بعثت در كلام خاندان رسالت

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران 78-15170

سرشناسه : شفيعي سروستاني ابراهيم

عنوان و نام پديدآور : بعثت در كلام خاندان رسالت شفيعي سروستاني ابراهيم

منشا مقاله : ، موعود، ش 16 ، (مهر، آبان 1378): ص 36 - 40.

توصيفگر : بعثت

توصيفگر : نهج البلاغه

توصيفگر : علي بن ابي طالب ع ، امام اول

توصيفگر : فاطمه زهرا(س )

مقدمه

در مورد بعثت نبي اكرم حضرت محمد بن عبدالله، صلّي اللّه عليه وآله، سخنهاي بسياري گفته شده و شاعران، اديبان، حكيمان و نويسندگان، هر يك به فراخور حال خود، اين واقعه شگرف را به نظم و نثر كشيده اند.اما شايد هيچ كس مانند خاندان پيامبر خاتم، صلّي اللّه عليه وآله، كه در درك اسرار بعثت يگانه همه اعصار و در شيوايي و رسايي سخن سرامد روزگار بوده اند، نتوانسته است حق مطلب را ادا كند و چنانكه شايسته اين رويداد عظيم است در مورد آن سخن گويد.از اين رو شايسته ديديم كه به بهانه سالروز مبعث حضرت ختمي مرتبت، صلّي اللّه عليه وآله، گزيده اي از بيانات دو گل سرسبد خاندان رسالت؛ امير بيان مولا علي بن ابي طالب، عليه السلام، و سيده زنان سخنور حضرت فاطمه زهرا، عليهاالسلام، را تقديم شما خوانندگان عزيز موعود كنيم.ضمن تبريك اين روز خجسته به پيشگاه بزرگ ثمره بعثت حضرت بقية الله الاعظم، ارواحناله الفداء، و همه شيعيان منتظرش، توجه شما را به گزيده اي از چند خطبه اين بزرگواران جلب مي كنيم.

بعثت در كلام امير مؤمنان علي

در اولين خطبه نهج البلاغه، امير مؤمنان، عليه السلام، درباره پيامبران و از جمله پيامبر خاتم مي فرمايد:پس هر چند گاه پيامبراني فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاقِ اَلَست بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به ياد آرند. با حجت و تبليغ، چراغ معرفتشان را بيفروزند تا به آيتهاي خدا چشم دوزند؛ از آسماني بالا برده و زميني زيرشان گسترده، و آنچه بدان زنده اند و چسان مي ميرند و ناپاينده اند، و بيماريهاي پيركننده و بلاهاي پياپي رسنده. و هيچگاه نبود كه خدا آفريدگان را بي پيامبر بدارد، يا كتابي در دسترس آنان نگذارد، يا حجتي بر آنان نگمارد، يا از نشان دادن راه راست

دريغ دارد. پيامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسيار، و در دام شيطان گرفتار، در كار خويش در نماندند و دعوت حق را به مردم رساندند. گاه پيامبر پيشين نام پيامبر پس از خود را شنفته، و گاه وصف پيامبر پسين را به امت خويش گفته. زمان اينچنين گذري شد، و روزگار سپري. پدران رفتند و پسران جاي آنان را گرفتند تا آنكه خداي سبحان محمد، صلّي اللّه عليه وآله، را پيامبري داد تا دور رسالت را به پايان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مُهرِ پيامبران ممهور و نشانه هاي او در كتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور؛ حالي كه مردم زمين، هر دسته به كيشي گردن نهاده بودند، و هر گروه پي خواهشي افتاده، و در خدمت آييني ايستاده؛ يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتي كه سزاي او نيست بدو بسته، يا به بتي پيوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدو از گمراهي به رستگاري كشاند و از تاريكي ناداني رهاند.سپس ديدار خود را براي محمد، صلّي اللّه عليه وآله، گزيد _ و جوار خويش او را پسنديد _ و از اين جهانش رهانيد. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلي نشيند، و بيش سختي اين جهان نبيند.پس بزرگوارانه او را ديدار ارزاني داشت و او ميراثي كه پيامبران مي نهند براي شما گذاشت، چه آنان امت خويش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهي روشن و نشانه اي معين:كتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پيداست، واجب و مستحب آن هويداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزيمت آن معين،

خاص و عامش معلوم، پند و مثلهايش مفهوم، مطلق و مقيّدش پديدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسير شده، و نامفهومش تعبير شده، از حكمي كه بدانند و انجام دادني است، و آنچه ندانند و واگذاردني است؛ حكمي است وجوب آن در قرآن معين، و نسخ آن در سنّت مبرهن؛ و حكمي كه سنّت گويد بايد، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شايد؛ و حكمي كه در وقتي خاص بر مكلّف نوشته است، و چون وقتش سپري شد تكليف هشته است؛ و حرامهايي ناهمسان، با كيفرهايي سخت و يا آسان؛ گناهي بزرگ كه كيفرش آتش آن جهان است، و گناهي خرد كه براي توبه كننده اميد غفران است، يا آنچه مقبول، ميان دشوار و آسان است. [1] .آن حضرت در قسمتي از خطبه 33 بعثت پيامبر اكرم، صلّي اللّه عليه وآله، را چنين توصيف مي كند:خدا محمد را برانگيخت و از عرب كسي كتابي نخوانده بود و دعوي پيامبري نكرده بود. محمد، صلّي اللّه عليه وآله، مردم را به راهي كه بايست كشاند، و در جايي كه بايد نشاند، و به رستگاري رساند، تا آنكه كارشان استوار و جمعيتشان پايدار گرديد. [2] .در خطبه 94 نيز در وصف سلسله پيامبران الهي مي فرمايد:پس آنان را در بهترين وديعت جاي به امانت سپرد، و در نيكوترين قرارگاه مستقر كرد. از پشتي به پشت ديگرش داد، همگي بزرگوار، و زهدانهايي پاك و بي عيب و عار. چون يكي از آنان درگذشت، ديگري براي حمايت دين برخاست، و جانشين او گشت؛ تا آنكه تشريف بزرگواري از سوي خداي باري، به محمد، صلّي اللّه عليه وآله، رسيد، و او را از بهترين خاندان و گراميترين دودمان بركشيد. از درختي

كه پيامبران خود را از آن جدا كرد، و امينان خويش را برگزيد و بيرون آورد. فرزندان او بهترين فرزندانند، و خاندانش نيكوترين خاندان؛ و دودمان او بهترين دودمان. در گرداگرد مكه روييدند، و در كشتزار بزرگواري باليدند. شاخه هايشان بلند و سر به آسمان كشيده است و دست كسي به ميوه آن نارسيده.او پيشواي كسي است كه راه پرهيزگاري پويد، و چراغ آن است كه راهنمايي جويد. چراغي است كه پرتو آن دميد، و درخشي است كه روشني آن بلند گرديد، و آتشزنه اي است، كه نور آن درخشيد. رفتار او ميانه روي در كار است، و شريعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داوري او عدالت است _ و ستم را براندازد _ او را هنگامي فرستاد كه پيامبران نبودند _ و مردمان _ به خطا كار مي نمودند، و امّتان در گولي و ناداني مي غنودند.خداتان بيامرزاد! به كار پردازيد، و نشانه هاي آشكار را پيشواي خود سازيد تا كه راه گشاده است و راست، و شما را به خانه اي مي خواند كه سلامت آنجاست. شما در خانه اي به سر مي بريد كه بايد خشنودي خدا را در آن به دست آريد، در مهلت و آسايش خاطري كه داريد، كه نامه ها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تن ها درست است و زبانها گردان. توبه شنفته است و كردارها پذيرفته. [3] .امير مؤمنان، عليه السلام، در خطبه 95 به توصيف وضعيت مردمان تا پيش از برانگيخته شدن حضرت ختمي مرتبت، صلّي اللّه عليه وآله، پرداخته مي فرمايد:او را برانگيخت، حالي كه مردم سرگردان بودند، و بيراهه فتنه را مي پيمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگي خواهي شان به فرودستي انداخته.

از ناداني گرفتار. او كه درود خدا بر وي باد، خيرخواهي را به نهايت رساند، به راه راست رفت، و از طريق حكمت و موعظه نيكو مردم را به خدا خواند. [4] .آن حضرت در قسمتي از خطبه 96 نيز حضرت ختمي مرتبت را چنين توصيف مي كند:قرارگاه او بهترين قرارگاه است. و خاندان او را شريفترين پايگاه است، از كانهاي ارجمندي و كرامت، و مهدهاي پاكيزگي و عفّت. دلهاي نيكوكاران به سوي او گرديده. ديده ها در پي او دويده. كينه ها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مؤمنان را بدو برادران هم كيش ساخت؛ و جمع كافران را پريش؛ خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزيزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشكل است و خاموشي او زباني گويا براي اهل دل. [5] .و سرانجام در خطبه 110 در ذكر پيامبر اكرم، صلّي اللّه عليه وآله، مي فرمايد:دنيا را خوار ديد، و كوچكش شمرد، سبكش گرفت و هيچش به حساب آورد؛ و دانست كه خدا دنيا را از او گرفت چون چنين خواسته بود، و ديگري را ارزاني داشت چون حقير مي بود. پس به دل از آن روي برگرداند، و يادش را در خاطر خويش ميراند؛ و دوست داشت كه زينت دنيا از ديده اش نهان شود تا از آن رختي گرانبها نگزيند، و اميد ماندن در آن به دلش ننشيند. رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براي كسي جاي عذر نماند؛ و امّت خود را اندرز گفت و ترساند؛ و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند.ما درخت نبوتيم و فرود آمد نگاه رسالت، و جاي آمد شد فرشتگان رحمت، و كانهاي دانش و چشمه سارهاي بينش.

ياور و دوست ما، اميد رحمت مي برد؛ و دشمن و كينه جوي ما، انتظار قهر و سطوت. [6] .

بعثت در كلام فاطمه زهرا

پاره تن رسول خدا، حضرت فاطمه زهرا، عليهاالسلام، كه در خانه وحي پرورده شده بود و صداي بال جبرئيل را شنيده بود پس از رحلت نبي اكرم، صلّي اللّه عليه وآله، و در پي جفاي بزرگي كه امت پيامبر در حق خاندان او روا داشتند، با قلبي پرخون به مسجد مدينه درآمده و رو به مردم غفلت زده خطبه اي ايراد مي كند كه در تاريخ سخنوران عرب جاودانه مي شود. آن حضرت در اين خطبه به زيباترين بيان بعثت و رسالت نبي اكرم، صلّي اللّه عليه وآله، به وصف مي كشند و حال و روز مردم جزيرة العرب را قبل و بعد از بعثت به تصوير در مي آوردند.حضرت فاطمه زهرا، عليهاالسلام، در ابتداي خطبه مزبور به حمد و ثناي الهي پرداخته و مي فرمايد:ستايش خداي را بر آنچه ارزاني داشت و سپاس او را بر انديشه نيكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاي فراگير كه از چشمه لطفش جوشيد. و عطاهاي فراوان كه بخشيد. و نثار احسان كه پياپي پاشيد. نعمتهايي كه از شمار افزون است. و پاداش آن از توان بيرون. و درك نهايتش نه در حد انديشه ناموزون.سپاس را مايه فزوني نعمت نمود. و ستايش را سبب فراواني پاداش فرمود. و به درخواست پياپي بر عطاي خود بيفزود. گواهي مي دهم كه خداي جهان يكي است. و جز او خدايي نيست. ترجمان اين گواهي دوستي بي آلايش است. و پاي بندان اين اعتقاد، دلهاي با بينش. و راهنماي رسيدن بدان، چراغ دانش. خدايي كه ديدگان او را ديدن نتوانند، و گمانها چوني و چگونگي او را ندانند. همه چيز را از

هيچ پديد آورد. و بي نمونه اي انشا كرد. نه به آفرينش آنها نيازي داشت. و نه از آن خلقت سودي برداشت. جز آنكه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفريدگان را بنده وار بنوازد. و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبرداري نهاد. و نافرمانان را به كيفر بيم داد. تا بندگان را از عقوبت برهاند، و به بهشت كشاند. [7] .آن حضرت در ادامه در بيان آفرينش و بعثت حضرت ختمي مرتبت مي فرمايد:گواهي مي دهم كه پدرم محمد بنده او و فرستاده اوست. پيش از آنكه او را بيافريند برگزيد. و پيش از پيمبري تشريف انتخاب بخشيد و به ناميش ناميد كه مي سزيد.و اين هنگامي بود كه آفريدگان از ديده نهان بودند. و در پس پرده بيم نگران. و در پهنه بيابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پايان همه كارها را دانا بود. و بر دگرگوني هاي روزگار در محيط بينا. و به سرنوشت هر چيز آشنا. محمد، صلّي اللّه عليه وآله، را برانگيخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را مقدر ساخته به انجام رساند. پيغمبر كه درود خدا بر او باد ديد: هر فرقه اي ديني گزيده. و هر گروه در روشنايي شعله اي خزيده. و هر دسته اي به بتي نماز برده. و همگان ياد خدايي را كه مي شناسند از خاطر سترده اند.پس خداي بزرگ تاريكيها را به نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تيرگي كفر بپرداخت. و پرده هايي كه بر ديده ها افتاده بود به يك سو انداخت. سپس از روي گزينش و مهرباني جوار خويش را بدو ارزاني داشت. و رنج اين جهان كه خوش نمي داشت، از دل او برداشت. و او را در جهان

فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسايگي خود افراشت. و طغراي مغفرت و رضوان را به نام او نگاشت.درود خدا و بركات او بر محمد، صلّي اللّه عليه وآله، پيمبر رحمت، امين وحي و رسالت و گزيده از آفريدگان و امت باد. [8] .آنگاه رو به مجلسيان كرده و آنچه را كه پيامبر خاتم، صلّي اللّه عليه وآله، بر آنها ارزاني داشته بود، چنين برمي شمارد:شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام، و حاملان دين و احكام، و امانت داران حق و رسانندگان آن به خلقيد.حقي را از خدا عهده داريد. و عهدي را كه با او بسته ايد پذيرفتار. ما خاندان را در ميان شما به خلافت گماشت. و تأويل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجتهاي آن آشكار است، و آنچه درباره ماست پديدار. و برهان آن روشن. و از تاريكي گمان به كنار. و آواي آن در گوش مايه آرام و قرار. و پيرويش راهگشاي روضه رحمت پروردگار. و شنونده آن در دو جهان رستگار.دليلهاي روشن الهي را در پرتو آيتهاي آن توان ديد. و تفسير احكام واجب او را از مضمون آن بايد شنيد. حرامهاي خدا را بيان دارنده است. و حلالهاي او را رخصت دهنده. و مستحبات را نماينده. و شريعت را راهگشاينده. و اين همه را با رساترين تعبير گوينده. و با روشنترين بيان رساننده. سپس ايمان را واجب فرمود. و بدان زنگ شرك را زا دلهاتان زدود.و با نماز خودپرستي را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده دوستي بي آميغ ساخت. و زكات را مايه افزايش روزي بي دريغ. و حج را آزماينده درجات دين. و عدالت را نمودار مرتبه يقين. و پيروي ما را مايه وفاق. و

امامت ما را مانع افتراق. و دوستي ما را عزت مسلماني. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقاء زندگاني. وفا به نذر را موجب آمرزش كرد. و تمام پرداختن پيمانه و وزن را مانع از كم فروشي و كاهش. فرمود مي خوارگي نكنند تا تن و جان از پليدي پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خويشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدي را منع كرد تا راه عفت پويند. و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص طريق يكتاپرستي جويند «پس چنانكه بايد، ترس از خدا را پيشه گيريد و جز مسلمان مميريد!» آنچه فرموده است بجا آريدو خود را از آنچه نهي كرده بازداريد كه «تنها دانايان از خدا مي ترسند». [9] .حضرت زهرا، عليهاالسلام، در بخش ديگري از اين خطبه به تلاشي كه پدر ارجمندش براي گسترش توحيد و اسلام متحمل شد اشاره كرده و مي فرمايد:مردم، چنانكه در آغاز سخن گفتم: من فاطمه ام و پدرم محمد، صلّي اللّه عليه وآله، است «همانا پيمبري از ميان شما به سوي شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود، و به گرويدنتان اميدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار».اگر او را بشناسيد مي بينيد او پدر من است، نه پدر زنان شما. و برادر پسر عموي من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. و آنان را از عذاب الهي ترساند. فرق و پشت مشركان را به تازيانه توحيد خست. و شوكت بت پرستان را در هم شكست.تا جمع كافران از هم گسيخت. صبح ايمان دميد. و نقاب از چهره حقيقت فرو كشيد. زبان پيشواي دين در مقال شد. و شياطين سخنور

لال. [10] .آن حضرت وضعيت مردم را در پيش از بعثت چنين به تصوير مي كشد:در آن هنگام شما مردم بر كنار مغاكي از آتش بوديد خوار. و در ديده همگان بي مقدار. لقمه هر خورنده. و شكار هر درنده. و لگدكوب هر رونده. و نوشيدنيتان آب گنديده و ناگوار. خوردنيتان پوست جانور و مردار. پست و ناچيز و ترسان از هجوم همسايه و همجوار. تا آنكه خدا با فرستادن پيغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت. و سرتان را به اوج رفعت افراشت.پس از آن همه رنجها كه ديد و سختي كه كشيد. رزم آوران ماجراجو، و سركشان درنده خو. و جهودان دين به دنيا فروش، و ترسايان حقيقت نانيوش، از هر سو بر وي تاختند. و با او نرد مخالفت باختند.هر گاه آتش كينه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهي كه گمراهي سر برداشت، يا مشركي دهان به ژاژ انباشت، برادرش علي را در كام آنان انداخت. علي، عليه السلام، باز نايستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت. و كار آنان با دم شمشير بساخت.او اين رنج را براي خدا مي كشيد. و در آن خشنودي پروردگار و رضاي پيغمبر را مي ديد. و مهتري اولياي حق را مي خريد. اما در آن روزها، شما در زندگاني راحت آسوده و در بستر امن و آسايش غنوده بوديد. [11] .فاطمه زهرا، عليهاالسلام، در ادامه سخن به جفايي كه امت محمد، صلّي اللّه عليه وآله، پس از وفات ايشان با خاندانش روا داشتند اشاره كرده و مي فرمايد:چون خداي تعالي همسايگي پيمبران را براي رسول خويش گزيد، دورويي آشكار شد، و كالاي دين بي خريدار. هر گمراهي دعوي دار و هر گمنامي سالار. و هر ياوه گويي

در كوي و برزن در پي گرمي بازار. شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد. و ديد چه زود سخنش را شنيدند و سبك در پي او دويديد و در دام فريبش خزيديد. و به آواز او رقصيدند.

پاورقي

[1] شهيدي، سيد جعفر، ترجمه نهج البلاغه، ص6 _ 7.

[2] همان، ص130.

[3] همان، ص130 _ 131.

[4] همان، ص131.

[5] همان، ص34.

[6] همان، ص87.

[7] همان، ص88.

[8] همان.

[9] همان، ص106. [

[10] شهيدي، سيد جعفر، زندگاني فاطمه زهرا، عليهاالسلام، ص126 _ 127.

[11] همان، ص127 _ 128.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109