نویسنده : محمد ابواحسان
ناشر: ماهنامه کوثر، شماره 40
امام صادق(ع) نه تنها دیگران را دعوت به کار و تلاش میکرد، بلکه خود نیز با وجود مجالس درس و مناظرات و... در روزهای داغ تابستان، در مزرعهاش کار میکرد. یکی از یاران حضرت میگوید: آن حضرت را در باغش دیدم، پیراهن زبر و خشن برتن و بیل در دست،باغ را آبیاری میکرد و عرق از سر و صورتش میریخت، گفتم: اجازه دهید من کار کنم. فرمود: من کسی را دارم که این کارها را بکند ولی دوست دارم مرد در راه به دست آوردن روزی حلال از گرمی آفتاب آزار ببیند و خداوند ببیند که من در پی روزی حلال هستم. [1] . حضرت در تجارت نیز چنین بود و بر رضایت خداوند تاکید داشت.لذا وقتی کار پرداز او که با سرمایه ی امام برای تجارت به مصر رفت و با سودی کلان برگشت، امام از او پرسید: این همه سود را چگونه به دست آوردهای؟ او گفت: چون مردم نیازمند کالای ما بودند، ماهم به قیمت گزاف فروختیم. امام فرمود: سبحان الله! علیه مسلمانان هم پیمان شدید که کالایتان را جز در برابر هر دینار سرمایه یک دینار سود نفروشید! امام اصل سرمایه را برداشت و سودش را نپذیرفت و فرمود: ای مصادف! چکاچک شمشیرها از کسب روزی حلال آسانتر است. [2] . حقیقت این است که امام(ع) درنهایت علاقه به کار و تلاش، هرگز فریفته درخشش درهم و دینار نمیشد و میدانست که بهترین کار از نظر خداوند تقسیم دارایی خود با نیازمندان است، حقیقتی که ما هرگز از عمق جان بدان ایمان عملی نداشته و نداریم. امام خود درباره باغش میفرمود: وقتی خرماها میرسد، میگویم دیوارها رابشکافند تا مردم وارد شوند و بخورند. همچنین میگویم ده ظرف خرما که بر سرهر یک ده نفر بتوانند بنشینند، آماده سازند تا وقتی ده نفر خوردند، ده نفر دیگر بیایند و هر یک، یک مد خرما بخورند. آن گاه میخواهم برای تمام همسایگان باغ (پیرمرد، پیرزن،مریض، کودک و هرکس دیگر که توان آمدن به باغ را نداشته،) یک مد خرما ببرند. پس مزد باغبان و کارگران و... را میدهم و باقی مانده محصول را به مدینه آورده بین نیازمندان تقسیم میکنم و دست آخر از محصول چهار هزار دیناری، چهارصد درهم برایم میماند. [3] .
امام همانند مردم معمولی لباس می پوشید و در زندگی رعایت اقتصاد را میکرد. میفرمود: بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول همان زمان است. لذا [4] گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار بر تن میکرد. لذا وقتی سفیان ثوری به وی اعتراض می کرد که: پدرت علی لباسی چنین گرانبها نمیپوشید، فرمود: زمان علی(ع) زمان فقر و اکنون زمان غنا و فراوانی است و پوشیدن آن لباس در این زمان،لباس شهرت است و حرام... پس آستین خود را بالا زد و لباس زیر را که خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زیر را برای خدا و لباس نو را برای شما پوشیدهام. [5] . با این همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمیداد،امتیازی برای وی و خانوادهاش در نظر گرفته شود. و این ویژگیهنگام بروز بحرانهای اقتصادی و اجتماعی بیشتر بروز مییافت. ازجمله در سالی که گندم در مدینه نایاب شد، دستور داد گندمهای موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو و گندم که خوراک بقیه مردم بود، تهیه کنند و فرمود: «فان الله یعلم انی واجدان اطعمهم الحنطه علی وجهها ولکنیاحب ان یرانیالله قد احسنت تقدیر المعیشه.» [6] . خدا میداند که میتوانم به بهترین صورت نان گندم خانوادهام را تهیه کنم; اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزی صحیح زندگی ببیند.
امام صادق(ع) در برابر ستمگران از هر طایفه و رتبهای به سختی میایستاد و این شهامت را داشت که سخن حق را به زبان آورد و اقدام حق طلبانه را انجام دهد، هر چند با عکس العمل تندی رو به رو شود. لذا وقتی منصور از او پرسید: چرا خداوند مگس را خلق کرد؟ فرمود: تا جباران را خوار کند. و به این ترتیب منصور را متوجه قدرت الهی کرد. [7] و آنگاه که فرماندار مدینه در حضور بنی هاشم در خطبههای نماز به علی(ع) دشنام داد، امام چنان پاسخی کوبنده داد که فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت و به سوی خانهاش راهی شد. [8] .
امام صادق(ع) شیعیان را به همزیستی با اهل سنت دعوت میکرد تا به این طریق هم شیعیان از جامعه اکثریت منزوی نشوند و هم بتوان احکام و اصول شیعی را با ملاطفت به آنان منتقل کرد. از این روی در مدار حق با مسامحه با آنان رفتار میشد، اما این سهل گرفتنهرگز به معنای زیر پای گذاشتن اصول نبود و آن جا که مسئله اصولی در میان بود، حضرت هرگز تسلیم نمیشد. از جمله در یکی از سفرها،امام صادق(ع) به حیره (میان کوفه و بصره) آمد. در آن جا منصور دوانیقی به خاطر ختنه فرزندش جمعی را به مهمانی دعوت کرده بود. امام نیز ناگزیر در آن مجلس حاضر شد. وقتی که سفره غذا انداختند، هنگام صرف غذا، یکی از حاضران آب خواست ولی به جای آن، شراب آوردند، وقتی ظرف شراب را به او دادند، امام بی درنگ برخاست و مجلس را ترک کرد و فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: «ملعون من جلس علی مائده یشرب علیها الخمر.» [9] . ملعون است کسی که درکنار سفرهای بنشیند که در آن سفره شراب نوشیده شود. امام حتی در مجالس عمومی خلیفه نیز حاضر نمی شد; زیرا حکومت راغاصب میدانست و حاضر نبود با پای خود بدان جا برود، زیرا با این کار از ناحق بودن آنان، چشم پوشی میشد و تنها زمانی که اجبار بود به خاطر مصالح اهم به آن جا میرفت; لذا منصور ضمن نامهای به وی نوشت: چرا تو به اطراف ما مانند سایر مردم نمیآیی؟ امام در پاسخ نوشت: نزد ما چیزی نیست که به خاطر آن از تو بترسیم و بیاییم، نزد تو در مورد آخرتت چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم. تو نعمتی نداری که بیاییم و به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و آنچه که اکنون داری آن را بلا و عذاب نمیدانی تا بیاییم و تسلیت بگوییم. منصور نوشت: بیا تا ما را نصیحت کنی. امام نیز نوشت: کسی که آخرت را بخواهد، با تو همنشین نمیشود و کسی که دنیا را بخواهد، به خاطر دنیای خود تو را نصیحت نمیکند. [10] .
آنچه به دوره امامتحضرت امام صادق(ع) ویژگی خاصی بخشیده،استفاده از علم بیکران امامت، تربیت دانش طلبان و بنیان گذاری فکری و علمی مذهب تشیع است. در این باره چهار موضوع قابل توجه است: الف- دانش امام. ب- ویژگیهای عصر آن حضرت که منجر به حرکت علمی و پایه ریزی نهضت علمی شد. ج- اولویتها در نهضت علمی. د- شیوهها و اهداف و نتایج این نهضت علمی.
شیخ مفید مینویسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل کردهاند که به تمام شهرها منتشر شده و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدی از علمای اهلبیت علیهم السلام این مقدار احادیث نقل نشده است به این اندازه که از آن حضرت نقل شده. اصحاب حدیث،راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آن قدر نشانههای آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن و زبان مخالفان را از ایراد شبهه لال کرده است. [11] . سید مؤمن شافعی نیز مینویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا آن جا که شمارشگر حساب ناتوان است از آن. [12] . ابوحنیفه میگفت: من هرگز فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدهام و او حتماً داناترین امت اسلامی است. [13] . حسن بن زیاد میگوید: از ابوحنیفه پرسیدم: به نظر تو چه کسی در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفر بن محمد. روزی منصور دوانیقی به من گفت: مردم توجه زیادی به جعفر بن محمد پیدا کردهاند و سیل جمعیت به سوی او سرازیر شده است. پرسشهایی دشوار آماده کن و پاسخهایش را بخواه تا او از چشم مسلمانان بیفتد. من چهل مسئله دشوارآماده کردم. هنگامی که وارد مجلس شدم، دیدم امام در سمت راست منصور نشسته است. سلام کردم و نشستم. منصور از من خواست سوالاتم را بپرسم. من یک یک سؤال میکردم و حضرت در جواب می فرمود: درمورد این مسئله، نظر شما چنین و اهل مدینه چنان است و فتوای خود را نیز میگفتند که گاه موافق و گاه مخالف ما بود. [14] .
عصر امام صادق(ع) همزمان با دو حکومت مروانی و عباسی بود که انواع تضییقها و فشارها بر آن حضرت وارد میشد، بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود، به تبعید می بردند. از جمله یکبار به همراه پدرش به شام و بار دیگر در عصر عباسی به عراق رفت. یکبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت. با این بیان، این تحلیل که حکومتگران به دلیل نزاعهای خود،فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در یک فضای آرام به تاسیس نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه امام با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هرنوع فرصتی استفاده میکرد تا نهضت علمی خود را به راه اندازد و دلیل عمده رویکرد حضرت،بسته بودن راههای دیگر بود. چنان چه امام از ناچاری عمداً رو به تقیه میآورد. زیرا خلفا در صدد بودند با کوچکترین بهانهای حضرت را از سر راه خود بردارند. لذا منصور میگفت: «هذا الشجی معترض فی الحلق ; جعفر بن محمد مثل استخوانی در گلو است که نه میتوان فرو برد و نه میتوان بیرون افکند. برهمین اساس خلفا در صدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت شهید کنند. حکایت زیر دلیل این مدعی است: جعفربن محمد بن اشعث از اهل تسنن و دشمنان اهلبیت علیهم السلام به صفوان بن یحیی گفت: آیا میدانی با این که در میان خاندان ما هیچ نام و اثری از شیعه نبود من چگونه شیعه شدم؟... منصوردوانیقی روزی به پدرم محمد بن اشعث گفت: ای محمد! یک نفر مرد دانشمند و با هوش برای من پیدا کن که ماموریت خطیری به او بتوانم واگذار کنم. پدرم ابن مهاجر (دایی مرا) معرفی کرد. منصور به او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن و جماعتی از خاندان او از جمله جعفر بن محمد امام صادق(ع برو و به هریک مقداری پول بده و بگو: من مردی غریب از اهل خراسان هستم که گروهی از شیعیان شما درخراسان این پولرا دادهاند که به شما بدهم مشروط بر این که چنین و چنان (قیامعلیه حکومت) کنید و ما از شما پشتیبانی میکنیم. وقتی پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رساندن هستم، با دستخط خود، قبض رسید بنویسید و به من بدهید. ابن مهاجر به مدینه آمد و بعد ازمدتی نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف کن چه خبر؟ ابن مهاجر گفت: پولها را به مدینه بردم و به هریک از خاندان مبلغی دادم و قبض رسید از دستخط خودشان گرفتم غیر از جعفر بن محمد امام صادق(ع که منسراغش را گرفتم. او در مسجد مشغول نماز بود. پشت سرش نشستم اوتند نمازش را به پایان برد و بیآن که من سخنی بگویم به من گفت: ای مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده که آنها سابقه نزدیکی با دولت بنی مروان دارند و همه (براثر ظلم) نیازمندند. من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد و آن چه بین من و تو بود، بازگفت. مثل این که او سومین نفر ما بود. منصور گفت: «یابن مهاجر اعلم انه لیس من اهل بیت نبوه الا وفیه محدث و انجعفر بن محمد محدثنا» ای پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتی نیست مگر این که درمیان آنها محدثی (فرشتهای از طرف خدا که با او تماس دارد و اخبار را به او خبر میدهد.) هست و محدث خاندان ما جعفربن محمد(ع) است. فرزند محمد بن اشعث میگوید: پدرم گفت: همین (اقرار دشمن) باعث شد که ما به تشیع روی آوریم. [15] . آری این همه نشان از اختناق و فشاری دارد که مانع از هر نوع اقدام علیه حکومت وقت میشد، لذا امام به سوی تنها راه ممکن که همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر(ع) بود، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.
حال باید توضیح داد که دراین مسیر حضرت چه چیزی محتوای ایننهضت علمی را تعیین میکرد؟ حقیقت این است که جریان نفاق، خطرناکترین انحرافی است که اززمان پیامبراکرم(ص) شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده است، مانند آیات 7 و 8 سوره منافقین. این حرکت هرچند در زمانپ یامبر نتوانست در صحنه اجتماعی بروز یابد، اما از اولین لحظات رحلت، تمام هجمههای منافقان به یکباره بر سر اهلبیت علیهمالسلام فرو ریخت. لذا مرحوم علامه طباطبایی مینویسد: هنگامی که خلافت از اهلبیت علیهم السلام گرفته شد، مردم روی این جریان از آنها روی گردان شدند و اهلبیت علیهم السلام در ردیفاشخاص عادی بلکه به خاطر سیاست دولت وقت، مطرود از جامعه شناخته شدند و در نتیجه مسلمانها از اهلبیت علیهم السلام دورافتادند و از تربیت علمی و عملی آنان محروم شدند. البته امویان به این هم بسنده نکردند و با نصب علمای سفارشی خود، کوشیدند ازمطرح شدن ائمهاطهار علیهم السلام از این طریق نیز جلوگیری کنند.چنانچه معاویه رسماً اعلام کرد: کسی که علم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملک اعلام شد: کسی جزعطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد،از سوی دیگر مردم از تفسیر قرآن نیز چون علم اهلبیت علیهمالسلام محروم ماندند با داستانهای یهود و نصاری آمیخته شد ونوعی فرهنگ التقاطی در گذر ایام شکل گرفت. رفته رفته که قیامهای شیعی اوج گرفت و گاه فضاهای سیاسی به دلایلی باز شد، دو نظریه قیام مسلحانه و نهضت فرهنگی در اذهان مطرح شد. چونقیامهای مسلحانه به دلیل اقتدار حکام اموی و عباسی عموماً با شکست رو به رو میشد، نهضت امام صادق(ع) به سوی حرکتی علمی میتوانست سوق پیدا کند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن بهرکود و سکوت مرگبار فرهنگی، اختلاط و التقاط مذهبی و دینی وفرهنگی نیز زدوده شود. لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج وشکوفایی فرهنگ دینی و مذهبی و پاسخگویی به شبهات و رفع التقاط شکل گرفت.
از گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانی توسط حکام اموی،احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر(ص)،امیرمومنان(ع)، امام(ع) را وامیداشت به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هر زمینهای روایت وجود دارد و این است راز نامیده شدن مذهب به «جعفری . آری، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث درعلومی چون تفسیر، فقه،تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و... سدی در برابر انحرافات ایجاد کردند. امام صادق(ع) میفرمود: ابان بن تغلب سی هزار حدیث از من روایت کرده است. پس آن ها را از من روایت کنید. [16] . محمد بن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت. [17] و حسن بن علی وشا میگفت: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه میگفتند: جعفربن محمد برایم چنین گفت. [18] . این حجم گسترده از راویان در واقع، کمبود روایت از منبعبی پایان امامت را در طی دورههای مختلف توانست جبران کند و ازاین حیث امام به موفقیت لازم دست یافت. آری، روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل سنت نیز روایات فراوانی در کتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی درکتاب رجال و محقق حلی در المعتبر و دیگران آماری دادهاند که مجموعاً راویان از امام به چهار هزار نفر میرسند و اکثر اصول اربع مأئه از امام صادق(ع) است و همچنین اصول چهارصد گانه اساسی کتب اربعه شیعه (کافی، من لایحضره الفقیه، التهذیب، الاستبصار)را تشکیل دادند.
علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که منابع خبری موثق تلقی میشدند، حضرت به ایجاد شبکهای از شاگردان ویژه همت گمارد تا به دومین هدف خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات را از چهره دین بزدایند. هشام بن حکم، هشام بن سالم، قیس، مؤمنالطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و... از این دست شاگردان مبلغ هستند. برای نمونه، مناظرهای از صدها مناظره را با هم میخوانیم: هشام بن سالم میگوید: در محضر امام صادق(ع) بودیم که مردی از شامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه میخواهی؟ گفت: به من گفتهاند شما داناترین مردم هستید، می خواهم چند سؤال بکنم. امام پرسید: درباره چه چیز؟ گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سکون و رفع و نصب و جر آن. امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده. او گفت: من میخواهم با خودتان سخن بگویم. امام فرمود: اگر بر او پیروز شدی، بر من غلبه کردهای! مرد شامی آن قدر از حمران سؤال کرد و جواب شنید که خود خسته شد و در جواب امام که: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانایی است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن گاه به توصیه ی امام حمران سوالی پرسید و مرد شامی در جواب آن درمانده شد. آن گاه خطاب به حضرت گفت: در نحو و ادبیات میخواهم با شما سخن بگویم. حضرت از ابان خواست با او بحث کند و باز آن مرد ناتوان شد. تقاضای مباحثه در فقه کرد که امام زرارة بن اعین را به وی معرفی کرد. در علم کلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزه بن محمد، در توحید، هشام بن سالم و در امامت، هشام بن حکم را معرفی کردند و او مغلوب همه شد. امام چنان خندید که دندان هایش معلوم شد. مرد شامی گفت: گویا خواستی به من بفهمانی در میان شیعیانت چنین مردمی هستند. امام پاسخ داد. بلی! و در نهایت او نیز در جرگه شیعیان داخل شد. [19] .
امام علاوه بر آن دو حرکت اصولی، برای رفع انحرافات ویژه نیزمی کوشید، مانند آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیان را گرفته بود، یعنی مذهب قیاس. چون در عراق تعداد زیادی از شیعیان نیز زندگی میکردند و با سنیها از حیث فرهنگی و اجتماعی تا حدودی در آمیخته بودند، لذا احتمال تاثیر پذیری از قیاس وجود داشت. یعنی یک آفت درونی که میتوانست شیعیان را تهدید کند، لذا امام در محو مبانی مذهب قیاس و استحسان تلاش کرد. مبارزه با برداشتهای جاهلانه و قرائت های سلیقهای از دین نیز درمکتب امام جایگاه ویژهای داشت و حضرت علاوه بر حرکت کلی و مسیراصلی، به صورت موردی با این انحرافات مبارزه می کرد. از جمله آنها حکایت معروفی است که باهم می خوانیم: حضرت مردی را دید که قیافهای جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دو عدد نان از دکان نانوایی دزدید و به سرعت زیرجامهاش مخفی کرد و بعد هم دو عدد انار از میوه فروشی سرقت کرد و به راه افتاد. وقتی به مریضی مستمند رسید، آنها را به او داد. امام صادق(ع) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه میکنی؟ او پاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا کردم و خدا میفرماید: (من جاء بالسیئه فلا یجزی الامثلها); هرکس کار بدی بکند کیفر نمیبیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم. از طرف دیگر چون خدا میفرماید: (من جاء بالحسنه فله عشرامثالها); هرکس یک کار نیک انجام دهد، برایش ده برابر ثواب هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیر دادم، پس چهل حسنه دارم که اگر چهار گناه از آن کم کنم، 36حسنه برایم میماند! امام در برابر این برداشت و قرائت ناصواب که بر عدم درک و احاطه کامل به مبانی فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد که (انما یتقبل الله من المتقین); خداوند کار نیک را از متقین قبول دارد. یعنی اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابی بر آن نمیتواند مترتب باشد. آری، دوری از منبع وحی و اخبار اهلبیت رسالت، سبب شد مردانی پای به عرصه گذارند و ادعای فضل کنند که هرگز مبانی فکری قرآن و دین را به خوبی نفهمیدهاند و از این روی همواره، خود و پیروانشان را به راه خطا رهنمون میشوند. [20] .
[1] بحارالانوار، ج47، ص56.
[2] همان، ص59; «سبحان الله تحلفون علی قوم الا تبیعونهم الابربح الدینار دینارا... ثم قال: یا مصادف! مجالده السیوف اهون من طلب الحلال.».
[3] وسایل الشیعه، ج16، ص 488.
[4] بحارالانوار، ج47، ص 54.
[5] اعیان الشیعه، ج 1، ص 660.
[6] همان، ص59.
[7] تهذیب الکمال، ج 5، ص 92، (یا ابا عبدالله لم خلق الله الذباب، فقال: لیذل به الجبابره).
[8] وسایل الشیعه، ج16، ص423.
[9] فروع کافی، ج6، ص 268. [
[10] مستدرک الوسایل، ج 2، ص 438.
[11] ارشاد مفید، ص 254.
[12] منتهی الامال، ج 2، ص139.
[13] الامام الصادق و ابوزهره، ص 224; جامع المسانید، ص 222.
[14] منتهی الامال، ج 2، ص 140.
[15] اصول کافی، ج 1، ص 475.
[16] رجال نجاشی، ج 1، ص 78 و79; معجم رجال الحدیث، ج 1، ش 28.
[17] رجال کشی، ج 1، ص386.
[18] همان، ص 138 و139.
[19] بحارالانوار، ج47، ص 408.
[20] وسایل الشیعه، ج 2، ص57.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».