پيامبر خدا و فرصت طلايي حج

مشخصات كتاب

پديدآورندگان :
ورعي، جواد، 1328-(پديدآور)
پيامبر اسلام محمد(ص)(توصيف گر)
وضعيت نشر : قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني
نوع :متن
جنس :مقاله
الكترونيكي
زبان :فارسي
توصيفگر :
كلام رسول الله ( ص )
حج
آيه 27 حج
فضايل حضرت محمد ( ص )
سيره رسول ( ص )

مقدمه

پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) در سال دهم هجرت اعمال و مناسك حج را به طور كامل به مسلمانان آموخت. آيه مباركه وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق... [1] به همين مناسبت نازل شد و آن حضرت را مأمور كرد كه با به جا آوردن مراسم حج، همه اعمال و مناسك اين فريضه بزرگ الهي را به مسلمانان بياموزد. آنچه در تاريخ مسلم است اين است كه پيامبر پس از هجرت به مدينه تنها يك مرتبه حج به جا آورد و البته چند مرتبه نيز براي انجام عمره به مكه مكرمه مشرف شد:1 ـ در سال ششم، كه به صلح حديبيه منجر شد.2 ـ در سال هفتم، به مقتضاي قرارداد صلح با مشركين و براي جبران عمره ناتمام سال پيشين، كه عمرة القضاء را به جا آورد.3 ـ در سال هشتم، پس از جنگ طائف كه از جِعرانه عمره به جا آورد.به همين جهت در بعضي از روايات تعداد عمره هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) را سه مورد نقل كرده اند. آن حضرت در حجة الوداع به دليل همراه داشتن قرباني، حج قِران به جا آورد; از اين رو، روايتي كه عمره هاي پيامبر را چهار مرتبه نقل كرده، كه يكي از آنها در حجة الوداع بود، از طرق اهل سنت نقل شده و از نظر ما ثابت نيست.از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) روايات ديگري نقل شده كه پيامبر بيست مرتبه به طور پنهاني و سري حج به جا آوردند.گرچه مراسم حج داراي اهداف و ابعاد گوناگوني است كه پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) در جهت تحقّق آنها قدم برمي داشت و هر يك از اعمال و مناسك حج داراي آثار فردي و اجتماعي، مادي و معنوي، سياسي و اجتماعي اند، اما آنچه كه در اين نوشتار در پي آنيم، پي گيري اين اهداف و آثار و بركات نيست، بلكه بحث ما در استفاده اي است كه پيامبر از فرصت حج و اجتماع عظيم مسلمانان در حرم الهي مي كردند.موسم حج موقعيتي استثنايي است كه مي توان از ظرفيت بالاي آن براي رسيدن به اهداف متعالي ديني از آن بهره جست. پيامبر با آن كه چند مرتبه بيشتر در مكه مكرمه به عنوان حج يا عمره به صورت علني حضور نيافت، اما توانست از اين فرصت طلايي براي پيشبرد اهداف رسالتش بهره فراواني ببرد، حتي سالي كه پس از فتح مكه خودبه حج مشرف نشد، با اعزام نماينده خويش برنامه هاي مهمي را به اجرا گذاشت. باتأمل و درنگ در سيره پيامبر و جانشينان معصوم (عليهم السلام) در ارتباط با مسأله حج مي توانسياست ها و برنامه هاي متنوّعي را به دست آورد تا الگويي براي مسلمانان در عصر حاضر باشد.پيامبر (صلي الله عليه وآله) علاوه بر آنكه فريضه حج را به عنوان بزرگترين و گسترده ترين فريضه الهي به مسلمانان آموخت و براي هميشه مجد و عظمت امّت اسلامي را در پرتو برپايي حج تأمين نمود. از فرصت حج ـ كه پرشكوه ترين اجتماع ساليانه امت اسلامي به شمار مي آيد ـ به عنوان فرصتي استثنايي و بي بديل بهره فراواني برد. آن حضرت در هر يكاز سفرها افزون بر انجام اعمال و مناسك حج يا عمره، با گفتار و كردار خويشنكته هاي فراواني به آيندگان آموخت. گرچه برخي از گفتارها و رفتارهاي ايشان به وضعيت خاص آن زمان مربوط مي شد، اما ملاحظه مجموع آنچه كه حضرت در طول اين سفرها از خود به يادگار نهاد، مي توان خط مشي مسلمانان را در هر زماني بهدست آورد.پيامبر (صلي الله عليه وآله) به امتش آموخت كه چگونه بايد از فرصت طلايي ـ كه خداوند سبحان به بركت خانه خويش و تشريع حج فراهم ساخته ـ استفاده كرد و چه سان بايد در اين مكان و در موسم حج «زندگي توحيدي» به تمرين پرداخت و پس از بازگشت به شهر و ديار خود آن را در اقصي نقاط جهان تحقق بخشيد. به خصوص كه در ميان مجموع سخنان حضرت، «ميراث گران قدري» از وصاياي پاياني ايشان به چشم مي خورد و معمولاً سخنان پاياني شخصيت هاي بزرگ تاريخ، گهربارترين و ارزنده ترين يادگارهاي آنهاست كه ضمن بحث، به آنها اشاره خواهيم كرد.اگر مجموع سفرهاي جمعي پيامبر (صلي الله عليه وآله) به مكه مكرمه را سه سفر بدانيم; عمرة القضاء، فتح مكه و حجّة الوداع، و نيز حج سال نهم را كه پيامبر خود حضور نداشت اما با اعزام نماينده اي ويژه پيام مهمي را ابلاغ كرد، مورد چهارم به شمار آوريم، در هر يك از اين موارد چهار گانه، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) استفاده شاياني از اين فرصت نمودند كه مهمترين پيام در هر يك از اين سفرها عبارتند از:ـ پيام توحيد و تحقق وعده هاي الهي، در سفر اول.ـ برچيدن بساط بت پرستي و پيروزي و حاكميت اسلام در سرزمين وحي، در سفر دوم.ـ ابلاغ اعلان برائت از مشركين به وسيله امام علي (عليه السلام) در حج سال نهم هجريـ و بالأخره سفارش به پيروي از ثقلين (قرآن و عترت) و تعيين جانشين خود و حماسه غدير، در آخرين سفر خود.و اينك تفصيل و شرح هر كدام:

پيام توحيد در پايگاه كفر و شرك

اولين سفر پيامبر به مكه، يك سال پس از انعقاد صلح حديبيه بود. پس از عزيمت مسلمانان براي زيارت خانه خدا در سال ششم هجري و ممانعت مشركان از ورود آنان به مكه، در نهايت صلح حديبيه منعقد شد كه بر اساس آن مسلمانان مي توانستند همه ساله سه روز براي زيارت كعبه به مكه سفر كنند، اينك يك سال از انعقاد قرار داد سپري شده، پيامبر در ذي القعده سال هفتم در مدينه صَلاي سفر به مكه سر داد و عاشقان و شيفتگان زيارت خانه خدا، به خصوص مهاجران كه ساليان دراز از خانه و كاشانه و همسر و فرزندان خود دور مانده اند، فرصتي يافتند كه به وطن خود بازگردند. دو هزار نفر ازمسلمانان در يك سفر دسته جمعي، همراه پيامبر عازم مكه اند; سفري كه بيش از آنكه سفر زيارتي باشد، به سفري تبليغي براي بسط و گسترش اسلام بدل شد. پيامبر كه اعتمادي به مشركين نداشت، گروهي را مأمور ساخت با سلاح و ادوات جنگي در بيرون حرم مستقر شوند تا در صورت نياز از وجود آنان استفاده شود.در اين سفر، پيامبر و همراهان، عمره مفرده به جا آوردند و از اين جهت است كه به عنوان قضاي عمره سال گذشته، به «عمرة القضا» ياد شده است. اين سفر چون نخستين سفر مسلمانان به مكه محسوب مي شد، و قبل از تشريع فريضه حج انجام مي گرفت، تقريباً همه مسلمانان حضور داشتند. از اين رو فراتر از يك سفر فردي براي انجام عمره بود، در حقيقت كارواني تبليغي و معنوي در تاريخ اسلام به شمار رفته است. پيامبر براي نشان دادن قدرت مسلمانان بازوي راست خود را از زير جامه احرام بيرون آورد و فرمود: «خدا رحمت كند كسي را كه امروز نيرومندي خود را به اينان نشان دهد.»در اين كاروان، كه پيامبر چون نگيني در جمع مسلمانان بود، عبدالله بن رواحه مهار شتر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را در دست داشت و با صداي رساي خود اين شعار را مي خواند:خَلّوا بَني الكفّار عن سبيله خَلّوا فكلّ الخير في رسولهيا ربِّ إنّي مؤمن بِقيله اَعرفُ حقَّ الله في قبولهنحن قتلناكم علي تأويله كما قتلناكم علي تنزيلهضرباً يُزيل الهامَّ عن مقيله و يُذهل الخليل عن خليلهاي فرزندان كفر و شرك، راه را براي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) باز كنيد، بدانيد او سرچشمه خير و منبع نيكي است.بار الها! من به گفتار او ايمان دارم و حق خداوند را در قبول سخنان او مي دانم.ما با شما به علت انكار تأويل او مي جنگيم، چنانكه به علت انكار تنزيل او پيكار كرديم.چنان ضربتي به شما خواهيم زد كه كاسه سر شما را از جا بكند و دوست را از ياد دوست خود غافل گرداند.پيامبر به او فرمود: اين جملات را با صداي بلند بخوان«لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ وَحْدَهُ، صَدَقَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَاَعَزَّ جُنْدَهُ، وَهَزَمَ اْلأَحْزابَ وَحْدَهُ».بدين وسيله نداي توحيد و يكتاپرستي در فضاي مسجد الحرام و اطراف آن صفا و مروه پيچيد; فضايي كه تا كنون چنين ندايي را با اين عظمت به خود نديده بود. بلال به امر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بر بام كعبه رفت و نداي اذان سر داد، شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) در فضاي كعبه طنين انداز شد. كسي كه روزي تنها به خاطر ايمان به پيامبر در همين شهر تحت شديدترين شكنجه ها قرار داشت، اينك بر بام خانه خدا نداي توحيد سر مي دهد و هيچيك از مشركان جرأت تعرض به او را ندارند. كسي كه روزي به خاطر ادعاي نبوت تحت شديدترين آزارها و اذيت ها قرار گرفت و شبانه مكه را ترك كرد، امروز با صداي بلند رسالتش بر بام كعبه گواهي مي شود. بدين وسيله عظمت اسلام و مسلمين به نمايش درمي آيد. اين منظره زيبا و با شكوه به قدري براي سران كفر دشوار بود كه با عصبانيت مي گفتند: سپاس خداي را كه پدرانمان مردند و صداي اين غلام حبشي را نشنيدند و بعضي ديگر كه توان مشاهده اين صحنه ها را نداشتند، به كوه ها پناه برده و حتي صورت خود را پوشاندند.پيامبر در مدت كوتاه اقامت خود در مكه، حداكثر استفاده را در جهت گسترش نداي توحيد در سرزمين بت پرستي نمود، حادثه اي كه سران كفر وشرك تصورش را نمي كردند.پيامبر در ضمن نداي توحيد، تحقق وعده الهي را در پيروزي بندگان صالحش و عزت و عظمت آنان را به مسلمانان گوشزد كرد تا از سرچشمه عزت و عظمت و پيروزي خود غافل نشوند. [2] بدين ترتيب وعده خدا به پيامبرش محقق شد: لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لاَ تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحاً قَرِيباً .«بدين وسيله خدا صدق و حقيقت خواب رسولش را آشكار ساخت كه در عالم رؤيا ديد شما مؤمنان به مسجد الحرام با دل ايمن وارد شويد و سرها را بتراشيد و اعمال تقصير احرام، بدون ترس و هراس بجا آوريد و خدا آنچه را كه شما نمي دانستيد، مي دانست و قبل از آن فتح نزديك را مقرر داشت.»

در هم شكستن بت ها و حاكميت اسلام

علي رغم اين كه مسلمانان و مشركان در حديبيه قرار داد بسته بودند كه تا ده سال ميان آنان صلح برقرار شود كه به موجب يكي از مواد آن، تعرض به هر يك از طرفين و قبايل متحد با هر كدام ممنوع است، اما مشركان مكه با زير پا نهادن اين تعهد، برخي از قبايل متحد با مسلمانان را مورد تعرض قرار دادند و عملا پيمان شكني نمودند و همين امر موجب شد كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) با اجتماعي عظيم و با هدف فتح مكه عازم اين شهر شد. اين سفر مهمترين و تعيين كننده ترين مقطع تاريخ حيات اسلام است. مقطعي كه به دنبال آن مردم گروه گروه به اسلام گرويدند و سوره مباركه نصر به همين مناسبت نازل شد.اين سفر گرچه در موسم حج نبود و براي برگزاري موسم حج انجام نشد، اما چون برپايي فريضه واقعي حج بر فتح مكه و تطهير آن از لوث بت ها و بت پرستي ها بود، و از اين جهت كه زمينه برگزاري حج ابراهيمي ـ محمدي (صلي الله عليه وآله) را در سال هاي بعد فراهم كرد، حائز اهميت بود. آزادي خانه خدا از شرك و بت پرستي و حاكميت اسلام بر اين سرزمين هدف مهمي بود كه در اين سفر تأمين شد.با آنكه حجي به جا آورده نشد، اما به لحاظ اجتماع عظيم مسلمانان بسان اجتماع بزرگ حج، فرصتي را براي پيامبر فراهم كرد تا از آن بهره برداري كافي به عمل آورد.مهمترين دستاورد اين سفر برچيده شدن بساط بت پرستي از پايگاه وحي بود. پيامبر بت پرستي را خرافه و گمراهي مي دانست نه عقيده اي كه بر پايه تحقيق و آزادگي كسب شده باشد. او همچون ابراهيم بت ها را شكست و خانه كعبه را از لوث بتها پاك كرد. وارد خانه شد و خداوند را براي تحقق وعده هايش، ياري مسلمانان و شكست دشمنانش سپاس گفت.«اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِي صَدَقَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ اْلأَحْزابَ وَحْدَهُ».پيامبر با شكستن بت ها نشان داد كه نمي تواند «اسارت عقل و انديشه» و «وابستگي قلب و روح» انسان به خرافات را تحمل كند و به رسميت بشناسد. پيامبر به وضوحمي ديد كه زورمداران و فريبكاران با بساط بت پرستي و خرافات به استحمار و استعمار توده هاي مردم پرداخته، بر گرده آنان سوار شده و رياست مي كنند. براي نجات مستضعفان چاره اي جز مبارزه با خرافات و برچيدن بساط بت پرستي و فريبكاري قدرتمندان نبود. پيامبر با شكستن بت ها در برابر ديدگان حيرت زده بت پرستان، خفتگان را بيدار كرد و براي اولين بار با خود و يكديگر گفتند: «بت هبل كه نتوانست از خود دفاع كند، چگونه مي تواند بر سرنوشت ما تأثير گذار باشد؟!».همان طور كه ابراهيم خليل (عليه السلام) با شكستن بت ها و نهادن تبر بر دوش بت بزرگ، شكستن بت هاي ديگر را متوجه بت بزرگ كرد و دل هاي خفته را متوجه اين واقعيت نمود كه: «بتي كه نمي تواند تبر به دست بگيرد، چگونه مي تواند سرنوشت ما را رقم بزند؟!».پيامبر عده اي را نيز براي تخريب بت خانه هاي مكه و حوالي آن اعزام كرد و بدين وسيله بساط بت پرستي را در سرزمين وحي برچيد.

پيام رحمت و رأفت اسلامي در اوج قدرت

يكي از پيام هاي سفر فتح مكه، كه پيامبر با رفتار خود آن را به مسلمانان، بلكه بشريت ابلاغ كرد، پيام رحمت و رأفت اسلامي در اوج قدرت بود. برخلاف پندار قدرتمنداني چون خالدبن وليد كه گمان مي كردند پيامبر با فتح مكه انتقام سال ها آزار و اذيت مسلمانان توسط مشركين مكه را خواهد گرفت، با شعار انتقام وارد مكه شد و مشركان را وعيد انتقام و هتك و حرمت مي دادند در آن حال پيامبر (صلي الله عليه وآله) علي بن ابي طالب را فرستاد تا شعار رحمت و رأفت سر دهد. آري، رسول الله (صلي الله عليه وآله) با نداي «اِذْهَبُوا فَأَنْتُمْ الطُّلَقاء» كرامت و بزرگواري خود را به نمايش گذاشت.رفتار كريمانه آن حضرت موجب شد كه بسياري از مشركان در رفتار خود با اسلام و مسلمانان تجديد نظر كنند و به اين دين پاك بگروند. در اين ميان پيامبر ده نفر از كساني را كه وي و آيين اسلام را مورد هتك قرار داده بودند، مهدورالدم خواند تا هركس به آنها دست يافت به قتل رساند. در عين حال دو تن از آنان به وسيله امّ هاني خواهر علي (عليه السلام) امان داده شدند، يك تن نيز توسط عثمان امان داده شد و پيامبر آنان را بخشيد. صفوان بن اميه نيز با وساطت عميربن وهب مورد بخشش قرار گرفت و وقتي اسلام بر او عرضه شد، دو ماه مهلت خواست و پيامبر چهار ماه به او مهلت داد تا در آيين اسلام تفكر كند و او پس از مدتي اسلام آورد.

تبيين ارزش ها و ضد ارزش ها

پيامبر در اين سفر با ايراد سخناني در اجتماع عظيم مردم، به تبيين ارزشها و ضد ارزشها پرداخت كه بعضي از موارد مهم آن را مي آوريم:1 ـ مساواتپيامبر در اين سخنراني از فرصت استفاده كرد و تعصبات جاهلي را كه تا عمق جان اعراب نفوذ كرده بود و زدودن آنها نياز به تمرين و مجاهدت داشت، الغا كرد. هنجارهاي واقعي را جايگزين ناهنجاري هاي واقعي كه خود را به عنوان ارزش هاي پذيرفته شده به جامعه تحميل كرده بودند، نمود. به تفاخرها و تعصب هايي كه جز از جهل و ناداني ناشي نمي شد، پايان داد. مناصب دروغين را كه وسيله اي براي فريب دادن حجاج و كسب درآمد براي عده اي شده بود، باطل كرد و تنها بعضي از مناصب مفيد، مانند كليدداري، پرده داري و سقايت زائران را باقي گذاشت.حضرت در سخنراني خود فرمود: «اي جماعت قريش خداوند نخوت جاهليت و فخر فروشي به پدران را از شما گرفت. مردم از آدم و آدم از خاك است.»سپس اين آيه را تلاوت كرد: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَر وَأُنثَي وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ .تقوا و پرهيزكاري و دوري از گناه را جايگزين فخرفروشي ها كرد. فخر فروشي به خاطر حسب و نسب را محكوم ساخت. فضيلتي به نام «عروبت» را پنداري بي جا شمرد; چرا كه عربيت، تنها زباني گوياست كه نمي تواند جانشين انجام وظيفه آدمي باشد.پيامبر در اين مرحله كه مسلمانان طعم شيرين پيروزي را چشيده اند و اين پيروزي مقدمه اي بر پيروزي هاي بعدي بر اقوام و ملت هاي ديگر است، اصل «مساوات» را مطرح نمود تا ارزش هاي دروغين جايگزين ارزش هاي واقعي نشوند. رنگ پوست، زبان و قوم و قبيله جايگزين تقوا نگردد. روند حوادث پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نشان داد كهتأكيد بر اصل مساوات از مهمترين نيازهاي مسلمانان در اين مقطع بود. پيام هميشگي اسلام توسط پيامبر در زماني به مردم ابلاغ شد كه تعصبات نژادي، قومي و قبيله اي در عمق جان مردم رسوخ كرده بود. پيامبر نويد مساوات داد و اين كه ويژگي هاي طبيعي و جغرافيايي، كه خارج از اراده و اختيار انسان است، ملاك برتري و امتياز نيست، بلكه حرّيت و آزادگي در مبارزه با هواها و هوس ها و خويشتن داري در برابر گناه كه محصول تلاش و مجاهدت آدمي است، ملاك فضيلت و برتري است. امروز جهان بيش از پيش به اين پيام انساني نيازمند است; جهاني كه تبعيض هاي نژادي و قومي منشأ ظلم ها، جنايت ها و بي عدالتي هاست، جهاني كه علي رغم متمدّن بودنش، به قهقرا برگشته و تبعيض ها و بي عدالتي ها به اوج خود رسيده و كنگره حج مي تواند بهترين فرصت براي نشر و گسترش اين پيام انساني به بشريت باشد.2 ـ آغاز دوره اي جديدپيامبر از اين فرصت استفاده كرد و آغاز فصل نوي را در زندگي مسلمانان به اطلاع رساند. اعراب بر اساس روابط قبيلگي زندگي مي كردند و در ميان آنان مقرراتي برخاسته از عصبيت و جاهليت حكمفرما بود; به طوري كه براي يك قتل، چه بسا دو قبيله ده ها سال با هم دشمني ورزيده، به جنگ و خونريزي مي پرداختند. پيامبر براي برچيدن اين وضعيت در بخشي از سخنان خود فرمود:«اَلا اِنَّ كُلَّ مال وَ مَأْثَرَة وَ دَم فِي الْجاهِلِيَّةِ تَحْتَ قَدَمَيْ هاتَيْنِ».«هان! هر مال و افتخارات و خوني كه در جاهليت بود، من زير دو پا نهادم و باطل ساختم.»پيامبر بدين وسيله كينه هاي ديرينه را پايان داد و از آنان خواست گذشته ها را فراموش كنند و روابط جديدي بر پايه ايمان و عقيده به توحيد و اخوّت اسلامي بنا نهند. بسياري از مسلمانان با پيروي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) دوران جديدي را در زندگي اجتماعي خويش آغاز كردند. مكه را حرم امن اعلام كرد تا روز قيامت از حرمت و قداست برخوردار باشد.3 ـ اخوّت اسلاميپيام ديگر پيامبر در اين سخنراني «اخوت اسلامي» بود. حضرت فرمود:«اَلْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ وَ الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ وَالْمُسْلِمُونَ يَدٌ واحِدَةٌ عَلي مَنْ سِواهُمْ».«مسلمان برادر مسلمان است و مسلمانان برادرند و مسلمانان در برابر ديگران يد واحدند.»برادري اسلامي يكي از مهمترين اركان دعوت پيامبر بود. در دوران غربت و مظلوميت، احساس همدردي و برادري ميان يك جمع به سهولت ايجاد مي شود. وضعيت خاص اين دوره و احساس نياز به يكديگر، رهبران را از يادآوري ضرورت پيوند بي نياز مي كند، اما در دوران قدرت و پيروزي، حسّ استغنا و بي نيازي سراغ انسان مي آيد. پيامبر در ماجراي فتح مكه كه مسلمانان در معرض چنين آفت اخلاقي قرار داشتند، بر ضرورت «اخوت اسلامي» تأكيد ميورزد. مبادا در عصر پيروزي صاحب منصبان توده هاي مردم را، قدرتمندان ضعفا را و ثروتمندان فقيران را فراموش كنند. مسلمانان امت واحدي هستند در برابر دشمنان و بيگانگان. تأكيد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بر برادري اسلامي، هم جامعه را از آفت ها حفظ مي كرد و هم مسلمانان را به عنوان يك امت در برابر دشمنان بيمه مي كرد.پيامبر يك بار هم در مدينه ميان مهاجر و انصار عقد اخوت برقرار كرد تا هم ميان خود احساس همدردي كنند و هم قدري از آلام مهاجران كاسته شود. آن روز تأكيد پيامبر بر اخوّت اسلامي در وضعيتي متفاوت با وضعيت گذشته انجام مي شد و هدفي فراتر از همدردي ميان مسلمانان را دنبال مي كرد، هم جنبه داخلي داشت و هم جنبه بيروني و در مواجهه با دشمن.4 ـ مبارزه با مفاسد اعتقادي و اخلاقي زنانپيامبر از فرصت اجتماع مسلمانان در مكه استفاده كرد و با توجه به مفاسد اعتقادي و اخلاقي كه در ميان زنان رواج داشت، با آنان بيعت نمود تا دست از مفاسدي كه بدان گرفتار بودند، بشويند. براي خدا شريك قرار ندهند. به شوهران خود خيانت نورزند و اموال آنان را به سرقت نبرند. گرد فساد و فحشا نگردند، فرزندان خود را نكشند، فرزنداني كه به ديگران مربوط است، به شوهران خود نسبت ندهند و در كارهاي نيك با پيامبر مخالفت نكنند.اين همه، مفاسدي بود كه زنان ازعصرجاهليت بدان مبتلا بودند وپيامبر ازاين فرصت براي مبارزه با آنان بهره برد. قرآن اين ماجرا را بازگو مي كند و خطاب به پيامبر مي فرمايد: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَي أَنْ لاَ يُشْرِكْنَ بِاللهِ شَيْئاً وَلاَ يَسْرِقْنَ وَلاَ يَزْنِينَ وَلاَ يَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَلاَ يَأْتِينَ بِبُهْتَان يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلاَ يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوف فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ .

برائت از مشركان

استفاده ديگري كه پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) از اجتماع مردم در موسم حج، در سال نهم هجري نمود، ابلاغ پيامي مهم به مشركان و نيز تعيين مقرراتي براي زائران بيت الله الحرام است. شايد ابلاغ چنين پيامي جز در اجتماع باشكوه مسلمانان در سرزمين منا كه نشاني از مجد و عظمت اسلامي است، امكان پذير نبود. تعيين مهلت براي مشركاني كه با مسلمانان پيمان داشتند و نيز اعلان برائت از مشركان و اتمام حجت با ايشان از سوي پيامبر در موقعيتي مساعد امكان پذير بود و اجتماع عظيم حج مي توانست بهترين فرصت براي ابلاغ اين پيام باشد. بهويژه كه پيامبر مأمور شد يا خود اين پيام را ابلاغ كند يا فردي منتسب به آن حضرت.اعلان اين پيام به مشركان در سرزميني كه مردم از شهرها و بلاد مختلف اجتماع كرده اند و طبعاً اين پيام را به شهر و ديار خود مي برند، كيان مشركان را به شدت تهديد مي كرد. پيامبر براي ابلاغ اين پيام چنان كه مرسوم است، نامه به سران اقوام و قبايل ننوشت، بلكه در اجتماع گسترده مردم در سرزمين منا ابلاغ كرد تا هم مسلمانان از خط مشي «حكومت اسلامي» در مواجهه با مشركان آگاه شوند و هم مشركان را راه گريزي نباشد; چرا كه به صورت علني به اطلاع همه رسيده است. قطعاً اعلان برائت از مشركان در مراسم حج داراي آثار منحصر به فردي بود; چه اين كه در دوران معاصر آن قدر كه استكبار جهاني از اعلان برائت در حجاز و سرزمين وحي واهمه دارد، در ساير كشورها ندارد، چه اين كه موسم حج محل اجتماع ميليوني مسلمانان از اقصي نقاط جهان است و شكستن ابّهت استكبار در اجتماع ميليوني مظلومان و مستضعفاني كه قرن ها مقهور اين ابهت پوشالي بوده اند، غير قابل تحمل است.امام خميني (قدس سره) در اين زمينه مي فرمود:«اين مسأله بايد روشن باشد كه آن گونه راهپيمايي ها (در كشورهاي به اصطلاح آزاد غربي) هيچ گونه ضرري براي ابرقدرت ها و قدرت ها ندارد. راهپيمايي مكه و مدينه است كه بسته شدن شيرهاي نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپيمايي هاي برائت در مكه و مدينه است كه به نابودي سرسپردگان شوروي و آمريكا ختم مي شود.»

حجة الوداع و ترسيم خط مشي حكومت اسلامي

مهم ترين پيام حَجّة الوداع حادثه غدير است. اما پيش از پرداختن به استفاده اي كه پيامبر از موسم حج براي انجام اين مأموريت مهم و خطرناك نمود، به بخش هايي از سخنراني هاي پيامبر در عرفات، مكه و منا مي پردازيم:1 ـ حرمت جان و مال مسلمانانپيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) با اشاره به اين كه عمر او رو به پايان است، فرمود:«أَيُّهَا النّاسُ إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَمْوَالَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ اِلي اَنْ تُلْقُوا رَبَّكُم كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا وَ كَحُرْمَةِ شَهْرِكُمْ هَذَا وَ اِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ رَبَّكُمْ فَيَسْأَلُكُمْ عَنْ أَعْمَالِكُمْ».«اي مردم! خون و مال شما حرمت دارد تا آن كه خداي خود را ملاقات كنيد، مانند حرمت امروز و حرمت اين ماه، شما به زودي پروردگارتان را ملاقات خواهيد كرد و او از شما درباره اعمالتان سؤال خواهد نمود.»همچنين آنان را از شكستن حرمت محرمات الهي و ربا برحذر داشت و فرمود: شيطان براي هميشه از اين كه در اين سرزمين عبادت شود و بار ديگر آنان را فريب دهد مأيوس شد.2 ـ دفاع از حقوق زنانبا وضعيت دشواري كه زنان قبل از ظهور اسلام و در عهد جاهليت داشتند، در سنين كودكي زنده به گور مي شدند. داشتن دختر عار و ننگ محسوب مي شد. زنان بسان كالايي در اختيار مردان بودند. پيامبر از اين فرصت استفاده كرد و هويت جديدي را براي زن تعريف نمود. آنان را مانند مردان داراي حق و شأن و كرامت انسان دانست. و امانت هاي الهي در دست مردان شمرد و نيكي به آنان را سفارش كرد.3 ـ خاتميت دين اسلامپيامبر (صلي الله عليه وآله) از اين كه عده اي ساده لوح فريب بازيگران و حيله گراني را بخورند كه براي رسيدن به قدرت، دعوي نبوت مي كنند، با تصريح بر خاتميت دين اسلام، راه هر گونه سوء استفاده را بست. با اين كه پيش از آن نيز هم آيات قرآن و هم در سخناني خاتيمت نبوت خود را به آگاهي مردم رسانده بود، اما اينك كه اسلام در اوج قدرت و عظمت قرار گرفته و زمينه ادعاهاي كذب دارد و ظهور مدعياني در همين مقطع، گواه بر اين مطلب است، پيامبر دراجتماع عظيم مردم بارديگر برپايان دوران نبوت تأكيد ميورزد.«ألا فَلْيُبَلِّغْ شاهِدُكُم غائِبَكُمْ لا نَبِيَّ بَعْدِي وَ لا أُمَّةَ بَعْدَكُمْ».«هان! (اي مردم)، هر كس از شما كه حاضر و شاهد است به افراد غايب برساند كه پيامبري بعد از من و امتي بعد از شما نخواهد بود.»4 ـ سفارش ثقلين ـ كتاب و عترت ـدر بعضي از كتب تاريخي، بخش ديگري براي سخنراني پيامبر نقل كرده اند. آن حضرت بعد از بيان هر سخني، مردم را گواه و شاهد مي گرفت، بر اين كه پيام خود را به مردم ابلاغ كرده است و اين امر گذشته از اين كه در مقام وداع با مردم انجام گرفته خود حاكي از اهميت هر يك از اين پيام هاست. فرمود: «أَلا وَ إنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَينِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا: كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، أَلا فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِما فَقَدْ نَجا، وَ مَنْ خالَفَهُما فَقَدْ هَلَكَ».در بعضي از مصادر تأكيد حضرت بر ثقلين را فقط در خطبه غدير نقل كرده اند، اما در بعضي ديگر علاوه بر آن، در خطبه مسجد خيف، در ساير سخنراني هاي حضرت در حجة الوداع نيز نقل شده است.5 ـ نصب علي (صلي الله عليه وآله) به ولايتاز مهم ترين مسائل حجّة الوداع، كه در راه بازگشت در غدير خم انجام گرفت، ايفاي آخرين مأموريت الهي; يعني نصب علي بن ابي طالب (عليه السلام) به سمت ولايت بر امت از سوي پيامبر بود. مأموريتي كه با همه رسالت بيست و سه ساله آن حضرت برابري مي كرد. قرآن عدم ابلاغ آن را به معناي عدم تبليغ رسالت پيامبر مي شمارد; يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ .چنان كه ابلاغ اين پيام از سوي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را «مُكمل دين» و «متمم نعمت الهي» مي داند; الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الاِْسْلاَمَ دِيناً .پيامبر در حضور ده ها هزار نفر، مأموريتش را انجام داد و از فرصت اجتماع حجاج بيت الله الحرام بهترين استفاده را نمود.اهميت مأموريت ايجاب مي كرد كه در حضور جمعيتي عظيم ابلاغ گردد تا اتمام حجتي بر همگان و نيز كساني باشد كه تمام تلاش خود را براي عقيم گذاشتن تحقق مسأله ولايت و جانشيني پيامبر به كار بردند. طرح اين مسأله در آن اجتماع عظيم موجب شد كه ده ها بلكه صدها نفر حديث غدير را نقل كنند و علي رغم تلاش فراوان قدرت طلبان قريش براي جلوگيري از نشر فضايل اهل بيت پيامبر و به فراموشي سپردن شخصيت والاي علي (عليه السلام) و محو حديث غدير كه دليل قاطع ولايت ايشان بر امت اسلامي بود، در تاريخ باقي بماند و به نسل هاي آينده برسد و قدرت طلبان نتوانند اصل حديث را انكار كنند و به ناچار به تحريف معنوي كلام پيامبر متوسل شده و آن را از معناي مورد نظر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) منصرف سازند و بر «محبت و دوستي» تفسير كنند.كه خداوند به رسولش داد، وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ [3] به ابلاغ آن مبادرت ورزيد. اما زمان و مكاني را براي ابلاغ آن برگزيد كه بيشترين موفقيت ممكن را به دست آورد. چه بسا اگر موقعيت ديگري براي اين منظور انتخاب مي شد، دشمنان به انكار رسالت آن حضرت نيز اقدام كرده و آن حضرت را به انواع تهمت ها متهم مي ساختند.اما ابلاغ اين پيام در چنين موقعيت حساسي ابتكار عمل را از مخالفان سلب كرد و همگان مجبور به پذيرش سخن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) شدند. هرچند در مراحل بعدي حق مسلم امام علي (عليه السلام) را غصب كرده و مسير حكومت اسلامي را منحرف ساختند. پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) خود درباره ابلاغ اين پيام در اين مرحله مي فرمايد:«جبرئيل در مسجد خيف بر من نازل شد و امر كرد كه علي را به ولايت بر مردم برگزينم، خداوند مرا به رسالتي برانگيخت و ترسيدم با ابلاغ اين مأموريت مرا تكذيب كنند، چون به عهد جاهليت نزديك اند، چگونه بر آنان خبر دهم كه پسر عمويم وليّ شماست تا اين كه دستور الهي رسيد كه در اين مكان حتماً بايد اين پيام را ابلاغ كني و هشدار داد كه اگر ابلاغ نكنم مرا مجازات خواهد كرد و از بيم مردم مرا ضمانت كرد. و بر من وحي نمود كه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ... .سپس از آنان بر ابلاغ پيام هاي مهم رسالتش; توحيد و رسالت خويش و نيز بهشت و جهنم و قيامت اقرار گرفت، آنگاه ثقلين را سفارش نمود; ثقل اكبر و ثقل اصغر و در مورد يك توضيح داد كه ثقل اكبر، قرآن و ثقل اصغر، اهل بيت من است. از آنان درباره ولايت خويش اقرار گرفت، سپس علي بن ابي طالب را به ولايت برگزيد و افزود:«بدانيد جماعت مردم، كه خداوند او را به ولايت بر شما برگزيد و بر مهاجرين و انصار و تابعين و حاضر و غايب و عرب و عجم، آزاد و بنده و صغير و كبير پيشواي واجب الإطاعه قرار داد.»وقتي گروهي از كيفيت ولايت علي (عليه السلام) پرسيدند، فرمود: «ولايت او مانند ولايت من است، من نسبت به هر كسي كه اولويت داشتم، علي هم نسبت به او اولويت دارد.»سپس از مقام و منزلت علي و عترت پاكش و ائمه دوازده گانه سخن گفت.در پايان سخنراني جبرئيل نازل شد و آيه شريفه «اكمال دين» را آورد. مردم گروه گروه جلو آمده، به آن حضرت تبريك گفتند.دورانديشي پيامبر با هدايت الهي و ابلاغ اين پيام در چنين جوّ و فضايي تلاش دشمنان را در تكذيب رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و محو نام و ياد او و اهل بيت گراميش ناكام گذاشت. با آن كه توطئه گران قريش در اجتماع مردم حضور داشتند، اما نتوانستند كمترين اعتراضي كرده و مانع ابلاغ پيام الهي شوند و اين امر از بركات ابلاغ اين پيام در اجتماع عظيم حجاج در اين سرزمين بود.آيا با چنين خط مشي روشني كه در زندگي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) در ارتباط با مسأله حج وجود دارد و استفاده اي كه آن حضرت از اين فرصت طلايي در راه پيشبرد اهداف متعالي اسلام نمود، جا ندارد كه مسلمانان همه ساله هرچه بيشتر از اجتماع عظيم حج در سرزمين وحي استفاده كنند؟ آيا امروز براي درمان دردهاي مزمن جهان اسلام همچون:ـ تفرقه و جداييـ مسأله افغانستانـ حاكميت قدرت طلبان و خود باختگان در كشورهاي اسلاميـ وابستگي سياسي و اقتصادي به بيگانگانـ بي تفاوتي نسبت به خطر صهيونيزم بين الملليـ مظلوميت ملت فلسطين و افغانستان و ده ها نمونه از اين قبيل، فرصت و موقعيتي مناسبت تر از اجتماع عظيم و ميليوني مسلمانان در حج وجود دارد؟آيا امروز از تمام ظرفيت حج كه پيامبر عظيم الشأن اسلام با هدايت هاي الهي به عنوان بهترين فرصت به سهولت در اختيار مسلمانان قرار داد، استفاده كافي مي شود؟آيا وقت آن نرسيده است كه متفكران مسلمان با بيدار كردن ملت ها و در نتيجه وادار كردن دولت هاي مسلمان زمينه هاي درمان دردهاي امت اسلامي را فراهم سازند؟

پاورقي

[1] حج: 27.
[2] ر.ك.: السيرة النبويه، ج 3، صص 427 ـ 424 ; بحار الأنوار، ج 2، ص 46 ; شيخ حسين بن محمدبن الحسين الديار بكري، تاريخ الخميس، ج 2، ص 63.
[3] مائده: 66

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».