ايمان و آثار سازنده آن

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : ايمان و آثار سازنده آن/ تاليف جعفر سبحاني مشخصات نشر : قم: موسسه امام صادق ، 1384 مشخصات ظاهری : 175ص. وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت) يادداشت : چاپ دوم شماره کتابشناسی ملی : 2393856

پيش گفتار

پيش گفتار

بسم الله الرحمن الرحيم عصر بازگشت به ايمان

بروز جنگ هاي وحشت آور جهاني در اوائل و نيمه هاي قرن بيستم، كه منجر به نابودي ده ها ميليون نفوس انساني گرديد، انديشه جايگزين شدن خرد و تكنيك و يا فلسفه و تجربه را به جاي مذهب و معنويت كه در قرن 18 و 19 افكار دانشمندان مغرب زمين را به خود مشغول ساخته بود، از مغزها بيرون راند، و روشن شد كه انديشه مزبور رؤيايي بيش نبوده و هنوز دوران مذهب و معنويت سپري نگرديده است، و همين بشر متمدن و به ظاهر مؤدب، هنگام طغيان احساسات، درنده اي بيش نيست. و اين صنعت و تكنيك كه به آن مي نازند و حقاً كه شعاع قدرت او را در سطح جهان گسترش داده است، او را با يك سلسله مشكلات بغرنج و «لاينحل» روبرو ساخته است.

---------------------- صفحه 12

درست است كه ميليون ها بشر در اواخر هفتمين دهه قرن بيستم، با ديدگان خود در تلويزيون ديدند كه انسان ماه را زير پاي خود نهاد، ولي اين پيروزي نه تنها گره از كار او نگشود بلكه انسان خاكي را با مصائب و بحران هاي خاصي روبرو ساخت كه بر هوشمندان پنهان نيست. هنگامي كه دانشمندان دانشگاه (هاروارد) در يك آزمايشگاه موفق شدند كه (ژن ها) را كه عامل وراثت و

ناقل صفات و روحيات مي باشند مجزا سازند، و راه را براي ساختن انسان دلخواه باز كنند، بلافاصله اعلام كردند زيان اين كار از نظر اخلاقي و سياسي بيش از سود آن است.(1) اصولاً مشكل عصر ماشين يكي دو تا نيست، مگر عصر ماشين توانسته است مشكل رهبري جوانان، مشكل «بيتليسم»، «هيپيسم»، مشكل مواد مخدر، مشكل مشروبات الكلي، مشكل غوغاي موسيقي هاي عصب كش را حل كند. آيا بشر با تجهيزات علمي و مغزهاي الكترونيكي توانسته به فاجعه «خاورميانه» و به مشكل سر در گم بيكاري فزون از حد، به موضوع گرسنگي و كمبود مواد غذايي در قسمت اعظم از جهان و ...خاتمه دهد؟ تا آنجا كه رئيس جمهوري اسبق فرانسه (پمپيدو) در پيام خود به

-------------------

1 . كيهان، شماره 9345 نقل از اكسپرس.

------------------- صفحه 13

پارلمان چنين گفت: همه چيز دست به دست هم داده تا جامعه را به يك مسابقه سرگيجه آور ترقي مادي، ترقي اي كه حدود آن معلوم نيست و هيچ پاسخي به آمال قلبي بشريت نمي دهد، بكشاند.(1) رئيس جمهوري فرانسه، نخستين كسي نيست كه اين حقيقت تلخ را بازگو مي كند، بلكه پاره اي از نويسندگان محقق جهان مغرب به اين حقيقت اعتراف كرده و مي نويسند: طي دو قرن، مردم باختر گمان مي كردند كه فقط به مدد نبوغ بشر، مي توان تمام مسائل حيات اجتماعي و فردي را حل كرد، يا دست كم در پرتو علوم تجربي و دستگاه هاي بزرگ فلسفي چنين اميدي را تجويز كرد. ولي شكست كلي اين دستگاه هاي فلسفي،نتايج وحشت آور برخي از ترقيات علمي، عجز علم را از حل كامل

تمام مسائل انساني ثابت نمود، اكنون براي دنياي مغرب پس از يك بحران يأس، يك امكان باقي مانده و آن بررسي مجدد ارزش هاي مذهبي است.(2) فيلسوف معروف آلماني «امانوئل كانت» مي گويد: اگر علم نتواند همه مشكلات انساني را حل كند، اگر هيچ دستگاه مخلوق اجتماع بشري، نتواند سعادت و هماهنگي را با اطمينان تأمين كند( و همه اين اگرها مسلم شده است) چگونه بايد از بي نظمي ظاهري رهايي يافت، فقط يك امكان باقي است و آن اين است كه اين اصل

------------------

1 . كيهان، شماره 9345 نقل از اكسپرس. 2 . حس مذهبي ترجمه مهندس بياني، ص 14.

------------------ صفحه 14

عالي به عهده خارج از عالم بشري و ارضي گذارده شود، تا در نتيجه از هر گونه خدشه و انتقاد پيراسته گردد.(1) سرخوردگي غرب از صنعت و زندگي «ماشيني» و كوتاهي و نارسايي علم از تفسير و توضيح بسياري از مشكلات و ترميم بيچارگي ها ،موضوعي است كه بسياري از دانشمندان درباره آن سخن گفته و همگي اذعان دارند اين گره سر در گم كه در زندگي ملت مغرب زمين پيدا شده، اثر مستقيم طرد ارزش هاي اخلاقي و مذهبي و اخراج دين و توجه به معنويت، از صحنه زندگي و گرايش كامل به ماده و ماشين و تكنولوژي است. معنويت شرق

اكنون اين مطلب كم و بيش در مطبوعات مغرب زمين منعكس است كه راه و چاره منحصر براي جلوگيري از اعمال عجيب و خلاف عقل، جز توسل به معنويت شرقي چيزي نيست(2) و بايد آينده را آغاز بازگشت انسان به مذهب و خدا دانست.(3) در ميان دانشمندان شرقي، فريد وجدي

مصري از افرادي است كه عصر كنوني را دوران رجوع و بازگشت انسان به فطرت ناميده

---------------------

1 . همان . 2 . كيهان، مورخ 9 دي ماه 1348. 3 . مجلّه فردوسي، شماره 933.

-------------------- صفحه 15

مي گويد: عقايد و آراء بشر در اعصار گذشته روي يكي از سه اصل استوار بود، روزگاري موهومات و افسانه ها بر افكار بشر حكومت مي كرد و با پديد آمدن مكاتب فلسفي در ايران و يونان و هند عصر اوهام سپري گرديد: و فلسفه جايگزين خرافات شد، تا روزي كه مغرب زمين تكاني به خود داد و با كشف آلات و ادوات علمي، نوسازي عقايد بر اساس علوم و دانش آغاز يافت، ولي پس از قصور و عجز و كوتاهي دانش هاي مادي از گشودن بسياري از گره ها هنگام آن رسيده است كه بشر تمام آراء و عقايد و قوانين و سنن خود را بر اساس مقتضيات فطرت بنا كند و گام از آن فراتر ننهاد.(1) اين نوع اعترافات حاكي است كه جهان غرب، از زندگي ماشيني به شدت سرخورده است، بار ديگر به فكر تجديد سازمان زندگي معنوي افتاده است، و در اين قسمت ناچار است دست گدايي به معنويت شرق دراز كند زيرا در محيط خود جز دود و گاز، و لوله هاي سر به فلك كشيده كارخانه ها، و غوغاي زندگي سينمايي و كاباره اي، چيز ديگر نمي بيند و لذا ناچار مي شود كه بگويد: «غرب بايد از معنويت شرق استفاده كند و شرق تا آن جا كه مي تواند از صنايع غرب».(2)

-------------------

1 . دايرة المعارف فريد وجدي، ماده «فطر». 2

. اين جمله را يكي از دانشمندان خارجي هنگام سخنراني پيرامون روابط فرهنگي شرق و غرب گفت، و جرايد نيز نوشتند.

------------------ صفحه 16

ظهور «بيتليسم» و «هيپيسم» حاكي از يك نوع وازدگي از زندگي غربي است و مي رساند كه تفوق غربي ها بر ما تنها يك تفوق صنعتي است، و بر خلاف انديشه گروهي از خودباختگان تمدن غربي، يك تفوق همه جانبه در تمام شئون زندگي نيست، حتي خود غربي ها نيز چنين تصور نمي كنند. هدف از نگارش اين كتاب

انگيزه ما براي نگارش اين كتاب همان دعوت به معنويت شرق و روحانيت آيين مقدس اسلام است. پايه معنويت را ايمان به خدا تشكيل مي دهد و هرگز بدون اعتقاد به اين «اصل» كاخ معنويت استوار نمي گردد و اصول اخلاقي، در دل ها ريشه نمي دواند. از اين جهت نخستين بخش اين كتاب را دلايل لزوم ايمان به خدا تشكيل مي دهد و مسأله وجود صانع از طرق گوناگون و راه هاي مختلفي تعقيب شده و هر نوع شك و ترديد را از دل شكاكان عصر كه در روشن ترين مسائل ترديد مي كنند،مي زدايد. در بخش دوم به تشريح آثار و ويژگي هاي ايمان به خدا پرداخته شده و از ميان آثار بي شمار، به تشريح قسمت ناچيزي از آنها پرداخته ايم، و آياتي را كه متكفل بيان برخي از ويژگي هاي ايمان به خدا است موضوع بحث قرار داده و به تحليل آنها پرداخته ايم.

---------------------------- صفحه 17

در آغاز بخش دوم يادآور شده ايم كه بحث وسيع و گسترده و گردآوري تمام آيات مربوط به آثار ايمان، و تجزيه

و تحليل همه آنها به تشكيل لجنه اي نياز دارد كه بتواند در پرتو امكانات علمي و وقت وسيع خود به خوبي از عهده اين كار برآيد و كار ما جز ارائه نمونه از اين طرح، چيزي نيست. 10رجب1395برابر 29تيرماه 1354 *** كتاب حاضر سي سال پيش در فضاي خاصي كه زنجير بر قلم ها حكومت مي كرد نگارش و انتشار يافته است. اكنون بر اثر گذشتن بيش از يك ربع قرن، با ويرايش و افزايش عناوين و مطالب گوناگون تقديم خوانندگان گرامي مي شود، اميد است چراغي فرا راه جويندگان حقيقت و پويندگان راه كمال انساني باشد. طوفان كاترينا در جنوب امريكا كه در شهريورماه سال 1384 رخ داد و خشم دريا كه به نوعي مظهر خشم الهي است با يك نورديدن هزاران خانوار را بي خانه و آشيانه ساخت گروهي را به اعماق دريا فرستاد و گروه ديگري را در گل و لاي پنهان كرد. اين طوفان بار ديگر اهميت معنويت و تأثير شگرف ايمان را در احياي عواطف انساني و كمك رساني به آسيب ديدگان آشكار ساخت، زيرا مطابق گزارش خبرگزاري هاي جهان آسيب ديدگان طوفان كاترينا از دزدان و يغماگران

---------------------------- صفحه 18

فرصت طلب منطقه بيش از خسارت طوفان متحمل ضررهاي جاني و مالي شدند تو گويي نور عواطف در اين منطقه به افول گراييده و روح بشر دوستي رخ بربسته است. تنها روح ديني و علايق معنوي مي تواند روح بشر دوستي را در انسان پرورش دهد و انسان ها را براي نجات مصيبت زدگان اعزام دارد. از اين جهت بار ديگر آثار سازنده ايمان در اين حوادث به

خوبي روشن مي شود. قم _ مؤسسه امام صادق (عليه السلام) جعفر سبحاني 18/7/1384

---------------------------- صفحه 19

بخش نخست : دلايل توحيد

1- خداشناسي در انسان نهادينه است

توحيد فطري 1- خداشناسي در انسان نهادينه است

خداشناسي و توجه به جهان غيب، براي جوان بلكه براي تمام افراد بشر، از مسائل بسيار حساس و اساسي است و تمام فضايل اخلاقي و ارزش هاي انساني بر اين اساس استوار مي باشد. درباره خداشناسي از دو راه مي توان سخن گفت: 1. راه فطرت و دل. 2. راه برهان واستدلال. راه فطرت: منظور از راه فطرت اين است كه انسان بدون دليل و برهان ، بدون اين كه تحت تأثير تعليم و يا تبليغ كسي قرار گيرد، خود به خود به سوي خدا كشيده شود، و در اين توجه و كشش عاملي جز فطرت و نهاد او نباشد. مقصود از راه دوم اين است كه انسان از راه دليل و استدلال، از

------------------ صفحه 22

طريق براهين عقلي و فلسفي راهي به سوي خدا پيدا كند، و راهنماي او به سوي وجود خدا همين براهين باشد و بس. موضوع گفتار ما در اين بخش، خداشناسي از راه فطرت است، درباره راه دوم بعداً سخن خواهيم گفت. براي روشن شدن معني «فطري بودن خداشناسي» لازم است امور فطري را در امور عادي تحت يك قانون كلي باز شناخته و آنها را از هم جدا سازيم. توضي_ح اين كه: انسان مبدأ دو نوع كار است: 1. فطري و نهادي 2. كارهاي عادي و معمولي كارهاي فطري همان است كه از ذات انسان سرچشمه مي گيرد مانند تنفس و دفاع از خويش موقع توجه خطر، و مانند اينها. اين نوع كارهاي

انسان، بسان لانه سازي زنبور عسل و مورچگان است كه بي آن كه تحت تأثير عوامل خارج از وجود خويش قرار گيرند به شگفت انگيزترين كارها دست مي زنند. مقصود از كارهاي عادي، كاري است كه ريشه فطري ندارند و بشر در پرتو عوامل خارج از ذات خويش، توان انجام آنها را دارد. اكنون براي روشن شدن كارهاي فطري مثال هايي مطرح مي كنيم: 1. حس جنسي و تمايل دو جنس مخالف به يكديگر، از امور فطري است كه در تمام افراد سالم در سنين خاصي جلوه مي كند، و

------------------ صفحه 23

تمام انسان ها بدون استثناء در اين فصل از عمر، به ازدواج و آميزش جنسي ميل پيدا مي نمايند، بي آن كه كسي آنها را به اين كار دعوت كند. 2. علاقه به منصب و موقعيت هاي اجتماعي از جمله امور فطري است كه از نهاد انسان سرچشمه مي گيرد، و حكومت و فرمانروايي بر مردم، چيزي نيست كه انساني آن را نخواهد، و يا نياز به تعليم و آموزش و تذكر و يادآوري داشته باشد. 3. علاقه به ثروت و گردآوري مال، از امور فطري و سرشت انسان است، و هيچ گاه انسان از جمع ثروت خسته و ناتوان نمي گردد تو گويي سرشت او با دنيا خواهي خمير گرديده است. در برابر اين امور يك رشته امور عادي داريم كه پيوسته در حال تغيير و دگرگوني است مثلاً هر گاه اصل پوشش براي بشر امر فطري، باشد ولي كيفيت و فرم لباس هيچ گاه امر نهادي نيست براي همين جهت شكل لباس در ميان ملت ها مختلف است و اكنون

روابط ملل جهان با يكديگر تشديد يافته است مدل لباس در هر سال در غالب نقاط جهان، عوض شده، و فرم هاي جديدي جايگزين فرم پيشين مي گردد. آرايش زنان و دختران، دكوراسيون خانه، و مغازه و فروشگاه ها و تماشاخانه ها در هر سال دستخوش دگرگوني است، و هر ملتي براي

------------------ صفحه 24

خود شيوه نوي را انتخاب مي كند. با توجه به مثال هايي كه براي هر دو نوع بيان شد، مي توان امور فطري را با علائم زير از امور عادي و معمولي تميز داد: ضوابط چهارگانه براي امور فطري

1. كارهاي فطري چون ريشه انساني دارد گسترده و عمومي است، و هيچ انساني فاقد آنها نخواهد بود. 2. امور فطري به رهبري فطرت انجام مي گيرند، و نيازي به تعليم و تعلم ندارند. 3. هر فكر و عملي كه ريشه فطري دارد تحت تأثير عوامل سياسي، اقتصادي و جغرافيايي قرار نمي گيرد، و شعاع كار آن، از اين عوامل دور است. 4. تبلييغات پي گير بر ضد فطرت، ممكن است از نمو و رشد آن بكاهد، ولي هرگز آن را ريشه كن نمي سازد، و تأثير تبليغات بر خلاف آن، به كندي صورت مي گيرد ولي امور عادي در اين قسمت ها درست در نقطه مقابل امور فطري قرار مي گيرند. اكنون بايد ديد حس مذهبي و خداجوييي واجد اين ضوابط مي باشد يا نه، اينك در اين باره به طور فشرده بحث و گفتگو مي كنيم:

------------------ صفحه 25

1. حس خداجويي حس عمومي وجهاني است

حس خداشناسي و تمايل به ماوراء طبيعت، به زمان و يا نقطه خاصي از جهان

اختصاص ندارد، بلكه به گواهي تاريخ و آثار باستاني كه از اقوام و ملل مختلف جهان اعم از متمدن و وحشي به دست آمده است، اعتقاد به خدا و مبدأ جهان، پيوسته در ميان تمام ملل، به صورت يك انديشه زنده وجود داشته است و در حفاري ها و كاوش هايي كه به وسيله دانشمندان باستان شناس براي آگاهي از طرز زندگي و پايه تمدن و افكار و عقايد اقوام گذشته انجام گرفته است، مجسمه ها و علايم و خطوط، گواهي مي دهند، كه آنان داراي معابدي بوده اند كه در آن نقاط به عبادت معبودهاي خود مي پرداخته اند و گروهي از آنها بت ها را به عنوان معبود، مي پرستيدند و به قول دانشمند مصري «فريد وجدي»: نتيجه كاوش در طبقات زمين مي رساند كه وثنيت و بت پرستي از روشن ترين و بارزترين ادراكات بشر بوده تو گويي اعتقاد به مبدأ همراه با پيدايش بشر به وجود آمده است.(1) حس ديني هم اكنون در ميان ملل متمدن جهان يك حس طبيعي است كه داراي تجليات خاصي مي باشد به طوري كه الآن قسمت مهمي از روي زمين را معابد و كليساها و مساجد اشغال كرده است،

------------------

1 . دايرة المعارف، ماده «وثن». البته بت پرستي، انحرافي از يگانه پرستي بوده است.

------------------ صفحه 26

و نداي «اللّه اكبر» در روزهاي جمعه از گلدسته هاي مساجد مسلمانان و زنگ ناقوس كليساها در روزهاي يك شنبه به گوش همه جهانيان مي رسد و اگر با هواپيما از فراز قاره هاي مختلف جهان عبور كنيم، تجليات اين حس را هم در ميان غني ترين كشورهاي

جهان، و هم در ميان فقيرترين و عقب مانده ترين ملل عالم، با ديدگان خود مشاهده مي نماييم. آيا يك چنين انديشه و احساس جهاني در تمام اعصار و قرون در ميان تمام ملل جهان از غني و فقير، نشانه فطري بودن نيست؟ گذشته از اين هر فرد منصفي بدون توجه به مسائل سياسي و فلسفي، حتي گفته هاي خداپرستان و مادي ها در موقع گرفتاري و بيچارگي در اعماق دل خود احساس مي كند كه به طور ناخودآگاه به سوي يك نيروي مرموز مافوق الطبيعه، به سوي يك قدرت ازلي و ابدي، قدرتي كه مي تواند نيازمندي و بيچارگي او را برطرف سازد، كشيده مي شود، و بي اختيار از او استمداد مي طلبد. 2. فطرت انسان، بهترين راهنماست

حس خداجويي بسان ساير احساسات دروني، بدون تعليم و رهبري كسي در درون انسان بيدار مي شود همان طور كه انسان در اوقات خاصي از عمر به يك سلسله از مسائل مانند منصب و مقام،

------------------ صفحه 27

ثروت و پول، زيبايي و امور جنسي توجه پيدا مي كند و توجه به اين امور به طور ناخودآگاه بدون تعليم كسي در باطن آنها پيدا مي شود، همچنين خداجويي در انسان در آستانه بلوغ نمايان تر و آشكارتر مي شود، تا آنجايي كه همه روان شناسان در اين مطلب متفقند كه ميان «بحران تكليف» و «جهش ناگهاني احساسات مذهبي» ارتباطي وجود دارد. در اين اوقات يك نوع نهضت مذهبي حتي نزد كساني ديده مي شود كه قبل از آن به مسائل مربوط به مذهب و ايمان «لاقيد» بوده اند و در سنين بعد نيز دوباره «لاقيد» و

بي اعتنا مي شوند. طبق نظر (استانلي هال) حداكثر اين احساسات در حدود16سالگي پيدا مي شود. در نزد كساني كه در دوران كودكي تعليم و تربيت مذهبي داشته اند(1) چنين نهضت ناگهاني وجود ندارد.(2) پيدايش ناگهاني ميل به مذهب بدون تعليم و توجه دادن، نشانه فطري بودن آن است و مي رساند كه اين حس بسان احساسات ديگر انسان، در شرايط خاصي از قوه به فعليت مي رسد، و به صورت يك امر ناگهاني بيدار مي شود، ولي از يك نكته نبايد غفلت نمود كه اگر مراقبت هاي صحيحي از اين حس و يا احساسات ديگر به عمل نيايد

------------------

1 . لابد مقصود اين است كه اين حس براي آنان تازگي ندارد و آن را دنباله تعليمات مذهبي سابق تلقي مي كنند. 2 . چه مي دانم؟، بلوغ، ص 119_ 118، ترجمه حسن صفاري.

------------------ صفحه 28

به طور حتم يك سلسله انحرافات در آن پديد مي آيد. آري گاهي توجه زياد به لذايذ مادي سبب مي شود كه حس خداخواهي كم فروغ گردد، ولي در مواقع شدايد و مصايب زنگ و غبار از روي اين حس زدوده شده و حس خدايابي به صورت يك حس زنده بر روح و روان انسان حكومت مي كند، هواپيمايي كه سينه فضا را مي شكافد، در مواقعي كه دچار حوادث مي گردد و مانند پر كاهي از اين سو به آن سو پرتاب مي گردد، و مهماندار هواپيما با رنگ پريده دستور بستن كمربندها را به مسافران مي دهد، در اين موقع كليه مسافران با داشتن عقايد و مذاهب مختلف به سوي خدا توجه نموده و هر فردي

در انتظار مدد غيبي به سر مي برد. قرآن مجيد درباره مسافران دريايي كه با خطر غرق روبرو مي گردند چنين مي فرمايد: هنگامي كه در كشتي قرار مي گيرند خدا را با اخلاص كامل مي خوانند، وقتي خداوند آنان را به ساحل نجات رسانيد بار ديگر خدا را فراموش كرده و راه شرك را مي پيمايند.(1) آري هنگامي كه كشتي در كام امواج دريا قرار مي گيرد و امواج كوه پيكر آب، كشتي را احاطه مي كند و شكسته شدن كشتي قطعي به نظر مي رسد، در اين موقع ناپاك ترين افراد، ملحدترين اشخاص كه

------------------

1 . (فَإِذا رَكِبُوا فِي الفُلْكِ دَعَوُ اللّه مُخْلِصينَ لَهُ الدِّين فَلَمّا نَجاهُمْ إِلي البرّ إِذا هُمْ يشركُون)(عنكبوت، آيه65):«هنگامي كه بر كشتي بنشينند خدا را با كمال اخلاص مي خوانند، وقتي كه آنان را نجات داد، همگي شرك ميورزند».

------------------ صفحه 29

توجه به امور مادي همواره آنها را از ياد خدا غافل كرده است از صميم دل، متوجه خدا مي گردند. تنها حس خدايابي نيست كه گاهي بي فروغ و يا كم فروغ گردد بلكه توجه بيش از حد به يك حس، حس ديگر را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. بشر همان طور كه حس خداجويي دارد حس ثروت اندوزي نيز دارد، چنان كه حس جنسي نيز در نهاد او نهفته است، ناگفته پيداست اعمال يك حس به صورت بييش از حد، سبب مي شود، كه احساسات ديگر تحت الشعاع قرار گيرند، و از هر نوع جلوه گري و خودنمايي باز بمانند. چه بسا در طول زندگي افرادي را ديده ايم كه دوره اي از عمر خود

به انكار خدا و نفي ماوراء طبيعت تظاهر مي كنند ولي همين افراد در مواقع بيچارگي دست به دامن خدا مي شوند. حتي گاهي همين افراد ناخودآگاه در مقالات و نوشته ها و سخنراني ها و كنفرانس ها به گونه اي حس خداجويي خود را نشان مي دهند. مثلاً دانشمندي كه مي گويد: «طبيعت براي انسان دو كليه آفريده است تا اگر يكي از كار افتاد از ديگري به عنوان زاپاس استفاده شود» همين شخص ناخودآگاه به وجود خدا اعتراف مي كند، زيرا او با اين عبارت به طور صريح مي رساند كه بر اين جهان وبالأخص خلقت انسان انديشه و فكر عظيمي حكومت مي كند، به طوري كه از نحوه فعاليت كليه و مقدار فرسودگي آن كاملاً آگاه بوده است. از اين جهت

------------------ صفحه 30

فرسودگي كليه را پيش بيني كرده و آن را جفت آفريده است. آيا يك چنين فكر و يك چنين طرح و نقشه از طبيعت كور و كر، از ماده بي عقل و بي شعور كه به صورت اتم هاي بي شمار در اين جهان موجودند، ساخته است؟! بنابراين، دانشمند ياد شده به جاي اين كه بگويد «خدا» لفظ «طبيعت» را به كار برده است، ولي در حقيقت فعل خدا را در ظاهر به طبيعت نسبت مي دهد. 3. حس مذهبي مولود عوامل مادّي نيست...

از اين كه ما مي بينيم حس خداجويي در تمام نقاط گيتي و در همه اعصار وجود داشته است نتيجه مي گيريم كه اين حس يك نداي باطني است و محركي جز فطرت ندارد، زيرا اگر مولود شرايط جغرافيايي و يا عامل ديگري بود، بايد

در يك قسمت از جهان و در يك قشر از مردم كه شرايط واحدي از نظر اقتصادي و سياسي دارند، وجود داشته باشد، در صورتي كه كاملاً عكس آن را مشاهده مي كنيم، ولي بايد توجه داشت كه فطري بودن يك حس دليل بر آن نيست كه همواره تجلي بخش باشد و در همه شرايط مورد توجه قرار گيرد، چه بسا ممكن است علاقه انسان به جاه و مقام و سرگرمي هاي خوش زندگي، او را از بسياري از فضائل اخلاقي و امور فطري كه همگي سرچشمه دروني دارند غافل سازد، اصولاً امور فطري انسان

------------------ صفحه 31

منحصر به خداخواهي نيست بلكه غير از آن، انسان داراي غرايز ذاتي و طبيعي ديگري است و توجه بيشتر به اعمال يك غريزه، طبعاً انسان را از ديگري باز مي دارد. شما ملاحظه بفرماييد: كنجكاوي و كشف رازهاي نهفته طبيعت از امور فطري انسان است، و هر فردي به تحقيق و كاوش علمي در امور گوناگون، علاقه فطري دارد. ولي به طور مسلم اين شعور باطني در هر محيطي شكوفا نمي گردد، بلكه اين حس در محيط مناسب و با وجود دوستان همفكر به طور فطري انجام وظيفه مي كند، در شرايط نامناسب آن چنان خاموش و آرام مي شود كه چه بسا اگر شرايط نامناسب ادامه يابد، خود اين حس به دست فراموشي سپرده مي شود، همچنين است علاقه به همسر و ازدواج و يا گرايش به كسب مال و مقام كه مورد علاقه انسانند، و همگي ريشه فطري دارند، ولي در هر شرايطي قدرت رشد و نمو ندارند، چه بسا اشباع يكي از اين غرايز،

موجب فراموشي بقيه مي گردد. حس خداجويي نيز بسان اين امور است، چه بسا سرگرمي ها و ماده پرستي، غرق شدن در شهوات و توجه به لذايذ سبب مي شود كه انسان از برخي از اموري كه به طور طبيعي به آنها علاقه مند است غفلت ورزد، چه بسا انسان در مواقع خاصي گرسنگي و تشنگي و تمايلات جنسي خود را فراموش مي كند، تا وقتي كه عوامل فراموشي كه پرده نسيان بر روي فطرت و غريزه افكنده اند از بين بروند، فطرت

------------------ صفحه 32

خود را نشان مي دهد. ميان امور معنوي مانند توجه به خداوند و به كار بستن اصول اخلاقي و غرق شدن در تمايلات نفساني تضادّ وجود دارد، و اگر كفه تمايلات نفساني به قدري سنگيني كند، كه همه محيط روح و روان ما را فرا گيرد، ديگر مجالي براي ساير تمايلات فطري باقي نمي ماند. مصائب و شدايد از عوامل تكان دهنده اي هستند كه انسان غفلت زده را از خواب سنگين ماديت بيدار مي كند و هر نوع زنگي را كه برصفحه دل نشسته است پاك نموده و محيط را براي تجلي فطرت (توجه به خدا) آماده مي سازد و لذا افراد غافل در شدايد و هنگام فشار و سختي، به ياد خدا افتداه و صميمانه متوجه او مي گردند. درست است گروهي از مردم فقط هنگام ترس و فشار به سوي خدا متوجه مي گردند، ولي در برابر آنان بزرگاني هستند كه براي توجه و احساس ديني آنان وقت معيني نيست،تو گويي ريشه هاي قلوب آنان با جهان ابديت پيوند دارد و درك اين مطلب براي كساني

كه احساس مذهبي آنان به عللي كم فروغ گرديده تا حدي مشكل است و به قول «آلبرت انيشتن» من آن را احساس مذهبي آفرينش يا وجود مي دانم _ بسيار مشكل است كه اين احساس را براي كسي كه كاملاً فاقد آن است توضيح دهم... در اين مذهب، فرد كوچكي آمال و

------------------ صفحه 33

هدف هاي بشر، و عظمت و جلالي كه در ماوراء امور و پديده ها در طبيعت تظاهر مي نمايد، را حس مي كند.(1) انسان سرگرم به لذايد و غافل از خدا، بسان كودك بازي گوشي است كه سرگرم بازي مي شود و از پدر و يا مادر مهربان خود كه در همه كانون وجود او جاي دارند، غفلت ميورزد، امّا همين كه اتفاق بدي براي او رخ مي دهد، فوراً به ياد آنها افتاده و از آنها استمداد مي جويد. وقتي كه بشر زندگي بسيار مرفهي پيدا كرد اشتغالات روزانه او را از توجه به عالم ديگر باز مي دارد، ولي ناگاه با بروز حادثه اي كه مي خواهد آهنگ يك نواخت زندگي را قطع كند، و خود را برابر آن عاجز و ناتوان مي يابد _ در اين لحظه _ واكنشي در روح او پديد مي آيد، كه او را به جهاني برتر و نيرويي عظيم توجه مي دهد. از اين نظر هنگام هجوم بلا، موقع طوفاني بودن دريا، احتمال سقوط هواپيما و يا لحظه يأس و نوميدي از بهبودي، تمام افراد بشر اعم از الهي و مادي، به ياد خدا افتاده و از آن مقام عظيم استمداد مي طلبند، تو گويي فشار و رنج و بلا، زنگار قلوب

را پاك كرده و حس خداجويي در حالي كه به وسيله رنج و درد صيقلي شده است در دل آنها بيدار مي شود.

------------------

1 . دنيايي كه من مي بينم، ص 56.

------------------ صفحه 34

4. تبليغات مخالف آن را ريشه كن نمي سازد

در ميان ملل و اقوام جهان افرادي پيدا مي شوند كه بر اثر رياضت هاي شاق مي توانند از نمو و رشد يك حس دروني بكاهند، مثلاً ميل جنسي، يك نداي فطري و باطني است ولي تاركان دنياي مسيحي، و مرتاضان هند، با تحمل رنج ها از قدرت اين حس به قدري مي كاهند كه كمتر به فكر مسائل جنسي مي افتند ولي همين افراد اگر در شرايط ديگري قرار گيرند، اين حس خفته بار ديگر در آنها بيدار شده و شروع به فعاليت مي نمايد. بنابراين معني فطري بودن يك مسأله اين نيست كه در هر شرايطي جلوه كند بلكه كليه نداهاي فطري در صورتي تجلي مي كنند كه حجابي در برابر آنها قرار نگيرد. ما كه مي گوييم توحيد و حس خداجويي از امور دروني و باطني است نه به آن معني است كه هيچ عاملي از قبيل تبليغات و محيط در شدت و ضعف آن مؤثر نيست بلكه براي بروز اين حس، بسان ساير احساسات زمينه هاي مساعدي لازم است كه براي جلوه فطرت در آن شرايط مانعي نباشد. شكي نيست كه تبليغات از رشد و نمو بسياري از نداهاي دروني مي كاهد، ولي ريشه آن را نمي سوزاند حتي در اوج قدرت ماركسيسم كه قدرت آن بر يك سوم از مردم جهان سايه افكنده بود و گروهي

------------------

صفحه 35

مي كوشيدند كه حس مذهبي را در اقوام و مللي نابود سازند مع الوصف موفقيت آنها در اين مبارزه ناچيز بود و نتوانستند قلوب توده ها را از اين حس خالي كنند. با اين كه تاكنون پنجاه و چهار سال از انقلاب كمونيستي در جماهير شوروي مي گذرد(1) هنوز حس مذهبي و مذهب خواهي و توجه به معنويت قدرت خود را در اعماق قلوب بسياري از مردم شوروي سابق حفظ كرده است و براي همين جهت در اواخر عمر رژيم بلشويكي به مسيحيان و مسلمانان تا حدودي آزادي داده شده بود كه تحت شرايطي مراسم مذهبي را برگزار كنند. بسيار مناسب است كلماتي از دانشمندان و پي افكنان علوم درباره حس خدايابي بشر نقل شود. دانشمند موشكي آمريكا آقاي «فون برون» كه او را پدر علوم موشكي امريكا مي نامند و او بود كه با قدرت علمي خود و سيستم موشكي خاص خويش توانست سفينه هاي فضايي را در كرات آسماني پياده كند، ضمن مصاحبه جالبي كه اخيراً با او به عمل آمد، درباره خداشناسي چنين گفت:«خوب گوش كنيد من با بسياري از دانشمندان جهان آشنا شده ام و تعداد زيادي از آنان را مي شناسم ولي

------------------

1 . حكومت تزار با انقلاب هواداران مكتب كمونيسم در اكتبر 1917 درهم پيچيده شد. رقم بالا مربوط به دوران نگارش كتاب است، ولي با فروپاشي شوروي، و بازگشت به سرمايه داري، انقلاب ديگري جاي انقلاب اكتبر را گرفت.

------------------ صفحه 36

هرگز به دانشمندي برخورد نكرده ام كه شايستگي عنوان دانشمند را داشته باشد و بتواند طبيعت را توجيه و تفسير كند بي آن كه

پاي خدا را به ميان آورد و به نحوي از انحاء دخالت خداوند را در جهان آفرينش و آنچه كه دانشمندان با كلمه طبيعت از آن نام مي برند، ناديده انگارد. علم در جستجوي درك آفريدگار است و هيچ كس نمي تواند كاري بكند جز اين كه در صدد درك خالق باشد، دانشمندي كه تصور مي كند جز اين كاري بكند بايد خيلي بيچاره و درمانده باشد، دانشمندي كه فقط به تماس سطحي با مسائل اكتفاء مي كند و به عمق آن نظر نمي افكند آدم بدبختي است من شخصاً سعي مي كنم هميشه به عمق نگاه كنم و با آن عمق چيزها را خوب ببينم».(1) دكتر الكسيس كارل مي گويد: «احساس عرفاني جنبشي است كه از اعماق فطرت سرچشمه مي گيرد در حقيقت يك غريزه اصلي انساني است همان طور كه انسان به آب و اكسيژن نياز دارد، به اعتقاد به خدا نيز نيازمند است». پاسكال مي گويد: «به وجود خداوند دل گواهي مي دهد نه عقل، وايمان از اين راه به دست مي آيد». ويل دورانت مي گويد: «ايمان امري طبيعي است و مستقيماً زاييده نيازمندي هاي غريزي و احساساتي ما است».

------------------

1 . كيهان شماره 7681، صفحه 6.

------------------ صفحه 37

مجموع اين بيانات روشن نمود كه در روح انساني بعدي به نام حس خداجويي و خداخواهي هست و تمام افراد بشر به مقتضاي سرشت خويش خواه ناخواه به سوي آن كشيده مي شوند، از آن جا كه يك چنين توجه، امري غريزي و فطري است و عاملي جز نهاد انسان ندارد، هر نوع جذبه و كشش محصول آن مي باشد. يك

چنين ايمان را كه به قوانين علمي و استدلالات فني و فلسفي متكي نيست، توحيدفطري مي نامند و حساب آن با توحيد استدلالي كه بر دلايل عقلي و علمي استوار است جدا است اگر چه بسياري از دانشمندان ميان اين دو نوع توحيد چندان فرقي نمي گذارند. توحيدي فطري و كشيده شدن بشر به سوي خدا آن هم به صورت ناخودآگاه، بسان ميل كودك و علاقه او به پستان مادر است كه بي اختيار به سوي آن كشيده مي شود و هنگامي كه كودك گريه مي كند نمي داند گمشده او چيست امّا خواه ناخواه دنبال اين گمشده مي گردد تا به آن برسد و به قول مولوي: همچو مي_ل كودكان با م_ادران *** س_رّ مي_ل خ_ود ن_دان_ند در لب_ان همچو مي_ل مف_رط هر نو م_ري_د *** س_وي آن پي_ر ج_وانبخت مجي_د اينجا از تذكر نكته اي ناگزيريم و آن اين كه تمام ملل جهان با

------------------ صفحه 38

عقايد گوناگوني كه دارند همگي به دنبال خدا هستند. چيزي كه هست، گروهي بر اثر راهنمايي عقل و پيامبران الهي خداي واقعي را از خدا نمايان تميز مي دهند، ولي گروهي بر اثر جهل و ناداني بت را به جاي خداي واقعي مي پذيرند و به قول حافظ «چو نديدند حقيقت ره افسانه زدند». اگر يك رهبر آسماني به زبان تمام افراد بشر آشنا باشد مي تواند به همه اين اختلافات خاتمه دهد و همه را به سوي خداي واحد بخواند و بگويد همه شما دنبال يك مقصود و يك مرام هستيد چيزي كه كعبه دل شما و معشوق قلب شما است. اين بت و اين

جرم آسماني نيست، بلكه گمشده شما همان خداي جهان است كه آفريدگار هر دو مي باشد و نزاع شماها درباره معبود بسان نزاع آن چهار نفر است كه همگي مي خواستند كه با يك درهم يك چيز بخرند. چون زبان يكديگر را نمي دانستند و هر كدام تصور مي كرد كه مطلوب وي غير از خواسته آن سه نفر ديگر است پس به جنگ و نزاع برخاسته و مشت ها را براي هم گره مي كردند. مولوي اين حقيقت را در قالب داستاني ريخته مي گويد: چاركس را داد مردي يك درم *** هر يكي از شهري افتاده به هم ***

------------------ صفحه 39

فارسي و ترك و رومي و عرب *** جمله با هم در نزاع و در غضب فارسي گفتا از اين من وارهيم *** هم بيا كاين را به انگوري دهيم آن عرب گفتا معاذ اللّه لا *** من عنب خواهم نه انگور اي دغا آن يكي كز ترك بود گفت اي گزم *** من نمي خواهم عنب خواهم ازوم در تنازع مشت بر هم مي زدند *** كه ز سر نام ها غافل بدند مشت بر هم مي زدند از ابلهي *** پر بدند از جهل، وزدانش تهي صاحب سري عزيزي صد زبان *** گر بدي آنجا، بدادي صلحشان پس بگفتي او كه من ز اين يك درم *** آرزوي جمله تان را مي خرم(1) اين خلاصه گفتار ما بود درباره توحيد فطري و احساس قلبي بشر نسبت به آفريدگار جهان.

------------------

1 . مثنوي، دفتر دوم، ص 196_ 195. صفحه 40

2- نظم و محاسبه در جهان آفرينش

توحيد استدلالي

2- نظم و محاسبه در جهان آفرينش

روشن ترين

و همگاني ترين راه براي اثبات صانع، وجود نظم در جهان آفرينش مي باشد.همان طور كه وجود اثر، گواه بر وجود مؤثر است، همچنين صفات آن، دليل و راهنما بر صفات مؤثر مي باشد. مثلاً: اگر وجود اتومبيل گواه بر وجود سازنده آن است، همچنين خصوصيات و نظام صنعتي آن، شاهد زنده بر اطلاعات وسيع سازنده آن از علوم مربوط به اتومبيل سازي است. اين خصوصيات نه تنها ما را به سازنده آن رهبري مي كنند بلكه گواهي مي دهند كه پديد آرنده هاي اين مصنوع، از علوم رياضي و طبيعي و يا فرهنگي و هنري كاملاً آگاه بوده، و در پرتو عقل و انديشه دست بر آفرينش چنين آثاري زده اند.

------------------ صفحه 41

توضيح اين كه: در جهان دو نوع فاعل داريم: 1. فاعل عاقل و خردمند كه تمام كارهاي خود را از روي نقشه و فكر انجام مي دهد، قطعاً مصنوع يك چنين صانع، از نظم و انتظام برخوردار بوده، و همه كارهاي او حساب شده خواهد بود. 2. فاعل فاقد شعور به نام «تصادف»، اثر يك چنين فاعل طبعاً فاقد نظم و نقشه خواهد بود. مثلاً: هرگاه يك ميليون تن مصالح ساختماني را در اختيار مهندس قرا دهيم اثر كار او ساختمان چند طبقه اي خواهد بود كه همه چيز آن تنظيم شده و هر چيزي از آن در جايگاه خود قرار خواهد داشت. اگر همين مصالح در اختيار سيل و يا انفجارهاي اتمي و يا زلزله قرار گيرد جز هرج و مرج و نفله شدن مصالح، نتيجه ديگري نخواهد داشت. مطالعه جهان آفرينش ما را به نظم دقيق و بسيار

حساب شده اي رهبري مي كند، نظمي كه مطالعه دقيق يك ذره ناچيز آن، به نام اتم و سلول نياز به تخصص و تحصيل ساليان دراز دارد. هنوز بشر با اين قدرت چشم گير علمي به رموز نهفته در واحد حيات (سلول) دست نيافته است و قسمتي از اسرار آن زير پرده جهل انساني نهفته مي باشد.

------------------ صفحه 42

در بدن انسان ميلياردها سلول زنده كه هر كدام با نظام پيچيده اي آفريده شده اند وجود دارد، و هر يك به تنهايي مي تواند ما را به وجود صانع دانا و توانا رهبري نمايد، در اين صورت به تعداد سلول هاي بدن هر انسان، دليل بر وجود صانع عالم و دانا داريم. تعداد سلول هاي بدن يك انسان، متجاوز از سه ميليارد است. از ساختمان سلول بگذريم، هر يك از اعضاء مختلف بدن انسان با نظم و نقشه بس عجيبي آفريده شده كه آشنايي به خصوصيت هر يك از اعضاء مانند قلب، كبد، چشم و گوش و ديگر اعضاء نياز به تخصص در آن رشته دارد و هرگز نمي توان گفت كه اين نظامات معلول تصادف و انفجار ماده نخستين بوده است. اگر در محيط خارج از حوزه بدن خود، به مطالعه و بررسي بپردازيم پي مي بريم كه نظامات عجيب جهان بالا، يعني منظومه شمسي و كهكشاني كه منظومه ما جزء ناچيزي از آن است، با يك نظم حيرت زا و حركات منظم و فواصل حساب شده و ديگر مسائل مربوط به اوضاع فلكي اداره مي شوند، كه هرگز احتمال اين كه اين نظامات، مخلوق تصادف و انفجار ماده نخست بوده، در نظر

انسان جز افسانه چيز ديگري نخواهد بود. فواصل خورشيد در منظومه ما (منظومه شمسي) با سياراتي كه دور آن مي چرخند آن چنان حساب شده است كه اگر فاصله آنها به

------------------ صفحه 43

غير اين صورت بود، يعني كمتر يا زيادتر بود، نظم منظومه دستخوش اختلال مي گرديد، يا سيارات از خورشيد جدا شده به نقطه بس دوري پرت مي شدند و يا اين كه بر اثر نزديكي سيارات به خورشيد تحت تأثير جاذبه آن قرار گرفته، و با آن برخورد مي كردند. از نظامات جهان بالا بگذريم ساختمان هر گل و گياهي و يا نهال و درختي، به قدري منظم و حساب شده است كه حيرت و تعجب هر گياه شناسي را برمي انگيزد، دستگاه تغذيه و لوله كشي هر يك از گياهان، آن چنان روي برنامه است كه آب و هوا و غذا به تمام نقاط گياه و درخت مي رسد بدون اين كه در اين ميان جزئي از درخت به حقوق اجزاء ديگر دست اجحاف دراز كند. مهم تر از همه نظام «تلقيح» آنها است كه حيرت انسان را برانگيخته و انسان بي اختيار انگشت تعجب به دندان مي گيرد. نظامي كه بر مطلق جانداران حكومت مي كند و همچنين تناسب ساختمان بدني هر جانداري با نحوه زندگي و محيط زيست آن، گواه بر مداخله عقل و تدبير در خلقت آنها است. هر قلبي كه در سينه جانداري مي تپد، خود گواه بر نظارت خالقي دانا و توانا بر آفرينش آنها است از اين جهت به تعداد قلب هايي كه در سينه هاي جانداران مي تپند، دليل بر وجود خداي دانا

و توانا داريم. هرگاه پيوند قلب به علم و دانش و قدرت و توانايي نياز دارد،

------------------ صفحه 44

ساختن خود قلب و به كار انداختن آن قطعاً به علم و قدرت بيشتري نياز خواهد داشت. شگفت اين جا است كه ما هرگز باور نمي كنيم كه عمل پيوند قلب خود به خود انجام بگيرد و يا معلول تصادف باشد بلكه مي گوييم اين كار بايد زير نظر تيم پزشكي متخصص عمل جراحي قلب، صورت بپذيرد _ مع الوصف _ چگونه احتمال مي دهيم كه ساختمان قلب تمام اين جانداران از نخستين روز تاكنون معلول تصادف كور و كر بوده، و هرگز روي نقشه و برنامه انجام نگرفته است. هر رشته اي از رشته هاي علوم طبيعي متكفل بيان نظم و قوانين ثابت و استوار جهان آفرينش است در اين صورت به تعداد فرمول هاي علمي و قوانين ثابت شده جهان گواه بر وجود خداي عالم و دانا داريم. علوم طبيعي بسان سكه دو رويه است يك طرف آن از قوانين جاري و حاكم در عالم آفرينش سخن مي گويد، طرف ديگر آن ما را به خداي جهان كه با علم نامتناهي و قدرت نامحدود خود به ماده نخست سر و صورت و نظم و نظام بخشيده است، رهبري مي نمايد. روشن ترين و همگاني ترين دليل بر وجود خداي جهان برهان «نظام» در جهان آفرينش است از اين نظر، در قرآن مجيد و احاديث پيشوايان معصوم روي اين دليل بيش از دلايل ديگر تكيه شده و

------------------ صفحه 45

بسياري از ريزه كاري هاي جهان خلقت را تشريح كرده است. مفضل بن عمر از

شاگردان برجسته امام صادق(عليه السلام) است. وي روزي مذاكره «ابن ابي العوجاء» (مادي دوران خود) را با فردي از همفكرانش در كنار قبر پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)، شنيد و از جمله سخنان او اين بود: جهان بدون صانع و سازنده و تدبير و انديشه اي پديد آمده و اين نظام و صورتگري همگي خاصيت ذاتي خود ماده است بدون اين كه تدبيري در ميان باشد.(1) مفضل از اين جريان و اين كه كفر و الحاد به مركز اسلام و محل نزول وحي راه يافته است سخت متأثر شد و پس از انتقاد كوتاهي از منطق «ابن ابي العوجاء» فوراً حضور امام صادق(عليه السلام) رسيد و او را از آنچه ديده و شنيده بود آگاه ساخت. امام به وي وعده داد كه با تشريح نظام خلقت و اسرار آفرينش، و شك را از دل او بزدايد، از اين جهت دستور داد: فردا صبح هر چه زودتر با امام ملاقات كند. مفضل مي گويد: من از شوق در پوست نمي گنجيدم و دقيقه شماري مي كردم كه فجر صادق طلوع كند و آفتاب بالا آيد تا حضور امام شرفياب گردم. من براي اين كه سخنان امام را به خوبي ضبط كنم قلم و كاغذي همراه خود برده و چهار روز متوالي در اتاق خلوتي مجموع املاهاي

------------------

1 . انّ ذلك باهمال لا صنعة فيه ولا تقدر ولا صانع ولا مدبر بل الأشياء تتكون من ذاتها بلا مدبر وعلي هذا كانت الدنيا لم تزل ولا تزال. بحار، ج3، ص 57.

------------------ صفحه 46

امام را شنيده و ضبط نمودم و به صورت كتابي درآوردم.(1) امام(عليه السلام)

در اين چهار مجلس تنها روي برهان نظم تكيه كرده و قسمتي از اسرار جهان آفرينش و نظام شگرف عالم را تشريح كرده و نتيجه گرفته است كه يك چنين نظامات دقيق بدون صانع مدبر كه از روي نقشه و برنامه اساس خلقت را پي ريزي كند، امكان پذير نيست. *** ما درباره برهان نظم بيش از اين سخن نمي گوييم زيرا هر رشته اي از علوم طبيعي ما را به درياي بي كران نظم رهبري كرده و عقل و خرد نيز گواهي مي دهند كه يك ميلياردم نظم گيتي نمي تواند معلول تصادف و انفجار ماده نخستين باشد. فرض كنيد وارد اتاقي مي شويم و مي بيينيم كه يك فرمول رياضي و يا شيمي روي تخته سياه به دقت نوشته شده است و اعداد و علايم به نظم خاصي كنار يكديگر قرار گرفته اند. آيا هيچ عاقلي احتمال مي دهد كه صورت مسئله و يا فرمول هاي رياضي به وسييله كودك خردسالي كه بهره اي از خواندن و نوشتن ندارد، به طور تصادف و در حالت بازي با گچ، بر روي تخته سياه نوشته شده است.

------------------

1 . توحيد مفضل كه بزرگ ترين كتاب توحيدي عصر حضرت صادق(عليه السلام) است و همه اين مباحث را در چهار جلسه املاء كرده و مفضل نوشته است. در بحارالأنوار درج شده است، به ج3، ص 75_ 151 مراجعه شود.

------------------ صفحه 47

هرگاه «خودرو» زير پاي خود را اوراق كنيم و تمام ابزار و لوازم آن را در ميان بشكه بسيار بزرگي بريزيم و هزاران مرتبه آن را تكان دهيم آيا احتمال مي دهيم كه هر يك

از آن ابزار گوناگون، در جاي خود قرار گرفته و به صورت يك «خودرو» صحيح و يا نيمه صحيح درآيد. يك ماشين حساب كه در مدت كمي فرضيه ها و معادلات مشكل دو بعدي را حل مي كند نياز به مبتكر و عقل و انديشه دارد آيا مغز هر يك از افراد بشر كه هزاران مرتبه از يك مغز الكترونيكي پيچيده تر و نيرومندتر است بدون يك طراح عليم و حكيم مي تواند به وجود آيد. به راستي هيچ دانشمندي نمي توند اسرار شگفتي هاي جهان طبيعت را بدون استمداد از نيروي غيبي به درستي تفسير و تشريح كند. راهنمايي قرآن

قرآن مجيد در آيات فراواني روي برهان نظم تكيه كرده و نظر ما را به نظام بديع خلقت جلب نموده است. اينك به نقل و ترجمه يك آيه به پايان مي رسانيم: (إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيلِ وَالنَّهار وَالفُلْكِ الّتي تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاس وَما أَنْزَل اللّه مِنَ السَّماءِ مِنْ ماء فَأَحيا بِهِ الأَرضَ بَعْدَ مَوْتِها وَبَثَّ فِيها

------------------ صفحه 48

مِنْ كُلِّ دابّة وَتَصريفِ الرِّياحِ وَالسَّحابِ المُسَخَّر بَيْنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ لآيات لِقَوم يَعْقِلُون).(1) «به راستي در آفرينش آسمان ها و زمين، و اختلاف شب و روز، و گردش كشتي در دريا به صورتي كه مردم بهره مي برند و در باراني كه خداوند از آسمان فرو فرستاده، و در پرتو آن زمين هاي مرده را زنده ساخته، و جنبدگاني را در روي زمين پخش كرده است، و وزش بادها و ابرهايي كه در ميان آسمان و زمين مسخر نموده است، براي خردمندان آيات و نشانه هاي از خداوند است». بررسي

نظام و اسرار هر يك از اين موضوعات (مانند آفرينش آسمان ها،زمين، اختلاف شب و روز، گردش كشتي در دريا، ريزش آب از آسمان، پخش جنبندگان در سطح زمين، وزش بادها و تسخير ابرها ميان آسمان و زمين) ما را به خداي جهان پديد آرنده اين نظام رهبري مي كند. دريافت انسان هاي عادي از نظام جهان هر چند سطحي و غير عميق است و آنان جز يك رشته جريان هاي منظم، چيزي را درك نمي كنند _ مع الوصف _ همين دريافت در هدايت و رهبري آنان به سوي خدا كافي است تا چه رسد كه اين نظامات از دريچه علوم روز

------------------

1 . سوره بقره، آيه 164.

------------------ صفحه 49

مورد بررسي قرار گيرند. در اين صورت تشريح هر يك از مواد كه در آيه وارد شده است به نوشتن كتاب قطور همراه با تخصص شايان توجه، نياز دارد. *** پاسخ دو سؤال

اكنون كه برهان نظم به گونه اي تشريح گرديد شايسته است پاسخ دو سؤالي را كه پيرامون برهان نظم وجود دارد بگوييم: اين دو سؤال از حربه هاي مادي هاي امروز به شمار مي رود. اينك سؤال نخست: آنان مي گويند: روشن ترين دليل شما بر وجود صانع نظم جهان آفرينش است ولي كسي مي تواند آفرينش جهان را منظم معرفي كند، كه بر تمام اسرار آفرينش واقف باشد. شما هنگامي مي توانيد نظام جهان را ثابت كنيد كه بر سراسر جهان، محيط و مسلط باشيد، در صورتي كه با اين علم محدود، چگونه مي توانيد تسلط خود را بر جهان ثابت نماييد، و با اين علم محدود چگونه مي توانيد

جهان نامحدود را منظم و حساب شده معرفي كنيد؟ و به عبارت ديگر: درست است كه بشر تا آنجا كه از گيتي فهميده است جز نظم، چيز ديگري دستگيرش نشده است، امّا

------------------ صفحه 50

معلومات بشر نسبت به مجهولات وي بسيار ناچيز و حكم صفر را دارد، از كجا معلوم كه در آن قسمت مجهول جهان، نظم و حساب برقرار باشد. بنابراين، تا بشر بر تمام اسرار گيتي مسلط نشود هرگز نخواهد توانست داوري كند كه همه جهان خلقت روي حساب و برنامه آفريده شده است زيرا چه بسا احتمال مي دهيم كه در آن قسمت ديگر جهان، هرج و مرج و «لانظامي» حكم فرما باشد. پاسخ

هرگز ما نمي گوييم: با پيشرفت قابل توجه علم، همه اسرار اين جهان، براي بشر معلوم گشته است، و تمام معماهاي هستي حل گرديده است، بلكه چنان كه دانشمندان مي گويند: هر اندازه بر حجم معلومات بشر افزوده مي شود به همان اندازه بر حجم معلومات بشر افزوده مي شود به همان اندازه تعداد مجهولات او نيز افزايش مي يابد. بلكه ما مي خواهيم ثابت كنيم اين جهان (تا آنجا كه علم را كشف كرده و پرده از روي آن برداشته است)داراي نظم حكيمانه و حيرت انگيزي است و ما هرگز درباره آنچه از نظر علوم، مستور مانده نمي خواهيم داوري كنيم، بلكه ما مي گوييم قلمروي كه علم روشن كرده سراسر نظم است و حساب، البته اين دايره گرچه در برابر

------------------ صفحه 51

مجموع اسرار جهان خلقت حكم «صفر» را دارد، ولي نسبت به خود وسيع و قابل توجه است و همين اندازه براي اثبات وجود

خداوند حكيم و دانا كافي است. زيرا نمي توان يك ميلياردم نظمي را كه علم روشن ساخته است، معلول تصادف طبيعت فاقد شعور دانست بلكه مي توان آن را نمونه اي از بقيه سازمان جهان هستي قرار داد. بد نيست براي روشن شدن مطلب اين مثال را در نظر بگيريد: فرض كنيد كتاب فوق العاده قطوري در يكي از زيرزمين هاي مربوط به زمان هاي گذشته، به دست ما افتاد، و پس از سال ها كوشش و تلاش مداوم و استفاده از صدها كتاب ديگر و استاد، موفق شديم چند صفحه اي از آن را بفهميم و در همين چند صفحه يك دنيا حقايق و اسرار بلكه در هر سطري نكته اي پر مغز و مطالبي عالي و پرارزش بيابيم،ما اگر چه از مطالب بقيه كتاب و از صحت و سقم آن به كلي بي خبريم، ولي اجمالاً از همين چند صفحه مي توانيم پي ببريم كه اين كتاب اثر يك نابغه جهان علم، و يك دانشمند لايق و برجسته بوده است، از همين چند صفحه اجمالاً مي توانيم بفهميم كه در صفحات ناخوانده هزاران اسرار و نكات پر مغز علمي است كه ما هنوز شايستگي درك آن را نداريم. ***

------------------ صفحه 52

پرسش دوم

هرگاه اين نظامات به طور دفعي پديد آمده باشند، در اين صورت چاره اي جز اين نيست كه بگوييم با دخالت يك انديشه بزرگ و علم و قدرت نامحدود، نقشه اين جهان طراحي شده است. و با محاسبات دقيق، خلقت انجام گرفته است، ولي هرگاه به طور تدريج و در پرتو يك سلسله تصادف هاي تدريجي ،به طور بي نهايت

پديد آمده باشند، در اين موقع وجود نظم گواه بر مداخله خالق دانايي نخواهد بود بلكه يك سلسله تصادف هاي بي شماري، موجب اين نظامات گرديده است. اين انديشه موقعي قوت گرفت كه «داروينيسم» تكامل تدريجي انواع را با اصول چهارگانه خود كه مهم آن انتخاب طبيعي و بقاء اصلح است ارائه داد، زيرا در اين فرضيه در هر تصادفي موجودات جهان به طور طبيعي غربال مي شوند و در ميان آنها آنچه كه قابليت بيشتري براي بقا دارد، باقي مي ماند، روي اين اساس مي توان گفت رشته تكامل هاي تدريجي بي نهايت، در سراسر جهان آفرينش، منجر به اين نظامات شگرف در آسمان و زمين گرديده است. امّا پاسخ اين سؤال نيز روشن است زيرا درست است كه برخي از تكامل هاي تدريجي موجب پيروزي موجود در ميدان تنازع مي گردد، مانند پيدايش پرده شناي انگشتان برخي از مرغها كه سبب مي شود در

------------------ صفحه 53

آب نيز بسان خشكي زندگي كنند، ولي برخي از دستگاه هاي عظيم و پر پيچ، تنها در صورتي مي تواند براي موجود مايه پيروزي شود كه همه آن دستگاه با خصوصيات خود يك جا و همزمان بوجود آيد، و در غير اين صورت اجزاء ناقص آن كوچك ترين سودي به حال آن نخواهد داشت مانند دستگاه عظيم بينايي كه در صورتي مفيد واقع مي شود كه همه طبقات چشم از پرده هاي مختلف و آب هاي گوناگون در يك آن بوجود آمده باشد هرگاه يك چنين تكاملي در ظرف ميليون ها سال انجام گيرد چون تحولات قبلي بدون پديد آمدن آخرين مرحله، به حال موجود مفيد

واقع نخواهد شد، از اين نظر موجب پيروي و بقا انتخاب او نخواهد گرديد. به عبارت ديگر «تغييرات مولد قابليت تغيير فردي، چون هميشه خفيف و ناچيزند، سود يا زيان آنها هم اجباراً بسيار كوچك است آيا اين تغيييرات مي توانند تحولي به منظور انتخاب فرد لايق تر و مستعدتر انجام دهند؟ هيچ كس نمي تواند بپذيرد كه شاخي درازتر از چند ميلي متر، و پرده هايي به ضخامت دو يا سه ميلي متر مي تواند صاحب خود را از گزند حوادث برهاند. تنازع بقا ميدان مسابقات «المپيك» نيست و نمي توان آن را به مسابقات اسب دواني كه در ازاي سر اسب هم در پيروزي دخيل است تشبيه كرد فقط تغييرات بزرگ محاسن يا معايب كافي را براي انجام انتخاب انسب پديد مي آورد از اين رو

------------------ صفحه 54

امتيازات فردي داراي اهميتي بسيار كوچك مي باشد».(1) كرسي موريسن پس از بحث در ساختمان عجيب چشم به اين حقيقت در كتاب خود اشاره نموده مي گويد: بايد دانست كه همه تشكيلات عجيب از مردمك ديده گرفته تا شمش ها و مخروط ها و اعصاب، با يكديگر و در آن واحد به وجود آمده اند زيرا اگر يكي از نظامات پيچيده ناقص باشد چشم غير مقدور خواهد بود و با اين وصف آيا مي شود تصور كرد كه همه اين عوامل خود جمع آمده و هر يك از آنها وضع نور را طوري تنظيم كرده است كه به كار يكديكر بخورد و حوايج آنها را رفع كند. *** گذشته از اين پيدايش اين نظام حيرت آور، از طريق تصادفات بي نهايت، نياز به زمان

بس نامتناهي دارد كه حدوث منظومه شمسي و مقدار عمر كوتاه آفتاب و زمين مانع از صحت چنين فرضيه است. طولاني ترين فرضيه براي عمر زمين از روي محاسبه مواد (راديو اكتيو) در سنگ ها همان سه ميليارد سال است با اين وضع چگونه مي توان گفت: اين نظام بر اثر تصادف هاي پياپي در زمان هاي نامحدود پديد آمده است؟!

------------------

1 . بنياد انواع، ص 62، وي در ص 134 در تفسير پيدايش اعضاء برجسته بدن از طريق تصادف بيان شيوايي دارد.

------------------ صفحه 55

3- راه يابي جانداران

3- راه يابي جانداران

ابتكارات راه يابي عجيب حشرات و ساير جانداران يكي از نشانه هاي روشن وجود «او» است. يكي از براهين خداشناسي، حس «راه يابي» است كه دستگاه آفرينش در نهاد هر جانداري گذارده است به طوري كه هر موجود زنده، هنگامي كه چشم به جهان هستي مي گشايد، در پرتو يك نيروي مرموز به راه زندگي آشنا مي گردد، و مي تواند به خود و هدفي كه براي آن آفريده شده است برسد. موسي بن عمران(عليه السلام) به هنگام دعوت فرعون به اين برهان اشاره

------------------ صفحه 56

مي كند، وقتي فرعون از خداي موسي سؤال كرد وي در پاسخ چنين گفت : (الّذي أَعْطي كُلّ شَيْء خَلْقهُ ثُمَّ هَدي)(1) «خدايي كه موجودات جهان را آفريده، سپس او را به هدفي كه براي آن آفريده شده است راهنمايي نمود». اساس اين برهان را مسئله راه يابي و هدايت اين موجودات تشكيل مي دهد، و از وجود چنين نيروي مرموز كه به اصطلاح قرآن وحي الهي ناميده مي شود پي به «الهام دهنده» آن مي برم، بالأخره

اين نيروي مرموز و اين آشنايي به راه و رسم زندگي، آن هم بدون تربيت در مكتبي، طبعاً الهام دهنده اي لازم دارد. ما هم اكنون با طرح چند مثال نمونه هايي از اين هدايت تكويني را در اين جا يادآور مي شويم البته طرح اين نمونه ها نبايد موجب تعجب گردد يا به نظر كوچكي به آنها بنگريم زيرا دانشمندان از بررسي موارد جزئي، قوانين كلي را استكشاف مي نمايند. نيوتن قانون جاذبه عمومي را از سقوط يك سيب از درخت كشف نمود. ارشميدس اصول مربوط به وزن مخصوص را از سبكي وزن جسم در آب بدست آورد. و گاليله از مشاهده چهل چراغ كليسا قانون كلي طبيعي «سقوط

------------------

1 . سوره طه، آيه50.

------------------ صفحه 57

اجسام» را بدست آورد.(1) از اين نظر نبايد از موارد جزئي غفلت نمود، و يا نسبت به آنها بي اعتنايي نشان داد. اينك مواردي چند از اين هدايت تكويني و الهام غيبي را كه در جهان جانداران وجود دارد، از نظر شما مي گذرانيم. 1. اگر به مورچه هايي كه در گوشه و كنار خانه هاي ما ، زندگي مي كنند، نگاهي بيفكنيم غوغايي از زندگي و تمدن در لانه هاي آنها مشاهده مي كنيم، اين حشره سر از تخم درمي آورد، بدون راهنمايي معلمي و آموزگاري به كليه نيازمندي هاي خود آشناست و راه برطرف كردن آن را مي داند. مثلاً در لانه سازي، تخم گذاري، جمع دانه و دو نيم كردن دانه ها، و استفاده از حيوانات اهلي ريز و كشت و زرع و... كاملاً مهارت دارد، تا آن جا كه گاه بيگاه به تفريح

پرداخته، و مجالس انس و تفريحي براي خود تشكيل مي دهد. اين حشره آن چنان به اصول كشاورزي و خصوصيات دانه ها آشنا است كه مي داند بايد برخي را دو نيم و برخي ديگر را مثلاً چهار نيم كند، و بدون كوچك ترين خطا، كارهاي مربوط به زمستان را در تابستان به نحو احسن انجام مي دهد. طول لانه هاي اين حشره نسبت به منطقه هاي مختلف متفاوت است، در مناطقي مانند استراليا، گاهي طول لانه آنها به 8متر

------------------

1 . تاريخ علوم، صفحه 188.

------------------ صفحه 58

مي رسد، همين حشره براي اتاق هايي كه مي سازد دو پنجره مي گذارد و در مواقع گرمي هوا آنها را باز نموده و در فصل سرما آنها را مي بندد. 2. موريانه، اين حشره ريز با هوش مخصوص خود، براي لانه سازي از سيماني استفاده مي كند كه بزرگ ترين مهندسان زمين شناس، به اين سيمان دست نيافته اند، و اگر بشر روزي به اين سيمان دست يابد، خانه هاي محكم و نيرومند او جز با ديناميت نابود نمي گردد. اكنون اين سؤال پيش مي آيد كه آنها اين علوم و دانش هاي مربوط به معماري و كشاورزي و به طور كلي امور مربوط به زندگي را در كدام مكتب و دانشگاه فرا گرفته اند؟ چه قدرت مرموزي آنان را با اين راه و رسم آشنا ساخته است؟ اگر گفته شود اين علوم، از طريق وراثت به آنان رسيده است اين انديشه افسانه اي بيش نيست زيرا علوم پدران و مادران هيچ گاه از طريق وراثت به فرزندان منتقل نمي شود و هرگز ديده نشده

است فرزند معماري، مهندسي، آهنگري، بدون اين كه اين رشته ها را تحصيل كند، معمار، مهندس و يا آهنگر گردد. اينجاست كه بشر انگشت تعجب به دندان گرفته و درباره الهام دهنده اين علوم به حيوانات كوچك سر تعظيم فرود مي آورد و با خود مي گويد اين دانش ها و اين الهامات هرگز بدون يك مربي در نهاد اينها تحقق نمي پذيرد.

------------------ صفحه 59

3. زنبور عسل اين حشره شهدنوش با فعاليت خستگي ناپذير از لحظه اي كه سر از تخم درآورده و براي پرواز در بيرون «كندو» پر و بال پيدا مي كند با هوش مرموزي به سوي گل ها و درخت ها پرواز مي كند، و شيره هاي آنها را به طرز خاصي مي مكد و براي بشر لذيذترين شهد را مي سازد. لانه سازي اين حشره از عجايب خلقت و شاهكار آفرينش است. لانه آن به صورت مسدس و آن چنان منظم و مرتب است كه فواصل هر يك از خانه هاي آن با ديگري، به اندازه يك ميكرون (1/1000ميلي متر) تفاوت ندارد. به طور مسلم اين هدايت تكويني كه در قرآن كريم از آن به لفظ «وحي» نام مي برد بي علت نبوده و حتماً به يك مبدئي مرتبط مي باشد. قرآن مجيد درباره اين حشره چنين مي گويد: (وَأَوْحي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا يَعْرِشُون* ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُللاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شَفاءٌ لِلنّاس إِنَّ فِي ذلِكَ لآيةً لِقَوم يَتَفَكَّرُون).(1) «خدا به زنبور عسل الهام كرد كه از كوه ها و درختان و

نقاط بلند، لانه بگير، و از ميوه هاي شيرين، تغذيه كن، و راه پروردگارت را به نرمي بپيما آن گاه از درون او شربت شيرين به رنگ هاي مختلف

------------------

1 . سوره نحل، آيه هاي 68_ 69.

------------------ صفحه 60

بيرون مي آيد كه در آن براي مردم شفا است، و در اين براي گروه متفكر، آيتي موجود است». 4. درباره حشره اي به نام «آموفيل»، دانشمند كرسي موريسن مطلب عجيبي را نقل مي كند، وي مي گويد: «آن حيوان كرمي را شكار مي كند، و به نقطه اي از پشت او نيش مي زند، نه آن اندازه كه كرم بميرد و گوشتش فاسد گردد، بلكه آن اندازه كه بي حس گردد و تكان نخورد، سپس در نقطه مناسبي از بدن اين كرم تخم گذاري مي كند، خودش قبل از اين كه نوزاد آن به دنيا بيايد مي ميرد، بچه ها از گوشت تر و تازه كرم تغذيه مي كنند تا بزرگ مي شوند. عجب اين است كه فرزندان با آن كه مادر را هرگز نديده اند و عمل خارق العاده او را مشاهده نكرده اند، پس از آن كه به حد رشد رسيدند در موقع تخم گذاري عمل مادر را با كمال دقت و بدون اشتباه تكرار مي كنند، و چون هرگز نسل پيشين و نسل بعدي اين حشره يك ديگر را درك نمي كنند احتمال ياد دادن به هيچ وجه نمي رود».(1) *** اكنون با مشاهده اين گونه حقايق، ما در مقابل واقعيتي قرار گرفته ايم و آن اين كه اين حشره و به طور كلي اين حشرات ريز اين تعاليم و درس

ها را در كدام مكتب آموخته اند شما خواه حيات و

------------------

1 . راز آفرينش، ص 48.

------------------ صفحه 61

زندگي بشر را اثر خاص شيميايي ماده بدانيد، و يا اين كه براي آن واقعيتي جدا از ماده فرض كنيد، بالأخره اين نوع فعاليت ها در اين حيوانات به رهبري خاصي نيازمند است، رهبري كه وضع زندگي او را پيش بيني نموده و لوازم و ابزار زندگي را در اختيار او نهاده است و او را به راه و رسم زندگي با الهام هاي خاصي آشنا ساخته است. نوزاد آدمي هنگامي كه ديده به جهان مي گشايد، كوچك ترين توانايي براي حفاظت و نگهداري خود ندارد و بايد تا ساليان درازي از مراقبت پدر و مادر برخوردار شود، تا بتواند براي خود راه زندگي را باز كند، ولي هر نوع جانداري غير انسان از همان روز نخست به راه زندگي آشنا شده و به سوي هدفي كه براي آن آفريده شده است، پيش مي رود. همچنين پدران و مادران آنها بدون فرا گرفتن درسي به نحوه پرورش فرزند و دفع شر و مكروه از آنها كاملاً واردند. 5. شگفت آور اين كه بسياري از جانداران توانايي تجديد ساختمان پيكر خود را دارند، و سلول هاي آنها آن چنان ورزيده و آشنا هست كه تا لحظه اي كه عضو نياز به تكميل دارد به فعاليت خود ادامه مي دهند، ولي هنگامي كه عضو به سر حد كمال رسيد آنها نيز از فعاليت خود دست برمي دارند. دانشمند معروف آمريكايي در كتاب خود (1) چنين

------------------

1 . راز آفرينش انسان، ص 85.

------------------ صفحه 62

مي نويسد:«بسياري

از حيوانات مثل خرچنگ، هر وقت پنجه يا عضوي از آنها بريده شود، سلول هاي مربوط به آن فوراً درصدد جبران آن برمي آيند، ضمناً به مجرد اين كه عمل تجديد عضو مفقود، خاتمه يافت، سلول هاي مولد از كار مي افتد و مثل آن است كه خود به خود مي فهمند كه چه وقت موقع خاتمه كار آنها رسيده است. اگر يكي از حيوانات اسفنجي را كه در آب شيرين مي زيست از ميان دو نيم كنيم هر نيمه آن به تنهايي خود را تكميل مي كند و به صورت فرد كامل درمي آيد. سر يك كرم قرمز را ببريد سر ديگري براي خود درست مي كند. ما وسايلي داريم كه سلول ها را براي معالجه بدن بكار بياندازيم، امّا آيا اين آرزو تحقق خواهد يافت كه جراحان سلول ها را وادارند، دستي تازه يا گوشت و استخوان و ناخن و سلسله اعضايي در بدن بوجود آورند؟». 6. يك قسم از عنكبوت هاي آبي، لانه گردي شبيه به توپ، از تارهاي خود مي سازند و آن را به جسمي بسته در زير آب مي اندازند سپس خود بر سطح آب آمده موهاي زير شكم خود را، پر از هوا مي كنند و به زير لانه رفته و هوا در آن مي دمند _ در واقع آن را باد مي كنند _ آن وقت در اين لانه تخم مي گذارند و بچه هاي خود را بزرگ مي كنند و به اين وسيله آنها را از خطرات هوايي محفوظ مي دارند. اين

------------------ صفحه 63

عمل عنكبوت متضمن يك رشته اقدامات دقيق عملي از نساجي و

مهندسي گرفته تا ساختمان و عمليات دريايي، مي باشد. 7. در ميان پرندگان شب پره خصوصيت خاصي دارد كه مي تواند به راستي نشانه توحيد و آيت و عظمت حق باشد. اين پرنده به حكم ضرورت طبيعت، روزها بر اثر ناتواني در برابر نور خورشيد ناچار است، شب ها به پرواز درآيد. از طرف ديگر شب ظلماني و ديجور، خالي از خطرات نيست، چه بسا ممكن است اين حيوان كه در ظلمت شب براي بدست آوردن غذا به پرواز درمي آيد، به اجسام سخت از قبيل در و دوار و كوه و درخت برخورد كند، و مجروح گردد. طراح آفرينش او را با نييروي خاصي مجهز نموده كه قبل از اين كه به عايق برسد، وجود آن را درك كرده و راه خود را به سوي ديگر منحرف نموده و به پرواز خود ادامه مي دهد. اين نيروي مرموز ممكن است شبيه «امواج رادار» باشد كه دانشمندان از آن در فرودگاه ها و براي هدايت هواپيماها و به دست آوردن مسير آنان استفاده مي كنند. در اين جا اين سؤال پيش مي آيد كه اين پرنده چگونه داراي چنين دستگاهي شده كه دانشمندان جهان پس از قرن ها به آن دست يافته اند. آيا سلول هاي وجود اين پرنده، خود، همه اين مسائل را احساس كرده و فكر مي كند و از عواقب كار آگاه است و مسير خود را در برابر

------------------ صفحه 64

اين موانع منحرف مي سازد؟ و يا اين كه بگوييم (ارگانيزم) و ساختمان و تشكيلات وجود آنها طوري تنظيم شده است كه به طور خودكار، آنها را براي چنين هدف

هايي رهبري مي كند در اين صورت نوع فعاليت هاي شگفت انگيز آنها معلول حساب و نظمي است كه در وجود آنها بكار رفته است. و يا اين كه آنها تحت رهبري نيروي مافوقي و نفوذ قدرت محيطي، كليه اين امور را انجام مي دهند. در اين صورت راه يابي جانداران برهاني غير از برهان نظم خواهد بود. تفصيل اين قسمت را هم اكنون مي خوانيم. آيا اين برهان غير از برهان نظم است؟

اكنون درباره فعاليت و راه يابي جانداران پس از مطالعه در مثال هاي ياد شده در بالا، يك رشته مطالبي را درك مي كنيم كه مي توان آنها را بدين شرح اعلام كرد: الف: آنان بدون معلم و آموزگار به كليه نيازمنديهاي خود و نحوه برطرف كردن آن واقف و آگاهند. ب: اين جانداران كاملاً به اصول تقسيم كار و انتخاب وظيفه و طرز اجراي كارهاي دسته جمعي، به طور دقيق آشنا هستند. ج: در صورتي كه عضوي آسيب مي بيند با يك سيستم خودكار، تجديد ساختمان عضو معدوم شده را به طرز بديع و جالبي انجام

------------------ صفحه 65

مي دهند. د: در مواردي كه محيط زندگي آنان دگرگون شود خود را با طبيعت تطبيق نموده و حتي تغييراتي در وجود خود ايجاد مي كنند. ما در برابر اين نوع فعاليت هاي غريزي، يكي از سه راه را بايد انتخاب كنيم: 1. اين جانداران از عقل و شعور و علم و ادراك آن چنان برخوردارند كه هنوز انسان به پايه يك صدم آنها نرسيده است و يا به عبارت ديگر معتقد شويم كه آنان داراي فكر و فهم و شعورند و

همه اين كارها را از روي فكر و شعور خود انجام مي دهند. به طور مسلم اين احتمال آن چنان نيست كه بشر به آن معتقد شود، زيرا سلول نباتي و حيواني هرگز عقل و شعور ندارد تا از روي فكر و تجربه مشكلات زندگي را حل كند. از اين بيان مي توان فهميد كه چرا ما در موضوع «راه يابي به سوي زندگي» مثال ها را از ميان حشرات و ساير جانداران انتخاب نموديم و پاي انسان را از اين بحث بيرون كشيديم؟ زيرا درباره انسان اين انديشه وجود دارد كه انسان در پرتو عقل و شعور خود مشكلات را برطرف مي كند و به اهداف زندگي مي رسد، و به عبارت ديگر مكانيسم وجودي و سلولهاي بدن او و مغز بزرگ ومتفكر و سازنده او، چراغ راه زندگي است ديگر لازم نيست از عالم بالا در اين امور زندگي مددي برسد و يا الهام بگيرد ولي راجع به اين حشرات ريز يك چنين انديشه به

------------------ صفحه 66

فكر كسي خطور نمي كند و هيچ فردي نمي تواند بگويد كه سلول نباتي و يا حيواني خود داراي فكر و شعوري است و خود سازنده و پديد آرنده افكاري است كه آنها را در راه زندگي راه نما و رهنمون باشد. بلكه در توجيه اين كارها ناچاريم يكي از دو نظر زير را انتخاب كنيم: 2. ساختمان ماشيني و سازمان مادي آنها را براي انجام اين كارها كافي بدانيم و بگوييم راه يابي و تمام فعاليت هاي شگفت انگيز آنها، معلول نظم قطعات وجود آنها است كه به طور خودكار آنها را به اين

كارها وادار مي كند و به عبارت ديگر خواص فيزيكي و شيميايي سلول هاي جانداران اين رشته از فعاليت ها را ايجاب مي كند. مثلاً ارگانيزم وجود يك ساعت، وپيوندهايي كه در اجزاء آن بوجود آمده و نظم و محاسبه اي كه مهندسان در ساختمان آن رعايت كرده اند، مي تواند اين صنعت را تا مدتي رهبري كند و ساليان درازي با كمال درستي و استواري كار كند. قطعات ساختماني سفينه فضايي را آن چنان تنظيم مي كنند كه به طور خودكار، از زمين برمي خيزد و پس از مدتي با كمال آرامي در ماه فرود مي آيد، و چنين راه يابي و وصول به مقصد، معلول نظم و تركيب خواص فيزيكي و شيميايي اجزاء آن واحد صنعتي است. بنابراين ممكن است راه يابي تمام جانداران را در صحنه زندگي

------------------ صفحه 67

جز انسان كه با نيروي عقل و خرد و استدلال و محاسبه مجهز است، معلول تركيب اجزاء وجود جاندار بدانيم و بگوييم از اجتماع يك رشته امور مادي كه هر كدام داراي خواص فيزيكي و شيميايي مي باشند واحدي به وجود آمده كه در پرتو نظم و ارتباطي كه ميان آنها برقرار شده و تأثيري متقابل كه در يكديگر دارند، راه و رسم زندگي را پيدا نموده و به طور خودكار به مقصد مي رسند. در اين صورت راه يابي جانداران خود. برهان جداگانه نمي شود و از فروع برهان نظم خواهد بود. هدايت جاندار و اعمال شگفت آور آن، مرهون سازمان مادي آن است كه تمام نيازهايش را در وجود آن پيش بيني كرده سپس وجود او را با دستگاه هايي

مجهز نموده كه آن را در اين راه ياري و رهبري مي نمايد. 3. برخي از محققان در اين مورد نظر سومي را انتخاب نموده و بيان شيوايي دارند كه خلاصه آن اين است: «حركات و اعمال يك دستگاه تا آنجا كه مربوط به سازمان شيئي است قابل پيش بيني است يعني خود سازمان مادي و تشكيلات داخلي شيء ، كافي است كه با احاطه به آنها، كارهاي آن را پيش بيني كرد. امّا اگر به مرحله اي رسيد كه آن شيء كار خاصي نبايد انجام دهد بلكه بر سر دو راهي است در عين حال آن شيء يكي از راه ها را انتخاب نمود كه آن را به هدف مي رساند اينجا است كه نظم مادي براي

------------------ صفحه 68

چنين راه يابي كافي نيست، آن نوع راه يابي حاكي از رابطه مرموزي ميان شيء و آينده است. راه اثبات آن (ابداع و ابتكار) است هر جا كه نوعي ابتكار ديده مي شود، دليل بر هدايت نوع دوم است زيرا لازمه جبري ساختمان منظم مادي اشياء، «كار منظم پيش بيني شده است». ولي ابداع و ابتكار نمي تواند محصول سازمان مادي و حركات پيش بيني شده باشد. يك ماشين حساب ممكن است آن چنان منظم ساخته شود كه اعمال جمع و تفريق و ضرب و تقسيم را دقيقاً انجام دهد امّا هرگز يك ماشين حساب قادر به ابداع و ابتكار يك قاعده رياضي نيست. يك ماشين ترجمه مي تواند دقيقاً سخنان يا نوشته يك نفر را ترجمه كند ولي هرگز نظم دقيق آن ماشين قادر به تصحيح اشتباه گوينده نخواهد بود.(1) در گذشته نمونه

هايي از ابتكارات را ملاحظه نموديد و روشن شد كه چگونه سلول هاي جانداران قدرت «تقسيم كار» و «انتخاب وظيفه» و «تجديد ساختمان عضو از ميان رفته» و «انطباق با محيط» و... را دارند. اين قدرت مرموز كه رهبري جانداران را به عهده دارد طبعاً بايد

------------------

1 . پاورقي هاي اصول فلسفه، ص 49_ 51.

------------------ صفحه 69

نيروي وسييع و محيطي باشد كه به تمام جانداران احاطه كامل دارد و رهبري او نسبت به همه يكسان است و اين نيروي عظيم جز «خدا» و يا ساير قدرت هاي غيبي كه تدبير جهان آفرينش برعهده آنها گذارده شده است چيز ديگري نيست. *** در پايان از تذكر نكته اي ناگزيريم و آن اين كه: خواه بازگشت اين برهان به برهان نظم باشد و كارهاي شگفت آور جانداران را معلول نظم مادي و تشكيلات داخلي و «ارگانيزم» وجود آنها بدانيم، و يا اين كه گوييم نيروي مرموزي همه آنها را در اين ابتكارات و ابداعات رهبري مي كند تأثيري در هدف ما (اثبات صانع) ندارد، در هر حال بررسي اوضاع جانداران يكي از طرق خداشناسي است و در قرآن مجيد علاوه بر آيات ياد شده روي آن تكيه شده است آنجا كه مي فرمايد: (الَّذِي خَلَقَ فَسَوّي* وَالّذِي قَدَّرَ فَهَدي).(1) «خدايي كه آفريد سپس به تكميل آن پرداخت، خداي كه پس از اندازه گيري هر موجودي آن را به زندگي و تكامل هدايت نمود». امير مؤمنان(عليه السلام)در نهج البلاغه (2) در بيان آفرينش مورچه روي اين برهان تكيه كرده است.

------------------

1 . سوره اعلي، آيه 3_4. 2 . خطبه 183.

------------------ صفحه 70

پس از وي

ششمين پيشواي جهان شيعه حضرت صادق (عليه السلام) در توحيد مفضل نمونه هايي را يادآور شده است. در عصر حاضر دانشمند معروف آمريكايي (كرسي موريسن) رئيس پيشين آكادمي علوم نيويورك در كتار ارزنده خود (راز آفرينش) به طور گسترده در اين موضوع به بحث و گفتگو پرداخته است. مؤلف مجموع اين كتاب را در يك مقاله خلاصه كرده و ترجمه فارسي آن به قلم مهندس ذبيح اللّه دبير در شماره هفتم سال سوم مجله مكتب اسلام چاپ شده است.

صفحه 71

4-جهان ماده آغاز و پاياني دارد

4-جهان ماده آغاز و پاياني دارد

برهان «حدوث ماده» يكي ديگر از براهين خداشناسي است كه ما را به وجود صانع جهان، و پديد آرنده ماده و انرژي رهبري مي كند. اين برهان از دو مقدمه تشكيل يافته است: 1. جهان ماده و انرژي، حادث و مسبوق به عدم مي باشد و محاسبات علمي مي گويد: ماده نمي تواند قديم و ازلي باشد بلكه بايد براي پيدايش آن، آغازي تعيين نمود و اگر با بال هاي انديشه جلو برويم به نقطه اي مي رسيم كه ديگر در آنجا از ماده خبري نبوده، و نقطه آغاز پيدايش ماده خواهد بود. 2. هرگاه محاسبات علمي ثابت كرد كه ماده حادث است، و

------------------ صفحه 72

نبوده و پيدا شده است، طبعاً بايد محدث و علت پديد آرنده داشته باشد زيرا هرگز ممكن نيست چيزي از عدم بدون علتي كه به آن وجود بخشد، پديد آيد. در اين برهان آنچه مهم است همان مقدمه نخست مي باشد و مقدمه دوم يك مسئله فطري و نهادي و از احكام ضروري عقل و خرد مي باشد و تا حدي

در يكي از براهين خداشناسي (برهان امكان) پيرامون آن توضيحاتي داده شده است.(1) فلاسفه اسلامي از راه براهين عقلي حدوث ماده را ثابت نموده، و در كتاب هاي فلسفي بيان شده است.(2) روي سخن در اين جا با جوانان و افرادي است كه علاقه دارند كه مسائل توحيدي را نيز از طريق علوم تجربي و آزمايشي بفهمند، از اين جهت ما مطالب را از اين راه تعقيب مي كنيم. نخستين كسي كه از راه علوم طبيعي حدوث ماده و انرژي را ثابت كرد و اعلام نمود كه جهان آفرينش مسبوق به عدم بوده و آغازي داشته است «اسحاق نيوتن» بود. وي از مطالعات خود چنين نتيجه گرفت كه جهان از نظم و ترتيب رو به بي نظمي و انحلال مي رود، و روزي فرا مي رسد كه حرارت تمام اجسام با يكديگر مساوي و برابر مي گردد و بسان ظروف به هم پيوسته مايعات كه به هنگام تفاوت سطوح آن، به

------------------

1 . به كتاب «راه خداشناسي»نگارش مؤلف، بخش براهين عقلي مراجعه بفرماييد. 2 . به كتاب «راه خداشناسي»نگارش مؤلف، بخش براهين عقلي مراجعه بفرماييد.

------------------ صفحه 73

خاموشي و آرامي مي گرايند، جهان نيز به هنگام تساوي حرارت و برودت اجسام به خاموشي خواهد گراييد. سپس با مطالعه روي حرارت، ثابت نمود كه تمام تغييراتي كه در حرارت توليد مي شود يك قسمت از نيروي قابل استفاده به نيروي غير قابل استفاده، تبديل مي گردد، و هيچ گاه نيروي غير قابل استفاده به نيروي قابل استفاده تبديل نمي شود. «بولتزمن» با هوش سرشار و اطلاعات وسيع رياضي خود، درك كرد كه قانون دوم حرارت

و حركت، نشان مي دهد، كه در تمام نقل و انتقالات قسمتي از نظم و ترتيب، از بين مي رود. در مورد تبديل نيروي قابل استفاده، به نيروي غير قابل استفاده، نظم و ترتيب ذرات، از ميان رفته و طرح خلقت متلاشي مي شود. به عبارت ديگر طبق قانون دوم (ترموديناميك) حرارت از اجسام گرم به طرف اجسام سرد جاري مي گردد، و اين جريان نمي تواند خود به خود به طور معكوس انجام بگيرد و در حقيقت «انتروپي» نسبت نيروي غير قابل استفاده به نيروي قابل استفاده است ، بنابراين جهان رو به پيري، و يك نواختي مي رود و روزي فرا مي رسد كه حالت بي تفاوتي بر سراسر جهان حكومت مي كند. در اين صورت چنين نتيجه مي گيريم اگر جهان ازلي بود و به اصطلاح آغازي نداشت بايد از مدت ها پيش تمام نيروهاي آن سپري

------------------ صفحه 74

شده و نيروي قابل استفاده آن به نيروهاي غير قابل استفاده تبديل گرديده باشد، و در نتيجه بايد ديگر فعل و انفعال انجام نگيرد، و پديده اي به نام «حيات» در روي زمين نباشد در صورتي كه مشاهده مي كنيم كه فعل و انفعالات شيميايي در روي زمين ادامه دارد. و به عبارت ديگر: اگر جهان آغازي نداشت و از اوّل موجود بود بايد از مدت ها پيش منظومه شمسي ما خاموش گردد و سوخت خورشيد و تمام موجودات منظومه شمسي از آن جمله زمين و ساكنان آن به حالت افسردگي و پژمردگي درآمده باشد، و اصلاً هيچ عنصر (راديو اكتيو) پيدا نشود. بنابراين هرگاه جهان آغاز دارد و به اصطلاح فلسفي

«مسبوق به عدم» مي باشد در اين صورت به حكم قانون عليت و معلوليت بايد خالق پديد آورنده نيز داشته باشد، زيرا اگر معتقد شويم كه جهان ماده كه آغازي دارد بدون پديد آرنده اي گام به جهان هستي گذاشته است، بايد بگوييم كه نخستين ماده جهان، خود به خود از عدم سربرداشته و پس از اندي، به خود نظم و ترتيب، محاسبه و اندازه گيري و قوانين ثابت و استواري بخشيده است و هيچ خردمندي زير بار چنين فرضيه اي نمي رود. روشن تر بگوييم: دنياي ماده بدون شك حادث است و نمي تواند ازلي باشد زيرا مي دانيم تمام اتم هاي جهان تدريجاً در حال

------------------ صفحه 75

تجزيه و شكسته شدن است و به اين ترتيب عمر جهان مقدار ثابتي خواهد بود، كه با فرا رسيدن آن تمام اتم ها تجزيه و شكسته خواهند شد و اگر بر اين جهان زمان بي نهايت گذشته باشد بايست پايان جهان و تجزيه تمام آنها صورت گرفته و امروز چيزي به نام «ماده» وجود نداشته باشد. في المثل اگر مي بينيم چراغ نفت سوزي در حال سوختن است حتماً مي دانيم كه از ازل و در يك زمان بي نهايت روشن نبوده است زيرا اگر آن را از ازل روشن كرده بودند با توجه به اين كه مقدار نفت آن محدود است و بي پايان نيست، بايد از مدت ها قبل خاموش شده باشد. همچنين است اتم هاي جهان، زيرا طبق اصل «انتروپي» اين جهان پيوسته رو به «كهولت» و «پيري» است و اتم هاي آن دائماً در حال فرسايشند، و روزي فرا خواهد رسيد

كه همه انرژي هاي آن به صورت غير فعال و بي مصرف خواهند در آمد. زيرا انرژي همانند نيروي حاصل از حركت آب از نقطه مرتفعي به نقطه پايين تر است، اگر آب موجود در مخزن به مقدار معيني (زياد يا كم) باشد، سرانجام روزي فرا خواهد رسيد در ميان آب ها تساوي سطوح برقرار گردد و انرژي حاصل از ريزش آب منتفي و خاموش گردد.

------------------ صفحه 76

بنابراين اگر اين جهان ازلي بود، مي بايست از مدت ها قبل تمام انرژي هاي آن از صورت فعال و مؤثر بيرون رفته باشد و دنيا را سكوت مطلق و تاريكي موحش و يك نواختي، و در حقيقت يك نوع عدم و نيستي فرا گرفته باشد. از آنچه كه گفته شد چنين نتيجه گرفته مي شود كه اين جهان آغازي دارد و تاريخي و هرگز نمي تواند ازلي بوده باشد. *** نكته جالبي كه بايد به آن توجه نمود اين است كه: علم مي گويد: اين جهان پاياني دارد زيرا همان اصل «انتروپي» و «كهولت» و «فرسايش» و «تجزيه اتم ها» بهترين دليل براي پايان جهان است، ولي مي دانيم چيزي كه پايان دارد حتي آغازي هم داشته است، زيرا اگر چيزي ازلي باشد بايد هستي آن از درون ذات آن بجوشد، و به عبارت روشن تر هستي آن خاصيت ذات آن باشد، و چيزي كه هستي آن از درون آن مي جوشد وجود و هستي از خواص ذات آن به شمار مي رود، و چنين چيزي ممكن نيست پاياني داشته باشد، در صورتي كه ما فرض كرديم، جهان پاياني دارد. از اين جهت دانشمندان مي

گويند چيزي كه پاياني دارد حتماً بايد آغازي هم داشته باشد و چيزي كه پايان و فنا ندارد، بايد ابتداء و آغاز هم نداشته باشد.

------------------ صفحه 77

و به عبارت ديگر: هر موجود ازلي حتماً ابدي است همان طور كه هر موجود فناپذير، حتماً حادث بوده است. *** سؤال

در اين جا جاي يك سؤال باقي است و آن اين كه ممكن است گفته شود: ماده جهان قديم است و ازلي ولي علت اين كه هنوز انرژي قابل مصرف در آن وجود دارد و به اصطلاح «انتروپي» و پيري آن فرا نرسيده است اين است انفجار آن در زمان هاي بعد انجام گرفته است و انفجار آن، با اصل هستي آن، توأم نبوده و ساليان نامحدودي در حالت يكنواختي و بي تفاوتي كامل بسر برده است سپس بعدها انفجاري در آن رخ داده است از اين نظر هنوز حالت جنبش و حركت در آن حكم فرما مي باشد و پيري كامل آن فرا نرسيده است. ولي پاسخ اين سؤال روشن است زيرا گذشته از اين كه معني ندارد ماده آن، به طور ساليان نامحدودي به حالت سكوت و سكون بماند سپس انفجاري در آن رخ دهد، جاي پرسش باز باقي است زيرا سؤال مي شود چه عاملي در روز نخست اين بي تفاوتي را به هم زد؟ و ماده ساكن را به حركت و جنبش درآورد، اين عامل چه بود؟ خود ماده كه نمي تواند بي تفاوتي كامل خود را به هم زند و انفجاري در اتم هاي

------------------ صفحه 78

يك نواخت ماده پدد بياورد زيرا هر نوع انفجار و به هم خوردن معلول

از بين رفتن حالت بي تفاوتي است و تا اين حالت از بين نرود و ماده حكم سطوح مختلف مايعات را پيدا نكند انفجاري در آن رخ نمي دهد، و از طرفي تا انفجار در آن رخ ندهد حالت بي تفاوتي از بين نمي رود. در اين جا نيز ناچاريم براي توجيه انفجار و از بين رفتن حالت بي تفاوتي، پاي عامل خارجي را به ميان بكشيم و بگوييم: قدرت مافوق الطبيعه اي موجي در اين عالم يك نواخت انداخت، و به دنبال آن نمودهاي مختلف جهان و انرژي ها پديد آمد، و الاّ خود ماده بي تفاوت و يكسان كه به طور مدت نامحدود در حالت بي تفاوتي و يك نواختي بسر برده، نمي تواند بدون علت خارجي اين حالت را در خود نقض كند و انفجاري پديد آورد سپس به آرايش و آراستن خارج خود بپردازد.

------------------ صفحه 79

5- پديده حيات و كره آتشين زمين

5- پديده حيات و كره آتشين زمين(1)

معمولاً دانشمندان براي اثبات وجود خدا، از برهان نظم استفاده مي كنند و نظم هر موجودي را گواه بر وجود آفريدگار دانا و توانايي مي گيرند، از اين نظر هر دانشمندي از معلومات و اطلاعات كه از نظم جهان آفرينش دارد، خداي جهان را اثبات نموده و از آن راه، پي به اين حقيقت مي برد.

------------------

1 . اين سخنراني در سال 1348 در يك مجمع علمي كه گروهي از فرهنگيان و دانشجويان در آنجا گرد آمده بودند، القاء گرديد سپس آن را خانم اعظم طبيب زاده ليسانسيه علوم طبيعي كه از بستگان نگارنده مي باشد به رشته تحرير درآورده و در نشريه سال دوم نسل جوان،

شماره پنجم چاپ گرديد بدين وسيله از ايشان كه زحمت تحرير و تنظيم مقاله را كشيده اند سپاسگزاري مي شود.

------------------ صفحه 80

اخيراً به نام «اثبات وجود خدا» به قلم چهل تن از دانشمندان شرق و غرب تأليف شده است و به فارسي نيز ترجمه گرديده است، اين كتاب بر اساس تشريح و توضيح همين برهان نظم نوشته شده است، و هر دانشمندي از زاويه معلومات خود نظم قسمتي از جهان را مورد بررسي قرار داده، و از اين طريق معتقد شده است كه اين نظم، بدون ناظم و اين نظام شگفت انگيز بدون آفريدگار دانا و توانا، امكان پذير نخواهد بود. ولي ما اكنون از طريق ديگر، كه كاملاً تازگي دارد مي خواهيم وارد موضوع شده و اثبات نماييم كه وجود حيات و زندگي در روي زمين، گواه بر وجود آفريدگار است. خلاصه اين برهان اين است كه: اصول مادي از تفسير و توجيه پيدايش حيات، كاملاً ناتوان و عاجز است. ولي اصول الهي با قبول آخرين فورمول هاي علمي، مي تواند وجود حيات را در كره خاك اثبات نموده و آن را مدلل سازد. و اين برهان چنان كه ملاحظه خواهيد نمود ربطي به برهان نظم ندارد. اين استدلال را طي چهار اصل كه همه آنها مورد قبول دانشمندان معاصر مي باشد مي توان بيان كرد: 1. موجودات زنده به اتفاق تمام زيست شناسان مي توانند در حرارت مخصوصي زندگي كنند، به طوري كه اگر درجه حرارت محيط موجود زنده، تقريباً از صد درجه سانتي گراد تجاوز كند، امكان حيات

------------------ صفحه 81

براي صدي نود و نه از موجودات زنده باقي

نمي ماند حتي لجوج ترين ميكروب ها و ويروس ها در اين درجه از حرارت، حيات خود را از دست مي دهند. و به عقيده بعضي از زيست شناسان برخي از ميكروب ها اگر چه در حرارت صد درجه اي مقاومت خود را حفظ مي كنند ولي در درجه هاي بين صد و دويست محكوم به مرگ خواهند بود. اين اصل علمي(هر موجود زنده در درجه حرارت بين 100 و 200نمي تواند زنده بماند) مورد اتفاق تمام زيست شناسان مي باشد. 2. آخرين فرضيه در پيدايش كره زمين كه هنوز خلاف آن ثابت نشده است و مورد پذيرش مراكز علمي مي باشد همان فرضيه «لاپلاس»(1) مبني بر اشتقاق زمين و ساير سيارات از كره خورشيد است. به عقيده اين دانشمند كره زمين و اقمار آن و تمام سيارات خورشيد جزو خورشيد بوده و به صورت كره آتشين مي سوختند سپس زمين بر اثر جدايي از خورشيد در زاويه اي از فضا قرار گرفته و با

------------------

1 . نظريه لاپلاس به زبان علمي چنين است: منظومه شمسي از روز نخست به صورت توده گازي عظيم بسان سحابي ها بوده و حركتي دوراني از مغرب به مشرق داشته است، كم كم حالت انقباضي آن پايان يافته و رفته رفته سحابي به ستاره تبديل گشته است. ستاره نيز در حول محور خود، به سرعت دوران پيدا كرده و توده هايي از منطقه استوايي آن كه قوه گريز از مركزش بيشتر است جدا گشته و سيارات به وجود آمده اند، سيارات هم به نوبه خود قطعاتي از خود پرتاب كرده ماه و اقمار از آن تشكيل يافته اند زمين

نيز يكي از اين سيارات مي باشد.

------------------ صفحه 82

حركت دوراني خود به سردي گراييده است و پس از مرور و گذشت ساليان دراز، قشر نازك آن براي حيات و زندگي موجودات زنده در سطح آن آماده شده است البته ما نظريه «لاپلاس» را به طور اجمال بازگو مي كنيم و مشروح آن را در كتاب هاي درسي و نجوم و هيئت عالي مي خوانيم. 3. اندازه حرارت سطح خورشيد 11 هزار درجه فارنهايت است ولي تاكنون دانشمندان به اندازه حرارت داخل آن پي نبرده اند.(1) 4. در زيست شناسي اين مطلب به ثبوت رسيده است كه موجود زنده از موجود زنده به عمل مي آيد و هرگز موجودي كه سلول و يا ويروس حياتي ندارد نمي تواند مبدأ موجود زنده شود. اگر چه در ميان عوام معروف است: اگر دو خشت خام را روي هم بگذاريم پس از مدتي عقرب توليد مي شود ولي آنان از اين نكته غافلند كه اين خشت داراي اجزاء حياتي و حاوي تخم هاي اين گونه حشرات بوده و پس از فعل و انفعالات، اين اجزاء زنده، به صورت عقرب درآمده اند. زيست شناسي به ما مي گويد كه موجود بي روح هرگز به صورت نبات يا حيوان و يا انسان درنمي آيد بلكه هر موجود زنده شاخه اي از يك زنده است.

------------------

1 . به كتاب نجوم براي همه، صفحه 1 مراجعه بفرماييد.

------------------ صفحه 83

نتيجه استدلال

حاصل اصول چهارگانه اين مي شود كه: زمين جزء خورشيد بوده و بر اثر داشتن حرارت 11هزار درجه فارنهايت تمام مواد حياتي خود را از دست داده است. در اين

موقع مادي يعني طرفدار فلسفه «ماترياليسم» با پذيرفتن اصول چهارگانه با بن بست عجيبي روبرو مي شود و نمي تواند پيدايش حيات و زندگي را در روي زمين توجيه كند، زيرا او دايره هستي را به ماده منحصر نموده و منكر هر نوع نيروي فوق طبيعي مي باشد. او در برابر پذيرفتن اصول چهارگانه كاملاً متحير مي شود كه اين زندگي در روي زمين از كجا پيدا شده است زيرا مگر نه زمين ما جزء خورشيد بوده و تمام مواد حيات خود را بر اثر حرارت شديد از دست داده است. مگر نه، موجود زنده از زنده بوجود مي آيد. پس اين موجودات زنده بي شمار از كجا بوجود آمده اند. اينجاست كه مادي در تعليل پديده حيات در بن بست عجيبي قرار گرفته و توجيه و تفسير قابل قبول و اطمينان بخش براي پيدايش حيات در روي زمين ندارد. ولي فيلسوف الهي يعني كسي كه ريشه حيات را در عالم بالا جستجو مي كند و ريشه اين عالم را پيوسته به عالم ماوراء طبيعت مرتبط مي داند با پذيرفتن اين اصول، وجود حيات را چنين مدلل

------------------ صفحه 84

مي نمايد و مي گويد: آري درست است كه زمين در موقع پيوستگي تمام مواد حياتي خود را از دست داده بود ولي خداي متعال، آفريدگار دانا و توانا، تخم حيات و زندگي را با قدرت مافوق طبيعي خود در روي زمين بوجود آورده است. و اين كه موجود زنده بايد از موجود زنده به وجود آيد مخصوص عالم ماده است و هرگز حاكم بر اراده خدا نيست يعني در عالم ماده زنده از زنده

بوجود مي آيد ولي خداوند بزرگ در آفريدن حيات نيازي ندارد كه زنده را از زنده بوجود آورد. بلكه مي تواند حيات و زندگي را بدون سابقه اي در روي زمين ايجاد كند.

------------------ صفحه 85

6-جهان هدفدار، و دخالت علم و آگاهي

6-جهان هدفدار، و دخالت علم و آگاهي

واقعيت نظم در يك پديده طبيعي، جز اين نيست كه اجزاي مختلفي از نظر كيفيت و كميت دور هم گرد آيند تا در پرتو همكاري اجزاي آن، هدف مشخص تحقق يابد. از بررسي اين تعريف مي توان استفاده كرد كه نظم مورد نظر در گرو چند مطلب است: 1. تحقق نظم، امور متعددي را لازم دارد و از امر واحد نظم پديد نمي آيد. 2. بايد در ميان اين امور، يك نوع الفت وآميزش تحقّق پذيرد وهرگز از امور بيگانه نظم فراهم نمي شود.

------------------ صفحه 86

3. هريك از اجزاء، در تحقّق هدف خاص تأثير نسبي دارد و تحقّق هدف در گرو اجتماع وهماهنگي آنهاست، به گونه اي كه آسيب پذيري هريك، خللي در هدف ايجاد مي كند. 4. به حكم اين كه اجزاء در خدمت هدفي معيّن مي باشد، طبعاً هدف واقعيتي جداي از اجزاء دارد. تقرير برهان نظم

همان طور كه ياد آور شديم، برهان نظم از دو مقدمه تأليف يافته كه يكي حسي و ديگري عقلي ومنطقي است. نخست به تقرير مقدمه حسّي مي پردازيم، آن گاه مقدمه عقلي آن را تبيين مي كنيم. جهان ونظم هدفدار

مشاهدات عيني وكاوشهاي علمي، از نظم هدفدار موجودات طبيعي گزارش مي دهند، چيزي كه هست روشنترين وبارزترين جلوه هاي نظم براي بشر در عالم نباتات وحيوانات وبه ويژه انسان نمودار است و در

حقيقت هريك از رشته هاي علوم در خدمت بررسي كيفيت اين مجموعه هاست كه با هماهنگي خاصي، اهداف وآثار ويژه اي را در پي دارند.ما فقط از نمونه هاي بسيار روشن بهره مي گيريم: 1. تمام تشكيلات چشم از مردمك گرفته تا پرده هاي مختلف آن

------------------ صفحه 87

و آبهاي گوناگون ومخروطها واعصاب بينايي وعضلاتي كه حركات چشم را تكميل مي كنند، با كميّت وكيفيّت خاصي دور هم گرد آمده اند و آن چنان با يكديگر همكاري وهماهنگي دارند كه هدف معيّني به نام بينايي را تحقق ميبخشند; اگر اين همكاري وهماهنگي ويا نسبتهاي مختلف اجزاء از نظر كيفيت وجود نداشت، يا پس از وجود يافتن آسيب مي ديد، هدف ياد شده جامه هستي نمي پوشيد وهر چشم پزشكي ويا كحّالي، ساختمان چشم را بررسي كند، به روشني داوري مي كند كه در پيدايش دستگاه بينايي، هدفي در نظر گرفته شده آن گاه پديد آمده است. 2. همزمان با توليد نوزاد، شيري در پستان مادر پديد مي آيد. پيدايش شير در سينه مادر، معلول سلولها وبافتها وترشح هورمونها وخون موجود در بدن مادر است وكسي در اين مطلب ترديد ندارد. سخن اين جاست كه اين بافتها ورگها وهورمونها با اين كيفيّت وكميّت، به صورت يك حلقه زنجيري در كنار هم قرار گرفته ودست به دست هم داده اند تا در همان موقع كه نوزاد متولد مي گردد و فقط با شير مي تواند زندگي كند، از همان اشياي مادي از طريق پستان مادر، شيري ترشح كند كه كاملاً با دست وآغوش مادر ودهان وگلوي كودك متناسب بوده وشدّت ومقدار ترشح كاملاً با مجاري غذاي

كودك مناسب باشد.مطالعه اين پديده حاكي از هدف گرايي در خلقت زن

------------------ صفحه 88

ونوزاد است. 3. دستگاههاي مربوط به تناسل چه در عالم حيواني، و چه در عالم نباتي، چه در جنس نر و چه در جنس ماده ، گواه روشن بر هدف داري است، و آن حفظ نسل است.و ما از ميان مثالهاي فراوان، به اين سه مثال اكتفا مي نماييم.زيرا علوم طبيعي رنج اثبات اين موضوع را بر عهده گرفته اند واين مطالب در دسترس همگان است و به گفتگوي گسترده احساس نياز ندارد. اكنون به بيان مقدمه دوّم مي پردازيم. ارتباط منطقي نظم با دخالت شعور

عقل وخرد به روشني درك مي كند كه يك نوع رابطه منطقي ميان: نظم، ودخالت عقل ويا هماهنگي، وآگاهي ونيز هدفداري، وشعور وجود دارد، وهرگز معقول نيست كه بخش نخست از هريك از اين سه معادله بدون دوّمي پديد آيد، زيرا خرد مي گويد ساختمان هريك از اين پديده ها حاكي از يك نوع محاسبه واندازه گيري است كه اجزاي متفاوت پديده ها را از نظر كمّي وكيفي متناسب ساخته، و در ميان آنها همكاري وهماهنگي برقرار نموده است تا سرانجام هدف

------------------ صفحه 89

تحقّق پذيرد و هرگز نمي توان چنين كاري را معلول هر نوع عامل ناآگاه دانست، زيرا محاسبه واندازه گيري كه اساس نظم را تشكيل مي دهد، زاييده علم وآگاهي است وتنها از عامل دانا وتوانا ساخته است واز عامل ناآگاه ساخته نيست. به ديگر سخن: عقل وخرد، در هر پديده منظمي سه عنصر را لمس مي كند: 1. برنامه ريزي. 2. سازماندهي. 3. هدفداري. تا آن جا كه مشاهده حسي

وكاوش علمي در باره طبيعت انجام گرفته است، اين سه عنصر مشهود ومسلّم است. اين از يك طرف، از طرف ديگر عينيت بخشيدن به هر يك از اين سه عنصر، به محاسبه واندازه گيري و انتخاب اجزاي پديده ها از نظر كميّت وكيفيت وبينش صحيح وهماهنگ نياز دارد، به گونه اي كه اگر يكي از اين عمليات درست انجام نگيرد، نظم دچار خلل مي گردد، ماهيت چنين عملياتي، جدا از علم وآگاهي نيست وهرگز نمي توان چنين عملياتي را از طريق عامل ناآگاه كه درست نقطه مقابل اين نوع عمليات است، تفسير كرد. روي اين بيان ميان نظم پديده، و دخالت شعور در آن، رابطه

------------------ صفحه 90

عقلي موجود است وخرد با مطالعه ماهيت عمل وشؤون پديده، چنين رابطه وپيوندي را كشف مي نمايد وهر نوع انديشه اي را كه در برابر اين نظريه قرار گرفته باشد، شديداً رد مي كند. در اين داوري اوّلاً: بشر براي مقايسه عالم طبيعت، به مصنوعات خود نياز ندارد.ثانياً: در آن تجربه وآزمون دخالتي ندارد، بلكه بررسي واقعيت نظم مسلّم در قلمرو دانشها، انسان را به چنين رابطه اي رهبري كرده ومي گويد: محال است يك چنين نظام بديع و شگرف كه از سرتاپاي وجود آن محاسبه واندازه گيري، انتخاب وگزينش، سازمان دهي، جهت گيري وهدفداري مي بارد، مخلوق عامل ناآگاه باشد، بلكه عقل و شعوري جداي از جهان ماده، به اين نظم تحقّق بخشيده است. اين منطق عقل وخرد است ودر قلمرو اين حكم، پديده طبيعي و مصنوع بشري يكسان است وهرگز مصنوع انسان پايه وپلي براي كشف چگونگي پديده هاي منظم طبيعي نيست، بلكه همگان در

برابر حكم خرد يكسان بوده ويك مقام دارند وپشتوانه حكم خرد، مطالعه وبررسي ماهيت نظم درتمام موارد _ اعم از مصنوعي وطبيعي _ است وماهيت نظم، به روشني گواهي مي دهد كه اين كار، يك كار عقلاني وحساب شده _ نه نتيجه عاملي ناآگاه _ است. اگر عقل باور نمي كند كه نظم موجود در پديدهاي به نام ساعت،

------------------ صفحه 91

محصول عاملي ناآگاه باشد، و اگر خرد باور نمي كند كه يك ماشين حساب، بدون محاسبه وبرنامه ريزي و انتخاب وگزينش پديد آمده است واگر عقل باور نمي كند كه پالايشگاهي بدون برنامه ريزي هاي عريض وطويل مهندسان و كارشناسان و تكنسين ها تحقق يابد، همه وهمه به خاطر يك قاعده كلي _ مطالعه ماهيت عمل _ است، هرگاه در ساختمان چيزي نظم ومحاسبه انتخاب وگزينش همكاري وهماهنگي، هدفداري و هدف گرايي به كار رفته باشد، خود ماهيت كار با زبان تكويني كه از هر زباني گوياتر است، ميگويد:«در پيدايش من، عقل، خرد، شعور، درك، علم و آگاهي دخالت داشته ومن محصول عاملي ناآگاه نيستم». عقل وخرد، اين حكم را در باره«ياخته انساني»، مغز، قلب و سلسله اعصاب، ارتباط وهمكاري نزديك و هماهنگي آنها با يكديگر تا برسد به منظومه هاي بزرگ آسمان، صادر مي كند و در اين داوري به غير از مطالعه خود پديده _ اعمّ از طبيعي و مصنوعي _ به چيز ديگري نياز ندارد.

------------------ صفحه 92

7-خاصيت ماده و نظم هدفدار

7-خاصيت ماده و نظم هدفدار

گروهي از مادي ها پيدايش نظم را از خواص ماده مي دانند و مي گويند الهيون مي خواهند نظم جهان را از طريق علّت بيروني تأمين وتفسير

كنند، در حالي كه مي توان اين نظم را از درون ماده نيز تأمين كرد وآن اين كه ماده نخست بالذات داراي ويژگي هايي است كه به تدريج آن را به اين حدّ از كمال سوق داده است وپيوسته اين حركت، معلول عامل داخلي است كه همواره در آن تحول ها وتكامل ها وانواعي را به وجود مي آورد، هرگاه چنين احتمالي در ذهن ما قوّت بگيرد، ديگر براي تفسير نظم طبيعت، نيازي به دخالت عامل ماوراي طبيعي نيست. جان هيك نويسنده فلسفه دين، اين قسمت از اشكال هيوم را

------------------ صفحه 93

چنين تقرير مي كند:«پس از اعتراف به وجود نظم در طبيعت، اين پرسش مطرح مي شود كه آيا اين نظم مي توانست جز از طريق طرحي آگاهانه، به وجود آمده باشد؟ هيوم به عنوان نوعي راه حل، فرضيه اپيكوري را پيشنهاد مي كند:عالم مركب از تعداد بي شماري از ذرات صغار است كه به طور تصادفي در حركت هستند. در يك زمان نامحدود، اين ذرات صغار تركيبات متعددي را پيدا مي كنند وبه انواع صورتهاي گوناگون ممكن در مي آيند. اگر يكي از اين تركيبات، نظم ثابت ومعيّني را پيدا كند _خواه موقّت يا به طور دايم _ اين نظام در طي نظام مناسب، صورت استقرار خواهد يافت وممكن است كيهان با انتظامي كه هم اكنون در آن زندگي مي كنيم، از اين تركيبات ساخته شده باشد». آنگاه جان هيك مي افزايد: «اين فرضيه مدل ساده اي براي تبيين طبيعت گرانه سرشت منظم عالم فراهم مي سازد، اين مدل را مي توان در پرتو علوم جديد مورد تجديد نظر يا گسترش قرار

داد». سپس به فرضيه تكامل تدريجي داروين در جانداران اشاره مي كند كه در هر نسل تغييرات تصادفي رخ مي دهد وآن نوعي كه با محيط انطباق بيشتري دارد، باقي مي ماند.(1)

------------------

1 . جان هيك، فلسفه دين، ترجمه بهرام راد، ص63; نيز ر.ك: جان هاسپرز، فلسفه دين، ترجمه ونشر مركز مطالعات وتحقيقات اسلامي.

------------------ صفحه 94

خاصيت ذاتي ماده قادر بر تفسير نظم هدفدار وآينده نگر نيست

هرگاه مقصود از خاصيت ماده اين است كه هر عنصري براي خود اثري دارد كه در پرتو تركيب آن با ديگري پديده سوّمي به وجود مي آيد، جاي بحث وگفتگو نيست. مثلاً در پديده هاي نباتي، هر گلي بويي وهر گياهي خاصيتي دارد واثر فلفل غير از شكر وهر دو غير از زعفران است. هرگز انسان عاقلي منكر اين آثار ويژه و اين كه از تركيب آنها چيز سوّمي به وجود مي آيد _خواه مطلوب، خواه نامطلوب _ نيست، ولي برهان نظم بر اساس انكار اين خواص طبيعي نيست.اساس برهان نظم هماهنگي وهمكاري، محاسبه وهمكاري ميان اجزاي هر موجودي براي دست يافتن به هدف خاصي است كه حاكي از مداخله شعور، در تركيب اين موجود است وخاصيت هر يك از عناصر نمي تواند توجيه گر اين نوع نظم(نظم غايي) باشد، مثلاً در ميان اجزاي ساختمان يك چشم، چنان هم آهنگي وهمكاري وجود دارد كه كمترين خلل در آن، عمل بينايي وهدف از آن را خنثي مي سازد.هم آهنگ ساختن دهها اجزاي به هم پيوسته چشم از آبها وپرده ها واعصاب وغيره، فقط مي تواند معلول دخالت عقل وشعور باشد كه با محاسبه بتواند آنها را هماهنگ سازد وگرنه

اثر هر يك از اين اجزا كه طبعاً فاقد شعور است، نمي تواند اين تركيب را پيش بيني كند

------------------ صفحه 95

و به وجود آورد. ما در اين جا از يك مثال براي روشنتر شدن مطلب كمك مي گيريم:مثلاً مي گوييم:«افلاطون استاد ارسطو بوده است» اين جمله از (24) حرف تركيب يافته است كه عبارتند از:(ا_ ف _ ل _ ا _ ط _ و _ ن _ ا_ س _ ت _ ا _ د _ ا _ ر_ س _ ط _ و _ ب _ و _ د _ ه _ ا _ س _ ت). هرگاه كسي بگويد هر يك از اين حروف، داراي صدا وآهنگ خاصي است، سخن درستي گفته است، ولي دراين جمله علاوه بر اين آهنگها وصداها، تناسب وانسجام مشاهده مي شود كه در سايه آن، معني مقصود با آن بيان مي گردد. هرگاه كسي بگويد: اين هم آهنگي وهمكاري معلول خواص اين حروف است (يعني حروف علاوه بر اين خواص، توانايي آن را دارند كه برخيزند وتركيب هدفداري را ايجاد كنند) سخني را گفته است كه هيچ خردمندي باور نمي كند. اگر يك چنين تفسيري در باره اين جمله مورد پذيرش نيست، چگونه مي توان گفت كتاب بزرگ طبيعت با داشتن عناصر بي شمار و بدون دخالت عامل درك وشعور، چنين نظم شگفت آوري را يافته است. در اينجا از مثال ديگري كمك مي گيريم: فرض كنيد در يك انبار كالا، اجناسي از قبيل عطر ، فلفل ، كاكائو ، زردچوبه ، قند ، شكر ، زعفران، هل، نبات، بنفشه، عرق

------------------ صفحه 96

بهار نارنج

و... موجود است و هر يك از اين اشياي مادي، براي خود اثر طبيعي دارند، اگر كسي بپرسد چرا فلفل، تند و شكر، شيرين ، و عرق بهار نارنج، معطر است؟ پاسخ آن اين است كه اينها خواص ذاتي اين پديده ها به شمار مي روند، ولي اگر در جهان علاوه بر ذات اشياء و خواص فردي، نوعي تركيب و تنظيم، نوعي ارتباط دقيق، نوعي پيوند و انسجام، ميان اشياء ديده شود وخواص مختلف آنها آن چنان هماهنگ و تلفيق گردند كه از مجموع، هدف و منظور خاصي به وجود آيد، هرگز در اين صورت نمي توان اين هم آهنگي و انسجام را از طريق خواص اجزاي ماده توجيه كرد، زيرا نظريه «خاصيّت ذاتي» اثر تك تك اجزاء را ايجاب مي كند، نه انسجام و هماهنگي و نه تأمين هدف معيني را ، در حالي كه ما در جهان علاوه بر آثار ذاتي ماده، يك نوع هماهنگي و انسجام و اين كه از هر جزيي به اندازه لازم وحساب شده در پديده ها وجود دارد، احساس و لمس مي كنيم كه هرگز نمي توان آن را با نظريه خاصيت ذاتي توجيه كرد، بلكه بايد آن را از طريق ديگر توجيه كنيم و بگوييم هماهنگي ميان آثار مختلف ماده، معلول فاعلي است كه با شناخت خواص ماده و تلفيق آنها با محاسبه خاص، به هدف و منظور خود تحقّق بخشيده است. از اين جهت بايد انسجام و هماهنگي و هدف گرايي را از اين راه توجيه كرد، نه از طريق خواص ذاتي ماده.

------------------ صفحه 97

به عبارت روشنتر تأمين هدف معين و انسجام و هماهنگي

از سه حالت بيرون نيست. الف: يا اثر هر يك از اين اشياء مادي است. ب: يا اثر مجموع اشياء مادي است، به هر صورت كه تركيب و تلفيق گردند. ج: يا اثر مجموع اشياء است، امّا مشروط بر اين كه به گونه خاصي به شكل معيّني، با هم تركيب شوند. هرگز نمي توان فرض نخست را پذيرفت، زيرا بديهي است كه از يك شيئ مادي، بدون ضميمه اشياي ديگر، آن اثر خاص به دست نمي آيد، همچنان كه نمي توان بر روي فرض دوم، صحه گذاشت، زيرا تركيب اشياي مادي به هر صورت و به هر شكل، هدف را تأمين نمي كند. در اين موقع فقط يك صورت باقي مي ماند و آن اين است كه اجزاي آن به شكل خاصي تركيب بشوند كه هدف و منظور را تأمين كند، اكنون سؤال مي شود، چه شد كه اين اشياي مادي كه هر كدام اثر خاصي دارند، از ميان ميليونها صورت، فقط صورتي تحقّق پذيرفت كه هدف و مقصد معيني را تأمين مي كند، در صورتي كه تأمين هدف خاص و انسجام اجزاء به صورت معيّن، اثر ذاتي ماده نيست. در پايان ياد آور مي شويم:«جان هيك» در پايان سخن خود به

------------------ صفحه 98

فرضيه تكامل تدريجي «داروين» اشاره مي كند ومي خواهد تكامل خصوص جانداران يا مجموع جهان را از اين طريق توجيه كند، به همين مناسبت مي گوييم: تفسير نظم جهان طبيعت از طريق «خاصيت گرايي»، از زماني بيشتر قوّت گرفت كه فرضيه تحوّل انواع، از طريق تكامل تدريجي مطرح گرديد. ولي در اين جا دو نكته را ياد آور مي شويم:

1. پذيرش تكامل تدريجي ما را از اعتقاد به دخالت شعور در اين تكامل بي نياز نمي سازد، زيرا نظام تكامل جانداران، خود حاكي از يك رشته برنامه ريزي است كه موجود ناتواني طبق نقشه وبرنامه اي به تكامل مي رسد. 2. فرضيه تكامل انواع به صورت تدريجي، مدعي است كه پاره اي از اعضاي جديد، تصادفاً پيدا مي شوند وگاه اين عضو، كمك مؤثري به بقاي نسل جاندار مي كند ودر غربال انتخاب طبيعي براي او، نسبت به فاقد آن مزيتي محسوب مي شود ودر نتيجه اين صنف از نوع، در قلمرو بقا، شانس بيشتري پيدا مي كند وبقيه از بين مي رود. ولي بايد توجه نمود كه ميدان زندگي، بسان ميدان المپيك در مسابقات اسب دواني نيست كه چه بسا درازي گوش يك اسب، سبب سبقت وبرندگي سوار كار مي شود، بلكه در ميدان زندگي، پيدايش يك عضو در صورتي كمك به بقا مي كند كه همه اعضاي

------------------ صفحه 99

هم آهنگ آن يك جا تحقق پذيرد; مانند دستگاه بينايي وإلاّ پيدايش يك پرده، يك آب، يك عصب، كوچكترين كمكي به بقاي آن نمي كند وهرگز نمي توان تكامل عضو را از اين طريق توجيه وتفسير كرد. موجود بينا آن گاه شانس بيشتري بر بقا دارد كه دستگاه بينايي به صورت كامل در او پديد آيد، تا در پرتو بينايي، خود را از خطر مصون بدارد وبه بقاي خود كمك كند، ولي پيدايش تنها شبكيه، يا قرنيه بدون ديگر اجزاي هماهنگ، كاري را صورت نمي دهد. با اين بيان نمي توان تكامل جهان را از طريق تكامل تدريجي تفسير وتوجيه كرد.و ما

در فصل تعارض دين و علم در باره فرضيه داروين به طور گسترده سخن خواهيم گفت. آينده نگري نمي تواند محصول خاصيت طبيعت باشد

در تقرير برهان نظم ياد آور شديم كه در برخي از موارد نظم در طبيعت، يك نوع آينده نگري است. يعني به خاطر رسيدن به يك هدف، قبلاً كارهايي صورت مي گيرد كه اگر به موقع انجام نمي گرفت، با مشكل بسيار بزرگي روبرو مي شد; در آن جا گفتيم همزمان با تولّد نوزاد، شيري در پستان مادر مي آيد كه مايه حيات كودك است. پيدايش شير در سينه مادر، معلول سلولها وبافتها وترشح هورمونها وخون موجود در بدن مادر است. سخن اين جاست كه اين بافتها ورگها وهورمونها _ با اين كيفيت وكميّت _ به صورت يك حلقه

------------------ صفحه 100

زنجيري در كنار هم قرار گرفته و دست در دست هم داده است تا موقع تولد نوزاد، تنها غذاي مناسب او آماده باشد. اين آينده نگري كه خود ملازم باعلم وشعور ومحاسبه واندازه است، ازعهده ماده كور وكر بيرون است. اين نوع آينده نگري در دل بسياري از موجودات طبيعي نهفته است، چيزي كه هست دل بيدار و آگاه لازم داردكه از فرآورده هاي علمي چنين بهره گيري كند.

صفحه 101

8- برهان نظم، برهان تجربي نيست

8- برهان نظم، برهان تجربي نيست

گاهي تصور مي شود كه برهان نظم يك برهان تجربي است زيرا تجربه و آزمون ثابت كرده است كه نظم در مصنوعات بشري بدون دخالت عقل و شعور پديد نمي آيد، زيرا هيچ ديده نشده است خانه اي يا كارخانه اي،و با كشتي بدون دخالت آگاهي و تدبير صورت پذيرد. اين تقرير، يك

نظرييه سطحي از برهان نظم است كه مي تواند در قلمرو نقد و چالش قرار گيرد به شكل زير: وجود نظم هدفدار وغايي گواه بر طراح دانا وتوانا نيست، زيرا حاصل برهان نظم جز يك تمثيل ويك مقايسه، آن هم مقايسه عالم طبيعت به مصنوعات بشري نيست و اين مقايسه باطل است، زيرا ما

------------------ صفحه 102

مصنوعات بشري را كراراً تجربه كرده ايم كه بدون دخالت علم وقدرت و محاسبه و اندازه گيري، به وجود نمي آيند وهيچ گاه بشر نديده است كه آهن پاره هايي _يك مرتبه يا به تدريج _ حركت كنند وخطوط منظم راه آهن يا قطاري را تشكيل دهند. از اين جهت وجود مصنوع منظم بشري، گواه بر وجود علم وانديشه است، ولي در مورد پديده هاي طبيعي، چنين تجربه اي صورت نگرفته است وجهاني كه ما در آن زندگي مي كنيم، نخستين جهاني است كه با آن روبرو شده ايم، در اين صورت چگونه مي توانيم حكم مصنوعات بشري را بر پديده هاي طبيعي جاري سازيم؟ اين مقايسه در صورتي درست مي باشد كه جهان هايي به همين شكل ووضع و نظام از موجود دانا و توانا صادر شده باشد، آنگاه پس از ديدن نظاير جهان هاي تجربه شده، يقين كنيم كه اين جهان نيز مانند آن جهان ها علّتي دانا و توانا دارد; در صورتي كه چنين تجربه اي در ميان مصنوعات انساني، مانند كشتيها وخانه ها انجام گرفته، ولي درباره جهان چنين تجربه اي انجام نگرفته است و جهان نسبت به ما نخستين مصنوع طبيعي است كه در برابر آن قرار گرفته ايم وپيش از آن نظيري

براي آن نديده ايم. پاسخ

يك چنين تقرير از برهان نظم، يك تقرير سطحي است كه مورد

------------------ صفحه 103

توجه، ناقد يا ناقدان قرار گرفته است. اگر برهان نظم به شكلي كه در فصل پيش تقرير شد مطرح شود، يك برهان كاملاً عقلي خواهد بود كه اساساً ارتباطي به تمثيل وتجربه ندارد; زيرا عقل پس از مطالعه در ماهيت نظم ميگويد: ساختمان هريك ازاين پديده ها كه هريك از اجزاي بي شماري مركب است، حاكي از يك نوع محاسبه واندازه گيري است كه اجزاي پديده ها را با هم از نظر كمي وكيفي متناسب ساخته ودر نتيجه در ميان آنها همكاري و هم آهنگي برقرار نموده است تا هدف خاصي، تحقق پذيرد. چنين كاري زاييده علم وآگاهي ودقت وحساب است وتنها عامل آگاه مي تواند با محاسبه واندازه گيري، به برنامه ريزي وسازماندهي بپردازد. به ديگر سخن، ميان «نظم غايي» و«دخالت شعور»، رابطه مستقيم ومنطقي وجود دارد وخرد با مطالعه ماهيت عمل، اين رابطه را كشف مي كند وهر نوع انديشه خلاف آن را مردود مي شمارد. در اين بيان شباهت جهان به كشتي يا بهره گيري از تجربه وآزمون مدخليت ندارد، تنها بررسي نظ_م به معني گذشته كه با محاسبه واندازه گيري، انتخاب وگزينش، سازماندهي وهمكاري وجهت گيري وهدفداري همراه است، به عقل امكان مي دهد كه وجود طراح دانا و توانا را پشت سر هر موجود منظم قطعي ويقيني، باديده خرد مشاهده كند، خواه اين موجود منظم مصنوع بشري باشد يا پديده

------------------ صفحه 104

طبيعي و هر دو موجود بدون اين كه يكي اصل باشد وديگري فرع، دربرابر اين حكم عقلي يكسانند.

اگر خرد باور نمي كند كه يك ماشين حساب بدون برنامه ريزي وطرح عالمانه پديد آمده باشد ويا باور نمي كند كه پالايشگاهي بدون برنامه ريزي مهندسان تحقق يافته باشد، همه وهمه به خاطر يك قاعده كلّي است وآن مطالعه ماهيت كار است. به ديگر سخن: هر موجودي كه جامه وجود پوشيده ودر هستي آن انتخاب وگزينش، همكاري وهم آهنگي، هدف داري وهدفگرايي مشاهده گردد، خود بازبان بي زباني مي گويد:در پيدايش من عقل وخرد، درك وشعور مدخليت كامل داشته است.

------------------ صفحه 105

بخش دوم : آثار سازنده ايمان به خدا از ديدگاه قرآن

آثار فردي و اجتماعي ايمان به خدا

آثار فردي و اجتماعي ايمان به خدا

دلايل پيشين با روش هاي مختلف وگوناگون خود ما را، با سرچشمه هستي كه سازنده جهان و پديد آرنده انسان است كاملاً آشنا ساخت. و به روشني آگاه شديم كه اين نظام شگرف زاييده تصادف نابينا نيست، و تصادف كور و كر، ناتوان تر از آن است كه بتواند براي نظام بسي كوچكي، طرحي بريزد، و يا آن را بسازد; تا چه رسد براي يك چنين نظام بزرگي كه عقل و خرد در برابر آن مبهوت و حيران مي باشد. ولي «هزار نكته باريك تر از مو اين جا است» كه بدانيم ايمان به خداي دانا و توانا، و اعتقاد راسخ به خداي حكيم و دادگر عامل سازنده اي است كه در سرنوشت و متن زندگي ما تأثير عظيمي دارد، و هرگز اعتقاد به خدا مانند اعتقاد به وجود «جن و فرشته» و ديگر موجودات نامرئي نيست كه بود و نبود چنين ايمان و عقيده در سرنوشت ما يكسان باشد.

------------------ صفحه 108

بلكه اعتقاد به خدا با صفات ياد شده ما را ملزم

مي سازد كه به يك رشته تكاليف و وظايفي شديداً پاي بند باشيم، تكاليفي كه عقل و خرد آن را تأييد كرده و قرآن مجيد نيز آن را تشريح نموده است. آثار ايمان به خدا از نظر عقل و شرع يكي و دو تا و ده تا نيست كه پيرامون همه آنها به بحث و گفتگو بپردازيم بلكه آن چنان وسيع و دامنه دار است كه اين كتاب گنجايش بيان يك دهم آنها را ندارد و مرحوم مجلسي قسمت اعظم اين آيات را در آغاز جلد پانزدهم گرد آورده است براي نمونه كافي است كه شما آياتي را كه با جمله هاي:(يا أَيُّها الّذينَ آمَنُوا...)، (إِنَّ الّذين آمَنُوا...)، (إِنّما المؤمنون...)، (المؤمنون والمؤمنات...) وامثال اين آغاز مي شود، در نظر بگيريد زيرا خداوند در اين نوع آيات به آثار و ويژگي هاي ايمان اشاره كرده و وظايف و تكاليفي را كه اثر مستقيم ايمان به خدا است، بيان نموده است. تجزيه و تحليل مجموع آنچه كه قرآن در اين باره يادآوري نموده است، از قدرت و توانايي يك فرد عادي بيرون مي باشد و براي اخذ نتيجه بايد لجنه اي كه اعضاء آن كاملاً با قرآن آشنا باشند تشكيل گردد و به چنين كار خطيري قيام كند، در اين موقع خواهيد ديد كه قرآن درياي عظيمي از معارف است كه هر چه روي آن كار شود شگفتي هاي آن به پايان نمي رسد، و از بحث و بررسي بي نياز

------------------ صفحه 109

نمي گردد.(1) نگارنده براي اين كه نمونه اي از كار را نشان دهد و طرح خود را در يك شعاع كوچكي پياده كند

به تشريح قسمتي از ويژگي هاي ايمان كه در قرآن وارد شده است پرداخته و بحث همه جانبه را برعهده لجنه ياد شده مي گذارد و از خداوند بزرگ مي خواهد كه اين طرح جامه وجود به خود بپوشد.

------------------

1 . در اين مورد از نگارنده دو اثر منتشر شده است: 1. مفاهيم القرآن به زبان عربي. 2. منشور جاويد به زبان فارسي در چهارده جلد. و هر دو اثر تفسير قرآن به صورت موضوعي است كه آيات مربوط به اصول عقيدتي و اخلاقي و اجتماعي يك جا گردآوري شده سپس به كمك يكديگر تفسير شده اند.

------------------ صفحه 110

1- اخلاص در عمل در پرتو ايمان

1- اخلاص در عمل در پرتو ايمان

كارها براي خدا (1)

از موضوعاتي كه قرآن اهميت زيادي به آن داده است، مسأله اخلاص در عقيده و عمل است. مقصود از اخلاص در عقيده اين است كه خدا را از هر نوع شرك و دوگانگي، پيراسته دانسته او را به يگانگي بپرستيم. دانشمندان هر چند براي اخلاص در عقيده مراحل گوناگوني بيان

------------------

1 . محور گفتگوي ما در اين بحث آيه مباركه زير است: (قُلْ إِنّما أَعظُكُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْني وَفُرادي...).(سبأ/44). «بگو من شما را به يك سخن پند مي دهم و آن اين كه كارهاي فردي و دسته جمعي را براي خدا انجام دهيد».

------------------ صفحه 111

كرده اند و آن را سه تا دانسته اند(1)، ولي اصرار قرآن بيشتر روي اخلاص در عبادت و پرستش است، از اين جهت ما بحث خود را به اخلاص در عمل اختصاص مي دهيم. *** درباره اخلاص در عبادت همين بس كه بزرگ ترين جرم عرب

جاهلي و بت پرستان اين بود كه به عبادت غير او پرداخته و بت هايي را به عنوان شفيعان درگاه الهي مي پرستيدند. از اين جهت قرآن به پيامبر دستور مي دهد كه عبادت و پرستش خود را خالص ساخته و جز او را نپرستد و نيز به پيروان راستين آيين او، يادآور مي شود كه جز خداي يگانه چيزي را نپرستند. برخي از آيات مربوط به اين موضوع به قرار زير است: 1.(إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتاب بِالْحَقِّ فَاعْبدِ اللّهَ مُخلِصاً لَهُ الدِّينَ...)(2): « ما كتاب را به حق به تو نازل كرديم تا خدا را بپرستي، و اطاعت خويش را خالص گرداني».

------------------

1 . الف. توحيد در ذات، كه ذات او را يگانه دانسته و براي او همتايي قائل نباشيم. ب. توحيد در صفات، يعني صفات او در عين تعدد از نظر مفهوم ولي از نظر واقعيت يكي است و تعدد صفات او موجب تركيب ذات نمي گردد. ج. توحيد در افعال يعني او را مؤثر واقعي در جهان دانسته و هر نوع تأثير را مستند به او بشماريم. 2 . سوره زمر، آيه 2: لفظ (دين) در اين آيه و آيات بعدي به معني اطاعت است.

------------------ صفحه 112

2. (قُلْ إِنّي أُمرت ُ أَنِ اعبُد اللّه مُخْلِصاً لَهُ الدِّين)(1): «بگو به من فرمان داده شده كه خدا را بپرستم و اطاعت خود را از هر نوع شرك خالص گردانم». 3.(قُل اللّه أَعْبُد مُخْلِصاً لَهُ دِيني).(2) «بگو فقط خدا را مي پرستم و اطاعت خود را مخصوص او مي سازم». 4.(وَلَنا أَعْمالُنا وَلَكُمْ أَعْمالكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُون).(3) «به جامعه يهود بگو:براي ماست اعمال

ما، و براي شماست اعمال شما، ولي توحيد واقعي از آن ما است». تأكيد اين آيات بر ابراز انزجار از شرك و عدم اخلاص در عبادت است يعني به جاي خداوند، مخلوقات او را به نام بت نپرستند، زيرا حقِّ پرستش مخصوص او است و از آن ديگري نيست. اخلاص در عبادت

ولي در جامعه اسلامي كه در پرتو قرآن از چنگال شرك در

------------------

1 . سوره زمر، آيه11. 2 . سوره زمر، آيه 14. 3 . سوره بقره، آيه 139 _ قريب به اين مضمون آيات ديگري نيز در قرآن وارد شده است، به سوره هاي : نساء، آيه 146، اعراف آيه 29، غافر، آيه 14 و 65، بينه آيه 5 مراجعه بفرماييد.

------------------ صفحه 113

عبادت رهايي يافته، و بت هاي ظاهري و مصنوعي را شكسته اخلاص در عمل و نفي شرك در عبادت، معني ديگري پيدا كرده كه بسيار لطيف و روح پرور است و آن اين كه جز خدا محرك ديگري در انجام وظايف نداشته باشيم و عبادت هاي ما از هر نوع «ريا» و «شهرت» بلكه تمام كارهاي خير و نيك ما از هر نوع هوا و هوس دور باشد، و انگيزه ما در كارهاي فردي و اجتماعي كسب رضاي خدا باشد و شعار ما در زندگي اين باشد: (قُلْ إِنّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا للّهِ مَثْني وَفُرادي). «بگو من به يك كلمه شما را پند مي دهم و آن اين كه دسته جمعي و يا تك تك براي خدا قيام كنيد و كارهاي فردي و اجتماعي شما همگي براي خدا باشد». و هدف ما در اين بحث پرورش اين

قسمت از اخلاص است كه مورد ابتلاي جامعه اسلامي مي باشد زيرا اخلاص به آن معني كه خدا را بپرستند و از پرستش بت ها دوري جويند، براي جامعه اسلامي خود به خود حاصل است و همه ما در پرتو پذيرفتن توحيد و گفتن «لا اله الاّ اللّه» از اين مرحله جسته و اين نوع بت ها را شكسته ايم. آري قرآن، براي بت و شرك معني وسيع تري قائل شده كه شرك به آن معني، دامن بسياري از افراد جامعه ما را مي گيرد، و ما را در چنگال بت پرستي و شرك قرار مي دهد و آن اين كه: از ريا و ظاهر سازي و شهرت و خودنمايي دوري جوييم و تشريح اين قسمت هدف

------------------ صفحه 114

بحث ما را تشكيل مي دهد. با دقت در مفاد آيات، به خوبي روشن مي شود كه قرآن بيش از هر چيز به مبارزه با شرك اهميت داده است، در اين موقع انسان از خود سؤال مي كند، چرا قرآن روي مسئله شرك بيش از موضوعات ديگر حساسيت نشان داده است و با شدت و اصرار زياد با آن مبارزه مي كند؟ در صورتي كه در جامعه اسلامي مسئله شرك به معني بت پرستي وجود ندارد تنها جامعه عرب جاهلي بود كه دچار اين بيماري شده بود، آيا آلودگي جامعه عرب جاهلي مجوز آن است كه در قرآن تا اين حد روي شرك بحث شود؟... پاسخ: اين كه شرك به معني بت پرستي، مخصوص جامعه عرب نبود، بلكه جامعه هاي ديگري نيز در آن زمان به اين بيماري آلوده بودند، و هم اكنون جامعه هاي

هند و ژاپن و قسمتي از هند و چين دچار اين بيماري مي باشند. از اين گذشته، شرك در قرآن معني وسيعي دارد و در جامعه اسلامي هر چند شرك به آن معني وجود ندارد امّا در ميان گروه هايي از جامعه اسلامي به صورت ديگري موجود هست، تو گويي شرك و بت پرستي تغيير قيافه داده و از نقطه ديگر سر بر آورده است زيرا مقام و منصب، و ثروت و پول، وتجمل گرايي و مد، زن و شهوت تا سر حدّ بت، پرستش مي شوند. مقام پرستان و پول پرستان، شهوت

------------------ صفحه 115

پرستان، در برابر اين نوع بت ها تا سر حد «الوهيت» خضوع نموده و همه چيز خود را فداي آنها مي سازند. از اين جهت قرآن روي مسئله دوري از شرك و گرايش به اخلاص، عنايت خاص نشان مي دهد و شرك را مايه تباهي انسان مي داند آنجا كه مي فرمايد: (وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَكانَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخَطفَهُ الطَّيْر أَوْ تَهوي بِهِ الرِّيح فِي مَكان سَحيق).(1) «هر كس براي خداوند شريكي قرار دهد مانند اين است كه از آسمان به روي زمين سقوط كند در اين موقع يا مرغان هوا او را مي ربايند، يا اين كه باد او را به نقطه دوردستي پرت مي كند». ولي بايد توجه نمود كه مقصود از شرك همه انواع شرك و دوگانه پرستي است، خواه بت هاي مصنوعي باش_د مانن_د «لات» و «هبل» كه عرب جاهلي اين دو بت را پرستش مي كرد. و يا بت هايي مانند مقام و منصب و زن و شهوت و پول و ثروت و...

باشد و به قول مولوي: م_ادر بت ها ب_ت نف_س شم__اس_ت *** زانكه آن بت مار، و اين بت اژدهاست

------------------

1 . سوره حج، آيه 31.

------------------ صفحه 116

درس اخلاص را از طبيعت بياموزيم

سازمان وجود مادي يك موجود زنده مانند حيوان، از ميلياردها سلول تشكيل يافته و هر كدام از اين سلول ها بدون توجه به فعاليت سلول هاي ديگر، بدون چشم داشت، و انتظار پاداش از همنوعان خود، انجام وظيفه نموده و شغلي را كه طبيعت به دوش آنها نهاده است با اخلاص كامل انجام مي دهند. مثلاً قلب ما در هر دقيقه 70بار باز و بسته مي شود و با باز و بسته شدن خود، خون را كه غذاي طبيعي بدن است به تمام نقاط بدن ما مي رساند، و اين عضو حساس هرگز انتظار ندارد كه ساير اعضاي بدن مانند كليه و كبد كار خود را انجام دهد، و تا زماني كه قدرت دارد كار خود را با اخلاص تمام انجام مي دهد. ريشه هاي خاردار يك گياه، آب و شيره هاي زمين را مكيده، بدون تظاهر و رياكاري بلكه با استتار و اختفا و اخلاص كامل، در اختيار تنه درخت گذارده، و آن نيز در سايه عروق داخلي غذاي لازم را به بلندترين شاخه هاي درخت مي رساند. آيا عمل يك سلول ناچيز و فعاليت مخلصانه يك ريشه براي ما درس زندگي نيست كه وظايف انساني و اجتماعي خويش را بدون تظاهر و رياكاري، بدون آن كه به رخ اين و آن بكشيم، انجام دهيم بلكه بسان مجموع جهان آفرينش به طور خودكار، كار و باري را كه به دوش

گرفته ايم به منزل برسانيم.

------------------ صفحه 117

اخلاص يك مكتب تربيتي است

قبل از هر چيز بايد اخلاص در عمل را يك مكتب عالي تربييتي دانست كه مي تواند روح ما را از هر نوع آلودگي پاك سازد زيرا اعمال افراد با اخلاص همان طوري كه لفظ «اخلاص» از آن حاكي است از هر نوع تزوير و دروغ و نفاق و فريب وارسته بوده و خدمات و كارهاي آنان از يك روح پاك كه هرگز به انديشه هاي پست آلوده نشده است سرچشمه مي گيرد. ولي اعمال افراد (رياكار) و سودجو را تيرگي هاي خاصي از تزوير و نفاق فراگرفته و آنان هر نوع عمل خير را به منظور نفع مادي انجام مي دهند و از آن به عنوان يك پل پيروزي و نردبان ترقي و پايه جهش به مطامع مادي خود استفاده مي كنند. كدام يك از دو نفر وارسته از نقص و شايسته تحسين است؟ شما داوري كنيد. در مكتب اخلاقي مادي، ملاك خوبي شخص همان «خوبي كردار» است و بس، اگر شخصي در محيط نيازمندان دست به تأسيس بيمارستاني بزند، روز افتتاح آن، دستگاه هاي تبليغاتي غوغايي به راه مي اندازند، عكس هاي بيمارستان زينت بخش صفحات جرايد و مطبوعات آن روز مي گردد، رپرتاژهاي مفصلي از «مؤسس» و جزئيات مؤسسه در روزنامه ها و مجلات چاپ مي شود: گويندگان راديو زبان به تحسين پايه گذار آن گشوده، و فيلم

------------------ صفحه 118

قسمت هاي مهم آن به وسيله تلويزيون به مردم نشان داده مي شود، و حكم صد در صد قطعي درباره خوبي باني و سازنده آن صادر مي گردد. ولي

در مكتب اخلاقي قرآن تنها خوبي عمل، ملاك خوبي شخص شمرده نمي شود، علاوه بر پرونده عمل، پرونده نيت او نيز در تحسين او مطرح مي گردد و وارسي مي شود كه اين شخص اين بيمارستان را به چه نيت ساخته است اگر عمل او از يك روح پاك و وارسته از هر نوع سودطلبي، سرچشمه بگيرد و محركي جز عاطفه انساني نسبت به نجات انسان هاي بي پناه نداشته باشد در اين صورت چون هر دو پرونده با هم تطابق كامل دارند از خود شخص و كردارش به خوبي ياد خواهند كرد. ولي اگر اين عمل به منظور جلب آراء و افكار مردم صورت بگيرد و هدف از آن، به دست آوردن پست هاي حساس سياسي مثلاً خريدن رأي مردم در موقع انتخابات، و قبضه كردن مقامات و مناصب ديگر باشد، در اين موقع خوبي عمل گواه بر خوبي شخص نبوده و چنان عملي در مكتب اخلاقي پيامبران بي ارزش خواهد بود، حتي اين قسمت نيز روشن نيست كه سود و زيان عمل او در اجتماع يكسان بوده و به اصطلاح «دخل» و «خرج» نمايد. بي جهت نيست كه قرآن وقتي مشركان و بت پرستان مي خواهند

------------------ صفحه 119

مساجد را تعمير كنند به توبيخ آنان برخاسته و اين حق را از آنان سلب مي نمايد و آن را دربست در اختيار افراد با ايمان و نمازگزار و زكات بده و كساني كه از خدا مي ترسند، مي داند(1) زيرا روان بت پرستان مكه مملو از آلودگي بوده و هدفي جز شهرت و كسب موقعيت در اجتماع نداشتند، از اين جهت عمل آنها

در پيشگاه داور، كاملاً بي ارزش بوده و باطل معرفي گرديده و آنها را شايسته چنين كاري ندانسته است. وانگهي افرادي كه وظيفه بندگي او را رها كرده و پرستش او را ترك نموده اند، چگونه براي او معبد و مسجد مي سازند آيا جز اين است كه انگيزه ديگري جز رضاي خدا دارند؟ اينجا است كه برتري نظام اخلاقي قرآن بر ديگر نظام ها روشن مي گردد. اصولاً از اخلاق مادي جز اين نمي توان انتظار داشت مثلاً امروزه بسياري از مردم مغرب زمين به قسمت هايي از اخلاق مانند پرهيز از دروغ و نيرنگ و خيانت در داد و ستد اهميت مي دهند، ولي آنان اين سجاياي اخلاقي را از اين نظر مي خواهند كه پل پيروزي در امور اقتصادي باشد و به عبارت ديگر سود و نفع خود را در اين مي بينند زيرا رونق بازار و گردش چرخ هاي مادي آنان، در گرو عمل به اين اصول

------------------

1 . سوره توبه آيه هاي 17 و 18.

------------------ صفحه 120

است واگر روزي اين صفات خاصيت اقتصادي خود را از دست دهند فوراً «جنتلمن هاي» اروپايي دست از آنها برخواهند داشت.(1) بزرگ ترين ضربه بر اخلاق يك ملت اين است كه انسان آن را ابزار اقتصاد تلقي كند، و براي ارزش هاي اخلاقي هيچ نوع اصالت قائل نشود. از آن جا كه در اخلاق غربي تمام ارزش هاي اخلاقي وسيله اي است براي منافع مادي، و هيچ گونه اخلاصي در آنها وجود ندارد، و از يك روح پاك و وارسته از علايق مادي سرچشمه نمي گيرد در مكتب رجال وحي بي ارزش

است.(2) اخلاص يا پايه ارزش هاي اخلاقي

كارهاي خير و نيكي كه به خاطر يك سلسله اهداف مقدس مانند كسب رضاي خدا، خدمت صادقانه به مردم و... تعقيب مي شوند، به مراتب از كارهاي به ظاهر نيكي كه به خاطر تحصيل يك سلسله منافع شخصي و يا شهرت و رياكاري انجام مي گيرند، سودمندتر و استوارتر مي باشند. كساني كه با ديد مادي گري به اين دو نوع كار مي نگرند داوري ما

------------------

1 . جاهليت قرن بيستم. 2 . (ألا لِلّه الدِّين الخالص): «دين وآيين پيراسته از هر نوع شرك و ريا و هوس از آن خداست».سوره زمر، آيه3.

------------------ صفحه 121

را يك نوع ادعاي بدون دليل مي خوانند و هرگز باور نمي كنند كه ميان اين دو نوع كار كه يكي ريشه ايماني و معنوي و جنبه هدفي دارد، و ديگري كه بر اساس رياكاري و صحنه سازي و منافع شخصي استوار است، چنين تفاوتي باشد. ولي توجه به يك مطلب، گفتار ما را ثابت مي كند زيرا كارهاي افراد هدفدار، داراي عوامل دروني عميق بوده كه ريشه هاي آن در اعماق روح و روان آنها جاي دارد، و همين عوامل ريشه دار و دروني سبب مي شوند كه كار، پايدار گردد و براي هميشه ثمربخش باشد امّا كارهاي افراد ريايي و غير هدفي از يك سلسله عوامل سطحي و ظاهري متحول و ناپايدار سرچشمه مي گيرند كه با وزش نسيمي لرزان مي شوند، و با لرزش خود، اصل كار را نيز ناپايدار و لرزان مي سازند. تجربه نشان مي دهد كه انگيزه هاي معنوي و دروني همواره ثابت تر و پا برجاتر

بوده ولي موضوعات سطحي و بروني هميشه در معرض نوسان و دگرگوني هستند، مثلاً حرارت داخل بدن هميشه ثابت و يك نواخت بوده ولي حرارت سطحي و ظاهري آن در معرض اختلاف و دگرگوني است، حرارت آب هاي زيرزميني و قعر اقيانوس ها، درجه ثابت دارند و اگر هم اختلاف و نوساني داشته باشند در شعاع بسيار كوتاهي است و هرگز دچار اختلاف و نوسان هاي آب هاي سطح زمين نمي گردند. كارهاي هدفي از يك سلسله عوامل ثابت و پايدار مانند رضاي

------------------ صفحه 122

خدا، و عواطف انساني، پاداش معنوي، سرچشمه مي گيرند و اين علل با ثبات و پايداري خود، به اصل عمل ثبات و پايداري مي بخشند و به عبارت ديگر از آن جا كه اين دسته از كارها بر اساسي استوار است كه ثابت و تغيير ناپذير مي باشد، حقيقت اين نوع كارها، با عوامل ثابت و پايدار، و علل مافوق جهان ماده، به هم آميخته شده و حقيقت عمل، چنگ در جهان ثابت و پايدار مي افكند، و در پرتو آن، بقا و استواري كاملي مي يابد، ولي اعمال ريايي و غير هدفي ريشه هاي سطحي و مادي دارند، و اين علل بسان تمام پديده هاي مادي از اختلاف و دگرگوني امور مادي مستثني نبوده، و هر لحظه در آستانه تبدل و تحول و دگرگوني است. قرآن مجيد اين حقيقت علمي را كه اعمال به ظاهر نيك رياكاران عمق و ريشه ندارد و لذا پايدار و استوار نخواهند بود در طي تشبيه لطيفي بيان كرده و مي فرمايد: كساني كه اموال خود را براي تظاهر و ريا، انفاق مي

كنند _ عمل آنها _ بسان دانه اي است كه بر روي سنگ صاف قرار گرفته، و روي آن را خاك پوشانيده باشد، ناگهان رگباري به آن مي رسد دانه و خاك را شسته و همراه خود مي برد و جز سنگ صاف چيزي باقي نمي گذارد و از اعمال خود ثمر و نتيجه اي نمي برند.(1)

------------------

1 . سوره بقره، آيه 264.

------------------ صفحه 123

يك شاهد زنده

هر كسي در طول زندگي خود داراي هدفي مي باشد، گروه وارسته اگر ميز و مقامي را مي پذيرند، براي اين است كه به هدفي كه براي خاطر آن، اين مقام بوجود آمده است، جامه عمل بپوشانند. اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در مسير خود به بصره در نقطه اي به نام «ربذه» فرود آمد، حجاج عراقي كه رهسپار مكه بودند از عبداللّه بن عباس درخواست كردند كه وسيله ملاقات آنها را با حضرت علي(عليه السلام)فراهم سازد، وي وارد خيمه اميرمؤمنان گشت و ديد كه علي(عليه السلام)كفش خود را اصلاح مي كند، ابن عباس از حضرتش خواهش كرد كه از اصلاح كفش صرف نظر كند و به جاي آن كفش نوي تهيه كند و حجاج عراقي را به حضور پذيرد، اميرمؤمنان(عليه السلام)از ابن عباس پرسيد: ارزش اين يك جفت كفش چيست؟! وي گفت: يك درهم يا نصف درهم، اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود: ارزش اين خلافت و رياست در نظر من با اين جفت كفش يكسان است مگر اين كه در پرتو آن، حقي را زنده سازم، و باطلي را از بين ببرم.(1) مثلاً شهرداري كه پست و مقام شهرداري را به خاطر هدف معنوي مي پذيرد، براي درختكاري

شهر و گل كاري باغچه هاي آن، از جان و دل مي كوشد، و با غرس نهال و افشاندن بذر در فصل مناسب،

------------------

1 . بحارالانوار، ج40، ص 328.

------------------ صفحه 124

وظيفه خود را به طرز صحيحي انجام مي دهد، و چيزي نمي گذرد كه در پرتو مراقبت كه از لوازم عشق به هدف است، در اندك مدتي خيابان ها و ميدان هاي شهر با شكوفان شدن گل ها و درخت ها جلوه خاصي پيدا مي كنند و اين خدمت به صورت يك عمل مثبت و پايدار درمي آيد. ولي شهرداراني هم مي شناسيم كه آنچه براي آنها مطرح نيست، مسأله هدف و آنچه ابداً در صدد آن نيستند هدف هايي است كه موجب پيدايش اين پست اجتماعي شده است. روزي كه بنا بود يكي از رجال سياسي از شهر يكي از اين شهرداران كه در منطقه جنوب كشور قرار دارد ديدن كند، او براي تظاهر و پرده پوشي در هواي گرم، شاخه هاي كوچك درختان را تهيه كرد، و گل هايي را از گل فروشي ها خريد، و يك روز پيش از ورود آن شخص ساقه هاي بي ريشه آنها را در دل خاك فرو برد، و نقاط ديدني شهر را با آن گل ها كه پس از دو سه روزي به خشكي و زردي گراييد سبز وخرم جلوه داد، و چنين وانمود كرد كه اين گل ها از اصالت خاص برخوردارند و از حالت بذري در هيمن نقطه به اين صورت رسيده اند، ولي چون اين كار براي او جنبه هدفي نداشت و براي رياكاري و پرده پوشي صورت گرفته بود، در

اندك مدتي فاني و نابود شد و بسان هر كار بي هدف و بي اساسي رو به تباهي نهاد.

------------------ صفحه 125

نيت پاك جانشين عمل نيك مي گردد

در نظام تربيتي اسلام، آن چنان به اصلاح باطن عنايت شده است كه حتي نيت پاك از نظر پاداش و تقدير، جانشين عمل مي گردد، در جنگ جمل كه جنگ به نفع اميرمؤمنان تمام شد يكي از افسران سپاه به آن حضرت عرض كرد: اي كاش برادرم در اين نبرد حاضر بود، و پيروزي حق را بر باطل مشاهده مي كرد و اجر و پاداشي از اين جهان مي برد. علي(عليه السلام) در پاسخ وي فرمود: اگر ميل و علاقه برادرت با ما است و خواهان پيروزي حق بر باطل مي باشد، بسان تو نيز اجر و پاداش خواهد برد، نه تنها برادر تو، بلكه كساني كه در صلب پدران و رحم مادران قرار دارند پس از آن كه گام در صفحه گيتي نهادند، و سرگذشت مقابله حق و باطل را در روز «جمل» شنيدند و از صميم دل خواهان پيروزي حق بر باطل شدند، بسان ساير شركت كنندگان اجر و پاداش خواهند داشت.(1) اسلام نسبت به اصلاح ضمير و موضوع نيت به قدري اهميت داده كه در مكتب اخلاقي اسلام بايد نيت فرد با ايمان پيوسته بالاتر از عمل او باشد يعني بايد خود را از نظر تصميم آماده اعمال بزرگ تر سازد، گرچه در مقام انجام دادن فقط به مقدار كوچكي از آن قادر مي باشد.

------------------

1 . نهج البلاغه، خطبه11.

------------------ صفحه 126

وقتي از امام باقر (عليه السلام) از مفاد حديث: «نيت فرد

با ايمان، بهتر از عمل او است و نيت كافر بدتر از عمل او مي باشد» پرسيدند آن حضرت اين حديث را چنين توضيح داد: نيت مرد با ايمان براي كار خير، پيوسته بالاتر از عملي است كه انجام مي دهد، و اگر امكانات اجازه دهد او بيش از آنچه اكنون كار مي كند، خدمت مي نمايد چنان كه نيت و تصميم افراد بي خبر از خدا، هميشه بيش از آن مقدار است كه انجام مي دهند و اگر امكانات بيشتري داشته باشند بر حجم جنايات خود مي افزايند.

------------------ صفحه 127

2-جانبازي و فداكاري در راه هدف

2-جانبازي و فداكاري در راه هدف

در پرتو ايمان(1)

جانبازي و فداكاري از نشانه هاي افراد با ايمان است، شخص با ايمان پيوسته با جان و مال و ساير شئون خود، در راه هدف، كوشش و فداكاري مي نمايد، زيرا اعمال و رفتار هر فردي زاييده طرز تفكر و عقيده او است. اگر ايمان انسان به چيزي، به حدي رسيد، كه آن را بالاتر از جان و مال و هستي خود انديشيد قطعاً در راه به دست آوردن

------------------

1 . محور سخن در اين بحث اين آيه مباركه است: (إِنّما الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَجاهِدُوا بِأَموالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ في سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ)(حجرات/15); «افراد با ايمان كساني هستد كه به خدا و پيامبر او ايمان آورده و سپس ترديدي به خود راه ندهند، در راه خدا با مال و جان خود جهاد نمايند، آنان راستگويانند.

------------------ صفحه 128

و حفظ و بقاي آن، حداكثر كوشش را نموده و از همه چيز خود مي گذرد. اصولاً ايمان و اعتقاد به

يك چيز، آن چنان در انسان نسبت به آن حب و علاقه شديدي ايجاد مي كند كه گاهي بي اختيار به آن عشق ميورزد، و ناگفته پيدا است كه عشق، يك احساس باطني و دروني است كه به طور خودكار در انسان ايجاد تحرك مي نمايد. قدرت و تحركي كه اين «احساس» در درون انسان به وجود مي آورد، و طوفاني و هيجاني كه عاطفه انساني در محيط زندگي توليد مي كند، هرگز استدلال و منطق قدرت ندارد، همانند آن را ايجاد كند. گاه مي شود كه ده ها منطق و برهان در برابر احساس دروني به زانو درمي آيد، و با شكست روبرو مي گردد ولي هنگامي كه همان «احساس» با «احساس» تندتر و شديدتري روبرو گرديد، بي اختيار اثر خود را از دست داده و تسليم احساس قوي تر مي گردد. مثلاً افرادي كه علاقه زياد به مال و ثروت دارند گاهي به هيچ منطق و برهان نمي توان يك ريال از آنان گرفت ولي هنگامي كه كودكان آنها دچار بيماري شديد مي شوند، غريزه علاقه به كودك، بر حس علاقه به مال غالب و پيروز مي گردد، و احياناً نيمي از زندگي خود را در راه بهبود بيمار خود صرف مي كنند.

------------------ صفحه 129

احساسات و عواطف و كليه غرايز انساني، يك نوع تحرك و جنبش شديدي در انسان بوجود مي آورند كه اگر از طريق صحيح كنترل نشود، چه بسا حد و مرزي براي خود نشناسد. اگر در طول تاريخ مردان فداكاري را مي يابيم كه در راه پيشبرد اهداف خود، سر از پا نشناخته و ديوانهوار همه شئون خود

را فداي هدف نموده اند براي همين يك نكته است كه آنان از صميم دل به هدف خود ايمان داشتند و ايمان در روان آنان آن چنان علاقه شديدي به وجود آورده بود كه بدون محاسبه همه چيز خود را فداي هدف خود مي نمودند، و بدون اختيار به سوي هدف كشيده مي شدند. اگر مي بينيد آنان در آخرين لحظات زندگي خود، همسر و فرزندان را فراموش كرده و به ياد هدف بودند روي همين اساس است. «سعد ربيع» از ياران فداكار پيامبر اسلام بود، دلي لبريز از ايمان و اخلاص داشت. در جنگ احد با 12زخم به روي زمين افتاده و در حال احتضار بود، پيامبر يك نفر را مأمور ساخت كه از حال وي تحقيق كند و از او خبر صحيحي بياورد. «زيد ثابت» او را در ميان كشتگان ميدان «احد» يافت و از حال او پرسيد او در پاسخ زيد چنين گفت: به پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بگو چند لحظه بيش از زندگي «سعد» باقي نمانده است و خدا به تو اي پيامبر خدا! بهترين پاداش كه سزاوار يك پيامبر است بدهد و نيز افزود: سلام مرا به ياران پيامبر برسان و بگو

------------------ صفحه 130

هرگاه به يپامبر آسيبي برسد، و شما زنده بمانيد در پيشگاه خداوند معذور نخواهيد بود.(1) هيچ علاقه اي بالاتر از علاقه ايمان نيست كه فرد با ايمان آن چنان غرق در جلال و جمال محبوب و هدف خود مي گردد كه در پاي آن جان مي سپارد و همه چيز خويش را فراموش مي كند. آنجا كه عواطف بي فروغ است

هر انساني با

عواطف خاصي آفريده شده است. اين نعمت معنوي در تمام افراد به اختلاف مراتب وجود دارد ولي در ميان تمام طبقات، زنان كانوني از عواطف هستند و قلبي لبريز از محبت و مهر دارند. يك نفر از بانوان اسلام در مدينه اطلاع يافت كه سه تن از عزيزان خود را در جنگ احد از دست داده است او براي حمل اجساد عزيزان خود با شتري رهسپار ميدان «احد» گرديد، و در حالي كه سه جسد بر آن حمل كرده بود عازم بازگشت به مدينه شد. در نيمه راه با يكي از همسران رسول خدا ملاقات كرد، همسر پيامبر، حال رسول خدا را از وي پرسيد، اين بانوي فداكار در حالي كه مهار شتر را در دست داشت، و قطرات خون از اجسادي كه روي آن قرار گرفته بود

------------------

1 . سيره ابن هشام، ج2، ص 95.

------------------ صفحه 131

مي چكيد، با قيافه اي باز مثل اين كه كوچك ترين مصيبتي بر او وارد نشده است چنين گفت: من خبر خوشي براي شما دارم و آن اين كه پيامبر زنده و سالم است و در برابر اين نعمت بزرگ تمام مصايب كوچك و ناچيز است. همسر پيامبر از وي پرسيد اين اجساد از كيست؟ گفت: جسد شوهرم و ديگري فرزندم و سومي برادر و همه را مي برم تا در مدينه به خاك بسپارم.(1) آيا چه عاملي اين همه روح فداكاري و جانبازي در راه هدف را در كانون وجود او دميده بود؟ چگونه ايمان، علاقه شديدي نسبت به استقرار آيين توحيد در دل او به وجود آورده بود كه عواطف سرشار مادري را به

كلي تحت الشعاع خود قرار داده مي داد؟ ايمان جايگزين تعادل قوا

يكي از اصول پيروزي در جنگ ها، ملاحظه برتري نيروها و يا تعادل و موازنه آنها است يعني هر كدام سعي مي كنند كه از نظر تعداد نفرات و اسلحه با هم برابر بوده و موازنه ميان آنها برقرار باشد. ولي در نبردهايي كه بر اساس دفاع از حريم عقيده صورت گرفته، و سرباز از روي ايمان و به خاطر يك انگيزه باطني و محرك دروني، به

------------------

1 . مغازي، واقدي، ج1، ص 265، چاپ آكسفورد.

------------------ صفحه 132

پيشباز دشمن محارب مي رفت، هرگز موازنه شرط پيروزي نبوده بلكه پيوسته گروه هايي پيروز مي گردند كه از روي هدف و ايمان به آن مي جنگيدند و برتري روحي و معنوي، آنان را بر دشمن مجهز چيره مي ساخت. مثلاً در نبرد «بدر» نيروي بت پرستان بيش از سه برابر نيروهاي اسلام بود، و همگي تا دندان زير سلاح رفته و همه نوع تجهيزات كافي در اختيار داشتند، پيش از آن كه آتش جنگ ميان طرفين شعلهور گردد، سران قريش، مرد دلاوري را مأمور كردند كه شماره ياران محمد (صلي الله عليه وآله وسلم)را به دست آورد او با اسب تندرو خود اطراف اردوگاه سربازان اسلام گردش كرد و بازگشت، و سپس چنين گزارش داد. تعداد سربازان محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) از سيصد نفر تجاوز نمي كند و در پشت سر كمينگاه و نيروي امدادي ندارند امّا من وضع و روحيه آنان را مورد بررسي قرار داده ام و چنين فهميدم كه آنان از «مدينه» براي شما مرگ و نابودي را سوغات آورده

اند. گروهي را ديدم كه جز شمشيرهاي خود پناهگاهي ندارند تا هر يك از آنها يك نفر از شما را نكشند، كشته نخواهند شد. من آنها را ساكت و خاموش يافتم ولي تصميم و اراده از قيافه آنها مي باريد و همچون افعي ها زبان هاي خود را در اطراف گردش مي دادند.(1)

------------------

1 . بحار، ج19، ص 251.

------------------ صفحه 133

عصر آزادي

نيمه دوم قرن بيستم عصر آزادي ملل استعمار زده جهاني معرفي شده است. ملت هايي كه ساليان دراز، به زنجيرهاي استعمار بسته شده بودند بر اثر بيداري و هوشياري خود را از بند رها كرده و در جهان آزاد آشيان مي گيرند. ولي موفقيت از آن ملت هايي بوده كه از روي ايمان گام در اين راه نهادند و با خود گذشتگي همه جانبه، عظيم ترين دول استعماري را به زانو در آوردند فداكاري هاي ملت آزاد الجزاير و كشورهاي افريقايي و آسياي جنوبي و ... نمونه بارز براي اين موضوع است. امروز براي دول استعمارگر، گروه هاي عصيانگر كه بدون داشتن يك هدف معنوي و ايماني قيام مي كنند خطرناك نيستند، بزرگ ترين خطر براي امپرياليسم بين المللي، همان ملت هاي رشيد و با ايمانند كه به خاطر ايمان و اهداف معنوي، به پا خاسته حتي با تير و كمان و سنگ، مستعمرين را از خاك خود بيرون مي رانند، و تا جان به لب دارند از پاي نمي نشينند و سرانجام پيروزي با آنها است. صفحه 134

3- محبوبيت در دل مردم

3- محبوبيت در دل مردم

در سايه ايمان(1)

هر فردي از افراد اجتماع، مايل و علاقمند است كه مورد توجه و مهر ديگران واقع

شود، و در هاله اي از مودت و محبت مردم، فرو رفته و در قلوب مردم كه كانون عواطف و احساسات پاك انساني است جاي داشته باشد. تعجب نكنيد كه گفتيم تمام افراد، خواهان و خواستار اين مطلبند، يعني همه مي خواهند مورد توجه و مهر مردم واقع شوند، در

------------------

1 . محور سخن در اين بحث اين آيه مباركه است: (إِنَّ الّذين آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً)(مريم/96); «آنان كه ايمان آورده و عمل نيك انجام دهند، ما براي آنان در قلوب مردم مهر و محبّت پديد مي آوريم».

------------------ صفحه 135

دوران حيات امواج عواطف مردم به سوي آنها متوجه شده و پس از مرگ آنان را به نيكي ياد كنند. تعجب نكنيد! زيرا با يك تجزيه و تحليل صحيح معلوم مي شود كه چنين آرزويي، يك تمناي فطري و طبيعي بوده و انعكاسي از «حب ذات» و «خويشتن خواهي» است كه در تمام انسان ها بدون استثناء وجود دارد، و كليه جنبش هاي معنوي و مادي، از آن سرچشمه مي گيرند. «حب ذات» در صورتي كه داراي حد و مرزي باشد و انسان حقوق و شخصيت ديگران را نيز مانند خود به رسميت بشناسد و آنها را فداي «خودخواهي» حساب نشده خود نسازد، از اركان زندگي اجتماعي صحيح مي باشد ولي آن خودخواهي مطلق كه بازگشت آن به «جز خودنخواهي» است، غريزه تعديل نيافته اي است كه سبب مي شود انسان حقوق و اموال و شئون ديگران را فداي خود سازد، و چنين غريزه تلطيف نشده اي، از رذايل اخلاقي به شمار مي رود. خلاصه مهر طلبي در اجتماع، علاقه به

داشتن محبوبيت در ميان مردم، يك خواست طبيعي و انساني است و با هيچ اصل اخلاقي تصادم و مخالفت ندارد. از اين نظر تعجب نخواهيم كرد وقتي ببينيم كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در نيايش خود از خدا مي خواهد كه براي او در دل هاي مردم مهر و مودت

------------------ صفحه 136

به وجود آورد، و كاري كند كه مردم او را دوست بدارند.(1) جالب توجه پاسخي است كه از ناحيه خداوند به آن حضرت داده شد و در نتيجه كليه مهرطلبان را به سازنده مهر و مودت آشنا ساخت، و طي آيه اي چنين فرمود: هر فرد با ايماني كه عمل نيك انجام دهد، ما براي آن شخص در قلوب مردم مهر و محبت به وجود مي آوريم.(2) بار ديگر به مفاد پاسخ خداوند بيينديشيم: چرا يكي از آثار ايمان محبوبيت در ميان مردم است؟ يك جمله مي تواند پاسخ اين سؤال را روشن كند و آن اين كه افراد با ايمان به خدايي معتقدند كه با پيام هاي مؤكدي كه وسيله پيامبران خود فرستاده است، مردم را پس از خداشناسي، به عمل صالح و خدمت به جامعه دعوت نموده، و بزرگ ترين پاداش براي چنين خدمات معين نموده است، طبعاً افراد با ايمان به اميد درك يك چنين پاداش هاي بزرگ و جاويدان، خواه ناخواه دست به يك سلسله خدمات اجتماعي واعمال انساني زده و گره از كار مردم مي گشايند، و ناگفته پيدا است كه خدمتگزاران صديق، و گره گشايان وارسته، همواره مورد علاقه مردم مي باشند. تاريخ زندگي بشر به وضوح اين مطلب را ثابت مي كند

كه در

------------------

1 . تفسير برهان، ج3، ص 26. 2 . سوره مريم، آيه 96:(إِنَّ الّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحات سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرِّحمنُ وُدّاً).

------------------ صفحه 137

ميان قشرهاي با ايمان، افراد با فضيلت و خدمتگزار و دلسوز بيش از گروه هاي ديگر وجود دارد، زيرا ايمان به خدا و ايمان به سراي ديگر، ايمان به پاداش هاي مهمي كه درباره خدمات انساني وارد شده است، بزرگ ترين عامل و محرك براي بذل جان و مال در راه رفاه مردم است، از آنجا كه فرد با ايمان با ديده وسيع به جهان هستي مي نگرد و رشته زندگي را پس از مرگ نيز گسسته و پايان يافته نمي داند، براي كسب رضاي خدا، و نيل به پاداش هاي بزرگ او، گاهي جان و مال خود را وقف زندگي و رفاه يتيمان و درماندگان و بينوايان مي نمايد، در صورتي كه اين عامل و محرك در افراد مادي و گروه هايي كه از نظر مباني مذهبي ضعيف و سست مي باشند، وجود ندارد. در ميان تمام ملل جهان موقوفه هاي بزرگ، بيمارستان ها و مدارس و كتابخانه ها و ساير خدمات انساني همگي از آثار مردان و زنان خداشناسي است كه براي جلب خشنودي خدا و نيل به مقامات بزرگ معنوي، ثروتي را كه با زحمت فراوان به دست آورده اند، با اشتياق تمام در اختيار جامعه گذارده اند. ولي هرگز مكتب هاي مادي كه براي پايه گذاران و پيروان آنها هدفي برتر از ماده و مظاهر آن نيست، نمي توانند يك چنين افراد خدمتگزار را در دامان خود پرورش دهند. درست است كه مي توان با

پرورش دادن عواطف انساني و حس نوع پروري، كم و بيش از وقت و ثروت گروهي به نفع اجتماع استفاده

------------------ صفحه 138

كرد، امّا اين حس در برابر هجوم افكار مادي گري و لذت طلبي كه كشنده عواطف انساني مي باشد به قدري ضعيف و ناتوان است كه اثر آن در برابر عوامل كوبنده ديگر، بسيار ناچيز مي باشد. از اين جا معلوم مي شود كه چرا هميشه پيامبران و راهنمايان آسماني، خدمتگزاران اجتماع، دانشمندان و پايه گذاران علوم و معارف، پيوسته مورد احترام مردم بوده و پس از قرن ها نيز سيل عواطف مردم به سوي آنها سرازير است. زمامداري كه شنيدن نام او مايه گريه مي گردد

پس از درگذشت پيامبر اسلام، محيط سياسي مدينه طوري شد كه شخصيت هاي مانند «بلال» كه در برابر دستگاه خلافت سر فرود نياورده بودند نتوانستند در مهد اسلام به سر برند و ناچار شدند كه مدينه را به عزم توقف در شام و يا نقاط دور دست ترك گويند. بلال مؤذن رسول خدا، يك شب در عالم رؤيا پيامبر را ديد كه از وي گله مي كند كه چرا ارتباط خود را با خاندان رسالت قطع كرده است؟ او سراسيمه از خواب بيدار شد، و در ضمير روشن خود خواب را چنين تعبير كرد كه مدتي است از مدينه بيرون آمده و به زيارت قبر پيامبر و ديدار بازماندگان او نرفته است، از اين نظر عزم سفر كرد و وارد مدينه گرديد.

------------------ صفحه 139

شب هنگام فرزندان پيامبر از وي درخواست كردند كه سحرگاه هنگام طلوع فجر، اذان بگويد. او با اين كه با خود

پيمان بسته بود كه پس از رحلت رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) اذان نگويد، ولي ناچار شد كه خواهش عزيزان پيامبر را بپذيرد، از اين نظر موقع صبح بالاي مأذنه رفت، مردم مدينه كه از ورود بلال بي خبر بودند وقتي آهنگ مؤذن رسول خدا را شنيدند به ياد دوران پر فضيلت رسول خدا، به ياد زمامدار دادگر و خدمتكار آيين خدا، افتادند و همگي از خانه ها در حالي كه اشك از ديدگ_ان آنان س_رازير ب_ود، بيرون ريختن_د. وقت_ي بلال سومي_ن فص_ل اذان را گفت و در آن به رسالت محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) بزرگ پيشواي جهان بشريت شهادت داد، ولوله عجيبي در مدينه رخ داد: زنان و دختران با گريه و ناله به سوي مسجد آمدند و به ديدار مؤذن رسول خدا شتافتند.(1) آيا ريشه اين علايق و عواطف، اين اشك ها و گريه ها، جز اين است كه رسول خدا در پرتو خدمات ارزنده اي كه به جهان انسانيت انجام داده بود، داراي چنين محبوبيت بي نظير شد؟ محبوبيت در افكار عمومي

گاهي بر اثر تبليغات دروغين مي توان محبوبيت موقتي به دست

------------------

1 . اسدالغابه، ج1، ماده بلال.

------------------ صفحه 140

آورد، ولي موقعيت و محبوبيتي كه بر اثر جار و جنجال و تبليغات دروغين به دست مي آيد، به زودي نقش بر آب مي شود، امّا محبوبيت دائم در دل يك ملت، حاكي از يك واقعيت خلل ناپذيري است كه اين محبوبيت و موقعيت را درباره آن شخص به وجود آورده است. اميرمؤمنان(عليه السلام)مي فرمايد: داوري هاي نيك مردم درباره يك فرد يا افراد، در محكمه عدل الهي

پذيرفته مي شود و گواه بر صلاح و رستگاري واقعي آنها است.(1) علي(عليه السلام) در فرمان تاريخي خود به استاندار مصر چنين مي فرمايد: اي استاندار آگاه باش به وسيله سخناني كه خداوند بر زبان بندگانش درباره افراد جاري مي كند مي توان نيكوكاران را شناخت پس بايد بهترين اندوخته هاي تو كردار شايسته تو باشد. پرهيزگاري از عوامل محبوبيت است

گذشته از اين، افراد با ايمان بر اثر ترس از كيفر گناه، از يك سلسله گناهاني كه موجب سرازيري خشم و نفرت مردم به سوي انسان است، پرهيز مي نمايند و از خيانت، ظلم و ستم، دروغ و تهمت، سخن چيني و غيبت و... اجتناب مي كنند و به جاي آنها، از

------------------

1 . إنّما يُستدلُّ عَلي الصّالِحينَ بِما جَرَي اللّهُ لَهُمْ عَلي ألْسُنِ عِبادِهِ .نهج البلاغه، نامه امام به مالك، نامه53.

------------------ صفحه 141

عدل و دادگري، راستگويي و درستكاري، حفظ حيثيت و آبروي مردم، پيروي مي نمايند. ناگفته پيدا است اين نوع صفات عالي انساني بسان آهن ربا مهر و مودت و عواطف مردم را به سوي فرد با ايمان مي كشاند.

------------------ صفحه 142

4- اتحاد و اتفاق و همبستگي

4- اتحاد و اتفاق و همبستگي

در سايه ايمان به خدا (1)

اگر ما در هر مسأله اي از مسائل اجتماعي شك و ترديد كنيم، و يا در ثبوت آن به تجربه و آزمايش و برهان و گواه نيازمند باشيم، درباره

------------------

1 . محور سخن در اين بحث، اين آيه مباركه است: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْكُروا نِعْمَة اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ وَكُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ

اللّهُ لَكُمْ آياتهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ).(آل عمران/103). «همگي به ريسمان خدا چنگ بزنيد و پراكنده نشويد و نعمت هاي خدا را به ياد آوريد كه چگونه دشمن يكدگر بوديد. او در ميان دل هاي شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شدييد و شما بر لب گودالي از آتش بوديد كه خدا شما را از آن نجات داد. خداوند اين چنين آيات خود را بر شما آشكار مي سازد شايد پذيراي هدايت شويد».

------------------ صفحه 143

لزوم اتحاد و همبستگي يك اجتماع و منافع سرشار آن، شك و ترديد به خود راه نمي دهيم و هرگز در جهان كسي را پيدا نمي كنيم كه بگويد: پراكندگي و دودستگي خوب و سودمند است، اتحاد و اتفاق بد و مضر مي باشد. زيرا كوچك ترين سودي كه از اتفاق عايد اجتماع مي گردد، همان پيوستن نيروهاي كوچك و پراكنده به يك ديگر است و در سايه چنين پيوستگي نيروي عظيمي به وجود مي آيد كه مي تواند مبدأ تحولاتي در شئون مختلف زندگي گردد. سدهاي بزرگ جهان كه به صورت درياچه اي جلوه مي كنند، از پيوستن رودهاي كوچك كه به تنهايي نه قدرت توليد برق دارند و نه چندان به درد كشاورزي مي خورند پديد مي آيد، اجتماع اين رودهاي كوچك، در يك نقطه، درياچه اي به وجود مي آورد كه قدرت توليد صدها هزار كيلووات برق در ساعت را دارد و با آن هزاران هكتار زمين را مي توان زير كشت درآورد. اين منافع سرشار از كجا است؟ از به هم پيوستن قطرات كوچك و رودهاي ضعيف و ناچيز است. قدرت اتم براي

همه روشن است: يك دانه اتم قدرت و نيرويي ندارد، و به قدري ضعيف و ناچيز است كه حتي با قوي ترين ميكروسكوب ها نمي توان آن را ديد. امّا از به هم پيوستن اتم هاي بي شمار، قدرتي به وجود مي آيد كه انفجار چند عدد از بمب هاي

------------------ صفحه 144

اتمي، مي تواند به تمدن و زندگي بشر در روي زمين خاتمه دهد،و در ظرف چند دقيقه كره زمين را به صورت توده اي از آتش و تلي از خاكستر درآورد. سرچشمه اتحاد

اكثر جامعه شناسان مي گويند:انسان يك موجود اجتماعي است و در ساختمان وجودي و آفرينش وي تمايلات شديد به زندگي دسته جمعي نهفته است. اكنون بايد ديد يك چنين حيات اجتماعي در سايه چه عواملي تحقق مي پذيرد؟ امروز گروهي از جامعه شناسان معتقدند كه عواملي به نام هاي نژاد، زبان، وحدت ارضي و خون، عناصر سازنده مليت و وحدت ملت ها است، اجتماعي كه از عناصر مزبور به وجود مي آيد همان است كه در علم حقوق به آن «ملت» مي گويند و در سايه يكي از اين عوامل مي توان اجتماع واحدي را ساخت كه در كنار يكديگر زندگي صميمانه داشته باشند. ولي آنان از يك مطلب غفلت ورزيده اند و آن اين كه اجتماعي كه افراد آن داراي عقايد گوناگون و خواست هاي متفاوت هست و هر كدام و يا هر طبقه اي براي خود «ايده» و فكري دارند چگونه مي توانند به صورت يك ملت واحد كه همبستگي كامل در ميان آنها حكمفرما

------------------ صفحه 145

باشد، زندگي نمايند؟ درست است كه عوامل مزبور به اتحاد

و اتفاق و همبستگي جامعه كمك مي كند، ولي تا يك وحدت فكري و روحي و يگانگي در هدف و عقيده در كار نباشد اتحاد و پيوستگي افراد تحت اين عوامل و عناصر غير ارادي، پايدار نخواهد بود. و اگر روزي براي يك هدف مشترك دست اتحاد به سوي هم دراز كنند، و دست همديگر را به عنوان برادري بفشرند، پس از نيل به هدف چيزي نخواهد پاييد كه اختلاف فكري و روحي، اختلاف خواسته ها و اراده ها، تصادم و تضاد عجيبي، در ميان آنها بوجود خواهد آورد و آنها را از هم جدا خواهد ساخت. جامعه اي كه محور فكري و عقيده اي واحد نداشته باشد و افراد آن به صورت دسته هاي گوناگون بر محور يك سلسله عناصر غير ارادي گرد آيند، ضامن وحدت اجتماعي ندارد زيرا مسير زندگي انسان را فكر و عقيده تعيين مي نمايد نه عوامل غير ارادي. و اگر روزي در ميان يك ملت هم نژاد و همخون و هم زبان، پيوند معنوي و اتحاد در عقيده به وجود آيد با از ميان رفتن، اين عوامل، ضربه اي بر اتحاد و مليت آنها وارد نمي آيد. اينجاست كه پيشوايان بزرگ بشر كه از مكتب وحي الهام مي گيرند اساس مليت را «وحدت فكر و عقيده» دانسته و افراد آن اجتماع را كه

------------------ صفحه 146

از نظر عقيده و طرز تفكر وحدت نظر دارند برادر يكديگر خوانده اند و جمله (إِنّما المؤمنون إِخوة)(1) شعار آنها را در اين قسمت تشكيل مي دهد. بزرگ ترين پيشواي بشر «محمد (صلي الله عليه وآله وسلم)» در سخنان تاريخي خود، افراد هر

اجتماع را بسان اعضاي يك بدن انساني دانسته كه يك وحدت فكري و عقيده اي همچون روح واحد بر آنها حكومت مي كند و قلوب آنان را به هم پيوند مي دهد.(2) خلاصه عناصر مادي بي روح مانند نژاد، زبان، خون و... كه از درون انسان الهام نمي گيرد نمي تواند مبناي يك مليت و اساس يك زندگي مشترك و سازنده يك جامعه واحد باشد به طوري كه الفت و صميميت و همبستگي كامل ميان آنها حكمفرما گردد بلكه افرادي كه در پرتو اين عناصر دور هم گرد آمده اند سرانجام بر اثر تضاد افكار و اختلاف تشخيص و تباين هدف، وحدت و اتفاق و هماهنگي خود را از دست مي دهند. سنگ بزرگ تر

علاوه بر اين كساني كه مي خواهند زير لواي اين عناصر مادي،

------------------

1 . سوره حجرات، آيه 10. 2 . سفينه، ج1، ص 13.

------------------ صفحه 147

ملت ها را به هم نزديك سازند هرگز مدعي آن نيستند كه مي توان با اين عوامل همه افراد بشر را با يكديگر برادر نمود و همه جامعه ها را مي توان در يكديگر ادغام كرد بلكه مدعي آن هستند كه تحت لواي اين پديده مي توان افراد زيادي را با هم پيوند داد و متحد ساخت. ولي نويسندگان اعلاميه حقوق بشر گام فراتر نهاده بدون در نظر گرفتن يك وحدت فكري و عقيده اي حتي بدون در نظر گرفتن اين عناصر مادي خواسته اند همه افراد بشر را برادر و برابر يكديگر قرار دهند و در نخستين ماده منشور خود چنين مي نويسند: «تمام افراد بشر آزاد به دنيا آمده اند از لحاظ

حيثيت و حقوق با هم برابرند، همه داراي عقل و وجدانند و بايد با يكديگر با روح برادري رفتار كنند». شما كمي در اين ماده كه نتيجه و عصاره افكار جمعي از متفكران بزرگ جهان است بينديشيد آيا اصولاً امكان دارد، دو گروه يا دو نفر كه از نظر عقيده و فكر، هدف و مسلك، تشخيص مصالح و منافع، با هم اختلاف نظر دارند، در كنار يكديگر با روح برادري زندگي كنند. مثلاً هندوي گاوپرست، پاي گاو مقدس جان مي سپارد، و آن را مظهر الوهيت و خدا مي داند و اگر به بيند كه گاو در ميان ريل هاي قطار خفته است فوراً قطار را ترمز كرده و به پاس احترام آن، ساعت ها معطل مي گردد، تا خود حضرت گاو، با كمال آزادي برخيزد و راه بيفتد و فرد خداپرست معتقد است همه جهان براي بشر كامل آفريده شده است بايد او در سير تكاملي كار خود از مواهب و طيبات جهان

------------------ صفحه 148

بهره مند گردد، و خوردن گوشت گاو را مثلاً نه تنها كار بد نمي داند بلكه معتقد است براي تقويت بدن و كمك به بهداشت لازم است. آيا فكر مي كنيد كه اين دو نفر اگر چه از نظر زبان و نژاد و خون و تاريخ، قدر مشترك داشته باشند مي توانند در كنار يكديگر برادروار زندگي نمايند، تا چه رسد كه حتي اين عوامل نيز بر آن دو نفر حكومت نكند. اينجا است كه ارزش جامعه سازي اسلام و برتري عامل (ايمان) كه آن را سازنده وحدت و پديد آرنده اتحاد معرفي كرده است، روشن مي گردد.

اگر پيامبر عاليقدر اسلام قلوب گروه هاي مختلف را به هم پيوند داد، و از ملت هاي مختلف آن، كه هر كدام داراي نژاد و زباني بودند، ملت واحد و به هم پيوسته اي ساخت، و آنها را برادر و برابر يكديگر قرار داد به خاطر اين بود كه قبلاً يك وحدت فكري و عقيده اي در ميان آنان بوجود آورد و مسير زندگي همه را يكسان و برابر قرار داد و تمام «ايده ها» را به «ايده» واحد مبدل ساخت. آف_رين بر همت آن اوست_اد *** صد هزاران ذره را داد اتحاد

------------------ صفحه 149

5- احساس مسئوليت

5- احساس مسئوليت

در پرتو ايمان(1)

در جهان آفرينش ، هر موجودي براي خود وظيفه مخصوصي دارد كه به طور فطري و غريزي و يا به طرز طبيعي آن را انجام مي دهد، و از عهده مسئوليت و كاري كه بر دوش آن نهاده شده است به خوبي برمي آيد. يك نگاه ساده به جهان طبيعت اين مطلب را به طور روشن ثابت

------------------

1 . محور سخن در اين بحث، آيه مباركه ياد شده در زير است: (وَإِذْ قالَتْ أُمَّة مِنْهُمْ لَمْ تعظُونَ قَوماً اللّه مُهلِكُمْ أَوْ مُعذّبهم عَذاباً شَديداً *قالُوا مَعْذِرَةً إلي رَبّكُمْ وَلَعلَّهُمْ يَتَّقُون).(اعراف/164) «آنگاه كه گروهي از ايشان گفتند: براي چه قومي را كه خدا هلاك كننده آنهاست يا آنان را به عذابي سخت گرفتار خواهند كرد، پند مي دهيد؟ _ در پاسخ _ گفتند: تا عذري در پيشگاه خدايتان باشد و شايد آنان دوري جويند».

------------------ صفحه 150

مي نمايد. مثلاً هر روز خورشيد مقادير زيادي نور و حرارت براي پرورش جانداران و پايداري حيات و

زندگي در كره خاك، روانه زمين مي نمايد. زمين با گردش وضعي خود، زمان را به دو صورت مختلف درآورده شب و روز و تاريكي و روشني را كه يكي از شرايط استقرار حيات است پديد مي آورد، اين كره گردان با محور متمايل خود در هر ثانيه با سرعت 18مايل به دور آفتاب مي چرخد و فصول چهارگانه اي كه اساس استقرار حيات در آن است پديد مي آيند. در ساختمان يك گياه صدها مسئوليت ووظيفه وجود دارد و هر كدام از ريشه و ساقه و شاخه و برگ و گل... وظيفه خود را انجام مي دهند. مثلاً بوته شبدر ماشيني است به تمام معني شگفت آور و حيرت انگيز كه دائماً رشد مي كند. تاكنون بشر اين همه ماشين آلات شگرف ساخته، ولي هرگز آن ماشين ها با اين گياه نمي توانند برابري كنند، زيرا اين گياه هر روز هزاران فعل و انفعال فيزيكي و شيميايي انجام مي دهد، و آنچه كه دستگاه آفرينش از خلقت آن انتظار دارد به طرز جالبي تحويل مي دهد. در ميان تمام موجودات جهان بدن خود ما، و در ميان اعضاء زياد آن دو عضو حساس را مورد بررسي قرار دهيم و پس از دقت بر

------------------ صفحه 151

وظيفه شناسي هر دو تحسين بگوييم. قلب ما مانند موتور خودكار در خواب و بيداري مشغول حركت است، و در هر دقيقه تقريباً70 مرتبه باز و بسته مي شود، و اين عمل خون صاف و اكسيژن دار را كه حامل مواد غذايي است به آخرين نقطه بدن رسانيده و در مقابل آن خون كثيف و كبود رنگ «وريدها»

را به سوي خود جذب نموده، آن را براي تصفيه به ريه ها مي فرستد و پس از تصفيه كامل با آغوش باز آن را به خود مي پذيرد. دستگاه گوارش ما بزرگ ترين آزمايشگاه جهان مي باشد، اين آزمايشگاه عجيب از هنگام طفوليت انسان تا حدود سن پنجاه سالگي مرتكب هيچ خبط و اشتباهي نمي شود، در حالي كه به وسيله مواد و مصالحي كه به اين آزمايشگاه مي رسد، متجاوز از يك ميليون نوع ذرات مختلف، تهيه مي شود. بنابراين موادي كه در اين آزمايشگاه شيميايي تجزيه و تركيب و تهيه مي شود، بيش از موادي است كه آزمايشگاه مصنوع دست بشر، مي تواند تهيه نمايد. شبكه ارتباطات و طريقه حمل و رساندن اين مواد به سلول ها به قدري جامع و مرتب است كه تا به حال هيچ طريقه و سيستم حملي و نقلي شبيه آن ديده نشده است.(1) اينها نمونه هايي از پديده هاي طبيعي است كه از فطرت و غريزه و

------------------

1 . راز آفرينش، ص 35.

------------------ صفحه 152

يا از روي قوانين طبيعي، وظايف محوله را به طرز صحيح و مطلوب انجام مي دهند. و به هر نقطه از نقاط جهان بنگريم اين قانون عمومي «انجام مسئوليت ها» را مشاهده مي نماييم. طبيعت عالي ترين آموزشگاه است

بررسي دقيق و همه جانبه در جهان آفرينش به ثبوت مي رساند كه اين همه فعل و انفعال ها، اين همه انجام وظايف و تحمل مسئوليت ها براي استقرار حيات و زندگي در كره خاك است، تا موجود زنده اي به نام انسان به وجود آيد و از اين سفره گسترده بهره

مند گردد. آيا با اين وضع مي توان انديشيد كه هر موجودي داراي وظايفي باشد ولي انسان كوچك ترين وظيفه اي نداشته باشد، مي توان تصور كرد كه به هر موجودي خدمتي محول شده، امّا انسان با اين انديشه و عقل بزرگ مسئوليتي به دوش او گذارده نشده باشد؟ و به گفته معروف سعدي: همه از بهر تو سرگشته و ف_رمان بردار *** شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري روي اين محاسبات انسان نيز در طي زندگي داراي مسئوليت ها و وظايفي است كه به دوش او گذارده شده است.

------------------ صفحه 153

احساس مسئوليت نشانه شايستگي است

هيچ مي دانيد كه احساس مسئوليت و مسئوليت پذيري، نشانه لياقت و شايستگي انسان است و پيوسته عظمت وظيفه و مسئوليت، نشانه بزرگي شخصيت مي باشد. كساني كه افتخار را در نداشتن مسئوليت مي دانند، و شايد آن را يكي از نقاط قوت خود مي شمارند، بايد متوجه باشند نبودن مسئوليت و وظيفه هميشه نشانه بي لياقتي و لا اقل ناتواني است. دانشمند بزرگوار شيعه در قرن هفتم اسلامي، مرحوم سيد رضي الدين بن طاووس در كتاب خود به نام «كشف المحجة» كه براي راهنمايي پسران خود نوشته است، چنين مي گويد: اي فرزند! هنگامي كه بالغ شدي و خداوند تو را به شرف كمال بلوغ مفتخر گردانيد، به جايي رسيدي كه شايستگي پيدا كردي كه براي خدا نشست و برخاست كني، و با او سخن بگويي، در پيشگاه مقدسش كمر خدمت به بندي تاريخ آن را يادداشت كن و آن را نزد خدا بهترين اوقات خود قرار داده، و عيد بگير بلكه در هر سال سالگرد

روز بلوغ خود را جشن گرفته و خدا را سپاسگزار باش، زيرا در آن روز عقل تو را كامل نموده و به شرافت دنيا و آخرت راهنمايي فرموده است.(1)

------------------

1 . كشف المحجة، فصل104، وي اين كتاب را به عنوان راهنما در سال 649 براي دو فرزند خود صفي الدين و رضي الدين نوشته است.

------------------ صفحه 154

بي تفاوت ها و بي بهرگان از احساس

گروهي را مي شناسيم كه در برابر هر نوع حادثه و ديداري بي تفاوتند، نه گره كار كسي را مي گشايند، و نه با شيوه بدي مبارزه مي نمايند، نه كسي را از بدبختي نجات مي دهند، و نه در برابر فساد اجتماعي به مقاومت برمي خيزند. كاملاً خونسرد و بي تفاوتند. منطق آنان اين است كه «موسي به دين خود و عيسي به دين خود» و يا اين كه «هيچ گاه دو نفر را در يك گور نخواهند گذارد» اينان، افراد بي شخصيتي هستند كه هيچ نوع فعل و انفعال خارجي در روح و روان آنان اثري نمي گذارد، يا داراي روح خشني هستند كه هرگز از خارج انفعالي پيدا نمي كنند. خدا به گروهي از ساحل نشينان دريا دستور داد كه شكار ماهي را در روزي از روزهاي هفته (شنبه) تعطيل كنند ولي دسته اي طماع و آزمند، كه چشم پوشي از درآمد براي آنان سخت و مشكل بود، با كندن جدول ها و نهرها و ايجاد گودال هايي در سواحل دريا، كه فشار آب و «مد» دريا همه آنها را همان روز پر از ماهي مي كرد و موقع سرازيري «جزر» دريا جلو آنها را با وسايلي

مي گرفتند، و به دستور الهي اعتنا نكرده و از طريق حيله و تزوير و «كلاه شرعي» به كار خود ادامه داده و چنين وانمود مي كردند كه ما به فرمان الهي گوش داده و دست به شكار ماهي نمي زنيم.

------------------ صفحه 155

گروهي با اين دسته به مبارزه برخاسته و آنان را اندرز مي دادند كه يك چنين كار با شكار مستقيم فرقي ندارد، و از آن ها مي خواستند كه دست از اين كار زشت بردارند. در اين لحظه «بي تفاوت ها» به اين افراد اعتراض كرده و مي گفتند با آنها چه كار داريد؟ آنان را به حال خود واگذار نماييد. دسته اوّل كه در خود احساس مسئوليت مي كردند معتقد بودند كه يكي از وظايف افراد با ايمان اين است كه در زندگي براي هدايت گمراهان بكوشند. به اعتراض آنان چنين پاسخ مي دادند: «ما در پيشگاه پروردگار شما مسئوليم و تا آن جا كه احتمال تأثير دهيم بايد در اين راه گام برداريم».(1) از ديدگاه امام صادق(عليه السلام) مسلمان واقعي آن كسي است كه كمك به وضع ديگران و اصلاح و ترميم حال آنان، جزو برنامه روزانه او باشد، و اگر به فكر ديگران نباشد و در خود هيچ نوع مسئوليت نسبت به مسلمانان احساس نكند، نمي توان او را مسلمان ناميد.(2) و يا اگر ناله انساني را بشنود و كمك به او نكند و به نداي استغاثه او پاسخ نگويد نمي توان چنين فردي را مسلمان ناميد.(3)

------------------

1 . (قالُوا مَعذرةً إلي ربّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُون)(اعراف، 164). 2 . من أصبح لا يهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم. اصول كافي،

چاپ سنگي، ص 390. 3 . من سمع رجلاً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم. اصول كافي، ص 390.

------------------ صفحه 156

چرا همه در برابر يكديگر مسئوليم؟

در زندگاني دسته جمعي هيچ فردي نمي تواند براي سود و زيان خود حساب جداگانه اي باز كند، و در برابر آلودگي و تبهكاري افراد جامعه، بي تفاوت باشد. در روزگاري كه بشر در جنگل ها و شكاف كوه ها و در غارهاي تاري_ك، ب_ه س_ر مي برد، و به ص_ورت خان_واده هاي ك_وچ_ك دور از ه_م در پي مع_اش و زندگي ب_ود، جا داش_ت هر خانواده اي ب_راي خود حس_اب جداگانه اي باز كند، و از گناه و آلودگي ديگران نهراسد. ولي در جهاني كه همه افراد آن به صورت يك خانواده بزرگ درآمده اند، و عوامل متعددي همه را به هم مربوط ساخته است، همگي در سود و زيان با هم شريك و سهيم هستند، و اگر گوشه اي از اجتماع ما، دچار آلودگي گرديد چيزي نمي گذرد كه آثار آلودگي در نواحي ديگر اجتماع پديد آمده، و بر اثر پيوستگي اجتماع و روابطي كه ميان طبقات جامعه وجود دارد، آلودگي و گناه به مناطق ديگر نيز سرايت مي كند، و دامن افراد بي تفاوت را كه در برابر آلودگي ديگران احساس مسئوليت نمي كردند نيز مي گيرد. پيامبر بزرگ اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) اين حقيقت علمي و اجتماعي را با مثال

------------------ صفحه 157

جالبي روشن ساخته است: هنگامي كه يكي از ياران كنجكاو وي درباره علل محدوديت هايي كه اسلام براي افراد متظاهر به گناه و آلودگي قائل شده، و از طريق

كيفرهاي شديد اين نوع آزادي را از آنان سلب كرده است سؤال نمود، رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)هدف اسلام را درباره اين محدوديت هاي اخلاقي و اجتماعي با بيان يك مثال روشن ساخت. اين مثال با توضيح مختصري چنين است: فرض كنيد كشتي مسافربري چند طبقه اي است كه صدها مسافر در طبقات مختلف آن نشسته، و هر كدام براي هدفي رنج سفر را بر خود هموار نموده است، يك نوع آزادي صحيح و منطقي بر سر همه مسافران سايه افكنده، و هر كدام مطابق ذوق و سليقه خود سرگرم كاري هست. در اين ميان اگر مسافري كه از جان خود سير گشته است به بهانه آزادي بخواهد بدنه كشتي، و يا جاي پاي خود را به وسيله اي سوراخ كند، آيا اصول آزادي كه همگي به آن احترام مي گذارند، چنين عمل تخريبي را تصويب مي كند؟ به طور مسلم نه، زيرا سرنوشت تمام افراد در اين كشتي به هم پيوسته است، و تمام مسافران تا روي آب قرار دارند، و بر كشتي سوارند، در سود و زيان با هم سهيم مي باشند و بر اثر سوراخي كه در بدنه كشتي يا نقطه ديگر آن پديد بيايد، آب دريا كم كم به داخل آن نفوذ كرده و پس از لحظاتي كشتي با تمام مسافران و كالاهاي تجارتي آن، به زير آب ها فرو

------------------ صفحه 158

مي رود.(1) اجتماعي كه افراد در آن زندگي مي كنند بسان كشتي است كه سرنوشت همه را از هر نظر به هم پيوند داده است و هيچ فردي نمي تواند در برابر بيماري هاي روحي، و

انحطاط اخلاقي ديگران خود را بي تفاوت قلمداد كند. موضوع آلودگي اخلاقي مانند آلودگي هواي يك شهر است اگر هواي شهري آلوده و مسموم گردد زيان آن به همه مي رسد. حس«محاكات و همرنگي»

از موضوع حس «محاكات» و همرنگي، كه در تمام طبقات كم و بيش وجود دارد نبايد غفلت كرد چه بسا ممكن است سرچشمه آلودگي اجتماع به گناه، افراد معدودي باشند، ولي ديگران روي حس محاكات و همرنگ شدن به دنبال آنها بروند. از اين نظر دانشمندان معتقدند كه بيماري هاي اخلاقي، بسان آلودگي هاي ميكربي است كه

------------------

1 . صحيح بخاري، ج3، ص 181، باب القرعة في المشكلات حدثني الشعبي انّه سمع النعمان بن بشير رضي اللّه عنهما يقول: قال النبي(صلي الله عليه وآله وسلم): مثل المدهن في حدود اللّه والواقع فيها مثل قوم إستهموا سفينة فصار بعضهم في أسفلها وبعضهم في أعلاها فكان الذي في أسفلها يمرّون بالماء علي الذين أعلاها فتأذوا به فأخذفأسا فجعل ينقر أسفل السفينة فاتوه فقالوا مالك؟ قال تأذيتم بي ولابدّ لي من الماء فإن أخذوا علي يديه أنجوه ونَجّوا بأنفسهم وإن تركوه أهلكوه وأهلكوا أنفسهم.

------------------ صفحه 159

به صورت برق آسا در اجتماع انتشار مي يابد، همان طور كه مثلاً بيماري «التور» خودي و بيگانه نمي شناسد و با سرعت سرسام آور اجتماع بزرگي را آلوده مي كند، همچنين مفاسد اخلاقي بر اثر تأثيري كه دوست در دوست، همكار در همكار دارد آن چنان نفوذ مي كند كه گروهي را به لب پرتگاه سقوط مي كشاند. بي جهت نيست كه پيشوايان بزرگ مذهبي ما، كساني را كه در مجامع عمومي به گناه تظاهر مي كنند

به كيفرهاي سخت محكوم نموده و معتقدند كه زيان چنين گناه نه تنها متوجه شخص گناهكار مي گردد، بلكه دامنگير اجتماع نيز مي شود.(1) روي اين بررسي، مسئله حس مسئوليت و لزوم مبارزه با انحرافات اخلاقي و كژي هاي اجتماعي، يك مسأله سياسي و حساب شده و مطابق با اصول مسلم علمي است و ما براي حفظ سعادت خود هم باشد (تا چه رسد سعادت ديگران) نبايد در برابر مفاسد بي طرف و بي تفاوت باشيم. گذشته از اين كه سعادت ما نيز در اين راه است، اصولاً دلسوزي و نوعدوستي و راهنمايي افراد يكي از عالي ترين مظاهر تجلي عواطف انساني است، و نشانه يك انسان كامل آن است كه مراتب مهر دوستي

------------------

1 . انّ المعصيةَ إذا عمل بها علانية ولم يُغيّر عليه اضرّت العامةَ وذلك انّه يُذل بعمله دينَ اللّه ويَقتدي به أهلُ عداوة اللّه(وسائل، ج11، ص 407).

------------------ صفحه 160

خود را نسبت به هم نوع خويش در مواقع انحراف و آلودگي و بروز نشانه هاي بدفرجامي وي آشكار سازد، و خود را در برابر سرنوشت ديگران مسئول بداند. جلوگيري از انتشار فساد در دل اجتماع ولو با اجراء قوانين كيفري يك نوع خدمت صادقانه به سعادت اجتماع است، از اين نظر اميرمؤمنان(عليه السلام)، پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم)را طبيب روحي معرفي نموده و قوانين كيفري اسلام را كه براي يك فرد گناهكار ناگوار است مانند ابزار جراحي دانسته كه اطباء به وسيله آن ريشه بيماري را مي سوزانند، چنان كه مي فرمايد: پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) طبيبي است روحاني كه براي معالجه بيماري هاي اخلاقي و

اجتماعي پيوسته در گردش است و مرهم هاي (تعاليم و معارف) خود را براي طبابت بيماران آماده نموده و ابزارهايي را تفتيده ساخته (تا به هنگام ضرورت به كار برد) و از هر كدام به مورد خود استفاده مي كند. و بدين وسيله دل هاي تاريك را روشن و گوش هاي سنگين را شنوا، و زبان هاي بسته را باز مي كند. از نظر (1)اميرمؤمنان(عليه السلام) هر نوع راهنمايي و احياناً شدت عمل در جلوگيري از انتشار فساد مرهمي است كه بر روي زخمي گذارده

------------------

1 . طبيب دوّار بطبه، قد احكم مراهمه، واحمي مواسمه، يضع من ذلك حيث الحاجة إليه من قلوب عَمي وآذان صمّ، وألسنة بُكم. نهج البلاغه عبده، خطبه 104.

------------------ صفحه 161

مي شود، و يا داغي است كه ريشه بيماري را مي سوزاند. او به مسأله مسئوليت آن قدر اهميت مي دهد كه نه تنها انسان را در برابر انسان مسئول مي داند حتي او را در برابر جانداران و مزارع و آبادي ها، مسئول دانسته و مي فرمايد: «اتقوا اللّه من عباده وبلاده فانّكم مسئولون حتّي عن البقاع والبهائم».(1) «از مخالفت خدا درباره بندگان خدا و حفظ و حراست شهرها بپرهيزيد، زيرا شما نه تنها در برابر انسان ها مسئوليد بلكه در برابر جنبندگان و آبادي ها نيز مسئوليت داريد». پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و پيمان جوانمردان

پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) نمونه بارزي از انسان كامل است . در دوران جاهليت كه همه اصول اخلاقي و اجتماعي از جهت دوري از تعاليم پيامبران، زير پا قرار گرفته بود عربي با كالاي مختصري وارد مكه

گرديد شخصي به نام «عاص بن وائل» آن را خريد ولي قيمت كالا را نپرداخت، مرد ستمديده چاره جز اين نديد كه در موقع طلوع آفتاب كه سران قريش در اطراف كعبه مي نشستند بر بالاي كوه «ابوقبيس» قرار گيرد، و طي اشعاري جوانمردان عرب را براي حمايت خود دعوت

------------------

1 . نهج البلاغه، خطبه 161.

------------------ صفحه 162

نمايد، و مضمون نخستين شعر او اين است: «ستمديده اي كه از خانه و زندگي خود باز مانده است درباره ستمي كه در موقع فروش كالاي خود متوجه او شده است از شما استمداد مي كند». وقتي اشعار استغاثه آميز او به پايان رسيد پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) كه در آن روز بيش از بيست بهار از عمر او نمي گذشت، از جاي برخاست و گروهي از جوانمردان مكه با او همراه شدند و در خانه يكي از مكّيان پيماني بستند كه از پاي ننشينند و تا آنجا كه امكان و قدرت دارند از حقوق مظلومان دفاع نمايند. ساليان درازي از وقت آن پيمان گذشته بود و حضرتش هنوز به آن، از ديده احترام مي نگريست و در دوران رسالت خود مي گفت: من آن پيمان را به عنوان يك مسئوليت وجداني و انساني و به منظور انجام وظيفه اي كه بر دوش همگان است بستم و اگر همين حالا نيز به آن دعوت شوم اجابت مي كنم و به پيمان خود وفا دارم.(1) مردگان زنده نما

يكي از نشانه هاي بارز حيات در يك فرد اين است كه هر موقع هستي و زندگي او مورد هجوم دشمن قرار گرفت نيروهاي خود را براي

دفاع از حريم حيات خود بسيج كند، مثلاً هر روز بدن انسان مورد

------------------

1 . سيره ابن هشام، ج71 ص 133.

------------------ صفحه 163

هجوم انواع ميكروب ها قرار مي گيرد كه اگر گلبول هاي داخل بدن به دفاع از آن برنخيزند، حيات فردي به خطر افتاده و پس از مدتي در آستانه مرگ قرار مي گيرد. روي اين مقياس، ملتي را مي توان ملت زنده خواند كه از نشانه هاي بارز حيات برخوردار باشد، ملت سست و مرده، گروهي كه حاضر نيستند با زبان خويش و فعاليت هاي صحيح خردپسندانه، در اصلاح اجتماع خود بكوشند و انواع ميكروب هاي اخلاقي و مفاسد اجتماعي را از طريق زبان و از طريق پند و اندرز، از طريق اجراي قوانين از بين ببرند. راستي بايد چنين ملت را ملت مرده زنده نما خواند. اينجاست كه ارزش گفتار حكيمانه پيشواي پرهيزكاران امير مؤمنان براي ما روشن مي شود كه او در ضمن سخن كوتاه خود جمعيتي را كه حاضر نيست; تذكرات صحيح به افراد آلوده دهد، و در باطن از كارهاي زشت مجرمان تنفر جويد «مردگان زنده نما» خوانده و مي فرمايد: «فهو ميت الأحياء».(1) در حكومت هاي مترقي امروز جهان كه سيستم حكومت آنها حكومت مردم بر مردم است اين سنخ نظارت جنبه طبيعي دارد، زيرا سرچشمه قدرت خود مردم است. نمايندگان مجلسين نمايندگان مردم

------------------

1 . وسائل، ج11، ص 414.

------------------ صفحه 164

و زبان مردمند، دولت كه زاييده اكثريت مجلس سنا و شوري است نقشي جز فرمانبرداري و اجراي رأي نمايندگان ملت ندارد. بنابراين ملت مي تواند در تمام شئون كشور نظارت بنمايد زيرا سرچشمه

قدرت و علت پيدايش و تشكيل سازمان هاي دولتي، ملت است و هر موقع هر نوع انحرافي را در سازمان هاي اداري و تشكيلات كشوري مشاهده كرد مي تواند فوراً انتقاد كند و نظر بدهد و به ميزان انحراف، لحن انتقاد خود را شديدتر سازد زيرا مبدأ نيرو او است، و تمام قدرتمندان در پرتو قدرت او قدرتمند گشته اند. اين همان نظارت ملي است كه جهان متمدن آن را به صورت عالي ترين اصل پذيرفته و اسلام چهارده قرن پيش آن را پايه گذاري نموده و لقمان حكيم نيز به آن اشاره فرموده است. مسأله نظارت ملّي كه همان وظيفه «امر به معروف» و «نهي از منكر» است يكي از اصول محكم و حيات بخش مسلمانان است كه متأسفانه كم تر به ارزش آن توجه مي شود. و گاهي آن را مخالف آزادي مي دانند، در حالي كه يك وظيفه ملي و ديني است كه از گسترش مفاسد جلوگيري مي كند. براي اين كه از اهميت اين اصل، آگاه شويد، توجه شما را به خبر زير كه اخيراً رخ داده است جلب مي كنيم: «مايكل كوك»، محقق نام آور آمريكايي هشت سال پيش با

------------------ صفحه 165

نگارش كتاب «امر به معروف و نهي از منكر در اسلام»، دقيق ترين اثر اسلام شناسي غرب را به دست داد. به گزارش خبرنگار «بازتاب» اين نويسنده برجسته براي نگارش كتاب مذكور، به واكاوي دقيق اصول فقهي و حقوق اسلامي پرداخته و به منابع اصلي اسلامي رجوع كرده است. به تازگي ترجمه فارسي اين اثر منتشر شده است، امّا آنچه جالب توجه است، جرقه خلق اين اثر

مهم توسط «مايكل كوك» است. به گزارش سايت كتابخانه تاريخ اسلام و ايران، كتاب مفصل و مستند «امر به معروف و نهي از منكر در انديشه اسلامي» در دو مجلد به بازار كتاب آمد. نويسنده اين اثر، «مايكل كوك» است كه در حوزه تحقيق و پژوهش در اسلام و حوزه تمدن اسلامي، شهرتي بسزا دارد و يك بار هم جايزه سال بهترين آثار در زمينه علوم انساني را در آمريكا نصيب خويش كرده است. در حال حاضر، مايكل كوك استاد دانشگاه «پرينستون» در آمريكاست و تاكنون چندين كتاب و ده ها مقاله در حوزه هاي مختلف اسلام شناسي تأليف كرده است. برخي از اين مقالات به فارسي نيز درآمده است. كتاب امر به معروف و نهي از منكر با عنوان انگليسي« The opppnents of the writing of traditons in early Islam» كه در سال 1997 چاپ شده است، در نوع خود بزرگ ترين اثر فقهي _

------------------ صفحه 166

تاريخي است كه تاكنون يك شرق شناس در يك موضوع فقهي مشخص نگاشته و با تتبعي گسترده اين مبحث را از ديدگاه مذاهب و گرايش هاي مختلف اسلامي و بر اساس متون شناخته شده مورد بررسي قرار داده است. داستان نگارش اين اثر و انگيزه مؤلف در اين باره، در آغاز آن مقدمه آمده است. اين داستان چنان است كه در شامگاه روز پنجشنبه22 سپتامبر 1988 در ايستگاه قطار شهري شيكاگو در حضور جمعي از مردم، زني مورد تجاوز قرار مي گيرد. يكشنبه بعد از آن روز «نيويورك تايمز» خبر آن را از قول پليس به چاپ رساند. نكته مهم در گزارش پليس آن بود كه

به جز يك نفر آن هم پس از تمام شدن ماجرا، هيچ كس براي كمك به قرباني از جاي خود حركت نكرد و اين به رغم آن بود كه اين تجاوز در ساعت هاي پر رفت و آمد روز انجام شد. فرياد زن هم بي پاسخ ماند. اندكي بعد كار آگاه مارتين گفت: چندين نفر به آن صحنه مي نگريستند و زن از آنها كمك خواست، امّا هچ كس به او پاسخي نداد. جالب آن كه تجاوزگر به قرباني خود در همان حال، دستور مي دهد كه لبخند هم بزند و او هم به اجبار چنين مي كند. در اين ميان از جمع حاضرين تنها يك نفر پس از فريادهاي مكرر زن كه مورد تجاوز قرار گرفته به خيابان مي رود، جلوي ماشين پليس را مي گيرد و از آنان مي خواهد تا براي دستگيري آن شخص اقدام

------------------ صفحه 167

كنند. از اين سرگذشت مي توان به اهميت مسأله امر به معروف و نهي از منكر توجه نمود كه چه نقشي در اصلاح جامعه دارد و اين نويسنده غربي پس از مشاهده اين بي تفاوتي بر آن شده است كه كتابي درباره امر به معروف و نهي از منكر از ديد اسلام بنويسد . ناشر ترجمه آن بنياد پژوهش هاي اسلامي وابسته به آستان قدس است كه آن را در دو مجلد در مهرماه 1384عرضه كرده است.

------------------ صفحه 168

6- انضباط و نظم پذيري

6- انضباط و نظم پذيري(1)

نظم و انضباط، مايه ترقّي و پيشرفت و سبب بهره گيري از توانمندي هاي جامعه است. هيچ فردي در جهان، نمي تواند نظم را نكوهش كرده و هرج و

مرج را ستايش كند و اين از گزاره هايي است كه خرد هر بشري آن را درك كرده و پذيرا مي باشد.

------------------

1 . محور سخن در اين اثر ايمان، آيه مباركه ياد شده در زير است:(إِنّما المُؤْمِنونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرَسُولهِ وَإِذا كانُوا مَعَهُ عَلي أَمْر جامِع لَمْ يَذْهَبُوا حَتّي يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذا استَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِر لَهُمُ اللّه إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ)(نور/63). «مؤمنان كساني هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند. هنگامي كه با او بر سر كاري اجتماع كردند، تا از وي كسب اجازه نكنند جلسه را ترك نمي كنند، در حقيقت كساني كه از تو كسب اجازه مي كنند، آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند. هرگاه براي برخي از كارهايشان از تو اجازه خواستند، به هر كس از آنها كه خواستي اجازه ده و برايشان آمرزش بخواه. خدا ، آمرزنده مهربان است».

------------------ صفحه 169

در مسأله اداره امور جامعه، نظم امري حياتي است، خصوصاً آنگاه كه گروهي تحت رهبري فرماندهي به جهاد پرداخته و دو سپاه در برابر يكديگر صف آرايي كنند. در اين موقع است كه سربازان جهادگر بايد تحت فرماندهي واحدي به پييش روند و شرّ دشمن را دفع كنند، ولي هرگاه در اين شرايط هر فردي و گرداني خودسرانه، عمل كند، طبعاً در اندك زماني از پاي درآمده و دشمن منضبط، همه مواضع نيروهاي مجاهد را تصرف مي كند. در جنگ خندق، سپاه يهود و مشركين دست به دست هم داده و لشكري در حدود ده هزار جنگجو به خدمت گرفته بودند

و سيل آسا از اطراف جزيرة العرب حركت كرده و مدينه را مانند نگيني در ميان خود گرفتند. اين نبرد، بسيار براي مسلمانان حساس و سرنوشت ساز بود. گويا در همين نبرد است كه پيامبر فرمود: «بَرَزَ الإسلامُ كُلُّهُ إلي الشِّركِ كُلّهِ»; «اسلام و كفر با تمام قوا رو در روي يكديگر قرار گرفته اند». در اين شرايط حساس، مؤمن از منافق بازشناخته مي شود. فرد با ايمان، به خاطر هدف، نبرد مي كند، و تا پاي جان از دستور فرمانده خود سرپيچي نمي كند، در حالي كه منافق به دنبال فرصت است تا جبهه را با عذرهاي گوناگون ترك كند. قرآن يادآور مي شود كه در همين نبرد گروه منافق كه فاقد ايمان بودند، به رعب و وحشت دامن زده و از پايمردي افراد با ايمان مي كاستند و احياناً به حضور پيامبر مي رسيدند و مي گفتند: خانه هاي ما در معرض خطر است. اجازه دهيد ما جبهه

------------------ صفحه 170

را براي صيانت زن و فرزند خود، ترك كنيم. در حالي كه هدف آنان فرار از جنگ بود. قرآن اين حقيقت را در اين آيه يادآور مي شود: (وَإِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيستاذِنُ فَريقٌ مِنُِهُمُ النَّبِي يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتنا عَورَة وَما هِيَ بِعَورَة إِنْ يُريدُونَ إِلاّ فِراراً).(1) «و نيز به خاطر آوريد زماني را كه گروهي از آنها گفتند: اي اهل يثرب _ اي مردم مدينه _ اينجا جاي توقف شما نيست. به خانه هاي خود بازگرديد و گروهي از آنان از پيامبر اجازه مي خواستند و مي گفتند: خانه هاي ما بي حفاظ است

در حالي كه بي حفاظ نبود، آنها فقط مي خواست از جنگ فرار كنند». اين شيوه افراد منافق و مؤمن نماست كه در مواضع حساس فرمانده و رهبر را ترك گفته و در فكر خويش مي باشند، در حالي كه گروه با ايمان تا آخرين قطره خون در ميدان نبرد با شرك و نفاق استقامت ورزيده و اگر هم ضرورتي پيش مي آيد كه به طور موقت مرخصي بگيرد، رهبر را از جريان خود، آگاه مي سازد و با اذن او به طور موقت و در حد ضرورت ميدان نبرد را ترك مي كند. آيه مباركه در آغاز بحث، به اين نوع انضباط اشاره مي كند و

------------------

1 . سوره احزاب ، آيه13.

------------------ صفحه 171

مي فرمايد: «مردان با ايمان كساني هستند كه اگر درباره موضوعي با هم اجتماع كردند، بدون اذن او اجتماع را ترك نكرده، و به حضور خود ادامه مي دهند...». مسأله استيذان در ترك جبهه، شأن نزول آيه است، و الاّ رعايت نظم و انضباط يك اصل فراگير است كه بايد جامعه اسلامي را دربرگيرد. اصولاً اسلام به معناي تسليم در مقابل فرمان خدا و پيامبر اوست، بر خلاف تسليم در مقابل هوا و هوس و يا خدايان ساختگي. فرد مسلمان آن است كه در تمام شئون زندگي تسليم برنامه هاي الهي بوده و بر خدا و پيامبر سبقت نگيرد. قرآن در آغاز سوره حجرات، به اين اصل كلي اشاره مي كند و مي فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَي اللّه وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَميعٌ عَليمٌ). «اي افراد با ايمان در هيچ موردي بر خدا

و پيامبر سبقت نگيريد و از مخالفت خدا بپرهيزيد، خداوند شنوا و داناست». هدف آيه ، ايجاد روحيه انضباط اسلامي، در همه افراد با ايمان است. انضباطي كه آنان را از هر نوع تقدم و پيشي گرفتن بر خدا و پيامبر وي باز دارد و از ايجاد هر نوع ترديد و دودلي ، در دستورات جلوگيري كند. روح و حقيقت انضباط اسلامي اين است كه همه افراد

------------------ صفحه 172

بايد احكام و قوانين و حقوق فردي و اجتماعي را از يك نقطه الهام بگيرند، و از يك سرچشمه سيراب شوند، و از يك فكر كه از همه فكرها برتر و بالاتر است، پيروي نمايند.(1) انديشه «عرفي شدن دين» يك جريان خطرناك است كه هدفي جز حذف دين و جايگزين كردن عقل گروهي ندارد، و در حقيقت مي خواهد آن اصل اساسي كه شرائع آسماني بر آن اصل استوارند، و آن تسليم در برابر اراده و تشريع خداست را زير پا بگذارد، و دوري از اين را در قالب «عرفي شدن دين» رسميت دهد. تو گويي شريعت اسلام، براي برهه اي از زمان، آمده است كه مردم عقل و خردي براي زندگي نداشتند ولي اكنون كه به حد تكامل رسيده اند، ديگر نيازي به شريعت الهي نيست، ولي گويندگان اين سخن، غافل از آنند كه هنوز بشر در ابتدايي ترين مسائل زندگي به توافق نرسيده و آن مسأله اصول اقتصادي است كه هر مكتبي براي خود اصولي را پيشنهاد مي كند. هنوز در مركز عقل جمعي، ژاپن و هند بت هاي چوبين و فلزي و گاوان سفيد را مي پرستند، آيا با اين وضع مي

توان گفت كه بشر از دين و تشريع الهي بي نياز شده است؟ مروّجان اين نظريه تصور مي كنند كه بشر در مسائل مادي به اوج

------------------

1 . نظام اخلاقي اسلام، ص 31.

------------------ صفحه 173

تكامل رسيده و مي تواند، زمام زندگي خود را به دست بگيرد و كاروان بشريت را رهبري كند، ولي اين افراد با چشم بسته اين سخن را مي گوييند. درست است بشر از نظر تكنيك و صنعت پيش رفته است امّا اين تكنولوژي هرگز براي بشر خوشبختي نياورده است، از نظر آمار 85% ثروت دنيا در دست 15% جمعيت آن و 15% ثروت در اختيار 85% جمعيت قرار دارد. آيا با اين وضع مي توان گفت كه بشر از عواطف ديني و علايق معنوي بي نياز شده است و خوشبختي را براي جامعه به ارمغان آورده است؟ امروز ثروتمندان جهان براي افزايش ثروت و فروش سلاح، جنگ هاي موضعي و مقطعي را در خاورميانه و نقاط ديگر پديد مي آورند تا از اين طريق سلاح هاي خود را به فروش برسانند و پولي را كه در برابر نفت به آنان پرداخته اند، پس بگيرند، آيا جامعه اي با اين روحيه از عقل و خرد كافي برخوردار است؟ افزايش آمار جرم و جنايت و كشتار جمعي و نسل كشي در جهان و گسترش اعتياد ويرانگر نشانه افول خردگرايي و حاكميت عقل بر افراد و گروه هاست. اين گروه در قضاوت، چشم خود را به نقطه خاصي دوخته و از يك قضيه جزئي، گزاره كلي مي سازند ولي هرگز با ديد وسيع به افغانستان ويرانه، و عراق آشوب زده، و آفريقاي

زرخيز ولي غرق در

------------------ صفحه 174

فقر و گرسنگي و آسياي پر جمعيت ولي عقب مانده از علم و صنعت نمي نگرند. آنها چشمان خود را به كاباره هاي گروهي از ثروتمندان غرب دوخته و تصور مي كنند كه جهان به همانجا محدود مي شود، ولي اگر با ديد وسيع به مجموع شش ميليارد انسان مي نگريستند مي فهميدند كه بشر تا چه گرفتار چنگال ظلم و ستم و جنايت شده است؟ آنان از آثار سازنده ايمان به خدا و تسليم در برابر حق كه مطامع و آزها را مهار مي كند و گرايش به ظلم و جنايت را به انسان دوستي و به تعبير قرآن (رُحَماءُ بَيْنَهُم)تبديل مي كند ، بي خبر هستند، و اين اصلي است كه هرگز بشر در هيچ دوره از زندگي خود، از آن بي نياز نيست. قانون الهي چون ضامن اجراي دروني دارد، به خوبي در جامعه اجرا مي شود، و در حقيقت، ضامن اجراي آن همراه خودش است ولي اگر تشريع الهي را از ميان برداريم و به قوانين عرفي اكتفا كنيم; اين اصل گرانبها را از دست داده و به هرج و مرج در جامعه كمك كرده ايم. ما در مورد نقد اين انديشه غربي كه از زبان برخي از افراد شرقي در ايران شنيده مي شود، رساله اي نگاشته ايم كه مي توان براي توجه به بي پايگي اين انديشه به آن مراجعه كرد. و اين رساله با عنوان «عرفي

------------------ صفحه 175

شدن دين» در نقد نظريه عرفي شدن نگاشته و منتشر شده است. *** اين آثار شش گانه سازنده ايمان را تقديم جوانان

ارجمند نموده و ديگران را دعوت مي كنيم كه اين بحث ها را پي گيري كنند و ديگر آثار حيات بخش ايمان را در زندگي فردي و اجتماعي به رشته تحرير كشند، و در همگي به آيات الهي و احاديث معصومين و داوري هاي روشن خرد تكيه كنند. به اميد روزي كه اين پيشنهاد جامه عمل بپوشد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109