منسوبين پيامبر (ص)

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي :ايران۸۰-۵۱۹۲
سرشناسه : هاشمي‌رضوي عباس عنوان و نام پديدآور : منصوبيني كه از "منسوبين هستند/ هاشمي‌رضوي عباس منشا مقاله :، ابرار اقتصادي ، (۲۹ خرداد ۱۳۸۰): ص ۶.
توصيفگر : انتخاب مديران توصيفگر : نخبگان حكومتي توصيفگر : وزارت بازرگاني توصيفگر : نوآوري

آمنه

آمنه، دختر وهب بن عبدمناف، همسر عبداللّه بن عبدالمطلب و مادر گرامي پيامبر بزرگوار اسلام (ص) است.وي به پاكي و عفت شهره بود.عبدالمطلب، وي را به عقد فرزندش، عبداللّه، درآورد و ثمره ازدواج آن دو، نوري بود كه در هفدهم ماه ربيع الاول، روز جمعه و پس از طلوع فجر، پا به جهان هستي گذاشت.در هنگام ولادت فرزند آمنه، ايوان كسري شكافت و چند كنگره آن فروريخت، آتش آتشكده فارس خاموش شد، درياچه ساوه خشك گرديد، بت هاي بتخانه مكه سرنگون شد، نوري از وجود آن حضرت به سوي آسمان بلند شد كه شعاع آن فرسنگ ها راه را روشن كرد و انوشيروان وموبدان خواب وحشتناكي ديدند.آمنه مي گويد: چون فرزندم به دنيا آمد، نور خيره كننده اي آشكارشد كه شرق و غرب را روشن كرد و من در آن روشنايي قصرهاي شام و بصري راديدم.همه اين عظمت، نشان از لياقت و شرافت و بزرگواري آمنه دارد.مادري كه خدا او را براي به دنيا آوردن الگوي خلقت برگزيده بود.وي در هنگام بارداري، نوري در خود مشاهده كرد كه گوياي آينده اي روشن براي محمدبن عبداللّه ر بود.پيامبر، پنج ساله بود كه به همراه مادر راهي يثرب شد تا آرامگاه پدرش را كه قبل از تولد او جان به جان آفرين تسليم كرده بود زيارت كند.آمنه كه براي اولين بار به آرزويش رسيده بود، فرصت را غنيمت شمرد و يكماه در يثرب ماند تا در كنار قبر همسرش، عبداللّه عقده دل بگشايد وفرزندش نيز، به ياد پدر، ديدگان با اشك آشنا سازد.هنوز غم زيارت قبر پدر، بر روح پيامبر (ص) حكمفرما بود كه در هنگامه مراجعت به مكه، آمنه نيز در ميان راه، در محلي به نام ابواء به سوي معبود شتافت و غمي بر غم هاي رسول خدا (ص) افزوده شد.

ام حبيبه

ام حبيبه يا رمله، دختر ابوسفيان و از زنان نمونه اي است كه به همراه همسرش عبيداللّه بن جحش (پسر عمه پيامبر (ص)) به حبشه مهاجرت كرد.عبيداللّه در حبشه، تحت تاثير تبليغات مسيحيت قرارگفت و ازآيين اسلام خارج شد، ولي ام حبيبه، تسليم فكرغلط شوهرش نشد و با وي به مبارزه پرداخت.عبيداللّه بن جحش، غرق در گمراهي،آن قدر مشروب خورد كه از پاي درآمد.پس ازمرگ عبيداللّه، ام حبيبه در خواب ديد كه كسي به او ام المومنين خطاب مي كند و تعبيركرد كه پيامبر اكرم (ص) با وي ازدواج خواهند كرد.

ام سلمه

ام سلمه از زنان بزرگوار و عالي مقام صدر اسلام بود كه پس از شهادت شوهرش، ابوسلمه، همسر رسول گرامي اسلام (ص) شد.وي، همواره ياري مهربان براي پيامبر (ص) بود و پس از نبي اكرم (ص) نيز هميشه به خاندان نبوت، تعلق خاطر داشت و از حريم آنان دفاع مي كرد.ام سلمه همراه با ابوسلمه، با كاروان جعفر طيار (ع) به حبشه مهاجرت كرد و در آن جا خداوند فرزندي به نام عمر به آنان عطا كرد.عمربن ابي سلمه از فرزندان نيك ام سلمه بود كه مادرش در جنگ جمل او را به ياري حضرت علي (ع) فراخواند و طي نامه اي كه همراه او براي اميرالمومنين (ع) فرستاد، نوشت: اگر جهاد بر زنان واجب بود، من در جهاد شركت مي كردم، اما جهاد را خداوند بر ما واجب نكرده است.از اين رو پسرم را كه چون جانم عزيز مي دارم، فرستادم تا در خدمت شما باشد و با دشمنان خداوند جهاد كند!.

حسن بن حسن بن علي

حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب (عليهم السلام) معروف به حسن مثني شخصيتي عظيم الشأن و دانشمند و پرهيزگار بوده و تولي صدقات و اوقاف اميرالمؤمنين (عليهم السلام) را بعهده داشته. گويند وي در واقعه كربلا كه آنروز كودكي خردسال بوده حضور داشته و در ميان اسيران بوده وبنقلي به شفاعت اسماء بن خارجه بجهت جراحاتي كه به تن داشته از قتل نجات يافته. وي در عهد عبد الملك مروان با حكومت بني مروان در مبارزه بود تا اينكه والي مدينه وي را بزندان افكند.نقل است كه وليد بن عبد الملك به والي خود در مدينه صالح بن عبدالله مري نوشت كه حسن بن حسن را (كه آنروز در زندان او بود) در مسجد پيغمبر (صلي الله عليه وآله) پانصد تازيانه بزن. صالح وي را بمسجد برد و مردم گرد آمده وي به منبر شد و بخواندن نامه خليفه پرداخت كه پس از آن بضرب تازيانه دستور دهد، در اين بين امام سجاد (عليه السلام) وارد مسجد شد، مردمان او را راه دادند تا به كنار حسن آمد و به وي فرمود: اي پسر عم! خدا را به (دعاي كرب) بخوان تا ترا نجات دهد. اين بگفت و از مسجد بيرون شد. حسن بخواندن آن دعا مشغول شد و چون صالح، نامه خليفه را بپايان رسانيد و از منبر بزير آمد گفت: من چهره حسن را چهره مظلوم مي بينم امرش را به تاخير افكنيد تا درباره اش از خليفه كسب تكليف مجدد كنيم. آنگاه به خليفه نامه نوشت و خليفه بلافاصله دستور آزادي او را صادر نمود.و سرانجام وي در سن سي و پنج سالگي به سمّ وليد بن عبد الملك از دنيا رفت و همسرش فاطمه بنت الحسين خيمه اي بر قبرش بپا ساخت و تا يكسال بر او نوحه سرائي نمود و خود نيز در پايان سال از رنج و اندوه درگذشت. (بحار: 46 / 114)

حضرت حمزه سيد الشهداء

اشاره

حمزه بن عبدالمطلب، عموي پيامبر گرامي اسلام بود، دو سال پيش از ولادت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ديده به جهان گشود.در ميان جوانان قريش در دلاوري و بزرگواري برجسته و در آزادانديشي، آزادمنشي وستم‌ستيزي سرآمد بود.سلحشوري و توان رزمي وي همزمان با آغاز دوره جواني نمودار شد.آن آزادمرد، حتي پيش از پذيرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاي مشركان حمايت مي‌كرد، گرويدن وي به اسلام موجب سربلندي دين خدا شد؛ زيرا پس از آن مسلمانان از انزوا بيرون آمدند و قريش با درك پشتيباني توانا و استوار حمزه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) از آزارهاي خود كاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان ملايمتر شد.حمزه (عليه السلام) همراه ديگر مسلمانان به مدينه هجرت كرد و خدمات ارزنده‌اي بويژه درامور نظامي ارائه داد.پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) به مسائل دفاعي حكومت نوبنياد خود اهتمام خاصي داشتند. ايشان با تشكيل گروههاي رزمي درصدد برآمدند امنيت مدينه را تامين كرده، مسلمانان رابراي رويارويي با دشمنان آماده سازند. بر اين اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستين گروه گشتي رزمي را به فرماندهي حضرت حمزه (عليه السلام)، اعزام نمودند. گرچه اين‌رويارويي بدون درگيري پايان يافت ولي نشانه‌اي از اقتدار سپاه اندك اسلام دربرابر كاروان بزرگ مشركان بود.رسول گرامي اسلام در ربيع‌الاول سال دوم هجرت غزوه ابواء را تدارك ديد و در جمادي‌الاولي غزوه ذات العشيره را به قصد تعقيب كاروان قريش سازماندهي كرد.در اين دو غزوه نيز پرچمدار سپاه اسلام، حضرت حمزه بود.آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضوري درخشنده داشت. اين نبرد با امدادهاي الهي ودلاوري‌هاي بي‌مانند اميرمومنان علي (عليه السلام) و سلحشوري حمزه، با پيروزي قاطع سپاه اسلام به پايان رسيد. در اين پيكار تني چند از سران كفر به دست تواناي حمزه به هلاكت رسيده يا به اسارت درآمدند. طعيمه بن‌عدي و ابوقيس بن فاكه از جمله اين كشته شدگان بودند؛ و اسود بن‌عامر به دست حمزه به اسارت درآمد، سيدالشهدا حمزه بن عبدالمطلب در غزوه بني قينقاع پرچمدار سپاه اسلام بود. يهوديان بني قينقاع نخستين گروه يهود بودند كه با اسلام اعلام جنگ نمودند، سپاه اسلام قلعه آنها رامحاصره كرد. آنگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آنان را از مدينه تبعيد نمود و اموالشان را مصادره كرد.يك سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشركاني كه براي انتقام‌گيري از مسلمانان و جبران شكست بدر به سمت مدينه آمده بودند آغاز گرديد.حمزه و برخي ديگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون شهري بودند، حمزه به رسول خدا عرض كرد:سوگند به آن كه قرآن را بر تو فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد، مگر آنكه بيرون مدينه با شمشير خود بر دشمن بتازم!حضرت حمزه (عليه السلام) از معدود قهرماناني بود كه در جنگ، نشان بر خود مي‌نهاد و بدين وسيله خود را به دوست و دشمن معرفي مي‌كرد. او نمونه‌اي از شجاعت و دليري در ميدان نبرد بود، خود را به اعماق صفوف دشمن مي‌رساند و با دشمن درگير مي‌شد، از قدرت بازوي برجسته‌اي بهرهمند بود. دراحد با دو شمشير پيش رسول خدا مي‌جنگيد و مي‌گفت: من شير خدا هستم!

شهادت

در احد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع مي‌كرد و توانست سي مشرك جنگجو را به هلاكت برساند. يكي از مشركان به نام وحشي زير درختي دركمين آن سردار دلاور نشسته بود حمزه او را ديد و آهنگ او كرد. يكي از دشمنان راه را بر او بست، حمزه به او حمله كرد و وي را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوي وحشي خيز برداشت ولي پايش در گل سر خورد و به زمين افتاد. در اين هنگام وحشي زوبين به سويش پرت كرد... و بدين ترتيب آن بزرگوار پس از عمري جهاد در راه خداو ياري پيامبر گرامي به ملكوت اعلي پيوست و آن سردار رشيد، شهيد شاهد بارگاه الهي شد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در منزلت او فرمود:سالار شهيدان در روز قيامت نزد خداوند حمزه است مزار آن سردار شهيد و ديگرشهيدان احد همواره زيارتگاه عاشقان و عارفان الهي و الهام‌بخش جهاد و شهادت به مبارزان بوده است.السلام عليك يا عم رسول الله السلام عليك يا خير الشهداء السلام عليك يااسد الله و رسوله

خديجه

حضرت خديجه دختر خويلد، زني پاكدامن و عفيف بود و از بازرگانان قريش به حساب مي آمد.وي به دنبال مرد اميني مي گشت كه زمام تجارت او را بر عهده بگيرد.امانت داري محمدبن عبداللّه در ميان مردم شهرت داشت.از اين رو، خديجه به دنبال پيامبر (ص) فرستاد و گفت: چيزي كه مرا شيفته تو كرده راستگويي، امانتداري و اخلاق پسنديده تو است و من حاضرم دو برابر آنچه به ديگران مي دادم به تو بدهم و دو غلام خود را نيز همراه تو بفرستم كه در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند.نبي گرامي اسلام (ص) نيز دعوت خديجه را پذيرفتند و كاروان قريش به حركت درآمد.سفر بازرگاني پرسودي بود.پس از تجارت، كاروان به مكه بازگشت و پيامبر گزارش سفر را براي خديجه تشريح كرد.چيزي نگذشت كه ميسره غلام خديجه نيز واردشد و آنچه را در اين سفر ديده بود موبه مو براي مولايش تعريف كرد و گفت: امين در بصري، به منظور استراحت، زير سايه درختي نشست.در آن هنگام، چشم راهبي به امين افتاد و از من نام او را پرسيد و سپس چنين گفت: اين مرد، همان پيامبري است كه در تورات و انجيل، درباره اوبشارت هاي فراواني خوانده ام!.حضرت خديجه ي پس از اين سخنان، علاقه مفرطي به محمدر، كه سرچشمه آن از معنويت وي سرچشمه مي گرفت، در خود احساس مي كند.و پس از آن در عالم رويا مي بيند كه خورشيد، بالاي مكه چرخ خورد و كم كم پايين آمد و در خانه او فرودآمد.دختر خويلد، خوابش را براي عموزاده خود ورقه بن نوفل كه از دانايان عرب بود، نقل مي كند و عموزاده اش مي گويد: تو با مرد بزرگي ازدواج خواهي كرد كه شهرت او عالم گير خواهد شد.خديجه به اين ازدواج تمايل پيدا مي كند، لذا نفيسه، دختر عليه را كه از زنان قريش و دوستان نزديكش بود، مامور ابلاغ اين پيام به محمدبن عبداللّه ر مي كند.فرستاده خديجه به پيامبر (ص) مي گويد: محمد!.چرا شبستان زندگي خود را با چراغ همسر روشن نمي كني؟.هرگاه من تو را به زيبايي و ثروت، شرافت و عزت دعوت كنم مي پذيري؟.پيغمبر فرمودند: منظورت كيست؟.نفيسه، خديجه را معرفي مي كند.پيغمبر مي فرمايند: آيا خديجه به اين كار راضي مي شود، با اين كه وضع زندگي من با او فرق زيادي دارد؟.نفيسه مي گويد: اختيار او به دست من است و من او را حاضر مي كنم.پس از آن، پيامبر اكرم (ص) با عموهاي بزرگوار خود، جريان را در ميان نهادند.مجلس باشكوهي تشكيل و عقد نكاح پيغمبر و خديجه جاري شد.بعد از ازدواج آن دو، الفت، محبت و معنويتي ميانشان پديد آمد كه خديجه تمام ثروت خود را در اختيار محمد گذاشت.آن گاه كه پيامبر به رسالت مبعوث شد، اولين زني كه به محمدر ايمان آورد، خديجه بود.خديجه به همراه همسرش و علي بن ابيطالب (ع) به مسجدالحرام مي رفت و در آن جا به پيغمبراكرم (ص) اقتدا مي كرد و با ايشان نماز ميخواند.اين حركت، نشانه شجاعت، راست قامتي و ايمان خديجه است.در چنان شرايطي كه تمام دشمنان اسلام عليه پيغمبر (ص) قدبرافراشته اند، او با يك دنيا تعبد، به كنار كعبه مي آيد و به نماز مي ايستد و عملا با تمام بت ها و طاغوت ها مبارزه مي كند.در زماني كه مشركين و كفار، با سخت ترين شكنجه ها تلاش مي كردند تا راه نفوذ اسلام را در سطح عربستان، سدكنند و بارها در مسير مسجدالحرام تا خانه، به پيامبر سنگ مي زدند، خديجه گاه سپري بود كه سنگ ها را بر جان مي خريد تا كمتر به دست و پاي پيغمبر آسيبي برسد.حضرت خديجه، علاوه بر همسري رسول خدار، لياقت مادري فاطمه (س) را دارد كه با عنوان ام الائمه، ارزش هاي شكل گرفته در زمان پيامبري محمدبن عبداللّه (ص) را تا انتهاي دنيا، حفظ و پاسداري مي كند.ارزش هايي كه بدون حمايت خديجه پديدار نمي شد و آن بانوي گرامي، با دلداري دادن همسرش، بذل تمامي ثروتش و با شجاعت و شهامتش، به پيامبر قدرتي مي داد كه با دلگرمي به ترويج اسلام بپردازد و از آزار دشمنان نهراسد.اين واقعيت در سال دهم بعثت، عيان تر شد و آن زماني بود كه خديجه، پيامبر را تنها گذاشت، كوله بار سفر را بست و به سوي معشوق شتافت.پيامبر گرامي اسلام (ص) بعد از اين واقعه، جنازه حضرت خديجه را در مكاني به نام حجون، در مكه دفن كردند.قبل از دفن، خود به ميان قبر رفتند و جنازه را در آن نهادند و با دست مبارك خود بر آن خاك ريختند.

زينب بنت جحش

زينب، دختر جحش و اميمه، از زنان روزه دار، شب زنده دار، نيكوكار و نمونه اي بود كه در جنگ احد منشا خدمات مهمي واقع شد.وي كه از اشراف زادگان قريش بود، به پيشنهاد حضرت محمدر، به همسري زيدبن حارثه درآمد.زيد كه غلام حضرت خديجه بود و آن حضرت، وي را به پيامبر اكرم (ص) بخشيده بود، توسط نبي گرامي اسلام (ص) آزاد شد.پس از آن، پيامبر وي را پسر خود ناميده، از زينب براي او خواستگاري كردند.خانواده دختر هم به خاطر دستور حضرت محمدر، زيد را به دامادي پذيرفتند و بدين گونه زينب به خانه شوهر رفت.اين ازدواج، در حقيقت مقدمه اي براي شكستن يك سنت غلط جاهلي بود و زينب از جانب خداوند و پيامبرش مامور شده بود تا به عنوان يك زن با شخصيت و سرشناس با برده اي ازدواج كند، آن هم در زماني كه هيچ كس به اين نوع ازدواج تن نمي داد.پس از مدتي بين زيد و زينب اختلاف افتاد و تصميم گرفتند كه از هم جدا شوند.خداوند به پيامبر (ص) دستور داد: و اذ تقول للذي انعم ا للّه عليه وانعمت عليه امسك عليك زوجك واتق اللّه، به زيد كه مورد لطف خداوندو تو واقع شده است، مي گويي: همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهيز.كوشش پيامبر (ص) به ثمر نرسيد و زينب و زيد، بر اثر ناسازگاري هاي اخلاقي از يكديگر جدا شدند و پيامبر گرامي اسلام (ص)، به فرمان خداوند بزرگ، براي جبران شكست زينب، وي را به همسري خود برگزيدند.زينب كه در گذشته همسر پسرخوانده رسول اللّه بود، اينك به دستور پروردگار با رسول خدار ازدواج مي كند تا سنت غلط ديگري نيز در آن دوران باطل شود.عقد اين همسري را خداوند اجرا مي كند، چنانچه قرآن مي فرمايد: هنگامي كه زيد از همسرش جدا شد، ما او را به همسري تو درآورديم تا مشكلي براي مومنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هاي آنها، هنگامي كه از آنان طلاق گيرند، نباشد.اين ازدواج، افتخاري براي زينب شد كه همواره بر آن مي باليد و مي گفت: مرا خدا براي پيامبر برگزيده است.آن هنگام كه خبر اين ازدواج را به زينب دادند، از خوشحالي سر بر خاك گذارد و پروردگارش را سجده كرد.وي، زني نيكوكار بود و با دستمزد كارش، به مستمندان رسيدگي و كمك مي كرد و آن را به مصرف تهيدستان مي رساند.در زمان خليفه دوم، از بيت المال مسلمين، سالي دوازده هزار درهم به او مي دادند، ولي او فقط يك بار آن را گرفت و بين فقرا و بينوايان تقسيم كرد.سپس گفت: خدايا!.در سال آينده اين مال را نصيب من مفرما كه فتنه است.اين خبر به خليفه دوم رسيد.تعجب كرد و گفت: بايد به اين زن بيشتر كمك شود.سپس هزاردرهم ديگر برايش فرستاد و پيام داد كه شنيده ام آن پول را به فقرا بخشيده اي، اين پول را براي خودت بردار.زينب اين هزاردرهم را نيز به مصرف تهيدستان رسانيد و خود درهمي از آن، برنداشت.آن بانوي نمونه در سال بيستم هجري زندگي را بدرود گفت و در حالي كه 53 سال بيشتر نداشت، به ديار باقي شتافت.

عبداللّه بن عباس

اشاره

عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب از ياران دانشمند پيغمبر اسلام (صلي الله عليه وآله) وپسر عم او بوده وسه سال قبل از هجرت در ايامي كه پيغمبر در شعب ابوطالب در محاصره بود به دنيا آمد.ابن عباس بر اثر دعاي پيغمبر (صلي الله عليه وآله) در باره اش كه در حديث آمده ونيز بسبب هوش و ذكاوت وجديت فراواني كه در كسب دانش داشت در علم تفسير وفقه وحديث بجائي رسيد كه او را حبرالأمّه مي خواندند ومسلمانان در مسائل مشكله به وي رجوع ميكردند ونظرش در مسائل، مورد اتفاق بوده. كوشش او در فراگرفتن دانش به حدي بوده كه خود گويد: اگر ميشنيدم شخصي حديثي را ميداند كه من آن را نشنيدهام بدر خانهاش ميرفتم وبيرون در عبايم را مي گستردم و بروي آن مي نشستم، باد خاكهاي كوچه را بر سرم ميريخت، منتظر بودم تا صاحب خانه بيرون آيد و چون بيرون ميآمد و مرا ميديد پوزش ميخواست وميگفت: چه كاري داري؟ و چون منظورم را ميگفتم وي ميگفت: اين وظيفه من بوده كه بنزد تو آيم. ومن ميگفتم: احترام دانش اقتضا ميكند كه من خود به دنبال آن بروم.وي علاوه برعلم تفسير وحديث در شعر وتاريخ و رياضيات نيز تسلط داشته ووي را در هر بخشي از اين علوم شاگرداني بوده. او كسي است كه علي (عليه السلام) وي را چنان شايسته فراگيري علم ميدانسته كه گاهي شب تا به صبح وي را تفسير بخشي از قرآن ميآموخت.عبداللّه در جنگ جمل وصفين در ركاب علي (عليه السلام) بوده ودر جمل پس از پايان جنگ او را به نزد عايشه فرستاد كه به وي بگويد زودتر به مدينه بازگردد. عايشه آن روز در نزديكي بصره در جائي بنام قصر بني خلف سكونت داشت وچون عبداللّه به آنجا رفت عايشه وي را اجازه ورود نداد، وي بي اجازه به خانه درآمد وبر فرشي كه آنجا بود نشست، عايشه از پشت پرده صدا زد اي پسر عباس برخلاف سنت عمل كردي كه بدون اجازه به خانه ما آمدي وبر بساط ما نشستي! ابن عباس گفت: ما در عمل به سنت پيغمبر از تو پيشيم كه سنت را ما به تو آموختيم وخانه تو همان است كه پيغمبر ترا به ملازمت آن امر نمود و تو ناروا از آن بيرون شدي و بر خود ستم نمودي وبدين آئين خيانت كردي و بر خداي خويش سركشي نمودي و پيامبرش را تمرد جستي، چون به خانه خود روي بي اجازه ات وارد نشويم، اميرالمؤمنين علي ترا فرمان داده كه به مدينه برگرد وبيش از اين در اين سرزمين نمان. عايشه گفت: خدا اميرالمؤمنين را رحمت كند وي عمر بن خطاب بود. عبداللّه گفت: به خدا سوگند به رغم اَنف دشمنان تنها كسي كه اميرالمؤمنين بر او صادق است همين مرد است كه او از هر كسي به رسول خدا نزديك تر وسابقه اش در اسلام وهمچنين دانشش از همه بيشتر ومقامش والاتر وآثارش در اسلام از پدر تو و عمر فزون تر است، بدان اي عايشه كه سرپيچي تو از علي بسي كوتاه مدت بود ولي جرم و گناهش بزرگ، شومي وپيامد سوأش آشكار وتيرگي وناپسنديش برهمگان روشن است...عايشه بگريست واشك از ديدگانش سرازير گشت، صدايش به ناله بلند وگريه در گلويش شكست وگفت: من از اين سرزمين ميروم زيرا جائي نزد من بدتر از آنجا نبود كه شما در آن باشيد. ابن عباس گفت: به خدا سوگند چه مصيبتها كه از ناحيه تو ديديم و چه نتيجه ها كه از كردار تو گرفتيم، ترا ام المؤمنين خوانديم با اينكه مادرت ام رومان بود، پدرت را صديق لقب داديم با وجود اينكه وي پسر ابوقحافه بود! عايشه گفت: اي پسر عباس به پيغمبر بر من منت مينهي؟! ابن عباس گفت: چرا منت ننهم كه اگر تو به اندازه سر موئي از او بهره داشتي بر ما منت مي نهادي در صورتي كه ما از خون و گوشت او ميباشيم، تو يكي از نه زن بودي كه از پيغمبر به جا مانديد، تو بر هيچيك آنها مزيتي نداري چه شده كه امر ميكني و نهي مينمائي و منتظري از تو اطاعت كنند؟!سپس ابن عباس بنزد علي (عليه السلام) بازگشت و ماجري را به عرض رساند. حضرت فرمود: من ترا مي شناختم كه براي اين پيام انتخاب نمودم. (رجال كشي)نقطه ضعفي كه در زندگي ابن عباس به چشم ميخورد موضوع نسبت اختلاس اموال بيت المال به وي ميباشد موقعي كه او از سوي اميرالمؤمنين (عليه السلام) حاكم بصره بوده واين داستان و نامه حضرت به وي و پاسخ او به حضرت در نهج البلاغه وشرح ابن ابي الحديد مشروحاً ذكر شده است وبرخي در مقام دفاع از او گفته اند: وي عبيداللّه بن عباس بوده نه عبداللّه، و بعضي از اصل اين داستان را بي اساس دانسته اند، ولي از بشر غير معصوم شكست خوردن در برابر آزمايشهاي مالي عجيب نيست. واللّه العالم.در حديث آمده كه پيغمبر (صلي الله وعليه وآله) در باره عبداللّه بن عباس فرمود: عبداللّه نميرد تا اينكه بينائي خويش را از دست بدهد و به دانشي دست يابد. (بحار:18/126) از اين رو ميتوان گفت: عدم مصاحبت او با امام حسين (عليه السلام) در واقعه كربلا بجهت نابينائي او بوده است.

وفات

عبدالله بن عباس سال 68ه درسن 71 سالگي در طائف از دنيا رفت.

علي بن جعفر

ولادت

علي بن جعفر فرزند امام جعفر صادق (عليه السلام) و برادر كوچك امام موسي كاظم (عليه السلام) است، بنابر اين، وي از علماي قرن دوم هجري است.او در نوجواني پدر خود را از دست داد و در حمايت برادر بزرگوار خود قرار گرفت و معارف اسلام ناب محمدي صلي اللّه عليه و آله و سلم را از سرچشمه زلال آن فرا گرفت.ايشان را علي بن جعفر عريضي مي گويند. عريض نام محله اي در اطراف شهر مدينه است كه ايشان و فرزندانش در آنجا زندگي مي كرده اند و سادات عريضي از طريق وي به امام جعفر صادق (عليه السلام) منسوب مي شوند.

سيره

علي بن جعفر از ياران با وفاي امام موسي كاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادي (عليهم السلام) ميباشد. وي پيوسته در خدمت امام موسي كاظم (عليه السلام) بود و در سفرهاي متعددي نيز در كنار ايشان بوده و علوم فراواني را از آن حضرت فرا گرفته و محرم اسرار و حافظ اموال آن حضرت به شمار مي رفت.در زمان امامت امام رضا (عليه السلام) همانند سدي آهنين در برابر واقفيه كه يك فرقه انحرافي بودند ايستاد و از امام رضا (عليه السلام) حمايت كرد.در زمان امامت امام جواد (عليه السلام) در حالي كه پير مردي سالخورده بود به استقبال امام جواد مي رفت در حالي كه آن حضرت كودكي خرد سال بود و بعد از احترام فراوان كفشهاي آن حضرت را آماده مي نمود و وقتي مورد اعتراض واقع مي شد استناد به امامت و افضليت آن حضرت مي نمود.

جهاد و مبارزه

علي بن جعفر در سال 203 ه همراه برادرش محمد بن جعفر (عليه السلام) در قيام طالبيين شركت كرد و جنگ سختي ميان آنان و هارون بن مسيب، حاكم عباسي در گرفت.

سخنان علما

شيخ مفيد مي فرمايد: علي بن جعفر از راويان حديث است و سخنانش بسيار محكم و قابل اطمينان و شخصيتي با تقوا و صاحب فضل است. وي پيوسته ملازم و همراه برادرش امام موسي كاظم عليه السلام بود و روايات فراواني را از آن حضرت روايت كرده است.شيخ طوسي مي فرمايد: او شخصي جليل القدر و مورد اطمينان است.علامه حلي نيز مي فرمايد: او شخصيتي مورد اطمينان است و كشي روايتي درباره او نقل كرده كه خود دليل بر عقيده درست و ادب او در برابر امام جواد عليه السلام مي باشد.

اساتيد

علي بن جعفر از محضر امام جعفر صادق، امام موسي كاظم و امام رضا (عليهم السلام) بهره برده و از ايشان روايت نقل مي كند.علاوه بر آن، از حسين بن زيد شهيد، سفيان بن عيينه، محمد بن مسلم، عبد الملك بن قدامه، معتب و ابوسعيد مكي نيز روايت مي كند.

شاگردان

او شاگردان فراواني داشته است كه اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:1- احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي2- يونس بن عبد الرحمن3- علي ابن اسباط4- عبد العظيم بن عبد الله حسني5- ايوب بن نوح6- عمركي بن علي و...

تاليفات

تنها كتابي كه از ايشان به دست ما رسيده، كتاب ارزشمند مسائل علي بن جعفر است كه سؤالات ايشان و جواب هاي امام موسي كاظم (عليه السلام) در آن جمع آوري شده است.

وفات

علي بن جعفر چهار امام را درك كرده و با توجه به شهادت امام جعفر صادق (عليه السلام) كه سال 148 ه. ق است و امامت امام هادي (عليه السلام) كه 220 ه.ق است او بايد بيش از 80 سال عمر كرده باشد.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».