آموزه هاي تربيتي عاشورا درس ها و عبرت ها

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : آموزه هاي تربيتي عاشورا (درس ها و عبرت ها)/ محمدعلي رضائي اصفهاني

مشخصات نشر : اصفهان انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 1384.

مشخصات ظاهري : 159 ص.

شابك : 10000 ريال

يادداشت : عنوان روي جلد: آموزه هاي عاشورا.

يادداشت : كتابنامه ص 159؛ همچنين به صورت زيرنويس

عنوان روي جلد : آموزه هاي عاشورا.

موضوع : حسين بن علي (ع)، امام سوم 4 - 61ق.

موضوع : واقعه كربلا، 61ق. -- تاثير

رده بندي كنگره : BP41/5 /ر6آ8 1384

رده بندي ديويي : 297/9534

شماره كتابشناسي ملي : 2084189

درآمد

نام حسين عليه السلام آتشي در دل ها افروخت كه هرگز خاموش نمي گردد بلكه هر زمان عاشقان جديدي را به مسلخ مي برد و پروانه هاي شيدايي را به ضيافت خويش مي خواند.از اين روست كه هر چه قلم و زبان ها بگويند و عاشورا را بسرايند باز هم حرف هاي ناگفته فراوان است و هر كس از ديدگاه خاص خود به واقعه ي طف مي نگرد و سرودي تازه مي آغازد.اين نوشتار نيز مي توانست با چند رويكرد نسبت به قيام امام حسين عليه السلام بنگرد.الف: بررسي تاريخي مسأله عاشورا و علل و انگيزه هاي قيام.ب:بررسي حديثي و ارزيابي صحت روايات موجود و اثبات يا رد آنها.ج: گزارش لحظه به لحظه واقعه ي كربلا.د: بررسي ابعاد تربيتي قيام امام حسين عليه السلام از گفتار و سيره ي عملي او.نگارنده در اين نوشتار در صدد بيان نظرگاه چهارم است. و از اين رو در اين نگارش به حوادث و افعال و سخنان امام عليه السلام ياران ايشان از ديدگاه اجتماعي و روانشناختي مي نگرد و نكات و آموزه هاي سياسي، اخلاقي، اجتماعي، نظامي، احساسي و نيز عبرت هاي

آموزنده آنها را يادآوري مي كند. [ صفحه 12] البته اين بحث اهميت فراواني براي استفاده ي هر چه بيشتر از پيام عاشورا دارد و دشمن هم از همين گونه مباحث وحشت دارد چرا كه روشن شدن ابعاد تربيتي واقعه كربلا و تأثيرگذاري آن بر زندگي و افكار مردم، در جهان كنوني و نسل هاي آينده، مي تواند كاخ ستمگران را به لرزه در آورد و به ويراني سوق دهد.لكن عظمت قيام امام حسين عليه السلام و ابعاد عميق آن چنان پرشكوه است كه هر نويسنده و گوينده ي باانصافي در مقابل آن اعتراف به ناتواني خود مي كند. و از اين رو ما تلاش مي كنيم از درياي بي كران معارف و حقايق عاشورا كفي برداريم تا خود و همراهان اين نوشتار را تا ابد سيراب و مست باده ي عشق حسيني كنيم و شايد بتوانيم با اين چراغ هدايت ره به سر منزل مقصود بيابيم و رهروي صديق براي امام شهيدان باشيم و همه با هم زمزمه كنيم كه:هر كه ديوانه ي عشق تو نشد عاقل نيست عاقل آن است كه از عشق تو ديوانه شودالبته ما در اين نوشتار از بررسي اسناد روايات صرف نظر كرديم همانطور كه علم غيب امام عليه السلام (نگاه دروني) را لحاظ نكرده ايم بلكه از يك نگاه بيروني و بر طبق ظواهر به بررسي مطلب پرداخته ايم (مگر در موارد محدودي كه صريحا اشاره كرده ايم) البته گاهي يك واقعه و حادثه در چند مورد از ديدگاه هاي مختلف بررسي شده، ولي تا حد امكان از تكرار مطالب جلوگيري شده است و تقاضاي ما از دانشوران و فرزانگان اين است كه بعد از مطالعه اين سطور ما

را با راهنمايي هاي مشفقانه و منصفانه خود مورد لطف قرار دهند تا همه با هم بسوي كمال گامي به [ صفحه 13] پيش نهيم.اميد است اين نوشتار مورد قبول و عنايت ساحت مقدس امام حسين عليه السلام و فرزندش مهدي موعود «عج» قرار گيرد.اين نوشته را به روح ملكوتي امام راحل «سلام الله عليه» و مرحوم پدرم كه مرا با نام و راه حسين «عليه السلام» آشنا كردند هديه مي كنم.در پايان به عنوان شكرانه كلام رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله العظمي خامنه اي «دامت بركاته» را مي آوريم كه اشاره ايشان موجب انتقال ذهني ما به موضوع اين نوشتار گرديد ايشان مي فرمايند:«اين حادثه عظيم از دو جهت قابل تأمل و تدبر است... جهت اول درس هاي عاشورا است.عاشورا پيام ها و درس هايي دارد. عاشورا به ما درس مي دهد كه براي حفظ دين بايد فداكاري كرد...جهت دوم از جهات مربوط به حادثه عاشورا، عبرت هاي عاشورا است...اولين عبرتي كه در قضيه عاشورا ما را متوجه خود مي كند اين است كه ببينيم چه شد كه پنجاه سال بعد از درگذشت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم جامعه ي اسلامي به آن حد رسيد كه كسي مثل امام حسين عليه السلام ناچار شد براي نجات جامعه اينچنين فداكاري بكند...ببينيم چه شد فردي مثل يزيد بر جامعه اسلامي حاكم شد... [1] . [ صفحه 17]

ابعاد تربيتي عاشورا

آموزه هاي سياسي عاشوار

اشاره

حركت و نهضت امام حسين عليه السلام يك جنبش خصوصي يا خانوادگي نبود بلكه حركتي عظيم و انقلابي بزرگ عليه حكومت وسيع بني اميه بود و از اين رو يك حركت سياسي محسوب مي شود كه از جهات گوناگون مي تواند سرمشق و الگوي سياسي جوامع باشد كه

مهمترين آنها عبارتند:

رعايت تعهدات و پيمان هاي سياسي

امام حسين عليه السلام با اينكه معاويه را انسان شايسته اي براي رهبري جامعه اسلامي نمي دانست ولي تا وقتي معاويه زنده بود با او درگيري شديد پيدا نكرد و به جنگ برنخاست چرا كه مي خواست به پيمان صلحي كه امام حسن عليه السلام با معاويه بسته بود احترام بگذارد [2] .اما هنگامي كه معاويه تلاش كرد قبل از مردن خويش براي يزيد بيعت بگيرد امام حسين عليه السلام تسليم نشد ولي قيام خويش را تا بعد از مرگ معاويه به تأخير انداخت [3] .نكته جالب اينجاست كه مردم كوفه بعد از شهادت امام حسن عليه السلام از حضور امام حسين عليه السلام درخواست كردند كه عليه معاويه قيام كند ولي [ صفحه 18] حضرت قبول نكردند چرا كه با معاويه پيمان صلح داشتند [4] .ولي همين دعوت را بعد از مرگ معاويه قبول كرد چرا كه با يزيد پيمان صلح نداشت.

مذاكرات سياسي بعنوان مرحله اي از مبارزه

اشاره

امام حسين عليه السلام به عنوان يك مرحله از مبارزه با دشمن، مذاكره سياسي را مي پذيرد ولي نكات جالبي را رعايت مي كند كه مهمترين آنها عبارتند از:1 - در مدينه جواب صريحي به دشمن نمي دهد و از بروز فتنه و بهانه دادن بدست دشمن جلوگيري مي كند و وقتي «وليد بن عتبه» از او مي خواهد كه با يزيد بيعت كند مي فرمايد: «مردم را جمع كن كه شخصي همچون من بيعت سري نمي كند [5] .»2 - با وعده دادن دشمن را معطل مي كند.3 - مسائل امنيتي را رعايت مي كند و بوسيله همراه بردن محافظ به كنار خانه حاكم مدينه (وليد) [6] و نيز هنگام مذاكرات با عمربن سعد از غافلگير شدن خويش جلوگيري

مي كند.4 - به فرمانده دشمن وعده هايي مي دهد و سعي مي كند او را به طرف خويش جذب كند [7] .5 - از تهديدهاي دشمن نمي هراسد و تهديدهاي سياسي و نظامي را با [ صفحه 19] شدت جواب مي دهد. [8] .6 - رقيبان سياسي و اهداف آنها را كاملا مي شناسد و از اين رو وقتي ابن زبير (رقيب سياسي او در مكه) خدمت امام حسين عليه السلام مي رسد و او را نصيحت مي كند... امام مي فرمايد: «بهترين چيزي كه از شخص دوست مي دارد اين است كه من به عراق بروم زيرا مي داند كه با وجود من، كسي در مكه به او تمايل پيدا نمي كند.»7 - گاهي جواب دشمن را نمي دهد تا او را تحقير كند و در انتظار نگه دارد و از صلابت بيندازد و از اين رو بود كه به دو ناله ي عمربن سعد پاسخ نداد.

معيارهاي قيام عليه يك حكومت (علل قيام امام حسين از زبان خود امام)

اشاره

چرا امام حسين عليه السلام با يزيد بيعت نكرد، همانگونه كه برادرش امام حسن عليه السلام با معاويه صلح نمود و چرا از مدينه و مكه خارج شد و چرا به دعوت كوفيان (با آن سابقه مكر و حيله و بي وفايي آنان) پاسخ مثبت داد و چرا راه شهادت را انتخاب كرد.اينها پرسش هايي است كه بارها از امام حسين عليه السلام بصورت كتبي و شفاهي پرسيده شده است و حضرت به آنها پاسخ داده اند كه بطور اختصار به آنها اشاره مي كنيم:

بي لياقتي و فساد شخص يزيد

«و يزيد رجل فاسق» [ صفحه 20] يزيد مردي فاسق است«معلن بالفسق»آشكارا اعمال زشت مرتكب مي شود«يشرب الخمر»شراب مي نوشد«ويلعب بالكلاب و الفهود»با سگان و شيران بازي مي كند«و يبغض بقية آل الرسول» [9] با اهل بيت دشمن است«قاتل النفس المحرمة» [10] «قاتل افراد بي گناه است.«و مثلي لايبايع مثله» [11] روانيست كه (شخصيتي) همچون حسين عليه السلام با مثل يزيد بيعت كند.

ترس از نابودي اصل اسلام

حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد» [12] .اگر امت اسلامي رهبري مثل يزيد پيدا كند آنگاه پايان كار اسلام است. [ صفحه 21]

فساد دستگاه حكومتي

«يا فرزدق ان هولاء القوم لزموا طاعة الشيطان.»اي فرزدق اي مردم ملزم به اطاعت شيطان شده اند.«و تركوا طاعة الرحمان»و اطاعت خدا را ترك كرده اند.«و اظهروا الفساد في الارض»و فساد را در زمين ظاهر كرده اند.«و ابطلوا الحدود»و حدود الهي را باطل كرده اند«و شربوا الخمور»و شراب مي نوشند«و استأثروا في اموال الفقراء و المساكين» [13] .به اموال فقرا و بينوايان (مستبدانه و انحصارگرانه) دست مي يازند.«واحلوا حرام الله و حرموا حلاله»و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام كرده اند«و استأثرو بالفي» [14] .بيت المال را منحصر به خود كرده اند. [ صفحه 22]

بلند كردن نام خدا و ياري دين او

«و انا اولي من قام بنصرة دين»و من (حسين) با كفايت ترين فرد براي ياري دين خدا هستم.«و اعزاز شرعه»و اينكه شريعت او را عزيز كنم«والجهاد في سبيله»و در راه خدا جهادكنم«لتكون كلمه الله هي العليا» [15] .تا نام خدا بلند (و پر آوازه) باشد.

اتمام حجت از طرف مردم عراق

نامه هاي متعدد و قاصدان مكرر از طرف اهل كوفه رسيد كه ما امام نداريم و مي خواهيم با تو بيعت كنيم و امام حسين عليه السلام نيز مسلم بن عقيل را فرستاد تا آنها را امتحان كند و اوضاع را گزارش دهد و هنگامي كه مردم كوفه با مسلم بيعت كردند حجت شرعي بر امام تمام شد و بر او واجب بود كه به عراق برود و از اين رو فرمود:«هذه كتب اهل الكوفه و رسلهم و قد وجب علي اجابتهم و قام لهم العذر علي عند الله سبحانه.» [16] .اين نامه هاي مردم كوفه و قاصدان آنهاست و اجابت آنها بر من واجب شد و آنها نزد خداي سبحان عليه من عذر (و دليل) دارند. [ صفحه 23] امام عليه السلام در جواب كساني مثل عبدالله بن عمر، كه او را از رفتن به عراق منع مي كردند، مي فرمود: «اينها نامه ها و بيعت اهل كوفه است (كه در نزد من است).» [17] .

دستورات پيامبر اسلام

دستور اول حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود، همانطور كه امام حسين عليه السلام به وليدبن عتبه (حاكم مدينه) گفت: «سمعت جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: يقول ان الخلافة محرمة علي ولد ابي سفيان [18] «.- از جدم شنيدم كه فرمود: خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است (پس چگونه حسين بيعت كند).دستور دوم پيامبر به امام حسين عليه السلام در حالت خواب يا مكاشفه بود كه در چند مورد نقل شده است:نخست هنگامي كه امام عليه السلام در مدينه مي خواستند از مرقد پيامبر خداحافظي كنند [19] و دوم در مكه مي خواستند از شهر خارج شوند به محمد بن

حنفيه (برادرش) فرمود: «اتاني رسول الله «صلي الله عليه و آله و سلم» بعد فارقتك فقال: يا حسين اخرج فان الله قد شاء ان يراك قتيلا.» [20] .(روز قبل محمد بن حنفيه به امام توصيه كرد به يمن يا... برود و حضرت فرمود: در مورد سخن تو فكر مي كنم و روز بعد كه آمد و جواب خواست و حضرت فرمود): بعد از اينكه تو رفتي پيامبر آمد و گفت: اي حسين (از مدينه) خارج شو كه خداوند مي خواهد تو را كشته ببيند. [ صفحه 24]

پاس حرمت مكه

اگر امام حسين عليه السلام در مدينه يا مكه مي ماند كشته مي شد و حضرت دوست نداشت حرمت مكه با ريخته شدن خون او شكسته شود و از اين رو در جواب عبدالله بن جعفر كه نامه اي به امام نوشته بود و او را از رفتن به عراق منع كرده بود فرمود: «در هر جا كه مخفي شوم اينها مرا خواهند كشت. [21] .و نيز در جواب نصيحت ابن عباس فرمود: «پسر عمو به خدا قسم من اگر در عراق كشته شوم بيشتر دارم تا اينكه در مكه كشته شوم ( [22] (تا حرمت مكه شكسته نشود).» [23] .و نيز در جواب مردي كه علت خروج از مدينه را از ايشان سؤال كرد فرمودند: «مي خواستند خون مرا بريزند بنابراين فرار كردم [24] (اين مطلب اشاره به آن است كه يزيد در نامه اي به وليدبن عتبه نوشته بود: سر حسين را با نامه برايم بفرست).» [25] .امام حسين عليه السلام اعمال حج خود را در مكه نيمه تمام رها كرد و آن را به عمره بدل نمود و

سريعا از مكه خارج شد تا حرمت مكه و كعبه، با ريخته شدن خون او، شكسته نشود.امام عليه السلام مي فرمود: «به خدا قسم اگر در سوراخي مخفي شوم باز مرا بيرون مي آورند تا اينكه به خواسته خود (يعني قتل من) برسند.» [26] . [ صفحه 25]

دليل عقلي بر لزوم قيام

اگر امام حسين عليه السلام در مكه يا مدينه مي ماند كشته مي شد ولي اگر خارج مي شد و به طرف عراق مي رفت يكي از دو چيز (احدي الحسنيين) در انتظار حضرت مي بود و از اين رو فرمود: «ان بيني و بين القوم موعدا اكره ان اخلفهم فان يدفع الله عنا فقديما ما انعم علينا و كفي و ان يكن ما لابد منه ففوز و شهادة ان شاء الله.» [27] .حاصل اين دليل آن است كه: اگر مردم از امام حمايت مي كردند و حكومت يزيد ساقط مي شد كه به نفع اسلام تمام مي شد و پيروزي حاصل مي گشت و اين يك نعمت الهي بود.و اگر مردم امام را ياري نمي كردند حضرت شهيد مي شد و حكومت يزيد رسوا مي گشت و با خون او اسلام زنده مي شد.پس در هر صورت، خروج از مكه و مدينه بهتر از بيعت يا كشته شدن بدون سر و صدا بود.يعني شهادت امام بطور مظلومانه در صحراي كربلا و با لشكر كشي عظيم موجب شد كه تبليغات عظيمي به نفع اسلام و در جهت رسوايي ظلم بني اميه به راه افتد و حيات اسلام در طول تاريخ تضمين شود.

اصلاح امت بوسيله امر به معروف و نهي از منكر

امام حسين عليه السلام در مورد قيام خويش مي فرمايد:«اني لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما»من براي طغيان، فساد و ظلم قيام نكردم [ صفحه 26] «و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي»و فقط براي اصلاح امت جدم قيام كردم«اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر»مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر بنمايم«و اسير بسيرة جدي و ابي علي بن ابي طالب.» [28]

.و به روش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام عمل كنم.اينها جملاتي از وصيت امام حسين عليه السلام به محمد بن حنفيه (برادرش) است كه به صورتي كتبي نوشته و در مدينه به برادر سپرد. و در آن اهداف منفي (ظلم و فساد) را از ساحت مقدس امامت دور مي دارد و تنها هدف خويش را اصلاح امت بوسيله امر به معروف و نهي از منكر و عمل به سيره ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام معرفي مي كند.

واجب بودن قيام عليه سلطان ستمگر،بعنوان يك قاعده ي كلي براي قيام

حضرت امام حسين عليه السلام در نامه اي به بزرگان كوفه و نيز در سخنراني براي اصحاب خود و لشكر حر، حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حكايت مي فرمايد و به آن استدلال مي كند سپس آن را بر بني اميه تطبيق مي كند:«من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناكثا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا علي الله ان يدخله مدخله.»«هر كسي كه حاكم ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و عهد [ صفحه 27] الهي را نقض نموده و با روش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مخالفت مي كند و در بين مردم به ظلم و گناه عمل مي كند و عليه او با سخن و عمل شورش نكند بر خدا لازم است كه او را در محل خود (يعني جهنم) داخل كند.» [29] .و شايد به دليل اينكه قيام بر امام عليه السلام واجب بوده است در هنگام خروج از مدينه، راه اصلي را

انتخاب مي كند تا همه از خروج و مخالفت او با يزيد اطلاع پيدا كنند [30] .

زنده كردن سنت پيامبر و معارف حق و نابودي بدعت

امام حسين عليه السلام در تبيين اهداف قيام خويش مي فرمايد:«انا ادعوكم الي كتاب الله و سنة نبيه»من شما رابه قرآن و سيره پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دعوت مي كنم«فان السنة قد اميتت»كه در حقيقت روش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مرده است.«و ا ن البدعة قد احييت» [31] .و بدعت ها زنده شده است.در جاي ديگر مي فرمايد:«يسالونني ان اقدم عليهم لما رجوا من احياء معالم الحق و اماتة البدع» از من خواسته اند كه نزد آنان روم تا معارف حق زنده شود و بدعت ها از بين برود [32] .امام عليه السلام در سخنراني خويش براي سپاه حر فرمود: [ صفحه 28] «الا ترون الي الحق لا يعمل به»آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود.«والي الباطل لايتناهي عنه»و آيا نمي بينيد كه جلوي باطل گرفته نمي شود.«ليرغب المؤمن في لقاء ربه حقا حقا» [33] .تا انسان هاي مؤمن به ملاقات خدايشان واقعا علاقمند شوند.

مراحل برخورد با يك حكومت ستمگر

اشاره

هنگامي كه به مراحل قيام امام حسين عليه السلام با دقت مي نگريم متوجه مي شويم كه ايشان سه برخورد متفاوت با حكومت بني اميه داشت كه در حقيقت مراحل مبارزه با حكومت ستمگر را به ما آموزش مي دهد، اين مراحل عبارتند از:

ارشاد دشمنان

هنگامي وليد بن عتبه به امام حسين عليه السلام پيشنهاد مي كند كه با يزيد بيعت كند و دستور يزيد را از ابلاغ مي كند حضرت براي او استدلال مي كند و مي فرمايد: «ما اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هستيم... و پيامبر فرمود خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است پس چگونه من با يزيد بيعت كنم در حالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در مورد آنان چنين فرموده است.» [34] .و نيز وقتي با سپاه حر روبرو مي شود و براي آنها سخنراني مي كند [35] و [ صفحه 29] همچنين در هنگام روبرو شدن با عمربن سعد در كربلا نخست آنان را نصيحت مي كند. [36] .

فرار از تلف شدن بي فايده (جا خالي دادن به دشمن)

هنگامي كه حاكم مدينه بر طبق دستور يزيد تصميم مي گيرد كه امام حسين عليه السلام را شهيد كنند [37] حضرت شبانه از مدينه خارج مي شود و نيز هنگامي كه در مكه نقشه ترور امام را مي كشند ايشان از آن شهر خارج مي شود و به طرف عراق مي رود [38] و در جواب مردي كه از او سؤال مي كند چرا از مدينه خارج شدي مي فرمايد: «به آبرويم توهين كردند پس صبر كردم و مالم را خواستند پس صبر كردم و (هنگامي كه) خونم را خواستند فرار كردم.» [39] .از اين كلام امام استفاده مي شود كه وقتي جان مؤمن در خطر افتاد، ديگر جايز نيست در مقابل ستمگر صبر كند و كمترين واكنش اين است كه هجرت كند.و همچنين هنگامي كه در كربلا با حر و سپس با عمر بن سعد روبرو مي شود به

آنها مي فرمايد: «مردم كوفه مرا دعوت كردند و اگر كراهت داريد بر مي گردم [40] (يعني تصميم دارد كه از دام هاي دشمن رها شود ولي آنها قبول نمي كنند.) [ صفحه 30]

مبارزه تا شهادت

وقتي امام حسين عليه السلام مي بيند كه نصايح او تأثيري در كارگزاران حكومت بني اميه نداشت و يزيد هم مردي فاسد است و جايز نيست كه با او بيعت كند و فرار او هم فايده ندارد چراكه در مكه و كربلا همه جا به دنبال او هستند كه يا بيعت بگيرند يا او را بكشند در برابر دشمن مردانه مي ايستد و تا آخرين نفس مي جنگد و مي گويد:«لا والله لا اعطيكم [ب] يدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد» [41] .«نه به خدا قسم مثل افراد ذليل دست بيعت با شما نمي دهم و مثل بردگان فرار نمي كنم.»«الا ترون الحق لايعمل به و الباطل لايتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء الله و اني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما.» [42] «آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري نمي شود تا مؤمنان به ملاقات خدا مشتاق شوند، و (در چنين شرايطي) من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمكاران را جز خسارت نمي بينم.»

امر به معروف و نهي از منكر زير بناي يك قيام اسلامي

در فقه اسلامي براي انجام امر به معروف و نهي از منكر مراحلي بر شمرده اند كه عبارتند از:1 - انكار قلبي: يعني كسي كه كار ناپسندي را شناخت و ملاحظه كرد كه كسي آن را انجام مي دهد در قلب خويش از آن مطلب ناراحت شود البته در اين صورت بطور معمول آثار آن در چهره فرد آشكار مي شود. [ صفحه 31] 2 - انكار با زبان: يعني مؤمن هنگامي كه كار ناپسندي را مشاهده كرد با زبان و كلام بر سر افراد فاسد مي كوبد

البته اول با زبان نرم و استدلالي و مخفيانه به فسادگران نصيحت كند و اگر تأثير نكرد فرياد كشد.3 - اقدام عملي: يعني جلوگيري عملي از منكرات بوسيله مانع تراشي و جلوگيري از اقدام فسادگران مرحله بعدي از منكر است.4 - اقدام به زدن يا كشتن (جنگ): اين آخرين مرحله امر به معروف است و وقتي اجرا مي شود كه مراحل قبلي تأثيري نكند البته اين مرحله در حوزه اختيارات امام عليه السلام و ولايت امر مسلمين است و هر كس بخواهد آن را انجام دهد لازم است از حاكم شرع اجازه بگيرد [43] .قيام امام حسين عليه السلام نيز بر همين پايه و اساس بود يعني در حقيقت امام حسين عليه السلام يك برنامه سياسي و عملي مبارزه با طاغوت را در چهارچوب نهي از منكر ارائه كرد و همانطور كه در مراحل مبارزه بيان كرديم نخست كارگزاران حكومت از نصيحت كرد سپس اقدام به مبارزه ي مسلحانه كرد و همه اينها در چهارچوب نهي از منكر بود همانطور كه در وصيت خود به برادرش فرمود: «اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر...» [44] من مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر بكنم.

ستم ستيزي (عدم پذيرش ذلت سياسي)

يكي ديگر از آموزه هاي سياسي قيام حسين عليه السلام مبارزه با ظلم و زير بار ذلت نرفتن است و اين از شعارها و پيام هاي مهم عاشورا است كه سرمشق و الگوي هر شيعه در طول تاريخ بوده است. آري رهروان حسين [ صفحه 32] عليه السلام مرگ با عزت را بر زندگي ذليلانه ترجيح مي دهند.«موت في عز خير من حيات في ذل.» [45] و حسينيان سعادت را در شهادت و خسارت را

در زندگي با ظالم مي دانند. [46] آري اين شعار پرچم هر روهرو حسين عليه السلام است كه ذلت از ما دور است.«هيهات منا الذلة» [47] .در مكتب حسين عليه السلام معيار سعادت، پول، زندگي و مرگ نيست بلكه معيار عزت و ذلالت است و اين ديدگاهي است كه حسين عليه السلام به بشريت هديه داد يعني ديدگاه انسان هاي آزاده را نسبت به مرگ تغيير داد. چرا كه مرگ هر چه هست براي همه هست اما مهم آن است كه ديدگاه هر كس نسبت به مرگ چيست و حسين عليه السلام تعريف تازه اي از مرگ ارائه كرد و اين ديدگاه را تغيير داد و روشن ساخت كه مرگ در زندگي با ستمگران است و حيات در شهادت نهفته است.

نمايش قدرت و جديت در تصميم

يكي از آموزه هاي سياسي قيام امام حسين عليه السلام نمايش قدرت سياسي و جديت در تصميم بود. براي مثال در هنگام امام عليه السلام از مدينه و مكه، همه افراد بني هاشم را به همراه خود برد (مگر افراد كمي مثل محمد حنفيه كه بيمار بود) و حتي خانواده و زنان و كودكان را با خود همراه كرد و نيز هر كس كه داوطلب جنگ مي شد به همراه مي برد. [48] . و جالب اين است [ صفحه 33] كه راه اصلي مدينه به مكه را انتخاب كرد و هر چند كه مصلحت انديشان به او سفارش كردند كه از راه هاي فرعي عبور كند تا دست دشمن به او نرسد، قبول نكرد [49] .شايد اين برنامه امام حسين عليه السلام نكات زير را در برداشت:1 - امام نشان داد كه وي تنها نيست و افراد سلحشوري با تمام هستي و خانواده ي خود با

او همراهند كه تا پاي جان مي جنگند.2 - امام تصميم جدي خود را به نمايش گذاشت و به دشمن گوشزد كرد كه من حاضرم در اين راه از جان خود و فرزندانم... بگذرم.3 - از آنجا كه تنها بودن در سفر مكروه بود (آن هم چنين سفر پر مخاطره اي) از اين رو حضرت مي خواست كه تنها به سفر نرود.4 - امام با اين كار به همگان اعلام كرد كه من عليه ستمگر قيام كرده ام و اين امر واجب است پس حجت بر همه تمام شد.

طرح مسأله مهم رهبري ديني و رهبران حق

يكي از آموزه هاي سياسي قيام امام حسين عليه السلام طرح مسأله رهبري ديني در جامعه بود همانطور كه امام در علل آمدن خويش به كربلا بيان مي كند كه: «مردم نوشتند كه ما امام نداريم و من به اين خواست آنان پاسخ مثبت دادم.» [50] .و يا در سخنراني هاي خويش خصوصيات امام عادل و لايق و حق را بر مي شمارد و مي فرمايد: «العالم بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علي ذات الله.» [51] . [ صفحه 34] «امام حق كسي است كه به كتاب خدا عمل كند و بر طبق عدالت بگيرد و بر طبق حق باز پس دهد و خود را بر طبق نظر الهي محصور كند.»و در جاي ديگر واجب بودن خروج عليه سلطان ستمگر را مطرح مي كند. [52] .آري، طرح مسأله رهبري حق در مقابل يزيد فاسق (كه آن را از علل قيام خويش معرفي مي كند) [53] اهميت اين مطلب را در نظر امام حسين عليه السلام بيان مي دارد.و در حقيقت علاقه و پيروي امامت و ولايت خطي است

كه مرز مؤمنان واقعي را از كفار و منافقين جدا مي كند.و بر همين اساس بود كه حكومت، حق امام حسين عليه السلام بود. [ صفحه 35]

آموزه هاي نظامي قيام

اشاره

وقتي انسان از ديدگاه نظامي به قيام عاشورا نظر مي افكند و به نكات ظريفي برخورد مي كند كه امام حسين عليه السلام به آنها توجه كرده است و بنظر مي رسد كه او يك افسر نظامي تمام عيار است كه در دانشكده هاي افسري بزرگ جهان دوره هاي عالي نظامي و فرماندهي را گذرانده است. برنامه هاي نظامي امام حسين عليه السلام در قيام عاشورا آموزه هاي زيادي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

رعايت تاكتيك هاي نظامي و مسايل امنيتي

در اين مورد به موارد زير توجه كنيد:1 - در مدينه وقتي وليد (كه از طرف يزيد حاكم مدينه بود) ازاو مي خواهد كه براي پاره اي از مذاكرات به منزلش برود (حضرت احساس مي كند كه معاويه مرده است و) به قاصد وليد مي گويد من ساعتي بعد مي آيم. امام در اين فاصله محافظاني از بين اصحاب و جوانان اطراف خود برمي گزيند و به آنها مي فرمايد: «شمشيرها را زير لباس پنهان كنيد و خارج خانه بمانيد.» و يك كلمه رمز قرار مي دهد كه هر گاه امام آن كلمه را فرمود آنها داخل خانه شوند و هر چه امام عليه السلام فرمان داد انجام دهند.كلمه رمز اين بود «يا آل الرسول ادخلوا اي خاندان پيامبر داخل شويد.» و در بعضي روايات آمده است كه امام عليه السلام فرمود: اگر چيز مشتبهي را [ صفحه 36] شنيديد داخل خانه شويد و جالب اين است كه وقتي صداي امام عليه السلام در حين مذاكرات بلند شد آن محافظان در خانه را گشودند و سلاح بركشيدند و داخل شدند و در اين هنگام حضرت به آنها توصيه فرمود كه به خانه هايشان برگردند (چون خطر برطرف شده بود).اين ماجرا به ما مي آموزد كه در

برخورد با مخالفان به مسايل امنيتي و حفاظتي كاملا توجه داشته باشيم.2 - وقتي امام حسين عليه السلام با سپاه حر برخورد مي كند، نماز جماعت به امامت حضرت برگزار مي شود، بعد از نماز امام عليه السلام براي هر دو سپاه سخنراني مي كنند و در آن حال بر شمشير خود تكيه كرده است [54] .و نيز وقتي در عصر تاسوعا كنار خيمه ها به خواب كوتاهي فرو مي رود، در همان حال آماده است.و اين آمادگي نظامي يك فرمانده تمام عيار جنگي است كه كاملا توجه دارد مبادا در حال نماز يا سخنراني غافلگير شود.3 - وقتي امام و همراهانش به سپاه حر برخورد كردند فورا دستور داد خيمه ها را بر پا كنند يعني پايگاه و مقر نظامي خويش را مستقر ساخت.4 - امام حسين عليه السلام و ياران او هنگام ديدن سپاه حر شمشيرهاي خود را برداشته و خود را مسلح كرد بودند و عمامه هاي خود را به سر گذارده بودند؛ يعني در آمادگي كامل نظامي بودند [55] .5 - وقتي امام حسين عليه السلام سپاه حر را ديد حضرت از «زهير» سؤال مي كند كه «در اين حوالي جايي را به عنوان پناهگاه يا بلندي سراغ داري [ صفحه 37] كه پشت سپاه را به طرف آن بلندي قرار دهيم و از يك طرف با سپاه دشمن روبه رو شويم.» [56] .زهير در پاسخ امام كوه «ذي جثم» را نشان داد و آن را مناسب توقف سپاهان دانست و...نكته جالب پرسش امام عليه السلام آن است كه ايشان در پي موقعيت جغرافيائي مناسب براي روبه رو شدن با دشمن است، بطوري كه دشمن نتواند از

همه طرف به آنها حمله كند يا آنها را فورا محاصره نمايد و توجه به اين نكته اهميت مطلب را بيشتر مي كند كه بدانيم، تعداد سپاهيان حر بيش از اصحاب امام عليه السلام بودند (سپاه حر حدود هزار نفر بودند) [57] .6 - امام حسين عليه السلام مواظب هر گونه فرياد حتي صداي تكبير بي موقع بود. و هنگامي كه يكي از ياران او در محل «شراف» تكبير گفت، امام سؤال كرد: «چرا تكبير گفتي؟»او جواب داد: «من نخل هايي مي بينم» اما بني اسد گفتند كه «ما قبلا در اين مكان (يعني نزديك كربلا) نخل نديده ايم» از اين رو حضرت پيگري نمود تا معلوم شد كه سپاه حر در حركت است و نيزه هاي آنان از دور همچون نخل نمايان است [58] .7 - انتخاب راهنما براي شناسايي مسير:پس از برخورد سپاه حر با امام حسين عليه السلام حر به امام گفت: «به كوفه و مدينه نرو و راه سومي را انتخاب كن.» [ صفحه 38] امام حسين عليه السلام در بين اصحاب ندا داد: آيا كسي هست كه راه بشناسد؟«طرماح بن عدي طائي» اعلام آمادگي كرد و راهنماي سپاه شد او جلو مي رفت و امام با سپاهيان به دنبال او حركت مي كردند [59] .8 - عدم اعتماد به نامه ها و اخبار سياسي و نظامي مشكوك:وقتي نامه اول كوفيان، در دهم ماه رمضان، در مكه به دست امام عليه السلام مي رسد حضرت جواب نمي دهد (و به آن اطمينان نمي كند) تا اينكه در دوازدهم رمضان، صد و پنجاه نامه ي ديگر به امام مي رسد و نامه هاي ديگري نيز در چهاردهم رمضان مي رسد. آنگاه امام از فرستادگان و نامه رسانان سؤال مي كند كه

«موقع نوشتن اين نامه ها چه كساني حضور داشتند» [60] .سپس حضرت، مسلم بن عقيل را براي آزمايش مردم و امتحان درستي نامه ها و خبرها به كوفه مي فرستد.آموزه اين جريان آن است كه امام عليه السلام، از هر كس هر خبري رسيد، قبول نمي كند و با احتياط كامل برخورد مي كند.9 - مواظبت از جان فرمانده:وقتي «عمر بن سعد» نمايندگاني را به عنوان سفير و پيام رسان خدمت امام عليه السلام فرستاد، دو نفر از اصحاب (ابوثمامة صائدي و زهيربن قين) كه نگهبان خيمه ها بودند جلوي آنها را گرفتند و آنان را خلع سلاح كردند سپس اجازه ملاقات با امام عليه السلام صادر شد. و حتي يك نفر از قبيله سبعين (فلان بن عبدالله سبعيني) كه حاضر نشد اسلحه ي خود را زمين بگذارد به او [ صفحه 39] اجازه ملاقات با امام را ندادند. و بدون اينكه پيام خويش را برساند مجبور به بازگشت شد [61] .و نيز «عمرو بن قرظة» كه از ياران فداكار امام عليه السلام بود هميشه هر تير يا شمشيري كه به طرف امام عليه السلام مي آمد با دست خود از امام عليه السلام دور مي كرد و تا وقتي كه او مشغول دفاع بود به امام حسين عليه السلام آسيبي نرسيد [62] .و نيز در هنگام نماز در ظهر عاشورا دو نفر از اصحاب (يعني زهيربن قين و سعيد بن عبدالله) جلوي امام ايستادند تا نماز ظهور را خواندند [63] .هلال بن نافع نيز شب ها به دنبال حضرت مي رفت و با شمشير از او محافظت مي كرد خصوصا در موارد خطر و توطئه و از اين رو بود كه هلال نزديك ترين اصحاب به امام حسين عليه السلام بود و اكثر اوقات ملازم ايشان

بود چرا كه هلال مردي بصير بود [64] .10 - وقتي امام حسين عليه السلام در ظهر روز عاشورا مي خواستند نماز جماعت بر پا كنند همواره با نصف اصحاب خويش نماز گزاردند و نصف ديگر در ميدان نبرد ماندند [65] و آموزه اين مطلب براي ما رعايت كامل احتياط در صحنه ي نبرد حتي در حال انجام عبادات است.11 - استفاده از هر نيرو در جاي مناسب:وقتي مخالفان امام تقاضاي نبرد و هماورد مي كردند، ياران وفادار امام عليه السلام داوطلب جنگ مي شدند ولي حضرت از بين آنان افرادي را انتخاب مي كرد و حتي در يك مورد «عبدالله» بن عمير كلبي» را بر «حبيب و برير» [ صفحه 40] ترجيح داد چرا كه دستان او قوي بود و او مردي بلند قامت و مناسب آن ميدان بود [66] .12 - رعايت احتياط در ماموريتهاي غير جنگي:وقتي حضرت ابوالفضل عليه السلام از طرف امام عليه السلام مامور مي شود كه از قصد دشمن (در حركت عصر تاسوعا) سؤال كند، وي به اتفاق بيست نفر از اصحاب امام حركت مي كند و در برابر دشمن مي ايستد و سؤال مي كند [67] .و نيز وقتي حضرت ابوالفضل عليه السلام را مامور مي كند كه در هنگام شب آب آورد او به همراه بيست و سه نفر از ياران حركت مي كند و اقدام به آوردن آب مي كند [68] .و همچنين وقتي امام حسين عليه السلام مي خواست با عمر سعد فرمانده لشكر دشمن مذاكره حضوري انجام دهد امام با بيست نفر از ياران خويش جلو رفت و دو نفر از آنان (علي اكبر و عباس عليه السلام) را به عنوان محافظ شخصي به صحنه مذاكره برد و فرمانده دشمن

نيز همين كار را انجام داد [69] .13 - در شب عاشورا غلام ابوذر شمشير امام را آماده مي كرد و آن را اصلاح مي نمود [70] و روز عاشورا نيز امام با سپر و شمشير مجهز به ميدان مي رود اگر چه او تنها بود و از وسايل جنگي چندان كاري ساخته نبود.در شب عاشورا همه سپاهيان مشغول عبادت و تهجد و... بودند و با اينكه مي دانستند فردا شهيد مي شوند ولي اسلحه خود را آماده مي كردند.14 - آزمايش اصحاب و ياران براي جنگ: [ صفحه 41] حضرت زينب عليهاالسلام در شب عاشورا به امام عرض مي كند كه: «آيا نيت هاي اصحاب خود را امتحان كرده اي من مي ترسم...»و امام حسين عليه السلام فرمود كه: «به خدا قسم آنها را امتحان كرده ام. در آنها افراد نامناسب و سست نيت نيست، علاقه آنها به مرگ مثل علاقه كودك به شير مادر است.» [71] .تجديد بيعت امام عليه السلام با اصحاب خود در شب عاشورا نيز، نوعي امتحان ياران بود. همانطور كه بعضي روايات تلخي به اين مطلب اشاره دارد [72] .15 - شناسايي و گشت شبانه در اطراف اردوگاه سپاه:امام عليه السلام شبانه اطراف لشكر را بازديد مي كرد تا غافلگيرانه مورد هجوم دشمن واقع نشوند [73] .

نظم در سپاه و فرماندهي

امام حسين عليه السلام اسوه نظم و نظام در ساماندهي لشگريان خويش بود. و از اين جهت نيز آموزه هايي براي پيروان خود دارد، براي نمونه به موارد زير توجه كنيد:1 - امام عليه السلام براي سپاه خويش پرچم و علامت و يك نفر علمدار معين كرد كه پرچمدار او برادرش ابوالفضل عليه السلام بود [74] و همين امور موجب نظم سپاه و جمع شدن سپاهيان گرد يك

محور مي شد.2 - امام عليه السلام طرف راست و چپ لشگر را مجزا و منظم نموده [ صفحه 42] بود [75] .3 - سلسله مراتب در سپاه امام حسين عليه السلام رعايت مي شد براي مثال، در عصر تاسوعا وقتي لشكر دشمن به قصد حمله حركت مي كند امام عليه السلام از عباس عليه السلام برادرش مي خواهد كه از سپاه دشمن سؤال كند: قصدشان چيست؟او سؤال امام را از دشمن مي پرسد ولي جواب آنها را نمي دهد بلكه از آنها مي خواهد كه صبر كنند و سخنان سران سپاه دشمن را به امام عليه السلام منتقل مي كند تا از امام پاسخ آنها را دريافت كند [76] .4 - امام حسين عليه السلام در انجام فرمان هاي نظامي دقيق و باصلابت بود و براي مثال وقتي مسلم بن عقيل كه مامور رساندن نامه امام بود راه را گم كرد و با مشكل روبه رو شد براي حضرت نامه اي نوشت كه مرا از اين ماموريت معاف بداريد و يك نفر ديگر بفرستيد. حضرت با صلابت با او برخورد كرد و استعفاي او را نپذيرفت و فرمود:«مي ترسم اين مطلب ناشي از ترس باشد.» [77] .اين برخورد قاطع امام عليه السلام در عصر ما نيز در ارتش ها عمل مي شود يعني امروزه در ارتش هاي منظم جهان استعفاي افراد نظامي را در جنگ نمي پذيرند.5 - سپاهيان امام حسين عليه السلام چنان آموزش ديده بودند كه همه اخبار نظامي را سريعا به فرمانده مي رساندند:يعني همه افراد سپاه خود را مسؤول كسب خبر و گزارش آن به [ صفحه 43] فرماندهي مي دانستند و از اين رو وقتي در عصر تاسوعا جنب و جوشي در سپاه دشمن بوجود آمد و صداي نزديك شدن آنها شنيده شد

از طرفي زينب عليه السلام فورا امام را در جريان قرار داد [78] و از طرف ديگر عباس عليه السلام به امام گزارش داد [79] خودسرانه تصميم نمي گيرند.6 - ياران امام بدون اجازه ي فرمانده اقدامي نمي كردند، براي مثال:در شب عاشورا حبيب بن مظاهر به هلال مي گويد: به خدا قسم اگر به خاطر انتظار فرمان امام نبود در همين شب عجله مي كردم و كار دشمن را با شمشيرم علاج مي نمودم [80] .7 - حضرت ابوالفضل عليه السلام مظهر اطاعت محض از فرماندهي بود براي مثال:وقتي به او دستور مي رسد كه براي بچه ها آب بياورد با دل و جان اطاعت مي كند و اين دستور را تا سر حد شهادت دنبال مي نمايد و حتي هنگامي كه دست هاي مباركش قطع مي شود آب را با دندان حمل مي كند. و اين ابوالفضل قهرمان و شجاع است كه براي رفتن به ميدان جنگ هم اجازه مي گيرد و... [81] .8 - هر كدام از اصحاب امام حسين عليه السلام كه مي خواستند به ميدان نبرد بروند و با دشمن نبرد كنند از امام اجازه مي گرفت، و اين كسب اجازه ها به طريق جالب و مؤدبانه اي بود كه در تاريخ اين گونه حكايت شده:السلام عليك يابن رسول الله «صلي الله عليه و آله و سلم» فيجيبه [ صفحه 44] الحسين: و عليك السلام و نحن خلفك...اصحاب يكي پس از ديگري خدمت امام مي رسيدند و مي گفتند: سلام بر تو اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم.و امام پاسخ مي فرمودند: «سلام بر تو باد، ما هم پشت سر تو مي آييم.» [82] .

حفظ روحيه ي نيروهاي رزمنده

يكي از مهمترين عوامل پيروزي در يك جنگ نظامي اين است كه نيروهاي

رزمنده از روحيه و نشاط بيشتري برخوردار باشند چون نيروهاي مايوس، نااميد، بي هدف، بي انگيزه و... نمي توانند در جنگ كارآيي چنداني داشته باشد و از اين رو بود كه امام حسين عليه السلام از راه هاي مختلف تلاش مي كند كه روحيه و نشاط نيروهاي رزمنده را حفظ و تقويت نمايد كه در اينجا به چند مورد آنها اشاره مي كنيم:1 - تقويت ايمان در رزمندگان:هر اندازه ايمان، خصوصا ايمان به معاد، در يك نفر رزمنده و مجاهد در راه خدا بيشتر باشد از جان گذشتگي او نيز بيشتر و ترس از مرگ او كمتر خواهد شد.در قيام عاشورا امام حسين عليه السلام از طريق كشف و شهود و نشان دادن منازل رزمندگان در بهشت، به تقويت ايمان آنان مي پرداخت و از اين روست كه ياران ايشان به راحتي به استقبال تيرها و شمشيرها مي رفتند. (انهم كشف لهم الغطاء حتي رأوا منازلهم من الجنة) [83] .و نيز حكايت شده كه امام عليه السلام براي ياران خويش احاديثي را از پيامبر [ صفحه 45] صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كردند تا روحيه رزمندگان را تقويت نمايند [84] .2 - وقتي امام عليه السلام در راه مكه به كربلا خبر شهادت مسلم بن عقيل و هاني را مي شنوند استرجاع مي كند (يعني: انا لله و انا اليه راجعون مي گويد) ولي زاري نمي كند تا روحيه ي رزمندگان تضعيف نشود [85] .3 - استواري امام حسين عليه السلام موجب عدم تزلزل روحيه سپاهيان مي شد:البته اين قانون كلي است كه وقتي فرمانده سپاه شجاع و استوار باشد و در مراحل سخت جنگ روحيه خود را حفظ كند مي تواند سرمشق خوبي براي رزمندگان باشد.هنگامي كه

كار جنگ سخت مي شد ياران به امام عليه السلام نظر مي كردند و مي ديدند كه برخلاف بعضي از افراد كه رنگهايشان تغيير مي كرد و قلبشان ترسان مي شد، امام عليه السلام و ياران خاص او نوراني تر و آرام تر مي شدند و از اين استواري امام، آنان نيز درس شجاعت مي آموختند و بعضي از اصحاب به ديگران مي گفتند: به امام عليه السلام نگاه كنيد كه اصلا باكي از مرگ ندارد. (انظروا لايبالي بالموت) [86] .4 - تحليل مسأله مرگ توسط امام حسين عليه السلام براي نيروهاي مجاهد: بطور كلي اگر رزمنده اي مرگ را فنا و نابودي بداند از آن مي ترسد اما اگر مسأله مرگ براي او حل شود با شجاعت به ميدان جنگ مي رود و از كشته شدن نمي هراسد. و از اين رو بود كه امام حسين عليه السلام مرگ را براي ياران خود تحليل مي كند، و مي فرمايد: [ صفحه 46] «مرگ پلي است كه بوسيله آن از ناراحتي ها به سوي بهشت وسيع و نعمت هاي دايمي عبور مي كنيم چه كسي از شما نمي خواهد كه از زندان به كاخ برود.ولي مرگ براي دشمنان شما مثل كسي هست كه از قصري به زندان و محل عذاب برود.» [87] .و در جاي ديگر مي فرمايد: «مرگ در راه رسيدن به عزت غير از زندگي ابدي نيست و زندگي با ذلت چيزي غير از مرگ همراه با نابودي نيست.» [88] .و باز هم مي فرمايد: «آري پدرم از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.» (ان الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر) [89] .و اين سخنان حضرت آنقدر موثر بود كه وقتي از قاسم سؤال مي كند: «مرگ در نظر

تو چگونه است؟ مي گويد: «احلي من العسل» از عسل شيرين تر است.» [90] .اين روش و سخنان امام حسين عليه السلام آموزه اي است براي همه فرماندهان نظامي كه مسأله ي مرگ را براي رزمندگان حل كنند.

تبليغات براي تضعيف روحيه دشمن

1 - امام عليه السلام و ياران او سخنراني هاي متعدد براي سپاهيان دشمن داشتند [91] تا آنجا كه برخي از ياران از او اجازه مي گرفتند و با دشمن احتجاج (استدلال) مي كردند و تا آنجا بر اين تبليغات اصرار مي كردند كه طرف مقابل در برابر آنان واكنش نشان مي داد. همانطور كه مخاطبان زهير [ صفحه 47] در حين سخنراني او به وي تيراندازي مي كردند [92] .2 - استفاده از شعر براي سرزنش دشمن [93] ، يكي از ابزارهاي تبليغاتي بود كه در صحنه عاشورا امام عليه السلام و ياران او در موارد متعدد از اين هنر براي تضعيف روحيه دشمن استفاده كردند [94] كه در مباحث آينده به موارد آن اشاره مي كنيم.3 - امام حسين عليه السلام با قوت تمام به تهديدهاي دشمن پاسخ مي دادند، براي مثال وقتي حر امام عليه السلام را به مرگ تهديد مي كند با قوت پاسخ او را مي دهد [95] و مي فرمايد: «شأن من نيست كه از مرگ بهراسم شما فقط مي توانيد مرا بكشيد ولي نمي توانيد عزت و عظمت و شرف مرا نابود سازيد.» [96] .4 - امام عليه السلام از اول با قاطعيت با دشمن برخورد مي كند و او را به مبارزه مي طلبد براي مثال در هنگام مقابل شدن با سپاهيان حر به او گفت: «من از تو تبعيت نمي كنم اگر چه كشته شوم.»و نيز سپاه او را به مبارزه طلبيد و از حر مي خواست كه دو سپاه با يكديگر مبارزه

كنند، ولي حر قبول نكرد و گفت: من دستور جنگ ندارم (هر چند امام عليه السلام هم جنگ را شروع نكرد چرا كه نمي خواست شروع كننده جنگ باشد). [97] . [ صفحه 48]

امام حسين آغازگر جنگ نمي شد

اين يكي از آموزه هاي نظامي قيام حق امام عليه السلام بود، براي مثال وقتي امام حسين عليه السلام در روز دوم محرم (چهارشنبه) سال 61 ه. ق به كربلا رسيد و با سپاه كوچك حر (هزار نفر) روبرو شد زهيربن قين به حضرت عرض كرد: الآن راحت تر مي توانيم بجنگيم و بعدا مشكل مي شود (چرا كه سپاه حر كوچك است و بعدا سپاه زيادتري از راه مي رسد) حضرت فرمود: (ما كنت لأبدأهم بالقتال).«من جنگ را با آنها شروع نمي كنم.» [98] (چرا كه وظيفه امام عليه السلام هدايت و ارشاد است و جنگ آخرين مرحله مي باشد).و در مورد ديگر وقتي مسلم بن عوسجه خواست «شمر» را با تير بزند، حضرت فرمود: «نزن، من خوش ندارم كه اول جنگ را آغاز كنم.»(لاترمه فاني اكره ان أبدأهم) [99] .

جلوگيري از تضعيف روحيه ياران و دفاع از آنان

يكي ديگر از آموزه هاي نظامي قيام عاشورا حفظ روحيه سپاهيان و دفاع از ياران بود كه امام حسين عليه السلام دراين مورد اهتمام داشت. براي نمونه به موارد زير توجه كنيد:1 - جلوگيري از زاري زنان:در روز عاشورا وقتي حضرت علي اكبر عليه السلام به ميدان رفت و شهيد شد [ صفحه 49] حضرت زينب عليهاالسلام به طرف كشته او رفت ولي امام عليه السلام دست او را گرفت و به خيمه برگرداند.و نيز مكرر اتفاق مي افتاد كه با وجود اين كه از ديدگاه امام اشك جاري مي شد ولي از صداي بلند زاري زنان جلوگيري مي نمود [100] كه شايد اين كارها بخاطر جلوگيري از سوء استفاده دشمن و ممانعت از تضعيف روحيه ي سپاهيان بود.2 - دفاع از افرادي كه به امام عليه السلام ملحق مي شدند:براي مثال چهار نفر از كوفه آمدند و در محلي به نام

«عذيب الهجانات» به امام عليه السلام ملحق شدند حر جلو آمد و گفت: اينان از اهل كوفه هستند و از ياران تو بشمار نمي آيند يا آنها را به من تحويل دهيد تا زنداني كنم يا به كوفه برگردانم اما امام عليه السلام با شدت از ياران خود دفاع كرد و فرمود: «من از آنها دفاع مي كنم همانطور كه از جان خود دفاع مي كنم.اينان ياران و انصار من هستند.»و پس از اين حر پذيرفت و عقب نشيني كرد. [101] .

كسب اطلاعات و اخبار

يكي از مسايل مهم در نزد ارتش هاي جهان كسب اخبار از دشمن است تا فرماندهان نظامي بتوانند با توجه به وضعيت فعلي دشمن و مقاصد او واكنش مناسبي نشان دهند و از حمله ها و حيله هاي دشمن جلوگيري كنند و يا آنها را به شكست بكشانند. امام حسين عليه السلام در جريان عاشورا در موارد متعدد و از راه هاي گوناگون اقدام به كسب اخبار نظامي و [ صفحه 50] سياسي مي كرد و حتي اقدام به تحليل اخبار دشمن مي نمود البته او به دنبال اخبار واقعي و صادق بود. در اين مورد به چند مثال توجه كنيد:1 - كسب خبر از دوستان:هنگامي كه امام حسين عليه السلام در مدينه با محمد بن حنفيه، برادرش، خداحافظي مي كرد از او مي خواست كه همه ي اخبار مدينه را به او گزارش كند و «چشم امام حسين» در مدينه باشد.«فتكون لي عينا عليه و لا تخف عني شيئا من امورهم.» [102] و نيز مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد تا اخبار آنجا را به حضرت گزارش كند و به او سفارش كرد كه اخبار را سريعا به من برسان تا طبق آن عمل

كنم.«فعجل لي بالخبر حتي اعمل علي حسب ذلك انشاء الله.» [103] سرعت يك اصل مهم در كسب اخبار نظامي است كه بدون آن اخبار مرده و بي اثر مي شود و نيز «قيس بن مسهر و عبدالله بن يقطر» را (از بين راه مكه كربلا) به كوفه فرستاد و نامه هائي همراه آنها فرستاد. [104] تا بدين وسيله با مردم كوفه تبادل اخبار كند.2 - كسب اخبار از رهگذران (شاهدان عيني وقايع)هنگامي كه امام عليه السلام در راه رفتن به طرف كوفه به فرزدق (شاعر) برخورد كرد از او در مورد اوضاع و شرايط حاكم بر مردم كوفه سؤال مي كند. [ صفحه 51] و فرزدق در پاسخ گفت: آيا راست (صدق) بگويم؟حضرت فرمود: (الصدق اريد) من خواهان خبرهاي درست هستم. سپس فرزدق گفت: كه قلبهاي مردم با توست و شمشيرهاي آنها با بني اميه است.آنگاه امام عليه السلام حالات مردم كوفه را تحليل كرد و گفت: «مردم بنده ي ثروت هستند و دين لقلقه ي زبان آنهاست و به هر جا كه زندگي و معيشت آنها اقتضا كند روي مي آورند». [105] .و نيز امام عليه السلام از «بشربن غالب» در راه كوفه سؤالاتي كرد تا اخباري بدست آورد. [106] .3 - كسب اخبار از نيروهاي دشمن:وقتي امام عليه السلام با سپاه حر روبرو شد نخست از آنها سؤال كرد: شما چه كساني هستيد، فرماند شما كيست، و از حر پرسيد: تو با ما هستي يا عليه ما هستي. [107] .

جذب نيروهاي جديد به سپاه

يكي از آموزه هاي تربيتي قيام امام حسين عليه السلام آن است كه به فكر نجات نيروهاي دشمن و افزايش نيروهاي سپاه خود بود و در اين مورد چنين عمل مي كرد:اول: جذب نيروهاي بي طرف و خارج

از صحنه ي نبردامام عليه السلام از راه هاي گوناگون سعي مي كرد تا اين افراد را هدايت كند و يا با سپاه حق همراه سازد. [ صفحه 52] 1 - فرستادن نامه:امام نامه اي براي بزرگان كوفه [108] و برخي از سران بصره نوشتند و نامه امام بر بزرگان بصره تاثير گذارد و عده اي از مردم بصره براي ياران امام شتافتند ولي دير شده بود و در بين راه خبر شهادت شهادت امام حسين عليه السلام به آنها رسيد [109] .2 - دعوت افراد بوسيله فرستادن پيك:امام حسين عليه السلام در محل «زرود» شخصي را نزد «زهير بن قيس» فرستاد و او را به مذاكره و صحبت فرا خواند كرد اما زهير پاسخ مثبت نداد اما زن زهير به شوهرش پرخاش كرد كه چرا دعوت فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را اجابت نمي كني و بدنبال اين گفتگو زهير خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و به سپاه حضرت ملحق شد [110] .3 - فرستادن پيك براي قبايل كربلا:امام عليه السلام «حبيب بن مظاهر» را به طرف قبيله «بني اسد» فرستاد و اجازه داد كه حبيب از آنها درخواست كمك كند.و آنان نيز جواب مثبت دادند و نود نفر آماده شدند تا به امام حسين عليه السلام ملحق شوند ولي يكي از افراد قبيله به «عمربن سعد» خبر داد و لشكر عمربن سعد جلوي ملحق شدن آنها را گرفت و شبانگاهان بين آنها و لشكر عمربن سعد جنگ شديدي صورت گرفت و ناچار شدند كه باز گردند. [111] .4 - دعوت از افراد به صورت حضوري: [ صفحه 53] گاهي امام عليه السلام خود به ملاقات فردي مي رفت و او را به

ياري خويش فرا مي خواند يعني در حقيقت پيك سعادت و نجات را براي او به ارمغان مي برد و آنها را به لشكر حق جذب مي كرد.براي مثال حضرت يكي از اصحاب خود را براي دعوت «عبيدالله بن حر جعفي» [112] فرستاد ولي او خودداري كرد سپس حضرت شخصا براي دعوت او به خيمه هاي وي رفت و باز هم قبول نكرد و اسب و شمشير خود را به حضور امام عليه السلام پيشكش نمود ولي حضرت قبول نكرد. [113] .دوم، جذب نيروهاي دشمن به سپاه حقدر اين مورد به مثال زير توجه كنيد:1 - امام حسين عليه السلام در مقابل نيروهاي دشمن قرار مي گيرد و با سخنراني هاي آتشين و با بيان استدلال هاي محكم، به هدايت مردم مي پردازد و خود را معرفي مي كند و حتي نامه هاي كوفيان را به ميدان مي آورد و به نمايش مي گذارد [114] و سعي مي كند افراد دشمن را قانع كند و از سپاه دشمن جدا كرده و به سپاه حق ملحق كند. البته در اين مورد ياران او نيز با سخنراني هاي خود او را كمك مي كنند [115] .بعد از اين سخنراني ها بود كه چند نفر از نيروهاي دشمن به سپاه امام عليه السلام ملحق شدند و توبه كردند و با كمال شجاعت و صادقانه جنگيدند تا شهيد شدند. [ صفحه 54] كه در اينجا به چند نفر از آنها اشاره مي كنيم:حر بن يزيد رياحي اولين فرمانده نيروهاي دشمن بود كه از رفتن سپاه امام عليه السلام جلوگيري كرد ولي در نهايت توبه كرد و امام عليه السلام بزرگوارانه توبه او را پذيرفت و در ركاب امام عليه السلام نيز شهيد شد. [116] .يزيد بن زياد ابي شعثاء كندي از

افرادي بود كه با سپاه عمربن سعد از كوفه همراه شده بود و وقتي اوضاع را مشاهده كرد به امام عليه السلام و سپاه او ملحق شد. وي كه در تيراندازي مهارت داشت، صد تير به طرف دشمن انداخت و امام عليه السلام هم او را دعا فرمود، و در نهايت به فوز شهادت نايل شد [117] .«عمربن سعد» سفيراني را براي صحبت و ارسال پيام به طرف امام عليه السلام مي فرستاد. يكي از اين افراد از قبيله خزيمه بود (كه نام او را در احاديث نيافتيم) وقتي او با امام عليه السلام صحبت كرد و پيام عمربن سعد را رسانيد امام عليه السلام به او گفت: «به طرف دوستت (عمربن سعد) برگرد» ولي قبول نكرد و گفت «اي مولاي من چه كسي است كه حاضر شود آتش را بر بهشت ترجيح دهد و... و به سپاه امام عليه السلام ملحق شد» [118] .2 - امام حسين عليه السلام از عمربن سعد فرمانده سپاه دشمن درخواست مذاكره كرد و در حين صحبت سعي نمود تا او را نيز مثل حر جذب سپاه خويش كند و به او وعده هاي اخروي و دنيوي مي دهد و حتي وعده [ صفحه 55] مي دهد كه خسارات مالي او را جبران كند و خانه او را بازسازي كند و... [119] .كلام امام عليه السلام تا حدودي بر او تأثر گذاشت و از اين رو نامه اي به ابن زياد (حاكم كوفه) مي نويسد و از او مي خواهد كه اجازه دهد بين او و حسين عليه السلام را اصلاح دهد.ولي «ابن زياد» عصباني شد و «شمر» را به كربلا فرستاد و پيغام فرستاد كه اگر جنگ نمي كني فرماندهي را به شمر واگذار

كن [120] .سوم: قبول كمك بصورت موقت (استخدام و جذب نيروهاي مشروط و موقت) وقتي «ضحاك بن عبدالله شرقي و مالك بن نضر ارحبي» براي عرض سلام در بين راه كوفه، به امام حسين عليه السلام رسيدند از آنها سؤال كرد: «چرا ما را ياري نمي كنيد.» آنها گفتند: «ما بدهكار و عائله مند هستيم.» و ضحاك گفت: حاضرم به طور موقت در كنار شما جنگ كنم، يعني تا وقتي كه مفيد است مي جنگم و اگر عرصه جنگ تنگ شد يا صحنه خالي شد و ياراني نداشتي، مي روم.حضرت قبول كرد و ضحاك تا روز عاشورا ايستاد و جنگيد و حتي افرادي از دشمن را كشت. سپس از امام عليه السلام اجازه گرفت و صحنه را ترك كرد. [121] .چهارم: (استغاثه) كمك طلبيدن علني در ميدان نبردوقتي امام حسين عليه السلام در روز عاشورا تنها مي شود صدا مي زند:«هل من ناصر ينصر الذرية الاطهار... هل من ذاب يذب عن حرم [ صفحه 56] الرسول.»آيا كسي هست كه فرزندان پاك پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را ياري كند.... آيا كسي هست كه از حرم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دفاع كند [122] البته شايد مقصود امام ياري خواستن بود و يا اينكه اين كلام حضرت را براي اتمام حجت به دشمن بود.

آرايش نظامي سپاه محكم و زيبا و دقيق

در روز عاشورا دو لشكر در مقابل هم صف كشيدند يك طرف سپاهي عظيم به فرماندهي عمربن سعد بود، و طرف مقابل لشكري كوچك، اما با ايمان، منظم و استوار قرار داشت امام عليه السلام با چنان مهارتي اين لشكر كوچك را سازماندهي كرد كه تا وقتي آخرين نفر از نيروهاي رزمنده (يعني خود امام عليه السلام)

زنده بود كسي نتوانست به خيمه ها حمله كند. اين آرايش نظامي سپاه امام حسين عليه السلام و فرماندهي دقيق او آميزه اي نظامي براي همه فرماندهان آرتش ها در طول تاريخ است.اينك در اين مورد به مثال و نمونه هاي زير توجه كنيد:1 - امام عليه السلام دستور داد دور خيمه ها خندقي حفر كنند تا دشمن نتواند به راحتي عبور كند [123] .2 - امام حسين عليه السلام در خندق مذكور مقداري هيزم جمع كردند و آتش افروختند و در همان حال يك طرف را باز گذاردند تا فقط از [ صفحه 57] روبرو با دشمن نبرد كنند [124] .3 - همه ي افراد سپاه امام عليه السلام جلوي خيمه ها ايستادند به طوري كه يك صف استوار را تشكيل مي دادند و فقط از جلو با دشمن درگير مي شدند [125] يعني خميه ها در پشت سر و طرف راست و چپ آنها قرار داشت و دشمن مقابل آنها بود. [126] .4 - امام عليه السلام دستور داد كه خيمه ها را به هم نزديك كنند تا طناب هاي آنها در هم تداخل كند [127] و دشمن نتواند از بين آنها عبور كند.بوسيله همين تدابير بود كه امام حسين عليه السلام و يارانش با نيروهاي اندك در مقابل حملات سپاهي عظيم (كه حدود سي هزار نفر بودند) [128] ايستادگي كردند. و زنان و خيمه ها را كاملا حفظ كردند آنان با اين كه محاصره بودند اجازه ندادند كه از پشت سر مورد حمله واقع شوند يا غافلگير شوند و طوري برنامه ريزي كردند كه خط مقدم جبهه را از مقر فرماندهي و تداركات (يعني خيمه ها) جدا كردند.

رعايت نكات امنيتي در فرستادن نامه و سفير

برنامه هاي نظامي و كارهاي امام حسين عليه السلام در قيام عاشورا از اين نظر هم آموزنده

بود اينك به مواردي از آنها توجه كنيد:1 - وقتي امام عليه السلام «مسلم بن عقيل» را با نامه اي به طرف كوفه فرستاد سفارشاتي نيز به مسلم نمود، از جمله فرمودند: «در نزد موثق ترين و مورد اعتمادترين افراد كوفه فرود آي. از مردم بيعت بگير و اگر بيعت كردند [ صفحه 58] سريعا به من خبر بده.» [129] .و جالب اينكه امام عليه السلام نامه را پيچيد سپس مهر كرد [130] (تا اعتبار آن ثابت شود و دشمن نتواند نامه هاي جعلي به جاي آن بفرستد و در ضمن كم و زياد نشود).مسلم بن عقيل آن دست پروده ي حسين عليه السلام نيز نكات جالبي را رعايت كرد؛ او مخفيانه از شهر خارج شد تا جاسوسان متوجه خروج او نشوند. و دو نفر راهنما استخدام كرد تا در راه گم نشوند [131] .2 - وقتي سفير ديگر امام عليه السلام يعني «قيس بن مسهر» را در نزديك كوفه اسير كردند فوري نامه امام عليه السلام را خورد تا اسرار نظامي بدست دشمن نيفتد. [132] .

مجهز كردن سپاه از نظر تداركات و مسايل اقتصادي

برنامه هاي نظامي و كارهاي امام حسين عليه السلام در قيام عاشورا از اين نظر هم آموزنده بود اينك به مواردي از آنها توجه كنيد:1 - وقتي امام حسين عليه السلام در بين راه به قافله اي برخورد مي كند كه اموال دولتي را از يمن به طرف شام يعني نزد يزيد مي برند جلوي آنها را مي گيرد و اموال قافله را به نفع سپاه اسلام مصادره مي كند [133] .2 - امام حسين عليه السلام كساني را كه از مكه با سپاه او همراه مي شدند تا به طرف عراق بروند مجهز كرد و به هر كدام ده دينار و يك شتر

داد تا وسايل مورد نياز را تهيه و بر آن شتران بار كنند و بصورت مجهز همراه امام [ صفحه 59] بيايند [134] 3 - امام عليه السلام هنگام حركت به جوانان سپاه دستور مي داد كه آب فراوان بردارند. [135] يعني به ذخيره سازي آذوقه براي نظاميان و افراد همراهش كاملا توجه مي داشت.4 - در روز عاشورا وقتي عطش ياران امام شديد شد حضرت دستور دادند كه چاهي حفر كنند و وقتي به آب رسيدند «عمربن سعد» دستور داد آنرا پر كردند و اين اتفاق تكرار نيز شد [136] .

صراحت در بيان اخبار نظامي براي ياران خويش

يكي از درس هاي آموزنده قيام امام حسين عليه السلام در مسايل نظامي همين صراحت امام در بيان مطالب بود، كه به چند مورد از آنها اشاره مي كنيم:1 - امام حسين عليه السلام خبر خروج خويش از مكه را به يارانش اعلام كرد تا هر كس خواست، بتواند به ايشان ملحق شود و در موقع خروج از مكه سخنراني نمود و با ياد مرگ ذهن رزمندگان را آماده پذيرش خبرهاي ناگوار كرد و از روز نخست فرمود: «هر كس حاضر است كه خون خويش را در راه اين نهضت بدهد با ما حركت كند.» [137] .2 - هنگامي كه سپاه امام حسين عليه السلام به قرارگاه ثعلبيه، بين مكه و كربلا رسيدند دو نفر به نامهاي «عبدالله بن سليم و مذي بن مشعل» كه با عجله از حج برگشته بودند به سپاه امام عليه السلام ملحق شدند آنان در بين راه به يك [ صفحه 60] نفر از قبيله «اسدي» برخورد كرده بودند و خبر شهادت «مسلم بن عقيل و هاني بن عروة» را از آنها شنيده بودند. وقتي آنان خدمت

امام عليه السلام رسيدند و خواستند اين خبر نظامي را نقل كنند از امام عليه السلام سؤال كردند: ما خبري داريم اگر مي خواهي پنهاني عرض كنيم و گرنه آشكارا بگوييم.حضرت فرمود: «ما دون هؤلاء سر (ستر)»رازي كه از اين افراد مخفي باشد نداريم (و خبر شهادت مسلم به صورت علني نقل شد) [138] .3 - در قرارگاه زباله، بين مكه و كربلا، خبر شهادت عبدالله بن يقطر (برادر رضاعي امام عليه السلام) اعلان رسمي و عمومي شد [139] .البته دراين مورد بعضي به جاي «عبدالله بن يقطر» نام «قيس بن مسهر» را گفته اند بنابراين نقل [140] ظاهرا امام سه سفير به كوفه فرستاد كه عبارت بودند از: مسلم بن عقيل، قيس بن مسهر، عبدالله بن يقطر.4 - وقتي امام به كربلا رسيد سؤال كرد: «نام اين سرزمين چيست؟» گفتند: كربلا. فرمود: «اينجا محل ناراحتي و بلاست و اينجا محل شهادت ماست.» [141] .5 - در شب عاشورا وقتي امام عليه السلام به يارانش ياآور مي شود كه خود و يارانش شهيد خواهند شد مي فرمايد: «من مي ترسم كه شما ندانيد و يا مطلب را بدانيد و حيا كنيد در حالي كه خدعه و نيرنگ در نزد ما اهل بيت حرام است. پس هر كس خوش ندارد (كه با ما باشد) برگردد.» [142] . [ صفحه 61]

ايجاد اميد به آينده در دل رزمندگان (ياد مهدي)

امام حسين عليه السلام در روز عاشورا سخنراني كرد و از زبان پيامبر مسأله قيام مهدي عليه السلام را مطرح نمود و حكومت عدل و مسأله رجعت را يادآور شد.، اين مطلب به فرماندهان جنگ ها مي آموزد كه در سخت ترين شرايط به نيروهاي رزمنده اميد دهند. و با ياد مهدي عليه السلام دل آنان را زنده سازند [143]

.

رسيدگي به امور رزمندگان

يكي از برنامه هاي آموزنده امام عليه السلام رسيدگي به امور سپاهيان بود. براي مثال، در شب عاشورا خبر رسيد كه فرزند «محمدبن بشر خضرمي» (يكي از ياران آن حضرت) در ناحيه ي ري (ثغرالري) اسير شده است و حضرت بيعت خود را از او برداشت تا برود و فرزندش را آزاد كند ولي او قبول نكرد.پس امام پنج پارچه قميتي كه هزار دينار ارزش داشت در اختيار «محمد بن بشر» گذاشت كه به فرزند ديگرش بدهد تا بتواند برادرش را (با پرداخت بهاي آزادي او) رها سازد [144] .

توجه خاص به ا مور كودكان و نوجوانان در جبهه جنگ

رفتار امام حسين عليه السلام در اين مورد نيز الگو بود، براي مثال به چند مورد زير توجه مي كنيم:1 - برنامه ي نظامي امام عليه السلام اين بود كه شركت نوجوانان و فرزندان شهدا در جنگ بايد با اجازه ي سرپرست آنان باشد:يكي از نوجواناني كه پدرش در جنگ شهيد شده بود به نام «عمروبن - [ صفحه 62] جنادة انصاري» معروف بود وقتي او خواست كه در جنگ شركت كند امام عليه السلام فرمود:«هذا شاب قتل ابوه في المعركه و لعل امه تكره خروجه.»فقال الشاب: امي امرتني بذلك.«اين جواني است كه پدرش در جنگ شهيد شده و شايد مادرش راضي نباشد كه به جنگ برود.»و آن جوان گفت: مادرم به من دستور شركت در جنگ را داده است. سپس آن جوان به جبهه رفت و شهيد شد [145] .2 - هنگامي كه قاسم بن حسن عليه السلام از امام حسين عليه السلام اجازه خواست كه در نبرد شركت كند، حضرت اجازه نداد چرا كه او نوجوان بود و هنوز به سن بلوغ نرسيده بود امام حسين عليه السلام وقتي او را ديد گريه كرد...ولي آنقدر

به امام عليه السلام اصرار كرد و دست و پاي امام را بوسيد تا سرانجام امام به او اجازه داد او نبرد جانانه اي كرد و در نهايت شهيد شد [146] .از اين مطالب دو نكته استفاده مي شود:نخست اينكه امام از رفتن نوجوانان به جبهه جنگ اكراه داشتند.دوم اينكه رضايت سرپرست آنها در اجازه امام عليه السلام موثر بود.3 - امام عليه السلام كودكان را از صحنه جنگ دور نگاه مي داشت:براي مثال وقتي عبدالله بن حسن كه كودكي بيش نبود (بطوري كه هنوز مو در صورت نداشت) به ميدان آمد و كنار امام قرار گرفت، حضرت زينب عليه السلام به دنبال او آمد و امام عليه السلام به خواهرش فرمود: (احبسيه يا [ صفحه 63] اختي) «اي خواهرم او را محبوس كن»و اين در حالي بود كه خود عبدالله شديدا امتناع مي كرد و مي گفت: «به خدا قسم از عمويم جدا نمي شوم.» [147] .

حفظ اسرار نظامي

امام حسين عليه السلام در طول قيام عاشورا بر حفظ اسرار نظامي تأكيد داشت چرا كه مورد سوء استفاده دشمن قرار مي گرفت. اينك به چند نمونه توجه كنيد:1 - امام حسين عليه السلام مقصد حركت خويش به طرف كوفه را فقط به بعضي از ياران نزديك گفت. ولي به برخي ديگر از افراد نگفت، و هنگامي كه از مقصد حركت مي پرسيدند با كلي گويي و ابهام جواب مي داد.براي مثال، در جواب ابن عباس كه به او توصيه مي كند: به عراق نرو. مي فرمايد:«طلب خير از خدا مي كنم و مي بينم كه چه پيش مي آيد.» [148] .و در جواب ابن زبير مي فرمايد: «من در ذهنم در مورد رفتن به كوفه فكر كرده ام (ولي تصريح به قصد خويش نمي كند.)» [149] .2 - وقتي زنان

اهل بيت متوجه شدند كه حضرت مي خواهد از مدينه خارج شود امام عليه السلام آنها را به خدا قسم داد كه خبر را فاش نكنند و فرمود: «اگر اين خبر را فاش كنيد مخالفت و معصيت خدا و رسول او را انجام داده ايد.» [150] . [ صفحه 64] 3 - امام عليه السلام جريان شهادت خويش را (كه در خواب يا مكاشفه و از طريق پيامبر رسيده بود) به بعضي افراد مثل محمد بن حنفيه (برادر امام حسين عليه السلام) گفت [151] .ولي به فرستادگان عمربن سعد و حاكم مكه نگفت و وقتي از مضمون خواب او سؤال كردند فرمود:«(ما حدثت بها احد) با هيچ كس از آنان سخن نگفته و نمي گويم تا خدا را ملاقات كنم.» [152] .و نيز در نامه اي كه براي «عبدالله بن جعفر» نوشت؛ به خواب خويش و فرمان پيامبر به صورت مبهم اشاره مي كند ولي تصريح نمي كند [153] چرا كه ممكن است نامه به دست دشمن بيفتد.

استفاده از شعار و شعر در ميدان نبرد

يكي از آموزه هاي نظامي امام حسين عليه السلام آن است كه براي تقويت روحيه ياران و تضعيف روحيه دشمنان از هنر شعر استفاده مي كردند، اينك به چند مثال توجه كنيد:1 - در روايتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه: در هر جنگي شعاري بود مثلا در جنگ بدر مي گفتند «يا نصر الله اقترب اقترب».در جنگ احد مي گفتند: «يا نصر الله اقترب».در جنگ تبوك مي گفتند: «يا احد يا صمد».و شعار امام حسين عليه السلام «يا محمد» بود كه همان شعار عمومي اهل بيت [ صفحه 65] است [154] .2 - وقتي امام حسين عليه السلام ياران خويش را صدا مي زدند آنان «با لبيك» پاسخ مي دادند [155] .3 -

برخي از ياران و اهل بيت، وقتي به ميدان جنگ براي مبارزه مي رفتند شعر حماسي مي خواندند [156] .البته روشن است كه استفاده از شعر و شعار موجب تقويت روحيه ي رزمندگان و ايجاد وحشت و هراس در دل دشمن مي گردد و نوعي رمز عمليات يا تفأل به نام هاي مقدس نيز هست.

اهميت به نظافت و عبادت نظاميان

يكي از آموزه هاي نظامي عاشورا توجه امام حسين عليه السلام به نظافت و عبادت سپاهيان بود، براي مثال، در شب عاشورا امام عليه السلام به اصحاب مي فرمود: «قوموا فاشربوا من الماء يكن آخر زادكم و توضأوا واغتسلوا و اغسلوا ثيابكم لتكون اكفانكم.» [157] .بپاخيزيد و آخرين بار آب بنوشيد و وضو بگيريد و غسل كنيد و لباسهايتان را بشوييد تا كفن شما باشد.

استواري در تصميم و اراده

در اين مورد به مبحث آموزه هاي اخلاق فردي امام عليه السلام نگاه كنيد. [ صفحه 67]

الگوسازي (اسوه)

مقدمه

يكي از راه هاي تربيت انسان ها، الگوسازي و مدل سازي و نشان دادن اسوه به افراد است و از آنجا كه هدف دين، تربيت انسان ها است الگوهايي را از جنس بشر عرضه مي كند تا انسان هاي ديگر آنرا سرمشق زندگي خود قرار دهند.در اين ميان پيامبران الهي و امامان معصوم جايگاه ويژه اي دارند تا آنجا كه قرآن كريم پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را الگوي بشريت معرفي مي كند. (لكم في رسول الله اسوة حسنة) [158] .امام حسين عليه السلام نيز در سخنراني براي اصحاب خويش و ياران حر كه در «منزل البيضه» انجام گرفت، خويشتن را اسوه و الگوي معرفي كردهومي فرمايد: «فلكم في اسوة.» [159] .شايد همين مطلب رمز تأكيد و اصرار ائمه عليه السلام بر ذكر مصيبت هاي امام حسين عليه السلام و نهادينه كردن آن و زنده نگهداشتن ياد اوست چرا كه اين مطلب سبب مي شود كه امام حسين عليه السلام بعنوان يك الگو در جامعه [ صفحه 68] مطرح شود.اينك در اين نوشتار مسأله الگوسازي در قيام امام حسين عليه السلام را از چند جهت مورد بررسي قرار مي دهيم:

راه هاي نهادينه كردن (واقعه كربلا) حسين

اين مطلب از راه هاي زير انجام گرفته است:1 - اهميت دادن به عاشورا و عزاداري آن در طول تاريخ.2 - اهميت دادن به خاك كربلا و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام.3 - بيان ثواب گريه بر حسين عليه السلام و يا گرياندن افراد [160] .4 - آرزوي همراهي با حسين عليه السلام در زيارت ها (يا ليتني كنت معكم فافوز معكم فوزا عظيما) [161] .5 - لعنت نمودن بر قاتلان حسين عليه السلام [162] .6 - زيارت هاي مختلفي كه براي امام حسين عليه السلام در زمان ها و مكان ها، وارد شده

است [163] (مثل زيارت عاشورا، زيارت امام حسين در شب قدر و اعياد و...) و نيز ياد امام حسين عليه السلام در دعاي ندبه و...

فوايد و اثرات الگوسازي

الگوسازي از قيام عاشورا فوايد و اثرات زيادي در مسلمانان و بويژه شيعيان داشته است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:1 - ذهن ها در طول قرون و اعصار به مدل امام حسين عليه السلام توجه نموده و از صفات و اعمال او مثل جهاد، آزادي، عدم پذيرش ذلت و شهادت طلبي [ صفحه 69] سرمشق گرفته است.2 - ترسانيدن ستمگران آينده بوسيله تأثيرات رواني غير مستقيم بر آنها يكي از فوايد الگوسازي از عاشورا است. كه اين امر سبب شده كه اسلام از دست دشمنان ستمگر در امان بماند.3 - يكي از تأثيرات الگوسازي از عاشورا، آمادگي هميشگي مردم براي قيام و تمرين هر ساله آن در مراسم عاشوراست. يعني كافي است دسته هاي سينه زني و عزاداري امام حسين عليه السلام با اندكي تغيير در شكل و شعارهاي آن، تبديل به يك انقلاب عظيم عليه ستمگران زمان شود. همانطور كه در انقلاب اسلامي ايران اتفاق افتاد.

الگو دادن به مسلمانان بلكه تمام بشريت

امام معصوم عليه السلام از چند جهت قابل پيروي است:1 - از جهت گفتار، سخنان و اوامر او، اعم از اخلاقي، اعتقادي و احكام.2 - از جهت افعال و كردار او مثل صلح و جنگ و شكل انجام دادن عبادات و...3 - از جهت تأييد و تقرير عملي كه در منظر او صورت مي گيرد ولي آن را منع نمي كند يا آن را تأييد مي كند (البته اگر تقيه اي در كار نباشد).آري تأثيرپذيري و الگوسازي از امام حسين عليه السلام مي تواند از طريق حكايت روايات صحيح و دقت در رفتار و سخنان امام عليه السلام صورت پذيرد.آري قيام امام حسين عليه السلام الگو و اسوه ي همه ي مسلمانان بلكه تمام انسان هاست و به همگان پيام مي دهد

كه:هر گاه ظالمي حاكم شد بر او بشوريد.زير بار ذلت نرويد و آزاده باشيد. [ صفحه 70] مرگ با عزت را بر زندگي ذليلانه ترجيح دهيد.دين و ايمان را با جان و مال پاس بداريد.ياراني فداكار و باوفا براي ولايت و امامت باشيد.

قلمرو پيروي از الگو و اسوه

از مطالب قبل روشن شد كه كردار و گفتار و حتي سكوت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امام عليه السلام مي تواند سرمشق ما باشد. ولي قلمرو اين الگو تا كجاست. اينك اين مطلب را در دو قسمت بررسي مي كنيم:1 - پيروي الگو هم براي دنياي انسان و هم براي آخرت اوست.آري اين پيام مهم همه ي انبياء و امامان عليه السلام است. كه دين براي سعادت و آباداني دنيا و آخرت انسان فرستاده شده است و امام الگوي عملي و مجسم دين است. پس رفتار او سرمشق زندگي دنيا و سعادت او نجات اخروي انسان است.اگر دين فقط براي آخرت انسان بود و اگر حسين عليه السلام فقط براي نجات اخروي قيام مي كرد و احكام و اخلاق و عقايدي براي مردم بيان مي كرد كه ربطي به دنياي دنيامداران و جباران نداشت پس چه لزومي داشت كه با او بجنگد و چرا او راه شهادت را انتخاب مي كرد.جباران و ستمگران در طول تاريخ هيچگاه از عبادت و دين گوشه گيران نترسيده اند بلكه گاهي اين زهدنمايي غير صحيح را ترويج مي كنند.آنان از ديني هراس دارند كه به صحنه ي زندگي دنيا آيد و طرح و برنامه براي حكومت و اداره ي زندگي مردم ارايه كند، احكام حقوقي و جزايي بيان كند و مدلي براي اداره ي جامعه باشد. [ صفحه 71] 2 - پيام هاي عاشورا و

قيام امام حسين عليه السلام دو گونه است:نخست پيام ها و الگوهاي عام و كلي كه در همه زمان ها و مكان ها و براي همه افراد قابل پيروي است.مثل: آزاد زيستن، نپذيرفتن ذلت و بندگي ديگران و فقط بنده خدا بودن، دفاع جانانه از دين، شهادت طلبي و نترسيدن از مرگ و...دوم: پيام هاي خاص نظامي و سياسي كه در شرايط خاصي صادر شده است، پيروي از اين الگوها وقتي ممكن است كه، دقيقا مثل همان شرايط تحقق يابد (با حفظ موضوع و قيود آن).0چرا كه گاهي امام عليه السلام با توجه به شرايط زمان، مكان، اوضاع، احوال سياسي و افراد، تصميمي نظامي يا سياسي مي گيرند يا حكم حكومتي صادر مي كنند كه، در شرايط ديگر قابل اجرا نيست؛ براي مثال سخنراني شخص امام حسين عليه السلام و نماز جماعت به همراه نيروهاي دشمن در آن شرايط قابل عمل بود و حضرت اجرا كرد [164] .ولي امروز با تغيير اوضاع و شرايط نماز جماعت با نيروهاي دشمن خطر دارد بلكه ممكن نيست مگر سخنراني از طريق راديو و تلويزيون انجام شود.و همچنين در مورد خواب هاي امام عليه السلام كه در مدينه و در راه كربلا واقع شد بايد گفت [165] كه در اين موارد تكليف امام عليه السلام با ساير مردم يكسان نيست. [ صفحه 72]

تأثير پذيري جامعه از الگوي امام حسين

الگوسازي از قيام عاشورا سبب شد كه جامعه مسلمانان تحت تأثير امام و يارانش قرار گيرند كه در اينجا به چند نمونه از اين تأثيرات اشاره مي كنيم:اول: تأثير در جامعه آن عصر:مردم كوفه وقتي از خواب غفلت بيدار شدند كه اسيران أهل بيت عليه السلام را وارد كوفه كردند و آنها براي مردم سخنراني كردند و آن

هنگام بود كه كوفيان متوجه شدند كه امام حسين عليه السلام شهيد شده است و چنان ناراحت شدند كه در تاريخ نقل شده:مردم در آن روز حيران بودند، گريه مي كردند و دست هايشان را در دهان مي گذاردند [166] اين مطالب نشان مي دهد كه تبليغات اهل بيت عليهم السلام خصوصا حضرت زينب و امام سجاد عليه السلام در مردم كوفه كاملا مؤثر افتاد، [167] سپس همين تبليغات در شام تكرار شد و مردم آنجا را تا حدودي متحول شاخت [168] .و همين تحولات روحي بود كه بعدا قيام مختار و توابين را شكل داد. [169] .دوم: تأثير در جامعه بشريت در اعصار بعدي:واقعه ي عاشورا و قيام امام حسين عليه السلام در طول تاريخ اسلام، هميشه سرچشمه حركت هاي انقلابي عليه ستمگران بوده و حتي در ملت هاي [ صفحه 73] غير مسلمان (مثل قيام هند عليه انگلستان) تاثير داشته است.البته اين تاثير در ميان شيعيان پررنگ تر و عميق تر بوده است تا آنجا كه علماي شيعه را در همه ي كشورها به عناصر ضد طاغوت و ضد ظلم تبديل ساخته است.اين مطلب در مورد انقلاب اسلامي ايران نيز روشن گشت و حتي رهبر راحل انقلاب حضرت امام خميني رحمه الله در موارد متعددي به آن اشاره نموده است.هر چند اين مطلب (بررسي تأثيرات قيام امام حسين عليه السلام در نهضت ها) خود احتياج به نگارش يك كتاب مفصل دارد و از فرصت اين نوشتار بيرون است ولي براي نمونه به تاثيرهاي عاشورا بر برخي ابعاد انقلاب اسلامي ايران اشاره مي كنيم:1 - تاثيرپذيري و الگوگيري حضرت امام خميني رحمه الله از نهضت عاشورا و شخص امام حسين عليه السلام و ستم ستيزي و ذلت ناپذيري او كاملا روشن بود.2

- تاثير قيام عاشورا بر قيام پانزده خرداد سال 1342 ه. ش مشهود بود.3 - قيام عاشورا بر شكل گيري حركت هاي مردمي در سال 1357 ه. ش. تأثير داشت خصوصا در مورد تبديل شدن عزاداري عاشورا و تاسوعاي آن سال به يك مانور بزرگ انقلابي، كه موجب فرار طاغوت از كشور ايران شد.4 - تاثير واقعه كربلا بر مقاومت مردم ايران در جنگ تحميلي (1359 - 1367 ش) آنقدر زياد بود كه جوانان با ياد حسين عليه السلام و شعارهاي او و با الگوگيري از ياران و فرزندان آن امام همام، به ميدان مي رفتند و حماسه ها مي آفريدند و تا پاي جان مي ايستادند و شربت شيرين شهادت را [ صفحه 74] مي نوشيدند.5 - مقاومت رهبر انقلاب و كارگزارن نظام در مقابل استكبار جهاني (آمريكا و ياوران آن...) متأثر از بعد سياسي نهضت عاشورا بود، بطوري كه با وجود قدرتمندي دشمن در سال هاي متمادي هيچ هراسي به دل راه ندادند و مردانه ايستادند.6 - حركت هاي ضد استكباري از حسين گونه بودن انقلاب اسلامي ايران در لبنان، افغانستان تأثير پذيرفتند كه اين نيز از تأثيرات با واسطه قيام عاشورا به شمار مي آيد.بررسي هر كدام از اين ابعاد نياز به نگرش كتابي دارد ولي ما بعنوان شاهد چند مورداز سخنان امام راحل قدس سره را ذكر مي كنيم:در فروردين سال 1342 ه.ش امام خميني رحمه الله در سخنان خويش مردم را به صبر و استقامت دعوت مي كند و مي فرمايد:«پيشوايان بزرگوار ما حوادثي چون روز عاشورا و شب يازدهم محرم را پشت سر گذاشته اند و در راه دين خدا يك چنان مصايبي را تحمل كرده اند...عيب است براي كساني كه ادعاي پيروي از

حضرت امير عليه السلام و امام حسين عليه السلام را دارند در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحت آميز دستگاه حاكم خود را ببازند... [170] «.امام خميني بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در تاريخ 30 / 7 / 85 در جمع علماي غرب تهران فرمودند: «اسلام را تا حالائي كه شما مي بينيد ما [ صفحه 75] نشسته ايم، سيد الشهدا زنده داشته است... براي تقويت اسلام مخالفت، با ظلم، قيام كرد...»و سپس ايشان توصيه مي كنند كه مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام را زنده نگه داريم [171] .امام خميني در اوج جنگ تحميلي در تاريخ 16 / 11 / 65 در پيامي فرمودند:«از ملت دلاور مسلمان ايران هم انتظاري جز ادامه ي راه حسين عليه السلام و زينب عليهاالسلام نيست كه اين راه را انتخاب كرده اند. ملتي كه سالار شهيدان را پيشوا و ايثار و فداكاري را سلاح و شهادت را سبب جاودانگي خود مي داند از چه مي ترسد و با چه كسي جز خدا معامله مي كند. [172] «.امام خميني در وصيت نامه الهي و سياسي خويش به پيروي حسين عليه السلام و دعاي عرفه ي او افتخار مي كند و به برپايي مراسم عزاداري سيد الشهدا توصيه مي كند و مي فرمايد: «لازم است در نوحه ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمه حق عليه السلام به طور كوبنده فجايع و ستمگري هاي ستمگران هر عصر و مصر (شهر) يادآوري شود... [173] «.و در يك كلام خميني، حسيني بود و حسيني زيست و ياراني حسيني داشت كه برخي خود را فداي راه او نمودند كه راه حسين عليه السلام بود و برخي آماده اند كه راه او را ادامه دهند (و منهم من قضي نحبه و منهم من

ينتظر) [174] . [ صفحه 77]

آزادگي (آزاد منشي)

درآمد

واژه آزادي از محبوب ترين كلماتي است كه در تاريخ بشر بوجود آمده است، اما اين واژه داراي معاني متفاوت است. از جمله به معناي استقلال (آزادي فلسفي)، اختيار، آزادي در حوزه تربيت، آزادي حقوقي (در حوزه فلسفه حقوق)، آزادي در برابر بردگي (در حقوق مدني و بين المللي) و آزادي به معناي وارستگي اخلاقي مي آيد.آزادي و آزادگي در نهضت عاشورا ابعاد مختلفي دارد كه برخي آنها را بيان مي كنيم:

آزادگي پيام و شعار عاشورا

بحث آزادي و حريت در نهضت عاشورا به معناي وارستگي اخلاقي است كه شامل «آزادگي» (بمعناي تن به ذلت ندادن) و نيز «كرامت نفس و بزرگ منشي» (جوانمردي) مي شود [175] .در اين مورد فقط به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم:1 - امام حسين عليه السلام در روز عاشورا فرمودند: «مرگ با عزت بهتراز زندگي [ صفحه 78] ذليلانه است.» (موت في عز خير من حيات في ذل) [176] .يعني عزت، كرامت، شرافت و آزادگي انسان آنقدر ارزش دارد كه بدون اينها، مرگ بهتر از زندگي است.2 - امام حسين عليه السلام دشمنان خويش مي فرمايد: «اگر دين نداريد و از قيامت نمي ترسيد پس (حداقل) در دنيا آزاده باشيد و اگر عرب هستيد به رسم و عادت نياكان خود عمل كنيد. (يعني صفات خوب پدران خود را به ياد آوريد)(ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم هذه و ارجعوا الي احسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون) [177] .يعني دين داشتن و ترس از معاد موجب تقوا مي شود و به انسان اجازه نمي دهد كه به ديگران ستم كند، ولي راه فطري ديگري هم براي جلوگيري از ظلم هست و آن آزاده بودن است كه

هر انساني آزاد آفريده شده و آزادي و آزادگي و احترام به حقوق ديگران را دوست دارد.3 - زير بار ذلت نمي رفت و مرگ را در آن شرايط سعادت خويش مي دانست (اني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما) [178] .4 - شعار معروف امام حسين در قيام عاشورا اين است: «هيهات منا الذلة» «ذلت و خواري از ما دور است [179] »و اين درس و پيام مهم عاشورا به حسينيان در طول تاريخ است.

قبول توبه ي دشمن

روش آزادگان آن است كه جوانمردانه و كريمانه غذر تقصير كاران و [ صفحه 79] خطا كنندگان را مي پذيرند و بزرگوارانه آنها را در آغوش مي كشند.حربن يزيد اولين فرمانده سپاه دشمن بود كه راه امام حسين عليه السلام را بست ولي وقتي توبه كرد حضرت با آغوش باز از او استقبال كرد [180] .جالب اين است كه وقتي حر توبه كرد گفت: «من همان كسي هستم كه راه تو را بستم آيا راه توبه براي من باز هست؟»حضرت بلافاصله فرمود: «بلي خداوند توبه ات مي پذيرد و تو را مي بخشد، تو آزاده اي همانطور كه مادرت نام ترا حر (آزاده) گذاشت.»سپس امام عليه السلام به او خطاب برادر مي كند (يا اخي ان تبت...) [181] .آري حسين عليه السلام امام بود و امام مظهر صفات جمال و جلال الهي است و يكي از صفات خدا توبه پذيري است پس حسين عليه السلام هم مي بايست توبه پذير باشد، تا مظهر حق باشد.آري هر كس ادعا مي كند حسيني است بايد توبه پذير باشد و از خطاهاي ديگران درگذرد.

رعايت حال زنان و دفاع از ناموس

مرد غيرتمند كسي است كه تا جان در بدن دارد اجازه ندهد كه ناموس او در معرض خطر يا اهانت قرار گيرد و امام حسين عليه السلام با عمل و كلام خود در قيام خونين خويش به جهانيان اعلام كرد، كه غيرتمند باشيد.او در همه ي مراحل قيام رعايت حال زنان را مي كرد و نخست آنان را بر [ صفحه 80] مركب سوار مي نمود [182] و خيمه ها را طوري برپا كرده بود كه پشت سر سپاه باشد تا زنان در تيررس دشمن قرار نگيرد و حتي دور خيمه ها خندقي حفر كرد تا زنان و كودكان محفوظ بمانند [183]

.وقتي امام عليه السلام در آخرين لحظات زندگي تنها شد و ياوري نداشت، دشمن پستي خود را به نمايش گذاشت و به طرف خيمه هاي آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم حمله كرد ولي امام فرياد برآورد: «اگر دين نداريد لااقل در دنيا آزاده باشيد. من حريف شما، در ميدان جنگ هستم و زنان گناهي ندارند پس جلوي افراد جاهل و طاغي خود را بگيريد كه تا من زنده هستم به حريم (فرزندان و زنان) تعرض نكنند.«انا الذي اقاتلكم و تقاتلوني و النساء ليس عليهن جناح.» [184] .

كمك غذايي به دشمن و جلوگيري از تشنگي آنان

وقتي لشكر تشنه حر به سپاه امام عليه السلام برخورد مي كنند، به جوانان سپاه خويش دستور مي دهد كه به آنان آب بدهيد تا آنجا كه حتي اسبان سواري آنان را سيراب كردند [185] .

برداشتن بيعت از ياران (آزاد گذاشتن ياران در تصميم به جنگ)

مجبور كردن ديگران برخلاف اراده آنها، در مكتب آزادگان جهان پذيرفته نيست و اينچنين بود كه حسين عليه السلام در راه مكه به كوفه، چندين بار بيعت خود را از اصحاب و ياران برداشت و آنان را آزاد گذارد و حتي به [ صفحه 81] آنها اعلام كرد كه هر كس با ما بماند شهيد مي شود [186] .آري امام مي خواست هر كس همراه حسين عليه السلام است آگاهانه و از روي رضايت و احساس وظيفه و عشق بماند.آري در سفر عشاق خدا، عاشقان مي توانند همراه شوند و براي دنيامداران و بندگان زر و زور جائي نيست.نكته جالب توجه اين است كه برداشتن بيعت را، به شب واگذار كرد كه هر كس خواست بتواند، بدون خجالت برود و خطر دشمن هم او را تهديد نكند.امام حسين عليه السلام فرمود: «هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملا و تفرقوا في سواده...» اين شب است كه همه جا را پوشانده پس از آن استفاده كنيد و در سياهي شب متفرق شويد. اين ها (دشمنان) مرا مي خواهند اگر به من دست پيدا كنند كاري به ديگران ندارند.» [187] .در شرايطي كه دفاع از امام زمان (يعني حسين عليه السلام) بر همه واجب بود و اميد پيروزي بر دشمن وجود نداشت، امام عليه السلام بيعت خود را برداشت تا امتحان خوبي براي شناخت يارانش باشد، ولي اصحاب امام حسين عليه السلام با جان و مال و خانواده ماندند و تا آخرين نفس جنگيدند و شهيد

شدند، چرا كه عاشق بودند. [ صفحه 83]

نقش زنان در نهضت عاشورا

اشاره

اهميتي كه امام حسين عليه السلام به حضور زنان در صنحنه مي دادند و نقش مفيدي كه در نهضت داشتند الگوي مناسبي براي رهبران هر قيام و زنان جهان است. اينك به بررسي ابعاد اين مسأله مي پردازيم:

نقش بانوان در تشويق و ترغيب رزمندگان

در اين مورد، به مثال هاي زير توجه كنيد:1 - وقتي زهير به دعوت امام حسين عليه السلام پاسخ مثبت نداد همسرش بر او شوريد و به شوهرش گفت: «سبحان الله يبعث اليك ابن رسول الله فلا تجيبه» «سبحان الله (چگونه) فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تو را مي خواند ولي جواب مثبت نمي دهي؟!»همين سخن آن بانو موجب شد تا زهير به نزد امام حسين عليه السلام برود و در نهايت به سپاه امام ملحق شود و سرانجام به افتخار شهادت نائل شد [188] .2 - زني شوهرش در كربلا شهيد شده ولي به فرزندش سفارش مي كند كه به همراه فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مبارزه كن و هنگامي كه فرزندش مي خواهد از ميدان برگردد مي گويد: «اي فرزندم آيا سلامت خودت را بر ياري فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ترجيح مي دهي.» [189] . [ صفحه 84]

نقش زنان در جنگ و حمله به دشمن

برخي از زنان در نبرد عاشورا صحنه هاي حماسي آفريدند، كه در اينجا به چند نمونه اشاره مي كنيم:1 - يكي از زناني كه در كربلا حضور داشت، هنگامي كه فرزندش در جنگ شهيد شد، به او آفرين گفت و سر او را به طرف دشمن پرتاب كرد و چوب خيمه اي را برداشت و به دشمن حمله نمود [190] .2 - مادر وهب زني بود كه در عاشورا عمود خيمه را برداشت و به كمك شوهرش به ميدان مبارزه شتافت ولي امام عليه السلام او را منع كرد و دستور داد كه باز گردد، چرا كه جنگ براي زنان واجب نيست [191] .

نقش زينب در پرستاري افراد

زينب عليهاالسلام دختر امام علي عليه السلام و خواهر حسين عليه السلام نقش برجسته اي در قيام عاشورا داشت و يكي از برنامه هاي او پرستاري و نگهداري افراد بود، كه به دو نمونه از آنها اشاره مي كنيم:1 - زينب كودكان را نگهداري مي كرد و آنها را از صحنه ي جنگ دور مي نمود. (همانطور كه عبدالله بن حسن را دور كرد) [192] .2 - زينب بعد از اسارت مادر تمام اسرا بود و غمخواري آنان را به عهده داشت.

رساندن پيام عاشورا به جهانيان

بانواني كه در صحنه عاشورا و صحنه هاي پس از آن، حضور داشتند، پيام اين قيام بزرگ را به گوش جهانيان رساندند، براي مثال به موارد زير [ صفحه 85] توجه كنيد:1 - در مجلس «ابن زياد» كه از زينب عليهاالسلام سؤال كرد، «اينكه خدا برادرت را كشت چگونه مي بيني؟ زينب عليهاالسلام پاسخ دندان شكني به او داد، و گفت: «ما رايت الا جميلا» هر چه ديدم زيبا بود [193] .2 - زينب عليهاالسلام در كوفه سخنراني كرد و امام حسين عليه السلام را معرفي كرد [194] .3 - طبق روايتي ام كلثوم عليهاالسلام هم، در كوفه سخنراني كرد [195] .4 - طبق روايت ديگري فاطمه صغري هم سخنراني كرد [196] .بطوري اين سخنراني ها موثر بود كه مردم كوفه شروع به گريه كردن نمودند.5 - زينب عليهاالسلام در شام جواب يزيد را با شهامت كامل داد و خودش را دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يزيد را آزاد شده (ابن طلقاء) خواند [197] .

مخالفت با گناهكاري شوهر

«كندي» لباسي را از امام حسين عليه السلام به غارت برد و در خانه مشغول شستن خون هاي آن شد، همسر او كه فردي باايمان و دوستدار آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم بود، با شدت با او مخالفت كرد و گفت: آيا اين را از پسر فاطمه عليهاالسلام غارت كرده اي و داخل خانه ي من شده اي؟!او شوهر را از خانه خويش راند و او را نفرين كرد و آن مرد با حالت فقر و ناراحتي ادامه حيات داد [198] . [ صفحه 89]

ابعاد تربيتي فردي

بعد احساسي عاشورا (تراژدي انساني)

اشاره

صحنه ي نبرد و جنگ با خشونت و سختي همراه است، كمتر كسي مي تواند در آن صحنه ها به احساسات، محبت، عشق و دوستي توجه داشته باشد؛ ولي حسين عليه السلام اينگونه بود. او با آنكه شير ميدان نبرد عاشورا و مرد سياست صحنه ي مذاكرات بود در همان صحنه عابد، عاشق و دوست يارانش نيز بود.

احساسات لطيف امام حسين

اينك به چند نمونه و مثال در مورد عواطف انساني امام حسين عليه السلام توجه مي كنيم:1 - گريه ي امام: هنگامي كه او مي خواست از مدينه خارج شود با محمد بن حنفيه (برادرش) خداحافظي كرد و هر دو برادر گريستند [199] .و نيز هنگام خداحافظي با مسلم معانقه و گريه نمود [200] . و همچنين در مكه امام عليه السلام و ابن عباس هر دو گريه كردند [201] .2 - رفتار محبت آميز امام حسين عليه السلام با خانواده ي شهداهنگامي كه مسلم بن عقيل شهيد شد امام عليه السلام به دختر مسلم [ صفحه 90] مي فرمايد: «يا ابنتي انا ابوك و بناتي اخواتك». اي دخترم من پدر تو و دخترانم خواهران تو هستند [202] .و از فرزندان عقيل، يعني برادران مسلم، در مورد ادامه ي راه نظر خواهي مي كند (ما ترون فقد قتل مسلم) [203] .3 - گريه خداحافظي: هنگامي كه امام حسين عليه السلام به علي اكبر عليه السلام و ابوالفضل عليه السلام اجازه نبرد مي داد گريه مي كرد [204] .يعني امام عليه السلام در عين صلابت جنگي و درك ضروت جهاد و فداكاري با جان و مال، احساسات خويش را ابراز مي كند.4 - بوسيدن رزمندگان: وقتي رزمنده اي در حالي كه مجروح شده بود از ميدان نبرد برگشت، امام حسين عليه السلام او را بوسيد (فقبله الحسين عليه السلام) [205] .5- علاقه به كودكان:امام

حسين عليه السلام دخترش سكينه را دوست داشت و به او ابراز محبت مي كرد بطوري كه در آن غوغاي جنگ او را به سينه مي چسباند و بين دو چشمش را مي بوسيد و اشك هايش را پاك مي كرد. (و كان يحبهما حبا شديدا) [206] .اين رفتار امام حسين عليه السلام نوعي آموزش عملي محبت به فرزندان [ صفحه 91] است. و پيام آن امام عليه السلام براي ما آن است كه در عين جنگ و انجام وظايف، نبايد از خانواده ي خويش و اظهار محبت به آنها باز ماند.6- گريه به حال دشمن:امام حسين عليه السلام به عنوان يك مربي و هدايتگر، تمام تلاش خود را براي هدايت مردم بكار مي برد و هنگامي كه مؤثر واقع نشد آنقدر ناراحت مي شود كه به حال افراد گمراه گريه مي كند او ناراحت است كه چرا مردم كافر مي شوند و از ثواب الهي دوري مي كنند (فلما سمع كلامهم بكي... كفر القوم و قدمآ رغبوا ثواب الله رب الثقلين) [207] .

احساسات خالصانه و پاك ياران و خويشان امام حسين

امام حسين عليه السلام كانون احساسات بود، و اين احساسات لطيف آن حضرت بر رفتار دوستان و يارانش نيز تأثير گذاشته بود و آنها را به كانوني از احساسات تبديل كرده بود. اينك به چند نمونه توجه فرماييد:1 - عده اي از بصره براي ياري امام عليه السلام حركت كردند و در بين راه خبر شهادت امام عليه السلام را شنيدند (فجزع من انقطاعه عنه) آنها را از اين مطلب كه نتوانستند خود را به امام عليه السلام برسانند به شدت ناراحت شدند و فرياد و ناله سر دادند [208] .2 - وقتي هلال بن نافع با گروهي 23 نفره و به اتفاق حضرت ابوالفضل عليه السلام براي آوردن آب شبانه اعزام

شدند، نگهبان دشمن كه از آب پاسداري مي كرد. هلال را شناخت و به او اجازه داد كه آبي بنوشد؛ ولي هلال گفت: «به خدا قسم، من از قطره اي از اين آب نمي نوشم، در حالي كه حسين و [ صفحه 92] اصحابش تشنه باشند (لا و الله لا اشرب منه قطرة و حسين عطشان و من تري من اصحابه) [209] .3 - وفاداري:حضرت ابوالفضل عليه السلام و برادرانش، از اركان سپاه امام عليه السلام محسوب مي شدند و از اين رو دشمن بسيار تلاش كرد تا آنها را از امام عليه السلام جدا كند.در مرحله اول: «ابن زياد» براي آنها «امان نامه» نوشت و فرستاد، ولي حضرت عباس عليه السلام و برادرانش گفتند: «براي ما امان خدا از امان پسر مرجانه بهتر است.در مرحله ي «شمر» جلو آمد و به طور شفاهي و حضوري پيشنهاد امان داد ولي حضرت ابوالفضل عليه السلام به شمر و امان او لعنت گفت و آنرا رد كرد [210] و براي هميشه نام خود را به عنوان برادر وفادار حسين عليه السلام در تاريخ ثبت كرد. و سرمشق همه حسينيان شد.4- مادر يكي از اصحاب امام عليه السلام، وقتي فرزندش شهيد شد، سر بريده ي او را مي بوسد و به طرف دشمن پرت مي كند. (يعني من چيزي را كه در راه خدا دادم پس نمي گيرم) [211] .5 - تظاهرت شبانه اصحاب امام حسين عليه السلام:هنگامي كه بعضي از امام عليه السلام متوجه شدند كه زينب عليهاالسلام از بي وفايي اصحاب نگران است، حبيب و هلال همه ي افراد را جمع كردند و بدون حضور افراد بني هاشم جلسه اي تشكيل دادند، و مذاكره كردند سپس به صورت دست جمعي جلوي خيمه ها آمدند و به اهل بيت

امام [ صفحه 93] حسين عليه السلام اعلام كردند كه ما وفاداريم و از شما دفاع مي كنيم و... [212] .6 - امام عليه السلام به كساني كه صاحب عيال (زن و فرزند) بودند سفارش كرد كه آنها را نزد قبيه بني اسد ببرند تا از اسارت زنان آنان جلوگيري شود، ولي زن علي بن مظاهر قبو نكرد و گفت: «به خدا قسم شما مردان را ياري كنيد و ما زنان را ياري مي كنيم، چگونه دختران رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اسير شوند و ما اسير نشويم و شوهرش با گريه نزد امام صلي الله عليه و آله و سلم آمد و سخنان همسرش را حكايت كرد و حضرت گريه نمود و دعا فرمود [213] .7- احساسات زينب عليهاالسلامزينب عليهاالسلام آنقدر به برادر ابراز علاقه مي كرد و در شب عاشورا بي تابي مي نمود كه امام عليه السلام به او تسلي خاطر داد و با هشدار به او سفارش كرد كه بعد از شهادت من بي تابي مكن (يا اختي لا يذهبن بحلمك الشيطان) و سرانجام زينب عليهاالسلام بر اثر ناراحتي به حالت بيهوشي (غش) افتاد و امام عليه السلام به صورت او آب پاشيد و او را تسلي داد و فرمود كه همه مي ميرند و به او قسم داد كه بعد از شهادت امام عليه السلام لباس خود را از ناراحتي پاره نكند و... [214] .در روايات حكايت شده كه زنان ديگر بني هاشم، نيز بي تابي مي كردند و حضرت به آنها تسلي مي داد و سفارش مي فرمود. [215] .8 - ياران امام عليه السلام هنگامي كه مي خواستند به ميدان نبرد بروند، با گريه اجازه مي گرفتند:اين جريان در مورد دو برادر «الجابريان»

و دو برادر «الغفاريان» حكايت [ صفحه 94] شده است وقتي امام عليه السلام علت گريه آنها را پرسيد، گفتند: ما براي خود نمي گرييم بلكه بر تنهايي تو گريه مي كنيم و براي اينكه نمي توانيم كاملا دشمن را از تو دور كنيم [216] .و نيز عبدالله بن حسن عليه السلام و قاسم بن حسن عليه السلام با حالت گريه اجازه ي گرفتند كه به ميدان نبرد بروند [217] .9 - ياران امام عليه السلام ناراحت بودند كه زنده بمانند و تنهايي امام عليه السلام را ببينند و از اين رو در مورد شهادت عجله مي كردند؛ و از يكديگر سبقت مي گرفتند.از ابوثمامة ساعدي و عمرو بن خالد صيداوي حكايت شده است كه خدمت امام عليه السلام رسيدند و عرض كردند: ما ناراحت مي شويم كه زنده بمانيم و تو را تنها ببينيم يا بعضي از اهل بيت تو را شهيد ببينيم. از اين رو امام عليه السلام به آنها اجازه داد كه زودتر به ميدان نبرد بشتابند [218] .10 - گذشتن از عروس زندگي؛نافع بن هلال، زني را در عقد خويش داشت و همسرش شديدا گريه مي كرد از اين رو امام عليه السلام به نافع گفت: «زن تو راضي نيست، اگر مي خواهي سرور زندگي را بر جنگ ترجيح ده.» ولي نافع قبول نكرد و گفت: «اگر امروز تو را ياري نكنم فردا جواب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را چه بدهم.» او به ميدان رفت و جنگ كرد تا به فيض شهادت نايل شد [219] .11 - احساسات لطيف و پاك حضرت ابوالفضل عليه السلامهنگامي كه ابوالفضل عليه السلام براي آوردن آب به كنار نهر رفت و به آب [ صفحه 95] دسترسي پيدا كرد، به

ياد عطش حسين عليه السلام افتاد و آب ننوشيد.و نيز وقتي مأمور آوردن آب مي شود و دشمن دستان او را از بدن جدا مي كند مشك آب را با دندان مي گيرد و مي آورد [220] .حضرت ابوالفضل عليه السلام آنقدر مؤدب بود كه وقتي مي خواست به ميدان نبرد برود اجازه ي جنگ مي گرفت [221] .امام عليه السلام را با ادب صدا مي زد و مي گفت: «فداك روح اخيك» جان برادر به فدايت باد [222] .بر اساس بعضي اخبار، در آستانه شهادت، از دختر امام (يعني سكينه) خجالت مي كشيد از اين رو اجازه نمي داد كه او را به خيمه بياورند، چرا كه موفق نشده بود آبي براي كودكان تشنه بياورد [223] .ابوالفضل عليه السلام در هنگام شهادت برادرش را صدا زد و وقتي چشم باز كرد سر خود را در دامن امام عليه السلام ديد و گريه كرد زيرنويس همان.@.كه در صحنه ي عاشورا بيمار بود مايل بود كه در نبرد حاضر شود و امام حسين عليه السلام ممانعت كرد [224] .13 - عبدالله بن حسن عليه السلام آنقدر به امام عليه السلام علاقه داشت كه خود را در ميدان نبرد به حضرت رسانيد و امام عليه السلام به خواهرش دستور داد كه او را حبس كند ولي عبدالله بشدت امتناع مي كرد و مي گفت: «به خدا قسم از عمويم جدا نمي شوم.» و سرانجام دشمن ضربه اي بر بدن كودكانه او وارد [ صفحه 96] ساخت و امام عليه السلام او را به خود چسبانيد و... [225] .14 - مسلم به عوسجه وقتي در آستانه شهادت قرار مي گيرد به حبيب بن مظاهر (كه ساعتي بعد از او شهيد خواهد شد) وصيت مي كند: (اوصيك بهذا رحمك الله «و اهوي بيده الي الحسين عليه السلام» ان

تموت دونه). تو را نسبت به اين مرد (امام حسين عليه السلام) سفارش مي كنم كه كنار او بميري.و حبيب گفت: «به خداي كعبه سفارش تو را انجام مي دهم.» [226] .

پستي و لئامت دشمن

دشمن و دشمني در همه زمان ها و مكان ها وجود دارد، ولي گاهي دشمن انسان جوانمردي آزاده است و گاهي يك نفر پست، كه بويي از انسانيت نبرده است. امام عليه السلام در كربلا با گروه دوم روبرو بود و از اين رو بود كه دست به اعمالي زدند كه در تاريخ تا ابد از آنان به زشتي ياد مي شود. و آنها را ضرب المثل ظلم و زشتي تبديل كرد.آري در مظلوميت امام حسين عليه السلام همين بس كه چنين دشمناني داشت.اينك به چند نمونه از پستي هاي دشمنان اهل بيت عليه السلام توجه كنيد:1 - آنان امام حسين عليه السلام را در كنار آب و با لب تشنه شهيد كردند [227] و حتي حاضر نشدند به كودك شيرخوار او آب بدهند [228] .2 - آنان از كشتن كودكان بي گناه پروا نداشتند از اين رو علي اصغر عليه السلام را در آغوش پدر شهيد كردند [229] و حاضر نشدند او را آب دهند [230] . با اينكه [ صفحه 97] كودكان در جنگ نقشي نداشتند و لازم بود كه رعايت حال آنان را بنمايند.3 - دشمنان پست بعد از شهادت امام عليه السلام لباس هاي او را غارت كردند.«فاخذ قميصه اسحاق بن حوية الحضرمي».پيراهن او را اسحاق برداشت.«و اخذ سراويله بحربن كعب التميمي».شلوار او را بحر برد.«واخذ عمامة اخنس بن مرتذ بن علقمة الحضرمي».عمامه حضرت را اخنس به يغما بود.«واخذ نعليه الاسود بن خالد لعنة لله» [231] .كفش هاي حضرت را اسود غارت كرد.حتي لباسهاي ظاهر

زنان را به يغما بردند [232] .4 - مردي نابخرد انگشت امام عليه السلام را قطع كرد تا انگشتري آنرا در آورد. (نام او را يجدل بن سليم كلبي گفته اند) [233] .5 - دشمنان كوردل بعد از شهادت امام عليه السلام به خيمه هاي بي پناه او حمله كردند [234] و در اين كار بر همديگر سبقت مي گرفتند.6 - آنان پس از شهادت امام عليه السلام خيمه هاي آل رسول را آتش زدند [235] در حالي كه اين عمل هيچ ارزش نظامي نداشت.7 - آنها زنان را با پاي برهنه به اسيري بردند [236] . [ صفحه 98] و هنگامي كه مي خواستند زنان را ببرند از كنار كشته هاي عزيزانشان عبور دادند ( [237] (تا ناراحتي آنان را دو چندان كنند).8 - زنان را بدون پوشش لازم، بر روي شتران قرار دادند و در بين افراد دشمن به نمايش گذاشتند [238] .9 - به دستور عمربن سعد (فرمانده ي دشمن) ده نفر با اسب بر پيكر حسين عليه السلام تاختند [239] و از فرمانده ي خود جايزه گرفتند. [240] .10 - حضرت را به صورت قتل صبر كشتند [241] . (يعني يكمرتبه او را شهيد نكردند بلكه ضربه هايي به او وارد كردند تا كم كم شهيد شد.)11 - سرهاي شهدا را در بين اسيراني كه روي شتران سوار بودند، مي گرداندند تا ببينند و ناراحت شوند [242] .12 - سر امام حسين عليه السلام را در مجلس يزيد بردند و به آن اهانت كردند [243] . [ صفحه 99]

اسوه هاي ايثار و مقاومت

اشاره

كربلا صحنه ي ايثارها، از جان گذشتگي و مقاومت مردان خدا بود، كه درس ايثار را از امام خويش آموخته بودند.

ايثار و مقاومت امام حسين

1 - او آزاد مردي بود كه تا آخرين قطره ي خون خود را فداي راه خدا كرد، فرزندان و اهل بيت خود را در راه حق داد، ياران صديق و دوست داشتني خويش را به مذبح برد.او راضي شد كه در راه حق خانواده اش (زنان و كودكانش) اسير شوند. چرا كه دين خدا ياري مي طلبيد و اين خون ها اسلام را زنده مي كرد. يعني خدا دوست داشت آنها را اينگونه ببيند [244] .آري اين امام حسين عليه السلام است كه وقتي او را با تير مي زنند، كف دست خود را از خون خويش پر مي كند و بر سر و روي خويش مي ريزد و مي فرمايد: «(مي خواهم) خدا را اينگونه آغشته به خون ملاقات كنم.» [245] . [ صفحه 100] 2 - وقتي دشمن به امام عليه السلام وعده هاي جذاب و فريبنده مي دهد، حضرت فريب نمي خورد و قبول نمي كند [246] . و مقاومت مي نمايد.3 - حوادث سخت، عزم امام را راسخ تر مي كند و از اين رو هنگامي كه خبر شهادت مسلم وهاني را شنيد فرمود: «لا خير في العيش بعد هؤلاء» بعد از اينان ديگر خيري در زندگي نيست.و بعد از شهادت علي اكبر عليه السلام فرمود: «علي الدنيا بعدك العفاء» بعد از تو، اف بر اين دنيا باد [247] .

ايثار و استقامت ياران

1 - شب عاشورا اوج ايثار و وفاداري:امام حسين عليه السلام ياراني وفادار داشت در حالي كه مي دانند فردا شهيد مي شوند ولي در كنار حسين عليه السلام وفادارانه و مردانه مي ايستند و مرگ همراه با امام را شرف مي دانند «الحمد لله الذي شرفنا بالقتل معك.» [248] 2 - وقتي حضرت از قاسم بن حسن عليه السلام سؤال مي كند كه: «فرزندم مرگ در نظر

تو چگونه است.» جواب مي دهد: «يا عم احلي من العسل» اي عمو مرگ در نظر من از عسل شيرين تر است [249] .3 - وقتي امام حسين عليه السلام بيعت خود را از اصحاب بر مي دارد و به آنها سفارش مي كند كه هر كس مي خواهد از تاريكي شب استفاده كند و برود: زهير مي گويد: «اي پسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دوست دارم در راه تو و همراهانت كشته شوم و زنده شوم. سپس كشته شوم و تا صد بار اين كار [ صفحه 101] تكرار شود.» [250] .4 - وقتي عبدالله بن عمير كبي (يا وهب) در روز عاشورا به ميدان نبرد مي رود و چهارده نفر پياده و دوازده نفر سواره را از سپاه دشمن مي كشد و او را اسير مي كنند چنان مردانه مي ايستد. كه عمربن سعد فرمانده ي سپاه دشمن مي گويد: «ما اشد صولتك» چقدر صلابت داري. سپس دستور مي دهد سر او را جدا كنند و به طرف سپاه امام عليه السلام اندازند.ولي مادرش سر فرزند را برداشته و به طرف دشمن پرتاب مي كند و... [251] .5 - وقتي «قيس بن مسهر» نامه رسان امام عليه السلام را در دروازه ي كوفه دستگير مي كنند، از او مي خواهند در كوفه بر منبر برود و امام عليه السلام را لعنت كند او به ظاهر قبول مي كند و وقتي بالاي منبر قرار مي گيرد، بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم صلوات مي فرستد و بر علي و فرزندان او رحمت مي فرستد و عبيدالله بن زياد (حاكم كوفه) را لعنت مي كند.سپس او را از بالاي قصر به زمين مي اندازد و استخوان هايش مي شكند ولي پيام آوري حسين عليه السلام و خبر

آمدن او را اعلام نمي كند. و در نهايت او را شهيد مي كنند ولي اسم هاي طرفداران حسين عليه السلام (كه نامه ي امام عليه السلام براي آنها بود فاش نمي شود.) [252] .6 - امام حسين عليه السلام ياراني داشت كه تا وقتي زنده بودند اجازه ندادند امامشان به ميدان نبرد برود بلكه آنقدر ايثار داشتند كه تا هنگام شهادت اجازه ندادند خاندان امام عليه السلام نيز به ميدان نبرد بروند و تنها بعد از شهادت آنها بود كه اهل بيت عليهم السلام يكي پس از ديگري به ميدان نبرد رفتند و شهيد [ صفحه 102] شدند [253] .7 - پيش قدمي اصحاب بر اهل بيت در جنگ:هر چند در شب عاشورا هر دو گروه يعني بني هاشم و ياران امام عليه السلام تصميم داشتند كه اول به ميدان نبرد بروند ولي عملا همه ي اصحاب و ياران حسين عليه السلام نخست به ميدان نبرد رفتند و يكي پس از ديگري مردانه جنگيدند و شهيد شدند يعني اولين كسي كه به ميدان رفت حر بود و سپس زهير و... [254] و سرانجام فقط اهل بيت عليهم السلام نزد امام عليه السلام ماندند (كه آنها نيز بعدا شهيد شدند) «و لم يبق مع الحسين عليه السلام الا اهل بيته [255] .»8- مسابقه در شهادت: (درس ايمان و وفاداري):ياران حسين عليه السلام آنقدر عاشق شهادت بودند كه از مرگ استقبال مي كردند بلكه در اين مورد مسابقه مي گذاردند يعني در شهادت از هم پيشي مي گرفتند. تا آنجا كه حكايت شده:«فكان الرجل يستقبل الرماح و السيوف بصدره و وجهه ليصل الي منزلة من الجنة» بعضي ياران حسين عليه السلام از تيرها و شمشيرها با سر و سينه استقبال مي كردند تا به مقامات خود در بهشت برسند

[256] .البته در روايتي حكايت شده كه اين مسابقه هنگامي بوجود آمد كه اصحاب مشاهده كردند شهادت آنها حتمي است و قادر به دفع كامل دشمن نيستند [257] در شب عاشورا بني هاشم جلسه گرفتند و حضرت ابوالفضل عليه السلام فرمود: «فردا صبح اولين كساني كه به ميدان جنگ مي روند [ صفحه 103] شماييد [258] .»و نيز ياران امام جلسه اي خصوصي تشكيل دادند و حبيب بن مظاهر گفت:«فاذا صار الصباح فاول من يبرز الي القتال انتم» هنگامي كه صبح مي شود اولين كساني كه براي جنگ پيش قدم مي شوند شما هستيد.9 - پيش قدمي اهل بيت عليهم السلام بر امام عليه السلام:بعد از شهادت ياران امام عليه السلام خويشاوندان او تك تك به ميدان رفتند و شهيد شدند. و همه خود را فداي حسين عليه السلام كردند:آنان تا وقتي زنده بودند اجازه ندادند كه امام عليه السلام با دشمن نبرد كند.و اولين كسي كه از اهل بيت عليهم السلام به ميدان رفت علي اكبر عليه السلام فرزند امام عليه السلام بود و آخرين نفر خود امام عليه السلام بود [259] .امام سجاد عليه السلام در مورد حضرت ابوالفضل عليه السلام مي فرمايد: «خدا رحمت كند عباس را كه خود را فداي برادرش كرد تا آنجا كه هر دو دستش قطع شد.»(فدي اخاه بنفسه حتي قطعت يداه) [260] .در حقيقت علي اكبر با پيش قدمي خود در جنگ و شهادت الگويي براي بيقيه اهل بيت عليهم السلام شد و درس و پيامي به همه ي شيعيان در طول تاريخ داد كه هر كس به مقام ولايت نزديك تر است بايد ايثار او بيشتر و فداكارتر باشد.و امام حسين عليه السلام با فداكردن علي اكبر نشان داد كه پيشواي [ صفحه 104] مسلمانان بايد

در فداكردن عزيزان خود، پيش قدم باشد [261] . [ صفحه 105]

آموزه هاي عبادي

اشاره

امام حسين عليه السلام در همان حال كه به نبرد عاشورا اهميت مي داد و همچون فرمانده اي كارآزموده عمل مي كرد، به امور عبادي و معنويات نيز اهميت مي داد، كه به چند نمونه اشاره مي كنيم:

اهميت دادن به نماز

1 - امام حسين عليه السلام در ميدان جنگ به همراه لشكر دشمن به نماز جماعت ايستاده و حتي لشكر دشمن نيز به او اقتدا كردند و اين مطلب اهميت نماز را در نظر حضرت نشان داد و نيز موجب دفع تبليغات دشمن گرديد. (كه امام عليه السلام را خارجي مي خواندند.)جالب اين است كه امام به فرزند خود دستور مي دهد كه اذان بگويد و با اين كار كودكان را به صحنه ي نماز و عبادت مي آورد و به آنها شخصيت مي دهد [262] .2 - در روز عاشورا وقتي ابوثمامه (عمر بن عبدالله الصائدي) گفت: دوست داريم نماز ظهر را با شما بجا آوريم، حضرت فرمود:«ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذاكرين» نماز را ياد كردي [ صفحه 106] خداوند تو را از نماز گزاران (و) ذاكرين قرار دهد.امام عليه السلام از لشكر دشمن خواست كه دست از جنگ بردارند تا نماز را بجاآورند ولي آنان سكوت كردند. پس حضرت خود اذان گفت و زهير و سعيد به عبدالله در جلوي حضرت ايستادند و نصف افراد لشكر به امام اقتدا كردند، و نماز را به صورت «نماز خوف» به جا آوردند [263] .3 - عبادت در شب عاشورا:در حالي كه دشمن امام و يارانش را محاصره كرده بود و با اسب ها دور تا دور تا دور نگهباني مي دادند، امام عليه السلام و يارانش تا صبح به نماز و استغفار و زاري به درگاه الهي مشغول بودند [264] .«بات الحسين

و اصحابه طول ليلتهم يصلون و يستغفرون و يتضرعون...»

اهميت دادن به تلاوت قرآن

در اين مورد به مبحث اخلاق فردي امام حسين عليه السلام مراجعه كنيد.

اهميت دادن به دعا و استغفار

اين مطلب از حديث قبلي به خوبي استفاده شد، امام آنقدر به دعا و مناجات اهميت مي داد كه حتي در آخرين لحظات زندگي كه هيچ ياوري نداشت، به درگاه او روي آورد و با او مناجات نمود. (اللهم انك تري ما يصنع بولد نبيك...) [265] . [ صفحه 107]

عمل به مستحبات و آداب اسلامي

1 - وقتي امام عليه السلام در آستانه ي شهادت قرار گرفت، لباس كم ارزشي خواست و آن را پوشيد تا دشمن آن را به يغما نبرد و براي ايشان تنبان (لباسي مخصوص كافران اهل ذمه) آوردند و حضرت آن را نپوشيد [266] ، چرا كه لباس مخصوص كفار بود.2 - هنگام خروج از مدينه به محمد بن حنفيه (برادرش) وصيت كرد و آن را نوشت و به وي سپرد [267] .و نيز در آستانه ي شهادت به فرزندش امام سجاد عليه السلام وصيت نمود [268] .3 - وقتي خبر كشته شدن مسلم و هاني را به امام عليه السلام دادند جزع و فرياد و... نكرد بلكه فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون رحمه الله عليهما» «ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم، رحمت خدا بر آن دو باد.» و اين سخن را تكرار مي فرمايد [269] . [ صفحه 109]

آموزه هاي اخلاقي قيام امام حسين

اشاره

قيام عاشورا يك حركت نظامي نبود بلكه يك انقلاب بود كه داراي ابعاد مختلفي بود. يكي از ابعاد آموزنده قيام امام حسين عليه السلام نكات اخلاقي بود كه ايشان و يارانشان در مراحل مختلف رعايت مي كردند.اين نكات اخلاقي قيام عاشورا، آموزه و سرمشق همه ي پيروان حسين عليه السلام در طول تاريخ است. اينك اين بعد قيام عاشورا را بررسي مي كنيم:

رعايت ادب

در اين مورد به چند نمونه و مثال توجه كنيد:1 - امام حسين عليه السلام در موقع خروج از مدينه ادب را رعايت كرد و نخست به زيارت مرقد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رفت و با او خداحافظي كرد [270] . و نيز شبانه به زيارت مزار مادرش فاطمه عليهاالسلام رفت و نماز خواند و با او وداع نمود. و همچنين در كنار مزار برادرش امام حسن عليه السلام نماز خواند و خداحافظي كرد [271] .2 - وقتي كسي در روز عاشورا به امام حسين عليه السلام توهين مي كرد او را نفرين نمود و به خدا شكايت كرد [272] و هيچگاه كلام مخالف ادب از او صادر نشد. [ صفحه 110] 3 - امام عليه السلام در هنگام جدا شدن از افراد مي فرمود «السلام عليك» [273] و نيز هنگام نزديك شدن شهادت «سلام خداحافظي» كرد [274] .و در پايان نامه هايي كه مي فرستاد مي نوشت «والسلام» [275] .اين همان سلام خداحافظي است كه در بين ايرانيان متروك است و سزاوار است كه بدان توجه كنيم. و اين ادب اسلامي را رعايت نماييم.4 - وقتي امام حسين عليه السلام با لشكر حر روبرو شد، موقع نماز ظهر بود، ايشان براي جلوگيري از اينكه مبادا خجالت بكشند، مؤدبانه فرمود: «اي پسر يزيد

(حر) آيا مي خواهي تو با يارانت نماز بخواني و من با يارانم نماز بخوانم؟»و حر ادب را رعايت كرد و گفت: «شما با اصحاب خود نماز را شروع كنيد و ما به شما اقتدا مي كنيم و هر دو لشكر به امامت حضرت نماز ظهر را اقامه كردند.» [276] .5 - امام عليه السلام وقتي به مجلس وليد (حاكم مدينه) مي رود اول سلام مي كند و حال معاويه را جويا مي شود و وقتي خبر مرگ او را مي شنود استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون) مي گويد.6 - وقتي عمروبن سعيد (حاكم مكه) نامه هايي براي امام عليه السلام فرستاد و به او امان داد، حضرت نپذيرفت، ولي به نوعي از او تشكر كرد و فرمود:«اگر تو بوسيله اين نامه قصد داشتي كه به من نيكي كني، جزاي خير در دنيا و آخرت بر تو باد. [277] . [ صفحه 111] 7 - وقتي در كربلا، شمر جلو آمد و عباس، عبدالله و جعفر برادران امام را صدا زد و خواست به آنها امان دهد (و آنها را جذب سپاه دشمن كند)حضرت فرمود: «اجيبوا و ان كان فاسقا فانه من اخوالكم» جواب او را بدهيد اگر چه فاسق باشد چرا كه او از خويشان شماست [278] .يعني ادب را در برابر دشمن نيز رعايت كنيد.8 - هنگامي كه امام عليه السلام برادر خويش (عباس) را صدا مي زند مي فرمايد: «يا عباس اركب بنفسي انت يا اخي» اي عباس برادرم جانم به فدايت سوار شو و... [279] .

انصاف و عدالت

امام حسين عليه السلام نسبت به دوست و شمن، عادل بود و رعايت انصاف را مي نمود، اينك به چند مثال توجه كنيد:1 - حاكم يمن مقداري حله

و... براي يزيد فرستاده بود، امام عليه السلام در بين راه اموال حكومت طاغوت را مصادره كرد و بعد از مصادره آن اموال به شتربانان گفت: «من شما را مجبور نمي كنم هر كس دوست دارد با ما به عراق بيايد، كرايه اش را مي دهم و همراهي او را گرامي مي دارم و هر كس دوست ندارد از همين جا (در راه عراق) از ما جدا شود و كرايه راهي را كه تا اينجا پيموده است به او مي پردازم. [280] .و بعضي از شتربانان برگشتند و برخي با امام عليه السلام همراه شدند.2 - امام عليه السلام در سفر رعايت افراد ضعيف را مي كردند و از اين رو در [ صفحه 112] هنگام خروج از مدينه، اول زنان و كودكان را سوار كردند [281] .

علاقه و محبت به ياران و اهل بيت

امام حسين عليه السلام ياران و دشمنان خود را دوست داشت و به آنها اظهار محبت مي كرد، اينك به چند نمونه توجه كنيد:1 - امام عليه السلام مسلم بن عقيل (پسر عموي خويش) را در نامه اش «برادر» مي خواند و فضايل او را بر مي شمارد كه: «تو پسر عموي من و مورد وثوق من هستي.» [282] .2 - حر اولين فرمانده ي دشمن بود كه راه امام عليه السلام را سد كرد ولي وقتي توبه كرد توبه اش را پذيرفت و هنگامي كه شهيد شد، سر او را به دامن گرفت، گريه كرد و خون از چهره ي او پاك نمود و دست بر صورت او كشيد [283] .3 - وقتي خبر شهادت قيس بن مسهر صيداوي (نامه رسان امام عليه السلام به بزرگان كوفه) را دادند، حضرت گريه كرد و او را دعا نمود [284] .4 - وقتي امام عليه السلام با پسر

برادرش (قاسم بن حسن عليه السلام)صحبت كرد، با مهرباني به او گفت: «پسرم: (يا بني) مرگ در نظر تو چگونه است، و او پاسخ داد: شيرين تر از عسل. پس امام عليه السلام فرمود: «اي والله فداك عمك...» آري به خدا قسم عمويت به فدايت شود [285] .5 - گريه امام عليه السلام بر بالين غلام ترك:«اسلم بن عمرو» غلام تركي بود كه قاري قرآن و داناي به ادبيات عرب بود و هنگامي كه در آستانه شهادت قرار گرفت امام عليه السلام بالاي سر او [ صفحه 113] حاضر شد، گريه كرد و صورت به صورت او گذاشت در همين هنگام آن غلام ترك چشم خود را باز كرد و امام عليه السلام را بالاي سر خود ديد، لبخندي زد و روحش به طرف پروردگارش پرواز كرد (فجاؤه الحسين فبكي و وضع خده علي خده و فتح عينه و راه فتبسم ثم صار الي ربه) [286] .6 - امام حسين عليه السلام گاهي اوقات لباس شهادت را، با دست خود، به تن رزمندگان مي كرد [287] .7 - امام حسين عليه السلام بالين غلام سياه پوستغلام ابوذر غفاري فردي سياهپوست بود كه در كربلا حاضر شد و امام حسين عليه السلام او را آزاد گذاشت تا اگر مي خواهد برگردد ولي او قبول نكرد و گفت: «لا والله لا افارقكم حتي يختلط هذا الدم الاسود مع دمائكم» به خدا قسم از شما جدا نمي شوم تا خون اين سياه (اين خون سياه) با خون شما اهل بيت مخلوط شود.هنگام شهادت او امام عليه السلام بر سر وي حاضر شد و دعا كرد: «اللهم بيض وجهه و طيب ريحه واحشره مع الابرار و عرف بينه و بين محمد و

آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم» خداي او را روسفيد گردان و بوي او را خوش فرما و با نيكان محشورش كن و در قيامت او را با محمد و آل محمد آشنا بفرما [288] (محشور بفرما)8 - امام عليه السلام آنقدر به ياران خويش علاقه داشت كه در هنگامي كه بعضي از ياران او عازم ميدان جنگ مي شدند، آنها را دعا مي كرد [289] . [ صفحه 114] 9 - امام عليه السلام بعد از شهادت علي اكبر عليه السلام فرمود: «علي الدنيا بعدك العفاء» بعد از تو اف بر اين دنيا باد [290] .10 - امام عليه السلام در هنگام شهادت حضرت ابوالفضل عليه السلام گريه كرد [291] ، سر او را به دامن گرفت و خون از چهره ي او پاك كرد و بدن او را خود به خيمه ها برد [292] .نكته: گريه كردن در عزاي عزيزان و شهدا، وسيله اي براي ابراز علاقه و محبت است كه موجب سبك شدن غم و اندوه شخص مصيبت زده نيز مي شود از اين رو نه تنها امام عليه السلام گريه كردن را نشانه ي ضعف افراد نمي دانستند بلكه خود نيز اقدام به اين عمل مي كردند.11 - امام حسين عليه السلام تا آنجا كه ممكن بود قاتل دوستانش را مجازات مي كرد، همانطور كه به قاتل قاسم (يا عبدالله بن حسن) حمله كرد [293] .

راستي با اصحاب (عدم پنهان كاري با ياران صديق)

امام حسين عليه السلام با دوستان و يارانش، پنهان كاري نمي كرد و راست كردار بود.براي مثال در شب عاشورا خبر كشته شدن و شهادت خويش را به آنان اعلام كرد، تا آزادانه تصميم بگيرند كه با او بمانند يا او را ترك كنند [294] .(در اين مورد به مبحث آموزه هاي نظامي

«صراحت با اصحاب در اخبار نظامي» نيز مراجعه كنيد.) [ صفحه 115]

اهميت به نماز

ر. ك: آموزه هاي عبادي.

خدمت به فقرا و يتيمان (شير جبهه و خادم ضعيفان در پشت جبهه)

پس از شهادت امام حسين عليه السلام بر پشت امام چيزي (نشانه از حمل بار) يافتند و از امام سجاد عليه السلام در مورد آن سؤال كردند؛ حضرت فرمود: «اين اثر آن چيزهايي است كه براي فقرا و يتيمان بر پشت خود حمل مي كرد [295] »نكته قابل توجه اين است كه حضرت اصرار داشته كه اموال را با دست خود به فقرا بدهد و گرنه مي توانست به واسطه بدهد تا به فقرا برسانند.

علاقه به تلاوت قرآن

عصر تاسوعا وقتي لشكر دشمن تصميم گرفت كه به طرف سپاه امام حسين عليه السلام حمله كند، امام عليه السلام به حضرت ابوالفضل عليه السلام مي فرمايد: «اگر مي تواني جنگ را تاخير بينداز تا اين شب را به نماز و دعا و استغفار بگذرانيم - خدا داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاي فراوان و استغفار را دوست دارم [296] .»

آزادگي و آزادمنشي

ر. ك: آموزه هاي آزادگي و آزاد منشي.

غيرت (دفاع از ناموس)

ر. ك: آموزه هاي آزادگي و آزادمنشي. [ صفحه 116]

شهادت طلبي

در اين مورد به مبحث ستم ستيزي و ذلت ناپذيري (آموزه هاي سياسي) و ايثار و مقاومت حسين عليه السلام (اسوه هاي ايثار و مقاومت) و نيز به قسمت آموزه شجاعت حسين عليه السلام مراجعه فرماييد.

ارشاد و هدايت مردم در هر حال

1 - امام حسين عليه السلام در هر حال حديث مي خواند و مردم را هدايت مي كرد، او حتي در حال جنگ نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حديث حكايت مي كرد [297] .2 - در توقفگاه «ثعلبه»، شخصي از تفسير آيه قرآن (يوم ندعوا كل اناس بامامهم) سؤال كرد: حضرت براي او توضيح داد [298] و هنگامي كه فرزدق از احكام حج و نذر سؤال كرد با حوصله پاسخ داد [299] .اين رفتار امام عليه السلام به ما مي آموزد كه در حال جنگ و مسافرت هرگاه فرصتي دست داد، بايد به تعليم پرداخت و از كسب دانش و يا آموزش آن غافل نشويم.3 - امام حسين عليه السلام سخنراني هاي آتشيني براي هدايت سپاه دشمن و ياران خويش نمود. و در يكي از اين سخنراني ها فرمود: «من بر اساس نامه هاي شما آمده ام، اگر بر سخن خود پا برجا هستيد و عهد مي بنديد داخل شهر شما مي شوم و اگر ناراحت هستيد، به شهري كه از آنجا آمده ام، برمي گردم [300] .» [ صفحه 117]

استواري اراده و تصميم

وقتي وليد (حاكم مدينه) از امام حسين عليه السلام خواست كه با يزيد بيعت كند امام تا سه شب به زيارت مرقد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمد و متوسل شد [301] و از خدا كمك خواست و در نهايت تصميم گرفت كه از مدينه خارج شود و بيعت نكند پس از اين تصميم هيچگاه در عزم خود ترديد نكرد. بلكه آنچه را حق تشخيص داد و وظيفه خود مي دانست با قاطعيت بي نظيري به انجام رسانيد و به محمد بن حنفيه در مدينه گفت «اي برادر به خدا قسم اگر

در دنيا براي من هيچ پناهگاهي نباشد باز هم با يزيد بن معاويه بيعت نمي كنم [302] .»از آن پس افراد زيادي به حضرت توصيه كردند كه از مدينه خارج نشود و يا به كوفه نرود ولي ايشان قبول نكرد. برخي از اين افراد عبارتند از:1 - عبدالله بن عمر 2 - عبدالله بن زبير [303] . 289 - عبدالله بن عباس 4 - عمرة بن عبد رحمن 5 - اوزاعي 6 - محمد بن حنفيه (برادر حضرت امام حسين) 7 - عمربن عبد رحمن 8 و 9 - واقدي و زرارة 10 - ابو واقه ليش (كه حضرت را قسم داد كه خارج نشود) 11 - عبدالله بن جعفر (نامه اي براي حضرت فرستاد) 12 - عمروبن سعيد (حاكم مكه) كه طي نامه اي براي حضرت امان نامه فرستاد. 13 - يحيي بن سعيد و عبدالله بن جعفر فرستادگان عمروبن سعيد (حاكم مكه) 14 - فرزدق (شاعر معروف) 15 - عبدالله بن مطيع 16 - ام سلمه 17 - طرماح بن عدي 18 - جابربن عبدالله (كه امام را توصيه كرد با يزيد صلح كند) 19 - عبدالله بن عدوي 20 - مسور [ صفحه 118] بن مخرمه 21 - اين بكر بن عبد رحمن [304] .تذكر: علت قبول نكردن اين توصيه ها را در بخش هاي قبلي بيان كرديم.

اهميت دادن به مشورت و نصيحت و نظرات ديگران

1 - وقتي محمد بن حنفيه (برادر امام عليه السلام) او را نصيحت كرد كه به عراق نرود، فرمود: «انظر فيما قلت» در آنچه گفتي فكر مي كنم [305] .و در جاي ديگري از او تشكر مي كند.2 - عمربن عبد رحمن بن حارث خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و گفت «آمده ام

شما را نصيحت كنم. اگر نصيحت مرا مي پذيري بگويم.»امام عليه السلام فرمودند: «بگو» - و او گفت: «به عراق نرو كه مردم بنده ي درهم و دينار هستند»...و حضرت فرمود: «خدا جزاي خير به تو بدهد... من چه نظر تو را بپذيرم يا نپذيرم تو در نزد من انسان ناصح و نيكويي هستي [306] .»نكته: اين موارد به ما نشان مي دهد كه امام عليه السلام با كمال ادب با شخص مشورت كننده برخورد نموده است هر چند كه سخنان آنها را بخاطر دلايلي خاص نپذيرفت.3 - امام حسين عليه السلام وقتي دشمن نيز او را نصيحت مي كند صبر مي نمايد و مي شنود. براي مثال؛در مدينه مروان به حضرت مي گويد: «مي خواهم تو را نصيحت كنم» و [ صفحه 119] امام عليه السلام استقبال مي كند. هر چند سخن او را نمي پذيرد [307] چرا كه او گفت: با يزيد بيعت كن.4 - وقتي ابي بكر بن عبد رحمن نيز امام حسين عليه السلام را نصيحت كرد از او تشكر نمود [308] .

مبارزه با ستم و ذلت ناپذيري

ر. ك: آموزه هاي سياسي (ستم ستيزي و عدم پذيرش ذلت سياسي) و نيز مبحث آزادگي و آزادمنشي.

قبول ياري و كمك، ولي نه از هر كس

امام حسين عليه السلام وقتي با افرادي كه به سپاه او نپيوسته اند، برخورد مي كند، در جذب و هدايت آنها مي كوشد. و پيشنهاد كمك آنها را مي پذيرد (همانطور كه ياري حر و زهير و... را پذيرفت)ولي گاهي كمك برخي افراد را رد مي كند، براي مثال: وقتي در محل قصر مقاتل با «عبدالله بن حر جعفي» [309] برخورد كرد و او پيشنهاد نمود كه اسب و شمشير خود را به حضرت تقديم كند امام عليه السلام نپذيرفت [310] .نكته: در بعضي از روايات ذكر شده كه، او مردي سارق (دزد) بود و اينكه حضرت او را به توبه فرا خواند. شاهد صحت اين مطلب است.البته احتمال دارد كه نپذيرفتن كمك مالي او نيز به همين جهت بوده است. و يا بدان سبب كه او حاضر نشد خودش در ركاب حضرت جنگ كند و امام عليه السلام مال او را هم قبول نكرد. [ صفحه 120]

جاذبه ي قوي

امام حسين عليه السلام به خاطر اخلاق اسلامي و انساني خويش، مي توانست افراد بي طرف و حتي دشمنان را جذب خويش كند و آنها را هدايت نمايد. و با همين جذابيت الهي است كه حر را در صحراي كربلا، به قبيله حق خواهان و آزادگان جذب مي كند (در اين رابطه مي توانيد به آموزه هاي سياسي قسمت «جذب افراد تازه به سپاه» مراجعه فرماييد).

صبر و استقامت

امام حسين عليه السلام در جايگاه هاي متعددي درباره ي صبر سخن گفته و اهل حرم را نيز به شكيبايي فرا مي خواند [311] .او خود عملا درس استقامت و ايستادگي را آموزش داد، و در برابر دشمن تنها ايستاد، صبر كرد و تسليم نشد. و در آخرين لحظات زندگي فرمود: «صبرا علي قضائك يا رب لا اله سواك»اي پروردگاري كه جز تو هيچ معبودي نيست، بر قضاي تو صبر مي كنم.«صبرا علي حكمك يا غياث من لا غياث له»اي پناه بي پناهان بر فرمان تو صبر مي كنم [312] .و اين صبر تا آنجا ادامه مي يابد كه با حال عطش شهيد مي شود، اما تسليم دشمن نمي گردد [313] بلكه در آخرين لحظات به قاتل خود لبخند مي زند [314] . [ صفحه 121] (فغضب شمر لعنه الله و جلس علي صدر الحسين عليه السلام و قبض علي لحيته و هم بقتله فضحك الحسين عليه السلام...)

اخلاص در قيام

اشاره

1 - اخلاص در هدف:هدف امام حسين عليه السلام حفظ اسلام از نابودي و بلند كردن نام الله، انجام فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و در نتيجه اصلاح امت، انجام واجب الهي يعني خروج بر ظالم ستمگر از باب امر به معروف و نهي از منكر بود.آري، او هيچ هدف نفساني نداشت [315] .هدف او اطاعت و محبت الهي بود و مي فرمود: «الهي و سيدي وددت ان اقتل و احيي سبعين مرة في طاعتك و محبتك» خدايا دوست دارم كه هفتاد بار در راه اطاعت و دوستي تو كشته شوم و زنده گردم [316] .امام عليه السلام به وظيفه عمل مي كرد و صبر مي نمود (چه مردم بپذيرند يا رد كنند). همانطور كه در وصيت خويش مي فرمايد: «هر

كس مرا پذيرفت همانطور كه حق را مي پذيرند، پس خداوند اولي به حق اوست و هر كس دست رد بر سينه من زند، صبر مي كنم تا خداوند بين من و اين مردم به حق قضاوت كند و او بهترين حاكم است [317] «.2 - توكل و توجه به خدا و تسليم در برابر حق:2. 1 - امام حسين عليه السلام در راه كوفه به فرزدق (شاعر) فرمود: «اگر قضاهاي الهي همانطور كه دوست داريم واقع شود، پس خدا را سپاسگزاريم... و اگر چيز ديگري مقدر بود پس كسي كه نيت او حق است و [ صفحه 122] تقواي الهي روش اوست دور نمي رود [318] «.2. 2 - امام عليه السلام در موقع حركت به طرف كوفه، سخنراني كرد و فرمود:«رضي الله رضانا اهل البيت»رضايت خدا همان رضايت ما خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است«نصبر علي بلائه» [319] .و ما براي بلا و امتحان الهي صبر مي كنيم.2. 3 - امام عليه السلام در صبح عاشورا مي فرمايد: «اللهم انت ثقتي في كل كرب [320] .»خدايا تو در هر مشكلي و ناراحتي محل اتكا و مورد اعتماد من هستي.2. 4 - هنگامي كه اصحاب شهيد شدند و او تنها شد، جمله «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» را زياد تكرار مي فرمود [321] .3 - نوراني شدن امام حسين عليه السلامامام عليه السلام هر چه تنهاتر مي شد و جنگ شديدتر مي شد نوراني تر مي گشت، (تشرق في الوانهم) [322] .تا آنجا كه دشمن هم به اين مطلب اقرار كرده و هلال بن نافع مي گويد: «من با اصحاب عمربن سعد ايستاده بودم (و لقد شغلني نور وجهه و جمال عيبته

عن الفكرة في قتله) و نور جمال و هيبت او، مرا از تفكر در مورد كشتن او باز مي داشت [323] .»

الگوي شجاعت

شجاعت حسين

امام عليه السلام در صحنه ي سياست و اجتماع و نيز در صحنه ي جنگ، دلاوري بي نظير بود. در مجلس وليد (حاكم مدينه) با قدرت و شجاعت به تهديدهاي مروان پاسخ گفت و از تهديد به مرگ نهراسيد.و اوست كه در ميدان نبرد سلحشوري بي نظير است بطوري كه در مورد روز عاشورا نوشته اند:«همواره مي جنگيد تا از دشمن تعداد زيادي كشته شدند و عده اي مجروح شدند. پس عمر بن سعد (فرمانده ي سپاه دشمن) به لشكريان خود گفت: واي بر شما مي دانيد با چه كسي مي جنگيد... اين فرزند جنگ آور عرب است از همه طرف به او حمله كنيد كه در اين حال چهار هزار نفر به طرف حضرت تيراندازي كردند... [324] .اين دلاوري ها در حالي بود كه امام عليه السلام تنها شده بود و مي دانست كه شهيد خواهد شد ولي دلاورانه تا آخرين نفس جنگيد و پشت به دشمن نكرد. و درس دلاوري و شجاعت را براي همه ي سپاهيان اسلام، بويژه شيعيان به يادگار گذاشت. آري اوست كه در هنگامه ي عاشورا وقتي به او پيشنهاد بيعت مي كنند مي فرمايد: «بيعت ذليلانه نمي كنم [325] .»

شجاعت ياران

شجاعت ياران حسين عليه السلام احتياج به توضيح ندارد و از سخنان آنها در شب عاشورا روشن شد [326] بلكه شجاعت آنها در بين ملت ها، زبانزد و ضرب المثل است. آنان با تعدادي اندك (هفتاد و چند نفر) در مقابل [ صفحه 124] لشكري عظيم ايستادند، مردانه جنگيدند و تا آخرين نفر شهيد شدند؛ و در صف شجاعت اين مردان همين بس كه در كتاب هاي تاريخ شيعه و سني هيچ كجا يافت نمي شود كه گفته باشند، يكي از اصحاب حسين عليه السلام از ترس دشمن فرار كرد.در ميان ياران

حسين عليه السلام كساني بودند كه براي رفتن به ميدان جنگ گريه مي كردند و براي كسب اجازه ي از فرمانده ي خويش دست و پاي او را مي بوسيدند [327] .

شجاعت زينب

حضرت زينب عليهاالسلام به عنوان يكي از ياران امام حسين عليه السلام به پرستاري اسيران و بيماران و نيز دفاع از آنان پرداخت، او با شجاعت پيام عاشورا به گوش جهانيان رساند، و با كمال شهامت در حالي كه اسير بود، در كوفه در مجلس عبيدالله بن زياد و نيز در شام در مجلس يزيد سخن گفت [328] .

شجاعت امام سجاد

امام سجاد عليه السلام يكي از كساني بود كه در صحنه ي عاشورا حضور داشت و بعد از شهادت حسين عليه السلام در مجلس عبيدالله بن زياد با قوت و شجاعت به او جواب داد وقتي او را به مرگ تهديد كردند حضرت جواب داد كه: «آيا مرا به قتل تهديد مي كني؟ مگر نمي داني كه شهادت كرامت ماست و قتل روش ما شده است (اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة) [329] .و نيز در مجلس يزيد با شجاعت عليه خطيب شامي سخن گفت. و او را از توهين به علي عليه السلام و امام حسين عليه السلام برحذر داشت [330] . [ صفحه 127]

عبرت هاي تربيتي (درس هاي تلخ و شيرين)

عوامل برخورد مردم كوفه با امام خود

اشاره

مردم كوفه خود، امام حسين عليه السلام را دعوت كردند، سپس با آن حضرت درگير شدند. بررسي علل و عوامل اين برخورد از آن جهت مهم است كه درس عبرتي براي همه رهروان حسين عليه السلام باشد تا در قيامهايي كه براي حق و خدا انجام مي دهند زمينه براي اين عوامل را از بين ببرند و راه حل هايي بينديشند تا دشمن را خلع سلاح كنند و در نتيجه چهره ي حق مخدوش نشود و مردم گمراه نگشته و در برابر حق نايستند، بلكه با تمام وجود از حق دفاع كنند.

علل دروني

طمع

به «عمربن سعد» فرمانده ي لشكر دشمن، وعده ي حكومت بر شهر ري (در قسمت مركزي ايران) داده شده بود و بدين جهت بود كه با همه ي نصيحت هاي امام عليه السلام حاضر نشد كه دست از دامان يزيد بردارد و به ياري امام بشتابد [331] (هر چند كه به آرزوي حكومت ري نيز نرسيد).و نيز امام عليه السلام به فرزدق مي فرمايد: «الناس عبيد الدنيا (عبيد المال) [332] . [ صفحه 128] مردم (كوفه) بنده ي دنيا هستند اين كلام امام به همين طمع و حرص مردم به دنيا اشاره دارد.

ميل به فساد و بي بند و باري

حكومت، عدل و اسلام براي انسان ها بركاتي دارد، ولي محدوديتهايي نيز در پي دارد. از اين روست كه عده اي به خاطر علاقه به فساد (جنسي - مالي - اخلاقي) مايل نيستند كه حكومت حق بر پا شود.امام حسين عليه السلام نيز در كلام خويش، يكي از علل نقض بيعت كوفيان را همين علاقه به فساد ذكر مي كند (و تركتم بيعتنا رغبة في الفساد) [333] .

ترس

برخي افراد زبون، بخاطر وحشت از قدرت و صولت حكومت بني اميه به ياري امام عليه السلام نشتافتند بلكه در مقابل امام خويش قرار گرفتند، مثلا عمربن سعد در برابر دعوت امام عليه السلام بهانه مي آورد و ترس بر اموال و عيال خويش را مطرح مي كند [334] .هر چند كه اينها بهانه اي بيش نبود ولي هميشه ترسويان جامعه، راه را بر ستمگران هموارتر مي كنند.

كينه علي

در مواضع متعددي تصريح شده است كه يكي از علل مخالفت مردم با امام حسين عليه السلام كينه ي آنها از امام علي عليه السلام بود. [ صفحه 129] 1 - امام حسين عليه السلام در سخنان خويش يكي از علل نقض بيعت كوفيان را... بقاياي (كينه) جنگ احزاب مي داند. كه در آن جنگ حضرت علي عليه السلام با ضربه ي معروف خود «عمروبن عبد ود» را كشت (ضلة لطواغيت الامة و بقية الاحزاب) [335] .2 - وقتي امام عليه السلام در روز عاشورا از مردم سؤال مي كند: «چرا با من مي جنگيد؟ آيا حقي را ترك كرده ام؟ يا سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را تغيير داده ام؟ يا شريعت را عوض كرده ام؟»(قالوا بل نقاتلك بغضا منا لابيك.) جواب مي دهند:«ما براي دشمني كه با پدرت داشتيم و بخاطر انتقام روز بدر و حنين با تو مي جنگيم [336] .»

ناداني و جهل

برخي افراد به علت كمبود اطلاعات از اوضاع سياسي و اجتماعي، به چيزي روي مي آورند كه صلاح دين و دنياي آنان در آن نيست.آري برخي از كوفيان اينگونه بودند و امام عليه السلام نيز در كلام خويش، يكي از علل نقض بيعت كوفيان را همين نابخردي و ناداني كوفيان معرفي مي كند. (ثم نقضتموها سفها) [337] . [ صفحه 130]

حرام خواري

امام حسين عليه السلام در مورد علت انحراف مردم كوفه و هدايت نشدن آنها فرمود: «ملئت بطونكم من الحرام فطبع علي قلوبكم» شكم هاي شما از حرام پر شده و در نتيجه قلب هاي شما مهر شده است [338] .آري حرام خواري اثر وضعي بر روحيات انسان دارد، به طوري كه انسان حرام خوار در مقابل حق تسليم نمي شود و حاضر به پذيرش آن نمي گردد.

تسلط شيطان

امام حسين عليه السلام در صبح عاشورا براي سپاه دشمن سخنراني كرد و فرمود:شما مي خواهيد (در حالي كه به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ايمان داريد) خانواده ي او را بكشيد همانا شيطان برشما مسلط شده است. ياد خداي عظيم را از ذهن شما برده است. لقد استحوذ عليكم الشيطان

غفلت يا اغفال

عدم اطلاع از اوضاع سياسي و نظامي زمان عامل غفلت و فريب خوردن مردم مي شود.آري گاهي تبليغات دشمن تا آن اندازه ي قوي است كه بعضي از افراد را به كلي غافل مي كند و فريب مي دهد به طوري كه حقايق را وارونه مي بينند.تا آنجا كه با قصد قربت و نزديكي به خدا، به جنگ اولياء الهي و امامان [ صفحه 131] معصوم عليه السلام مي روند.امام سجاد عليه السلام در مورد واقعه ي عاشورا مي فرمايد: «هيچ روزي مثل روز حسين عليه السلام (عاشورا) نبود. سي هزار نفر كه گمان مي كردند مسلمان هستند به قصد تقرب به خدا، خون امام عليه السلام را ريختند». «كل يتقرب الي الله عزوجل بدمه و هو بالله يذكر هم فلا يتعظون.» [339] .اين حادثه ي تلخ، يك درس اجتماعي براي ما است كه مواظب تبليغات سوء دشمن باشيم و از امامت و ولايت جدا نشويم. چرا كه جدايي از ولايت، انسان را به دام تبليغات دشمن مي اندازد و او را مسموم مي كند، بطوري كه دو بين مي شود و حقايق را وارونه مي بيند يعني بجاي اينكه با قصد تقرب به ياري امام عليه السلام بشتابد، روياروي او قرار مي گيرد. و بدترين و مبغوض ترين اعمال را، بهترين كارها مي داند و آنرا موجب نزديكي به خدا بشمار مي آورد. البته اين مطلب علل و زمينه هايي دارد كه لازم است در هر جامعه اي

ريشه يابي و درمان شود تا از تكرار تاريخ جلوگيري شود.براي مثال: تغيير ارزش ها يا كم رنگ شدن ارزش هايي مثل جهاد و ايمان به ولايت، فريب خوردن جامعه از دشمن به خاطر عدم اطلاعات كافي از اوضاع سياسي و اجتماعي، غرقه شدن در دنيا و... مي تواند از اين زمينه ها و عوامل باشد.

نفاق

برخي از اهل كوفه نامه هاي دروغ به امام حسين عليه السلام نوشتند و حيله [ صفحه 132] كردند، يعني آنان مي خواستند بدين وسيله امام عليه السلام را به دام يزيد بكشند تا از او بيعت بگيرند يا او را شهيد كنند و بدين وسيله خود را در نزد يزيد خوب جلوه دهند.كلام امام حسين عليه السلام در شب عاشورا شاهد اين مطلب است كه فرمود: «ما كانت كتب من كتب الي فيما اظن - الا مكيدة لي و تقربا الي ابن معاوية»فكر مي كنم اين نامه هاي كوفيان به من، فقط حيله ي با من بود، تا به يزيد نزديك شوند. [340] .و نيز از امام حسين عليه السلام در دو مورد حكايت شده كه در مورد مردم كوفه فرمودند:«اناس عبيد الدنيا (عبيد المال)»مردم (بنده ي مال و ثروت) هستند«والدين لعق علي السنتهم يحوطونه ما درت معاشيم»و دين لقلقه ي زبان آنان است تا آنجا كه زندگي و معاش اقتضا كند به آن پايبندند.«فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون.» [341] .هر گاه با سختي ها امتحان شوند دينداران اندكند.اين كلام امام عليه السلام عدم وفاداري مردم كوفه را ريشه يابي مي كند و رفتار [ صفحه 133] منافقانه آنان را تحليل رواني - اجتماعي مي نمايد.

علل بروني

تبليغات دشمن

امروزه نقش تبليغات و هياهوي سياسي در ايجاد دشمني ها و دوستي ها بر كسي پوشيده نيست و دشمن از همين حربه عليه امام حسين عليه السلام استفاده كرد. به اين نمونه ها توجه كنيد.1 - 1 - مروان در مدينه به امام عليه السلام گفت: «از فرزندان علي عليه السلام (ابو تراب) زياد سخن مي گويند.» [342] .و در جاي ديگر گفت: فرزندان ابوتراب دشمني و كينه آل ابوسفيان (معاويه و يزيد...) را دارند [343] .البته امام عليه السلام با

شدت با مروان برخورد مي كند و او را پليد مي خواند.1 - 2 - وقتي امام حسين عليه السلام براي سپاه دشمن سخن مي گفت، صدا مي زدند كه: «ما نمي فهميم كه تو چه مي گويي [344] ؟ «و نيز مي گفتند: «او خداپرست حقيقي نيست.» «هو يعبد الله علي حرف.» [345] .و جالب اين است كه در همين هنگام ياران صديق امام عليه السلام مثل حبيب بن مظاهر به ميدان مبارزه تبليغاتي مي آمدند و با شدت به ياوه گويي دشمن پاسخ دادند و گفتند: كه تو خودت هفتاد مرتبه خدا را [ صفحه 134] منافقانه مي پرستي (اني لاراك تعبد الله علي سبعين حرفا.) [346] .1 - 3 - يكي از تبليغات مسموم دشمن اين بود كه خويشاوندي بين امام حسين عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را انكار مي كردند: (قال محمد بن اشعث: اي قرابة بينك و بين محمد.)1 - 4 - سران سپاه در مقابل لشكر، امام عليه السلام را از اهل آتش مي ناميدند و به او بشارت آتش مي دادند [347] . آنها مي خواستند با اين تبليغات چهره نوراني امام عليه السلام را در نظر مردم نازيبا جلوه دهند.1 - 5 - اهل كوفه و نوشتن نامه براي دعوت امام عليه السلام را منكر شدند و امام عليه السلام را تكذيب كردند [348] ولي امام عليه السلام نامه ها را آورد و جلوي آنها بر زمين ريخت و تبليغات آنها را خنثي كرد.1 - 6 - وقتي امام عليه السلام مي خواست براي آنان سخنراني كند، ساكت نمي شدند و امام عليه السلام آنها را به سكوت دعوت مي كرد ولي باز هم ساكت نمي شدند [349] .1 - 7 - سپاهيان دشمن داستان عطش عثمان را بهانه

مي كردند و عليه امام عليه السلام تبليغات مي كردند [350] .1 - 8 - سپاهيان دشمن گاهي نسبت به حضرت توهين مي كردند ولي امام عليه السلام با كمال ادب پاسخ مي دادند و حداكثر نفرين مي نمودند [351] . [ صفحه 135] 1 - 9 - عمروبن حجاج يكي از سپاهيان دشمن بود كه فرياد مي زد: اي اهل كوفه، وحدت خود را حفظ كنيد و اطاعت كنيد و در كشتن كسي كه از دين خارج شده و با امام مسلمين مخالفت كرده، شك نكنيد [352] .يعني امام حسين عليه السلام را خارج از دين و مخالف امام المسلمين معرفي مي كردند.1 - 10 - امام حسين عليه السلام را قاتل شهدا (ياران شهيد امام عليه السلام) معرفي مي كردند [353] .دشمنان با اينكه خودشان حمله كردند و ياران امام عليه السلام را شهيد كردند ولي حقايق را وارونه جلوه مي دادند!!1 - 11 - سپاهيان ناحق كوفه را سپاهيان خدا ناميدند. و آنها را به بهشت بشارت مي دادند [354] .1 - 12 - يكي ديگر از تبليغات دشمن آن بود كه امام حسين عليه السلام را عنصر ضد وحدت مسلمانان مي خواندند و از اين رو بود كه حاكم مكه (عمروبن سعيد) در نامه اي به امام عليه السلام نوشت: «اني اعيذك من الشقاق»من تو را از تفرقه برحذر مي دارم. و فرستاده ي او به حضرت گفت: «آيا از خدا نمي ترسي كه: از جماعت مسلمين خارج مي شوي؟» [355] .

بهانه ي انتقام عطش عثمان

هميشه انجام اعمال پست و ضد انساني احتياج به بهانه و توجيه دارد [ صفحه 136] اعمالي همچون كشتن كودكان در جنگ يا بمياران شيميايي افراد غير نظامي و يا شهيد كردن افراد به صورت تشنه و جلوگيري از رساندن آب به كودكان

و زنان و...در مورد بستن آب بر حسين عليه السلام و ياران او، نيز دشمن بهانه مي آورد و مي گويد: وقتي مردم مدينه عثمان را كشتند، آب را به روي او بستند. پس ما هم انتقام آن را از حسين عليه السلام مي گيريم؛ آنان اين بهانه را تكرار مي كردند [356] . تا ياران خويش را براي انجام اين عمل غير انساني توجيه كنند و تبليغات سوء عليه امام عليه السلام به راه اندازند.اين مطلب مي تواند براي ما درس عبرتي باشد كه مواظب باشيم كه بهانه به دست دشمنان ندهيم تا بوسيله آن اعمال ضد انساني خود را توجيه كنند و استفاده تبليغاتي عليه سپاه حق بنمايند.البته اين مطلب روشن بود كه امام حسين عليه السلام در جريان كشتن عثمان دخالتي نداشت، ولي دشمنان از جهل مردم سوء استفاده مي كردند. و از اين رو بود كه عبيد الله بن زياد (حاكم كوفه) به عمربن سعد (فرمانده ي نظامي لشكر دشمن) نوشت:(حل بين الماء و بينه كما حيل عثمان و بين الماء يوم الدار)بين حسين عليه السلام و آب فاصله بينداز، همانطور كه بين عثمان و آب در آن واقعه (قتل عثمان يوم الدار) فاصله انداخته شد [357] . [ صفحه 137]

راه حل ها و راهبردها

در مورد هر بيماري بهترين راه حل، پيشگيري است همان چيزي كه از آن تحت عنوان بهداشت در مقابل درمان (كه بعد از مبتلا شدن بيمار است) ياد مي شود. پس اگر ما ريشه هاي اين عوامل را برطرف كنيم مي توانيم از تكرار تاريخ و تنها ماندن حسين زمان جلوگيري كنيم، اينك با همديگر راهكارها را مرور مي كنيم:1 - مبارزه با نفس، تزكيه ي عمومي جامعه و پالودن جامعه از آلودگي هاي اخلاقي، بوسيله ي امر

به معروف و نهي از منكر، مي تواند جلوي طمع، حرام خوري و ميل به بي بند و باري را بگيرد البته اين وظيفه ي مهم علماي دين بلكه همه مردم است.2 - آگاه كردن جامعه از شرايط اجتماعي، سياسي و اقتصادي حاكم بر جهان، مسلمين و شناخت دوست و دشمن مي تواند از جهل، غفلت و فريب مردم جلوگيري كند و اين مطلب در خنثي سازي تبليغات دشمن بسيار مؤثر است كه اين از وظايف دستگاه هاي تبليغاتي است.3 - ايجاد رابطه ي بين امام و امت، بوسيله ي ملاقات ها، نمايندگان، تبليغات، سخنراني ها و تبيين جايگاه اعتقادي امامت، و توجه دادن مردم به مقام ولايت و امامت مي تواند از پيدايش كينه هاي ناخواسته و جاهلانه جلوگيري كند.4 - شناخت مواضع حساس و مقاصد دشمن در تبليغات و جلوگيري يا خنثي سازي تبليغات دشمن نقش مهمي در خنثي سازي توطئه ي [ صفحه 138] دشمن دارد.5 - مؤمنان نبايد بهانه اي براي تبليغ و اقدام به دست دشمن بدهند. (مثل عطش عثمان).6 - شناسايي افراد منافق و حيله هاي آنها، معرفي حيله هاي آنها به جامعه يا آگاه كردن رهبري جامعه از موارد حيله، تاثير بسزايي دارد.7 - تقويت بنيادهاي اعتقادي مردم، موجب مي شود كه دين در اعماق قلب آنها رسوخ يابد و برخلاف دستورات ديني عمل نكنند.آري برون آوردن دين از لقلقه ي لسان و رسوخ دادن آن در جان مردم موجب وفاداري بيشتر مردم به دين و رهبران حق مي شود.8 - تقويت جايگاه رزمندگان و مجاهدان اصيل در جامعه ي اسلامي.اگر مردم ارزش جهاد و مجاهدان اوليه و مبارزان دوره ي تنهايي و غربت اسلام را بدانند و به آنها علاقمند باشند ديگر جايي براي تنها گذاشتن آنان

و يا كينه پيدا نمي شود.ولي اگر محيط طوري دگرگون شود كه فرصت طلبان و نااهلان بر مصادر امور قرار گيرند و زمام فكري و تبليغاتي جامعه را در دست گيرند آنگاه حسين ها تنها خواهند ماند. [ صفحه 139]

تحريف هاي عاشورا

اشاره

يكي از آموزه هاي عاشورا مسأله تحريف هايي است كه در اين نهضت صورت گرفته است، بررسي عوامل اين تحريفات مي تواند ما را به راهكارهاي عملي براي پيشگيري از حوادث مشابه برساند.

معناي تحريف

تحريف در لغت بمعناي «متمايل كردن و كج كردن يك چيز از سير اصلي است.» [358] .معمولا تحريف و دگرگوني در مسايل و وقايع تاريخ در طي زمان صورت مي گيرد، البته تحريف عوامل متعددي دارد كه بر دوستداران و مدافعان حريم ولايت و امامت لازم است كه آنها را بشناسند و از دامن پاك نهضت عاشورا بزدايند.

عوامل تحريف

اشاره

الف: گاهي دشمنان نهضت سعي مي كنند با وارونه كردن حقايق و اهداف واقعي، آن را دگرگون جلوه دهند. تا اثرات آن را خنثي كنند [359] . [ صفحه 140] ب: گاه دوستان ناآگاه با حس اسطوره سازي دلسوزانه سعي مي كنند واقعه را بزرگ تر از آنچه هست، نشان دهند و گاهي آنقدر بزرگ مي شود كه غيرمعقول و غيرقابل قبول جلوه مي كند [360] .ج: گاهي نيز مرور زمان، فوت شاهدان اصلي، يا خطاي حافظه ناقلان احاديث، يا از بين رفت مدارك اصلي و... موجب مي شود كه آن واقعه چهره ي واقعي خود را از دست بدهد.د: از آنجا كه در نهضت عاشورا گريه كردن و گرياندن، در نظر اولياي دين و مردم مطلوب شمرده شده است. اين امر موجب داستان سازي و دروغ پردازي توسط برخي افراد ناآگاه شده است [361] .

اقسام تحريف

اشاره

تحريف در يك تقسيم بندي به دو نوع تقسيم مي شود:اول: تحريف لفظي: يعني كم و زياد كردن احاديث يا اضافه كردن احاديث و داستان هاي ساختگي به تاريخ يك واقعه (مثل عاشورا) و به عبارت ديگر تحريف قالبي و پيكري.دوم: تحريف معنوي: يعني تغيير دادن يا وارونه جلوه دادن اهداف و انگيزه هاي يك واقعه و به اصطلاح روح حاكم روح حاكم بر آن مطلب را تغيير دادن.تحريف ممكن است توسط دوستان يا دشمنان يك نهضت صورت پذيرد ولي در واقعه ي عاشورا غالب تحريفات معنوي توسط دوستان صورت گرفته و تحريفات لفظي را دوستان و دشمنان هر دو انجام داده اند. [ صفحه 141] كه در ضمن بحث روشن خواهد شد.تذكر: تكميل اين بحث در خور اين نوشتار نيست و مي طلبد كه كتابي تحقيقي در اين زمينه تاليف شود و

زواياي بحث روشن گردد از اين رو ما اشاراتي به آن مي كنيم.

تحريف هاي لفظي

در واقعه ي عاشورا تحريف هاي لفظي متعددي واقع شده است، همچون:جعل اخبار و روايات و داستان ها كه به چند مورد اشاره مي كنيم:1 - داستان عروسي قاسم كه ظاهرا خيلي مستحدث است و از زمان قاجاريه تجاوز نمي كند [362] .البته آنچه در روايات تاريخي آمده فقط خطبه ي عقد است كه در كتاب هاي معتبر هم حكايت نشده است [363] .2 - حضور ليلي در كربلا و فرمان امام حسين عليه السلام به او كه: برو در خيمه موي خود را پريشان كن.3 - لشكر عمربن سعد هشتصد هزار نفر بودند بلكه يك ميليون و ششصد هزار نفر بودند. (كه در اسرار الشهادة نقل شده است) [364] .4 - هفتاد و دو ساعت بودن روز عاشورا. [ صفحه 142] 5 - اينكه فردي با يك حمله ده هزار نفر را كشت [365] .6 - برگشت اسيران از شام و عبور آنها از كربلا [366] .

تحريف هاي معنوي

الف: تحريف هاي معنوي توسط دشمناندشمنان نهضت عاشورا (يعني خاندان بني اميه و پيروان آنان) سعي كردند تا بوسيله تبليغات گمراه كننده اهداف و انگيزه هاي قيام امام حسين عليه السلام را وارونه جلوه دهند و چهره افراد نهضت را مخدوش كنند تا از اثرات نهضت در ميان مردم بكاهند، در اينجا به مواردي از آنها اشاره مي كنيم [367] :1 - پس از شهادت امام حسين عليه السلام ابن زياد در كوفه شايع كرد كه خدا مي خواست حسين و اصحابش كشته شوند.يعني با تبليغ مكتب جبر گرايي مي خواستند يزيد را تبرئه كنند. ولي امام سجاد عليه السلام با آن تبليغات به مبارزه برخاست و فرمود:«برادرم علي بن الحسين عليه السلام (علي اكبر) را مردم كشتند [368] .»2 - يكي ديگر از تبليغات

تحريف آميز دشمن اين بود كه امام حسين عليه السلام را خارجي (يعني كسي كه از دين خارج شده) ناميدند.از اين رو زن «خولي» وقتي از شوهرش سؤال مي كند كه اين سر (امام [ صفحه 143] حسين) از آن كيست جواب مي دهد: يك نفر خارجي كه بر عبيدالله بن زياد خروج كرده است [369] .3 - حسين عليه السلام را مخالف امام مسلمين معرفي مي كند از اين رو «عمرو - بن حجاج» در روز عاشورا صدا زد: «اي مردم كوفه وحدت خود را حفظ كنيد و (از امير) اطاعت كنيد و در كستن كسي كه از دين خارج شده و امام مسلمين را مخالف كرده ترديد نكنيد [370] .»4 - امام حسين عليه السلام را عنصر ضد وحدت مسلمانان معرفي كردند از اين رو «عمروبن سعيد» حاكم مكه در نامه اش به امام عليه السلام به او هشدار داد كه بين مردم اختلاف نينداز و نيز نماينده ي او به امام عليه السلام مي گويد: آيا از خدا نمي ترسي كه از جماعت مسلمانان خارج شدي و بين آنها تفرقه مي افكني [371] .ب: تحريف معنوي بوسيله ي دوستانگاهي دوستان ولايت، ناآگاهانه و دلسوزانه سخناني مي گويند كه موجب مي شود تا نهضت عاشورا از محتواي اصلي خود خالي شود و يا چهره اي غيرواقعي از امام حسين عليه السلام و جريان كربلا در ذهن شنونده ترسيم شود. (هر چند ممكن است هدف گوينده چنين مطلبي نباشد) كه ما به مواردي از آنها اشاره مي كنيم:1 - امام حسين عليه السلام فداي گناهان گناهان امت شد: [ صفحه 144] استاد شهيد مطهري رحمه الله در اين مورد مي فرمايد: «اولين تحريف اين بود كه اين حادثه را يك حادثه ي استثنايي و ناشي از

يك دستور محرمانه و خصوصي دانستند تا گناهان امت بخشيده شود.بدون شك اين فكر مسيحي است كه در ميان ما نيز رايج شده است.اين فكر است كه امام حسين عليه السلام را به كلي مسخ مي كند و او را به صورت سنگر گنهكاران در مي آورد [372] .»و در حالي كه امام حسين عليه السلام براي مبارزه با ستم و گناه و نهي از منكر قيام كرد.اين تحريف در هدف قيام است. كه قيام امام حسين عليه السلام را غيرقابل تقليد و تكرار معرفي مي كند يعني كسي نمي تواند (بدون دستور سري الهي) از آن الگو بگيرد و با ستم و گناه مبارزه كند و يك مكتب را تبديل به يك مسأله خصوصي مي كند.2 - لقب «زين العابدين بيمار» به امام سجاد عليه السلام دادند. در حالي كه امام سجاد عليه السلام در يك مقطع خاص زماني بر اساس مصلحت الهي بيمار بودند.3 - خالي كردن عزاداري ها از محتواي ظلم ستيزي، بطوري كه بصورت يك عادت صرف درآيد و گاهي با كارهايي كه مورد تأييد شريعت نيست همراه شود.البته عزاداري امام عليه السلام ثواب بسيار دارد (همانطور كه گذشت) ولي اين عزا و گريه هدفي دارد و آن الگو كردن امام حسين عليه السلام و تربيت [ صفحه 145] شيعياني ضد ستم است. كه اين مطلب از طريق توجه دادن مردم به اهداف قيام امام حسين عليه السلام در عزاداري ها و شعارها تحقق مي يابد. يعني بايد مردم را به انديشيدن در ابعاد تربيتي قيام امام حسين عليه السلام دعوت كنيم، نه اينكه صرف احساسات زودگذر و عادت ساليانه شود.

راه حل ها

براي جلوگيري از تحريفات عاشورا يا درمان تحريف هاي انجام شده، از اين راه ها مي توان اقدام كرد:1 -

پاسخگويي به تبليغات دشمن، بوسيله ي پژوهش در تاريخ خلفا و ائمه عليه السلام و روشن كردن زواياي تاريك تاريخ، تا دروغ هاي آنان برملا شود.2 - بررسي اسناد روايات واقعه كربلا از نظر علم رجال و تاريخ، و كنار گزاردن احاديث جعلي و ضعيف، و استناد نكردن به آنها در مجالس و كتابهايي كه در مورد عاشورا نوشته مي شود.3 - آگاهي دادن به دانشوران جامعه در مورد اهداف و انگيزه هاي واقعي و صحيح قيام امام حسين عليه السلام و روشن كردن دروغ ها و تحريفات در اين زمينه.به اميد روزي كه بتوانيم در مقابل سؤالات نسل جوان و فرهيختگان جامعه، بطور صحيح و مستند پاسخگو باشيم و خرافات و جعليات بر عهده دين و نهضت عاشورا گذارده نشود. و امامت، ولايت و عاشوراي صحيح و مستند به مردم عرضه شود تا بيش از پيش به آن علاقمند شوند و چراغ هدايت همه نسل ها گردد. [ صفحه 147]

كيفر مخالفت با امامت (ياري نكردن امام)

اشاره

وظيفه ي هر فرد مسلمان است كه از مقام ولايت و امامت اطاعت كند و او را ياري نمايد، پس هر گاه كسي در ياري و اطاعت امام عليه السلام كوتاهي كند دچار دو نوع عذاب مي شود:

عذاب هاي اخروي

دوري از خدا و وارد شدن در آتش و...

عذاب ها و گرفتاري هاي دنيوي

بحث ما در مورد نوع دوم عذاب (دنيوي) است كه در سخنان امام حسين عليه السلام به چند گونه از اين عذاب ها اشاره شده است.1 - ذلت و خواري در دنيا:اين تعبير در روايات متعددي از امام حسين عليه السلام وارد شده است كه حضرت به دشمنان خود هشدار داد كه با قتل من موجبات ذلت و زبوني خود را فراهم مي آوريد.براي مثال در راه كربلا بهم «اباهرم» فرمود:«به خدا قسم من كشته مي شوم سپس خداوند ذلت كامل و شامل را بر آن مردم حاكم مي كند و شمشيرها بر آنها فرود مي آيد و كساني بر آنان [ صفحه 148] مسلط مي شوند كه آنها را ذليل و خوار مي كنند [373] .»شايد اين سنت الهي باشد. كه هر گاه مردم با ياري نكردن امام و شهيد كردن او سرنوشت خود را تغيير دادند و خود را از عزت الهي محروم نمودند دچار ذلت ستمگران مي شوند.2 - زيان بر روح و نفس خود (به كمال و رشد نرسيدن).حضرت امام حسين عليهاالسلام به بزرگان كوفه نوشت كه:«هر كس نقض بيعت كند عليه خود اقدام كرده است و اگر شما وفاي به عهد و بيعت خود نكنيد نصيب و بهره خود را از بين برده ايد [374] .»و نيز در شب عاشورا بعد از اينكه فرمود: «آنها را موعظه كردم ولي به سخنانم توجه نكردند.» اين آيه را خواند:و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم يظلمون [375] به ما ظلم نكردند بلكه به خود ظلم كردند [376] .3 - عذاب و عقوبت در دنيا:بسياري از كساني كه در صحنه ي نبرد عاشورا دست به اعمال

زشت و رذيلانه زدند، در دنيا گرفتار انتقام الهي شدند. كه به چند نمونه اشاره مي كنيم:3 - 1 - «ابن سليم كلبي» كه بخاطر انگشتري، انگشت امام حسين عليه السلام را قطع كرد بدست مختار دست و پاي او قطع شد [377] . [ صفحه 149] 3 - 2 - ده نفر اسب سواري كه بر بدن پاك حسين عليه السلام تاختند، بدست مختار اسير شدند و دست و پايشان را بوسيله ي آهني بستند و اسب بر پشت آنها تاختند، تا مردند [378] .3 - 3 - «سنان بن انس» كه (طبق برخي روايات) امام حسين عليه السلام را شهيد كرد، وقتي به كوفه رسيد «ابن زياد» بهانه اي از او گرفت و او را كشت [379] .4 - نفرين امام عليه السلام:كسي كه مورد نفرين امام قرار گيرد حتما سرنوشت ناخوشايندي دارد و در نهايت به بلاهاي عظيم گرفتار مي شود و امام عليه السلام در مواردي دشمنان خويش را نفرين كرد [380] .براي مثال مردي تير به طرف امام انداخت و امام او را نفرين كرد و فرمود: خدا تو را سيراب نكند (لا رواك الله) و بعد از آن واقعه او عطش كرد بطوري كه خود را در فرات انداخت.5 - جهنم سزاي نظاره گر بي طرف:امام حسين عليه السلام به افرادي كه عذر (موجه يا غيرموجه) داشتند و نمي توانستند امام عليه السلام را ياري كنند، مي فرمودند: «برو به جايي كه صداي ما را نشنوي و كشته شدن ما را نبيني، به خدا قسم هر كس امروز صداي ما را بشنود و به ما كمك نكند خدا او را با صورت در جهنم مي اندازد [381] ». [ صفحه 150] آري تاثير رواني و

اجتماعي افراد نظاره گر بي طرف اين است كه با حضور بيطرفانه خود مسأله كشته شدن مظلوم را امري عادي جلوه مي دهند و بي طرفي را تشويق مي كند و از اين روست كه امام عليه السلام با آن برخورد مي كنند. [ صفحه 151]

پاداش ياري ولايت

در جريان قيام عاشورا، برخي افراد توفيق پيدا كردند كه به مقام امامت خدمت كنند، كه برخي شهيد شدند و برخي نيز زنده ماندند. در اين ميان امام حسين عليه السلام و ديگران به آنان وعده پاداش دادند اين مطلب روشن است كه مقامات و درجات اين افراد در نزد خدا، رابطه مستقيم با اخلاص و ميزان تلاش و مجاهدت آنها در ميدان نبرد دارد. اينك به برخي از موارد آموزنده آنها اشاره مي كنيم:1 - مقام هاي بهشتيبعضي از ياران صديق امام عليه السلام مثل حضرت ابوالفضل عليه السلام تا آنجا منزلت و مقام دارند كه روز قيامت تمام شهدا آرزوي آن را مي كشند. (ان للعباس عندالله عزوجل و منزلة يغبطه جميع الشهداء يوم القيامة) [382] .2 - بال هايي عوض دست هاي قطع شدهامام سجاد عليه السلام در مورد حضرت ابوالفضل مي فرمايد: «خدا رحمت كند عباس را كه خود را فداي برادرش كرد تا اينكه دو دست او قطع شد و خداوند دو بال به او عنايت مي فرمايد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند.» [ صفحه 152] «فدي اخاه بنفسه حتي قطعت يداه فابدل الله عز وجل بهما جناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة.» [383] .3 - دعاي امام حسين عليه السلامبعضي از رزمندگان وقتي به ميدان مي رفتند و يا شهيد مي شدند حضرت به آنها دعا مي كرد. البته روشن است كه دعاي امام درباره ي افراد به معناي آن است

كه آنها به سعادت خواهند رسيد.از جمله، «يزيدبن زياد ابي شعثاء كندي» كه امام درباره ي او فرمود: «خدايا تيرهاي او را محكم قرار ده و ثواب او را بهشت مقرر فرما [384] .»4 - رسيدن به رشد و كمالامام حسين عليه السلام به بزرگان كوفه نوشت: «اگر به عهد و بيعت خود با من وفا كنيد به كمال مي رسيد و بهره خود را مي بريد.» «فان وفيتم لي بيعتكم فقد اصبتم حظكم و رشدكم.» [ صفحه 153]

كساني كه توفيق ياري حسين را پيدا نكردند

در ميان مردم كوفه و نيز سپاهيان حسين عليه السلام كساني بودند كه به بهانه هاي مختلف يا به علت هاي گوناگون، توفيق نيافتند كه با امام عليه السلام همراه شوند و به فوز شهادت نايل گردند. بررسي بهانه ها و علل اين محروميت ها براي ما بسي عبرت آموز است.1 - ثروتمندان بي درد«هلال بن نافع» و «عمروبن خالد» از كوفه آمدند و خدمت امام حسين عليه السلام رسيدند و امام از آنها در مورد كوفه سؤال كرد. و آنان گفتند: «اما الاغنياء فقلوبهم الي ابن زياد و اما باقي الناس فقلوبهم اليك...»مردم ثروتمند قلب هايشان با ابن زياد (حاكم كوفه) است اما بقيه ي مردم (فقرا و افراد متوسط) دل هايشان با توست [385] .2 - حرام خوارنامام حسين عليه السلام در مورد علل انحراف مردم و هدايت نشدن آنها مي فرمود: «ملئت بطونكم من الحرام فطبع علي قلوبكم». شكم هاي شما از [ صفحه 154] از غذاهاي حرام پر گشته از اين رو بر قلب هاي شما مهر گذارده اند. (و چيزي را درك نمي كنيد) [386] .3 - كساني كه حق الناس بر عهده آنها بودامام حسين عليه السلام با صداي بلند اعلام فرمود كه: «لا يقتل معي رجل عليه دين»

هر كس به مردم بدهكار است، براي جنگ با من همراه نشود [387] .و اين مطلب اهميت حق الناس را نشان مي دهد و هشداري است به پيروان و عزاداران حسين عليه السلام كه به حقوق ديگران احترام بگذارند تا حسيني شوند.2 - بي توفيقان شب عاشوراعده اي تا شب عاشورا ماندند ولي توفيق شهادت و جنگ در ركاب امام عليه السلام را نيافتند:وقتي امام حسين عليه السلام در شب عاشورا خبر شهادت خويش را اعلام كرد و بيعت خويش را از يارانش را برداشت، مردم ده نفر و بيست نفر و... رفتند و فقط هفتاد و يك نفر ماندند [388] .آري گاهي انسان تا آستانه سعادت ابدي مي رود ولي پايش مي لرزد و تعلقات دنيوي و دلبستگي ها و گناهان مانع استقامت و پايداري او مي شود از اين رو بايد همه از خدا بخواهيم كه اللهم افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا خدايا پيمانه صبر و پايداري بر ما فرو ريز و قدمهاي ما را محكم فرما: و ما را در آزمايش ها و دو راهي هاي در هنگام تصميم گيري [ صفحه 155] موفق فرما.5 - طالبان دنيا و حكومت: در توقفگاه «زباله» وقتي خبر شهادت مسلم و هاني را دادند و امام بعيت خويش را از همه برداشت گروهي از حضرت جدا شدند و رفتند [389] .6 - بهانه جويانافرادي در صحنه عاشورا بودند كه با بهانه ها رفتند و حاضر نشدند در خدمت امام عليه السلام بمانند، جنگ كردند و شهيد شدند. بهانه هايي اين افراد عبارت بودند از:برخي مي گفتند: بدهكاري دارم و عيال وار هستم [390] .برخي مي گفتند: دخترم را در كوفه جا گذارده ام و بر او مي ترسم. [391] .مي ترسم خانه ام را ويران

كنند (بهانه عمر بن سعد) [392] .مي ترسم اموالم را مصادره كنند (بهانه عمر بن سعد) [393] .بر زن و فرزندانم مي ترسم (بهانه عمربن سعد) [394] .و جالب اينكه امام عليه السلام همه بهانه هاي عمربن سعد را رفع كرد و سلامت خانواده ي او را تضمين نمود.و فرمود: خسارت مالي تو را جبران مي كنم، ولي باز هم دست از ياري امام كشيد. [ صفحه 156] 7 - افراد گناهكار و بد سابقه كه توبه نكردندامام عليه السلام شخصا عبيدالله بن حر جعفي را دعوت كرد ولي نپذيرفت و شمشير و اسب خود را به امام پيشكش كرد كه حضرت قبول ننمود. او كه سابقه ي راهزني داشت راه شقاوت را پيمود [395] . [ صفحه 157]

كساني كه توفيق ياري امام را يافتند

برخي افراد توفيق ياري امام را پيدا كردند، بررسي زندگي اين افراد براي رهروان حسين عليه السلام بسي آموزنده است.1 - ياران صديقي كه در مكه، حج خود را نيمه تمام گذاردند و به امامشان همراه شدند. توفيق ياري امام را يافتند.2 - غلامي ترك به نام «اسلم بن عمرو» كه غلام امام حسين عليه السلام بود و همين انس و همنشيني با امام موجب شد كه به ياران امام بپيوندد و سرانجام سعادتمند شود [396] .3 - برخي قاريان قرآن مثل «برير بن حفير همداني» به ياري امام شتافتند و در اين راه شهيد شدند [397] .آنان از مهمترين قايان زمان خويش بودند كه در ركاب امام عليه السلام شهيد شد.4 - سياه پوستي كه غلام ابوذر غفاري بود داوطلبانه در ميدان نبرد [ صفحه 158] ماند تا اينكه خون او با خون اهل بيت عليهم السلام مخلوط گرديد [398] .آري ثمره همنشيني اين سياه

پوست با افرادي همچون ابوذر سعادت و شهادت بود. 5 - توبه كاران بيداردل: افرادي همچون حر كه به عنوان مبارزه با امام عليه السلام به صحنه كربلا آمدند اما در اثر بيدار دلي توبه كردند و به سوي امام بازگشتند و نجات يافتند. [399] .6 - سعادتمنداني كه امام حسين عليه السلام آنان را به جبهه حق فرا خواند: همچون «زهير بن قين» كه از امام فرار مي كرد ولي پس از اينكه توسط نماينده ي امام دعوت شد، با امام ملاقات كرد و نجات يافت [400] .

پاورقي

[1] از سخنراني رهبر معظم انقلاب در ديدار با نيروهاي مقاومت بسيج، روزنامه كيهان، 23 / 4 / 1371 ش - ص 14522 (18).

[2] موسوعة كلمات امام حسين عليه السلام، ص 338.

[3] همان، ص 252.

[4] بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسي رحمه الله، (م - 1111 ه - ق) المكتبة الاسلاميه، تهران، 1385، ج 44، (صد و ده جلدي).

[5] موسوعة كلمات امام حسين عليه السلام، ص 281 و 283 و 286.

[6] همان، ص 279 - 280 از منابع متعددي نقل مي كند.

[7] همان، ص 387.

[8] همان، ص 282.

[9] موسوعة كلمات امام حسين عليه السلام، ص 278. [

[10] همان، ص 283.

[11] بحارالأنوار، ج 44، ص 283.

[12] الفتوح 17/5 - مقتل الحسين خوارزمي 184/1 به نقل از موسوعة كلمات امام حسين عليه السلام، ص 284.

[13] موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 336 (نقل از تذكرة الخواص ص 217) و نيز 377 در نامه امام حسين به اشراف كوفه همين مضامين آمده است.

[14] موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 137 در نامه به اشراف كوفه و نيز در ص 360 در سخنراني براي لشكر حر و نيز الفتوح 91/5،

مقتل الحسين، الخوارزمي 234/1 و بحار 381/44.

[15] موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 336 و ص 337.

[16] معالي السبطين 246/1 - ناسخ التواريخ 122/2 اسرار الشهاده، 247 به نقل از موسوعه، ص 321.

[17] تاريخ ابن عساكر (ترجمه الامام الحسين عليه السلام، 192، ح 246 به نقل از موسوعه...، ص 333.

[18] موسوعة...، ص 283.

[19] بحارالأنوار، ج 44، ص 313.

[20] موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 329.

[21] موسوعة الامام الحسين عليه السلام، ص 331.

[22] همان، ص 319.

[23] همان، ص 321.

[24] بحارالأنوار، ج 44، ص 314.

[25] همان، ص 312.

[26] موسوعه...، ص 324 و 327.

[27] همان، ص 364.

[28] همان، ص 291 به نقل از بحار 329/44.

[29] همان، ص 377 از تاريخ طبري 306/3 - الكامل في التاريخ 552/2 - احقاق الحق 609/11 نقل مي كند.

[30] همان، ص 300.

[31] همان، ص 315 و 316.

[32] همان، ص 341.

[33] بحارالأنوار، ج 44، ص 192.

[34] بحارالأنوار، ج 44، ص 312 از امالي صدوق نقل مي كند.

[35] موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 335 و 337 از تاريخ طبري 306/3 - العوالم 227/17 - الفتوح 87/5 نقل مي كند.

[36] همان، ص 387 به نقل از الفتوح و مقتل خوارزمي 245/1.

[37] بحارالأنوار، ج 44، ص 312 از امالي صدوق رحمه الله نقل مي كند.

[38] موسوعه...،ص 319 و 321.

[39] موسوعه...، ص 357 از منابع متعدد نقل مي كند. (وطلبوا دمي فهربت).

[40] همان، ص 382 و 420 از تاريخ طبري 31/3 - الارشاد /227.

[41] بحارالأنوار، ج 44، ص 191.

[42] همان، ص 192.

[43] ر. ك: تحريرالوسيله، تأليف حضرت امام خميني رحمه الله - رساله هاي عمليه مراجع تقليد، باب امر به معروف و نهي از منكر.

[44] موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص

291.

[45] بحارالأنوار، ج 44، ص 192.

[46] همان، ص 192.

[47] موسوعه...، ص 425 - 423 (در پاورقي آمده است).

[48] بحارالأنوار، ج 44، ص 313 از امالي صدوق نقل مي كند.

[49] موسوعه...، ص 300.

[50] موسوعه...، ص 311 و 132.

[51] طبري 235/7، كامل ابن اثير 267/3، ارشاد، ص 204 و مقتل خوارزمي 195/6.

[52] موسوعة، ص 377 و احقاق الحق 609/11.

[53] ر. ك: به علل قيام امام حسين عليه السلام.

[54] همان، ص 335 از الفتوح 85/5 - مقتل خوارزمي 231/1 نقل مي كند.

[55] همان، ص 353.

[56] موسوعه، ص 354 و 353 از تاريخ طبري 305/3 - الارشاد، ص 323 و بحار 375/44 نقل مي كند.

[57] همان، ص 353.

[58] موسوعه...، ص 352.

[59] موسوعه كلمات الامام حسين عليه السلام، ص 360.

[60] همان، ص 311 و 312.

[61] همان، ص 380.

[62] همان، ص 442.

[63] موسوعه...، ص 445.

[64] همان، ص 406.

[65] همان، ص 445.

[66] همان، ص 433 و 434.

[67] همان، ص 391.

[68] الفتوح 102/5 - تاريخ طبري 313/3 - الهوف ص 38 - العوالم به نقل از موسوعه، ص 386.

[69] موسوعه...، ص 387.

[70] همان، ص 404.

[71] همان، ص 491.

[72] همان، ص 410.

[73] همان، ص 406.

[74] موسوعه...، ص 298 و 471.

[75] همان، ص 422.

[76] همان، ص 391.

[77] همان، ص 314.

[78] موسوعه...، ص 390.

[79] همان، ص 391.

[80] همان، ص 407.

[81] همان، ص 471 و 472.

[82] همان، ص 458.

[83] بحارالانوار، ج 44 ص 297.

[84] بحارالأنوار، ج 44، ص 297.

[85] موسوعه...، ص 344.

[86] بحارالأنوار، ج 44، ص 298.

[87] همان، ص 297.

[88] موسوعه، ص 360.

[89] همان، ص 297.

[90] همان، ص 402.

[91] همان، ص 313.

[92] همان، ص 415 و 425 و 429.

[93] ر. ك: بحارالأنوار، ج 44، ص 192 و 193 و

314 و 316 و...

[94] همان.

[95] موسوعه، ص 359 و بحارالأنوار، ج 44، ص 314.

[96] همان، ص 360.

[97] همان، ص 358.

[98] همان، ص 373 از تاريخ طبري 309/3 و الارشاد، ص 226 - بحارالانوار 38/44 و الكامل في التاريخ 555/2 نقل مي كند.

[99] تاريخ طبري 318/3 - الارشاد 233 - بحار 5/45 - الكامل في التاريخ 561/2 به نقل از موسوعه...، ص 415.

[100] موسوعه...، ص 463 و 429 و 419 از منابع متعدد نقل مي كند.

[101] همان، ص 362 از تاريخ طبري 307/3 و اعيان الشيعه، 597 نقل مي كند.

[102] همان، ص 289 از منابع متعدد نقل مي كند.

[103] همان، ص 314 از منابع متعدد نقل شده مي كند.

[104] همان، ص 339 و 340.

[105] همان، ص 336 و 337 و بحار، ج 44، ص 195.

[106] موسوعه...، ص 337.

[107] همان، ص 354.

[108] موسوعه...، ص 377.

[109] همان، ص 315.

[110] همان، ص 342.

[111] همان، ص 383.

[112] در بحارالأنوار، ج 44، ص 315 نام اين مرد را عبدالله بن الحر الحنفي ذكر مي كند ولي شايد يك نفر باشد.

[113] همان، ص 315 - موسوعه... ص 365 و 368 شايد علت عدم قبول اسب و شمشير او اين باشد كه اين مرد دزد و راهزن بود همانطور كه روايت قندوزي (ص 368 موسوعه) نقل شده است.

[114] موسوعه...، ص 320 و 357.

[115] موسوعه...، ص 415 و 425 و 429.

[116] موسوعه، ص 353 به بعد و بحار، ج 44، ص 319.

[117] همان.

[118] موسوعه، ص 381 از تاريخ طبري و الارشاد نقل مي كند.

[119] همان، ص 387 از بحار، ج 44، ص 388 و الفتوح 102/5 و مقتل خوارزمي، 245 نقل مي كند.

[120] همان، ص 389 و 353.

[121] همان، ص 378 و

379.

[122] همان، ص 506.

[123] الفتوح 107/5 - مقتل خوارزمي 247/1 - تايخ طبري 317/3 - الارشاد ص 232 به نقل از موسوعه الامام حسين عليه السلام، ص 393.

[124] همان.

[125] همان.

[126] همان.

[127] همان.

[128] بحار، ج 44، ص 298.

[129] همان، ص 314.

[130] همان، ص 313.

[131] همان، ص 314.

[132] بحارالأنوار، ج 44، ص 370.

[133] موسوعه...، ص 335.

[134] همان، ص 327.

[135] همان، ص 352 و 344.

[136] ادب الحسين عليه السلام، ص 41 به نقل از موسوعه...، ص 495.

[137] موسوعه...، ص 328.

[138] همان، 343.

[139] همان، ص 348 از منابع متعدد نقل مي كند.

[140] همان، ص 340.

[141] همان، ص 374.

[142] ناسخ التواريخ 158/2 - الدمعة الساكة ص 271 - اسرار الشهادة، ص 268 به نقل از موسوعه، ص 399.

[143] موسوعه، ص 43 از بحار 80/45 و 61/53 الخرائج و الجرائح 848/2 نقل مي كند.

[144] موسوعه، ص 403.

[145] همان، ص 457.

[146] همان، ص 464.

[147] همان، ص 507 از الارشاد و تاريخ طبري و بحار نقل مي كند.

[148] همان، ص 319.

[149] همان.

[150] موسوعه، ص 329.

[151] بحار 88/45 - كامل الزيارات ص 96 - اعيان الشيعه 588/1 به نقل از موسوعه، ص 295.

[152] موسوعه، ص 333.

[153] همان، ص 331.

[154] همان، ص 497 از معالي السبطين و وسائل نقل مي كند.

[155] همان، ص 446.

[156] بحار، ج 44، ص 320 و 321.

[157] همان، 317 موسوعه - ص 406.

[158] سوره ي احزاب، آيه ي 21.

[159] موسوعه، ص 316 از منابع متعدد نقل مي كند.

[160] بحارالأنوار، ج 44، ص 278.

[161] همان، ص 299.

[162] همان.

[163] ر. ك: كتابهاي زيارت و ادعيه شيعه مثل مفاتيح الجنان، تأليف شيخ عباس قمي رحمه الله و...

[164] موسوعه، ص 355 از منابع متعدد نقل مي كند.

[165] بحارالأنوار، ج 44، ص 313 - 314.

[166] لهوف،

ص 65، تأليف علي بن موسي بن جعفربن محمد بن طاوس (م 664)، المطبعة الحيدرية في النجف - 1369 ه - طبع ثاني - مطبعة امير قم - 1368 ه -. ش.

[167] لهوف، از صفحه 64 تا 68.

[168] همان، ص 77 تا 82.

[169] بحار، ج 45 و نيز لهوف (وقايع متاخره عن قتله)، ص 93 به بعد به نقل از ابي مخنف.

[170] صحيفه نور، ج 1، ص 38، وزارت ارشاد اسلامي - بهمن 1361.

[171] همان، ج 10، ص 30.

[172] همان ج 20 ص 60.

[173] همان، ج 21، ص 173 - 171.

[174] سوره ي احزاب، آيه ي 23.

[175] براي اطلاعات بيشتر ر. ك: مقاله قرآن و آزادي از نگارنده.

[176] بحار، ج 44، ص 192.

[177] موسوعه، ص 504.

[178] بحار، ج 44، ص 192.

[179] موسوعه، ص 423 و 425 (در پاورقي كتاب).

[180] موسوعه، ص 437 به بعد.

[181] البته در صحنه عاشورا توبه كاران ديگري نيز بودند كه ما در مبحث آموزهاي نظامي اشاره كرده ايم.

[182] موسوعه، ص 297 و 357.

[183] ر. ك: مبحث آموزه هاي نظامي عاشورا - فصل تاكتيك هاي نظامي.

[184] موسوعه، ص 504.

[185] همان، ص 353.

[186] همان، ص 395 به بعد و ص 348 و بحار، ج 44، ص 316.

[187] موسوعه، ص 296 و بحار، ص 316.

[188] موسوعه، ص 342.

[189] همان، ص 458 - 457.

[190] همان.

[191] همان، ص 453 از منابع متعدد نقل مي كند.

[192] همان، ص 507 از منابع متعدد نقل مي كند.

[193] لهوف، ص 70.

[194] همان، ص 64.

[195] همان، ص 67.

[196] همان، ص 65.

[197] همان، ص 79.

[198] موسوعه، ص 503.

[199] همان، ص 289.

[200] همان، ص 314.

[201] همان، ص 306 و 309.

[202] همان، ص 350 الاحزان، ص 45 نقل مي كند.

[203] همان، ص

344.

[204] همان، ص 460.

[205] همان، ص 470.

[206] همان، ص 491.

[207] همان، ص 491 از مقتل ابن مخنف، ص 132 و ناسخ التواريخ 376/2 وينابيع المودة، ص 416 و معالي السبطين 12/2 نقل مي كند.

[208] همان، ص 318.

[209] الفتوح 102/5 - تاريخ طبري 313/3 - لهوف 38 - العوالم 239/17 به نقل از موسوعه، ص 386.

[210] موسوعه، ص 389 و 390.

[211] همان، ص 408 - 435.

[212] همان، ص 408 - 407.

[213] همان، ص 412.

[214] تاريخ طبري 3/6/3 - الارشاد، ص 232 - بحار 1/45 -... به نقل از موسوعه، ص 405 - 404.

[215] موسوعه، ص 406 - 405.

[216] همان، ص 449 - 448.

[217] همان، ص 464 و 466.

[218] همان، ص 448 و 452

[219] همان، ص 447.

[220] همان، ص 472.

[221] همان، ص 471.

[222] همان، ص 471.

[223] همان، ص 474.

[224] همان، ص 489.

[225] همان، ص 507 از منابع متعدد نقل مي كند.

[226] همان، ص 442.

[227] لهوف، ص 58 و 55.

[228] موسوعه، ص 476.

[229] موسوعه، ص 476.

[230] همان، ص 478.

[231] لهوف، ص 56.

[232] همان، ص 57.

[233] همان.

[234] همان، ص 57.

[235] همان، ص 57.

[236] همان، ص 57.

[237] همان، ص 57.

[238] همان، ص 62.

[239] لهوف، ص 58.

[240] همان، ص 59.

[241] همان، ص 68 و بحار، ج 45.

[242] همان، ص 76.

[243] لهوف، ص 78.

[244] موسوعه، ص 329.

[245] همان، ص 509 - 508 از لهوف، ص 124 و بحار 54/44 و امالي صدوق، ص 138 و... نقل مي كند.

[246] همان، ص 421.

[247] موسوعه، ص 460 به بعد.

[248] بحار، ج 44، ص 298.

[249] موسوعه، ص 402.

[250] بحار، ج 44، ص 316.

[251] موسوعه، ص 435 از بحار، 17/45 نقل مي كند.

[252] بحار، ج 44، ص 370.

[253] همان، ص

319.

[254] بحار، ج 44، ص 319.

[255] موسوعه، ص 459.

[256] همان، ص 98.

[257] موسوعه، ص 448.

[258] همان، ص 409.

[259] همان، ص 460 و 462.

[260] بحار، ج 44، ص 298.

[261] همان، ص 321. (البته بعضي حكايت كرده اند كه اولين پيش قدم اهل البيت عليهم السلام عبدالله بن مسلم بود).

[262] همان، ص 314.

[263] موسوعه، ص 444 - از منابع متعدد نقل مي كند. (البته برخي حكايت كرده اند كه نماز را به صورت فرادي بجا آوردند.).

[264] تاريخ طبري 317/3 - الارشاد، ص 233 - لهوف، ص 41 به نقل از موسوعه، ص 403.

[265] موسوعه، ص 508..

[266] موسوعه، ص 489.

[267] همان، ص 290.

[268] همان، ص 487.

[269] همان، ص 344.

[270] بحار، ج 44، ص 312، و موسوعه، ص 288.

[271] موسوعه، ص 296.

[272] همان، ص 503 - 500.

[273] همان، ص 336.

[274] همان، ص 491.

[275] همان، ص 332.

[276] همان، ص 355.

[277] همان، ص 332.

[278] همان، ص 390.

[279] همان، ص 391.

[280] تاريخ طبري 296/3 - الارشاد، 219 - مقتل خوارزمي 220/1 - الكامل في التاريخ 547/2 - لهوف، ص 30 - بحار 367/44 - اعيان الشيعه 594/1 -... به نقل از موسوعه، ص 335.

[281] بحار، ج 44، ص 313.

[282] موسوعه، ص 312.

[283] همان، ص 440.

[284] همان، ص 378.

[285] همان، ص 402.

[286] همان، ص 457 به نقل از منابع متعدد نقل مي كند.

[287] همان، ص 476.

[288] موسوعه، ص 451.

[289] همان، ص 450.

[290] همان، ص 463.

[291] همان، ص 472.

[292] همان، ص 474.

[293] همان، ص 465.

[294] بحار، ج 44، ص 289.

[295] همان، ص 190.

[296] موسوعه، 392 از منابع متعدد نقل مي كند.

[297] بحار، ج 44، ص 297.

[298] سوره ي اسراء، ص 71.

[299] همان، ص 313.

[300] همان، ص 357 - 355.

[301] موسوعه، 287

و بحار، ج 44، ص 288.

[302] موسوعه، ص 289.

[303] موسوعه، ص 3

[304] همان، ص 288 - 302 - 293 - 263 - 292 - 341 - 328 - 332 - 330 - 331 - 322 - 328 - 326 - 320 - 324 - 307.

[305] موسوعه، ص 329 و 289.

[306] موسوعه، ص 322.

[307] موسوعه، ص 284.

[308] موسوعه، ص 289 - 288.

[309] نام او در بحار، ج 44، ص 315 عبدالله الحر الحنفي مي كنند و شايد يكي باشند.

[310] همان، ص 315 و موسوعه، ص 365 و 368.

[311] موسوعه، ص 490.

[312] موسوعه، ص 510 از منابع متعدد نقل مي كند.

[313] همان، ص 510.

[314] بحار 56/45 - عوالم 300/17 به نقل از موسوعه، ص 510.

[315] در مورد اهداف قيام امام حسين عليه السلام ر. ك: آموزه هاي سياسي.

[316] موسوعه، ص 482.

[317] موسوعه، ص 291.

[318] موسوعه، ص 336.

[319] موسوعه، ص 328.

[320] موسوعه، ص 414.

[321] موسوعه، ص 485.

[322] بحار، ج 44، ص 298 - 297.

[323] موسوعه، ص 513.

[324] همان، ص 503.

[325] بحار، ج 44، ص 191.

[326] نك: مبحث اسوه هاي ايثار و مقاومت.

[327] موسوعه، ص 464.

[328] لهوف، ص 64 و 70 و 79.

[329] همان، ص 71.

[330] همان، ص 84.

[331] موسوعه، ص 387.

[332] بحار، ج 44، ص 195 و موسوعه، ص 373.

[333] موسوعه ص 497 به نقل از منابع متعدد.

[334] همان، ص 387 و 64.

[335] همان، ص 498.

[336] همان، ص 492 از منابع متعدد نقل مي كند.

[337] همان، ص 498. در زيارت اربعين امام حسين عليه السلام مي بينيم كه هدف قيام حضرت را نجات مردم از جهل و گمراهي معرفي مي كند و مي فرمايد: و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة.

[338] موسوعه، ص 422.

[339]

بحار، ج 44، ص 298.

[340] موسوعه، ص 397 از انساب الاشراف، 185 نقل مي كند.

[341] بحار، ج 44، ص 195 و موسوعه، ص 373.

[342] موسوعه، ص 285.

[343] موسوعه، ص 285.

[344] همان، ص 17 و 416 و 420.

[345] همان، ص 420.

[346] همان.

[347] همان، ص 455 و 456.

[348] همان، ص 320 و 357.

[349] موسوعه، ص 322.

[350] امالي صدوق، ص 135 - العوالم 167 / 17 به نقل از موسوعه، ص 426.

[351] موسوعه، ص 436.

[352] همان، ص 441.

[353] موسوعه، ص 442.

[354] موسوعه، ص 390.

[355] موسوعه، ص 330.

[356] منابع شماره 344 (موسوعه، ص 426).

[357] بحار، ج 44، ص 315.

[358] حذف الشي ء طرفه... و تحريف الشي ء امالته لتحريف القلم و تحريف الكلام ان تجعله علي حرف من الاحتمال يمكن علي وجهين... حماسه حسيني، ج 3، ص 251، استاد شهيد مطهري.

[359] ر. ك: همان، ص 281 - 3.

[360] همان، ص 281 - 3.

[361] همان، ص 281 - 3.

[362] موسوعه، ص 436 و حماسه حسيني، ج 3، ص 254 و ص 255.

[363] ر. ك: موسوعه، ص 465 - 8 به نقل از متخب طريحي، ص 365 و اسرار الشهادة، ص 306 و معالي السبطين، ص 457/1 و مدينة المعاجزء ص 166/3.

[364] حماسه حسيني، ج 3، ص 265.

[365] همان، ص 254 - 5.

[366] همان، ص 263. (براي اطلاعات بيشتر در اين مورد مي توانيد به كتاب لؤلؤ و مرجان (تاليف حاج شيخ محمد باقر بيرجندي) مراجعه فرماييد.).

[367] لهوف، ص 70.

[368] همان.

[369] موسوعه، ص 516.

[370] موسوعه، ص 441.

[371] حماسه حسيني، ج 3، ص 330.

[372] همان، ص 256.

[373] بحار، ج 44، ص 314.

[374] موسوعه، ص 377.

[375] سوره بقره، آيه 57.

[376] موسوعه، ص 400.

[377] لهوف، ص 56.

[378] همان،

ص 59.

[379] بحار، ج 44، ص 322.

[380] همان، ص 319.

[381] موسوعه، ص 379. (اين سخن امام به هرثمة بن ابي مسلم بود كه به خاطر دخترش نتوانست در كنار امام عليه السلام بجنگد.).

[382] بحار، ج 44، ص 298.

[383] همان.

[384] موسوعه، ص 451 از منابع متعدد نقل مي كند.

[385] موسوعه، ص 348.

[386] همان، ص 422.

[387] همان، ص 418 - 417.

[388] موسوعه، ص 399 از منابع متعدد نقل مي كند.

[389] همان، ص 348.

[390] همان، ص 379 و 378.

[391] همان، ص 378 - 379.

[392] همان، ص 387.

[393] همان.

[394] همان.

[395] بحار الانوار، ج 44، ص 315 و موسوعه، ص 365 و ص 368.

[396] همان، ص 457 از منابع متعدد نقل مي كند.

[397] بحار، ج 44، ص 220.

[398] موسوعه، ص 451.

[399] مدارك اين مطالب قبلا گذشت.

[400] مدارك اين مطالب قبلا گذشت.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109