نویسنده : فصلنامه کوثر شماره 53
ناشر : ماهنامه کوثر
یکی از موضوعات ساختگی، که برخی از مورّخان اسلامی، آگاهانه یا نا آگاهانه به نقل آن پرداختهاند، موضوع ازدواجها و طلاق های متعدد حضرت امام حسن مجتبیعلیه السلام است. بسیار جای تأسف است که اینان بدون بررسی صحّت و یا عدم صحّت این گونه قضایا، آنها را در کتابهای خود آوردهاند.
همین کوتاهیها موجب شد دشمنان اسلام و اهل بیتعلیهم السلام برای انتقام گرفتن از اسلام، روی همین موضوع ساختگی، سخت پافشاری نموده و توهین و جسارتها را از حد بگذرانند. وظیفه خود دیدیم در برابر هتّاکیهای نویسندگان مغرض، مانند «اکرم البستانی»، به بررسی این موضوع از جنبه تاریخی بپردازیم.
برخی از مورّخان نوشتهاند که امام حسن مجتبیعلیه السلام پی در پی ازدواج میکرد و طلاق میداد. و این کار آن قدر تکرار شد که امیرمؤمنانعلیه السلام به مردم کوفه فرمود: ای اهل کوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نیاورید؛ چرا که او فردی طلاق دهنده است. مردی از طایفه هَمْدان گفت: ما به او دختر میدهیم؛ اگر خواست، نگه دارد واگر مایل نبود، طلاق دهد. [1] .
این سخن، تهمتی بیش نیست و از واقعیت به دور است؛ چرا که اوّلاً: این روایات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبیعلیه السلام سازگار نیست. ثانیاً: بیشتر این نقلهای تاریخی از سه مورّخ نقل شده است که آن سه نیز کتابهای خود را زیر سایه دولتهای غاصب بنیعباس به رشته تحریر درآوردهاند. ثالثاً: این تهمت از سوی منصور عباسی برای خنثی سازی شورش حسنیها طرح ریزی شده است.ما نخست به نقل روایات و نقلهای تاریخی پیرامون این مسئله میپردازیم و سپس پاسخ آنها را میآوریم.روایات پیرامون ازدواجهای مکرّر امام حسن مجتبیعلیه السلام سه دسته هستند:
در این دسته از روایات فقط به نهی از ازدواج و علت آن اشاره شده است.
1. برقی در کتاب محاسن از حضرت صادقعلیه السلام روایت کرده که مردی خدمت امیرمؤمنانعلیه السلام آمد و عرض کرد: آمدهام با تو درباره دخترم مشورت کنم؛ چرا که فرزندانت: حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به خواستگاری او آمدهاند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان که حسن، همسران خویش را طلاق میدهد، دخترت را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است.» [3] .
2. کلینی به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل کرده: امام صادقعلیه السلام فرمود: روزی امیرمؤمنانعلیه السلام بر فراز منبر، مردم کوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهید که او مردی است طلاق دهنده. پس مردی از طایفه هَمْدان گفت: آری! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او درمیآوریم؛ چرا که او فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و امیرمؤمنانعلیه السلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، آنها را طلاق دهد. [3] .
در این دسته از روایتها امیرمؤمنانعلیه السلام از ازدواجها و طلاقهای مکرّر امام حسن مجتبیعلیه السلام سخت اظهار نگرانی کرده است.
1. بلاذری از ابی صالح نقل کرده که امیرمؤمنانعلیه السلام فرمود: آن قدر حسنعلیه السلام زن گرفت و طلاق داد که ترسیدم دشمنی دیگران را در پیداشته باشد. [7] .
2. سیوطی از علیعلیه السلام نقل کرده: حسنعلیه السلام ازدواج میکرد و طلاق میداد، به طوری که بیم داشتم از قبایل و طوایف عداوت و دشمنی به ما برسد. [5] .
3. ابوطالب مکّی مینویسد: علیعلیه السلام از ازدواجهای امام حسنعلیه السلام دلتنگ میشد و در سخنرانی خود میفرمود: فرزندم حسن، زنان خویش را طلاق میدهد؛ به او زن ندهید. [6] .
4. مجلسی از محمد بن عطیه نقل میکند: امیرمؤمنانعلیه السلام از طلاق زنان توسط امام حسنعلیه السلام دلتنگ میشد و از خانوادههای آنها شرم و حیا میکرد و میفرمود: حسن بسیار طلاق میدهد؛ به او زن ندهید. [7] .
در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مکی، ابوالحسن مدائنی، کلینی، کفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداختهاند و تعداد زنان امام حسنعلیه السلام را چنین گفتهاند:
1. کفعمی: شصت و چهار. [15] .
2. ابوالحسن مدائنی: هفتاد. [9] .
3. ابن حجر: نود. [10] .
4. کلینی: پنجاه. [11] .
5. بلخی: دویست. [12] .
6. ابوطالب مکی: دویست و پنجاه. [13] .
7. برخی نیز آوردهاند که وی سیصد زن داشته است. [14] .
8. همچنین نقل شده که تعداد زنهای امام به چهار صد زن رسیده است. [15] .
چنانچه گفته شد، این کار با شأن و مقام امام حسن مجتبیعلیه السلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهرهای که قرآن و سنت و سایر معصومینعلیهم السلام از امام حسنعلیه السلام ترسیم کردهاند، با روایاتی که نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسنعلیه السلام و سایر اهل بیت علیهم السلام آیه «تطهیر» [16] و آیه «مودّت» [17] را نازل فرموده است.
پیامبر درباره امام حسنعلیه السلام میفرماید: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.» [18] همچنین رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مورد امام حسن و امام حسینعلیهما السلام فرمود: «هرکس این دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و کسی را که من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و کسی که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشتهای پر نعمت وارد خواهد کرد.» [19] .
ابن کثیر دمشقی مینویسد: امیرمؤمنانعلیه السلام فرزند خود امام حسنعلیه السلام را بسیار احترام و تعظیم میکرد. [20] .
امام حسینعلیه السلام به خاطر احترام و عظمتی که برای برادرش، امام حسنعلیه السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمیگفت. [21] . در حین طواف، مردم برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسینعلیهما السلام آن چنان به یکدیگر فشار میآوردند که گاه ممکن بود به زیر دست و پا بروند. [22] .
گاهی امام حسنعلیه السلام بر در خانه مینشست، در چنین لحظاتی رفت و آمد مردم به جهت هیبتی که او داشت، قطع میشد. [23] .
در حالات معنوی امام حسنعلیه السلام آوردهاند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون میشد و در پاسخ پرسش کنندگان میفرمود: «حقّ علی کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه [24] .؛ شایسته است کسی که در برابر پروردگار میایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.»
1. آن امام معصومی که برای حضور در برابر خالق یکتا، آن چنان لرزه بر اندامش میافتد، چگونه حاضر میشود خدا را به وسیله چهار صد مرتبه طلاق دادن - که مبغوضترین عمل حلال در نزد خداوند شمرده میشود - از خود برنجاند؟
2. روایات بر فرض صحّت، در زمانی صادر شده است که امیرمؤمنانعلیه السلام در کوفه بودهاند، که اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت را در کوفه با حذف روزهای جنگ جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن حساب کنیم، به یقین دروغ بودن این اتهام آشکار خواهد شد؛ چرا که آن فرصت بسیار کم و پردردسر گنجایش چنین مدعایی را نداشته است. اگر زمان هریک از ازدواجها تا طلاق را در نظر بگیرید و اینکه بیشتر از چهار زن دائم، جایز نبوده و نیز لحاظ شرایط فقهی طلاق دادن، خود به دروغ بودن این روایات گواهی خواهید داد.
3. آیا نهی امام علیعلیه السلام، نهی از منکر بود یا نهی از حلال؟ در هر دو صورت، هیچ کدام درست نیست؛ زیرا به شهادت آیه «تطهیر»، هرگز فعل قبیح و منکر از امام معصوم مشاهده نمیشود تا مورد نهی قرار گیرد. نهی از حلال هم نمیتواند باشد؛ زیرا در کدام شریعت از حلال نهی شده که در اسلام چنین باشد؟!
4. آیا نهی امیرمؤمنانعلیه السلام با مقدمه بوده یا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و یادآوری بوده، که چنین سخنی با مقام والای امیرمؤمنانعلیه السلام سازگار نیست که آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده، ولی امام حسنعلیه السلام زیربار نرفته، میگوییم این هم با شخصیت والای امام حسن مجتبیعلیه السلام سازگار نبوده است که این گونه پدر و امام خویش را در تنگنا و مشکل قرار دهد.
5. آیا باور میکنید امام حسن مجتبیعلیه السلام با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی که حضرت دلتنگ شده و از خانوادهها شرم و حیا کند، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل کوفه نسبت به آنها رنج برد؟!
طبق نقل ابن عساکر، از سوید بن غفله نقل شده: یکی از همسران امام حسنعلیه السلام که از طایفه خشعم بود؛ پس از شهادت امیرمؤمنانعلیه السلام و بیعت با امام حسنعلیه السلام به ایشان تبریک گفت. امام به وی فرمود: تو خوشحالی و شماتت خود را به کشته شدن امیرمؤمنانعلیه السلام اظهار کردی. من تو را سه طلاقه کردم. آن زن گفت: به خدا سوگند! قصد من این نبود. و پس از پایان عدهاش از خانه امام خارج شد.
امام مبلغ باقی مانده از مهرش را به اضافه بیست هزار درهم برایش فرستاد. آن زن گفت: متاع کمی است که از دوستی جدا شده به من میرسد. وقتی که سخن آن زن را به امام گفتند، حضرت گریه کرد و فرمود: اگر نبود که از پدرم، از جدّم شنیدهام که میفرمود: «کسی که همسر خود را سه طلاقه دهد، تا آن زن شوهر دیگری انتخاب نکند، بر شوهر اوّل حلال نمیگردد؛ مراجعت میکردم.» [25] .
دلیل نخست بر مجهول و ساختگی بودن این روایت، این است که امام حسنعلیه السلام بدون هیچ مقدمهای و بدون آن که کوچکترین توجهی به قصد و هدف زن داشته باشد، برآشفته و همسر خویش را به خاطر تهنیتی، طلاق میدهد؛ که این حرکت، از یک انسان غیر معصوم بعید است، چه رسد به امام معصوم.
ثانیاً: از نظر فقه اهل بیت، طلاق باید در حضور دو شاهد عادل صورت گیرد؛ در حالی که هیچ یک از این مسائل رعایت نشده؛ حال چگونه امام کاری بر خلاف نظر خویش انجام داده است.
ثالثاً: اگر طلاق به خاطر اظهار دشمنی و شماتت بوده، به چه علت برای او بیست هزار درهم اضافه بر مهر خویش میفرستد؟
و رابعاً اینکه طبق این نقل، امام در یک مجلس همسر خویش را سه طلاقه کرده است؛ در حالی که این طلاق نه فقط در مذهب اهلبیتعلیهم السلام، بلکه در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و ابوبکر و دو سال پس از خلافت عمر نیز، یک طلاق به حساب میآمد. [26] .
با این بیان، امام میتوانسته پس از طلاق برگردد، چون طلاق اوّل بود و پس از طلاق اول، زن مطلقه رجعیه است و مرد در حال عدّه میتواند به زن خود رجوع کند. همچنین حضرت پس از پایان عدّه نیز میتوانست بدون آن که زن شوهر دیگری کند، او را به عقد خویش در آورد.
آری! فرمایش رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم مربوط به زمانی است که سه مرتبه طلاق صورت گرفته و مرد پس از آن رجوع کرده باشد. اینجا است که زن میباید شوهر دیگری انتخاب کند. از آنجا که متن روایت ابن عساکر از اضطراب کامل برخوردار است، دیگر نیازی به بررسی سندی ندارد.
1. بیشتر مورّخان این نقل تاریخی را یا بدون سند آوردهاند و یا آن را به ابوالحسن مدائنی و محمد بن عمر واقدی و ابوطالب مکّی رساندهاند که در هردو صورت، دارای اشکال است. مثلاً ابن عساکر مینویسد: وروی محمد بن سیرین… [53] ؛ میرخواند شافعی آورده است: نقل است که… [28] ؛ سیوطی میگوید: کان الحسن یتزوج… [29] . ابوطالب مکّی مینویسد: انّه تزوّج… [30] .؛ سبط بن الجوزی آورده است: و فی روایة انّه تزوّج… [31] ؛ ابوالحسن مدائنی آورده است: کان الحسن کثیرالتزویج. [32] .
تمامی این نقلها، مرسل است و به آنانی که به این سه مورّخ اعتماد کردهاند، باید گفت: این سه مورّخ نیز این جریان را بدون سند نقل کردهاند. چنانچه از مدائنی و مکّی نقل کردیم. بدین جهت میگوییم داستان تعداد زنان امام حسنعلیه السلام و ماجرای طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.
2. بسیاری، این سه مورّخ را ضعیف شمرده و ردّ کردهاند. از میان آنها میتوان به ذهبی، [33] ، عسقلانی [34] ، ابن الجوزی [35] ، عماد حنبلی [36] ، رازی [37] ، ابن الاثیر جزری [38] ، زرکلی [39] ، علامه امینی [40] ، سیدمحسن امین [41] ، هاشم معروف الحسنی [42] . و… اشاره کرد.
3. هریک از این سه مورّخ از مشایخی روایت نقل کردهاند که یا جزو هواداران بنیامیه بودهاند و یا ضعیف و مجهول هستند. مثلاً مدائنی از عوانه نقل میکند، در حالی که عوانه به نفع بنیامیه جعل حدیث میکرده [43] . و برخی از مشایخ او همانند جعفر بن هلال [44] ، عاصم بن سلیمان احول [45] .5 و ابن عثمان [46] ، ضعیف یا مجهول هستند. طبق گفته یحیی بن معین: حدیث واقدی از مدنیها، از شیوخ مجهول برخوردار است. [47] .
هاشم معروف الحسنی مینویسد: مدائنی، معاصر عباسیها و از جمله کسانی است که متهم به دروغگویی و جعل حدیث است.
در «میزان الاعتدال» ذهبی آمده است: مسلم در صحیح خود از نقل روایت از وی خود داری کرده و ابن عدی او را ضعیف دانسته و اصمعی به او گفته: به خدا سوگند که چیزی از اسلام در تو نمانده است… صاحب «لسان المیزان» گفته است: او از غلامان عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب اموی بوده است. به علاوه بیشتر روایات او از نوع مراسیل است.
اینها همه گواه بر آن است که روایت هفتاد همسر را - که جز مدائنی کسی آن را نقل نکرده - از جعلیات قدرتمندان و دشمنان علویها است… [48] .
اما روایت کلینی که در دسته اوّل آمده، در سندش حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعة دیده میشوند، که واقفی هستند. [49] .
علامه حلّی درباره حمید بن زیاد میگوید: در نزد من، زمانی روایت او مورد قبول است که معارضی نداشته باشد. [50] .
علامه مجلسی ضمن مؤثق شمردن حدیث، چنین توجیه کرده است که: شاید غرض امام از این سخن، استعلام حال آنها یعنی مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینکه فرزند خویش را که معصوم و تأیید شده از سوی پروردگار بود، مورد نکوهش قرار داده باشد. [51] .
اما با توجه به واقفی بودن برخی از راویان و فرمایش علامه حلی - که روایت او در صورتی که معارضی نداشته باشد، مورد قبول است - به نظر میرسد که این روایت حجّیتی ندارد؛ اگرچه علامه مجلسی به توجیه آن برخاسته است.
و اما روایت کافی از ابن ابیالعلاء که در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسی این حدیث را مجهول میداند. [52] .
پاسخ ما به روایت برقی در محاسن نیز، این است که: اگرچه خود احمد بن ابیعبداللّه برقی توثیق شده، اما وی بیشترِ روایات را از ضُعفا نقل کرده است. [53] .
دلائل و شواهد موجود به خوبی نشان میدهد که تا پیش از منصور عباسی چنین افترایی در کتابها نبوده است و این منصور بود که برای خنثی سازی شورشهای علوی و حرکتهای ضدّ حکومتی نوادگان امام حسن مجتبیعلیه السلام این تهمت و شبهه را علیه امام پایهگذاری کرد.
وی که از این شورشها سخت به وحشت افتاده بود، برای رفع نگرانی خود، هیچ حربهای را بهتر از لکه دار کردن چهره پاک و معصوم امام حسنعلیه السلام ندید. وی پس از دستگیری عبداللّه بن حسن که علیه ظلم و جور قیام کرده بود، در برابر بسیاری از مردم به سخنرانی پرداخت و علیبن ابیطالب و امام حسنعلیهما السلام و همه فرزندان ابیطالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویی قرار داد و از جمله گفت: به خدایی که جز او نیست، فرزندان ابیطالب را در خلافت تنها گذاردیم و هیچ کاری به کارشان نداشتیم؛ در آغاز علی بن ابیطالب بدان پرداخت… و پس از وی، حسن بن علی برخاست… معاویه با نیرنگ به او وعده داد تا ولیعهدش کند، بدین ترتیب او را برکنار ساخت و همه چیزِ وی را گرفت. حسن بن علی نیز همه کارها را به معاویه واگذارد و به زنان روی آورد؛ او امروز با یکی ازدواج میکرد و فردا دیگری را طلاق میداد و همچنان بدین کار مشغول بود تا اینکه در بسترش مرد… [54] .
استاد، هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه مینویسد: و اما روایت هفتاد و نود و از این قبیل روایاتی که او را زن باره توصیف میکنند و اینکه پدرش میگفت: به فرزندم حسن زن ندهید که او زن باره است؛ این روایات آن چنان که از اسنادشان بر میآید، منبعی جز مدائنی و امثال دروغگوی او ندارد. مدائنی و واقدی و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حکومتهایی نوشتهاند که با اهلبیتعلیهم السلام سر دشمنی داشتند، و از هر وسیلهای برای خدشهدار کردن واقعیتهای آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نمیکردند. حکام دولت عباسی نیز در تعصّب و پلیدی نیّت، دست کمی از اسلاف اموی خود نداشتند. عباسیها در جعل احادیث علیه «علویها» با امویها هم دست بودند، به ویژه نسبت به حسنیها کینه خاصّی میورزیدند، چون بیشتر آنهایی که علیه ستم سر به شورش برمیداشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسنعلیه السلام بودند. [55] .
آنچه که تاکنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود که درباره ازدواجها و طلاقهای متعدد امام حسنعلیه السلام طرح ریزی شده بود.
واقعیت این است که امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده [56] . همسر نداشته که تعدادی از این همسران کنیز بودهاند. داشتن این تعداد همسر در آن زمان برای قاطبه مردم، امری طبیعی بوده است؛ بلکه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده، در حالی که کسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این مردم، فقط امام حسنعلیه السلام مورد حملات بیشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمیشود حدس زد این رقم بسیار بزرگ، نشانه ساختگی بودن این احادیث است؟
چرا ابوطالب مکّی که تعداد زنهای امام حسنعلیه السلام را به 250 میرساند، جز چند نفر از آنها نام نمیبرد؟ چرا مورخّان که به تبعیت از ابوالحسن مدائنی و واقدی و مکّی تعداد زنان امام را بیش از هشت تن ذکر کردهاند، بیشترین آماری که برای فرزندان امام دادهاند، بیش از سی و یک فرزند نیست؟ [57] .
اینک از ابوطالب مکّی باید پرسید: اگر امام چهارصد همسر داشته پس چرا بیش از سی و یک فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان عقیم و نازا بودند؟ آیا امام رغبتی به فرزند نداشت و یا از پرداخت نفقه و هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بوده است؟
[1] کافی، ج 6، ص 56.
[2] محاسن برقی، ج 2، ص 601؛ منتخب التواریخ، ص 190.
[3] کافی، ج 6، ص 56؛ بحارالانوار، ج 44، ص 172.
[4] انساب الاشراف، ج 3، ص 25.
[5] تاریخ الخلفاء، ص 191.
[6] وکان علی(ع) یضجر من ذلک فکان یقول فی خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنکحوه (بحارالانوار، ج 44، ص 169).
[7] همان، ص؟.
[8] چهارده معصوم (زندگانی امام حسن(ع))، ص 553.
[9] بحارالانوار، ج 44، ص 173.
[10] الصواعق المحرقه، ص 139.
[11] کافی، ج 6، ص 56.
[12] البدء و التاریخ، ج 5، ص 56.
[13] مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 30.
[14] همان.
[15] چهارده معصوم، ص 553، به نقل از قوت القلوب.
[16] الصواعق المحرقه، ص 143؛ سنن بیهقی، ج 2، ص 149.
[17] الدرالمنثور، ج 7،ص 7.
[18] الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة، (مستدرک حاکم، ج 3، ص 167؛ مسند احمد، ج 3، ص 2).
[19] من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم…(اخبار اصبهان، ج 1، ص 56).
[20] البدایة و النهایة، ج 7، ص 37.
[21] مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 401.
[22] البدایة و النهایة، ج 7، ص 37.
[23] الامام المجتبی(ع)، ص 10.
[24] همان، ص 86.
[25] تاریخ دمشق، (حیاة الامام الحسن(ع))، ص 154.
[26] نیل الاوطار، ج 6، ص 230؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 320.
[27] تاریخ دمشق، (ترجمه امام حسن(ع))، ص 155.
[28] روضةالصفا، ج 3، ص 20.
[29] تاریخ الخلفاء، ص 191.
[30] بحارالانوار، ج 44، ص 169.
[31] تذکرةالخواص، ص 121.
[32] بحارالانوار، ج 44، ص 173.
[33] میزان الاعتدال، ج 3، ص 107.
[34] لسان المیزان، ج 4، ص 386.
[35] المنتظم، ج 7، ص 189.
[36] شذرات الذهب، ج 3، ص 120.
[37] الجرح والتعدیل، ج 4، ص 21.
[38] الکامل فیالتاریخ، ج 9، ص 44.
[39] الأعلام، ج 7، ص 160.
[40] الغدیر، ج 5، ص 290.
[41] اعیان الشیعه، ج 46، ص 172.
[42] سیرةالائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 620.
[43] لسان المیزان، ج 4، ص 386.
[44] میزان الاعتدال، ج 1، ص 430.
[45] همان، ج 4، ص 350.
[46] همان، ج 6، ص 198.
[47] تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 348.
[48] زندگی دوازده امام، ج 1، ص 604.
[49] جامع الرواة، ج 1، ص 225 و 284.
[50] الخلاصة، ص؟
[51] مرآةالعقول، ج 21، ص 96.
[52] همان.
[53] الخلاصة، ص؟
[54] سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 618.
[55] زندگی دوازده امام، ج 1، ص 602.
[56] صلح الحسن(ع)، ص 25.
[57] بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سی و یک فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج 5، ص 74؛ الفصول المهمه، ص 166؛ بحارالانوار، ج 44، ص 168؛ کشف الغمه، ج 2، ص 152؛ اعلام الوری، ص 213؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن(ع)، ص 270؛ تذکرة الخواص، ص 212؛ نورالابصار، ص 136؛ ذخائرالعقبی، ص143؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 228.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».