شماره کتابشناسی ملی :ایران۸۳-۱۷۸۵۲
سرشناسه :حسینی جواد
عنوان و نام پدیدآور :سیمای پیامبر اکرم ص در آینه نهج البلاغه حسینی جواد
منشا مقاله : ، پاسدار اسلام ش ۲۶۹، (اردیبهشت ۱۳۸۳): ص ۱۸ - ۲۱، ۵۰.
توصیفگر :نهج البلاغه
توصیفگر : سیره نبوی
توصیفگر :محمد(ص ، پیامبر اسلام
شرف و جلال پیمبران بُوَد از جلال محمدی سبب وجود جهانیان همه از کمال محمدینرسد خرد بکمال او، نه بشر بکنه جلال او شعف و صفای بهشتیان همه از جلال محمدیبلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله حسنت جمیع خصاله صلّوا علیه و آلهمحمد بن عبداللّه بن عبدالمطلّب(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در هفدهم ربیع سال عام الفیل پا به عرصه وجود گذاشت در حالی که پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشری بحساب میآید، دلیل آن حوادثی است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.با ولادت آن بزرگمرد عالم هستی، تمام بتهای عالم سرنگون شده، و طاق کسری به لرزه افتاده و چهارده کنگره آن ریزش نمود، دریاچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار میگرفت به زمین فرو رفته و خشکید، ووادی «سماوه» که سالها حالت خشک سالی داشت آب در آن جاری گشت، و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشی گرایید، و تخت تمامی پادشاهان سرنگون گشته و شاهان خود لال گشتند، و دانش کاهنان زائل شده و سحر ساحران بر بادرفته، و از همه مهمتر نوری از سمت حجاز به شرق و غرب عالم تابید(و به رمز فراگیری دین آن حضرت) تمام عالم را روشن نمود. [1] .این همه نشان از عظمت شخصیتی دارد که در چنین روزی به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامی بیش از پیش با شخصیّت او آشنا شده و خصلتهای او را الگو و سرمشق قرار دهند، آنچه پیش رو دارید نگاهی است به شخصیّت والای نبوی در کلام بلند علوی در نهج البلاغه.
هر جامعه نیاز به الگو دارد که شناخت آن ضروری و لازم است، قرآن کریم برترین الگوی جامعه اسلامی را پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) میداند آنجا که میفرماید: «ولکم فی رسول اللّه اسوةٌ حسنةٌ... [2] ؛ مسلماً برای شما در زندگی رسولخدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.»لذا لازم است در هر زمان با توجّه به نیازهای ضروری جامعه، ابعاد شخصیتی ختمی مرتبت مورد بررسی قرار گیرد و به جامعه عرضه شود، و علی (علیه السلام) نیز بر این امر تأکید دارد آنجا که میفرماید: «وَ لَقَد کانَ فی رَسُولِ اللّهِ (صلی اللّه علیه و آله و سلم) کافٍ لَکَ فی الاُسوَةِ، وَ دَلیلٌ لَکَ عَلی ذَمِّ الدُّنیا و عَیبها وَ کَثرَةِ مَخازیها وَ مَساویها اِذ قُبِضَت عَنه اَطرافُها وَ وُطِئَت لِغَیرِهِ اَکنافُها وَ فطِمَ عَن رَضاعِها...» [3] برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) را اطاعت نمایی، تا رهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیبهای دنیا و رسواییها و زشتیهای آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) باز داشته و برای غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهای آن فاصله گرفت. در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او میفرماید: «فَتأسَّ بِنَبِیّک الاَطیبِ الاَطهر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) فَاِنّ فِیه اُسوَةٌ لِمَن تَأسّی وَ عَزاءً لِمَن تَعَزّی وَ اَحَبُّ العِبادِ اِلَی اللّه اَلمتأسّی بِنَبِیّه وَ المَقتَصّ لِاَثرِه [4] ؛ پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که در (راه و رسم) او الگویی است برای الگو طلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نیز اصالت و جامعیّت اوصاف آن حضرت است، در اینباره امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: «...تا اینکه کرامت اعزام نبوّت از طرف خدای سبحان به حضرت محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) رسید، نهاد اصلی وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد، نهال وجود او را در اصیلترین و عزیزترین سرزمینها (و خانوادهها) کاشت و آبیاری نمود. او را از همان درختی که دیگر پیامبران و منتخبان خود را از آن آفرید بوجود آورد... در حرم امن الهی رویید، و در آغوش خانواده کریمی بزرگ شد، شاخههای بلند آن سر به آسمان کشیده که دست کسی به میوه آن نمیرسید.پس پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) پیشوای پرهیزکاران و وسیله بینایی هدایت خواهان است چراغی با نور درخشان و ستارهای فروزان، و شعلهای با برقهای خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگی او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است...» [5] و فرمود: «هر کس از آن (پیامبر) پیشی گیرد از دین خارج شده و آن کس که از آن عقب ماند هلاک گردد و هرکس همراهش باشد رستگار شود.» [6] .شناخت آن حضرت و الگوپذیری از روش و زندگی او نه تنها آثار گرانبهای دنیوی و آخرتی دارد، بلکه پاداش بیکران الهی را نیز در پی دارد، چنانکه امیر سخن (علیه السلام) میفرماید: «فَاِنَّه مَن ماتَ مِنکُم عَلی فِراشِهِ وَ هُو عَلی مَعرِفةِ حَقّ رَبِّهِ و حَقِ رَسولِهِ وَ اَهلِ بَیته ماتَ شَهیداً وَ وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللّه وَ استَوجَبَ ثَوابَ مانَوی مِن صالِح عَمَلِهِ...؛ [7] پس براستی کسی که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و اهل بیت آن حضرت بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیکویی را که قصد انجامش را داشته خواهد برد.»با توجّه به ضرورت شناخت اوصاف آن حضرت و الگوپذیری از آن، به گوشههایی از اوصاف و ویژگیهای آن حضرت از دیدگاه نهجالبلاغه اشاره میشود.
«زهد» و «رغبت» (اگر بدون متعلق ذکر شوند) نقطه مقابل یکدیگرند، زهد یعنی اعراض و بیمیلی، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل.بیمیلی دوگونه است: طبیعی و روحی: بی میلی طبیعی آن است که طبع انسان نسبت به چیزی تمایلی نداشته باشد. همچون طبع بیمار که میلی به غذا و.. ندارد. بدیهی است که اینگونه بیمیلی و اعراض ربطی به زهد اصطلاحی ندارد.بیمیلی روحی یا عقلی یا قلبی آن است که اشیائی که مورد تمایل و رغبت طبع است از نظر اندیشه و آرزوی انسان که در جستجوی سعادت و کمال مطلوب است هدف و مقصود نباشد، هدف و مقصود و نهایت آرزو و کمال مطلوب اموری باشد برتر از مشتهیات نفسانی و دنیوی، خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساساً از نوع تمایلات نفسانی نباشد بلکه از نوع فضائل اخلاقی باشد از قبیل عزت، شرافت، کرامت، آزادی و یا از نوع معارف معنوی و الهی باشد، مانند یاد خداوند، محبت خداوند، تقرب به پیشگاه ذات اقدس الهی.پس زاهد واقعی کسی است که توجّهش از مادیّات دنیا به عنوان کمال مطلوب و برترین خواسته عبور کرده متوجّه مشتهیات اخروی و یا فضائل اخلاقی و معارف معنوی شده است. [8] .زهد و پارسائی پیامبر اکرم از چنین زهدی بوده است، چنانکه علی (علیه السلام) میفرماید: «اَلنَبیُّ قَد حَقَّرَ الدُنیا وَ صَغَّرَها و اَهوَن بِها وَ هَوَّنَها وَ عَلِمَ اَنَّ اللّهَ زَواها عَنه اِختیاراً وَ بَسطَها لِغَیره احتِقاراً، فَاَعرَضَ عَنِ الدُّنیا بِقَلبِهِ، وَ اَماتَ ذِکرَها عَن نَفسِهِ وَ اَحَبَّ اَن تَغیبَ زینَتُها عَن عَینِهِ لِکیلا یَتَّخِذَ مِنها ریاشاً او یَرجوا فیها مَقاماً...؛ نبی اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) دنیا را کوچک و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد.(تا مردم بدنبال زهد واقعی باشند و لذا) آن را خوار میشمرد و در نزد دیگران (نیز) خوار و بی مقدار معرّفی فرمود.(و میدانست که خداوند برای احترام به ارزش آن حضرت دنیا را از او دور ساخت) و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پس (پیامبر اکرم زهد انتخابی داشت و) از دل و جان به دنیا پشت کرد، و یاد آن را در دلش میراند.(زهد او این گونه بود که) دوست میداشت زینتهای دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخری تهیّه نسازد، یا اقامت و ماندن در دنیا را آرزو نکند، و برای تبلیغ احکامی که قطع کننده عذرهاست تلاش کرد و امّت اسلامی را با هشدارهای لازم نصیحت کرد، و با بشارتها مردم رابه سوی بهشت فرا خواند.» [9] خوب است امّت اسلامی مخصوصاً مسئولان و هدایتگران جامعه به زهد و پارسائی حضرت توجّه کنند و گوشههایی از آن را در زندگی خویش نیز بوجود آورند.در بخش دیگر امیرمؤمنان درباره زهد آن حضرت چنین میگوید: «پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم فرو رفتهتر، و شکمش از همه خالیتر بود، دنیا را به او نشان دادند ولی او نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن میدارد، آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز میدانست (این یعنی بی میلی به دنیا بخاطر قرب الهی و محبّت به او).و همانا پیامبر (که درود خدا بر او باد) بر روی زمین مینشست و غذا میخورد، و چون بردگان ساده مینشست و با دست خود کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت... پردهای بر در خانه او آویخته بود که نقش و تصویرها در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن میافتد به یاد دنیا و زینتهای آن میافتم. پیامبر(زهد واقعی و انتخابی داشت لذا) با دل و جان از دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خویش ریشه کن نمود. و همواره دوست داشت تا جاذبههای دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایی تهیّه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس(او حقیقتاً) یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرده و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند.» [10] .هر کس میخواهد زاهد واقعی باشد و پیرو حقیقی آن حضرت، در زندگی و رفتار او باید دقت کند و آن را الگو و سرمشق قرار دهد چنان که زاهدترین شاگرد مکتب او امیر بیان فرمود: «و لَقَد کانَ فی رَسُولِ اللّه(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) ما یَدُلُّکَ عَلی مَساوِیِ الدُنیا وَ عُیُوبِها اِذ جاعَ فیها مَعَ خاصَّتهِ، وَ زُوِیَت عَنهُ زَخارِفها مَعَ عَظیِم زُلفَتِهِ فَلیَنظُر ناظِرٌ بِعَقلِهِ: اَکرَمَ اللّهُ مُحَمَّداً بذلک ام اَهانُهُ فاِن قالَ اَهانَهُ فَقَد کَذَبَ وَ اللّهِ العَظیم بالافک العَظیم وَ اِن قالَ اکرَمَه فَلیَعلَم اَنّ اللّه قَد اَهانَ غَیرَهُ...؛براستی در زندگانی رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) برای تو نشانههایی است که تو را به زشتیها و عیبهای دنیا راهنمایی کند، زیرا پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) با نزدیکان خود گرسنه به سر میبرد(نه چون نزدیکان برخی افراد که از سیری زیاد نمیدانند چه کار کنند) و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت زینتهای دنیا از دیده او دور ماند. پس تفکر کنندهای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که: آیا خدا محمّد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) را به داشتن این صفتها اکرام نمود یا خوارش کرد؟ اگر بگوید: خوار کرد، دروغ گفته (بخدای بزرگ قسم) و بهتانی بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اکرام کرده، پس بداند، خدا خوار شمرد کسی را که دنیا را برای او گستراند چرا که از نزدیکترین مردم به خودش (یعنی محمد(صلی اللّه علیه و آله و سلّم)) دور نگهداشت.پس پیروی کننده باید از پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) پیروی کند، و به دنبال او راه رود، و قدم برجای او گذارد، وگرنه از هلاکت ایمن نباشد. سپس براستی خداوند محمد(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد، او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگی بر سنگی نگذاشت (و کاخ و خانههای مجلّل نساخت) تا آنروز که جهان را ترک گفت و دعوت پروردگارش را اجابت نمود» [11] راستی فرسنگها بین ما و پیشوا و الگوی ما فاصله است، ما کجا و رفتار پیامبر کجا؟ تنها پیرو راستین او امیرمؤمنان بود که اولاً به داشتن چنین رهبری، افتخار میکند آنجا که میگوید: «وه! چه بزرگ است منتی که خدا با بعثت پیامبر بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگی را به ما عطا فرمود، رهبر پیشتازی که باید او را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم.» [12] و ثانیاً در عمل مانند پیامبر زاهد بود چنانکه خود میفرماید: «به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم. یکی گفت: آیا آن را دور نمیافکنی؟، گفتم: از نزد من دور شو، صبحگاهان رهروان ستایش میشوند (یعنی آینده از آن استقامت کنندگان و زاهدان روز و شب زنده داران است)» [13] .
قرآن کریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وی را به اخلاق نیکویش تحسین میکند آنجا که میفرماید: «وَ اِنّکَ لَعَلی خَلقٍ عَظیم [14] ؛ و یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و برجستهای هستی» و اساساً خود آن حضرت بر این باور بود که فلسفه بعثت برای تکمیل مکارم اخلاق بود و لذا میفرمود: «اِنَّما بعثتُ لاتَمِّمَ مَکارِم الاَخلاق [15] ؛ همانا من برای به سامان رساندن فضائل اخلاقی مبعوث شدهام.»اینها نشان از عظمت و ارزش اخلاق، و همین طور والائی و برتری آن حضرت دارد به نمونههایی از اخلاقیات آن حضرت اشاره میشود:الف: نرم خویی و مهربانی: از دیدگاه قرآن شاخصترین ویژگی اخلاقی آن حضرت اخلاق زیبا و برخورد شفقتآمیز آن حضرت با دیگران بود. آن پیامبر رحمة للعالمین با داشتن این خصلت ستودنی دلهای بسیاری را به خود شیفته ساخته و به راه راست هدایت نمود در حالی که هیچ قدرتی توان انجام چنین کار شگرفی را نداشت، خداوند متعال در این زمینه میفرماید: «فَبِما رَحمَةٍ مِن اللّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فظّاً غَلیظَ القَلبِ لانفضّوا مِن حَولِک [16] ؛ پس به برکت رحمت الهی (در برخورد) با مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند.»و علی (علیه السلام) درباره اخلاق آن حضرت و نرمخویی و مهربانی او چنین میگوید: «کانَ اَجوَد النّاسِ کَفّاً وَ اَجرَأُ النّاسِ صَدراً، وَ اَصدقُ النّاس لَهجَةً، وَ اَوفاهم ذِمّةً وَ الَینهُم عَریکَةً وَ اکرَمَهُم عِشرَةً و مَن رآهُ بَدیهَةً هابَهُ وَ مَن خالَطَهُ فَعَرَفَهُ اَحَبّهُ، لَم اَرَقَبلَهُ وَ لا بَعدُه مِثلَه [17] ؛ (پیامبر اکرم) سخاوتمندترین مردم، و شجاعترین آنها، و راستگوترین آنها، و وفادارترین انسان نسبت به وعده، و نرمترین (انسان) از نظر خوی و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود، و هرکس در ابتدا او را میدید از او دوری میکرد (ولی) هرکس با او همراه میشد و او را میشناخت(به او علاقمند میشد) و سخت به او محبّت میورزید، بگونهای که مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.»و از عائشه نقل شده است که درباره اخلاق آن حضرت گفت: «کانَ اَحسَنُ النّاسِ خُلقاً؛ بهترین مردم بود در خلق و خوی.» [18] و علی (علیه السلام) در نهج البلاغه فرمود: «وَ اَطهَر المُتَطَهِّرینَ شیمَةً وَ اَجوَدُ المُستَمطِرینَ دیمَةً [19] ؛ اخلاقش از همه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چیزی بادوامتر بود.»ب: دلسوزی و خیرخواهی: از دیگر خصوصیات آن حضرت دلسوزی و خیرخواهی و علاقه به انجام وظیفه بود، این ویژگی در رهبران الهی و پیشوایان جامعه از اهمّیت ویژهای برخوردار است، قرآن مجید پیامبر گرامی اسلام را با این خصلت پسندیده معرّفی میکند آنجا که میفرماید: «لَقَد جاءَکم رَسولٌ مِن اَنفسکم عَزیزٌ عَلَیه ما عَنتّم حَریصٌ عَلیکُم بِالمُؤمِنین رَئُوفٌ رَحیمٌ [20] ؛ همانا فرستادهای از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایی شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است دلسوزی حضرت ختمی مرتبت به حدّی بود که گاهی از شدّت غصّه و ناراحتی در آستانه هلاکت قرار میگرفت، قرآن در این رابطه میفرماید: «فلَعلّک باخِغٌ نَفسَک عَلی آثارِهم اِن لَم یُؤمِنوا بهذا الحدیث اَسَفاً؛ گویی میخواهی به خاطر اعمال (نامناسب) آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاک کنی.»امّا علی (علیه السلام) در نهجالبلاغه جملات زیبایی درباره دلسوزی و خیرخواهی آن حضرت دارد که به نمونههایی اشاره میشود:1- نهایت تلاش و خیرخواهی: «خدا پیامبر اسلام را به هنگامی مبعوث فرمود که مردم در حیرت و سرگردانی بودند، در فتنهها به سر میبردند، هوی و هوس بر آنها چیره شده، و خود بزرگ بینی و تکبّر به لغزشهای فراوانشان کشانده بود، و نادانیهای جاهلیّت پست و خوارشان کرد و در امور زندگی حیران و سرگردان بودند، و بلای جهل و نادانی دامنگیرشان بود. «فبالَغ (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) فی النّصیِحة وَ مَضی عَلی الطَّریقَةِ وَ دَعا اِلَی الحِکمَةِ وَ المَوعِظَة الحَسَنَة [21] ؛ پس پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) در نصیحت و خیرخواهی نهایت تلاش را کرد، و آنان را به راه راست راهنمایی، و از راه حکمت و موعظه نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود.»در جای دیگر فرمود: «محمد(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) بار سنگین رسالت را بر دوش کشید، و به فرمانت قیام کرد، و به سرعت در راه خشنودی تو گام برداشت، حتی یک قدم بر عقب برنگشت و اراده او سست نشد، و در پذیرش و گرفتن وحی نیرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت، و دلهایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند پرچمهای حق را بر افراشت و احکام نورانی را بر پا کرد.» [22] .2- طبیب دوّار: طبیب دلسوز آن است که سراغ بیماران میرود، پیامبر رحمت چنین بود، برای طبابت روحی افراد خود به سراغ آنها میرفت. علی(علیه السلام) در اینباره میفرماید: «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبّهِ قَد اَحکَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحمی (اَمضی) مَواسِمَهُ یَضَعُ ذلِکَ حَیث الحاجَة اِلَیه، مِن قُلُوبٍ عُمی، وَ آذانٍ صُمٍّ وَ السَنَةٍ بکُم مُتَتَبِّعٍ بِداوئه مَواضِعَ الغفلة و مَواطِنَ الحَیرَة [23] ؛ پیامبر طبیبی است که برای درمان بیماران سیّار است (و خود نزد بیماران میرود)، مرهمهای شفابخش او آماده و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته برای شفای قلبهای کور و گوشهای ناشنوا و زبانهای لال آماده، و با داروی خود در پییافتن بیماران فراموش و سرگردان است.» [24] .این همان طبیب سیّار است که به دنبال بیمار دلان مکّه میرفت و برخی از آنها آن حضرت را سنگباران مینمودند، و گاه حضرت مجبور میشد که مکّه را ترک نموده به کوهها پناه برد، خدیجه کبری و امیرمؤمنان بدنبال آن حضرت وقتی او را مییافتند، زخمهای پای او را (که بر اثر سنگهای بیماران غافل و ناآگاه زخمی شده بود) پانسمان میکردند، امّا در همان حال آن دل رئوف و مهربان میگفت: «اللهُم اِغفِر قَومی فَاِنَّهُم لا یَعلَمُون [25] ؛ خدایا قوم مرا (هدایت کن و آنها را) ببخش چرا که آنها ناآگاهند. [26] .ج - صبر و بردباری حضرت: مطالعه تاریخ انبیاء بخوبی نشان میدهد که آنان در راه انجام رسالت خویش با سخترین رنجها روبرو بودهاند، و در این میان حضرت ختمی مرتبت بیش از سایر انبیاء در معرض بلاها و آزمایشات قرار گرفت، چنان که خود فرمود: «ما أوذِیَ اَحَدٌ مثلُ ما اوذیت فی اللّه [27] ؛ هیچ کسی (و پیامبری) همانند من در راه خدا آزار و اذیت ندید.» لذا صبر او نیز از همه بیشتر بود اسماعیل بن عیاش میگوید: «کانَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) اَصبَرُ عَلی اَوزار النّاس [28] ؛ رسول خدا بردبارترین انسان بر وزر و وبال مردم بود.»د: شجاعت: بسیاری از رهبران بودهاند که در صحنههای جنگ حضور عملی و فیزیکی نداشتهاند و همیشه با فرمان و دستور جنگها را اداره کردهاند، و امّا پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) اینگونه نبود، بلکه در تمام صحنهها در خط مقدّم جبهه حضور فعّال داشت و شجاعت واقعی خویش را به نمایش میگذاشت و به دیگران روحیه میداد، علی(علیه السلام) در این زمینه میفرماید: «کُنّا اِذا احمَرّ البأسُ وَلَقِیَ القومُ اَلقومَ اِتَّقینا بِرَسُول اللّه فَما یَکُونُ اَحَدٌ اَقرَبُ اِلی العَدُوِّ مِنه [29] ؛ همیشه اینگونه بود وقتی (که تنور جنگ داغ میشد) و سختی شدّت میگرفت، و دو گروه (مسلمان و کافر) مقابل هم قرار میگرفتند(ما به حضرت پناه میبردیم) و او را سپر بلای خویش قرار میدادیم(چرا که) از او نزدیکتر به دشمن کسی نبود (و او در خط مقدم قرار داشت).
گذری کوتاه به تاریخ پیامبران الهی نشان میدهد، که پیامبر خاتم موفّقترین آنها در انجام رسالت الهی و هدایت انسانها بوده است او در مدّت کمتر از 23 سال عرب جاهلی را متحوّل ساخت و به اوج و قلّه سعادت رساند و اختلافها را به وحدت تبدیل نمود و میرفت که مکتبش جهانی شود.الف: عزّت جهانی یافتن مسلمانان: امیر مؤمنان در این زمینه میفرماید: «مردم! از سر نعمت بعثت پیامبر و لطف خداوند بزرگ به مقامی رسیدهاید که حتّی کنیزان شما را گرامی میدارند و به همسایگان شما محبّت میکنند، کسانی برای شما احترام قائلند که شما از آنها برتری نداشته و بر آنها حقّی ندارید، کسانی از شما میترسند که نه ترس از حکومت شما دارند و نه شما بر آنها حکومتی دارید.» [30] .ب: اختلافها تبدیل به وحدت، و کینهها تبدیل به الفت گشت: در بخشی از خطبه 96 چنین فرمود: «قرارگاه پیامبر بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریفترین پایگاه است. در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد کرد «قَد صَرِفت نَحوَهُ اَفئِدَةُ الاَبرار وَ ثُنِیَت اِلَیه اَزِمّةُ الاَبصارِ دَفَنَ اللّهُ بِهِ الضّغائِنَ وَ اَطفَأَ بِهِ التَّوائِر اَلَّف بِه اِخواناً وَ فَرَّقَ بِهِ اَقراناً اَعِزَّ بِهِ الذَّلَّةَ وَ اَذَلَّ بِهِ العِزَّةَ کَلامهُ بَیانٌ وَ صَمتُه لِسانٌ؛ دلهای نیکوکاران شیفته او گشته، توجّه دیدهها به سوی اوست. خدا به برکت وجود او کینهها را دفن کرد و آتش دشمنی را خاموش کرد. با (وجود مبارک) او میان دلها الفت و مهربانی ایجاد کرد و نزدیکانی را از هم دور ساخت، انسانهای خوار و ذلیل و محروم در پرتو (ایمان به) او عزّت یافتند، و عزیزانی خودسر(بر اثر کفر او) ذلیل شدند، گفتار او روشنگر واقعیّتها و سکوت او زبانی گویا بود.» [31] .در خطبه 231 فرمود: «پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) آنچه را که به او ابلاغ شد آشکار کرد و پیامهای پروردگارش را رساند. او شکافهای اجتماعی را به وحدت اصلاح، و فاصلهها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنیها و کینههای بر افروخته در دلها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد.» [32] .ج: فراوانی نعمتها، و ایجاد شادابیها و نشاطها:«حال به نعمتهای بزرگ الهی که به هنگام بعثت پیامبر اسلام(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) بر آنان فرو ریخت بنگر که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد. و با دعوتش آنها را به وحدت رساند! چگونه نعمتهای الهی بالهای کرامت خود را بر آنان گستراند و به چویبارهای آسایش و رفاه برایشان روان ساخت! و تمام برکات آیین آنها را در برگرفت.در میان نعمتها غرق گشتند، و در خرّمی زندگانی، شادمان شدند امور اجتماعی آنان در سایه قدرت حکومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزّتی پایدار آرام گرفتند، و به حکومتی پایدار رسیدند، آنگاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند و سلاطین روی زمین گردیدند و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند، و قوانین الهی را بر کسانی اجرا میکردند که مجریان احکام بودند. و در گذشته کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمیپروراند.» [33] .د: نمونههایی از تربیت یافتگان مکتب او: از بزرگترین موفقیّت یک رهبر آن است که بتواند برای تحوّل در اجتماع در گام اوّل افراد سالم و ساخته شده تربیت کند و به اصطلاح امروز کادرسازی درستی داشته باشد. پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) در دوران سیزده سال در مکّه و ده در سال مدینه افراد بسیاری را تربیت نمود از جمله تربیت شدگان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) است، در این باره خود او میگوید: «پیامبر مرا در اتاق خویش مینشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود میگرفت، و در بستر مخصوص خود میخوابانید... و بوی پاکیزه خود را به من میبویاند و گاه غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذاشت... و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) هر روز نشانه تازهای از اخلاق نیکو را برایم آشکار میفرمود، و به من فرمان میداد که به او اقتدا نمایم.» [34] .درباره اصحاب پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «لَقَد رَأَیتُ اَصحابَ مُحَمَّد(صلی اللّه علیه و آله و سلّم).... وَ قَد باتُوا سُجّداً وَ قِیاماً یُراوِحُونَ بَین جِباهِهِم وَ خُدُودِ هم وَ یَقفُون عَلَی مِثلِ الجَمرِ مِن ذِکرِ مَعادِهِم کَاَنَّ بَین اَعیُنهم رکب المعزی مِن طُول سُجُودِهم اِذا ذَکِرَ اللّهُ هَمَلَت اَعیُنُهم حَتی تَبُلَّ جُیُوبُهم...؛ براستی من اصحاب پیامبر را امّا هیچکدام از شما(خطاب به اصحاب خود) را همانند آنان نمینگرم... شب را تا صبح در حال سجده و قیام به عبادت سپری میکردند، و پیشانی و گونههای صورت را در پیشگاه خدا بر خاک میساییدند، با یاد معاد چنان ناآرام بودند گویا بر روی آتش ایستادهاند، بر پیشانی آنها از سجدههای طولانی پینه بسته بود (همچون پینههای زانوی شتر) اگر نام خدا برده میشد چنان میگریستند که گریبان آنانتر میشد. و چون درخت در روز تندباد میلرزیدند، از کیفری که از آن بیم داشتند یا برای پاداشی که به آن امیدوار بودند.» [35] .
حسن ختام سخن را دعاهایی قرار میدهیم که علی(علیه السلام) در حق پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نموده است.شایان توجّه است که دعای معصوم در حق معصوم از منزلت و ویژگیهایی برخوردار است که درک آن نیاز به دقت و ژرف اندیشی دارد.در خطبه هفتاد و دوّم میخوانیم: «اَللّهُمَّ افسَح لَهُ مَفسحاً فی ظِلِّک وَ اَجزِهِ مُضاعَفات الخیر مِن فَضلِک اَللّهُمَّ واَعلِ عَلی بناءِ البانِین بِناءَهُ وَ اکرِم لدیکَ مَنزِلَتَهُ وَ اَتمم لَهُ نورَه...؛ پروردگارا! برای پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) در سایه لطف خود جای با وسعتی بگشای و از فضل و کرمت پاداش او را فراوان گردان خداوندا! کاخ آیین او را از هر بنایی برتر و مقام او را در پیشگاه خود گرامیتر، و نورش را کامل گردان و پاداش رسالت او را پذیرش گواهی و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده، زیرا که دارای منطق عادلانه و راه جدا کننده حق از باطل بود.بار خدایا! بین ما و پیغمبرت در نعمتهای جاویدان، و زندگی خوش، و آرزوهای برآورده و خواستههای به انجام رسیده، در کمال آرامش و در نهایت اطمینان (همراه با مواهب) و هدایای با ارزش جمع گردان» [36] در خطبه دیگر چنین در حق ختمی مرتبت دعا فرمود: «خداوندا! پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) امین و مورد اطمینان و گواه روز قیامت است، نعمتی است که برانگیخته و رحمتی است که به حق فرستادهای.خداوندا! بهره فراوانی از عدل خود به او اختصاص ده، و از احسان و کرم خود فراوان به او ببخش خدایا! بنای دین او را از آنچه دیگران برآوردهاند عالیتر قرار ده، او را بر سرخان کرمت گرامیتر دار، و بر شرافت مقام او در نزد خود بیفزا و وسیله تقرّب خویش را به او عنایت فرما، و بلندی مقام و فضیلت او را بیمانند گردان و ما را از یاران او محشور فرما چنانکه نه زیانکار باشیم و نه پشیمان، نه دور از حق باشیم و نه شکننده پیمان، نه گمراه باشیم و نه گمراه کننده بندگان، نه فریب هوای نفس خوریم و نه وسوسه شیطان.
[1] ر.ک اعلام الهدایة، المجمع العالمی لاهل البیت، چاپ اوّل، 1422 ه.ق ج 1، ص 25 - 27 و شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، کتابفروشی علمیه اسلامیه، ج 1، ص 11.
[2] سوره احزاب، آیه 21.
[3] نهج البلاغه، محمد دشتی، نشر پارسایان، خطبه 160، ص 298.
[4] همان، ص 300.
[5] همان، خطبه 94،ص 176، شماره 3.
[6] همان، خطبه 100، ص 186.
[7] همان، خطبه 190، ص 374 شماره 18.
[8] ر.ک مرتضی مطهری، سیری در نهجالبلاغه، انتشارات صدرا، ص 210، 11، با تلخیص و تغییر.
[9] نهج البلاغه (همان)، خطبه 109، ص 208، شماره 35 - 37. [
[10] همان، خطبه 160، ص 300، شماره 24 - 31.
[11] همان، خطبه 160، ص 302.
[12] همان، شماره 35 - 36.
[13] همان، ص 302، شماره 37.
[14] سوره قلم، آیه 4.
[15] مکارم الاخلاق، ص 8، فتح الباری، ج 6، ص 419.
[16] سوره آل عمران، آیه 159.
[17] مکارم الاخلاق، ج 1، ص 51، حدیث 20.
[18] الطبقات الکبری، ج 1، ص 365.
[19] نهج البلاغه، خطبه 105، ص 192.
[20] سوره توبه، آیه 61.
[21] سوره کهف، آیه 6.
[22] نهج البلاغه، خطبه 95 (همان)، ص 178.
[23] نهج البلاغه (همان)، خطبه 72، ص 120، شماره 4 - 5.
[24] همان خطبه 108، ص 200.
[25] منتخب میزان الحکمه، ص 499 و الترغیب و الترهیب، ج 3، ص 419، حدیث 21.
[26] کنزالعمال، حدیث 5818 و کشف الغمّه، ج 2، ص 537.
[27] الطبقات الکبری، ج 1، ص 378.
[28] مکارم الاخلاق، ج 1، ص 53، حدیث 26 و منتخب میزان الحکمه، ص 497.
[29] نهج البلاغه، خطبه 106، ص 196 - 197، شماره 10.
[30] همان، خطبه 96، ص 178، شماره 2.
[31] همان، خطبه 192، ص 396، شماره 98 - 102.
[32] همان، خطبه 231، ص 468.
[33] همان، خطبه 192، ص 398، ش 115 - 121.
[34] همان، خطبه 97، ص 182.
[35] همان، خطبه 72، ص 122، شماره 7 - 9.
[36] همان، خطبه 106، ص 196، شماره 6 - 9.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».