چگونه قرآن بر خاتميت پيامبر اسلامي گواهي مي دهد؟

مشخصات كتاب

نوع: مقاله

پديدآور: مكارم شيرازي، ناصر1305-

عنوان و شرح مسئوليت: چگونه قرآن بر خاتميت پيامبر اسلامي گواهي مي دهد؟ [منبع الكترونيكي] / ناصر مكارم شيرازي

ناشر : مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)

توصيف ظاهري:1 متن الكترونيكي: بايگاني HTML؛ داده هاي الكترونيكي (3 بايگاني: 19.7KB)

موضوع: محمد (ص)، پيامبر اسلام

قرآن

خاتميت

مقدمه

سوال:بسياري از افراد سؤال مي كنند كه مسلمانان جهان به پيروي از كتاب آسماني خود بر اين مطلب اتّفاق نظر دارند كه پيامبر اسلام خاتم پيامبران و آخرين سفير الهي است كه براي هدايت بشر برانگيخته گرديده و آيين و كتاب و قرآن او، آخرين آيين و كتاب آسماني است كه براي جامعه بشري فرو فرستاده شده است; اكنون بفرماييد در كجاي قرآن به خاتميّت پيامبر اسلام تصريح شده تا از اين طريق، هرگونه راه شكّ و ترديد به روي افراد بي غرض بسته شود.پاسخ:نخست بايد توجّه نمود كه شرايع آسماني اگرچه در آغاز نظر به صورت شريعت هاي مختلف جلوه مي كند و انسان تصوّر مي كند اديان متعدّد و گوناگوني براي بشر عرضه شده و رابطه آنها از هم گسسته است و حدّ مشتركي ميان آنها وجود ندارد، ولي حقيقت برخلاف اين تصوّر است; بلكه از روز اوّل، اركان نخستين شريعتي كه به وسيله حضرت نوح براي بشر عرضه شده [1] با حقيقت شريعتي كه براي پيامبر خاتم نازل گرديده، يكي است و جهات مشترك زيادي ميان آنها وجود دارد كه همه آنها را به صورت يك آيين واحد و به هم پيوسته كه به مرور زمان و تكامل اجتماع تكامل يافته است، در آورده و سرانجام به شكل يك آيين جامع كه بشر را از هر

نوع تشريع و قانون بي نيار ساخته، عرضه شده است.از اين نظر، قرآن اعلام مي كند كه از روز نخست خداوند جز يك آيين كه آن هم آيين «اسلام» است، آيين ديگري براي بشر تشريع نكرده است [2] و هرگاه بشر از غير اين آيين پيروي كند، از او پذيرفته نخواهد شد. [3] .قرآن مجيد، افكار گروهي را كه ابراهيم قهرمان توحيد را يهودي و يا نصراني معرّفي مي كنند، سخت تخطئه كرده و مي گويد: ابراهيم مسلماني بيش نبوده است. [4] .بنابر اين، شرايع آسماني در حقيقت، شريعت واحدي هستند كه بر اثر تكامل اجتماعات بشري و پيدايش نيازمندي هاي روز افزون، تكامل يافته و سرانجام به صورت يك آيين جامع به وسيله خاتم پيامبران براي بشر عرضه شده است و در حقيقت اين آيينها بسان كلاس هاي مختلفي هستند كه از دبستان شروع و به دوره دكترا منتهي مي گردد.

دلايل خاتميت

مسأله خاتميّت و خاتم بودن پيامبر عاليقدر اسلام از نظر علما و دانشمندان اسلامي، از ضروريّات دين و بديهيّات آيين مقدّس اسلام به شمار مي رود و هر فرد بيگانه و اجنبي، پس از تماس با افراد و جامعه هاي اسلامي، اين حقيقت را بخوبي درك و لمس مي كند و هرگز ممكن نيست كه فردي در يك محيط اسلامي زندگي نمايد، امّا موضوع خاتميّت به گوش او نخورد و از آن آگاه نگردد و اين خود نشانه ضروري بودن مسأله خاتميّت پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) است.هرگاه از «ضروري» بودن آن و اين كه خاتميّت مورد اتّفاق و اجماع مسلمانان جهان است بگذريم، از ميان آيات قرآن ورشنترين آيه اي كه بر

خاتم بودن پيامبر اسلام تصريح مي كند، آيه زير است: «ما كانَ مُحَمّد اَبا اَحَد مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللهِ و خاتَمَ النَّبِيّينَ وَ كانَ اللهُ بِكُلِّ شيء عَليماً; محمّد(صلي الله عليه وآله) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست; ولي رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبر است و خداوند به همه چيز آگاه است!» [5] .براي روشن شدن مفادّ آيه، لازم است كه پيرامون لفظ «خاتم» توضيح داده شود; خاتم در لغت عرب، به چيزي گفته مي شود كه با آن آخر نامه مُهر مي گردد. در گذشته مُهر انسان به جاي امضا او بود و هم اكنون اسناد و نامه هاي مهم را علاوه بر امضا، مهر نيز مي كنند و در دواير دولتي و مقامات رسمي، مهر اداره موقعيّت خود را هنوز حفظ كرده است. مُهرِ نامه و يا سند، علاوه بر اين كه گواه بر صحّت انتساب آن به دارنده مهر است، خود دليل بر ختم و پايان يافتن نامه و سند، به شمار مي رود و در نتيجه محتويات نامه و يا سند، تا آن جا اعتبار دارد كه در محدوده مهر قرار گيرد و چيزي كه خارج از محدوده مهر باشد از اعتبار ساقط بوده و ربطي به صاحب مهر ندارد.در گذشته براي بستن در ظرف هايي كه محتوياتي مانند عسل و سركه و انواع مايعات داشت به جاي وسايل امروز، از قير و يا گل مخصوصي [6] استفاده نموده، سپس روي آن را مهر مي كردند تا دليل بر دست نخوردگي آن باشد. [7] .خلاصه «خاتم» يعني چيزي كه با آن نامه ها

و اسناد و دفاتر و ظروف مهر مي شد [8] و اگر در زبان عرب به انگشتر «خاتم» مي گويند براي اين است كه در گذشته مهر آنان، انگشتر آنها بود، و سلاطين و شيوخ قبايل و بزرگان مملكت، نامه و اسناد خود را با انگشتر خود كه معمولا نام شخص در آن حك مي شد، مهر مي كردند. [9] .هنگامي كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) تصميم گرفت دعوت خود را گسترش دهد و با پادشاهان و زمامداران وقت مكاتبه نموده و سفيري اعزام نمايد، دستور داد تا براي او انگشتري تهيّه نمايند كه در آن «محمّد رسول الله» حك گردد، وي تمام نامه هاي خود را با آن انگشتر مهر مي كرد. [10] .بنابر اين، معناي ابتدايي «خاتم» انگشتر نيست، بلكه مفادّ اوّلي آن همان وسيله اي است كه با آن نامه و اسناد و احياناً درهاي ظروف مُهر مي شد و اگر به انگشتر خاتم مي گفتند، براي اين بود كه با آن دو كار انجام مي گرفت.امروزه نيز در كشورهاي عربي به انواع مهرها - از فلزّي گرفته تا پلاستيكي - كه با آن نامه و اسناد و دفاتر دولتي مهر مي گردد و يا خانه و انبار و مؤسّسه اي لاك و مهر مي شود، «ختم» مي گويند.روي اين بيان، معناي «خاتم النّبيين» روشن گرديد; زيرا مفادّ آن اين است كه محمّد(صلي الله عليه وآله) شخصيّتي است كه با او درهاي نبوّت كه از زمان حضرت آدم تا زمان وي به روي بشر باز بود، مهر و بسته شد و اين فيض الهي بر اثر بي نيازي جامعه انساني از

پيامبر و دين مجدّد، به پايان رسيد و بار ديگر پيامبري پس از وي نخواهد آمد و همان طور كه با مهر، پايان يافتن محتويات نامه اعلام مي گردد و مي رساند كه مقصود نويسنده از نامه به آخر رسيده است، همچنين با اعزام پيامبر اسلام، پايان يافتن اين فيض و به آخر رسيدن و ختم جريان اين موهبت الهي، اعلام گرديد و غرض از اعزام رسل و پيامبران به آخر رسيد، گويي كه وجود او بسان مهر است كه به باب نبوّت خورده و اين در را براي ابد به روي بشر بسته است.

تصرف ناروا در معناي خاتم

خنده آرو، تصرّف نابجا و مضحكي است كه برخي از فِرَق ضالّه درباره «خاتم النّبيين» انجام داده اند و براي اغواي مريدان خود چنين وانمود كرده اند كه مقصود از «خاتم» در آيه، همان انگشتر است و هدف از تشبيه پيامبر به انگشتر بيان موقعيّت پيامبر در ميان پيامبران مي باشد، زيرا همان طور كه انگشتر زينت دست به شمار مي رود، همچنين وجود پيامبر اسلام در ميان پيامبران زينت آنان مي باشد.اين تأويل به قدري سست است كه حتّي پايه گذار اين مسلك و حزب، در برخي از كتاب هاي خود ناچار شده است كه خاتم را به همان معناي صحيح خود تفسير كند و اين تأويل غلط را رها سازد. [11] .تفسير خاتم به انگشتر، يك نوع خيالبافي است كه براي فريب دادن ساده لوحان صورت گرفته است و هرگز در لغت عرب معناي واقعي «خاتم»، انگشتر نيست; بلكه همان طور كه گفته شد به معناي چيزي است كه با آن اسناد و دفاتر را مهر مي كردند

و اگر به انگشتر نيز خاتم مي گفتند به اين دليل بود كه با آن نيز نامه و دفتر و سند را امضا و مهر مي كردند.ما در تفسير قرآن هرگز حق نداريم از پيش خود براي لغتي معنايي بتراشيم، بلكه بايد از استعمالات رايج در ميان عرب زبانان پيروي كنيم; در صورتي كه هيچ گاه در لغت عرب لفظ خاتم كنايه از زينت به كار نرفته و هرگز نمي گويند فلاني خاتم خانواده خود است و مقصود اين باشد كه او زينت آنهاست و اگر هدف از توصيف پيامبر به خاتميّت، بيان موقعيّت او در ميان آنان بود و اين كه او زينت اين گروه است، لازم بود از استعمالات رايج در اين زمينه پيروي نموده و بگويد: پيامبر اسلام «تاج» و «اكليل» انبياست.چهارده قرن همه مسلمانان جهان از اين لفظ همان معناي خاتميّت را فهميده اند و در احاديث اسلامي در بيان موقعيّت پيامبر نسبت به خاتميّت اين لفظ به كار برده شده است.امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «اِنَّ اللهَ خَتَمَ بِنَبِيِّكُمُ النّبِيينَ، فَلا نَبِيَّ بَعْدَهُ، وَ خَتَمَ بِكِتابِكُمُ الْكُتُبَ فَلا كِتابَ بَعْدَهُ وَ اَنْزَلَ فيهِ تِبْيانُ كُلِّ شَيء; خداوند به وسيله پيامبر شما باب نبوّت را ختم نمود، ديگر پس از او پيامبري نخواهد آمد و با كتاب او به نزول كتاب آسماني پايان داده، پس از آن ديگر كتابي نازل نخواهد شد; اين كتاب روشنگر همه چيز است!» [12] .برخي از آنان تصرّف نابجاي ديگري در لفظ «خاتم» نموده اند و مي گويند كه خاتم در آيه به معناي مُهر است، ولي هدف از توصيف پيامبر به «خاتم پيامبران» همان تصديق

حقّانيّت انبياي گذشته است; زيرا همان طور كه مهر گواهي بر صحّت مضامين يك نامه مي دهد، همچنين پيامبر اسلام نيز بر صحّت و استواري همه پيامبران گواه است.اين تفسير از نظر بي پايگي دست كمي از اوّلي ندارد، زيرا درست است كه مهر بر صحّت يك نامه گواهي مي دهد، ولي هرگز در لغت عرب سابقه ندارد به شاهد و گواه، خاتم بگويند بطوري كه اگر كسي پاي نامه اي را امضا كرد و يا بر حادثه اي گواهي داد، بگويند او «خاتم» است.گذشته از اين، تصديق انبيا از خصايص پيامبر اسلام نيست و هر پيامبر بعدي نه تنها مصدّق پيامبر پيشين، بلكه تمام انبياي گذشته بوده است; خداوند حضرت مسيح را چنين معرّفي مي كند: «وَ اِذْ قالَ عِيسَي بْنُ مَرْيَمَ يا بَني اِسْرائيلَ اِنِّي رَسُولُ اللهِ الَيْكُمْ وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ; و (به ياد آوريد) هنگامي را كه عيسي بن مريم گفت: اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم در حالي كه تصديق كننده كتابي كه قبل از من فرستاده شده [= تورات] مي باشم». [13] .ضمناً بايد توجّه داشته باشيم كه دلايل قرآني خاتميّت منحصر به اين آيه نيست، بلكه آيات متعدّد ديگري بر خاتميّت رسالت جهاني پيامبر اسلام گواهي مي دهد و براي اختصار فقط به بيان يك آيه پرداختيم.

پاورقي

[1] شايد براي گروهي تصوّر اين مطلب كه نخستين شريعت آسماني براي بشر، به وسيله حضرت نوح عرضه گرديده است مشكل باشد و با خود بگويند: چگونه مي توان گفت براي نخستين بار شريعت آسماني به وسيله حضرت نوع براي بشر عرضه شده است،

در صورتي كه پيش از وي پيامبراني براي هدايت بشر برانگيخته شده بودند؟ ولي با توجّه به يك مطلب اين مشكل خود به خود برطرف مي شود و آن اين كه اعزام انبيا همراه با فرستادن شريعت نيست; زيرا مقصود از شريعت يك رشته قوانين فردي و اجتماعي است كه بشر را به سوي تكامل مادّي و معنوي سوق دهد; فرستادن چنين شريعتي فرع استعداد و آمادگي فكري و روحي بشر براي پذيرش آن است و تا شايستگي براي درك مفاهيم دين و نياز به جعل قوانين در بشر پيدا نشود، انزال شريعت و جعل قوانين براي آنان لغو و بيهوده خواهد بود. از اين نظر برنامه پيامبران پيش از نوح بسيار ساده بوده و از حدود دعوت به مسائل فطري كه هر فرد با سرشت انساني آن را درك مي كند تجاوز نمي كرد و بر اثر كمي استعداد و نبودن زندگي دسته جمعي در ميان انسانها كه شارع را براي تشريع قوانين ملزم سازد، سفراي آسماني براي بشر از طرف خداوند حامل پيامي خاص و شريعتي نبوده و فقط مأمور بودند كه آنها را به سوي ادراكات نخستين انساني مانند توجّه به خدا و نيكي به انسان ها و دوري از ظلم و تجاوز و... كه براي انسانها فطري و قابل درك است هدايت نمايند.

[2] اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللهِ الاِسْلام (سوره آل عمران، آيه 19).

[3] وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقَبَلَ مِنْهُ (سوره آل عمران، آيه 85).

[4] ما كانَ اِبْراهيمُ يَهُودِيّاً وَ لا نَصْرانيّاً وَ لكِنْ حَنيفاً مُسْلِماً و ما كانَ مِنَ المُشْرِكينَ (سوره آل عمران - آيه 67) مقصود از

اسلام در اين آيات همان تسليم در برابر اراده خداست بطوري كه جز خداوند وليّي براي خود اختيار نكند.

[5] سوره احزاب، آيه 40.

[6] در لغت عرب به آن «ختام» مي گفتند و مقصود از آيه «وَ خِتامُهُ مِسْكَ» نيز همين است، يعني چيزي كه با آن درهاي مايعات بهشتي را لاك و مهر مي كنند، بوي مشك مي دهد.

[7] مقدّمه ابن خلدون، جلد 1، صفحه 220.

[8] در كتاب هاي لغت و تفسير، هنگامي كه لفظ خاتم را تفسير مي كنند مي گويند: «خاتم» به معناي «ما يختم به» است، يعني چيزي كه با آن نامه و سند و غيره مهر مي شود.

[9] مقدّمه ابن خلدون، جلد 1، صفحه 220. [

[10] طبقات كبري، جلد 1،صفحه 258.

[11] اشراقات، صفحه 292.

[12] وافي، جزء 2، صفحه 144.

[13] سوره الصّف، آيه 6.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109