تجربه نبوی و تاریخ

مشخصات کتاب

عنوان : تجربه نبوی و تاریخ
پدیدآورندگان : مصطفی سلطانی(پدیدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
الکترونیکی
زبان : فارسی
صاحب محتوا : موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان
توصیفگر : راه وحی
وحی و تجربه دینی
الهام
وضعیت نشر : قم: مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، 1387
ویرایش : -
خلاصه :
مخاطب :
یادداشت : , ملزومات سیستم: ویندوز 98+ ؛ با پشتیبانی متون عربی؛ + IE6شیوه دسترسی: شبکه جهانی وبعنوان از روی صفحه نمایش عنوانداده های الکترونیکی
شناسه : oai:tebyan.net/4522
تاریخ ایجاد رکورد : 1387/11/16
تاریخ تغییر رکورد : 1387/11/16
تاریخ ثبت : 1389/6/28
قیمت شیء دیجیتال : رایگان

مقدمه

وحی و نبوت در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است. تا آن جا که اساس آموزه های دینی و منبع معارف است. به تعبیری در اسلام و نزد دانشمندان اسلامی قرآن به عنوان تبلور وحی محمدی بااهمیت ترین موضوع است. از این رو از آغاز نزول مورد عنایت دین پژوهان، مورخان واهل اندیشه بوده است. کنکاش در قلمرو وحی سبب طرح مباحثی پیرامون این پدیده شده که عمدتاً در کتب تاریخ، حدیث و علوم قرآنی مطرح است. از جمله مباحث مهم در عرصه قرآن پژوهی، مسئله وحی و چگونگی رویارویی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)با آن است. حقیقت و سرشت وحی کدام است؟ آیا وحی نازل بر رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) همان بود که در قالب الفاظ به امت ارائه شد؟ دیدگاه کلام جدید در این باره چیست؟ در عرصه دین پژوهی پاسخ های متفاوتی نسبت به این پدیده مطرح شده است. این پاسخ ها در سده های اخیر در قالب دیدگاه هایی مطرح شده است. در مجموع می توان گفت: در عقلانیت جدید و عصر مدرنیته دو تفکر نسبت به وحی شکل گرفت.الف) دیدگاهی که نافی وحی بود.(تجربه دینی)در این اندیشه وحی با تجربه پیامبر و حالات درونی او یکی است. چرا که وحی عنوانی برای مواجهه است.ب) دیدگاهی که حقیقت وحی را پذیرفت و نظریه افعال گفتاری یا وحی گفتاری را مطرح کرد.طرفداران این نظریه معتقدند وحی سرشت زبانی دارد.و خدا در این ارتباط زبانی افعال گفتاری انجام داده است.هر چند بنظر می رسد این دیدگاه به این دلیل که معنی و لفظ، حتی ساختار و نظم قرآن را از خداوند می داند، مطابقت بیشتری با وحی اسلامی داشته باشد. اما دین پژوهان رویکرد متفاوتی نسبت به این دیدگاه ارائه دادند بطوریکه عده ای از محققان حوزه دین وحی گفتاری را نپذیرفتند.از نظر آنان وحی حقیقتی خارج از ذات رسول ندارد.بلکه از نفس رسول نشأت گرفته است. این گروه در قالب سه تئوری به بحث وحی پرداختند. مقابل پیش رو در بخش پایانی ضمن طرح دیدگاه آنان به ارزیابی نظراتشان از منظر تاریخی ـ کلامی می پردازد.

اصطلاح وحی

تعاریف ارائه شده برای وحی حقیقی نیست. باید اقرار نمود که تعریف ماهیت و حقیقت وحی تا کنون برای انسانها چندان امکان پذیر نبوده است. از این رو تعریفهای ارائه شده عمدتا شرح الاسمی است. لذا برای انس ذهن با مفهوم وحی ارائه دیدگاه عده ای از دانشمندان مفید است. ابن عربی می گوید: الوحی انزال المعانی المجرد العقلیه فی القوالب الحسیه المقیده فی حضره الخیال فی نوم کان او یقظه [1] وی در موضع دیگری در مقام تعریف وحی می گوید: وحی همراه با سرعت است واین معنا در اشاره مأخوذ وحی دال بر نوعی سلطنت و حکومت در نفس است [2] علامه طباطبایی می گوید: وحی شعور و درک ویژه پیامبران است.که دسترسی به آن جز برای آحادی از انسانها که مشمول عنایات الهی قرار گرفته اند میسور نیست و در جای دیگر می گوید: وحی امری خارق العاده است، از قبیل ادراک باطنیه شعور مرموزی که از حواس ظاهر پوشیده است.محمد فرید وجدی می گوید: وحی، تعلیم امور دین به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از ناحیه خدا، به واسطه ملائکه را گویند.محمد رشید رضا می گوید: وحی نوعی عرفان است که شخص در نفس خود با واسطه یا، بی واسطه آن را می یابد و یقین دارد، از جانب خداست.زرقانی می نویسد: وحی در لسان شریعت عبارتست از اینکه خداوند متعال آنچه اراده تعلیم نموده را به نحو سرّی و پنهانی به بندگانش اعلام نماید.بادقت در تعاریف ارائه شده می توان به این حقیقت رسید که دراین تعاریف حقیقت وحی بیان نشده بلکه به شرح الاسم اکتفا شده است.شاید جامع مجموعه سخنان فوق درتعریف وحی چنین باشد.وحی حقیقتی است که:الف: از منبع غیر انسانی صادر شده و انبیاء از طریق باطن و درون خود آن را دریافت می کردند.ب:ازاراده وعلم رسول واجتهاداو خارج وباتعلیم ازقوه مافوق بشری برای رسول حاصل می شود.ج: رسول یقین به مبدأ نزول و طریق آن دارد و می داند که از جای دیگری به او افاضه می شود. تذکر این نکته ضروری است که ضرورتی در درک حقیقت وکنه و ماهیت وحی احساس نمی شود.به جهت اینکه حقیقت وحی حالتی است مخصوص پیامبران که فراتر از قلمرو فهم و عقل است. از اینرو مامکلف به درک آن نیستیم هرچند ایمان به آن لازم است.بهترین راه برای درک مفهوم وحی، توجه به موارد استعمالش در قرآن است. چرا که فهم مفهوم وحی ازطریق بحثهای لغوی هم میسر نیست، ازاین روکه واژه «وحی» درعرف عام مورداستعمال نداشته است. آری درعلم لغت معنی نزدیک به معنای واقعی ارائه می شود از اینرو جستجو در معنای لغوی می تواند مارا در فهم معنای حقیقی وحی یاری دهد. به همین دلیل است که کتبی که درباره وحی بحث می کنند،در مقام بیان سرشت وحی معمولا به موارد استعمال این لفظ در قرآن اشاره می کنند.

تعریف تجربه دینی

واژه تجربه در اینجا دارای معنای مخصوصی است که از سوی برخی از فلاسفه دین تبیین شده است به نظر ـ هرد ـ مراداز تجربه آگاهی بی واسطه از مقام الوهیت است. در این بیان تجربه ـ درواقع نوعی (مواجهه)یا(آگاهی بی واسطه) است. تجربه، گویانوعی رهیافت روحی وگونه ای درگیری مستقیم وآگاهی درونی از یک موضوع و وضعیت می باشد. که از ویژگیهای زیر برخوردار است.1) تجربه دریافت زنده و پویایی است و متن حادثه هرگز برای فاعل تجربه فراموش نخواهد شد.2) تجربه به انسان احساس «همدلی» می دهد. فردی که در متن حادثه بوده است فرد مشابه خود را خوب درک می کند.3) تجربه آزمایش شخصی و غیر قابل انتقال به غیر است.بحث تجربه دینی گستره وسیعی دارد از این رو شامل تجربه اخلاقی، زیباشناختی، دنیامداری و تجربه دینی می شود. حال سخن اینست که یک «تجربه» چگونه دینی می شود. گفته شده است که تجربه در صورتی صبغه دینی می یابد که:اولاً متعلّق آن موجودی فوق طبیعی باشد. ثانیاً فاعل آن در توصیف حالات و تجارب خود از مفاهیم دینی بهره ببرد.چنین تجربه ای دینی بوده و رویکردهای متفاوتی خواهد داشت.یکی از این رویکردها در محدوده «ایمان» است. رویکرد دوم در حوزه«کثرت گرایی (پلورالیسم)دینی» است.رویکرد سوم به مسئله «صدف و گوهر دین»مرتبط می شود. رویکرد چهارمی که وجود دارد در رابطه با«وحی»است.برخی از فلاسفه دین بر این باورند که «وحی» چیزی جز یک حالت تجربی نیست که برای شخص نبی رخ داده است.از این رو،تجربه وحیانی و نبوی می تواند تعمیم یافته،دیگر انسانها را در رتبه ای نازل تر شامل شود... با توجه به پیچیدگی مباحث و گستردگی آن بهتر است به موضوع تجربه دینی بپردازیم. و از آنجا که شناخت پیشینه بحث سهم بسزایی در تبین و فهم هرچه بهتر از آن دارد.در این جا بنحو بسیار مختصر نگاهی به پیشینه وحی در ادیان آسمانی و غرب خواهیم داشت.

پیشینه بحث (تاریخچه وحی)

پدیده وحی و نبوت، تاریخی به اندازه تمدن بشری دارد. امتی در جهان نبوده که در آن پیامبر و انذارگری ظهور نکند.و ان من امة الاّ خلافیها نذیر.قرآن تداوم وحی و نبوت را ناشی از سنت الهی می داند.یعنی سنت هدایت که از سنن حاکم بر جهان هستی است ایجاب می کرد تا بعثت انبیاء تداوم داشته باشد.به گواهی تاریخ مردمان جاهلیت با الهام و غیب آشنا بودند.در نظر آنها کاهن نظرش را از طریق الهام می گیرد.الهام او از«تابع»یا «ربی»است که از غیب سخن می گوید. آنها غیر از کاهن اصطلاح دیگری بنام «عراف» داشتند.یهودیان نیز به وحی آگاهی داشته اند،بدانجاکه عده ای بدان گرویده بودند. ازاینرو درکتب مقدس یهود و نصاری نیز وحی مورد استناد انبیا واقع شده است. در بسیاری از اوقات در عهد عتیق از نزول الهام و وحی الهی به «نزول روح خدا»تعبیر شده است. در دیدگاه آنان شریعت و کلام الهی را«یهوه صبایوت»با روح خود بواسطه انبیا می فرستد.کلمه وحی بارها در تورات آمده است. گاهی مستقیم و بی واسطه،نبی دعوت به نبوت می شود،گاهی وحی با واسطه بر نبی نازل می شود.در هر حال،روح خدا بواسطه نبی متکلم می شود.و کلام خدا بر زبان نبی جاری می شود.بعد از نزول وحی خداوند کلامش را حفظ می کند،تا بر زبان نبی جاری شود. در مسیحیت نیز مسأله وحی مطرح بوده است. در وحی مسیحی میان عنصری بشری و الهی جمع می شود.به عقیده آنان ملهمات الهی لباس بشری می پوشدتا مفهومش به مردم ابلاغ شود. شریعت در منظر مسیحیان گاهی از طرف فرشتگان ابلاغ می شوند وزمانی از طرف خود یهود از اینرو معتقدند که تمامی کتب از الهام خداوند است. و در نهایت حتی زرتشتیان نیز اعتقاد به سروش ایزدی و پیام آور الهی داشته اند.در گاتاها،قدیمی ترین اثر مذهبی زرتشتیان خبر از آغاز پیامبری زرتشت است.امشاسپند بهمن «و هومن خرد هستی و نماینده منش نیک»در پاسخ «اَشا» «سامان و هنجار هستی»می گوید:«یگانه کسی که من اینجا شناخته ام و فرمانهای مرا بکار می بندد «زرتشت اسپنتمان»است.اوست که خواهان آنست که سرودهای ستایش مزدا آئین راستی را برافرازد.از اینرو ما به او شیوایی سخن می بخشیم. روان جهان که از ستم و تباهی و ویرانی و زور،فریاد بر آورده بود از این گزینش خشنود و خرسند می گردد. و جالب است که در تلمود می نویسد: از آنجا که ملت اسرائیل امانت دار وحی و الهام الهی بود افرادی از این قوم به عنوان پیامبر خدا برگزیده شدند،لیکن این امر تنها به ایشان اختصاص نداشت.«هفت پیامبر برای بت پرستان نبوت کردند و ایشان عبارت بودند از بیلعام،یعور پدر بیلعام،ایوب و چهار دوست او، آری عدالت خداایجاب می کند تا برای بت پرستان هم پیغمبرانی بفرستد.میدارش، آیه 32 از سفر تثنیه ـکه می فرماید:آفریدگاری که اعمالش کامل می باشد زیرا که همه طریقتهای او انصاف است،را چنین تفسیر می کند.خداوند حجت را بر جهانیان تمام کرد تا در جهان آینده به خدا اعتراض نکنند،...همانطور موسی را بر بنی اسرائیل گماشت، بیلعام را پیغمبر بت پرستان قرار داد.

پیشینه وحی در غرب

اشاره

دین پژوهان غربی جایگاه ویژه ای برای عقل قائلند،بدانجا که عقل را مهمترین منبع کشف حقایق دینی و معنوی قلمداد می کنند. غربی ها و از جمله دانشمندان آنان (از روم شرقی گرفته تا اروپای قرون وسطی و معاصر وآمریکا)در حاشیه روابط نظامی و اقتصادی و سیاسی که با ممالک اسلامی داشته اند، بر مبنای عقل گرایی محض خود رویکرد خاصی درباره اسلام و مسائل مربوط به آن خصوصاًوحی و نبوت داشته اند.برخورد آنها نسبت به وحی و نبوت را می توان در چهار دوره ارائه نمود.

دوران تجاهل و تنفّر

این دوره با بی اطلاعی کامل همراه بود. آنان از آغاز برخورد با روم شرقی در قرن هفتم میلادی تا سالها بعد از جنگهای صلیبی نظرات عجیبی درباره حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)ابراز داشتند.در تمام این دوران تهمتهای فراوانی به حضرت زدند.در قرون وسطی جهالت تا آنجا سایه گستر شد که یک اسقف رومی را بعنوان مؤسس اسلام می شناختند.پاپ اینوسان سومـپیغمبر ما را دجال می نامد ـ ژیبر و نوژان ـ می گفت: مستی علت مرگ و موت محمد بود.خلاصه آنکه در تمام قرون وسطی محمد در نظر اروپائیها بعنوان فردی کذاب،عامل شیطان،دیوانه و...شناخته شده بود.

دوران توجه وتردید

در قرن 12 میلادی، پنج قرن بعد از طلوع اسلام ـ پیرلوونرابل ـ اولین کتاب را بر ضد اسلام نوشت وبرای اولین بار قرآن به زبان لاتین ترجمه شد.در قرن 14ـ پیر پاسکال ـ ودیگران قضاوت های دو پهلوئی را درباره اسلام ارائه نمودند.در نهایت می توان گفت در این دوران غرب توجه به وحی ومسائل آن نمود امّاتوجه آنها نتیجه مثبت یا منفی را به همراه نداشت.

دوران تحقیق وتجلیل

در سال (1734 م) جرج سیل ـ ترجمه انگلیسی قرآن را منتشر کرد. وی محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را باـ نیوماوتزوس ـ مقایسه می کند. قبل از او ـ دوبولنوبلیه ـ کتاب زندگانی محمد ـ را می نویسد. وی محمد را مردی خردمند و قانونگذاری روشنفکر معرفی می کند،که خواسته است یک آئین منطقی و عقلانی بجای معتقدات یهودیت و مسیحیت بیاورد.ساواری ـ مترجم کلاسیک قرآن حضرت محمد را یک شخصیت استثنائی تاریخ معرفی می کند که هادی بشر به شاهراه های رستگاری و سعادت است. وی افکار حضرت محمد را پذیرفته بود.اما نبوت را انکار می کرد بعد از وی ـ کارلایل ـ بر مبنای فلسفه اشراقی خود، محمد را یکی از شخصیتهای بزرگ جهان دانسته می گوید:او خود مظهر و نشانه حیات خلاقانه خداوند می باشد.نتیجه اینکه در این دوران متفکران و دین پژوهان غربی تا حدودی با شخصیت حقیقی و حقوقی محمد آشنا شدند از اینرو دوران عناد و تردید سیر افولی را در پیش می گیرد.

دوران تفهیم و تقریب

در قرن بیستم تحقیقات درباره شخصیت رسول اکرم گستره بسیار وسیعی یافت. افرادی مثل گوستاولوبون و نولد که، در این زمینه تلاش فراوانی را متقبل شدند. در عصر حاضر نیز افرادی مثل تورآندرائه، امیل در منگام،بلاشر و منتگمری وات تحقیقات وسیعی پیرامون شخصیت رسول و کتاب و شریعت او نموده اند. توجه به آنچه در صفحات قبل گذشت اینست که تفکر غرب نسبت به وحی از سیر تکاملی برخوردار بود.چرا که آنها را از مرحله عناد به فهم رهنمون کرد.آنها خواسته یا ناخواسته، این حقیقت را درک نمودند که عقل بشری، بدلیل محدودیت قلمرو فهمش به تنهایی توان کشف و دسترسی به همه معارف دینی را ندارد.از اینرو آنها در جهت فهم وحی بعنوان منبعی برای کشف معارف دینی برآمدند.تا معارف و حقایق ماوراءالطبیعی جهان هستی را از این راه دریافت نماید.نتیجه شناخت غربیها در زمینه وحی آن شد که در فرهنگ دینی آنان دو دیدگاه درباره وحی شکل گرفت.دیدگاه نخست:دیدگاه،کلاسیک که از نظر زمانی پیشینه بیشتری دارد و معتقد است خداوند یک سلسله گزارهای خطاناپذیر را که از راه عقل نمی توان بدان دست یافت به بشر القاء کرده است.این گزاره های صادق و حقیقی، محتوی وحی الهی را تشکیل می دهد.این دیدگاه در قرون وسطی حاکم بود و از سوی برخی نحله های کاتولیک پروتستان و کاتولیک رومی حمایت می شد و (تلقی شناختاری و زبانی از وحی)نام گرفت در این نگاه وحی خبررسانی است.به گفته دائره المعارف کاتولیک:وحی را می توان به انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسائطی که ورای جریان معمول است،تعریف نمود در این نظر وحی از مدل مبتنی بر گفت و شنود پیروی می کند.و خدا خویشتن و داشته هایش را از طریق سخن گفتن با ما،آشکار و اعلان کرده است.ایان بار بور در این باره می گوید: حقایق وحیانی شامل پیامی است که خداوند از طریق مسیح و سایر پیامبران ارسال می دارد و در کتب مقدس و سنن اولیای دین مدون می گردد.دیدگاه دوم:در این دیدگاه وحی انکشاف خویشتن خداوند است،وحی در وقایع اصیل و تاریخی برای انسان رخ داده و نوعی دخالت خداوند بوده است.این وقایع نمودارتجربه انسان ازخداوند در لحظات مهم تاریخ او است. بنابراین تجربه انسانی وانکشاف الهی دو جنبه از یک واقعیت وحیانی اند. در این نظریه وحی از مدل مبتنی بر تجلی پیروی می کند. به بیانی دیگر وحی تجلی و حضور خدا در تجربه عرفانی ودینی بشر است. این تلقی که هم اکنون در غرب اعتبار بیشتری دارد سبب تحولات گوناگونی در تلقی تجربی و تاریخی از وحی شد. این تحولات، ریشه در اندیشه مصلحان دینی قرن شانزدهم یعنی لوتروکالون دارد نظریه شلایرماخروهگل را می توان دو تحول عمده دیگر در این حوزه تلقی نمود. ماخر،وحی را با انکشاف نفس خداوند در تجربه دینی یکی دانست. به عقیده وی «آگاه شدن به وابستگی مطلق که در درون انسان است»وحی نامیده میشود. با طرح دیدگاه وی که به ـ تجربه دینی ـ شهرت یافت. گستره ای جدید، از مسائل در حوزه و قلمرو دین پژوهی جای گرفت.تا آنجا که دین همواره امری تجربی تلقی شد و کم کم نگرش گزاره ای مثبت به دین،از عرصه تحقیقات دین شناسی کنار رفت. در اواخر قرن هیجدهم ماخر با ارائه ـالهیات ثبوتی ـ (طرح تئوری تجربه نبوی)بر آن شد تا تجربیات دینی را تجزیه و تحلیل نماید و ذات دین را از تجارب دینی به دست آورد. در اعتقاد وی جوهر دین چیزی غیر از احساس و توکل بود. او قلب و هسته دین را تجربه دانست و اعلام کرد که خدا یک فرضیه نیست بلکه برای موءمن یک تجربه است. تجربه ای زنده که در قلب فرد دین دار می تپد. سالیانی سپری شد و حدود یک قرن بعد از مرگ «ماخو» رودولف اتو(1869ـ1937) با دقت در اندیشه های وی، عظمت دیدگاهش را کشف کرد، سپس ویلیام جیمز،استیس،پراودفوت،استیفن کاتس، سوئین برن، ایلینگ، پل تیلیش،کی یرکه گارد گامهای موءثری در احیا و استمرار تفکرات وی برداشتند، نگاه پدیدارشناسانه ماخر و همفکرانش به تجربه دینی،و ارائه نظرات گوناگون در تفسیر وحی و ایمان را می توان تلاش جدید متألهان در ارائه تصویر تازه ای از وحی تلقی کرد. پدیده ای که در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. و قدمتی به بلندای عمر اولین آیات نازله بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)دارد. آری آنان پیرامون مسائل قابل طرح در قلمرو وحی شناسی به تحقیق پرداختند. وحی چیست؟آیا صرف مواجهه پیامبر با خدا است؟ نقش پیامبر در نزول وحی چه بود؟ آیا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هنگام رویارویی سخنی از خدا شنید؟ کیفیت رویارویی پیامبر با وحی چگونه بود؟ و در نهایت آیا زمینه برای نزول وحی فراهم بود؟...درباره مسئله نخستین وحی از زمان نزول اوّلین آیات الهی دو دیدگاه مطرح بود.دیدگاه نخست:هنگام نزول وحی نخستین، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از آمادگی کافی بهره مند نبوده است. ازاین رو رسول الله شک کرد که شاید جنون بر او عارض شده یا اینکه شیطان، تسویلات خود را به عنوان وحی بر او القاء کرده است. مبنای این دیدگاه روایتی است که در کتب روائی و تاریخی عموماً، و در کتب روائی اهل سنت خصوصاً نقل شده است.دیدگاه دوم:بر مبنای این دیدگاه وحی از طرق مختلفی بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل می شد.پیامبر هم با یقین به اینکه آنچه در غار حراءـ نخستین وحی ـ بر او نازل شد. وحی است و باـ بیّنه ـ آنرا دریافت می نمود، و هیچ گونه تردیدی به خود راه نداده است.این دو تفکر وابهامات بسیاری که از آن دو بالیدن گرفت مدّتها محور بحث دین پژوهان در حوزه وحی شناسی بود. و همانطور که اشاره شد در قرن هجدهم با ظهور تجربه دینی، غربی ها در پی ارائه تصویر تازه ای از وحی برآمدند.ودو تفکر نسبت به سرشت وحی شکل گرفت1ـ تفکری که نافی وحی بود2ـ تفکری که مثبت وحی بودبه نظرمی رسدکه دیدگاه نخست همان مبنای تجربه نبوی است. که وحی را مواجهه باخدامی داند در این دیدگاه وحی با تجربه پیامبر و حالات درونی او یکی است. چرا که وحی اخذ حقایق نیست بلکه وحی عنوانی برای اصل مواجهه است. این دیدگاه دو قرن مطرح بودتا اینکه در قرن بیستم اندیشمندان فلسفه زبان دیدگاه دیگری را درباره پدیده وحی مطرح کردند که به افعال گفتاری شهرت یافت. این دیدگاه از نظریه افعال گفتاری متأثر است که بیشتر در زمینه فلسفه زبان ظهور کرد.از جمله شبهاتی که درباره پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و اصل رویارویی وی با وحی مطرح هست این است که، آیا زمینه ای برای نزول وحی فراهم بوده است یا نه؟ آیا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در همان مراحل آغازین وحی می دانست که آنچه بر او نازل شده سخن خداست، یا اینکه با تردید به آنچه نازل شده بود می نگریست؟و...بر اساس برخی دیدگاهها هنگام نزول وحی پرده ها از دیدگان پیامبر کنار زده می شد. وحقائق عالم ملکوت به عینه برای پیامبر کشف می شد. چرا که تجلیات نوری او را دربر می گرفت تا حضرت فارغ از عالم مادّه شود و حقیقت وحی را دریابد.چه این که وحی ثمره القاءات نفس رسول بر وی یا دیدن شیء از راه دور نبود.تا احتمال خطا در آن باشد. بلکه مشاهده حقیقت عینی بود که اشتباه در او راه ندارد. علاوه بر اینکه از باب لطف بر خدا واجب است تا نبی و رسول را از قوای ادراکی کاملی بهره مند سازد.تا در دریافت و تبلیغ وحی مطابق واقع عمل نماید.پس نبی در احکام شریعت از مقام عصمت بهره مند است. عصمت در این مقام تنها به معنای دوری از ارتکاب معصیت و گناه نیست. بلکه مصونیت از هر گونه خطا در اخذ وحی و ابلاغ آن وعمل در فعل و گفتار در این دیدگاه از جمله شاخه های عصمت انبیاء است. این امر در بین امّتهای اسلامی نیز اجماعی است اگر چه میان آنها تفاوتهایی در قلمرو عصمت وجود دارد. ابن تیمیه عصمت در اخذ و تبلیغ وحی را اینگونه بیان می کند.آنچه نبی از خدا خبر می دهد دروغ نیست، چراکه آنچه خدا از آن خبر می دهد دروغ نیست آنچه نبی خبر می دهد باید صادق باشد بر آنچه که خداازآن خبر می دهد. خبر باید با مخبر مطابقت داشته باشد. ومخالفت عمدی یا سهوی نداشته باشد.این سخن، معنای قائلان به عصمت انبیاء در تبلیغ «مااخذعن الله» است.وی در جایی دیگر می گوید:قبول آنچه نبی گفته، واجب است، چون نبی است و ادّعای نبوّت کرده است. معجزات هم دلالت بر صدق نبوتش دارند،علاوه بر اینکه نبی، معصوم است. قرآن با بیانات مختلفی نسبت اشتباه در وحی را از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نفی می کند. از آن جمله:الف: در گروهی از آیات بحث عصمت گفتاری را مطرح می فرماید.در سوره نجم می فرماید:«وماینطق عن الهوی، ان هو الاّ وحی یوحی» از این آیه استفاده می شود که سخنان پیامبر در مقام گزارش از وحی عین وحی بود در واقع، متن خود وحی را به دیگران انتقال می دهد. حال اگر آیه دوم از سوره یوسف را به آیه فوق ضمیمه کنیم که می فرماید«انّا انزلناه قرآناً عربیاً...»به یقین می توان گفت: همین قرآن عربی به وصف «عربی بودن»متن وحی است. مؤید کلام ما سخن وحی است که می فرماید:وکذلک اوحیناالیک قرآناًعربیاًلتنذر ام القری ومن حولهاوتنذر یوم الجمع لاریب فیهاز این آیه استفاده می شود که وحی نازل بر رسول به زبان عربی بوده و پیامبر(علیه السلام) با همین قرآن دیگران راانذار نمود.نتیجه حاصل از بحث این است که الف: پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در تلقی وحی و تبلیغ آن از عصمت بهره مند بوده است. لذا هرگز در دریافت وحی شک و تردید عارض پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نشده است.ب: زبان وحی جدای از خود وحی نخواهد بود. تجربه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هم وحی نبود بلکه وحی همان کتاب است. قرآن می فرماید:انّاانزلناه قرآناًعربیاًلعلّکم تعقلون، و کذلک اوحینا الیک قرآناًعربیاً نه تنها قرآن عربی است، بلکه وحی قرآن هم عربی است. قرآن کتاب وحی است و عربی است. پس وحی تنها تجربه نبوی نیست بلکه القای حقایقی در قالب جملات معنادار از زبان عربی به پیامبر است به عبارتی، زبان وحی در کتاب وحی تجلّی یافته و در متن خود وحی قرار دارد.در اسلام وحی خدا سخن گفتن او با پیامبر است.«و کلم الله موسی تکلیماً» از این رو پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در اسلام واسطه در نزول وحی است، وحی را از خدا می گیرد و ابلاغ می کند. آری در جریان دریافت وحی تجاربی وحیانی نیز برای او حاصل می شود. خداوند می فرماید:مامحمد الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و در موضعی دیگر می فرماید:یاایّهاالرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّکپس حقیقت دین و وحی، نه تجربه درونی و نه تجربه بیرونی پیامبر است. بلکه حقیقت آن چیزی است که خدا نازل کرده استج: در جریان نزول وحی، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تابع وحی بود نه آنکه وحی تابع پیامبر باشد از این رو گاهی با وجود شوق و تمنّای شدید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)،نزول وحی قطع می شد.برای مثال مطابق آنچه در بسیاری منابع آمده، بعد از نزول سوره علق، مدّت سه سال وحی قطع شد. در حالی که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به شدّت غمگین بود. تا اینکه سوره مدثّر نازل شد. یا پس از داستان افک نزول وحی یکماه به تأخیر افتاد، تا اینکه آیات سوره نور نازل شد. در حالی که منافقان ناموس پیامبر را متّهم به بی عفّتی کرده بودند و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در فشار روحی بسیار شدید به سرمی برد، سئوال این است که اگر وحی تابع پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود. چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نتوانست کاری کند که وحی نازل شود؟جز این است که نزول وحی در اختیار او نبوده است بلکه نزول و انقطاع وحی تابع اراده خداوند بود.

پاورقی

[1] الفتوحات المکیه، جلد2، صص 58 و 78.
[2] همان ج 3، ص 254.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».