عنوان : امام حسين (ع) و تربيت ديني
پديدآورندگان : امام سوم حسين بن علي(ع)(توصيف گر)
محمدعلي قاسمي(پديدآور)
وضعيت نشر : قم: محمدعلي قاسمي، 1387
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : تربيت اخلاقي
سيره ائمه اطهار ( ع )
اهداف تربيت
مهمترين امتياز انسان از ساير موجودات عالم قابليت رشد و استعداد كمال در وجود اوست و هويت انسان در پرتو همين ويژگي معنا پيدا ميكند، چه اين كه ارزش واقعي او در گرو پيمودن مسير كمال و به فعليت رساندن استعدادها و شكوفايي خلاقيتهاي باطني او ميباشد، و از اين روست كه آفريدگار جهان همه موجودات هستي را در مسيررشد و به خاطر پرورش و تكامل وي آفريده است در اين راستا، اگر انسان در سايه عوامل تربيتي راه رشد و تربيت صحيح را بپيمايد به بالاترين درجه فضايل و كمالات انساني خواهد رسيد، به گونهاي كه ملائك از رسيدن به مقام وي عاجز ميشوند. و اگر از روش تربيتي مستقيم منحرف شود، به موجودي پست و بي ارزش تبديل خواهد شد.از سوي ديگر، به حكم آفرينش يكي از اوصافي كه در نهاد هر انساني به وديعه گذارده شده خصلت «الگوپذيري است زيرا هر كسي ميكوشد به نوعي از شخصيتهايي كه در انديشه او بزرگ و كامل هستند، پيروي كند و شيوه و مقام آنان را سرمشق خود قرار دهد.اكنون بايد فرد الگوپذير را در شناخت شخصيتهاي كامل و جامع كه ميتوانند راهنماي او باشند، ياري نمود، تا در مسير پر پيچ وخم و از ميان هزاران الگوي ساختگي خيالي و درست و يا نادرست راه درست را بيابد.قرآن بهترين قانون تربيت و انسانساز، به اين نكته عنايت دارد و براي تربيت و پرورش درست انسانها، به معرفي چهرههاي نيك ميپردازد. از اين رو ميفرمايد: (و قد كانت لكم اسوة حسنة في ابراهيم و (لكم في رسول الله اسوة حسنة .بنابراين داشتن مقتدا و الگو براي پذيرش و پيمودن راه درست امري ضروري است اگر چه نهضت عاشورا بسي تلخ و اسفبار بود و دل انسانهاي آزاده را جريحه دار كرد، ولي يك حادثه معمولي نبود، بلكه با تمام وقايع تاريخ تفاوتي بس عظيم داشت زيرا رهبرش عصاره نبوت و رسالت پنجمين نفر اصحاب كسا، تجسم حق و اسلام راستين انسان كامل و تربيت شده دامان رسول خدا(ص) است امام حسين (ع) انسانيالهي با هدف است كه افكار بلندش در جاي جاي اين قيام و حركت تبلوري ويژه يافته است كه در بيان نغزش نيز تبيين شده است كه فرمود:«و لكم في اسوة در من براي شما الگويي است .اكنون ما در اين پژوهش با عنوان «امام حسين و تربيت ديني به ترسيم دو جنبه الگويي در اين زمينه ميپردازيم كه عبارتند از:1 - از آن جايي كه سيره تربيتي پيشوايان معصوم (ع) را ميتوان به عنوان بهترين و كاملترين شيوه و مدل تربيت ارائه نمود، نوشتار حاضر به برخي از روشهاي تربيتي امام حسين ميپردازد.2 - از سوي ديگر، نهضت عاشورا از آغاز تا انجام مجموعهاي از الگوهاي ارزشمند در زمينه اخلاق وتربيت ديني است در اين كاوش كوتاه به جنبههاي ويژهاي از الگوهاي فرهنگ عاشورا اشاره خواهيم نمود.بنابراين آنچه در اين مقال بررسي ميشود، در دو بخش شيوههاي تربيتي امام حسين (ع) و الگوهاي تربيتي نهضت عاشورا تدوين ميگردد.
سيره امام حسين (ع) و قيام عاشورائياش پرتو كاملترين الگوهاي ماندگار در تاريخ بشر است كه زيباترين و ملموسترين جلوههاي انساني تربيت يافته را به تصوير ميكشند و آن را مدل براي آينده و مسير حركت همگان قرار ميدهند، بنابراين سرور شهيدان و همه رفتار و گفتارش كوثر بي انتهاي تربيت انسان بشمار ميرود.
از آن جايي كه پايگاه عصمت كاملترين انسان بر عالم خاكي است امامحسين (ع) نيز به حكم آيه (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا) .از همه پليديها مبرا و به همه صفات نيكويي كه ممكن است يك بشر داراي آن باشد، موصوف است افزون بر اين كه خويشتن متصف به همه نشانههاي كمال هستند، آمدهاند تا ديگران را نيز با شيوههاي تربيتي خود به كمالي افزونتر هدايت گر شوند.روش آموزش فضايل اخلاقي در عمل و گفتار ايشان جلوهاي قابل توجه دارد.
رضايت در مقابل آنچه خدا براي انسان ميخواهد نتيجه توكل و صفات درونيسالك طريق است توكل در شخصي چون امام حسين (ع) جلوههاي گوناگوني مييابد، آن جا كه او هر آنچه از اموال به دستش ميرسد در راه محتاجان صرف ميفرمودند و هيچگاه كسي از او چيزي درخواست نكرد، مگر آن حضرت به او عنايت فرمودند. و در شعر خويش به اين توجه ميدهند:و ان تكن الارزاق قسماً مقدرا فقلة حرص المرء في الكسب اجملو ان تكن الاموال للترك جمعها فمابال متروك به المرء يبخل و اگر روزي و رزق تقسيم شده و مقدار، از سوي خداست پس حرص كمتر انسان در كسب و اكتساب نيكوتر است - و اگر جمع كردن اموال براي ترك كردناست بنابراين به آنچه ترك خواهد شد چرا بايد بخل ورزيد و آن را صرف نكرد.بخل نتيجه احتياج و كمبيني است و آن كه در اوج قله توكل سير ميكند، هيچ گاهبه كسي بخل نميورزد و در همه لحظات زندگي مادي و معنوي و زندگي و مرگ تسليم و راضي به امر خداوند است آنچه امام (ع) درباره خويش ميگويد به گونهاي براي تربيت و آموزش ديگران است چه اين كه در منزل «غريب الهجانات چهار تن به نامهاي «عمرو بن خالد»خادمعمر بن خالد، «مجمع بن عبدالله و «نافع بن هلال به همراهي «طرماح بن عدي كه ازكوفه حركت كرده بودند؛ با امام مواجه گرديدند و امام پس از شنيدن شعر «طرماح در مدح و ستايش آن حضرت فرمودند:«انا والله لارجوا ان يكون خيرا ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا؛ به خدا سوگند!اميدوارم كه اراده و خواست خدا درباره ما خير باشد، خواه كشته شويم يا پيروز گرديم .اكنون به جلوههاي آشكارتري از تسليم و رضايت آن حضرت در سخنان ايشان اشاره ميكنيم الف در كنار مرقد جدّش رسول الله (ص) از خداوند ميخواهد آنچه براي او پيش ميآيد سبب رضايت او باشد:«اَسئلك يا ذالجلال و الاكرام بحق هذا القبر و من فيه الا اخترت لي ما هو لك رضيً و لرسولك رضي اي خداي صاحب جلال و كرامت بخش به حق اين قبر و كسي كه در ميان آن است از تو درخواست ميكنم كه راهي را در پيش روي من بگذاري كه مورد خشنودي تو و پيامبرت باشد.»ب وقتي «ابوبكر بن عبدالرحمن نصيحت ميكند كه امام حسين (ع) به عراق نرود و شمهاي از سرشت و فرهنگ مردم كوفه را بيان ميكند، امام ضمن تشكر از او ميفرمايند: «آنچه خداوند مقدر نموده باشد انجام ميشود.»ج در گفت و گويي با «امهاني خواهر امام علي (ع) هنگام هجرت امام ازمدينه سرشار از عاطفه و اشك با امام چنين ميگويد: «شنيدهام كه به سوي كشته شدن ميروي »امام (ع) در پاسخ ميفرمايند:«كلُ الذي مقدر و هو كائن لامحالة هر چه خداوند مقدر كرده است به ناگزير انجام ميشود.»د) امام حسين (ع) در وصيتنامه معروف خود كه منشور انقلاب عاشورا محسوب ميشود، مينويسد:«و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب توفيقي براي من نيست مگر از خداوند، و من بر او توكل ميكنم و به او شكايت ميبرم »ه) وقتي «عبدالله بن مطيع درباره مردم كوفه و تجربه آن مردم سخن ميگويد، امام به او ميفرمايد: «يقضي الله ما احب خداوند آنچه را دوست دارد مقدر ميكند.»و) امام در همه برخوردهاي خويش درس رضايت و تسليم در مقابل خداوند را مطرح مينمايد، تا آن جا كه در دعاي پاياني خويش در حالي كه بيش از ياران خود، زخم شمشير و تير و سنگ برداشته است ميگويد:«صبراً علي قضائك يا رب لااله سواك يا غياث المستغيثين مالي رب سواك ولامعبود غيرك صبراً علي حكمك بر قضاي خود شكيبا هستم پروردگارا معبودي جز تو نيست اي پناه بي پناهان من غير تو پروردگار و معبودي ندارم بر خواست و اراده تو شكيبا هستم »
بسياري از مشكلات انسانها، به ويژه جوانان از نداشتن روحيه اعتماد به نفس و خودباوري ناشي ميشود و براساس گفتار امامان معصوم كسي كه داراي عزت نفس است در جلوگيري و انجام ندادن خواستههاي نفس اماره قويتر است ترس از ورود به اجتماع و اظهار انديشهها، نپذيرفتن مسئوليت و بسياري از ناكاميها و شكستها عوارضي است كه پيامد حقارت و ذلت نفس است بنابراين امامان شيعه به عنوان بهترين مربيان تربيت انسانها شيوههايي را براي تقويت شخصيت انسانها، به ويژه جوانان و نوجوانان ارائه نمودهاند، كه برخي از آنها عبارتند از:
پيامبر اكرم (ص) بارها امام حسن و امام حسين را در دوران كودكي مورد محبت واحترام قرار داده و بدين وسيله آموزشي براي ديگران و راهي براي بالابردن روحيه اعتماد به نفس را در شخصيت آنان ترسيم مينمودند.روزي پيامبر(ص) نشسته بودند كه دو كودك وارد شدند، پيامبر به احترام آن دو از جاي خود برخاستند و به انتظار ايستادند، لحظاتي طول كشيد، آنان نرسيدند. رسول گرامي اسلام به طرف كودكان پيش رفتند و از آنان استقبال نمودند، بغل باز كردند و هر دو را بر شانه خود سوار كردند و به راه افتاده فرمودند:«نعم المطّي مطيكما و نعم الراكبان انتما؛ فرزندان عزيزم مركب شما چه خوب مركبي است و شما چه سواران خوبي هستيد.»آنان كه در دامان چنين رسولي به تكامل رسيدهاند، هم چنان كه از خانوادههاي خود عشق و محبت آموختهاند در بذل آن به فرزندان و تقويت شخصيت آنان دريغ نميورزند. عبدالله بن عتبه ميگويد:«روزي در خدمت سيدالشهداء(ع) بودم كه فرزند كوچك آن حضرت (امامسجاد(ع) ) وارد شد امام او را پيش خواند و به سينهاش چسبانيد، پيشانياش را بوسيد و فرمود: «بابي انت ما اطيب ريحك و احسن خلقك پدرم به فدايت باد! چقدر خوشبو و زيبايي »آنچه تاكنون به قلم آمد تنها گوشهاي از درياي محبت آنان به ديگران به ويژه كودكان است
نام هر شخصي نشانگر اعتقادات فرهنگ مليت او و خانوادهاش ميباشد.افزون بر اين نام هر كسي هميشه و تا پايان بلكه بعد از آن همراه اوست صاحب نام زيبا و ستودني درآينده به آن افتخار ميكند و احساس شخصيت مينمايد، در مقابل صاحبان نامهاي نامناسب در آينده احساس حقارت كرده و رنج خواهند برد، روش عملي امامحسين (ع) گواه روشني بر اين نكته مهم تربيتي است نام فرزندان آن حضرت عبارت است از: علي اكبر، علي اوسط علي اصغر، جعفر، عبدالله محمد، سكينه فاطمه محسن رقيه نام زيبا سبب ميشود ديگران او را به خاطر نامش تحسين كرده در مورد او فال نيكو بزنند، و اين سبب تقويت شخصيت او ميشود و اين نكته برايش فرحانگيز و نشاطبخش است هنگامي كه جنازه خونين «حر» را در آخرين لحظات زندگي به محضر امام حسين (ع) آوردند، امام در حالي كه با دستان مبارك صورت او را نوازش ميداد و خون چهرهاش را پاك مينمود، فرمود:«بخ بخ لك يا حر، انت حر كما سميت في الدنيا و الاخرة و الله ما اخطأت امكاذ سمتك حرا، فانت و الله حرّ في الدنيا و سعيد في الاخرة به به احسنت اي حر!تو آزاد مردي چنان كه در دنيا و آخرت آزاده خوانده ميشوي سوگند به خدا! مادرت در ايننام نهادن اشتباه نكرده است به خدا قسم تو در دنيا آزادمرد و در آخرت سعادتمندخواهي بود.»گاه نام زيبايي كه برگرفته از بزرگان مكتب است سبب احترام به وي ميشود و در تصميمگيريهاي سرنوشت ساز موثر است هنگامي كه «حسن مثني فرزند ارشد امام مجتبي (ع) يكي از دختران امام حسين (ع) را خواستگاري نمود، امام انتخاب را به اوواگذار كرد و زماني كه حضرت سكوت حيا آميز او را مشاهده كردند، فرمودند:«با دخترم فاطمه كه هم نام مادرم و شبيه اوست ازدواج كن .
همان گونه كه پيشتر گفته شد، آن روز كه حسن مثني فرزند امام مجتبي (ع) ازيكي از دختران امام حسين (ع) خواستگاري كرد، امام فرمودند:«اختر يا بني احبّهما اليك فرزندم هر كدام را بيشتر دوست داري انتخاب كن درباره امام حسن (ع) نيز نقل شده است كه روزي «معاوية بن خديج به عنوان خواستگاري به منزل ايشان آمد، امام به وي فرمودند:«انا قوم لانُزّوج نساءنا حتي تستامرَهنّ؛ما قومي هستيم كه دخترانمان را بدون نظر و مشورت با خودشان شوهر نميدهيم »
«سلام كردن از بهترين آموزههاي دينِ مبين اسلام است سلام يك نوع آغاز ارتباط اجتماعي با ديگران است سلام نمودن به كودكان سبب رشد شخصيت و تقويت عزت نفس در آنان ميشود، امام حسين (ع) ميفرمايند:«للسلام سبعون حسنة تسع و ستون للمبتدي و واحدة للراد؛سلام كردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن براي سلام كننده و يك حسنه و پاداش براي پاسخ دهنده است »و پيامبر اكرم (ص) ميفرمايند: «پنج چيز را تا لحظه مرگ ترك نميكنم كه يكي از آنها سلام كردن به كودكان است تا بعد از من نيز به عنوان رسمي رايج باقي بماند.»و امام حسن (ع) ميفرمايند: از مروت و جوان مردي انسان اين است .. كه حقوق ديگران را بپردازد و با بانگ رسا و دلپذير سلام گويد.»
به گونهاي اجتنابناپذير بايد قبول كنيم كه شخصيت همسر ميتواند سبب رشد و تكامل يا انحطاط خانواده و فرزندان گردد. احترام به همسر از مواردي است كه در تربيت فرزندان تأثيري قابل اطمينان دارد. مادري كه در خانه مورد احترام شوهرش قرار گيرد، با روحي سرشار از عاطفه و آرامش و احساس فرزندان خويش را تربيت ميكند، و در مقابل اگر روح او مورد تهاجم قرار گيرد و به شخصيت وي در منظر فرزندان تحقير و اهانت شود، بديهي است كه از روان سالمي نخواهد داشت بنابراين آرامش خود را از دست ميدهد و اضطراب و نگراني او در فرزندان نيز اثر ميكند. مبتني بر چنين نكته ژرفي و براساس تحقق حق همسر است كه روش تربيتي گفتاري و عملي امامان شيعه (ع) در اين باره شكلي از بهترين برخوردها با همسر است در روز عاشورا هنگامي كه هلال بن نافع عازم جنگ بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدت ميگريست امام حسين (ع) متوجه او شده و چنين فرمودند:«ان اهلك لايطيب لها فراقك فلو رأيت ان تختار سرورها علي البراز؛ اي هلال همسرت جدايي تو را نميپسندد، تو آزادي و ميتواني خشنودي او را بر مبارزه با شمشيرها مقدم بداري »نمونه ديگري كه بيانگر، ارج گذاري پيشواي شهيدان است جايي كه امامحسين (ع) تكريم و گرامي داشتِ همسر را به دوستانش سفارش ميكند و در پاسخ اعتراض آنان كه به فرشها و پردههاي نو در منزل آن حضرت اعتراض ميكردند، فرمود:«انا نتزوج النساء فنعطيهن مهورهن فيشترين بها ما شئن ليس لنا فيه شيء؛ ما پس از ازدواج مهريه زنان را پرداخت ميكنيم پس آنان هر چه را دوست داشته باشند ميخرند و ما دخالتي نميكنيم »جالب توجهتر از همه مطالب گذشته ابراز محبتي است كه امام حسين (ع) به فرزند و همسرشان مينمايد، آن جا كه در اشعاري بالاترين سطوح تكريم فرزند و همسر را به تصوير ميكشد و ميفرمايند:لعمرك انني لاحب داراً تكون بها سكينه و الرباباحبها و ابذل جلّ مالي وليس لعاتب عندي عتاب به جان تو سوگند! من خانهاي را دوست دارم كه در آن سكينه و رباب باشند.- من آنها را دوست دارم و اموال خود را به آنان ميبخشم و كسي سزاوار نيست كه مرا سرزنش كند.
از آن جايي كه علم در اسلام داراي ارزشي بسيار است كه وصف آن محتاجنگارش كتابهايي ميباشد، معلم نيز از جايگاه ويژهاي برخوردار است و گرامي داشت معلمان در روش و سيره امامان شيعه جلوهاي زيبا يافته است جعفر، يكي از فرزندان امام حسين (ع) در نزد معلمي به نام «عبدالرحمان درمدينه آموزش ميديد، روزي معلم جمله (الحمدلله رب العالمين را به او آموخت هنگامي كه جعفر اين جمله را براي پدر قرائت كرد، امام حسين (ع) معلم فرزندش را فراخواند و هزار دينار و هزار حلّه به او پاداش داد، وقتي به خاطر پاداش زياد به معلم مورد اعتراض قرار گرفت فرمود: «هديه من كجا برابر با تعليم (الحمدلله رب العالمين است ».اين سخنان و همانند آن ارائه كننده اين الگوي تربيتي است كه مال و ثروت دنيا نميتواند جايگاه معنوي علم و تعلم را برابر آيد، بلكه براي هميشه تاريخ ارزش و جايگاه علم بالاتر از مال و ثروت است
يكي از دستورات دلپذير و تربيتي اسلام اين است كه اگر كسي به شما بدي كرد، او را عفو كنيد و اگر كسي به شما خوبي نمود، به بهتر از آن جواب گوييد. زيرا اين كار سبب گسترش نيكي ميان افراد جامعه و همدلي هر چه بيشتر مومنان به يك ديگر ميشود.امام حسين (ع) يكي از جلوههاي آشكار اين سخن است چه اين كه «انس بنمالك ميگويد:«نزد امام حسين (ع) بودم كنيزكي در حالي كه دستهاي ريحان به دست داشت وارد شد و آن را تقديم امام نمود؛حضرت فرمودند: تو را به خاطر خداوند آزاد كردم انس ميگويد: با تعجب پرسيدم كنيزكي براي شما دستهاي ريحان آورد و به شما سلام كرد.شما او را آزاد كرديد!؟ امام فرمودند: خداوند اين گونه ما را ادب كرده است زيرا كه فرموده است «واذا حييتم بتحية فحيوا بأحسن منها أوردوها؛ زماني كه كسي به شما تحيت و درود گفت شما نيز جواب او را به همان يا بهتر از آن بگوييد.» و جواب بهتر اين كنيز، آزادي اوست
آنان كه براساس تربيت قرآني رشد يافته و ملاك و معيار فضيلت را تقوا ميدانند، هيچگاه خود را به حساب نميآورند.عياشي و ديگران روايت كردهاند: روزي امامحسين (ع) به گروهي از مساكين گذشت كه عباهاي خود را بر زمين انداخته و روي آن نشسته بودند و نان خشكي در پيش رو داشتند و ميخوردند. وقتي كه حضرت را ديدند، او را دعوت كردند. حضرت از اسب پياده شد و فرمود: خداوند متكبران را دوست ندارد و نزد آنان نشست و كمي نان تناول فرمود، سپس به آنان گفت همان گونه كه من دعوت شما را پذيرفتم شما نيز دعوت مرا بپذيريد. آنان را به خانه بردند و دستور دادند كه از آنانپذيرايي شود و آنان را انعام داده نوازش كردند.
امروز بيشتر از گذشته مادر به عنوان مؤثرترين عامل تربيتي فرزندان مطرح است چه اين كه ساختار هويت افراد وابسته به همين نكته ظريف است تا آن جا كه متون ديني ما بخشي از عوامل نيكبختي و يا تيرهبختي افراد را مربوط به دوران بارداري مادر ميداند، زيرا، رفتار و حالات مادر در ابتداييترين تا پايانيترين لحظات اين دوران در شكلگيري شخصيت آينده كودك تأثير ميگذارد.امام حسين (ع) نيز آثار تربيتي دامن مادران پاك و با عفت را تبيين مينمايد و اثرعميق و ريشهدار آن را در زندگي افراد چنين شرح ميدهد:«الا ان الدعي ابن الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة يابي الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمية و نفوسابيه من ان نوثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام ناپاك فرزند ناپاك [عبيدالله بنزياد] مرا در پذيرش يكي از دو راه مجبور كرده است بين مرگ و ذلت اما هيهات كه ما ذلت و خواري را بپذيريم خداوند و رسول او و مؤمنين و دامنهاي پاك و غيرتمندان بر مانميپسندد كه اطاعت فرومايگان و پس فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجيح دهيم »در اين بيان امام (ع) يكي از دلايل نپذيرفتن ذلت و خواري را، دامنهاي پاك مادراني ميداند كه زمينهساز چنين انديشهاي است و در روز عاشورا نيز براي بيدار كردن دلها و اتمام حجت و برهان بر همگان نسبت خود را به حضرت فاطمه و خديجه متذكر ميشوند:«انشدكم السهل تعلمون ان امي فاطمة الزهراء بنت محمد؟قالوا:اللهم نعم -انشدكم الله هل تعلمون ان جدتي خديجة بنت خويلد اول نساء هذه الامةاسلاماً؟ قالوا:اللهم نعم شما را به خدا قسم ميدهم آيا ميدانيد كه مادر من «فاطمهزهرا» دختر محمد مصطفي است گفتند:آري شما را به خدا قسم ميدهم آيا ميدانيد كه «خديجه دختر خويلد» نخستين زني كه اسلام را پذيرفته مادر بزرگ من است گفتند:آري و امام حسين (ع) به معاويه فرمودند: سعادت ما در اثر تربيتي است كه از دامن مادراني پاك و پارسا چون فاطمه و خديجه يافتهايم
سخن گفتن به گونهاي معرف شخصيت كسي است كه لب به سخن ميگشايد و ازسوي ديگر، لحن و صوت و كلمات ميتواند در اطرافيان تأثيري سازنده و يا مخرّب داشته باشد. سخن نرم نيكو و محبتآميز ميتواند از مشكلات روحي و ناهنجاريهاي كودكان و نوجوانان بكاهد و محبت را در قلب و دل بزرگسالان ريشهدارتر نمايد، در مقابل تندخويي در سخن ميتواند سبب افسردگي گوشهگيري بدبيني و يا نااميدي در آنان گردد.اكنون نمونههايي از ارتباط كلامي امام حسين با فرزندان و يارانش را تقديم مينماييم الف در هنگام گفت و گو با دخترش سكينه براي تسكين دردهاي روحي وي اينگونه ميفرمايد:«يا نور عيني كيف لا يستسلم للموت من لا ناصر له و لامعين اي نور چشم من چگونه كسي كه ياوري ندارد، تسليم مرگ نباشد.»ب آن هنگام كه برادرش عباس (ع) را براي جست و جو از علت حركت سپاه دشمن ميفرستد، علاقه قلبي خويش را به او با اين عبارت ابراز ميدارد:«يا عباس اركب بنفسي انت يا اخي حتي تلقاهم فنقول لهم مالكم و مابدالكم و تسئلهم عما جاد بهم برادرم عباس جانم به فدايت سوار شو و به نزد آنان برو و بگو شما را چه شده است چه ميخواهيد؟و از سبب آمدن سپاه بپرس »ج هنگامي كه قاسم (ع) از شهادت خود پرسيد، امام حسين (ع) به او چنين فرمود:«اي والله -فداك عمك انك لاحد من يقتل من الرجال معي آري عمويت فدايت باد، به خدا سوگند! تو هم در رديف مرداني هستي كه با من شهيد خواهند شد.»د) و در آخرين لحظات هنگام خداحافظي امام سجاد(ع) را در آغوش كشيده فرمود: پسرم تو پاكيزهترين فرزندان من هستي و بهترين خاندان من ميباشي تو از طرف من سرپرست اين زنان و كودكان خواهي بود.
در راستاي تحقيق و پژوهش در عنواني چون «امام حسين و تربيت ديني و برايكاوش در رسالت اسوهيابي و الگوپذيري لازم است مجموعههاي فضيلتي را مورد مطالعه عميق و ثمربخش قرار دهيم تا از ميان پيچ و خم كوچههاي تاريخ برجستهها و ترازهايي را گزينش و به عنوان مدل زيستن و مردن معرفي نماييم زيرا زيستن و مردن هر دو نيازمند الگويي وارسته و شايسته است ميتوان گفت نهضت عاشورا از آغاز تا سرانجام صحنهاي است كه همه الگوهاي تربيتي را ارائه داده و خواهان هر اسوه و الگويي را كامياب و سيراب ميكند، چرا كه مجموعه عاشورا تنها تبلور يك قيام ساده نيست بلكه سرايي است كه نمايندگان تمامي اقشار جامعه و در همه مراحل سني از كودك و خردسال نوجوان و جوان و ميان سال وپير، زن و مرد، تازه عروس و نو داماد و...در كمال نمونهبرداري از انسان كامل درخششي خورشيد گونه پيدا ميكنند تا پرتو خويش را به همه عالم برسانند و سبب زنده شدن سلولهاي مرده در گوشه گوشه آن گردند.بر اين اساس هر فردي در هر زمينهاي كه بخواهد، ميتواند الگويي مناسب براي آينده خود برگزيند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
اگر چه امام حسين (ع) ميفرمايد:«فاني لااعلم اصحاباً اوفي همانا من ياوراني باوفاتر از يارانم نميشناسم » اما سرآمد همه وفاداران حضرت عباس (ع) است كه ايثار و فداكاري او مرهون تربيت صحيح علوي است اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه چرا حضرت ابوالفضل (ع) الگوي وفاي صحنه كربلا معرفي ميشود؟دلالت آميزترين جواب به اين سئوال بررسي رفتار الگويي آن حضرت در كربلا است زيرا نه اين كه آن حضرت خود، در كربلا حضوري وصفناپذير داشت بلكه سه برادر خويش را نيز در مورد ياري رساندن به امام حسين (ع) ترغيب و تشويق ميكرد و به آنان ميفرمود:«يا بنيامي تقدموا حتي اراكم قد نصحتم لله و لرسوله اي فرزندان مادرم (ايبرادرانم شما زودتر سبقت بگيريد، تا من شما را در راه نصحِ خدا و روش پيامبر ببينيم »و زماني كه شمر به عنوان سمبل دشمني با امام حسين (ع) براي حضرت عباس (ع) امان نامه ميآورد، حضرت اباالفضل در جواب فرمودند:«تبت يداك ولعن ما جئتنا به من امانك ياعدوالله اتأمرنا أن فترك أخانا و سيدنا الحسين بن فاطمه و ندخل في طاعة اللعناء...؛ اي دشمن خدا، دستانت قطع باد!لعنت بر اماني كه آوردهاي آيا ما را فرمان ميدهي كه برادر و سيدمان حسين فرزند فاطمه را رها كنيم و در طاعت تو درآييم ..»از آن جايي كه عباس (ع) سمت علمداري لشكر حسين (ع) را برعهده داشت ازاين رو تا آخرين لحظه در كنار امام بود و تا آخرين لحظه عمرش با تمام توان از او دفاعكرد. در اين باره مينويسند: وقتي علمي را كه اباالفضل در كربلا در دست داشت به دربار يزيد آوردند، يزيد ديد آن پرچم جاي سالمي ندارد، پرسيد: چه كسي آن را حمل ميكرده است جواب دادند: عباس فرزند علي (ع) . يزيد گفت «هكذا يكون وفاء الاخ لاخيه بايد وفاي برادر به برادر اين گونه باشد.»اما اوج تجلي ايثار و فداكاري او زماني ظاهر ميشود، كه آبآوري تشنه با لبهاي خشكيده از سه روز بي آبي در امواج آب قرار گيرد و در نهايت تشنگي خود، به ياد تشنگي برادر و مولايش آب نميآشامد و ميگويد:«والله لا اذق الماء و سيدي الحسين عطشانا؛ به خدا قسم آب نمينوشم درحالي كه آقايم حسين تشنه است »اين گونه پيروزي عشق و اعتقاد در اوج قله وفاداري و فداكاري تبلوري زيبا مييابد و اين سخنان و رفتار عباس فرزند امام علي (ع) در صحنه عاشورا، الگويي است براي ادب ولايتمداري ايثار، رشادت و فداكاري اكنون با بيان اين نكتههاي دلالتآميز و وفاداري و فداكاري حضرت عباس (ع) پاسخ به پرسش مطرح شده در بحث الگوي وفاداري روشن است چه اين كه آيا كسي را مييابي كه با دستان قطع شده نيز بكوشد تاآب را به كودكان خردسال مولايش برساند.يافت ادب از ادبت آبرو عشق برد نام ترا با وضووفا بود مات وفاداريت علقمه شاهد به فداكاريترسيد چون به علقمه پاي تو گشت عيان چهره مولاي توچو ديد چشمت رخ ارباب را نهيب آتشين زدي آب راكهاي سپيد چهره روسياه كي كنم از نوش تو عشقم تباهمن ز ميحسين باده نوشم به آب آبرو نميفروشمزجرعهاي روز مرا شب مكن مرا خجل ز روي زينب مكن
صحنه كربلا براي ياران حق سراسر صبر و استقامت است اما تا سخن از صبر و مقاومت به ميان ميآيد، نام زينب به عنوان «ام المصائب در ذهن همگان خطور ميكند.حضرت زينب (س) از طرفي مادر سه شهيد و خواهرِ هشت شهيد و عمه نه شهيد وخاله سه شهيد، نظارهگر به خون غلطيدن بيش از بيست نفر از نزديكترين افراد خانواده خود بود.از سوي ديگر، حامل رسالت كربلا و پيامرسان همه خونهايي بود كه در آن مسلخ به زمين ريخت او بايد با سرپرستي كاروان اسيران از كربلا تا به كوفه و از كوفه تا شام و ايراد خطبه و بيان حقايق و اهداف قيام امام حسين (ع) در تكميل رسالت كربلا، بر همه سختيها چيره شود.در سفر زينب از ابتدا تا سرانجام نكتههاي فراواني وجود دارد كه حكايت از روح بلند او دارد. البته با توجه به اين جستارها جايي براي شك نميماند كه او بهترين الگوي صبر و استقامت در برابر همه مشكلات و مصيبتهاي گوناگون است بنابراين اهداي فرزند به برادر، قبول نيابت خاص از سوي امام معصوم (ع) ، سخنراني در جمع شماتت گران آن هم در اوج بلاغت ابراز كرامت ولايت و توجه به انجام عبادتهاي مستحب در شورانگيزترين لحظهها و دشوارترين زمانها، همه و همه نمودي از نقش الگوي زينب (س) به ويژه در صبر و مقاومت را نمايان ميسازد.
تحول دروني انسان در طول تاريخ گذشته سابقهاي ديرينه دارد و در كربلا نيزالگويي براي بازگشت به خوبيها و رهايي از دام زشتيها وجود دارد، كه ابتدا فرمانده مخالفان اما در پايان در زمره بهترين ياران شهيد است روز عاشورا، آن گاه كه فهميد جنگ با فرزند زهرا، جدي است و از سوي ديگر، صداي كمك خواهنده و هدايتگر حسين (ع) را شنيد كه : «اما مغثيت يغيثنا لوجه الله خود را به حضرت رساند و گفت «من اولين كسي بودم كه بر شما خروج كردم اجازه بفرماييد اول كسي باشم كه در راه شما كشته بشوم با جدت مصافحه كنم »امام حسين (ع) بزرگترين الگوي كرامت و بزرگمنشي توبه او را پذيرفت و از او خواست تا استراحت كند. اما او اصرار ورزيد و در آخرين لحظات امام بر بالين او دست بر صورتش كشيد و فرمود: «انت الحر كما سمتك امك و انت الحر في الدنيا و الاخرة توهمان گونه كه مادرت نامت نهاد، آزادهاي و تو در دنيا و آخرت آزاده هستي »كدامين نادم و پشيماني است كه سر بر زانوي خورشيد، در حالي كه يقين به پذيرفته شدن دارد، جان بسپارد.
از جلوههاي بارز الگوي تربيتي نهضت عاشورا، حضور زنان همراه با تعهد و پايبندي آنان به حرمتها و مراعات مسائل حجاب و عفاف است اين نكته نشانگر اين مهم است كه حضور زنان در بيرون از خانه براي دفاع از حق و ولايت به شرط آن كه حريم عفاف و حدود الهي رعايت شود ممنوع نيست بلكه گاه لازم و ضروري است اهلبيت امام حسين (ع) در سفر كربلا منادي متانت و عفاف بودند، اگر چه سپاه كوفه به حريمآنان بيحرمتي كردند.«ام كلثوم دختر علي (ع) وقتي به كوفه رسيدند.در جمع انبوه حاضران به سخن پرداخت و وقتي كه مردم كوفه به تماشاي آنان آمده بودند، فرياد زد: «يا اهل الكوفه اما تستحيون من الله و رسوله ان تنتظرون الي حرم النبي اي مردم كوفه آيا از خدا و رسولش شرم نميكنيد از اين كه به حرم و دودمان پيامبر نگاه ميكنيد؟»هنگام ورود اهل بيت به شام نيز، ام كلثوم شمر را طلبيد و از او خواست كه آنان را از دروازهاي وارد كنند كه اجتماع كمتري باشد و سرهاي مطهر شهيدان را دورتر نگهدارند، تا مردم به تماشاي آنها پرداخته كمتر به چهره اهل بيت پيامبر(ص) نگاه كنند. اماشمر كه پليدي ذاتي او نمايان است كاملاً برعكس خواسته او عمل كرد و اسيران را ازدروازه ساعات وارد دمشق كرد.همانند اين از حضرت سكينه نيز نقل شده است كه سهل بن سعد وقتي كه فهميد اين اسيران از دودمان پيامبرند، جلو رفت و از يكي از آنان پرسيد، تو كيستي گفت سكينه دختر امام حسين (ع) پرسيد: آيا كاري ميتوانم برايتان انجام دهم من سهل ياور جدت رسول خدا هستم حضرت سكينه فرمود: به نيزهداري كه اين سر را ميبرد، بگو جلوتر از ماحركت كند، تا مردم به نگاه كردن آن مشغول شوند و به حرم رسول خدا(ص) چشم ندوزند، سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نيزه دار داد، او هم سر مطهر را از زنان دور برد.نمونه دلالت آميزتر، اعتراض حضرت زينب (س) به هتك حرمت و دفاع از حجاب است حضرت در كاخ يزيد خطبهاي بينظير ايراد فرمود و در اين زمينه نيز فرمود:«اي زاده آزادشدگان فتح مكه آيا اين عدالت است كه همسران و كنيزان خودت را در پشت پردهها قرار دادهاي ولي دختران رسول خدا(ص) را به عنوان اسير، روانه كرده پردههاي حرمت آنان را دريده چهرههايشان را آشكار ساختهاي و زير سلطه دشمنان از شهري به شهري ميگرداني آن گونه كه مردم شهرها و آباديها و قلعهها و بيابانها به آنان مينگرند و دور و نزديك چهره آنان را تماشا ميكنند؟...»الگوي تربيتي كه اكنون در پيامد اين جستارها، ارائه ميشود، اين است كه زينب (س) در تداوم خطي كه حضرت زهرا (س) در حمايت از امام معصوم(ع) و افشاگري عليه ظالمان داشت در نهضت كربلا دوشادوش حسين بن علي (ع) حضوري مؤثر داشت اما هيچگاه موازين عفاف و حجاب را فراموش نكرد و اين گونه عفتي را به عنوان بهترين مدل تربيتي - ديني زنان جامعه اسلامي ارائه نمود.بنابراين زينب كبري و دودمان رسالت چه با سخنان و چه با رفتارشان يادآور اين گوهر ناب گشتند كه كرامت انساني زن در سايه عفاف و حجاب تأمين ميشود. برايزنان زينب و خاندان امام حسين (ع) الگوي حجاب و عفاف است اينان در عين مشاركت در حماسه عظيم و اداي رسالت حساس و خطير اجتماعي متانت و عفاف را هم مراعات كردند و اسوه و الگوي همگان شدند، تا آن جا كه امام سجاد نيز با تمام مشكلات مراقب شئون عفت و پاك دامني بانوان حماسه عاشورا بود و در كوفه به ابن زياد فرمود:«مرد مسلمان و پاك دامني را همراه اين زنان بفرست اگر اهل تقوايي »
مواسات يعني ديگري را در مال و جان همانند خود ديدن و دانستن يا ديگري رابر خود مقدم داشتن كه يكي از زيباترين صفات معاشرتي است كه مورد تأكيد دين مبين اسلام قرار گرفته است به گونهاي كه در برخي از روايات در كنار نماز اول وقت جزء صفات ويژه مؤمنان و يا معيار و ترازِ شناخت شيعه از غير آن و وسيله تقرب به خداست «تقربوا الي الله تعالي بمواساة اخوانكم »حماسه آفرينان عاشورا بهترين الگوي اين خصلت برجسته بودند، بلكه آنان از «مواساه نيز عبور كرده به ايثار رسيدهاند، ياران امام نسبت به امام و ياران نسبت به يك ديگر چنين حالتي داشتند و از بذل هيچ چيز مضايقه نداشتند و به اين مواسات افتخار ميكردند.شخص امام (ع) در راه كربلا پس از برخورد با سپاه حر، و گفت و گوي طولاني با آنان سروده شاعري را بر زبان آوردند كه معنايش اين است «من به راه خودم ميروم مرگ براي جوانمردي كه نيت خير كند و جهاد نمايد و با مردان صالح مواسات به جان داشته باشد، هيچ عار و ننگ نيست »و در تاريكي شب به ياران خويش فرمود:«من و اسانا بنفسه كان معنا غدا في الجنان نجّيا من غضب الرحمان هر كس باجانش با ما مواسات داشته باشد، فرداي قيامت در بهشت با ما خواهد بود و از خشم الهي نجات پيدا خواهد كرد».يكي از زيباترين جلوههاي مواسات -بلكه ايثار- وقتي است كه ميان اصحاب و بني هاشم پيش مرگي مطرح ميشود، آن گاه كه عباس (ع) به بني هاشم ميفرمايد:«اصحاب غريبه به حساب ميآيند، بار سنگين را بايد اهلش بردارند. فردا صبح شما نخستين گروهي باشيد، كه به ميدان ميرويد، ما پيش از آنان به استقبال مرگ ميرويم تا مردم نگويند، اصحاب را جلوتر از خودشان به ميدان فرستادند...»بني هاشم برخاسته شمشيرها را كشيدند و گفتند: «ما همه با تو هم عقيدهايم » اما در سويي ديگر، در خيمهاي اصحاب گرداگرد حبيب جمع شدهاند، حبيب ميگويد: «ياران براي چه به اين جا آمدهايد، سخن خود را واضح بگوييد.»گفتند: «آمدهايم تا غريب زهرا را ياري كنيم »حبيب گفت «صبح فردا چه ميكنيد؟» گفتند: «هر آنچه بگويي گوش ميكنيم » گفت «صبح كه شد، شما اولين افرادي باشيد كه به ميدان ميرويد، ما زودتر به مبارزه ميپردازيم مبادا يكي از بني هاشم خون آلود شود، در حالي كه ما جاني در بدن و خوني در رگ داريم تا مردم نگويند سروران خود را به جنگ فرستادند و از فداكاري دريغ كردند.»همه شمشيرها را كشيدند و گفتند: «همه ما با تو هم عقيدهايم »و آنگاه كه دو تن از جوانان غفاري خدمت امام حسين (ع) آمده و اجازه ميدانرفتن خواستند، امام به آن دو فرمود:خداوند بهترين پاداش نيك را به شما دهد كه اينگونه حاضر به ياري و مواسات من هستيد.و در زيارت نامه حضرت عباس از اين خصلت برجسته او چنين ياد شده است «فلنعم الاخ المواسي ، «السلام عليك ايها العبد الصالح و الصديق المواسي ..»اين روح مقدمداشتن ديگران بر خويش و جاننثاري بهترين الگوي تربيتي برايمسلمانان جهان اسلام است تا يكديگر را در گرفتاري يار باشند، چه اين كه مواسات ديني تضميني براي دل گرمي مجاهدان راه خداست تا در برابر دشمنان تنها نمانند.
مأموران ابن زياد «قيس بن مسهر» نامه رسان امام (ع) را در «قادسيه دستگير كردند. از اينرو، قيس براي حفظ اسرار، نامه را پاره كرد. در بازجويي به او گفتند: چرا نامه را پاره كردي گفت براي اين كه شما از مطالب آن آگاه نشويد، گفتند تو را رها نميكنيم تا اسامي آن هايي را كه امام براي آنان نامه نوشته است بگويي و به روي منبر به علي و فرزندانش دشنام دهي در غير اين صورت تو را قطعه قطعه ميكنيم گفت اسامي را نميدانم اما دشنام ميدهم او بالايِ منبر ميرود و پس از حمد و ثناي الهي به لعن و دشنام ابنزياد و بنياميه و صلوات و درود بر علي و فرزندانش لب به سخن ميگشايد و ميگويد: من فرستاده حسينم به دعوتش پاسخ گوييد و او را ياري كنيد، در اين هنگام او را از بالاي دارالاماره به پايين پرتاب كردند و به اين گونه او را به شهادت رساندند.همان طور كه مشاهده ميشود، قيس به عنوان يكي از بهترين الگوهاي تربيتي صحنه عاشورا است چه اينكه الگوهاي ديگري همچون : تشويق به خوبيها توسط همسرش «دلهم ، الگوي نماز اول وقت الگوي ادب در «جَوْن ، قوميت زدايي و شهيدان ترك و فارس و بسياري الگوهاي ديگر در زمينههاي متفاوت وجود دارد، كه نيازمند تحقيقي گسترده ميباشد در اين راستا است
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».