزه دار مي تواند عمداً يا سهواً روايتي را كه منسوب به يكي از اهل بيت است از قول امام ديگر يا از قول پيامبر گرامي اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل كند؟

ج. مانعي ندارد.

خواندن روضه از منابع غير معتبر

2854. خواندن روضه از منابع غير معتبر و يا بر اساس آنچه نزد عموم مشهور است، موجب بطلان روزه مي شود؟ در صورت كشف خلاف چه طور؟

ج. اگر به حسب نقل بخواند يا معلوم باشد كه به نقل خوانده، روزه باطل نمي شود.

گفتن سخن دروغ با اعتقاد به صدق آن سخن

2855. اگر روزه دار سخني را كه عقيده به صحّت آن دارد، بيان كند و بعد بفهمد كه كذب بوده، حكم آن چيست؟

ج. روزه او صحيح است.

بيان سخن مشكوك در روزه

2856. اگر روزه دار سخني را كه اطمينان قاطع به صحّت آن ندارد و به هر حال احتمال دارد كذب باشد بيان كند، حكم آن چيست؟

ج. روزه او صحيح است.

غلط خواندن قرآن در حال روزه

2857. شخصي كه مي داند قرآن را غلط مي خواند، آيا جايز است در حال روزه قرآن بخواند؟ اگر بخواند موجب بطلان روزه مي شود؟

ج. اشكال ندارد.

فرو بردن سر زير آب

روزه ي غوّاصان

2858. روزه ي غوّاصاني كه از لباس و كلاهك غوّاصي استفاده مي كنند، صحيح است؟

ج. اگر مانع از رسيدن آب به سر باشد، روزه صحيح است.

شستن سر زير شير آب

2859. شستن سر زير شير آب در حال روزه، چه حكمي دارد؟

ج. چون در يك دفعه تمام سر را آب فرا نمي گيرد، اشكال ندارد.

شنا زير آب

2860. آيا در ماه رمضان مي توان با گذاشتن كلاه يا عينك شنا مانع رسيدن آب به بخشي از سر شد و زير آب شنا كرد؟

ج. بنا بر اظهر روزه را باطل نمي كند.

زير آب كردن بخشي از سر

2861. اگر روزه دار ابتدا نصف سر و سپس نصف ديگر سر را زير آب فرو كند، آيا روزه اش باطل مي شود؟

ج. بنا بر اظهر روزه اش باطل نمي شود.

سفر و وطن

افطار كردن مسافر قبل از رسيدن به وطن

2862. شخصي در سفر بوده و قصد داشت پيش از ظهر به وطن برسد و نيّت روزه كند، ولي در بين راه سهواً چيزي مي خورد. آيا مي تواند آن روز را روزه بگيرد؟

ج. اگر روزه ي واجب معين - مثل روزه ي ماه مبارك - است به قصد وظيفه امساك كند (چيزي نخورد) و قضاي آن را هم بگيرد، به خصوص اگر در اصل تناول سهو نبوده؛ بلكه در قصدش سهو بوده، ولي با تعمد خورده است.

شك در رسيدن به وطن

2863. در صورتي كه مسافر در ماه مبارك رمضان به سوي وطن خود حركت نمايد و هم زمان با اذان ظهر، نزديك وطن خود برسد؛ ولي شك نمايد كه آيا مقدار مسافت مانده وطن محسوب مي شود يا نه، تكليف چيست؟

ج. بايد قبل از ظهر به شهر خودش وارد شود، يعني به حدّي برسد كه ديگر عرفاً مسافر بر او صدق نكند و با شك در اين مطلب بنا بر نرسيدن بگذارد و در صورت رسيدن به حد ترخّص و نرسيدن به شهر، احتياط مورد دارد.

مسافرت شرعي، پيش از ظهر

2864. كسي پيش از ظهر به اندازه مسافت شرعي از وطن خارج مي شود و پيش از ظهر به وطن يا محل اقامه بر مي گردد، آيا مي تواند روزه بگيرد؟

ج. اگر روزه واجب معيّن است و در طول اين مدت افطار نكرده، اگر قبل از ظهر به وطن برگردد يا به محل اقامه با قصد جديد براي ده روز ماندن بازگردد بايد روزه بگيرد و اگر غير واجب معيّن است، روزه گرفتن او جايز است.

مسافرت بين روزه هاي كفاره

2865. فردي بين سي و يك روز كفاره، مسافرت يك روزه انجام مي دهد ولي تا پيش از زوال بر مي گردد و نيّت روزه مي كند.

آيا پي در پي بودن آن به هم خورده است؟

ج. اشكال ندارد و پي در پي بودن روزه ها به هم نخورده است.

حكم مسافرت كردن در رمضان

2866. آيا مي شود در ماه رمضان مسافرت كرد؟

ج. بله، مي شود.

گرفتن روزه مستحبي در سفر

2867. گرفتن روزه مستحبي در سفر، چه حكمي دارد؟

ج. مسافر نمي تواند در سفر روزه بگيرد، مگر اين كه روزه گرفتن در سفر را نذر كرده باشد، كه در اين صورت روزه گرفتن صحيح است و بنا بر احتياط واجب روزه مستحبي را در سفر به نيّت رجا بايد گرفت، مگر در مدينه مشرفه كه بنا بر روايت، مسافر مي تواند براي برآورده شدن حاجت سه روز روزه بگيرد.

روزه ي بيماران و ناتوانان

بيمار بودن در تمام سال

2868. اگر شخصي به علت بيماري روزه نگرفته باشد و بيماري او چند ماه طول بكشد و پس از بهبودي بلافاصله به بيماري ديگري مبتلا شود كه تا ماه رمضان بعدي ادامه پيدا كند، آيا مثل مرض مستمر است كه تا سال بعد قضا ندارد يا خير؟

ج. فرقي نمي كند.

انواع آمپول و سرم

2869. آيا تزريق آمپول و سرم موجب باطل شدن روزه مي شود؟ و آيا تفاوتي بين انواع تقويتي و درماني آن وجود دارد؟

ج. احتياط واجب آن است كه روزه دار از استعمال آمپولي كه به جاي غذا به كار مي رود خود داري كند، بلكه اجتناب، خالي از وجه نيست؛ ولي تزريق آمپولي كه عضو را بي حس مي كند يا به جهت ديگر استعمال مي شود اشكال ندارد و اجتناب از آمپولي كه معلوم نيست از قسم اوّل باشد يا نه، لازم نيست.

آمپول هاي غير تقويتي

2870. آيا تزريق آمپول هايي كه جهت بي حسّي، كاهش درد، كشتار ميكروب ها و … به كار مي رود (در صورتي كه به طور كلّي هيچ خاصيّتي در جهت رساندن ويتامين يا مواد غذايي به بدن نداشته باشد )، مبطل روزه مي باشد؟

ج. آمپول هاي غير مغذّي و غير تقويتي و آن چه داخل حلق نشود، باطل كننده نيست.

تزريق خون

2871. آيا تزريق خون، مبطل روزه است؟

ج. تزريق خون در باطل كردن روزه بالاتر از آمپول تقويتيست و اگر فرض شود كه اصلاً جهت تقويتي نداشته باشد - مانند تزريق خون براي دفع مرض، بازهم احتياط در باطل كنندگي آن است.

تزريق آب مقطّر

2872. در دانشگاه ها براي تعليم تزريقات به دانشجويان از آب مقطّر استفاده مي شود.

آيا اين عمل مضر به صحّت روزه است و در صورت باطل شدن روزه، آيا كفّاره هم دارد؟

ج. باطل كننده روزه است و كفّاره هم دارد.

زن حامل و شيرده

2873. زن هاي حامل و زن شيرده كه روزه را افطار مي كنند، چه وظيفه اي دربارهي اين روزه ها دارند؟

ج. علاوه بر فديه، قضاي آن هم واجب است؛ هر چند تا رمضان آينده هم اين عذرش طول بكشد.

2874. كسي كه هنگام حمل نمي تواند روزه بگيرد و حالش به هم مي خورد و پس از وضع حمل تا يك سال بچّه شير مي دهد. آيا قضاي روزه بر او واجب است يا نه؟ هم چنين كفّاره دارد يا نه؟

ج. قضاي روزه بر او واجب است و كفّاره ي تأخير هم دارد.

بردن وسايل غير خوراكي به دهان

2875. آيا بردن وسايل غير خوراكي در دهان در هنگام روزه - مثل وسايل دندان پزشكي هنگام معاينه، باعث ابطال روزه مي شود؟

ج. اگر آن را از دهان بيرون آورد و باز داخل كند، نبايد آب آن را فرو ببرد.

كشيدن دندان در ماه رمضان

2876. حكم كشيدن دندان يا جراحي لثه و دندان - كه باعث خونريزي مي شود - در حال روزه چيست؟

ج. بايد خون را فرو نبرد و كشيدن دندان يا جراحي لثه كه موجب خونريزي شود، در حال روزه مكروه است.

گاز اكسيژن

2877. گاز اكسيژن كه براي تنفّس مصنوعي وارد گلو و ريه مي شود، آيا روزه را باطل مي كند؟ اگر بيمار در آن حال بي هوش باشد چه طور؟

ج. تا وقتي كه فقط گاز است، روزه را باطل نمي كند، از جهت گاز وارد حلق شده، امّا اگر در حال بي هوشي به سر مي برد، در صورتي كه تمام وقت روزه را فرا گرفته باشد، روزه و قضاي آن واجب نيست و اگر قبل از زوال و قبل از تناول مفطر به هوش آيد، احوط جمع بين اتمام و قضا است.

شستشوي معده با دستگاه

2878. آيا شستشوي معده از طريق سُند معده، باعث باطل شدن روزه ي بيمار مي شود؟

(شستشوي معده با مايعات از طريق سُند انجام مي گيرد و دوباره، مايع وارد شده از طريق سند به بيرون كشيده مي شود )

ج. باطل كننده است.

ابطال روزه با قرص

2879. بعضي از پزشكان خوردن قرص در ماه مبارك رمضان را به واسطه ي ضرورت هاي طبّي توصيه مي كنند، آيا روزه انسان چه حكمي دارد؟

ج. روزه را باطل مي كند و در مورد ضرورت، كفّاره ندارد.

استفاده از اسپري

2880. آيا استفاده از اسپري، براي كساني كه تنگي نفس دارند - با توجّه به اين كه استعمال اسپري براي آنها ضروريست - در حال روزه جايز است؟

ج. اگر به صورت گاز رقيق مي باشد، باطل كننده نيست و در غير اين صورت باطل كننده است.

قرص هاي جلوگيري

2881. زني براي اين كه روزه اش را بگيرد، قرص جلوگيري از عادت ماهيانه مصرف كرده است.

آيا روزه اش صحيح است؟

ج. روزه اش صحيح است، گرچه اگر ضرر مرض آور داشته است، تكليفاً مصرف آن جايز نبوده است.

اندوسكوپي

2882. آيا عكس برداري از معده با اندوسكوپي، روزه را باطل مي كند؟

ج. اندوسكوپي روزه را باطل مي كند، مانند فرو دادن شن و سنگ كه باطل كننده است، هر چند جنبه ي غذا بودن را هم ندارد.

استفاده از دارو در شب جهت قدرت روزه

2883. فردي در صورتي مي تواند روزه بگيرد كه در شب، از آمپول يا دواي خاصّي استفاده كند.

آيا روزه گرفتن بر وي واجب است؟

ج. اگر اين شخص براي به دست آوردن آمپول يا دوا، به ضرر سنگيني دچار مي شود، روزه بر او واجب نيست و اگر به حد ضرر سنگين نيست، به دست آوردن دارو بر او واجب است و قدرت بر سبب (دارو)، قدرت بر مسبّب (روزه) است.

استمرار مرض

2884. بيماري در ماه مبارك رمضان روزه نگرفته است و به استمرار مرض تا رمضان بعدي يقين دارد وي در قبال روزه هايش چه تكليفي دارد؟

ج. مي تواند پس از رمضان اوّل - رجاءً - كفّاره اش را بدهد، هر چند اگر در بين سال خوب شد، بايد روزه ها را قضا كند.

اختلاف نظر پزشكان در روزه گرفتن بيمار

2885. اگر دكترها در مورد روزه گرفتن بيماري اختلاف نظر داشته باشند، وظيفه او چيست؟

ج. به علم يا اطمينان رسيدن يا حصول خوف و ترس عقلايي از ضرر روزه، وظيفه ي خود مكلّف است؛ هر چند سببش نظر دكتر باشد.

ترديد پزشك در توصيه ي روزه يا ترك آن

2886. در برخي بيماري ها (مثل نارسايي كليه) با اطمينان، مي توان به بيمار توصيه نمود كه روزه نگيرد.

امّا در خيلي از موارد (به علّت شكّي كه در اصل بيماري و يا چگونگي تأثير روزه بر آن وجود دارد يا به علّت عدم وجود تحقيقات و نتايج لازم در مورد اثرات روزه بر بسياري بيماري ها و به طور كلّي به علت عدم امكان تعيين نقش روزه بر بيماري)، پزشك واقعاً نمي داند روزه را به بيمار توصيه كند يا خير. در اين صورت وظيفه ي پزشك در توصيه يا عدم توصيه به روزه، چيست؟

ج. به حسب ظاهر پزشك به منزله ي نايب از خود مريض است كه اگر خصوصيّات را بداند، يا بيمناك است يا نيست، ميزان خوف و ترس ضرر است و احوط اينست كه به خود مريض توصيفات را بگويد، اگر خودش خوف ضرر داشت، روزه نگيرد و اگر خوف ضرر نداشت، روزه بگيرد.

خونريزي دندان

2887. روزه داري كه دندان هايش خونريزي داشته باشد و مجبور باشد آنها را بشويد و در حين شستن، خون به گلويش برسد، روزه اش چه حكمي دارد؟

ج. عمداً نبايد خون را در گلويش فرو ببرد.

درد معده

2888. سه روز اوّل ماه را روزه گرفتم، در بين روز ناراحتي معده پيدا كردم؛ لذا به تشخيص خود چند روز، روزه نگرفتم و بعد از مدتي دوباره گرفتم آيا روزه بر من واجب است؟

ج. اگر بيماري شما به گونه اي باشد كه بدانيد يا گمان كنيد روزه گرفتن براي شما ضرر دارد، نبايد روزه بگيريد و اگر روزه بگيريد، روزه شما صحيح نيست و در صورت خوف ضرر در صورتي كه خوف شما عقلايي باشد، مي توانيد روزه تان را افطار كنيد.

ترس از روزه گرفتن به واسطه چشم درد

2889. چشم من ضعيف است و مي ترسم روزه برايم ضرر داشته باشد، تكليف من چيست؟

ج. اگر خوف و ترس شما عقلايي باشد، مي توانيد روزه تان را افطار كنيد.

اظهار مريضي

2890. چند سال پيش در ماه رمضان خود را به مريضي زدم و در بيمارستان سرم به من تزريق كردند، تكليف روزه هاي من چيست؟

ج. اگر خلاف واقع بوده است، حكم افطار عمدي را دارد.

وظيفه بيماران در قبال روزه

2891. به دستور پزشك از روزه گرفتن منع شده ام و اين باعث شده كه مشكل روحي پيدا كنم؛ چه كنم؟ و كفاره هر روزه چه قدر است؟

ج. اگر با حال مرض روزه هم بگيريد باطل است فعلاً روزه نگيريد و پس از سالم شدن بايد قضا كنيد و مقصود اصلي بندگيست كه در اين جهت بايد معرفت تحصيل كرد و كفاره آن روزه ها هم، در صورت عدم قضا تا ماه رمضان آينده، يك مد طعام براي هر روز است.

گمان به ضرر و كشف خلاف

2892. اگر بيماري كه گمان دارد روزه برايش ضرر دارد، با اين حال روزه بگيرد، ولي بعد از اتمام روزه متوجه شود كه روزه برايش ضرر نداشته است، حكم روزه ي اين شخص چيست؟

ج. احتياط واجب در قضا است.

روزه ي تازه بالغ ها

2893. آيا دخترهاي 9 ساله امروزي - كه اكثراً توانايي روزه ندارند - بايد روزه بگيرند؟

ج. بر پسر يا دختري كه تازه بالغ شده اند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نيست و كفاره هم ندارد؛ ولي قضا دارد.

بلوغ دختران و روزه گرفتن آنها

2894. سن تكليف دختران از چند سالگي است، به خصوص در مورد روزه، مي توان جثه و توان را در نظر گرفت؟

ج. خير، همان تمام شدن 9 سال قمري ملاك است.

اما در خصوص دختراني كه تازه بالغ شده اند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نيست و كفاره هم ندارد، ولي بعداً بايد قضاي آن روزه ها را به جا آورند.

نهي پدر از روزه گرفتن

2895. در كودكي به علت ضعيف بودن، پدرم اجازه روزه گرفتن نمي داد و نمي دانستم كه بايد قضا شود، حال نسبت به قضاي آنها چه كار كنم؟

ج. بايد قضاهاي آن را به جا آوريد و براي هر روزه، يك مد طعام به فقير، كفاره ي تأخير بدهيد.

روزه ي افراد معتاد

2896. اشخاصي كه معتاد به مواد مخدر - مثل ترياك - هستند، به طوري كه روزانه چند نوبت ترياك مي كشند، آيا مي توانند در ماه رمضان روزه بگيرند و در حد ضرورت از ترياك استفاده كنند؟

ج. مثل سيگار كشيدن است كه اگر ترك آن عسر دارد، مثل فرديست كه ترك خوردن براي او مشقّت دارد و نمي تواند روزه بگيرد.

ولي اگر قبل از ماه رمضان مي تواند اعتيادش را ترك كند يا عادتش را به شب تغيير دهد، احتياطاً بايد اين كار را انجام دهد.

كسي كه نمي تواند قضاي روزه هاي خود را بگيرد

2897. كسي كه نمي تواند قضاي روزه هاي خود را بگيرد، تكليفش چيست؟

ج. بايد صبر كند تا قدرت بر آن پيدا كند و اگر اصلاً قدرت حاصل نشد، بايد وصيّت كند كه بعد از موتش به جا آورند.

ناتواني در مواقع روزه

2898. هنگامي كه روزه مي گيرم، به شدت سست و ضعيف مي شوم و نمي توانم كارهايي، مثل درس خواندن را انجام دهم، وظيفه ي من چيست؟

ج. تا به حد خوف مريضي نرسد، بايد روزه بگيريد.

فوت مريض در ماه رمضان يا بعد از آن

2899. مريضي در ماه مبارك رمضان يا پس از آن، با اتصال و ادامه ي مرض مرده است.

آيا روزه هايش قضا و كفّاره دارد؟

ج. اگر در همان سال مرده است، قضا و كفاره ندارد.

قضا و كفّاره

جنس كفّاره

2900. آيا در كفّاره مي توان به جاي آرد يا نان و گندم، مواد خوراكي ديگر يا پول آن را به فقير داد؟

ج. در اقسام طعام فرق نمي كند؛ ولي دادن پول كافي نيست، مگر اين كه با اطمينان او را در خريد طعام وكيل كند.

دادن كفّاره ي سيّد به غير سيّد

2901. آيا غير سيّد مي تواند كفّاره ي روزه اش را به سيّد بدهد؟

ج. جايز است، ولي خلاف احتياط است.

مسافرت بين كفّاره ي روزه

2902. كسي بايد 31 روز روزه ي كفّاره بگيرد.

پس از شروع به روزه گرفتن - مثلاً پس از 15 روز روزه گرفتن - يك مسافرت برايش پيش مي آيد. در اين صورت 15 روز گرفته شده چه حكمي دارد؟

ج. اگر سفر اضطراري باشد و يا با غفلت از روزه تا ظهر شرعي اختياراً سفر كند، سفر او قطع كننده ي پي در پي بودن روزه ها نيست و با رفع اضطرار و غفلت ادامه مي دهد.

دادن كفاره يك روز به يك نفر

2903. فردي حدود 10 سال كفاره بدهكار است، آيا مي تواند كفاره هر روز از روزه كه بايد به شصت فقير بدهد را به يك فقير بدهد يا بايد بين شصت نفر جدا جدا كفاره را تقسيم نمايد؟

ج. نمي تواند كفاره هر روز را به يك فقير بدهد؛ بلكه مي تواند كفاره شصت روز خود را نيّت نموده و به شصت فقير بدهد كه هر چند با صورت اوّل در نتيجه تفاوتي نكرده و به همان ميزان كفاره به يك فقير داده است، لكن فقط در صورت دوم بريء الذمّه مي شود.

گران شدن قيمت كفاره

2904. اگر كسي چند سال پيش به قيمت روز، پول كفّاره ي روزه را به واسطه داده باشد و گيرنده، آن را به مستحق نداده تا قيمت گندم افزايش پيدا كرده است.

ال آن كه مي خواهد آن را بدهد، آيا افزايش قيمت را بايد روي آن بگذارد يا خير؟ و آيا اگر در فرض سؤال خود گيرنده مستحق بوده، ولي به عنوانِ تصرّف، نگرفته است بلكه از طرف دهنده وكيل در خريد نان شده بوده چه طور؟

ج. دادن پول، بابت كفّاره محسوب نمي شود و وكيل بايد اجناس را تهيّه كند و كفّاره بدهد و يا پول را به فقير بدهد و او را وكيل كند كه آن را تهيه نمايد و در صورت استحقاق، خود او مي تواند بابت كفّاره از طرف صاحبش براي خود تَمَلُّك كند و در فرض سؤال اگر وكيل كوتاهي كرده، ضامن است.

عدم درآمد جهت پرداخت كفاره

2905. شخصي در حال حاضر درآمدي ندارد كه كفاره خود را بپردازد، وظيفه اش چيست؟

ج. هر وقت توانايي پيدا كرد، بايد بپردازد و يا به جاي كفاره ي مالي روزه اختيار كند و يا بدل هاي آنها كه به استغفار منتهي مي شود.

پرداخت كفاره به فرزند واجب النّفقه در صورت فقر

2906. شخصي فرزند واجب النّفقه اي دارد و از جهت فقر نمي تواند بر او انفاق كند، آيا مي تواند كفاره اش را به او بدهد؟

ج. از باب كفاره، به جهت انفاق نمي تواند به او بدهد و البته چون وجوب اداي كفاره فوريّت ندارد و انفاق به فرزند فوري است، بايد بر او انفاق كند و بعداً كفّاره را بدهد و اگر خواست كفاره را به او بدهد، با فقير دست گردان كند و به فرزند بدهد.

پرداخت كفاره به كسي كه شهريه مي گيرد

2907. آيا طلّابي كه با شهريه يا كمك پدر تأمين مي شوند، فقير شرعي محسوب مي شوند و مخل كفارات مي باشند؟

ج. اگر با شهريه تأمين مي شوند، پس با حقوق فقرا اداره مي شوند، هر چند همراه با كمك پدر باشد، اما اگر فقط با كمك پدر اداره مي شوند، محل احتياط است كه فقير باشند.

پرداخت كفّاره ي فرزند

2908. پرداخت كفّاره ي روزه هاي فرزندي كه بيشتر معاشش را پدر تأمين مي كند بر خود او واجب مي شود يا بر پدر او واجب است؟

ج. كفّاره بر خود فرزند است.

ثواب روزه ي ماه رجب و روزه ي قضا

2909. اگر كسي روزه ي قضاي خود يا پدر و مادر را در ماه رجب و شعبان گرفت، آيا ثواب رجب و شعبان را هم دارد؟

ج. بلي، اگر هر دو را نيّت كند.

اجير شدن كسي كه قضاي رمضان بر اوست

2910. كسي كه روزه ي قضاي رمضان به ذمّه ي او است، مي تواند براي روزه ي ديگري اجير شود يا تبرّعاً روزه را به جا آورد؟

ج. استيجار جايز است، ولي تبرّع در حكم روزه ي مستحبّي است، پس نمي تواند تبرّعاً روزه را به جا آورد.

روزه استيجاري با روزه كفاره

2911. اگر كسي روزه ي كفّاره بر عهده اوست، آيا مي تواند روزه ي استيجاري بگيرد؟

ج. بله، مي تواند.

اجير شدن نابالغ

2912. آيا بچّه ي نابالغ مي تواند براي روزه قضاي ديگري اجير شود؟

ج. اگر مميّز است و با اذن ولي او باشد و به اين كه روزه ي صحيح مي گيرد اطمينان باشد، اشكال ندارد.

گرفتن قضاي روزه ي پدر قبل از بلوغ

2913. اگر پسر بزرگ ميّت نابالغ باشد، آيا مي تواند قبل از بلوغ، روزه هاي پدر خود را بگيرد؟

ج. اگر مميّز است و به نحو صحيح مي گيرد، روزه او بري كننده ذمّه ي پدر است، ولي به منزله ي تبرّع است.

روزه نذري

2914. اگر فردي نذر كرد كه اگر مشكل من برطرف شود، روز پنج شنبه آينده روزه بگيرم و مشكل او در ساعت ده صبح پنجشنبه ي آينده برطرف شود، آيا روزه ي آن روز بر او واجب است؟

وظيفه ي او در صورتي كه مفطري را اتيان كرده باشد يا اتيان نكرده باشد چيست؟

اگر بعد از ظهر مشكل او برطرف شود چه طور؟

ج. اگر مفطر به جا نياورده است، روزه ي واجب، روزه ي همان روزيست كه معين كرده است و اگر افطار كرده، قضاي آن را به جا آورد و اگر بعد از ظهر به حاجتش رسيد، وجوب ندارد.

زني كه در ايام عادت افطار كرده و …

2915. زني در ايام عادت، طبق معمول روزه اش را افطار مي كند، ولي بعداً متوجه مي شود در آن وقت يائسه بوده است.

آيا روزه اش صحيح است يا قضا و كفاره دارد؟

ج. بايد آن روزه را قضا نمايد، ولي كفّاره ندارد.

افطار عمدي در روزه كفاره

2916. آيا افطار عمدي پس از زوال، در روزه كفاره اي، كفاره دارد؟

ج. چه در آن 31 روز متوالي باشد يا در بقيه اش كفاره ندارد.

تقديم روزه قضا يا روزه نذري

2917. اگر روزه قضا و روزه نذري، وقتشان تنگ شده باشد، كدام يك را بايد مقدم نمود؟

ج. شايد قولي باشد به ترجيح داشتن تقدّم سبب وجوب براي هر كدام كه باشد (يعني هر كدام كه زودتر واجب شده است، همان مقدم است). ولي احتياطاً بايد به قصد امر فعلي روزه بگيرد و پس از رمضان هم به نيّت ديگري كه هر كدام باشد، باز روزه بگيرد.

ناتواني از قضاي روزه

2918. كسي كه نمي تواند روزه هاي قضاي خود را بگيرد، چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر قضا بر او واجب شده بوده، تأخير مي اندازد تا وقتي كه تمكّن پيدا كند؛ يا وصيت مي كند بعد از فوتش، كسي را اجير كنند تا روزه هاي وي را بگيرد.

فردي كه قدرت گرفتن 31 روزه پياپي را ندارد

2919. فردي در كفّاره روزه، قدرت روزه گرفتن 31 روز پياپي را ندارد. وظيفه وي در اين باره چيست؟

ضمناً آيا وي مي تواند روزه مستحبي بگيرد يا نذر روزه كند؟

ج. بايد صدقه به 60 مسكين را اختيار كند و اگر روزه مستحبي بگيرد يا نذر روزه كند و روزه بگيرد، اشكالي ندارد.

وقوع يكي از روزه هاي كفّاره در حال جنابت

2920. فردي 26 روز پياپي روزه كفّاره گرفته و در روز بيست و هفتم، پس از اذان صبح مي فهمد كه در حالت جنابت و احتلام داخل صبح شده است.

حكم قضيه چيست؟

ج. احتياط در بطلان روزه ي آن روز است؛ ولي چون به واسطه ي عذر بوده، تتابع و پي در پي بودن 31 روز به هم نمي خورد.

روزه خواري در اوايل بلوغ

2921. فردي در زمان كودكي و اوايل بلوغ، روزه خورده است، اكنون كه بزرگ شده، نمي داند جاهل قاصر بوده تا كفاره واجب نباشد يا مقصّر بوده تا كفاره واجب باشد.

وظيفه چيست؟

ج. با شك در موضوع، كفّاره واجب نمي شود افطار روزه ي استيجاري

2922. آيا افطار كردن بعد از ظهر در روزه استيجاري كفاره دارد؟

ج. حكم قضاي خود را دارد

روزه نگرفتن عمدي در ماه رمضان

2923. شخصي روزه ماه رمضان را عمداً نگرفت، آيا علاوه بر قضاي روزه و يكي از كفّارات ثلاث، بايد براي هر روزي يك مد طعام نيز بدهد؟

ج. غير از قضا و كفّاره ي روزه، ديگر چيزي لازم نيست، مگر اين كه در آن سال قضايش را نگيرد.

ناتواني از شصت روز روزه

2924. آيا در كفّاره جمع نيز مانند كفّاره مخيّره يا مرتّبه، با عجز از شصت روز روزه، منتقل به هجده روز روزه مي شود؟

ج. آري، بلكه اولويت هم دارد.

موافق نبودن والدين با قضاي روزه

2925. به دليل مريضي، جهالت و عدم توانايي، روزه هايم قضا شده است و اكنون كه بهبودي حاصل شده، والدينم با گرفتن روزه هاي قضا موافق نيستند، تكليف من چيست؟

ج. بايد روزه هاي قضا را بگيريد و هر كدام كه سال بر آن گذشت، وقت آن وسيع است و فوريت ندارد.

روزه نگرفتن به تصوّر عيد

2926. كسي كه در شب آخر ماه رمضان به اميد اين كه فردا عيد مي شود غسل جنابت نكرد و در روز به خيال اين كه روزه اش باطل شده افطار كرد، آيا كفاره بر او واجب است؟

ج. قضا و كفاره ي عمدي دارد.

روزه نگرفتن به مدت طولاني

2927. مدت 13 سال روزه نگرفته ام، كفاره آن چه قدر است و اگر قدرت پرداخت آن را نداشتم، تكليف چيست؟

ج. اگر عمداً نگرفتيد، قضا و كفاره ي عمدي و كفاره ي تأخير دارد در وقت تمكن؛ هر چند به تدريج تا آخر عمر بايد بگيرد و با عدم تمكّن، بدليّت 18 روزه روزه عوض دو ماه روزه و نيز تصدّق (صدقه) به مقدار ممكن بدل 60 اطعام ثابت است و پس از اينها بدليّت استغفار است.

فراموش كردن روزه هاي نگرفته

2928. در ماه رمضان مدتي روزه نگرفته ام، اما تعداد روزه ها را فراموش كرده ام، وظيفه ام چيست؟

ج. به مقدار يقيني بايد انجام دهيد.

كفاره تأخير زن

2929. كفاره تأخير قضاي روزه زن، بر مرد است يا بر زن؟ و اگر بر خود زن است و زن درآمدي نداشته باشد، وظيفه او چيست؟

ج. بر خود زن واجب است كه در وقت تمكن و قدرت بايد بپردازد.

مجبور كردن افراد براي افطار

2930. اگر شخصي را به خوردن روزه مجبور نمايند، آيا كفاره روزه بر او واجب است؟

ج. خير، كفاره ندارد.

پر كردن دندان در ماه رمضان

2931. پر كردن دندان در ماه رمضان چگونه است؟

ج. بهتر است در حال روزه نباشد، چون بايد مواظب باشد چيزي وارد حلق نشود.

جهل به بطلان روزه

2932. كسي كه كاري انجام داده كه نمي دانسته روزه را باطل مي كند، روزه او چه حكمي دارد؟

ج. قضا دارد و اگر جاهل مقصر بوده، كفاره هم دارد.

افطار قبل از مسافرت

2933. شخصي در ماه رمضان، قبل از ظهر قصد مسافرت داشته؛ لذا قبل از حركت افطار كرده (صبحانه خورده)، تكليف اين شخص در مورد قضا و كفاره چيست؟

ج. قضا و كفاره دارد.

نيّت كردن روزه قضا و مستحبي، با هم

2934. كسي كه مي خواهد روزه ي قضا بگيرد، آيا مي تواند نيّت روزه ي مستحبي نيز بكند؟

ج. بايد فقط روزه ي قضا را نيّت كند، ولي ثواب روزه ي مستحبي را هم مي برد.

روزه مستحبي براي كسي كه روزه قضا دارد

2935. كسي كه روزه قضا دارد، آيا مي تواند روزه ي مستحبي بگيرد؟

ج. خير، نمي تواند.

سؤالات متفرقه روزه

دعوت به افطار در روزه ي مستحبّي

2936. در مسأله اي فرموده ايد:

روزه داري كه روزه مستحبّي گرفته است، مي تواند به درخواست و دعوت مؤمني، روزه اش را افطار كند، آيا او ثواب روزه و اجابت دعوت مؤمن، هر دو را مي برد؟

ج. بلي.

استفاده روزه دار از آلات موسيقي با دهان

2937. استفاده از آلات موسيقي كه با دهان كار مي كنند - مثل ساز، در حال روزه چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه آن وسيله به واسطه آب دهان خيس شود و پس از بيرون آوردن دوباره در دهان قرار گيرد، خيسي آن نبايد فرو داده شود وگرنه روزه باطل مي شود و به طور كلّي اين كار حرام است.

ماليدن كرم و روغن به پوست

2938. آيا ماليدن كرم و روغن به پوست و موها، موجب بطلان روزه مي شود؟

ج. خير.

غذا پختن براي روزه خوار

2939. درست كردن غذا براي فرد روزه خوار، چه حكمي دارد؟

ج. اگر @ مُعَنْوَن به عنوان محرّمي نشود، جايز است.

استفاده از لوازم آرايشي

2940. آيا استفاده از عطر، شامپو، كرم و رژ لب در ماه مبارك رمضان مجاز است؟

ج. بله، جايز است.

بوي عطر

2941. آيا بو كردن بعضي از عطرها، كه بوي آن خيلي غليظ است، روزه را باطل مي كند؟

ج. اولي ترك آن است.

نگاه روزه دار به نامحرم

2942. اگر روزه دار به نامحرم نگاه كند، آيا روزه اش باطل است؟

ج. خير.

احكام نماز و روزه

مسافر نيّت نماز مسافر

2943. نيّت نماز مسافر چگونه است؟

آيا ذكر قصر يا اتمام، در نيّت لازم است؟

ج. قصد انجام وظيفه فعليّه كافيست و نيّت لازم نيست به زبان ذكر شود.

نماز شخص بي هوش

2944. شخصي را در حال بي هوشي از قم به تهران برده اند.

وي در تهران به هوش مي آيد. قرار است يك هفته در تهران بماند. با توجّه به اين كه خودش قصد مسافت نكرده است، تكليف نمازش - در اين يك هفته در تهران - چگونه است؟

ج. چون قصد سفر نداشته، بايد نمازش را تمام بخواند.

نماز استيجاري در سفر

2945. آيا در سفر مي توان نماز استيجاري خواند؟ و در صورت جواز، بايد شكسته بخواند يا تمام؟

ج. بله، جايز است و به كيفيت استيجار عمل مي كند، مثل نماز قضا.

روزه ي استيجاري در سفر

2946. آيا مسافر مي تواند روزه ي استيجاري بگيرد؟

ج. خير، نمي تواند.

نذر روزه ي قضا در سفر

2947. آيا صحيح است شخصي نذر كند كه روزه ي قضاي ماه رمضان خود را در سفر بگيرد؟

ج. خير، صحيح نيست.

روزه ي نذر غير معيّن

2948. آيا در سفر مي توان روزه ي نذري گرفت؟

ج. خير، مگر اين كه روزه ي در سفر و حضر يا خصوص سفر را نذر كرده باشد.

روزه ي قضا در سفر

2949. آيا در سفر مي توان روزه ي قضا به جا آورد؟

ج. خير، نمي توان.

نماز قضا در سفر

2950. آيا در سفر مي توان نماز قضا به جا آورد؟

ج. بله، مي توان.

جواز اقامه ي نماز جمعه توسّط مسافر

2951. آيا مسافر مي تواند نماز جمعه را اقامه كند؟

ج. مي تواند.

قضاي نماز مسافر

2952. مسافري به علت عذر (مثل جنابت يا حيض، يا نفاس و يا عدم طهارت) نمازش را نمي خواند تا به وطنش برسد، وقتي به وطنش يا جايي كه مي خواهد ده روز بماند رسيد، وقت تحصيل طهارت لباس و بدن را ندارد و نمازش قضا مي شود. آيا بايد نمازش را شكسته بخواند يا تمام؟

ج. چون در آخر وقت كه قضا شده، نماز تمام بوده است، بايد آن را به صورت تمام قضا كند.

روزه ي سال قبل از سفر

2953. كسي كه يك روز از روزه ي سال قبل را نگرفته و فقط يك روز به ماه رمضان سال جديد باقي مانده و در همين روز مجبور به مسافرت است، آيا مي تواند روزه ي خود را در اين روز بگيرد؟

ج. نمي تواند، بلكه بايد مسافرت نرود و روزه اش را بگيرد و اگر سفر ضروري باشد، بعد از ماه رمضان آن را قضا كند و كفاره ي تأخير هم بدهد.

روزه ي معين در سفر

2954. كسي كه نذر كرده مثلاً دوشنبه را روزه بگيرد و در همان روز برايش سفر ضروري پيش آمد، آيا بايد در حين سفر روزه بگيرد؟ در صورت عدم جواز روزه ي نذري در سفر، وضعيت نذر او به چه صورت خواهد بود.

آيا بايد كفاره ي شكستن نذر را به جا آورد يا بايد يك روز ديگر، روزه ي فوت شده را به جا آورد؟

ج. اگر نذر او شامل سفر نبوده و سفر ضروري باشد، كفاره ي نذر ندارد و فقط آن روزه را قضا كند.

طي مسافت بدون نيّت روزه و برگشت قبل از ظهر به وطن

2955. آيا مسافر بعد از قصد مسافت و طي مسافت، كه نيّت روزه نداشته، چگونه مي شود كه اگر قبل از ظهر به وطن بازگردد، بايد نيّت روزه نمايد و حال آن كه مي فرماييد:

نيّت قطع، مبطل صوم است؟

ج. اگر تا قبل از ظهر مفطري به جا نياورده، بايد نيّت روزه كند و اين عدم نيّت صوم است به جهت عدم وجوب و عدم صحّت نه نيّت قطع صوم واجب.

مسافرت به اندازه ي مسافت شرعي به جهت ابطال روزه

2956. كسي كه در ماه رمضان به شهر هشت فرسخي مسافرت مي كند و منظورش اينست كه در همان شهر روزه اش را بخورد. ولي نتوانسته و فرصت پيدا نكرده تا مبطل به عمل آورد و بعد از برگشتن در محل، نيّت روزه همان روز را نموده است، آيا روزه اش صحيح است؟

ج. اگر قبل از ظهر به محل خودش رسيد، بايد نيّت روزه كند و روزه اش صحيح است.

نوافل يوميّه در سفر

2957. آيا مسافر مي تواند نوافل يوميّه را به جا آورد و براي او نيز مستحب مي باشد؟

ج. نافله ظهر و عصر در سفر، يعني در جايي كه بايد نماز ظهر و عصر را شكسته خواند ساقط مي شود و اما در نافله عشا مختار، عدم سقوط آن در سفر است، ولي احتياط اينست كه به نيّت اين كه شايد مطلوب باشد، به جا آورد.

نمازي را كه مسافر در سفر تمام خوانده

2958. مسافر در سفر نماز را تمام خوانده، روزه را هم گرفته، بعداً فهميده كه بايد نماز را شكسته بخواند و روزه را افطار نمايد. آيا نماز و روزه ي قبلي وي درست است يا احتياج به اعاده دارد؟

ج. اگر اصلاً جاهل به حكم سفر بوده، نماز و روزه اش صحيح است.

(توضيح بيشتر در مسائل 1104 الي 1108 و 1359 و 1360 رساله مذكور است. ) زمان افطار براي مسافر خارج از كشور

2959. شخصي در ماه مبارك رمضان به خارج از كشور سفر مي كند، آيا اين مسافر بايد با اذان ايران افطار كند يا به اذان محل ورود؟ نماز وي چگونه است؟

ج. با اذان آن محل افطار و نماز را بايد به جا آورد.

حكم مسافري كه در ماه رمضان بميرد

2960. كساني كه چند روز مانده به پايان ماه رمضان از دنيا بروند و در اين مدت مسافر بوده اند، حكم روزه شان چگونه است؟

آيا بايد قضا شود؟ نماز آنها در صورتي كه به جا نياورده باشند، بايد تمام قضا شود يا به صورت شكسته؟

ج. بايد روزه و نمازشان به صورت شكسته قضا شود.

حكم نماز و روزه شخص زنداني

2961. گاهي فردي دستگير مي شود و به زنداني فرستاده مي شود كه در فاصله 45 كيلومتر شهر قرار دارد و نمي داند حبس او چه مقدار طول مي كشد.

حكم نماز و روزه ي او چيست؟

ج. اگر بعد از رسيدن به هشت فرسخ، سي روز در محلي بماند و در تمام سي روز در رفتن و ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سي روز، اگر چه مقدار كمي آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند و روزه اش را بگيرد.

نماز مريض

2962. شخصي را به علت بيماري قلبي از شهرستان به تهران آورده اند و معلوم نيست مداواي او چه قدر طول مي كشد، حكم نماز و روزه ي او چگونه است؟

ج. پس از گذشتن سي روز كه در رفتن و ماندن مردد بود، بايد نماز را تمام بخواند و روزه اش را بگيرد.

خواندن نماز با انگشتر طلا براي مرد مسافر

2963. مردي در حين سفر، نماز را با انگشتر طلا خوانده است، حكم نماز او چگونه است؟

اگر قرار است قضا نمايد، آيا به همان صورت شكسته بخواند؟ با توجه به اين كه حكم حرمت طلا را براي مرد مي دانسته و عمداً با آن نماز خوانده است؟

ج. بايد نمازش را شكسته قضا كند.

مراجعت از سفر به محل كار

2964. شخص مسافر هرگاه در مراجعت از سفر به محل كارش وارد شود و بخواهد بعد از پايان كار به وطن برود، آيا رسيدن به محل كار قاطع سفر است يا خير؟

ج. خير قاطع سفر نيست؛ مگر اين كه از محل كار به وطن، مرتب در تردّد كمتر از ده روز باشد.

حكم عبادات ملوانان

2965. شغل پرسنل ناوچه، سفر درياييست ولي احتمال دارد چند ماهي هم سفر دريايي نداشته باشند. يا به طور معمول در ماه يك هفته بيشتر سفر دريايي نمي روند.

در اين صورت نماز و روزه ي اينها چگونه است؟

ج. حكم مسافر را دارد.

نماز و روزه در طول خدمت سربازي

2966. سربازي كه محل خدمت سربازيش با وطن او به قدر مسافت شرعي فاصله دارد و مي داند مدت چهار يا پنج ماه يا بيشتر در محل خدمت خواهد بود و هر هفته روزهاي تعطيل به وطن باز مي گردد. بفرماييد آيا از كساني كه شغل آنها در سفر است محسوب مي شود يا خير؟

ج. بله، دائم السّفر محسوب مي شود.

ترتيب در نمازهاي قضا

2967. اگر شخصي چهار سال نماز باطل خوانده و در اين مدت پنج يا شش بار مسافرت كرده باشد، قضاي نمازهاي شكسته و تمام را به چه نحو بخواند تا ترتيب حاصل شود؟

ج. طريق احتياط اينست كه در هر محدوده ي زماني كه احتمال سفر مي دهد، جمع بخواند.

تعدّد محل كار و سكونت

2968. شخصي ساكن شميران امّا مغازه و محل كسبش در تهران است، اين شخص اگر خواست به قم برود، به تهران كه رسيد نمازش قصر است يا تمام؟

ج. نمازش تمام است.

كسي كه در اوّل وقت مسافر و در آخر وقت حاضر بوده

2969. مسافري هستم كه نماز ظهر و عصر را در راه نخواندم. به شهر خود هم كه رسيدم هنوز وقت باقي بود، ولي فراموش كردم. شب يادم آمد كه نماز ظهر و عصر را نخوانده ام، حال كه بايد قضا كنم، آيا شكسته بخوانم يا تمام؟

ج. بايد به نحو تمام قضا كنيد.

شخصي در اوّل وقت حاضر و در آخر وقت مسافر بوده

2970. شخصي نماز ظهر و عصر را در اوّل وقت نخوانده و مسامحه كرد و بعد مسافرت نمود و در سفر هم نمازش قضا شد؛ بعد از مراجعت اگر بخواهد نماز ظهر و عصرش را قضا نمايد، آيا تمام بخواند يا قصر؟

ج. بايد به نحو قصر قضا كند.

شخصي كه قصد مسافرت دائم را ندارد

2971. شخصي كه در طول جنگ چهارساله ي افغانستان، به خاطر اين كه در اين مبارزه سهم داشته باشد، دائماً در سفر بوده (گاهي در افغانستان و گاهي در ايران و پاكستان)، ولي قصد مسافرت دائم را نداشته، اما قهراً چنين وضعي به وجود آمده و در آينده امكان دارد اين وضع ادامه يابد، آيا روزه صحيح و نماز شخص مذكور تمام است اگر تمام است، در ماه رمضان چنان چه مسافرت از ايران به پاكستان نمايد، چه تكليفي دارد؟

ج. اگر دائماً در سفر است، به طوري كه ده روز را در محل واحد نمي ماند؛ هر چند از روي ناچاري نماز و روزه اش در اين مدت تمام و صحيح است.

شكسته بودن نمازهايي كه به صورت كامل خوانده شده است

2972. كسي كه پس از مدتي فهميد نمازهايي را كه كامل خوانده بايد شكسته بخواند، نمازهاي او صحيح است يا باطل؟

ج. اگر نمي دانسته كه بايد نماز را شكسته بخواند و قصد قربت در نماز داشته، نمازش صحيح است؛ اما اگر مي دانسته كه بايد نماز را شكسته بخواند، لكن بعضي از خصوصيّات آن را نداند، مثلاً نداند در سفر هشت فرسخي بايد شكسته بخواند، در صورتي كه وقت باقي است، بايد بنا بر احوط نماز را شكسته بخواند و اگر وقت گذشته، به طور شكسته قضا نمايد. اما در صورت فراموش كردنِ مسافر بودن خود، اگر در وقت يادش بيايد بايد شكسته به جا آورد و اگر بعد از وقت يادش بيايد، قضاي آن نماز بر او واجب نيست.

مراد از ظهر

2973. آيا مراد از ظهر - كه اگر مسافر قبل از ظهر حركت كند، روزه اش باطل و اگر بعد از ظهر حركت كند، روزه اش صحيح است، ظهر حقيقي است؟

ج. بله، همان ظهر شرعي است.

حكم افراد ييلاق نشين

2974. افراد ييلاق نشين، در سابق مسافت بين ده ييلاق را با اسب و شتر مي آمدند و در بين راه چندين روز بلكه گاهي يك ماه در يك جا مي ماندند و در نتيجه، روزه شان را مي گرفتند؛ ولي اكنون همين مسافت را در مدت خيلي كم با ماشين طي نموده و چندين ساعته به مقصد خود مي رسند. آيا تكليف آنان در بين راه، تمام است يا شكسته؟

ج. شكسته است.

روزه گرفتن در هنگامي كه وظيفه اش جمع بين شكسته و تمام است

2975. در صورتي كه وظيفه ي مكلّف در بعضي موارد، جمع بين نماز شكسته و تمام باشد، آيا مي تواند روزه بگيرد يا خير؟ و اگر در ماه رمضان گرفت، آيا لازم است بعداً آن را قضا كند يا خير؟

ج. روزه ي واجب معين مثل ماه رمضان را، هم بايد بگيرد و هم قضايش را به جا آورد.

رابطه نماز با روزه ي مسافر

2976. آيا در شكسته و تمام بودن نماز و گرفتن روزه و نگرفتن آن تفاوتي وجود دارد؟

و يا اين كه در همه ي موارد حكم روزه و نماز يكسان است؟

ج. تفاوتي ندارد؛ مگر در مورد مسافرت قبل از ظهر يا برگشت از سفر در بعد از ظهر و لزوم افطار در مواضع تخيير در نماز.

علت شكسته شدن نماز در سفر

2977. با توجه به اين كه علت شكسته شدن نماز، به نظر مي رسد كه مسافرت هاي سخت و مشكل در گذشته هم چون سفر به وسيله چهارپايان بوده است، ولي امروزه كه اين مشكل، با وسايل نقليه ي پيشرفته، مانند:

قطار و هواپيما برطرف شده است، آيا بازهم لزومي به شكسته بودن نماز مي بينيد؟

ج. بله، قصر در موارد آن لزومي است.

احكام مسافر در مكه و مدينه

2978. خواهشمندم نظر مبارك خود را در خصوص مسأله نماز مسافر در مكه و مدينه ي قديم و جديد مرقوم فرماييد؟

ج. به مسأله ي 1102 رساله رجوع شود.

مسافت شرعي

مقدار مسافت شرعي

2979. مقدار مسافت شرعي چند كيلومتر است؟

ج. در حد ذراع به سانتي متر اختلاف است، اگر ذراع را 47 سانتي متر حساب كنيم تقريباً 45 كيلومتر مي شود و اگر 46 سانتي متر حساب كنيم تقريباً 44 كيلومتر مي شود و اگر 45 سانتي متر حساب كنيم تقريباً 43 كيلومتر و 200 متر مي شود. ولي اين اختلاف ضرري ندارد چون حد مسافت معتبره در شرع بايد متيقّن باشد و در غير صورت يقين، استصحاب عدم دارد. (يعني در صورت شك در مسافت شرعي، حكم عدم تحقّق مسافت شرعي را بايد جاري كرد).

محاسبه مسافت شرعي

2980. مسافت شرعي بين دو ناحيه از كجا تا كجا محاسبه مي شود؟

ج. مسأله ي 1041 رساله رجوع كنيد.

كم شدن فاصله بين شهرها

2981. فاصله بين شهرها گاهي به جهت توسعه ي شهر كمتر مي شود. آيا ميزان فاصله سابق است يا فعلي؟ و اگر ميزان فاصله فعليست در صورتي كه سابقاً يقين به مسافرت شرعي بين دو شهر داشتيم و الآن شك كنيم، وظيفه چيست؟

ج. ميزان فاصله فعليست و در صورت ذكر شده، وظيفه قصر است.

شك در تحقّق مسافت شرعي

2982. مسافري كه شك دارد مسافرت شرعي طي شده است يا نه وظيفه اش چيست؟

ج. اگر شك در تحقّق مسافت شرعي بين مبدأ و مقصد دارد و با سؤال كردن بدون حرج وظيفه اش روشن نشده باشد، بايد نماز را تمام بخواند.

انصراف از ادامه ي سفر

2983. در رساله آمده كه اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخي (5 / 22 كيلومتر) از ادامه ي سفر منصرف شود و قصد مراجعت به وطن كند، نمازش شكسته است، آيا اگر موقع مراجعت قصد داشته باشد كه از راه ديگري كه تا وطن دو فرسخ دارد مراجعت بكند، وظيفه چيست؟

ج. در اين فرض تمام است.

راننده هاي تاكسي

2984. راننده هاي تاكسي كه نوعاً تا حد مسافت شرعي از شهر خارج نمي شوند، اگر احياناً سفر شغلي به خارج از مسافت داشتند وظيفه چيست؟

ج. وظيفه ي او قصر است.

نحوه ي محاسبه ي فاصله ميان دو مكان

2985. فاصله ميان دو مكان يا دو شهر تا كجاي شهر يا مكان حساب مي شود به اين بيان كه اگر فاصله مكاني تا يك شهر كمتر از چهار فرسخ شرعي باشد، امّا اگر ما وارد آن شهر شديم امكان دارد در نقاطي از شهر مسافت اين دو مكان از چهار فرسخ شرعي بيشتر شود، وظيفه چيست؟

ج. اگر مقصد شهر باشد، ابتداي شهر را بايد در نظر گرفت و اگر مقصد مكان معلومي در شهر باشد، به طوري كه بقيّه به منزله ي جادّه است، معيار همان مكان است.

حكم مسافري كه به دو مكان سفر مي كند

2986. مسافري به مقصد سه فرسخي سفر مي كند، ولي از اوّل قصد دارد كه در اثناي راه به جادّه فرعي كه يك فرسخ است به جهت كاري برود و از همان راه به جاده ي اصلي برگردد و سفر خود را ادامه دهد نماز اين مسافر چه حكمي دارد؟

ج. اگر مقدار مسافتي را كه مي رود و بر مي گردد مجموعاً به هشت فرسخ برسد، نمازش قصر است.

دانشجويان كه خوابگاه آنها بيش از حد شرعيست

2987. دانشجوياني كه فاصله وطن آنها تا محل تحصيل بيش از 4 فرسخ شرعي و خوابگاه آنان در خارج شهر با فاصله بيشتر از 5 / 22 كيلومتر است و دانشجو دو يا چند هفته يك بار به وطن مراجعت مي كند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامه اي دارد، حكم نماز و روزه آنها را در محل تحصيل، خوابگاه و بين راه بيان فرماييد.

ج. اگر مرتّب بين محل تحصيل و خوابگاه در رفت و آمد باشد، نماز آنها در آن دو محل و بين راه تمام است.

معيار در مسافت شرعي

2988. آيا معيار در مسافت شرعي اينست كه بر روي زمين به اندازه ي مسافت از وطن دور شويم يا اين كه مثلاً اگر با بالن ارتفاع بيش از 5 / 22 كيلومتر را بالا برويم و در بالاي شهر قرار داشته باشيم بازهم مسافت شرعيّه صدق مي كند و بايد در آنجا نماز را شكسته بخوانيم؟

ج. ظاهراً فرقي نمي كند و در حد ترخص تقدير استوا مي شود.

تبدّل قصد

2989. كارگر يا دانشجويي هر روز كمتر از 4 فرسخ را تا محل كارش طي مي كند.

رفت و برگشت او به 8 فرسخ نمي رسد. اگر بخواهد مسافت شرعيه را كامل كند به اين صورت كه از ابتدا قصد كند بعد از رفتن به محل كارش به مكان ديگري برود كه از وطنش به اندازه ي مسافت دور است و لو اين كه مجموعاً از وطن تا محل كار و از محل كار تا آن محل ديگر با هم به اندازه ي مسافت شرعي باشد، حكمش چيست؟

آيا بايد شكسته بخواند و يا اين كه در اين مسافت تلفيقي بين محل كارش و محل ديگر، نمازش را تمام بخواند؟

ج. اگر از اوّل، مقصد مسافت دوم (از محل كار به محل ديگر) را قصد كند، مشروط بر اين كه مسافت دوم، سفر كاري او نباشد و يا سفر مستقل از سفر شغلي به حساب نيايد، بايد نمازش را شكسته بخواند.

اگر مسافت محل هنگام برگشت بيش از مسافت شرعي باشد

2990. فردي از قم به روستايي كه در دو فرسخي قم است مي رود و قصد دارد بعد از سه روز توقف در آن روستا از راه ديگري كه تا قم ده فرسخ است برگردد، آيا در رفتن به آن روستا و سه روزي كه آنجا توقف مي كند نمازش تمام است؟

ج. خير، نمازش شكسته است.

اشتباه در تخمين مسافت شرعي

2991. شخصي بعد از تحقيق، يقين كرده كه فاصله محل كار تا وطن او كمتر از 8 فرسخ مي باشد؛ لذا نماز خود را تمام خوانده و روزه هم گرفته است و بعد از مدتي متوجه شده كه اشتباه كرده است و مسافت، بيش از 8 فرسخ بوده است.

وظيفه ي او نسبت به نمازهايي كه تمام خوانده و روزه هايي كه گرفته چيست؟

در صورت عكس اين قضيه كه يقين داشت بيش از 8 فرسخ فاصله داشته و شكسته خوانده و بعداً معلوم شده كه كمتر از 8 فرسخ فاصله داشته وظيفه اش چيست؟

ج. در صورت اوّل احتياطاً بايد آن نماز و روزه ها را قضا كند و در صورت دوم هم واجب است قضا كند.

شك در مسافت شرعيه

2992. شخصي كه شغلش رانندگي داخل شهر است ولي مسافري را به خارج از شهر مي برد و نمي داند به اندازه ي مسافت شرعيه از شهر دور شده يا نه بايد نمازش را در آن مكان شكسته بخواند يا تمام؟ روزه اش در صورتي كه قبل از ظهر مسافرت كند چه حكمي دارد؟

ج. بايد نمازش را تمام بخواند و روزه اش را هم بگيرد.

مسافرت از محل اقامت ده روز به كمتر از مسافت

2993. شخصي به قصد تبليغ به شهري سفر مي كند و در همان شهر، محل تبليغي فراهم مي شود. سپس با قصد اقامت، روزه و نمازش را ادا مي كند؛ ولي بعد از يكي دو روز محل ديگري به او پيشنهاد مي شود كه تقريباً 18 كيلومتر با محل اقامتش فاصله دارد و بايد هر روز اين مسير را برود و برگردد و حدود 3 ساعت نيز طول مي كشد، در اين صورت نماز و روزه اش چه حكمي دارد؟

ج. چون محل مذكور كمتر از چهار فرسخ با آن شهر فاصله دارد، تا وقتي كه سفر شرعي جديدي را آغاز نكرده است، بايد نماز را تمام بخواند. حتي اگر به گونه اي خارج شود كه به اقامه او صدمه بزند، مثل اين كه يك روز آنجا بماند، تا وقتي كه سفر جديد شرعي نكرده، نماز او تمام است.

(مسأله ي 1095 رساله)

حكم كسي كه فاصله محل سكونتش با محل خدمت او بيش از مسافت است

2994. پاسداري هستم كه محل سكونتم گلپايگان و خدمتم در اصفهان مي باشد و هر هفته از شنبه تا دوشنبه در محل خدمت و بقيه هفته در شهر و وطنم مي باشم. نماز و روزه من چگونه است؟

ج. نماز شما تمام است و روزه ها را بايد بگيريد.

سفر به كمتر از مسافت

2995. آيا اگر بخواهم روزه ام صحيح باشد بايد از محل كار حتماً به وطن اصلي بروم تا بتوانم به شهرها و روستاهايي كه كمتر از مسافت است براي غير شغل سفر كنم يا از محل كار هم مي توانم به جاهايي كه كمتر از مسافت است مسافرت كنم؟

ج. مي توانيد به جايي كه كمتر از مسافت شرعيست برويد و به محل كار خود برگرديد. (بنا به تفصيلي كه در مسأله 1095 رساله ذكر شده است. )

بلاد كبيره

2996. مقصود از بلاد كبيره چيست و در احكام با بلاد صغيره چه تفاوت هايي دارد؟

ج. بلاد كبيره و صغيره تفاوت ندارند.

حكم نماز و روزه در بلاد كبيره

2997. كساني كه در تهران زندگي مي كنند؛ مثلاً اگر بخواهند از شمال تهران به جنوبي ترين نقطه شهر بروند، مسافت بيش از 45 كيلومتر را بايد طي كنند.

در اين صورت نماز و روزه ي آنها چه حكمي پيدا مي كند؟

ج. تمام است.

مسافت شرعي در ساخت و سازهاي جديد

2998. اگر بين روستا و شهر مسافت شرعي باشد ولي در كنار جاده و خيابان حدود نيم كيلومتر مغازه و كارگاه ساخته شده باشد كه با لحاظ اينها مسافت كم مي شود، بفرماييد در اين موارد مسافت را چگونه محاسبه مي كنند و ملاك چيست؟

ج. ميزان، همان حد عرفي روستا و شهر است.

منظور از نماز اوّل

2999. در مسأله ي 1035 منظور از نماز اوّل چه مي باشد؟

ج. يعني نمازي را كه شكسته خوانده است و سپس معلوم شده كه مسافت، هشت فرسخ بوده است.

احكام وطن

كسي كه دو وطن دارد

3000. كسي كه داراي دو وطن است و بعضي از بچّه هايش در وطن اصلي به دنيا آمده اند و بعضي در وطن دوم، حكم نماز و روزه ي هر يك از اين فرزندان در وطن ديگر، از نظر قصر و اتمام چيست؟

ج. هر كدام از فرزندان وطنشان همان محل تولدشان است كه محل زندگي شان هم باشد و كاري به محل تولد فرزند ديگر ندارد.

3001. اقامت نمودن در شهري به مدت چهار يا پنج سال به طور متناوب بدون قصد توطن، آيا حكم وطن دارد يا نه؟

ج. خير، حكم وطن را ندارد.

كسي كه دو زن دارد

3002. شخصي دو زن دارد، يكي در كاشان و ديگري در تهران، كاشان كه وطن اوست در هفته پنج روز در آنجاست و دو روز به تهران مي آيد كه منزل مسكوني هم دارد.

آيا مي تواند تهران را به عنوان وطن قرار دهد و تحقّق آن به چه نحو خواهد بود؟

ج. براي وطنيّت بايد در تهران مدّتي به صورت متّصل بماند تا صدق عرفي وطن كند.

ملاك صدق وطن

3003. فردي در دو شهر سكونت هميشگي دارد و در يك هفته به هر دو شهر مي رود.

براي صدق وطنيّت چه مقدار بايد بماند؟

ج. بايد در يك جا مقداري به صورت متصل - بدون تخلّل سفر - بماند تا صدق عرفي وطن بكند.

مدّتي كه قبل از توطّن لازم است

3004.

فرموده ايد كه بعد از قصد توطّن بايد مدّتي بمانند تا عرفاً صدق وطن كند.

آيا اين مدّت بايد بدون تخلّل سفر باشد، (يعني در بين مدت اقامت سفر نكنند) يا اعم از اين مطلب است؟

ج. بايد بدون تخلّل سفر باشد؛ مگر سفري باشد كه به صدق عرفي تحقّق وطن، خلل وارد نسازد.

انتخاب سه وطن براي يك فرد

3005. آيا يك فرد مي تواند سه وطن انتخاب كند؟

ج. كسي كه بيشتر از دو محل را براي زندگي خود انتخاب كرده است، همه ي آنها وطن او حساب مي شود.

وطن اصلي

3006. مقصود از وطن اصلي چيست؟

ج. محلي را كه انسان براي اقامت و زندگي خود اختيار كرده، وطن او است، چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، يا خودش آنجا را براي زندگي اختيار كرده باشد، پس وطن انسان بنا بر اقوي جاييست كه عرفا آنجا را وطن شخص بدانند و لازم نيست در آنجا ملكي داشته باشد و يا اين كه شش ماه آنجا زندگي كرده باشد؛ بلكه همين قدر كه عرفاً آنجا وطن او به حساب آيد، كافي است.

رابطه قصد توطّن و ملك

3007. كسي كه محلي را براي اقامت دائم برگزيده و قصد توطّن كرده است، آيا براي اين كه نمازش تمام و آثار وطن بودن بر آن مكان مترتّب شود، بايد در آنجا صاحب خانه و ملك باشد؟

ج. خير، لازم نيست.

طول مدّت سكونت در محلّي

3008. فردي - مثلاً عراقي - در شهر مقدّس قم به مدت بيست سال ساكن است و مي خواهد هرگاه موانع برطرف شد به عراق بازگردد. آيا طي مدّت مذكور باعث مي شود كه قم براي او وطن گردد يا هنوز مسافر است؟

ج. طول مدّت، موجب وطن شدن قم براي او نمي شود و از مسافر بودن خارج نمي شود.

توطّن بدون قصد

3009. آيا بدون قصد توطّن، ممكن است محلّي وطن شخصي شود؟

ج. بدون قصد توطّن نمي شود، هر چند قصد هميشه ماندن شرط نيست، بلكه تعيين مدّت كردن مضر است و ميزان صدق عرفي وطن است، يعني مردم بگويند او اهل فلان جا است.

اعراض قصدي و عملي از وطن

3010. اعراض از وطن آيا فقط بايد قصدي باشد يا عملي هم مي شود؟

ج. بايد هم قصدي باشد و هم عملي هر دو با هم به تناسب موارد كه صدق عرفي به طور قطعي و جزمي محقق شود.

كساني كه چند سال جايي مي مانند

3011. كساني كه در جايي ساكن مي شوند ولي نمي دانند تا چند مدّت در آنجا خواهند ماند - مثلاً طلّاب حوزه اي علميّه ي قم - وظيفه آنها نسبت به نماز و روزه چگونه خواهد بود؟

ج. اگر قصد دارند كه بعد از تحصيل بروند يا احتمالي كه سلب كننده ي سكون و آرامش روح باشد - كه در توطّن لازم است، مي دهند كه از آن محل بروند، وطن صدق نمي كند.

3012. دانشجويان و طلّاب و يا … كه حدود چهار سال يا بيشتر در شهري مي مانند، آيا آن شهر وطن حساب مي شود؟

ج. وطن محسوب نمي شود.

وطن محصّلين

3013. طلبه اي كه در شهر ديگري - غير از وطنش - درس مي خواند و نمي تواند قصد ده روز كند و هر چهارشنبه به وطن خويش باز مي گردد، آيا نماز او شكسته است يا تمام؟ روزه ي او چه حكمي دارد؟

ج. نماز و روزه اش تمام است.

توقف طولاني اساتيد و محصّلين

3014. آيا بدون قصد توطن، امكان دارد محلي حكم وطن را پيدا كند؟ مثلاً استاد يا طلبه اي ده سال است كه بدون قصد توطن مقيم اهواز شده است و مشغول تحصيل و تدريس است، آيا قم يا اهواز براي فرد مذكور حكم وطن را دارد؟

ج. خير، وطن نمي شود؛ مگر به نحوي كه در پاسخ استفتائات گذشته ذكر شد.

كدام محل وطن است

3015. اگر پسر در وطن اوّلي پدر به دنيا بيايد و مدت كمي در همان جا باشد و بعد به جاي ديگر برود و آنجا را محل سكونت قرار دهد، كدام محل وطن او محسوب مي شود؟

ج. محل دوم وطن او مي شود.

خواندن نماز شكسته و رسيدن به وطن

3016. اگر انساني كه در مسافرت است نمازش را شكسته بخواند ولي بعد به وطن خود برسد، در حالي كه هنوز وقت نماز نگذشته، آيا بايد نماز را دوباره به صورت كامل بخواند؟

ج. لازم نيست دوباره كامل بخواند و همان نماز شكسته اي كه خوانده كفايت مي كند.

تبعيّت زن

3017. آيا زن در وطن تابع شوهر است يا نه؟

ج. ميزان قصد خود زن است، هر چند به تبعيّت از شوهر حاصل شود.

وطن دختر عقد كرده

3018. دختري به عقد مردي درآمده و قرار است در آينده به وطن مرد برود و در آنجا زندگي كند.

اگر اكنون همراه شوهرش به آن شهر مسافرت كند، آيا نمازش تمام است؟

ج. خير، اختيار كردن وطن تابع شرايط آن است.

رفتن اجباري زن به وطن شوهر و حكم نماز و روزه وي

3019. زني كه بعد از عروسي علي رغم ميل خود به محلي كه شوهر تعيين مي كند مي رود، حكم نماز و روزه او چيست؟

ج. اگر شوهر آن محل را وطن انتخاب كرده كه قهراً زن هم قصد وطنيّت مي كند، وطن زن هم محسوب مي شود.

زني كه در وطن تابع شوهر است

3020. زني كه در وطن تابع شوهر شده است، براي تحقق وطن آيا بايد مقداري اقامت كند تا وطنيّت محقق شود؟ يا لازم نيست؟

ج. بله، بايد به مقداري كه صدق عرفي وطن كند، آنجا بماند.

تابعيّت فرزند از پدر در حكم وطن

3021. فرزند در مورد وطن آيا تابع پدر است يا مستقل مي باشد؟

ج. ميزان قصد خود او است، هر چند به تبعيّت از پدر حاصل شود.

3022. در مورد تبعيت از پدر و مادر در شكسته بودن و اتمام نماز، اولاً آيا فرزندان تابع پدر و مادر هر دو هستند يا تابع پدر و چنان چه وطن مادر غير از وطن پدر باشد، با توجه به اين كه پدر در وطن مادر مسافر است، وظيفه ي اولاد چيست؟

و ثانياً تبعيّت تا چه زماني است؟

و ثالثاً شهري كه فرزند در آن متولد شده است، لكن نه وطن پدر اوست و نه وطن مادر او، آيا وطن او محسوب مي شود؟

ج. در هر محلي كه فرزند زندگي مي كند همراه پدر و مادر يا يكي از آنها كه وطن آنها است، وطن فرزند هم مي شود و مجرّد محل تولد وطن او نيست و بعد از بلوغ و استقلال از پدر و مادر هم قصد اعراض از وطن اصلي يا توطّن جاي ديگر با خود فرزند است.

وطن پدر و مادر

3023. فردي هستم كه در قم متولد شده ام و در اينجا نيز مشغول زندگي و تحصيل هستم. پدر و مادرم متولد شهر آمل هستند و اكنون در شهر قم سكونت دارند و تابستان ها به آمل مي روند. بنده نيز قبل از ازدواج تابستان ها، همراه آنها به آمل مي رفتم و اصلاً قصد 10 روز نمي كردم ولي كل تابستان را در آنجا مي ماندم و نمازم را تمام مي خواندم، آيا آنجا وطن من نيز مي باشد و حكم نمازهايي كه تمام خوانده ام چگونه است؟

ج. اگر پدر و مادر شما يا خود شما قصد داريد تا آخر، هر تابستان دو سه ماهي

به آنجا برويد و بمانيد، آمل وطن شما هم مي شود.

نماز و روزه در محل سكونت والدين

3024. مدتي همراه خانواده ام در شهرهاي مختلف زندگي كرده ام و اكنون پدر و مادرم ساكن مشهد هستند و من ساكن تهران مي باشم. نماز و روزه من در اين دو محل چگونه است؟

ج. تا قصد وطنيّت در جايي نكنيد، آنجا وطن شما نمي شود و ميزان صدق عرفي وطن براي خود شماست نه بستگان شما.

ارتباط با زادگاه پدري

3025. وطن اصلي و زادگاهم شهرستان است، ولي به روستاي پدرم رفت و آمد داريم، حكم نماز و روزه در آن روستا چگونه است؟

ج. تا وقتي كه وطن شما نشده، در آن روستا حكم مسافر را داريد.

عدم اعراض از وطن و حكم فرزندان

3026. وطن من در شهريست كه اعراض نكرده ام و چند فرزند دارم كه متولّد تهران هستند، آيا در وطن من، نماز آنها تمام است؟

ج. خير، بلكه اگر محل وطن شما وطن آنها هم شده باشد؛ هر چند به تبع شما، تا از آن اعراض نكنند، به حكم وطن باقيست و اگر وطن آنها نشده باشد، در آن حكم مسافر دارند.

حكم نماز فرزند با مراجعت پدر به وطن

3027. كارمندي كه چند سالي در شهر ديگري - غير از وطن - بوده و در آنجا فرزندي براي او متولّد شده و يك سال طفل در آنجا زندگي كرده است، آيا پس از مراجعت به وطن خود، آن شهر وطن فرزندش محسوب مي شود؟

ج. بعد از مراجعت، وطن اصلي فرزند همان وطن اصلي پدر و مادر است و مكان تولّد در فرض سؤال، وطن محسوب نمي شود.

اعراض از وطن

3028. اعراض از وطن با چه شرايطي محقّق مي شود؟

ج. به اين كه ديگر قصد ندارد كه بعداً هم برود و در آنجا بماند و در عمل هم قطع علاقه از آنجا بكند.

اعراض قهري

3029. اعراض قهري يعني چه؟ آيا اعراض قهري براي زني كه قصد جدايي و طلاق از همسرش ندارد و همسرش هم تصريح كرده است كه به وطن زوجه اش براي سكونت - حتي به صورت موقّت - نمي رود، حاصل مي شود يا اين كه آنجا وطن او خواهد بود؟

ج. با فرض اين كه قطع اميد كرده است، اعراض قهري حاصل مي شود.

ملاك اعراض از وطن

3030. فردي در حال روزه در ماه مبارك رمضان در شهر خودش قصد اعراض از وطنيّت مي كند.

براي جواز افطار روزه، قصدش بايد چگونه باشد؟

ج. بايد قصدش به گونه اي باشد كه عرفاً آن را اعراض بدانند، زيرا قصد اعراض به قطع تمام علايق از آنجا محقّق مي شود كه اعراض عملي هم مي خواهد و به مجرّد قصد، اعراض تحقّق نمي يابد.

انصراف از اعراض از وطن

3031. شخصي از زادگاهش اعراض مي كند و پس از دو ماه منصرف مي شود (با توجه به اين كه قصد بازگشت به زادگاه و سكونت در آنجا را نداشته است)، آيا اعراض او محقق مي شود يا خير؟

ج. اگر انصراف او از اعراض صوري و ظاهري است، اعراض او محقق مي شود.

اعراض و عدم اعراض از وطن

3032. فردي در وطن اصلي - كه محل تولّدش بوده است، تا شانزده سالگي زندگي كرده و سپس به تهران هجرت مي كند و اكنون سي سال است در تهران سكونت دارد.

وي از وطن اصلي اعراض نكرده و هر سال دو يا سه بار به آنجا مي رود و قصد دارد در صورت آماده شدن امكانات، به صورت هميشگي يا چند ماه در سال به وطن اصلي برگردد. حكم نماز و روزه اين فرد چگونه است؟

ج. تا زماني كه اعراض محقّق نشود، آنجا هم به حكم وطنيّت باقي است.

رابطه اعراض از وطن با ملك

3033. شخصي از وطن اصلي خود اعراض كرده، امّا در آنجا املاك دارد، آيا چنين شخصي با كسي كه ملكي در وطن اعراض شده اش ندارد، فرق دارد يا نه؟ و نيز اعراض از وطن اتخاذي، با اعراض از وطن اصلي فرق مي كند يا نه؟

ج. اگر جايي وطن او بوده و در آنجا شش ماه به قصد وطن بودن مانده است و ملك هم داشته و اكنون اعراض كرده است، احتياط در جمع بين نماز قصر و تمام است و هم چنين گرفتن روزه و قضاي آن خوب است و همين احتياط در جايي كه شش ماه بدون قصد وطن بودن مانده و حكمي داشته است، جاريست و اگر انسان به جايي برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده، نبايد نماز را تمام بخواند؛ مگر اين كه قبلاً شش ماه با داشت ملك در آنجا مانده باشد كه خوب است احتياط جمع خواندن و روزه و قضاي آن كه قبلاً ذكر شد رعايت شود؛ اگر چه وطن ديگر هم براي خود اختيار نكرده باشد.

معناي اعراض زن

3034. معناي اعراض از وطن براي دختري كه شوهر كرده چه صورت دارد، مثلاً دختري از اصفهان مي باشد و به تهراني شوهر كرده؛ وقتي به اصفهان مي آيد، تكليف نماز و روزه ي او چيست؟

وقتي از او پرسيده مي شود كه از اصفهان اعراض كرده ايد مي گويد نمي دانم.

ج. در اعراض، ميزان قصد خود شخص است كه تصميم داشته باشد ديگر براي سكونت به آن محل برنگردد، هر چند به تبع قصد شوهر و در فرض سؤال اگر چنين قصدي ندارد، اعراض محقّق نشده است.

3035. آيا دختر به مجرّدي كه به منزل

شوهر رفت - مثلاً از قم به تهران رفت - اعراض محسوب مي شود و حال آن كه به قدري قم مورد علاقه دختر است كه نيّتش اينست كه اگر يك روزي شوهر طلاقش بدهد و يا بميرد، دوباره به زادگاهش برگردد.

ج. اعراض بنا داشتن بر اينست كه ديگر براي سكونت به آن محل برنگردد و بدون اين بنا و تصميم، اعراض نيست.

حد ترخص

تعريف حد ترخص

3036. حد ترخّص چيست؟

ج. يعني انسان از وطن خود يا جايي كه قصد كرده ده روز در آنجا بماند، به قدري دور شود كه ديوار شهر را نبيند و صداي اذان آن را نشنود؛ ولي بايد در هوا غبار يا چيز ديگري نباشد كه از ديدن ديوار و شنيدن اذان جلوگيري كند و لازم نيست به قدري دور شود كه مناره ها و گنبدها را نبيند، يا ديوارها هيچ پيدا نباشد، بلكه همين قدر كه ديوارها كاملاً معلوم نباشد، كافي است.

ملاك حد ترخّص

3037. مي گويند حد ترخص يعني جايي كه ديوارهاي شهر را نبينند و صداي اذان شهر را نشنوند و در زمان كنوني كه ديواري وجود ندارد و معمولاً كارخانه ها و مغازه هايي به طور پراكنده در نزديكي شهر و گاهي متصل به آن وجود دارند كه فاصله آنها از هم از چند كيلومتر تجاوز نمي كند، حد ترخص يا ديوار شهر را چگونه بايد حساب كرد؟

ج. ميزان ديوار خانه هاييست كه عرفاً جزو شهر حساب مي شود.

نيّت روزه در حد ترخص

3038. شخصي كه در ماه رمضان مسافر است براي اين كه بتواند روزه بگيرد اگر قبل از ظهر به حد ترخص بيايد و نيّت روزه كند و همين كه ظهر شد از همانجا مجدّداً مسافرت كند، آيا روزه اش صحيح است يا نه؟

ج. اگر قبل از وقت زوال در خود شهر باشد، ظاهراً روزه اش صحيح است و در حد ترخص احتياطاً جمع بين روزه و قضاي آن كند.

حد ترخص دو منطقه ي مسكوني متصل به هم

3039. دو منطقه ي مسكوني (روستا) قبلاً جدا بودند ولي الآن به هم متصل شده اند و هنوز اسمشان فرقي نكرده است ساكنين اين دو محل حد ترخص را از كجا بايد حساب كنند؟

ج. اگر عرفاً يك محل محسوب مي شوند، حكم يك محل را دارند.

روزه ي مسافري كه هنوز به شهر نرسيده؛ ولي صداي اذان شهر را مي شنود

3040. مسافري كه قبل از ظهر در ماه مبارك رمضان به نزديك وطن يا شهري كه قصد دارد در آنجا ده روز بماند رسيده، به نحوي كه اذان شهر را مي شنود و ديوارهاي آن را مي بيند ولي هنوز وارد شهر نشده است.

آيا روزه ي آن روزش صحيح است يا خير؟

ج. اگر قبل از زوال وارد شهر هم بشود روزه اش صحيح است وگرنه احتياطاً جمع مي كند بين روزه ي آن روز و قضاي آن.

افطار بعد از حد ترخص در صورت انصراف از سفر

3041. شخصي در ماه مبارك رمضان، قبل از ظهر براي مسافرت از خانه خارج مي شود و پس از گذشتن از حد ترخّص، افطار مي كند ولي قبل از رسيدن به حد مسافت شرعي، از مسافرت منصرف و قبل از ظهر به منزل بر مي گردد، آيا امساك بقيه روز واجب است؟

ج. خير و هم چنين هر جا كه به نحو جايز افطار كرده است.

شك در رسيدن به وطن

3042. اگر مسافر در ماه مبارك رمضان به سوي وطن خود حركت كند و مصادف با اذان ظهر، نزديك وطن خود برسد ولي شك كند كه آيا مقدارِ مسافتِ باقي مانده، وطن محسوب مي شود يا خير، نماز و روزه اش چه حكمي دارد؟

ج. نماز و روزه اش تمام نيست.

روزه داري كه جاهل به حكم افطار در مسافرت است

3043. اگر روزه دار جاهل باشد به اين كه تا به حد ترخّص نرسيده نبايد قبل از زوال افطار كند و قبل از حد ترخص به اين اعتبار كه مسافر است افطار نمايد، روزه ي اين شخص چه حكمي دارد؟

آيا قضا بر او واجب است يا حكم ديگري دارد؟

ج. قضا بر او واجب است و اگر جاهل مقصّر بوده، علي الاحوط كفاره هم دارد.

جادّه اي پيچ دار

3044. اگر مسافر از حد ترخّص وطنش خارج شود ولي به علّت پيچ و خم جادّه، دوباره به كمتر از حد ترخّص برسد و بعد از خروج دوباره از حد ترخّص اگر باقي راه به تنهايي كمتر از مسافت شرعي باشد ولي با احتساب مقداري كه قبلاً طي كرده به اندازه ي مسافت مي شود، با توجّه به اين كه از اوّل قصد مسافت شرعي داشته است، آيا نمازش تمام است يا شكسته؟

ج. نمازش شكسته است.

اعراض و بازگشت از سفر بعد از حد ترخص

3045. شخصي به قصد مسافرت به هشت فرسخ و يا بيشتر، حركت مي كند، از حد ترخص كه خارج شد، نماز را شكسته مي خواند و حدود سه فرسخ كه مي رود از قصد خود منصرف مي گردد و به وطن مراجعت مي كند و هنوز وقت نماز باقي است، آيا بايد دوباره نمازش را تمام بخواند يا نه؟

ج. خير، اعاده لازم نيست.

سفر به قلّه هاي مشرف به وطن

3046. كسي كه قصد سفر به قلّه ها و كوه هاي بلند و مرتفع را دارد. با توجه به اين كه مسير او گاهي بيش از مسافت شرعي است، اگر شهر خود را ببيند حكم نماز و روزه ي او چيست؟

ج. وقتي به اندازه اي دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود، ديوارش از آنجا ديده نمي شد، بايد نماز خود را شكسته بخواند و نيز اگر پستي و بلندي خانه ها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظه معمول را بنمايد.

قصد اقامت ده روز

محل كار در جايي غير از محلي كه قصد اقامت نموده است

3047. شخصي قصد ماندن ده روز در محلّي نموده، ولي محل كار او در فاصله كمتر از حد ترخّص شرعيست كه بايد هر روز به محل كار برود و هر چند روز يك بار شيفت كار او در شب است، آيا ماندن شب در محل كار مضر به قصد اقامه مي باشد؟

ج. مُضر نيست.

مسافرت به كمتر از مسافت بعد از قصد ده روز

3048. مسافري قصد اقامت ده روزه در مكاني كرده است، ولي مي داند در بين ده روز، زماني را شبانه به مقدار كمتر از مسافت مي رود. آيا اقامت وي محقّق است؟

ج. اگر بيشتر شب را در محل اقامت باشد، اشكال ندارد.

خواندن چهار ركعتي بعد از قصد و بطلان نماز

3049. كسي قصد اقامت در سفر كرده و پس از خواندن نماز ظهر از قصدش منصرف مي شود و طبق وظيفه، نماز عصر را تمام مي خواند و پس از آن علم اجمالي به بطلان يكي از دو نمازش پيدا مي كند، چه وظيفه اي دارد؟

ج. اين علم اجمالي تبديل به علم تفصيلي به باطل شدن نماز عصر و شك ابتدايي به بطلان نماز ظهر مي شود. زيرا يا اينكه سبب بطلان در عصر بوده يا در ظهر، كه با بطلان ظهر مي بايست نماز عصر را شكسته مي خوانده كه تمام خوانده است؛ پس نماز عصر به هر حال باطل بوده، ولي در بطلان ظهر فقط شك دارد و يقين به بطلان ندارد و چون شك پس از فارغ شدن از نماز است، محكوم به صحّت مي باشد.

پس بايد نماز عصر را تماماً اعاده كند و نمازهاي بعدي در اين محل را هم تا نرفته تمام بخواند.

قصد ده روز در قم و رفتن به مسجد جمكران

3050. طلبه اي كه در شهر مقدّس قم قصد ده روز نموده و در طول اين ده روز از اوّل نيّت رفتن به مسجد مقدّس جمكران را داشته است، آيا قصد ده روز تحقّق پيدا مي كند يا نه؟

ج. چنان چه قسمت عمده روز را در محل اقامت باشد و شب را در محل اقامت به سر برد، قصد عشره محقّق مي شود، هر چند هر روز برود.

سفر به بيشتر از حد مسافت شرعي

3051. شخصي كه قم وطن اوست و به چهار فرسخي قم رفته و در آنجا قصد ده روز مي نمايد، پس از چند روز جهت سركشي به خانواده ي خود به قم آمده و بر مي گردد، آيا اين رفت و آمد مُضر به قصد اقامت است و يا اين كه حكم مسافر را ندارد؟

ج. حكم سفر مجدّد را دارد و مضر به قصد اقامت است.

مسافرت كمتر از مسافت

3052. اگر مسافر، اوّل ماه رمضان وارد مشهد مقدّس شد و بعد از پنج روز از قصد ده روز اقامت، به روستايي در سه فرسخي رفت و دو روز در آنجا ماند و بعد به مشهد مقدّس برگشت و سه روز ديگر ماند، وظيفه ي او در آن روستا و بعد از برگشت در مشهد مقدّس تمام بوده يا شكسته؟

ج. تمام است.

مسافرت به كمتر از مسافت

3053. بعد از اين كه قصد ده روز كرديم و ده روز گذشت، آيا مي شود به مقدار كمتر از مسافت شرعي به اطراف محل اقامت مسافرت كرد؟

ج. اگر اعراض از محل اقامت نكرده، نمازش تمام است و اگر اعراض كرده و برگشتن به محل اقامت فقط براي عبور از آنجا است، نمازش شكسته است.

قصد اقامت روحاني در چند روستا

3054. در مناطق محروم روستايي كشور به علت فقر شديد مالي دعوت از يك روحاني به صورت مستقل در يك ماه رمضان و ايّام تبليغي نوعاً ميسور نيست و معمولاً دو يا سه روستا در جوار هم با تفاهم هم ديگر - چون فاصله متوسّط آنها كمتر از مسافت شرعيست - يك روحاني دعوت مي كنند.

آيا راهي براي قصد اقامت در دو يا چند محل وجود دارد؟

ج. اگر در مجموع دو مكان نزديك به هم قصد ماندن ده روز كرد به گونه اي كه به راحتي به هر دو مكان رفت و آمد مي تواند بكند، اين قصد اقامه صحيح است؛ چون وحدت و يكي بودن اسميِ محل، لازم نيست و ماندن در يك محل (اقامه ي واحد) معتبر است.

انصراف بعد از خواندن چهار ركعتي

3055. در رساله آمده كه اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي از ماندن منصرف شود يا مردّد شود، تا وقتي در آنجا هست، بايد نماز را تمام بخواند؟ آيا خواندن نماز جمعه كفايت از آن مي كند؟

ج. كفايت نمي كند.

بيهوش و قصد ده روز

3056. شخصي را كه به صورت بيهوشي كامل به بيمارستاني در فاصله اي بيشتر از مسافت شرعي برده اند و درمان او ده روز به طول مي انجامد پس از دو روز به هوش آمدن، وظيفه ي او در هشت روز باقي مانده چيست؟

ج. چون قصد سفر نداشته است، نماز وي تمام است.

قصد ده روز كسي كه نمازهاي روزهاي اوّل را نخوانده است

3057. شخصي كه از اوّل قصد ماندن ده روز داشته ولي چند روز اوّل را نماز نخوانده است، اكنون كه قصد خواندن نماز را دارد وظيفه اش قصر است يا تمام؟

ج. اگر از قصد خود برنگشته، وظيفه ي او تمام است.

قصد ده روز در ايّام عادت

3058. زن مسافر در مقصد، با اين كه ايام عادت او است، آيا مي تواند قصد ده روز كند و يا بايد صبر كند تا پاك شود؟

ج. اگر قصد دارد ده روز بماند، قصد اقامت محقّق است و پس از پاكي، نماز را تمام مي خواند.

نحوه تحقّق قصد اقامت

3059. شخص مسافري كه مي خواهد ده روز قصد كند؛

1) آيا بايد قصد داشته باشد كه ده روز تمام از طلوع فجر بماند يا از طلوع آفتاب هم كفايت مي كند؟

2) و آيا قصد ده روز تلفيقي كفايت مي كند؟ مثلاً اگر ظهر رسيده و قصد كند تا ظهر روز يازدهم بماند، نمازش را تمام بخواند؟

ج. به مسأله ي 1086 رساله رجوع كنيد.

اعلام ماندن ده روز به دروغ

3060. مدير كاروان - با توجّه به اين كه مي داند توقّف زايرين در مدينه يا مكّه كمتر از ده روز است - به آنها اعلام مي كند كه ده روز مي مانم و آنان به اعتماد گفته ي او نمازشان را تمام مي خوانند و روزه مي گيرند، ولي قبل از ده روز از آنجا حركت مي كنند، حكم شرعي نسبت به مدير كه اين مطلب را اعلام مي كند و نماز و روزه ي زايران چيست؟

ج. نماز و روزه ي زايران صحيح است.

قصد اقامت به تبع دوستان

3061. شخصي به اعتقاد اين كه رفقاي او قصد ده روز كرده اند، قصد اقامت كرده و چند نماز تمام خوانده است؛ بعد معلوم شده كه دوستان وي قصد نكرده اند، آيا نمازهايي كه تمام خوانده صحيح است يا بايد قضا كند؟ وظيفه ي او در مدت باقيمانده چيست؟

ج. نمازهاي او صحيح بوده و تا زماني كه در آنجا است، بايد نماز را تمام بخواند.

قصد اقامت

3062. شخصي در مشهد مقدس قصد كرده تا روز جمعه هفته ي ديگر بماند و گمان كرده كه تا آن روز ده روز است و نمازها را تمام خوانده و روزه ها را گرفته است، پس از آن متوجّه شده كه تا روز جمعه 9 روز است.

حكم نماز و روزه هاي او چيست؟

ج. بنا بر احوط آنها را قضا كند.

مهاجرت از وطن به شهر ديگر و وطن قرار دادن آن

3063. اين جانب از اهالي هويزه بودم و بر اثر جنگ، به شهر بهبهان مهاجرت كردم و با خانواده ام تصميم گرفتم كه براي هميشه در آنجا ساكن شوم و خانه هم ساختم ولي اينك بعد از ده سال كه شرايط ديگري به وجود آمده است به هويزه بازگشته ام، آيا بهبهان وطن دوم ما محسوب مي شود يا خير؟ تكليف ما نسبت به نماز و روزه در آنجا چگونه است؟

ج. تا از بهبهان اعراض نكرده ايد، آنجا وطن دوم شما محسوب مي شود.

احتمال عدم ماندن در محل اقامت

3064. اگر شخصي احتمال بدهد كه به دليل پيش آمدن كاري نتواند ده روز بماند، تكليف او چيست، آيا مي تواند قصد كند و اگر آن كار پيش آمد از قصد خود اعراض كند؟

ج. اگر در حال ترديد است، نمي تواند قصد كند به خلاف احتمالات غير قابل اعتنا، كه با وجود آن مي توان قصد كرد.

قصد اقامت و خروج از حد ترخص

3065. آيا خارج شدن از حد ترخّص، مضر به قصد اقامت است يا خير؟ مثلاً كسي مي خواهد در قم، ده روز بماند و مي داند كه روزها براي چندين مرتبه به جمكران مي رود (امّا خوابگاه و محل اقامتش قم است)، آيا قصد اقامتش صحيح است يا خير؟

ج. مي تواند در مجموع دو محل قصد اقامت كند.

قصد اقامت بدون توجه

3066. شخصي قصد اقامت پنج روز در محلي داشته ولي هنگام ورود به آن محل به كلّي فراموش كرده و جداً قصد ده روز نموده است، آيا قصد اقامتش محقق مي شود؟

ج. اگر به نحو غفلت از امر واضح نزد او بوده كه مي تواند با اندك التفات و توجه زايل شود، قصد اقامت وي محقق نمي گردد، اما اگر به نحو نسياني و فراموشي بوده كه احتمال دارد تا پايان ده روز يادآور و متذكّر نشود، قصد اقامتش محقّق شده است.

بلوغ در حين ده روز

3067. اگر كودكي قبل از بلوغ وارد مشهد شود و بنا دارد جمعاً ده روز بماند و روز پنجم اقامت، بالغ شود، آيا بايد در پنج روز باقي مانده نمازش را تمام بخواند يا شكسته؟

ج. تمام مي خواند؛ همان طوري كه پنج روز قبل هم تمام بود؛ هر چند بر او واجب نبود.

مسافرت حرام

مسافرت براي گرفتن ماليات

3068. شخصي كه مأمور گرفتن ماليات در كشوري مثل پاكستان است و براي گرفتن آن گاهي به مسافرت مي رود، آيا سفر او حرام و نماز تمام است؟

ج. در سفر حرام، نماز تمام است و در سؤال مفروض، حرام بودن سفر في الجمله است.

روزه در سفر معصيت

3069. آيا در سفر معصيت كه نماز تمام است، روزه را هم بايد بگيرد؟ آيا روزه ي او صحيح است يا بايد دوباره قضا كند؟

ج. بله، بايد روزه واجب را بگيرد و روزه اش هم صحيح است.

مسافرت براي شركت در مجلس حرام

3070. اگر شخصي را به جايي - كه مسافت شرعيست، براي عروسي دعوت كنند و او مي داند كه در آنجا موسيقي مطرب پخش مي شود و با فرض حضور، نمي تواند خود داري و جلوگيري از شنيدن داشته باشد، وظيفه ي نماز و روزه ي او چگونه است؟

ج. اگر مقصود و هدف از سفر او شنيدن و گوش دادن موسيقي نيست، ولي در ضمن سفر مبتلا به آن مي شود، نمازش شكسته و روزه هم نمي گيرد.

(جامع المسائل ص 586 و وسيله م 958 و 960. ) سوار كردن همسر در ماشين دولتي

3071. كارمندي براي انجام كار دولتي به مسافت شرعي مي رود و بر خلاف مقررات، همسر خود را هم سوار مي كند.

وظيفه ي نماز و روزه ي خود و همسر وي چگونه است؟

ج. اگر سوار شدن همسر سبب زيادتي خرج وسيله نشود و هيچ تأثيري در سفر شغلي كارمند نداشته باشد، اينجا كشف رضايت مالك مي شود كه بر فرضي كه بفهمند راضي هستند و در نتيجه نماز شكسته است.

استفاده از وسيله ي دولتي براي كارهاي شخصي

3072. كارمندي با استفاده از ماشين دولتي براي كارهاي شخصي به مسافت شرعي مي رود، حكم نماز او چيست؟

ج. اگر بر خلاف مقرّرات است، حكم ماشين و وسيله ي نقليه غصبي را دارد و نمازش تمام است.

قصد ورود به منزل غصبي

3073. مسافرت به محلّي كه بيشتر از مسافت شرعيست و در آنجا بنا دارد وارد منزل غصبي بشود، وظيفه ي او در اين سفر چيست؟

ج. اگر مقصود اصلي از سفر غير معصيت باشد و معصيت مقصود فرعي و تبعي است، نماز شكسته است.

سفر براي خوش گذراني و صيد ماهي

3074. در رابطه با اين مسأله كه اگر براي لهو و خوش گذراني به شكار رود نمازش تمام و اگر براي تهيه ي معاش باشد نمازش شكسته است آيا اين حكم شامل كساني كه براي صيد ماهي مي روند نيز هست يا خير؟

ج. بله، شامل آنها هم مي شود.

كثيرالسّفر

معيار كثيرالسّفر

3075. به چه كسي كثيرالسّفر مي گويند و معيار آن چيست؟

ج. كثيرالسّفر كسيست كه غالباً در كمتر از ده روز به حد مسافت شرعي رفت و آمد كند.

به حدّي كه عرفاً مصداق كثير السّفر شود.

حكم كثيرالسّفر و دائم السّفر

3076. آيا حكم كثير السّفر و دائم السّفر يكي است، مثلاً افرادي كه براي تحصيل از شهري به شهر ديگر مي روند با كسي كه شغل او سفر است در تمام خواندن نماز و گرفتن روزه برابرند؟

ج. بله، حكمشان يكي است.

فرق شغله السفر با شغله في السفر

3077. اين كه مي گويند «شغل او سفر» است و ديگر اين كه «شغل او در سفر» است، چه تفاوتي با هم دارند؟ و به لحاظ فقهي اين تفاوت چه ثمرات عملي دارد؟

ج. چون ميزان كثرت سفر است، لذا اين دو صورت فرقي در حكم ندارند.

عدم استقرار وظيفه ي شغلي

3078. بنا بر اين كه در سفر شغلي در صورتي كه عرفاً به آن سفر شغلي بگويند، نماز تمام است، آيا در مواقعي كه براي پذيرش مسؤوليت شغلي به شهرستان ديگري مسافرت مي كنم و استقرار نهايي مسؤوليت شغلي در آن شهرستان مستلزم موافقت نهايي افراد ديگري است، وظيفه چيست؟

ج. چنين مسافرتي، مسافرت شغلي نيست و نماز شكسته است.

سفر اوّل چيست؟

3079. مراد از سفر اوّل، مسافرت عرفيست يا شرعي؟

ج. منظور مسافرت شرعي يعني طي كردن هشت فرسخ است و پس از طي اين مسير، سفر اوّل شرعي تحقق يافته؛ است هر چند سفر اوّل عرفي هنوز تحقق نيافته است.

كفايت هشت فرسخ براي صدق سفر اوّل

3080. فرد كثير السّفر كه پس از اقامت ده روز در جايي در سفر اوّل نمازش شكسته است، آيا براي صدق سفر اوّل همان هشت فرسخ كافي است؟

ج. كفايت مي كند.

نماز كثير السّفر در 15 روز تعطيلات

3081. اگر كثير السّفر در تعطيلات نوروز - كه حدوداً 15 روز است - يا تابستان - كه غالباً از دو ماه بيشتر و محل كار يا تحصيل تعطيل است - براي حقوق يا كاري غير از تحصيل و كار به آنجا مسافرت نمايد، نماز او چه حكمي دارد؟

ج. در سفر براي غير شغل، حكم مسافر دارد، حتّي در سفر به محل كار.

ماندن بدون قصد ده روز در محل كار و تحصيل

3082. اگر كسي بعد از تحقّق كثرت سفر، بدون قصد ده روز در سربازخانه يا محل كار و تحصيل مانده، در سفر اوّل وظيفه ي او چيست؟

ج. در فرض سؤال، نماز او تمام است.

قصد مسافرت به جمكران به مدت چهل هفته

3083. افرادي كه قصد مسافرت براي چهل هفته ي پياپي از شهرهاي دور به مسجد مقدّس جمكران را دارند و همچنين افرادي كه ساليان پياپي هر هفته به اين مكان مقدّس تشريف مي آورند، در مورد نماز و روزه هاي واجب چه وظيفه اي دارند؟

ج. در فرض سؤال، نماز آنها تمام و روزه آنها صحيح است، البته با مراعات مسأله 1066 رساله.

راننده در سفر طولاني

3084. راننده اي از اهواز به آلمان كالا حمل مي نمايد و رفت و آمد او حدود يك ماه يا بيشتر طول مي كشد.

آيا در سفر اوّل نمازش شكسته است يا به علّت طولاني بودن سفر بايد از همان سفر اوّل تمام بخواند؟

ج. بايد بعد از هشت فرسخ اوّل نماز را تمام بخواند.

مسافرت به غير وطن

3085. افرادي از محل كار، بعد از ظهر به غير وطن مسافرت مي كنند و فردا صبح به محل كار مي روند بدون اين كه به وطن برگشته باشند. تكليف نماز و روزه ي آنها چيست؟

ج. اگر براي غير شغل سفر مي كنند، حكم مسافر را دارند و اگر رفت و آمد آنها همان رفت و آمد شغلي آنها است، نمازشان تمام است و مي توانند روزه بگيرند و در هر صورت در برگشت كه براي كار به محل مي روند، حكم سفر شغلي مترتّب است.

سفر غير شغلي

3086. كثيرالسّفر اگر در اين بين سفر غير شغلي بكند، بعد از رجوع به سفر شغلي در همان سفر شغلي اوّل نمازش كامل مي شود يا از سفر دوّم به بعد؟

ج. در همان سفر شغليِ اوّل نماز او تمام است؛ اگر ده روز اقامت با قصد در غير وطن و يا بدون قصد در وطن نكرده باشد.

مسافرت به مكان هاي ديگر

3087. اگر بعد از برگشت از محل كار و يا تحصيل تا سفر بعدي به آنجا ده روز گذشته، ولي در اين بين مسافرت هاي ديگري به مكان هاي ديگر داشته است.

آيا در سفر به محل كار نماز او شكسته است، يعني سفر اوّل او محسوب مي شود؟

ج. اگر ده روز در يك محل نمانده، حكم سفر اوّل را پيدا نمي كند.

تغيير شغل و مسافرت

3088. اگر شخصي هر روز از محل اقامت خود براي تدريس به بيش از مسافت شرعي مسافرت نمايد، حال اگر شغل خود را عوض كند و براي كار ديگري به همان سفر برود، وظيفه اش چيست؟

ج. اگر شغل جديد به گونه ايست كه براي آن زياد سفر مي كند و ده روز در يك مكان نمي ماند، سفر براي شغل جديد در حكم سفر قبلي است.

همسر فرد كثيرالسّفر

3089. همسر شخص كثير السّفر كه به همراه او مي رود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر بنا دارد همراه او برود، به حكم كثيرالسّفر است.

مسافرت لازمه ي شغل

3090. شغل من لوله كشي گاز است كه به فتواي حضرت عالي چون كثيرالسّفرم نمازم تمام است؛ ولي چند ماه يك بار براي تهيه ي اوراق مربوط يا مهر شركت به تهران سفر مي كنم. وظيفه ي نماز و روزه ي من در اين سفر چيست؟

ج. اگر مسافرت مذكور، لازمه ي شغلي شماست نماز تمام و روزه صحيح است.

3091. ماهيگيراني كه گاهي براي خريد لوازم قايق و تور ماهيگيري و يا براي تهيه ي اوراق مربوط به شغل، به حد مسافت مسافرت مي كنند، وظيفه ي نماز و روزه آنها چيست؟

ج. اگر در شغل خود كثير السّفر نيستند، نماز را قصر و روزه را افطار كنند و در غير اين صورت لوازم شغلي در حكم خود شغل است.

3092. اگر افراد كثيرالسّفر - غير از سفرهاي متعارف شغلي شان - گاهي براي كار اداري در رابطه با شغلشان به جاي ديگر مسافرت كنند، تكليف آنها چيست؟

ج. اگر براي شغل مي روند، حكم سفر شغلي را دارند.

مبلّغيني كه هر روز به حد مسافت شرعي سفر مي كنند

3093. طلبه اي براي امر تبليغ در يك ماه به مكاني مي رود كه هر روز به حد مسافت شرعي بايد سفر كند، آيا وي كثير السّفر است؟

ج. كثير السّفر مي شود، اگر معمولاً تبليغ مي رود.

مسافرت هاي پياپي در حد مسافت

3094. فردي چهارده روز از ماه را در وطن مي ماند و در بقيه ماه به مكان ديگري مي رود كه در آن مكان، مسافرت هاي پياپي در حد مسافت دارد، آيا احكام كثير السّفر شامل حال وي مي شود؟

ج. كثير السّفر است و در غير سفر اوّل به حكم فرد مقيم است.

وظيفه كثير السّفر در سفر اوّل

3095. كثير السّفر اگر در سفر اوّلش بيش از حد مسافت برود و برگردد، حكم نمازهاي وي در مسير رفت و برگشت چيست؟

ج. در هشت فرسخ اوّل نماز قصر است و پس از آن تمام است.

مسافرت هفتگي طلاب، كارگران، دانشجويان و …

3096. كسي كه شغلش در سفر مي باشد مانند كارگران كارخانه يا برخي از طلاب كه هر هفته از تهران يا شهرهاي ديگر جهت تحصيل به قم مي آيند و آخر هفته به وطن مراجعت مي كنند، تكليف نماز و روزه ي آنها چيست؟

ج. اگر غالباً ده روز متوالي در جايي نمي مانند كثير السّفر هستند و نمازشان تمام و روزه هم مي گيرند.

خدمه هواپيما

3097. فردي در هواپيما كار مي كند و پياپي به مسافرت مي رود و در جايي كه فرود مي آيد، از آنجا تا حد مسافت شرعي براي استراحت به هتل مي رود، آيا نمازش در آنجا تمام است؟

ج. آن سفرها هم لازمه ي شغل است و نماز در آنجا هم تمام است.

وظيفه مسافري كه فقط بيست روز كثير السّفر است

3098. فردي تنها مدت بيست روز كثير السّفر است.

نمازش چه حكمي دارد؟

ج. احتياطاً جمع كند؛ يعني هم شكسته نماز بخواند و هم تمام.

كثرت سفر با قصدهاي مختلف

3099. فردي به صورت هميشگي در كمتر از ده روز به شهري مسافرت مي كند، ولي هر هفته اي به جهت كار و غرضي غير از كار و غرض قبلي مي رود، آيا كثير السّفر اطلاق مي شود؟

ج. كثير السّفر است.

مسافرت راننده ي داخل شهر به شهر ديگر

3100. فردي كه شغلش رانندگي داخل يك شهر و اطراف آن به حد مسافت شرعيست و از آن شهر به شهر ديگري براي رانندگي در اطراف شهر دوّمي به حد مسافت مي رود، آيا در سفر از شهر اوّل به شهر دوم نمازش تمام است؟

ج. بلي، زيرا اين سفر هم مقدمه ي شغل او است.

البته در كثرت سفر بايد سفر تا حد مسافت باشد نه كمتر از آن.

رفت و بازگشت

3101. كثيرالسّفري كه در سفر اوّلش نماز را شكسته مي خواند. آيا در بازگشت هم همين حكم را دارد؟

ج. در اين فرض در برگشت، نماز او تمام است.

آغاز به كار فرد كثيرالسّفر و نماز او

3102. آيا كثيرالسّفر (كسي كه زياد سفر مي كند)، بلافاصله بعد از شروع به كار بايد نمازش را كامل بخواند يا بعد از مدّتي كه از شروع به كار گذشت و يا بعد از سفر دوّم؟

ج. با صدق عمليّت سفر (سفر كاري)، بعد از سفر اوّل نمازش تمام است.

ترديد در ماندن

3103. اگر پس از سفر اوّل نداند كه كمتر از ده روز در محل تحصيل مي ماند يا نه، اگر اين ترديد در هر مراجعت از وطن به محل تحصيل وجود داشته باشد، نمازش چه حكمي دارد؟

ج. اگر در سفر قصد ده روز ندارد، نمازش شكسته است؛ ولي كسي كه براي كار يا تحصيل غالباً مسافرت مي كند و ده روز نمي ماند، نمازش تمام است حتّي اگر بيش از ده روز با ترديد بماند.

حكم نماز و روزه سربازان وظيفه

3104. حكم نماز و روزه كساني كه دوره سربازي خود را مي گذرانند و هر روز به وطن مراجعت مي كنند يا در هفته يك بار روز جمعه به وطن مي آيند چيست؟

ج. حكم كثير السّفر را دارند و نماز و روزه آنها تمام است.

حكم نماز و روزه دانشجويان كه هر هفته مسافت بيش از حد شرعي را طي مي كنند

3105. 1) حكم نماز و روزه دانشجوياني كه فاصله وطن آنها تا محل تحصيل بيش از 4 فرسخ شرعيست و 3 روز در هفته، به محل تحصيل مي روند و در همان روز بر مي گردند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامه اي دارند در محل تحصيل و بين راه بيان فرماييد.

2) حكم نماز و روزه دانشجوياني را كه فاصله وطن آنها تا محل تحصيل بيش از 4 فرسخ شرعيست و فقط 1 روز در هفته به محل تحصيل مي روند و بر مي گردند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامه اي دارند، در محل تحصيل و بين راه بيان فرماييد.

ج. در هر دو مورد نماز و روزه آنها در محل تحصيل و در بين راه تمام است.

رفتن هر هفته به باغ

3106. شخصي در اطراف شهر خود باغي دارد كه جمعه ها به آن باغ مي رود. نماز و روزه ي او چگونه است؟

ج. اگر فاصله اش تا شهر به حد مسافت شرعي (8 فرسخ) است و هر هفته به آنجا مي رود، نماز در آنجا تمام است.

مسافرت هفتگي كاسب جهت تهيّه جنس

3107. كاسبي كه هفته اي يك بار جهت فراهم كردن اجناس، مسافرت شرعي انجام مي دهد، وظيفه اش چيست؟

ج. اگر قصدش بر اينست كه شغلش به همين نحو باشد، به حكم كثير السّفر و شغله السفر (كسي كه شغلش سفر است مثل راننده)، مي باشد.

مسافرت هفتگي معلّمين و دانش آموزان يا …

3108. معلّمين يا دانش آموزان و … كه هفته اي يك بار يا هر روز به محل كار مي روند و بر مي گردند (و حتّي ظهر شرعي را در بين راه مي باشند) حكم نماز و روزه ي آنها چيست؟

ج. نمازشان تمام است و مي توانند روزه بگيرند. (با ملاحظه ي مسأله ي 1066 رساله)

كسي كه هر هفته به وطن مي رود

3109. شخصي كه در ايّام هفته در حد مسافت شرعي از وطن دور است؛ ولي هر جمعه به وطن بر مي گردد و اين عمل را تا يك ماه يا دو ماه يا سه ماه ادامه مي دهد، حكم نماز و روزه اش چيست؟

ج. اگر سفرهاي تكراري و پشت سر هم دارد، به حكم كثيرالسّفر است؛ ولي در كمتر از آن، احتياط در جمع مي نمايد؛ يعني نمازش را هم شكسته و هم تمام مي خواند و هم چنين سفرهاي اتّفاقي موقّتي.

نماز و روزه ي جهانگردان، سيّاحان و سفرهاي تفريحي

3110. آيا كسي كه براي شغل و كار، زياد سفر مي كند، كثير السّفر است يا هر كسي كه زياد سفر مي كند، مثل جهانگردان يا براي تفريح و سياحت سفر مي كند نيز كثير السّفر محسوب مي شوند؟

ج. بله، فرق نمي كنند.

حكم دانشجويي كه هر دو هفته يا 10 روز يك بار مسافرت كند

3111. دانشجوياني كه فاصله وطن تا محل تحصيل آنها بيش از چهار فرسخ شرعيست و هر دو هفته يك بار يا بيش از ده روز يك بار به محل درس مي روند و بر مي گردند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامه اي دارند، حكم نماز و روزه آنها را در محل تحصيل و بين راه بيان فرماييد.

ج. نمازشان در محل تحصيل، چون قصد ده روز دارند تمام است؛ ولي بين راه نمازشان شكسته است و همين طور نسبت به روزه ي شان كه در صورت قصد ده روز در محل تحصيل بايد روزه بگيرند؛ ولي در بين راه حكم مسافر را دارد.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1358 رساله رجوع شود. )

استاداني كه هر سه روز مسافرت مي كنند

3112. حكم نماز و روزه استاداني كه سه روز در هفته به محل تدريس رفت و آمد دارند را؛ در دو صورت زير در محل تدريس و بين راه بيان فرماييد:

1) محل تدريس يك شهر است.

2) محل تدريس شهرهاي مختلف است.

ج. در هر دو صورت نماز و روزه آنها تمام است.

فردي كه محل تحصيل و تدريس او در دو جاي مختلف است

3113. كسي كه وطن او كاشان است و براي تحصيل به قم آمده و خانه گرفته است و محل تحصيل او در 10 كيلومتري قم بوده و براي تدريس هم در هفته دو روز به روستا مي رود و شب به قم باز مي گردد و در آخر هفته هم به كاشان مي رود، حكم نماز و روزه او چگونه است؟

ج. نماز و روزه اش در هر سه محل و بين راه تمام است.

نماز راننده با 20 روز مسافرت و 20 روز استراحت

3114. دو نفر راننده، ماشيني را از شركت خريداري و شروع به رانندگي و مسافربري مي كنند؛ به اين نحو كه 20 روز يكي از آنها با ماشين كار مي كند و شريك ديگر در خانه مي ماند و سپس شريك ديگر با ماشين به مدت 20 روز رانندگي مي كند و آن راننده ي اوّل 20 روز در خانه مي ماند. آيا نماز و روزه ي آن دو مثل ساير رانندگان است؟

ج. بلي، حكم راننده دارند؛ مثل راننده ي فصلي.

سفر شغلي

3115. شخصي در طول سال حدود سه ماه تابستان را در مسافت شرعي مسافركشي مي كند، حكم نمازش چيست؟

ج. نمازش در آن سه ماه تمام است.

حد سفر دوم

3116. شخصي كه شغلش مسافرت بوده، بعد از ماندن ده روز در وطن، جنسي را از شهر خود به اصفهان كه فاصله اش بيش از 8 فرسخ است برده و چون جنس در آنجا فروش نرفته، آن را به شهركرد برده است، آيا همين كه به شهركرد رفته، سفر دوم است و نماز را تمام بخواند؟

ج. بله، بعد از هشت فرسخ اوّل نمازش تمام است.

3117. سربازي از شهرستان به يكي از پادگان هاي تهران آمده و مأموريتش گشت زدن در اطراف تهران تا شعاع بيش از مسافت شرعيست و مقرّش در تهران است، حكم نماز و روزه ي او چگونه است و سفر اوّل وي چه وقت و كجا پايان مي يابد كه از سفر دوم نماز را تمام و روزه را بگيرد؟

ج. از اوّل اين كار بعد از اين كه 8 فرسخي راه را طي كرد، بعد از آن ديگر نماز و روزه اش تمام است.

حكم كسي كه نيمي از سال را در وطن و بقيه را در سفر است

3118. كسي در طول سال پانزده روز سفر مي كند و پانزده روز در وطن مي ماند، نماز و روزه ي او چگونه است؟

ج. در آن 15 روز نماز و روزه اش تمام است، البته غير سفر شرعي اوّل يعني هشت فرسخ آغاز سفر.

روزه ي قضاي كسي كه شغلش سفر است

3119. اين جانب كارمند و براي شغل، همه روزه در حد مسافت شرعي در رفت و آمد هستم. تكليف نماز و روزه ام چيست و آيا مي توانم روزه ي قضا بگيرم؟

ج. نماز و روزه ي شما تمام است و قضاي روزه هم صحيح است.

احكام اعتكاف

اعتكاف در اديان ديگر

3120. آيا اعتكاف به دين مبين اسلام اختصاص دارد يا در شرايع و اديان ديگر هم وجود داشته است؟

ج. ظاهراً وجود داشته است و آيه ي 125 سوره ي مباركه ي بقره را به آن اشاره گرفته اند.

زمان اعتكاف

3121. آيا اعتكاف به زمان هاي ويژه اي اختصاص دارد؟

و بهترين زمان جهت اعتكاف چيست؟

ج. در هر زماني كه روزه در آن ايام صحيح است اعتكاف نيز جايز و صحيح است و بهترين اوقات اعتكاف ماه رمضان و برترين اوقات رمضان دهه ي آخر آن است.

اعتكاف بدون قصد عبادت

3122. آيا توقف در مسجد، بدون قصد عبادت، اعتكاف به شمار مي آيد يا قصد عبادت هم لازم است؟

ج. قصد عبادت هم لازم است.

شرط ضمن نيّت اعتكاف

3123. شرط ضمن نيّت اعتكاف به چه معناست و چه شروطي را انسان مي تواند در آن نيت كند؟

ج. به اين معناست كه از اوّل مي تواند شرط كند كه هر وقت خواست، چه با عروض مانع يا عدم آن از اعتكاف دست بردارد، هر چند در روز سوّم هم باشد.

اعتكاف واجب

3124. اعتكاف به واسطه نذر، عهد، قسم، يا شرط ضمن عقد يا اجاره چه حكمي دارد؟

ج. واجب مي شود.

اعتكاف نيابتي

3125. اعتكاف به نيابت از ميّت يا حي چه حكمي دارد؟

ج. اعتكاف به نيابت از ميّت صحيح است و صحت آن به نيابت از حي محل تأمل است.

قصد اعتكاف

3126. آيا در اعتكاف قصد وجوب يا استحباب لازم است؟

ج. لازم نيست.

زمان نيّت اعتكاف

3127. زمان نيّت اعتكاف چه وقت است؟

آيا مي توان در اوّل شب نيّت كرد؟

ج. زمان نيّت اعتكاف اوّل طلوع فجر روز اوّل است و از اوّل شب هم مي تواند نيت كند؛ بلكه نيّت از شب موافق احتياط مستحبيست و اگر اعتكافش بيش از سه روز است، از همان وقت نيّت را شروع مي كند.

اشتباه در نيت

3128. اگر براي اعتكاف وجوبي، از روي اشتباه نيّت استحبابي كند يا بالعكس، تكليف چيست؟

ج. اگر به قصد انجام وظيفه فعلي بوده است، صحيح است.

اعتكاف مسافر

3129. آيا مسافر مي تواند معتكف شود؟

ج. اگر بتواند در آن سفر روزه بگيرد، اعتكاف او صحيح است.

مصادف شدن اعتكاف با عيد فطر و قربان

3130. اگر زماني نيّت اعتكاف كند كه روز عيد يا قربان در بين ايّام اعتكاف واقع شود، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

اعتكاف بيشتر از سه روز

3131. اعتكاف بيشتر از سه روز، به صورتي كه آن زياده، بخشي از يك روز يا شب باشد، چه حكمي دارد؟

ج. در جايي كه اعتكاف سه روز باشد، صحت تلفيق، محل تأمّل و اشكال است و اگر بيشتر باشد و از اوّل نيّت آن را داشته است، تلفيق جايز است.

اعتكاف روز ششم

3132. كسي كه پنج روز در اعتكاف بوده است، آيا اعتكاف روز ششم هم بر او واجب است؟

ج. بلي، روز ششم واجب است، علي الاقوي.

مراد از روز در اعتكاف

3133. منظور از روز در اعتكاف چيست؟

ج. منظور از طلوع فجر است تا غروب شمس نسبت به روز اوّل و آخر و دو شبي كه در وسط قرار مي گيرد داخل است.

سه روز تلفيقي

3134. آيا سه روز تلفيقي در تحقق اعتكاف كافي است؟

ج. در آن تأمّل و اشكال است.

اعتكاف زن و اجازه شوهر

3135. آيا در اعتكاف، زن بايد از شوهر خود اجازه بگيرد؟

ج. در صورتي كه اعتكاف او منافي با حق شوهر باشد، اجازه لازم است و با عدم منافات هم احتياط در اجازه است.

اجازه فرزند از پدر جهت اعتكاف

3136. آيا فرزند لازم است كه براي اعتكاف از پدر خود اجازه بگيرد؟

ج. اگر اعتكاف فرزند مستلزم آزار و اذيت آنها باشد، اجازه ي پدر و مادر لازم است.

مساجدي كه در آن اعتكاف صحيح است

3137. در چه مساجدي اعتكاف صحيح است؟

ج. اعتكاف در مسجد جامع هر شهري صحيح است.

راه احراز مسجد جامع

3138. از چه راه هايي مي توان مسجد جامع بودن جايي را احراز نمود؟

ج. مسجديّت يا جزئيت براي آن به علم يا شيوع مفيد علم يا اطمينان يا به بيّنه يا به حكم حاكم شرع ثابت مي شود و در خبر دادن عدل واحد تأمّل است و مسجد جامع مسجديست كه اكثر اهالي شهر در آنجا نماز مي خوانند؛ هر چند از آن محل هم نباشند.

مسجد جامع متروك

3139. برخي از مسجدهاي جامع در شهرها، در قديم مركزيّت و جامعيّت داشته و فعلاً به حالت نيمه متروك درآمده و جامعيّت خود را از دست داده است؛ هر چند هنوز به آن مسجد جامع اطلاق مي شود و در عوض مسجدهاي بزرگ با مركزيّت بيشتري ساخته شده است، آيا اعتكاف در اين گونه مساجد جديد التأسيس، بدون عنوان مسجد جامع صحيح است؟

ج. بايد عنوان مسجد جامع صدق كند.

تعدّد مسجد جامع

3140. اگر مسجد جامع در شهر متعدد باشد، حكم اعتكاف چيست؟

ج. در صورت تعدّد مخيّر است در هر يك از آن مساجد اعتكاف نمايد.

اعتكاف در مسجد جمكران

3141. آيا اعتكاف در مسجد مقدس جمكران صحيح است؟

ج. صحيح نيست، چون مسجد جامع شهر نيست.

اعتكاف در مسجد دانشگاه

3142. آيا اعتكاف در مسجد دانشگاه صحيح است؟

ج. صحيح نيست و مسجد جامع شهر به حساب نمي آيد.

اعتكاف در محل مشخص شده جهت ديگري

3143. اگر فردي گوشه مشخصي از مسجد را جهت اعتكاف خود معين نمايد و فرد ديگري در آنجا معتكف شود، آيا اعتكاف فرد دوم بايد با اجازه فرد اوّل باشد؟ و در صورت عدم رضايت او، آيا اعتكاف وي باطل است؟

ج. اجازه از فرد اوّل لازم است و در صورتي كه او را از آن مكان رانده و وي از آنجا اعراض كرده و به جاي ديگر رفته، بنا بر اقوي اعتكاف او صحيح است، همچنين اگر به جاي ديگر نرفته؛ ولي مكان منحصر در اين جاي غصب شده نيست كه در اين صورت نيز اعتكاف صحيح مي باشد؛ اما اگر امكان اعتكاف منحصر در مكان غصب شده باشد و آن فرد نيز از آن مكان اعراض ننموده باشد، اعتكاف باطل است.

موارد جواز خروج معتكف

3144. در چه مواردي جايز است معتكف از مسجد خارج شود؟

ج. معتكف مي تواند براي اداي شهادت، تشييع جنازه، نماز جماعت، ضروريات عرفي يا شرعي، واجب يا مستحب خارج شود، به شرط اكتفا به قدر ضرورت و عدم فصل طولاني كه به اعتكاف اخلال وارد سازد و ضابطه آن هر چيزيست كه خروج براي آن عقلاً يا شرعاً يا عادةً لازم بوده و از امور واجب يا راجح باشد، چه امور دنيايي يا آخرتي، چه در ترك آن ضرر متوجه او بشود يا نه.

شركت در نماز جمعه و جماعت

3145. آيا معتكف مي تواند جهت امامت و يا مأموم شدن در نماز جمعه و جماعت، از مسجد خارج شود؟

ج. بله، في الجمله مي تواند (جامع المسائل، ج 2، ص 44).

خارج شدن جهت درس

3146. آيا اگر تحصيل علم واجب باشد، فرد معتكف مي تواند جهت شركت در دروس ساعاتي را از مسجد خارج شود؟

ج. اشكال ندارد و لكن بايد به حدّي نرسد كه صورت اعتكاف محو شود.

خروج جزيي از مسجد

3147. اگر انسان براي ملاقات نزديكان - در حد چند دقيقه - از مسجد خارج شود، آيا به پيوستگي اعتكاف او خدشه وارد مي شود؟

ج. خير.

طولاني شدن خروج ضروري از مسجد

3148. اگر كسي به جهت ضرورت از مسجد خارج شود و خروج او به علتي طولاني شود، آيا به اعتكاف او ضرر مي رساند؟

ج. اگر خروج كسي در موارد ضرورت طول بكشد، به گونه اي كه صورت اعتكاف محو شود، اعتكاف او باطل است.

خروج از مسجد به علت فراموشي

3149. اگر كسي از روي فراموشي محل اعتكاف را ترك كند، اعتكافش چه حكمي دارد؟

ج. باطل نمي شود، مگر اين كه زمان خروج طولاني شود، به گونه اي كه از صورت اعتكاف خارج شود، ولي اگر عمداً خارج شود، هر چند مسأله را نمي دانسته، اعتكافش باطل مي شود.

خارج نشدن از مسجد در صورت وجوب خروج

3150. اگر خروج از مسجد از جهت پرداختن دين و قرض - كه پرداخت آن بر او واجب است - يا به جهت رفتن به كار ديگر كه اداي آن متوقف بر خروج از مسجد است، بر او واجب باشد؛ ولي از مسجد خارج نشود، آيا مرتكب عمل حرامي شده و آيا اعتكاف او باطل است؟

ج. اگر چه كار حرامي كرده است، ولي اعتكاف او صحيح است.

نگاه شهوت آلود در اعتكاف

3151. آيا لمس همراه با ريبه و شهوت در ايام اعتكاف - نسبت به جنس موافق يا مخالف - موجب باطل شدن اعتكاف مي گردد؟

ج. لمس و تقبيل (بوسيدن) با شهوت، بنا بر احتياط حرام و مبطل است.

آيا استعمال عطر و ادكلن در اعتكاف

3152. آيا استعمال عطر و ادكلن براي فرد معتكف اشكال دارد؟

ج. بوييدن عطر و گل جهت لذت بردن از آنها در اعتكاف حرام است.

استعمال عطر جهت نماز

3153. اگر معتكف جهت استحباب استفاده از عطر، در نماز خود را معطر كند (نه براي لذت بردن از بوي آن)، آيا مرتكب عمل حرامي شده است؟

ج. ظاهراً اگر بوييدن صادق نباشد، حرام نيست.

مباحثه علمي در حال اعتكاف

3154. اگر مباحثه علمي در حال اعتكاف به جر و بحث منجر شود، آيا موجب باطل شدن اعتكاف است؟

ج. اگر براي غلبه بر خصم و امر باطل باشد جايز نيست و اگر به قصد اظهار حق و رد كردن فرد مقابل از خطا باشد، مانعي ندارد.

خريد و فروش در حال اعتكاف

3155. اگر معتكف خريد و فروش نمايد، آيا معامله و اعتكاف او باطل است، يا فقط مرتكب فعل حرامي شده است؟

ج. معامله باطل نيست، ولي حرام است و علي الاحوط باطل كننده اعتكاف هم هست؛ به معناي مراعات احتمال صحّت و بطلان هر دو.

انجام غسل در مسجد

3156. آيا غسل كردن معتكف در مسجد اشكال دارد؟

و آيا فرقي بين غسل جنابت و غسل هاي مستحبّي ديگر وجود دارد؟

ج. انجام غسل در مسجد مانعي ندارد، به شرط آن كه مسجد آلوده نشود و فرقي هم بين غسل ها نيست و در صورت لزوم غسل جنابت، اگر خروج از مسجد ممكن است، بيرون مسجد غسل مي كند، به تفصيلي كه در مقدار زمان و مسجدين و غير آن در جاي خود مذكور است.

(به جامع المسائل، ج 2، ص 41 مراجعه شود ).

انصراف از اعتكاف

3157. آيا معتكف مي تواند از اعتكاف منصرف شود؟

ج. برگشت و انصراف از اعتكاف در واجب معين و همچنين در غير معين، بعد از تمام شدن دو روز جايز نيست و منظور از دو روز غروب روز دوم است و در صورتي كه هنگام نيّت اعتكاف، شرط رجوع داشته است، مي تواند هر وقت خواست - بنا به تفصيلي كه در جواب هاي قبلي گذشت - از اعتكاف دست بردارد؛ هر چند روز سوم هم باشد.

اعتكاف در يك ماه

3158. اگر كسي نذر كند يك ماه را معتكف شود، آيا شب اوّل هم جزو همان يك ماه است؟

ج. بلي، شب اوّل ماه، جزو ماه است.

( براي توضيح بيشتر به جامع المسائل، ج 2، ص 41، م 9 رجوع شود ).

نقصان ماه از سي روز

3159. اگر كسي نذر كند يك ماه را اعتكاف نمايد و ماه ناقص باشد، آيا بايد روز سي ام را هم بگيرد يا نه؟

ج. با تمام شدن ماه، وظيفه تمام مي شود و اعتكاف روز سي ام از آخر واجب نيست، اگر چه احوط است.

اعتكاف يك ماه جدا جدا

3160. اگر كسي نذر كند به مقدار يك ماه معتكف شود، آيا مي تواند اعتكاف هاي متفرّق و پراكنده انجام دهد، يا بايد يك ماه به هم پيوسته باشد؟

ج. اگر نذر يك ماه بين الهلالين كرده است، پي در پي بودن واجب است و در غير اين صورت مي تواند متفرق معتكف شود؛ يعني سه روز سه روز معتكف شود تا سي روز.

قضاي اعتكاف نذري

3161. اگر نذر كند ايام معيني را معتكف شود و از آن ايام معين تخلف كند، آيا قضاي آن بر او واجب است يا خير؟

ج. قضا بر او واجب است.

اعتكاف در دو مسجد

3162. آيا در اعتكاف، وحدت مسجد شرط است؟

اگر دو مسجد به هم متصل باشند چه طور؟

ج. بلي، وحدت مسجد شرط است، مگر در صورت اتصال زمين آن دو مسجد به يكديگر كه مي تواند در هر كدام باشد، هر چند در نيّت يكي را معين كرده بنا بر اظهر.

زيارت بين اعتكاف

3163. اگر كسي در مسجد اعظم قم و يا مسجدهاي اطراف مضجع مطهر امام رضا عليه السّلام معتكف شود، آيا در كوتاه مدت يا بلند مدت مي تواند كنار قبر حضرت رضا عليه السّلام و يا حضرت معصومه - سلام اللَّه عليها - به عبادت و زيارت بپردازد؟ و زيارت او خروج از مسجد محسوب مي شود؟

ج. مي تواند زيارت كند، به حدي كه صورت اعتكاف محو نشود.

بام و زير زمين مسجد

3164. مكان هايي هم چون بام و زير زمين مسجد كه شك داريم جزو مسجد است يا نه، آيا مي توان در حين اعتكاف به آنجا رفت؟

ج. در حال اعتكاف نزول به سرداب (زيرزمين) مسجد و رفتن به بام مسجد جايز است، ولي مقدار اضافي اگر جزئيتش مشكوك باشد، رفتن به آنجا جايز نيست. (جامع المسائل ج 2، ص 40 و ص 49، م 18).

اعتكاف بچه مميّز

3165. آيا اعتكاف بچه مميّز صحيح است؟

ج. صحيح است.

جنابت معتكف

3166. اگر معتكف در مسجد جنب شود، چه بايد بكند؟

ج. بايد فوراً غسل را به جا آورد، بنا بر اين اگر غسل در داخل و خارج مسجد ممكن است و غسلِ در مسجد محتاج به توقف و مكث در مسجد است، فوراً خارج شود و در خارج غسل كند و در دو مسجد پيامبر - صلي اللَّه عليه و آله و سلّم - و مسجد الحرام با تيمم خارج شود.

لمس و بوسيدن با شهوت همسر در اعتكاف

3167. آيا لمس و بوسيدن همسر با شهوت، در حال اعتكاف اشكال دارد؟

ج. بنا بر احتياط واجب حرام است.

تفاوت وظيفه معتكف و محرم

3168. آيا آنچه بر محرم حرام است، بر معتكف هم حرام است؟

ج. محرمات احرام بر معتكف حرام نيست، مگر بعضي از محرمات.

باطل شدن اعتكاف بر اثر باطل شدن روزه

3169. آيا اگر روزه كسي باطل شود، اعتكاف او نيز باطل مي گردد؟

ج. بلي، باطل مي شود.

محرمات اعتكاف

3170. اگر معتكف مرتكب فعل حرامي شود كه روزه را باطل نمي كند، اعتكاف او چه حكمي دارد؟

ج. محرمات اعتكاف هر چند روزه را باطل نكند، اعتكاف را باطل مي كند بنا بر احتياط؛ ولي در غير جماع، ترك احتياط نشود به اين كه تمام كند و قضا كند و باطل كردن محرمات در صورتيست كه از روي عمد باشد نه سهو و غفلت و محرّماتي كه جزو محرّمات اعتكاف نيست، ضرر به صحّت اعتكاف نمي زند.

جماع در اعتكاف

3171. آيا باطل كردن اعتكاف به وسيله جماع يا ساير محرّمات، كفاره دارد؟

و اگر كفاره دارد، آيا كفاره اش مانند كفاره ماه رمضان است؟

ج. بلي، جماع كفاره دارد و كفاره اش كفاره ماه رمضان است، اما در ساير محرمات كفاره نيست اگر چه احوط است.

3172. اگر اعتكاف در ماه رمضان باشد يا هم زمان با قضاي روزه ماه رمضان باشد و بنا بر فرض با جماع، اعتكاف و روزه باطل شود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر اعتكاف او در رمضان باشد و جماع كند، كفاره ابطال روزه ماه رمضان با كفاره ي باطل كردن اعتكاف، جمع و متعدد مي شود و كفاره ي باطل كردن روزه قضاي رمضان در صورتيست كه آن عمل بعد از ظهر باشد.

3173. اگر نذر كند در ماه رمضان معتكف شود، سپس در ماه رمضان روزه اش را با جماع باطل كند، چه حكمي دارد؟

ج. در فرض سؤال سه كفاره بر او واجب است، كفاره ي باطل كردن روزه ماه رمضان، كفاره شكستن نذر و كفاره باطل كردن اعتكاف با جماع.

اعتكاف بيمار

3174. آيا بيمار و كسي كه روزه برايش ضرر دارد، مي تواند معتكف شود؟ و اگر در حال اعتكاف باشد، ولي روزه بگيرد ثوابي مي برد؟

ج. نمي تواند معتكف شود و ثواب اعتكاف هم نمي برد.

قرص خوردن زن جهت شركت در اعتكاف

3175. آيا زن مي تواند جهت شركت در اعتكاف، براي جلوگيري از عادت ماهيانه قرص مصرف نمايد؟

ج. اگر برايش ضرر نداشته باشد، اشكال ندارد.

مرگ معتكف

3176. اگر معتكف در بين اعتكاف واجب يا مثل آن بميرد، آيا قضاي آن بر ولي او واجب است؟

ج. ظاهر، وجوب قضاي روزه است، اگر به غير اعتكاف واجب شده است و همچنين وجوب قضاي روزه و اعتكاف است اگر روزه در حال اعتكاف را نذر كرده بود و تمكّن از قضا داشته و انجام نداده تا مرده است.

اما اگر روزه براي اعتكاف واجب شده، پس وجوب قضاي آن بر ولي محل اشكال است.

احكام زكات

زكات دهندگان

وجوب زكات بر فقير و بدهكار

3177. اگر شخصي خرج سالش را نتواند فراهم نمايد و به سختي زندگي را بگذارند، يا قرض دارد و نتواند قرضش را ادا كند و مقداري زكات هم بر او واجب شده باشد، بايد زكات بدهد؟

ج. چون غني بودن شرط زكات مال نيست، پس علي الظاهر زكات بر چنين شخصي واجب است و زكات ديگران به او مي رسد.

زكات ملكي كه اجاره داده شده

3178. در مورد ملكي كه به رعيّت اجاره داده مي شود، زكات زراعت آن به عهده مالك است يا رعيّت؟ آيا رضايت زارع و عدم رضايت او موجب تفاوت در حكم مي شود؟

ج. در اجاره ي زمين، مالك زرع، زارع است نه مالك زمين، به خلاف مزارعه كه شريك هستند.

كشت زمين برادر بدون اجازه ي او

3179. كسي مقداري زمين زراعي را بدون اجاره يا مزارعه، رها كرده و به جاي ديگر مي رود. برادر مالك، آن زمين را با زمين خودش كشت مي كند.

اگر مجموع محصول اين دو زمين به حد نصاب برسد، بر برادر زكات واجب است يا خير؟

ج. زكات بر آن برادريست كه كِشت و كار كرده است.

زكات زراعت در زمين غصبي

3180. اگر در زمين غصبي زراعتي صورت بگيرد، زكات آن بر عهده كيست؟

ج. چون زرع و حاصل براي زارع است، زكات هم بر عهده او است.

زكات زمين هاي اختلافي بين ارباب و زارع

3181. زمين هاييست كه بين زارع و ارباب مورد مشاجره است.

دادگاه به نفع ارباب حكم داده است، ولي زارع آن را قبول نمي كند و مدت 6 سال است بدون اين كه اجاره اي پرداخت كند، مشغول كشاورزي است.

آيا به اين زمين ها زكات تعلق مي گيرد؟ در صورت تعلق زكات، پرداخت آن بر عهده چه كسي است؟

ج. زمين كه زكات ندارد و زكات زرع هم بر زارع است.

عامل فروش يا حامل گندمي كه زكاتش پرداخت نشده

3182. شخصي به عنوان عامل فروش گندم و يا عامل حمل با كاميون، از صاحب گندم اجرت فروش يا كرايه ي حمل مي گيرد.

اگر او بداند كه زكات اين گندم پرداخت نشده، آيا زكات آنها بر ذمّه اش است كه بپردازد يا نه؟ اجرتي كه در مقابل كارش مي گيرد چگونه است؟

ج. چون در زكات جايز است قيمت آن را از مال ديگرش بدهد، پس اگر احتمال دهد كه كسي كه به مال او زكات تَعَلُّق گرفته از مال ديگرش مي دهد، اشكال ندارد و در پولي كه از او گرفته تفحّص هم لازم نيست و در غير اين صورت - در حكم - به منزله ي تصرّف در مال غير است.

پرداخت زكات در شركت سهامي دامداري

3183. در يك شركت سهامي دامداري، اگر اعضاي هيأت مديره، اقدام به پرداخت زكات نكنند، آيا سهام دار خود موظف به پرداخت زكات است؟

اگر سهام دار، سود خود را به صورت پول نقد دريافت كند، چه طور؟

ج. هر سهامداري كه مالك مالِ مورد تعلق زكات است، اگر سهم او به حد نصاب برسد، بايد زكات خودش را بدهد.

نحوه ي پرداخت زكات در شركت تعاوني

3184. در يك شركت تعاوني كشاورزي كه از سرمايه هاي اعضاي خود، اقدام به توليد گندم كرده است، آيا پرداخت زكات بايد يك جا و توسط شركت صورت بگيرد يا اين كه بر عهده هر كدام از اعضاست كه نسبت به سهم خود، اقدام به پرداخت زكات نمايند؟

ج. اگر اعضا به شركت اجازه دهند، توسط شركت هم مي توان زكات آن را پرداخت؛ ولي در رسيدن به حد نصاب، سهم هر يك جداگانه ملاحظه مي شود نه مجموع.

هديه كردن يا فروختن گندم و خرما قبل از دانه بستن

3185. اگر قبل از اين كه گندم يا خرما دانه ببندد، آن را هديه كنند يا بفروشند، زكات بر مالك اوّل واجب است يا خير؟

ج. بر مالك اوّل واجب نيست.

زكات فرد مقروض

3186. شخصي زكات گندم بدهكار است و از طرفي مقروض مي باشد و قدرت پرداخت بدهي را ندارد. او يك دستگاه تراكتوري دارد كه اگر براي پرداخت بدهي هايش آن را بفروشد، وام او كه تقريباً مساوي با قيمت تراكتور است، پرداخت مي شود. ولي پس از فروش تراكتور، خانواده اش در مضيقه زندگي قرار مي گيرند. آيا بايد زكات بدهد؟

ج. ظاهراً بايد زكات بدهد و مي تواند زكات را از ديگران هم قبول كند.

زكات سنّيِ شيعه شده

3187. جوان سنّي، به اعتقادات حقّه شيعه گرويده است.

آيا اعمال وي قضا دارد؟

ج. اعمالي را كه طبق مذهب خودش يا طبق مذهب شيعه با قصد قربت به جا آورده قضا ندارد، فقط زكات را اگر بر وجه قربي به مؤمنين داده نشده بوده، دوباره بايد به اهل ايمان بدهد.

پرداخت زكات پدر بدون اذن

3188. شخصي زكات نمي دهد. آيا پسرش مي تواند بدون اين كه پدر متوجّه شود مقدار زكات را جدا كند و به مستحقّين برساند؟

ج. نمي تواند.

تصرّف ورثه در اموال ميّت كه زكات آن داده نشده است

3189. فردي كه در اموالش زكات واجب شده است، وفات مي كند.

ورثه اش بدون خارج كردن زكات، در اموالش تصرّف مي كنند و در آنها معامله هايي انجام مي دهند. آيا اين كار جايز است؟

آيا ذمّه آنها به زكات مشغول است؟

ج. آن چه را كه به ذمّه، خريد و فروش كرده اند و از آن اموال ادا كرده اند، ملكيّت و تصرّف در آنها مانعي نيست و اگر زكات بر ذمه ميّت بوده و عين زكوي موجود نيست، مقدار زكات دين است كه از اصل مال و جميع تركه اخراج مي شود و تصرف در تمام حرام است و موجب ضمان و اگر متعلق زكات موجود است، مثل ساير موارد تعلق زكات بايد عمل شود.

اشيايي كه به آنها زكات تعلق مي گيرد

زكات گوسفند

3190. شخصي حدود چهارصد و پنجاه رأس گوسفند دارد كه شش ماه از سال علف صحرا مي خورند و شش ماه ديگر همراه با علوفه صحرا، علوفه دستي نيز به گوسفندان مي دهد (مانند:

يونجه خشك شده و جو). آيا به اين گونه گوسفندان زكات تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر در تمام سال چرنده بودن بر آنها صدق مي كند، بايد زكات بدهد.

انگورهاي غير قابل كشمش شدن

3191. بعضي از اقسام انگور كه قابل كشمش شدن نمي باشد و اگر خشك شود ارزشي ندارد، - يعني قابل استفاده نيست، آيا زكات دارد؟

ج. اگر وقتي خشك مي شود، كشمش بر آن صادق نيست، زكات ندارد.

زكات غلّات اربعه به دست آمده از ملك ثلث يا وقفي

3192. اگر غلّات اربعه كه از ملك ثلث و يا وقفي به دست مي آيد، به حد نصاب برسد، زكات دارد؟

ج. زكات در ملك شخصيست نه در ملك نوع، مانند نوع فقرا و اللَّه العالم.

زكات ثلث اموال ميّت

3193. شخصي وصيّت كرده ثلث مال او جهت خيرات مصرف شود. ثلث او 200 نخل خرما است.

اگر محصول خرما به حد نصاب برسد، به آن زكات تَعَلُّق مي گيرد؟ آيا بر وصي واجب است زكات آن را بدهد يا بر شخص ديگر؟

ج. ظاهراً واجب نيست، مگر اين كه يقين كرده باشد حقوق بر او تَعَلُّق گرفته، ولي وصيت كننده نداده است.

عدم تَعَلُّق زكات به نخل وصيّت شده براي امام حسين عليه السّلام

3194. شخصي تعدادي نخل خرما براي امام حسين عليه السّلام در حسينيه اي خاص وقف كرده است تا خرج عزاداري شود. اگر محصول آنها به حد نصاب برسد، آيا به آنها زكات تعلق مي گيرد؟ و در صورتي كه متَعَلُّق زكات باشند؛ آيا بر متولّيست كه پرداخت كند؟

ج. متَعَلُّق زكات نمي شود.

زكات گندم و جوي مخلوط

3195. در بعضي از محل ها رسم است كه گندم و جو را درهم و مخلوط مي كارند. پس از چيدن اگر از هم جدا شوند، هيچ كدام به نصاب نمي رسد. امّا مخلوط هر دو - كه به آن خلطك مي گويند - به مقدار نصاب است و به همين نحو آن را به مصرف مي رسانند.

آيا زكات آن واجب است يا نه؟

ج. اگر يكي اندك است كه غلبه با صدق ديگري است، ملاك محاسبه همان ديگريست و زكات دارد. ولي اگر آنچه مخلوط شده زياد است و قابل مسامحه نيست، هر كدام نصاب جدا دارد و در فرض سؤال مجموعاً زكات ندارد.

عدم تَعَلُّق زكات به زراعت حق الزحمه

3196. آيا كارگران كشاورزي كه سهمي از زراعت را به عنوان دستمزد مي گيرند، موظّف به دادن زكات آنها هستند؟

ج. تَعَلُّق نمي گيرد.

تعلق زكات بر تخم زراعت سال آينده

3197. اگر تخمي كه براي زراعت سال بعد از محصول امسال بر مي دارند، به اندازه ي نصاب باشد، به آنها زكات تعلق مي گيرد؟

ج. ظاهراً زكات به آنها تعلق مي گيرد، مگر اين كه از باب مؤونه، بدل بذر سابق يا مخارج ديگر بردارد. (به توضيح مذكور در مسأله ي 1495 رساله. )

كاشتن گندمي كه خمس و زكات به آن تعلق گرفته است

3198. شخصي گندمي كه به آن خمس و زكات تعلق گرفته، كاشته است.

تكليف او نسبت به خمس و زكات محصولي كه به دست مي آورد، چيست؟

ج. بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد و با او مصالحه كند.

زكات گندمي كه بابت ما الاجاره پرداخت مي شود

3199. مالكي مقداري از زمين مزروعي خود را به صورت اجاره به ديگري واگذار نموده و مال الاجاره از گندم تعيين شده است.

اگر گندم مال الاجاره به تنهايي به حد نصاب برسد، آيا زكات دارد؟

اگر همراه با بقيه گندم ها به حد نصاب برسد، چه طور؟

ج. در هر صورت زكات ندارد.

زكات گندم قرضي باز پس گرفته شده

3200. اگر كشاورزي به شخصي حدود دو تن گندم قرض داده باشد، پس از باز پس گيري، آيا بايد زكات آن را بدهد؟

ج. بلي اگر در ملك او دانه گندم سفت نشده - كه وقت تَعَلُّق زكات است، بايد زكات آن را بدهد - و وقت باز پس گرفتن دخالتي ندارد.

گندم قرضي زكات داده شده

3201. كشاورزي به كشاورز ديگري از گندمي كه زكات آن داده شده، به مقدار بيش از حد نصاب قرض مي دهد، آيا موقع پس گرفتن مي تواند بگويد گندم زكات داده را به من بده يا نه؟

ج. بله، مي تواند بگويد؛ مگر اين كه آن چه را گرفته خرج زراعت كرده باشد و بخواهد از باب اخراج مؤونه، عوض قرض را بپردازد.

زكات گندم قرض گرفته شده

3202. كشاورزي از كشاورز ديگر، بيشتر از حد نصاب، گندم قرض مي گيرد.

آيا اين كشاورز بايد زكات گندم قرض گرفته را بدهد يا خير؟ اگر فرد قرض دهنده، زكات آنها را داده باشد، چه طور؟

ج. خير، زكات غلّات بر كسي واجب است كه در وقت تَعَلُّق ملك او بوده است و اگر قرض دهنده و لو از مال ديگر داده ديگر لازم نيست قرض گيرنده بدهد و اگر بداند قرض دهنده مطلقاً زكات آن را نمي دهد، نمي تواند در مقدار زكات تصرّف كند.

تعلق زكات به جو كه جهت تغذيه ي حيوانات به كار مي رود

3203. آيا جويي كه جهت غذاي دام و طيور كاشته مي شود و براي غذاي انسان مورد استفاده قرار نمي گيرد، زكات دارد؟

ج. بله، زكات دارد.

تعلق زكات بر محصول مشاع

3204. در زمين هايي كه به صورت مشاعي كشت مي شود، مجموع محصول از حد نصاب بيشتر است، ولي محصول هر يك از افراد، كمتر از حد نصاب مي باشد، آيا به اين محصول، زكات تعلق مي گيرد؟

ج. خير، تعلق نمي گيرد.

زكات انگورهاي تازه كه كشمش آن به حد نصاب مي رسد

3205. اگر انگور را قبل از كشمش شدن بفروشند، در صورتي كه كشمش آن به حد نصاب برسد، آيا زكات بر انگورها واجب است يا خير؟

ج. بله، زكات آن بر فروشنده واجب است.

واجب شدن زكات قبل از اجاره دادن نخلستان

3206. اگر هنگام عقد اجاره نامه بين مالك نخلستان و مستأجر، زكات بر خرماها واجب شده باشد و خرما هنوز چيده نشده باشند، پرداخت زكات آن بر عهده چه كسيست و به چه نحو بايد پرداخت شود؟

ج. زكات آن بر عهده موجر است كه از عين آن يا قيمت آن ادا كند.

به حد نصاب رسيدن محصول خرما همراه با خرماي هديه داده شده

3207. محصول خرماي من به حد نصاب نرسيده است، امّا شخصي مقداري خرما براي من هديه آورده است كه مجموعاً با محصول من به حد نصاب مي رسد، آيا زكات به آنها تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. خير، تعلق نمي گيرد.

باغ خرماي اجاره اي كه جهت تفريح و مهماني استفاده مي شود

3208. مالكي باغ خرماي خود را اجاره مي دهد و فكر مي كند كه مستأجر قصد استفاده از محصول خرما را دارد و ليكن مشاهده مي كند كه مستأجر از باغ، جهت تفريح و برپايي مهماني استفاده مي كند.

زكات محصول خرما بر عهده چه كسي مي باشد؟

ج. بر عهده مستأجر است كه محصول در ملك او شروع به زرد شدن يا قرمز شدن نموده است.

زكات برنج

3209. در برخي روايات زكات برنج را مطرح كرده اند كه حمل بر استحباب شده است.

آيا با وجود اين كه در بعضي مناطق، برنج به طور وسيعي كشت مي شود، آيا حكم به وجوب زكات آن نمي شود؟

ج. خير.

فروختن متعلَّق زكات قبل از زمان وجوب

3210. اگر متَعَلُّقات نه گانه زكات قبل از زمان وجوب زكات بر آنها فروخته شوند، زكات از آنها ساقط است؟

ج. بله، از فروشنده ساقط مي شود.

مواردي كه در صورت پرداخت زكات، در سال هاي بعد هم زكات دارند

3211. كدام يك از موارد مشمول زكات، در صورت پرداخت زكات آن، در سال هاي بعد هم، اگر به حد نصاب برسند، زكات دارند؟

ج. موارد انعام ثلاثه (شتر، گاو، گوسفند) و نقدين (طلا و نقره).

زكات مال التّجارة

3212. آيا مال التّجارة هم زكات دارد؟

زكات آن واجب است يا مستحب؟ مقدار و حد نصاب آن چه قدر است؟

ج. با شرايطي مستحب است كه از جمله اين شرايط، رسيدن به حد نصاب طلا يا نقره در تمام سال است، پس اگر مدتي از حد نصاب كمتر شود، زكات استحبابي ندارد.

شمول زكات بر قرض

3213. آيا زكات شامل دين (قرض) هم مي شود؟ در اين صورت زكات آن بر عهده وام دهنده است يا وام گيرنده؟

ج. اگر كسي طلا و نقره يا چيز ديگري كه زكات آن واجب است قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسي كه قرض داده، چيزي واجب نيست.

زكات ديگري غير از زكات تسعه و فطره

3214. آيا به غير از زكات موارد نه گانه و زكات فطره، زكات واجب يا مستحبي ديگري وجود دارد؟

ج. در چيزهايي كه از زمين مي رويد و با پيمانه يا وزن معامله مي شود و از چيزهايي نيست كه مثل سبزي جات زود فاسد مي شود، زكات مستحب است و زكات مال التّجارة هم با شرايطي مستحب است.

تَعَلُّق زكات به طلاي مسكوك

3215. آيا به سكّه هايي از قبيل اشرفي، پهلوي، بهار آزادي و … زكات تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. بلي، زكات دارد. اگر طلا و مسكوكِ به سكّه رايج باشد.

عدم شمول زكات بر اسكناس

3216. آيا زكات كه بر درهم و دينار تَعَلُّق مي گيرد، شامل اسكناس و سكّه هاي ريالي نيز مي شود؟

ج. شامل آنها نمي شود.

تعلق زكات بر سكّه هاي طلاي غير رايج

3217. آيا بر سكّه هاي طلايي كه غير رايج اند، زكات تعلق مي گيرد؟

ج. خير، تَعَلُّق نمي گيرد، (مسأله ي 1507 رساله).

رايج بودن سكه بهار آزادي

3218. آيا سكه بهار آزادي زكات دارد يا غير رايج محسوب مي شود؟

ج. سكّه بهار آزادي زكات دارد و براي رواج آن همين كه در مهريه ي زنان و جوايز و مانند اينها كافي است.

زكات طلاهاي زرگري

3219. سرمايه ي طلافروشي به صورت شمش يا سكّه مسكوك يا طلاهاي زينتي مانند:

گوشواره، انگشتري، سينه ريز و غيره مي باشد.

اگر مقداري از سكّه ها همچنان بماند و سال بر آن بگذارد، تكليف او نسبت به پرداخت زكات چيست؟

ج. زكات با ساير شروطش لازم است.

لزوم سال در سكّه

3220. جواني هستم كه به واسطه ي بيماري مادرزادي، قادر به حركت نمي باشم و در كنار خانواده زندگي مي نمايم. حدود يك سال است پول هاي خود را تبديل به سكّه نموده ام تا پس از گران شدن، آنها را فروخته، درآمدي از آن راه داشته باشم.

اگر به حد نصاب برسد، زكات به آن تَعَلُّق مي گيرد؟ اين معامله از نظر شرع چه صورتي دارد؟

ج. در آنچه كه سال معتبر است، در بين سال اگر تبديل شود، وجوب پرداخت زكات ثابت نيست و اين معامله مانعي ندارد.

زكات طلاي مسكوكي كه چند سال پرداخت نشده است

3221. طلاييست مسكوك كه مقدار آن بيش از حد نصاب مي باشد و چندين سال است زكات آن داده نشده است، آيا نسبت به تأخير در پرداخت زكات سال هاي گذشته، اشتغال ذمّه است يا فقط معصيت كرده و با پرداخت زكات فعلي، تدارك مي شود؟ اگر از چهل دينار يك دينار را بايد بدهد، در صورتي كه به پول رايج، به قيمت در آورده و پرداخت نمود و آن يك دينار در ملك او باقي ماند، آيا بازهم نصاب زكات، نسبت به چهل دينار باقي است؟

پس از پرداخت زكات، اگر در سال هاي بعد، بقيه طلا كه بازهم بيش از حد نصاب است باقي مانده، آيا مجدّداً مشمول حكم زكات مي شود؟

ج. نصاب اوّل طلاي مسكوك كه بيست مثقال شرعي است، اگر زكات آن - كه نصف مثقال شرعيست - پرداخت نشده تا چند سال فقط يك زكات بر اوست و اگر پرداخت شد و از عين و به قدر نصاب نماند، چيزي بر آن نيست و اگر از قيمت پرداخت شد، پس تا مقدار نصاب محفوظ و باقي است، بايد در سال هاي آينده زكات همان قدر

نصاب را بدهد و تكرار نمايد و اما اگر بيش از نصاب داشت، در هر سال تكرار مي شود تا به مرز نصاب اوّل برسد؛ هر چند در اين سال ها اداي زكات نكند.

فقط غلّات اربعه، اگر زكات آنها داده شد، ديگر، در سال هاي ديگر اگر چه نصاب، باقي باشد زكات نيست.

خمس و زكات سكّه ي هديه شده

3222. اگر هديه، سكّه طلا باشد به آن خمس تَعَلُّق مي گيرد يا زكات؟

ج. بنا بر احتياط واجب به زايد بر مؤونه خمس تَعَلُّق مي گيرد و اگر به حد نصاب برسد، بعد از گذشت 11 ماه هلالي و داخل شدن ماه دوازدهم زكات هم دارد.

سكّه ي هديه داده شده

3223. آيا به سكّه هاي طلايي كه به عنوان هديه به شخصي داده اند، زكات تَعَلُّق مي گيرد؟

در صورت شمول زكات، آيا مي توان آن مبلغ را به حساب دولت واريز نمود و زكات را از ماليات دولتي محاسبه نمود؟

ج. زكات تَعَلُّق مي گيرد و نمي توان محاسبات دولت را داخل در زكات نمود.

پول هاي كاغذي

3224. آيا بر پول هاي كاغذي، زكات تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. زكات ندارد، ولي خمس در زايد بر مؤونه واجب است.

تعلق زكات به طلاي سفيد (پلاتين)

3225. آيا به طلاي سفيد كه در اصل اسم آن پلاتين است، زكات تعلق مي گيرد؟

ج. مادّه پلاتين غير از طلاست و به همين جهت زكات ندارد.

سكه هايي كه به صورت دستبند و زيورآلات درآمده

3226. آيا به سكه هاي طلاي قديمي كه به صورت دستبند يا خلخال بوده و سال ها استفاده ي زينتي از آنها شده، زكات تعلق مي گيرد؟

ج. اگر معامله با آن سكه ها رايج باشد، زكات دارد؛ ولي اگر طوري شود كه معامله با آن به عنوان مسكوك رايج نباشد، زكات ندارد.

تعلق زكات بر سكه هاي طلاي قديمي

3227. اگر سكه هاي طلاي قديمي، وجه رايج نباشد، بلكه خودش به مانند يك جنس مورد معامله قرار بگيرد و قيمت آن كم و زياد شود، متعلق زكات است يا خير؟

ج. خير.

تعلق زكات بر زيورآلاتي كه شوهر مي خرد

3228. آيا بر طلا و زيورآلاتي كه شوهر براي همسر خود مي خرد، زكات تعلق مي گيرد؟

ج. خير.

پرداخت زكات طلاي مسكوك به پول رايج

3229. اگر چهل مثقال مسكوك طلا موجود باشد، يك مثقال زكات آن است، اگر اين يك مثقال را به پول رايج حساب كند و پرداخت نمايد، آيا در سال بعد نيز بر اين چهل مثقال طلا، زكات واجب مي شود؟

ج. بله، واجب مي شود.

زميني كه با كانال مشروب مي شود

3230. زميني به وسيله آب درّه اي مشروب مي شود كه از چند كيلومتر دورتر به وسيله كانال به آنجا متصل مي شود. آيا در زكات، مانند مشروب شدن به آب نهر مي باشد؟

حكم همين مسأله را دربارهي قنات نيز بيان فرماييد.

ج. در جهت زكات، مانند مشروب شدن به آب نهر است كه در سال اوّلي كه حفر كانال و اين علاج را كرده اند، زكات آن نصف عشر است و در سال هاي ديگر عشر است و همين طور است در آبياري به وسيله قنات.

زكات طلاي مسكوكي كه چند سال پرداخت نشده است

3231. سكه هاي طلايي بيش از حد نصاب موجود مي باشد كه چندين سال است زكات آنها داده نشده است.

با توجه به تأخير پرداخت زكات در سال هاي گذشته، به ازاي هر سال بايد زكات پرداخت نمايد يا اين كه يك بار پرداختن كافي است؟

ج. اگر به يك بار زكات دادن از حد نصاب ناقص مي شود، يك بار واجب است و اگر ناقص نشود، به ازاي هر سالي كه ناقص نشود زكات واجب است.

بذر غلّات

3232. تخمي كه زكات آن را داده اند، آيا در سال هاي بعد مي توانند همان مقداري كه در سال پيش زكات آن را پرداخته اند، از محصول بردارند و زكات آن را ندهند يا اين كه بايد در سال هاي بعد زكات آن مقدار تخم را بدهند؟

ج. قيمت آن را از محصول كم مي كنند و هم چنين ساير مخارج را و سپس ملاحظه مي كنند به حد نصاب هست يا خير.

نحوه محاسبه زكات

كسر وجه اجاره ي ملك

3233. شخصي ملكي را به مبلغي اجاره نموده است.

آيا وجه اجاره را موقع پرداخت زكات كسر نمايد؟

ج. كسر مي شود.

هزينه ي ميراب

3234. آيا گندم يا جو يا پولي كه به ميراب داده مي شود از مؤونه است و كسر مي شود؟ و آيا فرقي مابين گندم و جو با پول - در فرض سؤال - در رابطه با نصاب مي باشد؟

ج. بله، از مؤونه است و فرق نمي كند.

كم كردن مخارج خرمن كوبي

3235. گندم را چيده و در خرمن جمع نموده ايم، آيا مي توان مخارج كارگراني كه مزد گرفته اند، از گندم كسر نماييم و بعد زكات بدهيم؟

ج. مؤونه لازمه كه مشترك بين مال مالك و فقرا است، پيش از نصاب ملاحظه و اخراج مي شود.

بذر جزو مؤونه است

3236. بذري كه براي زراعت پاشيده مي شود، آيا جزو مخارج است؟

ج. به حسب ظاهر جزو مؤونه است.

كسر مخارج شخم، بذر، لباس، تراكتور و ساير وسايل كشاورزي

3237. مخارجي را كه براي گندم، جو و انگور كرده است، مانند:

شخم، تخم و … و لباسي كه به واسطه ي زراعت كهنه شده است، حتي خريد تراكتور و وسايل كشاورزي ديگر، حتي مخارج مقدماتي آنها را، آيا مي توان از حاصل كسر نمود؟

ج. در مورد شخم و تخم و امثال آن از مؤونه هاي مورد نياز در هر سال از حاصل اخراج مي شود و هم چنين مخارجي كه در آن سال به آنها نياز است، هر چند براي سال هاي بعد هم مي ماند - مثل بناي ديوار بستان و اجراي نهر - كه از حاصل سال اوّل كم مي شود نه اين كه بر سال ها توزيع شود و اما در مورد تراكتور و امثال آن - از چيزهايي كه احتياج زراعت مي تواند با استيجار آنها هم برطرف شود - پس پول خريد آنها از مؤونه ي همان سال نيست؛ مگر به مقدار اجرت يك سال و هم چنين است سال هاي بعد.

كسر مؤونه ي خريد چاه و آب چاه

3238. آيا خريد چاه يا آب چاه از مؤونه زراعت است و كسر مي شود؟

ج. ظاهراً كسر مي شود.

معيار قيمت بذر

3239. معيار قيمت بذري كه از حاصل، كم مي شود چه زماني است؟

ج. ظاهراً قيمت همان وقتي كه آن را كاشته است.

زكات زمين مشروب به آب چاه عميق

3240. زكات محصول زراعتي كه به وسيله چاه عميق موتوري آبياري شده است، را چگونه بايد محاسبه نمود؟

ج. همانند آنهايي كه با وسايل آبياري مي كنند.

عدم فرق نصاب در آب قنات و چاه

3241. آيا نصاب زميني كه با آب قنات مشروب مي شود با زميني كه با آب چاه و موتور مشروب مي شود فرق دارد؟

ج. در نصاب فرق ندارند.

نحوه احتساب نصاب در زراعت چند شريك

3242. املاك زن و مادر در دست شوهر و فرزند است و آنها با املاك خودشان مخلوط كرده و زراعت مي كنند، در حالي كه زن يا مادر، دخالتي در املاك خود ندارند. آيا غلّه هر كدام بايد به حد نصاب برسد يا مجموع زراعت روي هم حساب مي شود؟

ج. بايد آنچه از ابتدا در ملك هر يك هست و به تنهايي به قدر نصاب هست، زكات آن را پرداخت نمايد، به خلاف آن كه براي خود بكارد و در پايان به عنوان اجرت بر وجه صحيح به آنها غله بدهد كه در سهم آنها زكات نيست.

نصاب زمين مشترك

3243. زمين هاي زراعي همسر در دست شوهر است كه آنها را همه ساله با زمين هاي خود كشت مي كند.

آيا غلّه هر كدام بايد جداگانه به حد نصاب برسد يا مجموع زراعت ملاك نصاب است؟

ج. اگر براي همسر كشت مي كند و از ابتدا بخشي از غلّه ملك همسر است، در صورتي متَعَلُّق زكات است كه جداگانه به حد نصاب برسد و اگر براي خود كشت مي كند، بعد از كسر مخارج، مجموع زراعت خود را ملاحظه مي كند.

مقدار زكات و حد نصاب گندم آبي

3244. مقدار زكات گندم آبي و حد نصاب آن را بيان فرماييد؟

ج. نصاب آن حدود «288 من تبريز» است كه آن را 847 كيلوگرم يا «194 / 849 كيلوگرم» به حساب دقيق تر برآورد كرده اند؛ ولي رعايت «847 كيلوگرم» موافق احتياط است و مقدار زكات آن - در صورت آبياري با دست - «بيس يك» است.

فرق خريدن چاه با خريدن آب چاه در محاسبه ي مخارج

3245. آيا براي آبياري مزرعه، خريدن آب چاه با خريدن خود چاه از نظر محاسبه در مخارج و كسر كردن از مال @زكوي، فرق دارند؟

ج. خير، فرق ندارد.

حد نصاب محصولي كه آب آن از طريق سد و كانال هاي دولتي تأمين مي شود

3246. اگر آب كشاورزي از طريق سد و كانال هايي تأمين شود كه دولت در قبال آنها وجهي از زارعين مي گيرد، زكات آن 110 است يا 120؟

ج. عشر (110) است، هر چند پول آب به عنوان مؤونه كم مي شود.

آبياري از رودخانه اي كه خرج آن با آبياري توسط موتور برابر است

3247. جهت آبياري از آب رودخانه، مبالغي از كشاورزان به عنوان ميرابي و لايروبي دريافت مي شود كه قيمت اين آب با آبياري با موتور مساوي مي شود. يعني براي كشاورز از جهت هزينه فرق نمي كند كه از رودخانه استفاده كند يا از موتور. حال سؤال اينست كه زكات گندم و جو آبياري شده از اين رودخانه 110 است يا 120؟ يا اين كه بايد هزينه ي آبياري با رودخانه را از مخارج حساب كرد و اين زكات را يك دهم حساب نمود؟

ج. زكات آن 110 (عشر) است كه مخارج مذكور به عنوان مؤونه كم مي شود.

محاسبه ي استهلاك تراكتور، موتور آب و ماشين سواري از هزينه ها

3248. آيا استهلاك تراكتور، موتور آب و ماشين سواري كه در امر زراعت مورد استفاده قرار گرفته اند، جزو مخارج مي باشند و كسر مي گردند يا خير؟

ج. هر چه براي آن استهلاك هزينه كرده يا به سبب آن تفاوت قيمت حاصل شده، به نحوي كه موجب صدق عرفي مؤونه است، كسر مي شود.

كم كردن مخارج تعمير وسايل كشاورزي (تراكتور)

3249. كشاورزي تراكتوري دارد كه خراب شده است.

مبلغ دويست هزار تومان خرج تعمير آن مي كند، آيا اين مبلغ را مي تواند از گندم ها كسر كند يا خير؟

ج. هر مقدار از آن كه زيادتر از كرايه كردن تراكتور است، براي سال هاي بعد قرار دهد.

كم كردن مال الاجاره زميني كه علاوه بر گندم، ساير محصولات نيز توليد كرده است

3250. شخصي ملكي را اجاره كرده و در آن علاوه بر گندم، ساير محصولات را نيز به عمل آورده است.

آيا مي تواند تمام مال الاجاره را از زكات گندم كسر كند؟

ج. خرج هايي كه تنها براي يكي از آنها كرده، فقط از همان كسر مي شود، ولي اگر براي هر دو مخارجي كرده، بايد به هر دو قسمت نمايد، مثلاً اگر هر دو به يك اندازه بوده، مي تواند نصف مخارج را از جنسي كه زكات دارد كم كند.

كمتر از حد نصاب بودن گندم ها پس از كسر هزينه ها

3251. اگر گندم به دست آمده به حد نصاب برسد؛ ولي پس از كم كردن هزينه ها، كمتر از حد نصاب شود، بازهم متعلق زكات است يا معاف مي گردد؟

ج. بنا بر اظهر، زكات واجب نيست.

تأمين هزينه ها از طريق فروش كاه

3252. اگر از طريق فروش كاه، هزينه هاي توليد گندم تأمين شود؛ آيا در اين صورت نيز مي توان هزينه ها را از خود گندم كسر نمود؟

ج. با زياد بودن و استقلال كاه، هزينه ها بر آن دو توزيع مي شود.

تأمين هزينه هاي مال زكوي از درآمدهاي جنبي آن

3253. اگر از محل درآمدهاي جنبي متَعَلُّقات زكات، هزينه ي آنها تأمين شود، (مثلاً از طريق فروش كاه، گندم يا كود و …) آيا بازهم مجازيم هزينه ها را از خود عين مال زكوي كم كنيم يا خير؟

ج. با فرض زياد بودن و استقلال در مثل كاه، هزينه ها بر زكوي و غير آن توزيع مي شود.

كمتر شدن تعداد گوسفندان از حد نصاب، قبل از محاسبه و پرداخت زكات

3254. شخصي، تعدادي گوسفند داشته كه از حد نصاب بالاتر بوده است.

اما تعداد دقيق آنها را نمي دانست. قبل از اين كه شروع به محاسبه و پرداخت زكات نمايد، در اثر بيماري و حمله ي حيوانات وحشي تعداد زيادي از گوسفندان از بين مي روند به نحوي كه گوسفندان باقيمانده از حد نصاب كمتر مي شود. تكليف اين فرد نسبت به پرداخت و محاسبه ي زكات چيست؟

ج. اگر يك سال زكاتي يعني ورود در ماه دوازدهم از نصاب بر آن گذشته و بعد از سال از نصاب كمتر شده، بايد زكات آن را بدهد.

عدم پرداخت به موقع زكات طلا و كم شدن مقدار آن

3255. كسي در سال هاي گذشته، مقداري بيش از حد نصاب طلاي مسكوك داشته؛ ولي زكات آنها را پرداخت نكرده است.

به مرور با خرج كردن سكّه ها اكنون حدود 15 مثقال طلاي صيرفي برايش باقي مانده است، لطفاً بفرماييد وظيفه ي او از حيث پرداخت زكات چگونه است؟

ج. به عدد هر سالي كه با دادن زكات از حد نصاب كمتر نمي شود، بايد زكات بدهد.

پرداخت كمتر از مقدار يقيني زكات ذمّه اي

3256. كشاورزي تا كنون زكات گندم يا جو را پرداخت نكرده است.

لذا بايد مقدار زيادي زكات بدهد. اما پرداخت همه ي آنها براي او ممكن نيست، آيا جايز است كمتر از مقدار يقيني و آن حد كه در توان دارد بپردازد؟

ج. هر مقداري كه لازم الادا بوده، بر ذمه ي اوست و ساقط نمي شود و مثل ساير ديون است.

عدم كفايت ماليات از زكات

3257. آيا پرداخت ماليات در نظام جمهوري اسلامي از وجوه شرعيه - مانند زكات - كفايت مي كند؟

ج. كفايت نمي كند.

پرداخت زكات از غير عين مال

3258. آيا جايز است زكات از عين مال خارجي آن داده نشود، بلكه جنس ديگري - مانند فرش و لباس - به جاي عين و بهاي آن پرداخت شود؟

ج. بنا بر احتياط واجب، بايد پول نقد بدهد؛ مگر آن كه گيرنده رضايت داشته باشد.

مصرف زكات

قرض دادن از زكات

3259. آيا مي شود براي كار خير از پول زكات به مردم قرض داد؟

ج. قرض دادن جزو مصرف زكات نيست، اگر در مورد سبيل اللَّه باشد، جايز است.

صرف زكات در مدرسه سازي

3260. نظر به اين كه كمبود فضاهاي آموزشي در اكثر نقاط كشور از مشكلات عمده دولت و ملّت به حساب مي آيد و با عنايت به اين كه يكي از موارد مصرف زكات «في سبيل اللَّه» مي باشد، مستدعيست نظر مبارك را در خصوص تخصيص اين مورد از زكات به امر مقدّس مدرسه سازي مرقوم فرماييد؟

ج. مدرسه اي كه منفعت عمومي و ديني دارد كه نفع آن به عموم مسلمانان مي رسد و براي اسلام نفع دارد، جزو في سبيل اللَّه است كه بنا بر احوط شرط است كه منبع مالي ديگري براي ساختن آن نباشد.

صرف سهم غارمين در دين خود

3261. فردي واجب الزكاة مي باشد، در حالي كه خودش بدهكار است، آيا مي تواند آن زكات را از جهت سهم غارمين در بدهكاري خودش مصرف كند؟ آيا فقير مي تواند زكاتش را خودش بردارد؟

ج. نمي تواند زكات را از جهت سهم غارمين در بدهكاري خودش مصرف كند، همان گونه كه فقير نمي تواند زكاتش را خودش بردارد، هر چند مي توانند از ديگران، با وجود ساير شرايط، زكات بگيرند.

صرف زكات در كتابخانه و كتاب

3262. آيا مي توان از زكات براي تأسيس كتابخانه، خريد و نشر كتاب هاي مذهبي و اداره ي آن بهره گرفت؟

ج. بله، مي توان.

پرداخت زكات به معلّم قرآن

3263. اگر كسي را جهت تعليم قرآن به اطفال مؤمنين اجير نمايند، آيا جايز است مال الاجاره را از زكات پرداخت نمايند، آيا در مورد مزبور نياز به اجازه ي حاكم دارد؟

ج. ظاهراً نياز به اجازه ندارد.

پرداخت زكات به مبلّغ

3264. اگر مؤمنين در ايّام تبليغي رمضان يا محرّم قدرت مالي براي دعوت مبلّغ نداشته باشند؛ آيا از پول زكات مي توانند براي اين امر اقدام كنند؟

ج. ظاهراً مي توانند.

ميزان مصرف زكات در مورد «في سبيل اللَّه»

3265. چه مقدار زكات را مي توان «في سبيل اللَّه» مصرف كرد؟

ج. هر مقداري كه مورد نياز آن باشد؛ به شرط اين كه بنا بر احوط منبع مالي ديگري براي وصول به آن نباشد.

فرستادن بچه هاي بي بضاعت به مدرسه با زكات

3266. آيا مي توان زكات را صرف فرستادن بچّه هاي افراد بي بضاعت به مدرسه نمود؟

ج. با ملاحظه ي جهت «في سبيل الخير» بودن مانعي ندارد، به شرط آن كه منابع مالي ديگري براي اين امر وجود نداشته باشد.

ترجيح بين فقير يا مسجد نيمه كاره در صرف زكات

3267. اگر در شهري هم فقير مستحق و هم مسجد نيمه كاره باشد، در مصرف زكات اولويت با كدام يك مي باشد؟

ج. هر كدام كه در نياز و احتياج اولويت دارند.

مصرف زكات در تهيه ي جهيزيه ي دختر فرد ديگر

3268. كسي فقير نيست؛ ولي توانايي تهيه ي جهيزيه دخترش را ندارد، آيا زكات را مي توان به اين فرد داد؟

ج. اگر تهيه جهيزيه او در عناوين ديگر غير از فقر - از مصارف زكات - قرار مي گيرد، جايز است.

دادن زكات به كودك فقير نابالغ

3269. آيا مي توان زكات را به كودك فقير نابالغ داد يا حتماً بايد به سرپرست او داده شود؟

ج. بايد به سرپرست و ولي او داد.

مصرف زكات در آزاد كردن زنداني چك بي محل

3270. اگر كسي به دليل كشيدن چك بي محل در زندان باشد، آيا مي توان زكات را جهت رهايي او به كار برد؟

ج. براي اداي قرض او مي شود داد.

پرداخت زكات متوفّي به جاي بدهي او

3271. اگر كسي كه بدهكار است فوت كند و مالي داشته باشد كه زكات بر آن واجب شده است، آيا مال زكوي را مي توان از بابت پرداخت بدهي طلب كاران، بابت قرض او پرداخت نمود؟

ج. خير، نمي توان.

استفاده از زكات براي ساختن انبار عمومي

3272. آيا اهالي روستا مي توانند براي ساختن انبار براي نگهداري كالاهاي سهميّه عموم اهالي از زكات استفاده كنند؟

ج. اگر مورد نياز مسلمين است و محلّي ديگر براي هزينه ساخت آن نيست، مانعي ندارد.

مصرف زكات در خريد پارچه كفن براي عموم

3273. در غسّال خانه روستاي ما گاهي اوقات به علت عدم وجود كفن دچار مشكل مي شويم. لطفاً بفرماييد آيا از پول زكات شخص يا اشخاصي مي توان چند طاقه پارچه خريد و در غسال خانه براي همه ي مسلمين قرار داد؟

ج. نسبت به ميّتي كه تركه به قدر كفن ندارد و متبرّعي هم نيست، مانعي ندارد.

صرف زكات در اماكن عمومي كه افراد متمكّن نيز از آن استفاده مي كنند

3274. آيا زكات را مي توان صرف در اماكن عمومي كرد كه افراد متمكّن نيز از آن استفاده مي كنند؟

ج. اگر منفعت عمومي و ديني دارد، جايز است.

تعمير قبري كه منسوب به امامزاده است از محل زكات

3275. از گذشته قبري به عنوان امامزاده شهرت يافته، امّا شجره نامه آن دقيقاً معلوم نيست. آيا تعمير آن از زكات جايز است؟

ج. ظاهراً مانعي ندارد، اگر تعمير ضروري شده و راه ديگري جز زكات نيست.

مصرف زكات در ساخت دستشويي براي اهل تسنن

3276. در منطقه ي بلوچستان در اثر فقر مادّي و فرهنگي، مردم آن حتي از داشتن سرويس بهداشتي محرومند. در اين صورت، آيا مي توان براي آنها از زكات دستشويي ساخت؟ ( لازم به توضيح است كه اكثر آنها از برادران اهل سنت هستند).

ج. مبني بر @اندراج تحت يكي از دو سهم است كه توضيح آن در جامع المسائل، ج 2، ص 113 آمده است.

صرف زكات در خريد كتب علمي

3277. اگر يك دانش آموز دبيرستاني يا دانشجوي دانشگاهي نياز به كتاب هاي علمي - مانند فيزيك، رياضي، شيمي و … - داشته باشد، آيا پدر مي تواند جهت اين امور براي فرزندش از زكات هزينه كند؟

ج. اگر ايمن از تضرّر ايماني به بعض لوازم آنها باشد مي تواند؛ وگرنه نمي تواند.

خريد ظروف وقفي از محل زكات

3278. آيا مي توان زكات را براي خريد ظروف وقفي براي مسجد صرف كرد؟

ج. اگر محل ديگري بنا بر احوط براي تهيه آنها نيست و مورد نياز است، جايز است.

خريدن كتب ديني براي خود از زكات اموال

3279. آيا طلبه مي تواند زكاتش را صرف خريد كتب ديني براي خود نمايد؟

ج. خير، نمي تواند.

استفاده از زكات در برگزاري مسابقات قرآني بين دانش آموزان

3280. آيا از وجوهات حاصل از زكات مي توان براي برگزاري مسابقات قرآني و نشر فرهنگ ديني بين دانش آموزان استفاده كرد؟

ج. جايز است.

مصرف زكات در كمك به سيل زدگان و زلزله زدگان

3281. آيا وجوهات شرعي - مانند خمس و زكات - را مي توان در مواردي مانند كمك به سيل زدگان و زلزله زدگان مصرف كرد؟

ج. در زكات جايز است و در خمس از سهم امام عليه السّلام مجاز است، البته پس از استجازه ي از مقلَّد (مرجع تقليد) در مقداري كه مي خواهد مصرف كند.

مصرف زكات در كمك به زلزله زدگان و قحطي زدگان ساير كشورها

3282. آيا مي توان زكات را براي كمك به زلزله زدگان اندونزي يا قحطي زدگان اتيوپي فرستاد؟

ج. اگر مسلمان يا مؤلفه باشند، جايز است؛ آنجا كه مصالح اهل ايمان غايت مقصوده است.

اولويت در بين موارد مصرف زكات

3283. در بين موارد مصرف زكات، اولويت به چه ترتيب مي باشد؟

ج. هر چه اهميت بيشتري داشته باشد، در اولويت قرار مي گيرد كه به حسب موارد مختلف است.

دادن مواد غذايي به عنوان زكات

3284. آيا به عنوان زكات مي توان به فقرا مواد غذايي داد؟

ج. اگر به عنوان دفع قيمت است، احوط محافظت بر نقد است، مگر گيرنده به كالا راضي باشد.

ذبح گاو و گوسفند متعلق به زكات و تقسيم گوشت آن بين فقرا

3285. آيا در زكات گاو و گوسفند، مي توان حيوان را سر بريد و گوشت آن را بين چند فقير تقسيم نمود؟

ج. اگر قيمت كم نشود و با تراضي با گيرندگان باشد، مانعي ندارد.

شرايط مستحقّين زكات

پرداخت زكات به معتاد

3286. آيا مي شود زكات را به افراد فقير معتاد به ترياك داد؟

ج. اگر صرف در كشيدن ترياك مي كند، در ابتداي معتاد شدن نمي تواند به او بدهد؛ ولي اگر معتاد شده است، عدم پرداخت مبني بر حرمت ادامه اعتياد است و اگر صرف در ضروريات خود و عيالش مي كند، پرداخت زكات به او مانعي ندارد و هم چنين اگر ندانيم كه آن را چه مي كند.

ميزان فقر

3287. معيار در فقر افراد چيست؟

آيا شخصي كه مثلاً حدود پانصد تومان پول ندارد، ولي از لحاظ خوراكي چندان در مضيقه نيست، مي توان به او زكات داد؟

ج. فقير و مستحق زكات است.

كسي كه در صورت فروش ملكش غني است

3288. شخصي داراي باغيست كه اگر بفروشند غني مي شود؛ ولي به طمع گران تر شدن نمي فروشد.

آيا مي توان به او زكات داد؟

ج. اين شخص فقير نيست.

دادن زكات به داماد يا عروس

3289. در چه صورتي شخص مي تواند زكات مال را به داماد يا عروس خود بدهد؟

ج. در صورتي كه فقير باشند.

خرج زكات براي تحصيل فرزند

3290. در صورت فقر پسر، پدر مي تواند زكات را براي تحصيل فرزند در دانشگاه يا حوزه به پسر خود پرداخت نمايد؟

ج. در اين جهت با ديگران فرقي ندارد.

پرداخت زكات به پسر فقير

3291. پدر اين جانب حدود هفتاد سال سن دارد و شغل او كشاورزي است.

بنا به اقرار خودش زكات را خوب حساب نكرده است، يعني دقيق زكات تسعه (نه گانه) را نداده و يقين دارد به عهده او زكات تسعه هست.

همچنين رد مظالم به عهده او است.

آيا اكنون براي بريء الذّمه شدن مي تواند يك جا همه را حساب كند و به پسر فقير خود بدهد و پسر براي خود زن بگيرد؟ آيا اجازه مي فرماييد پدرم موارد مذكور را خرج عروسي برادر فقيرم كند؟

ج. شايد بتواند، مگر اين كه احتياط اينست كه به شخص مستحق شريف بدهد و او بذل كند به پسرش كه مي خواهد ازدواج كند.

دادن زكات به ربيبه

3292. آيا انسان مي تواند مقداري از زكات را كه مديون است به ربيبه خود پرداخت نمايد؟

ج. ظاهراً مي تواند.

دادن زكات به افرادي كه گاهي اوقات نماز مي خوانند

3293. آيا به يك خانواده ي مسلمان شيعه كه بعضي از افراد اين خانواده گاهي نماز مي خوانند و گاهي نمي خوانند، مي توان زكات داد؟

ج. اگر به قدر ضروريات آنها بدهد، اشكال ندارد، (مسأله ي 1537 رساله).

پرداخت زكات به فقير سني مذهب

3294. آيا زكات را مي توان به فقير سني مذهب پرداخت نمود؟

ج. خير، نمي توان، (مسأله ي 1534 رساله).

گرفتن زكات از يك فرد سني مذهب

3295. آيا فقير شيعه مي تواند از يك نفر سني، زكات بگيرد؟

ج. بله، مي تواند.

ترجيح بين فقراي محل زراعت و محل سكونت

3296. كشاورزي در شهر سكونت دارد و جهت زراعت به روستايي در 25 كيلومتري آن شهر مي رود. هم در آن روستا و هم در شهر محل سكونت خود، افراد مستحق وجود دارند. او زكات زراعتش را به كدام دسته از فقرا بدهد بهتر است؟

ج. اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود، مي تواند زكات را به روستا ببرد؛ ولي مخارج بردن به آن محل را بايد خودش بدهد و اگر زكات تلف شود، ضامن است؛ مگر آن كه به درخواست حاكم شرع برده باشد.

محاسبه بدهي بدهكار از زكات

3297. شخص فقيري به بنده بدهكار است و توانايي پرداخت بدهي خود را ندارد. آيا مي توانم بدهي او را از زكات مالم حساب كنم و ديگر از او طلب نكنم؟

ج. بله، مي توانيد اين كار را بكنيد.

دادن زكات به پدر و مادر

3298. در چه صورت زكات فرزند به پدر و مادرش مي رسد؟

ج. فرزند نمي تواند زكات خود را در محدوده ي نفقه واجبه، به آنها بدهد و در غير آن مانعي ندارد.

عدم جواز پرداخت زكات غير سيد به سيد

3299. آيا جايز است غير سيّد كفارات و مظالم و صدقات خود را به سيّد بدهد؟

ج. احتياط مستحب است كه به سيّد ندهند؛ ولي زكات جايز نيست.

ممنوعيت دريافت زكات غير سيّد توسط سيّد

3300. آيا سيّد مي تواند از غير سيّد زكات بگيرد؟

ج. كسي كه سيّد است، نمي تواند از غير سيّد زكات بگيرد.

(مسأله ي 1542 رساله).

پرداخت زكات در قالب هديه به بستگان

3301. شخصي كه زكات بايد بپردازد، اگر فرزند، داماد يا يكي از بستگانش طلبه باشد، آيا مي تواند به صورت هديه، لوازم خانه يا كتاب مورد نياز او را خريده و از زكات خود محاسبه نمايد؟

ج. ظاهراً از غير واجبات، واجب النّفقه مي تواند اداي زكات كند و لازم نيست بگويد زكات است.

افرادي كه منكر زكات اند

3302. اگر كساني باشند كه زكات نمي دهند و وقتي با آنها بحث مي كنيم، زكات را قبول ندارند، آيا آنها كافر و نجس اند؟ معاشرت با چنين افرادي چه حكمي دارد؟

ج. اگر منكر اصل زكات هستند، كافر و نجسند. (با توضيح مذكور در مسأله ي 110 رساله. )

ناني كه از گندم زكات نداده پخت شده است

3303. آيا ناني كه از گندم زكات نداده، پخته شده است را مي توان خورد؟

ج. اگر زكات آن را از مال ديگر بدهند، مي توان خورد.

نماز خواندن در لباسي كه از مال زكوي تهيه شده است

3304. آيا با مال زكوي مي توان لباس خريد و در آن لباس نماز خواند؟

ج. اگر با عين پولي كه زكات آن را نداده اند لباس بخرد تا زماني كه از پول ديگري زكات آن را نداده اند، نماز خواندن در آن لباس حرام و بنا بر احتياط باطل است.

نماز خواندن در خانه ي كسي كه زكات پرداخت نمي كند

3305. اگر كشاورزاني باشند كه درآمد آنها از طريق زراعت است و لكن زكات پرداخت نمي كنند و با اين درآمد خانه و مسكن تهيه كرده اند، نماز خواندن در خانه ي آنها چه حكمي دارد؟

ج. نماز خواندن در آن خانه اشكالي ندارد.

عقد ازدواج كساني كه زكات پرداخت نمي كنند

3306. اگر كساني زكات پرداخت نكنند و با عين مال زكوي، ازدواج كرده اند، عقد آنها چه حكمي دارد؟

ج. عقد آنها صحيح است.

گفتن اين كه مال پرداختي به فقير، زكات است

3307. چيزي را كه انسان بابت زكات به فقير مي دهد، آيا لازم است به او بگويد كه زكات است؟

ج. خير، لازم نيست.

پرداخت معادل زكات از فرش هاي خانه

3308. آيا كسي مي تواند معادل زكاتي كه بر او تَعَلُّق گرفته از فرش هاي خانه اش به مسجد محل بدهد و براي خودش فرش نو تهيه كند؟

ج. ظاهراً مي تواند از باب قيمت بدهد؛ اگر متولّي شرعي راضي شود. (به مسأله ي 1550 رساله مراجعه شود. )

دريافت زكات و خرج آن براي عيال سيّده

3309. اگر شخص غير سيّدي زكات بگيرد، مي تواند خرج عيالش كه سيّده مي باشد، نمايد؟

ج. بله، مي تواند.

مصرف يا تعويض پول جدا شده بابت زكات

3310. آيا پولي كه بابت وجوه شرعيه - مانند زكات اموال و فطره، جدا و تعيين شده را مي توان مصرف نمود و يا با پول ديگر تعويض نمود؟

ج. نمي توان آن را مصرف كرد؛ ولي تعويض آن اشكال ندارد، در موردي كه تفاوتي در تَعَلُّق اغراض @عقلائيه ندارد و مستحقّين راضي هستند.

فروش مال زكوي و پرداخت پول آن

3311. آيا مي توان مال زكاتي را فروخت و سپس به مقدار زكات از پول آن جدا كرده و پرداخت نمود؟

ج. بله، مي توان، (مسأله ي 1550 رساله).

خريد و فروش مال زكوي

3312. آيا خريد و فروش مال زكوي جايز است؟

در اين صورت زكات آن بر عهده فروشنده است يا خريدار؟

ج. جايز نيست، مگر بعد از جدا كردن مقدار زكات يا اداي آن از مال ديگر وگرنه معامله نسبت به آن مراعي است.

پرداخت وجه به نيّت زكات يا مظالم

3313. شخصي علم اجمالي دارد كه زكات يا مظالم بر عهده اش است.

حال كه مي خواهد وجهي را به مستحق بدهد، به چه نيّت اين كار را انجام دهد؟

ج. به نيّت امر فعلي و ما في الذّمة.

دادن زكات پدر به فرد مستحقّي كه مد نظر پدر نبوده است

3314. پدري زكات مالش را جدا كرده و مي خواهد به فرد خاصي بدهد. آيا پسر بدون اذن او مي تواند زكات را به فرد مستحق ديگري بدهد؟

ج. خير، نمي تواند اين كار را بكند.

پرداخت زكات سال هاي متمادي در يكجا

3315. آيا پيرمرد كشاورزي كه تا كنون زكات نداده، مي تواند زكات همه ي سال هايش را يك جا حساب كند و بپردازد؟ اگر در حال حاضر قدرت بر اين كار نداشته باشد چه كند؟

ج. بله، بايد تمام آنها را بدهد؛ هر چند به تدريج باشد يا اگر ندارد، آن را وصيت كند.

نيّت در هنگام پرداخت زكات فطريه عقب افتاده

3316. اگر پرداخت زكات فطره چند روز به تعويق بيفتد، هنگام پرداخت آن نيّت ادا داشته باشيم يا نيّت قضا؟

ج. اگر كنار هم نگذاشته، احتياط مستحب آن است كه بعداً قضا كند؛ ولي اظهر اينست كه زكات فطره ديگر بر او واجب نيست، ولي معصيت كرده است.

اولويت بين پرداخت زكات يا بدهي متوفّي

3317. اگر فرد متوفّي بدهكار باشد و مال زكوي نيز داشته باشد، امّا اموال ديگر او به قدري نيست كه كفاف بدهي او را بدهد، پرداخت زكات او در اولويت قرار دارد يا بدهي او؟

ج. چون زكات اوّلاً به عين مال تعلق مي گيرد به همين جهت اولويت لزوميه دارد، (مسأله ي 1478 رساله).

پرداخت مبلغ زكات پنجاه سال پيش

3318. شخص متوفّي پنجاه سال پيش وصيت كرده كه مبلغ معيني را بابت زكات بدهند ولي ورثه عمل نكرده اند.

حال كه مي خواهند عمل كنند، همان مبلغ را بدهند يا ارزش امروزي آن را حساب كنند؟

ج. احتياطاً بايد در ما به التفاوت آن با حكم شرع مصالحه كنند.

تصرف ورثه در اموال ميتي كه زكات بر آنها واجب شده است

3319. آيا ورثه مي توانند در اموال ميتي كه زكات بر آنها واجب شده، تصرّف كنند؟ در صورت تصرّف آيا بر ذمّه آنهاست كه جبران كنند؟

ج. قبل از اخراج زكات يا كنار گذاشتن آن نمي توانند در آن تصرف كنند و اگر كردند، ضامن هستند.

جمع آوري خمس و زكات توسط حاكم اسلامي

3320. آيا حاكم اسلامي مي تواند نسبت به جمع آوري خمس و زكات اقدام نمايد و در اين راه خشونت به خرج دهد؟

ج. مي تواند طلب الزامي كند.

توانايي حكومت اسلامي در تغيير نصاب زكات

3321. آيا حكومت اسلامي مي تواند بنا به مصالح جامعه نصاب زكات را بيشتر يا كمتر وضع كند؟

ج. نصاب خاص، شرط عنوان زكات است.

فلسفه تشريع و اهداف زكات

3322. فلسفه تشريع زكات و اهداف آن را با توجه به آيات و روايات، بيان فرماييد؟

ج. رسيدگي به فقيران و رفع حاجت آنها و نمو مال و زيادي در عمر و مصالح ديگر از جمله حكمت هاي تشريع زكات است.

تغيير مصارف و متَعَلُّقات زكات توسط حاكم اسلامي

3323. آيا حاكم اسلامي مي تواند برخي از متَعَلُّقات يا مصارف زكات را بنا بر مصالح جامعه كم يا زياد نمايد؟

ج. خير.

احكام زكات فطره

افرادي كه پرداخت فطريه آنان واجب است

مقصود از غني بودن كه شرط وجوب زكات فطره است

3324. مقصود از غني بودن - كه شرط وجوب زكات فطره است - چيست؟

ج. منظور كسيست كه خرج سال خود و خانواده اش را دارد و كسي كه فعلاً خرج سال را ندارد ولي به تدريج به دست مي آورد و مصرف مي كند، اگر غير از آن چه خرج مي كند، با قرض كردن و مانند آن بتواند زكات فطره را بدهد، به طوري كه نظم امور او به هم نخورد و موجب خرج و اجحاف نباشد، بنا بر احتياط واجب بايد زكات فطره را بدهد.

كسي كه بعد از اذان مغرب شب عيد فطر توانگر مي شود

3325. كسي غروب شب عيد فطر توانايي تهيه ي نان خانواده را نداشت؛ ولي پس از اذان مغرب مالي به او رسيد كه توانگر شد، آيا زكات فطره بر عهده او مي باشد يا خير؟

ج. خير، بر عهده او نمي باشد، لكن مستحب است، (مسأله ي 1569 رساله).

زكات فطره شخص بي هوش

3326. اگر شخصي هنگام غروب شب عيد فطر بي هوش شود، آيا زكات فطره از او ساقط است؟

ج. بله، ساقط است، (مسأله ي 1567 رساله).

كسي كه فقط شب عيد فطر مهمان بوده

3327. آيا كسي كه فقط شب عيد فطر مهمان بوده، نان خور ميزبان محسوب مي شود و فطره اش بر ميزبان واجب است؟

ج. اگر پيش از برآمدن هلال ماه شوال مهمان شده است، فطره اش بر ميزبان واجب است، به شرط آن كه براي خوردن غذا به منزل او آمده باشد، هر چند بعداً مانعي پيش آيد كه نتواند غذا صرف كند.

3328. اگر ميزبان زكات فطريه مهمان را بر عهده خودش بداند و مهمان طبق نظر مرجع تقليدش، خود را موظّف به پرداخت فطريه بداند، تكليف چيست؟

ج. يكي با اذن ديگري بپردازد.

فطريّه بچّه در شكم مادر

3329. آيا پرداخت زكات فطريه بچّه اي كه در شكم مادر است، واجب است يا نه؟

ج. بچّه در شكم، فطريّه ندارد.

فطريّه بچّه هاي شركت كننده در فاتحه

3330. شخصي شب عيد فطر مجلس فاتحه داشته است.

بيست نفر از روستاييان را به مجلس دعوت مي كند، ولي بيست بچّه ي كوچك هم بدون رضايت و دعوتِ او قبل از غروب يا پس از غروب كنار سفره مي نشينند. فطره آنها به عهده چه كسي است؟

ج. احتياطاً بر همين دعوت كننده است، نسبت به آنها كه قبل از هلال شوّال آمده اند.

فطريه رزمندگان و سربازان

3331. زكات فطره رزمندگان اسلام و سربازان نظام جمهوري اسلامي كه مخارج آنها را دولت يا مردم مي دهند، در ماه مبارك رمضان به عهده چه كسي است؟

ج. اگر نان خور كسي به حساب نيايند و ماهيانه از دولت حقوق مي گيرند، ظاهراً به عهده خودشان است و اگر نان خور كسي ديگر هستند و مخارج آنها را كس ديگر - مانند ديگر - مي پردازد، زكات فطره بر عهده آن كس - پدر - مي باشد.

فطريه دانشجوي مستقر در خوابگاه

3332. فطريه دانشجويي كه در خوابگاه دانشگاه به سر مي برد و از غذاي دانشگاه استفاده مي كند، بر عهده چه كسي است؟

ج. اگر نان خور دانشگاه محسوب نمي شوند، بر عهده خود آنهاست يا @معيلشان، اگر دارند.

فطره زندانيان

3333. كساني كه در شب عيد فطر زنداني باشند، چه كسي بايد فطريه آنها را بدهد؟

ج. اگر فقير نباشد و نان خور ديگري هم نباشد بايد خودش فطريه اش را كنار بگذارد.

مي هماني كه قبل از اذان خارج شود و بعد از اذان بازگردد

3334. روز آخر ماه مبارك رمضان با اطّلاع قبلي ده نفر مهمان به منزل ما آمدند و موقع نهار در منزل ما بودند و نزديك غروب آفتاب از منزل خارج شدند و بعد از اذان دوباره برگشتند. آيا فطريه آنها به عهده اين جانب مي باشد يا خودشان؟

ج. ميزان صدق مهمان در وقت مخصوص است.

(مسأله 1566 رساله)

افطار مهمان از نان خودش

3335. اگر پيش از غروب شب عيد فطر مهمان وارد خانه شود، ولي از نان خودش افطار كند، آيا فطره او بر عهده صاحب خانه است؟

ج. تحقّق افطار نزد ميزبان نه شرط است و نه موضوعيّت دارد؛ بلكه ملاك صدق مهمان در وقت مخصوص است.

پس اگر قبل از هلال شوّال با ورود بر او به قصد تناول غذا و نحو آن صدق ضيافت او نموده باشد، فطريه بر صاحب خانه است؛ اگر چه به عذري تناول نكند.

(مسأله 1566 رساله).

فرستادن غذا به منازل در شب عيد

3336. در شهرستاني رسم است شب عيد فطر پيش از غروب براي خانواده هاي فقير به تعداد نفرات غذا مي فرستند. آيا زكات فطره بر فرستنده غذا واجب است؟

اگر پس از غروب غذا بفرستند چه طور؟ اگر افرادي كه غذا مي گيرند فقير نباشند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر چنين برنامه اي مستمر نبوده و نان خور يا مهمان بر آن افراد صدق نكند، فطره آنها بر هديه دهنده واجب نيست؛ هر چند با طعام او افطار كرده باشند.

وجوب فطره پسر بر پدر يا ميزبانش

3337. فرزند واجب النّفقه انسان، در شب عيد فطر مهمان كسي ديگر مي شود. آيا فطره او بر گردن پدر است يا بر عهده ميزبان؟

ج. بر عهده ميزبان است.

كسب اجازه ي مهمان از ميزبان جهت پرداخت فطريه خودش

3338. اگر كسي شب عيد فطر مهمان باشد و فطره خود را با اجازه و صلاحديد صاحب خانه بدهد؛ آيا از گردن ميزبان ساقط مي شود؟

ج. اگر به نيابت از طرف ميزبان دهد، از گردن او ساقط مي شود، (مسأله ي 1575 رساله).

اطعام در غير منزل در شب عيد فطر

3339. اگر شخصي در شب عيد فطر به اشخاصي در مسجد يا سالن پذيرايي، طعام دهد، بايد زكات فطره آنها را نيز بدهد؟

ج. خير، اگر صدق عيال يا مهمانان نمي كند.

مي هماني دادن به طور مشترك در شب عيد فطر

3340. دو برادر تصميم مي گيرند شب عيد فطر چند نفر را به مهماني دعوت كنند و خرج مهماني را هر كدام مساوي بر عهده مي گيرند. آيا زكات فطره مهمان نان به طور مساوي بين آن دو تقسيم مي شود يا خير؟ اگر 34 و 14 تقسيم كرده باشند چه طور؟

ج. بلي در صورت وجوب، هر كدام سهم خود را مي دهد.

تكليف فطريه دو خانواده اي كه از غذاي همديگر تناول كرده اند

3341. دو خانواده شب عيد فطر قرار مي گذارند كه براي افطار و شام به پارك بروند و دور هم باشند. هر كدام غذاي خود را جداگانه تهيه كرده است و لكن موقع غذا خوردن، از غذاي همديگر تناول مي كنند.

آيا فطريه آنها به گردن ديگري مي افتد يا خير؟

ج. ظاهراً خير.

زكات فطره عيال مهمان

3342. اگر زكات فطره مهمان بر صاحب خانه باشد و خودش تنهايي به مهماني آمده باشد، آيا زكات فطره عيالش باز بر عهده خودش است يا خير؟

ج. زكات فطره عيالش بر عهده خودش است.

زكات فطره سيد مهمان

3343. اگر سيدي شب عيد فطر نان خور ميزبان غير سيد محسوب شود، آيا فطره آن سيد را بايد به سيد داد يا به غير سيد؟

ج. بايد به غير سيّد داد.

نان خور غير سيد براي سيد

3344. اگر غير سيدي شب عيد فطر نان خور ميزبان محسوب شود، ميزبان سيد مي تواند فطره او را به سيد بدهد يا خير؟

ج. مي تواند به سيّد هم بدهد.

زكات فطره فقيري كه غذا طلب مي كند

3345. شب عيد فطر، فقيري درب خانه اي را مي زند و صاحب خانه نيز مقداري نان و خرما به او مي دهد. ليكن فقير وارد خانه نمي شود و بعد از تشكر از صاحب خانه آنجا را ترك مي كند.

آيا فطريه او بر عهده صاحب خانه است يا خير؟

ج. خير.

دادن زكات فطره از طرف حضرت حجت عجّل اللَّه تعالي فرجه الشّريف

3346. آيا پرداختن زكات فطره از طرف حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مشروع است؟

ج. خير، مشروع نيست.

فطريه فرزند بستري در بيمارستان

3347. اگر شب عيد فطر فرزند انسان در بيمارستان بستري باشد، به نحوي كه از غذاي بيمارستان استفاده مي كند و پدر خرج بيمارستان او را مي دهد، آيا بازهم فطريه بر عهده پدر مي باشد يا خير؟

ج. بله، بر عهده پدر است.

فطريه خانواده ي شخص زنداني كه پدرش خرج آنها را مي دهد

3348. شخصي زنداني است و پدرش خرج و مخارج زن و فرزندانش را مي دهد. زكات فطره زن و فرزندان بر عهده چه كسي مي باشد؟

ج. بر عهده پدر فرد زنداني است.

دريافت فطريه توسط طلّاب

3349. آيا امروز طلاب را - با وضعيت شهريه كنوني - مستحق دريافت زكات فطره مي دانيد؟

ج. اگر فقير شرعي باشند، بله استحقاق دارند.

فطريه فرزند طلبه اي كه شهريه مي گيرد

3350. طلبه اي كه علاوه بر شهريه، مبالغي را پدر به او كمك مي كند.

آيا فطريه اين فرزند، بر پدر واجب است يا خير؟

ج. اگر صدق نان خور پدر بكند، فطريه اش بر پدر است و در غير اين صورت بر عهده او نيست.

زكات فطره فردي كه شغلش از راه حرام است

3351. كسي كه حساب سال دارد ولي شغل او از راه حرام است، - مانند كسي كه آرايشگري دارد و ريش افراد را مي تراشد - آيا بايد اوّل خمس پولي كه براي زكات فطره مي دهد را بپردازد؟

ج. اگر حلال و حرام هر دو را دارد، به نيّت حلال، زكات فطره را بدهد و غير حلال را خودش به هر جور ممكن است تصفيه و تحليل كند، مثلاً اگر مورد تخميس است به جهت اختلاط با حرام، زكات فطره را هم جزو مجموع به حساب آورد.

جنس و مبلغ فطريه

دادن جنس به عنوان فطريّه

3352. 1) آيا مي توان در صورت عدم قدرت بر زكات فطره، جنسي را به قيمت فطريه جدا كرد و كنار گذاشت؟

ج. مي تواند.

2) آيا با پول فطريه مي توان بدون اطلاع فقير، براي وي لباس خريد؟

ج. اگر راضي به خصوصيات است، در فرض اطلاع كافي است.

جواز پرداخت بيشتر از مقدار واجب

3353. مكلّفي بيش از مقدار زكات فطره را جدا مي كند و كنار مي گذارد، به گونه اي كه ضمن آن به طور مشاع، فطريه است.

آيا اشكال دارد؟

ج. مانعي ندارد.

تبديل زكات فطره

3354. آيا شخص مكلف مي تواند زكات فطره اي را كه جدا كرده و كنار گذاشته است، به پول ديگر يا چيز ديگري تبديل كند؟

ج. اگر به نحويست كه مستحقين راضي هستند، جايز است.

تبديل پول فطريّه به جنس و پرداخت به فقير

3355. اگر مكلّف پول زكات فطره را به صورت جنس ديگر - مثل لباس و لوازم زندگي - درآورده و بعد به فقير داده، در حالي كه غافل يا جاهل بوده، صحيح است يا خير؟ و اگر برائت ذمّه حاصل نشده وظيفه چيست؟

آيا راه جبران دارد؟

ج. اگر به اندازه ي فطريه باشد اشكال ندارد.

پرداخت گندم و لوبيا به فقير

3356. با توجّه به اين كه نخود و لوبيا را مي پزند و با نان مي خورند، آيا مي توان به جاي گندم و … نخود و لوبيا به فقير داد؟

ج. در كفارات با صدق طعام مانعي ندارد و در زكات فطره، در صورتي كه قوت غالب باشد، اشكال ندارد.

محاسبه ي زكات فطره از نان

3357. آيا در زكات فطره مي توان به جاي قيمت گندم، نان محاسبه كرد؟ با توجه به اين كه نانوايي ها نان را از آرد دولتي تهيه مي كنند كه با قيمت آزاد آن تفاوت چشمگيري دارد.

ج. مي توان نان حساب كرد، ولي بايد به قيمت آزاد آن حساب كرد.

محاسبه ي زكات فطره به قيمت دولتي يا آزاد

3358. در زكات فطره اگر بخواهد قيمت جنس را حساب كنند، آيا به قيمت دولتي حساب كنند يا به نرخ آزاد؟

ج. بايد به نرخ آزاد محاسبه كنند.

موارد مصرف زكات فطره

دادن زكات فطره به فرزند

3359. آيا مي توانم از زكات فطره به فرزند فقيرم بدهم؟

ج. در غير نفقه ي واجب جايز است.

جواز پرداخت زكات فطره به غير اهل محل

3360. شخص فقيري كه اهل محل نيست، روز عيد فطر به روستا مي آيد، با وجود فقير در روستا، آيا اهالي مي توانند زكات فطره را به اين فقير بدهند؟

آيا اين مصداق خارج محل است؟

ج. مانعي ندارد به او بدهند و اين عمل انتقال از شهر زكات نيست.

دريافت زكات سيّد از غير سيّد

3361. سيّده اي داراي سه فرزند غير سيّد است - كه شوهر او فوت كرده و اكنون فقير هستند - حال كساني كه سيّد نيستند مي توانند زكات فطره را به زن سيّده بدهند تا آن زن خرج بچّه ها كند؟

ج. به حسب ظاهر دادن زكات به او جايز است به مقداري كه او در مورد اين اطفال صرف كند.

دادن فطره به معتاد

3362. دادن فطريّه به فقرايي كه معتادند و مي دانيم كه مقداري از آن را خرج اعتياد خود مي كنند؛ چه صورت دارد؟

ج. خلاف احتياط است.

صرف زكات فطره در مسجد

3363. آيا زكات فطره را مي توان صرف تعمير و توسعه ي مسجد و يا ساختمان امامزاده نمود؟

ج. جايز است با نبود محل ديگر علي الاحوط؛ ولي احتياط در آن است كه فقط به فقراي شيعه بدهند.

خريد بلندگو از فطره

3364. آيا از زكات فطره مي توان بلندگو و مانند آن خريد يا اين كه بايد به مستحق برسانيم؟

ج. اگر مصداق سهم سبيل اللَّه باشد و بنا بر احوط راه ديگري براي خريد آن نباشد، جايز است.

اولويت در صرف زكات فطره بين طلاب فقير و فقراي عادي

3365. در شهري حوزه اي علميه ايست كه طلاب فقيري دارد و شهريه آنها كفاف زندگي آنها را نمي دهد. از طرف ديگر، فقرايي از مردم عادي نيز وجود دارند. كدام يك براي كمك از زكات فطره و صدقات و … استحقاق بيشتري دارند؟

ج. مستحب است در دادن زكات فطره، خويشان فقير را بر ديگران مقدم دارد و بعد همسايگان فقير را و بعد اهل علم فقير را؛ ولي اگر ديگران از جهتي برتري داشته باشند، مستحب است آنها را مقدم بدارد.

دادن زكات فطره به فقير بي نماز

3366. آيا مي شود زكات فطره را به فقيري كه نماز نمي خواند؛ امّا مريض و عليل است و قدرت بر كار ندارد، داد؟

ج. به قدر ضروريات خود و خانواده اش مي شود داد.

پرداخت فطريه به زن بي نماز و بدحجاب نيازمند

3367. زني است مسكين و نيازمند؛ امّا نماز نمي خواند و حجاب را درست رعايت نمي كند.

آيا مجاز مي دانيد زكات فطره به او پرداخت شود؟

ج. به قدر ضروريات خود و خانواده اش مي شود داد.

فقيري كه با نظام اسلامي مخالف است

3368. آيا مي توان زكات فطره را به فقيري كه با نظام اسلامي مخالف است، پرداخت كرد يا نه؟

ج. بله، مي توان به او داد.

مصرف زكات فطره در جايي كه فقير كم است

3369. در محلي كه زكات فطره زياد پرداخت مي شود و فقير بسيار كم است، آن را در چه راهي مصرف نمايند؟

ج. اگر زكات فطره را به يكي از هشت مصرفي كه براي زكات گفته شده است برسانند، بنا بر اظهر كافي است.

مكان پرداخت فطريه كسي كه خانواده اش در محل ديگر ساكن هستند

3370. اگر شخصي در يك شهر و اهل و عيالش در شهر ديگر باشد، زكات فطره را در كدام شهر بايد پرداخت نمايد؟

ج. در شهر خودش اولويت دارد.

فرستادن فطريه به خويشاونداني كه در شهر ديگر زندگي مي كنند

3371. آيا كسي كه در تهران زندگي مي كند، مي تواند زكات فطره خود را براي خويشاونداني كه در ديگر شهرها زندگي مي كنند، بفرستد؟

ج. بله، مي تواند.

هزينه كردن زكات فطره در كارهاي عمراني عام المنفعه

3372. آيا زكات فطره را مي توان در كارهاي عمراني عام المنفعه - مانند ساختن حمام يا خانه بهداشت يا ترميم جاده هاي روستايي - هزينه كرد؟

ج. اگر بنا بر احوط راه ديگري براي تأمين آنها نيست، از باب في سبيل اللَّه مي توان مصرف نمود.

مسائل متفرقه فطريه

تقدّم فطريّه بر خمس

3373. كسي كه حساب سال ندارد ولي مشكوك است كه خمس به اموال او تَعَلُّق گرفته يا نه، آيا بايد اوّل خمس را بدهد و بعد زكات فطره را پرداخت نمايد؟

ج. لازم نيست و اگر يقين هم داشته باشد، زكات فطره از مؤونه واجبه اش است و پيش از تخميس مي تواند بدهد؛ مگر اين كه بخواهد از عين مالي كه از سابق متعلق خمس شده بپردازد كه اوّل بايد تخميس كند.

تقدّم خمس يا زكات

3374. آيا حكم تقدّم خمس بر زكات فطره، در زكات گندم و جو و گاو و گوسفند و طلا و نقره هم هست يا خير؟

ج. مصرف ها و هزينه هاي واجب و مباح در طول سال، خمس ندارد.

عدم تَعَلُّق خمس به زكات فطره

3375. در رساله عمليّه بخش زكات فطره در مسأله 1579 فرموده ايد:

«زكات فطره بايد از مال حلال داده شود»، بفرماييد:

كسي كه حساب سال دارد، آيا بايد پولي كه براي زكات فطره مي دهد، ابتدا خمس آن را بدهد؟

ج. اگر بين سال واقع شود، خمس واجب نيست.

تعارض خمس و فطره

3376. كسي كه خمس بر مالش تَعَلُّق گرفته، آيا زكات فطره را مي تواند از آن مال بدهد يا اين كه بايد اوّل خمس را پرداخت كند و بعد زكات فطره بدهد؟

ج. اوّل بايد تخميس شود، يعني نبايد با استثناي آن خمس را حساب كند.

عدم تعلق خمس بر زكات يا زكات فطره

3377. اگر مبالغي جهت زكات يا زكات فطره كنار گذاشته شده باشد و در اثر سهل انگاري در صرف آنها يك سال بر آنها بگذرد، آيا خمس به آنها تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. ظاهراً متعلق خمس نيست.

نقل زكات

3378. چند روستا نزديك هم قرار دارند - مثلاً روستايي با روستاي ديگر تنها هزار متر فاصله دارد -. آيا هر دو يك محل محسوب مي شوند يا دو محل؟ آيا شخص مكلّف مي تواند با وجود مستحق در روستاي خودش زكات را به روستاي مجاور ببرد؟

ج. مانعي ندارد. (به مسأله رساله 1556 و 1596 مراجعه شود. )

مصرف زكات فطره پس از چند ماه

3379. آيا پول هايي را كه از محل زكات فطره جمع آوري شده است، مي توان بعد از گذشت مدتي - مانند چند ماه - به مصرف رساند؟

ج. چون براي ديگران است جايز نيست، مگر با اجازه ي آنها.

تأخير در اداي زكات فطره با وجود مستحق

3380. مقداري از زكات فطره را داده ام، آيا اجازه مي فرماييد باقي مانده را روز عيد غدير به مستحقين بدهم؟

ج. اگر نماز عيد فطر مي خوانيد، بنا بر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد فطر بدهيد و اگر نماز عيد فطر نمي خوانيد، مي توانيد تا ظهر به تأخير بيندازيد و اگر موقع وجوب زكات آن را پرداخت نكرده و كنار هم نگذاشته ايد احتياط مستحب آن است كه بعداً قضا كنيد؛ ولي اظهر اينست كه زكات فطره ديگر بر شما واجب نيست؛ ولي معصيت كرده ايد.

نيّت در هنگام پرداخت زكات فطريه عقب افتاده

3381. اگر پرداخت زكات فطره چند روز به تعويق بيفتد، هنگام پرداخت آن نيّت ادا داشته باشيم يا نيّت قضا؟

ج. اگر كنار هم نگذاشته، احتياط مستحب آن است كه بعداً قضا كند؛ ولي اظهر اينست كه زكات فطره ديگر بر او واجب نيست، ولي معصيت كرده است.

برداشت هزينه ي رساندن فطريه ها به افراد مستحق از محل مبالغ فطريه

3382. آيا كساني كه از طرف عده اي وكيل شده اند تا فطريه ها را به افراد مستحق برسانند، مي توانند هزينه هاي خود را از مبالغ فطريه بردارند؟ يا بايد از افراد پرداخت كننده ي فطريه مطالبه كنند؟

ج. ظاهراً بايد از افراد پرداخت كننده فطريه مطالبه كنند.

شرطي كه دهنده ي زكات فطره براي فقير معين مي كند

3383. آيا دهنده ي زكات فطره مي تواند براي فقير شرايطي تعيين كند، مثلاً به فقير شرط كند كه «مقداري از فطره خود را مصرف كن و بقيّه را به فقير ديگر بده»؟

ج. اگر مقدار مصرف خودش كمتر از يك صاع نباشد، اشكال ندارد، (مسأله ي 1585 رساله).

كسي كه مدت ها زكات فطره خود را نپرداخته

3384. كسي كه مدت ها زكات فطره خود را نپرداخته است، زكات فطره سال هاي قبل را چگونه بايد محاسبه كند؟

ج. بنا بر احتياط مستحب مي تواند قضا كند؛ ولي اظهر آن است كه زكات فطره ديگر بر او واجب نيست، ولي معصيت كرده است.

جبران فطريه اي كه سال هاي قبل داده نشده است

3385. زكات فطره خانواده ي ما در چند سال پيش حدود 600 تومان مي شد.

خانواده ام پانصد تومان ديگر به آن اضافه كردند و يك سيني براي مسجد خريدند. امّا بنا به دلايلي اين سيني به مسجد داده نشد.

حال جهت جبران آن، چه كار بايد بكنيم؟

ج. اگر چنان كه مفروض سؤال است، مقدار زكات فطره در آن زمان 55 درصد قيمت سيني بود، اكنون بايد بنا بر احتياط مقدار زيادتر از حدود 55 درصد ارزش فعلي سيني (و معادل فعليِ ارزشِ 600 تومان در آن زمان) را بپردازيد.

پرداخت زكات بعد از نماز عيد فطر

3386. كسي كه نمي تواند قبل از نماز عيد فطر، فطريه را بدهد، آيا لازم است بعد از نماز آن را بپردازد؟

ج. اگر نماز مي خواند، بنا بر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد؛ ولي اگر نماز عيد نمي خواند، مي تواند فطره را تا ظهر به تأخير بيندازد.

استفاده از پول فطريه براي خرد كردن پول

3387. اگر پول فطريه كنار گذاشته شود، مي توان از آن پول براي خرد كردن اسكناس هاي درشت تر استفاده كرد؟

ج. بله، مي توان.

قرض گرفتن جهت پرداخت زكات فطره

3388. شخص متمكّني در روز عيد فطر، مال يا وجه نقد در اختيار ندارد، كه زكات فطره اش را پيش از نماز پرداخت نمايد. آيا واجب است قرض بگيرد و زكات فطره را بدهد يا نه؟ و اگر قرض كردن خلاف شأن او باشد حكمش چيست؟

ج. مي تواند جنسي را هر چند زيادتر از زكات قيمت دارد، به عنوان شراكت اهل زكات كنار بگذارد، مثلاً ساعت يا لباس و غير آن و بعداً با اطمينان به رضايت آنها سهم آنها را بپردازد و هم چنين است اگر مي تواند قرض خالي از حرج و اجحاف نمايد.

تكليف امام جماعتي كه زكات فطريه ها را بايد به فقير برساند

3389. فطريه را به امام جماعت مسجدي مي دهند كه به اهلش برساند و امام، وكالت از فقيه معيني ندارد و قصد دارد به فقيري بدهد كه اگر نماز عيد فطر را يك ساعت ديرتر بخواند مي تواند به او برساند. در غير اين صورت، چند روز ديرتر به فقير مي رساند. حال امام نماز را ديرتر بخواند تا فطريه را به فقير برساند يا اين كه نماز را سر وقت بخواند؟

ج. فرق نمي كند.

مخلوط كردن پول هاي زكات فطره

3390. امام جماعت پول هايي را بابت زكات فطره از مردم دريافت مي نمايد، آيا جايز است پول ها را با هم مخلوط نمايد يا اين كه بايد هر كدام را جدا جدا به فقير برساند؟

ج. جايز است مخلوط كند.

ريختن زكات فطره در صندوق

3391. آيا جايز است پول هايي كه اشخاصي بابت زكات فطره مي دهند در صندوقي ريخته شود و فرد معتمدي، تدريجاً به مستحقين بدهد يا نه؟ در صورت جواز، آيا آن فرد، بايد به نيّت صاحبان آنها بدهد يا فقط پرداختن كافي است؟

ج. جايز است و چون آن فرد وكيل در ايصال است نه اخراج، لازم نيست او ديگر نيّت كند.

جمع آوري زكات فطره توسط مسؤولان مدرسه

3392. آيا مسؤولان مدرسه مجازند فطريه كساني كه مايل هستند را جمع آوري كنند و به خانواده هاي دانش آموزاني كه شرعاً مستحقَّند برسانند؟

ج. بله، مجازند.

تبيين معني «محلّ» در انتقال زكات فطره

3393. در آخرين مسأله زكات فطره در رساله عمليّه فرموده ايد:

«احتياط مستحب است زكات فطره را از محل بيرون نبرد، اگر مستحق پيدا مي شود». مراد از محل چيست؟

مثلاً كسي در تهران زندگي مي كند، محل او چه مقدار است؟

در شهرهاي ديگر مانند قم چه مقدار؟

ج. به حسب ظاهر محل سكني است، بزرگ و كوچك بودنش فرق نمي كند.

پرداخت زكات فطره به كميته امداد و مؤسسات خيريّه

3394. آيا زكات فطره را مي توان به كساني كه از طرف كميته ي امداد امام خميني - رحمه اللَّه - در زمان برپايي نماز عيد مشغول جمع آوري فطريه هستند پرداخت نمود يا اين كه بايد خودمان به دست فقير برسانيم؟

ج. بايد يقين يا اطمينان داشت كه آن كميته آن را در موارد مصرفش صرف مي كند.

3395. بعضي از ادارات، مؤسسات خيريه و … اقدام به جمع آوري زكات فطره مي كنند، آيا پرداخت زكات به آنها انسان را بريء الذمّه مي نمايد؟ و آيا پرداخت به چنين مؤسساتي قبل از نماز عيد عنوان پرداخت زكات به مستحق را پيدا مي كند و ادا حساب مي شود (با توجه به اين كه رساندن به مصارف زكات توسط چنين مؤسساتي چند روز بعد انجام مي گيرد. )

ج. بايد اطمينان به صرف در مصرف باشد و در فرض جواز، عنوان پرداخت به مستحق را دارد.

احكام خمس

سال خمسي

زمان معين براي خمس دادن

3396. شخص از چه زماني بايد سال خمسي داشته باشد؟

ج. تاجر و كاسب و صنعت گر و مانند اينها از وقتي كه شروع به كاسبي مي كنند، يك سال كه بگذرد، بايد خمس آن چه را كه از خرج سالشان زياد مي آيد بدهند و كسي كه شغلش كاسبي نيست، اگر اتفاقاً معامله اي بكند و منفعتي ببرد، بعد از آن كه يك سال از موقعي كه فايده برده بگذرد، بايد خمس مقداري را كه از خرج مالش زياد آمده بدهد.

ملاك در روز اوّل سال خمسي

3397. اگر فردي در وسط روز اوّل سال خمسي مالي به او برسد، آيا اين مال جزو درآمد سال پيش است يا سال بعد؟

ج. مربوط به سال آينده است.

سال كسي كه درآمدي ندارد

3398. كسي كه درآمدي ندارد يا اگر دارد به مخارج او كفايت نمي كند، آيا لازم است سال خمسي قرار دهد؟

ج. لازم نيست.

چيزي كه سال از آن نگذشته

3399. اگر از سال خمسي چيزي در دست شخص باشد، ولي هنوز يك سال از موعد آن نگذشته است.

آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. چيزي كه سر سال خمسي از مؤونه اضافه بيايد تخميس مي شود، مگر از مصاديق مسأله ي 1400 رساله باشد و يا فايده اي مستقل از ارباح كسب سال باشد كه بتواند سال مختص به خود داشته باشد.

كسي كه سال خمسي ندارد

3400. كسي كه سال خمسي ندارد و مي خواهد خمس اموالش را بدهد. آيا لازم است اوّلين سودي را كه به دست آورده، مبدأ سال خمسي خود قرار دهد و بقيه سودها و مخارج را با آن بسنجد؟ يا لازم نيست؛ بلكه فقط خمس اموالي را كه يقين دارد الآن خمس به آنها تَعَلُّق مي گيرد پرداخت كند و اموالي را كه شك دارد خمس به آنها تعلق مي گيرد يا نه مصالحه نمايد و تاريخ مصالحه را اوّل سال خمسي خود قرار دهد؟

ج. وجه اخير صحيح است.

تغيير دادن سال خمسي

3401. آيا مي توان سال خمسي را تغيير داد و اگر كسي سود فاصله سال اصلي و سال جديد را تخميس كند، آيا بازهم براي تغيير سال خمسي نياز به اذن حاكم شرع دارد؟

ج. همان مقدار حساب براي تغيير سال خمسي كافيست و هر وقت حساب خود را تسويه كرد، همان وقت ابتداي سال او مي شود.

تقارن حقوق با سال خمسي

3402. شخصي در يك تاريخ مشخّص حقوق مي گيرد و همان تاريخ، آخرين روز سال خمسي او است.

با سر رسيدن آن تاريخ آيا به حقوق همان ماه كه در واقع خرج ماه آينده است خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. حقوق ذكر شده از درآمد سال وصول آن است؛ مگر به نحوي مشمول مسأله ي 1400 رساله شود كه ربح زايد از مؤونه ي سال بر آن صادق نباشد.

دريافت حقوق ماه قبل بعد از فرارسيدن سال خمسي

3403. در سر سال خمسي، قبل از دريافت حقوق ماه قبل، خمس مال خودم را محاسبه كرده و پرداخته ام و بعد از چند روز حقوق ماه قبل را گرفته ام، آيا اين حقوق مربوط به سال خمسي آينده است يا بايد همين سال محاسبه شود؟

ج. مربوط به سال آينده است.

محاسبه خمس اموال قبل از رسيدن سال خمسي

3404. چند روز مانده به سر سال خمسي، خمس اموال را محاسبه كرده و پرداخته ام و همان موقع را سر سال خمسي جديد قرار داده ام، آيا حقوقي يا درآمدي كه در آن چند روز بعد به دستم مي رسد، جزو درآمد سال بعد است يا بايد حالا خمس آن را بدهم؟

ج. اگر وقت وصول آن حقوق هم بعد از آن روز محاسبه بوده، جزو درآمد سال بعد است.

خمس پولي كه قرض داده شده

3405. مقداري پول به كسي قرض دادم تا چند ماه قبل از فرارسيدن سال خمسي ام به من برگرداند، ولي او بعد از سال خمسي برگرداند و من در آن موقع كه قرار بود تحويل دهد (قبل از سال خمسي) براي مخارج زندگي ام، به آن پول نياز داشتم. آيا اين پول خمس دارد؟

ج. خمس ندارد.

سال خمسي طلاب علوم ديني كه سهم امام مصرف مي كنند

3406. آيا طلاب علوم ديني كه سهم امام عليه السّلام مصرف مي كنند و گاهي نيز از راه تبليغ درآمدي دارند بايد سال خمسي داشته باشند؟ اگر لازم است داشته باشند، اگر در آخر سال خمسي چيزي اضافه بيايد و نداند از كدام است (سهم امام يا درآمد تبليغي) تكليف چيست؟

ج. سال خمسي داشته باشند و هر چه اضافه آوردند بايد خمس آن را بدهند هر مالي كه باشد از قبيل مزد و حقوق و تدريس و … به نحو لزوم و در وجوه بنا بر احوط.

كسي كه فقط چند سال قبل خمس اموال خود را داده است

3407. شخصي خمس اموال خود را حساب كرده و پرداخته، ولي براي سال هاي بعد حساب خود را نگاه نداشته. بعد از چند سال مي خواهد اموال خود را حساب كند، آيا خمسي كه قبلاً پرداخت كرده كسر مي شود؟

ج. اگر از مخمّس خرج نموده، ظاهراً كسر نمي شود وگرنه اضافه شده ي بر اموال او خمس دارد.

شخصي كه سال خمسي نداشته

3408. شخصي كه سال خمسي ندارد و مي خواهد براي خود سال خمسي قرار دهد و چند روز قبل مبلغي درآمد داشته آيا به اين پول خمس تعلق مي گيرد؟

ج. احتياطاً بايد با حاكم شرع مصالحه كنند.

خمس مواد خوراكي كه در اواخر سال خمسي تهيه مي شوند

3409. شخصي كه سال خمسي دارد و مقداري مواد خوراكي را اواخر سال خمسي (مثلاً دو ماه مانده به پايان سال) خريده است، اگر سر سال خمسي بخواهد خمس آنها را بدهد براي تهيه آنها در سال بعد براي خوراك خانواده با مشكل مواجه مي شود و آن قدر ندارد كه از نياز و خرج زندگيش زياد بيايد با توجه به اين كه از زمان خريد آن مواد خوراكي يك سال نگذشته است، آيا خمس آنها واجب است؟

ج. خير، به مسأله ي 1400 رساله مراجعه شود.

خمس حقوقي كه چند روز قبل از رسيدن سال خمسي دريافت مي شود

3410. كارمندي كه سال خمسي او رأس يكي از ماه هاي شمسيست و به طور عادي حقوق او به زحمت تا پايان ماه كفاف مخارج او را مي دهد، اگر حقوق خود را يك يا دو روز قبل از رسيدن سال خمسي دريافت كند، آيا بايد خمس آن را بپردازد؟

ج. خير، بنا بر توضيحي كه در مسأله ي 1400 رساله ذكر گرديده است.

تغيير سال خمسي

3411. آيا مي توان سال خمسي را تغيير داد؟ چگونه؟

ج. مي توان آن را جلو انداخت و هر وقت تسويه حساب كرد، اوّل سال او حساب مي شود.

تعيين سال خمسي جداگانه براي حقوق هر ماه

3412. حقوق بگيران و افرادي كه ماهيانه مبلغي به عنوان حقوق يا شهريه دريافت مي كنند، آيا مي توانند براي هر حقوق دريافتي ماهيانه خود، سال جداگانه اي قرار دهند؟

طلاب شهريه بگير چه طور؟

ج. بايد براي تمام اموال يك سال خمسي قرار دهند، با فرض اين كه يك درآمد عرفي مستمر حساب مي شود؛ به مسأله ي 1388 رساله مراجعه شود.

شمسي يا قمري بودن سال خمسي

3413. آيا براي تعيين سال خمسي، بهتر است سال شمسي محاسبه شود يا قمري؟

ج. جايز است دادن خمس را تا آخر سال قمري، تأخير بيندازد و اگر براي دادن خمس زراعت و مانند آن، كه مطابق سال شمسي انجام مي شود، سال خمسي را شمسي قرار دهد، اشكال ندارد.

نحوه تعيين سال خمسي

3414. آيا تعيين سال خمسي به اختيار خود شخص است يا بايد ابتداي شروع به كسب را ابتداي سال خود قرار دهد؟

ج. بايد از اوّلين درآمد آن حساب كند.

(مسأله ي 1384 رساله).

سال خمسي جداگانه براي هر درآمد

3415. آيا انسان مي تواند سال خمسي هر پولي را كه به دستش مي رسد جداگانه قرار دهد؛ يعني براي هر دريافت و درآمدي كه به دستش مي رسد، يك سال خمسي جداگانه قرار دهد كه اگر آن پول در آن سال خرج نشد خمس آن را بدهد يا اين كه حتماً بايد يك سال خمسي واحد براي همه درآمدها در همه ماه ها و روزها داشته باشد؟

ج. اگر فقط يك رشته درآمد دارد، بايد يك سال خمسي قرار دهد، (مسأله ي 1384 و 1388 رساله).

زمان محاسبه خمس چك مدت دار

3416. چنان چه خريدار چك مدت دار بدهد كه پس از سه ماه وصول شود، براي محاسبه خمس آن زمان فروش ملاك است يا وقت وصول پول؟

ج. وقت وصول پول ملاك است.

خمس لوازم التحرير كه اواخر سال خمسي تهيه مي شود

3417. اگر سال خمسي كسي مثلاً پايان شهريور باشد، آيا لوازم التحريري كه براي سال تحصيلي فرزندانش خريداري كرده، خمس دارد يا نه؟

ج. به مسأله ي 1400 رساله رجوع شود.

تعيين ساعت خمسي

3418. آيا در سال خمسي تعيين ساعت خمسي نيز لازم است؟

و در صورت تعيين، اگر بعد از آن ساعت پولي به انسان برسد آيا جزو درآمد سال بعد محسوب مي شود؟

ج. مناسب است ساعت آن هم معين باشد؛ لكن گذشت كه روز تسويه حساب، اوّلين روز سال جديد است.

فراموش كردن سال خمسي

3419. در صورتي كه روز شروع سال خمسي را ندانم، ولي ماهش را بدانم، آيا مي شود به دلخواه، يكي از روزهاي همان ماه را اختيار كنم؟

ج. بله، مي تواند اوّل ماه را اختيار كند و غير آن هم مانعي ندارد.

مخارج و مؤونه

خرج و مؤونه

3420. چه خرج هايي به عنوان مؤونه به حساب مي آيد و خمس به آنها تعلق نمي گيرد؟

ج. آن چه از منافع كسب در بين سال به مصرف خوراك، پوشاك، خريد اثاثيه، خريد منزل، جهيزيه دختر، عروسي، زيارت و مانند اينها مي رساند، در صورتي كه از شان او زياد نباشد و زياده روي هم نكرده باشد، خمس ندارد.

جنس زايد بر مؤونه و مخارج زندگي

3421. اگر با پولي كه خمس ندارد يا خمس آن پرداخت شده، جنسي خريداري شود كه اضافه بر مؤونه بوده و از سال گذشته، آيا خمس دارد؟

ج. خمس ندارد؛ مگر مال التّجاره باشد كه به سود آن تَعَلُّق مي گيرد.

مؤونه بودن تلفن منزل

3422. آيا تلفن منزل جزو مايحتاج زندگي و مؤونه حساب مي شود و خمس ندارد؟

ج. بله، جزو مؤونه است.

پول واريز شده براي تلفن

3423. پول هايي جهت دريافت تلفن به حساب مخابرات پرداخت مي شود و سال از آن مي گذرد، آيا خمس دارد؟

ج. اگر مورد نياز است، خمس ندارد.

خمس چرخ خياطي خانگي

3424. آيا چرخ خياطي مورد احتياج در منزل خمس دارد؟

ج. خير، خمس ندارد.

مخارج تحصيل

3425. با توجّه به اين كه مخارج تحصيل اولاد بر پدر واجب نيست، آيا اگر پدري مخارج تحصيل اولاد را بدهد، لازم است خمس آن مقدار از مخارج تحصيل را هم سر سال خمسي پرداخت نمايد؟

ج. گرچه مخارج تحصيل اولاد بر پدر واجب نيست، ولي اگر به مقدار شأن و حاجت بدهند از مؤونه است.

چيزي كه از مؤونه خارج مي شود

3426. مالي كه به عنوان وسيله مورد نياز خريداري شود، لكن در همان سال يا سال ديگر از مؤونه بودن خارج شود، آيا خمس دارد؟

ج. اگر از وقتي كه از مؤونه خارج شده، يك سال بگذرد، خمس دارد بنا بر احوط.

فروختن چيزي بعد از گذشت سال

3427. اگر چيزي خريده كه يك سال از آن گذشته باشد و در صورت نياز و عدم نياز آن را بفروشد، حكم خمس آن چيست؟

ج. اگر از مؤونه نبوده، بايد خمس آن را بدهد و اگر از مؤونه بوده پول فروش آن از فوايد سال فروش است كه در صورت باقي ماندن تا سر سال خمس دارد.

عدم تَعَلُّق خمس به اشياي مورد نياز

3428. اگر همسر اين جانب سكّه اي را كه به عنوان جايزه در كار فرهنگي دريافت كرده بود به من هديه كند و قصد من هم اين بوده كه با آن بعضي از مشكلات زندگي را حل كنم، ولي زمان دريافت سكّه تا سال مالي اين جانب و همسرم فاصله زيادي نداشته و فرصت نكردم كه آن را قبل از رسيدن سال مالي بفروشم، آيا سر سال مالي، خمس آن را بايد بپردازم؟

ج. اگر در زندگي به آن نياز داريد، خمس ندارد. (مسأله 1391 رساله)

پول واريز شده جهت حج و عمره و زيارت

3429. پولي كه جهت حج و عمره و يا زيارت مشاهد مشرفه واريز شده است، پس از رسيدن سال خمسي، جزو مؤونه حساب مي شود؟

ج. بله جزو مؤونه است و خمس ندارد.

مازاد بر مخارج و احتياج

خمس وسايل مستعمل

3430. آيا به وسايلي كه انسان قبلاً از آنها استفاده كرده و مستعمل است، مانند كفش زمستاني، لباس هاي مختلف و لباس هاي كهنه اي كه قصد استفاده از آنها را ندارد، خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر سال بر آنها بگذرد و قيمتي داشته باشد، احتياطاً خمس آنها را بدهد.

پرداخت خمس اموال بدون اجازه ي شوهر

3431. زن مي داند كه شوهرش خمس نمي دهد، آيا مي تواند بدون اجازه ي شوهر، خمس چيزي را كه در خانه از مخارج سال اضافه آمده، بپردازد؟

ج. خير، نمي تواند مگر به اندازه ي مورد استفاده ي خود زن باشد.

خمس منزل اضافه بر منزل مورد نياز

3432. شخصي ساكن روستاست و در شهر خانه اي خريداري كرده و يك اتاق آن را براي استفاده خود - براي مواقعي كه به شهر مي رود - اختصاص داده و بقيه را اجاره داده است، آيا به خانه مزبور خمس تعلق مي گيرد؟

ج. بله، تعلق مي گيرد؛ مگر اين كه داشتن خانه در شهر مورد نياز او بوده و به مال الاجاره آن در معيشت محتاج باشد.

اجناسي كه در طول سال اتفاقاً مورد استفاده قرار نمي گيرد

3433. آيا به اشيا و اجناسي مثل لباس و جا نماز و تسبيح و مهر و … كه در طول سال مورد استفاده قرار نگرفته، خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر معرضيّت براي استفاده داشته باشد، خمس ندارد.

خمس وسايل خريداري شده از درآمد

3434. كسي از درآمد كارش وسايلي مانند ماشينِ سواري، يخچال، تلويزيون يا لوازم زندگي ديگر كه در اين زمان مورد استفاده قرار مي گيرد تهيه مي كند؛ خمس اينها چگونه است؟

ج. خمس، پس از اخراج لوازم سال است.

پارچه هاي اضافي

3435. خانم ها معمولاً بر اساس احتياج به لباس، مقداري پارچه مي خرند كه در موقع فراغت لباس تهيه كنند كه به علّت اشتغالات جنبي موفق به دوختن لباس نمي شوند و سال بر آن مي گذرد. آيا آن پارچه ها خمس دارد؟

در صورت مثبت بودن پاسخ، چه كسي بايد خمس را بدهد؟

ج. آنچه در طول سال مصرف نشده، بايد خمس آن داده شود و بايد مالك پارچه ها خمس بدهد؛ مگر آن كه مورد نياز بالفعل بوده و مانع از دوخت آن پيش آمده باشد.

خمس فرشي كه بعد از سه سال استفاده شده

3436. پنج سال قبل فرشي را خريداري نموده ام و بعد از سه سال مورد استفاده واقع شده است.

آيا خمس بدان تَعَلُّق گرفته است يا خير؟ و بر فرض تَعَلُّق، قيمت فعلي ملاك است يا قيمت قبل؟

ج. اگر فرش مورد حاجت بوده، هر چند به اين صورت كه بعداً مورد حاجت مي شود و بايد فعلاً براي احتياج آينده آن را تهيّه كند، خمس واجب نشده است و بر فرض تَعَلُّق خمس، احتياطاً در تعيين قيمت، با رجوع به فقيه يا وكيل او مصالحه شود.

مجلّات

3437. مجلّات ماهنامه اي تهيّه شده و بعد از استفاده ي مختصر بدون استفاده مانده و يك سال بر آن گذشته. آيا خمس آنها پرداخت شود؟

ج. اگر ماليّت دارد و ديگر مورد نياز او نيست، خمس دارد بنا بر احوط.

جزوات درسي

3438. جزوات درسي كه دانشجويان براي خود مي نويسند يا توسّط دانشگاه به صورت مجاني در اختيارشان قرار مي گيرد ممكن است بيش از يك سال بماند و از آنها استفاده نشود. ولي در مقاطع فوق ليسانس حتماً مورد استفاده قرار مي گيرد، آيا به اين جزوات خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. خمس ندارد.

كتاب هاي اهل علم

3439. آيا به كتاب هاي اهل علم كه خريداري شده و بعضي از آنها ممكن است هيچ گاه مورد استفاده قرار نگيرد، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر در معرض استفاده باشد، خمس ندارد.

خمس كتاب

3440. آيا به كتابي كه قبلاً از آن استفاده كرده و حالا به آن احتياجي ندارد خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر هيچ احتياجي ندارد، خمس دارد؛ بنا بر احوط.

خمس لوازم التّحرير

3441. كساني كه در آخر سال خمسي مقداري لوازم التحرير و … كه مورد نيازشان در سال آينده است زياد مي آورند، آيا بايد خمس آنها را بدهند؟

ج. با ساير چيزهاي زياد آمده - مثل خوراكي - فرقي ندارد.

خمس مواد غذايي

3442. مواد غذايي كه به صورت كوپني يا سهميه اي و ارزان تهيه مي شود، سر سال خمسي چگونه بايد قيمت آنها را حساب كرد؟

ج. به قيمت فعلي بازار محاسبه شود.

مازاد مواد غذايي و حبوبات

3443. آيا به مازاد مواد غذايي و حبوباتي كه سر سال خمسي در خانه باقي مانده است خمس تَعَلُّق مي گيرد و بر فرض تَعَلُّق، بايد قيمت خريد محاسبه شود يا به قيمت روز بازار؟

ج. خمس دارد و بايد به قيمت فعلي بازار محاسبه شود؛ مگر اين كه از مصاديق مسأله 1400 رساله باشد.

خمس منزل دو طبقه

3444. شخصي داراي منزلي دو طبقه است كه طبقه ي پايين آن مازاد بر احتياج است.

مي خواهد خمس آن را بدهد. زمين آن چگونه حساب مي شود؟

ج. فقط خمس طبقه ي پايين را بايد بدهد و زمين جزو مؤونه است.

خمس مصالح ساختماني كه سال بر آنها گذشته ست

3445. آيا مصالح ساختماني كه شخص به علت نداشتن قدرت مالي نتوانسته است آنها را در تعمير يا نوسازي منزل خود استفاده كند و سال خمسي او فرا رسيده است بايد خمس آنها را بپردازد؟

ج. اگر آن مصالح را تا آخر عمر، صرف آن تعميرات كند، خمس ندارد.

خمس اموالي كه براي عزاداري محرم جمع شده و زياد آمده

3446. مقداري قند و برنج و مبلغي پول براي عزاداري محرم جمع شده و زياد آمده كه در سال آينده مصرف مي شود، آيا خمس آنها واجب است؟

ج. خير، واجب نيست.

خمس وسيله اي كه براي خريدن وسيله ديگر فروخته مي شود

3447. كسي بين سال خمسي چيزي را براي رفع احتياجات خود و خانواده اش خريداري مي كند و بعد از سال خمسي آن را مي فروشد تا چيز ديگري تهيه كند و يا وسيله بهتر از آن را بخرد اگر به آن وسيله ديگر هم نياز داشته باشد، آيا به پول فروش آن وسيله اوّل خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير، نمي گيرد.

بخشش پول به فرزند و نگه داشتن آن

3448. پدري مقداري پول به فرزندش بخشيده است ولي مي گويد بايد در دست خودم باقي بماند تا موقعي كه مناسب بدانم به تو بدهم. آيا سر سال كه شد، خمس آن بر فرزند است يا پدر؟

ج. تا وقتي كه تحويل فرزند نداده، خمس آن بر پدر واجب است.

فروش منزل مورد نياز خود و نگهداري پول آن براي خريدن منزل مناسب

3449. شخصي منزل مسكوني مورد نياز خود را مي فروشد و پول آن را به عنوان تضمين قرارداد خريد خانه مي گذارد و يا نزد خود نگه مي دارد تا موقع مناسب خانه مناسب با شأن خود بخرد، آيا به اين پول خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. خير، تعلق نمي گيرد.

تعويض خانه بزرگ با خانه اي كوچك تر و دريافت اختلاف قيمت

3450. اگر كسي خانه بزرگ خود را با خانه ديگري تعويض كرده و مقداري پول نيز دريافت كند، آيا به اين پول خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر آن پول زايد بر مؤونه باشد، خمس دارد.

فروش قسمتي از سرمايه كسب يا ابزار كار براي خريد خانه مورد نياز

3451. اگر كسي قسمتي از سرمايه كسب يا ابزار كار خود را براي خانه بفروشد آيا بايد خمس پول حاصل شده را بپردازد؟

ج. خير، لازم نيست.

خانه اي كه قبل از فروش خانه ي اوّل خريده مي شود

3452. اگر كسي خانه مسكوني دارد و خانه ديگري خريداري كند به صورت نسيه كه بعداً با فروش خانه مسكوني خود قيمت آن را پرداخت كند، اگر خانه مسكوني فروخته شده را از پول خمس داده شده، خريداري كرده باشد، ولي زيادي قيمت پيدا كرده باشد، آيا بر سود و اضافه قيمت حاصل شده خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر اضافه را به مصرف منزل مورد حاجت يا مصرف ديگر مورد نياز برساند، خمس ندارد.

خمس پول حاصل از فروش وسايل ضروري زندگي بعد از رسيدن سال خمسي

3453. اگر كسي قبل از فرا رسيدن سال خمسي وسايل ضروري زندگي خود را خريداري كند و تصميم داشته باشد بعد از فرا رسيدن سال آنها را بفروشد، آيا بايد خمس آنها را بپردازد؟ و آيا فرق بين اين كه از اوّل قصد فرار از خمس را داشته يا نه وجود دارد؟

ج. خير، خمس ندارد.

خانه خريداري شده قبل از سال خمسي كه بعد از سال خمسي تخليه مي شود

3454. خانه اي را براي استفاده شخصي از درآمد سال خريداري كردم ولي فروشنده گفته است 3 ماه بعد خانه را تخليه مي كنم. اكنون سال خمسي اين جانب رسيده است و هنوز خانه در دست فروشنده است.

آيا به اين خانه خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير، خمس ندارد.

خريد و فروش زمين براي تهيه خانه

3455. شخصي زميني را براي ساختن خانه خريده و آن را فروخته تا خانه خريداري كند، آيا به پول اين زمين خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير، خمس ندارد.

فروش منزل و خريد مغازه

3456. اگر فردي منزل مسكوني خود را بفروشد و قبل از رسيدن سال خمسي با وجه مذكور، مغازه اي جهت امرار معاش بخرد، آيا بايد خمس آن را بپردازد؟

ج. در صورتي كه به اصل پول خمس تَعَلُّق نگرفته بوده، تبديلات هم خمس ندارد.

نحوه احتساب خمس در صورت ساختِ خانه با پول خمس داده نشده

3457. كسي تدريجاً خانه مسكوني از پول غير مخمّس ساخته است.

حال مي خواهد خمس بدهد، همان پول خرج شده را بايد خمس بدهد يا قيمت امروز را؟

ج. خمس وجوه مصرف شده را اگر متَعَلُّق خمس بوده است بايد تأديه نمايد.

خمس مال گرو نگه داشته شده

3458. اين جانب منزلي خريداري كردم چون سند آن آماده نبود، مبلغي از پول آن را به عنوان گرو نزد خود نگه داشتم تا سند آماده شود؛ ولي سند آماده نشد و سال خمسي ام رسيد، آيا به اين مقدار پول گرويي خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. ظاهراً خمس ندارد.

رهن كردن منزل و خمس رهن

3459. آنچه امروزه مرسوم است كه پولي به صاحب خانه مي دهند و در مقابل آن در خانه سكونت مي كنند و به آن رهن منزل مي گويند، در چه صورت صحيح است و آيا صاحب پول بايد پس از گذشت سال خمس آن پول را بپردازد؟

ج. در صورتي كه ضمن اجاره شرط قرضي كرده باشد و معامله متعارف باشد، اشكالي ندارد و اگر بدون اين پول نياز مسكن او تأمين نمي شود، اين قرض خمس ندارد؛ حتي اگر چند سال در دست صاحب منزل باقي بماند.

خريداري منزل براي فرزند

3460. فرزند اين جانب قرار است جهت تحصيل، چند سال به شهر ديگري برود، آيا به خانه اي كه براي استفاده او در آن شهر خريداري مي كنم، خمس تعلق مي گيرد؟

ج. ظاهراً خمس ندارد.

منزل شخصي كارمنداني كه از منزل سازماني استفاده مي كنند

3461. اين جانب در اداره اي به كار مشغولم. از طرف اداره، خانه اي در اختيارم گذاشته شده؛ است ولي چون خانه شخصي ندارم، از درآمد سال خود خانه اي تهيه كرده ام تا پس از بازنشستگي از آن استفاده كنم، آيا به اين خانه خمس تعلق مي گيرد؟

ج. ظاهراً خمس ندارد.

تهيه زمين و ساختن خانه در چند سال

3462. تهيه خانه مورد نياز براي اين جانب مقدور نيست، آيا مي توانم از درآمد امسال خود زميني تهيه كنم و در سال هاي آينده هر وقت پول داشتم در آن خانه بسازم يا اين كه خمس زمين را بايد بدهم؟

ج. در صورتي كه مسأله 1391 رساله شامل آن شود، خمس ندارد.

وام گرفتن براي تهيه خانه

3463. شخصي براي ساختن خانه مورد نياز خود مقداري وام گرفته است، آيا با فرا رسيدن سال خمسي بايد خمس اين پول را بپردازد؟

ج. خير، خمس ندارد.

وام گرفتن جهت تهيه خانه مورد نياز

3464. اين جانب كارمندم، جهت خريد خانه از اداره خودم مبلغي وام گرفته و به حساب بانك مسكن واريز كردم تا بتوانم در سال هاي آينده با گرفتن وام مسكن خانه اي تهيه كنم. حال با توجه به اين كه اقساط اين پول از حقوقم كسر مي شود و بقيه حقوق نيز به زندگي من كفاف نمي دهد، آيا بايد خمس اين پول را بپردازم؟

ج. خمس ندارد.

پس انداز كارمندان براي تهيه خانه مورد نياز

3465. معلمي هستم كه با پدر و مادرم زندگي مي كنم و هر ماه مبلغي از حقوق خود را پس انداز مي كنم تا بتوانم براي خود در سال هاي آينده مسكن تهيه كنم، آيا به اين پول خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير، تعلق نمي گيرد.

خمس پول مصرف شده در تعميرات مسكن

3466. اين جانب داراي خانه اي هستم كه آن را اجاره داده ام، آيا به پولي كه صرف تعميرات منزل مي كنم همانند اصل خانه خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر به اجاره بهاي آن خانه براي امرار معاش نياز داريد، آن پول تعمير مثل اصل خانه خمس ندارد.

پس انداز و تجارت براي تهيه خانه

3467. اگر پولي را براي خريد خانه پس انداز كند و بعد از دو يا سه سال، آن را در تجارت اندازد كه از مجموع آن پول و درآمد حاصله ي آن مسكني مناسب بخرد.

وظيفه ي خمس آن چيست؟

ج. خمس ندارد.

3468. در مورد مسأله ي 1391 رساله ي حضرت عالي، چيزهايي كه در زندگي به آن احتياج دارد شامل خريد خدمت سربازي هم مي شود؟

ج. بله، مي شود.

خمس منزلي كه به اجاره بهاي آن نياز هست

3469. شخصي دو خانه دارد كه در يكي ساكن است و خانه ديگر را اجاره داده و از درآمد آن امرار معاش مي كند كه بدون اجاره بهاي آن خانه، خرج زندگيش تأمين نمي شود، آيا به خانه ي دوم خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير.

عدم تَعَلُّق خمس به پس انداز براي خريد مسكن

3470. مكلّفي، پولي را براي خريداري مسكن تا چند سال پس انداز كرده است.

آيا خمس دارد؟

ج. خمس ندارد.

خمس پول صرف شده در سنگ كاري و رنگ منزل براي افزايش اجاره بها

3471. اين جانب داراي خانه اي هستم كه آن را اجاره داده ام و براي افزايش اجاره بهاي آن، تعميراتي مانند:

سنگ كاري و رنگ و … در آن انجام داده ام در حالي كه به اجاره بهاي آن براي مخارج زندگي نياز دارم، آيا به پولي كه صرف تعميرات و نوسازي كرده ام خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير.

خمس منزل مسكوني كه اجاره داده مي شود

3472. اين جانب خانه اي براي سكونت خود تهيه كردم، پس از مدتي كه در آن سكونت داشتم به جهت دور بودن فاصله خانه تا محل كارم ناچار شدم خانه را اجاره داده و با اجاره بهاي آن در محلي نزديك به محل كارم خانه اي اجاره كنم آيا به خانه من خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير، تعلق نمي گيرد.

اجاره بهاي ماه هاي سال خمسي موجر كه بعد از سال خمسي وصول مي شود

3473. اگر مستأجر هنگام پرداخت اجاره، قدرت پرداخت نداشته باشد و پس از حلول سال خمسي موجر آن را بپردازد، اين پول داخل درآمد سال بعد موجر است يا همان سال قبل؟

ج. آن پول جزو درآمد سال بعد موجر مي شود.

كسي كه فعلاً به خانه ي خود نياز ندارد

3474. شخصي خدمتكار مدرسه است.

وي خانه اي شخصي داشته كه در آن زندگي مي كرد. پس از مدتي او را سرايدار كردند و او از منزل شخصي، به مدرسه تغيير مسكن داد. با توجه به اينكه پس از پنج يا شش سال او را از مدرسه بيرون مي كنند و بالاخره به خانه اش بر مي گردد، آيا منزلش كه پنج سال محل زندگي او نبوده است، خمس دارد؟

ج. منافع سالهايي كه نيازمند به انتفاع از عين يا مال الاجاره آن نيست، احتياطاً خمس آنها را بدهد.

خمس مال الاجاره

3475. فردي خانه اي را براي سكونت ساخته است ولي بعداً از مورد نياز خارج شده و آن را اجاره داده است.

آيا به مال الاجاره خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر مال الاجاره اش مورد احتياج در مؤونه است، خمس ندارد وگرنه خمس دارد.

وجوب پرداخت خمس عين خالي از منافع

3476. كسي عين خانه اي را بدون منافع آن به ديگري مصالحه كرده است و منافع آن را تا آخر عمر براي خودش قرار داده. اكنون سال خمسي طرف مصالحه كه مالك عين خانه (بدون منافع) شده است رسيده، آيا بايد خمس اين خانه را بدهد؟

ج. چون خود عين مملوكيّت دارد، اگر زايد بر مؤونه اش باشد، بايد خمس آن را بپردازد.

اجاره دادن يك طبقه از منزل مسكوني

3477. اگر شخصي منزل دو طبقه داشته باشد كه يك طبقه ي آن را خودش سكونت داشته و طبقه ي ديگر را اجاره داده است، آيا اين شخص بايد خمس طبقه اي را كه اجاره داده بپردازد؟

ج. اگر به درآمد اجاره ي آن نياز دارد، خمس ندارد.

پول پس انداز شده جهت خريد مسكن

3478. اگر كسي پولي جهت خريد مسكن پس انداز نمايد تا پس از مدتي منزلي خريداري كند، آيا پس از يك سال خمس به آن تعلق مي گيرد؟ اگر در طول اين مدت براي مصارف ديگر از آن پول مصرف كند چه حكمي دارد؟

ج. بنا بر مسأله 1391 رساله، خمس ندارد.

اتومبيل و وسايل نقليّه

اتومبيل مسافركشي

3479. اين جانب داراي اتومبيل سواري هستم كه با آن مسافركشي مي كنم و از اين طريق مخارج زندگي خود را تأمين مي كنم. آيا مخارجي كه اتومبيل مذكور دارد، مانند اصل اتومبيل جزو مؤونه است و خمس ندارد؟

ج. بلي، جزو مؤونه است و خمس ندارد.

خمس ماشين سواري كسي كه سال خمسي نداشته است

3480. كسي كه سال خمسي نداشته و ماشين سواري و لوازم زندگي خريداري كرده، آيا به اين وسايل خمس تَعَلُّق مي گيرد؟ و اگر خمس دارد، آيا قيمت فعلي را بايد بپردازد يا قيمت خريد را؟

ج. به ذيل مسأله ي 1415 رساله رجوع شود و در صورت تعلق، قيمت فعلي را بايد حساب كرد.

خمس كپسول آتش نشاني و تاير زاپاس و يخ شكن اتومبيل

3481. آيا به كپسول آتش نشاني و تاير زاپاس و يخ شكن كه براي اتومبيل شخصي خود خريداري كرده ام و ممكن است در طول سال مورد استفاده قرار نگيرد، خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير.

خمس پول حاصل از فروش اتومبيل

3482. چند سال قبل با وام، يك اتومبيل سواري تهيه كردم و بعد از پرداخت وام با فروش آن اتومبيل يك ماشين مدل جديد به صورت قسطي خريداري كردم و مقداري از پول ماشين اوّل را صرف زندگي كردم و مقداري از آن نيز موجود مي باشد، آيا بايد خمس آن را بپردازم؟

ج. خير، مگر از خرج سال زياد بيايد.

خمس وسيله كسب و كار

3483. آيا به ماشيني كه مربوط به كسب و كار انسان است خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير.

خمس وسيله نقليه اي كه هم براي كسب و كار است و هم استفاده شخصي دارد

3484. وسيله نقليه اي مانند وانت كه گاهي براي استفاده شخصي و گاهي براي باربري و كسب و كار و اجرت است آيا خمس دارد؟

ج. خير، ندارد.

تكليف خمس مالي كه صاحب آن به آن نياز دارد

3485. تراكتور و اتومبيلي كه براي كسب و كار خريداري شده و خمس آن پرداخت نشده و براي امرار معاش مورد نياز است و صاحب آن، آن قدر ندارد كه خمس آن را پرداخت كند، اگر به علت نياز و ضرورتي آن را بفروشد و پول آن را صرف آن نياز كند (مثل ازدواج فرزند و تهيه منزل و …) تكليف خمس او چه مي شود؟ اصلاً آيا او اجازه استفاده از آن پول خمس نداده را دارد؟

ج. اصلاً خمس ندارد.

تراكتور كشاورزي

3486. تراكتوري كه جهت كشاورزي خودم خريداري كرده ام، آيا متَعَلُّق خمس مي باشد؟

ج. اگر مورد نياز باشد، خمس ندارد.

فروش ماشين و صرف در موارد ديگر

3487. اگر بنا بر نياز، اتومبيل سواري را بفروشد و پول آن را قبل از سال خمسي در موارد ديگر مصرف كند، آيا خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. خمس ندارد.

تبديل ماشين به گران تر

3488. شخصي از درآمد سال خود يك دستگاه اتومبيل سواري كه مورد نياز زندگي او بوده خريداري كرده و در همان سال آن را به فروش رسانده و اتومبيل گران تري خريده و بقيه اي پول آن را از درآمد همان سال پرداخت كرده است.

آيا بر اين اتومبيل ها خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر اتومبيل دوّمي زايد بر شأن او نباشد، خمس ندارد.

واريز پول براي خريد ماشين

3489. اين جانب مقداري پول جهت خريد اتومبيل سواري مورد نياز به حساب شركت خودروسازي واريز كرده ام و پس از دو سال به من اتومبيل داده اند.

آيا به اين پول خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. خمس ندارد.

كنار گذاشتن پول براي وسيله نقليّه

3490. آيا كسي كه الآن حساب سال مي كند، مي تواند مقداري پول را براي خريدن اتومبيل سواري لازم به حساب نياورد؟

ج. اگر آن را تهيّه مي كند، مانع ندارد؛ به شرط احتياج به آن در تهيّه ي ماشين مورد لزوم و در صورتي كه صرف نشد در آن مورد يا مشابه آن از نيازها، خمس آن را بايد بدهد.

موتورسيكلت و دوچرخه

3491. آيا به موتورسيكلت و دوچرخه و ماشين خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر مورد نياز باشد، خمس ندارد.

جهيزيه و مهريه

خمس مهريه زن

3492. اگر مرد مهريه زنش را از پول و مالي كه خمس به آن تَعَلُّق گرفته است و خمس آن پرداخت نشده، بپردازد تكليف زن چيست؟

اگر از درآمد سالش بپردازد چه طور؟

ج. در صورت دوم كه خمس ندارد و در صورت اوّل اصلاً زن نبايد خمس (15) آن مال را قبول كند و اگر قبول كرد، بايد در اوّل خمس آن را بپردازد.

حساب كردن مهريه زن به عنوان قرض و كسر آن از درآمد سال

3493. سال خمسي شخصي فرا رسيده، آيا مي تواند مهريه همسر خود را كه عندالمطالبه بايد بپردازد جزو قرض حساب كند و از موجودي كسر كند؟ در صورتي كه زن بين سال خمسي مهريه خود را مطالبه كند چه طور؟

ج. خير، نمي تواند آن را از موجودي كسر كند؛ مگر تا قبل از سال خمسي آن را بدهد و يا بداند در سال آينده زن مطالبه مي كند و او بدون ذخيره نمي تواند پرداخت كند.

خمس از مهريه همسر

3494. شخصي بين سال خمسي، مهريه ي همسر خود را مي پردازد و سپس از او قرض مي كند تا با آن كسب و كار كند آيا بايد خمس مبلغ مذكور را بپردازد؟

ج. خير.

مخارج عروسيِ پسر

3495. آيا خرج عروسي پسر خمس دارد؟

ج. اگر مناسب شأن و موافق اقتصاد و مخالف اسراف باشد، خمس ندارد و اللَّه العالم.

پول تهيه شده براي عروسي پسر

3496. كسي براي مصرف عروسي پسرش پول تهيّه كرده و پيش از تكميل مراسم، سال به سر رسيده است، آيا خمس به اين پول تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. در صورتي كه از واجبات عرفيه باشد و به آن نياز داشته باشد، خمس ندارد.

اختلاف در مرجع براي جهيزيه

3497. پدر و مادرم مقلد مرجعي هستند و خودم از مرجع ديگري تقليد مي كنم، در مسأله خمس جهيزيه بايد به كدام نظريه عمل كنم؟

ج. بعد از اين كه به تصرّف شما درآمد و مالك شرعي شديد، شما بايد به نظر مرجع خودتان عمل كنيد.

خريد جهيزيّه

3498. اكثر خانواده ها جهت تهيه ي جهيزيه ي دخترانشان اقدام به خريد وسايل و لوازم در چندين سال قبل از ازدواج مي نمايند كه تا زمان ازدواج، آن وسايل بدون استفاده مي ماند. آيا خمس بر آنها تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. تهيّه ي جهيزيه در سالهايي كه دختر در معرض شوهر نمودن است، خمس ندارد.

پس انداز براي خريد جهيزيّه

3499. دختري كه كارمند است و در خانه ي پدر زندگي مي كند، مقداري از حقوق ماهيانه ي خود را جهت تهيه ي جهيزيه مصرف و مقداري از آن را هم جهت ساير لوازم زندگي براي تكميل جهيزيه پس انداز مي كند.

آيا پرداخت خمس بر او واجب است؟

ج. تهيه ي جهيزيه در حد شأن و يا پس انداز براي آن به شرحي كه در مسأله ي 1391 رساله آمده، خمس ندارد.

حكم جهيزيّه ي خريداري شده با مال غير مخمّس

3500. اگر پدري جهيزيه ي دختر را از مال خمس نداده تهيه كرده باشد و خمس آن را نپردازد، آيا پرداخت خمس آن بر دختر لازم است؟

ج. بله، پرداخت آن واجب است اگر بعد از تَعَلُّق خمس خريده باشد نه از درآمد سال.

قرار دادن جهيزيّه ي دختر اوّل براي دوّم

3501. اگر چيزي به عنوان جهيزيه ي دختر اوّل خريداري شده و بعد از ازدواج او، براي دختر دوّم كنار گذاشته شود، آيا مجدّداً خمس دارد؟

ج. ظاهراً خمس ندارد.

جهيزيّه ي دختري كه ازدواجش تأخير شده

3502. براي دختري كه در معرض شوهر رفتن بوده جهيزيه تهيه شده؛ ولي به علل مختلفي ازدواج او به تأخير افتاده - مثلاً سن او از 30 سال هم تجاوز كرده -. آيا بازهم خمس جهيزيه ي خريده شده ساقط است؟

ج. بله، ساقط است.

خريداري و نگهداري وسايل زندگي براي پسر

3503. آيا حكم جهيزيه ي دختر در مورد پسر نيز جاري است؟

ج. در آن چه كه متعارف است، جاري است.

فروش جهيزيّه

3504. فردي مقداري از جهيزيّه دخترش را جمع آوري كرده و كنار گذاشته است.

پس از چهار سال هنوز دختر ازدواج نكرده كه وي نياز پيدا مي كند مقداري از آن را بفروشد و بابت قرض خود بدهد. آيا پس از فروش آن مقدار، خمس آن مقدار به وي تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. در فرض سؤال خمس ندارد.

پس انداز براي تهيه جهيزيه و وسايل زندگي دختر و پسر

3505. دختري كه خود و خانواده اش نمي توانند يك جا جهيزيه او را تهيه كنند و خود و يا پدرش مقداري از درآمد ماهيانه خود را براي تهيه جهيزيه پس انداز مي كنند كه بعد از يك يا چند سال آن را خريداري كنند، آيا به اين پس انداز و سود بانكي آن خمس تعلق مي گيرد؟ در مورد تهيه وسايل زندگي براي پسر چه طور؟

ج. براي جهيزيه ي دختر خمس ندارد و براي وسايل پسر هم اگر نياز متعارف باشد و يا به او تمليك كنند، خمس ندارد.

كسب، حقوق، شهريه و جوايز بانك ها

وصول حقوق ماه بعد از سال خمسي

3506. سال خمسي اين جانب بيستم آذرماه است و حقوق آذرماه اين جانب بعد از اين تاريخ وصول مي شود و در ماه بعد مصرف مي شود. آيا به آن خمس تَعَلُّق مي گيرد يا خير؟

ج. حقوق ذكر شده از درآمد سال وصول است.

مخارج مختلف كسب

3507. كاسبي در محل كسب ملك شخصي يا اجاره اي، مخارجي مي كند كه بعضي مربوط به كسب مي شود و بعضي مربوط به كاسب، (مانند:

تلفن، آب، برق و تهويه هوا) و بعضي مخارج اثري در كسب ندارد. (مانند:

بنايي، كارگري، تعميرات، مثل سنگفرش و …) اگر همه اينها خمس دارد چگونه قيمت گذاري كند؟ در حالي كه بعضي ناياب شده و چندين برابر، قيمت پيدا كرده است؛ مانند تلفن و وسايل تهويه.

ج. آنچه شروط كسب بوده يا مخارج مورد نياز و مطابق شأن بوده در مؤونه است و غير آنها خمس دارد.

خمس جوايز مسابقات

3508. آيا جوايز مسابقات، خمس دارد؟

ج. در زايد بر مؤونه، علي الاحوط خمس دارد.

كمك هزينه تحصيلي

3509. دانشجو هستم و از پدرم كمك مي گيرم، آيا به من يا پدرم خمس تعلق مي گيرد؟

ج. آن چه به شما داده، هر چه از خرج سال زياد آوريد، علي الاحوط خمس دارد؛ مگر مجبور به ذخيره براي امر ضروري در آينده باشيد.

گذاشتن حقوق در اختيار خانواده

3510. آيا به پسري كه نزد پدر و مادر است و حقوق خود را در اختيار آنان مي گذارد، خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر هر چه دارد را به آنها مي بخشد، خمس ندارد.

خمس درآمد تبليغي ماه رمضان

3511. اين جانب سال خمسي خود را اوّل محرم قرار داده ام و فعلاً كه اوّل محرم شده، مقداري از درآمد تبليغي ماه رمضان مانده است، آيا بايد خمس آن را بدهم؟

ج. بله، خمس دارد.

خمس اجرت و دستمزدي كه هنوز در مقابل آن كار انجام نشده

3512. شخصي مبلغ پول از كسي گرفته تا براي او كاري انجام دهد و سال خمسي شخص گيرنده پول فرا رسيده در حالي كه مقداري از پول ها باقي مانده و خرج نشده و هنوز در مقابل آن پول كار نكرده است، آيا به اين پول خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. بله، تعلق مي گيرد.

منفعت شغل موقت

3513. آيا به منفعت كسب كسي كه شغل و كسب موقّت دارد، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. زايد بر خرج سالش خمس دارد.

درآمد ضمن تحصيل

3514. دانشجويي كه براي تأمين هزينه ي تحصيلي خود مدّتي سر كار مي رود، آيا خمس درآمد خود را بايد بپردازد؟

ج. در اضافه بر خرج سال خمس دارد؛ مگر اين كه ناچار از ذخيره تدريجي براي امر ضروري در آينده باشد كه خمس ندارد. (مسأله 1391 رساله).

كمك هزينه ي دانشگاه

3515. آيا به كمك هزينه اي كه از سوي دانشگاه به دانشجويان داده مي شود، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر به صورت قرض نباشد در زايد بر خرج سال، خمس دارد؛ علي الاحوط.

شهريه ي موقوفات

3516. آيا به شهريه اي كه از موقوفات تأمين مي شود، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. در زايد از خرج سال، خمس دارد؛ علي الاحوط.

شهريه طلاب

3517. آيا شهريه اي كه طلّاب دريافت مي نمايند، اگر از خرج سال زياد بيايد خمس دارد؟

ج. كساني كه شهريه به آنها به عنوان اجرت عمل داده مي شود - مانند مدرّسين، در آنها @متّجه است كه خمس تَعَلُّق گيرد، در غير آنها كه بابت حقوق به آن داده مي شود تخميس موافق احتياط است.

حقوق بازنشستگي

3518. آيا به حقوق بازنشستگي كه به كارمندان و يا بعد از مرگ به خانواده ي آنها داده مي شود، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. مازاد بر مؤونه، خمس دارد.

خمس حقوقي كه بعد از فوت كارگر يا كارمند به خانواده او داده مي شود

3519. حقوقي كه بعد از فوت شخص كارگر يا كارمند از طرف سازمان تأمين اجتماعي يا دولت يا شركت هاي مختلف يا بيمه به خانواده متوفي داده مي شود، آيا از درآمد سال محسوب مي شود كه بر زايد آن از مخارج سال خمس تعلق گيرد يا به محض دريافت بايد خمس آن را داد؟

ج. بر زايد آن از مخارج سال خمس تعلق مي گيرد.

پولي كه وزارتخانه در قبال تعهد دانشجو، به عنوان مقرّري به دانشجو مي دهد

3520. اين جانب در خارج از كشور به تحصيل اشتغال دارم و هر شش ماه از طرف وزارت علوم، مبلغي به عنوان مقرّري ارزي به حسابم واريز مي شود. اين مقرّري در مقابل تعهديست كه به وزارتخانه مربوطه داده ام تا پس از فراغت از تحصيل، دو برابر مدت تحصيل در اختيار آنها باشم، آيا مبلغ اضافي اين پول، متَعَلُّق خمس است؟

ج. بله، خمس دارد.

شخصي كه گاهي منفعت كسب دارد

3521. شخصي كه شغل او كاسبي نيست ولي گاهي منفعت كسب دارد. آيا مي تواند درآمدهاي مختلفي را كه به دست آورده، جداگانه محاسبه كند و اگر مازاد بر مؤونه سال بود، خمسش را بدهد يا اين كه حتماً بايد سال خمسي واحد داشته باشد؟

ج. بعد از آن كه يك سال از موقعي كه فايده بر ده بگذرد، بايد خمس مقداري را كه از خرج سالش زياد آمده بدهد.

خريدن زمين از راه قناعت در زندگي

3522. با قناعت و آينده نگري طي چندين سال، از درآمد حاصله چندين قطعه زمين خريدم، آيا به اين زمين ها خمس تَعَلُّق مي گيرد؟ در صورت تعلق خمس، به قيمت خريد بايد محاسبه شود يا قيمت فعلي؟

ج. خمس دارند به قيمت فعلي.

دستمزدي كه مسلمان از غير مسلمان و … مي گيرد

3523. دستمزدي كه شخص مسلمان از غير مسلمان (مسيحي، زرتشتي و …) يا مسلماني كه خمس نمي پردازد، مي گيرد چه حكمي دارد؟

ج. خمس ندارد. (به مسأله 1408 رساله مراجعه شود. )

زمين مسكوني كه اجرت كار بوده

3524. مدت دو سال براي پدرم كار مي كردم و او دستمزدم را نمي پرداخت تا اين كه زميني مسكوني برايم خريد، آيا به اين زمين خمس تعلق مي گيرد؟

ج. چون آن زمين مسكوني مورد نيازتان است، خمس ندارد.

مخلوط شدن پول حقوق با سود سرمايه

3525. اگر پولي كه از حقوق بوده و سال از آن نگذشته با سود سرمايه ي خمس دار، مخلوط شده و استفاده كرده، تكليف چيست؟

ج. اگر سود متَعَلُّق خمس بوده، بايد مقدار خمس را با مصالحه به حاكم شرع بپردازد.

خمس مغازه ها

حساب خمس مغازه داري كه هم بدهي دارد و هم طلب و هم پول نقد

3526. مغازه داري هنگام حساب سال خود، مقداري بدهي و مقداري طلب و مقداري پول نقد و مقداري جنس در مغازه (سرمايه) دارد؛ تكليف خمس او چيست؟

ج. طلب هايي كه دارد اگر قبل از سال خمسي، موعد آن رسيده و به راحتي قابل وصول است، خمس دارد و الّا فلا و پول نقد هم كه نقش سرمايه ندارد خمس دارد و سرمايه اگر به حد شأن و نياز براي زندگي باشد، خمس ندارد و بدهي ها كسر نمي شود؛ مگر آن چه مجبور به ذخيره براي اداي آن است.

مقدور نبودن رسيدگي به حساب در ابتداي سال خمسي

3527. شخصي داراي مغازه ايست و براي او ممكن نيست سر سال به حساب خود رسيدگي كند، تكليف خمس او چيست؟

ج. بايد به حاكم شرع رجوع و با او مصالحه كند.

مغازه داري كه درآمدش اندك است

3528. مغازه داري كه درآمد مغازه اش بيشتر از هزينه زندگي او نيست، آيا بايد سال خمسي داشته باشد؟

ج. اگر چيزي زايد ندارد، خمس ندارد.

كيفيت محاسبه خمس مغازه دارها

3529. مغازه داري كه سرمايه مغازه اش از پول خمس نداده تهيه شده و اكنون مي خواهد سال خمسي قرار دهد و مال خود را حلال كند، چگونه حساب كند كه به امرار معاش او صدمه وارد نشود؟

ج. سرمايه، در حد نياز و شأن خمس ندارد و نسبت به آن چه متَعَلُّق خمس بوده از مرجع تقليد خود يا نماينده ي او مهلت بگيرد.

مغازه داري كه جنس نسيه خريده است

3530. مغازه داري مقداري جنس به صورت نسيه خريداري كرده و هنوز پول آن را نپرداخته و سال خمسي او فرا رسيده است، حساب خمس او چگونه است؟

ج. پس از خريد، جزو سرمايه او است، كه در حد شأن او خمس ندارد.

اجناسي كه سر سال خمسي افزايش قيمت يافته

3531. در حساب رسي سال، اجناسي موجود است كه قيمت آن افزايش يافته است ولي تا به فروش نرود، سودش قطعي نيست. در صورت فرا رسيدن حساب سال خمسي، آيا قيمت تمام شده (خريد) منظور مي شود يا قيمت روز؟

ج. قيمت روز ميزان است، اگر فروش آن ممكن است.

تعمير مغازه

3532. آيا تعمير مغازه كه جزو سرمايه است از مؤونه حساب مي شود؟

ج. بله، از مؤونه حساب مي شود.

ابزار كار و سرمايه كسب

خمس سرمايه

3533. آيا تخميس سرمايه بايد از آغاز كسب باشد يا بعد از گذشتن سال محاسبه مي شود؟

ج. اصل سرمايه خمس ندارد؛ ولي واجب است خمس سودي كه از آنها مي برد بدهد.

خمس اتومبيل و تراكتور

3534.

گفته شده است به ماشيني كه مربوط به كسب و كار انسان است خمس تعلق مي گيرد و بايد خمس آن را بدهد در حالي كه اين فرد آن قدر ندارد كه خمس آن ماشين يا تراكتور را بدهد و اگر بخواهد به نحو اقساط هم بدهد كه به امرار معاش وي لطمه و صدمه وارد مي شود چه كار كند؟

ج. به آن ماشين يا تراكتور خمس تعلق نمي گيرد.

پولي كه براي خريدن ماشين پس انداز مي شود

3535. شخصي براي تأمين مخارج زندگي و امرار معاش يك ماشين يا تراكتور از پس انداز درآمدش مي خرد و اگر بخواهد خمس اين پس انداز را پرداخت كند نمي تواند آن ماشين را بخرد، آيا مي تواند خمس پرداخت نكند؟

ج. بله، آن پس انداز خمس ندارد.

فروش خانه مسكوني براي پرداخت بدهي

3536. شخصي منزل مسكوني خود را كه چند سال قبل با پول خمس داده شده و مبلغي قرض تهيه كرده، به علت تنگدستي مي فروشد كه هم بدهي خود را بدهد و هم مبلغي از آن را سرمايه كسب و كار قرار دهد، آيا بايد خمس اضافه قيمت آن را كه گران شده است بپردازد؟

ج. خير، لازم نيست.

خمس تلفن محل كسب

3537. آيا تلفن محل كسب در حكم سرمايه است و خمس دارد؟

ج. در حكم سرمايه يا آلات كسب است و خمس ندارد.

تأخير پرداخت خمس تا بعد از توانايي پرداخت

3538. شخصي خمس سرمايه كسب و تجارتش را نداده و اگر بخواهد خمس آن را بدهد نمي تواند معاش خود و خانواده اش را مطابق شأنش تأمين كند به طوري كه اگر خمس آن را بپردازد نمي تواند با بقيه آن امرار معاش كند، آيا خمس بر او واجب است؟

و اگر بعداً توانايي مالي پيدا كرد و قادر بر پرداخت آن خمس شد، آيا بايد بپردازد؟

ج. اصل سرمايه خمس ندارد، يعني آن مقدار از سرمايه كه زندگي مطابق شأن او، بدون آن تأمين نمي شود خمس ندارد.

دادن مزد كارگر از سرمايه و كم كردن آن از سود

3539. اگر از سرمايه ي خمس داده شده خرج كارگر را بدهد، خمس را چگونه بايد حساب كند؟

ج. اگر از سرمايه خرج كرده، از ربح (سود) همان سال كسر مي شود.

جنسي كه خريده ولي پول آن را نپرداخته

3540. فردي جنسي براي تجارت خريده و قبل از پرداخت پول آن و قبل از رسيدن موعد پرداخت آن، سال خمسي او فرا مي رسد. آيا خمس آن اجناس را بايد بپردازد، به ويژه اگر افزايش قيمت در آن اجناس پيدا شده است؟

ج. اگر جزو سرمايه ي لازم او است، خمس ندارد.

تبيين معني «خمس نداشتنِ سرمايه مطابق شأن»

3541. منظور از اين جمله: «سرمايه مطابق شأن، خمس ندارد» چيست؟

ج. منظور، شأن زندگي و مخارج خانه و خانواده ي اوست نه شأن كسب و كارش، مگر اين كه كمتر از آن موجب شود كه كسبي انتخاب كند كه سبب مهانت و خواري او باشد، مانند اينكه سبب شود تاجر، ميوه فروشي جزيي كند كه در اين صورت هم خمس ندارد.

ارزش افزوده و ترقّي قيمت سرمايه

3542. اگر كالا يا سرمايه اي مخمّس (خمس داده شده) تهيه شود (فرضاً يكصد هزار تومان) و در سال بعد ارزش آن معادل يكصد و چهل هزار تومان شود، آيا ارزش افزوده مشمول خمس مي شود، يا جزو سرمايه مخمّس است؟

ج. سرمايه در حد شأن زندگي خمس ندارد و ازدياد قيمت در فرض سؤال - اگر از تورّم نيست - حكم سود سرمايه دارد كه مي تواند در مواردي تكميل سرمايه كند.

فروش مقداري از سرمايه براي تهيه منزل و تعطيلي مغازه به علت كمبود سرمايه

3543. براي ساختن منزل مسكوني، مقداري از سرمايه ي مغازه را هزينه كردم، ولي بعداً به علت كمي سرمايه نتوانستم مغازه را باز كنم، لذا اجناسش را فروختم و مقداري از آن را براي منزل و بقيّه را براي مايحتاج زندگي هزينه كردم و قسمتي از اجناس مغازه نيز موجود است، به علاوه چند سال قبل از تعطيل شدن مغازه، حساب سال داشتم و بعد به علت ندانستن مسأله و تصوّر اين كه فرد بدهكار، خمس ندارد، حساب مغازه را نكردم، حال تكليف چيست؟

ج. قيمت آن قسمت از اجناس مغازه كه باقيمانده و مورد نياز نيست، هر چند براي اداي دين، خمس دارد.

خمس پولي كه بابت سرقفلي مغازه پرداخت مي شود

3544. آيا پولي كه شخص بابت سرقفلي مغازه از منافع و درآمد سالش پرداخت كرده، حكم سرمايه را دارد؟

و آيا اين پول خمس دارد؟

ج. بله، حكم سرمايه را دارد و خمس ندارد.

ملاك احتساب سرمايه براي سال بعد

3545. اگر كسي 15 سرمايه ي غير مورد نياز خود را به صورت جنس خمس بدهد، سال بعد مي تواند همان مقدار جنس را ملاك قرار دهد يا ملاك قيمت آن است؟

ج. ميزان در وجوب خمس، صدق عنوان ربح (سود) و فايده است.

خمس محل كسب كه در مسير خيابان قرار گرفته است

3546. اين جانب از درآمد ساليانه خود زميني براي محل كسب خريداري كردم اكنون سال خمسي ام فرا رسيده و زمين مذكور در مسير خيابان قرار گرفته است.

آيا اين زمين متعلق خمس است؟

اگر از طرف دولت، زمين در مقابل زمين مذكور واگذار شود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر زمين ديگري جايگزين زمين اولي شود و زمين دوم هم براي محل كسب مورد نياز باشد، خمس ندارد.

تهيه دوباره سرمايه اي كه تلف شده

3547. اگر سرمايه تجارت انسان كه مخمَّس (خمس داده شده) بوده در بين سال خمسي مصرف يا تلف شود و در سال آينده سرمايه تهيه كند، آيا خمس دارد؟

ج. خير، خمس ندارد.

وسايلي كه از درآمد سرمايه خمس داده نشده (غير مخمَّس) خريداري شده اند

3548. اشخاصي كه سرمايه كسب آنها غير مخمَّس بوده و از درآمد آن لوازم زندگي مورد نياز خود را خريداري كرده اند، آيا به اين لوازم زندگي خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اصل سرمايه ي كسب براي امرار معاش در حد شأن خمس ندارد.

طلا و جواهرات

خمس زيورآلاتي كه شوهر خريده و سال خمسي ندارد

3549. اگر مقداري طلا و زيورآلات را شوهر براي زن خريداري كرده باشد، در حالي كه حساب سال ندارد و خمس آنها را نيز نمي دهد. آيا بر زن واجب است خمس آنها را بدهد؟

ج. اگر زايد بر شأن او نباشد خمس ندارد، مگر اين كه علم داشته باشد كه شوهر آنها را به ذمّه نخريده؛ بلكه با مالي كه قبلاً خمس به آن تَعَلُّق گرفته بوده است معاوضه كرده است.

عدم تَعَلُّق خمس به طلاي خريداري شده براي همسر

3550. طلايي كه مرد براي زن خود مي خرد، آيا بايد خمس اش را بدهد؟

ج. اگر براي تزيين او باشد و مناسب شأن، خمس ندارد.

نگهداري زيورآلات به عنوان ذخيره مالي

3551. اگر طلا و زيورآلاتي كه زنان خريداري مي كنند به عنوان زينت استفاده نشود؛ بلكه به عنوان ذخيره مالي نگهداري شود، چه حكمي دارد؟

ج. آن مقدار كه سال بر آنها گذشته، خمس دارد.

خريد طلا براي تشرّف به مكّه ي معظّمه يا كربلاي معلّا

3552. پيرزني كه فرزندانش مخارج او را مي دهند، مبلغي پول دارد و با اين كه وقت زينت او گذشته است، با آن پول ها طلا مي خرد تا زماني كه مقدور شد، به عمره يا كربلا مشرّف شود. آيا اين طلاها خمس دارد؟

ج. اگر تمكن او براي تشرف، از اين طريق است، خمس ندارد.

فروش زيورآلات

3553. خانمي مقداري طلا و زيورآلات خريداري كرده و از آن استفاده كرده است و بعد از چند سال آنها را مي فروشد.

آيا به محض فروش بايد خمس آنها را بپردازد؟

ج. اگر در اين چند سال مورد استفاده يا در معرض استفاده بوده، به محض فروش خمس ندارد.

مصرف پول فروش طلاي زينتي زن در رفع نيازمندي ها

3554. اگر زني طلاي زينتيِ مورد احتياج خود را براي رفع نيازمندي ها و مؤونه زندگي بفروشد و در سال مصرف كند؛

1) آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. در فرض مذكور خمس ندارد.

2) چنان چه پولش تا تمام سال به مصرف نرسيد و براي سال ديگر ماند، آيا خمس دارد؟

ج. در سال دوّم، اگر مازاد بر حاجت سال شد و ناچار به ذخيره براي رفع حاجت آينده نبود، احتياطاً خمس آن را بدهد.

3) در هر صورت اگر سال هاي بعد چون نياز به زينت دارد، بخواهد دو مرتبه از درآمد كار، طلايي براي خود بخرد، آيا بايد خمس آن را بدهد؟

ج. در صورت مناسبت و شأن، خمس ندارد.

محاسبه خمس طلافروش ها

3555. اشخاصي كه شغل آنها طلافروشي و زرگريست ممكن است مثلاً در اوّل سال يك كيلوگرم طلا دارند ولي در آخر سال به جهت افزايش بي رويه قيمت، مقدار طلاي آنها به نيم كيلو رسيده ولي قيمت آن نسبت به يك كيلوگرم اوّل سال بيشتر است و اگر به همين ترتيب چند سال بگذرد سرمايه از بين مي رود و چيزي به عنوان موجودي ندارند. آيا اين افراد مي توانند مقداري از طلا را سرمايه خود قرار دهند و ميزان در سود و زيان را بر اساس خود طلا محاسبه كنند، بدون اين كه به قيمت كاري داشته باشند؟

ج. هر چه جزو سرمايه ي مورد نياز است، خمس ندارد.

پرداختن خمس

3556. آيا طلا يا پولي كه يك بار خمس آن داده شده، دوباره خمس دارد؟

ج. خير، ندارد.

زيورآلات

ملاك در تعلق خمس به زيورآلات

3557. تا چه مقدار زيورآلات زنان متَعَلُّق خمس نمي باشد؟

ج. تا مقداري كه زايد بر شأن او نباشد.

تَعَلُّق خمس به سكّه ي بهار آزادي

3558. اگر سكّه ي بهار آزادي يك سال بماند، آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. از جهت تَعَلُّق خمس با اموال ديگر فرق ندارد.

خمس طلا و هدايايي كه بعد از طلاق زن از او پس مي گيرد

3559. شخصي زني را براي خود عقد كرده و پس از مدتي او را طلاق مي دهد و طلا و هدايايي كه به او داده پس مي گيرد، با توجه به اين كه اينها را در سال قبل خريداري كرده، آيا خمس دارد؟

ج. خير خمس ندارد؛ مگر تا سال آينده بدون استفاده بماند و زايد بر مؤونه باشد.

خمس وسايل زينتي

3560. آيا به وسايل زينتي داخل منزل - مثل گل، گلدان، قاب عكس و لوستر و دكورها و … - خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر در حد متعارف و حد شأن باشد، خمس ندارد.

تبديل وسيله مورد نياز به بهتر يا ضروري تر

3561. اگر طلا يا جنس ديگر و يا وسايلي از خانه را بفروشيم و تبديل به احسن و يا وسيله ي ضروري تري كنيم، آيا به پول فروش اين اجناس خمس تَعَلُّق مي گيرد يا نه؟

ج. اگر در زندگي مورد نياز است، خمس ندارد.

پرداخت طلاي همسر و قسمتي از اثاث منزل بابت قيمت خانه مورد نياز

3562. شخصي منزل مورد نياز خود را خريداري كرده و بابت پرداخت پول آن قسمتي از اثاث منزل و طلاي همسر خود را به فروشنده داده است.

آيا بايد خمس اثاث منزل و طلاي همسر را بدهد؟

ج. خير، خمس ندارند.

سهام، اوراق بهادار و بيمه

خمس سهام

3563. اداره اي اقدام به تأسيس شركتي تحت عنوان شركت چند منظوره ي بعثت نموده است و به مقدار سهام افراد، خود اداره هم سهام خريده است و به صورت اقساط از خود افراد كسر مي گردد و تا زماني كه كل سهام خريداري شده از حقوق كسر نگردد، فرد نمي تواند مقدار سرمايه گذاري شده ي اداره ي مذكور را برداشت نمايد.

1) آيا سرمايه اي كه آن اداره گذاشته به صورت هبه است و خمس ندارد؟

2) سود حاصله چه طور؟

ج. اگر هبه باشد، بنا بر احوط در زايد بر مؤونه سنه خمس دارد، ولي در فرض سؤال قرض است كه به صورت اقساط ادا مي كند و اگر به عنوان سرمايه ايست كه در معيشت به آن نياز دارد، اصل سرمايه خمس ندارد؛ ولي سود آن سر سال در زايد بر مؤونه خمس دارد.

سهام

3564. مقداري سهم از يك كارخانه خريده ام و هر سال مقداري سود به آن تَعَلُّق مي گيرد كه مقداري از آن به صورت نقديست و بقيّه سود به صورت افزايش سهام است.

آيا به اين مقدار سود كه در هر سال دريافت مي كنم، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟ به آن مقداري كه به صورت افزايش سهام است چه طور؟

ج. هر دو متَعَلُّق خمس است به استثناي مقداري كه براي تكميل سرمايه مورد نياز و مطابق شأن در نظر گرفته شود و يا در مؤونه ي سال صرف شود.

اوراق بهادار

3565. مبالغ سپرده شده در سازمان بورس اوراق بهادار جهت خريد سهام كارخانه ها و استفاده از سود سهام به عنوان تنها محل درآمد، آيا متَعَلُّق خمس مي باشد؟

ج. آن مقداري كه امرار معاش بر آن توقّف داشته باشد، خمس ندارد و بر زايد، خمس تَعَلُّق مي گيرد.

خمس پولي كه براي بيمه پرداخت مي شود

3566. آيا پولي كه انسان براي بيمه مي پردازد، جزو خرج و مؤونه سال اوست يا بايد خمس آن را بپردازد؟

ج. ظاهراً خمس ندارد.

خمس حقوق بازنشستگي و بيمه سابقه كار

3567. پولي كه بيمه طبق قرارداد به انسان مي دهد و نيز حقوق بازنشستگي و نيز پولي كه به صورت يك جا به عنوان سابقه كار بعد از بازنشستگي مي دهند، آيا خمس دارد؟

ج. در زايد بر مؤونه خمس دارد، حتي اگر در واقع مصداق هديه هم باشد، علي الاحوط.

خمس بيمه ي عمر

3568. كسي كه با بيمه ي عمر قرارداد بسته است، ماهانه مبلغي پرداخت مي كند كه بعد از مرگ او بازماندگان او از مستمرّي و حقوق برخوردار باشند. آيا جزو مؤونه محسوب مي شود؟

ج. چنان چه بيمه با شرايط انجام گرفته، پرداخت آن از مؤونه است.

تعلق خمس به بيمه عمر

3569. آيا پولي كه تحت عنوان بيمه عمر، بعد از فوت شخص به خانواده اش پرداخت مي كنند، مشمول خمس است؟

ج. بله، اگر زايد بر مؤونه باشد.

پول بيمه تصادف

3570. پولي كه بيمه، بابت تصادف اتومبيل و مانند آن و خسارات مربوط به آن پرداخت مي كند، اگر از خرج سال اضافه بيايد، آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. در مفروض سؤال، خمس دارد.

خمس سود سهام بدون پرداخت خمس برگه هاي سهام در هر سال خمسي

3571. مقدار سيصد هزار تومان برگه سهام به عنوان سرمايه گذاري خريداري كرده ام. اگر مثلاً مبلغ سهام سيصد هزار تومان باشد و سال خمسي بنده بگذرد و سال آينده اين سهم سيصد هزار تومان سود كند و مجموعاً ششصد هزار تومان شود، آيا بايد خمس اصل سهام را بپردازم يا سود آن نيز متَعَلُّق خمس است؟

ج. فقط سود آن، اگر زايد بر مؤونه باشد خمس دارد.

هبه و هديه

مراد از هبه و هديه اي كه خمس دارد

3572. اين كه فرموده ايد هبه و بخشش (مثل هديه و جايزه و …)، بنا بر احتياط خمس دارد آيا مراد هديه و بخششيست كه چيز كم و كوچكي به حساب نيايد يا اين كه فرق نمي كند، چه كم باشد چه زياد؟ در صورت اوّل (كه مراد هبه و هديه زياد و ارزشمند است) اگر هبه و هديه اي كه كم ارزش است به تدريج ارزشمند شود چه طور؟

ج. فرق نمي كند، مگر سيره ي قطعيه بر خلاف آن باشد.

بخشش مال خمس نداده به همسر

3573. مردي مال متَعَلُّق خمس را به زنش مي بخشد.

تكليف خمس آن مال چيست؟

كدام يك بايد آن را بپردازد؟

ج. اگر شرط نكرده كه زن خمس آن را بدهد، ظاهر حال اينست كه مرد ضمان خمس را به ذمّه گرفته كه از مال ديگر بپردازد، ولي اگر زن بداند كه او خمس آن را نمي پردازد بر زن واجب است بدهد.

كادويي كه نياز ندارد

3574. اگر كادويي دريافت كرده كه فعلاً به آن كادو نياز ندارد؛ بلكه در آينده، مثلاً دو سال ديگر مورد احتياج مي شود، آيا بايد خمس اين كادو را بدهد؟

ج. در صورت نياز خمس ندارد، اگر آن موقع نمي تواند تهيه كند.

هديه هاي زياد آمده

3575. به هديه هايي كه از چندين سال پيش تاكنون جهت تعويض منزل و تولّد و …

دريافت كرده ايم كه بيشتر شامل ظروف چيني و بلور است، آيا در صورت عدم استفاده در سال مالي، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟ و آيا مي توان به اين نيّت كه براي جهيزيه ي دختر يا وسايل زندگي پسر باشد كنار گذاشت؟

ج. مي توان به آن نيّت تا قبل از گذشت سال كنار گذاشت.

كسي كه مرجع او خمس هبه و هديه را واجب نمي دانسته

3576. فردي مقلّد مرجع تقليدي بوده است كه قايل بوده هبه و هديه خمس ندارد. وي با توجه به اين فتوا، همين طور خمس هبه را نمي داده است.

مرجع تقليد مذكور فوت مي كند.

آيا پس از فوت وي، ذمّه مقلّد مذكور به خمس مشغول است؟

ج. اشتغال ذمه به خمس ندارد ولي در صورت بقاي عين آن و رجوع به مرجعي كه قايل به خمس است، به وظيفه ي فعليه عمل مي كند.

دستبندي كه براي هديه جلوتر خريده مي شود

3577. مادر شخصي دستبند طلا به نام او خريده كه هنگام ازدواج به همسرش هديه دهد، آيا پس از گذشت سال، خمس آن واجب مي شود؟

ج. اگر سال هاي طولاني طول نكشد، خمس ندارد.

مبلغ پرداختي بنياد شهيد به خانواده شهدا

3578. آيا مبلغ پرداختي بنياد شهيد به خانواده شهدا هديه محسوب مي شود يا درآمد و آيا خمس دارد؟

ج. هديه محسوب مي شود و در زايد بر مؤونه علي الاحوط خمس دارد.

هديه از راه حرام

3579. اگر هديه از راه حرام باشد يا قبلاً به آن خمس تعلق گرفته باشد، حكمش چيست؟

ج. هديه گيرنده نبايد آن را بگيرد مگر اين كه مال حرام را به صاحبش برساند و خمس مال متعلق خمس را بپردازد.

خريد هديه براي بعد از سال خمسي

3580. اگر اوّل سال خمسي شخصي، اوّل فروردين باشد و در اسفند اجناسي خريداري كند تا ايّام عيد به بستگانش هديه بدهد، آيا به اين اجناس خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر نمي تواند، آن مقدار را از ارباح سال آينده بدهد و راهش اينست كه - مثل جهيزيه و فيش حج، آنها را از قبل تحصيل كند خمس ندارد، ولي اگر در آن مورد مصرف نشد، بايد خمس همه را بدهد.

پارچه خريداري شده براي همسر

3581. آيا به پارچه اي كه شوهر جهت تهيه لباس براي همسرش خريداري مي كند و سال بر آن مي گذرد، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟ در صورتي كه پاسخ مثبت باشد، چه كسي بايد خمس را بدهد؟

ج. اگر جهت نياز بالفعل خريداري شده و مانعي از دوخت آن پيش آمده، خمس ندارد و در صورت تعلق خمس، مالك بايد خمس آن را بدهد.

خمس پولي كه به همسر بخشيده شده

3582. خانمي منزلش را مي فروشد و پول آن را به شوهرش هبه مي كند.

آيا به اين هبه خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر از سابق متعلق خمس نبوده و اين هبه زايد بر شأن او نباشد، خمس ندارد.

خمس سود مالي كه هبه است

3583. مقداري پول به من بخشيده شده و هديه شده است و آنها را در بانك گذاشته ام و هر سال مقداري سود مشروع به آنها تَعَلُّق گرفته است، آيا خمس اين سودها را بايد بپردازم يا اين سود هم مثل اصل پول هديه شده، خمس ندارد؟

ج. سود آن پول، خمس دارد؛ همان گونه كه اصل آن پول هم كه هديه است، بنا بر احتياط واجب خمس دارد.

ملاك شأنيت در هديه دادن

3584. كسي قبل از رسيدن سال خمسي اش براي فرزندان زير يازده ساله اش خانه اي تهيه كرده و به آنها هديه كرده است مي فرمايند اگر شرايط شغلي و شأني اين فرد مناسب با تهيه خانه براي فرزندان زير يازده سال نباشد، لازم است خمس قيمت فعلي ساختمان را بپردازد يا اگر نمي تواند دستگردان كرده و به تدريج بپردازد. حال سؤال بنده اينست ملاك شأنيت چيست؟

مثالي بزنيد براي كسي كه شأنيت تهيه خانه براي فرزندان زير يازده سال خود را دارد تا مسأله روشن شود؟

ج. ملاك شأنيت، خود آن شخص و شأنيت خانوادگي او است.

هبه كردن چيزي كه متَعَلُّق خمس است

3585. اگر كسي چيزي كه متَعَلُّق خمس است به ديگري ببخشد، آيا بر شخص گيرنده واجب است خمس آن را بپردازد؟

ج. بله، واجب است اگر دهنده از مال ديگر نمي پردازد.

خمس هديه از طرف كسي كه قائل به وجوب خمس هديه نيست

3586. چنان كه فردي چيزي را به ديگري داده و چون هديه دهنده مقلّد كسيست كه در هديه و بخشش قائل به خمس نيست، علم وجود دارد كه خمس آن پرداخت نشده است.

آيا ملك گيرنده مي شود و آيا وي بايد خمس آن را بدهد؟

ج. بايد بدهد، بنا بر احوط.

پول هايي كه پدر به فرزند مي پردازد

3587. آيا پول و خوراك و پوشاكي كه پدر به فرزند خود به عنوان كمك هزينه ي تحصيلي يا هر عنوان ديگر مي دهد خمس دارد يا خير؟

ج. احكام هبه را دارد كه در زايد بر مؤونه خمس دارد، علي الاحوط.

خمس هديه اي كه به طفل داده مي شود

3588. اگر ولي طفل مقلد مجتهدي باشد كه خمس هديه را واجب نمي داند، آيا پرداخت خمس هديه اي كه به بچه مي دهند بر ولي واجب است؟

ج. خير، واجب نيست.

زمين، باغ و محصولات كشاورزي

درخت كاري

3589. كشاورزي كه درخت كاري مي كند و بعد از پنج سال قطع مي كند و بعضي چوب ها براي پختن غذا و لوازم گرم كننده لازم مي شود. آيا بر اينها خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. آن چوب ها خمس ندارد، اگر در سالي كه سود حاصل شده صرف شود.

زميني كه با پول خمس داده نشده خريده شده است

3590. زميني را كه با پول غير مخمّس خريده شده خمس دارد يا نه؟ در صورت تَعَلُّق گرفتن خمس، آيا قيمتِ خريد، ملاك است يا قيمت فعلي، آيا تفاوتي بين اين كه آن را بعداً خرج كرده يا نكرده وجود دارد؟

ج. اگر زايد بر مؤونه است به قيمت فعلي خمس دارد و چنان چه مؤونه باشد، بايد با حاكم شرع مصالحه كند.

خمس ميوه اي كه در پايان سال خمسي زمان چيدن آن نرسيده است

3591. ميوه ها و زراعت هايي كه سر سال خمسي، وقت چيدن آنها نرسيده است، آيا بايد خمسشان داده شود؟

ج. براي آنها مي تواند سال شمسي جداگانه قرار دهد و زايد بر مؤونه را تخميس مي كند.

(مسأله 1385 رساله) سال قاليبافي و زراعت

3592. 1) سال خمسي زراعت ها چگونه است؟

اگر زراعت ها، اصناف مختلف داشته باشد، چه طور؟

ج. زراعت ها در باب خمس، سال مخصوص و معين دارد و اگر اصناف مختلف دارد، موقع استفاده ي متعارف، ابتداي سال خمسي آن است.

2) در صورتي كه ميوه هايي مانند خرما سر سال خمسي قابل خوردن و استفاده باشد امّا هنوز آن را نچيده باشند، آيا به آن خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. معلوم شد هنگام صدق عرفي حصول فايده، ابتداي سال است كه اگر يك سال گذشت، هر چه از مؤونه سال زياد آمد، خمس آن بايد پرداخت شود.

3) سال خمسي اجناسي مانند قالي كه حدود دو يا سه سال بافتن آن طول مي كشد، چگونه است؟

ج. سال خمسي در قالي دو سال يا سه سال است كه تمام شود و فايده حاصل شود.

عدم تَعَلُّق خمس به درختان غرس شده پس از خريد باغ

3593. مردي زميني با مقداري درخت ميوه جهت امرار معاش خريداري كرده، خمس آن را مي دهد. بعد مقداري ديگر درخت ميوه در آن غرس مي كند، آيا خمس درختان غرس شده - در صورتي كه بابت خريد نهال درخت پولي نپرداخته و خود شخصاً آنها را كاشته و به عمل آورده است - لازم است؟

ج. اگر داخل در سرمايه و مؤونه است، خمس ندارد.

درختي كه خود به خود مي رويد

3594. درختي كه در زمين مرطوب خود به خود مي رويد و اگر نگهداري شود، بعد از پنج سال به كار مي آيد. آيا بر اينها خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. با حيازت مالك مي شود و حكم ساير اموال را دارد.

درآمدهاي زراعت ثلث ميّت

3595. آيا درآمدهاي حاصل از زراعت ثلث ميّت، خمس دارد؟

اگر آن را در بانك به حساب كوتاه مدّت گذاشته و سودي به او تَعَلُّق گيرد، آيا به آن خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر ملك كسي است، سود حاصله خمس دارد و در غير اين صورت ندارد.

باغي كه به علت تعميرات، ارزش آن چند برابر شده

3596. كشاورزي در باغي كه خريداري كرده ديوار مي گذارد و نهر آن را آسفالت مي كند و علف هاي هرز فراواني كه داشته از بين مي برد؛ به علت اين كارها، ارزش باغ چند برابر مي شود آيا ارزش اضافي خمس دارد؟

ج. اگر داخل سرمايه و مؤونه است، خمس ندارد.

رشد و نمو درخت

3597. زميني را با مقداري درخت، براي امرار معاش مي خرد و خمس آن را مي دهد، بعد درخت رشد مي كند و به علت رشد و نمو، قيمت درخت زياد مي شود. آيا زيادي قيمت، خمس دارد؟

ج. اگر زايد بر سرمايه و مؤونه نباشد، خمس ندارد.

تعلق خمس به منافع زمين آباد شده

3598. فردي زمين مواتي را براي كشاورزي و امرار معاش آباد مي كند و اين زمين به علت آباد شدن توسّط وي بدون اين كه پولي خرج كند، داراي ارزش مي شود. آيا خمس اين زمين واجب است؟

ج. به منافع زمين، زايد بر مؤونه سالش خمس تَعَلُّق مي گيرد.

ولي اصل زمين اگر داخل در سرمايه يا به حكم آن باشد، خمس ندارد.

ملك كشاورزي

3599. كشاورزاني كه جهت كشاورزي خود ملكي خريده اند و آن ملك ابزار كار آنها مي باشد، آيا به آن ملك هم خمس تَعَلُّق مي گيرد؟ با توجه به اينكه تا به حال سال خمسي براي خود تعيين ننموده اند؟

ج. چون ابزار كار است، خمس به آن تَعَلُّق نمي گيرد.

ترقّي قيمت زمين كشاورزي

3600. كشاورزي زمين هايي را براي كشاورزي خريده، آيا اصل زمين و ترقّي قيمت آن خمس دارد؟

ج. مادامي كه نفروشد و ثمن را نگيرد خمس ندارد، پس از فروختن هم اگر خود ثمن مانند مثمن داخل در سرمايه است، خمس ندارد.

باغ خريداري شده براي استفاده شخصي و امرار معاش

3601. فردي باغي را هم براي استفاده شخصي و هم براي كسب و امرار معاش خريده، مسأله خمس باغ و ميوه هايش را بيان فرماييد.

ج. آنچه داخل در سرمايه و مؤونه است، خمس ندارد در صورتي كه ثمني كه با آن خريده است خمس بر آن واجب نبوده وگرنه خمس همان ثمن را مي دهد، اگر به نحو متعارف به ذمّه معامله كرده است.

مخارج اصلاح باغ

3602. شخصي براي اصلاح باغي كه با آن امرار معاش مي كند، مخارجي - مانند بيل زدن، مزد چيدن ميوه، مزد آبياري - پرداخت نموده است، آيا مخارج مذكور مورد تَعَلُّق خمس قرار مي گيرد؟

ج. هر چه داخل مؤونه سال است خمس ندارد، پس ملاحظه كند اگر به اين باغ احتياج دارد به اين مخارج تا بتواند مؤونه سالش را برداشت كند، پس آن مخارج جزو مؤونه محسوب مي شود و خمس ندارد و اگر احتياج ندارد و زياده بر خرج سالش است، پس خارج از مؤونه است و خمس دارد.

خمس زميني كه فروخته شده براي سفر حج واجب

3603. شخصي زميني دارد كه قيمت آن بالا رفته و به واسطه همين زمين مستطيع شده، حال قسمتي از زمين را فروخته تا صرف حج كند، آيا بايد خمس پول آن را بدهد؟

ج. اگر قبلاً خمس به اين زمين تَعَلُّق نگرفته است، مي تواند اين پول را در حج صرف كند و هر چه سر سال زياد آمد، خمس آن را مي دهد و اگر متَعَلُّق خمس بوده و به اندازه ي خمس باقي مانده مي تواند اين پول را در حج صرف كند، ولي ابتدا به مرجع تقليد خود مراجعه كرده تا دين خود را از عين زمين يا مال ديگر ادا كند.

خمس بذر گندم

3604. اين جانب هر ساله مقدار مشخصي بذر گندم كشت مي كنم، آيا هر سال بايد خمس آن را بپردازم؟

ج. در زايد بر مؤونه خمس دارد و مؤونه آن مقدار است كه در زندگي به كشت آن نياز داريد.

زمين كشاورزي كه محصول آن فقط صرف قوت خانواده مي شود

3605. شخصي زميني را براي زراعت گندم مورد نياز خانواده خود خريداري كرده است و چيزي از آن را به فروش نمي رساند. آيا اين ملك خمس دارد؟

اگر دارد چگونه بپردازد؟

ج. آن ملك خمس ندارد.

خمس محصول زميني كه خمس آن زمين داده شده است

3606. اين جانب داراي چند هكتار زمين كشاورزي هستم كه خمس آن را پرداخته ام و هر ساله مقداري گندم از آن برداشت مي كنم كه قسمتي از آن را جهت تأمين معاش خانواده ام مصرف مي كنم و بقيه را به فروش مي رسانم. لطفاً كيفيت خمس آن را بيان فرماييد. آيا مخارجي كه براي كشت و برداشت گندم مزبور صرف كرده ام، مي توانم از حاصل كسر كنم؟

ج. هر مقداري كه زايد بر خرج سال باشد خمس دارد و مخارج را مي توانيد كسر كنيد، اگر قبلاً از ربح سال قبل به عنوان مؤونه آن سال نكرده ايد.

خمس زمين هاي كشاورزي

3607. آيا زمين هاي كشاورزي كه پول فروش محصول آن به اندازه مايحتاج و مخارج زندگي صاحب آن مي باشد خمس دارد؟

كيفيت خمس آن چگونه است؟

ج. آن زمين ها خمس ندارند.

خمس زمين احياشده اي كه به ارث رسيده

3608. پدر اين جانب زمين مواتي را احيا كرده است و براي تأمين مخارج زندگي در آن كشت مي كرده و محصولش را مي فروخته و مقداري را هم خانواده مصرف مي كرده اند اين زمين به بنده، ارث رسيده و من مقداري از آن را جهت تأمين نيازهاي زندگيم فروختم، حكم خمس اين زمين ها چيست؟

ج. آن زمين ها خمس ندارند.

خمس باغي كه جهت تجارت ميوه آن احداث شده

3609. شخصي با مقداري پول خمس داده شده زميني خريداري كرده و به صورت باغ درآورده تا از ميوه آن جهت تجارت و سود استفاده كند، آيا به اين باغ خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. خير، خمس ندارد؛ مگر ترقّي قيمت پيدا كند كه آن ترقّي خمس دارد، در صورتي كه زايد بر نياز باشد و در حكم سرمايه و آلات كسب مناسب شأن نباشد.

باغ مورد استفاده خود كه بعضي سال ها ميوه آن فروخته مي شود

3610. شخصي باغي براي استفاده خود و خانواده اش خريداري كرده است، در بعضي سال ها به طور اتفاقي ميوه آن بيش از مصرف خانواده او بوده و به فروش مي رسد، آيا اين باغ خمس دارد؟

ج. خير، خمس ندارد.

خمس زمين زراعتي و باغ كه از درآمد سال خريداري شوند

3611. آيا به زمين زراعتي و باغ كه از درآمد سال خريداري شوند خمس تعلق مي گيرد؟

ج. در زايد بر مؤونه خمس دارد.

زمين هاي احيا شده

3612. زمين هايي كه موات و مرده بوده اند توسط شخصي احيا شده و زير كشت گندم رفته اند.

وي پس از چند سال زمين ها را مي فروشد، آيا به پول اين زمين ها خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر در زندگي به كِشت در آن زمين ها محتاج بوده، پول آنها هم خمس ندارد، مگر آن چه سر سال زياد بيايد.

3613. زمين هاي زراعي كه قبلاً موات بوده و افرادي آن را آباد و احيا كرده و با آن كشاورزي مي كنند.

آيا اصل زمين خمس دارد؟

ج. آن چه داخل در سرمايه است، خمس ندارد.

خمس زمين هاي آباد شده با اجازه سازمان اراضي، توسط كشاورزان

3614. عده اي از كشاورزان پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با اجازه سازمان اراضي، زمين هايي را در حومه شهر، آباد كرده اند با توجه به اين كه آنان درصدد پرداخت وجوهات شرعي هستند و نيز با عنايت به مرغوب بودن اراضي كشاورزي، كيفيت پرداخت آن را مرقوم فرماييد؟

ج. اگر آن زمين ها زايد بر مؤونه باشند، بايد خمس آن را به قيمت فعلي ادا كنيد.

عدم تَعَلُّق خمس به ارزش اضافه شده زمينِ مخروبه آباد شده

3615. فردي زمين مخروبه اي را خريداري مي كند و با دسترنج خود آن را آباد مي كند و درخت ميوه يا زراعت در آن مي كارد، آيا ارزش اضافي آن كه به خاطر آباد كردن و درخت كاشتن در آن ايجاد مي شود، خمس دارد؟

ج. اگر از طريق آن امرار معاش مي كند، خمس ندارد.

دام

نحوه محاسبه خمس گوسفندان

3616. شخص گوسفنددار براي پرداخت خمس گوسفندان خود آيا بايد قيمت آنها را حساب كند يا محاسبه به تعداد نيز صحيح است؟

ج. اگر سرمايه ي مورد نياز او بوده كه اصلاً خمس ندارد وگرنه قيمت را حساب مي كند با فرض اختلاف گوسفندها در قيمت.

خمس پول فروش گاوهايي كه از زاد و ولد يك گاو حاصل شده اند

3617. كشاورزي يك گاو داشته كه با زاد و ولد افزايش پيدا كرده و پس از حدود پنج سال، چهار گاو شده است.

سپس آنها را فروخته و براي مخارج جهيزيه دخترش هزينه كرده است.

پس از آن يك گاو شيرده خريده كه گوساله آن بزرگ شده، حكم خمس آن را بيان فرماييد؟

ج. در مورد اوّل اگر مورد نياز معيشت او بوده يا از اوّل به نيّت مخارج جهيزيه بوده، خمس ندارد و در مورد دوم هم اگر زايد بر مؤونه سال نباشد، خمس ندارد.

موقع پرداخت خمس گاو و گوسفندي كه بيش از يك سال عمر دارند

3618. گاو و گوسفندي كه بيش از يك سال عمر دارند، اگر در بين سال خمسي فروخته شوند چه موقع متَعَلُّق خمس واقع مي شوند؟

ج. اگر زايد بر مؤونه باشد، خمس دارد نسبت به سال قبل و اگر مؤونه بوده و يا سر سال نمي توانسته بفروشد، هر چه سر سال خمسي آينده زياد آمد خمس دارد.

خمس گوشتي كه مي دانيم از گوسفند خمس داده نشده (غير مخمّس) است

3619. گوسفندي را كه خمس به آن تَعَلُّق گرفته، صاحب گوسفند به قصاب فروخته است، كساني كه از گوشت آن خريداري كرده اند بعد از اين كه علم پيدا كردند، آيا بايد خمس آن را بدهند؟

ج. بلي، با فرض اين كه بدانند فروشنده خمس آن را نخواهد داد مگر اين كه عرفاً به منزله ي اتلاف باشد كه خمس به ذمّه ي فروشنده منتقل شده باشد.

كسر كردن قيمت علوفه مصرف شده در زمستان از نمو گوسفندان

3620. آيا صاحبان گوسفند مي توانند قيمت علوفه مصرف شده در زمستان را، از نمو گوسفندان كسر كنند و خمس باقيمانده را بپردازند؟

ج. خير، نمي توانند، اگر علوفه را از رنج سال قبل تهيه كرده اند.

خمس گوساله و بره اي كه نگهداري مي شوند تا بعداً از شير آنها استفاده شود

3621. گوساله و برّه هايي كه نگهداري مي شوند تا مثلاً بعد از دو سال از شير آنها استفاده شود، آيا خمس دارند؟ و آيا پشم آنها كه در ضمن اين دو سال استفاده مي شود خمس دارد؟

ج. مورد اوّل خمس دارد، مگر اين كه محل نياز بوده و ناچار از نگهداري آنها باشد و مورد دوم خمس ندارد با فرض اين كه به عنوان مؤونه استفاده شده است بدون تَعَلُّق خمس.

خمس گوسفنداني كه از آنها در غير مؤونه و مخارج زندگي استفاده مي شود

3622. شخصي تعدادي گوسفند براي استفاده زندگي خود دارد، حال اگر از بچه و پشم آنها در غير مؤونه استفاده كند، آيا خمس گوسفندان را بايد بپردازد؟

ج. خير، لازم نيست.

خمس ترقّي قيمت گاو و گوسفند

3623. شخصي تعدادي گاو و گوسفند دارد كه خمس آنها را داده است.

سال بعد تعداد گاو و گوسفندان همين مقدار است ولي قيمت آنها دو برابر شده است، آيا خمس دارد؟

ج. اگر مورد نياز نيستند، ترقّي قيمت آنها خمس دارد، البته اگر از تورّم نباشد.

خمس گوسفندي كه شير نمي دهد

3624. شخصي گوسفندي را براي استفاده از شير آن خريداري مي كند ولي گوسفند مزبور شير نمي دهد تا اين كه سال خمسي مالك آن مي رسد. آيا به گوسفند مذكور در صورتي كه از درآمد بين سال خريداري شده باشد خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. در فرض مسأله خمس ندارد، اگر به نحوي جهت مؤونه بودن در آن باقي است.

خمس گوسفندان مورد نياز

3625. آيا به گوسفنداني كه از سرگين آنها به عنوان كود در كشاورزي و از مو و پشم آنها براي لباس و فرش و … مورد نياز زندگي استفاده مي كنيم، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. آن چه براي مؤونه ي مورد نياز نگهداري مي شود، حكم سرمايه را دارد و خمس ندارد.

خمس گوسفندان عشاير

3626. عشايري كه با گوسفندان خود امرار معاش مي كنند و آنها داراي زاد و ولد هستند، آيا بر خود گوسفندان و منافع آنها خمس تَعَلُّق مي گيرد يا خير؟

ج. درباره ي اصل سرمايه به مسأله ي 1401 رساله مراجعه شود و منافع، آن چه زايد بر مؤونه ي سال باشد، خمس آن واجب است.

بزغاله خريداري شده براي امرار معاش

3627. شخصي براي امرار معاش بزغاله هايي را مي خرد و به آنها علف و جو مي دهد تا رشد كنند، آيا رشد اضافي خمس دارد؟

ج. اگر براي انتفاع بوده نه تكسّب به عين، خمس ندارد وگرنه حكم ربح حاصل از سرمايه را دارد.

خمس گاو و گوسفند شير ده

3628. كسي كه گاو شيرده دارد و آن را از درآمد سال خريده است، آيا به آن خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر مورد نياز است، خمس ندارد.

مسائل خمسي حج

پرداخت خمس اموال قبل از حج يا بعد از حج

3629. شخصي كه وجوهات شرعي و مظالم عباد و كفارات در مالش هست و مي خواهد به حج برود، آيا مي تواند فقط مخارج حج را تخميس كند و به حج برود و پس از مراجعت، خمس تمام اموال خود را بدهد. آيا حج او صحيح است؟

ج. ظاهراً مي تواند و حج او صحيح است و براي رفع اشكال در استطاعتش از ناحيه دين به حاكم شرع مراجعه و مصالحه كرده و براي پرداخت آن مهلت بگيرد.

عمره رفتن كسي كه خمس اموال خود را نداده است

3630. شخصي كه اموال خود را تخميس نكرده و خمس نداده و عازم سفر عمره است، آيا مي تواند مخارج عمره را تخميس كند و بدون تخميس بقيه اموال به عمره برود؟ و آيا عمره وي بدين صورت صحيح است؟

و در صورت عدم صحت، آيا راه حلي براي اين موارد وجود دارد؟

ج. ظاهراً مي تواند و عمره اش صحيح است.

خمس پول و اموالي كه حجاج با خود مي برند

3631. حجاجي كه مبلغي از درآمد سال خمسي خود را همراه دارند و در همان سفر حج، سال خمسي آنها فرا مي رسد، آيا بايد خمس آن را بپردازد؟

ج. ظاهراً آن مبلغ خمس ندارد، با فرض وجود مشكل در مخارج در صورت تخميس.

خمس پس انداز براي زيارت

3632. فردي پولي را براي زيارت پس انداز مي كند، به طوري كه بدون آن نمي تواند مشرف شود، آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. مانند پس انداز براي جهيزيه است كه خمس ندارد، هر چند سال هم بر آن بگذرد.

خمس كسي كه براي حج اجير شده و پولش را بعداً مي گيرد

3633. كسي كه براي حج اجير شده است كه مال الاجاره اش را شش ماه پس از حج بگيرد.

آيا آن پول از درآمد سال وصول است يا سال قرارداد اجاره؟

ج. از درآمد سال وصول است.

فردي كه براي حج يا عمره مستحبّي ثبت نام كرده و از دنيا رفته

3634. فردي مبلغي را براي حج يا عمره مستحبّي پرداخت كرده و از دنيا رفته است.

آيا پيش از وقت آن بايد خمس اين پول را؟

ج. بايد خمس اين پول را بدهند، زيرا با مرگ او آشكار شده كه در واقع زايد بر مؤونه بوده است.

خمس فيش هاي ثبت نامي سال هاي پيش

3635. فيش هايي كه اشخاص در سال هاي گذشته نام نويسي كرده اند و با پول خمس نداده بوده است، ولي نمي دانند كه آيا به آن پول خمس تَعَلُّق گرفته يا نه، نظر به اينكه تا به حال حساب سال خمسي نداشته اند، آيا خمس فيش را بايد بدهند؟

ج. اگر از ربح (سود) باشد و داخل در مؤونه آينده نباشد، بايد خمس بدهند.

واريز پول براي حج و عمره

3636. اگر شخصي براي ثبت نام عمره مفرده يا حج تمتّع مبلغي را به حساب سازمان حج واريز كند، پس از قرعه كشي نوبت اعزام او سال هاي بعد اعلام گردد، با توجّه به اين كه تشرّف او قطعي است، آيا سر سال خمسي بايد خمس مبلغ مذكور را پرداخت نمايد يا نه؟

ج. اگر چه از درآمد سال واريز كرده، خمس ندارد.

نحوه محاسبه خمس فيش حج

3637. شخصي در سال هاي گذشته از درآمد همان سال براي حج يا عمره ثبت نام كرده است.

چنان چه بخواهد خودش مشرف شود يا فيش حج را به ديگري واگذار كند، خمس آن را چگونه حساب كند؟

ج. اگر خودش بخواهد برود، خمس ندارد.

خمس پولي كه براي حج واريز شده

3638. شخصي در سال هاي قبل براي حج ثبت نام كرده و خمس پول واريز شده را نداده است و در مدينه يا مكه مي خواهد از درآمد سال جاري خمس آن پول را بدهد.

آيا خمس كفايت مي كند و يا بايد به مقدار ربع (14) آن را بدهد؟

ج. خمس، كفايت مي كند كه بدهد.

3639. آيا پولي كه براي ثبت نام سفر حج پرداخت شده و سال خمسي بر آن گذشته و هنوز قرعه به نام او اصابت نكرده، مشمول خمس مي باشد؟

ج. خير، خمس ندارد.

پول حاصل از فروش فيش حج

3640. حكم فروش امتياز فيش حج توسط افرادي كه از استطاعت مالي خارج شده اند چيست و تكليف پول حاصل از فروش چه مي باشد؟

ج. مصالحه بر آن فيش مانعي ندارد و اگر سال بر پول خودش گذشته، بايد خمس آن پول را بدهد مگر از باب تبديل مؤونه باشد كه اگر سر سال زياد آمد خمس دارد.

ارث و اموال ميّت

نحوه محاسبه خمس عيني كه به ارث رسيده و متعلق خمس است

3641. عيني كه متَعَلُّق خمس است و به ارث رسيده، آيا براي پرداخت خمس بايد قيمت فعلي آن حساب شود يا وقت اشتغال ذمّه ميّت را بايد ملاك قرار داد؟

ج. بايد قيمت فعلي حساب شود.

خمس زمين موروثي كه قبل از پرداخت خمس تقسيم شده است

3642. زميني است موروثي كه به آن خمس تعلق گرفته و قبل از پرداخت خمس تقسيم شده است، الآن وظيفه چيست؟

ج. بايد هر كسي خمس سهم الارث خود را بدهد.

خمس ارث

3643. پدرم سال خمسي نداشته است، آيا ما بايد قبل از تقسيم ارث خمس بدهيم يا بعد از تقسيم، هر كس هر طور خواست عمل نمايد؟

ج. اگر تعلق خمس به آن مال معلوم باشد، بايد خمس آن را قبل از تقسيم بدهيد.

خمس ارث تقسيم نشده بين وراث و سود حاصل از آن

3644. ارث باقي مانده از پدرم تعدادي موتور لنج است كه هنوز تقسيم نشده است و فعلاً با آنها كار مي كنند و از درآمد آنها سهم اين جانب را كه درس مي خوانم مي فرستند، آيا اصل ارث و سود حاصل از آن خمس دارد؟

ج. ارث خمس ندارد ولي سود آن اگر زايد بر مؤونه باشد خمس دارد.

خمس خانه اي كه از فروش زمين ارثي ساخته شده است

3645. به خانه اي كه از فروش ارث ساخته شده، در صورت اضافه قيمت، آيا به آن خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر زايد بر مؤونه باشد به اضافه ي قيمت آن خمس تعلق مي گيرد.

خمس زمين موروثي كه به باغ تبديل شده

3646. شخصي كه حساب سال نداشته است، زمين موروثي خود را به صورت باغ در آورده تا از ميوه ي آن استفاده كند.

پس از چند سال مقداري محصول باغ اضافه بر احتياج او شده است اكنون مي خواهد حساب سال قرار دهد، خمس اين باغ چگونه است؟

ج. همان خمس مازاد بر نياز واجب است.

زمان تَعَلُّق خمس به ترقّي قيمت ارث

3647. مالي كه به ارث رسيده و خمس ندارد اگر ترقّي قيمت كند، چه موقع پرداخت خمس آن ترقّي واجب است؟

ج. در وقت رسيدن سال خمسي اگر مي تواند به آن دست پيدا كند واجب است وگرنه هر وقت فروخت، جزو درآمد همان سال است.

خمس مال ميّت

3648. اگر شخصي كه از دنيا رفته خمس بدهكار باشد، آيا خمس از اصل مال خارج مي شود يا از ثلث مال؟

ج. اگر وصيت به اخراج از ثلث نكرده از اصل مال خارج مي شود.

تجهيز و تكفين و ساير مخارج ميّت قبل از پرداخت خمس

3649. شخصي داراي سال خمسي است، اگر در اثناي سال فوت كند، آيا ورثه او مي توانند قبل از پرداخت خمس او، از تركه او در تجهيز و تكفين و ساير مخارج ميّت مصرف كنند؟

ج. با قصد پرداخت آن و يا باقي ماندن مقدار خمس در اموال ميّت، مي توانند قبل از پرداخت خمس، از مال ميّت براي واجبات تجهيز و حتّي غير آن بردارند.

خمس مال ميتي كه وارث صغير دارد

3650. ميتي خمس بدهكار است و داراي وارث صغير مي باشد، آيا بايد خمس او پرداخت شود يا بايد صبر كرد تا وارث او كبير شود؟

ج. بايد خمس او پرداخته شود و دين بر وصيّت و ارث مُقَدَّم است.

بريء الذمّه شدن ميّت بدهكار خمس با دستگردان

3651. كسي از دنيا رفته است و خمس بدهكار است، ورثه ي او فعلاً قدرت مالي ندارند كه كل خمس را بپردازند، به همين جهت ناچارند دستگردان كنند، تا پس از تمكّن پرداخت كنند.

آيا بعد از دستگردان ميّت بريء الذمه مي شود و از عذاب الهي خلاص خواهد شد؟

ج. ان شاء اللَّه بريء الذّمة مي شود.

خمس تركه ميتي كه خمس و زكات بدهكار است

3652. شخصي از دنيا رفته و مقداري خمس و زكات بدهكار است و تركه ي او براي اداي هر دو كافي نيست، وظيفه چيست؟

ج. اگر عين مال متعلق زكات يا خمس باقي است، بايد همان زكات يا خمس را بدهد و اگر عين آن مال از بين رفته تركه ي او بر آن زكات و خمس بالنّسبه توزيع مي شود.

خمس تركه ميتي كه خمس و دين بدهكار است

3653. شخصي فوت كرده و مقداري دين (بدهي) و مقداري خمس بدهكار است و تركه ي او براي اداي هر دو كافي نيست، وظيفه چيست؟

ج. اگر عين متَعَلُّق خمس موجود است مقدار خمس كم نمي شود و اگر به ذمه ي اوست توزيع مي شود.

ميّتي كه عمداً خمس نمي داده

3654. كسي كه فوت كرده و عمداً خمس نمي داده است.

آيا ورثه نسبت به پرداخت خمس اموال وي وظيفه دارند؟

ج. بايد ورثه، خمس اموال او را بدهند، چه عين مال موجود باشد يا خمس به ذمّه اش آمده باشد.

اگر چه در معاملات خود او در زمان حيات، حتي هبه اش بعيد نيست كه خمس بر طرف معامله اش واجب نباشد، مانند معاملات با مستحل خمس.

خمس ديه

3655. آيا خمس به ديه اي كه به ولي يا شخص داده مي شود تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. ديه اي كه به وارث داده مي شود حكم ارث را دارد كه خمس ندارد و ديه ي اطراف كه به شخص داده مي شود، بنا بر احتياط واجب زايد بر مؤونه خمس دارد.

پس انداز و ذخيره اموال

پس انداز براي سرمايه

3656. پولي را كه انسان براي جمع كردن سرمايه پس انداز مي كند و راه ديگري براي جمع كردن آن ندارد، خمس دارد؟

ج. خمس ندارد.

خمس پس انداز براي دريافت وام

3657. مقداري پول در يك صندوق قرض الحسنه گذاشته ام تا پس از گذشت مدتي به من وام بدهند و سال خمسي ام رسيده است، آيا به اين پول خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خمس ندارد ولي از جهت ربا، اصل گذاشتن پول در آن صندوق بايد بر وجه شرعي باشد.

پول پس انداز شده جهت قرعه كشي

3658. آيا پولي كه در حساب بانك براي قرعه كشي وجود دارد، خمس دارد؟

ج. اگر سال او برسد، خمس دارد.

سرمايه پس انداز شده

3659. پولي كه خمس آن داده شده است اگر به عنوان سرمايه در بانك گذاشته شود، آيا سود آن حلال است يا خير؟ آيا به اين سود خمس تعلق مي گيرد؟

ج. سود سپرده قرضي ربا و حرام است، مگر با معامله ي شرعيه در قبال سود باشد و آن سود حلال هم در زايد بر مؤونه خمس دارد.

خمس پس انداز دانشجويي

3660. آيا به پس انداز دانشجويي كه تحت تكفل خانواده است، خمس تعلق مي گيرد؟

ج. بله خمس دارد؛ مگر از موارد مسأله ي 1391 رساله باشد.

پس انداز توسّط زن

3661. اگر مقداري از پولي را كه شوهر براي خرجي خانه به زن مي دهد پس انداز كند.

1) آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

2) سر سال خمسي شوهر حساب مي شود يا زن؟

ج. حكم اموال شوهر را دارد، مگر آن چه به عنوان نفقه ي واجب زوجه باشد كه ملك خود اوست و در هر دو صورت، زايد بر خرج سالِ هر كدام باشد، خمس دارد.

پس انداز براي مسكن و صرف در كار ديگر

3662. شخصي پولي را براي امر مورد نياز - مانند مسكن - پس انداز مي كند.

بعداً آن را در مصارف ضروري ديگر صرف مي كند كه اگر آن مصرف هم از اوّل مي بود، برايش پس انداز مي كرد. آيا آن پول خمس دارد؟

ج. خمس ندارد.

سود خمسي كه به شخصي سپرده مي شود تا به مرجع تقليد برساند

3663. شخصي مبلغي بابت سهمين مباركين (خمس) تحويل اين جانب داد كه در قم تحويل مرجع دهم، جهت حفظ، آن را در بانك گذاشتم، هنگام دريافت، مبلغي به عنوان سود، علاوه بر اصل پول دادند، اين سود مال كيست؟

ج. اگر شرط سود نشده بوده، اشكال ندارد و آن سود مال خمس دهنده يا صاحب حساب يا مستحق يعني كسيست كه خمس بايد به او پرداخت شود، كه اولويت با سوّمي است.

خمس پول و سود پول پس انداز شده در صندوق ذخيره فرهنگيان

3664. در صندوق ذخيره فرهنگيان ماهانه 5 درصد از حقوق كارمندان را كسر مي كنند و دولت هم به همين مقدار اضافه مي نمايد و اين صندوق فعاليت اقتصادي داشته و سود آن نيز به اين مبلغ افزوده مي شود و در پايان مدت خدمت، كليه پول و سود ده ساله را به كارمند مي دهند، سؤال اينست كه اين سود و اصل پول كسر شده و پولي كه دولت مي دهد، خمس دارد يا خير؟

ج. اگر بعد از وصول، از خرج سال زياد بيايد، خمس دارد.

خمس نفت ذخيره شده براي زمستان

3665. به علّت شرايط محيطي، تابستان هر سال مقداري نفت براي سوخت زمستان تهيه مي كنم. آيا لازم است خمس آن را در موقع حساب سال بپردازم؟

ج. اگر ناچار از ذخيره آن هستيد جزو مؤونه است و خمس ندارد.

خمس مالي كه براي تهيه مايحتاج و ضروريات زندگي پس انداز مي شود

3666. اين جانب از مهاجريني هستم كه در ايران زندگي مي كنم و خانواده اي تحت تكفّل دارم و خرج آنها را بايد بدهم، اگر پولي جمع آوري كنم به اين اميد كه وقتي به كشور خود بازگشتم بتوانم براي خود مايحتاج ضروريات زندگي را تأمين كنم، آيا به اين پول خمس تعلق مي گيرد؟

ج. بنا به تفصيلي كه در مسأله 1391 رساله ذكر شده است خمس ندارد، اما اگر بخواهد پس از مدت طولاني - مثلاً بعد از بيست سال - آن چيزها را بخرد، به طوري كه عرفاً نگويند فعلاً به آن محتاج است، در اين صورت پولي كه پس انداز كرده، اگر از يك سال گذشت خمس دارد.

پس انداز براي خريد وسايل

3667. مقداري پول براي خريد اسباب و وسايل منزل پس انداز كرديم، ولي چون فعلاً خانه ي ما كوچك است نمي توانيم در اين خانه از اين وسايل - مثل فرش و … - استفاده كنيم و در آينده مثلاً چند ماه ديگر خانه اي جديد مي خريم و خريد آن وسايل براي منزل جديد مورد نياز است.

آيا اگر سال خمسي ما فرا برسد خمس آن پس انداز را بايد بدهيم؟

ج. اگر در موقع نياز قدرت تهيّه نداريد، خمس آن واجب نيست.

قرض، وام و طلب

تعلق گرفتن خمس به پول قرضي

3668. اگر كسي مقداري پول به شخصي قرض دهد و او پس از يك سال آن را برگرداند، آيا خمس به اين پول تعلق مي گيرد؟

ج. اگر سر سال به راحتي مي توانست وصول كند خمس دارد وگرنه جزو درآمد سال وصول است.

كسر نمودن مبلغ سود داده شده ي وام از اموال خمسي

3669. در صورتي كه ما وام بگيريم و سود را نيز پرداخت نماييم، در اين صورت آيا مبلغ سود داده شده را از اموال خمسي مي توانيم كسر نماييم، به طوري كه با كسر نمودن سود داده شده از بقيه اي اموال خمس بدهيم؟ البتّه اين در صورتيست كه با وام تجارت و كسب نموده باشيم.

ج. در صورت مشروعيّتِ گرفتن و دادن سود و اينكه از مؤونه ي تجارت باشد مورد تخميس، باقيمانده از ربح مي شود.

خمس وام ازدواج

3670. آيا وام ازدواج خمس دارد؟

ج. خير، ندارد.

حكم پول قرضي در صورت تأخير بدهكار

3671. خمس پول قرضي در صورت تأخير بدهكار چه حكمي دارد؟

ج. اگر بعد از سال خمسي بدهد طلبكار بايد خمس آن را بدهد، اگر از خرج سال وصول زياد آمد.

بدهي كه اقساط آن چند سال طول مي كشد

3672. كسي بدهي اقساطي دارد و اقساط آن چند سال طول مي كشد، آيا مي تواند همه ي بدهي را از درآمد سال كسر كند؟

ج. خير، نمي تواند.

پولي كه براي پرداخت بدهي كنار گذاشته مي شود

3673. شخصي به كسي بدهكار است، مقداري پول از درآمد سال خود را براي بدهي كنار مي گذارد ولي موفق نمي شود تا پايان سال خمسي آن را به طلب كار برساند، آيا به اين پول خمس تعلق مي گيرد؟

ج. بله، خمس دارد؛ مگر اين كه اگر تخميس كند نتواند بعداً ادا كند كه ناچار از ذخيره است و خمس ندارد.

خمس مطالبات

3674. مقداري پول به عنوان قرض الحسنه به كسي داده ام و او پس نمي دهد و سال خمسي اين جانب رسيده است، آيا بايد خمس آن را بدهم؟ اگر چند سال بعد آن را پس داد چه طور؟

ج. پس از آن كه به شما داد اگر از خرج سال وصول زياد آمد بايد خمس زيادي را بدهيد.

خمس پول اضافه آمده در حسابرسي سالانه صندوق قرض الحسنه

3675. در حسابرسي سالانه صندوق قرض الحسنه مقداري پول اضافه آمده است، آيا به اين مبلغ خمس تعلق مي گيرد؟

ج. اگر مالك يا مالكين مشخّص دارد، به آن خمس تعلق مي گيرد.

خمس پولي كه قرض مي گيريم

3676. شخصي پولي را قرض گرفته و سر سال خمسي قرض گيرنده مقداري از آن يا همه ي آن در دست قرض گيرنده موجود است، آيا خمس دارد و شخص مقروض بايد خمس آن را بدهد؟

ج. خير، پول قرض گرفته شده خمس ندارد.

خمس ديني كه بعد از چند سال وصول مي شود

3677. كارمند دولت هستم و مقداري پول بابت حقوق و مزايا بر عهده دولت است كه بايد بپردازد و به عللي از جمله عدم توانايي يا مشكلات اداري، پس از دو سال پرداخت مي شود. آيا مبلغ مزبور جزو درآمد سال محسوب مي گردد يا بر اساس اينكه مربوط به دين گذشته است و سال بر آن گذشته، خمس دارد؟

ج. جزو درآمد سال وصول است.

احتساب بدهي شرعي سال هاي آينده به جاي بدهي و دين مستحق

3678. مستأجري كه از پرداختن وجه اجاره به صاحب خانه امتناع مي ورزد و اظهار فقر مي نمايد، اگر در بررسي معلوم شود كه توانايي پرداخت ندارد، اكنون هم فوت شده است، آيا صاحب ملك مي تواند بدهي او را از واجبات شرعيّه خود در سال هاي آينده محاسبه نمايد و ذمّه مستأجر به اين وسيله آزاد گردد، در حالي كه دسترسي به ورّاث ايشان هم نداشته باشد؟

ج. اگر احتمال دهد كه ورثه از مال ميّت، وفاي دين را داشته باشند و اين كار را مي كنند، از ورثه تفحّص كند.

اگر مأيوس شد، مي تواند احتساب كند و ميّت را بريء الذمّه نمايد تا تمام بدهكاري او تسويه شود.

خرج كردن مال خمس داده شده براي اداي قرض و جبران آن

3679. فردي مقداري پول خمس داده شده دارد يا پولي دارد كه متَعَلُّق خمس نمي باشد.

در بين سال مقداري از آن را به نيّت پرداخت قرض، خرج مي كند كه از درآمد سال، آن مقدار خرج شده را جبران كند.

آيا اين كار اشكال دارد؟

آيا به مبلغي از درآمد سالانه كه به جاي آن مقدار خرج شده، برداشته است خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اشكال ندارد و در آخر سال، همان مقدار سابق پول كه مانده است، خمس ندارد.

دريافت قرض از كسي كه معتقد به پرداخت خمس نيست

3680. اگر از شخصي پولي را به عنوان قرض الحسنه بگيريم و آن شخص معتقد به پرداخت خمس نيست، آيا گيرنده ي قرض حق تصرّف در اين مبلغ را دارد؟

ج. اگر نداند كه در داخل اين، پول حرام يا خمس هست، بر او حلال است.

خمس پول قرض گرفته شده كه قادر بر پرداخت آن است

3681. اگر مبلغي را از كسي قرض بگيريم و آن را خرج كنيم و سال خمسي ما فرا برسد، در حالي كه ما به همان مقدار كه قرض گرفته ايم پول درآورده ايم و قرض دهنده مي گويد فعلاً به آن پول احتياج ندارد، وظيفه ي ما بابت خمس اين مقدار چيست؟

ج. اگر تا قبل از رسيدن سال آن پول را براي قرض پرداخت كند، خمس ندارد و در غير اين صورت خمس دارد.

چك هايي كه بعد از سال خمسي وصول مي شود

3682. چك هايي كه تاريخ آن قبل از وقت سال خمسيست ولي به علّتي بعد از سال از حساب صاحب چك برداشت شده و كسر مي گردد، آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. مقداري كه براي اداي بدهي در حساب بوده، مربوط به طلب كار بوده و چك هم كه در دست طلب كار است مربوط به قبل از سال خمسيست و خمس ندارد.

دين پرداخت شده در سال خمسي جزو خرج و مؤونه آن سال حساب مي شود

3683. كشاورزاني هستيم كه مي خواهيم با وامي كه از دولت به ما داده مي شود، چاه عميق حفر كنيم و به صورت قسطي، سال به سال وام آن را بپردازيم و سال خمسي نيز داريم، آيا اين چاه و موتور آب آن جزو سرمايه زراعت است كه بين هر سال كه اقساط وام را مي دهيم سر سال بايد آن را حساب نموده و خمس آن را بدهيم، يا پس از تمام شدن اقساط، مجموع آن را حساب نموده، خمس آن را بدهيم يا اينكه به آن خمس تَعَلُّق نمي گيرد؟

ج. ظاهر اينست كه در هر سالي هر چه از بدهكاري پرداخت شود، مستثني مي گردد و داخل مؤونه آن سال مي شود و سرمايه ي مورد نياز هم خمس ندارد.

داشتن طلب و بدهي چند برابر آن طلب

3684. اگر كسي از عدّه اي مقداري طلب دارد و چند برابر آن بدهكار است، آيا به محض وصول، خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر سال بر آن گذشته، خمس آن به محض وصول بايد پرداخت شود، اگر سر سال به راحتي مي توانسته وصول كند؛ وگرنه جزو درآمد سال وصول است.

مبلغ اضافي آخر سال در صورت داشتن قرض

3685. اگر انسان در آخر سال، مبلغي موجودي داشته باشد ولي قرض هم دارد و آن را براي مؤونه و خرج همان سال قرض كرده باشد، در صورت اداي قرض با اين پول آيا اين پول جزو خرج و مؤونه محسوب مي گردد؟

ج. اگر قرضش را با آن پول ادا كند، جزو مؤونه است و اگر ادا نكند بايد خمس موجودي را بدهد، مگر اينكه اداي دين در سال بعد متوقّف بر ندادن اين خمس باشد كه در اين صورت خمس ندارد و مي تواند احتياطاً آن را نزد شخصي به عنوان اداي دين، امانت بگذارد.

كسر بدهي

3686. شخصي كه مقروض است و زمان پرداخت آن، بعد از سال مالي است، آيا مي تواند در حساب سال، آن مقدار قرض را كسر كند و باقيمانده را حساب نمايد؟

ج. چون در بين سال ادا نكرده نمي تواند كسر كند، مگر مثل مسأله قبلي باشد.

كسر قرض از موجودي

3687. كسي كه تاكنون حساب سال نداشته است، اكنون مي خواهد خمس اموال خود را بپردازد. مقداري بابت خرج زندگي و مبلغي هم جهت تهيه ي سرمايه مقروض است.

آيا قرضش از موجودي كسر مي شود؟

ج. اگر قرضش را بپردازد كسر مي شود.

كسي كه مقدار بدهي اش از دارايي او بيشتر است

3688. كسي كه حساب سال دارد و هر سال خمس اموالش را مي دهد. اگر در پايان سالش مقدار قرض او بيشتر از مقدار داراييش باشد، آيا خمس آن مقدار از داراييش را بايد بپردازد؟

ج. اگر دارايي را براي اداي دين لازم دارد و درآمد سال بعد كفاف پرداخت دين را نمي كند، مي تواند در آن صرف كند و خمس ندهد.

اضافه آمدن مواد غذايي و داشتن قرض

3689. كسي كه براي خرج سالش قرض كرده است، در آخر سال مقداري از مواد غذايي اضافه آورده است.

آيا بايد خمس آن را به همراه بقيّه اي درآمدها بپردازد يا بدهي سال از قيمت آن كسر مي شود؟

ج. با اذن حاكم شرع مي تواند كسر كند و اگر اين مواد را از همان مالِ قرض كرده تهيّه كرده، خمس ندارد.

پول قرض يا بورسيه به دانشجو

3690. پولي را كه دانشگاه ها به دانشجويان به عنوان قرض يا بورسيّه مي دهند كه بعداً به تدريج پس گرفته مي شود با گذشت سال، خمس دارد؟

ج. مال قرضي خمس ندارد و امّا حقوقي كه به دانشجو داده مي شود، اگر صرف مؤونه نشود، خمس دارد.

وصول طلب بعد از سال و بدهكار بودن

3691. طلب كاري پس از گذشت سال خمسي اش، طلبش را وصول مي كند ولي در آن سال گذشته، به همان مقدار بدهكار بوده است و پس از وصول، پول را به جاي قرضش مي دهد. آيا بايد خمس آن را بپردازد؟

ج. اگر سر سال به راحتي متمكن از وصول آن نبوده، خمس ندارد.

خمس پس انداز براي اداي قرض

3692. اگر فردي قرضي داشته باشد كه براي اداي آن به صورت تدريجي تا چند سال بايد پس انداز كند، در چه صورت آن مقدار خمس ندارد؟

ج. اگر قرضي دارد كه براي اداي آن بايد تدريجاً تا چند سال جمع كند، جزو مؤونه حساب مي شود و اگر در آخر سال مقدار جمع شده را نزد حاكم شرع يا شخص ديگري براي اداي دين امانت بگذارد، موافق احتياط است.

مطالباتي كه سر سال وصول نشده

3693. در صورتي كه كارمندي از دولت يا اشخاصي مطالباتي داشته باشد كه تا سر سال خمسي وصول نكرده باشد، آيا پس از وصول خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر سال قبل امكان وصول نداشته، جزو درآمد سال وصول است.

كمك و قرض به داماد مستحق و خمس آن

3694. آيا جهت كمك به داماد مستضعف مي توان به او قرض داد و آيا به اين پول خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. قرض دادن مانعي ندارد، بلكه پسنديده است؛ ولي اگر سر سال خمسي، مي تواند به راحتي از او بگيرد، خمس دارد.

خمس وام

3695. اگر عدّه اي به قصد تشكيل صندوق قرض الحسنه مبلغي را ماهيانه از حقوق خود پس انداز كنند تا بعد از يك سال به همديگر وام بدهند، آيا به اين مبلغ بعد از گذشت يك سال خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر فقط براي قرض دادن و قرض گرفتن پس انداز مي شود خمس دارد و پرداخت آن بر مالك است.

بله، اگر پس انداز براي مؤونه ي زندگي باشد، به شرحي كه در مسأله ي 1391 رساله آمده، خمس ندارد.

منافع صندوق قرض الحسنه

3696. آيا به صندوق قرض الحسنه اي كه با آن تجارت مي كنند و درآمد آن به نفع خود صندوق است و ملك شخصي و قابل ارث نمي باشد، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. مانند مالكيّت دولت و هيأت است كه ملك جهت است.

پس منافع صندوق خمس ندارد؛ زيرا در خمس بايد ملك شخصي باشد.

پول وديعه

3697. شخصي مبلغي پول از كسي گرفته تا براي او كاري انجام دهد و سال خمسي او (شخص پول گيرنده) فرا رسيده، در حالي كه مقداري از پول ها باقي مانده و هنوز در مقابل آن كار نكرده است، آيا به اين پول خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر به عنوان وديعه در دست اوست و مالك آن نيست، بر او خمس واجب نيست وگرنه با ساير شرايط، واجب است هر چند كار آن را انجام نداده باشد.

خمس پولي كه وام گرفته ايم

3698. شخصي وام گرفته است كه عين آن موجود است و اقساط آن را از پولي كه متَعَلُّق خمس نمي شود، - مثل ارث يا شهريه - پرداخته است، آيا به اين وام خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. خمس ندارد.

خمس وامي كه با قناعت كردن اقساط آن پرداخت مي شود

3699. اگر كسي وام بگيرد و با قناعت كردن بتواند اقساط آن را پرداخت كند و پول وام را صرف درختكاري كند، آيا به اين مبلغ وام، خمس تعلق مي گيرد؟ مراد از قناعتي كه تكليف خمس را بر مي دارد چيست؟

ج. قناعت، تكليف خمس را بر نمي دارد ولي مورد وام مزبور خمس ندارد.

خمس مواد غذايي باقيمانده سر حساب سال خمسي در صورت مقروض بودن

3700. اگر سال خمسي فرا برسد و مقداري از مواد غذايي كه از درآمد سال تهيه شده است، مصرف نشده باشد و از طرف ديگر براي تأمين ساير مخارج زندگي (شامل مواد غذايي، پوشاك و …) مقروض باشيم به طوري كه مبلغ قرض و بدهي خيلي بيشتر از مواد غذايي مصرف نشده باشد.

آيا بايستي قيمت مواد غذايي محاسبه گردد و خمس آن پرداخت شود يا خمس ندارد؟

ج. بله، بايد خمس مواد خوراكي داده شود و بدهي و قرض از موجودي كسر نمي شود؛ مگر مصداق مسأله ي 1400 رساله باشد.

خمس وامي كه براي سرمايه قرار دادن گرفته مي شود

3701. شخصي از صندوق قرض الحسنه وام گرفته و به عنوان سرمايه قرار داده است.

آيا بايد خمس وام را بپردازد يا اين كه تا تمام وام باز پرداخت نشده است خمس ندارد؟

ج. اصلاً سرمايه ي مورد نياز زندگي خمس ندارد.

پول مخمّسي كه قرض داده مي شود و بدهكار آن را از پول غير مخمس پس مي دهد

3702. اگر پول مخمّس (خمس داده شده) قرض داده شود و مقترض (بدهكار) از منافع كسب سالش قرض را ادا كند و يا از پول غير مخمّس پرداخت كند، آيا طلب كار بعد از وصول بايد خمس آن را پرداخت كند؟ آيا اساساً لازم است در اين خصوص تفحص و تحقيق شود يا نه؟

ج. تفحص و تحقيق لازم نيست و تا يقين به تعلق خمس به عين مالِ پس داده شده ندارد، خمس آن لازم نيست.

تورّم، كاهش و افزايش قيمت

خمس ترقّي قيمت

3703. آيا زياد شدن قيمت خمس دارد؟

و اگر از تورّم باشد چه حكمي دارد؟

ج. اگر در عرف به آن سود صدق مي كند، خمس دارد؛ بعد از فروش و عدم مصرف در مؤونه ديگر.

مال ارزاني كه قيمت آن بالا مي رود

3704. مال ارزاني اضافه قيمت پيدا مي كند و صاحبش با فروش آن تجارت مي كند.

آيا به اين زيادتي خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اين زيادتي منفعت است و در زايد بر مؤونه متَعَلُّق خمس است.

ارزي كه به قيمت آزاد فروخته مي شود

3705. ارزي كه به قيمت دولتي خريداري شده و سپس به قيمت آزاد فروخته مي شود، آيا تفاوت قيمت دولتي و آزاد متَعَلُّق خمس مي باشد؟ و اگر سر سال خمسي فروخته نشود و در سال آينده اين تبديل صورت گيرد، آيا متَعَلُّق خمس خواهد شد؟

ج. اگر بين سال خمسي خريد و فروش شود، در مازاد بر مؤونه ي سر سال خمس دارد و اگر تا سال خمسي باقي مانده و نفروخته، اگر جزو سرمايه ي كسبيست كه درآمد آن صرف مؤونه مي شود خمس ندارد و در غير اين صورت خمس دارد.

اموالي كه رشد قيمت دارند

3706. اگر به دليل تورّم و كاهش ارزش پول داخلي در مقابل ارزهاي خارجي، مثلاً سرمايه ي كسي كه يك تن آلومينيوم به قيمت سيصد هزار تومان داشته و خمس آن را داده يك باره حدود يك ميليون تومان افزايش يافته و مقدار همان است، امّا ريال آن تغيير كرده و سودي در كار نيست و اگر بخواهد براي اين افزايش خمس بدهد پس از دو سه سال اصل سرمايه در معرض خطر قرار مي گيرد.

وظيفه چيست؟

ج. با فرض اين كه عرفاً فايده و ربحي در بين نيست، ترقّي مزبور خمس ندارد.

نحوه احتساب خمس در صورت گران شدن قيمت ها در سال بعد

3707. گاهي خمس جنسي را مي دهيم و سال بعد، قيمت همان جنس زيادتر مي شود.

آيا زيادتي خمس دارد؟

ج. اگر خود جنس تفاوتي نكرده و زيادي براي تورّم و كاهش ارزش پول باشد، زيادتي خمس ندارد و اگر زيادتي به غير از تورّم باشد، در غير تكميل مورد نياز سرمايه خمس دارد.

خانه اي كه ترقّي نموده و صرف در هزينه ي فرزندان شده

3708. شخصي خانه اي را خريده و خمس آن را هم داده است.

پس از سال قيمت خانه خيلي بيشتر شده است و اكنون مي خواهد آن را صرف مخارج فرزندانش كند.

آيا بايد خمس زيادتي آن را بپردازد؟

ج. اگر مورد نياز سكونت او نبوده، بايد خمس زيادتي آن را بپردازد، مگر اين كه از اوّل آن را به اين نيّت پس انداز كرده باشد كه مانند نگهداري جهيزيّه دختر مي شود.

زميني كه ارزش آن چند برابر شده

3709. زميني سال ها پيش خريده شده و امروز قيمتش چند برابر شده و هنوز هم ساخته نشده است، آيا خمس دارد؟

و اگر خمس دارد به قيمت خريد يا قيمت روز؟

ج. اگر براي تكسّب خريده است، خمس دارد و به قيمت روز محاسبه مي شود.

تبيين معناي «پرداخت خمس اجناس به قيمت روز»

3710. آنچه در رساله هاي عمليّه آمده است:

«خمس اجناس را بايد با قيمت روز پرداخت» منظور از قيمت روز چيست؟

قيمتي كه مي توان مانند اين جنس را از بازار خريد يا قيمتي كه جنس موجود ارزش دارد؟

ج. يعني قيمتي كه نوع معاملات فعلي مربوط به آن جنس، بر طبق آن است.

چگونگي محاسبه ترقّي قيمت بازار با توجه به تورّم

3711. معمولاً با افزايش قيمت يك جنس در بازار، اجناس ديگر هم گران مي شود، يعني تورّم ايجاد مي شود و اجناس كم و بيش با هم گران مي شوند. در چنين فرضي كه هر ترقّي قيمتي، سود واقعي حساب نمي شود، افزايش و ترقّي قيمت بازار چگونه محاسبه مي شود؟

ج. ملاك در خمس، ترقّي قيمت با سود واقعي است، نه افزايش قيمت از جهت تورم پول و مي توان براي تشخيص آن به خبره مراجعه كرد.

ملاك و معيار در ترقّي قيمت

3712. با توجه به مسأله تورم هر ساله در بازار و كاهش ارزش و قدرت خريد ريال، زمين و خانه و اجناس اضافه قيمت صوري و ظاهري پيدا مي كنند، بهاي ريالي آنها زياد مي شود ولي در واقع ارزش آنها تغيير نكرده و يا به اندازه افزايش ظاهري تغيير نكرده است.

با اين حساب اگر بخواهيم بر اساس همين افزايش قيمت ظاهري و ريالي، خمس اموال را حساب كرده و بدهيم، بعد از چند سال چيزي از سرمايه برايمان نمي ماند، علاوه بر اين كه به مخارج زندگي هم نمي رسيم. بفرماييد ملاك در ترقّي قيمت اجناس چيست؟

محاسبه ارزش آنها با توجه به ارزش ريال و پول ارايه شده توسط بانك مركزيست يا قيمت دلار و يا چيز ديگر؟

ج. ظاهراً بانك مي تواند تفاوت بين ترقّي قيمت از جهت تورم و ترقّي از جهت قيمت واقعي را مشخص كند.

كيفيت محاسبه خمس سرمايه اي كه ترقّي قيمت پيدا كرده

3713. شخصي از درآمد سال، ملك يا چيز ديگري براي تجارت و سرمايه خريده و تا آخر سال ترقّي كرده و 100 هزار تومان ارزش پيدا كرده و خمس آن را نداده است.

در پايان سال دوم ارزش آن 200 هزار تومان شده است، الآن خمس آن چگونه محاسبه مي شود؟

ج. سرمايه در حد شأن زندگي اصلاً خمس ندارد و در فرض سؤال، اگر به آن خمس تَعَلُّق گرفته، قيمت فعلي آن ميزان است.

خمس مالي كه افزايش قيمت پيدا كرده

3714. اگر جنسي با كوپن يا غيره خريداري شده و الآن سر سال خمسي، قيمت آن بالا رفته، به كدام قيمت حساب مي شود؟

ج. اگر متعلق خمس باشد، قيمت فعلي آن حساب مي شود.

خمس جنسي كه قيمت آن نوسان دارد

3715. تاجري جنسي را به قيمت ارزان خريداري مي كند و تا سال بعد در مغازه مي ماند و قيمت آن بالا مي رود و خمس آن را نمي دهد. در سال بعد قيمت آن كم مي شود، حكم خمس آن چگونه است؟

ج. اگر آن جنس، جزو سرمايه باشد، حكم همان سرمايه را دارد.

تورّم

3716. اگر كسي خمس سرمايه ي خود را داد و با گذشت يك سال مالي، در اثر تورّم ناشي از افزايش حجم پول در گردش، ارزش پولي آن افزايش يافت، آيا در اينجا ربح و سود صدق مي كند و مشمول خمس مي شود يا خير؟

ج. اگر سرمايه در حد شأن او باشد خمس ندارد و در تورّم، صدق سود نيست.

خمس سود افزوده

3717. در سال گذشته، خمس دارايي خود را پرداخت كرده ام. اگر امسال بيست هزار تومان نسبت به پارسال بيشتر باشد، خمس به همه موجودي تعلق مي گيرد يا خير؟

ج. خير، به همان بيست هزار تومان تعلق مي گيرد.

ميزان در خمس، قيمت فعليست

3718. شخصي به هنگام محاسبه ي خمس زميني كه ده سال پيش خريده است، قيمت خريد زمين را به حسب دلارِ روزِ خريد محاسبه كرده و قيمت كنوني آن را نيز بر حسب دلار به قيمت امروز محاسبه مي كند و خمس ما به التّفاوت آن را مي پردازد. آيا عمل ايشان صحيح است؟

ج. اگر خمس اصل را داده و يا متَعَلُّق خمس نبوده است، آن عمل صحيح است و در غير اين صورت به قيمت فعلي خمس آن را مي پردازد.

كاهش ارزش پول

3719. در چند سالي كه خمس نداده ام قسمت زيادي از خمس آن مال ها را به صورت نقد جدا نموده و كنار گذاشته ام. امّا در اين مدّت، ارزش پول كاهش يافته و قيمت اجناس و طلا بالا رفته است.

آيا آن كه به صورت نقد نگه داشته ام را عيناً بپردازم، يا اين كه بايد ميزان كاهش ارزش آن را هم محاسبه و به آن اضافه نموده و پرداخت نمايم؟ و در صورت اخير، ميزان در تعيين تفاوت ارزش پول، تغيير قيمت طلا است، يا راه حل ديگري دارد؟

ج. با مجتهد خودتان مصالحه نماييد.

معدن و گنج

تَعَلُّق خمس به معدن

3720. فردي مي خواهد بدون مجوّز دولت از معادن و منابع ملّي، معدني را استخراج كند و در آن تصرّف نمايد. آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. شرعاً بايد با رسيدن به حد نصاب، خمس آن را بدهد و بايد رعايت كند به عنوان ثانوي كه معرضيّت براي مجازات دولتي هم نباشد.

پرداخت خمس گنج

3721. حلّيت گنج، در صورت دادن خمس و ضبط گنج از طرف دولت چگونه جمع مي شود؟

ج. با دادن خمس گنج با شرايط آن، گنج براي يابنده حلال است (مسأله ي 1423 و 1425).

جبران اموال مخمّس از درآمد سال

جبران كسري مال خمس داده شده از سود

3722. شخصي مقداري پول مخمّس دارد كه خمس آن را سال قبل پرداخته، سال بعد مقداري از آن را صرف كرده است.

آيا مي تواند به همان مقدار از سود سال خمسي را به جاي آن بردارد و خمس بقيه سود را بدهد؟

ج. مانعي ندارد.

جبران پول مخمَّس از درآمد سال

3723. پولي مخمَّس (خمس داده شده) به عنوان مضاربه در اختيار بانك قرار داده ام، پس از مدتي آن را گرفته و مصرف زندگي كرده ام، آيا مي توانم از منافع همين سال آن را جبران كنم؟

ج. مانعي ندارد.

تلف سرمايه و جبران آن از منفعت سال

3724. از سرمايه كسب، مصرف مؤونه و خرج زندگيم شده است، آيا مي توانم در همين سال خمسي اگر منفعتي به دستم آمد آن را جبران كنم؟ از منفعت و درآمد سال خمسي آينده چه طور؟

ج. مي توانيد مقداري را كه از سرمايه برداشته ايد، از منافع كسر كنيد و سال آينده هر چند از باب جبران نباشد، ممكن است به عنوان تكميل سرمايه مورد نياز باشد.

(به مسأله ي 1401 مراجعه شود. )

مواردي خمس آن پرداخت شده ولي واجب نبوده

3725. اين جانب خانه اي به فرزندم بخشيدم و در اختيار او گذاردم، پس از مدتي كه در خانه بود، به جهت بعضي اختلافات، خانه را از او گرفتم و فروختم. سپس پول را به او دادم تا براي خود خانه اي تهيه كند و از طرفي خمس اين پول را پرداختم، سپس متوجه شدم كه چون خانه را به فرزندم بخشيده بودم، حق رجوع نداشته ام و خانه شرعاً متَعَلُّق به او بوده است، آيا خمسي را كه پرداخت كرده ام، مي توانم از خمس سال بعد كسر كنم؟

ج. نياز به اجازه دارد.

كسر از منافع

3726. هرگاه از سرمايه مصرف كند، آيا سال بعد مي تواند از منافع كسري آن را جبران كند؟

ج. آن مقدار از سرمايه اي كه صرف زندگي مي شود را مي تواند جبران كند.

مصالحه و دستگردان

معني دستگردان در خمس و ثمره ي آن

3727. معني دستگردان در خمس چيست و ثمره ي آن چه مي باشد؟

ج. دستگردان اينست كه حاكم شرع يا وكيل او با كسي كه خمس بدهكار است و توانايي دادن آن را به راحتي ندارد، مقدار خمس را اخذ و اعطا مي كند و ثمره ي آن اينست كه خمس از عين به ذمّه منتقل مي شود و بدهكارِ خمس بعداً آن را - هر چند به تدريج - مي دهد.

معناي مصالحه

3728. معناي مصالحه كردن در خمس را با يك مثال روشن فرماييد كه آيا مصالحه، بخشيدن مقداري از بدهي خمسي مكلَّف و پرداخت كننده خمس است يا چيز ديگري است؟

ج. معناي مصالحه بخشيدن نيست؛ بلكه در مورديست كه مقدار خمس معلوم نيست كه حاكم شرع در اينجا با شخص - مثلاً - مصالحه به نصف مي كند.

حكم مصالحه به كمتر از بدهي

3729. آيا با فرض اشتغال ذمّه مكلّف به مبلغي خمس و تمكّن و توان پرداخت و اداي آن، مصالحه به كمتر ممكن است؟

در فرض عدم تمكّن و توان از پرداخت چه طور؟

ج. مصالحه به كمتر از مبلغ معيّن كافي از خمس نيست و با فرض عدم تمكن، جاي دستگردان و مهلت دادن است.

چگونگي پرداخت خمس دستگردان شده از درآمد سال آينده

3730. در موقع رسيدن سال خمسي، مبلغ ده هزار تومان خمس بدهكار شدم و با وكيل مجتهدم دستگردان كردم، آيا مي توانم از منافع سال آينده؛ آن را بپردازم؟

ج. بله، جايز است.

دستگردان و تحويل خمس به يكي ديگر از وكلاي مرجع تقليد

3731. مقلّدين حضرت عالي كه به يكي از وكلاي شما دستگردان كرده اند، آيا مي توانند بقيه بدهي خود را به وكيل ديگر شما بدهند؟

اگر مستقيماً به خود دفتر شما تحويل دهند چه طور؟

ج. مانعي ندارد.

خمسي كه با مرجع تقليد دستگردان شده و …

3732. اگر كسي با مرجع تقليد خود خمس را دستگردان كند، قبل از پرداخت بدهي خمسي خود، آن مرجع فوت كند، تكليف او چيست؟

ج. بايد آن را به مرجع حي اعلم بدهد يا با اجازه ي او بدهد.

دستگردان خمس سرمايه و رجوع به ديگري

3733. شخصي به فتواي مجتهدي كه خمس سرمايه را لازم مي دانسته، خمس سرمايه را حساب كرده و دستگردان نموده است، اكنون به جنابعالي رجوع كرده. آيا مي تواند به فتواي جنابعالي مقداري را كه دستگردان كرده نپردازد؟

ج. معناي دستگردان، مديون شدن نسبت به طرف است، با فرض اين كه در آن هنگام طبق تقليد خود به عنوان وظيفه نه خطا، اداي خمس كرده است و مديون بيت المال گرديده؛ اكنون هر چند بايد به مقلد (مرجع تقليد) خود بپردازد ولي او مي تواند طبق تشخيص خود از او نگيرد.

كسي كه دستگردان كرده و اموالش از بين رفته

3734. فردي وجوه شرعيه اش را دستگردان كرده و بدهكار شده است.

تمام اموالش در حادثه اي از بين مي رود. آيا ذمّه اش از آن دين خالي شده است؟

ج. ذمّه اش از آن دين فارغ نمي شود و بايد با تمكّن به مقدار ميسور بپردازد و مانند ساير ديون ماليّه است.

امكان پرداخت خمس دستگردان شده از درآمد آينده

3735. فردي كه حساب سالش را كرده و مالش را دستگردان كرده است، آيا مي تواند بعداً از درآمد سال بعد آن خمس را ادا كند يا بايد خمس آن مقدار از درآمد را بدهد؟

ج. مي تواند و ديگر واجب نيست خمس آن مقدار از درآمد را بدهد.

دستگردان و رجوع به ديگري

3736. فردي وجوهات مالش را با مرجع تقليدي دستگردان كرده و بعداً مقلّد مرجع تقليد ديگري شده است.

آيا براي دادن آن به مرجع تقليد اوّل، نياز به اذن مرجع تقليد دوّم دارد؟

ج. اگر بخواهد آن را به مرجع اوّلي بدهد، بايد با اذن دوّمي باشد.

چگونگي دستگردان مبلغ خمس

3737. اگر به خودمان مبلغي به عنوان خمس تَعَلُّق بگيرد و نتوانيم يك مرتبه بپردازيم، دست گردان آن به چه صورت است؟

(در صورتي كه مجاز در دستگردان باشيم)

ج. از جانب @مجيز كه حق گرفتن را دارد بگيرد، پس از آن از جانب ايشان تا مدّتي به خودش قرض بدهد، به طوري كه در پرداختش اخلال به امور نباشد.

طريقه محاسبه خمس بعد از دستگردان

3738. اين جانب سال گذشته صد هزار تومان داشتم، مبلغ بيست هزار تومان آن را به عنوان خمس دستگردان كردم و تمام صد هزار تومان را در بانك گذاشتم. اكنون سال خمسي ام فرا رسيده، آيا اگر بيست هزار تومان از درآمد امسال پرداخت كنم كافي است؟

ج. بله، كافي است.

حكم تصرف در اموال كساني كه خمس خود را دستگردان كرده ولي …

3739. كساني كه سال قرار مي دهند و دستگردان مي كنند، ولي بعداً وجه دستگردان شده را نمي دهند يا مقدار كمي از بدهكاري خمسي خود را داده و بقيه را نمي دهند، آيا تصرف در خانه و اثاث خانه و بقيه اموالشان جايز است؟

ج. تصرف در اموالشان جايز است، ولي مديون خمس هستند.

حكم بخشيدن مقداري از خمس به پرداخت كننده خمس توسط وكيل مرجع تقليد

3740. كساني كه از حضرت عالي اجازه اخذ وجوهات و دستگردان و مصالحه دارند، آيا مي توانند در موقع حساب خمسِ اشخاص، مقداري از خمس را به آنها ببخشند؟

ج. خير، نمي توانند.

نماز در لباسي كه با پول خمس داده نشده تهيه شده است

3741. اگر كسي با پول خمس داده نشده، لباس خريداري كند و در آن نماز بخواند حكم آن چيست؟

ج. اگر از عين پولي كه خمس آن را نداده لباس بخرد تا زماني كه از پول ديگري خمس آن را نداده، نماز خواندن در آن لباس حرام و بنا بر احتياط باطل است.

نگاه كردن به تلويزيوني كه خمس به آن تعلق گرفته است

3742. نگاه كردن و يا گوش دادن به تلويزيوني كه خمس به آن تعلق گرفته است هم براي صاحب آن و هم براي ديگران چه حكمي دارد؟

ج. تصرف و استفاده از مال متعلق خمس جايز نيست، مگر با دستگردان در مبلغ واجب آن.

حكم لباسي كه به ذمه خريده و پول آن را از مال خمس نداده، پرداخته است

3743. شخصي لباس را به ذمه خريده و پول آن را از پولي كه متعلق خمس بوده است پرداخته است، آيا معامله او درست است؟

نماز در آن لباس چه حكمي دارد؟

لطفاً خريدن به ذمّه را هم توضيح دهيد؟

ج. خريد به ذمه، مقابل خريد به عين است و در فرض مزبور معامله و تصرف در آن لباس مانعي ندارد.

حكم مصرف پول هاي متَعَلُّق خمس و غير متعلق خمس و جدا كردن آن با نيّت

3744. شخصي داراي دو نوع پول است، يكي پولي كه خمس آن را قبلاً پرداخته يا خمس به آن تَعَلُّق نمي گيرد و ديگري پولي كه از درآمد سال او است.

اگر اين پول ها با هم مخلوط شوند، آيا مي تواند با نيّت يكي از آنها را مشخص كند؟ مثلاً از پولي كه درآمد سال اوست در مؤونه و مخارج زندگي صرف كند تا پول براي او باقي بماند.

اگر پول هاي مذكور در بانك باشد چه طور؟

ج. مانعي ندارد.

رفتن به منزل كساني كه انسان علم دارد خمس اموال خود را نپرداخته اند

3745. رفتن به منزل افرادي كه انسان علم دارد خمس اموال خود را نپرداخته اند، چه حكمي دارد؟

ج. تا علم به بودن خمس در مال مورد ابتلا ندارد، تصرف در آنها مانعي ندارد.

غسل كردن با آب خانه خمس نداده

3746. خانه اي كه با پول خمس نداده ساخته مي شود آيا با آب آن خانه مي توان غسل كرد؟

ج. بله، مي شود.

استفاده طلاب از غذاي كساني كه خمس نمي دهند

3747. طلاب و اهل علمي كه جهت تبليغ و غيره به منزل افرادي مي روند كه مي دانند اهل خمس نيستند و در خانه و روي فرش آنها نماز مي خوانند و از غذاي آنها مصرف مي كنند، بفرماييد در اين موارد چه وظيفه اي دارند؟

ج. اگر علم به بودن خمس در مال مورد ابتلا ندارند، تصرف در آنها مانعي ندارد.

شك در خمس

شك در تَعَلُّق خمس و پرداخت خمس

3748. چيزي را كه انسان نمي داند به آن خمس تَعَلُّق گرفته يا نه و يا نمي داند خمس آن را داده است يا نه، آيا خمس دارد؟

ج. صورت اوّل خمس ندارد و در صورت دوّم كه تَعَلُّق خمس به آن يقيني است، بايد خمس بدهد.

پرداخت خمس براي رفع ترديد

3749. اگر انسان در درآمد سالانه ي خود دقيق نبوده و پس از بررسي در آخر سال به مقداري پول برخورد كند كه نداند به چه صورت به دست او رسيده، آيا از راه معامله بوده يا با دريافت وام قرض الحسنه و يا ديگر موارد، آيا مي تواند جهت رفع ترديد خمس آن را پرداخت كند؟

ج. اگر يقين ندارد كه آن نقدينه متَعَلُّق خمس واقع شده، خمس آن واجب نيست.

ولي براي رفع ترديد، تخميس مانع ندارد.

ندانستن مبلغ جنس هاي مصرف شده

3750. اين جانب در سال هاي گذشته، گاهي مقاديري پارچه و چيزهاي ديگر براي مصرف خانواده نگهداري و پس از چند سال بدون پرداخت خمس مصرف كرده ام و در حال حاضر كه تصميم به پرداخت خمس آنها دارم نمي دانم مقدار و قيمت آن چه قدر بوده است.

وظيفه چيست؟

ج. به اندازه اي كه يقين داريد، خمس آن را بپردازيد و احتياطاً با حاكم مصالحه كنيد.

شك در تاريخ درآمد

3751. كسي كه بعد از بلوغ فقط در يك مورد درآمد داشته است كه تاريخ آن هم مجهول است و شك داشته كه آن مبلغ را صرف مؤونه نموده است يا نه و بعد از چند سال آن مبلغ را مصالحه كرده، آيا سال خمس او همان تاريخ مصالحه مي باشد؟

ج. در تعيين سال خمس مخيّر است و عملاً با حصول فايده جديده يا شروع به كسبي كه درآمد تدريجي دارد، شروع مي شود.

چيزي كه شك در گذشت سال بر آن هست

3752. در لابلاي اثاث منزل يا كتاب ها مبلغي پول يا نظير آن را مي بينيم كه شك مي كنيم سال بر آن گذشته است يا خير، آيا بايد خمس آن را داد؟

ج. اگر معلوم نشد، خمس ندارد.

شك در اين كه پول هاي مصرف شده در سال هاي قبل متَعَلُّق خمس بوده يا نه

3753. اگر كسي شك كند آيا پول هايي كه در سال هاي قبل مصرف كرده، متَعَلُّق خمس بوده يا نه تكليف او چيست؟

ج. اگر سال خمسي دارد، تكليفي ندارد.

مصرف خمس (سهم امام عليه السّلام)

خمس را به چه كساني بايد داد

3754. خمس اموال را به چه كسي بايد پرداخت كرد و در كجا بايد مصرف شود؟

ج. خمس را بايد دو قسمت كنند.

يك قسمت آن سهم سادات است كه بنا بر احتياط واجب بايد با اذن مجتهد جامع الشرائط به سيد فقير يا سيد يتيم، يا به سيدي كه در راه درمانده شده بدهند و نصف ديگر آن سهم امام است كه در اين زمان بايد به مجتهد جامع الشرائط بدهند و در صورت عدم مطالبه مجتهد، به مصرفي كه او اجازه مي دهد برسانند.

حكم پرداخت خمس و سهم امام به پدر و مادر خود كه فقيرند

3755. پدر و مادرم وضع مناسبي ندارند، آيا مي توانم مبلغي از سهم امام عليه السّلام را به آنها كمك كنم؟

ج. در خصوصيات، از مرجع تقليد يا وكيل او اجازه بگيريد.

پرداخت خمس به نوه دختري

3756. آيا به نوه دختري مي شود خمس و زكات داد يا خير؟ براي تأمين مخارج تحصيل آنها چه طور؟

ج. ظاهراً براي تأمين مخارج تحصيل با رعايت شرايط ديگر آن مي شود.

برگرداندن پول خمس

3757. خانه اي مدّتي قبل از شخصي خريداري شده بود و مبلغي براي خريد اين خانه مانده است، بعد از عقد قرارداد شخص بنگاهي اين مقدار مانده ي پول را بابت خمس قبول مي كند و معامله تمام مي شود و سند خانه هم طبق قرارداد به نام حقير مي شود.

امّا بعد از مدّت چند ماهي كه گذشت اين شخص قبول كننده، از عمل خود پشيمان مي شود. آيا پشيماني اين شخص لازم مي كند مبلغي را كه قبول كرده بود بابت خمس به او برگردانده شود يا نه؟

ج. برگرداندن لازم نيست.

مصرف مقداري از وجوهات براي رفع مشكلات

3758. آيا وكلاي مراجع مي توانند مقداري از وجوهات شرعي را در رفع مشكلات مردم - مانند اصلاح ذات البين و … - مصرف كنند؟

ج. با اجازه ي مراجع مي توانند.

صرف سهم مبارك امام عليه السّلام در بعض مراكز اسلامي خارج كشور

3759. از آنجا كه ما در كشور پاكستان زندگي مي كنيم و در كشور مذكور هيچ نوع تبليغات اسلامي از طرف كشور صورت نمي گيرد، بالخصوص دربارهي مكتب اهل بيت عليهم السّلام. چنان چه بعضي از ادارات تعليم و تربيت اسلامي توسط خود مردم تأسيس شده كه اين مراكز بودجه مخصوصي ندارند و از نظر مالي در مضيقه اند.

آيا اجازه مي فرماييد سهم مبارك امام عليه السّلام را به اين مراكز تحويل دهيم؟

ج. با مسؤوليت متصدّي در تشخيص موضوع و در اين كه در غير مصرف صرف نشود، بلكه فقط در تقويت ايمان مؤمنين صرف شود و محل ديگري از وجوه براي اينها نباشد و گرفتن و صرف از حيث كميّت و كيفيت در مريي و محضر شهود موثقين باشد، مانعي ندارد.

لزوم اجازه گرفتن در پرداخت وجوه خمس به مراجع ديگر

3760. آيا مقلّد حضرت عالي مي تواند سهم مبارك امام و سادات را به مجتهد ديگر يا وكلاي مجتهد ديگر پرداخت نمايد؟

ج. در موارد خاصّه استجازه نمايد.

تصرّف در خمس

وظيفه زن و فرزند كساني كه خمس پرداخت نمي كنند

3761. وظيفه زن و فرزند كساني كه خمس بدهكارند و پرداخت نمي كنند در مصرف اموال و غذاها چيست؟

ج. تا علم به بودن خمس در مال مورد ابتلا ندارند، تصرف در آنها مانعي ندارد.

صرف وجوهات شرعيّه براي جنگ زدگان، ساخت يا تجهيز مدارس

3762. آيا اجازه مي فرماييد از وجوهات شرعيّه به جنگ زدگان، ساخت مدارس يا تعمير، تجهيز و خريد وسايل مورد نياز مدارس، دانشگاه هاي دولتي و آزاد و پيام نور و مواردي از اين قبيل پرداخت شود؟

ج. بايد هر موردي با خصوصيّات ملاحظه شود تا اين كه مورد اجازه بشود.

پرداخت وجوهات شرعيّه در قالب هديه به مستحق دريافت

3763. اگر شخصي وجوهات شرعيّه از قبيل سهم امام عليه السّلام يا سهم سادات بر ذمّه دارد و مي خواهد به ديدن يك طلبه يا يك سيّد مستحق برود، آيا مي تواند چيزي خريده و به عنوان هديه منزل نو يا عروسي به خانه آنها ببرد و از وجوهات خود حساب نمايد؟

ج. اگر قبول وجوهات مي كنند و آنچه را كه مي خرد به عقيده ي آنها به مبلغ بيشتر از قيمت خريداري نشده است، ظاهراً مي تواند به آنها برساند، در صورتي كه دهنده و گيرنده در تصرّف آن خمس مجاز باشند.

ساخت مسجد با سهم مبارك امام عليه السّلام

3764. جهت ساختمان مسجدي كه اطراف آن مردمي مستضعف زندگي مي كنند، آيا مي توان از سهم مبارك امام عليه السّلام مصرف كرد؟

ج. اگر محل ديگري نداشته باشد، از فقيه عادل اجازه بگيرند و اين عمل را انجام دهند.

ساخت نمازخانه در مدارس با وجه سهم امام عليه السّلام

3765. آيا اجازه مي فرماييد از وجه سهم مبارك امام عليه السّلام در مدارس و امثال آن نمازخانه ساخته شود؟

ج. با وجود ساير شرايط مذكور در سؤال قبل، اشكالي ندارد.

صرف ثلث سهم مبارك امام عليه السّلام در ساختمان امامزاده

3766. بعضي از مؤمنين پيشنهاد كمك به وسيله ي وجوهات به ساختمان امامزاده اي را نموده اند، با توجه به اينكه ساختمان مسجد هم در اين مجموعه ي ساختماني هست، آيا مي توانيم وجوهات شرعيّه را به مصرف ساختمان امامزاده و مسجد ملحق به آن برسانيم؟

ج. در ضروريّات اين ساختمان، نه در تزيينات، در صورتي كه محل ديگري براي صرف در آن نباشد، - مانند وجوه بريّه و تبرّعات - و متصدّي ها امين باشند، مانعي ندارد مقداري از سهم امام، هر چند به ثلث برسد، در اين مطالب صرف شود.

استفاده از خمس براي مدرسه

3767. آيا براي هزينه تجهيز مدرسه مثل ساختن آشپزخانه و تعميرات ديگر مي توان از سهم امام عليه السّلام انجام داد، يا اين كه در هر مورد خاص اجازه جداگانه لازم دارد؟

ج. اجازه ي جداگانه لازم است.

استفاده از خمس در توسعه ي مسجد

3768. آيا از پول خمس و سهم امام مي توان در توسعه ي مسجد استفاده نمود يا خير؟

ج. از سهم سادات براي مسجد نمي شود استفاده كرد، سهم امام هم نياز به اجازه دارد.

خرج براي امور خير از كسي كه سال نداشته

3769. كسي كه سال خمسي نداشته و مبالغي در امور خيريّه از قبيل مسجد و حسينيه و بيمارستان خرج كرده است، چه بايد بكند؟

ج. اگر معلوم نيست كه از ربح بين سال خرج كرده، بنا بر احتياط با حاكم شرع مصالحه اي بنمايد.

صرف پول در امور خير

3770. كسي كه بخش اعظم درآمدش را صرف كاري كرده است كه رجحان شرعي دارد، - مثل ساختن مسجد و … - آيا جزو مؤونه و مخارج زندگي به حساب مي آيد، يعني در آن هم ملاحظه ي شأن مي شود كه در مازاد بر آن خمس داشته باشد؟

ج. بله، ملاحظه ي شأن مي شود.

مصرف خمس در امور فرهنگي

3771. آيا از پول خمس مي توان در راه مصارف فرهنگي استفاده نمود؟

ج. در هر موردي بايد اجازه بگيرد.

مصرف خمس (سهم سادات)

لزوم احتياطي اجازه در سهم سادات

3772. آيا در پرداخت سهم سادات اجازه مجتهد شرط است؟

ج. احتياطاً در سهم سادات، اجازه لازم است.

محاسبه پولي كه به سيد فقير داده مي شود به عنوان خمس

3773. هر سال مبلغي را به سيدي فقير مي دهيم، آيا اين مبلغ را مي توانيم خمس حساب كنيم؟

ج. احتياطاً بايد با اجازه از مرجع تقليد يا وكيل او باشد.

جواز تبديل سهم سادات به جنس و فروش نسيه اي آن به فقير

3774. آيا مي توانيم مبلغ سهم سادات را تبديل به جنسي كنيم و آن را به عنوان نسيه به فقير بفروشيم و پس از آن، بابت خمس، حساب كنيم؟

ج. مانعي ندارد.

پرداخت سهم سادات به پدر

3775. شخصي كه تحت كفالت پدر خود است، آيا مي تواند سهم سادات را به پدر واجد شرايط خود بدهد؟

ج. در خصوصيات، استجازه كند.

دادن سهم سادات براي سفر زيارتي

3776. آيا شرعاً مي توان سهم سادات را به سيّد فقير داد كه با آن به سفر عمره يا ديگر سفرهاي زيارتي برود؟

ج. بلي، بلكه اگر اين كار را ضمن عقد خارج لازم شرط كند، عمل به آن بر آن فقير واجب مي شود.

پرداخت خمس به فرزند خود كه سيد است

3777. شخصي خودش سيد است، آيا مي تواند به فرزندش كه تحصيل مي كند و كاري ندارد از بابت سهم سادات خمس بدهد يا از سهم سادات ديگران بايد بدهد؟

ج. از سهم سادات ديگران با اجازه از مرجع مي تواند بدهد و نسبت به سهم ساداتِ خودش نمي تواند خوراك و پوشاك او را از خمس بدهد؛ ولي اگر مقداري خمس ملك او كند كه به مصرف ديگري غير مخارج خودش - كه بر خمس دهنده واجب است - برساند، مانعي ندارد.

صرف خمس اموال در هزينه زندگي برادر معمول خود كه سيد است

3778. سيديست فقير و معلول كه براي حضانت و مراقبت از او مخارج زيادي لازم است.

آيا برادر و خواهر او مي توانند مخارجي را كه صرف نگهداري و خوراك و پوشاك او مي كنند، بابت بدهي خمس خود حساب كنند؟ پول هايي كه قبلاً براي او خرج كرده اند چه طور؟

ج. با اجازه ي از مرجعشان مي توانند و پول هايي كه به قصد تبرّع خرج كرده اند، نمي توانند حساب كنند.

پرداخت خمس به سيد فقير بدون اطلاع او از خمس بودنش

3779. آيا لازم است به سيد فقير بگويند اين وجه بابت سهم سادات است يا اطلاع دادن به او لزومي ندارد؟

ج. لزومي ندارد.

حكم استفاده يك زن سيده از خمس براي مخارج خانواده فقير خود

3780. خانميست سيده و شوهر او سيد نيست و فقير و عايله مند مي باشد، آيا مي تواند خمس بگيرد؟

ج. بله، مي تواند (مسأله ي 1456 رساله).

حكم استفاده از سهم سادات براي مخارج خود و فرزندان سيد خود

3781. خانميست غير سيده كه سرپرستي اطفال سيد خود را به عهده دارد، آيا مي تواند از سهم سادات براي مخارج خود و فرزندان خود استفاده كند؟

ج. براي مخارج فرزندان مي تواند استفاده كند.

پرداخت سهم سادات به سيد فقير

3782. سيّد فقيريست كه فرزندانش مخارجش را مي دهند ولي وي نمي خواهد زير بار منّت آنان باشد و آن را خواري و مهانت مي داند. آيا سهم سادات به چنين فردي تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. مي تواند سهم سادات را بگيرد؛ گرچه احتياط اينست كه با اجازه ي سيّد ديگري آن را بگيرد.

افرادي كه از مادر به حضرت زهرا عليها السّلام منتسب هستند

3783. خواهشمند است نظر مباركتان را در مورد سؤالات ذيل مرقوم فرماييد:

1) آيا افرادي كه مادرشان و يا مادر بزرگشان [چه از طريق مادر و يا پدر هر چند، چند نسل گذشته ] سيّده بوده اند، سيّد مي باشند و از فرزندان حضرت فاطمه ي زهرا عليها السّلام محسوب مي شوند؟

ج. از ذريّه هستند در آثار اخرويّه.

2) آيا افرادي با خصوصيّات مذكور اجازه دارند از احكام اختصاصي سادات [خمس و … ] استفاده نمايند و عمّامه ي مشكي بگذارند و سيادت خود را ابراز نمايند؟

ج. از خمس نمي توانند استفاده كنند و هم چنين از لباس سيادت.

ملاك سيادت

3784. آيا افرادي كه سيد هستند بايد اجدادشان به ائمه برسد يا به قبيله بني هاشم؟

ج. بايد نسب آنها به قبيله بني هاشم برسد.

خمس مالي كه سادات به عنوان سهم سادات مي گيرند

3785. خمسي كه سادات به عنوان سهم سادات مي گيرند، در صورتي كه از مخارج سال آنها اضافه بيايد، آيا خمس دارد؟

ج. اگر با گرفتن اين مال ديگر فقير نباشد، واجب است خمس آن را بدهد.

لزوم فقير دانستن خود براي دريافت خمس

3786. آيا سيدي كه مي خواهد خمس بگيرد لازم است خود را فقير بداند تا بتواند خمس قبول كند؟

ج. بله، لازم است.

پشيماني پرداخت كننده خمس

3787. اگر كسي خمس خود را با اجازه مرجع تقليدش به سيد فقير بدهد ولي بعداً از پرداخت خمس به آن سيد فقير پشيمان شود، آيا آن سيد بايد آن پول را به او برگرداند يا خير؟

ج. خير.

مسائل متفرقه خمس

جايگاه خمس در اسلام

3788. آيا وجوب خمس - مانند وجوب نماز و روزه - از ضروريات اسلام است و منكر آن كافر مي شود؟

ج. بله، اصل وجوب خمس از ضروريات است.

جواز تغيير سال خمسي براي فرار از پرداخت خمس

3789. آيا جايز است سال خمسي را براي فرار از پرداخت خمس تغيير داد؟ مثلاً فردي قرار است دو روز پيش از سال خمسي پولي به دستش برسد، سال خمسي را به ده روز جلوتر تغيير مي دهد تا آن پول از درآمد سال آينده اش باشد.

ج. جايز است، زيرا تأخير خمس هر چيزي تا سر سال مبتني بر ارفاق و سهولت در كار است.

بخشش براي فرار از خمس

3790. آيا جايز است قبل از رسيدن سال اموال خود را به قصد فرار از خمس ببخشد؟

ج. اگر بخشش زايد بر شأن او نباشد، جايز است.

فرار از خمس با صرف مازاد درآمد خود در خريد وسايل و لوازم زندگي

3791. آيا انسان مي تواند قبل از فرارسيدن سال خمسي براي فرار از خمس، مازاد درآمد خود را براي خريد قالي، يخچال، تلويزيون و ساير لوازم زندگي مصرف كند؟

ج. مانعي ندارد.

تلف شدن خمس دست واسطه

3792. طلبه اي خمس و وجوه شرعيه اي را از مردم مي گيرد تا به مرجع تقليد برساند. بين راه دزد به او برخورد مي كند و آن اموال را مي برد. آيا وي ضامن مي باشد؟

ج. اگر بدون تعدّي و تفريط بوده، او ضامن نيست و ذمّه آن دهنده هم بريء شده است.

مفقود شدن پولي كه خمس به آن تعلق گرفته است

3793. شخصي مقداري پول داشته كه به آن خمس تعلق گرفته و قبل از پرداخت خمس، پول هاي مذكور مفقود شده است، تكليف او چيست؟

ج. اگر در نگهداري آن افراط يا تفريط نكرده، ديگر تكليف ندارد.

مال حلال مخلوط به حرامي كه بايد دو بار خمس آن را داد

3794. مال حلال مخلوط به حرام در چه صورتي بايد دو بار خمس آن را پرداخت؟

ج. اوّل خمس سبب حليت را مي دهد و اگر زايد بر مؤونه بوده، باز خمس ديگري را مي دهد.

خمس منازل كسي كه چند ماه در شهر و چند ماه در روستا زندگي مي كند

3795. كسي كه چند ماه از سال در شهر و چند ماه ديگر را در روستا زندگي مي كند، اگر يك خانه در شهر و خانه اي ديگر در روستا بخرد، آيا به آنها خمس تعلق مي گيرد؟

ج. خير، تعلق نمي گيرد.

خمس زميني كه به قيمت كمتر از قيمت اصلي و واقعي آن فروخته مي شود

3796. پدري يك قطعه زمين را به قيمت يكصد و پنجاه هزار تومان به فرزندش فروخت، حال آن كه قيمت واقعي آن بيش از يك ميليون تومان است، در اين صورت آيا بايد خمس مبلغ پرداخت شده بابت زمين را بپردازد يا خمس ارزش واقعي آن را؟

ج. اگر خمس به آن زمين تعلق گرفته بوده، بايد خمس ارزش واقعي آن را بدهد.

معيار معافيت از خمس به استفاده كردن و مصرف وسايل و ارزاق

3797. آيا معيار جهت معافيت خمس، استفاده كردن وسايل تا مدّت يك سال از تاريخ خريد است يا استفاده كردن از آنها تا رسيدن به سال خمسي؟ مثلاً اگر برنج بخرد و تا يازده ماه بعد تمام شود ولي سر سال خمسي درآمد كشاورزي او و يا مغازه او پنج ماه بعد باشد، آيا به آن برنج خمس تعلق مي گيرد، حتي اگر براي هر حقوق و درآمدي سال جداگانه قرار داده باشد؟

ج. بله؛ آن برنج متعلق خمس است چون كسي كه يك نوع رشته كسب دارد براي تمام درآمد آن بايد يك سال خمسي قرار دهد؛ مگر از مصاديق مسأله ي 1400 رساله باشد.

حكم پرداخت وجوهات به روحانيون مقيم شهرها و روستاها

3798. آيا اجازه مي فرماييد مقلّدين حضرت عالي وجوه شرعيّه خويش را به روحانيوني كه در منطقه هستند يا با حوزه علميه قم ارتباط دارند و مدعي هستند كه آن وجوه را به حوزه علميه مي رسانند پرداخت كنند؟

ج. مجازيد به آنها بدهيد ولي از آنها رسيد و قبض مرجع خود را مطالبه كنيد.

حكم خمس مال وصيت شده

3799. شخصي وصيت كرده موجودي و اموالش را به يكي از بستگانش بدهند، آيا پس از دريافت مال بايد خمس آن را بدهد يا اين كه مال وصيّت شده حكم ارث را دارد؟

ج. در زايد بر مؤونه علي الاحوط خمس دارد.

خمس قبر خريداري شده

3800. شخصي قبري براي خود خريده است، آيا بايد خمس آن را بدهد؟ و اگر در سال خريد فوت كند، آيا بايد خمس پول خريد را از تركه او بدهند؟

ج. اگر از سود بين سال قبل خريده است، وقتي سال بر آن گذشت بايد خمس آن را بدهد.

پولي كه از درآمد سال جايگزين پول خمس داده شده مي گردد

3801. اين جانب سال گذشته در اوّل سال خمسي خود مبلغ يكصد هزار تومان پول مخمس (خمس داده شده) در بانك داشتم، در سال جاري اين پول را به تدريج صرف مايحتاج منزل كردم. ولي در آخر سال از درآمد امسال همان مبلغ را مجدداً در بانك گذاشتم، بفرماييد آيا بايد خمس اين مبلغ را هم بدهم؟

ج. خير، لازم نيست.

كسي كه از اوّل تكليف خمس نداده و حالا فقير شده است

3802. كسي از اوّل تكليف بنا داشته خمس بدهد؛ ولي مسامحه كرده و خمس نداده و اكنون فقير شده و توانايي پرداخت خمس را ندارد، تكليف او چيست؟

ج. همان طور كه ساير بدهي هاي او ساقط نمي شود، خمس مال او نيز ساقط نمي شود و بايد به حاكم شرع مراجعه كند.

تعويض پول خمس با پول ديگر

3803. پولي به كسي داده مي شود تا بابت خمس به مرجع تقليد برساند، آيا مي تواند آن پول را براي خود برداشته و از پول خود به جاي آن بگذارد؟

ج. قبل از تبديل آن به پول ديگر، نمي تواند در آن تصرف كند.

نحوه ي شناخت نماينده مرجع تقليد

3804. بعضي از علماي محل، ضمن محاسبه خمس، آن را گرفته و خود قبض مي دهند، نظر حضرت عالي چيست؟

و نماينده مسلّم شما را چه طور مي توان شناخت و مطمئن شد كه نماينده شما در دريافت خمس است؟

ج. به هر كسي كه مي دهيد، از او قبض مرجع خود را طلب كنيد.

دريافت وجوهات توسط وكيل يك مرجع از مقلدين مراجع ديگر

3805. كسي از مرجعي اجازه اخذ وجوهات و تصرف در قسمتي از آن را دارد، آيا مي تواند از مقلّدين مراجع ديگر هم وجوهات دريافت كند؟

ج. خير، بايد با اجازه از آن مراجع ديگر باشد.

خمس پولي كه فقير بابت زكات و يا رد مظالم مي گيرد

3806. پولي كه فقير بابت زكات دريافت كرده اگر از مخارج سالش زياد بيايد، آيا خمس دارد؟

پولي را كه بابت رد مظالم گرفته چه طور؟

ج. اگر با گرفتن آن مال ديگر فقير نباشد، واجب است خمس آن را بدهد.

فروش خانه مورد نياز براي خريدن مغازه

3807. اگر خانه ام را بفروشم و از پول آن دو باب مغازه خريداري كنم تا آنها را اجاره داده و با پول اجاره آنها، منزل مسكوني اجاره نمايم و بقيه درآمد حاصل از اجاره ي مغازه را صرف تأمين زندگي و احياناً تهيه منزل شخصي نمايم. آيا اين مغازه ها سرمايه كسب محسوب مي شود و مشمول خمس است؟

ج. سرمايه محسوب مي شوند و خمس ندارند، (مسأله ي 1401 رساله).

خمس مقبره

3808. براي دفن اعضاي خانواده از درآمد وسط سال مقبره اي مي خرد. آيا جزو مؤونه و مخارج حساب مي شود يا بايد خمس آن را بدهد؟

ج. اگر در زمان خريد مورد استفاده قرار گيرد، خمس ندارد و در غير اين صورت سال بعد خمس دارد، (مسأله ي 1399 رساله).

حكم خمس ربا

3809. شخصي مقداري ربا داده. آيا پول ربا جزو مخارج سال است و خمس ندارد و يا از قبيل اسراف و حرام است و خمس آن را بايد بدهد؟

ج. اگر مضطر نبوده، از قبيل دوّم است.

پول مصرف شده در حرام

3810. اگر از درآمد وسط سال صرف حرام كند - مثلاً چيز حرامي را بخرد - آيا خمس آن را بايد بدهد؟

ج. خمس آن را بايد بدهد.

ريا در خمس

3811. فردي هنگام دادن خمس، قصد قربت ندارد و آن را به ريا مي دهد امّا بعداً قصد قربت مي كند، آيا خمس، صحيح پرداخت شده است؟

ج. حاكم شرع مي تواند آن را اجازه كند كه خمس صحيحاً واقع شود.

ذخيره تدريجي وسايل كسب و صنعت

3812. شخصي نزد صنعتگري كار مي كند هفته اي مقداري پول به عنوان مزد مي گيرد و گاهي پولي را مشتري ها بر اساس رسم معمول به عنوان شاگردانه مي دهند. مشار اليه براي اين كه در آينده بتواند روي پاي خود ايستاده و به ديگران محتاج نشود، هر چند وقت يك بار پول هاي جمع آوري شده را در بازار به لوازم صنعتي كه بعداً احتياج پيدا خواهد كرد، مي دهد تا پس از چند سال كه استاد مي شود، وسايل مورد نياز صنعتي را داشته باشد و مستقلاً خود مشغول كار شود. آيا به اين ابزار كه سال بر آنها گذشته، خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر چاره اي جز ذخيره تدريجي براي ضروريات آينده ندارد، خمس ندارد.

تداخل اسباب وجوب خمس

3813. با توجه به اينكه خمس به هفت سبب بر انسان واجب مي شود. در صورت اشتراك بعضي از اين اسباب يك خمس دادن كافي است؟

مانند اينكه شخصي هم معدن ذغال سنگ دارد و هم مال حلالش با حرام مخلوط شده و هم بر منافع از معدن ذغال سنگ سال گذشته. آيا شخص مذكور از اموالش يك خمس بدهد كافيست يا يك مرتبه به عنوان استخراج از معدن و يك مرتبه به عنوان اختلاط حرام با حلال و يك مرتبه هم به عنوان اين كه از كسبش سود اضافه بر مخارج سالش آمده بدهد؟

ج. بايد با هر يك سبب، خمس خاص به آن با شروط مخصوصه به آن پرداخت شود.

نحوه محاسبه خمس دو شريك

3814. اين جانب با پدرم يك جا كار و كاسبي داريم. به طوري كه فرقي بين اموال اين جانب و اموال ايشان وجود ندارد و بنا نيز نداريم كه حساب خودمان را از همديگر جدا كنيم. اموال ما خمس نيز دارد، لطفاً چگونگي مسأله را مرقوم فرماييد.

ج. اگر هر دو توافق در خمس داريد، مجموع اموال را قيمت گذاري كرده و تخميس و پرداخت كنيد و اگر خصوص يكي از دو شريك خمس مي دهد، نسبت به اموال خودش تخميس صحيح مي كند و آن را پرداخت مي نمايد و در اختلاط مخمّس با غير به وظيفه عمل مي كند.

پولي كه كارفرما جهت بازخريد كارگر پرداخت مي كند

3815. كارمند، پولي را هنگام اخراج يا خروج از اداره يا كارگاه به عنوان بازخريد مي گيرد.

آيا گرفتن آن جايز است؟

آيا كارفرما خمس پولي را كه از اين بابت مي دهد، بايد پرداخت كند يا خمس ندارد؟

ج. جايز نيست بگيرد، اگر مزد خود را طلب ندارد و يا ضمن قرارداد شرعي شرط نشده است و در هر صورت اگر كارفرما ناچار است پرداخت كند، جزو مؤونه ي اوست و خمس ندارد.

نحوه پرداخت خمس محتاط در تقليد

3816. شخصي محتاط بين چند مرجع تقليد مي باشد.

وي خمس خود را چگونه بايد بپردازد؟

ج. خمس واجبش را به مصرفي برساند كه مورد توافق آنها باشد از حيث كم و كيف در مصرف و بايد از طرف تمام آنها هم مأذون باشد.

خمس پولي كه بابت معامله سلف پرداخت مي شود

3817. جنسي را به صورت سلف خريداري كرده ام و پول آن را پرداخته ام ولي پيش از تحويل جنس سال خمسي ام فرا رسيده است، آيا بايد خمس پول را بپردازم؟

ج. خير، خمس ندارد.

خمس پولي كه صرف حرام و كارهاي خلاف شأن مي شود

3818. شخصي مقداري از درآمد سال خود را براي خريد نوارهاي مبتذل و اشياي غير ضروري كه در شأن انسان نيست مصرف كرده است، آيا به اين پول خمس تعلق مي گيرد؟

ج. بله، خمس دارد.

خمس موادي كه با بن كارمندي مي دهند

3819. مواد لازم - مانند صابون و پودر لباسشويي و حبوبات - كه با بن كارمندي به ما مي دهند، اگر از مصرف سال زياد بيايد آيا خمس دارد؟

ج. بله، خمس دارد.

خمس پول حاصل از بازخريد در صورت نياز

3820. اين جانب بعد از چند سال كار در يك كارخانه، خود را بازخريد كردم و مبلغي را كه به عنوان بازخريد گرفتم، آن را به عنوان مضاربه به كسي داده ام و با سود آن امرار معاش مي كنم و راه ديگري براي تأمين معاش ندارم، آيا بايد خمس مبلغ بازخريد را بدهم؟

ج. خير، خمس ندارد.

ارشاد كسي كه نمي داند خمس در اموال اوست

3821. اگر انسان بداند بر گردن شخصي خمس هست امّا خود او نمي داند، آيا لازم است او را ارشاد كند؟

ج. اگر جاهل به حكم نيست، لازم نيست.

تَعَلُّق نگرفتن خمس به چيزي كه خمس آن داده شده

3822. خمس مالي را پرداخت كرده. آيا سال بعد هم به آن مال خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر يك بار خمس آن مال داده شده، دو مرتبه خمس ندارد.

جواز پرداخت خمس از مال ديگر

3823. آيا خمس مال را بايد از خود آن مال پرداخت نمود يا از پول ديگر هم مي شود پرداخت كرد؟

ج. از پول ديگر هم مي تواند بدهد.

خانواده بي بضاعت

3824. از خانواده اي بي بضاعت هستم. آيا خمس به ما تعلق مي گيرد؟

ج. اگر نمي توانيد خرج سال خود را تأمين نماييد، اگر سر سال پول و يا چيزهايي از مؤونه در خانه زياد بيايد، مي توانيد آنها را در مخارج مورد نياز مصرف كنيد و خمس ندارد.

پاك شدن اموال صاحبان شغل حرام

3825. آيا كساني كه مالشان مشكوك است - مثل ترياك فروشي يا مشروب فروشي - اگر خمس مالشان را بدهند و شغلشان را نيز عوض كنند آيا مالشان حلال خواهد شد؟

اگر جواب منفيست تكليف خانواده هاي آنها چه مي شود؟

ج. اگر مال حرام يقيني باشد كه با دادن خمس اصلاً حلال نمي شود و اگر مخلوط به حرام باشد، به مسأله ي 1427 رجوع شود و در صورت دوم خانواده هاي آنان تكليفي ندارند.

تأخير در خمس

3826. آيا مي توان خمس را تأخير انداخت؟

ج. خير، مگر اين كه مبلغ خمس را از اموالش جدا كند و يا با حاكم شرع مصالحه يا استمهال كند.

(مسأله ي 1412 رساله).

پرداخت خمس مال حرام يا مال خمس داده نشده

3827. اگر كسي اقدام به خوردن مال غير مخمس يا حرام كرده مي تواند خودش خمس آن را بدهد؟

ج. اگر مال خمس داده نشده را مصرف كرد، مي تواند خمس آن را بدهد اما در مصرف مال حرام، ضامن است.

حكم كسي كه تا به حال خمس نداده

3828. اگر انسان چند سال خمس مالش را نداده باشد، پس از توبه چگونه بايد عمل كند؟

ج. اگر از منافع كسب چيزي كه به آن احتياج ندارد خريده و يك سال از خريد آن گذشته، بايد خمس آن را بدهد ولي اثاث خانه و چيزهاي ديگر كه نياز داشته و مطابق شأن خود خريده، اگر بداند كه از فايده در بين سال خود آنها را خريده، خمس واجب نيست و اگر نداند، احتياطاً با حاكم شرع مصالحه كند ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1415 رساله رجوع شود ).

خمس كتاب هاي كتابخانه

3829. آيا كتاب هايي كه براي تشكيل كتابخانه خريداري مي شود خمس دارد؟

ج. اگر معرضيت براي استفاده داشته باشد خمس ندارد و هم چنين اگر مالك خاص نداشته باشد، خمس ندارد.

حكم آن چه از سود خمس دار خريده

3830. تكليف امرار معاش و ساخت خانه اي كه از سود سرمايه ي خمس دار استفاده كرده چيست؟

ج. خانه و آن چه را به نحو متعارف به ذمّه تهيه و تصرّف كرده مالك است؛ ولي بايد خمسي را كه بدهكار شده بپردازد.

عوض شدن عين پولي كه خمس ندارد

3831. به پولي كه خمس به آن تَعَلُّق نمي گيرد اگر عينش عوض شود خمس دارد يا خير؟

ج. حكم سابق خود را دارد.

كم نمودن مخارج ساليانه از سود

3832. اگر سرپرست خانواده مثلاً مسافرت باشد و افراد خانواده از غير درآمد خرج نموده اند كه خمس ندارد، - مثل ارث - و بعد از برگشت از سفر و قبل از سال خمسي، آيا مي تواند مخارج ساليانه ي خانواده و بدهي كه دارند از درآمد كم كند و جاي آن اموال برداشته شده را جبران كند؟

ج. مانعي ندارد.

خريد با مال خمس داده شده

3833. اين جانب از يكي از شركت هاي دولتي كه فروشنده قطعات ماشين آلات سنگين است، طي چند فقره خريد، اجناسي را خريداري نمودم كه طبق آيين نامه ي شركت آن اجناس فقط به دارندگان ماشين آلات فوق فروخته مي شود. [البتّه همين قطعات تا سال قبل اين خريد به طور آزاد فروخته مي شده است ] سپس قطعات خريداري شده را به قيمت بالاتري فروختم. آن موقع اين معامله را براي خود توجيه نموده بودم ولي حالا به نظرم درست نمي آيد. خمس مبلغ اوليه خريد را داده بودم و پول اوليه پاك بوده است.

در مراجعه به روحاني محل ايشان فرمودند پول اوّليه را كنار گذاشته و بقيّه اي مال را تخميس نمايم. حال جهت اطمينان خواهشمندم اين جانب را براي تطهير مال راهنمايي فرماييد؟

ج. اگر معامله صحيح بوده و از آن سودي برده ايد، به سود آن در زايد بر مؤونه خمس متَعَلُّق است.

( براي روشن شدن حساب به وكيل اين جانب در وجوه شرعيّه مراجعه شود. )

لزوم پرداخت به مجتهد زنده

3834. كسي كه بر تقليد از ميّت باقيست اگر خمس خود را به دفتر همان مرجع از دنيا رفته پرداخت نمايد، بريء الذمّه مي شود؟ يا بايد به مجتهد زنده پرداخت كند؟

ج. بايد به مجتهد زنده جامع الشّرايط بدهد.

جواز تعويض پولِ جدا شده براي وجوه شرعي

3835. پولي را كه براي وجوه شرعيّه، جدا و تعيين شده، آيا مي توان آن را مصرف نمود و با پول ديگر عوض كرد؟

ج. اگر مقصود فقط تعويض قبل از مصرف باشد، مانعي ندارد.

احكام امر به معروف و نهي از منكر

شرايط امر به معروف و نهي از منكر

3836. امر به معروف و نهي از منكر چه شرايطي دارد و در اين مورد وظيفه چيست؟

ج. اگر كسي واجبي را انجام نمي دهد و يا معصيتي را به جا مي آورد، در صورت تحقق شرايط ذيل بر ديگران واجب است او را امر به معروف و نهي از منكر نمايند:

1) علم به حكم شرعي؛

2) احتمال تأثير؛

3) اصرار بر ترك واجب و يا انجام دادن معصيت؛

4) عدم مفسده و اگر كسي مستحبي را ترك و يا مكروهي را به جا مي آورد، امر به معروف و نهي از منكر او مستحب است.

(مسأله ي 1608 رساله).

ملاك معروف و منكر

3837. آيا ملاك معروف و منكر فقط واجبات و محرمات است يا معروف و منكر عقلي، اخلاقي و عرفي را نيز شامل مي شود؟

ج. حد وجوب امر به معروف و نهي از منكر، در همان واجبات و محرمات است.

قصد قربت در امر به معروف و نهي از منكر

3838. آيا در انجام امر به معروف و نهي از منكر قصد قربت شرط است؟

ج. براي ترتّب ثواب بر آن، قصد قربت شرط است.

عدالت در امر به معروف و نهي از منكر

3839. آيا در امر به معروف و نهي از منكر، عدالت شرط است؟

ج. شرط نيست.

عامل بودن آمر به معروف

3840. آيا آمر به معروف بايد عامل به معروف باشد؟

ج. شرط وجوب نيست، گرچه در صورت عامل بودن تأثير آن بيشتر است.

امر به معروف و نهي از منكر در صورت ياس از تأثير آن

3841. آيا امر به معروف و نهي از منكر در صورت يأس از تأثير آن بازهم واجب است؟

ج. در صورت يأس، جواز بلكه رجحان امر به معروف و نهي از منكر در صورت عدم خوف ضرر، خالي از وجه نيست.

مفسده چيست

3842. منظور از عدم مفسده در امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

ج. مفسده در اينجا عبارت است از ضرر جاني يا آبرويي و يا مالي قابل اعتنايي كه در صورت وجود چنين مفسده اي امر به معروف و نهي از منكر بر انسان واجب نيست.

ساقط دانستن امر به معروف، با وجود مراكز متولّي اين امر

3843. با وجود مراكز فرهنگي و نظارتي متفاوت در جامعه، آيا مي توان امر به معروف و نهي از منكر را از خود ساقط دانست؟

ج. با وجود شرايط آن، بر همگان لازم است.

مراتب امر به معروف و نهي از منكر

3844. لطفاً مراتب امر به معروف و نهي از منكر را بيان فرماييد:

ج. 1) انكار قلبي؛

2) اظهار كردن به زبان؛

3) متألّم كردن معصيت كار. (مسأله ي 1610 رساله).

كراهت قلبي از انجام منكر

3845. آيا كراهت قلبي از انجام منكرات، واجب است؟

ج. واجب است.

مراتب اظهار زباني امر به معروف و نهي از منكر

3846. آيا اظهار زباني امر به معروف و نهي از منكر، مراتبي دارد؟

ج. اگر انسان بدون گفتن، به هر وسيله ديگر ناراحتي قلبي خود را به معصيت كار نشان دهد و اين كار موجب ترك معصيت شود، لازم نيست با زبان امر به معروف و نهي از منكر بنمايد، البته اگر هيچ گونه اشكال شرعي ديگري در اين كار نباشد و اگر چاره اي به جز اظهار زباني نيست، باز بايد درجات خفيف تر را در اظهار زباني ملاحظه نمايد.

لج بازي طرف مقابل

3847. اگر در امر به معروف و نهي از منكر حس كرديم طرف لج بازي مي كند ولي باز احتمال تأثير مي دهيم، وظيفه چيست؟

ج. در صورت تحقق شرايط ديگر، امر به معروف و نهي از منكر واجب است.

تذكر به افرادي كه نماز را صحيح نمي خوانند

3848. آيا لازم است به كساني كه نمازشان را درست نمي خوانند، مدام تذكر داده شود؟

ج. تا حد اطمينان به عدم تأثير لازم است؛ با وجود ساير شرايط.

كم رويي در امر به معروف و نهي از منكر

3849. آيا كم رويي و خجالت مي تواند مجوز ترك بعضي از وظايف - مثل امر به معروف و نهي از منكر - باشد؟

ج. خير.

امر به معروف و نهي از منكر به افراد نامحرم

3850. آيا مرد مي تواند به افراد نامحرم امر به معروف و نهي از منكر كند؟

ج. با رعايت مسائل شرعي مي تواند.

تأديب اطفال

3851. آيا جايز است اطفال را براي تمرين و عادت دادن به ترك معصيت و يا انجام دادن واجبات ادب كرد.

ج. جايز است، خصوصاً در مراحل آخر، كه به انجام واجب و ترك معصيت نزديك تر است كه اگر تأديب نشوند، در بعضي از موارد منجر به ترك واجبات و انجام گناهان از طرف آنها مي شود.

مجروحيت يا قتل در امر به معروف و نهي از منكر

3852. اگر انسان بداند يا شك داشته باشد در صورتي كه بخواهد جلوگيري از معصيتي بنمايد، منجر به ايجاد جرح يا قتل خواهد شد، وظيفه او چيست؟

و آيا با اجازه مجتهد جامع الشرائط مي تواند اين كار را انجام دهد؟

ج. بنا بر اظهر بدون اجازه امام معصوم عليه السّلام يا كسي كه از طرف آن حضرت مستقيماً نايب مخصوص او است، نبايد اين كار را بكند و با اجازه مجتهد جامع الشرائط مورد تأمل است.

اما اگر نمي داند اين كار منجر به مجروح كردن يا قتل مي شود ولي احتمال اين را مي دهد، بنا بر احتياط واجب بايد مستقيماً از طرف امام معصوم عليه السّلام يا نايب مخصوص آن حضرت و يا از طرف مجتهد جامع الشرائط اجازه داشته باشد.

احكام ديه و قصاص در امر به معروف و نهي از منكر

3853. آيا كليّه احكام ديه و قصاص در جريان وظيفه امر به معروف و نهي از منكر چه در مورد آمر و ناهي و چه در مورد طرف مقابل ثابت و جاري مي باشد؟

ج. با تحقّق شرايط، آنجا كه انجام وظيفه باشد، جاري نيست.

تجسّس از دختر و پسري كه با هم هستند

3854. آيا تجسس از دختر و پسري كه در اماكن عمومي با همديگر هستند، در مورد محرميّت و عدم محرميّت آن دو جايز است؟

ج. در شرايط متعارف، جايز نيست.

گشت زني و نظارت

3855. گشت زني و نظارت در اماكن عمومي، به عنوان مبارزه و برخورد با مفاسد اجتماعي براي بسيجيان يا غير آنها، چه حكمي دارد؟

ج. براي @ردع از منكرات با وجود شرايط مانعي ندارد.

بيدار كردن فرد براي نماز صبح

3856. اگر كسي خواب باشد، لازم است او را براي نماز صبح بيدار كنيم؟

ج. سيره بر بيدار كردن است، اگر مانع خاصّي نيست.

گوش دادن به مكالمات تلفني جهت احراز منكر

3857. اگر به فردي مظنون باشيم كه آيا مرتكب عمل منكري مي شود يا نه، آيا مي توان به مكالمات تلفني او گوش داد و يا برخي از صحبت هاي او را ضبط كرد؟

ج. خير، نمي توان.

نگاه به زن نامحرم در نهي از منكر

3858. اگر نهي از منكر مستلزم نگاه به زن نامحرم باشد، آيا نظر كردن واجب مي شود يا وجوب نهي از منكر در اين مورد برداشته مي شود؟

ج. بدون نظر غير جايز به او، نهي از منكر كند.

ميزان پرداختن به امر به معروف و نهي از منكر

3859. برخي از منكرات در جامعه چنان شيوع يافته كه پرداختن به نهي از منكر، تمام وقت انسان را مي گيرد - مثل برخورد با بدحجابي يا … - در اين مورد وظيفه چيست؟

و چه مقدار بايد به اين مسأله پرداخت؟

ج. با وجود شرايط به حد ميسور، تا مزاحم با ترك اهم (مطلب مهم تر) نشود، لازم است.

اهانت به لباس روحانيت

3860. اگر طلبه اي بداند در صورت امر به معروف و نهي از منكر به لباس روحانيت اهانت مي شود، آيا اين عمل بر او واجب است؟

ج. موارد آن مختلف است.

امر به معروف و نهي از منكر در جمع

3861. اگر انسان بداند چنان چه كسي را در جمعي امر به معروف و نهي از منكر نمايد بر وي اثر مي كند، آيا اگر اين عمل منجر به كشف ستر او و بردن آبروي او شود، امر به معروف و نهي از منكر، چه حكمي دارد؟

ج. او را در خلوت تهديد كند كه اگر خود را اصلاح نكند در جلوت (در ميان جمع) خواهد گفت.

سكوت روحاني

3862. اگر يك روحاني در جمعي كه عمل حرامي انجام مي شود، شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر را نبيند، اما سكوت او موجب بدگماني مردم به وي گردد - چون انتظار برخورد از وي را دارند - تكليف او چيست؟

ج. بايد به گونه اي اظهار كند و نبودن شرايط، رافع وجوب است نه جواز آن.

نهي از منكر با منكر

3863. آيا نهي از منكر با منكري ديگر - مثل دروغ، تهديد و ارعاب يا … - جايز است؟

ج. اگر منكر ديگر بر وجه محرّم است، خير، جايز نيست.

تصرف در مال ديگري جهت نهي از منكر

3864. اگر نهي از منكر مستلزم شكستن نوار موسيقي يا محو كتاب گمراه كننده يا تصرف در آنتن ماهواره و … باشد، اين عمل چه حكمي دارد؟

ج. از بين بردن وسايل گناه با قدرت و عدم خوف ضرر و خطر، بر همه لازم است و مقصود، فقط از بين بردن امكان استفاده ي از آن در حرام است.

ورود به منزل و حريم خصوصي ديگران

3865. اگر نهي از منكر مستلزم ورود به خانه يا ملك شخصي او يا تصرف در اموال و جستجوي منزل كسي باشد، آيا اين عمل جايز است؟

ج. خير، جايز نيست.

نوار موسيقي در وسيله نقليه

3866. اگر سوار وسيله نقليه عمومي - مثل اتوبوس، تاكسي - شده و راننده نوار موسيقي گذاشت، وظيفه چيست؟

اگر پياده شدن باعث حرج باشد، آيا لازم است پياده شويم؟

و آيا مي توان بدون تذكر به او، حواس خود را از شنيدن آن صدا پرت كنيم؟

ج. در موقع حرج بايد استماع نكند (گوش ندهد) و سماع (به گوش خوردن صدا) اشكال ندارد.

منكرهاي اداري و اجتماعي

3867. وظيفه مسلمين درباره ي منكرهايي كه گاه در سطح مسؤولين و يا در ادارات و سازمان هاي دولتي و غير دولتي - مثل رشوه، پارتي بازي و … - اتفاق مي افتد چيست؟

ج. با تحقق شرايط امر به معروف و نهي از منكر با موارد ديگر فرق نمي كند.

معاشرت با غير شيعه جهت امر به معروف و نهي از منكر

3868. آيا مي توان با فرقه هايي هم چون وهابيّت، بهاييّت و … معاشرت كرد تا در طولاني مدت آنها را ارشاد نمود؟

ج. اگر احتمال تأثيرپذيري از آنها نباشد، جايز است.

اطلاع به خانواده فردي كه حرامي را انجام مي دهد

3869. اگر بدانيم كسي هم جنس بازي مي كند، آيا موظفيم به خانواده اش بگوييم؟

ج. تا راه @ارتداع (بازداشتن او از عمل زشت) در اين منحصر نشده است، طرق ديگر انتخاب شود.

فردي كه روش امر به معروف و نهي از منكر را نمي داند

3870. آيا بر كسي كه راه و روش امر به معروف و نهي از منكر را نمي داند، واجب است امر به معروف و نهي از منكر كند يا نه؟

ج. در حد متيقّن لازم بايد امر به معروف و نهي از منكر كند، به نحوي كه احتمال تجاوز از حد ندهد.

نهي از منكر نمودن كسي كه خود مرتكب آن منكر مي شود

3871. كسي كه خود مرتكب منكري مي شود، آيا نهي از منكر از آن منكر بر اين فرد واجب است؟

ج. بله، واجب است.

وظيفه زن نسبت به شوهر بي بند و بار

3872. اگر شوهر زني در منزل بي بند و بار بوده و مرتكب گناهي شود، وظيفه زن در قبال او چيست؟

و آيا اگر امر به معروف و نهي از منكر زن به روابط زناشويي و خانوادگي آنها تأثير منفي بگذارد، بازهم اين عمل بر او واجب است؟

ج. خير، اگر موجب مفسده براي اوست واجب نيست، ولي نبايد در معصيت او را كمك كند.

برخورد جدي بعد از عدم تأثيرگذاري در نهي از منكر

3873. همسر من با ترانه و موسيقي ميانه خوبي دارد، اگر بعد از امر به معروف و نهي از منكر، همسرم اصلاح نشد، مي توانم با او برخورد جدي كنم؟

ج. اگر اطمينان به عدم تأثير داريد و يا مفسده در بين است، خير نمي توانيد ولي خود شما، نباشد گوش كنيد.

چگونگي تذكّر به والديني كه دچار حرام شده اند

3874. پدر و مادري كه دچار منكر شده اند، چگونه مي توان، آنها را امر به معروف و نهي از منكر كرد، اگر نصيحت تأثير نكرد، آيا مي توان به آنها اخم يا تندي كرد؟

ج. اگر شرايط متوفّر نيست، خير نمي توان.

ممنوع كردن افراد از تماشاي فيلم هاي مشتبه

3875. آيا به علت پخش بعضي از آهنگ ها و تصاوير و فيلم هايي كه احتمال غير شرعي بودن آن مي رود، مي توان خانواده و فرزندان را از نگهداري و نگاه به اين برنامه ها محروم كرد؟

ج. احتمال غير شرعي بودن، هر چند موجب تكليف نيست، ولي تا ممكن است احتياط در آنها راجح و مطلوب است، به خلاف اين كه علم داشته باشد كه آن برنامه ها - في الجمله - مشتمل بر حرام است كه در اين صورت موظّف به اجتناب است.

تعارض صله رحم و امر به معروف و نهي از منكر

3876. اگر امر به معروف و نهي از منكر مستلزم قطع رحم و قطع رابطه با خويشاوندان باشد، كدام يك مقدم است؟

ج. با فرض انجام وظيفه، شما به طور كلي قطع رابطه نكنيد هر چند آنها هم قطع كنند.

ديد و بازديد همراه با منكر

3877. اگر در صله رحم و ديد و بازديد، محرم و نامحرم رعايت نمي شود و يا نوارهاي مبتذل پخش مي شود، وظيفه ما چيست؟

ج. بايد آنها را امر به معروف و نهي از منكر كرد و اگر تأثير نكرد، بايد آن مجالس را ترك نمود.

احكام انواع شغل ها و درآمدها

آرايشگري

اجرت آرايشگر

3878. اجرت گرفتن آرايشگر زني كه مي داند مشتري او براي خودنمايي به نامحرم آرايش مي كند، چه حكمي دارد و در صورت حرمت و اختلاط با پول هاي حلالش، براي تخميس چه كار كند؟

ج. با علم به استفاده او در حرام، احتياط در ترك است و اگر خود نيز قصد استفاده او در حرام نموده باشد، حرام يقيني است و گرفتن پول، تابع خود عمل است.

پس بايد به صاحب آن بازگرداند و اگر نتواند، همانند مال مجهول المالك (مالي كه صاحب آن مشخص نيست)، عمل نمايد.

ريش تراشي

3879. گرفتن مزد در مقابل ريش تراشي با تيغ چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

3880. تراشيدن ريش جهت حفظ بهداشت و نظافت چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

3881. اگر انسان براي اين كه توهين مردم را نشنود، ريشش را بزند، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

3882. كوتاه كردن ريش تا چه حدي بدون اشكال است؟

ج. اگر در عرف به آن تراشيدن ريش بگويند، اشكال دارد.

3883. آيا ريش پرفسوري كافي است؟

ج. كافي نيست.

3884. تراش موهاي زير گلو و بالاي ريش با خودتراش، چه حكمي دارد؟

ج. تراشيدن زير گلو و روي گونه ها در حد اصلاح، مانعي ندارد.

3885. آيا براي اين كه انسان در بعضي محيطها انگشت نما نشود، مي تواند صورت خود را با تيغ بتراشد؟

ج. جايز نيست.

3886. گذاشتن خط ريش چه حكمي دارد؟

ج. در حد اصلاح روي گونه ها، اشكال ندارد.

3887. صورتم خيلي كم مو است، آيا تراشيدن اين موها به منظور رشد و پرپشت شدن ريش، اشكال دارد؟

با توجه به اين كه ديگران مرا با اين وضع مسخره مي كنند؟

ج. اگر عرفاً به آن ريش اطلاق مي شود، جايز نيست.

بيمه ي مباشر و حكم شركت

3888. اين جانب با شخصي از نظر كار و سرمايه و درآمد مشترك و مساوي هستم، ولي طبق قانون شوراي مركزي اصناف از نظر پروانه، بنده به عنوان مباشر مي باشم و طبق قانون تأمين اجتماعي، مباشر بايد حق بيمه پرداخت نمايد و من اين مبلغ را پرداخت مي كنم و از آن استفاده مي نمايم، آيا مقدار پولي كه پرداخت مي كنم با همكارم در سرمايه شريك هستم؟

ج. اگر ناچاريد پول را پرداخت كنيد، بدون اذن گرفتن از شريك، حكم ساير اموالي كه به حسب قانون گرفته مي شود را دارد.

3889. آيا تراشيدن ريش با هر

وسيله اي چه حكمي دارد و يا فقط استفاده از تيغ ممنوع است؟

آيا براي مرتب كردن ريش استفاده از تيغ جايز است؟

ج. تراشيدن ريش با هر وسيله اي، جايز نيست و مرتب كردن روي گونه و زير گلو با تيغ يا هر وسيله ديگر، مانعي ندارد.

3890. تراشيدن ريش، با ماشين شماره ي صفر چه صورتي دارد؟

ج. ماشين كردني كه مثل تراشيدن باشد، بايد ترك شود.

3891. اگر تراشيدن ريش طبق احتياط واجب حرام باشد، آيا مي توان به مجتهدي رجوع كرد كه حلال مي داند؟

ج. از آنجا كه تمام مجتهدين تراشيدن ريش را جايز نمي دانند؛ لذا رجوع در اين مسأله بنا بر فرض، ثمره اي ندارد.

بيمه

3892. قرارداد بيمه و اموري كه مربوط به آن مي شود، چگونه بايد باشد تا به صورت شرعي منعقد شود؟

ج. عقد مصالحه ي به چيزي كنند، به شرط اينكه مقداري در طول سال پول بپردازند و طرف بيمه هم متعهد شود خسارت هاي حادثه را ضامن باشد؛ يا فرد بيمه شده از شركت بيمه وكالت و اذن بگيرد كه معامله ي شرعيه اش را خودش انجام دهد.

پزشكي

گرفتن حق ويزيت

3893. آيا اخذ اجرت براي پزشك در حرفه پزشكي و صناعات مانند آن جايز است؟

ج. در واجبات توصّليه ي كفاييّه جايز است، زيرا وجوب آن اعم از مجاني بودن است و اگر به نحو مَجّاني آن كارها واجب باشد، باعث اختلال نظام مي شود.

دريافت حق طبابت، قبل از بهبودي بيمار

3894. آيا دريافت حق طبابت، قبل از بهبود بيماري (طبق روش مرسوم) صحيح است؟

ج. به حسب ظاهر اين وجهي كه پرداخت مي شود، در مقابل توصيف است نه در مقابل مباشرت معالجه. چه بسا هم مباشر غير وصف كننده باشد.

راه تعيين ميزان حق طبابت

3895. با توجه به اين كه حق طبابت ( همانند حق وكالت و مواردي از اين قبيل و بر خلاف اجناس كه داراي قيمت خاصي هستند) از لحاظ مادّي، غير قابل تعيين مي باشد، به نظر حضرت عالي بهترين راه تعيين ميزان حق طبابت چيست؟

آيا مقداري كه دولت تعيين مي كند، در هر شرايطي قابل دريافت است و پزشك مديون نخواهد بود؟

ج. اگر حق طبابت در سابق معيّن بوده، به حسب ظاهر راه تعيين قيمت فعلي اش، نسبت اضافه قيمت اشيا و اعمال نسبت به قيمتي كه در سابق بوده است مي باشد.

مثلاً اگر قيمت اشيا و اعمال نسبت به زمان گذشته دو ثلث گران تر شده است، دو ثلث حق طبابت هم بالا مي رود و هكذا.

روش دريافت حق طبابت

3896. به نظر حضرت عالي بهترين روش دريافت حق طبابت چگونه است؟

ج. ظاهراً همين روش كه اعلام كرده اند كه حق ويزيتش فلان قدر است، بد نباشد.

حق ويزيت در فرض عدم بهبودي بيمار

3897. اگر پزشك، سعي خود را در مداواي بيمار انجام دهد ولي بيمار بهبودي نيابد، آيا پزشك نسبت به هزينه ي درماني كه بيمار قبلاً پرداخته (حق ويزيت) مديون است؟

ج. با استيذان و اعلام ممكن است، رفع مسؤوليّت تكليفي و ضماني شود.

فروش دارو براي سقط جنين

3898. آيا فروش داروهايي كه مصرف آن منحصر به سقط جنين مي باشد، جايز است؟

ج. جايز نيست.

فروش خون

3899. فروش خون چه حكمي دارد؟

ج. اگر عرفاً داراي ماليّت و منفعت حلال قصد شده باشد، اشكال ندارد.

استفاده از خون كافر، لا ابالي و …

3900. استفاده از خون هايي كه از كشورهاي خارجي وارد مي شود، يا استفاده از خون فردي كه مسلمان نيست و يا از مال حرام مصرف مي كند، چه وجهي دارد؟

ج. با خون هاي ديگر فرق نمي كند و استفاده از آن، جهت درمان، بي اشكال است.

خريد و فروش اعضاي بدن

3901. آيا خريد و فروش كليه ي انسان زنده يا مرده، جايز است؟

ج. در صورت انحصار حفظ نفس محترمه و عدم امكان به دست آوردن كليه از كافر، اشكال ندارد كليه را واگذار كند و وجهي بگيرد.

استفاده از روش هاي كم اثر يا بي اثر

3902. هر سال، ماه يا حتي هر روز، كشفيات يا نتايج تحقيقات جديدي در جنبه هاي مختلف علوم پزشكي اعلام مي شود كه روش هاي تشخيصي يا درماني جديد، داروهاي متفاوت و جديد يا مواد غذايي مؤثر جديد براي انواع بيماري ها پيشنهاد مي شود و برخي روش ها يا داروها يا مواد قبلي كاملاً غير مؤثر، مضر و بي فايده معرفي مي شوند. آيا پزشك در قبال عوارض يا هزينه هاي بيهوده ناشي از روش هايي كه در گذشته مطرح بوده اند (اما كسي نمي دانسته كه آنها مضر يا بي فايده اند، ولي همين روش ها امروزه بي فايده يا مضر شناخته شده اند) مسؤول مي باشد؟

ج. تكليفاً مسؤول نيست، وضعاً (ضمان) هم شايد با اعلام به مريض يا ولي او رفع مسؤوليّت شود.

استفاده از تحقيقات جديد با عدم اطمينان

3903. با توجه به اين كه گروه هاي بسيار زيادي در جهان مشغول تحقيق هستند و نتايج كار خود را دائماً اعلام مي نمايند و از طرفي افراد اين گروه ها ممكن است برخي از لحاظ علمي، برخي از لحاظ اخلاقي و صداقت و برخي از هر دو لحاظ كاملاً قابل تأييد نباشند (به عبارت بهتر هيچ تضميني نيست كه نتيجه ي اعلام شده ي تحقيق با واقعيات، كاملاً منطبق باشد ) و از طرف ديگر هيچ مرجع واحدي در مورد تأييد يا رد تحقيقات وجود ندارد يا اگر هم موجود باشد، مدت زيادي طول مي كشد كه نتيجه ي صحيح كار ارايه شود، در چنين شرايطي اگر نتيجه ي تحقيقاتي كه در رسانه ها و مجلات (حتّي معتبر) اعلام مي شود با روش هاي قبلي ما (كه به فايده كامل و قطعي آنها اطمينان نداريم) مغاير باشد يا مكمّل آنها باشد، وظيفه ما چيست؟

عمل به روش هاي قبلي يا جديد؟

ج. بايد احتياط كنيد تا يقين حاصل شود، يا

راجح از دو طريق را تشخيص دهيد و به مريض يا ولي او اعلام كنيد كه مطلب يقيني نيست؛ بلكه اگر هم يقيني بود، ممكن است تبديل به يقين خلاف شود و ممكن است تخلّف داشته باشد و ما راهي اصلح از اين راه بلد نيستيم و راه ما همين ظن است و ظن به اين معالجه تَعَلُّق گرفته. از او اجازه بگيريد براي رفع مسؤوليتش از حيث تكليف و ضمان.

البته همه اينها در صورتيست كه احتمال خطر در ترك معالجه اقوي از احتمال خطر در معالجه ي خاصّه نباشد.

استفاده از روش هاي بي فايده در درمان

3904. اگر اين كشفيات جديد خيلي ديرتر از زمان كشف به اطلاع پزشك برسند و قبل از اطلاع، به طور طبيعي به همان روش هاي قبلي عمل شود، آن گاه آيا پزشك در قبال عوارض يا هزينه هاي بيهوده ي روش هاي بي فايده مسؤول است؟

ج. از جواب سابق ترتيبش معلوم شد.

نرسيدن اطلاعات جديد به پزشك

3905. اگر به خاطر عدم وجود امكانات كافي اطلاع رساني، اطلاعات جديد به پزشك نرسد و وي هيچ گاه مطلع نگردد، آن گاه مسؤوليت بي فايده بودن روش هاي قبلي بر عهده كيست؟

ج. از سابق معلوم شد.

اكتفا به روش هاي سابق

3906. نظر به اينكه، به خاطر سپردن كامل همان روش هاي قبلي نيز در دوران دانشجويي امكان پذير نيست، چه رسد به روش هاي جديد، آيا پزشك مي تواند به همان روش هاي قبلي اكتفا نمايد و يا فقط در حدي كه وقت محدودش اجازه مي دهد، به فراگيري آنها بپردازد؟ در اين صورت اگر متوجه مسائل مهم جديد نشود، آيا مسؤوليتي بر عهده اوست؟

(گرچه پزشكان متخصص در يك رشته، به علت محدوديت موضوع و مراجعه ي بيماران خاص در اين موارد، مشكلات كمتري از پزشكان عمومي و دانشجويان دارند)

ج. اگر مسامحه نكند مسؤوليتي ندارد و اگر مسامحه كند - با شرطهاي مذكور در سابق - مسؤوليت دارد.

تجويز داروي بي اثر يا مضر

3907. 1) اگر پزشك روش يا دارويي را تعريف كند و بگويد اين دارو براي فلان بيماري مفيد است يا بگويد درمان، مترتّب به فلان دارو است، بدون آن كه بيمار را وادار به مصرف آن دارو كند، آيا در صورت عدم تأثير يا عوارض دارو، پزشك مسؤول يا مديون است؟

ج. در صورتي كه نداند او دارو مصرف مي كند و او براي اين توصيف پزشك اين دارو را مصرف مي كند، مسؤوليتي ندارد و احتياط در اينست كه بگويد:

من براي اين خطرهاي احتمالي نمي گويم مصرف كن.

2) در فرض فوق اگر بيمار يا ولي او، شرط را قبول نكردند، آيا پزشك مي تواند بيمار را رها نمايد؟

ج. اگر در چنين مواردي پزشك مكلّف به حفظ نفس محترمه از خطر نباشد، مي تواند.

3) در فرض فوق آيا بايد با تك تك بيماران شرط نمود و با امضاي پرسش نامه ي مربوطه و يا گذاشتن اطلاعيه در مراكز درماني مبني بر اينكه مراجعه ي بيماران، نشان گر قبول اين شرايط است،

يا به اطلاع رساندن حتي از طريق رسانه هاي گروهي كه مراجعه ي شما نزد پزشك به اين شرايط، مترتّب است، از پزشك رفع مسؤوليت شرعي مي نمايد، به طور مثال اگر قبل از عمل جراحي، بيمار مجبور به امضاي شرايطي باشد كه در صورت هر گونه ناموفق بودن جراحي، وي هيچ گونه حق و حقوقي بر جراح و بيمارستان ندارد، آيا در صورت هر گونه اختلال در جراحي، مي توان مدعي شد با توجه به امضاي قبلي بيمار، كادر درماني هيچ مسؤوليت شرعي بر عهده ندارند؟

ج. در صورتي كه شرح تفصيل را براي تك تك بيماران ذكر كرده باشد و بعد خود مريض - با حفظ مشاعر (حواس) و كمالش - اذن داده باشد يا ولي او اجازه داده باشد، آن وقت پزشك مسؤوليت تكليفيّه ندارد و مسؤوليت وضعيّه (ضمان) هم ممكن است مرتفع باشد.

4) در فرض فوق اگر بيمار كاملاً بي هوش باشد، آيا مي توان از خويشان بالغ وي اجازه گرفت و يا با آنها شروط فوق را انعقاد نمود؟

ج. اگر ولي خاص نداشته باشد، احتياط در مراجعه ي امر به حاكم شرع است.

5) در فرض فوق اگر بيمار، كاملاً بي هوش باشد و در حال حاضر هيچ شخص بالغ يا نابالغ كه خويشاوند وي باشد نيز در دسترس نباشد و از طرفي در خطر فوري باشد، جهت اجازه و شرط، آيا مي توان طبق وظيفه ي پزشكي هر گونه اقدام ممكن را بدون اجازه انجام داد؟ و اگر به علت خوف از عدم تأثير درمان و كمك به تسريع مرگ و مديون شدن، پزشك هيچ كاري انجام ندهد، آيا در اين صورت پزشك مسؤول خواهد بود؟ (گاهي مشاهده شده است اجل

شخصي فرا رسيده است، ولي علت مرگ را به غلط به پزشك معالج وي نسبت مي دهند. )

ج. در صورتي كه احتمال استناد مرگ به معالجه باشد، معالجه بايد از روي اذن خود مريض يا ولي خاص يا ولي عام او (حاكم شرع) باشد و بعد از شرح مطالب به خود او يا ولي او - در صورتي كه با اين شرح اذن داشته باشد، مسؤوليّتي ندارد.

سلب مسؤوليت پزشك از عوارض درمان

3908. به طور كلي و در تمامي روش هاي تشخيصي و درماني، اگر پزشك قبل از انجام هر عملي به بيمار خود و يا ولي او (اگر بيمار بالغ يا عاقل نباشد ) متذكر شود كه اين روش ها از يك طرف ممكن است بي فايده باشند (و وقت و مال او را به هدر دهند) و از طرف ديگر ممكن است عوارض متفاوتي براي او داشته باشند و بدين ترتيب با ذكر اين مطالب، پزشك، قبل از هر گونه معاينه و دستور روش هاي تشخيصي و درماني و تجويز دارو، كاملاً از خود در قبال خسارات و عوارض احتمالي سلب مسؤوليت كند و بيمار - چه از روي ناچاري و چه از روي تمايل يا به ظاهر از روي تمايل، اين شرط را قبول نمايد، آن گاه در صورت اشتباه سهوي پزشك، در برابر هزينه هاي بيهوده، بي فايده بودن و يا عوارض ناشي از روش هاي تشخيصي و درماني، آيا پزشك مسؤول است؟

(در صورتي كه وي حد اكثر تلاش خود را نيز بكند).

ج. در صورتي كه عملش جايز بوده، مسؤوليّت تكليفي ندارد و مسؤوليّت وضعيّة (ضمان) هم با استيذان رفع مي شود و اگر دوران بين بي فايدگي و ضرر هست، نبايد اين عمل را انجام

دهد.

ضررهاي مترتّب بر راديوگرافي و … با دستور پزشك

3909. 1) در بسياري بيماري ها و اختلالات جسماني، پزشك دستور انجام راديوگرافي، سي تي اسكن و … مي دهد كه مطمئناً (به خصوص براي برخي افراد) مضر مي باشد، ضمناً در خيلي از موارد، گرچه گاهي ممكن است اين آزمايشات باعث تشخيص قطعي نشود؛ اما مي تواند هميشه كمك كننده باشد، در فرض فوق، مسؤوليت پزشك در صورت ايجاد عوارض آزمايش ها تا چه حدّي است؟

«1»

ج. در صورتي كه احتمال هلاكت بدون اين آزمايش ها و احتمال هلاكت با اين آزمايش ها متساوي شد، نبايد كاري كند.

هر كدام ترجيحي دارد، عمل به راجح كند؛ در اين صورت تكليفاً مسؤوليتي ندارد. وضعاً و ضماناً، مسؤوليت دارد كه آن هم با اخذ برائت از مريض يا ولي او ممكن است رفع شود.

2) گاهي اوقات، پزشك تنها جهت احتياط و مطمئن شدن در جهت تشخيص يا رد بيماري احتمالي (مثل سل) درباره ي هر بيمار مشكوكي با هر علامت غير اختصاصي دستور راديوگرافي مي دهد، تا يك بيماري مخفي احتمالي را كشف كند.

در صورت وجود يا عدم وجود هر گونه بيماري كه احتياج به راديوگرافي دارد، آيا پزشك در ايجاد عوارض احتمالي و هزينه ي بيهوده درمان مسؤول است؟

ج. از سابق جوابش معلوم شد.

|

خواهشمند است به اين نكته نيز توجه شود كه: گاهي يك راديوگرافي يا سي تي اسكن باعث تشخيص بيماري و نجات جان بيمار يا جلوگيري از پيشرفت بيماري و يا جلوگيري از هزينه هاي فراوان بعدي مي شود و گاهي هم هيچ كمكي نمي كند، فلذا در برخي موارد حتي اگر كاملاً به خاطر احتياط هم باشد، انجام آن طبق نظرات فعلي علم پزشكي ضروري به نظر مي رسد.

حكم ضمان در عوارض شيمي درماني

3910. با توجه به اينكه پس از پيوند، شيمي

درماني ضروري به نظر مي رسد و همين عمل باعث عوارض خفيف يا شديد در بيمار مي گردد، آيا پزشكي كه مجبور به انجام اين كار جهت عدم رد پيوند مي باشد، در ايجاد عوارض آن، مسؤول است؟

ج. در تقدير جوازش، با همان عملي كه مجوّز بوده است، ممكن است با مطّلع كردن بيمار بر تمام خصوصيّات، رفع ضمان شود.

اشتباه پزشك با استناد به اشتباه در آزمايش

3911. با توجه به اينكه تشخيص بسياري بيماري ها يا اختلالات به وسيله ي آزمايش امكان پذير است و از طرفي امكان اشتباه در آزمايشگاه و تفسير آزمايش ها، هميشه وجود دارد، در صورت اشتباه آزمايشگاه و در نتيجه معالجه اشتباه پزشك، مسؤول خسارات و عوارض احتمالي كيست؟

ج. آن كه احتياط كرده است (به تأمّل صحيح و عدم سهل انگاري) مسؤول تكليفي نيست، امّا مسؤول وضعي و ضمان هست و در صورتي كه با شرح حال و اجازه گرفتن از مريض يا ولي او اين عمل را انجام دهد، شايد مسؤوليت ضماني هم رفع شود.

مسؤوليت عوارض سؤال نكردن از بارداري

3912. اگر پزشك از بارداري بيمار سؤال نكند و وي هم متذكر نشود، مسؤوليت عوارض احتمالي به عهده كيست؟

ج. خود پزشك بايد سؤال كند، بلكه علاوه بر سؤال اگر راهي هم دارد، بايد خودش تحقيق كند، زيرا معالجات گاهي تفاوت ضد و نقيض دارد.

3913. به طور كلي آيا جواب منفي خانم بيمار در مورد پرسش پزشك از حاملگي وي (چه خود بداند باردار است و به هر علتي نگويد و چه نداند كه باردار است) از پزشك معالج در قبال عوارض احتمالي، رفع مسؤوليت مي كند؟

ج. اگر خلاف احتياط نكند، تكليفاً مسؤوليّت ندارد و اگر به حسب ضمان مسؤوليتش را با اخذ برائت از ولي او رعايت نكند، از شبهه ي مسؤوليّت خارج نيست.

عوارض عدم اطلاع يا تشخيص بارداري

3914. با توجه به اينكه بارداري در هفته هاي اوّل، از روي ظواهر و گاه با روش هاي ساده چندان قابل تشخيص نيست و از طرفي بيشترين عوارض خطرناك روش هاي درماني - تشخيصي مضر، در همين زمان، آن هم به صورت اختلالات شديد در جنين، رخ مي دهد و بدين ترتيب چون يا به علت كمبود امكانات يا عدم فرصت كافي يا عدم تمايل بيمار به صرف هزينه هاي تشخيص بارداري، يا عدم اطلاع وي از بارداري خود و در نتيجه جواب منفي دادن وي در مورد پرسش پزشك از بارداري وي و حتّي گاهي عدم امكان تشخيص به وسيله ي روش هاي مدرن به علت جواب هاي منفي كاذب آزمايشات، پزشك نمي تواند تشخيص دهد و يا نمي داند كه بيمار باردار است، روش هاي تشخيصي - درماني مختلف را براي وي به كار مي گيرد.

در صورت ايجاد عارضه در مادر يا جنين، آيا پزشك معالج مسؤول است؟

ج. اگر خلاف احتياط نكند، از

حيث تكليف مسؤوليت ندارد. از حيث ضمان نيز بدون اخذ برائت صحيح، خارج از شبهه ي مسؤوليّت نيست.

فراموش كردن ضرر دارو براي خانم باردار يا شيرده

3915. اگر پزشك - با توجه به گستردگي موضوع، نداند و يا فراموش كرده باشد كه دارو يا روش تشخيصي وي براي خانم هاي باردار يا شيرده مضر است، مسؤوليت پزشك در صورت ايجاد عارضه در جنين يا مادر در چه حد است؟

ج. بدون تبرّي و اخذ برائت از مريض يا از ولي، ضامن است.

تجويز مضر با علم به عدم اضرار

3916. اگر پزشك دارو يا روش تشخيصي را كه در حال حاضر كاملاً غير مضر شناخته شده به خانم بارداري توصيه كند اما بعداً مشخص گردد اين اعمال براي مادر يا جنين كاملاً مضر بوده اند، همان طور كه اين مورد در تاريخ پزشكي رخ داده است، آيا پزشك در قبال عوارض حاصله از اين موارد، مسؤوليتي به عهده خواهد داشت؟

ج. اگر خلاف احتياط نكرده باشد (مثل عدم تأمّل صحيح و مسامحه كاري)، مسؤوليت تكليفيّه ندارد؛ امّا ضمان، شايد داشته باشد.

جرّاحي بيماري كه حتماً مي ميرد

3917. گاهي اوقات مطمئن هستيم كه يك بيماري، بيمار را نهايتاً به زودي خواهد كشت. از طرفي مي دانيم با يك عمل درماني (مثل جرّاحي) ممكن است يا بيمار بهبودي نسبي و احتمالي پيدا كند و يا حتي زودتر از موعد از دنيا برود، وظيفه ي ما در چنين حالتي چيست؟

اگر با اين كار به تسريع مرگ بيمار كمك كنيم، آيا مديون مي باشيم؟ اگر اقدام به درمان نكنيم، آيا مسؤول هستيم؟ (با توجه به اينكه گاهي نتيجه ي كار كاملاً نامشخص است. )

ج. نمي توانيد آن عمل را انجام بدهيد.

استفاده از روش هاي خطرناك براي زنده ماندن بيشتر

3918. اگر بدانيم يا احتمال زياد بدهيم كه يك بيمار در اثر بيماري (مثل برخي سرطان ها) به زودي خواهد مرد، آيا مجازيم فقط براي افزايش طول عمر وي (هر چند به مدت كوتاه) روش هاي درماني خطرناك و بسيار پرعارضه را (مثل شيمي درماني كه گاهي عوارض آن شديدتر از بيماري اوليه است) براي وي تجويز كنيم؟

ج. نمي توانيد.

عوارض و هزينه ي آزمايش داروهاي مختلف بر بيمار

3919. در برخي بيماري ها ( همانند فشار خون بالا، به علت عوامل ناشناخته ي ايجاد كننده ي آن)، طبق روش معمول كه اجراي آن طبق علوم روز ضروري است، يك يا چند دارو به كار برده مي شود و در صورت عدم تأثير، داروهاي ديگري به كار برده مي شود، با توجه به اينكه اين داروها از يك طرف در افراد مختلف همگي مؤثر نيستند و ممكن است در شخصي، درمان هاي اوليه و در شخص ديگري درمان هاي آخر مؤثر باشند و از طرف ديگر، هر يك از داروها داراي عوارض خاصي هستند، آيا پزشك معالج (كه در حقيقت داروهاي مختلف را به ترتيب در مورد بيمار آزمايش مي كند) در قبال هزينه ي اضافه يا عوارض داروها مسؤول است؟

ج. در صورتي كه احتمال خطرِ ترك معالجه با احتمال خطر با معالجه مساوي باشد، نمي تواند. اگر مساوي نباشد، احتياطاً با اذن ولي اين عمل را انجام بدهد.

معالجه سريع و پرخطر يا كم خطر و كم اثر

3920. گاهي در بيماري هايي - مانند برخي عفونت هاي نه چندان مهم، پزشك جهت تسريع بهبودي يا اطمينان از اينكه داروي تجويزي وي بسيار قويست و در مورد خيلي از عفونت ها مي تواند مؤثر باشد و يا به خاطر اينكه از هزينه ي درمان بيمار و مراجعات مكرر وي بكاهد، اقدام به تجويز داروهايي مي كند كه ضررهاي آنها كاملاً شديد بوده و به اثبات رسيده است و اين در حاليست كه شايد بتوان از طريق داروهاي ديگري كه ضرر بسيار كمتري دارند، ولي ممكن است با عدم اطمينان كامل و هزينه ي زيادتر همراه باشند، بيمار را معالجه نمود. با چنين فرضي، بهترين كار چيست؟

انتخاب راه سريع و پرخطر يا راه كم خطر و احياناً نامؤثر؟

ج. به حسب ظاهر،

راه دوّمي مُقَدَّم است.

استفاده از داروهاي مشابه داروي اصلي

3921. در صورتي كه داروهاي كاملاً مؤثّر، به هر علّتي در دسترس نباشند، آيا پزشك مي تواند داروهايي را كه احتمال مي دهد مؤثر باشند تجويز كند؟ در صورت عدم موفقيّت، آيا پزشك در قبال عوارض احتمالي اين داروها و يا هزينه ي بيهوده اي كه بر بيمار تحميل شده مسؤول و مديون است؟

ج. با اجازه گرفتن از مريض يا ولي او و عدم احتمال ضرر بر اين داروها، اگر چه فايده كامل ندارد، مانعي ندارد و ظاهراً مسؤوليتي ندارد.

وظيفه ي پزشك در صورت عدم توانايي بيمار در تهيّه ي دارو

3922. اگر تشخيص بيماري به درستي صورت گيرد، ولي داروي مؤثر در دسترس نباشد و يا بسيار گران باشد و بيمار قادر به تهيه ي آن نباشد، آيا پزشك معالج ملزم به تهيه ي آن دارو به هر طريق ممكن براي بيمار مي باشد؟

ج. در واجب كفايي با ديگران شريك است، فقط اعلام به ديگران واجب اختصاصي او است.

مرگ يا تشديد بيماري در اثر نبود امكانات كافي

3923. اگر در اثر كمبود امكانات تشخيصي كافي، تشخيص ممكن نگردد، در نتيجه مداواي لازم صورت نگيرد و بيماري تشديد يا منجر به مرگ شود، آيا پزشك معالج مسؤول است؟

ج. اگر بگويد و اعلام كند كه تشخيص آن در دست من نيست، به طوري كه تأخير معالجه مستند به او نباشد و بتوانند به ديگري مراجعه كنند، از آن جهت كه طبيب است، مسؤول نيست و در واجب كفايي با ديگران شريك است، مگر در اعلام به ديگران كه براي وي واجب اختصاصي است.

تشديد بيماري يا مرگ در اثر فراموشي يا عدم تشخيص پزشك

3924. اگر پزشك به علت فراموشي انواع و علايم بيماري ها (به خاطر گستردگي موضوع)، بيماري شخص را تشخيص ندهد و لذا نداند داروي مناسب چيست و در نتيجه اصلاً دارويي تجويز نكند، در صورتي كه بيماري تشديد و يا منجر به مرگ گردد، اين پزشك در چه حدّي مسؤول است؟

ج. بايد بگويد و اعلام كند.

كه علاجش دست من نيست. در صورت عدم تشخيص و اعلام اين مطلب، به طوري كه تأخيرش از جانب اين شخص نباشد، مسؤوليتي ندارد.

تجويز سهوي داروي غير مؤثّر يا مضر

3925. با توجه به گستردگي بسيار زياد علوم پزشكي كه واقعاً امكان فراگيري و همراه با آن به خاطر سپردن تمامي بيماري ها و تمامي داروهايي كه بر همه ي بيماري ها مؤثرند و نيز عوارض آنها، وجود ندارد، اگر پزشك به علت فراموشي، بنا به حدس خود، چه در موارد اورژانس و چه غير اورژانس، جهت نجات جان يا تسكين آلام بيمار، سهواً اقدام به تجويز دارويي غير مؤثر بر بيماري كند كه بيمار را متحمّل هزينه ي بيهوده يا عوارض جانبي كند، در اين صورت آيا پزشك مسؤول و مديون است؟

(در صورتي كه امكان ارجاع به متخصّص ديگري هم نباشد ).

ج. تكليف؛ داير مدار علم خودش و تشخيص خودش است، ضمان؛ داير مدار اينست كه پزشك سبب تلف شدن مال يا صحّت بيمار گردد. براي ضمان اگر مطلب را به مريض يا ولي او آشكار كرد و آنها اذن و اجازه دادند و معناي اذن آنها اين بود كه شما معالجه را با اين شرايط انجام دهيد، در اين صورت ممكن است بگوييم كه ضامن هم نمي شود.

عدم جواز تجويز داروي مضر با اصرار مريض

3926. اگر پزشك بنا به اصرار بيمار، دارويي تجويز نمايد يا ساير اقدامات درماني كه مضر است انجام دهد، در صورت ايجاد عارضه، مسؤول كيست؟

ج. به اصرار مريض نبايد اعتنا كند، به وظيفه ي خودش كه تشخيص داده بايد عمل كند.

تجويز داروهاي مسكّن با عوارض درازمدّت

3927. اگر دارويي، نه براي نجات جان بيمار بلكه جهت تسكين و مداواي بيماري هايي كه باعث آزار بيمار مي شود ( همانند تب، خارش، درد، زخم و …) مصرف شوند و بدانيم يا احتمال دهيم كه اين داروها مؤثرند و با توجه به اينكه اكثر داروهاي مؤثر، در كوتاه يا درازمدت داراي عوارض زيادي مي باشد، در صورت تجويز پزشك و ايجاد عارضه (كه گاهي بدتر از بيماري اوليه مي باشد )، آيا پزشك مسؤوليتي به عهده خواهد داشت؟ ( لازم به ذكر است شايع ترين و بيشترين تجويز دارو در چنين موارد صورت مي گيرد و اهميّت فراواني دارد ). «1»

ج. اگر دورترين راه از هلاك را رعايت كند، مسؤوليتي ندارد.

@|

با توجه به اينكه اگر بخواهيم درمان، هيچ ضرري نداشته باشد گاهي اصلاً هيچ درماني نبايد بكنيم.

توقّف نجات جان بر مصرف داروي مضر

3928. به طور كلّي اگر با توجه به علوم امروزي بدانيم يا احتمال دهيم كه نجات جان بيمار وابسته به مصرف دارو يا داروهاي خاصّي مي باشد كه مضرّند و اين ضررها به احتمال قوي براي همگان رخ خواهد داد و با تجويز پزشك، شخص دچار يك يا چند مورد از اين عوارض شود، آيا پزشك مسؤول است؟

ج. بايد ملاحظه ي دورترين راه از هلاك را بنمايد و احتياطاً از مريض يا ولي او استيذان كند.

عدم انجام شدن آزمايشات لازم

3929. اگر فرصت و امكان آزمايش وجود داشته باشد؛ اما به دلايل ديگري - همانند هزينه اي كه به بيمار تحميل مي شود (و احياناً وي حاضر نيست)، امكاناتي كه براي ما وجود ندارد يا وقتي كه از بيمار مي گيرد، آزمايشات لازم صورت نگيرد و شخص دچار عارضه شود، در اين صورت آيا پزشك مسؤول است؟

ج. طبيب با غير طبيب شريكند در اين كه بايد (به واجب كفايي) نفس محترمه را از هلاكت حفظ نموده و معالجه كنند، هر چند با كمك هاي مردمي يا بيت المال، اگر در دسترس باشد و طبيب واجب اختصاصي ندارد؛ مگر اينكه اگر او چيزي را مي داند كه با احتمال تأثير بايد به ديگران اعلام كند و در صورتي كه نتواند معالجه نمايد، مسؤوليتي ندارد.

تجويز داروي حساسيّت دار بدون تست

3930. 1) با توجه به اينكه ممكن است جان بيمار اورژانسي (فوري) در خطر باشد و زماني جهت تعيين حسّاسيّت فرد به دارويي خاص وجود نداشته باشد، اگر با تجويز دارو، بيمار به آن حسّاسيّت پيدا كند و دچار عوارض شديد يا مرگ شود، آيا فرد معالج در قبال اين عوارض، مسؤوليتي خواهد داشت؟

ج. ظاهراً اگر احتمال هلاك با مرض سابق با احتمال هلاك به معالجه ي لاحقه متساوي باشد، نمي تواند معالجه كند.

2) اگر با توجه به علوم امروزي، امكان تعيين حسّاسيّت يك دارو وجود نداشته باشد، آيا پزشك در صورت ايجاد عارضه مسؤول است؟

ج. از جواب اوّل معلوم شد.

درجه ي خبره بودن و تخصّص پزشك

3931. با توجه به اينكه اگر بخواهيم طبابت پزشك را با توجه به مشكلات متعدد و در صورت مواجهه با اين مشكلات، تنها در صورتي مجاز بدانيم كه وي در اين زمينه داراي تخصّص و تجربه ي كافي باشد، عملاً مسائل درمان با اختلال كامل روبرو خواهد شد زيرا:

اولاً هر پزشكي تا رسيدن به اين تخصص و تجربه ي كافي بايد همان مراحل اوليّه را طي كند (كه همان دوران بدون تجربه و تخصّص است).

ثانياً به علت جمعيّت زياد، امكانات كم، فرصت هاي ناكافي و ده ها علل ديگر (حد اقل در كشور ايران) نمي توان انتظار داشت پزشكاني كه از ابتدا كاملاً مسلّط باشند به طبابت بپردازند.

1) در مواردي پزشك داروي مؤثّر بر بيماري يا عوارض خطرناك آن را فراموش نموده و فرصت و امكانات كافي جهت دسترسي به اطلاعات كافي يا پزشك متخصص ديگري نيز ندارد.

2) يا مطمئن است كه داروي خاصي براي بيماري مفيد است.

اما همچنين مطمئن است و يا احتمال مي دهد كه در صورت تجويز آن دارو

عوارضي خفيف يا شديدتر از خود بيماري و حتي مرگ در اثر اين دارو، گريبان گير اين بيمار خواهد شد.

(كه البته 1 و 2 شامل مسائل تشخيصي نيز مي باشد ).

آيا پزشك در اين حالات مي تواند مريض را به حال خود بگذارد و چنين فرض كند كه: گويا پزشكي موجود نبوده است و قضا و قدر الهي هر چه باشد بر او جاري خواهد شد و بدين ترتيب خود را در معرض مؤاخذه مادي و معنوي حاصل از عوارض احتمالي و هزينه هاي نابجاي آن قرار ندهد و كار وي را به خدا واگذارد كه يا خود بهبودي نسبي يابد و فرصت تحقيقات بعدي فراهم گردد و يا به تدريج دچار عوارض و مرگ گردد. اصولاً در چنين مواردي كه پزشك نمي داند براي نجات جان يا رفع و تسكين آلام يك بيمار چه كاري انجام دهد وظيفه ي او چيست؟

درمان هاي بدون اطمينان و غير قابل اعتماد (كه ممكن است خود آنها باعث مرگ يا عوارض شديدتر شوند) يا عدم هر گونه اقدام درماني؟ اگر پزشك با اقدام به درمان نامطمئن، موجب خسارت و مرگ مريض گردد، آيا مسؤول است؟

آيا اگر اقدام به هيچ درماني نكند (با توجه به علل و توضيحات فوق)، مسؤولّيتي متوجّه اوست؟

اين موضوع با توجه به اين نكته بايد در نظر گرفته شود كه گاهي، فرصت هيچ مشورت و ارجاع بيمار به پزشكان متخصّص و آگاه ديگري وجود ندارد (مثلاً گاهي پزشكي كه داراي تجربه ي كافي نباشد، با بيماري در حالت بي هوشي مواجه مي شود كه نمي داند به طور مثال

اين بيمار در اثر كمبود يا ازدياد قند در بدنش دچار بي هوشي شده و در اين حالت

طبيعيست كه درمان كاملاً متناقض است و باعث اشتباه پزشك مي شود ).

ج. در صورت مساوات احتمال تأثير معالجه و ترك آن بايد معالجه نكند.

سرايت بيماري به پزشك

3932. بيماري مبتلا به بيماري مسري و مهلك - مانند ايدز - است و پزشك معالج را عمداً يا غفلتاً از آن مرض آگاه نمي كند و پزشك در جريان معالجه، مبتلا به آن مرض مي شود و فوت مي كند.

آيا بيمار مسؤوليتي دارد؟

ج. اگر سرايت مرض معلوم بوده است، بيمار ضامن ديه ي پزشك است.

تماس دست پرستار با بدن مرد

3933. حكم تماس دسته اي پرستار زن با بدن بيمار مرد چيست؟

ج. جايز نيست، مگر در مورد ضرورت.

جراحي زن توسط پزشك مرد

3934. آيا جايز است دكتر مرد بيمار زن را جراحي كند، در حالي كه بايد بدن او را لخت كنند؟

ج. اگر دسترسي به دكتر زن نباشد، در حد ضرورت جايز است نه بيشتر.

3935. اگر واگذاري و هديه اعضاي بدن موجب تسريع مرگ شود، چه وجهي دارد؟

آيا مي توان وصيت كرد بعد از مرگ مغزي، اعضاي بدن شخص را به ديگران بفروشند يا هديه دهند؟

در صورت مرگ مغزي، فروش اعضاي بدن شخص مورد نظر چه حكمي دارد؟

ج. در مورد مزبور مطلقاً جايز نيست.

3936. آيا زن مي تواند براي امرار معاش و يا تهيه جهيزيه دخترش بدون اذن شوهر، اعضاي بدن خود را (مثل كليه) به ديگران بفروشد؟

ج. خير، نمي تواند.

3937. آيا مي توان به اقوام نزديك خود از اعضاي رئيسه بدن (مثل چشم كه موجب ايجاد نقص و عيب در شخص مي شود ) اهدا نمود؟ آيا مادر مي تواند اعضاي بدن خود را در اختيار دخترش كه ازدواج نموده است قرار دهد؟

ج. جايز نيست.

فروش اعضاي محكومين به اعدام

3938. آيا كساني كه به دلايلي محكوم به اعدام هستند، آيا مي توانند اعضاي بدن خود را همچون كليه و … را به ديگران بفروشند، يا هديه دهند؟

ج. خير، جايز نيست.

فروش اعضاي ميّت توسط بيمارستان

3939. آيا بيمارستان بدون اجازه يا وصيت ميّت، مي تواند از اعضاي بدن وي جهت حفظ جان انسان هاي مؤمن استفاده كند؟ در صورت فقدان وارث چه وجهي دارد؟

و در صورت وجود وارث و عدم اطلاع آنها چه وجهي خواهد داشت؟

ج. در صورت توقف نجات مسلماني بر آن، كه راه نجات او منحصر به دادن آن عضو ميّت باشد و تهيه ي آن از غير مسلمان هم ممكن نباشد، جايز است.

ديه در قبال هديه اعضا

3940. در صورت هديه اعضاي بدن، آيا ديه به آن اعضا تعلق مي گيرد؟ و اگر ديه تعلق مي گيرد، چه كسي بايد آن را بپردازد؟

ج. در موردي كه شرعاً جايز باشد، ديه ندارد.

ضرر رساندن پزشك به بيمار

3941. پزشكان كم تجربه كه گاهي باعث ضرر مالي و جاني به بيمار مي شوند، آيا طبابت آنان از نظر شرعي اشكال دارد؟

ج. بله، اشكال دارد و چه بسا ضمان آور باشد.

(و توضيح بيشتر در مسأله ي 1747 و 1748 رساله آمده است. )

تشريح جسد مسلمان

3942. آيا كسي كه جسد مسلمان را تشريح كرده، بايد ديه بدهد؟

ج. بله.

3943. در سالن تشريح، گاهي از اجساد متعلق به ايرانيان مسلمان استفاده مي شود، آيا قطعه قطعه كردن آنها اشكالي ندارد؟

ج. حرام است.

مسأله ي طهارت عضو مقطوع پيوند شده

3944. اگر در عمل جرّاحي، عضوي از بدن را قطع كنند و به جاي ديگر بدن پيوند دهند، حكم عضو مقطوع از جهت نجاست و طهارت چيست؟

ج. عضو مقطوع ميته مي شود و تا عرفاً جزو بدن نشده، نجس است و براي وضو و نماز مشكل پيدا مي شود و اين كار در صورت اضطرار، جايز است و در غير اين صورت خلاف احتياط است.

عوارض استفاده از اعضاي بدن شخص زنده براي ديگري

3945. اگر پزشك احتمال دهد با برداشتن يك يا چند عضو از شخصي كه زنده است، در آينده نزديك يا دور، وي دچار عوارض خفيف يا شديد خواهد شد و از طرفي نجات جان بيمار ديگري وابسته به همين كار باشد و مورد ديگري نيز در دسترس نباشد، آيا بدون آگاهي دادن به شخص پيوند دهنده، چنين كاري جايز است؟

اگر به وي اطلاع داده شود و با تمايل وي عضو پيوندي از بدنش خارج شود، در صورت ايجاد عارضه در وي، آيا پزشك مسؤول است؟

ج. نمي توانيد چنين كاري انجام دهيد، جواز اين كار، هر چند با اجازه ي صاحبش باشد ( براي غير معصوم كه قابل اختلاف نيست) از حيث تكليف و ضمان بي شبهه نيست. بلي در مورد معصوم عليه السّلام كه حفظ نفس معصوم عليه السّلام اهم است از حفظ ديگران، تا چه رسد به اينكه جان معصوم عليه السّلام در خطر باشد و همچنين اگر مورد اجازه ي امامِ اصل باشد، جايز است.

پيوند اعضاي خوك به بدن انسان

3946. آيا مي توان از اعضاي بدن خوك به انسان پيوند زد؟

ج. در صورتي كه نجات بيمار از هلاك، متوقّف بر اين عمل باشد، به طوري كه اضطرار داشته باشد، مانعي ندارد.

اطمينان يا احتمال رد پيوند

3947. اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم كه پيوند عضو به بدن بيمار رد خواهد شد و نهايتاً مفيد نخواهد بود، آيا مجازيم با خوش بيني و به عنوان كمك به بيمار، از بدن فرد زنده يا مرده ي ديگري عضوي را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟

ج. در مورد مرده هم جايز نيست تا چه رسد به زنده.

ديه ي برداشتن عضو از شخص زنده

3948. آيا برداشتن عضو از بدن فرد زنده جهت پيوند، مستلزم پرداخت ديه مي باشد؟

ج. در تقدير جواز، بايد استحلال (طلب حلاليّت) بشود، هر چند با پرداخت ديه يا ارش.

سزارين

3949. آيا سزارين اشكال دارد؟

ج. در مورد ضرورت، جايز است.

جلوگيري از بارداري

3950. جلوگيري از بارداري به وسيله بستن لوله رحم چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

به هوش آوردن بيمار با سيلي

3951. گاهي براي به هوش آوردن بيمار لازم است شوك ها و دردهاي زيادي به وي وارد ساخت - مثلاً گاهي سيلي به وي مي زنند يا دندان او را بدون بي حسي مي كشند و يا به استخوان او آمپول تزريق مي كنند - آيا چنين اعمالي موجب ضمان و اثبات ديه مي شود؟

ج. هر چه جايز بلكه لازم است، ولي ديه ندارد مثل ساير معالجات؛ لكن به شرط عدم تجاوز از حد.

تجويز پزشك به استمنا

3952. آيا تجويز پزشك به عمل استمناء مجوز شرعي آن مي تواند باشد؟

ج. خير، اجازه پزشك مجوّز شرعي نيست.

دندان مصنوعي غير قابل استفاده

3953. اگر كسي سفارش دندان مصنوعي به دندانساز داد و وجهي نيز به او پرداخت نمود، اگر آن دندان به لثه هايش نخورد، آيا بيمار مي تواند پول خود را پس بگيرد، يا دندانساز حق دارد بقيه پول خود را طلب كند؟

ج. بيمار مي تواند پول خود را پس بگيرد.

نجاست الكل طبي

3954. آيا الكلي كه براي ضد عفوني، پس از تزريقات به كار برده مي شود، نجس است؟

ج. احتياط در اجتناب است.

نماز مريض با پماد آغشته به الكل سفيد

3955. بيمار، پمادي را كه با الكل سفيد ساخته مي شود، با تجويز پزشك به صورت مي مالد و با آن نماز مي خواند. آيا نمازش صحيح است؟

ج. احتياط در قضاي آن نمازها است.

لمس و نظر به مقعد براي معاينه و معالجه

3956. 1) با توجه به اينكه جهت معاينه ساده اي پروستات، حتماً بايد از طريق مقعد، بيمار را مورد بررسي قرار داد تا تشخيص قطعي بيماري هاي پروستات داده شود، همچنين در بسياري بيماري هاي آلات ادراري - تناسلي، مشاهده و گاه لمس آنها ضروري است، آيا در چنين مواردي، پزشك مرد مي تواند بيمار مرد را بدون اشكال شرعي معاينه نمايد؟ اگر با عدم انجام اين معاينه، متوجه بيماري نشود و بيماري (مثلاً سرطان) پيشرفت كند، آيا پزشك مسؤول است؟

(با توجه به اينكه استفاده از آينه، هميشه امكان پذير نيست و در ضمن عمل لمس را نيز بايد با ديد كامل با دست انجام داد و از اين رو در حال حاضر در تمامي مراكز درماني اين معاينه مستقيماً انجام مي شود ).

ج. در صورتي كه زوجه ي بيمار، طبيب ماهري نباشد - مثل مرد، طبيب مرد با اكتفاي بر ضروريات مي تواند.

2) طبق نظرات علوم پزشكي، يكي از معايناتي كه امروزه در هر بيماري (به خصوص در بيماري هاي ادراري - تناسلي) جزو معاينات اصلي اوليه به شمار مي آيد (گرچه در انجام آن، متأسفانه يا خوشبختانه مسامحه مي شود ) عملي به نام «توشه ركتال» (يك نوع معاينه ي نظري و لمسي از طريق مقعد) مي باشد اين معاينات گاهي به علت احتياط در جهت تشخيص يا رد برخي بيماري ها انجام مي شود و گاهي در تشخيص برخي بيماري ها بسيار مؤثر و روش كم خرج و ساده اي به نظر مي آيد. آيا پزشك مرد مجاز

است چنين معاينه اي را چه جهت آموزش (به وسيله ي دانشجويان) و چه جهت تشخيص احتمالي يا قطعي در مورد بيمار مرد انجام دهد؟ اگر با عدم انجام آن، متوجه بيماري و راه درمان وي نشود، آيا مسؤول است؟

ج. با همان شروط مذكوره در سابق مانعي ندارد.

لمس و نظر به مو براي معالجه

3957. در صورت لزوم مشاهده و لمس موهاي خانم بيمار، جهت معاينه توسط پزشك مرد، حكم شرعي چيست؟

ج. در صورت عدم مماثل (پزشك زن) و اكتفاي بر ضروريّات، مانعي ندارد.

لمس بدن بيمار از روي لباس

3958. در صورت لزوم، به طور كلي لمس بدن خانم بيمار از روي لباس چه صورتي دارد؟

(چه پزشك خانم در دسترس باشد و چه نباشد )

ج. مانعي ندارد.

موارد مختلف آموزشي در دوره ي پزشكي

3959. با توجه به اينكه هر پزشكي در طول دوران دانشجويي خود بايد (هر چند مختصر) از انواع و اقسام اختلالات و بيماري ها چه در مورد آقايان و چه خانم ها آگاهي بيابد و آموزش ببيند (اعم از انجام معاينات كامل، آگاهي از بيماري هاي زنان و چگونگي انجام زايمان سالم و …) و با توجه به اينكه در مورد دانشجويان، اين موارد بيشتر آموزشي هستند تا درماني (يعني ممكن است نجات جان بيمار در همان زمان وابسته به اين معاينات نباشد، اما به وسيله ي اين آموزش كه در بيمارستان هاي آموزشي صورت مي گيرد، دانشجو براي مراحلي كه در آينده زندگي بيماران وابسته به وجود او خواهد بود آماده مي شود ) و از اين رو، هر يك از دانشجويان در دوره هاي مختلف، ملزم و مجبور به گذراندن واحدهاي درسي در تمامي بخش هاي بيمارستان اعم از زنان و مردان، فراگيري تمامي مسائل و امتحان دادن در پايان دوره مي باشند (تا بتوانند در نهايت فارغ التحصيل موفّقي باشند)، با در نظر گرفتن تمامي اين شرايط، بفرماييد تكليف و وظيفه ي دانشجو چيست؟

آيا مي تواند به خاطر رعايت مسائل شرعي، از فراگيري كامل بسياري مسائل بگذرد و در نتيجه در گذراندن واحدهاي درسي هم ناموفق باشد يا در هر شرايطي و با هر وسيله اي بايد به فراگيري صحيح كارش بپردازد تا در آينده، كمتر دچار مشكل شود؟ و به طور كلي چگونه مي توان بين وظيفه ي پزشكي و دانشجويي (كه در كتب پزشكي، بر انجام آنها

تأكيد شده) و وظيفه ي شرعي و اسلامي (كه طبيعتاً نبايد با وظيفه ي پزشكي تناقض داشته باشد ) جمع كرد؟

ج. با رعايت شروط و اكتفاي بر ضروريّات در تعليم و تعلّم، زيادتر از آنچه را كه به آن مضطر است، نرود.

محدوده ي معاينه توسط پزشك نامحرم

3960. اگر پزشك مرد مجبور به معاينه بيمارِ خانم شد و يا بيمارِ مرد ناچار به مراجعه به پزشك زن شد، با توجه به اينكه در صورت رعايت كامل مسائل شرعي و اخلاقي، در معاينه ي كامل نامحرم شايد بتوان گفت بيش از 90 درصد معاينات كه در كتب پزشكي به انجام آنها تأكيد شده است، بايد انجام نگيرند، اگر با اين گونه معاينه ي سطحي و غير كامل، بيماري وي تشخيص داده نشد و درمان كامل صورت نگرفت، آيا پزشك مسؤول است؟

اگر مسؤول است، چاره چيست؟

آيا بر خلاف مسائل شرعي عمل كند؟ (تذكر اين نكته ضروريست كه پزشكان متخصص و مجرّب، بدون احتياج به معاينات كامل ممكن است بتوانند تشخيص و درمان انجام دهند اما براي اطباء نامجرّب و دانشجويان، تا رسيدن به اين مرحله، زمان زيادي لازم است).

ج. بايد از همان اوّل ملاحظه يقين در معالجه را بكند و آنچه شرط كار است رعايت كند و در صورت احتمال خطر با نبودن پزشك هم جنس، كه در مهارت مساوي او باشد، آنچه مورد ضرورت است، مغتفر و بخشوده است.

مراجعه زن به پزشك مرد و وظيفه ي پزشك

3961. تخصص هاي علوم پزشكي بسيار زياد است و متخصصين خانم در هر رشته، معمولاً - به جز در برخي رشته ها - نادر يا كم مي باشند. در شهرهاي كوچك و بزرگ به علت تعداد زياد بيماران و تعداد كم پزشك يا تحميل هزينه گزاف، ( همان طور كه بسيار شايع است) خانم هاي بيمار به پزشك مرد مراجعه مي كنند؛ در اين صورت وظيفه پزشك مورد مراجعه چيست؟

آيا اگر بتواند و يا احتمال دهد كه مي تواند با معاينات مختلف و ضروري بيماري را تشخيص و درمان كند، مكلّف است

چنين كاري را انجام دهد يا بايد بيمار را به يك پزشك خانم ارجاع دهد؟ (در شرايطي كه خيلي از بيماران، به دلايل فوق قادر به اين كار نيستند)، آيا در صورت ارجاع و تأخير در تشخيص و درمان بيماري وي، اين پزشك مسؤول است؟

ج. در مورد احتمال خطر - هر چند خطر در صحّت - و ضرورت، بايد به كسي كه ماهرتر است مراجعه شود، اگر چه مرد باشد و مرد هم بايد به قدر ضرورت اكتفا كند، به طوري كه اگر با آينه مي تواند تشخيص بدهد، با نگاه كردن تشخيص ندهد و اگر با دست پوشيده بتواند لمس و مس كند، بدون حايل نكند و مانند اين احتياطاً ت.

معاينه ي بيمار خانمي كه جانش در خطر است

3962. 1) اگر بيمارِ خانمي كه جانش در خطر است، به تنها پزشك مرد روستاي دورافتاده مراجعه كند، آيا اين پزشك مجاز است هر گونه معاينه ي ضروري را در مورد بيمار انجام دهد؟

ج. اگر مريض به پزشك هم جنس (زن) دسترسي ندارد، مي تواند.

2) در فرض فوق اگر جان بيمار در خطر نباشد، بلكه بيماري خفيف يا متوسط وجود داشته باشد، آيا بيمارِ خانم حتماً بايد به پزشك خانم در شهر مراجعه كند و يا در همان جا پزشك مرد مجاز است با انجام معاينات ضروري، اقدام به تشخيص و درمان نمايد؟

ج. با پيدا نشدن پزشك هم جنس، فرقي نمي كند جانش در خطر باشد يا صحّتش در خطر باشد.

مراجعه زن به پزشك مرد

3963. آيا مراجعه زن به پزشك مرد، در صورتي كه پزشك زن در آن رشته موجود باشد جايز است؟

با توجّه به اينكه غالباً به او نگاه مي شود و گاهي هم از او معاينه به عمل مي آيد.

ج. بايد از نظر و لمس حرام خود داري شود.

مراجعه ي زن به پزشك مرد با فقدان زن حاذق

3964. اگر پزشكِ حاذقِ زن نباشد، مراجعه زن به پزشك مرد، چه حكمي دارد؟

ج. ضرورت باشد، جايز است.

آمپول زدن توسط نامحرم

3965. آمپول زدن توسط مرد نامحرم چگونه است؟

ج. اگر آمپول زن هم جنس نباشد و ضرورت باشد، مانعي ندارد.

انجماد بيمار لاعلاج

3966. قرار دادن انساني كه مبتلا به بيماري لاعلاج است، در حالت انجماد و احياي مجدّد او بعد از چندين سال و پس از كشف درمان بيماري او، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

لباس و پارچه فروشي

خريد و فروش لباس هاي دست دوم

3967. خريد و فروش لباس هاي دست دوم و مستعمل كه با تعمير و اتو، نو جلوه مي كند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر مشتري از نو نبودن آن مطلع باشد و يا غش در معامله صدق نكند، خريد و فروش آنها بلامانع است.

خريد و فروش و استفاده از كروات

3968. استفاده از كروات و خريد و فروش آن چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

كفن فروشي

3969. فروختن كفن چه حكمي دارد؟

آيا اين حكم شامل حال پارچه فروشهايي كه ضمن كار خود پارچه ي كفن مي فروشند مي شود؟

ج. كسي كه حرفه اش در فروختن كفن منحصر است، كفن فروش محسوب شده و اين شغل كراهت دارد؛ لكن پارچه فروشهايي كه ضمن كار خود كفن نيز مي فروشند، مشمول اين حكم نمي باشند.

خريد و فروش تيغ و جوراب نازك

3970. خريد و فروش تيغ هاي صورت تراش و جوراب هاي نازك زنانه، چه حكمي دارد؟

ج. اگر به قصد استفاده ي حرام خريد و فروش مي شود، جايز نيست؛ به خصوص اگر استفاده حرام شرط باشد و مجرّد علم به استفاده در حرام، بدون اشتراط و قصد، اظهر جواز آن است؛ اگر چه اولي و احوط اجتناب است.

فروش لباس زنانه توسط فروشنده مرد

3971. فروش لباس زير زنانه توسط فروشنده مرد چگونه است؟

آيا زنان و دختران مي توانند براي خريد به اين گونه مغازه ها بروند، با توجه به اين كه در برخي اوقات، مستلزم گناه و مفاسد اجتماعي و اخلاقي است؟

ج. اگر در معرض فتنه و فساد است، جايز نيست.

شغل هاي اداري و كارمندي

است خدام در بعضي ادارات

3972. آيا مي توان كارمند گمرك شد؟

ج. كارمند گمرك بودن، مانند كارمند ساير اداره هاي دولتيست كه براي كسي كه اهل تشخيص حلال و حرام است، جايز است و براي غير او جايز نيست.

3973. است خدامي كه بر اساس روابط است، آيا حقوق دريافتي آن حلال است يا حرام؟

ج. با اهليّت و صلاحيّت شخص و حلّيت كار و عدم كم كاري، حلال است.

پرداخت رشوه در ادارات

3974. در بعضي ادارات و مؤسسات تا انسان رشوه پرداخت نكند، به حق خود نخواهد رسيد و يا حقش حتماً ضايع خواهد شد و يا احتمال از بين رفتن حقش وجود دارد، در اين صورت حكم شرع را بيان فرماييد؟

ج. در مواقع اضطرار براي دهنده مانعي ندارد.

پرداخت رشوه جهت گرفتن حق

3975. پرداخت رشوه براي گرفتن حق با توجه به اين كه گاهي براي ديگران مشكلي ايجاد مي كند، مثلاً باعث مقدم شمردن صاحب حق نسبت به افراد ديگر مي شود، چه حكمي دارد؟

ج. در مورد ضرورت و عدم تضييع حقوق ديگران، جايز است.

پورسانت در معاملات

3976. آيا پورسانت گرفتن در معاملات شرعاً جايز است؟

ج. خصوصيات هر مورد متفاوت است و بايد ملاحظه شود.

تقلب در مزايده و مناقصه

3977. اگر فردي در مناقصه و مزايده اي تقلب كند و صاحب مالي شود و چند سال از اين وضعيت بگذرد، براي جبران اين خطا بايد چه كاري انجام دهد و آيا معامله در اين صورت باطل بوده است؟

ج. نحوه ي تقلب در حكم دخيل است.

رياست كافر در اداره ها

3978. آيا كافر مي تواند در اداره يا شركتي، بر مسلمان رياست داشته باشد؟

ج. در بعض موارد، از قبيل سلطه كافر بر مسلمان است و جايز نيست.

3979. آيا فروش يا كرايه شركت يا سازماني به غير مسلمان، به خصوص غير ايراني اشكالي ندارد؟

آيا اين مشمول قاعده نفي سبيل نيست؟

ج. در مواردي كه سلطه كافر بر مسلمان به شمار مي رود، جايز نيست.

تخفيف بر كالا به پشتوانه عنوان شغلي

3980. آيا خريد كالا توسط كارمندان دولت با استفاده از اسم و عنوان شغلي و مقام خود و گرفتن تخفيف به اين صورت حلال است؟

ج. با رضايت طرفين، مانعي ندارد.

است خدام در ادارات حكومت هاي جائر

3981. آيا داخل شدن در نيروهاي نظامي و انتظامي كه تابع حكومت هاي ظالم و غير شرعي هستند و وظيفه آنان اجراي قوانين راهنمايي و رانندگي و حفظ امنيت عمومي و يا حفظ مرزها است، شرعاً جايز است؟

ج. ظاهراً ممكن است شغل او تحت عنوان «تمكن از انجام واجبات و ترك محرمات» قرار گيرد.

3982. در صورتي كه عضويت در نيروهاي نظامي و انتظامي حكومت هاي ظالم، اقتضاي جريمه و يا برخورد با متخلفين از قوانين را داشته باشد وظيفه چيست؟

ج. آن مقدار از جريمه كه حفظ نظام متوقف بر آن است و اگر گرفته نشود نظام ضايع مي گردد، گرفتن آن و دادن آن به كسي كه در چنين مصارف مشروعي مصرف مي كند، اشكالي ندارد.

بانك ها و مؤسسات مالي و اعتباري و قرض الحسنه ها

شرعي بودن قوانين بانكداري

3983. قوانين بانك ها پس از تصويب در مجلس، به تأييد شوراي نگهبان رسيده است، آيا با اعتماد به اين مطلب مي توان عمل بانك ها را حمل به صحت كرد و در وام، سود و … بر اساس آن قوانين عمل نمود؟

ج. خير، اگر اختلاف در شبهه ي حكميه است، وام ها و سپرده هاي بانكي ربوي است، اگر قرض مشروط باشد و راه تخلّص از آن در رساله مذكور است.

ربا گرفتن و دادن به كشورهاي غير اسلامي

3984. ربا گرفتن و دادن به كفّار و بانك هاي كشورهاي غير اسلامي چه حكمي دارد؟

ج. ربا گرفتن از كفار جايز است ولي دادن آن جايز نيست. (با تفصيل مذكور در جامع المسائل ج 2 ص 600. )

حساب باز كردن براي شركت در قرعه كشي

3985. برخي براي شركت در قرعه كشي در بانك حساب باز مي كنند يا برداشت از حساب خود را تا موعد قرعه كشي به تأخير مي اندازند، آيا چنين حساب هايي در صورت برنده شدن در قرعه كشي يا عدم آن اشكال دارد؟

ج. پول گذاشتن در بانك به عنوان قرض الحسنه، اشكالي ندارد و هم چنين جايزه اي كه بانك در قبال آن به بعضي از مشتركين پرداخت مي كند، حلال است.

بخشيدن بهره ي وام به بانك

3986. آيا وام گيرنده مي تواند براي صحت قرض، خود بهره درخواستي بانك را به بانك ببخشد؟

ج. خير، اين راه حل نيست؛ مگر اين كه بانك در قبال بهره ي معين، جنسي هر چند كم بها را به شرط قرض بفروشد.

كارمزد

3987. در برخي از صندوق هاي قرض الحسنه هنگام پرداخت وام، به گيرنده وام از يك تا پنج درصد مبلغ وام را به عنوان كارمزد كم مي كنند و بقيه را به وام گيرنده مي دهند، به گونه اي كه اگر وام گيرنده اين عمل را نپذيرد، وام تعطيل مي گردد. آيا اين عمل صورت شرعي دارد؟

ج. خير، اين همان ربا است؛ مگر معامله ي شرعيه اي در قبال كارمزد معين انجام گيرد، به شرط وام.

صندوق قرض الحسنه فاميلي و محلي

3988. در برخي مناطق چنين رسم شده كه مثلاً پنجاه نفر افراد فاميل هر ماه ده هزار تومان تا 50 ماه جمع كرده و هر ماه به قيد قرعه به يكي از پنجاه نفر، پانصد هزار تومان وام قرض الحسنه بدون بهره مي دهند، چنين برنامه اي از نظر شرع اشكال دارد؟

ج. ظاهراً اشكالي ندارد، اگر شرطي براي وام ضمن عقد قرض نيست.

ارزش چك هاي بانكي و تضميني

3989. آيا چك هاي بانكي و تضميني از جهت فقهي ارزش مالي داشته و از جهت فقهي در حكم پول رايج است؟

ج. ارزش مالي دارد امّا اين كه تمام احكام پول را داشته باشد، محتاج به ملاحظه ي هر مورد است.

گرفتن وام با معامله صوري

3990. برخي از مؤسسات و بانك ها، بر اساس قولنامه ها و قراردادها، وام هايي را به متقاضيان مي دهند، آيا اگر كسي قولنامه و قراردادي صوري تنظيم كند و به اين وسيله وام دريافت كند اشكال دارد؟

ج. در فرض مشروعيّت اصل وام، اين كار بايد طبق مقررات آن مؤسسه باشد.

دريافت وام ديگران

3991. برخي با استفاده از امتيازات ديگران - كه مي توانند از بانك ها و مؤسسات مالي و اعتباري وام دريافت كنند - در قبال خريد حق آنان يا بدون خريد اين حق، وام آنها را گرفته و اقساط آن را خود تقبّل مي كنند، آيا اين عمل شرعاً جايز است؟

ج. اگر وام ربوي است، شخص ديگر هم نمي تواند آن را بگيرد، وگرنه (در صورتي كه با قرارداد وام دهنده منافات نداشته باشد ) مانعي ندارد؛ هر چند با مصالحه بر اين حق در برابر مبلغي پول باشد.

سپرده گذاري پول ذخيره صندوق قرض الحسنه

3992. آيا مي توان پولي را كه به عنوان ذخيره صندوق قرض الحسنه باقي مي ماند، به صورت سپرده نزد بانكي گذاشت تا بهره آن جهت هزينه هاي صندوق قرض الحسنه استفاده شود؟

ج. از حيث حكم با موارد ديگر فرقي ندارد.

سود سپرده، وام و …

3993. حكم سود بانكي، سود وام و سود سپرده چيست؟

ج. ريا و حرام است، مگر با معامله ي شرعيه در قبال سود معيّن.

شرط ديركرد در وام قرض الحسنه

3994. در قرض الحسنه اي شرط شده كه اگر اقساط وام خود را از تاريخ مقرر ديرتر پرداخت نمايند، بايد ديركرد بدهند آيا اين ربا محسوب مي شود؟

ج. محل اشكال است.

دريافت مبلغ ديركرد توسط بانك

3995. آيا دريافت مبلغ اضافي به عنوان ديركرد پرداخت وام توسط بانك صحيح است؟

ج. خير.

وام مسكن

3996. پدرم وام مسكن گرفته است، سودي كه او به بانك مي پردازد چه حكمي دارد؟

و آيا تصرف در خانه خريداري شده با وام ربوي اشكال دارد؟

ج. چون معاملات به ذمه واقع مي شود، تصرف در خانه جايز است.

مصرف وام كشاورزي و صنعتي در مصارف شخصي

3997. گرفتن وام كشاورزي، دامداري، صنعت، مسكن و … از بانك يا مؤسسات بانكي و استفاده آن وام در امور ديگر، آيا شرعاً جايز است؟

در صورت ناچار بودن به دليل مشكلات اقتصادي چه طور؟ در صورت اطلاع بانك يا مؤسسه چه وجهي دارد؟

ج. بر فرض مشروعيت اصل وام، اين كار هم بايد طبق مقررات بانك باشد.

عدم اطّلاع وام گيرنده از مفاد قرارداد بانك

3998. در تمامي وام هاي پرداختي از سوي بانك ها، قراردادهاي منعقده - كه مفاد معاملات اسلامي در آن رعايت شده باشد - مطالعه نمي شود و فقط وام گيرنده آن را امضا مي نمايد. حال با توجّه به عدم اطّلاع از متن قرارداد مسأله ي بهره ي بانكي آن درست است يا نه و چه وضعيّتي خواهد داشت؟

ج. اگر معامله ي شرعيّه اي بين سود و چيزي واقع شود و در ضمن آن شرط شود كه مبلغي به طرف قرض داده شود و همان مبلغ را برگرداند، بي اشكال است.

پول هاي اضافي نزد كارمند بانك

3999. گاهي نزد كارمندان بانك، پول هايي اضافي مي ماند كه مي داند مراجعه كنندگان و مشتريان اضافه داده اند، آيا مي تواند آنها را براي خود بردارد يا بايد به بانك تحويل دهد؟

ج. بعد از فحص و يأس، بايد از بابت رد مظالم بپردازد.

4000. سپردن پول در بانك هاي جمهوري اسلامي، به قصد قرض الحسنه و گرفتن جوايز غير معيّن چگونه است؟

ج. مانع ندارد.

معاملات بانك ها

4001. معاملاتي كه در بانك ها تحت عنوان عقود اسلامي انجام مي گيرد، چگونه است؟

ج. بايد واجد شرايط آن عقود باشد.

شرط افتتاح حساب براي پرداخت وام

4002. در برخي صندوق هاي قرض الحسنه، براي اعطاي وام شرط مي كنند كه در صورت افتتاح حساب به مدّت شش ماه وام مي دهند؛ آيا اين شرط صحيح است؟

ج. خالي از اشكال نيست.

بهره بانك هاي خارجي غير مسلمان

4003. آيا بهره اي كه بانك هاي خارجي غير مسلمان مي دهند حلال است؟

ج. حلال است.

وام اشتغال

4004. از آنجا كه براي كار و كاسبي از بانك وام مي گيريم، بايد با پس دادن وام، سود وام را نيز به بانك تحويل دهيم و براي كار و كاسبي، چاره اي جز سود دادن نيست؛ حكم شرعي آن چيست؟

ج. در صورتي كه با متصدّي بانك، معامله شرعيه انجام بگيرد، مانعي ندارد.

حكم بهره بانك ها

4005. آيا بهره اي كه بانك ها از ما مي گيرند و به ما مي دهند، حكم ربا و نزول دارد؟

ج. به اين صورت كه با سود يك معامله شرعيه انجام دهند، مثلاً يك خودكار را از بانك بخرند به مبلغ سود، به شرط آن كه بانك فلان مبلغ وام به او پرداخت كند، مانعي ندارد.

سود گرفتن از بانك

4006. اگر كسي منبع درآمد خود را از گذاشتن مبلغي پول در بانك و گرفتن سود آن قرار دهد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر در قبال سود معامله ي شرعيه اي واقع سازد، اشكال ندارد.

ربايي كه از بانك گرفته شده

4007. آيا سودي كه شخص به عنوان ربا از بانك گرفته است، بايد به بانك برگرداند يا حكم مجهول المالك دارد و بايد صدقه بدهد؟

ج. در موردي كه بانك مالك حساب نشود، بايد با اجازه ي حاكم شرع صدقه بدهد و اگر بانك مالك باشد، مي تواند معامله اي با بانك - هر چند به وكالت از بانك - بر مقداري سود انجام دهد.

حقوق كارمندان بانك

4008. كارمند بانكي، بخشي از كار روزانه اش، مربوط به برخي از قرض هاي ربوي بوده است، اصل عمل و گرفتن حقوق وي شرعاً چه حكمي دارد؟

ج. هر دو، مورد اشكال است، مگر اين كه بر وجه شرعي خالي از ربا به انجام رساند.

خريد و فروش سهام و اوراق بهادار

اوراق بهادار

4009. دولت براي اجراي برخي طرح هاي ملي، اقدام به فروش اوراق مشاركت بين مردم مي كند، اين اوراق بدون نام و قابل خريد و فروش بوده و هر ماه مقدار مشخصي سود به آن تعلق مي گيرد، خريد و فروش و دريافت سود علي الحساب كه ماهيانه به آن تعلق مي گيرد، آيا جايز است؟

ج. جواز مبني بر توفّر شرايط شركت عقديّه و شرعيّه يا يكي ديگر از عقود صحيحه است.

خريد و فروش سهام

4010. آيا در صورت فروش سهام شركت، لازم است مقدار آن معيّن باشد؟

ج. بايد مقدار آن مشخص باشد - مانند مساحت زمين - تا سبب @غَرَر نشود.

خريد سهام

4011. خريد سهام از شركت ها و مؤسّسات دولتي يا خصوصي - مثل فروشگاه هاي زنجيره اي رفاه يا براي طرح هاي عمراني مثل احداث بيمارستان و … - چگونه است؟

ج. اگر مال موجود خريداري مي شود، مانعي ندارد وگرنه بايد واجد شرايط عقود شرعيه اي از قبيل شركت يا مضاربه باشد.

چك و سفته

معامله با چك جعلي

4012. شخصي با پرداخت چك جعلي و بدون محل، معامله اي انجام داده و متاعي را خريده است.

آيا اين معامله صحيح است؟

ج. اگر به ذمّه خريده، معامله صحيح است و بايد قيمت را بپردازد.

فروش چك مدّت دار

4013. آيا در فروش ذمّه به شخص ثالث - مثل چك مدّت دار كه نقداً به ديگري مي فروشد، لازم است مشتري صاحب ذمّه و فرد بدهكار را بشناسد؟

ج. لزومي ندارد.

فروش چك جعلي

4014. شخصي چك جعلي را - با علم مشتري به عدم پول در حساب صاحب چك - مي فروشد و مشتري به طمع اين كه بتواند به نحوي آن را نقد كند و سود زيادي ببرد مي خرد، ولي بعداً نمي تواند آن را نقد كند.

آيا مشتري - در فرض سؤال - حق فسخ دارد؟

ج. اصل معامله ي او باطل است.

برگشت زدن چك بلامحل

4015. شخصي به طلب كار خود مراجعه كرده و مي گويد:

من نمي توانم چك شما را در موعد مقرر پرداخت نمايم، البتّه حق شرعي و قانوني تو اينست كه به بانك مراجعه كرده و چك مرا برگشت بزني و مرا مورد پيگرد قانوني قرار دهي، امّا اين حق را به مدّت سه ماه به فلان مبلغ به من بفروش، آيا مي توان اين حق را فروخت؟

ج. بدهكار چيز مختصري را از طلبكار با آن پول (مبلغ اضافه بر مبلغ چك) بخرد، به شرطي كه طلبكار حق خود را در موعد مقرّر (زمان وصول چك) مطالبه نكند.

چك دزدي

4016. شخصي چك بانكي كه به نام حامل است را به كاسبي مي دهد، كاسب هم به اعتبار كلمه ي حامل، كه شامل همه ي افراد مي شود، به ازاي مبلغ چك، جنس مي دهد و بعد كه براي وصول وجه به بانك مراجعه مي كند معلوم مي شود چك مزبور مسروقه بوده است، آيا صاحب جنس مي تواند از صاحب اصلي چك، وجه را بگيرد؟

ج. خير و بايد از دهنده ي چك كه طرف اوست وجه را بگيرد.

عوض كردن چك با افزايش زمان و مبلغ

4017. آيا نو كردن چك جايز است؟

يعني بعد از رسيدن زمان چك اوّل، آن چك را در مقابل چك دوم كه وقت بيشتري براي رسيدن زمان آن است ولي مبلغ چك دوم بيشتر از چك اوّل است، عوض كنند.

ج. خير، جايز نيست.

اجرا گذاشتن چك

4018. آيا اگر كسي چك برگشت خورده كسي را به اجرا گذاشته و صاحب چك را بازداشت و زنداني كند، جايز است؟

ج. اگر صاحب چك كه مديون است واقعاً آن وجه را ندارد، بايد به او مهلت دهند.

اخذ ديركرد

4019. در معامله اي فروشنده از فرد ثالث چك مي گيرد تا در موعد مقرّر، خريدار پول را بپردازد و در آن موعد، خريدار پول را تحويل نداد و باز شخص ثالث در حضور خريدار و رضايت او با چك ضامن شد كه مدت، با زيادي ديركرد تمديد شود، آيا جايز است؟

ج. اگر در قبال زياده، معامله ي شرعيه انجام داده، مي تواند اصل پول و زيادي را از خريدار مطالبه كند.

چك دوستانه

4020. كسي كه خودش دسته چك ندارد، ولي از رفيق خود كه چك دارد، با امضاي او بدون اين كه صاحب چك مديون باشد، چكي مي گيرد، آيا مي تواند آن چك را به شخص ديگري بفروشد يا نه؟

ج. خير، مگر مديون باشد و به وسيله ي اين چك حواله به برئ دهد كه صحيح است.

خريد و فروش سفته

4021. سفته هايي كه صوري است، اگر فروشنده آن سفته را وكالتاً از طرف سفته دهنده در ذمّه ي او بفروشد و وجه را كه مي گيرد وكالتاً از طرف سفته دهنده براي خود قرض بردارد، چگونه خواهد بود؟

ج. جايز نيست.

احكام پول

خريد و فروش پول

4022. آيا اجازه مي فرماييد مثلاً؛ يك ميليون تومان را به يك ميليون و دويست هزار تومان به صورت نسيه بفروشيم كه شش ماه ديگر بگيريم؟

ج. بهتر آن است كه بر ما به التفاوت، معامله ي شرعيه ي واقع سازيد. (به اين صورت كه چيز مختصري را به قيمت دويست هزار تومان نسيه، شش ماهه بفروشيد. )

4023. اگر نوزده هزار تومان اسكناس را به بيست هزار تومان مثلاً يك ساله بفروشند و جداً قصد خريد و فروش داشته باشند، اشكال دارد؟

ج. احكام صرف و ربا در مورد معامله با اسكناس جاري نيست.

خريد و فروش ريال

4024. آيا خريد و فروش ريال به ريال جايز است؟

ج. بهتر آن است كه در مبلغ اضافه، معامله اي شرعي در برابر كالايي صورت بگيرد.

فروش پول به قيمت بالاتر

4025. آيا مي شود يكصد @هرند افغاني را به يكصد و سي هزار آن به مدّت يك سال فروخت؟ آيا با چه چيز ضميمه بشود تا ربا پيش نيايد؟

ج. بهتر آن كه معامله ي شرعيّه اي بين (سي هزار) زياده و چيزي واقع شود.

عدم جريان احكام نقدين در مورد پول

4026. آيا احكام صرف (معامله ي نقدين)، مانند وجوب قبض و اقباض در مجلس عقد، در مورد پول اعتباري هم مترتّب است؟

ج. فقط در نقدين است.

فروش دلار به ريال

4027. مبلغي دلار را مدّت دار به شركتي فروختم و در مقابل آن چك ريالي دريافت نمودم. آيا حكم ربا دارد؟

ج. فروش دلار به ريال ربا نيست، هر چند به حساب مدّت، قيمت معامله فرق كند.

فروش دلار به مبلغ بالاتر

4028. اگر در صرّافي اسكناس - مثلاً دلار - را نقد به نهصد تومان و نسيه به هزار تومان بفروشند، آيا اين معامله اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد، زيرا بيع صرف، تنها در نقدين است.

تعويض پول اسكناس با سكّه

4029. تعويض پول اسكناس با سكّه - در صورتي كه پنجاه تومان اسكناس بدهد و در مقابل چهل و پنج تومان سكّه بگيرد - چه حكمي دارد؟

ج. تعويض سكّه به اسكناس اشكال ندارد و احتياط آن است كه در مقدار اضافي، معامله ي شرعي انجام دهند.

مثلي بودن پول

4030. آيا پول از مثليّات است يا قيميّات و اصولاً ملاك مثلي و قيمي چيست؟

ج. ظاهراً از مثليات است و در ملاك آنها به مسائل 2049 الي 2051 رساله رجوع شود.

معامله با اسكناس تقلبي

4031. آيا معامله ي با اسكناس تقلبي، شرعاً جايز است؟

و با توجه به اين كه خود اين فرد در قبال اين اسكناس جنسي فروخته يا خدمتي انجام داده، وظيفه او چيست؟

ج. معامله چون به ذمّه مي شود صحيح است ولي مبلغ قيمت جنس را مديون و ضامن است چون آن اسكناس ارزش ندارد.

معامله ي دام و حيوانات

گوشت به جاي وزن

4032. شخصي مقداري گوسفند و دام را به دام پرور مي دهد تا بعد از 6 ماه كه آنها را پروار و چاق كرد، به جاي وزن زيادي، به جاي گوسفندها گوشت بپردازد، آيا جايز است؟

ج. اگر از باب معامله ي آن گوسفندها به آن مقدار گوشت باشد، مانعي ندارد و الّا آن گوسفندها به عنوان امانت تا شش ماه در دست دام پرور است كه بايد آنها را تحويل دهد و اجرت پروار كردن آنها را از مالك طلب كار است.

خريد و فروش و خوردن حيوانات دريايي

4033. خريد و فروش و خوردن دلفين يا شير دريايي، خرچنگ و به طور كلي حيوانات دريايي، آيا جايز است؟

ج. خريد و فروش و خوردن هر گونه حيوان دريايي غير از مواردي كه تصريح به حليّت آن شده، مانند:

ماهي بدون فلس، جايز نيست.

4034. آيا آن دسته از آبزيان كه خوردن آنها حرام است، هر چند زنده از آب گرفته شده باشد، به حكم ميته است - كه خريد و فروش آنها جايز نباشد، با اين كه براي خوراك دام و طيور و بعض امور صنعتي از آن استفاده مي شود؟

ج. اگر منفعت حلال مقصوده دارد و به قصد استفاده ي حرام معامله نمي شود، مانع ندارد بفروشند؛ هر چند احتياط آن است كه در مقابل «حق اختصاص» پول بگيرند و نيز احتياط آن است كه به كسي كه مي دانند استفاده ي حرام مي كند ندهند.

خريد و فروش ماهي حرام

4035. آيا جايز است ماهي هاي حرام را به كفّار بفروشند و پول حاصل از آن را مصرف كنند يا به حكومت اسلامي بدهند؟

ج. خالي از اشكال نيست.

خريد و فروش پرندگان و حيوانات وحشي

4036. خريد و فروش پرندگان و حيوانات وحشي و نگهداري آنها در قفس چه حكمي دارد؟

ج. اگر داراي منفعت حلال عقلايي باشد، مانع ندارد.

خريد و فروش زمين و ساختمان

اختلاف قيمت زمين

4037. در بيست سال پيش زميني را به برادرم به مبلغ دوازده هزار و هشتصد و دو تومان فروختم كه مبلغ پنج هزار تومان را نقدي و بقيّه را بنا شد به صورت تدريجي پرداخت نمايد، زماني مشخّص براي پرداخت باقي ثمن مقرّر نشده بود، در حال حاضر قيمت آن زمين حدود دو ميليون و پانصد هزار تومان است.

خواستم نظر شرعي را در اين رابطه مرقوم فرماييد؟

ج. ترقّي ارزش زمين ضرري به صحّت معامله نمي زند و اگر تخلّف شرطي نشده باشد، فروشنده حقّي به جز دريافت باقي مانده ي ثمن معامله را ندارد، ولي براي تفاوت ارزش باقي مانده با روز ادا، احتياطاً مصالحه نمايند.

پشيماني بايع بعد از گرفتن مقداري از ثمن

4038. مغازه اي را با قولنامه معامله كرده اند و بايع مقداري از ثمن را هم نگرفته كه بقيه را در وقت تحويل مغازه و ثبت و سند بگيرد؛ ولي پس از مدتي بايع پشيمان شده و مغازه را هم تحويل نمي دهد. آيا اين معامله لازم است؟

ج. اگر موجبات خيار از قبيل ظهور غبن و غيره نباشد، معامله لازم است و بايع حق فسخ ندارد، مگر آن كه اقاله كنند.

پيش فروش آپارتمان و ساختمان

4039. پيش فروش ساختمان يا آپارتمان توسط انبوه سازان - كه هنوز وجود خارجي ندارند - تحت چه عقد شرعي واقع مي شود؟

ج. اگر تحت عقد سلف باشد، با تمام شرايط آن جايز است.

معامله وقف

4040. شش دانگ مزرعه و قناتي در تاريخ 24 / 5 / 1315 به علت ضايع شدن، با اذن و دستور مرجع تقليد وقت مرحوم حضرت آية اللَّه العظمي آقاي حاج شيخ عبدالكريم حايري - رحمه اللَّه - به فروش مي رسد و بيع صورت مي گيرد.

يك فقره چك بابت ثمن معامله از ناحيه خريدار تحويل اداره اوقاف وقت و متولي قرار مي گيرد كه به رسم امانت تحويل اداره اوقاف مي شود كه با هماهنگي با متولي، به خريدن زمين و آب مناسب، تبديل به احسن صورت گيرد كه نهايتاً به علت نامعلومي تبديل به احسن صورت نمي گيرد و خريدار هم با هزينه هاي زيادي نسبت به عمران و آبادي مزرعه و قنات اقدام و پس از گذشت 63 سال فرزندان متولي مدعي ورثه خريدار شده و تقاضاي وقفيّت مزرعه فوق الذكر نموده اند.

لطفاً مرقوم فرماييد:

1) آيا معامله فوق الذكر با شرايط مذكوره صحيح است؟

2) عدم اقدام اداره اوقاف يا متولي يا هر دو براي تبديل به احسن، موجب بطلان معامله مي شود يا نه يا اينكه صحّت معامله منوط به انجام تبديل به احسن است و لو اينكه از اوّل با قصد تبديل به احسن معامله صورت گرفته، ولي بعداً تبديل به احسن صورت نگرفته است؟

3) نهايتاً با توجه به مسائل ذكر شده، مزرعه فروخته شده به صورت ملك درآمده يا به علت تقصير مسؤولين وقت به وقفيّت باقي است؟

ج. بيع مذكور صحيح است و فروشنده ضامن

وقف است، كه بايد آن را به قيمت روز آن را ادا و تبديل به احسن نمايد و اللَّه العالم.

انتقال حق انشعاب آب، برق و … با منزل

4041. در خريد و فروش خانه مسكوني، آيا حق انشعاب آب و برق و گاز و تلفن هم داخل در خانه ي مورد معامله مي باشد؟

ج. در صورتي كه هنگام معامله، اين حقوق ذكر شود و يا عرفاً اين حقوق با مسكن مورد معامله قرار گيرد، داخل است.

بيع شرط

4042. شخصي منزل خود را به بيع شرط مي فروشد، به اين صورت كه هرگاه بايع پول را پس داد معامله فسخ شود، آيا اين معامله صحيح است؟

ج. پس دادن بعدي، دليل بر فسخ است، به ترتيبي كه در بيع شرط مقرّر است.

تعهّد يك جانبه

4043. شخصي را مجبور كرده اند به اين كه متعهّد شود قطعه زميني را به اشخاص ديگري تمليك و واگذار نمايد.

1) تسليم زمين از طرف شخص متعهّد در صورتي كه با طيب نفس نبوده، صحت معامله را خدشه دار مي كند؟

2) اين فرد مي تواند از تعهد اوليه عدول كرده و منصرف گردد؟

ج. تعهّد ابتدايي، اگر چه از روي اكراه و اجبار نباشد الزام آور نيست، ولي در صورتي كه عقد با شرايط خاص خود محقّق شده باشد و از روي اكراه و اجبار نباشد، طبق آن بايد عمل شود و لازم الوفاء است.

4044. اين جانب زميني را به كسي فروختم و او بعد از تحويل در آن تصرّف كرد. سپس عدّه اي كشاورز زمين را از او گرفته و وي به دادگاه شكايت كرده و مي گويد:

زمين را به من برگردانيد، آيا وظيفه ي حقير دادن وجه زمين است يا اصل آن؟

ج. وظيفه شما دادن اصل زمين است.

معامله ي صوري

4045. اين جانب يك باب خانه ي ملكي خود را جهت انجام كارهاي بنايي و تعميرات و گرفتن وام به صورت صوري نه حقيقي به نام فرزندم كردم و اكنون عروسم، كه مقدار زيادي سكّه به عنوان مهر از پسرم طلب كار است، خانه را توقيف نموده كه حق خود را بگيرد، در حالي كه فاميل از معامله ي صوري باخبر هستند و ثمن يا قبض و اقباضي هم صورت نگرفته است و من در آن ساكن هستم. لطفاً حكم شرعي آن را بيان فرماييد.

ج. حتي با فرض بخشش اگر قبض و اقباض صورت نگرفته، خانه ملك شماست و از حيث فروش قصد جدي آن لازم است و از حيث موضوع محتاج به مرافعه است.

خريد و فروش زمين، بدون تعيين حدود

4046. آيا وكيل مي تواند مقداري از زمين هاي مُوَكِّل را بدون تعيين حد و حدود و بدون ذكر پلاك و بدون تعيين متراژ به نحو @جزاف و بدون تحقّق اركان معامله، به خود منتقل كند؟

ج. با فرض جهالت مطلق، معامله باطل است و به خصوص اگر خلاف وكالت باشد معامله فضولي است، هر چند معلوم باشد.

خانه هاي خريداري شده با سود بانكي

4047. خانه اي خريداري شده است كه بخشي از قيمت آن سود بانكي بوده است، تكليف چيست؟

ج. اگر معامله ي خانه نظير نوع معاملات به ثمن كلّي بوده، خانه را مالك است و مي تواند در آن تصرّف كند.

زمين واقع شده در طرح

4048. اگر بعد از وقوع معامله ي زميني، طرحي از طرف دولت بيايد و قسمتي از زمين از بين برود، آيا خريدار حق فسخ دارد؟

و آيا فروشنده ضامن است؟

ج. خير، نه خريدار حق فسخ دارد و نه فروشنده ضامن است، اگر به خريدار تحويل داده بوده است.

4049. شهرداري خانه هايي را كه در طرح باشند خراب مي كند و بهايي هم به مالك مي دهند، اما با قيمت روز بسيار متفاوت است و گاهي نقد هم نمي باشد و يا ملكي به آنها مي دهد كه ارزش ملك قبلي را ندارد، آيا شرعاً درست مي باشد؟

ج. اگر با رضايت مالكين نباشد، حرام و غصب است.

كشف معدن در ملك شخصي

4050. در زمين هاي كشاورزي يا جايي كه ملك شخصيست و سند آن ملك به نام اوست، معدني كشف مي شود، آيا كشف اين معدن زمين ها را از ملكيت صاحبان آن خارج مي كند؟

ج. خير.

فروش زمين موات

4051. زمين موات در چه صورتي قابل فروش خواهد بود و چه كسي حق احياي آن را دارد؟

ج. زمين موات را هر كس كه احياء كند مالك آن مي شود و حق فروش به غير دارد.

تنظيم سند بدون حضور وكيل

4052. كسي كه به دفترخانه مراجعه مي كند، مي گويد مالك فلان چيز است و مي خواهد شخصي را وكيل كند آن را بفروشد؛ آيا صاحب دفترخانه بدون احراز مالكيّت مُوَكِّل مي تواند سند تنظيم نمايد كه معمولاً وكيل در دفترخانه حضور نداشته و فقط شخص مُوَكِّل بعد از تنظيم سند آن را امضا مي نمايد؟

ج. بدون احراز ملك، آثار ملك مترتّب نمي شود، مگر به صورت تعليق و دفترخانه آن چه را احراز كرده مي تواند گواهي نمايد.

هزينه ي انتقال سند

4053. پدر بزرگ اين جانب زميني به مساحت 50 هكتار - كه متَعَلُّق به پسرانش مي باشد - حدود پنجاه سال قبل به نام پدرم سند كرده است.

اكنون عموهايم خواهان سند چهار و نيم دانگ، از سند فوق مي باشند. هزينه ي ثبت اسناد و ماليات و دارايي املاك بر عهده چه كساني مي باشد؟

ج. در صورتي كه آنها مالك باشند و درخواست ثبت سند دارند، تمام هزينه به عهده آنهاست، اگر عنوان ديگري دخيل نباشد.

امتناع فروشنده از وصول چك و انتقال سند

4054. شركتي جهت تأمين خانه براي اعضاي خود زميني را در سال 1369 از شخصي به مبلغ دويست و شصت ميليون ريال خريداري نمود. شصت ميليون ريال آن طي يك فقره چك در همان تاريخ به فروشنده داده شد كه در فروردين 1370 وصول كند و دويست ميليون ريال باقيمانده طي يك فقره چك ديگر به او تحويل شد تا طبق قرار بعد از تنظيم سند رسمي وصول گردد. البتّه ملك مورد معامله توسّط خريداران در حد نقشه برداري و ميخ كوبي به تصرّف درآمده است.

امّا فروشنده از وصول چك اوّل و انتقال سند خود داري كرده است.

بفرماييد:

1) آيا اين معامله صحيح واقع شده است؟

ج. آن گونه كه مرقوم شده معامله صحيح است، ولي فروشنده در صورت غبن، خيار دارد.

2) مالك اين ملك در حال حاضر - شرعاً - چه كسي مي باشد؟

ج. ملك خريدار است.

3) بر فرض اين كه معامله صحيح و تمام بوده است و ملك متَعَلُّق به خريداران باشد، خسارت ناشي از عدم انتقال سند رسمي از ناحيه ي فروشنده به خريداران در اين مدّت 6 سال، به عهده چه كسي مي باشد؟

ج. بر عهده فروشنده است.

ميزان اعتبار شرعي سند

4055. آن چه در حال حاضر شايع است آن است كه مردم در خارج از دفترخانه خريد و فروش مي كنند و چون تنظيم سند بيع در دفترخانه، مستلزم پرداخت ماليات است، فروشنده را ملزم به تنظيم سند رسمي وكالت براي خريدار واقعي مي نمايند، آيا اين گونه معاملات صحيح مي باشد؟

ج. در هر صورت بيع شرعي ميزان است و سند، اعتبار شرعي ندارد، مگر در صورتي كه موجب اطمينان شود و اللَّه العالم.

4056. هفت سال قبل زمين كشاورزي خود را

به شخصي فروختم، در هنگام فروش قيد شد هرگاه پشيمان شدم، دو برابر پولي را كه در ازاي قيمت زمين گرفته ام بپردازم.

اكنون حاضرم دوچندان بپردازم و زمين را مال خود نمايم؛ حكم مسأله را بيان فرماييد؟

ج. اگر شرط مزبور براي فشار بر فروشنده بوده است كه اگر فسخ كند مبلغ بيشتري بدهد، نه براي توسعه و نفع او - كه اگر زمين گران شد فسخ كند و قيمت كمتر از ارزش فعلي را بدهد، فروشنده نمي تواند فسخ كند.

4057. شخصي منزل خود را به ديگري فروخته و مبلغ مشخصي را در قولنامه، به عنوان فسخ يكي از طرفين، قرار داده اند (با آگاهي از اين كه متعارف بين مردم در چنين شرطي تا زماني است كه تمام منزل به مشتري تحويل گردد)، پس از فسخ معامله از طرف مشتري، آيا فروشنده مي تواند آن مبلغ را از مشتري بگيرد؟

ج. در صورتي كه عقد با ايجاب و قبول تمام شده باشد و يا عقد به صورت معاطاتي انجام شده باشد هر چند به وسيله اعطاي كل قيمت يا منزل از يك طرف و دريافت از طرف ديگر و در اين ضمن، شرط مذكور انجام گرفته باشد، هر چند به صورت غير مذكور در عقد، لكن عقد بر اساس اين شرط انجام گرفته باشد، اين شرط لازم و واجب الوفاء است.

ادعاي ثلث بودن ملك

4058. فردي ملكي را طبق قوانين رسمي خريده، در حالي كه فروشنده نيز از ديگري خريده و همچنين آن فروشنده از ديگري و لكن شخصي ادّعا مي كند كه اين ملك در حدود هفتاد سال قبل، ثلث بوده است، ولي مدرك صحيحي ندارد؛ حكم مسأله را بيان فرماييد؟

ج. تا اين

شخص به وجه شرعي ادعاي خودش را اثبات نكند، ملك را نمي تواند از دست طرف مقابل بگيرد و نزاع و اختلاف، نياز به مرافعه ي شرعيّه دارد.

اعتبار قيمت فعلي در سرقفلي

4059. مستأجري كه موقع اجاره، سرقفلي پرداخت كرده، آيا پس از تمام شدن مدّت، مستحق همان مبلغيست كه داده يا استحقاق سرقفلي زمان تحويل را دارد؟

ج. ميزان قسمت فعليست و مستأجر مي تواند به قيمت روز بگيرد، ولي بنا بر احتياط واجب در سرقفلي مصالحه نمايند.

4060. شخصي سرقفلي مغازه اي را به صورت قسطي به مبلغي خريده و چند قسط آن را هم داده است، بعد از 6 ماه مغازه را هم تصرّف كرده، صاحب ملك مي گويد به اين مبلغ سرقفلي راضي نيستم و بيشتر مي خواهد، آيا او در اين بيع، حق فسخ دارد؟

ج. سرقفلي مانند شرط در ضمن عقد اجاره است كه در صورت صحّت اين معامله، فروشنده حق فسخ ندارد.

مسائل سرقفلي تحرير الوسيله

4061. با كدام يك از هشت مسأله در باب سرقفلي تحرير الوسيله، موافقت داريد؟

ج. مسأله ي 1 و 2 و 3 و 8 مورد تأييد است.

اقرار به فروش سرقفلي

4062. شخصي چند سال قبل از فوت خود به صورت شفاهي در نزد برادران و فاميل نسبي خود فروش نصف سرقفلي مغازه اي را به شريك خود - كه برادرش مي باشد - اقرار مي نمايد و خريدار - يعني صاحب نصف ديگر سرقفلي - ظرف چهار سال نسبت به پرداخت ثمن، اقدام مي نمايد كه پس از دو سال سپري شدن از فوت فروشنده، خريدار ثمن مورد معامله را به قيّم صغير (همسر متوفّي) پرداخت مي كند:

1) آيا اين معامله صحيح است و نياز به تنفيذ صغير ورثه دارد يا نه؟

ج. اگر معلوم يا ثابت شود شرعاً معامله واقع شده، صحيح است، اگر به صورت غير بيع بوده يا به نحو شرطي كه شرعاً صحيح باشد و نياز به تنفيذ ورثه ندارد، ولي تفاوت قيمت از زمان خريد تا زمان پرداخت بايد مورد نظر قرار گيرد، اگر تفاوت ارزش، فاحش و غير مترقّب بوده است.

2) شهادت فاميل نسبي در اين خصوص از چه اعتباري برخوردار است؟

ج. اگر يقين به معامله نيست، بايد شرايط شهادت از جمله عدالت در شهود باشد و در هر صورت، اختلاف بايد نزد حاكم شرع حل و فصل شود.

اختيارات واسطه در فروش

4063. شخصي منزلي را در اختيار كسي قرار مي دهد كه برايش بفروشد، او آن را به قيمت 10 ميليون تومان مي فروشد ولي به مالك 300 هزار تومان كمتر مي دهد و به وي هم نمي گويد، آيا اين كار صحيح است؟

ج. عمل او حرام و ضامن است.

حق دلالي بنگاه هاي معاملاتي

4064. بعضي از بنگاه هاي معاملاتي بعد از تحقق معامله از طرفين معامله، مبلغ زيادي حق كميسيون مي گيرند، در حالي كه متعاملين راضي نيستند و با اجبار آن را پرداخت مي كنند اين مسأله شرعاً چه صورتي دارد؟

و اگر معامله باطل باشد، چه حكمي دارد؟

ج. اين مزد دلاليست كه مي توانند از اوّل بر مبلغي توافق بكنند و اگر نكردند، اجرة المثل ثابت مي شود و اگر متعارف در ثبوت مزد دلالي، تمام شدن معامله به نحو صحيح است، معامله ي باطل، حق دلالي ندارد.

فروش منزل توسط دو بنگاه

4065. اگر شخصي به دو بنگاه معاملاتي اختيار دهد تا منزل او را بفروشند و هر دو بنگاه در يك زمان با تفاوت قيمت منزل مسكوني را بفروشند، در اين صورت معامله كدام يك از آنها صحيح است؟

ج. اختيار با مالك منزل است.

خريد و فروش خودرو

فروش نقد و اقساط خودرو

4066. اگر شركت خودروسازي قيمت خودرو را در فاكتور چنين بنويسد:

قيمت نقدي 8 ميليون تومان، 3 ماهه 9 ميليون و 6 ماهه 11 ميليون تومان، آيا اين نحوه معامله شرعاً صحيح است؟

ج. با تعيين يكي از آن قيمت ها در حين معامله، جايز است.

سپردن پول براي خريد ماشين

4067. فردي پولي را به مدت يك سال يا بيشتر براي خريد ماشين، نزد شركتي مي گذارد و آن شركت با آن پول كار مي كند و در آخر به مقدار سود پول از قيمت فعلي ماشين كم مي كند؛ آيا معامله مذكور صحيح است؟

ج. اين معامله اگر واجد شرايط عقد شركت است، اشكال ندارد و اگر سود بر وجه حرام باشد نيز تصحيح معامله ممكن است؛ زيرا طرفين به اين معامله راضي هستند به مجموع اين عوض، هر چند مخلوط از حلال و حرام باشد، زيرا كه عوض، شخص آن مقدار نيست، بلكه حد آن مقدار است كه به ذمّه صورت مي گيرد و اگر كم بودن اصل ثمن به اين جهت باشد، امر واضح تر است.

خريد و فروش وسايل نقليه بدون سند

4068. خريد و فروش اتومبيل يا موتور كه سند ندارند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر علم به دزدي بودن آن نداشته باشند، اشكال ندارد.

فروش خودرو و امتناع از انتقال سند

4069. شخصي اتومبيلي را فروخته است و خريدار هم آن را به شخص ديگري فروخته است و قبض و اقباض ثمن و مثمن در هر دو معامله انجام شده است.

اكنون فروشنده اوّل چون به جهت ديگر طلب كار است، از انتقال سند خود داري مي كند.

حكم شرعي آن را بيان كنيد؟

ج. فروشنده اوّل حق امتناع از انتقال سند ندارد و بايد انتقال دهد.

پيدا نمودن جنس مسروقه نزد خريدار آن

4070. اتومبيل خود را به كسي داده بودم تا با آن كار كند، ولي او خيانت كرد و با مدارك مالكيت من آن را ربود، فعلاً اتومبيل را نزد فرد ديگري پيدا كردم كه مي گويد از سارق خريده است، آيا مي توانم اتومبيل را از او بگيرم؟

ج. مي توانيد از او بگيريد و وي در صورت جهل نسبت به دزدي بودن اتومبيل، بايد مبلغ مذكور را از سارق باز پس گيرد.

خريد و فروش طلا و زرگري

معامله ي طلا

4071. زرگرها در مقابل ساخت و تبديل شمش به زيورآلات، مزدي معيّن مي پردازند، سپس همان طلاي ساخته شده را در مقابل وزن مساوي از طلاي شمش، با اضافه ي اجرت ساخت بيشتر به ديگري مي فروشند، آيا چنين معامله اي صحيح است؟

ج. اگر ثمن معامله پول باشد، يا اجرت ساخت را جداگانه بدون ارتباط به عوضين معامله بگيرد، اشكال ندارد.

مزد گرفتن براي ساختن طلا

4072. گاهي اوقات مشتري طلاي نساخته را به طلاساز مي دهد تا برايش بسازد. بعداً طلاساز همان مقدار طلا را از حيث وزن، طلا مي سازد و به اضافه مزد عمل پس مي دهد. آيا اين كار حلال است يا ربا محسوب مي شود؟

ج. اگر آن طلاي غير معمول را به همان مقدار از طلاي معمول با اضافه معامله كنند، ربا و حرام است و اگر دو معامله باشد كه طلاي نساخته را بفروشند و بعد طلاي ساخته را با قيمت بيشتري بخرند، اين اشكال ندارد و طلاساز مي تواند از مشتري اين وكالت را بگيرد كه از طرف او اين دو معامله را انجام دهد.

مبادله طلا با طلا

4073. فروش طلا به طلا به صورت نقد و گرفتن اجرت ساخت، چه وجهي دارد؟

فروش طلا به طلا به صورت نسيه و مدت دار، چه حكمي دارد؟

ج. اگر عوضين قيمت شود و در حقيقت دو معامله انجام شود، هر دو نحو صحيح است، اما اگر يك معامله باشد، لازم است هم نقد باشد و هم مساوي بودن اجرت اضافي و نيز در مجلس عقد تقابض صورت گيرد.

فروش مدت دار طلا

4074. آيا فروش طلا به صورت مدت دار اشكال دارد؟

به طور كلي شغل طلافروشي و طلاسازي در اسلام چه حكمي دارد؟

ج. اگر به ازاي طلا نباشد اشكال ندارد و با رعايت موازين شرعي، اين شغل حلال است.

ساختن طلاي مردانه

4075. ساختن طلا جهت استفاده ي مردان چه حكمي دارد؟

ج. چنان چه اختصاصي مردان باشد، حرام است.

خريد و فروش طلا با طلا

4076. اگر طلايي به قيمت ارزان تر از طلاي هم وزن خود خريده شود، چه حكمي دارد؟

در صورت راضي بودن طرفين چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

خريد و فروش انگشتر طلاي مردانه

4077. خريد و فروش انگشتر طلاي زرد مردانه كه فقط مورد استفاده ي مردان قرار مي گيرد، باطل است يا فقط حرام مي باشد؟

ج. معامله با علم به انحصار فايده در حرام، باطل است و در صورتي كه منفعت حلالي دارد، بايد مقصوده «1» باشد و خريدار اگر انگشتري را گرفته، نسبت به ماده ي انگشتري (طلا) ضامن است.

|

(1). يعني در هنگام معامله آن منفعت حلال مورد نظر قرار گرفته و براي آن منفعت طلا خريده شود.

خريد و فروش كالاي ممنوع و قاچاق كالا

4078. حكم خريد و فروش كالاي ممنوعه (به لحاظ قانوني) - مانند اجناس قاچاق - چيست؟

ج. چون موجب قرار گرفتن در معرض خطر و ضرر است، تكليفاً جايز نيست، اگر چه وضعاً صحيح است.

4079. احتراماً، خواهشمند است نظر مبارك را در خصوص موارد ذيل اعلام فرماييد:

1) فروش فرآورده هاي دريا مانند ماهي، ميگو، خاويار و … به صورت قاچاقي؛

2) فروش فراورده هاي نفتي مانند نفت، بنزين، گازوييل به صورت قاچاقي؛

3) خريد و فروش اموال تاريخي و فرهنگي و عتيقه به صورت قاچاقي؛

ج. جايز نيست، زيرا در معرض خطر و ضرر است و در مواردي كه براي مسلمين مضر است تكليفاً جايز نيست، اگر چه هر مورد وضعاً، تابع شروط شرعيه همان مورد است و اللَّه العالم.

خريد و فروش محصولات فرهنگي، هنري و رسانه اي

تهيّه فيلم و كارتون از زندگي ائمّه عليهم السّلام

4080. براي آن كه مقام معنوي و شئون ائمه اطهار و پيامبران عليهم السّلام محفوظ بماند، در ساختن فيلم زندگي آنان چه نكات و ضوابطي لازم است رعايت شود؟ و تهيه فيلم انيميشن (كارتون) و نمايش عروسكي از زندگي معصومين عليهم السّلام چه حكمي دارد؟

ج. بايد عمل به هيچ وجه حرام نباشد و دلالت بر خلاف واقع - كه به منزله ي دروغ است - نداشته باشد و اهانت بر مقام شامخ معصومين عليهم السّلام نزد متشرّعه نباشد.

ويديوكلوپ ها

4081. حكم اشتغال در ويديوكلوپ ها كه محل عرضه فيلم هاي سينمايي و محصولات فرهنگي به جامعه است، چيست؟

ج. با فرض مشتمل بودن بر حرام، اشكال دارد.

فروش روزنامه با كلمات مقدّسه

4082. آيا فروش روزنامه هايي كه معمولاً نام خدا و معصومين عليهم السّلام و آيات قرآني دارد، به مغازه داري كه از آن براي بسته بندي استفاده مي كند، جايز است؟

ج. اگر هتك حرمت باشد و با اين قصد بفروشد، اشكال دارد.

حق نشر كتاب

4083. مؤلّف كتابي با ناشري قرار گذاشته كه حق نشر با آن ناشر باشد و بعد خود مؤلف اين حق را براي خودش بر مي دارد و با ناشر ديگري قرارداد مي بندد، آيا اشكال دارد؟

ج. اگر قرارداد آنها ضمن عقد لازم شرعي بوده، اشكال دارد و اگر اين حق قابل تفويض باشد، پس از تفويض به اوّلي، تفويض به دوّمي ديگر بلامحل است.

4084. آيا (محفوظ بودن حق چاپ و نشر) از نظر شرعي صحيح است يا خير؟

ج. بله، صحيح است.

خريد و فروش عكس هنرپيشگان و ورزشكاران و …

4085. خريد و فروش پوسترهاي بعضي از هنرپيشگان و يا ورزشكاران كه با وضع بد و يا بي حجاب مي باشند و نگاه كردن به آنها و يا نصب آنها در خانه به جهت علاقه به آن هنرپيشه يا ورزشكار، چه وجهي دارد؟

ج. چون معرضيّت براي مفسده دارد، اشكال دارد.

راديو و تلويزيون

4086. راديو و تلويزيون داراي منافع حلال و حرام مي باشد.

آيا خريد و فروش و انتفاع بردن از آنها، جايز است؟

ج. خريد و فروش به قصد منفعت حلال، مانع ندارد و هم چنين استفاده از آن در جهت حلال نيز بي اشكال است؛ ولي بايد به هيچ وجه از آن منفعت حرام نبرند و در دسترس كسي كه استفاده ي حرام مي كند، قرار ندهند.

آنتن ماهواره

4087. آيا آنتن ماهواره جزو آلات لهو است؟

خريد و فروش و استفاده از آن، چه حكمي دارد؟

ج. با وجود فساد، استفاده از آن و خريد و فروش آن جايز نيست.

اينترنت

4088. استفاده از اينترنت چه حكمي دارد؟

ج. تابع نحوه ي استفاده از آن است.

استراق سمع

4089. آيا استفاده از وسايل استراق سمع براي تجسّس و شنيدن مكالمه مردم، - مانند ضبط كردن مكالمه افرادي كه كراهت از افشاي آن دارند يا كنترل تلفن اشخاص - چه حكمي دارد؟

ج. در غير حال ضرورت منحصره نسبت به دفع مفسده ي مهم، جايز نيست.

سي دي

4090. خريد و فروش سي دي چه حكمي دارد؟

ج. اگر از مواردي باشد كه تكثير و كپي آن ممنوع بوده، جايز نيست و همچنين اگر تنها استفاده ي حرام از آن مي شود نيز جايز نمي باشد.

تكثير نرم افزارهاي خارجي

4091. برخي از نرم افزارهاي كامپيوتري از كشورهاي خارجي به داخل ايران آورده و تكثير مي شود. در آن كشورها (كشورهاي سازنده اين نرم افزارها) تكثير آن، ممنوع اعلام شده است، حكم تكثير چنين نرم افزارهايي چيست؟

ج. مانند حق طبع و چاپ كتاب است كه اگر اضرار به مؤلّف يا ناشر محسوب شود، جايز نيست؛ بلكه عمل انجام گرفته توسط او محترم است؛ ولي اگر آن كفّار از كساني باشند كه مالشان محترم نباشد و موجب فتنه نشود، تكثير آن جايز است.

توليد نرم افزار با استفاده از برنامه هاي تلويزيوني

4092. برخي از برنامه هاي نرم افزاري، با استفاده از برنامه هاي تلويزيوني داخلي يا خارجي اعم از ماهواره … تهيه مي شود، توليد، استفاده و خريد و فروش و تكثير چنين برنامه هاي توليدشده اي چه حكمي دارد؟

ج. اگر آن برنامه ها مشتمل بر حرام نباشد و حق ديگران نيز به آن تعلق نداشته باشد، جايز است.

فيلم هايي كه ديگران از صفحه سينما مي گيرند

4093. برخي از افراد با دوربين از فيلم هايي كه در سينما پخش مي شود فيلم گرفته و پس از تبديل به سي دي آن را مي فروشند يا كرايه مي دهند، آيا استفاده از چنين فيلم هايي جايز است؟

ج. اگر فيلم مشتمل بر حرام نبوده و حق ديگري (اعم از فيلمساز، تهيه كننده و …) به آن تعلق نداشته باشد، جايز است.

ضبط برنامه هاي تلويزيوني

4094. آيا ضبط برنامه هاي تلويزيوني و خريد و فروش و مشاهده آن جايز است؟

ج. اگر مفسده اي نداشته باشد، جايز است.

ضبط برنامه هاي ديگران از صدا و سيما

4095. برخي از برنامه هاي توليدي ديگران - مثل تصنيف ها، فيلم ها و … - كه از تلويزيون پخش مي شود، توليد صدا و سيما نيست و حقوق مربوط به تكثير آن معلوم و مشخص نيست، آيا ضبط چنين برنامه هايي از تلويزيون، جايز است؟

ج. اگر مشتمل بر مفسده و حرام است، جايز نيست و از حيث تَعَلُّق حق بايد احراز شود حق ديگري به آن تعلق ندارد وگرنه اشكال ندارد.

اختلاف فتواي مرجع تقليد شكننده قفل نرم افزار با استفاده كننده از آن

4096. برخي از افراد كه اجتهاداً و تقليداً شكستن و يا كپي كردن و تكثير فيلم و برنامه هاي كامپيوتري را جايز مي دانند، اگر برنامه اي را بدون اجازه كپي يا تكثير كنند و در اختيار كسي كه اجتهاداً يا تقليداً جايز نمي داند، قرار دهند آيا او مي تواند از چنين برنامه هايي استفاده نمايد؟

ج. خير، نمي تواند.

توليد نرم افزار با توليدات ديگران

4097. برخي از شركت ها و افراد بدون اجازه از توليدات ديگران استفاده مي كنند و سپس اجازه تكثير يا فروش محصول توليدي خود را به ديگران نمي دهند، در صورت علم مشتري به نحوه توليد غير شرعي چنين برنامه هايي، خريد و فروش و استفاده از چنين برنامه هايي چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

استفاده از موسيقي، آواز و تصاوير ديگران در توليد نرم افزار

4098. سيستم تهيه برنامه هاي نرم افزاري به گونه ايست كه هر برنامه اي به كمك برنامه هاي موجود در بازار و با ضميمه آنها توليد مي شود كه آن برنامه ها يا به صورت اصل يك برنامه نرم افزاريست يا بخشي از آن را تشكيل مي دهد و يا موسيقي ها و آوازها و يا تصاوير آن متعلق به ديگران است، آيا خريد و فروش، تكثير و استفاده از چنين نرم افزارهايي، در صورتي كه غرض اصلي همان برنامه توليدي آن شركت باشد، جايز است؟

ج. هر چه مشتمل بر برنامه هاي ممنوع التكثير يا مشتمل بر برنامه هاي حرام باشد، جايز نيست.

نرم افزارهاي توليد شده به صورت مشترك

4099. برخي از افراد يا شركت ها، نرم افزارهايي توليد مي كنند كه از برنامه هاي توليدي ديگران در برنامه خود استفاده مي كنند، اگر بدانيم آنان بدون اجازه از برنامه هاي ديگران بهره جسته اند، آيا استفاده از چنين برنامه هايي اشكال دارد؟

اگر ندانيم كه آنها اجازه گرفته اند يا نه، تكثير و فروش و استفاده از آنها چه حكمي دارد؟

ج. لازم است احراز شود كه حق ديگران به آن برنامه ها تعلق ندارد.

حاكم بودن قاعده سوق مسلمين بر بازار نرم افزار

4100. نرم افزارهايي كه از بازار مسلمين تهيه مي كنيم، آيا لازم است از نحوه شرعي بودن تكثير آن فحص و جستجو كنيم يا سوق مسلمين حاكم بوده و خريدن بدون پرس و جو از خصوصيات تكثير و پخش آن جايز است؟

ج. اگر غلبه با موارد ممنوعه است، سؤال و فحص شود.

خريد و فروش فيلم ها و نرم افزارهاي مشترك ايران و خارج

4101. آيا خريد و فروش فيلم ها و نرم افزارهايي كه كار مشترك ايران و كشورهاي كفر است، شرعاً اشكال دارد؟

ج. بله، اشكال دارد.

نرم افزارهايي كه حاوي برنامه هاي ايراني و خارجيست

4102. برخي از نرم افزارها و برنامه ها متشكل از برنامه هاي مختلف يا تصاوير، آهنگ، فيلم و امكانات جانبيست كه ممكن است مثلاً آهنگ و امكانات جانبي آن متعلق به شركت هاي ايراني بوده و بقيه برنامه ها متعلق به كفار باشد، آيا كپي گرفتن از چنين نرم افزارهايي شرعاً جايز است؟

در صورتي كه هدف اصلي انسان، استفاده از برنامه هاي خارجي (متعلق به كفار) آن نرم افزار باشد چه طور؟

ج. جايز نيست.

مشاهده فيلم هاي كپي شده

4103. اگر فيلمي به صورت غير شرعي توسط فرد ديگري كپي و تكثير شده باشد، مشاهده فرد ثالث در كنار مشاهده افراد ديگر، براي فرد ثالث ضمان آور است؟

ج. اگر تأييد باشد جايز نيست و ضمان مبني بر صدق اضرار و استناد آن في الجمله به او است.

فيلم هاي خارجي با زير نويس فارسي

4104. آيا فيلم هاي خارجي كه در مراكز كفر توليد شده و دوبله نشده اند؛ اما زيرنويس فارسي دارند را مي توان كپي كرد؟

ج. خير.

فيلم هاي دوبله شده خارجي

4105. آيا كپي كردن فيلم هاي خارجي كه متعلق به كفاريست كه مال آنان محترم نيست؛ ولي توسط مراكز دوبله داخلي، دوبله شده جايز است؟

ج. جايز نيست.

كپي فيلم بر روي حافظه كامپيوتر و عودت فيلم

4106. ويديوكلوپ ها برنامه هاي خود را در مدت زمان محدودي كرايه مي دهند، آيا جايز است برنامه كرايه اي را بر روي حافظه اي كامپيوتر كپي و پس از عودت دادن سي دي، از آن برنامه ي كپي شده در خارج از محدوده ي زماني بهره برد؟ مانند فيلم هاي سينمايي، مستند و …

ج. اگر معلوم است كه اين كار مورد رضايت صاحب حق اصلي فيلم نيست، جايز نمي باشد البته اين در صورتيست كه محتواي فيلم مشتمل بر حرام نباشد و در غير اين صورت از اين جهت نيز جايز نيست.

احكام متفرقه خريد و فروش

خياطي براي نامحرم

4107. خَيّاطي مرد اجنبي براي زنان، چه حكمي دارد؟

ج. جواز آن مبني بر اينست كه در مقدمات و مقارنات و لوازم آن، حرامي صورت نگيرد.

دلّالي و واسطه گري براي حرام

4108. دلّالي گرفتن براي كارهاي حرام - مانند معاملات ربوي - آيا حرام است؟

و آيا پول گرفته شده از طرفين ضمان آور است؟

ج. بله، اين كار حرام است و پول آن هم حرام مي باشد.

وثيقه قرار دادن در قبال اخذ وجه

4109. براي آزاد كردن زنداني، فردي حاضر است در قبال دريافت مبلغي پول، سند منزلش را به عنوان وثيقه قرار دهد؛ آيا اشكال دارد؟

ج. اشكالي ندارد.

دختران فروخته شده در كشورهاي ديگر

4110. در بعضي كشورها، دختران توسّط والدين به فروش مي رسند، آيا اين كار جايز است؟

ج. خير، جايز نيست.

خريد و فروش تمبر پستي

4111. فروش تمبرهاي پستي - كه قيمت معيّني دارند - به قيمت بيشتر، چه حكمي دارد؟

ج. اگر به حد اجحاف نباشد، جايز است.

فروش بن

4112. آيا فروش بن هايي كه بعضي از اداره ها و يا … به كارمندان خود مي دهند، با قيمت كمتر و تبديل آن به پول نقد، جايز است؟

ج. معاوضه ي آن جايز است، اگر شرطي با او نشده باشد.

فروش اجناس يارانه اي در بازار آزاد

4113. اگر دولت اجناسي را به بنگاه ها و مغازه ها يا نانوايي ها با يارانه، جهت فروش به مردم با قيمت خاصي داده باشد و آنها اين اجناس را تا چند ماه و يا چند سال هنوز نفروخته باشند، آيا با زياد شدن قيمت ها مي توانند آن را به قيمت روز در بازار آزاد بفروشند؟

ج. اگر دولت ملك آنها نكرده و هنوز خودش مالك است نمي توانند بفروشند، اما اگر به آنها فروخته است و آنها طبق شروط قرارداد عمل نكنند و دولت مطلع شود، دولت مي تواند فسخ كند.

خريد بليت سيرك و …

4114. در سرگرمي هايي مانند سيرك و بندبازي و موتورسواري (كره مرگ و ديوار مرگ) خريد بليط جهت تماشا، چه حكمي دارد؟

ج. مانعي ندارد، اگر مشتمل بر حرام نيست.

فروش انگور به تهيه كنندگان شراب

4115. فروش ميوه هايي مانند انگور به كساني كه سابقه شراب درست كردن دارند، چگونه مي باشد؟

ج. اگر به قصد حرام يا كمك به حرام نفروشد جايز است، اگر چه احوط ترك آن است.

قرعه براي پرداخت پول روي هم گذاشته شده

4116. آيا جايز است چند نفر مالي را اعم از پول يا كالا روي هم بگذارند و با قرعه تمام آن را بدون هيچ باز پرداختي به يك نفر واگذار كنند؟

ج. اگر همگي با رضايت مالشان را به يكي ببخشند، بدون اينكه خود را از جهت قرعه ملزم بدانند، مانع ندارد.

احكام تعليم و تعلّم

يادگيري احكام شغلي

4117. آيا واجب است صاحبان مشاغل، احكام مربوط به شغل خود را ياد بگيرند؟ در صورت كوتاهي، آيا اشتغال آنان حرام است؟

و در اين صورت، آيا درآمد آنان مشروع مي باشد؟

ج. تكليفاً يادگيري مسائل مورد ابتلاي در هر امري واجب است، هر چند وضعاً تا حرامي انجام نداده، درآمد آن حلال است.

يادگيري مسائل ديني

4118. يادگيري اعتقادات و احكام، در چه محدوده اي بر مكلف واجب است؟

ج. در اعتقادات حقّه، آن چه اعتقاد به آنها لازم است و در احكام هم هر چه معرضيت براي ابتلاي دارد.

يقين در اصول دين

4119. راه هاي يقين به اصول دين كدام است؟

ج. نسبت به موارد و افراد متفاوت است.

ترك يادگيري مسائل ديني

4120. آيا انسان با ترك فراگيري مسائل مورد ابتلاي خود گناهكار محسوب مي شود؟

ج. بله.

نهي پدر و مادر در تحصيل علم

4121. اگر پدر و مادر فرزند خود را از تحصيل در رشته يا علم خاصي منع كرده و يا به تحصيل در رشته يا علمي امر نمايند، آيا اطاعت از آنان واجب است؟

ج. آن چه حرام است ايذاء و ناراحت كردن آنهاست كه مي توان با توجيه آنها، آن را برطرف كرد.

4122. اگر پدر و مادري يا فقط پدر مخالف با تحصيل علوم ديني فرزند باشند و فرزند هم استعداد و علاقه داشته باشد، وظيفه چيست؟

ج. اگر نتوانست آنان را راضي نمايد روزي يك ساعت را درست و اساسي صرف تحصيل علوم ديني نمايد و به هر كار يا تحصيل مشروع ديگري بپردازد كافيست و آنان حق مخالفت از واجب را ندارند.

تحصيل در حوزه يا دانشگاه

4123. جواني هستم كه مايلم در راه وظيفه و خدمت به مسلمين مشغول شوم و اكنون بين تحصيل در حوزه يا دانشگاه مردد مي باشم، لطفاً با توجه به نيازهاي كنوني كشور بفرماييد، كدام مسير را انتخاب نمايم كه رضايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را جلب كرده باشم؟

ج. تحصيل در حوزه به رضايت آن حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف نزديك تر است، ان شاء اللَّه.

علوم ديني

4124. آيا فراگيري و تحصيل علوم ديني در شرايط كنوني جامعه، واجب كفاييست يا واجب عيني؟

ج. به مقدار مورد مبتلاي هر فردي در احكام شرعيه و اعتقادات، واجب عيني است و اضافه بر آن كفايي است، كه نسبت به افراد مستعد، با نبودن مجتهدين مورد نياز و كافي در جامعه، واجب عيني مي باشد.

ملاك در انتخاب رشته تحصيلي

4125. ملاك و معيار شرعي در انتخاب و گزينش رشته تحصيلي، علاوه بر وجوب كفايي برخي علوم، چيست؟

ج. ملاك، شرعيّت آن رشته و شرعيّت مقدمات آن است.

تغيير رشته تحصيلي

4126. اگر كسي به علوم ديني علاقه زيادي داشته باشد ولي به دلايلي در دانشگاه به تحصيل مشغول شده است، آيا ادامه تحصيل او در دانشگاه واجب است يا مي تواند با انصراف از دانشگاه، علوم ديني را تحصيل نمايد؟

ج. بله، مي تواند انصراف دهد و به تحصيل علوم ديني بپردازد.

فلسفه و عرفان

4127. آيا يادگيري و آموزش فلسفه و عرفان در حوزه هاي علميه جايز است؟

در صورت @تمحض افراد در چنين علومي استفاده آنان از شهريه چه حكمي دارد؟

ج. ميزان، استقلال در نظر و تمكّن تام در تشخيص حق از باطل است، پس بعد از محكم كردن مباني اعتقادي - كه قابل شبهه و خدشه نباشد، تحصيل آن علوم جايز، بلكه نافع است و اگر تمحض در آن براي دفع شبهات اجانب و حفظ اعتقادات حقه باشد، گرفتن شهريه هم جايز است.

علم فقه براي طلاب

4128. آيا فراگيري علم فقه و مبادي آن تا درجه اجتهاد براي طلاب علوم ديني واجب عيني است؟

در صورت ترك آن و اشتغال در علوم حوزوي ديگر و يا اشتغال به تبليغ و يا تأليف، آيا گرفتن شهريه براي آنان جايز است؟

ج. فراگيري علم فقه و مبادي آن تا درجه اجتهاد واجب كفاييست و گرفتن شهريه با اشتغالات ذكر شده، جايز است.

شهريّه طلّاب

4129. برخي از طلّاب در رشته تخصّصي كلام حوزه علميّه مشغول تحصيل هستند، آنها درس فقه و اصول نمي خوانند، آيا مجاز به دريافت شهريه مي باشند؟

ج. اگر تحصيل آنها در جهت تكفّل بخشي از نيازهاي حوزه علميّه و اهل ايمان است، مانعي ندارد با فرض اينكه فقط تخصص در فقه و اصول را ترك نموده اند.

علومي كه همه بايد ياد گيرند

4130. منظور از علمي كه كسب آن بر همه واجب شده است، چيست؟

ج. علم به مسائل شرعيه ي مورد ابتلا و علم اعتقادات لازم است، كه همان علم تقوا و يقين است.

رابطه نهي از منكر با احترام مقام استاد

4131. اگر استادي در كلاس منكري را انجام داد و شرايط نهي از منكر فراهم بود، آيا حفظ حرمت و مقام استاد مقدم است يا بايد او را نهي از منكر كرد، هر چند مستلزم حرمتي به او باشد؟

ج. تا جايي كه ممكن است، به گونه اي نهي از منكر كند كه مستلزم بي حرمتي به او نشود.

پرداخت كمك هزينه تحصيلي دانشگاه

4132. در طول تحصيل مبلغي به عنوان كمك هزينه از دانشگاه دريافت نموده ام، اكنون دانشگاه آن مبلغ را مطالبه نموده است آيا بايد بپردازم؟ اگر به مستحق بدهم كفايت مي كند؟

ج. اگر به عنوان قرض يا با شروط خاصّي داده بوده، بايد به همان دانشگاه بازگردانده شود.

استفاده از خوابگاه بر خلاف مقررات

4133. استفاده از خوابگاه دانشجويان به صورت مهمان، اگر بر خلاف مقررات باشد، چگونه است و حكم نماز و غسل هايي كه انجام داده چيست؟

ج. استفاده از خوابگاه دانشجويان جايز نيست و اگر ذمه ي او به مالي مشغول شده باشد، بايد ادا كند و نماز و غسل او در صورت جهل به حكم و يا فراموشي آن، صحيح است.

استفاده از رايانه يك دانشكده براي ديگران

4134. استفاده از كامپيوتر دانشكده مهندسي براي ساير رشته ها، اشكال دارد؟

ج. تابع مقررات آن دانشكده است.

علوم غريبه، جفر، نجوم، رمل و …

4135. آيا تعليم و تعلم علوم غريبه هم چون جفر، نجوم و رمل، جايز است؟

ج. اشكالي ندارد.

حق الزحمه دانشجويان و كم كاري در آن

4136. دانشجويان حق الزحمه اي را در قبال كار دانشجويي مي گيرند، چنان چه كمتر از ساعات مقرر كار كنند، چه حكمي دارد؟

ج. حرام و ضمان آور است.

قبولي در دانشگاه از راه تقلب

4137. من در امتحان ورودي دانشگاه با تقلب قبول شدم، آيا حقوقي كه در آينده دريافت مي كنم اشكال خواهد داشت؟

ج. حرمت تقلب در امتحان، با حكم حقوق دريافتي در آينده رابطه اي ندارد.

استفاده از بيت المال براي كسب علم

4138. آيا از اموال بيت المال مي توان در جهت كسب علم استفاده كرد؟

ج. با اجازه ي حاكم شرع جايز است.

تحصيل زن در رشته پرستاري

4139. آيا با وجود پرستار مرد و ملازم بودن پرستاري به لمس نامحرم، تحصيل زن در اين رشته جايز است؟

ج. اگر نتواند پرستار اختصاصي زنان باشد، جايز نيست.

تنبيه دانش آموزان

4140. لطفاً بفرماييد تنبيه بدني دانش آموزان، بعد از نصيحت كردن و حرف زدن براي ننوشتن تمرين يا درس نخواندن يا ادب و غيره، صحيح است؟

ج. با پرهيز از تنبيهي كه موجب ديه است، احتياط در اجازه گرفتن از ولي است.

خريداري وسايل از پول دريافتي براي تحصيل

4141. آيا با پولي كه پدر و مادرم بابت مخارج تحصيلي به من مي پردازند، مي توانم وسايل زندگي براي آينده ام خريداري نمايم؟

ج. اگر فقط به شرط و عنوان تحصيل داده اند، جايز نيست.

وجوب تحصيل علوم اسلامي و اجتهاد براي زنان

4142. آيا زن مي تواند علوم اسلامي را تحصيل نمايد و به مقام اجتهاد برسد؟

ج. اجتهاد بر هر متمكّن واجب كفايي است، مرد باشد يا زن و گاهي عيني هم مي شود.

4143. شركت يك خانم مسلمان متديّن در مراكز آموزشي و دانشكده ها جهت تعليم و تعلّم، در صورتي كه اكثر اساتيد مرد هستند و در كلاس ها اغلب خانم ها حجاب ندارند، چه صورت دارد؟

ج. اختلاط مرد و زن جايز نيست.

تدريس مرد در دبيرستان دخترانه

4144. تدريس اساتيد مرد در مدارس راهنمايي يا دبيرستان دخترانه چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

تدريس مرد براي زنان

4145. عدّه اي بر اين باورند كه اساتيد مرد به جهت حفظ مسائل شرعي و دوري از تهمت، نبايستي در كلاس خانم ها شركت نمايند. تدريس آقايان براي خانم ها شرعاً چه حكمي دارد؟

آيا خانم ها مي توانند از دروس خصوصي آقايان استفاده نمايند؟

ج. اگر جهات شرعيّه را مراعات نمايند و در معرض فتنه و فساد نباشند، مانعي ندارد.

تحصيل در كنار جنس مخالف

4146. گاهي دانشجوي پسر در مجموعه [آموزشي ] قرار مي گيرد كه تمام آنها خانم هستند و يا دانشجوي دختر در جمعي از مردان قرار مي گيرد، آيا در اين مسأله اشكال شرعي نسبت به دختر و پسر دانشجو وجود دارد؟

با توجه به اين مطلب كه خارج شدن از چنين مجموعه هايي منجر به ضررهايي مثل تأخير در فارغ التحصيل شدن آنها مي گردد؟

ج. دانشجوي پسر موظف است از نگاه به نامحرم پرهيز نموده و دانشجوي دختر نيز موظف به حفظ حجاب است و عدم اختلاط زنان و مردان در چنين جمع هايي لازم است.

صحبت درسي زن و مرد نامحرم

4147.

گفتگو و مباحثه علمي و درسي بين دختر و پسر دانشجو چه حكمي دارد؟

ج. بهتر آن است كه احتياط كرده و در حضور مردم انجام نشود تا احتمال امر خلافي در آن داده نشود.

حد شرعي تحصيل بانوان

4148. زني كه مي خواهد به تحصيل خود ادامه دهد كه بعدها شغلي حلال انتخاب كند، ولي فعلاً ادامه ي تحصيل ملازم با اينست كه با نامحرم روبرو شود، مثلاً نزد مرد نامحرم درس بخواند يا اينكه با مردها در يك كلاس باشند، جايز است؟

ج. در صورتي كه تحصيل واجب نباشد و قدرت بر حفظ حجاب نباشد، جايز نيست و اگر واجب باشد، با حفظ حجاب بر مراتب ضرورت اكتفا مي شود.

صداي خنده خانم ها در محيط درس

4149. صداي خنده خانم ها در جايي (مانند كلاس درس) كه تعداد آقايان بيشتر از خانم ها باشد، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

تدريس به شاگرد بهايي

4150. آيا تدريس به شاگرد بهايي اشكال دارد؟

ج. اگر به نحوي سبب تقويت حزب او مي شود، جايز نيست.

تقلب در زندگي اجتماعي

4151. تقلب در امتحان و صف نانوايي و اتوبوس، چه حكمي دارد؟

ج. در صورت تضييع حق شرعي ديگران جايز نيست.

اختلاط زن و مرد در تحصيل

4152. روند رو به رشد فرد و اجتماع به گونه ايست كه مردم غالباً براي تحصيل به دانشگاه مي روند، اما در كلاس هاي دانشگاه زن و مرد مختلط هستند، حال آيا وظيفه ي شرعي دختران و پسران براي ورود به دانشگاه چيست؟

ج. حتماً بايد محل نشستن زنان از مردان جدا باشد و يا در كلاس ها پرده اي بين آنان به عنوان حايل قرار گيرد، در غير اين صورت دختران بايد نزد محارم خود به صورت خصوصي تحصيل نمايند.

مباحثه علمي با جنس مخالف

4153. آيا سخن گفتن و مباحثه علمي با جنس مخالف در صورت رعايت حجاب و بدون قصد ريبه جايز است؟

ج. حتماً بايد محل نشستن زنان از مردان جدا باشد و يا در كلاس ها، پرده اي بين آنان حايل قرار گيرد، در غير اين صورت دختران بايد نزد محارم خود به صورت خصوصي تحصيل نمايند.

علم نجوم و خبر از اتفاقات

4154. در صورتي كه مُنَجِّم با استفاده از معاد لات و محاسبات نجومي، خسوف و كسوف و يا اتفاقات و حوادثي را در آينده پيش بيني نمايد، اشكال شرعي دارد؟

ج. در صورتي كه خبر از نتايج قواعد و معاد لات نجومي بدهد، نه از واقع، بدون اشكال است.

تعليم و تعلم براي بانوان

4155. آيا تمام احكام تعليم و تعلم كه براي مردان وجود دارد، براي بانوان نيز هست؟

ج. خير، موارد آن مختلف است.

اجازه از شوهر براي تحصيل

4156. آيا زن براي تحصيل بايد از شوهر خود اجازه بگيرد؟ اگر تحصيل او با حقوق شوهر منافات نداشته باشد، آيا شوهر حق نهي كردن زن از تحصيل را دارد؟

ج. اگر با حقوق شوهر هيچ منافاتي نداشته باشد و مستلزم خروج از خانه هم نباشد، اجازه واجب نيست و شوهر هم حق منع ندارد.

4157. آيا زن براي يادگيري مسائل شرعي و ديني مي تواند بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود؟

ج. اگر مي تواند بدون خروج از منزل با مطالعه يا تعليم از شوهر و مانند آن ياد بگيرد، نمي تواند بدون اجازه خارج شود.

آموزش رانندگي براي زنان

4158. آيا زن با حفظ حجاب و حدود اسلامي مي تواند نزد مرد اجنبي آموزش رانندگي ببيند؟

ج. با فرض معرضيّت براي تعقّب يا معيّت حرام نمي تواند.

شيوه هاي آموزش احكام

4159. گاهي مربّيان براي آموزش احكام و مسائل شرعي يا معارف ديني نوجوانان در مدارس، از برخي شيوه ها كه همراه با نوعي بدآموزي مي باشد، استفاده مي كنند.

مثلاً نماز را به «تلفن به خدا» تشبيه مي كنند؛ آيا چنين شيوه هايي جايز است؟

ج. اگر نيّت بدي نداشته باشند و فقط تشبيه باشد، اشكال ندارد.

خريد و فروش و خواندن كتاب هاي گمراه كننده

4160. خريد و فروش و خواندن بعضي از كتب و روزنامه ها و … كه در آن به مقدسات اسلام توهين شده است و يا گمراه كننده است، چه وجهي دارد و در چه صورتي جايز مي باشد؟

ج. جايز نيست، مگر براي كساني كه توانايي دفع و رد مطالب آنها را داشته باشند كه براي اين منظور نگهداري آن براي آنان بدون اشكال است.

احكام ديگر خريد و فروش

صيغه عقد

4161. در عقودي همانند بيع و … خواندن عقد به عربي لازم است يا صرف عمل كفايت مي كند؟

ج. با @معاطات هم واقع مي شود و صيغه عربي لازم نيست.

مكتوب كردن قرارداد

4162. آيا در قراردادهاي معاملاتي بين خريدار و فروشنده لفظ و گفتگو كافي است، يا حتماً بايد مكتوب گردد؟

ج. در صحّت معامله، كتابت لازم نيست و اللَّه العالم.

خريد و فروش با چك

4163. اگر اداره يا سازمان دولتي از طريق مزايده يا مذاكره قصد فروش مالي از اموال خود را داشته باشد و پس از شركت خريداران مختلف، شرايط فروش مال خود را به مشتري معيّني اعلام و آن مشتري با پذيرفتن كامل آن شرايط مقداري از وجه معامله را نقداً پرداخت نموده و بقيّه اي ثمن را نيز چك داده و فروشنده هم آنها را در مجلس دريافت مي نمايد و رسيد تسليم مشتري مي كند، اگر چه چك را نقد نكند، آيا اين عمل به منزله ي ايجاب و قبول و انجام معامله است؟

ج. همين مقدار كافيست و معامله يا بايد به عقد واقع شود و يا به معاطات و در صحّت معامله به نحو معاطات لااقل بايد اعطاي يكي از ثمن و مثمن به قصد انشاي معامله واقع شود و اعطاي بعض ثمن و چك، به منزله ي ثمن است و معامله صحيح است.

خريد و فروش با فاكس

4164. اگر در معامله اي، فروشنده توسّط فاكس، پيشنهاد فروش مكتوب خود را ارسال و خريدار نيز قبولي خود را فاكس نمايد، آيا ايجاب و قبول واقع و عقد بيع محقّق مي گردد يا حتماً بايد قرارداد مبايعه نامه حضوري باشد؟

ج. عقد بيع محقّق مي شود، ولي در صورت اختلاف قابل اثبات نيست، مگر در فاكسي كه ايجاب و قبول هر دو مذكور باشد.

4165. در صورتي كه انجام معامله توسط ارسال فاكس نافذ باشد، چنان چه طرفين بعد از اجراي عقد بيع توسّط فاكس، پس از مدّتي هم ديگر را ملاقات نمايند و به صورت حضوري نيز مبايعه نامه ي كتبي تنظيم كنند، مطابق با مفاد فاكس قبلي، آيا عقد انجام شده از زمان صدور فاكس مي باشد و يا

از زمان صدور مبايعه نامه ي حضوري كه مثلاً سه ماه بعد از فاكس نوشته شده است؟

ج. اگر مقصود بقاي بر معامله ي قبليست و دلالتي بر حدوث نيست كه از همان صدور فاكس معامله محاسبه مي شود و اگر مبهم است، قدر متيقّن ملاك است.

معاملات اينترنتي

4166. آيا معامله به صورت اينترنتي صحيح است يا خير؟ آيا با خريد به وسيله ي اينترنت مي توان آن را چند بار به ديگران فروخت و دوباره آن را خريد، بدون ديدن و قبض اجناس؟

ج. از حيث حكم تفاوتي نمي كند و بايد واجد شروط باشد؛ اگر مبيع عين است، فروش آن قبل از قبض جايز است و اگر معامله سلف است، فروش آن قبل از مدت معين شده براي مطالبه جايز نيست و بعد از حلول اجل جايز است.

4167. معاملات فضولي با اينترنت جايز است يا خير؟

ج. فرقي نمي كند.

معاملات فرد بيمار

4168. در بيماري و مرضي كه متصل به مرگ است، اگر شخص بيمار معاملاتي انجام دهد، صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

عدم تعادل روحي خريدار يا فروشنده

4169. در صورت عدم تعادل روحي خريدار يا فروشنده، معامله صحيح است يا باطل؟

ج. اگر شعور به اندازه كافي براي معامله را ندارد، صحيح نيست.

معامله با نابالغ

4170. با توجّه به اين كه معامله با غير بالغ صحيح نيست مگر در اجناس كوچك، بفرماييد مبلغ مجاز چه قدر است؟

ج. در صورتي كه در اين گونه معاملات فرد غير بالغ به منزله ي واسطه در مبادله عوضين باشد، مانعي ندارد و ميزان تا حدّيست كه عنوان واسطه بر او صدق كند.

4171. مغازهداراني كه به اقتضاي شغل و يا محل كسب، دائماً با كودكان سر و كار دارند، آيا خريد و فروش و معاملات آنان مورد اشكال است؟

ج. معامله با كودكان نابالغ بايد با اذن ولي آنها باشد.

4172. اگر نابالغي از طرف استاد بالغش جنس بفروشد، آيا معامله او صحيح است يا خير؟

ج. اگر با اجازه ي ولي شرعي و استاد معامله كرده صحيح است، در صورتي كه بتواند معامله كند.

تصرف والدين درآمد كودك نابالغ

4173. والدين، كودك نابالغي را در سنين كودكي به كاري مي گمارند و كودك از اين طريق درآمد كسب مي كند.

آيا والدين مي توانند در اندوخته هاي او تصرّف نمايند يا نه؟

ج. پدر، ولي طفل است و با ملاحظه ي مصلحت طفل مي تواند در مال او تصرّف كند.

معاملات ولي

4174. در صورتي كه ولي قهري بدون رعايت غبطه، مالي را براي مولي عليه بخرد و يا مال او را به غير واگذار كند، آيا معامله نافذ است يا غير نافذ؟

ج. با ملحق شدن اجازه ي صحيح، اظهر صحّت است.

4175. در معامله اي كه ولي صغير رعايت غبطه و مصلحت فرزند صغيرش را نكرده باشد و معامله به ضرر فرزند واقع شده باشد، آيا چنين معامله اي صحيح است يا باطل؟

ج. اگر ولي مراعات مصلحت صغير را نكرده، معامله يا باطل است و يا ضامن است.

4176. آيا منظور از رعايت غبطه، غبطه واقعي مي باشد و يا آن چه كه ولي غبطه تصوّر مي كند؛ هر چند در حقيقت بر خلاف غبطه باشد؟

ج. ميزان در تكليف، احراز ولي است.

سرمايه گذاري مال صغير

4177. مال صغير را چگونه مي توان در شركتي سرمايه گذاري كرد؟

ج. ولي او با رعايت مصلحت صغير مي تواند اين كار را بكند.

تصرف پدر در اموال فرزندان

4178. آيا فرزندان بعد از رسيدن به سن بلوغ مي توانند به لحاظ مادي مستقل شوند و آيا پدر بعد از بلوغ آنان مي تواند بدون اذن آنها در اموالشان تصرف كند؟

ج. بعد از رسيدن به سن بلوغ و رشد، حق تصرف در اموالشان با خود آنها است.

حق و معناي حضانت

4179. هنگام اختلاف بين پدر و مادر در ولايت و حضانت كودك، حق با كدام يك مي باشد و آيا عمو و دايي حق حضانت و ولايت دارند؟ و حق ولايت و حضانت بر اموال فرزندان غير بالغ آيا به معناي محروميت آنان از اموالشان تا رسيدن به حد بلوغ مي باشد يا خير؟

ج. حق حضانت و سرپرستي دختر يا پسر نابالغ براي پدر و مادر است، به طوري كه در رساله مذكور است (مسأله ي 1982 به بعد) ولي حق ولايت و تصرف در اموالشان با پدر آنها است.

قيموميّت مادر پس از فوت پدر

4180. در صورت فوت پدر، ولايت فرزندان با چه كسي است؟

آيا مادر مي تواند قيّم آنها شود؟

ج. ولايت آنها با جد پدري يا قيّميست كه پدر يا جد پدري او را معيّن كرده باشد و در غير اين صورت، حق تعيين قيّم با حاكم شرع جامع شرايط است.

محدوده ي اختيارات قيّم

4181. آيا قيّم ضامن سودهاي فرضي اموال صغير (در صورت معامله كردن) است يا خير؟ آيا قَيِّم مي تواند از حق ديه كه به كودكان صغير مي رسد گذشت كند؟ و آيا حق دارد حق قصاص را به ديه تبديل كند و يا بر عكس آن عمل نمايد؟

ج. قيّم ضامن سودهاي فرضي بدون معامله و مضار به نيست و اختيارات قيّم در مورد صغار در حد تشخيص مصلحت آنها است.

اختلال حواس سرپرست خانواده

4182. اگر سرپرست خانواده دچار اختلال حواس يا فراموشي شود، آيا فرزند بزرگ خانواده، بدون اجازه فرزندان ديگر مي تواند در اموال وي تصرف كند؟

ج. خير نمي تواند؛ مگر با اجازه ي پدر آن سرپرست يا حاكم شرع.

هزينه مجالس ترحيم از اموال فرزندان صغير

4183. اموالي كه دوستان شهيد يا فرد فوت شده به خانواده آنان هديه مي دهند، آيا جزو اموال فرزندان آنان حساب مي شود؟ و آيا مصرف اموال صغير در هزينه هاي مجالس ترحيم پدر يا مادرشان جايز است؟

ج. اموالي كه به خانواده او مي دهند، جزو اموال همه ي آنها است؛ مگر قرينه اي بر اختصاص به بعضي باشد و مصرف اموال صغير در آن هزينه ها جايز نيست؛ مگر به قدر اقل واجبات تجهيز مثل كفن كه از اصل مال اخراج مي شود.

ادعاي غبن بر عليه قيّم يا ولي

4184. اگر ولي يا قَيِّم صغيري و يا پدر او به خاطر ولايت شرعيه اي كه بر فرزند نابالغ خود دارد، اموال پسر را معامله كند و پسر بعد از بلوغ مدعي غبن در معامله شود و قَيِّم يا پدر بگويد مصلحت بود كه معامله كردم و غبني صورت نگرفته، قول كدام يك مقدم است؟

حكم صورتي كه پدر مرحوم شده باشد را بيان فرماييد؟

ج. معامله ي ولي، محكوم به صحت است، مگر اين كه فرزند مفسده دار بودن آن را به حجت شرعيه اثبات كند.

فروش اجباري

4185. در صورتي كه فردي را بين دو امر قرار داده و مثلاً بگويند:

يا چك تو را به اجرا مي گذاريم و يا منزل خود را به فلان قيمت به ما بفروش. آيا اين نوع معامله صحيح است؟

ج. در صورتي كه كار ديگري كه وي را در آن مخيّر كرده اند، ضرر ديني و يا دنيايي زيادي كه معمولاً از آن پرهيز مي شود، نداشته باشد، معامله بي اشكال است.

اموال رژيم گذشته

4186. حكم املاك به جامانده از فراريان رژيم طاغوت چيست؟

ج. حكم املاك ديگران را دارد كه براي صاحبان آنها است.

خريد و فروش اجناس مصادره اي

4187. خريد و فروش اجناسي كه قاچاق بوده و دولت آنها را مصادره كرده است، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

4188. شخصي قبل از انقلاب، سرقفلي مغازه اي را خريداري و اجاره نامه با امضاي مالك اصلي تنظيم مي نمايد. پس از انقلاب اين املاك تحت سرپرستي بنياد مستضعفان قرار مي گيرد كه اجاره بها دريافت مي نمايد.

1) شخصي كه سرقفلي را خريده هنوز هم مالك سرقفلي مي باشد يا خير؟

ج. در صورتي كه قيود و شروطي نداشته كه الآن موجود نيست، هنوز هم مالك است.

2) اگر اكنون اين شخص مالكيّت سرقفلي خود را بخواهد بفروشد، آيا براي خريدار شرعاً اشكالي ندارد؟

ج. خريد و فروش طبق قرارداد است و چنانكه اگر مالك حضور داشت، چگونه مي فروخت و مي خريد، اكنون نيز به همان حال است.

3) در حالي كه مالك اصلي در خارج كشور و مجهول المكان مي باشد، آيا اجاره بها را بايستي به بنياد پرداخت نمايد؟

ج. بايد به مالك بپردازد، هر چند با واسطه و در غير اين صورت به نايب او كه حاكم شرع مي باشد بپردازد.

4) كسب درآمد در چنين اماكني مشروع است يا خير؟

ج. از جواب هاي بالا معلوم شد.

معامله ي با كفّار

4189. معاملات روزمرّه با فروشندگان اهل كتاب صحيح است؟

ج. مانع ندارد.

معامله با بهايي

4190. حكم معامله با بهايي ها را بيان نماييد.

ج. معامله با بهايي ها مانند معامله با ساير مشركين و كفار غير اهل ذمّه است.

4191. شخصي بعد از تنظيم قولنامه ي يك دستگاه آپارتمان خود با فردي، پس از گرفتن قسمتي از قيمت متوجّه مي شود كه خريدار بهايي و جزو فرقه ضالّه و مضلّه مي باشد.

1) آيا اين معامله باطل است يا نه؟

ج. پولي كه بابت ثمن معامله مي گيرد، اشكال ندارد.

2) فروشنده شرعاً ملزم به انتقال ملك خود به خريدار (شخص بهايي) است؟

ج. خريدار مالك نمي شود.

معامله با فرقه آغا خاني ها

4192. حكم معامله و ارتباط با فرقه «آغا خاني ها» چيست؟

ج. حكم رابطه اي با ساير كفار و مشركين را دارد كه در حال اختيار جايز نيست و معامله با آنها در حكم معامله با كافر غير ذمّي است.

صحّت معامله با كفار

4193. حكم معامله با كفّار چيست؟

ج. اگر شرايط معامله باشد، مانعي ندارد.

4194. خريد و فروش پوشاك و مواد غذايي و غيره از اهل كتاب چه حكمي دارد؟

ج. اشكالي ندارد.

فروش قرآن به كفّار

4195. آيا فروش قرآن به كفّار و اهل كتاب جايز است، به خصوص اگر بدانيم آنان قصد توهين ندارند؛ بلكه جهت مطالعه آن را تهيه مي كنند؟

ج. جايز نيست.

فروش الكل به كشورهاي ديگر

4196. فروش الكلي كه بعداً با آن مشروب درست مي كنند، به كشورهاي خارجي مسلمان يا غير آن اشكال دارد؟

ج. جايز نيست.

كلاه برداري در معامله با كفار

4197. آيا كلاهبرداري در معاملات با كفار جايز است؟

ج. در هر موردي كه معامله صحّت واقعيه دارد، جايز نيست.

خريد و فروش اجناس آمريكايي و اسراييلي

4198. خريد و فروش اجناس اسراييلي و آمريكايي در حال حاضر در بخش خصوصي و دولتي، جهت استفاده از تكنولوژي آنها بر عليه خودشان چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

فروش ميته به اهل كتاب

4199. ذبيحه اهل كتاب چه حكمي دارد؟

و آيا فروختن ميته و شراب به اهل كتاب و كساني كه حلال و حرام برايشان فرقي ندارد، اشكال دارد؟

و اگر به قصد فروختن چيزهايي ديگر اينها را بفروشند چه حكمي دارد؟

ج. ذبيحه ي آنها نجس و حرام است و فروختن ميته يا شراب به آنها اشكال دارد.

معامله با كشورهاي كفر

4200. آيا معامله و صادرات و واردات به دولت هاي كفر و يا كشورهاي مسلمان كه دولت جايز دارند، مصداق كمك به ظالم محسوب مي شود؟

ج. موارد آن مختلف است.

مقدار سود حلال در معاملات

4201. بعضي از اجناس مغازه ها يا بنگاه ها در ماه يا هفته به قيمت آنها افزوده مي شود، آيا فروشنده مي تواند آنها را به قيمت روز بفروشد يا خير؟ در فروش اجناس چند درصد سود بايد بگيرد؟

ج. تا به حد اجحاف نرسد، منعي ندارد.

4202. فروش چيزي به دو برابر قيمت خريداري شده چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه به حد اجحاف به مشتري نرسد، مانعي ندارد.

4203. آيا فروختن اجناس طبق نرخ مصوّب لازم است؟

ج. شرعاً لازم نيست.

بالا بردن قيمت جنس جهت تخفيف

4204. اگر قيمت جنس كمي بالاتر برده شود تا چنان چه مشتري تخفيف خواست آن مقدار كم شود، آيا اين عمل جايز است؟

ج. في حد نفسه جايز است، هر چند مكروه است.

پيش فروش جنس توليد نشده

4205. آيا اجناسي را كه كارخانه هنوز توليد نكرده است را مي توان پيش فروش كرد؟ آيا مي توان به صورت نسيه پيش فروش كرد؟

ج. مانعي ندارد اگر شرايط مذكور در رساله (مسأله ي 1647) مراعات شود و معامله ي سلف كه نسيه هم باشد، معامله كالي به كاليست كه شرعاً لزوم آور نيست.

خريد و فروش نان به صورت دانه اي

4206. خريد و فروش نان به صورت دانه اي صحيح است يا خير؟

ج. به صورتي كه متعارف باشد، جايز است.

حق رجوع در معامله ي فضولي

4207. در معامله ي فضولي، مالك اصلي حق رجوع به كدام يك از بايع و مشتري را دارد؟

ج. چون هر دو طرف معامله غاصب و ضامن جنس هستند، مالك اصلي اختيار دارد كه از هر كدام از بايع و مشتري، جنس و منافع آن را دريافت كند.

فروش سرقفلي بدون اجازه مالك

4208. كسي سرقفلي فروشگاهي را مي فروشد و ضمن عقد هم شرط مي كند كه بدون اطلاع مالك اصلي، حق فروختن به غير را ندارد در اين صورت اگر خريدار بدون اجازه مالك، فروشگاه را معامله نمايد، چه وجهي خواهد داشت؟

ج. اگر به نحو شرط نتيجه بوده واقع نمي شود و اگر شرط فعل بوده حق فسخ براي مالك ثابت است پس اگر فسخ كرد و سرقفلي هم به نحو شرعي و تابع عقد اجاره معامله شده بود، با فسخ متبوع تابع هم منفسخ مي شود.

اجناس كهنه به جاي نو

4209. آيا مي توان اجناس كهنه را رنگ كرد، به گونه اي كه ظاهر و باطن آن با جنس نو تفاوتي نكند و آن را به جاي جنس نو به مشتري فروخت؟

ج. اگر غش در معامله شود، جايز نيست.

فروش گِل با سبزي

4210. هنگام خريد و فروش سبزي، مقدار زيادي گِل به همراه آن خريد و فروش مي شود، آيا در اين صورت معامله باطل است؟

ج. در صورتي كه مقدار گل موجود در سبزي زيادتر از مقدار معمول و متعارفي باشد كه با سبزي است، فروختن آن حرام است؛ هر چند اصل معامله صحيح و بي اشكال مي باشد و خريدار پس از اطلاع، حق خيار و بازگرداندن سبزي را دارد.

فروش جعبه شيريني به قيمت شيريني

4211. قنادي ها اكثراً شيريني جات را با جعبه وزن مي كنند و آن را به مشتري مي دهند، آيا شرعاً جايز است؟

ج. اگر عرف قنادي ها چنين است و وزن جعبه نيز غير معمول نباشد، اشكالي ندارد.

مخلوط كردن گندم بد با خوب

4212. گندم هايي كه لاغر هستند و از نظر قيمت تا حدودي با گندم هاي معمولي متفاوت هستند، آيا مي شود با گندم هاي معمولي مخلوط كرد و فروخت؟

ج. در صورتي كه غش نشود، مانع ندارد.

خريد و فروش شمارشي و يا كيلويي گردو

4213. در برخي از شهرها، اجناسي هم چون گردو و تخم مرغ، با شمارش خريد و فروش مي شود، در اين صورت خريد و فروش آنها به صورت وزني در آن شهر و يا شهرهاي ديگر چگونه بايد باشد؟

ج. اگر در چند شهر يك شيء اختلاف داشته و در يكي، آن جنس وزني خريد و فروش مي شود و ديگري عددي و شمارشي، ملاك شهريست كه در آن معامله صورت مي گيرد.

پس در همان شهر بايد عرف خريد و فروش در مورد آن شيء ملاحظه شود.

خريد و فروش پارچه كيلويي

4214. اخيراً برخي پارچه ها به صورت كيلويي خريد و فروش مي شوند، حكم آن چيست؟

ج. اگر معامله مشتمل بر غرر نباشد و متعارف و عقلايي باشد، جايز است.

سرقت رفتن جنس فروخته شده در راه

4215. شخصي با تلفن جنسي را از شهر ديگري از طرفش خواسته و او هم فرستاده، ولي جنس در بين راه به سرقت رفته است.

آيا به حساب تلفن زننده محسوب مي شود؟

ج. چون تا به اين اندازه رساندن با رضايت او بوده، به منزله ي رسيدن جنس است، احتياطاً مصالحه نمايند.

كار كردن براي غير مسلمان

4216. كار كردن براي غير مسلمان و يا در كشورهاي غير اسلامي و دريافت دستمزد چه حكمي دارد؟

ج. جايز و حلال است، به شرط آن كه تقويت آنها در كفر نباشد و خود كار هم به خودي خود حلال باشد.

كار كردن براي كسي كه مال او مخلوط به حرام است

4217. كار كردن براي كسي كه مي دانيم مالش مخلوط به حرام است و گرفتن دستمزد از او چه حكمي دارد؟

ج. اگر يقين به بودن مال حرام در مالي كه مورد ابتلاي شماست نداريد، مانع ندارد و حلال است.

كم فروشي كارگر به دستور كارفرما

4218. كارگر يا شاگردي كه صاحب كار، او را امر به كم فروشي و كار خلاف قانون مي كند، آيا اين كارش جايز است؟

اجرت وي چه حكمي دارد؟

ج. اگر آن كار خلاف شرع باشد، جايز نيست و اجرت آن هم حرام است.

معامله و هديه افرادي كه كسب حرام دارند

4219. معامله با شخصي كه احتمال مي رود از راه حرام مثل دزدي، پول در مي آورد چگونه است؟

كمك و صدقه گرفتن و كمك مالي گرفتن از او جهت صندوق قرض الحسنه چه وجهي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

پرداخت ثمن از مال حرام

4220. اگر كسي چيزي را بخرد و بخواهد از پول حرام قيمت آن را بپردازد، چه حكمي دارد؟

ج. ذمّه ي مشتري برئ نمي شود.

4221. اگر كسي جنسي را نسيه بخرد و بعد پول آن را از مال حرام بدهد، آيا معامله ي او صحيح است؟

ج. ظاهراً معامله صحيح است، ولي ذمّه ي او مشغول است.

احتكار

4222. آيا انبار كردن مواد غذايي، جهت فروختن در غير فصل و براي گران شدن قيمت آن احتكار محسوب شده و حرام است؟

ج. در صورتي كه آن مواد از مواد غذايي باشد كه مسلمانان به آن نياز دارند و از طريق ديگري نيز امكان دست يابي به آن نيست، اين عمل احتكار محسوب شده و حرام است و در غير اين صورت كراهت دارد.

رابطه بطلان معامله با رضايت طرفين

4223. اگر معامله اي باطل بود، ولي طرفين براي تصرف در جنس و پول رضايت داشتند، آيا مي توان حكم به صحت تصرفات نمود؟

ج. از باب اباحه جايز است.

(به مسأله ي 1666 رساله رجوع شود. )

حرمت وضعي و تكليفي معاملات باطل

4224. آيا در بيع معاملات باطل مثل خمر و بيع ربوي و … علاوه بر بطلان معامله، شخص گناه كار نيز مي باشد؟

ج. بله، اگر از علم و عمد باشد، حرمت تكليفي هم دارد.

فروش نقد و نسيه

4225. آيا مغازه داران بدون تعيين وقت مي توانند اجناس مورد نياز مشتري را به صورت نسيه در اختيار آنها قرار دهند؟

و آيا اجناس نسيه را مي توان از اجناس نقد آن گران تر فروخت؟

ج. در نسيه بايد زمان مشخص باشد و گران تر فروختن اجناس نسيه از نقد كار عقلايي و جايز است و اگر مدت تعيين نشود، معامله حال است و فروشنده هر وقت بخواهد مي تواند مطالبه كند.

فروش جنس به بايع آن جنس

4226. اگر جنسي را كه به طور نقد خريده شده، دوباره به همان شخص به صورت نسيه با قيمت بيشتر بفروشيم جايز است؟

ج. اگر دو معامله جدّي و با شرايط واقع شود، صحيح است.

فروش نقدي به قيمت كمتر

4227. اگر جنسي را به صورت نسيه يا قسطي بخرد و چك يا سفته بدهد و بعد همان جنس را به صورت نقد به طرف مقابل به كمتر از قيمت قبلي بفروشد، چه حكمي دارد؟

ج. در صورت قصد معامله اشكال ندارد، البته بنا بر احتياط واجب نبايد در معامله اوّل، معامله دوم شرط شود.

اختلاف قيمت نقد و نسيه

4228. آيا جايز است جنسي را نقدي به صد تومان و نسيه به صد و پنجاه تومان فروخت؟

ج. معامله ي نسيه به زيادتر از معامله ي نقدي ربا نيست. اگر معامله به يكي قطعي شود، اشكال ندارد.

اضافه نمودن سود قسطي

4229. در صورت خريد قسطي اشيا، آيا مي توان اقساط را در برابر سود قسطي زيادتر نمود؟

ج. اگر بعد از تعيين اقساط در وقت معامله است و معامله ي شرعيّه اي در بين نيست، ربا و حرام است.

شرط فروش جنس به فروشنده

4230. در معاملاتي كه خريدار و فروشنده در آن شرط كنند كه خريدار جنس مورد معامله را به قيمت كمتر يا زيادتر به خود فروشنده بفروشد، چه حكمي دارد؟

و اگر طرف در فروش يا عدم فروش آن مختار باشد، چه حكمي دارد؟

ج. هر دو صورت جايز است مگر آن كه معامله ي اوّل نسيه اي باشد كه بنا بر احوط نبايد شرط معامله ي دوّم در آن بشود.

فروش نسيه و شرط دادن پول با تأخير

4231. ضمن عقد بيع نسيه يا اجاره شرط مي كند كه بايد مشتري يا مستأجر در موعد مقرّر، اگر ثمن يا اجرت را نپرداخت، مبلغي اضافي جهت تأخير بپردازد، آيا چنين شرطي جايز است؟

ج. اين شرط زياده است و ظاهراً جايز نيست.

شرط پرداخت مبلغي در صورت فسخ معامله

4232. در قولنامه ها معمولاً شرط مي شود كه اگر يكي از طرفين تا وقت معيني بخواهد معامله را فسخ كند، بايد مبلغي به طرف مقابل بپردازد كه در عرف، به آن «دَرَك» مي گويند. آيا اين شرط الزام آور است؟

ج. اين شرط الزام آور است، زيرا جعل خيار، مشروط به اين شرط بوده است.

شرط نفروختن به مبلغي بيشتر

4233. اگر فروشنده به خريدار بگويد اين جنسي كه از من خريداري مي كني حق نداري از فلان قيمت بيشتر بفروشي، آيا عمل به اين شرط بر خريدار واجب است؟

اگر واجب باشد، در صورت تخلف خريدار از اين شرط، اضافه قيمت، ملك چه كسي است؟

ج. در فرض مذكور بايع حق فسخ دارد و مي تواند بنا بر قولي، عين و يا بدل يا قيمت آن چه فروخته را مطالبه نمايد.

تعهّد عليه شخص ثالث

4234. با توجه به اينكه در ماده 196 قانون مدني آمده است:

«كسي كه معامله مي كند، آن معامله براي خود آن شخص محسوب است مگر اين كه در موقع عقد خلاف آن ثابت شود، با اين فرض ممكن است ضمن معامله كه شخصي براي خود مي كند تعهدي، هم به نفع شخص ثالثي بنمايد» و در ماده 231 قانون مدني مقرر شده است:

«معاملات و عقود فقط دربارهي طرفين متعاملين و قائم مقام قانوني آنها مؤثر است، مگر در مورد ماده 196»؛ بفرماييد در عقود لازم، آيا مي توان ضمن عقد، تعهّد به ضرر شخص ثالث نمود؟ تكليف شرط چيست؟

آيا غير نافذ است يا باطل؟

ج. اگر ضرر حرام است، حكم ساير شروطي كه شرعاً حرام است را دارد.

عدم عمل به تعهّدات در عقود

4235. در عقود و تعهّدات، چنان چه شخصي به تعهّد خود عمل نكند، آيا مي توان گفت مرتكب حرام شده است؟

و آيا از اين جهت مي توان او را تعزير نمود؟

ج. مورد تعزير نيست؛ در عقود لازمه، اگر وفاء نكند، جواز اجبار با شرايط معتبره بعيد نيست و وفاي به عقد واجب است و در تعهّدات مثل شروط ابتداييه وجوب ندارد.

تأخير مقداري از ثمن

4236. فردي منزلي را به قيمت معيّني فروخته است و فروشنده، مقداري از ثمن را گرفته و مشتري قرار گذاشته بقيه را هنگام تحويل منزل بدهد. آيا اين معامله، بيع سلف است؟

ج. اين غير از بيع سلف است و اگر در وقت بيع شرط كرده اند كه بقيه اي ثمن را در موقع تحويل منزل بدهد، لازم نيست زودتر بدهد.

عدم سرايت بطلان شرط به بيع

4237. اگر حدود شرط در ضمن بيع يا معاملات ديگر مشخّص نباشد، موجب غرر بوده و شرط باطل مي شود؟ آيا غرر، به معامله هم سرايت مي كند يا خير؟ و آيا فرقي بين بيع و غير آن است يا نه؟

ج. جهالت در شرط، دليل بر بطلان در مطلق معاملات نيست و در خصوص بيع و مثل آن نيز سرايت جهالت از شرط به آن، بنا بر موارد، مختلف است و اگر شرط مربوط به ثمن و مثمن و خصوصيات نباشد، جهل در آن مضر نيست.

شرط عدم حق مشتري در مبيع با تخلف از پرداخت

4238. در معامله ي نقد و نسيه قرارداد كرده اند كه اگر مشتري در موعد مقرر بقيه اي پول را پرداخت نكرد، ديگر حقي در مبيع نداشته باشد، آيا اين شرط صحيح و نافذ است؟

ج. معناي اين، همان شرط خيار است كه بايع حق فسخ دارد و ظاهراً اين خيار هم فوريست و تأخير آن بدون عذر جايز نيست و استمرار خيار موجب تضرّر است كه به قاعده ي «لا ضرر» نفي شده است و با فسخ، فروشنده بايد آن مقدار از ثمني را كه گرفته است، برگرداند.

خريد جنس و اختيار دادن در فروش

4239. عدّه اي هستند مي گويند جنسي را از تو مي خريم و مدّتي در مغازه ات بماند و بعد از چند روز اگر جنس را فروخته باشيد، پولش را مي گيريم و اگر نفروخته باشيد، خود شما از ما بخريد. من از آنها مي خرم تا بدين وسيله به مبلغ مورد نظرشان برسند.

حكم اين گونه معاملات چيست؟

ج. با وجود شروط معاملات شرعيّه اشكال ندارد و سود حاصل از معامله حلال است.

فروش مغازه با بيع شرط

4240. مغازه اي را به بيع شرط به مبلغي معيّن مي فروشند و شرط مي كنند كه بعد از دو سال اگر اين پول را پس دادند، مغازه مال خود فروشنده باشد، آيا چنين معامله اي صحيح است؟

ج. صحيح است.

شرط پرداخت بخشي از ثمن هنگام تنظيم سند

4241. اگر در هنگام بيع قرار شود قسمتي از ثمن در وقت تنظيم سند پرداخت شود، آيا ضرري به صحّت بيع مي زند؟

ج. ضرر به صحت بيع نمي زند، اگر چه زمان آن مجهول باشد كه جهالت شرط، ضرر ندارد، زيرا جهل به زمان است نه به زماني و زمان آن هم يك حد متعارفي دارد، مگر اينكه به حدّي طول بكشد كه معلّق بماند كه شايد موجب خيار فسخ شود.

هبه به شرط عدم فروش

4242. اگر خانه اي را به شخصي هبه كند، به شرط اينكه تا 5 سال آن را نفروشند ولي آن شخص آن را بعد از دو سال بفروشد، آيا اين معامله صحيح است؟

ج. بايد براي صحّت معامله از هبه كننده اجازه بگيرند، ولي اگر اجازه نگيرند تا اين كه از 5 سال بگذرد بعد از سال پنجم ممكن است در بقاي بيع ديگر اشكالي نباشد.

شرط پرداخت خسارت در صورت فسخ معامله

4243. آيا اين شرط در معامله كه هر يك از طرفين چنان چه فسخ كند بايد فلان مبلغ بدهد، صحيح مي باشد؟

ج. اگر بازگشت شرط به اين باشد كه اگر فلان مبلغ را داد، حق خيار شرط داشته باشد، صحيح است.

شرط ضمن عقد

4244. اگر منزلي را به بيع شرط بفروشند به 20 ميليون تومان و شرط كنند كه بعد از يك سال اگر اين پول را پس دادند، منزل مال خود فروشنده باشد، آيا چنين معامله اي صحيح است؟

ج. صحيح است.

شرط انفساخ

4245. اگر هنگام معامله، فروشنده شرط كند كه مثلاً اگر خريدار تا فلان مدّت، ثمن را ندهد، معامله خود به خود منفسخ باشد، آيا چنين شرطي صحيح است؟

ج. اين شرط انفساخ، شرط نتيجه است كه مانند شرط فسخ نافذ است.

اعتبار تنجيز در عقود

4246. آيا در عقود و معاملات، @تنجيز شرط است؟

ج. نوعا در عقود و معاملات تنجيز، معتبر است كه عقد بايد منجّز باشد يا معلّقي باشد كه مانند - @منجز است مانند تعليق بر امر قطعي الحصول - زيرا امر عقود مبني بر قطع و @تنجّز است.

مالكيت دولت

4247. آيا حضرت عالي دولت را مالك مي دانيد؟

ج. مقصود كدام حكم از احكام مالكيّت است؟

در هر حال، در غير موارد علم به وفاق يا خلاف در موضوع و حكم، احتياطاً با اجازه ي مجتهد عادل، هيأتي از اهل ايمان تشكيل بشود و معاملات با آنها انجام گيرد.

ماهيّت مالكيّت دولت

4248. ماهيّت مالكيّت دولت چيست؟

ج. مالكيت دولت از قبيل مالكيت هيأت است كه اجتماع بر امري كنند چه از راه حلال باشد يا از راه حرام كه مانند مالكيت بر جهت است كه ملك شخص نمي شود و ارث برده نمي شود.

اختلاف نظر مرجع دو نفر در ملكيّت

4249. در امور مالي، چنان چه كسي مالي را در اختيار انسان قرار مي دهد و نمي دانيم در اسباب ملكيت با ما اختلاف نظر دارد يا خير، آيا ترتيب آثار ملك داده مي شود تا خلاف آن ثابت شود؟ ثانياً در موردي كه مي دانيم با ما اختلاف نظر تقليداً يا اجتهاداً دارد، اما نمي دانيم اين مال را كه در اختيار ما قرار داده چگونه به دست آورده، (طبق نظر خود به دست آورده يا ما)، اينجا هم بايد ترتيب آثار ملك داد تا خلاف آن ثابت شود؟

ج. در هر دو صورت، ترتيب آثار ملك داده مي شود.

عدم مراجعه خريدار براي بردن جنس

4250. شخصي جنسي را فروخته است و به صورت مجزّا نگهداري مي كند و خريدار براي بردن آن مراجعه نكرده است، فروشنده در مورد اين كالا چه وظيفه اي دارد؟

ج. در صورت گرفتن قيمت ثمن، ضامن است و اگر مأيوس شد، صدقه دهد.

خيارات

خيار عيب چيست؟

4251. خيار عيب چيست و چه كاربردي دارد؟

ج. اگر خريدار بفهمد مالي را كه گرفته عيبي دارد، اگر آن عيب پيش از معامله در مال بوده و او نمي دانسته، مي تواند معامله را به هم بزند يا تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را بگيرد.

4252. اگر جنس مرغوب و غير مرغوب مخلوط شود و به اسم مرغوب فروخته شود، چه حكمي دارد؟

ج. در اين صورت مشتري حق دارد معامله را به هم بزند.

4253. آيا بعد از ظاهر شدن عيب در جنس فروخته شده، خريدار مي تواند جنس را به قيمت معيب از فروشنده مطالبه كند؟ و اگر در اين معامله فروشنده دروغ بگويد يا قسم دروغ بخورد، معامله چه صورتي دارد؟

ج. خريدار مي تواند يا معامله را به هم بزند و يا تفاوت قيمت سالم و معيوب را بگيرد و با دروغ گفتن، معامله باطل نمي شود.

بياطّلاعي از عقب نشيني

4254. منزلي فروخته شد و قولنامه اي تنظيم و مبلغي نيز در هنگام امضاي قولنامه پرداخت گرديد و مقرّر شد پس از انتقال و تحويل سند، باقي مانده پول پرداخت گردد. امّا در اين بين از طرف شهرداري اعلام شد كه اين منزل تقريباً 54 متر عقب نشيني دارد. با در نظر گرفتن اين كه فروشنده در هنگام بازديد خريدار از خانه نسبت به ميزان عقب نشيني اظهار بي اطّلاعي نموده بود، آيا براي خريدار خيار ثابت است؟

ج. با توجّه به نقص به وجود آمده، خيار ثابت است و اسقاط همه ي خيارات معلوم نيست شامل اين مورد باشد و اللَّه العالم.

آشكار شدن عيب پس از چند سال

4255. شخصي زمين مزروعي خود را با شخص ديگر معاوضه مي كند و پس از چند سال معلوم مي شود كه مغبون شده است، آيا خيار فسخ تا حال باقي است؟

ج. اگر تأخير براي جهل به حكم خيار باشد، خيارش باقيست و در غير اين صورت اگر بنا بر فسخ داشته و تأخير براي غرضي بوده، ظاهراً باز خيار دارد.

البته نبايد سستي نمايد به گونه اي كه ضرري به غابن برسد و اگر بنا بر فسخ نداشته و بعداً تصميم بر آن گرفته ظاهراً خيارش ساقط است.

خيار غبن

4256. اين جانب مدّتي پيش منزلي را با قسمتي از باغ خود به اضافه ي مبلغي ديگر معاوضه نمودم و چون قيمت باغ خود را نمي دانستم، حاضر به اين معاوضه شدم، اكنون پس از اين كه هر دو در باغ و منزل تصرّفاتي كرده ايم متوجّه شده ام كه خيلي كلاه سرم رفته است.

آيا چون در معاوضه، اسقاط خيارات نشده است، حق فسخ دارم؟

ج. تصرّف، قبل از آشكار شدن غبن، اسقاط خيار نمي كند و خيار براي مغبون ثابت است.

زمان استفاده از خيار غبن

4257. از خيار غبن تا چه زماني مي توان استفاده كرد؟

ج. اگر بعد از اطلاع بر غبن فسخ نكرد، براي جهل به حكم خيار، خيار او باقيست و اما در صورت علم و بناي بر فسخ، اگر تأخير براي غرضي بوده و موجب ضرري بر غابن نباشد، بازهم خيارش باقي است.

دامنه خيار فاحش

4258. در اسناد و قباله هاي معاملاتي مي نويسند:

«با اسقاط تمام خيارات حتي خيار غبن فاحش.» اگر فردي در معامله اي فهميد كه خيلي مغبون شده مثلاً جنس خود را يك دهم يا يك بيستم قيمت متعارف فروخته - كه عقلا در اين معامله اصلاً اقدام نمي كنند مگر سفاهتي باشد - آيا خيار ساقط مي شود؟

ج. خيار ثابت است و لفظ فاحش تا اين حد اطلاق ندارد.

دروغ در معامله با قسم

4259. اگر كسي در معامله اي دروغ بگويد و روي آن قسم ياد كند، اين معامله چه صورتي دارد؟

ج. گناه كرده، ولي معامله صحيح است و خيار ثابت است.

مطالبه تفاوت قيمت

4260. اگر فردي پس از خريد جنسي متوجه اختلاف زياد قيمت آن جنس در بازار شود، آيا مي تواند تفاوت قيمت را از فروشنده مطالبه نمايد؟

ج. فرد مغبون حق مطالبه قيمت ندارد، بلكه اختيار دارد كه معامله را فسخ نمايد و حتي در صورت پرداخت ما به التفاوت توسط فروشنده، اين خيار ساقط نمي شود.

ادعاي مغبون بودن فروشنده

4261. شخصي زميني را به عنوان قطعه با مشاهده به من فروخته است و بعد از مدتي مي گويد متراژ آن مقداري زيادتر بوده است، آيا حق دريافت پول اضافه را دارد يا خير؟

ج. با صِرف ادعا، حقي ندارد مگر آن كه آن را اثبات كند.

دندان غير قابل استفاده

4262. شخصي مقداري پول به دندان ساز براي ساخت دندان مصنوعي داد، ولي دندان ها به دهانش نخورد، آيا مي تواند پول خود را پس بگيرد؟

ج. اگر اقاله كنند، جايز است و اگر شرط كرده بوده كه به دهانش بخورد، خيار دارد.

خيار شرط

4263. در معامله اگر طرف مقابل شرط را رعايت نكرد، آيا حق فسخ معامله را دارد يا خير؟

ج. بله، خيار تخلّف شرط دارد.

فروش حيوان معيوب و بيمار

4264. اگر كسي گوسفندي يا حيوان ديگري خريداري و ذبح كرده باشد، بعد از آن بفهمد كه حيوان مريض بوده است، آيا مي تواند بعد از آن حيوان را به فروشنده پس بدهد و پولش را بگيرد؟

ج. در اين صورت مي تواند تفاوت قيمت صحيح و سالم را از فروشنده بگيرد و نمي تواند گوسفند را پس دهد.

فراموش كردن ذكر خيار در معامله

4265. اگر طرفين معامله توافق كردند كه در معامله شرط خيار قرار دهند، ولي هنگام عقد شرط خيار را فراموش كردند، آيا باز، خيار ثابت است؟

ج. خيار ثابت است، زيرا عقد مبتني بر آن شرط واقع شده است.

شرط ساقط شدن تمام خيارات

4266. در بعضي از قولنامه ها در بنگاه ها نوشته شده است «معامله انجام شده قطعيست و كليه خيارات حتي خيار غبن از طرفين ساقط گرديد»، آيا اين شروط جايز است؟

در اين صورت هيچ نوع خياري باقي مي ماند كه از آن استفاده نمود؟

ج. بله، اين شروط جايز و ساقط كننده خيارات است، مگر موردي كه از آن منصرف باشد.

حق فسخ حتي با اسقاط كافه ي خيارات

4267. شش دانگ يك دستگاه خانه با مساحت و مشخّصات و حدود معيّن به مبلغ معيّن بين خريدار و فروشنده قراردادنامه اي تنظيم گرديد. از كل ثمن معامله، خريدار به عنوان بيعانه 19 را پرداخت كرده است و قرار بر اين شد كه بقيّه اي ثمن را در تاريخ انتقال سند رسمي نقدي به فروشنده بپردازد. دفترخانه اي براي تنظيم سند رسمي به حسب تراضي طرفين در دو ماه ديگر تعيين گرديد با اسقاط كافّه ي خيارات، از جمله اسقاط خيار غبن، فروشنده ملتزم شد در صورت انصراف و عدم حضور در دفتر مورد توافق مبلغ … دريافتي به عنوان بيعانه و مبلغي معادل بيعانه نيز به خريدار بپردازد. چهارده روز قبل از تاريخ مقرّر با ارسال اظهارنامه و تلگراف، اعلام انصراف و فسخ نموده است به دليل غبن غير قابل اغماض، با توجّه به اين كه در قراردادنامه اسقاط خيارات و غبن فاحش شده، در صورتي كه غبن فاحش غير قابل اغماض نيز وجود داشته باشد، آيا فروشنده حق فسخ دارد؟

با توجّه به اين كه از ثمن معامله 19 را به عنوان بيعانه گرفته است و تا به امروز مورد معامله در تصرّف فروشنده است.

ج. اگر غبن فاحش غير قابل اغماض در وقت معامله ظاهر شد، به گونه اي كه با علم

به آن احتمال اقدام نبوده و منظور از اسقاط خيار در نزد عرف و متفاهم طرفين، آن مقدار نبوده است، حق فسخ ثابت است.

4268. اگر در معامله اي اسقاط كافه ي خيارات شده و طرف معامله احتمال غبن مي دهد، ولي بعد معلوم مي شود كه غبن او خيلي زياد بوده به نحوي كه قابل اغماض نيست، آيا حق فسخ دارد؟

ج. اگر اسقاط خيار را مقيّد كرده بوده، به مرتبه اي از غبن كه احتمال مي داده يا از قراين فهميده بوده است، خيار ساقط نيست، در غير اين صورت ساقط است مگر در صورت ثبوت انصراف قطعي از آن.

اسقاط حق خيار

4269. حق خيارات در معامله در چه صورتي اسقاط مي شود؟

ج. در صورتي كه ضمن عقد، آنها را اسقاط كنند يا صاحب خيار بعد از عقد آن را اسقاط نمايد.

اسقاط كافّه ي خيارات و تخلّف شرط

4270. شخصي خانه اي را فروخته و ضمن صيغه عقد بيع، شرايطي را براي خريدار شرط نموده و ضمناً اسقاط كافه ي خيارات را هم ذكر كرده است.

در صورت تخلّف شرط از ناحيه ي خريدار، آيا فروشنده مي تواند خيار فسخ، به خاطر تخلّف شرط ضمن عقد را استفاده نمايد؟

ج. اگر از اسقاط كافه ي خيارات، استفاده ي خيار شرط هم شود، خيار ندارد و در غير اين صورت مي تواند اعمال خيار تخلّف شرط كند و در هر صورت بر خريدار تكليفاً واجب است شروط را مراعات كند.

شرط خيار بدون مدت

4271. آيا مي توان در معاملات شرط خيار بدون مدت قرارداد؟ آيا مي توان در صورت فسخ هر طرف براي جبران ضرر طرف ديگر جريمه اي دريافت كرد؟ اگر براي محكم تر نمودن عقد، اين شرط را ضمن عقد بياورند چه حكمي دارد؟

ج. شرط خيار بايد مدت معين و مشخصي داشته باشد و مي توان شرط خيار را به پرداخت مبلغي مشروط كرد.

فروش جنس بعد از مهلت خيار

4272. آيا مشتري مي تواند بعد از پايان مهلت خيار و قبل از قبض، جنس مورد معامله را به فرد ديگري بفروشد و آيا فروشنده مي تواند قبول اقاله را مشروط به كسر درصدي از پول كند؟

ج. صورت اوّل جايز است و صورت دوم جايز نيست.

دريافت هزينه ها پس از اعمال خيار

4273. آيا پس از فسخ معامله به خيار، مخارجي را كه خريدار تا هنگام فسخ براي جنس فروخته شده كرده است، طلب كار مي باشد؟

ج. طلب كار نيست، زيرا در ملك خودش خرج كرده است.

تصرّفات خريدار در جنس فروخته شده پيش از فسخ

4274. خريداري جنسي را خريده و بعد فهميده كه مغبون شده است و خواسته معامله را فسخ كند، آيا تصرفات و استفاده هايي را كه از پيش فسخ كرده، موجب ضمان است؟

ج. تصرفات مالكيّه است و موجب ضمان نيست.

انتقال خيارات به ورثه

4275. معامله را از چه راه هاي شرعي مي توان به هم زد و آيا خيارات شرعي بعد از مرگ به ورثه انتقال پيدا مي كند؟

ج. به موارد فسخ معامله در رساله رجوع شود و خيارات هم بعد از مرگ به ورثه منتقل مي شود.

فسخ يك طرفه معامله

4276. اگر در معامله اي فروشنده بعد از دريافت وجه نتواند كالاي مورد معامله را به مشتري تحويل دهد و بخواهد از معامله منصرف شود، آيا انصراف او بدون رضايت مشتري جايز است؟

در صورتي كه وجه را دريافت نكرده و در تاريخ مقرر نتواند كالا را به مشتري تحويل دهد، چه وجهي دارد؟

ج. خير، نمي تواند بدون رضايت مشتري منصرف شود، ولي مشتري حق فسخ دارد و هم چنين است صورت دوّم، اگر معامله ي سلف نبوده است.

خيار فسخ در صورت تأخير قيمت

4277. آيا مجرد تأخير قيمت موجب خيار (فسخ) مي شود؟

ج. به صورت 9 از موارد فسخ معامله مراجعه شود.

فسخ معامله و ميزان در پرداخت ثمن

4278. اين جانب يك حبّه آب را به شخصي فروختم و در قبال آن چكي يك ساله از مشتري گرفتم. در موعد مقرّر تبديل به پول نشد، آخر جلوي آب را بستم كه البتّه به مدّت يك سال از آب استفاده كرده است.

اكنون در صورت جواز فسخ معامله، آيا قيمت آبي كه او در طول يك سال بهره برداري كرده است بايد بپردازد يا نه؟

ج. از حالا حساب مي شود.

فسخ معامله ي يك جانبه

4279. اگر قطعه زميني بر اساس توافق نامه و قرارداد حقوقي و قانوني جمهوري اسلامي ايران به شخص حقيقي و يا حقوقي، بر اساس انبوه سازي مسكن واگذار گردد و طرف قرارداد متحمّل هزينه هاي قابل توجّهي براي مُقَدَّمات كار در آن زمين شده باشد و مجوّزهاي لازم را گرفته باشد كه بر اساس آن مجوّزها، مستحدثاتي ايجاد كرده است.

آيا مي توانند بدون اجازه و اطّلاع و رضايت طرف قرارداد، زمين مذكور را به افراد حقيقي يا حقوقي و يا نهاد دولتي واگذار نمايند و آيا بدون رضايت طرف اوّل، فسخ و ابطال قرارداد معامله اي كه در واگذاري دوم انجام گرفته، صحيح است؟

ج. بر تقدير صحّت واگذاري اوّل اگر واگذاري به نحو معامله بوده است در صورت وجود يكي از اسباب خيار مثل شرط يا غبن، حق فسخ ثابت مي شود وگرنه نمي توانند بدون رضايت طرفين معامله را فسخ و به ديگري واگذار كنند و صحّت و فساد معامله ي دوّم مبني بر جواز فسخ معامله ي اوّل و عدم آن است.

نحوه ي تحقّق فسخ

4280. آيا براي فسخ معامله علاوه بر فسخ لفظي، لازم است كاري كند كه دلالت بر فسخ داشته باشد؟

ج. ظاهراً فسخ لفظي - كه به طرف مقابل اطّلاع دهد - كافي است.

ربا

احكام عمومي ربا

اقسام ربا

4281. از نظر شرع مقدس اسلام چند قسم ربا وجود دارد؟

ج. دو قسم ربا وجود دارد:

1) رباي معامله اي و آن رباييست كه يكي از دو چيز مثل هم با زياده ي همان چيز به مثل ديگر فروخته مي شود، مانند فروختن يك كيلو گندم به دو كيلو از آن و اين قسم از ربا در مكيل و موزون است.

2) رباي قرضي و آن شرط زياده كردن در قرض و وام است، مثل اين كه مالي را وام بدهد، به شرط آن كه وام گيرنده بيشتر از مقداري كه وام گرفته بپردازد و فرقي نمي كند كه اين زياده پول يا جنس يا كار و خدمتي بوده باشد.

تكليفي يا وضعي بودن حرمت ربا

4282. اگر معامله اي ربوي صورت بگيرد و يا قرضي ربوي انجام شود، فقط طرفين معامله مرتكب حرام تكليفي شده اند، يا معامله و قرض آنان نيز باطل است؟

ج. حرمت تكليفي و وضعي هر دو را دارد، يعني از آن معامله، ملكيّت حاصل نمي شود.

ربا بين زن و شوهر

4283. آيا بين زن و شوهر ربا جايز است و فرقي بين ازدواج دائم و غير دائم هست؟

ج. اشكال ندارد و فرقي بين دائم و غير دائم نيست.

ربا بين پدر و جد

4284. آيا جمله ي «لا ربا بين الوالد و ولده» شامل ولد با واسطه و جد هم مي شود؟

ج. نوه به حكم فرزند است و ربا بين آنها اشكال ندارد.

ربا بين مادر و فرزند

4285. آيا ربا بين مادر و فرزند و يا بين پدر و دختر جايز است؟

ج. ميان پدر و فرزند اعم از پسر و دختر جايز است، امّا بين مادر و فرزند جايز نيست.

جواز حيله براي فرار از ربا

4286. حيله هاي شرعي و راه هاي فرار از ربا با شدت حرمت و عذاب و عقاب هايي كه براي ربا ذكر شده است، چگونه توجيه مي شود؟

ج. ربا از بزرگترين محرمات در دين اسلام است و اين مطلب با وجود راه هاي شرعي جهت حيله و فرار از آن منافات ندارد، همانند زنا با عظمت حرمت آن و ازدواج در بسياري از انواعش كه هيچ تفاوتي با همديگر ندارند، مگر خواندن صيغه با شرايطش، هر چند به صورت انقطاعي و موقت باشد.

هديه رباخوار

4287. اگر شخص رباخوار چيزي به ما هديه كند، استفاده از آن چه حكمي دارد؟

ج. تا علم نداريد كه آن هديه از عين مال حرام است، براي شما حلال است.

رباي قرضي

راه هاي گريز از رباي قرضي

4288. لطفاً راه هاي گريز از رباي قرضي را بيان فرماييد؟

ج. آسان ترين راه آن به اينست كه در برابر سود مورد نظر معامله اي انجام دهند و در ضمن آن معامله قرض شرط گردد.

دريافت وام ربوي با ضرورت

4289. آيا دريافت وام ربوي در حال ضرورت جايز است يا خير؟

ج. ربا حرام است و فرق نمي كند و اگر موردي ضرورت داشته باشد، مي توانند با معامله ي شرعيّه بر روي سود از ربا رهايي يابند.

قرض دادن ارز و بالا رفتن قيمت آن

4290. شخصي مقداري پوند انگليسي را با دو شرط به ديگري قرض مي دهد:

اوّلا در زمان باز پرداخت عين ارز دريافتي را برگرداند، ثانياً برابر سودي كه بانك انگليسي به اين پول در حساب مي دهد، او نيز اين سود را محاسبه نموده و پرداخت كند.

هم اكنون قيمت نهايي پوند تغيير ناگهاني كرده و چندين برابر رشد كرده است.

آيا بدهكار بايستي قيمت ريالي هر پوند را برابر نرخ روز پرداخت كند يا نرخ همان روز و ثانياً آيا گرفتن سود از نظر شرعي صحيح مي باشد يا نه؟

ج. همان پوندي را كه گرفته، ضامن است و بايد رد كند و اگر قيمت آن را مي دهد، بايد به قيمتي كه صاحب آن راضيست بدهد، ولي بهره اي كه شرط شده ربا و حرام است.

محاسبه ي نرخ تورّم

4291. آيا محاسبه ي نرخ تورّم در ديون و مطالبات ربا محسوب مي شود؟

ج. اگر تفاوت فاحش است، بنا بر احتياط مصالحه كنند.

صحّت تصرّف در اصل پول توسط رباگيرنده

4292. رباگيرنده اي اصل پول و بهره آن را گرفته است، از آن پول به مقدار اصل پول كه براي خودش است، به ديگري قرض مي دهد يا تصرّف ديگري در آن مي كند.

آيا صحيح است؟

ج. صحيح است.

زندان نمودني بدهكار ورشكسته

4293. اشخاص آبرومند، متديّن، كاسب و تُجّاري كه به طريق مختلف، ناخواسته و در حالت اضطرار گرفتار رباخواران گرديده اند، تمامي دارايي خويش را از دست داده و از پرداخت چك هايي كه بابت معاملات خود صادر نموده بودند، در شرايط عسر و حرج پيش بيني نشده ي مذكور، عاجز مانده و با برگشت خوردن چك هايشان، اكنون به عنوان صادر كنندگان چك بلامحل در زندان ها به سر مي برند. آيا زنداني نمودن اين گونه افراد، داراي وجاهت شرعي مي باشد؟

ج. اگر متمكن است، بايد بر اداي اصل قرض اجبارش نمايند، نه مقدار ربا، وگرنه با كفالت مهلتش دهند و اللَّه العالم.

بطلان اصل قرض با شرط زياده

4294. شرط زياده در ربا، آيا اصل قرض را هم باطل مي كند؟

ج. بله، باطل مي كند.

اضافه كردن مبلغ پس از پايان زمان طلب

4295. اگر كسي نتواند در موعد مقرر بدهكاريش را بپردازد، آيا طلب كار مي تواند به اصل طلب خود اضافه كند؟

ج. خير، حرام است.

معامله ي نسيه بر سود

4296. جنابعالي يكي از راه هاي رهايي از ربا را معامله بر اصل سود به شرط قرض بيان فرموده ايد، آيا اين معامله اگر نسيه باشد، اشكال دارد؟

و يا اگر اين معامله غير متعارف و غير معمول باشد - مثل معامله يك خودكار به پنجاه يا صد هزار تومان - اشكالي ندارد؟

ج. خير، اشكال ندارد.

رهن منزل بدون اجاره

4297. فردي دو ميليون تومان وجه به ديگري پرداخت كرده و او منزل را بدون دريافت اجاره به مدت يك سال در اختيار او قرار داده است، حكم شرعي آن چيست؟

آيا عمل او ربا محسوب مي شود؟

ج. بله، اين عمل ربا است.

محاسبه نرخ تورم در طلب كارها

4298. آيا كاهش و افزايش فاحش در دَيْن ضمان آور است؟

و آيا مثلاً براي اداي صد هزار تومان قرض، مهريه، مضاربه، خمس و ساير ديون پس از بيست سال، آيا پرداخت همان مبلغ اداي دين محسوب مي شود؟ يا بايد به قيمت روز پرداخته شود و نرخ تورم ملاحظه گردد؟ و آيا در اين مطلب بين تغيير فاحش با غير فاحش فرقي هست؟

ج. احتياطاً بايد در قبال افزايش فاحش نرخ تورّم با هم مصالحه كنند.

فروختن مبلغ به ضميمه چيز ديگر

4299. آيا جايز است مبلغي را به ضميمه چيزي ديگر، به مبلغ بيشتري تا مدت معيني بفروشند؟

ج. مانعي ندارد.

قرض به شرط قرض

4300. آيا قرض به شرط قرض، جايز است؟

ج. خير، جايز نيست.

مسابقه گذاشتن جهت قرض همراه سود

4301. اگر كسي بگويد:

هر كس به من فلان مقدار پول قرض بدهد، فلان مقدار اضافي به او خواهم داد، در اين مورد كه شرط زيادي در طرف صاحب پول نيست، بازهم ربا است؟

ج. با فرض اين كه نفس عقد قرض، مشروط به زياده شده است، ربا است.

تكليف مال هايي كه از طريق ربا به دست آمد

4302. در صورتي كه رباخوار از عمل خود پشيمان شود، مال هايي كه از طريق معامله ربوي به دست آمده را چه بايد بكند؟ اگر صاحبان آن را نشناسد چه كند؟

ج. اگر با علم و عمد مرتكب ربا در بيع يا قرض شد، بايد زيادتي را بلكه مجموع را در بيع ربوي، چه باقي باشد يا تلف شده باشد، به مالك آن رد نمايد؛ پس بايد از صاحبانش تفحص كند و اگر از دسترسي مأيوس شد، از طرف آنها رد مظالم دهد با اجازه ي از حاكم شرع علي الاحوط و اگر مقدار مال و مالك مجهول بود، احوط وجوب تخميس است و صورت جهل به حرمت با عذر يا بدون عذر، بنا بر احوط مثل صورت علم و عمد است.

رباي معامله اي

شروط رباي معامله اي

4303. لطفاً شروط رباي معامله اي را ذكر فرماييد؟

ج. 1) آن كه عرفاً جنس آن دو يكي باشد، 2) آن كه آنچه فروخته مي شود و آنچه در برابر آن خريده مي شود از چيزهايي كه با پيمانه يا وزن محاسبه مي شوند باشند؛ پس در چيزي كه با مشاهده يا شمردن يا متر كردن و … فروخته مي شود، رباي معاملي جاي ندارد.

راه هاي گريز از رباي معاملي

4304. لطفاً راه هاي گريز و حيله هاي فرار از رباي معاملي را بيان فرماييد؟

ج. با انتخاب يكي از راه هاي زير مي توان از رباي معاملي رها شد:

1) اين كه يكي از دو طرف معامله، جنس ربوي خود را در برابر مبلغي به ديگري بفروشند، آنگاه جنس ديگري را، با همان مبلغ براي بيش از آن مقدار جنس خريده شده از او بخرد.

2) اين كه هر كدام از دو طرف، جنس خود را هبه ي غير معوضه نمايد به ديگري؛ بنا بر جريان ربا در مطلق هبه يا به هبه معوضه آن گونه كه در كتاب بيع در فقه ذكر شده است.

3) اين كه يكي جنس خود را به ديگري قرض دهد و به دنبال آن ديگري نيز جنس خود با اضافه آن را به او قرض دهد و پس از آن هر كدام ديگري را بريء الذمه نموده و ببخشند.

4) اين كه دو جنس مساوي را با همديگر معامله نمايند، پس از آن مقدار اضافه را به ديگري هبه نمايد، البته هبه نبايد در معامله اوّل شرط شده باشد.

5) ضميمه كردن چيزي به دو جنس، مثل آن كه يك من گندم را به همراه دو خودكار بفروشد به دو من گندم به همراه يك خودكار.

6) ضميمه كردن چيزي به

طرف ناقص، مثل آن كه يك من گندم و خودكار را با دو من گندم معامله كند.

اختلاف دو شهر در شمارشي و كيلويي بودن يك جنس

4305. اگر در مكاني يك جنس مثل گردو با شمارش خريد و فروش شود و در جاي ديگر به صورت كيلويي، آيا دو نفر از اين دو شهر مي توانند دو نوع خوب و بد از آن جنس را معامله كنند؟ و نحوه معامله آنها در هر يك از شهرهاي خود يا شهر سوم به چه نحو بايد باشد؟

ج. جنسي را كه در بعضي از شهرها با وزن و پيمانه مي فروشند و در بعضي از شهرها عددي معامله مي كنند، اگر در شهري كه آن را با وزن يا پيمانه مي فروشند زيادتر بگيرد، ربا و حرام است و در شهر ديگر اگر عددي معامله كند و زيادتر بگيرد ربا نيست.

ثبوت رباي معاملي در غير بيع

4306. آيا در معاملات ديگر - غير از بيع (مثل صلح، اجاره و …) - نيز رباي معاملي جاري است؟

ج. ثبوت ربا در آنچه كه جاري مجراي بيع است نزد عرف، خالي از وجه نيست.

تعويض طلا

4307. آيا تعويض طلاي كهنه يا شكسته و مستعمل با طلاي نو اشكال دارد؟

ج. اگر وزن يكي از آنها زيادتر از ديگري باشد و طلاي مغشوش به مقداري كه ماليت داشته و معامله بر آن صورت مي گيرد نباشد، حرام و باطل است.

دريافت قند در برابر چغندر قند

4308. كارخانه هاي قند در روستاها، نمايندگان و شركت تعاوني هايي داير كرده اند كه به چغندر كاران در ازاي چغندر دريافتي پول يا قند تحويل مي دهند، آيا دريافت قند در برابر چغندر قند حكم رباي معاملي را دارد؟

ج. الحاق قند به اصل آن كه چغندر است، به قاعده اصل و فرع، محل تأمّل است.

كارخانه هاي برنج كوبي

4309. اگر به كارخانه برنج كوبي مقداري برنج جهت پاك كردن داده شود و كارخانه در ازاي دستمزد خود مقداري برنج پاك كرده از برنج هاي تحويلي بردارد، ربا محسوب مي شود؟ اگر به شالي كار مقدار كمتري از برنج پاك شده خود را تحويل دهد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر معاوضه نيست، بلكه همان برنج است و جز عنوان مزد چيزي نيست، ربا نمي باشد.

معاوضه ي آرد با گندم

4310. برخي از كارخانه هاي آرد يا مكينه هاي گندم پس از دريافت گندم از كشاورزان، مقدار كمتري آرد به آنها پس داده و دستمزد و هزينه آرد كردن را با رضايت مشتري از آرد بر مي دارند، آيا اين عمل رباي معاملي محسوب مي شود؟ و اگر آرد تحويلي به آنها از همان گندم دريافتي نباشد چه طور؟

ج. در صورتي كه معاوضه اي در كار نباشد و فقط به عنوان مزد آرد كردن بردارد، ربا نيست.

عوض كردن شير با مواد لبني ديگر

4311. آيا عوض كردن شير با محصولات لبني ديگر جايز است؟

و اگر كسي شير را به كارخانه بدهد و در مقابل از شركت تعاوني همان كارخانه محصولات لبني مورد نياز خود را تحويل بگيرد، اشكال دارد؟

ج. اگر جنسي را كه مي فروشد و عوضي را كه مي گيرد از يك چيز به دست آمده باشد و به عبارت ديگر، حقيقت نوعيه ي آنها يكي بوده و اصناف مختلف باشند، بايد در معامله، زيادي نگيرند؛ پس اگر مثلاً يك من كره حيواني بفروشد و در عوض آن يك من و نيم پنير بگيرد و يا سه كيلو شير بدهد و نيم كيلو كره يا پنير بگيرد، ربا و حرام است.

خريد و فروش ظروف نو و كهنه

4312. برخي ظروف مسي، آلومينيومي و رويي با وزن خريد و فروش مي شوند، آيا فروشنده مي تواند ظرف كهنه را از مشتري بگيرد و به جاي آن ظرف نو به او بدهد و ما به التفاوت را نيز با او محاسبه نمايد؟ اگر اين معامله به صورت مبادله يا در دو معامله صورت پذيرد، آيا شرعاً اشكال دارد؟

ج. اگر در دو معامله صورت پذيرد، جايز است.

احكام اجاره

تقاص اجرت

4313. شخصي براي كسي با اجرت معيني كار مي كرده است، پس از انجام عمل، اجرت او را كمتر داده، آيا مي تواند از ساير اموال او بقيّه اي اجرت را بردارد؟

با فرض اين كه علم دارد كه او اشتباه كرده و بي جهت انكار مي كند؟

ج. اگر راهي نداشته باشد، مي تواند.

شرط پرداخت مبلغ در صورت تأخير تخليه

4314. اگر ضمن عقد اجاره شرط شود در صورت تخلّف مستأجر از تخليه بعد از انقضاي مدّت، موظّف است كه مثلاً سه برابر مال را بپردازد، آيا در صورت تخلّف بدهكار مي شود؟

ج. بدهكاري او به عنوان شرطيست كه در موقع اجاره آن را پذيرفته و اشكالي ندارد.

اجاره از زرتشتيان

4315. اجاره نمودن منزل زرتشتيان چه حكمي دارد؟

آيا مي توان در آنجا درس خواند و يا جلسات قرآني برگزار نمود؟

ج. در هر صورت اجاره كردن محل از زرتشتي و دادن اجاره به او اشكال شرعي ندارد و مي توانند در آن محل درس بخوانند يا جلسات قرآني داشته باشند.

اجاره ي زمين مورد اختلاف

4316. زميني مورد اختلاف بين دو نفر است.

اگر يك نفر از آنها اين زمين را به شخصي اجاره دهد و اجاره كننده زمين را شخم بزند و شخص ديگري بر آن زمين بذر بپاشد، محصول زمين را چه كسي بايد برداشت نمايد؟

ج. بذر از هر كه هست، حاصل هم از اوست، همان گونه كه اجرت زمين شخم زده هم بر اوست.

نحوه ي ضامن شدن شخص ثالث در اجاره

4317. در بعضي موارد اجاره، پيش از اجاره چكي از ثالث مي گيرند، آيا چنين ضماني حقيقيست يا صوري؟

ج. تا پيش از تحقّق اجاره، اين ضمان صوري است، ولي در بقاي آن پس از اجاره، ضمان حقيقي مي شود. زيرا آن ضمان اولي بقا دارد و همين در صحت ضمان كافيست و اما ضمان تعليقي متعارف كه ثالث مي گويد:

اگر بدهكار دين را نداد من مي دهم، اين مانند شرط است نه ضمان و در صحت آن تأمل است.

اجاره دادن وجه نقدي

4318. آيا اجاره وجه نقدي مانند پول صحيح است؟

ج. اگر قابل استفاده بوده و عين پول باقي باشد، اجاره اش صحيح است و در غير اين صورت صحيح نيست.

اجاره نمودن طلا

4319. طلاساز، يك كيلو طلا را يك ساله اجاره مي كند كه با آن معاملاتي انجام دهد و آخر سال يك كيلو را با اجرت آن پس بدهد، آيا چنين اجاره اي صحيح است؟

راه شرعي را در صورت عدم صحّت آن، بيان فرماييد.

ج. اين اجاره باطل است؛ زيرا در اجاره بايد عين مال باقي باشد كه در اينجا باقي نيست؛ ولي راه حلّيت آن به اين صورت مي شود كه آن سود و اجرتي را كه مي خواهد در طول سال بدهد، در مقابل جنسي كم ارزش معامله كند، به شرط اين كه يك ساله يك كيلو طلا را به عنوان قرض بگيرد.

اجاره زمين

4320. دو نفر زميني را به صورت اجاره، طبق قراردادي با سازماني به تصرف مي گيرند و اعياني ساختماني همان زمين (منظور غرفه) را طبق نظر كارشناسي وقت به مبلغ تمام شده پنج ميليون تومان خريداري و بهاي آن را طبق قرارداد به سازمان مذكور پرداخت مي نمايند. با توجه به اينكه در قرارداد آمده است:

مدت اجاره پنج سال تمام خورشيديست و با توجه به اينكه در زمان انعقاد قرارداد به صورت شفاهي مقرر گرديده كه مال الاجاره با توجه به نرخ تورّم و عرف جاري معيّن گردد. بفرماييد:

1) آيا چنين قراردادي صحيح است؟

ج. بلي، صحيح است، اگر در پنج سال اوّل مال الاجاره را معلوم كرده اند و مالك ساختمان و مستأجر زمين است و طرفين بايد طبق قرارداد عمل كنند.

2) اگر سازمان مذكور همين مورد معامله را پس از گذشت پنج سال از قرارداد اوّل، توسط قرارداد ديگري به شخص ديگري واگذار نمايد، آيا صحيح است؟

با توجه به اينكه در قرارداد شخص اوّل آمده است موضوع قرارداد

جزء اً يا كلاً غير قابل انتقال يا واگذاري به هر شكل به غير، اعم از حقيقي يا حقوقي مي باشد.

ج. اگر شرط فعل كرده اند، تكليفاً خلاف شرع نموده؛ اما وضعاً باطل نيست و اگر به نحوي به شرط نتيجه برگردد، تابع شرط است.

اجاره حرم امامزاده

4321. فردي در حرم يكي از امامزاده ها، سال ها روضه خواني مي كرده است.

اكنون هيأت امناي امامزاده قصد دارند ماهانه مبلغي از وي اجاره بگيرند. چه حكمي دارد؟

ج. اين وجهي ندارد، ولي خوب است خود او قدري از سود حاصله را به مستحقي بدهد كه آن را در تعميرات يا امور ديگر آن امامزاده صرف كند.

فروش مال الاجاره

4322. خانه اي را جهت كلاس درس زبان به مدت يك سال اجاره كرديم، ولي موجر بعد از چند ماه اعلام كرد:

خانه را فروخته ام، آن را تخليه كنيد و ما نيز تخليه نموديم و كليد خانه را براي گرفتن پول رهن نزد خود نگه داشتيم اما موجر بعد از دو ماه ادعاي اجاره مي كند، لطفاً وظيفه ما را بيان فرماييد؟

ج. اگر با توافق، اجاره را اقاله كرديد، موجر ديگر حق اجرت اجاره را ندارد.

اجاره زمين هاي وقفي

4323. در مورد اجاره زمين هاي اوقافي لطفاً بفرماييد تعيين مبلغ اجاره به عهده عرف است يا خود مستأجر يا كارشناس و لطفاً بفرماييد مخارجي كه در آن صورت مي گيرد، به عهده چه كسيست (در صورتي كه اين زمين ها سال ها دست مستأجران است و اجاره آن را به حساب مسجد يا حسينيه مي ريزند. )

ج. تعيين مبلغ اجاره به عهده متولي شرعي وقف با لحاظ مصلحت وقف است و مخارج هم به توافق متولي و مستأجر مربوط است و با نبود متولّي، به حاكم شرع مربوط است.

اختلاف مالك و صاحب سند در مال الاجاره

4324. آيا مستأجر بايد اجاره بهاء را به كسي كه خود را صاحب ملك مي داند و آن را به مستأجر اجاره داده است بپردازد و يا به كسي كه سند ملك دارد و ادعاي مالكيت مي كند؟

ج. به ذو اليد (كسي كه ملك در دست او است) مي پردازد، مگر آن كه خلاف آن ثابت شود.

شرط ضرر

4325. شخصي مزرعه و باغ خود را همراه آب، اجاره داده است و شرط كرده كه اگر ضرري متوجه محصول شد، بر عهده مستأجر است و مستأجر هم مقدار زيادي ضرر كرده، آيا شرط انجام شده صحيح است؟

ج. صحيح است.

استفاده از مورد اجاره پس از اتمام قرارداد

4326. اگر مستأجر در پايان مدت اجاره، خانه اي پيدا نكرد، آيا به ناچار مي تواند در منزل استيجاري قبلي بماند تا خانه اي پيدا كند و اگر موجر راضي نباشد، آيا حكم غصب پيدا مي كند؟

ج. حكم غصب پيدا مي كند.

اجاره طلا

4327. آيا اجاره دادن طلا (در صورت رواج آن) صحيح است؟

اگر براي فروش و معامله با آن باشد، چه وجهي دارد؟

و اگر براي زينت باشد، چه حكمي دارد؟

ج. در صورت فروش طلاهاي مبادله شده، به لحاظ آن كه عين مورد اجاره باقي نمي ماند، اجاره صحيح نيست؛ اما اجاره طلا براي زينت در مدت معين و بازگرداندن عين آن بلامانع است.

ساختن مرغ داري در زمين اجاره اي

4328. شخصي زميني را به فردي اجاره داده است كه در آن زمين مرغ داري درست كند - كه اين كار را مي كند - اما بعد از مدتي يكي از وارث ها از مستأجر مي خواهد تا زمين را تخليه كند و مرغ داري خود را از آنجا ببرد يا خراب كند، اما مستأجر مي گويد:

اين همه خرج كردم و حاضر نيستم اينجا را تخليه نمايم، آيا حق با مالك است يا مستأجر؟

ج. تا مدت اجاره باقي است، حق با مستأجر است و هم چنين اگر شرطي ضمن عقد شده است.

انبار كردن پاركينگ اجاره شده

4329. شخصي منزلي را اجاره كرده است؛ اما از پاركينگ خانه به منظور انبار كردن اجناس به منظور فروش استفاده مي نمايد، آيا شرعاً جايز است؟

ج. اگر خلاف قرارداد در اجاره نباشد، مانعي ندارد.

تغيير مبلغ اجاره متناسب با تورم

4330. اگر ضمن عقد اجاره شرط شود كه مبلغ اجاره با تورم سطح زندگي به تناسب افزايش يابد، چه وجهي دارد؟

ج. اگر منظور، اجاره هاي بعدي باشد و يا به نحو شرط ضمن عقد باشد، به توضيحي كه در مسأله ي 1736 رساله آمده است، جايز است.

استفاده مستأجر از حياط مشترك

4331. در حياط مشترك ميان صاحب خانه و مستأجر آيا در نبود صاحب خانه، مستأجر مي تواند از حياط و ديگر امكانات خانه استفاده كند؟

ج. اگر با رضايت صاحب خانه باشد، جايز است.

مستأجر متوفي

4332. اگر شخصي منزلي را اجاره كند و پس از مدتي فوت كند، در صورتي كه وصيت نكرده باشد، آيا بدهي بقيه اجاره به عهده همسرش است يا از اصل مال برداشته مي شود؟ و آيا بعد از مرگ مستأجر ورثه مي توانند اجاره را فسخ كنند؟

ج. بدهي از اصل مال برداشته مي شود و تا مدت اجاره تمام نشده، اگر در عقد اجاره شرط استفاده شخص مستأجر نشده است، حق فسخ ندارند. (مسأله ي 1757 رساله. )

آزار و اذيت همسايگان به واسطه اجاره

4333. در همسايگي ما، مؤسسات يا مدارسي محلي را اجاره كرده اند و باعث آزار و اذيت همسايگان مي شوند و به تذكرات ديگران هم اهميت نمي دهند، چه بايد كرد؟

ج. از موجر بخواهيد ديگر به آنها اجاره ندهد و اگر اذيت و آزار آنها به حد حرام مي رسد، به حاكم شرع مراجعه كنيد.

اجاره قرآن و نماز و روزه خوانده شده

4334. آيا كسي كه قرآن مي خواند و اجرت مي گيرد مي تواند چند ختم قرآن كند و اگر كسي آمد و از وي ختم قرآن يا نماز يا روزه خواست بگويد مثلاً چند روز پيش يك ختم قرآن كردم و يا يك سال نماز و روزه را كه قبلاً انجام داده ام به كسي هبه نكرده ام، ثواب آن را به فرد مورد نظر شما هبه مي كنم و طرف مقابل هم قبول كند و اجرت آن را هم بدهد، آيا صحيح است؟

ج. اگر منظور اجرت عمل است، صحيح نيست و اگر در قبال اهداي ثواب است، مانعي ندارد.

نحوه پرداخت اجاره

4335. آيا موجر مي تواند كرايه يك سال يا دو سال را مطالبه كند؟ و آنچه اكنون متداول است كه در پايان ماه كرايه را مي پردازند، آيا خلاف ضوابط شرعي نيست؟

ج. هر كدام باشد، با توافق دو طرف جايز است و بدون آن، به مسأله ي 1739 رساله مراجعه شود.

اجاره جنس فروخته شده

4336. اموالي به فردي فروخته شده است و تحويل داده شده است تا سند در آينده رسماً به نام خريدار انتقال يابد، آيا فروشنده مي تواند در اين فاصله بين فروش عادي تا انتقال سند رسمي، شرعاً اجاره اي با خريدار منعقد نمايد و اجاره طلب كند؟

ج. خير، نمي تواند.

ادعاي سفاهت موجر

4337. فردي منزلي را به مدت 15 سال اجاره كرده و اجاره نامه رسمي هم تنظيم شده است، ولي بعد از فوت موجر، وارث او ادعا مي كند كه موجر سفيه بوده و اجاره باطل است، اين مسأله چه حكمي دارد؟

ج. مجرد ادّعاي آنها، اثري ندارد.

كم كردن دست مزد توسط وكيل موجر

4338. بنده وكيل شخصي هستم، به اين صورت كه صاحب كار پولي را به عنوان دستمزد براي كارگران به بنده مي دهد، ولي بنده به كارگران، كمتر از آن مبلغ مي دهم و بقيه آن را براي خودم بر مي دارم، آيا جايز است؟

ج. جايز نيست.

اجاره منزل مشتبه

4339. اگر كسي خانه اي را اجاره كند و بعداً متوجه شود صاحب خانه آن خانه يا قسمتي از آن را با پول ربا خريده است، وظيفه چيست؟

ج. چون معاملات به ذمّه واقع مي شود، مالكيت صاحب خانه براي آن خانه اشكال ندارد.

ادامه كسب پس از اتمام قرارداد اجاره

4340. آيا ادامه ي كسب پس از انقضاي مدت اجاره مغازه يا پاساژ يا هر محل كسب ديگري، شرعاً جايز است؟

ج. اگر شرطي ضمن عقد قبلي نبوده است، جايز نيست.

تبديل شغل در محل مغازه

4341. فردي مغازه اي را براي آرايشگري اجاره كرده است و در مدت باقي اجاره، مي خواهد مغازه را به كبابي تبديل كند، آيا مالك مي تواند در بقيه مدت اجاره، كرايه را چند برابر كند؟

ج. اگر شرطي در كار نبوده است، نمي تواند اضافه كند.

اجاره دام

4342. در بعضي مراتع، شخصي چند گاو را از ديگري اجاره كرده و تا مدت - مثلاً يك سال - خرج حيوانات را داده و از منافعشان بهره مند مي شود و پس از اتمام مدت، گاوها را با همان خصوصيات به صاحب آنها رد نموده و به ازاي هر يك هم مبلغي مي پردازد، لطفاً بفرماييد اين چه نوع معامله اي است؟

و چه حكمي دارد؟

ج. اين اجاره صحيح است و مبلغ پرداختي هم اجرت اجاره است.

خسارت كالا در باربري ها

4343. مؤسساتي مانند پست و حمل و نقل، با دريافت اجرت معيني اقدام به حمل و رساندن كالا به مشترك مي كنند، در صورتي كه كالا بر اثر سرقت يا آتش سوزي و …

تلف شود و يا خسارت ببيند، آيا ضامن كالا مي باشند؟

ج. اگر اجير و حامل افراط و تفريطي نكرده باشند، ضامن نيستند.

صيد كردن از سد اجاره داده شده

4344. سدّي توسّط جهاد سازندگي تأسيس شده است، بعد از پر كردن آب، در آن ماهي پرورش داده مي شود. پس از مدّتي سد، در اختيار سازمان آب قرار گرفته و اين جانب آن سد را با ماهي هايش از آن سازمان اجاره نموده ام. بعضي از مردم به تصوّر اين كه ماهي اوّليه را جهاد ريخته است و به احتمال اين كه ماهي در آب را هر كس صيد كند مال او مي باشد، ماهي ها را از آن سد صيد مي نمايند. آيا شرعاً جايز است؟

ج. از خصوص مورد سؤال اطّلاع نداريم، ولي آن چه مي توان در مورد مسأله گفت اينست كه سدّي كه جهاد به وجود آورده، چنان چه در زمين مباح احداث شده و در اختيار سازمان آب قرار داده اگر شخصي آن سد را با ماهي هاي آن از مسؤولين مربوطه اجاره كرده باشد، هر گونه تصرّف و انتفاع از سد، متَعَلُّق به آن شخص است و افراد ديگر حق @اصطياد ندارند و اگر خصوصيّات مورد نزاع باشد، محتاج به مرافعه ي شرعيّه است.

لزوم عمل به مفاد اجاره

4345. دو باب مغازه به صورت رهن و اجاره، بيست سال قبل كرايه داده مي شود. از بابت رهن مبلغ سي هزار تومان و از بابت كرايه ماهيانه هزار تومان تعيين مي شود و با شرايط ذيل اجاره داده مي شود.

الف)

مدت اجاره سه سال تمام است.

ب)

پس از پايان مدت سه ساله، مستأجر ملزم به تخليه و تحويل مغازه ها مي باشد كه در برابر اخذ مبلغ مورد رهن، مغازه ها را صحيح و سالم و بدون عذر و بهانه تحويل دهد (مالك وجهي به عنوان سرقفلي يا پيشينه - حق كسب و پيشه - از مستأجر دريافت نكرده است).

ج)

مستأجر حق

واگذاري مغازه به غير را ندارد.

/ / به مدت پنج سال هر دو طرف، مالك و مستأجر با رضايت كامل رابطه اي استيجاري خود را ادامه مي دهند. مستأجر كرايه خود را مي دهد و مالك دريافت مي كند.

در سال پنجم مجدداً اجاره نامه اي جديد با همان سه شرط بالا تنظيم مي گردد. فقط مبلغ كرايه از هزار تومان به هزار و دويست تومان افزايش مي يابد. شروع قرارداد جديد سال شصت و سه بوده است.

پانزده سال قبل، پس از پايان مدت سه ساله يعني سال سررسيد اجاره، صاحب مغازه با پرداخت مبلغ مورد رهن خواستار تخليه مغازه و گرفتن مغازه هاي خود مي شود. مستأجر از تخليه مغازه خود داري مي كند و چون صاحب مغازه از ادامه ي رابطه اي استيجاري رضايت نداشته است، اجاره ي ماهيانه را به حساب صندوق دادگستري واريز مي نمايد. صاحب مغازه دوازده سال است اين كرايه را نگرفته است.

بفرماييد:

1) پس از پايان سه سال (سررسيد اجاره)، بدون رضايت صاحب مغازه، تصاحب در آن شغل حلال است يا حرام؟

2) آيا اين تصرّف غاصبانه مي باشد يا خير؟

3) آيا شرعاً مستأجر براي تخليه مغازه حق درخواست سرقفلي يا پيشينه كسب از صاحب مغازه را دارد؟

4) اگر پس از پايان مدّت اجاره، مستأجر وجهي به عنوان سرقفلي يا پيشينه كسب از شخصي كه محل را با شرايط فوق الذكر به او اجاره داده بگيرد، حلال است يا حرام؟

5) اگر مستأجر كه مدت اجاره اش گذشته است، بدون رضايت صاحب مغازه، دكان را در اختيار فرد ديگري قرار دهد و مقداري سرمايه در اختيار او قرار دهد كه كاسبي كند (مستأجر اوّلي مدت اجاره اش تمام شده و در مغازه حضور ندارد ) آيا توقّفش در آن

محل حرام و غصبي است؟

6) اگر مالك رضايت نداشت و مستأجر پس از پايان سررسيد اجاره، مغازه را خالي نكرد و مالك به دادگستري شكايت كرد و دادگستري بر اساس قوانين، حكم داد كه مستأجر در مغازه بماند، آيا اين توقّف در مغازه بدون رضايت مالك حرام و توقّفش غصبي است؟

ج. اگر پولي نگرفته و مدّت اجاره سرآمده، مالك حق دارد درخواست تخليه كند.

فسخ اجاره توسط مستأجر

4346. شخصي منزلي را براي مدت معيني اجاره كرده است، ولي بعد از گذشت مدتي، آن را فسخ نموده است، آيا فسخ اجاره توسط او صحيح است؟

آيا موجر مستحق دريافت اجاره ي روزهاي قبل از فسخ هست؟

ج. فسخ يك طرف اجاره صحيح نيست و موجر استحقاق دريافت اجاره ي روزهاي قبل را دارد.

حق كميسيون دلال هاي اجاره

4347. آيا دلال در برابر راهنمايي و همراهي كردن مشتري براي نشان دادن منزلي جهت اجاره يا فروش، حق مطالبه اجرت دارد؟

چنان چه شخصي در آن روز معامله انجام ندهد و بعد از چند روز ديگر شخصاً نزد مالك رود و معامله را انجام دهد، بدون اطلاع دلال، آيا در اين صورت باز دلال حق اجرت گرفتن دارد؟

و اگر اين كار براي فرار از پرداخت حق دلالي باشد، چه وجهي خواهد داشت؟

ج. دلال حق گرفتن حق الزحمه اي خود را دارد.

مخارج انجام شده در مورد اجاره

4348. اگر مستأجر از موجر بخواهد اصلاحات و تغييراتي در ملك و مال مورد اجاره ايجاد كند، مخارج آن بر عهده موجر است يا مستأجر؟

ج. مخارج آن بر عهده موجر است.

اجاره ي مال الاجاره به مبلغ بالاتر

4349. شخصي منزلي را اجاره مي كند، سپس آن را با مبلغي بيشتر اجاره مي دهد و رضايت صاحب خانه را نيز جلب مي كند.

آيا اين اجاره صحيح مي باشد؟

ج. اگر صاحب ملك با او شرط كند كه فقط خود او از آن استفاده نمايد، مستأجر نمي تواند آن را به ديگري اجاره دهد و اگر شرط نكند، مي تواند آن را با همان مبلغ اجاره به ديگري اجاره دهد. اما اگر بخواهد به زيادتر از مقداري كه اجاره كرده اجاره دهد، بايد در آن كاري مثل تعمير و سفيدكاري انجام داده باشد يا به چيزي غير از آنچه اجاره كرده، اجاره دهد مثلاً اگر در برابر پول اجاره كرده به گندم يا چيز ديگر اجاره دهد و در غير اين دو صورت اجاره به مقدار زيادتر جايز نيست، ( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 1724 رساله مراجعه شود. )

احكام خيار در اجاره

4350. آيا تمام خيارات بيع در اجاره نيز جاري مي شود؟

ج. غير از خيار مجلس، حيوان و خيار تأخير، بقيه خيارات در اجاره جاري است.

كارگر و كارمند

است خدام نابالغ

4351. آيا جايز است انسان كودك نابالغي را اجير كند و به عنوان كارگر است خدام نمايد؟

تكليف حقوقي كه به او مي دهد چيست؟

ج. اگر اجير كردن او و حقوق دادن به او با اذن ولي او باشد، جايز است.

اجرت افراد كم عقل

4352. فردي ناقص العقل در منزل اقوام خود بعضي از كارهاي آنها را انجام مي دهد، آيا مستحق اجرت است؟

ج. در صورتي كه با اجازه ولي او باشد، اشكالي ندارد و مستحق اجرت است.

برداشتن مبلغ بيشتر از اجرت خود

4353. شخصي به عنوان «طرح كاد» در جايي كار مي كرد و صاحب مغازه بدون اين كه تعيين كند گفته بود مبلغي به تو مزد مي دهم، ولي شاگرد راضي نشده و بدون اجازه مبلغ بيشتري برداشته است، حكمش چيست؟

ج. ضامن مبلغ اضافي از اجرت المثل است و بايد آن را به صاحب مغازه برگرداند.

جنس به جاي مزد كارگر

4354. آيا مدير عامل كارخانه دولتي مي تواند از محصولات كارخانه به جاي مزد به فردي پرداخت نمايد؟

ج. مدير بايد طبق مقررات آن كارخانه رفتار كند.

كنترات ساختمان

4355. اگر بنّايي اجير شود كه ساختماني را بسازد، آيا مي تواند فرد ديگري را به مبلغي كمتر براي اتمام آن ساختمان اجير نمايد؟

ج. جايز نيست، مگر اين كه بخشي از كار را انجام داده باشد.

(مسأله ي 1725 رساله و نيز 1758. )

كار بنّاي جُنُب در مسجد

4356. بناييست كه براي كار بنايي وارد مسجد مي شود، در حالي كه جنب بوده است، اجرت وي چه حكمي دارد؟

ج. اجرت او حرام نيست، هر چند بودن او در مسجد حرام بوده است.

قوانين اداره كار

4357. آيا كارفرماها و كارگران بايد در حال حاضر تابع قوانين اداره كار باشند؟ يا مي توانند بدون توجه به قوانين بين خود توافقاتي داشته باشند؟

ج. شرعاً مي توانند به صورت توافقي عمل كنند.

امتناع صاحب كار از پرداخت مزاياي كارگر

4358. اگر شركت هاي خصوصي و دولتي از پرداخت بعضي امتيازات مالي و مزاياي كارگران مشمول قانون كار خود داري كنند، تكليف چيست؟

ج. اگر اجرت مقرره ي آنها را بدهند، مانعي ندارد.

كم كاري بنا در اتمام كار

4359. اگر كسي كار ساختماني را به بنايي بدهد كه بعد از انجام مقداري از كار به دنبال كار ديگري برود و به دنبال منافع خود باشد و دنباله كار را به هر بهانه اي عقب بيندازد، آيا صاحب كار مي تواند فسخ كند يا خير؟

ج. اگر شرط مدت معيني را كرده يا صاحب كار به اين صورت ضرر مي كند، حق فسخ دارد.

عمل حرام اجير

4360. اگر كسي اجير شده باشد كه قرآن بخواند، اما در كنار آن كار حرامي را انجام دهد - مثلاً بدون وضو و عمداً دست به قرآن بزند - آيا اين عمل وي موجب فساد معامله مي شود يا خير؟

ج. صحت اجاره بدون اشكال است، لكن او عمل حرامي انجام داده است.

اجير مغبون

4361. آيا اجير مغبون كه با جهل به اجرت به كمتر از آن اجير شده، حق فسخ معامله را دارد يا خير؟ و آيا كارفرما حقوق گذشته او را مديون است يا خير؟

ج. بله، حق فسخ را دارد و مستحق حقوق گذشته اش مي باشد.

بالا رفتن حق العمل

4362. اگر كسي قرارداد عملي را با شخصي در مدت معيني منعقد نمايد كه مثلاً ظرف چند ماه يا چند هفته يا روز انجام دهد و اجرت هم معين شده باشد ولي بعد به جهاتي حق العمل در بازار بالا رود، آيا اجير مي تواند بيش از مقدار معين شده را طلب كند يا خير؟

ج. خير، نمي تواند.

غيبت كارمندان از كار

4363. كارمندان دولت كه در ساعاتي از روز يا تمام روز را به علت مشخصي در سر كار حاضر نمي شوند و مسؤولان هم براي آنها غيبت نمي زنند، آيا مستحق اجرت آن روز يا ساعت مي باشند يا خير؟ و اگر مسؤول فقط بگويد مسؤوليت شرعي به عهده كارمندان يا كارگران است و ديگر غيبت نزند، از ايشان سلب مسؤوليت شده است؟

ج. بايد طبق مقررات با آنها رفتار شود.

كم كردن حق بازنشستگي از حقوق كارمندان

4364. آيا برداشت دولت از حقوق كارمندان جهت بازنشستگي بدون رضايت كارمندان، جايز است؟

ج. اگر شرطي از ابتدا نيست، جايز نيست.

اتلاف وقت كارمندان دولت

4365. در صورتي كه كارمندي براي ساعت مشخصي در روز است خدام شود، اگر در آن ساعت ها مشغول مطالعه شود يا بدون اشتغال خاصّي بي كار بماند، آيا در قبال آن ساعات مي تواند حقوق دريافت نمايد؟

ج. اگر كاري كه بايد انجام شود ترك مي كند، جايز نيست.

اضافه كاري

4366. برخي از كارمندان وظايف محوله خود را در ساعات اداري انجام نداده و بعد از ساعت اداري به آن مي پردازند و در قبال آن اضافه حقوق دريافت مي دارند، آيا اين عمل جايز است؟

ج. جايز نيست.

صورت صحيح اجاره و رهن

4367. اجاره و رهن صحيح را با مثالي توضيح فرماييد.

ج. اگر ضمن اجاره شرط شود كه پولي به عنوان قرض يا غير آن به صاحب خانه داده شود، صحيح است.

تصرف موجر در رهن

4368. آيا موجر مي تواند از مبلغي كه به عنوان رهن گرفته است، استفاده كند؟

ج. چون مقصود از عنوان رهن همان قرض است، لذا موجر مي تواند از آن استفاده كند.

رهن بدون اجاره

4369. آيا رهن تنها، بدون اين كه اجاره داده شود - مثل اين كه يك ميليون تومان به صاحب خانه بدهيم و آن را به مدّت يك سال رهن كنيم - صحيح است؟

ج. اگر رهن شرعي باشد كه وثيقه ي دين و بدهكاري است، براي فروش آن در صورت عدم وصول، مانع ندارد؛ ولي در رهن، راهن و مرتهن از تصرّف ممنوع هستند مگر با اذن ديگري و آن چه مرسوم است كه اسم آن را رهن مي گذارند، واقعاً رهن نيست و چنان چه ضمن قرض شرط شود، ربا و حرام و باطل است؛ ولي مي توانيد منزل را به مبلغ كمي اجاره نماييد و ضمن اجاره شرط كنيد كه يك ميليون قرض به صاحب خانه دهيد، كه در اين صورت بي اشكال است.

دادن وديعه به موجر

4370. مرسوم است هنگام اجاره كردن مسكن يا مغازه اي، مستأجر مبلغي به عنوان وديعه به موجر مي پردازد كه به نسبت مبلغ وديعه از اجاره ي كامل مسكن كم مي شود، اين گونه معامله چه صورت خواهد داشت؟

ج. اگر ضمن اجاره شرط قرض يا وديعه شده، اشكال ندارد. (مسأله ي 1834 رساله. )

سرقفلي

4371. چه راهي براي تصحيح معامله سرقفلي وجود دارد و گرفتن سرقفلي به چه نحوي حرام خواهد بود؟

ج. مي شود ضمن عقد اجاره آن را شرط كنند.

تعيين اجاره بها در صورت خريد سرقفلي

4372. در صورت خريد سرقفلي مغازه، اجاره آن بايد به چه صورتي انجام گيرد؟ آيا مبلغ اجاره را بايد مطابق قانون تعيين نمود يا در دست صاحب ملك است؟

ج. دست صاحب ملك است.

ادعاي سرقفلي مستأجر

4373. مغازه و ساختماني را به عنوان امانت به كسي دادم و براي تحويل آن مدتي معين نشده و چون آن ملك براي وي منافعي داشت، ماهيانه مبلغي را پرداخت مي كرد، اكنون ادعاي مالكيت دارد و تقاضاي سرقفلي نموده است، لطفاً وظيفه ما را بيان فرماييد؟

ج. ادعاي مالكيت او يا تقاضاي سرقفلي اعتباري ندارد.

سرقفلي فروخته شده

4374. اگر فردي خانه اي را خريداري نمايد كه مغازه تجاري آن در اجاره شخص ديگري باشد و مالك، سرقفلي آن را به مستأجر فروخته و مستأجر هم آن را به شخص ديگري فروخته باشد، در صورت پايان مدت اجاره و درخواست تخليه مغازه، عوض سرقفلي را چه كسي بايد بپردازد؟ مالك سابق يا مستأجر قبلي يا خريدار خانه؟

ج. اگر خريدار مطلع بوده كه قهراً در نحوه ي خريد ملاحظه كرده است و بايد خودش بپردازد و اگر مطلع نبوده، مالك سابق بايد بپردازد، با فرض اين كه در ثمن، فروش ملاحظه نشده است.

معامله سرقفلي

4375. مستأجري سرقفلي مغازه اي را بدون آن كه در قرارداد قيد شود كه مستأجر حق واگذاري آن را بدون اطلاع مالكين ندارد، آن را معامله كرده است، آيا معامله او جايز بوده است؟

ج. ظاهراً اشكال ندارد.

سرقفلي و اجاره

4376. شخصي سي سال قبل از مالكي مغازه اي به عنوان اجاره تقاضا مي كند.

مالك مي گويد:

اگر بتوانيد مستأجري كه فعلاً در مغازه است را راضي كنيد، به شما اجاره مي دهم. متقاضي مبلغ هفت هزار تومان به مستأجر سابق داده و كليد و مغازه را تحويل مي گيرد و با اجازه مالك، كل ساختمان را تجديد بنا و هر سه سال اجاره را مطابق معمول و رضايت مالك مي پردازد. آيا سرقفلي اين مغازه پس از سي سال مربوط به مستأجر فعلي مي باشد؟

ج. اگر ضمن عقد اجاره، شرطي كه موجب حقي براي او شود صورت نگرفته، مثل اين كه بعداً هم به او اجاره دهد سرقفلي ندارد، ولي براي تعمير ساختمان حق دارد.

ادعاي سرقفلي از سوي مستأجر

4377. حدود سي سال قبل موجر به مستأجر گفته است:

ملك را به تو اجاره مي دهم، اگر مستأجر قبلي را براي بيرون رفتن حاضر كني و او هم مبلغي به مستأجر اولي داده و او رفته و مستأجر دوم در طول چند سال ملك را اجاره كرده و مال الاجاره را مرتّب داده است.

حالا كه مي خواهد ملك را تخليه كند، ادّعاي سرقفلي مي كند، آيا مستأجر دوّم داراي حق سرقفلي است؟

ج. چون در اجاره ي اولي و دومي صحبتي از سرقفلي نبوده و منشيي براي آن نيست، مستأجر دومي استحقاق سرقفلي ندارد.

اضافه كردن اجاره پس از واگذاري سرقفلي

4378. سرقفلي مغازه اي را شخصي چند سال پيش به ديگران واگذار نموده و اجاره اي كه به مالك مي پردازند از نرخ روز بسيار كمتر است، آيا مالك مي تواند مقدار اجاره را زياد كند؟

ج. بله، در اوّل اجاره مي تواند مقدار اجاره را زياد نمايد.

واگذاري سرقفلي

4379. اگر سرقفلي مغازه اي را با اجاره ي معيّن و بدون تعيين مدّت اجاره به صورت جداگانه خريداري نمايند. پس از گذشت يك ماه و پرداخت اجاره، آيا مي تواند آن سرقفلي را به قيمت روز به ديگري واگذار نمايد، در حالي كه در اجاره نامه شرط شده كه واگذاري مغازه بايد با رضايت مالك باشد؟

ج. با فرض اين كه فروش سرقفلي و اجاره، مستقل و جداي از هم بوده اند، بر فرض بطلان اجاره، ضرري به صحّت فروش سرقفلي اگر به نحو شرعي صورت گرفته باشد، نمي زند و در اين صورت مالك عين، ثانياً حق ندارد سرقفلي را بفروشد و مشتري سرقفلي هم براي واگذاري به غير بايد رضايت مالك را تحصيل نمايد و چون اجاره ي ماهانه براي حد اقل زمان - كه يك ماه باشد - معيّن بوده، اجاره محقّق شده است.

سرآمدن اجاره ي مغازه هاي سرقفلي

4380. 1) دكان هايي واقع در پاساژي با پرداخت سرقفلي بدون شرط ضمن عقد اجاره داده شده و مدّت اجاره ي آنها منقضي گرديده، چنان چه اجرت المثل آنها به ميزان اجاره ي دكان هاي مشابه آن محل مطالبه شود، چه حكمي دارد؟

2) با فرض مسأله ي فوق آيا ادّعاي مستأجر به اين كه من اجاره ي خودم را مثل دكان هاي ديگري كه خارج از اين مجموعه است مي پردازم، با عدم رضايت مالك چه حكمي دارد؟

ج. بعد از مدّت اجاره، تعيين مال الاجاره موقوف به رضايت و تفاهم طرفين است مگر اين كه شرطي در بين باشد.

4381. با عنايت به مسأله ي فوق ادامه ي تصرّفات مستأجر در محل مورد اجاره بدون جلب رضايت مالك، چه صورتي دارد؟

ج. بعد از انقضاي مدّتِ اجاره، تصرّف در عين مورد اجاره موقوف به رضايت مالك

است.

مطالبه ي سرقفلي از سوي مالك

4382. شخصي سرقفلي مغازه اي را همراه با مبلغ معيني اجاره نموده اما مالك هر از چند وقت اجاره را بيشتر از مغازه هاي مجاور بالا مي برد، در حال حاضر، آيا مستأجر مي تواند سرقفلي مغازه را به فرد ديگر بفروشد و اگر مالك درصدي از چيزي كه مستأجر به عنوان سرقفلي مي گيرد را مطالبه نمايد، چه وجهي خواهد داشت؟

ج. مثل ساير موارد فروش سرقفلي است، مالك نمي تواند وجهي درخواست كند، مگر شرطي از سابق بوده باشد.

رابطه استحقاق سرقفلي و استفاده از ملك

4383. آيا مجرد استحقاق مطالبه عوض سرقفلي هنگام تخليه منزل يا مغازه، براي جواز استمرار تصرف در آن مكان بعد از پايان مدّت اجاره كافيست يا خير؟ بر فرض ماندن مستأجر در آن مكان غصبي، آيا درآمدي كه از آنجا به دست مي آيد شرعاً حلال است؟

ج. تابع اينست كه به چه نحوي مستحق مطالبه سرقفليست و در هر صورت اجرت المثل منافع بر عهده اوست.

چك بي محل به عنوان سرقفلي

4384. آيا مجرد عدم موجودي در حساب صاحب چك كه آن را در برابر سرقفلي داده، موجب بطلان معامله مي شود يا خير؟

ج. خير.

حق سرقفلي پس از مرگ موجر

4385. اگر منزلي يا مغازه اي را صاحب آن به نام يكي از فرزندان خود بكند، بعد از مرگ پدر آيا وارث ديگر در حق سرقفلي شريك هستند و يا سرقفلي اين مكان ها متعلق به مالك آنهاست؟

ج. متعلق به مالك آنها است.

كرايه اتومبيل

4386. اگر فردي اتومبيلي را اجاره نموده و با آن مسافركشي كند، آيا درآمد حاصله به او تعلق دارد يا صاحب اتومبيل؟

ج. به مستأجر تعلق دارد.

مسافر دربستي

4387. اگر كسي اتومبيلي را دربست كرايه نمايد، در صورتي كه راننده بين راه مسافري سوار كند، كرايه دريافتي از مسافر متعلق به راننده است يا از مبلغ كرايه كم مي شود؟ در صورت تقاضاي خود مسافر براي سوار كردن مسافرين ديگر حكم كرايه هاي آنان چيست؟

ج. اگر اجاره ي كامل راننده و اتومبيل نكرده، پس كرايه ي دريافتي متعلق به راننده است و چون دربستي، به منزله ي شرط مسافر سوار نكردن است؛ لذا مستأجر حق فسخ اجاره را دارد و اجرت المثل مي پردازد.

4388. در صورت كرايه خودرو براي مقصد مشخص آيا تبيين جزئيات مسير مثل داخل كوچه بودن و يا خاكي بودن جاده و … لازم است؟

در صورت مشخص نكردن آن، آيا راننده حق دريافت وجه اضافي را دارد؟

ج. اگر تبيين جزئيات در تعيين مبلغ اجاره دخالت دارد، بايد آنها را تبيين كند و اگر حد متعارفي دارد، در زايد بر آن، راننده حق دريافت مبلغ اضافي را دارد.

تاكسي تلفني

4389. آيا گرفتن مبلغ بيشتر از تعرفه هاي تاكسي تلفني يا مبلغ تاكسي متر از مسافر توسط رانندگان تاكسي جايز است؟

در صورتي كه مسافر مبني بر قيمت هاي مصوب سوار شده باشد، حكم آن چيست؟

ج. بر هر مبلغي كه از اوّل توافق كرده اند، همان لازم است و اگر نامي از آن مبلغ برده نشده، اجرت متعارف است.

اجاره پلاك تاكسي و …

4390. آيا اشخاص مي توانند مواردي مثل پلاك تاكسي يا جواز كسب خود (در كارهاي ديگر) را به ديگران اجاره دهند؟

ج. مانعي ندارد.

حق شيردهي

4391. آيا مادر بعد از اين كه بچه را شير داده و او را بزرگ نموده، بعد از مدتي مي تواند ادعاي حق شير كند؟

ج. چون ظاهر امر - با عدم ادعا در زمان شير دادن - شير دادن مجاني است، زن بعداً حق ادّعا ندارد.

شير دادن زن به بچه هاي ديگر

4392. اگر زني در مقابل شيري كه به فرزند ديگري مي دهد پولي دريافت كند مالك آن پول مي شود؟ آيا در اين كار رضايت شوهر لازم است؟

ج. خود او مالك آن پول است و در صورتي كه حق شوهر از بين نرود، لازم نيست از شوهر خود اجازه بگيرد.

احكام رهن

قرار دادن چك به عنوان وثيقه

4393. با توجّه به اين كه رهن بايد عين معيّن باشد، آيا مي توان سند يا چك و نظير آن را به طور مستقل و بدون قرارداد نزد بانك يا كسي كه از او وام گرفته شده به عنوان وثيقه قرارداد؟

ج. در موردي كه اسناد ذكر شده ارزش دارند، چنان چه ممكن باشد كه طلب كار، وقت تخلّف بدهكار از اداي بدهي، از آن سند طلبش را استيفا نمايد، صدق وثيقه مي كند و موارد مذكور عين معيّن هم هست و مي توان آن را رهن قرارداد.

فروش شيء رهني

4394. اگر اشياي منقول را در برابر پولي كه قرض گرفته گرو بگذارد، در صورت تأخير بدهي، آيا مي توان آن شيء منقول را فروخت و دين را از آن برداشت نمود؟

ج. اگر وقت بدهي تمام شد و بدهكار بدهي خود را با وجود مطالبه طلب كار نداد، چنان چه طلب كار از طرف بدهكار، در فروش آنچه گرو گذاشته شده باشد وكيل مي تواند اقدام به فروش آن كند و اگر وكيل نبود بايد به حاكم شرع مراجعه كرده و حاكم شرع به هر صورت كه صلاح بداند در مورد فروش گرو اقدام مي كند و اگر طلب كار به حاكم شرع دسترسي ندارد و يا دسترسي به او مشكل است و يا محذور ديگري در كار است، به مؤمن عادل مراجعه كرده و اين كار به وسيله او انجام مي گيرد.

البته در صورتي كه جايز باشد طلب كار گرو را بفروشد، بايد به مقدار طلبش اكتفا نمايد و اگر وصول طلبش متوقف بر فروختن تمام آن باشد، در صورتي كه بعد از فروش، مبلغ حاصله زيادتر از طلبش باشد، مقدار زيادي را به

صورت امانت نزد خود نگه مي دارد.

غيبت راهن

4395. كسي زميني را رهن گذاشته و قرض گرفته و سر موعد قرض را ادا نكرده است و اكنون دسترسي به او نيست. آيا مرتهن مي تواند زمين را بفروشد يا صلح كند؟

ج. اگر امكان تفحّص و جستجو نيست، حاكم شرع ولي فرد غايب است كه به مقدار دين آن يا تمامش را مي فروشد و سهم راهن را نگه مي دارد.

فروختن مال مرهون براي گرفتن طلب

4396. اگر مال مرهونه از مستثنيات دين باشد - مانند خانه مسكوني - آيا با ساير اموال از جهت اين كه مرتهن مي تواند با شرايطش آن را بفروشد و به عوض دين آن را بردارد، تفاوت دارد؟

ج. اگر راهن در موعد مقرر دين را نپرداخت، مرتهن مي تواند با شرايطش آن را بفروشد و به عوض دينش آن را بردارد، ولي در اطلاق جواز رهن آن و فروش آن تأمّل است.

گرفتن سند به عنوان رهن

4397. آيا در گرفتن عين رهني، همين مقدار كه در اين زمان مرسوم است يعني سند را از طريق اداره ي ثبت اسناد توقيف مي كنند كافي است؟

ج. قبض مرهونه با ساير موارد قبض فرقي نمي كند و ميزان صدق عرفي قبض در هر چيز به تناسب آن است، به طوري كه موجب استيلاي شخص بر شيء بدون مزاحم باشد كه - مثلاً در رهن - بتواند استيفاي دين خود در صورت امتناع مديون از آن بنمايد.

رهن گذاشتن مال مرهون

4398. آيا راهن مي تواند مالي را كه به رهن گذاشته، قبل از آزاد شدن از رهن، نزد شخص ديگري در قبال بدهي خود به رهن بگذارد؟

ج. خير، نمي تواند.

پول پيش از اجاره

4399. آيا پول پيشي كه بابت منزل از مستأجر گرفته مي شود اشكال دارد؟

ج. در صورتي كه ضمن اجاره، شرط قرض كرده باشد و معامله متعارف باشد، اشكالي ندارد.

رهن منزل

4400. ساختماني را به يك ميليون تومان به مدت يك سال، بدون اجاره رهن مي كنند جايز است يا خير؟

ج. بايد در برابر اجاره ي اندكي، شرط شود كه مستأجر مبلغ يك ميليون تومان به موجر پرداخت نمايد، كه در اين صورت اجاره بدون اشكال است.

احكام صلح

تفاوت جنس مورد معامله با جنس تحويلي

4401. شخصي از ديگري پنجاه 50 كيلوگرم بذر پياز قرمز خريده و پس از زرع و كشت آن معلوم شده كه فروشنده - عمداً يا جهلاً، بذر پياز سفيد به او داده بوده است، آنچه داده، غير از آن چيزيست كه معامله بر آن واقع شده است و مبيع هم كلي بوده است.

حكم معامله چيست؟

ج. مشتري مي تواند معامله بر بذر پياز سفيد را امضا كند و بر تفاوت قيمت بذر قرمز و بذر سفيد با فروشنده مصالحه كند.

مصالحه تمام اموال قبل از مرگ

4402. فردي پس از آن كه اموال خود را به كسي صلح نمود، فوت مي كند، آيا مفاد صلح به حال خود باقيست يا تنفيذ ورثه ي او لازم است؟

ج. اگر امر صلح به صورت صحيح تمام شده است، تنفيذ ورثه لازم ندارد.

4403. فردي مالي را به ديگري صلح كرده است كه تمام منافع آن تا زمان حياتش براي صلح كننده باشد و حق فسخ نيز داشته باشد و پس از مرگش، آن را خرج نماز و روزه و حج براي او كنند.

آيا چنين مصالحه اي صحيح است؟

ج. خير، صحيح نيست؛ مگر اينكه مال ديگري را در عوض اين عمل با او مصالحه كند در مقابل آن كه در مال اوّلي آن گونه رفتار كند.

احكام مضاربه

شرط كردن خسارت بر عامل مضاربه

4404. هرگاه در مضاربه كه به مقتضاي اطلاق آن، خسارت به عهده مالك است، مالك شرط كند كه خسارت به عهده عامل باشد، شرط صحيح است يا نه؟

ج. چنان چه شرط كند كه عامل تمام خسارت يا مقداري از آن را به عهده گيرد، اظهر صحت شرط است.

(مسأله ي 1700 رساله)

مضاربه با پول رايج

4405. آيا در شرايط فعلي كه سكّه هاي طلا و نقره در ايران رايج نيست، با پول رايج، مضاربه را تجويز مي فرماييد؟

ج. بنا بر اقرب، مضاربه با پول رايج هر زمان، مثل اسكناس، كه معمولاً در مقابل جنس پرداخت مي شود، جايز است.

(مسأله ي 1699)

وديعه گذاردن پول و دريافت هديه

4406. شخصي مقداري از پول خود را در يكي از شعب بانكي و يا پيش كسي به عنوان وديعه مي گذارد و اجازه ي تصرّف را به او مي دهد. او نيز در هر ماه و يا دو ماه، مبلغي را به صاحب پول به عنوان تشكّر و يا هر عنوان بدون شرط قبلي مي پردازد، دادن و گرفتن اين مبلغ به نظر حضرت عالي چگونه است؟

ج. اگر به عنوان هديه و بخشش باشد، مانعي ندارد.

سرقت پول در دست مأمور خريد

4407. شخصي مبلغي را از كسي مي گيرد تا جنسي بخرد و سود آن بين طرفين به شراكت نصف به نصف تقسيم شود. در حال خريد جنس، مبلغ مزبور به سرقت مي رود، آيا شخص مذكور ضامن پول است؟

ج. اگر خود سرمايه اي نداشته و به عنوان عامل كار مي كرده، عامل امين بوده و در غير صورت افراط و تفريط، ضامن نيست و اگر خود سرمايه اي داشته و به شراكت كار مي كرده، در سود و زيان و خسارت، هر دو سهيم هستند.

سود مضاربه

4408. نظر حضرت عالي در مورد سود مضاربه اي كه انسان مي گيرد، چيست؟

ج. اگر مضاربه با شرايط آن باشد، سود آن حلال است.

سود فروشگاه هاي دولتي

4409. فروشگاه هايي كه از طرف دولت باز شده و مردم هم سپرده اي مي گذارند و دولت متضمّن به پرداخت 20 درصد سود در سال مي شود، چه حكمي دارد؟

ج. در فرض مسأله، اگر منظور 20 درصد سود است نه سرمايه، اشكالي نيست. با تحقّق شرايط مضاربه كه در رساله آمده است.

پول دادن به مغازه دار جهت كار

4410. شخصي مبلغي را به مغازه داري داده و او را وكيل نموده كه در اين پول تصرّف و معامله نمايد و هر چه سود داشت نصف آن را به او بدهد و مدّت هم براي او معيّن كرده و علي الحساب سه قطعه چك به مبلغ معيّن به عنوان قرض از او گرفته تا پايان قرارداد كه هر چه سود داشت نصف سود را به اين مبلغ ها كه در چك است مصالحه كنند، آيا اين سود حلال است يا خير؟ و اگر ضرر نمودند ضرر را چه كسي بايد بپردازد؟ و چنان چه ضرر را كلاً مغازه دار تقبّل نموده باشد، آيا اين معامله صحيح است؟

ج. در اصل معامله اشكال نيست؛ ولي در قرض مزبور و اشتراط، تأمّل است.

اگر در پايان مدّت با هم مصالحه كنند، مانع ندارد و ضرر بر صاحب مال است و اشتراط جبران ضرر بر ديگري صحيح است.

كار نكردن عامل با سرمايه

4411. شخصي با ديگري عقد مضاربه بسته و سرمايه را به او داده و از او سود مي گرفته است، بعداً معلوم شده كه عامل با سرمايه كار نمي كرده و به ديگران قرض هاي ربوي مي داده و از محل دريافت ربا، سود وي را پرداخت كرده و اين سودها از مال مردم بوده است، در اين صورت مالك چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد مالك اصل پولش را از او بگيرد و سودهايي را هم كه گرفته، اگر صاحب آن معلوم است، به صاحبش برگرداند وگرنه آنها را صدقه بدهد.

دايره ي شمول مضاربه

4412. آيا مضاربه مختص تجارت در كليات است يا تجارت در جزئيات را هم شامل مي شود؟

ج. تكسّبات جزئيه را هم شامل مي شود.

نحوه ي تعيين درصد سود

4413. در مضاربه عامل مي خواهد در مدت پنج سال، 20 درصد و در مدت كمتر، 10 درصد سود بدهد. بفرماييد چگونه درصد سود را مشخّص كند كه مبتلا به خلاف شرع نشود؟

ج. مي تواند اين گونه قرار بگذارد كه اوّل 10 درصد سود را مشخّص كند و بگويد اگر در پنج سالگي مطالبه كرد، سود 20 درصد را مي دهم.

قرار دادن پول در اختيار تاجر و تعيين سود

4414. مبلغي پول در اختيار تاجري گذاشته مي شود. او مي گويد:

4 درصد سود از اين پول عايد شما مي شود. من هم قبول مي كنم كه در امر تجارت آن پول را به جريان اندازد.

آيا سود حاصل به اين گونه مشروع است؟

ج. اگر منظور از 4 درصد، نسبت از پوليست كه داده شده، اين قرارداد صحيح نيست و ربا است، بلكه بايد درصد، نسبت به سود ملاحظه شود. البته در صورت اوّل اگر هنگام پرداخت سود نسبت به تقسيم سود با هم مصالحه كنند، بي اشكال است.

برداشتن سود توسط واسطه ها در عقد مضاربه

4415. بنده پول از مردم مي گيرم تا كار كنم اما تا با اين پول كار شود، سه واسطه مي گردد تا به شخص اصلي كه سرمايه گذاري مي كند مي رسد و ما واسطه ها مقداري از سود حاصله را بر مي داريم و بقيه را به مردم مي دهيم، آيا اين كار صحيح است؟

ج. عامل مي تواند با اجازه مالك با عاملي ديگر مضاربه كند، خواه به اين صورت كه دومي را عامل مالك قرار دهد و خود كنار برود، يعني مضاربه اوّل را فسخ نموده و به عنوان وكيل مالك، مضاربه دوم را برقرار كند، خواه دومي را عامل خود قرار دهد كه در صورت دوم اگر مثلاً نصف سود سهم او بوده، براي عامل دوم نسبت معيني از اين نصف را قرار دهد، بنا بر اين عامل دوم حسابش با عامل اوّل است نه با مالك.

عدم تعيين سود در عقد مضاربه

4416. آيا اگر در مضاربه سهم سود منافع طرفين معين نگردد و بعداً با توافق معين شود، جايز است؟

ج. جايز نيست.

ادعاي ضرر توسط عامل

4417. اگر وكيل يا ولي صغير قسمتي از اموال آنها را به عنوان مال المضاربه به شخصي داده و شخص مذكور كلاه بردار بوده و بعد از دو سال مي گويد ضرر كرده ام و نه اصل پول را مي دهد و نه سود آن را، آيا وكيل و يا ولي صغير مي تواند خسارت وارده را از آن شخص بگيرد؟ يا فقط اصل مال را مي توانند بگيرند؟

ج. اگر واقعاً سودي حاصل نشده، فقط اصل مال را مي تواند بگيرند.

چگونگي عقد مضاربه در صورت عدم امكان حساب كردن سود آن

4418. در مضاربه اگر تا حدود چند ماه يا يك سال نشود سود آن را حساب كرد تا به صورت نسبت كسري تقسيم شود، در اين مدت چه بايد كرد؟ و قرارداد را بايد چگونه بست؟

ج. تعيين مدت در مضاربه، بنا بر توضيحي كه در مسأله ي 1698 رساله آمده است، مانعي ندارد و در فرض سؤال اگر حسابرسي ممكن نيست يا مشكل دارد، مي توانند پس از حصول مقداري سود، مصالحه كنند.

پرداخت سود در مضاربه بدون تجارت

4419. اگر انسان بعد از چند سال بفهمد طرف مضاربه بدون تجارت درصد معيني سود پرداخت كرده است و احتمال ورشكستگي وي به همين علت بوده است، آيا لازم است سودهايي را كه گرفته است برگرداند؟

ج. به عنوان مضاربه مالك آنها نشده است.

معاطات در مضاربه

4420. آيا در مضاربه احكام معاطات جريان دارد؟

ج. بله، جريان دارد.

پرورش دام

4421. اگر كسي تعدادي دام را براي پروار كردن به فردي بدهد و پس از اتمام مدت قرارداد سرمايه را جدا كرده و اضافه بر آن را تقسيم كنند، آيا عمل آنان مضاربه محسوب مي شود؟

ج. خير، مضاربه نيست.

مصالحه سود احتمالي

4422. آيا در مضاربه مي توان قبل از به دست آوردن سود، سود احتمالي را مصالحه كرد؟

ج. خير، نمي توان.

مضاربه با شرط ضمان عامل در صورت ضرر

4423. كسي كه پول را به كسي مي دهد تا كار كند و هر چه سود كرد نصف آن را به مالك بدهد و ضمن مضاربه شرط مي كند كه اگر تلف يا خسارتي متوجه سرمايه شد، عامل ضامن باشد كه از مال خودش جبران كند، اشكال دارد؟

ج. اظهر، صحت شرط است.

تجارت در مضاربه

4424. آيا لازم است مضاربه بر اساس تجارت باشد يا اگر پولي به صنعتگر، كشاورز و يا ساختمان ساز داده شود تا در حرفه خود مصرف كنند و فايده آن بين هر دو طرف باشد، صحيح است؟

ج. مضاربه فقط در تجارت جريان دارد.

انواع توافق نامه هاي تجاري

4425. مستدعيست صورت شرعيّه ي حالات پنج گانه اي كه ذكر شده است را بفرماييد؟

حالت اوّل:

توافق مي كنند آقاي … مبلغ … تومان از آقاي … دريافت كند و با آن كار و تجارت نمايد و در مقابل از منافع حاصله مبلغ … تومان ماهيانه به صاحب پول بدهد، مشروط بر آن كه كل منافع حاصله ي ماهيانه از سود پرداختي فوق كمتر نباشد و ضرر احتمالي وارده را عامل تقبّل نموده مدّت … ماه.

حالت دوّم:

توافق گرديد آقاي … مبلغ … تومان وجه نقد از آقاي … دريافت و با آن كار و تجارت نمايد و از صددرصد سود حاصله ماهيانه كه عامل اعلان مي كند مثلاً 50 درصد به عامل و 50 درصد به صاحب پول تَعَلُّق گيرد و ضرر وارده ي احتمالي را عامل تقبّل نمود مدّت … سال.

حالت سوّم:

توافق گرديد آقاي … مبلغ … تومان وجه نقد از آقاي … دريافت و با آن كار و تجارت نمايد.

چنان چه سود اعلان شده ماهي مثلاً بين 10000 تا 15000 تومان باشد، 50 درصد عامل و 50 درصد صاحب پول و اگر سود بين 50 تا 100 هزار تومان باشد، 30 درصد به عامل و 70 درصد به صاحب پول و به همين ترتيب، عامل ضرر احتمالي را تقبّل نمود، مدّت … ماه.

حالت چهارم:

توافق گرديد آقاي … مبلغ … تومان وجه نقد از آقاي … دريافت و

با آن، كار و تجارت نمايد و ماهيانه مبلغ … تومان از سود حاصله به صاحب پول پرداخت نمايد و در پايان مدّت چنان چه از سود پيش بيني شده، مازادي باقي ماند مثلاً 50 درصد به صاحب پول بدهد عامل ضرر احتمالي را قبول نمود مدّت … ماه.

حالت پنجم:

توافق شد آقاي … مبلغ … تومان از آقاي … دريافت و با آن كار و تجارت نمايد و از سود حاصله ماهي … تومان به صاحب پول بدهد و كليّه ي ضرر وارده ي احتمالي را نيز عامل تقبّل كرد مدّت … ماه.

ج. در فرض دوّم و سوّم اگر يكي را تعيين و فرض هاي ديگر را به صورت شرط قرار دهند، مضاربه صحيح است؛ ولي فرض اوّل و چهارم و پنجم خالي از اشكال نيست.

4426. قراردادي بين دو نفر يا دو سازمان و يا دو شركت به شرح زير تنظيم مي گردد كه اوّلاً سرمايه گذار و اصل سرمايه مشخّص است و ثانياً مدّت قرارداد نيز مشخّص، ثالثاً سود پيش بيني شده توسّط گيرنده ي سرمايه 60 درصد تضمين مي گردد و مبلغ مذكور به عنوان افت سرمايه، هر ماه به سرمايه گذار تحويل مي شود و رابعاً در مورد افت سرمايه، شركت گيرنده ي سرمايه ماهيانه مبلغ يازده ميليون و پانصد هزار تومان به حساب جاري سرمايه گذار واريز مي كند و خامساً سود سرمايه ي كليّه ي درآمدهاي حاصل از معاملات توسّط گيرنده ي سرمايه به غير از افت سرمايه پس از مدّت مقرّر شش ماه توسّط گيرنده ي سرمايه با نظارت سرمايه گذار محاسبه و بلافاصله سرمايه گذار و عامل سرمايه به صورت 50 درصد تقسيم مي نمايند. متمنّي است، حكم اين گونه معامله را

مرقوم فرماييد.

ج. خروج از ربا در معامله ي مذكور مشكل است.

4427. پولي به واسطه وكيل مالك، به صورت مضاربه در اختيار شخصي قرار مي گيرد تا با آن كار نمايد و سود حاصل به نسبت 40 به 60، بين مالك و عامل تقسيم شود. بعد از اتمام قرارداد، مالك پول مذكور را مطالبه مي نمايد، لكن ضمن تعلّل عامل در پرداخت آن، معلوم مي گردد كه عامل با آن كار نمي كرده و اصل پول را خرج كرده است.

1) مبالغي كه در طول مدت قرارداد توسط عامل به عنوان سهم حاصل از سود به مالك پرداخت شده و اكنون معلوم شد كه عامل با اصل پول كار نمي كرده است، چه حكمي دارد؟

ج. طرفين مال يكديگر را دارند.

2) مالك به گمان اين كه عامل اصل پول را در موعد مقرر به او خواهد پرداخت، با شخص ديگري قرارداد مضاربه منعقد مي كند، لكن با توجه به تعلّل و امتناع عامل از پرداخت آن، قرارداد جديد فسخ مي شود و مالك تاكنون به جهت امتناع عامل متضرر گرديده است.

آيا مي تواند چيزي به عنوان خسارت از عامل بگيرد؟

ج. نمي تواند.

3) وكيل مالك كه سهم مالك از سود را از عامل دريافت مي كرد، بدون اطلاع طرفين در دو ماه آخر قرارداد به اميد آن كه عامل، سهم مالك را خواهد پرداخت، به جهت تأخير عامل، از مال خودش مبلغي را به مالك مي دهد. هنگامي كه معلوم شد عامل با اصل پول كار نمي كرده است، آيا مي توان مبلغي كه وكيل پرداخت كرده است از عامل دريافت كرد؟

ج. از عامل نمي تواند و از مالك مي تواند دريافت نمايد.

4428. اگر شخصي مقداري مال يا پول به عنوان تجارت به فردي بدهد

و قرار بگذارد ماهيانه براي هر يك ميليون، پنجاه هزار تومان سود بگيرد، آيا اين قرارداد به عنوان مضاربه صحيح است؟

ج. خير، صحيح نيست و ربا محسوب مي شود.

مصالحه بر مبلغ معيّن

4429. تاجري از چند نفر مبالغي را در امر تجارت دريافت مي كند.

آن وجوه را به كالايي مي دهد و سپس آن كالا را با كالاهاي ديگر معامله مي كند.

در نتيجه ممكن است نوع معامله در مدّت كوتاه ثمر بخش نباشد و در اين گونه موارد سود و ضرر به طور كامل مشخّص نمي شود. آيا اجازه مي فرماييد در نظير اين مسأله، عامل و صاحب مال ماهيانه يا در چند ماه، سود را بر مبلغ معيّني مصالحه نمايند و يكديگر را راضي كنند؟

ج. اگر رضايت يكديگر را حاصل كنند، مانع ندارد.

تعيين سود در مضاربه

4430. در عقد مضاربه (كه بايد نسبت درصد سود معيّن شود ) اگر عامل يقين داشته باشد كه سود سرمايه از فلان مبلغ كمتر نمي شود، لذا ماهانه مبلغ معيّني را به جاي نسبت سود مقرّر كند، آيا چنين مضاربه اي جايز است؟

در صورتي كه پاسخ منفي باشد، نحوه صحيح معامله را بيان فرماييد.

ج. جايز نيست، در مضاربه بايد به كسر تعيين شود، البته پس از عمل و استحقاق مالك آن كسر از سود را، مي توانند آن را به مبلغي مصالحه كنند، نه از اوّل؛ مگر اينكه مالك در اوّل عامل را توكيل كند كه هنگام پرداختِ حق مالك، عامل آن را به آن مبلغ، خودش مصالحه كند.

احكام شركت

وعده ي شراكت و تخلّف از آن

4431. پسري كه چندين سال متمادي در كشاورزي و كارگري، در زمين و خانه با پدر همكاري داشته و پدر وعده داده كه در خانه و زمين، با هم شريك هستيم، حال خلف وعده كرده و مي گويد:

شما شريك نيستي، حكم مسأله چيست و آيا پسر شركت ندارد؟

ج. اگر با هم عقد شركت يا نظير آن بسته اند، حكم دو شريك را دارند و اگر فقط وعده بوده، پدر اجرة المثل كارهاي پسر را ضامن است.

شراكت با فردي كه خمس نمي دهد

4432. مشاركت در تجارت با كسي كه خمس اموالش را نمي دهد، چه حكمي دارد؟

ج. براي تصرف در آن مال بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد.

حق شراكت زن در اموال شوهر

4433. امروزه هنگام طلاق و جدايي زن و مرد مي گويند:

«چون زن شريك زندگي بوده و مدّت طولاني در كنار مرد بوده، حق شركت در تمام اموال و دارايي مرد دارد و نصف اموال را بايد به او بدهند»، اين شركت شرعاً صحيح مي باشد، آيا زن حق دارد نصف اموال مرد را مطالبه كند؟

ج. اين شركت شرعاً صحيح نيست و زن حق مطالبه ندارد.

شركت چند نفر و عمران يك نفر

4434. زمين لم يزرعي به نحو مشاع، مال سه نفر است يكي از سه نفر قسمتي از آن را آباد كرده و بقيه اي آن، به صورت لم يزرع باقي است، آيا آن دو نفر ديگر از قسمت آباد شده با بودن قسمت آباد نشده سهمي دارند يا خير؟ تكليف اين دو نفر نسبت به آبادكننده چيست؟

ج. با فرض مملوكيّت آن زمين براي آنها، شريك بايد با اجازه ي شريك ها تصرّف در مال شركت كند و اگر بدون اجازه تصرّف كند، در غير نسبت سهم خودش، مثل تصرّف غاصب است و احكام آن را دارد.

فوت شريك و ميزان پرداخت سهم او

4435. چند نفر با هم شريك شدند كه تجارت كنند، يكي از آنها فوت مي كند و ساير شركا مقدار اموال شركتي را تعيين كردند و مال، چندين برابر شده است و مي خواهند شركت را به هم بزنند، آيا بايد به ورثه ي متوفّي سهم روز فوت پدرشان را بدهند يا روزي كه شركت به هم مي خورد؟

ج. ورثه ي متوفّي، سهم روزي كه شركت به هم مي خورد را مي برند.

نحوه ي تقسيم ملك

4436. به نظر حضرت عالي نحوه ي تقسيم ملكي چگونه است؟

ج. در تقسيم شرعي - كه مبتني بر تعديل سهام و ضوابط خاصّيست كه در رساله هاي عمليه و كتب مربوطه ذكر شده است - بايد طبق همان ضوابط، از جمله قرعه عمل شود، ولي اگر خودشان تراضي كنند و با هم صلح و مصالحه نمايند، احتياجي به آن مسائل نيست و به هر نحو صلح كردند، صحيح و نافذ است.

مال شراكت خمس و زكات

4437. اين كه در رساله بيان شده:

«اگر كسي با ديگري شريك است و خمس منافع خود را بدهد و شريك او ندهد، براي تصرّف در آن مال بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد»، آيا همين حكم در زكات هم هست؟

ج. در اين جهت بين خمس و زكات فرقي نيست و بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد، ولي بعد از افراز سهم الشّركه خود و پرداخت زكات خود، تصرّف در مال خودش اشكالي ندارد.

تصرّف فضولي شريك و عدم رضايت ديگران

4438. چند نفر شريك، ملك و زمين خود را تقسيم مي كنند، ولي بعضي از شركا غايب بوده اند و از جانب آنها تقسيم فضولي مي نمايند. پس از حضور غايبين، آنها اظهار مي كنند به اين تقسيم فضولي راضي نيستند. آيا آن بعض غايب حق دارند حصّه ي خود را با نفرهاي حاضر دوباره تقسيم نمايند؟

ج. در فرض مزبور، غايب حق دارد تقسيم را قبول نكند.

گرفتن حق عضويت براي شراكت و حكم خمس آن

4439. شركت تعاوني، قبل از آن كه اجناسي بدهد، مبلغ ده هزار تومان به عنوان حق عضويّت مي گيرد.

آيا شرعاً اشكالي ندارد و آيا به اين مبلغ خمس تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر در ضمن معامله شرط شود كه ده هزار تومان قرض يا وديعه بگذارد و بعداً به صاحبش بر مي گردد، اشكال ندارد و هر وقت آن را پس گرفت، خمس آن را بدهد.

نحوه ي تقسيم ملك مُشاع با فرض اختلاف اجزاء آن در قيمت

4440. آيا مي توان هنگام تقسيم ملك مشاعي كه قسمتي از آن مرغوب تر و باارزش تر از قسمت ديگر مي باشد، تنها ملاحظه ي مساحت را نمود؟

ج. اگر طرفين راضي باشند و در تقسيم آن مصالحه واقع شود، اشكال ندارد و ممكن است تفاوت قيمت با پول يا زمين ديگر جبران شود.

ديوار مشاع

4441. ديواريست به طور مشاع، خواستم جهت امنيّت منزل بر روي آن ديواري احداث نمايم. صاحب ديوار مشاع از اين كار جلوگيري مي كند و ابراز مي دارد كه كشيدن ديوار باعث كاسته شدن قيمت خانه اش مي شود، آيا رضايت همسايه لازم است و در صورتي كه اصلاً رضايت ندهد، براي جلوگيري از ضررهاي احتمالي مي توانم ديوار بكشم؟

ج. اگر روي ديوار مشترك مي خواهيد بكشيد، بايد رضايت شر يكتا ن را تحصيل نماييد و در غير اين صورت ديوار نكشيد.

تصرف در ديوار مشترك

4442. تصرف در ديواري كه مال دو نفر است توسط يكي از شركاء تا چه حد مشروع است؟

آيا ساخت و ساز، گذاشتن تيرآهن روي آن، لباس انداختن، ميخ كوفتن و … هم بايد با رضايت شريك انجام شود؟ و بدون رضايت او چه حكمي خواهد داشت؟

ج. هر تصرف شريك در آن، بايد با رضايت شريك ديگر باشد.

گرفتن سهم الشركة

4443. حساب هاي مشاركتي كه بانك ها باز مي كنند كه در اصطلاح اشخاص سرمايه گذاري مي كنند و بانك هم در سال به ايشان سهم الشّركه مي پردازد، آيا گرفتن اين سهم الشّركة جايز مي باشد؟

ج. اگر شروط شركت عقديّه متوفّر نيست، ممكن است بين سود و چيزي، معامله ي شرعيّه اي واقع شود و ضمن آن شرط كنند كه پولي بدهند كه در اين صورت بي اشكال است.

عدم پرداخت حق السهم بعضي شركاء و تعيين مبلغ سود

4444. اين جانب چهار سال پيش در نظر داشتم با مشاركت چند نفر ديگر كارخانه اي تأسيس كنم. به همين منظور با استقراض از بانك و … مقداري مصالح ساختماني خريداري كرده و مبالغي نيز بابت انبارداري و سود بانكي پرداخت نموده ام. امّا چون شركايم از پرداخت حق السّهم خويش خود داري نمودند. لذا از احداث كارخانه منصرف شده ام. با توجّه به نرخ تورّم و كاهش ارزش پول در طول چهار سال گذشته، چه مبلغ سود براي اين مدّت در نظر بگيرم؟

ج. بستگي به توافق طرفين دارد و بهتر است از اجحاف پرهيز نماييد.

تصرّف در مال الشركة بدون اذن

4445. خانه اي ارثي در دو طبقه به من، دو برادر و سه خواهرم رسيده است كه يك سوّم بقيه به ورثه تعلق دارد. بنده با خرج خودم يك طبقه بر اين خانه اضافه كرده ام، امّا از ورثه اجازه نگرفتم (چون جاهل به مسأله بودم) ولي پس از ساخت آن، تمام ورثه موافقت كردند به غير از يك برادر، كه به هيچ وجه راضي نمي شود. در مورد اين مسأله آيا مي توانم در اين طبقه ساخت خودم تصرف كنم؟ آيا وقتي خانه به فروش رفت، پول آن طبقه را مي توانم به حساب خود مي توانم از بقيه اي خانه كم كنم؟ آيا پول اجاره ي آن طبقه، كلّاً به من تَعَلُّق دارد يا نه؟

ج. بدون اجازه يا صلح نمي توانيد تصرّف كنيد، چون مشاع است؛ هر چند مالك آن چه ساخته ايد هستيد و اللَّه العالم.

هزينه ي لايروبي قنات مشترك

4446. روستايي با اراضي وسيع كشاورزي، داراي يك رشته قنات بسيار قديمي مي باشد.

در رژيم سابق نصف اراضي از اين قنات به شصت نفر زراع صاحب نسق واگذار گرديد و نصف ديگر متَعَلُّق به چندين نفر خرده مالك مي باشد.

در گذشته، به علّت جريان سيل، قسمت بالاي قنات تخريب شد و فعلاً آب كافي ندارد. عدّه اي از كشاورزان و خرده مالكين قصد احيا و لايروبي قنات را دارند، ولي تعدادي از شركاء با اين كار موافق نيستند. آيا مخالفين احيا و لايروبي مي توانند مانع شوند و حق عدم همكاري با ساير شركاء را دارند؟

ج. در فرض مذكور مخالفين حق ندارند مانع ديگران شوند؛ ولي اجباري به همكاري هم ندارند و نمي توان آنها را به تنقيه و احياي قنات وادار نمود.

اختلاف در آب كشاورزي

4447. در منطقه اي رودخانه اي وجود دارد كه يك روستا جدولش بالا قرار دارد، روستاي ديگر جدولش حدود سيصد تا چهارصد متر پايين تر واقع شده است و از سال هاي متمادي، ابتدا صاحبان جدول بالا آب مورد نياز خود را با سنگ، گل و علوفه كامل سر آب مي كردند و مي بستند و مي بردند و جدول پايين با فاصله فوق الذكر از مازاد آن استفاده مي كردند.

اكنون با پيشرفت جديد، صاحبان جدول بالا به هنگام ايجاد سراب با سيمان و مصالح محكم تري آب مورد نياز خود را به جدول هدايت مي كنند و مورد استفاده قرار مي دهند؛ ولي صاحبان جدول پايين مدّعي هستند كه به اين شكل، مازاد به اقل خود مي رسد و كفاف كشاورزي ما را ندارد و بايد قسمتي از آب جدول فوق باز شود و به جدول ما بريزد تا كشاورزي ما رونق بگيرد.

ولي صاحبان جدول بالا ممانعت

مي كنند و مي گويند از سابق به اين شكل عمل مي شد و از دادن آب خود داري مي كنند، مدتي بين آنها اختلاف است.

آيا حق تقدّم با جدول بالاست يا جدول پايين تا هر كدام به حق خود برسند.

ج. آن مقدار كشاورزي را كه از سابق براي پاييني ها بوده و كاشف از سبق استحقاق آنها است، بالايي ها نمي توانند به نحوي ممانعت كنند و موجب ضرر بر آن باشند.

امتناع يكي از شركا از خريد يا فروش خانه

4448. چهار نفر در خانه اي شريكند و سه نفر از آنها مي خواهند خانه را بفروشند و يك نفر مي گويد:

نه حاضر به خريد هستم و نه حاضر به فروشم. تكليف چيست؟

ج. اگر ممكن است سهم او را به مدّت طولاني اجاره دهند وگرنه براي رعايت امري كه مصلحت به حال شركاء است، به حاكم شرع مراجعه كنند.

قرار گرفتن سهم يكي از شركاء در خيابان

4449. زميني را دو نفر شريك بودند و بعد از سؤال فهميدند كه اين زمين داخل طرح براي خيابان نيست و آن را تقسيم كردند.

بعداً سهم يكي از آنها تماماً داخل خيابان شده است، آيا اين تقسيم صحيح است؟

ج. اگر جستجو و سؤال آنها از اين مطلب ناقص بوده است و مقصّر در پرس و جو بودند، آن تقسيم باطل بوده و بايد دوباره قسمت باقيمانده را تقسيم كنند و اگر پرس و جوي آنان كامل بوده، تقسيم صحيح بوده و مانند حدوث ابتدايي طرح خيابان در ملك كسي است.

مراتع مشترك

4450. زميني در دامنه ي كوهي واقع شده است كه ساكنين دو محله به نحو شراكت از آن زمين جهت علوفه ي حيوانات و مراتع استفاده مي كنند و بعداً مورد نزاع شده كه يكي از آن دو مي گويند چون ما از آن زمين محافظت مي كنيم @باست خدام اجير و موانع آن را برطرف مي كنيم و خسارت هاي آن را متحمّل مي شويم، پس ما احق به آن هستيم، حكم شرعي چيست؟

ج. حكم در مشتركات اينست كه هر كه سبقت به آن گيرد، حق اولويت دارد و اگر زمين مواتي را احيا كند، مالك آن مي شود.

تقسيم زمين و پيدا شدن آب در يكي از قسمت ها

4451. پس از تقسيم زمين شريكي ميان دو شريك، در قسمت يكي آب واقع شده و در قسمت ديگر آب واقع نشده است و پس از آمدن سيل بر عكس شده و در زمين دوّمي آب واقع شده است.

آيا اين آب ملك دوّمي است؟

ج. بلي، جزو مملوكات او است.

فوت شريك

4452. اگر دو نفر در امر تجارت يا … شريك باشند و پس از مدتي يكي از آن دو بميرد، آيا شراكت تمام شده تلقي مي شود يا ورثه ميّت شريك محسوب مي شوند؟

ج. پس از مرگ شريك، ديگري نمي تواند در مال شركت، تصرف كند، ولي اصل شركت و تقسيم سود به حال خود باقيست و وارث متوفي، يا ولي شركت، در امور آن شركت، جايگزين خواهد شد.

پرداخت اجرت در بازي هاي دو نفره

4453. در بازي هاي رايانه اي كه دو نفره بازي مي كنند، اجرت رايانه چه طور بايد پرداخت شود؟

ج. طبق توافق يا عرفِ اين گونه بازي ها بايد عمل شود.

احكام حجر

معاملات غير معوّض براي فرار از دين

4454. آيا معاملات حقيقي غير معوّضي كه مديون غير محجور نسبت به اموالش به قصد فرار از دين انجام مي دهد، نافذ است؟

ج. تكليفاً جايز نيست، چون ضرر رساندن به غير است، ولي وضعاً نافذ است.

شرايط نفوذ معامله ي مديون

4455. اصولاً حضرت عالي تحت چه شرايطي معاملات مديون غير محجور را نافذ نمي دانيد؟

ج. تا وقتي كه حاكم شرع او را حجر نكرده، تمام معاملاتش نافذ است.

حكم اموال كسي كه حق تصرّف ندارد

4456. شخصي بنا بر رأي و نظر عرف توانايي، اداره و دخل و تصرّف عرفي و عقلايي اموال و ثروت و دارايي خود را ندارد، چه كسي حق تصرف در اموال و كارهايش را دارد؟

ج. اگر بعد از بلوغ سفيه شده امر او با حاكم شرع است و بدون حكم حاكم هم تصرّفات او نافذ نيست و اگر قبل از بلوغ سفيه بوده، ولايت او براي پدر و جد پدري و وصي اين دو است، بنا بر اظهر.

وكيل كردن پسر سفيه توسّط وي

4457. آيا شخص سفيه مي تواند پسر خود را در دخل و تصرّف كارهاي خود تصرف قرار دهد؟ موارد وصيّت و هبه … از وي قبول است؟

ج. اگر سفاهت او متّصل به كودكي او باشد، ولايت او با پدر و جد پدريست و تصرّفات او بايد با اذن ايشان باشد و توكيل سفيه در آن چه كه تصرفات خودش بالمباشره در آنها نافذ نيست، نيز صحيح نيست.

منجّزات مريض

4458. آيا منجّزات مريض مطلقاً نافذ است يا فقط به مقدار ثلث نافذ است؟

ج. منجّزات از اصل است.

حكم اموال كسي كه تعادل فكري ندارد

4459. شخصي دو سال قبل از مرگ، تعادل فكري خود را از دست داده و قادر به حفظ و حساب و مصرف عقلايي مال خود نبوده است.

تصرّف بستگان و نزديكان و فرزندان او در مال او چه صورتي داشته است؟

ج. در صورتي كه اموال صرف در ضروريات - هر چند به حسب شأن - شده كه اگر در حال عادّي بود، همان ها بدون ترديد در همان امور صرف مي شد، هر چند براي بستگان و مهمان ها نه زيادتر از آن، مورد اجازه ي حاكم وقت بوده و در زيادتي بر آن اجازه لازم است.

وظيفه ي پدر در قبال اموال فرزند بي موالات

4460. فرزندي بعد از گذشت چند سال از سن بلوغ، دستمزد خود را بيهوده تلف مي كند و هيچ در فكر آينده اي خود نيست. آيا اجازه مي فرماييد اين جانب - كه پدر او مي باشم - گاهي پولش را از جيب او بردارم و به حساب دفترچه ي پس اندازش واريز نمايم، بدون اين كه متوجّه شود، ولي حق برداشت با خود فرزند باشد تا از هدر دادن پولش جلوگيري شود؟

ج. اگر سفيه است يا به حد رشد نرسيده، پدر در حفظ مالش، بر او ولايت دارد در حفظ مالش هر طور صلاح بداند.

ولايت پدر و جد

4461. آيا ولايت پدر و جد پدري نسبت به فرزند صغير در عرض هم قرار دارد يا در طول هم است؟

ج. در عرض همديگر و به صورت استقلال است.

حجر كسي كه كارهاي غير عاقلانه انجام مي دهد

4462. شخصيست كارهاي غير عاقلانه انجام مي دهد، مثلاً پول هاي خود را در اختيار افراد قمارباز قرار مي دهد و فقط به گرفتن چك بي محل از قمارباز اكتفا مي كند، يا با اين كه زن و بچّه ي او به خانه احتياج دارند، خانه را به ديگري واگذار مي كند.

1) آيا مي توان او را از اين دخل و تصرّفات بازداشت؟ نظر شارع در مورد اين معضل چيست؟

2) آيا فرزندان او مي توانند به محاكم قضايي شكايت كنند؟

3) آيا حاكم شرع و نماينده ي ولي فقيه، با نبود شاكي مي تواند رأساً اقدام نمايد؟

ج. اگر به حد سفيه باشد، با عدم ولي شرعي از پدر يا جد پدري، حاكم شرع جامع الشرائط او را حجر و منع مي كند.

احكام وكالت

فوت موكل و حكم وكالت

4463. در وكالتنامه اي، مُوَكِّل به وكيل وكالت بلاعزل ضمن عقد خارج لازم براي معامله هايي در مدت سي سال داده است و بين مدّت، مُوَكِّل فوت مي كند.

حكم شرعي چيست؟

ج. اگر به نحو شرط فعل او را وكيل كرده است، وكالت باطل مي شود و اگر به نحو شرط نتيجه بوده، اگر وكيل خواست به وكالت عمل كند، احتياطاً از ورثه ي مُوَكِّل اجازه بگيرد.

عزل وكيل توسط خود

4464. آيا وكيل مي تواند بدون اطلاع موكل، خودش را عزل كند؟

ج. وكيل مي تواند از وكالت كناره گيري كند و اگر موكل غايب هم باشد، اشكال ندارد.

فسخ معامله پس از مرگ وكيل

4465. آيا زميني كه به وسيله وكيل صاحب زمين فروخته شده، بعد از فوتِ وكيل، مالك قبلي زمين حق فسخ معامله را دارد يا نه؟

ج. خير حق فسخ ندارد، مگر در موردي كه خود وكيل هم حق فسخ داشته باشد.

اجرت وكيل

4466. در چه صورت وكيل مي تواند از موكل اجرت دريافت كند؟

ج. اگر انسان كسي را براي كاري وكيل كند و چيزي به عنوان مزد براي او قرار بگذارد، بعد از انجام آن كار، چيزي را كه قرار گذاشته، بايد به او بدهد.

احكام قرض و افلاس

گرفتن خسارت تأخير از كفّار

4467. آيا گرفتن خسارت تأخير پرداختن دَيْن از كفّار جايز است؟

ج. گرفتن خسارت ديركرد از كافر حربي (هر چند خسارت تأخير را شرط نكنند) به لحاظ ربا اشكال ندارد.

گرفتن وثيقه و رهن از طلب كار

4468. آيا طلب كار حق گرفتن وثيقه و رهن از بدهكار، به صورت اجباري دارد يا خير؟

ج. خير.

حكم قرض كردن در صورت نياز

4469. قرض كردن در صورت احتياج، آيا واجب است يا مستحب يا مكروه؟

ج. اگر براي امر واجب و ضروري باشد، بله، لازم است.

مخارج وصول دِين

4470. اگر كسي از فردي طلب كار بوده و وي انكار نمايد، آيا هزينه هاي اثبات حق از قبيل ابطال تمبر، هزينه دادرسي، حق كارشناسي، حق وكالت و … بر عهده طلب كار است يا بدهكار؟

ج. با انحصار طريق اثبات حق در آن هزينه ها، بر عهده بدهكار است.

تقاص

4471. تقاص چيست؟

و آيا اگر تقاص مستلزم ضرر باشد، ضمان دارد؟

ج. تقاص، تدارك مال است كه ضمانت شده و از پرداخت آن مال امتناع ورزيده شده است و بايد از مال ضامن تدارك گردد و در صورت تجاوز تقاص كننده از محدوده ي جواز عمل، موجب ضمان است.

شرط ديركرد ضمن عقد لازم

4472. آيا خسارت تأخير اداي دين و ديركرد را مي توان ضمن عقد لازم شرط كرد؟

ج. خير، حرام و ربا است.

مستثنيات دين

4473. مستثنيات دين چيست؟

آيا تلفن و ماشين جزو مستثنيات دين محسوب مي شوند؟

ج. ضروريات عرفيّه جزو مستثنيات است و شامل تلفن و ماشين مورد نياز هم مي شود.

شرط قرض ضمن عقد بيع يا صلح

4474. آيا جايز است كسي مالي را به ديگري، به كمتر از قيمت بازار بفروشد، به شرط اين كه خريدار مقداري به او قرض دهد؟ آيا همين عمل ضمن صلح نيز جايز است؟

ج. بله، در هر دو مورد جايز است.

تأخير در پرداخت قرض

4475. آيا تأخير در پرداخت قرض و دين، در صورت تمكن و سر رسيدن وقت باز پرداخت آن، گناه است؟

تأخير در پرداخت اقساط وام چه طور؟

ج. بله، گناه است.

(به مسأله ي 1816 رساله رجوع شود. ) اداي دين به عنوان هديه

4476. فردي بدهكار هستم و طلب كار طلب خود را فراموش نموده است، آيا مي توانم طلب او را به عنوان هديه به وي بدهم؟

ج. اگر به قصد وظيفه به او برسانيد، كافي است.

فراموش كردن قرض

4477. اگر فردي مقدار پولي را قرض كند و يادش برود آن را ادا بكند، تكليف چيست؟

ج. هر وقت يادش آمد، بايد آن را ادا كند.

شرط تعليم قرآن ضمن قرض

4478. اگر كسي پولي به ديگري قرض دهد و بگويد:

به شرطي به تو قرض مي دهم كه تو نيز در مقابل به فرزندان من قرآن تعليم دهي، آيا اين كار جايز است؟

ج. جايز نيست.

مجبور كردن بدهكار به فروش خانه

4479. اگر كسي بدهكار است و چيزي غير از خانه براي اداي دين ندارد، آيا طلب كار مي تواند او را مجبور سازد كه خانه ي مسكوني اش را بفروشد؟

ج. منزل در حد شأن، از مستثنيات دين است كه براي اداي دين فروخته نمي شود.

گرفتن قرض ربايي براي ناچاري

4480. آيا گرفتن قرض ربايي، حتّي در صورت ناچاري و يا مثلاً در مورد كسي كه آبرويش در خطر است، حرام است؟

ج. مي تواند به راه ها و حيله هاي شرعي، از ربا رهايي يابد كند.

كوتاهي بدهكار و خسارت ناشي از آن

4481. بدهكار عمداً در پرداخت بدهي كوتاهي مي كند و طلب كار براي گرفتن آن به طرح دعوي در دادگستري مي پردازد. آيا طلب كار مي تواند علاوه بر اصل دين، هزينه ي طرح دعوي و زيان ناشي از آن را از بدهكار مطالبه نمايد؟

ج. اگر راه ديگري نداشته باشد، مي تواند.

تغيير ارزش پول قرض داده شده

4482. در مورد قرض و استقراضي كه سال ها بر آن گذشته و ارزش پول تغيير كرده چه بايد كرد؟

ج. با تفاوت زياد، احتياط آن است كه مصالحه كنند.

كارمزد براي وام

4483. آيا مي توان در صندوق هاي قرض الحسنه مبلغي را از وام گيرنده به عنوان كارمزد و هزينه ي وسايل گرفت؟ آيا مي توان او را مجبور به پرداخت حق بيمه براي تكفّل بيمه ي اداي قرض نمود؟

ج. هر شرطي ضمن قرض كه موجب شود گيرنده قرض زيادتر از آن چه قرض گرفته بپردازد، رباست و با تغيير اسم، حلال نمي شود. بلي، اگر معامله ي شرعيه اي بين سود و چيزي واقع كنند و ضمن آن شرط كنند كه مبلغي به طرف قرض داده شود و همان مبلغ را كه قرض گرفته برگرداند، بي اشكال است.

خسارت تأخير اداي دين

4484. آيا ممكن است به نحو مشروع در بعض موارد، مثل وارد شدن ضرر بر شخص به واسطه ي خسارت تأخير اداي دين را گرفت؟ يا به صورت شرط در ضمن عقد لازم و نظير اينها، با ملاحظه ي اين كه ارزش پول هم در حال تغيير است؟

ج. وجهي شرعي براي خسارت تأخير تأديه نيست.

فروختن مال رهن گذاشته شده براي گرفتن طلب

4485. اگر مال مرهونه از مستثنيات دين باشد - مانند خانه مسكوني - آيا مرتهن مي تواند با شرايطش آن را بفروشد و عوض دين، آن را بردارد و آيا مستثنيات دين در رهن با ساير اموال تفاوت دارد؟

ج. اگر رهن كننده در موعد مقرر دين را نپرداخت، مرتهن مي تواند با شرايطش آن را بفروشد و عوض دينش آن را بردارد.

وجه مورد نياز جهت اجاره منزل

4486. فرد مفلسي خانه اجاره اي دارد و براي اجاره، پول پيش به موجر قرض داده است.

آيا اين پول قرضي جزو مستثنيات دين است؟

ج. بله، جزو مستثنيات دين است.

تقاص بهره ي داده شده به بانك

4487. آيا بدهكاري كه به بانك بهره داده است، مي تواند به عنوان تقاص، پولي در بانك بسپارد و به اندازه ي بهره اي كه داده دريافت كند؟

ج. با حيل شرعي بگيرد.

ماهيّت قرض

4488. آيا قرض از عقود جايز است يا لازم؟ و در صورت اشتراط مدت چگونه خواهد بود؟

ج. از طرف قرض گيرنده لازم و از طرف قرض دهنده جايز است و اگر در صيغه قرض براي پرداخت آن مدتي قرار دهند، بنا بر احتياط واجب، طلب كار قبل از تمام شدن آن مدت نمي تواند طلب خود را مطالبه نمايد، ولي بدهكار مي تواند هر وقت خواست قرض را بپردازد.

كارمزد وام

4489. عضو شركت تعاوني روستا مي باشم. اين شركت هر ساله به اعضاي خود وام مي دهد، به طوري كه در ازاي هر بيست هزار تومان بعد از يك سال، بيست و دو هزار تومان مي گيرد كه مبلغ هزار و دويست تومان بابت كارمزد و هزينه ي جاري شركت و مبلغ هشتصد تومان به حساب دفترچه واريز مي شود، آيا گرفتن مبلغ دو هزار تومان جايز است؟

ج. با فرض اين كه ضمن قرض، شرط اضافه مي شود، جايز نيست و حكم ربا جاري است.

حكم مال توقيف شده

4490. دِيني نزد حاكم شرع ثابت شده، اما دسترسي به بدهكار نبوده است.

حاكم شرع مالي از بدهكار را براي طلبكار توقيف كرده است، ولي شخص ثالثي مدّعي شده كه مال معيّنِ توقيف شده ملك وي بوده كه به عاريه و امانت نزد بدهكار بوده است و طلب كار مدعيست مال بدهكار بوده است.

تكليف چيست؟

ج. بايد شخص ثالث بيّنه اقامه كند كه در وقت توقيف، مال ملك او بوده است.

حصول استطاعت با وام كارمندي

4491. كارمندي وامي را از اداره يا جاي ديگر مي گيرد تا در برابر آن به تدريج از حقوق وي برداشت شود، كارمند با آن وام براي حج ثبت نام مي كند، آيا با اين وام استطاعت حاصل مي شود؟

ج. با اين وام استطاعت حاصل مي شود، زيرا وام دهنده به بقاي اين دين راضي است.

تقاص تايپيست از مؤلف كتاب

4492. شخصي كتابي را در رايانه تايپ و آماده چاپ كرده است، صاحب كتاب، پول وي را نمي دهد، آيا مي تواند كتاب را از باب تقاص بردارد تا به حق خود برسد؟

ج. اگر راهي براي وصول به حقّش دارد، هر چند با رجوع به دادگاه باشد، نمي تواند تقاص كند وگرنه به اندازه ي حقّش مي تواند از آن كتاب به عنوان تقاص بردارد.

مصرف وام صنفي در محل ديگر

4493. شخصي وام صنفي دريافت كرده است، آيا مي تواند آن را به جاي مصرف در آن صنف، در بدهكاري هاي خودش مصرف نمايد؟

ج. اگر آن كه بالاصالة وام را مي دهد، شرط صرف در آن مصرف يا شركت را نكرده، مانعي ندارد؛ زيرا وام صنفي اقتضاي آن را ندارد.

تقاص بانك از وام گيرنده

4494. شخصي با وامي كه از بانك گرفته، خانه و زندگي تهيّه كرده است و پيش از آن كه بدهي بانك را بدهد، فرار كرده است.

اموالي از وي نزد بانك موجود است، آيا بانك مي تواند براي وصول وام، از باب تقاص، اموال را بفروشد؟

ج. اگر بانك هيچ راهي براي وصول اصل وام ندارد، مي تواند از باب تقاص، آن اموال را بفروشد و طلبش را به همان مقدار كه وام داده به اين طريق وصول كند.

تضمين بدهي

4495. هرگاه انسان به كسي بدهكار باشد و متعهّد شود كه در تاريخ معيّني بدهي خود را بپردازد و براي تضمين آن، خانه اي را با قولنامه به طلب كار واگذار كند كه اگر در آن تاريخ معيّن بدهي خود را نپرداخت، خانه به طلب كار تَعَلُّق گيرد، ولي نه خود قصد فروش خانه را داشته باشد و نه خريدار واقعاً قصد خريد خانه را داشته باشد، بلكه اين قولنامه صرفاً به عنوان ضمانت پرداخت بدهي تنظيم شده باشد، حال اگر در تاريخ معيّن نتوانست بدهي خود را بپردازد، آيا طلب كار شرعاً مالك خانه مي شود و مي تواند در آن تصرّف كند؟ (توضيح اينكه خانه در تصرّف بدهكار مي باشد ).

ج. حكم رهن را دارد و به محض عدم پرداخت، فوراً مالك نمي شود و اللَّه العالم.

مستثني بودن خانه از دين

4496. در بعضي از محكوميت هاي مالي (مانند مطالبه طلب و …)، در مرحله اجراي حكم صادره، محكوم له ساختمان مسكوني محكوم عليه را جهت دريافت حق خويش (محكوم به) معرفي و تقاضاي توقيف و فروش آن را مي نمايد و اين در حاليست كه در فقه اسلامي ساختمان مسكوني جزو مستثنيات دين شناخته شده است، لكن در مقررات جاري، ساختمان مسكوني جزو مستثنيات دين به حساب نيامده است؛ لذا بفرماييد در چنين مواردي: توقيف يا فروش آن از نظر حضرت عالي چه حكمي دارد؟

اگر جزو مستثنيات دين است، راه احراز اينكه ساختمان مسكوني در شأن و منزلت محكوم عليه مي باشد يا خير، چيست؟

در مورد ماشينِ سواري و تلفن كه عرفاً براي بعضي از اشخاص از لوازم زندگي (نه وسيله كسب) است، حكم چيست؟

ج. خانه در حد شأن مديون، از مستثنيات است و

هم چنين وسايل مورد نياز ديگر و تشخيص خصوصيات با حاكم شرع است.

بدهي ميّت

4497. اين جانب اخيراً با يكي از دوستان در خصوص جمع آوري مطالباتش مشغول به كار شدم و مقداري چك كه مبلغ آن حدود سي ميليون تومان مي باشد، جمع آوري نمودم. فرد مورد نظر فوت شده و بدهي وي به مردم در حدود هشتاد و پنج ميليون تومان مي باشد.

همسر او يك باب منزل دارد كه قرار بود در زمان حياتش بدهي هاي آن مرحوم را پرداخت نمايد، منزل به نام خانم وي مي باشد.

از جهت شرعي خانه مذكور چه حكمي دارد؟

ج. خانه مذكور كه سندش به نام همسر متوفي است، متعلق به آن همسر است؛ مگر خلاف آن به اقرار يا بينه ثابت شود و اگر خود همسر مي داند كه واقعاً مال شوهرش بوده، بايد به طلب كارها بدهد و اللَّه العالم.

قرض گرفتن به نام ديگري جهت حفظ آبرو

4498. فرد مقروض و آبرومندي هستم. آيا اگر از كسي براي ديگري - بدون مشخص كردن اسم او - كمك بگيرم و خودم خرج كنم، اشكال دارد؟

ج. اگر فرد كمك كننده به صورت مطلق داده، به اطلاقي كه شامل خود شما هم بشود، اشكال ندارد.

فراموش كردن بدهكاري

4499. در خوابگاه زياد از همديگر پول و غيره مي گيريم، اگر كسي بعضي از موارد را فراموش كرد، تكليفش چيست؟

ج. بر ذمّه گيرنده باقي است، مگر اين كه همديگر را حلال كنند.

زندان بدهكاران و ورشكستگان

4500. آيا اسلام زنداني نمودن ورشكستگان و بدهكاراني كه يا توانايي پرداخت بدهي را ندارند و يا آن را انكار مي كنند، را اجازه كرده است؟

ج. مديون @معسر، حبس نمي شود.

احكام ضمانت

ضمان در صدور چك براي اطمينان

4501. شخصي متاعي را نسيه مي خرد و شخص ثالثي براي اطمينان فروشنده، چك به نام او صادر مي كند.

آيا اين عمل ضمان محسوب مي شود؟

ج. اگر فروشنده تنها چك او را وصول مي كند و او را مديون خود مي داند ضمان است وگرنه ضمان مصطلح فقهي نيست.

ضمان در مورد دِيْن و كشف خلاف

4502. 1) آيا ضمانت در مورد معامله و دين (بدهكاري) صحيح است؟

ج. صحيح است.

2) در صورتي كه معلوم شود اصلاً ديني (بدهكاري) در كار نبوده، حكم چيست؟

ج. موضوع ضمان منتفي است.

ضمانت پول در مضاربه

4503. شخصي مي خواست پولي را جهت مضاربه به عامل بدهد، امّا چون او را نمي شناخت به سوّمي گفت:

اگر شما تمام يا بخشي از سرمايه را ضمانت كنيد، مقدار معيّني از سود آن را به شما مي دهم. در اين صورت اگر سرمايه از دست رفت، چه كسي ضامن است؟

ج. اگر تضمين به عنوان شرط ضمن عقدي لازم بين مالك و ضامن انجام گرفته است، شخصي كه ضمانت كرده ضامن است و همچنين است عقد جايز تا وقتي كه برقرار است و عامل هم در صورت تعدّي و تفريط ضامن است.

قرارداد فروش كالا با كارت اعتباري

4504. مؤسسه اي با شركت فروش كالا قرارداد بسته كه جهت ايجاد تسهيلات براي مراجعين، افرادي كه كارت مؤسسه را آوردند و به شركت ارايه كردند، اجناس را به آنها بفروشد و ثمن معامله را از آنها نگيرد، بلكه بعداً از مؤسسه بگيرد.

آيا اين كار مشروع است؟

ج. اين كار مانند عقد ضمان است كه معامله ي مراجعين موجب تحقق ضمان است كه پس از حصول معامله و ايجاد اشتغال ذمه، ضمان حاصل مي شود و اگر با رضايت هر سه طرف باشد و واجد شرايط ديگر ضمان باشد، اشكالي ندارد.

ضمانت فرد زنداني

4505. اگر شخصي ضمانت زنداني اي - را كه مديون به دين يا ديه اي باشد - قبول نمايد و آن زنداني سوء استفاده كرده و فرار كند، ضامن چه كسي است؟

ج. همان شخص ضمانت كننده، ضامن است.

صدور چك در صورت نبودن موجودي در حساب

4506. كسي كه يا دسته چك ندارد و يا موجودي در حساب خود ندارد، آيا مي تواند چكي به عنوان وثيقه ضمانت از شخص ديگري صادر كند؟

ج. ميزان در ضمانت شرعي، مديون (بدهكار) بالفعل است كه ذمّه به او انتقال پيدا كرده است و دارايي بالفعل ضمانت كننده، با فرض قبول مضمون له مطلقاً شرط نيست.

ضامن شدن براي فرد بدهكار

4507. اگر كسي بگويد من ضامن فلان شخص مي شوم كه اگر پول يا مال را نداد من مي دهم، آيا در اين صورت ضامن است؟

و اگر چند نفر ضامن شخصي شدند، اگر مديون نداد چه كسي بايد بپردازد؟

ج. در صورت اوّل عقد ضمان شرعي نيست؛ هر چند ممكن است گفته شود به عنوان شرط يا غير آن ضامن است و در صورت دوم هم اگر به نحو اشتراك ضامن شده اند، هر كسي به اندازه ي سهم ضمانت خودش ضامن است.

احكام هبه

معناي هبه

4508. هبه به چه معنا است؟

ج. به معناي تمليك و بخشش است.

فرق هبه و صدقه

4509. فرق بين هبه و صدقه چيست؟

ج. در صدقه قصد قربت معتبر است و رجوع در آن بعد از قبض جايز نيست، به خلاف هبه.

مراد از ذي رحم

4510. ذي رحم دقيقاً چه كساني را شامل مي شود؟

ج. همه ي ارحام نسبي را شامل مي شود و اختصاص به محرم در نكاح ندارد.

شروط هبه

شرايط هبه، هبه كننده و هبه شونده

4511. لطفاً كليه شرايطي كه در هبه لازم است را بيان فرماييد؟

ج. بايد واهب و موهوب له بالغ و عاقل و قاصد و مختارِ بدون اكراه باشد و واهب هم محجور عليه نباشد و در تأثير عقد هبه در ملكيت، تحقق قبض و اقباض معتبر است.

عدم قبض در هبه

4512. اگر ميّت در وصيّت نامه ي خود گفته است فلان شيء را به كسي بخشيده ام، در حالي كه فردي كه به او هبه شده خبر نداشته و اكنون هم شك دارد كه به او اين مطلب را گفته است يا نه، آيا آن فرد مالك آن چيز مي شود؟

ج. در هبه قبول شرط است و اگر بعد از بخشيدن و قبل از قبول فردي كه به او هبه شده واهب ( بخشنده) بميرد، به ورثه منتقل مي شود و قبول شخص بعد از مرگ واهب بي تأثير است، بلكه اقباض هم در هبه شرط است.

معناي قبض

4513. اين كه فرموده ايد در هبه قبض معتبر است، منظور و مراد از قبض چيست و آيا در قبض منزل، گرفتن كليد خانه كافيست يا سكونت در آن لازم است؟

ج. قبض در اينجا با ساير موارد فرقي ندارد و اگر با گرفتن كليد هم صدق عرفي قبض شود، كافي است.

هبه پول به شرط زيادي عوض

4514. اگر كسي يكصد هزار تومان به ديگري هبه كرد، به شرط اين كه يك سال بعد دويست هزار تومان بدهد، آيا اين شرط درست است؟

ج. در فرض اين كه به رباي قرضي ارجاع شود صحيح نيست و اما رباي معاملي پس مبني بر جريان ربا در پول است كه هر جا بيع آن جايز نباشد، هبه معوّضه ي آن هم به حكم آن است.

پس گرفتن موهوب با تخلّف شرط

4515. در هبه ي به ذي رحم در صورتي كه عوض شرط شده باشد و فردي كه به او هبه شده به شرط عمل نكند و مال عوض شرط شده را نداده باشد، آيا واهب مي تواند بعد از گذشت چند سال شيء بخشيده شده را استرداد كند؟

ج. با فرض تخلّف شرط مي تواند شيء بخشيده شده را پس بگيرد.

شرط عوض

4516. در هبه اي كه شرط عوض شده است، آيا فرقي بين ذي رحم و غير ذي رحم است؟

ج. در مورد تخلّف شرط، فرقي بين ذي رحم و غير آن نيست.

هبه با نوشتار

4517. اگر شخصي در زمان حيات خود به اين عبارت مرقوم كرده باشد (برادر جان راجع به ملك كه نوشته بوديد، من به شما واگذار نمودم، احدي حق دخالت ندارد و هيچ كس حق ندارد شما را اذيّت كند). آيا ورثه بعد از فوت آن شخص مي توانند ادّعا كنند كه حق وراثت در ملك مزبور را دارند؟

ج. با توجّه به اين كه قبض شده است و عبارت فوق دلالت بر هبه دارد، ورثه حق دخالت ندارند.

هبه به شرط اختيار تصرّف تا زمان مرگ

4518. شخصي ملك و زمين خود را به نفر ديگر هبه مي كند و مي گويد:

مشروط بر اين كه تا زنده ام اختيار آن را داشته باشم، آيا اين هبه نافذ و آن شرط لازم است؟

ج. ظاهراً نافذ است.

شرط خيار در هبه ي به ذي رحم

4519. در هبه به ذي رحم كه لازم است، آيا مي شود براي بخشنده شرط خيار كرد؟

ج. ظاهراً مي شود.

بخشش در مرض مرگ

4520. آيا بخشش و هبه كسي كه در مرض مرگ است، نافذ است؟

ج. در صورتي كه در كمال عقل و شعور باشد، بخشش او با حفظ شرايط در كل، مثل اقباض، نافذ است.

بخشش زن بدون اجازه شوهر

4521. آيا زن مي تواند بدون اجازه شوهر چيزي از مالش را به ديگري ببخشد؟

ج. اگر از مال خودش باشد، اشكال ندارد.

بخشش مهريه

4522. زني كه به صورت شفاهي مهريه خود را به شوهر خويش مي بخشد، آيا قبول شفاهي شوهر كافي است؟

و آيا زن حق رجوع مجدد دارد؟

ج. اگر به نحو ابراء ذمّه باشد، حق رجوع ندارد و قبول هم نياز ندارد و اگر بخشش و هبه باشد، قبول شفاهي كافي است؛ ولي حق رجوع ندارد، مثل ابراء.

فرق هبه ي دين با ابراء ذمه

4523. تفاوت هبه دين با ابراء ذمه مديون چيست؟

ج. در هبه قبول لازم است به خلاف ابراء و هبه دين تمليك است كه نتيجه ي آن ابراء است و ابراء اسقاط ذمّه است.

هديه اي كه از راه حرام تهيه شده است

4524. اگر به انسان هديه داده شود و بداند كه از راه حرام تهيه شده است، چه حكمي دارد؟

ج. اگر عين آن مال حرام باشد، نمي تواند آن را قبول كند و بايد آن را به صاحبش رد كند.

رجوع در هبه

موارد عدم رجوع در هبه

4525. در چه مواردي واهب و بخشنده حق رجوع به هبه را ندارد؟

ج. 1) جايي كه مال خود را قربة الي اللَّه و به قصد ثواب به كسي بخشيده باشد.

2) در عوض هبه چيزي از طرف گرفته باشد كه اصطلاحاً آن را هبه معوّضه مي گويند.

3) هبه به يكي از ارحام نسبي باشد.

4) هبه به حال خود باقي نمانده باشد، مثلاً پارچه بريده يا دوخته شده باشد.

5) يكي از طرفين فوت كند.

4526. لطفاً مرقوم فرماييد كه رجوع در هبه به چند چيز محقق مي شود؟

ج. به قول و به فعل، مثل پس گرفتن آن يا با فروختن يا اجاره يا رهن دادن شيء هبه شده به قصد رجوع، محقق مي شود.

هبه ارث به برادر

4527. يكي از برادرانم با رضايت سهم خود را از ارث به من بخشيد، ولي بعد از مدتي قبل از آن كه ارث بين ورثه تقسيم شود، از هبه خود رجوع كرد مسأله چه حكمي دارد؟

ج. اگر قبض و اقباض و لو به نحو مشاع نشده، حق رجوع دارد.

پس گرفتن هبه از غير ذي رحم

4528. آيا هديه اي را كه به شخص اجنبي داده شده و هنوز عين آن باقي است، مي توان پس گرفت؟

ج. با وجود عين قابل رجوع است و مي توان پس گرفت، اگر عوض يا نيّت ثواب و قربت در كار نبوده است.

عدم جواز رجوع در هبه ي ذي رحم

4529. اگر پدري زمين مزروعي و خانه ي خود و محوّطه ي آن را در زمان حيات خود، طي يك نامه ي عادّي با امضاي عدّه ي زيادي از معتمدين به يكي از فرزندان خود بدون عوض مالي واگذار نمايد و از آن پسر خواسته كه پس از مرگ او برايش دو سال نماز و روزه و ده مجلس روضه ي سالانه برگزار نمايد، امّا پس از چند ماه بر اثر فشارهاي فرزندان ديگر، پشيمان شده و بعد از آن هم از دنيا وفات نموده است، آيا آن اموال متَعَلُّق به فرزند است يا اموال از جمله ي ميراث است؟

ج. اگر پدر خانه و زمين را به فرزند هبه كرده و در زمان حياتش تحويل او داده است، ملك فرزند شده و واهب حق رجوع نداشته و ورثه در آن حقّي ندارند.

عدم جواز رجوع در صدقه

4530. شخصي پولي را صدقه داده است و حال پشيمان شده است.

آيا مي تواند آن را پس بگيرد؟

ج. نمي تواند.

رجوع مادرزن از هبه ي به داماد

4531. مادرزن به داماد خود چيزي بخشيده، آيا مي تواند رجوع كند؟

ج. مي تواند رجوع كند.

رجوع بدون اطلاع

4532. آيا هنگام رجوع در هبه لازم است فردي كه به او بخشيده شده را مطلع كند؟

ج. اطلاع دادن به او، شرط رجوع در هبه نيست.

متفرقات هبه

هبه زن و شوهر

4533. آيا هبه زن به شوهر و بالعكس حكم هبه به اجنبي را دارد كه بتوانند رجوع كنند؟

ج. جواز رجوع دارد، ولي خلاف احتياط است.

4534. آيا شوهر در آن چه كه از طلا و هدايا به زن بخشيده تا وقتي كه عين آن موجود است، مي تواند رجوع كند؟

ج. مي تواند، ولي خلاف احتياط است.

اختصاص زمين به امور خيريّه

4535. اشخاصي زمين داشته اند كه به صورت موروثي بوده است، تمام وارثين تصميم بر اين گرفتند كه زمين مذكور را جهت امور خيريّه در اختيار هيأت امناي مسجد جامع آن شهرستان بگذارند تا با صلاحديد هيأت امنا، در امور خيريه هزينه نمايند. در حال حاضر اداره تعاون شهرستان، زمين مذكور را براي احداث ساختمان اداري خود انتخاب كرده كه مورد موافقت هيأت امنا قرار گرفته است.

آيا هيأت امناي مسجد مي توانند زمين مذكور را به اداره تعاون شهرستان هديه نمايند.

ج. اداره تعاون قيمت زمين را بدهد و هيأت امنا آن را در امور خيريّه هزينه نمايند.

هبه به طفل در شكم

4536. آيا مي توان به حمل (در شكم مادر) چيزي را هبه نمود؟ اگر هبه ي مذكور امكان پذير است، چه كسي بايد آن را قبول كند؟ آيا پدر يا جد پدري قبل از تولد، بر طفل در شكم مادر ولايت دارد؟

در صورتي كه پاسخ مثبت باشد، آيا اهليّت تَمَلُّك حمل، منوط به زنده متولّد شدن آن است؟

ج. مالكيت طفل، مشروط به شرط متأخّر است كه ولادت مي باشد كه اگر زنده متولّد نشد، كاشف از عدم مالكيت است؛ ولي اگر مالكيت پس از ولادت با قبل از ولادت در آثار فرق دارد، احتياط در صلح با وليست و اللَّه العالم.

صرف پول اهدايي براي مدرسه در غير آن

4537. اگر پولي جهت ساخت مدرسه هديه شود و اداره آموزش و پرورش آن را به مجموعه اي آموزشي (غير از مدرسه) اختصاص دهد، لطفاً حكم شرعي موارد زير را بيان فرماييد:

1) مكث و ماندن در داخل محوطه ي مجموعه.

2) نماز خواندن در محل آن.

3) حقوق گرفته شده بابت تدريس در اين مجموعه.

ج. تصرفات در آن ساختمان اشكال ندارد، گرچه اداره مربوطه ضامن پول هاي مردم است كه بايد آنها را برگرداند و اللَّه العالم.

اهداي خون

4538. آيا اهداي خون جايز است؟

ج. اگر احتمال ضرر نباشد، اشكال ندارد.

احتمال دزدي در گردن بند بخشيده شده

4539. كسي كه يك عدد زنجير طلاي گران قيمت به مادرش هديه نموده است، با توجّه به اين كه امكان مالي اهداء كننده طوري نبوده است كه بتواند چنين طلايي را تهيّه نمايد و احتمال قويست كه از دزدي باشد.

مرقوم فرماييد مصرف و تصرّف در اين طلا چگونه مي باشد؟

ج. احتمال مذكور اثري ندارد؛ با احتمال اين كه اختيار هديه دادن داشته است، هديه محكوم به صحّت است.

پس گرفتن زمين بخشيده شده به اداره

4540. اگر فردي زميني را براي مصرف خيريه اي هبه كرده و تحويل داده است، آيا مي تواند رجوع كند؟

ج. در فرض مرقوم كه هبه و قبض معتبر در هبه محقّق شده است، موهوبٌ له مالك شده است و چنان چه هبه به قصد قربت بوده لازم است و نمي توانند پس بگيرند.

تبديل پول صدقه

4541. شخصي پولي را به قصد صدقه كنار گذاشته و هنوز به فقير نداده است، آيا مي تواند آن را بردارد و مصرف كند و مجدداً پولي به جاي آن صدقه دهد؟

ج. اشكال ندارد.

كمك هزينه ساخت مسكن

4542. يكي از اقوام مبلغي وجه نقد، براي ساخت منزل قديمي، براي رفاه حال خانواده داده است، آيا هبه صدق مي كند يا نه؟

ج. بله، اگر قرينه اي بر خلاف ظاهر نيست هبه صدق مي كند.

هداياي زندگي مشترك

4543. آيا هدايايي كه در طول زندگي زناشويي زن و شوهر به آنان هديه مي شود، ملك شوهر است يا زن يا هر دو؟

ج. منوط به قصد دهنده گان آنها است.

هبه اموال پس از استطاعت

4544. پس از آن كه فرد از لحاظ مالي مستطيع شد، آيا مي تواند با هبه اموال خود حج را از عهده خويش ساقط سازد؟

ج. اگر وقت حركت كاروان رسيده است، خير نمي تواند.

مطالبه هدايا پس از طلاق

4545. آيا در صورتي كه مردي زنش را طلاق دهد، جايز است آن زن اموالي را كه خانواده اش هنگام ازدواج به او داده اند (مانند فرش، لباس و …) از شوهرش مطالبه كند؟

ج. بله، جايز است مطالبه كند هر چه ملك اوست و يا دين بر ذمّه ي شوهر است.

هداياي پدر عروس

4546. شخصي با دختري ازدواج مي كند و شيربها را پرداخت مي كند، پس از مراسم عروسي والدين و ساير اقوام هدايايي را به آنان اهدا مي كنند، پدر دختر نيز هدايايي به دخترش مي دهد كه مقدار اين هدايا به مبلغ شيربهاي پرداخت شده بستگي دارد و چنين كاري در بين مردم مرسوم است، آيا هدايايي كه پدر به دخترش مي دهد، جزو اموال زن محسوب مي شود يا زن و شوهر؟

ج. جزو اموال زن است.

هداياي دوران نامزدي

4547. هدايايي كه در دوران نامزدي بين طرفين رد و بدل مي شود، اگر اين نامزدي به ازدواج ختم نشود، آيا براي طرفين حق پس گرفتن آنها وجود دارد يا خير؟

ج. اگر هبه ي معوضه يا ديگر موانع رجوع نباشد، حق رجوع دارند.

هبه تمام اموال به يكي از فرزندان

4548. آيا جايز است شخصي همه اموال خود را به يكي از فرزندانش هبه كند و بقيه را محروم نمايد؟

ج. جايز است؛ ولي كار مناسبي نيست و مساوي دادن به همه اولاد مستحب است بلكه تفضيل في الجمله مكروه است.

هديه به كفار

4549. گرفتن يا دادن هديه به كفار چه حكمي دارد؟

ج. گرفتن از آنها اشكال ندارد و دادن هم اگر به غرض متمايل ساختن آنها به اسلام باشد، جايز است.

عيدي به اطفال

4550. اموالي مانند عيدي كه به كودك صغير هديه داده مي شوند و يا در بدو تولد نوزاد هديه مي دهند، آيا ملك خود صغير محسوب مي شوند يا پدر و مادر او؟ و اگر والدين آن را خرج كردند مديون فرزند هستند يا خير؟

ج. پدر كودك فقط مي تواند آن را در راه صلاح و نفع بچه خرج كند، در غير اين صورت مديون هستند.

فروش زمين هديه شده توسط پدر

4551. زيد، زميني را به پسر نابالغ خويش هبه شرعي نموده است، ولي مدتي بعد پدر، مقداري از آن زمين را مي فروشد.

1) آيا معامله پدر نسبت به زمين پسر نابالغ صحيح است يا پدر ضامن مي باشد؟

2) اگر پسر بالغ شود، حق فسخ دارد و اگر حق فسخ دارد، آيا پسر بايد به مشتري رجوع كند و مال خودش را بگيرد يا بايد به پدرش رجوع كند؟

ج. اگر پدر به عنوان ولي طفل از طرف او قبض كرده، امر هبه تمام است؛ پس اگر آن فروش به مصلحت پسر بوده، صحيح است و پسر بعد از بلوغ هم حق فسخ ندارد و اگر قبض صورت نگرفته بوده، هبه باطل است و معامله مربوط به خود پدر است.

هبه قرآن

4552. اگر كسي به ديگري قرآني را هديه بدهد، آيا مي تواند آن را پس بگيرد؟

ج. بله.

هبه منافع

4553. آيا هبه ي منافع صحيح است؟

ج. خير، صحيح نيست به عنوان عقد خاص مصطلح.

احكام ازدواج و خانواده

مقدمات ازدواج

بهترين سن براي ازدواج دختر

4554. از نظر شرع مقدس، بهترين سن ازدواج براي دختران چه سني مي باشد؟

ج. بهترين سن، قبل از عادت شدن دختر است.

ازدواج پير با جوان

4555. آيا ازدواج مردان كهن سال با دختران جوان جايز است؟

ج. جايز است.

مصاديق به حرام افتادن

4556. با توجّه به اين كه ازدواج در صورتي كه انسان به حرام بيفتد واجب است، بفرماييد آيا بعضي از حالات شهواني كه در حال بيداري و بدون قصد حاصل مي شود، از مصاديق به حرام افتادن است؟

ج. اگر بي اختيار است، حرام نيست.

4557. منظور از به گناه افتادن در اثر ازدواج نكردن چيست؟

گناهان مقاربتي مراد است يا گناهان ديگري نظير نگاه شهوت آلود و … را نيز شامل مي شود؟

ج. فرقي نمي كند.

تماس بدني در دوران نامزدي

4558. در دوران نامزدي بدون صيغه محرميت، بسياري از دختر و پسرها با يكديگر تماس هاي بدني دارند (غير از نزديكي)، آيا عمل آنها اشكال دارد؟

ج. حرام است.

شرط كردن ازدواج با افرادي خاص

4559. عده اي از دختران دوست دارند مثلاً با سيد يا طلبه يا پزشك و يا … ازدواج كنند و بر اين خواسته خود اصرار دارند، به طوري كه سن بعضي از آنها خيلي بالا مي رود و ديگر كسي حاضر به همسري آنها نمي باشد، آيا شرط گذاردن و پايبندي به اين شرايط صحيح است؟

ج. خير، صحيح نيست؛ مگر در حدي كه عقلايي باشد.

ميزان آشنايي لازم دختر و پسر با همديگر

4560. فهميدن بعضي از مسائل بعد از ازدواج توسط همسر، موجب ناراحتي و در بعضي موارد باعث مشكلات جدي مي شود كه زندگي زناشويي را با مشكل رو به رو مي كند، آيا گفتن آنها قبل از ازدواج واجب است؟

ج. مواردي كه نگفتن آنها سبب تدليس مي شود، بايد گفته شود.

استخاره براي ازدواج

4561. آيا براي پاسخ دادن به خواستگار دختر، استخاره كردن مورد دارد؟

ج. مورد استخاره بعد از تحقيق و بررسي و مشورت و در هنگام تحيّر است.

4562. آيا در صورت انجام استخاره، عمل به آن واجب است؟

ج. واجب نيست.

4563. آيا در مورد ازدواج، تجديد استخاره جايز است؟

ج. با تغيير شرايط و يا تغيير نيتِ استخاره از حيث شروط و قيود، جايز است.

آموزش هاي قبل از ازدواج

4564. قبل از ازدواج، مسائل جنسي و غير جنسي لازم براي زندگي مشترك به دختر و پسر آموزش داده مي شود، با توجه به اين امر:

1) حضور دختر و پسر قبل از عقد در چنين جلساتي چه حكمي دارد؟

2) ديدن فيلم افراد عريان يا نيمه عريان و … جهت آموزش چگونه است؟

ج. حكم شرعي اين مورد با ساير موارد فرقي نمي كند.

عوامل موفقيت در زندگي زناشويي

4565. عامل موفقيت در زندگي مشترك و شرايط ازدواج محمدي چيست؟

ج. محبّت بين طرفين و عمل هر كدام به وظايف شرعي نسبت به ديگري و اغماض هر يك از خطاهاي ديگري.

مثبت نبودن جواب آزمايش

4566. اگر آزمايش قبل از ازدواج، اعتياد يا عدم هماهنگي خوني زن و مرد و در نتيجه ناقص الخلقه شدن فرزند را اعلام كند، ازدواج آن دو با همديگر چه حكمي دارد؟

ج. مناسب نيست.

ازدواج هاي حرام و جايز

ازدواج با خواهر زن با رضايت همسر

4567. زماني كه زني در زوجيت مردي است، در صورتي كه زن اجازه دهد آيا مرد مي تواند با خواهر او ازدواج كند؟

ج. خير، نمي تواند ازدواج نمايد.

ازدواج با شوهر خاله

4568. آيا در ازدواج با شوهر خاله، اجازه خاله شرط است؟

ج. اجازه او شرط است، ولي اگر بدون اجازه او عقد نمايند و بعداً وي بگويد به آن عقد راضي هستم، بنا بر اقرب اشكال ندارد.

گرفتن خواهرزن

4569. اگر مادربزرگ، نوه ي دختري خود را شير بدهد، داماد او به همسرش حرام مي شود. آيا داماد پس از فوت مادرزن، مي تواند با خواهرزن خود ازدواج كند؟

ج. نمي تواند، با خواهر زن ازدواج كند.

طلاق زن و ازدواج با خواهر زن

4570. اگر مردي براي اين كه با خواهر زن خود ازدواج كند، او را به شكل ظاهري طلاق دهد، در حالي كه زن در خانه او باقي بماند، آيا مرد مي تواند با خواهرش ازدواج كند؟

ج. اگر طلاق شرعي دهد، مي تواند با او ازدواج نمايد.

ازدواج با دختر خوانده

4571. ازدواج با دختر خوانده چه وجهي دارد؟

ج. اگر به او محرم نباشد، اشكال ندارد.

نهي اسلام از ازدواج هاي فاميلي

4572. در بعضي از روايات اسلامي، از ازدواج هاي فاميلي نزديك نهي شده است، با توجه به اين مطلب، ازدواج حضرت علي عليه السّلام با حضرت فاطمه عليها السّلام كه با موافقت پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود، چه توجيهي دارد؟

ج. هر چند خصوص اين ازدواج به امر الهي بود؛ اما از اين جهت استثنا نبود.

ازدواج با فرقه هاي منحرف

4573. دادن و گرفتن دختر از فرقه هاي منحرف چه حكمي دارد؟

ج. صلاح نيست و بعض موارد آن، منع شرعي دارد.

ازدواج با پدر داماد خود

4574. ازدواج مادر با پدر شوهر دختر خويش جايز است؟

ج. بله، جايز است.

ارتداد

4575. مردي بعد از دخول به زوجه، به ارتداد فطري مرتد شده است، اگر توبه كند مي تواند مجدّداً به زن رجوع كند؟

ج. نمي تواند.

عدّه ي ارتداد

4576. شوهري مرتد شده و زن مسأله را نمي دانسته است، آيا از حين اطّلاع از مسأله بايد عدّه نگهدارد يا از هنگام ارتداد كه عقد منفسخ شده است؟

ج. از حين ارتداد بايد عده را محاسبه نمايد.

ازدواج با مذاهب ديگر

4577. آيا ازدواج مردان سنّي با دختران شيعه جايز است؟

ازدواج مرد شيعه با دختر سني چه طور؟

ج. در غير ناصبي و غالي جايز است، ولي ازدواج مرد سنّي با زن شيعه كراهت دارد، به اختلاف مراتب در دوري از ايمان - به معناي اثني عشري بودن - و مي تواند در هر يك از زن و مرد به عناوين ثانويه حرام باشد و بدين لحاظ حكم موارد، مختلف است.

ازدواج با اهل تسنّن

4578. آيا ازدواج زن شيعه با مرد سنّي جايز است يا خير؟ بر فرض عدم جواز، آيا علاوه بر حرمت تكليفي، محكوم به بطلان نيز هست؟

ج. وضعاً صحيح است.

ازدواج با كافره

4579. اگر انسان در كشور كفر مشغول تحصيل باشد و نتواند با زن مسلمان ازدواج كند، آيا با زن كافره مي تواند ازدواج كند؟

ج. ازدواج موقت با زنان اهل كتاب جايز است.

ازدواج دختر شيعه با ساير فرقه هاي مسلمان يا اهل كتاب

4580. ازدواج دختران شيعه اثني عشريه با مردان داراي عقايد ديگر (فرقه هاي ديگر مسلمانان و يا اهل كتاب) چه حكمي دارد؟

ج. اجتناب نمايند كه يا في الجمله حرام تكليفيست يا حرام تكليفي و وضعي مي باشد و اللَّه العالم.

ازدواج با دختري كه از فرقه اهل حق است

4581. مي خواهم با دختري كه از فرقه اهل حق است ازدواج كنم، آيا جايز است؟

ج. خير، جايز نيست.

دختر ربيبه

4582. آيا دختر ربيبه مثل خود ربيبه محرم است؟

دختر ربيب و دختر پسر زن، چه حكمي دارد؟

ج. بلي، محرم هستند.

زن شوهردار

4583. آيا زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدي مي شود؟

ج. بله.

حرمت دختر مزني بها

4584. اگر شخصي پس از خواستگاري از دخترخاله ي خود و قبل از عقد، با خاله خود زنا كند و پس از متوجّه شدن توبه كند، آيا مي تواند با دخترخاله ازدواج كند يا خير؟

اگر خاله، خواهر صُلبي مادر نباشد، يعني فقط از جانب مادر مشتركند، آيا حكم تفاوتي مي كند و مراد از قبل از ازدواج قبل از عقد است يا قبل از خواستگاري و مراسم مُقَدَّماتي؟

ج. نمي توانند با هم ازدواج كنند، علي الاحوط (مسأله 1913 رساله) و فرقي بين انواع خاله ها نيست و مراد از «قبل از ازدواج» قبل از عقد است.

برادر و خواهر ناتني

4585. حرمت ازدواج برادر با خواهر، از طرف پدر است يا مادر؟ يعني اگر پدرها يكي باشند و مادرها مختلف و يا بالعكس مي توانند با هم ازدواج كنند؟

ج. دو نفر اگر از پدر يكي باشند يا از مادر يكي باشند يا از هر دو، خواهر و برادر هستند و نمي توانند با هم ازدواج كنند.

اختلاف در بقاي عقد

4586. در صورت اختلاف بين زن و مردي، در مورد اين كه عقد نكاح سابق به قوّت خود باقيست و يا به علل شرعي - مثل طلاق و فسخ - زوجيّت خاتمه يافته است، قول كدام يك معتبر و مُقَدَّم است؟

ج. قول به بقاي زوجيّت مُقَدَّم است.

ازدواج با بستگان نزديك

4587. لطفاً نظر مبارك را در رابطه با ازدواج با بستگان نزديك بيان فرماييد؟

ج. شرعاً جايز است و در بعض موارد آن مطلوب هم هست.

ازدواج با زنان فاحشه

4588. آيا ازدواج كردن با زنان فاحشه حرام است؟

آيا اين گونه زنان مرتد هستند؟ آيا مي توان به قول آنها مبني بر نداشتن همسر اعتماد كرد؟

ج. مرتد نيستند و ازدواج با آنان قبل از توبه مكروه است و قبول قول آنها مانعي ندارد؛ هر چند مستحب است عفّت را استعلام كند.

ازدواج با جن

4589. آيا ازدواج دختر با جن جايز است؟

ج. چون معرضيّت زيادي براي فتنه و منازعه دارد و خوف خطر دارد، خلاف احتياط است و بر تقدير جواز، احوط متعه است يا اينكه طوري باشد كه شرط كنند - به نحو شرط نتيجه - وكالت را كه اختيار طلاق با دختر باشد.

البته در صورتي كه از جهت اسلام و ايمان كفو باشند.

جواز ازدواج غير سيّد با سيّده

4590. زن سيّده با مرد غير سيّد مي تواند ازدواج كند يا خير؟ آيا كفو يكديگر هستند؟

ج. مسلمان كفو مسلمان است و ازدواج آنها اشكال ندارد.

ازدواج مبتلايان به ايدز

4591. آيا شخص مسلماني كه به ايدز مبتلا مي باشد، مي تواند دختر مسلماني را به عقد خود درآورد؟

ج. عقد بلامانع است، ولي اگر وطي همراه با ضرر و موجب سرايت مرض است، ممكن است حكم وجوب تمكين برداشته شده باشد.

ازدواج با فرد زناكار

4592. زني كه در دوران عقد يا زمان عدّه مرتكب زنا شود و بعداً با اطلاع ولي او از اين موضوع، به عقد زاني درآيد، ازدواج آنها جايز است؟

حكم فرزنداني كه حاصل مي شود چه مي باشد؟

ج. عقد باطل است، مگر اين كه زنا در عده ي طلاق بائن يا عده ي وفات بوده باشد و فرزندان آنها مادامي كه نمي دانستند عقد باطل است، ولد شبهه هستند و لحوق شرعي به آنها دارند.

ازدواج با خواهر و دختر مفعول

4593. شخصي با پسري لواط كرده است، ولي شك دارد كه در زمان اين عمل بالغ بوده يا نه، آيا ازدواج او با خواهر يا دختر يا مادر آن پسر جايز است؟

ج. به مسأله ي 1923 رساله رجوع شود.

4594. اگر دو پسر عمو يا دو پسر خاله در كودكي با هم لواط كرده اند، آيا يكي از آنها نمي تواند با خواهر ديگري ازدواج كند؟

ج. مادر، خواهر و دختر كسي كه لواط داده به لواطكننده حرام است، اگر چه لواطكننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولي اگر كمان كند كه دخول نشده، يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمي شوند.

4595. اگر كسي از روي جهل و ناداني با كسي لواط كرده باشد و سپس توبه كند آيا مي تواند خواهر او را بگيرد؟

ج. خير، نمي تواند.

4596. آيا آيه «إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً» شخص لواطكننده با خواهر ملوط را شامل نمي شود و باعث اين نمي شود كه ازدواج آنها صحيح باشد؟

ج. خير، باعث آن نمي شود.

4597. اگر قبل و بعد از بلوغ عمل شنيعي انجام شود و مطمئناً به مقدار اندك هم دخول نشده، آيا مي توان با خواهر آن پسر ازدواج كرد؟

ج. اگر دخول نشده، منعي ندارد.

4598. در رساله

آمده:

«مادربزرگ و مادر و خواهر و دختر پسري كه لواط داده بر لواطكننده حرام است، اگر چه لواطكننده و لواط دهنده بالغ نباشند». سؤال اين كه شخصي در سن 12 سالگي دست به چنين عملي زده و بعداً هم خواهر آن پسر را گرفته و داراي فرزنداني است، چون مسأله را نمي دانسته و تازه متوجّه شده كه آن زن بر او حرام است، حكم مسأله چيست؟

اگر بايد از هم جدا شوند، زن از نظر مهريه و نفقه چه حكمي دارد؟

آيا زن مي تواند بگويد من همه ي مهريه و نفقه ام را مي خواهم؟

ج. در فرض مسأله اگر در لواط دخول واقع شده، زوجه بر شوهر خود حرام مؤبّد است و بايد از يكديگر جدا شوند و مرد هم بايد تمام مهريّه ي زوجه را كه مهر المثل است بپردازد و زن نفقه ندارد و نسبت اولاد هم به پدر و مادر محفوظ است و اولاد شرعي آنها مي باشند و اللَّه العالم.

لواط با برادر همسر

4599. من فعلاً داراي همسر و چند فرزند هستم، ولي در زمان طفوليّت با برادر همسرم، متأسفانه لواط كرده ام. در موقع ازدواج هم ملتفت بودم، ولي به خاطر مادرم قبول كردم و فعلاً بسيار ناراحتم، بفرماييد تكليفم چيست؟

ج. اگر يقين به دخول در فعل لواط داريد، واجب است فوراً از همسرتان جدا شويد و به هم حرام هستيد.

ازدواج در عدّه ي رجعيّه با خواهر زن

4600. هرگاه زوجه مطلّقه رجعيّه فوت كند، آيا شوهر وي در عدّه ي او مي تواند با خواهر آن زن ازدواج كند؟

ج. بله، مي تواند.

عدم رعايت عدّه

4601. دختري نامزد جواني بوده است و براي رعايت مسائل شرعي، صيغه عقد موقّت خوانده بودند و با هم خلوت مي كردند و جوان از راه دُبر با دختر نزديكي مي كرده است؛ ولي بعد از مدّتي از هم جدا مي شوند و دختر كه جاهل بوده و نمي دانسته اين آميزش هم عدّه دارد، در زمان عدّه ي شرعي به عقد دائم ديگري درآمده و فعلاً بعد از چند سال زندگي متوجّه شده است، حكم او چيست؟

ج. اگر نزديكي شوهر دوم در زمان عده نبوده، عقد باطل است، ولي زن بر او حرام نمي شود، بلكه مي تواند بعداً زن را عقد نمايد.

كسي كه اهل نماز نيست

4602. آيا ازدواج با دختري كه به ظاهر مسلمان است ولي اهل نماز نيست، مثل ازدواج با كافر است؟

ج. خير.

ازدواج با مادرزن فرزند

4603. آيا ازدواج پدر با مادر زن فرزند خويش شرعاً جايز است؟

ج. جايز است.

ازدواج خنثي

4604. آيا ازدواج دو خنثي با يكديگر جايز است؟

ج. صحيح نيست.

4605. اگر دو نفر خنثي با يكديگر ازدواج نمايند و بعد از مدّتي معلوم شود كه هر دو مذكّر يا مؤنّث هستند، تكليف چيست؟

ج. بايد از يكديگر جدا شوند.

صيغه عقد

نحوه خواندن عقد دائم و موقت

4606. نحوه خواندن عقد چگونه است؟

آيا خود فرد مي تواند آن را بخواند؟

ج. نحوه خواندن عقد در مسأله ي 1882 و 1883 به تفصيل ذكر شده است و خود فرد نيز مي تواند آن را بخواند.

عدم اشتراط عربي خواندن صيغه

4607. در صورت جواز متعه اهل كتاب در كشورهاي غربي، آيا صيغه عقد بايد به زبان عربي خوانده شود يا همان توافق بين دو نفر بر زمان و مهريه ي معلوم (در قالب هديه) كفايت مي كند؟

ج. بايد صيغه خوانده شود، هر چند كه عربي خواندن صيغه شرط نيست.

عقد كسي كه زبان عربي بلد نيست

4608. كسي كه قادر به خواندن صيغه عقد به زبان عربي نباشد، در چه صورتي عقد او صحيح است؟

ج. بنا بر اظهر، ترجمه صيغه عقد به فارسي يا زبان ديگر با وجود قدرت بر عربي كافيست و احتياط مستحب، عربي بودن صيغه است و براي كسي كه نمي تواند صيغه عربي را بخواند و يا وكيل بگيرد، قطعاً ترجمه كافي است.

قصد انشاء در عقد

4609. قصد انشا هنگام خواندن صيغه عقد به چه معناست؟

و آيا شخص عقدكننده، حتماً بايد فرق اخبار و انشا را بداند؟

ج. يعني قصد كند كه به سبب اجراي صيغه مي خواهد عقد زوجيّت را ايجاد كند و ميزان همين قصد است، نه توجه به فرق بين اخبار و انشا.

صيغه عقد به زبان غير عربي

4610. آيا خواندن صيغه عقد به زبان هاي غير عربي جايز است؟

ج. بنا بر اظهر، ترجمه صيغه عقد به فارسي يا زبان ديگر با وجود قدرت بر عربي كافي است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1884 رساله رجوع شود. )

اكراه به ازدواج

4611. خانمي خانه دار هستم، قبل از ازدواج با شوهرم به مرد ديگري علاقه مند بودم، ولي مرا با تهديد به ازدواج با اين مرد كه شوهرم هست وادار كردند و چون راه به جايي نمي بردم، لاجرم زمان عقد هنگامي كه عاقد از من وكالت مي گرفت، در قلبم نيّت همان نامزد اوّلي را كردم و در ظاهر بله به دوّمي به حساب آمد. حال نمي دانم وضعيّت زندگي و بچه هاي من چگونه است؟

ج. شما اگر بعد از عقد هم به عقدي كه واقع شده رضايت داده باشيد، به طوري كه نيّت مذكور خطوري بيش نبوده، ازدواج بين شما و شوهرتان نافذ و تمام است.

اما اگر توريه كرده و اساساً عقد بدون قصد واقع شده باشد، عقد شما اشكال دارد.

وكالت در عقد

4612. آيا يك نفر مي تواند اصاله و وكاله عقد را به فارسي يا عربي اجرا كند؟

ج. بله، مي تواند.

معاطات در نكاح

4613. آيا مي توان در نكاح نيز مانند ساير عقود قايل به معاطات شد؟

ج. خير نمي شود.

عدم اطّلاع عقدكننده از شرايط و معناي صيغه

4614. اگر عاقد از شرايط نكاح و معناي صيغه آگاهي نداشته باشد، آيا عقد نكاح صحيح است؟

ج. محل تأمل است، پس خلاف احتياط است.

(مسأله ي 1884 رساله)

اجراي عقد بدون انقضاي عقد موقّت

4615. كسي كه بدون انقضاي عقد موقّت يا بخشيدن بقيّه مدّت، عقد دائم اجرا كند و بعداً متوجّه شود، آيا عقد دائم او باطل است؟

ج. بله، باطل است.

تكرار صيغه عقد

4616. اگر صيغه عقد توسط چند نفر خوانده شود تكرار صيغه، ضرري به صحّت آن نمي زند؟ اگر صيغه توسط يك نفر ولي چند مرتبه خوانده شود، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

اختلاف مرجع زوجين در تعدّد موجب و قابل

4617. مرد، مقلّد مرجعيست كه مثلاً تعدّد موجب و قابل را شرط مي داند و زن از مجتهدي تقليد مي كند كه اتّحاد موجب و قابل را كافي مي داند. در اينجا طبق نظر كدام يك از اين دو مرجع بايد عمل كرد؟

ج. طبق نظر مرجع مرد عمل كنند.

وكالت ضمن عقد نكاح

4618. آيا شوهر، مي تواند، زن را وكيل كند كه هر موقعي كه خواست از زوج جدا شود؟

ج. خير، ولي مي تواند زن را وكيل كند كه از طرف زوج طلاق دهد.

4619. آيا قرار دادن شرط وكالت طلاق در عقد ازدواج براي فرد ثالث صحيح است؟

ج. مانعي ندارد.

لزوم صحت قرائت صيغه

4620. در مواقعي كه صيغه عقد توسط وكيل جاري مي گردد، اگر او ضمن اجراي صيغه بعضي از حروف را اشتباهي به كار ببرد، آيا غلط بودن اين حروف صحّت عقد را با مشكل رو به رو مي كند؟

ج. بله، مشكل مي شود.

حضور نداشتن يكي از زوجين در عقد

4621. در زمان اجراي صيغه عقد، اگر يكي از زوجين حضور نداشته باشد، آيا عقد صحيح است؟

ج. اگر زوجين كاملاً مشخص شوند، عقد صحيح است.

جاري كردن صيغه عقد به صورت غير حضوري

4622. اگر صيغه عقد به صورت غير حضوري، به وسيله ي تماس تلفني، فيلم ويديويي و … توسط زوجين يا وكيل آنها اجرا شود، عقد حاصل صحيح است يا خير؟

ج. در صورت مشخص شدن كامل دو زوج، عقد صحيح است.

واجب بودن الفاظ مخصوص در عقد

4623. چه لزومي دارد كه صيغه عقد با ادا كردن الفاظ مخصوص جاري شود، در حالي كه مي توان از طريق حالات و حركات زوجين از قصد و رضايت آنها مطّلع شد؟

ج. بايد صيغه صحيح خوانده شود.

شروط محضر جهت ازدواج

4624. در اين زمان براي ثبت ازدواج در دفاتر رسمي شروطي را الزاماً قيد كرده و مرد را ملزم به رعايت آن شروط مي نمايند. آيا اين شرايط در خواندن عقد دخالت دارد؟

اگر عقدي بدون اين شروط و خارج از محضر خوانده شود و در محضر صرفاً اين شروط امضا شود، آيا الزام آور خواهد بود؟

ج. اگر آن شروط ضمن عقد لازمي ذكر شود و بدون الزام به توافق زوجين برسد، آن شروط اعتبار دارد.

كراهت پسر يا دختر به ازدواج

4625. ولي شرعي، پسر يا دختري را پيش از بلوغ با رعايت عدم مفسده، به ازدواج ديگري در مي آورد. آيا كراهت پسر يا دختر از اين ازدواج پس از بلوغ اثري دارد و موجب خيار فسخ مي شود؟

ج. كراهت آنها پس از بلوغ اثري ندارد و اختيار فسخ ندارند؛ مگر اينكه به بيّنه اثبات كنند كه هنگام عقد مفسده داشته است.

ملاك ساقط شدن اذن ولي در باكره

4626. آيا شرايط اذن پدر يا جد پدري در عقد دختر باكره با ازاله ي بكارت دختر [به دليل طبّي، تجاوز به عنف يا به دليل ارتكاب زنا] ساقط مي شود؟ يعني آيا ساقط شدن اذن، مترتّب بر ازدواج رسمي و معتبر اجتماعي و همسرداري و متعاقباً طلاق يا فوت است؟

يا خير، مترتّب بر ازاله ي بكارت است؟

ج. ميزان در سقوط اذن، ازاله ي بكارت به جماع است.

اذن پدر در ازدواج دائم و موقت

4627. آيا اذن پدر در ازدواج باكره شرط است؟

و آيا فرقي بين ازدواج دائم و موقّت وجود دارد؟

ج. بنا بر احتياط واجب تكليفاً واجب است و فرق نمي كند.

اجازه مادر در عقد

4628. اگر پدر فوت كند، آيا مادر مي تواند اجازه ي صيغه دخترش را بدهد؟

ج. مادر ولايت ندارد و اگر جد پدري هم ندارد، در بالغه رشيده احتياج به اذن نيست.

4629. دختر باكره با اذن پدر ازدواج كرده و قبل از دخول مطلّقه شده، اگر دوباره بخواهد ازدواج كند، آيا بازهم اذن پدر لازم است؟

ج. بله، احتياطاً.

لزوم رضايت طرفين در عقد نكاح

4630. پدري دختر 13 ساله ي خود را به مرد 40 ساله، بدون مشورت او نامزد كرده و مبلغي از خواستگار گرفته است.

موقع عقد دختر مخالفت كرده، ولي پدر با تهديد و كتك او را به عقد مجبور كرده است.

عاقد هم از پدر طرفداري كرده و با گرفتن بله به طور جبر و اكراه صيغه را جاري كرده است.

حكم چنين عقدي چيست؟

ج. اگر زن را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضي شود و بگويد به آن عقد راضي هستم، عقد صحيح است.

اجبار دختر به عقد

4631. تزويج دختر بالغه ي رشيده به اجبار به صورتي كه قطعاً راضي نيست، چه حكمي دارد؟

آيا پدر شرعاً مي تواند چنين كاري كند؟

ج. پدر نمي تواند و دختر بايد عقد را اجازه كند.

4632. در فرض فوق اگر زوجه بعد از چند سال به اين ازدواج راضي شود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر طيب خاطر منظور است، آن شرط صحت نيست؛ بلكه اگر در اين حد راضي بوده كه روابط زناشويي ايشان شرعي باشد، همان براي اجازه ي عقد كافي است.

4633. در فرض فوق حكم فرزنداني كه از اين ازدواج پيدا شده اند چيست؟

ج. با فرض مزبور مثل سايرين هستند.

دعوت به ازدواج موقت بدون اذن ولي

4634. با توجه به كثرت جواناني كه امكان ازدواج ندارند و از طرق نامشروع به ارضاي خويش مي پردازند، آيا مي توان به صورت كلي و بدون هيچ قيد و شرطي (حتي اذن ولي)، از آنان به ازدواج موقت دعوت كرد؟

ج. اذن پدر دختر باكره، تكليفاً لازم است.

موارد سقوط اذن ولي در ازدواج باكره

4635. اذن ولي در چه شرايطي از دختر باكره، ساقط مي شود؟

ج. اگر پدر و جد پدري غايب باشند، به گونه اي كه نشود از آنان اذن گرفت و ازدواج براي دختر لازم باشد، يا در ازدواج نكردن ضرر يا مشقت شديدي باشد و همچنين اگر پدر يا جد پدري از ازدواج با كسي كه هم كفو اوست، با وجود تمام مقدمات و شرايط ممانعت كنند و او نيز به ازدواج تمايل دارد و ازدواج هم به مصلحت او باشد، با اجتماع تمام شرايط مي تواند ازدواج نمايد.

رضايت ولي در امر ازدواج فرزند صغير

4636. در عصر و زمان ما، ولايت پدر (ولي) در امر ازدواج بر فرزند صغيرش تا چه حدي است؟

ج. تا حدي كه براي فرزند مصلحت داشته باشد و مفسده اي نداشته باشد.

اعتماد به گفته ي دختر مبني بر رضايت والدينش نسبت به ازدواج

4637. آيا اگر دختر گفت پدر و مادرم به ازدواج من راضي هستند، مي شود به گفته او، بدون اذن پدر يا جد پدري او ازدواج كرد؟

ج. اگر به صداقت او اطمينان حاصل شود، مانعي ندارد.

ازدواج دختري كه به سن رشد رسيده

4638. آيا دختري كه به سن رشد رسيده و پدر و پدر بزرگ ندارد، مي تواند خودش ازدواج كند؟

ج. چنان چه به مصلحت او باشد، اشكالي ندارد.

تفاوت رضايت بر دوستي با رضايت بر ازدواج

4639. آيا اگر دختر و پسري همديگر را دوست داشته باشند و پدر پسر و دختر نيز به اين دوستي راضي باشند، براي اجراي عقد كفايت مي كند؟

ج. خير.

شروط ضمن عقد نكاح

شرط عدم انفاق

4640. آيا شوهر ضمن عقد ازدواج مي تواند عدم انفاق را، به معني اسقاط حق نفقه شرط كند؟

ج. عدم استحقاق را نمي تواند، ولي عدم انفاق فعليّه را مي تواند شرط نمايد.

شرط عدم نزديكي

4641. آيا در عقد دائم مي توان شرط كرد كه بين زن و مرد نزديكي صورت نگيرد؟

ج. اگر شرط عقلايي و غير سفهي باشد، نافذ است.

شرط در مورد كارهاي منزل

4642. آيا اين شرط كه همسر در آينده كارهاي معمول منزل را انجام دهد صحيح است؟

و در صورتي كه به شرط عمل نكرد، حكم آن چيست؟

ج. شرط صحيح و واجب الوفاء است و شرط ضمن نكاح الزام آور هست؛ اما خيارآور نيست.

شرط مقدار تمكين

4643. اگر زن دائمي شرط كند كه هفته اي فقط يكي دو بار تمكين كند، آيا اين شرط صحيح است؟

ج. ظاهراً صحيح است.

شرط نوع تمكين

4644. اگر نوع و مقدار تمكين توسط زن شرط شود، در چه صورتي لازم الاجرا است؟

آيا بايد لزوماً ضمن عقد نكاح باشد، يا اين كه اگر بعد از آن باشد و مورد قبول زوج باشد نيز قابل قبول است؟

ج. اگر ضمن عقد شرط شود با فرض عقلايي بودن و سفهي نبودن، لازم الاجرا است.

شرط عدم تمكين

4645. زن ضمن عقد نكاح شرط مي كند كه شوهر هيچ گونه استمتاعي از او نبرد. آيا اين شرط خلاف مقتضاي عقد است يا صحيح و نافذ است؟

ج. در محدوده اي كه عقلايي باشد و سفهي نباشد، نافذ است.

شرط بكارت دختر

4646. اگر عقد نكاح مشروط به باكره بودن دختر باشد، در صورت باكره نبودن دختر، آيا شوهر حق فسخ دارد؟

ج. اگر ثابت شود كه قبل از عقد باكره نبوده، شوهر حق فسخ دارد.

شرط خريد اشيا

4647. اگر شرط عروسي از طرف خانواده ي عروس، خريداري طلا و ملزومات ديگر باشد، ولي مرد به علّت شرايط بد اقتصادي از اين امر سرباز زند، آيا با توجّه به اين كه زن فعلاً در خانه ي پدري خود زندگي مي كند، مي تواند زن را بدون هيچ تشريفاتي به خانه خود ببرد يا خير؟

ج. اگر شرط ضمن عقد شده باشد، بايد به شرايط عمل كند.

شرط عدم ازدواج مجدّد

4648. از جمله ي شروط ضمن عقد نكاح اين جانب، عدم ازدواج دوّم مي باشد.

چنان چه با داشتن همسر دائم به دليل عسر و حرج ايجاد شده توسّط زوجه، اقدام به ازدواج موقّت نمايم، آيا از نظر شرعي ازدواج مذكور [ازدواج موقّت ] باعث فراهم نمودن موجبات طلاق از ناحيه ي زوجه ي دائم مي گردد؟

ج. خير و ازدواج مذكور جايز و صحيح بوده است و اگر شرط شده كه در صورت ازدواج دوّم مطلقاً زوجه در طلاق وكيل باشد، شرط صحيح است و ازدواج دوّم بر ازدواج موقّت هم صدق مي كند، هر چند عقد مزبور به دليل عسر و حرج انجام گرفته باشد، مگر مدّت به اندازه اي كم باشد كه به مجرّد اطّلاع زوجه، مدّت منتفي شده باشد كه ممكن است مشمول شرط نباشد.

4649. با توجه به اين كه امروزه يكي از شرايطي كه در عقد نكاح گذارده مي شود «عدم ازدواج مجدد زوج» مي باشد و اين نكته كه بيان مي شود «اين شرط صحيح نيست».

آيا اين موضوع باعث سستي زوج نسبت به تعهدهايي كه در قبال زوجه دارد و تشويق او به ازدواج مجدد، نمي شود؟

ج. مرد شرعاً حق دارد تا چهار زن دائم داشته باشد، پس اگر اين شرط به معناي سلب حق است صحيح نيست و

انحاي ديگري از شرط فعل يا شرط نتيجه ممكن است، كه صحيح است.

4650. مردي ضمن عقد شرط كرده بود كه ازدواج مجدد ننمايد، آيا در صورت تخلف و تجديد فراش، زن حق فسخ عقد را دارد يا مرد فقط عمل حرامي مرتكب شده است؟

ج. اين شرط اگر به معناي سلب حق بوده است اصلاً صحيح و نافذ نيست و اگر به نحو صحيحي بوده است، شرط در ضمن عقد نكاح خيارآور نيست، هر چند الزام آور هست.

انتخاب مسكن يا عدم شرط

4651. آيا زوجه بدون اين كه در مورد انتخاب مسكن شرطي بكند حق دارد به منزلي كه زوج اجاره كرده يا تهيه نموده نرود؟ و آيا در اين صورت حق مطالبه ي نفقه را دارد؟

ج. حق ندارد، اگر در حد نفقه واجبه كه شوهر بايد تهيه كند هست و با امتناع، در بعض موارد، ناشزه محسوب مي شود.

رجوع زوج از اجازه تحصيل زوجه

4652. زوج ابتدا به زوجه اجازه مي دهد كه براي تحصيل و درس خواندن از خانه بيرون برود ولي پس از است خدام به كاري، اجازه اشتغال وي را نمي دهد. آيا زوج حق دارد از اجازه اش برگردد؟ حكم اشتغال زوجه چيست؟

ج. اگر اجازه ي اوّلِ زوج، شرط ضمن عقد نبوده است، زوج مي تواند از اجازه اش برگردد و و در اين صورت خروج از منزل هم براي زوجه حرام است.

تخلف از شرط عقد توسط شوهر

4653. اگر هنگام عقد زوج شرايطي را قبول كند، ولي بعد از ازدواج از شرط خود تخلف كند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر شرط صحيح و نافذ بوده، تخلف از آن حرمت تكليفي دارد و قابل الزام است، امّا حق فسخ نمي آورد.

شرط پرداخت پول به پدرزن

4654. آيا زن مي تواند در عقد ازدواج شرط كند كه داماد علاوه بر مهريه، مقداري پول هم به پدر يا مادر عروس بدهد؟ آيا چنين شرطي لازم الوفاء است؟

ج. بله، لازم الوفاء است.

سلب حق ازدواج مجدد از خود

4655. آيا مرد مي تواند ضمن عقد نكاح حق ازدواج مجدد را از خود سلب كند؟

ج. خير، نمي تواند.

گذاشتن شروط در عقد نكاح

4656. آيا زوجه ضمن عقد نكاح، مي تواند هر نوع شرطي بگذارد، به اين معنا كه او در گذاردن هر نوع شرطي آزاد باشد و با اشكالي مواجه نباشد ولي مرد بتواند شروطي كه قادر به انجام آنها نيست قبول نكند؟

ج. هر شرطي كه شرعاً صحيح باشد را با توافق زوج ضمن عقد حق دارد قرار دهد و اگر زوج قبول نكرد، آن شرط نافذ نيست.

اختيارات زن در شرط ضمن عقد

4657. آيا زن مي تواند در عقد نكاح شرط كند كه بعد از ازدواج شرايطي را تعيين كند به اين معنا كه ضمن عقد نكاح شرط مطلق بگذارد كه بعد از ازدواج مصاديق آن را مشخص كند كه از طرف مرد لازم الاجرا باشد؟

ج. خير، چون عقلايي نيست.

مفاد عقدنامه ها

4658. در عقدنامه ها دو بند زير ذكر شده است:

الف)

ضمن عقد خارج لازم عقد نكاح زوجه شرط كرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخيص دادگاه تقاضاي طلاق ناشي از تخلّف زن از وظايف همسري يا سوء اخلاق و رفتار وي نبوده، زوج موظّف است تا نصف دارايي موجود خود را كه در ايّام زناشويي با او به دست آورده يا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل كند.

ب)

ضمن عقد خارج لازم عقد نكاح زوج به زوجه وكالت بلاعزل با حق توكيل غير داد كه در غير موارد مشروحه ي زير با رجوع به دادگاه و اخذ مجوّز از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق، خود را مطلّقه كند و نيز به زوجه وكالت بلاعزل با حق توكيل غير داد تا در صورت بذل از طرف او قبول بذل كند.

سؤالات زير در اين رابطه مطرح است:

1) آيا بند الف و ب شرط فعل است يا شرط نتيجه؟

ج. اولي شرط فعل است و هم چنين ظاهر دومي، هر چند قابل حمل بر شرط نتيجه هم هست.

2) آيا مي توان با توافق زوجين اين وكالت را به هم زد يا اين كه وكالت كما كان باقي است؟

ج. اگر منظور طرفين، شرط نتيجه بوده، قابل رفع نيست و اگر شرط فعل بوده احكام عقد وكالت در آن جاريست

و قيد بلاعزل فايده ندارد.

3) امروزه عاقد با گرفتن كليه شروط مذكوره در قباله، بدون قرائت شروط، صيغه را جاري مي كند و حال آن كه اگر مرد اين شروط را بداند، ممكن است قبول نكند.

در صورت جهل به شروط وظيفه چيست؟

ج. بايد شروط مذكوره به زوجين تفهيم شود.

مهريه

نهايت حق امتناع زوجه از تمكين براي اخذ مهر

4659. حق امتناع زوجه از تمكين براي گرفتن مهريه پيش از دخول، تا چه زماني باقي است؟

ج. اگر زمان مشخصي در بين نبوده است، اين حق تا گرفتن تمام مهريه باقي است.

حق زن براي مطالبه مهريه قبل از دخول

4660. در بحث طلاق غير مدخولٌ بها آمده كه مالك نصف مهريّه مي باشد و در مدخولٌ بها آمده كه مالك تمام مهريه است.

سؤال اين كه آيا زن قبل از اجازه ي مواقعه، حق مطالبه ي همه ي مهريه را دارد يا نصف آن را؟

ج. حق مطالبه ي همه ي مهريّه را دارد.

تعيين مهريه بدون دخالت عروس و داماد

4661. در برخي از مناطق رسم آن است كه بزرگان فاميل دختر و پسر متكفّل تعيين مهريه مي شوند، در صورتي كه پسر قلباً رضايتي به آنچه آنان تعيين كرده اند ندارد، آيا آن مهريه بر ذمه ي او خواهد بود؟

ج. طيب خاطر و رضايت قلبي ميزان است، پس اگر در وقت عقد رضايت به آن ندهد و بعد از عقد هم راضي نشود، آن مهريه به ذمه ي او نخواهد بود.

حال بودن و مؤجّل بودن مهر

4662. در عرف معمول خواستگاري خانواده ها، مهريّه را كسي حالاً خواستار نمي باشد و مي دانند اگر چنين تقاضايي بكنند، به جهت بالا بودن مهريّه، عملاً ازدواجي صورت نمي گيرد و از طرفي براي آن زماني را مشخّص نمي كنند و در عقدنامه ازدواج نوشته مي شود مهريه عندالمطالبه پرداخت شود، آيا مهريّه حال است يا مؤجّل؟

ج. در هر دو مورد مذكور در سؤال، مهريّه حال حساب مي شود.

معسر بودن زوج و تقاضاي تمام مهر

4663. در صورت حال بودن مهريه و ناتواني زوج از پرداخت تمام آن به صورت نقدي، آيا زوجه مي تواند مهريه را - به فرض اين كه باكره است - به طور كامل درخواست كند؟

ج. زن تا پرداخت تمام مهريه حق مطالبه جهت تمكين دارد؛ هر چند مرد معسر، معذور است.

زمان مطالبه ي نصف مهر

4664. اگر زوجه غير مدخوله باشد، بلافاصله بعد از جاري شدن عقد، مي تواند مطالبه ي نصف مهريّه نمايد؟

ج. به تمام شدن عقد، زوجه مي تواند تمام مهر را مطالبه كند، به شرط يسار زوج، مگر در صورتي كه مؤجّل باشد و اگر طلاق يا فوت يا فسخ - در موارد عنن - قبل از دخول، واقع شد، مهريّه تنصيف مي شود و اللَّه العالم.

قسط بندي مهريه و تمكين زن

4665. اگر زوج معسر بود و به تكليف دادگاه ملزم به پرداخت مهريه به صورت قسطي شد، با توجّه به اين كه امروزه مهريه ها بالاست و پرداخت قسطي آن هم سال ها طول مي كشد تا تمام شود، آيا با اين وجود با فرض باكره بودن و عدم مواقعه، زن حق دارد تا پايان قسط آخر تمكين نكند؟

ج. اگر تأجيل رافع حق مطالبه، به نحو شرعي محقق شد، با دريافت اوّلين قسط - حال اگر باشد - ديگر حق امتناع از مواقعه ندارد.

حق امتناع از تمكين براي زن

4666. زني با توجّه به اين كه شوهر توان مالي جهت پرداخت مهريه ندارد، به عقد او در مي آيد. آيا بعد از عقد مي تواند تا وصول مهر از تمكين امتناع كند؟

ج. اگر مهر حال و غير مؤجّل باشد، حق امتناع دارد.

تخلّف از غير تمكين براي دريافت مهر

4667. در صورت حال بودن مهر، زوجه غير مدخول بها حق دارد تا گرفتن مهريه تمكين نكند.

امّا آيا حق دارد در غير تمكين، از زوج اطاعت نداشته باشد؛ مثلاً منزل خانواده ي خود بماند و هر جا خواست برود هر كار خواست بكند؟ در اين صورت مي تواند نفقه را مطالبه نمايد؟

ج. حق ندارد و اگر اطاعت در اين امور نكند، ناشزه مي شود و حق نفقه ندارد.

آميزش از پشت و تقاضاي مهريه

4668. اگر دختر و پسر در ايام عقد از پشت آميزش كرده باشند، آيا دختر حق دريافت كل مهريه را با عدم پذيرش تمكين از جلو دارد؟

ج. خير ندارد، اگر عمل او اسقاط حق بوده و اختياري و از روي اكراه نبوده است.

تعارض اظهارات زن و مرد در مهر و تمكين

4669. اگر زن بگويد:

اگر مهريه ام را بگيرم تمكين مي كنم؛ ولي شوهر بگويد:

در صورتي كه مهريه را بگيرد نيز از تمكين خود داري مي كند، در چنين صورتي، اظهارات كدام يك بايد مبنا و ملاك عمل قرار گيرد؟

ج. در اين صورت بايد مهر را نزد شخص اميني قرار دهند تا پس از تمكين به زوجه بدهد.

رابطه طلاق با تقاضاي مهر

4670. اگر زن قبل از تمكين، مهريه خود را طلب كند، ولي مرد قادر به پرداخت آن نباشد، آيا مي تواند تقاضاي طلاق كند؟ در صورت جواز، آيا اين موضوع موجب سست شدن بنيان خانواده نمي شود چون امروزه بسياري از زنان به محض گرفتن مهريه، از شوهر خود جدا مي شوند؟

ج. خير، امر طلاق به دست مرد است.

مراد از تمكين

4671. در مواردي كه مهريه حال باشد و زن مطالبه ي آن را نمايد، مي فرمايند كه زوجه حق دارد تمكين نكند.

آيا مراد از تمكين همان اجازه ي نزديكيست يا خير؟

ج. بلي، خود را در معرض آن درآوردن است.

مهر السنّة

4672. مهر السنّة كه پانصد درهم مي باشد، يك درهم آن معادل چند گرم مي باشد؟

ج. درهم شرعي مراد است كه هر درهم 6 / 12 نخود است و هر نخود تقريباً 2 / گرم است؛ پس هر درهم تقريباً 5 / 2 گرم است و مهر السنه تقريباً يك و ربع كيلو نقره مسكوك است.

4673. قرار دادن «مهر السنّة» به تنهايي به عنوان مهريه ي يك زن در چه صورتي صحيح است؟

ج. مطلقاً صحيح است.

4674. اگر زني مهريه خود را مهر السّنة قرار دهد، آيا معادل آن را طلب دارد يا مهر المثل؟

ج. معادل مهر السّنة را طلب دارد.

اختلاف در نزديكي و عدم آن

4675. زوجين بعد از عقد ازدواج قصد جدايي از هم را دارند و زوجه مدّعيست به واسطه ي نزديكي، مستحق كل مهريه است و زوج به جهت عدم نزديكي، زوجه را مستحق نصف مهريه مي داند، در صورت اختلاف بين زوجين در عقد نكاح در اين كه نزديكي صورت گرفته است يا خير، قول كدام يك مُقَدَّم و معتبر است؟

ج. اگر براي حاكم استعلام حال ممكن نيست، قول زوج مُقَدَّم است.

نشوز و حق مهر

4676. هرگاه زني به خانه ي شوهر آمده و پس از مدّت كمي خانه ي شوهر را بدون جهت و اجازه ي شوهر ترك كند و به خانه ي پدرش برود و ديگر حاضر به آمدن به خانه ي شوهر نباشد و تقاضاي طلاق كند، آيا حقّي به مهريه دارد يا نه؟

ج. در غير طلاق خلع يا مبارات ( مقدار بذل)، حق مهريه دارد.

بخشيدن مهر بعد از فوت شوهر

4677. زني مهريه اي را كه از شوهر طلب كار است و در ذمّه ي او است؛ پس از فوت شوهر بخشيده، آيا اين بخشش، حكم ابراء را دارد يا هبه است؟

ج. ابراء است و شرايط بخشش را ندارد.

فوت يكي از زوجين

4678. هرگاه يكي از زوجين قبل از دخول فوت كند، آيا تمام مهر را بايد به زن داد يا نصف مي شود؟

ج. مهر نصف مي شود.

خودكشي زن و مسأله ي مهر

4679. هرگاه زن بعد از عقد و قبل از دخول خودكشي كند، آيا تمام مهر را مي برد يا نصف را؟

ج. بنا بر اقوي مهر نصف مي شود.

ارش از بين بردن بكارت

4680. شخصي با دختر باكره اي زنا كرده و با رضايت دختر ازاله ي بكارت نموده كه مهر در اين صورت ثابت نيست، آيا @ارش ازاله ي بكارت ثابت است يا نه؟

ج. در اين تأمّل است، پس احتياط در مصالحه است.

اعتبار قيمت طلا در مهر

4681. در سند ازدواج، مهريه را يكصد سكّه بهار آزادي به قيمت چهارصد هزار تومان قرار داده اند، اكنون كه 15 سال از آن تاريخ مي گذرد و قيمت طلا چند برابر شده، ميزان طلاست يا پول رايج آن موقع؟

ج. ظاهراً طلا ميزان است.

قرار دادن سفر حج يا عمره به عنوان مهر

4682. آيا قرار دادن سفر حج تمتّع يا حج عمره به عنوان مهريّه جايز است يا نه؟

ج. مانع ندارد و بهتر است قيمت آن هم تعيين شود.

مهريه ي يك جلد كلام اللَّه مجيد

4683. اگر مهريه ي زن يك جلد كلام اللَّه مجيد باشد، آيا هنگام طلاق همان را بايد به زن داد؟

ج. بله، زايد بر آن واجب نيست.

طي مدارج علمي به عنوان صداق

4684. آيا جايز است صداق را طي نمودن مدارج علمي مشخص نمود؟

ج. هر عملِ مشروع متموّل، جايز است صداق قرار داده شود.

رابطه بكارت و مهريه

4685. خانمي كه شوهري اختيار نكرده است، ولي قبلاً ازاله ي بكارت شده است، باكره محسوب مي گردد؟ چنان چه وي به عقد مردي درآيد و قبل از نزديكي شوهر، طلاق بگيرد آيا مشمول مهريّه مي باشد يا خير؟ به چه نسبتي از مهريه؟

ج. مهريه در طلاق قبل از دخول نصف است و اختيار طلاق با مرد است و بكارت و عدم آن در اين مورد دخالت ندارد.

طلب مهريّه از پدر شوهر

4686. همسر پسري در يكي از ملك هاي پدر، مهريه دارد. آيا با عدم يقين به عقل پدر، وظيفه ي فرزندان پدر چيست؟

ج. همسر حق دريافت مهر خود را دارد و با فرض اين كه شعور پدر، هر چند به حكم استصحاب برقرار نباشد، بايد با نظر حاكم شرع تحويل دهند.

تعهّد به پرداخت مهر توسّط پدر شوهر

4687. اگر پدر شوهر مهريه ي عروس را قبول كند، آيا پرداخت مهر بر او واجب مي شود و يا بر عهده شوهر است و اگر بميرد، مهريه ساقط مي شود يا از مال او بايد بدهند يا به عهده شوهر انتقال پيدا مي كند؟

ج. مهريه بر عهده شوهر است و مجرّد وعده - كه در ضمن عقدي نباشد - الزام آور نيست، به خلاف اين كه هنگام عقد، پدر شوهر مهريه را ضامن شود كه دينِ بر عهده اوست كه در اين صورت اگر وفات كند، از عهده شوهر ساقط است.

مهريه هايي كه در اثر زمان كم ارزش شده

4688. مهريه هايي كه مثلاً 40 سال قبل هزار تومان بوده، آيا اكنون همان مقدار بر عهده زوج است يا اين كه بايد مقدار قدرت خريد هزار تومان در 40 سال قبل به عنوان مهريه محاسبه شود؟

ج. احتياطاً بر ارزش پول در آن زمان مصالحه كنند.

مهريه قرار دادن ختم قرآن براي سلامتي امام زمان عجّل اللَّه تعالي فرجه الشّريف

4689. آيا زوجه مي تواند مهريّه اش را يك سال ختم قرآن توسط همسرش براي سلامتي آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار دهد؟

ج. اشكال ندارد.

حق زياد كردن مهريه پس از عقد

4690. پس از تعيين مهريّه در عقد ازدواج و اجراي صيغه، آيا زوجه حق ازدياد مهريّه را دارد؟

ج. ديگر زوجه حق زياد كردن مهريّه را ندارد. اما اگر شوهر خودش از باب هبه چيزي به او بذل كند، مانعي ندارد.

نحوه تعيين ميزان مهر المثل

4691. نحوه تعيين مقدار مهر المثل را در مواردي كه بايد مهر المثل پرداخت شود، بيان فرماييد.

ج. اگر طرفين بر مبلغي مصالحه كنند، مهر المثل همان است وگرنه از اهل آن سؤال مي كنند و در صورت اختلاف، حد وسط را مي گيرند.

مهريه زن بهايي

4692. مسلماني با زن بهايي از روي جهل به مسأله ازدواج و وطي به شبهه كرده است.

آيا مهريه زن به عهده مسلمان است؟

ج. واجب نيست چيزي به او بدهد.

شرط عدم مطالبه مهريه

4693. آيا مرد ضمن عقد مي تواند شرط كند كه زن تا مدتي حق مطالبه ي مهر را نداشته باشد؟

ج. بله، مي تواند مهر مؤجّل قرار دهد.

عدم لزوم گفتن عنوان در پرداخت مهر

4694. مرد اگر قصد دادن مهريه زن را دارد، اطلاع دادن به زن لازم است به اين كه اين را به عنوان مهر به تو مي دهم؟

ج. با تسليم مهر چه عين باشد چه دين، ذمّه ي زوج فارغ مي شود و از عهده خارج مي گردد، مگر در فرض غرر.

تباني بر مهر و كمتر نوشتن در مهرنامه

4695. به دختري گفتند مهريه ي شما فلان مقدار است؛ ولي در عقدنامه كمتر از آن مبلغ نوشته و صيغه را بر آن مبلغ كمتر جاري كردند.

آيا اين صيغه (ازدواج دائمي) صحيح است؟

ج. ظاهراً صحّت آن، بر اجازه ي دختر توقّف دارد.

تعيين مهر به دست كيست؟

4696. آيا در تعيين مقدار مهريه توافق دختر و پسر شرط است؟

يا آن كه والدين آنها هم حق اعمال نظر دارند؟

ج. هر كدام از دختر و پسر بر خودش ولايت دارد، امر مهر هم به خود او مربوط است.

ضرورت مهريه در عقد

4697. آيا قرار دادن مهريه جزو شرايط ازدواج است يا اين كه با رضايت زن، مي شود بدون مهريه ازدواج صورت بگيرد؟

ج. در عقد موقت شرط صحت است، ولي در دائم اگر مهريه ذكر نشود، به مهر المثل منتقل مي شود.

مهريه غير مادي

4698. آيا مي توان امور غير مادي و معنوي را به عنوان مهريه ي زن قرار داد؟

ج. هر چه ماليت دارد مي تواند مهريه قرار گيرد، مثل تعليم قرآن و امثال آن.

طلب نمودن مهريه اي كه بيش از حد مرسوم باشد

4699. دختري مهريه خود را (كه بيش از حد مرسوم است)، بر اثر اختلافي كه پيش آمده از شوهر طلب كرده و مي گويد:

با تو حرف نمي زنم تا حق مرا ادا كني. مرد در چنين مواردي چه كند؟

ج. مرد تا حد قدرت، وظيفه ي بر ادا دارد.

پرداخت مهريه بدون گرفتن شاهد

4700. آيا هنگام دادن مهريه به زن، گرفتن شاهد لازم است؟

اگر مردي بدون گرفتن شاهد، مهريه همسرش را بدهد و زن بعد از مدتي، گرفتن مهريه را انكار كند، تكليف مرد چه مي باشد؟

ج. شاهد گرفتن لازم نيست، بله براي رفع اختلاف در آينده خوب است و در صورت اختلاف، قول منكر مُقَدَّم است.

زمان درخواست مهريه از شوهر

4701. آيا زوجه مي تواند هر وقت كه بخواهد مهريه خود را از شوهرش مطالبه كند؟

ج. اگر مهريه حال باشد، با استطاعت زوج، زوجه حق مطالبه دارد.

عدم قدرت پرداخت مهريه

4702. اگر مرد مهريه اي را قرار دهد كه الآن قدرت پرداخت آن را ندارد، اين كلاهبرداري و تضييع حقوق زن نيست؟

ج. خير، با فرض معلوم بودن حال او و عدم تدليس و احتمال ا براي زن در آينده، كلاهبرداري صدق نمي كند.

مهريه اي كه وجود خارجي ندارد

4703. اگر مهريه دو دانگ خانه قرار داده شود كه الآن وجود خارجي ندارد، آيا مهريه صحيح است؟

ج. در خانه مانعي ندارد و محمول بر وسط است بين اعلي و ادني بنا بر احوط.

عدم مطالبه مهريه از سوي زن

4704. آيا در صورت عدم مطالبه از طرف زن، مرد بايد مهريه او را پرداخت كند؟

ج. لزومي ندارد، ولي دين بر عهده مرد است.

مطالبه ي عين مهريه

4705. آيا زن مي تواند عين همان چيزي را كه در مهريه قرار داده شده مطالبه نمايد؟

ج. بله.

وارثان مهريه ميّت

4706. مهريه ميّت به چه كساني مي رسد؟

ج. حكم ساير تركه ي او را دارد كه پس از تجهيز و دين و وصيّت، به وارثان اموال ديگر او مي رسد.

پرداخت مهريه از اصل مال ميّت

4707. در صورت فوت مرد، آيا مهريه زن از اصل مال ميّت پرداخت مي شود؟

ج. بله، مثل ساير ديون.

عدم پرداخت مهريه زن

4708. آيا نپرداختن مهريه زن در صورت مطالبه گناه است؟

ج. با وجود قدرت و استطاعت اگر حال بوده است، مرد مكلف به ادا است.

حد اكثر مهريه پيشنهادي

4709. حد اكثر مهريه اي كه يك دختر مي تواند پيشنهاد كند چه مقدار است؟

ج. شرعاً مقدار معيني ندارد؛ ولي مستحب، عدم تجاوز از مهر السنّه است - كه پانصد درهم مي باشد - و يا آن كه بيشتر از مقدار مهر السنّه مكروه است.

مهريه دختر زناكار

4710. بكارت دختري در اثر زنا زايل مي شود، اين دختر مستحق چه نوع مهريه اي مي باشد؟

ج. اگر دختر هم به زنا راضي بوده، مهريه اي ندارد و در استحقاق ارش بكارت، تأمّل است و احوط مصالحه است.

فوت مرد قبل از نزديكي

4711. اگر قبل از نزديكي، زوج يا زوجه فوت كند، تكليف مهريه ي زن چه مي باشد؟

ج. در صورت فوت زن يا مرد قبل از دخول، بنا بر اقوي، مهر نصف مي شود.

اختلاف زوجين در مقدار مهريه

4712. اگر زوجين در مقدار مهريه اختلاف داشته باشند و بيّنه اي نيز در كار نباشد، ملاك عمل چه مي باشد؟

ج. ملاك بر اقل (كمتر) است كه قدر متيقّن است.

نحوه ي احتساب مهريه بعد از مرگ

4713. شخصي حدود 30 سال قبل با زني ازدواج نموده و از اين ازدواج فرزندي به عمل نيامده است.

زن حدود چند ماه قبل از شوهرش فوت كرده است.

مهريه آن زن مبلغ پنج هزار تومان پول رايج ايران بوده و شوهر مبلغ ياد شده را در زمان حيات به زنش پرداخت ننموده است و بعد از فوت زن، شوهرش هم از دنيا رفته، در حالي كه ورّاثِ طبقه اوّل و دوّم ندارد و ارثيّه به دست طبقه سوّم رسيده است.

مادر آن زن مهريّه و ماليّه دخترش را از ورّاث دامادش مطالبه نموده است.

ورّاث آن مرد متوفّي بايد ماليّه و مهريّه آن زن را چگونه به مادر آن زن متوفّي پرداخت نمايند؟ (در حالي كه شوهر هم وارث زن خودش مي باشد ). آيا مهريه، به همان مقدار ياد شده محاسبه مي شود يا طبق نرخ روز؟

ج. نسبت به مهريه، بر ارزش اين پول در آن زمان مصالحه كنند، بنا بر احوط و سپس از جميع اموال زن كه - مهريه هم جزو آنهاست - نصف آن را به مادرش مي دهند، كه تنها وارث اوست و نصف ديگر سهم شوهرش مي شود كه به ورثه ي او مي رسد.

بارداري از طريق انزال

4714. مردي ازدواج كرده؛ ولي هنوز دخول نكرده است، امّا زن از طريق انزال در محل، باردار شده است.

وضعيت مهر بعد از طلاق چگونه خواهد بود؟

ج. اگر التقاي @ختانين نشده، زن همان نصف مهر را طلب كار است.

4715. اگر مردي با دختر نامحرمي همبستر شود و انزال شود و فرزندي منعقد گردد، بي آن كه دخول صورت گرفته باشد، حكم فرزند و زوال بكارت كه بر اثر تولّد فرزند حاصل مي شود چيست؟

ج. احكام

ولد زنا را ندارد، هر چند به فعل حرام منعقد شده است و اگر راجع به زوال بكارت مصالحه شود خوب است.

تعدّد مهر المثل

4716. چند نفر به زني به اجبار تجاوز كرده اند.

1) آيا هر كدام بايد جداگانه يك مهر المثل بپردازند يا همه يك مهر المثل مي دهند؟

ج. هر كدام بايد يك مهر المثل بپردازند.

2) هرگاه تجاوز از يك نفر مكرّر واقع شود، آيا مهر المثل نيز تكرار مي شود؟

ج. مكرّر است.

مبناي مهر السنّة

4717. چون درهم سكّه دار در اين زمان وجود ندارد، آيا مبناي مهر السنة نرخ نقره ي عمومي مي باشد؟

ج. به نيّت رجا، طبق وزن نقره ي مسكوك محاسبه شود.

پرداخت مهر در باكره و غير باكره

4718. آيا بين باكره و زنان ديگر در اين مورد كه دخول باعث مهر كامل و عدم دخول باعث تنصيف مهريه مي شود، فرقي هست؟

ج. فرقي نيست.

فوت شوهر بي بضاعت و مسأله ي مهر

4719. شوهر خانمي فوت كرده و هيچ گونه اموال منقول و غير منقول از خود باقي نگذاشته است.

همسر ايشان از پدر متوفّي ادّعاي مهريّه مي نمايد. آيا پدر متوفّي بدون اين كه تعهّدي براي مهريّه ي همسر فرزندش داشته باشد، ضماني براي مهريّه ي فرزندش دارد؟

ج. در فرض سؤال، پدر شوهر ضامن نيست و اللَّه العالم.

هفت هزار تومان طلا معادل با سي مثقال

4720. شوهر خانمي فوت كرده و طبق قباله مهريه زن هفت هزار تومان - كه معادل با سي مثقال طلاي نساخته است - مي باشد.

ورثه ي آن مرحوم آيا بايد سي مثقال طلا را پرداخت نمايند يا هفت هزار تومان را؟ با توجّه به اين كه در وصيّت نامه ي زوج از اين موضوع هيچ گونه ذكري به ميان نيامده است.

ج. آن چه كه در قباله ي نكاح نوشته شده است، در ذمّه ي متوفّي باقيست و بايد ورثه پرداخت نمايند و لازم نيست در وصيّت نامه ذكر نمايد، ضمن آن كه هفت هزار تومان، معادل سي مثقال طلاي نساخته است، يعني فعلاً سي مثقال طلا را پرداخت كنند.

مهر المثل در فرض زنا

4721. 1) آيا زناي به عنف با دختر باكره، در دو فرض بلوغ و عدم بلوغ موجب ضمان مهر المثل مي شود؟

ج. بلي.

2) در صورتي كه شخصي با وعده دروغين ازدواج، با دختر باكره اي زنا كند (با توجه به مجبور نبودن دختر) آيا زاني ضامن مهر المثل است؟

ج. خير و در ضمان @ارش البكاره تأمّل است و احوط مصالحه است.

مهريه و فرزندان زنان بدكاره

4722. آيا دختران و زناني كه ارتباط نامشروع دارند، مستحق مهريه هستند؟ فرزنداني كه در اين بين متولد مي شوند، به چه كسي منتسب مي باشند چون به علت كثرت ارتباطات، تشخيص اين مطلب دشوار مي باشد؟

ج. زانيه ها مستحق مهريه نيستند و فرزندان هم لحوق شرعي به زاني يا زانيه ندارند.

شيربها

گرفتن شيربها توسط مادر زن

4723. آيا مادر مي تواند شيربها بگيرد؟

ج. حق شرعي نيست و مربوط به تراضي طرفين است.

رابطه شيربها و مهريه

4724. آيا شيربها كه در بعضي بلاد مرسوم است جزو مهريه مي باشد، كه اگر طلاق قبل از دخول صورت گرفت، پرداخت نصف آن لازم باشد؟

ج. اگر در عقد جزو مهريه واقع شود، حكم مهر را دارد.

موارد ضرورت پرداخت شيربها

4725. در هنگام ازدواج، پدر يا اقوام عروس علاوه بر مهريه، پول زيادي به عنوان هاي مختلف، مثل: جعاله، شيربها، مهر حاضر، پدر وكيلي و تهيه ي جهيزيه مي گيرند، لطفاً حكم آن را بيان فرماييد.

ج. اگر جزو مهريه باشد يا به عنوان جعاله باشد يا شرط ضمن عقد باشد، لازم الوفاء است.

اموال تهيه شده از شيربها

4726. مرسوم است داماد، مقداري پول به عنوان شيربها به خانواده ي عروس مي دهد و آنان با آن پول جهيزيه مي خرند و به عروس مي دهند. آيا اين لوازم شرعاً متَعَلُّق به عروس است يا داماد؟

ج. به كيفيت جعل شيربها بستگي دارد.

وضعيت شيربها پس از طلاق

4727. اگر زني بخواهد طلاق بگيرد، آيا شوهر مي تواند شيربهايي را كه به پدرزن خود داده پس بگيرد؟

ج. اگر به طوري كه مذكور شد لازم الوفاء باشد، نمي تواند پس بگيرد.

پس گرفتن جهيزيه توسط پدر عروس

4728. مبلغي به عنوان شيربها به پدرخانم دادم به اين نيّت و قصد كه براي زوجه ام جهيزيّه تهيّه نمايد. پدر همسرم پس از تهيّه ي جهيزيّه با مبلغ مذكور - بعد از گذشت يك سال - تمام اجناس جهيزيّه را پس گرفت. آيا حق مطالبه ي آن را دارم؟

ج. شيربها كه جهت تهيّه ي جهيزيّه تمليك شده، اگر قيد شده باشد كه براي اين كار مصرف شود، بايد صرف در آن كار شود و در هر صورت پدر حق ندارد بعد از تمليك جهيزيّه و تحويل به فرزند آن را پس بگيرد.

حقوق متقابل زن و شوهر

اطاعت زن از شوهر

4729. اطاعت زن از شوهر در چه اموري واجب نيست؟

ج. فقط در امر استمتاعات و خروج از منزل واجب است.

محدوده اطاعت از شوهر

4730. آيا اطاعت از شوهر در تمام امور حلال و شرعي واجب است يا فقط در مسائل مربوط به تمكين و مقاربت محدود مي شود؟

ج. زني كه عقد دائم شده، نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براي هر لذتي كه او مي خواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعي از نزديكي كردن او جلوگيري نكند.

گذشتن زن از حقوق خود

4731. در صورتي كه در عقد ازدواج دائم، زوجه از حقوق خود ت نازل كند (از حق مضاجعت، حق قسم، نفقه و ارث رفع يد كند)، آيا ازدواج صحيح است؟

ج. اگر شرط فقط گذشتن از حق باشد نه شرط عدم استحقاق، عقد و شرط صحيح است وگرنه فقط عقد صحيح است.

نشوز زن

4732. عدم اطاعت زن از مرد در چه مواردي نشوز محسوب مي گردد؟ در غير اين موارد آيا زن حق گرفتن نفقه را دارد؟

ج. عدم اطاعت زن در مورد بيرون رفتن از خانه و بهره جنسي مرد از او نشوز محسوب شده و زن گناه كار است و حق غذا، لباس، منزل و هم خوابي ندارد؛ ولي مهر او از بين نمي رود.

خروج از منزل و صدق نشوز

4733. اگر خانمي بدون رضايت و اجازه ي شوهر از منزل خارج شود، تكليف او از لحاظ نماز و روزه چيست؟

آيا او ناشزه مي شود؟

ج. ناشزه مي شود و در سفر با اين خصوصيت، نمازش تمام و روزه اش واجب است.

عدم اذن براي انتقام

4734. اگر مردي براي انتقام و اذيّت كردن زن خود به او اجازه ندهد كه از منزل خارج شود، آيا زن بايد اطاعت كند؟

ج. تا وقتي كه علم به رفع وجوب اطاعت از شوهر پيدا نكرده، بايد اطاعت كند.

حقوق زن و شوهر قبل از عروسي

4735. آيا احكام مربوط به حقوق زن و شوهر در مدت زمان عقد، قبل از عروسي آنان نيز جاري است؟

ج. بله، جاري است.

اجازه زن در هر بار خروج از خانه

4736. آيا زن هنگام خروج از خانه، در هر بار خروج بايد از شوهر اجازه بگيرد يا اگر از قرايني بداند كه شوهر راضي است، لازم نيست دوباره اجازه بگيرد؟

ج. علم به رضايت شوهر كافي است، بنا بر اين اگر شوهر راضي است، خروج مانع ندارد. ( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 18 از مسائل متفرقه رساله رجوع شود. )

اختلاف نظر بين پدر و شوهر

4737. اگر در مسأله اي، زن ناچار باشد از بين نظرات پدر و شوهرش يكي را انتخاب كند، اطاعت كدام يك لازم است؟

ج. اطاعت زن از شوهر، فقط در استمتاعات و خروج از خانه لازم است و همچنين فقط ايذاي پدر حرام است، مثل مادر.

طلب اجرت در قبال كار در منزل

4738. آيا زن مي تواند در قبال كارهايي كه در منزل انجام مي دهد، از شوهر خود طلب اجرت كند؟

ج. بله.

وجوب تمكين زن در هر شرايط

4739. در ايام قاعدگي و يا بيماري كه زن ميل و رغبتي به آميزش ندارد، آيا مرد مي تواند از او تقاضاي نزديكي بنمايد (در صورت عدم دخول و رعايت مسائل شرعي) و در اين صورت آيا اطاعت از شوهر بر زن واجب است؟

ج. بله، واجب است.

آرايش زن براي شوهر

4740. در صورت درخواست مرد، آيا آرايش زن براي شوهر واجب مي شود؟

ج. بله، واجب مي گردد.

عدم اجازه ي شوهر به تحصيل و اشتغال زن

4741. 1) در مواردي كه زن با كسب تحصيلات عاليه خواستار اشتغال در ادارات و خدمت به مردم است، لكن مورد مخالفت و نارضايتي شوهر واقع مي شود، تكليف زن در اين موارد چيست؟

ج. خارج شدن زن بدون رضايت شوهر از منزل جايز نيست؛ مگر در امور واجب.

2) بر فرض لزوم تبعيّت از شوهر، آيا اين تبعيّت، ظلم و خيانت به زن و هم چنين جامعه اي كه هزينه اي سنگين جهت تحصيلات زنان متحمّل شده نخواهد بود؟

ج. مراعات حكم فوق در مورد امور واجب، اشكال را برطرف مي كند.

شركت زن در مراسم ديني و سياسي

4742. به اعمال ديني و مراسم مذهبي - مثل نماز جمعه و راه پيمايي - علاقه دارم، لكن شوهرم رضايت نمي دهد، تكليف من چيست؟

ج. نمي توانيد برويد.

منع از درس خواندن زن

4743. آيا شوهر مي تواند از درس خواندن و يا كار كردن همسر خود - كه كارمند مي باشد - جلوگيري نمايد؟

ج. اگر با شرط خروج از منزل و اشتغال كارمندي ازدواج كرده، شوهر نمي تواند مانع گردد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 18 از متفرقات رساله مراجعه شود. )

تحصيل در صورت دوري از خانواده

4744. شخصي كه براي تحصيل در شهر ديگري زندگي مي كند و به دليل عدم امكانات مالي توانايي ندارد كه همسر و فرزندانش را نزد خود بياورد و اين امر چندين سال طول مي كشد، در چنين صورتي تحصيل علم او چه حكمي دارد؟

ج. تحصيل علم برايش جايز است، ولي بايد نفقه زن و فرزندانش را بدهد.

به كارگيري زن به اذن شوهر

4745. چنان چه شوهر در موارد درس خواندن يا كار كردن نتواند مانع خروج همسر خويش از منزل شود، آيا مراكز اداري مربوط شرعاً مجاز به به كارگيري و يا ادامه ي تحصيل همسر ايشان مي باشند؟

ج. در موردي كه كمك او بر خروج صدق مي كند، شرعاً مجاز نيستند.

مصرف حقوق بدون اجازه ي شوهر

4746. زن كارمنديست كه با اجازه ي شوهر كار مي كند و حقوق مي گيرد.

آيا مي تواند حقوق خود را بدون اجازه ي شوهر مصرف كند يا صدقه بدهد يا به كسي هديه بدهد؟ در تمام اين موارد اجازه ي شوهر لازم است؟

ج. اجازه همسر لازم نيست.

مطالبه ي اجرت از طرف زن

4747. در عرف، معمول است كه زن كارهاي خانه را انجام مي دهد. آيا مي توان گفت زن و شوهر با توجّه به اين عرف به صورت ارتكازي، عقد را به اين مبنا انجام مي دهند كه زوجه در منزل كار كند؟ لذا زوجه جهت انجام كارهاي منزل آيا مزدي طلب كار نيست؟

ج. زن حق مطالبه ي اجرت را دارد.

مجبور نمودن زن به كار منزل

4748. آيا زن مي تواند در منزل وظايف خود را انجام ندهد، مثلاً غذا نپزد، خانه را مرتّب نكند؟ آيا مرد مي تواند زن را مجبور به انجام اين گونه امور نمايد؟

ج. نمي تواند مجبور كند.

حكم كار خانم ها

4749. حكم كار خانم ها در اجتماع چيست؟

ج. اصل كار آنها با مراعات حجاب و وظايف شرعيّه ي ديگر و عدم اختلاط مردها و زن ها مانع ندارد؛ ولي خارج شدن زن شوهردار از منزل، بايد با رضايت شوهر باشد، مگر ضمن عقد ازدواج شرط شده باشد.

فعاليت زن در عرصه تعليم و تربيت

4750. كار زن در مراكز تعليم و تربيت به صورت مختلط با اساتيد مرد - كه گاهي جلسات مشورتي مشترك منعقد مي شود - چه حكمي دارد؟

ج. كار آقايان و خانم ها نبايد به گونه اي باشد كه مختلط باشند و اگر از يكديگر مجزّا باشند و مفسده نباشد، بي اشكال است.

شركت زن در امور اجتماعي

4751. شركت زن در مجامع كاري، اداري و امور اجتماعي جايز است يا نه؟

ج. در مجامع مردان شركت نكنند.

اشتغال زنان

4752. اشتغال زنان در مواردي كه شغل آنها صد در صد مورد نياز جامعه نيست (مثل ادارات) و نيز خانواده نياز مبرم به حقوق دريافتي آنان ندارند، ( فقط به اين عنوان كه زن هم عضوي از خانواده و اجتماع است و بايد در مسائل روزمرّه دخيل باشد )، چه حكمي دارد؟

ج. كار كردن زن، مانعي ندارد؛ ولي بايد خارج شدن از خانه با رضايت شوهر باشد و از اختلاط و ارتباط با مردها پرهيز كند.

اختلاف در نحوه ي كار زن در خانه

4753. مردي همسرش را طلاق داده است.

زن مي گويد:

خدمات من در خانه تبرّعي نبوده، لذا مطالبه ي اجرت المثل مي كند.

آيا ادّعاي زن قابل قبول است يا خير؟

ج. در صورت اعلام قبلي زن، مستحق اجرت المثل است وگرنه حمل بر تبرّع مي شود.

رسيدگي زن به پدر و مادر

4754. با توجّه به نص قرآن كريم مبني بر احسان نسبت به والدين، در صورت عدم رضايت و اذن شوهر، آيا زن مي تواند بدون توجّه به اذن شوهر، براي رسيدگي به پدر و مادر از منزل خارج شود؟

ج. زن بايد براي خارج شدن از منزل رضايت شوهر را مراعات نمايد؛ مگر در واجباتي كه انجام آنها متوقف بر خروج از منزل باشد.

خروج براي جلسه

4755. اگر من بخواهم به خانه ي خواهر يا مادر يا دوستم بروم، شوهرم سخت گيري نمي كند و حتّي گاه خوش حال مي شود، ولي اگر بخواهم در جلسات مذهبي مثل جلسات سخنراني، جمعه و جماعات بروم، سخت عصباني شده و بد مي گويد. با توجّه به اين كه واقعاً اين كلاس ها براي من سازنده است، آيا مي توانم به بهانه ي رفتن به منزل مادر و … به آنجا بروم؟

ج. در غير واجبات، بايد با رضايت او از خانه خارج شويد و نبايد دروغ بگوييد.

خروج بدون اذن به مسجد

4756. آيا زن مي تواند بدون اجازه ي شوهر، براي فراگيري مسائل شرعي يا مسجد يا نماز جمعه يا مجالس مذهبي از خانه خارج شود؟

ج. تا وقتي كه وجوب بالفعل ندارد، نمي تواند بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود.

رانندگي و خريد زنان

4757. رانندگي كردن و خريد رفتن زنان در مواقعي كه نياز و ضرورت تام نباشد، چه طور است؟

ج. اگر براي زنان باشد و فساد نداشته باشد مانع ندارد و از رانندگي، در غير موارد ضرورت اجتناب شود، چون معرضيّت براي مفسده دارد.

خروج زن از خانه بدون اجازه شوهر

4758. آيا در هر شرايطي، زن نبايد بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود؟

ج. بله، مگر براي انجام واجبات شرعيه. (توضيح بيشتر در مسأله ي 18 از مسائل متفرقه رساله آمده است. )

تصرف در اموال همسر بدون اجازه

4759. خرج كردن مال شوهر، بدون اجازه، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

عدم پرداخت نفقه از سوي شوهر

4760. آيا اگر مرد نفقه همسر خود را نپردازد، گناه كار است؟

ج. بله، گناه كار و مديون است.

كمك مالي شوهر به خانواده

4761. آيا كمك مالي شوهر به خانواده ي خويش - با توجه به درآمد كم خود - درست است؟

ج. نفقه ي زوجه و نيز اقارب مُقَدَّم است.

(به توضيح مذكور در مسأله ي 1989 رساله رجوع شود. )

پيروي زن از همسر در انتخاب پوشش

4762. آيا زن در انتخاب پوشش، بايد مطيع همسر خود باشد؟

ج. در هر موردي كه مرتبط با حقوق او نيست، لازم نيست.

تعارض بين حكم والدين و شوهر

4763. در مواردي كه بين حكم والدين و شوهر تباين و تضاد حاكم است، وظيفه ي زن تبعيّت از كدام است و كدام يك اولويّت دارد؟

ج. تبعيّت از حكم هيچ يك لازم نيست. بلي، خارج شدن زن از منزل بايد با اجازه ي شوهر باشد و در استمتاعات بايد از شوهر اطاعت كند.

وظيفه زن در برابر شوهري كه احكام دين را رعايت نمي كند

4764. وظيفه زن در قبال شوهري كه ريش مي تراشد و در مجالس عروسي شركت مي كند و طبق احكام شرع رفتار نمي كند، چيست؟

ج. اگر قدرت امر به معروف و نهي از منكر دارد، با وجود شرايط، از هر راه ممكن او را امر به معروف و نهي از منكر كند.

سهم زن در اموالي كه با مشاركت شوهر تهيه كرده اند

4765. سهم زن در مالكيت اموالي كه پا به پاي شوهرش به دست آورده اند چيست؟

ج. اگر زن با شوهر در آن اموال شريك بوده، به اندازه ي سهم خودش حق دارد.

تزاحم اعمال مستحبي با حقوق شوهر

4766. در صورت تلاقي مستحبات با حقوق شوهر، وظيفه زن چيست؟

ج. در مواردي كه با حقوق واجبه اش منافات داشته باشد، اطاعت از شوهر مقدم است.

تهيه مسكن وظيفه كيست؟

4767. آيا تهيه مسكن وظيفه مرد است و آيا مرد مي تواند از مسكن زن استفاده كند و آيا حق نفقه همسر قابل انتقال يا اسقاط است؟

ج. تهيه ي مسكن از وظايف مرد است و حق نفقه قابل انتقال نيست، مگر آن را به چيزي مصالحه كنند و قابل اسقاط هم نيست، مگر اين كه زن از حقش بگذرد و مسكني كه ملك زن است، در حكم ساير اموال او است.

مطالبه مرد از درآمد همسر

4768. آيا مرد مي تواند در مقابل كار زن در بيرون از خانه، چيزي از درآمد او را مطالبه كند؟

ج. خير، نمي تواند بدون ملزم شرعي درآمد زن را مطالبه نمايد.

تعارض حق همسر با حق والدين

4769. در تعارض بين حقوق شوهر و پدر و مادر كدام يك مقدم است.

ج. حقوق واجبه ي همسر مقدم است.

انفاق زن از اموال شوهر

4770. آيا زن مي تواند بدون اجازه شوهر از اموال او انفاق كند؟

ج. خير، نمي تواند.

نذر زن بدون اجازه شوهر

4771. اگر زني مالي بدون اجازه شوهر نذر بنمايد، چه حكمي دارد؟

ج. اجازه ي شوهر در نذر زن بنا بر احتياط واجب لازم است؛ ولي اگر بدون اذن او نذر كرد، بايد بنا بر احتياط به نذرش عمل كند با وجود ساير شرايط صحّت نذر، مثل عدم منافات با حقوق زوج.

صدقه زن از پول خود بدون اذن شوهر

4772. آيا زن مي تواند از پول خودش صدقه بدهد؟

ج. مانعي ندارد.

درخواست شوهر از زن براي شركت در مهماني

4773. اگر شوهر از زن بخواهد كه در مجالس عروسي و مهماني شركت كند، وظيفه ي او چيست؟

ج. تكليف ندارد؛ ولي خوب است اگر خلاف شرعي در كار نباشد، به تقاضاي شوهر عمل كند.

درآمد زن و ندادن آن به شوهر

4774. خانم من حقوقش را پس انداز مي كند يا به پدر و مادرش مي دهد و در خانه خرج نمي كند، آيا چنين حقي دارد؟

ج. بله، دارد.

درآمد مستقل زن و مصرف آن

4775. اگر زن درآمد مستقلي دارد، مي تواند حقوق خود را بدون اذن شوهر خرج كند؟

ج. بله، مي تواند.

دادن درآمد زن به شوهر

4776. آيا من درآمدم را به شوهر بدهم يا اين كه آنها را پس انداز نمايم و در موارد ضروري به او كمك كنم؟

ج. اختيار با شما است.

پس گرفتن جهيزيه هنگام طلاق

4777. اگر زن هنگام ازدواج، جهيزيه اش را با پول مرد بخرد، هنگام طلاق مي تواند جهيزيه را پس بگيرد؟

ج. اگر شوهر جهيزيه را تمليك او كرده، از باب رجوع در هبه جايز است، گرچه خلاف احتياط است.

اندازه مو بنا بر نظر شوهر

4778. آيا اگر شوهر امر كند كه زن موهايش را كوتاه يا بلند بگذارد، اطاعت از او لازم است؟

ج. چون راجع به استمتاعات است، زن بايد اطاعت كند.

ممانعت از اشتغال زن

4779. اگر كسي با زن كارمندي ازدواج كند، آيا پس از ازدواج مي تواند از ادامه ي اشتغال زن مانع شود؟

ج. تا وقتي كه ضمن عقد شرطي نشده باشد، مي تواند مانع اشتغال زن شود.

فعاليت هاي اجتماعي زن بدون اجازه شوهر

4780. آيا زن بدون اجازه شوهر مي تواند براي فعاليت هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي از منزل خارج شود؟

ج. خير، نمي تواند.

احكام مقاربت

نزديكي در ايام استحاضه

4781. آيا استحاضه نيز از نظر روابط زناشويي حكم حيض دارد؟

ج. بنا بر احتياط واجب - لو لم يكن الاقوي - براي نزديكي كردن، قبل از آن غسل كند، بلكه احتياطاً وضو هم بگيرد و حكم حيض را ندارد و در وقت نماز غسلي كه براي نماز كرده و خوانده كافي است.

نزديكي قبل از غسل حيض

4782. نزديكي قبل از انجام دادن غسل حيض و بعد از پاك شدن چه حكمي دارد؟

ج. كراهت دارد و احوط ترك است؛ مگر بعد از شستن فرج.

اهميت نزديكي در هر شرايطي

4783. چرا نزديكي با همسر اين قدر مهم است كه حتي موقعي كه آب براي غسل نيست، مي شود نزديكي كرد و سپس تيمم نمود؟

ج. چون ممكن است ترك آن به حرام منجر شود و ترك حرام لازم است، اما غسل بدل دارد.

ديدن فيلم هاي محرّك جهت جماع

4784. استفاده از وسايل محرك قواي شهواني در روابط زناشويي و نيز ديدن عكس يا فيلم هاي غير اخلاقي توسط زوجين در هنگام نزديكي چه حكمي دارد؟

ج. اگر اصالتاً ديدن عكس يا فيلم كذايي حرام است، اوقات مختلف، تفاوتي در حكم ندارد و در محركات، عمل به مأثورات، برگزيده شود.

سخن هاي شهوت انگيز هنگام نزديكي

4785. سخن هاي تحريك كننده مثل جوك هاي شهوت انگيز يا سخن دربارهي زن و مرد غريبه و يا به كار بردن الفاظ ركيك در چنين اوقاتي چه حكمي دارد؟

ج. اگر استعمال اين الفاظ اصالتاً و به خودي خود حرام است، در چنين اوقاتي نيز حكم آن تغيير نمي كند و در روايت است كه با شهوت ديگري سراغ زوجه خود نرويد.

نزديكي و دخول از پشت

4786. آيا دخول از پشت (دبر) همسر از نظر شرعي جايز است؟

ج. كراهت شديده دارد.

جماع رو به قبله

4787. جماع كردن رو به قبله يا پشت به قبله و همين طور صحبت كردن در جماع چه حكمي دارد؟

ج. ظاهراً كراهت دارد.

دخول در پشت در زمان حيض

4788. وطي در پشت زن حائض چه حكمي دارد؟

و آيا كفّاره دارد؟

ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست؛ ولي ظاهراً كفّاره ندارد.

اجبار به جماع در ايام حيض

4789. اگر شوهري زنش را در مدّت حيض مجبور به تمكين كرد، حكمش چيست؟

ج. بنا بر احتياط واجب بايد كفّاره بدهد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 428 رساله مراجعه شود )

منع پزشك از جماع

4790. اگر پزشكان مردي را از عمل زناشويي منع كنند، آيا زن حق دارد مرد را به اين كار وادار كند؟

ج. اگر براي او ضرر دارد، جايز نيست.

ارضاي جنسي زن با غير از بدن

4791. آيا جايز است شوهر با آلت مصنوعي يا با چيز ديگر - غير از جسدش - همسر خود را از لحاظ جنسي ارضا كند؟

ج. جايز نيست.

بيرون ريختن مني از رحم

4792. آيا جايز است زوج مني را خارج رحم بريزد؟

ج. در غير بيرون ريختن دائمي - كه موجب مريضي و عقيمي زوجه بشود - بدون اذن زوجه بنا بر اظهر مكروه است.

قسم بر عدم نزديكي

4793. اگر مردي قسم بخورد كه با همسرش نزديكي نكند، آيا بر اين قسم اثري مترتّب مي شود؟

ج. اگر اين قسم به اسماي مختصه يا غالبه خداوند متعال باشد و درباره ي زوجه ي دائمه ي مدخولٌ بها و براي ضرر رساندن به او باشد و مقيّد به ابد يا بيش از چهار ماه باشد، پس اگر زن صبر نكرد به حاكم مرافعه مي كند و حاكم هم پس از چهار ماه او را مجبور به رجوع يا طلاق مي كند و مرد هم هر وقت وطي نمود، بايد كفّاره بدهد.

ارتباط با همسر در زمان عقد

4794. در زمان عقد (قبل از عروسي) اجازه پدر عروس در بعضي موارد، مثل هم خوابي و بيرون رفتن با همسر شرط است؟

ج. خير، شرط نيست.

ارضاي جنسي همسر بدون دخول

4795. آيا ارضاي جنسي زن بدون دخول اشكال دارد؟

ج. در صورتي كه در ارتباط با شوهر باشد، اشكالي ندارد.

تفاوت نزديكي با همخوابي با همسر

4796. نزديكي و همخوابي با همسر چه تفاوتي دارد؟

ج. در هر همخوابي، نزديكي صورت نمي گيرد.

نزديكي از پشت هنگام آبستني

نزديكي از پشت با همسر در مواقعي كه آبستن است، چه حكمي دارد؟

ج. كراهت دارد.

سخن گفتن تحريك آميز هنگام نزديكي

4797. آيا سخني كه در هنگام جماع موجب تحريك مي شود، كراهت دارد؟

ج. بلي.

خوردن شير همسر

4798. آيا مرد مي تواند شير همسر شرعي خود را بخورد؟

ج. نمي تواند.

نگاه كردن زوجين به آلت تناسلي يكديگر هنگام مقاربت

4799. در حال نزديكي و مقاربت، نگاه به آلت يكديگر چه حكمي دارد؟

در حالت ايستاده چه طور؟

ج. كراهت دارد.

وجوب غسل در جماع از پشت

4800. اگر مردي با زنش از پشت نزديكي كند، آيا بر زن نيز غسل جنابت واجب مي شود؟

ج. اگر دخول شود، بر زن هم غسل واجب مي شود.

هنگام وجوب غسل در نزديكي

4801. در هنگام نزديكي، چه موقع بر انسان غسل واجب مي شود؟

ج. در صورت انزال مني و يا دخول آلت تناسلي به اندازه حشفه در جلو يا پشت زن، غسل واجب مي گردد.

غسل پس از نزديكي

4802. آيا مرد در هر نوبت كه با همسرش نزديكي كرد، بايد فوراً غسل كند؟

ج. در صورت عدم خروج مني و يا عدم دخول نبايد غسل كند وگرنه بايد براي هر عملي كه مشروط به غسل است، غسل كند و به خودي خود هم غسل كردن مستحب است و تكرار جماع، مشروط به غسل نيست.

نزديكي مجدد قبل از غسل

4803. اگر انسان در اثر نزديكي با همسرش جنب شود، آيا قبل از غسل دوباره مي تواند نزديكي كند؟

ج. بله، ولي كراهت دارد.

ملاعبه بين زن و شوهر

4804. آيا بعد از ملاعبه بين زن و شوهر هر دو بايد غسل انجام دهند؟

ج. اگر مني خارج نشده باشد و يا دخولي صورت نگرفته باشد، غسل لازم نيست.

درخواست نزديكي از كسي كه نمي تواند غسل كند

4805. زني كه نمي تواند زياد غسل كند و شوهر مرتب از او درخواست نزديكي مي كند، چه تكليفي دارد؟

ج. بايد از همسر خود در اين امر اطاعت كرده و به وظيفه اش، هر چند تيمم هم باشد عمل كند.

ملاك وجوب غسل در زن

4806. اگر در هنگام بازي، زن به حالت ارگاسم و تحريك كامل رسيد، آيا غسل بر او واجب است؟

ج. اگر به حالت انزال مني و سپس خروج آن برسد، غسل بر او واجب مي شود و در غير اين صورت غسل واجب نيست.

خروج آب پس از ملاعبه

4807. بعد از ملاعبه، آب سفيد رنگ و لزجي از زن خارج مي شود، آيا پس از خروج آن بايد غسل كند؟

ج. اگر مني نباشد و علايم آن را هم نداشته باشد، پاك است و غسل لازم ندارد.

درخواست زن براي نزديكي

4808. اگر زن از شوهر درخواست نزديكي كند، آيا لازم است مرد با او همبستر شود؟

ج. اجابت او مطلوب است.

تمكين از پشت

4809. اگر مردي عادت به استمتاع از پشت (دُبُر) داشته باشد و اين امر موجب عسر و حرج زوجه شود، تكليف زوجه چيست؟

ج. در اين صورت زن مي تواند امتناع كند.

تقويت قواي جنسي با …

4810. استفاده از وسايلي هم چون قرص، اسپري، پماد دارويي يا برخي از خوراكي ها، جهت تقويت قوه شهواني و لذت بردن بيشتر هنگام آميزش چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد و بهتر پيروي از روش هاييست كه در اين رابطه از ائمه عليهم السّلام روايت شده است.

جماع شبهه ناك

4811. زن شوهرداري كه وطي به شبهه نموده، در زمان عدّه براي شوهر وطي جايز نيست. آيا ساير استمتاعات جايز است؟

ج. بنا بر احتياط واجب، جايز نيست.

لزوم رعايت حقوق واجبه زوج

4812. اگر زن به علّت انجام مستحبّات زياد، دچار خستگي مفرط شود، به طوري كه سبب شود مرد نتواند تمتّعات لازم را از او ببرد، آيا مرد حق دارد او را از انجام چنين مستحبّاتي نهي نمايد؟ آيا اطاعت از شوهر در اين صورت لازم است؟

ج. بلي، مرد حق نهي او را دارد و اطاعت از شوهر در اين صورت لازم است.

عدم جذّابيت همسر

4813. اگر جواني به علت جاذبه نداشتن همسرش به گناه آلوده شد، مقصر كيست؟

ج. خود مرد مقصر است و اگر زن هم تمكين تام نكند، گناه كار است.

بستن لوله هاي رحم زن

4814. من مايل نيستم در آينده داراي فرزندي باشم آيا مي توانم زنم را وادار كنم كه لوله هايش را ببندد؟

ج. حرام است.

4815. آيا بستن لوله رحم كه با اين كار فرد به طور كلي عقيم، مي شود، با توجه به شيوع آن در جامعه، جايز است؟

ج. حرام است.

4816. با علم به اين كه روش هاي جديد پيشگيري جمعيَّت باعث عقيمي دائم مي شود، استفاده از اين روش ها چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

4817. كنترل جمعيَّت و راه هاي جلوگيري از بارداري از نظر شرع، آيا ايرادي دارد؟

ج. جلوگيري موقّت اگر مستلزم لمس يا نظر حرام نباشد، جايز است.

ميزان ناشزه شدن

4818. با چند مرتبه تمكين نكردن، زن ناشزه مي شود؟

ج. هر وقتي كه تمكين نكند، ناشزه است.

ناشزه حامله

4819. اگر زن ناشزه حامله باشد، آيا از جهت حمل استحقاق نفقه دارد؟

ج. حملش نفقه دارد، بنا بر احوط.

نشوز مرد

4820. آيا حكم نشوز در مورد مرد نيز تحقّق دارد؟

ج. بله، زن حق شكايت نزد حاكم را دارد.

موجبات نشوز زن

4821. آيا مخالفت كردن امر زوج در هر باب موجب نشوز است يا مخصوص استمتاعات جنسي است؟

ج. مخصوص به وجوه استمتاع و خروج از منزل است.

افراط مرد در جماع

4822. اگر مرد در جماع افراط مي كند، به طوري كه براي سلامتي زن يا شوهر مضر مي باشد، آيا زن مي تواند تمكين نكند؟

ج. در جايي كه خوف ضرر عقلايي باشد، مي تواند تمكين نكند.

عدم تمكين در صورت ضعف

4823. اگر زن داراي ضعف شديدي باشد و توان تمكين نداشته باشد، مي تواند تمكين نكند؟

ج. مي تواند.

اطاعت زن از شوهر در مورد نزديكي با ترس از قضا شدن نماز

4824. وظيفه زن در قبال شوهري كه تقاضاي جماع دارد، از طرفي غسل هم مقدور نيست و خوف قضا شدن نماز است، چيست؟

ج. بايد تمكين كند و با تيمم نماز بخواند.

رابطه نشوز با ارتباط نامشروع

4825. آيا زني كه با افراد نامحرم ارتباط نامشروع دارد، ناشزه محسوب مي شود؟

ج. ارتباط، موجب نشوز نمي شود.

اوامر زوج

4826. اگر مرد به زن امر كند فلان شكل برايش آرايش كند، يا فلان لباس را در منزل بپوشد يا به نحو خاصّي نظافت كند، آيا زن بايد اطاعت كند؟ با توجّه به اين كه زن بايد منافيات را از خود دور كند؟

ج. بله، بر زن واجب است اجتناب از منفّرات.

افضا و حكم آن

4827. افضا يعني چه و حكم آن چيست؟

ج. به مورد 6 از مسأله ي 1893 و مسأله ي 1928 رساله رجوع شود.

انتقال نطفه يك زن به زن ديگر

4828. مردي داراي دو همسر است.

آيا مي شود نطفه ي مرد را با نطفه ي همسر اوّل در خارج رحم تركيب كنند و در رحم زن دوّم قرار دهند؟

ج. اگر بدون لمس و نظر محرم باشد جايز است؛ ولي بچّه ملحق به صاحب نطفه است و در مورد زن دوّم هم بايد مراعات احتياط شود.

بارداري، سقط جنين، راه هاي جلوگيري

عدم جواز سقط جنين معيوب

4829. فرزند فردي به جهت مرض وراثتي كه آن فرد دارد، مفلوج متولد مي شود و پس از دو ماه وفات مي كند.

پزشك مدّعيست مي تواند در چهار ماهگي از زمان حمل، مرض جنين را تشخيص دهد. آيا مي تواند پس از كشف ناقص بودن، بچّه را سقط كند؟

ج. سقط جنين ناقص مذكور جايز نيست. زيرا قتل نفس محترم است و اگر حمل به حال مادر مضر است يا مي دانند كه بعداً باعث عسر و حرج مي شود، بايد از اوّل از حمل جلوگيري كنند، به مثل عزل مرد و اگر حمل محقق شده، به توضيح مذكور در مسأله 14 از مسائل متفرقه رساله مراجعه شود.

موارد جواز سقط و لزوم حفظ جنين

4830. حكم سقط جنين را در صورت هاي زير بيان فرماييد:

1) سقط جنين پيش از @ولوج روح و يا سقط جنين پس از ولوج روح، در صورتي كه بقاي جنين در رحم مادر، باعث فوت وي شود.

2) مادر مبتلا به بيماري مانند سرطان رحم است كه براي درمان، احتياج به دادن اشعه مي باشد و حفظ جان مادر، متوقّف بر آن است.

3) اگر امر داير شود بين موت مادر يا حمل.

ج. در تمامي موارد مذكور، جايز است؛ ولي در تمام اين موارد اگر حفظ جنين از هلاكت پس از سقط ممكن باشد (مانند قرار دادن در رحم ديگري يا لوله آزمايشگاه) حتماً بايد جنين هم حفظ شود.

ابتداي تولّد جنين پرورش يافته در دستگاه

4831. اگر جنين شش ماهه از رحم خارج شود و آن را در دستگاه قرار دهند تا زنده بماند و كامل شود و پس از دو ماه آن را از دستگاه خارج كنند، زمان تولّد كي حساب مي شود؟

ج. زمان تولّد از وقتي حساب مي شود كه او را از رحم خارج كردند با اينكه مي دانستند با دستگاه مي ماند؛ ولي اگر او را در كمتر از شش ماه از رحم خارج كنند، اين طور نيست.

شرط سقوط ديه ي جنين از مباشر

4832. در مواردي كه پزشك باعث سقط جنين مي شود، ديه ي لازمه بايد توسط چه كسي پرداخت شود؟ آيا حتماً بايد قبلاً پزشك شرط كند كه ديه به عهده وي نيست آيا اين شرط، جهت رفع دين از وي كافي است؟

اگر با وجود قبول اين شرط، فردي كه ديه بر او واجب است، آن را پرداخت نكند، آيا در اين صورت پزشك مديون خواهد بود؟

ج. ديه بر مباشر است و بر تقدير صحّت اين شرط، ساقط شدنش از طبيب، اظهر است.

احتمال يا اطمينان خطر براي مادر با عدم سقط

4833. آيا سقط عمدي جنين در مواردي كه مطمئنيم يا احتمال مي دهيم جان مادر در خطر است، در هر ماهي از بارداري، مجاز است؟

ج. در جايي كه ممكن است اخراج و نگاهداري آن، يقيناً سقط جنين جايز نيست. در غير اين صورت هم با يقين به هلاكت يكي و دوران بين جنين و مادر، مُقَدَّم بودن حفظ مادر دور نيست؛ خصوصاً در صورتي كه اگر محافظت بر جنين شود، هر دو در معرض خطر باشند.

ديه ي سقط جنين معيوب و نارسا

4834. آيا سقط عمدي جنيني كه مطمئنيم يا احتمال مي دهيم معيوب و نارسا مي باشد، در هر ماهي از بارداري (اگر ديه ي لازمه هم پرداخت شود ) مجاز است؟

ج. بعد از ولوج روح مجاز نيست، قبل از ولوج احتياط در ترك آن است.

عقيم كردن زن بدون رضايت وي و شوهرش

4835. پزشك جرّاحي هنگام زايمان، زن را بدون رضايت وي و شوهرش عقيم مي كند.

چه مسؤوليتي متوجه پزشك است؟

ج. ضامن است و احتياطاً مصالحه بر ديه كنند.

بستن لوله براي جلوگيري از خطر جاني

4836. در صورت تشخيص پزشك مبني بر خطر جاني حامله شدن براي مادر و لزوم بستن لوله رحم، تكليف شرعي چيست؟

ج. اگر گفته پزشك حجت باشد، مانند اين كه متخصّص و متديّن باشد - كه احتياط در تعدّد اوست - از جهت ضرورت مسوّغه، با فرض انحصار، جايز است.

سقط جنين با مشاركت پدر و مادر

4837. اگر پدر و مادر با همديگر جنين را سقط نمايند، آيا ديه نصف مي شود؟ و ديه را به چه كسي بايد بپردازند؟

ج. هر دو ديه را ضامنند به نحو اشتراك و ديه را بايد به طبقه ي دوم ارث بدهند، ظاهراً.

عقيمي دائمي با خارج كردن رحم

4838. زناني كه به واسطه ي بيماري رحم و يا خون ريزي زياد، رحم خود را خارج مي نمايند، با توجه به عقيم شدن دائمي آنها، عمل آنان خلاف شرع است؟

ج. اگر براي علاج ضروري است، اشكال ندارد.

سقط جنين

4839. اگر زن و شوهري ناخواسته و علي رغم مشكلات مالي و رواني خانواده بچه دار شوند، در صورتي كه وجود فرزند جديد در خانواده مستلزم عسر و حرج و مشقت شديد شود، آيا جايز است قبل يا بعد از چهار ماهگي آن بچه را سقط نمايند؟

ج. خير، جايز نيست.

تجويز داروي سقط جنين

4840. اگر پزشكي دارويي كه مستلزم سقط جنين است تجويز كرده و مادر با علم و آگاهي و با رضايت همسر آن را مصرف كند، ديه ي بچه بر عهده مادر است يا پزشك؟ و آيا پدر در اينجا مسؤوليتي بر عهده دارد؟

ج. هر سه در گناه شريك هستند، ولي ديه بر عهده مادر است.

عمل فرزند ناقص الخلقه

4841. فرزندي متولد شده و پزشكان تشخيص داده اند كه اگر عمل شود، به احتمال قوي زنده مي ماند اما به صورت دائمي معلوليت جسمي و يا ذهني خواهد داشت و در صورت عمل نكردن به احتمال قوي و يا 50 درصد خواهد مرد، در صورت عسر و حرج و مشقت هاي نگهداري چنين فرزندي، آيا رضايت به عمل فرزند براي پدر و مادر واجب است؟

ج. بله، واجب است و حفظ جان او حتي الامكان لازم است.

جلوگيري از حاملگي

4842. آيا زن بدون اجازه شوهر مي تواند با قرص و يا … از حاملگي خود جلوگيري نمايد؟

ج. اگر نكاح مشروط به @استيلاد «1» بوده است، نمي تواند.

|

(1). بچّه دار شدن.

باروري

4843. اگر اسپرم مردي را با تخمك زن ديگري خارج از رحم بارور ساخته و در رحم همسر او قرار دهند، فرزند متولد شده به لحاظ محرميت و ارث، نسبت به صاحب تخمك و صاحب رحم چگونه خواهد بود؟

ج. فرزند به صاحب تخمك ملحق است و نسبت به صاحب رحم هم از جهت محرميّت بايد احتياط شود.

تلقيح

4844. وضعيت حقوقي (ارث، حضانت) فرزند متولد شده از عمل تلقيح چگونه است؟

ج. فرزند ملحق به صاحب نطفه يا صاحب تخمك هستند.

4845. روش هاي بارداري كه از راه تزريق به عمل مي آيد، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

ج. اگر مستلزم لمس يا نظر حرام نباشد و از راه استفاده از نطفه يا تخمك ديگري نباشد، جايز است.

4846. اگر مردي به واسطه بيماري، از توليد مثل ناتوان باشد، آيا مي تواند اسپرم و مني فرد ديگري را از طريق تزريق به رحم زن خود وارد نمايد؟

در اين صورت بفرماييد:

1) آيا اصل اين عمل اگر مستلزم لمس يا نگاه نامحرم باشد، چه حكمي دارد؟

ج. اين عمل مطلقاً محل اشكال و خلاف ارتكاز متشرعه است.

2) اگر اين عمل را خود شوهر انجام دهد، آيا اشكال دارد؟

ج. اين عمل مطلقاً محل اشكال و خلاف ارتكاز متشرعه است.

3) آيا انجام اين عمل نياز به طلاق و رجوع مجدد و يا عده ي دخول دارد؟

ج. طلاق و رجوع و عده هم ندارد.

4) در صورت تولد فرزند، نسبت صاحب رحم به او و نيز صاحب اسپرم و هم چنين همسر صاحب رحم به لحاظ ارث و محرميت و ديگر احكام شرعي چگونه خواهد بود؟

ج. فرزند هيچ نسبتي به همسر صاحب رحم ندارد.

تلقيح مني مرد اهل كتاب

4847. تلقيح مني مردي از اهل كتاب به يك زن مسلمان جايز است؟

ج. محل اجتناب است و در صورت وقوع، در احكام اسلام ملحق به مادر مي شود.

تدليس و فريب

تدليس و حكم آن

4848. تدليس چيست؟

و حكم آن را بيان فرماييد؟

ج. تدليس گاهي در عيوبيست كه موجب خيار است كه شوهر در مهر، رجوع به @مدلّس مي كند و گاهي در غير آن عيوب است كه آن نيز موجب خيار است، اگر از اوّل در عقد عدم آن عيب شرط شده باشد يا عقد مبني بر آن باشد و در تدليس غير از اين دو تأمل است.

اظهار نكردن عيوب دختر در عقد

4849. آيا نگفتن عيوب دختر در ازدواج، تدليس حساب مي شود؟

ج. اگر بناي عقد بر سلامت از آن عيوب باشد، نگفتن آنها تدليس است.

تدليس زن در ازدواج

4850. اگر زوج قبل از نزديكي بفهمد كه زوجه تدليس كرده است، تكليف مهريه زن و نيز شرايطي كه ضمن عقد تعيين كرده چه مي شود؟ بعد از نزديكي چه طور؟

ج. در صورت اوّل با فسخ زوج، زن حق مهريه ندارد و در صورت بعد از نزديكي هم اگر مرد فسخ را اختيار كرد و خود زن تدليس كننده بوده، بازهم زن حق مهر ندارد و اگر هم گرفته بوده، مرد مهر را از او پس مي گيرد.

اگر مدلِّس خود زن باشد

4851. اگر تدليس كننده خود زن باشد و شوهر پس از آگاهي از وجود عيب در زن كه داراي بيماري رواني، سرگيجه، استفراغ، تشنّج، پرخاشگري و حالت هاي غير عادّي كه ناشي از بيماري رواني غير قابل علاج باشد و پزشكان متخصّص و شهود عيني تصديق كرده اند، نكاح را فسخ كند آيا اين فسخ صحيح است؟

ج. اگر بيماري به اندازه جنون و اختلال عقل - هر چند ادواري - باشد، فسخ صحيح است و در غير اين صورت صحيح نيست؛ مگر اين كه عدم آن در عقد شرط شده باشد، يا عقد مبني بر آن شرط باشد.

مقدار مهريّه در صورت فسخ

4852. در صورتي كه داماد به خاطر عدم بكارت نكاح را فسخ كند، چه مقدار از مهريّه را بايد بپردازد و در صورت تدليس، از چه كسي مي تواند بگيرد؟

ج. اگر در عقد شرط بكارت نشده يا عقد مبني بر شرط سابق نبوده حق فسخ ندارد. فقط اگر معلوم شد زوال بكارت قبل از عقد شده بوده مي تواند تفاوت بين مهر المثل و مهر مسمّي را كم كند و در صورت شرط و فسخ قبل از دخول، مهر ثابت نيست و پس از دخول مهر مسمي ثابت است و رجوع به مدلّس مي نمايد و اگر زن مدلّس بوده، استحقاق مهر ندارد.

ثبوت مهر المثل يا مسمّي در صورت تدليس

4853. اگر از طرف زوجه اظهاراتي شود كه موجب تدليس و فريب زوج گردد و عقد بر طبق آن جاري گردد، آيا @مهر المسمّي به گردن اوست يا مهر المثل؟ و چنان چه بعداً معلوم شود، بر عهده او چه خواهد آمد؟

ج. اگر تدليس در عيوب موجب خيار باشد يا شرط نسبت به غير آنها شده بوده و زوج فسخ كند، زن اصلاً استحقاق مهر را ندارد و در غير آن دو صورت - كه حق فسخ مورد تأمل است - يا صورتي كه فسخ نكند، حكم جواب سؤال قبلي را دارد. (در تدليس راجع به بكارت يا حريت)

معرّفي غلط خود

4854. مردي در ازدواج با دختري تدليس كرده و خود را عوضي معرّفي كرده است كه اگر اين گونه معرّفي نمي كرد، حتماً دختر راضي نمي شد.

آيا به خاطر ندانستن موضوع براي دختر اختيار فسخ عقد هست يا نه؟

ج. اگر تدليس در عيوب موجب خيار باشد، يا شرط صفتي قبل از عقد يا در عقد شده باشد، دختر خيار فسخ دارد و در غير اين صورت خيار فسخ داشتن او مورد تأمّل است.

مخفي نمودن عيوب دختر

4855. در صورتي كه اطرافيان دختر بعضي از عيوب دختر را مثل پيسي، سوختگي، كچلي بيان نكنند، آيا به مجرّد نگفتن تدليس مي باشد و شوهر حق پيدا مي كند عقد را فسخ كند؟

ج. در بَرَص و جذام تا هفت مورد مذكور در مسأله 1893 رساله، حق فسخ دارد و مجرد سكوت در آنها با علم به آن تدليس است و در غير آنها تنها در صورت شرط شدن در ضمن عقد يا مبني بودن عقد بر آن، اين حكم ثابت است و در تدليس بدون اين دو، حق فسخ مورد تأمّل است.

عيبي كه با جرّاحي رفع مي شود

4856. زني كه داراي عيب @قَرَن است؛ امّا با عمل جرّاحي مي تواند رفع عيب كند، آيا شوهر در اين صورت هم مي تواند عقد را فسخ كند.

ج. ظاهراً مي تواند.

اظهار عدم ازدواج قبلي و انكشاف خلاف

4857. مردي در هنگام ازدواج مي گويد كه قبلاً ازدواج نكرده است و زن به گمان و به اعتقاد اين عنوان قبول و اجازه داده است، بعد معلوم مي شود كه زني داشته و او را طلاق داده است، آيا زن در اين صورت حق فسخ پيدا مي كند؟

ج. سبب حق فسخ نمي شود، به توضيح مذكور در جواب هاي قبل رجوع شود.

كم گفتن سن و پنهان ساختن مريضي

4858. زني قبل از ازدواج خود را داراي صحت مزاج، دوشيزه و سي ساله معرفي مي نمايد و بعد از عقد معلوم مي شود 36 ساله است و از نظر جسمي مريض مي باشد.

آيا در اين مورد حق فسخ براي زوج مي باشد؟

ج. اگر در عقد شرط شده يا عقد مبني بر آن شرط بوده، حق فسخ دارد.

پنهان كردن كوري

4859. اگر بعد از عقد معلوم شود مرد، كور بوده با اين كه بستگان مرد گفته بودند مرد، سالم است و هيچ عيبي ندارد، حال دختر حاضر به زندگي با اين مرد نيست و از طرفي مرد نيز به هيچ وجه طلاق نمي دهد، اكنون وظيفه دختر چيست؟

آيا مي تواند فسخ كند يا راه منحصر به طلاق است؟

ج. مثل جواب قبل است.

زايل شدن بكارت و پنهان سازي آن

4860. دختري كه پس از ازدواج معلوم شده كه بكارت ندارد و از ناحيه مردم متهم به زنا با مرد اجنبي است، آيا صرف شياع بر زنا دادن، موجب ثبوت زنا است؟

آيا مرد مي تواند با چنين زني ادامه ي زندگي زناشويي دهد؟

ج. شايعه اعتبار ندارد و ادامه ي زندگي هم مانع ندارد.

4861. اگر پسر و دختر ازدواج كنند و بنايشان در عقد بر باكره بودن دختر باشد و بعد از عقد معلوم شد كه دختر باكره نيست، آيا پسر مي تواند چنين ازدواجي را قبول كند؟

ج. قبول آن اشكال ندارد.

عيوب موجب فسخ

عيوب زن و مرد و حكم قضايي براي جدايي

4862. پس از ثابت شدن عيب مرد و محجور بودن زن، كه حكم به فسخ نكاح مي شود، آيا دوباره نيازي به رجوع به محاكم قضايي مي باشد؟

ج. خير، نيازي ندارد.

انكشاف جنون مرد بعد از عقد

4863. هرگاه پس از ازدواج، زن بفهمد شوهر ديوانه بوده، حق فسخ دارد يا نه؟

ج. اگر بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است، مي تواند عقد را به هم بزند.

شوهري كه بچّه دار نمي شود

4864. زن و مردي پس از چند سال ازدواج بچّه دار نشدند، دكتر تشخيص داده است كه عيب از جانب مرد بوده و اكنون زن مي گويد شوهرش، فاقد بيضه است و بچّه دار نشدن آنها بدين جهت است، در اين صورت آيا زن مي تواند عقد را فسخ كند؟

ج. اگر تأخير فسخ به جهت جهل به خيار يا جهل به فوريّت آن بوده، زن خيار فسخ دارد.

درمان عيوب زن

4865. عيوب موجب جواز فسخ عقد در زن، اگر قابل درمان باشد، هزينه ي آن بر عهده زن است يا بر عهده شوهر مي باشد؟

ج. بر عهده زن است.

دريافت وجه براي بچه دار نشدن همسر

4866. اگر زن و شوهري به دليل اين كه عيب از جانب مرد است، صاحب اولاد نشوند و زن بر ادامه ي زندگي رضايت داشته باشد، آيا مي تواند در قبال سالهايي كه بدون فرزند زندگي مي كند، چيزي از شوهر طلب كند؟

ج. خير، نمي تواند.

موارد فسخ نكاح

4867. چه مواردي سبب جواز فسخ نكاح مي شود، توضيح بفرماييد؟

ج. به مسأله ي 1893 و 1894 رساله رجوع شود.

4868. در مواردي كه سبب جواز فسخ نكاح است آيا ملاك جواز، وجود داشتن آنها مي باشد؟ يا اين كه آن عيب بايد به گونه اي باشد كه موجب عسر و حرج طرف مقابل شود؟

ج. ملاك وجود داشتن آنها است، نه عسر و حرج ناشي از وجود آن عيوب.

فسخ به خاطر ايدز

4869. آيا بيماري ايدز را در هر يك از زن و مرد، از عيوبي كه بتوان عقد نكاح را بدون طلاق فسخ كرد، مي دانيد؟

ج. خير، ولي اگر در مرد باشد و به سبب وطي مُسري باشد، ممكن است بر زن تمكين واجب نباشد.

زني كه در انجام نماز و … سست است

4870. زني در نماز سهل انگاري مي كند و آن چه شوهر او را نصيحت يا امر به معروف يا تهديد به طلاق كرده، اثر نكرده است، آيا وظيفه دارد او را طلاق دهد يا با او بسازد؟

ج. اختيار طلاق به دست مرد است، ولي در مورد فرض مذكور، لزوم ندارد.

اگر زوج بعد از عقد رواني شود

4871. اگر زوج پس از عروسي دچار كسالت مغزي و رواني بشود، آيا مي توان نكاح را فسخ كرد؟

ج. اگر به حد جنون باشد، زن خيار فسخ دارد.

انكشاف عدم مسلمان بودن زوج

4872. اگر زن بعد از ازدواج بفهمد شوهرش مسلمان نيست، حكمش چيست؟

ج. بايد فوراً از او جدا شود.

بي نمازي زن يا شوهر

4873. زن يا شوهر با اين كه منكر نماز نيست، امّا نماز نمي خواند، آيا مرتد مي شود؟

ج. مرتد نيست.

مسلمان شدن زن كتابي

4874. اگر بعد از ازدواج، زن اهل كتاب مسلمان شود، ولي مرد اين امر را به آينده موكول كند، آيا بازهم زن بدون طلاق از او جدا مي شود يا بايد تا مسلمان شدن او در كنارش بماند؟

ج. اگر قبل از دخول باشد، نكاح في الحال منفسخ مي شود و اگر بعد از دخول باشد، اگر تا قبل از انقضاي عده، مرد هم مسلمان شد، نكاح باقيست و در غير اين صورت نكاح از حين اسلام زن باطل شده بوده است.

انحراف شوهر

4875. دختري قبل از بلوغ توسّط پدر به مردي عقد مي شود، بعد از بلوغ حاضر به زندگي با او نيست، زيرا در گروهي داخل گرديده كه قايل به كفر شيعه هستند و از ضرر جاني ترس دارد، تكليف او چيست؟

ج. اگر شوهر ناصبي و دشمن اهل بيت عليهم السّلام است، بايد از او جدا شود و همين طور اگر خوف ضرر جاني دارد.

ازدواج بهايي با دختر شيعه

4876. مردي بهايي خود را شيعه ي دوازده امامي معرفي كرده و با يك دختر شيعه ازدواج دائمي كرده است.

پس از مدّتي كشف خلاف شده است، وظيفه چيست؟

ج. كشف مي شود كه از اوّل عقد ازدواج باطل بوده است.

4877. اگر شخصي وقتي مسأله ي تعدّد زوجات طرح مي شود، با كمال وقاحت حرف هاي ركيكي درباره ي دين و قرآن و خدا و پيغمبر بزند، وظيفه ي زن وي چيست؟

ج. با فرض مذكور اگر در حال اختيار آن حرف ها را بزند، مرتد مي شود و زن بايد از او جدا شود و حق مضاجعه ندارد و زن بايد در مرتد فطري، عدّه ي وفات بگيرد.

ارتداد شوهر

4878. اگر بانويي بعد از ازدواج متوجه مرتد بودن شوهرش شد، تكليفش چيست؟

ج. ظاهراً حكم به بطلان عقد آنها مي شود.

فِرق باطله

4879. زني با مردي ازدواج كرده و بعداً معلوم شده كه علي اللّهيست و از او صاحب فرزند شده، وظيفه ي او و فرزندان وي چيست؟

ج. اگر مرد كافر است، بايد از او جدا شود و فرزندان ملحق به زن هستند - چون نمي دانسته - و استحقاق مهر هم دارد.

عدم خيار با عدم بكارت

4880. آيا نبودن بكارت در دختر، باعث جواز فسخ عقد مي شود؟

ج. اگر ضمن عقد شرط نشده و يا عقد مبني بر ثبوت آن نبوده، باعث خيار نمي شود.

دختري كه صرع دارد

4881. دختري را به ازدواج دائمي درآوردند، پس از ازدواج معلوم شد به بيماري صرع مبتلا است، خود دختر قصد داشت قبل از ازدواج به شوهر بگويد؛ ولي پدر و مادر او مانع شدند، تكليف عقد و مهريه چيست؟

ج. اگر عدم صرع در عقد شرط شده بوده يا عقد مبني بر آن بوده، با عدم گفتن آن قبل از عقد، باعث خيار مي شود و در در صورت فسخ قبل از دخول، استحقاق مهر ندارد و بعد از دخول اگر زن سبب تدليس نبوده، تمام مهر را از مدلّس مي گيرد.

اعتياد

4882. اگر زن بعد از عقد بفهمد همسرش معتاد است، آيا مي تواند عقد را فسخ كند، تكليف مهريه چه خواهد شد؟

ج. مثل جواب سؤال قبل است.

عجز از نزديكي

4883. اگر مردي قبل از ازدواج از نزديكي عاجز باشد و زن بعد از مراسم عروسي بفهمد و فوري عقد و نكاح را به هم بزند و از شوهر جدا شود، آيا در اين صورت زن مي تواند بدون طلاق شوهر كند؟

ج. زن به حاكم شرع رجوع مي كند و حاكم تا يك سال مهلت مي دهد و اگر در اين يك سال قدرت بر نزديكي با آن زن يا زن ديگر را نداشت، زن بفوريّت عرفيه حق فسخ دارد.

رابطه اي فسخ با طلاق

4884. در مواردي كه زوج يا زوجه حق فسخ عقد را دارند، آيا فسخ، طلاق حساب مي شود يا خير؟

ج. اگر زن يا مرد، به سبب يكي از عيوب كه در رساله ذكر گرديده است، عقد را به هم بزند، از هم جدا مي شود و طلاق لازم نيست. (مسأله ي 1895 رساله)

اجازه از حاكم شرع

4885. در موارد فسخ، آيا اجازه ي حاكم شرع لازم است يا نه؟

ج. در غير مورد عنن كه مذكور شد، احتياج به اجازه ي حاكم ندارد، اگر چه براي فصل خصومت در وقت نزاع مراجعه ي به حاكم مي شود.

نحوه ي ثابت شدن عيوب موجب فسخ

4886. عيوبي كه به واسطه ي آنها مي شود عقد نكاح را فسخ كرد، به چه چيز ثابت مي شود؟

ج. 1) به بيّنه، البته در عيب مخفي بايد بيّنه از اهل اطّلاع و خبره باشد و در عيبي كه غالباً علم به آن مختص به صاحب عيب است - مثل عنن - سماع بيّنه در آن، محل تأمّل است.

2) به اقرار صاحب عيب يا بيّنه بر اقرار او.

3) عيوب باطنه در زنان، به شهادت چهار زن عادل هم ثابت مي شود و اگر بكر ادعاي عنن يا ترك وطي كرد، به واسطه ي زن ها استعلام مي شود.

داشتن بيماري عصبي و پنهان نمودن آن

4887. علويه اي به دليل ناراحتي عصبي و افسردگي، داروي آرام بخش اعصاب مصرف مي كرده است و در هنگام ازدواج اين مسأله را به همسرش نگفته است و پس از مدّتي داروهاي خود را ترك كرده و بيماري عود مي كند و همسر از ناراحتي وي مطّلع مي شود. زوج مزبور او را به منزل والدين برده و ادّعا مي كند كه همسرش دچار نوعي جنون بوده كه در زمان نكاح به او نگفته اند.

به همين جهت وي نكاح را فسخ كرده، در حالي كه پزشكان آن را افسردگي و ناراحتي عصبي تشخيص داده اند.

حكم مسأله را بيان فرماييد؟

ج. در فرض مذكور يعني ناراحتي عصبي و افسردگي، با عدم صدق جنون عرفي، شوهر حق فسخ ندارد.

نداشتن خصيتين

4888. زوج و زوجه اي كه مدّت هشت سال است با هم زندگي نموده اند، ولي تاكنون بچّه دار نشده اند و به تشخيص پزشكان عيب از جانب زوج است و اكنون زوجه ادعا دارد كه شوهرش بدون خصيتين است و زوج هم معترف است و علّت عدم بارداري وي هم همين مسأله است.

آيا عيب ذكر شده از جمله عيوبيست كه باعث فسخ عقد مي گردد؟ و از آن جايي كه زوجه تاكنون جاهل بر حكم بوده نمي دانسته كه حق فسخ دارد، آيا در صورت داشتن حق فسخ لازم است صيغه طلاق جاري شود؟

ج. مي تواند فسخ نمايد و به طلاق احتياج ندارد.

عنين

4889. اگر در مدّت يك سال مهلت به فرد عنين، زوجه از تمكين خود داري كند، آيا بعد از اتمام مدّت، زوجه حق فسخ دارد يا بايد مدّت بيشتري تمديد گردد؟

ج. اگر در اين مدت زن ديگري را هم بتواند وطي كند، در رفع عنن كافيست و اگر ممكن نبود و زوجه هم تمكين نكرد، ثبوت حق فسخ مشكل است.

عنين شدن بعد از نزديكي

4890. مرد عنيني كه از ابتداي ازدواج قادر به نزديكي نمي باشد، آيا همسر او حق فسخ دارد؟

اگر بعد از يك بار نزديكي عنين شود همسرش چه تكليفي دارد؟

ج. در صورت اوّل، زن حق فسخ دارد و در صورت دوم حق فسخ ندارد.

عقيم بودن مرد

4891. آيا اگر زن بعد از ازدواج بفهمد مرد عقيم است، مي تواند طلاق بگيرد؟

ج. خير، طلاق به دست مرد است.

عيوبي كه بعد از عقد معلوم مي شود

4892. در مواردي كه مرد مي تواند عقد را به هم بزند؛ مثل بيماري برص و @تيمنگر - نقص مادرزادي افضاء - و موانع مقاربت، امروزه با درمان قابل رفع مي باشد.

حال چنان چه مردي پس از ازدواج متوجّه موارد مذكور گردد، آيا بازهم اختيار حق فسخ عقد را دارد يا خير؟ چنان چه نياز به درمان باشد، به عهده زن است كه به درمان آن اقدام كند يا بر عهده شوهر است؟

ج. هر عيبي كه موجب فسخ باشد، بعد از عقد شوهر خيار فسخ دارد و هزينه درمان بر عهده زن است.

فسخ عقد به خاطر تخلّف شرط ضمن عقد

4893. در مادّه ي 1128 قانون مدني آمده:

«هرگاه صفت خاصّي در يكي از زوجين شرط شود و بعد از عقد معلوم گردد كه طرف، فاقد صفت مقصوده بوده، براي طرف مقابل حق فسخ ايجاد مي شود. حال اگر صفت ايمان و تقوي شرط گردد [ انجام فرايض ديني از قبيل به جا آوردن نماز و … ] و بعد از عقد معلوم گردد كه زوجه نه تنها نسبت به واجبات ديني بي توجّه است؛ بلكه حتّي نسبت به انجام محرّمات نيز ابايي ندارد، در اينجا آيا حق فسخ براي طرف ديگر ايجاد مي شود يا خير؟

ج. هرگاه صفتي در ضمن عقد شرط شود و يا عقد مبني بر آن منعقد شود، در صورت تخلّف، حق فسخ ثابت است و چون اين امر قضيّه ي شخصيّه است كه اموري نظير سبق و لحوق بر عقد نياز به بررسي دارد، بايد حاكم شرع طبق موازين شرع حكم نمايد.

عدم آگاهي شوهر از عيب دختر

4894. دختري كه هنگام عقد نقص و عيبي دارد - غير عيوبي كه موجب فسخ مي شود - و زوج نمي دانسته و ضمن عقد، سلامت از آن عيب ذكر نشده، هر چند عقد مبني بر سلامت از اين عيوب است - كه شرط لبّيست، آيا زوج حق خيار فسخ دارد؟

ج. در خيار فسخ تأمل است و اگر پس از فهميدن زوج به آن راضي شد، ديگر حق رد ندارد.

احكام شير دادن

شرايط شير خوردني كه موجب محرميت است

4895. پسري كه روزي يك بار يا دو بار از خانمي شير خورده و در بين شير خوردن، شير مادرش و غذا نيز مي خورده است، آيا محرميت حاصل مي شود؟

ج. خير به كسي محرم نمي شود.

4896. زني به دختر خود و به پسر خواهر خود شير مي دهد، آيا به هم محرم مي شوند؟

ج. اگر به حد محرميّت شير داده، سبب محرميت مي شود.

شير دادن دخترِ برادر شوهر

4897. اگر خانمي دخترِ برادر شوهر خود را شير دهد، آيا غير از آن دختر، فرزندان ديگر دو برادر مي توانند با هم ازدواج كنند؟

ج. بله، مي توانند.

نوه هاي مادر رضاعي

4898. آيا نوه هاي مادر رضاعي بر شيرخوار محرم مي باشند؟

ج. بله، محرم مي شوند. (مسأله ي 1955 رساله. ) شير دادن بچّه ي خواهر

4899. اگر خواهري بچّه هاي خواهر خود را شير دهد، آيا اين خواهر به شوهر خواهرش محرم مي شود؟ ضمناً حكم فرزندان او چه خواهد شد؟

ج. محرم نمي شود و فرزندان ديگر غير از شيرخوار، به همديگر محرم نمي شوند.

شير دادن بچّه ي زن اوّل

4900. شخصي از عيال اوّل خود بچّه ي شيرخواري دارد، آيا مي شود عيال دوّم آن بچّه را شير بدهد؟

ج. اشكال ندارد.

شير دادن فرزند دختر

4901. هرگاه زن، فرزند دختر خود را شير بدهد، ازدواج او باطل مي شود. آيا اين حكم شامل دختر رضاعي هم مي شود و اگر زن، فرزند دختر رضاعي را شير بدهد، ازدواج باطل شود؟

ج. ظاهراً شامل دختر رضاعي نمي شود؛ مگر اين كه دختر رضاعيِ شوهر فعلي او هم باشد، بنا بر احوط. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1956 رساله رجوع شود )

شير خوردن دختر دايي

4902. دختر دايي من يك ماه از مادرم شير خورده، آيا به من محرم است؟

ج. اگر بر طبق مسأله ي 1965 الي 1967 رساله بوده، بله به شما محرم است.

شير دادن نوه ي دختري و ازدواج وي با نوه ي ديگر

4903. 1) زني حدود 40 سال پيش نوه ي دختري خود را شير كامل داده و اين پسر شيرخواره، وقتي به سن بلوغ رسيده با يكي ديگر از نوه هاي دختري زن شيرده ازدواج نموده است.

با توجّه به اين كه زن و شوهر اوّلي - يعني پدر و مادر آن نوه ي دختري - بر يكديگر حرام هستند، تكليف اين دو نفر يعني دو نوه ي دختري چيست؟

ج. بايد از هم جدا شوند.

2) آيا برادر آن شيرخواره ي فوق الذّكر مي تواند با دختر خاله اش ازدواج كند؟

ج. مانعي ندارد.

شير دادن مادر زن به نوه دختري

4904. اگر مادر زني به نوه دختري اش شير دهد، آيا دامادش بر دختر او حرام ابدي مي شود؟

ج. اگر زن نوه دختري خود را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مي شود.

پسري كه شير مادرِ مادر خود را خورده

4905. آيا پسر كه شير مادربزرگ خود يعني مادر مادر را خورده، مي تواند با دختر خاله اش ازدواج كند؟

ج. نمي تواند.

عدم جواز ازدواج با خواهر رضاعي

4906. شخصي شير زني را خورده كه مادر رضاعي او مي شود و بعد از مدّتي شوهر ديگري كرده است كه از اين شوهر دوّم بچّه اي به دنيا آورده است.

آيا مي تواند با دختري كه از شوهر دوّم به دنيا آورده است ازدواج كند؟

ج. نمي تواند با او ازدواج كند، زيرا خواهر رضاعي اوست.

امور مالي و اقتصادي خانواده

نفقه اي كه بر زوج، تهيّه ي آن واجب است

4907. آيا بر زوج لازم است كه آن چه معمولاً تمام زن ها به آن نياز دارند را به عنوان نفقه براي زوجه تهيّه كند، يا فقط تهيه غذا و مسكن و لباس براي او لازم است؟

ج. در اين سه متعيّن نيست.

نفقه ي زنداني

4908. نفقه ي زنداني به عهده بيت المال است يا خود افراد؟ نفقه افراد واجب النّفقه ي زنداني چه طور؟

ج. در موارد ضمان آن، بر مسبّب است وگرنه اگر مال دارد، بر خود اوست و در غير اين صورت مثل ساير فقرا است.

نفقه زوجه اي كه حاضر به تمكين نيست

4909. اين جانب مدّت سه سال است كه دخترخانمي را به عقد رسمي خود درآورده ام و زوجه به هيچ عنوان حاضر به تمكين با بنده نمي شود. وظيفه ي اين جانب را در خصوص اين مسأله عنوان فرماييد.

ج. بر زوجه، تمكين از زوج لازم است، مگر اين كه عذر شرعي داشته باشد و اگر بدون عذر تمكين نكند، ناشزه است و استحقاق نفقه ندارد و مرد مي تواند در غير صورت طلاق يا خلع - و لو با رجوع به محكمه ي شرعيّه - او را به تمكين وادار نمايد و اللَّه العالم.

عدم تمكين براي گرفتن مهريه

4910. زني كه براي وصول مهريه تمكين نمي كند، آيا مستحق نفقه مي باشد؟

ج. اگر مهريه حال باشد و از اوّل راضي نشده باشد، مستحق نفقه است، بنا بر اين كه بگوييم نشوز مانع است از استحقاق نفقه با اقتضاي عقد آن را، نه اين كه تمكين شرط باشد.

نفقه ي زني كه از منزل خارج شده

4911. زني كه بدون اجازه ي شوهر از خانه ي شوهر بيرون رفته باشد و با وساطت ديگران هم به خانه ي شوهر برنگردد و ادّعاي مخارج نمايد، آيا شوهر مديون زن است؟

ج. اگر خروج زن از منزل شوهر بدون رضايت شوهر و بدون عذر باشد، ناشزه است و در مدّت نشوز استحقاق نفقه ندارد و چنان چه شرعاً معذور باشد، ناشزه نيست و نفقه ي او كه همان نفقه ي زوجيّت است، بايد به او داده شود.

نفقه همسر در زمان عقد

4912. نفقه دختر در زمان عقد بر عهده چه كسي است؟

ج. بر عهده شوهر او است.

نفقه ي زن قبل از رفتن به خانه ي شوهر

4913. مردي كه زني را به عقد دائم خود درآورده است، ولي بنا به شرايط [اقتصادي ] مثلاً بگويد كه سه ماه ديگر او را به خانه مي برم حق خرج او بر پدر است يا شوهر؟ و آيا اجازه ي خروج از منزل پدري در راه هاي دور و نزديك با پدر است يا شوهر؟

ج. نفقه ي زن با شوهر است و بايد در خارج شدن از منزل، از شوهر اطاعت نمايد.

فراهم نمودن هزينه ي دارو و درمان

4914. اگر عرف جامعه اهتمام زوج را به فراهم نمودن هزينه ي دارو و درمان زوجه ي مريضه لازم بشمارد، با نظر به اين كه مداواي بيماري عقلاً و عرفاً جزو نيازمندي هاي اوّليه ي هر انساني مي باشد، آيا فراهم نمودن هزينه ي دارو و درمان زوجه ي بيمار جزو نفقه زوجه محسوب مي گردد يا خير؟

ج. اگر مرض خارج از متعارف، يا مخارج خارج از حد معروف باشد، جزو نفقه نيست و در حد متعارف، بر شوهر لازم است علي الاحوط، به خصوص اگر زن مالي ندارد.

مطالبه ي مخارج روزهاي آينده

4915. آيا زن مي تواند مخارج روزهاي آينده را از شوهر مطالبه كند؟

ج. نمي تواند.

مطالبه ي مخارج روزهاي گذشته

4916. آيا زن مي تواند مخارج روزهاي گذشته را كه مرد نپرداخته و زن از پول خودش خرج كرده يا از پس انداز مخارج روزهاي قبل خرج كرده را از شوهر مطالبه نمايد؟

ج. اگر از مال شوهر خرج نكرده، مي تواند نفقه ي خودش را مطالبه كند.

پول هايي كه زن صرفه جويي كرده

4917. آيا مرد مي تواند پول هايي را كه زن با صرفه جويي در مخارج خانه پس انداز كرده است از زن طلب كند؟ و آيا زن مي تواند بدون اذن شوهر آن پس انداز را خرج نمايد؟

ج. مرد مي تواند مطالبه كند و خرج كردن زن، بايد با رضايت شوهر باشد، مگر آن چه را به عنوان نفقه مالك شده باشد.

اگر زكات به نفقه تَعَلُّق گرفته باشد

4918. شوهر زن مؤمنه اي نفقه ي او را نمي دهد، علاوه بر آن كه او را در منزلي نگاه داشته كه اين منزل از پول زكات داده نشده اي خريداري گرديده است و زن نيز تمكّن پرداخت زكات را ندارد و تمكّن تهيّه ي منزل ديگر را هم ندارد، در اين صورت تكليف زن چيست؟

ج. وظيفه ي شوهر است كه نفقه ي زن خود را بدهد و اگر عمل نمي كند، زن مي تواند با رجوع به محاكم او را به دادن نفقه مجبور كند و در مورد منزل، اگر آن را بر ذمّه خريده باشد، تصرّف در آن مانع ندارد و مالك شده است؛ هر چند پول آن مشتمل بر وجوه شرعيّه باشد.

مخارج اولاد

4919. مخارج اولاد تا چند سال بر پدر واجب است؟

بعضي از فرزندان مي خواهند درس بخوانند و تا سطح دكترا ادامه دهند. آيا تا پايان تحصيلات، پدر بايد هزينه ي تحصيلات آنها را بدهد؟

ج. مخارج تحصيل اولاد بر پدر واجب نيست، بلكه فرزندان اگر فقير باشند، به اندازه اي كه نفقه ي روز خود را نداشته باشند و نتوانند تأمين كنند، بر پدر لازم است نفقه ي آنها را بدهد.

نفقه ي بچّه ي صغير

4920. آيا خرج بچّه ي صغير به عهده مادر است يا پدر مادر؟

ج. نفقه ي طفل بر پدر است و پدر پدر، هر چه بالا رود و با نبود آنها بر مادر است و بر پدر و مادر مادر، هر چه بالا رود.

استفاده ي فرزند از وسايل خانه ي پدري

4921. اين جانب مجرّد و در خانه ي پدري ساكن هستم. لطفاً بفرماييد بنده تا چه حد مجازم از وسايل خانه ي پدري استفاده كنم؟

ج. از وسايل خانه به طور عادّي مي توانيد استفاده نماييد و استفاده از خوردني ها و آشاميدني ها و غيره مانعي ندارد.

استفاده ي پدر از وسايل فرزند

4922. پدري، دختر شاغلي دارد كه هنوز ازدواج نكرده و فعلاً به شهر ديگري انتقال يافته است و در منزل پدري زندگي نمي كند.

آيا پدر مي تواند بدون اجازه ي فرزند از چيزهايي كه فرزند در زمان بودنش در خانه و قبل از انتقال، از حقوق خود خريداري و تهيه نموده تصرّف كند؟

ج. اگر يقين به رضايت صاحبش دارد، مانع ندارد.

پدر غير مقيّد به حلال و حرام

4923. گاهي هر دو الي سه ماه به منزل پدرم مي روم و ايشان مقيّد به لقمه ي حرام و حلال نيست. آيا مي توانم در مقابل هر وعده ي غذايي كه در خانه ي پدرم مي خورم، قيمت آن را به پدرم بدهم، مثل رستوران ها، تا اين كه از اثرات سوء لقمه ي حرام فرار كنم يا خير؟

ج. اگر يقين به حرام بودن عين غذا نداريد، مي توانيد تصرّف نماييد و در صورت يقين، دادن پول، حرام موجب جواز تصرّف نيست.

كسي كه از پدرش پول برداشته

4924. كسي كه در ايّام قبل از تكليف از مغازه ي پدر خود مخفيانه پولي بر مي داشته است، اكنون كه پدر از دنيا رفته وظيفه ي او چيست؟

ج. ورثه را راضي كند.

معلولي كه فرزندانش فوت كرده

4925. معلولي كه فرزندان او فوت كرده اند و يا در محل نباشند يا دسترسي به آنها مشكل باشد، آيا نگهداري جد و جدّه ي معلول به عهده نوه هاي او اعم از پسر يا دختر مي باشند؟

ج. بلي، اگر از اولاد اقرب كسي نيست، نفقه ي آنها بر فالأقرب «1» اولاد است.

|

(1). اقربِ بعدي.

تأمين مخارج پدر و مادر

4926. تأمين مخارج پدر و مادر نيازمند تنها به عهده فرزندان پسر وي مي باشد، يا دختران نيز در صورتي كه درآمد شخصي داشته باشند، در اين مورد مسؤوليتي دارند؟

ج. فرقي بين فرزندان پسر و دختر نيست و با وجود فرزند، هر چند دختر كه بتواند نفقه ي پدر و مادر را بدهد، نفقه ي واجبه بر عهده دختر است.

نگهداري از پدر و مادر معلول

4927. هرگاه پدر و مادر، بيمار و يا معلول باشند كه نياز به پرستاري و نگهداري داشته باشند، آيا نگهداري آنها فقط به عهده فرزندان پسر مي باشد يا دختران نيز در اين مورد مسؤوليتي دارند و در صورتي كه پدر و مادر فرزند پسري نداشته باشند، آيا وظيفه ي نگهداري و پرستاري آنان به عهده دختر مي باشد؟

ج. در اين جهت، بين فرزند پسر و دختر فرقي نيست و آن چه بر فرزند واجب است، نفقه ي پدر و مادر است در حد و شرايطي كه در رساله ها ذكر شده است.

برداشتن پول بدون اجازه ي شوهر

4928. آيا جايز است زن، بدون اجازه ي شوهر دست در جيب او كرده و براي مخارج خانه يا فرزندان پولي را بردارد؟

ج. بايد شوهر راضي باشد.

برداشتن پول با اطمينان از رضايت شوهر

4929. اگر زني بدون اجازه ي شوهرش از پول يا مال او بردارد ولي مي داند شوهرش راضي است، آيا گرفتن اجازه واجب است يا به همين اطمينان مي توان اكتفا كرد؟ در صورتي كه احتمال دهد كه او راضي است، حكم چگونه است؟

ج. با اطمينان اشكال ندارد و بدون اطمينان جايز نيست.

مصرف پول بدون اجازه شوهر

4930. اگر زني از پولي كه شوهرش براي مخارج خانه مي دهد، در منزل، مجلس روضه يا ختم انعام و يا … بگيرد جايز است؟

ج. جايز نيست؛ مگر با رضايت شوهر.

رابطه مزد و نفقه

4931. اگر كارگري فنّي براي پدر خود كار مي كند و پدر نصف مزد متعارف را به پسرش مي دهد، آيا اين پسر در مقابل نفقه ي همسر و فرزندانش مسؤول است؟

ج. نفقه ي واجب النّفقه اش را بايد بدهد و اگر مزدي كه مي گيرد كم است، به صاحب كار بگويد و با هم تفاهم و تراضي نمايند و مزد و نفقه به هم ربطي ندارند.

پرداخت نفقه از مال صغير

4932. فردي واجب النفقه صغير مي باشد (مانند پدر و مادر صغيري كه فرزند صغيرشان غني باشد ). آيا پرداخت نفقه بر صغير واجب است؟

ج. بر صغير تكليف نيست و ولي يا قيّم او هم نمي توانند از مال او انفاق كنند، مگر فرض شود كه مشتمل بر مصلحت طفل باشد.

خودداري از نفقه

4933. در صورتي كه مرد از دادن نفقه به خانواده اش خود داري كند، شرع مقدس چه راهي را بيان مي فرمايد؟

ج. زن حق مطالبه نفقه خود را هر چند با شكايت دارد و حاكم شرع مرد را به دادن نفقه الزام مي كند و هر چه از نفقه ي زوجه را نداده مديون است.

مطالبه نفقه پرداخت نشده

4934. اگر مردي به دلايلي مانند بيماري و زنداني بودن و … نتواند براي مدتي نفقه خانواده اش را بدهد، آنها مي توانند نفقه مدتي كه پرداخت نكرده است را از او مطالبه نمايند؟

ج. نفقه زوجه دين بر ذمّه ي زوج است ولي نفقه اقارب دين نيست؛ مگر به نحو مشروع، بر عهده او استدانه كرده باشند با اذن از مَن لَهُ الإذن از حاكم يا عدول مؤمنين.

ميزان نفقه زن

4935. ميزان نفقه زن كه بر عهده شوهر مي باشد، بر اساس توانايي مرد است يا بر اساس چيزهايي كه زنان هم شأنِ همسر او، نياز دارند؟

ج. شأنيت بر حسب امثال زوجين حساب مي شود.

قبول كردن نفقه زن

4936. آيا غير از شوهر، شخص ديگري مي تواند نفقه ي زن را بدهد؟ اگر فرد ديگر تعهد بدهد در صورتي كه بر سر نفقه بين زن و شوهر اختلافي به وجود آمد، نفقه بر عهده او باشد، صحيح است؟

ج. بله، صحيح است و اگر آن تعهّد را ضمن عقد خارج لازمي شرط كند، الزام آور هم مي شود.

لزوم پرداخت نفقه ي واجبه به زن

4937. در صورتي كه زن درآمد كافي داشته باشد، آيا شوهر مي تواند از پرداختن نفقه به وي امتناع ورزد؟

ج. از واجبات نمي تواند امتناع كند.

تصرّف فرزند در اموال پدر

4938. فرزند اگر محتاج همسر باشد و پدر به فكر او نباشد، آيا مي تواند بدون اذن او در اموالش تصرّف كند و زن بگيرد؟

ج. نمي تواند.

نفقه فرزندان

4939. نفقه فرزندان تا چه سني بر عهده پدر مي باشد؟ اگر مردي بخواهد از درآمد غير حلال، هزينه ي زندگي همسر و فرزندانش را بدهد، آنها مي توانند از اين پول استفاده كنند؟

ج. فرزند در هر سني كه باشد، اگر فقير باشد و پدر داشته باشد نفقه اش بر پدر واجب است و اگر نفقه را از عين مال حرام بدهد، آنها نمي توانند از آن پول استفاده كنند و بايد از پول حلال مطالبه كنند.

بخشش وسايل غير ضروري منزل بدون اذن پدر

4940. بخشيدن وسايل منزل اگر مورد استفاده نباشد، بدون اجازه پدر جايز است؟

ج. اگر از اموال پدر است، جايز نيست.

گرفتن پول از پدر، خرج آن بدون رضايت پدر

4941. اگر كسي پولي را كه از پدرش دريافت مي كند در راهي مصرف كند كه او راضي نباشد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر در راه حلال باشد و سبب ناراحتي پدر هم نشود اشكال ندارد، مگر اين كه پدر پول را تمليك او نكرده باشد و يا به صورت مشروط بخشيده باشد.

نفقه جنين

4942. آيا جنيني كه در رحم غير مادرش قرار گرفته است، مستحق نفقه مي باشد؟

ج. استحقاق نفقه دارد، بنا بر احوط.

تصرف برادر در اموال پدر

4943. آيا برادر بزرگتر مي تواند از اموال پدر - كه صغير هم دارد - با تعهد پرداخت آن در آينده، براي ازدواج خود چيزي بردارد، طبق چه شرايطي مي تواند تصرف نمايد؟

ج. اگر با اذن از قيّم صغير و ساير ورثه باشد، نسبت به سهم خودش مانعي ندارد و هم چنين تصرف در سهم ورثه با رضايت آنها اشكالي ندارد، به خلاف سهم صغير كه به هيچ عنوان اجازه تصرف ندارد مگر در موردي فرض شود كه مصلحت صغير هم در آن باشد.

مطالبه نفقه پرداختي از طرف پدر

4944. پدري كه در ايام كودكي نفقه فرزند را پرداخته و حالا در زمان بزرگسالي نفقه را از فرزندش مطالبه مي نمايد، نپرداختنش چه حكمي دارد؟

ج. چيزي بر گردن فرزند نيست.

نفقه ي پدر و مادر فقير

4945. كسي كه درآمد او فقط به اندازه ي زن و بچه ي خود است، آيا نسبت به پدر و مادر فقير خود مسؤوليت دارد؟

ج. نفقه زوجه بر نفقه اقارب مقدم است؛ اما نفقه اقارب كه در فرض سؤال متساوي در درجه هستند، اگر انفاق كننده ديگري براي آنها نيست، احوط تراضي همه آنها به نحو قرعه يا تقسيم به كمتر از كفايت است.

محرميّت و راه هاي آن

نحوه ي محرميّت فرزند خوانده با زن و مرد

4946. چگونگي محرميّت زن و مرد با بچه اي كه به فرزندي قبول كرده اند را بيان فرماييد؟ حكم محرميت فرزند خوانده با ساير بچه هاي اين زن و مرد چه مي باشد؟

ج. اگر بچه شيرخوار باشد، با شير دادن - با شرايط محرميّت - امكان پذير است و هم چنين از راه عقد كردن ولي شرعي او به كسي كه سبب محرميّت در اقرباي او باشد.

4947. گاهي افرادي كه صاحب فرزند نمي شوند، دختري يا پسري از پرورشگاه مي گيرند. آيا راهي براي محرم شدن او بر پدر و مادرخوانده وجود دارد؟

ج. بله، با شير دادن يا عقد نكاح محرم مي شود و موارد آن مختلف مي شود.

4948. آيا دختر خوانده به پدر، دايي، عمو، برادر محرم است و يا شوهر دختر خوانده به مادر خانم محرم مي شود؟

ج. خير، اگر يكي از اسباب شرعيه محرميت محقّق نشده باشد، محرم نمي شوند.

چگونگي برخورد فرزند خوانده با خواهر و مادر خوانده

4949. شانزده سال پيش بچه اي را به فرزندي قبول كرديم، اكنون او به بلوغ رسيده است، خواهر و مادر خوانده از نظر پوشش چه كنند؟ با توجه به اين كه از نظر روحي به او ضربه وارد نشود.

ج. بايد مثل نامحرم هاي ديگر خود را از او بپوشانند، مگر به طريقي او را محرم كنند.

4950. دختري را از پرورشگاه گرفته و او را بزرگ كرده ام. حال حدود 7، 8 ساله است.

آيا براي محرم شدن مي توانم براي پسرم عقد كنم يا نه؟

ج. بله، عقد او توسط ولي شرعي او جايز است.

نحوه محرميت با همسر برادر

4951. همسر برادر شامل محارم انسان نمي شود، اگر شخص بخواهد در برخوردهايي كه با او دارد مشكلي نداشته باشد، آيا راهي براي محرميت بين آن دو وجود دارد؟

ج. آن فرد ابتدا، دختري را به عقد موقت خود درآورده و سپس آن دختر را از شير زن برادرش - به مقداري كه در رساله ذكر شد - شير دهند، كه در اين صورت همسر برادر به عنوان مادر رضايي همسر او با وي محرم مي شود.

محرميّت پسران شوهر به نامادري

4952. آيا فرزندان پسر به زن پدر محرم هستند؟

ج. محرم هستند.

صيغه برادري در اسلام

4953. صيغه برادري در اسلام آيا مانعي در ازدواج خواهر با طرف مقابل ايجاد مي كند و سبب محرميت مي گردد؟

ج. خير، سبب محرميّت نمي شود.

ناپدري مادر

4954. آيا ناپدري مادرم بر من و مادرم محرم است؟

ج. اگر آن ناپدري با مادر مادر شما عقد و نزديكي كرده باشد، بر مادر و شما و فرزندان شما، هر چه پايين آيند، چه در وقت عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند به او محرم مي شوند.

محرميت عموهاي ناتني با برادر زاده خود

4955. آيا عموهاي ناتني كه مادرشان مادربزرگ من است و شوهر دوم مادربزرگ ام و فرزند شوهر دوم او، بر ما محرم هستند؟

ج. تمام موارد ذكر شده محرم هستند، غير از مورد آخر، يعني فرزند شوهر دوم، كه از مادربزرگ شما نيست.

محرميت فرزندان به نامادري خود

4956. آيا فرزندان شوهر به زن فعليش محرم هستند؟

ج. بله، محرم هستند (به مسأله ي 1910 رساله رجوع شود )

محرميت نامادري و خانواده اش با فرزندان شوهر

4957. آيا زن پدر و بستگان نسبي او با من محرم هستند؟

ج. فقط زن پدر محرم است.

محرم شدن مادر دختر

4958. پدري دختر بالغ خود را به عقد موقت مردي به صورت فضولي درآورده و پس از انقضايِ مدّت، دختر عقد را اجازه مي كند.

آيا براي حصول محرميّت مادر دختر، همين مقدار كافي است؟

ج. احتياط در تجديد عقد صحيح است.

محرميّت زن و شوهر پس از مرگ شوهر

4959. آيا مردي كه مي ميرد همسرش به او نامحرم مي شود؟

ج. في الجمله آثار محرميت باقي است.

صيغه برادري و خواهري بين زن و مرد نامحرم

4960. آيا مي شود بين دختر و پسر نامحرم صيغه خواهر و برادري خواند؟

ج. چنين صيغه اي مشروعيت ندارد.

رابطه اي نامشروع با خواهر زن

4961. زني كه همسرش فوت كرده است، با همسر خواهرش به صورت پنهاني براي مدتي روابط نامشروع داشته اند، آيا اين عمل موجب حرمت ابدي همسر اين مرد بر او مي شود يا موجب حرمت ابدي خواهر بر اين مرد مي شود؟

ج. در هيچ كدام موجب حرمت ابدي نيست.

ازدواج پدر داماد با محارم داماد

4962. آيا ازدواج پدر داماد با كساني كه به سبب ازدواج با داماد محرم مي شوند، جايز مي باشد؟

ج. بله، جايز است.

ازدواج با فرزندان همسر

4963. مردي از همسرش جدا شده و همسر او بعد از گذشت عدّه ازدواج كرده و صاحب اولاد گشته است، آيا اين مرد مي تواند دختر همسر سابقش را براي خود يا پسرش بگيرد؟ در صورت بر عكس شدن مسأله، آيا زن مي تواند با پسر او در فرض شوهر نداشتن، ازدواج كند؟

ج. در صورت اوّل آن مرد خودش نمي تواند با دختر همسرش ازدواج كند؛ بلكه پسرش كه از زن ديگر است، مي تواند با آن دختر ازدواج كند و در صورت دوم آن زن نمي تواند با پسر شوهرش ازدواج كند.

بقاي محرميّت پس از جدايي زوجين

4964. آيا بعد از جدايي زوجين، رابطه اي آنها با كساني كه به سبب ازدواج با آنها محرم شده بودند، باقي مي ماند؟ در صورتي كه مادر زن يا پدر شوهر دوباره ازدواج كنند، محرميت باقيست يا خير؟

ج. بله، باقي است.

انواع محرميّت در عقد موقت

4965. زن و مردي كه با داشتن اولاد، با يكديگر ازدواج مي كنند آيا دخترها و پسرهايي كه از همسر اوّل خويش دارند، بر ديگري محرم هستند؟ اگر مرد، همسر اولش در نكاح او باشد، پسران او بر همسر دوم مرد محرمند يا خير؟ دامادهايي كه هر كدام دارند آيا بر ديگري محرمند يا خير؟

ج. در فرض اوّل، آن دخترها و پسرها به همديگر محرم نمي شوند و در فرض دوم پسران آن مرد به همسر دوم محرم اند؛ ولي دامادهاي هر كدام به ديگري محرم نيستند.

همسر نوه

4966. آيا زوجه ي پسر دختر شخص با او محرم است؟

ج. بلي، محرم است.

خاله ي يك طرفه

4967. خاله هاي بنده فقط از طرف پدرشان با مادرم خواهر هستند، ولي از طرف مادر يكي نيستند. آيا آن خاله ها براي من محرم هستند؟ و هم چنين خانمي كه با مادرم صيغه خواهري خوانده است، براي من محرم است يا خير؟

ج. خاله ي شما مي باشند - هر چند از طرف پدري - پس محرم هستند و خواهرخوانده ي مادر شما، خاله ي شما نمي باشد و محرم نيست.

مادر زن دوّم

4968. آيا مادر زن دوّم به پسر زن اوّل مرد - كه از همين شوهر فعلي مي باشد، محرم است يا نه؟ و در صورتي كه زن اوّل از شوهر اوّلي خود [غير از شوهر فعلي ] پسر داشته باشد، تكليف آن پسر با زن دوّم اين مرد و مادر زن دوّم شوهر فعلي چيست؟

ج. در فرض اوّل، مادر زن دوّم به پسر شوهر، از زن ديگر محرم نيست.

و در فرض دوّم نيز پسر زن اوّل از شوهر ديگر با زن دوّم و مادر زن دوّم، محرم نيستند.

حكم محرميّت دامادهاي مختلف

4969. مردي داراي دو زن است و از هر زني چند دختر دارد و تمام دخترها را شوهر داده است.

آيا شوهر آن دخترهاي زن اوّلي به زن دوّمي مرد و يا شوهر آن دخترهاي زن دوّمي به زن اوّلي مرد محرم هستند؟ و آيا نوه هاي زن اوّلي بر زن دوّمي مرد و هم چنين نوه هاي زن دوّمي بر زن اوّلي مرد محرم مي باشند؟

ج. در فرض اوّل شوهر دختر، با زن ديگر پدر دختر محرم نيست.

و در فرض دوّم، نوه هاي مرد از يك زن با زن ديگر مرد مذكور، محرم هستند.

زنا در عده عقد موقت

4970. زناي در عدّه عقد موقّت چه حكمي دارد؟

آيا موجب حرمت ابدي مي شود؟

ج. نمي شود.

محرم نبودن مادر زن دوّم به پسر زن اوّل

4971. آيا مادر زن دوّم به پسر زن اوّل محرم است؟

ج. محرم نيست.

محرم نبودن ربيبه بر پدر شوهر

4972. آيا ربيبه كه بر شوهر زن محرم است، بر پدر شوهر هم محرم است؟

ج. محرم نيست.

پدر رضاعي شوهر

4973. آيا پدر رضاعي شوهر بر زن محرم است و مانند پدر شوهر نسبي است؟

ج. بله، محرم است.

محرميت داماد زن اوّل به زن دوم

4974. مردي داراي دو عيال مي باشد و از يك عيال دختري دارد، آيا شوهر اين دختر به عيال دوّم محرم است؟

ج. محرم نيست.

دختر شوهر قبلي

4975. هرگاه مردي با زني ازدواج كند و او از شوهر قبلي داراي دختري باشد و به حد بلوغ برسد، آيا بر اين مرد محرم است؟

ج. در صورت نزديكي با آن زن، دختر و نوه دختري و پسري آن زن هر چه پايين آيند، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مي شوند و در صورت عدم نزديكي تا وقتي كه آن زن در عقد او است، نمي تواند با دختر ازدواج كند.

صحّت عقد دختر زن اوّل براي برادر

4976. مردي دو زن دارد، دختر زن اوّل خود را كه دختر خودش نيز هست، به عقد برادر زن دوّم خود در مي آورد. آيا صحيح است؟

ج. صحيح است.

زن پدر

4977. آيا زن پدر محرم انسان است، در صورتي كه زن جوان هم باشد؟ مادرزن پدر چه طور؟

ج. زن پدر محرم است و مادرزن پدر محرم نيست.

شرطبندي بين زن و شوهر

4978. شرطبندي بين زن و شوهر چه حكمي دارد؟

ج. در حكم، مثل ساير موارد است.

احكام متفرقه ازدواج

هداياي عروس و داماد

4979. معمولاً خانواده ي عروس بعد از عقد و عروسي، براي دخترشان هدايايي مي برند. پس از جدا شدن اين عروس و داماد يا مرگ عروس اين هدايا متَعَلُّق به چه كسي است؟

ج. اگر براي دختر هديه آورده اند و او قبض كرده است، مِلك دختر است.

ادّعاي كم شدن جهيزيه

4980. جهيزيه زني بعد از متاركه ي زندگي، مدتي در منزل شوهر بوده است.

حال هنگام تحويل ادّعا مي كند مقداري از جهيزيه كم شده است، ولي شوهر مي گويد:

من به آن دست نزده ام و اگر كم شده خود زن يا اقوام او برده اند.

قول كدام يك مُقَدَّم است؟

ج. قول مرد مُقَدَّم است، مگر اين كه زن بيّنه كند.

پولي كه از جهيزيّه زياد مي آيد

4981. پولي كه پدر دختر از داماد جهت جهيزيه ي دخترش مي گيرد، در صورتي كه از جهيزيه زياد بيايد، آيا براي پدر دختر حلال است؟

ج. بستگي به كيفيت دادن پول داماد دارد.

اختلاف نظر زن و شوهر در موقت و يا دائم بودن عقد

4982. اگر بعد از واقع شدن عقد، زن و شوهر در دوام و انقطاع ازدواج اختلاف نظر پيدا كنند، ازدواج آنها چه صورتي پيدا مي كند؟

ج. بنا بر اين كه مدّعي دوام را مدّعي بقاي بعد از اجل بدانيم، قول مدّعي انقطاع، مقدم است.

هداياي ازدواج پس از فسخ عقد

4983. در مواردي كه نكاح فسخ مي شود، آيا مي توان به بازگرداندن هدايا و پولي كه هزينه شده اقدام نمود؟

ج. فقط در هدايا - اگر موجود باشند - مي توانند رجوع كنند.

ياد كردن شوهر مرده

4984. زني پس از فوت همسرش، با مرد ديگري ازدواج نموده است، به ياد آوردن همسر اولش، صدقه دادن براي او و رفتن بر سر مزار او، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

خودسوزي زن بر اثر آزار همسر

4985. اگر زني به علت آزار و اذيت هايي كه شوهرش نسبت به او روا داشته است اقدام به خودسوزي كند، آيا هزينه ي درمان او بر عهده شوهر است؟

اگر آتش سوزي به دليل ديگري باشد، بر عهده چه كسي است؟

ج. در بودن هزينه ي درمان زن بر شوهر تأمل است و در ضمانِ سبب، احراز اقوائيت او از مباشر لازم است.

فرزنددار شدن همسر در مسافرت شوهر

4986. در مسافرت هايي كه بيش از يك سال به طول مي انجامد، اگر در سفر شوهر، همسر او داراي اولاد شود و اهل ايمان و عفت باشد، مرد نيز بچه را از خود نفي كند، آيا فرزند ملحق به پدر است و احكام فرزندي بر او مترتب مي شود يا خير؟

ج. خير، بايد امكان لحوق باشد - از حيث كمترين و بيشترين مدت حمل - تا حتي موضوع براي لعان محقق شود.

جدايي بين زن و شوهر توسط اطرافيان

4987. اگر بعد از ازدواج، پدر و مادر زن به دلايلي مانند بي كار بودن داماد يا نداشتن خانه و … براي مدتي طولاني بين آن دو جدايي بيندازند، شوهر در اينجا چه تكليفي دارد؟

ج. شوهر مي تواند زن را الزام به تمكين كند، هر چند با شكايت به محاكم قضايي.

وسايل خريداري شده توسط شوهر

4988. وسايلي كه قبل از ازدواج توسط شوهر خريداري شده و به خانه زن فرستاده مي شوند و جزو جهيزيه او محسوب مي شوند، مالك اصلي آنها چه كسي مي باشد و آيا قول زن مبني بر مالكيت آنها مورد قبول است؟

ج. اگر در تصرف زن است، قول زن مقدم است و اگر معلوم است كه از آنهاييست كه شوهر خريده است، حكم تابع اينست كه به چه عنوان داده است.

تصرف در اثاثيه پس از فوت همسر

4989. اگر شوهر فوت كند، جهيزيه ي زن كه ديگر جزيي از زندگي آنها شده بود، جزو «ما ترك» او محسوب مي شود يا خير؟

اگر زن فوت كند چه حكمي دارد؟

آيا ورّاث مي توانند در آنها تصرف كنند؟

ج. ظاهراً جهيزيه ايست كه از اموال زن است و به ورثه او مي رسد.

زن و مردي كه با هم مسلمان شوند

4990. زن و شوهر غير مسلمان كه در آن واحد با هم مسلمان شوند، آيا بايد صيغه عقد نكاح را جاري كنند؟

ج. نيازي به تجديد عقد نكاح ندارند، زيرا زماني متخلّل نشده كه عقدشان در آن زمان باطل شده باشد.

حكم عقد دختر چهارساله بي سرپرست

4991. از خانواده اي فقط يك دختر خردسال كمتر از 4 سال باقي مانده و بقيّه در تصادف كشته شدند و اين دختر بچّه هيچ فاميلي ندارد. آيا اجازه است كه اين دختر به عقد پدر يك فرد محترم درآيد تا به عنوان زن پدر اين فرد، تلقّي و محرم شود و اين فرد بتواند سرپرستي او را به عهده بگيرد؟

ج. اجازه نيست و قبل از رسيدن به حد بلوغ و رشد نمي توانند او را عقد كنند.

بلي در موارد ضرورت، كه مراعات آن براي طفل لازم است، حاكم شرع دخالت مي كند.

عدم رضايت پسر و دختر

4992. در صورتي كه پسر و دختر در ازدواج با همديگر رضايت نداشته باشند و با حاكم شدن نظر پدر و مادر به عقد هم درآيند و بعد از مراسم عقد و عروسي به خاطر عرف مردم به چنين ازدواجي رضايت دهند، آيا اين ازدواج مشروع است يا خير؟

ج. با فرض اين كه رضايت داده اند، اشكالي نيست و زن و شوهر هستند.

رابطه عقد شرعي با عقد قانوني

4993. اگر مُقَدَّمات عقد ازدواج قانوني فراهم نباشد، آيا مي توان شرعاً عقد شرعي نمود؟

ج. بر عقد شرعي اثر شرعي مترتّب مي شود و منافاتي با اقدام دولت ندارد.

مفقود شدن شوهر و ازدواج مجدّد

4994. همسر اين جانب مبتلا به اختلال حواس و روان است و قدرت شعور و تشخيص را از دست داده است، به همين دليل، چندي قبل بر اثر تصادف، تعادل جسماني خود را نيز از دست داده است.

اكنون قريب دو سال است كه هيچ خبري از ايشان نيست و به تمام مراكزي كه احتمال مي رفت مراجعه كرده ام. هيچ گونه آثاري از ايشان به دست نيامده است و براي من يقين حاصل شده كه وي در قيد حيات نيست، آيا مي توانم ازدواج نمايم؟

ج. اگر يقين به فوت شوهرتان نداريد، نمي توانيد ازدواج كنيد، مگر آن كه با وجود شرايط، حاكم شرع طلاق دهد و اگر يقين داريد، بعد از گذشت عدّه ي وفات از زمان يقين به فوت او، ازدواج مانع ندارد و اللَّه العالم.

4995. زني شوهرش در دفاع مقدّس مفقود الاثر شده و از قراين و امارات، علم به شهادت زوج پيدا كرد و شوهر نمود اما پس از پايان جنگ تحميلي، شوهرش از اسارت برگشت، وظيفه ي اين زوجه چيست؟

ج. زوجه متَعَلُّقه به اوست و نسبت به دوّمي شبهه است و بايد عدّه ي وطي به شبهه نگه دارد.

عقدنامه بايد نزد چه كسي باشد

4996. عقدنامه بايد نزد چه كسي باشد؟ خانواده ي عروس يا نزد خود داماد؟

ج. تعيين شرعي ندارد و تناسب با متعهد له دارد و معمولاً نزد خانواده ي عروس مي گذارند.

محلّل

4997. در بحث محلّل، صرف دخول كفايت مي كند يا هر دو بايد ارضا شوند؟

ج. علاوه بر دخول از جلو، بنا بر احتياط لازم است انزال نيز صورت بگيرد.

(به مسأله ي 2021 رساله رجوع شود ) منظور از عدالت ميان همسران

4998. منظور از عدالت ميان همسران چيست؟

ج. عدالت واجبه، همان عمل به حق قِسْم است.

ازدواج دوقلوهاي به هم چسبيده

4999. حكم ازدواج دوقلوهاي به هم چسبيده را بيان فرماييد؟

ج. بعض موارد آن مشكل است.

اداي وعده

5000. آيا اداي وعده به زن واجب است؟

ج. مثل موارد ديگر است.

دروغ جهت جلب محبت زن

5001. دروغ گفتن به زن براي جلب محبّت او، چه حكمي دارد؟

ج. مثل موارد ديگر است.

عدم جواز گفتن عيوب زن و تحقير وي

5002. آيا شوهر مي تواند در مقابل ديگران، عيوب زنش را بگويد و او را تحقير كند، اگر چه به شوخي باشد؟

1) در صورتي كه زن ناراحت شود؟

2) در صورتي كه زن ناراحت نشود؟

ج. ايذاي مؤمن و مؤمنه جايز نيست.

تهمت به زن

5003. اگر مردي به زنش تهمت ارتباط نامشروع بزند و نتواند ادّعاي خويش را در دادگاه صالحه اثبات نمايد.

1) آيا براي مرد جايز است دوباره با زن خويش ادامه ي زندگي دهد؟

2) آيا براي زن از لحاظ شرعي واجب است با همسرش ادامه ي زندگي دهد؟

3) آيا در اين خصوص زن مي تواند تقاضاي طلاق نمايد و به حق و حقوق خويش اعم از مهريّه و جهيزيه و دارايي هاي زندگي برسد؟

ج. با درخواست زوجه، مرد استحقاق حد قذف دارد؛ مگر اين كه لعان را واقع سازد. ولي دوباره زندگي كردن بدون لعان مانعي ندارد و زن هم بايد به وظايفش عمل كند، مگر اين كه طلاق خلع يا مبارات بگيرد.

اعتبار قول زن

5004. آيا شرعاً مي شود روي حرف زنان بي بند و بار، در پاك بودن از حيض و نداشتن شوهر و انقضاي عدّه حساب كرد؟

ج. سؤال و فحص از حال آنان خوب است، ولي شرط نيست.

حكم فرزند متولّد شده بعد از عقد دوم با فرض شك

5005. خانمي ابتدا به عقد موقّت مردي درآمده و پس از انقضاي عدّه، به عقد دائم مرد ديگري درآمده است و بعد از شش ماه صاحب فرزند مي شود. شوهر اوّلي سيّد بوده و دوّمي عام، قرايني هست كه فرزند ملحق به اوّلي باشد.

مانند:

1) شباهت كامل كودك به شوهر اوّل و همين طور شباهت كامل فرزندان آن كودك به شوهر اوّلي؛

2) دو دختر آن كودك تا سن شصت سالگي حيض ديده اند؛

مرحوم آية اللَّه بروجردي - رحمه اللَّه - در چهل سال پيش فتوا به سيادت آن كودك و فرزندانش داده است.

آيا اين قراين، انتساب به شوهر اوّلي را اثبات مي كند؟

ج. الولد للفراش الفعلي مادامي كه امر موجب علم، بر خلاف نيست.

عقد غيابي دختري براي فرزند

5006. پدري در غياب فرزندش كه در سفر خارج بوده، دختري را به عقد او در مي آورد و پس از يك سال براي روشن شدن وضعيّت دختر، فرد مذكور به خارج سفر مي كند و موضوع را با پسرش در ميان مي گذارد. پسر نه جواب مثبت داده و نه جواب منفي و فعلاً هم معلوم نيست پسر مذكور در كدام كشور است.

آيا عقد صحيح بوده است؟

در صورت صحّت، آيا فضولي است؟

و بر فرض فضولي، آيا پدر حق فسخ دارد؟

ج. فضوليست و فضولي نياز به فسخ ندارد.

حكم خنثاي مشكل

5007. آيا به خنثاي مشكل، عنوان زن (مؤنث) اطلاق مي شود يا مرد؟

ج. اگر خنثاي مشكل است، حكم زن يا مرد ندارد.

ازدواج با خنثاي مشكل

5008. مردي با خنثاي مشكل ازدواج كرده و از دُبُر با او وطي كرده است، پس از آن متوجه شده است.

آيا اين ازدواج صحيح است؟

ج. اين ازدواج باطل است و اگر با جهل وطي كرده، به وجهي وطي به شبهه است و اگر با علم وطي كرده، نه محكوم به زناست و نه لواط؛ اگر چه كار حرام است و استحقاق مهر هم ندارد.

اگر ميّت زنده شود

5009. اگر ميتي - فرضاً با دعا يا اعجاز و خرق عادت - زنده شود، آيا زوجه اش بر وي حلال است؟

ج. زن او در عده ي وفات است، با رجوع به او حلال نمي شود، نياز به عقد مجدّد دارد.

ادعاي تعويض دختر هنگام عقد

5010. صيغه عقد دائم جاري شده و عاقد مي گويد:

با وكالت از زوج بوده است و دو شاهد هم حاضر بودند. ولي زوج مي گويد كه عقد باطل است، زيرا من از مجلس بيرون رفتم و دختر را عوض كرده بودند و صيغه بدون وكالت و رضايت من جاري شده است.

زوج شهادت شهود را هم قبول ندارد. آيا قول وي پذيرفته مي شود؟

ج. زوج مدّعي فساد است كه خلاف ظاهر امر است، زيرا ظاهر حمل بر صحّت است و بايد فساد را اثبات كند.

لزوم اطلاع به زوج با فرض حرام بودن زن بر او

5011. اگر بدانيم زوجه ي فردي بر او حرام است، ولي خودش به جهت جهل به حكم نمي داند، آيا واجب است وي را آگاه كرد؟

ج. واجب است به او گفته شود، زيرا جهلش عذر نيست.

اختصاص ازاله ي بكارت به جماع

5012. دختراني كه با جماع پرده ي بكارت آنها زايل نمي شود و اصل جماع هم قابل اثبات نيست، آيا حكم باكره را دارند؟

ج. اگر دخول درباره ي آنها ثابت شود، ديگر حكم باكره ندارند.

عدم صدق نشوز با عدم امنيّت جاني و ناموسي براي زن

5013. مردي زوجه اش را كتك و افتراهاي فراوان ناموسي و حيثيّتي مي زند. زوجه در اثر ضربات، بي هوش مي شود. چند ساعت پس از درمان پزشك، به هوش مي آيد. زوج، با ميل و اراده خود، وي را به منزل پدرش مي برد و تا شش ماه وي را رها مي كند و هيچ تماسي جهت درخواست مراجعت نمي گيرد.

تنها مي گويد زوجه بايد بدون قيد و شرط به منزلم بازگردد. آيا خود داري زوجه از مراجعت به منزل شوهر، در فرض عدم امنيت جاني و مالي و ناموسي، نشوز محسوب مي شود؟

ج. نشوز صدق نمي كند و اللَّه العالم.

عقد پسر و دختر نابالغ در فرض كراهت پس از بلوغ

5014. به اصرار پدرم در هفت سالگي به عقد ازدواج دائم پيرمردي درآمدم. آن موقع در اين باره هيچ خبر نداشتم، حالا كه بالغ شدم، پدر و مادر با زور و اكراه به خانه شوهرم مي فرستند. من هميشه به پدر و مادرم مي گفتم:

من اصلاً نمي دانم عروسي من كي انجام شده و شوهرم را تا به حال نديدم. ولي از آغاز عقد و پس از بلوغ اصلاً بر اين نكاح رضايت نداشته ام و مصلحت عقلايي هم در اين نكاح نيست. حكم شرع مقدس اسلام دربارهي صحّت عقد مذكور چيست؟

ج. اگر هنگام عقد - يعني سن هفت سالگي - مفسده بوده، عقد صحيح نيست و اگر اكنون مفسده است نه هنگام عقد، تأثيري ندارد.

دريافت پول از زن براي امتناع از ازدواج مجدد

5015. اگر زن در قبال بذل مالي - كه متعلق به اوست - به مرد، از او بخواهد كه ازدواج مجدد نكند، اين شرط صحيح است؟

اگر مرد بعد از قبول شرط به آن عمل نكند، نسبت به مالي كه دريافت كرده چه تكليفي دارد؟

ج. هبه ي مشروطه است و با تخلف، زن مي تواند مالش را پس بگيرد.

اختلاف مرجع زن و مرد

5016. در صورتي كه فتواي مرجع تقليد زن و مرد مختلف باشد، وظيفه چيست؟

ج. هر كس بايد به وظيفه ي مرجع تقليدي كه بايد، يا مي تواند از او تقليد كند عمل نمايد و اللَّه العالم.

ازدواج فرزند نفي شده

5017. فرزندي كه به وسيله ي لعان از الحاق به پدر نفي شده است، آيا مي تواند با كساني كه قبل از نفي (لعان) محرم بوده، ازدواج كند؟

ج. ظاهراً مي تواند.

پيوند تخمدان

5018. در صورتي كه تخمدان زني را به ديگري پيوند دهند و اين پيوند موفقيت آميز باشد، فرزنداني كه از اين زن متولد مي شود متعلق به صاحب تخمدان است يا به زن دوم؟ مسأله محارم شوهر و زن اوّل و دوم و محارم فرزند چگونه است؟

ج. با فرض بقا و عدم تغيير تخمك ها، فرزند متعلق به صاحب تخمدان است و نسبت به زن دوم و اقوام او هم احتياطاً بايد احكام محرميّت را جاري كنند.

ازدواج دوم قبل از فسخ عقد اوّل

5019. پدر، دختر نابالغي را به عقد كسي درآورده است.

دختر بعد از بلوغ مي خواهد با شخص ديگري ازدواج كند و پدر هم راضي است.

قبل از فسخ عقد اوّل با شخص دوّم ازدواج كرده است و دخول هم صورت گرفته است، وظيفه چيست؟

ج. عقد اوّلي باطل نشده و حكم آن مثل ازدواج و دخول با زن شوهردار است.

مراد از بكارت

5020. اگر مراد و منظور از باكره بودن عدم ازاله ي بكارت و وجود آن مي باشد، پس زني كه چه به صورت اختيار همسر و چه به صورت خلاف شرع ازاله ي بكارت شده است و يا سابقه ي نزديكي با مرد را دارد، در صورتي كه به طريق پزشكي بتواند پرده ي بكارت را ترميم كند، آيا از نظر ازدواج و مهريه، … مشمول زن باكره خواهد شد؟

ج. باكره نيست، ولي احتياط كنند.

ازاله بكارت بر اثر جراحي

5021. اگر بكارت زني با عمل جراحي از بين رود، آيا اين موجب جواز فسخ نكاح مي شود؟

ج. خير.

ادعاي شوهر مبني بر باكره نبودن همسر

5022. در مواردي اتفاق افتاده است كه دختر و پسري در زمان عقد با يكديگر روابط زناشويي داشته اند، ولي شب عروسي، پسر ادعا مي كند كه عروس باكره نيست و او را رها مي كند و به سراغ زن ديگري مي رود، حكم شرعي در اين موارد چه مي باشد؟

ج. در فرض سؤال، مرد بايد زوال بكارت را قبل از عقد ثابت كند.

( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 1945 رساله رجوع شود. )

اختلاف زن و شوهر در بكارت

5023. اگر مردي در شب زفاف ادعا كند كه خون خارج شده خون حيض است نه بكارت و زن آن را از بكارت خود بداند، تكليف چيست؟

ج. توسط زن هاي خبره استعلام مي شود و اگر خون كم است، طريقي براي تشخيص آن در مسأله ي 410 رساله آمده است.

قبول قول زن در عدم بكارت

5024. آيا از نظر شرعي، اظهار شفاهي يا كتبي زن در باكره نبودن خود براي عقد دائم يا متعه وي كفايت مي نمايد؟

ج. اگر ظن به صداقت و راستگويي او باشد، كفايت مي كند.

رابطه والدين با فرزندان و فرزندان با يكديگر

دستمزد همسر و فرزندان

5025. آيا فرزندان در صورت كار در خانه مي توانند ادعاي دستمزد يا سود كنند؟

ج. در اين جهت مثل سايرين هستند.

نذر گذاشتن دو اسم براي فرزند

5026. پدري براي نام گذاري فرزندش، اسمي را نذر كرده و مادر، نام ديگري را نذر نموده است، در اين رابطه چه دستور مي دهيد؟

ج. تا ممكن است هر دو نام را بر فرزند بگذارند، هر چند يكي اسم و ديگري لقب او باشد، يا يكي اسم معروف و ديگري غير معروف باشد.

تكليف پدر از جهت تعليم

5027. آيا بر پدر واجب است خواندن و نوشتن را به فرزندان خود ياد دهد؟

ج. واجب نيست.

تعارض كار پدر با وقت نماز فرزند

5028. اگر موقع نماز، پدري با پسرش كار داشته باشد، وظيفه ي پسر چيست؟

ج. اگر وقت نماز اندك باشد، نماز مقدم است.

رفتار فرزندان با والدين خلاف كار خود

5029. آيا براي جلوگيري والدين از خلافي كه مكرر انجام مي دهند و با هيچ راهي هم قانع نمي شوند، مي توان با خشونت با آنها رفتار كرد؟

ج. اگر كار حرام انجام مي دهند و اگر احتمال تأثير عقلايي در خشونت مي دهد، آن را به ديگري واگذار كند، به طوري كه متوجّه نشوند.

مسؤوليت فرزند در قبال غذاي حرام پدر

5030. آيا فرزند در برابر غذاي حرامي كه پدر به خانه مي آورد، مسؤوليت دارد؟

ج. علاوه بر نهي از منكر اگر عين حرام است، حق استفاده از آن غذا را ندارد، به خلاف اين كه به نحو متعارف به ذمه خريده باشد.

روزه مستحبي فرزند بدون اطلاع و رضايت والدين

5031. آيا بدون اطلاع پدر و مادر روزه مستحبي گرفتن، درست است، در حالي كه اگر خبر داشته باشند، ممكن است راضي نباشند؟

ج. به مسأله ي 1369 رساله رجوع شود.

رفتن به سينما بدون اذن پدر

5032. آيا رفتن به سينما بدون اجازه ي پدر، اشكال ندارد؟

ج. به نحو مطلق جايز نيست.

اجازه والدين در اهداي خون

5033. آيا در اهداي خون، اجازه ي پدر و مادر شرط است؟

ج. خير.

ترك رابطه با مادر

5034. آيا قطع رابطه با مادر جهت افعال و رفتار آزار دهنده مادر، جايز است؟

ج. خير، جايز نيست.

بخشش تمام اموال پدر به يك فرزند

5035. آيا پدر حق دارد تمام اموالش را به يكي از فرزندانش ببخشد و يا ملك مشاع خود با فرزندانش را بفروشد؟

ج. بله، در صورت اوّل حق دارد، البته رعايت مساوات بين اولاد مستحب است و اما در صورت دوم، اگر فرزند بالغ رشيد است، تنها سهم مشاع خود را مي تواند بفروشد.

وظيفه فرزند در قبال والدين غيبت كننده

5036. هنگامي كه پدر و مادر غيبت شخصي را مي نمايند، وظيفه فرزند در برخورد با والدين چيست؟

ج. آنها را منع كند و اگر ادامه دادند، فرزند بايد به وظيفه ي خود مثل ساير موارد تحقق غيبت رفتار كند، هم چون دفاع از فرد غيبت شونده و ترك مجلس غيبت و مانند آن.

واجب النفقه بودن پدر

5037. پدري مادر پسرش را با ظلم و ستم مطلّقه و با زني ديگر ازدواج مي كند و پسر زن مطلّقه را تا سن چهارده سالگي نگه مي دارد و پس از آن براي كارگري در مغازه ها مي گذارد. اما خداي متعال به فرزند مذكور علم و تقوي عطا نمود، علاوه بر آبرو و وجهه اجتماعي، مايحتاج زندگي هم مرحمت فرمود. پدر مذكور ثروتش را به پسر زن دوّمي مي بخشد.

اكنون كه درمانده و پير شده و آنها پس از قبضه كردن ثروتش به او اعتنايي نمي كنند، مي خواهد به پسر زن مطلّقه اش تحميل شود و مخارجش را از او بگيرد.

آيا چنين شخصي دربارهي چنين پدر ستمكاري بازهم مسؤوليتي دارد؟

ج. پدر واجب النفقه ي فرزندان است و در صورت فقر پدر و تمكّن فرزند بين فرزندان همسر اوّل يا دوّم، فرقي نمي كند.

اجازه پدر جهت شركت در مراسم معنوي - فرهنگي

5038. آيا اذن پدر براي دانشجويان در مورد رفتن به نماز جمعه و جماعات و كلاس هاي تفريحي لازم است؟

ج. اجازه لازم نيست، ولي بايد سبب ايذا پدر نشود.

موارد جواز مخالفت با والدين

5039. در چه صورتي مخالفت با پدر و مادر جايز است؟

ج. در صورتي كه موافقت با آنان با فعل واجب يا ترك حرامي منافات داشته باشد.

تهيه جهيزيه دختر توسط پدر

5040. آيا تهيه جهيزيه بر پدر واجب است؟

ج. خير، واجب نيست.

مرز اطاعت از والدين

5041. اطاعت از پدر و مادر، تا چه اندازه لازم است؟

ج. تا حدي كه بر خلاف حرام و واجب نباشد، مطلقاً اطاعت از آنها مطلوب است، ولي حد لزوم اطاعت از آنها، در جاييست كه مخالفت با آنها سبب ايذاي آنها شود.

اجازه پدر براي خروج دختر از خانه

5042. آيا براي بيرون رفتن از خانه، اجازه پدر براي دختر لازم است؟

ج. احتياطاً اجازه بگيرد.

پرستاري از پدر

5043. آيا پرستاري پدر در صورت نياز، بر اولاد الزامي است؟

ج. الزام دارد كه اسباب اذيّت فراهم نشود.

تنبيه برادر يا خواهر توسط برادر ديگري

5044. آيا برادر حق دارد كه برادر يا خواهر خود را تنبيه كند؟

ج. اگر مورد از موارد جواز تنبيه است، بايد با اذن از پدر باشد و به حد لزوم ديه هم نرسد.

احراز حلال زادگي بچه شيرخوارگاه

5045. بچه اي كه از جاهايي مانند شيرخوارگاه، به فرزندي قبول مي شود، چگونه مي توان به حلال زاده بودن او پي برد؟

ج. تا علم بر خلاف نباشد، حمل بر حلال زادگي مي شود.

وابستگي فرزندي كه از تلقيح مصنوعي به وجود آمد هست

5046. فرزندي كه با استفاده از تلقيح مصنوعي در دستگاه، پرورش يافته متعلق به كيست؟

ج. متعلق به صاحب نطفه و صاحب تخمك است.

حضانت فرزندان پس از طلاق

5047. در صورت طلاق والدين، بر اساس چه شرايط و مصالحي حضانت فرزندان به يكي از آن دو سپرده مي شود؟ اگر حضانت به مادر سپرده شود، آيا بر شوهر لازم است كه نفقه فرزندان را بدهد؟ حضانت فرزندان تا چه سني بر عهده والدين است؟

ج. در اين رابطه به مسائل 1985 تا 1987 رساله رجوع شود، ولي نفقه ي آنها بر پدر واجب است و تا حدي كه به حد بلوغ و رشد نرسيده اند، حضانت آنها بر پدر و مادر است.

اجازه زني كه در عقد است

5048. خانمي كه عقد كرده، ولي به خانه ي شوهر نرفته، به اجازه ي پدر و مادر نياز دارد يا اجازه ي شوهر كافي است؟

ج. اجازه ي شوهر كافي است.

حضانت فرزندان نامشروع

5049. حضانت فرزنداني كه از طريق نامشروع به دنيا مي آيند، بر عهده چه كسي مي باشد؟

ج. بنا بر جريان احكام ولد - مگر آن چه به دليل خارج شده - مثل ديگران است.

واگذاري حضانت فرزندان

5050. اگر زن و شوهر بعد از جدايي، حق حضانت فرزندانشان را به ديگري يا شخص ثالثي واگذار كنند، آيا بلافاصله بعد از واگذاري يا بعد از گذشت مدتي، مي توانند از حرف خود بازگردند؟

ج. اگر اين واگذاري در قبال وجهي نبوده، مي توانند از آن برگردند ولي اگر در قبال گرفتن وجهي به صلح و مثل آن باشد، ممكن است گفته شود حكم آن عقد را دارد و هم چنين اگر شرط ضمن عقدي لازم - به عنوان صرف نظر نمودن از حق حضانت - شده باشد، رعايت آن شرط لازم است.

انتقال حضانت به زوج

5051. زوجه اي علاوه بر بذل تمام يا مقداري از مهريه، حضانت بدون نفقه يا با نفقه ي فرزندان دختر بالاتر از هفت سال خود را به عهده مي گيرد؛ ولي بعد از طلاق از حضانت و نگهداري اطفال امتناع مي ورزد. در اين مورد آيا دادگاه مي تواند زوجه را به حضانت از فرزندان دختر الزام كند و يا اين كه حضانت به زوج منتقل مي شود؟

ج. به زوج منتقل مي شود.

ممانعت ولي قهري از حضانت مادر

5052. آيا ولي قهري اطفال بعد از فوت پدر آنها مي تواند از حضانت آنها توسّط مادرشان به علّت ازدواج بعدي مادر و يا هر علّت ديگر ممانعت به عمل آورد؟

ج. در صورت وفات پدر، حضانت مخصوص مادر است؛ اما در صورت ازدواج او تأمل است، احتياط در رعايت رضايت صاحب حقيست كه حق او از حق پدر و مادر متأخر است.

مشقت زياد در حق حضانت

5053. آيا اگر عمل به حق الحضانه، مستلزم عسر و حرج فوق العاده نسبت به ديگري باشد - مثل اين كه گرفتن فرزند از مادر بعد از دو سال و رد به پدر باعث مشقّت خوف عقلايي خطرناك و غير قابل تحمّل براي مادر باشد، كه اين مشقّت اضافه بر اصل مشقّت فراق است كه معمولاً متوجّه مادر مي شود - و يا عمل به حق الحضانه باعث فساد و انحراف اخلاقي و تربيتي كودك باشد، در اين صورت باز حق حضانت ثابت است يا به حكم حرج و فساد ساقط مي شود؟

ج. در فرض سؤال، حق حضانت ساقط است.

مطالبه ي اجرت در قبال حضانت

5054. پس از فوت پدر، آيا مادر در قبال حضانت فرزندان صغير مي تواند از جد پدري مطالبه ي اجرت كند؟

ج. اگر حضانت بر او باشد، مشكل است.

حاملگي از طريق نامشروع

5055. دختر و پسري رابطه اي نامشروع داشته اند و دخول نشده ولي پس از خروج مني از مرد، رحم زن جذب كرده و دختر حامله شده است پس از آن، اين دو با هم ازدواج كرده اند.

آيا فرزند ولد الزّناست يا ملحق به ابوين است؟

ج. ولد از فعل حرام است؛ ولي ملحق به آنها است.

بچه دار شدن مرد عقيم

5056. زني كه شوهرش - به اتّفاق نظر دكترها - عقيم است، در اثر زنا حامله شده و زاني منكر ولد است.

آيا به قاعده الولد للفراش، ولد ملحق به زوج است؟

ج. تا وقتي امكان لحوق به زوج هست، ملحق به زوج است.

نحوه ي اثبات ولد بودن

5057. شخصي بچّه اي سر راهي را بزرگ مي كند، بعد از مدّتي زن و مردي آمده و اظهار مي دارند كه كودك بچه ي آنها بوده است و آن فرد انكار مي كند.

آيا مي توان بدون بيّنه كودك را گرفته و به زن و مرد مدّعي داد؟

ج. ولد بودن با بيّنه ثابت مي شود و هم چنين با استفاضه و با علم و اطمينان كسي كه مكلّف به ترتيب اثر شخصي بر آن است و هم چنين به اقرار بدون منازع با تفصيلي كه در محل خود، ذكر گرديده است.

ولد شبهه

5058. آيا ولد شبهه يا ولد زنا با ساير اولاد، از نظر محرم و نامحرمي و توارث فرق دارند؟

ج. احكام محرميّت به نسب در ولد شبهه و ولد زنا جاريست و محرميّت به مصاهرت و توارث در ولد شبهه جاريست و محرميّت به مصاهرت در ولد زنا مورد تأمّل و احتياط است و توارث در ولد زنا منتفي است.

(به مسأله ي 2263 رساله رجوع شود. )

فرزند زني كه مجبور به زنا شده

@@@

@@@

5059. مردي با يكي از محارم نسبي خويش عنفاً زنا كرده است، آيا فرزند متولد شده از آنان نسبت به مادر، ولد شبهه حساب مي شود يا خير؟

ج. لحوق ولد به زني كه با اكراه مجبور به زنا شده، خالي از وجه نيست.

بچه زنا زاده

5060. بچّه اي كه از زنا متولّد شده، آيا به زاني داده مي شود يا به زانيه؟

ج. ظاهراً مثل بچّه هاي ديگر است، فقط در صورت اكراهِ يكي به زنا، ولد ملحق به @مكرَه است شرعاً، چنان چه گذشت.

جدا نمودن فرزند از مادر

5061. گرفتن اولاد از مادر در اثر طلاق يا به نحو ديگري - كه حضانت با پدر است - در صورتي كه مشقّت غير قابل تحمّل براي مادر داشته باشد يا باعث عدم رشد رواني فرزند شود، يا هر دو در عُسر و حرج بيفتند، آيا پدر مي تواند فرزند را از مادر جدا كند؟

ج. ادعاهاي ذكر شده مي تواند از طرفين باشد، ولي پدر با اين كه حق حضانت دارد، لكن به گونه اي نبايد عمل كند كه مادر به مشقّت زياد و عُسر و حرج واقع شود و نبايد مانع شود او را از زيارت و ديدار و اجتماع براي صله رحم و دفع يا رفع عسر و ضرر، به فرستادن طفل يا آوردن او ممكن است و همين حكم در ايام حضانت مادر هم هست و اختلاف بايد نزد حاكم شرع حل و فصل گردد.

فرزندخواندگي كودك سر راهي

5062. اين جانب نوزادي را به عنوان فرزندي گرفته و او را حسين نام گذاري و به همين اسم شناسنامه گرفته ام، در صورتي كه پدر و مادر كودك معلوم نيست، از نظر شرع مقدّس اسلام چه صورتي دارد؟

ج. مانعي ندارد.

منظور از رعايت غبطه

5063. آيا منظور از رعايت غبطه، غبطه واقعيست و يا آن چه كه ولي، غبطه تصوّر مي كند، هر چند در حقيقت بر خلاف غبطه باشد، همان غبطه محسوب مي شود؟

ج. ميزان در تكليف، احراز ولي است.

سرپرستي طفل غير رشيد پس از بلوغ

5064. طفلي پس از بلوغ، رشيد نشده است و نياز به سرپرستي دارد، چه كسي سرپرست او است؟

ج. سرپرستي او مربوط به ولي شرعي اوست و اين غير از حق حضانت است كه تا پيش از بلوغ براي يكي از پدر يا مادر ثابت است.

تنبيه كودك

5065. آيا مي توان بچه را براي يادگيري تنبيه كرد؟

ج. ولي او يا كسي كه از ولي اجازه دارد مي تواند تا به حد واجب شدن ديه نرسد، تنبيه كند در محدوده ي ذكر شده در مسأله 1609 رساله.

اسم گذاري فرزند به اسم و كنيه ي پيامبر - صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم

5066. نهي وارد شده دربارهي اين كه اسم فردي به نام مقدس حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و كنيه اش كنيه آن حضرت صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم باشد، چه نوع نهي اي است؟

ج. شايد نهي تنزيهي باشد.

خسارت كودك به ديگران

5067. اگر كودكي كه از دنيا رفته، در زمان حيات آسيبي به كسي وارد كرده است، آيا خانواده او بايد از آن شخص حلاليت بطلبند؟

ج. اگر آسيب مالي زده، از اموالِ آن كودك بايد خسارت را بپردازد.

عقد حامل و حكم ولد

5068. زني را عقد كرده اند، پس از ازدواج معلوم شد كه حامله است، حكم مسأله را بيان كرده و بفرماييد كه ولد ملحق به كيست؟

ج. اگر بين نزديكي و زايمان حد اقل شش ماه هلالي - كه كمترين مدت حمل است - فاصله شده باشد، نيز بيشتر از نه ماه فاصله نشود، فرزندي كه از زن متولد مي شود، ملحق به شوهر است.

رابطه با خويشاوندان

اولويت در نگهداري از خواهر

5069. خاله اي دارم كه با مادرم از يك پدر نيست و خواهر اصلي او حاضر به نگهداري از او نيست. كدام يك از اينها در نگهداري او در اولويت هستند؟

ج. اگر آن خاله صغير است، ولايت او با پدر يا جد پدر يا قيّم شرعي اوست و نگهداري به معناي خدمتكاري، در مراتب صله رحم داخل است.

صله رحم با تلفن

5070. در صله رحم نسبت قُرب و بُعد ارحام بر چه ملاكي استوار است و آيا تلفن كردن براي صله رحم كافي است؟

ج. اولويت در رحم در اقرب فالاقرب نسبت به ارث است و تلفن كردن هم كفايت مي كند، چنان چه در روايت است كه صله ارحام كنيد؛ هر چند به سلام كردن باشد.

موارد جواز قطع رحم

5071. در چه صورتي قطع رحم جايز است؟

ج. تا وقتي كه مسلمان هستند، قطع به طور كلي جايز نيست.

پرهيز از غذاي شبهه ناك خويشاوندان

5072. براي دوري از غذاهاي شبهه ناك، آيا لازم است قطع رحم كنيم يا نه؟

ج. ترك قطع رحم، مستلزم ترك اجتناب از غذاي شبهه ناك نيست.

قطع رحم براي حفظ ايمان

5073. آيا انسان مي تواند براي حفظ ايمان خود با ارحام قطع رحم نمايد؟

ج. مي تواند رفت و آمد را كم كند، ولي به طور كلي قطع نكند.

قطع رحم براي فرار از ابتلا به گناه

5074. آيا قطع رحم براي فرار از غيبت و گناه جايز است؟

ج. ترك قطع رحم مستلزم آلوده شدن به گناه نيست.

ديدار با خويشاونداني كه درآمد نامشروع دارند

5075. صله رحم با ارحامي كه درآمد نامشروع دارند، چه حكمي دارد؟

ج. همين كه قطع كلي نكند، كافي است.

رابطه با اقوامي كه اهل صفات زشت مي باشند

5076. پسر عمويي دارم كه اهل دروغ و ساير اوصاف رذيله ايست كه بي ايماني او را اثبات مي كند، آيا رابطه با او صحيح است يا نه؟

ج. قطع كلي نكند.

معاشرت با اقوامي كه نماز نمي خوانند

5077. معاشرت و رفت و آمد با افرادي كه نماز نمي خوانند، چه حكمي دارد؟

ج. ترك قطع رحم مستلزم رفت و آمد آنچناني نيست، ولي اگر قابل هدايت و تأثيرپذيرند آنها را ارشاد كنيد.

معاشرت با اقوامي كه حجاب اسلامي را حفظ نمي كنند

5078. حكم رفت و آمد و صحبت كردن با فاميل هايي كه حجاب را رعايت نمي كنند، چيست؟

ج. مثل جواب سؤال قبلي است.

صله رحم و خوردن غذاي حرام خويشاوندان

5079. حكم صله رحم و تصرف در مال و غذاي حرام اقوام چيست؟

ج. صله رحم مستلزم تصرف در مال حرام نيست.

ازدواج موقّت

حكم ازدواج موقّت

5080. ازدواج موقّت از نظر اسلام چه حكمي دارد؟

ج. جايز، بلكه مستحب است.

جواز مطلق ازدواج موقّت

5081. آيا براي مردي كه همسر دائم دارد، ازدواج موقّت جايز است؟

ج. جايز است.

اگر پدر اجازه ي ازدواج با كفو را ندهد

5082. اگر پدر تا بيست يا سي سال دختر خود را تزويج نكند و دختر هم بخواهد با كفو شرعي خود صيغه كند، آيا اذن پدر لازم است يا خير؟

ج. با فرض آن كه دختر رشيده و عاقله است و زوجي را كه براي خود در نظر گرفته كفو او مي باشد و با اجتماع تمام شرايط، پدر از اذن امتناع نمايد، اعتبار اذن پدر ساقط مي شود و در هر حال رعايت احترام پدر و استيذان از او بشود خصوصاً در عقد انقطاعي و اللَّه العالم.

صيغه دختر بدون اذن پدر

5083. آيا دختر باكره اي را كه بالغ و عاقل و رشيده است، بي اذن پدر او مي توان متعه كرد؟

ج. بنا بر احتياط، تكليفاً بايد از پدر يا جد پدري خود اجازه بگيرد، چون تكويناً مفسده دارد.

اجازه پدر در دختر غير باكره

5084. زني كه در اثر زنا يا پريدن، بكارتش از بين رفته باشد، آيا براي ازدواج موقّت اجازه گرفتن از پدرش لازم است يا خير؟

ج. اگر بكارتش به جماع از بين رفته، نياز به اجازه ندارد.

عقد موقت دوشيزه بدون اطلاع دادن به خانواده اش

5085. آيا صيغه خواندن براي دختر باكره بدون اطلاع خانواده اش صحيح است؟

صحبت كردن آنها با همديگر چه حكمي دارد؟

ج. بايد احتياطاً با اجازه ي پدر دختر باشد و صحبت كردن بدون اجرا عقدي مثل صحبت كردن با نامحرم هاي ديگر است.

زايل شدن بكارت با غير جماع

5086. آيا ازدواج موقت با دختري كه بكارتش از راه غير شوهر كردن از بين رفته است، نياز به اذن پدر دارد؟

ج. اگر به غير جماع زايل شده، بازهم نياز به اذن پدر دارد، بنا بر احتياط ذكر شده.

اعتماد به گفته دختر در عقد موقت

5087. در عقد موقت آيا به صرف گفته ي دختر كه «پدر او راضي است»، نيازي به گرفتن پاسخ پدر هست يا خير؟

ج. ظن به صدق او باشد، كفايت مي كند.

صيغه جهت رابطه شغلي

5088. اگر در ازدواج موقت با دختر باكره بالغه و رشيده، - كه فقط به منظور رابطه اي متعارف شغلي و … باشد، نه مسائل زناشويي، آيا اجازه ولي او شرط است؟

ج. در لزوم اجازه به نحوي كه ذكر شد، فرقي نمي كند.

صيغه براي فرار از گناه

5089. دختري بالغ - كه قبلاً توسّط زنا ازاله ي بكارت شده است و خانواده ي او مطّلع نمي باشند - تمايل به متعه با مرد مسلماني را دارد. لكن حاضر به مطّلع كردن خانواده نيست و مرد مُصر به اذن از وليست و از طرفي احتمال دارد كه در پنهاني به زنا بيفتد. آيا بدون اذن، عقد موقّت وي جايز است؟

ج. در اين فرض جايز است.

تخلف از اذن پدر در ازدواج دائم

5090. پدر به دختر اذن ازدواج دائم داده، آيا مي تواند عقد انقطاعي كند؟

ج. تكليفاً بنا بر احوط، جايز نيست و وضعاً صحيح است.

ازدواج با كسي كه پدرش فوت كرده است

5091. اگر پدر دختر باكره اي فوت كرده باشد، مي توان او را صيغه نمود؟

ج. اگر جد پدري ندارد، جايز است.

ازدواج موقت و رابطه اي آن با نظام اجتماعي

5092. آيا ازدواج موقت مرد به نفع جامعه است يا باعث متلاشي شدن جامعه مي گردد؟

ج. به نفع جامعه است.

عدم ذكر مدّت و مهر در عقد موقّت با فرض دخول

5093. عقد موقّتي واقع شده است كه به جهت جهل به مسأله يا فراموشي، مدّت و مهر را مشخّص نكرده اند و جماع واقع شده است، حكم قضيه چيست؟

ج. حكم زنا را ندارد و اگر قصد مطلق نكاح را داشته اند، منقلب به عقد دائم و مهر المثل مي شود.

عدم زوال محرميّت با مادر زن بعد از پايان مدّت عقد

5094. خانمي دختر نابالغ خويش را براي مدّت دو روز براي مردي صيغه مي خواند. آيا بعد از اتمام زمان صيغه به طور دائمي براي اين خانم محرم است يا خير؟

ج. بله محرم است، اگر با اذن ولي شرعي او بوده است و احوط اينست كه مدّتي پس از بلوغ را هم جزو زمان عقد قرار دهند هر چند بعداً زوج ابرا كند و آن زمان را ببخشد.

ازدواج موقت پسر و دختر با انگيزه هاي مختلف

5095. اگر پسر و دختري بخواهند از طريق ازدواج موقّت با همديگر رابطه اي شرعي داشته باشند، در صورت هاي زير چه شرايطي معتبر است؟

1) اگر رابطه صرفاً رابطه اي متعارف شغلي يا تحصيلي باشد؟

2) اگر رابطه صرفاً به خاطر استمتاع، جنسي بدون دخول باشد؟

3) اگر رابطه به خاطر آميزش جنسي (دخول) باشد؟

ج. در تمام صور جايز است و لكن در باكره با اجازه ي پدر احتياطاً.

عقد موقّت براي محرميّت

5096. اگر شخصي دختربچّه ي خود را كه قابل تمتّع نيست، به مدّت كوتاهي به منظور محرم شدن مادر آن بچّه به داماد، به عقد انقطاعي وي درآورد، آيا مادر آن بچّه به آن شخص محرم مي شود؟

ج. بله، محرم مي شود؛ هر چند احتياط اينست كه مقداري بعد از بلوغ را هم داخل كند، هر چند بعداً شوهر بقيه مدت را ابرا كند.

شرايط ازدواج موقت

5097. ازدواج موقت چه شرايطي دارد؟

آيا برقراري رابطه با نامحرم به اين نيّت كه در آينده با هم ازدواج كنيم جايز است؟

ج. بايد در ازدواج موقت مهر و مدت معين شود و بنا بر احتياط با اجازه ي پدر دختر صيغه صحيح خوانده شود و رابطه با نامحرم حرام است.

ازدواج موقت و ضرر به دختر

5098. آيا ازدواج موقت كه موجب از بين رفتن بكارت مي شود، به ضرر دختر نيست؟

ج. امكان دارد.

نفقه زن در ازدواج موقت

5099. آيا در ازدواج موقت نفقه زن بر مرد واجب است؟

ج. خير، واجب نيست.

تفاوت عقد موقت و زنا

5100. فرق صيغه عقد موقت و زنا چيست و آيا مرد خودش مي تواند عقد را جاري كند؟

ج. عقد موقت مثل دائم مشروع و مشروط به شرايط است و مرد هم مي تواند صيغه صحيح را جاري كند و هم چنين زن نيز مي تواند صيغه را خود جاري نمايد.

حرمت مادر زن بر داماد در عقد موقت

5101. آيا در ازدواج موقت نيز مادر زن بر داماد حرمت دائمي پيدا مي كند؟

ج. بله.

وكيل گرفتن جهت اجراي صيغه عقد

5102. حكم وكيل گرفتن و خواندن صيغه در عقد موقت چيست؟

ج. به ذيل مسأله ي 1883 رساله رجوع شود.

حقوق همسران در ازدواج موقت

5103. زن و مردي كه صيغه شده اند، چه حقوقي نسبت به هم دارند؟

ج. مرد حق استمتاع و زن حق مهر دارد.

سهو در مهريّه ي عقد موقّت

5104. فردي قبل از ازدواج دائم، ازدواج موقّت كرده است و توافقي كه روي مهريّه عقد دائم شده بود را سهواً مهريّه عقد موقّت قرار داده اند، تكليف چيست؟

ج. احتياط در اينست كه شوهر مدت عقد موقت را ببخشد و زن هم او را از مهر ابرا كند و باز عقد موقّت را تجديد كنند.

بذل مدت ولي يا قيّم صغير

5105. در عقد موقّتِ صغير، آيا ولي يا قيّم وي مي تواند بذل مدّت به زوجه نمايد؟

ج. ولي يا قيّم با اذن حاكم مي تواند با گرفتن مالي از زوجه كه به نفع صغير است، بذل مدت نمايد و احتياط در موارد امكان صبر - مثل نزديك بودن زمان بلوغ - ترك نشود.

شرط نفقه در ازدواج موقت

5106. در عقد ازدواج موقّت، آيا شرط نفقه نافذ است؟

ج. اگر شرط اعطاي مقدار نفقه باشد، ظاهراً آن شرط الزام آور است، اگر چه تخلّف آن موجب خيار در عقد نكاح نيست.

اختلاف زوجه با زوج و عاقد در دائم يا موقّت بودن عقد

5107. بين زوجين اختلاف شده و زوجه مي گويد عقد، دائم بوده و زوج و عاقد مي گويد موقّت بوده است.

قول كدام يك مُقَدَّم است؟

ج. ظاهراً قول زوج و عاقد مقدم است؛ زيرا آنها منكر علقه ي زوجيّت پس از مدت هستند و زوجه مدّعي آن است كه اگر زوجه بيّنه اقامه نكند، منكر حلف مي كند.

گرچه احتياط در اينست كه زوج پس از انقضاي مدّتي كه قايل است، طلاق را اجرا كند.

اجراي عقد موقت بدون حضور شاهد

5108. آيا انسان بدون وجود شاهدي مي تواند صيغه عقد موقت را بخواند؟ در صورت مواجه شدن با نيروهاي انتظامي چگونه بايد جواب دهد؟

ج. بدون شاهد هم مي توانند عقد بخوانند و قول آنها هم به خواندن عقد، قابل قبول است.

كمترين و بيشترين زمان ازدواج موقت

5109. كمترين و بيشترين زمان ازدواج موقت چه قدر است؟

ج. مقدار، منوط به رضايت طرفين است و فرقي بين اين كه زمان آن بلند يا كوتاه باشد نيست؛ پس در طرف طول زماني كه مظنون است عدم بقا تا آن زمان تا به سفاهت نرسد و در طرف كوتاهي، به لحظه معيّن با قابليت استمتاع؛ اگر چه به غير جماع باشد در آن زمان كافي است.

تمديد عقد موقت

5110. در عقد موقت اگر هنوز مدت تمام نشده باشد مي توان مدت را تمديد كرد، يا اين كه آن را به عقد دائم تبديل كرد؟

ج. قبل از پايان مدت يا بخشيدن بقيه مدت، عقد دائم يا موقت باطل است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1904 رساله رجوع شود. )

بطلان عقد موقّت با عدم تعيين مهر و تحقّق وطي به شبهه

5111. مردي زني را به اين صورت فريب داده كه به او گفته من تو را به نكاح دائم خود در مي آورم، ولي شرط نكاح دائم اينست كه اوّل تو را به عقد موقّت درآورم. او را بدون تعيين مهر به عقد موقّت درآورده، با رضايت زن و پس از آن، از او ازاله ي بكارت كرده و مبلغي را به او داده و او را رها كرده است.

آيا اين عقد صحيح است؟

حكم قضيه را بيان فرماييد.

ج. چون مهر را در عقد موقت تعيين نكرده، آن عقد باطل بوده است.

اگر مرد دانسته اين كار را كرده، اين وطي از طرف او زنا است، ولي چون زن اين را نمي دانسته از طرف او وطي به شبهه بوده و در وطي به شبهه چه از طرف زن به تنهايي يا از طرف هر دو باشد، زن استحقاق مهر المثل را دارد و چون ازاله ي بكارت شده، استحقاق مهر المثل باكره را دارد و @أرش البكارة هم در همان مهر تداخل مي كند.

حكم عدم ذكر مدّت در عقد موقّت

5112. اگر در ازدواج موقت از روي فراموشي و يا به علت جهل نسبت به مسأله، ذكر مدّت انجام نشود، حكم آن چيست؟

ج. آن نكاح باطل است، ولي اگر قصد عاقد به قصد اصل نكاح منحل شود و قصد متعه از باب تعدّد مقصود باشد، عقد منقلب به دائم مي شود، به خلاف وحدت مقصود و در موردي كه تحليل قصد واضح نيست، احتياط در اينست كه اگر راضي به دوام باشند، عقد را تجديد كنند و اگر راضي به آن نباشند، طلاق دهند.

عدّه ي متعه

5113. عدّه ي زني كه حيض مي شود - در ازدواج موقت - دو حيض است.

حال اگر زن بعد از انقضاي مدت بلافاصله حيض شود و پس از انقضاي حيض و پاك شدن و فاصله شدن كمترين زمان پاكي كه 10 روز است با خوردن قرص حيض شود - كه مجموع مدّت عدّه مثلاً 20 روز مي شود - آيا مي تواند شوهر كند؟

ج. ظاهراً مي تواند.

متعه در عدّه ي رجعيّه

5114. در عدّه ي رجعيّه فردي عيال قبلي خود را متعه مي كند.

آيا متعه صحيح است؟

و آيا عمل او رجوع محسوب مي شود؟

ج. متعه لغو است، ولي رجوع محسوب مي شود، ظاهراً.

مجهول بودن زمان متعه

5115. اگر در عقد متعه مدّت ذكر شود ولي مجهول باشد، مثل بازگشت فلان مسافر از سفر، آيا متعه باطل است يا به دائم منقلب مي شود؟

ج. ظاهراً متعه باطل است.

اعتبار قول زن در يائسگي و بيوه بودن خود

5116. اين جانب تصميم به ازدواج موقّت با زن يائسه اي دارم. اگر از وي سؤال كنم كه يائسه هستي و در جواب بگويد آري، هم چنين اگر سؤال شود كه شوهر دارد يا نه، بگويد شوهر ندارم، آيا قول او شرعاً حجّت است و من مي توانم با او ازدواج كنم؟

ج. اگر بر كذب او يقين نداريد، ادّعاي او در اين كه @خليّه است و مي تواند شوهر كند قابل اعتماد است و اگر متّهمه است، بهتر است مراعات احتياط شود.

5117. دختري 24 ساله هستم. حدود 6 سال پيش در حالي كه باكره بودم، به صيغه موقّت مردي درآمدم و اكنون بعد از 6 سال احتمال 99 درصد مي دهم كه نه مهريّه تعيين شده بود و نه مدّت عقد مشخص گرديده بود و اكنون هم هيچ دسترسي به آن مرد ندارم. تكليف بنده چيست؟

آيا بنده به عقد دائم ايشان درآمده ام يا اين كه عقد باطل بوده و اكنون مي توانم ازدواج كنم؟

ج. اگر عقد دائم بوده و مهر قرار داده نشده، به مهر المثل بر مي گردد و اگر عقد موقّت بوده و مهر قرار داده نشده، عقد باطل است و اگر عقد موقّت بوده و زمان ذكر نشده، در صورتي كه قصد خصوص عقد موقت - به طوري كه بر عقد دائم اصلاً راضي نباشد - نشده، به دائم منقلب مي شود.

ازدواج موقّت 99 ساله

5118. آيا ازدواج موقّت 99 ساله صحيح است و آيا حكم عقد دائم را پيدا مي كند؟

ج. تا هر مقداري كه به سفاهت نرسد، ازدواج موقّت صحيح است.

جهل به تعيين زمان و مهر در عقد

5119. اگر بدون علم به لزوم تعيين مهر و زمان در ازدواج موقت، زن و مردي ازدواج كنند و فرزندي حاصل شود، بعد به لزوم تعيين پي ببرند، آيا ازدواج آنها حرام بوده و بچه آنها حلال زاده نمي باشد؟

ج. اگر منقلب به ازدواج دائم نشده باشد، وطي به شبهه و آن فرزند، فرزند شبهه و حلال زاده است.

اجبار مرد بر بخشش مدت عقد

5120. در ازدواج موقت، در شرايطي كه زن در عسر و حرج واقع شود، آيا اجبار مرد بر بذل مدت باقي مانده صحيح مي باشد؟

ج. خير، مگر از جانب حاكم شرع جامع شرايط باشد.

چگونگي ازدواج موقت با زنان غير مسلمان

5121. آيا نحوه ازدواج موقت با زن مسلمان و غير مسلمان متفاوت است؟

اگر زن و مرد از دو جاي متفاوت و با زبان مختلف باشند، نحوه جاري ساختن صيغه موقت چگونه است؟

ج. نحوه ي ازدواج تفاوت ندارد و در اجراي صيغه، بايد هر كدام بفهمد كه عقد ازدواج را اجرا مي كند.

عقد موقت با اهل كتاب بدون مهريه

5122. ازدواج موقت با زنان اهل كتاب كه بدون مهريه، راضي به اين ازدواج باشند صحيح است؟

ج. بايد مهر معيّن داشته باشد.

ازدواج موقّت با زوج مدّعيِ اسلام و انكشاف زرتشتي بودن وي

5123. مرديست زرتشتي به زن مسلماني مراجعه و خود را مسلمان و پيرو شريعت مقدّس اسلام معرّفي مي كند.

مطابق موازين شرع اسلام، نزد عاقد مسلمان و واجد شرايط با انعقاد عقد ازدواج به طريقه ي اسلامي و به صورت موقت آن زن را تزويج و در سند نكاحيّه رسمي، مذهب خود را مسلمان اعلام مي دارد. بعداً معلوم مي گردد كه او مجوسي است، حاصل اين ازدواج دو فرزند است.

حكم ازدواج فوق چيست؟

آيا اين مرد و دو نفر فرزندان مذكور مسلمان شناخته مي شوند؟ زوجه مذكوره چه وظيفه اي دارد؟

ج. طريقي براي صحّت نكاح زن مسلمان با مرد غير مسلمان حتي در عقد موقت نيست، اگر چه كتابي يا مجوس باشد.

پس با تفحّص از حال فعلي و سابق، اگر اسلام مرد احراز شد كه ملتزم به لوازم اسلام و ايمان است و در حال عقد اين چنين بوده است، يا آن كه اماره ي معتبر بر اسلام و ايمان آن وقت به دست آمد كه احكام اسلام بار مي شود و در غير اين صورت نسبت اولاد به مادر صحيح است و آنها تابع مادر - كه اشرف است در اسلام - مي باشند و جدايي مادر از زوج لازم و متعيّن مي گردد و عدّه ي وطي به شبهه بر مادري كه ندانسته بوده، ثابت است.

ازدواج موقّت با زن مجوسي

5124. آيا ازدواج موقّت با زن مجوسي جايز است يا نه؟

ج. محل تأمّل است پس بايد احتياطاً ترك شود.

عقد موقّت اهل كتاب توسط مرد مسلماني كه همسر مسلمان دارد

5125. آيا مرد مسلماني كه همسر مسلمان دارد، مي تواند زن اهل كتاب را به عقد موقّت خود درآورد؟

ج. مي تواند با آنان به صورت عقد موقت ازدواج كند.

عقد موقت زنان فاحشه

5126. آيا فواحش را مي توان عقد موقّت كرد؟

ج. بله، مي شود، هر چند خلاف استحباب است.

به عقد درآوردن زنان خياباني

5127. متعه نمودن زنان بدكاره چه حكمي دارد؟

و بايد شرايط ازدواج موقت از نظر عده و … رعايت شود يا نه؟

ج. متعه كردن آنها قبل از توبه ي شان، كراهت دارد و بايد تمام شرايط ازدواج موقت رعايت شود.

عدم لزوم فحص از عده ي زن

5128. مردي زني را به عقد موقّت خود در مي آورد. در بين مباشرت با آن زن شك مي كند كه آيا او از زناني است كه زياد صيغه مي شود و عدّه نگه نمي دارد يا نه؟، آيا تحقيق واجب است؟

ج. واجب نيست.

ثبت ازدواج موقت

5129. آيا در ازدواج موقت نيازي به ثبت آن در محضر رسمي مي باشد؟

ج. شرعاً لازم نيست.

صيغه زن بدون اجازه از همسر

5130. اگر مردي به همسرش دسترسي نداشته باشد، آيا بدون اجازه او مي تواند زني را صيغه كند؟

ج. بله، مي تواند.

ازدواج موقت مرد با داشتن همسر دائم

5131. آيا مرد با داشتن همسر دائم، مي تواند ازدواج موقت كند؟ رضايت و اجازه همسر دائمي او چه نقشي دارد؟

ج. مي تواند و نيازي به اجازه ي همسر دائمي ندارد.

ازدواج موقت براي كسي كه طواف نساء را انجام نداده است

5132. كسي كه طواف نساء و نماز آن را به جا نياورده، آيا مي تواند ازدواج موقت كند؟

ج. خير، نمي تواند.

فرزند حاصل از ازدواج موقت

5133. فرزندي كه از ازدواج موقت متولد مي شود مربوط به پدر است يا مادر؟

ج. مربوط به هر دو است.

5134. آيا اين مطلب صحيح است كه مسؤوليت طفل حاصل از نزديكي در زمان ازدواج موقت با مرد نمي باشد؟

ج. خير، صحيح نيست.

زنا در ايام عقد موقت

5135. در ازدواج هاي وقت، كه گاهي شوهر براي مدتي طولاني مفقود مي شود، اگر زن در اين مدت مرتكب زنا شود، آيا بر شوهرش حرام ابدي مي شود؟

ج. خير، حرام نمي شود.

فريب مرد در ازدواج

5136. زناني كه شناخته شده هستند كه فقط براي گرفتن مهريه ازدواج مي كنند و بعد از گرفتن آن از شوهر جدا مي شوند، اگر كسي عالم يا جاهل به اين موضوع با آنها ازدواج كند و اين بلا بر سر او آيد، آيا مي تواند از دادن مهريه خود داري كند يا خير؟

ج. خير، بايد مهريه را بدهد؛ ولي در موقت تا مدت تمام نشده، حق استمتاع دارد و در دائم، طلاق به دست شوهر است و اگر ادعاي تدليس در بين است، به حاكم شرع مراجعه مي شود.

انكار طفل در عقد موقت

5137. شخصي زن جواني را متعه كرده و با اقرار خود مواقعه نيز انجام شده و زن مزبور پس از آن حامله شده است و طفل را به مرد متمتّع نسبت مي دهد ولي مرد منكر الحاق ولد به خود مي باشد.

آيا قسم به نفي ولد از طرف مرد در اين صورت مشروعيّت دارد؟

ج. اگر معلوم نباشد كه به مجرد احتمال يا گمان نفي كرده، به نفي ولدِ شوهر، ولد منتفي مي شود ظاهراً، اگر چه نفي براي او بدون علم تكليفاً جايز نيست؛ اگر چه عزل نمايد يا ظن به انتفا داشته باشد يا زن را متهمه بداند و علي اي حال در عقد انقطاعي لعان نيست.

نفي فرزند در ازدواج موقت

5138. فرزندي كه در ازدواج موقت حاصل مي شود، اگر زن آن را به مرد نسبت دهد، مرد مي تواند آن را از خود نفي كند؟ اگر اقرار به مباشرت داشته باشد، نفي ولد چه حكمي دارد؟

ج. خير، اگر علم به نفي ندارد نمي تواند نفي ولد كند و با علامات مفيده ظن به انتفا، محكوم به لحوق است به واسطه ي فراش و در صورت نفي زوج، ولد بدون لعان از او منتفي است.

عدم اطلاع از وضعيت شوهر در عقد موقت

5139. تكليف زناني كه براي چند سال به ازدواج موقت مردي در مي آيند؛ ولي بعد از مدتي ديگر، از آن مرد خبري نمي شود، چه مي باشد؟

ج. بايد صبر كنند تا مدت عقدشان تمام شود.

اطاعت زن از مرد در عقد موقت

5140. در ازدواج موقت، حدود اطاعت زن از شوهر، شامل چه مواردي مي باشد؟

ج. در استمتاعات بايد تمكين كند.

تبديل عقد موقّت به دائم

5141. هرگاه زني را يك ساله متعه كرده پس از شش ماه مي خواهد او را به عقد دائم درآورد، وظيفه چيست؟

ج. آن شش ماه ديگر را ببخشد، بعد او را عقد كند.

بخشش نصف مدّت

5142. در عقد موقّت، شوهر نصف مدّت را مي بخشد.

آيا مهر هم تقسيط مي شود يا همه ي مهريه را بايد بپردازد؟

ج. اگر قبل از دخول باشد، نصف مهر و اگر بعد از دخول باشد، تمام مهر را بايد بپردازد.

اختلاف مرجع دختر و پسر در عقد موقت

5143. اگر مردي دختري را بدون اذن پدر به عقد موقت خود درآورد، در صورتي كه مرجع تقليد آن دختر چنين عقدي را باطل مي داند، آيا محرميت مادر دختر و ديگر احكام ازدواج بر آن مترتب مي شود؟

ج. هر كدام از مرد و زن و مادر او يا غير او، به فتواي مرجع تقليد خود عمل كنند.

احكام روابط زن و مرد

نگاه

معناي قصد ريبه و لذت

5144. منظور از قصد ريبه و لذّت چيست؟

ج. نظر با ريبه، نگاهيست كه همانند كسي كه نظر سويي دارد، باشد، اگر چه خوف فتنه نباشد و لذت اعم از ريبه است و اللَّه العالم.

معناي ريبه در نگاه

5145. اگر انسان همان گونه كه از ديدن يك باغ و گلستان لذّت مي برد، از نگاه كردن به صورت انسان ديگر (مرد يا زن) لذّت ببرد، آيا حرام است؟

و مصداق قصد ريبه و لذّت به حساب مي آيد؟

ج. ظاهراً نظر ريبه عبارت است از نگاهي كه شبيه به نگاه قصد كننده حرام است، اگر چه به عدم وقوع در حرام، علم داشته باشد.

نگاه بدون شهوت به نامحرم

5146. اگر در نگاه به نامحرم تحريكي نباشد، بازهم حرام است؟

ج. اگر به مواضع محرّمه باشد، بازهم حرام است.

نگاه به دختر و پسر غير بالغ مميّز

5147. نظر مرد به غير وجه و كفّين دختر مميّز غير بالغ و همچنين نظر زن به پسر نابالغ مميّز، بدون ريبه چگونه است؟

ج. بنا بر احتياط واجب نگاه كردن مرد به بدن و موي دختري كه نه سال قمري اش تمام نشده، ولي خوب و بد را مي فهمد جايز نيست؛ اگر چه بدون قصد لذت هم باشد.

همچنين نگاه كردن زن به بدن پسري كه بالغ نشده ولي خوب و بد را مي فهمد، جايز نيست.

نگاه به چشم سرمه كشيده

5148. اگر مرد به اعضاي زن نامحرمي كه همراه با زينت و آرايش است، هر چند از مواضع استثنا باشد، مانند:

چشم سرمه دار يا دست همراه با انگشتري، نگاه كند و لو با قصد لذت هم نباشد، چه حكمي دارد؟

ج. حرام است، زيرا خود اين تزيّن و تبرّج معرضيّت براي فتنه و ريبه و شأنيّت براي فساد دارد و همين براي حرمت كافي است.

نگاه به صورت و دو دست نامحرم

5149. آيا نگاه كردن به صورت و دسته اي نامحرم جايز است؟

ج. اگر بدون ريبه و قصد لذت باشد، در مورد غير زينت يا اصلاح جايز است؛ اگر چه احوط ترك آن است.

نگاه به فروشنده در هنگام خريد كالا

5150. نگاه كردن به زن فروشنده موقع خريد اجناس، چگونه است؟

ج. نگاه كردن به غير از صورت و دسته ا، حرام است و نگاه به صورت و دست فروشنده ها، بدون ريبه و قصد لذت جايز است.

نگاه به دختران كوچك

5151. از دختراني كه كوچك و با چادر مي باشند خوشم مي آيد چون معنويت خاصي دارند، آيا نگاه كردن به آنها اشكال دارد؟

ج. اگر به سني رسيده اند كه خوب و بد را مي فهمند، نگاه كردن به بدن و موي آنها بنا بر احتياط واجب جايز نيست، امّا به صورت و دسته اي آنها اگر ريبه و قصد لذت نباشد، اشكال ندارد.

عدم جواز نگاه به نامحرم

5152. نگاه كردن به زن نامحرم در خيابان و بازار كه صورت آنها آرايش كرده و قسمت جلوي موي آنها آشكار باشد، بدون قصد تلذّذ و ريبه چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

نظر به وجه و كفّين نامحرم

5153. آيا نگاه كردن به وجه و كفّين زن نامحرم بدون قصد لذت اشكال دارد؟

ج. بدون ضرورت خلاف احتياط است.

نگاه به موي زن هاي بد حجاب

5154. با عنايت به مسأله ي 1935 و اين مطلب كه امروزه در شهرهاي بزرگ بيرون بودن مقداري از موي سر، امري عادي شده است، آيا مي توان از اين رو كه اين مقدار موي سر عرفاً بيرون است به آن نگاه كرد، مانند برخي قبايل كه معمولاً مقداري از موهايشان بيرون است؟

ج. در فرض مرقوم جايز نيست.

نگاه به چهره زن مؤمن

5155. نگاه كردن به چهره مؤمن ثواب است، حال اگر نامحرم باشد همين حكم را دارد؟

ج. خير.

نگاه به زنان در اجتماع

5156. در دانشگاه ها رفت و آمد زنان با پوشش و حجاب نامناسب فراوان شده است و چشم پوشاندن كامل از آنان بسيار دشوار است، نگاه كردن غير عمدي به آنان علي رغم علم به ابتلا به چنين نگاه هايي هنگام ورود به دانشگاه چه حكمي دارد؟

آيا نگاه هاي عادي غير شهواني به زنان آرايش كرده جايز است يا نه؟

ج. بنا بر احتياط مستحب بايد از نگاه كردن به صورت و دو دست چنين زناني پرهيز كرد و در غير از اين دو موضع، نگاه عمدي بدون ضرورت به آنان ممنوع است و نيز ادامه نگاه غير ضروري نيز ممنوع مي باشد، بنا بر اين كسي كه نگاهش به صورت غير عمدي به چنين افرادي مي افتد، نبايد نگاهش را تكرار كرده و يا آن را ادامه دهد؛ مگر در صورت ضرورت.

نگاه خواهر و برادر به بدن يكديگر

5157. آيا نگاه كردن خواهر و برادر به بدن يكديگر جايز است؟

ج. اگر قصد لذت نداشته باشند مي توانند غير از عورت، به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

(به مسأله ي 1939 رساله رجوع شود. )

نگاه اتفاقي به دختران بي حجاب

5158. آيا نگاه اتفاقي به دختراني كه موهاي خود را نمي پوشانند، جايز است؟

ج. اگر آن نگاه تكرار نشده و يا ادامه نيابد، اشكال ندارد.

نگاه زن به بدن مرد نامحرم بدون قصد لذت

5159. آيا نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم بدون قصد لذت حرام است؟

ج. نگاه كردن به قسمتي از بدن مرد نامحرم كه غالباً باز است - مثل سر - اشكالي ندارد، مگر اين كه نگاه كردن كمك به معصيت باشد و در غير اين مواضع بنا بر احتياط واجب حرام است.

5160. نگاه كردن به قسمتي از بدن مرد نامحرم كه غالباً باز است چه حكمي دارد؟

ج. اگر اين نگاه كردن كمك به معصيت نباشد، جايز است.

نگاه به لباس زن نامحرم

5161. اگر مردي به لباس زن نامحرمي كه بر روي بند لباس پهن شده نگاه كند، اشكال دارد؟

ج. اگر مفسده اي نداشته باشد، اشكال ندارد.

نگاه شهواني به خود

5162. نگاه شهواني به بدن خود چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

وضو در برابر نامحرم

5163. وضو گرفتن زن آنجا كه مرد نامحرم او را ببيند، چگونه است؟

ج. با توجه و التفات جايز نيست.

نگاه به موهاي جدا شده از زن نامحرم

5164. نگاه كردن مرد به موهاي جدا شده از زن نامحرم بدون لذت چه حكمي دارد؟

ج. بنا بر احوط جايز نيست، چون اضافه اش به زن باقيست و در زمان اتّصال به بدن، شِدَّت تحريم مو از پوست بيشتر است.

نگاه به مجامعت حيوانات

5165. در روستاها عمل مجامعت و جفت گيري حيوانات عملي، معمول و شايع است، آيا نگاه كردن به اين عمل از روي شهوت يا بدون آن اشكال دارد؟

ج. نگاه با شهوت حرام است.

نظر براي ازدواج

5166. جواني كه مي خواهد با دختري ازدواج كند بعد از ديدن همديگر و قبل از جاري ساختن صيغه عقد، آيا پسر مي تواند به اين دختر [دوباره ] نگاه كند؟

ج. اگر براي اطّلاع عقلايي دوباره نظر كند، جايز است.

نگاه شهوت انگيز به نامزد قبل از عقد

5167. آيا نگاه شهوت انگيز به كسي كه مي خواهم با او ازدواج كنم جايز است؟

ج. از اين جهت مثل ديگران است و از غير اين جهت در مسأله ي 1944 رساله توضيح داده شده است.

نگاه به دختران جهت انتخاب همسر

5168. براي انتخاب همسر مي توانم به دخترها نگاه كنم؟

ج. اگر از موارد مسأله ي 1944 رساله نيست، خير.

نگاه دانشجو به استاد خانم

5169. نگاه به استاد خانم كه از روي شهوت نباشد، لكن در انسان تأثير بگذارد چه طور است؟

ج. اگر معرضيت براي ريبه و فتنه و تعقّب به حرام دارد و يا نگاه به غير وجه و كفين است، جايز نيست.

5170. برخي از معلمين ما زن هستند و من مجبورم براي تمركز، به چهره معلم نگاه كنم، ولي با توجه به اين كه آنها حجاب درستي ندارند وظيفه چيست؟

ج. به نحوي كه در سؤال قبلي ذكر شد، جايز نيست.

نگاه به مرد نامحرم

5171. آيا نگاه به مرد نامحرم، براي فهميدن سخن هاي او، گناه است؟

ج. اگر خوف مفسده نباشد، اشكال ندارد.

نگاه به هم كلاسي هاي نامحرم

5172. با توجه به اين كه كلاس هاي دانشجويان دختر و پسر با هم برگزار مي شود، طبعاً ناخودآگاه چشم پسران به دختران نامحرم مي افتد، حكم آن در صورتي كه بدون قصد لذت باشد چيست؟

ج. نگاه كردن غير عمدي اشكالي ندارد، اما بايد از تكرار يا ادامه نگاه پرهيز نمود ولي تحصيل كردن در اين كلاس ها اگر از وقوع در حرام ايمن نيست، حرام است.

مرز نگاه استاد مرد به دانشجوي دختر

5173. حدود نگاه بين استاد مرد و دانشجوي دختر چيست؟

ج. دختر نبايد نزد استاد مرد به نحوي كه موجب اختلاط زن و مرد است درس بخواند، مگر اين كه از پشت پرده باشد و خوف مفسده اي هم در كار نباشد.

تدريس در كلاس خانم ها

5174. به هنگام تدريس در كلاس خانم ها به جهت ارزيابي كلاس و جلب توجّه شاگردان نسبت به درس، به ناچار نگاهي كلّي به خانم ها انجام مي گيرد و هيچ گونه قصد ريبه و لذّتي در كار نيست. اين عمل چه حكمي دارد؟

ج. نگاه كردن به زن مسلمان بدون ريبه هم جايز نيست، مگر وجه و كفين.

نگاه به زنان غير مسلمان

5175. نگاه كردن به زنان نامحرم غير مسلمان (چه اهل كتاب و چه كفّار) اگر موجب مفسده باشد، چه حكمي دارد و اگر با ريبه نباشد چه حكمي دارد؟

ج. در صورت مفسده حكم آن حرمت است و نگاه با عدم ريبه در آنچه جايز است از مسلمان، اشكال ندارد و در غير آنها محل احتياط است.

( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 1935 رساله رجوع شود. )

نظر به بدن اهل كتاب

5176. نظر به اهل كتاب در خارج از كشور با وضع لباس فعلي آنها جايز است يا نه؟

ج. نگاه به جاهايي از بدن آنها كه عادتاً پوشانده نمي شود، بدون قصد لذت و در صورتي كه خوف واقع شدن در حرام نباشد، جايز است.

نگاه به موي زنان اهل كتاب

5177. نگاه كردن به موي سر زنان اهل كتاب، اگر بدون قصد ريبه باشد، چه حكمي دارد؟

ج. حفظ نظر به آنچه خودشان آشكار مي نمايند، غير عورتين، لازم نيست.

دست دادن به زنان كتابي

5178. آيا نگاه كردن به زنان اهل ذمه و دست دادن با آنها اشكال دارد؟

ج. مجرد نگاه كردن بدون قصد لذت و در صورتي كه خوف وقوع در حرام نباشد جايز است، ولي دست دادن با آنها جايز نيست.

حرمت لمس و نظر اعضاي داخلي نامحرم

5179. آيا لمس و نظر اعضاي داخلي بدن نامحرم، مانند اعضاي ظاهريه حرام است؟

ج. حرام است، مگر در مورد ضرورت كه اقتصار بر حد ضرورت مي شود.

معالجه

5180. چنان چه جهت گذاردن وسيله جلوگيري از حاملگي مانند Iud در داخل رحم، ظاهر آلت تناسلي زن به وسيله ي پارچه توسّط شوهر پوشانده شود، به طوري كه تنها مجراي دروني آن مشخّص باشد، آيا گذاردن وسيله با توجّه به لزوم نگاه به مجراي دروني آلت تناسلي زن توسّط پزشك [زن يا مرد] جايز است يا خير؟

ج. درون و برون آلت تناسلي در حكم، از حيث نظر و لمس فرقي ندارد.

سونوگرافي زنان توسط مرد

5181. در برخي از شهرها و مناطق، متخصص زن جهت سونوگرافي وجود ندارد و به لحاظ تشخيص حاملگي و وضعيت جنين و يا ناراحتي هاي داخلي و كليوي، زنان مجبور به مراجعه به چنين متخصصيني هستند، آيا چنين بيماراني، بايد به شهرهاي مجاور كه متخصص زن دارد بروند يا مي توانند جهت سونوگرافي به مرد مراجعه نمايند؟

ج. تا ممكن است بايد به شهرهاي مجاور بروند.

كشف عورت براي معالجه

5182. اگر شخصي جنب نمي شود و همين موجب اذيّت وي مي شود، آيا اين مطلب مجوّز براي كشف عورت براي معالجه مي شود؟

ج. اين حالت ظاهراً مرض به شمار مي آيد و او به اين معالجه محتاج و مضطر است و براي معالجه تا ممكن باشد، از محرّمات اختياريّه اجتناب كنند.

نگاه به عورت زن زائو

5183. نگاه كردن به عورت زن زائو، هنگام عمل زايمان چه حكمي دارد؟

ج. اگر از موارد مسأله ي 1941 رساله نيست، جايز نيست.

مراجعه زن به پزشك مرد با وجود پزشك زن

5184. آيا مراجعه زن به پزشك مرد، در صورت وجود پزشك زن در همان رشته پزشكي جايز است؟

با توجه به اينكه غالباً به او نگاه شده و گاهي هم از او معاينه به عمل مي آيد.

ج. بايد از نظر نامحرم با تمكّن خود داري شود و در فرض سؤال جايز نيست.

معاينه عورتين توسط جنس مخالف

5185. معاينه عورتين براي جنس مخالف جايز است يا بايد احتياط كرد؟

ج. اگر معالجه منحصر در نگاه كردن به عورت او باشد و معالجه توسط جنس موافق غير ممكن يا دشوار باشد، جايز است.

نگاه ضروري به عورت نامحرم

5186. در صورتي كه لمس و يا نگاه به عورت نامحرم ضرورت داشته باشد، آيا جايز است؟

ج. به مسأله ي 1941 رساله رجوع شود.

نظر به نامحرم هنگام تحصيل پزشكي

5187. اين جانب دانشجوي سال چهارم پزشكي هستم. در اين مقطع تحصيلي گاهي اوقات جهت آموزش بر بالين بيماران زن و يا در اتاق عمل جرّاحي جهت يادگيري عملي، لازم است كه به محل هاي حرام بدن زن نگاه كنم و احياناً با دستكش يا بدون آن بر بدن زنان دست بزنيم. وظيفه چيست؟

ج. لمس و نظر به بدن اجنبيّه و محل هاي حرام ديگر تجويز نمي شود. بلي در موارد ضرورت هايي كه مراعات آن لازم است، مثل توقّف نيازهاي پزشكي مسلمين بر آن و منحصر بودن، در حد ضرورت مانع ندارد و تشخيص موضوع بر عهده خود مكلّف است.

نگاه كردن به صورت زنان چادرنشين

5188. نگاه كردن به صورت زنان چادرنشين كه معمولاً قسمتي از موي سر آنها ديده مي شود، براي مرد نامحرم چه حكمي دارد؟

توضيح آن كه ايشان به اين نوع پوشش عادت كرده اند و اگر تذكر داده شود نمي پذيرند.

ج. نظر عمدي خلاف احتياط است و حفظ نظر (بدون ادامه و بدون تهييج) نيز واجب نيست، مگر برداشت بدي شود و ديگران اين طور به نظرشان بيايد كه آنچه جايز نيست، او جايز مي داند.

نگاه به زنان با لباس هاي محلي

5189. نگاه كردن به زناني كه لباس محلي مي پوشند و معمولاً به جاي روسري، از تكه پارچه ي تور، استفاده مي كنند و موها و گردن و گوش هاي آنها كاملاً مشخص است، چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

بازيگري زنان و تماشاي آن

5190. بازي خواهران در تئاتر و تماشاي آنها توسط برادران در حال بازي چه صورت دارد؟

ج. اگر موجب تهييج شهوات اهل آن است، جايز نيست.

نگاه به بازيگر زن

5191. نگاه كردن به هنرپيشه زن از نزديك چه حكمي دارد؟

ج. مثل سايرين جايز نيست.

نگاه به نامحرم بدون پوشش مناسب

5192. شوهر خاله هايم در منزل پوشش خوبي ندارند، حكم نگاه كردن به آنها چگونه است؟

ج. بنا بر احتياط واجب حرام است اما جواز نگاه كردن زن به قسمتي از بدن مرد نامحرم كه غالباً باز است، مثل سر، خالي از وجه نيست، مگر اين كه اين نگاه كردن كمك به معصيت باشد.

(به مسأله ي 1933 رجوع شود. )

تعارض احكام شرع با قوانين رايج

5193. در برخي موارد، بين احكام شرع و قوانين رايج پزشكي يا آموزشي به ويژه در موضوع پوشش و تماس و نگاه و يا اختلاط زن و مرد تعارض وجود دارد، در چنين موارد تكليف بيماران و دانشجويان چيست؟

ج. در هر حال رعايت احكام شرع واجب است.

حجاب و پوشش زن و مرد

ضروري بودن حجاب

5194. آيا حجاب از ضروريات اسلام است و منكر آن و كساني كه به اين دستور الهي، به ويژه در جامعه ي اسلامي بي اعتنايي مي كنند چه حكمي دارند؟

ج. اصل حجاب از ضروريات و نص قرآن است و كساني كه به اين دستور بي اعتنايي مي كنند، كار حرام انجام مي دهند و بايد توبه نمايند.

انكار حجاب

5195. اگر كسي در نوشته يا گفتار خود حجاب را منكر شود، آيا مرتد محسوب مي شود؟

ج. بله.

راه شناخت مميّز بودن بچه

5196.

گفته مي شود كه زن بايد خود را از پسر بچّه مميّز، بپوشاند. بفرماييد مميّز بودن پسر بچه از چه راه و يا راه هايي شناخته مي شود؟

ج. شرط تمييز، شناختن مميّزات مرد و زن در اين مقام است و با شك، استصحاب عدم رسيدن به سن تمييز جاريست در نتيجه هنگام شك در به سن تمييز رسيدن پسربچه، حكم به نرسيدن آن مي شود.

عدم الزام به حجاب توسّط شوهر

5197. اگر مردي همسرش را به حجاب شرعي ملتزم نكند، آيا فاسق محسوب مي شود؟

ج. اگر امر به معروف و نهي از منكر با شرايطش را انجام ندهد، فاسق محسوب مي شود.

سن تمييز

5198. مراد از سن تمييز چه سنّي است؟

ج. به حسب سن مقدار معيني ندارد، تمييز مثل رشد است كه اهلش در طفل تشخيص مي دهند.

پوشش واجب براي زن

5199. حد واجب پوشش براي زنان تا چه اندازه اي مي باشد؟

ج. زن بايد بدن و موي خود را از مرد نامحرم بپوشاند، اگر چه كمك به حرام نبوده و قصد لذتي نيز در بين نباشد؛ بلكه احتياط واجب آن است كه از پسر غير بالغ كه خوب و بد را مي فهمد نيز خود را بپوشاند.

حكم پوشاندن دست و صورت زن

5200. پوشاندن دست و صورت زن حتي بنا بر عدم وجوب آن آيا از نظر شرع مقدس اسلام امري مطلوب و پسنديده به شمار مي رود؟

ج. بله امري راجح و مطلوب است؛ بلكه احتياط مستحب در پوشاندن صورت و دستها از نامحرم است.

داشتن زينت و پوشاندن وجه و كفّين

5201. چنان چه زن با خود زينت داشته باشد، مانند حلقه ي ازدواج، يا انگشتري در دست، يا چهره آراسته كرده باشد، آيا واجب است وجه و كفّين را بپوشاند؟

ج. واجب است.

چادر

5202. آيا در پوشش اسلامي چادر الزامي دارد يا خير؟

ج. حجاب كامل همان چادر است.

نمايان بودن حجم پاهاي زن

5203. آيا نمايان بودن حجم پاهاي زن از جوراب ضخيم و يا شلوار تنگ اشكال دارد؟

ج. اگر مهيّج باشد، جايز نيست.

لباس هاي مهيج

5204. پوشيدن لباس هاي تنگ و مهيّج براي زن و مرد، اگر حجاب اسلامي در آن رعايت شود شرعاً اشكال دارد؟

ج. جايز نيست.

كفش هاي صدادار

5205. پوشيدن كفش هاي صدادار براي خانم ها اگر به قصد جلب توجه نامحرم نباشد، آيا اشكال دارد؟

ج. اگر جلب توجه كند، اشكال دارد و قصد ملاك نيست.

پوشش سر با كلاه يا كلاه گيس

5206. آيا پوشاندن سر با كلاه گيس براي خانم ها پوشش شرعي محسوب مي شود و به چنين زناني آيا مي توان نگاه كرد؟

ج. خير و نگاه به آنها هم جايز نيست.

پوشش بيماران بدحال

5207. رعايت پوشش بيماراني كه در شرايط مطلوبي از توجه به پوشش خود نيستند، بر عهده خود آنهاست يا بر عهده اطرافيان و پرستاران مي باشد؟

ج. تا بتوانند بر عهده خود آنهاست و اگر نتوانند، ديگران بايد مراعات كنند.

بالا زدن آستين زن با حضور مرد نامحرم

5208. آيا با وجود برادران در اتاق عمل مي شود، دست تا آرنج بدون پوشش باشد؟

ج. جايز نيست.

پوشيدن لباس نازك

5209. پوشيدن لباس هاي نازك و تن نما براي خانم ها چه حكمي دارد؟

ج. در جايي از بدن كه برهنه بودن جايز نيست يا خلاف احتياط است، پوشيدن لباس هاي نازك و بدن نما همان حكم را دارد.

پوشيدن لباس هاي تنگ

5210. پوشيدن برخي لباس هاي تنگ كه بدن را نشان نمي دهند، امّا حجم بدن و پستي و بلندي آن كاملاً مشهود است چه حكمي دارد؟

ج. اگر طوري باشد كه منشأ فساد براي ديگران شود، جايز نيست.

پوشيدن لباس مبتذل و تنگ و مهيج

5211. پوشيدن لباس مبتذل يا تنگ و مهيج غربي براي زن و مرد چه حكمي دارد؟

ج. چون معرضيّت براي مفسده دارد، جايز نيست.

پوشيدن مانتو

5212. پوشيدن مانتو بدون چادر و سخنراني زن ها در مقابل مردان جايز است يا حرام؟

ج. پوشيدن لباس و غير آن ضوابطي دارد كه بايد بر اساس آن باشد و نيز از آن چه كه در معرضيّت مفسده است، بايد احتراز شود.

5213. آيا پوشيدن مانتو براي زنان، در صورتي كه برجستگي هاي اندام مشخص باشد، جايز است؟

ج. جايز نيست.

لباس شهرت

5214. مقصود از لباس شهرت چيست و پوشيدن آن چه حكمي دارد؟

آيا چادر سفيدي كه موجب انگشت نما شدن شود از مصاديق لباس شهرت است؟

ج. لباس شهرت عبارت است از لباسي كه از جهت جنس يا رنگ يا نحوه برش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زي پوشنده لباس باشد و پوشيدن چنين لباس هايي حرام است.

بنا بر اين پوشيدن چادر سفيد به اقتضاي محل پوشش و شخص پوشنده بايد ملاحظه شود.

مقدار پوشش زن

5215. پوشش زن در مقابل زن چه مقدار بايد باشد؟

ج. در صورت عدم وجود مفسده و بدون وجود انگيزه هاي شهواني، پوشاندن غير از عورتين در مقابل زن ديگر لازم نيست.

حجاب در بيمارستان

5216. دانشجوي پزشكي هستم و در بعضي بخش هاي بيمارستان با وجود نامحرم، بايد چادر خود را بردارم كه ناچار حجاب كمتر مي شود، لطفاً بفرماييد تكليف من چيست؟

ج. مراعات حد اقل حجاب شرعي در هر حال بايد بشود و از مواضع غير ضروري پرهيز كنيد.

امر به پوشاندن صورت و دستها از طرف شوهر

5217. آيا مرد مي تواند همسر خود را به زدن پوشيه يا پوشيدن لباس خاصّي مجبور كند؟

ج. نمي تواند، ولي مي تواند بدون پوشيدن آن لباس، اذن خروج از منزل را ندهد.

5218. اگر شوهر بداند و يا احتمال دهد كه اگر همسر او بدون پوشانيدن صورت و دست به بيرون از خانه برود به او نگاه حرام مي شود، آيا واجب است به پوشاندن زن امر كند و يا اجازه ي بيرون رفتن به او ندهد؟

ج. بله، اگر علم دارد، بر شوهر واجب است؛ بلكه بدون آنها هم احوط پوشانيدن وجه و كفين است.

5219. اگر نپوشاندن وجه و كفّين (صورت و دستها تا مچ) فسادي را براي زن در جامعه به بار آورد، آيا پوشاندن وجه و كفّين واجب مي شود؟

ج. اگر منشأ حرام باشد، حرام است.

امر شوهر به پوشيدن چادر

5220. زني هستم، دوست دارم مانتو و روسري بپوشم. امّا شوهرم مي گويد بايد چادر بپوشي، وظيفه ي من چيست؟

ج. به حرف شوهرتان عمل كنيد.

مانتو و شلوار

5221. آيا پوشيدن مانتو كه تمام مواضع لازم را مي پوشاند، همراه با شلوار و روسري كه به عنوان حجاب اسلامي محسوب مي شود، در صورتي كه حجم بدن از آن نمايان باشد چه حكمي دارد؟

ج. حجاب كامل همان چادر است.

مشخص بودن حجم موهاي زنان از زير چادر

5222. خانم هايي كه موهاي بلندي دارند و آنها را مي بافند، اگر حجم و اندازه موهايشان از زير چادر مشخص باشد اشكال دارد؟

ج. اگر تحريك كننده باشد، جايز نيست.

پوشش لازم زن در حمام

5223. در حمام زنانه لازم است كه زن باسن هاي خود را از زنان ديگر بپوشاند؟

ج. اگر مظنّه حرام است، احتياطاً بايد بپوشانند.

حجاب در خوابگاه هاي دخترانه

5224. وضع حجاب در خوابگاه هاي دخترانه بايد چگونه باشد؟

ج. با جاهاي ديگر فرق ندارد.

كنار رفتن چادر

5225. اگر سهواً چادر خانمي كنار رود و در معرض ديد نامحرم باشد، اشكال دارد؟

ج. اگر فوري خود را حفظ كند، گناه نكرده است.

بيرون بودن مقنعه از زير چادر

5226. بيرون بودن مقنعه و روسري از زير چادر چه حكمي دارد؟

ج. اگر جلب نظر نامحرم كند، جايز نيست.

پوشش در برابر اقوام شوهر

5227. وظيفه زن با فاميل هاي نامحرم شوهر از نظر پوشش اسلامي چيست؟

ج. با نامحرم هاي ديگر فرقي ندارند.

پوشش در مراكز آموزشي پزشكي

5228. به جهت عدم جواز لمس و اختلاط با نامحرم در مراكز آموزش پزشكي، آيا متدينين از آموزش اين گونه حرفه ها بايد دست بردارند؟

ج. چون آموزش اين حرفه ها ملازمه ي با انجام حرام ندارد، بايد برنامه ريزي كنند تا طبق ضوابط شرعي، آموزش صورت گيرد.

حجاب دختر عقب افتاده

5229. نگاه كردن به مو و بدن، لمس كردن و بوسيدن دختر عقب افتاده اي كه اندكي بد و خوب را تمييز مي دهد، چه از رو و چه از زير لباس اشكال دارد يا خير؟

ج. احكام دختر غير عقب افتاده را دارد. يعني اگر غير بالغ باشد با قصد لذت جايز نيست و بدون آن، خلاف احتياط است و در صورت بلوغ مطلقاً جايز نيست.

پوشيدن و آرايش مطابق مد روز

5230. آيا پوشيدن و آرايش كردن طبق مد روز اشكال دارد؟

ج. اگر ترويج كفر كافر نباشد، اشكال ندارد، لكن در مقابل نامحرم بايد مراعات كنند.

مشخص بودن اندام از زير چادر

5231. چادر به عنوان حجاب برتر شناخته مي شود ولي بعضي از خانم ها علي رغم استفاده از چادر مناسب، (ضخيم)، به لحاظ ويژگي هاي جسمي كه دارند، اندام آنها از زير چادر مشخص است آيا مسؤوليت پوشش آنها باز متوجه خود آنها مي باشد يا طرف مقابل بايد از نگاه به او احتراز كند؟

ج. در اين رابطه، هر دو طرف وظيفه دارند و اگر طوريست كه جلب نظر نمي كند، پوشاندن حجم واجب نيست به خلاف رنگ و شبح كه واجب است پوشانده شود.

جلب توجه نامحرم با چادر

5232. آيا هر كاري كه موجب جلب توجه نامحرم شود اشكال دارد؟

حتي اگر پوشيدن چادر باشد؟

ج. بله، اگر پوشيدن چادر هم به گونه اي باشد كه جلب توجه كند، بايد آن را نپوشد و منظور از جلب توجه، معرضيّت براي توجه همراه با ريبه است.

برآمدگي سينه زنان در مقابل نامحرمان

5233. اگر برآمدگي سينه زنان در مقابل نامحرم پيدا باشد، اشكال دارد؟

ج. بله، اشكال دارد.

حجم شانه زنان در مقابل مردان

5234. آيا اگر حجم شانه هاي زنان در مقابل نامحرم پيدا باشد اشكال دارد؟

ج. اگر فتنه و فسادي ندارد، اشكال ندارد.

پوشيدن لباس هاي زننده توسط زن

5235. آيا پوشيدن لباس هاي زننده بين خانم ها ايراد دارد؟

ج. اگر فتنه و فسادي به دنبال نداشته باشد، اشكال ندارد.

عدم پوشش نامحرمان اقوام

5236. آيا عدم پوشش دختر دايي و دختر عمه و دختر خاله و دختر عمو - كه تأثيري در من ندارد - گناه است؟

ج. بله، گناه است و بين آنها با نامحرم هاي ديگر فرقي نيست.

جوراب و كفش

5237. آيا پوشيدن جوراب ضخيم بدون شلوار - با اين كه حجم بدن از بيرون مشخّص است و در بعضي موارد مهيّج است - و يا پوشيدن كفش هايي كه هنگام راه رفتن صداي مهيّج دارد، جايز است؟

ج. اگر مهيّج و محرّك نامحرم باشد، جايز نيست.

5238. آيا پوشيدن جوراب در برابر نامحرم واجب است؟

ج. بله.

حجاب در كشورهاي غير اسلامي

5239. حضور خانم هاي مسلمان در كشورهاي غير اسلامي با پوشش چادر، بسيار سخت و همراه با مشقت است، آيا اگر امر داير مدار ماندن در خانه يا حضور در اجتماع با مانتو (و پوشش كامل اسلامي بدون چادر) باشد، كدام يك اولويّت خواهد داشت؟

ج. در هر جايي كه انسان نتواند مسائل شرعيّه اش را رعايت كند، نمي تواند در حال اختيار در آنجا بماند.

پوشيدن لباس هاي غربي

5240. در اين زمان بسياري از مد لباس ها از غرب وارد شده و جوانان از لباس هايي با فرهنگ غربي استفاده مي كنند، آيا پوشيدن اين گونه لباس ها شرعاً اشكال ندارد؟

و آيا عنوان تشبّه به كفار بر آنها صدق مي نمايد؟

ج. اگر ترويج كفر و فرهنگ غرب شود، اشكال دارد.

الزام توريست هاي خارجي به حجاب

5241. آيا لازم است حجاب را به توريست ها الزام كنيم؟

ج. در حد پيشگيري از زمينه سازي فساد، لازم است.

لزوم پوشيدن چادر در مكان هاي مقدس

5242. آيا پوشيدن چادر در مكان هاي مقدس، مانند حرم حضرت معصومه عليها السّلام واجب شرعي است؟

ج. پوشيدن چادر در همه جا حجاب كامل است.

مقدار پوشش بدن مرد از نامحرم

5243. پوشاندن چه قسمت هايي از بدن براي مردان واجب است؟

ج. به مسأله ي 1937 رساله رجوع شود.

حجاب مرد

5244. اگر مردي بداند كه زني به بدن او نگاه مي كند، در اين حال بر مرد پوشاندن بدن واجب است يا بنا بر احتياط واجب است؟

ج. در فرض كمك به حرام، پوشاندن بدن واجب است.

انواع لباس هاي ورزشي

5245. استفاده از لباس هاي آستين كوتاه و شلوارك در مسابقاتي مانند فوتبال، واليبال، كشتي، وزنه برداري و … كه يا حجم بدن و عورتين كاملاً مشخص است و يا قسمت هاي زيادي از بدن آشكار است چه حكمي دارد؟

ج. چون در مقابل نامحرم هم هستند، جايز نيست. (به توضيح مذكور در مسأله ي 1937 رساله رجوع شود. )

پوشيدن لباس ورزشي در مكان هاي مخصوص بانوان

5246. آيا دختران در محيط ورزشي مخصوص خودشان مي توانند لباس ورزشي بپوشند؟

ج. اگر معرضيت براي مفسده دارد، جايز نيست.

لباس تنگ

5247. اگر مردي براي پوشانيدن عورتين خود از محارم و مردان ديگر از لباس تنگ و چسبيده به بدن استفاده كند، كفايت مي كند؟

ج. اگر موجب فساد نباشد و رنگ و شبح پيدا نباشد، مانعي ندارد.

5248. پوشيدن شلوار تنگ براي آقايان به گونه اي كه حجم عورت و باسن را نشان دهد، چه حكمي دارد؟

ج. چون معرضيت براي فتنه و فساد دارد، اشكال دارد.

پوشيدن پيراهن آستين كوتاه براي آقايان

5249. پوشيدن پيراهن آستين كوتاه براي مردان در جامعه، بدون قصد شهواني و براي زيبايي بيشتر يا به علت گرماي هوا چه حكمي دارد؟

ج. در مواردي كه معرضيت براي مفسده دارد، اشكال دارد.

سؤال هاي متفرقه در رابطه با حجاب و پوشش

پوشيدن لباس زير و دمپايي اختصاصي زنان و مردان

5250. آيا پوشيدن لباس زير و دمپايي مردانه در منزل، براي زن و بالعكس جايز است؟

ج. در فرض سؤال، حرمت محل تأمُّل است.

پوشيدن لباس سادات

5251. پوشيدن لباس اختصاصي سادات براي غير سيّد جايز است؟

ج. جايز نيست.

معاشرت با جنس مخالف

شركت در مجالس شادي

5252. شركت در مراسم ازدواج برادران و خويشاوندان و دوستان در بعضي از موارد، مواجهه با عدم پوشش اسلامي زنان و ديدن نامحرم و لهو را دربردارد و در صورت عدم شركت، موجب تكدّر عميق والدين و فاميل ها مي شود. آيا شركت كردن جايز است؟

ج. شركت در چنين مجالسي، اگر علم دارد كه به حرام مبتلا مي شود، جايز نيست.

اختلاط بين زن و مرد

5253. آيا اختلاط بين زن و مرد حكمي جداي از نگاه به نامحرم يا لمس و تماس و صحبت با آنها دارد؟

و اگر در مجموعه اي زن ها و مردها مخلوط باشند، با رعايت حجاب و حفظ نگاه و عدم تماس و صحبت مشكوك، آيا نفس اختلاط آنها با همديگر حرام است؟

ج. به جهت معرضيّت نوعيه براي معيّت يا تعقّب به حرام، اختلاط حرام است.

لبخند زدن به مرد نامحرم

5254. لبخند زدن هنگام صحبت با مرد نامحرم، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

شنيدن خنده ي نامحرم

5255. شنيدن صداي خنده ي زن نامحرم - بدون ريبه، در صورتي كه معرضيّت براي فتنه نداشته باشد، چه حكمي دارد؟

ج. جايز است، اگر چه احتياط خوب است.

شوخي با نامحرم هاي فاميل

5256. در يك خانه چند برادر با خانواده ي خود زندگي مي كنند.

گاهي به حسب اتّفاق برادر به زن برادر نگاه و گاهي هم شوخي مي كند.

با عادّي بودن اين جريان، حكم مسأله را بيان بفرماييد؟

ج. با نامحرم هاي ديگر فرق ندارد.

خنداندن نامحرم

5257. اگر انسان با زن نامحرم شوخي كند يعني حرفي بزند و او را بخنداند، چه حكمي خواهد داشت؟

ج. چون غالباً موجب وقوع در فتنه است، ترك شود.

شنيدن خنده ي نامحرم

5258. گوش دادن به خنده زن نامحرم، اگر موجب مفسده نباشد چه حكمي دارد؟

در صورتي كه مفسده داشته باشد چه حكمي دارد؟

ج. مثل گوش دادن به صوت حَسنِ او است.

خنده زن نامحرم

5259. خنديدن زن به گونه اي كه نامحرم صداي آن را بشنود، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

تواشيح خواهران

5260. تواشيح خواني خواهران در برنامه هاي عمومي دانشگاه در حضور برادران چه حكمي دارد؟

تدريس صوت و لحن قرآن و تواشيح توسّط مدرّس مرد، در صورتي كه مربّي زن در سطح تخصّصي جهت آموزش موجود نباشد [با توجّه به اين كه لازمه ي اين آموزش قرائت خواهران و شنيدن صداي آنان توسّط مدرّس مرد است ] چه حكمي دارد؟

ج. خواندن زن در حضور مرد و استماع آن موجب فساد است و مجاز نيست.

حضور زن و مرد نامحرم در مكان خلوت

5261. حكم خلوت كردن با زن نامحرم در صورت امن از واقع شدن در حرام چيست؟

و محدوده ي خلوت كردن با زن نامحرم چه مي باشد؟

ج. در صورت علم به واقع شدن در حرام، خلوت با زن نامحرم حرام است و در غير اين صورت بايد احتياط كرد، مگر با ظن اطمينان آور به عدم واقع شدن به گناه، هر چند در اين مورد نيز احتياط نيكو است.

5262. بودن زن و مرد نامحرم در محلّي خلوت كه كسي در آنجا نيست، در سه صورت زير چه حكمي دارد؟

1) بچّه اي مميّز آنجا باشد ولي كسي نتواند وارد شود.

ج. اشكال ندارد، اگر خلوت اطلاق نشود.

2) كسي بتواند به آنجا وارد شود.

ج. اشكال ندارد.

3) كسي نتواند به آنجا وارد شود، ولي اطمينان به عدم وقوع در گناه باشد.

ج. احتياط خوب است.

تنها بودن پزشك با بيمار زن

5263. آيا تنها بودن پزشك مرد با بيمار زن يا بالعكس در مطب (با توجه به اين كه كسي حق ورود بدون هماهنگي و اجازه به داخل مطب را ندارد )، شرعاً اشكال دارد؟

ج. اگر خوف وقوع در حرام نباشد، اشكال ندارد.

گوش دادن به صداي زن در كُر

5264. حكم گوش دادن به صداي زن ها در گروه كُر، زماني كه گروهي مي خوانند، بدون قصد لذّت چيست؟

ج. اگر زمينهساز فساد است، اشكال دارد.

5265. آيا شنيدن شعرخواني زن نامحرم حرام است؟

در زمان پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم چگونه بوده است؟

ج. اشكال دارد.

مصيبت خواندن و دعا خواندن زن

5266. مصيبت خواندن و يا دعا خواندن و يا قرآن خواندن توسّط زن، با توجّه به اين كه مرد يا مرداني صدايش را مي شنوند، چه حكمي دارد؟

ج. احتياط در ترك است.

بهره بردن زن از غلام مرد خود

5267. آيا زن مي تواند از غلامش بهره جنسي ببرد؟

ج. خير.

رفتار با شوهر خواهر توسط زن

5268. آيا با شوهر خواهر، بايد همانند نامحرم رفتار كرد؟

ج. بله.

رابطه نامشروع با خواهر زن

5269. آيا رابطه نامشروع با خواهر زن، باعث حرمت همسر، بر مرد مي شود؟

ج. خير.

ارتباط با زن برادر

5270. ارتباط با زن برادر، كه موهاي سرش ديده مي شود و يا با شخص دست مي دهد، چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

نشستن دو نامحرم در كنار هم

5271. آيا نشستن نامحرم در كنار هم در مجالس مهماني، سر سفره غذا، وسايل نقليه عمومي و … اشكال ندارد؟

ج. اگر خوف وقوع در حرام باشد بايد اجتناب كنند.

سريع راه رفتن در مقابل نامحرم

5272. دويدن و سريع راه رفتن مقابل نامحرم، چه حكمي دارد؟

ج. به خودي خود اشكال ندارد.

اشتغال زنان در ادارات

5273. اشتغال زنان در ادارات اگر ارباب رجوع آنان مردان نيز باشند، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

كار زنان در محيطي كه نامحرم وجود دارد

5274. كار كردن زن در جايي كه نامحرم هست، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

پرستاري زن از مرد بيمار

5275. پرستاري زن، از مرد بيمار چه حكمي دارد؟

ج. بايد از محارم باشد و يا حلال و حرام را مراعات كند.

نشستن با نامحرم بر سر يك سفره

5276. آيا نشستن بر سر سفره اي كه نامحرم وجود دارد، حرام است؟

ج. خلاف احتياط است.

ارتباط علمي پسر با دختر نامحرم

5277. معاشرت با دختر عمو در حد استادي و تقويت درسي چه صورت دارد؟

ج. مثل ساير نامحرم ها است.

فكر كردن زن در مورد مرد نامحرم

5278. آيا فكر كردن در مورد مرد نامحرم اشكال دارد؟

ج. خلاف احتياط است و بلكه با معرضيّت فتنه، جايز نيست.

فكر كردن درباره ي نامحرم

5279. فكر كردن دربارهي پسر مورد علاقه اي كه با شخص ديگري ازدواج كرده چه حكمي دارد؟

ج. با معرضيّت فتنه، اشكال دارد.

گردش با نامزد خود

5280. گردش رفتن با نامزد خود كه هنوز عقد نكرده، چه حكمي دارد؟

ج. با ساير نامحرم ها فرقي ندارد.

روابط پسر و دختر

5281. برخوردها، مباحثه ها و روابط درسي بين دانشجويان پسر و دختر چه حكمي دارد؟

ج. بستگي به فساد و عدم آن و معرضيّت براي گناه و عدم آن دارد و خلاف احتياط است و بايد از آن دوري بشود.

دوست داشتن فاميل نامحرم

5282. اگر افرادي را كه فاميل نامحرم هستند، دوست داشته باشيم، حرام است؟

ج. خلاف احتياط است، مگر اين كه دوستي براي جهات معنوي و تقوايي او باشد.

مكاتبه كردن با دختر جهت ازدواج

5283. مكاتبه و نامه دادن براي ازدواج به دختر مورد نظر چه حكمي دارد؟

ج. اگر طولاني و در مدت هاي طولاني باشد و هم چنين اگر مضمون آن متعارف نباشد و زمينهساز فتنه باشد، اشكال دارد.

معاشرت با دختران دانشجو

5284. كمك كردن و معاشرت با دختران دانشجوي همشهري، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

صيغه محرميّت با هم كلاسي

5285. در كلاس عاشق دختري شده ام، آيا مي توانم با او صيغه محرميت بخوانم تا راحت با او رفت و آمد نمايم؟

ج. عقد موقت با تمام شرايط آن كه از جمله اجازه ي پدر دختر باشد، مانعي ندارد.

دوستي پسر با دختر

5286. با دختري دوست شده ام، آيا دوستي من با آن دختر از نظر شرع جايز است؟

در صورتي كه قصد ازدواج با او داشته باشم چه طور؟

ج. جايز نيست.

صحبت و گفتگو

سلام به نامحرم

5287. سلام كردن به زن نامحرم چه حكمي دارد؟

ج. با صرف نظر از جهات ديگر، مكروه است.

جواب سلام پسر بر دختر نامحرم

5288. آيا جواب سلام پسر بر دختر واجب است؟

ج. به اقل واجب با لحن متعارف جواب بدهد.

ميزان شنيدن صداي زن

5289. در روايات آمده كه در صدر اسلام به زنان توصيه مي شد براي صحبت كردن با نامحرمان زير زبان خود ريگي قرار دهند تا صداي آنان در دل مردان ايجاد وسوسه نكند.

آيا اعراض از اين امر معصيت است يا ترك اولي و ميزان جواز شنيدن صداي زن براي مرد را بفرماييد؟

ج. شنيدن صداي زن بدون ريبه و فساد مانع ندارد و يقيناً ريگ گذاشتن واجب نيست و در هر صورت بايد از اختلاط مرد و زن اجتناب شود.

استفاده از بعضي كلمات

5290. با توجّه به عرف و فرهنگ متداول در برخي جوامع خارجي، در صورت اقتضا، براي حفظ ارتباطات بين دو طرف، نوشتن و تلفّظ كلماتي هم چون دوستدار تو، با بهترين عشق، وفادار تو، براي دوستان زن و مرد چه حكمي دارد؟

ج. اگر اين كلمات از روي شهوت يا شهوت انگيز باشد، بايد اجتناب شود.

شنيدن صداي نامحرم

5291. شنيدن صداي مردان نامحرم براي زن و بالعكس چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه مستلزم ريبه و فساد نباشد، اشكال ندارد.

چگونگي ارتباط شرعي پسران با دختران

5292. به دختر دايي ام علاقه دارم، آيا مي توانم با او در محدوده اسلام رابطه داشته باشم؟

ج. تا با هم ازدواج نكرده ايد، به همديگر نامحرم هستيد.

مكالمه تلفني يا حضوري دختر با پسر

5293. حكم صحبت كردن تلفني يا حضوري دختران و پسران جوان با يكديگر، كه باعث ايجاد نوعي احساس در دو طرف مي گردد، چيست؟

ج. جايز نيست.

گفتگو با نامحرم در مورد مسائل علمي

5294.

گفتگو با نامحرم در مورد مسائل علمي چه حكمي دارد؟

ج. اگر معرضيت براي مفسده داشته باشد، اشكال دارد.

درد دل كردن پسر با دختر نامحرم

5295. آيا اگر پسر با دختر نامحرم درد دل كند، گناه است؟

ج. بلي، گناه است.

صحبت با ناز و عشوه

5296. خانمي كه با ناز و عشوه صحبت مي كند، به نحوي كه جلب توجه مي كند و شهوت برانگيز است، چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

صحبت در دوران نامزدي قبل از عقد

5297. نظر اسلام در مورد دوران نامزدي قبل از عقد شرعي چيست؟

آيا مي توان با رعايت مسائل شرعي، مكالمات حضوري داشت؟

ج. تا قبل از عقد، با نامحرم هاي ديگر فرقي ندارد.

صحبت براي ازدواج

5298. صحبت كردن با يك دختر يا زن نامحرم از اين جهت كه پيش زمينه اي براي انعقاد عقد موقّت يا دائم باشد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر معرضيّت براي مفسده نباشد، اشكال ندارد.

ارتباط تلفني با دختر

5299. براي ازدواج با دختري كه معرفي شده، ارتباط تلفني دارم، حكم آن چيست؟

ج. ارتباط مستمر جايز نيست.

مزاحمين تلفني

5300. آيا صحبت كردن با افرادي كه مزاحم تلفني هستند، صحيح است؟

ج. تا حدّي كه مفسده دار نباشد، جايز است.

تماس تلفني با نامحرم

5301. تماس تلفني و گفتگو با دختري كه به او علاقه دارم و قصد دارم در آينده با او ازدواج كنم چه حكمي دارد؟

ج. با نامحرم هاي ديگر فرق ندارد.

صحبت با دختران از طريق اينترنت

5302. صحبت كردن با دختران خارجي از طريق شبكه اينترنت چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

لمس و تماس بدني

انگشتر خواستگاري

5303. در دوران خواستگاري اگر داماد انگشتري را در دست عروس بنمايد، اشكال دارد؟

ج. اگر صيغه عقد خوانده نشده، به هم ديگر نامحرم هستند و لمس دست او بدون پوشش حرام است.

لذت بردن از بدن دختران كوچك نابالغ

5304. لذت بردن از اعضا و جوارح دختران نابالغ چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

لمس بدني قبل از اجراي صيغه ازدواج

5305. اگر مردي بخواهد با دختري ازدواج نمايد، قبل از اجراي صيغه مي تواند با او رفت و آمد كند و بدن او را لمس نمايد؟

ج. حرام است.

معاشرت هاي غير شرعي با همجنس

5306. نگاه كردن، بوسيدن و بغل كردن هم جنس به قصد لذت و دوست داشتن او و يا در صورت خوف و ريبه چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

تماس بدني به اقتضاي شغل

5307. برخي از شغل ها به اقتضاي نوع كار، در آن تماس بدني با نامحرم صورت مي گيرد، مثل گرفتن كرايه و بليط از نامحرم يا تماس دست طلافروش ها هنگام دست كردن النگو به دست مشتري و … چنين تماس هايي چه حكمي دارد؟

و در صورت اشكال، آيا كسب و درآمد آنان را دچار اشكال مي كند؟

ج. آن تماس ها جايز نيست و در آن شغل ها بايد از موارد حرام دوري كنند، اگر چه درآمد از حرام نيست.

تماس بدني در محيطهاي شلوغ

5308. در محيطهاي بسيار شلوغ هم چون اتوبوس، بازار و … ممكن است بدن زن و مرد نامحرم از روي لباس با همديگر تماس پيدا كند، آيا اين عمل حرام است و در صورت علم به چنين برخوردهايي لازم است از ورود به چنين محل هايي پرهيز شود؟

ج. احتياط در اين موارد مطلوب است.

بوسيدن لب محارم

5309. بوسيدن لب محارم هم چون خاله يا خواهرزاده و يا فرزند چه حكمي دارد؟

ج. اگر به قصد ريبه نباشد، اشكال ندارد.

بوسيدن لب

5310. در برخي مناطق هنگام ديد و بازديد، رسم است كه مردان لب مردان ديگر يا زنان لب زن هاي ديگر را مي بوسند، اگر اين عمل بدون قصد شهوت انجام شود، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

معالجه و تماس با نامحرم

5311. لمس و تماس دست دانشجوي پسر با دست زن موقع گرفتن نبض و معاينه و معالجه در مقام آموزش علمي كه از نظر استاد الزامي است، در هر دو صورت ضرورت و غير ضرورت چه حكمي دارد؟

ج. در غير مواقع ضرورت، جايز نيست.

آمپول زدن توسّط نامحرم

5312. آمپول زدن زن توسّط مرد نامحرم چگونه است؟

ج. در غير موارد ضرورت، جايز نيست.

5313. آيا خانم ها براي آموزش تزريقات مي توانند با دستكش به فرد نامحرم آمپول تزريق كنند؟

ج. با وجود مرد، آمپول زدن زن خلاف احتياط است.

لمس بدن نامحرم در اتاق عمل

5314. مسؤول اتاق عمل هستم و طبق قانون بايستي تمام بدن بيمار را قبل از عمل ببينم و گاهي لمس كنم، با توجه به اين كه بيمار نامحرم است، آيا اشكال ندارد؟

ج. در غير موارد ضرورت منحصره، جايز نيست.

آب كشيدن عورت بيماران

5315. افرادي كه به علت بيماري توان تطهير عورتين خويش را ندارند، چه وظيفه اي دارند؟ اگر بيماري آنها دائمي باشد، مانند افراد قطع نخاع شده، تكليف چه مي باشد؟

ج. همسرانشان آنها را ياري دهند.

حرمت تماس با بدن نامحرم در بازرسي

5316. در برخي بازرسي هايي كه نيروي انتظامي يا ديگر مأموران انجام مي دهند، گاهي موجب گرفتن زن ها و تماس و برخورد با آنها مي شود. آيا جايز است؟

ج. جايز نيست و در فرض جواز تفتيش كردن، فرد تفتيش كننده بايد هم جنس باشد و در صورت عدم تمكّن، از مورد اضطرار اجازه داده شده، تعدّي نشود.

محدوده لمس افراد

5317. آيا افرادي كه به همديگر محرم هستند، مي توانند به تمام بدن همديگر از روي لباس يا بدون پوشش دست بزنند؟

ج. در غير عورتين بدون قصد ريبه و لذت مانعي ندارد.

دست دادن با زن نامحرم

5318. آيا مي توان با دختر دايي خود دست داد؟

ج. جايز نيست.

5319. دست دادن با دختر عمو و زن عمو چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

دست دادن زن با پيرمرد

5320. آيا دست دادن زن به پيرمرد و فاميل كه براي دست دادن دست دراز مي كند، گناه است؟

ج. بله.

دست دادن در عشاير

5321. در مناطق غرب كشور خواهران و برادران مسلمان، هنگام احوالپرسي طبق آداب و رسوم عشايري با يكديگر دست مي دهند. با توجّه به تذكّراتي كه از سوي ائمّه اي جمعه و جماعات داده شده ولي متأسفانه تأثيري نداشته است.

مراتب جهت اطّلاع و فتوي ارسال مي گردد.

ج. حكم معلوم است كه لمس بدن نامحرم جايز نيست؛ مگر از پشت لباس و در مورد سؤال، بايد حكم شرعي تبليغ شود.

5322. در بعضي مناطق به ويژه در بعضي از روستاها، زن ها خود را از برادر شوهر حفظ نمي كنند و او را به منزله ي برادر واقعي مي دانند چنان چه متقابلاً او هم وي را خواهر خويش مي داند و چه بسا مصافحه مي كنند يا دست همديگر را مي بوسند. اين عمل چون از روي سادگي و بدون قصد ريبه مي باشد، آيا اشكال دارد؟

و بر فرض محذور داشتن، از روي پارچه حكمش چيست؟

ج. مثل نامحرم هاي ديگر است.

مصافحه در دانشگاه هاي خارج

5323. در محيط دانشگاه هاي كشورهاي غربي، هنگام برخورد با اساتيد زن يا دانشجويان دختر، ناگزير از مصافحه هستيم، وگرنه حمل بر سوء ادب دانشجويان مسلمان مي شود. تكليف چيست؟

ج. مصافحه از زير پارچه (دستكش) جايز است.

دست دادن نامحرم با دستكش

5324. دست دادن زن به مرد نامحرم با دستكش چه حكمي دارد؟

ج. مس بشره ممنوع است نه غير آن، مگر چنين برداشت شود كه آنچه حرام است، آن را مرتكب شده است.

تماس با دست و بدن نامحرم

5325. هنگام تبادل پول يا عبور از مكان هاي شلوغ، برخورد دست يا قسمت ديگري از بدن با نامحرم چه حكمي دارد؟

نشستن زن و مرد نامحرم در صورت نبودن جا كنار يكديگر در مسافرت هاي طولاني چه حكمي دارد؟

ج. در موارد معرضيّت براي مفسده، اشكال دارد.

5326. لمس نامحرم و بوسيدن او، اگر زن مقصر نباشد گناه است؟

ج. اگر اجتناب از مظنّه ي آن نكرده است، گناه محسوب مي شود.

تماس با بدن نامحرم براي نجات جان

5327. تماس با بدن نامحرم براي نجات او چه حكمي دارد؟

ج. در موقع ضرورت جايز است.

بوسيدن دست نامحرم از روي پارچه

5328. بوسيدن دست نامحرم از روي پارچه چه حكمي دارد؟

ج. اگر مفسده نداشته باشد، اشكال ندارد.

بوسه به دست نامحرم جهت احترام

5329. بوسيدن دست پسرخاله يا پسر دايي توسط زن ميان سال به قصد احترام چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

تماس در حين آموزش

5330. در هنگام آموزش دست مربي به دست و بدن من مي خورد، اين چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

ازاله موي زايد توسط فرد ديگر

5331. قبل از زايمان به لحاظ بهداشتي لازم است موهاي زايد زن زائو زايل گردد و چون خود توانايي چنين كاري را ندارد، اين عمل توسط زن ديگري انجام مي شود، آيا اين عمل شرعاً اشكال دارد؟

ج. اگر مستلزم نظر يا لمس عورت او باشد، جايز نيست.

نشستن زن و مرد در تاكسي كنار هم

5332. در برخي شهرها، زنان مسافر به دليل نبودن جا، در صندلي جلوي تاكسي و در كنار مردان به صورت فشرده مي نشينند، از لحاظ شرعي اين مسأله چه حكمي دارد؟

ج. تا ضرورت نباشد، جايز نيست.

آرايش و زينت

آرايش زن يا دختر

5333. آيا آرايش زن يا دختر اشكال دارد؟

ج. در مقابل نامحرم بايد بپوشاند.

ملاك آرايش نامحرم

5334. آيا ملاك در حرمت آرايش، لذت بردن نامحرم است؟

ج. خير، آرايش در برابر نامحرم جايز نيست، چه او لذت ببرد يا نبرد.

بيرون آمدن با آرايش

5335. حكم بيرون آمدن بانوان از خانه با آرايش چيست؟

ج. اگر در معرض ديد نامحرم باشد، جايز نيست.

آرايش در حد كم

5336. آيا آرايش به مقدار خيلي كم، در حدّي كه صورت انسان از بي حالي دربيايد، اشكال دارد؟

ج. در مقابل نامحرم اشكال دارد.

لنز رنگي چشم

5337. آيا استفاده از لنز رنگي، براي تغيير رنگ چشم جهت بانوان حكم زينت دارد كه بايد از نامحرم پوشانده شود؟

ج. اگر جلب نظر كند، بايد پوشانده شود و صدق زينت، عرفي است.

جراحي پلاستيك صورت

5338. زني كه صورت خود را با جراحي پلاستيك زيبا ساخته است، آيا حكم زينت پيدا كرده و بايد آن را از نامحرم بپوشاند؟

ج. اگر موجب توجه و تحريك نامحرم باشد، بايد بپوشاند و ذكر شد كه زينت بودن به صدق عرفي است.

خال كوبي

5339. آيا خال كوبي دست و صورت كه در بعضي از زنان ديده مي شود، زينت است و پوشاندن آن از نامحرم لازم است؟

ج. زينت بودن مربوط به صدق عرفي است، پس اگر عرف آن را زينت محسوب كند، پوشاندن آن از نامحرم لازم است.

مد موي مردانه

5340. برخي از مدهاي مو جهت خواهران به مد موي مردانه مشهور است و به قدري كوتاه است كه آنان را شبيه مردان مي نمايد، آيا اين نحوه كوتاه كردن مو شرعاً اشكال دارد؟

و در صورت اشكال اگر شوهر اين نحوه از مد را بپسندد، آيا زن مي تواند از آن امتناع كند؟

ج. بله، تشبّه زن به مرد و بالعكس جايز نيست و در امر حرام نبايد به حرف شوهر گوش كند.

ابروان اصلاح شده

5341. آيا ابروان اصلاح شده جزو آرايش محسوب مي شود و بايد از نامحرم پوشيده شود؟

ج. بله، بايد بپوشاند.

حلقه ازدواج

5342. آيا حلقه ازدواج، در حكم زينت است و بايد از ديد نامحرم پنهان باشد؟

ج. بله، بايد بپوشاند.

استفاده از ناخن مصنوعي

5343. استفاده از ناخن هاي مصنوعي چه حكمي دارد؟

و آيا جزو زينت حساب مي شود؟

ج. اگر ناخن بلند باشد، زينت محسوب مي شود.

گذاشتن ناخن بانوان

5344. آيا بلند گذاشتن ناخن براي زنان جايز است؟

و آيا اين عمل زينت به شمار مي آيد و بايد از نامحرم پوشيده شود؟

ج. بله، بايد بپوشاند.

سرمه كشيدن

5345. آيا سرمه كشيدن زينت محسوب مي شود و بايد از نامحرم بپوشاند؟

ج. بله، بايد بپوشاند.

حكم آرايشگاه ها

5346. در آرايشگاه هاي زنانه خط ابرو را ترميم مي كنند و بعضي از علما گفته اند اين عمل حرام است.

نظر حضرت عالي در اين خصوص چيست؟

ج. اگر براي نشان دادن به نامحرم نباشد، مانع ندارد و اللَّه العالم.

حناي دست

5347. حناي دست زن را اگر نامحرم ببيند و موجب ريبه نباشد، چه صورت دارد؟

ج. اگر زينت محسوب شود، جايز نيست و در غير اين صورت بنا بر احتياط نگاه نكند.

انگشتر عقيق، عينك طبي زيبا و …

5348. آيا سرمه كشيدن يا ابرو چيدن، انگشتر عقيق، ساعت، عينك طبّي زيبا براي زنان زينت به حساب مي آيد كه پوشش آن لازم باشد؟

ج. اگر عرف آنها را زينت محسوب كند، پوشش آن لازم است.

بلند گذاشتن ناخن براي مرد

5349. آيا بلند گذاشتن ناخن براي مرد از زينت هاي اختصاصي بانوان محسوب شده و حرام است؟

ج. اگر عرفاً صدق تشبّه به زن كند، اشكال دارد.

وجه و كفّين

5350. چنان كه زن با خود زينت داشته باشد، مانند اينكه حلقه ي ازدواج، انگشتري در دست يا چهره آراسته كرده باشد، آيا واجب است وجه و كفّين را بپوشاند؟

ج. هر موضع كه عرفاً صدق زينت مي كند، حكم خاص زينت را دارد و اگر صدق زينت ننمايد، حكم مطلق وجه و كفين جاري است.

استفاده از عطر و ادكلن در مكان هاي عمومي

5351. استفاده از عطر و ادكلن - كه به عنوان زينت سيّال است - در مكان هاي عمومي و در مواجهه با نامحرم، براي زنان و مردان چه حكمي دارد؟

ج. در مواقع غير مناسب بهتر است ترك شود، ممكن هم هست گاهي موجب تمايلاتِ بد باشد و معرضيّت فتنه و فساد داشته باشد كه در اين صورت جايز نيست.

عطر، ادكلن، كرم و …

5352. آيا استعمال عطر و ادكلن ملايم براي خانم ها، در مجامع عمومي و در حضور نامحرم حرام است؟

آيا استفاده از كرم ها و يا ضد بوي بغل كه داراي بوي ملايمي است، شامل حكم فوق مي شود؟

ج. از هر چه سبب جلب توجه نامحرم شود، بايد اجتناب شود.

5353. آيا نفس خوشبو و معطّر بودن كه خود نوعي از زينت و آرايش محسوب مي شود براي خانم ها، كه معمولاً بوي آن را نامحرم احساس مي كند، چه حكمي دارد؟

ج. در صورت تهييج و تحريك اشكال دارد.

استشمام عطر

5354. استشمام بوي عطر نامحرم [اعم از اين كه زن استشمام كننده باشد يا مرد]، چه حكمي دارد؟

ج. اگر در معرض فتنه و فساد باشد، اشكال دارد

كلاه گيس

5355. آيا نگاه كردن مرد به كلاه گيس همسرش كه از موي زن هاي نامحرم درست شده است، جايز است؟

ج. جايز نيست، بنا بر احوط.

بلند گذاشتن مو

5356. حد بلند گذاشتن مو براي مردان چه قدر است؟

آيا بلند گذاشتن مو تا روي شانه يا پشت كمر اشكال دارد؟

ج. اگر تشبّه به زن باشد، جايز نيست.

رنگ مو و اصلاح ابرو براي مردان

5357. استفاده از رنگ مو، اصلاح زنانه ي مو و برداشتن زير ابروها براي مردها اشكال دارد؟

ج. اگر تشبّه به زن باشد، جايز نيست.

تزاحم ريش تراشي با كارهاي انسان

5358. آيا جايز است تراشيدن ريش در صورتي كه اين عمل در كار انسان تأثير داشته و استمرار و ادامه فعاليت و كار يا اصل قبول كار و يا امتيازات علمي و درسي مبتني بر تراشيدن ريش باشد و يا مثلاً رتبه بالاتر را به كسي كه ريش داشته باشد ندهند، در چنين وضعيتي و با لحاظ چنين شرايطي، آيا تراشيدن ريش جايز است يا نه؟

ج. تراشيدن ريش در صورت باقي ماندن مقداري از ريش بدون اشكال است، اما بدون باقي گذاشتن مقداري از ريش؛ تزاحم بين حرمت ريش تراشي و وجوب عمليست كه متوقف بر ريش تراشي مي باشد ( همانند واجب كفايي كه بر انسان متعيّن گرديده است) و در اينجا بايد آنچه از نظر شرع مقدس مهم تر است را مقدم نمود.

استفاده از زيورآلات طلا براي پسربچه

5359. آيا استفاده از زيورآلات طلا براي پسر بچه حرام است يا خير؟

ج. اگر بالغ نباشد جايز است.

ساعت، انگشتر و زنجير طلا براي مرد

5360. آيا آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا يا ساعت مچي طلا براي مرد اشكال دارد؟

يا فقط در حال نماز اشكال دارد؟

ج. حرام است، چه در حال نماز و چه در غير نماز.

وصل كردن موي زن به مرد

5361. در آرايشگاه از موي زنان به موي مردان وصل مي كنند.

آيا نظر كردن به آن جايز است؟

هم چنين حكم نماز و عبادت چيست؟

ج. اصل اين عمل و نگاه به آن مشكل است، هر چند كه نماز با آن باطل نيست.

استفاده مرد از زينت هاي بانوان

5362. آيا زينت كردن مرد به چيزهايي كه به بانوان اختصاص دارد، حرام است؟

ج. اگر گردن بند و انگشتر و ساعت و امثال آنها از طلا باشد، حرام است و اگر از طلا نباشد امّا از زينت هايي محسوب شود كه اختصاص به زنان داشته باشد نيز استفاده آن براي مرد حرام است.

استشمام بوي عطر نامحرم

5363. استشمام بوي عطري كه زن هاي نامحرم استفاده مي كنند، بدون قصد لذت و ريبه چه صورتي دارد؟

ج. جايز است، اگر چه احتياط خوب است.

استشمام بوي طبيعي بدن زن

5364. استشمام بوي طبيعي بدن زن نامحرم يا بوي لباس هاي او براي مرد نامحرم اشكال دارد؟

ج. اگر بدون قصد لذت و ريبه باشد، جايز است.

فيلم و عكس

فيلم با بازيگري زن

5365. آيا نگاه كردن بدون قصد شهوت به فيلم هايي كه زنان در آن بازي مي كنند، جايز است؟

ج. ديدن نامحرم از طريق تلويزيون، ماهواره، ويديو، اينترنت و … و شنيدن صداي آنها كه مقرون به فساد و ريبه است، اشكال دارد و بعض اقسام آن حرام يقيني است؛ مگر در تصاوير زنان كافر كه امر در آن خفيف تر است.

نگاه به فيلم سكس

5366. آيا ديدن فيلم سكس كه بدن زنان هرزه عريان است، جايز است يا خير؟

ج. چون موجب تهييج شهوت مي شود، جايز نيست.

نگاه به فيلم هاي ورزشي

5367. حكم نگاه كردن به فيلم مسابقات ورزشي چون فوتبال، كشتي، واليبال و … كه اندام مردان آشكار و مشخّص است چيست؟

ج. چون غالباً خالي از مفسده نيست، اشكال دارد.

نگاه به زن نامحرم از تلويزيون با پخش زنده

5368. نگاه مرد نامحرم به زن نامحرم از طريق تلويزيون به صورت پخش مستقيم و غير مستقيم، چه حكمي دارد؟

ج. چون معرضيت براي فساد دارد، اشكال دارد.

5369. ديدن تصوير بدن مردان نامحرم از تلويزيون چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

ديدن فيلم هاي خارجي

5370. آيا ديدن فيلم هاي خارجي كه حجاب ندارند، براي جوانان مؤمن اشكال دارد و مانع تهذيب نفس است؟

ج. بله.

تماشاي فيلم مبتذل در ماه رمضان

5371. ديدن فيلم هاي سكسي در ماه رمضان چه حكمي دارد؟

ج. مطلقاً حرام است و در ماه رمضان اگر سبب انزال مني شود، افطار به حرام به شمار مي آيد.

ميكس فيلم هاي نامحرم

5372. آيا ميكس فيلم هاي نامحرم، جايز است؟

ج. خير.

نگاه كردن به تصاوير نامحرم

5373. نگاه كردن به تصاوير بانوان - اعم از تلويزيون، روزنامه و غيره - چه صورت دارد؟

ج. اگر خالي از تهييج شهوت به محرّمات باشد و خالي از تشبيب باشد (كه اوصاف زنان نامحرمي را كه مي شناسد، ياد بگيرد)، مانعي ندارد.

نشان دادن زنان بدحجاب در فيلم

5374. آيا نشان دادن زنان بدحجاب يا بي حجاب به عنوان مظهر فساد رژيم سابق، حتّي با استفاده از موي مصنوعي و كلاه گيس و استفاده از چهره پردازان در فيلم هاي سينمايي، تلويزيوني و نمايش هاي روي صحنه مجاز است؟

ج. چون مقرون به فساد و ريبه است، اشكال دارد.

نگاه به فيلم هاي مستهجن به اقتضاي شغل و حرفه

5375. برخي از حرفه ها هم چون كارگرداني، نقد فيلم، كنترل سايت ها و كنترل فيلم هاي وارداتي و … مستلزم ديدن فيلم هاي مستهجن است - كه مشتمل اعمال خلاف اخلاق است، در صورتي كه خوف ريبه و وقوع در فساد براي چنين كساني نباشد، ديدن اين گونه فيلم ها و درآمد حاصل از چنين شغل هايي چه حكمي دارد؟

ج. از حيث حكم و شرط آن تفاوتي با ديگران ندارند و حرمت درآمد در صورتيست كه مزد در قبال كار حرام باشد، نه اين كه هم زمان با كار عقلايي حلال، نظر به ريبه هم مثلاً بنمايد كه موجب حرام بودن مزد نمي شود.

5376. نظر به بخش هاي مستهجن و وقيح فيلم ها براي كسي كه آنها را سانسور و اصلاح مي كند، چه حكمي دارد؟

ج. سانسور كردن ضرورت نيست، چون مي توانند اصلاً آن را پخش نكنند.

كارهاي ضد ارزشي در فيلم جهت انتقال مفاهيم ارزشي

5377. در بسياري از از فيلم ها براي ارايه ابعاد منفي و ضد ارزشي كارهاي زشت لازم است كه برخي از آنها در فيلم اجرا شده و مثلاً زني با موهاي نيمه برهنه در فيلم بازي كند تا در طول فيلم زشتي و قباحت آن به بينندگان منتقل گردد، آيا اجراي چنين برنامه هايي شرعاً اشكال دارد؟

ج. حرام است و چنين فيلم هايي مي تواند همراه با ارايه ي مؤثّر، جهت نفي - همان گونه كه قصد سازندگان آن است - نباشد و يا بيننده به جهات مختلف، تنها همان بُعد منفي را تلقّي كند.

نگاه به فيلم زنان بدحجاب

5378. با توجه به اين مطلب كه در حال حاضر بسياري از فيلم هايي كه در كشورمان توليد مي شود، زنان با بلوز و شلوار ظاهر مي شوند، در حالي كه در بسياري از موارد گردن و گوش هاي آنها نيز پوشش ندارد، حكم نگاه كردن به اين فيلم ها چه مي باشد؟

ج. به نحوي كه در نظاير آن ذكر شد، جايز نيست.

ديدن فيلم حيوانات

5379. ديدن فيلم هاي مستند كه در آن جماع و يا بازي هاي جنسي حيوانات به نمايش گذاشته مي شود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر خوف وقوع در حرام باشد، اشكال دارد.

بازي در فيلم در كنار نامحرم

5380. نقش بازي كردن دختران و زنان در فيلم هاي تلويزيوني و سينمايي در كنار مردان نامحرم به عنوان همسر صوري آنان چگونه است؟

آيا در هنگام اجراي نقش مجاز به خنده و گفتگوي صميمانه با مردي كه به طور صوري نقش همسر آنها را بازي مي كند هستند؟

ج. جايز نيست.

بازيگري، با نيّت انتقال ارزش ها

5381. يكي از بالاترين فوايد بازيگري اينست كه بهتر مي توان مطالب و نكات حتي در زمينه ديني و زندگي ائمه را به مردم فهماند، آيا با اين نيّت جايز است؟

ج. اگر به هيچ نوع حرامي در مقدمات و در نتايج منتهي نشود، جايز است.

شغل فيلمبرداري از مجالس

5382. فيلمبرداري و عكس گرفتن توسط زن يا مردي كه شغل او مي باشد از مجالس جشن و عروسي كه حجاب رعايت نمي شود، چه صورتي دارد؟

ج. جايز نيست.

ظهور عكس توسط نامحرم

5383. آيا ظاهر كردن عكس هاي خانوادگي توسط مرد نامحرم جايز است؟

ج. اگر در حكم تشبيب «1» نباشد، جايز است.

5384. عكس گرفتن بدون حجاب كه ظاهركننده آن آقا است، چگونه است؟

ج. احتياط در اين موارد آن است كه عكس زن را زن بگيرد و ظاهر كند.

|

(1). آگاهي يافتن از ويژگي زنان نامحرمي كه مرد آنان را مي شناسد، تشبيب ناميده مي شود.

تماشاي عكس كودكي بانوان نامحرمي كه آشنايند

5385. ديدن عكس كودكي بانواني كه نامحرم هستند و آنها را مي شناسيم، مجاز است؟

ج. اگر خوف مفسده نباشد، ظاهراً جايز است.

نشان دادن عكس دختر نامحرم براي ازدواج

5386. آيا نشان دادن عكس دختر نامحرم به افراد درجه اوّل خانواده كه قصد امر خير دارند، جايز است؟

ج. اگر عرفاً صدق تشبيب همراه با شناختن او باشد، جايز نيست.

خريد و نگاه كردن به تصاوير مينياتوري

5387. نگاه كردن به تصاوير مينياتوري و خريد آنها از بازار، چه حكمي دارد؟

ج. اگر معرضيّت براي مفسده باشد، اشكال دارد.

نگاه زن به عكس مرد نامحرم

5388. نگاه زن به عكس معمولي نامحرم چه حكمي دارد؟

ج. بدون قصد لذت و ريبه جايز است.

گرفتن عكس دسته جمعي

5389. آيا گرفتن عكس دسته جمعي به همراه خواهران دانشجو جايز است؟

ج. اشكال دارد.

عكّاسي

5390. شغل حقير عكّاسي مي باشد و خانم هايي براي گرفتن عكس مراجعه مي كنند.

آيا هنگام گرفتن عكس مي توانم از روي چادر، مقنعه يا روسري آنها با دستم سر خانم ها را به اين طرف و آن طرف برگردانم تا عكس آنها را با حالت بگيرم؟ آيا شرعاً مجاز است؟

ج. لمس از روي لباس و … اگر در معرضيّت فتنه و فساد باشد، جايز نيست.

عكّاسي و عكس گرفتن

5391. عكس گرفتن زن نزد عكّاس نامحرم و يا ظاهر كردن عكس توسّط نامحرم چه حكمي دارد؟

ج. اگر در عكس گرفتن فقط به صورت نگاه كند، خلاف احتياط است و ظاهر كردن عكس اگر ناشناس باشد و از روي تلذّذ و ريبه نباشد جايز است؛ اگر چه آن هم خلاف احتياط است.

نگاه به عكس

5392. نگاه كردن به عكس زن نامحرم اگر آشنا باشد و يا غريبه نباشد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر ناشناس نباشد، اشكال دارد.

نگاه به عكس هاي زن طلاق داده شده

5393. آيا مرد مي تواند به عكس هايي كه در دوران زندگي مشترك بدون پوشش از همسر طلاق داده شده اش گرفته نگاه كند؟

ج. بعد از طلاق حكم ساير نامحرم ها را دارد كه با معرضيّت معيّت يا تعقّب به حرام، نگاه به عكس آنها جايز نيست و حيثيت تشبيب براي حرمت در اينجا ضعيف است.

احكام انواع معاشرت ها

استفاده از وسايل همديگر

5394. استفاده دو دانشجوي هم خوابگاهي، از وسايل همديگر چه حكمي دارد؟

ج. با رضايت همديگر مانعي ندارد.

خوابيدن دو هم جنس كنار هم

5395. آيا دو خواهر يا دو برادر (هم اتاقي) اگر سرهايشان را موقع خواب روي يك بالش بگذارند، اشكال شرعي دارد؟

ج. احتياط در ترك آن خوب است هر چند مفسده اي نداشته باشد و با مفسده، جايز نيست.

ارتباط با صوفيه

5396. ارتباط با فرقه هاي صوفيه چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

معاشرت با شش امامي ها

5397. معاشرت با فرقه شش امامي چه حكمي دارد؟

ج. با احتمال و خوف (ترس) گمراهي، جايز نيست.

وظيفه در قبال عدم رعايت حجاب در دانشگاه

5398. با توجه به عدم رعايت حجاب توسط برخي از خواهران، وظيفه ما در كلاس ها و رفت و آمد در محيط دانشگاه چيست؟

ج. اگر تحفّظ (خود نگهداري) ممكن نيست و معرضيت حتمي براي وقوع در حرام دارد، درس خواندن با اختلاط دختر و پسر جايز نيست.

معاشرت با فرد لاابالي

5399. سلام كردن و دست دادن به شخصي كه از نجاست پرهيز نمي كند، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

5400. حكم معاشرت با افرادي كه به احكام اسلامي اهميت نمي دهند و روش برخورد با آنها چيست؟

ج. با احتمال تأثير، بايد امر به معروف و نهي از منكر كرد و اگر تأثير نكرد، با آنها معاشرت نكند.

ارتكاب محرمات توسط هم اتاقي ها

5401. وظيفه دانشجو در برابر هم اتاق هايي كه از ترانه و موسيقي و پاسور استفاده مي كنند چيست؟

ج. بايد آنها را منع كند و اگر از اعمال خود دست برنداشتند، نبايد در يك اتاق با آنها زندگي كند.

معاشرت با ارمني ها

5402. رفت و آمد و معاشرت با دانشجويان ارمني در خوابگاه و پاكي و نجاست آنها از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

ج. حكم معاشرت با ساير كفّار را دارند و محكوم به نجاستند.

خويشاونداني كه اهل گناهند

5403. آيا قطع رابطه با خويشاوندان و اقوامي كه اهل غيبت و افترا زدن به مردم هستند و نهي از منكر در آنها تأثير ندارد، جايز است؟

ج. اگر رَحِم هستند، به طور كلّي با آنها قطع نكند هر چند با سلام رساندن به آنها.

معاشرت با بي نمازها

5404. رفت و آمد و معاشرت با افرادي كه نماز نمي خوانند ولي به خدا معتقد هستند، چه حكمي دارد؟

ج. حتي الامكان آنها را نمازخوان كنيد.

كمك مالي به بي نماز

5405. كمك مالي به كسي كه نمي دانيم نماز مي خواند يا خير، چه حكمي دارد؟

اگر بدانيم نماز نمي خواند چطور؟

ج. اگر مسلمان باشند، براي ضروريات زندگي جايز است و امر به معروف آنها هم لازم است.

معاشرت با كسي كه اهل خمس نيست

5406. معاشرت با غير اهل خمس و قبول هديه و خوردن غذاي آنان چه حكمي دارد؟

ج. معاشرتي كه همراه با امر به معروف باشد، مانعي ندارد و در استفاده از اموالشان به مسأله ي 1408 رساله رجوع شود.

معاشرت با اهل معصيت

5407. معاشرت با دوستاني كه مذهبي نيستند و به نماز اهميت نمي دهند و اهل نوار، موسيقي، پاسور و قمار هستند، اما در معاشرت آدم هاي خوبي هستند، چه صورتي دارد؟

ج. اگر ارشاد و نصيحت آنها اثر ندارد، با آنها معاشرت نكنيد تا آنها در شما تأثير نگذارند.

ارتباط با دختران در فعاليت هاي فرهنگي

5408. در كارهاي فرهنگي تا چه اندازه مي توان با دختران، ارتباط شرعي داشت؟

ج. در كار فرهنگي كه همراه با آنها باشيد، اصلاً جايز نيست.

محافل صوفيه

5409. شركت مؤمنين در محافل و مجالس صوفيه و انجام و اذكار آنها و نيز حضور در خانقاه هاي آنان چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

احكام طلاق

وكالت زوجه در طلاق خودش

5410. هرگاه زوجه از طرف زوج وكالت در مطلّقه كردن خود داشته باشد، در مورد صيغه طلاق بايد چه بگويد؟

ج. بگويد - زوجةُ مُوَكِّلي طالق - و مقصود، خودش باشد.

ميزان عدالت در شاهد طلاق

5411. در عدالت عادل هايي كه شاهِد طلاق مي شوند، آيا حسن ظاهر كافيست يا احراز عدالت واقعي لازم است؟

ج. حكم عدالت در آن همانند عدالت در باب نماز جماعت است.

آشكار شدن عدم عدالت شهود

5412. پس از طلاق معلوم مي شود كه دو شاهد، هنگام طلاق فاسق بوده اند، طلاق چه صورتي دارد؟

ج. آن طلاق باطل است؛ زيرا عدالت واقعي آنها شرط است و احراز عدالت به تنهايي كافي نيست.

طلاق در حال حيض و ازدواج بعد از آن

5413. چند سال قبل با كسي ازدواج كردم و بعد از مدّتي در حال حيض، طلاق گرفتم. بعد از گذشت عدّه، چون نمي دانستم طلاق در حال حيض صحيح نيست، دو مرتبه ازدواج كردم و فعلاً يك بچّه دارم. لطفاً مرا راهنمايي كنيد و حكم شرعي را بيان بفرماييد؟

ج. طلاق در حال حيض صحيح نيست، مگر در سه صورت كه در مسأله ي 1993 رساله بيان شده و در فرض بطلان، در زوجيت شوهر اوّل هستيد و بايد از دوّمي جدا شويد و بچّه، احكام حلال زاده را دارد.

شرط اختيار طلاق ضمن عقد

5414. در صورتي كه زوج ضمن عقد ازدواج، يا عقد لازم ديگر، زوجه ي خود را در طلاق وكيل كند، آيا اين وكالت قابل عزل مي باشد يا خير؟

ج. اگر به نحو شرط نتيجه بوده، قابل عزل نيست و اگر شرط فعل بوده، احكام وكالت در آن جاري است.

زمان طهر خانمي كه رحم ندارد

5415. خانمي كه جراحي كرده و رحمش را خارج كرده اند، عادت ماهانه ندارد و خوني هم نمي بيند، بفرماييد، زمان طهر غير مواقعه ي او جهت اجراي صيغه طلاق چگونه است؟

ج. بايد از وقتي كه با او نزديكي كرده تا سه ماه از نزديكي با او خود داري نمايد و بعد او را طلاق دهد. (مسأله 2000 رساله)

طلاق حامل

5416. آيا در طلاق حامل، لازم است آثار حمل ظاهر شده باشد، يا علم به حمل كفايت مي كند، اگر چه آثار حمل ظاهر نشده باشد؟

ج. علم به حمل كفايت مي كند.

مردي كه به تعهّدات خود عمل نمي كند

5417. حكم مردي كه به تعهّدات خويش در رابطه با همسرش عمل نمي كند و حاضر به طلاق او نيز نمي باشد، چيست؟

ج. امر طلاق به دست زوج است؛ مگر اختيار طلاق وكالتاً ضمن عقد به زوجه منتقل شده باشد، در غير اين صورت براي الزام مرد به انجام تعهّدات، مي تواند به حاكم شرع صالح مراجعه كند.

شرط اختيار طلاق در صورت ازدواج مجدّد

5418. اگر زني شرط كرده باشد در صورتي كه شوهرش همسر ديگري اختيار كند وكالت در طلاق داشته باشد، آيا در صورتي كه شوهر به خاطر ناسازگاري زن، همسر دوّمي اختيار كند، بازهم همسر اوّل وكيل در طلاق است؟

ج. اگر آن شرط در صورت عدم ناسازگاري زن بوده، در اينجا در طلاق وكالت ندارد.

نحوه ي اثبات ادّعاي طلاق توسّط زوج

5419. آيا طلاق به مجرّد ادّعاي شوهر و اين كه بگويد:

من او را مطلّقه نموده ام، ثابت مي شود، به گونه اي كه زن حق ازدواج داشته باشد و نفقه ساقط شود، يا اين كه بايد با شهادت دو عادل باشد؟

ج. آن چه به اقرار بر عليه زوج است، ثابت است و در امور ديگر، عدم زوجيّت ثابت نيست و اما خود زن با اطمينان به راستگويي و صدق شوهر، احكام طلاق را اجرا مي كند و شهادت دو عادل شرط نيست.

اختلاف زن و مرد در طلاق

5420. مرد و زن در وقوع طلاق اختلاف دارند؛ مرد مدّعي وقوع طلاق و زن منكر آن است.

قول كدام يك مُقَدَّم است؟

ج. اگر انكار زوجه به عدم آگاهي وي از طلاق - به تنهايي - بازنگردد، قول او با قَسَم مُقَدَّم است.

مردي كه زن خود را اذيت مي كند و نفقه نمي دهد

5421. مردي عيال خود را اذيّت مي كند و نفقه نمي دهد و از طلاق او نيز خود داري مي كند.

آيا آن زن مي تواند شوهر ديگر اختيار كند؟

ج. نمي تواند.

اختيار طلاق در دست زوج است

5422. اين جانب سردفتر مي باشم، خانمي مراجعه كرده كه با بخشيدن مهريه ي خود و نفقه در ايّام عده، طلاق مي خواهد. توضيح آن كه خانم از ديوان عالي كشور حكم طلاق دارد، امّا شوهر وي به هيچ وجه رضايت نمي دهد. آيا طلاق دادن زن شرعاً جايز است؟

ج. خير، بلكه بايد شوهر به طلاق راضي شود.

ميزان مدخوله بودن زن در طلاق

5423. با دختر باكره اي ازدواج كرده و دخول - به اندازه اي كه موجب غسل است - شده، ولي بكارت برداشته نشده و باقيست و سپس زن را طلاق داده ام. آيا در طلاق دادن حكم مدخوله را دارد يا نه؟

ج. حكم مدخوله را دارد.

5424. آيا دخول در دُبُر موجب مي شود كه طلاق بعد از دخول باشد، يا دخول در قُبُل لازم است؟

ج. بله، طلاق مدخول بها محسوب مي شود.

طلاق قبل از غسل

5425. هرگاه طلاق پس از انقطاع خون و قبل از غسل واقع شود، آيا صحيح است؟

ج. صحيح است.

عده ي زناني كه بچه دار نمي شوند

5426. عده نگه داشتن براي زني كه عقيم است، يا به واسطه ي دارو بچه دار نمي شود و يا رحم خود را درآورده است، لازم است؟

ج. بله، لازم است.

نفقه ي زن مطلقه

5427. پس از طلاق، نفقه ي زن مطلقه بر عهده كيست؟

آيا پدر و مادر در مورد او وظيفه اي دارند؟

ج. اگر زن فقير باشد و پدر و مادرش تمكن مالي داشته باشند، واجب النفقه ي آنها است.

عنوان طلاق حاكم شرع

5428. طلاق حاكم شرع، آيا رجعيست يا بائن؟

ج. به هر نوعي كه طلاق داده، به همان نوع مي باشد.

طلاق زن بدون عادت

5429. طلاق زني كه به وسيله ي قرص جلوگيري از حاملگي عادت نمي شود، چه وقت است؟

ج. به مسأله ي 2000 رساله رجوع شود.

طلاق به علت بي نمازي زن

5430. زنم نماز نمي خواند و داراي هفت فرزند هستيم، آيا مي توانم به اين جهت او را طلاق بدهم؟

ج. مي توانيد او را طلاق دهيد، ولي بهتر است به هر راه ممكن او را نمازخوان كنيد.

سه طلاقه كردن زن در يك مجلس

5431. در صورتي كه همسر زني سنّي باشد، آيا مرد مي تواند در يك مجلس زنش را سه طلاقه كند؟

ج. خير، نمي تواند و با قاعده ي الزام منافات ندارد.

طلاق خلعي

5432. اگر زن مبلغي را براي رضايت شوهر به طلاق بدهد، آيا مرد در انجام يا عدم انجام طلاق اختيار دارد يا لازم است او را طلاق دهد؟

ج. خير، مرد اختيار دارد.

استمتاع از زن در ايام طلاق رجعي

5433. كسي كه همسرش در عده ي طلاق رجعي است، مي تواند به او نگاه شهوت آلود داشته باشد؟ و استمتاعاتي كه در اين ايام براي او جايز است چه مقدار است؟

ج. هيچ نگاه و استمتاعي براي او جايز نيست؛ مگر اين كه با آن استمتاع رجوع عملي از طلاق بكند.

طلاق در ايام عادت

5434. اگر زن پس از طلاق متوجه شود كه او در حال عادت بوده، آيا طلاق صحيح است؟

ج. خير، باطل است، مگر از سه مورد مذكور در مسأله ي 1993 رساله باشد.

طلاق زن حامله

5435. آيا طلاق زن حامله در حال عادت زنانگي صحيح است؟

ج. بله، صحيح است.

طلاق سوّم بعد از عقد انقطاعي ديگري

5436. زني دو طلاق داده شده و سپس به عقد موقت ديگري در مي آيد و سپس با شوهر اوّلي ازدواج مي كند و مطلّقه مي شود. آيا اين طلاق سوّم است؟

يا ازدواج موقّت اثر دو طلاق اوّلي را مانند عقد دائم از بين مي برد؟

ج. اثر دو طلاق اوّل را از بين نمي برد.

جستجو از شوهر مفقود الاثر

5437. براي جستجو از شوهر مفقود الاثر، آيا اعلان در جرايد و وسايل ارتباط جمعي - مثل راديو - كفايت مي كند؟

ج. جستجو، شأن حاكم شرع است.

عسر و حرج زن در زمان غيبت همسر

5438. آيا عسر و حرج زن بر اثر غيبت همسر، باعث جواز طلاق براي حاكم مي شود؟ به ويژه اگر غيبت به وسيله ي رفتن و فرار كردن خود زوج باشد، يا موردي كه نفقه دهنده اي نيست كه نفقه ي زوجه را بدهد؟

ج. در مدّت فحص و جستجو، حاكم بر زوجه انفاق مي كند توسّط ولي از مال زوج يا متبرّع ديگري يا از بيت المال.

تقاضاي طلاق به علت وطي در دبر

5439. در محاكم قضايي، زوجه به جهت وطي در دُبُر و نارضايتي وي، دادخواست طلاق غيابي و يا حضوري شوهر داده است، در حالي كه شوهر به طلاق راضي نيست. آيا عنوان مذكور مجوّز طلاق مي باشد؟ و در صورت صدور طلاق توسّط قاضي، آيا زوجه مي تواند ازدواج مجدّد كند؟

ج. طلاق به دست زوج است و نفس عنوان مذكور مجوّز مبادرت قاضي به حكم طلاق نخواهد شد و با فرض فوق، ازدواج مجدّد جايز نيست.

شرط نديدن بچّه توسّط زوجه ضمن طلاق

5440. اگر در ضمن اجراي طلاق خلع، علاوه بر بذل مهر با زن شرط شده است كه وي حق ملاقات با فرزندش را نداشته باشد، چون موجب ناراحتي و اضطراب طفل مي شود و نگهداري آن براي زوج مشكل مي شود و زوجه هم قبول نموده است.

حال اگر زوجه از اين شرط تخلّف كند و بخواهد با فرزندش ملاقات كند، آيا اين هم مثل رجوع مهر محسوب مي شود كه موجب تبدّل طلاق خلع به رجعيست يا خير؟

ج. در صورتي كه زوجه حق حضانت داشته باشد، شرط صحيح نيست و در هر صورت، موجب بطلان و تبدل خلع نيست.

امر پدر و مادر به طلاق همسر

5441. اگر پدر يا مادر به فرزند بگويند زنت را طلاق بده، آيا بايد اطاعت امر ايشان كرد يا خير؟

ج. خير.

عدّه طلاق زني كه خون نمي بيند

5442. هرگاه زني به خاطر شير دادن بچّه عادت ماهانه نبيند، تكليف او براي طلاق چيست؟

ج. بايد از وقتي كه با او نزديكي كرده تا سه ماه از نزديكي با او خود داري نمايد و بعد او را طلاق دهد.

استحقاق نصف مهر براي زوجه غير مدخوله

5443. بخشي از مهريه زوجه اي، دو دانگ از خانه مسكوني كه زوج بعداً خواهد خريد قرار داده شده است، (به شرط خريد خانه). اكنون زوج پيش از خريد خانه و پيش از دخول، قصد طلاق دارد و آن دو دانگ را به شش ميليون تومان تعيين كرده اند.

آيا زوجه مستحق چه مقدار ش مي باشد؟

ج. زوجه نصف آن را حق دارد.

كشف عدم يائسگي پس از چند مرتبه ازدواج موقت

5444. زني به يائسه بودن خود علم داشته و چند مرتبه بدون گرفتن عدّه، ازدواج موقّت نموده است و بعد حامله شده كه كاشف از عدم يأس است و در لحوق اين ولد به اين ازدواج مردّد گشته كه شايد هم براي شوهر اوّل باشد.

حكم وطي هايي كه انجام شده چيست و ولد ملحق به كدام است؟

ج. اين وطي ها، به شبهه بوده و ظاهراً ولد ملحق به آن است كه صاحب عدّه ي فعليه بوده، بنا بر اين كه عدّه وطي به شبهه هم فراش است.

(مستفاد از جامع المسائل، ج 3، صفحه 535. )

اگر عدم طلاق زوج موجب عسر و حرج باشد

5445. زني با شوهرش اختلاف دارد و با هم متاركه كرده اند.

شوهر اصلاً طلاق نمي دهد و زن در عسر و حرج به سر مي برد، آيا زن مي تواند خودش به طلاق اقدام نمايد؟ تكليفش چيست؟

ج. زن نمي تواند خودش طلاق بگيرد و تا امكان دارد به حد ميسور و مقدور با هم سازش كنند، هر چند به نحو ارتباط جزيي باشد، به اينكه حتّي الإمكان واسطه اي نزد زوج ببرند تا او را حاضر به طلاق يا زندگي كنند و لو به اينكه زن در خانه ي ديگري باشد و گاهي به او سر بزند. خلاصه زن به اين صورت صبر كند تا شايد فرجي برايش حاصل شود.

وكالت بلاعزل زوجه در طلاق در صورت تخلف مرد از شرايط عقدنامه

5446. در ضمن عقد ازدواج، زوج به زوجه وكالت بلاعزل براي طلاق در صورت تخلّف از شرايط مندرج در عقدنامه مي دهد. آيا زوج در فرض مذكور حق فسخ و رجوع از اين وكالت را دارد؟

ج. حق فسخ و رجوع نداشتن زوج از اين وكالت، خالي از اشكال نيست؛ زيرا بلاعزل بودن وكالت، خلاف مقتضاي وكالت است و وكيل قابل عزل است.

زيرا معناي بلاعزل، اصالت است و قوام وكالت به عدم اصالت است؛ مگر اينكه شرط نتيجه كند.

يعني شرط كند كه زن وكيل باشد كه قابل عزل نمي باشد.

طلاقِ باطلِ زن مسيحي و ازدواج موقت با مرد مسلمان

5447. مسيحيان طبق ضوابط و دستورات شرع خودشان، بايد در كليسا ازدواج يا طلاق را انجام دهند. زني به حكم دادگاه آنها، در دادگاه طلاق داده شده است كه در شرع مسيحيّت اين طلاق باطل است.

آيا در اين صورت، مرد مسلمان مي تواند با چنين زني ازدواج موقت كند؟

ج. در فرض مرقوم، مسلمان نمي تواند با آن زن عقد موقّت انجام دهد.

اختلاف زن و مرد در صحّت طلاق

5448. زني سال ها پس از طلاق، ادّعا مي كند طلاق در حال حيض واقع شده، لذا باطل بوده است، امّا مرد مدّعي صحّت طلاق است، قول كدام يك مُقَدَّم است؟

ج. مدّعي صحّت مقدم است، مگر بيّنه بر خلاف بياورد؛ هر چند وظيفه ي زن اينست كه طبق علم خود عمل كند.

بطلان طلاق در زمان عادت

5449. در سال 1360 از زوجه ام جدا شدم، در حالي كه از وي دو فرزند پسر داشتم. در سال 1362 مجدداً ازدواج كردم و اكنون داراي دو فرزند مي باشم. در سال 1363 همسر سابقم ازدواج كرد، مدتي بعد صاحب فرزند شد، در زماني كه بچه دوّم را آبستن بود، فهميد در زمان طلاق در عادت به سر مي برده است.

وي و همسرش به اين نتيجه رسيدند كه بچه بايد سقط شود و آنها از هم جدا شوند كه اين عمل صورت گرفت. بفرماييد:

1) نسبت من با همسر سابقم چيست؟

آيا محرم مي باشيم؟

2) آيا ما مي توانيم بدون خواندن صيغه مجدّد با هم زندگي كنيم و زناشويي داشته باشيم؟

3) حكم اولاد متولد شده از همسر دوّم چيست؟

ج. زوجه به همسري زوج اوّل باقيست و نياز به عقد جديد ندارد.

اولاد از همسر دوّم، اولاد شبهه و ملحق به والدين است و سقط هم حرام است و اين در صورتيست كه طلاق شخص غايب نبوده باشد و الا در مسأله ي 1993 رساله و بعد آن بيان شده است.

وقوع طلاق در طهر مواقعه

5450. كسي صيغه طلاق را به وكالت از زوج اجرا كرده و پس از آن زن اعلام نموده كه طلاق در طهر مواقعه واقع شده و مجري صيغه دوباره آن را در طهر ديگري بخواند، آيا طلاق دوّم صحيح است؟

ج. طلاق دوّمي صحيح است و نيازي به وكالت مجدّد از زوج ندارد و عدّه را بايد از طلاق دوم شروع كند.

زنده شدن زوج و مسأله ي رجوع وي

5451. در صورتي كه ميّت به طور غير طبيعي زنده شود - مثلاً با دعا يا تصرّف ولايي يا رجعت - يا مواردي كه زن بايد در عدّه ي وفات باشد - مانند مرتد شدن زوج يا طلاق حاكم در زوج مفقود الاثر - بعد از رفع مانع (توبه و رجوع از ارتداد، عودت زوج مفقود الاثر)، حكم رجوع زوج را شرعاً بيان نماييد. آيا فرقي بين موارد فوق هست؟

ج. بعد از تحقّق موت، همسرش نيست تا به رجوع حلال شود و در صورت دوّم (ارتداد) هم حق رجوع ندارد و در صورت سوم (مفقود شدن شوهر) اگر شوهر در عدّه آمد، حق رجوع دارد و اگر بعد از انقضاي عدّه آمد، حقّي ندارد؛ اگر چه هنوز شوهر اختيار نكرده باشد و اللَّه العالم.

اختلاف زن و مرد در اصل طلاق

5452. اگر زوج مدّعي طلاق و زوجه منكر باشد و بيّنه و شهود هم نباشند، قول كدام يك مُقَدَّم است؟

ج. قول زوجه با يمين او مقدم است.

شيربها و باز پس گيري آن

5453. حكم شيربهايي كه هنگام عقد ازدواج به پدر زوجه، طبق رسومات محلّي جهت تهيّه جهيزيه داده مي شود، در صورت طلاق چيست؟

آيا زوج مي تواند آن را باز پس گيرد؟

ج. احكام هبه را دارد؛ لذا اگر پول را در جهيزيه صرف كرده و شرطي هم نشده و يا متعارف نبوده، مرد حق ندارد آن را مطالبه كند.

بطلان طلاق خلعِ مشروط به شرط باطل

5454. اگر در طلاق خلع، زوج با مجري صيغه شرط كند كه در صورتي طلاق خلع مي دهم كه زن به هيچ وجه فرزندش را نبيند و طلاق هم واقع شده و زن از اين شرط خبر نداشته باشد، آيا شرط مذكور و طلاقي كه مشروط به اين شرط شده است، صحيح است؟

ج. اين شرط و طلاق خلعِ مشروط به اين شرط، باطل است.

مانند اينست كه عوض در خلع چيز حرامي مانند خمر باشد؛ ولي در بطلان اصل طلاق، تأمّل است.

تقاضاي نصف مهر پس از بخشش به شوهر

5455. اگر زوجه در عوض طلاق، تمام مهريه خود را ببخشد يا ابرا كند و زوج وي را پيش از دخول طلاق بدهد، آيا زن مي تواند نصف مهر را به زوج رجوع كند؟

ج. محل تأمل است و احتياط در اينست كه زن نصف مهر را به زوج برگرداند، ولي احتمال اقرب، تأثير جامع يا مجموع خلع و طلاق قبل از دخول در أحد النّصفين است، مثل تأثير خلع در نصف ديگر به تنهايي. (مستفاد از جامع المسائل، ج 3، ص 507. )

تقاضاي بازگرداندن خدمات انجام داده توسط مرد

5456. آيا مرد مي تواند هنگام طلاق، يا غير طلاق تقاضاي بازگرداندن مال يا خدماتي را كه خارج از وظيفه لازم خويش انجام داده بنمايد؟

ج. خير، نمي تواند مگر مالي به او بخشيده باشد و باقي باشد كه رجوع در هبه ي به زوجه جايز است، گرچه خلاف احتياط است.

رضايت به طلاق در برابر پول

5457. آيا مرد مي تواند در مقابل درخواست طلاق زن، مبلغي را از او بگيرد و به طلاق رضايت دهد؟

ج. طلاق زني را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به شوهر مي بخشد تا طلاقش دهد، خلع مي گويند و اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مالي به مرد بدهد كه او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گويند.

عدّه ي طلاق

عقد موقت زن در عدّه خلع توسط زوج

5458. كسي كه زنش را طلاق خلع داده است، آيا مي تواند در عدّه اش او را براي خود صيغه موقّت كند؟

ج. آري، مي تواند.

عدّه ي زانيه

5459. زني كه از زنا باردار شده با زاني يا غير او ازدواج مي كند.

آيا احتياج به عدّه دارد؟

و اگر شوهرش او را بعد از ازدواج طلاق دهد، آيا عدّه دارد؟

و در صورتي كه عدّه دارد، آيا عدّه ي او ابعد الأجلين است يا عدّه ي اقراء؟

ج. زانيه عدّه اي از زنا ندارد و اگر شوهرش او را بعد از دخول طلاق دهد، عدّه ي او مثل عدّه ي غير حامل است كه سه طهر يا سه ماه باشد.

(جامع المسائل، ج 3، ص 589. )

حصول عدّه ي حامل در سقط جنين عمدي

5460. در طلاق حامل - كه عدّه ي آن به وضع حمل است، آيا اسقاط جنين عمدي را هم شامل مي شود؟

ج. شامل مي شود.

طلاق زن پس از تزريق نطفه

5461. نطفه ي مردي را پس از ازدواج در رحم عيالش تزريق مي كنند و حامله مي شود و قبل از دخول او را طلاق مي دهد. آيا حكم طلاق قبل از دخول را دارد و عدّه ندارد و يا حكم طلاق حامل را دارد؟

ج. احتياط دومي است، بلكه لزوم احتياط مذكور خالي از وجه نيست. (جامع المسائل، ج 3، ص 584)

يائسه شدن زن در عده طلاق

5462. زن مطلّقه اي پس از طلاق، يك يا دو بار عادت ماهانه ديده و سپس يائسه شده است.

آيا باقي مانده ي عدّه ساقط است؟

ج. مدت باقي مانده ساقط نمي شود؛ بلكه بايد تا آن مدّتي را كه اگر يائسه نمي شد عدّه اش طول مي كشيد، عدّه اش را ادامه دهد.

عده ي وطي به شبهه

5463. ابتداي عدّه وطي به شبهه چه زماني است؟

ج. بعد از وطي است.

حكم عدّه در صورت رجوع و طلاق مجدّد

5464. شخصي عيال خود را كه مدخوله بوده، طلاق رجعي داده است و در عدّه به زن رجوع مي كند و قبل از دخول، مجدّداً بعد از چند روز طلاق مي دهد. آيا او مطلّقه غير مدخوله است و عدّه ندارد يا براي طلاق دوّم بايد عدّه نگه دارد؟

ج. بايد از طلاق دوّم عدّه نگه دارد.

لزوم عدّه در صورت يقين به عدم حاملگي

5465. امروزه از نظر پزشكي، امكانات آزمايشگاهي و تجهيزاتي، نظير سونوگرافي وجود دارد كه در كوتاه ترين زمان مي توان به طور قطع يقين حاصل نمود كه زني در اثر هم بستري و نزديكي باردار شده است يا خير. با چنين فرضي آيا مدّت عدّه همان است كه قبلاً آورده شده يا قابل تغيير است؟

ج. قابل تغيير نيست.

عدّه طلاق كسي كه داروي ضد حاملگي مصرف مي كند

5466. امروزه با استفاده از دارو [خوراكي، تزريقي ] يا به كار بردن وسايل پيشگيري، به طور قطع مي توان از بارداري زن متعاقب مقاربت، ممانعت كرد، با چنين فرضي آيا براي زناني كه از امكانات فوق الذّكر استفاده مي نمايند و در عقد دائم يا متعه مي باشند، هنگام متاركه لازم است عدّه نگه دارند يا خير؟

ج. عدّه لازم است.

ازدواج با زن در عدّه

5467. ازدواج دائم يا موقت با زني كه در عدّه است، چه صورتي دارد؟

اگر جاهل به اين حكم باشند و امكان دسترسي به حكم نداشته باشند و ازدواج صورت پذيرد، ازدواج آنها چه حكمي دارد؟

ج. ازدواج در عده باطل است و اگر هيچ كدام نمي دانسته اند كه زن در عده است و يا اين كه نمي دانسته اند كه عقد كردن در عده حرام است، در صورتي كه مرد با او در زمان عده نزديكي كرده باشد، آن زن بر او حرام مي شود و اگر نزديكي بعد از زمان عده بوده است، عقد باطل است، ولي زن بر او حرام نمي شود، بلكه مي تواند بعداً زن را عقد نمايد.

لزوم عدّه بر كسي كه رحم ندارد

5468. در اثر عمل جراحي، رحم خانمي را برداشته اند يا لوله هاي رحم او را بسته اند كه آبستن نمي شود. چنين خانمي را اگر طلاق بدهند و يائسه نباشد، آيا عدّه دارد؟

ج. اگر به او دخول شده باشد، عدّه دارد.

ملاحظه ي سال قمري در احتساب سن يائسگي

5469. آيا مراد از پنجاه يا شصت سال براي يائسه شدن زنان سيّده و غير سيّده، سال قمريست يا شمسي؟ اگر قمري است، به سال شمسي چه مقدار مي شود؟

ج. ظاهراً سال قمريست و نسبت بين سال قمري و شمسي، به زيادتي مخصوص شمسي در هر سال معلوم مي شود كه در پنجاه و شصت چه قدر مي شود، (60 سال قمري برابر است با 58 سال و 2 ماه و 18 روز شمسي و 50 سال قمري برابر است با 48 سال و 6 ماه و 17 روز شمسي. )

عدّه زن مطلّقه اي كه به غير از دخول حامله شده

5470. در صورتي كه طلاق پيش از دخول باشد، در حالي كه زن حامله است و از راه جذب مني يا تلقيح مصنوعي، مني شوهر در رحمش قرار گرفته باشد، آيا زن بايد عدّه نگه دارد؟

ج. لزوم عده نگه داشتن موافق احتياط است؛ بلكه لزوم احتياط مذكور خالي از وجه نيست. (جامع المسائل، ج 3، ص 584. )

ازدواج بدون رعايت عدّه

5471. دختري را براي پسري عقد كرده اند.

پسر از دبر دخول نموده و بعد طلاق گرفته است.

سپس آن دختر را بدون عدّه براي پسر ديگري عقد كرده اند.

آيا اشكال دارد.

ج. عدّه دارد و عقد در عدّه باطل است و در مورد سؤال براي ازدواج دوّم به مسأله ي 1920 و 1919 رساله مراجعه شود.

عده پس از ازدواج موقت

5472. آيا زن پس از ازدواج موقت بايد عده نگه دارد و آيا اين عده نگه داشتن اجحاف به زن نيست؟

ج. اگر در آن عقد نزديكي بوده، بايد عده نگه دارد.

عده ازدواج موقت

5473. عده زن صيغه اي چه قدر است؟

ج. بعد از اتمام مدت يا بذل مدت بايد تا دو حيض كامل عده نگه دارد.

عقد موقت و بذل مدت

5474. اگر كسي عقد موقت كرد و بعد از مباشرت، اقدام به بذل مدت نمود و دوباره با همان مورد عقد موقت نمود و قبل از مباشرت بذل مدت كرد، آيا اين زن براي ديگري نياز به عدّه دارد، يا خير؟

ج. عقد اوّل نياز به عدّه دارد، يعني براي ازدواج زن با فرد ديگر بايد عدّه ي عقد نخست منقضي گردد.

رجوع

اختلاف در رجوع

5475. در صورت اختلاف زوجين بعد از طلاق در اين كه رجوع صورت گرفته است يا خير، قول كدام يك معتبر و مُقَدَّم است؟

ج. اگر بعد از انقضاي عدّه باشد و زوج ادّعاي رجوع كند و زن منكر باشد، قول زن مُقَدَّم است، با قسم در عدم رجوع فعلي و حلف بر نفي علم در رجوع قولي.

اختلاف زن و مرد در دخول

5476. مردي پس از طلاق، ادّعاي مواقعه از دبر مي كند، ولي زن منكر است.

آيا اقرار مرد نافذ است؟

ج. اقرار مرد در جهت مهر نافذ است كه بايد تمام مهر را بدهد (البته زن نمي تواند زايد بر نصف را بگيرد) و در انتفاي عدّه، قول زن مُقَدَّم است.

اختلاف در زمان رجوع

5477. در صورت اختلاف زوجين در اين كه رجوع در زمان عدّه صورت گرفته و يا بعد از آن، قول كدام يك معتبر است؟

ج. قول زوج كه مدّعي صحّت رجوع است، مُقَدَّم است اگر اختلاف در زمان رجوع باشد نه زمان انقضاي عدّه.

ميزان تحقّق رجوع

5478. اين جانب با همسرم متاركه كردم. بعد از خارج شدن از محضر طلاق، حدود نيم ساعت درباره ي مسائل گوناگون صحبت كرديم، آيا اين حالت و گفتگو مصداق رجوع است؟

ج. اگر در اين صحبت ها سخني گفته شده كه معنايش اين بوده كه او را دوباره زن خود قرار داده يا كاري كرده كه چنين معنايي داشته، مصداق رجوع محسوب مي شود.

حق مهر در طلاق رجعي

5479. زني با بذل مهر، طلاق مي گيرد و قبل از تمام شدن عدّه، از بذل رجوع مي كند.

مرد با علم به اينكه حق رجوع دارد، رجوع نكرده تا عدّه منقضي مي شود. آيا زن حق مهر دارد؟

ج. زن مستحق مهر است.

تحقّق رجوع با كتابت

5480. آيا رجوع به صرف كتابت تحقّق پيدا مي كند؟

ج. با قرينه تحقّق پيدا مي كند.

تحقّق رجوع با نگاه

5481. آيا نگاه شهوي به زوجه در طلاق رجعي، رجوع محسوب مي شود؟

ج. اگر دلالت بر التزام به آثار نكاح سابق داشته باشد، با توجّه به وقوع طلاق، رجوع محسوب مي شود.

قصد رجوع

5482. آيا در رجوع، قصد رجوع معتبر است يا قصد حل فعل و تقبيل و لمس و وطي كافي است؟

ج. قصد اين افعال، ملازم با قصد رجوع است.

رجوع بدون قصد با تحقّق اسباب

5483. زن و شوهري كه از همديگر طلاق گرفته بوده اند با همديگر از منزل خارج مي شوند و از دست يكديگر غذا مي خورند و در كنار هم نشسته و همديگر را بر اساس اين كه با هم همسر هستند لمس مي كنند؛ اما هنگام اين اعمال قصد رجوع نداشته اند و اين عمل در مدت عده رجعيّه صورت گرفته و با همديگر به رجوع رضايت مي دهند؛ لكن در برخي از امور زندگي مشترك اختلاف نظر داشته اند، اين روند تا پايان زمان عده ادامه داشته است، آيا همين مقدار رجوع محسوب مي شود يا خير؟

ج. اگر آن دو به رجوع راضي بوده اند اما در برخي امور با همديگر اختلاف داشته اند، چنان چه برخي از آن امور در عده رجعيّه تحقق يابد، رجوع محسوب مي شود و در غير اين صورت رجوع محسوب نمي گردد.

تحقق رجوع در صورت وطي مرد بدون قصد رجوع

5484. مردي با زنش كه در عده طلاق رجعي است، بدون قصد رجوع وطي كرده است.

آيا رجوع محقق است؟

ج. اين رجوع عملي است، زيرا قصد زنا نداشته است.

وجوب حداد در عدّه وفات براي زوجه مجنونه يا صغيره

5485. آيا حداد در عدّه وفات براي زوجه مجنونه يا صغيره واجب است؟

ج. بنا بر احتياط، واجب است.

ادّعاي عدم دخول بعد از طلاق خلع

5486. زني پس از طلاق خلع، ادّعاي عدم دخول مي كند.

حكم عدّه وي چيست؟

تا چه زمان نمي توان وي را عقد نمود؟

ج. احتياط مستحب است ديگران صبر كنند تا عدّه اش تمام شود و اگر ادّعاي بكارت كند و شخص عاقد احتمال التقاي ختانين را مي دهد، بازهم احتياطاً انتظار انقضاي عده بكشد و اگر عاقد قطع به آن دارد، نمي تواند در عقد وكيل شود.

احكام وقف

فرق وقف و حبس

5487. فرق وقف و حبس چيست؟

ج. در وقف، دوام شرط است به خلاف حبس كه مي شود آن را تا مدت معين قرار دهد و در حبس، ملك از مالكيت حابس (حبس كننده) خارج نمي شود و به ارث هم مي رسد و تصرّفات غير منافي با حبس هم در آن جايز است، به خلاف وقف در تمام اين امور.

وقف معلّق و مشروط

5488. آيا تنجيز در وقف شرط است و وقف معلّق و مشروط آيا صحيح است؟

ج. بله، تنجيز در صحت وقف شرط است و تعليق مبطل آن است.

قصد قربت در وقف

5489. آيا در وقف قصد قربت شرط است؟

و اگر كسي اموال خود را براي محروم كردن فرزندان خود از ارث، وقف روضه خواني امام حسين عليه السّلام نمايد، آيا وقف صحيح است و آيا به چنين وقف هايي پاداش آخرتي تعلق مي گيرد؟

ج. بنا بر احوط قصد قربت، هر چند به نحو داعي به داعي، شرط است اگر چه بدون قربت هم بايد در عدم صحت آن احتياط شود، البته در ترتّب ثواب، قصد قربت شرط است.

نقش اداره ي اوقاف نسبت به موقوفات

5490. اداره ي اوقاف نسبت به املاك و اموال موقوفه، آيا حكم متولّي يا ناظر يا واقف را دارند؟

ج. وقفنامه بايد ملاحظه شود.

اثبات و احراز وقفيت يك مكان

5491. از چه راه هايي مي توان وقفيّت يك محل را اثبات و احراز نمود؟

ج. به شياع مفيد علم يا اطمينان و به اقرار ذو اليد يا ورثه ي او و به بيّنه شرعيه و به اين كه در تصرف وقف باشد كه متصرّف ها معامله ي وقف با آن مي كنند، بدون اين كه معارضي وجود داشته باشد.

تصرف بر خلاف نظر واقف

5492. آيا متولّيان وقف مي توانند بر خلاف نظر واقف در موقوفه تصرف كنند؟

ج. خير، نمي توانند.

محدوده اختيارات توليت يا واقف

5493. لطفاً محدوده اختيارات توليت يا واقف را پس از وقف بيان فرماييد؟ و آيا تصرفات مالكانه توسط آن دو در وقف صحيح است؟

ج. واقف پس از وقف با ديگران فرقي ندارد و متولّي يا واقف، در صورتي كه تولّيت براي خود قرار داده باشد، در جهت وقف مي توانند در موقوفه تصرّف كنند و حق تصرّفات مالكانه ندارند.

عمل نكردن متولّي وقف به وقف

5494. اگر متولّي موقوفه به وقف عمل نكند يا بر خلاف نظر واقف عمل كند، چه حكمي دارد؟

ج. حاكم شرع بايد به جاي او متولّي اميني معين نمايد.

مسجد نمودن يك مكان

5495. جهت مسجد قرار دادن يك محل چه شرايطي لازم است؟

و اگر كسي جايي را براي نماز مردم وقف كند، براي مسجد بودن كافي است؟

يا صيغه و يا عمل خاصي نيز بايد انجام دهد؟

ج. به مسأله ي 2154 رساله رجوع شود و در ترتّب احكام مسجد لازم است وقف به عنوان مسجد بودن باشد نه صرف محل نماز كه مصلّي به حساب آيد.

وقف منزل به شرط استفاده در حال حيات

5496. آيا راهي وجود دارد كه منزلي را وقف نمود ولي زمان حيات خود را استثنا كرد؟

ج. كسي كه مالي را وقف مي كند، بنا بر اظهر مي تواند شرط كند كه تا مدتي و يا تا وقتي زنده است، خودش و يا متَعَلُّقين او از مال موقوفه استفاده نمايند و منافع آن مال به آنها برسد. (مسأله ي 2152 رساله)

حكم وقف اموال نذر شده براي امامزاده

5497. چيزي را - مثل فرش، نذر امامزاده كرده اند، آيا حكم وقف را در عدم جواز بيع دارد، يا ملك جهت است؟

ج. اگر نذركننده خصوصيت عين منذوره را لحاظ كرده، نه صرف ماليت آن را، در حكم با وقف تفاوتي ندارد. (به مسأله ي 2135 رساله رجوع شود. )

وقف نهرها و رودخانه ها

5498. آيا نهرها و رودخانه ها و چشمه هاي طبيعي را مي شود وقف كرد؟

ج. چيزي كه وقف مي شود، بايد عين مملوك شخص باشد.

5499. اگر ورودي نهرها و رودخانه ها را كه طبيعيست و كسي آنها را احداث نكرده، در ملك موقوفه قرار دهد، آيا مي شود از آن استفاده كرد و وضو و غسل انجام داد؟

ج. چيزي كه وقف مي شود، لازم است مملوك شخص باشد.

مصداق بودن واقف براي موقوف له

5500. شخصي چيزي را وقف كرده بر اعلم علماي شهر يا امام جماعت مسجد، در حالي كه خود اعلم يا امام جماعت است، آيا مي تواند از آن بهره ببرد؟

ج. مانعي ندارد و اين غير از وقف بر نفس است كه صحيح نيست.

وقف بر كافر ذمّي

5501. آيا وقف بر كافر ذمّي صحيح است؟

ج. بنا بر اظهر صحيح است، در صورتي كه همراه با عنوان حرامي مثل دوستي با كافر يا كمك بر كفر نباشد.

آب قناتي كه مضر به چاه وقفيست

5502. چاه وقفيست مربوط به مزرعه ي وقفي، در نزديكي آن قناتي حفر كرده اند كه به واسطه ي آن، آب چاه وقفي خشك شده است.

آيا تصرّف در محصولات آن مزرعه جايز است؟

ج. اگر حفر غير مجاز و در حريم وقف بوده، بايد مسدود شود و خسارت وقف هم پرداخت شود، ولي محصولات، مال خود آنها است.

مراد از سالي چند روز روضه خواندن

5503. در وقف نامه اي آمده:

سالي چند روز روضه خواني شود. آيا شب را هم شامل مي شود و مي توانند در شب روضه اي بخوانند؟

ج. اگر انصراف به خصوص روز ندارد، بلامانع است.

عدم جواز تصرّف اداره ي اوقاف

5504. در صورت معيّن بودن متولّي وقف، آيا اداره اوقاف يا ديگران مي توانند در آن تصرف كنند؟

ج. نمي توانند.

اجاره دادن زمين موقوف به مدّت طولاني

5505. آيا اجاره دادن زمين موقوف به مدت طولاني، مثل صد سال صحيح است؟

ج. اگر بطن اوّل آن را اجاره دهد و قبل از تمام شدن مدت اجاره منقرض شوند، اجاره نسبت به بقيه اي مدت باطل است، مگر اين كه بطن بعدي آن را اجازه دهند.

ادّعاي وقف بودن زمين

5506. زمين هاييست كه سازمان زمين شهري به متقاضيان واگذار كرده است.

فعلاً بعضي افراد ادعا مي كنند آنها وقف بوده است، وظيفه ي ما كه در آنجا ساكن هستيم چيست؟

ج. بايد وقف بودن آنها شرعاً ثابت شود و اگر از قراين، اطمينان به وقفيت پيدا كرديد، اجاره ي آن بايد به مصرف وقف برسد.

تبديل آب انبار موقوفه به مركز فرهنگي

5507. آب انبار قديمي وقف است، ولي فعلاً با وجود لوله كشي، از آن هيچ استفاده اي نمي شود. آيا اجازه مي فرماييد آن را تخريب كرده و به جاي آن مراكز ورزشي يا فرهنگي بسازيم؟

ج. در هر مورد، نياز به اجازه ي حاكم شرع دارد.

تصرّف بي اجازه در وقف و ساختن خانه

5508. اگر زمين وقفي را عده اي تصرف كنند و بدون اجازه خانه بسازند، وظيفه ي متولّي از نظر شرع مقدّس چيست؟

ج. بايد اجاره ي آن زمين را از آنها بگيرد و آن را در مصرف وقف صرف كند.

چيزهاي خريداري شده با پول موقوفه

5509. اگر با پول فروش موقوفه چيزي براي وقف خريده شد، آيا خواندن صيغه وقف لازم است يا خير؟

ج. ظاهراً لازم نيست.

اموال حسينيّه اي كه در حال خراب شدن است

5510. اگر در محلّي حسينيّه جديدي بنا كردند و مردم از آن استفاده نمودند و حسينيه قبلي در حال خراب شدن بود، آيا مي توان آن را فروخت و وسايل آن را به حسينيه ي جديد آورد؟

ج. در فرض مسأله، فروش حسينيه - كه وقف براي عزاداري بوده است - جايز نيست، مگر اين كه فعلاً و مَآلاً و مستقلاً در جهت وقف قابل استفاده نباشد و از حيّز انتفاع به عنوان حسينيه خارج شده باشد كه در اين صورت جايز است بفروشند و وجه آن را به مصرف حسينيه جديد برسانند و نقل اسباب و ظروف و فرش هاي آن به حسينيه جديد در اين صورت مانع ندارد و اللَّه العالم.

فروش سرقفلي ساختمان بنا شده در وقف

5511. عدّه اي بر روي زمين وقفي با خرج خود براي تأمين غرض وقف، ساختماني چند طبقه ساخته اند.

آيا مي توانند سرقفلي يكي از طبقات را براي زيادي استفاده در جهت وقف در مقابل اجاره بفروشند؟

ج. مانعي ندارد.

حفر چاه در ملك موقوفه و در جنب آن

5512. هفتاد سال پيش شخصي دوازده ساعت آب قنات با اراضي، وقف حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام كرده كه اجاره ي اين دوازده ساعت آب، هر ساله در ماه محرّم در همان روستا صرف تعزيه و روضه خواني شود. شصت سال است از فوت واقف مي گذرد. هر ساله پسر بزرگ واقف كه از جانب آن مرحوم متولّي وقف مي باشد، انجام وظيفه مي نمود. ولي به مرور زمان قنات خشك شده، مالكين جمع شدند و اقدام به كندن چاه عميق در همان ملك نمودند كه هر كس به هر مقدار در قنات شريك بود، در چاه عميق به همان مقدار شريك باشد.

متولّي از خودش خرج كرده است و مي گويد آب چاه عميق از خودم مي باشد و نه وارثين را شريك مي داند و نه موقوفٌ عليه را، حكم شرع مقدّس را مرقوم فرماييد؟

ج. اگر چاه در ملك موقوفه حفر شده، تابع وقف است و اگر با قراردادي شرعي در ملك ديگري حفر شده، تابع قرارداد است و چنان چه در ملك مشترك باشد مشترك است و اگر اختلاف دارند نياز به مرافعه ي شرعيّه دارد.

تغيير جهت وقف

5513. آيا بعد از تماميّت وقف به قبض و اقباض، واقف حق دارد كه وقف را از عام به خاص يا بالعكس تغيير دهد؟

ج. حق ندارد.

دو وقفنامه براي يك وقف

5514. با دو وقفنامه در مورد يك وقف چگونه عمل مي شود؟

ج. وقفنامه اي كه از نظر تاريخ وقف مُقَدَّم است و كاشف تماميّت آن است مورد عمل است؛ مگر اين كه وقفنامه ي جدايي با رقبات جديد تنظيم شده باشد كه در آن صورت شرايط وقفنامه ي اوّل معتبر و در بقيّه اي رقبات مفاد وقفنامه ي دوّم با شرايط جديد مورد عمل قرار خواهد گرفت.

5515. در مورد وقفي، دو وقف نامه پيدا شده يكي قديم و يكي جديد كه اين دو با هم اختلاف دارند. تكليف، عمل به كدام يك مي باشد؟

ج. ناظر در وقف بايد هر دو را ببيند و يكي را ترجيح دهد نسبت به ملاحظه ي وقت تماميّت وقف.

مراد از فرزند ارشد

5516. اگر كسي در وقفنامه، فرزند ارشد را در هر نسلي متولّي قرار دهد؛ مراد از ارشد آيا رشد سنّيست يا فكري و كفايتي؟

ج. هم چنان كه رشد مربوط به سن نيست، منظور از ارشد هم منظور ارشد سنّي نيست.

قرار دادن زمين مشكوك الوقف براي حسينيّه

5517. در كنار مسجدي زميني باير وجود دارد كه مدّت ها پيش جنازه ي چند كودك در آن دفن شده است، ولي مدركي بر وقف بودن آن نيست. آيا مي توان مسجد را توسعه داده و اطراف آن را حسينيّه كرد؟

ج. اگر وقف بودن زمين محرز نيست و بين مردم محل شايع نيست و ملك يا حريم ملك كسي هم نيست، مي توانند از حريم مسجد براي توسعه مسجد استفاده كنند و اگر قسمتي از آن حريم مسجد نباشد، حسينيّه نمايند.

آب هاي زير زمين موقوفه

5518. آيا آب هاي تحت الارضي املاك موقوفه در وقف تابع آنها هستند يا بدون اجازه متولي، ديگران هم مي توانند استفاده كنند؟

ج. منافع آب هاي تحت الارضي به حساب املاكيست كه اين آب ها در زير آن قرار گرفته اند كه بدون اجازه ي مالك يا متولّي، ديگران به استفاده آن مجاز نيستند، در صورتي كه مربوط به همين زمين موقوفه باشد و استخراج هم از همين زمين باشد.

دايره ي اختيارات متولّي

5519. آيا اگر منظور واقف از تعيين ناظر، اعمال نظر و تصويب او باشد، متولّي حق اقدام و انجام كاري بدون اذن و تصويب ناظر دارد؟

ج. حق ندارد.

حكم قرآنهاي فرسوده شده وقفي

5520. در مسجد روستايي دو سري قرآن خطي موجود است كه بيش از يكصد سال از عمر آن مي گذرد. قرآنها در حال فرسوده شدن مي باشند. آيا اجازه مي فرماييد آنها را تعمير نمايند و در منزل يكي از افراد مورد اعتماد نگهداري شود و يا اين كه چون وقف است، بعد از تعمير دوباره به مسجد آبادي برگردانده شود و يا اين كه چون نگهداري آنها براي افراد عامّي مشكل است، به نيابت از جانب ورثه ي واقف، به كتابخانه ي آيت اللَّه مرعشي هديه شود؟ با توجّه به اين كه افراد سالمند آبادي اطّلاعي از ورثه و خود واقف ندارند.

ج. وقف قابل اهدا نيست، قرآنها را تعمير كنيد و از آن در همان جهت وقف استفاده نماييد.

لزوم اجازه ي متولّي در تصرّف ديگران

5521. در صورتي كه واقف براي موقوفه، متولّي منصوص تعيين كرده است و متولّي مزبور در قيد حيات است و عمل به شرايط وقف نامه مي نمايد، آيا ديگران (غير از متولّي وقف) از حكّام شرع و يا از حكّام عرف، حق دخالت و يا تصرّف در موقوفه را دارند؟

ج. حق ندارند، مگر با اذن او.

وقف مدت دار اشيا

5522. اگر مالي تا بيست سال يا مانند آن وقف شود، آيا وقف تبديل به حبس مي شود يا وقف باطل مي گردد؟

ج. اظهر آن است كه حبس مي شود و بنا بر اين شروط حبس در آن بايد رعايت گردد، البته اگر قصد حبس نموده بوده يا آن كه قصد او را نمي دانيم اما اگر قصد وقف كرده بوده است، پس وقف باطل مي گردد.

تغيير در وقف

5523. آيا مي توان با توجّه به شرايط روز جهت مصالح دولت و امّت اسلامي و ملاحظه ي نيّت اصلي واقف و در جهت هماهنگي با ساير برنامه هاي مدوّن و جاري دولت در كاربرد نظرات واقف تغييراتي به عمل آورد؟ نكته ديگر اين كه در جهت توسعه ي سنّت حسنه ي وقف، لازم است مبالغي صرف هزينه هاي پرسنلي و اداري كاركنان شود كه در هيچ يك از وقفنامه ها به اين موارد اشاره اي نشده است.

آيا مي شود با تغييراتي در نحوه ي كاربرد درآمدهاي حاصل از موقوفات، به ويژه موقوفات متصرّفي كه اوقاف متولّي آن است، مبالغي صرف هزينه هاي مزبور نمود؟ و در آخر اين كه موقوفات بسياري در سطح كشور وجود دارد كه يا شناسايي نشده و يا به مرور زمان از بين رفته است، آيا مي توان با تغييرات جزيي در نحوه ي استفاده از درآمد موقوفات موجود براي شناسايي موقوفات شناخته نشده اقدام كرد؟

ج. موقوفات به حسب آن چيزيست كه اهل آن وقف كرده اند، بنا بر اين تغيير وقف جايز نيست و بايد از وقف در همان جهت وقف و زير نظر متولّي شرعي وقف استفاده شود و عوايد آن غير جهت وقف صرف نشود.

حكم حمّام وقفي مخروبه

5524. شخصي مكاني را جهت حمام عمومي وقف نموده و پس از سال ها بهره برداري هم اكنون مخروبه گشته و بيشتر اهالي محل به لحاظ دارا بودن حمام شخصي، چندان تمايلي در جهت مرمّت و بازسازي آن ندارند و از جهتي اگر هم تعمير گردد، با توجه به مطلب فوق استفاده ي قابل توجهي صورت نمي گيرد.

بنا بر اين آيا وقف كننده مي تواند محل مورد نظر را فروخته و پولش را در مصرف ديگري چون غسّالخانه كه ضرورت

بيشتري نيز دارد در مكان مناسب ديگري صرف نمايد يا خير؟ در صورت عدم فروش، حكم آن را بيان فرماييد.

ج. اگر وضع حمام به گونه اي باشد كه در حال و آينده قابل استفاده نباشد و استفاده از آن در جهت وقف كالعدم باشد، واقف مي تواند آن را به يكي از دو طريق فروش يا اجاره بلند مدت واگذار نمايد، هر كدام به مصلحت وقف باشد و درآمد حاصله را به مصرفي كه نزديك تر به وقف باشد علي الاحوط برسانند.

مراد از اقرب بودن يعني نزديك تر بودن به جهت وقف است.

5525. حدود بيست و سه سال پيش حمّام عمومي جهت استفاده ي اهالي احداث گرديد كه زمين آن متَعَلُّق به عدّه اي از اهل محل بوده است.

مشخّص نيست اين زمين براي حمّام وقف گرديده است يا نه. حمّام مذكور به مدّت يك سال مورد استفاده عموم بوده و پس از آن متروكه مانده است.

چنان چه زمين حمّام موقوفه باشد.

آيا جايز است به مجتمع فرهنگي واگذار گردد و اگر موقوفه نباشد، بلكه هبه ي مردم اهالي باشد وظيفه چيست؟

ج. اگر امكان استفاده از حمّام براي استحمام هست، تعمير و تصرّف منافي ديگر در آن جايز نيست و در غير اين صورت، در مطلق خيرات مي توانند از آن استفاده نمايند.

حكم بيمه ي اموال به نام حضرت مهدي عليه السّلام

5526. عده اي از مؤمنين خود و خانواده ي خود، يا ماشين و موتورسيكلت و مغازه و خانه ي مسكوني خود را بيمه ي «حضرت مهدي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف» نموده اند و ماهانه پولي مي دهند، مصارف اين پول چه صورتي دارد؟

ج. مبالغ متعلق به حضرت حجّت عليه السّلام است و مصرف آن، مانند سهم مبارك امام عليه السّلام است.

ساخت و ساز جاهلانه در وقف

5527. در زميني كه وقف مساجد بوده است، از روي ناآگاهي و جهالت در آن حسينيّه و تعدادي مغازه و چند دستگاه ساختمان - از قبيل شركت تعاوني و دفتر پست و تلگراف و نانوايي و … - ساخته اند.

آيا اينها بايد ماهانه به مسجد، اجاره پرداخت كنند و يا اين كه بناها را تخريب كنند و موقوفه را به حال اوّل برگردانند؟

ج. مطالبه ي اجرت المثل شود كه بپردازند.

وقف در حال عصبانيّت

5528. اين جانب در حالت عصبانيت ناشي از درگيري فرزندانم، خانه ي مسكوني ام را با اجراي صيغه وقف و صدور سند به نام اوقاف وقف نمودم و بعد از مدّتي پشيمان شدم. آيا اين وقف صحيح است؟

ج. اگر قبض معتبر در وقف حاصل شده است، وقف تمام است و به ملك شما باقي نيست.

موقوفه اي كه صرف زوّار امام حسين عليه السّلام شده است

5529. موقوفه ايست كه مصرف آن كمك به زوّار كربلاي معلّيست و به لحاظ اين كه سال هاست اين نوع مصرف مُعَطَّل مانده آيا مي توان در راه كمك به زوّار مشهد مقدّس صرف نمود؟

ج. در جهتي كه براي امام حسين عليه السّلام باشد، مانند:

روضه خواني براي سيد الشّهداء و يا زوّاري كه از راهنماي غير متعارف هر چند از كشورهاي ديگر به كربلا مي روند مصرف شود.

زياد آمدن موقوفه از عزاداري امام حسين عليه السّلام

5530. درختان خرمايي را براي عزاداري سيدالشهداء عليه السّلام وقف كرده اند و بخشي از حاصل آنها زياد مي آيد. آيا مي توان در بناي حسينيه خرج كرد؟

ج. همان طوري كه وقف كرده اند بايد عمل شود. چنان چه جهت وقف، عزاداري است، نمي توانند صرف در ساختن حسينيه نمايند، ولي در صورتي كه مورد نياز عزاداري باشد مانند اين كه توسعه ي حسينيه ضروري باشد يا آن كه تعمير ضروري داشته باشد، اشكالي ندارد.

زمين مشكوك در كشورهاي خارجي

5531. زميني در زمان حكومت هند قبل از قيام پاكستان طبق نوشته ي دولتي - كه در دست هست، بعضي از جاهايش نشان قبرستان مسلمان ها و بعض ديگرش در دست مردم مي باشد.

آيا شرعاً چنين زمين هايي براي عموم مسلمين است كه در آنجا سكني دارند يا وقف آن ثابت مي شود؟

ج. وقفيّت ملكي ثابت نمي شود مگر به علم يا به شهادت بيّنه و بعيد نيست شياع در محل هم كافي در وقفيّت باشد.

در هر حال نبش قبور مسلمين جايز نيست و آن چه وقفيّت آن به نحو مذكور در بالا ثابت نشود، تصرّف در آن مانعي ندارد.

گفتار بعضي بر وقفيّت يك محل

5532. زميني كه به هيچ وجه آثار وقفيّت و مدرك و سندي كه حاكي از موقوفه بودن آن باشد نيست و شاهدي كه گواهي بر وقف بودن آن بدهد نيست، آيا به صرف گفتار يك عدّه مي شود آن را موقوفه دانست؟

ج. اگر شواهدي بر ملكيّت هست، مي توان به اين حرف ها توجّه نكرد و با اشتهار به وقفيّت بايد احتياط كرد.

در اختيار قرار دادن امكانات بنياد اسلامي براي غير مسلمين

5533. بنيادي كه مؤسسه خيريه غير انتفاعي مي باشد، با اهداف ذيل در دفتر شركت ها به ثبت رسيد:

رفع نيازهاي عمومي، نشر و تبليغ اهداف و مفاهيم عاليه اسلام از لحاظ علمي، مذهبي، امدادي، تعاوني، اجتماعي، قرض الحسنه و …

با توجه به اهداف صريح و روشن بنياد مزبور كه به عبارت «رفع نيازهاي عمومي» ذكر شده است، آيا در رفع نيازهاي غير مسلمانان نيز جايز است از امكانات بنياد استفاده كرد يا نه؟ آيا غير مسلمان مي تواند از صندوق قرض الحسنه بنياد استقراض كند؟

ج. به قرينه ذيل آن، منظور عموم مسلمين بلكه مؤمنين است، مانند وقف عام در قبال وقف خاص، به لحاظ نامگذاري، مگر موردي كه جهت تأليف قلوب و تبليغ اسلام و ايمان داشته باشد.

انحلال مؤسّسه و بنياد خيريه

5534. فردي به دسيسه و نيرنگ، بنياد خيريه اي را منحل و كليه امكانات، اموال و سرمايه هاي آن را به مسجدي كه خود متولّي آن بوده منتقل نموده است، لطفاً حكم انحلال اين مؤسسه عام المنفعه را بيان فرماييد.

ج. شخص مزبور بايد با مراجعه آن اموال را به محل خودش برگرداند وگرنه ضامن است.

وقف مغازه و اختصاص عايدات براي خمس و زكات

5535. اين جانب اقدام به خريد دو باب مغازه نمودم كه حدود هفت سال قبل عيناً وقف حوزه علميه يكي از شهرستان ها كردم تا به اجاره اشخاص واگذار و عايدات اين دو باب مغازه نيز به عنوان خمس و زكات (بدهي اين جانب) محسوب گردد. بهاي مغازه ها لااقل در حال حاضر بيست ميليون تومان خواهد بود.

مال الاجاره ماهانه حد اقل يكصد هزار تومان مي باشد، ولي از آن جايي كه واقف حقير پس از خريد واحدهاي تجاري (دو باب مغازه)، به نام مدرسه علميه انتقال داده ام، آيا عايدات حاصل به عنوان بدهكاري اين جانب (سهم امام عليه السّلام و خمس و زكات) محسوب مي گردد؟

ج. اصل وقف صحيح است و از عايدات آن مقدار دين پرداخت و سپس براي مدرسه مصرف مي شود و اللَّه العالم.

تخلّف از وقف

5536. فرد مرحومي در سال 1296 قمري رقباتي را در شهر ري و قزوين به صورت حبس مؤبّد، وقف بر خيرات و مبرات نمود كه بالغ بر يكصد سال است به وسيله متوليان منصوص، عمل به وقف مي شود:

در سطور آخر صفحه دوم وصيت نامه، چنين تصريح گرديده:

«… در اين املاكِ ثلث، حق فروختن، مبادله كردن، رهن، بيع، شرط گذاشتن و اجاره زايد از سه سال دادن ندارند. تخلّف از اين قرار حرام و باطل است، اگر العياذ باللَّه خرابي فاحش در اينها روي دهد كه اوصيا را به هيچ وجه امكان نگاهداري نباشد، بايد نزد حاكم شرع نافذ الحكم ثابت نمايند، پس از آن به طور احسن مبادله نمايند …»

قسمتي از اراضي مسكوني در ابتداي انقلاب اسلامي به وسيله سازمان زمين و مسكن قزوين جهت احداث ساختمان مسكوني در اختيار شركت هاي تعاوني

مسكن و يا به متقاضيان فروخته شده بود، اين گروه به ادّعاي اينكه اين اراضي را از دولت خريده اند، عرصه و اعيان را متعلق به خود دانسته و در نتيجه با تجمّع در مساجد و ارسال طومار و نامه براي مسؤولين و درج در جرايد و متعاقباً تشكيل جلساتي در دفتر امام جمعه محترم و بخشداري و فرمانداري، خواهان ادامه تَعَلُّق عرصه به صاحبان اعيان گرديدند و نهايتاً پس از انقلاب از مراجعه به دفتر موقوفه و تنظيم سند اجاره و پرداخت اجاره عرصه خود داري نمودند و عملاً اين قسمت از اراضي موقوفه مسلوب المنفعه گرديد و از طرفي اداره زمين و مسكن قزوين آمادگي خود را براي تأمين زمين معوّض اعلام داشتند.

آيا وضع موجود از نظر مسلوب المنفعه ماندن قسمتي از اراضي موقوفه، مشمول قيد مندرج در وصيت نامه مي باشد؟

آيا مبادله به نحوي كه مطرح است و به شرط احسن بودن معوّض به صلاح موقوفه است يا متولّي را به طريق ديگري ارشاد مي فرماييد؟

ج. اگر راهي ديگر نيست و از احسن وجوه ممكنه باشد، اشكال ندارد.

تكليف سهم موقوف عليه در صورت فوت

5537. واقف محترمي پنج دانگ از شش دانگ املاكي را بر اولاد ذكور ( فرزندان پسر) خود علي نحو التشريك و التسويه، بطناً بعد بطن و نسلاً بعد نسل وقف نموده و در صورت انقراض فرزندان پسر، بر فرزندان دختر و در صورت انقراض و نبودن اولاد، منافع اين پنج دانگ صرف تعزيه داري شود و توليت آنها را براي خود قرار داد و بعد خود مفوّض داشت به اولاد ذكور خود نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن با تقديم اصلح و ارشد و ابقاي آنها.

واقف محترم داراي شش فرزند ذكور بوده و هر يك از شش فرزند ذكور داراي فرزنداني بوده اند كه تعداد آنها يازده نفر مي باشد و اين يازده نفر هم داراي فرزنداني مي باشند كه تعداد آنها حدود شانزده نفر مي باشد.

واقف فوت كرده است.

6 نفر اولاد ذكور واقف كه نسل اوّل مي باشند، همگي فوت نموده اند.

از يازده نفر اولاد ذكور كه در نسل دوم مي باشند، ده نفر فوت و تنها يك نفر در قيد حيات مي باشند. از نسل سوّم كه تعداد آنها در حال حاضر شانزده نفر مي باشند، اكثر آنها در قيد حيات مي باشند بفرماييد:

1) با توجه به اينكه منافع پنج دانگ موقوفه در نسل اوّل بين 6 نفر برادر به طور مساوي تقسيم مي شود، در صورت فوت هر يك از برادران سهم متوفي به چه كسي بايد پرداخت شود؟

ج. با اين فرض، مالك پس از وفاتِ هر فردي از طبقه عاليه، فردي از طبقه نازله است، اگر چه فردي از طبقه متقدّمه موجود باشد و احتياط در استحلال از فرد مُقَدَّم در طبقه، خوب است.

2) آيا كلمه «بطناً بعد بطن و نسلاً بعد نسل» با كلمه «نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن» با هم فرق دارند يا هر دو كلمه به يك مفهوم مي باشد؟ در صورتي كه فرق داشته باشد، مراتب را مرقوم فرماييد.

ج. تفاوتي ندارد.

3) توليت موقوفه با بودن اولادي با داشتن شرايط اصلح و ارشد و ابقا از نسل اوّل به اولادي از نسل بعد كه داراي شرايط اصلح و ارشد و ابقا باشد مي رسد يا خير؟

ج. نمي رسد.

تكليف اموال مؤسّسه اي با تغيير آن

5538. هيأتي به نام «متوسلين به اهل بيت عليه السّلام» براي برگزاري مراسم اعياد و وفيات ائمه

طاهرين عليه السّلام به وجود آمد. پس از گذشت چند سال مسؤول هيأت، متوسلين بدون اطلاع تمام اعضا استعفا داده و اين هيأت تبديل به جمعيّت طلاب گرديد. تمام اعضاي هيأت متوسلين، غير از چهار نفر موافق جمعيَّت طلاب و اعضاي جمعيَّت طلاب شدند و اين چهار نفر نسبت به استعمال اثاث هيأت متوسّلين در جمعيَّت طلّاب مخالفت مي كنند.

لازم به ذكر است مقداري اثاث با پول هيأت خريداري و مقداري اهل خير براي طلاب اهدا نموده اند.

آيا استعمال اثاث هيأت سابق در اين جمعيَّت طلاب كه جديداً به وجود آمده است، جايز مي شود؟

ج. اگر فقط تغيير در اسم باشد، اشكال ندارد و اگر در مصارف تفاوت كند، اشكال دارد.

وقف كلّي و تغيير مكان آن

5539. شخصي پنج هزار متر از زمين كشاورزي خود را وقف كرده، ولي مكان آن را مشخص نكرده است.

بعد از فوت اين شخص ورثه او پنج هزار متر را در دو نقطه معين و پس از مدت كمي آن دو نقطه را در يك نقطه ديگري تعيين نمودند، لازم به ذكر است كه: آن دو نقطه قبلي در يك محيط بسته و فاقد كوچه و خيابان مي باشد.

يكي از دو نقطه قبلي توسط يكي از ورثه حدود 15 سال است كه به باغ مركّبات تبديل شده است.

مكان فعلي داراي منافع و موقعيّت بهتري از دو مكان قبلي مي باشد.

حكم شرعي را بيان فرماييد.

ج. اگر افراز قبلي به نحو لزوم نبوده، مثلاً با تراضي بوده نه قرعه با شرايطي كه قسمت لازمه را باعث شود، مانعي ندارد و طرف تقسيم در افراز وقف مشاعي حاكم شرع يا متولّي وقف است.

فروش موقوفه با عدم قابليّت براي استفاده

5540. چندين سال پيش (حدوداً 35 سال) فرد خيّري يك دستگاه سماور را جهت استفاده در سقاخانه حضرت أبوالفضل عليه السّلام وقف نموده است.

اكنون واقف به رحمت خدا رفته و سماور به علت فرسودگي غير قابل استفاده گرديده است.

1) آيا مجاز به فروش آن هستيم؟

ج. اگر صرف ضروريات وقف مي شود، مانعي ندارد.

2) آيا مي توانيم با ساير اقلام موقوفه كه وضعي مشابه دارند بفروشيم و از عوايد حاصله، تنها يك وسيله كه مورد نياز باشد بخريم تا به نام واقفين در محل وقف استفاده گردد؟

ج. مانعي ندارد.

فروش موقوفه و جبران آن

5541. قطعه زميني شالي كاري از سوي اجداد اين جانب وقف اولاد ذكور گرديد. متأسفانه پدر اين جانب با علم و اطلاع از اين مسأله، به دليل فقر و تنگدستي، اقدام به فروش اين قطعه زمين نمود مي نمايد و با آن پولي را تهيه و آن را به صورت وديعه نزد بانك قرار داد. پس از يك سال دو برابر آن را وام گرفت و بدين ترتيب منزل مسكوني خريداري و به نام اين جانب كه فرزند ارشد وي مي باشم به ثبت رساند. پس از گذشت 16 سال و مخالفت بي وقفه ام، پدر اين جانب با فروش منزل مسكوني و خريد زمين موقوفه و برگشت دادن به شرايط اوليه، شديداً مخالفت مي نمايند. با توجه به مشكلاتي كه در طي اين مدت براي خانواده و به ويژه براي اين جانب به وجود آمده، بفرماييد:

1) چنان چه منزل مسكوني به فروش برسد، ارزش افزوده منزل مسكوني نسبت به قطعه زمين موقوفه چندين برابر است، تكليف اين پول چه مي شود؟

2) مالك فعلي زمين موقوفه از فروش و عودت آن ممانعت مي نمايد وظيفه چيست؟

3)

چنان چه در يكي از محضرها سند منزل را به نام پدرم تغيير دهم، از عواقب ناگوار موقوفه مصون خواهم ماند؟

4) تكليف بنده با پدرم كه با فروش منزل مسكوني مخالفت مي نمايد، چيست؟

ج. اگر شاليزار موجود است، بايد همان برگردانده شود و الّا مثل آن كمّاً و كيفاً در جاي ديگري خريداري شود و با انجام وظيفه مزبور نياز به فروش منزل نمي باشد.

تغيير مكان امامزاده به علت ساخت سد

5542. در روستايي امامزاده اي به نام سيد محمد عابد فرزند امام موسي كاظم عليه السّلام مدفون بوده و زيارتگاه مردم استان مي باشد.

همچنين مدفن شهداي جنگ تحميلي و قبرستان قديمي 27 نفر از افراد طايفه، در جوار امامزاده قرار دارد. امامزاده موصوف داراي شجره نامه ايست كه طبق آن كليه زمين هاي اطرافش وقف سادات ذكور است.

وزارت محترم نيرو قصد دارد با موجود بودن دو محل مناسب ديگر در اين قريه اقدام به احداث سد نمايد و امامزاده را حد اقل تا فاصله چهل كيلومتر جا به جا كند.

آيا انتقال امامزاده، با وجود دو گزينه مناسب ديگر براي سدسازي چه حكمي دارد؟

ج. شبهه اي نيست كه مودّت ذوي القربي واجب و منصوص قرآن است و اهانت به آنها حرام و ترك واجب قطعيست و اهانت و عدم اهانت از عرف معلوم مي شود و از ملاحظه اشباه و نظاير و اعلي و اشرف مشخص مي شود كه اهانت صادق است يا نه.

بر كساني كه متصدّي اصلاح راه ها و خيابان ها و احداث سدّها مي باشند، لازم است تحرّي @مندوحه در اطراف بقاع متبرّكه و مشاهد مشرّفه از يمين و يسار و بالا و پايين نمايند و نتيجه را به گونه اي كه به مقدّسات و محترمات، ربطي نداشته باشد و موجب

تغييرات نامشروع نباشد بگيرند و اللَّه الموفق المعين.

موارد جواز فروش موقوفه

5543. لطفاً موارد جواز فروش موقوفه را بيان فرماييد.

ج. 1) اگر معلوم شود وقف باطل بوده، مثل آن كه واقف بالغ نبوده؛

2) در نفروختن آن مفسده بزرگ تري مثل قتل نفس و هتك عرض باشد؛

3) معلوم باشد كه واقف محل خاصي در نظر نداشته، مثل زميني كه براي حمام ده وقف كرده باشد.

در اين صورت ها فروختن جايز است.

اما در صورت اوّل، خود واقف يا وارث او مي تواند آن را براي خود بفروشد و در صورت دوم، موقوفه فروخته مي شود و تبديل به چيزي كه به نظر واقف نزديك تر است مي شود و در صورت سوم به مثل آن تبديل مي گردد، مثلاً در جاي ديگر همان ده حمام ساخته مي شود.

هم چنين وقفي را كه در آن اختلاف شده، به طوري كه علم يا اطمينان به خرابي وقف پيدا شود، بنا بر اظهر مي توان فروخت.

ايجاد ساختمان در زمين وقف با اذن متولّي

5544. اين جانب زمين موقوفه اي را در اردكان اجاره و با توجه به مفاد قرارداد، در آن ساختماني را ايجاد كرده ام. آنچه بين اين جانب و متولي موقوفه گذشته، اين بوده كه با اين قرارداد، اين جانب نتوانم پس از ده سال قيمت ساختمان را از متولي وقف مطالبه كنم و همچنان به كار خودم ادامه دهم. هرگز قصد و نيّت باطني اين جانب اين نبوده كه هستي و سرمايه زندگي خودم را در اين زمين خرج كنم و در پايان ده سال آن را به متولّي وقف تحويل دهم، بلكه منظور اين بوده كه اگر اين جانب نتوانستم در اين محل به كارم ادامه دهم، آن را به ديگري واگذار نمايم و مبالغ خرج شده را از فرد ثالث بگيرم و با

متولّي وقف كاري نداشته باشم. اين نكته به نحوي در بند آخر قرارداد في مابين در جمله «و اين قرارداد در حقيقت هيچ گونه رسميّتي ندارد و در حكم اعلام و تفهيم وقف بودن زمين به آقاي … مي باشد» منعكس است و اين جانب تاكنون فقط اجاره زمين موقوفه را پرداخت كرده ام. چون ساختمان را متعلق به خود مي دانم و در اين رابطه هيچ گونه اختلافي بين اين جانب و متولي وقف وجود نداشته است؛ زيرا در قرارداد تأكيد بر پرداخت اجاره زمين شده نه ساختمان. اما اداره اوقاف مدعيست كه اين ساختمان متعلق به وقف است؛ حكم شرعي را بيان نماييد.

ج. اگر در ساختن ساختمان اجازه داشته است، قيمت ساختمان را حق دارد و بايد پول آن ساختمان را به او بدهند با فرض اين كه در قرارداد صحبتي از ملكيّت آن نبوده است.

ادّعاي زمين ها و باغ هاي وقفي

5545. در روستايي حدود دويست خانواده هستند كه مالك نسل اندر نسل باغات، بيشه ها و املاك مزروعي مي باشند كه داراي اسناد محضري و قباله هاي قديمي دويست و سيصد ساله هستند و بين آنان خريد و فروش مي شود و مهريه زنان مي باشد.

1) آيا كسي با ارايه كپي وقف نامه مي تواند مدّعي وقفيّت اين باغات و املاك شود؟

2) وقفيت در چه حالتي به اثبات مي رسد؟

3) آيا وقتي هيچ كدام از پيرمردها، ريش سفيدان و اهالي محل هيچ گونه اطلاعي از ايام قديم نداشته اند و به ياد نمي آورند كه اين املاك وقف باشد، چگونه مي توان وقفيت را ثابت كرد؟

4) آيا مالك و كشاورز كه روي اين باغات تصرف دارند و از ايام قديم درختان فراواني را غرس نموده اند، مي توان محصول آنان را توقيف

كرد؟

5) آيا مي توان اين املاك و باغات را از تصرف و مهريه زنان خارج نمود؟

6) مالكيت در اسلام كه از راه شرعي و عرف محل به دست آمده باشد، آيا مي توان از تصرف تعداد زيادي از مردم خارج كرد؟

ج. وقفيت ملكي بايد به حجّت شرعيه، مثل قيام بيّنه ثابت شود و الّا در مالكيّت ذو اليد باقيست و تعرّض به آنها جايز نيست و همچنين است اگر از مصاديقي بوده كه بيع وقف جايز بوده و فروخته شده و دوباره به وقفيّت بر نمي گردد.

وقف براي اطعام خاص و تبديل آن به طعام بهتر

5546. درآمد موقوفه براي اطعام در روز عيد غدير به غذاي مرسوم در آن زمان وقف شده بوده، پس از چند سال درآمد خيلي بيشتر شده و آن غذا هم ديگر مرسوم نيست.

آيا تبديل آن غذا به طعام بهتر و موافق طبع جايز است؟

ج. جايز است.

اگر وقف مشاع با تقطيع از انتفاع خارج شود

5547. زميني بوده كه به ده قطعه ي متفرق تقطيع شده كه يك ربع مشاع آن وقف براي امام حسين عليه السّلام است، ولي با اين تقطيع ديگر قابل انتفاع نيست. مستدعيست دربارهي اين موقوفه حكم شرعي را ارشاد فرماييد.

ج. اگر ممكن است قسمت وقف افراز شود و عمل به وقف شود و در صورت عدم امكان افراز و انحصار انتفاع به تبديل آن، بايد تبديل شود به طريقي كه عمل به وقف شود.

وقف منزل ده روز در سال براي روضه خواني

5548. واقفي خانه اي را در سالي ده روز براي امام حسين عليه السّلام وقف نموده و توليت آن را براي اولادش قرار داده است.

آيا پس از ده روز به ملك ورثه بر مي گردد؟

ج. ظاهراً اين وصيت است نه وقف. زيرا در وقف تأبيد لازم است و در غير ده روز، اين خانه مثل ساير املاك است.

اگر متولّي وقف از بعضي فرقه ها باشد

5549. واقفي زمين هايي را وقف روضه خواني و غيره كرده و متولّي آن را فردي از فرقه شيخيّه قرار داده است.

چه حكمي دارد؟

ج. صرف موقوفه در مصارف مشتركه مانعي ندارد، نه غير آن.

وقف براي اولاد ذكور و فرض عدم وجود وي

5550. واقفي زمين هاي كشاورزي را به وقف خاص، وقف اولاد كرده است به عبارت:

«بطناً بعد بطن و طبقاً بعد طبق» و توليت آن را پس از واقف به ارشد اولاد ذكور واگذار كرده و واقف مرده است و هيچ اولادي ندارد و برادرزاده و خواهرزاده دارد. آيا موقوفه به آنها ارث مي رسد؟ اگر پاسخ منفي است، مصرف موقوفه بايد چگونه باشد؟

ج. اين وقف خاص به ارث به آنها نمي رسد. زيرا مراد از طبقاً عن طبق، طبقات ارث نيست؛ بلكه عطف بيان همان بطناً عن بطن است و چون نسل او منقرض شده، توليت آن با حاكم شرع است و چون موقوف عليهم هم ندارد، در وجوه بر صرف مي شود.

مراد از عبارت «اولاد ذكور و احفاد و نوافل آن ها»

5551. در وقف نامه اي چنين آمده است:

«وقف براي اولاد ذكور و احفاد و نوافل آنها ما تعاقبوا و تناسلوا». آيا عبارت شامل اولاد اناث از احفاد و اعقاب طبقه اوّل مي شود؟

ج. اطلاق عبارت براي پس از طبقه ي اوّل كه بايد ذكور باشند، در احفاد و اعقاب آنها، اولاد اناث را هم مي گيرد.

وقف به شرط توليت واقف در طول زندگي

5552. شخصي چند سال پيش منزلي را براي مسجد جامع وقف كرده و صيغه وقف هم خوانده، به شرط اينكه تا خود واقف زنده است، اختيار وقف به دست او باشد و در اين چند سال اجاره ي آن را هم داده است، ولي بعداً براي ضرورتي كه براي اولادش پيدا شده، مي خواهد آن را بفروشد و مصرف كند.

آيا جايز است؟

ج. اگر توليت آن را مادام الحيات براي خودش قرار داده و اجاره را به عنوان اجاره ي وقف مي داده، امر وقف تمام شده و مصرف آن در حاجتش جايز نيست، به خلاف اين كه اگر اختيار امر وقف را با خودش قرار داده، معلوم شود كه امر وقف تمام نشده و اين مانند وصيت به وقف است و هم چنين است شرط بازگرداندن هنگام حاجت كه اگر محتاج شد، به ملك او بر مي گردد و لو وقف تمام شده باشد.

درخت هايي كه مستأجر در ملك وقف كاشته

5553. زمين هايي كه وقف امامزاده بوده را به كساني اجاره داده اند و آنها در آن زمين ها درخت هايي كاشته اند، آيا اين درخت ها متَعَلُّق به مستأجرين مذكور مي باشد؟

ج. هر وقت بخواهند آنها را بيرون كنند، آن درخت ها مال آنهاست كه بايد قيمتش را به آنها بدهند.

وقف براي روشنايي حرم امير المؤمنين عليه السّلام

5554. پولي وقف روشنايي حرم امير المؤمنين حضرت علي عليه السّلام است.

تكليف چيست؟

ج. بايد آن را به علماي آنجا بدهند كه در خرج برق آنجا صرف شود و اگر به هيچ طريقي نمي توانند آن را در آن مورد مصرف كنند، آن را در زوّار مجاورين محتاج آنجا صرف كنند.

تبديل بناي موقوفه

5555. موقوفه اي مشرف به خرابيست و چند سال معطل مانده و از آن استفاده نشده است و درآمدي هم ندارد كه خرج تعمير آن شود، ولي قابل تبديل به احسن است.

تكليف چيست؟

ج. بايد آن را تبديل به معمور و بناي منفعت دار كنند.

وصيت به ساخت حسينيه و وقف كتاب بر آن

5556. شخصي وصيت كرده، در جاي معيّني حسينيه اي بسازند و كتاب هايي را وقف آن حسينيه كنند.

آيا وقف محقّق شده است؟

ج. اين وقف نيست، زيرا متعلق آن موجود نيست، بلكه وصيت به وقف است و اگر ورثه آن حسينيه را نساختند، چون احتمال دارد مقصود موصي (وصيت كننده) از قبيل تعدّد مطلوب باشد، لذا كتاب ها را وقف حسينيه اي كه نزديك به آن محل است كنند.

استفاده از آب قنات براي حمام

5557. قنات آبي بوده و مالكين آن اجازه مي دادند كه در مصرف شرب (نوشيدن)، مسجد و حمام استفاده شود، ولي بعداً براي حمام هاي جديد اجازه نمي دهند. آيا جايز است براي آن حمّام ها مصرف شود؟

ج. جايز نيست.

فوت واقف پيش از تكميل موقوفه

5558. فردي حفر قناتي را شروع كرده و قسمتي از آن را براي جهتي وقف كرده است؛ ولي واقف، پيش از تكميل قنات و بهره برداري از آن وفات مي كند، آيا وقف محقّق شده است؟

ج. اگر تمام شرايط وقف محقق بوده و قبل از وفات اقباض كرده، هر چند به بهره برداري نرسيده بوده، امر وقف تمام است.

وقف كتب علوم غريبه

5559. فردي قصد دارد كتاب هايي در علوم غريبه را وقف يكي از كتابخانه ها نمايد. از طرفي احتمال مي رود برخي از استفاده كنندگان آن كتابخانه از آن كتاب ها استفاده خلاف موازين شرعي كنند.

آيا مي تواند با فرض مذكور، اين كتاب ها را وقف كند؟

ج. اگر اطمينان دارد مسؤولان كتابخانه رعايت اين امور را مي كنند و به اهل آن مي دهند، جايز است؛ ولي چون نمي داند در آينده چه كسي متصدّي كتابخانه مي شود و چه كار مي كند، حصول اين اطمينان نمي شود.

دوَران متولّي بين دو نفر

5560. اگر در سند وقف متولّي از موقوف عليهم را شخص مسنّ تر و ارشد از اولاد معين كرده و مسنّ تر و ارشد، دوران بين دو شخص پيدا كرد، كدام يك مُقَدَّم هستند؟

ج. ارشد در جهت وقف مقدم است و اگر تعيين ارشد و باتقواتر بود و دوران شد بين ارشد غير متقي تر و متقي تر، دوّمي مقدم است و اگر هر دو باتقوا بودند و يكي اتقي (باتقواتر) بود، تعيين با نظر حاكم يا به قرعه است، گرچه احتياط در جمع بين نظر هر دو است.

عدم امكان تغيير متولّي توسط واقف پس از تحقق وقف

5561. واقفي قطعه زميني را براي احداث مدرسه وقف كرده و كيفيت آن را به اختيار امام جمعه ي وقت گذاشته و آن امام جمعه هم متصدّي آن شده، ولي پس از آن، امام جمعه تغيير كرده است.

آيا واقف مي تواند آن را تغيير دهد؟

ج. ديگر واقف نمي تواند آن را تغيير دهد.

تقسيم موقوفه مشاع توسط ورثه

5562. اگر واقفي مقدار زميني را به طور مشاع وقف كند و پس از فوت واقف، ورثه بخواهند آن را تقسيم كنند، آيا اجازه اين كار را دارند؟

ج. بايد حاكم و ورثه هر دو باشند و اگر ورثه يا بعض از آنها از تقسيم امتناع كنند، حاكم بر آن ولايت دارد.

موقوفه اي كه متروك شده است

5563. زميني كه وقف قرآن خواندن بوده است، فعلاً چون آب ندارد بدون استفاده مانده و متروك شده است.

حكم شرعي را دربارهي اين موقوفه بيان نماييد.

ج. بايد خود آن زمين يا درآمد آن در امر متمحّض در جهت وقف، صرف شود.

وظيفه ديگران در قبال فروش موقوفه توسط مدّعي توليت

5564. ورثه در مورد موقوفه اي ادّعاي توليت دارند و در آن تصرف مي كنند و اصل آن را مي فروشند و درآمد آن را صرف مي كنند و كمي از آن را صرف عزاداري مي كنند.

آيا ديگران وظيفه دارند آنها را مانع شوند؟

ج. بايد از اصل وقف و كيفيت آن و جهت وقف تحقيق شود كه آيا از مسوّغات (موارد جواز) فروش وقف در آن مورد بوده است يا نه.

مصرف كاشي هاي امامزاده اي در جاي ديگر

5565. كاشي هاي گنبد امامزاده اي را دارند عوض مي كنند و اين كاشي ها وقف خاص است.

آيا مي توان آن كاشي ها را در امامزاده اي ديگر كه در همان حواليست مصرف كرد؟ با توجه به اينكه اداره ميراث فرهنگي از جابجايي منع مي كند.

ج. تا در همان جا محل استفاده اي دارد - بعينه يا ببدله، نمي توانند به جاي ديگر ببرند.

عدم جواز فروش موقوفه

5566. ملكي وقف روضه خواني بوده است.

واقف از ترس رضا خان ملعون كه مبادا غصب كند، آن را فروخته است.

عالمي به او گفته: نبايد مي فروختي، حالا به مقدار آن بايد جاي ديگري را خريداري و وقف كني. اين شخص دو دانگ منزل خود را وقف كرده و اكنون مرده است، ورثه مي خواهند خانه را بفروشند. تكليف مال وقفي چيست؟

ج. دو دانگ خانه را كه وقف كرده است، نمي توانند بفروشند؛ مگر در مورد مستثنيات فروش موقوفه.

زمين موقوفه اي كه درآمد ندارد

5567. اگر زميني موقوفه براي روضه خواني هيچ درآمدي نداشته باشد، چه كنند؟

ج. اگر اجاره هم نمي توانند بدهند بايد آن را بفروشند و جاي ديگري بخرند كه درآمد داشته باشد تا آن را در روضه خواني صرف نمايند.

موقوفات تاريخي

5568. آيا مي توان كتاب ها و وسايل و اموال موقوفه تاريخي را براي حفاظت در موزه نگهداري كرد و در معرض ديد بازديد كنندگان قرار داد؟

ج. خير، بايد در مصرف وقف صرف شود و در موارد خاصّه، به حاكم شرع مراجعه شود.

روستاهاي موقوفه

5569. نسبت به برخي از روستاها، شبهه ي وقفيت وجود دارد، تكليف اهالي آن روستا چيست و در صورت احراز وقفيت، اهالي چه بايد بكنند؟

ج. تا وقفيت ثابت نشود، تكليفي ندارند و در صورت احراز وقفيت، بايد اجاره ي آنها صرف در مصرف وقف شود، با تعيين متولّي شرعي آن.

نوشتن در كتاب وقفي

5570. كتاب هايي بر اولاد كسي وقف شده است، آيا نوشتن همين مطلب كه «كتاب ها موقوفه فلاني بر اولاد خويش است» تصرف غير جايز در وقف محسوب مي شود؟

ج. آن چه به عنوان محافظت از وقف محسوب شود و لازم باشد، اشكالي ندارد.

بهره مندي از آب مكان وقفي

5571. استفاده از آب مكان وقفي كه نمي دانيم عموميست يا خصوصي، چه حكمي دارد؟

ج. در صورتي كه همه مردم معمولاً از آن استفاده كنند و مثلاً وضو بگيرند و معلوم نباشد كه از روي غفلت و يا عدم مبالات وضو مي گيرند اشكالي ندارد، اگر با ساكنين مزاحمت نداشته باشد.

چاه در زمين مشاع

5572. چاهي را در حريم زمين هاي متعددي كه مالكان مختلفي دارد و بعضي از آنها موقوفه است، حفر كرده اند.

براي گرفتن پروانه حفر چاه و مخارج آن، تنها برخي از مالكان اقدام كرده اند.

پس از گذشت ساليان، همگي مالكان ادعاي حق در آن چاه را دارند. آيا آنها كه در حفر چاه كمكي نكرده و پولي نداده اند، حقّي از آن دارند؟

ج. محتاج به مرافعه ي شرعيه نزد حاكم شرع است.

احكام نذر و عهد

تعريف نذر

5573. نذر چيست؟

ج. نذر آن است كه انسان ملتزم شود كار خيري را براي خدا به جا آورد يا كاري را كه نكردن آن بهتر است، براي خدا ترك كند.

مطلوبيّت نذر

5574. آيا نذر كردن شرعاً مكروه است يا مستحب؟

ج. از آن جهت كه سبب واجب نمودن امور غير واجب براي انسان مي گردد، كراهت دارد و منافاتي با رجحان و استحباب آن از جهات ديگر ندارد، به نحوي كه در جاي خود توضيح داده شده است.

اذن همسر و پدر

5575. آيا در عهد زن و فرزند، اذن همسر و پدر معتبر است؟

ج. بنا بر احتياط واجب بايد اذن بگيرد؛ ولي بدون اذن هم وضعاً عهد را بايد منعقد به حساب آورد.

تفاوت عهد و نذر

5576. لطفاً تفاوت هاي فقهي بين عهد و نذر را بيان فرماييد؟

ج. به مسأله ي 2146 رساله رجوع شود و در مقدار كفاره هم فرق دارند.

نذر بچه مميّز بالغ يا نابالغ

5577. آيا نذر بچه مميّز بالغ يا نابالغ صحيح است؟

و در صورت صحت، اگر نذر او مالي باشد با فرض عدم استقلال و تمكن مالي او وظيفه چيست؟

ج. نذر غير بالغ صحيح نيست. (و توضيح بيشتر در مسأله ي 2129 و 2131 رساله ذكر شده است. )

زني كه نذر كرده چهل هفته به جمكران برود

5578. خانم هايي كه نذر كرده اند چهل هفته ي متوالي در مسجد مقدس جمكران حضور پيدا كنند و اعمال آن را به جا آورند، در صورتي كه چند هفته در ايام حيض هستند، چه وظيفه اي دارند؟ از آنجا كه حياط مسجد و سالن مراسم جزو مسجد نيست، آيا بايد حضور پيدا كنند؟

ج. اگر نيّت نذر، داخل شدن در خصوص مسجد بوده است و پي در پي بودن متناسب با حال خود را قصد نموده، نه پي در پي بودن حتّي با حال حيض را، نذر منعقد است و حضور در ايّام حيض لازم نيست و غير آن حساب مي شود.

نذر زن براي آمدن چهل شب به جمكران

5579. خانمي پيش از ازدواج نذر نموده است كه چهل هفته به مسجد مقدّس جمكران بيايد. حكم سفر وي جهت اداي نذر بدون اجازه همسر چيست؟

ج. تا وقتي كه شروط آن باقي است، واجب است به نذر عمل كند.

نذر زن از پول خودش براي مسجد جمكران

5580. خانمي كه بدون اجازه ي شوهر از پول خودش نذر مسجد مقدّس جمكران مي نمايد، آيا صحيح مي باشد؟

ج. بنا بر احتياط از حيث حكم وضعي نذر منعقد است، گرچه اجازه گرفتن از همسر احوط تكليفي است.

عهد جهت سيگار نكشيدن

5581. شخصي گفته؛ خدايا من ديگر سيگار نمي كشم و اگر سيگار كشيدم، فلان مبلغ بايد به فقير بايد بدهم. آيا اين عهد است و عمل به آن واجب است؟

ج. به مسأله ي 2146 رساله رجوع شود.

عهد جهت شركت در جماعت

5582. شخصي با اجراي صيغه عهد، شركت در نماز جماعت را بر خود واجب كرده است؛ لكن در يكي از اوقات به علّت بروز حادثه اي همراه بيماري به بيمارستان مراجعه كرده است (و بنا به گفته ي بيمار مزبور، وي كس ديگري را براي همراهي نداشته است) در نتيجه از شركت در نماز جماعت محروم شده است.

وظيفه ي او نسبت به نقض عهد شرعي چيست؟

ج. اگر اضطرار داشته، نقض عهد نشده است.

نذر نماز در مسجد به جماعت

5583. نذر كننده اي نذر نموده است كه نمازش را در مسجد و به جماعت بخواند.

در مسجد جا نبوده و در حياط مسجد به جماعت خوانده است.

آيا همين مقدار كفايت مي كند؟

ج. از آنجا كه عمل به نذر متعذّر است، همان بيرون بخواند كافي است، البته در فرضي كه به جماعت در مسجد ديگري هم نمي رسد.

مراد از قيد هر چه زودتر در نذر

5584. شخصي عهد شرعي كرده است كه كار خيري را هر چه زودتر انجام بدهد، اگر از قيدِ هر چه زودتر انجام دادن تخلّف كند، آيا لازم است پس از زمان تخلّف، آن كار خير را انجام نمايد و آيا اين تخلّف موجب كفّاره مي شود؟ كفّاره اش چيست؟

و اگر بخواهد در آينده وفاي به عهد كند، آيا مقيّد است به هر چه سريع تر انجام دادن يا فقط نفس كارِ خير بايد محقّق شود و در صورتي كه قيد هر چه زودتر، همواره با عهد انجام كار خير باشد، به تعداد تأخيرهايي كه مي اندازد موجب كفّاره است؟

ج. اگر مقصود او فوراً ففوراً نبوده و يك بار انجام دادن كار خير، مقصود بوده با فرض تخلّف، وفاي بعد از آن لازم نيست؛ ولي بنا بر احتياط آن كار را قضا كند و يك عهد - كه منحل به عهدها به تعداد دفعات نشود - بيش از يك تخلّف و بيش از يك كفّاره ندارد و كفّاره ي عهد در مسأله ي 2148 رساله ذكر شده است.

نذر دادن صدقه و انداختن در صندوق

5585. اگر كسي نذر كند صدقه بدهد، چنان چه آن را در صندوق هاي نصب شده براي صدقه بيندازد، كفايت مي كند؟

ج. انداختن در صندوق كفايت نمي كند و بايد صدقه بدهد.

تلف شدن گوسفند نذري قبل از زمان نذر

5586. شخصي نذر كرده گوسفند معيّني را روز هفتم محرم ذبح كند.

اگر روز ششم گوسفند بدون افراط و تفريط تلف شود، آيا نذركننده بايد چيزي جريمه بدهد؟

ج. جريمه ندارد.

زودتر ذبح كردن گوسفند نذريِ در حال مرگ

5587. فردي گوسفندي را نذر كرده كه روز هفتم محرّم ذبح نمايد، اگر روز پنجم گوسفند مُشرِف به مرگ شود، آيا مي شود آن را در روز پنجم ذبح نموده و گوشت آن را در روز هفتم به مصرف رسانيد؟

ج. اگر مي داند كه تا روز هفتم گوسفند تلف مي شود، مانع ندارد.

نذر غير مقدور

5588. بعضي از افراد از زمان كودكي دچار يك سري بيماري هاي شديد رواني شناخته شده از نظر علم روان شناسي مي باشند كه ترك آن تنها به مرور زمان و تحت مراقبت هاي پزشك ميسّر است و بازهم شايد موفّق به ترك آن عادات رواني نشوند، حال اگر چنين شخصي در ترك آن عادت نذر كند، آيا چنين نذري منعقد مي شود؟

ج. اگر متعلَّق نذر غير مقدور باشد، نذر منعقد نمي شود.

خواندن قرآن نذري در نماز

5589. شخصي نذر كرده، هر روز يك جزء قرآن را بخواند، آيا مي تواند اين جزء را ضمن نماز واجب يا مستحبّي انجام دهد؟

ج. مانعي ندارد.

نذر روزه براي گناه

5590. چنان چه فردي نذر كند كه اگر فلان گناه را مرتكب شد، روزه بگيرد.

آيا پس از ارتكاب، روزه بر او واجب است يا كفّاره ي نذر؟

ج. در فرض مزبور، نذر به روزه تَعَلُّق گرفته است و بايد روزه بگيرد و اگر روزه نگرفت، از نذر تخلّف نموده و كفاره دارد.

نذر آية الكرسي و اندازه ي آن

5591. اگر نذر كرده آية الكرسي را بخواند، تا «العلي العظيم» كفايت مي كند يا تا «هم فيها خالِدُون» بخواند؟

ج. اگر در نذرش متعيّن بوده است كه آية الكرسي همان آيه ي اوّل از «اللَّه لا اله الّا هو الحي القيّوم» تا «و هو العلي العظيم» است، تا همين جا كفايت مي كند و در غير اين صورت، احتياطاً تا آخر بخواند.

نذورات ائمّه عليهم السّلام و حضرت أبوالفضل - عليه السّلام

5592. نذورات ائمّه طاهرين - سلام اللَّه عليهم اجمعين - و نيز حضرت أبوالفضل عليه السّلام كه مؤمنين متوسّل مي شوند. در صورت احراز رضايت صاحبان پول، آيا مي شود صرفِ اموراتي مانند بقعه و عزاي حضرت أبا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام و مثل آن نمود؟

ج. نذورات هر يك از ائمّه اي طاهرين عليهم السّلام يا حضرت أبوالفضل عليه السّلام را مي توانيد، صرف مجالس روضه و اطعام براي خود آن حضرت بنماييد، نه ديگري.

فراموشي نذر زيارت عاشورا

5593. فردي نذر اطعام در روز معيّن يا خواندن زيارت عاشورا در روز معيّن را نموده، ولي فراموش مي كند آن را به جا آورد. آيا قضاي آن بر وي لازم است؟

ج. احتياطاً بايد آن را قضا نمايد.

مصرف گوشت زيادي نذري در جاي ديگر

5594. شخصي نذر كرده پنج گوسفند را در روز هفتم محرم در حسينيه اي معين ذبح نمايد و در صيغه نذر قيد كرده است كه در روز هفتم بايد مصرف شود، چنان چه بعد از ذبح گوسفند و مصرف آن مقداري گوشت اضافه بيايد، آيا مي شود آن را در حسينيّه ديگر و در جاي ديگر مصرف كرد؟ يا مي شود كنار گذاشت براي روزهاي ديگر يا اين كه گوشت اضافي را در همان روز بين فقرا و مردم تقسيم نماييم؟

ج. اگر همان روز در همان حسينيّه مصرف آن ممكن نيست، مي تواند در غير آن روز در همان حسينيه يا در غير آن مكان در همان روز صرف كند و فرقي بين انتخاب زمان و مكان نيست.

نذر براي اماكن مذهبي غير معتبر

5595. بعضي از افراد براي اماكن مشكوكي نذر مي كنند (مانند قدمگاه هاي منسوب به امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت أبوالفضل عليه السّلام)، سپس آن را در خيرات آن محل مصرف مي كنند، آيا اين كار جايز است؟

ج. بايد در محل نذر مصرف شود.

فراموشي نوع نذر

5596. نذر كننده اي نوع نذر را فراموش كرده است.

چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد آن را در امور خير و نيك صرف كند يا اگر مشتبه در چند عمل عبادي باشد، بايد امر عبادي را به جا آورد.

فراموشي متَعَلُّق نذر و آنچه براي آن نذر كرده

5597. شخصي نذر كرده و متَعَلُّق نذر و آنچه براي آن نذر كرده و مقدار آن را فراموش نموده است، وظيفه چيست؟

ج. احتياطاً مقدار متيقّن را صدقه بدهد.

نذر روزه در سفر

5598. آيا مسافر مي تواند نذر روزه كند و در سفر روزه بگيرد؟

ج. اگر نذرش را معلّق بر سفر كرده يا اعم از سفر و حضر نذر كرده است، مي تواند در سفر روزه بگيرد.

عدم انحلال نذر فرزند توسط پدر

5599. آيا نذر پسر مشروط به اذن پدر است و آيا پدر مي تواند پس از انعقاد نذر آن را منحل كند؟

ج. بنا بر احتياط واجب مشروط نيست و منحل نمي شود.

نذر زن قبل از ازدواج

5600. آيا نذري كه زن قبل از ازدواج كرده، مشروط به اذن شوهر است يا شوهر مي تواند رد كند؟

ج. مشروط به اذن شوهر نيست و حق رد آن را ندارد.

نذر بردن هر روزه ي فرزند به حرم

5601. اگر كسي نذر كند در صورت برآورده شدن حاجتش، فرزند خردسال (دوساله) خود را هر روز به حرم ببرد، آيا اين نذر منعقد است؟

با توجه به زحمت و مشقّتي كه براي فرزند هست آيا ولايت پدر آن قدر توسعه دارد كه چنين نذري را درباره ي فرزندش بنمايد؟ اگر اين نذر منعقد شود، حنث آن چگونه است؟

آيا براي هر روز كه تخلف كند، يك حنث مي آيد يعني در هفته، هفت حنث و هفت كفاره مي آيد يا اينكه با يك تخلف، نذر رأساً حنث شده است؟

ج. در اوقاتي كه ضرر دارد يا بچه مريض است، بردن او جايز نيست و در اوقات ديگر بايد او را ببرد و اگر با علم و عمد از نذر تخلّف كند، كفّاره دارد و نذر مذكور منحل مي شود كه در صورت تخلّف، كفّاره متعدّد دارد.

نذورات مكان هاي متبركه ي غير معتبر

5602. بنا به گفته هاي مردم يكصد سال پيش تاكنون در محلي حوالي يك روستا، در جوار درختي مدفني مي باشد و بعداً يكي از اهالي محل فوق خواب ديد و به نام سيّد محمد تغيير يافت. كسي نام والدينش را نمي داند و هيچ گونه سندي در دسترس نيست. مردم غروب جمعه زير درخت شمع روشن و نذر مي نمودند. باز بنا به گفته ها در بعضي مواقع نذرشان اجابت مي شد.

زمان تعريض جاده، 25 سال پيش درخت را قطع نمودند. اكنون با درست نمودن سرپناه چوبي و با بستن پارچه سبز به دور آن، مردم جهت اداي احترام به محل فوق مراجعه و فاتحه خواني مي نمايند. در ضمن كنار سرپناه فوق، صندوق نذورات نصب مي باشد و تاكنون مبالغي جمع آوري شده است.

1) آيا مي توانيم در محل فوق با توجه

به احتمال مجدّد تعريض جاده، بناي متبركه به نام «سيد محمد» احداث نماييم؟

2) آيا مي توانيم در محل فوق به نيّت حضرت ابو الفضل العباس عليه السّلام، بناي متبركه احداث نماييم؟

3) آيا مي توانيم مبلغ فوق يا مقداري را به صورت بلاعوض جهت ساخت مسجد و حسينيه محل استفاده نماييم؟

4) آيا مي توانيم مبلغ فوق يا مقداري را به صورت قرض الحسنه جهت ساخت مسجد و حسينيه محل استفاده نماييم؟

5) آيا مي توانيم مبلغ فوق يا مقداري را به صورت بلاعوض جهت كارهاي عمراني و آبادي محل استفاده نماييم؟

تكليف شرعي ما نسبت به محل فوق و نذورات جمع شده و نذورات آينده را مشخص نماييد.

ج. مانعي ندارد، با عدم معلوم بودن مصرف، نذورات مزبور و هدايا صرف ساخت حسينيه و روضه خواني و اطعام دادن بشود و اللَّه العالم.

ترديد در مكان نذر

5603. شخصي نذر كرده است و مقدار نذر را مي داند ولي در مورد محل و مكان مصرف نذر بين يكي از سه مكان مردّد است، مثلاً حرم حضرت رضا عليه السّلام يا حضرت معصومه عليها السّلام يا حضرت عبد العظيم عليه السّلام. تكليف اين شخص چيست؟

ج. احتياطاً بين سه محل توزيع كند.

صرف وجوه خير در ساخت مناره و تزيينات مسجد

5604. اگر كسي پولي را به عنوان صرف در امور خيريه و قربةً الي اللَّه پرداخت نمايد، آيا مي شود در ساخت مناره و تزيينات مسجد خرج نمود؟

ج. احتياط است كه در ضروريّات مسجد باشد، مگر با اجازه ي دهنده.

صرف وجوه پرداخت شده براي حضرت مهدي عليه السّلام در مسابقات مهدويّت

5605. آيا پول هايي كه مردم براي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و يا به عنوان بيمه ي امام زمان عليه السّلام پرداخت مي نمايند، مي توان در برگزاري مسابقات فرهنگي اعتقادي، جهت ترويج فرهنگ مهدويت مصرف نمود؟

ج. در موارد اطمينان به رضايت حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف مانعي ندارد.

كفّاره ي نذر و كفّاره ي يمين

5606. آيا كفّاره ي نذر با كفّاره ي يمين (قسم) يكيست يا فرق مي كند؟

ج. به مسأله ي 2137 و 2121 رساله رجوع شود.

نذر اهل كتاب براي حضرت أبوالفضل - عليه السّلام

5607. مرسوم است بين بعض اهل كتاب در موارد گرفتاري براي حضرت أبوالفضل العبّاس عليه السّلام نذر مي كنند، آيا نذر آنها منعقد مي شود؟

ج. نذر كافر منعقد نمي شود.

عدم توانايي انجام نذر به علّت پيري

5608. شخصي نذر كرده سالي ده بيست روز، روزه بگيرد؛ ولي اكنون به علّت كهولت توان آن را ندارد، وظيفه اش چيست؟

ج. ظاهراً نذرش ساقط مي شود.

نذر با كتابت

5609. آيا نذر كردن با كتابت منعقد مي شود؟

ج. ظاهراً منعقد نمي شود؛ مگر مثل كفايت اشاره از كسي كه توانايي سخن گفتن ندارد، باشد.

صيغه فارسي نذر

5610. صيغه نذر فارسي را مرقوم فرماييد؟

ج. به قصد قربت و نزديك شدن به خداوند متعال بگويد:

براي خداوند، به عهده من باشد كه فلان كار را انجام دهم.

صرف صندوق به نام حضرت أبوالفضل عليه السّلام در خيرات

5611. صندوقي به نام حضرت أبوالفضل عليه السّلام در مغازه ي شخصيست و مردم به نام حضرت پول مي ريزند و اسمي هم از نذر نمي برند، آيا جايز است در امور خيريّه مصرف شود؟

ج. احتياط در اينست كه به مصارفي كه نسبت به حضرت أبوالفضل العبّاس عليه السّلام دارد، مانند مجالس عزاداري ايشان و كمك به زايرين آن حضرت مصرف شود.

مراد از قرباني در نذر

5612. شخصي نذر مي كند كه قرباني بدهد و خانواده ي فقيري براي عروسي نياز به گوشت دارد. مي تواند گوسفند بخرد و به آنها بدهد؟ فقط گوشت يا مرغ بدهد چه طور است؟

ج. اگر گوسفند بدهد و ذبح كنند اشكال ندارد، ولي گوشت و مرغ كفايت نمي كند.

فراموشي روزه ي نذري بعد از سهل انگاري

5613. شخصي نذر مي كند كه در ايّام هفته يك روز را روزه بگيرد.

چون وسعت وقت بوده، سهل انگاري مي كند و روز آخر هم فراموش مي نمايد، وظيفه اش چيست و فرقي هم بين روزه و غير روزه هست يا نه؟

ج. در فرض مرقوم، تخلّف نذر نشده است و قضاي روزه را به جاي آورد.

نذر صدقه براي ترك نماز شب

5614. شخصي نذر كرده اگر نماز شب را نخواند، مبلغي به فقير صدقه بدهد. اگر نماز شب ترك شد، فقط آن مبلغي كه نيّت كرده به ذمّه اش مي آيد يا كفّاره ي نذر را هم بايد بدهد؟

ج. فقط مبلغ را بايد بدهد.

قطع عمل نذري با وسعت وقت

5615. اگر وقت نذر وسيع باشد و انسان شروع به انجام آن نمايد، آيا مي تواند قطع كند و پيش از انقضاي وقت آن را انجام دهد؟

ج. مانع ندارد.

اداي نذر قبل از وقت آن با علم به عدم تمكّن در وقت

5616. اگر انسان بداند هنگام اداي نذر به علّتي قادر به انجام آن نيست، آيا اگر قبل از وقت يا بعد از وقت آن را ادا كند، اشكال دارد؟

ج. اگر مي تواند بايد در وقتي كه تعيين كرده آن را انجام دهد و چنان چه در تمام وقت قدرت ندارد، نذر منحل مي شود.

نذر صدقه براي ترك سيگار شوهر

5617. اگر زني نذر نمايد كه اگر شوهرش ترك سيگار كند، خرج هر هفته ي سيگار او را صدقه دهد و شوهر مدّتيست ترك كرده است.

آيا بر زن از اوّلين هفته واجب است يا تأخير جايز است و در صورت تأخير آيا قضا و كفّاره دارد؟

ج. نذر زن بدون اجازه ي شوهر بنا بر احتياط واجب منعقد مي شود. بنا بر اين اگر اداي نذر مقيّد به هفته يا وقت معيّن باشد، بايد به همان عمل كند و اين هم در صورتيست كه صيغه نذر جاري شده باشد.

موارد وجوب نذر

5618. نذر در چه صورتي واجب مي شود؟

ج. عمل بر طبق نذر واجب است، ولي خود نذر كردن واجب نيست. به مسائل نذر (2128 به بعد) در رساله مراجعه شود.

انحلال نذر

5619. مراد از انحلال نذر چيست؟

و موارد انحلال كدام است؟

و آيا در صورت انحلال و تخلّف نذر، كفاره بر هر فرد واجب است؟

ج. مراد از انحلال، سقوط نذر از وجوب عمل به آن است، مثلاً اگر نذر براي ترك مطلق فعلي باشد، با تخلّف از آن كفاره واجب است ولي نذر پس از آن منحل مي شود و هم چنين اگر در وقت عمل، كار نذر شده شرعاً مرجوح شود، نذر منحل مي شود و معناي ديگر انحلال نذر، تعدّد واقعي نذر به تعداد دفعات و افراد است، مثل اين كه نذر كند هر هفته كاري را انجام دهد و يا به طور مستمر سيگار كشيدن را ترك كند و براي هر دفعه سيگار كشيدن، صدقه بدهد كه در اين صورت براي هر تخلّف، كفاره جداگانه لازم است.

انجام عمل براي رضاي خدا

5620. فردي چنين نيّت كرده است:

«در صورتي كه مشكل من حل شد، براي رضاي خدا فلان عمل را انجام مي دهم» و عبارت بر عهده من باشد را نگفته است، آيا نذر او منعقد گرديده است؟

ج. اگر منظور انجام كار مورد رضايت خدا بوده است، نه واجب قرار دادن كاري كه مورد رضاي خداست بر خود، اين نذر شرعي نيست.

افراط و وسواس در نذر

5621. بعضي از افراد به خصوص قشر زنان، گاهي در نذر كردن در يك مورد به حد افراط و وسواس شديد مي رسند، به طوري كه بعد از گذشت زمان و تأخير در برآورده شدن، با شنيدن موارد جديد نذر، آنها را نيز به نذر خود اضافه مي نمايند. آيا وفاي به همه ي آنها لازم است و همه ي آنها منعقد شده است يا فقط همان نذر اوّلي منعقد گرديده است؟

ج. اگر صيغه شرعيّه ي نذر را نخوانده اند وظيفه اي ندارند و اگر با صيغه، نذرهايي را منعقد نموده اند، وفاي به همه ي آنها لازم است.

استفاده از نذورات با درآمد نامشروع

5622. استفاده از نذوراتي كه از پول هاي نامشروع تهيه شده است، چه صورت دارد؟

ج. اگر از عين مال نامشروع باشد، استفاده از آن جايز نيست.

خرج كردن نذر در موارد خيريه

5623. آيا مي توان به جاي اداي نذري كه نوع و زمان آن را مشخص كرده ايم، پول آن را در ديگر موارد مذهبي و خيريّه خرج كنيم؟

ج. خير، بايد طبق نذر عمل شود.

تبديل نذر

5624. شخصي نذر كرده هر سال در عاشورا به عزاداران شربت بدهد، اگر عاشورا مصادف با زمستان سرد شود و دوران فصل مصرف شربت در نزد مردم مطلوب نباشد، آيا مي تواند نذر خود را عوض كند.

ج. نوشيدني مناسب هر فصل، مثل شير و غير آن را بدهد.

عبارت قسم به جاي نذر

5625. آيا با اين جمله (به خدا قسم اگر …) نذر محقق مي شود؟

ج. خير، اما با وجود شرايط، مي تواند احكام قسم را كه در رساله مذكور است، داشته باشد (به مسأله ي 2122 رجوع شود. )

فراموش كردن نذر خود

5626. حكم فردي كه نمي داند نذرش چه بوده است چيست؟

ج. مطلق خيرات كفايت مي كند.

ادا نكردن نذر در وقت معين

5627. شخصي كه نذري با وقت معيني نموده، اگر در آن وقت معين، آن را ادا نكند، تكليف چيست؟

ج. اگر تخلف بدون عذر باشد، كفاره واجب است و بايد في الجمله قضا هم نمايد.

انجام ندادن نذر به علت بيماري

5628. اگر كسي به جهت بيماري نتوانست به نذر عمل كند، آيا كفاره بر او واجب است؟

ج. چون عذر داشته، كفاره ندارد.

نذر خون ريختن

5629. آيا ريختن خون ( صرفاً سر بريدن قرباني) امري راجح است و نذر به آن تعلق مي گيرد؟ مثلاً برخي نذر مي كنند در مقابل دسته ي عزاي امام حسين خون بريزند و پس از برآورده شدن حاجت خود، هر سال مقابل دسته عزا سر گوسفند را مي برند و گوشت آن را خود و خانواده خود مصرف مي كنند، آيا عمل آنان مشروع است؟

ج. بله، مشروع است.

كفاره نذر

5630. كفار تخلف نذر چيست؟

ج. به مسأله ي 2137 رساله رجوع شود.

انجام چند نذر با يك عمل

5631. اگر چند نفر به يك شخص پول بدهند تا در شب عاشورا روضه امام حسين عليه السّلام بخواند، آيا با يك روضه مي تواند نيّت تمام آن نذرها را بنمايد، يا بايد براي هر يك روضه جداگانه اي بخواند؟

ج. بايد براي هر كدام روضه ي جداگانه بخواند.

نذر قمه زدن به فرزند

5632. فردي نذر كرده كه اگر خداوند فرزندي به وي عطا نمود، هر سال در روز عاشورا به سر وي قمه بزند، آيا نذر او صحيح است و در صورت صحّت از همان بدو تولد بايد به اين نذر عمل كند؟

ج. تا عسر و حرجي نباشد، به نذرش عمل كند.

وحدت يا تعدّد كفاره

5633. به نظر حضرت عالي، براي هر بار تخلف از نذر يك كفاره واجب مي شود يا پس از اوّلين تخلف، كفاره واجب مي شود و پس از تخلف هاي بعدي چيزي بر عهده نذركننده نيست؟

ج. هر تخلّفي، كفاره ي جدايي دارد؛ مگر اين كه نذر به نذرهاي متعدّد منحل نشود، مثل نذر بر ترك مطلق يا فعل مطلق نه هر دفعه فعل يا ترك.

اضافه نذورات يك محل

5634. برخي از مساجد، امامزاده ها و اماكن متبرّكه، نذورات فراوان و بيش از نياز سالانه و متداول خود دارند، پس از هزينه بخشي از نذورات در مصارف ضروري همان محل، اضافه آن بايد صرف چه اموري شود؟

ج. براي نيازهاي مترقّبه در آينده، براي همان محل نگهداري كنند، مثل تعميرات يا توسعه آن محل و در صورتي كه هيچ نيازي به عين يا ماليت آن نباشد، صرف آن در مسجد ديگر يا امامزاده ديگر مانع ندارد.

تبديل چيزي كه نذر كرده اند

5635. آيا كسي كه نذر كرده فلان شب به عزاداران غذا بدهد، حتماً بايد آن را بپزد يا مي تواند گوشت و برنج و روغن را بين عزاداران تقسيم نمايد؟

ج. اگر غذاي پخته را نذر كرده، بايد آن را بپزد و بدهد.

5636. برخي از مردم در گذشته نذرهايي متناسب با آن زمان نموده و به آن عمل مي كردند، مثل آب دادن به عزاداران با مشك، روشن كردن شمع در امامزاده و … كه برخي از آن موارد در اين زمان از امور مرجوح و مصداق اسراف به شمار مي رود، آيا ادامه چنين نذرهايي لازم است؟

ج. اگر نذري از تمام جهات مرجوح شد، لازم نيست به آن عمل شود، اما در فرض سؤال، به صورت هاي غير مرجوح در رابطه با آن نذر عمل كند.

نذر زيارت عاشورا

5637. اگر كسي نذر كند كه زيارت عاشورا بخواند، آيا بايد با صد لعن و صد سلام بخواند يا بدون آن نيز كافي است؟

ج. بايد زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخواند.

مباشرت در نذر

5638. آيا در انجام نذر مباشرت نذركننده لازم است؟

و مثلاً اگر غذايي كه نذر كرده يا صلوات ها و قرآن نذر شده او را فرد ديگري انجام دهد، عمل به نذر او تحقق يافته است؟

ج. مباشرت لازم است، مگر اين كه نذر به گونه اي باشد كه شامل استيجار و استنابه و قبول از متبرّع باشد.

احكام احياي موات

احياي مراتع استفاده شده

5639. آيا جايز است مراتع و چراگاه ها را كه چندين سال مورد استفاده قرار گرفته است، احيا كرد؟

ج. اگر حريم روستايي باشد يا مالكي دارد كه از آن اعراض نكرده است، احياي آن جايز نيست.

آب چاه

5640. بعد از چند سال زحمت، آبي از چاه براي زراعت بيرون آورده ام، آيا اين آب جزو انفال است يا متَعَلُّق به خودم؟

ج. اگر قصد تَمَلُّك كرديد، متَعَلُّق به خودتان است.

حريم خانه ها

5641. كساني كه در دامنه ي كوه يا تپّه خانه مي سازند، آيا حق دارند از احياي زمين هاي بالاتر از خانه ي خودشان در دامنه ي كوه يا تپّه - به عنوان حريم - ممانعت كنند؟

ج. حريم خانه مقداري از زمين است كه نوعاً در بهره مندي و استفاده از آن خانه مورد احتياج است.

ادّعاي وقفيّت اراضي موات

5642. آيا اراضي موات - كه هيچ گونه فعّاليت كشاورزي و احيا و عمران بر روي آن صورت نگرفته و اكنون در اختيار هيأت واگذاري زمين است، مي تواند وقف باشد و فردي ادّعاي وقفيّت آن را بنمايد؟

ج. اراضي موات كه سابقه ي ملكيت ندارند، قابل وقف نيستند و اختلاف موضوعي بايد در محاكم شرعيّه، حل و فصل شود.

ملكيّت حريم ملك

5643. حريم ملك از آن كيست؟

ج. قول مشهورتر بين فقها، آن است كه حريم ملك به تبعيّت از خود ملك، متعلق به صاحب حريم ملك است.

ميزان از بين رفتن عمران

5644. آيا اگر مالكِ زمين؛ آن را تا سه سال زراعت و عمران نكرد، ديگران مي توانند تصرّف كنند؟

ج. حكم مالكيت باقي است، مگر يقين به رضايت مالك باشد.

فروش موات سنگ چين شده

5645. آيا زمين مواتي را كه سنگ چين شده، مي توان فروخت؟

ج. فروش زمين موات صحيح نيست، هر چند سنگ چين شده باشد و تحجير (سنگ چين كردن) در صورتي حق مي آورد كه به قصد احيا باشد و انتقال اين حق به ديگري با صلح و مانند آن مانعي ندارد.

آبادي حريم بدون اذن

5646. اگر شخصي يا گروهي در حريم ملكي بدون اجازه ي صاحب حريم، سنگ چيني و ديواركشي يا آبادي ايجاد كنند و از طرف ديگر صاحبان حريم در ابتدا با وجود اطّلاع و عدم رضايت، مانع نشوند؛ امّا بعداً مخالفت خود را اظهار كنند، آيا در اين صورت تحجيركننده و آبادكننده مالك مي شود يا نه؟

ج. حريم، قابل تحجير يا احيا نيست و با ديواركشي و سنگ چين كردن متعلَّق حق تحجيركننده (سنگ چين كننده) نمي شود و احياي آن، موجب ملكيّت احيا كننده نمي گردد.

چشمه سارها

5647. حق تقدّم استفاده از آب چشمه هايي كه به صورت سنتي و بدون قرارداد مكتوب مورد استفاده قرار مي گيرند چيست؟

ج. چشمه ها هم في الجمله مي توانند مالك شرعي يا مالكيني داشته باشند و شرط آن مكتوب بودن نيست.

احكام غصب

لزوم عودت زمين هاي اخذشده ي به ظلم

5648. شخصي مالك زمين هاي روستايي بوده است، دولت ظالمي متعرّض آن روستا مي شود، مالك از ترس، زمين ها را به دولت ظالم تسليم مي كند، دولت ظالم مالك را مي كشد، زمين ها را، زمين هاي دولتي اعلام مي كند و در اختيار كشاورزان قرار مي دهد. پس از اين، كشاورزها اين زمين ها را به ديگران مي فروشند و خريدارها به نام خودشان ثبت مي كنند، حكم تصرّف هاي انجام شده بر زمين ها چيست؟

ج. اين تصرّفات تماماً عدواني و غصبي است، از آن دولت ظالم تا ديگران و بايد به مالكين اصلي برگردانده شود.

چگونگي پرداخت قيمت غصب

5649. آيا در پرداخت قيمت چيز غصبي كه از بين رفته، قيمت هنگام مطالبه ملاك است يا بالاترين قيمت از زمان غصب تا زمان پرداخت؟

ج. قيمت زمان مطالبه بايد پرداخت شود، بلكه خالي از وجه نيست كه بالاترين قيمت از زمان غصب تا زمان پرداخت را بدهد، اگر چه احتياط در اينست كه روي يكي از قيمت هايي كه آن چيز در اين فاصله پيدا كرده يا متوسط آنها با هم صلح نمايند.

تصرف در زمين هاي حريم روستا

5650. زمين هاي زيادي در كنار روستايي يا قلّه كوه يا كف رودخانه كه از روستا دور است، قرار دارد كه ده كيلومتر مربّع وسعت دارد. كشاورزان روستا ادّعاي مالكيّت آنها را دارند. آنان مدرك دست نويس دارند كه جد آنها، آن زمين ها را خريده است، تصرّف ديگران در چنين زمين هايي چه صورتي دارد؟

ج. با ثبوت سابقه ي ملكيّت، تصرف در آن بدون رضايت مالك جايز نيست.

تصرّف عدواني در زمين يهودي ها

5651. زميني براي چند نفر يهودي بوده است، يكي از نهادها يا ارگان ها آن را مي گيرد و تقسيم مي كند، مالكين شكايت كردند و مؤثر نشد، حكم زمين هاي مذكور چيست؟

ج. رضايت مالك براي تصرف در آن شرط است.

منزل مصادره شده از بهايي

5652. اين جانب دانشجوي بورسيه دانشگاه وزارت دفاع مي باشم كه در ترم تحصيلي جاري، ما را در يك خانه مصادره اي اسكان داده اند، با توجه به اين كه اين خانه متَعَلُّق به فردي بهايي بوده كه اوايل انقلاب به خارج فرار كرده و منزل مصادره شده است، حكم نماز، وضو، غسل و ديگر مسائل شرعي در اين خانه، به چه صورت مي باشد؟

ج. اگر بدانند كه بهايي بوده، اشكالي ندارد، به شرط اين كه از آنها نباشد كه حين ارتداد، اموال او به وارث وي مي رسد.

سوار كردن ديگري به وسيله نقليه دولتي، هنگام مسافرت

5653. كارمند دولت يا شركتي با وسيله ي نقليه ي آن شركت، مسافرت مي كند و شخص ديگري را هم سوار مي كند، آيا اشكال دارد؟

ج. اگر سوار شدن ديگري، سبب زيادتي خرج وسيله نشود و هيچ تأثيري در سفر شغلي نداشته باشد، اينجا كشف رضايت مالك مي شود، يعني در صورتي كه بفهمند او مسافر سوار كرده راضي هستند.

عبور از معابر عموميِ غصبي

5654. زمين هاي كشاورزي يا مسكوني و تجاري كه مالكين آنها افراد زيادي بودند و آن زمين ها را به خيابان، كوچه و معابر عمومي تبديل كرده اند، آيا رفت و آمد براي عابرين كه نه غاصب هستند و نه جري بر غصب غاصبين مي كنند و چه بسا مضطر به عبور از آنجا باشند، جايز است؟

ج. ملكيّت زمين هاي @مفتوح العنوه ( آن چه از انفال نيست) به تبع ملكيّت بناست و با تخريب بنا، ديگران كه از آن زمين عبور مي كنند، غاصب نيستند و در غير آن زمين ها، اگر مالكين بر باز پس گيري قدرت دارند يا نرفتن يا رفتن شخص اثري در غصب غاصب دارد - مانند اينكه همه از آنجا نروند - كه در اين فرض عبور از آنجا حرام است؛ ولي اگر اجتناب شخص هيچ اثري در غصب ندارد، اگر تصرف او جزيي و مختصر باشد، به گونه اي كه اگر اجرت آن را به مالك بدهد، چه بسا اجرت را قبول نكند، از طرف او صدقه بدهد و اگر تصرف او زياد باشد، بايد اجرت آن را به مالكين بپردازد و اگر دسترسي به آنها ندارد، صدقه بدهد، يا اگر مالك مرده و ورثه هم معلوم نيست، براي آن مرده فاتحه يا خيرات و @مبرّات بفرستد.

واگذاري زمين توسط شهرداري براي مسجد و پيدا شدن مدّعي

5655. قطعه زميني از طرف شهرداري جهت احداث مسجد به هيأتي واگذار گرديده است.

اخيراً شخصي مدعيست كه مالك زمين است و شهرداري به زور زمين را از او خريده است، آيا نماز خواندن در اين مسجد جايز است؟

ج. اگر مغصوب بوده و راضي نباشد، مسجد نمي شود؛ ولي بهتر است مالك اصلي، اصل زمين مسجد را رضايت دهد.

تصرف غاصبانه مستأجر بعد از انقضاي اجاره

5656. اگر زمان اجاره مغازه، منقضي شود و مستأجر نتواند مالك را به اجاره مجدد راضي نمايد و مالك بگويد راضي نيستم لحظه اي تصرف نماييد، آيا متصرّف غاصب عن علم و عمد مي باشد؟

ج. از زمان مطالبه ي مالك، غاصب محسوب مي گردد و مانند تصرف بدون اجاره است.

تعزير غاصب

5657. غاصب كه با علم و عمد مرتكب غصب شده، آيا بايد تعزير شود؟

ج. تعزير در گناه كبيره و با تشخيص حاكم شرع است.

وجوب فوري تخليه محل مغصوب

5658. آيا غاصبي كه عالم به غصب است، بايد محل غصب شده را فوري تخليه نمايد؟

ج. بايد فوراً تخليه و به مالك رد نمايد.

ضمان غاصب نسبت به منافع مغصوبه

5659. اگر مالك براي دست يافتن به منافع مغصوبه متضرر شود، آيا بايد به حكم «المغرور يرجع الي من غر.»؛ (فريب خورده بايد به آن كه وي را فريب داده بازگردد. )

تمام مقدار ضرر خود را از غاصب عن علم و عمد بگيرد؟

ج. در صورتي كه راه وصول به آنها به تضرّرها منحصر باشد، به مقداري كه متحمّل شده است، غاصب ضامن مي باشد و اللَّه العالم.

خريد زمين با پول حرام

5660. آيا زميني كه با پول حرام خريده شود، حكم زمين غصبي را دارد؟

ج. چون معاملات به ذمّه واقع مي شود، زمين حكم غصب را ندارد.

وسايل سرقتي كشف شده

5661. بسياري از وسايل سرقتي كه پس از مدتي كشف مي شوند، قابل شناسايي توسط مال باختگان نيستند، با توجه به اين كه بي استفاده گذاشتن چنين وسايلي اعم از اتومبيل و … موجب استهلاك و فرسودگي آنها مي شود، تكليف چيست؟

ج. مجهول المالك است كه با محصور و محدود بودن مالكين، مصالحه مي كنند و تعيين با قرعه هم محتمل است.

حكم اموال بهاييان داخل كشور

5662. بهايياني كه در كشور اسلامي هستند، آيا در امان بوده و تصرف در اموال آنان حرام است؟

ج. خير.

دادن غذاي غصبي به مهمان

5663. اگر كسي غذاي غصبي را به مهمان بدهد؛ در صورت جهل مهمان به غصبي بودن غذا، آيا غاصب ضامن است يا مهمان و آيا اين غذا اثر وضعي منفي بر مهمان خواهد داشت؟

ج. ضامن اصلي همان غاصب است و اگر مالك از مهمان گرفت، او هم از غاصب مي گيرد و اثر وضعي هم امر طبيعيست كه با انجام وظيفه قابل ارتفاع است.

تغيير در مال غصبي

5664. اگر در مال غصبي به طوري تغيير دهد كه از اولش بهتر شود، مثلاً زميني را احيا كرده يا آن را بسازد يا طلا را گوشواره كرده باشد و يا اتومبيلي را تعمير نموده باشد و … چنان چه صاحبش مال را به همين صورت طلب كند، آيا مي توان هزينه هاي انجام گرفته براي آن را از وي طلب نمود؟ و اگر آن را به صورت اوّل خواست، تكليف چيست؟

ج. در اين رابطه به مسأله ي 2043 و 2045 رساله رجوع شود.

رد مظالم

مراد از رد مظالم

5665. رد مظالم چيست؟

آيا مي توان آن را به حساب كميته امداد، هلال احمر يا خزانه ي دولت واريز نمود؟

ج. آنچه در ذمّه ي انسان، از اموالي باشد كه نمي تواند به صاحبانش برساند، صدقه آنها با تشخيص مكلّف و مسؤوليّت او انجام داده مي شود.

نحوه محاسبه رد مظالم

5666. اگر انسان بخواهد از طرف خود يا ديگري رد مظالم بدهد، آيا بايد قيمت روز را محاسبه كند يا قيمت وقت تلف را ملاك قرار دهد؟

ج. در ما به التفاوت قيمت احتياطاً با حاكم شرع بايد مصالحه كند.

چگونگي ادا كردن حق النّاس

5667. چگونه مي توان حق النّاس را ادا كرد؟

ج. تا ممكن است، بايد صاحبان حق را پيدا كند كه حق آنها را به خودشان يا ورثه شان برساند و در غير اين صورت از طرف آنها رد مظالم دهد، با اجازه ي از حاكم شرع، علي الاحوط.

مطالعه نمودن مجلّه و كتاب بدون اذن مالك

5668. دختري در زمان كودكي بر اثر علاقه شديد به مطالعه و عدم امكان مالي، مجلّه اي را از يك مجلّه فروشي بدون اجازه ي صاحب آن بر مي داشت و به منزل مي برد و پس از مطالعه دوباره به جايش بر مي گرداند. اكنون از آن عمل پشيمان است و قصد دارد مجلّه فروش را راضي كند ولي پيدا كردن او موجب عسر و حرج مي باشد و در آن مجلّه فروشي جوانان ديگري هم هستند و نمي خواهد با آنها روبرو شود، اكنون اگر مبالغي پول به عنوان صدقه به نيّت شخص مزبور بپردازد، كفايت مي كند؟

ج. بايد به عنوان رد مظالم، مقدار اجرة المثل استفاده ي از آن را با اجازه ي حاكم شرع صدقه دهد بنا بر احتياط واجب.

كفش هاي به جا مانده در زيارتگاه ها

5669. در بعضي از زيارتگاه ها، تعداد زيادي كفش گمشده موجود است، حكم اين كفش ها را بيان فرماييد.

ج. بر وجه مشترك بين لقطه و مجهول المالك رفتار شود.

اجناس و وسايلي كه در سرزمين هاي غير اسلامي يافت شود

5670. وسايل قيمتي كه در سرزمين هاي غير اسلامي پيدا مي شوند، چه حكمي دارند؟

ج. اگر احتمال عقلايي ندهد كه براي مسلمان يا كسي كه اسلام مال او را محترم مي داند است، حلال و مباح است.

وسايلي كه در مدارس به جا مي ماند

5671. تعدادي از وسايل طلّاب از قبيل دوچرخه، ميز و كتاب، باقي مانده است كه صاحبان آنها معلوم نيستند و مدّت طولاني است كه بدون استفاده مي باشند، به طوري كه در بعضي از آنها احتمال فساد مي باشد و مدرسه هم جهت يافتن صاحبان آنها مدّتي اعلام كرده است.

پس از اتمام اين مدّت استفاده ي طلّاب از اين وسايل چگونه است و آيا براي استفاده، اجازه ي از توليت مدرسه شرط است؛ با توجّه به اين كه از قوانين مدرسه اينست كه اگر تا مدّت دو سال طلّاب وسايل خود را از مدرسه انتقال ندهند، مدرسه حق تصرف در آنها را دارد؟

ج. اگر در مقرّرات مدرسه با صاحبان اموال تفاهم شده و رضايت داده اند، مطابق مقرّرات مدرسه عمل كنند و در غير اين صورت، در فرض مسأله، حكم مجهول المالك مترتّب است كه بايد از طرف صاحبان آنها به فقير داده شود.

تصرّف در مجهول المالك با اذن

5672. آيا مي توان با اذن حاكم شرع در مال مجهول المالك تصرّف نمود؟

ج. آري، مصرف مجهول المالك، صدقه به فرد فقير است.

مخلوط شدن پول هاي بانك ها

5673. پولي كه در بانك ها به عنوان پس انداز گذاشته مي شود، با پول هاي ديگر بانك كه مخلوط مي شود، آيا عنوان مجهول المالك را دارد؟

ج. احتياطاً از حاكم شرع اجازه بگيرند و اين اجازه به طور عام به مقلّدين داده شده است.

لزوم اذن براي پرداخت رد مظالم

5674. آيا اجازه براي پرداخت رد مظالم حتماً بايد از مرجع تقليد، يعني مرجع اعلم هر زمان باشد يا مي توان از مجتهد ديگري غير از مرجع تقليد اجازه گرفت؟

ج. در اجازه دهنده، اجتهاد و عادل بودن لازم است و در صرف كننده، مطابقت مصرف با تقليد صحيح لازم است.

صرف رد مظالم در پل سازي

5675. آيا رد مظالم را مي توان در راه هاي خير و عام المنفعه - مانند پل سازي و … -

صرف نمود؟

ج. مي توان ولي احتياطاً بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد.

بدهكاري قبل از بلوغ

5676. در سن

13 - 14 سالگي مقدار كمي بدهكاري بر ذمّه ي من قرار گرفت، با توجّه به اين كه صاحبان اموال را نمي شناسم، چگونه مي توانم جبران كنم؟

ج. اگر مأيوس از شناسايي آنان هستيد مجازيد به قصد وظيفه، به فقرا صدقه دهيد با اجازه ي حاكم شرع بنا بر احتياط واجب و بعد اگر صاحبان اصلي پيدا شدند، اگر راضي به صدقه شدند كه ذمه ي شما بري شده است و اگر راضي به صدقه نشدند، بايد پول آنها را پرداخت نماييد.

قرض الحسنه منحل شده

5677. صندوق قرض الحسنه اي بين چند نفر داير بود.

هر يك از آنها اگر پولي داشت، در آنجا مي گذاشت تا در كارهاي خير از قبيل مجالس عزاداري و … صرف شود.

بعضي از آن پول به عنوان قرض الحسنه گرفته اند و بعضي از مشتركين معلوم نيست كجا هستند و اكنون آن صندوق قرض الحسنه، وجود خارجي ندارد و بعضي از آن افراد از دنيا رفته اند.

شخصي كه از آن صندوق قرض الحسنه گرفته بود نمي داند به كجا پس بدهد، در حالي كه خودش هم در آنجا پول داشته است.

مرقوم فرماييد اين پول را كجا صرف كند؟

ج. اگر اشخاصي كه در آن سهم دارند را مي شناسد - هر چند ورثه ي آنها را - بايد راضي كند و اگر نمي شناسد، به حاكم شرع مراجعه نمايد و نسبت به سهمي كه خودش در مجموع مال داشته در آن شركت دارد.

احتساب بدهي به جاي وجوه شرعي و مظالم عباد

5678. آيا بدهي مستحق را - چه زنده و چه مرده - مي توان به جاي وجوه شرعي و مظالم عباد حساب كرد؟

ج. مي شود، لكن در ميّتي كه اموال او براي دين پس از كفن كافي باشد، همان مستحق @ديّان است.

بيت المال و حق الناس

حق النّاس و حق اللَّه

5679. كسي كه نمي داند چه قدر (حق النّاس) و (حق اللَّه) بر ذمّه دارد، چه بايد بكند؟

ج. به مقدار يقيني آن را بايد ادا كند و در مقدار زايد هم احتياط خوب است.

ضمان حيواني كه خسارت زده

5680. اگر حيوان در روز از طويله خارج شود و به زراعت ديگران خرابي برساند، آيا مالك حيوان ضامن است؟

ج. اگر خروج به نحو معتاد و متعارف براي چرا بوده، در روز ضامن نيست؛ اما اگر مستند به كوتاهي او باشد كه به نحو متعارف مواظبت نكرده، ضامن است.

خسارات مربوط به هزينه ي دادرسي و كارشناسي

5681. خسارتي كه شخص براي گرفتن حق خود - از قبيل هزينه ي دادرسي و حق كارشناسي و حق الوكاله و غير آن - متحمّل شده است، در صورتي كه محكوم عليه با علم و عمد آن حق را انكار كرده، مي تواند از محكوم عليه بگيرد؟

ج. اگر راه به دست آوردن حق به اين امور منحصر باشد، ضامن است.

خسارت تصادفات با تخلّف از مقرّرات راهنمايي

5682. گرفتن خسارت در تصادفات وسايل نقليه، از فرد خاطي كه مقرّرات راهنمايي و رانندگي را رعايت نكرده و موجب تصادف گرديده جايز است يا نه؟

ج. اگر تعدّي باشد، گرفتن اشكال ندارد.

قطع شاخه هاي درخت همسايه

5683. شاخه هاي درخت همسايه از ديوار تجاوز كرده و موجب خسارت و زيان به مزرعه ي اين جانب شده است.

خواهشمندم نظر اسلام را در اين مورد بيان فرماييد؟

ج. اگر برگرداندن آن شاخه ها به ملك او ممكن است، تنها مي تواند شاخه ها را به طرف ملك او برگرداند و در غير اين صورت، به صاحب درخت اعلام شود، اگر اقدام نكرد، به اندازه ي ضرر قطع كند.

قطع شدن دست كارگر در كارخانه

5684. دست كارگري در كارخانه لاي دستگاه رفته و قطع شده، آيا كارفرما ضامن است يا خير؟

ج. اگر خود كارگر مقصّر باشد، كارفرما ضامن نيست.

كشته شدن گاو در جادّه و خسارت به ماشين

5685. شخصي با اتومبيل خود در روز، در جاده گاوي را مي كشد و به اتومبيل هم خسارت وارد مي شود. در صورتي كه گاوهاي زيادي وجود داشت، آيا راننده قيمت گاو را ضامن است يا نه؟ و همچنين خسارت وارد به ماشين به عهده صاحب گاوست يا نه؟

ج. در صورتي كه صاحب گاو در نگهداري گاو كوتاهي نكرده باشد، راننده ضامن است و در غير اين صورت ضامن نيست، بلكه صاحب گاو ضامن خسارت وارده ي بر ماشين است.

ضمان پيش از بلوغ

5686. اطفالي كه در سن پيش از بلوغ و تكليف شرعي، حيوانات و يا اثاثيّه ي مردم را تلف مي كنند، ضمان آنها به عهده چه كسي مي باشد؟

ج. ولي آنها ضامن ادا است، هر چند از مال خود طفل باشد و اگر تا پس از بلوغ ادا نشد، خود او ضامن است.

كم كاري در شركت و استفاده ي غير مجاز از امكانات

5687. كسي كه در شركتي كار مي كرده، مقداري كم كاري كرده و چند دفعه به صورت غير مجاز به شهرستان تلفن زده است و خساراتي نيز به وسايل شركت وارد آورده است.

اگر بخواهد جبران خسارت كند، آيا بايد قيمت روز خسارت را محاسبه كند يا قيمت روز جبران خسارت را محاسبه نمايد؟

ج. جانب احتياط را مراعات نمايد.

طعمه شدن گوسفندان توسّط گرگ

5688. بعضي از گوسفندداران شخصي را جهت چوپاني گوسفندان اجير مي كنند.

اگر بعضي از آنها يا همه ي آنها طعمه ي گرگ قرار گيرند آيا چوپان ضامن است؟

ج. چوپان اگر در حفظ گوسفندان كوتاهي و تعدّي و تفريط نكرده، ضامن نيست.

از بين رفتن وسايل بيمارستان هنگام آموزش

5689. چنان چه پرسنل بيمارستان يا دانشجويان هنگام كار يا آموزش، سهواً باعث از بين رفتن يا ضرر به اموال بيمارستان شوند، آيا بايد شخصاً هزينه ي آن را پرداخت نمايند؟

ج. بله، مگر آن چه متعارفِ در جريان امور بيمارستان بر عدم ضمان باشد.

خسارت به دندان هنگام آموزش

5690. در درمان هاي دندان پزشكي كه توسّط دانشجويان انجام مي شود، گاهي باعث خسارت و يا از بين رفتن دندان مي شود. چه كسي ضامن است؟

ج. مباشر ضامن است.

مواد كاهش دهنده قواي جنسي در محيطهاي جمعي

5691. در محيطهاي جمعي - هم چون خوابگاه و … - براي جلوگيري از شيوع روابط غير اخلاقي و كاهش قواي جنسي، در غذاهاي آنها موادي ريخته مي شود كه اين عمل با مخالفت افراد رو به روست و آنها ناراضي اند، ادامه اين كار شرعاً جايز مي باشد؟

ج. در غذاي كساني كه ناراضي اند، نبايد بريزند و در مورد غير آنها هم بايد سبب ضرر نشود.

تصادف بر اثر توقّف اتومبيل با نقص فنّي

5692. اتومبيلي پس از خروج از خيابان فرعي در محل تقاطع (فرعي به اصلي) - به دليل موجّهي مثل رسيدن مانع يا بروز نقص فنّي - متوقّف مي شود. كنترل اتومبيل ديگري كه در مسير اصلي با سرعت غير مجاز در حركت بوده، از دست راننده خارج شده و با اتومبيل در حال توقّف، تصادف و خسارت زيادي وارد مي كند.

مرقوم فرماييد حكم شرعي را كه كدام يك از صاحبان اتومبيل ضامن است؟

ج. ظاهراً راننده متوقّف شده در تقاطع ضامن است، مگر آن كه ثابت شود اگر ديگري تخلّف نمي كرد، تصادف نمي شد يا آن كه هر دو از روي تقصير يا قصور سبب بوده اند، كه احتياطاً مصالحه نمايند.

خسارت در اثر سهل انگاري

5693. تعاوني مصرف از يك فردي براي كالايش انباري را اجاره كرده است، صاحب ملك شلنگ را از نزديك درب انبار برده و براي اتصال شلنگ از بست هاي محكم استفاده نكرده، بلكه سيم هاي عادي به كار برده و به همين جهت شلنگ درآمده و به كالاي مستأجر در انبار خسارت وارد نموده است.

آيا صاحب ملك ضامن است يا نه؟

ج. در اين صورت كه مالك كوتاهي كرده و در اثر كوتاهي او بدون اين كه مستأجر انبار بداند، خسارت وارد شده، مالك ضامن است.

پروار كردن دام امانتي

5694. مؤسسه اي دولتي به منظور حمايت از دامپروران در فعاليت هاي دامپروري و تشويق پرواربندان در پرورش دام و توليد گوشت، به موجب قراردادي تحت عنوان قرارداد پرواربندي اماني تعداد 151 رأس گوساله نر داخلي را با وزن مشخص و قيمت معيّن به صورت امانت در اختيار شخصي قرار مي دهد تا پس از يك دوره 6 ماهه پرورش دام نسبت به استرداد دام هاي پروار شده معادل 16051 كيلوگرم گوشت اقدام نمايد و شخص طرف قرارداد (دامدار) نيز با امضاي قرارداد و قبول شروط مندرج در آن، متعهد مي گردد پس از پايان دوره 6 ماهه نسبت به استرداد دام هاي پروار شده معادل 16051 كيلوگرم گوشت اقدام نمايد، اكنون بفرماييد:

1) چنين قراردادي، قرارداد اماني محسوب مي شود يا خير؟

2) در فرضي كه مؤسسه به جاي دام مقدار معين وجه نقد را به موجب قرارداد در اختيار شخصي قرار دهد تا پس از يك دوره مشخص مقدار مشخص گوشت تحويل نمايد، آيا در اين فرض بحث اماني بودن قرارداد موضوعيّت دارد يا خير؟

3) آيا تعيين ضمانت حسن انجام كار در قرارداد، مانع اماني بودن قرارداد مي شود يا

خير؟

ج. دام دار در ابتدا گوساله ها را بخرد و در آخر گوشت ها را به قيمت چند هزار كيلوگرم مذكور بفروشد و يا دام ها را تحويل بگيرد و خرج دام ها را به اضافه اجرة المثل دريافت كند و اگر شرايط سلف را داشته باشد، اشكال ندارد.

استفاده از اموال دولتي

5695. آيا استفاده از اتومبيل اداره بر خلاف مقرّرات اداره ضمان دارد و ضمان آن به عهده چه كسي است؟

ج. استفاده بر خلاف مقرّرات اداره ضمان دارد و ضمان آن به عهده كسيست كه در آن تصرف كرده است.

اشتباه دكتر داروخانه

5696. اگر دكتر دارو فروش هنگام تهيه ي دارو، اشتباهي دارويي غير از داروي تجويز شده در نسخه ي پزشك بدهد و منجر به تشديد مرض و يا مرگ بيمار شود، آيا ضامن است؟

ج. ضامن است، اگر چه معصيت نكرده است.

خسارت چاه به قنات مشترك

5697. قناتيست به فاصله حدود هشتصد متر دورتر از چاه عميق كه حدود چهارصد نفر در آن شريك هستند و يك ششم آن نيز موقوفه أبا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام مي باشد، هرگاه موتور آب چاه دائماً روشن باشد، امكان دارد به قنات خسارت وارد شود. اگر خسارت ثابت شود، چه كسي ضامن است؟

ج. اگر ثابت شود كه چاه به اصل قنات خسارت مي زند، در آن چه صاحبان قنات استحقاق دارند، از مسببين آن به مقدار خسارت حق مطالبه دارند.

استفاده از تلفن نهادها

5698. اگر انسان در تشكيلاتي همانند (بسيج) به عنوان مسؤول و يا عضو كار مي كند، آيا اجازه دارد از تلفن يا ساير امكانات آنجا براي كارهاي شخصي خود استفاده نمايد؟

ج. بستگي به مقرّرات دارد.

خسارت در اثر امر به معروف و نهي از منكر

5699. اگر در اثر امر به معروف و نهي از منكر، ضرر جاني و مالي به شخص وارد شد، آيا آمر و ناهي كه ضرر را وارد كرده ضامن است؟

ج. چنان چه بدون اذن بوده و مراعات مراتب نهي از منكر نشده، ضامن است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 1610 و 1611 رساله مراجعه شود. )

تعهّد لفظي به پرداخت مهريّه ي كسي

5700. در يك نزاع خانوادگي كه مدّتي پس از عقد رخ داده، شخصي غير از داماد، بدون توجّه به عقد ضمان و ايجاب و قبول به پدرزن گفته است من مهريه او را مي دهم، آيا شرعاً ضامن است؟

ج. در فرض مزبور صرف تعهّد، الزام آور نيست.

اشتباه پزشك در تشخيص نوع بيماري

5701. اگر پزشك متخصّص در تشخيص نوع بيماري مربوط به تخصّص خود اشتباه كند و اثر نامطلوب روي بيمار داشته باشد، آيا ضامن است؟

ج. اگر موجب ضرر باشد ضامن است.

( جهت توضيح بيشتر به مسأله ي 1747 و 1748 رساله مراجعه شود. )

فوت مريض جرّاحي شده و عدم اذن از ولي

5702. شخصي نياز فوري به عمل جراحي دارد و اگر بخواهند از ولي او اذن بگيرند وقت نيست و احتمال خطر براي مريض دارد. چنان چه بدون اذن ولي عمل جرّاحي انجام گيرد و منجر به مرگ مريض شود، از نظر شرعي چه كسي ضامن است و ديه لازم است يا نه؟

ج. ضمان واقعي بستگي به تشخيص اهل خبره در نجات و يا مرگ دارد، امّا در مرافعه بستگي به تشخيص حاكم شرع از مدّعي و منكر دارد.

قطع نخاع شدن نابالغ و دريافت خسارت در بلوغ

5703. اين جانب در تعطيلات تابستاني كه سنّي بيش از ده سال نداشتم با اختيار خود و با اطّلاع والدينم به صورت روزمزد مشغول به كارهاي ساختماني شدم. در يكي از روزها در جريان نصب درب گاوصندوق - كه وزني حدود يك تن داشت - ناگهان درب سقوط كرد و باعث شكستن ستون فقرات و قطع نخاع من شد كه از آن تاريخ تاكنون با ويلچر تردّد مي كنم. اكنون به سن تكليف رسيده ام. اداره ي كار و اشتغال بر طبق قانون كار نظر خود را به اين شرح بيان داشته است:

1) به كارگيري افراد كمتر از 12 سال ممنوع و غير قانوني است.

2) چون عوامل دست اندر كار احداث ساختمان همگي نماينده ي كارفرما محسوب مي شوند، تمامي مسؤوليّت متوجّه كارفرما مي باشد.

خواستم نظر شرع مقدّس اسلام را در اين رابطه مرقوم فرماييد.

ج. به كارگيري افراد غير بالغ با اذن ولي آنها مانعي ندارد، ولي كسي كه فرد غير بالغي را به كار گرفته، چنان چه در ارايه ي طريق و پيشگيري از خطرات احتمالي، وظيفه ي خود را انجام نداده، در حوادث پيش آمده مسؤول و ضامن است و از اين حيث

بالغ و غير بالغ تفاوتي ندارد و اگر اين كار بدون اطلاع كارفرما بوده او ضامن نيست و خود كارگر ضامن است.

استفاده از اموال دولتي در قبال مزاياي پرداخت نشده

5704. اگر از اموالي چون اتومبيل اداره كه مربوط به كار پدر مي شود، جهت برخي استفاده هاي شخصي [يعني حمل و نقل اعضاي خانواده ] در حين انجام خدمت استفاده شود، آيا مي توان آن را به حساب مزايايي گذاشت كه علم به عدم پرداخت آنها وجود دارد؟

ج. اگر مطالبه كرده و ندادند؛ به همان مقدار، خودِ طلب كار يا كسي كه از طرف او اجازه دارد، مي تواند وصول كند.

ضمان در انهدام آلات موسيقي

5705. آيا انهدام آلات موسيقي افراد ضمان دارد؟

ج. اگر منفعت حلالي ندارد، ضمان ندارد و مادّه ي (مواد باقي مانده پس از انهدام) آن اگر ماليت دارد بايد به او پس دهد.

پرداخت اشتباهي صدقه به سيّد

5706. مقداري پول صدقه كه به صورت امانت در اختيار كسي گذاشته شده بود تا به مستحق برساند، اشتباهي با پول هديه اي ديگر به سيّد رسانده شده است.

مقدار پول صدقه نيز مشخّص نيست. بفرماييد تكليف اين شخصي كه صدقه را به سيّد داده است چيست؟

در ضمن خانواده ي سيّد مذكور همگي سيّد و سيّده فقير هستند و غير سيّد در خانواده ندارند و پس گرفتن پول داده شده ميسّر نيست؟

ج. در فرض سؤال، اشكال ندارد و مجزي است.

ضمان اتلاف بيت المال در جبهه

5707. بنده مقداري از اموال دولت را بي جهت در جبهه از بين برده ام. اكنون براي بريء الذمه شدن پولي را حساب كرده ام. آن را به چه كسي بدهم؟

ج. ظاهراً مي توانيد به مستحقين از اهل ايمان پرداخت نماييد.

حرمت سرقت اطلاعات رايانه اي

5708. سرقت اطلاعات رايانه اي چه حكمي دارد؟

ج. مانند تجسّس محرّم است.

تدليس در كسب امتياز براي است خدام

5709. شخصي براي است خدام در كاري دولتي كه شرط آن دارا بودن امتياز خاصّي مي باشد، به دروغ ادّعاي آن امتياز را مي كند و با تدليس است خدام مي شود و حقوق مي گيرد، آيا حقوق او حلال است؟

ج. اگر بر اصل استيجار وست خدام او رضايت باشد و واجديّت آن امتياز به نحو شرط باشد، با فقدان آن خيار تخلّف شرط ثابت است و تا زماني كه اجاره فسخ نشده است، اجرت و حقوق حلال است و بر فرض باطل بودن اصل اجاره، هم اين حقوق كه از دولت مي گيرد - در بعض موارد - در حكم مجهول المالك است و با فرض فقرِ گيرنده، به قصد صدقه جايز است، هر چند به قصد اجرت جايز نباشد.

حكم غنيمت هاي جنگي

5710. غنايمي را كه رزمندگان در جنگ پيدا كرده و آن را برداشته اند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر صاحبان آن معلوم نباشد، از باب مجهول المالك آن را صدقه دهند و اگر خودشان فقير هستند، به نيّت صدقه مي توانند آن را تَمَلُّك كنند.

جواز تصرّف در اموال كفار حربي در صورت عدم فتنه و مفسده

5711. آيا اموال كافران حربي محترم است و تصرّف در آن جايز است؟

ج. اموال كفّار حربي در غير صورت هدنه، احترام ندارد و اگر فتنه و مفسده اي نداشته باشد، تصرّف در آنها جايز است.

محدوده خسارت گرفتن از مقصر در تصادف

5712. برادري نفقه برادر ديگرش را كه از كار افتاده بوده، پرداخت مي كرده است.

امّا در اثر تصادف، برادر سالم فوت مي كند، آيا برادر از كارافتاده مي تواند خسارت خرجي را كه برادرش به او مي داده، از مقصّر تصادف مطالبه كند؟

ج. خير، نمي تواند.

ضمان وطي حيوان

5713. اگر كسي با گاو يا گوسفندي وطي كند و سپس آن حيوان صاحب نسل شود، چه مسؤوليتي متوجه وي است؟

ج. وطي كننده ضامن است و بايد به هر گونه اي كه باشد آن حيوان را از صاحبش بخرد و آن را پس از ذبح، بسوزاند و ضامن گوشت آن حيوان نيز هست؛ زيرا سبب حرمت آن شده است، كه البته پس از ذبح اولاد، استفاده از پوست و پشم آنها جايز است.

رجوع از اذن در استفاده از آب نهر

5714. دو نهر آب بوده يكي كم آب و ديگري پر آب و صاحبان نهر پرآب، به صاحبان اولي اجازه مي دادند كه از نهر آنها استفاده كنند تا اين كه به سبب كم آبي، نهر كم آب خشك شده و نهر پر آب هم كم آب شده و ديگر صاحبان آن به ديگران اجازه نمي دهند. آيا اين كارشان درست است؟

ج. اين حق را دارند.

رودخانه اي مشترك بين دو روستا

5715. آب رودخانه اي از ساليان قبل به دو روستا مي رسيده است و روستاي اوّل از آب آن استفاده مي كرده و اضافه آن به روستاي دومي مي رسيده و گاهي هم نمي رسيده است؛ ولي اكنون روستاي اولي به گونه اي جلوي آب را مي بندند كه اصلاً به روستاي دومي آب نمي رسد. آيا كارشان صحيح است؟

ج. اين كار جايز نيست و روستاي دوّمي هم حق دارد.

ضمان افرادي كه سارق را فراري داده اند

5716. سارقي كه پس از اقرار به سرقت و دستگيري با برخي افراد تباني كرده و آنها او را فراري دادند و آزاد كرده اند، باز آيا بر سارق ضمان است يا افراد مذكور كه وي را فراري داده اند، ضامن هستند؟

ج. اصل قرار ضمان به اموال مسروقه بر ذمّه سارق است؛ ولي آنها كه مسبّب تلف اموال شده اند نيز بي وجه نيست كه ضامن باشند؛ زيرا آنها رفع مانع كرده اند كه ديگر صاحب مال دسترسي به سارق ندارد و نبايد او را آزاد مي كردند زيرا فعل فرار او متوقّف بر سبب سازي آنها بوده است.

خريداري جنس نامرغوب توسط وكيل

5717. كسي از طرف شخصي كه در خارج از كشور است وكيل بوده كه اجناسي براي او خريداري كند و برايش بفرستد. بعضي از جنس هايي كه فرستاده است خوب بررسي نكرده و در بين آنها جنس نامرغوب و خراب بوده است، در اين صورت چه كسي ضامن است؟

ج. بايد جنس نامرغوب را به فروشنده اش برگرداند؛ زيرا او ضامن است.

ضمان منافع استفاده شده

5718. فردي را به وسيله حبس و مانند آن از استفاده اموال و منافعش منع كرده اند و فرد ديگري آن منافع را استيفا مي كند.

آيا او ضامن منافع دريافت شده مي باشد؟

ج. بلي، ضامن است.

ضمان در تجارت با غير مسلمين

5719. اگر شخصي با شركت هاي خارجي غير مسلمان تجارت كالا يا كتاب يا امثال آن داشته باشد و پول آنها را نفرستد، آيا مديون است؟

ج. بنا بر احتياط مديون آنها است.

اگر تلف كردن مشتبه بين چند نفر باشد

5720. فردي گوسفندي را - كه صاحبش بين دو سه نفر مشتبه است، تلف كرده است.

تلف كننده چه وظيفه اي دارد؟

ج. تلف كننده بايد بدل آن را بين آن دو يا سه نفر به تنصيف يا تثليث مصالحه كند.

كشته شدن دانش آموزان در اردو

5721. مسؤول مدرسه اي، دانش آموزان را براي اردو به مناطق غير مجاز - رودخانه يا كوه ها - بر خلاف مقتضاي قيودات رضايت نامه اولياي آنان برده است و منجر به غرق شدن عده اي از آنها يا پرت شدن از كوه شده است.

چه مسؤوليتي متوجه وي است؟

ج. مسؤول آنها ضامن است و حكم شبه عمد را دارد.

تأخير وكيل در اداي كفّاره و گران شدن قيمت كفّاره

5722. اگر شخصي ديگري را در اداي كفّاره وكيل كرد، پول كفّاره را به او داد، وكيل مسامحه كرد و تأخير در ادا كرد تا اينكه قيمت كفّاره بالا رفت كه ديگر آن پول كفاف كفّاره را نكرد. وكيل چه مسؤوليتي دارد؟

ج. وكيل ضامن آن زيادي قيمت است كه مانند تلف مال به تفريط و تقصير او است.

ضمان شكننده قفل نرم افزار و تكثيركننده و خريدار

5723. فردي پس از خريد لوح فشرده (سي دي)، قفل نرم افزار كامپيوتري را شكسته و آن را تكثير مي كند كه در نتيجه موجب اضرار به فروشنده (شركت توليدكننده نرم افزار) مي شود. از جهت تكليفي و وضعي چه حكمي دارد؟

فردي كه نرم افزار قفل شكسته را مي خرد چه حكمي دارد؟

ج. كار او حرام است و ضامن آن ضرريست كه به شركت توليدكننده زده است و فرد ديگري كه نوار تكثير شده را از خريدار اولي مي خرد، او هم ضامن ضرر مالك اصلي است، زيرا در ضررهاي بعدي با خريدار اولي اشتراك دارد.

سهل انگاري آموزگار در تصحيح اوراق

5724. اگر آموزگار يا مسؤول ديگري در تصحيح اوراق امتحاني سهل انگاري كند كه بر اثر اين تساهل دانشآموزي مردود شود، چه مسؤوليتي متوجه وي است؟

ج. بعيد نيست كه آموزگار ضرر سال آينده اي او را اگر ترك تحصيل نكند به جهت ديگري، از جهت خسارت مالي ضامن باشد، زيرا آن ضرر استناد به اين آموزگار دارد.

ضمان به تناسب سهم در گرفتن پول ناحق

5725. مغازه ي استيجاري، بدون پرداخت سرقفلي به ارث رسيده است.

ورثه ي مستأجر وكيلي براي گرفتن سرقفلي از مالك به ناحق گرفتند و وكيل هم اين كار را كرد و به زور آن را از مالك گرفت، ولي پس از آن يكي از ورثه از اين كار پشيمان شد و سهم خودش را از سرقفلي نگرفت. وي چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد اين وارث، سهم خودش از سرقفلي را، از وكيل بگيرد و به مالك پس بدهد؛ زيرا به علت اين توكيلي كه كرده، ضامن سهم خودش مي شود.

ضمان وكيل نسبت به پرونده اي كه رسيدگي مي كند

5726. وكيلي كه به پرونده هاي قضايي رسيدگي مي كند، گاهي پرونده هايي به او ارجاع مي شود كه صاحب پرونده ادّعاي باطلي داشته و در آن حقي از طرف مقابل ضايع مي شود، آيا در صورت موفقيت چنين پرونده هايي در دادگاه (بر اساس پيگيري هاي وكيل)، آيا وكيل ضامن حقوق تضييع شده فرد محكوم است؟

ج. بله، او هم ضامن است.

اشتباه قاضي در رسيدگي به پرونده ها

5727. اگر قاضي بر اساس ادلّه و بينه موجود حكمي صادر كند و پس از اجراي حكم، شواهدي بر خلاف آن حكم به دست آورد، آيا قاضي ضامن خسارت هاييست كه به محكوم عليه وارد ساخته است؟

ج. تدارك خطاي قاضي شرع از بيت المال است، به خلاف خطاي شبه عمد يا عمد او كه بر خود اوست و هم چنين موارد رجوع شهود كه بر آنهاست و تفصيل كلام در محل خود مذكور است.

كارگر در حبس و اتومبيل تصادفي

5728. شخص كارگري را به اتّهامي حبس كرده اند.

پس از مدّتي بي گناهي او ثابت مي شود. آيا مدّتي كه او را از كار كردن منع كرده اند، ضامن هستند؟ اتومبيل فردي تصادف مي نمايد، براي تعمير آن مدّتي از كارش بازمانده است.

آيا مقصّر تصادف، ضامن جبران خسارت درآمد وي در اين مدت هست؟

ج. بنا بر اظهر و احوط ضامن هستند؛ زيرا از بين بردن منفعت او به منزله ي دريافت منفعت است، هر چند آن منافع را دريافت نكرده باشند مانند اينكه خانه اي را غصب كنند هر چند غاصب هم از آن استفاده نكند و صدق اتلاف مال اختصاص به دريافت منفعت و مال ندارد و اين هم به الغاي خصوصيت عرفاً اتلاف است و همچنين است كسي كه در اثر تصادف، براي تعمير اتومبيلش مدّتي از كار بازمانده كه آن طرف مقصّر غير از خسارت ماشين، خسارت درآمد اين مدّت ماشين را بنا بر اظهر و احوط ضامن است.

نرساندن مصالح ساختماني به كارگران و ضرر صاحب كار

5729. در ساختمان سازي اگر كاميون دار كه بايد وسايل ساختماني را بياورد تا بنّا و كارگر كار كنند، آن وسايل را نياورد و كارگرها مُعَطَّل ماندند، آيا ضامن است؟

ج. اگر بدون عذر وسايل را نياورد، ضامن ضرريست كه صاحب كار متحمّل شده است و اگر معذور بوده، ضامن نيست.

صدمه به كارگر بدون تقصير كارفرما

5730. اگر كارگر هنگام كار از جايي بيفتد و صدمه اي ببيند، بدون اينكه افتادن مستند به تقصير صاحب كار باشد، آيا صاحب كار ضامن است؟

ج. ضامن نيست.

غرق شدن دانش آموزان در ضمن اردو

5731. مربيان مدرسه اي دانش آموزان را به اردو مي برند و بعضي از آنها هنگام شنا غرق مي شوند. آيا مربّيان مذكور ضامن و مسؤول مي باشند؟

ج. اگر با اذن اوليا، آنها را بردند و در حفظ آنها هم تعدّي و تفريط نكرده اند، ضامن نيستند وگرنه ضامن هستند.

عدم جواز استفاده از آب بدون پرداخت آب بها

5732. 1) آيا استفاده از آب براي مشتركين، بدون پرداخت آب بها جايز است؟

ج. جايز نيست.

2) آيا مسؤولان مربوطه، مي توانند هزينه هاي گزاف به عنوان آب بها از مشتركين دريافت كنند؟

ج. براي مسؤولين هم جايز نيست در مبلغ دريافتي اجحاف كنند.

تضييع اموال دولتي

5733. فردي كه برخي اموال دولتي را تضييع كرده است - مثلاً پول بليط قطار را نپرداخته باشد - چه وظيفه اي دارد؟

ج. بايد آن مال را به همان شعبه ي مخصوص بدهد و ضامن است، مگر اين كه يقين كند كه با برگرداندن، در همان مورد خودش مصرف نمي شود. مانند برگرداندن به بانك ها، كه در اين صورت بايد از باب رد مظالم آن را به فقير مؤمن بپردازد.

كتك خوردن يك نفر توسط سه نفر

5734. مضروبي مدّعيست سه نفر وي را مورد ضرب قرار داده و مجروح كرده اند و بيّنه ندارد. ولي با اجراي قسامه، تنها ضارب بودن يك نفر از آنها ثابت شده است، آيا تنها همان يك نفر ضامن است يا همگي آنها ضامن هستند؟

ج. آن يك نفر تنها ثلث ديه را ضامن است نه كل آن را، كه به اعتراف خود مضروب بيش از آن را ضامن نيست.

تصرّف در اموال ناصبي

5735. آيا تصرّف و تَمَلُّك مال ناصبي جايز است؟

ج. مال ناصبي حكم مال كافر حربيست و تملك آن جايز است؛ ولي اگر ضرر و مفسده بر مؤمنين داشته باشد، جايز نيست؛ لذا مطلقا خلاف احتياط است.

پرداخت مزد كم به كارگر

5736. كارفرمايي شخصي را به كار گماشته است و از بي اطّلاع بودن كارگر نسبت به ارزش و مقدار حقوقش استفاده كرده و حقوق و مزد كمتر از نصف حقوق كاركنان هم رديف او داده است.

1) آيا كارفرما نسبت به مزد واقعي اين كارگر مديون است؟

ج. بله، در فرض مرقوم كارگر حق مطالبه اجرة المثل كار و عمل خود را دارد و كارفرما بايد اجرة المثل به او بدهد، مگر آن كه در ابتداي كار با هم توافق كرده باشند كه با توافق و معلوم شدن مغبون بودن، كارگر خيار غبن دارد و با فسخ باز به اجرة المثل بر مي گردد.

2) آيا با گذشت زمان حق مطالبه از بين مي رود؟

ج. مرور زمان، حقّي را از بين نمي برد و مديون بايد دين خود را ادا نمايد.

تصرف در زمين مصادره اي

5737. زميني از يكي از سازمان هاي دولتي خريداري شده و پس از آن معلوم شده كه آن زمين مصادره اي بوده است و اكنون ناچار آن را در تصرّف دارند و راهي براي دسترسي به مالك وجود ندارد. حكم شرعي را بيان فرماييد.

ج. مي توانند آن را از حاكم شرع اجاره كنند تا هنگامي كه از مالك آن خبري برسد، تا حاكم مال الاجاره را به مالك يا ورثه ي او بدهد.

از بين بردن مطالب كتاب هاي امانتي

5738. تعدادي از مطالب كتاب ها و مجلات امانتي را از بين برده ام، براي جبران آن، چه بايد بكنم؟

ج. بايد آنها را تدارك كنيد يا صاحب آن را راضي كنيد.

وسيله به سرقت رفته در تعميرگاه

5739. شخصي وسيله اي را براي تعمير نزد مغازه اي گذاشته است، امّا آن وسيله در مغازه به سرقت رفته است، چه كسي ضامن آن است؟

ج. اگر مغازه دار در نگهداري آن تقصير و كوتاهي نكرده، ضامن نيست.

طلب غرامت از عاريه گيرنده

5740. اگر عاريه گيرنده، شيء عاريه گرفته شده را خراب كرده يا از بين برده باشد، طلب غرامت از او حلال است يا نه؟

ج. بله، با تعدّي يا تفريط او حلال است.

(توضيح بيشتر در مسأله ي 1865 رساله ذكر گرديده است. )

گرفتن دستمزد بيشتر از كاركرد

5741. مسؤول ما ماهانه شصت ساعت كار براي ما رد مي كند، در حالي كه كمتر از اين مقدار كار كرده ايم، پول اين كار چگونه است؟

ج. اگر خلاف مقررات باشد، جايز نيست.

سرقت تكنولوژي از كشورهاي ديگر

5742. سرقت تكنولوژي از كشورهاي دوست يا دشمن چه حكمي دارد؟

ج. در چنين مواردي منع شرعي مبني بر صدق اضرار (ضرر رساندن) به كسيست كه شرعاً حقوق او محترم است.

تصرف در اموال والدين بدون اجازه آنان

5743. آيا تصرف در مال و پول والدين بدون اجازه آنان حكم سرقت و غصب را دارد؟

ج. بله، با عدم اطمينان به رضايت آنها حكم سرقت و غصب دارد.

تصرف بدون رضايت در مال ديگري

5744. اگر انسان از كسي چيزي بگيرد و آن را مصرف كند كه طرف هم راضي نباشد، آيا پرداخت قيمت آن كفايت مي كند؟

ج. اگر مثلي است، بايد مثل آن را و اگر قيمي است، بايد قيمت آن را پرداخت كند.

عوض شدن دمپايي كهنه با نو

5745. دمپايي من كه كهنه بود با دمپايي نو عوض شده، اكنون كه صاحب آن را نمي شناسم چه كار كنم؟

ج. اگر شاهد حالي براي رضايت صاحب دمپايي نداريد، نمي توانيد در آن تصرف كنيد.

پيدا كردن پول

5746. اگر پولي پيدا كرديم كه صاحبش را نمي شناسيم آيا مي توانيم، آن را در صندوق صدقات بيندازيم؟

ج. اگر نشانه اي ندارد كه بتوان صاحبش را پيدا كرد، با اذن حاكم شرع، بايد به فقير صدقه داد، علي الاحوط.

برداشتن پول از مغازه پدر

5747. در مغازه پدرم كار مي كنم و گاهي اوقات مقداري پول بر مي دارم كه بعضي مواقع به او مي دهم و بعضي مواقع خرج مي كنم، حكمش چيست؟

ج. هر چه بدون اجازه بر مي داريد، حرام است و ضامن هستيد.

فروختن طلاي پيدا شده

5748. چند سال پيش قطعه اي طلا پيدا كردم و آن را فروختم. اكنون صاحبش را نمي شناسم پول آن را در چه راهي مصرف كنم؟

ج. اگر از پيدا شدن صاحبش مأيوس هستيد، بايد به قيمت فعلي آن رد مظالم دهيد.

شكستن وسيله در مغازه قبل از خريد

5749. اگر شخصي وارد مغازه اي شد و قبل از خريد و در حين انتخاب، وسيله اي از دستش افتاد و شكست، چه كسي ضامن است؟

ج. اگر اذن مالك در قبض آن جنس وجود داشته، به گونه اي كه مشتري به عنوان اميني كه جنس در دستش امانت است، باشد بنا بر اقرب ضامن نيست و قول به ضمان از مشهور فقها حكايت شده است.

ضرر رساندن به ديگران در كودكي

5750. اگر شخصي در كودكي ضرري به كسي رسانده باشد چه كند؟

ج. ضامن ضرر اوست و بايد او را راضي كند.

برگرداندن مال دزدي

5751. در صورت برداشتن مال كسي، آيا برگرداندن آن كافي است؟

ج. اگر تصرفي در مال كرده، بايد صاحبش را راضي كند.

پوشيدن دمپايي ديگران

5752. حكم پوشيدن دمپايي ديگران در محل هاي عمومي چيست؟

ج. بدون رضايت صاحبش جايز نيست.

برداشتن چيزي در كودكي از فروشگاه دولتي

5753. اگر در كودكي از فروشگاه دولتي چيزي برداشته باشم، الآن چگونه جبران كنم و يا اگر از كسي چيزي گرفته ام و امكان دسترسي به او ندارم، حكمش چگونه است؟

ج. بايد با اجازه ي از حاكم شرع، به مقدار آن رد مظالم داده شود، علي الاحوط.

خسارت زدن گوسفند به ديگران

5754. تعدادي گوسفند دارم كه گاهي به مزارع ديگران رفته و خساراتي وارد كرده اند بعضي از صاحبان راضي شده اند و بعضي رضايت نداده اند، مرا راهنمايي كنيد؟

ج. اگر رها كردن گوسفندان در روز و به نحو معتاد و متعارف بوده، به طوري كه خسارت وارد شده مستند به كوتاهي و تعدّي و تفريط شما نباشد ضامن نيستيد، به خلاف اين كه شما محافظت نكرده باشيد و در هر صورت اگر مصالحه كنيد خوب است.

خراب كردن وسايل توسط تعميرگاه

5755. آيا اگر تعميركاري جهت تعمير وسايل، چه به صورت رايگان يا با دستمزد، موجب خراب تر شدن وسايل مردم شود، آيا ضامن است؟

ج. بله، ضامن است.

(به مسأله ي 1744 رساله رجوع شود. )

مصرف ميوه ي درختان كنار خيابان

5756. آيا مردم از درختان ميوه ي كنار خيابان - كه متعلق به شهرداريست، مي توانند استفاده نمايند؟

ج. انسان مي تواند از ميوه درختي كه در مسير عبور عمومي است، حتي اگر مالك مشخص داشته باشد، بخورد؛ ولي نبايد موجب افساد يا از بين رفتن درخت و ميوه شود و بنا بر احوط بايد چيزي از ميوه را با خود نبرد.

مصرف ميوه هاي زير درختي

5757. خوردن ميوه هاي زير درخت كه متعلق به ديگريست به اين نيّت كه آن ميوه ها خراب مي شود، چه حكمي دارد؟

ج. بدون رضايت صاحبان آنها جايز نيست.

استفاده از خانه هاي سازماني توسط افرادي كه خانه دارند

5758. استفاده از خانه هاي مسكوني وابسته به دولت يا مؤسسات ديگر توسط افرادي كه خانه دارند و واجد شرايط نيستند، جايز است؟

ج. اگر خلاف مقررات آنها باشد، جايز نيست.

ورود به باغ ديگران و خوردن ميوه

5759. آيا جايز است به باغ مردم وارد شد و از ميوه هاي آن خورد و بيرون برد؟

ج. حرام و موجب ضمان است.

ريختن چيز لغزنده در محل عبور ديگران

5760. اگر كسي پوست ميوه يا امثال آن را جلوي خانه يا محل عبور عابرين بريزد و پاي كسي بلغزد و به زمين بخورد و خسارتي ببيند، آيا آن فرد ضامن است يا خير؟

ج. اگر به نحو غير متعارف بوده، به گونه اي كه لغزيدن مستند به تسبيب و اضرار و تعدّي او به عابرين باشد، نه سهل انگاري خود شخص - در چيزهايي كه سيره بر ترك محافظت از آنهاست، ضامن است، لكن اگر عمداً خود شخص پا بر آن شيء لغزنده گذاشته، مباشر اقويست مطلقاً و ضامن نيست.

ايجاد سد معبر

5761. كساني كه براي جلب نظر مشتري وسايل خود را بيرون مغازه مي چينند و سد معبر مي كنند، اگر براي عابر پياده مزاحمت يا خسارت ايجاد كنند، ضامن هستند يا خير؟

ج. در حد متعارف مانعي ندارد و ضمان در صورت صدق اضرار و تعدّي به عابرين است.

آتش سوزي در جنگل ها و باغ ها

5762. افرادي كه براي تفريح به جنگل ها و يا باغ ها مي روند و جهت پخت غذا و روشن مي كنند، در صورتي كه يك دفعه با دو طوفان شروع شود و موجب آتش سوزي شود، ضامن اند؟

ج. در صورتي كه روشن نمودن آتش در آن مكان شرعاً جايز نبوده است، ضامن هستند.

پرداخت خسارت در جايي كه مقصر مشخص نباشد

5763. اگر چند نفر همزمان به طرف ماشيني يا قطاري سنگ پرتاب كنند و سنگ يكي از آنها، موجب خسارت به قطار شود و يا موجب زخمي شدن فردي شود، چه كسي ضامن آن خواهد بود؟ (در صورتي كه معلوم نباشد سنگ كدام يك از آنها خسارت زده است)

ج. احتياط در مصالحه ي به توزيع است و تعيين با قرعه هم ممكن است.

مطالبه طلب از بستگان بدهكار

5764. آيا طلب كاران بنده مي توانند طلب خود را از پدر و بقيه بستگان بنده مطالبه كنند يا خير؟

ج. خير، نمي توانند.

پرداخت قيمت واقعي يا قيمت مورد نظر فروشنده

5765. اگر مغازه دار از خريدار قيمت بيشتر از قيمت واقعي جنس را مطالبه كند، آيا خريدار مي تواند همان قيمت واقعي را بپردازد يا بايد هر چه فروشنده خواست بپردازد؟

ج. بايد قيمت توافقي را بدهد.

مستأجري كه بعد از اجاره منزل برنگردد

5766. شخصي منزلي را به مبلغ معيني اجاره كرده است و موجر هم كليد منزل را در اختيار او گذاشته و مستأجر هم اثاثيه و لوازم منزل را در منزل اجاره اي گذاشته است، پس از آن به قصد آوردن خانواده اش رفته ولي برنگشته است، موجر نيز هيچ گونه اطلاعي در مورد علت برگشتن وي ندارد، آيا موجر حق تصرف منزل را دارد؟

نسبت به لوازم خانگي مستأجر چه تكليفي دارد؟

ج. تا مدت اجاره تمام نشده است، موجر حق تصرف ندارد؛ مگر در صورت يأس و اطمينان به اين كه ديگر به او دسترسي نخواهد داشت كه در اين صورت وسايل، مجهول المالك مي شود و از طرف او صدقه مي دهد و هم چنين مال الاجاره را احتياطاً صدقه بدهد.

اختلاف صاحب ملك و اداره

5767. يكي از ادارات دولتي ساختماني را اجاره كرده است، اما در حال حاضر بين مالك و اداره راجع به مبلغ اجاره اختلاف وجود دارد و او تا صدور حكم دادگاه راضي به اقامه نماز و ديگر تصرفات در آن نمي باشد، در اين صورت وظيفه ما چيست؟

ج. اختلاف در مبلغ اجاره اي كه مدّت آن تمام نشده است، ضرري به صحت اجاره نمي زند و مستأجر حق استفاده دارد.

اختيارات امانت دار در مال به امانت داده شده

5768. امانت دار در چه صورتي ضامن است؟

آيا امانت دار، مال مردم را مي تواند به ديگران كرايه دهد و يا از آن استفاده ديگري كند؟

ج. خير، نمي تواند استفاده اي از آن بكند؛ مگر با اجازه و اگر استفاده اي كرد ضامن اصل مال و استفاده ي از آن است.

تصرف والدين نيازمند در مال فرزندان و بالعكس

5769. آيا پدر و مادر در صورت فقر و بي نيازي، مي توانند در اموال فرزندان خود تصرف كنند يا خير؟ و در صورت عكس آن آيا اولاد بدون اجازه مي توانند در صورت نياز از اموال پدر و مادر بردارند؟

ج. بدون اجازه نمي توانند، مگر واجب النفقه او باشند و او هم متمكن باشد و امتناع كند كه در حد نفقه واجبه، مانعي ندارد بردارند.

شهريه گرفتن در صورت محدود بودن فعاليت هاي درسي

5770. آيا شهريه گرفتن طلبه اي كه در درس غيبت مي كند و در كلاس درسي، كمتر شركت مي كند و يا كمتر درس مي گيرد، جايز است؟

ج. اگر بدون عذر از مقدار معمول طلاب كمتر درس بخواند، شهريه گرفتن او اشكال دارد.

مطالعه در ساعت بي كاري اداري

5771. آيا مي توان در ساعات كاري در محل كار يا اداره، كه بي كار هستيم مطالعه نماييم؟

ج. مانعي ندارد.

تقلّب كودكان در امتحانات

5772 بعضي از بچه ها كه سنشان كم است و در امتحانات تقلب مي كنند و يا كساني كه عمداً تقلب مي كنند، حكمشان چيست؟

ج. زمينه سازي شود تا اطفال - هر چند تكليف ندارند - به اين كار عادت نكنند و افراد بالغ هم - در صورتي كه تضييع حق ديگري در آن باشد - گناه كار هستند.

ضمانت معرفي كننده نسبت به سرقت معرفي شونده

5773. اگر شخصي به عنوان كارگر، افرادي را به جايي معرفي كند و بعد از مدتي يكي از آن افراد مبلغي را از كارفرما سرقت نمايد، با توجه به اعتماد كارفرما به آن شخص معرف براي معرفي كارگر مورد اطمينان، آيا معرف ضامن است؟

ج. خير.

فراموش كردن اعمال شب اوّل قبر توسط اجير

5774. فردي براي انجام اعمال شب اوّل قبر ميتي اجير مي شود اما آن شب فراموش مي كند كه آن اعمال را انجام دهد، وظيفه او چيست؟

ج. ظاهراً اجاره منفسخ مي شود و اجرت را بايد برگرداند.

پرداخت بدهكاري گذشته به نرخ روز

5775. اگر فردي مبلغي را مدت 30 سال يا كمتر به كسي بدهكار بوده و پرداخت نكرده است، آيا ضامن همان مقدار است يا بايد به نرخ روز آن را بپردازد؟

ج. احتياطاً بايد در تفاوت مبلغ با ارزش فعلي آن با هم مصالحه كنند.

ضمانت پزشك در مورد شدت درد و بيماري

5776. اگر دندانپزشكي دندان فردي را نتواند خوب درست كند و حتي صدمه به آنها بزند، آيا ضامن است يا خير؟ و اگر پزشك بر اثر اشتباهش باعث شود شخص چند روز درد بكشد و نتواند كار كند چه حكمي دارد؟

ج. پزشك ضامن است.

( جهت اطلاع بيشتر به مسأله ي 1747 و 1748 رساله رجوع شود. )

ضمانت اغذيه فروشان در صورت مسموميت مصرف كننده

5777. فروشندگان مواد خوراكي اعم از چلوكبابي ها، رستوران ها، ساندويچ فروشي ها، بستني فروشي ها و … اگر باعث مسموميت فردي شوند، آيا ضامن هستند يا خير؟

ج. بله، ضامن هستند.

ضمانت حادثه در اماكن تفريحي

5778. اگر در پارك ها، حادثه اي چون فرو ريختن سقف يا افتادن وسايل بازي بر سر كسي و يا غرق شدن قايق تفريحي - كه مردم سوار آنها هستند - اتفاق بيفتد، در اين صورت ضامن كيست؟

ج. اگر كسي مقصر نباشد، ضماني نيست.

حمله سگ به گله ديگران

5779. اگر سگ كسي به گله ديگري حمله كند و صاحب آن مانع او نشده و در نتيجه چند رأس دام از آن گله تلف شود، آيا صاحب سگ ضامن است؟

ج. بله، ضامن است.

ضمانت در صورت كوتاهي در نگهداري اموال

5780. اگر صاحبان حرفه ها و صنايع در حفظ و نگهداري اشياي مردم مثل پارچه پيراهني براي خياطي و … كوتاهي كنند و اموال مردم به سرقت برود و يا در آتش بسوزد و يا اشتباهي بريده شود، چه كسي ضامن مي باشد؟

ج. صاحب آن حرفه يا صنعت ضامن است.

(مسأله ي 1744 رساله)

ضمان تعمير ضبط صوت سرقتي

5781. اگر فردي ضبط صوتي را تعمير كند و سپس معلوم شود ضبط صوت سرقتي بوده است، آيا ضمان تعمير ضبط صوت به عهده سارق است يا مالك؟

ج. به عهده سارق است.

آسيب رساني به ديگري بر اثر پاره شده سيم جرثقيل

5782. اگر سيم جرثقيل هنگام جابجايي محموله هاي سنگين قطع شود و بر اثر آن فردي مصدوم يا كشته شود، ضامن چه كسي است؟

ج. اگر كسي مقصر باشد، او ضامن است و در صورت استناد به كار شخص معيّن بدون تقصير، مي تواند ثبوت ضمان از باب خطاي محض باشد.

ضمان در زياده روي مصرف آب و برق

5783. آيا زياده روي در مصرف آب و برق و گاز، در صورتي كه انسان پول آن را پرداخت كند حرام و موجب ضمان است؟

و در صورت ضمان؛ وجه را به چه كسي بايد پرداخت كرد تا بريء الذمه شد؟

ج. در فرض مزبور ديگر ضامن نيست.

ضمان كشته شدن مسافر در مسافرخانه بر اثر زلزله

5784. اگر كسي خانه اي اجاره كند و يا در هتل يا مسافرخانه اي اقامت كند و بر اثر فرسودگي منزل و يا ساختمان هتل و يا زلزله، افراد ساكن آن هلاك شوند، ضمان از اين بابت به عهده صاحب ملك خواهد بود يا خير؟

ج. اگر در اثر فرسودگي بوده و صاحب ملك مقصّر بوده است، او ضامن است.

سوختن وسايل برقي بر اثر قطع و وصل مكرر برق

5785. در بعضي موارد، به جهت تعمير يا قطع و وصل برق توسط اداره برق، به وسايل برقي مردم خسارت وارد مي شود، در اين موارد بفرماييد چه كسي ضامن مي باشد؟

ج. اگر ورود خسارت نزد خبره مستند به كوتاهي يا اشتباه شخص يا شركتي باشد، ضمان ثابت است.

حكم پرداخت صدقه در برابر گرفتن وسيله دزدي

5786. اگر به انسان وسيله اي بدهند، كه از راه حرام به دست آمده، آيا مي شود آن را برداشت و به اندازه قيمت آن صدقه داد؟

ج. اگر صاحبِ آن را مي شناسد، بايد آن را به صاحب اصلي اش برگرداند و در صورت يأس از شناسايي او، مانعي ندارد.

پرتاب اشياي زير چرخ خودرو

5787. در بعضي موارد، از زير لاستيك ماشين سنگ يا اشياي ديگر به اطراف پرتاب و موجب خسارت به ديگران يا اموال ديگران مي گردد، در اين موارد ضامن چه كسي خواهد بود؟

ج. راننده ضامن است و حكم جنايت خطايي را دارد.

اموال بيت المال كه توسط افراد خيانت كار از بين مي روند

5788. اگر مسؤول امور مالي يا قانون گذاران يك بخش مهم، افراد خيانت كار را در رأس امور مالي - كه بيت المال در اختيار آنهاست - قرار دهند، آيا ضمان مال به عهده مسؤول است يا به عهده سوء استفاده كنندگان و غارت كنندگان بيت المال يا هر دوي آن ها؟

ج. اگر علم و عمد و يا تقصير در گزينش بوده است، هر دوي آنها ضامن هستند؛ البته فرد مسؤول پس از پرداخت غرامت و اداي حقوق ضايع شده، مي تواند به آن افراد خائن رجوع كند و حقوق از دست رفته را از آنان دريافت نمايد.

ديه كشته شدگان در حين آموزش

5789. كساني كه براي آموزش شنا يا آموزش هاي نظامي ديگري مانند رانندگي و …

مي روند، اگر كشته شوند ضامن ديه آنها چه كسي خواهد بود؟

ج. اگر كسي مقصر بوده، او ضامن است.

خسارت به وسيله نقليه در اثر حمل بيش از ظرفيت

5790. اگر شخصي وسيله نقليه اي اجاره كند و در اثر حمل بيش از ظرفيت خساراتي به وسيله نقليه وارد شود، چه كسي ضامن خواهد بود؟

ج. همان شخص اجاره كننده ضامن است.

ضمانت آتش زدن و كشته شدن افراد

5791. اگر كسي ساختماني را آتش بزند - كه موجب كشته شدن عده اي نيز بشود - اما اين فرد فقط قصد آتش زدن را داشته نه كشتن افراد را، آيا ضامن ديه افراد نيز مي باشد؟

ج. بله، ضامن است.

كمك رساني به كشور مسلمان هنگام جنگ با كشور كافر

5792. اگر يك كشور اسلامي با كشور و مملكت كفر در حال جنگ باشد، آيا مسلمانان ديگر وظيفه كمك و ياري آن كشور را دارند يا خير؟ و اگر كسي براي كمك برود و كشته شود، ضمان ديه بر عهده چه كسي خواهد بود؟

ج. در حد تمكّن با ملاحظه ي شرايط ديگري كه در آنها به حاكم شرع مراجعه مي شود، كمك كردن لازم است و جاي ضمان ديه نيست.

رسيدن خسارت جاني به متهم، هنگام اجراي حكم

5793. در صورت اجراي حد، اگر خسارت جاني به متهم برسد چه كسي ضامن خواهد بود؟

ج. اگر خطايي واقع نشده بوده، كسي ضامن نيست.

كم كاري در انجام وظيفه

5794. آيا افرادي كه به دليل كفاف نكردن حقوق خود دو شغل دارند و هر يك از شغل ها باعث كم كاري در شغل ديگر مي شود، ضامن مي باشند يا ضمان آن به عهده دولت است كه حقوق كمي پرداخت مي نمايد؟

ج. آن كسي كه كم كاري كرده، ضامن است.

تصادف و از بين رفتن مال

5795. اگر شخصي اجناسي را بخرد و در راه انتقال با وسيله نقليه تصادف كند، ضمان به عهده فروشنده است يا خريدار؟

ج. اگر تصادف قبل از تحويل به خريدار بوده و در نقل و انتقال مسبَّب از همين معامله براي تحويل تلف شده، احتياطاً مصالحه كنند.

ذبح پرنده حلال گوشت بدون اجازه مالك

5796. اگر شخصي يكي از پرندگان حلال گوشت را بدون اجازه مالك ذبح كند، آيا بايد قيمت آن را بپردازد يا مثل آن را؟

ج. بايد قيمت آن را بدهد.

زخمي كردن حيوان مزاحم بعد از هشدار به صاحب حيوان

5797. اگر حيوان كسي وارد منزل يا باغ و زراعت شخصي شد و چندين بار هم به صاحب حيوان تذكر داده باشد، اما او توجه باشد و صاحب زراعت يا منزل و باغ در باغ يا زراعت سم بريزد و حيوان بميرد و يا پاي حيوان را بشكند يا حيوان را زخمي كند، چه حكمي دارد؟

و اگر چنين حيواني از بين برود، حكم مسأله چه مي شود؟

ج. فردي كه اقدام بر كشتن يا مجروح نمودن حيوان نموده، ظاهراً ضامن است؛ مگر اين كه در آن مورد دفاع از مال صادق باشد و راه دفاع هم در مجروح يا كشتن حيوان منحصر باشد كه ضامن نيست و حل اختلاف نزد حاكم شرع مي شود.

كسي كه سبب بي كار شدن افراد مي شود

5798. اگر فردي باعث شود كه كسي يا كساني شغل خود را از دست بدهند و به اصطلاح نان آنها را آجر كنند، آيا ضامن خسارت مالي وارده به آنهاست يا خير؟

ج. موارد مختلف مي شود و ممكن است در بعض موارد ضامن باشد.

افتادن در چاله هاي حفر شده در معابر

5799. اگر در برخي خيابان ها اداره گاز يا فاضلاب حفر چاه يا كانال كنند و فردي ناآگاه هنگام شب در آن بيفتد و آسيب ببيند يا تلف شود، ضامن كيست؟

اگر مالكي در زمين بدون ديوار چنين كاري كند، چه وجهي خواهد داشت؟

ج. اگر اقدامات لازم براي پيشگيري از وقوع حوادث صورت نگرفته، آن اداره مقصّر در مأموريت ضامن است كه به حسب ظاهر در اينجا اقوي از مباشر است و در رابطه با حفر چاه در زمين شخصي، اگر طوري بوده كه ورود در زمين عدواني حساب مي شده و عبور از آن متعارف نبوده است، مالك زمين ضامن نيست.

فروش برگه هاي ارمغان بهزيستي

5800. شخصي برگه هاي مسابقه ارمغان بهزيستي را مي فروخته و براي هر يكي ده تومان مي گرفته و چند ميليون قيمت آنها بوده كه 70 هزار تومان سهم خودش شده، حكم مسأله چيست؟

ج. بر فرض حرمت فروختن برگه ها، بايد پول آنها را به صاحبانش برگرداند و اگر آنها را نمي شناسد، بايد با اذن حاكم شرع صدقه بدهد.

جبران خسارت خريدار

5801. اگر فروشنده به هر نحوي سر خريدار را كلاه بگذارد و براي جبران خسارت يا اشتباه خود خريدار را پيدا نكند، تكليف فروشنده چيست؟

ج. موارد مختلف مي شود و آن چه را اطمينان به رضايت او ندارد احتياطاً از طرف او صدقه بدهد.

گم كردن كتاب امانتي

5802. در ايام كودكي كتابي از كتابخانه امانت گرفته ام و آن را گم كردم و الآن نمي دانم كجاست، چه كنم؟

ج. بايد مثل آن را به كتاب خانه برگردانيد.

تقاص اموال مصادر شده

5803. اگر در جايي قسمتي از اموال يك شخص به ناحق مصادره شد، آيا او مي تواند تقاص نمايد؟

ج. اگر هيچ راهي براي رسيدن به مالش ندارد، تقاص از اموال ضامن جايز است.

گرفتن دستمزد از پدر

5804. چند سال براي پدرم كار كرده ام، ولي پدرم حق مرا نمي دهد، آيا حق دارم با دعوا و اجبار حقّم را از پدرم بگيرم؟

ج. حق مطالبه ي حق را از پدر داريد، ولي احترام لازم پدر هم رعايت شود.

برداشتن پول از پدر و پدربزرگ

5805. قبل از بلوغ از پدر و پدر بزرگم پول برداشته ام، حال پشيمانم و آنها نيز مرده اند، چه كار كنم؟

ج. بايد به ورثه برگردانيد يا تمام ورثه را راضي كنيد، هر چند وقتي مال را بر مي گردانيد، لازم نيست توضيح دهيد و ماجرا را به آنها اطلاع دهيد.

پيدا كردن و بزرگ كردن گوسفند

5806. گوسفندي پيدا كرده ام و حدود دو سال از اين واقعه مي گذرد و اصلاً اعلان نكرده ام، حكم اين گوسفند و برّه هايش و مخارج آن چيست؟

ج. حكم مال غصبي را دارد و منافع و برّه هايش هم مال صاحب گوسفند است و لازم است از هم اكنون تا يك سال اعلان كنيد و اگر صاحب آن پيدا نشد، احتياطاً به حاكم شرع مراجعه كنيد، اين حكم در صورتيست كه در صحرا در همان ابتدا كه پيدا كرديد، احتمال مي داديد به زودي و به آساني صاحبش معلوم شود وگرنه گرفتن به نيّت تَمَلُّك در برابر عوض جايز بوده و در اين صورت ضامن عوض گوسفند براي مالك هستيد و بقيه از آن شما است.

صدقه دادن طلاي پيدا شده

5807. وظيفه ام نسبت به قطعه طلايي كه در زمان كودكي از دوستم برداشتم و بعد آن را صدقه دادم چيست؟

ج. بايد مثل يا قيمت آن را به دوستتان برگردانيد.

چيدن ميوه هايي كه از ديوار باغ بيرون است

5808. چيدن ميوه هايي كه از ديوار باغ بيرون است، چه حكمي دارد؟

ج. به مسأله ي 1644 رساله، رجوع شود.

استفاده از پول پيدا شده

5809. آيا انسان با پولي كه پيدا كرده، مي تواند براي كتابخانه اي كتاب بخرد؟

ج. اگر از موارد تَمَلُّك نيست، نمي تواند.

حق مؤلف كتاب در چاپ و نشر

5810. اگر كتابي به شدت مورد نياز باشد و نسخه آن در بازار يافت نشود، آيا چاپ و نشر آن بدون اجازه مؤلف يا ناشر ضمان آور است؟

فتوكپي از روي آن آيا حكم نشر بدون اذن را دارد؟

و اگر نويسنده يا ناشر آن كافر باشند چه طور؟

ج. چاپ و نشر آن جايز نيست و فتوكپي كل كتاب هم، اگر باعث ضرر رساندن به مؤلف يا ناشر باشد، جايز نيست. در مورد كافري كه مال او شرعاً احترام ندارد، خلاف احتياط است با احتمال ترتّب لوازم داراي مفسده.

پيدا كردن ساعت

5811. ساعتي را پيدا كردم و چند نوبت نيز آن را اعلان نموده و صاحبش پيدا نشد، حالا تكليف من چيست؟

ج. اگر تا يك سال اعلان كرد و صاحب مال پيدا نشد، مي تواند از طرف صاحبش صدقه بدهد يا به عنوان امانت براي صاحبش نزد خود نگهداري كند، يا به حاكم شرع بدهد يا براي خود بردارد و قصد كند كه اگر صاحبش پيدا شد، عوض آن را به او بدهد.

دزديدن ميوه از باغ

5812. سال ها قبل مقداري ميوه از چند قطعه زمين و باغ دزديده ام، راه خروج از ذمه آنها چيست؟

ج. بايد صاحبانش را راضي كنيد يا به گونه اي كه نفهمند پولش را به آنها برسانيد و اگر به هيچ وجه دسترسي نداريد، از طرف آنها صدقه بدهيد.

برداشتن كفش ديگري به جاي كفش خود

5813. در حرم امام كفش مرا بردند، بنده از روي ناچاري كفشي شبيه به كفش خودم - كه كهنه تر بود - برداشتم، حكم اين مسأله چه مي شود.

ج. اگر شاهد حال بر رضايت صاحب كفش نباشد، ضامن هستيد.

نحوه ي حلاليّت طلبيدن

5814. در كودكي مقداري پول از شخصي برداشتم، الآن خجالت مي كشم به او بگويم، چه كنم؟

ج. به هر صورت شده، بايد آن را به او برگردانيد و لازم نيست توضيح دهيد.

تشخيص مال مشتبه

5815. چگونه مي توانيم مال مشتبه را تشخيص بدهيم؟

ج. موارد آن مختلف است.

تاوان

5816. تاوان يعني چه؟ در اسلام چه حكمي دارد؟

ج. تاوان يعني جبران خسارتي كه وارد شده و گرفتن آن براي كسي كه خسارت بر او وارد شده و در مواردي كه ضمان شرعي ثابت است، جايز است.

تخلّي در ملك شخصي ديگران

5817. تخلّي در املاك شخصي ديگران، بدون اطلاع از رضايت صاحب آن، چه حكمي دارد؟

و آيا اين عمل موجب ضمان است؟

در صورت فشار و اضطرار چه طور؟

ج. اختياراً جايز نيست و مطلقاً موجب ضمان هم هست.

نحوه رضايت از ديگران

5818. آيا در استفاده از اموال ديگران رضايت زباني شرط است يا به صرف احتمال رضايت، مي توان در آن مال تصرف كرد؟

ج. با صِرف احتمال بدون - اطمينان، نمي توان در آن تصرّف كرد.

استفاده بي رويه از آب دانشگاه

5819. من دانشجو هستم و از بيت المال استفاده مي كنم، مي خواستم بدانم، اگر من بر اثر وسواس، آب زيادي بريزم، چگونه مي توانم خسارت آن را بپردازم؟

ج. بايد خسارات را به همان مركز برگردانيد، يعني پول اضافه بر متعارف را پرداخت كنيد.

استفاده شخصي از تلفن دولتي

5820. بعضي از دانشجوياني كه در بعضي از قسمت هاي دانشگاه مشغول به كار مي باشند، از تلفن دانشگاه استفاده شخصي مي كنند، آيا اين كار جايز است؟

ج. اگر خلاف مقررات آنجا است، ضامن است.

استفاده از اموال بيت المال

5821. برداشت از اموال بيت المال - به قصد بازگرداندن آنها - چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

5822. پولي از بيت المال نزد من است، آيا در موقع نياز شخصي، مي توانم از آن پول بردارم و بعداً برگردانم؟

ج. خير، نمي توانيد.

استفاده از وسايل اسقاطي ادارات

5823. استفاده از وسايل اسقاطي ادارات - كه بعضاً دور ريخته مي شوند - چه حكمي دارد؟

ج. اگر مورد اعراض واقع شده باشد، اشكال ندارد.

استفاده بيش از همه

5824. در مسافرت هاي جمعي (اردو) كه از همه پول مي گيرند و غذا مي دهند، اگر كسي از سهميه معين شده زياد مي گرفت، چه حكمي دارد؟

ج. اگر خارج از متعارف بوده، بايد آن زيادي را برگرداند.

استفاده ديگران از امكانات دانشگاه

5825. آيا استفاده از امكانات دانشگاه ها براي غير دانشجو يا دانشجوياني كه از دانشگاه ديگر هستند، جايز است؟

ج. اگر خلاف مقررات باشد، جايز نيست.

جبران استفاده شخصي از امكانات دولتي

5826. جبران استفاده شخصي از امكانات دولتي چگونه است؟

ج. بايد به همان مراكز برگردانده شود.

حلاليّت از فرد مضروب

5827. چگونه خودم را از زير دين شخصي كه او را مضروب نموده و الآن به او دسترسي ندارم بيرون بياورم؟

ج. اگر به هيچ وجه به او دسترسي نداريد، بايد به مقدار ديه ي وارده با اجازه از حاكم شرع از طرف او رد مظالم دهيد، علي الاحوط.

تقلّب در هزينه هاي تلفن

5828. با توجه به بالا بودن نرخ مكالمه تلفن، آيا مي شود تقلبي تلفن كرد؟

ج. خير، نمي شود.

نشر كتاب بدون اجازه مؤلف

5829. روي كتاب هايي نوشته شده كه تكثير و نشر آن بايد با اجازه باشد، حال اگر به دلايل مختلف امكان اجازه گرفتن نبود يا مشكل بود، آيا مي شود نشر و تكثير كرد؟

ج. خير، نمي شود.

سوء استفاده از كارت تلفن

5830. دادن كارت تلفن به شخصي كه مي دانيم با تقلب به صورت مجاني از تلفن استفاده مي كند، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

تصرف در اموال بيت المال

5831. تصرفات جزيي در اموال بيت المال و اداري چه حكمي دارد؟

ج. حرام و ضمان آور است.

خيانت در امانت

5832. اگر از كسي امانتي بگيريم و آن را خراب كنيم، حكم آن چيست؟

ج. ضامن هستيد.

چگونگي پرداختن قرض بيت المال

5833. كسي كه به بيت المال مقروض است، چگونه و به چه كسي آن را بپردازد؟

ج. بايد به همان مراكز برگرداند و با عدم تمكّن، به حاكم شرع بدهد.

حكم عبور از مزارع كشاورزي

5834. عبور از ميان باغات و زمين هاي زراعتي كه نمي دانيم صاحبشان رضايت دارد يا خير، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

برنده شدن در مسابقات با تقلّب

5835. اگر كسي با تقلب در مسابقاتي برنده شود، آيا مي تواند از جايزه ي آن استفاده نمايد؟

ج. خير، نمي تواند.

اموال دزدي

5836. اگر فردي مالي را به كمك ديگران دزديده و اكنون بخواهد توبه كند، چگونه بايد برگرداند؟

ج. بايد آن را به صاحبش برگرداند و او را راضي كند، هر چند توضيح ندهد و اگر امكان دسترسي نيست، از طرف او صدقه بدهد.

انجام كار ديگران بر اثر روابط

5837. اگر كارمندي كار كسي را - بدون نوبت و به جهت اين كه چند روز ديگر خودش با او كار دارد - انجام دهد، آيا اشكالي دارد؟

ج. اگر سبب تضييع حقوق ديگران نباشد، اشكال ندارد.

اشياي متروكه و رها شده

5838. استفاده از چيزي كه صاحبش آن را رها كرده، چه حكمي دارد؟

ج. اگر كاملاً از آن اعراض كرده، جايز است.

بردن اموال بيت المال به منزل

5839. آيا بردن اموال بيت المال به خانه يا جاي ديگر - مثل خوابگاه - جايز است؟

ج. خير، جايز نيست.

فروش هديه

5840. آيا كتاب هايي را كه يك انتشارات به ما هديه داده است، مي توانيم بفروشيم؟

ج. اگر شرطي در بين نبوده است، مانعي ندارد.

جا به جايي محل دانشگاه با فرد ديگر

5841. آيا جا به جايي محل دانشگاه با فرد ديگر با دريافت پول، جايز است؟

ج. اگر خلاف مقررات نباشد، اشكال ندارد.

خواندن روزنامه ديگري

5842. اگر كسي از روزنامه ي فرد ديگري كه در رو به روي او قرار گرفته، بخواند، جايز است؟

ج. اشكال ندارد.

تقاص كردن حق ضايع شده

5843. اگر از كسي حقي ضايع شود، آيا شخصاً مي تواند تقاص كند؟

ج. تا ممكن است با مطالبه يا شكايت حقش را بگيرد، با معرضيّت مفسده، تقاص جايز نيست.

تصرف كردن حقي از بيت المال

5844. اگر احتمال بدهيم كه حقي از بيت المال يا حق النّاس را تصرف كرده ايم، چه بايد بكنيم؟

ج. با احتمال اين مطلب، تكليفي نيست.

رعايت نكردن نوبت

5845. در بسياري از مكان هاي شلوغ كه به كارها صفي و نوبتي رسيدگي مي شود، مثل نانوايي ها، بانك ها و … اگر فردي بدون رعايت حق و نوبت ديگران كار خود را مُقَدَّم نمايد، شرعاً عمل حرامي مرتكب شده است؟

اگر نانوا يا متصدّي آن امر بدون نوبت كار كسي را مقدم بنمايد، آيا او عمل حرامي مرتكب گرديده است؟

ج. تضييع حقوق شرعي ديگران به هر گونه اي كه باشد، جايز نيست و ملازمهاي با نوبت ندارد.

دريافت دستمزد بيشتر از حق خود

5846. در دانشگاه مقداري پول به حساب من ريخته شده كه بيشتر از دستمزد كاريست كه انجام داده ام، وظيفه من در ازاي اين پول ها چيست؟

ج. اگر اشتباه شده، بايد اضافه ي آن بازگردانده شود.

كشتن سگ نگهبان

5847. سگ گله يا باغي به عابري حمله مي كند و عابر در مقام دفاع از خود او را مي كشد، آيا در اين صورت ضماني بر عهده اوست يا نه؟

ج. با انحصار و توقف دفاع بر قتل او، ضامن نيست.

دعواهاي كودكانه

5848. در دوران كودكي با بسياري از كودكان و هم بازي ها دعوا و شوخي مي كرديم كه گاهي منجر به شكستن بيني، سر يا در رفتن انگشت و دست گرديده است، آيا اكنون نسبت به آن افراد ضامن هستم و در صورتي كه آنان را نمي شناسم، چه بايد بكنم؟

ج. بله، ضامن هستيد و تا امكان دارد بايد آنها را پيدا كنيد و اگر امكان دسترسي نبود، به مقدار ديه ي آنها با اجازه ي حاكم شرع رد مظالم بدهيد، علي الاحوط.

فحاشي

5849. آيا فحاشي به انسان هاي معمولي يا علما و بزرگان، حق اللَّه است يا حق النّاس؟

ج. هر دو است.

پاره كردن پوسترهاي تبليغاتي

5850. كساني كه پوسترهاي انتخاباتي را به هر دليل پاره مي كنند يا روي پوسترهاي ديگران پوستر مي چسبانند، خواه قصد اهانت داشته باشند يا نه، آيا ضامن هستند؟

ج. موارد آن مختلف است.

گرفتن كرايه اضافي توسط تاكسيرانان

5851. تاكسي هايي كه بيش از قيمت تعيين شده از مسافرين كرايه درخواست مي كنند، اگر مسافر فقط قيمت تعيين شده را بپردازد، آيا نسبت به مازاد ضامن است؟

ج. بيش از اجرت المثل را ضامن نيست؛ مگر اين كه از اوّل اجرتي را معين كرده باشد و مسافر هم پذيرفته باشد.

هزينه سفر نيمه تمام

5852. اين جانب به قصد تشرّف به زيارت مرقد حضرت زينب با كارواني به طرف مرز حركت كرديم ولي از مرز به علت مشكلات قانوني گذرنامه مرا بازگرداندند، آيا من كل هزينه را به رئيس كاروان بدهكارم يا هزينه رفت و برگشت تا مرز را بدهكار مي باشم؟

ج. بيش از مخارجي كه براي شما شده، بر ذمّه شما نيست.

احكام صيد و ذبح

استقرار حيات ذبيحه

5853. آيا به نظر حضرت عالي استقرار حيات در ذبيحه لازم است يا اصل حيات در حلال بودن ذبيحه كافي است؟

ج. اصل حيات كافي است.

ذبيحه اهل كتاب

5854. آيا ذبيحه اهل كتاب پاك و حلال است؟

ج. خير، ميته است.

مرگ حيوان پس از ذبح به سبب ديگر

5855. اگر پس از سر بريدن حيوان، حيوان به سبب ديگري هم چون آتش، افتادن در آب و … بميرد، آيا خوردن گوشت آن حلال است؟

ج. حليّت آن حيوان خلاف احتياط است.

شوك الكتريكي قبل از ذبح

5856. اگر قبل از سر بريدن حيوان شوك الكتريكي به او وارد كنند تا سر بريدن او آسان شود، آيا گوشت او حلال است؟

ج. بله، حلال است.

بريده نشدن چهار رگ

5857. اگر پس از سر بريدن حيوان معلوم شود 4 رگ او بريده نشده، ولي زنده است؟

آيا بريدن بقيه رگ ها قبل از مردن حيوان چه حكمي دارد؟

ج. ظاهراً مانعي ندارد.

بريدن سر حيوان از بالاي برآمدگي

5858. اگر پس از بريدن برخي از رگ ها متوجه شويم سر از بالاي برآمدگي بريده شده، آيا مي توان دوباره تا روح در بدن حيوان باقي است، از زير برآمدگي سر را بريد؟

ج. ظاهراً مانعي ندارد.

بريدن پاي حيوان قبل از خروج روح

5859. در برخي از مناطق رسم است قبل از خروج روح و پس از بريدن سر حيوان، پاهاي او را جدا مي نمايند، آيا پاها حكم ميته پيدا مي كنند؟

ج. خير، ميته نمي شود؛ هر چند كه اين عمل مكروه است.

شكار با تفنگ بادي يا دولول

5860. تفنگ هاي دولول شكاري يا تفنگ بادي، داراي ساچمه هاي گرد يا سر پهن است كه با سرعت و فشار به بدن شكار فرو مي رود و آن را مي كشد، آيا شكار با آنها موجب حلّيت شكار مي شود؟

ج. پاك و حلال بودنش، اشكال دارد.

جدا كردن سر حيوان قبل از جان دادن

5861. آيا جدا كردن سر حيوان قبل از جان دادن، اشكال دارد؟

ج. مانعي ندارد و حيوان پاك و حلال است، ولي اگر بخواهند سرش را از بدن جدا كنند، بنا بر اظهر خوردن گوشت آن مكروه است، بلكه خلاف احتياط است.

ذكر يك بسم اللَّه براي چند مرغ

5862. آيا چند مرغ را مي توان با يك بسم اللَّه سر بريد؟

ج. اگر دستگاه همه را در يك لحظه با رعايت شرايط سر ببرد، همان يك بسم اللَّه كافي است.

چاقوي استيل

5863. آيا در صحت سر بريدن حيوان لازم است چاقو آهني باشد؟ آيا سر بريدن حيوان با چاقوي استيل و غير آهني صحيح است؟

ج. اگر آلت ذبح غير آهن باشد، ولي در حدّت و استحكام و تيزي و اطّراد تا آخر ذبح مثل آهن باشد به نحو يقين، بعيد نيست به الغاي خصوصيت، به آهن ملحق باشد.

سر بريدن نابالغ و زن

5864. آيا اگر سر حيوان را بچه نابالغ يا زن ببرد، كافي است؟

ج. اگر زن يا بچه مميّز مسلمان ببرد، اشكال ندارد.

بريدن تدريجي چهار رگ

5865. اگر بعضي از چهار رگ را ببرند و صبر كنند و پس از جان دادن حيوان بقيه رگ ها را ببرند اشكال دارد؟

اگر پيش از جان دادن حيوان بقيه رگ ها بريده شود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر پس از جان دادن حيوان بقيه رگ ها را ببرند، اشكال داشته و حلال و پاك نمي باشد؛ اما اگر پيش از جان دادن بقيه رگ ها بريده شود، اشكال ندارد.

ذبح گوسفند در جهت غير قبله به خاطر حواسپرتي

5866. اگر كسي گوسفندي را بر اثر غفلت و حواسپرتي به طرفي غير از قبله ذبح كند، چه حكمي دارد؟

ج. بنا بر اظهر اشكال ندارد.

ذبح حيوان بدون بسم اللَّه

5867. ذبح حيوان بدون گفتن بسم اللَّه چه حكمي دارد؟

ج. اگر از روي فراموشي نام خدا را نبرد، اشكال ندارد و در غير اين صورت آن حيوان، بنا بر اظهر پاك نمي شود.

استفاده از گوشت با احتمال ذبح غير شرعي

5868. استفاده از گوشتي كه احتمال مي دهيم ذبح كننده، احكام ذبح را رعايت نمي كند، اشكال دارد؟

ج. اگر در بازار مسلمانان فروخته مي شود، پاك است و هم چنين است اگر در دست مسلمان باشد.

صيد ماهي خاويار

5869. گرفتن ماهي خاويار چه حكمي دارد؟

آيا بايد آن را رها كنيم يا استفاده از آن جايز است؟

ج. اگر فَلس ندارد، حرام است.

خوردن گوشت مرغي كه طريق ذبح آن معلوم نيست

5870. خوردن گوشت مرغ هايي كه معلوم نيست با دست ذبح شده يا با دستگاه خودكار، چه حكمي دارد؟

ج. گوشت هايي كه در بازار مسلمانان فروخته مي شود، پاك است و هم چنين است اگر در دست مسلمان باشد.

تناول مرغ هايي كه با ماشين ذبح مي شوند

5871. آيا خوردن گوشت مرغ هايي كه با ماشين ذبح مي شود، حلال است؟

ج. اگر شرايط ذبح رعايت شود، حلال است.

احكام خوردني ها و آشاميدني ها

ماهي هاي صيد شده در كشورهاي غير مسلمان

5872. افراد در كشورهاي غير مسلمان، معمولاً ماهي را با وسايلي كه دارند صيد مي كنند، خوردن ماهي در اين كشورها كه افراد مسلمان مي فروشند و ما از صيد آنها همان اطّلاعات عمومي و كلّي را داريم، چه صورت دارد؟

ج. كسي كه ماهي را صيد مي كند، لازم نيست مسلمان باشد و در موقع صيد، نام خدا را ببرد، ولي مسلمان بايد بداند يا اطمينان داشته باشد كه آن را زنده گرفته اند و در خارج آب مرده است و ماهي مرده اي كه معلوم نيست آن را زنده از آب گرفته اند يا مرده، چنان چه در دست مسلمان باشد، حلال است و اگر در دست كافر باشد، اگر چه بگويد آن را زنده گرفته ام حرام مي باشد، مگر آن كه از حرف او يا از راه ديگر علم يا اطمينان حاصل شود.

صيد ماهي با ديناميت و برق

5873. در برخي از مناطق با اتصال برق به آب يا انداختن ديناميت در آب، ماهي صيد مي كنند آيا اين روش صيد جايز است؟

ج. چنان چه ماهي در آب بميرد، حرام است.

مردن ماهي در تور صيّادي

5874. اگر ماهي در تور صيّادي در زير آب بميرد، حلال است يا حرام؟

ج. حرام است.

ماهي اوزون برون

5875. ماهي موسوم به (اوزون برون) - كه داراي دانه هاي ريز در پوست خود مي باشد و بنا به گفته ي عدّه اي اين دانه ها فلس هاي ريز مي باشد.

امّا در هر حال فلس بودن آنها كاملاً مشخّص نيست - حكم خوردن چنين ماهي چيست؟

ج. اگر اهل خبره بررسي كنند كه ماهي مزبور داراي فلس است، به گونه اي كه موجب اطمينان شود، محكوم به حليّت است.

رؤيت فلس با دستگاه

5876. با توجّه به تحقيقاتي كه (با استفاده از چشم مسلّح) وجود فلس در كوسه ماهي را تأييد مي كند، استفاده ي غذايي از اين نوع آبزي چگونه است و آيا كشف فلس حتّي با چشم مسلّح براي حلّيت آبزيان كافي است؟

و صادرات اين نوع آبزيان به كشورهاي ديگر چگونه است؟

ج. در غير آنچه كه مورد نص روايات است، حلال بودن داير مدار صدق فلس نزد عرفيست كه به خصوصيات مطّلع هستند و صادرات آنها چنان چه منفعت حلال داشته باشد، مانعي ندارد.

پوست و روغن ماهيان حرام

5877. استفاده از پوست و روغن اين آبزيان (ماهيان حرام) جهت مصارف دارويي چگونه است؟

ج. اگر در غير خوردن باشد، مانعي ندارد و در جهت خوردن براي مداوا هم در حد ضرورت، اشكال ندارد.

قوانين دولتي صيد

5878. دولت جمهوري اسلامي در مورد ماهيگيري مقرّرات گرفتن پروانه ي صيد وضع نموده است و اجازه صيد به كساني داده مي شود كه در ازاي پرداخت مبلغي پول، پروانه صيد داشته باشند، اگر كسي اين قانون را عمل نكند، گناه كار است؟

و آيا خوردن ماهي هايي كه بدون مجوز صيد مي شوند، حلال است؟

ج. آن چه ذكر شد، منافاتي با حلال بودن گوشت ماهي صيد شده ندارد.

ماهي در شكم ماهي صيد شده

5879. اگر در شكم ماهي صيد شده، ماهي ديگري پيدا شود، حلال است يا خير؟

ج. اگر احتمال دارد حيات آن تا زمان خارج نمودن ماهي حامل از آب و بقا داشته، اظهر حليّت آن است و احوط حرمت است.

ميگو

5880. خوردن ميگو حلال است يا نه؟

ج. حلال است.

محرّمات ذبيحه گوسفند و مرغ

5881. چيزهايي كه در ذبيحه ي گوسفند حرام است، در مرغ هم اگر يافت شود حرام است يا نه؟

ج. بله، حرام است، به همان نحو مذكور در رساله از موارد جزم و احتياط.

حرمت خرگوش

5882. در ميان عوام مشهور است كه دو نوع خرگوش وجود دارد. نوعي از آن حلال گوشت و نوع ديگرش حرام گوشت مي باشد.

ج. خرگوش حرام گوشت است مطلقاً.

هم غذا شدن با اهل كتاب

5883. معاشرت و هم غذا شدن با اهل كتاب چه حكمي دارد؟

ج. اهل كتاب هم، حكم ساير كفّار را دارند.

خوردن آب اجزاي حرام از حيوان ذبح شده

5884. هرگاه اجزاي حرام از ذبيحه - مثل مغز حرام، دشول، بيضه و … - در غذا پخته شود، با فرض اين كه از عين آن اجتناب كنند، آيا خوردن آب آن هم حرام است؟

ج. خوردن آب آن حرام نيست.

كشمش پخته شده

5885. كشمش را داخل آبگوشت يا آش ريخته اند و پخته شده است، آيا خوردن آن حلال است و آيا نجس است؟

ج. كشمش، مويز و آب آنها، اگر خود به خود يا با پختن جوش بيايند پاك بودن و خوردن آن محل اشكال است.

فرو دادن خون لثه

5886. فرو دادن خوني كه از لثه خارج مي شود جايز است؟

آيا در صورت مستهلك شدن در آب دهان، خوردن آن جايز است؟

ج. خوني كه از لاي دندان ها مي آيد را نمي توان فرو برد اما، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود، مانعي ندارد.

حرمت خون دندان

5887. خوردن خوني كه به واسطه ي دندان كشيدن وارد دهان مي شود، چه حكمي دارد؟

ج. خوردن خون مطلقاً جايز نيست.

گوشت هايي كه از خارج وارد مي شود

5888. خوردن گوشت هايي كه از خارج از كشور وارد مي شود، جايز است؟

ج. اگر از كشورهاي غير اسلامي وارد مي شوند، محكوم به عدم تذكيه است.

خوردن غذاي اهل كتاب

5889. آيا خوردن غذاي اهل كتاب جايز است؟

ج. با علم به نجس شدن به سبب تماس بايد اجتناب شود.

بيرون ريختن غذا

5890. غذايي كه نيم خورده ي بچّه باشد يا به نحو ديگر در سفره ريخته مي شود، اگر براي پرندگان بيرون بريزيم، آيا اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد ولي در بعض موارد اسراف بوده و مورد مذمت است.

خوردن ميوه درخت همسايه

5891. آيا مي شود ميوه ي شاخه ي درخت همسايه را كه وارد خانه ي ديگري شده است، مصرف كرد؟

ج. خير، بدون اجازه يا اطمينان به رضايت نمي شود مصرف نمود.

تربت هاي معمول در بازار

5892. خوردن تربت هاي موجود - كه معلوم نيست از قبر مطهر امام حسين عليه السّلام باشد - آيا جايز است؟

ج. به مقدار كمي با امتزاج به آب، اگر به نيّت رجا بخورد، اشكال ندارد.

جوجه تيغي

5893. خوردن گوشت جوجه تيغي در دين اسلام چه حكمي دارد؟

با توجّه به اين كه اين جاندار از لحاظ خصوصيات و ساختمان فيزيكي و جسماني داراي پنجه و معده ي يك قسمتي بوده و از گياهان و ريشه هاي درختان تغذيه مي نمايد؟

ج. حرام است.

خوردن تربت خريده شده در بازار

5894. خوردن مقداري از خاك كه در بازار به نام تربت مطهّر سيد الشّهداء عليه السّلام به فروش مي رسد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر اطمينان دارد كه از قبر مطهّر آن حضرت يا از اطراف آن برداشته شده، به نيّت شفا به اندازه ي يك نخود اشكال ندارد.

خوردن تربت رسول اكرم ائمه «عليهم السّلام»

5895. خوردن تربت رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمه عليهم السّلام، همانند تربت امام حسين عليه السّلام جايز است؟

ج. مظنون اينست كه خوردن تربت حضرت رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ساير ائمه طاهرين عليهم السّلام براي شفا، در اين حكم مثل تربت امام حسين عليه السّلام باشد؛ اگر چه احوط اينست كه آن را در آب مخلوط كنند به طوري كه مستهلك شود.

ذبح با دستگاه

5896. ذبح با وسيله ي برقي و مكينه، با شرايط اسلام و ذكر اللَّه و قطع @اوداج و رو به قبله چه حكمي دارد؟

ج. ميزان، مراعات شروط ذكر شده در رساله براي هر يك از حيوانات است.

پنيرهاي وارداتي

5897. اخيراً پنيرهايي ساخت بعضي از كشورهاي غير اسلامي در بازار برخي از كشورهاي اسلامي به فروش مي رسد كه بنا به اظهار بعضي افراد مطّلع، مايه ي اوّليه ي آن از معده گوساله تازه به دنيا آمده، تهيّه مي گردد و چون ذبح آن گوساله به طريق شرع مقدّس اسلام نمي باشد، استفاده از آن چگونه است؟

ج. پنيرمايه، هر چند حيوان ذبح شرعي نشده باشد، پاك و حلال است، مگر با رطوبت سرايت كننده با نجس يا متنجس - مثل ظاهر ظرف بنا بر احوط - ملاقات كرده باشد؛ بنا بر اين با شك در طهارت و نجاست محكوم به حليّت و طهارت است و استفاده از پنير مزبور مانع ندارد.

حكم شيره ي انگور

5898. حكم شيره ي انگور كه از جوشاندن آب انگور به همراه خاك مخصوص به دست مي آيد و رنگ آن تقريباً قهوه اي و غليظ است، چيست؟

ج. اگر به جوشيدن، ذهاب ثلثين شود، حلال است.

دنبلان

5899. خوراندن دنبلان (بيضه ي حيوان) به اطفال، چه حكمي دارد؟

ج. بنا بر احتياط واجب، بايد از آن خود داري كنند.

خوردن نوشابه، سوسيس و كالباس

5900. خوردن بعضي از خوراكي ها مثل نوشابه، سوسيس، كالباس كه ضررهايي براي آنها برشمرده شده، جايز است؟

ج. اگر ضرر شخصي نداشته باشد، جايز است.

روايت هاي وارد شده در خواص خوراكي ها

5901. روايت هايي كه توصيه به خوردن و يا نخوردن بعضي از چيزها كرده اند، آيا در مقام بيان حكم شرعي بوده اند يا صرفاً بيان خواص، ضرر و منافع آن خوراكي ها از آن استفاده مي شود و مثلاً ثوابي بر عمل به آنها مترتب نيست؟

ج. هر عملي كه به قصد قربت به جا آورده شود، ثواب دارد.

خوردن پنير

5902. آيا خوردن پنير - به تنهايي - كراهت دارد؟

ج. بهتر اينست كه با گردو خورده شود.

مصرف ميوه از باغ ها و مزارع ديگران

5903. مصرف ميوه از باغ ها و مزارع، در چه صورت جايز است؟

ج. با اذن مالكين جايز است.

نوشيدن آب از قنات ها و چاه هاي ديگران

5904. نوشيدن آب از قنات ها و چاه ها كه در زمين ديگران است، جايز است؟

ج. با اجازه مالكين آنها، جايز است.

خوردن سيراب و كلّه پاچه درست شسته نشده

5905. خوردن سيراب و كلّه پاچه اي كه درست شسته نشده و طبخ شده است، در صورت وجود مو يا محتويات داخل سيرابي، آيا جايز است؟

ج. اگر طبعِ متعارف مردم از آن متنفر نبوده و يا اجزاي حرام در آن نباشد، جايز است.

ژلاتين تهيه شده از مغز استخوان

5906. آيا مصرف ژلاتين - كه از مغز استخوان خوك يا گاو تهيه مي شود - در خوراكي هايي مانند آب نبات، ماست و تهيه جلد كپسول دارويي جايز است يا نه؟

ج. در مورد خوك نجس و حرام است، ولي در مورد گاو كه ذبح شرعي شده باشد، جايز است.

خوردن مورچه و حشرات

5907. خوردن حشرات و مورچه ها - كه در غذا افتاده - آيا جايز است؟

ج. اگر عرفاً از خبائث باشند، جايز نيست.

نان سوخته

5908. خوردن نان سوخته چه حكمي دارد؟

و اگر طبيعت فردي از آن متنفر نباشد، در حكم آن تأثير دارد؟

ج. اگر ضرر دارد، جايز نيست.

خوراكي هايي كه موجب تشديد بيماري مي شوند

5909. آيا خوردن غذاهاي حلال كه موجب تشديد يا طولاني شدن بيماري مي شود، حرام است؟

ج. با علم به آن حرام است.

خوردن چيز مشتبه

5910. خوردن چيز مشتبه، چه حكمي دارد؟

و در صورت حلال بودن، آيا اثر وضعي منفي دارد؟

ج. موارد آن مختلف است و في الجمله اثر وضعي خود را دارد.

غذا خوردن در رستوران، ساندويچي و …

5911. خوردن غذا در رستوران هاي عمومي و ساندويچي ها و كبابي ها، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

غذا خوردن در منزل افراد لاابالي

5912. خوردن غذا در منزل كساني كه اهل رعايت طهارت و نجاست نيستند، چه حكمي دارد؟

ج. تا يقين به حرام نباشد، جايز است.

چيز خوردن از منزل اقوام و دوستان بدون اجازه

5913. آيا چيز خوردن از منزل اقوام و دوستان، جايز است؟

ج. بدون رضايت آنها، جايز نيست.

غذا خوردن در مسجد

5914. غذا خوردن و سفره انداختن در مسجد، چه حكمي دارد؟

اگر براي عزاداري امام حسين عليه السّلام باشد چه طور؟

ج. اگر با نمازگزاران مزاحمت نداشته باشد و با اذن متولّي باشد، به خودي خود مانعي ندارد.

ممنوعيّت شكار حيوانات

5915. ممنوعيّت شكار حيوانات از طرف سازمان محيط زيست، آيا موجب حرمت شرعي و عدم جواز خوردن آن شكار مي شود؟

ج. خير.

خوردن خوراكي هاي دور ريخته شده

5916. خوردن خوراكي ها و نان هايي كه در كوچه ريخته است، چه حكمي دارد؟

ج. اگر ضرري نداشته باشد، اشكال ندارد.

غذا خوردن با دهان نجس

5917. اگر خون لثه با دندان پرشده يا دندان مصنوعي تماس پيدا كند، فرو دادن آب دهان و يا غذا خوردن در اين حال، چه حكمي دارد؟

ج. موضع ملاقات را احتياطاً آب بكشد.

فرو دادن خلط بيني و سينه

5918. آيا فرو دادن و خوردن خلط بيني و سينه - كه در دهان آمده - جايز است؟

ج. خير.

گوشت پرستو

5919. آيا خوردن گوشت پرستو جايز است؟

ج. مكروه است.

دست پخت همسر غير مقيّد

5920. آيا خوردن دست پخت همسر كه تقيّدي به نماز و احكام ديني ندارد، جايز است؟

ج. اگر مسلمان باشد، پاك است.

خوردن غذا كه حرمت يا حليّت آن معلوم نيست

5921. غذايي كه انسان نمي داند از حلال است يا حرام، مي تواند تناول كند؟ اگر غذايي واقعاً حرام يا نجس بوده و انسان ندانسته آن را بخورد، اثر وضعي در وجود او مي گذارد؟

ج. تكليفاً آن غذا حلال است.

ملاك حرمت و ضرر خوراكي ها

5922. ملاك حرمت در ضرر رساندن خوراكي ها چيست؟

و اگر مثلاً فرد سردمزاجي، خوراك سردي ميل كند، به همين اندازه ضرر موجب حرمت مي شود؟

ج. ضرر عرفيّت دارد.

خوراكي هاي مؤثر در قواي جنسي

5923. مصرف خوراكي هايي كه موجب ازدياد قواي جنسي، يا تقليل آن و يا موجب عقيم شدن مي گردد، جايز است؟

ج. فقط مورد سومي كه موجب عقيم شدن مي گردد، جايز نيست.

تخم مرغ خوني

5924. آيا مصرف تخم مرغي كه در آن خون دارد، آيا جايز است؟

ج. از خوني كه در تخم مرغ مي باشد، بنا بر احتياط واجب بايد اجتناب كرد، ولي اگر خون در زرده باشد، سفيده پاك است و اگر در سفيده باشد، زرده پاك است.

خوردن استخوان و مغز استخوان پخته شده

5925. آيا خوردن استخوان يا مغز استخوان پخته شده، جايز است؟

ج. مانعي ندارد و ممكن است مرتبه اي از كراهت ثابت باشد.

پرخوري

5926. پرخوري چه حكمي دارد؟

ج. اگر ضررآور باشد، جايز نيست.

رياضت كشيدن به واسطه كم خوري

5927. آيا رياضت كشيدن به واسطه كم خوردن غذا - چنان چه در طولاني مدت موجب بيماري شود - جايز است؟

ج. اگر علم به ضرر داشتن دارد، جايز نيست.

غذا خوردن با اهل سنت

5928. آيا غذا خوردن با اهل سنت جايز است؟

ج. مانعي ندارد.

خوردن مني

5929. خوردن مني انسان چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

فروخته شدن حيوان وطي شده

5930. اگر كسي با حيوان فرد ديگري، عمل نامشروع انجام دهد و صاحب حيوان آن را فروخته باشد، آيا قيمت آن را ضامن است؟

و اگر اظهار كردن آن به صاحب حيوان باعث مفسده و يا شرمندگي باشد، چه بايد بكند؟

ج. اگر آن حيوان معمولاً مأكول اللّحم است مثل شتر و گاو و گوسفند، فاعل اين كار بايد به هر طور كه شده بر آن حيوان مستولي شود و توضيح دادن و آشكارا كردن شرط نيست، سپس آن را ذبح كند و بسوزاند و پولش را به صاحبش بدهد، به خلاف اسب و الاغ كه تنها حكم فروختن در شهر ديگر دارند، نه ذبح و احراق.

بچه هاي حيوان وطي شده

5931. اگر حيوان حلال گوشت وطي شود، آيا بچه هاي آن حيوان كه بعد از اين عمل متولد مي شوند يا در اين بين از او تغذيه مي كنند، حرام است؟

ج. آن چه بعد از وطي به وجود آمده است، حرام است نه آن چه سابق بر وطي وجود داشته است، حتي حمل بنا بر اظهر و اما تغذيه از او موجب حرمت نمي شود.

5932. مراد از نسل، در حكم حرمت گوشت نسل حيوان وطي شده توسط انسان چيست؟

ج. منظور، نسل متولد شده پس از وطي است، حتي حمل به وجود آمده پيش از وطي حلال است و اگر حمل مشكوك شد - كه پيش از وطي محقق شده يا پس از آن - بازهم محكوم به حلّيّت است.

وطي به حيوان ذبح شده

5933. آيا وطي حيوان ذبح شده، احكام وطي به حيوان پيش از ذبح را دارد؟

ج. احكام وطي در زمان حيات را ندارد - گرچه كار حرام كرده است - زيرا مقتضاي اصل، عدم آن احكام است.

مست نشدن از مشروبات

5934. اگر كسي از مشروبات الكلي مست نشود، آيا بازهم نوشيدن آن براي وي حرام است؟

ج. حرام است.

نوشيدن اندك مشروب

5935. آيا نوشيدن مقدار كمي از مشروب - به حدّي كه انسان مست نشود - حرام است؟

ج. حرام است.

نماز كسي كه مشروب خورده

5936. اگر كسي احياناً مشروبي نوشيد، آيا تا چهل روز نماز او صحيح نيست؟

ج. صحيح است - يعني قضا ندارد - ولي مقبول نيست، يعني ثواب مترقب را ندارد.

نوشيدن مشروبات الكلي براي درمان

5937. آيا نوشيدن مشروبات الكلي براي درمان بعضي از بيماري ها حرام است؟

ج. تا انحصار و ضرورت معالجه در نوشيدن آن نباشد، حرام است.

حكم خريد و فروش مشروبات الكلي در محيط تحصيل

5938. حكم خريد و فروش مشروبات الكلي در دانشگاه چيست؟

وظيفه ما در قبال آن كدام است؟

ج. حرام است و بايد از آن جلوگيري شود.

خوردن چيزهايي كه مقداري الكل دارند

5939. خوردن چيزهايي كه در آنها الكل وجود دارد، چه حكمي دارد؟

ج. احتياط واجب در اجتناب است.

مخلوط كردن آب با شراب

5940. آيا مخلوط كردن آب با شراب، باعث از بين رفتن حرمت مي شود؟

ج. خير.

تزريق خمر

5941. آيا تزريق خمر يا مُسكر ديگر حرام است؟

ج. نوشيدن آن حرام است و تناول اعم از نوشيدن است و با الغاي خصوصيّت، ميزان حرمت، استعمال مسكر و مست كردن با اختيار است، حتّي لزوم حد شراب خواري نيز در اين صورت محتمل است، كه احتياط در حد است.

ظروف غذاخوري شراب خوار

5942. ظروف غذاخوري شخص شراب خوار پاك است يا نجس؟

ج. اگر با شراب تماس پيدا كند يا با لب هاي او كه متنجس به شراب است برسد، نجس است.

درآمد افراد شراب خوار

5943. درآمد افراد شراب خوار حلال است يا حرام؟

ج. اگر در رابطه با شراب باشد، حرام است.

حقوق گرفتن از شراب خوار

5944. حقوق گرفتن از فرد شراب خوار، چه حكمي دارد؟

ج. اگر در رابطه با شراب باشد، حرام است.

به هم زدن دو ليوان آب به حالت شراب

5945. اگر دو ليوان آب را براي شوخي به حالت شراب بخورند (يا دو ليوان را به هم بزنند)، حرام است؟

ج. اين كارها خوب نيست و چه بسا التزام به ما لا يلزم است.

احكام وصيّت

لزوم نوشتن وصيّت نامه

5946. آيا نوشتن وصيّت نامه واجب است؟

ج. اگر علامت ها و نشانه هاي مرگ ظاهر شد، اگر نياز به وصيت كردن باشد لازم است.

موارد لزوم وصيت

5947. اگر ذمه ي كسي به هيچ ديني مشغول نباشد، آيا وصيت كردن بر او لازم است؟

ج. خير، اگر هيچ حقّي از حقوق الهي و مردمي بر او نيست و يا امانتي كه نتوانسته رد كند نزد او نيست لازم نيست؛ بلكه مستحب است.

عدم رضايت ورثه در عمل به وصيت

5948. در عمل نمودن وصي به وصيت، آيا رضايت و موافقت بقيه ورثه آيا لازم است؟

و آيا آنان حق اظهار نظر و دخالت دارند؟

ج. اگر در امور مالي باشد و زايد بر ثلث باشد، رضايت تمام ورثه لازم است و غير آن ارتباطي به ورثه ندارد مگر در وصيّت، به عنوان ناظر تعيين شده باشند.

(مسأله ي 2175 رساله)

فرق شهادت بر وصيت با عمل به آن

5949. آيا فردي كه شاهد بر وصيت نمودن كسي شد و آن را امضا كرد، پس از مرگ او آيا لازم است به آن وصيت عمل كند؟

ج. اگر وصي نباشد عمل به وصيت بر او لازم نيست، بلي در مورد مناسب اداي شهادت مي نمايد.

وصيت نكردن به نماز و روزه

5950. فردي كه از دنيا رفته و نسبت به نماز و روزه وصيتي ننموده است و مسلماً نماز و روزه هاي قضا شده زياد داشته است، آيا لازم است از اصل مال، كسي را براي او اجير نمايند؟ يا از ثلث او بايد اجير بگيرند؟ يا اصلاً لزومي بر اجير گرفتن نيست؟

ج. اگر پسر بزرگ دارد، بر عهده او واجب است و در غير اين صورت، از اصل مالش اجير بگيرند.

هزينه هاي عمل به وصيت

5951. آيا وصي مي تواند هزينه هاي عمل به وصيت را از تركه ي ميّت محاسبه كند؟

ج. از همان ثلث مي تواند محاسبه كند، نه از اصل تركه.

خيانت يا عجز وصي

5952. هرگاه خيانت يا عجز وصي كشف شود، تكليف چيست؟

ج. حاكم شرع به جاي او يا براي كمك به او وصي را معين مي كند.

(به مسأله ي 2185 و 2186 رساله رجوع شود. )

عمل نكردن وصي به وصيت

5953. آيا عمل نكردن وصي به وصيت - به هر جهت - حرام است؟

ج. بله، وصي مكلف است، به وصيت عمل كند.

وصيت به مهريه همسر

5954. شخصي براي ثلث اموال خود مصرفي را معين كرده و علاوه بر آن اظهار داشته كه مهريه همسر او كه اكثريت اموال او را شامل مي شود بدهند، آيا چنين وصيتي كه از مال ارثي چيزي باقي نمي گذارد جايز است؟

و آيا مي شود مهريه زن او را به صورت قسطي پرداخت كرد؟

ج. ثلث مورد وصيّت همان ثلث باقيمانده ي مال پس از اداي مهريه و ساير ديون است، نه تمام مال و مهريه ي زن جزو ديون ميّت است كه اگر وصيت هم نكند، از اصل اموال او خارج مي شود، هر چند چيزي هم براي ارث باقي نماند.

تفاوت وصيت با وكالت

5955. فردي در وصيت نامه خود افراد متعددي را براي هر يك از امور و كارهاي خود معين كرده و شرح وظايفي براي آنان نوشته است؛ پس از مرگ او عده اي مي گويند عمل او وكالت است و با مرگ وي عزل شده و عده اي مي گويند او وصيت كرده و لازم است اجرا شود، كدام يك از اين دو قول صحيح مي باشد؟

ج. هر كاري را كه گفته است بعد از مرگ من انجام دهيد، همان وصيت تلقّي مي شود.

وصيّت اجير به نماز و روزه و نحوه ي محاسبه ي قيمت

5956. شخصي پنج سال قبل، مبلغي به عنوان اجرت نماز و روزه گرفته ولي به انجام آن موفّق نشده و فوت كرده، در وصيّت نامه ذكر كرده مبلغ مذكور را ورثه بابت نماز و روزه براي فلاني صرف كنند.

با توجه به اين كه مقدار نماز و روزه مشخّص نيست، وظيفه ي ورثه چيست. آيا به قيمت آن روز به مقدار پولي كه گرفته بايد نماز و روزه بگيرند، يا به مبلغ و نرخ امروز هر قدر كه باشد؟

ج. در صورتي كه اجاره باطل يا فسخ شود، مثل صورت شرط مباشرت، ذمّه ي او به همان مال الاجاره كه به او داده اند، مشغول است و در صورتي كه اجاره باطل و يا فسخ نشود ذمّه ي او به عمل مشغول است كه همان مقدار نماز و روزه بايد از تركه او استيجار شود.

وصيّت به گذاشتن مفاتيح الجنان در قبر

5957. شخصي وصيّت كرده كه كتاب مفاتيح الجنان را كه مدّت ها مي خوانده با او در قبر بگذارند، آيا اين وصيّت جايز و نافذ است؟

ج. ظاهراً جايز است.

وصيّت شفاهي

5958. كسي به اولاد و دوستان و آشنايان خود وصيّت كرده و مطالبي را شفاهي در زمان حيات گفته - از قبيل دفن در مكان معيّن و غيره … - و وصي معيّن نكرده است.

آيا عمل به آن واجب است؟

ج. بله، واجب است.

منجّزات مريض

5959. منجّزات مريض از اصل است يا از ثلث محاسبه مي شود؟

ج. اگر كسي در مرضي كه به آن مرض مي ميرد، مقداري از مالش را به شخصي ببخشد و به او تحويل دهد و وصيت كند كه بعد از مردن او هم مقداري به شخص ديگر بدهند، آنچه را كه در حال حيات بخشيده و تحويل داده، از اصل مال است و احتياج به اذن ورثه ندارد و چيزي را كه وصيت كرده، اگر به مقدار ثلث ميراث يا كمتر باشد، وصيت نافذ است و اگر زيادتر از ثلث باشد، زيادي آن به اذن ورثه احتياج دارد.

وصيّت هاي بيشتر از ثلث

5960. اگر كسي وصاياي متعدّد غير متضاد كرده و مقدار آن از ثلث بيشتر است و و ورثه اجازه نمي دهند، تكليف چيست؟

ج. بيشتر از ثلث، مال ورثه است.

(به مسأله ي 2197 رساله و بعد آن مراجعه شود. )

تضاد در دو وصيّت نامه

5961. چنان چه فردي در يك وصيّت نامه براي ثلث اموال خود مصرفي را معيّن كرده و در وصيّت نامه ي ديگر ضد آن را مشخص كرده است، تكليف چيست؟

ج. به وصيّت نامه ي دومي بايد عمل شود.

زياد آمدن ثلث از مورد وصيّت

5962. شخصي وصيّت كرده ثلث مالش را در موارد معيّني كه ذكر كرده صرف كنند، در صورتي كه از موارد مذكوره زياد آمد چه كنند؟ به ورثه مي دهند يا در مطلق خيرات صرف مي شود؟

ج. اگر معلوم است كه وصيت به تمام ثلث شده و ذكر موارد از باب تعدّد مقصود بوده است، زيادي آن بايد در امور خيريه مصرف شود و اگر معلوم نيست و احتمال دارد منظورش اخراج از ثلث بوده نه وصيت به تمام ثلث، با اجازه ورثه در امور خيريّه مصرف شود.

تعيين ما در بچه ها و يك بچه ي صغير به عنوان وصي

5963. شخصي وصيّت كرده و وصي خود را مادر بچّه ها و يكي از بچّه هاي صغير خود قرار داده است، آيا اين وصايت باطل است؟

ج. صحيح است و تا وقتي كه صغير بالغ نشده است، مادر در تصرّف مستقل است.

عدم وصيّت ميّت و حق وي

5964. اگر ميّت وصيت نكرده باشد، آيا از اصل مال حقّي دارد؟

ج. پس از كفن و واجبات تجهيز و پرداخت بدهي و حج واجب و حقوقي كه مثل خمس و زكات و مظالم عباد، ادا كردن آنها واجب مي باشد، آنچه اضافي مي ماند، اگر وصيت نكرده باشد، مال ورثه است.

عدم تعيين ثلث و تعيين وصي

5965. اگر ميّت تعيين وصي نموده، امّا وصيّت به ثلث ننموده باشد، آيا لازم است ثلث او را در كارهاي خير مصرف كنند؟

ج. لازم نيست.

عدم لزوم حضور ورثه هنگام وصيّت

5966. در زمان تنظيم صلح نامه يا وصيّت نامه، آيا حضور تمامي ورثه الزامي است؟

ج. خير.

قبول نداشتن وصي توسّط ورثه

5967. اگر وارثين ميّتي اوصياي او را قبول نداشته باشند - با اين كه وصيّت شرعاً ثابت باشد، آيا هر كدام مي توانند ثلث از سهم الارث خود را طبق وصيّتِ وصيت كننده خرج نمايند؟

ج. بايد با نظر اوصيا باشد.

عدم عمل وصي به وصيّت و تكليف ورثه

5968. اگر اوصياي ميّتي حاضر به انجام وصيّت نبودند، آيا خود وارث ها مي توانند عمل نمايند؟

ج. ورثه نمي توانند خود تصرّف كنند و در صورت معذور بودن اوصيا از عمل كردن به وصيّت، به حاكم شرع ارجاع مي گردد تا جانشيني براي آنها معيّن كند.

وصيّت به تساوي پسر و دختر در ارث

5969. اگر پدر و مادر وصيّت كنند كه دختران و پسران يكسان و مساوي هم ارثيّه را تقسيم كنند، آيا عمل به اين وصيّت صحيح است؟

ج. وصيّت به اين كه اولاد پسر و دختر مساوي ارث ببرند، باطل است؛ مگر اين كه وصيّت نمايد از ثلث بدهند.

وصيّت به بهترين مصرف خير

5970. شخصي وصيّت كرده كه ثلث اموال اين جانب را در بهترين مواردي كه از قرآن و سنّت استفاده مي شود و بهتر از آن مورد وجود ندارد خرج كنيد. نظر مبارك را در اين خصوص بيان فرماييد.

ج. بعيد نيست كه افضل و بهترين موارد براي اين مورد وصيّت، در تبليغ تشيّع، يعني ائمّه اي اثني عشر عليهم السّلام باشد و اللَّه العالم.

وصيّت به ثلث قبل از فوت و حكم ديه

5971. شخصي كه مجروح شده، به ثلث وصيّت مي كند و بعد وفات مي نمايد. آيا اين وصيّت او ثلث ديه اي را كه بعداً از قاتل مي گيرند شامل مي شود؟

ج. بله، شامل مي شود مگر قرينه اي بر خلاف باشد.

از بين رفتن غير مورد وصيّت به ثلث

5972. شخصي به عنوان وصيّتِ به ثلث، خانه اي را براي مصرف خاص تعيين كرده است، ولي بعد از وفات او تمام اموالش - غير از اين خانه - از بين رفته است، چه بايد بكنند؟

ج. تمام منزل مذكور، چنان كه تعيين نموده است، ثلث مي باشد.

تعيين ثلث و تقسيم آن

5973. شخصي مقداري زمين از مالكيّت شخصي خود به عنوان ثلث تعيين نموده است و مورد مصرف آن را نيز مشخّص كرده است.

آيا اين ثلث بايد در مصرف مشخّص شده هزينه شود يا ورّاث مي توانند آن زمين را بين خود تقسيم نمايند؟

ج. بايد به عين وصيّت او عمل شود.

وجود دو وصيّت نامه

5974. اگر موصي داراي دو وصيّت نامه است؛ يكي به نحو مقيّد كه وصيّت اوّلش مي باشد و ديگري به طور مطلق، وظيفه عمل به وصيت اوّل است، يا به اطلاق (وصيت

دوم)

و يا به هر دو؟

ج. اگر دو وصيّت اثباتي باشند و اگر دوّمي ناظر به همان اوّلي نيست، تنافي ندارند، به هر دو عمل كنند و اگر تنافي داشته باشند به دوّمي عمل كنند و اللَّه العالم.

اعتراض بعضي از وارثين

5975. متوفّي در وصيّت نامه اش - به شهادت پنج نفر عادل - سه دانگ يك ساختمان مسكوني را به همسرش و يك و نيم دانگ آن را به يكي از فرزندانش و يك و نيم دانگ باقيمانده را بين وارثان تقسيم كرده است.

اكنون يكي از وارثين به سهم سه دانگ همسر مرحوم و به آن يك و نيم دانگ ديگر اعتراض دارد. آيا اعتراض او شرعاً قابل توجه و ملاحظه است؟

ج. در فرض مسأله آن چه كه در متن ذكر شده، بر حسب ظاهر، وصيّت است و وصيّتِ وصيت كننده در ثلث تركه اش نافذ است و در اضافه ي بر ثلث محتاج به امضاي ورثه است.

بلي اگر شخص متوفّي چيزي از اموال خود را به فردي يا افرادي در زمان حيات بخشيده باشد و به قبض آنها داده باشد، كسي حق اعتراض ندارد و در نزاع موضوعي، محتاج به مرافعه ي شرعيّه است.

ارث فرزند خوانده و حج ميّت

5976. فردي فاقد اولاد، داراي همسر و دو برادر و يك خواهر مي باشد.

فرزند برادرش را از زمان طفوليّت به عنوان فرزندخوانده نگهداري نموده است، او وصيّت كرده كه مبلغ سيصد هزار تومان جهت كفن و دفنش و يكصد هزار تومان صرف مساجد بنمايند و خمس خانه ي غير مسكوني اش نيز پرداخت شود و برايش حج بلدي انجام دهند و خانه اي در روستا و منزل مسكوني كه در دست عيالش است بعد از فوت عيال به فرزندخوانده اش واگذار نمايند. مرقوم فرماييد آيا فرزندخوانده ارث مي برد و ديگر اين كه بعد از اخراج سيصد هزار تومان مال الوصيّه و خمس آن خانه و صرف يكصد هزار تومان جهت مساجد، استطاعت حاصل و گرفتن حج بلدي يا ميقاتي

لازم است و سهميّه ي وارثين مذكور چگونه خواهد بود؟

ج. در فرض مسأله وصيّت ميّت در ثلث تركه اش نافذ است و در زايد بر ثلث محتاج به امضاي ورثه است و فرزندخوانده، فرزند نمي شود و احكام فرزندي ندارد، ولي آن چه را وصيّت شده كه به او بدهند، اگر با ساير مصارف ثلث، زايد بر ثلث نباشد بايد به او بدهند و مقدار بدهي بابت خمس از اصل تركه داده شود و اجرت استيجار حج، اگر حج واجب در ذمّه داشته از اصل تركه برداشته شود و تفاوت اجرت حج ميقاتي و بلدي از ثلث پرداخت مي شود و در فرض مسأله، باقيِ تركه، بين ورثه تقسيم مي شود و يك ربع آن به زوجه و باقي به دو برادر و خواهر او مي رسد، به اين نحو كه اگر خواهر و برادر پدر و مادري هستند يا همگي پدري هستند، مال پنج قسمت مي شود:

چهار قسمت آن به دو برادر و يك قسمت به خواهر داده مي شود و حكم صورت هاي ديگر هم در رساله ذكر شده است و اللَّه العالم.

ضمان وصي

5977. فردي ثلث اموالش را مورد وصيّت قرار داده است و در اثر تصادف با كاميون فوت كرده است، چون راننده خطاكار از شغل رانندگي عايله اش را اداره مي كرده است و او را زنداني كرده بودند، كبار ورثه رضايت دادند تا او را از زندان بيرون آورند. سپس به او تذكّر مي دهند كه مقتول چهار صغيره دارد، بايد به آنها رسيدگي كني تا كبير شوند، بعد از بلوغ و رشد مي توانند سهم الارث خود را مطالبه نمايند.

اكنون قاتل ناپديد و مفقود الاثر شده است، وصي هم بر اثر جهل

به مسأله نمي دانست كه ثلث ديه داخل در وصيّت است و بايد مطالبه مي كرد كه نكرده است.

حال آيا وصي، ثلث ديه را مديون است يا كبار ورثه و در صورت ضمان، ثلث يوم التّلف را بايد بدهد يا يوم الادا را؟

ج. اگر مي توانست وصول كند و نكرد، ضامن است و تفاوت بين دو زمان را احتياطاً ضامن است.

بخشش تمام اموال به فرزندان و حكم طلاهاي باقيمانده

5978. مادري در حال حيات، تمام اموالش را به فرزندانش بخشيده و بين آنها تقسيم نموده است و وصيّت كتبي و تأكيد مكرّر شفاهي نزد خويشان و غير آنها نمود كه فقط طلاهاي زينتي مرا صرف نماز و روزه ي من و شوهرم كنيد و آن را نزد يكي از پسرهايش سپرده است.

آيا اكنون كه وفات كرده، وارثين در طلاها حقّي دارند؟

ج. ظاهراً فقط در ثلث طلاها حق وصيّت دارد و زايد از آن مال ورثه است؛ مگر نماز و روزه اي كه خودش تعيين نموده كه از اصل مال اخراج مي شود بنا بر اظهر و هم چنين اگر ورثه وصيت او را اجازه داده اند، ديگر نمي توانند برگردند.

وصيّت به اهداي اعضا

5979. آيا وصيّت به اين كه بعض اعضاي موصي را پس از وفات به مريضي مسلمان كه در معرض خطر مرگ قرار گرفته بدهند، جايز است؟

و مريض غير مسلمان چگونه است؟

و اگر چنين وصيّتي صورت گرفته، آيا اهل او مي توانند ممانعت كنند؟

ج. با وجود عضو بدن غير محترم مثل كافر و حاصل شدن مقصود به آن، نسبت به بدن مسلمان و محترم جايز نيست و امّا با حاصل نشدن نجات يك محترم از مرگ مگر به اين، پس مانعي ندارد، بلكه با فرض توقّف نجات بر اين، واجب است و بايد از نظر و لمس حرام دوري شود مگر در موارد اضطرار و واجب است بعد از حصول مقصود بقيّه اي اعضا را دفن كنند.

ادّعاي وارث نسبت به ثلث

5980. پدري تمام اموال خود را طبق نوشته اي به وارثين داده است، فقط گاو و گوسفند و طويله را بابت ثلث مال خود تعيين نموده است كه بعد از فوت جهت مراسم سوّم و هفتم و … و بدهكاري صرف شود و بقيّه اي اموال اگر مانده باشد به دو فرزندش مربوط است، آيا وارثين ديگر مي توانند ادّعا كنند كه از اين گاو و گوسفند سهم مي برند و يا مربوط است به همان دو فرزندي كه متوفّي در وصيت از آنها نام برده است؟

ج. مجموع وصاياي ميّت در ثلث تركه اش نافذ است و در زايد، به اجازه ي ورثه موقوف است كه اگر اجازه داده اند، نمي توانند برگردند و راه احتياط اينست كه اگر بين ورثه صغير نيست، ورثه با هم مصالحه نمايند و به نحوي كه پدر گفته عمل كنند.

تبديل مورد وصيّت و حكم وصيّت

5981. شخصي وصيّت كرده كه بعد از وفاتش از فروش اتومبيل سواري براي انجام خيريّه و مراسم و دفن و كفن و … و براي اقامه ي عزاي سيّد الشهداء عليه السّلام مصرف شود و از ثلث درآمد كاميونش جهت تهيّه ي جهيزيه ي دخترانش استفاده شود. ولي بعد از اين وصيّت وصيت كننده شخصاً اقدام به فروش ماشين سواري و كاميون نموده است و به جاي كاميون اوّل، بعد از فروش، كاميون ديگري خريده است.

آيا با تغيير محل برداشت هزينه ها، وصيّت سابق همچنان به قوّت خود باقيست يا از ثلث منافع حاصل، در موارد مختلف وصيّت هزينه نمايند؟

ج. احتمالاً منظور وي خصوص كاميون و سواري نبوده است، با اين حال با رضايت ورثه انجام دهند.

5982. در صورت نافذ بودن وصيّت قبلي در مورد كاميون، اگر ورثه بخواهند كاميون را

بفروشند - با توجّه به اين كه خريد جهيزيّه ي دخترانش را از ثلث منافع لحاظ كرده بود، تكليف چه خواهد بود؟ آيا مي شود از اصل ثلث مبلغي را به اين منظور قرار داد يا اين كه تمام ورثه از تمام ماترك ميّت سهم مي برند؟

ج. ثلث را تماماً با اجازه ي ورثه به مصارف مذكور برسانند و در صورت فروش كاميون، بعد از انجام امور وصيّت، چيزي كه منفعت دار باشد براي تهيّه ي جهيزيّه بخرند.

زيادي از مبلغ مورد وصيّت براي ساخت مسجد

5983. اگر فردي مبلغ مشخصي را وصيت نموده تا به مصرف وقف - مثل ساختن مسجد برسد … - در صورتي كه آن مبلغ اضافه بيايد، آيا بقيه مبلغ در كارهاي خير مصرف شود، يا به عنوان ارث به وارثين تحويل شود؟

ج. جايز است مصرف مبلغ باقي مانده در تكميل موقوفه و در آن چيزهايي كه قابل استفاده در موقوفه است.

قرار دادن منفعت ملك به عنوان ثلث

5984. منفعت ملكي تا 50 سال به عنوان ثلث قرار داده شده است.

آيا مي شود ملك مزبور را به صورت مسلوب المنفعه تا 50 سال به فروش رساند (يعني تا 50 سال اجاره باشد ) و منافع آن را بر طبق وصيّت مصرف كنند؟

ج. در فرض مرقوم اگر عمل به وصيّت مي شود، مانع ندارد.

وصيّت مقتول براي نگرفتن ديه از قاتل

5985. اگر مقتول وصيّت كند كه از قاتل ديه نگيريد، چه حكمي دارد؟

ج. وصيّت به اين كه ديه نگيريد، مثل ساير وصاياي در مال شخص است، كه در ثلث نافذ است.

ميزان در محاسبه ي قيمت ثلث

5986. ماترك همسرم ساختماني بود، طبق وصيّت او، ثلث مال را با نظارت وصي و قيّم جهت نماز و روزه و كفّارات روزه و … به مصرف رسانيديم، به اين شرط كه ثلث از ساختمان براي من باشد.

اكنون قصد داريم ساختمان را بفروشيم. بعد از فروش، آيا ثلث مبلغي كه به فروش مي رسد سهم من مي باشد و يا اين كه ثلث قيمت زمان فوتش به من مي رسد؟

ج. وصيّتنامه ملاحظه شد، بنا بر محتويات وصيّت نامه چيزي به عنوان ثلث براي زوجه قرار داده نشده و وجهي براي اشتراط زوجه به نظر نمي رسد. ولي زوجه سهم الارث خود را از تركه شوهر از منقولات و قيمت ساختمان و درختان حق دارد و علاوه بر اين تمام مهريّه ي خود را حق دارد كه بايد به او بدهند و اگر منظور از شرط اين بوده كه شما از مال خود پول مصارف ثلث را بدهيد و در عوض ثلث خانه براي شما باشد، پس بر حسب اين معاوضه ثلث مبلغ فعلي از آن شما است، مگر اين كه به عنوان قرض به وصي داده باشيد كه به همان مبلغ طلبكار هستيد و اللَّه العالم.

وصيّت به نماز و روزه از ثلث و صرف آن در رد مظالم

5987. ميّتي براي نماز و روزه به ثلث وصيّت نموده است، با فرض اين كه مي دانيم وي اهل نماز و روزه بوده است، ولي احتمال قوي در كسب و كار حق النّاس و مظالم بر عهده او است.

آيا مي توان بخشي از ثلث را رد مظالم داد؟

ج. وصيّت نبايد تغيير داده شود. بلي اگر شما يقين داريد كه مظالم عباد به گردن ايشان هست، از اصل برداشته خواهد شد، نه از ثلث و تغيير وصيّت

جايز نيست.

وصيّت به عدم تقسيم خانه تا مدّتي معيّن

5988. متوفّي - كه داراي دو زوجه مي باشد - وصيّت نموده است، تا وقتي كه دو زوجه اش زنده هستند، وارثان، ساختمان منزل مسكوني و اثاث خانه را تقسيم ننمايند، آيا اين وصيّت شرعاً صحيح است؟

ج. وصيّت در زايد بر ثلث تركه به اجازه ي ورثه موقوف است، ولي اگر ورثه وصيّت او را اجازه داده اند، نافذ شده است و ورثه دو مرتبه نمي توانند اجازه ي خود را لغو كنند و اللَّه العالم.

انتقال بدن ميّت جهت انجام وصيّت

5989. اين جانب بر آن شدم وصيّت پدر بزرگوارم مبني بر اين كه مزار او در جوار قطعه ي شهدا باشد را انجام دهم، لذا از آن مقام معظّم استدعا دارم انتقال پيكر مطهّر را به جوار قطعه ي شهدا اجازه بفرماييد؟

ج. در صورتي كه عمل به وصيّت موقوف و متوقّف بر انتقال به قطعه ي شهدا باشد، انتقال به آن قطعه صورت بگيرد.

عدم عمل به وصيّت

5990. در وصيّت نامه ي متوفّي در مورد قطعه اي باغ در عقدنامه نكاحيه آمده است:

اين قطعه زمين را به دخترها بدهند، به شرط اين كه هر سالي پنج شب يا روز روضه ي سيّد الشهداء عليه السّلام را اقامه نمايند و اگر چنين نكردند، وصي من فلاني چنين كاري را انجام دهد و زمين را تصرّف كند، نسل اندر نسل، تا به حال وصي چنين مي كرد ولي فرزندان وصي چنين نكرده اند.

آيا جايز است زمين را بفروشند و پولش را صرف روضه خواني و يا در امور خيريّه مصرف نمايند؟

ج. فروش جايز نيست و بايد به وصيّت عمل نمايند و اگر هيچ كدام قبول نمي كنند، احتياط آن است كه با اجازه ي حاكم شرع به كسي واگذار كنند كه به وصيّت عمل كند.

وصيّت مادر به نام گذاري نوه

5991. مادر من فوت شده، وصيّت كرده بود كه اگر پسرت متولّد شد، اسم او را «علي اقبال» بگذار و من قصد كردم اگر خداوند متعال امسال به من فرزندي داد اسم آن بچّه را «مهدي» بگذارم، وظيفه ي من چيست؟

ج. بهتر است به وصيّت مادر عمل شود، ولي واجب نيست.

ناظر و شاهد شدن زن براي وصيّت

5992. آيا زن مي تواند ناظر يا شاهد وصيّت نامه باشد؟

ج. مانعي ندارد.

خريد رايانه با ثلث وصيّت شده براي نشر كتب ديني

5993. فردي وصيّت كرده كه ثلث او را براي نشر كتاب هاي ديني مصرف كنند، آيا مي توان با ثلث وي دستگاه رايانه خريد؟

ج. مي توان، ولي تنها بايد از آن در نشر كتب ديني استفاده كرد.

وصيت در قالب شرط ضمن عقد

5994. فردي باغي را به مبلغ كمتري فروخته است، به اين شرط كه تا زمان حياتش از مقداري از آن استفاده كند و پس از حياتش، خريدار مقداري را براي او صرف خيرات كند.

آيا چنين معامله اي صحيح است؟

ج. معامله صحيح است.

صرف ثلثِ وصيت شده ي براي خيرات، در احتياجات ورثه

5995. شخصي وصيت كرده است ثلث اموالش را در خيرات براي خودش صرف كنند، آيا فرزندان مي توانند آن را در احتياجات خودشان صرف كنند؟

ج. اگر فقير باشند، جايز است و در غير اين صورت خلاف احتياط است.

دفن ميّت در مكان بهتر از وصيت

5996. آيا جايز است فردي را كه وصيّت به محل دفن كرده است، در جاي بهتري دفن كنند؟

ج. جايز است، زيرا وصيت او براي نفي افضل اطلاق ندارد، بلكه بايد در محل پايين تر و كمتر از وصيت نباشد و احتياطاً در همانند هم نباشد.

نحوه ي تقسيم اموال مشترك بين صغار و كبار

5997. اگر بين چند وارث، يك، يا دو نفر صغير و بقيه كبير باشند، تصرف در اين اموال موروثي و تقسيم آنها چگونه صحيح مي باشد؟

ج. اگر ولي شرعي يا وصيّي - كه ولايت بر صغار دارد - باشد، با او اين امر را از حيث تقسيم يا استيجار و نحو آن، انجام دهند و اگر نباشد با حاكم شرع.

اگر ثلث از مورد وصيت زياد بيايد

5998. شخصي فوت شده و در وصيّت به ثلث تركه - كه يك باب منزل مسكوني است، چنين آورده است:

«هستي من يك باب منزل مي باشد، يك ثلث خرج مجالس سوّم، هفتم و سال و بقيه بين ورّاث تقسيم شود.»

آيا مفهوم وصيّت فوق اينست كه اگر مبالغي را وارث ها در سوّم و هفتم و سال او خرج كردند، بقيه ثلث بين وارثين تقسيم شود (با توجه به اين قرينه كه متعارف نيست تمام ثلث يك منزل را در سوّم و هفتم و سال خرج كنند)؟ در صورت شك، آيا مراجعه به اصل برائت مي شود؟

ج. در اضافه آن مخارج از ثلث، احتياط در مصرف نمودن در راه هاي خير است، با اجازه گرفتن از ورثه.

وصيّت به نماز و روزه بيش از عمر وصيت كننده

5999. ميّتي به مقداري نماز و روزه وصيت كرده است كه آن مقدار بيش از مدت عمر وي مي باشد.

از طرفي به اندازه عمرش را استيجار كرده اند.

آيا بايد به مقداري كه وصيت كرده عمل شود يا همان مقدار كافي است؟

ج. بايد به تمام مقداري كه وصيت كرده عمل شود، زيرا شايد آن نماز و روزه ها استيجاري بوده كه به جا نياورده بوده يا روزه ها از باب كفاره بر او واجب شده بوده است.

حكم خنثي در وصيّت

6000. فردي براي حمل وصيت كرده است سهم پسر و دختر متفاوت است.

حال اگر طفل خنثاي مشكل متولد شود، تكليف چيست؟

ج. قدر متيقّن كه موافق احتياط هم هست، سهم دختر براي او است، كه كمتر است.

ارايه ي وصيت نامه بعد از مرگ

6001. بعد از فوت پدرمان برادر كوچك وصيت نامه اي آورده كه نوشته است؛ صد هزار تومان از اموال را براي خودم و مابقي را به پسر كوچكم مي دهم، آيا نافذ است؟

ج. اگر مربوط به پس از مرگ اوست و مورد اطمينان ورثه است، در ثلث نافذ است و در بيشتر نياز به اجازه ي ورثه دارد و اگر منظور او انجام دادن اين كار در زمان حياتش بوده است، پس آنچه نوشته و عده اي بيش نيست و حكم وصيت را ندارد.

احكام ارث

ميزان در ارث بردن پسر و دختر از ثلث

6002. فردي ثلث خود را براي هزينه ازدواج دختر و پسر خود وصيت نمود، آيا دختر و پسر به صورت مساوي سهم مي برد يا چون هزينه هاي ازدواج دختر بيشتر است، متناسب با نيازهاي ازدواجشان به آنها مي رسد؟

ج. تابع كيفيت وصيت است و اگر وصيت در اين جهت اجمال دارد، آن دختر و پسر احتياطاً با هم مصالحه كنند.

ثلث چيست

6003. منظور از ثلث در تقسيم تركه ميّت چيست؟

ج. مقصود از ثلث مال كه وصيت در آن نافذ است، ثلث مال در وقت وفات وصيت كننده است، پس اگر در اثر نقصان اموال، مقدار ثلث اموالش در وقت وفات كمتر از زمان وصيت شده باشد، وصيت او در ثلث اموال موجود نافذ است.

نحوه تقسيم ارث بدون وجود وصيت

6004. اگر ميتي وصيت خاصي نكرده باشد، تقسيم اموال او به چه صورت است؟

ج. بعد از خارج كردن تجهيزات واجبه و ديون ميّت، اعم از حقوق اللَّه و حقوق النّاس، بر حسب تقسيم ارث بين ورثه قسمت مي شود.

دريافت سهم ثلث بعد از ازدواج

6005. دختري كه به هنگام ازدواج، به علّت ممكن نبودن فروش اموال به ارث گذاشته شده، سهمي به عنوان هزينه ازدواج از ثلث مال پدرش نصيبش نشده، آيا اكنون مي توان از ثلث مال مقدار سهمش را جدا كرد و به او داد، در صورتي كه وصيت به ثلث براي اين هزينه بوده است؟

ج. اگر دين آن باقي است، بايد پرداخت شود وگرنه احتياطاً مصالحه شود، بلي اگر وصيت كننده سهم هر كدام را معيّن كرده، ظاهراً در هر صورت به او پرداخت مي شود.

اعتبار نظر مرجع وارث

6006. آيا وارث ميّتي كه آن ميّت به احكام لقطه اي كه پيدا كرده بود عمل ننموده، بايد طبق فتواي مرجع ميّت عمل نمايد يا مرجع خودش؟

ج. ميزان، نظر مجتهد خودش هست و احتياط در اجازه ي حاكم است.

جدا نمودن سهم ازدواج صغار از ثلث

6007. آيا مي توان سهم ازدواج هر يك از صغار را از ثلث مال تقسيم نمود و از باب مُقَدَّمه ازدواج براي آنها مسكن يا قطعه زميني خريداري كرد، در صورتي كه وصيت به ثلث براي اين هزينه بوده است؟

ج. در صورتي كه به مصلحت صغار با اجازه ي ولي شرعي باشد، مانعي ندارد.

دادن چك به فرزند توسّط پدر و فوت وي

6008. پدري در حال سلامت چكي را - كه طلب كار بوده - به فرزندش مي دهد و مي گويد مبلغ آن را فلان وسيله براي فلان فرزندش خريداري كند، بعد بيمار شده و وفات مي نمايد. آيا مبلغ اين چك به فرزند خاص مي رسد يا به همه ي ورثه تَعَلُّق دارد؟

ج. اگر در مقام وصيّت بوده، در ثلث تركه اش نافذ است و بايد به آن عمل شود و در غير اين صورت، به همه ي ورثه تَعَلُّق دارد، اگر چه خوب است ورثه در همان مورد مصرف نمايند.

مي همان شدن در منزلي كه صغير هست

6009. پدر خانواده اي فوت كرده و مادر سرپرستي خانواده را عهدهدار مي باشد.

طفل صغيري در اين خانواده است كه مستمرّي براي تمام افراد خانواده از جمله براي آن طفل صغير، ماهانه از دستگاه دولتي مي دهند. آيا مي شود مهمان اين خانواده شد؟

ج. تصرّف در مال صغير بايد با اذن قيّم شرعي و مصلحت او باشد.

لزوم پرداخت خمس قبل از تقسيم

6010. اگر متوفّي خمس مالي را كه بر ذمّه اش مستقر شده ادا نكرده باشد، آيا مي توان آن را بين وارث ها تقسيم نمود، به اين قصد و شرط كه هر يك پس از فروش حصّه خود يا در صورت عدم قصد فروش پس از محاسبه و قيمت گذاري حصّه خود خمس مزبور را رد نمايد؟

ج. اگر با اذن حاكم شرع باشد مانعي ندارد و اللَّه العالم.

ادّعاي طلب كاري زوجه از زوج متوفّي

6011. شخصي از دنيا رفته و داراي فرزندي صغير و زوجه مي باشد.

زوجه اش بدون دليل و بيّنه اي ادّعا مي كند كه از متوفّي طلب كار است، آيا ماترك متوفّي متَعَلُّق به فرزندش مي باشد و ادّعاي مادر فرزند مسموع است و آيا خرج اين فرزند صغير به عهده مادر و يا جد مادري مي باشد؟

ج. در فرض سؤال يك هشتم تركه ي ميّت متَعَلُّق به زوجه ي او است، به توضيح ذكر شده در مسأله ي 2248 رساله رجوع شود و باقي تركه حق فرزند است، اگر ميّت پدر و مادر ندارد و اگر ميّت ديون معلومي داشته باشد، بايد از اصل تركه بپردازند و صرف ادّعا، مثبت دين نيست مادامي كه به ثبوت شرعي نرسد و نفقه ي طفل اگر جد پدري نداشته باشد و اموالي هم كه نفقات او را تأمين كند نداشته باشد، بر عهده مادر است و اللَّه العالم.

زمين باير به ارث رسيده و عمران آن

6012. زمين بايري كه سال ها در آن كشت نشده است، به نام كسيست و آن شخص مدّت بيست و پنج سال است فوت نموده است.

ورثه ي آن مرحوم هم در اين مدّت به عمران و آبادي زمين مذكور اقدام نكرده اند.

چنان چه يكي از ورّاث يا شخص ديگري آن را به حد بهره برداري آباد كند، مالك آن زمين مي شود؟

ج. اگر زمين قبلاً آباد و ملك متوفّي بوده، فعلاً مال ورثه است و تصرّف در آن بايد با رضايت همه ي آنها باشد و به احيا مالك نمي شود و مي توانند از ورثه يا ولي غايب از ورثه اجاره نمايند.

تقسيم به وسيله ي نوشته

6013. پدري در زمان حيات خود زمين ها و ساير اموال خود را تقسيم نموده است و به هر يك از ورّاث نوشته اي داده است، آيا بعد از فوتش وارثين مي توانند بگويند اين نوشته را قبول نداريم و مجدّداً بايد تقسيم شود؟

ج. مجرّد نوشته دادن كافي نيست، اگر با ورثه مصالحه ي شرعيّه نموده يا هبه كرده و تحويل آنها داده است، ملك آنها شده است.

تقسيم ماترك قبل از اخراج ثلث

6014. قبل از اخراج ثلث، وارثين ماترك وصيت كننده را تقسيم نموده اند.

آيا مي توانند تصرّف كنند؟

ج. نمي توانند تصرّف كنند، مگر در صورت عمل به وصيّت.

اتومبيل متوفي كه در اختيار فرزند بوده است

6015. پدري متوفّي در حال حيات نوشته است:

«وانت نيسان سال فلان از بانك كشاورزي گرفته ام» و قسط آن را راننده ي آن وانت كه فرزندش است پرداخت كرده است و مدّت چند سال در اختيار ايشان مي باشد، ولي سند وانت به نام پدر است.

آيا بعد از فوت پدر وارثين ديگر حقّي از اين وانت دارند؟

ج. اگر براي فرزند خريده و يا بعد از خريدن به او واگذار و هبه شرعي كرده حقّي ندارند؛ اما اگر واگذاري او به نحو اباحه تصرف بوده، وارثين ديگر نيز در آن حق دارند.

زمين هاي اصلاحات ارضي و ارث بري آن

6016. در زمان تقسيم اراضي در سراسر مملكت، زمين هاي زراعي مورد نسق، به خود كشاورزان واگذار گرديد. مالك يكي از زمين ها يك بيستم از تمام زمين را براي خود و بقيّه اي زمين ها را به دو فرزند متوفّي (كه در زمان حيات در زمين مالك كار و رعيتي مي كرده) با نظارت هيأت اعزامي واگذار نموده و سند رسمي نيز از اداره ي ثبت صادر گرديد. اكنون پس از گذشت سي سال دختران متوفّي مطالبه ي ماترك پدر مي نمايند، حتّي از زميني كه در زمان حيات پدر به عنوان مزارعه در دست فرزندان پسر بود، در صورتي كه زمين ها در دست و تصرّف فرزندان پسر بوده است و مال مالك و دولت آن زمان نسق زمين هاي زراعي را به كشاورزان عمل كننده انتقال داده است نه اين كه ماترك پدري باشد، تقاضامنديم حكم مسأله را بيان فرماييد؟

ج. اگر در وقت موت متوفّي زمين ها ملك او نبوده و از مالك اوّلي شرعاً به او منتقل نشده، از تركه ي او محسوب نمي شود و حكم ميراث ندارد و خصوصيات فعلي و تشخيص موضوع

با خود مكلّف است.

تصاحب مال ميّت توسط پسر بزرگ و مادر

6017. مردي كه داراي دو پسر و سه دختر و همسر بوده، بيست سال است از دنيا رفته، در زمان فوت وي يكي از دختران مبتلا به بيماري رواني و يكي از فرزندان پسرش صغير بوده است.

پسر بزرگ به اتّفاق مادر اموال باقي مانده متوفّي را بيش از سهم ارثيه براي خود قرار داده و به امضاي همگان رسانده است؟

اكنون وارثين از جريان اطّلاع پيدا كرده اند، وظيفه ي وارثين ديگر چيست؟

ج. معلوم است كه ورثه نسبت به سهم الارث خود از تركه حق دارند. ولي چنان چه در اين باره اختلافي دارند نياز به مرافعه ي شرعيّه دارد.

اجازه ي ورثه به تصرّف يكي از ورّاث و ادّعاي سهم

6018. يكي از وارثين، عين منقوله باقي مانده از ميّت را فروخته و با قيمت آن، زمين مسكوني خريداري نموده است.

وارثين ديگر معامله ي اوّل را اجازه داده اند و مدّعي سهمي از زمين مذكور هستند.

آيا فضول، مكلّفِ به رد سهم آنها از ثمن معامله ي اوّل است و يا ساير وارثين با او در ملك شريك مي باشند؟

ج. اگر وارث ملك را براي خود و بر ذمّه خريده، آن را مالك شده است و ورثه حقّي در آن ندارند و پول شيء فروخته شده را در سهم خودشان حق دارند.

نحوه ي تقسيم تركه بين برادرزاده ها و خواهرزاده ها

6019. شخصي فوت كرد و داراي دو برادر و يك خواهر مي باشد كه همگي اينها قبل از وي فوت شده اند.

برادرها و خواهر متوفّي با آن شخص (متوفّي) از يك پدر و مادر بودند. از يك برادر مرحوم او فرزند پسري و از برادر ديگر مرحوم وي سه فرزند پسري و يك فرزند دختري و از خواهر مرحومه ي وي پنج فرزند پسري در حال حيات مي باشند. نحوه ي تقسيم تركه ي متوفّي بين برادرزاده ها و خواهرزاده را مرقوم فرماييد؟

ج. در صورت فوت برادر و خواهر پدر و مادري متوفّي، سهم آنها به فرزندانشان مي رسد. بنا بر اين در فرض مذكور در سؤال سهم برادر مرحوم وي به فرزند او و سهم برادر ديگر مرحوم وي نيز بين فرزندان او، پسر دو برابر دختر تقسيم مي شود (دختر و پسر مساوي نمي برند) و سهم خواهر مرحومه ي وي كه نصف سهم برادر است، بين فرزندان او قسمت مي شود.

نحوه ي تقسيم ارث با فوت بعضي ورثه

6020. فردي فوت كرده و داراي چند فرزند ذكور و اناث است.

بعد از مورّث، اكثر فرزندان نيز از دنيا رفته اند به جز دو پسر و يك دختر و همسر فرد متوفّي (مورّث).

نحوه ي تقسيم ارث را بيان فرماييد؟

ج. كيفيّت تقسيم ارث در فرض سؤال در رساله مذكور است.

بايد هر كدام ملاحظه شود كه در زمان موت، وارثش كيست و تركه ي فرزند زيد كه بعد از او فوت كرده به علاوه آن چه از زيد ارث برده، به ورثه ي خودش مي رسد.

سهم زوجه از زمين بنياد شهيد

6021. پدر و مادري كه فرزندشان شهيد شده است، از طرف بنياد شهيد مبلغي پول بين آنها تقسيم شده است و اموالي از قبيل زمين، فقط به نام پدر شهيد واگذار شده است.

اكنون پدر شهيد فوت كرده است براي مادر شهيد چه سهمي از اين اموال مي باشد؟

ج. اموالي را كه بنياد شهيد به والدين شهيد داده است، بستگي به مقرّرات بنياد در تقسيم و سهميّه بندي دارد؛ بنا بر اين اگر بنياد زمين را به هر دو نفر داده است، هر كدام سهميّه دارند و اگر فقط به پدر داده است، زمين متَعَلُّق به پدر است و زن از زمين ارث نمي برد، ولي از ساير تركه ي زوج هر چه باشد از منقولات يك هشتم و از قيمت اعيان مثل ساختمان و اشجار نيز يك هشتم حق دارد و اللَّه العالم.

ارث شوهر و دايي و عمّه پدري

6022. زني فوت كرده و شوهر دارد و يك دايي پدر و مادري و يك عمّه پدري، آيا دايي عمّه را حاجب مي شود؟

ج. با وجود دايي پدر و مادري، عمّه پدري هم ارث مي برد و در فرض مسأله نصف تركه از شوهر و ثلث براي دايي و بقيّه از آن عمّه است.

فرضي از تقسيم ارث

6023. شخصي فوت كرده، تمام تركه اش سه ميليون و سيصد هزار تومان مي باشد.

وارثين او بدين قرار است:

1) زوجه؛

2) پسرعمو پنج نفر؛

3) دخترعمو چهار نفر؛

4) پسردايي يك نفر؛

5) دختردايي يك نفر؛

6) پسرعمه سه نفر؛

7) دخترخاله يك نفر؛

8) پسرخاله دو نفر.

ج. در فرض مرقوم همسر مرحوم ربع تركه را مي برد و از زمين و عين بناها و درختان ارث نمي برد و از قيمت آنها غير زمين ربع مي برد و بقيّه اي تركه بين پسرعموها و دخترعموها و پسرعمّه ها و پسردايي و دختردايي و پسرخاله ها و دخترخاله تقسيم مي شود، به اين نحو كه ثلث مجموع تركه با مراعات شروط ارث بردنِ پدر و مادر آنها و نيز سهم آنها به پسردايي و دختردايي و پسرخاله ها و دخترخاله به صورت مساوي مي رسد و بقيّه به همين نحو مذكور به بقيّه داده مي شود، للذّكر ضعف الانثي «براي مردان دو برابر زنان» و اگر غير پدر مادري هم در فرض سؤال مطرح است، براي توضيح آن به رساله مراجعه شود.

مهريّه ي زن

6024. آيا مهريه ي زن جزو تركه ي اوست و اگر جزو تركه ي او است، آيا شوهر مي تواند به نسبت سهم الارث خود از آن كم كرده و باقي مانده ي مهريه را به ساير ورثه ي زن (زوجه ي خود) پرداخت نمايد؟

ج. بله، جزو تركه ي اوست و شوهر مي تواند بعد از پرداخت ديون و انجام مورد وصيّت آن كار را بكند.

پولي كه زوجه عوض ديه ي شوهر مي گيرد

6025. آيا زوجه از پولي كه عوض ديه ي خون شوهر گرفته، حقّي دارد چه مقدار؟

ج. اگر زوج اولاد ندارد 14، حق زن است و اگر اولاد دارد 18، حق او است.

استيجار از تركه ي ميّت براي نماز و روزه

6026. آيا ورثه مي توانند از تركه ي ميّت، شخصي را براي انجام نماز و روزه ي احتياطي ميّت استيجار كنند؟

ج. با اجازه ي تمام ورثه مانعي ندارد.

عدم مانعيّت بخشش در حال حيات از ارث

6027. آيا بخشش در حال حيات مانع از سهم الارث مي شود؟

ج. مانع نمي شود.

لباس هايي كه مرد براي زنش گرفته

6028. آيا لباس هاي مختلف و زيورها و امثال اينها را كه شوهر در حال حيات براي همسرش گرفته، متَعَلُّق به زن است يا مال شوهر است كه بايد بين ورثه تقسيم شود؟

ج. اگر به زن تمليك نكرده است، هر چند به نحو هديه، مال شوهر است.

ماهيّت يد ورثه

6029. آيا يد متصرّفين (ورثه) بعد از صدور حكم موت و تقسيم تركه بين آنها اماني است يا ضماني؟

ج. بعد از تقسيم تركه - به نحو شرعي - بين ورثه هر كسي سهم خودش را واجد است و يد غير بر آن بايد با رضايت او باشد و تقسيم شرعي بعد از تجهيز و دين و وصيّت است و تفريط در انجاز آنها جايز نيست.

فروش اموال به فرزند و فوت وي

6030. اين جانب تمام اموال منقول و غير منقول خود را در مقابل ده هزار تومان به فرزندم فروخته و منتقل نموده بودم، به شرط اين كه تا من زنده ام، در اختيار خودم باشد، متأسفانه فرزندم قبل از من از دنيا رفته است.

آيا اموال به خودم بر مي گردد يا به ورثه ي فرزندم منتقل مي شود؟

ج. اموال به ورثه ي فرزند منتقل مي شود، ولي با رعايت شرط مزبور.

حكم تفنگ

6031. آيا تفنگ هم مثل شمشير به فرزند بزرگ مي رسد؟

ج. شامل نمي شود.

6032. در صورتي كه تفنگ بيش از خشاب خود گلوله داشته باشد، آيا بازهم به فرزند پسر بزرگ مي رسد؟

ج. شامل نمي شود.

حكم سلاح با تعدّد زن و فرزند پسر بزرگ

6033. اگر مردي چند زن داشته باشد كه هر كدام ولد اكبر داشته باشند، اين سلاح به كدام يك از آنها مي رسد؟

ج. اگر آن دو پسر از دو زن در يك وقت، متولد شده باشند، بايد لباس، قرآن، انگشتر و شمشير ميّت را به طور مساوي بين خودشان تقسيم كنند.

تكليف اموال كسي كه مفقود الاثر شده

6034. تكليف اموال كسي كه مفقود الاثر گشته، چيست؟

ج. اگر زنده بودنش معلوم نيست و وارث هم دارد، مالش را كنار مي گذارند و بنا بر اظهر تا مدت چهار سال وضعيت او را پيگيري مي كنند، سپس مالش را بين ورثه تقسيم مي كنند، ولي اگر بعداً زنده بودن او معلوم شد، تقسيم مال منتفي مي شود و احوط صبر كردن است تا حصول علم عادي به موت او يا حصول اطمينان در خصوص شخص مفقود.

صرف ماترك ميّت براي كارهاي خير بدون وصيّت به ثلث

6035. در جايي كه ميّت وصيّت به ثلث نكرده باشد، آيا ورثه مي توانند از اصل تركه براي ميّت كارهاي خير و عام المنفعه انجام دهند؟

ج. با رضايت تمام ورثه، اگر صغير نداشته باشد، مانعي ندارد.

حكم امتياز آب و برق و …

6036. در مورد امتياز آب و برق و تلفن و گاز و غير آنها، حكم چگونه است، منقول است يا غير منقول؟

ج. منقول است و در مورد شك، مصالحه بر قيمت به جاي ارث بردن از عين، موافق احتياط است.

ابطال نمودن توافق بر تقسيم ارث

6037. در مورد سهم الارث، اگر ورثه به نحوي در تقسيم توافق كردند، آيا مي توانند خلاف توافق عمل نمايند و توافق نامه را ابطال نمايند؟

ج. غير ورثه نمي تواند و ورثه نيز اگر افراز به مصالحه يا قرعه شده باشد، نمي توانند و اگر مجرّد توافق باشد، مانعي ندارد در تعيين سهام يا تعديل به اندازه ي سهمشان مي توانند.

حكم فرزندان و نوه هاي ولد الزنا در ارث

6038. ولد الزّنا از ارث محروم است امّا فرزندان زنازاده و نوه هاي او چه طور، آيا آنها هم محروم هستند؟

ج. ظاهراً آنها هم محرومند.

اختلاف ورثه و زوجه در دائمي بودن

6039. زن پس از مرگ شوهر ادّعا مي كند زوجه ي دائمي اوست و ورثه مي گويند:

زوجه انقطاعي است، حكم مسأله را بيان فرماييد؟

ج. بايد زن بيّنه اقامه كند.

وضعيت ارث در تلقيح مصنوعي

6040. اگر نطفه مردي را پس از فوت وي بگيرند و با تلقيح مصنوعي به رحم زن منتقل كنند، ولد متولّد شده آيا به مرد ملحق مي شود؟ آيا از وي ارث مي برد؟

ج. در حال موت، هنوز انعقاد نطفه و تحقق حمل صورت نگرفته است.

اين حمل هر چند در فرزند بودن به آن مرد الحاق مي شود، ولي از آن مرد ارث نمي برد، زيرا شرط ارثِ حمل در اينجا موجود نيست، بنا بر اين كه صرف احراز لحوق منظور نباشد.

حكم قبر با ارزش بعد از پوسيده شدن بدن

6041. شخصي براي دفن ميّتي قبري را بخشيده كه در آن دفن شود، پس از گذشت سال ها - كه بدن ميّت پوسيده - قبر داراي ارزش و قابل فروش است، آيا به ورثه ميّت مي رسد يا متَعَلُّق به خود بخشنده است؟

ج. ظاهراً به ورثه ي ميّت مي رسد، مگر قرينه اي بر صرف اجازه ي دفن باشد.

كار كردن پسر براي پدر در حال حيات

6042. پسري ده ها سال در باغ پدر يا مادرش كار كرده است.

آيا پس از وفات آنها غير از ارث پسري چيزي به عنوان كاركرد به طور الزامي طلب كار است يا نه؟ و ساير ورثه به طور واجب چيزي اضافه بر ارث بايد به او بدهند؟

ج. اگر قصد تبرّع (مجاني) نداشته است، بايد او را راضي كنند.

زحمت هايي كه يكي از ورثه كشيده است

6043. متوفّي داراي سه پسر و يك دختر و زوجه مي باشد.

به جهت صغير بودن دو نفر از فرزندان، ماترك مورّث را تقسيم نكردند.

فرزندي كه ده سال داشت به مدّت شانزده سال مجبور شد زندگي را اداره نمايد. اكنون بقيّه اي ورّاث ادّعاي تقسيمي ماترك پدري را دارند، در صورت تقسيم، آيا فرزندي كه به مدّت شانزده سال زحمت كشيده است، حق اجرت را دارد يا اين كه بايد همانند ساير ورّاث سهم ارث خود را بردارد؟

ج. ماترك بين وارثين تقسيم مي شود. پسر دو برابر دختر و زن هم حق خود را دارد و اگر فرزند به قصد مجاني بودن آن كارها را نكرده، حق اجرة المثل كارهايش را دارد.

سهم همسر از خانه ي خراب شده در خيابان

6044. ساختماني از تركه ميّت به ارث رسيده است كه در جريان خيابان كشي شهرداري تخريب شده و شهرداري در موقع تخريب، عرصه ي ساختمان را 5 / 1 ميليون تومان و قيمت اعياني را نيم ميليون تومان تعيين كرده بود؛ عوض آن ساختمان قطعه زميني را داده است كه قيمت آن سه ميليون تومان ارزش دارد. سهم همسر مورّث را چگونه بايد محاسبه كرد؟

ج. به نسبت اعيان با احتساب بالا رفتن قيمت در آن چه پرداخت شده است.

ارث بري دختر از تمام تركه ي پدر

6045. آيا دختر از زمين هاي كشاورزي پدر ارث مي برد؟

ج. دختر نسبت به سهم خودش از تمام تركه ي پدر ارث مي برد.

عدم ارث بري پدربزرگ با وجود فرزند صغير

6046. با فوت پدر با وجود فرزند صغير، آيا پدر بزرگ مادري از تركه، ارث مي برد و اگر حقّي را بر متوفّي ادّعا كند، حكم آن چيست؟

ج. حقّي ندارد و ارث نمي برد و اگر ادعاي خود را شرعاً اثبات نكند، حقّي ندارد.

بخشيدن مال به فرزندان و تقسيم اموال باقي مانده

6047. پدري در زمان حياتش زميني را با دستخط خود به چهار پسرش بخشيده است و به دخترها چيزي واگذار كرده است.

سازمان زمين شهري بقيّه اي زمين را تصاحب نموده كه طبق قانون، حد نصابي از آن زمين به مالك داده مي شود. حال مقدار زميني كه سازمان زمين شهري بر مي گرداند، آيا به عنوان ماترك پدر فقط بين دختران بايد تقسيم شود يا اين كه فرزندان پسر هم از آن مقدار ارث مي برند؟

ج. قطعاتي كه پدر در زمان حيات خود به پسرها و دخترها بخشيده، اگر به تصرّف آنها داده باشد، حق آنهاست و نسبت به باقي زمين برگشت شده اي كه در زمان حيات قبض نشده بود، ميان پسرها و دخترها بر طبق آنچه خداوند فرموده تقسيم مي گردد.

ادّعاي بخشش توسّط فرزند

6048. پدري با سه فرزندش در مغازه اي - كه مال پدر مي باشد - كاسبي مي كردند.

يكي از اين سه پسر با مبلغ صد و بيست هزار تومان زميني را خريده و به نام خود كرده است و اين پسر پس از فوت پدرش، هنگام تقسيم ارثيّه اظهار مي كند صد و بيست هزار تومان را پدرم به من بخشيده بود، بدون اين كه بر ادّعايش بيّنه و شاهدي داشته باشد، آيا اين زمين مال اين پسر است يا سهميه ي همه ي وارثين مي باشد؟

ج. مدّعي بخشش بايد دعواي خود را به وجه شرعي اثبات كند و در غير اين صورت همه ي ورثه در مال مورد دعوا شريك هستند و نسبت به زميني كه با آن خريده شده، اگر به ثمن كلّي و براي خودش خريده، ملك پسر شده است پس وجه پرداختي از تركه است و اللَّه العالم.

هبه بدون قبض و اقباض در زمان حيات

6049. شخصي سه دختر داشت. دختر كوچكش بدون اذن پدر ازدواج مي كند.

پدر تمام دارايي خود را بين دو دختر تقسيم مي كند، آن گاه پدر فوت مي كند.

حصّه اي كه در حال حيات به يكي از دو دختر داده، بود قبض و اقباض نشده بود و عوضي هم در مقابلش داده نشده بود.

اكنون آن دختر ادّعاي حصّه ي خود را دارد. آيا دعواي او صحيح است؟

ج. اگر حصّه هاي تقسيم شده را به دخترها نبخشيده يا در صورت بخشش تحويل نداده، هر چند از طريق وكالت و از اسباب ملك مثل مصالحه چيزي واقع نشده، حكم ساير تركه را دارد كه به همه ي ورثه مي رسد. بلي اگر پدر در مقام وصيّت چنين كاري كرده، در ثلث تركه نافذ است و اللَّه العالم.

تأثير عقوق والدين در حكم ارث

6050. آيا عقوق والدين موجب محروميّت از ارث مي شود؟

ج. موجب محروميّت نمي شود، ولي عقوق والدين از گناهان كبيره است.

هدايايي كه به عروس و داماد متوفّي داده شده

6051. اگر علاوه بر جهيزيّه كه پدر به دختر خود مي دهد، ديگران هدايايي به عروس و داماد بدهند و اتّفاقاً عروس و داماد در تصادف فوت نمايند، لكن زوج چند ساعت پس از عروس فوت نمايد، حكم اين اموال چيست؟

ج. آن چه معلوم است كه به كدام يك هديه داده شده، ملك اوست و از تركه ي او محسوب است و در موارد شك، احتياط در مصالحه است و چنان چه صغير دارد، مراعات غبطه آنها نيز بشود.

سهم زن از سرقفلي مغازه

6052. ميّت مغازه اي دارد با بناي نازل، ولي چون در محل مناسب است سرقفلي بالايي دارد. آيا زن او فقط از بناي مغازه ارث مي برد يا در سرقفلي هم سهيم است؟

ج. زن از اعيان، هر چند به لحاظ سرقفلي ارث مي برد، همان طوري كه از اجاره ارث مي برد.

سهم زن از فروش باغچه

6053. اگر باغچه يك جا به فروش برسد، از بهاي آن چه مقدار به همسر مرحوم مي رسد؟

ج. از قيمت اعياني باغچه از قبيل درخت و غيره. (مسأله 2248 رساله. )

مطالبه ي ارث زن توسّط شوهري كه غايب بوده

6054. مردي زنش را بدون طلاق رها كرده و زن و بچّه هايش به سختي زندگي را گذرانده اند.

اكنون كه زن وفات كرده، سراغ فرزندان آمده و مطالبه ي ارث او را مي كند.

آيا چنين حقّي دارد؟

ج. در فرض مسأله، پدر از تركه ي زوجه خود يك چهارم ارث مي برد، ولي اگر نفقات مادر را نداده است، ضامن است و بايد بپردازد و اگر مهريّه هم نداده است، بايد مهريّه را هم بدهد.

طلايي كه مرد براي زن خريده

6055. پدرم هنگام حيات، براي همسرش كه زن پدرم باشد، طلا خريده است ولي نوشته اي در دست نيست كه دلالت كند اين طلا مال اوست و شفاهي هم مطلبي نگفته است.

آيا اين طلا كه در دست زن پدرم هست جزو ماترك مي باشد و در صورت تركه بودن، زن پدرم از آن ارث مي برد؟

ج. اگر ظهور خريد طلا براي همسر در تمليك به او است، از تركه محسوب نمي شود.

انتقال حق تعقيب كيفري

6056. شخصي به دليل ترك انفاق تحت تعقيب كيفري قرار مي گيرد.

شاكيه قبل از صدور حكم، فوت مي نمايد. آيا حق تعقيب كيفري (و به مجازات رساندن مجرم) به ورثه منتقل مي شود يا خير؟ و به طور كلّي، آيا در تعزيرات حق تعقيب كيفري با فوت به ورثه منتقل مي شود يا خير؟

ج. اگر ذمّه ي او مشغول به نفقه باشد، ورثه ي متوفّي حق مطالبه ي آن را دارند، ولي نسبت به مجازات ديگر حقّي ندارند، چنان چه خود متوفّي و يا حاكم هم چنين حقّي نداشت.

معامله فضولي يكي از ورثه در ماترك

6057. يكي از ورثه، سهم خود و ديگران از ورثه را بدون اذن آنان تصرّف مي كند و بر آن معامله انجام مي دهد. در صورت فوت تمام آن ورثه (ظالم و مظلوم)، آيا فرزندان مظلومين، حق مطالبه از فرزندان ظالم را دارند؟

ج. بلي و بدون اجازه آنها، آن معامله نيز باطل است، با فرض اين كه قبلاً از طرف پدران آنها اجازه يا ردّي صورت نگرفته باشد.

تقدّم ابن عم ابويني بر عم ابي و عمّه ابي در ارث بري

6058. در صورتي كه نوبت به ارث بريِ طبقه سوّم برسد، آيا ابن عم ابويني (پدر و مادري) بر عم ابي و عمّه ابي (پدري) تقدم دارد؟

ج. بلي، زيرا تقدم ابن عم ابويني بر عمّه اولويت دارد از تقدمش بر عم، امّا اين تقدّم در مورد بنت عم ابويني نيست، زيرا او در مورد استثنا، اولويتي از ابن عم ابويني ندارد، لكن محل احتياط به مصالحه هست.

عدم ارث بري زوجه ميّت از عين و منفعت بنا

6059. ساختمان موروثه اي را مي خواهند اجاره دهند، آيا زن ميّت كه از قيمت و ماليّت بنا ارث مي برد، سهمي از اين اجاره دارد يا مي تواند مانع از اجاره شود؟

ج. ظاهراً تا قيمت به او پرداخت نشده، سهم دارد و يا مي تواند مانع شود.

تقدّم ديون ميّت بر وصيّت

6060. آيا ديون ميّت، هنگام اخراج، بر وصيت او مُقَدَّم مي باشد؟

ج. بلي، چه ديون حق الله باشد يا حق النّاس و وصيت هم بر ارث مقدم است.

تصرّف يكي از ورثه در ماترك بدون اذن ديگران

6061. يكي از ورثه بدون اذن ساير وارثين، يك طبقه روي خانه ارثي مي سازد. پس از اتمام ساخت، تمامي ورثه جز يك نفر به آن راضي مي شوند. تكليف چيست؟

ج. اگر تصرّف در آن طبقه، چنان كه متعارف است مستلزم تصرف در ملك ورثه است، بايد آن وارث را با مصالحه يا به تقسيم ارث - كه سهم او را بدهد - راضي كند، وگرنه تصرّف در آن طبقه جايز نيست.

چگونگي قرعه در صورت وجود وارثِ مؤنث ميان وارثان مذكّر

6062. ميّتي داراي يك دختر و چهار پسر مي باشد.

تركه وي يك زمين است كه بايد به نه قسمت تقسيم كنند.

براي اين كه سهم دختر، بين دو سهم يك پسر نباشد، چگونه قرعه بزنند؟

ج. اوّل سهم دختر را از دو طرف يا وسطها قرعه بزنند، يعني قسمت هاي يك و سه و پنج و هفت و نه و سپس براي پسرها قرعه بزنند.

حكم جايزه اي كه به كسي پس از فوتش مي دهند

6063. حكم جايزه اي كه به مؤلف كتاب به عنوان كتاب سال، پس از فوتش مي دهند چيست؟

ج. اين جايزه هم جزو ماترك اوست كه به ارث مي رسد، زيرا سبب كسب اين فايده، پيش از موت بوده است.

احكام ارث

محرميّت و زوجيّت در مورد پيوند سرِ فردي به ديگر

6064. اگر علم پزشكي به قدري رشد كند كه بتوان سر انساني را به بدن انسان ديگر پيوند زد، آيا از جهت احكام مانند:

ارث، محرميّت، زوجيّت و … ميان شخص پيونددهنده و پيوندگيرنده تفاوت وجود دارد؟

ج. عرفاً اين شخص آخري است، زيرا مغز كه مركز ادراكات است و قلب كه مركز حب و بغض است، بايد با هم توأم باشد تا معلومات محفوظ بماند و احكام مشتركه بين آن دو نفر بر اين شخص جاري است؛ ولي در احكام مختصّه، ظاهراً شخص ثالثيست كه بايد تمام تكاليف و وضعيّات را استيناف كند (دوباره آغاز كند)، مثلاً زنش را پس از عدّه دوباره عقد كند.

زمين اصلاحات ارضي كه بعضي مالكان راضي نمي شود

6065. زميني از اصلاحات اراضي به شخصي به ارث رسيده است و برخي از مالكين آن نه راضي به فروش مي شوند و نه اجاره، تكليف چيست؟

ج. بايد سهم آنها را جدا كند و قسمت آنها را بدهد.

شرط محروميت از ارث ضمن هبه پدر به فرزند

6066. پدري ملكي را به فرزندش بخشيده است، به اين شرط كه از ارث محروم شود، آيا اين شرط صحيح است؟

ج. اين شرط فاسد است، ولي چون به منزله ي وصيت براي ورثه ي ديگر است، سهم الارث اين فرزند از ثلث براي ديگران مي شود و هم چنين اگر زايد را اجازه داده باشد و اگر شرط اين بوده كه بعداً سهم خود از ارث را به ساير ورثه بدهد، صحيح و نافذ است و هم چنين اگر به نحو شرط نتيجه باشد، بنا بر صحّت آن.

عدم ارث بري ورثه بهايي

6067. بهايي كه بهايي زاده است، فوت شده و وارث مسلماني ندارد، آيا ورثه بهايي وي ارث مي برند؟

ج. ورثه بهايي او ارث نمي برند، وضعاً، ولي تكليفاً بايد ملاحظه كنند كه فتنه و مفسده بر آن مترتب نشود.

اعتبار قول زن در دخول پس از مرگ شوهر

6068. خانمي به عقد دائم مردي در مي آيد. مرد پس از چهارده ماه فوت مي كند.

ورثه ديگر، آن خانم را به اين دليل كه مرد مريض بوده و دخول صورت نگرفته است از ارث محروم كرده اند، زن ادّعاي وقوع دخول را دارد. حكم چيست؟

ج. قول زن پذيرفته است، زيرا دخول از اموريست كه «لا يعلم عادةً الّا من قِبلها» عادتاً دانسته نمي شود، مگر از جانب زن و اقامه ي بيّنه بر آن ميسور نيست و فقط زن بايد قسم بخورد.

فوت پدر و فرزند و معلوم نبودن زمان فوت

6069. شخصي با فرزند خود هنگام شنا غرق مي شوند و مشخص نيست پدر پس از فرزند مرده يا با هم مرده اند.

اگر قراين حدسية و امارات ظنيّه مانند قول پزشك به صورت نظريّه و نه شاهد قضيّه، بر تقدّم مرگ فرزند دلالت كند، آيا كفايت مي كند يا بازهم حكم شك جاريست و از هم ارث مي برند؟

ج. اگر اطمينان آور باشد، بلي كفايت مي كند.

عدم امكان باز پس گيري هبه ي به فرزند، توسط ديگر ورثه

6070. پدري در زمان حيات، مقداري از ملك شخصي خود را در حضور شهود به يكي از فرزندان خود هبه كرده است.

آيا بعد از فوت پدر، وارثين مي توانند آن مقدار بخشيده شده را بين خود تقسيم يا تبديل به قيمت نموده، پول بگيرند يا آن مقدار مال آن فرزند است كه به او بخشيده شده است؟

ج. اگر هبه صحيح بوده و اقباض شده است، وارثين نمي توانند مال موهوب را ببرند و بگيرند.

تقسيم اموال مشترك بين بچه هاي كوچك و بزرگ

6071. بين چند وارث اگر تعدادي كبير از يك مادر - كه مادرشان در زمان بودن ولي، از دنيا رفته است - و يك صغير از يك مادر - كه در زمان بودن ولي، طلاق شرعي داده شده است - و دو صغير از يك مادر - كه همسر قانوني و شرعي ولي بوده است - و ولي از دنيا رفته، بعد از وفات ولي همسري كه طلاق گرفته بود، قيّم فرزندش شده و تقاضاي تقسيم اموال نموده است و وارثين كبير اجازه تصرف در اموال ندادند و قيّم دو صغير هم اجازه ندادند و دو صغير هم كبير نشده اند تا خود اجازه دهند، آيا مي شود در اين اموال تصرف نمود؟

ج. اگر احتمال بدهند كه مصلحت در تقسيم باشد، به حاكم شرع مراجعه نمايند و با امر او انجام دهند.

مسأله ارث و خون بها پس از قتل عامل مضاربه

6072. شخص «الف» با شخص «ب» معامله اي را به صورت مضاربه انجام داده است.

سرمايه از «ب» و كار از طرف «الف» بوده، قول و قرار بر اين بوده كه سود يا ضرر معامله به تناسب پنج به دو تقسيم شود. يعني اگر پانصد هزار تومان ضرر يا سود برده شود، دويست هزار تومان از آن «ب» و الباقي كه سيصد هزار تومان است متعلق به شخص «الف» مي باشد و ايشان بعد از گرفتن يك ميليون و سيصد هزار تومان از «ب» جهت خريد برنج به شهرستاني مي رود. متأسفانه در آن ديار به دام اشرار منطقه مي افتد و نه تنها موجوديش را به سرقت مي برند، بلكه خودش را هم مي كشند.

بفرماييد:

1) تلف شدن پول چه حكمي دارد؟

آيا «ب» مي تواند نسبت به سهم مقتول مازاد بر دو پنجم

ادّعايي داشته باشد، يا كل سرمايه از كيسه «ب» تلف شده است؟

ج. خير، زيرا يد اماني بوده و نمي تواند ادّعايي داشته باشد، با فرض اين كه قرارداد بر ضرر بوده نه سرقت و تلف.

2) وارث مقتول دو دختر خردسال مي باشند. آيا مي توانند نسبت به دو پنجم خون بهاي پدرشان ادّعايي داشته باشند؟ به بياني ديگر آيا سود و ضرر پنج به دو شامل خون مقتول هم مي شود؟

ج. خون بها اگر از قاتلين دريافت شد، متَعَلُّق به ورثه اوست و نمي توانند از شريك در معامله مطالبه كنند و ربطي به معامله ندارد.

مصرف ثلث توسط وصي

6073. مرحوم پدرم وصيّت فرمود كه وصي او فرزندان پسر مي باشند و همان طور كه مستحضر مي باشيد، ثلث زير نظر وصي بايد به مصرف شرعيّه برسد. آيا خواهر بنده حق گرفتن ثلث دارد؟

با توجه به اين كه وصي راضي نيست كه خواهر ثلث را به هر ميزان بگيرد؟

ج. در صورت وصيت به ثلث، مصرف ثلث بايد به دست وصي باشد، متعدّد باشند يا واحد.

تصرّف در تركه پيش از اخراج بدهكاري و وصيت

6074. آيا تصرّفات و معاملات ورثه در تركه ميّت پيش از اخراج ديون يا وصيّت او نافذ است؟

ج. وضعاً نافذ است، اگر چه تكليفاً حرام است.

زيرا ورثه مالك آن هستند و اخراج ديون به ذمه آنهاست و اگر با اذن حاكم و مصالحه به ذمّه بگيرند كه در وقت معين بپردازند، تكليفاً هم اشكال ندارد.

خنثاي مشكل

6075. آيا حكم تقدّم و حاجبيّت ابن عم ابويني (پدري و مادري) بر ابن عم ابي (پدري) يا امّي (مادري) شامل خنثاي مشكل و دختري - كه فرزند عم ابويني است - نيز مي شود؟

ج. همين حكم در حاجبيت خنثاي مشكل و دختري كه فرزند عم ابويني مي باشد، بنا بر احتياط است كه محل مصالحه است.

تقدّم خمس بر بدهكاري

6076. شخصي متوفّي، بدهي هايي مختلف از قبيل خمس و ديون به مردم دارد و اموال ماترك او كفايت بدهكاري او را نمي كند، آيا اموال به جامانده ي او ميان طلبكاران تقسيم به نسبت مي شود يا ديون اشخاص مُقَدَّم بر سهمين است؟

ج. اگر خمس در مال او است، مُقَدَّم بر ديون است و اگر بر ذمّه ي او است، حكم ساير ديون را دارد و چنان چه با رضايت تقسيم كنند، احوط است.

ارث بردن از وسايل خانه

6077. آيا زن علاوه بر مهر وي از اثاثيه منزل نيز سهم الارث مي برد يا خير؟

ج. بله، ارث مي برد.

ارث بردن برادرزاده ها

6078. اگر وارث پدر و مادر تنها يك دختر و برادرزاده هايش باشند، آيا به برادرزاده ها ارث مي رسد؟

ج. خير، فقط دختر ارث مي برد.

تصرف در وصيت

6079. تصرف در وصيت (ثلث) پدر چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

تصرف در ارث توسط فرزند ارشد

6080. آيا فرزند ارشد خانواده حق تصرف در مال ورثه را دارد؟

ج. بدون اجازه ي ورثه، حق ندارد.

امانت پس از مرگ صاحب آن

6081. از دوستم كتابي به عنوان امانت گرفتم، پس از مدتي ايشان به رحمت خدا رفت، آيا رد امانت به ورثه لازم است؟

ج. بله، لازم است.

(به مسأله ي 1853 و 1854 رساله رجوع شود. )

فرق گذاشتن بين افراد خانواده در ارث

6082. آيا والدين مي توانند تنها به يكي از فرزندان خود ارث بدهند و آيا اين كار گناهي ندارد؟

ج. نمي توانند و ارث بعد از فوت آنهاست و ربطي به آنها ندارد.

تصرف زن در حقوق مستمري

6083. زني كه قيّم بچه هاي يتيم است، آيا مي تواند در حقوق مستمري آنها تصرف كند؟

ج. قيّم شرعي مجاز است در سهم آنها در حد مصلحت آنها تصرف كند.

مورد مصرف ثلث اموال وصيت شده

6084. اگر ميّت ثلث اموال خود را وصيت كرده، ولي موردش را تعيين نكرده در چه راهي مصرف مي شود؟

ج. در امور خيريه مصرف مي شود.

تقسيم ارث بين افراد خانواده

6085. چگونه ماترك ميّت بين همسر، دو بچه و سه دختر تقسيم مي شود؟

ج. همسر سهم الارث خود را طبق مسأله ي 2248 مي برد و هر يك از فرزندان پسر او دو برابر دختر سهم مي برد.

تصرف در ماترك پدر

6086. آيا جايز است از ما ترك پدرمان جهت مصارف خانواده استفاده كنيم، در صورتي كه عده اي از ورثه مخالف هستند؟

ج. خير، جايز نيست و ضامن هم هستيد.

فروش مال الارث بدون اجازه ي وراثين

6087. كسي زميني را كه از همسرش به او و فرزندانش به ارث رسيده است، بدون اجازه ي فرزندان خود فروخته است، آيا فرزندان او حق به هم زدن معامله مذكور را دارند؟

ج. بله، مي توانند اجازه ندهند.

طلب كردن ارث بيش از سهم خود

6088. آيا دختري كه از تحصيل محروم بوده است، مي تواند در تقسيم ارث چيز بيشتري مطالبه كند؟

ج. خير، نمي تواند.

مجازات در مصرف ثلث ميّت

6089. مصرف ثلث ميّت، چه مجازاتي دارد؟

ج. حرام و ضمان آور است.

حق بيمه عمر پس از مرگ

6090. آنچه از سوي اداره بيمه، طبق قرارداد پس از مرگ اشخاص بيمه شده پرداخت مي شود، آيا جزو ما ترك ميّت محسوب مي شود يا متعلق به وارثين است و آيا مي توان ديون و طلب كاري ها را از آن كم كرد؟

ج. اگر طبق قرارداد مال او را كه در ذمّه آنهاست به او بر مي گردانند، جزو تركه است و دين و وصيّت از آن اخراج مي شود؛ اما اگر طبق قرار كاري - شبيه بخشش - انجام مي دهند، تابع همان قرارداد خواهد بود كه آن كار نسبت به چه كسي انجام شود.

ارث بردن شوهر از ديه سقط جنين

6091. آيا مجرّد اطلاع و رضايت شوهر از سقط جنين كه توسط همسر او انجام شده مانع ارث بردن شوهر از ديه ي سقط جنين مي باشد يا نه؟ بلكه بايد به نحوي هر چند به شكل دستور يا ترغيب و تشويق همسر در انجام سقط دخالت داشته باشد؟ و يا غير مباشر محروم از ارث بردن از ديه نمي شود؟

ج. غير مباشر از ارث محروم نيست، هر چند راضي به سقط هم باشد.

هداياي ازدواج پس از مرگ زن

6092. آيا جهيزيه و هدايايي كه بستگان شوهر و ديگران به عنوان هديه براي زوجين آورده اند، پس از مرگ جزو تركه آن زن است؟

ج. اگر ملك زن بوده، جزو تركه ي او است.

منزل شراكتي كه در آستانه خرابيست

6093. خانه مشاعيست كه قابل استفاده نيست و بعض ورثه حاضر به فروش و خريد آن نيستند و خانه در شرف خرابي است.

راهنمايي فرماييد.

ج. بايد از غرض عقلايي آن بعض تحقيق شود و اگر مي شود، توافق بر تعمير و اجاره ي آن شود و اگر به هيچ چيز توافق نشود، حاكم شرع - در صورت امكان - اجبار بر اجاره مي كند وگرنه اجبار بر بيع و فروش مي كند.

تصرف در حق فرزند صغير

6094. زني كه شوهرش كارمند بوده و فوت كرده، مي تواند در حقوق فرزند صغير تصرف بكند و خرج آنها بكند يا بايد حقوق آنها را كنار بگذارد؟

ج. اگر قيّم شرعيِ صغار است، مي تواند اموال آنها را در مصالح آنها صرف كند.

احكام قضاوت

لزوم اذن مجتهد جامع الشرايط براي قاضي منصوب

6095. آيا قضاوت غير مجتهد را جايز مي دانيد؟ در صورت عدم جواز، با نبود قاضي مجتهد يا كمبود آن، آيا غير مجتهد با اجازه مجتهد، مي تواند قضاوت كند؟

ج. در فرض ضرورت، بايد با اجازه مجتهد جامع الشرايط باشد و با تقليد صحيح در كليات و دقت و احتياط در موضوعات.

اجتهاد متجزّي جهت قضا

6096. اگر ارتداد نزد قاضي غير مجتهد مأذون ثابت شود، آيا اجازه صدور حكم را دارد؟

ج. جواز صدور حكم قتل داير مدار جواز قضاي او است.

قضاي غير مجتهد، هر چند مأذون از مجتهد هم باشد، محل تأمّل است.

امر قاضي از مفتي بالاتر است و علاوه بر اجتهاد نياز به بصيرت در موضوعات دارد، گرچه اجتهاد در خصوص قضا، به نحو مجتهد متجزّي كافي است.

تعارض حكم قاضي با مرجع تقليد

6097. اگر در موضوعي قاضي، حكم صادر كرد، ولي مرجع تقليد آن را خلاف شرع يا مبتني بر اشتباه دانست، به كدام يك از دو نظر بايد ملتزم شد؟

ج. چون منشأ اختلاف به يك نحو نيست، پس در هر مورد بايد سؤال كرد.

قاضي به نظر خودش عمل مي كند اجتهاداً يا تقليداً

6098. اگر حاكم شرع و قاضي اجتهاداً يا تقليداً نظرش با كسي كه نزد او آورده اند يا با مترافعين در حقوق اللَّه يا حقوق الناس اختلاف دارد، آيا طبق نظر خود اجتهاداً يا تقليداً بايد رأي دهد؟

مثلاً فردي را آورده اند كه لواط انجام داده و محصن نيست و او مقلد كسيست كه احصان را شرط مي داند و اين قاضي در اجراي حد، احصان را شرط نمي داند، آيا مي تواند حكم به رجم دهد؟

يا قاضي اجتهاداً يا تقليداً علم را در حقوق الناس معتبر مي داند و كسي كه رجوع نموده يا مترافعين اجتهاداً يا تقليداً معتبر نمي دانند. آيا قاضي مي تواند طبق نظر خود كه علم را معتبر مي داند حكم كند؟ و اگر با اين فرض نمي تواند حكم كند، وقتي كسي به او رجوع مي كند يا مترافعين براي فصل خصومت به او رجوع نمودند، بايد از آنها سؤال كند كه مقلد چه كسي هستند يا نظر آنها چه است يا اينكه سؤال لازم نيست و طبق نظر خود حكم كند؟

ج. قاضي به نظر خود عمل مي كند اجتهاداً يا تقليداً و در مورد حق النّاس به كتاب وسيله ي النجاة، ج 1، ص 16، مسأله 35 مراجعه شود.

موارد حجيّت علم قاضي

6099. در چه مواردي علم قاضي حجت است؟

و آيا راه ها و مبادي علم او در نتيجه موضوعيت دارد؟

ج. از هر راهي براي قاضي شرعي علم حاصل شود، مي تواند بر طبق علمش در حقوق اللَّه و در حقوق النّاس با مطالبه ي صاحب حق حكم كند.

قسم دادن منكر

6100. آيا قاضي براي قسم دادن منكر، بايد با مطالبه شاكي، وي را سوگند دهد؟

ج. لازم نيست و همان مطالبه ي اصل قضاوت، مطالبه ي موازين قضاست كه از آن جمله قسم دادن منكر است، مگر اينكه براي اهميت و عظمت قسم، شاكي از حق خودش رفع يد كند و حاضر به استحلاف نشود.

فرار مجرم

6101. گاهي پيش مي آيد كه قاضي يا رئيس شعبه، شخص مديون را در اختيار مأمور مراقب قرار مي دهد و مديون در ميانه راه فرار مي كند.

آيا آن قاضي و رئيس آن شعبه ضامن است؟

ج. اگر قاضي يا مأمور در حفظ و مراقبت او كوتاهي و تقصير كرده اند، ضامن ديون طلب كاران هستند وگرنه ضامن نيستند.

ادّعاي اشتباه توسط قاضي بعد از بر كناري

6102. اگر قاضي پس از القاي حكم و زوال او از سِمت قضايي، ادّعا كند در زمان حكم كردن اشتباه كرده و حكم ناقص داده است، حكم صادر شده چه حكمي دارد؟

ج. اگر براي قاضي بعدي، بطلان اين حكم ثابت شود - با يقين پيدا كردن او به صدق خبر دادن قاضي قبلي از خطا، يا از راه ديگر - مي تواند حكم جديد كند هر چند مضمون حكم، زايد بر حكم قبلي باشد.

پرداخت پول به جاي مجازات

6103. آيا مجرمي كه به مجازاتي - مثل شلاق خوردن - محكوم شده، مي تواند با پول از مجازات رهايي پيدا كند؟

ج. در حدود مقرّره بايد حد جاري شود و جاي انتقال به پول نيست.

قتل اجباري از نظر اسلام

6104. اگر چنان چه فرد در شرايطي قرار گيرد كه مجبور به قتل كسي باشد، در اسلام چه حكمي دارد؟

ج. اگر در مقام دفاع از خود باشد، با مراعات مراتب و انحصار در قتل اشكال ندارد و امّا اگر ديگري او را مجبور كند كه نفس محترمه اي را به قتل برساند، جايز نيست؛ هر چند خودش كشته مي شود.

كشتن متجاوز جنسي توسّط تجاوز شده

6105. آيا شخص مي تواند كساني را كه نسبت به او تجاوز جنسي كرده اند، در فرصت مناسب بكشد؟

ج. خير، نمي تواند.

حكم ترور

6106. آيا كشتن افراد به صورت ترور جايز است؟

ج. خير.

اقرار همراه با ابهام

6107. فردي اقرار به نسب ابهام و اجمالِ داشته، كرده و شخص اقراركننده وفات كرده است و ميان ورثه در تعيين و رفع ابهام اختلاف وجود دارد يا تعيين نمي كنند، بفرماييد ورثه چه وظيفه اي دارند؟

ج. احتياط در اينست كه ورثه در نصف حق مقر له با او مصالحه كنند.

6108. مقرّي به امر مبهمي اقرار كرده و در حالي كه قدرت بر تفسير دارد، از تفسير امتناع مي كند.

تكليف چيست؟

ج. حاكم او را بر تفسير الزام مي كند، هر چند به حبس او باشد و در موارد حلف اگر نكول از حلف كند، رد قسم به طرف مقابل مي شود، ولي اگر عذر از تفسير دارد، مانند اينكه خوف از ضرر دارد، حاكم در مورد او تصميم مي گيرد.

زدن به يك نفر به جاي زدن به اتوبوس

6109. اگر راننده اي خود را بين دو امر، تصادف با يك نفر كه كنار جاده ايستاده و تصادف با يك ميني بوس يا اتوبوس كه عده زيادي سرنشين دارد ببيند و به آن يك نفر زده و وي را بكشد، چه نوع قتلي محسوب مي شود؟

ج. از مال راننده بر ديه مصالحه كنند.

تفاوت نفي بلد با تبعيد

6110. تفاوت نفي بلد با تبعيد و آواره نمودن دائمي چيست؟

ج. نفي بلد همان تبعيد از بلد است كه خصوصيات آن در مثل مُملك يا محارب فرق مي كند، في الجمله.

نسبت زنا به علّت عدم بكارت

6111. آيا به صرف بكر نبودن زوجه، مي توان حكم زنا را نسبت به او ثابت كرد؟

ج. خير، نمي توان.

قذف

6112. اگر مردي به همسر خود نسبت رابطه اي نامشروع با شخص خاصي بدهد، حكم شرعي چيست؟

ج. حكم قذف در موارد ديگر را دارد، مگر از موارد @لِعان باشد.

ورود زنان به دستگاه قضايي

6113. ورود زنان به دستگاه قضايي جهت رسيدگي به دعاوي حقوقي، كيفري و امور حسبيّه از بدو تشكيل پرونده، مرحله تحقيقات و ختم رسيدگي و صدور و ابلاغ و اجراي حكم را مرقوم فرماييد؟

ج. جايز نيست، با تماميّت دليل بر هر مورد.

راهنمايي طرفين دعوا توسط قاضي

6114. آيا قاضي مي تواند يكي از طرف هاي دعوا يا دو طرف را به نحوه صحيح دادرسي و تنظيم شكايت و … راهنمايي كند؟

ج. اگر براي غالب شدن بر طرف مقابل، علي اي تقدير است، هر چند به غير حق، جايز نيست.

تعدّد قضات

6115. آيا تعدّد قضات از نظر اسلام صحيح است؟

ج. اگر منظور قاضي شأني است، مانعي ندارد.

گذشتن از شكايت در برابر پول

6116. در برخي موارد مجرم به شاكي مبلغي پول مي دهد تا او از شكايت خود صرف نظر نمايد، با توجه به اين كه برخي از جرم ها مثل تجاوز به عنف، سرقت و …

مي باشد، آيا دريافت چنين پولي جايز است؟

ج. تا قبل از اثبات نزد قاضي، مانعي ندارد.

موارد جواز زندان در اسلام

6117. در عصر امروز زندان به عنوان رايج ترين مجازات مجرمين مطرح است، لطفاً بفرماييد اسلام در چه مواردي زندان را جايز دانسته است؟

و آيا بازداشت متهم قبل از رسيدگي به پرونده او در دادگاه توسط نيروهاي امنيتي و انتظامي جايز است؟

ج. مواردي در فقه براي حبس يا حبس دائم ذكر شده است و مواردي هم به نظر حاكم شرع است.

كنترل تلفن، ورود به منزل، تعقيب و …

6118. آيا مي توان براي اثبات جرم كسي، تلفن وي را كنترل كرد يا به تفتيش خانه او پرداخت و يا او را تعقيب نمود و آيا قاضي مي تواند به چنين اموري حكم نمايد؟

ج. خير، در شرايط متعارف جايز نيست.

قتل مسافران اتومبيل

6119. اگر راننده اي تصادف كند و عدّه اي از مسافرانش كشته شوند، در صورتي كه: 1) تقصير با او باشد؛

2) او مقصر نباشد و راننده ديگر مقصر شناخته شود؛

3) راننده خوابش برده باشد، چه نوع قتلي محسوب مي شود؟

4) اگر مسافر در هر يك از موارد بالا كمربند ايمني را نبسته باشد و همين امر موجب ضربه مغزي و مرگ او شده باشد، چه حكمي دارد؟

ج. از موارد تسبيب است كه ملاحظه مي شود در آن استناد به انواع سهگانه ي آن از عمد و شبه عمد و خطا و استناد مشترك، موجب اشتراك در ضمان است؛ مگر در موارد اقوائيت مثل اقوي بودن مباشر از سبب.

شكنجه و فشار متهم

6120. آيا براي اعتراف گرفتن از متهم، مي توان او را شكنجه كرد و يا تحت فشار قرار داد؟

ج. خير، جايز نيست و حكم جنايت عمدي را دارد.

حكم قاضي فاسق

6121. برخي از قاضي ها كه فسق هاي آشكاري هم چون ريش تراشي دارند، آيا حكم آنها نافذ است؟

ج. خير و بايد او را از منصب قضاوت كنار بزنند.

كيفيت ضربات شلاق در حدود و تعزيرات

6122. لطفاً كيفيت ضربات شلاق را در حدود و تعزيرات بيان فرماييد.

ج. به صفحات 198 و 199 و 200 از جلد 5 جامع المسائل رجوع شود و تعزير هم به صلاح ديد و نظر قاضي است.

دزدي هاي الكترونيكي

6123. حكم سرقت هاي الكترونيكي اعم از اطلاعات، پول و … توسط اينترنت، كامپيوتر يا موبايل و تلفن چيست؟

ج. مورد اجراي حد نيست، مگر صدق احراز قطعي باشد، نه مستند به احتيال سارق بدون صدق احراز شود.

اسيدپاشي

6124. حكم كسي كه به صورت زن يا مرد ديگر اسيد پاشيده است چيست؟

ج. به هر مقداري كه جراحت وارد كرده و جنايت كرده ضامن است و جاي قصاص هم هست، اگر تعزير نباشد.

چهار بار اقرار به زنا

6125. اگر كسي اقرار به زنا كند، لازم است چهار بار اقرار نمايد و آيا بايد هر بار از آن در يك جلسه مستقل باشد يا مي توان چهار بار اقرار در يك جلسه را مبناي حكم قرار داد؟

ج. در يك جلسه هم كافي است، هر چند خلاف احتياط است.

مدّعي العموم

6126. آيا در اسلام چيزي به عنوان مدعي العموم وجود دارد؟

ج. از شوؤنات حاكم شرع است.

پيگيري قتل بدون تقاضاي اولياي مقتول

6127. آيا دادگاه مي تواند بدون درخواست اولياي دم، در مورد قتلي كه واقع شده تحقيق و پيگيري كند تا قاتل را شناسايي نمايد؟

ج. خير، مگر عناوين @طاريه نزد حاكم شرع محقّق باشد.

احكام شوراهاي حل اختلاف

6128. اخيراً در محله ها و مناطق مختلف كشور با جمع عدّه اي از معتمدين، شوراهاي حل اختلاف تشكيل شده كه در كارگشايي امور قضايي مردم بسيار مؤثر بوده است، لطفاً بفرماييد احكام صادر شده توسط چنين شوراهايي مي تواند مشروعيت داشته و مبناي عمل طرفين دعوا قرار گيرد؟

ج. احكام قضاوت را ندارد.

شهود غير عادل

6129. آيا قاضي مي تواند بر اساس شهادت شهودي كه عدالتشان به اثبات نرسيده، به عنوان اماره يا مستند علم خود حكم دهد؟

ج. خير، بايد عدالت شهود براي قاضي محرز شود، مگر براي قاضي علم آور باشد.

نقش فاكس، فيلم، عكس و … در حكم قاضي

6130. آيا اسناد كه به وسيله فاكس، فيلم، عكس، نوار ضبط، اينترنت و … تهيه مي شود، مي تواند مبناي اثبات يا رد ادعايي در محاكم شده و مبناي حكم و يا مؤيّد باشند؟

ج. هر چه سبب حصول علم براي قاضي شود با احراز عدم جعل، در موارد جواز حكم حاكم به علم خود، مؤثر است.

اثبات جرم از راه پزشكي قانوني

6131. آيا اثبات جرم به غير از دستورات شرع از طرق ديگر - مثل نظريه پزشك قانوني - امكان پذير است؟

و آيا نظر پزشكي قانوني مي تواند مستند براي حكم دادگاه باشد؟

ج. در صورتي كه سبب حصول علم براي قاضي شود، در موارد جواز حكم حاكم به علم خود، مؤثر است.

تشخيص پزشك در تحقق زنا و لواط

6132. تشخيص پزشك مبني بر تحقق زنا و لواط و اظهار به وجود مني در مجرا و امثال آن، آيا مي تواند مبناي اثبات حكم زنا و لواط قرار گيرد؟

ج. خير، نمي تواند.

فحاشي نسبت به خداوند

6133. شخصي نه اهل نماز و نه روزه است، در حين صحبت با همكارانش و يا هنگام خشم، نعوذ باللَّه نسبت به خداوند متعال فحّاشي نموده است و بار دوم تكرار نموده است و گفته است چه كسي آخرت را ديده، تكليف شرعي ما در اين باره چيست؟

مرقوم فرماييد؟

ج. اگر در حال اختيار اين كارها را انجام دهد، به حكم مرتد است.

6134. چنان چه فرد مسلمان فطري به زبان بگويد:

«كدام دين، كدام قرآن، پيامبر و علي و امام مهدي چه كسي بودند …» آيا چنين كلماتي از مصاديق ارتداد است؟

ج. اگر در حد انكار جزمي يا غير جزمي باشد، در موارد اوّل مرتد مي شود.

پاره كردن قرآن

6135. شخصي عصباني شده و بر اثر خشم و غضب، قرآن كريم را پاره پاره نموده و بعداً پشيمان شده است، در حال حاضر چنين شخصي چه حكمي دارد؟

ج. بايد توبه ي حقيقي كند.

اهانت همسر به قرآن

6136. وظيفه مردي كه همسرش به قرآن اهانت نموده و مقدسات دين را منكر شود چيست؟

ج. به مسأله ي 1949 رساله مراجعه شود.

كشتن افرادي كه خون آنها هدر است

6137. آيا مي توان افرادي كه مهدور الدم هستند، بدون مراجعه به دادگاه آنها را به قتل رساند؟

ج. خير، نمي توان مگر در مواردي كه استثنا شده است.

مجري حكم اعدام مرتد

6138. حكم اعدام افراد تحت شمول ساب النبي و مرتد را چه كسي مي تواند اجرا كند؟

ج. قاضيِ شرعي مي تواند اجرا نمايد، البته در سب (دشنام) به نبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمه عليهم السّلام براي شنونده هم تكليفاً جايز است، في الجمله.

فرق شبهه اعتقادي و ارتداد

6139. در ذهن بسياري از جوان ها، شبهاتي اعتقادي راجع به توحيد، معاد و نبوت و امامت وجود دارد كه اين شبهات در رفتار و گفتار آنان تأثير گذاشته و گاه الفاظي كه بوي شرك و كفر و بي ديني مي دهد، از آنان صادر مي شود و يا حتي نماز و روزه را ترك مي كنند، در صورتي كه اگر مشكل اعتقادي يا عاطفي آنان حل شده و شبهات آنها از طريق درست پاسخ گفته شود، افراد معتقدي مي شوند، آيا مي توان چنين افرادي را كافر و مرتد دانست؟

و اگر اين حالت در آنان ادامه پيدا كند چه طور؟

ج. تا به حد انكار جزمي يا غير جزمي نرسد، حكم مرتد را ندارند.

قتل افسر نيروي انتظامي

6140. يكي از درجه داران نيروي انتظامي در پاسگاهي در اتاق افسر نگهبان، پس از مصدوم شدن با گلوله، فوت مي كند.

افسر نگهبان كه متّهم پرونده است، مدّعي شده كه نزديك مقتول رفتم و خواستم توپي كلت را جابه جا كنم كه در اين لحظه مقتول به سوي من برگشت و دستش به اسلحه خورد و اسلحه شلّيك شد و اين واقعه به وجود آمد. مسلّمات پرونده به شرح زير است:

1) پزشك قانوني در بازسازي صحنه كه با حضور متّهم انجام شده، با توجه به نقطه ورود گلوله: زير بغل در زير لبه تحتاني دنده چهارم سمت چپ قفسه سينه و مسير گلوله كه ريه ها و قلب را پاره كرده و نقطه اي كه گلوله در آن به دست آمده:

زير لبه تحتاني دنده پنجم سمت راست قفسه سينه، اعلام كرده است كه قول متّهم مطابق با واقع نمي باشد و قابل پذيرش نيست.

2) مأمورين كشف جرايم نيز كه در صحنه بازسازي

حضور داشته اند، قول متّهم را تأييد نكرده اند.

3) متخصّص اسلحه شناسي اعلام كرده شلّيك، از فاصله اي كمتر از نيم متر انجام شده است.

4) كسي غير از قاتل و مقتول در صحنه حضور نداشته است كه از مشاهدات او استفاده كنيم.

اولياي دم، مدّعي قتل عمدي هستند ولي متهم حتي حاضر به قبول شليك به طرف مقتول نگرديده است.

آيا در اين مورد خاص، بايد قاعده حق استحلاف اولياي دم و سوگند متّهم را براي احراز نوع قتل جاري سازيم يا با توجه به مسلّمات پرونده، مورد را از موارد لوث تلقّي نماييم و از اولياي دم به خواهيم 50 نفر را براي اداي سوگند جهت اثبات قتل عمدي به دادگاه معرفي كنند؟

ج. اگر علم براي حاكم حاصل نشود و شروط قسامه حاصل باشد كه از جمله آن مظنّه ي قتل است، جاي قسامه مي باشد و اللَّه العالم.

احكام حدود

نكول فرد چهارم از شهادت يا فوت وي

6141. اگر چهار شاهد زنا براي اداي شهادت حاضر شوند، ولي پس از شهادتِ سه نفر، فرد چهارم شهادت ندهد، آيا بر آن سه نفر حد قذف جاري مي شود؟

ج. آن سه نفر محكوم به حد قذف مي شوند، مگر اين كه چهارمي پيش از ادا، وفات كند يا آن سه نفر اطمينان داشته باشند كه نفر چهارم هم شهادت مي دهد و امتناع نخواهد كرد، كه در صورت اطمينان شهود به عدم رجوع و به عدالت مقبوله و به عدم امتناع همه، مشكل است حد قذف براي آن كه مقبول الشّهادة است؛ بلكه عدم آن اقرب است و در رجوع بعد از حكم، خصوص راجع، محدود مي شود. (جامع المسائل، ج 5، ص 193)

سرقت خمر

6142. حكم ربودن خمر در صورت هاي زير چيست؟

1) مسيحي از مسيحي ديگر خمر مي ربايد.

ج. حاكم شرع مي تواند آنها را بر طبق مذهب خودشان الزام كند، اگر از اهل ذمه باشند.

2) مسيحي از مسلمان خمر مي ربايد.

ج. مسلمان نمي تواند آن را مطالبه كند، زيرا ماليّت شرعيّه ندارد.

3) مسلمان از مسيحي خمر مي ربايد.

ج. مسيحي حق مطالبه دارد و احتياط در @تغريم غرامت براي مسيحي است، ولي حد سرقت ندارد.

انكار نزد قاضي صادركننده رأي بعد از اعتراف نزد ديگران

6143. در صورتي كه متّهم نزد نيروهاي انتظامي يا ديگر ضابطين دادگستري و قاضي اوّل (قاضي تحقيق) به سرقت اقرار كند، ولي نزد قاضي صادر كننده ي رأي انكار كند، آيا جرم سرقت ثابت مي شود؟

ج. ميزان اينست كه نزد قاضي اي كه حاكم است، اقرار او ثابت شود وگرنه سرقت ثابت نمي شود.

سرقت مال مسروقه

6144. در صورتي كه مال مسروقه را سارق ديگري بر بايد، آيا سارق دوّم مستحق حد سرقت يا تعزير مي باشد؟ حكم استرداد عين مسروقه در اين فرض چيست؟

ج. سارق دوّم حد قطع ندارد و تعزير هم كه به حسب نظر حاكم است و از جهت غرامت مالي هم با بقاي عين استرداد مي شود و با عدم بقا، مالك به هر كدام از سارق ها مي تواند رجوع كند.

عدم تداخل حدِّ كمتر از قتل در حد قتل

6145. دربارهي فردي كه محكوم به حد قتل و حد كمتر از قتل شده است، بفرماييد:

آيا حدود كمتر از قتل در حد قتل تداخل پيدا مي كند؟

ج. تداخل نمي كند و بايد قبل از قتل به آنها عمل شود.

قطع دست دزد پس از بي حسّي موضعي

6146. آيا مي توان دست دزد را قبل از بريدن، بي حسّي موضعي نمود تا درد و الم را كمتر درك كند؟ و آيا آنچه در حد سرقت وارد شده، قطع يد است يا قطع يد با درد و الم است كه شايد حكمت حكم باشد؟

ج. مانعي ندارد، آن چه لازم است، فقط قطع دست است.

نحوه اجراي حكم شلاق و جواز استفاده از داروهاي بي حس كننده

6147. 1) اجراي حكم شلّاق دربارهي محكوم به لمس و تقبيل محرّم، چگونه بايد باشد؟

ج. در شِدَّت و خفّت ضرب، بايد حد وسط رعايت شود و صدق جلد كافي است، تشديد نيازمند دليل است.

2) گاهي اوقات محكومان به شلّاق، پس از اجراي حكم با استفاده از پماد يا ساير داروها، جلد را كالعدم مي كنند.

آيا اشكال دارد؟

ج. مانعي ندارد.

سقوط حد قوادي با توبه پيش از ثبوت جرم نزد حاكم

6148. آيا حد قوادي، در صورت توبه پيش از ثبوت جرم نزد حاكم، موجب سقوط حد است؟

ج. حد از او ساقط مي شود، زيرا از خود زنا كه به توبه ساقط مي شود، بالاتر نيست.

ملاك تحقّق قوادي

6149. قوّادي دو نفر را جمع كرده است.

يكي از آن دو از عمل خلاف پشيمان شده، ولي ديگري به عنف با وي زنا يا لواط انجام داده است، آيا عمل قوّادي محقق شده است؟

ج. ظاهراً قوّادي محقق شده و اگر آنها را براي عمل خلاف، مانند تقبيل و غيره جمع كند نه براي زنا، ولي نوعاً نتيجه ي كار منتهي به زنا مي شود، تحقّق قيادت داير مدار وقوع زنا است.

شرط تحقّق نتيجه در حد قوادي

6150. آيا در حد قوادي، نتيجه هم شرط است يا اگر قوّاد دو نفر را براي فعل حرام جمع كرد، ولي زنا يا لواط واقع نشد، مستحق حد نمي باشد؟

ج. اين قصد قيادت است نه خود قيادت، پس استحقاق حد ندارد.

ميزان در صدق احصان

6151. حكم احصان دربارهي كسي كه مرتكب زنا شده است، در فروض زير چيست؟

1) زاني داراي همسر بوده، ولي در مسافرت بوده است.

ج. ميزان در احصان تمكن از وطي است، هر وقت كه بخواهد.

2) همسر زاني در حال بيماري مانع از جماع يا در حال حيض يا نفاس بوده است.

ج. اگر تمكّن از وطي در دبر دارد، باز احصان محقق است و تمكّن به حكم تكليفي آنها مربوط نيست.

3) زاني با همسرش اختلاف و نزاع داشته است.

ج. آيا اين اختلاف به راحتي قابل رفع و تماس با همسر است يا قابل رفع نيست كه ميزان همان تمكّن و عدم تمكّن است.

ملاك تحقّق لواط

6152. آيا براي اجراي حكم مجازات لواط بايد تمام آلت در مخرج فرو رفته باشد يا به مقدار ختنه گاه كافي است؟

ج. در صورت دخول به اندازه ختنه گاه لواط تحقق مي يابد.

تبديل رجم به انواع ديگر قتل

6153. 1) آيا حكم رجم را مي توان به انواع ديگر قتل تغيير داد؟

ج. نمي توان.

2) اگر به هيچ جهت رجم ممكن نشود، حكم چيست؟

ج. حاكم شرع، حكم به تعزير مي دهد.

تعدّد مجازات زناكار

6154. در مواردي كه مجازات زاني متعدّد باشد، آيا حاكم مي تواند بعضي از آن را اجرا و بعضي را عفو كند؟

ج. نمي تواند.

حد زناي به عنف با زن مشهور به زنا

6155. حد زناي به عُنف با زن مشهور به زنا چيست؟

ج. حد زاني مذكور قتل است و مشهوره بودن زن، حكم تكليفي يا وضعي نسبت به زناكار ندارد و مانند زن هاي غير مشهوره است.

شمول حكم قذف در نسبت كتبي به زنا

6156. آيا نسبت كتبي زنا، حكم قذف دارد؟

ج. اگر معلوم باشد كه قصد انشا هم داشته، همان حكم قذف را دارد. زيرا كتابت عرفيّت دارد و در اكثر معاملات عرفيّه با امضا و كتابت كارها مي گذرد.

خلوت زن و مرد اجنبي و عدم ارتكاب جرم

6157. آيا دربارهي زن و مرد اجنبي كه به قصد كار حرام، خلوت كرده اند، ولي پيش از ارتكاب جرم دستگير شده اند، تعزير ثابت است؟

ج. اينجا حكم تعزير ندارد؛ زيرا تجرّي بوده، مگر اينكه ثابت شود لمس محرّم يا گناه كبيره ي ديگري از آنها واقع شده است، در غير اين صورت، تنها حاكم آنها را تهديد مي كند.

سقوط حد و حق النّاس به توبه

6158. 1) در صورتي كه حد و حق اللَّه تعالي پيش از ثبوت با بيّنه منجر به توبه شود، تكليف حد چه مي شود؟

ج. ساقط مي شود.

2) پس از ثبوت بيّنه چه؟

ج. پس از ثبوت به بيّنه ساقط نمي شود و اگر پس از ثبوت به اقرار توبه كند، قاضي بين عفو و اجراي حد مخيّر است.

3) آيا حق الناس به توبه ساقط مي شود؟

ج. حق النّاس به توبه ساقط نمي شود، تنها به رضايت صاحب حق ساقط مي شود.

تبديل تعزير به جريمه مالي

6159. حكم تبديل تعزير به جريمه مالي چيست؟

ج. تعزير اگر حق الله باشد، نمي توان آن را به پول تبديل كرد و اگر حق غير باشد، با رضايت مي توان به پول تبديل كرد و ظاهراً تعزير حق مالي نيست و بايد در تعزير حيثيت اهانت باشد براي ردع (بازداشتن) از منكر و تنها در يك مورد مي توان پول گرفت و آن هم در جاييست كه حاكم مخيّر باشد بين اختيار اشد تع زيراً و اخف از اوّل، به شرط اينكه اخف نيز جهت رادعيّت (مانعيّت) از گناه داشته باشد كه در اين صورت حاكم مي تواند با رعايت مصلحت براي اختيار اخف، پولي براي بيت المال بگيرد.

بازگرداندن فرد رجم شده به حفره

6160. حكم رجوع يا عدم رجوع مرجوم فراركننده از حفره، در صورتي كه منشأ حكم رجم، علم قاضي باشد چيست؟

ج. اينجا مانند ثبوت به بيّنه است كه مي توان او را به حفره برگرداند، به خلاف مورد ثبوت به اقرار كه نمي توان برگرداند.

نوع و خصوصيّات تعزير

6161. نوع و خصوصيّات تعزير كه بايد دون الحد باشد، چگونه است؟

ج. در نوع آن فرقي نمي كند حبس باشد يا غير آن، كه خصوصيات آن و زمان، مكان، كم و كيف آن به نظر حاكم است.

نحوه ي ثبوت حد قذف در نسبت ولد الزّنا

6162. اگر فردي به ديگري نسبت ولد الزّنا بدهد، در چه صورت حد قذف جاري است؟

ج. اگر پدر و مادرش هر دو مطالبه ي حد كنند، قاذف حد مي خورد، به جهت انحصار حق در يكي از دو مطالبه كننده و اگر يكي مطالبه كند، حد نمي خورد؛ مگر اينكه خود قاذف اقرار كند منظورش زناي از ناحيه ي او بوده است.

عدم شاهد بر سرقت

6163. شاكي براي سرقت مال عليه ديگري شاهدي ندارد، منكر هم قسم نمي خورد و رد قسم مي كند و شاكي قسم مي خورد.

1) آيا حق مالي شاكي ثابت مي شود؟

ج. ثابت مي شود.

2) آيا حد يا تعزير بر منكر ثابت است؟

ج. حد و تعزير ندارد.

ميزان توبه مجرمين

6164. با عنايت به اينكه توبه ي مجرم در باب حدود، در بعضي موارد موجب عفو مجرم مي گردد، آيا صرف اظهار مجرم مبني بر توبه كفايت مي كند يا توبه مجرم در نزد كسي كه حاكم است بايد محرز گردد؟

ج. تا علم بر خلاف نداشته باشد، مي تواند اكتفا كند.

قصاص پدر قاتل توسط فرزندان

6165. در صورتي كه پدر، مادر را بكشد آيا فرزندان حق قصاص پدر را دارند؟

ج. ظاهراً مي توانند، گرچه احتياط در مصالحه به ديه مي باشد و اللَّه العالم.

تأثير بازگرداندن اموال مسروقه در حكم سرقت

6166. چنان چه سارق پس از سرقت، مال مسروقه را برگرداند يا توسط مالك يا مأمورين از وي گرفته شود و به نحوي در اختيار مالك قرار گيرد، قبل از مراجعه مالك به حاكم، يا بعد از مراجعه به حاكم قبل از ثبوت نزد حاكم يا بعد از ثبوت و قبل از حكم حاكم به سرقت يا بعد از حكم حاكم به حد سرقت، آيا در تمام اين موارد حد سرقت ساقط مي شود، يا اينكه در برخي صورت هاي ذكر شده ساقط مي شود؟

ج. امور مزبور پس از ثبوت نزد حاكم تأثيري در سقوط ندارند و قبل از ثبوت، حد ساقط است و تعزير به نظر حاكم است.

ارتباط قطع دست دزد با تقاضاي مسروق منه

6167. 1) در اجراي حد سرقت آيا شرط است مسروق منه درخواست اجراي حد از قاضي كند يا اينكه صرف شكايت در رابطه با سرقت، در اجراي حد سرقت كافي است؟

ج. در اجراي حد، مطالبه مسروقٌ منه شرط است.

2) اگر مال مسروقه پيش از انشاي حكم حد سرقت يا پيش از اجراي حد سرقت، به مسروق منه برگردد يا خود سارق برگرداند، موجب سقوط حد سرقت مي شود؟

ج. اگر پيش از ثبوت سرقت نزد حاكم، سارق توبه كند حد ساقط مي شود يا اگر پس از سرقت سارق مال را به حرز برگرداند، به نحوي كه سرقت كالعدم شود، اظهر عدم قطع دست است.

تن ندادن به حكم تبعيد

6168. شخصي كه به اتّهام محاربه محاكمه و به موجب حكم قطعي صادره از دادگاه از ميان يكي از مجازات هاي چهارگانه احصا شده بر جرم محاربه، به مجازات تبعيد محكوم گشته است، ليكن به دفعات محل تبعيد را ترك گفته و تن به اجراي مجازات (تبعيد) نمي دهد و هم اكنون نيز متواري است.

از نظر قضايي نيز اميدي بر اجراي كامل حد، نسبت به مشارٌ اليه نيست، دادگاه از نظر شرعي بايد چه چاره اي اتّخاذ نمايد؟

ج. تا توبه ننموده، حكم نفي باقيست و قدر متيقّن آن ممانعت از سكونت در شهر خودش است و بعد تعقيب با تمكّن.

تعدّد حد سرقت

6169. سارقي چند سرقت كرده و بر دو سرقت، بيّنه اقامه شده و يك حد بر وي جاري شده است.

پس از آن سرقت سوّمي ثابت مي شود كه پيش از حد آن سرقت بوده است.

آيا حد دوّم بر وي جاري مي شود؟ اگر سرقت چهارم ثابت شود، آيا حد سوّم جاري مي شود؟

ج. حد دوم بر او جاري مي شود و اگر سرقت چهارم ثابت شد، حد سوم بر او جاري مي شود. زمان تحقّق سرقت ها مناط نيست، بلكه زمان اثبات آنها ملاك است كه اگر اثبات پس از تخلّل حد باشد، حد ديگر جاري مي شود و اگر پيش از تخلّل حد باشد، حد متعدد نمي شود.

تعيين نصاب به ارزش زمان سرقت

6170. آيا نصاب در حد سرقت - كه ربع دينار طلاي مسكوك است - به ارزش مال مسروقه در زمان سرقت محسوب مي شود يا زمان صدور حكم؟

ج. به ارزش مال مسروقه در زمان سرقت تعيين مي شود.

اعلان اجراي حد

6171. آيا اعلان اجراي حدود غير زنا - مانند حد سرقت يا محاربه - واجب است يا مستحبّ؟

ج. در وجوب يا استحباب حضور طايفه - نه اعلان - به حد زنا، كه در ملأ عام باشد، ميان فقيهان اختلاف است تا چه برسد به ساير حدود كه اصلاً اعلان در آنها وارد نشده است.

عدم اثبات زنا با آزمايش

6172. دربارهي متّهم به زنايي، هيچ امر اثبات كننده اي در بين نيست. تنها آزمايش نشان مي دهد كه طفل متولّد شده، به متّهم ملحق است.

متهم ابتدا گفته نتيجه آزمايش را قبول دارم. پس از رسيدن نتيجه آزمايش، وي منكر الحاق است.

آيا زنا و حد ثابت مي شود؟ الحاق ولد چه طور؟

ج. زنا و حد ثابت نمي شود، هر چند بگوييم الحاق ولد به اقرار اوّلي خودش ثابت مي شود، زيرا الحاق ولد اعم از الحاق به زنا است.

كشته شدن با پرتاب سنگ به شيشه ي ماشين

6173. فردي سنگ بزرگي را به طرف شيشه عقب اتومبيلي پرتاب مي كند و سر سرنشين عقب، مي شكند و وي را مي كشد.

ضارب با مقتول دشمني داشته است ولي مي گويد قصد پرتاب سنگي را داشته است.

البته اين ادّعا خلاف شواهد و قراين است.

بفرماييد قتل، چه نوع است؟

ج. به هر حال قصد قتل معلوم نيست.

محكوم به رجم

6174. آيا محكوم به حد رجم را مي توان به طريق ديگري كشت؟ محكوم به قصاص نفس را چه طور بايد كشت؟

ج. شخص محكوم به حد رجم را نمي توان به طريق ديگري كشت. محكوم به قصاص را بايد با سيف يا آهن تيز ديگري كشت.

حق شكايت در فرض صغير بودن مسروق منه

6175. در صورتي كه مسروق منه، صغير باشد، چه كسي حق شكايت و مرافعه دارد؟

ج. ولي او حق شكايت و مرافعه دارد؛ گرچه احتياط در اذن از حاكم است.

اخراج از حرز

6176. سارق مال را از گاو صندوق خارج كرده و در حياط منزل دستگير شده است.

آيا در اين صورت اخراج از حرز صادق است؟

ج. اخراج از حرز صادق است، زيرا حرز پول، همان صندوق است نه خانه و هر مالي حرز مخصوصي دارد كه حافظ آن است.

نحوه تحقّق محاربه

6177. آيا براي صدق محاربه، تشهير سلاح و اظهار سلاح بايد عرفي باشد يا به مانند عصا يا چماق نيز تشهير سلاح صدق مي كند؟

ج. بايد عرفاً سلاح بر آن صدق كند، نه اينكه مانند عصا يا چماق باشد.

تغيير حدود به علت اقتضاي زماني

6178. آيا مي شود در زماني (با توجه به مقتضيات زمان) حدود را تغيير داد؟ مثلاً به جاي زدن صد ضربه شلاق به زناكار، جريمه پولي از او بگيرند؟

ج. حدود قابل تغيير نيست.

حد مساحقه

6179. مجازات و حد مساحقه را بنويسيد.

ج. حد آن جَلد تام است.

كشتن شخصي كه يقين به ارتداد او هست

6180. آيا اگر يقين كنيم كه شخصي مرتد است، مجاز به كشتن وي هستيم؟

ج. خير، مگر در مورد ساب (دشنام دهنده) النبي و الائمة عليهم السّلام.

كشتن افرادي كه احتمال فساد دارند

6181. آيا با الهام از عمل حضرت خضر در قرآن، كشتن افرادي كه احتمال دارد موجب فساد ديگران شوند، جايز است؟

ج. خير، جايز نيست و موجب حكم به قصاص مي شود.

احكام قصاص

بطلان قسامه توسّط فرقه اهل حق

6182. دربارهي قسامه از طرف طايفه اهل حق توضيح دهيد.

ج. طايفه اهل حق مسلمان نيستند و كافر كتابي هم نيستند. اين مسائل از احكام اسلام و مسلمين است و آنها ربطي به احكام اسلام ندارند.

اختلاف اولياي دم با متّهم در عمد بودن قتل

6183. در صورتي كه اولياي دم مدّعي قتل عمد و متّهم منكر آن باشد و حجّتي بر قتل عمد نباشد، نوع قتل را مشخص فرماييد.

ج. قتل خطا يا شبه عمد ثابت است كه متهم اقرار به آن دارد و حاكم در اين مورد كه جاي لوث است، اجراي قسامه مي كند.

مطالبه ي ديه توسّط صغار

6184. فردي به قتل عمد كشته مي شود كه داراي پدر و اولاد صغار است.

پدر مقتول كه ولي صغار نيز مي باشد، مطالبه قصاص كرده است و حاضر است در صورت مطالبه سهم صغار از ديه، پس از بلوغشان آن را بدهد. صغار پس از بلوغ تا زمان حيات ولي، مطالبه اي نكردند، امّا پس از فوت وي، سهم خود را مطالبه مي كنند.

آيا چنين حقّي براي آنان ثابت است؟

ج. آن اولاد حق مطالبه ي سهم الارث از ديه را ندارند، حتي در زمان حيات وليّ؛ زيرا بنا بر اظهر جايز است ولي به ولايت بر صغار با عدم مفسده يا وجود مصلحت براي صغار درخواست قصاص كند كه لازمه اش اينست كه ديگر صغار حقي از ديه ندارند.

حق مقتول از قصاص و ديه

6185. آيا مقتول پيش از فوتش نسبت به قصاص داراي حق مي باشد؟ آيا نسبت به ثلث ديه هم داراي حق نيست؟

ج. قصاص، حق ورثه است و مقتول پيش از موتش در آن حقّي ندارد. ولي در ديه ي خطايي نسبت به ثلث آن به وصيت حق دارد و الحاق ديه صلحي كه بدل از قصاص است به آن خالي از رجحان نيست و تا پيش از موت در جامع بين قصاص طرف و قصاص نفس حق دارد و اثر فعلي جنايت را كه طرف باشد، حق عفو دارد @منجّزاً و سرايت به قتل امر ديگريست كه حادث پس از عفوست كه مربوط به قبلي نيست و زايد بر معفو عنه است و آن حق ورثه است.

كشتن مجروحان جنگي دشمن

6186. اگر فرضاً كسي هنگام جنگ، مجروحان دشمن را كه اميدي به حياتشان نبوده، يا اسيران آنها را، تير خلاص زده باشد و لو براي اين كه كه زياد زجر نكشند، چه حكمي دارد؟

ج. ضارب مسؤول قتل آنها است، هر چند براي اينكه آنها زياد زجر نكشند زده باشد و اين قتل عمد است، مگر اينكه ثابت شود مقتول حيات مستقرّه نداشته است.

خلاصه آن كه ولي مقتول طلب كننده قصاص يا ديه است و اگر دسترسي به او نيست، بايد ديه ي او را به حاكم شرع بدهد.

مرگ بر اثر ضرب و امراض ديگر

6187. فردي در اثر ضربه اي، باعث قتل ديگري شده است.

پزشك قانوني چنين نظريّه داده كه مقتول داراي بيماري ها و امراض ديگري بوده و آن بيماري ها و امراض در مرگ وي مؤثر بوده است.

خلاصه قتل، مستند به اين ضربه است و تأثير آن ضربه 40 درصد مي باشد كه جزو اخير علت تامّه بوده است كه اگر ضربه نمي خورد، فوت نمي كرد. آيا باعث تخفيف در محكوميّت اوست؟

ج. خير، ضارب قاتل است.

كاهش بينايي مضروب

6188. ضاربي باعث كاهش بينايي چشم مضروب شده است، به حدّي كه اين بينايي كالعدم محسوب مي شود. آيا قصاص ثابت است؟

ج. جاي قصاص نيست؛ زيرا در معرض خطر و تجاوز از حد است و جاي ديه يا ارش است.

قتل فرزند نامشروع توسط مادر

6189. زني بدون وطي و دخول، از راه نامشروع حامله شده است، پس از تولّد حمل، براي حفظ آبرو، آن را كشته است.

آيا پدر تكويني ولد، حق قصاص يا ديه دارد؟

اگر نوبت به ديه برسد، آيا مادر از ديه ارث مي برد؟

ج. چون زنا محقق نشده، پدر فرزند ولايت دارد در قصاص زن يا گرفتن ديه و پدر ديه اش را به ارث مي برد، به خلاف زن كه قاتل بوده است.

عدم لزوم وحدت مجلس در قسامه

6190. آيا در قسامه در باب قصاص، وحدت مجلس لازم است؟

ج. مي شود حد نصاب آن در جلسات متعدد باشد و وحدت مجلس لازم نيست.

ثبوت حق عفو يا قصاص براي جد پدري صغار

6191. مردي كه داراي چند فرزند صغير مي باشد، به قتل رسيده است، آيا جد پدري صغار دربارهي قصاص يا عفو قاتل، حقّي دارد؟

ج. نسبت به حق قصاص يا عفو از قاتل در مقدار حق خودش از سهم الارث؛ زيرا پدر مقتول است، اختيار دارد. ولي نسبت به حق صغار از جهت ولايت بر آنها در عفو از قاتل يا قصاص، مراعات احتياط در تأخير بدون محذور مي نمايد؛ هر چند اظهر جواز آن است، با رعايت مصلحت يا مجرّد عدم مفسده.

تأخير قصاص و حد زن شيرده

6192. قصاص و حدِّ زنِ شيرده تا چه زماني به تأخير مي افتد؟ آيا اين حكم دربارهي مادر رضاعي كه فرزند ديگري را شير مي دهد، يكسان است؟

ج. قصاص و حد دربارهي زن شيرده به فرزند خودش، تا زمان انقضاي رضاع و شيردهي تأخير مي افتد و اين حكم در مورد مادر رضاعي كه طفل ديگري را شير مي دهد، با عدم مندوحه جاريست كه راه ديگري براي ارتضاع و تغذيه ي طفل نباشد.

عدم رد اضافه ديه در قتل چند زن توسط يك مرد

6193. مردي دو يا سه زن را به قتل مي رساند. اولياي دم خواهان قصاص اند. آيا بايد اضافه ي ديه را رد كنند؟

ج. اضافه ديه رد نمي شود كه در حقيقت هر كدام نصف قتل را طالب است و همچنين اگر سه زن را كشته باشد.

تبديل مورد و محل قصاص

6194. آيا در صورت ثبوت حق قصاص نفس، صاحب حق مي تواند قصاص طرف كند؟ آيا در قصاص طرف (مانند دست) مي تواند برخي از جزو و طرف (مانند بعض دست) را قصاص كند؟

ج. در قصاص نفس نمي تواند قصاص طرف كند يا در قصاص طرف نمي تواند بعض طرف را قصاص كند؛ بلكه يا بايد قصاص كل بكند يا ديه كل را بگيرد.

مجنيٌّ عليه حق عفو، قصاص يا ديه را قبل از مرگ ندارد

6195. آيا مجني عليه حق عفو، قصاص يا ديه پيش از مرگ خود را دارد؟

ج. قصاصِ نفس، حق ورثه ي مجني عليه است و مجني عليه حق ندارد پيش از مرگش عفو كند و ديه را هم نمي تواند عفو كند.

قتل زن در ماه هاي حرام

6196. مردي زني را در يكي از ماه هاي حرام كشته است.

آيا حكم تغليظ ديه در صورت قصاص وي شامل فاضل ديه نيز مي شود؟

ج. اگر بخواهند او را قصاص كنند، فاضل ديه را بايد برگردانند و اينجا، جاي تغليظ ديه نيست.

اگر مستحق اعدام در مرحله اوّل كشته نشود

6197. اگر پس از اعدام و حلق آويز كردن مجرم، كشف شود كه وي زنده است، آيا دوباره بايد اعدام شود؟ خسارت هايي كه در اثر اجراي اوّل حكم بر مجرم وارد شده است، بر عهده چه كسي است؟

ج. بايد دوباره اعدام شود و ضمان خسارت هايي كه در اوّل بر مجرم وارد شده، بر مباشر آن است.

هر چند تكليفاً معذور بوده است.

وجوب بي حسّي با بي هوشي محكوم به قصاص پيش از اجراي حكم

6198. آيا در قصاص عضو، محكوم مي تواند پيش از قصاص، آن را بي حس كند؟ آيا محكوم به قصاص نفس مي تواند پيش از اجراي حكم، خود را بي هوش كند يا وي را بي هوش كنند؟

ج. جايز است پيش از قصاص آن را بي حس كنند يا در قتل قبلاً او را بي هوش كنند؛ بلكه اگر اين كار براي خود جاني ممكن باشد بر او واجب است اين كار را بكند، براي دفع اضرار و ايذاي به نفس، مانند پيوند پس از قطع.

پيوند عضو قطع شده به قصاص عضو

6199. پيوند زدن دستي كه از باب قصاص عضو، قطع شده چه حكمي دارد؟

ج. مي تواند دوباره آن را پيوند دهد، بلكه با تمكن، شايد بر خود فرد جنايت كار واجب باشد.

قصاص مادري كه فرزندش را كشته است

6200. آيا ورثه مقتول، حق قصاص مادري كه فرزندش را كشته است دارند؟

ج. ورثه ي ديگر مقتول، حق قصاص از مادر را دارند.

عفو قاتل پدر صغار توسط جد صغار

6201. آيا جد صغار مي تواند قاتل پدر صغار را عفو كند؟

ج. جد صغار در مورد عفو از قاتل پدر صغار با مصالحه و نظر حاكم شرع، بايد ملاحظه ي عدم مفسده براي صغار را بكند، مانند ساير تصرفات ولي و اگر صغير محتاج باشد، اين عفو مضر به حال اوست و اين در تمام جنايات و لو غير قتل هم جاري است.

لزوم احراز قصدِ قتل براي ثبوت حكم قصاص

6202. براي شمول حكم قصاص، آيا احراز قصد هنگام ارتكاب عمل قتل شرط است؟

ج. بله، در قتل عمد، احراز قصد، شرط است لكن اعم از قصد قتل يا قصد كاري كه غالباً موجب قتل مي شود.

تكليف ديه در صورت فوت يا فرار قاتل

6203. 1) راجع به ماده ي 259 قانون مجازات اسلامي «1»: اگر كسي كه مرتكب قتل موجب قصاص شده باشد، پيش از اجراي حكم بميرد، در اين صورت آيا سقوط قصاص، سقوط ديه را نيز به دنبال خواهد داشت يا اينكه ديه همچنان باقيست و بايد از مال قاتل پرداخت شود؟

ج. ممكن است بگوييم به ديه تبديل مي شود به نحوي كه ذكر مي شود.

2) راجع به ماده ي 260 قانون مجازات اسلامي «2»: اگر كسي كه مرتكب قتل عمد شده است فرار كند و تا هنگام مردن به او دسترسي نباشد، در اين صورت تكليف ديه چيست؟

آيا حكم فوق الذكر و حكم مربوط به بند «1» همچنان جاري است؟

ج. احوط براي ورثه ي او اداي ديه مقتول از مال قاتل است و اگر صاحب مال نباشد، بر اقارب او اداي ديه ي احتياط است و اگر نباشند يا فقير باشند، از بيت المال تأديه مي شود به مقتضاي احتياط.

|

(1). ماده 259 قانون مجازات اسلامي، «هرگاه كسي كه مرتكب قتل موجب قصاص شده است بميرد، قصاص و ديه ساقط مي شود».

(2). ماده 260 قانون مجازات اسلامي: «هرگاه كسي كه مرتكب قتل عمد شده است فرار كند و تا هنگام مردن به او دسترسي نباشد، پس از مرگ قصاص به ديه تبديل مي شود كه بايد از مال قاتل پرداخت گردد و چنان چه مالي نداشته باشد، از اموال نزديك ترين خويشان او به نحو «الاقرب فالاقرب» پرداخت مي شود و چنان

چه نزديكاني نداشته باشد يا آنها تمكن نداشته باشند، ديه از بيت المال پرداخت مي گردد.

كشتن بيماران صعب العلاج

6204. آيا كشتن بيماران سرطاني و صعب العلاج كه به تشخيص پزشكان چند روزي از عمرشان باقي نمانده و در اثر بيماري شديداً رنج مي كشند، در صورتي كه كاملاً به اين امر رضايت داشته باشند، جايز است؟

در اين صورت فعل پزشكان يا پرستار تحت چه عنواني قرار مي گيرد؟ (ماده ي 268 قانون مجازات اسلامي)

ج. جايز نيست و اذن آنها هم مجوّز نيست.

تفاوت اجراي حد و قصاص در قاتل زاني

6205. اگر شخصي مرتكب زناي به عنف گردد و زن را بكشد، در اين صورت كه طرف به واسطه زناي به عنف مهدور الدم است، اگر اولياي زن بخواهند قصاص كنند، بدون رد نصف ديه قصاص، آيا صحيح است؟

ج. اگر حاكم بخواهد به جهت اجراي حد زنا او را بكشد، ديگر ارتباطي به ورثه زن ندارد و اگر بخواهند اولياي مقتول او را از جهت قصاص بكشند، بايد نصف ديه را رد كنند، با ملاحظه ي استحقاق مكرهه مهر المثل را و اللَّه العالم.

كشتن محكوم به قصاص توسط ولي دم بدون اجازه ي حاكم

6206. هرگاه ولي دم پس از صدور حكم قصاص، بدون اذن ولي امر، قاتل را بكشد، چه حكمي دارد؟

ج. احوط ترك مبادرت به قصاص است، بدون اذن و بر تقدير مبادرت، قصاص و ديه ندارد و ثبوت تعزير هم معلوم نيست.

زمان پرداخت اضافه ي ديه

6207. در مواردي كه ولي دم مي بايست اضافه ي ديه را بپردازد بعد قصاص كند، اگر قبل از پرداخت فاضل ديه قاتل را بكشد، چه حكمي دارد؟

ج. مربوط به حاكم شرع مي باشد كه بايد اوّل مازاد را دريافت نمايد، اگر پرداخت نكرد، قاضي هم اگر اذن قصاص داده، خالي از احتمال ضمان نيست.

و علي اي حال دين در ذمّه ي او است، مثل ساير ديون.

دوران قاتل بودن بين دو نفر

6208. اگر دو نفر به قتل متهم باشند و هر كدام ادعا كند كه ديگري كشته است و علم اجمالي بر وقوع قتل يكي از آن دو نفر باشد و حجّت شرعي بر قاتل بودن يكي اقامه نشود و نوبت به ديه برسد، مبلغ ديه چگونه اخذ مي گردد؟ با قرعه و يا بالتّنصيف؟

(راجع به ماده ي 315 قانون مجازات اسلامي)

ج. تنصيف صلح است و آن هم علي اي حال جايز است و قرعه رفع اشكال است و صلح بر تقدير اشكال است و حاكم شرع ممكن است يا امر به صلح نمايد و يا خود صلح نمايد و قرعه در همه جا مأمور نيست و احتياط آن است كه امر به قرعه نشود.

عفو قصاص نفس يا طرف توسط مجني عليه

6209. چنان چه مجني عليه قبل از مرگ، جاني را عفو نمايد، آيا حق قصاص براي اولياي دم همچنان باقيست يا ساقط مي شود؟ (راجع به ماده ي 286 قانون مجازات اسلامي)

ج. اگر به عفو از جنايت و سرايت آن تصريح كرد، بين آن دو قصاص عضو منتفيست و اظهر عدم تأثير عفو در نفي قصاص براي ولي است.

حكم قصاص در صورت وجود صغير در اوليا

6210. در صورتي كه در پرونده قتل، تعدادي از اولياي دم صغير باشند، آيا قصاص قاتل منوط به پرداخت ديه از طرف اولياي دم كبير و خواهان قصاص به آنها مي باشند و يا اين كه بايد صبر كرد تا اولياي دم صغير كبير شوند و خود تصميم بگيرند؟

ج. ولي شرعي بنا بر اظهر با وجود مصلحت يا نبود مفسده مي تواند به استيفا قيام كند و نيز شركاي كبير مي توانند با ضمان سهم صغيرها قصاص كنند بنا بر اظهر، گرچه براي همه اينها احوط اينست كه اگر محذوري نباشد، صبر كنند.

قتل شخصي به قصد شخص ديگر

6211. «الف» قصد قتل آقاي «ب» را داشت و به سوي او شليك كرد، پس معلوم شد كه مقتول، ديگري غير از آقاي «ب» است (اشتباه در هويت) لطفاً بيان فرماييد اين چه نوع قتلي است؟

ج. ظاهر اينست كه عمدي مي باشد، هر چند صلح بر ديه براي ولي دوم اولي و احوط است، در فرض سؤال كه اگر مي شناخت نمي كشت.

اشتباه در هدف

6212. «الف» قصد قتل آقاي «ب» را داشت و به سوي او تيراندازي كرد و تير به شخص «ج» اصابت كرد و موجب قتل او شد (اشتباه در هدف)، لطفاً بيان فرماييد اين چه نوع قتلي است؟

ج. به اختلاف موارد، شبه عمد يا خطاي محض محسوب مي شود.

اجراي قصاص يا حد قطع توسّط دستگاه

6213. قطع عضو شخص محكوم به قصاص عضو يا حد قطع، با دستگاه چه حكمي دارد؟

ج. قصاص نمي شود، مگر با آهن تيز غير مسموم با مناسبت با استيفاي مثل، كه گاهي كارد و گاهي شمشير است و با مراعات آن دو شرط، با دستگاه هم اشكال ندارد.

عفو مجرم قبل از مرگ

6214. آيا مجنيٌّ عليه قبل از مرگ خود مي تواند كسي را كه به طور حتم بر او جنايتِ عمديِ موجبِ قصاصِ نفس وارد خواهد كرد، عفو نمايد؟ در صورت وقوع، حق قصاص يا ديه ساقط شده است يا فقط حق قصاص ساقط است؟

ج. خير نمي تواند عفو كند.

جواز پيوند عضو قطع شده در قصاص

6215. عضو قطع شده بر اثر مجازات قصاص يا حد، متعلق به چه كسي است؟

و آيا شخصي كه مجازات شده است، مي تواند آن را دوباره به بدن خود پيوند كند؟ در اين مورد آيا بين حد و قصاص تفاوتي هست؟

ج. مال خودش است و مي تواند دوباره به خود يا ديگري پيوند كند.

خودكشي قاتل

6216. اگر قاتل عمدي قبل از اجراي قصاص خودكشي كند، آيا ديه ساقط مي شود؟

ج. احوط براي ورثه او اداي ديه ي مقتول از مال قاتل است و اگر مال نداشته باشد، اقارب او احتياطاً ادا نمايند و اگر آنها هم فقير باشند، به مقتضاي احتياط از بيت المال تأديه شود.

حكم قصاص با فرض صغير بودن ولي دم

6217. در قتل عمد اگر ولي دم صغير باشد، آيا ولي يا قيّم او مي تواند درخواست قصاص نمايد يا با رعايت غبطه وي، مطالبه ديه كند؟

ج. احوط تأخير تا زمان بلوغ است و اظهر جواز قصاص براي ولي با رعايت مصلحت يا مجرّد عدم مفسده است، لكن در صورت نزديك بودن زمان كمال و عدم مفسده در تأخير و احتمال حصول عفو، اگر چه بر مالي باشد، احتياط در تأخير بدون محذور ترك نشود.

قتل عمد يا دفاع از خود؟

6218. اگر فردي در شب با كسي مواجه شود كه چوب دستي در دست دارد و به طرفش بدود و دستش را بگيرد و فقط بگويد چه كسي هستي؟ اسمت چيست؟

ولي او در جواب و قبل از آن كه آن شخص حركت ديگري انجام دهد، عالماً و قاصداً با كارد سلّاخي به طول 20 سانتي متر به طور برق آسا به ناحيه ي فك و گردن او بزند و برابر نظر پزشك قانوني، تمام شريانات و عصب ها را قطع و به عمق 20 سانتي متر فرورفتگي باشد و شخص مصدوم را با تأخير مثلاً دو ساعت به بيمارستان رسانده و با كمبود امكانات بيمارستان مواجه شوند و پزشك حاذق هم سريعاً خود را برساند و عمل جرّاحي هم مؤثّر واقع نشود و جان بدهد؛ بفرماييد:

1) با توجّه به اينكه ضارب، عاقل، بالغ و رشيد مي باشد، آيا قتل عمد محسوب مي شود؟

ج. قتل عمد محسوب مي شود.

2) تأخير در رساندن به بيمارستان، با توجّه به اينكه اگر اين ضربه جلوي اتاق عمل بيمارستان هم وارد مي شد كسي قادر نبود جلوي خون ريزي را بگيرد و با توجّه به اين كه 12 واحد خون هم به

ايشان تزريق شد، ولي مؤثّر واقع نشد، آيا اين تأخير دخالتي در حكم دارد؟

ج. اگر قاتل در مقام دفاع بوده و خائف شده باشد، به ديه مصالحه شود اوليست و اللَّه العالم.

3) با عنايت به اينكه مقتول در شب مهتابي در فصل برداشت بادام جلوي باغ خود بوده است و قاتل به همراه يك نفر ديگر با موتور آمده است جلوي باغ مقتول و مقتول با چوب دستي به طرف او دويده و دست او را گرفته است و سؤال كرده تو كي هستي و اسمت چيست؟

ولي آن شخص، آن ضربه شديد را به او وارد مي كند، آيا مقتول مقصّر است و جرمي را مرتكب شده است؟

ج. اگر قاتل در مقام دفاع بوده و خائف شده باشد، به ديه مصالحه شود اوليست و اللَّه العالم.

قتل بر اثر رابطه نامشروع

6219. شخصي به نام «الف» از مدتي قبل با خانمي شوهردار رابطه نامشروع برقرار مي نمايد، حتي يك بار با هم به شمال مي روند. شوهر آن خانم به علت همين رابطه اي نامشروع خانم را مطلّقه نموده است.

خانم به لحاظ دل زدگي از شوهر به «الف» علاقه مند بوده و گفته است مي خواستم همسر «الف» شوم و پدر و برادر آن خانم، «الف» را در خانه خود مي بينند، دست و پاي او را طناب پيچ مي كنند، به جلوي منزل «الف» مي برند و در حضور مادر «الف» با ضربات چاقو او را به قتل مي رسانند. يكي از ضربات چاقو به قفسه سينه ي مقتول اصابت كرده و باعث مرگش شده است، ضارب آن پدر آن خانم مي باشد كه تحت تعقيب است.

وكيل متّهم مدّعي گرديده مُوَكِّلش با اعتقاد به مهدور الدّم بودن مقتول اقدام به قتل

«الف» كرده است و اتّهام را قتل عمدي ندانسته است.

اينك با توجه به مراتب بالا و با عنايت به سوابق آشنايي مقتول با خانواده متّهم و علاقه شديد آن خانم به «الف» و اينكه مي خواسته همسرش شود و مقتول هم مجرّد بوده است، آيا ادّعاي اعتقاد به مهدور الدّم بودن «الف» شرعاً و قانوناً پذيرفته مي شود و وجاهت قانوني دارد؟

ج. صرف امر مزبور مجوّز قتل نيست و مقتول مهدور الدّم نمي باشد و بهتر اينست صاحبان دم به ديه مصالحه نمايند و «ان تعفوا أقرب للتّقوي» و ثبوت توهّم هدر دم مي تواند نافي عمدي بودن باشد.

انكار بعد از اعتراف

6220. اگر كسي مدّعي قتل عمد باشد يعني نزد حاكم شرع به قتل عمد اقرار كند يا ثابت شود كه قبلاً اقرار نموده است، اما فعلاً منكر است آيا متّهم به اقرار قبلي خود مأخوذ است كه محكوم به قصاص باشد، يا در قتل شبه عمد محكوم به ديه مي باشد؟

ج. انكار تأثيري ندارد.

قتل عمد زوجه توسط زوج

6221. آيا در قتل عمد زوجه توسط زوج، قصاص ثابت است؟

ج. اظهر ثبوت حق قصاص است براي اولاد زوجه از قاتل كه پدر آنها است، اگر چه صلح به ديه، موافق احتياط است.

فرار از صحنه تصادف

6222. اگر راننده اي با عابري تصادف كند و او را رها كرده و فرار نمايد و پس از فوت، پزشك چنين نظر دهد كه اگر او را به بيمارستان مي بردند، نجات مي يافت، اين قتل چه نوع قتلي مي باشد؟

ج. قتل شبه عمد است.

احكام ديات

ماهيّت ديه

6223. ماهيّت ديه چگونه مي باشد؟ آيا نوعي مجازات است يا نوعي دين مانند ساير ديون مالي به شمار مي رود؟

ج. عنوان مستقلّيست كه به لحاظ مورد به يكي شبيه تر مي شود.

زنداني كسي كه نمي تواند ديه بپردازد

6224. آيا زنداني كردن در صورت اعسار و عدم توانايي پرداخت ديه، جايز است؟

ج. خير.

چگونگي زمان محاسبه ديه

6225. آيا زمان محاسبه ديه روز وقوع حادثه يا روز صدور حكم يا روز ادا است؟

ج. ظاهراً روز ادا است.

هزينه بيمارستان و درمان

6226. آيا هزينه هاي درماني و بيمارستاني مصدومان بايد از ديه كم شود يا افزون بر آن محاسبه گردد؟

ج. اگر ضارب آن هزينه ها را كرده، از ديه كم مي شود.

رها كردن مصدوم توسط راننده مقصّر و فوت وي

6227. در تصادفي، راننده مقصّر، مصدوم را در بيابان رها كرده و مصدوم در همان جا فوت كرده است.

به تشخيص كارشناس، اگر مصدوم به بيمارستان مي رسيد، معالجه و خوب مي شد.

حكم چيست؟

ج. اگر يقين نبود كه راننده در هلاك او متعمد بوده است و لو براي نجات خودش، به ديه مصالحه كنند.

ديه ي سقط جنين متكوّن در دستگاه

6228. آيا سقط جنيني كه متكوّن از نطفه مرد و زن اجنبي مي باشد و در دستگاه قرار دارد، جايز است؟

ج. سقط جنين حرام است و كسي كه آن را سقط كند، بايد ديه بدهد، مانند موارد ديگر و اگر پدر واقعي آن معلوم نباشد، بايد از باب رد مظالم ديه را بپردازد.

كشتن زنازاده

6229. زني پس از آبستني از عمل خلاف شرع و وضع حمل، براي فرار از رسوايي، فرزندش را به دست زن ديگري داده و او وي را به قتل رسانده است، با توجه به اين كه قاتله اكنون مرده است، ديه اي كه بايد پرداخته شود، از طرف چه كسي و به چه كسي بايد پرداخته شود؟

ج. از موارد قصاص است و محتمل است گفته شود كه ديه را از اموال قاتله مي گيرند و بايد آن را به وارث و اگر ندارد به امام عليه السّلام بدهند.

خون دماغ شدن دانش آموز در اثر تنبيه معلّم

6230. معلّمي براي تأديب، بچّه اي را مي زند و او خون دماغ مي شود، مسؤوليت معلّم چيست؟

ج. چون ديه ي مقدّر ندارد، بايد بر ارش مصالحه كنند، اگر ارش داشته باشد.

مقدار ديه اضلاع مختلف

6231. مستدعيست مقدار ديه اضلاع مختلف را بيان فرماييد.

ج. ديه ي اضلاع آنچه نزديكي قلب است بيست و پنج دينار و آنچه نزديكي بازوها است، ده دينار است و در مورد غير متيقّن از صدق يكي از اين دو احتياط، مناسب است.

ديه قطع انگشتان زن

6232. مي دانيم ديه قطع سه انگشت زن سي شتر و ديه قطع چهار انگشت زن بيست شتر است.

آيا زني كه چهار انگشت وي قطع شده است، مي تواند ديه يك انگشت را ببخشد تا همان سي شتر را بگيرد؟

ج. نمي تواند اين كار را بكند، زيرا فعلاً كه چهار انگشت او با يك جنايت قطع شده، بيش از بيست شتر استحقاق ندارد تا بخواهد بعض آن را ببخشد.

جريان حكم ديه اعضاي ظاهري در اعضاي داخلي

6233. آيا حكم ديه در اعضاي ظاهري كه زوج مي باشد (مانند دست و پا) در اعضاي داخلي زوج (مانند كليه) جاري است؟

ج. ظاهراً جاري است، مثلاً در از بين بردن يك كليه نصف ديه است.

عدم تأثير اهانت و هتك در افزايش ديه

6234. ضاربي كه ضرب او موجب ديه بر مضروب شده است، در دو فرض زير چه مسؤوليتي دارد؟

1) تنها ضرب وارد كرده است.

ج. فقط ديه لازم است.

2) ضرب همراه با اهانت و هتك آبرو و از بين بردن حيثيّت يا همراه سلب اعتماد مردم و از بين رفتن وجهه مضروب در تجارت و …

ج. اين گونه امور نيازمند حلاليّت طلبيدن از طرف يا تدارك عِرض و آبرو يا استحقاق تعزير به نظر حاكم شرع مي شود، ولي بر مقدار ديه چيزي نمي افزايد.

تسامح راننده ي اتوبوس و سوء استفاده ي مجنون از آن

6235. در حادثه اي يك نفر مرد مسلمان در اثر تصادف با يك دستگاه اتوبوس شركت واحد به قتل رسيده و راننده ي اتوبوس در زمان تصادف يك مجنون بوده است.

اولياي دم عليه متصدّي اتوبوس (راننده شركت واحد) اعلام شكايت نموده اند.

راننده اعلام مي دارد يك ديوانه در شهر وارد شد و ماشين ها را راه مي اندازد. راننده از باجه خارج مي شود و مدّعيست كه ماشين را خاموش نموده و سويچ را برداشته است.

ليكن واقعيّت اينست كه ماشين را خاموش نكرده و يا اگر هم خاموش كرده، سويچ را برنداشته و اتوبوس ها همين كه سويچ روي آن باشد، هر كس دستش را روي شستي استارت فشار دهد، ماشين روشن مي شود. بنا بر اين با توجه به اينكه راننده شركت واحد با وجود تذكّر مسؤول باجه به وجود ديوانه اي كه ماشين ها را راه مي اندازد، ماشين را خاموش نكرده و يا اگر خاموش كرده سويچ را برنداشته و درب ماشين را هم نبسته است.

به نحوي كه مجنون در غياب راننده وارد اتوبوس شده است و با به حركت درآوردن ماشين موجب قتل گرديده است.

آيا مي توان راننده شركت واحد را به عنوان

قاتل شبه عمد (از باب اقوي بودن سبب از مباشر) مسؤول شناخت؟ يا مسؤوليّت پرداخت ديه به عهده عاقله ي مجنون است؟

ج. راننده با عاقله ي مجنون در ديه احتياطاً مصالحه كنند و اللَّه العالم.

استناد حكم به نظر كارشناسان راهنمايي و رانندگي

6236. كارشناسان راهنمايي و رانندگي گاهي براي هر يك از راننده و عابر كه با هم تصادف نموده اند، در صدي از تقصير را تعيين مي كنند.

- مثلاً مي گويند 30 درصد عابر مقصّر است و 70 درصد - راننده يا در جاهاي ديگر كارشناس مي گويد 30 درصد كارگر و 70 درصد كارفرما. آيا اين درصدها اعتبار دارد تا اينكه بر اساس آن ديه را تعيين نمود و هر كدام را به همان درصد محكوم نمود؟ يا دو راننده باعث فوت و قتل كسي شده اند و هر كدام به درصدي مقصّر در حادثه شناخته شده است، آيا اينجا هم به همان درصد محكوم مي شوند يا اينكه ملاك استناد در قتل است كه اگر قتل مستند به يك نفر است، همه ي ديه را او بايد بدهد، هر چند از نظر كارشناسي 30 درصد مقصّر باشد؟

ج. با فرض استناد عرفي به متعدّد، اگر كارشناس مطمئن به نظر خود باشد و خود كارشناس متديّن باشد، به نظر كارشناس محكوم مي شوند و احتياط در تعدّد كارشناس است.

مصدوم شدن بازيكن در اثر ضربه توپ

6237. در برخي ورزش ها يا بازي ها توپ يا وسيله بازي به يكي از بازيكن ها اصابت مي كند و باعث ديه مي شود، آيا ديه ثابت است؟

ج. بله، ثابت است.

فوت در اثر سرايت جراحت اصابت گلوله

6238. فردي در اثر اصابت گلوله مصدوم شده است و ديه و ارش جراحات، به ميزان سه ديه كامله بوده است.

وي به علت تنگ دستي و كمبود مالي، موفق به معالجه خود نمي شود و حدود يك سال و نيم بعد فوت مي كند.

حكم ديه در فرض مرقوم چه مي باشد؟

ج. هر جراحتي كه سرايت آن سبب مرگ شده است، ديه ي نفس را دارد و هر چه سرايت نكرده فقط ديه ي خود آن لازم است.

قسامه در صدمه منجر به سرخي يا سياهي پوست بدن

6239. آيا قسامه، علاوه بر قتل و جراحت، در صدمه اي كه سبب سرخي يا سياهي پوست بدن شده است نيز جاري مي شود؟

ج. جريان آن متوقف است بر اولويّت آن بر مورد قسامه.

گرفتن ديه از بيت المال در صورت تبرئه ي قاتل

6240. كسي به قتل متّهم بوده كه در دادگاه تجديد نظر در مرتبه ي سوّم تبرئه شده و فرد ديگري به عنوان قاتل تشخيص داده نشده است، بعضي از ورثه مدّعي اند كه همان متّهم، قاتل است، آيا ديه از بيت المال پرداخت مي شود؟

ج. اگر جاي لوث و قسامه نباشد و از بيت المال بخواهند ديه اش را بپردازند، آن بعض ورثه كه مدّعيست همان فرد، قاتل است نمي تواند ديه را از بيت المال بگيرد، ولي براي بقيه ورثه مانعي ندارد.

عفو از قاتل شامل عفو متصدّي مقدمات قتل است

6241. آيا عفو قاتل توسط ولي دم، شامل عفو از افرادي كه متصدّي مُقَدَّمات قتل بودند نيز مي شود؟

ج. بلي.

عفو بعضي از اولياي دم و مطالبه ي بعضي ديگر

6242. اولياي دم مقتولي - كه به قتل شبه عمد كشته شده است - عبارتند از:

پدر، مادر، همسر و اولاد صغار. پدر مقتول قاتل را بخشيده است، امّا آنان پس از مدّت ها مطالبه ديه كرده اند، آيا ورثه حقِّ گرفتن ديه را دارند؟

ج. غير از پدر از ورثه، حق گرفتن سهم ديه را دارند، ولي پدر چون بخشيده سهمي از ديه ندارد.

مجروح نمودن اعضاي خانواده و كشتن پدر

6243. فردي در نزاعي، چند نفر از اعضاي خانواده اش را مجروح كرده و پدر خود را به قتل رسانده است، چه مجازاتي متوجه قاتل است؟

ج. اگر قتل عمدي باشد كه قصاص مي شود و اگر قتل خطاي محض باشد ديه بر عاقله است، گرچه عاقله بين خود اين مجروحين باشد و اگر شبه عمد باشد، بر خود قاتل است.

تأثير تصادف و آسم در فوت شخص

6244. پيرمردي در اثر تصادف با اتومبيلي در بيمارستان فوت مي كند.

وي به تنگي نفس (آسم) مبتلا بوده است و به تشخيص پزشكان، تصادف 20 درصد سبب فوت شده است، هر چند اگر تصادف نمي كرد، هنوز مدّت ها زنده مي ماند. راننده اتومبيل چه مسؤوليتي دارد؟

ج. قتل استناد به راننده دارد و او ضامن تمام ديه است.

عدم تداخل در ديه ي نفس و جرح

6245. جرح و قتل عمد يا غير عمد به يك ضربه يا چند ضربه واقع شده است، آيا ديه جرح در ديه نفس تداخل دارد؟

ج. اگر در طرف و نفس جاني يكي باشد، ديه ي طرف در ديه ي نفس داخل است در صورت ثبوت به اصالت و در صورت صلح بر ديه تابع مختار در قصاص طرف است كه از جاني واحد داخل در قصاص نفس است يا نه؟ در صورت سرايت و در صورت اتحاد ضربه داخل است و در صورت تعدّد بدون سرايت ضربه غير كشنده، اظهر عدم دخول است در ضربات متعاقبه ي متراخيه و در آن چه با هم عرفاً محقق شده است كه يكي از آنها قاتل بوده تأمل است و احوط براي ولي، دخول است.

(جامع المسائل جلد 5 صفحه 289) خودكشي زن حامله و نجات وي و سقط فرزند

6246. خانم حامله اي به قصد خودكشي اقدام به رگ زني كرده است.

فوراً وي را به پزشك رسانده و معالجه كرده اند و وي از مرگ نجات يافته است امّا حمل را سقط نموده است، تكليف چيست؟

ج. بايد با رجوع به پزشكان مشخص شود كه تا چه حد اين رگ زدن در سقط جنين مؤثر بوده يا اصلاً مؤثر نبوده و حفظ جان زن متوقف بر اسقاط آن شده و اگر

قصد سقط داشته و پس از متولد شدن سقط با حيات مستقره مرده باشد، شبهه ي قصاص از مادر است و اگر پيش از سقوط مرده، جاي ديه است و اگر قتل عمدي بوده كه زن قصد قتل بچه را داشته، مادر از او ارث نمي برد و اگر غير عمدي بوده، تنها از ديه ارث نمي برد.

اشتراط حفظ بكارت در عقد موقّت و تخلّف زوج

6247. خانمي ضمن عقد ازدواج موقّت، شرط حفظ بكارت نموده است، ولي زوج به شرط عمل نمي كند و ازاله بكارت مي نمايد، چه مسؤوليّتي متوجّه زوج مي باشد؟

ج. اگر با اجازه زن بوده كه غير از مهر چيزي بر زوج نيست و اگر بدون اذن بوده، ديه يا أرش البكارة را بايد بدهد.

يكسان بودن زمان پرداخت ديه ي جنايت بر ميّت و حي

6248. پرداخت ديه ي جنايت بر ميّت از جهت حال يا مؤجّل بودن چگونه است؟

ج. در تقسيم به جنايت عمد و شبه عمد و مدت آنها، مانند جنايت بر حي است.

ديه ي خسارت افزون بر ديه

6249. آيا در جنايت هايي كه موجب ديه مي شود، هزينه معالجه، درمان و بهبودي مجني عليه به عهده جاني است؟

حكم ديه در صورت بهبودي و درمان جراحت را نيز بيان نماييد.

ج. خير، فقط ديه بر اوست و اگر جراحتي قابل درمان باشد و درمان شد، مانند @اندمال در استخوان است كه در آن ثابت شده كه اگر مندمل شد، ميزان در ديه فرق مي كند.

از بين رفتن زيبايي توسط پاشيدن اسيد

6250. در صورتي كه زيبايي زن در اثر پاشيدن اسيد از بين برود، چه حكمي دارد؟

ج. بايد ارش بدهد هر قدر كه باشد و اگر با عمل جرّاحي بهتر شود، يا مندمل شود در ارش مصالحه كنند.

حكم سوزاندن جسد ميّت

6251. حكم ديه يا تعزير سوزاندن جسد ميّت چيست؟

ج. سوزاندن جسد ميّت، ديه ي جنين پيش از ولوج روح را دارد و تعزير هم دارد به نظر حاكم و كفّاره - مثل جنين قبل از ولوج روح، ثابت نيست.

اعسار در پرداخت ديه

6252. حكم اعسار در پرداخت ديه كه مهلت مضبوط و معيّن دارد، چيست؟

ج. مانند اعسار در ساير ديون است.

تصادفي كه موجب تسريع در فوت شود

6253. در تصادفي كه موجب تسريع در فوت فرد شود، نوع قتل چيست؟

مثلاً مصدوم در تصادف كه پايش شكسته، در اثر كهولت سن يا برخي بيماري ها پس از چند روز فوت مي كند.

ج. چون عموماً در قتل هاي مسبّب از تصادفات اگر به سرايت باشد قتل خطاييست و اگر سرايت نباشد ديه ي عضو را دارد، در اينجا در هر صورت چه قتل سرايتي باشد و چه قطع عضو يا شكستن آن، احتياطاً بايد بر ديه مصالحه كنند.

حكم ديه در نزاع هاي دسته جمعي

6254. 1) در نزاع ها و درگيري هاي گروهي كه جماعتي ضارب يك نفرند، صدمات وارده مشخص است، ولي ضارب هر جراحت به صورت مشخص معلوم نيست.

حكم ديه به چه صورت است؟

ج. ديه ي هر جراحتي را كه معيّن است به مضروب مي دهند، ولي مقداري را كه از دهندگان مي گيرند، بايد احتياطاً حاكم صلح بالسّويه يا امر به صلح بالسّويه بين ضاربين كند.

2) در فرض فوق، اگر گروهي به گروهي جنايت متعدّد وارد كنند و ضارب هر جنايت معيّن نباشد، حكم ديه چگونه است؟

ج. همين احتياط به صلح جاري است، در موردي كه جماعتي بر جماعتي جنايت متعدد وارد كنند كه ديه ي هر جنايتي معلوم است ولي ضارب ها معين نيستند و در اين موارد تعيين به قرعه هم محتمل است.

جراحت هايي كه با نبود پزشك موجب فوت مي شود

6255. در جراحت هايي كه به صورت طبيعي كشنده است مگر اينكه پزشك حضور داشته باشد و اقدام به معالجه كند، اگر در نهايت مضروب فوت كند، مسؤوليّت ضارب و پزشك در دو فرض زير چيست؟

1) اگر پزشك، حضور نداشته باشد يا حضور داشته باشد و بدون كوتاهي، اقدام به معالجه كند امّا مضروب فوت كند.

ج. ضارب، قاتل است.

2) اگر پزشك، حضور داشته باشد و با امكان و تمكّن از معالجه، خلاف تكليف نمايد.

ج. اگر پزشك باشد، حفظ نفوس بر وي واجب است و لو با اجرت؛ لذا او نيز دخيل و مؤثّر در قتل است و ضارب به همراه پزشك، هر دو شريك در قتل هستند، چه قتل از هر دو عمدي باشد يا خطايي يا مختلف، كه از جهت سببيّت براي ديه يا قصاص، هر يك حكم مختص به خود را دارد.

ديه ي قطع دست و پا و بيرون آوردن چشم و سوزاندن ميّت

6256. فردي پس از قطع دست و پاي ميّت، چشم هاي وي را بيرون آورده و جسد را كاملاً سوزانده است.

حكم ديه در اين مورد چيست؟

ج. تمام اين كارها ديه هاي جداگانه اي دارد كه ديه ي كامل آن ديه ي جنين پيش از ولوج روح است و ديه ي اين كارها را نسبت به ديه ي انسان حي از ديه ي جنين اخذ مي كنند و براي خود ميّت صرف مي كنند.

عدم توانايي پرداخت اضافه ديه

6257. مردي زني را به قتل رسانده و مستحق قصاص شده است.

اولياي دم مقتول قدرت بر اداي اضافه ديه به ورثه ي قاتل ندارند. آيا فاضل ديه را مي توان از بيت المال پرداخت؟ در صورتي كه پاسخ منفي باشد، حكم قصاص چيست؟

ج. نمي توان اضافه ديه را از بيت المال داد، بلكه قصاص به سبب انتفاي شرطش منتفي مي شود و به ديه منتقل مي شود.

اگر قاتل ديه ي جنايت بر غير مقتول را نداشته باشد

6258. چنان چه شخصي مرتكب يك فقره قتل عمدي و دو فقره ايراد ضرب و جرح عمدي نسبت به دو نفر گردد و اولياي دم مقتول، خواهان قصاص باشند و قاتل، مالي براي پرداخت ديه نسبت به دو نفر مجني عليهما (مورد ضرب و جرح) نداشته باشد، آيا اجراي قصاص پيش از پرداخت ديه امكان پذير مي باشد؟ در صورت منفي بودن پاسخ، پرداخت ديه چگونه ميسّر مي باشد؟

ج. ضرب و جرح عمدي اگر مورد قصاص است، قصاص آن بر قصاص نفس مُقَدَّم مي شود و اگر از موارد ثبوت ديه است، هر چند از جهت توافق جاني و مضروب، اگر محلّي براي اداي دين او از تركه اش دارد، براي استيفاي ديه استقراض كند و الّا نوبت به بيت المال مي رسد، اگر بيت المال معد بر اين جهت باشد و اللَّه العالم.

تعدّد شكستگي و جوش خوردن آن

6259. اگر استخوان درشت ني پاي شخصي، در اثر ضربه صدمه ببيند و در چند قسمت شكستگي پيدا كند و با همان عيب جوش بخورد، آيا ديه يك شكستگي به عهده جاني مي باشد يا به تعداد شكستگي ها بايد ديه بپردازد؟ در صورت اوّل، علاوه بر ديه آيا ارش نيز تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. اگر شكستگي ها جداي از هم هستند، متعدّد حساب مي شوند.

خراب شدن خانه بر سر سازنده و خانواده ي او

6260. بنّايي به عنوان بساز و بفروش، خانه اي مي سازد و قبل از فروش، خود در آن خانه ساكن مي شود. شبانه خانه ويران و زن و بچه اش كشته مي شوند. كارشناس علت تخريب را عدم رعايت اصول معماري و خانه سازي اعلام كرده است.

پدر و مادر مقتوله مطالبه ديه مي كنند.

با توجه به اين كه، چنين موردي مباشرت در قتل نيست و مقتولين از نقص اعلامي كارشناس بي اطلاع بودند، آيا به چنين موردي تسبيب صدق مي كند كه ديه لازم آيد؟ اگر تسبيب صدق كند، آيا قتل خطاي محض است يا شبه عمد؟

ج. احتياط اينست كه بنّا، ديه را از مال خودش بدهد و اللَّه العالم.

سهل انگاري شوفاژكار منتهي به فوت كارگر

6261. 1) فردي كه شغلش نصب شوفاژ بوده، شوفاژكاري ساختمان را تمام مي كند و تحويل مي دهد. بعد از حدود 20 روز، كارگري به هنگام كار پايه منبع دو جداره شوفاژ را كه به ديوار نصب شده، براي بلند شدن از زمين مي گيرد و پايه از ديوار كنده مي شود و منبع دو جداره بر روي كارگر مي افتد و مصدوم مي گردد. كارشناس، عدم استحكام پايه ي منبع و سهل انگاري شوفاژكار را علت سقوط منبع اعلام مي كند.

با توجه به عدم اطلاع كارگر از عدم استحكام، آيا تسبيب صادق است كه ديه بر شوفاژكار لازم باشد؟ (مخصوصاً با عنايت به اينكه اگر كارگر براي بلند شدن از پايه منبع استفاده نمي كرد، منبع فعلاً سقوط نمي نمود، ليكن به نظر كارشناس در آينده و در حوادث غير طبيعي امكان سقوط آن با توجه به عدم استحكام مزبور وجود داشته است).

2) بر فرض تَعَلُّق ديه بر شوفاژكار، آيا خود كارگر نيز تقصير دارد كه بخشي از ديه از عهده

شوفاژكار ساقط شود؟

3) آيا قتل خطاي محض است يا شبه عمد؟

ج. ظاهر كار هر كسي اينست كه به نحو متعارف و صحيح انجام داده و ديه ثابت نيست، مگر آن كه استناد اين صدمه به خودش را بپذيرد كه قهراً ديه را هم به گردن گرفته است.

ديه ي پرده ي رحم دختر سه ساله

6262. اين جانب كه راننده ميني بوس مي باشم، در سال 1376 با دختر بچه سه ساله اي تصادف كردم كه منجر به پارگي پرده ي رحم آن دختر شد.

ميزان و مقدار ارش يا ديه ي دختر بچه را اعلام فرماييد.

ج. اگر مراد، پرده بكارت است، مهر المثل واجب مي شود و اگر غير آن باشد، بايد با خصوصيّات آن كه قابل التيام هست يا نه، ملاحظه ارش شود و اللَّه العالم.

حكم همكاران قاتل هنگام قتل

6263. 1) حكم ممسك (يعني كسي كه كس ديگر را مي گيرد تا ديگري او را به قتل برساند) را بفرماييد.

2) آيا ممسك بايد از قصد قاتل اطلاع داشته باشد؟

3) حكم رايي (يعني، كسي كه مراقب «قاتل» است) را بفرماييد.

4) آيا رايي بايد از قصد قاتل اطلاع داشته باشد؟

ج. جزاي ممسك حبس ابد است و جزاي مراقب سمل كردن چشم اوست و هر دو بايد از قصد قاتل اطلاع داشته باشند و اللَّه العالم.

وقوع قتل در نزاع دسته جمعي

6264. در نزاع دسته جمعي كه حدود 25 نفر از دو طرف شركت داشته اند.

يك نفر بر اثر دو ضربه كشنده كشته مي شود كه تقدّم و تأخّر ضربات مشخص نيست و ضارب يا ضاربين اين دو ضربه از گروه مقابل بوده، ليكن مشخص نيست كدام يك مي باشند.

آيا حكم قضيه بايد با قرعه و پرداخت ديه تمام شود و يا قصاص امكان پذير است؟

و اگر حكم، قرعه باشد، چون دو ضربه بوده يك نفر با قرعه محكوم شود يا دو نفر؟

چنان چه گروه قاتل با رضايت خود حاضر باشند كه جمعاً ديه مقتول را بپردازند آيا بازهم قرعه لازم است؟

ج. اگر مصالحه به ديه نمايند، موافق احتياط است.

انتخاب نوع ديه و تغيير آن

6265. در تصادفات رانندگي منجر به فوت، اگر متهم به لحاظ جهل به قانون در خصوص قيمت و تعداد انواع ديه در هنگام محاكمه يك نوع خاص از انواع ديه را انتخاب نمايد كه بعداً متوجه شود، توانايي پرداخت آن را ندارد، آيا مي تواند در مرحله ي اجرا آن را تغيير داده و نوع ديگر را كه مي تواند پرداخت كند انتخاب نمايد.

اگر پرداخت نوع خاصي از ديه با توجه به انتخاب شخص جاني در حكم دادگاه قيد شده باشد چه طور؟

ج. تا وقت ادا، اختيار او باقي است.

خسارت بي كار شدن تاكسي در اثر تصادف

6266. در يك حادثه رانندگي، اتومبيل تاكسي فرد غير مقصّر، متحمل خسارات گرديده است، با توجه به نظر كارشناس مدت يك ماه براي تعمير تاكسي مزبور وقت نياز است و در ماه هاي معمولي راننده ي تاكسي از اين اتومبيل ماهانه هشتاد هزار تومان درآمد داشته كه در اين ماه با توجه به تصادف واقع شده، راننده تاكسي از تحصيل درآمد مزبور محروم شده است، آيا راننده ي تاكسي مي تواند علاوه بر خسارات وارده بر تعمير تاكسي، از جهت عدم نفع در اين ماه مبلغ هشتاد هزار تومان از راننده مطالبه كند؟

ج. اظهر و احوط ضمان است.

ديه ي فروش شراب كُشنده

6267. فردي مقداري شراب با درصد بيش از مقدار حد متعارف به 3 نفر فروخته است.

يكي از خريداران بعد از مصرف خمر فوت نموده است، يكي نابينا و نفر سوم فلج شده است.

در مورد ميزان جرم و مسؤوليّت فروشنده بفرماييد.

1) در صورت اطّلاع از ميزان بالاي الكل موجود در شراب، آيا جنايت عمدي است؟

2) در صورت عدم اطّلاع از مطلب فوق، جنايت چيست و تكليف چه مي باشد؟

3) آيا علم و جهل مصرف كننده ها به بالا بودن ميزان الكل تأثيري دارد؟

4) آيا علم مصرف كننده ها به حرمت شرب خمر و بطلان اين معامله نقشي دارد؟

ج. با علم فروشنده قتل عمديست و با جهل، خطاييست و ضامن است و با علم مشتري ها و اقدام اختياري، كسي ضامن نيست.

ديه ي شكستگي لگن پا

6268. شخصي به تأييد گواهي هاي پزشكي قانوني به وسيله گلوله مصدوم شده است.

گلوله از ناحيه عانه چپ وارد و از قسمت لگن خارج و موجب شكستگي گردن استخوان ران راست شده است.

آيا در اين مورد ديه شكستگي استخوان به دو ثلث ديه مربوط به ورود و خروج گلوله افزوده مي شود و يا اينكه به طور كلي فقط دو ثلث ديه در نظر گرفته مي شود؟ آيا اصلاً عانه و لگن جزو بدن محسوب مي شود يا جزو پا؟

ج. عانه جزو بدن و لگن جزو پاست و ديه شكستگي افزوده مي شود و اللَّه العالم.

ضرر و زيان معنوي

6269. آيا براي ضرر و زيان معنوي كه در ضمن وقوع جرايم وارد مي شود، مي توان مطالبه ي خسارت نمود؟

ج. خير.

اگر قاتل حاضر به پرداخت ديه نباشد

6270. اگر ولي دم در قتل عمد، ديه مطالبه نمايد و قاتل حاضر به پرداخت آن نشود، آيا مي توان او را به پرداخت ديه محكوم نمود؟

ج. نمي توان او را به ديه محكوم كرد.

فوت فردي كه عهدهدار مخارج برادرش است

6271. فردي عهدهدار مخارج زندگي برادر از كارافتاده و مستمند خويش بوده است.

هر چند اساساً برادر، جزو افراد واجب النفقه نمي باشد، اما به حكم وجدان، او چنين عملي را انجام مي داده حال اگر چنين فردي در يك سانحه رانندگي كشته شود، آيا اين برادر از كارافتاده و مستمند مي تواند به استناد اين كه موقعيّت عملي خويش را از دست داده، از راننده ي مقصّر خسارت بخواهد؟

ج. نمي تواند.

زنداني نمودن بي گناه

6272. اگر كارگر يا جراح يا صنعت گر يا … را كه كسب درآمد براي او محقّق الحصول است نه ممكن الحصول بازداشت كنند و بعد از مدتي بي گناهي او ثابت شود، آيا او مي تواند جهت هدر رفتن نيروي كاري خويش ادّعاي ضرر و زيان نمايد؟ آيا وقت و نيروي چنين افرادي را مي توان در زمره ي اموال محسوب نمود؟

ج. اظهر و احوط ضمان است.

نحوه ي استيفاي قصاص يا ديه نسبت به فرزند

6273. شخصي جاني يا قاتل، وليِّ ولي دم صغير است.

نحوه ي استيفاي قصاص يا ديه چگونه است؟

مثال: مردي زن خود را به قتل مي رساند و فرض اينست كه تنها ولي دم او، فرزند او است، لذا از طرفي فرزند، ولي دم مادر است و از طرفي قاتل (پدر) ولي فرزند است.

نحوه استيفاي قصاص يا ديه ( نسبت به فرزند) چگونه است؟

ج. احتياط در صلح بر ديه است و اللَّه العالم.

ارش و ديه ي استخوان هاي كف دست

6274. 1) آيا استخوان هاي كف دست، ديه مقدّر دارند يا بايد ارش تعيين كرد؟ آيا مي توان به اين استدلال كه چون استخوان هاي انگشتان به كف دست مرتبط است، ديه استخوان هاي كف دست را مانند انگشتان حساب كرد؟

ج. ارش است.

2) آيا ديه شكستگي يك بند از استخوان انگشت دست، خمس ديه همان بند مي باشد يا خمس ديه ي انگشت دست؟

ج. خمس ديه همان بند است.

ثبوت ديه ي سقط جنين بر مباشر

6275. سقط جنين در چه صورتي قصاص دارد؟

اگر پزشكي به درخواست والدين به سقط جنين اقدام كرد، چه مسؤوليتي دارد؟

ج. سقط جنين ديه دارد كه بر مباشر است.

حصول برائت با بخشش وارث ديه

6276. اگر در تمام صورت هايي كه ديه واجب است، وارث ديه هر كس كه باشد، ديه را ببخشد، آيا دهنده ديه بريء الذمّه مي شود؟

ج. با ا براي صاحب حق، ساقط است.

ديه ي به هم زدن نطفه يا سقط جنين

6277. ديه ي به هم زدن نطفه ي بسته شده، يا سقط جنين، چه مقدار است؟

ج. ديه براي نطفه بيست مثقال شرعي طلاست و براي هر مرحله از مراحل پنج گانه تا جنين كامل، بيست مثقال اضافه مي شود. يعني صد مثقال براي جنين كامل قبل از ولوج روح و بعد از ولوج روح براي سقط آن ديه كامله انسان ثابت است.

بستن رحم

6278. بستن رحم به منظور جلوگيري از حمل چه حكمي دارد؟

ج. اگر مرض آور نباشد و موقّت و ضروري و قابل بازگشت باشد و مستلزم لمس و نظر محرّم نباشد، مانعي ندارد.

از بين بردن نطفه

6279. آيا بعد از انعقاد نطفه، از بين بردن آن جايز است؟

ج. حكم سقط قبل از ولوج روح دارد.

ديه ي سقط جنين به چه كسي پرداخت مي شود

6280. اگر زن، عمداً خودش سقط جنين كرده، ديه را به چه كسي بدهد؟

ج. كسي كه عمداً سقط جنين نمايد، نصيبي از ديه در عمد ندارد؛ بلكه در خطا هم بنا بر اظهر نصيبي از ديه ندارد و ديه به وارث طفل، غير از مادر مي رسد.

رضايت پدر و مادر بر سقط جنين توسط پزشك

6281. زن و شوهرهايي با رضايت هر دو يا يكي از آنها به سقط جنين، نزد پزشك مي روند و پزشك اسقاط جنين مي كند.

چه كسي مسؤول است؟

ج. پزشك كه مباشر است در صورت عدم جواز، ضامن ديه است و ديه هم به ارث به آن دو - والدين - مي رسد؛ زيرا رضايت به قتل مانند استناد قتل رافع ارث بردن نيست، مگر اينكه پزشك را الجا كنند به حدّي كه آنها قاتل محسوب شوند.

عدّه زن حامله در صورت سقط جنين

6282. آيا عدّه زن حامله در صورت سقط جنين باقي است؟

ج. منقضي مي شود، زيرا وضع حمل صادق است.

سقط جنين به وسيله ي كتك زدن شوهر

6283. اگر شوهر زنش را زده و زن سقط كرده، شوهر ديه را به چه كسي بدهد؟

ج. وارث ديه، وارث مال است كه در اينجا همان زن است.

سقوط ديه در موارد جواز سقط

6284. در موارد جواز سقط جنين - مانند در خطر بودن جان مادر - آيا اداي ديه واجب است؟

ج. واجب نيست، مانند موارد جواز عمل جرّاحي يا وجوب آن در مريض يا عمل حجامت كه راجح است.

ميزان تشخيص نطفه علقه و مضغه

6285. تشخيص نطفه، علقه و مضغه با چه كسيست و در صورت نزاع، به چه وسيله اي مشخص مي شود؟

ج. مني و خون و گوشت - مثلاً - محل شك نيست، بلي بايد ثابت شود نطفه، مبدء انسان بوده كه اخراج شده و مراتب مابين حدود قابل شك است و ميل به نصف اوّل يا اخير نيز معلوم است و با اختلاف در ساير مراتب، با عدم تعيين، اگر چه با بيّنة باشد كه ديه آنها بر بيست دينار توزيع مي شود، احتياط در صلح است.

سهل انگاري زن در حفظ جنين

6286. اگر زن عمداً سقط جنين نكند، ولي سهل انگاري كند، - مثلاً از بلندي بپرد، آيا بايد ديه بدهد؟

ج. حكم ديه در خطا بر او ثابت است.

خوب شدن حواس پنج گانه پس از از بين رفتن

6287. در صورتي كه فردي حواس پنج گانه فردي ديگر يا برخي از آنها را از بين ببرد، ولي بعداً خوب شود، چه حكمي دارد؟

ج. حكم اندمال در جاهاي ديگر را دارد.

ديه ي هاشمه

6288. با توجه به اينكه ديه جراحات سر و صورت (از نوع @هاشمه) به ميزان 10 شتر مي باشد، چنان چه جمجمه از دو ناحيه (آهيانه سمت راست و آهيانه سمت چپ) شكسته شود، تعيين ديه در موارد ذيل به چه صورت مي باشد؟

1) ميزان ديه در مورد شكستگي جمجمه به چه ميزان خواهد بود؟ (دو ديه شكستگي، يك ديه شكستگي و ارش يا يك ديه شكستگي به صورت مستقلّ)؟

ج. اگر دو شكستگيست و در باطن به هم متصل نيست، دو ديه دارد.

2) چنان چه دو مورد شكستگي جمجمه به تفكيك و جدا از هم توسط دو نفر صورت گرفته باشد (يك نفر شكستگي سمت راست و يك نفر شكستگي سمت چپ) با در نظر گرفتن اينكه برابر فتواي آن مرجع محترم، مورد مذكور شكستگي در يك عضو مي باشد و يك ديه و ارش به آن تَعَلُّق مي گيرد، ميزان ديه ي مقدّر يا غير مقدّر در مورد هر كدام از جاني ها به چه صورت محاسبه مي گردد؟

ج. دو ديه دارد؛ هر چند شكستگي دوّمي به اوّلي هم متصل شود، مگر اينكه شكستگي كامل به حساب نيايد.

3) چنان چه در اثر ضربه وارده، يك مورد شكستگي در جمجمه حادث گردد و علاوه بر شكستگي مذكور در مورد فوق، خون ريزي وسيع در جمجمه ايجاد گردد، با در نظر گرفتن اين فرض كه براي دو مورد شكستگي در جمجمه دو ديه شكستگي به مجني عليه تَعَلُّق مي گيرد؛ حال كه

جاني سبب ورود جنايت گرديده و علاوه بر شكستگي مذكور و بر اثر ضربه وارده خون ريزي وسيع در جمجمه ايجاد گرديده كه به منظور رفع خون ريزي، جمجمه مورد عمل جراحي قرار گرفته و در اثر عمل جراحي مذكور شكستگي ناشي از عمل به صورت نقص عضو در جمجمه به وجود آمده است؛ با توجه به قاعده ي سببيّت و با فرض تَعَلُّق دو فقره ديه شكستگي نسبت به دو مورد شكستگي در جمجمه بدين اعتبار كه جاني، سبب ورود جنايت گرديد؟

ج. خون ريزي اگر ديه مقدّر ندارد، ارش پرداخت شود.

تشويق دعوا و تيز كردن شاخ گاو

6289. 1) اين جانب كارگرهاي متعدّدي داشتم. دو نفر از آنان، هنگام كار با هم مزاح و شوخي مي كردند تا كم كم منجر به نزاع شد.

يكي از آن دو با زدن مشت، چشم كارگر ديگر را از حدقه درآورد. آيا اين جانب (صاحب كار) با اينكه دنبال كارگر رفتم و او را به كار دعوت كردم و در حين مزاح و نزاع تماشا مي كردم و تا حدّي مشوّق مزاح و نزاع آنها بودم، مسؤول شرعي هستم و ديه و غرامتي به ذمّه ام تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. البته شما كه مشوّق آنها بوده ايد، كار حرامي مرتكب شده ايد، ولي ديه به شما تَعَلُّق نمي گيرد.

2) اين جانب گاوي داشتم شاخ گاو را تيز كردم كه با گاوهاي ديگر بجنگد تا غالب آيد، از قضا برادرم براي رفع تشنگي حيوان، لگن را پر از آب كرد. گاو از لگن آب مي خورد، در حالي كه او نشسته بود و نگاه مي كرد. حيوان پس از سر بلند كردن، شاخ زد و چشم برادرم از حدقه بيرون آمد. آيا اين جانب (صاحب گاو)

مسؤول شرعي هستم و ديه و غرامتي به ذمّه ام تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. احتياطاً مصالحه كنيد.

تصادف و متلاشي شدن جسد با برخورد چند اتومبيل

6290. شب هنگام، در جادّه اي تصادفي رخ مي دهد و ماشين كاميوني ظاهراً به عابري مي زند. عابر بر زمين مي افتد و كاميون در جا چپ مي كند.

(گرچه صاحب كاميون ادّعا كرده است ماشين ديگري به او زده و كاميون به علت اين كه به عابر نزند چپ كرده است، كارشناس مربوطه صاحب كاميون را مقصّر شناخته و ديه از او گرفته شده است) لكن در همان لحظه ي تصادف يا شايد چند دقيقه بعد، ماشين سواري مي رسد و چون شب بوده، ناگهان از روي جسد عبور مي كند و پس از آن هم ماشين هاي بعدي، مكرّر از روي جسد وي مي گذرند و جنازه به كلّي متلاشي مي شود. اكنون در مورد ماشين سواري مذكور دو مسأله مورد سؤال است:

1) با توجه به اينكه راننده ي آن شك دارد جسدي كه جلوي ماشين ها نقش بر زمين شده بوده است، جان داشته است يا مرده (يا بالفرض طبق قراين ظن به موت آن داشته است)، آيا شرعاً ديه به وي تَعَلُّق مي گيرد؟

2) اگر فرضاً يقين به موت او داشته است، آيا عبور با ماشين بر جنازه ي ميّتي سهواً، موجب ضمان است؟

اگر هست، چه قدر است؟

ضمناً اگر ديه بر او لازم شد، آيا بايد آن را الزاماً به ورثه ي ميّت بدهد يا اگر به راننده ي كاميون كه خون بها را پرداخته، بدون آگاه ساختن ورثه بدهند كافي است؟

ج. استناد موت به هر كدام باشد، با تحقيق و تفحّص لازم، ديه بر عهده اوست و در صورت جهل، به اخيري مستند است و ديه بايد به ورثه داده شود و آنچه

ورثه اخذ كرده به دهنده بر مي گرداند و اگر ديه مربوط به صدمه به جسد ميّت باشد به وارث داده نمي شود؛ بلكه در وجوه خير براي ميّت صرف مي شود و مقدار ديه به نسبت كل ديه او كه صد دينار است، تعين مي شود.

ديه ي مصدوميّت بيضه

6291. شخصي در اثر نزاع از ناحيه ي بيضه ي چپ صدمه ديده است.

پزشكي قانوني اعلام كرده است به علّت ضربه وارده مصدوم از ناحيه ي بيضه ي چپ دچار تورّم و خون ريزي داخل بيضه شده و متقابلاً طي عمل جراحي دو سوّم از بيضه ي چپ برداشته شده است.

1) آيا موضوع كلّا از موارد تعيين ارش است؟

2) آيا خصوص تورّم و نيز خصوص برداشته شدن دو ثلث بيضه ي چپ به نسبت كل ديه، از موارد پرداخت ديه و خصوص خون ريزي داخل بيضه مورد از موارد پرداخت ارش مي باشد؟

3) آيا مورد فوق از موارد تداخل محسوب مي شود (يعني فقط ديه ي قطع دو سوّم بيضه ي چپ كه طي عمل جرّاحي برداشته شده است به نسبت كل ديه ي آن موضع محاسبه و تعيين مي شود )؟

4) آيا ديه تورّم بيضه ي چپ مانند قطع بيضه ي چپ دو ثلث است يا تورّم دو بيضه مساوي است؟

ج. هر كدام مقدّر شرعي دارد، همان مقدار تعيين شده ثابت است و الّا ارش مي باشد.

تصادف راننده با عابر در اتوبان

6292. كارگري كه داراي زن و چهار فرزند صغير و مادري پير مي باشد در تصادفي، فوت شده است.

با توجه به اينكه اتوباني كه تصادف در آن رخ داده، پانزده متر عرض داشته، خشك و مسطح بوده، هيچ نرده اي براي جلوگيري از ورود عابر پياده به اتوبان نصب نشده بوده و هيچ گونه مانعي براي ديد راننده وجود نداشته و راه مستقيم بوده، تصادف در روز روشن و هواي صاف اتّفاق افتاده و لباس متوفّي نمايان و حركتش عادي بوده است و كارشناس راهنمايي و رانندگي به استناد ماده 4 «1» قانون ايمني راه ها مصوّب سال 1349 عابر را مقصّر دانسته است؛ آيا

راننده اتومبيل نسبت به متوفّي ضامن مي باشد؟

ج. استناد به عابر و راننده است و نصف ديه را بدهد.

|

(1). ماده 4 قانون ايمني راه ها مصوب 1349: «ورود و عبور عابرين پياده و انواع وسايط نقليّه غير مجاز و عبور دادن دام در شاهراه ها و همچنين توقّف وسايط نقليه در خطوط عبور ممنوع است.

هرگاه به جهات مذكور حادثه اي واقع شود كه منجر به ضرب يا جرح يا قتل يا خسارت مالي شود، راننده اي كه وسيله ي نقليّه ي او مجاز به حركت در شاهراه باشد نسبت به موارد فوق مسؤوليّتي نخواهد داشت ولي در هر حال مكلّف است در صورت بروز حادثه ي وسيله ي نقليه را در شانه ي سمت راست متوقف نموده و مصدوم را با وسيله ي نقليّه ي خود و يا وسيله ي ديگر بلافاصله به اوّلين درمانگاه يا بيمارستان برساند و مراتب را به مأمورين انتظامي اطلاع دهد. عدم مسؤوليت راننده مذكور مانع استفاده شخص ثالث از مقرّرات بيمه نخواهد بود.

ديه ي كاهش بينايي

6293. فردي با ايراد ضرب عمدي به چشم فرد ديگري، (بدون اينكه موجب در آوردن چشم وي شود ) باعث كاهش شديد بينايي مضروب در حد شمارش انگشتان دست شده است.

اين كاهش شديد بينايي از نظر پزشك قانوني با توجه به نظريّه سازمان بهداشت جهاني نابينايي محسوب و اعلام شده است.

آيا اين كاهش شديد بينايي همان كوريست كه شرعاً و قانوناً موجب قصاص خواهد شد يا منظور از كوري كه موجب قصاص است از بين رفتن كامل بينايي است، به شكلي كه هيچ گونه ديدي - هر چند جزيي - وجود نداشته باشد؟ لازم به ذكر است شاكي، تقاضاي قصاص متّهم را نموده است و موضوع، با اجراي قسامه

قابل اثبات مي باشد.

ج. مورد از موارد ديه است، در صورت تغرير.

وظيفه ي زنان وابسته به قاتل فراري

6294. در قتل عمد و شبه عمد كه به هنگام فرار قاتل، بستگان به نحو الاقرب فالاقرب مسؤول پرداخت ديه هستند، آيا زنان وابسته نيز مسؤوليّت دارند يا اينكه همانند عاقله، مسؤوليّت مختص مردان است؟

ج. محتمل است استحقاق ديه از مال او و اگر مالي نباشد، يا استيفاي ديه از آن، متعذّر باشد، محتمل است استحقاق ديه از بيت المال پس از عاقله و عدم تمكّن استيفايش از آنها يا ورثه او به ترتيب ارث يا مطلقاً. «1»

|

(1). (ديات معظم له، ص 120).

صدمات مسابقات ورزشي

6295. مبناي فقهي و اصولي بند سوم ماده 59 قانون مجازات اسلامي «2» چه مي باشد؟ اين ماده مقرّر مي دارد:

«حوادث ناشي از عمليّات ورزشي، مشروط بر اينكه سبب آن حوادث نقض مقرّرات مربوط به آن ورزش نباشد و اين مقرّرات هم با موازين شرعي مخالفت نداشته باشد» و حوادث ورزشي را به عنوان يكي از عوامل موجّهه جرم شناخته است، يعني تحت آن شرايط يك فعل از حالت جرم بودن خارج مي شود، مانند اينكه در ورزش فوتبال يك بازيكن با توپ ضربه اي مي زند كه به صورت بازيكن ديگر اصابت مي نمايد و به جراحت يا شكستگي منتهي مي گردد؛ ولي قوانين و موازين آن ورزش رعايت شده است.

آيا در فرض فوق، ديه تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. در مفروض سؤال ديه دارد.

|

(1). بند سوم ماده 59 قانون مجازات اسلامي: «حوادث ناشي از عمليات ورزشي مشروط بر اينكه سبب آن حوادث نقض مقرّرات مربوطه به آن ورزش نباشد و اين مقرّرات هم با موازين شرعي مخالفت نداشته باشد.»

مصداق جائفه

6296. ماده 482 مجازات اسلامي مصوب 8 / 4 / 70 چنين مقرر داشته است:

«ديه جراحتي كه به درون بدن انسان وارد مي شود به ترتيب زير است:

1) جائفه: جراحتي كه با هر وسيله و از هر جهت به شكم يا سينه يا پشت و يا پهلوي انسان وارد شود، ثلث ديه كامل است.

2) هرگاه وسيله اي از يك طرف بدن فرو رفته و از طرف ديگر بيرون آمده باشد ثلث ديه كامل دارد.

تبصره) وسيله واردكننده جراحت اعم از سلاح سرد و گرم است.»

با توجه به عدم ذكر و تصريح اعضاي بدن (شكم، سينه، پشت و پهلو) در بند «2»، آيا نظر معظّم له آن است

كه بدن شامل تمامي اعضا مانند:

دست و پا نيز مي شود و مثلاً اگر تيري به ران فردي وارد و از طرف ديگر ران وي خارج شود، از مصاديق @جائفه مي باشد؟

ج. شامل تمامي اعضا مي شود.

مسموميّت و تعاقب فوت

6297. در جشن عروسي، چند كودك پس از صرف شيريني به مشكلات گوارشي مبتلا مي گردند. آنان را به بيمارستان مي برند، ولي همه ي آنها مگر يك نفر به طور سرپايي معالجه مي گردند. سوابق امر هم گوياست كه اين كودكان مراجعه ديگري به پزشك يا بيمارستان نداشته اند.

يكي از اين كودكان در بيمارستان فوت مي شود. پزشك قانوني پس از انجام آزمايش سم شناسي و آسيب شناسي اعلام مي كند:

«علت مرگ به شرح زير اعلام مي گردد:

عفونت ريوي و ورم ريه و خون ريزي منقوط در ريه مي باشد و در امعاء و احشاي ارسالي، سمّي در حد تشخيص يافت نشده است.» با توجه به وضع ساير كودكان بايد گفت كه اگر نامبرده بيماري زمينه اي نداشت، عوارض گوارشي و مسموميّت غذايي ادّعايي، نمي توانست تأثيري در پيش آمد مرگ داشته باشد، ولي در مورد اين كودك، به علّت وجود زمينه مساعد از نقص مصونيّت مي توان گفت تأثير ناچيزي داشته است.

اين ميزان تأثير در حد 10 درصد تخمين زده مي شود.» در اين مورد خاص و با توجه به نظريّه پزشك قانوني و هيأت پزشكي، آيا مي توانيم مسؤوليتي متوجه شيريني فروش كنيم؟ اگر پاسخ مثبت است، در چه حد؟

ج. در فرض سؤال، به جهت عدم ثبوت استناد، ضماني بر شيريني فروش نيست و احتياط به مصالحه مطلوب است.

مجروح نمودن اعضاي خانواده

6298. شخصي در نزاع، علاوه بر مجروح نمودن اعضاي خانواده، پدرش را نيز به قتل رسانده است و عاقله نيز منحصر به مصدومين مي باشد.

آيا عاقله ي مذكور كه همان مجروحين مي باشند، مي توانند علاوه بر تقاضاي قصاص، مطالبه ديه براي خود از جاني مذكور نمايند؟

ج. مي توانند و اگر قتل خطايي باشد، ديه بر عاقله است، هر چند مجروحين باشند.

عدم تعلق خمس به ديه مقتول

6299. آيا ديه مقتول جزو ماترك وي محسوب مي شود؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا خمس به آن تَعَلُّق مي گيرد؟

ج. ديه ي مقتول جزو ماترك او است؛ ولي تعلق خمس به آن مشكل است.

تأثير سوختگي بر زيبايي

6300. آيا در صورتي كه سوختگي، سبب نقص در زيبايي شود، آن هم ارش جداگانه اي، علاوه بر ارش سوختگي دارد؟

ج. بلي، ارش جداگانه دارد.

ديه ي كارگر و مقنّي در سقوط چرخ چاه

6301. مقنّي و چاه كني در پايين چاه مشغول كار است و كارگر در بالا، چرخ را مي چرخاند، ناگهان چرخ از جا كنده مي شود و كارگر همراه چرخ در چاه سقوط مي كند.

مقنّي از ناحيه دست و پا مصدوم مي شود و كارگر پس از دو روز فوت مي كند.

تكليف ديه كارگر و مقنّي را معلوم نماييد.

ج. ديه ي كارگر را كسي ضامن نيست، ولي ديه ي مقنّي را بايد از مال كارگر بدهند؛ زيرا صدمات مقنّي، به فعل كارگر استناد دارد.

شَل شدن عضو

6302. برخي جراحت ها كه موجب ديه است، اگر در عضوي واقع شود كه علاوه بر آنها، سبب نقص و شل شدن آن عضو شود كه اگر در جاي ديگري بود، تنها همان جراحت بود، آيا افزون بر ديه جراحت، ديه نقص عضو يا ارش نيز ثابت است؟

ج. ظاهراً غير از ديه ي جراحت، ديه ي نقص عضو يا ارش آن هم ثابت است.

تزريق خون آلوده

6303. خوني را از نفر اوّل مي گيرند و به دوّمي تزريق مي كنند.

پس از آن روشن مي شود، اوّلي دچار بيماري مسري يا مهلك بوده كه منجر به فوت دوّمي (گيرنده خون) شده است.

چه كسي مسؤول فوت او است؟

ج. اگر فرد اوّل عالم به آن نبوده است، آن تزريق كننده ها كه بايد خون را آزمايش و تفحّص مي كردند و نكردند، ضامن ديه اند و اگر خود آن اوّلي هم آگاه بوده، پس با استناد به هر دو، به نحو تشريك ضامنند.

تفاوت محاسبه ديه و ارش در زن

6304. در باب جراحات و اعضا، ديه ي زن مانند ديه ي مرد است تا به ثلث ديه ي كامله برسد و در صورت رسيدن به ثلث، ديه ي زن نصف ديه ي مرد است.

آيا در جراحات موجب ارش كه بر زن وارد مي شود، بايستي ميزان ارش بر اساس ديه ي زن احتساب شود يا بر مبناي ديه ي مرد.

ج. حكم بالا به ديه اختصاص دارد نه ارش.

ولايت ولي در عفو ديه ي طفل

6305. من زني هستم، به فروشگاهي رفته بودم، وقتي مي خواستم به يك اتاق بروم، به پسر بچه نابالغي كه سر پلّه نشسته بود برخورد كردم و بين چشم و ابروي او در اثر برخورد به ديوار زخم شد و خون آمد. من منتظر ماندم تا مادرش آمد و از او حلاليت گرفتم و از پدرش نيز حلاليت گرفتم، حكم مسأله چگونه است؟

ج. اگر از پدر او حلاليت گرفتيد، ضامن نيستيد.

تنبيه توسط اعضاي خانواده

6306. خانواده اي كه كودكشان را تنبيه بدني كرده اند و موجب سرخي و كبودي بدنش شده اند، آيا بايد ديه بدهند؟

ج. بله، بايد ديه بدهند؛ مگر پدر باشد كه گفتيم به مقدار ديه مي تواند از هزينه ي نفقه او حساب كند.

6307. اگر مادري فرزند خود را بزند و بدن فرزند سرخ شود، اين عمل مادر ديه دارد؟

آيا مادر بايد حلاليّت بطلبد؟

ج. بله، ديه دارد.

حكم گرفتن ديه نقص عضو

6308. گرفتن ديه نقص عضو كه از طرف دادگاه تعيين مي شود، چه حكمي دارد؟

ج. حق مَجنيٌّ عليه است كه مي تواند از جاني بگيرد.

احكام موضوعات متفرقه

1. موسيقي

معيار حرمت موسيقي

6309. آيا معيار حرمت موسيقي فقط مطرب و لهوي بودن آن است يا اين كه ميزان تحريك و تهييج آن هم تأثير دارد؟

و اگر باعث حزن و گريه شنونده شود، چه حكمي دارد؟

ج. مطرب بودن قيديست كه در غنا مطرح است نه در موسيقي و اصل اطراب شأني، معيار حرمت است و نيز هر تحريك و تهييجي كه سبب فرح يا حزن شود اما در موسيقي تلهّي (نواختن موسيقي لهوي) با آلات @معدّه ي (دستگاه ها و ابزار ويژه ي موسيقي) مطلقاً جايز نيست، بلكه استعمال آنها در غير لهو هم بنا بر احتياط واجب جايز نيست.

6310. 1) كدام موسيقي حرام است و آيا گوش دادن به آن براي رفع خستگي ناشي از كار يا افسردگي و مانند آن اشكال دارد؟

ج. آنچه مطرب است، از حيث غناي حرام است و از حيث لهو با آلات موسيقي، پس مطلقاً حرام است و اگر استعمال آنها در غير لهو باشد، بنا بر احتياط جايز نيست.

2) رقص و آواز در مجالس عروسي كه زن ها و مردها جدا باشند، آيا اشكال دارد؟

ج. رقص خلاف احتياط است، آواز هم به غنا و غير غنا منقسم مي شود كه در صورت غنايي بودن حرام مي باشد.

ملاك حلّيت موسيقي

6311. مباني فقهي حرمت موسيقي و معيار تعيين مصداق موسيقي مطرب چيست؟

ج. ملاك حرمت اطراب شأني است كه معمولاً در زدن با آلات و ابزارهاي آن مطرب شأني مي شود و علامت آن غلبه مقرونيّت آنها با محرّمات ديگر است.

مجالس لهو و لعب

6312. منظور از مجالس لهو و لعب چه مي باشد؟

ج. مجالس لهو و لعب، مجالسيست كه مناسبت با مجالس اهل فسق و گناه دارد.

تفاوت موسيقي و ترانه سنتي و غير سنتي

6313. آيا فرقي بين موسيقي سنّتي و غير سنّتي، ترانه به زبان محلي و يا زبان هاي ديگر و استفاده از نوار ضبط شده آن وجود دارد؟

خريد و فروش اين گونه نوارها چگونه است؟

ج. در حرمت موسيقي تفاوتي بين سنتي و غير سنتي آن وجود ندارد و در صورت حرمت اصل موسيقي، خريد و فروش نوارهاي آن نيز حرام است.

آثار روحي موسيقي

6314. گوش كردن موسيقي باعث چه تحولاتي در روح انسان مي شود؟ آيا حكم موسيقي تابع اين امور است؟

ج. گوش دادن موسيقي آثار منفي فراواني در روح انسان دارد، ولي حكم شرعي آن داير مدار آن آثار نيست.

رابطه علم موسيقي با حكم فقهي آن

6315. هنر موسيقي، مبتني بر اصول و قواعد علمي و تاريخي است، چرا افراد دين دار آشنا با موسيقي، مرجع تشخيص حكم آن قرار نگيرند؟

ج. مرجع تشخيص حكم در تمام احكام شرعي، مرجع تقليد جامع شرايط است كه بر فهم و استنباط نظر شارع قدرت دارد و در تشخيص موضوعات، به متخصصين و خبره اي آن مراجعه مي شود.

موسيقي درماني

6316. آيا موسيقي درماني جايز است؟

ج. استفاده موسيقي براي درمان نيز همانند موارد ديگر آن جايز نيست.

استفاده از موسيقي براي اغراض علمي و …

6317. آيا استفاده و آموزش موسيقي در مواردي مثل هنر و طبابت و افزايش شير دام و رشد گياه و …، جايز است؟

ج. موارد استفاده از موسيقي موجب تغيير حكم شرعي آن نمي شود.

استماع، ساخت، فروش، تعليم و تعلّم موسيقي مطرب و آلاتش

6318. گوش دادن به آهنگ ها، ساخت، فروش، تعليم و تعلّم موسيقي و آلاتش چه حكمي دارد؟

ج. ظاهراً همه ي اينها جايز نيست.

شنيدن موسيقي در خانواده

6319. در خانواده اي كه يك يا چند نفر از اعضاي آن موسيقي گوش مي كنند و بقيه با اجبار و قهراً صداي موسيقي به گوش آنها مي خورد و امر به معروف و نهي از منكر آنها فايده اي ندارد، چه حكمي دارد و گناه گوش كردن اين نوارها بالاخص در ماه محرم و صفر و رمضان به عهده كيست؟

ج. به گوش خوردن موسيقي، همانند شنيدن آن حرام نيست و گناه عمل حرام اعم از شنيدن موسيقي و … در ماه هاي حرام مضاعف است.

موسيقي و ياد خدا

6320. اگر شنيدن موسيقي و يا غنا انسان را به ياد خداوند متوجه كند، آيا شنيدن آن مانعي دارد؟

ج. انسان با عملي كه مورد رضاي خداوند نيست، نمي تواند به ياد خداوند باشد و چنين اموري نمي تواند موجب تغيير حكم شرعي موسيقي و غنا باشد.

ملاك جواز و عدم جواز نوارهاي ترانه و موسيقي

6321. آيا داشتن مجوز از وزارت ارشاد دليل بر مجاز بودن صداي خواننده يا ترانه ي او مي باشد؟

ج. مجوّز آن وزارت خانه، نمي تواند مجوّز شرعي براي نوارهاي موسيقي و ترانه باشد.

شنيدن موسيقي هاي صدا و سيما

6322. شنيدن موسيقي هايي كه از صدا و سيما پخش مي شود چه صورت دارد؟

ج. فرقي با موارد ديگر نمي كند و به طور كلّي شنيدن موسيقي مطرب حرام است و در فرض مذكور به هر نحو ممكن بايد از شنيدن آن اجتناب نمود.

تجليل از نوازندگان در رسانه عمومي

6323. تشويق و تجليل از بعضي نوازندگان و حرفه آنها در بعضي روزنامه ها و مجالس و رسانه هاي خبري ديگر و شركت در اين برنامه ها و تشويق آنها چه حكمي دارد؟

ج. چون نواختن و شنيدن موسيقي مطرب حرام است، كليّه اموري كه به عنوان مقدمه يا ترويج آن محسوب مي شود نيز حرام است.

ديدن فيلم با آهنگ

6324. آيا كارتون هاي خارجي كه آهنگ هاي شاد دارند، حرام است؟

ج. اگر مطرب باشند، شنيدن موسيقي آن حرام است و در اين صورت ديدن فيلم، بدون آهنگ از اين جهت اشكالي ندارد.

شنيدن موسيقي بدون حالت طرب

6325. شنيدن نوارهاي ترانه خواننده زن و مرد و نواختن ارگ يا آهنگ هاي راديو و تلويزيون، اگر به خود گوش دهنده آن حالت طرب دست ندهد، چه حكمي دارد؟

ج. چون ميزان در مطرب بودن اطراب شأني است نه فعلي؛ بنا بر اين در فرض سؤال نيز شنيدن آنها حرام است.

ني زدن

6326. ني زدن اگر موجب فساد نباشد، چه حكمي دارد؟

ج. ني از آلات مخصوص موسيقيست و اشكال دارد.

موسيقي حلال

6327. آيا موسيقي حلال نيز وجود دارد، موسيقي آرام چه وجهي دارد؟

ج. اگر با آلات و ابزار لهو باشد، صورت حلال ندارد.

شنيدن آهنگ هاي شاد براي شادابي روحي

6328. براي رفع خستگي روح و جانم آهنگ هاي شاد گوش مي كنم، زيرا خدا آزار رساندن به روح توسط خود انسان را محكوم مي كند، پس گمان نمي كنم رفع خستگي روح با آهنگ اشكالي داشته باشد؟

ج. موسيقي بزرگترين و بيشترين آسيب را به روح انسان وارد مي سازد و او را از قرب پروردگار متعال دور مي سازد، بنا بر اين شما كه نگران روح خود هستيد، بايد از شنيدن موسيقي حرام خود داري نماييد.

عدم تأثير نوارهاي مبتذل

6329. برخي مي گويند نوارهاي ترانه روي ما تأثير منفي ندارند، آنها را چگونه ارشاد كنيم؟

ج. ملاك حرمت تأثير فعلي نمي باشد، بنا بر اين در اين صورت نيز آنها نبايد موسيقي گوش كنند.

شنيدن ترانه ي غمگين

6330. آيا شنيدن ترانه ي غمگين جايز است؟

ج. تفاوتي با انواع ديگر موسيقي ندارد و غمگين بودن سبب حليّت نمي شود.

شنيدن ترانه ي ديگري

6331. گوش دادن به صداي كسي كه ترانه اي را زمزمه مي كند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر ترانه را به آن سبك بخواند، به صورتي كه به حالت غنا برسد، حرام است.

شنيدن اجباري موسيقي مبتذل

6332. انسان اگر به اجبار به موسيقي مبتذل گوش كند، چه حكمي دارد؟

ج. اختياراً خودش نبايد گوش دهد و حكم به گوش خوردن موسيقي (سماع) با شنيدن آن (استماع) فرق مي كند.

شنيدن موسيقي در وسايل نقليه عمومي

6333. در صورتي كه در شرايط زماني يا مكاني خاص، سوار اتومبيل عمومي باشيم كه چاره اي جز شنيدن ترانه و موسيقي نباشد، تكليف چيست؟

ج. خود انسان اختياراً نبايد گوش دهد، پس مي تواند به گونه اي خود را مشغول ذكر و يا امور ديگر نمايد كه شنونده ي موسيقي نباشد، هر چند صداي آن به گوش وي بخورد.

پخش آهنگ در مسجد و حسينيه

6334. حكم پخش كردن آهنگ هاي مذهبي در مساجد و حسينيه ها چه مي باشد؟

ج. انجام اموري كه موجب هتك حرمت مسجد مي شود، حرام است و گناه آن مضاعف است.

حكم دايره زدن

6335. آيا دايره زدن حلال است؟

ج. دايره نيز از آلات و وسايل طرب مي باشد و استعمال آن حرام است.

شكستن وسايل موسيقي

6336. حكم وسايل طرب و استفاده و خريد و فروش و ساختن و تعليم و تعلم آنها از قبيل تار، سه تار، سنتور، تنبور، قانون، قيچك، كمانچه، ني، تنبك، دف، پيانو، ويولون، ويلا، @كلارينت، فلوت، هورن، ترومپت و سازهاي كوبه اي، چه صورتي دارد و خانه ها و مؤسسات و اشتغال و درآمد از اين راه چه حكمي دارد؟

شكستن آنها ضمان آور است يا خير؟

ج. چون وسايل ذكر شده، ابزار و آلات ويژه لهو مي باشند اشتغال و درآمد آنها و كل امور مذكور حرام است و از بين بردن صورت و شكل ظاهري آنها واجب است و در اين خصوص ضماني ندارد.

كسب از طريق آموزش نوازندگي

6337. آيا از لحاظ شرعي نواختن موسيقي و آموزش و فراگيري آن، شغل و درآمد آن حلال محسوب مي شود؟

ج. اشتغال و كسب درآمد از چنين حرفه هايي حرام است.

آموزش خوانندگي و نوازندگي

6338. يادگيري خوانندگي يا نوازندگي موسيقي توسط جوانان و نوجوانان چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

اجرت تكثير نوارهاي مبتذل

6339. آيا گرفتن اجرت براي تكثير نوارهاي صوتي كه محتوي امور حرامي هستند، جايز است؟

ج. خير، حرام است.

خريد و فروش آلات و وسايل موسيقي

6340. خريد و فروش اسباب مشتركه موسيقي، چه حكمي دارد؟

ج. خريد و فروش آلات لهو، مثل تار و حتي سازهاي كوچك حرام است؛ مگر اين كه منفعت مشروع و حلالي از آن برده شود و معامله براي آن منفعت حلال واقع شود كه بنا بر اظهر در اين صورت معامله صحيح است.

آلات موسيقي در مجالس اهل بيت عليهم السّلام

6341. استفاده از طبل، سنج و شيپور در مراسم عزاداري چه حكمي دارد؟

ج. خلاف احتياط است.

مصونيت از مفاسد عمل حرام

6342. آيا مي توان به استناد اين كه از مفسده حرام مثل رقص و قمار و شراب و غنا مصونيت دارم، مرتكب حرام؟

ج. هر عمل حرامي داراي مفسده است، چه فرد آن را درك نمايد و چه متوجه آن نشود؛ بنا بر اين در هر صورت از چنين اعمال حرامي بايد پرهيز نمود.

2. غنا

تعريف غنا

6343. غنا چيست؟

آيا غنا فقط شامل صداي انسان است يا اين كه شامل صداهاي حاصل از آلات موسيقي هم مي شود؟

ج. غنا، كشيدن صدا و گردش آن در حنجره است، به گونه اي ويژه كه طرب آور بوده و به علت شِدَّت شادماني به واسطه خيال وصول به محبوب و يا حزن و اندوه به واسطه خيال فراق و دوري او، موجب سبكي در انسان گردد و علامت آن مناسبت داشتن با مجالس اهل فسوق مي باشد و صداهاي حاصل از آلات و ابزار، حكم جداگانه اي دارد كه در مسأله ي 20 از مسائل متفرقه رساله و نيز در باب موسيقي همين كتاب ذكر شده است.

معيار حرمت غنا

6344. آيا معيار در حرمت غنا، كيفيت آهنگ است يا محتواي آن؟

ج. در غنا، كيفيت آهنگ معيار حرمت است.

آوازخواني زن براي شوهر

6345. آيا جايز است زن براي شوهر خود آواز بخواند؟

ج. آواز اگر غنا است، جايز نيست.

خواندن اشعار با مضامين فاسد

6346. خواندن اشعاري كه داراي مضامين فاسد و لغو و هجوست با آواز يا ساده چه حكمي دارد؟

ج. خواندن آن اشعار ملازمت با غنا ندارد و مي تواند تحت عنوان ديگري هم حرام باشد.

آوازخواني زن براي مرد اجنبي

6347. گوش دادن به صداي زن نامحرم براي مرد، در صورتي كه اشعار مذهبي بخواند و موجب مفسده هم نباشد، چه حكمي دارد؟

ج. با عدم غنا و لذّت بردن جايز است؛ اگر چه احتياط در اجتناب است.

هم خواني زنان با مردان

6348. هم خواني زنان با مردان و شنيدن هم خواني آنها چه حكمي دارد؟

ج. كلّا اشكال دارد.

شنيدن صداي تلاوت قرآن زن توسط مرد

6349. هنگامي كه در مراسم صبحگاهي مدرسه يكي از خواهران قرآن را با صوت تلاوت مي كند، دبيران مرد صداي وي را مي شنوند، آيا به طور كلّي تلاوت قرآن توسّط خواهران در صورت شنيدن نامحرم گناه است؟

ج. اشكال دارد.

قرائت قرآن به صورت شاد

6350. آيا خواندن قرآن به صورت شاد حرام است؟

ج. اگر به حد غنا نباشد، جايز است.

خوانندگي زنان

6351. آيا خوانندگي زنان حرام است؟

ج. اگر به حد غنا باشد يا صداي آنها را نامحرم بشنود، حرام است.

گوش دادن به آواز زن نامحرم

6352. گوش كردن به آواز زن نامحرم، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد، هر چند با ريبه هم نباشد.

3. رقص

رقص زن و شوهر براي همديگر

6353. رقص زن براي زن و يا مرد براي مرد و زن براي شوهر خود، چه صورت دارد؟

ج. اشكال دارد.

رقص زن در حضور زنان و رقص مرد در حضور مردان

6354. رقصيدن زن در جايي كه مرد نامحرم نيست، چه حكمي دارد؟

همچنين رقص مرد براي مرد چه حكمي دارد؟

ج. رقصيدن زن در مجالس زنان و يا مرد در مجالس مردان اشكال دارد و احتياط واجب در ترك است.

عدم تفاوت بين انواع رقص

6355. آيا فرقي در رقص با آهنگ و بدون آهنگ و رقص در قسمتي از بدن و يا تمامي بدن وجود دارد؟

ج. خير.

آموزش رقص به ديگران

6356. رقصيدن و ياد دادن آن به ديگران؛ مرد به مرد يا زن به زن و يا زن به شوهر خود و دريافت جايزه و يا پول در قبال آن، چه صورتي دارد؟

ج. تمام موارد ذكر شده، اشكال دارد.

وظيفه مكلف دربارهي رقص زن در مقابل مرد نامحرم

6357. وظيفه ما در مجالسي - مثل جشن عقد و عروسي - كه زن در مقابل مرد مي رقصد، چيست؟

ج. وظيفه شما نهي از منكر است و شركت در چنين مجالسي حرام مي باشد.

شركت در مجالس رقص

6358. آيا جايز است زن در ميان زنان برقصد؟ و اگر جايز نباشد، حكم نشستن زنان در تالارها و در چنين مجالسي چگونه است؟

ج. در صورتي كه اگر جمع نشوند نمي خوانند و نمي رقصند؛ پس جمع شدنشان كمك بر اين عمل است و اگر اين عمل حرام است، كمك به آن هم، كمك بر گناه است.

رقص محلي و حكم شركت در مراسم آن

6359. آيا رقص محلي در عروسي ها جايز است؟

شركت در اين مجالس چه حكمي دارد؟

ج. چنان چه ذكر شد، رقصيدن زن در مجالس زنان و يا مرد در مجالس مردان اشكال دارد و احتياط واجب در ترك است و شركت در اين مجالس اگر سبب تشويق يا كمك به آنها نباشد، حرام نيست.

رقص بدون آهنگ در مجالس زنانه

6360. آيا رقص در مجالس زنانه بدون آهنگ و موسيقي حرام است؟

و در صورتي كه حرام باشد، آيا ترك مجلس بر شركت كنندگان واجب است؟

ج. رقص در مجالس زنانه حتي بدون آهنگ هم اشكال دارد و احتياط واجب در ترك آن است و بودن در آنجا، اگر سبب تشويق يا كمك به آنها نباشد، حرام نيست.

حكم رقص محرم براي محرم

6361. رقص محرم براي محرم چه صورتي دارد؟

ج. اشكال دارد.

راه هاي جلوگيري از رقص در مراسم عروسي

6362. براي جلوگيري از رقص و ترانه در مراسم عروسي چه بايد كرد؟

ج. با رعايت شرايط و مراتب نهي از منكر بايد از هر راه مشروع از چنين اعمالي جلوگيري نمود.

رقص داماد در ميان زنان نامحرم

6363. رقصيدن داماد در مجلس زنان چه حكمي دارد؟

ج. حرام است.

رقص زن در بين خانواده ي خود

6364. رقص زن نزد برادر و خواهر و والدين خود، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

ارتكاب حرام به دليل نفهميدن علت آن

6365. آيا اگر دلايل عقلاني بعضي از احكام الهي براي كسي مشخص نشود (مانند دليل حرام بودن رقص زن براي زن، اگر هيچ حالتي بين طرفين به وجود نيايد) مي تواند با استناد به آن، عمل حرام و … را مرتكب شود؟

ج. عقل بشر از ادراك تمام مصالح و مفاسد احكام، قاصر و ناتوان است و لذا به اين عنوان نمي تواند مرتكب اعمال حرام گردد.

رقص بدون تأثير

6366. در رقص اگر تحت تأثير قرار نگيريم، چه حكمي دارد؟

ج. رقص حتي در صورت عدم تأثير بر فردي كه مي رقصد نيز اشكال دارد.

ديدن فيلم رقص

6367. آيا ديدن فيلم رقص اشكال دارد؟

ج. اگر قصد ريبه و لذت باشد، اشكال دارد.

رقص در عروسي

6368. در موقع رقصيدن در عروسي، پول دادن و پول گرفتن چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

رقص كودكان در عروسي

6369. رقص كودكاني كه به سن بلوغ نرسيده اند، در مجالس عروسي چه حكمي دارد؟

ج. كودك قبل از سن بلوغ تكليفي ندارد اما بزرگ ترها نبايد مشوّق آنها باشند.

4. مجالس شادي

دست زدن در مجالس شادي اهل بيت - عليهم السّلام

6370. دست زدن همراه با مداحي در مجالس شادي ائمه معصومين عليهم السّلام و روزهاي تولد آنها، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

ج. اگر عدم مناسبت با مقام آن حضرات انتزاع نشود و به حد لهو نرسد، مانعي ندارد.

حكم استفاده از نثار در مجالس عروسي

6371. حكم شرعي استفاده از نثارهايي را كه در مجالس عروسي بر سر عروس مي ريزند، بيان فرماييد؟

ج. به حسب ظاهر تا علم به عدم رضاي صاحب نثارها نباشد، براي كساني كه حاضرند جايز است و احتياط در رعايت ظن به رضا است.

كف زدن براي اعياد ديني

6372. دست زدن همراه با شادي و خواندن ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او عليهم السّلام در جشن هايي كه به مناسب ايام ولادت ائمه عليهم السّلام و اعياد ولادت و مبعث برگزار مي شود، چه حكمي دارد؟

اگر اين جشن ها در مكان هاي عبادت مانند:

مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزار شوند، حكم آنها چيست؟

ج. دست زدني كه به حد لهو نرسد، اشكال ندارد؛ ولي در مساجد و امثال آن، هر عملي كه موجب هتك احترام آنها است، جايز نيست.

شركت اضطراري در مجالس لهو

6373. شركت و حضور در مجالسي كه آلات لهو و فحشا و منكر رواج دارد، در موارد اضطرار چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست و به هر راه ممكن انسان نبايد به آنجا برود و در صورت ورود بايد خارج شود و موارد اضطرار همانند ساير موارد اضطرار در احكام شرعي است.

تقيّه در مجالس عروسي

6374. شركت در مجالس عقد و عروسي كه در آنها معصيت مي شود، براي جلوگيري از انزوا و روبرو نشدن با مشكلات اجتماعي و مسخره نكردن ديگران، چه حكمي دارد و آيا در اين مورد مي توان تقيّه كرد و در اين مجالس شركت نمود؟

ج. خير، جايز نيست.

موارد استثناي استفاده از موسيقي و غنا

6375. در مجالس عروسي موسيقي غير مطرب و دف زدن و غنا، جايز است؟

ج. با آلات مخصوصه ي به لهو جايز نيست و با غير آلات مخصوص به لهو در نكاح (مراسم ازدواج) و ختان (مراسم ختنه) جايز است و همچنين ترجيع (گردش صدا در گلو) كه مخصوص مغنّيه (خواننده زن) مي باشد، در صورتي كه مشتمل بر كلام باطل نباشد و همراه با محرّمات ديگر نباشد، مستثني است.

نشستن در مجالس موسيقي و ترانه

6376. در صورتي كه ترك مجلس براي نشنيدن ترانه حرام مستلزم بي حرمتي به اهل مجلس و بزرگ ترها باشد، به صورتي كه تا مدت ها ايجاد ناراحتي براي دو طرف كند، تكليف چيست؟

ج. نشستن در چنين مجالسي خالي از اشكال نيست و بايد به هر طريق و بهانه اي مجلس را ترك نمود، بلكه در صورت وجود شرايط نهي از منكر با رعايت مراتب آن بايد آنها را از اين عمل نهي نمود.

بوق زدن در خيابان

6377. حكم كاروان هاي عروسي كه عروس را با بوق زدن و دست زدن در خيابان ها مي برند چيست؟

ج. اگر معرضيّت براي فتنه و فساد دارد، اجتناب شود.

5. احكام عزاداري، تعزيه و شبيه خواني و برگزاري مجالس سرور براي اهل بيت عليهم السّلام

تعزيه و شبيه خواني

6378. تعزيه و شبيه خواني هاي مذهبي به صورت فعلي، چه حكمي دارد؟

ج. اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعي ندارد.

تشبّه به اهل بيت عليهم السّلام در نمايش و تعزيه

6379. تشبه به اهل بيت عليهم السّلام در نمايش و تعزيه و … چه حكمي دارد؟

ج. اگر هتك احترام نشود، مانعي ندارد.

تعزيه تاريخ غير معتبر

6380. تعزيه و شبيه خواني بخش هايي از تاريخ كه سند معتبري ندارند (مثل ازدواج حضرت قاسم)، چه حكمي دارد؟

ج. اگر معلوم باشد كه نقل از بعض تواريخ و روايت ها است، اشكال ندارد.

سياه پوشي در عزاداري اهل بيت عليهم السّلام

6381. در مراسم عزاداري اهل بيت عليهم السّلام سياه پوشي چه حكمي دارد؟

ج. خوب است، ولي موجب اعتراض به ديگران نباشد.

تعزيه و شبيه خواني

6382. 1) آيا تعزيه و شبيه خواني اشكال دارد؟

ج. اموري كه در تعزيه انجام مي شود را بايد يكي يكي سؤال كرد، چنين نيست كه مجموع امور تعزيه خواني، يك حكم داشته باشد.

2) يا مرد، اگر لباس زن را در تعزيه بپوشد و جاي او بخواند، اشكال دارد؟

ج. بله، اشكال دارد.

3) آيا صداي شيپور و طبل و دُهل در تعزيه حرام است؟

ج. ترك اينها احوط است وجوباً.

قمه زني

6383. نظر مباركتان را در مورد قمه زني بيان فرماييد.

ج. حكمش به عنوان اوّلي عدم ضرر رساندن به خود يا ديگري است، به حدّي كه حرام باشد؛ پس اگر مضر نباشد و مفسده اي هم بر آن مترتب نباشد في نفسه اشكال ندارد.

نقّالي و پرده خواني مذهبي

6384. نقّالي و پرده خواني هاي مذهبي - كه زندگي پيامبران و ائمه معصومين عليهم السّلام را از روي شمايل نقاشي شده ايشان توضيح مي دهند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعي ندارد.

حدود شرعي بردن نام مقدّس اهل بيت عليهم السّلام

6385. نظر حضرت عالي در مورد اين كه در بعضي از مجالس اهل بيت عليهم السّلام و سينه زني، نام مقدّس اهل بيت عليهم السّلام خيلي عادي و عاميانه بر زبان ها جاري مي شود، چيست؟

ج. تا حدّي كه موجب هتك نباشد، مانعي ندارد.

حدود شرعي سينه زني و عزاداري

6386. برخي از شيعيان در مجالس عزاداري اهل بيت عليهم السّلام و خصوصاً مجلس سرور شهيدان، أبا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام اقدام به سينه زني و كندن صورت مي نمايند - كه باعث كبود شدن و خون ريزي مي شود، حكم شرعي آن چيست؟

ج. در صورتي كه مناسب عزاداري باشد و مرض آور نباشد، اشكال ندارد.

لخت شدن و سرخ شدن بدن در عزاداري

6387. لخت شدن در عزاداري چگونه است و اگر بر اثر سينه زني، بدن سرخ شود، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد و لخت شدني كه در معرض نظر حرام نامحرم باشد، جايز نيست.

سينه زدن زنان

6388. سينه زدن زنان با حفظ حجاب چه صورتي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

حكم زنجير زني

6389. زنجيرزني چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

احتمال ريا در عزاداري

6390. شركت در جمعي كه گمان مي رود با ريا عزاداري مي كنند، چگونه است؟

ج. شما خودتان سعي كنيد كه عملتان با اخلاص باشد.

عزاداري و تأخير نماز اوّل وقت

6391. شركت در عزاداري، به طوري كه نتوانيم نماز را در اوّل وقت بخوانيم، چه حكمي دارد؟

ج. نماز در اوّل وقت را در اولويّت قرار دهيد.

عزاداري كردن همراه با گناه

6392. اگر شركت در عزاداري توأم با گناه باشد (مثل نگاه به نامحرم يا خودنمايي)، چه حكمي دارد؟

ج. چنان چه با گناه باشد، حرام است.

نوحه سرايي به سبك موسيقي

6393. خواندن قرآن، نوحه و عزاداري به صورت سبك هاي موسيقي (در دستگاه هاي موسيقي) جايز است؟

ج. خير، حرام است.

حدود شرعي مدّاحي با آهنگ هاي مختلف

6394. سرودهايي كه مداحان، با آهنگ هاي مختلف (صوت ها و سبك هاي مختلف) در شادي هاي اهل بيت عليهم السّلام مي خوانند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر غنا و مطرب نباشد، مانعي ندارد.

اشعار با مضامين مشتبه

6395. خواندن اشعاري با مضامين مشتبه كه در آن خود را زينب الهي يا حسين الهي مي دانند، چه صورتي دارد؟

و شركت در چنين مجالسي جايز است؟

ج. اگر منشأ انتزاع حرام است، جايز نيست.

6396. برخي مدّاحان دربارهي اهل بيت عليهم السّلام غلو مي كنند، تعابيري مانند الوهيّت دربارهي آن بزرگواران به كار مي برند، شعرها را به گونه اي با صدا مي خوانند كه شنوندگان را به حركت مي آورد، گاهي در مقام خضوع و خشوع خود را تشبيه به حيوانات - مانند سگ - مي كنند يا حتّي گاهي صداي آنها را در مي آورند. آيا اين كارها از لحاظ شرع چه حكمي دارد؟

ج. اين كارها خلاف احتياط است، بلكه اگر به طوري باشد كه اهانت به آن ذوات مقدسه عليهم السّلام باشد، به عنوان ثانوي حرام قطعي است.

شنيدن نوحه همراه با موسيقي

6397. نوارهاي نوحه اي اخيراً رايج شده كه نوحه همراه با موسيقي خوانده مي شود و برخي از آنها بسيار تأثيرگذار است، توليد، پخش، خريد و فروش و شنيدن چنين نوارهايي آيا جايز است؟

ج. جايز نيست. (به توضيح مذكور در مسأله ي 20 از ملحقات رساله مراجعه شود. )

لخت شدن در مجالس عزاداري

6398. گاهي در سينه زني يا زنجير زني، افراد بخشي از بدن را برهنه مي كنند، در حالي كه زنان نيز حضور دارند. آيا اشكال دارد؟

ج. تا هنگامي كه علم به تعمّد نظر با ريبه از ديگران ندارند، اشكال ندارد.

نذر وسيله جهت عزاداري

6399. اگر كسي وسيله اي مثل عَلَم و … را جهت عزاداري امام حسين عليه السّلام نذر كرده باشد، آيا مسؤول حسينيه مي توانند از قبول آن خود داري نمايد؟

ج. اگر صلاح نداند، مي تواند.

باقيمانده پول عزاداري

6400. هر سال ممكن است مقداري از پول و نذوراتي كه مردم جهت مجالس عزاداري كمك مي كنند اضافه بيايد، با توجه به اين كه برخي از مواد خوراكي را نمي توان تا سال ديگر نگهداري كرد، تكليف آن اموال چه مي شود؟

ج. اضافه را در همان روز و همان مجلس و حوالي و همسايگان آنجا مصرف كنند.

بلندگوي مراسم عزاداري

6401. آيا شرعاً مي توان بلندگوهاي بيرون مسجد را جهت عزاداري امام حسين عليه السّلام روشن گذاشت تا مردم از آن بهره بيشتري ببرند؟ اگر علم به رضايت مردم داشته باشيم چه طور؟

ج. اگر موجب اذيت ديگران نباشد، جايز است.

كرايه اكو جهت مجالس عزاداري

6402. اكو و بلندگوهايي كه معمولاً در مجالس لهو و لعب و عروسي ها استفاده مي شود، مي توان جهت مجالس عزاداري كرايه كرد؟

ج. اگر آن مجالس خالي از لهو و لعب باشد، اشكال ندارد.

مصرف هديه روحاني در مخارج عزاداري

6403. پول هايي كه از مردم در مجالس مذهبي جهت هديه به روحاني جمع آوري مي شود، آيا مي توان بخشي از آن را به روحاني داد و بقيه آن را خرج حسينيه، عزاداري و ساخت مسجد يا مصارف عام المنفعه استفاده نمود؟

ج. خير، نمي توان.

خريدن عَلَم كه داراي مجسمه طاووس است

6404. آيا خريدن عَلَم كه داراي مجسمه حيواناتي مثل كبوتر، طاووس و … است براي عزاي امام حسين عليه السّلام اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد.

فروش پارچه هاي عَلَم

6405. آيا جايز است پارچه هاي عَلَم را - كه مردم به عَلَم مي بندند - فروخت و خرج حسينيه يا عزاداري يا مسجد كرد؟

ج. خير، مگر با اطمينان به اين كه به همين مقصود داده اند.

پول مرثيه سرايان

6406. آيا پول دادن به مرثيه سراياني كه بعضي از مطالب بي مدرك يا ضعيف السّند را مي خوانند و يا با غنا اشعار را مي خوانند جايز است؟

ج. اگر به نحو حرام بخوانند، جايز نيست؛ مگر اين كه به عنوان مزد كار حرام نباشد.

احترام به وسايل عزاداري

6407. آيا احترام گذاشتن به لباس سياه، ضريح، علم و پارچه هايي كه اختصاص به عزاي امام حسين عليه السّلام دارد، مشروع است؟

ج. بله.

چهل چراغ در دسته هاي عزاداري

6408. استفاده از چهل چراغ در دسته هاي عزاداري چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد.

برپايي مجلس عزاداري بدون اذن شوهر

6409. برپا كردن مجالس عزاداري، جشن و مهماني در منزل، بدون اذن شوهر جايز است؟

ج. اگر منزل مال شوهر باشد، جايز نيست؛ مگر با اطمينان به رضايت او.

مقاتل معتبر

6410. مقاتل معتبر اعم از فارسي و عربي از نظر حضرت عالي كدامند؟

ج. كتبي كه بزرگان از علماي اماميه (رض) نوشته اند.

عرض تبريك در ايام شهادت معصومين

6411. آيا مصافحه كردن و تبريك سال نو در روز عاشورا، يا شهادت معصوم كه مقارن اعياد نوروز شده است، اشكال دارد؟

ج. هر چند حيثيّت شهادت معصومين با عيد نوروز متفاوت است، اما مقارنت زماني مي تواند مستلزم هتك احترام باشد.

نگهداري وسايل عزاداري در مسجد

6412. گذاشتن وسايل هيأت عزاداري امام حسين عليه السّلام در مساجد چگونه است؟

ج. اگر در كناري باشد و مزاحمت با نمازگزاران نداشته باشد، اشكال ندارد.

تشكيل هيأت مذهبي در منزل و خالي ماندن مساجد

6413. تشكيل هيأت هاي مذهبي در منازل و خالي كردن مساجد در مناسبت هاي مذهبي، چه حكمي دارد؟

ج. اشكال ندارد و مناسب است مساجد را براي اقامه ي نماز و عبادات ديگر بگذارند.

استفاده از طبل و سنج در عزاداري

6414. استعمال طبل و سنج و ني در عزاداري چه حكمي دارد؟

ج. اشكال دارد.

مجالس نهم ربيع

6415. حكم شرعي رفتن در مجالس نهم ربيع الاول كه در آن مجالس به خاطر شادي شيعيان شروع به لعن و نفرين به دشمنان اهل بيت عليهم السّلام و مزاح كردن و لطيفه گفتن مي كنند، چيست؟

مجلس تا چه حدّي بايد در شادي پيش برود؟

ج. در حد مشروع و عدم احتمال وجود بيگانه، اشكال ندارد.

آرايش زنان در مجالس اهل بيت

6416. در برخي از مجالس سرور اهل، بيت زنان در مجالس زنانه خود را آرايش مي كنند، آيا اين عمل جايز است؟

ج. اگر در مقابل نامحرم نباشد و مستلزم حرامي نباشد، جايز است.

6. سحر، شعبده، احضار ارواح و …

دعانويسي

6417. عدّه اي از افراد به نام دعانويس از برخي كتاب ها، براي رفع امراض و اصلاح اختلاف زن و شوهر دعاهايي مي نويسند و عدّه اي براي گرفتن دعا به آنها مراجعه كرده و به عنوان هديه مقداري پول پرداخت مي كنند.

از نظر شارع مقدّس اسلام، اين كار چه صورتي دارد و پولي كه آنها از اين راه به دست مي آورند، حلال است يا حرام؟

ج. اگر از كتب معتبره باشد و دعانويس متشرّع باشد و خلاف شرعي در كار نباشد، مانعي ندارد و پولي كه به رضايت داده مي شود، حلال است.

درمان از راه هاي غير متعارف

6418. 1) درمان نزد كسي كه دستور العمل پزشكي را براي مريض، از غيب مي گيرد، هر چند مشكوك الحال باشد چگونه است؟

اين شخص ادّعا مي كند دوا و دستور العمل و نسخه را با توسّل از محضر مقدّس اهل بيت عليهم السّلام دريافت مي كند.

ج. اعمال و اقوال مؤمن، محمول بر صحّت است تا آن كه بدانيم صحيح نيست و عمل به قول او، اگر خلاف شرع نيست، جايز است.

2) آيا درمان نزد كسي كه با استفاده از نيروي مرموزي كه در چشم او به وديعه ي خداوندي نهاده شده است، جايز است؟

ج. جوابش گذشت.

6419. مراجعه به افرادي كه از طريق دعا و آب متبرّك، بيماران را شفا مي دهند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر مستلزم خلاف شرعي نباشد، اشكالي ندارد.

واقعيت داشتن سحر

6420. آيا جادو و سحر واقعيت دارد و در صورت وجود، آيا حرام است؟

ج. بله، واقعيت دارد و حرام است.

باطل كردن سحر

6421. باطل كردن سحر و نجات افراد گرفتار از اين طريق، چه حكمي دارد؟

ج. جايز است.

سحر جهت سهولت در كار

6422. سحر كردن جهت تسهيل كارها از جمله ماهيگيري، چه حكمي دارد؟

ج. جايز نيست.

شعبده بازي و مسائل پيرامون آن

6423. شعبده بازي از نظر اسلام چيست؟

كساني كه براي آنها پول پرداخت مي كنند، چه حكمي دارد؟

شركت در مجالس، جهت ديدن شعبده بازي چه وجهي دارد؟

و اگر از تلويزيون پخش شود، چه حكمي دارد؟

ج. شعبده بازي و پول دادن براي آن مانند سحر جايز نيست، ولي مجرد ديدن آن، بدون صدق اعانت و كمك به آن، مانعي ندارد.

احضار ارواح و اجنّه

6424. احضار ارواح و اجنّه و كمك گرفتن از آنها، چه وجهي دارد؟

ج. اگر معرضيّت خطر يا ضرر براي مسلماني نباشد و اذيّت روح مؤمني هم نباشد، در امور حلال جايز است.

6425. آيا از نظر اسلام مسأله ارتباط با روح جايز است، در صورت مثبت بودن پاسخ، مراحل دستيابي به آن را توضيح دهيد؟

ج. في حد نفسه جايز است و به اهل خبره و مظان آن رجوع شود.

6426. مراجعه به فالگير و پول دادن جهت فال چه حكمي دارد؟

ج. اگر مستلزم خلاف شرعي نباشد جايز است، ولي حرف آنها اگر يقين نباشد، اعتباري ندارد.

7. نقاشي و مجسمه سازي

حكم مجسمه سازي

6427. در حال حاضر نقّاشي و مجسّمه سازي چه حكمي دارد؟

خصوصاً ساختن مجسّمه و كشيدن شمايل معصومين عليهم السّلام، نگهداري آنها در موزه ها (به عنوان آثار هنري) و منازل (به عنوان دكور)، چگونه است؟

ج. به مسأله ي 1626 رساله مراجعه شود.

6428. مجسّمه سازي از نظر شرع چه حكمي دارد؟

ج. صورت تمام از چيزهايي كه روح دارند، جايز نيست.

6429. ساختن پيكره هاي نيم تنه (عكس هاي نيمه برجسته) از شخصيت ها چه حكمي دارد؟

ج. اگر مجسمه نباشد، يا تام نباشد، احتمال جايز بودن است.

خريد و فروش مجسمه و نقاشي

6430. خريد و فروش مجسمه و نقاشي كه آثار هنري مي باشند چه حكمي دارند؟ جهت تزيين كردن و يا منبّت كاري چه وجهي دارد؟

ج. به مسأله ي 1626 رساله مراجعه شود.

6431. براي تجليل از مقام علمي و … افراد آيا مي توان مجسمه آنها را ساخت و در مراكز شهرها نصب نمود. ساختن مجسمه پلاستيكي از حيوانات و خريد و فروش آنها چه صورتي دارد؟

ج. به مسأله ي 1626 رساله مراجعه شود.

6432. استفاده از داستان هاي قرآني براي آفرينش تجسّمي، به صورت تابلو و نقاشي و مجسمه چه حكمي دارد؟

ج. به مسأله ي 1626 رساله مراجعه شود.

بافتن تصوير جانداران به صورت برجسته

6433. در بافندگي، حكم بافتن و نقش و نگار عكس حيوان و انسان چيست؟

در صورت برجسته شدن نقش ها آيا اشكال پيدا مي كند؟

ج. اگر صدق مجسمه نكند، حكم مجسمه را ندارد.

ساخت مجسمه با اغراض و اهداف علمي

6434. ساخت مجسمه انسان و حيوان با امعاء و احشاء داخلي، جهت استفاده در مراكز آموزشي، چه حكمي دارد؟

و استفاده و كشيدن نقاشي انسان و حيوان جهت آموزش و يا در كتب علمي، چه صورتي دارد؟

ج. با توجه به پاسخ مسائل قبلي، جواب آن معلوم مي شود.

8. قمار، شطرنج، پاسور، بيليارد و …

قمار چيست؟

6435. تعريف قمار و آلت قمار چيست؟

ج. قمار، بازي همراه با برد و باخت به وسيله ي آلات مخصوص فراهم شده براي قمار با در ميان گذاشتن و قرار پول يا چيز ديگر به عنوان عوض است و بين اقسام بازي ها و اقسام آلات فراهم شده براي قمار در هر عصري، فرقي وجود ندارد.

موارد جواز برد و باخت

6436. شرط برد و باخت در چه مسابقاتي جايز و در چه مسابقه اي حرام مي باشد؟ و حكم مالي كه برنده از بازنده مي گيرد چيست؟

ج. مسابقه با آلت غير معدّه جهت قمار يا بدون آلات قمار - مثل كشتي - بنا بر اظهر جايز است و مسابقه با آلات قمار، حتّي بدون عوض بنا بر احوط، جايز نيست و مال قمار را واجب است به مالك آن رد كند.

6437. بازي شطرنج كه امروزه از آلت قمار بودن افتاده و جنبه ي يك بازي و ورزش فكري را پيدا كرده است، چه حكمي دارد؟

ج. بازي با آلات قمار با معاوضه حرام و بدون معاوضه خلاف احتياط است.

بازي با شطرنج و پاسور بدون برد و باخت

6438. بازي شطرنج و پاسور هر چند بدون برد و باخت چه صورتي دارد؟

ج. اين همان مورد احتياطيست كه بازي با آلات معدّه بدون معاوضه، محل احتياط است و در شطرنج و مانند آن احتياط شديد است.

6439. بازي كردن با شطرنج بدون برد و باخت چه حكمي دارد؟

خريد و فروش آن و نگاه كردن به افرادي كه بازي مي كنند چه طور؟

ج. بازي با آلات معدّه ي بدون عوض، مورد احتياط است و اين احتياط در شطرنج و نرد شديد است و اگر در معامله انتزاع جواز مطلق شود ( زيرا معاوضه نيز امريست قصدي) و در آن ترويج حرام باشد، جايز نيست و تكسّب با چيزي كه منفعت محلّله ندارد، جايز نيست و نگاه كردن به افراد اگر ضد نهي از منكر نباشد، حرام نيست.

6440. نظر حضرت عالي درباره ي شطرنج و خريد و فروش آلات و ابزار آن چيست؟

ج. شطرنج با همان خصوصياتي كه از قديم داشته، ساختنش حرام است و نگهداري

آن هم حرام است، اگر فايده اي غير از بازي كردن با آن نداشته باشد، خريد و فروش آن نيز در اين صورت حرام است.

بازي با شرطبندي با غير وسايل قمار

6441. آيا بازي با غير آلات معدّه براي قمار با شرطبندي، به گونه اي كه صدق عرفي آلات بر آن نكند - مانند بازي با رايانه در موارد غير صدق قمار - جايز است؟

ج. اشكال ندارد، ولي اگر آن احتمال ضرر و خطر داشته باشد (مانند @مصارعت) جايز نيست.

رجوع به غير مرجع تقليد در مسأله شطرنج و …

6442. آيا در مسأله شطرنج و ورق و پاسور، رجوع به غير (كساني كه اين بازي ها را بدون برد و باخت جايز مي دانند) در اين مسأله، براي كساني كه از شما تقليد مي كنند، جايز است؟

ج. در احتياط واجب، مطلقاً رجوع به مجتهد اعلم بعدي جايز است؛ بنا بر اين فقط در صورتي كه بازي با اين آلات بدون برد و باخت است، رجوع به مجتهد ديگر جايز است.

بازي با شطرنج و پاسور

6443. حكم بازي با شطرنج و پاسور چيست؟

ج. بازي كردن با آلات قمار، از قبيل نرد و پاسور و شطرنج، با برد و باخت حرام قطعيست و بدون برد و باخت، احتياط در ترك آن است و در شطرنج، احتياط شديدتر است.

ورق و شطرنج كامپيوتري

6444. آيا بازي هايي كه حرام است مانند:

ورق و شطرنج اگر با كامپيوتر انجام شود، چه صورتي پيدا مي كند؟

ج. فرق نمي كند، في الجمله.

خريد و فروش منچ، شطرنج و …

6445. خريد و فروش وسايل سرگرمي مانند شطرنج و منچ و كارت بازي و ساير اشياي سرگرمي، چه حكمي دارد؟

ج. در مورد شطرنج جايز نيست. (به مسأله ي 1624 رساله رجوع شود. )

برگزاري دوره هاي آموزشي شطرنج

6446. با توجه به اين كه در بيشتر مدارس، بازي با شطرنج رواج دارد، آيا بازي با آن و برگزاري دوره هاي آموزشي آن جايز است؟

ج. جايز نيست.

نگهداري وسايل قمار

6447. اگر كسي يكي از آلات قمار را به انسان هديه كرد، آيا مي شود آن را به عنوان يادگاري نگه داشت و از آن استفاده نكرد؟

ج. خير، بايد آن را از بين برد.

تماشا و تشويق قماربازان

6448. تشويق قمارباز و ياري كردن او به شكل تشويق يا راه هاي ديگر، چه حكمي دارد؟

تماشاي آن، چه صورتي دارد؟

ج. تشويق و اعانت و كمك به او مطلقاً حرام است.

احداث باشگاه بيليارد

6449. لطفاً حكم بازي كردن و كسب و درآمد از طريق احداث باشگاه بيليارد را بيان فرماييد.

ج. جايز نيست.

بازي بيليارد

6450. آيا بازي بيليارد جايز است؟

اگر بدون برد و باخت باشد چه طور؟

ج. جايز نيست و بدون برد و باخت هم بنا بر احتياط جايز نيست.

خريد و فروش لوازم آرايشي

6451. كساني كه به خريد و فروش لوازم آرايشي اشتغال دارند و ممكن است بسياري از مشتري هاي آنان لوازم خريده شده را در مصارف غير شرعي استفاده كنند، آيا معاملات و اشتغال آنان دچار اشكال مي شود؟

ج. اگر قصد حرام و قصد كمك به حرام نداشته باشند، اشكال ندارد.

بازي با شرطبندي

6452. در مسابقاتي - مثل فوتبال - اگر جوايزي تهيه شود و يا شرطبندي شود و برد و باخت در كار باشد، حكم مسأله را توضيح دهيد؟

ج. اگر جوايز از اموال بازنده تهيه شود و به برنده داده شود، حرام است.

بازي همراه با جايزه

6453. اگر از طرف فرد ثالث جايزه اي براي تيم برنده قرار داده شود، بازي به قصد برنده شدن، چه حكمي دارد؟

با فرض اين كه تيم بازنده مخارج مصرف شده جهت كسب آمادگي و تهيه امكانات را از دست مي دهد.

ج. ظاهراً اشكال ندارد.

تماشا و شركت در بازي هاي شرطبندي شده

6454. اگر برد و باخت بين بعضي از بازيكنان و مربيان و غيره باشد، بازي براي بازيكناني كه برد و باخت شامل حال آنها نمي شود، چگونه است، نيز براي تماشاگران چه حكمي دارد؟

ج. اگر تشويق و كمك بر مرتكبين حرام محسوب شود، حرام است.

كسب از طريق بازي هاي كامپيوتري، آتاري و …

6455. كسب درآمد از راه قرار دادن وسايل بازي در اختيار ديگران - مانند ميزهاي فوتبال دستي، آتاري يا بازي هاي كامپيوتري - در صورت عدم شرطبندي، براي صاحب باشگاه، چه صورتي دارد؟

ج. اگر بازي با آلات معدّه قمار نيست - كه حتي بدون برد و باخت هم محل احتياط باشد - اشكال ندارد.

9. مواد مخدر

نهي پدر از كشيدن سيگار

6456. آيا اگر پدر فرزندش را از كشيدن سيگار و مواد مخدر نهي كند، بر فرزند اطاعت او واجب است؟

ج. در فرض سؤال كه مخالفت نوعاً موجب ايذاي پدر است، اطاعت واجب است، قطع نظر از حكم مصرف مواد مخدر.

سيگار كشيدن افراد معتبر

6457. كشيدن سيگار براي كساني كه شأن اجتماعي ويژه داشته و در مسند ارشاد مردم هستند، چه حكمي دارد؟

ج. موارد و شرايط و خصوصيات مختلف مي شود.

استعمال دخانيات در اماكن عمومي

6458. آيا استعمال دخانيات در اماكن عمومي كه گاه موجب آزار و يا ضرر رساندن به ديگران مي شود، جايز است؟

ج. در موردي كه موجب آزار يا ضرر باشد، جايز نيست.

كشت، نگهداري و … مواد مخدر

6459. نظر مبارك را در خصوص كشت، توليد، نگهداري، مخفي كردن، حمل، توزيع و خريد و فروش مواد مخدر بيان فرماييد؟

ج. اگر اعمال مذكور براي مصرفي كه موجب اعتياد مضر است باشد، جايز نيست.

كشيدن پيپ و قليان

6460. كشيدن قليان و پيپ چه حكمي دارد؟

خريد و فروش و توليد آنها چه صورتي خواهد داشت؟

ج. جايز است، به نحوي كه ذكر شد.

تفاوت شراب و ترياك

6461. بين شراب و ترياك چه فرقي وجود دارد كه شراب حرام است و حد دارد ولي ترياك خير؟

ج. ترياك هم اگر سبب اعتياد شود، حرام است.

10. گناهان

آگاهي از محرمات

6462. آيا فراگيري محرمات همانند فراگيري واجبات لازم و واجب است؟

و از طريق چه كتاب هايي مي توان به تمام محرمات در اسلام آگاهي يافت؟

ج. هر چه از مسائل تكاليف اعم از واجب و حرام مورد ابتلا باشد، بايد آنها را از طريق رساله و غير آن ياد گيرند.

تقدّم انجام واجبات يا ترك محرمات

6463. از نظر شرعي انجام واجبات مقدم است يا ترك محرمات؟

ج. هر كدام در مورد خود لازم است.

حكم افشاي گناه كبيره

6464. چنان چه فرد مرتكب گناه كبيره اي شده باشد، آيا افشاي آن جايز است؟

ج. جايز نيست، مگر متجاهر به فسق باشد.

ذكر كار بد ديگري براي توجيه نمودن فرد ديگري

6465. اگر كار بد كسي را براي توجيه كردن ديگري ذكر كنيم، آيا بازهم غيبت محسوب مي شود؟

ج. بله، غيبت است؛ مگر از موارد استثناهاي غيبت باشد.

غيبت كساني كه به غيبت از خود راضي هستند

6466. اگر كسي بگويد كه «من از هر كه غيبتم را بكند راضي هستم»، آيا غيبت او جايز مي شود؟

ج. خير، چون عاقل اين كلام را به قصد جدّي نمي گويد.

فرق نقد و غيبت

6467. آيا بين نقد و ارزيابي عملكرد يك فرد - مثل نحوه تدريس يك استاد يا عملكرد يك مسؤول - با غيبت كردن از او تفاوت وجود دارد؟

ج. هر چه از عيوب مخفي مؤمن باشد كه او را ناراحت كند، از موارد غيبت است.

انتقاد از نامزدهاي انتخاباتي

6468. نقد و بررسي نامزدهاي انتخاباتي - با توجه به اين مطلب كه آنان خود با علم به چنين مباحثي پيرامون خويش نامزد مي شوند، آيا حكم غيبت يا تهمت پيدا مي كند؟

و در صورت اشكال، آگاه كردن ديگران از عدم قابليت يك نامزد انتخاباتي، چگونه بايد انجام پذيرد؟

ج. تهمت جايز نيست و ذكر واقعياتِ دخيل در مسؤوليتي كه درصدد آن است، مانعي ندارد و غير اين موارد را نبايد افشا كند.

رضايت غيبت شونده در صورت عدم دسترسي به آن

6469. از كسي كه غيبت كرديم يا نسبت به او تهمتي زديم، با توجه به اين كه به او دسترسي نداريم، چگونه حق او را ادا نماييم؟

ج. اگر امكان دسترسي به او نباشد، بايد براي او استغفار كرد.

آگاهي دو طرف از ويژگي هاي يك فرد

6470. آيا صحبت كردن از ويژگي هاي فردي كه هر دو طرف از اين ويژگي ها آگاهي دارند، غيبت محسوب مي شود؟

ج. اگر از عيوب مخفي او باشد، غيبت محسوب مي شود وگرنه تحت عناوين ديگر مي تواند حرام باشد.

آگاهي غيبت شونده از مضمون غيبت

6471. بعضي مواقع دربارهي اشخاص صحبت مي كنيم، در حالي كه خود شخص مذكور از اين مطلب آگاهي دارد، آيا اين كار غيبت محسوب مي شود؟

ج. فرق نمي كند.

غيبت كردن افراد خلافكار

6472. حكم غيبت و بدگويي دربارهي افراد خلافكار چيست؟

ج. اگر از موارد استثناهاي غيبت نباشد - مثل متجاهر به فسق (كسي كه آشكارا گناه مي كند) - جايز نيست.

خوبي ديگران را گفتن در صورت عدم رضايت

6473. اگر پشت سر كسي خوبي او را بگوييم در حالي كه او راضي نباشد، آيا بازهم غيبت محسوب مي شود؟

ج. خير، غيبت نمي شود.

عدم تحصيل رضايت فرد غيبت شونده

6474. اگر انسان از شخصي غيبت كند و نتواند رضايت او را فراهم كند، چه وظيفه اي دارد؟

ج. اگر امكان رضايت ندارد، براي او استغفار كند.

وجوب حلاليّت طلبيدن از غيبت شده

6475. آيا جلب رضايت و طلب حلاليت از شخصي كه مورد غيبت قرار گرفته واجب است؟

ج. بله، واجب است، مگر اين كه اعاده ي عزّت و حيثيّت او را در نزد كساني كه پيش آنها غيبت كرده بنمايد.

حكم غيبت كودك

6476. آيا غيبت فرد غير بالغ جايز است؟

ج. اگر مميّز نباشد، اشكال ندارد.

تجسّم بدي فرد در ذهن

6477. اگر بدي كسي را در ذهن و خاطر خود مجسم سازم، غيبت محسوب مي شود؟

ج. خير.

ترس از حلاليت طلبيدن غيبت شوندگان

6478. شخصي غيبت افرادي كرده و اكنون به آنها دسترسي ندارد، تكليفش چيست؟

هم چنين غيبت نامحرم و نزديكان را كرده است و از حلاليت طلبيدن مي ترسد، چه كار كند؟

ج. مي تواند به صورت كلي حلاليت بطلبد و طلب رضايت مطلقه بنمايد و اگر امكان جلب رضايت ندارد، براي آنها استغفار كند.

غيبت كردن از ترك كننده نماز

6479. غيبت از تارك الصلاة (كسي كه نماز نمي خواند) چه حكمي دارد؟

ج. اگر اين كار او علني و آشكار باشد، گفتن اين فسقش اشكال ندارد.

غيبت و دروغ در اجراي فيلم و نمايش

6480. در بسياري از فيلم نامه ها و نمايش نامه ها دروغ يا غيبت وجود دارد، آيا اجراي نقش چنين برنامه هايي به عنوان بازيگر و دروغ و غيبت گفتن بر اساس متن تهيه شده گناه است؟

ج. جايز نيست.

تعريف كافر و غيبت كردن از او

6481. غيبت كردن دربارهي كافر چه حكمي دارد؟

ج. فقط غيبت مؤمنين حرام است.

موارد جواز دروغ

6482. در چه مواردي دروغ جايز است؟

ج. در مواردي كه مصلحت مهمي باشد، جايز است.

دروغ گفتن براي توريه

6483. آيا دروغ گفتن به صورت توريه جايز است؟

ج. در صورتي كه مصلحت آميز باشد جايز است، جهت توضيح بيشتر به جامع المسائل، ج 2، ص 471 مراجعه شود.

دروغ گفتن به همسايه

6484. در صورتي كه همسايگان چيزي طلب كنند و به آنها دروغ گفته شود، چه حكمي دارد؟

ج. اگر مصلحتي در آن باشد، جايز است.

عادت به فحاشي

6485. آيا فحاشي و توهين به ديگران، در صورت عادت، اشكال دارد؟

ج. حرام است.

تعريف و حكم اسراف

6486. لطفاً تعريف و حكم اسراف را بيان فرماييد.

ج. اسراف، خروج از اعتدال و ميانه روي در امور است و اگر به حد اضرار (ضرر رساندن) برسد، محرّم است.

گناه با دختر باكره يا زن شوهردار

6487. گناه زنا با دختر باكره بيشتر است يا زن شوهردار؟

ج. هر دو حرام است.

خودكشي براي فرار از زنا

6488. آيا زن براي فرار از زنا مي تواند دست به خودكشي بزند؟

ج. خير، نمي تواند.

تماس جنسي غير از دخول

6489. آيا تماس هاي جنسي با نامحرم غير از دخول نيز حكم زنا را دارد؟

ج. حرام است و تعزير دارد.

اجبار به زنا توسط مرد

6490. حكم شرعي مردي كه زن را به زنا مجبور كند چيست؟

ج. قتل است.

وظايف فرد گناهكار بعد از بلوغ

6491. اگر كودكي لواط يا زنا كرده باشد، بعد از بلوغ وظيفه اش چيست؟

ج. حكم تكليفي ندارد، ولي احكام وضعيّه دارد.

پسري كه در كودكي به او تجاوز جنسي كرده اند

6492. آيا پسري كه در كودكي مورد تجاوز قرار گرفته نيز گناه كار است؟

ج. خير.

بغل كردن از روي شهوت

6493. آيا اگر كسي از روي لباس كسي را بغل كند و شهوت خود را ارضا كند، اين عمل لواط است، تكليف چيست؟

ج. اگر دخول نشود لواط نيست ولي حرام و موجب تعزير است.

انتقام مفعول از فاعل

6494. نوجواني اظهار مي كند با فريب و تهديد به قتل، به عمل لواط تن داده است، از نظر اسلام چه كسي گناه كار است؟

آيا اجازه دارد به ناموس فاعل تجاوز كند يا او را بكشد؟

ج. فاعل گناه كار است و مفعول مُجاز به آن كارها نسبت به غير او نيست و نسبت به او هم مجاز به كار حرام شرعي نيست وگرنه مثل او مستوجب حد است.

عقيم كردن خود جهت عدم انجام دادن استمنا

6495. متأسفانه عادت به استمنا دارم و راه ازدواج برايم بسته است، آيا مي توانم خود را عقيم كنم؟

ج. حرام است و بايد ازدواج - هر چند موقت - انجام دهيد.

جواز استمناء

6496. اگر استمناء نكردن كسي كه شهوت او را گرفته است، باعث شود كه او فعل حرامي مانند زنا و يا لواط كه حد هم دارند مرتكب شود، در اين صورت آيا استمناء كردن جايز مي شود؟

ج. تمام اين كارها به مراتب حرام است و واجب است ازدواج دائم يا موقت كند.

خودكشي از نظر شرع

6497. حكم شرعي در مورد كساني كه خودكشي مي كنند، چگونه است؟

ج. حرام است.

فكر خودكشي

6498. آيا فكر خودكشي گناه است؟

ج. مذموم است؛ بلكه در بعض موارد مي تواند حرام هم باشد.

خودكشي بر اثر فشار رواني

6499. آيا اگر كسي تحت فشار رواني مجبور به خودكشي شود، گناه كار است؟

ج. بله.

گناهان كفاره دار

6500. چه نوع گناهاني علاوه بر توبه نياز به قضا و كفاره دارد؟

ج. نماز و روزه هايي كه ترك كرده قضا دارد و روزه ها كفاره هم دارد و موارد ديگري هم براي قضا و كفاره است.

مجازات هتك حرمت نسبت به حرم ائمه اطهار عليهم السّلام

6501. هتك حرمت نسبت به حرم ائمه اطهار عليهم السّلام چه حكمي دارد و مجازات آن چيست؟

ج. حرام است و مجازات آن به تشخيص حاكم شرع است.

11. ورزش

فرق ورزش با لهو و لعب

6502. لطفاً تفاوت و مرز ورزش را با لهو و لعب بيان فرماييد.

ج. هر چه مناسبت با مجالس اهل فسوق داشته باشد، مورد لهو حرام است و هر چه غير از آن باشد حرام نيست؛ گرچه كار لغو و بيهوده مطلقاً مذموم است.

تماشاي مسابقات ورزشي

6503. تماشاي مسابقات ورزشي از تلويزيون و يا به صورت مستقيم، آيا مصداق لهو است؟

ج. كار لغو و بيهوده است و اگر مشتمل بر مفسده باشد - مثل ريبه در ديدن نامحرم به صورت نيمه عريان، مصداق لهو حرام است.

ضربات و جراحات در حين تمرين

6504. برخي از ورزش ها و آمادگي هاي جسمي، مستلزم وارد آوردن ضربات سختيست كه حتي ممكن است منجر به جراحت شود، آيا چنين ورزش هايي جايز است؟

و آيا چنين جراحاتي موجب ديه مي گردد؟ اگر طرفين به چنين ضرباتي رضايت داشته باشند، چه حكمي دارد؟

ج. چنين ورزش هايي حرام است و لو رضايت طرفين باشد و موجب ديه هم مي شود.

اتومبيلراني و موتورسواري

6505. ورزش هايي چون موتورسواري و اتومبيلراني چه حكمي دارد؟

ج. اگر خطر و ضرري نداشته باشد، جايز است.

ورزش يوگا از منظر شرع

6506. ورزش يوگا از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

ج. اگر ضرر نداشته باشد، اشكال ندارد.

ورزش بانوان

6507. از نظر شرعي ورزش بانوان چه حكمي دارد؟

و اعزام ورزشكاران زن به خارج از كشور براي شركت در مسابقات ورزشي جايز است؟

ج. اين گونه امور جايز نيست.

6508. ورزش كردن خانم ها در معابر عمومي و نيز نشان دادن ورزش آنها از تلويزيون چه حكمي دارد؟

ج. هر چه زمينهساز فساد است، حرام است.

دوچرخه سواري و اسب سواري زنان

6509. آيا زنان مي توانند در ملاء عام دوچرخه سواري و اسب سواري كنند؟

ج. هر چه زمينهساز فساد است، حرام است.

قتل در اثر ورزش

6510. اگر در اثر ورزشي - مثل بُكس يا كاراته - يكي از ورزشكاران تلف شود، چه نوع قتلي محسوب مي شود؟

ج. اگر قصد قتل داشته باشد، قتل عمد محسوب مي شود وگرنه شبه عمد است.

12. گوناگون

تقيّه

6511. تقيّه چيست؟

و آيا امروزه مسأله تقيّه مطرح است يا اختصاص به زمان گذشته داشته است؟

ج. تقيّه در هر زماني تا حدي كه احتمال خطر بر نفس يا مال باشد، لازم است رعايت شود.

كشتن گربه

6512. آيا كشتن گربه كه موجب اذيت و آزار اهل خانه مي شود، جايز است؟

ج. بله، جايز است.

رعايت قوانين راهنمايي

6513. آيا رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي شرعاً واجب است و تخلف از آنها حرام مي باشد؟

ج. تا به مقداري كه اگر تخلف كند، سبب بروز تصادف و اختلال نظم مي شود و يا در آن احتمال خطر يا ضرر براي خود يا ديگري مي باشد، رعايت آن واجب است.

صبر پس از عطسه

6514. آيا اگر هنگام انجام عملي انسان عطسه كند، لازم است صبر كرده و از انجام آن عمل منصرف گردد؟

ج. خير، لازم نيست.

مزاح هاي طايفه اي و قومي

6515. در برخي مزاح ها، برخي از اقوام و طوايف مثل ترك ها، عرب ها و … مورد استهزا قرار مي گيرند، چنين مزاح هايي عناويني هم چون: غيبت، دروغ، استهزاء حرام يا …

پيدا مي كند؟

ج. اگر مقصود بعض غير معين از آنها باشد، حرام نيست.

ايستادن پس از شنيدن نام حضرت قائم - عجّل اللَّه تعالي فرجه الشّريف

6516. آيا ايستادن پس از شنيدن نام حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف واجب است؟

ج. خير، مستحب است.

خوردن پدر و مادر از گوشت عقيقه فرزند

6517. آيا پدر و مادر مي توانند از گوشت عقيقه فرزند مصرف كنند؟

ج. مي توانند مصرف كنند، هر چند كراهت دارد.

فروختن پوست عقيقه

6518. آيا مي توان پوست عقيقه را فروخت؟ و در صورت فروش، مصرف پول آن چه حكمي دارد؟

ج. بهتر است پول آن هم مثل گوشتش صرف صدقه يا احسان به مؤمنين شود.

صدقات حرام

6519. در چه مواردي صدقه حرام است؟

ج. در مواردي كه براي امر حرام يا كمك به حرام بدهند.

شرايط انعقاد قسم

6520. در چه شرايطي عمل به قسم واجب مي شود و تخلّف از آن كفاره خواهد داشت؟

ج. در اين رابطه به مسأله 2122 و 2123 رساله رجوع شود.

حق بازنشستگي

6521. ماهيت بازنشستگي و حقوق مترتب بر آن چيست؟

ج. بازنشستگي تابع نحوه ي قرارداد فرد با مزد دهنده است كه رد ما سبق (بازگرداندن حقوق گذشته ) باشد يا اعطاي مقرّر باشد يا نوع ديگر باشد كه هر كدام احكام خاصّه خود را دارد.

كمك به گداها

6522. كمك به گداهايي كه در سطح شهر پراكنده اند و انسان صحّت ادعاي آنان را نمي داند، چه حكمي دارد؟

ج. اگر ظن بر صدق گفتار او باشد، به قصد رجا و اميد ثواب، اشكال ندارد.

نماز زيارت حضرت معصومه عليها السّلام

6523. آيا براي زيارت حضرت معصومه عليها السّلام نماز خاصي وارد شده است؟

ج. نماز خاصي وارد نشده، بلكه همان نمازيست كه به طور عموم براي امامزاده هاست و ثواب نمازهاي ديگر را مي توان به آنها هديه كرد.

از بين بردن دائمي موهاي زايد

6524. استفاده از مواد شيميايي و دستگاه هايي كه موهاي زايد را براي هميشه از بين مي برد، چه حكمي دارد؟

ج. اگر احتمال ضرر نداشته باشند، جايز است.

حفظ فرهنگ و هويّت ملي

6525. حفظ فرهنگ ملي چه حكمي دارد؟

ج. محافظت بر صيانت معتقدات اسلاميه و ايمانيه، از اوجب واجبات است، در قبال الكفر ملّة واحدة.

حكم سوزاندن خال

6526. سوزاندن خال، چه حكمي دارد؟

ج. اگر ضرري نداشته باشد، ظاهراً اشكال ندارد.

اختلاف تقويم و تشخيص فرد در تعيين ماه قمري

6527. اگر تشخيص ما دربارهي شب هاي ماه قمري با تقويم اختلاف داشت، كدام يك مُقَدَّم است؟

ج. به راه هاي ثابت شدن اوّل ماه در رساله رجوع شود.

كشتن حيوانات موذي

6528. آيا حيوانات و حشراتي را كه موجب اذيت مي شوند، مي شود كشت؟

ج. بله، مي شود.

ادّعاي مشاهده حضرت حجّت عليه السّلام

6529. در توقيع شريف خطاب به جناب علي بن محمد سمري رحمه الله آمده است:

«و سيأتي مَن يدّعي المشاهدة … فكذّبوه» اين جمله با ملاحظه ي قضايايي كه در كتاب هاي بحار الأنوار و غيره تحت عنوان: «فيمن فاز بلقاء الحجّة عليه السّلام» نقل گرديده است، چگونه قابل توجيه است؟

ج. به قرينه ي مقام، منظور در توقيع نحو مشاهده ي در نيابت خاصّه است.

تعهد و قسم خوردن براي رأي دادن به يك شخص

6530. چنان چه كساني به شخصي كه قصد دارد نامزد نمايندگي مجلس شوراي اسلامي شود قول بدهند كه از او حمايت كنند و به او رأي بدهند و حتي براي تأكيد قول و تعهد خود قسم بخورند؛ امّا سپس متوجه شوند كه شخصي عالم تر و صالح تر و آگاه تر به جريان هاي فكري جهان امروز نيز آماده است كه مسؤوليت نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي را بپذيرد. حال، بنا به فرض مذكور تكليف ديني و اخلاقي كساني كه قبلاً به شخص ديگري قول داده اند يا سوگند ياد كرده اند، چيست؟

ج. قول و تعهد مزبور اثر ندارد و مي توانند اصلح را انتخاب كنند و اللَّه العالم.

احضار ارواح

6531. آيا احضار ارواح جايز است؟

ج. اگر ايذاي روح مؤمن نباشد، مانند اين كه به اختيار حاضر شود نه به اجبار و الزام و باعث ضرر مرض آور بر شخص خواب شده، نباشد مانعي ندارد.

نگهداري سگ در منزل

6532. نگهداري سگ در منزل چه حكمي دارد؟

ج. كراهت دارد.

شركت نكردن در فعاليت هاي سياسي

6533. آيا عدم شركت در فعاليت هاي سياسي تخلّف محسوب مي شود؟

ج. خير.

كفاره ترك قسم

6534. كفاره ترك قسم چيست؟

ج. يك بنده آزاد كند يا ده فقير را سير كند يا آنان را بپوشاند و اگر نتواند آنها را انجام دهد، بايد سه روز روزه بگيرد.

كفاره سوگند دروغ

6535. كفاره سوگند دروغ چيست؟

ج. بايد توبه كند ولي كفاره ندارد.

دوستي با فردي كه از گردن بند طلا استفاده مي كند

6536. اگر مردي به قصد زينت از گردن بند طلا استفاده كند، آيا دوستي با او اشكال دارد؟

ج. دوستي اي كه سبب ارشاد و هدايت او شود، خوب است.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109