سیمای امام علی علیه السلام در قرآن

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : سیمای امام علی علیه السلام در قرآن/ تالیف ابوالقاسم حسکانی؛ ترجمه یعقوب جعفری.

مشخصات نشر : تهران: سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، 1387.

مشخصات ظاهری : 415ص.

یادداشت : کتاب حاضر ترجمه کتاب "شواهد التنزیل لقواعدالتفضیل"می باشد.

یادداشت : چاپ اول: 1381 (فیپا).

یادداشت : چاپ دوم.

شابک : 50000ریال 978-964-6066-72-4 :

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

عنوان قراردادی : [شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الایات النازله فی اهل البیت(ع) ... برگزیده. فارسی - عربی]

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- جنبه های قرآنی

موضوع : ائمه اثناعشر -- جنبه های قرآنی

رده بندی دیویی : 297/95

رده بندی کنگره : BP36/5/ح 46ش 904213 1387

سرشناسه : حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، قرن 5ق.

شناسه افزوده : جعفری، یعقوب، مترجم

شناسه افزوده : سازمان اوقاف و امور خیریه. انتشارات اسوه

وضعیت فهرست نویسی : فاپا (چاپ دوم)

شماره کتابشناسی ملی : م 81-16810

مقدمه مترجم

اشاره

ابعاد شخصیت والای امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن چنان گسترده و فراگیر است که هیچ کس را توان آن نیست که در اندیشه رسیدن به عمق آن باشد و به گفته رسول گرامی اسلام: جز خدا و محمد هیچ کس علی را آن چنان که بایسته است نشناخته وبه گفته خود مولا: هیچ پرنده ای قدرت پرواز بر قله عظمت او را ندارد.

این است که می بینیم در طول تاریخ، هزاران کس درباره آن بزرگوار گفته اند و نوشته اند و آثار هنری آفریده اند، ولی همگی به ناتوانی خود اعتراف کرده اند و هیچ کدام جز گوشه ای از شایستگی های آن امام عظیم را ننموده اند.

کارهای بزرگی صورت گرفته ولی هنوز هم میدان برای انجام کارهای بزرگتر باز است

و دنیای امروز که تشنه حق و عدالت و در آرزوی پی ریزی شهری ناکجاآباد است، بیش از هر زمان دیگری نیازمند آگاهی های لازم در زمینه شخصیت امام وآشنایی با اندیشه های تابناک آن بزرگوار است و بر شیعیان و رهروان راه اوست که کاری کارستان کنند و چهره ملکوتی و آرمانهای والای او رابه جهان امروز بشناسانند و در این راه از ابزار و وسایل ارتباطی شگفت آور روز بهره ببرند.

عشق به علی عشق به همه خوبی هاست و محبت او مطمئن ترین راه تقرب به خدا و رسیدن به کمالات انسانی است و به همین جهت است که پیامبر اسلام پیوسته و در هر فرصتی محبت علی را توصیه می کرد و امت اسلامی را به سوی او رهنمون می شد و آثار و نتایج سودمند محبت آن یگانه را در دنیا و آخرت برمی شمرد واین تأکید و تکرار نه از جهت علایق شخصی، بلکه به فرمان خداوند بود و رسول خدا مأمور رساندن این پیام ها بود و حتی گاهی از ترس حرف مردم در رساندن برخی از این پیام ها اندکی درنگ می کرد وبلافاصله مورد خطاب الهی قرار می گرفت و از او خواسته می شد که درنگ نکند، یک نمونه آن، آیه مربوط به غدیر خم است که خداوند به پیامبرش گوشزد می کند که اگر پیام الهی در مورد وصایت علی را نرساند، گویا که رسالت خود را ابلاغ نکرده است وسپس اطمینان می دهد که او را از مردم حفظ خواهد کرد.

علیّ بن ابی طالب(ع) ولیّ خدا و محبّ خدا و محبوب خدا بود،این است

که می بینیم در جای جای قرآن از علی وفضیلت های او یاد شده است و با نگاهی به کتاب های تفسیری وحدیثی و کتاب های خاصی که تحت عنوان «مناقب» نوشته شده، حضور گسترده علی را در آیات قرانی به روشنی درمی یابیم و می بینیم که آیات بسیاری از قرآن کریم به وجود آن حضرت تفسیر و تأویل شده است و این تفسیر و تأویل تنها از سوی دانشمندان شیعه نقل نشده بلکه دانشمندان اهل سنت نیز در این کوی سبق برده اند و روایات مربوط به این مطلب را به طور گسترده و با اسناد فراوان و با عشق و علاقه ذکر کرده اند و گاهی در این باره کتاب های مستقلی نوشته اند و آیات مربوط به امیرالمؤمنین را گردآوری کرده اند و این، علاوه بر کتاب های بسیاری است که تحت عنوان «مناقب» تألیف نموده اند و در آنها فصل مشبعی را راجع به آیات مربوط به علی آورده اند.

از جمله کتاب هایی که به طور مستقل در خصوص آیات نازل شده درباره علی (ع) از طرف علمای اهل سنت تألیف شده است، می توان از کتاب های زیر یاد کرد:

_ ما اُنزل من القرآن فی امیرالمؤمنین ;

تألیف: ابوالحسن احمدبن محمدبن میمون قزوینی ;

_ ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین ;

تألیف ابوالفرج اصفهانی (علیّ بن الحسین) متوفی سال 356 ;

_ ما انزل من القرآن فی علی ;

تألیف: حسین بن حکم بن مسلم حبری متوفی سال 286 ;

_ ما نزل من القرآن فی علی _ یا _ المنتزع من القرآن العزیز فی مناقب مولانا امیرالمؤمنین ;

تألیف: ابونعیم اصفهانی (احمدبن عبدالله بن

اسحاق) متوفی سال 430 ;

_ ما نزل من القران فی علی _ یا _ نزول القرآن فی شأن امیرالمؤمنین ;

تألیف: ابوبکر محمدبن مؤمن شیرازی از علمای قرن چهارم ;

_ ما نزل من القرآن فی علی ;

تألیف: ابوالحامد مظفربن ابی بکراحمد حنفی رازی آقسرائی متوفی 631 ;

_ ما نزل من القرآن فی علی ;

تألیف: عبدالعزیز بن یحیی بن احمد جلودی متوفی سال 332;(1)

_ الآیات النازلة فی اهل البیت ;

تألیف: ابومحمد ابن فحّام حسن بن محمد مقری شافعی متوفی سال 458 ;

_ ابانة ما فی التنزیل من مناقب آل الرسول ;

تألیف: احمدبن حسن بن علی، ابوالعباس طوسی متوفی سال 384 ;(2)

_ مانزل من القرآن فی امیرالمؤمنین ;

تألیف: ابوبکر بن مردویه ;

_ مانزل من القرآن فی علی ;

تألیف: هارون بن عمر بن عبدالعزیز مجاشعی (3)

_ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل (کتاب حاضر).

در میان این کتاب ها، کتاب شواهد التنزیل تألیف حافظ کبیر ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد معروف به حاکم حسکانی نیشابوری از علمای قرن پنجم هجری(زنده در سال 470) که درباره اهل بیت پیامبر عموما و امیرالمؤمنین خصوصا تألیف شده است، نظم و ترتیب جالبی دارد وهمه روایات آن با ذکر سند است و گاهی برای یک حدیث چندین سند آورده است. در این کتاب 210 آیه را به ترتیب سوره های قرآن آورده و در ذیل هر کدام روایاتی را از مشایخ خود نقل کرده است، مجموع این روایات که در تفسیر آن آیات آمده بیش از 1200 روایت است.

مؤلف کتاب ابوالقاسم حاکم حسکانی از محدثان و حافظان بزرگ اهل سنت و اهل نیشابور بود و به گفته شاگردش عبدالغافر او پیرو مذهب ابوحنیفه بود(4) شرح

حال او در بسیاری از کتب تراجم آمده است، از جمله ذهبی او را ضمن طبقه 14 محدثان آورده و از او به عنوان شیخ متقن که عنایت تمامی به علم حدیث داشت یاد کرده است.(5)

کتاب شواهد التنزیل با تحقیق و تعلیقات سودمند محقق مفضال شیخ محمد باقر محمودی در بیروت در یک مجلد و در ایران در دو مجلد به اضافه یک جلد فهرست چاپ شده و نگارنده سالهاست که با آن مأنوس است و در تفسیری که به نام «تفسیر کوثر» در دست تألیف دارد، در آیات مربوط به ولایت از آن بهره جسته است.

مدت ها بود که با خود می اندیشیدم که این کتاب را به فارسی ترجمه کنم و آن را به هموطنانی که شیفته امیرالمؤمنین هستند، تقدیم کنم ولی به این کار موفق نمی شدم، با اعلام سال جاری به عنوان سال امیرالمؤمنین، این فکر در من تقویت شد و علاقه بیشتری به ترجمه این کتاب پیدا کردم; ولی در عین حال کار نوشتن تفسیر مرا از آن باز می داشت تا اینکه روزی در این باره به قرآن تفأل کردم و این آیه در بالای صفحه سمت راست قرآن قرار داشت:

وَ هُدُوا اِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا اِلی صِراطِ الْحَمیدِ (6)

«و به سوی سخن پاکیزه هدایت شدند و به سوی راه خداوند شایسته ستایش هدایت شدند.»

گویا که قرآن با من سخن می گفت و مرا به این کار تشویق می کرد، تردیدها از میان رفت و دیگر درنگ روا نبود، برای انجام این کار مدتی نوشتن تفسیر را متوقف کردم و به ترجمه کتاب پرداختم.

شیوه ما در ترجمه

این کتاب چنین بود که سندهای روایات را نیاوردیم چون برای عموم سودی نداشت و اهل تحقیق هم در صورت نیاز به متن عربی مراجعه می کنند، همچنین روایاتی را که متن آنها تکراری بود ولی با سندهای دیگر هم نقل شده بود; نیاوردیم و به یکی از آنها بسنده کردیم ولی تذکر دادیم که این روایت با سندهای دیگر هم نقل شده است; البته اگر میان آن روایات تفاوت های مهمی بود همه را آوردیم. همچنین پاورقی های محقق محترم آقای محمودی را به همان دلیلی که در بالا گفتیم، ترجمه نکردیم و فقط در مواردی با استفاده از این پاورقی ها برخی از روایات متن را، در پاورقی به کتاب های دیگر نیز ارجاع دادیم. ضمناً برای تتمیم فایده، متن عربی روایات را هم آوردیم. البته در شماره آیات و گاهی در متن آیات اشتباهاتی بود که تصحیح کردیم.

امید است که رهروان راه آن امام بزرگوار این اثر را مورد توجه قرار دهند و با مطالعه آن بر نورانیت دل های خود بیفزایند و از تماشای سیمای تابناک امام علی در آیینه قرآن لذت ببرند.

پی نوشتها

1-درباره مشخصات این کتاب ها، رجوع شود به کتاب: اهل البیت فی المکتبة العربیة تألیف علامه محقق سید عبدالعزیز طباطبائی رحمة الله علیه، از انتشارات مؤسسه آل البیت قم. ص444 به بعد.

2-رجوع شود به همان ص 14

3-درباره سه کتاب اخیر، رجوع شود به: معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت تألیف عبدالجبار رفاعی ج 6 ص 311 به بعد

4-عبدالغافربن اسماعیل، تاریخ نیسابور (المنتخب من السیاق) ص 464

5 - ذهبی تذکرة الحفاظ ج 2 ص 1200

6- سوره حج،

آیه 24.

قم _ یعقوب جعفری

19 آبان 1379

12 شعبان 1421

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس خداوندی را که هر کدام از اولیای خود را که بخواهد با انواع کرامت ها گرامی می دارد و او را با افزونی در مقام و منزلت و بالا بردن درجه ها، نعمت می بخشد و بهترین درودها و صلوات بر پیامبر برگزیده او و خاندانش باد.

خبر داد مرا شیخ بزرگوار علیّ بن حمزة بن رشکی که عمرش طولانی باد، گفت: خبر داد مرا پسر مصنف وهب الله بن علی حسکانی حذاء، گفت: امام حاکم حسکانی که خدا از او راضی باشد می گوید:

اما بعد، برخی از کسانی که ریاست بر عوام پیدا کرده اند و از اصحاب «ابن کرام»(1) هستند، در این روزها در مجلس خود نشسته و گروه بسیاری گرد او جمع شده اند و او با عیبجویی درباره نقیب و سرپرست علویان، آن گروه را گمراه می سازد و تا جایی غلوّ کرده و در پایین آوردن مقام پدران او پیش رفته که گفته است: هیچ یک از مفسران نگفته اند که سوره «هل اتی علی الانسان» و نه چیز دیگری از قرآن درباره علی و اهل بیت او نازل شده است.

من جرئت او را نکوهیدم و دروغ و بهتان او را بزرگ شمردم و منتظر شدم که از علما و بزرگان کسی پاسخگوی او باشد ولی کاری صورت نگرفت جز از طرف قاضی امام عماد الاسلام ابوالعلا صاعدبن محمد (قدس روحه) که فقط برخی از خواص خود را که در آن مجلس حاضر شده بودند، مورد عتاب قرار داده و از این کار زشت چشم پوشی کرده است، با

اینکه مدعی بود که به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام خاصی دارد. این بود که بر خود لازم دیدم که این شبهه را از یاران دفع کنم و به همین جهت به گردآوری این کتاب مبادرت نمودم و در آن همه آیاتی را که گفته شده در حق اهل بیت نازل گشته و یا درباره آنان تفسیر گردیده و یا بر آنان حمل شده است، آوردم و از نقد اسانید روایات اعراض کردم و این به جهت انبوهی و فراوانی آن بود و از باب تهوّر نبود و آن را «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل» نامیدم و خدا ما را بس است و او توفیق دهنده و نگهبان خوبی است.

پیش از آوردن آیاتی که درباره این خاندان نازل شده است، چند فصل را که ارتباط تنگاتنگی با مطالب کتاب دارد ذکر می کنیم:

پاورقی

1- منظور از وی بنیان گذار فرقه کرامیه است که مکتب کلامی خاص دارند.

فصل اول

در کثرت خصایص امیرالمؤمنین

به نقل از سخن پیشینیان از جمله عبدالله بن عباس دانشمند امت رضی الله عنه که ابوالطفیل ما را از آن خبر داده است:

1 _ عن ابن عباس قال: لقد کانت لعلیّ بن ابی طالب علیه السلام ثمانیة عشر منقبه لو لم یکن له إلاّ واحدة منهنّ لنجا بها. و قال جدّی _ رحمه الله _ لقد کان علیّ بن ابی طالب ثمانیة عشر منقبة لو لم یکن إلاّ واحدة لنجا بها، ولقد کانت له ثلاثة عشر منقبة لم تکن لأحد من هذه الأمة.

ابن عباس گفت: برای علیّ بن ابی طالب(ع) هیجده منقبت وجود دارد که اگر فقط یکی از آنها بود به وسیله آن نجات پیدا می کرد. و جدّ من رحمه الله گفت: برای علیّ بن ابی طالب(ع) هیجده منقبت وجود دارد که اگر فقط یکی از آنها بود به وسیله آن نجات پیدا می کرد و برای او سیزده منقبت است که هیچ یک از این امت آنها رانداشت.(1)

2 _ عن مجاهد و عبدالله بن شدّاد قالا: ذکر علیّ عند ابن عباس فقال: لقد کانت لعلیّ ثمانیة، عشر منقبة، و أنّ خمساً منها لو لم یکن له إِلاّ واحدة منها کان نجا بها، و إِنّ ثلاثة عشر منها ما کانت لأحد فی هذه الأمّة.

مجاهد و عبدالله بن شداد گفتند: نزد عبدالله بن عباس سخن از علی به میان آمد او گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) هیجده منقبت دارد که پنج تا از آنها به گونه ای است که اگر جز یکی از آنها نبود به وسیله آن نجات

می یافت و سیزده تای آن در هیچ یک از این امت وجود ندارد.

3 _ عن ابن عباس قال: لقد کان لعلیّ ثمانیة عشرة منقبة لو کان واحدة منها لرجل من هذه الأمة لنجا بها، ولقد کانت له اثنا عشر منقبة ما کانت لأحد من هذه الأمّة.

ابن عباس گفت: برای علیّ بن ابی طالب(ع) هیجده منقبت بود که اگر یکی از آنها برای کسی از این امت بود به وسیله آن نجات می یافت و دوازده منقبت برای او بود که هیچ یک از این امت آن را نداشت.

سخن مجاهد بن جبر از بزرگان تابعین و مفسرین درباره او

4 _ قال مجاهد: إِنّ لعلیّ علیه السلام سبعین منقبة ما کانت لأحد من أصحاب النبیّ صلی الله علیه وسلم مثلها و ما من شیء من مناقبهم إلاّ وقد شرکهم فیها.

مجاهد گفت: برای علی(ع) هفتاد منقبت بود که هیچ یک از اصحاب پیامبر(ص) مانند آنها را نداشت و آنان هیچ منقبتی نداشتند مگر اینکه علی با آنان شریک بود.

سخن سلیمان بن طرخان تیمی عابد از زهاد تابعین درباره وی

5 _ محمّد بن المعتمر، عن أبیه عن جدّه قال کان لعلیّ بن ابی طالب عشرون و مائة منقبة لم یشترک معه فیها أحد من أصحاب محمد صلی الله علیه و آله وسلم وقد اشترک فی مناقب الناس.

محمد بن معمتر از جدش نقل می کند که گفت: برای علیّ بن ابی طالب(ع) یکصدوبیست منقبت بود که کسی از اصحاب محمد(ص) با او در آنها شرکت نداشت ولی او در مناقب مردم شرکت داشت.(2)

سخن بعضی از صحابه در تفضیل علی(ع)

6 _ عن أبی الطفیل: عن بعض أصحاب النبی صلی الله

علیه وآله وسلم قال لقد سبق لعلیّ بن ابی طالب علیه السلام من المناقب ما لو أن واحدة منها قسمت بین الخلق وَسِعَتْهم خیراً.

ابوالطفیل از بعضی از اصحاب پیامبر نقل می کند که گفت:برای علیّ بن ابی طالب (ع) منقبت هایی فراهم شده که اگر یکی از آنها را میان مردم تقسیم کنند، از لحاظ نیکی همه را در بر می گیرد.(3)

سخن احمد بن حنبل بغدادی پیشوای اهل حدیث

7 _ عن محمد بن منصور قال: سمعت أحمد بن حنبل یقول ما جاء لأحد من أصحاب رسول الله من الفضائل أکثر ممّا لعلیّ بن ابی طالب.

محمد بن منصور گفت از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا(ص) فضایلی بیشتر از آنچه برای علیّ بن ابی طالب آمده ، نقل نشده است.(4)

8 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

9 _ حمدان الوراق یقول: سمعت أحمد بن حنبل یقول: ما روی لأحد من أصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم من الفضائل الصحاح ما روی لعلیّ بنابی طالب.

حمدان وراق گفت: از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا(ص) از فضائل صحیح آنچه برای علیّ بن ابی طالب(ع) روایت شده، نقل نشده است.

این روایت را یزید بن هارون از فطر نیز نقل کرده است

10 _ قال ابوالطفیل: کان بعض أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم یقول: لقد کان لعلیّ بن ابی طالب علیه السلام من السوابق ما لو أن سابقة منها قسمت بین الخلائق لأوسعتهم خیراً.

ابوالطفیل گفت: بعضی از اصحاب پیامبر(ص) می گفت: برای علیّ بن ابی طالب (ع) سابقه هایی بود که

اگر یکی از آنها را میان مردم تقسیم می کردند، از لحاظ خیر همه آنها را فرا می گرفت.

این روایت را محمد بن عیسی نیز از فطر نقل کرده و نام آن صحابی را هم بیان کرده است

11 _ عن ابن عباس قال: لقد سبقت لعلیّ من السوابق ما لو أنّ واحدةً منها قسمت بین جمیع الخلائق لأوسعتهم خیراً.

ابن عباس گفت: برای علیّ بن ابی طالب سابقه هایی بود که اگر یکی از آنها میان خلایق تقسیم می شد همه آنها را خیر فرامی گرفت.

سخن عبدالله بن عمر بن خطاب در تفضیل علی(ع)

12 _ خلف بن خلیفة قال: سمعت أبا هارون العبدی قال: کنت جالساً مع ابن عمر، إِذ جاء نافع بن الأزرق فقال: والله إِنی لأبغض علیاً. قال: أبغضک الله تبغض رجلاً سابقة من سوابقه خیر من الدنیا و ما فیها.

خلف بن خلیفه گفت: از ابو هارون عبدی شنیدم گفت: با ابن عمر نشسته بودم که نافع بن ازرق آمد و گفت: به خدا قسم که علی را دشمن می دارم، او گفت: خدا تو را دشمن بدارد، کسی را دشمن می داری که فضیلتی از فضایل او از دنیا و آنچه در آن است بهتر است.

سخن عکرمه غلام ابن عباس در تفضیل علی(ع)

13 _ عن عکرمة عن ابن عباس قال: ما فی القرآن آیة: (الذین آمنوا و عملوا الصالحات) إلاّ و علی أمیرها و شریفها، و ما من أصحاب محمّد رجل إلاّ وقد عاتبه الله و ما ذکر علیّاً إلاّ بخیر.

ثم قال عکرمة: إنی لأعلم أنّ لعلی منقبة لو حدّثت بها لنفذت أقطار السماوات و الأرض. أو قال: الأرض.

عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفت

در قرآن آیه ای

به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات = کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند» وجود ندارد مگر اینکه علی امیر آن و شریف آن است و از اصحاب محمد(ص) کسی نیست مگر اینکه خداوند او را مورد عتاب قرار داده اما علی را جز به نیکی یاد نکرده است.(5)

آنگاه عکرمه می گوید: همانا من می دانم که برای علی منقبتی است که اگر آن را حدیث کنم از اطراف آسمانها و زمین نفوذ می کند. یا گفت: زمین.

سخن غلام عایشه در تفضیل علی(ع)

14 _ عبدالرحمان قاضی الری قال: قلت لأبی عبدالرحمان _ مکاتب کان لعائشة _: حدّثنا بمناقب علی. قال: ما أحدّثک و هی أکثر من أن تحصی.

عبدالله بن عبدالرحمان قاضی ری گفت: به ابو عبدالرحمان غلام عایشه گفتم: از مناقب علی به من حدیث کن، گفت: چه حدیث کنم در حالی که آن بیشتر از آن است که شمارش شود.

حدیث مزبور در مسند مالک بن حریرث از مسند کبیر نیز نقل شده است.

پی نوشتها

1- این روایات را هیثمی در مجمع الزواید ج 9 ص 120 نیز نقل کرده است.

2- این روایت را ابن عساکر نیز در تاریخ دمشق ج 3 ص 312 نقل کرده است.

3- این حدیث را ابن عسا کر از ابوالطفیل نقل کرده: تاریخ دمشق ج 3 ص 82.

4- این سخن را حاکم نیز از ابن حنبل نقل کرده: المستدرک ج 3، ص 107.

5- این روایت را متقی هندی نیز آورده: کنز العمال ج 15 ص 94.

فصل دوم

در پیشی گرفتن او به تلاوت

و یگانگی او در حفظ قرآن

15 _ عن أبی عبدالرحمان السلمی قال: ما رأیت أحداً کان أقرأ للقرآن من

علی.

قال عاصم: و کان أبوعبدالرحمان قد قرأ علی علیّ علیه السلام.

ابوعبدالرحمان سلمی گفت: کسی را ندیدم که از علی قاری تر بر قرآن باشد. عاصم می گوید: ابوعبدالرحمان قرآن را نزد علی قرائت کرده بود.

16 _ عن ابن عباس قال: دعا عبدالرحمان بن عوف نفراً من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فحضرت الصلاة فقدّموا علیّ بن ابی طالب لأنه کان أقرأهم.

ابن عباس گفت: عبدالرحمان بن عوف، جمعی از اصحاب رسول خدا(ص) را دعوت کرد پس وقت نماز رسید، علیّ بن ابی طالب(ع) را پیشاپیش خود قرار دادند; چون او از همه آنها قاری تر بود.

17 _ عن أبی عبدالرحمان السلمی قال: ما رأیت أحداً أقرأ من علی علیه السلام.

ابو عبدالرحمان سلمی گفت: کسی را قاری تر از علی(ع) ندیدم.

18 _ یحیی بن آدم قال: قلت لأبی بکربن عیّاش: یقولون أنّ علیاً لم یقرأ القرآن!! قال: أبطل من قال هذا.

یحیی بن آدم گفت: به ابوبکر بن عیاش گفتم: می گویند که علی قرآن نمی خواند! گفت: هرکس چنین گفته سخن باطل گفته است.

19 _ مضمون حدیث 17 باسند دیگری نیز نقل شده است.

20 _ عن عبدالله بن مسعود قال: أفرض أهل المدینة و أقرأهاعلیّ بن ابی طالب علیه السلام.

عبدالله مسعود گفت: عالم ترین اهل مدینه به فرائض و قاری ترین آنها علیّ بن ابی طالب است.(1)

21 _ عن عبدالله بن عباس قال: قال عمربن الخطّاب: أعلمنا بالقضاء و أقرأنا للقرآن علیّ بن ابی طالب.

ابن عباس گفت: عمر بن خطاب می گفت: آگاهترین ما به قضاوت و قاری ترین ما به قرآن، علیّ بن ابی طالب(ع) است.

22 _ عن علیّ بن رباح قال:

جمع القرآن علی عهد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم علی و أُبیّ.

علیّ بن ریاح گفت: قرآن در عهد پیامبر خدا(ص) توسط علی و ابیّ جمع آوری شد.

پی نوشتها

1- مشابه این حدیث را ابن عساکر نیز نقل کرده: تاریخ دمشق ج 3 ص 44.

فصل سوم

در پیشی گرفتن او به دیگران در جمع آوری قرآن

22 _ عن ابن سیرین إن أبابکر لما بویع جلس علیّ فی بیته فأتاه رجل فقال: إن علیاً قد کرهک. فأرسل إلیه فقال: أکرهتنی؟ فقال: والله ما کرهتک غیر أن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم قبض ولم یجمع القرآن فکرهت أن یزاد فیه فآلیت بیمین أن لا أخرج إلاّ إلی الصلاة حتی أجمعه. فقال: نعم ما رأیت.

ابن سیرین گفت: وقتی با ابوبکر بیعت کردند، علی در خانه اش نشست، پس مردی نزد او آمد و گفت: علی از تو ناراحت است، او علی را پیش خود خواند و گفت: آیا از من ناراحتی؟ گفت: به خدا قسم از تو ناراحت نیستم(1) جز اینکه پیامبر خدا از دنیا رفته و قرآن جمع آوری نشده، نخواستم چیزی بر آن افزوده گردد، پس قسم خوردم که از خانه بیرون نیایم جز برای نماز تا وقتی که آن را جمع آوری کنم. گفت: چه فکر خوبی!

23 _ السدی عن عبد خیر، عن علی علیه السلام أنه رأی من الناس طیرة عند وفاة رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فأقسم أن لایضع علی ظهره رداءً حتی یجمع القرآن; فجلس فی بیته حتی جمع القرآن، فهو أول مصحف جمع فیه القرآن، جمعه من قلبه، و کان عند آل جعفر.

سدّی از عبد خیر نقل می کند که وقتی علیّ بن ابی طالب(ع)

وضعیت بد مردم را به هنگام وفات رسول خدا(ص) ملاحظه کرد، سوگند خورد که عبا بر دوش نگیرد تا وقتی که قرآن را جمع آوری کند، پس در خانه اش نشست تا قرآن را جمع آوری کرد و آن نخستین مصحفی است که قرآن در آن جمع آوری شده است. او آن را از قلب خود جمع آوری کرد و نزد خاندان جعفر بود.

24 _ عن عکرمة قال: لما بویع لأبی بکر; تخلف علیّ فی بیته فلقیه عمر فقال: تخلف عن بیعة أبی بکر؟! فقال: إِنی آلیت یمیناً حین قبض رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم أن لا أرتدی برداء ألا إِلی الصلاة المکتوبة حتی أجمع القرآن فإنی خشیت أن ینقلب القرآن.

عکرمه گفت: وقتی با ابوبکر بیعت کردند، علی تخلف کرد و در خانه اش نشست، عمر با او ملاقات کرد و گفت: آیا از بیعت با ابوبکر تخلف می کنی؟ او گفت: وقتی پیامبر از دنیا رفت سوگند خوردم که عبا بر دوش نگیرم مگر برای نماز واجب تا وقتی که قرآن را جمع آوری کنم، چون ترسیدم که قرآن تغییر پیدا کند.

25 _ عن یمان قال: لما قبض النبی أقسم علی _ أو حلف _ أن لا یضع رداءه علی ظهره حتی یجمع القرآن بین اللوحین، فلم یضع رداءه علی ظهره حتی جمع القرآن.

یمان گفت: چون پیامبر(ص) از دنیا رفت، علی سوگند خورد که عبا بر دوش نگیرد تا قرآن را میان دو لوح جمع آوری کند، پس عبا بر دوش نگرفت تا قرآن را جمع آوری کرد.(2)

26 _ عن محمد بن سیرین قال: نبّئت أنّ أبابکر لقی علیاً رضی الله

عنه فقال: أکرهت أمارتی؟ قال: لا ولکن آلیت علی یمین أن لا أرتدی ردای إلاّ إِلی الصلاة حتی أجمع القرآن قال: فکتبه علی تنزیله، فلو أصبت ذلک الکتاب کان فیه علم کثیر. قال محمد بن سیرین فسألت عکرمة فلم یعرفه.

محمد بن سیرین گفت: به من خبر داده شده که ابوبکر با علی ملاقات کرد و گفت: آیا از امارت من ناراحت هستی؟ گفت: نه ولی سوگند خورده ام عبا بر دوش نگیرم مگر برای نماز تا وقتی که قرآن را جمع آوری کنم. می گوید: پس قرآن را مطابق نزول آن نوشت، اگر آن کتاب را به دست می آوردم در آن علم فراوانی بود. محمد بن سیرین می گوید: آن را از عکرمه پرسیدم از آن آگاهی نداشت.

27 _ عن محمد بن سیرین قال: لما مات النبی صلی الله علیه وآله وسلم جلس علی فی بیته فلم یخرج فقیل لأبی بکر: إِن علیاً لایخرج من البیت کأنه کره أمارتک. فأرسل إِلیه فقال: أکرهت إمارتی؟ فقال: ما کرهت إمارتک ولکنی أری القرآن یزاد فیه فحلفت أن لا أرتدی برداء إلا للجمعة حتی أجمعه. قال ابن سیرین: فنبئت أنه کتب المنسوخ و کتب الناسخ فی أثره.

محمد بن سیرین گفت: وقتی پیامبر از دنیا رفت، علی در خانه اش نشست و بیرون نیامد. به ابوبکر گفته شد که علی از خانه بیرون نمی آید گویا که از امارت تو ناراحت است. ابوبکر کسی پیش او فرستاد که آیا از امارت من ناراحتی؟ علی گفت: من از امارت تو ناراحت نیستم ولی می بینم که بر قرآن افزوده می شود، پس سوگند خوردم که عبا بر دوش نگیرم

مگر برای نماز جمعه تا آن را جمع آوری کنم.

ابن سیرین می گوید: به من خبر داده شده که علی در آنجا منسوخ را نوشته و پشت سر آن ناسخ را آورده است.

پی نوشتها

2- این روایت ضعیف است چون ناراحتی امام از آن قوم از مسلمات تاریخ است.

1- این روایت را ابن سعد هم نقل کرده: طبقات ابن سعد ج 2 ص 338.

فصل چهارم

یگانگی اودرشناخت قرآن و معانی آن و یگانگی او درآگاهی از نزول قرآن و آنچه درآن است

28 _ عن أنس قال: قال النبی صلی الله علیه وآله و سلم: علیّ یعلّم الناس بعدی من تأویل القرآن ما لایعلمون أو قال:یخبرهم.

رواه جماعة عن عبدالکریم.

انس بن مالک گفت: پیامبر فرمود: علی پس از من به مردم تأویل قرآن و آنچه را که نمی دانند یاد می دهد. یا گفت: به آنان خبر می دهد.

این روایت را جماعتی از عبدالکریم نقل کرده است.

سخن عبدالله بن عمر در یگانگی علی در علم قرآن:

29 _ قال ابن عمر: علیّ أعلم الناس بما أنزل الله علی محمّد.

ابن عمر گفت: علی آگاهترین مردم است به آنچه خدا بر محمد نازل کرده است.

سخن علی(ع)

30 _ عن علقمة بن قیس قال: قال علی: سلونی یا أهل الکوفة قبل أن لا تسألونی فوالذی نفسی بیده ما نزلت آیة إلا و أنا أعلم بها أین نزلت و فیمن نزلت، فی سهل أم فی مسیر أم فی مقام.

علقمة بن قیس گفت: علی(ع) می گفت: ای اهل کوفه از من بپرسید پیش از آنکه نتوانید از من بپرسید، سوگند به کسی که جانم در دست اوست، آیه ای نازل نشده مگر اینکه من می دانم که کجا نازل شده و درباره چه کسی نازل شده، در بیابان یا کوه یا در

راه یا در اقامتگاه نازل شده است.

این روایت را ابوالطفیل نیز از او نقل کرده است.(1)

31 _ عن أبی الطفیل قال: شهدت علیاً و هو یخطب ویقول: سلونی فوالله

لاتسألونی عن شیء یکون إِلی یوم القیامة إِلاّ حدثتکم به وسلونی عن کتاب الله فوالله ما منه آیة إلاّ و أنا أعلم أین نزلت بلیل أو بنهار أو بسهل نزلت أو فی جبل.

ابوالطفیل گفت: علی(ع) را دیدم در حالی که خطبه می خواند و می گفت : از من بپرسید که سوگند به خدا از من از چیزی که تا روز قیامت حادث می شود نمی پرسید، مگر اینکه شما را از آن خبر می دهم و از من از کتاب خدا سؤال کنید که سوگند به خدا آیه ای نیست، مگر اینکه من می دانم که کجا نازل شده در شب یا روز در بیابان یا کوه نازل شده است.

32 _ عن أبی عبد الرحمان السلمی قال: ما رأیت أحداً أقرأ من علیّ بن ابی طالب، وکان یقول سلونی فوالله لا تسألونی عن شیء من کتاب الله إلا أحدّثکم بلیل نزلت أم بنهار، أو فی سهل أوفی جبل.

ابوعبدالرحمان سلمی گفت: کسی را قاری تر از علیّ بن ابی طالب ندیدم، او می گفت: از من بپرسید که به خدا سوگند چیزی از کتاب خدا را از من نمی پرسید، مگر اینکه به شما خبر می دهم که در شب یا روز در بیابان یا کوه نازل شده است.

این روایت را فرزند شهیدش حسین(ع) نیز از او نقل کرده است:

33 _ الحسین، عن أبیه علی قال: ما فی القرآن آیة إلاّ وقد قرأتها علی رسول الله صلی

الله علیه و آله و سلم و علّمنی معناها.

حسین بن علی از پدرش نقل می کند که گفت: در قرآن آیه ای نیست مگر اینکه آن را بر رسول خدا خوانده ام و او معنای آن را به من یاد داده است.

34 _ عن الحسین عن ابیه علی علیه السلام قال: ما دخل نوم عینی ولا غمض رأسی علی عهد محمد صلی الله علیه و آله وسلم حتّی علمت ذلک الیوم ما نزل به جبرئیل من حلال أو حرام أو سنّة أو کتاب أو أمر أو نهی وفیمن نزل.

حسین بن علی از پدرش نقل می کند که گفت: در عهد رسول الله هیچ وقت خواب بر من غلبه نکرد، مگر اینکه دانستم که در این روز جبرئیل چه چیزی را ازحلال و حرام یا سنت یا کتاب یا امر و یا نهی نازل کرده و درباره چه کسی نازل کرده است.

35 _ عن زید بن علی عن أبیه: عن جدّه عن علی علیه السلام قال: ما دخل عینی غمض ولا رأسی حتّی علمت ما نزل به جبرائیل من حلال و حرام و أمر و نهی أو سنة أو کتاب أو فیما نزل و فیمن نزل.

زید بن علی از پدرانش نقل می کند که علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: هرگز خواب بر چشم و سر من داخل نشد، مگر اینکه دانستم جبرئیل چه چیزی را از حلال و حرام و امر و نهی یا سنت و کتاب نازل کرده و درباره چه چیزی و چه کسی نازل شده است.

36 _ عن ابی فاخته عن علیّ قال: کان لی لسان سؤول و قلب عقول، وما نزلت آیة

إلاّ وقد علمت فیم نزلت و علی من نزلت و بم أنزلت.

ابوفاخته از علی نقل می کند که گفت: برای من زبانی پرسش کننده و قلبی درک کننده بود و هیچ آیه ای نازل نشد، مگر اینکه دانستم درباره چه چیزی و بر چه کسی و با چه چیزی نازل شده است.

آن را علقمة بن قیس نیز از وی نقل کرده است.

37 _ عن علقمة بن قیس قال: قال علی: سلونی یا أهل الکوفة قبل أن لا تسألونی فوالذی نفسی بیده ما نزلت آیة إلا وأنا أعلم أین نزلت و فیمن نزلت أفی سهل أم فی جبل أم فی مسیر أم فی مقام.

علقمة بن قیس گفت: علی(ع) می گفت: ای اهل کوفه از من بپرسید پیش از آنکه نتوانید از من بپرسید، سوگند به کسی که جانم در دست اوست، آیه ای نازل نشد، مگر اینکه من می دانستم کجا نازل شده و درباره چه کسی نازل شده آیا در بیابان یا کوه یا در راه یا در اقامتگاه نازل شده است.

38 _ عن سلیمان الأحمسی عن أبیه: عن علیّ علیه السلام قال: والله ما نزلت آیة إلاّ وقد علمت فیما نزلت و أین نزلت و علی من نزلت إنّ ربّی تعالی وهب لی قلباً عقولاً ولساناً طلقاً.

سلیمان احمسی از پدرش نقل می کند که علی گفت: به خدا سوگند آیه ای نازل نشده، مگراینکه من دانستم در چه چیزی نازل شده و در کجا نازل شده و برای چه کسی نازل شده است. همانا پروردگارم بر من قلبی درک کننده و زبانی گویا داده است.

39 _ عن عباد بن عبدالله قال: قال علیّ: ما

نزلت فی القرآن آیة إلاّ وقد علمت أین نزلت وفی من نزلت وفی أی شیء نزلت، وفی سهل نزلت أم فی جبل.

عباد بن عبدالله گفت: علی(ع) می گفت: در قرآن آیه ای نازل نشده است، مگر اینکه من می دانم کجا نازل شده و درباره چه کسی نازل شده و درباره چه چیزی نازل شده و در بیابان یا کوه نازل شده است.

40 _ عن عائشة قالت: علی أعلم أصحاب محمد بما أنزل علی محمّد(ص).

عایشه گفت: علی آگاهترین فرد از اصحاب محمد(ص) است نسبت به آنچه بر محمد(ص) نازل شده است.

41 _ سلیم بن قیس الهلالی قال: سمعت علیاً یقول: ما نزلت علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آیة من القرآن إلاّ أقرأنیها _ أو أملاها _ علیّ فأکتبها بخطّی و علّمنی تأویلها و تفسیرهاو ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها ودعا الله لی أن یعلمنی فهمها و حفظها، فلم أنس منه حرفاً واحداً. فی حدیث طویلل أختصرته.

سلیم بن قیس هلالی گفت: شنیدم که علی می گفت: برای پیامبر(ص) آیه ای از قرآن نازل نشد، مگر اینکه مرا به خواندن آن وادار کرد یا آن را املا نمود و من با خط خود آن را نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را به من یاد داد و از خدا خواست که فهم و حفظ آن را به من یاد دهد و من یک حرف از آن را فراموش نکردم.حدیث طولانی بود و من آن را به طور مختصر ذکر کردم.(2)

42 _ عن الشعبی قال: ما کان أحد من هذه الأمّة أعلم بما

بین اللوحین و بما أنزل علی محمّد من علیّ.

شعبی گفت: در میان این امت کسی آگاهتر از علی نسبت به آنچه میان دو لوح است و آنچه بر محمد(ص) نازل شده، نبود.

43 _ عن عامر الشعبی قال: ما أحد أعلم بما بین اللوحین من کتاب الله تعالی _ بعد نبیّ الله _ من علیّ بن ابی طالب.

عامر شعبی گفت: پس از پیامبر، کسی آگاهتر از علیّ بن ابی طالب نسبت به کتاب خدا که میان دو لوح است، نبود.

44 _ عن عبدالملمک بن أبی سلیمان، قال: قلت لعطاء: أکان فی أصحاب محمّد أحد أعلم من علیّ؟ قال: لا والله لا أعلمه.

عبدالملک بن ابی سلیمان گفت: به عطاء گفتم: آیا در میان اصحاب محمد(ص) کسی دانشمندتر از علی وجود داشت؟ گفت: نه به خدا سوگند که کسی را نمی شناسم.(3)

45 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

46 _ سمعت ابن شبرمة یقول: ما کان أحد یصعد علی المنبر فیقول: سلونی عمّا بین اللوحین إلاّ علیّ بن ابی طالب.

ابن شبرمه گفت: هیچ کس به منبر نمی رفت که بگوید از من درباره آنچه میان دو لوح است بپرسید، جز علیّ بن ابی طالب.

47 _ 48 _ همین مضمون با دو طریق دیگر نیز نقل شده است.

پی نوشتها

1- و نیز بنگرید به : ابن حجر، تهذیب التهذیب ج 7 ص 338.

2- مشابه این حدیث را ابن عساکر نیز نقل کرده است: تاریخ دمشق ج 2 ص 485.

3- آن را ابن عبدالبر نیز نقل کرده: الاستیعاب ج 3 ص 40 ( در حاشیه الاصابه).

فصل پنجم

در کثرت آنچه از قرآن به طور کلی درباره علی و اولاد و خاندان او نازل شده است

49 _ عن ابن عبّاس قال: ما نزل فی أحد من کتاب

الله تعالی ما نزل فی علیّ.

ابن عباس گفت: از کتاب خدا آن مقدار که در حق علی نازل شده در حق هیچ کس نازل نشده است.

50 _ عن مجاهد قال: نزلت فی علیّ سبعون آیة لم یشرکه فیها أحد.

مجاهد گفت: درباره علی هفتاد آیه نازل شده که کسی در آن با او شریک نبود.

51 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

52 _ عن مجاهد قال: ما أنزل الله آیة فی القرآن إلا علیّ رأسها.

مجاهد گفت: خدا در قرآن آیه ای نازل نکرده مگر اینکه علی در رأس آن است.

53 _ عن یزید بن رومان قال: ما نزل فی أحد من القرآن ما نزل فی علیّ بن ابی طالب.

یزید بن رومان گفت: آن مقدار از قرآن که درباره علیّ بن ابی طالب (ع) نازل شده درباره هیچ کس نازل نشده است.

54 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

55 _ عن عبدالرحمان بن أبی لیلی قال: لقد نزلت فی علی ثمانون آیة صفواً فی کتاب الله ما یشرکه فیها أحد من هذه الأمة.

عبدالرحمان بن ابی لیلی گفت: درباره علی هشتاد آیه برگزیده در کتاب خدا نازل شده که هیچ کس از این امت در آن با او شریک نیستند.

56 _ قال: علیّ بن الحسین علیه السلام: نزل القرآن علینا ولنا کرائمه.

علیّ بن حسین(ع) گفت: قرآن بر ما نازل شده و کرامتهای آن مخصوص ماست.

57 _ عن ابن عباس قال: أخذ النبی صلی الله علیه وآله وسلم یدی وید علیّ بن ابی طالب وخلا بنا علی ثبیر، ثم صلی رکعات ثم رفع یدیه إِلی السماء فقال: الّهمّ إنّ موسی بن عمران سألک،

و أنا محمد نبیک أسألک أن تشرح لی صدری و تیسّر لی أمری و تحلل عقدة من لسانی لیفقه به قولی و اجعل لی وزیراً من أهلی علیّ بن ابی طالب أخی أشدد به أزری و أ شرکه فی أمری. قال ابن عباس: سمعت منادیاً ینادی: یا أحمد قد أوتیت ما سألت. فقال النبی صلی الله علیه وآله وسلم لعلی: یا أبا الحسن ارفع یدک إِلی السماء فادع ربک وسل یعطک. فرفع علی یده إِلی السماء و هو یقول: اللهم اجعل لی عندک عهداً، واجعل لی عندک وُدّاً فأنزل الله علی نبیّه: (إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان وُدّاً). فتلاها النبی صلی الله علیه و آله وسلم علی أصحابه فتعجبوا من ذلک تعجباً شدیداً، فقال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: مما تتعجبون. إن القرآن أربعة أرباع فربع فینا أهل البیت خاصة وربع فی أعدائنا، وربع حلال و حرام وربع فرائض و أحکام و إن الله أنزل فی علی کرائم القرآن.

ابن عباس گفت: پیامبر(ص) دست من و دست علیّ بن ابی طالب (ع) را گرفت و ما را به منطقه ای به نام «ثبیر» برد، آنگاه چند رکعت نماز خواند سپس دستانش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: خدایا موسی بن عمران از تو درخواست کرد و من محمد پیامبر تو نیز از تو می خواهم که سینه مرا فراخ کنی و کار مرا آسان سازی و گره از زبان من بگشایی تا سخن مرا درک کنند، و برای من وزیری از خاندانم قرار بده، علیّ بن ابی طالب (ع) برادرم را، به وسیله او پشت مرامحکم کن و

او را در کار من شریک گردان.

ابن عباس می گوید: شنیدم منادی ندا داد: ای احمد آنچه را که خواستی به تو داده شد، پس پیامبر به علی گفت: ای ابوالحسن دست خود را به آسمان بلند کن و پروردگارت را بخوان و از او بخواه که به تو عطا خواهد کرد. پس علی دست خود را به آسمان بلند کرد، در حالی که می گفت : خدایا برای من نزد خودت پیمانی قرار بده و برای من نزد خودت محبتی قرار بده. در این حال بود که خداوند این آیه را بر پیامبرش نازل کرد: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان وُدّا = همانا کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، به زودی خداوند برای آنان محبتی قرار می دهد.»(1)

پیامبر(ص) این آیه را بر اصحاب خود تلاوت کرد و همگی از آن به شدت تعجب کردند، پیامبر(ص) فرمود: از چه چیزی تعجب می کنید، همانا قرآن چهار قسمت است: یک چهارم آن درباره ما اهل بیت و یک چهارم آن درباره دشمنان ما و یک چهارم آن حلال و حرام و یک چهارم آن واجبات و احکام است و همانا خداوند درباره علی، گزیده قرآن را نازل کرده است.

58 _ عن الأصبغ بن نباتة قال: قال علی علیه السلام: نزل القرآن أرباعاً فربع فینا، وربع فی عدونا، وربع سنن و أمثال وربع فرائض و أحکام فلنا کرائم القرآن.

والحدیث رواه جماعة عن محمد بن الحسن کما رویت، و رواه جماعة عن زکریا.

اصبغ بن نباته گفت: علی(ع) می گفت: قرآن در چهار قسمت نازل شده: یک چهارم درباره ما

و یک چهارم درباره دشمنان ما و یک چهارم سنن و امثال و یک چهارم واجبات و احکام، پس گزیده های قرآن مخصوص ماست.

این حدیث را گروهی از محمد بن حسن به همین صورت که نقل شد، نقل کرده اند و گروهی هم آن را از زکریا نقل کرده اند.

59 _ عن الأصبغ بن نباتة قال: سمعت علیاً یقول: نزل القرآن أثلاثاً: ثلث فینا: وثلث فی عدونا، وثلث فرائض و أحکام وسنن و أمثال.

اصبغ بن نباته گفت: از علی شنیدم که می گفت: قرآن در سه قسمت نازل شده: یک سوم درباره ما و یک سوم درباره دشمنان ما و یک سوم واجبات و احکام و سنن و امثال.

60 _ عن الأصبغ بن نباتة، عن علیّ قال: نزل القرآن أربعة أرباع: ربع فینا، وربع فی عدّونا، وربع حلال و حرام وربع فرائض و أحکام ولنا کرائم القرآن.

اصبغ بن نباته از علیّ بن ابی طالب (ع) نقل می کند که گفت: قرآن در چهار قسمت نازل شده: یک چهارم درباره ما و یک چهارم درباره دشمنان ما و یک چهارم حلال و حرام و یک چهارم واجبات و احکام و گزیده های قرآن مخصوص ماست.

61 _ این روایت را نصربن مزاحم از ابوالجارود به همین صورت نقل کرده و نیز آن را از او در تفسیر عتیق نقل کرده است.

62 _ عن حبیب بن أبی ثابت قال: صنع لنا یوسف بن ماهک حمّاماً و طعاماً، و معنا مجاهد وطاوس وعطاء فبدء بطاوس فطلی فدخل فقال مجاهد: لقد نزلت فی علیّ سبعون آیة ما شرکه فیها أحد. فقال عطاء: ما رأی ذلک له أصحابه فیثبت إِلی طاوس

فقال: یا ابن السوداء تتکلم بهذا؟ اغسلوا عنی لأکونن أنا و هو الیوم حدیثاً لأهل مکة. قال: فلم نزل به حتی سکن.

حبیب بن ابی ثابت گفت: یوسف بن ماهک برای ما حمامی و طعامی آماده کرد و مجاهد و عطاء و طاووس هم با ما بودند، طاووس نوره گذاشت و داخل شد و مجاهد گفت: درباره علی هفتاد آیه نازل شده که هیچ کس در آن با او شریک نبود، پس عطاء گفت: اصحاب او این مطلب را در حق او نمی دانستند، تا به طاووس ثابت شود پس (طاووس) گفت: ای پسر زن سیاه! چنین سخن می گویی؟ مرا بشویید تا من و او مایه گفتگو برای اهل مکه باشیم (سخت دعوا کنیم) می گوید: پیش او نرفتیم تا اینکه خشم او فروکش کرد.

63 _ ورواه أیضاً ابن أبی شیبة، عن عبیدالله بن موسی عن عبدالعزیز بن

سیاه به وقال: فطلوه وتحدث القوم فقال مجاهد: لقدنزلت فی علیّ سبعون آیة ما شرکه فیها أحد. فقال عطاء: ما عرف ذلک له أصحابه. فقال: یا صاحب الحمّام صبّ علیّ الماء، أما لو أترک أنا و هو_ یعنی عطاء _ لکنت أنا و هو الیوم حدیثاً بمکة. والباقی سواء.

این روایت را ابن ابی شیبه، از عبیدالله بن موسی از عبدالعزیز بن سیاه هم نقل کرده و گفته است: به طاووس نوره دادند و بقیه با هم صحبت می کردند، مجاهد گفت: درباره علی هفتاد آیه نازل شد، که هیچ کس در آن با او شریک نبود. پس عطاء گفت: اصحاب او این را درباره او نمی دانستند پس او (طاووس) گفت: ای صاحب حمام آب به روی من

بریز که اگر من و او یعنی عطاء را رها کنند مایه گفتگو در مکه می شویم. بقیه روایت به همان صورت است که نقل شد.

64 _ این روایت را ابو عبدالله حسین بن حکم عبری نیز در تفسیر خود از مالک بن اسماعیل به همین صورت نقل کرده است.

65 _ عن الأصبغ بن نباتة، عن علیّ بن ابی طالب علیه السلام قال: نزل القرآن أربعة أرباع: ربع فینا و ربع فی عدّونا وربع حلال و حرام وربع فرائض و أحکام، ولنا کرائم القرآن.

اصبغ بن نباته، از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: قرآن در چهار قسمت نازل شده، یک چهارم درباره ما و یک چهارم درباره دشمنان ما و یک چهارم حلال و حرام و یک چهارم واجبات و احکام و گزیده های قرآن مخصوص ماست.

66 _ عن زرّ، عن علیّ قال: ما مرّت المواسی علی رأس رجل من قریش إلاّ وقد نزلت فیه آیة من کتاب الله عزّوجلّ.

زرّ از علی(ع) نقل می کند که گفت: تیغ اصلاح بر سر مردی از قریش مرور نکرد مگر اینکه درباره او آیه ای از قرآن نازل شد.

پی نوشتها

1- سوره مریم آیه 19.

فصل ششم :دربیان اینکه منظور از «یا ایها الذین آمنوا» در همه جای قرآن، علیّ بن ابی طالب (ع) است

اشاره

که در حدود نود مورد از کتاب خدا نازل شده

سخن حذیفه بن یمان در این باره:

67 _ عن حذیفة أن أناساً تذاکروا فقالوا: ما نزلت آیة فی القرآن فیها: (یا أیها الذین آمنوا) إلا فی أصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم. فقال حذیفة: ما نزلت فی القرآن (یا أیها الذین آمنوا) إلا کان لعلّی لبّها ولبابها.

حذیفه گفت: گروهی با هم صحبت می کردند و می گفتند: آیه ای

در قرآن نازل نشده که در آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد مگر اینکه راجع به اصحاب محمد(ص) است. حذیفه گفت: در قرآن «یا ایها الذین آمنوا» نازل نشده مگر اینکه چکیده و مغز آن برای علیّ بن ابی طالب(ع) است.

68 _ 69 _ همین مضمون با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

سخن عبدالله بن عباس در این زمینه و روایت عکرمه از او:

70 _ عن ابن عباس قال: ما أنزل الله فی القرآن آیة: (یا أیها الذین آمنوا) إلا کان علیّ أمیرها و شریفها، ولقد عاتب الله أصحاب محمد صلی الله علیه و آله وسلم ولم یذکر علیاً إلا بخیر.

ابن عباس گفت: خداوند در قرآن آیه «یا ایها الذین آمنوا» نازل نکرده، مگر اینکه علی(ع) امیر آن و شریف آن بود و خدا اصحاب محمد (ص) را مورد عتاب قرار داده اما علی را جز با نیکی یاد نکرده است.

71 _ عن ابن عباس قال: ما أنزلت فی القرآن آیة (یا أیها الذین آمنوا) إلا وعلی رأسها و أمیرها، ولقد عاتب الله أصحاب محمد فی غیر آی من القرآن و ما ذکر علیاً إلا بخیر.

ابن عباس گفت: در قرآن آیه «یا ایها الذین آمنوا» نازل نشد، مگر اینکه علی(ع) رأس آن و امیر آن بود و خدا اصحاب محمد(ص) را در آیات متعددی مورد عتاب قرار داده و علی را جز به نیکی یاد نکرده است.

72 _ 73 _ همین مضمون با سندهای دیگری نیز از ابن عباس نقل شده است

سخن مجاهد بن جبر در این باره

84 _ عن مجاهد قال: ما کان فی القرآن: (یا أیها الذین آمنوا) فإن لعلّی سابقة ذلک

وفضیلته.

مجاهد گفت: هرچه در قرآن «یا ایها الذین آمنوا» آمده سابقه و فضیلت آن برای علی است.

85 _ همین مضمون با سند دیگری نیز از مجاهد نقل شده است.

ذکر آیاتی که درباره اهل بیت پیامبر (ص) نازل شده به تفصیل و به ترتیب سوره ها

سوره فاتحه آیه 5

از سوره فاتحه درباره آنان نازل شده است

اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ

ما را به راه راست هدایت فرما.

86 _ عن أبی بریدة فی قول الله تعالی: (اهدنا الصراط المستقیم) قال: صراط محمد و آله.

ابو بریده درباره سخن خداوند : «اهدنا الصراط المستقیم» گفت: راه محمد و خاندان او.

87 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (اهدنا الصراط المستقیم) قال: یقول: قولوا معاشر العباد: اهدنا إلی حب النبی و أهل بیته.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «اهدنا الصراط المستقیم» گفت: می گوید: ای بندگان بگویید ما را به محبت پیامبر و اهل بیت او هدایت فرما.

88 _ عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله لعلیّ بن ابی طالب: أنت الطریق الواضح و أنت الصراط المستقیم، وأنت یعسوب المؤمنین.

ابن عباس گفت: پیامبر(ص) به علیّ بن ابی طالب(ع) فرمود: تو راه روشن و تو صراط مستقیم و تو سرور مؤمنان هستی.

89 _ عن جابربن عبدالله قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إنّ الله جعل علیّاً وزوجته و أبناءه حجج الله علی خلقه و هم أبواب العلم فی أمتی من اهتدی بهم هدی إلی صراط مستقیم.

جابربن عبدالله گفت: پیامبر خدا فرمود: همانا خداوند علی و همسر و پسران او را حجت های خود بر مردم قرار داده و آنان در میان امت من دربهای علم هستند، هر کس به وسیله آنان هدایت شود

به صراط مستقیم هدایت شده است.

90 _ عن أبی جعفر الباقر، عن أبیه، عن جدّه قال: قال رسول الله(ص): من سرّه أن یجوز علی الصراط کالریح العاصف ویلج الجنة بغیر حساب فلیتول ولیی و وصیی و صاحبی و خلیفتی علی أهلی علیّ بن ابی طالب، ومن سره أن یلج النار فلیترک ولایته فوعزّة ربّی وجلاله إنّه لباب الله الذی لا یؤتی إلاّ منه، و أنّه الصراط المستقیم و أنه الذی یسأل الله عن ولایته یوم القیامة.

ابوجعفر باقر(ع) از پدرش، از جدش پیامبرخدا(ص) نقل می کند که فرمود: هرکس دوست داشته باشد که از صراط مانند بادی تند بگذرد و بدون حساب وارد بهشت گردد، ولیّ و وصیّ و دوست و جانشین من برای خاندانم، علیّ بن ابی طالب(ع) را دوست بدارد و هرکس می خواهد وارد آتش شود ولایت او را ترک کند، پس سوگند به عزت و جلال پروردگارم که او دروازه خداوند است که جز از طریق او نمی توان وارد شد و او صراط مستقیم است و او کسی است که در روز قیامت از ولایت او پرسیده خواهد شد.

91 _ عن جابربن عبدالله الأنصاری قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: اهتدوا بالشمس، فإذا غاب الشمس فاهتدوا بالقمر، فإذا غاب القمر فاهتدوا بالزهرة، فإذا غابت الزهرة فاهتدوا بالفرقدین.

فقیل: یا رسول الله ما الشمس و ما القمر وما الزهرة وما الفرقدان؟ قال: الشمس أنا، والقمر علی والزهرة فاطمة، والفرقدان الحسن والحسین علیهم السلام.

جابر بن عبدالله انصاری گفت: پیامبر خدا(ص) فرمود: راه خود را با آفتاب پیدا کنید و اگر آفتاب نبود با ماه و اگر ماه غایب شد

با ستاره زهره و اگر ستاره زهره غایب شد با فرقدین (دو ستاره قطبی) راه خود را بیابید.

گفته شد: یا رسول لله منظور از خورشید و ماه و زهره و فرقدین چیست؟ فرمود: آفتاب من هستم و ماه علی و زهره فاطمه وفرقدین حسن و حسین هستند.

92 _عن سلام بن المستنیر الجعفی قال: دخلت علی أبی جعفر _ یعنی الباقر _ فقلت: جعلنی الله فداک إنی أکره أن أشق علیک فإن أذنت لی أسألک؟ فقال: سلنی عما شئت فقلت: أسألک عن القرآن؟ قال: نعم. قلت قول الله تعالی فی کتابه: (هذا صراط علَیَّ مستقیم) ]الحجر: 15 [ قال: صراط علیّ بن ابی طالب. فقلت: صراط علیّ بن ابی طالب؟ فقال: صراط علیّ بن ابی طالب.

سلام بن مستنیر جعفی گفت: بر ابوجعفر باقر(ع) وارد شدم و گفتم: خدا مرا فدای تو کند من دوست ندارم که شما را به زحمت اندازم اگر اجازه فرمایی می پرسم. پس گفت: هرچه می خواهی از من بپرس. گفتم: آیا از قرآن بپرسم؟ فرمود: آری. گفتم: قول خداوند در کتابش «هذا صراط علَیَّ مستقیم = این راهی است بر من که مستقیم است»(1) گفت: راه علیّ بن ابی طالب. گفتم: راه علیّ بن ابی طالب ؟ گفت: راه علیّ بن ابی طالب.

93 _ عن عبدلله بن سلیمان قال: قلت لأبی عبدالله: «قد جاءکم برهان من ربّکم» ]النساء: 4 [ قال: البرهان محمد، والنور علی، والصراط المستقیم علیّ.

عبدالله بن سلیمان گفت: از ابوعبدالله این آیه را پرسیدم: «جاءکم برهان من ربّکم = برای شما برهانی از سوی پروردگارتان آمده»(2) گفت: برهان محمد و نور علی و صراط مستقیم نیز علی است.

94

_ عن أبی جعفر، قال: آل محمد الصراط الذی دلّ الله علیه.

ابوجعفر گفت: خاندان محمد(ص) همان راهی است که خدا به آن راهنمایی کرده است.

95 _ أبو بصیر، عن أبی عبدالله قال: الصراط الذی قال إبلیس: (لأقعدن لهم صراطک المستقیم) ]الأعراف: 16 [ فهو علی.

ابوبصیر از ابوعبدالله (امام صادق) نقل می کند که گفت: آن راهی که شیطان گفت: «لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم = من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنان می نشینم.»(3) آن علی است.

96 _ عبدالله بن أبی جعفر قال: حدّثنی أخی عن قوله: (هذا صراط علیّ مستقیم) قال: هو أمیر المؤمنین.

عبدالله بن ابی جعفر گفت: حدیث کرد مرا برادرم که قول خداوند «هذا صراط علیّ مستقیم» امیرالمؤمنین است.

97 _ عن حذیفة قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم:... وإن ولّیتموها علیّاً یقیمکم علی صراط مستقیم.

حذیفه گفت: پیامبر خدا(ص) فرمود:... اگر علی را والی کنید شما را به صراط مستقیم استوار می سازد.(4)

98 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

99 _ عن حذیفة قال: ذکرت الخلافة أو الإمارة عند رسول الله(ص) فقال:... وإن تؤمروا علیاً تجدوه هادیاً مهدیاً یسلک بکم الطریق المستقیم.

حذیفه گفت: نزد پیامبر خدا از خلافت و امارت سخن به میان آمد، پس فرمود:... و اگر علی را امیر قرار بدهید، او را هدایت کننده هدایت شده می یابید و شما را به سوی راه راست می برد.

100 _ عن علی علیه السلام عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال:... وإن

یؤمّروا علیاً _ ولا أظنهم فاعلین _ یسلک بهم الصراط المستقیم.

علی(ع) گفت: پیامبر فرمود:... اگر علی را امیر قرار دهند _ و گمان

نمی کنم که چنین کنند _ آنان را به سوی راه راست می برد.

101 _ 102 _ مضمون روایت 99 با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

103 _ قال عمر بن الخطّاب: من ترون أنّهم یولّون الأمر غداً؟ قالوا: عثمان بن عفّان قال: فأین هم عن علیّ بن ابی طالب یحملهم علی الطریق المسقیم.

عمر بن خطاب گفت: به نظر شما فردا چه کسی را والی قرار خواهند داد؟ گفتند: عثمان بن عفان را. گفت: آنان از علیّ بن ابی طالب(ع) به کجا می روند او آنان را به راه راست می کشاند.

104 _ مضمون روایت 99 با سند دیگری نیز نقل شده است.

105 _ عن عبدالرحمان بن زید بن أسلم، عن أبیه فی قول الله تعالی (صراط الذین أنعمت علیهم) قال: النبی ومن معه وعلیّ بن ابی طالب وشیعته.

عبدالرحمان بن زید بن اسلم از پدرش درباره سخن خداوند: «صراط الذین انعمت علیهم» نقل می کند که منظور از آن، پیامبر و همراهان او و علیّ بن ابی طالب و شیعیان اوست.

پی نوشتها

1- سوره حجر آیه 15.

2- سوره نساء آیه 4.

3- سوره اعراف، آیه 16.

4- قسمت اول این روایت و سه روایت بعدی که مربوط به حضرت علی(ع) نبود ترجمه نشد، چون اساس این کتاب ذکر روایاتی است که مربوط به اهل بیت و بخصوص حضرت علی(ع) است.

سوره بقره آیه2

از سوره بقره درباره آنان نازل شده است

ذلِکَ الْکِتآبُ لا رَیْبَ فیهِ هُدًی لِلْمُتَّقینَ

آن کتابی است که شکی در آن نیست، مایه هدایت برای پرهیزگاران است.

106 _ عن عبد الله بن عباس فی قول الله عز وجل: (ذلک الکتاب لا ریب فیه)

یعنی لا شک فیه أنه من عند الله نزل «هدی» یعنی بیاناً و

نوراً «للمتقین» علیّ بن ابی طالب الذی لم یشرک بالله طرفة عین، اتقی الشرک وعبادة الأوثان وأخلص لله العبادة، یبعث إلی الجنّة بغیر حساب هو و شیعته.

از عبدالله بن عباس درباره سخن خداوند: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین» نقل شده که گفت: یعنی شکی نیست که آن از جانب خداوند است و به عنوان هدایت نازل شده; یعنی بیان و نور است برای پرهیزگاران، برای علیّ بن ابی طالب (ع) که یک لحظه به خدا شریک قائل نشد، از شرک و پرستش بتها پرهیز نمود و عبادت را تنها برای خدا انجام داد. او و شیعیانش بدون حساب به سوی بهشت فرستاده می شوند.

سوره بقره آیه 4

از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و آنان همان رستگارانند.

107 _ عن علیّ بن ابی طالب علیهم السلام قال: قال لی سلمان الفارسی: قلّما طلعتَ علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یا أباالحسن و أنا معه إلاّ ضرب بین کتفیّ وقال: یا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون.

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: سلمان فارسی به من گفت: ای ابوالحسن کمتر اتفاق می افتاد که تو خدمت پبامبر می رسیدی و من با او بودم مگر اینکه پیامبر به کتف من می زد و می فرمود: ای سلمان این (علی) و گروه او همان رستگارانند.

108 _ عن علی قال: حدّثنی سلمان الخیر فقال: یا أبا الحسن قلّما أقبلت أنت و أنا عند رسول الله إلاّ قال: یا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون یوم القیامة.

علی(ع) فرمود: حدیث کرد مرا سلمان خیر گفت: ای ابوالحسن کمتر می شد که من و تو

نزد پیامبر خدا بودیم مگر اینکه پیامبر می فرمود: ای سلمان او و گروه او همان رستگاران در روز قیامت هستند.(1)

109 _ 110_ همین مضمون با سندهای دیگر نیز نقل شده است.

سوره بقره آیه 13

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ اِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النّاسُ

و زمانی که به آنان گفته می شود ایمان بیاورید همانگونه که مردم ایمان آورده اند.

111 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (آمنوا کما آمن الناس) قال: علیّ بن ابی طالب و جعفر الطیار، و حمزة و سلمان و أبوذر، و عمّار، ومقداد، و حذیفة بن الیمان و غیرهم.

ابن عباس درباره سخن خداوند «آمنوا کما آمن الناس» گفت: علیّ بن ابی طالب (ع) و جعفر طیار و حمزه و سلمان و ابوذر و مقداد و حذیفة بن یمان و دیگران.

سوره بقره آیه 14

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ اِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا

و چون با کسانی که ایمان آورده اند ملاقات می کنند، می گویند: ایمان آوردیم.

112 _ عن محمد بن الحنفیة قال: بینما أمیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب(ع) قد أقبل من خارج المدینة ومعه سلمان الفارسی و عمّار، وصهیب والمقداد، وأبوذر، إذ بصر بهم عبدالله بن أبی بن سلول المنافق و معه أصحابه، فلما دنی أمیرالمؤمنین قال عبدالله بن أبی: مرحباً بسید بنی هاشم وصی رسول الله و أخیه و ختنه و أبی السبطین الباذل له ماله و نفسه فقال: ویلک یا ابن أبیّ أنت منافق أشهد علیک بنفاقک. فقال ابن أبیّ: وتقول مثل هذا لی؟ والله إنی لمؤمن مثلک و مثل أصحابک. فقال علیّ ثکلتک أمک ما أنت إلا منافق. ثم أقبل إلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فأخبره بما جری فأنزل الله تعالی: (وإذا لقوا الذین آمنوا) وإذا لقی ابن سلول أمیرالمؤمنین المصدق بالتنزیل (قالوا

آمنا)، یعنی صدقنا بمحمد والقرآن، (وإذا خلوا إلی شیاطینهم) من المنافقین (قالوا: إنا معکم) فی الکفر والشرک (إنما نحن مستهزؤن) بعلیّ بن ابی طالب و أصحابه. یقول الله تعالی تبکیتاً لهم: «الله یستهزء بهم» یعنی یجازیهم فی الآخرة جزاء استهزائهم بعلی و أصحابه رضی الله عنهم.

محمد بن حنفیه گفت: امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب(ع) از بیرون مدینه می آمد و سلمان فارسی و عمار و صهیب و مقداد و ابوذر با او بودند، در این هنگام عبدالله بن ابیّ بن سلول منافق که همراه با یارانش بود، آنها را دیدند، وقتی امیرالمؤمنین نزدیک شد، عبدالله بن ابیّ گفت: مرحبا به سرور بنی هاشم و وصی پیامبر خدا و برادر و داماد او و پدر دو نوه پیامبر که مال و جانش را در راه پیامبر بذل می کند، علی فرمود: وای بر تو ای پسر ابیّ تو منافق هستی و من به منافق بودن تو گواهی می دهم. پس ابن ابیّ گفت: درباره من چنین می گویی؟ سوگند به خدا من نیز مانند تو و یاران تو مؤمن هستم. علی گفت: مادرت در عزایت نشیند تو جز یک منافق نیستی.

سپس نزد پیامبر خدا آمد و جریان را به آن حضرت خبر داد، پس این آیه نازل شد: «واذا لقوا الذین آمنوا» یعنی وقتی ابن سلول (و یاران او) با امیرالمؤمنین که با قرآن مورد تصدیق قرار گرفته، ملاقات می کنند، می گویند: ایمان آوردیم، یعنی محمد و قرآن را تصدیق کردیم و چون با شیاطین خود از منافقان خلوت می کنند، می گویند ما در کفر و شرک با شما هستیم، همانا ما علیّ بن

ابی طالب(ع) و یاران او را مسخره می کنیم. خداوند جهت کوبیدن آنها می گوید: خداوند آنان را مسخره می کند، یعنی آنان را در روز آخرت به سزای اینکه علی و اصحاب او را مسخره کرده اند مجازات خواهد نمود.

سوره بقره آیه 25

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ

و مژده بده کسانی را که ایمان آورده اند و عمل شایسته انجام داده اند.

113 _ عن ابن عبّاس قال: ممّا نزل من القرآن خاصّة فی رسول الله وعلیّ وأهل بیته من سورة البقرة: (وَبَشِّرِ الَّذِیْنَ آمنوا) الآیة، نزلت فی علیّ و حمزة و جعفر و عبیدة بن الحارث بن عبدالمطلب.

وأخرجه الحبری فی تفسیره بروایة أبی بکر محمد بن صفوان الواسطی عنه، رأیته بمرو نسخة عتیقة.

ابن عباس گفت: از آیاتی که در خصوص پیامبر و علی و خاندان او از سوره بقره نازل شده، این آیه است: «وبشّر الذین آمنوا» که درباره علی و حمزه و جعفر و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب نازل شده است.

این روایت را حبری در تفسیر خود از ابوبکر محمد بن صفوان واسطی نقل کرده و من آن را در نسخه عتیقه ای در مرو دیدم.

سوره بقره آیه 30

و از آیاتی که درباره آنان نازل شد سخن خداوند به فرشتگان است

اِنّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً

همانا من در روی زمین جانشینی قرار می دهم.

114 _ عن عبدالله بن مسعود قال: وقعت الخلافة من الله عزوجل فی القرآن لثلاثة نفر: لآدم علیه السلام لقول الله عزوجلّ: (وَإذ قال ربّک للملائکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة) یعنی آدم، قالوا: «أتجعل فیها» یعنی أتخلق فیها «من یفسد فیها» یعنی یعمل بالمعاصی بعدما صلحت بالطاعة، نظیرها: «ولا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها» یعنی لا تعملوا لیفسد فیها» یعنی لیعمل فیها بالمعاصی «ونحن نسبّح بحمدک» یعنی نذکرک، (ونقدّس لک) یعنی ونطهّر لک الأرض. «قال: إنّی أعلم ما لا تعلمون» یعنی سبق فی

علمی أنّ آدم و ذرّیته سکّان الأرض و أنتم سکان السماء.

والخلیفة الثانی داود صلوات الله علیه لقوله تعالی: (یا داود إنّا جَعلناک خلیفة فی الأرض) یعنی أرض بیت المقدس.

والخلیفة الثالث علیّ بن ابی طالب لقول الله تعالی (لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم) یعنی آدم و داود.

عبدالله بن مسعود گفت: خلافت از جانب خدا در قرآن برای سه نفر ذکر شده است: اول آدم که خداوند می فرماید: «وهنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: همانا من در روی زمین جانشینی قرار می دهم» و منظور، آدم بود. فرشتگان گفتند: آیا در آن قرار می دهی یعنی خلق می کنی کسی را که در آن فساد کند؟ یعنی گناهان از او سرزند پس از آنکه با اطاعت اصلاح شده است. مانند این آیه «وچون به ولایت برسد، در زمین سعی می کند تا در آن فساد کند» یعنی گناه کند. (ادامه سخن فرشتگان): «وما به ستایش تو تو را تسبیح می گوییم» یعنی تو را ذکر می گوییم، و تو را پاک می داریم یعنی زمین را برای تو پاکیزه می سازیم. خداوند گفت: من چیزی می دانم که شما نمی دانید، یعنی در علم من چنین سبقت گرفته که آدم و اولاد او ساکنان زمین و شما ساکنان آسمان خواهید بود.

جانشین دوم، داود(ع) است که خداوند می فرماید: «ای داود همانا تو را جانشین در زمین قرار دادیم» یعنی در سرزمین بیت المقدس.

جانشین سوم، علیّ بن ابی طالب(ع) است که خداوند می فرماید: «تا آنان را در روی زمین جانشینان قرار دهیم همان گونه که پیشینیان آنان را جانشین قرار دادیم»(2) یعنی

آدم و داود.

115 _ عن سلمان الفارسی قال: سمعت رسول الله(ص) یقول: إن وصیی و خلیفتی و خیر من أترک بعدی ینجز موعدی و یقضی دینی علیّ بن ابی طالب.

سلمان فارسی گفت: از پیامبر خدا(ص) شنیدم وصی و خلیفه من و بهترین کسی که پس از خود او را ترک می کنم که وعده های مرا عملی سازد و دین مرا ادا کند، علیّ بن ابی طالب(ع) است.(3)

سوره بقره آیه 31

خداوند می فرماید:

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها

و به آدم همه نام ها را آموخت.

پیامبر علیّ بن ابی طالب(ع) را شبیه آدم معرفی کرده

116 _ عن أبی الحمراء قال: کنا عند النبی صلی الله علیه و آله و سلم فأقبل علی فقال رسول الله: من سره أن ینظر إلی آدم فی علمه، ونوح فی فهمه و إبراهیم فی حِلْمِه فلینظر إلی علیّ بن ابی طالب.

ابوالحمراء گفت: نزد پیامبر(ص) بودیم که علی(ع) آمد، پیامبر فرمود هر کس را شادمان می کند اینکه آدم را در علمش و نوح را در فهمش و ابراهیم را در حلمش ببیند، پس به علیّ بن ابی طالب(ع) بنگرد.

117 _ عن أبی الحمراء قال: قال رسول الله(ص): من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه و إلی نوح فی فهمه و إلی إبراهیم فی حلمه و إلی یحیی فی زهده و إلی موسی فی بطشه فلینظر إلی علیّ بن ابی طالب.

ابوالحمراء گفت: پیامبر فرمود: هر کس بخواهد به آدم در عملش و به نوح در فهمش و به ابراهیم در حلمش و به یحیی در زهدش به موسی در شدتش نگاه کند، پس به علیّ بن ابی طالب(ع) بنگرد.

118 _ عن ابن عباس قال:

قال رسول الله(ص) أنا مدینة العلم و علی بابها، فمن أراد العلم فلیأت الباب.

ابن عباس گفت: پیامبر(ص) فرمود: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است، پس هر کس اراده علم کند از دروازه وارد شود.(4)

119 _ 121 _ عن علیّ قال: قال رسول الله (ص) أنا دار العلم و علی بابها، فمن أراد العلم فلیأتها من بابها. قال: وکنت أسمع علیّاً کثیراً ما یقول: إنّ ما بین أضلاعی هذه لعلم کثیر.

با سه سند از علی(ع) نقل شده که گفت: پیامبر(ص) فرمود: من خانه علم هستم و علی در آن است، پس هر کس اراده علم کند باید از درب آن وارد شود.

راوی این حدیث می گوید: بارها از علی(ع) شنیدم که می گفت: همانا میان سینه ام علم بسیاری وجود دارد.

این حدیث با سندهای دیگر نیز نقل شده است.

122 _ عن أنس بن مالک قال: قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: لفاطمة: زوجتک یا بنیة أعظم الناس حلماً، وأقدمهم سلماً و أکثرهم علماً.

انس بن مالک گفت: پیامبر خدا(ص) به دخترش فاطمه فرمود: دخترم تو را به ازدواج کسی درآوردم که بزرگترین مردم از نظر علم و پیشروترین آنها از نظر اسلام و بیشترین آنها از نظر علم است.(5)

123 _ عن ابن عباس قال: العلم عشرة أجزاء أعطی علیّ بن ابی طالب منها تسعة، والجزء العاشر بین جمیع الناس وهو بذلک الجزء أعلم منهم.

ابن عباس گفت: علم ده جزء دارد که نه جزء آن تنها به علی بن ابی طالب داده شده و یک جزء آن میان مردم تقسیم شده و علی در این جزء هم دانشمندترین آنهاست.

این، باب گسترده

ای است و من احادیث آن را در کتاب مستقلی جمع آوری کرده ام، پس هر کس بخواهد به طور مشروح در آن وارد شود، به آن کتاب مراجعه کند.

سوره بقره آیه 43

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است:

وَ أَقیمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ

نماز را به پادارید و زکات را بپردازید و با رکوع کنندگان رکوع کنید.

124 _ عن ابن عباس فی قوله: «وارکعوا» قال: مما نزل فی القرآن خاصة فی رسول الله وعلیّ بن ابی طالب و أهل بیته من سورة البقرة: (وارکعوا مع الراکعین) إنها نزلت فی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علیّ بن ابی طالب و هما أوّل من صلّی ورکع.

ابن عباس گفت: از جمله چیزهایی که در قرآن در خصوص پیامبر خدا و علیّ بن ابی طالب(ع) و اهل بیت او در سوره بقره نازل شده این آیه است: «وارکعوا مع الراکعین» این آیه در حق پیامبر خدا و علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است و این دو نفر نخستین کسانی بودند که نماز خواندند و رکوع کردند.

125 _ یحیی بن عفیف الکندی عن أبیه عن جده قال: قدمت مکة لأبتاع لأهلی من ثیابها و عطرها فأویت إلی العباس بن عبدالمطلب وکان رجلاً تاجراً، فأنا جالس عنده أنظر إلی الکعبة وقد حلّقت الشمس فی السماء وارتفعت إذ جاء شاب فرمی ببصره إلی السماء ثم قام مستقبل الکعبة، فلم ألبث إلاّ یسیراً حتّی جاء غلام فقام عن یمینه، ثم لم ألبث إلاّ یسیراً حتی جاءت امرأة فقامت خلفهما فرکع الشاب فرکع الغلام والمرأة، فرفع الشاب فرفع الغلام والمرأة، فسجد الشاب

فسجد الغلام والمرأة فقلت: یا عباس أمر عظیم. فقال العبّاس: نعم أمر عظیم، تدری من هذا الشاب؟ قلت: لا. قال: هذا محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب هذا ابن أخی، هل تدری من هذا الغلام؟ قلت لا. قال: هذا علیّ بن ابی طالب هذا ابن اخی اتدری من هذه المرأة؟ قلت: لا.قال: هذه خدیجة بنت خویلد زوجته، إن ابن أخی هذا أخبر أنّ ربّه ربّ السّماوات و الارض أمره بهذا الدین الذی هو علیه و لا والله ما علی ظهر الأرض کلها أحد علی هذا الدین غیر هؤلاء الثلاثة.

یحیی بن عفیف کندی از پدرش و او از جدش نقل می کند که گفت: به مکه درآمدم تا برای خانواده ام لباس و عطر تهیه کنم پس نزد عباس بن عبدالمطلب رفتم و او مرد تاجری بود، نزد او نشسته بودم و به کعبه نگاه می کردم و آفتاب در آسمان بالا آمده بود، ناگهان جوانی آمد و نگاهی به آسمان کرد سپس رو به کعبه ایستاد،اندکی نگذشت تا اینکه پسر بچه ای آمد و در طرف راست او ایستاد و اندکی نگذشت زنی آمد و در پشت سر آنها ایستاد، پس آن جوان رکوع کرد و آن پسر بچه و آن زن نیز رکوع کردند، پس آن جوآن بلند شد آنان هم بلند شدند پس آن جوان سجده کرد و آن پسر بچه و زن نیز سجده کردند.

به عباس گفتم: ای عباس کار بزرگی است. عباس گفت: آری کار بزرگی است، آیا این جوان را می شناسی؟ گفتم: نه. گفت: این محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب پسر برادر من است. آیا این پسربچه را می شناسی؟

گفتم: نه. گفت: او علیّ بن ابی طالب(ع) است. او نیز پسر برادر من است. آیا این زن را می شناسی؟ گفتم: نه. گفت: او خدیجه دختر خویلد همسر اوست. این پسر برادرم خبر می دهد که پروردگار او پروردگار آسمانها و زمین است و اوست که وی را به این دینی که بر آن است فرمان داده. به خدا سوگند در روی زمین جز این سه نفر، بر این دین نیستند.

سوره بقره آیات 45 _ 46

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَکَبیرَةٌ اِلاّ عَلَی الْخاشِعینَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ

و بهوسیله صبر و نماز یاری بجویید و همانا آن (نماز) گران است مگر برای خاشعان، همانان که می دانند که پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد.

126 _ عن ابن عباس فی قوله: (استعینوا بالصبر والصلاة وإنّها لکبیرة إلاّ علی الخاشعین) قال: الخاشع: الذلیل فی صلاته، المقبل علیها، یعنی رسول الله صلی الله علیه و علیاً، علیه السلام. و قوله: (الَّذینَ یَظُنُّوْنَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إلَیْهِ راجِعُوْنَ)، نزلت فی علی و عثمان بن مظعون، و عمّار بن یاسر و أصحاب لهم رضی الله عنهم.

ابن عباس درباره آیه: «استعینوا بالصبر والصلوة و انهالکبیرة الا علی الخاشعین» گفت: «خاشع» کسی است که در نماز خود فروتن باشد و به آن روی آورد; یعنی پیامبر خدا و علی(ع) و درباره آیه «الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم الیه راجعون» درباره علی و عثمان بن مظعون و عماربن یاسر و یاران آنان که خدا از آنان خوشنود باشد، نازل شده است.(6)

سوره بقره آیه82

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ

وکسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، آنان یاران بهشتند و در آن جاودانه هستند.

127 _ عن ابن عباس قال: مما نزل من القرآن خاصة فی رسول الله و علیّ و أهل بیته من سورة البقرة قوله تعالی: (والذین آمنوا و عملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنة هم فیها خالدون) نزلت فی علی خاصة وهو أوّل مؤمن و أوّل

مصلٍّ بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.

ابن عباس گفت: از جمله آیاتی که در سوره بقره در خصوص پیامبر خدا و علی و اهل بیت او نازل شده، سخن خداوند است: «والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون» که در خصوص علیّ بن ابی طالب نازل شده و او نخستین کسی بود که ایمان آورد و نخستین کس پس از پیامبر خدا بود که نماز خواند.

128 _ عن ابن عباس قال: لعلی أربع خصال: هو أول عربی و عجمی صلی مع النبی صلی الله علیه و آله، وهو الذی کان لواؤه معه فی کل زحف، وهو الذی صبر معه یوم المهراس انهزم الناس کلهم غیره، وهو الذی غسله، وهو الذی أدخله قبره.

ابن عباس گفت: علی چهار خصلت داشت: او نخستین کس از عرب و عجم بود که با پیامبر نماز خواند و او کسی بود که پرچم پیامبر در هر جنگی با او بود و او کسی بود که در روز سختی همراه پیامبر بود و همه مردم جز او شکست خوردند، و او کسی بود که پیامبر را غسل داد و او را وارد قبر کرد.

سوره بقره آیه 143

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدآءَ عَلَی النّاسِ

و این چنین شما را امتی نمونه قرار دادیم تا گواهان بر مردم باشید.»

129 _ عن سلیم بن قیس عن علی علیه السلام قال: إنّ الله إیّانا عنی بقوله تعالی: (لتکونوا شهداء علی الناس) فرسول الله شاهد علینا، ونحن شهداء الله علی الناس علی خلقه و حجته فی أرضه، ونحن الذین قال

الله جلّ اسمه فیهم: (وکذلک جعلناکم أمة وسطاً).

سلیم بن قیس از علی(ع) نقل می کند که گفت: همانا خداوند در این سخن خود: «شهداء علی الناس» ما را اراده کرده است، پیامبر گواه بر ما و ما گواهان خدا بر مردم و حجت او در زمینش هستیم و ما همان کسانی هستیم خدا درباره آنان

فرموده: «وکذلک جعلناکم امة وسطا»

سوره بقره آیه 143

و نیز درباره آنان نازل شده است

وَ اِن کانَتْ لَکَبیرَةً اِلاّ عَلَی الَّذینَ هَدَی الله

و البته آن گران است مگر برای کسانی که خدا آنان را هدایت کرده است.

130 _ عن الحسن قال: کان علیّ بن ابی طالب من أوّل المهتدین ثم تلا: (وما جعلنا القبلة التی کنت علیها) الآیة ]البقرة/143 [ فکان علی أوّل من هَداه الله مع النبی صلی الله علیه و آله و أوّل من لحق بالنبی صلی الله علیه و آله فقال له الحجاج: ترابی عراقی. قال: فقال الحسن: هو ما أقول لک.

حسن(7) گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) نخستین هدایت شده بود و این آیه را تلاوت کرد: «وما جعلنا القبلة التی کنت علیها... الا علی الذین هدی الله» و گفت: علی نخستین کسی بود که خدا او را با پیامبر هدایت کرد و نخستین کسی بود که به پیامبر ملحق شد. حجاج به او گفت: این سخن از طرفداران ابوتراب و عراقی هاست. حسن گفت: همانگونه است که به تو گفتم.

131 _ قال الشعبی: قدمنا علی الحجاج بن یوسف البصرة وکان الحسن آخر من دخل، ثم جعل الحجاج یذاکرنا و ینتقص علیاً وینال منه، فنلنا منه مقاربة له وخوفاً من شرّه والحسن ساکت عاض علی إبهامه، فقال له الحجاج: یا أبا

سعید ما لی أراک ساکتاً؟ فقال الحسن: ما عسیت أن أقول؟ قال الحجاج: أخبرنی برأیک فی أبی تراب. فقال الحسن: سمعت الله یقول: (وما جعلنا القبلة التی کنت علیها إلا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه، وإن کانت لکبیرة إلا علی الذین هدی الله، وما کان الله لیضیع إیمانکم إن الله بالناس لرؤف رحیم). فعلی ممن هداه الله و من أهل الإیمان، وعلی ابن عمّ رسول الله وختنه علی ابنته أحبّ الناس إلیه، وصاحب سوابق مبارکات سبقت له من الله; لاتستطیع أنت ردها و لا أحد من الناس أن یحظرها علیه.

شعبی گفت: در بصره بر حجاج بن یوسف وارد شدیم و حسن آخرین کسی بود که وارد شد، آنگاه حجاج با ما صحبت می کرد و از علی خورده می گرفت و ایراد می کرد. ما نیز جهت نزدیک شدن به او و از روی ترس از شرّ او، بااو همصدا بودیم ولی حسن ساکت بود و انگشت ابهامش را می گزید، حجاج به او گفت: ای ابوسعید چه شده است که تو را ساکت می بینم؟ حسن گفت: می خواستی چه بگویم؟ حجاج گفت: نظر خود را درباره ابوتراب بگو. حسن گفت: شنیدم که خداوند فرمود: «وما جعلنا القبلة التی کنت علیها... الا علی الذین هدی الله» علی از کسانی است که خدا او را هدایت کرده و از اهل ایمان است و علی پسر عموی پیامبر و داماد او و محبوب ترین مردم نزد او بود و او دارای سابقه های مبارکی است که از سوی خدا به او رسیده است; تو و هیچ یک از مردم نمی توانید آن ها

را از او باز دارید.

132 _ عن عبدالله بن عمر: قال الحجاج للحسن: ما تقول فی أبی تراب؟ قال: و من أبوتراب؟ قال: علیّ بن ابی طالب . قال: أقول إن الله جعله من المهتدین. قال: هات علی ما تقول برهاناً. قال: قال الله تعالی فی کتابه: (وما جعلنا القبلة التی کنت علیها إلا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه، وإن کانت لکبیرة إلا علی الذین هدی الله، وما کان الله لیضیع إیمانکم إن الله بالناس لرؤف رحیم). فکان علی أول من هداه الله مع النبی(ص). قال الحجاج: ترابی عراقی. قال الحسن: هو ما أقول لک. فأمر بإخراجه قال الحسن: فلما سلمنی الله تعالی منه و خرجت ذکرت عفو الله عن العباد.

عبدالله بن عمر گفت: حجاج به حسن گفت: نظر تو درباره ابوتراب چیست؟ او گفت: ابوتراب کیست؟ گفت: علیّ بن ابی طالب. گفت: می گویم: خداوند او را از هدایت شدگان قرار داد. حجاج گفت: دلیل خود را بیاور. گفت: خداوند می فرماید:

«وما جعلنا القبلة التی کنت علیها... الا علی الذین هدی الله...» و علی نخستین کسی بود که به پیامبر ایمان آورده بود. حجاج گفت: این سخن طرفداران ابوتراب و عراقی هاست. حسن گفت: آن همانگونه است که به تو گفتم. حجاج دستور داد که او را از مجلس بیرون کنند. حسن می گوید: وقتی خدا مرا از او نجات داد و من از نزد او بیرون آمدم به یاد عفو خدا نسبت به بندگانش افتادم.

سوره بقره آیه 207

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده سخن خداوند است

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ

و از مردم

کسی است که جان خود را در برابر خوشنودی های خدا می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است.

133 _ عن أبی سعید الخدری قال: لما اسری بالنبی صلی الله علیه و آله و سلم یرید الغار، بات علیّ بن ابی طالب علی فراش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فأوحی الله إلی جبرئیل و میکائیل: إنی قد آخیت بینکما وجعلت عمر أحدکما أطول من الاخر فأیّکما یؤثر صاحبه بالحیاة؟ فکلاهما اختارها و أحبّا الحیاة، فأوحی الله الیهما أفلا کنتما مثل علیّ بن ابی طالب آخیت بینه وبین نبیّی محمد(ص) فبات علی فراشه یقیه بنفسه، اهبطا إلی الأرض فاحفظاه من عدوه. فکان جبرئیل عند رأسه و میکائیل عند رجلیه و جبرئیل ینادی بخ بخ من مثلک یابن ابی طالب، الله عز وجل یباهی لک الملائکة فأنزل الله تعالی: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله، والله رؤف بالعباد).

ابوسعید خدری گفت: چون پیامبر شبانه سیر کرد و می خواست به غار برود، علیّ بن ابی طالب(ع) در بستر او خوابید، پس خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی کرد: همانا من شما دو نفر را برادر هم قرار داده ام و عمر یکی از شما را از دیگری طولانی تر کرده ام، پس کدام یک از شما دیگری را به زنده بودن بر می گزیند؟ هر دو تای آنان زندگی را انتخاب کردند و آن را برای خود خواستند، پس خداوند به آنان وحی کرد که چرا شما مانند علیّ بن ابی طالب نیستید او را با پیامبر خودم محمد برادر کردم پس او در بستر محمد خوابید تا او را با جان

خود حفظ کند، شما به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید. پس جبرئیل نزد سر او و میکائیل نزد پاهای او قرار گرفتند و جبرئیل ندامی داد: آفرین به کسی مانند تو که خداوند با وجود تو به فرشتگان مباهات می کند، پس خدا این آیه را نازل کرد: «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»(8)

134 _ عن ابن عباس قال: وکان _ یعنی علیاً _ أول من أسلم من الناس بعد خدیجة برسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ولبس ثوبه و نام مکانه فجعل المشرکون یرمونه کما کانوا یرمون رسول الله وهم یحسبون أنه نبی الله، فجاء أبوبکر و قال: یا نبی الله. فقال علی: إن نبی الله قد ذهب نحو بئر میمون. وکان المشرکون یرمون علیاً وهو یتضور حتی أصبح فکشف عن رأسه فقالوا: کنا نرمی صاحبک ولایتضور، وأنت تتضور، استنکرنا ذلک منک.

ابن عباس گفت: علی نخستین کس از مردم بود که پس از خدیجه به رسول خدا ایمان آورد و لباس او را پوشید و در جای او خوابید و مشرکان با او همان رفتار می کردند که با پیامبر خدا رفتار می کردند و گمان می نمودند که او همان پیامبر خداست. پس ابوبکر آمد و گفت: ای پیامبر خدا. علی گفت: پیامبر خدا به طرف چاه میمون رفته است. مشرکان علی را می زدند و او از درد به خود می پیچید تا صبح شد پس سر خود را باز کرد آنان گفتند: رفیق تو را می زدیم و از درد به خود

نمی پیچید و تو از درد به خود می پیچی، این

را از تو سراغ نداشتیم.

135 _ عن ابن عباس قال: إن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لما انطلق لیلة الغار أنام علیاً فی مکانه و ألبسه برده فجاءت قریش ترید أن تقتل النبی فجعلوا یرمون علیاً وهم یرونه النبی صلی الله علیه و آله و سلم و قد لبس برده، وجعل علی یتضور، فنظروا فإذا هو علی فقالوا: إنک أنت تتضور وکان صاحبک لایتضور و قد أنکرنا ذلک.

ابن عباس گفت: چون پیامبر خدا(ص) آن شب را به غار می رفت علی را در جای خود خوابانید و لباس خود را به او پوشانید، قریش در حالی که اراده قتل پیامبر را داشتند آمدند و علی را می زدند و او را می دیدند که لباس پیامبر را پوشیده و علی از درد به خود می پیچید، پس نگاه کردند دیدند او علی است، گفتند: تو از درد به خود می پیچیدی و رفیق تو چنین نمی کرد و این برای ما غریب بود.

136 _ عن ابن عبّاس قال: شری علی نفسه و لبس ثوب النبی صلی الله علیه و آله و سلم ثم نام مکانه.

ابن عباس گفت: علی، جان خود را در کف قرار داد و لباس پیامبر را پوشید سپس در جای او خوابید.

137 _ عن عبدالله بن عباس أنه سمعه یقول: أنام رسول الله علیاً علی فراشه لیلة انطلق إلی الغار، فجاء أبوبکر یطلب رسول الله فأخبره علی أنه قد انطلق، فاتبعه أبوبکر و باتت قریش تنظر علیاً وجعلوا یرمونه، فلما أصبحوا إذا هم بعلی فقالوا: أین محمد؟ قال: لا علم لی به. فقالوا: قد أنکرنا تضورک کنا نرمی

محمداً فلا یتضور وأنت تتضور وفیه نزلت هذه الآیة: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله).

ابن عباس گفت: پیامبر خدا در شبی که به سوی غار می رفت علی را در بستر خود خوابانید، ابوبکر آمد و سراغ پیامبر را از او گرفت علی به او خبر داد که او رفته است، ابوبکر پیامبر را دنبال کرد و قریش در آن شب به علی نگاه می کرد و او را می زد، چون صبح شد ناگهان علی را دیدند و گفتند: محمد کجاست؟ گفت: علمی به او ندارم. گفتند: اینکه از درد به خود می پیچیدی برای ما غریب بود چون، وقتی محمد را می زدیم او به خود نمی پیچید ولی تو چنین می کنی. در این باره این آیه نازل شد: «من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»

138 _ همین حدیث با سند دیگری نیز از ابن عباس نقل شده است.

139 _ حدّثنی السدی فی حدیث الغار، قال: فأتی غار ثور، و أمر علیّ بن ابی طالب فنام علی فراشه فانطلق النبی (صلی الله علیه و آله وسلم); فجاء أبوبکر فی طلب النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقال له علی: قد خرج، فخرج فی اثره فسمع النبی و طیء أبی بکر خلفه فظنّ أنه من المشکرین فأسرع فکره ابوبکر أن یشقّ علی النبی فتکلم فعلم النبی کلامه فانطلقا حتی أتیا الغار، فلما أراد النبی(ص) أن یدخل دخل أبوبکر قبله فلمس بیده مخافة أن یکون دابة أو حیة أو عقرب یؤذی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فلما لم یجد شیئاً قال لرسول الله أدخل فدخل و

کانت عیون المشرکین یختلفون ینظرون إلی علی نائماً علی فراش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علیه برد لرسول الله أخضر، فقال بعضهم لبعض شدوا علیه. فقالوا: الرجل نائم ولو کان یرید أن یهرب لهرب، ولکن دعوه حتی یقوم فتأخذوه أخذاً. فلما أصبح قام علی فأخذوه فقالوا: أین صاحبک؟ قال: ما أدری. فأیقنوا أنه قد توجه إلی یثرب وأنزل الله فی علی: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله) الآیة.

سدّی در بیان حدیث غار گفت: پیامبر به غار ثور رفت و به علیّ بن ابی طالب (ع) دستور داد که در بستر او بخوابد و پیامبر رهسپار شد، ابوبکر در طلب پیامبر آمد و علی به او گفت: پیامبر بیرون رفته است و ابوبکر دنبال پیامبر رفت، پس پیامبر صدای پای ابوبکر را شنید و گمان کرد که او از قریش است و به راه رفتن خود سرعت داد، ابوبکر نخواست پیامبر به زحمت بیفتد و لذا با او سخن گفت و پیامبر او را شناخت پس با هم رفتند تا به غار رسیدند، چون پیامبر خواست واردشود، پیش از او ابوبکر وارد شد و آنجا را با دست خود لمس کرد از ترس اینکه حیوانی یا ماری یا عقربی در آنجا باشد و پیامبر را آسیب برساند. وقتی چیزی پیدا نکرد، به پیامبر گفت: داخل شود و او داخل شد; و جاسوسان مشرکان آمد و شد می کردند و به علی می نگریستند که بر بستر پیامبر خدا خوابیده و برد سبز پیامبر بر روی اوست، بعضی از آنها به بعضی دیگر گفتند: بر او سخت گیری کنید، گفتند:

این مرد خوابیده و اگر می خواست فرار کند تا به حال فرار کرده بود، او را رها کنید تا برخیزد، آنگاه او را بگیرد، چون صبح شد، علی برخاست و او را گرفتند و گفتند: رفیق تو کجاست؟ گفت : نمی دانم، یقین پیدا کردند که او به سوی یثرب رفته است و این آیه درباره علی نازل شد: «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»

140 _ عن علیّ بن الحسین قال: إن أول من شری نفسه ابتغاء مرضاة الله علیّ بن ابی طالب.

علیّ بن الحسین گفت: نخستین کسی که جان خود را در برابر خوشنودی های خداوند فروخت، علیّ بن ابی طالب بود.

141 _ عن علیّ بن الحسین قال: أوّل من شری نفسه لله عزوجل علیّ، ثم قرأ: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله).

زاد الحاکم: عند مبیته علی فراش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. ثم قالا: وقال علیّ بن ابی طالب علیه السلام:

وقیت بنفسی خیر من وطیء الحصی *** ومن طاف بالبیت العتیق وبالحجر

رسول الهی خاف ان یمکروا به *** فنجّاه ذوالطول الاله من المکر

و بات رسول الله فی الغار آمنا *** موقی و فی حفظ الاله و فی ستر

و بتُّ اراعیهم و مایثبتوننی *** وقد وطنت نفسی علی القتل والاسر

علیّ بن الحسین گفت: نخستین کسی که جان خود را به خدا فروخت، علیّ بن ابی طالب(ع) بود، آنگاه این آیه را خواند: «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»

حاکم (در مستدرک از قول علیّ بن الحسین ) اضافه می کند که موقع خوابیدن علیّ بن ابی طالب(ع) در بستر پیامبر، علی چنین گفت:

با جان

خودم نگهداری کردم کسی را که بهترین راه روندگان روی ریک زمین بود و بهترین کسی بود که بیت عتیق و حجرالاسود را طواف کرد.

پیامبری از سوی خدا که ترسید از اینکه درباره او نیرنگ کنند، پس خداوند صاحب احسان او را از نیرنگ نجات داد.

رسول خدا در غار در امنیت و حفظ شده در حفظ خدا و در پوشش ماند.

ومن همواره آنها را مراقبت کردم و نتوانستند مرا زندانی کنند و من خودم را برای کشته شدن و اسیر شدن آماده کرده بودم.

142 _ با سند دیگری از علیّ بن الحسین، شبیه همین روایت با همین اشعار نقل شده است.

سوره بقره آیه 177

و از آیاتی که درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است

وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّه ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السّآئِلینَ وَ فِی الرِّقابِ

و مال را با همه علاقه ای که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق می کند.

143 _ عن السدی قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب فی ناسخ القرآن و منسوخه.

سدی گفت: این آیه در ناسخ و منسوخ قرآن درباره علیّ بن ابی طالب (ع) نازل شده است.

سوره بقره آیه 265

و نیز در این سوره نازل شده است:

وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللّهِ ...

ومَثَل کسانی که اموال خود را برای جلب خوشنودی های خدا انفاق می کنند...

144 _ عن أبی جعفر علیه السلام قال: قوله: (ومثل الذین ینفقون أموالهم) قال: نزلت فی علی علیه السلام.

ابوجعفر گفت: سخن خداوند: «ومثل الذین ینفقون اموالهم» درباره علی نازل شده است.

145 _ عن أبی عبدالله قال: (ومثل الذین ینفقون أموالهم ابتغاء مرضاة الله) قال: علیّ أفضلهم وهو کان ممّن ینفق ماله ابتغاء مرضاة الله.

ابوعبدالله گفت: «ومثل الذین ینفقون اموالهم» علی بهترین آنهاست و او از کسانی بود که مال خود را برای جلب خوشنودی های خدا انفاق می کرد.

سوره بقره آیه 249

و نیز در این سوره نازل شده است

یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشآءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثیرًا

خداوند حکمت را به هر کسی که بخواهد می دهد و به هر کس حکمت داده شود، به او خیر فراوان داده شده.

146 _ عن علقمة عن عبدالله قال: کنت عند رسول الله(ص) فسئل عن علی فقال: قسمت الحکمة عشرة أجزاء فأعطی علیّ تسعة أجزاء وأعطی الناس جزءاً واحداً.

علقمه از عبدالله نقل می کند که گفت: نزد پیامبر خدا بودم از او راجع به علی پرسیده شد، گفت: حکمت به ده جزء تقسیم شده و نه جزء آن به علی و یک جزء آن به مردم داده شده است.

147 _ عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: من أراد أن ینظر إلی إبراهیم فی حلمه و إلی نوح فی حکمته و إلی یوسف فی اجتماعه فلینظر إلی علیّ بن ابی طالب.

ابن عباس گفت:

پیامبر فرمود: هرکس بخواهد به ابراهیم در حلمش و به نوح در حکمتش و به یوسف در اجتماعش بنگرد، پس به علیّ بن ابی طالب(ع) نگاه کند.

148 _ قال الربیع بن خثیم: مارأیت رجلا من یحبه أشد حباً من علیّ بن ابی طالب، ولا من یبغضه أشد بغضاً من علی ثم التفت فقال: (ومن یؤت الحکمة فقد أوتی خیراً کثیراً) یعنی علیاً.

ربیع بن خثیم گفت: مردی چون علی را ندیدم که هر کس او را دوست بدارد، شدیدترین محبت را داشته باشد و هر کس او را دشمن بدارد شدیدترین دشمنی را داشته باشد. سپس گفت: «ومن یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیراً» یعنی علی.

149 _ عامر بن مفضّل التغلبی قال: حضرت حسن بن صالح غیر مرّة أسأله عن المسألة فیقول: قال فیه حکیم الحکماء علیّ بن ابی طالب.

عامربن مفضل گفت: بارها در مجلس حسن بن صالح حاضر شدم و از او مسأله پرسیدم و او گفت: در این باره حکیم حکیمان علیّ بن ابی طالب(ع) چنین گفت.

150 _ عن الربیع بن خثیم أنهم ذکروا عنده علیاً فقال: لم أرهم یجدون علیه فی حکمه والله تعالی یقول: (ومن یؤت الحکمة فقد أوتی خیراً کثیراً).

از ربیع بن خثیم نقل شده که نزد او سخن از علی به میان آمد، اوگفت: آنان را ندیدم که درحکمت بالاتر از او را پیدا کنند و خداوند می فرماید: «ومن یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیراً»

151 _ ذکر عند الربیع بن خثیم علی فقال: مارأیت أحداً محبّه أشد حباً له منه، ولا مبغضه أشدّ بغضاً له منه، وما رأیت أحداً من الناس یجد علیه فی الحکم ثم قرأ: (ومن یؤتی

الحکمة فقد أوتی خیراً کثیراً) الآیة. فقال الناس: ربیع بن خثیم ترابی. ولم یکونوا یدرون ما هو.

نزد ربیع بن خثیم صحبت از علی شد، او گفت: کسی را چون علی ندیدم که دوستدار او شدیدترین محبت را به او داشته باشد و دشمن او شدیدترین دشمنی را با او داشته باشد و کسی از مردم را ندیدم که بالاتر از او را در حکمت پیدا کند، سپس این آیه را قرائت کرد: «ومن یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً» مردم گفتند: ربیع بن خثیم ترابی است و نمی دانستند که او چه می گوید.

152 _ با سند دیگری شبیه همین مطلب از ربیع نقل شده است.

153 _ عن طارق بن شهاب قال: کنت عند عبدالله بن عباس فجاء أناس من أبناء المهاجرین فقالوا له: یا ابن عباس أی رجل کان علیّ بن ابی طالب؟ قال: ملیء جوفه حکماً وعلماً و بأساً ونجدة و قرابة من رسول الله.

طارق بن شهاب گفت: نزد عبدالله بن عباس بودم کسانی از فرزندان مهاجران پیش او آمدند و به او گفتند: ای ابن عباس علیّ بن ابی طالب چگونه مردی بود؟ گفت: درون او مملوّ از حکمت و علم و قوّت و بزرگی و قرابت نسبت به پیامبر خدا بود.

154 _ عن الربیع بن خثیم قال: قال علیّ العالم بالقضاء ثم قال: قال الله عزوجل: (ومن یؤت الحکمة) الآیة.

ربیع بن خثیم گفت: علی که آگاه به قضاوت بود، چنین گفت، سپس گفت: خداوند می فرماید: «ومن یؤت الحکمة»

سوره بقره آیه 274

و نیز در این سوره نازل شده است

الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً

کسانی که اموال خود را در شب

و روز، پنهانی و آشکار انفاق می کنند.

155 _ عن ابن عباس فی قوله عز وجل: (الذین ینفقون أموالهم باللیل والنهار سرّاً وعلانیة) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب لم یکن عنده غیر أربعة دراهم فتصدّق بدرهم لیلاً، وبدرهم نهاراً، وبدرهم سرّاً و بدرهم علانیة، فقال له رسول الله: ما حملک علی هذا؟ قال: حملنی علیها رجاء أن أستوجب علی الله الذی وعدنی. فقال رسول الله: ألا إنّ ذلک لک. فأنزل الله الآیة فی ذلک.

ابن عباس گفت: سخن خداوند: «الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا و علانیة» درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است، نزد او جز چهار درهم نبود درهمی را شب و درهمی را روز و درهمی را پنهانی و درهمی را آشکارا صدقه داد.

پیامبر خدا به او گفت: چه چیزی تو را وادار به این کار کرد؟ گفت: امیدواری به اینکه شایسته چیزی باشم که خدا به من وعده داده است. پیامبر گفت: این برای توست. پس خداوند این آیه را نازل کرد.(9)

156 _ 157 _ شبیه این روایت با دو سند از محمد بن مروان نیز نقل شده است.

158 _ 160 _ با سه سند جداگانه همین مضمون و اینکه این آیه درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده، از عبدالله بن عباس روایت شده است.

161 _ عن ابن عباس فی قول الله: (الَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ أَمْوالَهُم) الآیة قال: نزلت فی علیّ کان عنده أربعة دراهم فتصدّق باللیل منها درهماً وبدرهم نهاراً، وبدرهم سرّاً وبدرهم علانیة، کلّ ذلک لله، فأنزل الله الآیة، فقال علیّ : والله ما تصدّقت إلاّ بأربعة دراهم وأسمع الله یقول: (أموالهم). فقال رسول الله: إنّ الدرهم

الواحد من المقلّ أفضل من مائة ألف درهم من الموسر عند الله عزّوجلّ.

ابن عباس گفت: آیه «الذین ینفقون اموالهم» درباره علی نازل شده او چهار درهم داشت که درهمی از آن را شب و درهمی را روز و درهمی را پنهانی و درهمی را آشکارا صدقه داد و همه اینها برای خدا بود و این آیه نازل شد. علی گفت: به خدا سوگند جز چهار درهم صدقه ندادم و می بینم خداوند می فرماید: «اموالهم = مالهایشان را» پیامبر خدا گفت: یک درهم از کسی که مال اندکی دارد نزد خدا از صد هزار درهم ثروتمند افضل است.

162 _ عن عباس قال: لمّا أنزل الله تعالی قوله: (للفقراء الذین أحصروا فی سبیل الله) ]273/ البقرة: 2 [ بعث عبدالرحمان بن عوف بدنانیر کثیرة إلی أصحاب الصفة، و بعث علیّ بن ابی طالب فی جوف اللیل بوسق من تمر; فکان أحبّ الصدقتین إلی الله عزّوجلّ صدقة علیّ بن ابی طالب فأنزل الله فیهما: (الذین ینفقون أموالهم) الآیة، یعنی بالنهار علانیة صدقة عبدالرحمان بن عوف و باللیل سرّاً صدقة علیّ بن أبی طالب.

ابن عباس گفت: چون آیه «للفقراء الذین احصروا = برای فقرایی که در تنگنا قرار گرفته اند...» نازل شد، عبدالرحمان بن عوف دینارهای بسیاری را به اصحاب صفّه فرستاد و علیّ بن ابی طالب(ع) در دل شب مقداری خرما فرستاد، محبوبترین این دو صدقه نزد خداوند صدقه علیّ بن ابی طالب(ع) بود، پس خداوند درباره این دو نفر این آیه را نازل کرد: «الذین ینفقون اموالهم» منظور از روز و آشکار صدقه عبدالرحمان بن عوف و منظور از شب و پنهانی صدقه علیّ بن ابی

طالب (ع) بود.

163 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (الذین ینفقون أموالهم باللیل والنهار سرّاً وعلانیة) نزلت فی علیّ خاصّة فی أربعة دنانیر کانت له تصدّق بعضها نهاراً و بعضها لیلا، وبعضها سرّاً و بعضها علانیة.

ابن عباس گفت: آیه: «الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا و علانیة» در خصوص علی نازل شده که چهار درهم داشت بعضی از آن را روز و بعضی از آن را شب و بعضی را پنهانی و بعضی را آشکارا صدقه داد.

پی نوشتها

1- این حدیث را به عبارتهای گوناگون ابن عساکر نیز نقل کرده: تاریخ دمشق ج 2 ص 346.

2- سوره شوری آیه 55.

3- مضمون این حدیث در کنز العمال ج 6 ص 154 والریاض النضره ج 2 ص 178 نیز آمده است.

4- این حدیث به صورت مستفیض وارد شده و از جمله در تاریخ بغداد ج 11 ص 50 و اللالی المصنوعه ج 1 ص 171 و تاریخ دمشق ج 2 ص 469 نیز نقل شده است و برخی از علماء درباره خصوص این حدیث تألیف مستقلی دارند.

5- این حدیث را بلاذری نیز نقل کرده است: انساب الاشراف ج 1 برگ 215.

6- این حدیث در کتب دیگر نیز نقل شده از جمله در مجمع الزوائد ج 9 ص 103 و کنزالعمال ج 15 ص 96 والمعجم الکبیر ج 3 برگ 78.

7- منظور، حسن بصری است.

8- این حدیث در منابع دیگری هم آمده از جمله: ابن جوزی، تذکرة الخواص ص 41 و گنجی شافعی، کفایة الطالب ص 239 و شبلنجی، نور الابصار ص 86.

9- این روایت در کتابهای دیگری هم نقل شده از جمله: محب طبری، الریاض النضره ج

2 ص 206 و واحدی، اسباب النزول ص 322.

سوره آل عمران آیه 13

از آیات سوره آل عمران آیاتی درباره آنان نازل شده از جمله این سخن خداوند

قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْر مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ

بگو آیا به شما بهتر از این را خبر بدهم؟ برای کسانی که پرهیزگاری کنند نزد پروردگارشان بهشت هایی است که از زیر آن جوی ها روان است.

164 _ عن ابن عباس قال فی قوله تعالی: (قُلْ أَؤُنِّبِئکُمْ بِخَیْر مِنْ ذَلِکُمْ) الآیة کلها نزلت فی علیّ و حمزة و عبیدة بن الحارث.

ابن عباس گفت: آیه «قل ءانبئکم بخیرمن ذلکم» همه اش درباره علی و حمزه و عبیدة بن حارث نازل شده است.

سوره آل عمران آیه 31

و نیز در این سوره نازل شده است:

اِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ

همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید.

165 _ عن الأعمش عن شقیق قال: قرأت فی مصحف عبدالله _ وهو ابن مسعود _ (انّ الله اصطفی آدم و نوحاً و آل إبراهیم و آل عمران و آل محمد علی العالمین).

اعمش از شقیق نقل می کند که در مصحف عبدالله بن مسعود چنین خواندم: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و آل محمد علی العالمین»

166 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

167 _ عن نمیر بن عریب: أن ابن مسعود کان یقر: (إنَّ اللهَ اصطَفی آدمَ و نوحاً) الآیة، یقول ابن عباس (وآل عمران و آل أحمد علی العالمین).

نمیر بن عریب گفت: ابن مسعود آیه «ان الله اصطفی آدم و نوحا» را می خواند ابن عباس می گفت: «و آل عمران و آل احمد علی العالمین».

حسکانی می گوید: اگر این قرائت هم ثابت نشود، شکی

نیست که خاندان پیامبر در این آیه داخل هستند چون آنان خاندان ابراهیم هستند.

سوره آل عمران آیه 3

و نیز در این سوره نازل شده است

فَمَنْ حآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبینَ

پس هر کس درباره آن، پس از علمی که بر تو آمده با تو محاجّه کند، بگو بیایید پسران ما و پسران شما و زنهای ما و زنهای شما و جان های ما و جان های شما را بخوانیم، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

168 _ عن عمروبن سعد بن معاذ قال: قدم وفد نجران العاقب والسید فقالا: یا محمد إنک تذکر صاحبنا؟ فقال النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم: و من صاحبکم؟ قالوا: عیسی بن مریم. فقال النبیّ هو عبدالله ورسوله، فقال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: هو عبدالله ونبیّه، قالا: فأرنا فیمن خلق الله مثله و فیما رأیت وسمعت. فأعرض النبی صلی الله علیه و آله وسلم عنهمایومئذ ونزل علیه جبرئیل بقول تعالی: (إن مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب) الآیة ]59 / آل عمران [فعادا وقالا: یا محمد هل سمعت بمثل صاحبنا قط؟ قال: نعم. قالا: من هو؟ قال: آدم، ثم قرأ رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: (إن مثل عیسی عند الله کمثل آدم) الآیة. قالا: فإنه لیس کما تقول. فقال لهم رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: (تعالوا ندع ابناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم) الآیة، فأخذ رسول الله بید علی ومعه فاطمة

و حسن و حسین و قال: هؤلاء ابناؤنا و انفسنا و نساؤنا. فهمّا أن یفعلا، ثم إنّ السید قال للعاقب: ما تصنع بملاعنته؟ لئن کان کاذباً ما تصنع بملاعنته، ولئن کان صادقاً لنهلکن. فصالحوه علی الجزیة، فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم یومئذ: والذی نفسی بیده لو لاعنونی ما حال الحول و بحضرتهم منهم أحد.

عمروبن سعد بن معاذ گفت: گروه نجران، عاقب و سید وارد شدند و گفتند: ای محمد آیا تو سرور ما را می شناسی؟ پیامبر گفت: سرور شما کیست؟ گفتند: عیسی بن مریم. پیامبر گفت: او بنده خدا و پیامبر او بود. گفتند: به ما نشان بده کسی را که خدا مانند او آفریده باشد در آنچه دیده و شنیده ای. پیامبر آن روز از آنان روی برگردانید و جبرئیل بر وی این آیه را آورد: «انّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب = همانا مَثَل عیسی نزد خدا چون مثل آدم است که خدا او را از خاک آفرید» آنان دوباره برگشتند و گفتند: ای محمد آیا مانند سرور ما را شنیده ای؟ پیامبر گفت: آری. گفتند: او کیست؟ گفت: آدم. سپس پیامبر این آیه را قرائت کرد: «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم» آنان گفتند: او چنین نبود که تو می گویی. پیامبر به آنان گفت: «تعالوا ندع ابناء نا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم...» پس پیامبر دست علی را گرفت و فاطمه و حسن و حسین هم با او بود و گفت: اینان پسران و جان ها و زن های ما هستند. آنان تصمیم گرفتند که مباهله کنند. سید به عاقب گفت: با

ملاعنه(1) او چه می کنی؟ اگر دروغگو باشد ملاعنه با او را چه می کنی و اگر راستگو باشد ما هلاک می شویم. این بود که آنان با پیامبر به دادن جزیه مصالحه کردند. در این هنگام پیامبر گفت: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، اگر آنان با من ملاعنه می کردند یک سال نمی گذشت مگر اینکه کسی از آنان نمی ماند.

169 _ عن ابن عباس فی قوله: (إنَّ مَثَلَ عِیْسی عِنْدَ اللهِ کَمَثَلِ آدَمَ) فبلغنا _ والله أعلم _ أنّ وفد نجران قدموا علی نبیّ الله وهو بالمدینة ومعهم السید والعاقب و أبو حنس و أبو الحرث _ واسمه عبدالمسیح _ وهو رأسهم وهو الأسقف وهم یومئذ سادة أهل نجران فقالوا: یا محمد لم تذکر صاحبنا؟ _ وساق نحوه إلی قوله: ونزل جبرئیل فقال: (إنَّ مَثَلَ عِیْسی عِنْدَ اللهِ _ إلی قوله _ لَهُوَ العَزِیزُ الْحَکِیْمُ). وساق نحوه إلی قوله: قالوا: نلاعنک. فخرج رسول الله وأخذ بید علیّ بن ابی طالب و معه فاطمة و حسن و حسین فقال: هؤلاء أبناؤنا و نساؤنا و أنفسنا فهمّوا أن یلاعنوا ثمّ إنّ أباالحرث قال للسیّد والعاقب: والله ما نصنع بملاعنة هذا شیئاً، فصالحوه علی الجزیة. قالوا: صدقت یا أبا الحرث. فعرضوا علی رسول الله الصلح والجزیة فقبلها وقال: أما والذی نفسی بیده لو لاعنونی ما أحال الله لی الحول و بحضرتهم منهم بشر إذاً لأهلک الله الظالمین.

ابن عباس درباره آیه: «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم...» گفت: به ما چنین رسید _ و خدا داناتر است _ که گروه نجران نزد پیامبر آمدند و او در مدینه بود و سید و عاقب و

ابو حنس و ابوالحرث که نامش عبدالمسیح بود با آنان بود و او رئیس آنان و اسقف بود و آنان در آن روز بزرگان اهل نجران بودند، پس گفتند: ای محمد سرور ما راچگونه یاد می کنی؟ حدیث را مانند قبلی ادامه داد تا اینجا که گفت: جبرئیل با این آیه نازل شد: «ان مثل عیسی عندالله _ تا _ لهو العزیز الحکیم» تا آنجا که آنان گفتند: با تو ملاعنه می کنیم.

پیامبر بیرون آمد و دست علی را گرفت و فاطمه و حسن و حسین با او بودند، پس گفت: اینان پسران و زن ها و جان های ما هستند، آنها خواستند که ملاعنه کنند، ابوالحرث به سیّد و عاقب گفت: به خدا سوگند ما با ملا عنه با اینان کاری انجام نمی دهیم. پس با او بر جزیه مصالحه کنید. گفتند: راست گفتی ای ابوالحرث. پس به رسول خدا صلح و دادن جزیه را پیشنهاد کردند و پیامبر آن را پذیرفت و گفت: سوگند به کسی که جان من در دست اوست اگر با من ملاعنه می کردند، خداوند سالی را بر من سپری نمی کرد مگر اینکه کسی از آنان باقی نمی ماند و در این صورت خدا ستمگران را هلاک می کرد.

170 _ عن جابربن عبدالله قال: قدم وفد أهل نجران علی النبی(ص) وفیهم العاقب والسید فدعاهما إلی الإسلام فقالا: أسلمنا قبلک. قال: کذبتما إن شئتما أخبرتکما بما یمنعکما من الإسلام. فقالا: هات أنبائنا. قال: حب الصلیب و شرب الخمر و أکل لحم الخنزیر، فدعاهما إلی الملاعنة فوعداه أن یغادیانه بالغداة فغدا رسول الله و أخذ بید علیّ و فاطمة والحسن

و الحسین ثمّ أرسل إلیهما فأبیا أن یجیئا، و أقرّا له بالخراج فقال النبی: والذی بعثنی بالحق لو فعلا لأمطر الوادی علیهما ناراً قال جابر: فنزلت هذه الآیة: (ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم) قال الشعبی: أبناءنا الحسن و الحسین علیهما السلام و نساءنا فاطمة و أنفسنا علیّ بن ابی طالب علیه السلام.

جابربن عبدالله گفت: گروه اعزامی اهل نجران نزد پیامبر آمدند و عاقب و سید در میان آنان بود. پیامبر آنان را به اسلام دعوت کرد آنان گفتند: پیش از تو ما مسلمان شده بودیم. پیامبر گفت: دروغ می گویید اگر بخواهید به شما خبر می دهم که چه چیزی مانع می شود که شما اسلام بیاورید. گفتند: اخبارما را بیان کن. گفت: دوست داشتن صلیب و خوردن مشروب و خوردن گوشت خوک. آنگاه آنان را به ملا عنه دعوت کرد و آنان وعده دادند که صبح فردا چنین کنند. پیامبر طرف صبح در حالی که دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفته بود، کسی را نزد آنان فرستاد ولی آنان از آمدن خودداری کردند و پذیرفتند که خراج بدهند. پس پیامبر فرمود: سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث کرده اگر ملاعنه می کردند بیابان بر آنان پر از آتش می شد. جابر می گوید: این آیه نازل شد: «ندع ابناء نا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم» شعبی گفت: منظور از فرزندان حسن و حسین و منظور از زنان فاطمه و منظور از جان ها علیّ بن ابی طالب(ع) بود.(2)

171 _ عن ابن عبّاس فی قوله جل و

عزّ: (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا و أَبْنَاءُکُمْ وَنساءَکُمْ و أنفسنا وأنفسکم ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنجعَلْ لَعْنَةَ اللهِ علی الکاذِبینَ). قال: نزلت فی رسول الله و علی (أنفسنا) و (نساءنا) فاطمة و (أبناءنا) حسن و حسین. والدعاء علی الکاذبین نزلت فی العاقب والسید و عبدالمسیح و أصحابهم.

ابن عباس درباره آیه «فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناء کم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین» گفت: این آیه درباره پیامبر است و «انفسنا» علی و «نساءنا» فاطمه و «ابناءنا» حسن و حسین است و نفرین بر دروغگویان درباره عاقب و سید و عبدالمسیح و یاران آنها نازل شده است.

172 _ عن عامر بن سعد، عن أبیه قال: ولمّا نزلت هذه الآیة: (نَدْعُ أَبْناءَنَا وَأَبْناءَکُمْ) دعا رسول الله علیّاً و فاطمة و حسناً فقال: اللهم هؤلاء أهلی.

رواه مسلم بن الحجاج فی مسنده الصحیح و أبو عیسی الترمذی فی جامعه جمیعاً عن قتیبة و ذکرا الحدیث بطوله.

عامر بن سعد از پدرش نقل می کند که چون آیه «ندع ابناءنا و ابناءکم» نازل شد، پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین را خواند و گفت: خدایا اینان خاندان من هستند.(3)

این روایت را مسلم بن حجاج در صحیح خود و ابوعیسی ترمذی در جامع خود از قتیبه نقل کرده اند و تمامی حدیث را آورده اند.

173 _ عن جابربن عبدالله قال: قدم علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم العاقب والسید، فدعاهما إلی الإسلام فتلاحیا وردّا علیه، فدعاهما إلی الملاعنة، فواعداه علی أن یغادیاه بالغداة فغدا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وأخذ بید علیّ و فاطمة

والحسن و الحسین ثمّ أرسل إلیهما فأبیا أن یجیئا و أقرّا له بالخراج، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: والذی بعثنی بالحقّ لو فعلا لأمطر علیهما الوادی ناراً. وفیهم نزلت: (فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا و نِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَانْفُسَکُم). قال الشعبی: قال جابر: (أنفسنا) رسول الله وعلیّ بن ابی طالب، و (أبناءنا) الحسن و الحسین، و (نساءنا) فاطمة علیهم السلام.

جابربن عبدالله گفت: عاقب و سید نزد پیامبر(ص) آمدند پیامبر آنان را به سوی اسلام دعوت کرد، آنان سخنان ناشایستی گفتند و این دعوت را رد کردند، پیامبر آنان را به ملاعنه دعوت کرد، آنان و عده دادند که فردا چنین خواهند کرد. فردای آن روز پیامبر دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفت و نزد آنان کس فرستاد که بیایند ولی آنان امتناع کردند و به دادن خراج راضی شدند. پیامبر فرمود: سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث کرده اگر ملاعنه می کردند، بیابان برای آنان پر از آتش می شد. و درباره آنهااین آیه نازل شده: «فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم»

شعبی گفت: جابر می گفت: «انفسنا» پیامبر و علی و «ابناءنا» حسن و حسین و «نساءنا» فاطمه است.

این روایت با سندهای دیگری هم نقل شده است.

174 _ عن حذیفة بن الیمان قال: جاء العاقب والسید أسقفا نجران یدعوان النبی صلی الله علیه و آله و سلم إلی الملاعنة; فقال العاقب للسیّد: إن لاعن بأصحابه فلیس بنبیّ وإن لاعن بأهل بیته فهو نبیّ! فقام رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم فدعا علیاً فأقامه

عن یمینه ثم دعا الحسن فأقامه عن یساره ثم دعا الحسین فأقامه عن یمین علی ثم دعا فاطمة فأقامه خلفه فقال العاقب للسید: لا تلاعنه إنک إن لاعنته لانفلح نحن و لا أعقابنا! فقال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: لو لاعنونی ما بقیت بنجران عین تطرف.

حذیفة بن یمان گفت: عاقب و سید دو اسقف از نجران آمدند و پیامبر(ص) را به ملاعنه دعوت کردند. عاقب به سید گفت: اگر با اصحاب خود ملاعنه کند پیامبر نیست ولی اگر با خاندان خود ملاعنه کند پیامبر است. رسول خدا برخاست و علی را خواند و او را در طرف راست خود قرار داد و حسن را خواند و او را در طرف چپ خود قرار داد، سپس حسین را خواند و او را در طرف راست علی قرار داد، آنگاه فاطمه را خواند و او را پشت سر خود قرار داد. عاقب به سید گفت: با او ملاعنه مکن، اگر ملاعنه کنی نه ما و نه نسل ما رستگار نمی شویم. پیامبر خدا فرمود: اگر ملاعنه می کردند در نجران کسی باقی نمی ماند.

175 _ با سند دیگری جریان مباهله از ابن عباس شبیه روایت 169 نقل شده و تفاوتهای اندکی در عبارت روایت وجود دارد.

176 _ عن أبی البختری ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أراد أن یلاعن أهل نجران بالحسن و الحسین و فاطمة علیهم السلام.

ابوالبختری گفت: پیامبر خدا خواست، با اهل نجران با حسن و حسین و فاطمه ملاعنه کند.

هر کس بخواهد راجع به مفهوم این آیه شریفه استقصا کند، به تفسیر قرآن و به کتاب

«الارشاد الی اثبات نسب الاحفاد» مراجعه کند. آنچه ما آوردیم، خلاصه ای از آن کتاب بود. هر کس دوست دارد که بر آن اطلاع حاصل کند، به آن کتاب رجوع نماید.(4)

سوره آل عمران آیه 103

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا

وهمگی به ریسمان خدا چنگ بزنید.

177 _ عن علیّ علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: من أحبّ أن یرکب سفینة النجاة و یستمسک بالعروة الوثقی و یعتصم بحبل الله المتین فلیوال علیاً ولیأتمّ بالهداة من ولده.

علی (ع) گفت: پیامبر خدا فرمود: هر کس دوست دارد به کشتی نجات سوار شود و به ریسمان محکم چنگ بزند وبه ریسمان خدا پناه برد، علی را دوست داشته باشد و هدایت کنندگان از فرزندان او را پیشوای خود قرار دهد.

178 _ عن جعفر بن محمد قال: نحن حبل الله الذی قال الله: (واعتصموا بحبل الله جمیعاً) الآیة فالمستمسک بولایة علیّ بن ابی طالب المستمسک بالبر فمن تمسک به کان مؤمناً، ومن ترکه کان خارجاً من الإیمان.

جعفر بن محمد گفت: ما همان «حبل الله = ریسمان خدا» هستیم که در این آیه آمده: «واعتصموا بحبل الله جمیعا» پس کسی که به ولایت علیّ بن ابی طالب(ع) چنگ زده، به نیکویی چنگ زده است. هر کس به آن چنگ زند مؤمن است و هرکس آن را رها کند از ایمان بیرون رفته است.

179 _ مضمون همین روایت با سند دیگری نیز نقل شده است.

180 _ عن جعفر بن محمد فی قوله: (واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا) قال: نحن حبل الله.

جعفر بن محمد درباره آیه: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا»

گفت: ما حبل الله هستیم.

181 _ عن ابن عمر قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال لی جبرئیل قال الله تعالی: ولایة علیّ بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی.

ابن عمر گفت: پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل به من گفت: خداوند می فرماید: ولایت علیّ بن ابی طالب(ع) حصار من است پس هر کس داخل در حصار من شود از عذاب من ایمن خواهد بود.

سوره آل عمران آیه 172

و نیز در این سوره نازل شده است

الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلّه وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مآ أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ

کسانی که پس از آنکه جراحاتی به آنان رسید، خدا و پیامبر را استجابت کردند، برای نیکوکاران از آنها پاداشی بزرگ است.

182 _ عن أبی رافع: إنّ رسول الله علیه و آله و سلّم بعث علیاً فی أناس من الخزرج حین انصرف المشرکون من أحد، فجعل لا ینزل المشرکون منزلا إلاّ نزله علی علیه السلام فأنزل الله فی ذلک (الذین استجابوا الله والرسول من بعدما أصابهم القرح _ یعنی الجراحات (الذین قال لهم الناس) هو نعیم بن مسعود الأشجعی (إنّ الناس) هو أبو سفیان بن حرب _ قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیماناً وقالوا: حسبنا الله ونعم الوکیل، فانقبلبوا بنعمة من الله وفضل، لم یمسسهم سوء واتّبعوا رضوان الله، والله ذوفضل عظیم.

ابورافع گفت: هنگامی که مشرکان از احد برگشتند، رسول خدا(ص) علی را با جمعی از قبیله خزرج فرستاد، مشرکان در هیچ منزلی فرود نمی آمدند مگر اینکه علی نیز فرود می آمد، در این باره خداوند این آیات را فرستاد: «کسانی که پس از آنکه جراحاتی به آنان رسید، خدا

و پیامبر را استجابت کردند، برای نیکوکاران از آنها پاداشی بزرگ است، کسانی که مردم به آنان گفتند (یعنی نعیم بن مسعود اشجعی به آنان گفت) که مردم برای حمله به شما اجتماع کرده اند (یعنی ابوسفیان و همراهانش) از آنها بترسید، پس بر ایمان آنان افزوده شد و گفتند: خدا ما را بس است و او بهترین نگهبان است، به همین جهت آنها با نعمت و فضل خداوند بازگشتند در حالی که هیچ بدی به آنان نرسیده بود و از خوشنودی خداوند پیروی کردند و خدا دارای فضل بزرگی است (آیات 172 تا 174 از سوره آل عمران)

183 _ عن ابن عباس فی قوله: (الَذِیْنَ اسْتَجابُوا للهِ وَالرَّسُولِ) هم أبوبکر و عمر و علیّ و ابن مسعود.

ابن عباس گفت منظور از «الذین استجابوا لله والرسول» ابوبکر و عمر و علی و ابن مسعود است.

184 _ عن ابن عباس فی قوله: (ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً) الآیة ]154 / آل عمران [نزلت فی علیّ بن ابی طالب غشیه النعاس یوم أحد.

وقوله: (الَذِیْنَ اسْتَجابُوا للهِ والرَّسُولِ _ إلی قوله _ أَجْرٌ عَظِیْمٌ) نزلت فی علیّ بن ابی طالب و تسعة نفر معه بعثهم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی اثر أبی سفیان حین ارتحل.

ابن عباس گفت: آیه «ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة نعاسا = سپس به دنبال این غم و اندوه آرامشی به صورت خوابی سبک برای شما فرستاد.»(5) درباره علیّ بن ابی طالب (ع) نازل شد هنگامی که در روز احد خوابی سبک او را فرا گرفت همچنین آیه : «الذین استجابوا لله و الرسول _

تا _ اجر عظیم» درباره علیّ بن ابی طالب (ع) و نه نفر دیگر نازل شده که پیامبر خدا آنان را در تعقیب ابوسفیان که کوچ کرده بود فرستاد.

185 _ عن ابی عبدالله قال: إن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعث علیاً فی عشرة استجابوا لله والرسول من بعدما أصابهم القرح وقوله: (لِلَّذِیْنَ أَحْسَنُوْا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أجْرٌ عَظِیْمٌ إنّما أنزلت فی أمیرالمؤمنین علیه السلام.

ابوعبدالله گفت: رسول خدا علیّ بن ابی طالب(ع) را در میان ده نفری فرستاد که آنان پس از جراحاتی که به آنان رسیده بود خدا و پیامبر را استجابت کردند. و بقیه آیه «برای کسانی از آنان که نیکی کردند و پرهیزگاری نمودند پاداشی بزرگ است» درباره امیرالمؤمنین علیه السلام است.

186 _ عن ابن عباس فی قوله: (ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً) نزلت فی علی غشیه النعاس یوم أحد.

وقوله: (وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِیْنَ أَوْتُوا الکِتابَ) ]186 / آل عمران [ نزلت فی رسول الله خاصّة و أهل بیته. وقوله: (الَذِیْنَ اسْتَجابُوا للهِ وَالرَّسُوْلِ) الآیة، نزلت فی علیّ و تسعة نفر معه بعثهم رسول الله (ص) فی أثر أبی سفیان حین ارتحل، فاستجابوا الله و رسوله.

وقوله: (یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا اصْبِرُوْا) أی أنفسکم (وَصابِرُوْا) أی فی جهاد عدوکم (وَرابِطُوا) أی فی سبیل الله، نزلت فی رسول الله وعلیّ وحمزة بن عبدالمطلّب.

وقوله: (وَاتَّقُوا اللهَ الَّذِی تَساءَلُوْنَ بِهِ وَالاَْرْحامُ) ]1 / النساء:4 [ نزلت فی رسول الله و أهل بیته و ذوی أرحامه، و ذلک أنّ کلَّ سبب و نسب منقطع یوم القیامة إلاّ ماکان من سببه و نسبه (إنَّ الله کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیْباً) یعنی حفیظاً.

وقوله: (أَمْ یَحْسُدُوْنَ النّاسَ

عَلی ما آتَاهُمُ اللهُ) الآیة: ]54 َ النساء: 4 [ نزلت فی رسول الله خاصّة مما أعطاه الله من الفضل.

وقوله: (إذْ همَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوْا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ) ]11 / المائدة: 5 [ نزلت فی رسول الله وعلیّ وزیره حین أتاهم یستعینهم فی القتیلین.

ابن عباس گفت: آیه «ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة نعاسا» درباره علی نازل شد هنگامی که در روز احد خوابی سبک او را فرا گرفت.

آیه «ولتسمعن من الذین اوتوا الکتاب= و از کسانی که کتاب به آنان داده شده، می شنوید»(6) درباره پیامبر و خاندان او نازل شده است.

و آیه «الذین استجابوا لله والرسول» درباره علی و نه نفر دیگری نازل شده که پیامبر آنان را در تعقیب ابوسفیان که کوچ کرده بود فرستاد و آنان خدا و پیامبر را استجابت کردند.

و آیه «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا = ای کسانی که ایمان آورده اید شکیبایی کنید و در جهاد با دشمن مقاومت کنید و در راه خدا به یکدیگر بپیوندید.»(7) درباره پیامبر خدا و علی و حمزة بن عبدالمطلب نازل شده است.

و آیه «واتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام = و بترسید از خداوندی که از او و خویشاوندی مورد بازخواست خواهید شد.»(8) درباره پیامبر خدا و اهل بیت و خویشاوندان او نازل شده است و این برای آن است که در روز قیامت هر سبب و نسبی قطع می شود مگر آنچه مربوط به سبب و نسب آن حضرت باشد (در دنباله آیه) «ان الله کان علیکم رقیبا = خداوند برای شما رقیب است» منظور از «رقیب» نگهدارنده می باشد.و آیه «ام یحسدون الناس

علی ما آتیهم الله = آیا آنان از مردم به خاطر آنچه خدا به آنان داد حسد می کنند؟»(9) در خصوص پیامبر خدا که خدا به او از فضل خود عطا کرده بود، نازل شده است.

و آیه «اذ هم قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم = هنگامی که گروهی خواستند دستان خود را به سوی شما دراز کنند.»(10) درباره پیامبر خدا و علی وزیر او نازل شده هنگامی که نزد آنان (یهود) آمدند و درباره دو نفر که کشته شده بودند از آنان کمک خواستند.

حسکانی می گوید: این احادیث از تفسیر حبری نقل شد و من آنها را جمع آوری کردم و او این روایت را با همان اسناد آورده است.

سوره آل عمران آیه 144

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ

و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد.

187 _ قال ابن عباس: ولقد شکر الله تعالی فعال علیّ بن ابی طالب فی موضعین من القرآن: (وسیجزی الله الشاکرین) و (سنجزی الشاکرین) ]445 / آل عمران [.

ابن عباس گفت: خداوند در دو مورد از قرآن از کارهای علیّ بن ابی طالب(ع) تشکر کرده است یکی «وسیجزی الله الشاکرین» و دیگری: «وسنجزی الشاکرین» = به زودی سپاسگزاران را پاداش می دهیم.»

188 _ عن حذیفة بن الیمان قال: لما التقوا مع رسول الله بأحد وانهزم أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و أقبل علی یضرب بسیفه بین یدی رسول الله مع أبی دجانة الأنصاری حتی کشف المشرکین عن رسول الله، فأنزل الله: (ولقد کنتم تمنّون الموت _ إلی قوله _ وسیجزی الله الشاکرین). علیاً وأبا دجانة و أنزل تبارک وتعالی: (وکأین من نبی

قاتل معه ربّیون کثیر) والکثیر عشرة آلاف. إلی قوله: (والله یحب الصابرین) علیاً وأبا دجانة.

حذیفة بن یمان گفت: وقتی سپاه دشمن در احد با پیامبر خدا روبرو شدند و اصحاب پیامبر شکست خوردند، علی در مقابل او همراه با ابودجانه شمشیر می زد تا اینکه مشرکان را از پیامبر دور ساخت، در این هنگام این آیه نازل شد: «ولقد کنتم تمنون الموت _ تا _ وسیجزی الله الشاکرین» که منظور علی و ابودجانه است و نیز این آیه نازل شد: «وکأیّن من نبیّ قاتل معه ربیّون کثیر = و چه بسا پیامبری که خداشناسان بسیاری همراه با او جنگیدند (کثیر در اینجا ده هزار نفر است.) «والله یحب الصابرین = وخدا صبر کنندگان را دوست دارد.» که منظور علی و ابودجانه است.

سوره آل عمران آیه 195

و نیز در این سوره نازل شده است

ثَوابا مِن عِنْدِالله وَاللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثّوابِ وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ

پاداشی از جانب خدا و بهترین پاداش نزد خداست و آنچه نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است.

189 _ عن الأصبغ بن نباتة قال: سمعت علیاً یقول: أخذ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بیدی ثم قال: یا أخی قول الله تعالی: (ثواباً من عند الله والله عنده حسن الثواب و ما عند الله خیر للأبرار) أنت الثواب و شیعتک الأبرار.

اصبغ بن نباته گفت: شنیدم علیّ بن ابی طالب(ع) می گفت: پیامبر خدا دست مرا گرفت سپس گفت: ای برادر من، در سخن خداوند: «والله عنده حسن الثواب و ما عندالله خیر للابرار» ثواب تو هستی و نیکوکاران شیعیان تو هستند.

190 _ با سند دیگری همین روایت از اصبغ بن نباته نقل

شده است.

سوره آل عمران آیه 200

و نیز در این سوره نازل شده است

یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید صبر کنید و مقاومت نمایید و با هم پیوند داشته باشید و از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید.

191 _ عن ابن عباس قال فی تفسیره: (یَا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا اصْبِرُوْا وَصابِرُوْا) علی محبّة علیّ بن ابی طالب علیه السلام (واتقوا الله) فی محبة علیّ بن ابی طالب صلوات الله علیه و أولاده.

ابن عباس در تفسیر سخن خداوند: «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا» گفت: یعنی بر محبت علیّ بن ابی طالب(ع) شکیبایی کنید. «واتقوا الله» یعنی در محبت علیّ بن ابی طالب(ع) و فرزندان او از خدا پروا کنید.

192 _ عن ابن عباس فی قوله: (اِصْبِرُوا) یعنی فی أَنْفِسُکُمْ (وَصابِرُوا) یعنی مع عدوّکم. (وَرابِطُوْا) فی سَبِیْلِ الله (وَاتَّقُوا الله لَعَلکُمْ تُفَلِحُوْنَ) نزلت فی رسول الله وعلیّ و حمزة بن عبدالمطلب رضی الله تعالی عنهم.

ابن عباس گفت: «اصبروا» یعنی در نفس خود صبر کنید «وصابروا» در برابر دشمن مقاومت کنید «ورابطوا» در راه خدا به هم بپیوندید «واتقوا الله لعلکم تفلحون» این آیه درباره پیامبر خدا و علی و حمزه بن عبدالمطلب نازل شده است.

پی نوشتها

1- ملاعنه و مباهله این است که دو طرف همدیگر را لعن و نفرین کنند که اگر هر طرف دروغ گفته باشد دچار نفرین شود و خدا او را عذاب کند.

2- این حدیث در کتابهای دیگر هم نقل شده از جمله: ابونعیم، دلائل النبوه ص 297 و واحدی، اسباب النزول ص 75.

3- این روایت را حاکم در المستدرک ج 3

ص 150 نیز نقل کرده است.

4- جریان مباهله در کتاب های بسیاری نقل شده از جمله تفسیر طبری ج 3 ص 300 که روایات متعددی را با سندهای گوناگون نقل کرده است.

5- سوره آل عمران آیه 154.

6- سوره آل عمران آیه 186.

7- سوره آل عمران آیه 200.

8- سوره نساء آیه 1.

9- سوره نساء آیه 54.

10- سوره مائده آیه 11.

سوره نساء آیه 29

و از سوره نساء نازل شده است

وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ

خویشتن را نکشید.

193 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (ولا تقتلوا أنفسکم) قال: لا تقتلوا أهل بیت نبیکم(ص).

ابن عباس درباره سخن خداوند: «لاتقتلوا انفسکم» گفت: یعنی اهل بیت پیامبرتان را نکشید.

194 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ولا تقتلوا أنفسکم) قال: لا تقتلوا أهل بیت نبیکم إن الله یقول: (تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم) وکان أبناؤنا الحسن و الحسین، وکان نساؤنا فاطمة، و أنفسنا النبی و علی علیهم السلام.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «لاتقتلوا انفسکم» گفت: یعنی اهل بیت پیامبرتان را نکشید، همانا خداوند می فرماید: «تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم» منظور از «ابناءنا = فرزندان ما» حسن و حسین و منظور از «نساءنا = زنان ما» فاطمه و منظور از «انفسنا = جان های ما» پیامبر و علی علیهم السلام است.

سوره نساء آیه 54

و نیز در این سوره نازل شده است

أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی مآ آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِه

آیا به مردم در برابر آنچه که خداوند از فضل خود به آنان داده است، حسد می کنند؟

195 _ عن جعفر بن محمد فی قوله تعالی: (أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله) قال: نحن المحسودون.

جعفر بن محمد درباره سخن خداوند «ام یحسدون الناس علی ما آتاهم من فضله» گفت: حسد شدگان ما هستیم.

196 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (أم یحسدون الناس) قال: نحن الناس المحسدون و فضلة النبوة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ام یحسدون الناس» گفت: مردمی که حسد شده اند و باقی ماندگان نبوت ما هستیم.

197 _ عن أبی الصباح

قال: قال لی جعفر بن محمد: یا أباالصباح أما سمعت الله یقول فی کتابه: (أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله) الآیة قلت: بلی أصلحک الله. قال: نحن و الله هم، نحن والله المحسودون.

ابوالصباح گفت: جعفر بن محمد به من گفت: ای ابوالصباح آیا سخن خداوند را نشنیدی که فرمود: «ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله» گفتم: آری، خداوند حال تو را نیکو گرداند. گفت: به خدا سوگند آنان ما هستیم و ماییم که مورد حسد واقع شده ایم.

198 _ نظر خزیمة إلی علیّ بن ابی طالب فقاله له علی علیه السلام أماتری کیف أحسد علی فضل الله بموضعی من رسول الله وما رزقنیه الله من العلم فیه؟ فقال خزیمة:

رأوا نعمة الله لیست علیهم *** علیک و فضلا بارعا لاتنازعه

من الدین و الدنیا جمیعا لک المنی *** و فوق المنی اخلاقه و طبایعه

فعضّوا من الغیظ الطویل اکفّهم *** علیک و من لم یرض فالله خادعه خزیمه به علیّ بن ابی طالب(ع) نگاه کرد، علی به او گفت: آیا می بینی که چگونه به خاطر فضل خدا مورد حسد واقع شده ام؟ (و این به سبب) موقعیت من نسبت به پیامبر و به سبب علمی است که خداوند به من روزی کرده است، پس خزیمه گفت:

نعمت خدا را که آنان ندارند و نیز فضیلت والایی را که کسی نمی توانند درباره آن با تو نزاع کند، بر تو دیدند . از دین و دنیا آنچه مورد آرزوست، تو داری و بالاتر از آرزو اخلاق و طبیعت آن است. آنان از خشم طولانی خود دست های خود را درباره تو برهم زدند

و هر کس راضی نباشد، خداوند خوار کننده اوست.

سوره نساء آیه 54

و نیز در این سوره نازل شده است

فَقَدْ آتَیْنآ آلَ اِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکًا عَظیمًا

به تحقیق به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان سلطنتی بزرگ دادیم.

199 _ عن جعفر بن محمد علیهما السلام فی قوله: (وآتیناهم ملکاً عظیماً) قال: جعل فیهم أئمة من أطاعهم فقد أطاع الله، ومن عصاهم فقد عصی الله.

جعفر بن محمد درباره سخن خداوند: «وآتیناهم ملکا عظیما» گفت: خداوند در میان آنان پیشوایانی قرار داد که هر کس آنان را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هرکس آنان را نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است.

200 _ 201_ همین حدیث با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

سوره نساء آیه 59

و نیز در این سوره نازل شده است

یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ

ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا اطاعت کنید و نیز از پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید.

202 _ عن سلیم بن قیس الهلالی عن علی قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: شرکائی الذین قرنهم الله بنفسه وبی وأنزل فیهم: (یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول) الآیة، فإن خفتم تنازعاً فی أمر فارجعوه إلی الله والرسول وأولی الأمر. قلت: یا نبی الله من هم؟ قال: أنت أوَّلهم.

سلیم بن قیس از علی(ع) نقل می کند که پیامبر گفت: شریکان من کسانی هستند که خداوند آنان را به خویشتن و به من نزدیک کرده و فرموده است: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول» اگر در کاری نزاع داشتید آن را به خدا و رسول و صاحبان امر برگردانید. گفتم:

آنان چه کسانی هستند ای پیامبر خدا؟ فرمود: نخستین آنان تو هستی.

203 _ عن مجاهد فی قوله تعالی: (یا أیها الذین آمنوا) یعنی الذین صدقوا بالتوحید (أطیعوا الله) یعنی فی فرائضه (وأطیعوا الرسول) یعنی فی سنته (وأولی الأمر منکم) قال: نزلت فی أمیر المؤمنین حین خلّفه رسول الله بالمدینة فقال: أتخلفنی علی النساء والصبیان؟ فقال: أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی حین قال له: اخلفنی فی قومی و أصلح. فقال الله: (وأولی الأمر منکم) قال: هو علیّ بن ابی طالب ولاّه الله الأمر بعد محمد فی حیاته حین خلّفه رسول الله بالمدینة، فأمر الله العباد بطاعته و ترک خلافه.

مجاهد گفت: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی کسانی که توحید را تصدیق کردند «اطیعوا الله» یعنی در واجبات او «واطیعوا الرسول» یعنی در سنت او «و اولی الامر منکم درباره امیرالمؤمنین نازل شده هنگامی که پیامبر او را در مدینه جانشین خود کرد و او گفت: آیا مرا بر زنان و کودکان جانشین قرار می دهی؟ پیامبر فرمود: آیا دوست نداری که تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی باشی هنگامی که به موسی گفت: مرا در میان قوم خود جانشین قرار بده و نیکویی کن. لذا خداوند فرمود: «اولی الامر منکم» گفت: او علیّ بن ابی طالب(ع) است که خدا او را در زمان حیات پیامبر جانشین او کرد و این زمانی بود که پیامبر او را در مدینه جانشین خود نمود و خدا بندگانش را فرمان داد که از او اطاعت کنند و با او مخالفت نکنند.

203 _ عن أبی بصیر، عن أبی جعفر، أنه سأله عن قول الله تعالی:

(أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب. قلت: إن الناس یقولون: فما منعه أن یسمی علیاً وأهل بیته فی کتابه؟ فقال أبو جعفر: قولوا لهم: إن الله أنزل علی رسوله الصلاة ولم یسمّ ثلاثاً ولا أربعاً حتی کان رسول الله هو الذی فسّر ذلک، وأنزل الحج فلم ینزل: طوفوا سبعاً حتی فسر ذلک لهم رسول الله و أنزل: (أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم) فنزلت فی علی والحسن و الحسین، وقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: أوصیکم بکتاب الله وأهل بیتی إنی سألت الله أن لا یفرق بینهما حتی یوردهما علیّ الحوض فأعطانی ذلک.

ابوبصیر از ابوجعفر از این سخن خداوند پرسید: «اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» گفت: درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است. ابوبصیر گفت: مردم می گویند: چرا خداوند نام علی و اهل بیت او را در کتاب خود نیاورده است؟ ابوجعفر گفت: به آنان بگویید: خداوند بر پیامبرش نماز را فرستاده ولی تعیین نکرده که سه رکعت باشد یا چهار رکعت و خود پیامبر آن را تفسیر کرده است. و نیز حج را فرستاده ولی نگفته که هفت بار طواف کنید و خود پیامبر آن را تفسیر کرده است و نیز این آیه را نازل کرده: «اطیعو الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و این آیه درباره علی و حسن و حسین نازل شده است و پیامبر خدا فرموده است: شما را به کتاب خدا و اهل بیت خودم وصیت می کنم، من از خداوند خواسته ام که میان این دو جدایی نیاندازد تا در

حوض بر من وارد شوند و خدا این دعوت مرا اجابت کرده است.

204 _ عن سعد بن وقاص قال: لما نزل رسول الله(ص) الجرف لحقه علیّ بن ابی طالب یحمل سلاحاً; فقال: یا رسول الله خلّفتنی عنک ولم أتخلف عن غزوة قبلها، وقد ارجف المنافقون بی إنک خلفتنی لما استثقلتنی! قال سعد: فسمعت رسول الله(ص) یقول: یا علی أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا .نه لا نبی بعدی فارجع فاخلفنی فی أهلی وأهلک.

سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل می کند که چون پیامبر خدا بر «جرف» فرود آمد علیّ بن ابی طالب(ع) در حالی که سلاحی حمل می کرد بر او ملحق شد و گفت: ای پیامبر خدا مرا از خود جداکردی و من پیش از این از هیچ جنگی تخلف نکرده ام، منافقان بر من خورده می گیرند که گویا تو از آن جهت مرا در مدینه ترک کردی که من بر تو گرانی می کنم. سعد می گوید: شنیدم که پیامبر خدا فرمود: یا علی آیا راضی نیستی که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی باشی جز این که پس از من پیامبری نخواهد آمد. برگرد و جانشین من در خانواده ام و خانواده ات باش.

205 _ عن علی أن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أراد أن یغزو غزوة له، فدعا جعفراً فأمره أن یتخلّف علی المدینة فقال: لا أتخلّف بعدک یا رسول الله أبداً. قال: فدعانی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فعزم علیّ لمّا تخلّفت قبل أن أتکلّم. فبکیت فقال: ما یبکیک یا علی؟ قلت: یا

رسول الله یبکینی خصال غیر واحدة تقول قریش غداً: ما أسرع ما تخلّف عن ابن عمه و خذله، و تبکینی خصلة أخری: کنت أرید أن أتعرّض الجهاد فی سبیل الله لأن الله یقول: (ولا یطئون موطئاً یغیظ الکفار) إلی آخر الآیة ]119 / التوبة:9 [وکنت أرید أن أتعرّض لفضل الله، وما بی غنیً عن سهم أصیبُهُ مع المسلمین وأعود به علیّ وعلی أهل بیتک. فقال صلی الله علیه و اله و سلم: أنا مجیب فی جمیع ما قلت، أمّا قولک: إنّ قریشاً ستقول: ما أسرع ما خذل ابن عمّه، فقد قالوا لی أشدّ من ذلک، فقد قالوا: ساحر وکاهن و کذّاب. وأمّا قولک: أتعرّض للأجر من الله أفما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی غیر أنه لا نبی بعدی وأما قولک: أتعرّض لفضل الله فهذا بهار من فلفل جاءنا من الیمن فبعه واستمتع به أنت و فاطمة حتی یأتیکم الله من فضله.

علی (ع) گفت: رسول خدا اراده کرد در جنگی بجنگد، پس جعفر را خواند و به او فرمان داد که در مدینه بماند او گفت: ای رسول خدا من هرگز از تو جدا نمی شوم. پس مرا خواند و پیش از آنکه من حرفی بزنم تصمیم گرفت که من بمانم، من گریه کردم، او گفت: یا علی چه چیزی تو را وادار به گریه کرده؟ گفتم: یا رسول الله چند چیز مرا به گریه واداشته، فردا قریش می گویند: چه زود پسر عموی خودش را رها کرد و او را خوار نمود. چیز دیگری که مرا می گریاند این است که من می خواستم در جهاد در راه خدا شرکت کنم چون

خداوند می فرماید: «آنان گامی برنمی دارند که کفار را به خشم آورد... مگر اینکه برای آنان عمل صالح نوشته می شود»(1) و من می خواستم خود را در معرض فضل خدا قرار دهم. همچنین من از سهم (غنائمی) که همراه با مسلمانان به من برسد و با آن به خودم و اهل بیت تو سودی برسانم، بی نیاز نیستم.

پیامبر خدا(ص) فرمود: به همه آنچه گفتی پاسخ می دهم: اما این سخن تو که قریش خواهند گفت که چه زود پسر عموی خودش را خوار کرد، آنان درباره من شدیدتر از این را گفته اند، آنها گفتند: جادوگر و کاهن و کذّاب است.

و اما اینکه گفتی می خواهم خود را در معرض پاداش خدا قرار دهم، آیا تو راضی نیستی که از من به منزله هارون از موسی باشی جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد آمد.

و اما اینکه گفتی می خواهم از فضل خدا بهره مند شوم، این سیصد رطل فلفل است که از یمن برای ما آمده، است به وسیله آن تو و فاطمه بهره جویی کنید تا وقتی که خداوند از فضل خود به شما برساند.

این حدیث را جماعت دیگری هم نقل کرده اند و این همان حدیث «منزله» است که استاد ما ابوحازم حافظ می گفت: این حدیث را با پنج هزار سند تخریج کرده ام.

سوره نساء آیه 69

و از جمله آن آیات است سخن خداوند

وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیّنَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقًا ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ عَلیمًا

وهر کس خدا و پیامبر را اطاعت

کند، آنان با کسانی خواهند بود که خدا به آنان نعمت داده است، از پیامبران و راستگویان و شهدا و نیکوکاران و اینان چه دوستان خوبی هستند! این عنایتی از سوی خداست و از نظر آگاهی خداوند بسنده است.

206 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی: (ومن یطع الله) یعنی فی فرائضه (والرسول) فی سنته (فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین _ یعنی محمّداً _ والصّدّیقین) یعنی علیّ بن ابی طالب وکان أوّل من صدّق برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم (والشهداء) یعنی علیّ بن ابی طالب و جعفر الطیار، وحمزة بن عبدالمطلب والحسن والحسین، هؤلاء سادات الشهداء (والصالحین) یعنی سلمان و أباذرّ وصهیب وبلالاً و خبّاباً وعمّاراً (وحسن أولئک) أی الأئمة الأحد عشر رفیقاً یعنی فی الجنة ذلک الفضل من الله وکفی بالله علیماً ) إن منزل علیّ وفاطمة والحسن و الحسین ومنزل رسول الله وهم فی الجنّة واحد.

عبدالله بن عباس گفت: «ومن یطع الله» یعنی کسی که خدا را در واجباتش اطاعت کند «والرسول» و پیامبر را در سنتش «فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین» یعنی محمد «والصدیقین» یعنی علیّ بن ابی طالب و او نخستین کسی بود که رسول خدا را تصدیق کرد «والشهداء» یعنی علیّ بن ابی طالب(ع) و جعفر طیار و حمزة بن عبدالمطلب و حسن و حسین، اینان سروران شهیدان هستند «والصالحین» یعنی سلمان و ابوذر و صهیب و بلال و خبّاب و عمّار «ذلک الفضل من الله» همانا منزل علی و فاطمه و حسن و حسین و منزل پیامبر در بهشت یکی است.

207 _ عن علیّ بن موسی الرضا، قال:

أخبرنی أبی، عن أبیه جعفر، عن أبیه محمد ، عن أبیه علی عن أبیه الحسین عن أبیه علیّ بن ابی طالب علیهم السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی هذه الآیة: (فأولئک الذین أنعم الله علیهم) قال: (من النبیین) محمد، و (من الصّدیقین) علیّ بن ابی طالب، و (من الشهداء) حمزة، و (من الصالحین) الحسن والحسین (وحسن أولئک رفیقاً) قال: القائم من آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم.

علیّ بن موسی الرضا از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا درباره این آیه گفت: «فاولئک الذین انعم الله علیهم» از پیامبران محمد(ص) و از صدیقین علیّ بن ابی طالب(ع) و از شهدا حمزه و از صالحان حسن و حسین هستند «وحسن اولئک رفیقا» قائم آل محمد است.

208 _ اصبغ نباته همین مضمون را از ابن عباس نقل کرده است.

209 _ عن حذیفة بن الیمان قال: دخلت علی النبی صلی الله علیه وآله وسلم ذات یوم و قد نزلت علیه هذه الآیة: (أولئک الذین أنعم الله علیهم من النبیین والصدّیقین والشهداء والصالحین و حسن أولئک رفیقاً) فأقرأنیها صلی الله علیه و آله و سلم فقلت: یا نبی الله فداک أبی وأمی من هؤلاء إنی أجد الله بهم حفیّاً! قال: یا حذیفة أنا من النبیین الذین أنعم الله علیهم أنا أوّلهم فی النبوة وآخرهم فی البعث، ومن الصدّیقین علیّ بن ابی طالب ، ولمّا بعثنی الله عزّوجلّ برسالته کان أوّل من صدّق بی، ثمّ من الشهداء حمزة وجعفر، ومن الصالحین الحسن والحسین سیّدا شباب أهل الجنة، وحسن أولئک رفیقاً المهدی فی زمانه.

حذیفة بن یمان گفت: روزی نزد پیامبر(ص) رفتم و

این آیه نازل شده بود: «فاولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین والشهداء والصالحین و حسن اولئک رفیقا» پیامبر این آیه را به من یاد داد، گفتم: ای پیامبر خدا پدر و مادرم فدای تو باد! اینان چه کسانی هستند که من خدا را به اینان مهربان می بینم؟ فرمود: ای حذیفه من از پیامبرانی هستم که خدا به آنان نعمت داده است. من نخستین آنان در نبوت و آخرین آنان در مبعوث شدن هستم و از صدیقان علیّ بن ابی طالب است که چون خداوند مرا به رسالت خود مبعوث نمود، او نخستین کسی بود که مرا تصدیق کرد، سپس از شهدا حمزه و جعفر هستند و از صالحان حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشت هستند و «حسن اولئک رفیقا» مهدی در زمان خود است.

پی نوشتها

1- سوره توبه آیه 119.

سوره مائده آیه 3

و نیز از سوره مائده نازل شده است

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاْسِْلامَ دینًا

امروز دین شما را برای شما کامل کردم و نعمت خودم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین به شما راضی شدم.

210 _ عن أبی هریرة، قال: من صام یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة کتب الله له صیام ستین شهراً، وهو یوم غدیر خمّ لما أخذ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بید علیّ بن ابی طالب فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال له عمربن الخطاب: بخّ بخّ لک یا ابن ابی طالب.

ابوهریره گفت: هر کس روز هیجدهم ذیحجه را روزه بگیرد، خداوند روزه شصت ماه را برای او می نویسد و آن روز روز غدیر خم است، هنگامی که

پیامبر خدا دست علیّ بن ابی طالب(ع) را گرفت و گفت: به به تو را ای پسر ابی طالب!

211 _ عن أبی سعید الخدری أن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لما نزلت علیه هذه الآیة قال: الله أکبر علی إکمال الدین وإتمام النعمة، ورضا الرب برسالتی و ولایة علیّ بن ابی طالب من بعدی. ثم قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله.

ابوسعید خدری گفت: وقتی این آیه بر پیامبر نازل شد، فرمود: الله اکبر بر کامل کردن دین و تمام کردن نعمت و خوشنودی پروردگار به رسالت من و ولایت علیّ بن ابی طالب(ع) پس از من. سپس گفت: هرکس که من مولای اویم علی مولای اوست، خداوندا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که او را دشمن بدارد و کمک کن کسی را که او را کمک کند و خوار کن کسی را که او را خوار کند.

212 _ همین مضمون با سند دیگری از ابوسعید خدری نقل شده است.

213 _ عن أبی هریرة قال: من صام یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة کتب الله له صیام ستّین شهراً، وهو یوم غدیر خمّ لما أخذ النبی صلی الله علیه و آله وسلم بید علیّ فقال: ألست ولیّ المؤمنین؟ قالوا: بلی یا رسول الله. فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطاب : بخ بخ لک یا ابن ابی طالب أصبحت مولای ومولا کل مؤمن!! وأنزل الله: (الیوم أکملت لکم دینکم).

ابوهریره گفت: هر کس روز هیجدهم ذیحجه را

روزه بدارد خداوند برای او روزه شصت ماه را می نویسد و آن روز روز غدیر خم است. چون پیامبر دست علی را گرفت و گفت: آیا من ولیّ مؤمنان نیستم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! پس گفت: هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست. پس عمر بن خطاب گفت: به به تو را ای پسر ابی طالب، مولای من و مولای هر مؤمنی شدی! و خداوند این آیه را نازل کرد: «الیوم اکملت لکم دینکم...»(1)

214 _ عن ابن عباس قال: بینما نحن مع رسول الله فی الطواف إذ قال: أفیکم علیّ بن ابی طالب ؟ قلنا: نعم یا رسول الله فقرّبه النبی صلی الله علیه وآله وسلم فضرب علی منکبه وقال: طوباک یا علی، أنزلت علی فی وقتی هذا آیة ذکری وإیاک فیها سواء: (الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً) قال: أکملت لکم دینکم بالنبی وأتممت علیکم نعمتی بعلیّ ورضیت لکم الإسلام دیناً بالعرب.

ابن عباس گفت: ما با رسول خدا در طواف بودیم که فرمود: آیا علیّ بن ابی طالب (ع) در میان شماست؟ گفتیم: آری ای رسول خدا. پیامبر او را به خود نزدیک کرد و بر شانه او زد و گفت: خوشا به حال تو ای علی در این هنگام آیه ای بر من نازل شد که من و تو در آن به طور مساوی ذکر شده ایم: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» گفت: به وسیله پیامبر دینم را بر شما کامل کردم و به وسیله علی نعمتم را بر شما تمام کردم و به

وسیله عرب اسلام را به عنوان دین بر شما پسندیدم.

215 _ عن ابن عباس قال: بینما النبی صلی الله علیه و آله و سلم بمکة أیام الموسم إذ التفت إلی علی فقال : هنیئاً لک یا أبا الحسن إن الله قد أنزل علیّ آیة محکمة غیر متشابهة; ذکری و إیاک فیها سواء: (الیوم أکملت لکم دینکم).

ابن عباس گفت: هنگامی که ما در ایام حج در مکه بودیم، پیامبر رو به علی کرد و گفت: گوارا باد بر تو ای ابوالحسن، همانا خداوند برای من آیه محکم و غیر متشابهی نازل کرده که من و تو در آن به طور مساوی ذکر شده ایم: «الیوم اکملت لکم دینکم»

1- این حدیث در کتابهای متعددی از اهل سنت نقل شده از جمله: ابن کثیر، البدایة والنهایه ج 7 ص 349 و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ج 8 ص 290 و سیوطی، الدر المنثور در ذیل همین آیه.

سوره مائده آیه 55

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ

جزاین نیست که سرور شما خدا و پیامبر او و کسانی است که ایمان آورده اند آنها که نماز را به پا می دارند و زکات را می پردازند در حالی که آنان در حال رکوع هستند.

216 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (إنما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب علیه السلام.

ابن عباس گفت: آیه: «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا» درباره علیّ بن ابی طالب (ع) نازل شده است.

217 _ عن ابن طاووس عن أبیه قال: کنت جالساً مع ابن عباس إذ دخل علیه رجل فقال: أخبرنی

عن هذه الآیة: (إنما ولیکم الله ورسوله) فقال: ابن عباس: أنزلت فی علیّ بن أبی طالب.

ابن طاووس از پدرش نقل می کند که گفت: با ابن عباس نشسته بودیم که مردی وارد شد و گفت: مرا از این آیه خبر بده: «انما ولیکم الله ورسوله» ابن عباس گفت: درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است.

218 _ 220 _ همین مضمون با سه سند دیگر نیز روایت شده است.

221 _ عن ابن عبّاس فی قول الله تعالی: (إنّما ولیّکم الله ورسوله) یعنی ناصرکم الله (ورسوله) یعنی محمّداً(ص) ثم قال: (والذین آمنوا) فخصّ من بین المؤمنین علیّ بن ابی طالب فقال: (الذین یقیمون الصلاة) یعنی یتمّون وضوءها و قراءتها ورکوعها و سجودها و خشوعها فی مواقیتها (ویؤتون الزکاة وهم راکعون) وذلک انّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم صلّی یوماً بأصحابه صلاة الظهر وانصرف هو و أصحابه فلم یبق فی المسجد غیر علیّ قائماً یصلّی بین الظهر والعصر إذ دخل المسجد فقیر من فقراء المسلمین فلم یر فی المسجد أحداً خلا علیّاً فأقبل نحوه فقال: یا ولیّ الله بالذی یصلی له أن تتصدّق علیّ بما أمکنک. وله خاتم عقیق یمانی أحمر کان یلبسه فی الصلاة فی یمینه فمدّ یده فوضعها علی ظهره و أشار إلی السائل بنزعه، فنزعه ودعا له، و مضی و هبط جبرئیل فقال النبی(ص) لعلیّ: لقد باهی الله بک ملائکته الیوم، اقرأ (إنّما ولیّکم الله ورسوله).

ابن عباس گفت: «انما ولیکم الله ورسوله» یعنی یاور شما خدا و پیامبر او محمد(ص) است، سپس فرمود: «والذین آمنوا» از میان مؤمنان علیّ بن ابی طالب (ع) را برگزید و گفت: «الذین یقیمون الصلوة»

یعنی وضوء و قرائت و رکوع و سجود و خشوع آن را در اوقات آن کامل می کنند «ویؤتون الزکوة و هم راکعون» و این مربوط به این جریان است که روزی پیامبر با اصحاب خود نماز ظهر را خواند و او و اصحابش رفتند و در مسجد کسی جز علی نماند که میان ظهر وعصر نماز می خواند، در این هنگام فقیری از فقرای مسلمانان به مسجد وارد شد و در مسجد جز علی کسی را ندید، پس به طرف او آمد و گفت: ای ولیّ خدا تو را سوگند به کسی که به او نماز خوانده می شود، آن مقدار که در توان داری مرا صدقه بده، علی که یک انگشتر عقیق یمنی سرخ داشت و آن را در وقت نماز به دست راست خود می کرد، دستش را دراز کرد و آن را بر پشت خود نهاد و به سائل اشاره کرد که آن را در آورد و او انگشتر را در آورد و به علی دعا کرد و رفت. جبرئیل نازل شد. پیامبر به علی گفت: همانا امروز خداوند به وسیله تو بر فرشتگانش مباهات کرد، بخوان: «انما ولیکم الله ورسوله».

222 _ عن أنس: إن سائلا أتی المسجد وهو یقول: من یقرض الوفیّ الملیّ؟ وعلی علیه السلام راکع یقول بیده خلفه للسائل أی اخلع الخاتم من یدی . فقال رسول الله(ص): یا عمر وجبت. قال: بأبی وأمی یا رسول الله ما وجبت؟ قال: وجبت له الجنة، والله ماخلعه من یده حتی خلعه من کل ذنب ومن کل خطیئة. قال: بأبی وأمی یا رسول الله هذا لهذا؟ قال: هذا لمن فعل هذا

من أمتی.

انس بن مالک گفت: سائلی به مسجد آمد در حالی که می گفت: چه کسی خداوند را قرض می دهد؟ در این هنگام علی(ع) که در حال رکوع بود دستش را به سائل نشان داد، یعنی آن را از دست من درآور. پیامبر فرمود: ای عمر واجب شد. عمر گفت: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا چه چیزی واجب شد؟ گفت: بهشت بر او واجب شد، به خدا سوگند آن را از دست او در نیاورد مگر اینکه او را از هر گناه و خطایی در آورد. گفت: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، این به آن؟ فرمود: این برای هر کسی از امت من که چنین کند.

223 _ عن أنس قال: خرج النبی صلی الله علیه و آله و سلم إلی صلاة الظهر فإذاً هو بعلیّ یرکع ویسجد، وإذا بسائل یسأل فأوجع قلب علی کلام السائل فأومأ بیده الیمنی إلی خلف ظهره فدنا السائل منه فسلّ خاتمه عن إصبعه فأنزل الله فیه آیة من القرآن و انصرف علیّ إلی المنزل فبعث النبی صلی الله علیه و آله و سلم إلیه فأحضره فقال: أی شیء عملت یومک هذا بینک وبین الله تعالی؟ فأخبره فقال له: هنیئاً لک یا أبا الحسن قد أنزل الله فیک آیة من القرآن: (إنما ولیکم الله ورسوله).

انس گفت: پیامبر خدا به نماز ظهر رفت پس علی را دید که رکوع و سجود می کند و سائلی اظهار حاجت می کند، سخن سائل دل علی را به درد آورد، پس اشاره کرد و دست راست خود را به پشت خود برد، سائل نزدیک شد و انگشتر را از انگشت

او درآورد، پس خداوند آیه ای از قرآن را نازل کرد و علی به منزل برگشت، پیامبر کسی نزد علی فرستاد و او را احضار نمود و گفت: امروز میان خود و خدا چه عملی انجام داده ای؟ علی جریان را خبر داد، پیامبر گفت: گوارا باد بر تو ای ابوالحسن! خداوند درباره تو آیه ای از قرآن را نازل کرده است: «انما ولیکم الله ورسوله»

224 _ عن محمد بن الحنفیة أن سائلا سأل فی مسجد رسول الله فلم یعطه غیر علی أحد شیئاً، فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و قال: هل أعطاک أحد شیئاً؟ قال: لا إلا رجل مررت به وهو راکع فناولنی خاتمه. فقال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: وتعرفه؟ قال: لا. فنزلت هذه الآیة: (إنّما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون) فکان علیّ بن ابی طالب.

محمد بن حنفیه گفت: سائلی در مسجد پیامبر سؤال کرد و جز علی کسی به او چیزی نداد، پیامبر بیرون شد و گفت: آیا کسی چیزی به تو داد؟ او گفت: نه، مگر مردی که از کنار او عبور کردم و او در حال رکوع بود، او انگشترش را به من داد. پیامبر فرمود: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. پس این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» و آن شخص علیّ بن ابی طالب (ع) بود.

225 _ همین مضمون با سند دیگری از محمد بن حنفیه نقل شده است.

226 _ عن عطاء بن السائب فی قوله تعالی: (إنما ولیکم الله ورسوله)

الآیة قال: نزلت فی علی مرّ به سائل وهو راکع فناوله خاتمه.

عطاء بن سائب راجع به آیه شریفه: «انما ولیکم الله ورسوله» گفت: این آیه درباره علی نازل شده است. سائلی از کنار او رد می شد و او در حالت رکوع بود و انگشترش را به او داد.

227 _ عن ابن جُرَیج قال: لما نزلت: (إنما ولیکم الله ورسوله) الآیة، خرج النبی صلی الله علیه و آله وسلم إلی المسجد فإذاً سائل یسأل فی المسجد فقال له النبی صلی الله علیه و آله: هل أعطاک أحد شیئاً وهو راکع؟ قال: نعم رجل لا أدری من هو. قال: ماذا أعطاک؟ قال: هذا الخاتم. فإذا الرجل علیّ بن ابی طالب و الخاتم خاتمه عرفه النبی صلی الله علیه و آله و سلم.

ابن جریح گفت: چون آیه: «انما ولیکم الله ورسوله» نازل شد، پیامبر خدا به مسجد آمد و سائلی را در مسجد دید و به او گفت: آیا کسی چیزی به تو داده در حالی که در رکوع باشد؟ گفت: آری، مردی که نمی دانم کیست. گفت: چه چیزی به تو داد؟ گفت: این انگشتر را. آن مرد علیّ بن ابی طالب(ع) و انگشتر انگشتر او بود و پیامبر آن را شناخت.

228 _ عن عبدالملک بن أبی سلیمان قال: سألت أبا جعفر عن قوله: (إنما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا). قال: أصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم. قلت: یقولون: علیّ قال: علیّ منهم.

عبدالملک بن سلیمان گفت: از ابوجعفر این آیه را پرسیدم «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا» گفت: اصحاب پیامبر. گفتم: می گویند: علی. گفت: علی هم از آنان بود.

229 _ 230

_ همین مضمون با دو سند دیگر هم نقل شده است.

231 _ عمار بن یاسر یقول: وقف لعلیّ بن ابی طالب سائل وهو راکع فی صلاة التطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل فأتی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فأعلمه ذلک، فنزل علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم هذه الآیة: (إنما ولیکم الله ورسوله) إلی آخر الآیة فقال رسول الله: من کنت مولاه فإن علیاً مولاه، اللهم والِ من والاه وعادِ من عاداه.

عمار یاسر گفت: سائلی نزد علیّ بن ابی طالب(ع) توقف کرد و او در حال رکوع در نماز مستحبی بود، او انگشتر خود را در آورد و به آن سائل داد پس پیامبر خدا آمد و جریان را به او گفت و این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله و رسوله» پیامبر فرمود: هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست، خدایا هرکس را که او را دوست بدارد دوست بدار و هر کس را که او را دشمن بدارد دشمن بدار.

232 _ عن جابر قال: جاء عبدالله بن سلام و أناس معه یشکون إلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مجانبة الناس إیاهم منذ أسلموا فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: ابتغوا إلی سائلا. فدخلنا المسجد فوجدنا فیه مسکیناً فأتینا به النبی صلی الله علیه و آله و سلم فسأله هل أعطاک أحد شیئاً قال : نعم مررت برجل یصلی فأعطانی خاتمه قال اذهب فأرهم إیاه قال جابر: فانطلقنا و علی قائم یصلی قال: هو هذا، فرجعنا وقد نزلت هذه الآیة: (إنما ولیکم الله ورسوله).

جابر گفت: عبدالله بن سلام

با گروهی نزد پیامبر آمدند و از اینکه مردم از وقتی که آنان مسلمان شده اند از آنان دوری می کنند، به پیامبر شکایت کردند. پیامبر گفت:

سائل را نزد من آورید، پس داخل مسجد شدیم و مسکینی را در آنجا یافتیم و او را نزد پیامبرآوردیم، پیامبر پرسید: آیا کسی چیزی به تو داده است؟ گفت: آری از پیش مردی عبور کردم و او نماز می خواند او انگشتر خود را به من داد. گفت: برو و آن مرد را به اینان نشان بده. جابر می گوید: آمدیم و دیدیم که علی نماز می خواند، سائل گفت: این همان مرد است پس برگشتیم و این آیه نازل شده بود: «انما ولیکم الله ورسوله».

233 _ عن علیّ قال: نزلت هذه الآیة علی رسول الله فی بیته: (إنّما وَلیُّکُم الله ورسوله) الآیة. فخرج رسول الله ودخل المسجد وجاء الناس یصلون بین راکع وساجد وقائم فإذاً سائل فقال: یا سائل هل أعطاک أحد شیئاً؟ قال: لا إلا ذاک الراکع _ لعلی _ أعطانی خاتمه.

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: این آیه برای پیامبر خدا در خانه اش نازل شد: «انما ولیکم الله و رسوله» پس پیامبر بیرون آمد و وارد مسجد شد و مردم آمدند و نماز می خواندند، بعضی از آنها در حال رکوع و برخی در حال سجده و برخی در حال قیام بودند، پس سائلی آمد و پیامبر پرسید: ای سائل آیا کسی چیزی به تو داد؟ گفت: نه، مگر این شخصی که در حال رکوع است او انگشترش را به من داد و اشاره به علی می کرد.

234 _ عن المقداد بن الأسود الکندی قال:

کنا جلوساً بین یدی رسول الله إذ جاء أعرابی بدوی متنکّب علی قوسه.

وساق الحدیث بطوله حتی قال: وعلیّ بن ابی طالب قائم یصلی فی وسط المسجد رکعات بین الظهر والعصر فناوله خاتمه فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : بخ بخ بخ وجبت الغرفات. فأنشأ الأعرابی یقول:

یا ولی المؤمنین کلهم *** وسید الاوصیاء من آدم

قد فزت بالنفل یا ابا حسن *** اذ جادت الکف منک بالخاتم

فالجود فرع و انت مغرسه *** وانتم سادة لذا العالم فعندها هبط جبرئیل بالآیة: (إنما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین).

مقداد بن اسود می گوید

مقداد بن اسود می گوید: نزد پیامبر خدا نشسته بودیم که یک عرب بدوی در حالی که به کمان خود تکیه می کرد آمد (حدیث را با تمام تفصیل بیان کرد تا آنجا که گفت) و علیّ بن ابی طالب(ع) که در حال قیام بود و در وسط مسجد رکعاتی را میان ظهر و عصر می خواند، انگشتر خود را به او داد. پیامبر فرمود: به به غرفه های بهشتی واجب شد. و آن اعرابی چنین سرود:

ای ولی همه مؤمنان و سرور اوصیا از آدم، ای ابوالحسن به کار نیکویی موفق شدی هنگامی که دست تو انگشتر را بخشید. سخاوت شاخه ای است و تو ریشه آن هستی و شما سروران این عالمید.

در این هنگام جبرئیل با این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله ورسوله»

235 _ بینما عبدالله بن عباس جالس علی شفیر زمزم یقول: قال رسول الله صلی الله علیه وآله إذ أقبل رجل متعمم بعمامة فجعل ابن عباس لا یقول قال رسول الله صلی الله علیه و آله إلا قال الرجل: قال رسول الله

صلی الله علیه و آله و سلم، فقال ابن عباس سألتک بالله من أنت؟ فکشف العمامة عن وجهه وقال: أیها الناس من عرفنی فقد عرفنی ومن لم یعرفنی فأنا جندب بن جنادة البدری أبوذر الغفاری سمعت النبی صلی الله علیه و آله وسلم بهاتین وإلاّ فصمّتا، ورأیته بهاتین وإلاّ فعمیتا وهو یقول: علیّ قائد البررة وقاتل الکفرة، منصور من نصره ومخذول من خذله.

أما إنّی صلّیت مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم یوماً من الأیّام صلاة الظهر فسأل سائل فی المسجد فلم یعطه أحد ، فرفع السائل یده إلی السماء وقال: اللهمّ اشهد أنی سألت فی مسجد رسول الله فلم یعطنی أحد شیئاً. وکان علی راکعاً فأومی إلیه بخنصره الیمنی _ وکان یتختّم فیها _ فأقبل السائل حتی أخذ الخاتم من خنصره، وذلک بعین النبی فلمّا فرغ النبی صلی الله علیه و آله و سلم من صلاته رفع رأسه إلی السماء وقال: اللهم إنّ أخی موسی سألک فقال: رب اشرح لی صدری ویسّرلی أمری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی واجعل لی وزیراً من أهلی هارون أخی أشدد به أزری وأشرکه فی أمری فأنزلت علیه قرآناً ناطقاً: (سنشدّ عضدک بأخیک) اللهمّ وأنا محمّد نبیّک وصفیّک اللهمّ فاشرح لی صدری ویسّرلی أمری واجعل لی وزیراً من أهلی علیاً أخی أشدد به أزری.

قال أبوذرّ : فوالله ما استتمّ رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) الکلام حتی هبط علیه جبرئیل من عند الله وقال: یا محمد هنیئاً لک ما وهب الله لک فی أخیک . قال: .وما ذاک جبرئیل؟ قال: أمر الله أمتّک بموالاته إلی یوم القیامة وأنزل قرآناً علیک: (إنّما ولیّکم الله

ورسوله والذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون).

عبدالله بن عباس در کنار زمزم نشسته بود و می گفت: پیامبر خدا چنین فرمود، در این هنگام مردی که عمامه بر روی انداخته بود آمد و هر وقت که ابن عباس می گفت: پیامبر خدا فرمود، او نیز می گفت: پیامبر خدا فرمود. ابن عباس گفت: تو را به خدا تو کیستی؟ او عمامه از صورت خود کنار زد و گفت: مردم هر کس مرا شناخت که شناخته و هر کس مرا نمی شناسد من جندب جناده بدری، ابوذر غفاری هستم. از پیامبر خدا با این دو گوشم شنیدم وگرنه کر شوند. و نیز با این دو چشمم دیدم وگرنه کور شوند که فرمود: علی رهبر نیکان و کشنده کافران است، هر کس او را یاری کند، یاری می شود و هر کس او را خوار سازد خوار می شود.

آگاه باشید که من در روزی از روزها نماز ظهر را با پیامبر خدا خواندم، سائلی در مسجد سؤال کرد و کسی به او چیزی نداد، سائل دست خود را به سوی آسمان دراز کرد و گفت: خدایا گواه باش که در مسجد پیامبر خدا سؤال کردم و کسی چیزی به من نداد. در این هنگام علی در حال رکوع بود و به انگشت کوچک دست راست خود که انگشتری در آن بود، اشاره کرد، پس سائل جلو آمد و انگشتر را از انگشت او در آورد و این کار مقابل چشمان پیامبر بود و چون پیامبر از نماز فارغ شد سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا برادرم موسی از تو

تقاضایی کرد و گفت: پروردگارا سینه مرا گشاد کن و کار مرا آسان ساز و از زبان من لکنت راباز کن تا سخن مرا دریابند و برای من وزیری از خاندان خودم قرار بده هارون برادرم را و به وسیله او پشت مرا محکم کن و او را در کار من شریک ساز، پس تو به او قرآن ناطق نازل کردی (وگفتی) به زودی پشت تو را به وسیله برادرت محکم خواهیم کرد. خدایا من محمد پیامبر تو و برگزیده تو هستم، خدایا سینه مرا گشاد کن و کار مرا آسان نما و برای من از خاندانم وزیری قرار بده علی برادرم را، به وسیله او پشت مرا محکم کن.

ابوذر می گوید: به خدا سوگند هنوز سخن پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خدا بر او نازل شد و گفت: یا محمد آنچه خداوند راجع به برادرت بر تو بخشید، گوارایت باد. گفت: آن چیست ای جبرئیل؟ گفت: خداوند امت تو را تا روز قیامت به دوست داشتن او امر کرده و قرآن بر تو نازل کرده: «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا...»

236 _ عن ابن عباس فی قوله: (إنما ولیکم الله ورسوله) الآیة قال: إن رهطاً من مسلمی أهل الکتاب منهم عبدالله بن سلام و أسد و أسید وثعلبة، لمّا أمرهم الله أن یقطعوا مودّة الیهود والنصاری ففعلوا قالت قریظة والنضیر: فما بالنا نودّ أهل دین محمّد وقد تبرّأوا منّا و من دیننا ومودّتنا فوالله الذی یحلف به لا یکلّم رجل منّا رجلا منهم دخل فی دین محمد. فأقبل عبدالله بن سلام و أصحابه فشکوا ذلک إلی رسول الله صلی الله علیه

و آله و سلم و قالوا: قد شقّ علینا و لا نستطیع أن نجالس أصحابک لبعد المنازل. فبینما هم یشکون إلی رسول الله أمرهم إذ نزل: (إنما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُوْلُهُ) وأقرأها رسول الله إیّاهم فقالوا: رضینا بالله وبرسوله وبالمؤمنین. قال: وأذّن بلال للصلاة فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله والناس فی المسجد یصلّون من بین قائم فی الصلاة وراکع وساجد ، فإذا هو بمسکین یطوف ویسأل فدعاه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: هل أعطاک أحد شیئاً؟ قال: نعم. قال: ماذا؟ قال: خاتم فضة. قال: من أعطاکه؟ قال: ذاک القائم. فنظر رسول الله فإذاً هو علیّ بن ابی طالب، قال: علی أیّ حال أعطاکه؟ قال: أعطانیه وهو راکع، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: (إنما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون).

ابن عباس راجع به آیه: «انما ولیکم اللهورسوله» گفت: گروهی از تازه مسلمانان اهل کتاب را که از جمله آنها عبدالله بن سلام و اسد و اسید و ثعلبه بودند، خداوند دستور داده بود که دوستی با یهود و نصاری را قطع کنند و آنان نیز چنین کرده بودند. بنی قریظه و بنی نضیر گفتند: ما را چه شده که اهل دین محمد را دوست بداریم در حالی که آنان از ما و از دین ما بریده اند؟ پس سوگند به خدایی که به او سوگند می خورند هیچ کس از ما با هیچ کدام از آنها که وارد دین محمد شده اند سخن نگوید.

عبدالله بن سلام و اصحاب او شکایت نزد پیامبر خدا بردند و گفتند: بر ما سخت می

گذرد و ما به سبب دوری منازل نمی توانیم با اصحاب تو همنشینی کنیم، در این هنگام که آنان به پیامبر شکایت می کردند، این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله ورسوله» و پیامبر این آیه را بر آنان قرائت کرد، آنها گفتند: به خدا و به رسول خدا و به مؤمنین راضی هستیم. گفت: در این هنگام بلال برای نماز اذان گفت و پیامبر و مردم وارد مسجد شدند و نماز می خواندند، بعضی در حال قیام و برخی در حال رکوع و برخی در حال سجود بودند. فقیری دور می زد و سؤال می کرد، پیامبر او را به سوی خود خواند و گفت: آیا کسی چیزی به تو داده است؟ گفت: آری. گفت: آن چیست؟ گفت: انگشتر نقره. گفت: چه کسی آن را به تو داده؟ گفت: این شخص که در حال قیام است. پیامبر نگاه کرد و دید او علیّ بن ابی طالب (ع) است، پس گفت: در چه حالتی آن را به تو داد؟ گفت: در حالی که در رکوع بود به من داد، پیامبر گفت: «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»

237 _ شبیه همین مضمون با سند دیگری هم از ابن عباس نقل شده و در پایان آمده که حسان بن ثابت در این باره چنین سروده است:

ابا حسن تفدیک نفسی و مهجتی *** وکل بطیء فی الهدی و مسارع

ایذهب مدحی و المحبر ضائعاً *** وما المدح فی جنب الاله بضائع

وانت الذی اعطیت اذکنت راکعا *** زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع

فانزل فیک الله خیر ولایة *** فبیّنها فی نیّرات

الشرایع

یعنی: ای ابوالحسن! جان و دل من و هر کسی که در هدایت، کند یا تند است فدای تو باد! آیا مدح من و سخن آراسته تباه می گردد؟ در حالی که مدح برای خدا تباه نخواهد شد. و تو کسی هستی که در حالی که در رکوع بودی زکات دادی، جانم فدایت ای بهترین رکوع کنندگان. پس خدا درباره تو بهترین نوع ولایت را نازل کرد و آن را در درخشندگی های شرایع بیان نمود.

238 _ در این باره نیز چنین سروده شده است:

اوفی الصلاة مع الزکاة فقامها *** والله یرحم عبده الصبارا

من ذا بخاتم تصدق راکعا *** واسرّه فی نفسه اسرارا

من کان بات علی فراش محمد *** ومحمد یسری و ینحو الغارا

من کان جبریل یقوم بیمینه *** فیها و میکال یقوم یسارا

من کان فی القرآن سمّی مؤمنا *** فی تسع آیات جعلن کبارا(2)

یعنی: نماز را همراه با زکات انجام داد پس آن را به پا داشت و خدا بنده شکیبای خود را رحم می کند. کیست که در حال رکوع انگشتر خود را صدقه داد و آن را در نفس خود پنهان نمود؟ کیست که در بستر محمد خوابید و محمد شبانه سیر می کرد و به جانب غار می رفت؟ کیست که جبرئیل در طرف راست او و میکائیل در طرف چپ او قرار گرفت؟ کیست که قران در نه آیه که بزرگ قرار داده شده اند، او را مؤمن نامید؟

239 _ عن عبدالله بن محمّد بن الحنفیة قال: کان علیّ یصلّی إذ جاء سائل فسأله فقال بإصبعه فمدّها فأعطی السائل خاتماً، فجاء السائل إلی النبی صلی الله علیه و آله و

سلم فقال له النبی: هل أعطاک أحداً شیئاً؟ فنزلت فیه: (إنما ولیکم الله ورسوله).

2- درباره جریان خاتم بخشی امیرالمؤمنین شاعران بسیاری شعر سروده اند که از جمله آنها از خزیمة بن ثابت و حمیری و دعبل می توان نام برد، رجوع شود به پاورقی های متن عربی این کتاب (ج 1 ص 245).

عبدالله بن محمد بن حنفیّه گفت: علی نماز می خواند که سائلی آمد و از او سؤال کرد او انگشت خود را دراز کرد و انگشترش را به آن سائل داد، سائل نزد پیامبر آمد و پیامبر به او گفت: آیا کسی چیزی به تو داد؟ پس در این باره نازل شد: «انما ولیکم الله ورسوله»

240 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ) قال: نزلت فی علیّ خاصّة، وقوله: (وَمَنْ یَتَولَّی اللهَ وَرَسُولَهُ وَالذینَ آمَنُوا) فی علی نزل. وقوله: (بلّغْ ما أنْزِلَ إلَیْکَ) نزلت فی علیّ، أمر رسول الله أن یبلّغ فیه فأخذ بید علیّ وقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه.

وقوله: (لا تحرّموا طیّبات ما أحلّ الله لکم) نزلت فی علیّ وأصحابه منهم عثمان بن مظعون و عمار، حرّموا علی أنفسهم الشهوات وهمّوا بالإخصاء.

ابن عباس درباره آیه: «انما ولیکم الله ورسوله» گفت: این آیه در خصوص علی نازل شده و آیه: «ومن یتولّی الله و رسوله و الذین آمنوا» درباره علی نازل شده و آیه: «بلغ ما انزل الیک» درباره علی نازل شده که پیامبر را امر کرد که در حق او مطلب را به مردم برساند، پس دست علی را گرفت و گفت: هر کس که من مولای اویم علی مولای اوست. و آیه «لاتحرموا طیبات ما احل الله

لکم» درباره علی و یاران او مانند عثمان بن مظعون و عمار نازل شده و آنان شهوات را برخود حرام کرده بودند و می خواستند خود را خصی کنند.

سوره مائده آیه 55

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَوَ رَسُولَهُوَ الَّذینَ آمَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ

وهر کس خدا و پیامبرش و کسانی را که ایمان آورده اند دوست بدارد، همانا حزب خدا همانان پیروزند

241 _ عن ابن عبّاس قال: (وَمَنْ یَتَوَلَّی اللهُ) یعنی یحبّ الله (وَرَسُولَهُ) یعنی محمّداً (وَالَّذیْنَ آمَنُوا) یعنی ویحبّ علیّ بن ابی طالب (فإنْ حِزْبَ اللهِ هُمُ الغَالِبُوْنَ) یعنی شیعة الله وشیعة محمّد وشیعة علیّ هم الغالبون یعنی العالون علی جمیع العباد الظاهرون علی المخالفین لهم قال ابن عبّاس:، فبدأ الله فی هذه الآیة بنفسه ثم ثنی بمحمّد، ثم ثلّث بعلیّ ثم قال: فلمّا نزلت هذه الآیة قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: رحم الله علیّاً اللهم أدر الحق معه حیث دار. قال ابن مؤمن: لاخلاف بین المفسرین أن هذه الآیة نزلت فی أمیرالمؤمنین علی علیه السلام.

ابن عباس گفت: «ومن یتولّ الله» یعنی خدا را دوست بدارد و «رسوله» یعنی محمد(ص) را «والذین آمنوا» یعنی علیّ بن ابی طالب(ع) را دوست داشته باشد «فان حزب الله هم الغالبون» یعنی شیعه خدا و شیعه محمد و شیعه علی آنان هستند که پیروزند; یعنی بر تمام بندگان برتر و بر مخالفانشان چیره اند. ابن عباس گفت: خداوند در این آیه از خودش شروع کرد، در مرحله دوم محمد و در مرحله سوم علی را گفت، او اضافه کرد: وقتی این آیه نازل شد، پیامبر خدا فرمود: خدا رحمت کند علی

را، خدایا حق را با او بگردان هر کجا که بگردد.

ابن مؤمن گفته است: میان مفسران اختلافی نیست که این آیه درباره امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است.

242 _ عن ابن عباس قال: أتی عبدالله بن سلام ورهط معه مع أهل الکتاب نبی الله(ص) عند صلاة الظهر فقالوا: یا رسول الله إنّ بیوتنا قاصیة ولا نجد مسجداً دون هذا المسجد، وإن قومنا لما رأونا قد صدقنا الله رسوله و ترکنا دینهم أظهروا لنا العداوة وأقسموا أن لا یخالطونا ولا یجالسونا ولایکلّمونا فشقّ ذلک علینا فبینما هم یشکون إلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم إذ نزلت هذه الآیة: (إنّما وَلیُّکُمُ اللهُ ورَسُولُهُ _ الآیة إلی قوله: _ الغالبون). فلمّا قرأها علیهم قالوا: رضینا بالله وبرسوله وبالمؤمنین. فأذّن بلال بالصلاة وخرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إلی المسجد والناس یصلون بین راکع وساجد وقائم وقاعد، وإذاً مسکین یسأل، فدعاه رسول الله فقال له هل أعطاک أحد شیئاً؟ قال: نعم. قال: ماذا؟ قال: خاتم من فضة. قال: من أعطاکه؟ قال: ذاک الرجل القائم. فإذا هو علیّ بن ابی طالب، قال: علی أی حال أعطاکه؟ قال: أعطانیه وهو راکع. فزعموا أن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کبّر عند ذلک، وقال: یقول الله تعالی: (ومن یتول الله ورسوله والذین آمنوا فإن حزب الله هم الغالبون).

ابن عباس گفت: عبدالله بن سلام با گروهی از اهل کتاب هنگام نماز ظهر نزد پیامبر خدا آمدند و گفتند: یا رسول الله خانه های ما دور است و مسجدی جز این مسجد پیدا نمی کنیم و قوم ما چون دیدند ما خدا و رسول او

را تصدیق می کنیم و دین خود را ترک کرده ایم، دشمنی با ما را آشکار کردند و سوگند خوردند که با ما معاشرت و همنشینی نکنند و با ما سخن نگویند و این برای ما ناراحت کننده است، در این هنگام که آنان به پیامبر خدا شکایت می کردند این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله ورسوله _ تا _ هم الغالبون» پس چون این آیات را بر آنان خواند، گفتند: به خدا و رسول او و مؤمنان خرسند شدیم، در این موقع بلال اذان نماز گفت و پیامبر به سوی مسجد رفت و مردم نماز می خواندند برخی از آنان در حال قیام و برخی در حال رکوع و برخی در حال سجده بودند، در این زمان فقیری سؤال می کرد، پیامبر او را خواند و به او گفت: آیا کسی به تو چیزی داده است؟ گفت: آری. گفت: چه چیزی؟ گفت: انگشتری از نقره. گفت: چه کسی آن را به تو داد؟ گفت: این مرد که در حال قیام است. گفت: آن را در چه حالتی به تو داد؟ گفت: در حال رکوع به من داد. پنداشتندکه پیامبر خدا در این هنگام تکبیر گفت و فرمود: خداوند می فرماید: «و من یتول الله ورسوله والذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون»

243 _ همین روایت با سند دیگری هم نقل شده است.

سوره مائده آیه 67

و نیز در این سوره نازل شده است

یآ أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ

ای پیامبر آنچه را که از پروردگارت به

تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند، همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

244 _ عن أبی هریرة، عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال: لمّا أسری بی إلی السماء سمعت نداءاً من تحت العرش أنّ علیّاً رایة الهدی و حبیب من یؤمن بی بلّغ یا محمد، قال: فلمّا نزل النبی صلی الله علیه وآله وسلم أسرّ ذلک، فأنزل الله عزّوجلّ: (یا أیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) فی علیّ بن ابی طالب، (وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتُه، وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ).

ابوهریره از پیامبر نقل می کند که فرمود: چون (شب معراج) مرا به آسمانها بردند صدایی را از زیر عرش شنیدم که علی پرچم هدایت و دوست هر کسی است که به من ایمان دارد، ای محمد برسان. پس خداوند درباره علی نازل کرد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...»

244 _ عن أبی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة فی علیّ بن ابی طالب: (یا أیُّها الرسول بَلَّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ).

ابوسعید خدری گفت: این آیه درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»

245 _ عن ابن عبّاس فی قوله عزّوجلّ: (یَا أَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) الآیة; قال: نزلت فی علیّ، أمر رسول الله صلی الله علیه أن یبلّغ فیه فأخذ رسول الله بید علیّ فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهمّ وال من والاه وعادِ من عاداه.

ابن عباس گفت: آیه: «یا ایها الرسول

بلغ ما انزل الیک من ربک» درباره علیّ بن ابی طالب (ع) نازل شده است، پیامبر مأموریت یافت که درباره او ابلاغ کند، پس دست او را گرفت و گفت: هر کس که من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا هر کس را که او را دوست بدارد دوست بدار و هر کس را که او را دشمن بدارد دشمن بدار.

246 _ همین روایت با سند دیگری هم نقل شده است.

طرق این حدیث را به طور کامل در کتاب «دعاء الهداة الی اداء حق الموالاة» که در ده جزء تصنیف کرده ام، آورده ام.(3)

247 _ عن عبدالله بن أبی أوفی قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یقول یوم غدیر خمّ وتلا هذه الآیة: (یَا أَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ، وَإنْ لَمْ تَفْعَل فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ) ثمّ رفع یدیه حتی یری بیاض إبطیه ثم قال: ألا من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه. ثم قال: اللهم اشهد.

عبدالله بن ابی اوفی گفت: ازپیامبر خدا شنیدم که در روز غدیر خم می گفت و این آیه را تلاوت کرد: «یا ایّها الرسول بلّغ ماأنزل الیک من ربّک...» سپس دستان خودرا بلند کرد، بگونه ای که سفیدی زیر بغل هایش دیده می شد، آنگاه گفت: آگاه باشید هرکس را که من مولای او هستم، علی مولای اوست، خدایا دوست بدار کسی را که اورا دوست داشته باشد و دشمن بدار کسی را که اورا دشمن بدارد. سپس گفت: خداوندا گواه باش.

3- این کتاب نزد سید بن طاوس بوده و در کتاب اقبال الاعمال ص 453 از آن

یاد کرده است.

248 _ عن زیاد بن المنذر قال: کنت عند أبی جعفر محمد بن علیّ وهو یحدّث الناس إذ قام إلیه رجل من أهل البصرة یقال له: عثمان الأعشی _ کان یروی عن الحسن البصری _ فقال له: یا ابن رسول الله جعلنی الله فداک إنّ الحسن یخبرنا أنّ هذه الآیة نزلت بسبب رجل ولا یخبرنا من الرجل (یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربک). فقال: لو أراد أن یخبر به لأخبر به، ولکنّه یخاف، إنّ جبرئیل هبط علی النبی فقال له: إنّ الله یأمرک أن تدّل أمتک علی صلاتهم. فدلّهم علیها، ثمّ هبط فقال: إنّ الله یأمرک أن تدلّ أمتّک علی صیامهم. فدلّهم، ثمّ هبط فقال: إنّ الله یأمرک أن تدلّ أمتک علی حجّهم ففعل، ثم هبط فقال: إنّ الله یأمرک أن تدلّ أمتک علی ولیّهم علی مثل ما دللتهم علیه من صلاتهم و زکاتهم و صیامهم وحجّهم لیلزمهم الحجة فی جمیع ذلک. فقال رسول الله: یا ربّ إنّ قومی قریبوا عهد بالجاهلیة وفیهم تنافس وفخر، وما منهم رجل إلاّ وقد وتره ولیّهم وإنّی أخاف، فأنزل الله تعالی: (یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته) یرید فما بلّغتها تامّة (والله یعصمک من الناس). فلمّا ضمن الله له بالعصمة وخوّفه، أخذ بید علیّ بن ابی طالب ثم قال: یا أیها الناس من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعادمن عاداه، وانصر من نصره واخذل من خذله وأحبّ من أحبّه وأبغض من أبغضه.

قال زیاد: فقال عثمان: ما انصرفت إلی بلدی بشیء أحبّ إلیّ من هذا الحدیث.

زیاد بن منذر گفت: نزد ابوجعفر محمد بن

علی بودم و او به مردم حدیث می گفت: مردی از اهل بصره به نام عثمان الاعشی که از حسن بصری روایت می کرد، بلند شد و گفت: ای پسر رسول خدا، خدا مرا فدای تو کند، حسن به ما می گوید که این آیه: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» درباره مردی نازل شده است ولی نام آن مرد را نمی گوید. ابوجعفر گفت: اگر می خواست می گفت ولی او می ترسد.جبرئیل به پیامبر نازل شد و به او گفت: خداوند تو را فرمان می دهد که امت خود را به نماز وادار کنی، پس به آن وادار کرد. سپس نازل شد و گفت: خداوند تو را فرمان می دهد که امت خود را به زکات وادار کنی، پس به آن وادار کرد، سپس نازل شد و گفت: خداوند تو را فرمان می دهد که امت خود را به روزه داری وادار کنی، پس وادار کرد، سپس نازل شد و گفت: خدا تو را فرمان می دهد که امت خود را به حج وادار کنی، پس وادار کرد. سپس نازل شد و گفت: خداوند تو را فرمان می دهد که امت خود را به ولیّ آنان راهنمایی کنی همانگونه که به نماز و زکات و روزه و حج وادارشان کردی تا در همه اینها حجت برای آنان تمام شود، پیامبر گفت: پروردگارا قوم من به عصر جاهلیت نزدیک هستند و در میان آنان رقابت و فخر فروشی وجود دارد و مردی در میان آنان نیست مگر اینکه کینه ای نسبت به ولیّ خود دارد و من می ترسم، پس خداوند

نازل کرد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» یعنی تمام آن را نرسانیده ای «والله یعصمک من الناس» چون خداوند نگهداری او را تضمین کرد و او را ترسانید، او دست علیّ بن ابی طالب را گرفت و گفت: ای مردم هر کس که من مولای اویم علی مولای اوست، خداوندا هر کس را که او را دوست داشته باشد دوست بدار و هر کس را که او را خوار سازد خوار کن و هر کس را که به او محبت داشته باشد محبت کن و هر کس را که به او بغضی داشته باشد بغض کن.

زیاد گفت: عثمان گفت: به سوی شهر خود چیزی را که دوست داشتنی تر از این حدیث باشد، نمی برم.

249 _ عن ابن عباس وجابربن عبدالله قالا: أمر الله محمداً أن ینصب علیاً للناس لیخبرهم بولایته فتخوّف رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم أن یقولوا حابا ابن عمه و أن یطعنوا فی ذلک علیه، فأوحی الله إلیه: (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک) الآیة، فقام رسول الله بولایته یوم غدیر خم.

ابن عباس و جابر گفتند: خداوند محمد(ص) را امر کرد که علی را برای مردم نصب کند تا ولایت او را به آنان خبر بدهد، پیامبر از این ترسید که مردم بگویند از پسر عموی خودش طرفداری کرد و در این موضوع طعنه بزنند، پس خداوند به او وحی کرد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» پیامبر در غدیر خم ولایت او را اعلام کرد.

250 _ عن عبدالله بن عباس عن النبی

صلی الله علیه و آله وسلم وساق حدیث المعراج إلی أن قال: وإنّی لم أبعث نبیّاً إلاّ جعلت له وزیراً، وإنّک رسول الله وإنّ علیّاً وزیرک. قال ابن عباس: فهبط رسول الله فکره أن یحدث الناس بشیء منها إذ کانوا حدیثی عهد بالجاهلیّة حتّی مضی من ذلک ستّة أیّام، فأنزل الله تعالی: (فلعلّک تارک بعض ما یوحی إلیک) فاحتمل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حتی کان یوم الثامن عشر، أنزل الله علیه (یاأیُّها الرَّسُولُ بلّغ ماأنزل إلیک من ربّک)

ثمّ إنّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أمر بلالا حتی یؤذّن فی الناس أن لا یبقی غداً أحداً إلا خرج إلی غدیرخمّ، فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم والناس من الغد; فقال: یا أیها الناس إنّ الله أرسلنی إلیکم برسالة وإنّی ضقت بها ذرعاً مخافة أن تتهمونی وتکذبونی حتی عاتبنی ربّی فیها بوعید أنزله علیّ بعد وعید، ثمّ أخذ بید علیّ بن ابی طالب فرفعها حتی رأی الناس بیاض إبطیهما ثمّ قال: أیها الناس الله مولای وأنا مولاکم فمن کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله. وأنزل الله: (الیوم أکملت لکم دینکم).

عبدالله بن عباس حدیث معراج را از پیامبر نقل می کند تا آنجا که خداوند فرمود: من پیامبری را مبعوث نکردم مگر اینکه برای او وزیری قرار دادم و تو رسول خدا هستی و علی وزیر توست. ابن عباس گفت: پیامبر خدا فرود آمد و دوست نداشت از این موضوع به مردم سخن بگوید، چون آنان به عصر جاهلیت نزدیک بودند تا اینکه شش

روز گذشت و خداوند این آیه را نازل کرد: «فلعلک تارک بعض مایوحی الیک = شاید تو ترک کننده قسمتی از آنچه بر تو وحی شده است باشی» پس پیامبر خدا تحمل کرد تا اینکه روز هیجدهم شد و این آیه نازل گردید: «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل

الیک من ربک»

آنگاه پیامبر خدا به بلال دستور داد که در میان مردم اعلام کند که فردا کسی نماند مگر اینکه به غدیر خم برود، پیامبر خدا و مردم فردا (به آنجا) رفتند، پیامبر گفت: ای مردم خداوند مرا با پیامی به سوی شما فرستاده است و من در آن درنگ می کردم از بیم آنکه مرا متهم و تکذیب کنید تا اینکه پروردگارم با وعیدی پس از وعیدی مرا درباره آن مورد عتاب قرار داد، آنگاه دست علیّ بن ابی طالب(ع) را گرفت و او را بلند کرد تا جایی که مردم سفیدی بغل آنها را دیدند سپس گفت: ای مردم! خدا مولای من است و من مولای شمایم، پس هر کس که من مولای اویم علی مولای اوست، خداوندا هر کس را که او را دوست بدارد دوست بدار و هر کس را که او را دشمن بدارد دشمن بدار و هر کس را که او را یاری کند یاری کن و هر کس را که او را خوار سازد خوار کن و این آیه نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم»

سوره مائده آیه 87

و نیز در این سوره نازل شده است

یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ مآأَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ

ای کسانی که ایمان آورده اید آنچه را که خدا بر شما حلال کرده است حرام نکنید.

251 _

عن ابن عباس فی قوله تعالی: (لاتحرموا طیبات ما أحلّ الله لکم) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب و أصحاب له منهم عثمان بن مظعون، و عمّار بن یاسر حرّموا علی أنفسهم الشهوات و هموا بالإِخصاء.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «لا تحرموا ما احل الله لکم» گفت: این آیه در حق علیّ بن ابی طالب(ع) و یاران او از جمله عثمان بن مظعون و عمار یاسر نازل شده است، آنها شهوات را بر خود حرام کردند و می خواستند خود را خصی کنند.

252 _ عن محمد بن إبراهیم بن الحرث التیمی:إنّ علیّاً و عثمان بن مظعون و نفراً من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تعاقدوا أن یصوموا النهار و یقوموا اللیل و لا یأتوا النساء و لا یأکلوا اللحم فبلغ ذلک رسول الله علیه و آله و سلم فأنزل الله تعالی: (یَا أَیّها الذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما أحلّ الله لکم).

محمد بن ابراهیم تیمی گفت: علی و عثمان بن مظعون و جمعی دیگر از اصحاب رسول الله با هم پیمان بستند که روز را روزه بگیرند و شب را به نماز ایستند و با زنان همبستر نشوند و گوشت نخورند، این خبر به پیامبر رسید و این آیه نازل شد: «یا ایها الذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم».

253 _ عن السدی فی قوله الله تعالی: (یا أیّها الذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما أحلّ الله لکم) قال: جلس رسول الله صلی الله علیه و آله ذات یوم فذکّرهم ثم قام و لم یزدهم علی التخویف، فقال ناس من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و

آله و سلم و هم جلوس منهم علیّ بن ابی طالب و عثمان بن مظعون: ما خفنا إن لم نحدث عملا، فحّرم بعضهم أن یأکل اللحم و الودک، و أن یأکل بنهار، و حرّم بعضهم النوم و حرّم بعضهم النساء فأنزل الله تعالی: (لا تحرّموا طیّبات ما أحلّ الله لکم) و قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ما بال قوم حرّموا اęƘӘǘ`و الطعام و النوم، ألا إنّی أنام و أقوم، و أفطر و أصوم و أنکح النساء، فمن رغب عنی فلیس منی.

سدّی راجع به سخن خداوند: «یا ایها الذین آمنوا لاتحرّموا طیبات ما احل الله لکم» گفت: روزی پیامبر نشست و تذکر داد سپس برخاست و چیزی بر بیم دادن نیفزود. پس گروهی از اصحاب پیامبر که نشسته بودند و از جمله آنان علیّ بن ابی طالب (ع) و عثمان بن مظعون بود، گفتند: اگر هیچ کاری نکنیم ترسی برای ما نیست، پس برخی از آنان خوردن گوشت و چربی و اینکه در روز غذا بخورند را بر خود حرام کردند و برخی از آنان خواب را حرام کردند و برخی از آنان زنان را حرام کردند، پس این آیه نازل شد: «لا تحرموا طیات ما احل الله لکم» و پیامبر فرمود: چه شده است که گروهی زنان و طعام و خوابیدن را بر خود حرام کرده اند. آگاه باشید که من می خوابم و بیدار می شوم و افطار می کنم و روزه می گیرم و با زنان نکاح می کنم، پس هر کس از من دوری کند از من نیست.

سوره انعام آیه 54

و از آیات سوره انعام درباره آنان نازل شده است

وَ اِذا جآءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ

کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ

و چون کسانی که به آیات ما ایمان آورده اند به سوی تو بیایند، بگو سلام بر شما، پروردگارتان برخود رحمت مقرر کرده است.

254 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (و إذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا) الآیة قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب و حمزة و جعفر و زید صلوات الله علیهم أجمعین.

ابن عباس گفت: آیه «واذا جاءک الذین یؤمنون بایاتنا» درباره علیّ بن ابی طالب(ع) و حمزه و جعفر و زید نازل شده است.

سوره انعام آیه 83

و نیز در این سوره نازل شده است

اَلَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا ایمانَهُمْ بِظُلْم أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ

کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را با ظلم نپوشانده اند، برای آنان است امنیت و هم آنان هدایت شدگانند.

255 _ عن ابن عبّاس فی قول الله تعالی: (الذین آمنوا) یعنی صدّقوا بالتوحید هو علیّ بن ابی طالب (و لم یلبسوا) یعنی لم یخلطوا، نظیرها: (لم تلسبسون الحق بالباطل) یعنی لم یخلطون. و لم یخلطوا إیمانهم (بظلم) یعنی الشرک، قال ابن عبّاس: و الله ما آمن أحد إلاّ بعد شرک ماخلا علیّاً فإنّه آمن بالله من غیر أن یشرک به طرفة عین (أولئک لهم الأمن) من النار و العذاب (و هم مهتدون) یعنی مرشدون إلی الجَنّة یوم القیامد بغیر حساب، فکان علیّ أوّل من آمن به و هو من أبناء سبع سنین.

ابن عباس گفت: «الذین آمنوا» یعنی توحید را تصدیق کردند و او علیّ بن ابی طالب (ع) است «ولم یلبسوا» یعنی خلط نمی کنند مانند آیه: «لم تلبسون الحق بالباطل= چرا حق را به باطل خلط می کنید» یعنی آنان خلط نکردند ایمان

خود را به ظلم و منظور از آن شرک است. ابن عباس گفت: به خدا سوگند هیچ کس ایمان نیاورد مگر اینکه قبلا دچار شرک بود جز علیّ بن ابی طالب(ع) که ایمان آورد در حالی که به اندازه چشم به هم زدن هم شرک نورزید «اولئک لهم الامن» امنیت از آتش و عذاب «وهم مهتدون» یعنی در روز قیامت بدون حساب به بهشت راه می یابند. علی نخستین کسی بود که به او ایمان آورد در حالی که او هفت ساله بود.

سوره اعراف آیه

و از سوره اعراف در این باره نازل شده است

وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ

و در اعراف مردانی هستند که همه را با چهره هایشان می شناسند.

256 _ عن الأصبغ بن نباتة قال: کنت جالساً عند علی فأتاه عبدالله بن الکواء فقال: یا أمیر المؤمنین أخبرنی عن قول الله: (و علی الأعراق رجال) فقال: و یحک یا ابن الکواء نحن نوقف یوم القیامة بین الجنّة و النار فمن ینصرنا عرفناه بسیماه فأدخلناه الجنة، و من أبغضنا عرفناه بسیماه فأدخلناه النار.

اصبغ بن نباته گفت: نزد علی نشسته بودم که عبدالله بن کواء آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین مرا از این سخن خداوند: «وعلی الاعراف رجال» خبر بده. فرمود: وای بر تو ای ابن کواء ما در روز قیامت میان بهشت و جهنم می ایستیم پس هر کس ما را یاری کرده به چهره اش می شناسیم و او را وارد بهشت می کنیم و هر کس که ما را دشمنی کرده او را به چهره اش می شناسیم و اورا وارد جهنم می کنیم.

257 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (وعلی الأعراف رجال) قال: الأعراف موضع عال من الصراط علیه العباس

و حمزة و علی و جعفر یعرفون محبیهم ببیاض الوجوه و مبغضیهم بسواد الوجوه.

ابن عباس درباره آیه «وعلی الاعراف رجال» گفت: اعراف محلی بلندتر از صراط است و عباس و حمزه و علی و جعفر در آن قرار خواهند داشت، آنها دوستان خود را با سفیدی صورتهایشان و دشمنان خود را با سیاهی صورتهایشان می شناسند.

258 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

سوره اعراف آیه 43

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلّ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ

و آنچه در سینه هایشان کینه بود کندیم و از زیر آنها جویها روان است.

259 _ عن علی علیه السلام فی قوله تعالی: (و نزعنا ما فی صدورهم من غلّ) قال: نزلت فینا.

علی(ع) گفت: آیه «ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ» درباره ما نازل شده است.

260 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

سوره اعراف آیه 44

و نیز در این سوره نازل شده است

فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمینَ

ندا دهنده ای در میان آنان ندا داد که لعنت خدا بر ستمگران باد.

261_ عن محمد بن الحنفیّة عن علیّ قال: (فاذّن مؤذن من بینهم أن لعنة الله علی الظالمین) فأنا ذلک المؤذّن.

محمد بن حنفیه از علی(ع) نقل می کند که گفت: «فاذّن مؤذّن بینهم» من همان ندا دهنده هستم.

262 _ عن ابن عبّاس قال: إنّ لعلیّ بن ابی طالب فی کتاب الله أسماء لایعرفها الناس، منها قوله: (فأذّن مؤذّن بینهم) فهو المؤذّن بینهم یقول: ألا لعنة الله علی الذین کذّبوا بولایتی و استخفّوا بحقّی.

ابن عباس گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) را در کتاب خدا نام هایی است که مردم آنها را نمی شناسند از جمله آنهاست سخن خداوند: «فاذّن مؤذّن بینهم» او همان مؤذن (ندا دهنده) است که می گوید: آگاه باشید لعنت خداوند بر کسانی که ولایت مرا تکذیب کردند و حق مرا سبک شمردند.

264 _ ابن اذینه درباره آیه «فاذّن مؤذّن بینهم» گفت: مؤذن امیرالمؤمنین است.

264 _ 265 _ همین مضمون با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

سوره اعراف آیه 281

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ مِمَّنْ خَلَقْنآ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِه یَعْدِلُونَ

و از کسانی که آفریدیم امتی هستند که با حق هدایت می یابند و با آن عدل میورزند.

266 _ عن مجاهد: عن ابن عباس فی قوله عزوجل: (و ممن خلقنا أمّة) قال: یعنی من أمة محمد أمة; یعنی علیّ بن ابی طالب (یهدون بالحق) یعنی یدعون بعدک یا محمد إلی الحق (و به یعدلون) فی الخلافة بعدک، و معنی الأمة: العَلَم فی الخیر، نظیرها:

(إن ّ إبراهیم کان أمّةً) یعنی عَلَماً فی الخیر، مَعلماً للخیر.

مجاهد از ابن عباس درباره آیه: «وممن خلقنا امّة» نقل می کند که یعنی از امت محمد امتی است، یعنی علیّ بن ابی طالب(ع) «یهدون بالحق» یعنی پس از تو ای محمد به سوی حق دعوت می کنند «وبه یعدلون» یعنی در خلافت پس از تو. امت به معنای نمونه در خیر است، مانند «ان ابراهیم کان امَّة» یعنی ابراهیم نمونه در خیر و نشانه ای برای خیر بود.

267 _ عن الإمام جعفر الصادق فی معنی قوله: (و ممن خلقنا أمة یهدون بالحق و به یعدلون) قال: هذه الآیة لآل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

از جعفر صادق در معنای آیه «وممن خلقنا امة یهدون بالحق و به یعدلون» نقل شده که گفت: این آیه مربوط به آل محمد است.

سوره انفاق آیه 27

و نیز از سوره انفال نازل شده است

یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ

ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدا و پیامبر خیانت نکنید و به امانتهای خود خیانت نکنید.

268 _ عن أبی جعفر محمد بن علی فی قوله تعالی ذکره: (یا أیها الذین أمنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا أماناتکم) فی آله محمد (و أنتم تعلمون).

ابوجعفر محمد بن علی درباره سخن خداوند: «لاتخونوا الله والرسول و تخونوا اماناتکم» گفت: یعنی درباره آل محمد خیانت نکنید در حالی که شما می دانید.

سوره انفال آیه 25

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خآصَّةً

و از فتنه ای بترسید که تنها به کسانی از شما که ستم کرده اند نمی رسد.

269 _ عن ابن عباس قال: لما نزلت: (وَاتَّقُوْا فِتْنَةً لاَ تُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ ظکلکمُوْا مِنْکُمْ خَاصَّةً) قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: من ظلم علیاً مقعدی هذا بعد وفاتی فکأنما جحد نبوّتی و نبّوة الأنبیاء قبلی.

ابن عباس گفت: وقتی آیه «واتقوا فتنة لاتصبین الذین ظلموا منکم خاصة» نازل شد، پیامبر گفت: هر کس علی را که اکنون با من نشسته پس از وفات من ستم کند گویا نبوت من و نبوت پیامبران پیش از من را انکار کرده است.

270 _ عن الزبیربن العوّام قال: لمّا نزلت هذه الآیة: (و اتَّقُوْا فِتْنَةً لا تُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ ظَلَمُوْا منکم خَاصَّةً) و نحن یومئذ متوافرون فجعلنا نعجب من هذه الآیة أیّة فتنة تصیبنا؟ ما هذه الفتنة؟ حتی رأیناها.

زبیر بن عوّام گفت: چون این آیه نازل شد: «واتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة» وما در آن روز فراوان بودیم، از این آیه

تعجب می کردیم که چه فتنه ای به ما می رسد و این فتنه چیست؟ تا اینکه آن را دیدیم.

271 _ عن الزبیر بن العوّام قال: لقد قرأناها زماناً و ما نری أنّا من أهلها، و إذاً نحن المعنّیون بها: (وَاتَّقُوْا فِتْنَةً لا تُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً).

زبیر بن عوّام گفت: این آیه را زمانی می خواندیم و خود را اهل آن نمی دیدیم ولی ناگهان دیدیم که منظور از آن ما هستیم: «واتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة»

272 _ عن الضحاک بن مزاحم فی قوله تعالی: (وَاتَّقُوْا فِتْنَةً لا تُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً) قال: أنزلت فی أصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم خاصَّة.

ضحاک بن مزاحم درباره آیه «واتقوا فتنة...» گفت: این آیه در خصوص اصحاب محمد(ص) نازل شده است.

273 _ عن السدی عن أصحابه قالوا فی قوله تعالی: (وَاتَّقُوْا فِتْنَةً لاتُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ) قال: أهل بدر خاصَّةً، قال: فأصابتهم یوم الجمل فاقتتلوا، و کان من المفتونین فلان و فلان و هم من أهل بدر.

سدّی و اصحابش گفتند: آیه: «واتقوا فتنة لاتصیبن الذی ظلموا منکم خاصة» درباره اهل بدر است، این فتنه در جنگ جمل رخ داد و آنان با یکدیگر جنگیدند و از فتنه شدگان فلانی وفلانی بودند که از اهل بدر بودند.

274 _ عن الزبیر بن العوّام أنّه قرأهذه الآیة: (وَاتَّقُوْا فتنَةً) إلی آخرها فقال: ما شعرت أنّ هذه الآیة نزلت فینا إلاّ الیوم. یعنی یوم الجمل فی محاربته علیاً.

زبیر بن عوّام گفت: نمی دانستم که آیه «واتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة» درباره ما نازل شده مگر امروز. یعنی روز جمل در جنگ با علی(ع)

275

_ أنّ الزبیر قال: حذرنا فتنة و ما ندری من تخلف لها، ثمّ قرأ (َاتَّقُوْا فِتْنَةً) فقال بعضهم: سبحان الله فما لکم؟ فقال: و یحک إنما نبصر ولکن لا نصبر.

زبیر گفت: از فتنه ای بر حذر شدیم و نمی دانستیم چه کسی در آن می ماند؟

سپس این آیه را خواند: «واتقوا فتنة» بعضی از آنان گفتند: سبحان الله شما را چه شده است؟ پس گفت: وای بر تو ما می بینیم ولی صبر نمی کنیم.

276 _ عن مطرف قال: قلنا للزبیر: یا أبا عبدالله ضّیعتم الخلیفة حتی قتل، ثم جئتم تطلبون بدمه؟ فقال الزبیر: إنّا قرأناها علی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم و أبی بکر و عمر: (وَاتَّقُوْا فِتْنَةً لاتُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ ظَلَمُوْا مِنْکُمْ خَاصَّةً) و لم نکن نحسب أنّا أهلها حتی وقعت منّا حیث وقعت.

مطرف می گوید: به زبیر گفتیم: ای ابوعبدالله! خلیفه راتباه کردید تا اینکه کشته شد سپس آمدید و خونخواهی او را کردید؟ زبیر گفت: ما در زمان پیامبر خدا و ابوبکر و عمر می خواندیم: «واتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة» و گمان نمی کردیم که ما اهل آن هستیم تا اینکه فتنه از ما واقع شد آنجا که واقع شد.

277 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (وَاتَّقُوْا فِتْنَةً لاتُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ) الآیة، قال: حذّر الله اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم أن یقاتلوا علیاً.

ابن عباس درباره آیه: «واتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة» گفت: خداوند اصحاب محمد(ص) را از اینکه با علی بجنگند برحذر داشت.

278 _ قال الزبیر بن العوّام: قرأت هذه الآیة بضع و عشرین، أو بضع و ثلاثین سنة و لا

أخاف أن تصیبنی (وَاتَّقُوا فِتْنَةً).

زبیر بن عوّام گفت: این آیه را بیست و چند یا سی و چند سال خواندم و نمی ترسیدم از این که شامل من شود: «واتقوا فتنة»

279 _ عن السدی فی قوله تعالی (وَاتَّقُوْا فِتْنَةً لاتُصِیْبَنَّ الَّذِیْنَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً) قال: هم أهل الجمل.

سدّی درباره آیه: «واتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة» گفت: آنان اهل جمل هستند.

280 _ عن أبی عثمان النهدی قال: رأیت علیاً یوم الجمل و تلا هذه الآیة: (وَإِنْ نَکَثُوْا أَیمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ) فحلف علیّ بالله ما قوتل أهل هذه الآیة منذ نزلت إلاّ الیوم.

ابوعثمان نهدی می گوید: در روز جمل علی را دیدم که این آیه را می خواند: «وان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم = و اگر سوگندهای خود را پس از پیمانشان شکستند» علی به خدا سوگند خورد که از وقتی که این آیه نازل شده، اهل آن با همدیگر نجنگیده اند مگر امروز.

281 _ عن أبی عثمان مؤذّن بنی أقصی قال: صحبت علیّاً سنةً کلها فما سمعت منه براءة و لا ولایة; إلی أنی سمعته یقول: من یعذرنی من فلان و فلان إنهما بایعانی طائعین غیر مکرهین، ثم نکثا بیعتی من غیر حدث أحدثت، و الله ما قوتل أهل هذه الآیة: (و إن نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم) إلا الیوم.

ابوعثمان مؤذن قبیله بنی اقصی گفت: یک سال با علی مصاحبت کردم و از او نشنیدم که از کسی برائت کند و یا اظهار ولایت نماید، جز اینکه شنیدم می گفت: فلانی و فلانی چه عذری برای من دارند؟ آن دو نفر با میل خود و بدون اکراه با من بیعت کردند، آنگاه

بیعت مرا شکستند بی آنکه من کاری انجام داده باشم و به خدا سوگند اهل این آیه: «و ان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم» با هم نجنگیده اند جز امروز.

282 _ شبیه این مضمون با سند دیگری از حذیفه نقل شده است.

سوره انفال آیه 30

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ

و هنگامی که کافران به تو نیرنگ کردند تا تو را زندانی کنند و یا تو را بکشند و یا تو را اخراج کنند، و آنان نیرنگ می کنند و خدا نیز نیرنگ آنان را چاره می کند و خدا بهترین چاره سازهاست.

283 _ عن ابن عبّاس فی قول الله تعالی: (وَإِذْ یَمْکُرُبک الَّذِیْنَ کَفَرُوْا) قال: تشاورت قریش لیلة بمکّة فقال بعضهم: إذا أصبح محمد فأوثقوه بالوثاق. و قال بعضهم: اقتلوه. و قال بعضهم: بل أخرجوه فاطلع الله نبیّه علی ذلک، فبات علیّ بن ابی طالب علی فراش النبی صلی الله علیه و آله و سلم تلک اللیلة، فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حتی لحق بالغار، و بات المشرکون یحرسون علیاً و هم یظّنون أنّه رسول الله، فلمّا أصبحوا ثاروا إلیه، فلمّا رأوا علیاً ردّ الله مکرهم فقالوا: أین صاحبک؟ قال: لا أدری. فاقتصّوا أثره فلمّا بلغوا الجبل اختلط علیهم فصعدوا فوق الجبل فمرّوا بالغار فرأوا علی بابه نسج العنکبوت فقالوا: لو دخل ههنا لم یکن علی بابه نسج العنکبوت.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «واذ یمکر بک الذین کفروا» گفت: شبی قریش در مکه با هم مشورت کردند، بعضی از آنان گفتند:

چون محمد صبح کرد او را با زنجیر ببندید و بعضی از آنان گفتند: او را بکشید و بعضی از آنان گفتند: بلکه او را (از مکه) بیرون کنید، خداوند پیامبرش را از این موضوع با خبر کرد، پس علیّ بن ابی طالب(ع) در آن شب در بستر پیامبر خوابید و پیامبر بیرون رفت و به غار رسید و مشرکان علی را می پاییدند و گمان می کردند که او پیامبر خداست، چون صبح شد به سوی او حمله کردند و چون علی را دیدند خدا مکر آنان را برگردانید و گفتند: رفیق تو کجاست؟ گفت: نمی دانم ردّ پای او را گرفتند چون به کوه رسیدند بر آنان مشتبه شد تا اینکه به بالای کوه صعود کردند و به غار رسیدند و در در آن تار عنکبوتی را دیدند و گفتند: اگر به اینجا وارد می شد این تار عنکبوت اینجا نبود.

284 _ 286 _ همین مضمون با سه سند دیگر نیز نقل شده است.

287 _ عکرمه درباره آیه: «واذ یمکر بک الذین کفروا »گفت: چون پیامبر و ابوبکر خواستند به سوی غار بروند، علی را امر کرد و او در بستر پیامبر خوابید و مشرکان نگهبانی می دادند و چون او را دیدند که خوابیده گمان کردند که او پیامبر است و رهایش کردند چون صبح شد بر او حمله بردند و،

می پنداشتند که پیامبر است ولی علی را دیدند گفتند: رفیق تو کجاست؟ گفت: نمی دانم و همه به دنبال او رفتند.

288 _ عن ابن عبّاس قال: لمّا اجتمعوا لذلک واتّعدوا أن یدخلوا دار الندوة ویتشاورا فیها فی أمر رسول الله! غدوا

فی الیوم الذی اتّعدوا، وکان ذلک الیوم یسمّی یوم الرحمة، فاعترضهم إبلیس فی هیئة شیخ جلیل علیه بت فوقف علی باب الدار، فلمّا رأوه واقفاً علی بابها قالوا: من الشیخ؟ قال: شیخ من أهل نجد سمع بالذی اتّعدتم له فحضر معکم لیسمع ما تقولون وعسی أن لایعدمنّکم منه رأی ونصح. قالوا: أجل فادخل. فدخل معهم وقد اجتمع فیها أشراف قریش کلّهم من کل قبیلة، من بنی عبد شمس عتبة و شیبه ابنا ربیعة، وأبوسفیان بن حرب، ومن بنی نوفل بن عبد مناف طعمة بن عدی و جبیربن مطعم والحرث بن عامربن نوفل، ومن بنی عبدالداربن قصّی النضر بن الحرث بن کلدة، ومن بنی أسد بن عبدالعزّی أبوالبختری بن هشام وزمعة بن الأسود بن المطلب وحکیم بن حزام، ومن بنی مخزوم أبو جهل بن هشام، ومن بنی سهم نبیه ومنبه ابنا الحجاج، ومن بنی جمح أمیّة بن خلف أو من کان منهم و غیرهم ممن لا یعدّ من قریش.

فقال بعضهم لبعض: إنّ هذا الرجل قد کان من أمره ما قد رأیتم و إنّا والله ما نأمنه علی الوثوب علینا بمن قد اتبعه من غیرنا، فأجمعوا فیه رأیاً وتشاوروا، ثم قال قائل منهم: احسبوه فی الحدید وغلّقوا علیه باباً، ثمّ تربّصوا به ما أصاب أشباهه من الشعراء الذین کانوا قبله مثل زهیر و نابغة ومن مضی منهم من هذا الموت حتی یصیبه منه ما أصابهم. فقال الشیخ النجدی: لا والله ما هذا لکم برأی والله لئن حبستموه کما تقولون لخرج أمره من وراء الباب الذی أغلقتم دونه إلی أصحابه، فلأوشکوا أن یثبوا علیکم فینتزعونه من أیدیکم ثمّ یکابروکم به حتّی یغلبوکم علی أمرکم، ما هذا لکم برأی

فانظروا فی غیره.

ثمّ تشاوروا، ثمّ قال قائل منهم: نخرجه من بین أظهرنا فننفیه من بلدنا، فإذا خرج عنّا فوالله ما نبالی أین یذهب ولاحیث وقع إذا غاب عنّا أذاه وفرغنا منه و أصلحنا أمرنا وألفتنا کما کانت. قال الشیخ النجدی: لا والله ما هذا لکم برأی ألم تروا إلی حسن حدیثه وحلاوة منطقه وغلبته علی قلوب الرجال بما یأتی به، والله لو فعلتم ذلک ما آمنتم علی أن یحلّ علی حیّ من العرب فیغلب علیهم بذلک من قوله و حدیثه حتّی یبایعوه علیه، ثمّ یسیر بهم إلیکم حتّی یطأکم بهم فیأخذ أمرکم من أیدیکم ثمّ یفعل بکم ما أراد، دبّروا فیه رأیاً غیر هذا. فقال أبو جهل بن هشام: والله إنّ لی فیه لرأیاً ما أراکم وقفتم علیه بعد. قالوا: وما هو یا أباالحکم؟ قال: أری أن تأخذوا من کلّ قبیلة فتیً شاباً جلیداً نسیباً وسیطاً فینا، ثمّ نعطی کلّ فتی منهم سیفاً صارماً، ثمّ یعمدون إلیه، ثمّ یضربون بها ضربة رجل واحد فیقتلونه فنستریح منه، فإنّهم إذا فعلوا ذلک تفرّق دمه فی القبائل کلّها فلم یقدر بنو عبد مناف علی حرب قومهم جمیعاً، ورضوا عنّا بالعقل فعقلناه لهم قال: فقال لهم الشیخ النجدی: القول ما قال هذا الرجل، هذا هو الرأی لا رأی لکم غیره. فتفرّق القوم عنه علی ذلک وهم مجمعون له.

فأتی جبرئیل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال: لا تبت هذه اللیلة علی فراشک الذی کنت تبیت علیه.

قال: فلمّا کان عتمة من اللیل اجتمعوا علی بابه یرصدونه حتی ینام فیثبون علیه، فلمّا رأی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مکانهم قال لعلّی: نم علی فراشی

واتّشح ببردی هذا الحضرمی الأخضر فنم فیه فإنّه لا یخلص إلیک شرّ و کراهة منهم، وکان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ینام فی برده ذلک إذا نام.

قلت: إنتهی حدیث سلمة، وزاد یونس بن بکیر، عن ابن إسحاق: ثمّ دعا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علیّ بن ابی طالب فأمره أن یبیت علی فراشه و یتشح ببرد له أخضر ففعل علی ذلک.

ثمّ خرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی القوم و هم علی بابه فخرج و معه حفنة من تراب فجعل ینثرها علی رؤسهم و أخذ الله عزوجلّ بأبصارهم عن رؤیة نبیّه وهو یقرأ: (یس والقرآن الحکیم _ إلی قوله: _ فأغشیناهم فهم لایبصرون)فلمّا أصبح رسول الله أذن الله له بالخروج إلی المدینة وکان آخر من قدم إلی المدینة من الناس فیمن لم یفتن فی دینه _ أو لم یحبس _ علیّ بن ابی طالب و ذلک إنّ رسول الله أخّره بمکّة وأمره أن ینام علی فراشه و أجّله ثلاثاً وأمره أن یؤدّی إلی کلّ ذی حقّ حقّه ففعل ثمّ لحق برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اطمأنّ الناس و نزلوا إلی أرض أمن مع إخوانهم من الأنصار.

ابن عباس گفت: چون قریش برای این منظور (توطئه بر ضدّ پیامبر) تصمیم گرفتند و وعده گذاشتند که در دارالندوه جمع شوند و درباره پیامبر خدا مشورت کنند، در آن روز موعود گرد هم آمدند و آن روز را روز رحمت می گفتند، شیطان در شکل یک پیرمرد بزرگوار که لباس خشنی داشت بر در ایستاد و خود را به آنان نشان داد،

چون او را دیدند که بر در ایستاده، گفتند: شیخ کیست؟ گفت: پیرمردی از اهل نجد که آنچه را که شما وعده گذاشته بودید شنید و با شما حاضر شد تا آنچه را که می گویید بشنود و امید است که از رای و نصیحت خود بر شما دریغ نکند. گفتند: آری داخل شو. او با آنها داخل شد و در آنجا اشراف قریش از هر قبیله ای حاضر بودند، از بنی عبد شمس عتبه و شیبه فرزندان ربیعه و ابوسفیان بن حرب، و از بنی نوفل بن عبد مناف طعمة بن عدی و جبیر بن مطعم و حرث بن عامر بن نوفل، و از بنی عبدالدار بن قصی، نضربن حرث بن کلده، و از بنی اسد بن عبدالعزّی، ابوالبختری بن هشام و زمعة الاسود بن مطلب و حکیم بن حزام، و از بنی مخزوم، ابوجهل بن هشام و از بنی سهم، نبیه و منبّه فرزندان حجاج و از بنی جمح، امیة بن خلف یا کس دیگری از این قبیله و کسان دیگری جز آنان که از قریش نبودند.

بعضی از آنان به بعضی دیگر گفتند: کار این مرد به جایی رسیده که می بینید و سوگند به خدا ما در امان نیستیم که با پیروان خود بر ما حمله کند، پس به اتفاق درباره او نظر بدهید و مشورت کنید، آنگاه یکی از آنان گفت: او را در آهن زندانی کنید و در را به روی اوببندید سپس در انتظار باشید تا به او همان رسد که به شاعران پیش از او مانند زهیر و نابغه و کسانی که به این طریق مردند، رسید.

شیخ نجدی

گفت: نه به خدا این رای شما درست نیست، به خدا اگر همانگونه که می گویید او را زندانی کنید، خبر او از پشت این در که بسته اید به اصحاب او می رسد و سعی می کنند که بر شما حمله کنند و او را از دست شما نجات دهند سپس با شما دعوا کنند تا بر شما غلبه نمایند، این رای شما درست نیست فکر دیگری بکنید.

آنگاه به مشورت پرداختند و یکی از آنان گفت: او را از میان خود بیرون کنیم و از شهر خود تبعید نماییم، وقتی از پیش ما رفت دیگر به خدا سوگند که باکی نداریم که به کجا رفت و در کجا قرار گرفت.

شیخ نجدی گفت: به خدا سوگند که این هم رأی درستی نیست آیا زیبایی سخن و شیرینی بیان و نفوذ او در دلهای مردم را نمی بینید، به خدا اگر چنین کنید در امان نخواهید بود از اینکه در قبیله ای از عرب قرار گیرد و با سخن و حدیث خود بر آنان چیره شود و آنان با او بیعت کنند، آنگاه آنها را به سوی شما حرکت دهد و شما را به وسیله آنان پایمال کند و کار را از دست شما بگیرد و آنچه را که می خواهد درباره شما انجام دهد، درباره او تدبیری جز این اندیشه کنید.

ابوجهل بن هشام گفت: به خدا سوگند که مرا درباره او اندیشه ای است که گمان نمی کنم هرگز به چنین اندیشه ای واقف شوید. گفتند: آن چیست ای ابوالحکم؟ گفت: نظر من این است که از هر قبیله ای جوان پر زوری که نسب

متوسطی در میان ما داشته باشد، برگیرید، آنگاه به هر یک از آن جوانان شمشیر برنده ای می دهیم، سپس به او حمله می کنند و به او ضربتی مانند ضربت یک مرد می زنند و او را می کشند و ما از او راحت می شویم، اگر آنان چنین کنند خون او در میان همه قبایل پراکنده می شود و بنی عبد مناف قدرت آن را پیدا نمی کنند که با همه قوم خود بجنگند و به دیه راضی می شوند و ما دیه او را به آنان می دهیم.

شیخ نجدی گفت: سخن همان است که این مرد گفت و این همان نظری است که نظری جز آن نخواهید داشت. پس آن قوم با اتفاق نظر به این رأی، پراکنده شدند.

جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: این شب را در بستر خود که همیشه در آن می خوابیدی، نخواب. می گوید: وقتی پاسی از شب گذشت بر در خانه پیامبر جمع شد تا به او حمله کنند و چون پیامبر خدا جای آنان را دید به علی گفت: در بستر من بخواب و این روانداز سبز حضرمی مرا روی خود بکش و در آن بخواب همانا شرّ و رنجی از آنان به تو نخواهد رسید. پیامبر هر وقت می خوابید با این روانداز می خوابید.

می گویم: حدیث سلمه در اینجا تمام شد و یونس بن بکیر به نقل از ابن اسحاق چنین اضافه می کند:

سپس پیامبر خدا علیّ بن ابی طالب(ع) را خواند و به او دستور داد که در بستر او بخوابد و روانداز سبز او را به خود بپیچد و علی چنین

کرد.

آنگاه پیامبر خدا خارج شد و آن قوم بر در او بودند، خارج شد در حالی که یک مشت خاک با او بود آن را به سرهای آنان انداخت و خداوند چشمان آنان را از دیدن پیامبر باز داشت و او چنین می خواند: «یس و القرآن الحکیم _ تا _ فاغشیناهم فهم لایبصرون»

چون پیامبر صبح کرد خداوند به او اجازه داد که به سوی مدینه برود و آخرین کسی از مردم که در دین او خللی وارد نشد و به مدینه آمد علیّ بن ابی طالب(ع) بود و این بدانجهت بود که پیامبر او را در مکه به تأخیر انداخته بود و گفته بود که در بستر او بخوابد و سه روز به او وقت تعیین کرده بود و به او دستور داده بود که هر کس حقی (بر پیامبر) دارد به او بدهد، او چنین کرد آنگاه به رسول خدا پیوست و مردم مطمئن شدند و به سرزمین امنی با برادران انصار وارد شدند.

سوره انفال ایه 34

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ ما کانُوا أَوْلِیآءَهُ اِنْ أَوْلِیآؤُهُ اِلاَّ الْمُتَّقُونَ

آنان دوستان او نبودند، دوستان او نیستند مگر پرهیزگاران.

289 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی: (وما کانوا) یعنی کفار مکّة (أولیاؤه إن أولیاؤه) یعنی ما أولیاؤه (إلا المتقون) یعنی عن الشرک والکبائر، یعنی علیّ بن ابی طالب و حمزة و جعفراً و عقیلاً، هؤلاء هم أولیاؤه (ولکنّ أکثرهم لایعلمون).

عبدالله بن عباس گفت: «و ما کانوا» یعنی کفار مکه «اولیاؤه ان اولیاؤه» یعنی دوستان او نیستند «الا المتقون» مگر پرهیزگاران، یعنی آنان که از شرک و گناهان کبیره پرهیز کرده اند، یعنی علیّ بن

ابی طالب(ع) و حمزه و جعفر و عقیل اینان دوستان او بودند «ولی بسیاری از آنان نمی دانند»

290 _ عن أنس بن مالک عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال: آل محمد کلٌّ تقیّ.

انس بن مالک گفت: پیامبر فرمود: آل محمد همگی پرهیزگار (تقی) هستند.

291_ عن السدی، عن أصحابه؟ فی قوله تعالی: (إن أولیاؤه إلاّ المتّقون) یعنی أصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

سدّی از اصحاب خود درباره آیه «ان اولیاؤه الا المتقون» نقل می کند که منظور اصحاب محمد هستند.

سوره انفال آیه 41

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ

و بدانید که هر چیزی را به غنیمت به دست آوردید، همانا یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و خویشان و یتیمان و مساکین و درماندگان در راه است.

292 _ عن علیّ بن ابی طالب(ع) فی قول الله تعالی (وَاعْلَمُوا انَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْء) الآیة، قال: لنا خاصّة، ولم یجعل لنا فی الصدقة نصیباً، کرامة أکرم الله تعالی نبیّه وآله بها، وأکرمنا عن أوساخ أیدی المسلمین.

علیّ بن ابی طالب(ع) درباره آیه: «واعلموا انما غنمتم من شیء» گفت: این مخصوص ماست و ما را در صدقه سهمی قرار نداده است این کرامتی است که خداوند پیامبر خود و خاندان او را با آن گرامی داشته و ما را از چرک های دستهای مسلمانان برتری داده است.

293 _ عن عکرمة أنّ فاطمة علیها السلام قالت: لمّا اجتمع علی والعبّاس وفاطمة و أسامة بن زید، عند النبی صلی الله علیه و آله و سلم

فقال: سلونی. فقال العبّاس: أسألک کذا و کذا من المال. قال: هو لک. وقالت فاطمة: أسألک مثل ما سأل عمّی العبّاس. فقال: هو لک. وقال أسامة: أسألک أن تردّ علیّ أرض کذا و کذا، أرضاً کان له انتزعه منه، فقال: هو لک. فقال لعلیّ: سل. فقال: أسألک الخمس. فقال هو لک; فأنزل الله تعالی: (وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْء فَإنَّ للهِ خُمُسَهُ) الآیة، فقال النبی(ص): قد نزلت فی الخمس کذا کذا. فقال علیّ: فذاک أوجب لحقی. فأخرج الرمح الصحیح والرمح المکسر، والبیضة الصحیحة والبیضة المکسورة فأخذ رسول الله أربعة أخماس وترک فی یده خمساً.

عکرمه گفت: فاطمه(ع) گفت: چون علی و عباس و فاطمه و اسامة بن زید نزد پیامبر خدا جمع شدند، فرمود: از من بخواهید. عباس گفت: از تو این مقدار از مال می خواهم. فرمود: آن برای توست. فاطمه گفت: من هم همان را که عمویم عباس خواست از تو می خواهم. فرمود: آن برای توست. اسامه گفت: از تو می خواهم آن زمین فلان را به من بازگردانی (و این زمینی بود که پیامبر از او گرفته بود) فرمود: آن برای توست. پیامبر به علی گفت: تو هم بخواه. علی گفت: از تو خمس می خواهم فرمود: آن برای توست و این آیه نازل شد: «واعلموا انما غنمتم من شیء فانّ لله خمسه» پیامبر فرمود: درباره خمس چنین و چنان نازل شده است. علی گفت: این در حق من شایسته تر است، پس نیزه سالم و نیزه شکسته و تخم مرغ سالم و تخم مرغ شکسته را آورد و رسول خدا چهار پنجم را گرفت و یک پنجم را در دست او

باقی گذاشت.

294 _ عن عبدالرحمان بن أبی لیلی قال: سمعت أمیرالمؤمنین علیّاً یقول: اجتمعت أنا و فاطمة والعبّاس وزید بن حارثة عند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، فقال العباس: یا رسول الله کبرت سنّی ودقّ عظمی و کثرت مؤنتی فإن رأیت یا رسول الله أن تأمر لی بکذا و کذا وسقاً من الطعام فافعل. فأجابه النبی صلی الله علیه وآله و سلم، فقالت فاطمة: یا رسول الله إن رأیت أن تأمر لی کما أمرت لعمّک فافعل. فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: نعم. ثمّ قال زید بن حارثة: یا رسول الله کنت أعطیتنی أرضاً کانت معیشتی منها، ثمّ قبضتها فإن رأیت أن تردّها علیّ فافعل. فقال: نعم. فقلت أنا: إن رأیت أن تولّینی هذا الحقّ الذی جعله الله لنا فی کتابه من هذا الخمس فأقسّمه فی حیاتک کیلا ینازعنیه أحد بعدک. فقال النبی(ص): فافعل، فولاّنیه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقسّمته فی حیاته، ثمّ ولاّنیه أبوبکر فقسّمته فی حیاته، ثمّ ولاّنیه عمر فقسّمته حتی کان آخر سنة من سنی عمر أتاه مال کثیر فعزل حقنا ثمّ أرسل إلیّ فقال: هذا حقّکم فخذه. فقلت بنا عنه غنی العام، وبالمسلمین حاجة، فردّه تلک السنة فلم یدعنی إلیه أحد بعده حتی قمت مقامی هذا، فلقینی العبّاس فقال: یا علی لقد نزعت الیوم منّا شیئاً لا یردّ إلینا أبداً.

عبدالرحمان بن ابی لیلی گفت: شنیدم امیرالمؤمنین علی گفت: من و فاطمه و عباس و زیدبن حارثه نزد پیامبر جمع بودیم، عباس گفت: یا رسول الله سنّ من بالا رفته و استخوانم ضعیف شده و خرجم زیاد شده، ای

رسول خدا اگر صلاح می دانی دستور بده این مقدار طعام به من بدهند، پیامبر سخن او را پذیرفت، فاطمه گفت: یا رسول الله اگر صلاح می دانی برای من هم همان مقدار که به عمویم دادی بده، پیامبر فرمود: آری. سپس زید بن حارثه گفت: یا رسول الله به من زمینی داده بودی که زندگی من از آن بود سپس آن را از می گرفتی، اگر صلاح می دانی آن را به من برگردان. فرمود: آری. من (علی) گفتم: اگر صلاح بدانی مرا متولی آن حقی که خدا آن را در کتاب خود برای ما قرار داده یعنی خمس کن تا آن را در زمان حیات تو تقسیم کنم و کسی بعد از تو در آن با من نزاع نکند. پیامبر فرمود: چنین کن و پیامبر مرا متولی آن کرد و در زمان حیات او من آن را تقسیم می کردم، سپس ابوبکر مرا متولی آن کرد و در زمان حیات او آن را تقسیم می کردم، سپس عمر مرا متولی آن کرد و من آن را تقسیم می کردم، تا اینکه آخرین سال زندگی عمر بود که مال بسیاری به او رسید و او حق ما را جدا کرد و نزد من فرستاد و گفت: این حق شماست آن را بگیر. من گفتم: امسال ما از آن بی نیاز هستیم و مسلمان به آن احتیاج دارند و آن سال آن را برگردانید و دیگر بعد از او هیچ کس ما را به سوی آن نخواند، تا اکنون که من در اینجا هست. عباس با من ملاقات کرد و گفت: یا علی آن روز

از ما چیزی را گرفتی که هرگز به ما بازگردانیده نشد.

295 _ عن مجاهد فی قوله تعالی: (ولذی القربی) قال: هم أقارب النبی الذین لم یحل لهم الصدقة.

مجاهد درباره «ولذی القربی» گفت: آن خویشاوندان پیامبر هستند که صدقه برای آنان حلال نیست.

296 _ عن مجاهد، قال: کان النبی صلی الله علیه و آله و سلم وأهل بیته لا تحلّ لهم الصدقة فجعل لهم الخمس.

مجاهد گفت: برای پیامبر و خاندان او صدقه حلال نبود پس برای آنان خمس را قرار داد.

297 _ عن قتادة قال: سهم ذوی القربی طعمة کانت لقرابة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.

قتاده گفت: سهم ذوالقربی خوراکی برای خویشان رسول خدا بود.

298 _ عن ابن عباس و سئل عن سهم ذوی القربی؟ فقال: هو لقربی رسول الله قسّمه لهم رسول الله بینهم.

از ابن عباس راجع به سهم ذوی القربی پرسیدند، گفت: آن برای خویشان پیامبر است، پیامبر آن را میان آنان تقسیم کرد.

سوره انفال آیه 8

و نیز در این سوره نازل شده است

هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِه وَ بِالْمُؤْمِنینَ

و او کسی است که تو را با یاری خود و به وسیله مؤمنان کمک کرد.

299 _ عن أبی هریرة قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: رأیت لیلة أسری بی إلی السماء علی العرش مکتوباً: لا إله إلاّ أنا وحدی لا شرک لی، ومحمد عبدی ورسولی أیَّدته بعلی. فذلک قوله: (هُوَ الّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنینَ).

ابوهریره گفت: پیامبر فرمود: شبی که مرا به آسمانها بردند، دیدم که بر عرش نوشته شده: معبودی جز من نیست که یگانه ام و شریکی برای من وجود ندارد و محمد بنده و پیامبر من

است که او را به وسیله علی تأیید کردم. این است قول خداوند: «هو الذی ایّدک بنصره وبالمؤمنین»

300 _ عن أنس قال: قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: لمّا عرج بی رأیت علی ساق العرش مکتوباً: لا إله إلا الله، محمد رسول الله أیّدته بعلیّ نصرته بعلیّ.

انس گفت: پیامبر فرمود: چون مرا بالا بردند دیدم که در ساق عرش نوشته شده: معبودی جز الله نیست، محمد پیامبر اوست که او را با علی تأیید کردم و با علی یاری نمودم.

301 _ عن أنس بن مالک أنّ النبی صلی الله علیه و آله و سلم جاع جوعاً شدیداً; فهبط علیه جبرئیل بلوزة خضراء من الجنّة فقال: افککها. ففکّها فإذا فیها مکتوب: بسم الله الرحمن الرحیم، لا إله إلا الله محمد رسول الله أیّدته بعلیّ ونصرته به.

انس بن مالک گفت: پیامبر به شدت گرسنه شد، جبرئیل بادام سبزی از بهشت آورد و گفت: آن را بشکن، آن را شکست ناگهان دید که در آن نوشته شده معبودی جز الله نیست، محمد پیامبر خداست او را با علی تأیید کردم و با علی یاری نمودم.

302 _ عن جابربن عبدالله قال: قال رسلول الله صلی الله علیه و آله وسلم: مکتوب علی باب الجنّة قبل أن یخلق السماوات والأرش بألفی عام: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، أیّدته بعلیّ.

جابربن عبدالله گفت: دو هزار سال پیش از آنکه آسمانها و زمین آفریده شود بر در بهشت نوشته شده: معبودی جز الله نیست، محمد پیامبر خداست او را با علی تأیید کردم.

303 _ عن أبی الحمراء قال: قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: لمّا

أسری بی رأیت فی العرش «لا إله إلا الله، محمّد رسول الله أیّدته بعلی».

ابوالحمراء گفت: پیامبر فرمود: چون مرا به معراج بردند، در عرش دیدم: معبودی جز الله نیست، محمد پیامبر خداست، او را با علی تأیید کردم.

304 _ همین مضمون به چند طریق دیگر نیز نقل شده است.

سوره انفال آیه 84

و نیز در این سوره نازل شده است

یآ أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ

ای پیامبر، خدا و کسانی از مؤمنان که از تو پیروی کردند، تو را بس است.

305 _ عن جعفر بن محمد، عن أبیه فی قوله تعالی: (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللهُ ومَن اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤْمِنینَ) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب علیه السلام.

جعفر بن محمد از پدرش نقل می کند که آیه «یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المؤمنین» درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است.

306 _ این مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

سوره توبه آیه3

و از سوره توبه نازل شده است

وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه اِلَی النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ

واعلامی است از خدا و پیامبر او به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش از مشرکان بی زار است..

307 _ عن علیّ بن الحسین قال: إنّ لعلیّ أسماء فی کتاب الله لا یعلمه الناس. قلت: وماهو؟ قال: (وأذان من الله ورسوله) علیّ والله هو الأذان یوم الحج الأکبر.

علیّ بن الحسین گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) را در قرآن نام هایی است که مردم آنها را نمی دانند. گفتم: آن چیست؟ گفت: «واذان من الله ورسوله» به خدا سوگند اذان در روز حج اکبر، علی است.

اخبار فراوانی داریم که اعلام کننده، علیّ بن ابی طالب(ع) است.

308 _ عن ابن عباس قال: کان بین نبی الله وبین قبائل من العرب عهد، فأمر الله نبیّه أن ینبذ إلی کل ذی عهد عهده إلاّ من أقام الصلاة المکتوبة والزکاة المفروضة، فبعث علیّ بن ابی طالب بتسع آیات متوالیات من أول براءة، وأمره

رسول الله(ص) أن ینادی بهنّ یوم النحر، وهو یوم الحجّ الأکبر، وأن یبریء ذمّة رسول الله من أهل کلّ عهد، فقام علیّ بن ابی طالب یوم النحر عند الجمرة الکبری فنادی بهؤلاء الآیات.

ابن عباس گفت: میان پیامبر خدا و قبائلی از عرب پیمان بود، پس خداوند به پیامبرش فرمان داد پیمان هر صاحب پیمانی را به خودشان برگرداند مگر کسی که نماز واجب را بپادارد و زکات واجب را بپردازد، پس علیّ بن ابی طالب(ع) را با نه آیه متوالی از اول سوره برائت مبعوث کرد و پیامبر به او فرمان داد که آن آیات را در روز عید قربان که روز حج اکبر است نزد جمره بزرگ بخواند و او این آیات را خواند.

309 _ عن أنس بن مالک أنّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعث ببراءة مع أبی بکر إلی أهل مکة، فلمّا بلغ ذا الحلیفة بعث إلیه فردّه وقال: لایذهب به إلاّ رجل من أهل بیتی فبعث علیاً.

انس بن مالک گفت: پیامبر خدا سوره برائت را با ابوبکر به جانب اهل مکه فرستاد، چون به ذوالحلیفه رسید کسی را دنبال او فرستاد و او را برگردانید و گفت: آن را جز مردی از اهل بیت من نبرد، پس علی را فرستاد.

310 _ عن أنس قال: بعث النبی(ص) ببرائة مع أبی بکر الصدیق رضی الله عنه، ثم دعاه فقال: لاینبغی أن یبلّغ هذا إلاّ رجل منیّ من أهلی. فدعا علیاً فأعطاه إیاها.

انس گفت: پیامبر سوره برائت را با ابوبکر فرستاد سپس او را خواند و گفت: شایسته نیست که این را کسی جز مردی از اهل بیت من ابلاغ

کند، پس علی را خواند و آن را به علی داد.

311 - 318 - همین مضمون با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

319 _ عن حنش عن علیّ بن ابی طالب أن النبی(ص) حین بعثه ببراءة قال: یا

نبی الله إنی لست باللسن ولا بالخطیب. قال: ما بدّ من أن أذهب بها أنا أو تذهب بها أنت. قال: فإن کان لابدّ فسأذهب أنا. فقال: انطلق فإن الله عزوجل یثبت لسانک و یهدی قلبک. ثم وضع یده علی فمی وقال: انطلق فاقرأها علی الناس.

حنش از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که چون پیامبر او را با سوره برائت فرستاد، او گفت: ای پیامبر خدا من زبان باز و خطیب نیستم، پیامبر گفت: ناچار باید آن را من و یا تو ببریم. علی گفت: اگر به ناچار چنین است، من آن را می برم، پس گفت: برو، خداوند زبانت را محکم و قلبت را هدایت خواهد کرد، سپس دست خود را به دهان من گذاشت و گفت: برو، و آن را بر مردم بخوان.(1)

320 _ عن عامر الشعبی عن علیّ قال: لمّا بعثه رسول الله حین أذّن فی الناس بالحجّ الأکبر، قال علی: ألا لایحج بعد هذا العام مشرک ألا ولایطوف بالبیت عریان، ألا و لایدخل الجنة إلا مسلم ومن کانت بینه و بین محمد ذمة فأجله إلی مدته، والله بریء من المشرکین ورسوله.

عامر شعبی از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که چون پیامبر خدا او را برانگیخت که در میان مردم در حج اکبر اعلام کند، علی گفت: آگاه باشید پس از این سال هیچ مشرکی حج نکند، آگاه باشید هیچ کس

به طور عریان طواف نکند، آگاه باشید هیچ کس به بهشت نمی رود مگر اینکه مسلمان باشد و هر کس که با محمد(ص) پیمانی داشته باشد وقت آن تا پایان مدت آن است و خدا و پیامبرش از مشرکان بی زارند.

321 _ عن المحرز بن أبی هریرة عن أبیه قال: کنت مع علی حین بعثه النبی(ص) بالبراءة فکنت أنادی حتی صحل صوتی.

محرز بن ابوهریره از پدرش نقل می کند که وقتی پیامبر علی را با سوره برائت فرستاد من با او بودم و ندا می دادم تا جایی که صدایم گرفت.

322 _ عن ابن عبّاس أن النبی صلی الله علیه و آله و سلم بعث أبا بکر وأمره أن ینادی بهؤلاء الکلمات، ثمّ أتبعه علیّاً فدفع إلیه کتاب رسول الله،، فبینا أبوبکر فی الطریق إذ سمع رغاء ناقة رسول الله القصوی فخرج أبوبکر فزعاً وظنّ أنّه رسول الله، فإذا هو علیّ فدفع إلیه کتاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فأمره علی الموسم و أمر علیّاً أن ینادی بهؤلاء الکلمات، فانطلقا فحجّا فقام علیّ أیّام التشریق فنادی: ذمّة الله ورسوله بریئة من کلّ مشرک، فسیحوا فی الأرض أربعة أشهر، ولایحجنّ بعد العام مشرک ولا یطوفنّ بالبیت عریان، ولا یدخل الجنّة إلاّ مؤمن.

فکان علی ینادی بها فاذا بحّ،قام أبوهریرة فنادی بها.

ابن عباس گفت: پیامبر، ابوبکر را فرستاد تا آن کلمات را ندا دهد آنگاه علی را به دنبال او فرستاد تا نامه پیامبر را به او دهد، در آن هنگام که ابوبکر در راه بود صدای ناقه پیامبر را از دور شنید و با نگرانی بیرون شد و گمان کرد که پیامبر است

ولی او علی بود که نامه پیامبر خدا را به او داد و در آن ابوبکر مأموریت یافته بود که در موسم باشد و علی مأموریت یافته بود این کلمات را ندا دهد، پس رفتند و حج به جای آوردند و علی در ایّام تشریق به پا خاست و ندا در داد که ذمه خدا و رسول او از هر مشرکی بی زار است، چهار ماه در زمین بگردید و پس از این سال هیچ مشرکی حج نکند و هیچ کس در بیت عریان طواف نکند و جز مؤمن کسی وارد بهشت نخواهد شد. پس علی این کلمات را ندا می داد و هر وقت خسته می شد ابوهریره ندا می داد.

323 _ عن سعد، قال: بعث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلّم أبا بکر ببراءة، فلمّا انتهی إلی ضجنان تبعه علیّ، فلمّا سمع وقع ناقة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ظنّ أنه رسول الله فخرج فإذا هو بعلیّ، فدفع إلیه براءة فکان هو الذی ینادی بها.

سعد گفت: پیامبر خدا ابوبکر را با سوره برائت فرستاد پس چون به «ضجنان» رسید علی به او پیوست و چون ابوبکر صدای ناقه پیامبر را شنید گمان کرد که پیامبر است پس بیرون شد ولی علی را دید و سوره برائت را به او داد و او بود که آن را ندا می داد.

324 _ 325 _ مشابه این مضمون با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

326 _ عن جابربن عبدالله أن النبی(ص) حین رجع من عمرة جعرّانة، بعث أبابکر علی الحج، فأقبلنا معه إذا کنّا بالعرج ثوی بالصبح فلمّا استوی

لیکبّر إذ سمع الرغوة خلف ظهره فوقف عند التکبیر فقال: هذه رغوة ناقة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الجدعاء، لقد بدا لرسول الله فی الحجّ فلعلّه أن یکون رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فنصلّی معه فإذا علیّ علیها فقال له أبوبکر: أمیر أم رسول؟ فقال: لابل رسول أرسلنی رسول الله ببرائة أقرأها علی الناس فی مواقف الحج قال: فقدمنا مکّة، فلمّا کان قبل یوم الترویة بیوم قام أبوبکر فخطب الناس وحدّثهم عن مناسکهم حتّی إذا فرغ قام علیّ علیه السلام فقرأ علی الناس براءة حتی ختمها، وکذلک یوم عرفة ویوم النحر، ویوم النفر الأوّل.

جابر بن عبدالله گفت: وقتی پیامبر از عمره جعرانه برگشت: ابوبکر را به حج فرستاد، ما هم با او رفتیم چون به «عرج» رسیدیم صبح شد، وقتی آماده شد که تکبیر بگوید، پشت سر خود صدای شتر شنید از گفتن تکبیر باز ایستاد و گفت: این صدای شتر پیامبر است، حتما برای رسول خدا در امر حج کاری پیش آمده، شاید او پیامبر باشد پس با او نماز می خوانیم، ناگهان علی را بر آن ناقه دید و به او گفت: آیا امیری و یا پیامی داری؟ گفت: بلکه پیام آورم، رسول خدا مرا با سوره برائت فرستاده که آن را در مواقف حج برای مردم بخوانم، پس به مکه آمدیم و چون یک روز مانده به روز ترویه فرا رسید، ابوبکر به پا ایستاد و برای مردم خطبه خواند و از مناسک آنها سخن گفت و چون فارغ شد، علی به پا خواست و سوره برائت را به مردم خواند و آن را

به پایان برد و نیز روز عرفه و روز عید قربان و روز کوچ نخستین آن را خواند.

327 _ عن ابن عبّاس قال: وجّه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بالایات من أوّل سورة براءة مع أبی بکر، وأمره أن یقرأها علی الناس، فنزل علیه جبرئیل فقال: إنّه لا یؤدّی عنک إلاّ أنت أو علیّ فبعث علیاً فی أثره، فسمع أبوبکر رغاء الناقة فقال: ما وراؤک یا علیّ؟ أنزل فیّ شیء؟ قال: لا ولکن رسول الله قال: لایؤدّی عنّی إلاّ أنا أو علیّ. فدفع إلیه الآیات; وقرأها علیّ علی الناس.

ابن عباس گفت: پیامبر خدا آیات نخستین سوره برائت را با ابوبکر فرستاد و به او فرمان داد که آنها را به مردم بخواند، پس جبرئیل نازل شد و گفت: آنها را نخواند مگر تو و یا علی، پس علی را به دنبال ابوبکر فرستاد و ابوبکر صدای ناقه شنید و گفت: پشت سر تو چیست یا علی؟ آیا درباره من چیزی نازل شده است؟ گفت: نه ولی پیامبر خدا فرمود: آن را نخواند مگر من یا علی، ابوبکر آن آیات را به علی داد و علی آنها را به مردم خواند.(2)

سوره توبه آیات 19-20

و نیز در این سوره نازل شده است

أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحآجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ اَلَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفآئِزُونَ

آیا شما آب دادن به حاجی و تعمیر مسجد الحرام را مانند کار کسی قرار می دهید که

به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ نزد خداوند یکسان نیستند، و خدا قوم ستمگر را هدایت نمی کند. کسانی که ایمان آورده اند وهجرت کرده اند و در راه خدا با مال ها و جان هایشان جهاد نموده اند، از نظر رتبه نزد خدا بالاترند، و آنان همان نجات یافتگانند.

328 _ عن الشعبیّ قال: نزلت فی علی والعبّاس تکلّما فی ذلک.

شعبی گفت: این آیه درباره علی و عباس نازل شده که راجع به این موضوع با یکدیگر گفتگو کرده بودند.(3)

329 _ 331 _ این مضمون با سه سند دیگر نیز نقل شده است.

332 _ عن ابن سیرین قال: قدم علیّ بن ابی طالب من المدینة إلی مکّة فقال للعباس: یا عمّ ألا تهاجر؟ ألا تلحق برسول الله؟ فقال: أعمّر المسجد الحرام، وأحجب البیت. فأنزل الله: (أجعلتم سقایة الحاجّ وعمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله والیوم الآخر وجاهد فی سبیل الله لایستوون عند الله، والله لایهدی القوم الظالمین).

وقال لقوم قد سمّاهم: ألا تهاجرون؟ ألا تلحقون برسول الله؟ فقالوا: نقیم مع إخواننا و عشائرنا و مساکننا. فأنزل الله تعالی: (قل إن کان آباؤکم و أبناؤکم)

ابن سیرین گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) از مدینه به مکه آمد و به عباس گفت: ای عمو چرا هجرت نمی کنی؟ چرا به پیامبر خدا ملحق نمی شوی؟ عباس گفت: مسجد الحرام را تعمیر می کنم و بیت را حفظ می کنم. پس این آیه نازل شد: «اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله والیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لایستوون عندالله»

و نیز به گروهی که نام آن را برده

بود گفت: چرا هجرت نمی کنید؟ چرا به پیامبر خدا ملحق نمی شوید؟ آنها گفتند: با برادران و خویشان و خانه های خود زندگی می کنیم، پس این آیه نازل شد: «قل ان کان آباءکم و ابناءکم...»(4)

333 _ عن عروة بن الزبیر: أنّ العباس بن عبدالمطّلب، و شیبة بن عثمان أسلما ولم یهاجرا، فقام العبّاس علی سقایته و شیبة علی حجابته، فقال العباس لعلیّ بن ابی طالب: أنا أفضل منک، أنا ساقی بیت الله _ وکان بینهما کلام _ فأنزل الله تعالی فیما تنازعا فیه: (أجعلتم سقایة الحاج).

عروة بن زبیر گفت: عباس بن عبدالمطلب و شیبة بن عثمان مسلمان شدند ولی (به مدینه) هجرت نکردند، عباس به آب دادن حجاج و شیبه به نگهبانی بیت مشغول بودند، عباس به علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: من از تو افضل هستم، من ساقی بیت خدایم و میان این دو گفتگویی بود، پس خداوند این آیه را نازل کرد: «اجعلتم سقایة الحاج»

334_ عن الحسن قال: لمّا نزلت: (أجعلتم سقایة الحاج) فی عبّاس وعلیّ وشیبة بن عثمان تکلموا فی ذلک.

حسن گفت: آیه چون آیه: «اجعلتم سقایة الحاج» درباره عباس و علی و شیبة بن عثمان نازل شد، در این باره گفتگو کردند.

335 _ عن السدی عن أصحابه فی قوله تعالی: (أجعلتم سقایة الحاج) إلی آخر الآیات قال: افتخر علیّ بن ابی طالب و شیبة والعبّاس ورجل قد سمّاه فقال العبّاس: أنا أسقی حجیج بیت الله وأنا أفضلکم. وقال علیّ: أنا هاجرت مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و جاهدت معه. وقال شیبة: أنا أعمّر مساجد الله، فأنزل الله تعالی: (أجعلتم سقایة الحاجّ و عمارة المسجد

الحرام _ إلی قوله: _ الفائزون).

سدّی درباره آیه «اجعلتم سقایة الحاج» گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) و عباس و شبیه و مردی که نام او را برده اند، به یکدیگر افتخار کردند، عباس گفت: من حجاج بیت الله را آب می دهم و من از شما افضل هستم، علی گفت: من با رسول خدا هجرت کردم و با او جهاد نمودم و شیبه گفت: من مساجد خدا را تعمیر می کنم، پس خدا این آیه را نازل کرد: «اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله _ تا _ الفائزون»

336 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (أجعلتم سقایة الحاجّ) قال: افتخر العبّاس بن عبدالمطّلب فقال: أنا عمّ محمّد، وأنا صاحب سقایة الحاجّ، وأنا أفضل من علی و قال شیبة بن عثمان: أنا أعمّر بیت الله و صاحب حجابته و أنا أفضل. فسمعهما علیّ وهما یذکران ذلک، فقال: أنا أفضل منکما، أنا المجاهد فی سبیل الله، فأنزل الله فیهم: (أجعلتم سقایة الحاجّ) یعنی العبّاس، (وعمارة المسجد الحرام) یعنی شیبة، (کمن آمن بالله والیوم الآخر) إلی قوله: (أجر عظیم) ففضّل علیاً علیهما.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «اجعلتم سقایة الحاج» گفت: عباس بن عبدالمطلب افتخار کرد و گفت: من عموی محمد(ص) هستم و من صاحب مقام سقایت حجاج هستم و من افضل از علی هستم و شیبة بن عثمان گفت: من خانه خدا را تعمیر می کنم و نگهبان آن هستم و من برترم، سخنان این دو نفر را علیّ بن ابی طالب(ع) شنید و گفت: من از هر دوی شما برترم، من مجاهد در راه خدا هستم، پس این آیه نازل شد: «اجعلتم سقایة

الحاج» یعنی عباس «وعمارة المسجد الحرام» یعنی شیبه «کمن آمن بالله والیوم الاخر _ تا _ اجر عظیم» و بدینگونه علی را به آنان برتری داد.

337 _ عن أنس بن مالک قال: قعد العبّاس بن عبدالمطلب، و شیبة صاحب البیت یفتخران حتّی أشرف علیهما علیّ بن ابی طالب فقال له العباس: علی رسلک یا ابن أخی. فوقف له علیّ فقال له العباس: إنّ شیبة فاخرنی فزعم أنّه أشرف منّی. قال: فماذا قلت له یا عمّاه؟ قال: قلت له: أنا عمّ رسول الله و وصیّ أبیه و ساقی الحجیج أنا أشرف منک. فقال علی لشیبة: فماذا قلت یا شیبة؟ قال: قلت له: أنا أشرف منک، أنا أمین الله علی بیته و خازنه أفلا ائتمنک علیه کما ائتمننی! فقال لهما علیّ: اجعلا لی معکما فخراً. قالا: نعم. قال: فأنا أشرف منکما، أنا أوّل من آمن بالوعید من ذکور هذه الأمة; وهاجر وجاهد.

فانطلقوا ثلاثتهم إلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فجثوا بین یدیه فأخبر کلّ واحد منهم بمفخرته فما أجابهم رسول الله بشیء، فانصرفوا عنه فنزل الوحی بعد أیّام فیهم فأرسل إلیهم ثلاثتهم حتّی أتوه فقرأ علیهم النبی صلی الله علیه وآله: (أجعلتم سقایة الحاج) إلی آخر العشر. قرأها أبو معمر مختصراً.

انس بن مالک گفت: عباس بن عبدالمطلب و شیبه متصدیان بیت نشسته بودند و به یکدیگر فخر می فروختند، علیّ بن ابی طالب(ع) از نزد آنان می گذشت، عباس به او گفت: پسر برادرم آهسته برو، پس علی ایستاد و عباس به او گفت: شیبه به من افتخار می کند و گمان دارد که او از من شریف تر است، گفت: عمو تو به او

چه گفتی؟ گفت: به او گفتم: من عموی پیامبر خدا و وصی پدر او و ساقی حجاج هستم و من از او شریف ترم، علی به شیبه گفت: ای شیبه تو چه گفتی؟ گفت: به او گفتم: من از تو شریف ترم، من امین خدا بر خانه او و خازن آن هستم، چرا به تو اعتماد نکرده آن گونه که به من اعتماد کرده است؟ علی به آن دو نفر گفت: بگذارید من هم با شما فخر کنم، گفتند: آری. گفت: من از هر دوی شما شریف ترم، من نخستین کس از مردان این امت هستم که به وعید (الهی) ایمان آورد و هجرت و جهاد کرد.

سه نفر نزد پیامبر خدا(ص) رفتند و مقابل او نشستند و هر کدام مایه افتخار خود را گفتند و پیامبر چیزی نگفت و آنان برگشتند. پس از چند روز درباره آنان وحی نازل شد، پیامبر دنبال آن سه نفر فرستاد و آنان آمدند و پیامبر به آنان چنین خواند: «اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله» تا آخر آیات که راوی این حدیث «معمر» مختصری از آن را قرائت کرد.

338 _ عن ابن بریدة عن أبیه قال: بینما شیبة والعباس یتفاخران إذ مرّ بهما علیّ بن ابی طالب فقال: فیماذا تفاخران؟ فقال العبّاس: یا علیّ لقد أوتیت من الفضل ما لم یؤت أحد. فقال: وما أوتیت یا عبّاس؟ قال: أوتیت سقایة الحاجّ. فقال: ما تقول أنت یا شیبة؟ قال: أوتیت ما لم یؤت أحد. فقال وما أعطیت؟ قال أعطیت عمارة المسجد الحرام.

فقال لهما علی: استحییت لکما یا شیخان فقد أوتیت علی صغری مالم تؤتیاه. فقالا: و

ماأوتیت یا علی؟ قال: ضربت خراطیمکما بالسیف حتی آمنتما بالله و رسوله.

فقام العباس مغضباً یجرّ ذیله حتّی دخل علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال له النبی: ما وراؤک یا عباس؟ فقال: ألاتری ما یستقبلنی به هذا الصبیّ؟ قال: ومن ذلک؟ قال: علیّ بن ابی طالب.

فقال النبیّ: ادعوا لی علیاً. فدعی فقال له: یا علیّ ما الذی حمل علی ما استقبلت به عمّک؟ فقال: یا رسول الله صدمته بالحقّ أن غلظت له آنفاً فمن شاء فلیغضب و من شاء فلیرض. إذ نزل جبرئیل فقال: یا محمّد إنّ ربّک یقرؤک السلام ویقول: أتل علیهم هذه الآیة: (أجعلتم سقایة الحاج وعمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله والیوم الآخر وجاهد فی سبیل الله، لایستوون عند الله) فقال العباس: إنّا قد رضینا. ثلاث مرات.

ابن بریده از پدرش نقل می کند که گفت: هنگامی که شیبه و عباس با یکدیگر مفاخره می کردند، علیّ بن ابی طالب(ع) از کنار آنان می گذشت پس به آنان گفت: درباره چه چیزی به یکدیگر افتخار می کنید؟ عباس گفت: یا علی به من فضیلتی داده شد که به هیچ کس داده نشده است. گفت: ای عباس چه چیزی به تو داده شده است؟ گفت: آب دادن حاجیان به من داده شده. علی گفت: ای شیبه تو چه می گویی؟ گفت: چیزی به من داده شده که به هیچ کس داده نشده است. گفت: چه چیزی به تو داده شده؟ گفت: تعمیر کردن مسجد الحرام. علی به آنان گفت: از شما پیران شرم دارم، به من با کوچکی سنّم چیزی داده شده که به شما داده نشده است.

گفتند: یا علی

چه چیزی به تو داده شده؟ گفت: من با شمشیر، دماغ شما را زدم تا به خدا و رسول او ایمان آوردید.

عباس در حالی که خشمناک بود بلند شد و دامن خود را می کشید تا اینکه وارد بر رسول خدا شد، پیامبر به او گفت: چه چیزی با خود داری ای عباس؟ گفت: آیا نمی بینی که این کودک چه گونه با من روبرو می شود؟ گفت: آن کودک کیست؟ گفت: علیّ بن ابی طالب.

پیامبر(ص) گفت: علی را نزد من بخوانید، پس او را خواندند به او گفت: یا علی چه چیزی تو را وادار کرد که با عمویت چنین رودررو شوی؟ گفت: یا رسول الله او را به حق کوبیدم چون تو پیشتر به او تندی کردی، پس هر کس می خواهد خشمناک شود و هر کس می خواهد خوشنود باشد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد پروردگارت به تو سلام می رساند و می گوید: به آنان چنین تلاوت کن: «اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المجسد الحرام کمن آمن بالله والیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لایستون عندالله» عباس سه بار گفت: ما راضی شدیم.

339 _ همین مضمون با سند دیگری در تفسیر عتیق آمده است.

سوره توبه آیه 26

و نیز در این سوره نازل شده است

ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِه وَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ

آنگاه آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرود آورد.

340 _ عن الضحاک بن مزاحم فی قول الله تعالی: (ثمّ أنزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین) الآیة، قال: نزلت فی الذین ثبتوا مع رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم یوم حنین،

علیّ والعبّاس وأبوسفیان بن الحارث بن عبدالمطلب فی نفر من بنی هاشم.

ضحاک بن مزاحم درباره سخن خداوند: «ثمّ انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین» گفت: این آیه درباره کسانی که در جنگ حنین همراه با پیامبر مقاومت کردند، علی و عباس و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب با گروهی از بنی هاشم نازل شد.

341 _ عن الحکم بن عُتَیْبة قال: أربعة لا شک فیهم أنهم ثبتوا یوم حنین فیهم علیّ بن ابی طالب علیه السلام.

حکم بن عتیبه گفت: درباره چهار نفر شکی نیست که در جنگ حنین مقاومت کردند و از جمله آنهاست علیّ بن ابی طالب(ع)

سوره توبه آیه 100

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسان رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ

وسابقان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردند، خدا از آنان خوشنود است و آنان نیز از خدا خوشنودند.

342 _ عن عبدالرحمان بن عوف فی قوله تعالی: (والسابقون الأوّلون) قال: هم ستّة من قریش أوّلهم إسلاماً علیّ بن ابی طالب.

عبدالرحمن بن عوف درباره سخن خداوند: «والسابقون الاولون» گفت: آنان شش نفر از قریش بودند که اولین آنان از نظر اسلام، علیّ بن ابی طالب(ع) بود.

343 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (السابقون الأوّلون) قال: علیّ بن ابی طالب، وحمزة و عمّار، وأبوذرّ، وسلمان و مقداد.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «السابقون الاولون» گفت: آنان علیّ بن ابی طالب (ع) و حمزه و عمار و ابوذر و سلمان و مقدار بودند.

344 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

345 _ عن سلیم بن قیس عن

الحسن بن علیّ علیهما السلام انّه حمد الله وأثنی علیه وقال: (السابِقون الأوّلون) الآیة، فکما أنّ للسابقین فضلهم علی من بعدهم کذلک لأبی علیّ بن ابی طالب فضیلة علی السابقین بسبقه السابقین.

سلیم بن قیس گفت: حسن بن علی(ع) خدا را سپاس و ثنا کرد و گفت: «السابقون الاولون» همانگونه که سابقان بر کسانی که پس از آنان آمدند برتری دارند، پدرم علیّ بن ابی طالب(ع) به سبب سبقت بر سابقان بر آنان برتری دارند.

346 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (والسابقون الأوّلون) قال: نزلت فی علیّ سبق الناس کلّهم بالإیمان بالله و برسوله وصلّی القبلتین وبایع البیعتین وهاجر الهجرتین ففیه نزلت هذه الآیة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «السابقون الاولون» گفت: این آیه درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده و او در ایمان به خدا و رسولش از همه مردم پیشی گرفت و به دو قبله نماز خواند و دو بار بیعت کرد و دوبار هجرت نمود و این آیه درباره او نازل شد.

347 _ عن أسامة بن زید، قال: جاء العبّاس وعلیّ یستأذنان علی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لی رسول الله: هل تدری مالهما؟ قلت: لا. قال: لکنیّ أدری إئذن لهما. قال: فأذنت لهما فدخلا فقال علیّ: یا رسول الله من أحبّ أهلک الیک؟ قال: فاطمة. قال: انّما أعنی من الرجال. قال: من أنعم الله علیه و أنعمت علیه. قال: ثم من؟ قال: ثمّ أنت. قال العبّاس; یا رسول الله جعلت عمّک آخرهم؟ قال: إنّ علیّاً سبقک بالهجرة.

اسامة بن زید گفت: عباس و علی از پیامبر اجازه ورود خواستند. پیامبر به من گفت: آیا می دانی که آنان را

چه شده است؟ گفتم: نه. گفت: ولی من می دانم، به آنان اجازه بده. پس من به آنان اجازه دادم و وارد شدند، علی گفت: یا رسول الله محبوب ترین فرد از خاندان تو برای تو چه کسی است؟ گفت: فاطمه. گفت: منظور من از مردان است. گفت: کسی که خدا به او نعمت داده و من به او نعمت داده ام. گفت: سپس چه کسی؟ گفت:تو. عباس گفت: یا رسول الله عموی خودت را در آخر قرار می دهی؟ پیامبر گفت: همانا علی در هجرت از تو پیشی گرفته است.

348 _ 349 _ این مضمون با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

سوره توبه آیه 119

و نیز در این سوره نازل شده است

یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.

350 _ عن جعفر بن محمّد، فی قوله: (اتّقوا الله وکونوا مع الصادقین) قال: یعنی مع محمّد وعلیّ.

جعفر بن محمد درباره سخن خداوند: «اتقوا الله وکونوا مع الصادقین» گفت: یعنی با محمد (ص) و علی(ع)

351 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (اتّقوا الله وکونوا مع الصادقین) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب خاصّة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «اتقوا الله وکونوا مع الصادقین» گفت: این آیه در خصوص علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است.

352 _ عن ابن عبّاس، فی هذه الآیة: (یا أیّها الذین آمنوا اتّقوا الله وکونوا مع الصادقین). قال: مع علیّ و أصحاب علیّ.

ابن عباس درباره این آیه: «اتقوا الله وکونوا مع الصادقین» گفت: با علی و اصحاب علی باشید.

353 _ عن أبی جعفر و هو الباقر علیه السلام

فی قوله: (و کونوا مع الصادقین) قال: مع آل محمد علیهم السلام.

ابوجعفر باقر (ع) درباره سخن خداوند: «وکونوا مع الصادقین» گفت: با آل محمد(ص) باشید.

354 _ عن ابن عبّاس قال: وعظ قوماً من الانصار أن یکونوا مع علیّ فی الحرب کیلا یغتال، ویتأدّبوا بأدبه و نصیحته لله ولرسوله، فأخبرهم نبی الله(ص) بأسمائهم.

ابن عباس گفت: (پیامبر) گروهی از انصار را موعظه کرد که در جنگ همراه علی باشند تا به او حمله نشود و اینکه با ادب و نصیحت او برای خدا و رسولش متأدب شوند، پیامبر خدا نام های آنان را خبر داد.

355 _ عن أبی جعفر فی قوله تعالی: (اتّقوا الله وکونوا مع الصادقین) قال: مع علیّ بن ابی طالب .

ابوجعفر گفت: «وکونوا مع الصادقین» با علیّ بن ابی طالب(ع) باشید.

356 _ مضمون روایت شماره 352 با سند دیگری نیز نقل شده است.

357 _ عن عبدالله بن عمر فی قوله تعالی: (اتّقوا الله) قال: أمر الله أصحاب محمّد بأجمعهم أن یخافوا الله ثم قال لهم: (وکونوا مع الصادقین). یعنی محمّداً وأهل بیته.

عبدالله بن عمر درباره آیه: «اتقوا الله» گفت: خداوند همه اصحاب محمد را امر می کند که از خدا بترسند، سپس به آنان می گوید: «وکونوا مع الصادقین» یعنی با محمد و اهل بیت او باشند.

پی نوشتها

1- این روایت را کسان دیگری هم نقل کرده اند از جمله: ابن کثیر، البدایة والنهایه ج 4 ص 356.

2- مضمون این احادیث در کتب بسیاری وارد شده از جمله: بلاذری، انساب الاشراف ج 1 ص 316 و سیوطی، الدر المنثور ذیل این آیه و نسائی، الخصائص ص 91 و ابن سلام، الاموال ص 215.

3- جریان نزول

این آیه را سیوطی با تفصیل بیشتری نقل کرده است، طبق روایت او، میان علیّ بن ابی طالب(ع) و عباس گفتگو شد عباس به علی گفت: من عموی پیامبرم و تو پسر عموی او هستی و آب دادن حجاج و تعمیر مسجد الحرام به عهده من است. پس این آیه نازل شد «اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله و الیوم الاخر» (سیوطی، الدر المنثور، ذیل همین آیه)

4- سوره توبه آیه 24.

سوره یونس آیه 25

و در سوره یونس نازل شده است

وَ اللّهُ یَدْعُوا اِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدی مَنْ یَشآءُ اِلی صِراط مُسْتَقیم

و خدا به سوی خانه امن دعوت می کند و هرکه را بخواهد به راه راست هدایت می کند.

358 _ عن عبدالله بن عبّاس فی تفسیر قول الله تعالی: (والله یدعو إلی دار السلام) یعنی به الجنّة، (ویهدی من یشاء إلی صراط مستقیم) یعنی به ولایة علیّ بن ابی طالب علیه السلام.

عبدالله بن عباس در تفسیر سخن خداوند: «والله یدعو الی دارالسلام» گفت: منظور از آن بهشت است «ویهدی من یشاء الی صراط مستقیم» منظور از آن ولایت علیّ بن ابی طالب (ع) است.

359 _ قال زید بن علی علیه السلام فی هذه الآیة: (ویهدی من یشاء إلی صراط مستقیم) قال: إلی ولایة علیّ بن ابی طالب.

زیدبن علی درباره این آیه: «ویهدی من یشاء الی صراط مستقیم» گفت: به ولایت علیّ بن ابی طالب(ع).

360 _ همین مضمون باسند دیگری نیز نقل شده است.

سوره یونس آیه 35

و نیز در این سوره نازل شده است

أَفَمَنْ یَهْدی اِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمْ مَنْ لا یَهِدّی اِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ

آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند شایسته تر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد مگر اینکه هدایت شود، شما را چه شده است چگونه داوری می کنید.

361 _ عن ابن عبّاس قال: اختصم قوم إلی النبی صلی الله علیه و آله وسلم فأمر بعض أصحابه أن یحکم بینهم فحکم فلم یرضوا به، فأمر علیّاً أن یحکم بینهم فحکم بینهم فرضوا به، فقال لهم بعض المنافقین: حکم علیکم فلان فلم ترضوا به، وحکم علیکم علیّ فرضیتم به بئس

القوم أنتم. فأنزل الله تعالی فی علیّ: (أفمن یهدی إلی الحقّ أحق أن یتّبع) إلی آخر الآیة، وذلک إنّ علیّاً کان یوفق لحقیقة القضاء، من غیر أن یُعلّم.

ابن عباس گفت: گروهی داوری نزد پیامبر آوردند، پس آن حضرت به بعضی از اصحاب خود فرمود که میان آنان داوری کند و او داوری کرد ولی آنان راضی نشدند، پس به علی دستور داد که میان آنان داوری کند و او داوری کرد و آنان راضی شدند، بعضی از منافقان به آنان گفتند: فلانی بر شما داوری کرد راضی نشدید ولی علی داوری کرد راضی شدید، شما چه بد گروهی هستید! پس خداوند درباره علی این آیه را نازل کرد: «افمن یهدی الی الحق احقّ ان یتّبع» و این بدان جهت است که علی بدون اینکه تعلیم داده شود، به حقیقت قضاء موفق بود.

362 _ عن أبی جعفر، قال: أمر عمر علیاً أن یقضی بین رجلین فقضی بینهما فقال الذی قضی علیه: هذا الذی یقضی بیننا؟ وکأنّه ازدری علیّاً، فأخذ عمر بتلبیبه فقال: ویلک و ما تدری من هذا؟ هذا علیّ بن ابی طالب، هذا مولای و مولی کل مؤمن فمن لم یکن مولاه فلیس بمؤمن!

ابوجعفر گفت: عمر علی را مأمور کرد که میان دو نفر داوری کند و او میان آنان داوری کرد، کسی که علیه او داوری شده بود گفت: این است کسی که میان ما داوری می کند. گویا علیّ بن ابی طالب(ع) را تحقیر می کرد، پس عمر گفت: وای بر تو آیا می شناسی که او کیست؟ او علی بن ابی طالب است او مولای من و مولای هر مؤمنی است و

هر کس را که او مولا نباشد مؤمن نیست.(1)

سوره یونس آیه 53

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ ای وَ رَبّی اِنَّهُ لَحَقٌّ وَ مآ أَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ

از تو خبر می گیرند که آیا آن حق است؟ بگو آری سوگند به پروردگارم که آن حق است و شما ناتوان کنندگان نیستید.

363 _ عن جعفر الصادق عن أبیه فی قول الله تعالی: (ویستنبؤنک أحقّ هو) قال: یستنبئک یا محمّد أهل مکّة عن علیّ بن ابی طالب أإمام؟! قل إی وربّی إنه لحق.

جعفر صادق درباره آیه: «ویستنبئونک احق هو» از پدرش نقل می کند که گفت: یعنی ای محمد اهل مکه از تو می پرسند که آیاعلیّ بن ابی طالب(ع) امام است؟ بگو: آری سوگند به پروردگارم که او حق است.

364 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

سوره یونس آیه 58

و نیز در این سوره نازل شده است

قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِه فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ

بگو بافضل و رحمت خداوند و به همین شادمان باشند، آن بهتر از چیزی است که جمع می کنند.

365 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (قل بفضل الله وبرحمته) الآیة قال: بفضل الله: النبی. وبرحمته: علیّ.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «قل بفضل الله و برحمته» گفت: فضل خدا پیامبر و رحمت او علی است.(2)

و مانند این روایت از باقر (ع) نیز روایت شده است.

سوره یونس آیه 62

و نیز در این سوره نازل شده است

أَلا اِنَّ أَوْلِیآءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

آگاه باشید دوستان خدا را ترسی نیست و نه آنان اندوهگین می شوند.

366 _ عن أبی هریرة قال: قال رسول الله: إنّ من العباد عباداً یغبطهم الأنبیاء تحابوا بروح الله علی غیر مال ولا عرض من الدنیا، وجوههم نور، لایخافون إذا خاف الناس، ولایحزنون إذا حزنوا، أتدرون من هم؟ قلنا:لا یا رسول الله. قال: هم علیّ بن ابی طالب و حمزة بن عبدالمطلب و جعفر و عقیل، ثمّ قرأ رسول الله(ص): (ألا إنّ أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون».

ابوهریره گفت: پیامبر خدا فرمود: از بندگان کسانی هستند که پیامبران به آنان غبطه می خورند، آنها بدون داشتن مال و متاع دنیا، با رحمت خدا یکدیگر را دوست دارند و چهره هایشان نورانی است و چون مردم می ترسند آنها نمی ترسند و چون مردم اندوهگین می شوند آنها اندوهگین نمی شوند، آیا می دانید آنان کیانند؟ گفتیم: نه رسول الله، گفت: آنان علیّ بن ابی طالب و حمزة بن عبدالمطلب و جعفر وعقیل هستند،

سپس این آیه را قرائت فرمود: «الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یخزنون»

پی نوشتها

1-این روایت در چند کتاب دیگر نیز به همین صورت نقل شده است از جمله: محب طبری، الریاض النضرة ج 2 ص 170 و ابن حجر، الصواعق ص 107

2-این حدیث در کتب دیگر نیز نقل شده از جمله: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ج 5 ص 15 و ابن عساکر تاریخ دمشق ج2 ص 426

سوره هود آیه 3

و نیز از سوره هود نازل شده است

وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعًا حَسَنًا اِلی أَجَل مُسَمًّی وَ یُؤْتِ کُلَّ ذی فَضْل فَضْلَهُ

و از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، آنگاه به سوی او برگردید تا شما را تا وقتی معین به صورت نیکویی برخوردار کند و به هر صاحب فضلی فضل او را بدهد.

367_ عن جعفر بن محمد فی قوله تعالی: (ویؤت کل ذی فضل فضله) قال: قال الباقر: هو علیّ بن ابی طالب علیه السلام.

جعفربن محمد(ع) درباره سخن خداوند: «ویؤت کل ذی فضل فضله» گفت: باقر (ع) می گفت: او علیّ بن ابی طالب(ع) است.

سوره هود آیه 12

و نیز در این سوره نازل شده است

فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی اِلَیْکَ وَ ضآئِقٌ بِه صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جآءَ مَعَهُ مَلَکٌ اِنَّمآ أَنْتَ نَذیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْء وَکیلٌ

شاید که تو برخی از آنچه را که بر تو وحی شده رها کنی و سینه ات به آن تنگ باشد از اینکه بگویند: چرا به او گنجی نازل نمی شود یا همراه او فرشته ای نمی آید، همانا تو بیم دهنده ای و خدا بر همه چیز نگهبان است.

368 _ عن زید بن أرقم قال: إنّ جبرئیل الروح الأمین نزل علی رسول الله بولایة علیّ بن ابی طالب عشیّة عرفة فضاق بذلک رسول الله(ص) مخافة تکذیب أهل الإفک والنفاق فدعا قوماً أنا فیهم فاستشارهم فی ذلک لیقوم به فی الموسم فلم ندر ما نقول له، فبکی النبی(ص) فقال له جبرئیل: یا محمد أجزعت من أمر الله؟ فقال: کلا یا جبرئیل ولکن قد علم ربی ما لقیت من قریش إذ لم یقرّوا لی بالرسالة حتی أمرنی بجهادهم وأهبط إلیّ

جنوداً من السماء فنصرونی فکیف یقرون لعلیّ من بعدی فانصرف عنه جبرئیل فنزل علیه (فلعلک تارک بعض ما یوحی إلیک وضائق به صدرک).

زیدبن ارقم گفت: شامگاه عرفه جبرئیل روح الامین با ولایت علیّ بن ابی طالب(ع) بر پیامبر نازل شد، پیامبر از ترس اهل تهمت و نفاق دلتنگ شد و گروهی از جمله مرا دعوت کرد و با آنان در این باره مشورت نمود تا در موسم آن را ابلاغ کند، ما نمی دانستیم به او چه بگوییم، پس پیامبر گریست، جبرئیل به او گفت: یا محمد آیا از کار خدا ناراحت هستی؟ گفت: ای جبرئیل هرگز! ولی خدای من می داند که از قریش چه کشیدم هنگامی که به پیامبری من اقرار نکردند تا اینکه خدا مرا به جهاد با آنان فرمان داد و سپاهیانی از آسمان برای من فرستاد و آنها به من یاری کردند، پس چگونه پس از من به علی اقرار خواهند کرد، جبرئیل از پیش پیامبر رفت پس این آیه را آورد: «فلعلک تارک بعضی ما یوحی الیک و ضائق به صدرک»

369 _ عن جعفر بن محمد: عن أبیه قال: قال رسول الله(ص): سألت ربی خلاص قلب علیّ و موازرته و مرافقته; فأعطیت ذلک، فقال رجل من قریش: لو سأل محمد ربه شنّاً فیه صاع من تمر کان خیراً له مما سأله، فبلغ ذلک النبی فشقّ علیه فأنزل الله تعالی: (فلعلک تارک بعض ما یوحی إلیک وضائق به صدرک).

جعفر بن محمد از پدرش نقل می کند که گفت: پیامبر خدا فرمود: از پروردگارم خلوص در قلب علی و یاری او و همراهی او را طلب کردم و خدا آن را

به من داد، مردی از قریش گفت: اگر محمد از پروردگارش مشک کهنه ای می خواست که یک صاع خرما در آن بود، برای او بهتر از آن چیزی بود که طلب کرده است، این مطلب به پیامبر رسید و بر او گران آمد و این آیه نازل شد: «فلعلک تارک بعضی ما یوحی الیک و ضائق به صدرک»

370 _ عن أبی جعفر محمد بن علیّ قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إنّی سألت ربّی مواخاة علیّ ومودّته فأعطانی ذلک ربّی فقال رجل من قریش: والله لصاع من تمر أحبّ إلینا ممّا سأل محمد ربّه، أفلا سأل ملکاً یعضده أو ملکاً یستعین به علی عدّوه، فبلغ ذلک رسول الله فشقّ علیه ذالک فأنزل الله تعالی علیه: (فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک وضائق به صدرک)

ابوجعفر محمد بن علی (ع) گفت: پیامبر خدا فرمود: من از پروردگارم برادری علی و دوستی او را درخواست کردم و پروردگارم این را به من داد، مردی از قریش گفت: به خدا سوگند صاعی از خرما برای ما محبوب تر است از آنچه محمد از پروردگارش خواسته است، چرا او سلطنتی که او را کمک کند و بر دشمن خود پیروز شود نخواست، این مطلب به پیامبر رسید و بر او گران آمد پس این آیه نازل شد: «فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک»

371 _ این مضمون با اسناد دیگری هم نقل شده است.

سوره هود آیه 17

و نیز در این سوره نازل شده است

أَفَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَة مِنْ رَبِّه وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ

آیا کسی که دلیلی از پروردگارش داشته باشد و شاهدی از خودش او

را دنبال کند...

372 _ عن عباد بن عبدالله، عن علیّ علیه السلام فی قوله تعالی: (أفمن کان علی بیّنة من ربّه) قال: هو رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: (ویتلوه شاهد منه) قال: و أنا الشاهد منه.

عبادبن عبدالله درباره سخن خداوند: «افمن کان علی بینة من ربّه» از علیّ بن ابی طالب (ع) نقل می کند که او رسول الله است و «یتلوه شاهد منه» من هستم.

373 _ عن عباد بن عبدالله قال: کنا مع علیّ فی الرحبة فقام إلیه رجل فقال: یا أمیر المؤمنین أرأیت قول الله تعالی: (أفمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه) فقال علیّ: والذی فلق الحبّة وبریء النسمة ما جرت المواسی علی رجل من قریش إلا وقد نزلت فیه من کتاب الله آیة أو آیتان ولأن تعلموا ما فرض الله لنا علی لسان النبیّ الأمّی أحبّ إلیّ من ملیء الأرض فضّة، وإنی لأعلم أنّ القلم قد جری بما هو کائن.

أما والذی فلق الحبّة وبرأ النسمة انّ مثلنا فیکم کمثل سفینة نوح فی قومه، ومثل باب حطّة فی بنی اسرائیل، أتقرأ سورة هود؟ (أفمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه). فرسول الله علی بینة من ربه و أنا أتلوه والشاهد منه.

عبادبن عبدالله گفت: با علی در رحبه بودیم، مردی بلند شد و گفت: یا امیرالمؤمنین سخن خداوند: «افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه» را ملاحظه کردی؟ علی گفت: سوگند به کسی که دانه را شکافت و موجود زنده را آفرید مردی از قریش نیست مگر اینکه در کتاب خدا درباره او یک یا دو آیه نازل شده است

و اینکه شما بدانید که خداوند بر زبان پیامبر امّی چه چیزی را واجب کرده، برای من محبوب تر از زمین پر از نقره است وهمانا من می دانم که قلم آنچه را که باید باشد رقم زده است.

آگاه باشید، سوگند به کسی که دانه را شکافت و موجود زنده را آفرید، مَثَل ما در میان شما مَثَل کشتی نوح در قوم خود و مَثَل دروازه آمرزش در بنی اسرائیل است. آیا سوره هود را خوانده ای؟ «افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه» پیامبر خدا بر بینه ای از پروردگارش بود و من دنبال او و شاهد از (خاندان) او بودم.(1)

376 _ عن الحارث عن علیّ بن ابی طالب قال: رسول الله علی بیّنة من ربّه و أنا الشاهد منه(ص) أتلوه اتبعه.

حارث از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: رسول خدا بر بینه ای از پروردگارش بود و من شاهدی از خاندان اویم که او را دنبال می کردم و پیرو او بودم.

377 _ عن أبی الطفیل قال: خطبنا علیّ بن ابی طالب علی منبر الکوفة، فقام إلیه ابن الکوّاء فقال: هل أنزلت فیک آیة لم یشارکک فیها أحد؟ قال: نعم أما تقرأ: (أفمن کان علی بیّنة من ربّه ویتلوه شاهد منه) فالنبی(ص) کان علی بیّنة من ربّه و أنا الشاهد منه).

ابوالطفیل گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) در منبر کوفه بر ما خطبه خواند، پس ابن کواء برخاست و گفت: آیا درباره تو آیه ای نازل شده که کس دیگری در آن شریک تو نبوده؟ گفت: آری آیا نخوانده ای: «افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه

شاهد منه» پیامبر بینه ای از پرودگارش داشت و من شاهدی از خاندان او بودم.

378 _ عن عبدالله بن نجی عن علی علیه السلام قال: ما ضللت ولا ضل بی و ما نَسِیْتُ ما عهد إلیّ وإنّی لعلی بیّنة من ربّی بیّنها لنبیّه; و بیّنها النبی لی، وإنّی لعلی الطریق الواضح القطه لقطاً.

عبدالله بن نجیّ گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: به خدا سوگند که گمراه نشده ام و کسی مرا گمراه نکرده و من تردید نکرده ام و من بربینه ای از پروردگارم هستم که آن را به پیامبرش بیان کرده و او نیز به من بیان کرده است و من بر راه روشنی هستم که آن را برگزیده ام.

379_ 380 _ همین مضمون با دو سند دیگری نیز نقل شده است.

381 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (أفمن کان علی بیّنة من ربّه) قال: النبی صلی الله علیه و آله و سلم (ویتلوه شاهد منه) قال: هو علیّ بن ابی طالب.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «افمن کان علی بینة من ربّه» گفت: منظور پیامبراست و «و یتلوه شاهد منه» منظور علیّ بن ابی طالب(ع) است.

382 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

383 _ عن أنس بن مالک فی قوله عزّوجلّ: (أفمن کان علی بیّنة من ربّه) قال: هو محمّد. (ویتلوه شاهد منه) قال: هو علیّ بن ابی طالب، کان والله لسان رسول الله إلی أهل مکّة فی نقض عهدهم مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.

انس بن مالک درباره «افمن کان علی بینة من ربه» گفت: او محمد(ص) است «و یتلوه شاهد منه» علیّ بن

ابی طالب(ع) است، او به خدا سوگند زبان پیامبر خدا بر اهل مکه بود، هنگامی که آنان پیمان خود را با رسول خدا شکستند.

384 _ عن زاذان قال: سمعت علیّاً یقول: لو ثنیت لی الوسادة فجلست علیها لحکمت بین أهل التواراة بتوارتهم و بین أهل الإنجیل بإنجیلهم وبین أهل الزبور بزبورهم وبین أهل الفرقان بفرقانهم بقضاء یزهر یصعد إلی الله، والله ما نزلت آیة فی لیل أو نهار ولا سهل ولا جبل ولا برّو لا بحر إلاّ وقد عرفت أی ساعة نزلت و فیمن نزلت، وما من قریش رجل جری علیه المواسی إلاّ قد نزلت فیه آیة من کتاب الله تسوقه إلی جنّة أو تقوده إلی نار.فقال قائل: فما نزل فیک یا أمیر المؤمنین؟ قال: (أفمن کان علی بیّنة من ربّه ویتلوه شاهد منه) فمحمد صلی الله علیه و آله و سلم علی بینة من ربّه وأنا الشاهد منه أتلو آثاره.

زاذان گفت: شنیدم علی (ع) می گفت: اگر برای من پشتی گذاشته می شد و من بر آن می نشستم، میان اهل تورات با توراتشان و میان اهل انجیل با انجیلشان و میان اهل زبور با زبورشان و میان اهل فرقان با فرقانشان حکم می کردم با حکمی که شکوفا می شود و به سوی خدا بالا می رود، سوگند به خدا آیه ای در شب یا روز در دره و کوه و بیابان و دریا نازل نشده مگر اینکه دانستم که در چه ساعتی و درباره چه کسی نازل شده است و هیچ کس از قریش وجود ندارد مگر اینکه آیه ای درباره او نازل شده که او را به سوی بهشت یا جهنم

سوق می دهد.

گوینده ای گفت: درباره تو چه چیزی نازل شده است یا امیرالمؤمنین؟ گفت: «افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه» پس محمد(ص) بر بینه ای از پروردگارش بود و شاهد من هستم که پشت سر او می رفتم.

385 _ 386 _ همین مضمون با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

387 _ مضمون روایت شماره 381 با سند دیگری از ابن عباس نقل شده است.

سوره هود آیه 109

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص

و همانا ما سهم آنان را بدون کاستی به تمامی می دهیم.

388 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (وإنّا لموفّوهم نصیبهم غیر منقوص) یعنی بنی هاشم نوّفیهم ملکهم الذی أوجب الله لهم غیر منقوص، قال ابن عباس: و هو ستون مائة وسنة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «و انا لموفّوهم نصیبهم غیر منقوص» گفت: یعنی بنی هاشم، که خدا سلطنتی را که بر آنان مقرر کرده بی کاستی می دهد. ابن عباس گفت: آن ششصد و یک سال است.

سوره هود آیه 116

و نیز در این سوره نازل شده است

فَلَوْلا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّة یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ

چرا از امت های پیش صاحبان قدرتی نبودند که از فساد در زمین نهی کنند.

389 _ عن زید بن علی علیهما السلام فی قوله: (فلولا کان من القرون من قبلکم أولوا بقیة ینهون عن الفساد فی الأرض) قال: نزلت هذه فینا.

زیدبن علی درباره سخن خداوند: «فلولا کان من القرون من قبلکم اولوبقیة» گفت: این آیه درباره مانازل شده است.

پی نوشتها

1- شبیه این روایت در منتخب کنز العمال ج 1 ص 449 و سیوطی، الدرالمنثور ذیل این آیه نیز نقل شده است.

سوره یوسف آیه 108

و از سوره یوسف درباره آنان نازل شده است

قُلْ هذِه سَبیلی أَدْعُوا اِلَی اللّهِ عَلی بَصیرَة أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ مآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ

بگو این راه من است که با بینشی، خودم و کسانی را که از من پیروی کنند به سوی خدا می خوانم و خدا منزه است و من از مشرکان نیستم.

390 _ عن أبی جعفر قال: لا نالتنی شفاعة جدّی إن لم یکن هذه الآیة نزلت فی علی خاصّة (قل هذه سبیلی أدعو إلی الله علی بصیرة أنا ومن اتّبعنی).

ابوجعفر گفت: شفاعت جدّم شامل من نشود اگر این آیه در خصوص علیّ بن ابی طالب (ع) نازل نشده باشد: «قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی، و سبحان الله و ما انا من المشرکین»

391 _ عن نجم عن أبی جعفر قال: سألته عن قوله الله تعالی: (قل هذه سبیلی أدعو إلی الله علی بصیرة أنا و من أتبعنی) قال: (ومن اتّبعنی) علیّ بن

ابی طالب.

نجم گفت: از ابوجعفر درباره آیه: «قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی، و سبحان الله و ما انا من المشرکین» پرسیدم، گفت: منظور از «و من اتبعنی» علیّ بن ابی طالب (ع) است.

392 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

393 _ عن زید بن علی علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم فی قول الله تعالی: (قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا ومن اتّبعنی) من أهل بیتی لایزال الرجل بعد الرجل یدعو إلی ماأدعو إلیه.

زیدبن علی گفت: پیامبر درباره سخن خداوند: «قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی» فرمود: از اهل بیت من همواره مردی پس از مردی به سوی همان چیزی می خوانند که من می خوانم.

394 _ عن جعفر بن محمد فی هذه الآیة: (أدعو إلی الله علی بصیرة) قال: هی والله ولایتنا أهل البیت لاینکره أحد إلا ضالّ، ولا ینتقض علیّاً إلاّ ضالّ.

جعفربن محمد (ع) درباره این آیه: «ادعوالی الله علی بصیرة» گفت: به خدا سوگند آن ولایت ما خاندان است و آن را جز کسی که گمراه باشد انکار نمی کند و جز گمراه کسی بر علی خرده نمی گیرد.

سوره رعدآیه 4

و از سوره رعد نازل شده است

وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ أَعْناب وَ زَرْعٌ وَ نَخیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوان

و در زمین قطعه های همجوار و باغ هایی از انگورها و زراعت و خرما مشابه هم و غیر مشابه هم وجود دارد.

395 _ عن جابر بن عبدالله قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول لعلی علیه

السلام: یا علی الناس من شجر شتی وأنا وأنت من شجرة واحدة، ثم قرأ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم (وجنات من أعناب وزرع ونخیل صنوان وغیر صنوان یسقی بماء واحد).

جابر بن عبدالله گفت: از پیامبر خدا شنیدم که به علی می گفت: ای علی مردم از درختان مختلفی هستند و من و تو از یک درخت هستیم سپس پیامبر این آیه را خواند: «و جنات من اعناب وزرع و نخیل صنوان و غیر صنوان».

396 _ عن أبی هارون العبدی قال: سألت أبا سعید الخدری عن علیّ بن ابی طالب خاصّة فقال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم و هو یقول: خلق الناس من أشجار شتّی، وخلقت أنا وعلیّ من شجرة واحدة فأنا أصلها وعلیّ فرعها، فطوبی لمن استمسک بأصلها وأکل من فرعها.

ابو هارون عبدی گفت: از ابوسعید خدری راجع به علیّ بن ابی طالب(ع) پرسیدم، گفت: از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: مردم از درختان گوناگونی آفریده شده اند و من و علی از یک درخت آفریده شده ایم و من ریشه آن و علی شاخه آن است، پس خوشا به حال کسی که به ریشه آن تمسک جوید و از شاخه آن بخورد .(1)

397 _ عن جابر أن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کان بعرفات وعلی تجاهه فقال: یا علی ادن منّی و ضع خمسک فی خمسی یا علی خلقت أنا و أنت من شجرة أنا أصلها و أنت فرعها والحسن والحسین أغصانها، یا علی من تعلق بغصن منها أدخله الله الجنة.

جابر گفت: پیامبر خدا در عرفات بود و علی (ع) در

مقابل او بود، گفت: یا علی نزد من آی و لباس خود را بر لباس من بچسبان! یا علی من و تو از یک درخت آفریده شده ایم، من ریشه آن درخت و تو شاخه آن و حسن و حسین شاخه های فرعی آن هستند. یا علی هر کس به شاخه ای از آن بیاویزد خدا او را به بهشت وارد می کند.

سوره رعد آیه 7

و نیز در این سوره نازل شده

اِنَّمآ أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْم هاد

همانا تو بیم دهنده ای و برای هر قومی هدایت کننده ای است.

398 _ عن سعید بن جبیر: عن ابن عبّاس قال: لما نزلت: (إنما أنت منذر ولکل قوم هاد) قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: أنا المنذر و علی الهادی من بعدی وضرب بیده إلی صدر علی فقال: «أنت الهادی بعدی یا علی بک یهتدی المهتدون».

سعید بن جبیر گفت: ابن عباس گفت: چون آیه: «انما انت منذر و لکل قوم هاد» نازل شد، پیامبر خدا(ص) فرمود: بیم دهنده من هستم و هادی پس از من علی است و دست خود را به سینه علی زد و گفت: یا علی تو هدایت کننده پس از من هستی و هدایت شدگان به وسیله تو هدایت می شوند.

399 _ 402 _ همین مضمون با چهار سند دیگر نیز نقل شده است.

403 _ عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: لیلة أسری بی ما سألت ربّی شیئاً إلا أعطانیه، وسمعت منادیاً من خلفی یقول: یا محمّد إنّما أنت منذر ولکلّ قوم هاد. قلت: أنا المنذر فمن الهادی؟ قال: علی الهادی المهتدی، القائد

أمتک إلی جنّتی غرّاء محجّلین برحمتی.

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که پیامبر خدا(ص) فرمود: شبی که مرا به معراج بردند، چیزی از پروردگارم نخواستم مگر اینکه به من عطا کرد و ندا دهنده ای از پشت سر من ندا داد: ای محمد همانا تو بیم دهنده هستی و برای هر قومی هدایت کننده ای است. گفتم: من بیم دهنده ام، هدایت کننده کیست؟ گفت: علی هدایت کننده وهدایت شده است و با رحمت من رهبر امّتِ پیشانی سفید و دست و پا سفید تو به سوی بهشت من است.

404 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (ولکلّ قوم هاد) قال: هو علیّ علیه السلام.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ولکلّ قوم هاد» گفت: آن علی(ع) است.

405 _ عن أبی برزة قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم یقول: (إنّما أنت منذر) ثم یردّ یده إلی صدره ثم یقول: (ولکل قوم هاد) ویشیر إلی علیّ بیده.

ابوبرزه گفت: از پیامبر خدا شنیدم که می گوید: «انما انت منذر» و دست خود را به سینه اش می برد، سپس می گوید: «ولکل قوم هاد» و با دست خود به علی اشاره می کند.

406 _ عن أبی هریرة فی قوله تعالی: (إنما أنت منذر) یعنی رسول الله صلی الله علیه وآله وفی قوله: (ولکلّ قوم هاد) قال: سألت عنها رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فقال: إنّ هادی هذه الأمّة علیّ بن ابی طالب.

ابوهریره درباره سخن خداوند: «انما انت منذر» گفت: یعنی رسول خدا و درباره «ولکلّ قوم هاد» گفت: آن را از پیامبر خدا پرسیدم، فرمود: هدایت کننده این امّت

علیّ بن ابی طالب(ع) است.

407 _ 408 _ مضمون روایت 405 با دو سند دیگر از ابوبرزه اسلمی نقل شده است.

409 _ یعلیّ بن مرة قال: قرأ رسول الله (ص): (إنّما أنت منذر، ولکلّ قوم هاد) فقال: أنا المنذر، وعلیّ الهادی.

یعلیّ بن مرّه گفت: پیامبر خدا خواند: «انما انت منذر ولکل قوم هاد» و گفت: بیم دهنده من هستم و هدایت کننده علی است.

410 _ عن عبد خیر عن علیّ فی قوله: (إنّما أنت منذر ولکلّ قوم هاد) قال: رسول الله صلی الله علیه و آله المنذر، والهادی رجل من بنی هاشم.

عبد خیر از علی (ع) نقل می کند که درباره سخن خداوند: «انما انت منذر و لکل قوم هاد» گفت: رسول خدا بیم دهنده و مردی از بنی هاشم هدایت کننده است.

411 _ 412 _ همین مضمون با دو سند دیگر هم نقل شده است.

413 _ عن عباد بن عبدالله قال: قال علی: ما نزلت من القرآن آیة إلاّ وقد علمت فیمن نزلت. قیل: فما نزل فیک؟ فقال: لولا أنّکم سألتمونی ما أخبرتکم; نزلت فیّ هذه الآیة: (إنّما أنت منذر ولکلّ قوم هاد) فرسول الله المنذر، وأنا الهادی إلی ما جاء به.

عبادبن عبدالله گفت: علی گفت: هیچ آیه ای از قرآن نازل نشده مگر اینکه دانستم که درباره چه کسی نازل شده است. گفته شد: درباره تو چه چیزی نازل شده است؟ گفت: اگر از من نمی پرسیدید به شما خبر نمی دادم، درباره من این آیه نازل شده است: «انما انت منذر و لکل قوم هاد» رسول خدا بیم دهنده است و من هدایت کننده به چیزی هستم که او آورده است.

414 _

عن أبی برزة الأسلمی قال: دعا رسول الله(ص) بالطهور وعنده علیّ بن ابی طالب ، فأخذ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بید علی بعد ما تطهّر _ فألزقها بصدره، فقال: (إنّما أنت منذر) ثمّ ردّها إلی صدر علی ّ ثم قال: (ولکلّ قوم هاد) ثم قال: إنّک منارة الأنام و غایة الهدی و أمیر القراء، أشهد علی ذلک أنّک کذلک.

ابوبرزه اسلمی گفت: پیامبر خدا(ص) آب برای وضو خواست و علیّ بن ابی طالب(ع) نزد او بود پیامبر پس از آنکه وضو ساخت، دست علی را گرفت و آن را به سینه اش چسبانید و گفت: «انما انت منذر» سپس آن را به سینه علی برگردانید و گفت: «ولکلّ قوم هاد» سپس گفت :همانا تو نور مردم و غایت هدایت و امیر قاریان هستی، گواهی می دهم بر اینکه تو چنین هستی.

415 _ عن عبدالله بن عامر، قال: أزعجت الزرقاء الکوفیة إلی معاویة فلمّا أدخلت علیه، قال لها معاویة: ما تقولین فی مولی المؤمنین علی، فأنشأت تقول:

صلّی الا له علی قبر تضّمنه *** نور فاصبح فیه العدل مدفونا

من حالف العدل و الایمان مقترنا *** فصار بالعدل و الایمان مقرونا

فقال لها معاویة کیف غرّزت فیه هذه الغریزیة فقالت: سمعت الله یقول فی کتابه لنبیّه: (إنّما أنت منذر ولکلّ قوم هاد) المنذر رسول الله! والهادی علیّ ولیّ الله.

عبدالله بن عامر گفت: «زرقاء» کوفی بر معاویه بانگ زد، وقتی او را نزد معاویه بردند، معاویه به او گفت: درباره مولی المؤمنین علی چه می گویی؟ او چنین سرود:

خدا درود بفرستد بر قبری که نوری را دربرگرفته و عدالت در آن مدفون شده است، کسی که عدالت و

ایمان را در کنار هم داشت، و به عدل و ایمان نزدیک بود.

معاویه به او گفت: این قریحه را از کجا آوردی؟ گفت: شنیدم که خدا در کتاب خود که به پیامبرش نازل کرد، فرمود: «انما انت منذر و لکل قوم هاد» بیم دهنده رسول خدا وهدایت کننده علی ولی الله است.

416 _ عن عبدالوهّاب بن مجاهد، عن أبیه فی قول الله عزّوجلّ: (إنّما أنت منذر ولکلّ قوم هاد) قال: محمّد المنذر، وعلیّ الهادی.

مجاهد درباره سخن خداوند: «انماانت منذر ولکلّ قوم هاد» از پدرش نقل می کند که گفت: محمد(ص) بیم دهنده و علی (ع) هدایت کننده است.

سوره رعد آیه 29

و نیز در این سوره نازل شده است

اَلَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَاب

کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند خوشابه آنان و بازگشت نیکویی دارند.

417 _ عن موسی بن جعفر، عن أبیه عن آبائه قال: سئل رسول الله صلی الله علیه و آله عن طوبی قال: هی شجرة أصلها فی داری وفرعها علی أهل الجنة. ثم سئل عنها مرة أخری فقال: هی فی دار علی. فقیل له فی ذلک؟ فقال: إن داری ودار علی فی الجنة بمکان واحد.

موسی بن جعفر از پدرانش نقل می کند که از پیامبر خد راجع به «طوبی» پرسیدند، فرمود: آن درختی است که ریشه آن در خانه من و شاخه آن بر اهل بهشت است. بار دیگر از آن پرسیده شد، فرمود: آن در خانه علی است. در این باره از او سؤال شد، فرمود: همانا خانه من و خانه علی در بهشت در یک مکان است.

418 _ 420 _ همین مضمون با سه

سند دیگر نیز نقل شده است.

421 _ عن أبی هریرة قال: قال رسول الله یوماً لعمر بن الخطاب: إنّ فی الجنّة لشجرة ما فی الجنّة قصر و لا دار و لا منزل و لا مجلس إلاّ و فیه غصن من أغصان تلک الشجرة وأصل تلک الشجرة فی داری. ثم مضی علی ذلک ثلاثة أیّام، ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: یا عمر إن فی الجنة لشجرة ما فی الجنّة قصر ولا دار ولا منزل ولا مجلس إلاّ وفیه غصن من أغصان تلک الشجرة، أصلها فی دار علیّ بن ابی طالب. قال عمر: یا رسول الله قلت ذلک الیوم: إنّ أصل تلک الشجرة فی داری والیوم قلت: إنّ أصل تلک الشجرة فی دار علیّ؟! فقال رسول الله: أما علمت أن منزلی ومنزل علیّ فی الجنة واحدة، وقصری وقصر علی فی الجنة واحد، وسریری وسریر علی فی الجنة واحد.

ابوهریره گفت: پیامبر خدا به عمر بن خطاب گفت: همانا در بهشت درختی وجود دارد که هیچ خانه ای وقصری و منزلی و مجلسی در بهشت نیست مگر اینکه در آن شاخه ای از شاخه های این درخت قرار دارد و ریشه آن درخت در خانه من است. سه روز گذشت سپس پیامبر خدا فرمود: ای عمر در بهشت درختی وجود دارد که هیچ قصری و خانه ای و منزلی و مجلسی نیست مگر اینکه در آن شاخه ای از شاخه های این درخت است و ریشه آن در خانه علیّ بن ابی طالب(ع) است، عمر گفت: یا رسول الله آن روز گفتی که شاخه آن در خانه من است و امروز می گویی که

شاخه آن در خانه علی بی ابی طالب است؟ پیامبر فرمود: آیا نمی دانی که خانه من و خانه علی در بهشت یکی است و قصر من و قصر علی یکی است و تخت من و تخت علی در بهشت یکی است.

سوره رعد آیه 43

و نیز در این سوره نازل شده است

قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهیدًا بَیْنی وَبَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ

بگو میان من و شما از نظر گواه بودن، خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، کافی است.

422 _ عن أبی سعید الخدری قال: سألت رسول الله(ص) عن قول الله تعالی: (ومن عنده علم الکتاب) قال: ذاک أخی علیّ بن ابی طالب.

ابوسعید خدری گفت: از پیامبر خدا راجع به سخن خداوند: «و من عنده علم الکتاب» پرسیدم، گفت: او برادرم علیّ بن ابی طالب(ع) است.

423 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (ومن عنده علم الکتاب) قال هو علیّ بن أبی طالب.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ومن عنده علم الکتاب» گفت: او علیّ بن ابی طالب است.

424 _عن ابن الحنفیّة فی قوله تعالی: (ومن عنده علم الکتاب) قال: هو علیّ بن ابی طالب.

ابن الحنفیّه گفت: «ومن عنده علم الکتاب» علیّ بن ابی طالب(ع) است.

425 _ عن عبدالله بن عطاء قال: کنت جالساً مع أبی جعفر فی المسجد فرأیت ابناً لعبد الله بن سلام جالساً فی ناحیة فقلت لأبی جعفر: زعموا أنّ أبا هذا عنده علم الکتاب یعنی عبدالله بن سلام. قال: لا إنّما ذاک علیّ بن ابی طالب.

عبدالله بن عطا گفت: با ابوجعفر در مسجد نشسته بودیم پسر عبدالله بن سلام را دیدم که در گوشه ای از مسجد بود، به ابوجعفر گفتم: گمان می

کنند که علم کتاب نزد پدر این شخص یعنی عبدالله بن سلام بوده است، فرمود: نه، منظور از آن (من عنده علم الکتاب) علیّ بن ابی طالب(ع) است.(2)

426 _ عن أبی صالح فی قوله عزّوجلّ: (ومن عنده علم الکتاب) قال: قال رجل من قریش: هو علیّ ولکنّا لا نسمّیه.

ابوصالح درباره سخن خداوند: «و من عنده علم الکتاب» گفت: مردی از قریش و او علی است ولی ما نام او را نمی بریم.

427 _ عن أبی صالح فی قوله تعالی: (ومن عنده علم الکتاب) قال: علیّ بن ابی طالب، کان عالماً بالتفسیر والتأویل والناسخ والمنسوخ والحلال والحرام.

قال أبوصالح سمعت ابن عباس مرة یقول: هو عبدالله بن سلام و سمعته فی آخر عمره یقول: لا والله ما هو الاّ علیّ بن أبی طالب.

ابوصالح درباره سخن خداوند: «و من عنده علم الکتاب» گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) به تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ وحلال وحرام آگاه بود. ابوصالح گفت: یک بار از ابن عباس شنیدم که گفت: او عبدالله بن سلام است و در اواخر عمرش از او شنیدم که گفت: نه به خدا سوگند که او کسی جز علی بن ابی طالب نیست.

پی نوشتها

1-این روایت در کتاب های دیگر هم نقل شده از جمله: حاکم، المستدرک ج2 ص241 و هیثمی، مجمع الزوائد ج9 ص100 و ابن عساکر، تاریخ دمشق ج1 ص147

2-شبیه این مضمون را ابن مغازلی در المناقب ص313 نقل کرده است.

سوره ابراهیم آیات 24 _ 25

و از سوره ابراهیم نازل شده است

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّمآءِ تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حین بِاِذْنِ رَبِّها

آیا ندیدی که خدا چگونه سخنی نیکو را به درختی نیکو مَثَل

زد که ریشه آن ثابت و شاخه آن در آسمان است، خوردنی خود را همواره با اجازه پروردگارش می دهد.

428 _ عن سلام الخثعمی قال: دخلت علی أبی جعفر محمد بن علی علیه السلام فقلت: یابن رسول الله قول الله تعالی: (أصلهاثابت و فرعها فی السماء) قال: یا سلام الشجرة محمد، والفرع علیّ أمیر المؤمنین، والثمر الحسن والحسین والغصن فاطمة، وشعب ذلک الغصن الأئمة من ولد فاطمة علیها السلام، والورق شیعتنا ومحبّونا أهل البیت، فإذا مات من شیعتنا رجل تناثر من الشجرة ورقة، وإذا ولد لمحبّینا مولود أخضرّ مکان تلک الورقة ورقة. فقلت: یا ابن رسول الله قول الله تعالی: (تؤتی أکلها کلّ حین بإذن ربها) ما یعنی؟ قال: یعنی الأئمّة تفتی شیعتهم فی الحلال والحرام فی کلّ حجّ وعمرة.

سلام خثعمی می گوید: بر ابوجعفر محمد بن علی (ع) وارد شدم و گفتم: ای پسر پیامبر منظور از سخن خداوند: «اصلها ثابت و فرعها فی السماء» چیست؟ گفت: ای سلام! درخت محمد(ص) و شاخه علی امیرالمؤمنین(ع) و میوه حسن و حسین(ع) و شاخه فرعی فاطمه و شعبه های این شاخه امامان از فرزندان فاطمه و برگ این درخت شیعیان و دوستداران ما هستند، پس چون شخصی از شیعیان ما می میرد از این درخت برگی می افتد و چون برای دوستداران ما مولودی به دنیا می آید به جای آن برگ، برگی سبز می شود. گفتم: ای پسر پیامبر! منظور از سخن خداوند: «تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربها» چیست؟ گفت: یعنی امامان که در هر حج و عمره ای در حلال و حرام به شیعیان خود فتوا می دهند.

429 _ عن مینا مولی عبدالرحمان

بن عوف قال: قال عبد الرحمان: یا مینا ألا أحدّثک حدیثاً قبل أن تشاب الأحادیث بالأباطیل؟ سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم یقول: أنا شجرة وفاطمة فرعها و علیّ لقاحها، وحسن و حسین ثمرها، ومحبوهم من أمتی ورقها ثمّ قال: هم فی جنّة عدن والذی بعثنی بالحقّ.

مینا غلام عبدالرحمان بن عوف گفت: عبدالرحمان گفت: ای مینا آیا به تو حدیثی بگویم پیش از آنکه احادیث به اباطیل مخلوط شود؟ از رسول خدا شنیدم که می گفت: من درخت هستم و فاطمه شاخه آن و علی پیوند آن و حسن وحسین میوه آن و دوستداران آنان از امت من برگ های آن. سپس گفت: سوگندبه کسی که مرا به حق مبعوث کرده آنان در بهشت جاویدان هستند.

430 _ 432 _ همین مضمون باسه سند دیگر نیز نقل شده است.

433 _ عن أبی جعفر قال: مثلنا أهل البیت کمثل شجرة قائمة علی ساق، من تعلق بغصن من أغصانها کان من أهلها. قلت: من الساق؟ قال علی.

ابوجعفر گفت: مَثَل ما اهل بیت مثل درختی است که بر ساق خود ایستاده است، هر کس به شاخه ای از شاخه های آن بیاویزد، از اهل آن می شود. راوی گفت: پرسیدم: آن ساق کیست؟ گفت: علی.

سوره ابراهیم آیه 27

و نیز در این سوره نازل شده است

یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ

خداوند کسانی را که ایمان آورده اند در دنیا و آخرت در عقیده ثابت نگه می دارد.

434 _ عن ابن عبّاس قال: فی قوله تعالی (یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت) قال: بولایة علیّ بن ابی طالب علیه السلام....ابن عباس درباره سخن خداوند:

«یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت» گفت: به ولایت علیّ بن ابی طالب(ع).

سوره ابراهیم آیه 35

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ

من و فرزندانم را از اینکه بت ها را بپرستیم، دور کن.

435 _ عن عبدالله بن مسعود، قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أنا دعوة أبی إبراهیم. قلنا: یا رسول الله وکیف صرت دعوة أبیک إبراهیم؟ قال: أوحی الله عزّوجلّ إلی إبراهیم أنّی جاعلک للناس إماماً. فاستخفّ إبراهیم الفرح فقال: یا ربّ ومن ذریتی أئمة مثلی. فأوحی الله عزّوجلّ إلیه أن یا إبراهیم إنی لا أعطیک عهداً لا أفی لک به. قال: یا رب ما العهد الذی لا تفی لی به؟ قال: لا أعطیک لظالم من ذریّتک. قال: یا ربّ ومن الظالم من ولدی الذی لا یناله عهدک؟ قال: من سجد لصنم من دونی لا أجلعه إماماً أبداً، ولایصلح أن یکون إماماً. قال إبراهیم عندها: (واجنبنی وبنیّ أن نعبد الأصنام، ربّ إنَّهنّ أضللن کثیراً من الناس) قال النبی(ص): فانتهت الدعوة إلیّوإلی أخی علیّ، لم یسجد أحد منا لصنم قط فاتّخذنی الله نبیاً، وعلیاً وصیاً.

عبدالله بن مسعود گفت: پیامبر خدا فرمود: من نتیجه دعای پدرم ابراهیم هستم. گفتیم: یا رسول الله تو چگونه نتیجه دعای پدرت ابراهیم شدی؟ فرمود: خداوند به ابراهیم وحی کرد که من تو را پیشوا قرار می دهم. شادی ابراهیم را فراگرفت و گفت: پروردگارا از خاندانم نیز پیشوایانی مانند من (قرار بده) پس خداوند به او وحی کرد که ای ابراهیم من به تو تعهدی نمی دهم که به آن وفا نکنم. گفت: پروردگارا آن تعهدی که به آن وفا نکنی چیست؟ گفت:

درباره کسی از خاندان تو که ستمگر باشد، آن تعهد را به تو نمی دهم. گفت: پروردگارا کسی که از خاندان من ستمگر است و عهد تو به او نمی رسد، کیست؟ گفت: هر کس به جای من به بتی سجده کند، هرگز او را پیشوا قرار نمی دهم و شایسته آن نیست که پیشوا باشد، در این هنگام ابراهیم گفت: «واجنبنی وبنّی ان نعبدالاصنام» پیامبر گفت: این دعا به من و برادرم علی رسید، هیچ یک از ما هرگز به بتی عبادت نکردیم، پس خدا مرا پیامبر وعلی را وصی قرار داد.

سوره حجر آیه

و از سوره حجر درباره آنان نازل شده است

وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلّ اِخْوانًا عَلی سُرُر مُتَقابِلینَ

و کینه ای که در سینه های آنان بود کندیم و آنان برادرانی (شدند) که برتخت ها رو بروی یکدیگر قرار دارند.

436 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ إخواناً علی سرر متقابلین) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب و حمزة، وجعفر و عقیل وأبی ذرّ، وسلمان و عمّار والمقداد، والحسن والحسین علیهم السلام.

ابن عباس راجع به سخن خداوند: «ونزعناما فی صدورهم من غلّ» گفت: این آیه درباره علیّ بن ابی طالب(ع) وحمزه وجعفر وعقیل و ابوذر وسلمان و عمّار و مقداد و حسن وحسین نازل شده است.

437 _ عن عبدالله بن ملیل قال: سمعت علیاً یقول: نزلت هذه الآیة: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ إخواناً علی سرر متقابلین) فی ثلاث بطون من قریش: بنی هاشم، وبنی تیم بن مرّة، وبنی عدیّ بن کعب منهم.

عبدالله بن ملیل گفت: از علی شنیدم که می گفت: آیه: «ونزعناما فی صدور هم من غلّ» درباره سه تیره

از قریش، بنی هاشم و بنی تیم بن مره و بنی عدیّ بن کعب نازل شده است.

438 _ عن أبی موسی قال: قال الحسین: قرأ علیّ علیه السلام هذه الآیة: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ إخواناً علی سرر متقابلین) فقال: فینا والله نزلت أهل بدر خاصّة.

ابوموسی از حسین نقل می کند که علیّ بن ابی طالب آیه: «ونزعناما فی صدور هم من غلّ اخوانا علی سرر متقابلین» را خواند وگفت: به خدا سوگند درباره ما نازل شده است، اهل بدر فقط.

439 _ عن ربعی بن حراش قال: إنّی لعند علی جالس إذ جاء ابن طلحة فسلّم علی علی فرحّب به، فقال: ترحّب بی یا أمیرالمؤمنین وقد قتلت والدی وأخذت مالی! قال: أمّا مالک فهو ذی معزول فی بیت المال فَاغْدُ إلی مالک فخذه، وأمّا قولک: قتلت أبی فإنّی أرجو أن أکون أنا و أبوک من الذین قال الله: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ إخواناً علی سرر متقابلین) فقال رجل من همدان: الله أعدل من ذلک. فصاح علیه صیحة تداعی له القصر، قال: فمن إذاً إذا لم نکن نحن أولئک؟

ربعی بن حراش گفت: نزد علی نشسته بودم که پسر طلحه آمد و به علی سلام داد و علی به او خوشامد گفت، او گفت: یا امیرالمؤمنین به من خوشامد می گویی در حالی که پدرم را کشتی و مالم را گرفتی؟ گفت: اما مال تو در بیت المال کنار گذاشته شده فردا برو و مال خود را بگیر و اما اینکه گفتی پدرم را کشتی، امیدوارم که من و پدرت از کسانی باشیم که خداوند گفته: «ونزعناما فی صدور هم من غلّ اخوانا» مردی

از قبیله همدان گفت: خداوند عادل تر از این است، پس بر او صیحه ای زد که قصر به صدا درآمد، گفت: اگر ما اینان نباشیم پس چه کسی است؟

440 _ همین مضمون با تغییر اندکی با سند دیگری هم نقل شده است.

441 _ عن قبیصة قال: سمعت سفیان یقول فی هذه الآیة: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ إخواناً) نزلت فی أبی بکر و عمر و علیّ و عثمان و ابن مسعود رضی الله عنهم.

سفیان راجع به آیه: «ونزعناما فی صدور هم من غلّ» گفت: درباره ابوبکر و عمر وعلی وعثمان و ابن مسعود نازل شده است.

442 _ عن الکلبی فی قوله: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ) قال: أبوبکر و عمر و عثمان و علی وطلحة والزبیر و عبدالرحمان وسعد و سعید و عبد الله بن مسعود.

کلبی راجع به سخن خداوند: «ونزعناما فی صدور هم من غلّ» گفت: ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه وزبیر و عبدالرحمان و سعد و سعید وعبدالله بن مسعود.

443 _ عن الحسن، عن علیّ بن ابی طالب علیه السلام إنّه قال: فینا نزلت: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ) أهل بدر.

حسن از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: «ونزعناما فی صدور هم من غلّ» درباره ما اهل بدر نازل شده است.

444 _ عن علیّ بن ابی طالب قال: فینا والله نزلت: (ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ).

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: به خدا سوگند آیه: «ونزعناما فی صدور هم من غلّ» درباره ما نازل شده است.

سوره حجر آیه 75

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ فی ذلِکَ لَآیات لِلْمُتَوَسِّمینَ

همانا در آن نشانه هایی

برای هوشیاران است.

445 _ عن الحکم فی قوله تعالی: (إنّ فی ذلک لآیات للمتوسمین) قال: کان والله محمد بن علیّ منهم.

حکم درباره سخن خداوند: «انّ فی ذلک لآیات للمتوسّمین»گفت: به خدا سوگند که محمدبن علی از آنان بود.(1)

446 _ عن عبدالله بن بنان قال: سألت جعفر بن محمد عن قوله: (إنّ فی ذلک لآیات للمتوسمین) قال: رسول الله أولهم، ثم أمیر المؤمنین ثم الحسن ثم الحسین ثم علیّ بن الحسین ثم محمد بن علی ثم الله أعلم. قلت: یا ابن رسول الله فما بالک أنت؟ قال: إن الرجل ربما کنّی عن نفسه.

عبدالله بن بنان گفت: از جعفر بن محمد درباره سخن خداوند: «انّ فی ذلک لآیات للمتوسّمین» پرسیدم، گفت: اول آنها پیامبر اسلام بود و پس از او امیرالمؤمنین سپس حسن سپس حسین سپس علیّ بن الحسین سپس محمد بن علی بودند وسپس خدا داناتر است. گفتم :ای پسر پیامبر تو خودت چطور؟ گفت: ای بسا انسان از خودش با کنایه یاد می کند.

447 _ عن أبی جعفر قال: بینما أمیرالمؤمنین فی مسجد الکوفة إذ أتته امرأة تستعدی علی زوجها، فقضی لزوجها علیها، فغضبت فقالت: والله ما الحق فیما قضیت، ولا تقضی بالسویة، ولا تعدل فی الرعیة، ولا قضیّتک عندالله بالمرضیّة! فنظر إلیها ملیّاً ثمّ قال: کذبت یا بذیة یا بذیة، یا سلقلقه _ أو یا سلقلقی _ فولّت هاربة، فلحقها عمرو بن حریث فقال: لقد استقبلت علیّاً بکلام ثمّ أنه نزعک بکلمة فولّیت هاربة؟ قالت: إنّ علیاً والله أخبرنی بالحقّ وشیء أکتمه من زوجی منذ ولی عصمتی. فرجع عمرو إلی أمیرالمؤمنین فأخبره بما قالت وقال: یا أمیرالمؤمنین ما نعرفک بالکهانة. فقال: ویلک إنّها لیست

بکهانة منّی ولکن الله أنزل قرآناً: (إنّ فی ذلک لآیات للمتوسمین) فکان رسول الله هو المتوسّم وأنا من بعده والأئمة من ذریتی بعدی هم المتوسمون، فلمّا تأمّلتها عرفت ما هی بسیماها.

ابوجعفر گفت: در آن هنگام که امیرالمؤمنین در مسجد کوفه بود زنی نزد او آمد و از شوهر خود شکایت کرد، پس امیرالمؤمنین به نفع شوهر او حکم داد، آن زن خشمناک شد و گفت: به خدا سوگند که آنچه قضاوت کردی مطابق حق نبود و تو به طور مساوی حکم نکردی و در میان رعیت عدالت را رعایت ننمودی و داوری تو نزد خداوند پذیرفته نیست. امام نگاهی به او کرد آنگاه گفت: دروغ گفتی ای بد زبان ای بد زبان ای فحاش، پس آن زن فرار کرد، عمروبن حریث به او رسید و گفت: تو با علی آنچنان سخن گفتی، سپس او تو را بایک کلمه از جا کند و تو فرار کردی؟ گفت: به خدا سوگندکه علی از حقیقتی و چیزی خبر داد که من آن را از وقتی که ازدواج کرده ام، از شوهرم پنهان می کردم. عمرو به سوی امیرالمؤمنین برگشت و از سخنان آن زن خبر داد و گفت: یا امیرالمؤمنین ما تو را به کهانت نمی شناختیم. علی(ع) گفت: وای بر تو، آن ناشی از کهانت من نیست بلکه خدا در قرآن چنین نازل کرده است: «ان فی ذلک لایات للمتوسمین» پیامبر خدا هوشیار بود و پس از او من و امامان پس از من هوشیارانند، وقتی آن سخنان را از آن زن شنیدم از سیمایش آنچه را که در او بود دانستم.

448 _ همین مضمون با اسناد

دیگری هم نقل شده است.

449 _ عن الحکم بن عُتَیبة فی قوله: (إنّ فی ذلک لآیات للمتوسمین) قال: المتفرسین وکان أبوجعفر منهم.

حکم بن عقیبه درباره سخن خداوند: «ان فی ذلک لآیات للمتوسّمین» گفت: منظور هوشیارانند و ابو جعفر از آنان بود.

450 _ عن أبی جعفر فی قول الله تعالی: (إنّ فی ذلک لآیات للمتوسّمین) قال: هم الأئمة، قال رسول الله صلی الله علیه وآله: اتّقوا فراسة المؤمن فإنّه ینظر بنور الله.

ابوجعفر درباره سخن خداوند: « ان فی ذلک لآیات للمتوسّمین» گفت: آنان امامان هستند، پیامبر خدا فرمود: از هوشیاری مؤمن بر حذر باشید که او با نور خدا نگاه می کند.

451 _ حدیث شماره 447 باسند دیگری هم نقل شده است.

سوره حجر آیه 92

و نیز دراین سوره نازل شده است

فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعینَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ

پس به پروردگارت سوگند که از همه آنان از آنچه انجام داده اند، پرسش خواهیم کرد.

452 _ عن السّدی فی قوله تعالی (فوربّک لنسألنهم أجمعین) قال: عن ولایة علیّ، ثمّ قال: (عمّا کانوا یعملون) فیما أمرهم به وما نهاهم عنه وعن أعماالهم فی الدنیا ثمّ قال: (فاصدع بما تؤمر) قال السدی: قال أبوصالح: قال ابن عباس:

أمرهالله أن یظهرالقرآن.

سدّی درباره سخن خداند: «فوربک لنسألنهم اجمعین» گفت: از ولایت علی (پرسیده خواهد شد) سپس گفت: «عما کانوا یعلمون» از آنچه که انجام داده اند در آنچه آنان را به سوی آن فرمان داده و آنچه آنان را از آن نهی کرده، و از کارهای آنان در دنیا. سپس گفت: فاصدع بماتؤمر= «آنچه را که مأموریت داری آشکارا بیان کن» سدّی از ابوصالح نقل می کند که ابن عباس گفت: خداوند او را فرمان داده بود

که قرآن را آشکار کند و فضایل اهل بیت خود را نیز آشکار کند همانگونه که قرآن را آشکار کرد.

پی نوشتها

1-منظور، امام محمد باقر است.

سوره نحل آیه 16

و از سوره نحل درباره آنان نازل شده است

وَ عَلامات وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ

نشانه هایی، و به وسیله ستاره آنان راه یابی می کنند.

453 _ محمد بن یزید، عن أبیه قال: سألت أبا جعفر عن قوله تعالی: (وبالنجم هم یهتدون) قال: النجم علی.

محمد بن یزید از پدرش نقل می کند که از ابوجعفر راجع به سخن خداوند: «وبالنجم هم یهتدون» پرسیدم، گفت: ستاره علی است.

454 _ عن أبان بن تغلب قال: قلت لأبی جعفر محمّد بن علی قول الله تعالی: (وعلامات وبالنجم هم یهتدون) قال: النجم: محمد و (العلامات) الأوصیاء علیهم السلام.

ابان بن تغلب گفت: به ابوجعفر محمدبن علی درباره آیه: « وعلامات و بالنجم هم یهتدون» گفتم، گفت: ستاره محمد است و نشانه ها اوصیاء هستند.

سوره نحل آیه 18

و نیز دراین سوره نازل شده است

وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوهآ اِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ

و اگر نعمت خدا را بشمارید، آن را نمی توانید به شمارش در آورید، همانا خداوند آمرزنده مهربان است.

455 _ عن ابن عبّاس قال: کنّا مع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی دارالندوة إذ قال لعلیّ: أخبرنی بأوّل نعمة أنعمها الله علیک. قال: أن خلقنی ذَکَراً ولم یخلقنی أنثی. قال: فالثانیة. قال: الإسلام. قال: فالثالثة. قال: فتلا علیّ هذه الآیة: (وإن تعدّوا نعمة الله لا تحصوها) فضرب النبی(ص) بین کتفیه وقال: لایبغضک إلاّ منافق.

ابن عباس گفت: با پیامبر خدا در دارالندوه نشسته بودیم که به علی گفت: به من خبر بده که نخستین نعمتی که خدا به تو داده چیست؟ گفت: اینکه خدا مرا مرد آفرید و زن نیافرید. گفت: دومی، گفت: اسلام، گفت: سومی، پس علی این آیه را تلاوت کرد: «و ان تعدّوا نعمة الله لاتحصوها»

پس پیامبر میان دو کتف او زد و فرمود: تو را دشمن نمی دارد مگر منافق.

سوره نحل آیه 14

ونیز در این سوره نازل شده است

وَ اِذا قیلَ لَهُمْ ماذآ أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطیرُ الْأَوَّلینَ

و چون به آنان گفته شود که پروردگارتان چه چیزی نازل کرده است؟ می گویند: افسانه های پیشینیان.

456 _ عن أبی حمزة الثمالی عن جعفر الصادق علیه السلام قال: قرأ جبرئیل علی محمد هکذا: (وإذا قیل لهم ما ذا أنزل ربکم) فی علیّ (قالوا: أساطیر الأوّلین).

ابو حمزه ثمالی از جعفر بن محمد نقل کرد که گفت: جبرئیل بر محمد (ص) چنین قرائت کرد: وقتی به آنان گفته شود که پروردگارتان درباره علی چه چیزی نازل کرده است؟ می گویند: افسانه های پیشینیان.

سوره نحل آیه 38

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللّهُ مَنْ یَمُوتُ

و قاطعانه سوگند خوردند که خداوند کسی را که مرده زنده نخواهد کرد.

457 _ بُرید بن أصرم قال: سمعت علیاً یقول: (وأقسموا بالله جهد أیمانهم لا یبعث الله من یموت) قال: قال علیّ: فیّ أنزلت.

بریدبن اصرم گفت: شنیدم که علی گفت: «واقسموا بالله جهد ایمانهم لایبعث الله من یموت» درباره من نازل شده است.

سوره نحل آیه 41

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ الَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ

و کسانی که در راه خدا هجرت کردندپس از آنکه مورد ستم واقع شدند، در دنیا جایگاه خوبی به آنان می دهیم و البته پاداش آخرت بزرگتر است.

458 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی (والذین هاجروا فی الله مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا) قال: هم جعفر و علیّ بن ابی طالب و عبدالله بن عقیل ظلمهم أهل مکة وأخرجوهم من دیارهم حتی لحقوا بحبشة.

عبدالله بن عباس درباره سخن خداوند: «والذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا» گفت: آنان جعفر و علی بن ابی طالب و عبدالله بن عقیل هستند، اهل مکه به آنان ستم کردند و آنان را از خانه هایشان بیرون کردند تا اینکه آنان به حبشه رفتند.

سوره نحل آیه 43

ونیز در این سوره نازل شده است

وَ مآ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ اِلاّ رِجالاً نُوحی اِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

و پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی را که به آنان وحی کردیم، پس از آگاهان بپرسید اگر نمی دانید.

459 _ عن السدی عن الحارث قال: سألت علیاً هذه الآیة: (فأسلوا أهل الذکر)؟ فقال: والله إنّا لنحن أهل الذکر، نحن أهل العلم، ونحن معدن التأویل والتنزیل، ولقد سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم یقول: أنا مدینة العلم وعلیّ بابها، فمن أراد العلم فلیأته من بابه.

سدّی از حارث نقل می کند که از علی درباره این آیه پرسیدم: «فاسألوا اهل الذکر» پس گفت: به خدا سوگند که ما اهل ذکر هستیم، ما اهل دانش هستیم و ما مرکز

تأویل وتنزیل هستیم و از پیامبر خدا شنیدم که می گفت: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است، پس هرکسی علم بخواهد، از دروازه آن وارد شود.

460 _ عن أبی جعفر فی قوله: (فأسألوا أهل الذکر) قال: نحن أهل الذکر.

ابوجعفر درباره سخن خداوند: «فاسألوا اهل الذکر» گفت: ما اهل ذکر هستیم.

461 _ 462 _ همین مضمون با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

463 _ عن محمد بن علی قال: لما نزلت هذه الآیة: (فاسألو أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون) قال علی علیه السلام: نحن أهل الذکر الذی عنانا الله جلّ وعلا فی کتابه.

محمد بن علی گفت: چون این آیه نازل گردید: «فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لاتعملون» علی گفت: ما همان اهل ذکر هستیم خدا در کتاب خود ما را اراده کرده است.

464 _ عن أبی جعفر فی قوله تعالی: (فأسألوا أهل الذکر) قال: نحن هم.

ابوجعفر درباره سخن خداوند:«فاسألوا اهل الذکر» گفت: ما آنها هستیم.

465 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

466 _ عن أبی جعفر فی قوله تعالی: (فاسألوا أهل الذکر) قال: هم الأئمة من عترة رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، وتلا (وأنزلنا علیکم ذکرا رسولا)

ابوجعفر درباره سخن خداوند: «فاسألوا اهل الذکر» گفت: آنان امامان از عترت پیامبر خدا هستند و این آیه را تلاوت کرد: « و انزلنا علیکم ذکرا رسولا(1)».

1-سوره طلاق آیه 10

سوره بنی اسرائیل آیه 26

واز سوره بنی اسرائیل نازل شده است

وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرًا

به خویشاوند و تهیدست و مانده در راه، حق او را بده و اسراف نکن

467 _ عن أبی سعید قال: لمّا نزلت: (وآت ذا القربی حقّه) أعطی

رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة فدکاً.

ابوسعید گفت: چون آیه «وآت ذاالقربی حقه» نازل شد، پیامبر خدا فدک را به فاطمه داد.

468 _ 671 _ همین مضمون با چهار سند دیگر نیز نقل شده است.

472 _ عن أبی سعید الخدری قال: لمّا نزلت علی رسول الله: (وآتِ ذا القُرْبَی حَقَّهُ) دعا فاطمة فأعطاها فدکاً والعوالی وقال: هذا قسم قسمه الله لک ولعقبک.

ابو سعید خدری گفت: چون آیه «وآت ذاالقربی حقه» بر پیامبر خدا نازل شد، فاطمه را خواند و فدک و عوالی را به او داد و گفت: این قسمتی است که خداوند بر تو و نسل تو روزی کرده است.

473 _ عن علیّ قال: لمّا نزلت: (وَآتِ ذا القُرْبی حَقَّهُ) دعا رسول الله فاطمة علیهما السلام فأعطاها فدکاً.

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: چون آیه «وآت ذاالقربی حقه» نازل شد، پیامبر خدا فاطمه را خواند و فدک را به او عطا کرد.

سوره بنی اسرائیل آیه 57

و نیز در این سوره نازل شده است

أُولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ اِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ

آنان کسانی هستند که می خوانند در حالی که به سوی پروردگارشان وسیله می جویند.

474 _ عن عکرمة فی قوله: (أولئک الذین یدعون یبتغون إلی ربّهم الوسیلة) قال: هم النبی وعلیّ وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام.

عکرمه درباره سخن خداوند: «اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله» گفت: آنان پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین هستند.

سوره بنی اسرائیل آیه 64

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاّ غُرُورًا

هرکدام از آنها را که می توانی با صدایت تحریک کن و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوی و آنان را با وعده ها سرگرم کن، ولی شیطان جز فریب وعده ای به آنان نمی دهد.

475 _ عن جابر بن عبدالله الأنصاری قال: کنا مع النبی صلی الله علیه وآله وسلم إذ أبصر برجل ساجد راکع متطوّع متضرع فقلنا: یا رسول الله ما أحسن صلاته؟ فقال: هذا الذی أخرج أباکم آدم من الجنة فمضی إلیه علیّ غیر مکترث فهزّه هزّاً أدخل أضلاعه الیمنی فی الیسری والیسری فی الیمنی ثم قال: لأقتلنّک إن شاء الله. فقال: إنّک لن تقدر علی ذلک، إنّ لی أجلا معلوماً من عند ربّی، مالک ترید

قتلی؟ فوالله ما أبغضک أحد إلا سبقت نطفتی فی رحم أمه قبل أن یسبق نطفة أبیه! ولقد شارکت مبغضک فی الأموال والأولاد، وهو قول الله تعالی فی محکم کتابه: (وشارکهم فی الأموال والأولاد،

وعدهم ومایعدهم الشیطان إلاّ غروراً) فقال النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم: صدقک والله یا علی لا یبغضک من قریش إلا سفاحیاً، ولا من الأنصار إلاّ یهودّیاً، ولا من العرب إلاّ دعیّاً ولا من سائر الناس إلا شقیّاً، ولا من النساء إلاّ سلقلقیّة وهی التی تحیض من دبرها. أطرق ملیّاً فقال: معاشر الأنصار اغدو أولادکم علی محبّة علیّ.

قال جابر: کنّا نبور أولادنا فی وقعة الحرّة بحبّ علیّ فمن أحبّه علمنا أنه من أولادنا، ومن أبغضه أشفینا منه.

جابربن عبدالله انصاری گفت: نزد پیامبر بودیم مردی را دیدیم که در حال سجده و رکوع و در حال طاعت و تضرع بود، گفتیم: یا رسول الله چه نیکوست نماز او؟ فرمود: این همان کسی است که پدرتان آدم را از بهشت بیرون کرد، پس علی بی پروا به سوی او رفت و او به چنان لرزه ای افتاد که پهلوی راست او به پهلوی چپش و پهلوی چپ او به پهلوی راستش داخل شد، سپس گفت: اگر خدا بخواهد تو را خواهم کشت، او گفت: تو توانایی این کار را نداری زیرا که برای من از جانب پروردگارم مهلت تعیین شده است، تو را چه شده که می خواهی مرا بکشی؟ به خدا سوگند کسی تو را دشمن نمی دارد مگر اینکه نطفه من در رحم مادر او پیش از نطفه پدرش قرار می گیرد و من دشمن تو را در اموال و اولاد شریک می شوم و این همان سخن خداوند در کتاب محکم اوست: «وشارکهم فی الاموال و الاولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان الاّغرورا»

پیامبر فرمود: راست گفت تو را، یا علی به خدا سوگند

که از قریش کسی تو را دشمن نمی دارد مگر زناکار و از انصار کسی تو را دشمن نمی دارد مگر یهودی و از عرب کسی تو را دشمن نمی دارد مگر بدخواه و از زنان کسی تو را دشمن نمی دارد مگر «سلقلقی» و او کسی است که از پشت حیض می بیند. آنگاه مقداری تأمل کرد سپس گفت: ای گروه انصار فرزندان خود را به محبت علی وادار کنید.

جابر گفت: در واقعه حرّه اولاد خود را با محبت علی می آزمودیم پس هر کدام که او را دوست می داشت، می دانستیم که او از اولاد ماست و هر کس او را دشمن می داشت، از او دور می شدیم.

476 _ سمعت علیّ بن ابی طالب یقول: دخلت علی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فی وقت کنت لا أدخل علیه فیه، فوجدت رجلا جالساً عنده مشوّه الخلقه لم أعرفه قبل ذلک، فلمّا رآنی خرج الرّجل مبادراً قلت: یا رسول الله من ذا الذی لم أره قبل ذی؟ قال: هذا إبلیس الأبالسة سألت ربیّ أن یرینیه، وما رآه أحد قط فی هذه الخلقة غیری وغیرک. قال: فعدوت فی أثره فرأیته عند أحجار الزیت فأخذت بمجامعه وضربت به البلاط وقعدت علی صدره، فقال: ما تشاء یا علیّ؟ قلت: أقتلک. قال: إنّک لن تسلّط علیّ. قلت: لم؟ قال: لأنّ ربّک أنظرنی إلی یوم الدین، خلّ عنّی یا علیّ فإنّ لک عندی وسیلة لک ولأولادک. قلت: ما هی قال: لا یبغضک ولایبغض ولدک أحد إلاّ شارکته فی رحم أمّه، ألیس الله قال: (وشارکهم فی الأموال والأولاد)

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: نزد پیامبر رفتم در

زمانی که در آن وقت نزد او نمی رفتم، مردی را دیدم که نزد او نشسته و قیافه به هم ریخته ای دارد و او را پیش از آن نمی شناختم، چون مرا دید به سرعت بیرون شد، گفتم: یا رسول الله او چه کسی است که من پیشتر او را ندیده بودم؟ گفت: این ابلیس، بزرگ ابلیس هاست. از پروردگارم خواستم که او را به من نشان بدهد و او را جز من و تو کسی در این قیافه ندیده است، می گوید: او را دنبال کردم و او را نزد سنگ های روغن دیدم پس او را گرفتم و به آن سنگ زدم و بر سینه اش نشستم، گفت: یاعلی چه می خواهی؟ گفتم: می خواهم تو را بکشم، گفت: تو بر من تسلّطی نداری، گفتم: چرا؟ گفت: چون پروردگارت تا روز قیامت به من مهلت داده است، مرا رها کن یا علی که تو را نزد من وسیله ای برای تو و فرزندانت وجود دارد، گفتم: آن چیست؟ گفت: هیچ کسی تو و

فرزندانت را دشمن نمی دارد مگر انیکه من در رحم مادرش شرکت می کنم، آیا خداوند نگفته است: «وشارکهم فی الاموال و الاولاد»

477 _ عن جعفر بن محمّد علیهما السلام قال: سمعته وهو یقول: إذا دخل أحدکم علی زوجته فی لیلة بنائه بها فلیقل: اللهمّ بأمانتک أخذتها، وبکلمتک استحللت فرجها، اللهمّ فإن جعلت فی رحمها شیئاً فاجعله بارّاً تقیّاً مؤمناً سویّاً ولا تجعل فیه شرکاً للشیطان.

فقلت له: جعلت فداک وهل یکون فیه شرک للشیطان؟ قال: نعم یا عبدالرحمان أما سمعت الله تعالی یقول لإبلیس: (وشارکهم فی الأموال والأولاد) الآیة، قلت:

جعلت فداک بأیّش تعرف ذلک؟ قال: بحبّنا وبغضنا.

جعفربن محمد گفت: هنگامی که یکی از شما در شب زفاف پیش همسرش وارد می شود، بگوید: خدایا به امانت تو او را گرفتم و با سخن تو فرج او را بر خود حلال کردم، خدایا اگر در رحم او چیزی قرار می دهی او را نیکوکار و پرهیزگار و مؤمن و سالم قرار بده و شیطان را در آن شرکتی قرار نده. (راوی می گوید) پس گفتم: فدایت گردم آیا در آن، شیطان هم شریک می شود؟ فرمود:آری ای عبدالرحمان، آیا سخن خداوند را خطاب به ابلیس نشنیدی: «وشارکهم فی الاموال و الاولاد»؟ گفتم: فدایت گردم این کار با چه چیزی شناخته می شود؟ فرمود: با محبت و بغض ما.

478 _ عن ابن عباس قال: بینا رسول الله صلی الله علیه و آله جالس إذ نظر إلی حیّة کأنها بعیر، فهمّ علیّ بضربها بالعصا، فقال له النبی صلی الله علیه وآله وسلم: مه إنه إبلیس وإنی قد أخذت علیه شروطاً .لا یبغضک مبغض إلا شارکه فی رحم أمه و ذلک قوله تعالی: (وشارکهم فی الأموال والأولاد).

ابن عباس گفت: هنگامی که رسول خدا نشسته بود، نگاهش به ماری افتاد که به اندازه شتر بود، علی خواست او را با عصا بزند، پیامبر به او گفت: دست نگهدار که او ابلیس است و من با او شرط کرده ام که کسی تو را دشمن ندارد مگر اینکه در رحم مادرش شرکت کند و این است سخن خداوند:«وشارکهم فی الاموال و الاولاد»

سوره بنی اسرائیل آیه 80

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْق وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْق وَ

اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطانًا نَصیرًا

و بگو پروردگارا مرا با راستی وارد کن و با راستی خارج کن و برای من از جانب خودت حجتی یاری کننده قرار بده.

479 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی: (وقل رب أدخلنی مدخل صدق وأخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً) قال ابن عباس: والله لقد استجاب الله لنبیّنا دعاءه فأعطاه علیّ بن ابی طالب سلطاناً ینصره علی أعدائه.

ابن عباس درباره آیه: «واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» گفت: به خدا سوگند خداوند دعای پیامبر را مستجاب کرد و علیّ بن ابی طالب(ع) را به او عطا نمود که حجتی بود که پیامبر را در برابر دشمنانش یاری می کرد.

سوره بنی اسرائیل آیه 81

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ قُلْ جآءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقًا

و بگو حق آمد و باطل از بین رفت، همانا باطل از بین رفتنی است.

480 _ عن أبی هریرة قال: قال لی جابر بن عبدالله: دخلنا مع النبی صلی الله علیه وآله مکة وفی البیت وحوله ثلاث مائة وستون صنماً یُعبد من دون الله، فأمر بها رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فألقیت کلّها لوجهها، وکان علی البیت صنم

طویل یقال له: هُبل، فنظر رسول الله إلی أمیرالمؤمنین وقال له: یا علیّ ترکب علیّ أو أرکب علیک لألقی هبل عن ظهر الکعبة. قلت: یا رسول الله بل ترکبنی. فلما جلس علی ظهری لم استطع حمله لثقل الرسالة، فقلت: یا رسول الله بل أرکبک، فضحک ونزل فطأطأ لی ظهره واستویت علیه، فوالذی فلق الحبة وبرأ النسمة لو أردت أن أمسّ السماء لمسستها بیدی فألقیت هبل عن ظهر الکعبة فأنزل

الله تعالی: (وقل جاء الحقّ) یعنی قول: لا إله إلا الله، محمد رسول الله (وزهق الباطل) یعنی وذهب عبادة الأصنام (إنّ الباطل کان زهوقاً) یعنی ذاهباً. ثمّ دخل البیت فصلّی فیه رکعتین.

ابوهریره گفت: جابربن عبدالله انصاری به من گفت: همراه پیامبر وارد مکه شدیم و در بیت و اطراف آن سیصد و شصت بت بود که به جای خدا آنها را عبادت می کردند، پیامبر دستور داد و من همه آنها را سرنگون کردم و روی بیت بت درازی بود که هبل نام داشت، رسول خدا به امیرالمؤمین نگاه کرد و به او گفت: یاعلی یا تو بر دوش من سوار شو یا من بر دوش تو سوار شوم تا هبل را از کعبه برداریم (علی می گوید) به او گفتم: یا رسول الله تو سوار شو و چون پیامبر بر پشت من نشست به خاطر سنگینی رسالت نتوانستم اورا حمل کنم و گفتم: یا رسول الله بگذار من سوار شوم، پیامبر خندید و پایین آمد و پشت خود را به طرف من کرد و من بر آن قرار گرفتم، سوگند به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر می خواستم آسمان را با دستانم لمس کنم می توانستم، پس هبل را از پشت کعبه انداختم و خداوند این آیه را نازل کرد: وقل جاءالحق» یعنی قول لااله الا الله محمد رسول الله «وزهق الباطل» یعنی عبادت بت ها از میان رفت «ان الباطل کان زهوقا» یعنی باطل رفتنی است. آنگاه پیامبر داخل بیت شد و در آن دو رکعت نماز خواند.(1)

481 _ عن عبدالله بن مسعود قال: حمل رسول الله الحسن

والحسین علی ظهره ثم مشی وقال: نعم المطیّ مطیّکما و نعم الراکبان أنتما، وأبوکما خیر منکما.

عبدالله بن مسعود گفت: پیامبر خدا، حسن و حسین را بر پشت خود سوار کرد و راه افتاد و گفت: چه خوب مرکبی است مرکب شما و چه خوب سوارانی هستید شما دو نفر، و پدرتان از شما بهتر است.

سوره بنی اسرائیل آیه 89

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَل فَأَبی أَکْثَرُ النّاسِ اِلاّ کُفُورًا

همانا در این قرآن برای مردم هر گونه مثلی آوردیم پس بسیاری از مردم نخواستند جز اینکه کفران کنند.

482 _ عن أبی جعفر محمد بن علیّ بن الحسین فی قوله تعالی: (فأبی أکثر الناس إلاّ کفوراً) قال: بولایة علیّ یوم أقامه رسول الله(ص).

ابوجعفر محمدبن علیّ بن الحسین درباره سخن خداوند: «فابی اکثر الناس الا کفورا» گفت: یعنی به ولایت علی، در آن روزی که پیامبر او را بلند کرد.

483 _ عن أبی حمزة الثمالی قال: سألت أبا جعفر عن قول الله: (ولقد صرّفنا) قال: یعنی ولقد ذکرنا علیاً فی کلّ القرآن وهو الذکر، (فما یزیدهم إلا نفوراً).

ابوحمزه ثمالی گفت: از ابوجعفر درباره سخن خداوند «لقد صرّفنا» پرسیدم، گفت: علی را در کلّ قرآن ذکر کردیم و آن همان ذکر است «فما یزید هم الاّ نفورا = پس برای آنان جز نفرت اضافه نکرد.»

484 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

پی نوشتها

1-این حدیث با سندهای گوناگون درکتب حدیثی دیگر نیز نقل شده است از جمله:حاکم نیشابوری،المستدرک ج 2 ص 366 وابن عساکر، تاریخ دمشق ج13ص 110

سوره کهف آیه 7

و از سوره کهف نازل شده است

اِنّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زینَةً لَها

همانا ما آنچه را که در زمین است، برای آن زینت قرار دادیم.

485 _ عن عبدالله بن مسعود فی قوله تعالی: (إنّا جعلنا ما علی الأرض زینة لها) قال: زینة الأرض الرجال وزینة الرجال علیّ بن ابی طالب.

عبدالله بن مسعود درباره سخن خداوند: «انا جعلنا ما علی الارض زینة لها» گفت: زینت زمین مردان است و زینت مردان علیّ بن

ابی طالب(ع) است.

486 _ عن عمّار بن یاسر قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یقول لعلیّ: یا علی إن الله زیّنک بزینة لم یزیّن العباد بأحسن منها، بغّض إلیک الدنیا، وزهّدک فیها، وحبّب إلیک الفقراء فرضیت بهم أتباعاً ورضوا بک إماماً.

عمار یاسر گفت: شنیدم که پیامبر خدا به علی گفت: یا علی خداوند تو را با زینتی آراسته کرده که هیچ کس از بندگان را با زینتی نیکوتر از آن نیاراسته است، دنیا را برای تو مبغوض کرده و تو را در آن زاهد نموده و فقرا را در نظر تو محبوب کرده و تو آنان را به عنوان پیروان قبول کردی و آنان تو را به عنوان رهبر پذیرفته اند.

سوره کهف آیه 44

و نیز در این سوره نازل شده است

هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوابًا وَ خَیْرٌ عُقْبًا

در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند بر حق است، اوست که بهترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد.

487 _ عن أبی جعفر محمد بن علیّ فی قول الله تعالی: (هنالک الولایة لله الحقّ) قال: تلک ولایة أمیرالمؤمنین التی لم یبعث نبیّ قطّ إلاّ بها.

ابوجعفر محمد بن علی درباره سخن خداوند: «هنا لک الولایة لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا» گفت: این ولایت امیرالمؤمنین است که هیچ پیامبری جز به آن مبعوث نشده است.

سوره مریم آیه 50

و نیز در سوره مریم نازل شده است

وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْق عَلِیًّا

و برای آنان نام نیک و مقام بلندی دادیم.

488 _ عن علیّ بن ابی طالب قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: لیلة عرج بی إلی السماء حملنی جبرئیل علی جناحه الأیمن فقیل لی: من استخلفته علی أهل الأرض؟ فقلت خیر أهلها لها أهلاً: علیّ بن ابی طالب أخی وحبیبی وصهری یعنی ابن عمی. فقیل لی: یا محمّد أتحبّه؟ فقلت: نعم یا رب العالمین. فقال لی أحبّه ومر أمّتک بحبّه، فإنّی أنا العلیّ الأعلی اشتققت له من اسمائی اسماً فسمیته علیّاً، فهبط جبرئیل فقال: إن الله یقرأ علیک السلام ویقول لک: إقرأ. قلت: وما أقرأ؟ قال: (ووهبنا لهم من رحمتنا، وجعلنا لهم لسان صدق علیاً).

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: پیامبر فرمود: آن شب که مرا به معراج بردند، جبرئیل مرا با بال راست خود حمل کرد، به من گفته شد که چه کسی را جانشین خود برای اهل زمین قرار دادی؟ گفتم: بهترین اهل آن علیّ بن ابی طالب(ع) برادرم و دوستم و دامادم و

پسر عمویم را. گفته شد: ای محمد آیا او را دوست داری؟ گفتم: آری ای پروردگار جهانیان. به من گفته شد: او را دوست بدار و امت خود را به دوست داشتن او امر کن، همانا من علی اعلی هستم و نام او را از نام های خود مشتق کردم و او را علی نامیدم، پس جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند بر تو سلام می رساند و به تو می گوید: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «ووهبنالهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا».

سوره مریم آیه 19

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا

کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی قرار خواهد داد.

489 _ عن جابر بن عبدالله قال: قال رسول الله(ص) لعلیّ بن ابی طالب: یا علیّ قل رب اقذف لی المودّة فی قلوب المؤمنین، رب اجعل لی عندک ودّاً. فأنزل الله تعالی: (إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمانم ودّاً). فلا تلقی مؤمناً ولا مؤمنة إلا وفی قلبه ودّ لأهل البیت علیهم السلام.

جابربن عبدالله گفت: پیامبر خدا به علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: یا علی بگو پروردگارا محبت مرا در دل های مؤمنان بیانداز، پروردگارا برای من نزد خود پیمانی قرار بده، پروردگارا برای من نزد خود محبتی قرار بده، پس این آیه نازل شد: «ان الذین آمنوا و عملواالصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا» گفت: این آیه درباره علی نازل شده است.

490 _ عن البراء بن عازب قال: قال رسول الله(ص) لعلیّ بن ابی طالب: یا علیّ قل: اللهمّ اجعل لی

عندک عهداً، واجعل لی فی صدور المؤمنین مودّة. فأنزل الله: (إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودّاً) قال: نزلت فی علی علیه السلام.

براء بن عازب گفت: پیامبر خدا به علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: یا علی بگو: خدایا برای من نزد خودپیمانی قرار بده و برای من در دل های مؤمنان محبتی قرار بده، پس خداوند نازل کرد: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودّا» گفت: این آیه درباره علی نازل شده است.

491 _ 495 _ این مضمون با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

496 _ عن محمد بن عبیدالله بن أبی رافع، عن أبیه عن جدّه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: یا علی قل: اللهم ثبّت لی الودّ فی قلوب المؤمنین، واجعل لی عندک ودّاً وعهداً. فقالها علیّ فقال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: ثبتت وربّ الکعبة. ثمّ نزلت: (إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات _ إلی قوله _ قوماً لدّاً). فقال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: قد نزلت هذه الآیة فیمن کان محالفا لرسول الله ولعلیّ.

ابورافع گفت: پیامبر خدا فرمود: یا علی بگو: خدایا محبتی برای من در دل های مؤمنان ثابت کن و مرا نزد خود پیمان و محبتی قرار بده; و علی این ها را گفت: پیامبر فرمود: سوگند به پروردگار کعبه که چنین شد، آنگاه این آیه نازل شد: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا» پیامبر فرمود: این آیه درباره کسی که هم پیمان با محمد و علی است نازل شده است.

497 _ 498 _ مضمون حدیث 490 با دو سند دیگر نیز

نقل شده است.

499 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (سیجعل لهم الرحمان ودّاً) قال: محبّة لعلی، لاتلقی مؤمناً إلاّ وفی قلبه محبّة لعلی.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «سیجعل لهم الرحمن ودّا» گفت: محبت علی، هیچ مؤمنی را ملاقات نمی کنی مگر اینکه در قلب او محبتی برای علی وجود دارد.

500 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودّاً) قال: محبّةً فی قلوب المؤمنین قال: نزلت فی علی.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا» گفت: محبت در دل های مؤمنان. گفت: این آیه درباره علی نازل شده است.(1)

501 _ عون بن سلام الهاشمی قال: نزلت هذه الآیة فی علیّ بن ابی طالب: (إنّ الذین آمنوا سیجعل لهم الرحمان ودّاً) قال: محبّة فی قلوب المؤمنین.

عون بن سلام هاشمی گفت: آیه «سیجعل لهم الرحمن ودّا» درباره علیّ بن ابی طالب (ع) نازل شده است. گفت: محبتی در دل های مؤمنان.

502 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (سیجعل لهم الرحمان وُدّاً) قال: حبّ علیّ بن أبی طالب فی قلب کل مؤمن.

ابن عباس راجع به سخن خداوند: «سیجعل لهم الرحمن ودّا» گفت: محبت علیّ بن ابی طالب (ع) در دل هر مؤمنی.

503 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (سیجعل لهم الرحمان ودّاً) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب علیه السلام خاصّة (لتبشّر به المتّقین) نزلت فی علیّ خاصّة (وتنذر به قوماً لدّاً) نزلت فی بنی أمیّة وبنی المغیرة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «سیجعل لهم الرحمن ودا» گفت: در خصوص علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده و «لتبشر به المتقین» نیز در

خصوص علی نازل شده و «وتنذر به قوما لدّا» درباره بنی امیه و بنی مغیره نازل شده است.

504 _ عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله لعلیّ: یا أبا الحسن قل اللهم اجعل لی عندک عهداً، واجعل لی عندک ودّاً، واجعل لی فی صدور المؤمنین مودّة فنزلت هذه الآیة: (إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودّاً) قال: لا تلقی رجلا مؤمناً إلاّ فی قلبه حبّ لعلیّ بن ابی طالب علیه السلام.

ابوسعید خدری گفت: پیامبر خدا به علی فرمود: ای ابوالحسن بگو: خدایا برای من نزد خودت پیمانی قرار بده و برای من نزد خودت محبتی قرار بده و برای من در سینه های مؤمنان دوستی قرار بده، پس این آیه نازل شد: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا» گفت: هیچ مؤمنی را ملاقات نمی کنی مگر اینکه در دل او محبتی برای علیّ بن ابی طالب(ع) است.

505 _ عن محمد بن الحنفیة فی قوله تعالی: (سیجعل لهم الرحمان ودّاً) قال: لا تلقی مؤمناً إلا وفی قلبه مودّة لعلی وذریته.

محمد بن حنفیه راجع به آیه: «سیجعل لهم الرحمن ودّا» گفت هیچ مؤمنی را ملاقات نمی کنی مگر اینکه در دل او محبتی برای علی و اولاد اوست.

506 _ 509 _ همین مضمون با چند سند دیگر نیز از محمد حنفیه نقل شده است.

پی نوشتها

1- این روایت در کتاب های متعددی نقل شده از جمله: طبرانی، المعجم الکبیر، ج3 ص 172 و سیوطی، الدر المنثور ذیل همین آیه.

سوره طه آیه 29 _ 33

و نیز از سوره طه نازل شده است

وَ اجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی هارُونَ أَخِی اُشْدُدْ بِه أَزْری وَ أَشْرِکْهُ فی أَمْری

و برای من وزیری

از خاندانم قرار بده، هارون برادرم را، کمر مرا با او محکم کن و او را در کار من شرکت بده.

510 _ عن حذیفة بن أسید قال: أخذ النبی صلی الله علیه وآله وسلم بید علیّ بن ابی طالب فقال: أبشر وأبشر، إنّ موسی دعا ربّه أن یجعل له وزیراً من أهله هارون، وإنّی أدعو ربی أن یجعل لی وزیراً من أهلی علیّ أخی أشدد به ظهری وأشرکه فی أمری.

حذیفة بن اسید گفت: پیامبر خدا دست علیّ بن ابی طالب(ع) را گرفت و گفت: مژده باد و مژده باد، موسی از پروردگارش خواست که از خاندانش، هارون را وزیر او قرار بدهد و من از پروردگارم می خواهم که از خاندانم علی را وزیر من قرار بدهد (خدایا) به وسیله او کمر مرا محکم کن و او را در کار من شرکت بده.

511 _ أسماء بنت عمیس تقول: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یقول: اللهمّ إنّی أقول کما قال أخی أشدد به أزری وأشرکه فی أمری _ إلی قوله: _ بصیراً».

اسماء بنت عمیس گفت: از پیامبر خدا شنیدم که گفت: پروردگارا همان گونه که برادرم موسی گفت، من نیز می گویم: خدایا برای من از خاندانم وزیری قرار بده، علی برادرم را، به وسیله او کمرم را محکم کن و او را در کار من شرکت بده، تا آخر آیه.(1)

512 _ 513 _ همین مضمون با چند سند دیگر نیز از اسماء بنت عمیس نقل شده است.

در تثبیت این وزارت برای علی و تحقق آن روایات بسیاری از صحابه نقل شده که از جمله آنها روایت ابن عباس از علیّ بن ابی

طالب(ع) است:

514 _ عن عبدالله بن عباس عن علیّ بن ابی طالب قال: لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: (وأنذر عشیرتک الأقربین) ]214/الشعراء [دعانی رسول الله صلی الله علیه وآله فقال: یا علیّ إنّ الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، فضقت بذلک ذرعاً وعرفت أنیّ متی أمرتهم بهذا الأمر أری منهم ما أکره، فصمتّ علیها حتی جاء جبرئیل فقال: یا محمد إنک لئن لم تفعل ما أمرت به یعذّبک الله لذلک فاصنع ما بدا لک. یا علی اصنع لنا صاعاً من طعام واجعل فیه رجل شاة وأملأ لنا عسّاً من لبن، ثمّ اجمع لی بنی عبدالمطلب حتی أکلمهم وأبلغهم ما أمرت به _ وساق الحدیث إلی قوله:ثمّ تکلّم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقال: یا بنی عبدالمطلب إنی والله ما أعلم أحداًمن العرب جاء قومه بأفضل ممّا جئتکم به، إنی قد جئتکم بأمر الدنیا والآخرة وقد أمرنی الله أن أدعوکم إلیه، فأیّکم یوازرنی علی أمری هذا، علی أن یکون أخی ووصیّی وولیّی وخلیفتی فیکم؟ قال: فأحجم القوم عنها جمیعاً، فقلت _ وإنی لأحدثهم سنّاً، وأرمصهم عیناً وأعظمهم بطناً وأحمشهم ساقاً_: أنا یا نبیّ الله أکون وزیرک علیه. فقام القوم یضحکون ویقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع و تطیع لعلیّ.

عبدالله بن عباس از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: وقتی این آیه «وانذر عشیرتک الاقربین = و خویشان نزدیک خود را بیم بده»(2) نازل شد، پیامبر خدا مرا خواند و گفت: یا علی خداوند به من فرمان داده که خویشان نزدیک خود را بیم دهم و این کار خوش آیند من نبود، چون می

دانستم که هر وقت آنان را به این کار بخوانم از آنها چیزی می بینم که آن را دوست ندارم، و من از این کار ساکت شدم تا اینکه جبرئیل آمد و گفت: ای محمد اگر تو آنچه را که به آن مأمور شدی انجام ندهی خداوند به خاطر آن تو را عذاب خواهد کرد، پس آنچه بر تو آشکار شده انجام بده. یا علی طعامی آماده کن و پاچه گوسفندی در آن قرار بده و برای ما کاسه بزرگی از شیر آماده کن آنگاه فرزندان عبدالمطلب را پیش من جمع کن تا با آنها سخن بگویم و مأم_وریت خودم را برس_انم. حدیث را ادامه داد تا آنجا که گفت:

آنگاه پیامبر خدا صحبت کرد و گفت: ای فرزندان عبدالمطلب به خدا سوگند کسی از عرب ها را نمی شناسم که به قوم خود بهتر از آنچه من برای شما آورده ام آورده باشد، همانا من برای شما کار دنیا و آخرت را آورده ام و خداوند مرا مأمور کرده که شما را به سوی آن بخوانم، چه کسی از شما مرا در این کار یاری می کند تا او برادر و وصی و ولی و جانشین من پس از من باشد؟ می گوید: آن قوم همگی ساکت شدند و من که از همه آنها کم سن و سال تر بودم و چشمم از همه آنها بیشتر آب می ریخت و شکمم از همه آنها بزرگتر بود و ساقم از همه آنها باریکتر بود، گفتم: ای پیامبر خدا من وزیر تو می شوم. آن قوم بلند شدند در حالی که می خندیدند و به ابوطالب می

گفتند: تو را فرمان می دهد که حرف علی را گوش کنی و از او فرمان ببری!

515 _ عن أنس بن مالک أنّ النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال: إنّ أخی ووزیری وخلیفتی فی أهلی وخیر من أترک بعدی یقضی دینی وینجز موعدی علیّ بن ابی طالب.

انس بن مالک گفت: پیامبر گفت: برادرم و وزیرم و جانشینم در خانواده ام و بهترین کسی که پس از خود بر جای می گذارم که قرض مرا بدهد و به وعده های من عمل کند، علیّ بن ابی طالب است.

516 _ همین مضمون با سند دیگری نیز از انس نقل شده است.

517 _ عن عبدالله بن ملیل قال: سمعت علیّاً یقول: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إنّه لم یکن نبیّ إلا قد أعطی سبعة رفقاء نجباء وزراء، وإنی قد أعطیت أربعة عشر: حمزة وجعفر و علیّ وحسن وحسین وأبوبکر وعمر وعبدالله بن مسعود و اَبوذر والمقداد وحذیفة وعمّار، وسلمان وبلال.

عبدالله بن ملیل گفت: شنیدم علی می گفت: پیامبر خدا فرمود: هیچ پیامبری نیست مگر اینکه خداوند به او هفت نفر رفیق نجیب و وزیر داده است ولی برای من چهارده نفر را داده: حمزه و جعفر و علی و حسن و حسین و ابوبکر و عمر و عبدالله بن مسعود و ابوذر و مقداد و حذیفه و عمار و سلمان و بلال.

سوره طه آیه 82

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدی

همانا من بسیار آمرزنده ام برای کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد آنگاه هدایت شود.

518 _ عن جابر

الجعفی عن أبی جعفر فی قوله تعالی: (ثمّ اهتدی) قال: إلی ولایتنا أهل البیت.

جابر جعفی درباره سخن خداوند: «ثم اهتدی» از ابوجعفر نقل می کند که گفت: به ولایت ما خاندان (هدایت می شود)

519 _ همین مضمون با سند دیگری از جابر نقل شده است.

520 _ عن ثابت البنانی فی قوله: (وإنّی لغفّار لمن تاب وآمن وعمل صالحاً ثم اهتدی) قال: إلی ولایة أهل بیته.

ثابت بنانی درباره سخن خداوند: «وانی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی» گفت: به ولایت اهل بیت او.

521 _ عن أبی جعفر محمد بن علیّ الباقر، عن أبیه عن جدّه قال: خرج رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ذات یوم فقال: إنّ الله تعالی: یقول: (وإنّی لغفّار لمن تاب وآمن وعمل صالحاً ثم اهتدی) ثمّ قال لعلیّ بن ابی طالب: إلی ولایتک.

ابوجعفر از پدرانش از جدش نقل می کند که گفت: روزی رسول خدا بیرون آمد و فرمود: خد اوند می فرماید: «انی لغفار لمن تاب و عمل صالحا ثم اهتدی» آنگاه به علیّ بن ابی طالب گفت: به ولایت تو (هدایت می شود).

522 _ عن أبی ذرّ فی قول الله تعالی: (وإنّی لغفّار لمن تاب) الآیة، قال: لمن آمن بما جاء به محمد، وأدّی الفرائض (ثم اهتدی) قال: اهتدی إلی حبّ آل محمّد.

ابوذر درباره سخن خداوند: «انی لغفار لمن تاب» گفت: خداوند آمرزنده است برای کسی که به آنچه محمد آورده ایمان داشته باشد و واجبات را انجام دهد «ثم اهتدی» سپس به محبت آل محمد راه پیدا کند.

سوره طه آیه 124

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا

وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی

و هر کس از یاد من رویگردان شود، همانا برای او زندگی تنگی است و او را در روز قیامت نابینا محشور می کنیم.

523 _ عن علیّ علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله للمهاجرین والأنصار: أحبّوا علیّاً لحبّی وأکرموه لکرامتی، والله ما قلت لکم هذا من قبلی ولکنّ الله تعالی أمرنی بذلک، ویا معشر العرب من أبغض علیاً من بعدی حشره الله یوم القیامة أعمی لیس له حجّة.

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: رسول خدا به مهاجرین و انصار فرمود: علی را به سبب محبت من دوست داشته باشید و او را به خاطر گرامی داشت من گرامی بدارید، به خدا سوگند این سخن را از پیش خود نمی گویم بلکه خداوند مرا به آن مأمور کرده است و ای گروه عرب، هر کس پس از من علی را دشمن بدارد، خداوند او را در روز قیامت کور محشور می کند و حجتی برای او نیست.

524 _ عن جابربن عبدالله قال: خطبنا رسول الله(ص) فسمعته یقول: من أبغضنا أهل البیت حشره الله یوم القیامة یهودیاً.

وهذا مختصر الحدیث.

جابربن عبدالله گفت: پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و شنیدم که می گفت: هرکس ماخاندان را دشمن بدارد، خداوند او را در روز قیامت یهودی محشور می کند. و این مختصر آن حدیث بود.(3)

525 _ عن ابن عبّاس فی قول الله تعالی: (ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکاً، ونحشره یوم القیامة أعمی) أنّ من ترک ولایة علیّ أعماه الله واصمّه.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ومن اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی» گفت: هر

کس ولایت علی را ترک نماید، خداوند او را کور و کر می کند.

سوره طه آیه 132

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها

و خاندانت را به نماز فرمان بده و بر آن مقاومت کن.

526 _ قال أبوالحمراء خادم النبی صلی الله علیه وآله: لمّا نزلت هذه الآیة: (وأمر أهلک بالصّلاة واصطبر علیها) کان النبی صلی الله علیه وآله وسلم یأتی باب علیّ وفاطمة عند کل صلاة فیقول: الصلاة رحمکم الله (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت) الآیة ]33 / الأحزاب [.

ابوالحمراء خادم پیامبر خدا گفت: چون آیه: «وأمر اهلک بالصلوة واصطبر علیها» نازل شد، پیامبر در هر نمازی به در خانه علی و فاطمه می آمد و می گفت: نماز! خدا شما را رحمت کند. همانا خداوند اراده کرده که از شما خاندان پلیدی را بردارد.(4)

سوره طه آیه 135

و نیز در این سوره نازل شده است

فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی

بزودی خواهید دانست که چه کسی اصحاب راه راست است و چه کسی هدایت شده است.

527 _ عن ابن عبّاس قال: أصحاب الصّراط السویّ هو والله محمد وأهل بیته، والصّراط: الطریق الواضح الذی لاعوج فیه، (ومن اهتدی) فهم أصحاب محمد صلی الله علیه وآله وسلم.

ابن عباس گفت: به خدا سوگند که اصحاب راه راست، محمد و اهل بیت اویند و «صراط» همان راه روشنی است که کجی در آن نباشد «و من اهتدی» اصحاب محمد(ص) هستند.

پی نوشتها

1- این روایت در کتاب های دیگر هم آمده: محب طبری، الریاض النضره ج 2 ص 163 و احمد بن حنبل، الفضائل ص 202.

2- سوره شعراء آیه 214.

3- این حدیث را ابن عساکر به طور مفصل آورده است: تاریخ دمشق ج 20 ص 52.

4- سوره احزاب

آیه 33 .

سوره انبیاء آیه 100

و از سوره انبیاء نازل شده است

اِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسیسَها وَ هُمْ فی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقّاهُمُ الْمَلاِئکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ

همانا کسانی که از ما نیکی بر آنان مقرر شده، آنان از آن (دوزخ) دور هستند، صدای آن را هم نمی شنوند و ایشان در آنچه دل هاشان بخواهد، جاویدانند. آن بیم بزرگ آنان را اندوهگین نمی سازد و فرشتگان به پیشواز آنان آیند، این همان روز شماست که وعده داده می شدید.

528 _ عن جعفر بن محمد، عن أبیه عن آبائه: عن علی قال: قال لی رسول الله: یا علیّ فیکم نزلت هذه الآیة: (إن الذین سبقت لهم منّا الحسنی أولئک عنها مبعدون).

جعفر بن محمد از پدرانش از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: پیامبر خدا به من گفت: یا علی این آیه درباره شما نازل شده است: «ان الذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنها مبعدون».

529 _ قال رسول الله صلی الله علیه وآله: یا علی فیکم نزلت (لایحزنهم الفزع الأکبر) أنت وشیعتک تطلبون فی الموقف وأنتم فی الجنان تتنعمون.

پیامبر خدا فرمود: یا علی آیه: «لایحزنهم الفزع الاکبر» درباره شما نازل شده است، تو و شیعیان تو در موقف قیامت قرار می گیرید و شما در بهشت از نعمت ها برخوردار می شوید.

530 _ عن أبی عمر النعمان بن بشیر قال: تلا علیّ علیه السلام لیلة هذه الآیة: (إنّ الذین سبقت لهم منّا الحسنی (أولئک عنها مبعدون) فقال: أنا منهم و أبوبکر منهم و عمر منهم و عثمان منهم و طلحه

منهم و الزبیر منهم وسعد منهم و عبدالرحمان بن عوف منهم. قال: ثمّ أقیمت الصلاة فقام علی علیه السلام وهو یقول: (لا یسمعون حسیسها).

نعمان بن بشیر گفت: شبی علیّ بن ابی طالب(ع) این آیه را تلاوت کرد: «ان الذین سبقت لهم منا الحسنی» و گفت: من از آنها هستم و ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و سعد و عبدالرحمان بن عوف از آنهاست، سپس نماز اقامه شد و علی به پاخاست و گفت: «لایسمعون حسیسها»(1)

531 _ همین مضمون با سند دیگری از نعمان بن ثابت نقل شده است.

پی نوشتها

1- طبق تحقیقی که محقق متن عربی کتاب شواهد التنزیل به عمل آورده است، این روایت از نظر سند ضعیف است.

سوره حج آیه 19

و از سوره حج نازل شده است

هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ

این دو نفر دو دشمن هستند که درباره پروردگارشان با هم دیگر ستیز کردند.

532 _ عن قیس بن عبّاد: عن علیّ بن ابی طالب أنّه قال: أنا أوّل من یجثو بین یدی الرحمان للخصومة یوم القیامة. قال قیس: وفیهم أنزلت هذه الآیة: (هذان خصمان اختصموا فی ربه م) قال: هم الذین بارزوا یوم بدر، علیّ و حمزة و عبیدة _ أو أبو عبیدة _ ابن الحرث، وشیبة بن ربیعة وعتبة بن ربیعة والولید بن عتبة.

قیس بن عبّاد گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: در روز قیامت من نخستین کسی هستم که جهت خصومت، در برابر خداوند قرار می گیرم. قیس گفت: درباره آنها نازل شده است: «هذان خصمان اختصموا فی ربهم» گفت: آنان کسانی هستند که در روز بدر با یکدیگر مبارزه کردند و عبارت بودند از: علی و حمزه و عبیده (یا ابوعبیده) فرزند حرث که در

برابر شیبة بن ربیعه و عتبة بن ربیعه و ولیدبن عقبه قرار گرفتند.

533 _ 534 _ همین مضمون را بخاری در دو مورد از صحیح خود آورده است.

535 _ 540 _ این مضمون با چندین سند دیگر نیز نقل شده و در صحیح مسلم نیز آمده است.

541 _ عن حارثة بن مضرب: عن علی علیه السلام قال: لما قدمنا المدینة أصبنا من ثمارها فاجتویناها وأصابنا بها وعک وکان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یستخبر عن بدر، فلما سار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم إلی بدر _ وبدر بئر_ سبقنا إلیها رجلان من المشرکین: رجل من قریش ومولی لعقبة بن أبی معیط، فأخذنا المولی وتفلّت القرشی فجعلنا نسأله عن القوم فیقول: هم والله کثیر عددهم، شدید بأسهم، فجعلوا یهددونه إذا قال ذلک و ضربوه حتی انتهوا به إلی النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم فقال دعوه ثمّ قال کم القوم؟ فقال: هم والله کثیر عددهم، شدید بأسهم. ثمّ سأله فقال له مثل ذلک، فلمّا أن أعیاهم أن یخبرهم قال: کم ینحرون کل یوم من الجزور؟ قال: عشرة. فقال رسول الله: القوم ألف لکل جزور مائة وتبها فلما انتهیناإلی بدر وقد بات رسول الله لیلهُ یدعو یقول: اللهمّ إن تهلک هذه الفئة لاتعبد فی الأرض.فلما أن طلع الفجر قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: إلیّ یا عباد الله فأقبلنا من تحت الشجر والحجر، فصلی ثم حثّ علی القتال وأمر به وقال: جمع قریش عند هذا الضلع الأحمیر من الجبل فلما أقبل المشرکون إذا منهم رجل یسیر علی الجمل أحمر فقال رسول الله (ص): یا علی ناد یا

حمزة من صاحب الجمل؟ و مایقول لک؟ فإن یک أحداً فیه خیر أو یأمر بخیر فعسی أن یکون صاحب الجمل. فناداهم حمزة: من صاحب الجمل؟ قالوا: عتبة بن ریبعة وهو ینهی عن القتال و یقول: یا قوم أری قوماً مستمیتین، یا قوم لا تصلوا إلیهم حتّی تهلکوا، فَلْیَلِ قتالهم غیرکم فاعصبوها برأسی فقالوا خیراً.

فبلغ ذلک أبا جهل فقال: لقد مُلِئَتْ رِئَتُکَ وَ جَوْفُکَ رُعْباً من محمّد وأصحابه. فقال عتبة: تصبر یا مصفّر أسته لیقتلنّکم القوم إنی أجبن؟ فثنّی رجله و نزل واتبعه أخوه شبیة بن ربیعة والولید فقال: من یبارزنا؟ فانبرز له شباب من الأنصار فقال: لا حاجة لنا فی قتالکم إنا نرید بنی عمّنا!! فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: قم یا علیّ قم یا حمزة قم یا عبیدة. فقتل حمزة عتبة، قال علیّ: وعمدت إلی شیبة فقتلته واختلف الولید و عبیدة ضربتین فأثخن کلّ واحد منهما صاحبه، وملنا علی الولید فقتلناه وأسرنا منهم سبعین، وقتلنامنهم سبعین، فجاء رجل من الأنصار بالعبّاس بن عبدالمطلب أسیراً فقال العبّاس: یا رسول الله إن هذا والله أسرنی بعدما أسرنی رجل أجلح من أحسن الناس وجهاً، علی فرس أبلق ما أراه فی القوم. فقال الأنصاری أنا أسرته یا رسول الله. فقال: أسکت لقد أیّدک الله عزّوجلّ بملک کریم.

حارثة بن مضرب نقل می کند که علی گفت: چون به مدینه آمدیم، از میوه های آن برخوردار شدیم و آنهارا چیدیم و گرمای شدیدی روی آورد و پیامبر از بدر خبر می گرفت، چون پیامبر به بدر که چاهی بود رسید، پیش از ما دو نفر از مشرکان در آنجا بودند، یک نفر از قریش و غلام عقبة

بن ابی معیط، ما آن غلام را گرفتیم و قریشی فرار کرد، ما پیوسته از او راجع به آن قوم (لشکر قریش) می پرسیدیم، او گفت: به خدا سوگند که آنان بسیارند و توانایی بسیاری دارند، وقتی او چنین می گفت، او را تهدید می کردند و می زدند، تا اینکه او را نزد پیامبر آوردند، فرمود: او را رها کنید، سپس از او پرسید: آنان چند نفرند؟ گفت: به خدا سوگند که آنان زیادند و توانایی بسیاری دارند، باز پیامبر همان سؤال را تکرار کرد و او همان جواب را گفت.

چون او نخواست درست خبر بدهد، پیامبر گفت: آنان در هر روز چند شتر می کشند؟ گفت: ده شتر، پیامبر فرمود: آنان هزار نفرند برای هر صد نفر یک شتر، و چون به بدر رسیدیم، پیامبر شب هنگام چنین دعا کرد: خدایا اگر این گروه (گروه مؤمنان) را هلاک سازی، در زمین پرستیده نمی شوی.

چون صبح شد پیامبر فرمود: سوی من آیید ای بندگان خدا! ما از زیر هر درخت و سنگی نزد او جمع شدیم، او نماز خواند، آنگاه مردم را تشویق به جنگ کرد و به آن فرمان داد و گفت: قریش نزد این قسمت سرخ از کوه اجتماع کرده اند، پس چون مشرکان رسیدند، مردی از آنها بود که بر شتر سرخ رنگی سوار بود. پیامبر فرمود: یا علی از حمزه بپرس صاحب این شتر کیست و چه می گوید؟ پس اگر کسی باشد که در او خیر است یا امر به خیر می کند، شاید همین صاحب شتر باشد. پس حمزه ندا داد صاحب این شتر کیست؟ گفتند: او عتبة

بن ربیعه است و او از جنگ نهی می کند و می گوید: ای قوم شما را قومی می بینم که خود را در معرض مرگ قرار داده اید، ای قوم شما به آنان نمی رسید مگر اینکه هلاک شوید، جنگ با آنان را به دیگران واگذارید و آن را به سر من ببندید (یعنی مراباعث آن بدانید) گفتند: نیکو می گوید.

این مطلب به ابوجهل رسید پس گفت: درون تو از خوف محمد و اصحابش پر شده است. عتبه گفت: ای کسی که از پایینش باد بیرون می آید! تو درنگ می کنی آنان شما را بکشند و من می ترسم؟ در این هنگام پاهای خود را راست کرد و از شتر پیاده شد و برادرش شیبة بن ربیعه و ولید نیز او را دنبال کردند، پس گفت: چه کسی با ما مبارزه می کند؟ جوانی از انصار به مصاف او رفت، او گفت: ما را به جنگ با شما رغبتی نیست، ما پسر عموهایمان را می خواهیم. پیامبر فرمود: به پاخیز ای علی، به پاخیز ای حمزه، به پاخیز ای عبیده، پس حمزه عتبه را کشت و علی می گوید: من نیز به شیبه حمله کردم و او راکشتم و ولید و عبیده دو ضربت به همدیگر زدند و هر کدام از آنها دیگری را مجروح کرد و ما بر ولید حمله بردیم و او را کشتیم و از آنان هفتاد نفر را اسیر کردیم و هفتاد نفر را کشتیم.

مردی از انصار عباس بن عبدالمطلب را به صورت اسیر آورد، عباس گفت: یا رسول الله این مرد پس از آن مرا اسیر کرد که

مردی زیبا روی بر روی اسبی ابلق مرا اسیر کرده بود او را میان این قوم نمی بینم، انصاری گفت: یا رسول الله من او را اسیر کرده ام، پیامبر گفت: ساکت باش، خداوند تو را با فرشته ای بزرگوار یاری کرده است.

542 _ عن قیس بن عبّاد: عن علیّ قال: فینا نزلت هذه الآیة، و فی مبارزتنا یوم بدر (هذان خصمان اختصموا فی ربّهم _ إلی قوله _ الحریق).

قیس بن عباد از علی نقل می کند که گفت: این آیه درباره ما و مبارزه ما در روز بدر نازل شده است: «هذان خصمان اختصموا فی ربّهم»

543 _ هیمن حدیث را بخاری نیز در جامع خود آورده است.

544 _ عن محمّد بن عبدالرحمان قال: برز حمزة لعتبة فقتله، وبرز علیّ للولید فقتله وبرز عبیدة لشیبة فقتله.

محمد بن عبدالرحمان گفت: حمزه با عتبه مبارزه کرد و او را کشت و علی با ولید مبارزه کرد و او را کشت و عبیده با شیبه مبارزه کرد واو را کشت.

545 _ عن جابر بن عبدالله قال: لمّا قتل عتبة بن ربیعه یوم بدر ،ندبته ابنته هند، وندبت عمّها شیبة، وندبت أخاها الولید، وهجت بنی هاشم فلمّا جاء هجاؤها المدینة أراد حسّان أن یجیبها، فأرسلت إلیه عمرة أخت عبدالله بن رواحة; دعنی حتّی أجیبها. فکان هجاوها: (الاشعار).

جابربن عبدالله گفت: چون عتبة بن ربیعه در روز بدر کشته شد دخترش هند برای او و عمویش شیبه و برادرش ولید گریه کرد و بنی هاشم را هجو گفت، چون هجو او به مدینه رسید، حسّان خواست که او را پاسخ گوید، عمرة خواهر عبدالله بن رواحه به او سفارش فرستاد که

بگذار من به او پاسخ بگویم و او را با قصیده ای هجو کرد.

مطلع هجو هند چنین بود:

انی رأیت نساء بعداصلاح فی عبد شمس فقلبی غیر مرتاح

و مطلع هجو عمره خواهر عبدالله در پاسخ هجو هند چنین بود:

یا هند صبرا فقد لاقیت مهبلة یوم الاعنّة و الارماح فی الراح(1)

سوره حج آیات 23_24

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَب وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ وَ هُدُوا اِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا اِلی صِراطِ الْحَمیدِ

همانا خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند به بهشت هایی وارد می کند که از زیر درختان آن جوی ها روان است و در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید زینت داده می شوند و لباس آنها در آنجا حریر است، و به سوی سخنان پاکیزه هدایت می شوند و به سوی راه خداوند شایسته حمد هدایت می شوند.

546 _ عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه فی قوله تعالی: (إنّ الله یدخل الذین آمنوا _ إلی قوله _ صراط الحمید) قال: ذالک علیّ وحمزة وعبیدة بن الحارث وسلمان و أبوذرّ والمقداد.

جعفر بن محمد از پدرانش از جدش درباره سخن خداوند: «ان الله یدخل _ تا _ صراط الحمید» نقل می کند که آنان علی و حمزه و عبیدة بن حارث و سلمان و ابوذر و مقداد هستند.پیشتر در روایت ابوذر غفاری و ابوسعید خدری گذشت که این آیه درباره همین افراد نازل شده است.

547 _ عن ابن عبّاس قی قوله: (هذان خصمان اختصموا فی

ربّهم فالذین کفروا قطعّت لهم ثیاب من نار) (فالذین آمنوا) علیّ وحمزة و عبیدة (والذین کفروا) عتبة وشیبة والولید تبارزوا یوم بدر. و قوله: (إن الله یدخل الذین آمنوا _ إلی قوله _ ولباسهم فیها حریر) قال: هم علیّ و حمزة و عبیدة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «هذان خصمان اختصموا فی ربهم» گفت: «فالذین آمنوا» علی و حمزه و عبیده «والذین کفروا» عتبه و شیبه و ولید است که در جنگ بدر با هم مبارزه کردند. و درباره این سخن خداوند: «ان الله یدخل الذین آمنوا _ تا _ لباسهم فیها حریر» گفت: آنان علی و حمزه و عبیده هستند.

548 _ عن الأصبغ بن نباتة وأبی مریم أنّهما سمعا عمّار بن یاسر بصفّین یقول: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول لعلیّ: إنّ الله زیّنک بزینة لم یتزیّن العباد بزینة هی أحبّ إلی الله منها، وهی زینة الأبرار عندالله، جعلک لاتنال من الدنیا شیئاً، وجعلها لا تنال منک شیئاً ووهب لک حبّ المساکین.

اصبغ بن نباته و ابو مریم گفتند که هر دو از عمار یاسر شنیدند که در جنگ صفین گفت: از پیامبر خدا شنیدم که به علی می گفت: همانا خداوند تو را با زینتی زینت داده که بندگان را با زینتی بهتر از آن زینت نداده است. و آن زینت نیکان نزد خداوند است، تو را طوری قرار داده که از دنیا چیزی به دست نمی آوری و دنیا را طوری قرار داده که از تو چیزی به دست نمی آورد و محبت فقرا را به تو عطا کرده است.

549 _ شبیه این مضمون با سند دیگری از عمار یاسر نقل شده

است.

سوره حج آیه35

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتینَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرینَ عَلی مآ أَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصَّلوةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ

و مژده بده متواضعان را همان هایی که چون خدا یاد شود دلهایشان می ترسد و صبر کنندگان بر آنچه به آنان می رسد و اقامه کنندگان نماز و آنها که از آنچه به آنان روزی دادیم انفاق می کنند.

550 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (وبشّر المخبتین) قال: نزلت فی علیّ و سلمان.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «وبشّر المخبتین» گفت: راجع به علی و سلمان نازل شده است.

سوره حج آیه 39

و نیز در این سوره نازل شده است

أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ

به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده اجازه جهاد داده شد چرا که آنان مورد ستم واقع شده اند و همانا خداوند به یاری آنان تواناست.

551 _ عن زید بن علیّ علیهما السّلام أنّه قرأ: (أذن للذین یقاتلون بأنّهم ظلموا) الآیة، وقال: نزلت فینا.

زیاد مدینی از زید بن علی نقل کرد که آیه: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» را تلاوت کرد و گفت: درباره ما نازل شده است.

سوره حج آیه 40

و نیز در این سوره نازل شده است

الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقّ اِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ

کسانی که بدون حق از خانه هایشان اخراج شده اند، جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خداست.

552 _ محمّد بن زید عن أبیه قال: سألت أبا جعفر محمّد بن علیّ قلت له: أخبرتی عن قوله تعالی: (الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حقّ) قال: نزلت فی علیّ وحمزة وجعفر، ثم جرت فی الحسین علیهم السلام.

محمد بن زید از پدرش نقل می کند که از ابوجعفر محمد بن علی پرسیدم که مرا

از این سخن خداوند: «الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق» خبر بده، گفت: این آیه درباره علی و حمزه و جعفر نازل شده و درباره حسین نیز جریان پیدا کرد.

553 _ عن زید بن علیّ فی قوله تعالی: (أذن للذین یقاتلون بأنّهم ظلموا _ إلی _ الذین أخرجوا من دیارهم) قال: نزلت فینا.

زید بن علی درباره سخن خداوند: «اذن للذین یقاتلون _ تا _ الذین اخرجوا من دیارهم» گفت: درباره ما نازل شده است.

سوره حج آیه 41

و نیز در این سوره نازل شده است

الَّذینَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ

کسانی که اگر به آنان در زمین قدرت بدهیم نماز را به پا می دارند و زکات را می پردازند و به نیکی امر می کنند و از بدی باز می دارند.

544 _ عن أبان تغلب: عن أبی محمّد بن علیّ علیه السلام فی قوله تعالی: (الذین إن مکناهم فی الأرض) الآیة قال: فینا والله نزلت هذه الآیة.

ابان بن تغلب از ابوجعفر محمد بن علی درباره سخن خداوند: «الذین ان مکناهم فی

الارض» نقل می کند که گفت: به خدا سوگند که این آیه درباره ما نازل شده است.

555 _ عن ابی خلیفه قال: دخلت أنا وأبو عبیدة الحذّاء علی أبی جعفر فقال: یا جاریة هلمّی بمرفقة. قلت: بل نجلس. قال: یا أبا خلیفة لا تردّ الکرامة، إنّ الکرامة لا یردّها إلاّ حمار. فقلت له: کیف لنا بصاحب هذا الأمر حتّی نعرفه؟ فقال: قول الله تعالی: (الذین إن مکنّاهم فی الأرض أقاموا الصلاة وآتوا الزکاة وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنکر) إذا رأیت هذا الرجل منّا فاتبّعه فإنّه هو صاحبه.

ابوخلیفه گفت: من و ابوعبیده حذّاء بر ابوجعفر وارد شدیم گفت: ای کنیز بالش بیاور، گفتیم: می نشینیم، گفت: ای ابوخلیفه احسان را رد مکن که جز الاغ کسی آن را رد نمی کند. گفتم: صاحب این امر را چگونه بشناسیم؟ گفت: با سخن خداوند: «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزکوة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر» هر وقت چنین مردی را از ما دیدی از او پیروی کن که او صاحب امر است.

556 _ عن زید بن علیّ قال: أذا قام القائم من آل محمّد یقول: یا أیّها الناس نحن الذین وعدکم الله فی کتابه: (الذین إن مکنّاهم فی الأرض).

زید بن علی گفت: چون قائم آل محمد قیام کند، می گوید: ما همان هایی هستیم که خداوند در کتابش به شما وعده داده است: «الذین ان مکّنّاهم فی الارض»

پی نوشتها

1-متن این دو قصیده در کتاب شواهد التنزیل آمده و ما به جهت اینکه ربطی به موضوع کتاب ندارد از آوردن آن خود داری کردیم.

سوره مؤمنون آیه 74

و از سوره مؤمنون نازل شده است

وَ اِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ

و کسانی که به

آخرت ایمان ندارند، از راه منحرف هستند.

557 _ عن الأصبغ بن نباتة عن علیّ علیه السلام فی قول الله تعالی: (وإنّ الذین لایؤمنون بالآخرة عن الصراط لناکبون) قال: عن ولایتنا.

اصبغ بن نباته از علی درباره سخن خداوند: «وان الذین لایؤمنون بالاخره عن الصراط لناکبون» نقل کرد که گفت: از ولایت ما.

558 _ شبیه همین مضمون با سند دیگری از اصبغ نقل شده است.

سوره مؤمنون آیات 93 _ 95

و نیز در این سوره نازل شده است

قُلْ رَبِّ اِمّا تُرِیَنّی ما یُوعَدُونَ رَبِّ فَلا تَجْعَلْنی فِی الْقَوْمِ الظّالِمینَ وَ اِنّا عَلی أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ

بگو پروردگارا عذاب هایی که به آنان وعده داده شده به من نشان بده، پروردگارا مرا در میان گروه ستمگر قرار مده، البته ما توانایی آن را داریم که آنچه را که به آنان وعده داده ایم به تو نشان بدهیم.

559 _ عبدالله بن عباس وجابر بن عبدالله أنهما سمعا رسول الله (ص) یقول فی حجّة الوداع _ وهو بمنی _: لا ترجعوا بعدی کفّاراً یضرب بعضکم رقاب بعض وأیم الله لئن فعلتموها لتعرفنّی فی کتیبة یضاربونکم. فغمز جبرئیل من خلفه منکبه الأیسر، فالتفت فقال: أو علیّ أو علیّ. فنزلت هذه الآیة: (قل ربّ إمّا ترینّی ما یوعدون _ إلی قوله _ لقادرون).

عبدالله بن عباس و جابربن عبدالله گفتند که هر دو از پیامبر خدا شنیدند که در حجة الوداع در منی فرمود: پس از من کافر نشوید به طوری که بعضی از شما گردن بعضی را بزند و سوگند به خدا که اگر چنین کنید مرا در لشکری خواهید دید که با شما می جنگد، در این حال جبرئیل از پشت سر او شانه چپش

را فشار داد و پیامبر به سوی او برگشت پس گفت: یا علی را، یا علی را، پس این آیه نازل شد: «قل رب اما ترینی ما یوعدون»

560 _ عن جابر قال: أخبر الله نبیّه محمداً أن أمته ستفتتن من بعده، ثم أنزل علیه: (قل ربّ إما ترینّی ما یوعدون) قال جابر: سمعت النبی صلی الله علیه وآله وسلم یقول فی حجّة الوداع ورکبتی تمسّ رکبته وهو یقول: لا ترجعوا بعدی کفّاراً یضرب بعضکم رقاب بعض، أمالئن فعلتم لتعرفنّی فی جانب الصف أقاتلکم مرّة أخری. فغمزه جبرئیل فالتفت إلیه فقال: یا محمّد أو علیّ. فأقبل علینا بوجهه فقال: أو علیّ.

جابر گفت: خداوند پیامبرش محمد را خبر داد که امت او پس از او دچار فتنه خواهند شد سپس این آیه نازل شد: «قل رب اما ترینی ما یوعدون» جابر گفت: از پیامبر شنیدم که در حجة الوداع در حالی که ران من به ران او چسبیده بود گفت: پس از من به حالت کفر برنگردید به طوری که بعضی از شما گردن بعضی دیگر را بزند. اگر چنین کنید مرا در صفی خواهید دید که بار دیگر با شما می جنگد، پس جبرئیل او را فشار داد و گفت: ای محمد یا علی را. پس صورت خود را به سوی ما برگردانید و گفت: یا علی را.

561 _ 562 _ همین مضمون با دو سند دیگر هم نقل شده است.

563 _ عن جابر بن عبدالله قال: أخبر جبرئیل علیه السلام النبی صلی الله علیه وآله وسلم وقال له: انّ أمتک سیختلفون من بعدک، فأوحی الله إلی النبی (ص): (قل ربّ إمّا ترینّی _ إلی قوله

_ الظالمین) قال: هم أصحاب الجمل، فقال ذلک النبی صلی الله علیه وآله، فأنزل الله: (وإنا علی أن نریک ما نعدهم لقادرون) فلما نزلت هذه الآیة جعل النبی صلی الله علیه وآله لا یشکّ أنّه سیری ذلک، قال جابر: بینما أنا جالس إلی جنب النبی صلی الله علیه وآله وسلم وهو بمنی یخطب الناس فحمد الله وأثنی علیه و قال: أیّها الناس ألیس قد بلغتکم؟ قالوا: بلی. قال: الا لا ألفینّکم ترجعون بعدی کفّاراً یضرب بعضکم رقاب بعض، أما لئن فعلتم ذلک لتعرّفنی فی کتیبة أضرب وجوهکم فیهابالسیف. فکأنه غمز من خلفه فالتفت ثم أقبل علینا فقال: أو علیّ بن ابی طالب. فأنزل الله علیه: (فإمّا نذهبنَّ بک فإنّا منهم منتقمون) (أو نرینّک الذی وعدناهم فإنّا علیهم مقتدرون) قال: وقعة الجمل.

جابر بن عبدالله گفت: جبرئیل به پیامبر خبر داد و گفت: امت تو پس از تو اختلاف خواهند کرد، پس خدا به او وحی کرد: «قل رب اما ترینی _ تا _ الظالمین» گفت: آنان اصحاب جمل هستند، پیامبر آن را گفت و خدا چنین نازل کرد: «وانا علی ان نریک ما نعدهم لقادرون» وقتی این آیه نازل شد، پیامبر شک نداشت که به زودی آن را خواهد دید.

جابر گفت: در آن هنگام که در منی در کنار پیامبر نشسته بودم و او به مردم خطبه می خواند، خدا را حمد و ثنا کرد و گفت: ای مردم آیا به شما نرساندم؟ گفتند: آری. گفت: شما را چنین نیابم که پس از من به کفر بر می گردید و بعضی از شما گردن بعضی دیگر را بزند، آگاه باشید که اگر چنین کنید، مرا در

لشکری خواهید دید که صورت های شما را با شمشیر می زنم. گویا که از پشت، او را فشار دادند، سپس روی به سوی ما کرد و گفت: یا علیّ بن ابی طالب(ع) را. پس خداوند به او نازل کرد: «فاما نذهبن بک فانا منتقمون» «او نرینک الذی وعدنا هم فانّا علیهم مقتدرون» گفت: وقعه جمل.

سوره مؤمنون آیه 101

و نیز در این سوره نازل شده است

فَاِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذ وَ لا یَتَسآءَلُونَ

پس وقتی که در صور دمیده شد در آن روز هیچ پیوند خویشاوندی میانشان نخواهد بود و آنان پرسیده نمی شوند.

564 _ عن عبدالله بن عبّاس قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کلّ حسب ونسب یوم القیامة منقطع إلاّ حسبی ونسبی إن شئتم اقرأوا: «فإذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یومئذ ولا یتساءلون».

عبدالله بن عباس گفت: پیامبر خدا فرمود: هر حسب و نسبی در روز قیامت قطع می شود به جز حسب و نسب من، اگر خواستید بخوانید: «فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون»

سوره مؤمنون آیه 111

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفآئِزُونَ

همانا من امروز آنان را به سبب شکیبایی شان پاداش دادم که آنان همان رستگارانند.

565 _ عن عبد الله بن مسعود فی قول الله تعالی: (انّی جزیتهم الیوم بما صبروا) یعنی جزیتهم بالجنّة الیوم بصبر علیّ بن أبی طالب وفاطمة والحسن والحسین فی الدنیا علی الطاعات وعلی الجوع والفقر وبما صبروا علی المعاصی وصبروا علی البلاء لله فی الدنیا (انهم هم الفائزون) والناجون من الحساب.

عبدالله بن مسعود درباره سخن خداوند: «انّی جزیتهم الیوم بماصبروا» گفت: یعنی امروز بهشت را به آنان پاداش دادم به سبب صبر علیّ بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین در دنیا بر طاعات و گرسنگی و فقر و صبرشان بر گناهان و صبرشان بر امتحان الهی در دنیا«انهم هم الفائزون» آنان نجات یافتگان از حساب هستند.

سوره نور آیه 36

و از سوره نور نازل شده است

فی بُیُوت أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ* رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ اِقامِ الصَّلوةِ وَ ایتآءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ

در خانه هایی که خدا اجازه داده که بلند شود و نام او در آنجا برده شود. هر صبح و شام در آن مردانی تسبیح می گویند که تجارت و دادوستد، آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد، آنان از روزی که دل ها و چشم ها در آن دگرگون می شود، می ترسند.

566 _ عن أبی برزة قال: قرأ رسول الله صلی الله علیه وآله: (فی بیوت أذن الله أن ترفع و

یُذکر) وقال: هی بیوت النبی. قیل: یا رسول الله أبیت علیّ وفاطمة منها؟ قال: من أفضلها.

ابوبرزه گفت: پیامبر خدا آین آیه را قرائت کرد: «فی بیوت اذن الله ان ترفع» و گفت: آن خانه های پیامبر است. گفته شد: آیا خانه علی و فاطمه هم از آنهاست؟ گفت: از بهترین آنهاست.

567 _ عن أنس بن مالک وعن بریدة قالا: قرأ رسول الله صلی الله علیه وآله هذه الآیة: (فی بیوت أذن الله أن ترفع _ إلی قوله والأبصار) فقام رجل فقال: أیّ بیوت هذه یا رسول الله؟ فقال: بیوت الأنبیاء. فقام إلیه أبوبکر فقال: یا رسول الله هذا البیت منها؟ _ لبیت علیّ وفاطمة _ قال: نعم من أفضلها.

انس بن مالک و بریده گفتند: پیامبر این آیه را قرائت کرد: «فی بیوت اذن الله ان ترفع _ تا _ والابصار» مردی بلند شد و گفت: یا رسول الله اینها کدام خانه ها هستند؟ فرمود: خانه های پیامبران. ابوبکر بلند شد و گفت: یا رسول الله خانه علی و فاطمه هم از آنهاست؟ فرمود: آری از بهترین آنهاست.

568 _ همین مضمون با سند دیگری نیز از انس و بریده نقل شده است.

سوره نورآیه 52

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفآئِزُونَ

و هر کس خدا و پیامبر او را اطاعت کند و از خدا بترسد و پروا نماید آنان همان نجات یافتگان هستند.

569 _ عن ابن عبّاس فی قول الله تعالی: (ومن یطع الله ورسوله ویخش الله) YʙŘǠسلف من ذنوبه «ویتّقه» _ فیما بقی _ «فأولیک هم الفائزون» بالجنة قال: أنزلت فی علیّ بن ابی

طالب.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتّقه» گفت: «یخش الله» یعنی از گناهان گذشته بترسد و «یتقه» یعنی در آینده از گناه پرهیز کند«فاولئک هم الفائزون» گفت: درباره علیّ بن ابی طالب نازل شده است.

سوره نور آیه 55

و نیز در این سوره نازل شده است

وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند وکارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که آنان را در زمین حکومت می دهد.

570 _ عن حنش أن علیاً علیه السلام قال: إنّی أقسم بالذی فلق الحبّة وبرأ النسمة وأنزل الکتاب علی محمّد صدقاً وعدلاً لتعطفنّ علیکم هذه الآیة: (وعد الله الذین آمنوا وعملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الأرض).

حنش گفت: علی گفت: همانا من به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید و کتاب را بر اساس راستی و عدل بر محمد نازل کرد، سوگند می خورم که (وعده) این آیه بر شما خواهد آمد: «وعدالله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض»

571 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (وعد الله الذین آمنوا) إلی آخر الآیة; قال: نزلت فی آل محمد(ص).

ابن عباس درباره سخن خداوند: «وعدالله الذین آمنوا» گفت: درباره آل محمد نازل شده است.

572 _ عبدالله بن محمد یقول: (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات) قال: هی لنا أهل البیت.

عبدالله بن محمد گفت: آیه: «وعدالله الذین آمنوا» درباره ما اهل بیت است.

سوره فرقان آیه 54

و از سوره فرقان نازل شده است

وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْمآءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا

و او کسی است که از آب بشری آفرید و او را نسب و سبب قرار داد.

573 _ عن السدی فی قوله: (وهو الذی خلق من الماء بشراً) قال: نزلت فی النبی صلی الله علیه وآله وسلم وعلیّ، زوّج فاطمة علیّاً وهو ابن عمّه وزوج ابنته، کان نسباً وکان صهراً.

سدّی درباره سخن خداوند: «وهو الذی خلق من الماء بشرا» گفت:

این آیه در مورد پیامبر و علی نازل شده که پیامبر دخترش فاطمه را به علی داد و او هم پسر عموی پیامبر بود و هم با دخترش ازدواج کرده بود، هم نسبت خویشاوندی داشت و هم داماد او بود.

574 _ ابن سیرین یقول: «فجعله نسباً وصهراً» قال: هو علیّ بن ابی طالب.

ابن سیرین گفت: «فجعله نسباو صهرا» علیّ بن ابی طالب است.

سوره فرقان آیه 74

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّّیاتِنا قُرَّةَ أَعْیُن وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِمامًا

وکسانی که می گویند پروردگارا برای ما از همسران وفرزندانمان روشنی چشم ببخش و ما را برای پرهیزگاران پیشوا قرار بده.

575 _ عن أبان بن تغلب قال: سألت جعفر بن محمد، عن قول الله تعالی: (الذین یقولون: ربّنا هب لنا من أزواجنا و ذرّیاتنا قرّة أعین واجعلنا للمتقین إماماً) قال: نحن هم أهل البیت.

ابان بن تغلب گفت: از جعفر بن محمد از سخن خداوند: «وجعلنا للمتقین اماما» پرسیدم، گفت: آنان ما خاندان هستیم.

576 _ عن أبی سعید فی قوله تعالی: (هب لنا) الآیة قال: قال النبی صلی الله علیه وآله و سلم قلت: یا جبرئیل من أزواجنا؟ قال: خدیجة. قال: ومن ذرّیاتنا؟ قال: فاطمة.: وقرّة أعین؟ قال: الحسن والحسین. قال: (واجعلنا للمتّقین إماماً)؟ قال: علیّ علیه السلام.

ابوسعید درباره آیه «هب لنا» گفت: پیامبر فرمود: گفتم: ای جبرئیل منظور از همسران ما کیست؟ گفت: خدیجه. و منظور از فرزندان ما؟ گفت: فاطمه. و منظور از نور چشم ما؟ گفت: حسن و حسین. گفت: «واجعلنا للمتقین اماما» علیّ بن ابی طالب.

سوره شعرا آیه 2

و از سوره شعرا نازل شده است

اِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمآءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ

اگر بخواهیم برای آنان نشانه ای از آسمان می فرستیم، پس گردن های آنان بر آن خضوع کننده است.

577 _ عن عبدالله بن عبّاس قال: نزلت هذه الآیة فینا وفی بنی أمیّة، سیکون لنا علیهم الدولة فتذلّ لنا أعناقهم بعد صعوبة وهوان بعد عزّة ثمّ قرأ (إن نشأ ننزّل علیهم من السماء آیة فظلّت أعناقهم لها خاضعین).

عبدالله بن عباس گفت: این آیه درباره ما

و بنی امیه نازل شده است، به زودی ما را بر آنان حکومت خواهد بود، پس گردن هایشان در برابر ما پس از دشواری ذلیل خواهد شد و پس از عزت خوار خواهد گشت، سپس قرائت کرد: «ان نشاء ننزّل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین».

سوره شعرا آیه 101 _ 102

و نیز در این سوره نازل شده است

فَما لَنا مِنْ شافِعینَ وَ لا صَدیق حَمیم

برای ما شفاعت کننده ای و نه دوست پر محبّتی وجود ندارد.

578 _ عن جعفر، عن أبیه قال: نزلت هذه الآة فینا وفی شیعتنا: (فما لنا من شافعین ولاصدیق حمیم) وذلک إنّ الله یفضّلنا ویفضّل شیعتنا بأن نشفع فإذا رأی ذلک من لیس منهم قال: فما لنا من شافعین.

جعفر از پدرش نقل می کند که گفت: این آیه: «فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم» درباره ما و شیعیان ما نازل شده است به این جهت که خدا به ما و شیعیان ما عنایت می کند تا شفاعت کنیم و چون کسانی که از آنان نیست این را می بینند، می گویند: ما را شفاعت کننده ای نیست.

579 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره شعراء آیه 214

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ

و خویشاوندان نزدیک خود را بیم بده.

580 _ عن البراء قال: لما نزلت: (وأنذر عشیرتک الأقربین) جمع رسول الله صلی الله علیه وآله بنی عبدالمطلب وهم یومئذ أربعون رجلا، الرجل منهم یأکل المسنّة ویشرب العسّ، فأمر علیاً برجل شاة فآدمها ثم قال: ادنوا بسم الله. فدنا القوم عشرة عشرة فأکلوا حتی صدروا، ثم دعا بقعب من لبن فجرع منه جرعة ثم قال لهم: اشربوا ببسم الله. فشرب القوم حتّی رووا فبدرهم أبو لهب فقال: هذا ما أسحرکم به الرجل! فسکت النبی صلی الله علیه وآله وسلم یومئذ فلم یتکلم، ثم دعاهم من الغد علی مثل ذلک من الطعام والشراب ثم أنذرهم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقال: یا بنی عبدالمطلب

إنّی أنا النذیر إلیکم من الله عزّوجلّ، والبشیر بما لم یجیء به أحد، جئتکم بالدنیا والآخرة فأسلموا وأطیعونی تهتدوا، ومن یواخینی منکم و یوازرنی؟ ویکون ولیّی و وصیّی بعدی وخلیفتی فی أهلی ویقضی دینی؟ فسکت القوم، وأعاد ذلک ثلاثاً کلّ ذلک یسکت القوم ویقول علیّ: أنا. فقال: أنت. فقام القوم وهم یقولون لأبی طالب: أطع ابنک فقد أمّره علیک!

براء گفت: وقتی آیه: «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد، پیامبر خدا فرزندان عبدالمطلب را جمع کرد و آنان در آن روز چهل مرد بودند و هر کدام از آنان گوشت شتری را می خوردند و ظرف بزرگی آب می نوشیدند، پیامبر به علی فرمان داد که پاچه گوسفندی را آماده کند، سپس گفت: به نام خدا نزدیک شوید، آن قوم ده نفر ده نفر نزدیک شدند و خوردند و سیر شدند، سپس کاسه شیری را خواست و جرعه ای از آن نوشید و به آنان گفت: به نام خدا بیاشامید و آن قوم نوشیدند و سیراب شدند، ابولهب سخن آغاز کرد و گفت: این چیزی است که این م_رد ب_ا آن شما را ج__ادو کرده است! پیامبر س_اکت گردید و در آن روز چیزی نگفت.فردای آن روز هم آنان را به خوردن و آشامیدن دعوت کرد آنگاه آنان را بیم داد و گفت: ای فرزندان عبدالمطلب همانا من از سوی خداوند، بیم دهنده و مژده دهنده به شما هستم با چیزی که هیچ کس آن را نیاورده است و من دنیا و آخرت را برای شما آورده ام، پس تسلیم شوید و از من پیروی کنید تا هدایت شوید. کیست از شما که با من برادری

کند و وزیر من شود و ولیّ و وصیّ من پس از من و جانشین من در خاندانم باشد و قرض مرا ادا کند؟ همه آنان ساکت شدند و پیامبر این سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار آنان ساکت بودند وعلی می گفت: من. پیامبر گفت: تو. پس مردم بلند شدند و به ابوطالب می گفتند: از پسرت اطاعت کن که او را امیر تو کرد.(1)

پی نوشتها

1-این روایت در کتاب های متعددی نقل شده است از جمله: ابن عساکر، تاریخ دمشق 1 ص 91 و طبری، جامع البیان ج 11 ص 122 و گنجی،کفایة الطالب ص 204

سوره نمل آیات 89 _ 90

و از سوره نمل نازل شده است

مَنْ جآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَع یَوْمَئِذ آمِنُونَ وَ مَنْ جآءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ اِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و هر کس کار نیکویی بکند، برای او بهتر از آن داده می شود و آنان از ناراحتی آن روز در امان خواهند بود و هر کس کار بدی کند، به رو در آتش سرنگون شوند، آیا جز آنچه می کردید سزا داده می شوید؟.

581 _ عن ابوجعفر یقول: دخل أبو عبدالله الجدلی علی أمیر المؤمنین فقال له: یا أبا عبدالله ألا أخبرک بقول الله تعالی: (من جاء بالحسنة _ إلی قوله _ تعملون)؟ قال: بلی جعلت فداک. قال: الحسنة حبّنا أهل البیت والسیئة بغضنا.

ابوجعفر گفت: ابوعبدالله جدلی بر امیرالمؤمنین وارد شد، به او گفت: ای ابوعبدالله آیا خبر دهم به تو از این سخن خداوند: «من جاء بالحسنة _ تا _ تعملون» گفت: آری فدایت گردم. گفت: حسنه دوست داشتن ما اهل بیت

وسیئه دشمنی ما اهل بیت است.

582 _ عن أبی عبدالله الجدلی قال: دخلت علی علیّ بن ابی طالب علیه السلام فقال: یا أبا عبدالله ألا أنبّئک بالحسنة التی من جاء بها أدخله الله الجنة، وبالسیئة التی من جاء بها أکبّه الله فی النار، ولم یقبل له معها عملاً؟ قلت: بلی یا أمیرالمؤمنین قال: الحسنة: حبّنا، والسیئة: بغضنا.

ابوعبدالله جدلی گفت: بر علیّ بن ابی طالب وارد شدم، گفت: ای ابوعبدالله به تو خیر بدهم از حسنه ای که هر کس آن را بیاورد خدا او را وارد بهشت می کند و از سیئه ای که هر کس آن را بیاورد، خداوند او را به صورت در آتش سرنگون می کند و هیچ عملی را از او نمی پذیرد؟ گفتم: آری یا امیرالمؤمنین. گفت: حسنه دوستی ما و سیئه دشمنی ماست.

583 _ عن جابر، قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: یا علیّ لو أنّ أمتی صاموا حتی صاروا کالأوتاد، وصلّوا حتی صاروا کالحنایا، ثم أبغضوک لأکّبهم الله علی مناخرهم فی النار.

جابر گفت: رسول خدا فرمود: یا علی اگر امت من آن قدر روزه بگیرند که مانند میخ (لاغر) شوند و آن قدر نماز بخوانند که مانند گیاه شوند آنگاه تو را دشمن بدارند، خداوند آنان را بر روی دماغ در آتش سرنگون می کند.

584 _ عن أبی سعید، قال: قتل قتیل بالمدینة علی عهد النبی علیه السلام فصعد المنبر خطیباً وقال: والذی نفس محمد بیده لا یبغضنا أهل البیت أحد إلا أکبّه الله عزّوجلّ فی النّار علی وجهه.

ابوسعید گفت، در زمان پیامبر در مدینه کسی کشته شد، پیامبر بر منبر رفت و خطبه خواند

و گفت، سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، کسی ماخاندان را دشمن نمی دارد مگراینکه خداوند او را به رو در آتش سرنگون می کند.

585 _ عن جابربن عبدالله وأنس بن مالک قالا: قال رسول الله (ص): یا علیّ لو أنّ أمّتی أبغضوک لأکبّهم الله علی مناخرهم فی النار.

جابربن عبدالله و انس بن مالک گفتند: پیامبر خدا گفت: یا علی اگر امت من تو را دشمن بدارند، خداوند آنهارا با دماغ هایشان در آتش سرنگون می کند.

586 _ عن ابن عبّاس قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: یا بنی هاشم إنّی سألت الله لکم ثلاثاً، سألت الله أن یعلّم جاهلکم وأن یثبّت قائلکم ویجعلکم جوبا نجباء رحماء، فلو أنّ رجلا صفن بین الرکن والمقام ثمّ لقی الله مبغضاً لبنی هاشم لأکبّه الله علی وجهه فی النار.

ابن عباس گفت: پیامبر خدا فرمود: ای بنی هاشم از خدا درباره شما سه چیز را طلب کردم: از او خواستم که نادان شما را دانا کند و گوینده شما را ثبات بدهد و شما را جواب دهنده و نجیب و مهربان سازد. اگر مردی در میان رکن و مقام بایستد آنگاه خدا را درحال دشمنی با بنی هاشم ملاقات کند، خداوند او را به رو در آتش سرنگون می سازد.

در این باره از گروهی از اصحاب روایاتی وارد شده و هر کس بخواهد که از آنها آگاه شود به کتابی که تحت عنوان (اثبات النفاق لاهل النصب و الشقاق) جمع آوری کرده ام، مراجعه کند.

587 _ مضمون حدیث شماره 582 با سند دیگری نیز نقل شده است.

588 _ عن أبی أمامة الباهلی قال:

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إنّ الله خلق الأنبیاء من شجر شتّی وخلقنی وعلیّاً من شجرة واحدة، فأنا أصلها وعلیّ فرعها والحسن والحسین ثمارها و أشیاعنا أوراقها، فمن تعلّق بغصن من أغصانها نجا، ومن زاغ هوی، ولو أنّ عابداً عبدالله ألف عام ثمّ ألف عام ثمّ ألف عام ثمّ لم یدرک محبّتنا أهل البیت أکبّه الله علی منخریه فی النار. ثم تلا: (قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فی القربی) ]23 / الشوری [.

ابوامامه باهلی گفت: پیامبر خدا گفت: همانا خداوند پیامبران را از درختان گوناگونی خلق کرده و من و علی را از یک درخت آفریده است، من ریشه آن درخت وعلی شاخه آن و حسن وحسین میوه های آن وپیروان ما برگ های آن هستند، پس هر کس به شاخه ای از شاخه های آن آویزان شود نجات می یابد و هر کس بلغزد می افتد و اگر عابدی هزار سال سپس هزار سال سپس هزار سال خدا را عبادت کند ولی محبت مااهل بیت را درنیابد، خداوند او را به روی دو دماغش در آتش سرنگون خواهد کرد. آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «قل لا اسألکم علیه اجرا الاّ المودة فی القربی» بگو برای آن از شما مزدی نمی خواهم مگر دوست داشتن خویشان.(1)

پی نوشتها

1-سوره شوری آیه 23

سوره قصص آیه 4

واز سوره قصص نازل شده است

وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ

و اراده کردیم بر کسانی که در زمین ضعیف شده اند، منت نهیم و آنان را پیشوایان قرار بدهیم وایشان را وارثان (زمین) کنیم.

589 _ عن المفضل بن عمر،سمعت جعفر بن محمد الصادق یقول:ان رسول

الله نظر الی علی و الحسن والحسین فبکی و قال:انتم المستضعفون بعدی.

قال المفضل:فقلت له:ما معنی ذلک یا ابن رسول الله؟قال معناه:انکم الائمة بعدی ان الله تعالی یقول: (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین) فهذه الایة فینا جاریة الی یوم القیامة.

مفضل بن عمر گفت:از جعفر بن محمد الصادق شنیدیم که گفت: پیامبر خدا به علی و حسن و حسین نگاه کرد وگریست و گفت: شما مستضعفانِ پس از من هستید. مفضل می گوید: به او گفتم ای پسر پیامبر معنای این سخن چیست؟ گفت: معنایش این است که شما امامان پس از من هستید، چون خداوند می فرماید: «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» این آیه تا روز قیامت درباره ما جریان دارد.

590 _ عن ربیعة بن ناجد، قال: قال علیّ: لیعطفنّ علینا الدنیا عطف الضروس علی ولدها. ثم قرأ (ونرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض)

ربیعة بن ناجذ گفت: علیّ بن ابی طالب گفت: دنیا بر ما روی می آورد مانند روی آوردن ماده شتر بر بچه اش، آنگاه قرائت کرد: «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض».

591 _ عن حنش عن علیّ قال: من أراد أن یسأل عن أمرنا و أمر القوم فإنّا و أشیاعنا یوم خلق الله السماوات والأرض علی سنّة موسی و أشیاعه و إنّ عدوّنا یوم خلق السماوات والأرض علی سنّة فرعون و أشیاعه; فلیقرأ هؤلاء الآیة: (إنّ فرعون علا فی الأرض). (ونرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا _ إلی قوله: _ یحذرون. فأقسم بالذی فلق الحبّة; وبرأ النسمة وأنزل

الکتاب علی موسی صدقاً وعدلاً; لیعطفنّ علیکم هؤلاء الآیات عطف الضّروس علی ولدها.

حنش از علی نقل می کند که گفت: هر کس بخواهد از امر ما و این قوم بپرسد، ما و پیروان ما از روزی که خداوند آسمان ها و زمین را آفرید، بر سنّت موسی و پیروان او هستیم و دشمنان ما از روزی که خداوند آسمان ها و زمین را آفریده بر سنت فرعون و پیروان او هستند، اینان آیه: «ان فرعون علا» «و نریدان نمّن علی الذین استضعفوا» را بخوانند، سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید و کتاب را براساس راستی و عدل بر موسی فرستاد، این آیات بر شما روی خواهد آورد مانند روی آوردن ماده شتر به بچه خود.

593 _ عن أبی صادق قال: قال علیّ: هی لنا _ أو فینا _ هذه الآیة: (ونرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین).

ابوصادق از علی نقل می کند که گفت: این آیه: «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» برای ما یا درباره ما نازل شده است.

594 _ این مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

595 _ مضمون حدیث 590 به طریق دیگری نیز نقل شده است.

596 _ عن جابربن عبدالله قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: یا بنی هاشم أنتم المستضعفون المقهورون المستذلّون بعدی.

جابر بن عبدالله گفت: پیامبر خدا فرمود: ای بنی هاشم شما مستضعفان و ستمدیدگان و خوارشدگان پس از من هستید.

597 _ عن فاطمة بنت الحسین، عن أبیها الحسین بن علیّ علیهم السلام قال: نحن المستضعفون،

ونحن المقهورون، ونحن عترة رسول الله فمن نصرنا فرسول الله نصر، ومن خذلنا فرسول الله خذل، ونحن وأعداؤنا نجتمع (یوم تجد کلّ نفس ما عملت من خیر محضراً).

حسین بن علی گفت: ما مستضعفان و ستمدیدگان هستیم و ما عترت پیامبر خدا هستیم، پس هر کس ما را یاری کند رسول خدا را یاری کرده است و هر کس ما را خوار سازد رسول خدا را خوار کرده است و ما و دشمنان ما (در روز قیامت) به هم خواهیم رسید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا» روزی که هر نفسی هر خوبی که کرده است حاضر خواهد یافت.

سوره قصص آیه 35

و نیز در این سوره نازل شده است

سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ

به زودی بازویت با برادرت نیرومند خواهیم کرد.

598 _ عن أنس عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال: بعث النبی مصدّقاً إلی قوم فعدوا علی المصدّق فقتلوه فبلغ ذلک النبی صلی الله علیه وآله وسلم فبعث علیاً فقتل المقاتلة وسبی الذریة، فبلغ ذلک النبی صلی الله علیه وآله وسلم فسره; فلما بلغ علیّ أدنی المدینة تلقّاه رسول الله صلی الله علیه وآله فاعتنقه وقبّل بین عینیه وقال: بأبی أنت وأمی من شدّ الله عضدی به کما شدّ عضد موسی بهارون.

انس از پیامبر نقل می کند که پیامبر مبلّغی را به سوی قومی فرستاد و آنان آن مبلّغ را کشتند، این خبر به پیامبر رسید، علی را برای جنگ با آن قوم فرستاد و او جنگجویان آنها را کشت و فرزندنشان را اسیر کرد، چون علی به نزدیکی مدینه رسید، پیامبر به ملاقات او رفت و با او معانقه کرد و میان دو چشم او

را بوسید و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد که خداوند بازوی مرا به وسیله تو نیرومند کرد همانگونه که بازوی موسی را به وسیله هارون قوت داد.

سوره قصص آیه61

و نیز در این سوره نازل شده است

أَفَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لاقیهِ کَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ الْمُحْضَرینَ

آیا کسی که به او وعده نیکو دادیم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که به او متاع زندگی دنیا داده ایم؟ سپس او در روز قیامت از احضار شدگان خواهد بود.

599 _ عن مجاهد فی قوله تعالی: (أفمن وعدناه وعداً حسناً فهو لاقیه) قال: نزلت فی علی وحمزة وأبی جهل.

مجاهد درباره سخن خداوند: «افمن و عدناه و عدا حسنا فهو لاقیه» گفت: درباره علی و حمزه و ابوجهل نازل شده است.

شعبه می گوید: از سدی پرسیدم، گفت: درباره آنهاست.

600 _ این مضمون با طریق دیگری هم نقل شده است.

601 _ عن عبدالله بن عباس فی قول الله تعالی: (أفمن وعدناه) قال: نزلت فی حمزة وجعفر وعلی، وذلک إن الله وعدهم فی الدنیا الجنة علی لسان نبیه صلی الله علیه وآله وسلم فهاؤلاء یلقون ما وعدهم الله فی الآخرة، ثم قال: (کمن متّعناه متاع الحیاة الدنیا) وهو أبو جهل بن هشام (ثم هو یوم القیامة من المحضرین) یقول: من المعذبین.

عبدالله بن عباس راجع به سخن خداوند: «افمن وعدناه» گفت: درباره علی و حمزه و جعفر نازل شده به این صورت که خداوند در دنیا از زبان پیامبر خود به آنان وعده بهشت داد و اینان در آخرت به آنچه خداوند وعده کرده، خواهند رسید.سپس فرمود: «کمن متعناه متاع الحیوة الدنیا» او

ابوجهل بن هشام است «ثم هو یوم القیامة من المحضرین» گفت: از معذبان خواهد بود.

سوره عنکبوت آیه 1

و از سوره عنکبوت نازل شده است

الم أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ

آیا مردم گمان دارند که رها می شوند به اینکه بگویند ایمان آوردیم و آنان امتحان نمی شوند؟.

602 _ عن الحسین بن علیّ، عن علیّ علیهم السلام قال: لمّا نزلت (آلم أحسب الناس) الآیة، قلت: یا رسول الله ما هذه الفتنة؟ قال: یا علی إنک مبتلی و مبتلی بک.حسین بن علی از علی نقل می کند که گفت: چون آیه: «الم احسب الناس» نازل شد، گفتم: یا رسول الله این امتحان چیست؟ فرمود: تو امتحان می شوی و به وسیله تو امتحان می شوند.

603 _ عن أبی معاذ البصری قال: لما افتتح علیّ بن ابی طالب البصرة صلی بالناس الظهر; ثم التفت إلیهم فقال: سلوا. فقام عبّاد بن قیس قال: فحدثنا عن الفتنة هل سألت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عنها؟ قال: نعم لمّا أنزل الله (آلم أحسب الناس أن یترکوا) إلی قوله تعالی: (الکاذبین) جثوت بین یدی النبی صلی الله علیه وآله وسلم فقلت: بأبی أنت وأمی فما هذه الفتنة التی تصیب أمتک من بعدک؟ قال: سل عما بدا لک فقلت: یا رسول الله علی ما أجاهد من بعدک؟ قال: علی الاحداث یا علی فقلت: یا رسول الله صلی فبیّنها لی. قال: کلّ شیء یخالف القرآن وسنتی.

ابومعاذ بصری گفت: چون علیّ بن ابی طالب(ع) بصره را فتح کرد نماز ظهر را با مردم خواند، آنگاه به سوی آنان توجه نمود و گفت: بپرسید. عبّادبن قیس بلند شد و گفت: به ما از فتنه خبر بده، آیا

از پیامبر خدا راجع به آن پرسیده ای؟ فرمود: آری، چون آیه: «الم احسب الناس ان یترکوا _ تا _ الکاذبین» نازل شد، مقابل پیامبر خدا نشستم و گفتم پدر و مادرم فدای تو این فتنه (آزمایش) که به امت تو پس از تو خواهد رسید چیست؟ فرمود: بپرس از آنچه برای تو پیش آمده است، گفتم: یا رسول الله پس از تو در برابر چه چیزی جهاد کنم؟ فرمود: در برابر حادثه ها یا علی. گفتم: یا رسول الله آن حادثه ها را برای من بیان کن، فرمود: هر چیزی که مخالف قرآن و سنت من باشد.

سوره عنکبوت آیات 4 _ 8

و نیز در این سوره نازل شده است

أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا سآءَ ما یَحْکُمُونَ مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقآءَ اللّهِ فَاِنَّ أَجَلَ اللّهِ لَآت وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ وَ مَنْ جاهَدَ فَاِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِه اِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ

آیا کسانی که اعمال بد انجام می دهند، گمان کردند که بر ما چیره خواهند شد؟ چه بد داوری می کنند، کسی که به ملاقات خدا امیدوار است (باید اطاعت کند) چون سرآمدی که خدا تعیین کرده خواهد رسید و او شنوا و داناست، و کسی که جهاد می کند برای خدا جهاد می کند همانا خداوند از جهانیان بی نیاز است.

604 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (أم حسب الذین یعملون السیّئآت) قال: نزلت فی عتبة وشیبة والولید بن عتبة، وهم الذین بارزوا علیاً وحمزة وعبیدة. وفی قوله تعالی: (من کان یرجو لقاء الله فإنّ أجل الله لآت وهو السمیع العلیم، ومن جاهد فإنمّا یجاهد لنفسه) قال: نزلت فی علیّ وصاحبیه حمزة وعبیدة.

ابن عباس درباره

سخن خداوند: «ام حسب الذین یعملون السیئات» گفت: راجع به عتبه و شیبه و ولیدبن عتبه نازل شده که با علی و حمزه و عبیده مبارزه کردند. و این سخن خداوند: «من کان یرجو لقاءالله فان اجل الله لات و هو السمیع العلیم و من جاهد فانمّا یجاهد لنفسه» راجع به علی و دو یار او حمزه و عبیده است.

605 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (والذین آمنوا و عملوا الصالحات قال: یعنی علیّاً وعبیدة وحمزة (لنکفّرنّ عنهم سیئاتهم) یعنی ذنوبهم (ولنجزینّهم _ من الثواب فی الثواب فی الجنّة _ أحسن الذی کانوا یعملون) فی الدنیا.

ابن عباس گفت: «و الذین آمنوا و عملواالصالحات» یعنی علی و عبیدة و حمزه «لنکفّرنّ عنهم سیئاتهم» یعنی گناهانشان را می بخشیم «و لنجزینهم احسن الذی کانوا یعملون» یعنی در برابر کارهایی که در دنیا انجام داده اند در بهشت ثواب می دهیم.

سوره عنکبوت آیه 69

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا

و کسانی که در راه ما جهاد کردند به راه های خود هدایت می کنیم.

606 _ عن أبی جعفر فی قوله تعالی: (والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا) قال: فینا نزلت.

ابوجعفر درباره سخن خداوند: «والذین جاهدوا فینا» گفت: درباره ما نازل شده است.

607 _ این مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره روم آیه 38

و از سوره روم نازل شده است

فَاتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و به خویشاوند حق او را بده و به مسکین و درمانده در راه.این برای کسانی که تقرب به خدا را می خواهند، بهتر است وآنان همان رستگارانند.

608 _ عن ابن عبّاس قال: لمّا أنزل الله (وآت ذا القربی حقّه) دعا رسول الله صلی الله علیه وآله فاطمة وأعطاها فدکاً وذلک لصلة القرابة. (والمسکین): الطّوّاف الذی یسألک، یقول: أطعمه. (وابن السبیل) وهو الضّیف، حثّ علی ضیافته ثلاثة أیّام، وإنّک یا محمد إذا فعلت هذا فافعله لوجه الله (وأولئک هم المفلحون) یعنی أنت ومن فعل هذا من الناجین فی الآخرة من النار الفائزین بالجنة.

ابن عباس گفت: چون آیه: «آت ذا القربی حقه» نازل شد، پیامبر خدا فاطمه را خواند وفدک را به او داد و این به سبب پیوند خویشاوندی بود. و منظور از «مسکین» دوره گردی است که از تو سؤال می کند، می گوید: او را طعام بده. و «ابن السبیل» همان مهمان است، سه روز از او پذیرائی کن و تو ای محمد اگر چنین کردی آن را برای خدا انجام بده «و اولئک هم

المفلحون» یعنی تو و هر کس که چنین کند در آخرت از نجات یافته گان از آتش و وارد شدگان در بهشت خواهد بود.

سوره لقمان آیه 22

و نیز از سوره لقمان نازل شده است

وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ اِلَی اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقیوَ اِلَی اللّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ

و هر کس روی خود را به سوی خدا آورد در حالی که از نیکوکاران است، همانا به ریسمان محکمی چنگ زده است وپایان کارها به سوی خداوند است.

609 _ عن أنس بن مالک فی قوله تعالی: (ومن یسلم وجهه إلی الله) قال: نزلت فی علیّ بن ابی طالب; کان أوّل من أخلص لله الإیمان، وجعل نفسه وعلمه لله. (وهو محسن) یقول: مؤمن مطیع (فقد استمسک بالعروة الوثقی) هی قول: لا إله إلا الله (وإلی الله ترجع الأمور).

انس بن مالک راجع به سخن خداوند: «و من یسلم وجهه الی الله» گفت: درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است، او نخستین کسی بود که ایمان را برای خدا خالص گردانید و خود و علم خود را در راه خدا قرار داد «و هو محسن» یعنی مؤمن فرمانبردار «فقد استمسک بالعروة الوثقی» آن گفتن لا اله الاّ الله است «والی الله ترجع الامور»

سوره سجده آیه 18

و نیز از سوره سجده نازل شده است

أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کانَ فاسِقًا لا یَسْتَوُونَ

آیا کسی که مؤمن است مانند کسی است که فاسق است؟ آنان مساوی نیستند.

610 _ عن ابن عبّاس قال: نزلت: (أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لایستوون) یعنی بالمؤمن علیاً وبالفاسق الولید بن عقبة.

ابن عباس گفت: آیه: «افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لایستوون» منظور از مؤمن علی ومنظور از فاسق ولیدبن عقبه است.

611 _ عن ابن عبّاس قال: انتدب علیّ والولید بن عقبة فقال الولید لعلی:انا احدّ منک سنانا واسلط منک لساناً و املأ منک حشوا فی الکتیبة.فقال له علیّ: اسکت یا

فاسق فأنزل الله تعالی هذه الآیة.

ابن عباس گفت: علی و ولیدبن عقبه با همدیگر به گفتگو پرداختند، ولید به علی گفت: نیزه من تیزتر از تو و زبان من گویاتر از توست و در لشکر بیشتر از تو جا را پر می کنم. علی به او گفت: ساکت باش ای فاسق، پس خدا این آیه را نازل کرد.

611 _ 612 _ این مضمون با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

613 _ عن ابن عباس قال: نزلت هذه الآیة: (أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً) فی علیّ بن ابی طالب والولید بن عقبة.

ابن عباس گفت: این آیه: «افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا» راجع به علیّ بن ابی طالب (ع) و ولیدبن عقبه نازل شده است.

614 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (أفمن کان مؤمناً) قال هوعلیّ بن ابی طالب (کمن کان فاسقاً) الولید بن عقبة بن أبی معیط.وقوله تعالی: (فلهم جنات المأوی) نزلت فی علی. وقوله: (فمأواهم النار) نزلت فی الولید بن عقبة.

مضمون حدیث قبلی با سند دیگری نیز از ابن عباس نقل شده به اضافه اینکه ابن عباس گفت: سخن خداوند: «فلهم جنات المأوی» درباره علی است و سخن خداوند: «فمأ واهم النار= جایگاه آنان آتش است» درباره ولیدبن عقبه نازل شده است.

615 _ عن ابن عباس فی قول الله عزوجلّ: (أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً، لایستوون) قال: أما المؤمن فعلیّ بن ابی طالب، والفاسق عقبة بن أبی معیط، وذلک لسباب کان بینهم فأنزل الله عزّوجلّ ذلک.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا» گفت: مؤمن علی ابن ابی طالب و فاسق ولیدبن عقبة بن ابی معیط است

و این بدانجهت بود که میان آنها سخنان دشنام گونه ای ردوبدل شد و خدا این آیه را نازل کرد.

616 _ 619 _ همین مضمون با اندک تفاوتی از سلیمان بن حسین و سدّی و عبدالرحمان بن ابی لیلی و محمدبن مغیره نیز نقل شده است.

620 _ عن عطاء بن یسار قال: نزلت سورة السجدة بمکّة، إلاّ ثلاث آیات منها نزلت بالمدینة فی علیّ والولید بن عقبة; وکان بینهما کلام فقال الولید: أنا أبسط منک لساناً وأحدّ سناناً. فقال علیّ: أسکت فإنَّک فاسق. فأنزل الله فیهما: (أفمن کان مؤمناً کمن فاسقاً).

عطاء بن یسار گفت: سوره سجده در مکه نازل شده مگر سه آیه از آن که در مدینه و درباره علی و ولیدبن عقبه نازل شد و میان آن دو سخنی بود، ولید گفت: زبان من گویاتر و نیزه من تیزتر از توست، علی گفت: ساکت باش که تو فاسق هستی و خدا این آیه را درباره آن دو نازل کرد: «افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا».

621 _ 623 _ شبیه مضمون حدیث 613 از طریق کلبی و سدّی و محمدبن سیرین نیز نقل شده است.

سوره سجده آیه 24

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ

و از آنان پیشوایانی قرار دادیم که با امر ما به سبب صبری که کردند هدایت می کردند و آنان به آیات ما یقین داشتند.

624 _ عن أبی جعفر فی قوله: (وجعلنا منهم أئمّةً یهدون بأمرنا) قال: نزلت فی ولد فاطمة علیها السلام.

ابوجعفر درباره آیه: «وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا» گفت: این آیه راجع به فرزندان فاطمه نازل شده است.

625 _

عن أبی جعفر فی قوله تعالی: (وجعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا) قال: نزلت فی ولد فامطة خاصّة، جعل الله منهم أئمة یهدون بأمره.

ابوجعفر درباره سخن خداوند: «وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا» گفت: درخصوص فرزندان فاطمه نازل شده و خدا از آنان پیشوایانی قرار داد که با امر او هدایت می کنند.

626 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (أفمن کان مؤمناً) قال: نزلت هذه الآیة فی علی علیه السلام یعنی کان علی مصدّقاً بوحدانیتی (کمن کان فاسقاً) یعنی الولید بن عقبة بن أبی معیط. وفی قوله: (وجعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا) قال جعل الله لبنی إسرائیل بعد موت هارون وموسی، من ولد هارون سبعة من الأئمة، کذلک جعل من ولد علی سبعة من الأئمة، ثم اختار بعد السبعة من ولد هارون خمسة فجعلهم تمام الأثنی عشر نقیباً، کما اختار بعد السبعة من ولد علی خمسة فجعلهم تمام الإثنی عشر.

ابن عباس راجع به آیه: «افمن کان مؤمنا» گفت: این آیه درباره علی نازل شد، یعنی علی وحدانیت خدا را تصدیق می کرد «کمن کان فاسقا» یعنی ولید بن عقبه بن ابی معیط. و درباره سخن خداوند: «وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا» گفت: خداوند پس از مرگ هارون و موسی از فرزندان هارون هفت پیشوا برای بنی اسرائیل قرار داد، همچنین از فرزندان علی هفت تن از امامان را قرار داد آنگاه بعد از آن هفت نفر، از فرزندان هارون پنج تن را امام قرار داد که جمعاً دوازده نفر نقیب شدند و به همین گونه، پس از هفت نفر از فرزندان علی پنج نفر دیگر را امام قرار داد و آنان دوازده نفر شدند.

پایان جلد

اول از کتاب شواهد التنزیل.

سوره احزاب آیه 23

و نیز از سوره احزاب نازل شده است

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً

و از مؤمنان مردانی هستند که آنچه را که با خدا بر آن پیمان بسته اند به راستی انجام می دهند، برخی از آنان از دنیا رفته اند و برخی دیگر منتظر هستند و هرگز (پیمان الهی را) تغییر نداده اند.

627 _ عن علیّ علیه السلام قال: فینا نزلت (رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه) الآیة فأنا والله المنتظر وما بدّلت تبدیلاً.

علی(ع) گفت: آیه: «رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه» درباره ما نازل شده و به خدا سوگند، کسی که منتظر است من هستم و هرگز تغییر نداده ام.

628 _ عن عبدالله بن عبّاس فی قول الله تعالی: (من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه) یعنی علیاً وحمزة وجعفر (فمنهم من قضی نحبه) یعنی حمزة وجعفراً (ومنهم من یننتظر) یعنی علیّاً علیه السلام کان ینتظر أجله والوفاء لله بالعهد والشهادة فی سبیل الله، فوالله لقد رزق الشهادة.

عبدالله بن عباس درباره سخن خداوند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه» گفت: یعنی علی و حمزه و جعفر «فمنهم من قضی نحبه» یعنی حمزه و جعفر «ومنهم من ینتظر» یعنی علی(ع) که منتظر مرگ خود و وفا کردن به پیمان خدا و شهادت در راه خدا بود و به خدا سوگند که شهادت روزی او شد.

سوره احزاب آیه 25

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ کَفَی اللّهُ الْمُؤْمِنینَ الْقِتالَ

و خداوند مؤمنان را از جنگیدن کفایت کرد.

629 _ عن عبدالله بن مسعود إنّه کان یقرأ (وکفی الله المؤمنین القتال بعلیّ بن أبی طالب)

عبدالله بن مسعود این آیه را

چنین می خواند: «وکفی الله المؤمنین القتال بعلیّ بن ابی طالب » یعنی خداوند به وسیله علیّ بن ابی طالب(ع) مؤمنان را از جنگیدن کفایت کرد.(1)

630 _ 632 _ همین مضمون با سه سند دیگر نیز روایت شده است.

633 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (وکفی الله المؤمنین القتال) قال: کفاهم الله القتال یوم الخندق بعلی بن أبی طالب حین قتل عمرو بن عبدودّ.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «وکفی الله المؤمنین القتال» گفت: خداوند آنها را در جنگ خندق به وسیله علیّ بن ابی طالب(ع) از جنگیدن کفایت کرد و آن هنگامی بود که او عمروبن عبدودّ را کشت.

634 _ عن حذیفة، قال:لمّا کان یوم الخندق عبر عمروبن عبدود، حتی جاء فوقع علی عسکر النبی صلی الله علیه وآله وسلم فنادا البراز. فقال رسول الله: أیکم یقوم إلی عمرو؟ فلم یقم أحد إلا علیّ بن أبی طالب فإنه قام فقال له النبی: اجلس، ثم قال النبی(ص): أیکم یقوم إلی عمرو؟ فلم یقم أحد، فقام إلیه علی فقال: أنا له. فقال النبی: اجلس، ثم قال النبی(ص) لأصحابه: أیکم یقوم إلی عمرو؟ فلم یقم أحد، فقام علی فقال: أنا له. فدعاه النبی صلی الله علیه وآله فقال: إنه عمروبن

عبدود. قال: وأنا علیّ بن أبی طالب فألبسه درعه ذات الفضول وأعطاه سیفه ذا الفقار وعمّمه بعمامته السحاب علی رأسه تسعة أکوار ثم قال له: تقدّم، فقال النبی(ص) لما ولی: اللهم احفظه من بین یدیه ومن خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمیه.

فجاء حتی وقف علی عمرو فقال: من أنت؟ فقال عمرو: ما ظننت أنی أقف موقفاً أجهل فیه، أنا

عمروبن عبدودّ; فمن أنت؟ قال: أنا علی بن أبی طالب فقال: الغلام الذی کنت أراک فی حجر أبی طالب؟ قال: نعم. قال: إنّ أباک کان لی صدیقاً وأنا أکره أن أقتلک، فقال له علیّ: لکنّی لاأکره أن أقتلک، بلغنی أنک تعلقت بأستار الکعبة وعاهدت الله عزّوجلّ أن لا یخیّرک رجل بین ثلاث خلال إلا اخترت منها خلّة؟ قال: صدقوا. قال إمّا أن ترجع من حیث جئت. قال: لا، تحدّث بها قریش. قال: أو تدخل فی دیننا فیکون لک مالنا و علیک ما علینا. قال ولا هذه. فقال له علی فأنت فارس وأنا راجل فنزل عن فرسه وقال: ما لقیت من أحد ما لقیت من هذا الغلام! ثم ضرب وجه فرسه فأدبرت، ثم أقبل إلی علی، وکان رجلاً طویلاً _ یداوی دبر البعیرة وهو قائم _ وکان علی فی تراب دق لایثبت قدماه علیه، فجعل علی ینکص إلی ورائه یطلب جلداً من الأرض یثبت قدمیه ویعلوه عمرو بالسیف وکان فی درع عمرو قصر فلمّا تشاک بالضربة تلقّاها علی بالترس فلحق ذباب السیف فی رأس علیّ، حتی قطعت تسعة أکوار حتّی خطّ السیف فی رأس علیّ، وتسیّف علی رجلیه بالسیف من أسفل فوقع علی قفاه فثارت بینهما عجاجة فسُمِع علیٌّ یکبّر، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: قتله والذی نفسی بیده.

فکان أوّل من ابتدر العجاج عمربن الخطاب فإذا علیّ یمسح سیفه بدرع عمرو، فکبّر عمربن الخطّاب فقال: یا رسول الله قتله. فحزّ علیّ رأسه ثم أقبل یخطر فی مشیته، فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: یا علی إن هذه مشبة یکرهها الله عزّ وجلّ إلاّ فی هذا الموضع. فقال رسول الله صلی الله علیه

وآله لعلیّ: ما منعک من سلبه فقد کان ذا سلب؟ فقال: یا رسول الله: إنه تلقانی بعورته. فقال النبی(ص):

أبشر یا علی فلو وزن الیوم عملک بعمل أمة محمد لرجح عملک بعملهم وذلک إنه لم یبق بیت من بیوت المشرکین إلا وقد دخله وهن بقتل عمرو، ولم یبق بیت من بیوت المسلمین إلا وقد دخله عزّ بقتل عمرو.

حذیفه گفت: چون جنگ خندق پیش آمد، عمروبن عبدودّ از خندق گذشت تا اینکه نزدیک سپاه پیامبر آمد و مبارز طلبید. پیامبر فرمود: کدام یک از شما پاسخ عمرو را می دهد؟ هیچ کس بلند نشد جز علیّ بن ابی طالب(ع) که بلند شد ولی پیامبر به او فرمود: بنشین، بار دیگر پیامبر فرمود: کدام یک از شما پاسخ عمرو را می دهد؟ کسی بلند نشد جز علیّ بن ابی طالب(ع) که بلند شد و گفت: من پاسخ او را می دهم. پس پیامبر فرمود: بنشین، باز پیامبر به اصحاب خود فرمود: کدام یک از شما پاسخ عمرو را می دهد؟ هیچ کس بلند نشد و علی بلند شد و گفت: من پاسخ او را می دهم. پس پیامبر او را دعا کرد و گفت: او عمروبن عبدودّ است، گفت: من هم علیّ بن ابی طالب هستم!

پیامبر زره خود را به علی پوشانید و شمشیرش ذوالفقار را به او داد و عمامه مخصوص خود را نه دور بر سر او پیچانید آنگاه گفت: پیش برو! و چون علی رفت گفت: خدایا او را از سمت جلو و سمت عقب و از راست و چپ و از بالای سر و زیر قدم ها حفظ کن، علی آمد و مقابل عمرو

ایستاد و گفت: تو کیستی؟ گفت: من علیّ بن ابی طالب هستم، عمرو گفت: تو همان کودکی هستی که در آغوش ابوطالب می دیدم؟ گفت: آری، گفت: پدر تو دوست من بود و من نمی خواهم تو را بکشم، علی گفت: ولی من می خواهم تو را بکشم، به من خبر رسیده که تو به استار کعبه آویختی و با خدا پیمان بستی که هیچ کس از تو سه تا درخواست نمی کند مگر اینکه یکی از آنها را برآورده کنی، گفت: راست گفته اند، گفت: یا از آنجا که آمدی برگرد، گفت: هرگز، چون قریش همواره از آن سخن می گویند، گفت: یا در دین ما داخل شو و آنچه به نفع ماست به نفع تو و آنچه به ضرر ماست به ضرر تو باشد، گفت: این درخواست را نیز نمی پذیرم، علی گفت: تو سواره ای و من پیاده، در این هنگام ازاسب خود پیاده شد و گفت: آنچه از این کودک دیدم از هیچ کس ندیدم، پس بر صورت اسب خود زد و اسب پشت نمود، آنگاه به سوی علی آمد.

او مردی بلند قد بود به طوری که پشت شتر ایستاده را مداوا می کرد و علی بر روی خاک نرمی ایستاده بود و قدم های او بر زمین ثابت نبود و شمشیر عمرو بالای سر علی بود و زره عمرو کوتاه بود، وقتی عمرو ضربه خود را فرود آورد، علی سپر خود را مقابل آن قرار داد ولی انتهای شمشیر به سر علی اصابت کرد، به گونه ای که آن نه دور عمامه را برید و به سر علی رسید، علی

دوپای عمرو را از پایین با شمشیر زد و عمرو به پشت خود بر زمین افتاد و میان آنان گردی برخاست و شنیدند که علی تکبیر می گوید، پیامبر خدا فرمود: سوگند به کسی که جانم در دست اوست که او را کشت.

نخستین کسی که به طرف آن گرد و غبار رفت عمربن خطاب بود که علی را دید که شمشیرش را به زره عمرو می کشد، پس عمربن خطاب تکبیر سرداد و گفت: یا رسول الله او را کشته است، پس علی سر او را از بدن جدا کرد سپس به راه افتاد در حالی که در راه رفتن حالت مخصوصی به خود گرفته بود. پیامبر به او گفت: یا علی این نوع راه رفتن را خداوند دوست ندارد مگر در این موضع. آنگاه پیامبر به علی گفت: چه باعث شد که چیزهای قیمتی او را برنداشتی؟ گفت یا رسول الله او با عورت خود مانع از این کار شد، پیامبر فرمود: مژده باد بر تو یا علی! اگر عمل امروز تو را با عمل امت محمد مقایسه کنند، عمل تو به عمل آنان ترجیح داده می شود و این بدان جهت است که خانه ای از خانه های مشرکان نیست مگر اینکه با کشته شدن عمرو، سستی بر آن وارد شد و خانه ای از خانه های مسلمانان نیست مگر اینکه با کشته شدن عمرو، عزت بر آن وارد شد.

635 _ عن علی قال: خرج عمرو بن عبدودّ یوم الخندق معلّماً مع جماعة من قریش فأتوا نقرة من نقر الخندق فأقحموا خیلهم فعبروه وأتوا النبی(ص) ودعا عمرو البراز فنهضتُ إلیه، فقال رسول الله(ص):

یا علی إنه عمرو. قلت: یا رسول الله وإنی علی! فخرجت إلیه ودعوت بدعاء علّمنیه رسول اللهن صلی الله علیه وآله وسلم: اللهم بک أصول وبک أجول و بک أدرء فی نحره. فنازلته وثار العجاج فضربنی ضربة فی رأسی فعملت فضربته فجندلته وولّت خیله.

علی(ع) گفت: روز خندق، عمروبن عبدودّ با گروهی از قریش کنار قسمتی از خندق آمدند و با اسب هایشان از آن گذشتند و نزدیک پیامبر آمدند و عمرو مبارز طلبید، پس من برای دفع او برخاستم، پیامبر فرمود: یا علی او عمرو است. گفتم: یا رسول الله من هم علی هستم! پس بیرون شدم و دعایی را که پیامبر به من یاد داده بود خواندم، «پروردگارا به مدد تو حمله می کنم و به مدد تو جولان می دهم و به مدد تو گلویش را می شکافم، پس بر او فرود آمدم و غباری برخاست و ضربتی بر سر من زد، من نیز دست به کار شدم و ضربتی بر او زدم و بر زمین انداختم و سپاه او شکست خورده فرار کردند.

636 _ عن بهز بن حکیم عن أبیه عن جده عن النبی(ص) أنه قال: لمبارزة علی بن أبی طالب لعمروبن عبدودّ یوم الخندق أفضل من عمل أمتی إلی یوم القیامة.

بهزبن حکیم از پدر و جدّ خود نقل می کند که پیامبر فرمود: مبارزه علیّ بن ابی طالب (ع) با عمرو بن عبدودّ در روز خندق از عمل امت من تا روز قیامت افضل است.(2)

سوره احزاب آیه 33

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا

همانا خداوند اراده کرده است که از شما خاندان پلیدی را بر دارد و شما را

پاکیزه کند پاکیزه کردنی.

637 _ عن أنس بن مالک: أنّ رسول الله صلی الله علیه وآله سلم کان یمرّ بباب فاطمة ستة أشهر إذا خرج إلی صلاة الفجر یقول: الصلاة یا أهل البیت (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً).

انس بن مالک گفت: پیامبر خدا(ص) شش ماه هر روز که به نماز صبح می رفت از مقابل در خانه فاطمه می گذشت و می گفت: وقت نماز است ای اهل بیت: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

638 _ 644 _ همین مضمون با هفت سند دیگر نیز نقل شده است.

645 _ عن البراء بن عازب قال: جاء علیّ وفاطمة والحسن والحسین إلی باب النبی فخرج النبی صلی الله علیه وآله وسلم فقال بردائه فطرحه علیهم وقال: اللهم هؤلاء عترتی.

براء بن عازب گفت: علی و فاطمه و حسن و حسین به در خانه پیامبر آمدند، پس پیامبر بیرون آمد و ردای خود را خواست و در برابر آنان پهن کرد و گفت: خداوندا اینان عترت من هستند.

646 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

647 _ عن جابر بن عبدالله: أن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم دعا علیاً وابنیه وفاطمة فألبسهم من ثوبه ثم قال: اللهم هؤلاء أهلی; هؤلاء أهلی.

جابربن عبدالله گفت: پیامبر خدا علی و دو فرزندش و فاطمه را خواند و لباس خود را بر آنان پوشانید و گفت: خدایا اینان خاندان من هستند، اینان خاندان من هستند.

648 _ عن جابر قال: نزلت هذه الآیة علی النبی صلی الله علیه وآله وسلم ولیس فی البیت إلاّ فاطمة والحسن والحسین وعلی: (إنّما یرید

الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) فقال النبی صلی الله علیه وآله: اللهم هؤلاء أهلی.

جابر گفت: این آیه بر پیامبر نازل شد در حالی که در خانه کسی جز فاطمه و حسن و حسین و علی نبود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» پیامبر گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند.

649 _ عن زاذان عن الحسن بن علیّ قال: لمّا نزلت آیة التطهیر جمعنا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وإیاه فی کساء لأمّ سلمة خیبری ثمّ قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی وعترتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً.

حسن بن علی گفت: چون آیه تطهیر نازل شد. پیامبر خدا ما را در زیر عبای خیبری که مال ام سلمه بود جمع کرد و گفت: خدایا اینان اهل بیت و عترت من هستند، پس پلیدی را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن.

650 _ عن أبی جمیلة قال: خرج الحسن بن علی یصلّی بالناس وهو بالکوفة، فطعن بخنجر فی فخذه فمرض شهرین، ثمّ خرج فحمد الله وأثنی علیه ثمّ قال: یا أهل العراق اتّقوا الله فینا فإنّا أمراؤکم وضیفانکم وأهل البیت الذین سمّی الله فی کتابه (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً).

ابوجمیله گفت: حسن بن علی در کوفه برای خواندن نماز با مردم بیرون آمد، پس خنجری به ران او زدند و او دو ماه مریض بود تا اینکه بیرون آمد و خدا را با حمد و ثنا یاد کرد و گفت: ای مردم عراق درباره ما از خدا بترسید همانا ما امیران شما و مهمانان شما و همان اهل بیت هستیم که خداوند

در کتاب خود از آنان نام برده است: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

651 _ 653 _ همین مضمون با سه سند دیگر نیز نقل شده است.

654 _ عن عامر بن سعد، عن سعد أنه قال لمعاویة بالمدینة: لقد شهدت من رسول الله(ص) فی علیّ ثلاثاً لأن یکون لیواحدة منها أحبّ إلیّ من حمر النعم، شهدته وقد أخذ بید ابنیه الحسن والحسین وفاطمة وقد جأر إلی الله عزّوجلّ وهو یقول: اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرّجس وطهرهم تطهیراً.

عامر بن سعد از پدرش نقل می کند که گفت: سعد در مدینه به معاویه گفت: از پیامبر خدا درباره علی سه چیز را مشاهده کردم که اگر یکی از آنها در حق من بود، برای من محبوب تر از داشتن گله ای چارپا بود، او را دیدم که دست دو فرزندش حسن و حسین و فاطمه را گرفته و با خدا راز و نیاز می کند و می گوید: پروردگارا اینان اهل بیت من هستند، پلیدی را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن.

655 _ قال سعد: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لعلی ثلاثاً لأن یکون لی واحدة منهنّ أحبّ إلی من حمر النعم، نزل علی رسول الله الوحی فأدخل علیاً وفاطمة وابنیها تحت ثوبه ثم قال: اللهم هؤلاء أهلی وأهل بیتی.

سعد گفت: پیامبر خدا به علیّ بن ابی طالب(ع) سه چیز گفت که اگر یکی از آنها در حق من بود برای من محبوب تر از داشتن گله ای چارپا بود، بر رسول خدا وحی نازل شد پس او علی و فاطمه و دو پسر او

را زیر لباس خود گرفت آنگاه گفت: خدایا اینان خاندان من و اهل بیت من هستند.

656 _ عن عامر بن سعد، عن أبیه قال: مرّ معاویة بسعد فقال: ما یمنعک أن تسبّ أباتراب؟! فقال سعد: أمّا ما ذکرت ثلاثاً قالهنّ له رسول الله فلا أسبّه، لأن یکون لی واحدة منهنّ أحبّ إلیّ من حمر النعم، سمعت رسول الله یقول له وخلّفه فی بعض مغازیه فقال علیّ: یا رسول الله أتخلّفنی مع النساء والصبیان؟ فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی. وسمعته یقول: لأعطینّ الرایة غداً رجلا یحبّ الله ورسوله ویحبّه الله ورسوله، فتطاولنا لها فقال رسول الله: ادعوا علیاً. فأتی به أرمد فبصق فی عینیه ودفع إلیه الرایة ففتح الله علیه، ولما نزلت هذه الآیة: (إنّما یرید الله) الآیة، دعا رسول الله علیاً وفاطمة وحسناً وحسیناً وقال: اللهمّ هؤلاء أهلی.

عامر بن سعد گفت: معاویه با سعد روبرو شد و گفت: چه چیزی مانع شده که ابوتراب را دشنام دهی؟ سعد گفت: سه چیز را به یاد دارم که پیامبر خدا به او گفته است و لذا او را دشنام نمی دهم، اگر یکی از آنها در حق بود برای من محبوب تر از گله ای چارپا بود، شنیدم که رسول خدا که او را در یکی از جنگ ها جانشین خود (در مدینه) کرده بود و علی گفته بود که یا رسول الله آیا مرا با زن ها و کودکان رها می کنی؟ پیامبر به او گفت: آیا راضی نمی شوی که تو نسبت به من به منزله هارون از موسی

باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست. و نیز شنیدم که فرمود: فردا پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند، سپس پیامبر فرمود: علی را بخوانید، علی آمد در حالی که چشم او درد می کرد و پیامبر از آب دهان خود به چشم او زد و پرچم را به او داد و خدا به وسیله او فتح کرد. و نیز هنگامی که این آیه نازل شد: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین را خواند و گفت: خدایا اینان خاندان من هستند.

657 _ عن أبی سعید الخدری فی قول الله عزّوجلّ: (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) قال: جمع رسول الله صلی الله علیه وآله علیاً وفاطمة والحسن والحسین; ثم أدار علیهم الکساء فقال: هؤلاء أهل بیتی اللهمّ أذهب عنهم الرّجس وطهرهم تطهیراً.

ابوسعید خدری راجع به سخن خداوند:«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهر کم تطهیرا» گفت: پیامبر خدا، علی و فاطمه و حسن و حسین را خواند، آنگاه عبا را دور آنان قرار داد و

فرمود: اینان اهل بیت من هستند، خدایا پلیدی را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن.

658 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

659 _ عن عمران بن ابی مسلم قال: سألت عطیة عن هذه الآیة: (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً) فقال: أحدثک عنها بعلم، حدثنی أبو سعید الخدری أنها نزلت فی رسول الله وفی الحسن والحسین وفی فاطمة وعلی،

وقال رسول الله: اللهمّ هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً. وکانت أم سلمة بالباب فقالت: وأنا. فقال رسول الله: إنّک بخیر وإلی خیر.

عمران بن ابی مسلم گفت: از عطیه درباره این آیه پرسیدم: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» او گفت: از روی آگاهی درباره آن با تو سخن می گویم: ابوسعید خدری به من گفت: این آیه راجع به رسول خدا و حسن و حسین و فاطمه و علی نازل شده است و پیامبر خدا گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند پس پلیدی را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن. ام سلمه که بر در خانه بود گفت: و من؟ پیامبر فرمود: تو برخیر و به سوی خیر هستی.

660 _ 664 _ شبیه این مضمون با پنج سند دیگر از ابوسعید خدری نقل شده است.

665 _ عن عطیة عن أبی سعید قال: جاء رسول الله(ص) وسلم أربعین صباحاً إلی باب علیّ بعد ما دخل بفاطمة فقال: السلام علیکم أهل البیت ورحمة الله وبرکاته، الصلاة رحمکم الله (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) أنا حرب لمن حاربتم وسلم لمن سالمتم.

عطیه از ابوسعید نقل می کند که گفت: پیامبر خدا پس از عروسی فاطمه با علی، چهل بامداد به در خانه علی می آمد و می گفت: سلام بر شما خاندان و رحمت و برکات خدا بر شما باد، وقت نماز است خدا شما را رحمت کند، «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» من دشمن کسی هستم که با شما دشمنی کند و دوست کسی هستم که با شما

دوستی کند.

666 _ شبیه این مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

667 _ عن أبی سعید الخدری قال: لمّا نزلت هذه الآیة: (وأمر أهلک بالصلاة) کان یجیء نبی الله(ص) إلی باب علیّ صلاة الغداة ثمانیة أشهر، ثم یقول: الصلاة رحمکم الله (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً).

ابوسعید خدری گفت: وقتی این آیه نازل شد: «وأمرا هلک بالصلوة(3) = و خاندان خود را به نماز فرمان بده» پیامبر خدا هشت ماه در وقت نماز صبح به در خانه علی می آمد و می گفت: خدا شما را رحمت کند، وقت نماز است: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا».

668 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

669 _ عن ابن عباس قال: قال رسول الله(ص) إن الله تبارک وتعالی قسّم الخلق قسمین فجعلنی فی خیرهم قسماً، فذلک قوله: (وأصحاب الیمین ما أصحاب الیمین و أصحاب الشمال ما أصحاب الشمال) فأنا من أصحاب الیمین، وأنا خیر أصحاب الیمین، ثم جعل القسمین أثلاثاً فجعلنی فی خیرها ثلثاً، فذلک قوله: (فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة وأصحاب المشأمة ما أصحاب المشأمة والسابقون السابقون أولئک المقربون) فأنا من السابقین وأنا خیر السابقین. ثم جعل الأثلاث قبائل فجعلنی فی خیرها قبیلة فذلک قوله: (وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا) الآیة 13 / الحجرات، فأنا أتقی ولد آدم وأکرمهم علی الله ولا فخر، ثم جعل القبائل بیوتاً فجعلنی فی خیرها بیتاً فذلک قوله: (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً).

ابن عباس گفت: پیامبر خدا فرمود: خداوند مردم را دو قسم کرده و مرا از بهترین آنان قرار داده و این است سخن

خداوند: «واصحاب الیمین ما اصحاب الیمین و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال(4) = یاران راست و چیست یاران راست و یاران چپ و چیست یاران چپ» و من از یاران راست هستم و من بهترین یاران راست هستم، سپس خداوند این دو قسم را سه قسم قرار داده و مرا بهترین سومی قرار داده و این است سخن خداوند: «فاصحاب المیمنة ما اصحاب المیمنة و اصحاب المشأمة و ما اصحاب المشأمة والسابقون السابقون اولئک المقربون(5) = یاران راست، چیست یاران راست و

یاران چپ، چیست یاران چپ، و پیشی گرفتگان پیشی گرفتگان، آنان مقربان هستند» و من از سابقان و بهترین سابقان هستم، سپس خداوند آن سه گروه را به صورت قبیله هایی قرار داده و مرا در بهترین قبیله قرار داده است و این است سخن خداوند: «وجعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا(6) = و خدا شما را تیره تیره و قبیله قبیله قرار داده تا شناخته شوید» و من با تقواترین و گرامی ترین فرزندان آدم نزد خدا هستم و خودستایی نمی کنم، سپس قبیله ها را به صورت خاندان ها قرار داده و مرا از بهترین خاندان قرار داده است و این است سخن خداوند: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا»

670 _ عن ابن عبّاس قال: دعا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم الحسن والحسین و علیاً وفاطمة و مدّ علیهم ثوباً ثم قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی وحامّتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً.

ابن عباس گفت: پیامبر خدا حسن و حسین و علی و فاطمه را خواند و لباسی بر آنان پهن کرد سپس گفت: خدایا اینان اهل بیت

من و نزدیکان من هستند، پس پلیدی را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن.

671 _ عن أبی صالح، عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (إنّما یرید الله) قال: نزلت فی رسول الله وعلی وفاطمة والحسن والحسین. والرجس الشک.

ابن عباس راجع به سخن خداوند: «انما یرید الله» گفت: درباره پیامبر خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است و منظور از پلیدی شرک است.

672 _ عن علی علیه السلام قال: جمعنا رسول الله فی بیت أمّ سلمة أنا وفاطمة وحسناً وحسیناً، ثم دخل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی کساء له، وأدخلنا معه ثمّ ضمّنا ثمّ قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً. فقالت أمّ سلمة: یا رسول الله فأنا _ ودنت منه _ فقال: أنت ممّن أنت منه و أنت علی خیر. أعادها رسول الله ثلاثاً یصنع ذلک.

علی(ع) گفت: پیامبر خدا من و فاطمه و حسن و حسین را در خانه ام سلمه جمع کرد سپس پیامبر وارد عبای خود شد و ما را هم وارد کرد و ما را به هم چسبانید سپس گفت: پروردگارا اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن. پس ام سلمه در حالی که به پیامبر نزدیک شد گفت: و من؟ پیامبر فرمود: تو از کسی هستی که متعلق به او هستی و تو برخیری، سه بار چنین می کرد و پیامبر این سخن را اعاده می نمود.

673 _ عن إسماعیل بن عبدالله بن جعفر الطیار، عن أبیه قال: لما نظر النبی صلی الله علیه وآله وسلم إلی جبرئیل هابطاً

من السماء قال: من یدعو لی؟ فقالت زینب: أنا یا رسول الله. فقال: ادعی لی علیاً وفاطمة وحسناً وحسیناً، فجعل حسناً عن یمینه و حسیناً عن یساره وعلیاً وفاطمة تجاههم ثم غشّاهم بکساء خیبری وقال: اللهم إن لکل نبی أهلاً، وإن هؤلاء أهلی فأنزل الله تالی: (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت) الآیة فقالت زینب: یا رسول الله ألا أدخل معکم؟ قال: مکانک فإنّک علی خیر إن شاء الله.

عبدالله بن جعفر طیار گفت

عبدالله بن جعفر طیار گفت: چون پیامبر به جبرئیل نگاه کرد که از آسمان فرود می آید، گفت: چه کسی به سوی من می خواند؟ زینب گفت: من یا رسول الله، پس فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین را پیش من بخوان، پس حسن را در طرف راست خود و حسین را در طرف چپ خود و علی و فاطمه را در برابر خود قرار داد و عبای خیبری را به روی آنان کشید و گفت: خدایا هر پیامبری خاندانی دارد و اینان خاندان من هستند، پس خداوند چنین نازل فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» زینب گفت: یا رسول الله آیا من هم داخل شوم؟ فرمود: در جای خود باش که تو ان شاءالله برخیر هستی.(7)

674 _ 675 _ شبیه همین مضمون با دو سند دیگر نیز از عبدالله بن جعفر نقل شده است.

676 _ عن صفیة بنت شیبة قال: قالت عائشة: خرج النبی غداة وعلیه مرط مرحل من شعر أسود، فجاء الحسن بن علی فأدخله ثم جاء الحسین فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء علیّ فأدخله ثم قال: (إنّما یرید الله لیذهب

عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً).

صفیّه دختر شیبه از عائشه نقل می کند که گفت: صبحگاهی پیامبر بیرون آمد در حالی که بر او جامه ای از موی سیاه بود، پس حسن بن علی آمد او را وارد آن کرد سپس حسین آمد او را نیز وارد آن کرد سپس فاطمه آمد او را نیز وارد آن کرد سپس علی آمد او را نیز وارد آن کرد، سپس گفت: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا».

677 _ 681 _ همین مضمون با پنج سند دیگر از عایشه نقل شده است.

672 _ عن جمیع بن عمیر قال: إنطلقت مع أمّی إلی عائشة فسألتها أمی عن علیّ. قالت: ما ظّنک برجل کانت فاطمة تحته والحسن والحسین ابنیه، ولقد رأیت رسول الله(ص) التفّ علیهم بثوبه وقال: اللهمّ هؤلاء أهلی أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً. فقلت: یا رسول الله ألست من أهلک؟ قال: إنّک علی خیر.

جمیع بن عمیر گفت: با مادرم نزد عایشه رفتم، مادرم از او درباره علی پرسید، او گفت: چه گمان می بری درباره کسی که فاطمه همسر او و حسن و حسین دو پسر او بودند؟ و من پیامبر خدا را دیدم که با لباس خود آنان را پوشانید و گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند پلیدی را از آنان ببر و آنان را پاکیزه کن، پس من گفتم: یا رسول الله آیا من از خاندان تو نیستم؟ فرمود: تو برخیر هستی.

683 _ 685 _ همین مضمون با سه سند دیگر نیز نقل شده است.

686 _ واثلة بن الأسقع اللیثی قال: جئت أرید علیّاً فلم أجده فقالت فاطمة: انطلق إلی

رسول الله یدعوه فاجلس. قال: فجاء مع رسول الله صلی الله علیه وآله فدخلا ودخلت معهما، فدعا رسول الله حسناً وحسیناً فأجلس کلّ واحد منهما علی فخذه وأدنی فاطمة من حجره و زوجها; ثم لفّ علیهم ثوبه وأنا منتبذ فقال: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) اللهم هؤلاء أهلی، اللهم هؤلاء أهلی وأهلی أحقّ.

قال واثلة: قلت: یا رسول الله وأنا من أهلک؟ قال: وأنت من أهلی. قال واثلة إنه لمن أرجا ما أرجو.

واثلة بن اسقع گفت: به قصد دیدار علی آمدم و او را نیافتم، فاطمه گفت: او نزد پیامبر رفته که او را بخواند، تو بنشین. گفت: او با پیامبر آمد و وارد شدند، من نیز وارد شدم، پیامبر خدا حسن و حسین را خواند و هر کدام را روی یک زانوی خود نشاند و فاطمه و همسرش را نزدیک خود قرار داد و لباس خود را بر آنان پوشانید و من در کناری بودم پس فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» خدایا اینان خاندان من هستند، خدایا اینان خاندان من هستند و خاندان من شایسته ترند.

واثله گفت: گفتم: یا رسول الله من نیز از خاندان تو هستم؟ فرمود: تو از خاندان منی، واثله گفت: این سخن از امیدوار کننده ترین چیزهایی بود که من آرزو داشتم.

687 _ 688 _ همین مضمون با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

689 _ عن شدّاد أبی عمّار; قال: دخلت علی واثلة وعنده قوم فذکروا علیاً فشتموه فشتمته معهم فلمّا قاموا قال: شتمت هذا الرجل؟ قلت: رأیت القوم شتموه فشتمته معهم. قال: ألا أخبرک بما رأیت من

رسول الله؟ قلت: بلی. قال أتیت فاطمة أسألها عن علیّ فقالت: توجّه إلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فجلست أنتظره حتّی جاء رسول الله ومعه علیّ وحسن و حسین أخذ کلّ واحد منهما بیده حتّی دخل، فأدنی علیّاً وفاطمة فأجلسهما بین یدیه، وأجلس حسناً وحسیناً کلّ واحد منهما علی فخذه ثمّ لفّ علیهم ثوبه أو کساءه ثمّ تلا هذه الآیة: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت) ثمّ قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی وأهل بیتی أحق.

شداد ابوعمار گفت: نزد واثله رفتم و نزد او گروهی بودند که علی را دشنام می دادند، من نیز دشنام دادم، پس چون آنان رفتند به من گفت: تو هم این مرد را دشنام دادی؟ گفتم: دیدم که اینان دشنام می دهند من نیز چنین کردم، گفت: آیا به تو خبر ندهم آنچه را که از رسول الله دیدم؟ گفتم: آری . گفت: نزد فاطمه رفتم و از او علی را پرسیدم، گفت: او نزد پیامبر خدا رفته است، پس نشستم و منتظر شدم تا اینکه پیامبر خدا آمد و علی و حسن و حسین با او بودند و هر کدام از یک دست پیامبر گرفته بودند تا اینکه وارد شد و علی و فاطمه را نزدیک خود آورد و آن دو را رو به روی خود نشاند و حسن و حسین را روی زانوی خود قرار داد، سپس لباس یا عبای خود را به آنان پوشانید آنگاه این آیه را خواند: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» سپس گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند و اهل بیت من شایسته ترند

.

690 _ 693 _ شبیه این مضمون با چهار سند دیگر نیز از واثله نقل شده است.

694 _ عن أبی الحمراء خادم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قال: کان رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم یجیء عند کلّ صلاة فجر فیأخذ بعضادة هذا الباب; ثم یقول: السلام علیکم یا أهل البیت ورحمة الله وبرکاته. فیردّون علیه من البیت و علیکم السلام ورحمة الله وبرکاته فیقول: الصلاة رحمکم الله (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً). قال: فقلت: یا أبا الحمراء من کان فی البیت؟ قال: علیّ وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام.

ابوالحمراء خادم پیامبر خدا گفت: پیامبر خدا در هر نماز صبح می آمد و دو طرف این در را می گرفت و می گفت: سلام بر شما ای اهل بیت و رحمت و برکات خدا بر شما باد و آنان از دورن خانه پاسخ سلام را می دادند و می گفتند: سلام و رحمت و برکات خدا برتو باد، پس می فرمود: وقت نماز است خدا شما را رحمت کند «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» راوی گفت: از ابوالحمراء پرسیدم در آن خانه چه کسانی بودند؟ گفت: علی و فاطمه و حسن و حسین.

695 _ شبیه این مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

696 _ عن أبی الحمراء قال: رابطنا النبی صلی الله علیه وآل وسلم ستة أشهر یجیء إلی باب فاطمة وعلیّ فیقول: السلام علیکم (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً).

ابوالحمراء گفت: شش ماه پیامبر را نگاهبانی می دادم و او به در خانه فاطمه

و علی می آمد و می گفت: سلام بر شما «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» این مطلب با عبارت های دیگری هم نقل شده است.

697_ 703 _ حدیث ابوالحمراء با هفت سند دیگر با عبارت های مختلف نقل شده است و در یکی از آنها (روایت 702) چنین اضافه شده است: ام سلمه گفت: این آیه در خانه من نازل شد: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» و در خانه، پیامبر خدا و علی و حسن و حسین و فاطمه بودند و من نیز بر در خانه نشسته بودم، گفتم: یا رسول الله آیا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود: تو از همسران پیامبری.

704 _ عن فاطمة ابنة رسول الله صلی الله علیه وآله أنها أتت النبی(ص) فبسط لها ثوباً فأجلسه معها ثمّ جاء علیّ فأجلسه معهم ثمّ ضمّ علیهم الثوب ثمّ قال: اللهم هؤلاء منّی وأنا منهم اللهمّ ارض عنهم کما أنا عنهم راض.

از فاطمه دختر پیامبر خدا نقل شده که او نزد پیامبر رفت و پیامبر لباسی را پهن کرد و او را روی آن نشاند، سپس پسرش حسن آمد او را نیز همراه فاطمه نشاند سپس حسین آمد او را نیز همراه آنان نشاند سپس علی آمد او را نیز با آنان نشاند آنگاه لباس را بر آنان پیچید سپس گفت: خدایا اینان از من هستند و من از آنان هستم، خدایا از آنان خوشنود باش همانگونه که من از آنان خشنود هستم.

705 _ ربعی بن حراش قال: بلغنی أنّ علیّاً دخل علی النبی صلی الله علیه وآله وسلم فأخذ النبی

شملة کساء له فبسطها فقعد علیه علی وفاطمة وحسن و حسین فأخذ بمجامیعها فعقد _ أو فعقدها _ فقال اللهم هؤلاء منی وأنا منهم فارض عنهم کما أنا عنهم راض.

ربعی بن حراش گفت: به من رسیده است که علی(ع) بر پیامبر وارد شد پس پیامبر عبای خود را پهن کرد و علی و فاطمه و حسن و حسین بر آن نشستند و پیامبر اطراف آن را گرفت و گره زد و گفت: خدایا اینان از من هستند و من از آنان هستم، از آنان خوشنود باش همانگونه که من از آنان خوشنود هستم.

706 _ عن أبی سعید قال: قالت أم ّ سلمة نزلت هذه الآیة: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت) وأنا جالسة علی باب البیت فقلت: یا رسول الله ألست من أهل البیت؟ قال: أنت إلی خیر، أنت من أزواج النبی.

ابوسعید گفت: ام سلمه گفت: این آیه نازل شد: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» و من بر در خانه نشسته بودم، گفتم: یا رسول الله من نیز از اهل بیت هستم؟ گفت: تو برخیر هستی، تو از همسران پیامبر هستی.

707 _ عن أبی سعید، قال: حدّثتنی أمّ سلمة أنّ هذه الآیة نزلت فی بیتها: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً) قالت: وفی البیت رسول الله صلی الله علیه وآله و علی وفاطمة و حسن و حسین، قالت: وأنا جالسة علی الباب فقلت: یا رسول الله ألست من أهل البیت؟ قال: إنّک إلی خیر إنک من أزواج النبی.

ابوسعید گفت: ام سلمه گفت: این آیه در خانه من نازل شد: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس

اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» گفت: در خانه، پیامبر خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین بودند، گفت: و من بر در خانه نشسته بودم، گفتم: یا رسول الله آیا من از اهل بیت نیستم؟ گفت: تو بر خیر هستی، تو از همسران پیامبری.

709 _ 739 _ همین مضمون با عبارات گوناگونی با سندهای مختلف نیز نقل شده است.

740 _ عن عبدالواحد بن عمر قال: أتیت شهر بن حوشب فقلت: إنی سمعت حدیثاً یروی عنک فأحببت أن أسمعه منک. فقال: ابن أخی وما ذاک؟ فقد حدّث عنی أهل الکوفة ما لم أحدّث به قلت: هذه الآیة: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت _ وهی فی قراءة عبدالله هکذا _ ویطهرکم تطهیراً). قال: نعم أتیت أمّ سلمة زوج النبی فقلت لها: یا أمّ المؤمنین إنّ أناساً من قبلنا قد قالوا فی هذه الآیة أشیاء قالت: وماهی؟ قلت ذکروا هذه الآیة: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً) فقال بعضهم: فی نسائه، وقال بعضهم: فی أهل بیته.

قالت: یا شهر بن حوشب والله لقد نزلت هذه الآیة فی بیتی هذا: وفی مسجدی هذا، أقبل النبی صلی الله علیه وآله وسلم ذات یوم حتی جلس معی فی مسجدی هذا، علی مصلای هذا، فبینا هو کذلک إذ أقبلت فاطمة معها خبز لها ومعها ابناها الحسن والحسین تمشی بینهما فوضعت طعامها قدّام النبی فقال لها النبی: أین بعلک یا فاطمة؟ قالت: بالأثر یا رسول الله; یأتی الآن. فلم یلبث أن جاء علیّ فجلس معهم إذ أحسّ النبی بالروح، فسلّ مصلای هذا من تحتی فتجافیت له عنها حتی سلّه فإذا عباءة قطوانیة فجلّل بها

رؤسهم ثم أدخل رأسه معهم ویده فوق رؤسهم فقال: اللهم هؤلاء أهل بیتی قد اجتمعوا (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت). قالها ثلاثاً، قلت: یا رسول الله أدخل رأسی معکم؟ قال: یا أم سلمة: إنک علی خیر. قالت: فبینا النبی کذلک إذ أحسّ بالروح.

عبدالواحد بن عمر گفت: نزد شهربن حوشب رفتم و گفتم: من حدیثی را شنیدم که از تو نقل می کنند، دوست دارم که آن را از تو بشنوم، گفت: پسر برادرم آن حدیث چیست؟ اهل کوفه چیزهایی را از من نقل می کنند که من نگفته ام. گفتم: راجع به این آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا» (در قرائت ابن مسعود و یطهرکم تطهیرا) گفت: آری نزد ام سلمه همسر پیامبر رفتم و به او گفتم: ای مادر مؤمنان مردمی از ما درباره این آیه چیزهایی گفته اند، گفت: آن چیست؟ گفتم: این آیه را: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» ذکر کرده اند و بعضی از آنان گفته اند که درباره همسران پیامبر نازل شده و بعضی از آنان هم گفته اند که درباره اهل بیت او نازل شده است.

ام سلمه گفت: ای شهر بن حوشب! به خدا سوگند که این آیه در همین خانه من و همین محل سجده من نازل شده است، روزی پیامبر آمد و با من در همین محل سجده من و محل نماز من نشست، در این حال فاطمه آمد در حالی که همراه او نانی بود و دو پسرش حسن و حسین با او بودند و او میان دو پسرش راه می رفت، غذای خود

را مقابل پیامبر گذاشت. پیامبر به او گفت: شوهرت کجاست یا فاطمه؟ گفت: دنبال من بود اکنون می آید، مدتی نگذشت که علی آمد و با آنان نشست، در این حال پیامبر نزول جبرئیل را احساس کرد، پس سجاده مرا از زیرم کشید و من بر خاستم تا آن را بکشد و آن عبایی بلند بود سرهای آنان را با آن پوشانید و سر خود را نیز داخل آن کرد و دستش روی سر آنان بود، پس گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند که جمع شده اند «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» و آن را سه بار تکرار کرد، گفتم: یا رسول الله من هم سر خود را با شما وارد کنم؟ گفت: ای ام سلمه تو بر خیر هستی. ام سلمه گفت: در آن زمان که پیامبر در این حالت بود، احساس به نزول جبرئیل کرد.

741 _ شهر بن حوشب قال: سمعت أم سلمة _ حین جاء نعی الحسین بن علی _: لعنت أهل العراق. فقالت: قتلوه قتلهم الله، غرّوه وذلّوه لعنهم الله، وإنی رأیت رسول الله جاءته فاطمة غدیة ببرمة لها قد صنعت له فیها عصیدة تحملها فی طبق لها حتی وضعتها بین یدیه، فقال لها: أین ابن عمک؟ قالت: هو فی البیت. قال اذهبی فادعی به وائتینی بابنیه، فجاءت تقود ابنیها کلّ واحد منهما بید; وعلیّ یمشی فی أثرهم، حتی دخلوا علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فأجلسهما فی حجره و جلس علیّ علی یمینه وفاطمة علی یساره، فاجتبذ من تحتی کساءاً خیبریاً کان بساطاً لنا علی المنامة بالمدینة، فلفّه رسول الله علیهم جمیعاً فأخذ بشماله

بطرفی الکساء وألوی بیده الیمنی إلی ربّه وقال: اللهم إنّ هؤلاء أهلی أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً، قاله ثلاث مرّات، قلت: یا رسول الله ألست من أهلک؟ قال: بلی. فأدخلنی فی الکساء، فدخلت فی الکساء بعدما قضی دعاؤه لابن عمه وابنیه وابنته فاطمة علیهم السلام.

شهربن حوشب گفت: هنگامی که خبر کشته شدن حسین بن علی رسید، شنیدم که ام سلمه به اهل عراق لعنت کرد و گفت: خدا آنان را بکشد که او را کشتند، او را فریب دادند و خوار کردند خدا بر آنان لعنت کند، من دیدم که صبحگاهی فاطمه دیکی را نزد پیامبر آورد که در آن حلوایی درست کرده بود و در طبقی حمل می کرد، تا اینکه آن را مقابل پیامبر گذاشت پیامبر به او گفت:

پسر عمویت کجاست

پسر عمویت کجاست؟ گفت: او در خانه است. گفت: برو او و دو پسرش را نزد من بیاور، پس فاطمه آمد و دو پسرش را که هر کدام از یک دست او گرفته بودند با خود آورد و علی پشت سر آنان قدم برمی داشت تا اینکه وارد بر پیامبر شدند پیامبر آن دو پسر را در آغوش خود نشانید و علی در طرف راست او و فاطمه در طرف چپ او نشستند، پس عبایی را که خیبری بود و در مدینه فرش ما بود از زیر من کشید و آن را روی همه آنان کشید و با دست چپ خود دو طرف عبا را گرفت و با دست راست خود به سوی پروردگار اشاره کرد و گفت: خدایا اینان خاندان من هستند، پلیدی را از آنها دور کن و آنها را پاکیزه گردان.

این سخن را سه بار تکرار کرد. گفتم: یا رسول الله آیا من از خاندان تو نیستم؟ گفت: آری پس مرا زیر آن عبا وارد کرد و من وقتی زیر عبا رفتم که دعای او در حق پسر عمو و دو فرزندش و دخترش فاطمه تمام شده بود.

742 _ 746 _ همین مضمون با پنج سند دیگر نیز نقل شده است.

747 _ عن شهر بن حوشب، عن أمّ سلمة أنّ رسول الله(ص) قال لفاطمة: یا بنیّة ائتینی بزوجک وابنیه فجاءت بهم فألقی رسول الله علیهم کساءاً فدکیاً ثمّ وضع یده علیهم ثمّ قال: اللهم إنّ هؤلاء آل محمد فاجعل صلواتک علی محمد و آل محمد; فإنک حمید مجید.

قالت أمّ سلمة: فرفعت الکساء لأدخل معهم فجذبه من یدیّ فقال: إنک علی خیر.

شهر بن حوشب از ام سلمه نقل می کند که رسول خدا به فاطمه گفت: دخترم همسرت و دو پسرت را نزد من آور، او آنها را آورد، پس پیامبر عبای فدکی را روی آنان انداخت و دو دستش را روی آنان گذاشت سپس گفت: خدایا اینان آل محمد هستند، پس صلوات خود را بر محمد و آل محمد قرار بده که تو ستوده و بزرگوار هستی. ام سلمه گفت: من عبا را بلند کردم تا من هم داخل شوم پیامبر آن را از دست من گرفت و گفت: تو بر خیر هستی.(8)

748 _ 750 _ همین مضمون با سه سند دیگر نیز نقل شده است.

751 _ عن شهر بن حوشب قال: کنت و أنا شاب بالمدینة، فقتل الحسین، فأتینا أم سلمة فدخلنا علیها و بیننا و بینها حجاب فقالت: ألا أخبرکم بشیء سمعته من

رسول الله وشهدته؟ قلنا: بلی یا أم المؤمنین قالت: إنی قرّبت إلی رسول الله طعاماً فأعجبه فقال: لو کان هنا علی وفاطمة والحسن والحسین. قالت فأرسلنا إلیهم فجاؤا فقربت الطعام، فلما فرغنا جعل النبی صلی الله علیه وآله وسلم یدعو لهم، فتناول کساءاً کان تحتی أصبناه من خیبر، وأثاره علی علیّ وفاطمة والحسن والحسین وهو یقول: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً).

شهر بن حوشب گفت: من در مدینه بودم و جوان بودم که حسین کشته شد، نزد ام سلمه آمدیم و وارد بر او شدیم و میان ما و او پرده ای بود، گفت: آیا به شما خبر بدهم از چیزی که از رسول خدا شنیدم و آن را مشاهده کردم؟ گفتیم: آری ای مادر مؤمنان! گفت: من نزد پیامبر خدا غذایی بردم که از آن خوشش آمد و گفت: کاش علی و فاطمه و حسن و حسین اینجا بودند، می گوید: پیش آنان کس فرستادیم و آنها آمدند و طعام را نزد آنان بردم، پس چون فارغ شدیم، پیامبر به آنان دعا کرد و عبایی را که زیر من بود و آن از خیبر به ما رسیده بود برداشت و آن را روی علی و فاطمه و حسن و حسین کشید در حالی که می گفت: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

752 _ عن شهر، عن أم سلمة زوج النبی صلی الله علیه وآله أن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قال لفاطمة: ائتینی بزوجک وابنیک. فجاءت بهم فألقی علیهم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کساءاً کان تحتی خیبریاً أصبناه من خیبر،

ثم قال: اللهم هؤلاء آل محمد فاجعل صلواتک وبرکاتک علی آل محمد کما جعلتها علی آل إبراهیم إنک حمید مجید. قالت أم سلمة: فرفعت الکساء لأدخل معهم فجذبه رسول الله من یدی وقال: إنک علی خیر.

شهر از ام سلمه همسر پیامبر نقل می کند که رسول خدا به فاطمه گفت: همسر و دو پسرت را نزد من آور، پس آنها را آورد و پیامبر عبایی را که زیر من بود و آن از خیبر به ما رسیده بود، روی آنان انداخت و گفت: خدایا اینان آل محمد هستند، پس صلوات و برکات خود را بر آل محمد قرار بده همانگونه که آن را بر آل ابراهیم قرار دادی همانا تو ستوده و بزرگواری. ام سلمه گفت: پس من عبا را بالا زدم تا من هم در آن داخل شوم، پیامبر آن را از دست من گرفت و گفت: تو بر خیر هستی.

753 _ عن عمر بن أبی سلمة قال: لمّا نزلت: (إنّما یرید الله) الآیة قالت أمّ سلمة: أنا منهم یا رسول الله؟ قال: اجلسی مکانک فإنک علی خیر.

عمر بن ابی سلمه گفت: چون آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» نازل شد، ام سلمه گفت: یا رسول الله آیا من هم از آنان هستم؟ پیامبر فرمود: در جای خود بنشین که تو بر خیر هستی.

754 _ عن عمر بن أبی سلمة قال: نزلت هذه الآیة: (إنّما یرید الله) فی بیت أمّ سلمة فدعا علیّاً وفاطمة والحسن والحسین فأجلسهم بین یدیه، ودعا علیاً فأجلسه خلف ظهره، ثم جلّلهم بالکساء ثم قال: اللهم

هؤلاء أهل البیت فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً.

ثم قالت أمّ سلمة: قلت:

اجعلنی فیهم یا رسول الله. قال: مکانک و أنت علی خیر.

عمر بن ابی سلمه گفت: این آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس» در خانه ام سلمه نازل گردید، پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین را خواند و آنان را مقابل خود نشانید و علی را خواند و او را پشت سر خود نشانید آنگاه آنان را با عبایی پوشانید سپس گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پلیدی را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن، ام سلمه می گوید: گفتم یا رسول الله مرا هم در میان آنان جای ده، گفت: در جای خود باش و تو بر خیر هستی.

755 _ همین مضمون با سند دیگر نیز نقل شده است.

756 _ عن حکیم بن سعد، عن أم سلمة فی هذه الآیة: (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت) قالت: إنّها نزلت فی رسول الله وعلی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام.

حکیم بن سعید از ام سلمه درباره این آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» نقل می کند که گفت: آن راجع به رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است.

757 _ عن عمرة بنت أفعی، عن أمّ سلمة قالت: نزلت هذه الآیة فی بیتی: (إنّما یرید الله) وفی البیت سبعة جبرئیل و میکائیل و رسول الله وعلیّ وفاطمة والحسن والحسین، وأنا علی باب البیت فقلت: یا رسول الله: ألست من أهل البیت؟! فقال: إنّک إلی خیر اءنّک من أزواج النبی. وما قال: إنّک من أهل البیت.

عمره دختر افعی از ام سلمه نقل می کند که گفت: این آیه «انما یرید الله لیذهب

عنکم الرجس» در خانه من نازل شد و در آن خانه هفت نفر بودند، جبرئیل و میکائیل و پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین، و من هم بر در خانه بودم، پس گفتم: یا رسول الله آیا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی و تو از همسران پیامبر هستی و نگفت که تو از اهل بیت هستی.

758 _ امّ سلمة تقول: أنّ النبی کان فی بیتی علی منامة و علیها کساء خیبری فأتته فاطمة بقدر لها فیه خزیرة وقد صنعته، فقال لها: ادعی لی بعلک. فدعت علیاً واجتمع النبی صلی الله علیه وآله، وعلی وحسن وحسین وفاطمة، فأصابوا من ذلک الطعام، قالت أم سلمة: وأنا فی الحجرة أصلّی فنزلت هذه الآیة: (إنما یرید الله) فأخذ فضل الکساء فغشّاهم الکساء جمیعاً وهو معهم ثم أخرج احدی یدیه وألوی بإصبعه إلی السماء، ثم قال: هؤلاء أهل بیتی وحامّتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً. قالت أم سلمة: فأدخلت رأسی فی البیت فقلت: یا رسول الله وأنا معکم؟ قال: أنت إلی خیر; إنّک علی خیر.

ام سلمه گفت: پیامبر در خانه من بر منامه بود و عبایی خیبری بر تن داشت، پس فاطمه با دیکی که در آن حریره بود آمد و او آن را درست کرده بود. پیامبر به او گفت: شوهرت را نزد من بخوان و او علی را خواند و پیامبر و علی و حسن و حسین و فاطمه در آنجا جمع شدند و از این طعام خوردند، ام سلمه می گوید: و من در حجره بودم و نماز می خواندم، پس این آیه نازل شد: «انما یرید الله» پیامبر

اضافه عبا را گرفت و همه آنها را با عبا پوشانید و خود او هم با آنان بود، سپس یکی از دست های خود را بیرون آورد و به آسمان اشاره کرد، آنگاه گفت: اینان اهل بیت من و خاندان من هستند، پس پلیدی را از آنان ببر و آنان را پاکیزه کن. گفتم: یا رسول الله آیا من هم با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی، تو بر خیر هستی.

759 _ 761 _ همین مضمون با چند سند دیگر و گاهی با اندک تغییری نیز از ام سلمه نقل شده است.

762 _ 763 _ مضمون حدیث 757 با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

764 _ عن ابی معاویة البجلی، عن عمرة الهمدایة أنّها دخلت علی أمّ سلمة زوج النبی وقالت: یا أمّتاه ألا تخبرینی عن هذا الرجل الذی قتل بین أظهرنا فمحبّ و مبغض له. قالت لها أم سلمة: أتحبینه؟ قالت: لا أحبّه ولا أبغضه _ ترید علی بن أبی طالب _ فقالت لها أم سلمة: أنزل الله تعالی: (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) ومافی البیت إلا جبرئیل ورسول الله وعلی وفاطمة والحسن والحسین وأنا، فقلت: یا رسول الله أنا من أهل البیت؟ فقال رسول الله: أنت من صالح نسائی .فلو کان قال: نعم کان أحبّ إلیّ مما تطلع علیه الشمس وتغرب.

ابومعاویه بجلی گفت: عمره همدانی بر ام سلمه همسر پیامبر وارد شد و گفت: ای مادر آیا به من درباره این مردی که در میان ما کشته شد خبر نمی دهی؟ چون بعضی ها او را دوست دارند و بعضی ها دشمن او هستند. ام سلمه

به او گفت: آیا تو او را دوست داری؟ گفت: نه دوست دارم و نه دشمن او هستم (منظور علیّ بن ابی طالب(ع) بود) ام سلمه به او گفت: خداوند نازل کرده: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» و این در حالی بود که در خانه جز جبرئیل و پیامبر خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین و من کس دیگری نبود و من به پیامبر گفتم: یا رسول الله آیا من هم از اهل بیت هستم؟ پیامبر فرمود: تو از نیکان زنان من هستی. اگر می گفت: آری، برای من دوست داشتنی تر از همه آن چیزهایی بود که خورشید بر آنها طلوع و غروب می کند.

765 _ عن ام سلمة قالت:اتی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منزلی فقال لی: لاتأذنی لاحد علیّ.فجاءت فاطمة فلم استطع ان احجبها عن ابیها،ثم جاء الحسن فلم استطع ان احجبه عن أمه وجدّه، ثمّجاء الحسین فلم أستطع أن أحجبه عن أمّه وجدّه وأخیه ثمّ جاء علیّ فلم أستطع أن أحجبه عن زوجته وابنیه، قالت: فجمعهم رسول الله حوله و تحته کساء خیبری فجلّلهم رسول الله جمیعا ثمّ قال: اللهم هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. فقلت: یا رسول الله وأنا معهم؟ فوالله ما قال: وأنت معهم ولکنّه قال: إنّک علی خیر، وإلی خیر. فنزلت علیه: (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً).

ام سلمه گفت: پیامبر به منزل من آمد و به من گفت: کسی را اجازه ورود بر من مده، پس فاطمه آمد و نتوانستم او را از پدرش منع کنم،

سپس حسن آمد و نتوانستم او را از مادر و جدش منع کنم، سپس حسین آمد و نتوانستم او را از مادر و جد و برادرش منع کنم سپس علی آمد و نتوانستم او را از همسر و دو فرزندش منع کنم. می گوید: پیامبر خدا همه آنها را دور خود جمع کرد و عبای خیبری زیر او بود پس آنها را با آن عبا پوشانید آنگاه گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنان ببر و آنان را پاک کن. گفتم: یا رسول الله آیا من هم از آنان هستم؟ به خدا سوگند: نفرمود که تو هم از آنان هستی بلکه گفت: تو بر خیر و به سوی خیر هستی و این آیه بر او نازل شد: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

766 _ عن أبی سعید الخدری عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال حین نزلت (وأمر أهلک بالصلاة) 132 / طه. کان النبی یجیء إلی باب علیّ صلاة الغداة ثمانیة أشهر; یقول: الصلاة رحمکم الله (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس)

ابوسعید خدری گفت: وقتی که این آیه نازل شد: «وامر اهلک بالصلوة = و خاندان خود را به نماز امر کن»(9) پیامبر خدا هشت ماه در نماز صبح به در خانه علی می آمد و می گفت: نماز، خدا شما را رحمت کند «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

767 _ عن أبی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة فی نبی الله وعلی وفاطمة والحسنوالحسین علیهم السلام.

ابو سعید گفت: این آیه «انما یرید الله» درباره پیامبر خدا و

علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شد.

768 _ عن أبی سعید، قال: لمّا نزلت الآیة: (إنّما یرید الله) فی نبی الله وعلیّ وفاطمة والحسن والحسین جلّلهم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بکساء خیبری فقال: اللهمّ هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً. وأمّ سلمة علی باب البیت فقالت: وأنا؟ قال: وأنت إلی خیر.

ابوسعید گفت: چون این آیه «انما یرید الله» درباره پیامبر خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شد، پیامبر آنان را با عبای خیبری پوشانید و گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنان ببر و آنان را پاکیزه کن. ام سلمه بر در خانه بود و گفت: و من؟ پیامبر گفت: تو بر خیر هستی.

769 _ عن أبی سعید قال: قال رسول الله: نزلت هذه الآیة فی خمسة: فیّ وفی علی وحسن و حسین وفاطمة (إنّما یرید الله) الآیة.

ابوسعید گفت: پیامبر فرمود: این آیه درباره پنج نفر نازل شد، من و علی و حسن و حسین و فاطمه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»

770 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

771 _ أبا الحمراء یقول: حفظت من رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سبعة أشهر _ أو ثمانیة _ یجیء عند وقت کلّ صلاة إلی باب فاطمة وحسن و حسین فیقول: الصلاة یرحکم الله (إنما یرید الله) الآیة.

ابوالحمراء گفت: از پیامبر هفت یا هشت ماه مراقبت کردم، وقت هر نمازی به در خانه فاطمه و حسن و حسین می آمد و می گفت: نماز، خدا شما را رحمت کند «انما یرید الله»

772 _ عن

أبی الحمراء قال: رابطت المدینة سبعة أشهر مع رسول الله کیوم واحد، فسمعت النبی صلی الله علیه وآله وسلم إذا طلع الفجر جاء إلی باب علیّ وفاطمة فقال: الصلاة ثلاثاً: (إنّما یرید الله) الآیة.

ابوالحمراء گفت: هفت ماه در مدینه نگهبانی رسول خدا را به عهده داشتم که چون یک روز بود، شنیدم که در هر طلوع فجری پیامبر به در خانه علی و فاطمه می آمد و سه بار می گفت: نماز «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»

773 _ عن أنس إن رسول الله کان یمرّ ببیت فاطمة بعد أن بنی بها علیّ ستة أشهر فیقول: الصلاة (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت) الآیة.

انس بن مالک گفت: پس از ازدواج علی و فاطمه، پیامبر تا شش ماه از کنار خانه فاطمه می گذشت و می گفت: نماز «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»

774 _ عن أبی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة (إنّما یرید الله) فی النبی وفاطمة والحسن والحسین وعلی فألقی علیهم الکساء وقال: اللهم هؤلاء أهل بیتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً.

ابوسعید خدری گفت: آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» درباره پیامبر و فاطمه و حسن و حسین و علی نازل شد، پیامبر عبایی بر روی آنان انداخت و گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنان ببر و آنان را پاکیزه کن.

سوره احزاب آیات 57 _ 58

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذابًا مُهیناً وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وَ

اِثْمًا مُبینًا

همانا کسانی که خدا و پیامبر او را اذیت می کنند، خدا در دنیا و آخرت به آنان لعنت می کند و برای آنان عذابی دردناک آماده کرده است. و کسانی که مؤمنین و مؤمنات را بی آنکه کاری انجام داده باشند اذیت می کنند، بهتان و گناه آشکاری را متحمل می شوند.

775 _ عن مقاتل بن سلیمان البلخی بتفسیره وفیه: (والذین یؤذون المؤمنین والمؤمنات بغیر ما اکتسبوا _ یعنی بغیر جرم _ فقد احتملوا بهتاناً _ وهو ما لم یکن _ إثماً مبیناً) یعنی بیّناً، یقال: نزلت فی علیّ بن أبی طالب، وذلک إنّ نفراً من المنافقین کانوا یؤذونه ویکذبون علیه، وإنّ عمر بن الخطاب فی خلافته قال لأبی بن کعب: إنّی قرأت هذه الآیة فوقعت منّی کلّ موقع، والله إنّی لأضربهم وأعاقبهم. فقال له أبیّ: إنّک لست منهم إنّک مؤدّب معلّم.

فإن ثبت النزول فیه خاصّة فقد ثبت، وإلا فالآیة متناولة له بالاخبار المتظاهرة عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم علی الخصوص، منها الحدیث المسلسل، وفی بعض روایاته: (من آذی شعرة منک) فهو خاصّ له _ وفی بعضها: (شعرة منی) وهی متناولة له لقوله صلی الله علیه وآله وسلم فی عِدّة أخبار: (أنت منی وأنا منک) ومنها روایة عمر وجابر وسعد وأم سلمة وابن عباس وأبی هریرة وأبی سعید وعمروبن شاس.

مقاتل بن سلیمان بلخی در تفسیر خود گفت: «والذین یؤذون المؤمنین والمؤمنات بغیر ما اکتسبوا» یعنی بدون اینکه گناهی از آنان سرزند. آنان را اذیت می کنند «فقد احتملوا بهتانا» یعنی آنچه واقع نشده است «واثما مبینا» گناهی آشکار. گفته شده که این آیه درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است

و این زمانی بود که جمعی از منافقان او را اذیت می کردند و بر او دروغ می بستند. عمر بن خطاب در زمان خلافت خود به ابیّ بن کعب گفت: من این آیه را خواندم و در من تأثیر کلی گذاشت، به خدا سوگند آنان را خواهم زد و شکنجه خواهم کرد. پس ابیّ به او گفت: تو از آنان نیستی و تو تعلیم دهنده ادب و علم هستی.

اگر ثابت شود که این آیه در خصوص علی است، که ثابت شده وگرنه این آیه با توجه به اخبار بسیاری که از پیامبر رسیده، شامل علی هم می شود. از جمله آن اخبار حدیث مسلسلی است که در برخی از روایات آن آمده: «هر کس مویی از تو را اذیت کند» که در این صورت مخصوص علی می شود، و در بعضی از روایات آمده: «مویی از مرا» این تعبیر نیز شامل او می شود، چون پیامبر در چندین خبر گفته است:

«تو از منی و من از تو هستم» از جمله این روایات، روایت های عمر و جابر و سعد و ام سلمه و ابن عباس و ابوهریره و ابوسعید و عمروبن شاس است.

776 _ قال علی بن أبی طالب وهو أخذ بشعره، قال: حدّثنی رسول الله وهو أخذ بشعره فقال: من آذی شعرة منک فقد آذانی ومن آذانی فقد آذی الله، ومن آذی الله فعلیه لعنة الله.

علیّ بن ابی طالب(ع) در حالی که موی خود را گرفته بود گفت: پیامبر در حالی که موی خود را گرفته بود فرمود: هر کس به مویی از تو اذیت کند، مرا اذیت کرده است و هر کس

مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده و هر کس خدا را اذیت کند، لعنت خدا بر اوست.

777 _ عن جابر قال: سمعت النبی صلی الله علیه وآله وسلم یقول لعلی: من آذاک فقد آذانی.

جابر گفت: از پیامبر شنیدم که به علی می گفت: هر کس تو را بیازارد مرا آزرده است.

778 _ عن أم سلمة زوج النبی صلی الله علیه وآله وسلم قالت: قد سمعت رسول الله یقول لعلی بن أبی طالب: انت اخی وحبیبی من آذاک فقد آذانی.

ام سلمه همسر پیامبر گفت: از رسول خدا شنیدم که علیّ بن ابی طالب(ع) می گفت: تو برادر من و دوست من هستی، هر کس تو را بیازارد مرا آزرده است.

1- این روایت را ابن عساکر نیز نقل کرده: تاریخ دمشق ج 2 ص 420.

2- این روایت در کتابهای دیگر هم نقل شده از جمله، حاکم، المستدرک ج 3 ص 32 و حموی، فرائد السمطین ج 1 ص 255 و متقی هندی، کنز العمال ج 6 ص 158.

پی نوشتها

3-سوره طه آیه 122

4- سوره واقعه ایه 27 و 41.

5- سوره واقعه آیات 8 _ 11.

6- سوره حجرات آیه 13.

7- این که در این روایت این سخن از زینب و در روایت قبلی از ام سلمه و در روایت هایی که پس از این خواهد آمد، از کسان دیگری نقل شده، این احتمال را تقویت می کند که این جریان چندین بار اتفاق افتاده و پیامبر در موارد متعددی این عمل را انجام داده و این آیه را خوانده است.

8- این حدیث در کتاب های دیگری هم آمده از جمله: طبرانی، المعجم الکبیر ج 3 ص 47 و

هیثمی، مجمع الزوائد ج 9 ص 194.

9- سوره طه آیه 132.

سوره فاطر آیه 27

و از طوره فاطر نازل شده است

اِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمآءُ

همانا از خدا، دانشمندان از بندگان او می ترسند.

779 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (انما یخشی الله من عباده العلماء) قال: یعنی علیّاً کان یخشی الله ویراقبه.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «انما یخشی الله من عباده العلماء» گفت: منظور علی است که از خدا می ترسید و او را مراقب خود می دانست.

780 _ عن ابن عباس قال: فی قوله تعالی: (إنما یخشی الله من عباده العلماء) العلماء بالله الذین یخافونه عزوجل.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «انما یخشی الله من عباده العلماء» گفت: دانشمندان الهی کسانی هستند که از خدا می ترسند.

سوره فاطر آیات 19 _ 20

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیآءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ

کور و بینا مساوی نیستند و نه تاریکی ها و نور و نه سایه و گرمای آفتاب و زندگان و مردگان نیز مساوی نیستند.

781 _ عن ابن عباس فی قوله الله تعالی: (وما یستوی الأعمی) قال: أبو جهل ابن هشام «والبصیر» قال: علیّ بن أبی طالب، ثم قال: ولا الظلمات» یعنی أبوجهل المظلم قلبه بالشرک «ولا النور» یعنی قلب علی المملوء من النور، ثم قال: «ولا الظل» یعنی بذلک مستقر علی فی الجنة «ولا الحرور» یعنی به مستقر أبی جهل فی جهنم، ثم جمعهم فقال: «وما یستوی الأحیاء» علی و حمزة وجعفر و حسن و حسین و فاطمة و خدیجة «ولا الاموات» کفار مکة.

ابن عباس درباره سخن خداوند «و ما یستوی الاعمی» گفت: او ابوجهل بن هشام بود «والبصیر» او علیّ بن ابی طالب بود.

سپس گفت: «ولا الظلمات» یعنی ابوجهل که به سبب شرک قلبش تاریک بود «ولا النور» یعنی قلب علی که پر از نور بود. سپس گفت: «ولا الظلّ» یعنی جایگاه علی در بهشت «ولا الحرور» یعنی جایگاه ابوجهل در جهنم، سپس همه را یک جا جمع کرد و فرمود: «ومایستوی الاحیاء و لا الاموات» یعنی کفار مکه.

سوره فاطر آیه 32

و نیز در این سوره نازل شده است

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِه وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِاِذْنِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ

سپس کتاب را به آن بندگان خود که برگزیدیم به میراث دادیم ، سپس برخی از آنان ستم کننده به نفس خود هستند و برخی از آنان میانه روند و برخی با امر خداوند در کارهای نیک پیشرو هستند، این توفیق بزرگی است.

782 _ عن أبی حمزة الثمالی عن علی بن الحسین، قال: إنّی لجالس عنده إذ جاءه رجلان من أهل العراق فقالا: یا ابن رسول الله جئناک کی تخبرنا عن آیات من القرآن. فقال: وما هی؟ قالا: قول الله تعالی: (ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا) فقال: یا أهل العراق وأیّش یقولون؟ قالا: یقولون: إنّها نزلت فی أمّة محمد(ص) فقال لهم علیّ بن الحسین: أمّة محمد کلّهم إذاً فی الجنّة! قال: فقلت من بین القوم: یا ابن رسول الله فیمن نزلت؟ فقال: نزلت والله فینا أهل البیت _ ثلاث مرات _ قلت: أخبرنا من فیکم الظالم لنفسه؟ قال: الذی استوت حسناته و سیئاته _ وهو فی الجنّة_ فقلت: والمقتصد؟ قال: العابد لله فی بیته حتّی یأتیه الیقین. فقلت: السابق بالخیرات؟ قال: من شهر سیفه ودعا إلی سبیل ربّه.

ابوحمزه ثمالی گفت:

نزد علیّ بن الحسین(ع) نشسته بودم که دو نفر از اهل عراق آمدند و گفتند: ای پسر پیامبر نزد تو آمده ایم تا درباره آیاتی از قرآن به ما خبر بدهی، گفت: کدام آیات؟ گفتند: سخن خداوند: «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا» گفت: ای اهل عراق، مردم در این خصوص چه می گویند؟ گفتند: آنها می گویند که این آیه درباره امت محمد(ص) نازل شده است. علیّ بن الحسین گفت: در این صورت همه امت محمد در بهشت هستند!

می گوید: من از میان آنها گفتم: ای پسر پیامبر این آیه درباره چه کسانی نازل شده است؟ گفت: درباره ما اهل بیت نازل شده است (این جمله را سه بار تکرار کرد) گفتم: به من خبر بده که در میان شما «الظالم لنفسه = ستم کننده به نفس خویش» چه کسی است؟ گفت: او کسی است که نیکی ها و بدی های او مساوی باشد و البته در بهشت خواهد بود. گفتم: «المقتصد = میانه رو» کیست؟ گفت: کسی که در خانه اش خدا را عبادت می کند تا وقتی که مرگ فرا رسد. گفتم: «السابق بالخیرات = پیشگام در نیکی ها» چه کسی است؟ گفت: کسی که شمشیر برگیرد و به سوی راه خدا بخواند.

783 _ عن زید بن علیّ فی قوله تعالی: (ثم أورثنا الکتاب) وساق الآیة إلی آخرها وقال: (الظالم لنفسه) المختلط منّا بالناس (والمقتصد) العابد (والسابق) الشاهر سیفه یدعو إلی سبیل ربّه.

زید بن علی درباره آیه: «واورثنا الکتاب الذین اصطفینا» گفت: «الظالم لنفسه» کسی از خاندان ماست که با مردم مختلط شود و «المقتصد» یعنی عابد و «السابق بالخیرات» کسی است که

شمشیر خود را کشیده و به راه خدا دعوت می کند.

784 _ عن عبد خیر عن علیّ قال: سألت رسول الله(ص) عن تفسیر هذه الآیة فقال: هم ذرّیتک و ولدک; إذا کان یوم القیامة خرجوا من قبورهم علی ثلاثة أصناف: ظالم لنفسه یعنی المیّت بغیر توبة، ومنهم مقتصد استوت حسناته و سیئاته من ذریتک، ومنهم سابق بالخیرات من زادت حسناته علی سیئاته من ذرّیّتک.

عبدخیر از علی(ع) نقل می کند که گفت: از پیامبر خدا از تفسیر این آیه پرسیدم،

گفت: آنان ذریّه و فرزندان تو هستند، وقتی قیامت برپا شد، آنان به صورت سه گروه از قبرهایشان برمی خیزند، ستمگر بر خود، یعنی کسی که بدون توبه مرده است و برخی از آنان میانه روند یعنی نیکی ها و بدی های آنان مساوی است و از ذریّه توهستند. و برخی از آنان هم پیشگام در خیرات هستند و او کسی است که نیکی های او بر بدی هایش افزون است و از ذریه توست.

سوره صافات آیه 24

و نیز از سوره صافات نازل شده است

وَ قِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ

آنان را نگهدارید که آنان مورد پرسش خواهند بود.

785 _ عن مندل العنزی یرفعه إلی النبی صلی الله علیه وآله وسلم فی قوله: (وقفوهم إنَّهُمْ مسئولون) قال: عن ولایة علی.

مندل عنزی از پیامبر (ص) درباره سخن خداوند: «وقفوهم انهم مسؤلون» نقل می کند که از ولایت علی پرسیده می شوند.

786 _ عن أبی سعید الخدری فی قوله: (وقفوهم انهم مسئولون) قال: (عن إمامة علیّ بن أبی طالب.

ابوسعید خدری راجع به سخن خداوند: «وقفوهم انهم مسؤلون» گفت: از امامت علی پرسیده می شوند.

787 _ 788 _ همین مضمون با سندهای دیگری از ابوسعید خدری نقل شده است.

789 _ عن سعید

بن جبیر، عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: إذ ا کان یوم القیامة أوقف أنا و علیّ علی الصراط، فما یمّربنا أحد إلا سألناه عن ولایة علی، فمن کانت معه وإلاّ ألقیناه فی النار، وذلک قوله: (وقفوهم إنّهم مسئولون).

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که گفت: پیامبر خدا فرمود: وقتی روز قیامت شود من و علی بر صراط می ایستیم و کسی از کنار ما عبور نمی کند مگر اینکه از ولایت علی از او می پرسیم پس هر کس با علی باشد (به بهشت می رود)وگرنه او را به آتش می اندازیم و این است معنای سخن خداوند: «وقفوهم انهم مسؤلون»

790 _ عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله تعالی: (وقفوهم إنّهم مسئولون) قال: عن ولایة علی ّ بن أبی طالب.

شعبی از ابن عباسی نقل می کند که درباره سخن خداوند: «وقفوهم انهم مسؤلون» گفت: از ولایت علی پرسیده می شوند.

همین مضمون از ابوجعفر نیز نقل شده است.

سوره صافات آیه 37

و نیز در این سوره نازل شده است

سَلامٌ عَلی اِلْیاسینَ (1)

درود بر خاندان یاسین.

791 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (سلام علی آل یاسین) قال: علی آل محمد.

ابن عباس راجع به سخن خداوند: «سلام علی آل یاسین» گفت: سلام بر آل محمد(ص)

792 _ همین مضمون با طرق دیگر نیز از ابن عباس نقل شده است.

793 _ عن جعفر بن محمد عن آبائه: عن علیّ علیهم السلام فی قوله: (سلام علی آل یاسین) قال: یاسین محمد و نحن آل یاسین.

جعفر بن محمد از پدرانش از علی نقل می کند که راجع به سخن خداوند: «وسلام علی آل یاسین» گفت:

یاسین محمد است و ما آل یاسین هستیم.

794 _ عن سلیم بن قیس العامری قال: سمعت علیاً یقول: رسول الله یاسین و نحن آله.

سلیم بن قیس عامری گفت: از علی شنیدم که می گفت: پیامبر خدا یاسین است و ما خاندان او هستیم.

795 _ عن ابن عباس فی قوله: (وإنّ إلیاس لمن المرسلین _ إلی قوله: _ سلام علی آل یاسین) یقول: سلام علی آل محمد.

ابن عباس راجع به به سخن خداوند: «سلام علی آل یاسین» گفت: سلام بر آل محمد(ص)

796 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله الله تعالی: (سلام علی آل یاسین) یعنی علی آل محمد، ویاسین بالسریانیة: یا إنسان یا محمد.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «سلام علی آل یاسین» گفت: یعنی آل محمد و «یاسین» در زبان سریانی: ای انسان ای محمد.

797 _ عن أبی مالک الغفاری فی قوله: (سلام علی آل یاسین) قال: هو محمّد، وآله أهل بیته.

ابومالک غفاری درباره سخن خداوند: «سلام علی آل یاسین» گفت: آنان محمد و اهل بیت او هستند.

پی نوشتها

1- ابن عامر و نافع و ورش، این عبارت را «آل یاسین = خاندان یاسین» خوانده اند ولی بقیه قاریان آن را به صورت «اِلیاسین = منسوبین به الیاس» خوانده اند و از آنجا که در مصحف مادر لام جدا از یا نوشته شده و به صورت «ال یاسین» است قرائت نخست درست تر به نظر می رسد به اضافه اینکه روایات متعددی از اهل بیت رسیده که آن را به همین صورت خوانده اند. نمونه هایی از این روایات را در متن می خوانید.

سوره ص آیه 28

و نیز در سوره ص نازل شده است

آیا کسانی را که ایمان

آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند مانند مفسدان قرار می دهیم؟ یا پرهیزگاران را مانند فاجران؟

798 _ عن ابن عباس قال: وأمّا قوله: (أم نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات) الآیة قال: نزلت هذه الآیة فی ثلاثة من المسلمین وهم المتّقون الذین عملوا الصالحات، وفی ثلاثة من المشرکین و هم المفسدون الفجّار، فأما الثلاثة من المسلمین فعلیّ بن أبی طالب، و حمزة بن عبدالمطلب، و عبیدة بن الحارث بن عبدالمطلب; وهم الذین بارزوا یوم بدر; فقتل علیّ الولید، وقتل حمزة عتبة، وقتل عبیدة شیبة.

ابن عباس گفت: و اما سخن خداوند: «ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات» این آیه درباره سه نفر از مسلمانان که همان پرهیزگارانی بودند که کارهای شایسته انجام می دادند و سه نفر از مشرکان که همان مفسدان فاجر بودند، نازل شده است. آن سه نفر از مسلمانان عبارت بودند از: علیّ بن ابی طالب(ع) و حمزة بن عبدالمطلب و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب که در روز بدر مبارزه کردند، علی ولید را و حمزه عتبه را و عبیده شیبه را کشت.

799 _ عن علیّ فی قوله تعالی: (أم نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الأرض أم نجعل المتقین کالفجّار) قال: نزلت فی حمزة وعلی و عبیدة بن الحارث بن عبدالمطلب، وفی عتبة وشیبة.

علی (ع) درباره سخن خداوند: «ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار» گفت: درباره حمزه و علی و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب و نیز عتبه و شیبه

و ولید بن عتبه نازل شده است.

800 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (أم نجعل الذین آمنوا و عملوا

الصالحات) یقول: الطاعات فیما بینهم و بین ربهم و هم علی و حمزة و عبیدة بن الحارث (کالمفسدین فی الأرض) یعنی شیبة و عتبة والولید بن المغیرة، (أم نجعل المتقین) الشرک وهم علیّ و حمزة و عبیدة (کالفجّار) یعنی عتبة و شیبة والولید وهؤلاء الذین تبارزوا یوم بدر، فقتل علی الولید، وقتل حمزة عتبة، وقتل عبیدة شیبة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات، گفت: صالحات یعنی طاعات میان آنان و پروردگارشان، و آنان علی و حمزه و عبیدة بن حرث بودند «کالمفسدین فی الارض» یعنی شیبه و عتبه و ولید بن مغیره. «ام نجعل المتقین» پرهیزگاران از شرک یعنی علی و حمزه و عبیدة «کالفجار» یعنی عتبه و شیبه و ولید، اینان کسانی بودند که در روز بدر با یکدیگر مبارزه کردند علی ولید را کشت و حمزه عتبه را و عبیده شیبه را.

801 _ عن ابن عباس قال: إنّها نزلت فی عتبة وشیبة ابنی ربیعة، والولید بن عتبة; وهم الذین بارزوا بنی هاشم علیّاً وحمزة و عبیدة بن الحارث فقتلهم الله وأنزل فیهم: (أم حسب الذین یعملون السیئات أن یسبقونا _ أی یعجزونا بالنقمة _ ساء ما یحکمون) لأنفسهم فقتلوا یوم بدر، ونزلت فی الثلاثة من المسلمین علی و حمزة و عبیدة (من کان یرجو لقاء الله) یقول: یخاف البعث بعد الموت، فإن البعث لآت أی لکائن.

ابن عباس گفت: این آیه درباره عتبه و شیبه فرزندان ربیعه و ولید بن عتبه نازل شده که با بنی هاشم یعنی علی و حمزه و عبیدة بن حارث مبارزه کردند که خداوند آنها را کشت و درباره آنها این آیه را نازل

کرد: «ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا» یعنی ما را به وسیله نقمت ناتوان سازند «ساءما یحکمون» بد است آنچه برخود داوری می کننند. آنان در روز بدر کشته شدند همچنین این آیه درباره سه نفر از مسلمانان علی و حمزه و عبیدة بن حارث نازل شده است «من کان یرجو لقاء الله» یعنی از برانگیخته شدن پس از مرگ می ترسد و اینکه رستاخیز واقع خواهد شد.

802 _ 803 _ شبیه این مضمون با دو سند دیگر نیز از ابن عباس نقل شده است.

804 _ عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جدّه فی قوله: (أم نجعل) الآیة قال نزلت فی علی بن أبی طالب علیه السلام.

جعفر بن محمد از پدرانش نقل می کند که سخن خداوند: «ام نجعل الذین آمنوا» درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است.

سوره زمر آیه 9

و نیز از سوره زمر نازل شده است

قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ اِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ

بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسان هستند؟ همانا خردمندان پند می گیرند.

805 _ عن جابر: عن أبی جعفر فی قول الله تعالی: (قل هل یستوی الذین یعلمون) الآیة، قال: (الذین یعلمون) نحن (والذین لایعلمون) عدوّنا (إنما یتذکر أولو الألباب) قال: شیعتنا.

جابر از ابوجعفر نقل می کند که درباره سخن خداوند: «قل هل یستوی الذین یعلمون» گفت: «کسانی که می دانند» ما هستیم و «کسانی که نمی دانند» دشمنان ما هستند. و «خردمندان» شیعیان ما هستند.

806 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (هل یستوی الذین یعلمون) قال: یعنی بالذین یعلمون، علیّاً وأهل بیته من بنی هاشم (والذین لایعلمون) بنی أمیّة و (أولو الألباب) شیعتهم.

ابن عباس درباره سخن

خداوند: «هل یستوی الذین یعلمون» گفت: منظور از «کسانی که می دانند» علی و اهل بیت او از بنی هاشم هستند و منظور از «کسانی که نمی دانند» بنی امیّه هستند و «خردمندان» شیعیان اهل بیت هستند.

سوره زمر آیه 9

و نیز در آنجا نازل شده است

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکآءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَمًا لِرَجُل هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً

خداوند مثالی زده است: مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او اختلاف می کنند و مردی را که تنها تسلیم یک نفر است، آیا این دو یکسانند؟

807 _ عن محمد بن الحنفیة عن علیّ علیه السلام فی قوله تعالی: (ورجلا سلماً لرجل) قال: أنا ذلک الرجل السلیم لرسول الله صلی الله علیه وآله و سلم.

محمد بن حنفیه از علی(ع) درباره سخن خداوند: «و رجلا سلما لرجل» نقل می کند که گفت: من همان مردی هستم که تسلیم پیامبر خدا بودم.

808 _ عن أبی جعفر قال: الرجل السالم لرجل علی وشیعته.

ابوجعفر گفت: آن مرد که برای یک نفر تسلیم بود، علی و شیعه او هستند.

809 _ عن عبدالله بن عباس فی قول الله تعالی: (ضرب الله رجلا فیه شرکاء) فالرجل هو أبوجهل، والشرکاء آلهتهم التی یعبدونها، کلهم یدّعیها یزعم أنه أولی بها (ورجلا) یعنی علیّاً (سلماً) یعنی سلماً دینه لله یعبده وحده لا یعبد غیره (هل یستویان مثلا) فی الطاعة والثواب.

عبدالله بن عباس درباره سخن خداوند: «ضرب الله رجلا فیه شرکاء» گفت: آن مرد ابوجهل است و شریکان، خدایانی است که آنها را عبادت می کردند و هر کدام از آنها درباره آن معبودها ادعا می کردند و گمان داشتند که او مال آنهاست «ورجلا سلما» یعنی علی

که دین او خالص برای خدا بود و تنها او را پرستش می کردو چیز دیگری را پرستش نمی کرد «هل یستویان مثلا» یعنی در طاعت و ثواب.

سوره زمر آیه 33

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ الَّذی جآءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِه أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

کسی که سخن راست بیاورد و کسی که آن را تصدیق کند، آنان همان پرهیزگاران هستند.

810 _ عن عبدالوهاب بن مجاهد، عن أبیه فی قول الله تعالی: (والذی جاء بالصدق وصدّق به) قال: الذی جاء بالصدق رسول الله (ص) والذی صدّق به علیّ.

مجاهد درباره سخن خداوند: «والذی جاء بالصدق و صدّق به» گفت: آن کس که سخن راست آورده پیامبر خداست و آن کس که آن را تصدیق کرده علی است.

811 _ 812 _ همین مضمون با سه سند دیگر از مجاهد نقل شده است.

813 _ عن ابن عبّاس فی تفسیر قوله تعالی: (والذی جاء بالصدق وصدّق به) قال: هو النبیّ جاء بالصدق، والذی صدّق به علیّ بن أبی طالب.

ابن عباس در تفسیر سخن خداوند: «والذی جاء بالصدق و صدّق به» گفت: او پیامبر است که سخن راست آورد و کسی که آن را تصدیق کرد علیّ بن ابی طالب(ع) بود.

814 _ همین مضمون با سند دیگری از ابن عباس نقل شده است.

815 _ عن أبی الطفیل عن علی قال: والذی جاء بالصدق رسول الله. وصدّق به أنا; والناس کلّهم مکذّبون کافرون غیری و غیره.

ابوالطفیل از علی(ع) نقل می کند که گفت: آن کس که سخن راست آورد پیامبر خدا بود و آن کس که آن را تصدیق کرد من هستم و این در حالی بود که همه مردم تکذیب می

کردند و کافر بودند جز من و او.

سوره غافر آیه 6

و نیز از سوره مؤمن نازل شده است

اَلَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِه وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْء رَحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنِ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبآئِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّّیاتِهِمْ اِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ

فرشتگانی که عرش و آنچه را که اطراف آن است حمل می کنند، به ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای آنها که ایمان آورده اند، طلب آمرزش می کنند و می گویند پروردگارا همه چیز را با رحمت و علم فراگرفته ای; پس کسانی را که توبه کرده اند و راه تو را پیروی نموده اند، بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگهدار، پروردگارا آنان و شایستگان از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان را به بهشت جاویدانی که وعده شان داده ای وارد کن، همانا تو قدرتمند و فرزانه هستی.

816 _ عن ابی الاسود الدئلی قال: قال علی: لقد مکثت الملائکة سنین و أشهراً لایستغفرون إلا لرسول الله ولی، وفینا نزلت هاتان الآیتان: (الذین یحملون العرش ومن حوله _ إلی قوله _ العزیز الحکیم).

فقال قوم من المنافقین: من کان من آباء علی وذریته الذین أنزلت فیهم هذه الآیات؟ فقال علیّ: سبحان الله أما من آبائنا إبراهیم و إسماعیل و إسحاق ویعقوب؟ ألیس هؤلاء من آبائنا؟

ابوالاسود دئلی نقل می کند که علی(ع) گفت: فرشتگان سال ها و ماه ها درنگ کردند و جز برای پیامبر خدا و من طلب آمرزش نمی کردند و این آیات «الذین یحملون العرش _

تا _ العزیز الحکیم» درباره ما نازل شده است.

گروهی از منافقان گفتند: پدران و فرزندان علی چه کسانی هستند که این آیات راجع به آنها نازل شده است؟ علی (ع) گفت: منزه است خداوند، از پدران ما ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب هستند، آیا اینان پدران ما نیستند؟

817 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

818 _ عن أبی ذرّ، قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إنّ الملائکة صلّت علیّ وعلی علیّ سبع سنین قبل أن یسلم بشر.

ابوذر گفت: پیامبر خدا فرمود: فرشتگان بر من و علی هفت سال درود فرستادند در حالی که هنوز کسی مسلمان نشده بود.

819 _ عن أنس بن مالک قال: قال رسول الله(ص): صلّت الملائکة علیّ و علی علیّ سبع سنین; وذلک إنّه لم یرفع شهادة أن لا إله إلاّ الله، إلاّ منّی و من علیّ.

انس بن مالک گفت: پیامبر خدا فرمود: فرشتگان بر من و علی هفت سال درود فرستادند و این بدان جهت بود که گواهی به اینکه معبودی جز خدا نیست، جز از من وعلی برنمی خاست.

820 _ عن ابی رافع قال: صلّی النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم أوّل یوم الأثنین، وصلّت خدیجة آخر یوم الأثنین، وصلّی علی یوم الثلثاء من الغد مستخفیاً قبل أن یصلّی مع النبی أحد سبع سنین وأشهراً.

ابورافع گفت: پیامبر در آغاز روز دوشنبه و خدیجه در پایان روز دوشنبه و علی فردای آن روز، روز سه شنبه مخفیانه نماز خواندند و این هفت سال و چند ماه پیش از آن بود که کسی با پیامبر نماز بخواند.(1)

پی نوشتها

1- موضوع این حدیث به صورت های

متعددی در کتاب های حدیثی آمده از جمله: هیثمی، مجمع الزوائد ج 9 ص 103 و طبرانی، المعجم الکبیر ج 1 برگ 51 و ابن عساکر، تاریخ دمشق ج 1 ص 48.

سوره سجده آیه 40

و نیز از سوره حم سجده نازل شده است

أَفَمَنْ یُلْقی فِی النّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتی آمِنًا یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ اِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ

آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در روز قیامت در حال آرامش می آید؟ آنچه می خواهید انجام دهید، همانا او به آنچه انجام دهید بیناست.

821 _ عن عبدالله بن عبّاس فی قول الله عزّوجلّ: (أفمن یلقی فی النار خیر _ یعنی الولید بن المغیرة _ أمّن یأتی آمناً یوم القیامة _ من عذاب الله ومن غضب الله؟ وهو علیّ بن أبی طالب _ اعملوا ما شئتم) وعید لهم.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «افمن یلقی فی النار خیر» گفت: او ولیدبن مغیره است «ام من یاتی آمنایوم القیامة» یعنی از عذاب خدا و غضب او در امان است و او علیّ بن ابی طالب است «اعلموا ماشتتم» تهدیدی بر کفار است.

سوره شوری آیه 23

و نیز از سوره شوری نازل شده است

قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی

بگو من از شما برای آن مزدی نمی خواهم جز دوست داشتن خویشان.

822 _ عن ابن عبّاس قال: لمّا نزلت (قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فی القربی) قالوا: یا رسول الله من هؤلاء الذین أمرنا الله بمودّتهم؟ قال: علی وفاطمة ووُلدهما.

ابن عباس گفت: چون آیه: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودّة فی القربی» نازل شد، گفتند: یا رسول الله این افراد که خداوند ما را به دوست داشتن آنان فرمان داده چه کسانی هستند؟ فرمود: علی و فاطمه و فرزندانشان.

823 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

824 _ عن ابن عباس قال: لمّا نزلت هذه الآیة: (قل لا

أسألکم علیه أجراً) قالوا: یا رسول الله من قرابتک التی افترض الله علینا مودّتهم؟ قال: علیّ وفاطمة ووُلدها یرددها.

ابن عباس گفت: چون این آیه نازل شد: «قل لا اسئلکم علیه اجرا» گفتند: یا رسول الله خویشان و نزدیکان تو که خداوند دوست داشتن آنان را واجب کرده چه کسانی هستند؟ فرمود: علی و فاطمه و فرزندانشان، و این جمله را تکرار می کرد.

825 _ 828 _ این مضمون با تغییرات اندکی با چند طریق دیگر نیز نقل شده است.

829 _ عن ابن عبّاس قال: قالت الأنصار فیما بینهم: لو جمعنا لرسول الله مالا یبسط فیه یده ولا یحول بینه و بینه أحد فقالوا: یا رسول الله إنّا أردنا أن نجمع لک من أموالنا شیئاً تبسط فیه یدک لا یحول بینک و بینه أحد. فأنزل الله (قل لا أسألکم علیه أجراً إلا المودّة فی القربی).

ابن عباس گفت: انصار در میان خود گفتند: خوب است که برای رسول خدا مالی جمع آوری کنیم تا دست او را بازتر کند و کسی میان او و آن مانع نباشد و لذا به پیامبر گفتند: یا رسول الله ما می خواهیم برای تو چیزی از اموال خودمان را جمع آوری کنیم که دست تو بازتر شود و کسی میان تو و آن مانع نباشد. پس این آیه نازل شد: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»

830 _ عن ابن عبّاس قال: لم یکن بطن من بطون قریش إلاّ لرسول الله فیه قرابة فنزلت هذه الآیة: (قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فی القربی) أی إلاّ أن تصلوا قرابة ما بینی و بینکم.

ابن عباس گفت: قبیله ای از

قبایل قریش نبود مگر اینکه پیامبر قرابتی با آنها داشت، پس این آیه نازل شد: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» یعنی مگر اینکه قرابت میان من و شما را پیوند بدهید.

831 _ سمعت طاووساً یقول: سأل رجل ابن عباس عن قوله: (إلاّ المودة فی القربی) فقال ابن جبیر: القربی آل محمد. فقال ابن عباس: عجلت، إنّه لم یکن فخذ من قریش إلاّ کان بینهم وبین رسول الله قرابة فقال: (قل لا أسألکم علیه أجراً إلا المودّة فی القربی) إلاّ أن تصلوا قرابتی أو ما بینی و بینکم من القرابة.

طاووس گفت: کسی از ابن عباس درباره سخن خداوند: «الا المودة فی القربی» پرسید، ابن جبیر گفت: قربی آل محمد است، ابن عباس گفت: عجله کردی، هیچ قبیله ای از قریش نبود مگر اینکه میان آنان و میان رسول خدا قرابتی بود پس گفت: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» یعنی مگر اینکه قرابت مرا _ یا قرابت میان من و شما را _ پیوند بدهید.

832 _ عن ابن عبّاس أنّه قال فی هذه الآیة: (قل لا أسألکم علیه أجراً إلا المودّة فی القربی) أی إلا أن تودّونی فی قرابتی ولا توذونی.

ابن عباس درباره این آیه: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» گفت: مگر اینکه مرا در خویشانم دوست داشته باشید و مرا اذیت نکنید.

833 _ همین مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

834 _ عن الشعبی قال: خالفنی أهل الکوفة فیها فکتبت الی ابن عباس فی ما أراد الله من قوله: قل لا أسألکم علیه أجراً إلا المودّة فی القربی) قال: أن تصلونی فی قرابتی.

شعبی

گفت: اهل کوفه درباره این آیه با من مخالفت کردند، پس به ابن عباس نوشتم: خداوند از این آیه: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» چه اراده کرده است؟ گفت: اینکه پیوند مرا در خویشانم رعایت کنید.

835 _ عن ابن عبّاس أنّ رسول الله صلی الله علیه وآله قدم المدینة ولیس بیده شیء، وکانت تنوبه نوائب و حقوق، فکان یتکلّفها ولیس بیده سعة، فقالت الأنصار فیما بینها: هذا رجل قد هداکم الله علی یدیه وهو ابن اختمکم تنوبه نوائب و حقوق ولیس فی یده سعة; فاجمعوا له طائفة من أموالکم ثم ائتوه بها یستعن بها علی ما ینوبه، ففعلوا ثمّ أتوه بها فنزل: (قل لا أسألکم علیه أجراً) یعنی علی الایمان والقرآن ثمناً; یقول: رزقاً ولا جعلا إلا أن تودّوا قرابتی من بعدی.

فوقع فی قلوب القوم شیء منها: فقالوا: استغنی عمّا فی أیدینا أراد أن یحثّنا علی ذوی قرابته من بعده، ثمّ خرجوا فنزل جبرئیل فأخبره أنّ القوم قد أتّهموک فیما قلت لهم. فأرسل إلیهم فأتوه فقال لهم: أنشدکم بالله وما هداکم لدینه اتهمتمونی فیما حدثتکم به علی ذوی قرابتی؟ قالوا: لا یا رسول الله انک عندنا صادق بار، ونزل (أم یقولون إفتری علی الله کذباً) الآیة (24 / الشوری) فقام القوم کلهم فقالوا: یا رسول الله فإنا نعهد أنک صادق ولکن وقع ذلک فی قلوبنا و تکلمنا به وإنا نستغفر الله ونتوب إلیه. فنزل: (وهو الذی یقبل التوبة عن عباده) الآیة (25/ الشوری).

ابن عباس گفت: پیامبر به مدینه آمد در حالی که چیزی در دست نداشت و حوادثی برای او پیش می آمد و او را به زحمت می انداخت چون

وسعت مالی نداشت، انصار میان خود گفتند: این مردی است که خداوند به وسیله او شما را هدایت کرده و او پسر خواهر شماست حوادثی برای او پیش می آید و وسعت مالی ندارد، از اموال خودتان مقداری جمع آوری کنید و به او بدهید تا در اینگونه موارد از آن کمک بگیرد، آنها این کار را کردند و آن مال را نزد پیامبر آوردند، پس این آیه نازل شد: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» یعنی برای ایمان و قرآن قیمتی نمی خواهم، یعنی روزی و مالی نمی خواهم مگر اینکه پس از من حق خویشان مرا ادا کنید.

از این سخن، چیزی در دلهای آن قوم واقع شد و گفتند: از آنچه در دست ما بود اظهار بی نیازی کرد، می خواهد ما را به دوستی خویشان خود پس از خود وادار کند، سپس بیرون رفتند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر خبر داد که این قوم تو را در آنچه به آنان گفتی متهم کردند، پیامبر نزد آنان کس فرستاد و آنان آمدند و به آنان گفت: شما را به خدا و آنچه شما را به دین خود هدایت کرد، سوگند می دهم آیا شما مرا در آنچه راجع به خویشانم گفتم، متهم می کنید؟ گفتند: نه یا رسول الله، تو نزد ما راستگو و نیک هستی، و این آیه نازل شد: «ام یقولون افتری علی الله کذبا = یا می گویند بر خدا دروغ بسته است»

آن قوم همگی بر خاستند و گفتند: یا رسول الله ما تصدیق می کنیم که تو راستگویی ولی در دل ما چیزی وارد شد

و آن را به زبان آوردیم و اینک از خدا طلب آمرزش می کنیم و به او توبه می کنیم، در این حال این آیه نازل شد: «وهو الذی یقبل التوبة عن عباده = و او کسی است که از بندگانش توبه را می پذیرد.»

836 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

837 _ عن أبی أمامة الباهلی قال: قال رسول الله(ص): إنّ الله خلق الأنبیاء من أشجار شتی و خلقت أنا و علی من شجرة واحدة; فأنا أصلها و علی فرعها، والحسن والحسین ثمارها، و أشیاعنا أوراقها، فمن تعلّق بغصن من أغصانها نجا، ومن زاغ هوی ولو أنّ عبداً عبدالله بین الصفا والمروة ألف عام ثمّ ألف عام ثم ألف عام حتّی یصیر کالشنّ البالی ثمّ لم یدرک محبّتنا أکبّه الله علی منخریه فی النار. ثمّ تلا (قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فی القربی).

ابو امامه باهلی گفت: پیامبر خدا فرمود: خداوند پیامبران را از درختان گوناگونی آفرید و من و علی را از یک درخت آفرید و من ریشه آن وعلی شاخه آن و حسن و حسین میوه های آن و پیروان ما برگ های آن هستند، پس هر کس شاخه ای از شاخه های آن را بگیرد نجات می یابد و هر کس بلغزد هلاک می شود. و اگر کسی هزار سال و پس از آن هزار سال و پس از آن هزار سال میان صفا و مروه عبادت کند تا جایی که مانند یک مشک خشک باشد ولی محبت ما را درک نکند، خداوند او را بر روی دماغش در آتش خواهد افکند، سپس تلاوت کرد: «قل لا

اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»

838 _ عن زاذان: عن علیّ قال: فینا فی (آل حم) آیة أنّه لایحفظ مودّتنا إلا کلّ مؤمن، ثمّ قرأ (لا أسألکم علیه أجراً إلا المودّة فی القربی).

زاذان از علی (ع) نقل می کند که گفت: در «آل حم = سوره های حم» آیه ای درباره ما نازل شد که طبق آن، دوستی ما را حفظ نمی کند مگر هر کسی که مؤمن باشد، آنگاه این آیه را قرائت کرد: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»(1)

839 _ عن عکرمة قال: لم یکن بطن من بطون قریش إُلا للنبی صلی الله علیه وآله وسلم فیه قرابة فقال: قل لا أسألکم علیه أجراً إلا أن تصلوا قرابتی.

عکرمه گفت: هیچ قبیله ای از قریش نبود مگر اینکه پیامبر با آن قرابتی داشت و لذا فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» یعنی اینکه پیوند خویشی را رعایت کنید.

840 _ عن عمرو بن شعیب فی قول (قل لا أسألکم علیه أجراً إلا المودّة فی القربی) قال: فی قرابة رسول الله صلی الله علیه.

عمروبن شعیب درباره سخن خداوند: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» گفت: یعنی خویشان پیامبر خدا.

841 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

842 _ عن مجاهد فی قوله تعالی: (إلا المودّة فی القربی) قال: أن تتّبعونی و تصلوا رحمی.

مجاهد درباره سخن خداوند: «الا المودة فی القربی» گفت: یعنی از من پیروی کنید و پیوند خویشاوندی مرا رعایت کنید.

843 _ عن جعفر عن سعید فی قوله (إلا المودة فی القربی) قال: لا تؤذونی فی قرابتی.

جعفر بن سعید راجع به سخن

خداوند: «الا المودة فی القربی» گفت: یعنی اینکه مرا در باره خویشانم اذیت نکنید.

844 _ ابن أبی الدنیا قال: حدّثنی شیخ من بنی تمیم أن شیخاً من قریش حدّثه قال: کان حرب بن الحکم بن المنذر بن الجارود قد ولّی رامهرمز وکرمان و کان سریاً شریفاً، وهو الذی یقول:

فحسبی من الدنیا کفاف یکفنی *** واثواب کتان ازور بها قبری

وحبی ذوی قربی النبی محمد *** وما سألنا الا المودّة من اجر

ابن ابی الدنیا از شیخی از قریش نقل می کند که گفت: حرب بن حکم بن منذر والی رامهرمز و کرمان بود و مرد شریفی بود، اوست که این اشعاررا سروده است:

مرا از دنیا بس است آن مقدار از مال که نیاز مرا برآورد و لباس های کتانی که با آن به قبر بروم و محبت من به خویشان محمد پیامبر که او جز دوستی از ما مزدی نخواسته است.

سوره شوری آیه 23

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْنًا

و هرکس نیکی به جا آورد، برای او در ثواب آن خواهیم افزود.

845 _ عن السّدیّ فی قوله تعالی: (ومن یقترف حسنة) قال: المودة لآل محمد.

سدّی درباره سخن خداوند: «ومن یقترف حسنة» گفت: دوستی آل محمد(ص)

846 _ 849 _ همین مضمون با چند سند دیگر از ابن عباس نقل شده است.

850 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (ومن یقترف حسنة) قال: المودّة لأهل بیت النبی صلی الله علیه وآله وسلم.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ومن یقترف حسنة» گفت: دوست داشتن اهل بیت پیامبر. و در روایتی گفت: آیه: «ومن یقترف حسنة» درباره ما اهل بیت نازل شده است.

پی نوشتها

1- در اشاره

به همین حدیث، کمیت چنین سروده است:

وجدنا لکم فی آل حم آیة *** تأوّلها منّا تقیّ و معرب

سوره زخرف آیات 41 _ 42

و نیز در سوره حم زخرف نازل شده است

فَاِمّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَاِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذی وَعَدْناهُمْ فَاِنّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذی أُوحِیَ اِلَیْکَ اِنَّکَ عَلی صِراط مُسْتَقیم وَ اِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ

پس اگر ما تو را از دنیا ببریم، قطعا از آنان انتقام می کشیم، یا آنچه را که به آنان وعده داده ایم به تو نشان می دهیم که ما بر آنان توانایی داریم پس به آنچه بر تو وحی شده چنگ بزن که تو بر راه راست هستی و آن برای تو و قوم تو مایه تذکری است و بزودی پرسیده می شوید.

851 _ عن جابر بن عبدالله الأنصاری قال: إنّی لأدناهم من رسول الله فی حجّة الوداع ب_ «منی» حین قال: لا ألفینّکم ترجعون بعدی کفّاراً یضرب بعضکم رقاب بعض، وأیم الله لئن فعلتموها لتعرفننی فی الکتیبة التی تضاربکم. ثم التفت إلی خلفه فقال: أو علیّ أو علیّ _ ثلاثاً _ فرأینا أن جبرئیل غمزه، وأنزل الله علی أثر ذلک: (فإمّا نذهبنّ بک فإنّا منهم منتقمون _ بعلی بن أبی طالب _ فاستمسک بالذی أوحی إلیک _ من أمر علی _ إنک علی صراط مستقیم، وإنّ علیّاً لعلم للساعة، وإنّه لذکر لک ولقومک وسوف تسألون عن محبة علی بن أبی طالب.

جابربن عبدالله انصاری گفت: در منا در حجة الوداع نزدیک ترین شخص به پیامبر بودم که فرمود: شما را چنین نیابم که پس از من رجوع کرده و کافر شده اید، بعضی از شما گردن بعضی دیگر را می زند و به خدا سوگند که اگر

چنین کنید، مرا در لشکری خواهید دید که با شما می جنگد، سپس به پشت سر خود برگشت و گفت: یا علی را یا علی را (سه مرتبه) دیدیم که جبرئیل به او اشاره کرد و به دنبال آن خداوند چنین نازل کرد: «فامّا نَذهبنّ بک فانا منتقمون» یعنی به وسیله علیّ بن ابی طالب (ع) «فاستمسک بالذی اوحی الیک» یعنی درباره علی «انک علی صراط مستقیم» و علی پرچمی بر قیامت و ذکری برای تو و قوم توست و بزودی از محبت علی پرسیده می شوید.

852 _ عن جابر بن عبدالله فی قول الله تعالی: (فإمّا نذهبن بک فإنّا منهم منتقمون) قال: بعلی بن أبی طالب علیه السلام.

جابربن عبدالله راجع به سخن خداوند: «فاما نذهبنّ بک فانا منهم منتقمون» گفت: به وسیله علیّ بن ابی طالب(ع) (انتقام گرفته می شود)

853 _ عن جابربن عبدالله قال: لمّا نزلت علی النبی صلی الله علیه وآله وسلم: (فإمّا نذهبن بک فإنّا منهم منتقمون) قال: بعلیّ بن ابی طالب.

جابربن عبدالله گفت: چون آیه: «فاما ندهبن بک فانا منهم منتقمون» نازل شد، پیامبر فرمود: به وسیله علیّ بن ابی طالب.

854 _ همین مضمون با چند دیگر نیز نقل شده است.

سوره زخرف آیه 45

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنآ أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ

و از پیامبران ما که پیش از تو فرستادیم بپرس آیا جز خدای رحمان معبودهایی قرار داده ایم که مورد پرستش واقع شوند؟

855 _ عن علقمة والأسود، عن عبدالله، قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم: یا عبدالله أتانی الملک فقال: یا محمّد وأسأل من أرسلنا من قبلک من

رسلنا علی ما بعثوا؟ قلت: علی ما بعثوا؟ قال: علی ولایتک و ولایة علیّ بن أبی طالب.

علقه و اسود از عبدالله بن مسعود نقل می کنند که پیامبر فرمود: ای عبدالله فرشته نزد من آمد و گفت: ای محمد از پیامبران پیشین بپرس که بر چه چیزی مبعوث شدند؟ گفتم: بر چه چیزی مبعوث شدند؟ گفت: بر ولایت تو و ولایت علیّ بن ابی طالب.

سوره زخرف آیه 57

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً اِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ

وچون پسر مریم مَثَل زده شد، ناگهان قوم تو بر از آن سخن ریشخند کردند.

859 _ عن عبدالرحمان بن أبی نعیم قال: قال لی علیّ: فیّ نزلت (ولمّا ضرب ابن مریم مثلا).

عبدالرحمان بن ابی نعیم گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) به من گفت: آیه «ولما ضرب ابن مریم مثلا» در حق من نازل شده است.

860 _ عن علیّ قال: جئت إلی النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم یوماً فوجدته فی ملأمن قریش فنظر إلیّ ثمّ قال: یا علی إنّما مثلک فی هذه الإمّة کمثل عیسی بن مریم أحبّه قوم فأفرطوا فیه و أبغضه قوم فأفرطوا فیه. قال: فضحک الملأ الذین عنده ثمّ قالوا: انظروا کیف شبّه ابن عمّه بعیسی بن مریم! قال: فنزل الوحی (ولمّا ضُرِبَ بن مریم مثلا إذا قومک منه یصدون).قال أبوبکر عیسی بن عبدالله: یعنی یضجّون.

علی(ع) گفت: روزی نزد پیامبر آمدم و او را نزد جمعیت انبوهی از قریش دیدم، پس به من نگاه کرد سپس گفت: یا علی مَثَل تو در این امت مَثَل عیسی بن مریم است، گروهی او را دوست داشتند و افراط کردند و گروهی با او

دشمنی کردند و افراط کردند، گفت: جمیعتی که نزد او بودند خندیدند و گفتند: بنگرید که چگونه پسر عموی خودش را به عیسی بن مریم تشبیه می کند؟ می گوید: وحی نازل شد: «ولما ضرب بن مریم مثلا اذا قومک منه یصدون» ابوبکر عیسی گفت: یعنی آنان هیاهو می کردند.

861 _ شبیه همین مضمون با سند دیگری از علی (ع) نقل شده است.

862 _ عن ربیعة بن ناجد، عن علیّ قال: دعانی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقال لی: یا علیّ إنّ فیک من عیسی بن مریم مثلاً، أبغضته یهود حتّی یهتوا أمّه، وأحبّته النصاری حتّی أنزلوه بالمنزل الذی لیس به.

ثم قال علیّ: وإنّه یهلک فیّ محب مطری یقرظنی بما لیس فیّ، ومبغض مفتری یحمله شنآنی علی أن یبهتنی. ألا وإنی لست بنبی ولا یوحی إلیّ ولکن أعمل بکتاب الله ما استطعت، فما أمرتکم به من طاعة الله فحقٌ علیکم طاعتی فیما أحببتم و کرهتم، وما أمرتکم به أو غیری من معصیة الله فلا طاعة لأحد فی المعصیة، الطاعة فی المعروف الطاعة فی المعروف الطاعة فی المعروف.

ربیعة بن ناجذ از علی (ع) نقل می کند که گفت: پیامبر خدا مرا خواند و سپس به من گفت: یا علی در تو مشابهتی به عیسی بن مریم است، یهودی ها او را دشمن داشتند تا جایی که به مادرش تهمت زدند و نصاری او را دوست داشتند تا جایی که او را به مقامی بردند که در آن نبود.

سپس علی اضافه کرد: درباره من دو گروه هلاک می شوند: دوستداری که از روی افراط راجع به من چیزی را که در من نیست به من

نسبت می دهد و دشمنی دروغگو که دشمنی با من او را وادار می کند که به من بهتان بگوید. آگاه باشید که من پیامبر نیستم و به من وحی نازل نمی شود ولی به مقدار توانایی ام به قرآن عمل می کنم، پس هنگامی که شما را به طاعت خداوند فرمان می دهم بر شماست که هم در چیزهایی که دوست دارید و هم در چیزهایی که بدتان می آید از من پیروی کنید و اگر من یا دیگری شما را به معصیت خدا فرمان دهیم، هیچ کس را در معصیت خدا نباید پیروی کرد. پیروی فقط در کارهای خوب است، پیروی فقط در کارهای خوب است، پیروی فقط در کارهای خوب است.

863 _ 865 _ این مضمون با سه طریق دیگر نیز نقل شده است.

866 _ عن عبایة بن ربعی عن علی بن أبی طالب قال: دعانی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقال لی: یا علیّ إن فیک من عیسی مثلا أحبّته النصاری حتّی أنزلوه بالمنزلة التی لیس بها، وأبغضته الیهود حتی بهتوه.

فقال المنافقون عنذ ذلک: أما یرضی أن یرفع ابن عمّه حتّی جعله مثل عیسی بن مریم! فأنزل الله تعالی (ولمّا ضرب ابن مریم مثلا إذا قومک منه یصدّون) فقلت: هکذا قوله؟ قال: نعم یرید بعیسی (إن هو إلاّ عبد أنعمنا علیه) إلی آخر الآیة، وهکذا قرأها علیّ وقال: الصدّ هو الضجیج.

ثمّ قال علیّ عند ذلک: أما إنّه سیهلک فیّ رجلان: محب مطری یطرینی بما لیس فی، ومبغض مفتری یحمله شنآنی علی أن یبهتنی.

عبابة بن ربعی از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: پیامبر خدا مرا خواند

و به من گفت: یا علی در تو مشابهتی به عیسی است، نصاری او را دوست داشتند تا جایی که او را در مقامی قرار دادند که در آن نبود و یهود او را دشمن داشتند تا جایی که به او بهتان زدند.

در این هنگام منافقان گفتند: او راضی نمی شود مگر اینکه پسر عمویش را آنچنان بالا ببرد که او را مانند عیسی بن مریم کند، پس خداوند نازل فرمود: «ولما ضرب بن مریم مثلا اذا قومک منه یصدون»

گفتم: آیا سخن او چنین است؟ گفت: آری منظور عیسی است «ان هو الا عبد انعمنا علیه = او جز بنده ای نبود که به او نعمت دادیم» علی(ع) به همین صورت آن آیه را خوانده و گفت: «الصدّ» یعنی هیاهو

سپس در این جا علی(ع) گفت: آگاه باشید دو کس درباره من هلاک می شود: دوستداری که با چیزی که در من نیست مرا ستایش می کند و دشمن دروغگویی که دشمنی با من او را وادار می کند که به من تهمت بزند.

867 _ 869 _ این مضمون با تفاوت های اندکی با سه طریق دیگر نیز نقل شده است.

870 _ عن زاذان عن علی قال: مثلی فی هذه الأمّة کمثل عیسی بن مریم أحبّته طائفة فأفرطت فی حبّه فهلکت، وأبغضته طائفة فأفرطت فی بغضه فهلکت، وأحبّته طائفة فاقتصدت فی حبّه فنجت.

زادان از علی(ع) نقل می کند که گفت: مَثَل من در این امت، مَثَل عیسی بن مریم است که گروهی او را دوست داشتند و در محبت او زیاده روی کردند و هلاک شدند و گروهی او را دشمن داشتند و در دشمنی با

او زیاده روی کردند و هلاک شدند و گروهی هم او را دوست داشتند و میانه روی کردند و نجات یافتند.

871 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره جاثیه آیه 21

و از سوره حم جاثیه نازل شده است

أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَوآءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ سآءَ ما یَحْکُمُونَ

آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شده اند پنداشته اند که آنان را مانند کسانی قرار می دهیم که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، به طوری که زندگی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری می کنند.

872 _ عن ابن عبّاس فی قول الله تعالی: أم حسب الذین اجترحوا السیئات) قال: نزلت فی علیّ و حمزة وعبیدة بن الحارث بن عبدالمطلب، وهم الذین آمنوا و عملوا الصالحات، وفی ثلاثة رهط من المشرکین عتبة وشیبة ابنی ربیعة، والولید بن عتبة; وهم (الذین اجترحوا السیئات) یعنی اکتسبوا الشرک بالله، کانوا جمیعاً بمکّة فتجادلوا و تنازعوا فیما بینهم فقال الثلاثة: الذین اجترحوا السیئات للثلاثة من المؤمنین: والله ما أنتم علی شیء، وإن کان ما تقولون فی الآخرة حقّاً لنفضلنّ علیکم فیها. فأنزل الله عزّوجلّ فیهم هذه الآیة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ام حسب الذین اجترحوا السیئات» گفت: درباره علی و حمزه و عبیدة بن حرث بن عبدالمطلب نازل شده و آنان همان کسانی هستند که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند و درباره سه نفر از مشرکان، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه و ولید بن عتبه نازل شده و آنان همان کسانی هستند که مرتکب کارهای بد شدند، یعنی به خدا شرک ورزیدند. اینان همگی

در مکه بودند و با همدیگر مجادله و ستیز کردند، آن سه نفر که کار بد می کردند به آن سه نفر که مؤمن بودند، گفتند: سوگند به خدا که شما بر چیزی نیستید و اگر هم آنچه می گویید راست باشد، در آخرت ما بر شما برتری خواهیم داشت، پس این آیه درباره آنان نازل گردید.

873 _ عن ابن عبّاس فی قوله: (أم حسب) قال وذلک إنّ عتبة وشیبة ابنی ربیعة، والولید بن عتبة قالوا لعلی و حمزة و عبیدة: إن کان ما یقول محمد فی الآخرة من الثواب والجنّة والنعیم حقّاً لنعطین فیها أفضل مما تعطون; ولنفضلنّ علیکم کما فضلنا فی الدنیا، فأنزل الله (أم حسب الذین یعملون السیئات) أظنّ شیبة وعتبة والولید (أن نجعلهم کالذین آمنوا وعملوا الصالحات) علیّ و حمزة و عبیدة (سواء محیاهم ومماتهم ساء مایحکمون) لأنفسهم.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ام حسب الذین اجترحوا السیئات» گفت: عتبه و شیبه دو فرزند ربیعه و ولید بن عتبه به علی و حمزه و عبیدة گفتند: اگر آنچه محمد درباره آخرت از ثواب و بهشت و نعمت ها می گوید حق باشد، به مابهتر از آنچه به شما داده خواهد شد، داده می شود و بر شما برتری خواهیم داشت همانگونه که در دنیا برتری داریم، پس خداوند نازل فرمود: «ام حسب الذین اجترحوا السیئات» یعنی آیا شیبه و عتبه و ولید گمان می کنند «ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات» یعنی علی و حمزه و عبیده، از پیش خودشان چه داوری بدی می کنند.

874 _ عن ابن عبّاس قال: (أما الذین اجترحوا السیئات) بنو عبد شمس وأما (الذین آمنوا وعملوا

الصالحات) بنو هاشم و بنو عبدالمطلب.

ابن عباس گفت: کسانی که مرتکب گناه شدند فرزندان عبد شمس و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، بنی هاشم بودند.

875 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (أم حسب الذین اجترحوا السیئات) یعنی بنی أمیة (أن نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات) النبی وعلی وحمزة وجعفر والحسن والحسین وفاطمة علیهم السلام.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ام حسب الذین اجترحوا السیئات» گفت: منظور بنی امیه است و «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» پیامبر و علی و حمزه و جعفر و حسن و حسین و فاطمه هستند.

سوره محمد آیات 1 _ 2

و از نیز سوره محمد نازل شده است

اَلَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ

کسانی که کفر ورزید و از راه خدا بازداشتند، (خدا) اعمال آنان را تباه کرد و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند و به آنچه بر محمد نازل شده ایمان آورده اند که آن خود حق و از جانب پروردگارشان است، خدا بدی های آنان را از بین می برد و حالشان را بهبود می دهد.

876 _ عن ربیعة بن ناجذ، عن علی علیه السلام قال: سورة محمد آیة فینا، وآیة فی بنی أمیّة.

ربیعة بن ناجذ از علی(ع) نقل می کند که گفت: در سوره محمد آیه ای درباره ما و آیه ای درباره بنی امیه وجود دارد.

877 _ عبدالله بن حزن قال: سمعت الحسین بن علیّ بمکة وذکر (الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله أضلّ أعمالهم، والذین آمنوا وعملوا الصالحات وآمنوا بما نزّل علی محمّد و

هو الحقّ من ربّهم) ثم قال: نزلت فینا وفی بنی أمیّة.

عبدالله بن حزن گفت: در مکه از حسین بن علی شنیدم که این آیات را خواند: «الذین کفروا وصدّوا عن سبیل الله اضل اعمالهم والذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل علی محمد و هو الحق من ربهم» و گفت: درباره ما و بنی امیه نازل شده است.

878 _ عن جعفر بن الحسین الهاشمی قال: فی هذه السورة یعنی سورة محمد آیة فینا وآیة فی بنی أمیّة.

وقال الحسن بن الحسن: إذا أردت أن تعرفنا وبنی أمیّة فأقرأ (الذین کفروا) آیة فینا وآیة فیهم إلی آخر السورة.

جعفر بن حسین هاشمی گفت: در این سوره یعنی سوره محمد آیه ای درباره ما و آیه ای درباره بنی امیه وجود دارد وحسن بن حسن گفت: هرگاه بخواهی که ما وبنی امیه را بشناسی بخوان: «الذین کفروا» را که آیه ای درباره ما وآیه ای درباره آنان است.

سوره محمد آیه 3

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ

وکسانی که در راه خدا کشته شده اند، اعمال آنان تباه نمی شود.

879 _ عن عبدالله ابن عباس قال فی قول الله عزّوجلّ: (والذین قتلوا فی سبیل الله) هم والله حمزة بن عبدالمطلب سید الشهداء، وجعفر الطیار: (فلن یضل أعمالهم) یقول: لن یبطل حسناتهم فی الجهاد، وثوابهم الجنة (سیهدیهم) یقول: یوفقهم للأعمال الصالحة (ویصلح بالهم) حالهم ونیّاتهم وعملهم (ویدخلهم الجنة عرّفها لهم) وهداهم لمنازلهم.

عبدالله بن عباس درباره سخن خداوند: «والذین قتلوا فی سبیل الله» گفت: آنان به خدا سوگند حمزه سید الشهدا و جعفر طیار هستند «فلن یضلّ اعمالهم» حسنات آنان در جهاد از

بین نمی رود «ویصلح بالهم» یعنی حال و نیت و عمل آنان را اصلاح می کند «ویدخلهم الجنة عرفها لهم» یعنی آنان را به بهشت وارد می کند و آن بهشت را برای آنان معرفی می کند و آنان را به منازل خودشان می برد.

سوره محمد آیه 10

ونیز در این سوره نازل شده است

ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ مَوْلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرینَ لا مَوْلی لَهُمْ

این بدانجهت است که خداوند مولای کسانی است که ایمان آورده اند و کافران مولی ندارند.

880 _ عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس فی قوله: (ذلک بأن الله مولی الذین آمنوا) یعنی ولیّ علی و حمزة وجعفر وفاطمة و الحسن والحسین وولیّ محمد(ص) ینصرهم بالغلبة علی عدوّهم (وأن الکافرین) یعنی أبا سفیان بن حرب و أصحابه (لامولی لهم) یقول: لا ولیّ لهم یمنعهم من العذاب.

سعید بن جبیر از ابن عباس درباره سخن خداوند: «ذلک بان الله مولی الذین آمنوا» نقل می کند که گفت: یعنی مولای علی و حمزه و جعفر و فاطمه و حسن و حسین و مولای محمد، که آنان را با غلبه بر دشمنشان یاری می کند «وان الکافرین» یعنی ابوسفیان بن حرب و یاران او «لا مولی لهم» یعنی مولایی ندارند که آنان را از عذاب باز دارد.

سوره محمد آیه 13

و نیز در این سوره نازل شده است

أَفَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَة مِنْ رَبِّه کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِه وَ اتَّبَعُوا أَهْوآءَهُمْ

آیا کسی که حجتی از جانب پروردگار خود دارد، همانند کسی است که عمل بد او در نظرش جلوه داده شده و از هواهایشان پیروی می کنند؟

881 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی: (أفمن کان علی بیّنة من ربّه) یقول: علی دین من ربّه، نزلت فی رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم وعلیّ، کانا علی شهادة أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له (کمن زیّن له سوء عمله) أبو جهل بن هشام، وأبوسفیان بن حرب; إذا هویا شیئاً عبداه،

فذلک قوله: (واتّبعوا أهواءهم).

ابن عباس راجع به آیه: «افمن کان علی بینة من ربه» گفت: یعنی بر دین پروردگارش باشد، این آیه درباره پیامبر و علی نازل شده که شهادت می دادند که معبودی جز خدا نیست، او یگانه است و شریکی ندارد «کمن زین له سوء عمله» ابوجهل بن هشام و ابوسفیان بن حرب هستند آنان چیزی را دوست داشتند و آن را عبادت می کردند و این است معنای «واتبعوا اهوائهم»

سوره محمد آیه 22

و نیز در این سوره نازل شده است

فَاِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ فَهَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ

و چون فرمان داده می شود، اگر به خدا راست گویند برای آنان بهتر است پس جز این انتظار دارید که اگر رویگردان شدید، در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندی را قطع نمایید.

882 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (فإذا عزم الأمر) یقول: جدّ الأمر وأمروا بالقتال (فلو صدقوا الله) نزلت فی بنی أمیّة لیصدقوا الله فی إیمانهم وجهادهم و المعنی لوسمحوا بالطاعة والإجابة، لکان خیراً لهم من المعصیة والکراهیة (فهل عسیتم إن تولّیتم) فلعلّکم إن ولیتم أمر هذه الأمة أن تعصوا الله (وتقطّعوا أرحامکم) قال ابن عباس: فولاّهم الله أمر هذه الأمة فعملوا بالتجبّر والمعاصی وتقطّعوا أرحام نبیّهم محمد وأهل بیته.

ابن عباس گفت: «فاذا عزم الامر» یعنی چون کار سخت شد و به جنگ فرمان داده شدند «فلو صدقوا الله» درباره بنی امیه نازل شده یعنی خدا را در ایمان و جهادشان باور کنند یعنی اگر اطاعت و اجابت می کردند، برایشان از گناه و کراهیت بهتر بود «فهل عسیتم ان تولیتم» یعنی

شاید اگر از این کار رویگردان شدید، خدا را معصیت کنید «وتقطعوا ارحامکم» ابن عباس گفت: خدا امر این امت را به آنان واگذار کرد و آنان با گردنکشی و گناه کار کردند و پیوند خویشاوندی پیامبرشان محمد و اهل بیت او را گسستند.

سوره محمد آیه 30

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فی لَحْنِ الْقَوْلِ

والبته آنها را از طرز سخن گفتن می شناسی.

883 _ عن أبی سعید الخدری فی قوله جلّوعزّ (ولتعرفنّهم فی لحن القول) قال: ببغضهم علیّ بن أبی طالب.

ابوسعید خدری درباره سخن خداند: «ولتعرفنهم فی لحن القول» گفت: در دشمنی آنان نسبت به علیّ بن ابی طالب.

884 _ 885 _ همین مضمون با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

سوره فتح آیه 29

و نیز از سوره فتح نازل شده است

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّآءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَمآءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِالسُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الاِْنْجیلِ کَزَرْع أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَأَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِه یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظیمًا

محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خودشان مهربانند، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است، این وصف آنها در تورات است و وصف آنان در انجیل همانند زراعتی است که جوانه های خود را خارج کرده سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی دارد; این برای آن است که کافران را به خشم آورد و خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده

می دهد.

886 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (محمد رسول الله والذین معه _ أبوبکر _ أشداء علی الکفّار _ عمر _ رحماء بینهم _ عثمان _ تراهم رکعاً سجّدا_ علیّ _ یبتغون فضلا من الله ورضواناً _ طلحة والزبیر _ سیماهم فی وجوههم من أثر السجود _ عبدالرحمان بن عوف و سعد بن أبی وقّاص _ ذلک مثلهم فی التوراة و مثلهم فی الإنجیل _ أبو عبیدة الجراح _ کزرع أخرج شطأه فآزره _ بأبی بکر _ فاستغلظ _ بعمر _ فاستوی علی سوقه _ بعثمان _ یعجب الزرّاع لیغیظ بهم الکفار _ بعلی _ وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم _ جمیع أصحاب محمد _ مغفرة و أجراً عظیما).

ابن عباس گفت: «محمد رسول الله و الذین معه» ابوبکر «اشداء علی الکفار» عمر «رحماء بینهم» عثمان «تراهم رکعا سجدا» علی «یبتغون فضلا من الله و رضوانا» طلحه و زبیر «سیماهم فی وجوههم من اثر السجود» عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقاص «ذلک مثلهم فی التوراة و مثلهم فی الانجیل» ابوعبیده جراح «کزرع اخرج شطأه فازره» با ابوبکر «فاستغلظ» با عمر (فاستوی علی سوقه» با عثمان «یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار» با علی «وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم» همه اصحاب محمد(ص) «مغفرة و اجرا عظیما»(1)

887 _ عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس أنّه سئل عن قول الله: (وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات) قال: سأل قوم النبی(ص) فقالوا: فیمن نزلت هذه الآیة یا نبی الله؟ قال: إذا کان یوم القیامة عقد لواء من نور أبیض فینادی مناد لیقم سیّد المؤمنین ومعه الذین آمنوا بعد

بعث محمد(ص). فیقوم علیّ بن أبی طالب فیعطی اللواء من النور الأبیض بیده، تحته جمیع السابقین الأوّلین من المهاجرین والأنصار لایخالطهم غیرهم حتی یجلس علی منبر من نور ربّ العزة، ویعرض الجمیع علیه رجلا رجلا فیعطی أجره و نوره، فإذا أتی علی آخرهم قیل لهم: قد عرفتم منازلکم من الجنّة، إنّ ربّکم تعالی یقول لکم: عندی مغفرة وأجر عظیم _ یعنی الجنة _ فیقوم علی بن أبی طالب والقوم تحت لوائه حتّی یدخلهم الجنة.

ثمّ یرجع إلی منبره ولا یزال یعرض علیه جمیع المؤمنین فیأخذ بنصیبه منهم إلی الجنة ویترک أقواماً منهم إلی النار وذلک قوله: (والذین آمنوا وعملوا الصالحات لهم أجرهم و نورهم) یعنی السابقین الأوّلین و أهل الولایة.

وقوله: (والذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا) یعنی بالولایة بحقّ علیّ، وحقّ علیّ الواجب علی العالمین (أولئک أصحاب الجحیم) وهم الذین قاسم علیّ علیهم النار فاستحقوا الجحیم.

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که از او راجع به سخن خداوند: «وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات» پرسیدند، او گفت: گروهی همین سؤال را از پیامبر کردند و گفتند: ای پیامبر خدا این آیه درباره چه کسی نازل شده است؟ گفت: چون روز قیامت شود، پرچمی از نور سفید بسته می شود و ندا دهنده ای ندا می دهد که سرور مؤمنان و همراه با او کسانی که پس از بعثت محمد ایمان آورده اند، برخیزند، پس علیّ بن ابی طالب برمی خیزد و آن پرچم را که از نور سفید است به دست او می دهند همه سابقان و ایمان آورندگان نخستین از مهاجرین و انصار زیر آن پرچم هستند و کس دیگری با آنان

مخلوط نمی شود، تا اینکه بر منبری از نور رب العزه می نشیند و همگی یک به یک به او عرضه می شوند پس اجر و نورشان را به آنان می دهد و چون به آخرین آنها می رسد، به آنان گفته می شود: منزل های خود را در بهشت شناختید، همانا پروردگارتان به شما می گوید: آمرزش و پاداش بزرگی نزد من است (یعنی بهشت) پس علیّ بن ابی طالب(ع) و آن گروه که زیر پرچم او هستند برمی خیزند تا اینکه آنان را به بهشت وارد کند.

سپس به منبر خود برمی گردد و پیوسته همه مؤمنان بر او عرضه می شوند و آن کس را که می خواهد وارد بهشت می کند و گروه هایی از آنان را در آتش رها می سازد و این است معنای سخن خداوند: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجرهم و نورهم» یعنی سابقان نخستین و اهل ولایت.

و این سخن خداوند: «والذین کفروا و کذبوا بایاتنا» یعنی ولایت به حق علی و حق او را که بر جهانیان است، انکار کنند «اولئک اصحاب الجحیم» آنان کسانی هستند که علی آتش را بر آنان تقسیم کرده و آنان مستحق جهنم هستند.

888 _ 892 _ مضمون، روایت 886 با اندک تغییری با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

پی نوشتها

1- طبق تحقیق محقق متن عربی این کتاب این روایت و روایت های 888 تا 892 ضعیف است.

سوره حجرات آیه 14

و نیز در سوره حجرات نازل شده است

اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِه ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ

همانا مؤمنان کسانی هستند که

به خدا و رسول او ایمان آوردند،آنگاه دچار تردید نشدند و با مال ها و جان هایشان در راه خدا جهاد کردند، آنان همان راستگویانند.

893 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (إنّما المؤمنون الذین آمنوا) قال: یعنی صدقوا بالله ورسوله ثم لم یشکّوا فی إیمانهم. نزلت فی علیّ بن أبی طالب و حمزة بن عبدالمطلب و جعفر الطیّار. ثم قال: (وجاهدوا _ الأعداء _ فی سبیل الله _ فی طاعته _ بأموالهم وأنفسهم أولئک هم الصادقون) یعنی فی إیمانهم فشهد الله لهم بالصدق والوفاء.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «انما المؤمنون الذین آمنوا» گفت: یعنی خدا و رسول او را تصدیق نمودند و در ایمان خود شک نکردند، این آیه درباره علیّ بن ابی طالب (ع) و حمزة بن عبدالمطلب و جعفر طیار نازل شده است. سپس گفت: «وجاهدوا» با دشمنان جهاد کردند «فی سبیل الله» در جهت طاعت خدا «باموالهم و انفسهم اولئک هم الصادقون» یعنی در ایمانشان صادق هستند، خداوند به راستگویی و وفای آنان گواهی می دهد.

سوره ق آیه 21

و نیز از سوره ق نازل شده است

وَ جآءَتْ کُلُّ نَفْس مَعَها سآئِقٌ وَ شَهیدٌ

و هر انسانی وارد محشر می شود در حالی که همراه او حرکت دهنده و گواهی است.

894 _ عن أمّ سلمة فی قول الله عزّوجلّ: (وجاءت کلّ نفس معها سائق و شهید) إنّ رسول الله السائق، وعلیّ الشهید.

ام سلمه درباره سخن خداوند: «وجاءت کل نفس معها سائق و شهید» گفت: حرکت دهنده پیامبر خدا و گواه علی است.

سوره ق آیه 23

و نیز در این سوره نازل شده است

أَلْقِیا فی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّار عَنید

شما دو نفر به جهنم اندازید هر ناسپاس ستیزه جورا.

895 _ شریک بن عبدالله قال: کنت عند الأعمش و هو علیل، فدخل علیه أبوحنیفة وابن شبرمة وابن أبی لیلی فقالوا له: یا أبا محمد إنک فی آخر یوم من أیّام الدنیا، وأول یوم من أیام الآخرة، وقد کنت تحدّث فی علیّ بن أبی طالب بأحادیث فتب إلی الله منها! فقال: أسندونی أسندونی. فأسند، فقال: حدثنا أبو المتوکل الناجی عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله(ص) إذا کان یوم القیامة یقول الله تعالی لی ولعلی: ألقیا فی النار من أبغضکما و أدخلا الجنة من أحبّکما، فذلک قوله تعالی: (ألقیا فی جهنّم کل کفار عنید) فقال أبو حنفیة للقوم: قوموا بنا لایجیء بشیء أشدّ من هذا.

شریک بن عبدالله گفت: نزد اعمش بودم و او مریض بود، پس ابوحنیفه و ابن شبرمه و ابن ابی لیلی بر او وارد شدند و به او گفتند: ای ابو محمد تو در آخرین روز از روزهای دنیا و اولین روز از روزهای آخرت هستی و تو درباره علیّ بن ابی طالب (ع) احادیثی را روایت می کردی، از آنهاتوبه کن! اعمش گفت: مرا

بلند کنید، مرا بلند کنید، او را بلند کردند، پس گفت: حدیث کرد مرا ابوالمتوکل ناجی از ابوسعید خدری که گفت: پیامبر خدا فرمود: وقتی روز قیامت شود، خداوند به من و علی می گوید: شما دو نفر هر کس را که شما را دشمن داشته باشد به جهنم اندازید و هر کس را که شما را دوست داشته باشد به بهشت وارد کنید و این است معنای سخن خداوند: «و القیا فی جهنم کل کفار عنیده» ابوجنیفه به همراهانش گفت: تا چیزی غلیظ تر از این را نگفته برخیزید!

896 _ عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: أذا کان یوم القیامة قال الله تعالی لمحمّد وعلیّ: أدخلا الجنّة من أحبّکما و أدخلا النار من أبغضکما، فیجلس علیّ علی شفیر جهنم فیقول لها: هذا لی وهذا لک، وهو قوله: (ألقیا فی جهنّم کلّ کفّار عنید).

ابو سعید خدری گفت: پیامبر خدا فرمود: چون روز قیامت شود خداوند به محمد و علی می گوید: هر کس را که شما را دوست دارد وارد بهشت کنید و هر کس را که شما را دشمن می دارد وارد آتش کنید، پس علی بر کنار جنهم می نشیند و به او می گوید: این برای من و این برای تو; و این است معنای سخن خداوند: «و القیا فی جهنم کل کفار عنید».

897 _ عن علیّ علیه السلام فی قوله تعالی: (ألقیا فی جهنّم کلّ کفّار عنید) قال: قال لی رسول الله: إنّ الله تبارک و تعالی إذا جمع الناس یوم القیامة فی صعید واحد، کنت أنا و أنت یومئذ عن یمین العرش فیقال

لی و لک: قوما فألقیا من أبغضکما و خالفکما و کذبکما فی النار.

علی(ع) راجع به سخن خداوند: «القیا فی جهنم کل کفّار عنید» گفت: پیامبر خدا به من گفت: وقتی که خداوند مردم را در روز قیامت یک جا جمع کرد، من و تو در آن روز در طرف راست عرش هستیم، پس به من و تو گفته می شود: برخیزید و هر کس را که شما را دشمن می داشت و با شما مخالفت می کرد و شما را تکذیب می نمود، در آتش افکنید.

همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

898 _ عن عکرمة فی قوله تعالی: (ألقیا فی جهنّم کلّ کفّار عنید) قال: النبی و علیّ یلقیان.

عکرمه درباره سخن خداوند: «القیا فی جهنم کل کفار عنید» گفت: پیامبر و علی می افکنند.

سوره ق آیه 37

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ

در این، تذکری است برای کسی که عقل دارد یا گوش فرا می دهد در حالی که حاضر است.

899 _ عن محمد بن الحنفیّة عن علی فی قوله تعالی: (إنّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب) قال: فأنا ذوالقلب الذی عنی الله بهذا.

محمد بن حنیفه از علی(ع) نقل می کند که درباره سخن خداوند: «انّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب» گفت: من همان صاحب عقل هستم که خداوند در این آیه قصد کرده است.

900 _ عن ابن عبّاس قال: أهدی إلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ناقتان عظیمتان، فنظر إلی أصحابه وقال: هل فیکم أحد یصلی رکعتین لایهتمّ فیهما من أمر الدنیا بشیء ولا

یحدث قلبه بذکر الدنیا أعطیته إحدی الناقتین؟

فقام علی و دخل فی الصلاة، فلما سلم هبط جبرئیل فقال: أعطه إحداهما فقال رسول الله: إنه جلس فی التشهد فتفکر أیهما یأخذ. فقال جبرئیل: تفکر أن یأخذ اسمنهما فینحرها و یتصدّق بها لوجه الله، فکان تفکره لله لا لنفسه ولا للدنیا. فأعطاه رسول الله کلتیهما و أنزل الله (إن فی ذلک) أی فی صلاة علی لعظة لمن کان له قلب أی عقل أو ألقی السمع یعنی استمع بأذنیه إلی ما تلاه بلسانه; وهو شهید یعنی حاضر القلب لله عزّوجلّ. قال رسول الله(ص) ما من عبد صلی الله رکعتین لا یتفکر فیهما من أمور الدنیا بشیء إلا رضی الله عنه و غفر له ذنوبه.

ابن عباس گفت: به پیامبر خدا دو شتر بزرگ هدیه داده شد، پس به اصحاب خود نظر کرد و گفت: آیا در میان شما کسی هست که دو رکعت نماز بخواند و در آن به کار دنیا توجه نکند و قلب او جز به یاد خدا نباشد؟ اگر چنین باشد یکی از این دو شتر را به او می دهم.

علی برخاست و نماز خواند، وقتی سلام نماز را داد، جبرئیل نازل شد و گفت: یکی از این دو شتر را به او بده.پیامبر گفت: او در تشهد نماز به این فکر افتاد که کدام یک از این دو شتر را بگیرد. جبرئیل گفت: او به این فکر بود که کدام یک از آنها چاق تر است آن را بگیرد تا آن را بکشد و در راه خدا صدقه بدهد، بنابراین، فکر او برای خدا بود نه برای خودش یا برای دنیا. پیامبر هر دو شتر را

به او داد و خدا این آیه را نازل کرد: «ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب» یعنی در نماز علی موعظه ای برای هر کسی است که عقل داشته باشد «او القی السمع» یعنی با دو گوش خود به آنچه با زبان تلاوت می کند گوش بدهد «و هو شهید» یعنی قلب او برای خدا حضور داشته باشد.

پیامبر خدا فرمود: بنده ای نیست که دو رکعت نماز می خواند و در آن راجع به چیزی از امور دنیا فکر نمی کند مگر اینکه خداوند از او راضی می شود و گناهان او را می بخشد.

سوره ذاریات آیات 17 _ 18

و نیز از سوره ذاریات نازل شده است

کانُوا قَلیلاً مِنَ الْلَیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ وَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّآئِلِ وَ الْمَحْرُومِ

آنها کمی از شب را می خوابیدند، و در سحرگاهان استغفار می کردند و در اموال آنها حقی برای سائل و محروم است.

901 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی: (کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون) قال: نزلت فی علیّ بن أبی طالب والحسن والحسین وفاطمة علیهم السلام، وکان علیّ یصلی ثلثی اللیل الأخیر، وینام الثلث الأوّل،

فإذا کان السحر جلس فی الاستغفار والدعاء، وکان ورده فی کلّ لیلة سبعین رکعة ختم فیها القرآن.

عبدالله بن عباس درباره سخن خداوند: «کانوا قلیلا من اللیل یهجعون» گفت: درباره علیّ بن ابی طالب(ع) و حسن و حسین و فاطمه(ع) نازل شده و علی دو ثلث آخر شب را نماز می خواند و ثلث اول را می خوابید و چون وقت سحر می شد به استغفار و دعا می نشست و ورد او در هر شب هفتاد رکعت نماز

بود که قرآن را در آن ختم می کرد.

سوره طور آیه 17

ذکر سوره طور نازل شده است

اِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّات وَ نَعیم

همانا پرهیزگاران در بهشت ها و نعمت ها هستند.

902 _ عن مجاهد عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی: (إنّ المتّقین) قال: نزلت خاصّة فی علیّ و حمزة وجعفر و فاطمة علیهم السلام یقول: إنّ المتّقین فی الدنیا من الشرک والفواحش والکبائر (فی جنّات) یعنی البساتین (ونعیم) فی أثواب فی الجنان، قال ابن عباس: لکلّ واحد منهم بستان فی الجنة العلیا، فی وسطه خیمة من لؤلؤة، فی کلّ خیمة سریر من الذهب واللؤلؤ، علی کلّ سریر سبعون فراشاً.

مجاهد از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند: «ان المتقین فی جنات و نعیم» گفت: در خصوص علی و حمزه و جعفر و فاطمه نازل شده است می گوید: کسانی که در دنیا از شرک و گناهان کبیره پرهیز می کنند، در بهشت ها یعنی باغ ها و در نعمت ها یعنی در جامه هایی در آن باغ ها هستند. ابن عباس گفت: برای هر کدام از آنها باغی در بهشت برین است که در وسط آن خیمه ای از لؤلؤ است و در هر خیمه ای تختی از طلا و لؤلؤ است و بر هر تختی هفتاد فرش گسترده است.

سوره طور آیه 21

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِاِیمان أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ مآ أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْء کُلُّ امْرِی بِما کَسَبَ رَهینٌ

کسانی که ایمان آورده اند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کرده اند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق می کنیم و از عملشان چیزی نمی کاهیم. هر شخصی در گرو چیزی است که انجام داده است.

903 _

عن أبی مالک عن ابن عباس فی قوله تعالی: (والذین آمنوا واتبعتهم ذریتهم) الآیة قال: نزلت فی النبی وعلی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام.

ابو مالک از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند: «و الذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان» گفت: این آیه در مورد پیامبر و علی فاطمه و حسن و حسین نازل شده است.

904 _ قال ابن عمر: إنا إذا عدّدنا قلنا: أبوبکر و عمر، وعثمان. فقال له رجل: یا أبا عبدالرحمان فعلیّ؟ قال ابن عمر: ویحک علیّ من أهل البیت لا یقاس بهم، علیّ مع رسول الله فی درجته، إنّ الله یقول: (والذین آمنوا واتّبعتهم ذرّیتهم) ففاطمة مع رسول الله فی درجته وعلیّ معهما.

ابن عمر گفت: وقتی ما شمارش می کنیم، می گوییم: ابوبکر، عمر و عثمان. مردی به او گفت: ای ابو عبدالرحمان پس علی را چرا نمی شمرید؟ ابن عمر گفت: وای بر تو علی از اهل بیت است و کسی با آنان قیاس نمی شود، علی در رتبه خود همراه با رسول الله است، خداوند می فرماید: «و الذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم» فاطمه در رتبه خود با پیامبر همراه است و علی با هر دو آنها همراه است.(1)

905 _ عن أبی جعفر، وأبی عبدالله فی قوله: (واتبعتهم ذرّیتهم بإیمان) قالا: یمیل أعمال آبائهم ویحفظ الأطفال بأعمال آبائهم کما حفظ الله الغلامین بصلاح أبیهما.

از ابوجعفر و ابو عبدالله نقل شده که راجع به سخن خداوند: «و اتبعتهم ذریتهم بایمان»گفتند: آن فرزندان به کارهای پدرانشان میل می کنند و کودکان با کارهای پدرانشان حفظ می شوند، همانگونه که خداوند (در جریان موسی و خضر) آن دو کودک را

به خاطر مصلحت پدرانشان حفظ کرد.

پی نوشتها

1- این حدیث را محب طبری در کتاب: الریاض النضرة ج 2 ص 208 نیز نقل کرده است.

906 _ از یکی از دو نفری که حدیث قبلی از آنان نقل شد، روایت شده که گفت: (فرزندان) پایین تر از آنان قرار می گیرند و خدا آنان را به ایشان ملحق می کند.

907 _ عن سعید بن جبیر عن ابن عبّاس قال: یرفع الله للمسلم ذرّیته و إن کانوا دونه فی العمل لتقرّ بذلک عینه، ثم قرأ (ألحقنا بهم ذرّیتهم).

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که گفت: خداوند فرزندان شخص مسلمان را بالا می برد اگرچه در عمل از او پایین تر باشد تا با این کار چشم او را روشن سازد سپس این آیه را خواند: «الحقنابهم ذریاتهم».

908 _ عن عبدالله فی قوله: (ألحقنا بهم ذرّیتهم) قال: الرجل یکون له القدم فیدخل الجنّة وله ذرّیة فیرفعون إلیه لتقرّ بهم عینه، ولم یبلغوا ذلک.

عبدالله درباره سخن خداوند: «و الحقنابهم ذریاتهم» گفت: گاهی کسی دارای ثبات قدم است ولذا به بهشت می رود و دارای فرزندانی است که آنان هم بالا برده می شوند تا چشم پدران روشن شود در حالی که آنان به آن رتبه نرسیده اند.

909 _ این مضمون با اندک تغییری با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره نجم آیات 1 _ 4

و نیز از سوره نجم نازل شده است

وَ النَّجْمِ اِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْیٌ یُوحی عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی ذُو مِرَّة فَاسْتَوی وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی

سوگند به ستاره چون فرود آید که یار شما نه گمراه شده و نه سرگشته است و از

روی هوس سخن نمی گوید، بلکه آن به جز و حیی که وحی می شود نیست، او را فرشته نیرومند آموخته است، توانمندی که راست ایستاد واو بر افق بالا بود.

910 _ عن أنس قال: انقضّ کوکب علی عهد رسول الله فقال النبی(ص): انظروا إلی هذا الکوکب فمن انقضّ فی داره فهو الخلیفة من بعدی. فنظرنا فإذاً هو انقضّ فی منزل علیّ بن أبی طالب، فقال جماعة من الناس: قد غوی محمّد فی حبّ علیّ فأنزل الله: (والنجم إذا هوی، ما ضلّ صاحبکم وماغوی، وماینطق عن الهوی إن هو إلاّ وحی یوحی).

انس گفت: در زمان پیامبر ستاره ای فرود آمد، پیامبر گفت: به این ستاره نگاه کنید، در خانه هر کس فرود آید او خلیفه من پس از من است. پس نگاه کردیم و دیدیم که در منزل علیّ بن ابی طالب(ع) فرود آمده است. گروهی از مردم گفتند: محمد در محبت علی سرگشته است، پس خدا این آیه را نازل کرد: «و النجم اذا هوی ماضلّ صاحبکم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی».

911 _ همین مضمون با تغییر اندکی با سند دیگری از انس بن مالک نقل شده است.

912 _ عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس قال: کنت جالساً مع فتیة من بنی هاشم عند النبی صلی الله علیه وآله وسلم إذ انقضّ کوکب فقال رسول الله: من انقضّ هذا النجم فی منزله فهو الوصیّ من بعدی. فقام فتیة من بنی هاشم فنظروا فإذا الکوکب قد انقضّ فی منزل علیّ قالوا: یا رسول الله قد غویت فی حبّ علی. فأنزل الله تعالی (والنجم إذا هوی _

إلی قوله _ وهو بالأفق الأعلی).

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که گفت: با گروهی از جوانان بنی هاشم نزد پیامبر نشسته بودیم که ستاره ای فرود آمد، پیامبر گفت: هر کس که این ستاره در خانه او فرود آمده باشد او وصی من پس از من است. جمعی از جوانان بنی هاشم برخاستند و نگاه کردند دیدند که آن ستاره در خانه علی فرود آمده است. گفتند: یا رسول الله در محبت علی سرگشته شده ای، پس خداوند این آیه را نازل کرد: «و النجم اذا هوی _ تا _ بالافق الاعلی»

913 _ 915 _ همین مضمون با تفاوت اندکی با چند طریق دیگر نیز نقل شده است.

916 _ عن ابن عباس فی قول الله: (والنجم إذا هوی) قال: لمّا جمعت الأنصار لرسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سبعمائة دینار، وأتوا بها إلیه فقالوا: قد جمعنا لک هذه فاقبلها منا. فأنزل الله (قل: لا أسألکم علیه) علی تبلیغ الرسالة والقرآن (أجراً) أی جعلا (إلا المودّة فی القربی) یعنی إلا حب أهل بیتی. فقال المنافقون: إنه یرید منا أن نحب أهل بیته، فأنزل الله (والنجم إذا هوی) یعنی والقرآن إذا نزل نجماً نجماً علی محمد (ما ضلّ صاحبکم) ما کذب محمد (وما غوی) إنما فضّل أهل بیته من قولی (وما ینطق عن الهوی) یعنی فیما قاله رسول الله فی فضل أهل بیته (إن هو) یعنی القرآن (إلا وحی) من الله فی فضل أهل بیته و محمد بوحی من الله یقول.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «و النجم اذا هوی» گفت: انصار برای پیامبر خدا هفتصد دینار جمع کردند و آن را نزد

آن حضرت آوردند و گفتند: این مبلغ را برای تو جمع کرده ایم آن را از ما بپذیر، پس خداوند این آیه را نازل کرد: «قل ما اسئلکم علیه اجرا» یعنی برای تبلیغ رسالت و قرآن مزدی از شما نمی خواهم «الاّ المودّة فی القربی» یعنی مگر محبت خاندانم را. منافقان گفتند: او از ما می خواهد که اهل بیت او را دوست داشته باشیم، پس خداوند این آیه را نازل کرد «و النجم اذا هوی» یعنی سوگند به قرآن هنگامی که به تدریج بر محمد نازل می شود.«ما ضلّ صاحبکم و ما غوی» یعنی محمد دروغ نمی گوید و گمراه نشده است و اهل بیت خود را از قول من برتری می دهد «و ما ینطق عن الهوی» یعنی سخن پیامبر راجع به فضیلت اهل بیت خود از روی هواوهوس نیست «ان هو الاّ وحی یوحی»یعنی قرآن وحی از جانب خداست و محمد در فضیلت اهل بیت خود از جانب خداوند سخن می گوید.

سوره نجم آیه 43

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکی

همانا اوست که خندانید و گریانید.

917 _ عن ابن عباس قال: أضحک علیاً و حمزد و جعفراً یوم بدر من الکفار بقتلهم إیّاهم، وأبکی کفار مکة فی النار حین قتلوا.

ابن عباس گفت: خداوند در روز بدر علی و حمزه و جعفر را به کفار خندانید و این با کشتن آنان بود و کفار مکه را که کشته شدند، در آتش گریانید.

سوره رحمن آیات 19 _ 22

و نیز از سوره رحمن نازل کرده است

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ فَبِأَیِّ آلاِء رَبِّکُما تُکَذِّبانِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ الْمَرْجانُ

دو دریا را روان کرد که با هم برخورد کنند، میان آن دو، حدّ فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند، پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید؟ از آن دو، لؤلؤ و مرجان بیرون می آمد.

918 _ عن الضحاک فی قوله تعالی: (مرج البحرین یلتقیان) قال: علی وفاطمة، (بینهما برزخ لایبغیان) قال: النبی صلی الله علیه وآله (یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان) قال: الحسن والحسین.

ضحاک درباره سخن خداوند: «مرج البحرین یلتقان» گفت: علی و فاطمه «بینهما برزخ لایبغیان» پیامبر «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسین.

919 _ این مضمون با سند دیگری هم نقل شده است.

920 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (مرج البحرین یلتقیان) قال: علی وفاطمة (بینهما برزخ لایبغیان) قال: حبّ دائم لاینقطع ولاینفذ (یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان) قال: الحسن والحسین.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «مرج البحرین یلتقیان» گفت: علی و فاطمه «بینهما برزخ لا یبغیان» محبت دائمی که قطع نمی شود و تمام نمی گردد «یخرج منهما اللؤلؤ المرجان» حسن

و حسین.

921 _ همین مضمون با طریق دیگری نیز از ابن عباس نقل شده است.

922 _ عن أنس بن مالک قال: قال رسول الله(ص): إذا فقدتم الشمس فأتوا القمر، وإذا فقدتم القمر فأتوا الزهرة، فإذا فقدتم الزهرة فأتوا الفرقدین. قیل: یا رسول الله ما الشمس؟ قال: أنا. قیل: ما القمر؟ قال: علی. قیل: ما الزهرة؟ قال: فاطمة. قیل: ما الفرقدان؟ قال: الحسن والحسین.

انس بن مالک گفت: پیامبر خدا فرمود: اگر آفتاب را گم کردید، به طرف ماه بروید و اگر ماه را گم کردید به طرف زهره بروید و اگر زهره را گم کردید به طرف دو ستاره درخشان قطبی «فرقدان» بروید. گفتند: یا رسول الله منظور از آفتاب چیست؟ فرمود: من هستم، گفتند: منظور از ماه چیست؟ فرمود: علی، گفتند: منظور از زهره چیست؟ فرمود: فاطمه، گفتند: منظور از فرقدان چیست؟ فرمود حسن و حسین.

923 _ مضمون روایت 920 با سندهای دیگری از ابن عباس و ابوذر و جعفر صادق و علی الرضا هم نقل شده است.

سوره واقعه ایه 10

و نیز از سوره واقعه نازل شده است

وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ

و پیشی گیرندگان پیش گیرندگان آنان مقرّب هستند.

924 _ عن مجاهد عن ابن عباس قال: السباق ثلاثة: سبق یوشع بن نون إلی موسی، وسبق صاحب یاسین إلی عیسی وسبق علی إلی النبی(ص).

مجاهد از ابن عباس نقل می کند که گفت: پیشی گیرندگان سه نفرند: یوشع بن نون به سوی موسی پیشی گرفت و آن شخص که در سوره یاسین ذکر شده به سوی عیسی پیشی گرفت و علی به سوی پیامبر پیشی گرفت.

925 _ 926 _ این مضمون با دو سند دیگر نیز از ابن عباس نقل شده است.

927 _ عن ابن عباس

قال: سألت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عن قول الله: (السابقون السابقون أولئک المقربون) قال: حدّثنی جبرئیل بتفسیرها قال: ذاک علیّ وشیعته إلی الجنة.

ابن عباس گفت: از پیامبر خدا درباره سخن خداوند: «السابقون السابقون اولئک المقربون» پرسیدم. گفت: جبرئیل تفسیر آن را به من خبر داد و گفت: آنان علی و شیعیان او هستند که به بهشت پیشی می گیرند.

928 _ عن السدی فی قوله تعالی: (والسابقون السابقون) قال: نزلت فی علی.

سدی گفت: سخن خداوند: «السابقون السابقون» درباره علی نازل شده است.

929 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (والسابقون) قال: سابق هذه الأمة علی بن أبی طالب.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «السابقون السابقون» گفت: پیشی گیرنده این امت علیّ بن ابی طالب(ع) است.

930 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (والسابقون السابقون أولئک المقربون قال: نزلت فی علی علیه السلام.

ابن عباس گفت: «السابقون السابقون اولئک المقربون» درباره علی نازل شده است.

931 _ عن عبدالله بن عباس فی قوله تعالی: (والسابقون السابقون) قال: یوشع بن نون إلی موسی، وشمعون بن یوحنّا إلی عیسی، وعلیّ بن أبی طالب إلی النبی.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «السابقون السابقون» گفت: یوشع بن نون به موسی و شمعون بن یوحنّا به عیسی و علیّ بن ابی طالب به پیامبر.

سوره واقعه آیات 13 _ 14

و نیز در این سوره نازل شده است

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلینَ وَ قَلیلٌ مِنَ الْآخِرینَ

و گروهی از پیشینیان و اندکی از متأخران.

932 _ محمد بن فرات قال: سمعت جعفر بن محمد وسأله رجل عن هذه الآیة: (ثلّة من الأولین، وقلیل من الآخرین) قال: الثلة من الأولین ابن آدم المقتول، ومؤمن آل فرعون، وصاحب یاسین (وقلیل من الآخرین) علیّ بن

أبی طالب.

محمد بن فرات گفت: شخصی از جعفر بن محمد راجع به این آیه پرسید: «ثلة من الاولین و قلیل من الاخرین» گفت: گروهی از پیشینیان عبارت بودند از پسر مقتول آدم و مؤمن آل فرعون و آن مردی که در سوره یاسین ذکر شده است و اندکی از متأخران، علیّ بن ابی طالب(ع) است.

933 _ 935 _ این مضمون با اندک تفاوتی با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

سوره واقعه آیه 27

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ أَصْحابُ الْیَمینِ مآ أَصْحابُ الْیَمینِ

و یاران راست و چیست یاران راست.

936 _ قال علی بن أبی طالب: أنزلت النبوة علی النبی(ص) یوم الاثنین و أسلمت غداة یوم الثلثاء فکان النبی(ص) یصلّی وأنا أصلّی عن یمینه وما معه أحد من الرجال غیری فأنزل الله (وأصحاب الیمین) إلی آخر الآیة.

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: پیامبر روز دوشنبه به پیامبری رسید و من صبح روز سه شنبه مسلمان شدم، پیامبر نماز می خواند و من در طرف راست او نماز می خواندم و از مردها کسی جز من با او نبود و خداوند نازل کرد: «اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین»

937 _ عن عبدالله بن مسعود، قال: أوّل شیء علمته من أمر رسول الله صلی الله علیه وآله أنّی قدمت مکّة فی عمومة لی وأناس من قومی نبتاع منها متاعاً، وکان فی أنفسنا شراء عطر، فأرشدنا إلی العباس بن عبدالمطلب فانتهینا إلیه وهو جالس إلی زمزم، فجلسنا إلیه فبینا نحن عنده إذ أقبل رجل من باب الصفا، أبیض تعلوه حمرة وعلیه ثوبان أبیضان، یمشی عن یمینه غلام أمرد حسن الوجه مراهق تقفوهما امرأة، ثم استقبل الرکن و رفع یدیه و

کبّر، فقام الغلام عن یمینه و رفع یدیه ثمّ کبّر، وقامت المرأة خلفهما فرفعت یدیه و کبّرت فأطال القنوت.

وذکر الحدیث إلی قول العباس: هذا ابن أخی محمد بن عبدالله والغلام علی بن أبی طالب، والمرأة خدیجة، ما علی وجه الأرض أحد یعبد الله بهذا الدین إلا هؤلاء الثلاثة.

عبدالله بن مسعود گفت: نخستین چیزی که از کار پیامبر خدا دانستم این بود که همراه با عموهایم و گروهی از قبیله ام به مکه آمدیم تا کالایی از آنجا بخریم و می خواستیم عطر بخریم، ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند نزد او رفتیم و او کنار زمزم نشسته بود، نزد او نشستیم و در آن زمان که ما پیش او بودیم دیدیم که مردی از باب صفا آمد که رنگ سفید مایل به سرخ داشت و بر او دو جامه سفید بود و از طرف راست او نوجوانی زیبا روی تازه رسیده راه می رفت و پشت سر آنها زنی بود، آنگاه رکن را قبله قرار داد و دست های خود را بلند کرد و تکبیر گفت و نوجوان در طرف راست او ایستاد و دست های خود را بلند کرد و تکبیر گفت و آن زن در پشت سر آنان ایستاد و دست های خود را بلند کرد و تکبیر گفت و او قنوت را طولانی کرد.

حدیث را ذکر کرد تا رسید به اینکه عباس گفت: این، پسر برادر من محمد بن عبدالله است و آن نوجوان، علیّ بن ابی طالب(ع) و آن زن، خدیجه است و در روی زمین جز این سه نفر کسی خدا را با این دین عبادت نمی کند.

سوره واقعه آیه 27

و نیز از سوره حدید نازل شده است

وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِه أُولئِکَ هُمُ الصِّدّیقُونَ وَ الشُّهَدآءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ

و کسانی که به خدا و پیامبرش ایمان آورده اند، آنان همان راستگویان و گواهان نزد پروردگارشان هستند، برای آنان است پاداششان و نورشان.

938 _ عن عبدالرحمان بن أبی لیلی عن أبیه قال: قال رسول الله(ص): الصدّیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین، و حزقیل مؤمن آل فرعون، وعلی بن أبی طالب الثالث وهو أفضلهم.

عبدالرحمان بن ابی لیلی از پدرش نقل می کند که پیامبر خدا گفت: صدیقان سه نفرند: حبیب نجار مؤمن آل یاسین و حزقیل مؤمن آل فرعون و علیّ بن ابی طالب (ع) سومین آنها و افضل آنهاست.

939 _ عن ابی لیلی داود بن بلال قال: قال رسول الله صلی الله وآله وسلم: الصدّیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین الذی قال: (یا قوم أتّبعوا المرسلین) وحزقیل مؤمن آل فرعون و هو الذی قال: (أتقتلون رجلا أن یقول ربّی الله، وقد جاءکم بالبیّنات من ربّکم) و علیّ بن أبی طالب الثالث و هو أفضلهم.

ابولیلی داود بن بلال گفت: پیامبر فرمود: صدیقان سه نفرند: حبیب نجار مؤمن آل یاسین که گفت: «یا قوم اتبعوا المرسلین = ای قوم من از پیامبران پیروی کنید» و حزقیل مؤمن آل فرعون و او کسی است که گفت: «اتقتلون رجلا ان یقول ربی الله و قد جاءکم بالبینات من ربکم = آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من الله است و از جانب پروردگارشان حجت هایی آورده اند» و علیّ بن ابی طالب(ع) که سومین وبهترین آنهاست.

940 _ 942 _ همین

مضمون با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

سوره حدید آیه 27

و نیز در این سوره نازل شده است

یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِه یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِه وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِه وَ یَغْفِرْ لَکُمْ

ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید و به پیامبر او ایمان بیاورید تا از رحمت خود دوچندان به شما بدهد و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه بروید و شما را بیامرزد و خدا آمرزنده مهربان است.

943 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (یؤتکم کفلین من رحمة) قال: الحسن و الحسین (ویجعل لکم نوراً تمشون به) قال: علیّ بن أبی طالب علیهم السلام.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «یؤتکم کفلین من رحمته» گفت: حسن و حسین

«ویجعل لکم نورا تمشون به» علیّ بن ابی طالب(ع).

944 _ همین مضمون با سند دیگری از جابربن عبدالله نیز نقل شده است.

945 _ عن أبی جعفر فی قوله (یؤتکم کفلین من رحمته) قال: الحسن و الحسین (ویجعل لکم نوراً تمشون به) قال: إمام عدل تأتمون به، علی بن أبی طالب علیهم السلام.

ابوجعفر راجع به سخن خداوند: «یؤتکم کفلین من رحمته» گفت: حسن و حسین «ویجعل لکم نورا تمشون به» گفت: امام عادلی که او را پیشوای خود قرار دهید، علیّ بن ابی طالب.

946 _ عن أبی جعفر فی قوله تعالی (یا أیّها الذین آمنوا اتّقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمة ویجعل لکم نوراً تمشșƠبه) قال: من تمسک بولایة علی فله نور.

ابوجعفر درباره سخن خداوند: «ویجعل لکم نورا تمشون به» گفت: هر کس به ولایت علی تمسک کند، برای او نور است.

947 _ أبا

سعید الخدری یقول: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: أما والله لایحبّ أهلی بیتی عبد إلاّ أعطاه الله عزّوجلّ نوراً حتّی یرد علیّ الحوض، ولایبغض أهل بیتی عبد إلا احتجب الله عنه یوم القیامة.

ابوسعید خدری گفت: پیامبر خدا فرمود: آگاه باشید که به خدا سوگند هیچ کس اهل بیت مرا دوست نمی دارد مگر اینکه خداوند نوری به او می دهد تا وقتی که در حوض کوثر بر من وارد شود; و هیچ کس اهل بیت مرا دشمن نمی دارد مگر اینکه خداوند در روز قیامت از او دوری می کند.

948 _ عن الزهری عن سالم عن أبیه قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: أکثرکم نوراً یوم القیامة أکثرکم حبّاً لآل محمد (ص).

زهری از سالم و او از پدرش نقل می کند که گفت: پیامبر خدا به من فرمود: در روز قیامت کسی از شما نور بیشتری خواهد داشت که محبت بیشتری به آل محمد داشته باشد.

سوره مجادله آیات 13 _ 14

و نیز در سوره مجادله نازل شده است

یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقات

ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که می خواهید با رسول خدا نجوا کنید پیش از نجوای خود صدقه بدهید، این برای شما بهتر و پاکیزه تر است، پس اگر نیافتید، همانا خداوند آمرزنده مهربان است. آیا از اینکه پیش از نجوای خود صدقه بدهید، از فقر ترسیدید؟

949 _ عن مجاهد قال: نهوا منجات النبی (ص) حتّی یتصدّقوا فلم یناجه إلاّ علیّ بن أبی طالب قدّم دیناراً فتصدّق به ثم أنزلت

الرخصة فی ذلک.

مجاهد گفت: مسلمانان از اینکه با پیامبر نجوا کند (در گوشی صحبت کنند) نهی شدند مگر اینکه صدقه بدهند، پس هیچ کس با پیامبر نجوا نکرد مگر علیّ بن ابی طالب(ع) که پیش از آن یک دینار

صدقه داد; تا اینکه رخصت این کار داده شد.

950 _ همین مضمون با سند دیگری نیز از مجاهد نقل شده است.

951 _ عن مجاهد أن علیّا قال إن فی القرآن لآیة ما عمل بها غیری قبلی ولا بعدی وهی آیة النجوی قال: کان لی دینار فبعته بعشرة دراهم فکلما أردت أن أناجی النبیّ تصدّقت بدرهم منه ثم نسخت.

مجاهد گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: در قرآن آیه ای است که جز من هیچ کس به آن عمل نکرده، نه پیش از من و نه پس از من و آن آیه «نجوا» است، می گوید: دیناری داشتم آن را به ده درهم فروختم، هر وقت که می خواستم با پیامبر نجوا کنم درهمی از آن را صدقه می دادم تا اینکه این حکم برداشته شد.

952 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

953 _ عن علیّ بن علقمة الأنماری عن علیّ قال: لمّا تصدّقت علی رجل بدینار فنزلت: (إذا ناجیتم الرسول) دعانی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقال: ماذا تقول؟ قلت: تصدّقت بدینار أو درهم أو حبّة من شعیر .فقال: إنّک لزهید.قال: بی خففّ عن هذه الأمّة.

علیّ بن علقمه گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: چون به مردی یک دینار صدقه دادم این آیه نازل شد: «اذا ناجیتم الرسول» پیامبر مرا خواند و گفت: چه می گویی؟ گفتم: دیناری یا درهمی یا دانه جوی.

گفت: تو زاهد هستی. علی می گوید: خداوند به وسیله من به این امت تخفیف داد.

954 _ عن علی بن علقمه عن علیّ بن أبی طالب قال: لمّا نزلت (إذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین یدی نجواکم صدقة) قال رسول الله صلی الله عیله وآله: ما تقول؟ أیکفی دینار؟ قلت: لا یطیقونه. قال: فکم؟ قلت: شعیرة قال :إنّک لزهید. فنزلب (أأشفقتم أن تقدّموا بین یدی نجواکم صدقات) الآیة، قال علیّ: فبی خففّ عن هذه الأمة، فلم تنزل فی أحد قبلی ولاتنزل فی أحد بعدی.

علیّ بن علقمه گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: چون آیه «اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه» نازل شد، پیامبر به من گفت: چه می گویی آیا یک دینار کافی است؟ گفتم: طاقت آن را ندارند. گفت: پس چقدر؟ گفتم: یک جو. گفت: تو زاهد هستی، پس نازل شد: «أأشفقتم آن تقدموا بین یدی نجواکم صدقة» علی می گوید: به وسیله من به این امت تخفیف داده شد و این آیه جز من درباره هیچ کس نه پیش از من و نه پس از من نازل نشده است.

955 _ 957 _ همین مضمون با چند سند دیگر نیز از علیّ بن علقمه نقل شده است.

958 _ عن السدی فی قوله تعالی (إذا ناجیتم الرسول) إلی آخر الآیة، قال: حدثنی عبد خیر عن علیّ قال: کنت أوّل من ناجاه، کان عندی دینار فصرفته بعشرة دراهم فکلمت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عشر مرّات کلّما أردت أن أناجیه تَصَدّقْت بدرهم فشقّ ذلک علی أصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقال المنافقون: ما یألو ما ینجش لا بن عمّه قال:

فنسختها (أأشفقتم أن تقدّموا بین یدی نجواکم صدقات) إلی آخر الآیة، قال: فکنت أوّل من عمل بهذه الآیة، وآخر من عمل بها، ما أحد عمل بها قبلی ولا بعدی.

سدّی درباره سخن خداوند: «اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقة» گفت: عبد خیر از علی نقل می کند که گفت: من نخستین کسی بودم که با پیامبر نجوا کردم. دیناری داشتم آن را تبدیل به ده درهم کردم و با پیامبر ده مرتبه صحبت کردم، هر وقت که می خواستم با او نجوا کنم، درهمی صدقه می دادم، این کار بر اصحاب پیامبر گران آمد و منافقان گفتند: او را چه شده که درباره پسر عمویش کم نمی گذارد. می گوید: این حکم را آیه: «أأشفقتم آن تقدموا بین یدی نجواکم صدقة» نسخ کرد. می گوید: من نخستین کسی بودم که به این آیه عمل کرد و آخرین کس نیز بودم، هیچ کس نه پیش از من و نه بعد از من به این آیه عمل نکرد.

959 _ عن مجاهد قال: قال علیّ: إنّ فی القرآن آیة لم یعمل بها أحد قبلی ولا یعمل به أحد بعدی، کان لی دینار فبعته بعشرة دراهم فکنت إذا ناجیت النبی صلی الله علیه و آله وسلم تصدّقت بدرهم منه حتّی نفدت، ثمّ تلا (یا أیها الذین آمنوا إذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین یدی نجواکم صدقة) الآیة.

مجاهد از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: در قرآن آیه ای است که هیچ کس نه پیش از من و نه بعد از من به آن عمل نکرده است، دیناری داشتم آن را به ده درهم فروختم و هرگاه

که با پیامبر نجوا می کردم یک درهم صدقه می دادم تا اینکه تمام شد، سپس این آیه را تلاوت کرد: «یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه»

960 _ همین مضمون با تغییر اندکی با سند دیگری از مجاهد نقل شده است.

961 _ عن مجاهد قال: نزلت فی القرآن آیة ماعمل بها أحد إلاّ علیّ بن أبی طالب حتی نسخت (یا أیها الذین آمنوا إذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین یدی نجواکم صدقة) قال: فناجی رسول الله صلی الله علیه و آله وقدّم دیناراً.

مجاهد گفت: در قرآن آیه ای نازل شده که هیچ کس به آن عمل نکرده جز علیّ بن ابی طالب، تا اینکه نسخ شد: «یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه» گفت: علی با پیامبر نجوا کرد و یک دینار صدقه داد.

962 _ عن مجاهد قال: قال علیّ: إنّ فی کتاب الله لآیة ما عمل بها أحد قبلی ولا یعمل بها أحد بعدی و هی آیة النجوی، (یا أیها الذین آمنوا إذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین نجواکم صدقة) قال: کان عندی دینار فبعته بعشرة دراهم فکنت کلما ناجیت الرسول قدّمت بین یدی نجوای درهماً قال: ثم نسخت فلم یعمل بها أحد قبلی قال: (أأشفقتم) إلی آخر الآیة.

مجاهد گفت: علی گفت: در کتاب خدا آیه ای است که هیچ کس نه پیش از من و نه بعد از من به آن عمل نکرده است و آن آیه نجوی است: «یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه» گفت: یک دینار نزد من بود آن را به ده درهم فروختم و

هر وقت با پیامبر نجوا می کردم پیش از آن، یک درهم صدقه می دادم. گفت: سپس این آیه نسخ شد و کسی پیش از من به آن عمل نکرده بود: «أأشفقتم ان تقدموا»

963 _ این مضمون با سند دیگری نیز از مجاهد نقل شده است.

964 _ عن ابن عباس قال فی قوله: (إذا ناجیتم الرسول) إلی آخر الآیة: بلغنا أنّ رجلا من أصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله کان أوّل من فعل ذلک، وهو علی بن أبی طالب قدّم دیناراً فی عشر کلمات کلّمهن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فأما سائر الناس فلم یفعلوا وشقّ علیهم أن یعتزلوا رسول الله وکلامه وبخلوا أن یقدّموا صدقاتهم.

ابن عباس درباره آیه: «اذا ناجیتم الرسول» گفت: به ما رسیده است که مردی از اصحاب پیامبر نخستین کسی بود که به این آیه عمل کرد و او علیّ بن ابی طالب (ع) بود که دیناری داد و ده بار با پیامبر سخن گفت، ولی دیگران این کار را نکردند و به آنان گران بود که از پیامبر و کلام او دوری کنند و از اینکه صدقه بدهند بخل میورزیدند.

965 _ مضمون روایت 960 با اندک تفاوتی با سند دیگری از مجاهد نقل شده است.

966 _ عن أبی أیّوب الأنصاری قال: نزلت هذه الآیة فی علیّ (یا أیها الذین آمنوا إذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین یدی نجواکم صدقة) إنّ علیّاً ناجی النبی (ص) عشر نجوات، یتصدّق فی کلّ نجوة بدینار.

ابوایّوب انصاری گفت: این آیه: «اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه» درباره علی نازل شده است، علی ده بار با پیامبر نجوا کرد و در هر

نجوایی دیناری صدقه می داد.

967 _ عن جابر قال: إن رسول الله انتجی علیاً فی غزوة الطائف یوماً فقالوا: قد طالت مناجاتک منذ الیوم مع علی. فقال: ما أنا انتجیته ولکن الله انتجاه.

جابر گفت: پیامبر خدا در جنگ طائف روزی با علی صحبت خصوصی و نجوا کرد، گفتند: صحبت خصوصی شما امروز طول کشید، گفت: من با او نجوا نمی کردم بلکه خدا با او نجوا می کرد.(1)

968 _ 969 _ این مضمون با اسناد دیگری هم نقل شده است.

سوره مجادله آیه 22

و نیز در این سوره نازل شده است.

لا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ یُوآدُّونَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آبآءَهُمْ أَوْ أَبْنآءَهُمْ أَوْ اِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الاْیِمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ

قومی را نیابی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و کسانی را دوست بدارد که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا قبیله آنان باشد، اینانند که (خدا) در دل هایشان ایمان را نوشته و آنان را با روحی از خود تأیید کرده است.

970 _ عن جعفربن محمد، عن أبیه فی قوله تعالی: (لا تجد قوماً یؤمنون بالله والیوم الآخر) إلی آخر القصة، قال: نزلت فی علیّ بن أبی طالب.

جعفر بن محمد از پدرش نقل می کند که آیه: «لاتجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر» درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده است.

971 _ عن علیّ بن محمد بن بشر; قال: کنت عند محمد بن علیّ جالساًإذا جاء راکب أناخ بعیره ثمّ أقبل حتی دفع إلیه کتاباً، فلما قرأه قال: ما یرید منا المهلّب فوالله ما

عندنا الیوم من دنیا، ولا لنا من سلطان. فقال: جعلنی الله فداک إنّه من أراد الدنیا والآخرة فهو عندکم أهل البیت. قال: ما شاء الله أما إنه من أحبّنا فی الله نفعه الله بحبّنا ومن أحبّنا لغیر الله فإنّ الله یقضی فی الأمور ما یشاء إنمّا حبّنا أهل البیت شیء یکتبه الله فی قلب العبد، فمن کتبه الله فی قلبه لم یسطع أحد أن یمحوه، أما سمعت الله یقول: (أولئک کتب فی قلوبهم الإِیمان وأیدیهم بروح منه) إلی آخر الآیة ،فحبّنا أهل البیت من أصل الإِیمان.

علیّ بن محمد بن بشر گفت: نزد محمد بن علی نشسته بودم که شتر سواری آمد و شتر خود را خوابانید و وارد شد و نامه ای را به او داد، وقتی آن نامه راخواند، گفت: مهلب از ما چه می خواهد؟ امروز نزد ما دنیا و حکومت نیست، او گفت: خدا مرا فدای تو کند، هر کس دنیا و آخرت را بخواهد، آن نزد شما اهل بیت است، گفت: آنچه خدا بخواهد ولی هر کس به خاطر خدا دوست داشته باشد، خداوند او را به سبب دوستی با ما سود می دهد و اگر کسی ما را به خاطر غیر خدا دوست داشته باشد، خدا آنچه را که بخواهد در کارها انجام می دهد. همانا محبت ما اهل بیت چیزی است که خداوند در دل بنده می نویسد، پس هر کس که خدا محبت ما را در دل او نوشته است، کسی نمی تواند آن را از بین ببرد، آیا سخن خدا را نشنیده ای: «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه» دوستی ما اهل بیت همان

ایمان است.

پی نوشتها

1- این روایت با عبارت های گوناگون در کتاب های حدیثی دیگر نیز آمده است، از جمله: ابن عساکر تاریخ دمشق ج 38 ص 35 و طبرانی، المعجم الکبیر ج 1 برگ 90.

سوره حشر آیه 9

و نیز از سوره حشر نازل شده است

ویُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْکانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ

و دیگران را برخود مقدم می دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند.

972 _ عن أبی هریرة قال: إنّ رجلا جاء إلی النبی صلی الله علیه وآله وسلم فشکا إلیه الجوع فبعث إلی بیوت أزواجه فقلن ما عندنا إلاّ الماء فقال (ص): من لهذا اللیلة؟ فقال علیّ: أنا یا رسول الله. فأتی فاطمة فأعلمها فقالت :ما عندنا إلاّ قوت الصبیة، ولکنّا نؤثر به ضیفنا فقال علیّ: نوّمی الصبیة، و أنا أطفیء السراج للضیف .ففعلت وعَشوا الضیف فلمّا أصبح أنزل الله فیهم هذه الآیة: (ویؤثرون علی أنفسهم) الآیة.

ابو هریره گفت: مردی نزد پیامبر آمد و از گرسنگی شکایت کرد پیامبر به خانه های همسرانش کسی فرستاد و آنان گفتند: جز آب چیزی نداریم، پیامبر گفت: چه کسی این مرد را امشب میهمان می کند؟ علی گفت: من یا رسول الله، پس نزد فاطمه آمد و او را باخبر کرد، او گفت: نزد ما جز غذای بچه ها چیزی نیست، ولی ما آن را به مهمانمان می دهیم، علی گفت: بچه ها را بخوابان و من چراغ را برای مهمان خاموش می کنم، فاطمه چنین کرد و به مهمان غذا دادند، چون صبح شد خداوند درباره آنان این آیه را نازل کرد: «ویؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة»

973 _ عن ابن عباس فی قول الله: (ویؤثرون علی

أنفسهم ولو کان بهم خصاصة) قال: نزلت فی علیّ وفاطمة والحسن و الحسین علیهم السلام.

ابن عباس: درباره سخن خداوند: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه» گفت: راجع به علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است.

سوره حشر آیه 10

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ الَّذینَ جآءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لاِخِْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالاْیَِمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنآ اِنَّکَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ

و کسانی که پس از آنان آمدند می گویند: پروردگار را ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفته اند بیامرز و در دل های ما کینه ای برای مؤمنان قرار مده، پروردگارا تو مهربان و بخشنده ای.

974 _ عن سلمة بن الأکوع قال: بینما النبی ببقیع الغرقد وعلیّ معه فحضرت الصلاة، فمرّ به جعفر فقال النبی (ص): یا جعفر صلّ جناح أخیک. فصلّی النبی بعلیّ وجعفر، فلمّا انفتل من صلاته قال: یا جعفر هذا جبرئیل یخبرنی عن ربّ العالمین أنّه صیّر لک جناحین أخضرین مفصصین بالزبرجد والیاقوت تغدو وتروح حیث تشاء. قال علیّ: فقلت: یا رسول الله هذا لجعفر فمالی؟ قال النبی (ص): یا علیّ أو ما علمت أنّ الله عزّوجلّ خلق خلقاً من أمّتی یستغفرون لک إلی یوم القیمامة؟ قال علیّ: ومن هم یا رسول الله؟ قال: قول الله عزّوجلّ فی کتابه المنزل علیّ: (والذین جاؤا من بعدهم یقولون: ربّنا اغفرلنا ولإِخواننا الذین سبقونا بالإِیمان، ولا تجعل فی قلوبنا غلاًّ للذین آمنوا ربّنا إنّک رؤف رحیم) فهل سبقک إلی الإِیمان أحد یا علیّ؟

سلمة بن اکوع گفت: پیامبر در بقیع بود و علی نیز همراه او بود وقت

نماز رسید و جعفر نیز از آنجا عبور می کرد، پیامبر گفت: ای جعفر در کنار برادرت نماز بخوان، پس پیامبر با علی و جعفر نماز خواند و چون از نماز فارغ شد گفت: ای جعفر این جبرئیل است و از سوی پروردگار جهانیان خبر می دهد که برای تو دو بال سبز با نگین های زبرجد و یاقوت قرار داده شده که صبح و شام به هرکجا که بخواهی پرواز کنی.

علی می گوید: گفتم: یا رسول الله این برای جعفر است، پس برای من چیست؟ پیامبر گفت: یا علی آیا نمی دانی که خداوند گروهی از امت مرا آفریده که تا روز قیامت برای تو استغفار می کنند؟ علی گفت: آنان چه کسانی هستند یا رسول الله؟ پیامبر گفت: سخن خداوند در کتابش که بر من نازل شده: «والذین جاؤا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لا خواننا الذین سبقونا بالایمان» یا علی آیا کسی در ایمان بر تو پیشی گرفته؟

975 _ عن عکرمة عن ابن عباس قال: فرض الله الاستغفار لعلی فی القرآن علی کل مسلم قال: وهو قوله: (یقولون: ربنا اغفرلنا ولإِخواننا الذین سبقونا بالإِیمان) وهو السابق.

عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفت: خداوند در قرآن، استغفار کردن به علی را به هر مسلمانی واجب کرده است و آن مضمونِ سخن خداوند است: «یقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان» و علی سابق بود.

976 _ عن عبدالله بن عباس قال: کنت مع علیّ بن أبی طالب فمرّ بقوم یدعون فقال: أدعوا لی فإنه أمرتم بالدعاء لی، قال الله عزوجل: (والذین جاؤا من بعدهم یقولون: ربنا اغفرلنا ولإِخواننا

الذین سبقونا بالإِیمان) وأنا أول المؤمنین إیماناً.

عبدالله بن عباس گفت: با علیّ بن ابی طالب(ع) بودم که بر گروهی عبور کرد که دعا می کردند، پس گفت: بر من دعا کنید چون به شما فرمان داده شده که بر من دعا کنید، خداوند می فرماید: «والذین جاؤا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان» ومن نخستین کس از مؤمنان هستم که ایمان آورده ام.

سوره صف آیه 4

و نیز در سوره صف نازل شده است

اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِه صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ

خداوند کسانی را که در راه او پیکار می کنند دوست دارد گویا که آنان بنایی آهنین هستند.

977 _ عن ضحاک عن ابن عباس فی قوله تعالی: (إنّ الله یحبّ الذین یقاتلون فی سبیله صفّاً کأنّهم بنیان مرصوص) أنّه قیل له: من هؤلاء؟ قال: حمزة أسد الله وأسد رسوله وعلیّ بن أبی طالب وعبیدة بن الحارث والمقداد بن الأسود.

ضحاک از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند: «انّ الله یحبّ الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» از او پرسیده شد که آنان چه کسانی هستند؟ او گفت: حمزه شیر خدا و شیر پیامبرش و علیّ بن ابی طالب(ع) و عبیدة بن حارث و مقداد بن اسود.

978 _ عن ابن عباس قال: کان علیّ إذا صفّ فی القتال کأنّه بنیان مرصوص فأنزل الله تعالی هذه الآیة.

ابن عباس گفت: وقتی علی در صف جنگ بود مانند بنایی آهنین بود و خدا این آیه را نازل کرد.

979 _ عن أبی صالح، عن ابن عباس فی قوله جلّوعزّ: (إنّ الله یحبّ الذین یقالون فی سبیله صفّاً) قال: نزل فی علی وحمزة

وعبیدة وسهل بن حنیف، والحارث بن الصمّة و أبی دجانة.

ابو صالح از ابن عباس نقل می کند که گفت: سخن خداوند: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا» درباره علی و حمزه و عبیده و سهل بن حنیف و حارث بن صمه و ابودجانه نازل شده است.

سوره جمعه آیه 2

و نیز در سوره جمعه نازل شده است

وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ

وبه آنان کتاب و حکمت یاد می داد.

980 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (هو الذی بعث فی الأمیّین رسولا منهم یعلّمهم الکتاب والحکمة) الآیة، قال: الکتاب القرآن، والحکمة ولایة علی بن أبی طالب.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «یعلمهم الکتاب والحکمة» گفت: منظور از کتاب قرآن و منظور از حکمت ولایت علیّ بن ابی طالب(ع) است.

سوره تحریم آیه 4

و نیز در سوره تحریم نازل شده است

وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلاِئکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ

و اگر شما دو نفر بر ضد او همدستی کنید، همانا خداوند یاور اوست و جبرئیل و شایسته ترینِ مؤمنان، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند.

981 _ عن علی بن أبی طالب قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی قول الله: (وصالح المؤمنین) قال: هو علیّ بن أبی طالب.

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: رسول خدا درباره سخن خداوند: «وصالح المؤمنین» گفت: او علیّ بن ابی طالب(ع) است.(1)

982 _ عن علیّ بن موسی بن جعفر بن محمد، عن أبیه موسی عن أبیه عن جدّه قال: قال: رسول الله فی قوله تعالی: (وصالح المؤمنین) قال: صالح المؤمنین علی بن أبی طالب.

علیّ بن موسی بن جعفر از پدران خود نقل می کند که پیامبر خدا راجع به سخن خداوند: «وصالح المؤمنین» گفت: صالح مؤمنان علیّ بن ابی طالب است.

983 _ 988 _ این مضمون با چند سند دیگر نیز روایت شده است.

989 _ عن عمّار بن یاسر قال: سمعت علیّ بن أبی طالب یقول: دعانی رسول الله فقال: ألا أبشّرک؟ قلت بلی یا رسول الله، وما زلت مبشّراً بالخیر.

قال: قد أنزل الله فیک قرآناً. قلت: وما هو یا رسول الله؟ قال: قرنت بجبرئیل ثمّ قرأ (وجبریل وصالح المؤمنین) فأنت والمؤمنون من بنی أبیک الصالحون.

عمار یاسر گفت: از علیّ بن ابی طالب شنیدم که می گفت: رسول خدا مرا خواند و گفت: آیا مژده ای به تو بدهم؟ گفتم: آری یا رسول الله و من همواره با نیکی مژده داده شده ام، گفت: خداوند درباره تو قرآنی فرستاده است، گفتم: آن چیست یا رسول الله؟ گفت: با جبرئیل هم ردیف شده ای، آنگاه قرائت کرد: «وجبریل و صالح المؤمنین» تو و مؤمنان از فرزندان پدرت، همان صالحان هستید.

990 _ عن حذیفة قال: دخلت علی النبی (ص) فقال: وصالح المؤمنین علیّ بن أبی طالب.

حذیفه گفت: بر پیامبر وارد شدم گفت: صالح المؤمنین علیّ بن ابی طالب(ع) است.

991 _ 994 _ این مضمون باچند سند دیگر نیز از ابن عباس و سدی و مجاهد و ابن سیرین و ابوجعفر نقل شده است.

995 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (وإن تظاهرا علیه) قال: نزلت فی عائشة وحفصة، وقوله (فإن الله هو مولاه وجبریل) نزلت فی رسول الله خاصة وقوله: (وصالح المؤمنین) نزلت فی علی خاصة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «وان تظاهرا علیه = و اگر شما دو نفر بر ضد او دست به هم دهید» گفت: راجع به عایشه و حفصه نازل شده و «فان الله هو مولاه و جبریل» درخصوص رسول الله نازل شده و «صالح المؤمنین» در خصوص علی نازل شده است.

996 _ عن سدیر الصیرفی عن أبی جعفر قال: لقد عرّف رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم علیاً أصحابه مرّتین، أمّا مرّة

حیث قال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، وأما الثانیة فحیث نزلت هذه الآیة: (فإنّ الله هو مولاه) الآیة، أخذ رسول الله بید علیّ فقال: أیّها الناس هذا صالح المؤمنین.

سدیر صیرفی از ابوجعفر نقل می کند که گفت: پیامبر خدا علیّ بن ابی طالب (ع) را دوبار به اصحاب خود معرفی کرد، یک بار هنگامی که گفت: هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست و بار دیگر هنگامی بود که این آیه نازل شد: «فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین» پیامبر دست علی را گرفت و گفت: ای مردم شایسته ترینِ مؤمنان این است.

پی نوشتها

1- این روایت را سیوطی نیز در کتاب جمع الجوامع ج 2 ص 121 و گنجی در کفایة الطالب ص 137 نقل کرده اند.

سوره ملک آیه 27

و نیز در سوره ملک نازل شده است

فَلَمّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا

هنگامی که آن را نزدیک ببینند صورت کافران زشت می شود

997 _ عن الأعمش فی قوله تعالی: (فلمّا رأوه زلفة سیئت وجوه الذین کفروا) قال: لمّا رأوا ما لعلیّ بن .بی طالب عندالله من الزلفی سیئت وجوه الذین کفروا.

اعمش راجع به سخن خداوند: «فلما رأوه زلفة سیئت وجوه الذین کفروا» گفت: هنگامی که آن مقام قربی را که علیّ بن ابی طالب(ع) نزد خدا دارد می بینند صورت کافران زشت می شود.

998 _ عن أبی جعفر محمد بن علی فی قوله تعالی: (فلمّا رأوه زلفة) قال: فلما رأوا مکان علیّ من النبی (سیئت وجوه الذین کفروا) یعنی الذین کذّبوا بفضله.

ابوجعفر درباره سخن خداوند: «فلما رأوه زلفة» گفت: چون مقام و منزلت علی را نزد پیامبر دیدند صورت های کافران

زشت شد، یعنی کسانی که فضل او را تکذیب می کردند.

999 _ عن المغیرة، قال: سمعت أبا جعفر یقول فی قوله تعالی (فلمّا رأوه زلفة): لمّا رأوا علیّاً عند الحوض مع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (سیئت وجوه الذین کفروا).

مغیره گفت: شنیدم که ابوجعفر راجع به سخن خداوند: «فلما رأوه زلفة» گفت: چون علی را نزد حوض همراه پیامبر خدا ببینند صورت های کافران زشت می شود.

1000 _ داود بن سرحان قال: سألت جعفر بن محمد، عن قوله تعالی: (فلما رأوه زلفة) قال: هو علیّ بن أبی طالب اذا رأوا منزلته ومکانه من الله أکلوا أکفّهم علی ما فرّطوا فیولایته.

داود بن سرحان گفت: از جعفر بن محمد راجع به سخن خداوند: «فلما رأوه زلفة» پرسیدم گفت: او علیّ بن ابی طالب(ع) است، وقتی مقام و منزلت او را نزد خدا می بینند، به خاطر کوتاهی که در دوستی با او کرده اند، دستان خود را می خورند.

1001 _ همین مضمون با سند دیگری نیز روایت شده است.

سوره قلم آیات 2_4

و نیز در سوره قلم نازل شده است

وَ اِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُون وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ

و همانا برای تو پاداشی قطع نشدنی است و همانا تو بر خُلق بزرگی هستی و بزودی تو می بینی و آنان نیز می بینند که کدام یک از شما فریب خورده است.

1002 _ عن کعب بن عجرة وعبدالله بن مسعود، قالا: قال النبی وقد سئل عن علیّ فقال: علیّ أقدمکم إسلاماً وأوفرکم إیماناً وأکثرکم علماً وأرجحکم حلماً وأشدّکم فی الله غضباً، علّمته علمی واستودعته سرّی ووکّلته بشأنی فهو خلیفتی فی أهلی و أمینی فی أمتی. فقال بعض فریش: لقد فتن

علیّ رسول الله حتّی ما یری به شیئاً! فأنزل الله تعالی (فستبصر ویبصرون بأیّکم المفتون).

کعب و عبدالله بن مسعود گفتند: از پیامبر درباره علی پرسیده شد، گفت: علی با سابقه ترین شما در اسلام و فراوان ترین شما در ایمان و بیشترین شما در علم و برترین شما در حلم و شدیدترین شما از نظر غضب برای خداست، علم خودم را به او تعلیم کرده ام و سرّ خود را به او سپرده ام و در کارم او را وکیل کرده ام، او جانشین من در خانواده ام و امین من در امتم می باشد.

بعضی از قریش گفتند: علی، رسول خدا را فریب داده تا جایی که چیزی در او نمی بیند، پس خدا این آیه را نازل کرد: «فستبصر و یبصرون بایکم المفتون»

1003 _ عن عبدالله بن مسعود، قال: غدوت إلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فدخلت المسجد والناس أجفل ما کانوا کأنّ علی رؤسهم الطیر، إذ أقبل علیّ بن أبی طالب حتّی سلّم علی النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم فتغامز به بعض من کان عنده، فنظر إلیهم النبی صلی الله علیه وآله فقال: ألا تسألونی عن أفضلکم؟ قالوا: بلی. قال:

أفضلکم علیّ بن أبی طالب أقدمکم إسلاماً وأوفرکم إیماناً وأکثرکم علماً وأرجحکم حلماً وأشدّکم لله غضباً وأشدّکم نکایةً فی العدّو، فهو عبدالله و أخو رسوله; فقد علّمته علمی واستودعته سرّی وهو أمینی علی أمّتی.

فقال بعض من حضر: لقد افتتن علیّ رسول الله حتّی لایری به شیئاً! فأنزل الله: (فستبصر ویبصرون بأیّکم المفتون).

عبدالله بن مسعود گفت: صبحگاهی نزد پیامبر خدا رفتم و وارد مسجد شدم و مردم به سرعت می رفتند گویا

که پرنده بر سرشان نشسته، در این حال علی آمد و به پیامبر سلام کرد، بعضی از کسانی که آنجا بودند با چشم به او اشاره کردند، پیامبر به آنان نگاه کرد و گفت:

آیا از من نمی پرسید که با فضیلت ترین شما کیست؟ گفتند: آری. گفت: با فضیلت ترین شما علی است که با سابقه ترین شما در اسلام و فراوان ترین شما در ایمان و بیشترین شما در علم و برترین شما در حلم و شدیدترین شما از نظر غضب برای خدا و شدیدترین شما از نظر دشمن ستیزی است، او بنده خدا و برادر رسول خداست، علم خودم را به او آموخته ام و سرّ خودم را به او سپرده ام و او امین من بر امتم است.

بعضی از کسانی که حاضر بودند گفتند: علی پیامبر خدا را فریب داده تا جایی که در او چیزی نمی بیند، پس این آیه نازل شد: «فستبصر و یبصرون بایکم المفتون»

1004 _ عن جعفر بن محمد الخزاعی عن أبیه قال: سمعت أبا عبدالله یقول: نزل (وإنّ لک لأجراً غیر ممنون) فی تبلیغک فی علیّ ما بلّغت. وساقها إلی أن بلغ إلی قوله (بأیّکم المفتون).

جعفر بن محمد خزاعی از پدرش نقل می کند که از ابوعبدالله شنیدم که درباره آیه: «وان لک لاجرا غیر ممنون = همانا برای تو پاداشی قطع ناشدنی است» می گفت: یعنی در تبلیغ تو درباره علی آنچه را که تبلیغ کرده ای، و ادامه داد تا رسید به سخن خداوند: «بایکم المفتون»

1005 _ عن جابر قال: قال أبوجعفر: قال رسول الله (ص) کذب یا علیّ من زعم أنه یحبّنی ویبغضک. فقال

رجل من المنافقین: لقد فتن رسول الله بهذا الغلام. فأنزل الله (فستبصر ویبصرون بأیّکم المفتون).

جابر گفت: ابوجعفر نقل می کند که پیامبر خدا گفت: یا علی کسی که گمان می کند مرا دوست دارد در حالی که تو را دشمن بدارد، دروغ گفته است. بعضی از منافقان گفتند: پیامبر خدا فریفته این جوان شده است، پس خدا این آیه را نازل کرد: «فستبصر و یبصرون بایکم المفتون»

سوره قلم آیه 6

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبیلِه وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ

همانا پروردگار تو داناتر است به کسی که از راه او گمراه شده و او داناتر است به هدایت شدگان.

1006 _ عن الضحاک بن مزاحم قال:لمّا رأت قریش تقدیم النبی صلی الله علیه وآله وسلم علیّاً وإعظامه له، نالوا من علیّ وقالوا: قد افتتن به محمّد صلی الله علیه وآله وسلم. فأنزل الله تعالی (ن والقلم وما یسطرون) هذا قسم أقسم الله به، (ما أنت) یا محمّد بنعمة ربک بمجنون، و إنّک لعلی خلق عظیم) یعنی القرآن وساق الکلام إلی قوله: «إنّ ربّک هو أعلم بمن ضلّ عن سبیله) وهم النفر الذین قالوا ما قالوا (وهو أعلم بالهتدین) یعنی علیّ بن أبی طالب. و رواه طاووس عن الإِمام الباقر علیه السلام ولأبی نواس:

والیت آل محمد و هو السبیل الی الهدایة *** وبرئت من اعدائهم و هو النهایة فی الکفایة

ضحاک بن مزاحم گفت: چون قریش دیدند که پیامبر خدا علی را جلو می اندازد و او را گرامی می دارد، درباره علی بد گویی کردند و گفتند: محمد به وسیله او فریب خورده است. پس خداوند نازل کرد: «ن و القلم

و مایسطرون = سوگند به قلم و آنچه می نویسند» این سوگندی است که خداوند یاد می کند «ما انت بنعمة ربک بمجنون و انک لعلی خلق عظیم = تو با نعمت خدا مجنون نیستی و تو اخلاق بزرگی داری» منظور از نعمت قرآن است، تا می رسد به اینجا «ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله = پروردگارت به کسی که از راه او گمراه شده داناتر است» و آنان همان کسانی بودند که آن سخنان را گفتند: «وهو اعلم بالمهتدین» یعنی علیّ بن ابی طالب .این روایت را طاووس از امام باقر هم روایت کرده است و ابونواس در این باره چنین سروده:

آل محمد را دوست می دارم و این دوست داشتن راه هدایت است و از دشمنان آنان بی زاری می کنم و این آخرین حد کفایت است.

سوره حاقه آیه 12

و نیز در سوره حاقه نازل شده است

وَ تَعِیَهآ أُذُنٌ واعِیَةٌ

و بشنود آن را گوشی شنوا.

1007 _ أبو الدنیا الأشجّ المعمّر قال: سمعت علیّ بن أبی طالب یقول: لمّا نزلت (وتعیها أذن واعیة) قال لی رسول الله (ص) سألت الله أن یجعلها أذنک یا علیّ.

ابوالدنیا اشجّ گفت: از علیّ بن ابی طالب(ع) شنیدم که می گفت: چون آیه «وتعیها اذن واعیه» نازل شد، پیامبر به من گفت: یا علی از خدا خواسته ام که گوش تو را چنین کند.

1008 _ عن زِرّ بن حبیش عن علیّ بن أبی طالب قال: ضمّنی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم إلیه وقال: أمرنی ربّی أن أدنیک ولا أقصیک وأن تمسع تعی وحقّ علی الله أن تعی فنزلت (وتعیها أذن واعیة).

زرّبن حبیش از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: پیامبر

خدا مرا به خود چسبانید و گفت: پروردگارم به من دستور داده که به تو نزدیک باشم و از تو دور نشوم و تو بشنوی و گوش فرا دهی و شایسته است بر خدا که تو گوش فرا دهی. پس این آیه نازل شد: «وتعیها اذن واعیه»

1009 _ محمد عن أبیه عمر، عن أبیه علی بن أبی طالب قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: إنّ الله أمرنی أن أدنیک ولا أقصیک، وأعلّمک لتعی وأنزلت علیّ هذه الآیة: (وتعیها أذن واعیة) فأنت الأذن الواعیة لعلمی یا علیّ وأنا المدینة وأنت الباب ولایؤتی المدینة إلاّ من بابها.

محمد بن عمر از پدرش نقل می کند که پدرش علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: رسول خدا گفت: همانا خداوند به من دستور داده که به تو نزدیک باشم و از تو دور نشوم و تو را یاد بدهم تا بشنوی و این آیه بر من نازل شده: «وتعیها اذن واعیه» تو یا علی همان گوش شنوای علم من هستی و من شهر هستم و تو دروازه ای و نمی توان به شهر وارد شد مگر از دروازه آن.

1010 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

1011 _ مضمون حدیث 1007 با سند دیگری از مکحول نقل شده است.

1012 _ مضمون حدیث 1008 با سند دیگری از بریده اسلمی نقل شده است.

1013 _ 1014 _ مضمون حدیث 1007 با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

1015 _ سمعت مکحولا یقول: قرأ رسول الله (ص) هذه الآیة: (وتعیها أذن واعیة) فالتفت إلی علیّ فقال: یا علیّ سألت الله أن یجعلها أذنک. فقال علیّ: فما نسیت حدیثاً أو شیئاً

سمعته من رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

مکحول گفت: پیامبر خدا این آیه را خواند: «وتعیها اذن واعیه» سپس به علی توجه کرد و گفت: یا علی از خدا خواسته ام که گوش تو را چنین کند. علی می گوید: هیچ وقت حدیثی یا چیز دیگری را که از پیامبر خدا شنیدم فراموش نکردم.

1016 _ 1018 _ مضمون این حدیث با اندکی تفاوت با چند طریق دیگر نیز نقل شده است.

1019 _ عن جابر قال: نزلت علی النبی صلی الله علیه وآله وسلم هذه الآیة (وتعیها أذن واعیة) فسأله أن یجعلها أذن علیّ ففعل.

جابر گفت: این آیه بر پیامبر نازل شد: «وتعیها اذن واعیه» پس از خدا خواست که گوش او را چنین کند و کرد.

1020 _ بریدة الأسلمی یقول: قال النبی (ص) لعلیّ: إنّ الله أمرنی أن أدنیک ولا أقصیک وأن أعلّمک وأن تعی وحقّ علی الله أن تعی. ثم قال: ونزلت (وتعیها أذن واعیة).

بریده اسلمی گفت: پیامبر به علی گفت: خداوند به من امر کرده که به تو نزدیک شوم و از تو دور نباشم و به تو یاد بدهم و تو گوش فرادهی و شایسته است بر خدا که تو گوش فرادهی. سپس گفت: این آیه نازل شد: «وتعیها اذن واعیه»

1021 _ 1025 _ این مضمون با تفاوت جزئی از چند طریق دیگر نیز نقل شده است.

1026 _ عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال: لمّا نزلت (وتعیها أذن واعیة) قال النبی صلی الله علیه وآله: سألت ربی أن: یجعلها أذن علیّ. وقال علی: ما سمعت من رسول الله شیئاً إلا حفظته ووعیته ولم أنسه.

ابن عباس گفت:

وقتی این آیه نازل شد: «وتعیها اذن واعیه» پیامبر گفت: از خدا خواسته ام که گوش علی را چنین کند و علی می گفت: از پیامبر چیزی نشیندم مگر اینکه آن را حفظ کردم و فهمیدم و فراموش نکردم.

1027 _ عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لعلیّ بن أبی طالب: یا علی إنّ الله أمرنی أن أدنیک ولا أقصیک، وأن أحبّک وأحبّ من یحبّک، وأن أعلّمک وتعی و حقّ علی الله أن تعی فأنزل الله (وتعیها أذن واعیة) فقال رسول الله (ص): سألت ربی أن یجعلها أذنک یاعلی. قال علی: فمنذ نزلت هذه الآیة ; ما سَمِعَتْ أذنای شیئاً من الخیر والعلم والقرآن إلاّ وعیته وحفظته.

ابن عباس گفت: پیامبر خدا به علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: یا علی خداوند به من امر کرده که به تو نزدیک شوم و از تو دور نباشم و تو و کسانی را که تو را دوست دارند دوست داشته باشم و به تو یاد بدهم و تو گوش فرادهی و شایسته است بر خدا که تو گوش فرا دهی، پس خدا نازل کرد: «وتعیها اذن واعیه» پیامبر فرمود: یا علی از پروردگارم خواستم که گوش تو را چنین کند. علی می گفت: از وقتی که این آیه نازل شد، گوش من چیزی را از خیر و علم و قرآن نشنیده مگر اینکه آن را فهمیده و حفظ کرده ام.

1028 _ عن أنس فی قوله: (وتعیها أذن واعیة) قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سألت الله أن یجعلها أذنک یا علیّ.

انس درباره سخن خداوند: «وتعیها اذن واعیه» گفت: پیامبر خدا گفت:

یا علی از خدا خواسته ام که گوش تو را چنین کند.

1029 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره حاقه آیات 1 _ 2

و نیز از سوره معارج نازل شده است

سَأَلَ سآئِلٌ بِعَذاب واقِع لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ

پرسنده ای از عذاب واقع شونده پرسید، که اختصاص به کافران دارد و آن را بازدارنده ای نیست.

1030 _ عن جعفر بن محمد عن أبیه: عن علیّ قال: لمّا نصب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم علیاً یوم غدیر خمّ فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه طار ذلک فی البلاد فقدم علی رسول الله النعمان بن الحرث الفهری فقال: أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلا الله، وأنّک رسول الله، وأمرتنا بالجهاد والحجّ والصلاة والزکاة والصوم فقبلناها منک، ثمّ لم ترض حتی نصبت هذا الغلام فقلت: من کنت مولاه فهذا مولاه. فهذا شیءمنک أو أمر من عندالله؟ قال:أمر من عند الله. قال: الله الذی لا إله إلاّ هو إنّ هذا من الله؟ قال: الله الذی لا إله إلاّ هو إن هذا من الله. قال: فولّی النعمان وهو یقول: اللهم إن کان هذا هوالحقّ من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب ألیم. فرماها الله بحجر علی رأسه ففتله فأنزل الله تعالی (سأل سائل).

جعفر بن محمد (الصادق) از پدرانش از علی نقل کرد که رسول خدا در روز غدیر خم علی را (به امامت) نصب کرد و گفت: هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست، این جریان در شهرها شایع شد، نعمان بن حرث فهری نزد پیامبر آمد و گفت: به ما فرمان دادی که گواهی بدهیم معبودی جز خدا نیست و

تو پیامبر خدا هستی و ما را به جهاد و حج و نماز و زکات و روزه فرمان دادی و ما آنها را از تو پذیرفتیم، آنگاه راضی نشدی تا اینکه این جوان را (به امامت) نصب کردی و گفتی: هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست. آیا این کار از جانب خودت بود یا با امری از خدا بود؟ پیامبر گفت: امری از جانب خدا بود، گفت: سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، آیا این کار از سوی خدا بود؟ پیامبر گفت: سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، این کار از سوی خدا بود، نعمان برگشت در حالی که می گفت: خدایا اگر این حق و از جانب توست، برای ما سنگی از آسمان بباران و یا عذابی دردناک به ما بفرست. پس خدا سنگی بر سر او فرود آورد و او را کشت و خدا این آیه را نازل کرد: «سأل سائل بعذاب واقع»

1031 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

1032 _ عن محمّد بن علیّ قال: أقبل الحارث بن عمرو الفهری إلی النبی صلی الله علیه وآله وسلم فقال: إنّک أتیتنا بخبر السماء فصدّقناک وقبلنا منک.

فذکر مثله إلی قوله :فارتحل الحارث فلمّا صار ببطحاء مکة أتته جندلة من السماء فشدخت رأسه، فأنزل الله (سأل سائل بعذاب واقع للکافرین) بولایة علی علیه السلام.

محمد بن علی گفت: حارث بن عمرو فهری نزد پیامبر آمد و گفت: تو خبر آسمان را به ما آوردی و ما تو را تصدیق کردیم و پذیرفتیم (حدیث مانند حدیث قبلی ادامه می یابد تا آنجا که) پس حارث رفت

و چون به بطحاء مکه رسید سنگی از آسمان بر او فرود آمد و سر او را شکست، پس خدا این آیه را نازل کرد: «سأل سائل بعذاب واقع للکافرین» یعنی کافران به ولایت علی.

1033 _ همین مضمون باسند دیگری از حذیفة بن یمان نقل شده ولی در این روایت نام آن شخص نعمان بن منذر فهری ذکر شده است.

1034 _ عن أبی هریرة قال: أخذ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بعضد علیّ بن أبی طالب یوم غدیر خمّ ثم قال: من کنت مولاه فهذا مولاه. فقام إلیه أعرابی فقال: دعوتنا أن نشهد أن لا إله إلاّ الله، و أنّک رسول الله فصدّقناک و أمرتنا بالصّلاة والصیام فصلّینا وصمنا، وبالزکاة فأدّینا فلم تقنعک إلاّ أن تفعل هذا؟! فهذا عن الله أم عنک؟! قال: عن الله لا عنّی. قال: الله الذی لا إله إلاّ هو لهذا عن الله أم عنک؟! قال: نعم ثلاثاً فقام الأعرابی مسرعاً إلی بعیره وهو یقول: (اللهمّ إن کان هذا هوالحقّ من عندک) الآیة، فما استتمّ الکلمات حتی نزلت نار من السماء فأحرقته وأنزل الله فی عقب ذلک (سأل سائل _ إلی قوله _ دافع).

ابوهریره گفت: پیامبر خدا در روز غدیر خم، بازوی علیّ بن ابی طالب(ع) را گرفت سپس گفت: هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست. پس عربی بلند شد و گفت: ما را دعوت کردی که شهادت بدهیم معبودی جز خدا نیست و تو پیامبر خدا هستی ما تو را تصدیق کردیم و ما را به نماز و روزه فرمان دادی نماز خواندیم و روزه گرفتیم و به زکات فرمان دادی آن را دادیم،

اینها تو را قانع نکرد مگر اینکه این کار را بکنی؟ آیا این کار از جانب خداست و یا از جانب توست؟ پیامبر گفت: از جانب خداست و از طرف من نیست. گفت: تو را سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست این کار از جانب خدا بود و از جانب تو نبود؟ پیامبر سه بار گفت: آری، آن عرب با شتاب به سوی شتر خود رفت در حالی که می گفت: خدایا اگر این حق است و از جانب توست سنگی از آسمان برای ما بباران. سخنان او تمام نشده بود که آتشی از آسمان فرود آمد و او را سوزانید و در پی این جریان خدا این آیه را نازل کرد: «سأل سائل بعذاب واقع».

سوره جن آیه 17

و در سوره جنّ نازل شده است

وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّه یَسْلُکْهُ عَذابًا صَعَدًا

و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند او را به عذابی سهمگین بکشاند.

1035 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (من یعرض عن ذکر ربه) قال:ذکر ربه ولایة علی بن أبی طالب علیه وعلی أولاده السلام.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ومن یعرض عن ذکر ربه» گفت: ذکر پروردگار، همان ولایت علی است که بر او و فرزندانش درود باد.

سوره مزمل آیه 20

ونیز از سوره مزمل نازل شد است

اِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ الْلَیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طآئِفَةٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ

همانا پروردگار تو می داند که تو و گروهی از همراهانت نزدیک به دو سوم شب و (گاه) نصف آن و (گاه) یک سوم آن را به نماز برمی خیزی.

1036 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (إنّ ربّک یعلم انّک تقوم أدنی من ثلثی اللیل ونصفه وثلثه وطائفة من الذین معک). قال: علیّ و أبوذرّ.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک» گفت: علی و ابوذر.

1037 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (إنّ ربّک یعلم أنّک _ یا محمّد _ تقوم _ تصلی _ أدنی من ثلثی اللیل ونصفه وطائفة من الذین معک) قال: فأوّل من صلی مع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم علیّ بن أبی طالب وأوّل من قام اللیل معه علیّ و أوّل من بایع معه علیّ و أوّل من هاجر معه علیّ.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل

و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک» گفت: خطاب به محمد است و «تقوم» یعنی نماز می خوانی. گفت: نخستین کسی که با رسول خدا نماز خواند علیّ بن ابی طالب (ع) بود و نخستین کسی که با رسول خدا در شب به نماز برخاست علی بود و نخستین کسی که با پیامبر بیعت کرد علی بود و نخستین کسی که با او هجرت نمود علی بود.

سوره مدثر آیه 39

و نیز از سوره مدثر نازل شده است

کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ اِلاّ أَصْحابَ الْیَمینِ فی جَنّات

هر کسی در گرو چیزی است که کسب کرده جز یاران راست که در بهشت ها هستند.

1038 _ عن جابر عن أبی جعفر فی قول الله تعالی: (إلا أصحاب الیمین) قال: نحن وشیعتنا أصحاب الیمین.

جابر از ابوجعفر نقل می کند که درباره سخن خداوند: «الا اصحاب الیمین» گفت: ما و شیعیان ما یاران راست هستیم.

1039 _ عن أبی جعفر فی قوله: (کلّ نفس بما کسبت رهینة إلاّ أصحاب الیمین) قال، هم شیعتنا أهل البیت.

ابوجعفر گفت: «کل نفس بما کسبت رهینة الا اصحاب الیمین» آنان شیعیان ما هستند.

سوره قیامت آیات 30_32

و نیز از سوره قیامت نازل شده سات

فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّی وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلّی ثُمَّ ذَهَبَ اِلی أَهْلِه یَتَمَطّی أَوْلی لَکَ فَأَوْلی

او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند، بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد سپس خرامان به سوی کسانش رفت، وای بر تو پس وای بر تو.

1040 _ عن عمّار بن یاسر ; قال: کنت عند أبی ذرّ الغفاری فی مجلس لابن عباس وعلیه فسطاط وهو یحدّث الناس إذ قام أبوذر حتی ضرب بیده إلی عمود الفسطاط، ثم قال: أیها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی أنبأته باسمی أنا جندب بن جنادة أبوذر الغفاری سألتکم بحق الله و حق رسوله أسمعتم رسول الله یقول: ما أقلّت الغبراء ولا أظلّت الخضراء ذالهجة أصدق من أبی ذر؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أیها الناس أنّ رسول الله جمعنا یوم غدیر خمّ ألف وثلاث مائة رجل، وجمعنا یوم سمرات خمسمائة رجل، وفی کلّ ذلک یقول: اللهم من کنت مولاه

فإِن علیاً مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فقام عمر فقال: بخ بخ لک یا ابن أبی طالب أصبحت مولای ومولا کلّ مؤمن و مؤمنة. فلّما سمع ذلک معاویة بن أبی سفیان، اتّکأ علی المغیرة بن شعبة; وقام وهو یقول لا نقرّ لعلی بولایة، ولا نصدق محمّداً فی مقالة. فأنزل الله تعالی علی نبیّه (فلا صدّق ولا صلّی ولکن کذّب وتولّی، ثمّ ذهب إلی أهله یتمطّی، أولی لک فأولی) تهدّداً من الله تعالی وانتهاراً فقالوا: اللهم نعم.

عمار یاسر گفت: نزد ابوذر غفاری در مجلس ابن عباس بودم و بر او خیمه ای بود و او با مردم سخن می گفت که ابوذر برخاست و دست خود را به ستون خیمه زد و گفت: ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس نمی شناسد نام خودم را به او می گویم، من جندب بن جناده ابوذر غفاری هستم، شما را به حق خدا و رسولش آیا از پیامبر خدا شنیدید که گفت: زمین حمل نکرده و آسمان سایه نینداخته بر سخنگویی که راستگوتر از ابوذر باشد؟ گفتند: آری. گفت: ای مردم آیا می دانید که پیامبر خدا روز غدیر خم ما را که هزار و سیصد نفر بودیم جمع کرد و روز سمرات ما را که پانصد نفر بودیم جمع کرد و در هر دو مورد گفت: خدایا هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا کسی را که او را دوست بدارد دوست بدار و کسی را که او را دشمن بدارد دشمن بدار، پس عمر برخاست، و گفت: به به ای پسر ابوطالب! مولای

من و مولای هر مرد و زن مؤمنی شدی.وقتی معاویة بن ابی سفیان این سخن را شنید به مغیرة بن شعبه تکیه کرد و بلند شد در حالی که می گفت: ما به ولایت علی اقرار نمی کنیم و سخن محمد را تصدیق نمی کنیم، پس خداوند این آیه را نازل کرد: «فلا صدق ولا صلی و لکن کذب و تولی» و این تهدید و نهیبی از سوی خدا بود. آنان گفتند: آری.

1041 _ عن حذیفة بن الیمان قال: کنت والله جالساً بین یدی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و قد نزل بنا غدیر خمّ، وقد غصّ المجلس بالمهاجرین والأنصار، فقام رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم علی قدیمه فقال: یا أیّها الناس إنّ الله أمرنی بأمر فقال:(یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک) ثمّ نادی علی بن أبی طالب فأقامه عن یمینه ثمّ قال: یا ایّها الناس ألم تعلموا أنّی أولی منکم بأنفسکم؟ قالوا: اللهم بلی. قال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره واخذل من خذله.

فقال حذیفة: فوالله لقد رأیت معاویة قام وتمطّی وخرج مغضباً واضع یمینه علی عبدالله بن قیس الأشعری ویساره علی المغیرة بن شعبة ثم قام یمشی متمطئاً وهو یقول: لا نصدق محمداً علی مقالته ولا نقرّ لعلی بولایته. فأنزل الله تعالی: (فلا صدّق ولا صلّی ولکن کذّب و تولیّ ثمّ ذهب الی أهله یتمطی) فهمّ به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم أن یردّه فیقتله، فقال له جبرئیل: لا تحرّک به لسانک لتعجل به. فسکت عنه.

حذیفة بن یمان گفت: به خدا سوگند پیش روی پیامبر

خدا نشسته بودم هنگامی که ما را در غدیر خم پیاده کرد و مجلس از مهاجرین و انصار پر بود، پیامبر خدا بر روی پای خود ایستاد و گفت: ای مردم خداوند به من فرمانی داده و گفته: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک = ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به تو رسیده است برسان» سپس علیّ بن ابی طالب(ع) را خواند و در طرف راست خود قرار داد، سپس گفت: ای مردم آیا نمی دانید که من به شما از خودتان اولی هستم؟ گفتند: آری. گفت: هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا هر کس را که او را دوست بدارد دوست بدار و هر کس را که او را دشمن بدارد دشمن بدار و هر کس را که به او دشمنی کند دشمن باش و هر کس را که به او یاری کند، یاری کن و هر کس را که او را خوار سازد، خوار کن.

حذیفه می گوید: به خدا سوگند که دیدم معاویه برخاست و خود را گرفت و در حال غضب دست راست خود را بر عبدالله بن قیس اشعری و دست چپ خود را بر مغیرة بن شعبه گذاشت و از روی تکبر گام برداشت در حالی که می گفت: ما سخن محمد را تصدیق نمی کنیم و به ولایت علی اقرار نمی کنیم. پس خدا این آیه را نازل کرد: «فلا صدق و لا صلی ولکن کذب و تولی ثم ذهب الی اهله یتمطی» پیامبر خواست که او را برگرداند و بکشد ولی جبرئیل به او گفت: زبان خود را به

آن حرکت مده تا به آن شتاب کنی. پس پیامبر از آن ساکت شد.

سوره انسان آیات 5 _ 22

و از سوره انسان (دهر) نازل شده است

اِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کانَ مِزاجُها کافُورًا عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیرًا* یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیرًا اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزآءً وَ لا شُکُورًا اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَریرًا فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریرًا مُتَّکِئینَ فیها عَلَی الْأَرآئِکِ لا یَرَوْنَ فیها شَمْسًا وَ لا زَمْهَریرًا وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَة مِنْ فِضَّة وَ أَکْواب کانَتْ قَواریرَا قَواریرَا مِنْ فِضَّة قَدَّرُوها تَقْدیرًا وَ یُسْقَوْنَ فیها کَأْسًا کانَ مِزاجُها زَنْجَبیلاً عَیْنًا فیها تُسَمّی سَلْسَبیلاً وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ اِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلًُا مَنْثُورًا* وَ اِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیمًا وَ مُلْکًا کَبیرًا عالِیَهُمْ ثِیابُ سُنْدُس خُضْرٌ وَ اِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّة* وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَرابًا طَهُورًا اِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزآءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا

به یقین نیکان از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است، از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند و از هر جا که بخواهند آن را جاری می سازند، آنها به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شرّ و عذاب آن گسترده است می ترسند، و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند. (و می گویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام می

کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم، ما از پروردگارمان می ترسیم در آن روزی که عبوس و سخت است. خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می دارد و آنان را می پذیرد در حالی که غرق شادی هستند و در برابر صبرشان بهشت و لباس های حریر بهشتی را به آنان پاداش می دهد. این در حالی است که در بهشت بر تخت هایی زیبا تکیه کرده اند، نه آفتاب را در آنجا می بینند و نه سرما را و در حالی است که سایه های درختان بهشتی بر آنها فرو افتاده و چیدن میوه اش بسیار آسان است و در گرداگرد آنان ظرف هایی سیمین و قدح هایی بلورین می گردانند، ظرف های بلورینی از نقره که آنها را به اندازه مناسب آماده کرده اند و در آنجا از جام هایی سیراب می شوند که لبریز از شراب طهوری آمیخته با زنجبیل است، از چشمه ای در بهشت که نامش سلسبیل است و بر گردشان نوجوانانی جاودانی می گردند که هرگاه آنها را بینی گمان می کنی مروارید پراکنده اند و هنگامی که آنجا را بینی نعمت ها و ملک عظیمی را می بینی، بر اندام آنها لباس هایی است از حریر نازک سبز رنگ و از دیبای ضخیم و با دستبندهایی از نقره آراسته اند و پروردگارشان شراب طهور به آنان می نوشاند، این پاداش شماست و سعی و تلاش شما مورد قدردانی است.

1042 _ علیّ بن موسی الرضا حدّثنی أبی موسی، عن أبیه جعفر بن محمد، عن أبیه محمد، عن أبیه علیّ، عن أبیه الحسین، عن

أبیه علیّ بن أبی طالب قال: لمّا مرض الحسن والحسین عادهما رسول الله (ص) فقال: لی: یا أبا الحسن لو نذرت علی ولدیک لله نذراً أرجو أن ینفعهما الله به. فقلت: علیّ لله نذر لئن بریء حبیبای من مرضهما لأصومنّ ثلاثة أیّام. فقالت فاطمة: وعلیّ لله نذر لئن بریء ولدای من مرضهما لأصومنّ ثلاثة أیّام. وقالت جاریتهم فضّة: و علیّ لله نذر لئن بریء سیّدای من مرضهما لأصومنّ ثلاثة أیام.

فألبس الله الغلامین العافیة فأصبحوا ولیس عند آل محمد قلیل ولاکثیر، فصاموا یومهم و خرج علی إلی السوق فإذاً شمعون الیهودی فی السوق و کان له صدیقاً فقال له: یا شمعون أعطنی ثلاثة أصواع شعیراً وجزَّة صوف تغزله فاطمة. فأعطاه شمعون ما أراد فأخذ الشعیر فی ردائه الصوف تحت حضنه ودخل منزله فأفرغ الشعیر وألقی الصوف فقامت فاطمة إلی صاع من الشعیر فطحنته وعجنته و خبزت منه خمسة أقراص وصلّی علیّ مع رسول الله المغرب ودخل منزله لیفطر فقدّمت إلیه فاطمة خبز شعیر وملحاً جریشاً و ماءاً قراحاً، فلما دنوا لیأکلوا وقف مسکین بالباب فقال: السلام علیکم أهل بیت محمد، مسکین من أولاد المسلمین، أطعمونا أطعمکم الله من موائد الجنّة. فقال علی:

فاطم ذات الرشد والیقین *** یابنت خیر الناس اجمعین

اماترین البائس المسکین *** جاء الینا جائع حزین

قد قام بالباب له حنین *** یشکو الی الله و یستکین

کل امرء بکسبه رهین

فأجابته فاطمة وهی تقول:

امرک عندی یابن عم طاعة *** مابی لؤم لا ولا ضراعة

فاعطه ولاتدعه ساعة *** نرجو له الغیاث فی المجاعة

ونلحق الاخیار والجماعه *** وندخل الجنة بالشفاعة

فدفعوا إلیه أقراصهم وباتوا لیلتهم لم یذوقوا إلاّ الماء القراح ،فلمّا أصبحوا عمدت فاطمة إلی الصاع الآخر فطحنته وعجنته وخبزت

خمسة أقراص و صاموا یومهم، وصلّی علیّ مع رسول الله صلی الله علیه وآله المغرب ; ودخل منزله لیفطر فقدّمت إلیه فاطمة خبز شعیر و ملحاً جریشاً وماءاً قراحاً فلما دنوا لیأکلوا وقف یتیم بالباب فقال :السلام علیکم یا أهل بیت محمد أنا یتیم من أولاد المسلمین، استشهد والدی مع رسول الله یوم أحد، أطعمونا أطعمکم الله علی موائد الجنة. فدفعوا إلیه أقراصهم و باتوا یومین ولیلتین لم یذوقوا إلا الماء القراح.

فلما أن کان فی الیوم الثالث عمدت فاطمة إلی الصاع الثالث وطحنته وعجنته و خبزت منه خمسة أقراص، وصاموا یومهم وصلی علی مع النبی المغرب ثم دخل منزله لیفطر، فقدّمت فاطمة إلیه خبز شعیر و ملحاً جریشاً و ماءاً قراحاً، فلما دنوا لیأکلوا وقف أسیر بالباب فقال: السلام علیکم یا أهل بیت النبوة أطعمونا أطعمکم الله، فأطعموه أقراصهم فباتوا ثلاثة أیّام ولیالیها لم یذوقوا إلاالماء القراح.

فلما کان الیوم الرابع عمد علیّ _ والحسن والحسین یرعشان کما یرعش الفرخ _ و فاطمة وفضة معهم فلم یقدروا علی المشی من الضعف، فأتوا رسول الله فقال: إلهی هؤلاء أهل بیتی یموتون جوعاً، فارحمهم یا رب واغفرلهم إلهی هؤلاء أهل بیتی فاحفظهم ولا تنسهم، فهبط جبرئیل وقال: یا محمد ان الله یقرأ علیک السلام ویقول: قد استجبْتُ دعاءک فیهم وشکرت لهم ورضیت عنهم واقرأ (إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً _ إلی قوله _ إن هذا کان لکم جزاءً و کان سعیکم مشکوراً).

علیّ بن موسی الرضا از پدرانش از علیّ بن ابی طالب(ع) نقل می کند که گفت: حسن و حسین مریض شدند و رسول خدا از آنان عیادت کرد و به من گفت: ای ابوالحسن

اگر به خاطر دو فرزندت برای خدا نذر کنی، امیدوارم که خداوند به وسیله آن به آنان سودی برساند، من گفتم: من برای خدا نذر می کنم که اگر دو حبیب من از بیماری شان بهبود یابند سه روز روزه می گیرم، فاطمه گفت: من نیز نذر می کنم که اگر دو فرزندم از بیماری شان بهبود یابند سه روز روزه می گیرم، کنیزشان فضه گفت: من نیز نذر می کنم که اگر دو سرور من از بیماری شان بهبود یابند سه روز روزه می گیرم.

خداوند لباس عافیت به آن دو جوان پوشانید و این در حالی بود که نزد آل محمد چیز کم و زیادی نبود، آن روز را روزه گرفتند و علی به بازار رفت و شمعون یهودی در بازار بود و با او آشنا بود، به او گفت: ای شمعون سه صاع جو و مقداری پشم به من بده تا فاطمه آن را بریسد، شمعون آنچه را که علی خواسته بود به او داد، جو را در ردای خود و پشم را در زیر بغل خود قرار داد و به منزلش آمد و جو را خالی کرد و پشم را انداخت، فاطمه یک صاع از آن جو را آرد کرد و خمیر نمود و از آن پنج قرص نان درست کرد و علی نماز مغرب را خواند و به منزل آمد تا افطار کند، فاطمه نان جو و نمک نرم و آب پاکیزه ای را به او داد، وقتی نزدیک شد که افطار کنند، مسکینی بر در خانه ایستاد و گفت: سلام بر شما ای خاندان محمد! مسکینی از اولاد مسلمانان هستم،

مرا طعام دهید خدا شما را با نعمت های بهشتی طعام بدهد علی گفت:

ای فاطمه که دارای رشد و یقین هستی، ای دختر بهترین مردم، آیا نمی بینی بیچاره مسکینی را که گرسنه و نالان پیش ما آمده است؟ دم در ایستاده و برای او ناله ای است و به خدا شکایت می کند و اظهار حاجت می کند، هر انسانی در گرو کار خود است.

فاطمه در پاسخ گفت:

فرمان تو نزد من ای پسرعمو مطاع است من نه مذمت و نه زاری می کنم، به او بده و لحظه ای درنگ نکن، برای او در گرسنگی امید پناه داریم و به نیکان و مردم (خوب) ملحق می شویم و با شفاعت وارد بهشت می شویم.

آنان قرص های نان خود را به او دادند و در حالی که جز آب پاکیزه چیزی نخورده بودند خوابیدند. چون صبح کردند فاطمه سراغ صاع دیگر آمد و آن را آرد و خمیر نمود و پنج قرص نان درست کرد و آن روز را نیز روزه گرفتند و علی با رسول خدا نماز مغرب را خواند و به منزلش آمد تا افطار کند، فاطمه نان جو و نمک نرم و آب پاکیزه ای به او داد، وقتی نزدیک شدند تا بخورند، یتیمی بر در خانه ایستاد و گفت: سلام بر شما ای خاندان محمد من یتیمی از اولاد مسلمانان هستم، پدرم در جنگ احد در رکاب پیامبر خدا شهید شده مرا طعام دهید خدا شما را از نعمت های بهشتی طعام دهد. آنان قرص نان های خود را به او دادند و در حالی که دو روز روزه بودند و

جز آب پاکیزه چیزی نخورده بودند، خوابیدند.

وقتی روز سوم شد فاطمه سراغ صاع سوم رفت و آن را آرد و خمیر کرد و پنج قرص نان از آن درست کرد و آن روز را نیز روزه گرفتند و علی نماز مغرب را با پیامبر خواند و به خانه آمد تا افطار کند، فاطمه نان جو و نمک نرم و آب پاکیزه ای به او داد، چون نزدیک شدند که بخورند اسیری بر در خانه ایستاد و گفت: سلام بر شما ای خاندان نبوت، مرا طعام دهید خدا شما را طعام دهد، پس قرص نان های خود را به او دادند و در حالی که سه روز و سه شب جز آب نخورده بودند خوابیدند.

چون روز چهارم شد علی و حسن و حسین مانند لرزیدن جوجه می لرزیدند و فاطمه و فضه نیز با آنها بودند و از ضعف، توانایی راه رفتن نداشتند (به هر نحو بود) نزد پیامبر آمدند، پیامبر گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند و از گرسنگی می میرند، خدایا به آنان رحم کن و آنان را بیامرز، خدایا اینان اهل بیت من هستند آنان را حفظ کن و از یاد نبر. پس جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد خداوند تو را سلام می رساند و می گوید: دعای تو را درباره آنان مستجاب کردم و از آنان قدردانی می کنم و از آنان راضی هستم و بخوان: «ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجُها کافورا _ تا _ ان هذا کان لکم جزاء وکان سعیکم مشکورا.

این حدیث را در چند مورد مختصر کردیم.

1043 _ 1052 _ این حدیث با همین

تفصیل و با اندک تفاوتی با سندهای بسیاری نقل شده است.

1053 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ویطعمون الطعام علی حبّه) قال: انزلت فی علی وفاطمة، أصبحا وعندهم ثلاثة أرغفة، فأطعموا مسکیناً ویتیماً و اسیراً، فباتوا جیاعاً فنزلت فیهم هذه الآیة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ویطعمون الطعام علی حبه» گفت: راجع به علی و فاطمه نازل شده است آنان سه عدد نان داشتند و آن را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود گرسنه خوابیدند، پس این آیه نازل شد.

1054 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ویطعمون الطعام) قال: مرض الحسن والحسین مرضاً حتّی عادهما جمیع أصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله سلم فکان فیهم أبوبکر و عمر فقالا: یا أباالحسن لو نذرت لله نذراً. فقال علی لئن عافا الله سبطی نبیه محمد ممّا بهما من سقم لأصومنّ لله نذراً ثلاثة أیام. وسمعته فاطمة فقالت: ولله علیّ مثل الذی ذکرته. وسمعه الحسن والحسین فقالا: یا أبه ولله علینا مثل الذی ذکرت. فأصبحا وقد عافاهما الله تعالی فصاموا فغدا علیّ إلی جار له فقال: أعطنا جزّة من صوف تغزلها لک فاطمة، وأعطنا کراه ما شئت. فأعطاه جزّة من صوف وثلاثة أصوع من شعیر.

وذکر الحدیث بطوله مع الأشعار إلی قوله: إذ هبط جبرئیل فقال: یا محمد یهنیک ما أنزل فیک وفی أهل بیتک (إنّ الإبرار یشربون من کأس) إلی آخره، فدعا النبی صلی الله علیه وآله وسلم علیاً وجعل یتلوها علیه و علیّ یبکی ویقول: الحمد الله الذی خصّنا بذلک.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ویطعمون الطعام» گفت: حسن و حسین به شدت مریض شدند به گونه ای که همه اصحاب پیامبر از

آنان عیادت کردند و در میان آنها ابوبکر وعمر نیز بودند،گفتند: ای ابوالحسن اگر برای خدا نذر می کردی (بهتربود) علی گفت: نذر می کنم که اگر خداوند دو نوه پیامبرش محمد را شفا بدهد، سه روز روزه بگیرم، فاطمه آن را شنید و گفت، برای خدادر گردن من همان باشد که تو گفتی، حسن و حسین نیز آن را شنیدند و گفتند: ای پدر برای خدا در گردن ما همان باشد که تو گفتی.

خدا آنها را شفا داد پس روزه گرفتند و علی نزد همسایه ای آمد وگفت: به ما مقداری پشم بده تا فاطمه آن رابریسد و در مقابل، آنچه می خواهی به ما بده، او مقداری پشم و سه صاع جو داد.

(حدیث به همان صورت و با همان اشعار که در حدیث 1042 آوردیم ادامه می یابد تا آنجا که) جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد آنچه درباره تو و اهل بیت تو نازل شده تو را خوشحال می کند: «اِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کانَ مِزاجُها کافُورًا» تا آخر آیات. پیامبر علی را خواند و آن آیات را بر او تلاوت نمود و علی گریه می کرد و می گفت: حمد خدا را که این آیات را به ما اختصاص داد.

1055 _ عن ابن عباس فی قول الله تعالی: (إنّ الأبرار یشربون) قال: یعنی بهم الصدّیقین فی إیمانهم علیّ و فاطمة والحسن والحسین، یشربون فی الآخرة من کأس خمر کأنّ مزاجها من عین ماء یسمّی الکافور، ثمّ نعتهم فقال: (یوفون بالنذر) یعنی یتموّن الوفاء به (یخافون یوماً کان شرّه) عذابه (مستطیراً) قد علی وفشا وعمّ، نزلت فی علی وفاطمة والحسن

والحسین، وذلک إنهما مرضا مرضاً شدیداً فعادهما رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و أبوبکر وعمر ومعه وجوه أصحابه فقال: یا علی أنذر أنت وفاطمة نذراً إن عافی الله ولدیک أن تفی به. وساقه بطوله.

ابن عباس درباره سخن خداوند «ان الابرار یشربون» گفت: منظور از ابرار کسانی هستند که در ایمان خود استوار بودند، علی و فاطمه و حسن و حسین، آنان در آخرت از کاسه شرابی می خورند که طعم آن از آب چشمه ای است که به آن کافور گفته می شود. سپس آنان را چنین توصیف می کند:«یوفون بالنذر» یعنی آنان به نذر خود وفا می کنند «و یخافون یوما کان شّره مستطیرا» یعنی از روزی می ترسند که عذاب آن عمومی است. این آیات درباره علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است.به این صورت که حسن و حسین مریض شدند و پیامبر خدا و ابوبکر و عمروگروهی از بزرگان اصحاب از آنان عیادت کردند، پیامبر گفت: یا علی تو و فاطمه نذرکنید که اگر خداوند دو فرزندت را شفابدهد به آن نذر عمل کنید (حدیث به همان صورت که پیشتر نقل کردیم ادامه می یابد).

1056 _ عن عطاء عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ویطعمون الطعام علی حبّه) قال: وذلک إنّ علیّ بن أبی طالب آجر نفسه لیسقی نخلا بشیء من شعیر لیلة حتی أصبح، فلمّا أصبح وقبض الشعیر طحن ثلثه فجعلوا منه شیئاً لیأکلوه یقال له الحریرة، فلما تمّ انضاجه أتی مسکین فأخرجوا إلیه الطعام، ثم عملا الثلث الثانی فلمّا تمّ إنضاجه أتی یتیم فسأل فأطعموه ثم عملا الثلث الباقی فلمّا تمّ انضاجه أتی أسیر من

المشرکین فسأل فأطعموه وطووا یومهم ذلک.

عطاء از ابن عباس نقل می کند درباره سخن خداوند

عطاء از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند: «و یطعمون الطعام علی حبه» گفت: علیّ بن ابی طالب(ع) اجیر شد تا در مقابل مقداری از جو شب تا صبح نخلستانی را آبیاری کند، چون صبح شد و جو را گرفت یک سوم آن را آرد کردند و از آن طعامی که به آن حریره می گویند، درست کردند تا آن را بخورند، چون آماده کردند مسکینی آمد و آن طعام را به او دادند، سپس ثلث دوم را درست کردند که یتیمی آمد و سؤال کرد آن طعام را به او اطعام نمودند، سپس ثلث بقیه را آماده کردند وقتی آماده شد، اسیری از مشرکان آمد و سؤال کرد پس او را طعام دادند و آن روزشان را گرسنه به سر بردند.

1057 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ویطعمون الطعام علی حبّه) مسکیناً ویتیماً وأسیراً إنّما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً ولا شکوراً، إنّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً) الآیات قال: نزلت فی علی ابن أبی طالب أطعم عشاءه و أفطر علی القراح.

ابن عباس گفت: «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» تا آخر آیات درباره علیّ بن ابی طالب(ع) نازل شده هنگامی که شام خود را داد و با آب افطار کرد.

1058 _ عن مجاهد فی قوله تعالی: (إنّما نطعمکم لوجه الله) قال: لم یقولوا حین أطعموهم (نطعمکم لوجه الله) ولکن علمه الله من قلولهم فأثنی به علیهم لیرغب فیه راغب.

مجاهد درباره سخن خداوند: «انما نطعمکم لوجه الله» گفت: آنان موقعی که اطعام کردند این سخن را «انما نطعمکم

لوجه الله = همانا شمارا برای خدااطعام می کنیم» به زبان نیاوردند بلکه خداوند از دل آنان دانست و به سبب آن آنها را ثنا گفت تا دیگران نیز به این کار رغبت کنند.

1059 _ ابو إسحاق الزجاج یقول فی قوله(ویطعمون الطعام علی حبّه) هذه الهاء تعود علی الطعام، و المعنی: یطعمون الطعام أشدِّ ما یکون حاجتهم إلیه، وصفهم الله تعالی بالأثرة علی أنفسهم.

ابواسحاق زجاج درباره سخن خداوند: «ویطعمون الطعام»گفت: این «ها» به «طعام» برمی گردد و معنای آن این است که آن طعام را می دادند در حالی که خودشان به شدت به آن احتیاج داشتند، خداوند آنها را چنین توصیف می کند که دیگران را بر خود مقدم می داشتند.

از زیدبن ارقم نیز در این باره روایتی با دو سند نقل شده است:

1060 _ 1061 _ عن زید بن أرقم قال: کان رسول الله صلی الله علیه وآله یَشدّ علی بطنه الحجر من الغرث، فظلّ یوماً صائماً لیس عنده شیء فأتی بیت فاطمة و الحسن و الحسین یبکیان فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: یا فاطمة أطعمی ابنیّ. فقالت: ما فی البیت إلاّ برکة رسول الله فالتقاهما رسول الله بریقه حتی شبعا وناما واقترضا لرسول الله صلی الله علیه آله وسلم ثلاثة أقراص من شعیر، فلمّا أفطر وضعاها بین یدیه، فجاء سائل فقال: أطعمونی ممّا رزقکم الله. فقال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: یا علی قم فأعطه. قال: فأخذت قرصاً فأعطیته، ثمّ جاء ثان فقال رسول الله قم یا علیّ فأعطه فقمت فأعطیته فجاء ثالث فقال: قم یاعلی فأعطه قال: فأعطیته، وبات رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم طاویاً

وبتنا طاوین فلما أصبحنا أصبحنا مجهودین ونزلت هذه الآیة: (ویطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً واسیراً). ثم إن الحدیث بطوله اختصرته فی مواضع.

زیدبن ارقم می گوید: پیامبر از گرسنگی به شکم خود سنگ می بست، روزی روزه گرفته بود و چیزی نزد او نبود به خانه فاطمه آمد و حسن و حسین گریه می کردند، پیامبر گفت: ای فاطمه به فرزندانم غذا بده. فاطمه گفت: در خانه بجز وجود با برکت پیامبر خدا چیزی نیست، پیامبر با آب دهان خود آنها را تغذیه کرد تا اینکه آنها سیر شدند و خوابیدند. برای پیامبر سه قرص نان جو قرض گرفتند، پس چون وقت افطار رسید، آنها را در مقابل او گذاشتند، سائلی آمد و گفت: از آنچه خدا به شما روزی داده به من اطعام کنید. پیامبر گفت: یا علی برخیز و به او بده. گفت: قرصی گرفتم و به او دادم تا اینکه دومی آمد پیامبر گفت: یا علی به او هم بده. برخاستم و به او دادم، سومی آمد و گفت: برخیز یا علی و به او هم بده، می گوید: به او هم دادم و پیامبر و ما گرسنه خوابیدیم، چون صبح کردیم در زحمت بودیم و این آیه نازل شد: «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» این حدیث را به طور مختصر آوردیم.

* * *

حسکانی می گوید: بعضی از ناصبی ها به این قصه ایراد می گیرند و می گویند: اهل تفسیر اتفاق نظر دارند که این سوره (سوره هل اتی علی الانسان) در مکه نازل شده و این قصه اگر درست باشد در مدینه واقع شده است،

بنابراین چگونه می تواند سبب نزول این سوره باشد، معلوم می شود که این قصه ساختگی است.

می گویم: چگونه او به خود اجازه می دهد که بگوید همه چنین گفته اند در حالی که قول اکثر این است که این سوره در مدینه نازل شده است(به این شرح:)

1062 _ عن ابن عبّاس أنّه قال: أوّل ما نزل بمکّة (أقرأ باسم ربک الذی خلق) وذکر کلامه إلی قوله: هذا ما نزل بمکّة وهی خمسة وثمانین سورة.

و أوّل ما نزل بالمدینة البقرة، وآل عمران، والأنفال، والأحزاب، والممتحنة، وإذا زلزلة، والحدید، و محمد، والرعد، والرحمان، وهل أتی علی الإِنسان!، والطلاق. وذکر إلی قوله: فذلک ثمانیة وعشرون سورة ممّا نزل بالمدینة.

هذا لفظ أبی نصر، وقال بهلول: ثم أنزل بالمدینة البقرة، ثم الأنفال، ثم آل عمران،ثم الأحزاب، ثم الممتحنة، ثم النساء، ثم إذا زلزلت ثم الحدید، ثم سورة محمد، ثم الرعد، ثم سورة الرحمان، ثم هل أتی علی الإِنسان، ثم الطلاق.

وذکر إلی قوله: «فذلک ثمانیة وعشرون».

ابن عباس گفت: نخستین سوره که در مکه نازل شده «اقرء باسم ربک الذی خلق» است و سخن را ادامه داد تا آنجا که گفت: این هشتاد و پنج سوره است و نخستین سوره ای که در مدینه نازل شده سوره بقره است و سپس آل عمران و انفال و احزاب و ممتحنه و اذا زلزلت و حدید و محمد و رعد و رحمن و هل اتی علی الانسان و طلاق است و ادامه داد تا آنجا که گفت: این بیست و هشت سوره است که در مدینه نازل شده است.

این عبارت ابونصر بود و بهلول چنین گفته است:

سپس در مدینه سوره بقره سپس انفال،

سپس آل عمران، سپس احزاب، سپس ممتحنه، سپس نساء، سپس اذا زلزلت، سپس حدید، سپس محمد، سپس رعد، سپس رحمن سپس هل اتی علی الانسان و سپس طلاق نازل شده است و ادامه داد تا آنجا که گفت: این بیست و هشت سوره است.

1063 _ عطاء عن ابن عبّاس أنّ سورة هل أتی مدنیة. ورواه عن مجاهد ابن أبی نجیح، وأبو عمرو ابن أبی العلاء المقریء.

عطاء از ابن عباس نقل کرده که سوره هل اتی در مدینه نازل شده و آن را از مجاهدبن ابی نجیع و ابوعمروبن ابی العلاء نیز نقل کرده است.

1064 _ عن مجاهد، عن ابن عباس أنّه أوّل ما أنزل الله علی نبیّه من القرآن(أقرأ باسم ربک الذی خلق) وساق الحدیث إلی قوله: ثمّ هاجر إلی المدینة وأنزل الله علیه بالمدینة البقرة. والأنفال _ إلی قوله _ ثم الرحمان ثم هل أتی علی الإِنسان، ثمّ الطلاق، ثم لم یکن، الحدیث بطوله. مجاهد از ابن عباس نقل کرده که گفت: نخستین سوره ای که خداوند بر پیامبرش از قرآن نازل کرد «اقرء باسم ربک الذی خلق» بود. حدیث را ادامه داد تا آنجا که گفت: سپس پیامبر به مدینه هجرت کرد و خدا در مدینه سوره های بقره و انفال _ تا _ رحمن، سپس هل اتی علی الانسان، سپس طلاق، و سپس لم یکن را نازل کرد _ تا آخر حدیث.

1065 _ عن أبی صالح عن ابن عباس قال: أوّل شیء نزل بمکة إقرأ باسم ربک، ثمّ ن والقلم، ثم والضحی ثم یا أیها المزمل، ثم یا أیها المدّثر، ثم تبّت، ثم إذا الشمس کوّرت. وذکر إلی قوله: وهی ثلاثة وثمانون

سورة ممّا نزل بمکة. و أول شیء نزل بالمدینة ویل للمطفّفین، ثمّ البقرة، ثمّ، الأنفال، ثمّ آل عمران، ثمّ الأحزاب: ثمّ الممتحنة، ثمّ النساء، ثمّ إذا زلزلت ثمّ الحدید ثمّ سورة محمد صلی الله علیه وآله ثمّ هل أتی علی الإِنسان ثم الطلاق. وذکر کلامه إلی قوله: وإذا کانت فاتحة سورة نزلت بمکة کتبت السورة مکّیة ثم یزید الله فیها ما یشاء بالمدینة، فذلک ثلاثون سورة نزلت بالمدینة.

ابوصالح از ابن عباس نقل می کند که گفت: اولین چیزی که در مکه نازل شد، «اقرء باسم ربک الذی خلق» بود سپس، ن والقلم، سپس والضحی، سپس یا ایها المزمل، سپس یا ایها المدثر، سپس تبّت و سپس اذاالشمس کورت نازل شد تا آنجا که گفت:

و این هشتادو سه سوره است که در مکه نازل شده است.

نخستین چیزی که در مدینه نازل شد ویل للمطففین، سپس بقره، سپس انفال، سپس آل عمران، سپس احزاب، سپس ممتحنه، سپس نساء، سپس اذازلزلت، سپس محمد، سپس هل اتی علی الانسان و سپس طلاق بود تا آنجا که گفت: در اول هر سوره ای که در مکه نازل گشته، نوشته شده «مکیة» سپس خداوند آنچه را که می خواست در مدینه بر آن افزود. و این سی سوره است که در مدینه نازل شده است.

1066 _ عن عطاء قال: هذا کتاب ما ذکر لنا من تفسیر القرآن وتنزیل سوره الأوّل فالأول ممّا نزلت بمکة و ما أنزل بعد ذلک بالمدینة. وذکر کلامه إلی قوله: ثمّ کان أوّل ما أنزل بالمدینة سورة البقرة. وذکر إلی قوله ثمّ هل أتی علی الإِنسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً. وذکر الحدیث.

عطاء گفت: این

کتابی است از آنچه از تفسیر و تنزیل سوره های قرآن به ترتیب نزول قرآن در مکه و مدینه نازل گشته، به ما گفته شده است. تاآنجاکه می گوید:اولین سوره که درمدینه نازل شد سوره بقره بود و ادامه می دهد ومی گوید: سپس سوره هل اتی علی الانسان حین من الدهراست وحدیث را ذکر می کند.

1067 _ عن عکرمة، والحسن ابن أبی الحسن: أنّ أوّل ما أنزل الله من القرآن بمکة (اقرأ باسم ربک الذی خلق) ون والقلم. وذکر کلامه إلی قوله: وما أنزل الله بالمدینة ویل للمطففین، والبقرة، والأنفال،وآل عمران، والأحزاب _ وساق کلامه إلی قوله _: والرحمان، وهل أتی علی الإِنسان، ویا أیها النبی إذا طلقتم. الحدیث.

از عکرمه و حسن بن ابی الحسن نقل شده که نخستین چیزی که خدا از قرآن در مکه نازل کرد «اقرء باسم ربک الذی خلق» و ن والقلم بود،تا آنجا که می گوید:و آنچه خدا در مدینه نازل کرد: ویل للمطففین و بقره و انفال و آل عمران و احزاب تا آنجا که می گوید :و رحمن و هل اتی علی الانسان و یا ایها النبی اذا طلقتم بود، تا آخر حدیث

1068 _ عن عکرمة والحسن قالا: ما أنزل الله من القرآن بمکة: (اقرأ باسم ربّک) وذکر إلی قوله: وأمّاماأنزل بالمدینة فهی ویل للمطفّفین، والبقرة، وآل عمران، والأنقال، والأحزاب، والمائدة، والممتحنة، والنساء، وإذا زلزلت والحدید، ومحمد والرعد، والرحمان، وهل أتی علی الإِنسان، والطلاق، ولم یکن.

عکرمه و حسن گفتند:اولین چیزی که از قرآن در مکه نازل شد ،اقرء باسم ربک بود، تا آنجا که گفتند: و آنچه در مدینه نازل شده عبارتند از: ویل للمطففین و بقره

و آل عمران وانفال و احزاب و مائده و ممتحنه و نساء و اذا زلزلت و حدید و محمد و رعد و رحمن و هل اتی علی الانسان و طلاق و لم یکن.

1069 _ عن عطاء الخراسانی قال: کانت إذا نزلت فاتحة سورة بمکّة کتبت مکّیّة، ثم یزید الله فیها ما یشاء بالمدینة، وکان أوّل ما نزل بالمدینة سورة البقرة، ثمّ الأنفال، ثمّ آل عمران، ثمّ الأحزاب ثمّ الممتحنة، ثمّ النساء، ثمّ إذا زلزلت ثمّ الحدید، ثمّ سورة محمد ثم سورة الرعد، ثمّ سورة الرحمان، ثمّ هل أتی.

عطاء خراسانی گفت: در آغاز هر سوره ای که در مکه نازل می گشت، نوشته می شد: «مکیه» سپس خداوند آنچه را که خواست در مدینه بر آن افزود و نخستین چیزی که در مدینه نازل شد، عبارت بودند از: سوره بقره، سپس انفال ،سپس آل عمران، سپس احزاب، سپس ممتحنه، سپس نساء، سپس اذازلزلت، سپس حدید، سپس محمد، سپس سوره رعد، سپس رحمن، سپس هل اتی.

1070 _ علیّ بن الحسن بن واقد عن أبیه قال: أوّل ما نزل من القرآن بمکة بلا خلاف (اقرأباسم ربک) ثمّ یا أیها المزّمل وساق الکلام إلی قوله: وأوّل ما نزل بالمدینة البقرة، ثمّ الأنفال إلی قوله: (یا ایّها النبی حسبک الله) ثمّ آل عمران، ثمّ الأحزاب، ثمّ الممتحنة، ثمّ النساء ثمّ إذا زلزلت ثمّ الحدید، ثمّ محمد، ثمّ الرعد، ثمّ الرحمان، ثمّ هل أتی علی الإِنسان، ثمّ الطلاق، ثمّ لم یکن، ثمّ الحشر. وساق الحدیث.

علیّ بن حسین بن واقد از پدرش نقل می کند که گفت:نخستین چیزی که از قرآن در مکه نازل شد،بدون اختلاف «اقرء باسم ربک» بود،سپس یا ایها

الزمل، تا آنجا که گفت:نخستین چیزی که در مدینه نازل شد سوره بقره بود، سپس انفال تا آیه «یا ایها النبی حسبک الله» سپس آل عمران، سپس احزاب، سپس ممتحنه، سپس نساء، سپس اذازلزلت، سپس حدید، سپس محمد، سپس رعد، سپس رحمن، سپس هل اتی علی الانسان، سپس طلاق، سپس لم یکن، سپس حشر.تا آخر حدیث.

سوره مرسلات آیه 41

و نیز از سوره مرسلات نازل شده است

اِنَّ الْمُتَّقینَ فی ظِلال وَ عُیُون

همانا پرهیزگاران در سایه ها و چشمه ها هستند.

1071 _ عن مجاهد، عن ابن عباس فی قوله تعالی: (إن المتقین) قال: یعنی الذین اتّقوا الشرک والذنوب و الکبائر، وهم علی والحسن والحسین (فی ظلال) یعنی ظلال الشجر والخیام من اللؤلؤ (وعیون) یعنی ماءاً طاهراً یجری (وفواکه) یعنی ألوان الفواکه (ممّا یشتهون) یقول: مما یتمنّون (کلوا واشربوا هنیئاً) لا موت علیکم فی الجنّة ولاحساب (بما کنتم تعلمون) یعنی تطیعون الله فی الدنیا (إنّا کذلک نجزی المحسنین) أهل بیت محمّد فی الجنة.

مجاهد از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند:«ان المتقین»گفت:یعنی کسانی که از شرک و گناه و کبایر پرهیز کردند و آنان عبارت بودند از:علی و حسن و حسین «فی ظلال» یعنی در سایه های درخت و خیمه هایی از لؤلؤ «و عیون» یعنی آب پاکی که جاری می شود «وفواکه» یعنی انواع میوه ها «مما یشتهون» از آنچه آرزو دارند «کلوا و اشربوا هنیئا» در بهشت مرگ و حسابی نیست «بما کنتم تعملون» یعنی در دنیا خدا را اطاعت کردید «انا کذلک نجزی المحسنین» اهل بیت محمد در بهشت.

سوره مرسلات آیات 1 _ 2

و نیز از سوره نبأ نازل شده است

عَمَّ یَتَسآءَلُونَ عَنِ النَّبَاِ الْعَظیمِ الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ

از چه چیزی می پرسند؟ از آن خبربزرگ که در آن اختلاف دارند.

1072 _ عن أبی حمزة الثمالی قال: سألت أبا جعفر عن قول الله تعالی (عمّ یتسائلون، عن النبأالعظیم) فقال: کان علیّ یقول لأصحابه: أنا والله النبأ العظیم الذی اختلف فیّ جمیع الأمم بألسنتها والله ما لله نبأ أعظم منی، ولا لله آیة أعظم منی

ابوحمزه ثمالی گفت: از ابوجعفر درباره سخن خداوند «عم

یتسائلون عن النبأ العظیم» پرسیدم گفت: علی به یارانش گفت: به خدا سوگند که من همان خبر بزرگ هستم که همه ملت ها بازبان های خود درباره من اختلاف کرده اند، به خدا سوگند که خداوند را خبری بزرگتر از من نیست و برای خدا نشانه ای بزرگتر از من نیست.

1073 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است:

1074 _ عن ابان بن تغلب قال: سألت أبا جعفر عن قول الله: (عن النبأ العظیم) قال:النبأ العظیم علی وفیه اختلفوا لأن رسول الله لیس فیه اختلاف.

ابان بن تغلب گفت: از ابوجعفر درباره سخن خداوند: « عن النبأ العظیم» پرسیدم، گفت: خبر بزرگ علی بود و درباره او اختلاف کردند چون درباره پیامبر خدا اختلافی نیست.

1075 _ عن السدی، عن عبد خیر عن علی بن أبی طالب قال: أقبل صخربن حرب حتی جلس إلی رسول الله صلی الله علیه وآله فقال: الأمر بعدک لمن؟ قال لمن هو منّی بمنزلة هارون من موسی. فأنزل الله (عمّ یتساءلون) یعنی یسألک أهل مکة عن خلافة علی (عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون) فمنهم المصدق ومنهم المکذب بولایته، (کلا سیعلمون، ثم کلا سیعلمون) وهو ردّ علیهم سیعرفون خلافته أنّها حق إذ یسألون عنها فی قبور هم فلا یبقی منهم میّت فی شرق ولا غرب ولا برّ ولا بحر إلاّ ومنکر ونکیر یسألانه یقولان للمیت: من ربّک وما دینک ومن نبیّک ومن إمامک؟

سدّی از عبدخیر نقل می کند که علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: صخربن حرب آمد و نزد رسول خدا نشست و گفت: پس از تو امر (خلافت) چه کسی راست؟ گفت: برای کسی که او از من

به منزله هارون از موسی است. پس خداوند این آیه را نازل کرد: «عن النبأالعظیم الذی هم فیه مختلفون» برخی از آنان تصدیق می کنند و برخی ولایت او را تکذیب می کنند «کلاّ سیعلمون ثمّ کلاّ سیعلمون = نه چنین است، بزودی می دانند سپس نه چنین است بزودی می دانند» این ردّ بر آنهاست که بزودی می دانند که خلافت او حق است هنگامی که در قبرهایشان از آن پرسیده شدند، هیچ مرده ای از آنان در شرق و غرب و بیابان و دریا نمی ماند مگر اینکه نکیر و منکر از آنان می پرسند و به مرده می گویند: پروردگار تو کیست و دین تو چیست و پیامبر تو کیست و امام تو کیست؟

سوره نبأ آیات 31 _ 35

ونیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَفازًا حَدآئِقَ وَ أَعْنابًا وَ کَواعِبَ أَتْرابًا وَ کَأْسًا دِهاقًا لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْوًا وَ لا کِذّابًا جَزآءً مِنْ رَبِّکَ عَطآءً حِسابًا

همانا برای پرهیزگاران نجات و پیروزی بزرگی است، باغ های سر سبز و انگورها و حوریانی جوان و هم سنّ و سال و جام هایی لبریز و پیاپی، در آنجا نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند و نه دروغی.

1076 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (إن للمتقین مفازا) قال: هو علی بن أبی طالب، هو والله سید من اتقی الله وخافه، اتّقاه عن ارتکاب الفواحش، وخافه عن اقتراب الکبائر(مفازا) نجاة من النار و العذاب وقرباً من الله فی منازل الجنة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ان للمتقین مفازا» گفت: اوعلیّ بن ابی طالب است، او به خدا سوگند سرور کسانی است که از خدا پروا می کنند و از او می ترسند، از

او در ارتکاب گناهان آشکار پروا می کنند و از او در افتادن به گناهان کبیره می ترسند، «مفازا» یعنی نجات از آتش و عذاب و تقرب به خدا در منزل های بهشت.

سوره نبأ آیه 36

و نیز در این سوره نازل شده است

یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلاِئکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ اِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابًا

روزی که روح و فرشتگان به صف می ایستند و سخن نمی گویند مگر کسی که خدای بخشنده به او اجازه دهد و سخن درست بگوید.

1077 _ عن أبی حمزة الثمالی قال: دخلت علی محمّد بن علیّ فقلت له یا بن رسول الله حدثنی بحدیث ینفعنی. قال یا أباحمزة کل الناس یدخل الجنة إلا من أبی. قلت: هل یوجد أحد یأبی أن یدخل الجنة؟ قال: نعم من لم یقل لا إله الآ الله، محمد رسول الله. قلت: أنی ترکت المرجئة والقدریة والحروریة وبنی أمیة یقولون: لا إله إلا الله، محمد رسول الله فقال: أیهات أیهات إذا کان یوم القیامة سلبهم الله إیاها فلم یقلها إلا نحن وشیعتنا، والباقونن منها براء، أما سمعت الله یقول: (یوم یقوم الروح والملائکة صفّاً لا یتکلّمون إلاّ من أذن له الرحمان وقال صوابا) یعنی من قال: لا إله إلاّ الله، محمد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

ابوحمزه ثمالی گفت: نزد محمد بن علی رفتم و به او گفتم: ای پسر پیامبر برای من حدیثی بگو که مرا سودمند باشد. گفت: ای ابوحمزه همه مردم وارد بهشت خواهند شد مگر کسی که از آن خودداری کند! گفتم: آیا کسی پیدا می شود که از رفتن به بهشت خودداری کند؟ گفت: آری، هر کس که نگوید:

لا اله الا الله محمد رسول الله. گفتم: من مرجئه و قدریه و خوارج و بنی امیه را ترک کردم در حالی که همگی می گفتند: لا اله الا الله محمد رسول الله. پس گفت: هیهات هیهات! چون روز قیامت شود خداوند آن را از ایشان سلب می کند و آن کلمات را جز ما و شیعیان ما نمی گویند و بقیه از آن بیزارند، آیا سخن خداوند را نشنیدی که می گوید: «یوم یقوم الروح و الملائکة صفّا لایتکلّمون الاّ من اذن له الرحمن و قال صوابا» یعنی هر کس که بگوید لا اله الا الله محمد رسول الله.

1078 _ قال أبو جعفر فی قوله تعالی: (یوم یقوم الروح والملائکة صفاً لا یتکلمون إلا من أذن له الرحمان) قال: إذا کان یوم القیامة خطف قول: لا إله إلا الله. عن قلوب العباد فی الموقف إلا من اقرّ بولایة علی وهو قوله: (إلا من أذن به الرحمان) یعنی من أهل ولایة علی فهم الذین یؤذن لهم بقول: لا إله إلا الله.

ابوجعفر درباره سخن خداوند:«یوم یقوم الروح و الملائکة صفّا لایتکلّمون الاّ من اذن له الرحمن» گفت: چون روز قیامت شود، گفتن لا اله الا الله از دل های بندگان در موقف، فراموش می شود جز کسانی که به ولایت علی اقرار کرده باشند و این است معنای سخن خداوند: «الا من اذن له الرحمن» یعنی از اهل ولایت علی. آنان هستند که به آنها اجازه داده می شود که بگویند: لا اله الا الله.

سوره نازعات آیات 40 _ 41

و نیز در سوره نازعات نازل شده است

وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّه وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فِاِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ

الْمَأْوی

و امّا کسی که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد، بی گمان بهشت همان جایگاه اوست.

1079 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (فأمّا من طغی) یقول: علا و تکبّر وهو علقمة بن الحرث بن عبدالله بن قصیّ و آثر الحیاة الدنیا وباع الآخرة بالدنیا، فإنّ الجحیم هی مأوی من کان هکذا (وأمّا من خاف مقام ربه) یقول علیّ بن أبی طالب خاف مقامه بین یدی ربه وحسابه وقضاءه بین العباد فانتهی عن المعصیة، و نهی نفسه عن الهوی یعنی عن المحارم التی یشتهیها النفس، فإن الجنة هی مأواه خاصة ومن کان هکذا عاماً.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «فاما من طغی» می گوید: یعنی خود را بگیرد و تکبر کند، و او علقمة بن حرث بن عبدالله بن قصی بود و او زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داد وآخرت را در برابر دنیا فروخت، جهنم جایگاه کسی است که چنین باشد «و اما من خاف مقام ربه» می گوید: او علیّ بن ابی طالب(ع) است که از ایستادن در برابر پروردگار و حساب و داوری او میان بندگان می ترسید و لذا از گناهان پرهیز می کرد و نفس خود را از هوا و هوس، یعنی از گناهانی که نفس انسان به آنها میل می کند، باز می داشت. همانا بهشت به طور خصوص جایگاه اوست و به طور عموم جایگاه هر کسی است که چنین باشد.

سوره عبس آیات 38 _ 39

و نیز از سوره عبس نازل شده است

وُجُوهٌ یَوْمَئِذ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ

چهره هایی در آن زمان روز گشاده است، خندان و شادمان است.

1080 _ عن أنس بن مالک قال: سألت

رسول الله (ص) عن قوله: (وجوه یومئذ مسفرة) قال: یا أنس هی وجوهنابنی عبدالمطلب أنا وعلی وحمزة وجعفر والحسن والحسین وفاطمة، نخرج من قبورنا ونور وجوهنا کالشمس الضاحیة یوم القیامة، قال الله تعالی: (وجوه یومئذ مسفرة) یعنی مشرقة بالنور فی أرض القیامة (ضاحکة) فرحانة برضاء الله عنا (مستبشرة) بثواب الله الذی وعدنا.

انس بن مالک گفت: از پیامبر خدا درباره سخن خداوند: « وجوه یومئذ مسفره» پرسیدم، گفت: ای انس آن، چهره های ما فرزندان عبدالمطلب است، من و علی و حمزه و جعفر و حسن و حسین و فاطمه که از قبرهایمان بیرون می شویم در حالی که نور چهره ما در روز قیامت مانند آفتاب نیم روز است. خداوند می فرماید: « وجوه یومئذ مسفره» یعنی در صحنه قیامت روشنایی می دهد «ضاحکة» به سبب خوشنودی خداوند از ما خوشحالیم «مستبشرة» یعنی به جهت ثوابی که خدا به ما وعده داده شادمانیم.

سوره مطففین آیه 26

و نیز از سوره مطففین نازل شده است

وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ

و در این(نعمت های بهشتی)باید پیشی گیرندگان پیشی گیرند.

1081 _ عن جابر أنّ النبی صلی الله علیه وآله وسلم فی غزوة الطائف دعا علیاً فانتجاه ثم قال: أیّها الناس انّکم تقولون: إنّی انتجیت علیاً. ما أنا انتجیته إنّ الله انتجاه وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون.

جابر گفت: پیامبر در جنگ طائف علی را خواند و او را به گفتن راز انتخاب کرد

سپس گفت: ای مردم شما می گویید من علی را انتخاب کردم در حالی که من او را انتخاب نکردم بلکه خداوند او را انتخاب کرد «و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون».

سوره مطففین آیات 27 _ 28

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیم عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ

و آمیزه آن از شراب طهور است، چشمه ای که مقربان از آن می نوشند.

1082 _ عن جابر بن عبدالله، عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم فی قوله تعالی: (ومزاجه من تسنیم) قال: هو أشرف شراب الجنة یشربه آل محمد، وهم المقرّبون السابقون: رسول الله و علیّ بن أبی طالب وخدیجة وذرّیتهم الذین اتّبعوهم بإیمان.

جابر بن عبدالله درباره سخن خداوند: «و مزاجه من تسنیم» از پیامبر نقل می کند که گفت: آن بهترین نوشیدنی بهشت است که آل محمد از آن می نوشند و آنان هستند که مقربان و سابقان هستند: رسول خدا و علیّ بن ابی طالب(ع) و خدیجه و فرزندان آنان که با ایمان از آنان پیروی کرده اند.

سوره مطففین آیات 29 _ 30

و نیز در این سوره نازل شده است

اِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ وَ اِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ

همانا کسانی که گناه کرده اند به کسانی که ایمان آورده اند می خندند و چون از کنار آنان می گذرند به غمزه عیب جویی می کنند

1083 _ حدّثنا الکلبی قال: استعمل رسول الله صلی الله علیه وآله علیّاً علی بنی هاشم فکان إذا مرّبهم ضحکوا به، فنزلت هذه الآیة.

کلبی گفت: پیامبر خدا علی را بر بنی هاشم سرپرست کرد و چون از کنار آنان می گذشت به او می خندیدند، پس این آیه نازل شد.

1084 _ عن عبدالرحمان بن سالم، عن أبی عبدالله فی قوله تعالی: (إنّ الذین أجرموا) إلی آخر السورة، قال: نزلت فی علیّ، والذین استهزؤا به من بنی أمیة انّ علیّا مرّ علی نفر من بنی

أمیّة وغیرهم من المنافقین، فسخروا منه، ولم یکونوا یصنعون شیئاً إلاّ نزل به کتاب فلما رأوا ذلک مطّوا بحواجبهم فأنزل الله تعالی: (وإذا مرّوابهم یتغامزون).

عبدالرحمن بن سالم از ابوعبدالله نقل می کند که درباره سخن خداوند: «انّ الذین اجرموا» تا آخر سوره گفت: درباره علی و کسانی از بنی امیه که او را مسخره می کردند، نازل شده. علی از کنار گروهی از بنی امیه و جمعی از منافقان گذشت، او را مسخره کردند و آنان هیچ کاری نمی کردند مگر اینکه خداوند آن را در قرآن می آورد وچون او را دیدند به قصد مسخره با ابروهای خود اشاره می کردند، پس خدا این آیه را نازل کرد: «واذا مرّوا بهم یتغامزون».

1085 _ عن أبی صالح عن ابن عباس فی قوله: (إنّ الذین أجرموا) إلی آخر السورة قال: فالذین آمنوا علیّ بن أبی طالب وأصحابه، والذین أجرموا منافقوا قریش.

ابوصالح از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند: «ان الذین اجرموا» تا آخر سوره گفت: کسانی که ایمان آورده اند علیّ بن ابی طالب(ع) ویاران او بودند و کسانی که گناه کرده اند، منافقان قریش بودند.

1086 _ عن الضحاک عن ابن عباس فی قوله تعالی: (إنّ الذین أجرموا) قال: هم بنو عبد شمس، مرّبهم علیّ بن أبی طالب ومعه نفر فتغامزوا به وقالوا: هؤلاء هم الضلاّل. فأخبر الله تعالی ما للفریقین عنده جمیعاً یوم القیامة و قال: (فالیوم الذین

آمنوا) وهم علیّ وأصحابه (من الکفّار یضحکون، علی الأرائک ینظرون هل ثوّب الکفّار ما کانوا یفعلون) بتغامزهم وضحکهم وتضلیلهم علیّاً وأصحابه، فبشر النبیّ صلی الله علیه و آله علیّاً وأصحابه الذین کانوا معه أنکم ستنظرون

إلیهم وهم یعذّبون فی النار.

ضحاک از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند: «ان الذین اجرموا» گفت: آنان فرزندان عبدشمس هستند که علیّ بن ابی طالب(ع) از کنار آنان گذشت و گروهی با او بود، آنها با چشم به علی اشاره کردند و گفتند: اینان گمراهان هستند، پس خداوند از وضعیت هر دو گروه در روز قیامت خبر داد و گفت:امروز (روزقیامت) مؤمنان یعنی علی ویاران او بر کافران می خندند، آنان از تخت های خود نظاره می کنند که آیا کافران به پاداش آنچه می کردند رسیده اند؟ منظور همین اشاره و خندیدن و گمراه دانستن علی و یاران اوست. پیامبر به علی و یاران او مژده داد که شما بزودی به آنان نگاه خواهید کرد در حالی که آنان در آتش معذب شده اند.

1087 _ وفی تفسیر مقاتل - روایة إسحاق عنه _ فی قوله تعالی: إنّ الذین أجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون) قال: وذلک إنّ علیّ بن أبی طالب انطلق فی نفر إلی النبی (ص) فسخر منهم المنافقون وضحکوا وقالوا: (إنّ هؤلاء لضالّون) یعنی یأتون محمداً یرون أنّهم علی شیء. فنزلت هذه الآیة قبل أن یصل علیّ ومن معه إلی النبی صلی الله علیه وآله وسلم فقال: (إنّ الذین أجرموا) یعنی المنافقون (کانوا من الذین آمنوا) یعنی علیّاً وأصحابه (یضحکون) إلی آخرها).

اسحاق از تفسیر مقاتل نقل می کند که درباره سخن خداوند: «ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون» گفت: این آیه هنگامی نازل شد که علیّ بن ابی طالب(ع) همراه با چند نفر نزد پیامبر می آمدند، منافقان آنان رامسخره کردند و خندیدند و گفتند: اینان گمراهان

هستند، یعنی آنها پیش محمد می روند و گمان می کنند که بر چیزی هستند، پس این آیه پیش از آنکه علی وهمراهان او نزد پیامبر برسند به پیامبر نازل شد، گفت : «انّ الّذین اجرموا» یعنی منافقان «کانوا من الذین آمنوا» یعنی علی و یاران او «یضحکون» تا آخر .

1088 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره فجر آیات 27 _ 30

و نیز از سوره فجر نازل شده است

یآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعی اِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی

ای نفس آرام به سوی پروردگارت راضی و خوشحال برگرد، پس در میان بندگان من وارد شو و در بهشت من وارد شو.

1089 _ عن عبدالرحمان بن سالم عن أبی عبدالله جعفر بن محمد، فی قوله تعالی: (یا ایّتها النفس المطمئنة) إلی آخر السورة، قال: نزلت فی علیّ.

عبدالرحمن بن سالم از ابوعبدالله جعفربن محمد نقل می کند که درباره سخن خداوند: «یا ایتها النفس المطمئنة» تا آخر سوره گفت: راجع به علی نازل شده است.

سوره بلد آیه 2

و نیز از سوره بلد نازل شده است

وَ والِد وَ ما وَلَدَ

سوگند به پدر و فرزندی که آورده.

1090 _ عن أبی جعفر فی قول الله عزّوجلّ: (ووالد وماولد) قال: الوالد أمیرالمؤمنین وما ولد الحسن والحسین علیهم السلام.

ابوجعفر درباره سخن خداوند: «و والد و ماولد» گفت: «والد» امیرالمؤمنین و «ماولد» حسن و حسین هستند.

1091 _ عن جابر قال: سألت أبا جعفر عن قول الله: (ووالد وما ولد) قال: علیّ وما ولد.

جابر گفت: از ابوجعفر راجع به سخن خداوند: «و والد و ما ولد» پرسیدم، گفت: علی و فرزندش.

سوره بلد آیه 11

و نیز در این سوره نازل شده است

فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ

از گردنه بالا نرفت.

1092 _ عن أبی جعفر وسئل عن قول الله تعالی: (فلا اقتحم العقبة) فضرب بیده إلی صدره فقال: نحن العقبة التی من اقتحمها نجا.

از ابوجعفر راجع به سخن خداوند: «فلا اقتحم العقبه» پرسیدند، گفت: ما همان گردنه هستیم و هر کس از آن بالا رود نجات می یابد.

1093 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره شمس آیات 1 _ 4

ونیز در سوره الشمس نازل شده است

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ اِذا تَلاها وَ النَّهارِ اِذا جَلاّها وَ الْلَیْلِ اِذا یَغْشاها

سوگند به خورشید و تابندگی اش و سوگند به ماه هنگامی که در پی آن آید و سوگند به روز چون روشن گرداند و سوگند به شب چون پرده بر آن پوشد.

1094 _ عن ابن عبّاس فی قول الله تعالی: (والشمس وضحاها) قال: هو رسول الله صلی الله علیه وآله (والقمر إذا تلاها) قال:هو علیّ بن ابی طالب (والنهار إذا جلاّها) قال: الحسن والحسین (واللیل إذا یغشاها) قال: بنو أمیّة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «الشمس وضحیها» گفت: آن رسول الله است «والقمر اذا تلیها» آن علیّ بن ابی طالب(ع) است «والنهار اذا جلاّها» گفت: آن حسن و حسین هستند «واللیل اذا یغشاها» بنی امیه است.

1095 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره شمس آیه 12

و نیز در این سوره نازل شده است

اِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها

آنگاه که شقی ترینشان برخاست.

1096 _ عن حجیّة بن عدی عن علی علیه السلام قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: یا علیّ من أشقی الأوّلین؟ قلت: عاقر النافة. قال: صدقت، فمن أشقی الآخرین؟ قلت: لا أدری قال: الذی یضربک علی هذه کعاقر ناقة الله أشقی بنی فلان من ثمود.

حجیّة بن عدی از علی نقل می کند که گفت: پیامبر خدا به من گفت: یا علی شقی ترین گذشتگان کیست؟ گفتم: کسی که ناقه(صالح) را پی کرد، گفت: راست گفتی، شقی ترین آیندگان کیست؟ گفتم: نمی دانم، گفت: او کسی است که تو را برای این کار می زند، او مانند پی کننده ناقه خداست که شقی ترین بنی فلان از قوم ثمود

بود.

1097 _ عن نباتة بن أسد عن علیّ علیه السلام قال: إنّ الصادق المصدّق عهد إلیّ لینبعثنّ أشقاها فلیقتلک کما انبعث أشقی ثمود.

نباتة بن اسداز علی نقل می کند که گفت: راستگویی که راستگویی او تصدیق شده(پیامبر) به من خبر داده که شقی ترینشان برمی خیزد وتو را می کشد همانگونه که شقی ترین قوم ثمود برخاست.

1098 _ عن عمر بن صهیب، عن أبیه قال: قال رسول الله (ص) یوماً لعلی: من أشقی الأولین؟ قال: الذی عقر الناقة. قال: صدقت، فمن أشقی الآخرین؟ قال: لا أدری. قال: الذی یضربک علی هذه. وأشار النبی صلی الله علیه وآله وسلم بیده إلی یافوخه.

قال: فکان علیّ یقول: یا أهل العراق أما والله لوددت أن لو انبعث أشقاکم فخضب هذه اللحیة من هذه. ووضع یده علی مقدم رأسه.

عمر بن صهیب از پدرش نقل می کند که رسول خدا روزی به علی گفت: شقی ترین اولین کیست؟ گفت: کسی که شتر(صالح) را پی کرد، گفت: راست گفتی، شقی ترین آخرین کیست؟ گفت: نمی دانم، گفت: کسی که به اینجای تو می زند و با دستش به فرق سرش اشاره کرد. می گوید: علی همواره می گفت: ای اهل عراق دوست دارم که شقی ترین شما برخیزد و این ریش را از این خضاب کند و دست خود را بر جلوی سرش می گذاشت.

1099 _ عن زید بن أسلم أنّ أبا سنان الدؤلی حدّثه أنّه عاد علیّاً فی شکوة اشتکاها فقال له: لقد تخوّفنا علیک یا أبا الحسن فی شکواک هذا. فقال، ولکنّی والله ما تخوفت علی نفسی منه، لأنّی سمعت الصادق المصدّق (ص) یقول: إنّک ستضرب ضربة هاهنا،و ضربة ههنا

_ وأشار إلی صدغیه _ یسیل دمها حتی یخضب لحیتک و یکون صاحبها أشقاها کما کان عاقر الناقة أشقی ثمود.

زیدبن اسلم گفت: ابوسنان دؤلی به او خبر داد که علی را در یک بیماری که به او عارض شد عیادت کرد وبه او گفت: ای ابوالحسن ما در این بیماری بر تو ترسیدیم، علی گفت: ولی من از آن نترسیدم چون از صادق مصدق (پیامبر خدا) شنیدم که می گفت: بزودی به تو ضربتی از اینجا می زنند و (به گیجگاه خود اشاره کرد) وخون از آن می ریزد و ریش تو را خضاب می کند و کسی که این کار را می کند شقی ترینشان است همانگونه که پی کننده ناقه، شقی ترین قوم ثمود بود.

1100 _ عن عمیر بن عبدالملک قال: خطبنا علیّ علیه السلام علی منبر الکوفة فأخذ بلحیته ثمّ قال: متی ینبعث أشقاها حتی یخضب هذه من هذه.

عمیربن عبدالملک گفت: علی در منبر کوفه خطبه می خواند، ریش خود را گرفت و گفت: کی شقی ترینشان برمی خیزد تا این را با این خضاب کند.

1101 _ عن أبی مطر، قال: قال علیّ: متی ینبعث أشقاها، قیل: و من أشقاها؟ قال: الذی یقتلنی.

ابومطر گفت: علی گفت: کی شقی ترینشان برمی خیزد؟ گفته شد: شقی ترینشان کیست؟ گفت: آنکه مرا می کشد.

1102 _ عن أبی الطفیل قال: دعا علیّ الناس إلی البیعة، فجاء عبدالرحمان بن ملجم المرادی فردّه مرّتین ثمّ بایعه ثمّ قال: ما یجلس أشقاها لیخضبنّ هذه من هذه. یعنی لحیته من رأسه ; ثم تمثّل بهذین البیتین:

شد حیازیمک للموت *** فإنّ الموت یأتیک

ولا تجزع من القتل *** إذا حلّ بوادیک ابوالطفیل

گفت: علی مردم را به بیعت فراخواند، پس عبدالرحمان بن ملجم مرادی آمد و علی دوبار او را ردّ کرد سپس بیعت نمود، آنگاه گفت: شقی ترینشان نمی نشیند تا این را با این خضاب کند.

یعنی ریش او را با خون سرش. سپس به این دو بیت تمثل کرد:

کمر خود را برای مرگ محکم کن، همانا مرگ سوی تو می آید و از کشته شدن هنگامی که سراغ تو آید بی تابی نکن.

1103 _ عن ابی هریره قال: کنت جالساً مع النبی صلی الله علیه وآله وسلم فجاء علیّ فسلّم فأقعده رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم إلی جنبه فقال: یا علیّ من أشقی الأولین؟ قال: الله ورسوله أعلم. قال عاقر الناقة، ثم قال: فمن أشقی الآخرین؟ قال: الله ورسوله أعلم. قال: فأهوی بیده إلی لحیة علیّ فقال: یا علی الذی یخضب هذه من هذا ووضع یده علی قرنه، قال أبو هریرة: فوالله ما أخطأ الموضع الذی وضع رسول الله یده علیه.

ابوهریره گفت: نزد پیامبر نشسته بودم که علی آمد و سلام داد پیامبر او را در کنار خود نشانید و گفت: یا علی شقی ترین اوّلین کیست؟ گفت: خداو رسول او داناترند. گفت: پی کننده ناقه(صالح) سپس گفت: شقی ترین آخرین کیست؟ گفت: خدا و رسول او داناترند. پیامبر با دست خود به ریش علی اشاره کرد و گفت: یا علی او کسی است که این را با این خضاب می کند و دست خود را بر سر علی گذاشت. ابوهریره گفت: به خدا سوگند از همان محلی که پیامبر دست خود را بر آن گذاشت خطا نکرد.

1104 _ عن عمّار بن یاسر

قال: کنت أنا وعلی فی غزوة ذی العشیرة، فنزلنا منزلا فرأینا رجالا من بنی مدلج یعملون فی نخل لهم فأتیناهم فنظرنا إلیهم ساعة، فغشینا النعاس، فعمدنا إلی صور من النخل فنمنا تحته فی دقعاء من التراب، فما أهبّنا إلاّ رسول الله فحرّکنا برجله فقمنا وقد تترّبنا، فیومئذ قال لعلی یا أبا تراب _لما کان یری علیه من الدقعاء _ ألا أنبئّک بأشقی الناس رجلین: أُحَیمِر ثمود الذی عقر الناقة، والذی یضربک علی هذا حتی تبلّ منه هذه _ وأومی برأسه ولحیته.

عماربن یاسر گفت: من و علی در جنگ ذوالعشیره بودیم و در منزلی پیاده شدیم و مردانی از قبیله بنی مدلج را دیدیم که در کنار درخت خرمایی بودند، نزد آنان رفتیم ساعتی به آنان نگاه کردیم و خواب ما را فراگرفت و به آن نخل تکیه کردیم و زیر آن روی خاک خوابیدیم، ما را بیدار نکرد مگر رسول خدا که ما را با پای خود حرکت داد و ما برخاستیم و خاک اندود شده بودیم. در این حال به علی که آغشته به خاک (تراب) بود، گفت: ای ابوتراب آیا تو را از شقی ترین مردم خبر ندهم؟ آنان دو نفرند: احمیر از قوم ثمود که ناقه را پی کرد و کسی که تو را از اینجا می زند تا اینجا به آن خیس شود و به سر و ریش او اشاره کرد.

1105 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

1106 _ عن عبدالله بن عمرو، قال: سمعت رسول الله یقول: ألا إنّ شفاعتی لأهل الکبائر من أمتی إلاّ من قتل علیّ بن أبی طالب.

عبدالله بن عمرو گفت: از پیامبر شنیدم

که می گفت: آگاه باشید شفاعت من مخصوص صاحبان گناهان کبیره از امت من است مگر کسی که علیّ بن ابی طالب (ع) را بکشد.

1107 _ عن عکرمة: عن ابن عبّاس قال: قال لی رسول الله صلی الله عیله وآله: أشقی الخلق قدار بن قدیر عاقر ناقة صالح، وقاتل علی بن أبی طالب.

ثم قال ابن عبّاس ولقد أمطرت السماء یوم قتل علیّ دماً یومین متتابعین.

عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفت: پیامبر خدا به من گفت: شقی ترین خلق قداربن قدیر پی کننده ناقه صالح و قاتل علیّ بن ابی طالب(ع) است. آنگاه ابن عباس گفت: روزی که علی کشته شد دو روز متوالی از آسمان خون بارید.

1108 _ عن الضحّاک بن مزاحم قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: یا علیّ تدری من شرّ الأولین؟ _ وقال وکیع مرّة عن الضحاک عن علیّ قال: قال لی رسول الله صلی الله عیله وآله وسلم: یا علیّ تدری من أشقی الأوّلین؟ _ قلت: الله و رسوله أعلم. قال: عاقر الناقة. ثمّ قال: تدری _ من شرّ - وقال مرة: _ من أشقی _ الآخرین؟ قلت: الله ورسوله أعلم .قال: قاتلک.

ضحاک بن مزاحم گفت: پیامبر خدا گفت: یا علی می دانی که بدترین اوّلین کیست؟ (و در روایتی از وکیع آمده شقی ترین اولین) علی می گوید: گفتم: خدا و رسول او داناترند، گفت: پی کننده ناقه (صالح) سپس گفت: می دانی که بدترین یا شقی ترین آخرین کیست؟ گفتم: خداو رسول او داناترند، گفت: قاتل تو.

سوره ضحی آیه 5

و نیز از سوره ضحی نازل شده است

وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی

و به زودی پروردگارت آنچنان به تو عطا می کند که راضی

شوی.

1109 _ عن جابر، قال: دخل رسول الله علی فاطمة وعلیها کساء من جلد الابل، فلمّا رآها بکی وقال: یا فاطمة تعجّلی مرارة الدنیا بنعیم الآخرة الجنة غداً. فأنزل الله تعالی (ولسوف یعطیک ربّک فترضی).

جابر گفت: پیامبر خدا بر فاطمه وارد شد و او عبایی ازپوست شتر داشت وقتی آن را دید گریه کرد و گفت: ای فاطمه سختی دنیا را در برابر نعمت فردای آخرت تحمل کن، پس خدا نازل کرد: «ولسوف یعطیک ربک فترضی».

1110 _ این مضمون با تفاوت اندکی با سند دیگری نیز نقل شده است.

1111 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ولسوف یعطیک ربّک فترضی) قال: یدخل الله ذرّیته الجنّة.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ولسوف یعطیک ربک فترضی» گفت: خداوند ذریّه او را به بهشت داخل می کند.

1112 _ عن علی بن أبی طالب قال: قال رسول الله(ص): أشفع لأمتی حتی ینادی ربّی رضیت یا محمد فأقول ربّ رضیت.

ثمّ قال: إنّکم معشر أهل العراق تقولون: إنّ أرجی آیة فی القرآن (یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله) قلت: إنّا لنقول ذلک. قال: ولکنّا أهل البیت نقول: إنّ أرجی آیة فی کتاب الله قوله تعالی: ولسوف یعطیک ربّک فترضی) وهی الشفاعة.

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: پیامبر خدا گفت: برای امتم شفاعت می کنم تا اینکه پروردگارم ندا می دهد: ای محمد راضی شدی؟ و من می گویم: پروردگارا راضی شدم، سپس علی گفت: ای مردم عراق شما می گویید: امیدوار کننده ترین آیه در قرآن این آیه است «یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله = ای بندگان من که بر نفس خود اسراف

کردید، از رحمت خداوند نومید نشوید» گفتیم: بلی ما چنین می گوییم. گفت: ولی ما اهل بیت می گوییم: امیدوار کننده ترین آیه در کتاب خدا این آیه است: «ولسوف یعطیک ربک فترضی» و آن مربوط به شفاعت است.

1113 _ عن ابن عباس فی قوله: (ولسوف یعطیک ربک فترضی) قال: رضاء محمد(ص) ان لا یدخل أحد من أهل بیته النار.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «ولسوف یعطیک ربک فترضی» گفت: خوشنودی محمد این است که کسی از اهل بیت او داخل آتش نشود.

سوره ضحی آیه 11

و نیز در این سوره نازل شده است

وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ

و اما نعمت پروردگارت را به یاد آور.

1114 _ عن علیّ بن أبی طالب قال: خلقت الأرض لسبعة بهم یرزقون وبهم ینصرون وبهم یمطرون، عبدالله بن مسعود وأبوذر وعمّار وسلمان والمقداد، وحذیفة، وأنا إمامهم السابع، قال الله: (وأمّا بنعمة ربّک فحدث).

علیّ بن ابی طالب(ع) گفت: زمین به خاطر هفت نفر آفریده شده که مردم به خاطر آنها روزی داده می شوند و به خاطر آنها یاری می شوند و به خاطر آنها باران می بارد: عبدالله بن مسعود و ابوذر و عمار و سلمان و مقداد و حذیفه و من که امام آنها و هفتمین آنها هستم، خداوند می فرماید: «و اما بنعمة ربک فحدّث».

1115 _ همین مضمون با سند دیگری نیز نقل شده است.

سوره انشراح آیه 7

و نیز از سوره الم نشرح نازل شده است

فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ

پس چون فارغ شدی نصب کن.

1116 _ عن أبی عبدالله فی قوله تعالی: (فإذا فرغت فانصب) قال: یعنی انصب علیاً للولایة.

ابوبصیر از ابوعبدالله نقل می کند که درباره سخن خداوند: «فاذا فرغت فانصب» گفت: یعنی علی را به ولایت نصب کن.

1117 _ 1119 _ همین مضمون با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

سوره تین آیات 1-8

و نیز از سوره تین نازل شده است

وَ التّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سینینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُون فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدّینِ أَلَیْسَ اللّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمینَ

سوگند به انجیر و زیتون، و سوگند به طور سینا، و سوگند به این شهر امن، که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم، سپس او را به پایین ترین مرحله بازگردانیدیم، مگر کسانی که ایمان آورده اند و عمل شایسته انجام داده اند که برای آنها پاداشی قطع نشدنی است، پس چه چیزی سبب می شود که بعد از این، روز جزا را انکار کنی؟ آیا خداوند بهترین داوران نیست؟

1120 _ عن أنس قال: لمّا نزل علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سورة والتین، فرح لها فرحاً شدیداً حتی بان لنا شدّة فرحه، فسألت ابن عباس بعد ذلک عن تفسیرها فقال: أمّا قول الله تعالی: (والتین) فبلاد الشام، (والزیتون) فبلاد فلسطین، (وطور سنین) طور سیناء الذی کلّم الله علیه موسی (وهذا البلد الأمین) فبلد مکّة (لقد خلقنا الإِنسان) محمد (ص) وهو (فی أحسن تقویم) (ثم رددناه أسفل سافلین) عبدة اللاة والعزی

(إلا الذین آمنوا وعملوا الصالحات) أبوبکر و عمر (فلهم أجر غیر ممنون) عثمان (فما یکذبک بعد بالدین) علیّ بن أبی طالب (ألیس الله بأحکم الحاکمین) بعثک فیهم نبیاً وجمعکم علی التقوی یا محمد.

انس گفت: چون سوره تین بر پیامبر خدا نازل شد، از آن بسیار شادمان شد بگونه ای که شدت شادمانی او برای ما آشکار گشت، بعد از این، از ابن عباس تفسیر آن را پرسیدم، گفت: «والتین» بلاد شام «والزیتون» بلاد فلسطین «و طور سینین» طور سینا که خدا در آن با موسی سخن گفت، «وهذا البلد الامین» شهر مکه «لقد خلقنا الانسان» محمد که در بهترین صورت بود «ثمّ رددناه اسفل سافلین» عبادت کنندگان لات و عزّی «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» ابوبکر و عمر «فلهم اجر غیر ممنو» عثمان «فما یکذبک بعد بالدین» علیّ بن ابی طالب(ع) «الیس الله باحکم الحاکمین» تو را در میان آنان مبعوث کرد و شما را بر تقوا گرد آورد ای محمد.

1121 _ محمد بن الفضیل بن یسار قال: سألت أبا الحسن عن قول الله تعالی: (والتین) قال: الحسین ثم قال: (والزیتون) الحسین. وعن قوله (وطور سنین) قال: إنما هو طور سیناء، وذلک أمیر المؤمنین (وهذا البلد الأمین) قال: ذلک رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (إلا الذین آمنوا وعملوا الصالحات) قال: ذلک أمیر المؤمنین وشیعتهم کلّهم (فلهم أجر غیر ممنون).

محمد بن فضیل بن یسار گفت: از ابوالحسن راجع به سخن خداوند: «والتین» پرسیدم، گفت:«والتین» حسن و «والزیتون» حسین و «و طور سینین» طور سینا و این امیرالمؤمنین است «وهذا البلد الامین» این رسول الله است «الا الذین آمنوا و عملوالصالحات» این امیرالمؤمنین و

شیعیان او هستند.

1122 _ 1123_ شبیه این مضمون با تفاوت اندکی با دو سند دیگر نیز نقل شده است.

1124 _ عن موسی بن جعفر فی قوله تعالی: (فما یکذبک بعد بالدین) قال، یعنی ولایة علی بن أبی طالب.

موسی بن جعفر درباره سخن خداوند، «فمایکذبک بعد بالدین» گفت: یعنی ولایت علیّ بن ابی طالب.

سوره بینه آیه 98

و نیز از سوره لم یکن نازل شده است

اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ

کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، آنان بهترین مردم هستند.

1125 _ یزید بن شراحیل الإنصاری کاتب علیّ، قال: سمعت علیّاً یقول: حدّثنی رسول الله (ص) وأنا مسنده إلی صدری فقال: یا علیّ أما تسمع قول الله عزّوجلّ: إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة) هم أنت وشیعتک، وموعدی وموعدکم الحوض، إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراء محجّلین.

یزید بن شراحیل انصاری کاتب علی(ع) گفت: از علی شنیدم که گفت: در حالی که پیامبر خدا را به سینه ام چسبانیده بودم به من گفت: یا علی آیاسخن خداوند: «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» را نشنیدی؟ آنان تو و شیعیان تو هستند و وعده من و شما کنار حوض است. هنگامی که امت ها برای حساب گرد می آیند شما را به عنوان پیشانی سفیدان و پا سفیدان خطاب می کنند.

1126 _ عن ابن عبّاس قال: لمّا نزلت هذه الآیة: (إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خیر البریّة) قال: النبی صلی الله علیه وآله وسلم لعلی: هو أنت وشیعتک. تأتی أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضییّن، ویأتی عدوّک غضاباً مقمحین قال علیّ: یا رسول الله ومن عدوّی؟ قال: من تبرّأ منک

ولعنک ثم قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: من قال رحم الله علیّاً یرحمه الله.

ابن عباس درباره سخن خداوند: «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» گفت: پیامبر به علی فرمود: آن تو و شیعیان تو هستند، تو و شیعیانت در روز قیامت راضی و خوشحال می آیید و دشمن تو خشمناک و سرافکنده می آید. علی گفت: یا رسول الله دشمن من کیست؟ گفت: کسی که از تو بیزاری می کند و تو را لعنت می کند. سپس پیامبر خدا گفت: هر کس بگوید که خدایا علی را رحمت کند، خدا او را رحمت می کند.

1127 _ 1129 _ همین مضمون با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

1130 _ عن أبی برزة قال: تلا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: (إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریّة) وقال: هم أنت وشیعتک یا علیّ میعاد ما بینی وبینکم الحوض.

ابوبرزه گفت: رسول خدا تلاوت کرد: «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» و گفت: یا علی آنان تو و شیعیان تو هستند. و وعده من و شما کنار حوض است (1).

1131 _ عن ابن بریدة عن أبیه قال: تلا النبی صلی الله علیه وآله وسلم هذه الآیة: (إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریّة) فوضع یده علی کتف علیّ وقال: هو أنت و شیعتک، یا علیّ ترد أنت وشیعتک یوم القیامة رواءاً مروییّن، ویرد عدوک عطاشا مقمحین.

ابن بریده از پدرش نقل می کند که پیامبر این آیه را تلاوت کرد: «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» و دست

خود را بر شانه علی گذاشت و گفت: او تو و شیعه توست، یا علی تو و شیعیانت روز قیامت در حالی وارد می شوید که سیراب هستید ولی دشمنان تو تشنه و سرافکنده وارد می شوند.

1132 _ عن أبی جعفر محمّد علی علیهما السلام قال: قال: رسول الله (ص) (إنّ الذین آمنوا و عملوالصالحات أولئک هم خیر البریة) هم أنت وشیعتک یا علیّ.

ابوجعفر محمد بن علی گفت: پیامبر خدا گفت: «انّ الذین آمنوا و عملوالصالحات اولئک هم خیر البریة» یا علی تو و شیعیان تو هستند.

1133 _ 1138 _ همین مضمون با تفاوت اندکی با چند سند دیگر نیز نقل شده است.

1139 _ عن جابر بن عبدالله الأنصاری قال: کنا جلوساً عند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم إذ أقبل علیّ بن أبی طالب، فلمّا نظر إلیه النبی قال: قد أتاکم أخی. ثمّ التفت إلی الکعبة فقال: و ربّ هذه البنیة إنّ هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة. ثمّ أقبل علینا بوجهه فقال: أما والله إنّه أوّلکم إیماناً بالله وأقومکم بأمر الله، وأوفاکم بعهدالله وأقضاکم بحکم الله وأقسمکم بالسویة وأعدلکم فی الرعیة وأعظمکم عند الله مزیّة. قال جابر: فأنزل الله (إنّ الذین آمنوا وعملواالصالحات أولئک هم خیر البریة) فکان علیّ إذا أقبل قال أصحاب محمّد:قد أتاکم خیر البریّة بعد رسول الله.

جابربن عبدالله انصاری گفت: نزد پیامبر خدا نشسته بودیم که علیّ بن ابی طالب (ع) آمد، پیامبر به او نگاه کرد و گفت: برادرم نزد شما آمد، سپس به سوی کعبه توجه نمود و گفت: سوگند به پروردگار این بنا که او و شیعیانش همان نجات یابندگان در روز قیامت هستند.

سپس روی به

سوی ما کرد و گفت: آگاه باشید که به خدا سوگند نخستین شما از نظر ایمان به خداو پایدارترین شما در کار خدا و وفادارترین شما به عهد خدا و داورترین شما به حکم خدا و تقسیم کننده ترین شما به مساوات و عادل ترین شما در رعیت و بزرگترین شما نزد خدا از نظر مزیّت، اوست. جابر گفت: پس خداوند نازل کرد: «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» هر وقت که علی می آمد اصحاب محمد می گفتند: بهترین مردم پس از رسول خدا پیش شما آمده است.

1140 _ همین مضمون با سند دیگری نیز روایت شده است.

1141 _ عن جابر بن عبدالله الأنصاری قال: بینا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یوماً فی مسجد المدینة وذکر بعض أصحابه الجنّة فقال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إنّ لله لواءاً من نور، وعموداً من زبرجد خلقها قبل أن یخلق السماوات بألفی سنة، مکتوب علی رداء ذلک اللواء لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله، آل محمّد خیر البریة. صاحب اللواء امام القوم. فقال: علی: الحمد لله الذی هدانا بک و کّرمنا وشرّفنا. فقال له النبی (ص) یا علیّ أما علمت أنّ من أحبّنا ؤانتحل محبّتنا أسکنه الله معنا، وتلا هذه الآیة: (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر).

جابر بن عبدالله انصاری گفت: روزی در مسجد مدینه نشسته بودیم، بعضی از اصحاب از بهشت سخن به میان آوردند، پس پیامبر خدا گفت: برای خدا پرچمی از نور و ستونی از زبرجد است که آنها را دو هزار سال پیش از آفریدن آسمانها آفریده است بر دامنه این پرچم نوشته شد:

«لا اله الاّ الله محمد رسول الله» آل محمد بهترین مردم هستند، صاحب پرچم امام قوم است، پس علی گفت: ستایش خداوند را که ما را به وسیله تو هدایت کرده و ما را گرامی داشته وشرافت داده است. پیامبر گفت: یا علی آیا می دانی که هر کس ما را دوست باشد و خود را به محبت ما نسبت دهد، خداوند او را (در بهشت) با ما ساکن می کند؟ و این آیه را خواند: «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر= در نشیمنگاه راست نزد خداوند صاحب ملک قدرتمند».

1142 _ عن عطیّة العوفی قال: دخلنا علی جابر بن عبدالله الأنصاری وقد سقط حاجباه علی عینیه من الکبر، فقلنا له: أخبرنا عن علیّ فرفع حاجبیه بیده ثم قال: ذاک من خیر البریة.

عطیه عوفی گفت: بر جابربن عبدالله انصاری وارد شدیم در حالی که از فرط پیری ابروهایش به چشمانش افتاده بود، پس به او گفتم: به ما از علی خبر بده، او با دستش ابروهایش را بالا برد و سپس گفت: او بهترین مردم است.

1143 _ عن عطیه عن أبی سعید، قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: علی خیر البریة.

عطیه از ابوسعید نقل می کند که گفت: پیامبر خدا فرمود: علی بهترین مردم است.

1144 _ عن الضحاک، عن ابن عباس عن خالد بن معدان عن معاذ فی قوله تعالی (إنّ الذین آمنوا و عملواالصالحات أولئک هم خیر البریّة) قالا: هو علیّ بن أبی طالب ما یختلف فیها أحد.

ضحاک از ابن عباس و خالدبن معدان از معاذ نقل می کنند که آن دو راجع به سخن خداوند: «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک

هم خیر البریة» گفتند: او علیّ بن ابی طالب (ع) است و هیچ کس در آن اختلاف نکرده است.

1145 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: إنّ الذین آمنوا و عملواالصالحات أولئک هم خیر البریّة) قال: هم علیّ وشیعته.

ابن عباس راجع به سخن خداوند: «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» گفت: آنان علی و شیعیان او هستند.

1146 _ عن ابن عبّاس فی قوله تعالی: (ألئک هم خیر البریة) قال: نزلت فی علیّ وأهل بیته.

ابن عباس گفت: «اولئک هم خیر البریة» درباره علی و اهل بیت او نازل شده است.

1147 _ عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ألئک هم خیر البریة) قال: نزلت فی علیّ بن أبی طالب.

ابن عباس گفت: «اولئک هم خیر البریة» درباره علی نازل شده است.

1148 _ عن ابن عبّاس فی قوله (أولئک هم خیر البریّة) قال: نزلت فی علیّ وشیعة.

ابوصالح از ابن عباس نقل می کند که گفت: «اولئک هم خیر البریة» درباره علی و شیعیان او نازل شده است.

پی نوشتها

1-روایت مربوط به اینکه منظور از «خیر البریة» علی و شیعیان او هستند در کتاب های حدیثی بسیار است از جمله: سیوطی، الدر المنثور ذیل این آیه و خوارزمی، مناقب امیرالمؤمنین ص 187 و گنجی، کفایة الطالب ص 246 .

سوره قارعه آیات 6 _ 7

و نیز از سوره قارعه نازل شده است

فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَهُوَ فی عیشَة راضِیَة

پس هر کس که کارهای خوب او سنگین باشد او در زندگی خوشنود کننده ای است.

1149 _ عن ابن عباس قال: أول من ترجّح کفّة حسناته فی المیزان یوم القیامة علیّ بن أبی طالب _ وذلک إنّ میزانه لا یکون فیه إلا الحسنات _

وتبقی کفّة السیئات فارغة لا سیئة فیها، لأنّه لم یعص الله طرفة عین فذلک قوله: (فأمّا من ثقلت موازینه فهو فی عیشه راضیة) أی فی عیش فی جنة قد رضی عیشه فیها.

ابن عباس گفت: نخستین کسی که کفه حسنات او در ترازوی روز قیامت برتری پیدا می کند علیّ بن ابی طالب(ع) است و این بدان جهت است که در ترازوی او جز حسنات وجود ندارد و کفه بدی ها خالی است و چیزی در آن نیست، چون او به اندازه یک چشم به هم زدن گناه نکرده است و این است سخن خداوند: «فاما من ثقلت موازینه فهو فی عیشة راضیة» یعنی زندگی در بهشت که از آن زندگی راضی است.

سوره تکاثر آیه 8

و نیز از سوره تکاثر نازل شده است

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذ عَنِ النَّعیمِ

سپس در آن روز از نعمت ها پرسیده می شوید.

1150 _ عن جعفر بن محمد فی قوله تعالی: (لتسألنّ یومئذ عن النعیم) قال: نحن النعیم. وقرأ (وإذ تقول للذی أنعم الله علیه وأنعمت علیه)

جعفر بن محمد درباره سخن خداوند: «ثم لتسألنّ یومئذ عن النعیم» گفت: نعمت ها ما هستیم و این آیه را قرائت کرد: «واذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه».

1151 _ همین مضمون با سند دیگر نیز نقل شده است.

1152 _ قال عبدالله بن الحسن فی قوله تعالی:(ثم لتسألنّ یومئذ عن النعیم) قال: یعنی عن ولایتنا والله یا أبا حفص.

عبدالله بن حسن راجع به سخن خداوند: «ثم لتسألنّ یومئذ عن النعیم» نقل می کند که گفت: ای ابوحفص به خدا سوگند که از ولایت ما پرسیده می شوید.

سوره عصر آیات 1 _ 3

و نیز در سوره والعصر نازل شده است

وَ الْعَصْرِ اِنَّ الاِْنْسانَ لَفی خُسْر اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

سوگند به عصر که انسان در زیانکاری است مگر کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده اند و یکدیگر را به صبر سفارش کرده اند.

1153 _ عن علیّ بن رفاعة، عن أبیه قال: حججت فوافیت علیّ بن عبدالله بن عباس بالمدینة وهو یخطب علی منبر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقرأ(بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر إنّ الإِنسان لفی خسر) قال: هو أبوجهل بن هشام إلاّ الذین آمنوا) أبوبکر الصدّیق (وعملواالصالحات) عمر بن الخطاب (وتواصوا بالحق) (وتواصوا بالصبر) علیّ بن أبی طالب.

علیّ بن رفاعه از پدرش نقل می کند که گفت: به حج

رفتم و علیّ بن عبدالله بن عباس را در مدینه دیدم که بر منبر پیامبر خدا خطبه می خواند، پس این آیات را قرائت کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم، ان الانسان لفی خسر» گفت: ابوجهل بن هشام است «الاالذین آمنوا» ابوبکر«و عملوا الصالحات» عمر «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» علیّ بن ابی طالب است(1).

1154 _ أبی بن کعب قال: قرأت علی النبی(ص) (والعصر، إنّ الإِنسان لفی خسر) أبوجهل ابن هشام (إلاّ الذین آمنوا و عملواالصاالحات وتواصوا بالحقّ وتواصوا بالصبر) علیّ بن أبی طالب.ابیّ بن کعب گفت: به پیامبر قرائت کردم: «والعصر ان الانسان لفی خسر» (گفت) ابوجهل بن هشام «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» علیّ بن ا بی طالب.

1155 _ عن أبیّ بن کعب قال: قرأت علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: (والعصر، إنّ الإِنسان لفی خسر) فقلت: بأبی أنت و أمیّ یا رسول الله ما تفسیرها؟ فقال: (والعصر) قسم من الله، أقسم ربّکم بآخر النهار أنّ الإِنسان لفی خسر وهو أبوجهل بن هشام (وتواصوا بالصبر) هو علیّ.

ابیّ بن کعب گفت: بر رسول خدا قرائت کردم: «والعصر ان الانسان لفی خسر» و گفتم: پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول الله، تفسیر آن چیست؟ گفت: «والعصر» سوگندی از جانب خداست و پروردگارتان به پایان روز سوگند خورده است که «ان الانسان لفی خسر» و او ابوجهل بن هشام است «و تواصوا بالصبر» او علی است.

1156 _ عن الضحاک: عن ابن عباس فی قوله تعالی: (والعصر، إنّ الإِنسان لفی خسر) قال: یعنی أبا جهل (إلاّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات) قال: هم علیّ وسلمان وعبدالله بن

مسعود رضی الله عنهم.

ضحاک از ابن عباس نقل می کند که درباره سخن خداوند: «والعصر ان الانسان لفی خسر» گفت: یعنی ابوجهل «الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات» آنها علی و سلمان و عبدالله بن مسعود هستند.

1157 _ عن أبی هریرة، قال: قال رسول الله (ص) فی قول الله عزّوجل: (والعصر إنّ الإِنسان فی خسر) هو أبوجهل بن هشام (إلا الذین آمنوا وعملوا الصالحات و تواصوا بالحقّ وتواصوا بالصبر) قال: هم علیّ وشیعته.

ابوهریره گفت: پیامبر خدا درباره سخن خداوند: «والعصر ان الانسان لفی خسر» گفت: او ابوجهل است «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» گفت: آنان علی و شیعیان او هستند.

1158 _ عن عطاء، عن ابن عبّاس قال: جمع الله هذه الخصال کلّها فی علیّ (إلاّ الذین آمنوا) کان والله أوّل المؤمنین إیماناً (وعملوا الصالحات) وکان أوّل من صلّی و عبدالله من أهل الأرض مع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (وتواصوا بالحق) یعنی بالقرآن، وتعلم القرآن من رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و کان من أبناء سبع وعشرین سنة (وتواصوا بالصبر) یعنی وأوصی محمد علیّاً بالصبر عن الدنیا وأوصاه بحفظ فاطمة وبجمع القرآن بعد موته وبقضاء دینه و بغسله بعد موته وأن یبنی حول قبره حائطاً لئلا تؤذیه النساء بجلوسهنّ علی قبره وأوصاه بحفظ الحسن والحسین فذلک قوله: (وتواصوا بالصبر).

عطا از ابن عباس نقل می کند که گفت: خداوند همه این خصلت ها را در علی جمع کرده است. «الا الذین آمنوا» او به خدا سوگند که نخستین کس از مؤمنان بود «و عملوا الصالحات» او نخستین کس از اهل زمین بود که با پیامبر نماز

خواند «و تواصوا بالحق» یعنی به قرآن سفارش می کرد، او قرآن را از رسول خدا یاد گرفت در حالی که بیستوهفت سال داشت «و تواصوا بالصبر» یعنی محمد به علی وصیت کرد که از دنیا خودداری کند و به او وصیت کرد به حفظ فاطمه و جمع آوری قرآن پس از پیامبر و پرداخت بدهی پیامبر و غسل دادن او پس از مرگش و اینکه بر قبر او دیواری بنا کند تا زن ها با نشستن بر روی قبر او او را اذیت نکنند و او را وصیت کرد که حسن و حسین را حفظ کند، این است معنای سخن خداوند« و تواصوا بالصبر».

1159 _ قال علیّ بن الحسین النسائی الإِمامی: قال لی أبوبکر ابن مؤمن المفسّر الشیرازی أخرجت هذه الآیات من اثنی عشر تفسیراً الأول تفسیر یعقوب بن سفیان، و الثانی تفسیر ابن جریج والثالث تفسیر مقاتل، والرابع تفسیر وکیع بن الجراح، والخامس تفسیر یوسف القطان، والسادس تفسیر قتادة، والسابع تفسیر أبی عبیدة، والثامن تفسیر علی بن حرب الطائی، والتاسع تفسیر السدی، والعاشر تفسیر مجاهد، والحادی عشر تفسیر مقاتل بن حیان، والثانی عشر تفسیر أبی صالح.

علیّ بن حسین نسائی امامی گفت: ابوبکر بن مؤمن مفسر شیرازی گفت: این آیات را از داوزده تفسیر استخراج کردم: اول تفسیر یعقوب بن سفیان، دوم تفسیر ابن جریح، سوم تفسیر مقاتل، چهارم تفسیر وکیع بن جراح، پنجم تفسیر یوسف القطان، ششم تفسیر قتاده، هفتم تفسیر ابوعبیده، هشتم تفسیر علی بن حرب طائی، نهم تفسیر سدّی، دهم تفسیر مجاهد، یازدهم تفسیر مقاتل بن حیان و دوازدهم تفسیر ابوصالح.

پی نوشتها

1- طبق تحقیق محقق متن عربی کتاب، سند این روایت

ضعیف است.

سوره کوثر آیه 1

و نیز در سوره کوثر نازل شده است

اِنّآ أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ

همانا ما به تو کوثر (خیر فراوان) عطا کردیم.

1160 _ خطب الحسین عائذة بنت شعیب بن بکار بن عبد الملک، فقال: کیف نزوّجک علی فقرک؟ فقال: الحسین بن علی بن أبی طالب تعیّرنا بالفقر وقد نحلنا الله الکوثر؟

محمد بن یحیی گفت: حسین از عائذه دختر شعیب بن بکار بن عبدالملک خواستگاری کرد، او گفت: چگونه او را به ازدواج تو در آوریم با فقری که تو داری؟ حسین بن علیّ بن طالب گفت: ما را با فقر ایراد می کنی در حالی که خداوند به ما کوثر داده است.

1161 _ عن زید بن علی عن آبائه عن علیّ _ علیهم السلام _ قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم أرانی جبرئیل منازلی ومنزل أهل بیتی علی الکوثر.

زیدبن علی از پدرانش از علی نقل می کند که پیامبر خدا گفت: جبرئیل منازل من و منازل اهل بیتم را بر کوثر به من نشان داد.

1162 _ عن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جده قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: أریت الکوثر فی الجنّة قلت منازلی ومنازل أهل بیتی.

علیّ بن الحسین از پدرش از جدش نقل می کند که پیامبر خدا گفت: کوثر در بهشت به من نشان داده شد، منازل من و منازل اهل بیتم.

1163 _ عن أنس بن مالک قال: دخلت علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقال: قد أعطیت الکوثر. قلت: وما الکوثر؟ قال: نهر فی الجنة عرضه وطوله ما بین المشرق والمغرب، لا یشرب أحد منه فیظمأ ولا یتوضّی منه أحد أبدا فیشعث لا یشربه

إنسان خفر ذمتی و لا من قتل أهل بیتی.

انس بن مالک گفت: خدمت پیامبر خدا رسیدم، گفت: به من کوثر داده شده است، گفتم: کوثر چیست؟ گفت: نهری در بهشت است که عرض و طول آن میان مشرق و مغرب است، کسی از آن نمی نوشد که تشنه شود و کسی از آن وضو نمی گیرد که پریشان گردد، کسی که پیمان مرا بشکند از آن نمی نوشد و نه کسی که اهل بیت مرا بکشد.

* * *

حاکم ابوالقاسم حسکانی که خدا او و پدرش و مادرش را بیامرزد، می گوید: آنچه در این باب به دست من رسید با شتاب در اینجا آوردم به طوری که هر چیزی را که درباره اهل بیت پیامبر نازل شده یا به آنان تفسیر شده یا به آنان حمل شده است آوردم، هر چند که در بعضی از اسنادی که آوردم اهل فن گفتگو دارند. من به این شرط که همگی صحیح باشد ملتزم نبودم و هدف تکذیب کسی بود که ادعا کرده بود که درباره آنان چیزی از قرآن نازل نشده است. پس آیات این کتاب را بشمارند به حقیقت این بهتان و شدت دشمنی و کینه پی ببرند و خداوند در هر زمان پناهگاه است.

از خداوند می خواهم که با فضل و کرمش ما را در مسامحه و مساهله در اسناد مؤاخذه نکند چون قصد تقرب به عترت فاضله را داشتم و از خدا می خواهم که آنان را درباره ما شفیع قرار دهد و ما را در زمره آنان محشور کند، همانگونه که ما را در دنیا با دوست داشتن و محبت آنان کرامت داده

است و او به برآوردن این آرزو و اجابت این دعا با فضل خود تواناست.

شرط من بر کسی که این کتاب به دست او می رسد _ از بزرگان و پیروان آنان تا پایان روزگار _ این است که با دعاهای خود مرا یاد کند و مرا در قصد قربت خالص خود شریک گرداند و امید من از هر کس که رنج مرا می بیند این است که مرا دعا کند تا از آتش نجات یابم.

پایان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109